سر تیتر خبرها
بی خیالی های یک مردم

بی خیالی های یک مردم

دوست داریم سال نود و شش چگونه بر زندگی شخصی و جمعی ما گذر کند؟ با گشایش های حرفه ای؟ پولدار شدن؟ سلامتی؟ درخشیدن؟ ازدواج؟ طلاق؟ بچه دار شدن؟ بی خیالی؟ هرچه باداباد؟ خب، سهم “وطن” در این داد و ستد شخصی و جمعی چه اندازه است؟ آیا همین گه بگوییم: وطن، از بهروزی مردم است که سر بر می کشد، نسبت رفتاری ما را با سرنوشت وطن همساز می سازد؟ بسیاری از ما سر به راه خویش داریم و وطن سر به راه خویش. ما بچشم خود می بینیم که بر بدن وطن تیغ می کشند و خامخواری اش می کنند و ما اما همچنان سر به کار خوبش داریم و به: از ما که کاری بر نمیاد- بسنده می کنیم. رنجوری وطن انگار نسبتی با خواست های ما ندارد. انگار سهم ما در تنظیم سرنوشت وطن، قدم زدن بر همین باریکه راهی ست که برایمان تعبیه کرده اند. آیا انتخاب نماینده و دیگر هیچ، تمامی سهم ما در آراستن سرنوشت وطن – سرنوشت آینده – است؟ شوربختا که به اینجا رسیده ایم: همین که با ما کاری نداشته باشند، راضی ایم. بدجوری از وطن و سرنوشتش غافل شده ایم. بد جوری!

محمد نوری زاد
نهم فروردین نود و شش – کرمان

و این سخن را دوست دارم دوباره بشنویم:

Share This Post

 

درباره محمد نوری زاد

169 نظر

  1. مهدی از تهران

    عرض ادب
    1- مانند قبل اینبار هم مدتی قبل از انتخصابات رژیم ولایت مطلقه فقیه در سایت جناب نوری زاد نوشتم که اقای حسن فریدون (روحانی) مجددا 4 سال دیگررئیس جمهور اقای علی خامنه ای خواهد بود و همچنین ذکر کردم که رژیم لازم نیست نگران باشد اکثر مردم در رای گیری شرکت خواهند کرد. خوب اینطور هم شد. لازم است بگویم پیشگوئی یا فال بینی لازم نیست، کافی است با فرهنگ مردم ایران خوب اشنا باشی.
    2- آقای علی خا منه ای با پوشیدن انگشتر بنفش دو مطلب را خواسته یا نا خواسته در اذهان جاری کرد، اول اینکه ایشان بگوید که او طرفدار روحانی است و از انجا که میداند هر انکه ایشان طرفدار باشد اکثر مردم عکس عمل میکنند خواست اگر بشود اقای رئیسی را رئیس جمهور خود بکند و دوم اینکه اگر روحانی برنده شد ، او بگوید از قبل میدانسته روحانی مورد نظر اکثر مردم است و او میگوید که او هم نظر با مردم است ( دیدیم که او همیشه طوری حرف میزند که انگار یکی از سخترین منتقد دولتش است و هم نظر با مردم و انگار نه اگار که تمامی فلاکتهای ایران یک منبعش شخص خود ایشان است، همان قضیه دزد در حال فرار که ای دزد ای دزد میکرد). یعنی اگر این دو فرضیه درست باشد اقای علی خامنه ای به ذم خود در هر دو مورد برنده است.
    3- خوب پس از داستان انتخصابات ریاست جمهوری ، برای 4 سال اکثر مردم و رژیم ولایت مطلقه فقیه دولتی را خواهند داشت که به او نق بزنند و بدهکاری دارند که از او طلبکاری کنند.
    4- اقای دونالد ترامپی نژاد هم که در بین کشورهای عربی در حال جیلون دادن و فروختن تولیدات کشورش و سر کیسه کردن اعراب است. بلاخره رژیم ولایت مطلقه فقیه با شعار مرگ بر این و آن به نحو احسنت شکوفائی اقتصادی برای غرب و آمریکا به ارغوان می آورد. قبلا هم نوشتم حزب جمهوری خواه بر خورد نرم با اعراب دارد و خوب سر کیسه میکند و حزب دموکرات برخورد مثبت با اسرائیل بر عکس انچه در ظاهر نشان می دهند.
    5- سلطنت طلبها و پهلوی طلبها و رجوی طلبها و کمونیست طلبها فراری و خارج نشین شده هم با یک دست تو سر و کله هم میزنند و با دست دیگر از اقای ترامپی نژاد گدائی کمک و بر اندازی رژیم با هر وسیله حتی حمله نظامی میکنند.
    در یکی از این تلویزیونهای مرتبط با رضا پهلوی خانمی که خود را سخت عاشق پهلویها معرفی میکند که حالا برنامه گذار سیاسی شده و در زمان پهلوی بازیگر اگهیهای تجارتی و هنر پیشه دست چندم سینما انهم در صحنه های بسیار مستهجن میگفت که در فضای ایران داروئی پخش کردند تا مردم بروند رای دهند و همکارش که خود را اریائی معرفی میکند می گفت 40 میلیون نبودند فقط 5 میلیون رفتند رای دادند.
    مخالفین خارج نشین رژیم یکی فرمانده شده و پیرو خط هخا و دیگری خود را حقوق دان و مشاور ارشد ترامپی نژاد و فرستاده خدا برای براندازی با کمک ترامپی نژاد و از این دست بسیار است. رضا پهلوی هم طبق معمول پیام داده که گروهی رفتند رای دادند وطوری از انهائی که نرفتند رای بدهند تشکر کرده که انگار بخاطر او نرفتند رای بدهند. البته کلیه مخالفین خارج نشین طوری اظهار میدارند انگار تمامی مخالفین داخل نشین زیر قبای انها هستند . ما ایرانیان مردم جالبی داریم
    به امید نهادینه شدن عقل و خرد در فرهنگ ایران

    مهدی از تهران

     
  2. سنتی که بر مبنای آن، صلاحدیدهای آیت الله خامنه ای در مورد ورود یا عدم ورود کاندیداهای اصلی به عرصه رقابت اهمیت دارند.

    در بالا بخشی از نوشتهای درسایتی هست که میگوید آنها که میخواهند کاندید شوند ابتدا باید ورودشان به کاندیداتوری توسط رهبر همه کاره تایید وتصدیق شود و در مرحله بعدی هم شورای نگهبان قیچی حذف را از پیشخون بیرون میاورد و فیلتر بعد از فیلتر که مبادا فردی کاردان و وطن پرست وانسان دوست نامزد شود یا انتخاب شود اصلا انتخاب معنی ندارد ومردم هم گوسفند وار با سروصدا وتبلیغ و تهدید به پای صندوق آورده میشوند و در آخر هم معلوم نیست که رای مردم در انتصاب دخالتی داشته باشد ویکی از تصدیق وتا یید شدگان را از صندوق بدر می آورند وبمردم معرفی میکنند و همان سناریوی 38 ساله با فرمان های نا بجا واشتباه رهبر و بهاصطلاح علمای قم ادامه می یابد.
    وشاید امسال راهی بهتر برای تقلب یافته اند وآن رای گیری انفورماتیکی است که تقلب در آن بمراتب ممکنتر وزیادتر خواهد بود وحتی هکر ها از بیرون مرز هم میتوانند ارقام را به سلیقه خود شکل دهند تا جایی که چند کشور اروپایی بعد از چند دوره جدیدا از آن صرف نظر کردهاند.
    خب اگر ککی در تنبان گران قیمت رهبر نیست چرا معیار جهانی و مردم پسند را نمی پذیرد یعنی:
    1- فرد کاندیدا ریاست جمهوری سنی بین 40 تا 65 سال داشته باشد یعنی تحصیلات کافی و تجربه وافی برای این پست زیر 40 سال جوان وکم تجربه بالای 65 در کشور گرم وسخت ایران فرد خسته و همانند دیگران فرسوده ودر وضعیت باز نشستگی ست (( جنتی 60 سال در حوزه خرده وخوابیده وتصورنکنم دیگر مغزی در کله داشته باشد)) ضمنا حوزویان تحصیلی برای کشور داری ندارند.
    2- حد اقل تحصیل برای کاندید لیسا نس به بالا باشد و آنهم دررشته هایی که بتواند کشورداری کند،البته صدر اعظم آلمان دکترای فیزیک دارد،جان میجر نخست وزیر سابق انگلیس دیپلم متوسطه نداشت وامروز مارتین شولتز آلمانی رییس گذشته پارلمان اروپا که کاندید صدر اعظمی آلمان از حزب اس پ د ((سوسیال دمکرات )) است ذیپلم دبیرستان دارد ولی هرچه تحصیلات بیشتر باشد اطلا عات بیشتر واغلب سیاستمداران جهان در رشته های حقوق سیاسی وقضایی، اقتصاد وبانکداری تحصیل کردهاند.
    3- شوء پیشینه جنایی وجزایی نداشته باشد،آدمکش ودزد نباشد که رییسی مورد تایید رهبر هست.
    4- حداقل ده سال سابقه اجرایی وقضایی داشته باشد،یکی دو دوره وزیر بوده باشد، چند سالی استاندار و یا نماینده مجلس تا بتواند کشور را اداره کند،فرانسوا هلند رییس جمهور فعلی فرانسه نتوانست به اهداف خود برسد وبرای دوره بعدی که این ماه برگزار میشود کاندید نشداودر مدرسه معروف ا ان آ مدرسه ملی اداره کشور تحصیل کرده مدرسه سرانی چون ژوسبن،شیراک،دو ویلپن(نخست وزیر سابق) همشاگردی سابقش وزن قدیمش خانم رویال او رییس حزب سوسیالیت بوده،نماینده مجلس بوده ولی هرگز وزیر نبود ودنگ وفنک اداره دولت و ریاست هیئت وزرا را نمیدانست وموفق نبود ونشد و مدت مدیدی از ریاستش سردرگم بود وهلند بدنبال سرکوزی او هم یکدورهای شد.
    4- بولتن پزشکی کاندید رسما بوزارت کشور ارائه شود وثروت کاندید توسط او اعلام شود و بهاطلاع شهروندان برسد.
    5- علی خامنه ای بجای 80000000 ملیون نفر انتخاب نکند اکثریت مردم اگر بیشتر از او نفهمند کمتر از او نمی فهمند بگذارد تا مردم با معیار های بالا که تعداد کاندید ها را محدود میکند انتخاب خود را بکنند آنوقت خواهیم دید هرکس رییس جمهور شد بهتر از این 8 رییس سابق خواهد بود.

     
  3. بهنزادنبوی: به دنبال براندازی نیستیم، نظام اصلاح‌پذیر است.
    مش قاسم: یارو کیسه دوخته واسه دوباره وزوزیرک و ول وکیلک شدن! یه مشت شیاد و دروغگو کاسه شیره مالیدنشون به سر این ملت هیچوقت از دستشون نمیفته.

     
  4. حاج ابرام منتظر الریاست و لامامت: “گنبد آهنی” هم نجات‌بخش اسرائیل نیست.
    مش قاسم: تو فکر نون کن که خربزه آبه! گنبد آهنی ممکنه نجات‌بخش اسرائیل باشه یا نباشه ولکن گنبد آهنی و چدنی و سیمانی تو و همپالکیات رو نمیتونه نجات بده.

     
  5. وزوزیر/* بیکاری: پرداخت یارانه ۲۵۰ هزار تومانی “دروغ بزرگ”.
    مش قاسم: این یارو حتما یه چیزی میفهمه که اینو میگه. ناسلامتی وزوزیر/* و همپلکیاش متخصص دروغ بزرگ هستن.
    /*: ک

     
  6. رئیس/* بانک/* مرکزی: ۲ تا ۳ سال دیگر شرایط برای حذف صفر فراهم می‌شود.
    مش قاسم: انشالله! مخصوصا صفر بزرگ!

     
  7. سید مرتضی
    11:49 ب.ظ / آوریل 1, 2017
    صدق الله العلی العظیم.
    قرآن و ترجمه در دسترس همه هست ،بجای نقل قرآن و ترجمه،وجه استناد و استدلال بر مقصود را بیان کنید اما پیش از تمسک به آیات دیگر قرآن ،بهائی لازم است تکلیف خود را با قرآن و آیه خاتمیت و خاتمیت پیامبر اسلام روشن کند ،کسی که بهائی است یعنی خاتمیت پیامبر اسلام را نمی پذیرد یکی از ضروریات و نصوص قرآن را مورد انکار قرار داده است ،بنابر این بهائی نمی تواند تمسک بقرآنی کند که همه آنرا قبول ندارد ،بهائی بهتر است به نصوص و عبارات کتابهای حضرت بهاء الله استناد کند.
    …………
    سید کدوم همه قرآن را قبول دارند؟سید من بهائی و قرآن را نه تنها قبول ندارم بلکه آنرا خرافات می دانم.ولی ایرانیم و دارای همان حقی هستم که تو مسلمان داری. تو بعنوان یک انسان می تونی اینو درک کنی؟گفتی قانون کشور اسلامی است .من می گویم این مزخرف است.چون اولا تمام مردم ایران مسلمان نیستند و دوما 39 سال از تصویب چنین قوانین انسان و ایران ستیز گذشته.نسل جدید حق انتخاب دارند.مگر شما بعنوان یک مسلمان شیعی ادعای حداکثر بودن در ایران را ندارید؟ما بعنوان اقلیت در جامعه ایران خواهان همه پرسی در مورد قانون اساسی هستیم بدون هیچ خشونت و آزاری مثل اراذل و اوباش اسلامی شما!برای اطلاع سید بگویم که در یک جامعه آزاد اصلا بحث اسلام یا بهائیت یا دین باوری یا دین ناباوری مشکل کسی نیست.بلکه مشکل آزادی بیان و ارجمندی انسان ومعیشت و کار و مسکن وبهداشت و محیط زیست و سایر مایحتاج زندگیست!اصلا کسی کاری به این ندارد که باور شما چیست.ولی برخورد جائی پیش می اید که مثلا شمای مسلمان بخاطر عبادات و یا سایر آداب دینی ات از وقت کار و یا خزانه ملی سؤاستفاده کنید!والا کسی کاری به کسی ندارد که طرف یهودی یا مسیحی یا با خدا و یا بی خداست!چون اینها باورهای شخصی است و تنها در حریم خصوصی و تا جائیکه وارد حریم عمومی نشده اند محترمند.اصولا دریک جامعه آزاد کسی حقی ندارد که از شما بپرسد چه عقیده و مرامی دارید.این تنها در یک نظام ایدیولوزیک و دینی است که تفتیش عقاید جزء قوانین نانوشته است.اصلا شما کی هستید که بهائی را از تبلیغ برای عقایدش منع کنید؟به شما چی؟اگر در مقابل بهائیت خود را ضعیف می بینید قتل و عام و تجاوز و سوزاندن و ویران کردن خانه و کاشانه و پلمپ کردن محل کار بهائیان راه درستی برای جبران ضعف شما نیست.چرا من خدا ناباور از وجود بهائی و مسلمان و مسیحی و …واهمه ائی که ندارم هیچ بلکه زیستن در چنین جامعه ائی را آرزوی خود می دانم؟آیا شما مسلمین فقط یک لحظه به این فکر نکرده اید که تا کی می خواهید آدم بکشید؟سید بهشت تو سر تو و هر چی آخونده بخوره ارزونی خوتون که مشتی بچ تر و شهوت پرستی هستید که اسلامتون هم شده شکم و زیر شکم.من یکی به همین راضیم که همین دنیا یا بقول شما جیفه دنیای نقد را برام جهنم نکنید!

     
  8. سلام بر ناظران گرامی
    سوالی ذهن مرا مشغول کرده و آن اینست که آیا مسلمین دیگرانی غیر از خود یا به بیان امروزی مخالفین خویش را حائز حقی می دانند؟در اولین مغلطه رایج سریعا لااکراه فی الدین و آزادی عقیده بیان می گردد ولی با بررسی بیشتر در مذاهب اسلامی ما می بینم این مدعیان نه تنها حقی برای غیر مسلمین قائل نشده و آنان را تکفیر کرده اند بل به جان خویش افتاده و هرکه ولو مسلمان را از چوب تکفیر خویش بر حذر نداشته اند.به عنوان مشتی از خروار به برخی نظرات بزرگان شیعی در مورد مخالف پرداخته لازم است گفته شود اهل تسنن بعضا نظراتی به کرات تندتر از ایشان دارند:
    آقای خمینی در شرح مکاسب شیخ انصاری می گوید:
    ” شبهه اى در نامحترم بودن اهل خلاف(منظور همان مخالف است-نگارنده) وجود ندارد، بلکه این از ضروریات مذهب شیعه است چنان که محققان گفته اند. بلکه از این بالاتر، کسى که در اخبار بسیارى که در ابواب مختلف وارد شده بنگرد شک نمى برد در جواز هتک حرمت و بدگویى نسبت به آنان(مخالفان من جمله اهل سنت بالاخص-نگارنده)، بلکه ائمه معصومین بسیار بر آنان طعن و لعن مى کردند و زشتیهاى آنان را بر می‌شمردند. ابوحمزه گوید: به امام باقر علیه السلام گفتم: “برخى از یاران ما بر مخالفشان افترا مى بندند و نسبتهاى ناروایى به آنان مى دهند”، فرمود: “خوددارى از آنان بهتر است”. سپس فرمود: “اى اباحمزه، مردم همه فرزندان نامشروعند بجز شیعیان ما”.(پیشتر در این سایت در این باره بحث کردم و فردی جهت تزکیه از عبارت فرزند بغات استفاده کرد) ظاهر این روایت جواز نسبت ناروا و افتراى بر آنان است”. “و اما اخبارى که مشتمل بر احکام برادرى است شامل آنان نمى شود، زیرا پس از لزوم بیزارى جستن از آنان و از مذهب و پیشوایانشان که اخبار بر آن دلالت دارد و اصول مذهب مقتضى آن است دیگر برادریى میان ما و آنان وجود ندارد . و آن روایاتى که مشتمل بر ( حقوق ) مسلم است بیشتر آنها مشتمل بر چیزى است که موجب مى شود آن را درباره مؤمن بدانیم (نه هر مسلمانى)”. “این روایت همانند روایت عبد الله بن سنان است که می‌گوید: امام صادق فرمود: “غیبت آن است که در مورد برادرت بگوئی آن چه خداوند بر او پوشانده است”. و غیر این دو روایت که غیبت را تفسیر کرده و بر روایات دیگر حاکم می‌باشند. این احادیث در مقام تفسیر اخوت هستند، پس غیر ما برادر ما نیست اگرچه مسلمان باشد. و این روایات مسلمانی که در سایر روایات گفته شده است را تفسیر می‌کند. لذا حرمت غیبت مخصوص به مسلمانی است که اخوت اسلامی ایمانی با دیگری داشته باشد”مکاسب محرمه، با تعلیقات شیخ مجتبی تهرانی، جلد اول، صص ۲۵۲- ۲۵۰
    حال شیخ انصاری خود در مکاسب چه گفته؟:
    “ظاهر اخبار، اختصاص تحریم غیبت به مومن است، پس غیبت مخالف جایز است هم چنان که لعن کردنش جایز است و این توهم که آیه عموم دارد(آیه ۱۲ حجرات-نگارنده) مثل بعضی روایات که غیبت مطلق مسلمان را تحریم کرده، به این کلام دفع می‌شود که احترام نداشتن آنها ضروری مذهب[تشیع] است و احکام اسلام بر ایشان جاری نیست مگر اندکی که قوام معاش مومنین[شیعیان] بر آن موقوف است؛ مثل نجس نشدن آنچه با رطوبت لمس کنند و حلیت ذبایح ایشان و ازدواج کردن با آنها و حرام بودن خون هایشان به علت حکت رفع فتنه و فسادشان(واقعا فاشیست یعنی چه؟!-نگارنده) پس حرمت غیبت، شامل کسی[حتی سنی] نمی‌شود که بیزاری از وی واجب است. و به هر صورت، بعد از ملاحظه‌ی روایاتی که در غیبت و حکمت حرمت آن و درباره‌ی غیر مومن در نظر شارع، وارد شده اشکالی در مسئله نیست”مکاسب محرمه، جلد ۱، ص ۳۱۹
    شیخ حسن نجفی صاحب جواهر در رد نظر مقدس اردبیلی که جزو تک مخالفین شیعیست در مورد مخالفین می گوید:
    “بر شخص خبیر ماهر واقف به آنچه به وفور، بلکه به تواتر در نصوص آمده، از لعن بر مخالفین و دشنام و شماتت و کفر آنها و این که مخالفین شیعه، مجوس این امت اند و بدتر از نصاری(در جواب آنان که لاف گزاف از آزادی مسیحیان و .. می زنند-نگارنده) و پلیدتر از سگان اند. پوشیده نیست که مقتضای تقدس و پارسایی خلاف آن چیزی است که مقدس گفته است. چه بسیار فاصله است بین[نظر اردبیلی] و بین خواجه نصیرالدین طوسی و علامه‌ی حلی و غیر ایشان از علمایی که به کشتن آنها و نظایر کشتن[از قبیل شکنجه و ضرب و جرح] از اعمالی که با کفار جایز است، رای می‌دادند؛ تا آنجا که به سبب فتوای این علما، در بغداد و نواحی آن، رخ داد آنچه رخ داد[قتل عام مردم بغداد]. و بالجمله طول کلام در این باره چنان که شیخ هاشم بحرانی در کتاب حدائق الناظره کرده، تضییع عمر است در واضحات. زیرا کمتر از این نیست که اهل سنت فاسق اند و چون متجاهر به فسق اند، غیبت آنها جایز است؛ زیرا به آنچه دارند، بزرگترین انواع فسق بلکه کفر است”جواهر الکلام-جلد۲۲ص۶۲
    لازم به ذکر است که اعتبار جواهر الکلام نزد حوزویان به حدیست که از آن تحت عنوان دایره المعارف حوزه یاد می گردد.اینگونه اظهارات فاشیستی در نزد شیعیان بنابر قول صاحب جواهر تواتر دارد و امثال مفید،طوسی،سید مرتضی،صدوق و…هر یک به نوعی این اظهارات را بیان کرده اند و فی الواقع به غیر از دوتن یعنی مقدس اردبیلی و هادی سبزواری بقیه معتقد و ملزم به آن بوده اند.پس آیا به صرف تمسک به آیه ای از قرآن برای اعلام نظر مماشات با محالف می توان ادعای آنان را باور کرد یا شاید ایشان به سنت مالوف تقیه پناه برده و امروزه با روشن شدن اذهان ملتها از بیان بی پروای اینگونه احکام فاشیستی درمانده شده اند.به راستی چندنفر از روشنفکر نمایان دوره پیش از انقلاب این نظرات آقای خمینی را خواندند تا بعدا فغانشان از جنایات سال ۶۰ و ۶۷ او به هوا برنخیزد.وقتی ما می گوییم کتب ضاله ایشان را نه از روی تفنن و مسخرگی که عادت مالوف ما ایرانیان است بلکه به سبب جلوگیری از وقوع تاریخ خونبار فعلی برای آیندگان این مرز و بوم باید به دقت خواند این البته نه از بغض که ناشی از نگرانی ما جهت سپردن ایران عزیز در فردایی دگر به دست نابکارانی دیگر است.
    پاینده باد ایران آزاد و آباد

    ————————–

    درود و سپاس آرتین گرامی
    از نوشته ی شما استفاده کردم. بعضی از این نکته ها را خبر نداشتم.
    سپاس

    .

     
    • جناب نوریزاد با سلام
      این بحث های فقهی ارتباطی با بحث مربوط به “لا اکراه فی الدین” ندارد ،بحث مورد اشاره در مکاسب محرمه مرحوم شیخ انصاری در مورد جواز غیبت یا عدم جواز غیبت مخالفین (یعنی اهل سنت) یحثی فقهی است و دائره آن آیات و روایاتی است که در این خصوص هست ،آنجا بحث ها این است که در لسان برخی روایات یا قدر متیقن از معقد اجماع علمای امامیه این است که غیبت و بدگوئی “مومن” جایز نیست ،برخی از بزرگان مثل مرحوم شیخ انصاری و صاحب جواهر و برخی دیگر خواسته اند بگویند تعبیر مومن در این روایات منصرف است به ایمان و مومن بمعنای خاص یعنی کسی که شیعه امامی است و مطابق نصوص گوناگون و بعضا متواتر نبوی قائل به ولایت بلافصل مولا علی علیه السلام و یازده نفر از فرزندان ایشان که در روایات نبوی بیشماری از آنان نام برده شده است ،و معقد اجماع را این دانسته اند و بناء علیهذا اطلاق یا عموم آیه شریفه سوره حجرات و نصوص دیگر را تقیید کرده اند به ایمان و مومن . خوب این بحثی فقهی است و مسیر خود را دارد برخی دیگر از بزرگان فقهاء امامیه از قدماء و متاخران نیز خلاف اینرا فتوا داده اند و گفته اند نه تعبیر مومن و ایمان در روایات منصرف به معنای خاص است بلکه همه مسلمانان را شامل می شود ،و طبعا نه آیه شریفه قرآن تقیید می شود یا تخصیص می خورد ،یعنی اینکه اطلاق آیه شریفه “و لایغتب بعضکم بعضا” بقوت خویش باقی است و بعض اطلاق افرادی دارد نسبت به همه مسلمانانی که تحت خطاب “کم” قرار دارند. خوب این هم یک مشربی است که برخی مثل مرحوم مقدس اردبیلی و دیگرانی از متاخرین بر آن هستند. در حالیکه بحثی که در مورد آیه شریفه “لا اکراه فی الدین” مطرح شد نطاق آن مربوط است به پذیرش یا عدم پذیرش اصل دین نه مذهب ،این آیه شریفه چه لسان آن لسان خبری باشد یعنی اینکه هیچ اکراهی در دین اسلام وجود ندارد ،و چه لسان آن در معنای انشاء و نهی از اکراه باشد ،بالاخره مفاد آن این است که دین اکراهی نیست و این قضیه باصطلاح از قبیل قضایا قیاساتها معها در علم منطق است که دین تحمیلی نیست چون تحمیل عقیده خارجا و ثبوتا غیر ممکن است زیرا که آنچه اختیاری انسان اندیشمند است مقدمات اندیشه یعنی مطالعه و تحقیق و چینش و ترتیب صغری ها و کبری هاست که اگر این مقدمات با ماده و صورت صحیح یا حتی مغالطی و غیر صحیح تحقق پیدا کرد نتیجه قهری خواهد بود ،من فقط خواستم بگویم قیاس ایندو مقوله قیاس مع الفارق و مبتنی بر مقدمات ناصحیح است ،چون در بحث قرآنی موضوع بحث لا اکراهی اصل و بنیاد دین است و این مساله فقهی مربوط به جواز یا عدم جواز اغتیاب مخالفین (غیر شیعه) است.
      با احترام

       
      • با با دیگه دس وردار ////////// ام اندازه داره .

        اون بابا داره برات ثابت میکنه که بد ترین نوع فاشیست تشریف دارید

        اونوقت شوما بردیش تو مشرب فکری فلانی وبهمانی .

        بزرگاتون خیلی خیلی قبل ترحکم کشتن یهودی ونصارا ومجوس وبقیه

        مردم بجز پرستندگان نایب الامامان را صادر واجرا کردن لابد اینم میپیچونی.

        چه بخوای چه نخوای حتی در دادگاه های خودتونم تمام اظهارات به نفع خود شخص

        باطل است مگه جوری دیگه ثابت بشه حالا شومام جوری دیگه ثابت کن اخرین پیام اور

        کیه وخدا به هیچ وجه اجازه فرستادن رسول بعدی رو نداره وگرنه خلع لباس واعدام میشه.

         
  9. سید مرتضی
    5:56 ب.ظ / آوریل 1, 2017
    پزشک رفته در ادیان تحقیق کرده و دین اسلام را پذیرفته است ،آیا چون پزشک دین یا ایدئولوژی اختیار کرده باید دست از فن و تخصص خویش بردارد؟!
    …………..
    سید اون پزشکی که اینهمه وقت گذاشته و در ادیان تحقیق کرده اگر باز نشسته باشد دیگر پزشک نیست و فردی عادیست با یکسری اطلاعات پزشکی و وقت زیاد و بقول شما مطالعه کرده و اسلام را انتخاب کرده خب مبارک ایشان!
    اگر ایشان در ضمن طبابت به چنین باوری رسیده اند چنین باوری از روی مطالعه و پژوهش نمی تواند باشد.دلیل اش نداشتن وقت برای چنین تحقیقی است.چون با دانش پزشکی کسی نمی تواند به اسلام و یا اصولا دین برسد تا چه رسد به اسلام !
    سید نه تنها اسلام بلکه هیچ باور دینی بخصوص ادیان ابراهیمی هیچ کششی برای یک انسان آزاد اندیش و خردمند ندارد!

     
  10. سید مرتضی
    7:15 ب.ظ / آوریل 1, 2017
    دروازه تمدن بزرگ؟! با نوکری و وابستگی به امریکا و ژاندارم منطقه و انبار تسلیحاتی امریکا شدن برای مقابله با همسایه کمونیست شمالی؟! تمدن بزرگ اینها بوده است؟! تمدن بزرگ یعنی اینکه در جشن تاجگذاری و جشن شاهنشائی مرد و زن جلوی حضار بهم برسند؟! تمدن بزرگ یعنی پایمال کردن قانون اساسی مشروطه و متمم آن و کنار گذاشتن سلطنت و دخالت در حکومت؟! و تمدن بزرگ یعنی رواج شرابخواری و کاباره ها و دانسینگ ها و قمار خانه ها و فحشاء علنی و دخالت اجانب و سفارتخانه ها در انتخابات آزاد مجلس؟! و تمدن بزرک یعنی عریان شدن زن و مرد در سواحل کشوری که شاه شیعه آن مطابق قانون اساسی مکلف برعایت احکام اسلام بوده است؟! و تمدن بزرگ یعنی پذیرش ننگ و خفت قانون
    ……….
    سید شما که دوباره ////////////// افتاده اید.اولا رضاشاه و محمد رضاشاه درست است چون رضا ما فقط یک رضای ////////// می شناسیم که از پرخوری ترکید ولی جزئی از ناندونی شما آخوندهاست! هرچند در نظر شما آخوندها مردم گوسفندانی هستند که احتیاج به چوپان دارند و چوپانشان هم شما آخوندها و نوحه خونهای قاتلان و تجاوز گران /////////// هستید.ولی طبق قوانین اساسی انزمان هم رضاشاه و هم محمد رضاشاه پادشاهان ایران بودند و هنوز هم طرفداران بسیاری با اطمینان بیشتر از شما مسلمین در ایران دارند.من بعنوان یک ایرانی مخالف حکومت پهلویها سگ آنها را ///////////////// ترجیح می دهم!
    بله یکی از انتقادات من به پهلویها همین زیرپا گذاشتن قوانین مشروطیت بود ولی اشتباه گندتر آنها بخصوص محمد رضاشاه پروبال دادن به شما آخوندها وتکیه بیش از حد و ابلهانه اش برای سرکوب نیروهای مترقی به شما مرتجعین و آخوندهای///////////////////// شما بود!و شما هم بخوبی از زیر خجالت اش در آمدید!آفرین بر این نمک نشناسی/////////////////!در ضمن تازه زیر پا گذاشتن بخشی از قانون اساسی بخصوص آن بخشش که مراجعه به 5 مجتهد(آخوند ///////////هر چند غلط بود ولی بنفع مردم بود.
    در مورد نوکر این و آن اینها همه شعارهای توده ایها و نیروهای چپ بود که شما مسلمین هم بدون هیچ آگاهی بلغور کرده و می کنید.در حقیقت شما نه تنها بیشتر //////////////// آمریکا و اسرائیل و روسیه هستید بلکه آرزوی به بازی گرفتن توسط این قدرتها را دارید.لاقل پادشاهان پهلوی از این سر سپرده گی برای پیشرفت کشور و مدرنیزه و قدرتمند تر کردنش نه تنها استفاده کردند بلکه غرب را وادار به امتیاز دادن کردند ولی شماها بجز ویرانی و فقر و فاحشه گی و بی ابروئی برای ایرانیان و در ردیف تروریست نمودن کشور هیچ دست آوردی در این 39 سال نداشته اید.کافی است به ارزش پول و پاسپورت و نام ایران و ایرانی در زمان شاهان پهلوی و اکنون بنگرید!سید کمی شرافت و انصاف و بیرون آمدن از لاک /////////////////////////و نگرش به موضوعات از چشم انسانی بی طرف بسیاری از مشکلات ذهنی و فکری انسانها را حل می کند! اگر باور نداری امتحان کن.اینو من بعنوان یک مخالف پهلوی که حتی زندانش را تجربه کرده ام به شما می گویم!

     
  11. در مورد سیادت نیز در نوشته جداگانه ای در این صفحه توضیح داده شد که سیادت یا هاشمی بودن عنوانی درون دینی است مرتبط با عرف اسناد و پیوستگی مشخص نسلی به فرزندان فاطمه سلام الله علیها و علی بن ابیطالب که به هاشم بن عبد مناف جد پیامبر ختم شوند ،این استناد و پیوستگی نیز عرفی و تابع پیوستگی نسلی از طریق والدین و تناکح شرعی است و نیازی به بررسی ژنی یا دی ان ای وجود ندارد چون طرق اثبات سیادت که عنوانی شرعی است در داخل شرع مشخص است و این طعنه ها جز اثبات سبکی و عجز نویسندگان آنها از بحث های مودبانه ؛انسانی و مستدل چیز دیگری را اثبات نمی کند.
    ………..
    لطفا دوستانیکه منظور سید را درک می کنند توضیح دهند تا ما بی سوادها نیز شیر فهم شویم.سید گرامی همین اسناد و پیوستگی مشخصی را که شما از آن دم می زنید بسیاری زیر سؤال می برند.شاید چنین تشکیکی برای شما آخوندها و مسلمین مهم نباشد ولی برای اهل خرد و علم مهم است. وقتی محمد و علی را شبانه و دور از چشم دیگران بخاطر /// بسیار مردم از آنها و ترس از نبش قبر در جائی ناشناس دفن می کنند می رساند که این افراد در بین عرب چه ارجی داشته اند؟از طرفی سید این من و شما نیستیم که تعیین می کنیم کسی وجودمان را زیر سإال ببرد یا نبردبلکه دردنیای آزاد پژوهشگر حق دارد وجود هر چیزی و یا کسی را به پرسش بگیرد .این کاریست که مردم در دنیای آزاد با مسیحیت و یهودیت و اسلام و ادیان بطورکلی انجام داده اند و دروغ و خرافات و مزخرفات ///// را بر ملا کرده اند./////////////////////////////// همچنانکه /////////////در دنیای مسیحی و یهودی و هندو و برهما و بودا…همین است!

    در ضمن مزخرف ///////////////////////////////// است نه افکار و ابیات عبید و هدایت و هزاران ایرانی خرد گرا.از این ببعد اگر به بزرگان ایران زمین توهین کردی اسلام و مقدساتت را ///////////////////////////!امیدوارم که با بزرگان ایران زمین لاقل بخاطر توهین نشدن به باورهای /////////// ات احترام بگذاری والا مسؤل تمام توهینها /////////////////// باورها و مقدساتت خود و همفکرانت هستید!

    نه سید هیچ جنگی در زمان محمد دفاعی نبود بلکه همه بدون حتی یک استثناء برای //////////////////////و ابراز قدرت و اجبار مردمان برای گرویدن به ///////////// اسلام// بوده.محمد //////////////حتی به یهودیانیکه به آنها کار داده بودند بخاطر قدرت ///////// کرد.و دور از هر /////////////////// به زنیکه تمام قبیله اش را نابود کرده بود در همان شب//////////////
    ///////////////////////////////////////////////////////
    ////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////

     
  12. با سلام و درود

    فراز یی را از مصاحبهٔ اخیر سایت http://www.truth-out.org با نوام چامسکی به مناسبت یکصدمین روز ریاست جمهوری دونالد ترامپ را که سایت
    گویا آنرا با ترجمه باز نشر کرده جهت توجه دوستان علاقمند اینجا آوردم. http://news.gooya.com/2017/04/post-235

    [این حرف‌ها، سور و سات معمول آدم‌های اصلی در دم‌ودستگاه جمهوری‌خواهان است که خود را با شدتی نامعمول وقف افزودن بر ثروت ثروت‌مندان و قدرت‌مندان – یعنی بانکداران، مدیران عامل، و امثالهم – کرده‌اند، و همزمان لگد خود را حواله‌ی صورت بی‌پناهان، تهی‌دستان، و هواداران روستایی و کارگر ترامپ می‌کنند. آنچه به همدستی این‌ها همگی آمده است کابینه‌ی میلیاردرهای راست‌گرا و افراطی در کنار دیگر منصوبان وی است که با نهایت دقت انتخاب شده‌اند …..]

    ———
    تحلیل چامسکی در مورد سیاستگذاری دولتمردان و بنیادگرایان مذهبی‌ دست راستی‌ حاکم بر ایالات متحده در زمینهٔ اقتصاد و جانبداری از نظام پولی‌-بانکی‌ و طبقات کلان سرمایه دار و نظامیگری و تخریب نظام تامین بیمه بهزیستی در آمریکا و همچنین سیاستهای بنیادگرایانه در زمینهٔ تخریب آموزش رایگان همگانی، علم، هنر، علوم انسانی‌ و بی‌ اعتنایی به محیط زیست یاد آور سیاستهای کلان مشابه و آشنا و ملموس در نظام جمهوری بنیادگرایان دینی “ساسانی” ایران هم علارغم دشمنیها و مناقشات سیاسی و فرهنگی بین این دو است.

    نقد چامسکی بخوبی فریبنده بودن “دموکراسی نمایندگی واشنگتنی” را در ناکارآمد بودن این ساختار جهت تامین منافع اکثریت اهالی حقوق و دستمزد بگیر جامعهٔ آمریکا بیان می‌کند. هزینهٔ ۶ بیلیون دلاری برای ایجاد هیاهو و جارو جنجالهای مبارزات انتخاباتی و کشاندن مردم به پای صندوق‌های رای به شهروندان فقط این فرصت را میدهد که به کدام جریان از دو جریان اصلی‌ حاکم فرصت گرداندن دبیر خانهٔ امپراطوری را بدهد، جمهوری خواهان یا دمکراتها؟ نظام اصلی‌ یعنی‌ مونتریسم متکی‌ بر میلیتاریسم همواره پا بر جا و حاکم است.

    همین الگو را نیز ما با توجه به ویژه گیهای فرهنگی‌-تاریخی در جمهوری مذهبی‌ ایران میبینیم. حضور تقریبا ۶۷% (متوسط شرکت کندگان در ۱۱ دوره انتخابات) رای دهندگان در انتخابات ریاست جمهوری (بهتر از ایالت متحده و بریتانیا) و داشتن حق انتخاب بین دو جریان اصلی‌ حاکم یعنی‌ جناح بنیادگرایان اصول گرا، و اصول گرایان اصلاح طلب در واقع تقلیدی ایرانی از همین رویه مرسوم جهانی‌ عصر ماست. صرف نظر از قوت و ضعف و تعدد و گسترهٔ نهاد‌های مدنی و سیاسی مانند احزاب و رسانه‌های متنوع در این کشورها خروجی نظام زیربنایی (مونتریسم- میلیتاریسم) و ساختار روبنایی (لیبرال دموکراسی، انتخابات نمایندگان مجالس، ریاست جمهوری و غیره) در جهت حفظ منافع گرداندگان نظام پولی‌-بانکی، کلان سرمایه داران و دولتمردان و رانتخواران بخش خصولتیست ؛

    در این نظام‌ها بر مبنای نظریه‌های اقتصادی آقای جان مینارد کینز (سرمایه داری دولتی با اموال عمومی و استقراضات غیر قابل پرداخت، و انباشت بدهی بر گردهٔ مردم) و میلتون فریدمن (تولید بدهی یا تورم پولی‌ در نظام بانکی‌ بدون پشتوانه تولید یا طلا) سرکردگان هرم اقتصاد سیاسی خصولتی (دیوان سالاری اصلی‌) و هرمهای بخش خصوصی صاحبان ثروت و قدرتند که همگی به ساختار‌های نظامی، انتظامی، امنیتی، اطلاعاتی‌ تحت پوشش هرم دیوان سالاری، متکی‌ هستند.

    تفاوت اصلی‌ “دموکراسیهای” پیشرفته جهانی‌ وجود و کثرت هرم (بنگاه Corporations)‌های خصوصیست که زاییدهٔ عوامل گوناگون اقلیمی و تاریخیست. به عبارتی تعریف ساختاری نظام استبدادی نظامیست که بر یک هرم (دیوان سالاری و متعلقات آن) متکیست. در چنین ساختار تنگ و محدودی ناشی‌ از منابع محدود جهت تولید ثروت مستقل از انحصار هرم اصلی‌ امری ناممکن و یا بسیار محدود است.

    خروجی اصل ۴۴ قانون اساسی، خصوصی سازی و واگذاری شرکتها و برخی‌ دیگر از دارایهای بخش دولتی به بخش خصوصی، یا خصولتی نیز علارغم فسادهای گسترده در اجرا با شکست روبرو شده. منبع درامد ارزی محدود و انحصاری نفت و نقش مخرب بانک مرکزی (تامین کنندهٔ اصلی‌ ارز برای قاچاق کالا) و نظام بانکی در تولید تورم پولی‌ و بدهی‌های کلان سوخته و معوقه مانع اصلی‌ روش اقتصاد تولید محور در کشور است؛

    حتا اگر شرکتهای دولتی را آقایان و برادران ارزشی بین خود مجانی‌ تقسیم کنند (که در اصل نیز همین است، چون که این دارایها (Assets) با وام بانکی (یعنی‌ اموال عمومی) بدون باز گذشت وام خریداری که چه عرض کنم تصاحب میشود؛ اما همچون کودکی که برای زنده ماندن به شیر مادر نیازمند است این خریداران و “مشتاقان و شیفتگان اقتصاد آزاد” تا ابدالدّهر به این پستان رانت خواری میخواهند که وصل باشند. چون که تولید کالا “تولید ثروت” نمیکند بلکه “تولید پول یا بدهیست” که تولید ثروت می‌کند. آقای آدم اسمیت زودتر از آقای چارلز داروین حیات را وداع گفتند و از دانش اصل تنازع بقا قدرتمندان بیخبر ماندند.

    تفاوت اصلی‌ عمو سام با بقیه کشورهای جهان آن است که پول عمو سام ارز جهانیست است، یعنی‌ همهٔ اهالی دهکدهٔ جهانی‌ دسترنج، کالاها و خدمات خود را روزانه در شبکه جهانی‌ کازینو- بورس‌های کالا از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را با دلار عمو سام معاوضه می‌کنند؛ بدهی ۲۰ تریلیون دلاری عمو سام در مقابل تولیدات و صادرات ارز و ابزار پولی‌ و اوراق قرضه و مشتقات اعتباری – پولی‌ و غیره برای گرداندن این چرخ عظیم اقتصادی در سطح جهان بین ۶۰۰ تا ۱۰۰۰ تریلیون (میلیون‌میلیون) دلار تخمین زده میشود آنهم با نرخ بهره‌ صفر درصد. حال میبینیم که با فرض احتساب نرخ بهره‌ پایین مثلا ۳% روی مبلغ تخمین کمینه یعنی‌ مبلغ ۶۰۰ تریلیون دلار مبلغ سود ۱۸ تریلیون دلاری عاید میشود که تقریبا برابر بدهی ملی‌ عمو سام است که بر گردهٔ شهروندان جهانی‌ حمل میشود. بودجه ۶۰۰ بیلیون دلاری سالانهٔ نظامی عمو سام هم تقریبا ۳% بدهی دولتی عمو سام است که خود به تنهایی بیش از بودجه نظامی کلّ ۸ کشور قدرتمند جهانی‌ پس از عمو سام است.

     
  13. مازیار وطن‌پرست

    سلام بر آقای نوریزاد.
    شنیدن فایل صوتی شما بر من تأثیر بسیاری گذاشت. زنده و برقرار باشید. به امید نوروزی در آیندۀ نزدیک که شاهد آزادی، شادی، برکت و حفظ کرامت انسانی در این سرزمین بلازده باشیم.

    به همۀ دوستان سلام و تبریک نوروز عرض می‌کنم. مدتی غیبت داشتم و امروز که نظرات دوستان (از موافق و مخالف) را خواندم دیدم چه اندازه دلم برای خواندن و شنیدن بوی کلامِ همۀ -دروغ نگفته‌باشم: اکثریتِ- ناظران تنگ شده.

     
  14. یکی از ایراداتی که…. اقا سید مرتضی…. از سایرین میگیرند:
    خلط مبحث مکنید … مسایل سیاسی را با مذهب قاطی میکنید ….رفتار و اعمال افراد را به مذهب ربط میدهید
    ……………….
    اقا سید شما یک اش شله غلمکار از دین و سیاست و اعمال و رفتارتان ساخته اید و به خورد ملت داده اید و هر جا که خوتان صلاح بدانید یعنی به نفعتان باشد جدا و یا خلط میکنید.
    اقای محقق و پژوهشگر شما به من کم سواد بگو
    سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ماست
    جمهوری اسلامی ایران
    رهبر جمهوری اسلامی ایران
    نماز سیاسی عبادی جمعه
    نمایندگان مجلس جمهوری اسلامی
    وزارت خارجه جمهوری اسلامی
    افاضات امامان جمعه
    قوانین رفتاری اسلام را در جامعه حقنه کرده اید . چی بخورند و چی نخرند . چگونه لباس بپوشند . مدرسه و دانشگاه و خیلی مسایل دیگر . پس تا اینجای کار همه چیزمان باید اسلامی باشد .ما چگونه از هم جدا کنیم اما :
    یک روز اخوندی در منبر گفت هر وقت بچه ای روی فرشی ادرار کرد ان قسمت فرش را باید ببرید یکروز رسید خونه دید زنش گوشه فرش را بریده پرسید کوشه فرش چرا بریدی جواب داد خودت در منبر گفتی گفت زنیکه…. من اونو برای مردم گفتم نه برای تو .
    و حالا شما هم وقتی منبر میروید دستورات و احکام شما برای مردم است نه خودتان .
    خدا از حق الله میگذرد اما از حق الناس نه
    اقاسید مملکت را قلفتی بالا کشیده اید و حق صغیر و کبیر و یتیم را غارت کرده اید و نه جواب و نه حساب کتاب پس میدهید . یک مشت دزد و قاتل پر مدعا که بویی از انسانیت نبرده اند بنام متولیان و مبلغان دینی دور هم جمع شده اند و حکومت اسلامی را تشکیل داده اند و مملکت را نابود کرده اند. کدامیک رعایت و یا دفاع از حق الناس کرده اید؟
    اقا سید مسلمان ایا وزارتخانه و بنیاد و سازمان کلا جایی وجود دارد که فساد بتوسط شما بیداد نکرده باشد
    رفتار و عملکرد همه شما از رهبرهتان و دلتمردان و ائمه جمعه و سپاه و تولیتها ووو که مستقیما در این اختلاسها و ضایع کردن حق الناس شرکت دارند و یا بقیه که مثل شما به نوعی باید ذینفع باشند که تمام قد از انها دفاع میکنند مقایرت ۱۰۰٪ با گفتار تان دارد شما در حق این ملت و مملکت جنایت کردید و تاریخ این افتخار را برای شما و لکه ننگی برای ایران ثبت خواهد کرد .

    مطلب دوم
    سید اینقدر به ان ۹۸٪ رای مردم نناز
    یادته خمینی گفت اخوند در سیاست دخالت نمیکند اب را مجانی میکنم ما برق را مجانی میکنیم خانه نخرید ما همه را صاحب خانه میکنیم .
    خمینی یک ////////////// بود و با این //////////////// عیان و اشکار مردم را پای صندوقها کشاند و بعد هم که حاجی حاجی مکه و پشت گوشتان را دیدید وعده های خمینی را هم میبینید
    خمینی فقر و فلاکت و ویرانی را برای ملت ایران به ارمغان اورد و یکعده افرادی را که پایبند هیچ اصول اخلاقی نبوده و نیستند را به قدرت رساند و جام زهر نوشید
    لنگرگاه شما مردم نیستند فقط توسط اسلحه و زندان و شکنجه و ایجاد رعب و و حشت خودتانرا حفظ کرده اید بدودن هیچ پایگاه مردمی .

     
    • امید گرامی
      شما برخی مسائل اعتقادی را مطرح می کنید بعد که من پاسخ می دهم می دوید می روید پشت مسائل سیاسی پنهان می شوید ،باز گردید به اصل مطلبی که نوشته بودید و پاسخی که من دادم و ببینید بحث اینهایی بود که اینجا نوشتید؟! فرض کنید من نیز با همه این وجوه قابل بحثی که اینجا نوشتید موافقم حالا بازگردید ببینید اول چه نوشتید: جبر انسان ،خدایی که از کشتن کسی خوشحال می شود ،گمراه کردن خدا ،هدایت خدا و چیزهایی از این قبیل ،بنابر این اگر همه همّ شما مطالب سیاسی بالاست همین ها را فقط بنویسید و از ورود به مقولاتی که نسبت به آنها بی اطلاعید یا دریافت های ناقصی در مورد آنها دارید خودداری کنید.

       
  15. نظام هردمبیل ولایی

    پلیس همدان از بازداشت دو مسافر نوروزی که در پیاده‌رو بوعلی این شهر اقدام به خوانندگی کرده بودند، خبر داد.ولی با گذشت چند سال،هنوز از دستگیری اسیدپاشان خبری نیست۰

     
  16. امام موسی کاظم (ع) و صفوان و رضایت بر بقای ظالم

    ابومحمد صفوان بن مهران اسدی کاهلی” مشهور به “صفوان جَمّال(شتردار)”، از فقها و محدثان برجسته شیعه و معاصر با امام ششم و امام هفتم و از اصحاب مورد وثوق این دو امام بود.
    او از قبیله بزرگ بنی اسد بود که در کوفه در محله «بنی حرام» زندگی می کرد و در سفرهای زیادی که به محضر امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) شرفیاب می شد، از علوم و معارف آنها، بهره ها می برد. صفوان بارها امام صادق(علیه‌السلام) را از مدینه به کوفه آورد و با آن حضرت به زیارت امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) نائل شد. او یک بار ایمان و اعتقاد خود را بر امام صادق علیه السلام عرضه کرد و آن حضرت، صحت عقیده اش را تایید نمودند. شدت ایمان و اطاعتش نسبت به اهل بیت(ع) به اندازه‌ای بود که خواست و دستور آنان را فوری اجرا می کرد و وقت را از دست نمی‌داد.

    صفوان، شترهای زیادی داشت که از کرایه دادن آنها، معیشت و زندگی خود را می گذراند و از همین جهت به او “جمّال” می‌گفتند. روزی خدمت امام موسی علیه السلام رسید؛ آن حضرت به او فرمودند: همه چیز تو خوب و نیکوست جز یک چیز!

    پرسید: “فدایت شوم! آن چیست؟”

    امام فرمودند: “اینکه شتران خود را به این مرد (یعنی هارون، خلیفه وقت عباسی) کرایه می‌دهی.”

    صفوان گفت: “من از روی حرص و شکم سیری و لهو، چنین کاری نمی کنم. چون او به حج رفته است شتران خود را به او کرایه داده‌ام. خودم هم خدمت او را نمی کنم و همراهش نمی روم، بلکه غلام خود را همراه او می فرستم.”

    امام فرمودند: “آیا از او کرایه طلب داری؟”

    گفت: “آری!”

    امام فرمود: “آیا دوست داری او زنده بماند تا کرایه ات به تو برسد؟”

    صفوان گفت: “آری!”

    حضرت فرمودند: “کسی که دوست داشته باشد بقای آنها را، از آنان خواهد بود و هر کس که از آنان باشد، جایگاهش دوزخ خواهد بود.”

    صفوان جمال پس از این گفت‌وگو با امام کاظم(ع) همه شتران خود را فروخت
    تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل …

     
  17. سید مرتضی

    اینها دروغ است ،اسلام مثل سایر ادیان تصادفا برای انسان سازی آمده است پس اسلام با انسان مشکل ندارد با انحرافات مشکل دارد ،اسلام با یهودی و یهودیت بعنوان یکی از ادیان صاحب کتاب مشکلی ندارد مشکل با صهیونیزم و تجاوزات آن است،ا
    ———————————————————————————————–
    اسلام با یهودی و نصاری هم مشکل دارد سوره مایده آیه 51 ( ای کسانیکه ایمان آورده اید یهودی و نصاری را دوستان خود نگیرید و هر کس از شما آنها را به دوستی بگیرد از آنان خواهد بود آری خدا گروه ستمکاران را راه نمینماید

     
    • گلابتون گرامی اسلام با خودش هم مشکل دارد تا چه رسد با دیگران!

       
    • گلابتون عزیز
      فکر میکنم
      نظر هردوی شما صحیح است با این تفاوت;
      سید مرتضی از رفتار و گفتار نیمه اول دعوت پیامبر اسلام که حامل پیامهای صلح و دوستی و برابری و برادری بود یاد میکنند.
      شما از نیمه دوم که دوران طلایی و بقدرت رسیدن پیامبر که دگر فرادست بود و تام الاختیار
      درست مثل خمینی به سخنان قبل از به بقدرت رسیدن و اعمال و رفتار وگفتار بعد از بقدرت رسیدن توجه کنید فکر میکنید این درسها را از کجا گرفته بود . قبل از قدرت انقدر رئوف بود که حتی به کشتن یگ مگس رضایت نمیداد اما چشمتان روز بد نبیته بعد از قدرت کرور کرور ادم کشت و شبها با دلی ارام و وجدانی اسوده خوابیدند

       
  18. انتخابات!

     
  19. در شهر هرت
    با ابتذال شرّ ،اشاره هانا آرنت به عوامل فاشیستی چون آیشمن و توده حمایت کننده هیتلر ، را ما اکنون در حمایت افراد از اسد و خمینی و رهبر مشاهده می کنیم، آیشمن که یک ایده آلیست و ناسیونالیست و شاهد شکوفایی کشور بعد از رکود اقتصادی است قدرت یابی نظامی روزافزون ماشین جنگی هیتلر را با ایده های ناسیونالیستی خود همسو دانسته و خود تبدیل به ابزاری جنگی می شود وچون هزاران دیگر او را تایید می کند .
    عامیت و عادت را سربازان خط مقدم جبهه که شرایط غیر طبیعی است بخوبی درک می کنند ، زمانی که انفجارها و مصدومین و کشته شدن همرزمان در دستور عادات روزانه اند ،سعی می شود که واقعییت غیر طبیعی ،عادی و معمولی جلوه داده شود و توّهم عادیت جنگیدن دیگر سوال برانگیز نیست وسیله که کشتن است هدف می شود وبدینگونه جنایات جنگی اتفاق می افتد .. اگر یک زمانی فردی چون آیشمن با چرا مواجه شود ، با تعجب خواهد گفت :من گناهی ندارم فقط انجام وظیفه می کرده ام.همین “ابتذال شرّ”در از دست دادن حس و بار مسولییت نسبت به هستی و وجود دیگر است.

    کشته شدن و کشتن در راه الله ابتذالترین شرّ دنیای کنونی ماست، ایدآلیستی که مسولیت بودن را نادیده گرفته و برای توهم خود حاضر به نابودی خود و دیگران است همان ابزاری است که دیگران را خطاکار و گناهکار دانسته و خود را رها و وارسته می داند، این فرد رها از فکر و اندیشیدن و مسولییت است وگرنه خود را بازیچه دیگران قرار نمی داد.
    ما چه بخواهیم و چه نخواهیم در واقعییت زندگی می کنیم و هستی وجود ما در عینیت موجودی ماست ،بدین خاطر، باید واقعییات را درک کرده و سعی در شناخت آنها داشته باشیم .ایدآل هایی که با واقعییات همخوانی نداشته و ضد آنها باشند محکوم به شکستند. بنابراین انسان ،باید چون سیستم طبیعی زنده عمل کند یعنی در رشد و تغییر وتکامل وترمیم مدام باید باشد. برای ابزار نبودن احتیاج به شناخت روزافزون واقعییات موجود و تصمیم گیری دارد ، هر عمل او واقعی و نه توهم است چه کشتن خود و یادیگری ، مامور و معذور بودن را توجیه نمیکنند.

    دفاع حرمین ، کشتن مردم سوریه بدست سربازان حامی اسد، اعمال داعش و تروریستها دقیقا ابتذال شرّ را بیان می کنند.آیا انسان شاهد نتیجه اعمال خود است؟ تاریخ به ما می آموزد که متاسفانه انسان فقط قسمتی از پازل اعمال خود را مشاهده می کند و با نتیجه کامل اعمال خود کمتر مستقیم مواجه است ، و آن گوشه از پازل را انتخاب می کند که مایل است و آنرا تمام پازل می انگارد، در همین جاست که برخورد ایدالیسم و واقعییت پیش می آید،تا به کی این روند ادامه دارد؟

     
  20. من شمردم این سید هیچ دروغی نگفته بلکه فقط دستورات رسول گرامی اسلام را با ادبیات امروزی ارایه می دهد. مهم اینست که مردم به راه راست هدایت شوند به هر طریق ممکن.

     
    • من که در حال پاسخ به یک یک مطالب کسانی هستم که دیگران را بدروغ گوئی نسبت می دهند ،اما شما که می گویید شمردید بجای خوشمزگی و مزه پراندن روی مورد بمورد بحث ها بطور متمرکز بحث کنید وگرنه کلی گوئی و خوشمزگی و رد شدن هم کار خردمندان نیست هم کار خارق العاده ای نیست ،نام فعلی را حفظ کن و و ادامه بده باز نرو زیر نقاب نام دیگر و رها کردن سبحان و مزه پراکنی ذیل نام دیگر.

       
  21. مهرداد
    11:43 ق.ظ / مارس 30, 2017
    بجناب کبیری سال نو خجسته . ضمن تایید سخنان شما با پیشرفت حیرت آور علوم بسیار از مجهولات گشوده میشود ! علم ژنتیک پاسخ تمام سوالات هست . پیشنهاد میکنم که از تمام اشخاصی که ادعای سیادت میکنند تست ژنتیکی به عمل آید تا مشخص شود که دروغ میگویند و یا دچار اوهام شده اند و یا راست میگویند و ژن آنها سیادتشان را آشکار میکند و تازه چه چیزرا ثابت میکند ؟ نژآد پرستی خفت بار که بله ما از نسل علی هستیم و ما برتریم .خ خ خ . با سپاس
    ………..
    مهرداد گرامی این پیشنهاد شما یک عیب بزرگ دارد.چون بسیاری در وجود خود محمد پیامبر و با این مشخصاتیکه مسلمین می دانند و پیروان اصلی او شک دارند.و اصولا روایت سنتی اسلامیان را قبول ندارند.تازه اگر همین روایت را هم قبول کنیم.باز بسیاری در محل قبر محمد و علی و سایر رهبران طراز اول اسلام شک دارند.بنابراین مهمترین مشکل علم ژنتیک شناسائی خود محمد است و بعد شناسائی علی و فاطمه و …بنابراین اولین کار باید یافتن ابوطالب و عبداله و عبدالمطب باشد و پیوند آنها با محمد و علی و سپس پیوند علی و محمد و با همدیگر و سپس پیوند فاطمه با هر دو و بهمین ترتیب …………..تا سید مرتضی!تازه بفرض که همه ازمایشات ژنتیکی هم جواب درست بدهند و دانشمندان نشان دهند که سید مرتضی سید نیست.بنظر شما مشکل حل خواهد شد؟نه دوست ارجمند آخوند 1400 سال برای نوندونی اختراعی اش بی خود وقت صرف نکرده که حالا با میلیاردها دلار خرج و وقت بتونه از آن دست بکشد.تنها سلاح برای مبارزه با این جماعت همان آگاهی داد بمردم است و بس!ولی تحقیقات بسیاری در مورد عیسی و مسیحیت و یهودیت و موسی شده و /////بودن آنها را را هم بخوبی برملا کرده اند و اسلام نیز از این مستثنی نیست!

     
    • نویسنده این نوشته بازهم تناقض همیشگی را تکرار کرد،یکطرف تناقض این است که محمدبن عبدالله وجود تاریخی داشته است و صدها و هزاران تهمت و مطالب مزخرف نثار او می کنند ،و طرف دیگر تناقض این است که محمدبن عبدالله که صدها ایراد و سوال متوجه او می کنیم اصلا وجود تاریخی نداشته است! پس ایندو گزاره متناقض :محمد وجود خارجی داشت،و محمد وجود خارجی نداشت از نویسنده مطالب بالا جدا شدنی نیست تا زمانی که پیشانی به لحد بخورد!
      در مورد سیادت نیز در نوشته جداگانه ای در این صفحه توضیح داده شد که سیادت یا هاشمی بودن عنوانی درون دینی است مرتبط با عرف اسناد و پیوستگی مشخص نسلی به فرزندان فاطمه سلام الله علیها و علی بن ابیطالب که به هاشم بن عبد مناف جد پیامبر ختم شوند ،این استناد و پیوستگی نیز عرفی و تابع پیوستگی نسلی از طریق والدین و تناکح شرعی است و نیازی به بررسی ژنی یا دی ان ای وجود ندارد چون طرق اثبات سیادت که عنوانی شرعی است در داخل شرع مشخص است و این طعنه ها جز اثبات سبکی و عجز نویسندگان آنها از بحث های مودبانه ؛انسانی و مستدل چیز دیگری را اثبات نمی کند.

       
      • جهت اطلاع عزیزان عرض شود که اخیرا به طور راندوم (اتفاقی) چند نفر داوطلب شدند که تست ژنتیکی بدهند که مشخص شود از کدام قاره هستند ! ( اگردر اینترنت جستجو کنید خواهید یافت ) خانمی سیاه پوست آقایی زرد پوست و جند نفر ازنژاد های ظاهرا مختلف نتایج بسیا بسیار حیرت آور بود خانمی که سیاه پوست بود نژادش در اصل ژرمن (آلمانی ) بود و مردی که زردپوست بود متعلق به اروپا بود و همینطور بقیه که خانمی که سیاه بود دچار شوک شد که با پادرمیانی مجری لبخند روی لبانش آمد و پذیرفت که یک انسان هست و روی کره زمین زندگی میکند وربطی به نژاد ندارد ! حالا من جواب عزیزمان جناب مزدک و شیخ قم نشین را میدهم اصولا احتیاجی به نبش قبر نیست کافیست که حدودا فقط هزار نفرمدعی سیادت تست بدهند اگر تست در بسیاری موارد جواب داد سیادتشان معلوم خواهد شد مثلا اگر حضرت آیت الله موسوی اردبیلی که خیلی سیادت دارد ! و سید محمد خاتمی و شیخ مرتضی و فلان سید بندر عباس نشین اگر تست ژنتیکی بدهند و ژن های مشابه داشته باشند سیادت همه تایید میشود. و میشود به عنوان فصل الخطاب استفاده کرد ولی اگر نشود !؟! چه شود!؟! ووووو خخخخخخخ .امیدوارم که مطلب را درک کرده باشید همین

         
        • یک سید که سادات هم هستم

          اقا این چه توصیه ای است که میکنید مگر /////خوردم که تن به چنین کاری بدهم
          یعنی فکر میکنید به اندازه دن کیشوت هم عقلم نمیرسه این الماس گرانبهایی که در حال حاضر در اختیار دارم و همه به خالص بودن ان ایمان دارند با دست خودم برای اطمینانم زیر پتک بذارم که چی بشه .
          مطمئا باش هر وقت ورق برگشت جزو اولین نفرات هستم که تست میگرند
          مثل اول انقلاب قبلش کی اینهمه ریشو در جامعه میدید اما بعدش شد مملکت ریش و پشانی داغ خورده ورق که برگرده همه میشن چپه تراش و کرواتی و نون پزشکان زیبایی هم تو روغن برای پاک کردن ان داغ
          پزشکان زیبایی از همین الان باید امادگی لازم را داشته باشند

           
  22. جناب نوری زاد درود!
    بهتر از من می دانید که “مهندسی انتخابات” چیست؛ اما قصدم ذکر خاطراتی است از 38 سال پیش تاکنون و روشهای مختلف اجرای این مفهوم در ایران. ابتدا ملایان خواهان حکومت اسلامی، تحت فشارهای داخلی و خارجی ناگزیر از رفراندوم 58 شدند اما صرفا اظهارنظر “آری یا نه” به آنچه برای خود مردم مبهم بود. خوابیدن در باد این “خدعه” باعث شد پیش بینی و تبعات میزان آرای بنی صدر از دستشان در رود، پس از آن مهندسی انتخابات را جدی گرفتند اما عدم اقبال مردم به گلچین های حکومتی، هیچگاه آرامش خاطری از ناحیه صندوقها برایشان به ارمغان نیاورد(چرا که مردم واجد حداقلی از شعور و آگاهی سیاسی بودند). باتوجه به دیدگاه حکومت در صغیر دانستن ملت و عدم اعتقاد آنها به رای و نظر مردم، و از طرفی حفظ ظاهر دمکراسی در شمایل صندوق آراء، فیلترهایی برای عناصر( به اصطلاح خودشان) ناباب تعبیه کردند، نظیر شورای نگهبان و نظارت تام الاختیار استصوابی به مشتی مردان کهنسال و فرتوت. خرداد 76 تقابل مردم با حکومت و رفراندوم “نه” به حکومت اسلامی و مهندسی انتخابات بود(هرچند سید خندان و اصلاح طلبان به اشتباه تمام آن را بحساب خود ذخیره کردند)، این اتفاق یکبار دیگر در دو قطبی حکومت و ملت در سال 84 بوقوع پیوست( که باز هم اصولگرایان مرتکب اشتباه 8سال پیش اصلاح طلبان شدند و اقبال مردمی را بحساب خود گذاردند). ملت استبداد زده و قهرمان جو، به یکباره در سال88 از خواب غفلت بیدار شده و هرچند در سایه محصوران، اما در اصل هریک در قامت یک شهروند صاحب خرد، خواهان رای خود شدند. اینجا بود که کار از دست آقا! و سرکرده مهندسان جنگ نرم خارج شد و به دست مهندسین جنگی و اوباش و اراذل سپرده شد. نابسامانی ها در دولت دوم مورد تائید امام زمان، چنان پیش رفت که مقبول اهداف انجمن حجتیه(زمینه سازی سقوط ملک و ملت، و ظهور منجی) افتاد؛ و باز نیاز به تغییر نگرش در روش مهندسی انتخابات، ضروری گشت. در سال 92 با توجه به مدعیان پرشمار قدرت، باید مهندسی بنحوی انجام می شد که شخصی با گامهای بلند به میدان می آمد، کسی که یک گام در پاستور داشته و با عبور از انقلاب و سیدخندان، گام دیگرش رادر نیاوران فرود آورد، و این در قامت شیخ در سایه، دیپلماتی دارای سابقه و صبغه ای امنیتی تجلی یافت. بالاخره حکومتی که فارغ از مشروعیتش، تقریبا هر 10 سال با یک بحران جدی روبروست، نیاز به بازسازی خود دارد، علاوه براین رهبران اولیه دچار کهولت و مدعیان جوان و جویای نام بسیاری وارد عرصه شده اند. در تمام این سالها هیچگونه آمار متقنی در هیچ زمینه ای (بدلایل امنیتی، سیاسی، درگیری باندهای قدرت و…)در عرصه عمومی در ایران منتشر نشده است. در چند انتخابات اخیر ایران، بسان انتخابات ممالک دیکتاتوری مثل سوریه، روسیه، ونزوئلا و…، مد شده که میزان مشارکت حول و حوش 63 درصد در نوسان است(یعنی مثلا اینجا لیبی قذافی و یا عراق صدامی با 100 درصد آرائ موافق نیست) و ظاهرا موید نظرات دوسوم(اکثریت) آرائ مردمی است.
    اما انتخابات سال 96 حاوی نکات جالبی است که مرور آنها خالی از لطف نیست؛ از یکطرف برخی از ملایان که از ابتدا ارج و ارزشی برای رای مردم قائل نبودند کماکان –با پوزش- بر صغارت و بی شعوری مردم در تعیین سرنوشتشان اصرار می ورزند. از طرف دیگر بخشی دیگر که به ظاهر این عرف دمکراتیک را پذیرفته اند، اما نگران کاهش میزان مشارکت مردمند(چراکه آنها هر رائی در هر انتخاباتی را بحساب مشروعیت خود می گذارند). لذا ترفندهای بیشماری را در راستای “مهندسی انتخابات” بکار گرفته اند. از جمله تلاش برای پائین آوردن سن رای دهندگان(که فعلا با شکست مواجه شد)، همزمان کردن اجرای دو نوع انتخابات با دو موضوع و ماهیت متفاوت(شورای شهر و ریاست جمهوری)، یکی دارای اهداف خرد و با انگیزه های قومی-قبیله ای، و دیگری ظاهرا دارای اهداف کلان ملی در غیاب اشخاص و احزاب مستقل و غیر حکومتی. افزون بر این، علیرغم توصیه آقا! در ممانعت از ایجاد دو قطبی، در عمل پدیده چند قطبی در دستور کار قرار گرفته، چرا؟ اگر در گذشته اداره”مهندسی انتخابات” در دست عده معدودی از خودی ها بود، و با جابجایی چند صندوق سرنوشت انتخابات و کاندیداتورها، بسادگی تغییر می کرد، اکنون با وجود مدعیان پرشمار و قدرت رسانه های مجازی، چنان امری بسادگی امکانپذیر نبوده و یا آقا نظام! تحمل هزینه آن را ندارد. بنابراین هر چند خیانت در امانت مردم(چنانکه مسبوق به سابقه است) اکنون ظاهرا ممتنع بنظر میرسد، اما گسیل فدائیان و ولایت معاشان به خاکریزها! و ایجاد قطب های متعدد مدعی قدرت، آن کار ممتنع را سهل می نماید: زیرا از یکطرف اصل مطلب، باز هم احتمال تکرار آرائ 63 درصدی معروف دور از دسترس نخواهد بود. از طرفی باتوجه به سابقه مونتاژکاری حکومت در ایجاد اپوزیسیون داخلی، قطب های متعدد همه در اختیارند و کاری فراتر از وظیفه محوله را انجام نمی دهند.
    نتیجه ای که میخواستم بگیرم اینکه احمدی نژاد، رئیسی، بقایی، قالیباف، جلیلی، ضرغامی،رضایی و… همه کوتوله هایی هستند که در پازل “مهندسی انتخابات” نقشی را پذیرفته و انجام وظیفه می کنند. مطمئن باشید حضور و وجود روحانی برای دور دوم ریاست جمهوری مسجل است زیرا حکومت اسلامی نیاز به تجدیدقوا دارد. آنچه باقی می ماند ارتقاء شعور و خرد مردم در عبور از منافع آنی، قومی-قبیله ای، نژادی، زبانی، دینی، مذهبی و حتی ملی، و حرکت بسوی مراتب والای انسانی، اخلاقی و عقلانی است. بنابراین بقول رنه دکارت که گفت “اگر می خواهی جوینده واقعی حقیقت باشی، باید دست کم یکبار در عمرت به همه چیز شک کنی”، کاش مردم ایران پس از سرکوب خونین 88 که ملایان هنوز در باد آن خوابیده اند، یکبار و فقط همین یکبار، با عدم حضور در نمایش انتخاباتی آتی، رفراندوم خود را بر این حکومت نامشروع تحمیل و اثبات می کردند.
    بدرود

     
  23. دو کلمه حرف حساب

    واقعاً این رژیم کاملا واقف است که چه خیانت هایی به مردم و کشور که نکرده فقط و فقط عمامه بسرهای مفت خور را چرانده و نظامی و امنیتی های خودش رو هم به همچنین. کار این رژیم برهم زدن آسایش و آرامش مردم کشورهای دیگر بوده بنام صدور انقلاب و برای مردم ایران، تحفه فقر و بدبختی و اعتیاد و طلاق و کارتن خوابی و گور خوابی و افسردگی و خودکشی و کودک فروشی و تن فروشی و کلیه فروشی و بیکاری و بیخانمانی و ترور و شکنجه و قتل و تجاوز و اختلاسهای هزار هزار میلیاردی و تولید و زایش ملیونی آخوندهای یک میلیون فامیلی و ….

     
  24. دو کلمه حرف حساب

    ملک فهد يك شبه بيست و پنج ميليارد دلار براي احداث يك دانشگاه پول پرداخت كرد. الان دانشگاه فهد در رده بندي تايمز جزو صد دانشگاه برتر جهان هست و به لطف بخشش و هزينه فراوان در رشته هايي مثل رياضي در رده بندي ده دانشگاه برتر جهان قرار داره. كشور تركيه و اسرائيل هم در رده بندي دانشگاه هاي برتر جهان قرار گرفتن. از ايران فقط دانشگاه شريف و تهران در اين رده بندي در رتبه ٣٥٠ تا ٤٠٠ قرار گرفتن. استادان ايران بخاطر حكومت پليسي امكان مشاركت در پروژه هاي بين المللي رو ندارن. در كشور تركيه يا اسرائيل نهاد مالي ملي براي حمايت از محققان وجود داره. در حالي كه در ايران هزاران ميليارد تومن از پول مردم صرف ساختن ضريح طلايي امام حسين يا مرقد امام راحل ميشه. سرعت اينترنت ايران كه در حد فاجعست و در حد كشور هاي قحطي زده آفريقايي قرار گرفته. در زمينه شاخص بهداشت و درمان هم كشور فقيري مثل بنگلادش بالاتر از ايران قرار گرفته.

     
  25. دو کلمه حرف حساب

    تنها پیشرفت ملموس جمهوری اسلامی در تعدد امام زاده و مسجد و حسینیه و پرورش ملیونی آخوند بوده و بس.

     
    • فقط؟؟؟؟؟
      ۱ – تربیت اینهمه نیروی متخصص و فداکار که قادرند بصورت هموطنانشان اسید بپاشند و از دیوار سفارتها بالا بروند و سخنرانیها و کنسرتهای قانونی بهم بزنند فکر میکنی کم کاریه؟
      ۲ – افزایش از ۱۰۰۰۰ به ۲۲۰۰۰۰ زندانی که نیازمند زندانبان و شکنجه گر و جلاد که هم وظایف محوله را انجام داده و هم به زندانیان تجاوز کنند .
      ۳ – تربیت قاریان و قاضیانی که قادر به تجاوز هم باشند .
      ۴ – تربیت اختلاسگران نجومی که سهم بیت را محفوظ داشته اند مورد لطف کشش ندهید قرار گرفته اند . توجه کنید اختلاس اگر کوچک باشد دزدی محسوب شده و منجر به قطع دست خواهد شد .
      ۵ – پرورش موجوداتی به نام مداح که مدام در حال تولید اراجیف صد من یک غاز هستند .اگر برای مردم نان خوردن ندارند در عوض مداح برای گریاندن انها دارند . متخصصین و اساتید برجسته دانشگاه و نخبه هارا متواری کردند تا میدان بماند برای اخوند و مداح . عجب نظام دلسوزی
      ۶ – رسوا کننده دزدان بیت المال در زندان ودزدان ازاد و زیر سایه رهبر با حفظ پست و مقام .
      بازم بگم یا کافیه

       
  26. دو کلمه حرف حساب

    چرادرآمد سرانه مملکت به گند کشیده شد؟ چرا مردم از فقر دارن رنج میکشن؟ چرا فرار مغز ها زیاد شده؟ و 1000 تا سوال دیگه. نکنه اینها هم کار دشمنه.؟!

     
  27. دو کلمه حرف حساب

    تورم نسبت به زمان شاه چند برابر شده! … نرخ دلار نسبت به زمان شاه 500 برابر شده! … اجاره خونه که نگو…آمار فحشاء به خاطر فقر نسبت به زمان شاه صدها برابر شده! … نرخ دزدی ، اختلاس و ارتشاء نسبت به زمان شاه هزار برابر شده! … نرخ بیدادگریهای دادگستری نسبت به زمان شاه که نگو ونپرس! … نرخ جرم و جنایات نسبت به زمان شاه صدها برابر شده! … نرخ گورخوابها را از حسن آقای کلید ساز بپرس! … مردن هم که دیگه برای فقرا مقدور نیست. کی زورش میرسه قبر بخره!… قبرستانهای ما نسبت به زمان شاه چقدر آباد شده! مرگ میخوای، برو اندرزگاه اوین!

     
  28. نماینده نماینده امام زمان در سوخنچرانی روز جمعه : اگر قرار است تولید و اشتغال در این کشور رونق پیدا کند، 7 الزام دارد؛ ابتدا اینکه مدیران متدین، انقلابی و جهادی باید وارد عرصه اقتصادی شوند، از طرفی امنیت سرمایه‌گذاری باید تأمین شود، همچنین توجه به صادرات و توسعه طرف‌های صادراتی یک ضرورت است.از دیگر الزامات رونق تولید و اشتغال، جلوگیری از واردات بی‌رویه و حرام تلقی کردن واردات کالاهایی است که مشابه داخلی دارد. همچنین باید از ورود کالاهای قاچاق از مبادی ورودی کشور جلوگیری شود. از سوی دیگر تولید کالای باکیفیت و فاخر و توجه ترجیح مردم به مسئله تولید داخل در برابر تولید خارجی قابل توجه است.
    مش قاسم: لابد در عالم هپروت سیر کردن خیلی عشق داره که این حاجی ول کن جفنگ گفتن نیست. اولا، همین مدیران متدین، انقلابی و جهادی همه کاره بودن که کار به اینجا رسیده. دوما امنیت سرمایه‌گذارن که همین برادران قاچاقچی خودت هستن تامین بوده و هست که کار به اینجا رسیده. سوما، کالاهای قاچاق رو هم برادران قاچاقچی خودت از اسکله های اختصاصی و گذرگاه های مرزی ویژه وارد میکنن. چهارما، مقداری از محمولات تولید افغانستان رو برادران قاچاقچی خودت در مرزهای شرقی تحویل میگیرن و در مرزهای شمالی و غربی تحویل میدن، به این میگن صادرات اسلامی. پجنما، از جلوگیری از واردات بی‌رویه و حرام تلقی کردن واردات نگو همین برادران قاچاقچی خودت این بازار دستشونه، یه وقت دیدی ناراحت شدن و چوب به آستینت کردن. ششما، مردم پول ندارن نون شب بخورن، نگرانی تو از کالای باکیفیت و فاخر بیجاست، اینا رو فقط تو و همپلکیات مصرف میکنن. و هفتما، لابد منظورت از تولید داخلی تولید در برزیله که برادران قاچاقچی شب و روز مشغول هستن. خدا قوت!

     
  29. با درود دوباره

    دولت درلایحه بودجه ادعا میکند که بالاترین درآمد دولت ازطریق اخذ مالیات ها (۳۶٪) خواهدبود که این رقم بیشترازدرآمد فروش نفت (۳۵٪) هست که این ارقام نشانگرخوشبینی بی در و پیکر دولت میباشد. البته خوش بینی برای ازدیاد درآمد دولت ازمالیات پدیده تازه ای نیست. کشورهایی که در دو سه سال گذشته ۴ یا ۵ درصد رشد اقتصادی داشته اند میتوانند امیدوارباشند که سال جاری نیز بدیل بالا رفتن درآمدها مالیاتهای دریافت شده نیز افزایش خواهد یافت. نه اینکه رقم مالیات ها را بالا ببرند. درهمین امریکای جهانخواراگر دولت تصمیم بگیرد که مالیات ها را حتی ۱٪ بالا ببرد مردم دست بکارشده و عمامه دولتمردان را دورگردنشان پیچیده و از اولین جرثقیل دم دست آویزانشان میکنند. درنظامی مثل جیبری اسلامی که چندین سال رشد اقتصادی منفی داشته است. دولت تکتیر و خرید ادعا میکند که در سال ۹۵ شش دهم درصد (تقریبا نصف ۱٪) رشد اقصادی داشته. نه جونم!! اونم نداشتید با ارقام بازی نکنید. اگربر روی تعهدنامه برجام قهرمانانه انگشت نزده بودید و فروش نفتتان بالا نرفته بود هنوز زیرصفر بودید شدید.

    بطورکلی مالیات ها دونوع بیشتر نیستند. مستقیم و غیرمستقیم:

    مالیات مستقیم همانطورکه ازاسم آن پیداست مستقیما ازمردم نسبت به درآمد آنان دریافت میشود که همه میدانیم دولت برای اخذ آن با مشکلات عظیمی روبرو هست

    اول ازهمه اینکه ۴۰٪ اقتصاد کشور دردست سپاه و بنیاد ها و کمیته های (کمیته اجرای فرمان امام) مختلف هست که هیچکدام مالیات نمیدهند هیچ دست تا کتف در کیسه بیت المال نیز دارند و اگرکسی اعتراض کرد اورا بشدت کتک میزنند یا بزندانهای خودشان میاندازند و یا کلا ناپدیدش میکنند

    دوم، بازاریان و ثروتمندان هستند که راهشو یاد گرفته اند یک پولی بعنوان خمس و زکات ویا مال امام به آخوندای ذولتی و حوزه علمیه میدهند وبخاطرحمایتی که از بیت میگیرند دولت اصلا نمیتواند به آنها نزدیک شود

    سوم، دراینصورت باراصلی مالیات بردرآمد را طبقه متوسط، کارکران، کارمندان غیردولتی، مشاغل وتولید کنندگان کوجک باید بدوش بکشند. البته فراموش نکنیم که حتی دراین مورد نیز دولت بدلیل ناکارآمدی کارمندان، رشوه بازی و زدوبندهای گوناگون قادربه اخذ تمامی مالیات ها که قانونا باید دریافت کند نیست

    درمالیات های غیرمستقیم هستند که دست دولت کاملا بازهست وبدلخواه هر چقدر که مایل باشد بر روی کالاهای مصرفی مردم میگذارد که بازکشیدن این نوع بارسنگین بردوش طبقه متوسط، کارگران، کشاورزان و روستاییان خواهد بود. این نوع مالیات نامرئی هست و اکثریت مصرف کنندگان آنرا بحساب گرانی میگذارند

    دراین بودجه نیز دست دولت برای تلکه کردن ذخائرارزی کشور، چاپ و فروش اوراق بها دار و حتی قرض ازخارج باز گذاشته شده است ولی قید شده است مبالغ مزبور باید تا آخرسال باز پرداخت شوند. (خنده حضار)

    خلاصه بنده دراین بودجه نه تدبیری دیدم ونه امیدی! همانطوری عرض کردم هوا پسه…

    اجازه بفرمایید مثالی برایتان بزنم. فرض کنید دولت وزنه برداری درحین مسابقه هست واقتصاد یک وزنه ۲۸۰ کیلویست که او بربالا سر خود نگهداشته است. شما اگر نیم کیلو بهرطرف آن اضافه کنید دیگر این یک کیلو نیست که برزمین خواهد افتاد بلکه تمامی آن ۲۸۱ کیلو مثل ساختمانی که فرو میریزد در امتداد جاذبه زمین حرکت خواهد کرد. بنده ۱۳۹۶ را سال خوبی برای استبداد گرایان نمی بینم.

    تندرست و سربلندباشید. پاینده ایران
    رسول

     
  30. با سالم و درود به جناب نوری‌زاد و دوستان گرامی

    “افشای کارانهٔ ۳ ماهه‌ ۸۶۶ میلیونی یکی‌ از معاونین فعلی‌ وزارت بهداشت و نمایندهٔ سابق مجلس عیان شیعیان ساسانی؛ میزان دریافتی پزشکان متخصص ایرانی بالاترین در جهان و چندین برابر دریافتی همپایگان خود در آمریکا”.
    آیا این قشر فرهیخته تاجر مسلک و مرفه در جرگهٔ ناراضیان نظام قرار گرفته و با کارگران و معلمینی که از مشکلات شدید معیشتی و حقوق معوقه چندین ماهه‌ رنج میبرند و یا با بازنشستگان و مستمری بگیران فرو دست اجتماعی “نهاد‌ها وکمیته‌های بیداد‌”، احساس همدردی میکند؟

    امروز این گزارش‌های تصویری را در سایت خبر گذاری پارس دیدم:

    مردمی که مقابل بیمارستان در چادر می‌خوابند/ نمی‌توانم ببینم بچه‌ام جلوی چشمم پرپر می‌شود!
    http://www.farsnews.com/MediaDisplay.aspx?nn=13960110000138

    انتقاد شدید وزیر بهداشت از صداوسیما در برنامه زنده
    http://news.gooya.com/2017/03/post-2274.php

    مَمد نیستی‌ ببینی‌ که “گله خران چموش اقتصاد نفتی‌ و بازرگانی و بنگاه داری خصولتی و اختلاصگران نظام بانکی‌” چه خوش بر گردهٔ مستضعفین سوارند و چهار نعل میرانند.

    البته مایه دلخوشی آنها فعلا خبر توزیع “آرد تبرک” و پخش پیام رهایی این‌جهانی و آنجهانی در آیندهٔ نزدیک توسط میرغضب قدیم، تدارکاتچی جدید “آخوند رئیس خراسان” میراث دار عبدالملک مروانی و وعده و برگزاری همزمان نماز صلح و وحدت و پیروزی در مشهد و بغداد و دمشق و صنعا، مکه و قسطنطنیه و قدس و سایر بلاد اسلامی دور و نزدیک است. به نظر میاید که این پروژهٔ موعود گرایی رهبر آٔم القرای ساسانیان شیعه الگو گرفته از جهان بینی‌ “ذو القرنین هخامنشی آزاد کنندهٔ قوم اسیر شدهٔ موسی‌ بدست بابلیان و نه از خسرو ساسانی دجال و سرکوب کنندهٔ مسیحیان اورشلیم و دزد صلیب مسیح” باشد.

    پزواک انفجارت گذشته بسیار دور کیهان همچنان در فضا جاریست. امروزِ ما برایند فرایندهای تاریخ گذشتهٔ ماست. و فرایند‌های امروزِ ما نیز برآیند ساز آینده.

    سپاس

     
  31. ببینید به چه بدبختی و فلاکتی حکومت/* جمهوری/* اسلامی رسیده که یه قاضی مرگ رو میخوان به ریاست و ولایت برسونن. چشم همه منقلابیون ۵۷ روشن که اعجاب آفریدند. در ضمن خدمت آقا امام زمان هم تبریک عرض مینمایم.

     
  32. زیباترین آگهی “نیازمندی” از 38 سال پیش تا کنون…

     
    • رهبر هم بعضی وقتها از این قیافه ها می گیرد. جای تاسف دارد. دیگر نه رضا شاه میآید نه نادر شاه. شدیم یک ملت تنهای 80 میلیونی. باید عقل هایمان را روی هم بگذاریم ببینیم چه باید کرد؟

       
  33. درود بر نوریزاد ارجمند و سایر یاران گرامی

    داشتم بودجه سال ۱۳۹۶ نظام را نگاه میکردم بطور مختصر میتوانم حضورتان عرض کنم که «هوا پسه»

    افزایش قیمت ها وحشت آوراست. به عنوان نمونه بارقام (افزایش ها) زیر توجه کنید:

    مالیات ها، خدمات دولتی وگمرک از۷ تا ۲۱٪ بیاد داشته باشید که حداقل ۹۵٪ از میحتاج روزانه مرد با گازوئیل جا بجا میشود

    قیمت بنزین، نفت گاز و سایر فرآورده های نفتی (منهای گازرئیل وگاز) حداقل ۵/۶٪

    گازوئیل ۲۰ درصد، بیاد داشته باشید که حداقل ۹۵٪ از میحتاج روزانه مرد با گازوئیل جا بجا میشود

    گاز ۲۰٪ و پلکانی نخواهد بود

    برق بازاء هرکیلوات ۱۰۰ ﷼

    آب ۲۰٪

    برطبق این بودجه دولت شرکت های بیمه را مجبور میکند که هرکدام حداقل ۲۵۰ میلیارد تومان بابت فروش بیمه شخص ثالث به خزانه داری دولت واریزکنند و این واریز باید بصورت هفتگی انجام شود. برای بنده مشخص نبود که این مبلغ هفتگیست و یا سالیانه هست و به ۵۲ تقسیم میشود

    نکته دیگری که توجه بنده را جلب کرد دخل و خرج دولت هست که دقیقا با هم مساوی هستند، این یعنی تمامی ۱۱۱هزار میلیارد تومان درآمد پیش بینی شده از فروش نفت و فرآورده های آن تماما مصرف هزینه و خرجهای مختلف دولت خواهد شد. ۲ مشکل اینجا وجود دارد:

    ۱- اینکه دولت قیمت نفت خام را ۵۵دلار فرض کرده است وما میدانیم که امروز ۵۰دلار هست و صندوق بین المللی پول نیزکاهش قیمت نفت را پیش بینی کرده است ومیگوید درصوت بالا رفتن از ۵۰/۱ دلار تجاوزنخواهد. این موضوع تا بامروز که ۳ماه از ۲۰۱۷میگزرد درست بوده، این یعنی دولت از همان اول فروردین روزانه ۴۶۰میلیارد تومان فقط از طریق نفت کسر بودجه دارد وخواهد داشت.
    ۲- نفت، معادن و منابع طبیعی سرمایه های «بین نسلی» ( ) محسوب میشوند و نسل های آینده نیز درآنها سهیم هستند. درآمدهای اینچنین باید صرف پروژهای اشتغال و درآمدزا شود تا نسل های آینده بدبختی و گرسنگی نکشند. دولت حق ندارد آنها را بفروشد و پول آنرا صرف حقوق و مخارج کارمندان که ماشالا رقمشان هم سربفلک میساید بکند

    بقیه درپست بعدی (خسته شدم)
    رسول

     
  34. یکی از سایتهای اصلاح طلب ، از خوانندگان خودپرسیده آیا دوباره به روحانی رأی می دهید ؟؟ چکیده بعضی از نظرات اینست که از ترس انتخاب تندروها ؛ بله رای میدهیم اما مگر همین ترسها نیست که آخوندرا تا امروز روی گُرده ملت سوار کرده . این بار نظام ریا کار برای کشاندن مردمی که از روحانی سر خورده اند بر سرصندوق های رأی ، بقائی ، نوچه احمدی نژاد را عَلَم کرده است . اصلا چرا نباید تند روها انتخاب بشوند ؟؟؟ چرا نباید بالاخره تکلیف این نظام با تندرویها یش مشخص بشود ؟؟ ؟؟؟ برای نجات ایران ، آیابه مردمی که در ترسی فلج کننده 38 سال است از دامن این اژدها به دامن آن مار پناه می برند ، به مردمی که آسودن در غل و زنجیر را به بیداری و مبارزه منفی و تحریم و بایکوت همه جناح های حکومت ترجیح می دهند ؛ امیدی هست ؟؟؟ مردمی که درک نمی کنند روحانی برای بزک چهره نظام در خارج ازکشور ، با تأیید خامنه ای بار دیگر انتخاب میشود و اینها فقط سیاهی لشگرند برای دوربین های خارجی . همچنان که یکی از اینها گفته بود شرکت مردم در انتخابات ، نشانه اعتبار و آبروی نظام است !! اگر براین فاجعۀ رخوت و وقت کشی تاریخی، باج دادن سالانه دولت روحانی را به رسانه ها از طریق یارانه های میلیونی با هدف همصدائی در کارناوال انتخابات و ماستمالی دروغ های او بیفزائیم ؛ باید گفت که ایران و ایرانی از این دور و تسلسل فرساینده جان بدر نمی برد . شما ببینید برای شکستن اتحاد مردم ، سالهاست چه موذیانه پراکندگی و دشمنی در پهنه کشور انداخته اند : میان شیعه و سنی و ادیان و باورهای دیگر ، زن و مرد بدلیل قوانین تبعیض آمیز ، با حجاب و بی حجاب ، تندرو و اصلاح طلب و سایر جناح ها ، اقوام مختلف ایران ، بی دین و بادین ، ایرانی خارج از کشور و داخل کشور ، بی پول و پولدار بدلیل چپاولها و فاصله طبقاتی ، بازاری و حقوق بگیر دولتی و کارگر و بازنشسته ، نیروهای نظامی و امنیتی و مزدور و مردم ، لابی خائن نظام در خارج با مخالف دلسوز داخل و خارج و……….. در هیچ کشوری گروه های مختلف جامعه تا این حد نسبت به یکدیگر دشمنی و کینه ندارند، آخوند از همین دشمنی و اختلاف ، تر و تازه میشود و جان می گیرد . ببینیم بعداز انتخاب مجدد آخوند روحانی با تایید رهبر ،آیا نسل سرخورده 4 سال پیش ، بازهم در خیابانها خواهد رقصید یا اینکه خامنه ای خواب دیگری برای مردم دیده !!!!

     
  35. ببینید حوزه های قم چگونه ازبی حجابی صحبت میکنند واقعا که ! چشمت روشن شیخ مرتضی!

    عاقبت تلخ بدحجابی

    در یوسف آباد تهران، خانواده‌ای بود که مرد خانواده، کارمند اداره بود، و همسرش رعایت حجاب و شئون اسلامی را نمی‌کرد. روزی طبق معمول، مرد به اداره می‌رود و زن نیز پس از دادن صبحانة بچه‌ها به قصد خرید گوشت، از خانه بیرون می‌رود.

    پس از گذشت چند ساعت، بچه‌ها از بازی خسته شده و شروع به گریه می‌کنند و

    تا آمدن مرد به خانه، ناآرامی بچه‌ها طول می‌کشد. مرد خانه، سراغ همسر خود را از بچه‌ها می‌گیرد و بچه‌ها می‌گویند که مادر برای خرید گوشت از خانه بیرون رفته و هنوز برنگشته، مرد سراغ قصاب محله می‌رود و پرس و جو می‌کند؛ ولی قصاب اظهار بی‌اطلاعی می‌کند.
    آن مرد پس از تلفن به اقوام و آشنایان سراغ پاسگاه نیروی انتظامی می‌رود و جریان را تعریف می‌کند. مأموران پس از تحقیقات اولیه، سراغ قصاب رفته و از وی پرسش می‌کنند اما قصاب با قاطعیت تمام، اظهار بی‌اطلاعی کرد.

    مأمورین به تفحص در مغازه پرداختند. سپس به زیرزمین که گوسفندان را پس از ذبح به آن جا می‌بردند، رفتند.
    هنگام خارج شدن، مأمورین مقداری مو می‌یابند که موها، موی گوسفند نیست و قصاب برای بازجویی بیشتر به پاسگاه بردند.

    سرانجام با پی‌گیری‌های دقیق، قصاب به جنایت خود اعتراف کرد که:

    این زن، همسایة ما بود ولی رعایت پاکدامنی را نمی‌کرد و سر و سینه خود را نمی‌پوشاند. و از جمال خوبی هم برخوردار بود. آن روز که به مغازه آمد به گونه‌ای به خودش رسیده بود که نفس اماره مرا به وادار کرد کامی از آن زن بگیرم. او را برای دیدن گوشت بهتر به داخل مغازه دعوت کردم و به او گفتم گوشت خوب و مورد پسند شما، پشت یخچال است. وقتی پشت یخچال رفت او را به زیرزمین کشاندم و با کاردی که در دست داشتم او را تهدید کردم و از او خواستم تن به زنا بدهد، بیچاره می‌لرزید، اما چاره‌ای نداشت.
    در پایان که از او کامی گرفتم. افکار شیطانی مرا واداشت برای آن که کسی از ماجرا باخبر نشود، او را بکشم اما باز افکار شیطانی مرا رها نکرد و گوشت زن را جدا کرده، همراه گوشت گوسفندان چرخ کردم و فروختم و استخوان‌ها را نیز در فلان منطقه خاک کردم.

    این داستان از بدحجابی زن سرچشمه گرفت. شاید هیچگاه آن زن فکر نمی‌کرد که بدحجابی می‌تواند پایانی چنین تلخ و پرگناه داشته باشد و به تجاوز، قتل، یتیم شدن فرزندان و سرگردانی همسرش بینجامد و نیز چنین عواقبی برای قابل خود در پی داشته باشد.

    با تخلیص، نقل از «فرشتگان زمین». ص ۳۴ ـ تألیف عباس رحیمی، نشر جمال، قم، ۱۳۸۵٫به نقل از گنجینه عفاف: مهدى نصیریان دهزیری
    منبع: قدس آنلاین

     
    • رعایت پوشش در جامعه اسلامی ،یک قانون است و رعایت یک قانون ارتباطی با جرم ها و انگیزه های شخصی برای ارتکاب جرم و تجاوز و قتل ندارد ،این حکایات اگر صحیح هم باشند حاکی از وقوع جرم از سوی یک مجرم است با انگیزه های گوناگونی که در این موارد وجود دارد و روشن است که شرعا و قانونا مجازات بی حجابی یا بدحجابی اعدام و قتل نیست ،و در مورد بدحجابی و عدم رعایت قانون پوشش در قانون مجازات اسلامی مجازات هایی در نظر گرفته شده.

       
  36. امید
    خدای ما (ایرانیان) داعی به صلح و عشق و دوستی و محبت و..است نه دشمنی و خشونت مذموم.
    ………………
    سید مرتضی
    بله ما هم می گوییم اینها صفات خدای یکتای بی همتاست ،لکن بگویید اگر انگلهایی مزاحم دین و آیین و جان و مال و ناموس شما شدند خدای ایرانی شما گفته است بایستید و به متجاوزان و متعرضان بخود گل تعارف کنید و از خود دفاع کنید چون جنگ خشونت است؟
    ……………….
    کاملا با شما موافقم علاوه براینکه نباید گل تعارف کرد بلکه با تمام وجود سعی در نابودیشان کرد .
    بر خلاف تجاوز گران خارجی طول تاریخ اینبار دشمن ایین و جان و مال و ناموس ایران در خانه جا خوش کرده با غارت دارایی های مملکت و یک فقره چندین هزار میلیارد خرج بقا اسد و نتیجتا بیکاری و فقر و فحشا اعضا و جنین فروشی و جستجوی مادران بدنبال لقمه ای نان در ذباله دانیها و اوارگی را برای این ملت به ارمغان اورده اند .
    با به قدرت شما حضرات این بلاها بر سر ما اوار شده بفرمایید کدام دشمن در طول تاریخ اینهمه صدمه توانسته به این کشور وارد کند ؟ فکر مکنید با ای دزد ای دزد میتوانید ذهنهارا منحرف کنید ؟ خیر این ارامش قبل از طوفان است منتظر این اتش زیر خاکستر باشید بزودی تمامی دشمنان این ملت را در خود خواهد سوزاند و برای همیشه ایران را از شر وجودشان پاک خواهد کرد فقط ماتده ایم با خاکستر این دشمنان چه کنیم . به دریا بریزیم دریا را الوده و باعث مسمومیت ابزیان میشود در کویر دفن کنیم خاک مقدس ایران را الوده کرده ایم . تا ببینیم

     
    • این تعبیر دشمن تعبیر شماست ،از نظر پیشینه تاریخی هرچه در جنگ بین ایرانیان قدیم و اعراب اتفاق افتاده و زمینه های برخورد نظامی هرچه بوده ،اما مردم ایران برخلاف اقلیت ناچیزی مثل شما، بتدریج و طی قرنها دین اسلام را بعنوان یک ایدئولوژی پذیرفته اند ،و پس از انقلاب اسلامی ایران اکثریت قاطع ایرانیان نظام جمهوری اسلامی ایران را تاسیس کرده اند تا صرفنظر از احکام فردی مسلمانی ،اداره جامعه اسلامی بر اساس قوانین اجتماعی اسلام باشد ،اینکه نقدهایی به قوانین جزئی موضوعه یا مدیریت های گوناگون مسئولان منتخب مردم وارد باشد یا نباشد موضوع بحث های دیگری است غیر از ملایساله خدای یکتای آفریدگار ،بنابر این چنانچه قبلا گذشت نباید با خلط مبحث بین مسائل سیاسی اجتماعی و مسائل بنیانی اعتقادی مثل خدا و اوصاف خدا تعبیرات تبلیغاتی مثل خدای ایرانیان یا خدای اعراب را لابلای مطالبات سیاسی آورد و خلط مبحث کرد ،ایرانیان قدیم هرچه بودند و هر آیینی داشتند و هر گونه حکومت هایی ،اکنون پس از قرنها اسلام را پذیرفته اند و فاتحه شاهنشاهی ها و سلطنت ها و آتشکده ها و چیزهایی از این قبیل را خوانده اند. از موضوع گفتار ها خارج نشویم.

       
      • غیر از مساله

         
      • شیخ مرتضی باز زیادی دور برداشتی ؟ مردم که نمیدانستند شما آخوند ها و خمینی بعدا چه خواب هایی برایشان دیده است . وقتی خمینی میگوید آب و برق و اتوبوس مجانی ! یعنی در باغ سبزنشان دادن و مردم عوام را گول زدن .البته برای روشن فکر هادروغ های دیگری داشت ! کومونیست ها هم حق دارند اظهار نظر کنند ! روحانیون حق دخالت درحکومت نخواهند داشت که مردم گول خوردند و رای دادن جمهوری اسلامی ! یعنی چه ؟ یعنی دموکراسی هرکس هر حرفی داشت بزند اگر مردم گفته او را قبول کردند کسی حق اعتراض ندارد نه اینکه مشتی آخوند پیر پاتال برای مردم تصمیم بگیرند و حتی در لباس پوشیدن هم آزاد نیستند . یا روسری یا توسری که یادت هست ؟ برو این دروغ ها را جای دیگر بگو که خریدار داشته باشد . راستی نگفتی قبل از انقلاب چه کار میکردی؟شهامت داشته باش راست بگو دروغ گو دشمن خداست .

         
  37. هموطن
    با درود بر جناب آقای نوریزاد و گروه لگام و سرکار حانم نرگس محمدي

    دوستان در هر کشوری انتخاب ریاست جمهوری مهمترین انتخابات آن کشور محسوب میشه ولی در کشور ایران کمتر از 2 ماه به انتخابات مانده ولی هنوز کاندید ها مشخص نشده و رايزنی دربین مقامات لشکری و کشوري وجود داره و یه عده ای هم برای داغ کردن تنور انتخابات مشغول هستند . (کسانی هم هستند در این سایت که دارن هيزم تنور را زیاد می کنند) ، چطور مردم می تونند در این مدت اصلح را از صالح تشخیص بدن . آیا در طول یک ماه کاندیدها میتونند برنامه هایشان را به ملت ارائه بدن ، و مردم به برنامه و هدف آن کاندید رای بدهد یا اینکه همین کاندید که به صلاحیت شورای نگهبان رسید کافيه . انتخابات چه تحریم بشه یا نشه ، کسی که باید ریئس جمهور بشه ، شده . زیاد خودتون و اعصابتونو خسته نکنید .

    رئیس جمهور ، چه اصلاح طلب باشه وچه اصولگرا باشه ، چه از جناح راست باشه چه از جناح چپ ، هیچ فرقی به حال مردم نمی کنه ، مگه 8 سال دولت و مجلس در دست اصلاح طلبان نبود و یا بعد از آن در دست اصولگرا نبود چه فرقی کرده جز دزدی و اختلاس و بیکاری و اعتیاد و فحشا و …

    تا روزی که نظام باملت صادق نباشد،آزادي رسانه های گروهی نباشه ، قدرت ، تریبون ، دانشگاه ، زور ، نیروهاي نظامی و انتظامی در دست یک گروه خاص باشه ، آش همین است و کاسه همین . به کارنامه تک به تک اصولگرا و اصلاح طلبان و غیره نگاه کنید به کدامشان نمره قبولی میدين .
    دولت اصلاح طلب آمد ،دولت سازندگی را محکوم کرد ، دولت اصولگرا آمد هردوتاشون را محکوم کرد ، دولت اعتدال آمد هر سه تاشون به دزدی و اختلاس محکوم کرد و دولت بعدی خواهد آمد کلاً همه شون محکوم ميکنه
    مشکل ما مشکلی است که باید از جای خودش اصلاح بشه و مردم انتخاب کنه و لا غير .

     
  38. روحانی: تصور وجود فاصله بین رهبر و دولت را «ساده‌لوحانه» خواند
    ………………….
    در نتیجه حماقت محض است که تصور کنیم کاندیدایی از فیلتر شورای نگهبان عبور کند و در کنار مردم قرار گیرد و باری از روی دوش ملت بر دارد .
    تا دو بارش از یک سوراخ گزیده شدن را شنیده بودم چه مینامند اما ده ها بارش را در یک تجربه مخرب ۳۸ ساله را نمیدانم
    ماهیت و هدف دزدان و قاتلان این ملت بر ما روشن است اما واقعا هیچ توجیهی برای شرکت گارگران و معلمان و کلیه حقوق بگیران و بیکاران کلا بیش از نیمی از ملتی که زیر خط فقر هستند را پیدا نمیکنم با توجه به ذخایری که در اختیار داریم میبایست جزو افراد خوشبخت و ثروتمند منطقه باشیم اما به فقر و فحشا و اعتیاد بیکاری و نهایتا نان بخور و نمیر ساخته اید و باز در این خیمه شب بازی شرکت میکنید و با دستان خودتان رای به نابودی خودتان میدهید .
    گول انتخاب بین بد و بدتر و از بغض علی به معاویه رای دادن را هم نخورید این هم از ترفندهای این نظام مکار است که به هر نحو ممکنه شمارا به پای صندوقها بکشانند و برای خودشان کسب مشروعیت کنند و انرا به رخ دنیا بکشانند .
    از حجم عظیم تبلیغات نظام مشخص است که شرکت شما در انتخابات چقدر برایش مهم است پس بیاییم برای یکبار هم شده دست به دست دهیم و تحریم انتخابات را تحریم کنیم نشان بدهیم انها هستند که باید تابع ملت و خواسته هایش باشند نه بلعکس .

     
    • با عرض پوزش در سطر ما قبل اخر دست به دست هم دهیم و تحریم انتخابات را تجربه کنیم صحیح است

       
  39. این درد نامه را برای همه ایرانیان گذاشته ام و علی الخصوص شیخ مرتضی قم نشین که گمان میکند حقوق میداند و جرئت و شهامت نشان بدهد پاسخ شایسته بدهد . اگر میتواند !؟!

    – هنگامه شهیدی روزنامه نگار و فعال سیاسی روز 19 اسفندماه بازداشت شد. پس از بازداشت وی نامه ای منتشر شده است که تاریخ نگارش آن به روزهای منتهی به بازداشت وی باز می گردد، وی در این نامه بازداشت روزنامه نگاران را حاصل همکاری مشترک وزارت اطلاعات و سپاه می خواند و از حسن روحانی، رئیس جمهوری می خواهد تا نسبت به دفاع از حقوق شهروندی و قانون سالاری گام بردارد.

    به گزارش هرانا، این روزنامه نگار پس از بیان مقدمه ای در نامه خود آورده است:

    «برای اولین بار در دوران ریاست جمهوری شما، پروژه مشترکی از سوی “سازمان اطلاعات سپاه” و “وزرات اطلاعات” توانست شکل گیرد و این دو نهاد اقدام به بازداشت گسترده روزنامه نگاران و فعالان سیاسی و مدنی بی گناهی که کردند که مرغ عروسی و عزای همه انتخابات ها هستند و شما نیز “سکوت” را ترجیح دادید!

    جناب آقای روحانی

    جنابعالی “حقوقدان” هستید نه “سرهنگ”! و البته بنده به مانند شما مدعی حقوقدانی نیستم و خود را تنها یک “حقوق خوان” میدانم اما از شما می پرسم شما که “سرهنگ” نبودید پس چرا معامله گری کردید؟بارها و بارها پس از ارائه لایحه “منشور حقوق شهروندی” به طرق مختلف اعتراضات و ایرادات را برایتان نوشتم؛ شما که “حقوقدان” هستید و مدعی “منشور حقوق شهروندی” لطفا بفرمایید: کجای این منشور میگوید که بدون ابلاغیه کتبی برای متهمی حکم بازداشت صادر شود؟ کجای این منشور میگوید خانواده متهمین تهدید و ارعاب شوند؟ کجای این منشور میگوید یک استاد دانشگاه را از حق تدریس محروم و تهدید به اسیدپاشی کنند و به علت پی گیری “حقوق شهروندی” از دست رفته اش از “کمیسیون امنیت ملی مجلس” و نهادهای ذی ربط، برایش حکم بازداشت صادر کنند تا صدایش خفه شود؟

    نوشتن و انتشار دلنوشته ای از روزهای زندان وحشتناک سال ٨٨ ، در کمال بی اخلاقی و بی تقوایی عکسهای خانوادگی مراسم عروسی فرزندان اینجانب و مهندس آقایی را در شبکه های مجازی پخش و ما را متهم به برگزاری عروسی مختلط در باشگاه دولتی (بانک صنعت و معدن) کرده و آقای “خاتمی” رییس دولت اصلاحات را نیز متهم به حضور در عروسی مختلط! کرده و وقتی پیگیر محاکمه و مجازات خاطیان (کانال قیچی) میشویم به جای آنها ما باید به زندان برویم؟

    کجای منشور حقوق شهروندی نوشته است عنوان “متهم سیاسی” و “لایحه جرم سیاسی” فقط و فقط شعاری فریبنده برای عرصه بین المللی است و اصولا تمام متهمان سیاسی را به جرم امنیتی روانه بازداشتگاههای غیرقانونی با تحقیرآمیزترین روشها میکنند. کجای منشور حقوق شهروندی نوشته است اولین “مجرم سیاسی” پس از تصویب “لایحه جرم سیاسی”(مهندس “هدایت الله اقایی”) که هشت سال معاون وزیر دولت اصلاحات بوده و برادر دو شهید است و ۶٢ سال سن دارد را به جرم توهین به رهبری بدون حضور هیات منصفه برای ایفای وظایف نمایندگی اش در ٢۵ سال پیش محاکمه و محکوم شود و مورد مخاصمات شخصی قاضی پرونده اش با وی قرار گیرد؟ آقای رییس جمهور!

    شما قرار بود در روزهای پس از خفقان دوره احمدی نژاد “راه نفس اصلاح طلبان” باشید نه اینکه مانند احمدی نژاد برای رسیدن به ریاست جمهوری نفس آنها را نیز بِبُرید.

    اکنون که این نامه سرگشاده به شما منتشر شده است بطور قطع اینجانب در یکی از بازداشتگاههای “وزارت اطلاعات” و یا “سازمان اطلاعات سپاه” تحت شدیدترین بازجوییها هستم و پیش از آن اعلام کرده ام به دلیل غیرقانونی دانستن این بازداشت از لحظه اول وارد اعتصاب غذا و دارو خواهم شد و از همینجا نیز به جنابعالی و مردم ایران اعلام میکنم که به کسانی که مرا بازجویی میکنند به دلیل رویه غیرقانونی شان بازجویی پس نخواهم داد و هر حکمی از این “بیدادخانه” صادر شود را می پذیرم و به آن اعتراضی نخواهم کرد چون اصولا عدالتی در سیستم قضایی کشور وجود ندارد و قضات دادگاه انقلاب و دادستانی ماشین امضای نهادهای امنیتی هستند؛ پس دیگر چه نیازی به دفاع از خود است؟

    در آخر توصیه ام به جنابعالی به عنوان “مجری قانون اساسی” نظارت بیشتر بر اعمال و رفتار نهادهای موازی امنیتی و جلوگیری از اعمال نفوذ آنها بر “وزارت اطلاعات” است چرا که تنها مرجع قانونی که حق ایفای وظایف امنیتی درکشور را دارد “وزارت اطلاعات” است؛

    از شما میخواهم به عنوان “ریاست جمهوری ایران” و “رییس قوه مجریه”، حافظ منافع و امنیت “ملت ایران” باشید و به عنوان یک “حقوقدان” جلوی فعالیتهای غیرقانونی “حفاظت اطلاعات قوه قضاییه” و “سازمان اطلاعات سپاه” و “پلیس امنیت کشور” و … برای پرونده سازیهای بیهوده برای روزنامه نگاران و فعالان سیاسی و مدنی- اجتماعی و فرزندان این مرز و بوم بایستید، چرا که قطعا درد مشترک همه ما تنها و تنها کشوری به نام “ایران” است.»

     
  40. با درود به نوری زاد عزیز . زندگی نامه سرکار خانم فرخ رو پارسا که وزیر آموزش و پرورش رژیم سابق بود را برایتان ارمغان آوردم که متوجه شوید حوزه ها چه خدمات عطیمی در حق ایران و ایرانی و علی الخصوص خانم ها کرده اند !
    «فرخ‌رو پارسا» زمستان سال ۱۳۰۱، هنگامی‌ که مادرش در تبعید به سر می‌برد، در شهر قم به دنیا آمد. مادر او «فخرآفاق پارسا»، فعال حقوق زنان و مدیر نشریه «جهان زن» بود و برای نوشتن مقاله‌ای درباره برابری جنسیتی در آموزش تبعید شده بود؛ مقاله‌ای که اعتراض روحانیون وقت را به همراه داشت.

    پدر او «فرخ دین پارسا»، کارمند وزارت بازرگانی بود و دو مجله در حوزه صنایع و بازرگانی را مدیریت می‌کرد.

    پس از تولد فرخ‌رو، «میرزاحسن خان مستوفی الممالک» که نخست‌وزیر وقت بود، میانجی‌گری کرد و با رفع تبعید از فخر‌آفاق، آن‌ها توانستند به تهران بازگردند.

    فرخ‌رو پارسا در رشته پزشکی تحصیل کرد اما چند سال پس از پایان تحصیلاتش آن را کنار گذاشت و به کارهای فرهنگی روی آورد و در سال ۱۳۳۳ به همراه همکاران خود انجمن «بانوان فرهنگی» را به راه انداخت.

    او در سال ۱۳۳۹ با آغاز به کار «دانشگاه ملی ایران»(شهید بهشتی)، سمت مدیر کل دبیرخانه را برعهده داشت و توانست اولین زن در تاریخ ایران باشد که به چنین سمتی رسیده است.

    او هم‎چنین اولین زن در تاریخ ایران بود که توانست به مقام وزارت برسد. فرخ رو پارسا در کابینه دوم و سوم امیرعباس هویدا، وزارت آموزش و پرورش را برعهده داشت و نخستین زنی‌ بود که قدم به پارلمان ایران گذاشت.

    به گفته خودش، در سال ۱۳۴۷ هویدا طی تماسی تلفنی به او می‌گوید: «خانم، می‌خواهم مسوولیت بزرگی را به یک مادر بدهم. می‌‌خواهم آموزش و پرورش فرزندان این مملکت را به دست یک مادر بسپارم. می‌خواهم وزیر آموزش و پرورش ما بچه‌های مردم را چون فرزندان خود بداند.»

    فرخ‌رو پارسا به توصیف نزدیکانش، دو مساله برایش اولویت داشت؛ عشق به خانواده و تلاش برای برابری زنان.

    نخستین وزیر زن ایران در مقاله‌ای درباره پوشش دختران در مدرسه ها نوشته بود که آن‌ها حق ندارند در محیط مدرسه لباسی غیر از روپوش رسمی بپوشند؛ چه چادر و چه مینی‌ژوپ.

    او می‌خواست «پیشرفت و تحصیل» را از «نوع پوشش» جدا کند. منتقدان دولت هویدا معتقدند فرخ‌رو پارسا در توسعه آموزش دختران نقش مهمی ایفا کرد. او معتقد بود زنان در تمام سطوح اجتماعی باید برابری داشته باشند.

    پارسا حامی مالی «مرکز اسلامی هامبورگ» نیز بود که زیر نظر «سیدمحمد بهشتی»، اولین رییس دیوان عالی کشور پس از انقلاب که در ۷ تیر ۱۳۶۰ ترور شد، اداره می‌شد.

    سیدمحمد بهشتی به همراه «محمدجواد باهنر»، دومین نخست‌وزیر ایران پس از انقلاب ۵۷، مشاوران پارسا در خصوص تهیه کتاب‌های درسی بودند. محمدجواد باهنر در زمان وزارت پارسا بر آموزش و پرورش توانست امتیار تاسیس چند مدرسه ملی- مذهبی را در تهران بگیرد.

    فرخ‌رو پارسا پس از انقلاب ۵۷ از ایران خارج نشد. مدتی مخفیانه زندگی کرد و طبق خبر روزنامه کیهان، در ۲۸ بهمن ۱۳۵۸ در منزل پسرش واقع در فرمانیه، به همراه همسرش سپهبد «شیرین‌سخن» بازداشت شد. او معتقد بود بی‌گناهی‌ وی در دادگاهی «عادلانه» ثابت خواهد شد.

    فرخ رو پارسا حتی زمانی که با لباسی خاکستری و روسری وارد سالن دادگاه شد و حاضران با شعار، فحاشی و تمسخر از او استقبال کردند، گفت: «من به عدالت مردم مملکتم معقتدم.»

    محاکمه اولین وزیر زن ایران ۹ جلسه به طول انجامید.

    قاضی پرونده پارسا، «صادق خلخالی» بود که او را به جرم «حیف و میل و غارت بیت‌المال، اشاعه فساد و فحشا در فرهنگ مملکت با به کار گماردن افراد هرزه در سمت‌های مهم وزارتی و ترتیب دادن اردوگاه‌های اختلاطی و زیر پا گذاشتن اخلاق اسلامی»، از مصادیق روشن «مفسدین فی‌الارض» و «کافر» تشخیص داد و با استناد به احکام قرآن، او را محکوم به اعدام و استرداد کلیه اموال منقول و غیرمنقول کرد.

    پارسا در دادگاه، اتهام‌های وارده به خود را رد کرد. او هم‎چنین به «بهایی بودن، داشتن ارتباط نامشروع با رییس دفترش و غارت بیت‌المال» نیز متهم شده بود. همکاری با ساواک و نیز سخنرانی او درباره حجاب دختران که گفته بود نباید مانع فعالیت‌های اجتماعی زنان شود، دیگر اتهام های او بود که با دفاعیاتش آن‌ها را تکذیب کرد و گفت: «اکنون من به عفو امام چشم دوخته‌ام.»

    صبح روز ۱۸ اردیبهشت ماه ۱۳۵۹ اما دادستان کل انقلاب اسلامی ایران با انتشار اطلاعیه‌ای خبر داد که فرخ‌رو پارسا، وزیر آموزش و پرورش رژیم پهلوی به دار آویخته شد.

    «منصوره پیرنیا» در کتاب «خانم وزیر» در روایت دقایق پایانی زندگی پارسا نوشته که او را داخل گونی پیچیده و طناب‌پیچش کردند، به بالای دار کشیدند اما طناب پاره شد. پارسا را پس از به هوش آوردن، بار دیگر به پای دار آوردند و این‌بار با سیم او را بستند و اعدامش کردند. او اما انگار که این بار هم جان نداده بود. رد سه سوراخ در جسد یکی از تاثیرگذارترین زنان ایرانی، دردناک ترین لحظه های مرگ یک انسان را ثبت کرده است.

     
  41. تحادیه غیبی نسوان آغازگر ورود زنان به سیاست
    آن چه این اتحادیه غیبی را سر زبان ها انداخت، مقاله ای به نام «مخدرات» بود که در شماره 70 سال 1286 شمسی مجله «ندای وطن» منتشر شد
    جمعه, 24 مارس 2017

    تاریخ ایران و جهان به زندگی و سرنوشت چهره ها گره خورده است، هر یک خشتی گذاشته اند تا سقفی پدیدار شده، خشت هایی که گاه به قیمت زندگی و جان شان تمام شده است. در این معماری عظیم، زنان و مردان بسیاری نقش آفریده اند. و در تاريخ جهان بسيارى از زنان و مردان به دليل استعداد شگرف آنها براى تخريب و نابودى ساخته هاى ديگران تاثيرگذار نام گرفته اند.

    زنان ایرانی نویسنده برگ های بسیاری از کتاب تاریخ دویست سال اخیر ما بوده اند، چه به دليل تاثير مثبت بسيارى از آنها در افزایش آگاهی عمومی، کاهش تبعیض علیه زنان، ارتقای سواد و موقعیت اجتماعی شان، مقابله با فشارهای مذهبی، مشارکت در پروژه های علمی، سیاست ورزی، موسیقی، سینما؛ و چه به دليل تاثير بعضى از آنها در تشويق به خشونت، گسترش جهل و جزم انديشى و سو استفاده از قدرت مالى و اقتصادى در جهت منافع خود.

    اين افرادى كه اسمشان در اين فهرست آمده، نماينده برخی اقشار جامعه هستند كه هر روز در ايران و كشورهاى ديگر بر زندگى خانواده و اجتماع خود تاثير مى گذارند. بديهى است همانطور كه اشاره كرديم همه فعاليت ها و یا تمام افراد حاضر اين مجموعه مورد تائيد ایران وایر نيستند، اما تاثير گذارى هيچ يك از افراد اين ليست را نمي شود كتمان كرد.

    ————————-

    اتحادیه غیبی نسوان آغازگر ورود زنان به سیاست

    طاهره تسليمى، شهروند خبرنگار

    «ما را از پنج سالگی به مکتب می گذاشتند؛ آن هم نه همه دختران را بلکه ندرتا. 9 ساله که می شدیم، از مکتب بیرون‏مان آوردند. اگر کتابی می توانستیم بخوانیم یا خط می توانستیم بنویسیم، پدران عزیزمان با کمال تغییر کتاب و قلم را از دستمان گرفته، پاره می کردند و می شکستند و به دور می انداختند که چه معنی دارد دختر خط زیبایی داشته باشد مگر می خواهید منشی شوید؟»

    زن گم‏نامی که اردیبهشت 1286 شمسی، یعنی حدود115 سال پیش این نامه را به روزنامه «تمدن» نوشت، تصویری دقیق و کامل از زنان ایرانی نشان داد؛ زنانی که «کمینه» و «مستوره» و «مخدره» خوانده می شدند و تنها وظیفه ای که داشتند، خوشحال کردن مردان و پسر آوردن برای آن ها بود.

    این زن شاید روحش هم خبر نداشت که درست جایی آن سوی شهری که او زندگی می کرد، جمعی از زنان تصمیم گرفتند تا اتحادیه مخفی را تشکیل دهند؛ زنانی که خواستند و توانستند این سرنوشت تاریخی را درست در همان نقطه سکون چند صد ساله، با تشکیل انجمنی به نام «اتحادیه غیبی نسوان» تغییر دهند؛ اتحادیه ای که هرچند نام بنیان‎گذاران و اعضایش در تاریخ ماند اما بی تردید یکی از تاثیرگذارترین و نخستین گروه فمنیستی تاریخ زنان ایران است. به همین بهانه نیز در آستانه هشتم مارس 2017، بخش زنان تاثیرگذار «ایران‎وایر» به این انجمن و تلاش آن برای تغییر ساختار مردسالارانه جامعه اختصاص یافته است.

    ***

    این که از کی زنان به فکر راه اندازی انجمنی مخفی افتادند، نظر دقیق و کاملی وجود ندارد. حتی نمی دانیم که کدام یک از زنان پیش‎رو جنبش برابری خواهی زنان ایران در بنیان‎گذاری و شکل گیری این انجمن موثر بوده اند. تنها چیزی که مطمئن هستیم، این است که در سال 1286 شمسی، کمی قبل از به توپ بستن مجلس، این انجمن در تهران و در خانه یکی از مشروطه خواهان شکل گرفته بود.

    انتشار‌ مقاله‌ای با عنوان«مقاله مخدرات» در مهرماه سال 1286 با امضای‌ اتحادیه غیبی نسوان در انتهای مقاله، برخی از محققان به این نتیجه رسیده‌اند که در آن‌ سـال گـروهی از‌ بانوان‌ تحت عنوان همین نام در تهران فعالیت می‌کرده اند؛ اتحادیه ای که برخلاف سایر انجمن های بعد از خودش، رویکرد سیاسی داشت و در جریانات سیاسی دخالت می کرد.

    مستندات تاریخی نشان می دهند که این انجمن حتی پیش از تشکیل رسمی هم فعال بوده است. آشکارترین دلیل چنین نظری این است که در دوران مشروطه، زنان آن قدر فعال در جریان اعتراضات بودند که نمی شد آن ها را نادیده گرفت. منابع تاریخی از زنی یاد می کنند که در تابستان 1285 خودش را به کالسکه مظفرالدین شاه رساند و نامه ای به او داد که او را متغیر کرد. بعد از این نامه بود که مظفرالدین شاه به صاحبقرانیه رفت و «فرمان مشروطه» را امضا کرد.

    گفته می شود این زن، عمه «میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل» و خانه اش محل برگزاری جلسات انجمن های مخفی بود و نامه را از طریق همکاری گروهی از زنان و مردان مشروطه خواه به شاه رسانده بود.

    در روزنامه «حبل المتین» به تاریخ پنجم مهرماه 1285، چند ماه بعد از امضای فرمان مشروطه، در یکی از اعتراضات مشروطه خواهان، 100 زن به خیابان پشت «سبزه میدان» رفتند و آقای «میرسید محمد طباطبایی» را به مسجد بردند. این زنان از کنار در دیوان‎خانه و از میان گروهی سرباز و فراش گذر کردند اما با حمله سربازان مواجه شدند. در این حمله، سر دو زن شکست اما این زنان به راه خود ادامه دادند.

    این حرکت نشان می داد که این زنان توسط یک گروه سامان‎دهی شده و به خیابان ها رفته بودند؛ گروهی که در اندرونی ها و توسط زنانی شکل گرفته بود که تنها دلیل جمع شدن‎شان، روضه های ماهانه و خانگی بود. این حرکت آغازی بر اعتراضات بعدی به شمار رفت. روزنامه های مهمی چون حبل المتین و تمدن نامه هایی از زنان منتشر کردند که از حقوق زنان و تلاش برای به دست آوردن حق تحصیل آن ها حرف می زد. خواست های زنان مشخص بود؛ آن ها می خواستند تحصیل کنند، از پشت پرده های حرم‎سراها خارج شوند و در فرهنگ مردسالارانه تجدید نظر شود. اما اعتراضات خود را به همین خواست ها منحصر نمی کردند و از آزادی بیان هم می گفتند. اتحادی

     
    • مهرداد شریف

      از راه دور رُخ مهربانت را میبوسم

      من حقیر فکر میکنم و شاید هم اطمینان کامل دارم که در نهضت بعدی شیربانوان ایران پیشگامان مبارزات ضد استبداد و خرافات خواهند بود و برادرانشان دوشادوش رهرو.

      نه بطول عمر معتقد هستم و نه خواستار آن، ولی از درگاه غاریتعالی میخواهم فقط یک روز، فقط یک روز به این حقیر مهلت بدهد که آنروز را شاهد باشم. چه روز با شکوهی خواهد بود آنروز.

      پاینده دُخت های ایرانزمین
      رسول

       
  42. آهای آن هایی که میخواهید در انتخابات شورا های شهر شرکت کنید و فکر میکنید اصلح را میفرستیدکه کاری بریتان صورت دهد ! به خاطر انسانیت این لینک را بخوانید و بیندیشید که رای شما را چه کسانی مصادره میکنند و برای چاپیدن چه صابون ها به شکم مالیده اند .و چه اردوکشی های مهوع و وحشت ناکی به اسامی مختلف برای چاپیدن بیشتر ساخته اند به خاطر انسانیت و شرافت ذاتی خود آب به آسیاب هیچ حرامی نریزید !! همین !
    https://iranwire.com/fa/blogs/171/21281

     
  43. سید مرتضی
    بنابر این روشن شد که :نه انسان مجبور است ،و نه خدا کسی را بر کفر می آفریند ،و نه دین امر تحمیلی است و نه خدا کسی را که خود موحد آفریده بر علیه کسی که خود کافر و مشرک آفریده تحریک می کند که تو او را بکش تا به لقاء حور و قصور بهشتی برسی!
    ……………………………………………………
    اقا سید مرتضی چرا فکر میکنید یقین و باورهای شما مطلق محض است ؟
    طفلی در خانه یک مسلمان بدنیا میاید بدون اینکه حق انتخاب داشته باشد پس تا اینجا از طرف والدین محکوم است که مسلمان باشد و در خردسالی فرزند ذکور ختنه میشود تا طوق بردگی اسلام به گردنش اویخته شود بدون اینکه اجازه بدهند تا به بلوغ فکری برسد و ببینند ایا میخواهد مسلمان شود یا نه و از پیش دبستانی و مدرسه و دانشگاه هم که شما بزور بزور افکار و اعتقادات خودتان راحقنه میکنید حالا این انسان به بلوغ فکری رسیده و نمی خواهد مسلمان باشد و میخواهد به بهاییت بپیوندد وتبلیغ هم بکند ایا اجازه میدهید مسلما خیر . چرا؟ مگر مملکت ارث پدری شماست ؟
    اینها جبر و زور به بردگی گرفتن و تحمیل نیست ؟ پس چیست؟
    حاجی تشت رسوایی شما از بام افتاده و حنای شما خیلی وقته بی رنگ شده
    شما خود را پشت سر بتهایی با شعارهای پوپولیستی مخفی ساخته اید و دست به هر جنایتی میزنید مثلا:
    حضرت علی موقعیکه برادرش وارد شد چراغ بیت المال را خاموش و چراغ دیگری روشن کرد!!!!!!
    حاجی دم خروس را باور کنم یا……..
    در منبر افسانه سرایی های مقدستان گوش فلک را کر میکند چون به خلوت میروید از هیچ جنایتی روگردان نیستید:
    اختلاسهای میلیاردی – قتلهای چند ده هزاری – ترور و زندان و شکنجه دگراندیشان – ربودن سرمایه های بیت المال که متعلق به تک تک ملت میباشد و بدون اجازه در ناکجا ابادها که خرج افکار پلیدتان کردید – سلب ازادی – اواره کردن ملت – بی ابرو و اعتبار کردن ایران در جهان وووووووووووو
    حاجی در یک کلام بگو جنایتی هست که مرتکب نشده باشید؟
    در قبال اینهمه جنایت چه کار مثبتی انجام داده اید؟ پس کجاست اموزه های اسلامتان ؟ شخصیت های مقدستان ؟
    کیفیت یک درخت به سبزی -سایه و میزان میوه اش است نه ادعای خشک و خالی.
    درخت شما یک درخت خشک و بی برگ و میوه است فقط زالوهایی که مشغول مکیدن خون ملت میباشند در ان لانه کرده اند .
    بهتر است این شعار های ۱۰۰٪متضاد با اعمالتان را برای همان پا منبریهای ساده لوحتان بدهید که باعث بقا شما و نابودی این مملکت شدند نه اینجا

     
    • شما هم از ادب در سخن خارج می شوید هم از موضوع سخن ،اگر بنای بر گفتگوی آزاد و مستدل و متمرکز در موضوع ندارید خوب گفتگویی نکنیم و شما به فحش و تندی و مسائل دیگر بپردازید اما اگر بحث در یک موضوع عقیدتی یا یک دیدگاه دینی است دیگر بحث های دیگر سیاسی مثل اختلاس و موضوعات دیگر خارج شدن از عنوان موضوعی است که آنرا در بالا از من نقل کرده اید ،این عبارت بالا که از من نقل کرده اید نه ربط به بحث های سیاسی و اختلاس داشت نه به تشت رسوائی و نه به بحث ختنه و چیزهای دیگر! و مخلوط کردن این عناوین و تعبیرات غیر مودبانه و سرکوچه ای نشان از خالی بودن دست شما از بحث علمی اعتقادی است،روی این جهت شاید بحث با کسی که مطابق نوشته های دیگرش دنبال تجدید مناسبات شاهنشاهی و سلطنتی است و همه طرز تفکر او ختم می شود به سیاست و مسائل روز بحثی بیفایده باشد .الان من فقط اشاره به نکاتی از گفتار شما می کنم که مربوط به بحث بود و پیش از آن یاد آور می شوم الان در عبارتی از من که نقل کردید بحث از موضع دین است در قبال انسان،نه بحث از عمل فلان شخص یا فلان گروه ،حرف من در عبارت بالا واضح بود:اینکه دین و اعتقاد و گرایش به دین “اکراه بردار” نیست ،چون اعتقاد و باور بدنبال مقدمات و صغری کبراهایی است که در تعقل و اندیشه انسان ردیف می شوند ، پس اگر کسی را وادار به خضوع یا اظهار دین کنند و درواقع قلب و عقل انسان خاضع نشده باشد به اصل دین ،این فقط خضوع و اذعان ظاهری و لفظی و بدنی است نه خضوع قلبی ،و منطق دین این است که “دین اکراه بردار نیست”.
      می گویید :من باورم را مطلق می پندارم ،همین نکته، متقابلا متوجه شماست ،شما اینطور نیستید؟ چرا شما خیال می کنید یقین و باورهای شما که در این نوشته ها بروز کرده است مطلق است؟ الان شما اینجا فکت هایی را بقلم آوردید که ظهور در باور شما به آنهاست ،من نمی توانم بگویم چرا شما در اینها جزم اندیشی دارید؟! حال، راه چیست؟ راه استدلال و احتجاج است نه تحقیر طرف گفتگو و سخن از تشت رسوایی و تعبیرات سیاسی کردن ،بنابر این در مدعیات متقابل فقط گفتگوی مستدل راه کار صحیح است نه طرف گفتگو را به جزم اندیشی و مطلق گرایی متهم کردن که این می تواند دو طرفه باشد.
      این اشکال روتینی هم که مطرح می کنید بارها مطرح شده و پنبه آن زده شده ،طفلی که مسلمان زاده است مطابق قواعد اسلام مسلمان است ،اما مجبور به مسلمانی نیست اما کی؟ از زمان بلوغ،چون اصلا طفل و کودک قبل از رسیدن ببلوغ “مکلف” نیست ،چون تکلیف متوجه فرد بالغ عاقل است نه طفل ،پس حق انتخاب مربوط است به مرحله بعد از بلوغ ،و پس از بلوغ نیز اگر کسی تابع احکام عقلی است و خود را “عاقل” می داند طبعا می رود دنبال تحقیق ،و تحقیق نیز هم، امر مستمر و تدریجی است نیازی هم به بوق و کرنا ندارد ،از اینجا معلوم می شود که افرادی نظیر شما (بر فرض که مسلمان زاده باشید) پیش از پرداختن به تحقیق واقعی،صرفا می خواهید انکاری را که ناشی از جنبه های مختلف مثل “عادت” ،”مد” ،”همرنگ این و آن شدن” ،”آزادی در شهوات و تمایلات نفسانی” فقط در بوق و کرنا کنید ،نشانه اش هم همین است که بحث اصلی را رها می کنید می روید سراغ مسائل سیاسی و خارج از موضوع ،وگرنه فرضا اگر اینجا یک متدینی ،یک کارشناس دینی حضور دارد و آماده گفتگوی متمرکز است چه نیازی است که بحث عقیدتی سر از سیاست و تشت رسوائی و مسائل دیگر در آورد؟پس حق انتخاب مربوط است به مرحله بلوغ و تعقل و تحقیق در بنیان دین که امری زمان بر است ،و اعتقاد و تدین به اسلام هم ربطی به طوق بردگی و تعبیراتی تبلیغاتی نظیر آن ندارد. شما مغلطه های گوناگونی می کنید ،اینجا در واقع بین وظیفه شرعی پدر و مادر مسلمان نسبت بفرزند خود با حق انتخاب یک مسلمان زاده خلط می کنید ،پدر و مادر مسلمان شرعا مکلفند کودک خویش را از طفولیت با بنیان ها و اصول و تکالیف اسلام آشنا کنند ،این چه ربطی به انتخاب متفرع بر تحقیق دارد؟شما اگر مسلمان زاده اید الان که فرضا(مستدل) اسلام را کنار گذاشته اید پدر و مادرتان می توانند بجبر شما را بچیزی معتقد کنند؟ روشن است که نه.مسائل عقیدتی را هم چنانکه گفتم نمی شود “حقنه” کرد ،عقیده متفرع بر وجدان و برهان است و ربطی به حقنه ندارد ،این مثل این است که کسی بگوید الان همین هایی که شما به آن معتقدید هم به شما “حقنه” شده است ،شما این تعبیر را می پذیرید؟! پس باور و عقیده نه ربطی به مقوله “حقنه” دارد و نه ربطی به اینکه “مملکت ارث پدری” کسی باشد!(خروج از موضوع).
      خنده دار است ،آخر عزیز من مساله ختنه کردن طفل یا ختنه شدن او چه ربطی به اعتقاد دارد؟! ختنه کردن طفل مسلمان وظیفه شرعی والدین اوست که اگر نکنند بعد از بلوغ متوجه خود اوست ،حال این چه ربطی دارد به اعتقاد شما؟! یعنی بود یا نبود یک زائده که تصادفا علم روز و بهداشت فردی و جنسی آنرا تایید هم می کند ربطی به اعتقاد دارد؟! فرض کنید کسی را ختنه کردند بعد اگر بحث اعتقاد پیش آمد می روند سراغ آلت او که ختنه است یا نیست؟! یا تکوینا ختنه بودن یا نبودن دخالت به بود و نبود اعتقاد دارد؟! اصلا طرح این مسائل واقعا مسخره نیست؟! طرح این سنخ مطالب نشان می دهد که انکار و اعتراض شما اصلا مبنای تحقیقی ندارد و بنیاد اینگونه سخنان تمایلات نفسانی یا سیاسی است. در مورد تبلیغ هم ،بحث ما این بود که دین و اعتقادِ به دین اکراه بردار نیست اصلا نمیشود اعتقاد را بقول شما حقنه کرد ،پس هر فرد باید تحقیق کند ،این تحقیق فردی غیر از مساله تبلیغ است ،شما مگر خودت حالا بر اساس برهان و مدرک و استدلال بانکار دین رسیده ای که قصد تبلیغ داری؟! شما اول تحقیق شخصی کن و اگر می توانی با کارشناس دین مناظره و گفتگو کن تا برسیم به تبلیغ ،البته که امنیت اعتقاد در جامعه مسلمان مهم است ،شما آزادید تحقیق کنید و گرایش ،چه اصراری دارید که گرایش خود را در بوق و کرنا کنید؟ شما ابتدا با اهل فن گفتگو کنید ببینیم برداشت و تحقیق شما از اسلام و منطق آن درست است یا نه ،و این چیزی است که از آن طفره می روید

       
  44. یکن جناب کورس گرامی
    -باعرض پوزش- ارزوی رهایی از خفقان در انتهای نوشته شما ، به نظر من قدری عجولانه است و قبل از ان لازم است ارزوی رهایی از جهل و خرافات را بنماییم زیرا مادامیکه اسیر جهل و خرافات هستیم نگهداری و پاسداشت ازادی برایمان مقدور نخواهد بود و دیری نمی پاید که یا خود دودستی ازادیمان را تقدیم دیگران میکنیم و سند بردگی و محجوریت خود را با شور و اشتیاق و با وسعتی افزون بر نودو نه درصد امضا میکنیم و یا اینکه دیگران با استفاده از جهل مستولی بر ما ، ازادیمان را با چند وعده کودکانه مانند مجانی کردن اب و برق و…از ما باز خواهند ستاند.
    اگر همین امروز ما از شر خفقان رها شویم و ازادی را دودستی تقدیم ما کنند چه تضمینی وجود دارد که بتوانیم انرا نگهداری و محافظت کنیم؟کما اینکه در قرن اخیر ما دوبار این تجربه را داشته ایم و هر دوبار عرضه نگهداری انرا نداشته ایم و این عرضه هیچگاه در وجود ما پیدا نخواهد شد مگر انکه ابتدا از قید و بندهای جهالت و خرافات رها شویم.
    بدست اوردن ازادی بخش ناچیزی از موضوع است و بخش اعظم ان نگهداری و محافظت از ازادی است و علت اینکه ما هنوز تحت خفقان و استبداد بسر میبریم انست که در زمینه این بخش دوم یعنی نگهداری و محافظت از ازادی هیچگون تخصصی نداریم.
    ما نه از دیگر مردمان جهان ، ازادیخواه کمتر داریم و نه اینکه از انها میل کمتری به ازادی داریم و نشانه ان نیز سابقه یکصد ساله مبارزات ازادیخواهی ملت ایران است. کشور ما پر است از مردم ازادیخواه و گواه ان نیز زندان های و گورهای بی نشان ازادیخواهان است. برخلاف انچه برخی می پندارند ما از پرداخت هزینه ازادی طفره می رویم که همواره دربندیم ، به نظر من ملت ایران تاکنون بسیار بیشتر از هرملت دیگری بهای ازادی را پرداخت کرده و هنوز هم در حال پرداخت است. در کجای جهان شما مردمی را سراغ دارید که به اندازه مردم ایران پرچمهای پرتعداد ازادی طلبی را ، با بدن های خود بر فراز دارهای اعدام به اهتزاز دراورده باشند؟ انهم برای بیش از یک قرت؟!، لیکن مشکل اساسی در انست که ما راه و رسم نگهداری و محافظت از ازادی را نمی دانیم ، نگهداری ازادی همچون نگهداری و مواظبت از کودکی است در وسط یک بزرگراه که هر ان اگر از وی غفلت شود اتومبیلی وی را زیر خواهد گرفت و از دست خواهد رفت. بنابراین مادامی که قیود جهالت و خرافات هنوز بر دست و پای ما وجود دارد ، رهایی از خفقان و رسیدن به ازادی هیچ سودی برایمان در پی نخواهد داشت چه اینکه به طرفه العینی انرا از کف خواهیم داد پس- با اجازه شما- ،به امید رهایی از جهالت و خرافات در سال نو. ارادتمند شما: سیدرضی(ع)
    ++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
    تا وقتی ازادی نباشد جهل و خرافات برطرف نمی شود و تا وقتی جهل و خرافات هست ازادی بدست نمی اید دوباره رفتیم در یک دور و چرخه که پایانش می شود دیکتاتوری.

     
  45. کورس: “۲۴ مارس.هانا آرنت در کتاب آیشمن در اورشلیم با عنوان فرعی ابتذال شرّ می نویسد که حین محاکمۀ مسؤول کمپ های آدمسوزان هیتلری ده ها روانشناس زبردست فرصت را برای روانکاوی یک دیوِ فرضی مغتنم شمردند اما نتیجه آن شد که دیوی در کار نیست. نشانی از شرّ عمیق و هیولایی یافت نشد.آیشمن از قضا عادی تر از عادی بود. او خود می گوید که تنها با ذوب شدن در یک سازمان یا در یک پیشوا احساس می کرده است که هویتی دارد. بدون این هویت خود را هیچ و پوچ می یافته است. از قول آیشمن توان گفت: « المأمور معذور، من مجبور بودم.فرنانده مسؤول بود. فعل من از بادی بود که ازبیرون من می وزید؛ بادی که مرا از شخصیت و فردیتِ آزاد تهی و از منویات فرمانده پرمی کرد.”

    برای عادی شدن هر ایده تاعمل اغلب به لزوم و بایست بودن تاکید می شود . اما این باید چیست ؟ هستی و فردیت که جزو لاینفک بایدِ وجود و موجود انسان است نادیده گرفته می شود. انسان در خط زمانی مسیر کوتاه زندگی تا مرگ را طی می کند ، تاریخ و بخصوص هانا آرنت تذکر داده است که هرچه تفکر سطحی تر خطر بازیچه شدن بیشتر می شود، اسارت از تفکر شروع می شود، و انسانی چون آیشمن مهره ای بیش نمی شود او مسولیت فکر کردن را بر دیگری واگذارو خود تبدیل به وسیله می شود . متاسفانه همین افرادند که سر و آزادی خود را از دست داده و دیکتاتورها یی چون هیتلر و استالین و خامنه ای را حمایت می کنند .

    انسان مایل است با جمع همراه باشد و این همراه شدن خطر ذوب شدن را بیشتر می کند.
    زمانی که دینی یا ایده ای حاکم می شود، مشوق یکدست کردن توده هاست، زیرا که توده ها در باهم بودن ، بارنگهداری حاکمان (انجام اوامر و دستورات )را حس نخواهند کردواز پیش احتیاجی به فکر و تصمیم توده ها نیست چون رهبران به جای مردم فکر و تصمیم گیرنده و از طرفی پاسبان یکدیگرند و هر مخالف را که زیر بارحاکمان نرود ، طرد می کنند و مردم بدون آنکه خود متوجه باشند،مسولیت واقعی نسبت به خود و آزادی را از دست داده وتبدیل به وسیله ای شده و مانع آزادی یکدیگر می شوند .
    بدین جهت” باید ” در میزان مسولیت انسان به خود و دیگری و نه سرسپردگی بی چون و چرا است.

     
  46. اخبار: پزشک بلژیکی در حرم رضوی مسلمان شد.
    مش قاسم: هزاران پزشک و مهندس ایرانی در اقصی کنار دنیا به ادیان دیگر گرویدند.

     
    • مش قاسم جهالت و خاک برسری که به درجه علمی افراد بستگی ندارد.حالا این پزشک مسلمان شده اگر راست میگه بدون علم پزشکی و تنها با تکیه بر اسلامیات(قرآن و حدیث …)بیمارانش را معالجه کند.البته این دینداران در همه دنیا بدروغ و حقه بازی به چنین مزخرفاتی برای فریب مردم دست می زنند. تقریبا اغلب شما مثلا دیده اید که فردی پیش شما می آید و شروع می کند به بحث مثلا در مورد بود و نبود خدا و بعد طرف اگر مسیحی یا مسلمان و یا غیره باشد بعد از کمی گفتگو شروع می کند به اینکه اره من خودم(گاهی هم از نزدیکان!) فلان بیماری را داشتم و هیچ دکتری معالجه ام نکرد و بعد مثلا دعا کردم و عیسی مسیح و یا مثلا رضا و یا علی …منو شفا داد!جالبه که همه هم کلمه شفا را بکار می برند که در حقیقت ربطی به علم ندارد.چون از شفاعت می آید و معنی بخشش است!خب به چنین ابلهانی باید گفت مردک اگر جرمی کرده ائی که سزایت بیماری نیست بلکه قانون به جرمت رسیده گی خواهد کرد واگر باور به خدا داری که چنین خدائی که به بنده و عبد و خاک شده اش رحم نمی کند دیگر شفاعتش تو سر باورمندانش بخوره!چنین خدائی که مردم آزار و سادیستیست! آوردن چنین اراجیفی غیر از بازار گرمی برای ناندونی آخوندها و رهبران دینی نیست!والا ملیونها انسان در روز تغییر باور و عقیده می دهند و هیچ اهمیتی هم ندارد!

       
      • پزشک رفته در ادیان تحقیق کرده و دین اسلام را پذیرفته است ،آیا چون پزشک دین یا ایدئولوژی اختیار کرده باید دست از فن و تخصص خویش بردارد؟!
        لغت “شفا”نیز ربطی به لغت “شفاعت” ندارد! شفاء مصدر است برای لغت “شفی یشفی” و شفاعت مصدر است برای لغت “شفع یشفع”!
        عجب دین شناسان مدرن و محققی!

         
        • پزشک رفته و تحقیق کرده که ؟ چه چیز را تحقیق کرده ؟ کدام نا جوانمردی او را گول زده و درباغ سبز نشانش داده ؟ اینکه تشهد بگویی! تمام ؟ نه عزیزروزانه باید نمازبگذاری! خمس و ذکات بپردازی ! حق بوق آخوند یادت نرود ! سهم امام بده رد مظالم و فطزیه و سایر وجوهات را بعدا برایش میگوییم که مسلمان شد ! حال اگر مسائل بعدی را نپذیرفت و گفت با من خدعه کردید و گولم زدید میگویید عزیز مگر سرت زیادی کرده ؟اگر ازدین خارج شوی به جرم ارتداد سرت را میبریم و زنت را هم صاحب میشویم !
          درسته شیخ مرتضی قم نشین ؟ یا نه ؟

           
  47. موضوع تحریم انتخابات و یا عدم شرکت در آن برای موافقین حاکمیت ولائی همیشه با این پاسخ همراه بوده است که اولا مگر تعداد شما چند نفر است و یا اینکه برد نفوذ شما مخالفین چقدر است؟در حالیکه مردم و موج توده ای آنها حامین حکومنتند ، این گردنه را هم جکومت به خیر و خوشی رد خواهد کرد. شما در عین حال نمی توانید مشروعیت زدائی هم بکنید و لذا بیخود از جانب مردم شعار ندهید.
    همین نگرانی و توضیح مکرر طرفداران وضع فعلی خود نشانه ای از نگرانی است و اینکه بی اعتنائی به انتخابات می تواند عمومی شود. از سوی دیگر، اعتراض به انتخابات با هدف مردود دانستن اصل انتخاب ورای مردم نیست بلکه تقاضائی است که این امر به نحو شایسته ای انجام شود و پیغامی به حاکمیت است که وحشت انها از انتخابات قابل فهم و در عین حال برای گروهی حداقل غیر قابل قبول است چون منافع عمومی کشور در گرو انتخابات صحیح و منافع باند حاکم عدم انتخابات منطقی و آلوده کردن فضا است. پیام عدم شرکت در انتخابات این است که ما این تقلب بزرگ را درک می کنیم و به آن هم تن نمی دهیم. شما خودتان مشروعیت خود را با فریب کاری از دست داده اید و این کاری بما ندارد.
    ما بر اساس تعالیم خود آقایان میدانیم که حق یا کمی و زیادی طرفدارانش ارزیابی نمیشود بلکه حق بدلیل حق بودن بی مناقشه ارزش دارد. امروز کسانی که به خیمه شب بازی حاکمیت ایران روی خوش نشان نمیدهند دارند طرفداری از “حق” میکنند که حق مردم ایران در انتخاباتی درست و نه نمایشی است و مظلوم هم بعنوان کسی که به آن ظلم میشود هم ایرانیان هستند. مظلوم کسی است که حق با او است و امروز این حق هر ایرانی است که بخواهد از مواهب یک انتخابات شرافتمندانه برخوردار باشد.
    محروم کردن ایرانیان از این حق مسلم خود ظلم به آنها است و آنها به اساس هر آموزه ای حق دارند که در اعتراض به این خلف وعده و خیانت در امانت در این انتخابات حاضر نشوند.

     
    • در این نوشته خلط شد بین مقام استدلال و مقام عمل ،در مقام عمل و وقوع خارجی که بالاخره هر فرد یا رای می دهد یا رای نمی دهد ،بعد از انتخاب هم، معیار رای اکثریت نسبی یا مطلق مردم است و این در همه دموکراسی ها هست ،بعد از رای و روشن شدن نظر اکثریت هم طبعا نباید اقلیت جرزنی کنند.اینها روشن است،اما پیش از رای هر فرد و مجموع آراء مردم،بالاخره کسی که قائل به تحریم انتخابات است (مثل نویسنده نوشته بالا) برای عمل خود استدلال و احتجاجی دارد ،کسی هم که قائل به لزوم مشارکت در مسائل اجتماعی است هم برای عمل خود استدلالی دارد و هرکدام منافع و مضاری برای کنش خود مطرح می کنند ،معیار هم بعد رای اکثریت مردم است ،اینجا نمی شود صرفا گفت چرا آنطرف این استدلال را می کند و آنطرف دیگر آن استدلال را می کند و هیاهو کرد ،باید در این مرحله اثباتی فقط به محتوای استدلال پرداخت ،اگر کسی که حامی مشارکت در امور جمعی است می گوید :اقلیت محدودی سخن از تحریم می گویند ،این ناشی از دو جهت است ،یکی واقعیت گذشته و فعلی تاریخی :اینهمه انتخابات شده و بارها روشن شده که نظریه تحریم نظریه یک درصد ناچیزی از جامعه است و این ادعا هم نیست ،برای اینکه مشارکت های بالای پنجاه درصد ،تا حتی 98 درصد که در اصل تاسیس این جمهوری واقع شده است قویترین شاهد است بر اینکه رویکرد تحریم یا مخالفت کلی ،رویکرد اقل قلیلی از جامعه است که تصادفا پرمدعا هم هستند!
      و دیگر اینکه: معمولا این اقلیت تحریمیون در گفتارهای خود می خواهند وانمود کنند که اکثریت مطلق جامعه موافق با نظر آنهاست!(هیاهوی بی بنیاد تبلیغاتی یا دلخوشی روانی روحی!) خوب اگر چنین است پس اینهایی که در ایام انتخابات از صبح تا غروب صف می کشند برای رای دادن از کرات و سیارات دیگر آورده شده اند یا مردم ایرانند؟! بالاخره مردم این جامعه هستند منتها آن اقل قلیل علیرغم پز شدید مردم سالاری و دموکراسی و عقلانیت و آزادی ،نمی توانند بپذیرند که نظر آنها نظر رایج در جامعه نیست .
      اما در مورد ذیل این نوشته،آنچه که در نصوص دینی مورد اشاره قرار می گیرد که حق با کمی یا زیادی گروندگان به آن ارزیابی نمی شود (مثلا ولا تستوحشوا فی طریق الهدی لقله اهله که در نهج البلاغه هست ) این مربوط می شود به بحث اعتقاد و ایدئولوژی نه مسائل سیاسی متفرع بر اندیشه مردم سالاری و دموکراسی در زمینه موضوعات سیاسی و اداره اجتماع ،اینجا معیار، مطابق قانون و مطابق منطق دموکراسی و مردم سالاری گرایش اکثریت جامعه است در موضوعات خارجی ،و این ربطی به حق و باطل در مسائل عقیدتی یا ایدئولوژیک ندارد ،پس اگر کسانی کاندید شدند و اکثریت نصف بعلاوه یک، به یکی از کاندیدهای تایید شده بر اساس میزان قانونی رای دادند اینجا بحث حق و باطل مطرح نیست یعنی نه کاندیدای پیروز حق مطلق است و نه کاندیدا یا کاندیداهای شکست خورده باطل مطلقند .گذشته از این، حق و باطل از عناوین کشدار است که در هر مقوله ای باید در مورد آنها واژه شناسی و تفاهم معنایی شود ، پس حتی در همین مساله تحریم انتخابات نیز باز اگر کسی یا کسانی بهر نسبت کمی یا کیفی به تحریم متمایل باشند و در مقابل کسانی با هر نسبتی متمایل به مشارکت باشند اینجا براحتی و روشنی نمی توان طرفی را حق و طرفی را باطل فرض کرد و چنانکه در ابتدای نوشته عرض شد در مقام احتجاج و استدلال (پیش از مرحله رای گیری) باید فقط به محتوای استدلال طرفین پرداخت ،و در مقام عمل خارجی (مرحله پس از اخذ رای عمومی) باید اقلیت و اکثریت به نتیجه آراء عمومی گردن نهند.و این مطالب پیخ و خم مفهومی ندارد.

       
      • شمابالاخره تکلیف خود را روشن کنید که به دموکراسی و آزادی انتخابات باور دارید یا نه؟..حداقل گروه اندکی بزعم شما از ایرانیان معتقدند این انتخابات نحوه انجامش درست نیست..شما اگر به لوازم انتخاب درست هم باور داشته باشید باید با این شیوه انتخابات مخالف باشید..این شیوه انتخابات را دوست دارید جون منافع شما را تهدید نمی کند..بقیه اش خودتان هم میدانید که فقط حرف است .

         
  48. با درود به نوریزاد عزیز و هم میهنان فرهیخته
    جناب نوری زاد روی سخنم با شماست که ازابتدا با جمهوری اسلامی و هرچه حضرت امام خمینی ! میفرمودند موافق بودید وپس ازسالیان که متوجه شدید که با چه رژیم سفاکی رو برو هستید و هستیم ! به قول دوست بسیار گرامی و عزیز خودتان آخوند نادیده بسیار بسیار مسلمان و به قول خودش سید اولاد پیغمبر سید مرتضی بشکه ای بر سرتان خورد ! و لاجرم از خود بیخود شدید ! و افشاء نمودید ! که همه با اولین سخنرانی شما مبنی بر ما آدم کشتیم هاج و واج شدند و ببخشید میگفتند وی دیوانه شده و همین امروز و فردا شکمش را برادران حزب الله سفره میکنند و تمام ! ولی با تحمل رنج فراوان وبا پایمردی و استمرار بسیار مثال زدنی سرکار عالی با پدیده ای مواجه شدیم که تا کنون نظیر نداشته و جرئت و شهامت را به ایرانی آموختید ! حال عمل کردیم یا نه ! به خودمان مربوط است . جناب نوری زاد عزیزدرصد متاسفانه بسیار زیادی از هم میهنان هنوز هم باورشان نمیشود که از رژیم تا بن دندان مسلح شما بریده اید و هنوز فکر میکنند با پوزش بسیار ! شما عامل رژیم هستید و یا سوپاپ ! جناب نوری زاد گرامی در زیر لینک سخنان سانسور شده و یا نشده خمینی را میگذارم . که با توجه کافی به آن میتوان متوجه شد که پازل جسته و گریخته و سخنرانی های حضرت امام خمینی طی سال های اول چگونه ملت را زیر ضربات آهسته و پیوسته ولی محکم گرفت و به تدریج اهداف پنهان و آشکار روحانیت و علی الخصوص امام خمینی به تدریج به ملت ایران حقنه شد و همه گان که تا کنون اسلام را در مساجد و کتاب ها و حد اکثر در عزاداری ها مشاهده کرده بودند و برداشت خاصی جز رحم وشفقت و انسان دوستی نداشتند با هیولای وحشت ناکی مواجه شدند که هر روز ابعاد هراس آوری میگرفت که تا کنون ندیده بودند البیته جمع بسیار زیادی راضی بودند و از اینکه مشروب فروشی ها کاباره ها دانسینگ ها و مراکذ متمرکذ فحشا بسته شد شادمان بودند با اینکه آقای طالقانی امام جمعه وقت تهران که بسیار محبوب بود و متاسفانه سیگاری هم بود ! در مورد مراکذ فحشا گفت بستن این مراکذ غلط است و هر منزلی احتیاج به آبریزگاه دارد ! من فارغ ازدرست بودن و یا غلط بودن نظر ایشان فقط میخواستم که بگویم که چقدر در سخنان همه آزاد بودند ولی به تدریج دایره افکار عمومی توسط روحانیت و عمال آنان نظیر کمیته ها و بعدا سپاه تنگ تر و تنگ تر شد و محیط هراس آور و دیکتاتوری آخوندی شروع به نمایان شدن کرد که اولین ترکش هایش برسر دولت موقت مهندس بازرگان اولین نخست وزیر حکومت فرو آمد که فرد بسیار متشرعی هم بود ازسخنان امام خمینی میتوان متوجه شد تا اینکه جنگ خانمان سوزآغازشد و راه فراری شد که حکومت افکار همه را به زنجیر بکشد و هر اعتراضی را با توسل به اینکه جنگ است و دشمن سوء استفاده میکند خفه کند تا به امروز که با دریایی از فحشا و دزدی و رانت خواری و انواع و اقسام زد وبند مواجه هستیم که دارد بنیان این ممنلکت را میکند و ایرانی در رژیم اسبق یه خواب هم نمیدید که این روحانیون که آقای خمینی گفته بود باید به حوزه ها بروند حلقه هایی در اطراف خود اعم ازدوستان و آشنایانشان ایجاد کنند و به هر کجا که مراجعه کنیم تلی ازفساد و یا ندانم کاری و از بین رفتن منابع و بیکاری گسترده و در مقابل جمع متاسفانه انبوهی سوء استفاده گر و منسوبین روحانیت که با کمال بیشرمی زل میزنند توی چشم ما و مسخره میکنند و به کار خود ادامه میدهند مواجه هستیم . از همه میخواهم که به لینک زیر توجه کنند . سپاس

    ( https://www.youtube.com/watch?v=3DtZosnZUTw )

     
    • 1- “مراکذ متمرکذ” درست نیست،”مراکز متمرکز”صحیح است.
      2-مرحوم آیت الله طالقانی قدس سره هرگز چنین سخنی نداشته اند که :” بستن این مراکذ غلط است و هر منزلی احتیاج به آبریزگاه دارد “.
      3-این سخنان مرحوم آیت الله خمینی هرگز سانسور نشده است ،متن این سخنان که در تبیین مراد از آزادی در جامعه اسلامی و تفاوت آن با آزادی لیبرالیستی در جوامع غربی است که هماهنگ با بی بند و باری و آزادی جنسی و شرابخواری و ارتکاب محرمات دیگر شرعی است ،در صحیفه امام که مجموع گفتارهای ایشان است بطور کامل آمده است :
      صحیفه امام ،ج 9 ص 340-347
      سخنرانى [در جمع اقشار مختلف مردم (مخالفت اسلام با آزادى به شيوه غربى)]
      زمان: 2 شهريور 1358/ 1 شوال 1399
      مكان: قم‏
      موضوع: مخالفت اسلام با آزادى به شيوه غربى‏
      مناسبت: عيد سعيد فطر
      حضار: اقشار مختلف مردم‏

       
      • شیخ مرتضی اگر شرف و وجدان داری در همین سایت قسم جلاله بخور که آقای طالقانی مرحوم نظرش بستن فاحشه خانه ها غلط است نبوده ! و موافق بستن این جور جا ها بوده و کلمه آب ریزگاه ها را برای فاحشه خانه ها بکار نبرده ! لازم به توضیح است که ناظران بسیار هستند و مو را از ماست میکشند و هر مغلطه و فلسفه بافیی بکنی دروغت آشکار خواهد شد باز هم میگویم قسم جلاله بخور که مرحوم طالقانی موافق بستن فاحشه خانه ها بوده یا نه ؟ بازی در نیار شیخ عرب طهرانی !

         
  49. جناب سیّد مرتضی..با تبریک سال نوو آرزوی سلامتی شما و سایر دوستان چند نکته در مواردی که ناظر به مشکل داشتن اسلام با دیگران مرقوم فرمودید بنظرم رسید خدمت شما عرض کنم:
    1- “اینها دروغ است ،اسلام مثل سایر ادیان تصادفا برای انسان سازی آمده است پس اسلام با انسان مشکل ندارد با انحرافات مشکل دارد ،اسلام با یهودی و یهودیت بعنوان یکی از ادیان صاحب کتاب مشکلی ندارد مشکل با صهیونیزم و تجاوزات آن است” توضیح : هیچ عقده و مرامی با هیچ انسانی به لحاظ انسان بودن مشکلی ندارد بلکه مشکل از آنجائی شروع میشود که انسان نوعی با مبانی آن عقیده مشکل پیدا میکند و در اینجا است که “موضوع “انحراف” پیش می آید.پس در اینجا هم می توانیم از حرف شما نتیجه بگیریم که اسلام شما هم با “انسان منحرف” مشکل داردو دیگر اینکه در مورد صهیونیسم و تجاوزات آن شما میدانید که در زمان ظهور اسلام چنین چیزی اصلا وجود نداشت که امروز بگویم اسلام با آن مشکل دازد یا نه.
    2- “اسلام (اکثر فقهاء اسلام) اهل کتاب و یهود و نصاری را نجس نمی داند،حکم بنجاست مشرکان و برخی طوائف دیگر نیز تکلیفی سیاسی برای مسلمانان است” توضیح:پس شما به هر حال اقرار میکنید که بقول شما اقل فقها اهل کتاب را نجس میدانند و اقل و اکثر آنها را هم با شمردن آنها و یا میزان نفوذ آنها میتوان ارزیابی کرد. حال آیا آقای خمینی بعنوان رهبر انقلاب و جمهوری اسلامی در کدام گروه است؟ اقلیت و یا اکثریت؟ و دیگر اینکه نهی دفن اموات مسلمانان در گورستان کفار آیا شامل گورستان اهل کتاب هم است یا نه؟
    3- “البته علی التحقیق اطلاق کافر بر کسی می شود که با روشن شدن صدق رسالت پیامبر اسلام و اعجاز قرآن و نشانه های فراوان نبوت رسول خدا ،باز آنرا انکار کند…” شما در ادامه خیلی ها را شامل این موضع دانستید ولی توجه شما را به این مطلب جلب میکنم که در زمان پبامبر، یهودیان و مسیحیان به صراحت رسالت ایشان را قبول نداشتند و هیچگاه هم قبول نکردند.حال شما بین آنها با دیگران فرق میگذارید؟ در عین حال در زمان پیامبر در عربستان نه بودائی بود و نه بهائی ولی یهودیان و مسیحیان بودند و در کنار پیامبر هم زندگی مبکردند و در عین حال هم وی را قبول نداشتند.عرض بنده این است که ادعای مجزا بودن اهل کتاب از نظر فقها حرف دقیقی نیست و مجموعه نظراتی که هست بروشنی آنرا نشان میدهد.
    4- بنده عرضم این است اسلامی که الان تبلیغ و اجرا میشود دارای عنصر نفرت از خیلی ها است و در عین حال اعتراف به انهم ساده نیست.ظاهرا این نفرت عمیق در حقیقت نوعی هویت این آئین اسلام پیش روی ما است…

     
    • سلام و تبریک متقابل به باصفای گرامی

      1-آری،توضیح دادم که ادیان و از جمله اسلام با انسان بما هو انسان مشکلی ندارد آنطور که مورد ادعای مدعی آن نوشته بود ،این مطلب روشنی است که اساس ادیان هدایت انسان به عبودیت خدا و دوری از شرک و بت پرستی و عمل به احکام شرعی است که در بردارنده سعادت دنیا و آخرت انسان است ،بنابر این مقصود از انحراف انحراف از بنیان ادیان توحیدی و تحریفاتی است که بتدریج پیش آمده است.در مورد صهیونیزم ،چون سخن اشکال کننده عام بود و ادعا کرده بود که اسلام مطلقا با یهودیت و یهودی مشکل دارد ،من توضیح دادم که نه در صدر اسلام با یهود مشکلی وجود داشت و پیامبر با آنان معاهده داشت و آنان را علیرغم دعوت به اسلام با پذیرش جزیه در دین خودشان آزاد می گذاشت ،و نه اکنون چنین است که اسلام با یهودیت مشکل داشته باشد و در کشور خود ما هم اقلیت کلیمی وجود دارند و در قانون اساسی برسمیت شناخته شده اند ،و در ادامه توضیح دادم که در عصر ما تعارض ما با رژیم اشغالگر قدس تعارض با یهودیت آنها نیست ،و صهیونیزم یک حزب دست ساخته استعمارگران است که حقوق مردم فلسطین را پایمال کرده است و حتی بسیاری از هودیان سرتاسر جهان با اسرائیل و صهیونیزم مخالفت دارند و توضیح این مطلب تلازمی با اینکه صهیونیزم در صدر اسلام وجود داشته باشد نداشت!

      2-من اشاره کردم که مساله حکم بنجاست اهل کتاب مساله ای مورد اختلاف بین قدماء و متاخرین از فقهاء است و این مساله مثل سائر مسائل ققهی طریق بحث و اسناد خاص خود را دارد و تابع هیچ پیش زمینه انسانی یا غیر فقهی نیست ،و اشاره کردم که بنظر می رسد حکم بنجاست آنان حکمی سیاسی برای عدم اختلاط مسلمانان با آنان بوده است و به این نکته مرحوم شیخنا الاستاد آقای منتظری که خود ایشان قائل بطهارت آنها هستند تصریح کرده اند همینطور مرحوم آقای حکیم و برخی دیگر. در مورد مرحوم آیت الله خمینی نخیر ایشان جزء آن دسته از فقیهانی هستند که قائل به نجاست اهل کتاب هستند و در این مورد کتاب طهارت استدلالی خویش و در کتاب و رساله فتوائی تصریح بنجاست دارند ،و چنانکه اشاره شد اختلافات فقهی تابع مدارک و ادله فقهی و استنباط فقیه از ادله است نه تابع مسائل بیرونی یا پیش زمینه های دیگر و این ربطی ندارد به اینکه کسی روی فقیهان ارزش گذاری کند یا فقیهی را محکوم کند یا دیگری را مدح کند ،نیز اشاره شد که حکم بنجاست آنها در واقع الزام تکلیف برعایت برخی مسائل است برای مسلمانان و ربطی به خود آنها ندارد.

      3-ببینید در مورد کفر باصطلاح قرآنی و فقهی قبلا با شما بحث هایی داشته ایم ،قبلا عرض کردم که بتصریح قرآن یهود ونصاری کافر هستند ،و دیگرانی هم کافرند منتها معیار حکم بکفر این طوائف مختلف است که در بحث های استدلالی کتاب الطهاره در کتب فقهاء امامیه هست ،یهود و نصاری محکوم بکفرند نه بلحاظ انکار خدای آفریننده جهان بلکه بجهت نپذیرفتن رسالت پیامبر اسلام و نپذیرفتن نسخ ادیان گذشته ،دیگران هم محکوم بکفرند بجهات و اسباب دیگر ،فرض کنید یک مشرک یا یک ماتریالیست محکوم بکفر است بجهت اینکه اصلا او منکر خدای جهان است تا چه رسد به رسالت رسول او ،یا فرض کنید یکی از معیارهای کفر انکار ضروری از ضروریات اسلام است ،اینها مسائلش جداست . بله در صدر اسلام و در آنجا بودائی یا بهائی وجود نداشته است برای اینکه بهائیت فرقه ای متاخر و منشعب از اسلام بوده است و بودائی هم آنجا نبوده اما مگر برای حکم بکفر طوائف گوناگونی که اسلام را نپذیرفته اند نیازمند این هستیم که آنها در صدر اسلام وجود خارجی داشته باشند؟! نخیر ما تابع معیارهایی هستیم که در کتاب و سنت نبوی و سنت وارثان ایشان یعنی عترت طاهرین اینها هستیم،مجزا بودن یا نبودن اهل کتاب هم تابع سلیقه شما یا دیگران نیست تابع محتوای دلیل موجود در کتاب و سنت است و قبلا عرض شد که قرآن یود و نصاری را کافر دانسته است و آیات آنرا هم قبلا متذکر شده بودم و مکرر عرض کردم که برخلاف تلقی شما منابع احکام دینی منحصر به قرآن فقط نیست.

      4-در مورد نفرت هم ،بنده در نوشته قبل اشاره کردم که عنوان کفر و کافر یا حکم بکفر یک فحش یا ابراز نفرت نیست ،و عنوان کفر با اسباب گوناگونی که دارد عنوانی درون دینی برخاسته از نوع واکنش انسانها به دیانت خاتم الانبیاء است که موضوع احکامی شرعی است و ربطی بین این عنوان با مساله نفرت یا فحش و فحاشی وجود ندارد و شما در تحلیل این مساله نظرتان به گرایش های جاهلانه یا افراطی جهالی مثل داعش و نظیر داعش نباشد.

       
  50. امروز سالروز اعدام هویداست

    هویدا قرار بود از سیستم بگوید. به قول ابراهیم یزدی، از سیستمی که ١٣ سال صدر اعظم دوران طلائیش بود.

    او می خواست برملا کند تمام آن دورانی كه چشم دنیا به اقتدار ایران بود. او می خواست بگوید چگونه شد که از شیره کش خانه به “دروازه تمدن بزرگ” رسیده بودیم.

    او قرار بود بگوید ملتی که کنار خیابان قاپ می انداخت و شپش از سر و رویش بالا می رفت، چگونه شد که به آنجا رسید که بدون ویزا به ۷۲ کشور دنیا سفر می کرد.

    هویدا قرار بود بگوید چگونه ریال ایران جزء ٧ پول برتر دنیا شد. هویدا قرار بود بگوید که چه شد که بعد از ٥٧ سال سلطنت پهلوی، دنیا به مردم ایران تعظیم می کرد.

    کسی نمی داند کسانی که دیروز با بورسیه بنیاد پهلوی در بهترین دانشگاه ها دانشجو بودند و عضو کنفدراسیون دانشجویان ناراضی ایران و امروز بعد از انقلاب از زیر قرآن به دیار غربت پناه برده اند، از صدقه سر سیستمی بود که هویدا می خواست برملائش کند.

    هویدا می خواست بگوید. او آماده اعتراف بود. اتفاقا از تمام دنیا به مهندس بازرگان تلفن شده بود که هویدا نباید اعدام شود اما نمی دانم چگونه گلوله هادی غفاری از غیب، هویدا را برای گفتن حقیقت به سکوت کشاند.

    دیروز که در خبر ها شنیدم که ترکیه به تمام کارخانه ها و مراکز اقتصادی کشور مطبوعش دستور داده که اگر کارگر ایرانی برای حمالی استخدام کنید ٣٠٠٠٠ لیره ترک جریمه خواهید شد و به زندان خواهید رفت، بی اختیار دلم گرفت. به یاد روزهائی افتادم که من ایرانی، دانشجو بودم و هر تابستان می توانستم از اروپا یک ماشین بخرم، سوارش بشوم و بدون گمرک و هیچ هزینه ای به همان سیستم کشور هویدا بازگردم.

    به هر کشوری که میرفتم، من ایرانی ویزا سر خود بودم! چون پاسپورت ایرانی داشتم و وقتی به ترکیه میرسیدم کشور مخروبه ای بود که پسر بچه هایش بر بلندی به ماشین من سنگ میزدند!! پلیس اش برای گرفتن یک پاکت سیگار به من التماس می کرد و دختران زیبای ترک در استانبول به من میگفتن “افندی” تا ترغیب شوم از مغازه آنان سوغاتی بخرم و به کشورم بازگردم.

    در تمام مسیر راهم که ٢٠٠٠ کیلومتر آن از خاک ترکیه بود، همش نگران بودم از کشوری که مردمش هنوز با گاری و درشکه تردد میکنند، چگونه مرسدس بنز ٢٣٠ را که از کمپانی “دنزل” در وین اتریش خریده بودم به سلامت عبور دهم و پس از رسیدن به ایران نزد کدام صافکار و نقاش اتومبیل بروم که سنگهای کوبیده بر ماشینم را صاف و رنگ کند. ترکیه ده کوره ای بود که گذر از آن تمام دشواری راهم بود. از آن روز تا به امروز که ٤٠ سال گذشته، چقدر حقیر شده ام.

    کاش هویدا زنده بود و از آن سیستم میگفت. هویدا امروز اعدام شد.

     
    • جناب ایران دوست ضمن تشکر و تائید سخنان سر کار عالی. بنده بسیار مایل هستم که این شیخ مرتضی قم نشین شرافت نشان بدهد و بگوید در آن سالها چه میکرده لازم به یاد آوری هست که دروغ پیگرد الهی را به همراه دارد و سکوت نشاندهنده خفت و خواری است ! همین .

       
    • دروازه تمدن بزرگ؟! با نوکری و وابستگی به امریکا و ژاندارم منطقه و انبار تسلیحاتی امریکا شدن برای مقابله با همسایه کمونیست شمالی؟! تمدن بزرگ اینها بوده است؟! تمدن بزرگ یعنی اینکه در جشن تاجگذاری و جشن شاهنشائی مرد و زن جلوی حضار بهم برسند؟! تمدن بزرگ یعنی پایمال کردن قانون اساسی مشروطه و متمم آن و کنار گذاشتن سلطنت و دخالت در حکومت؟! و تمدن بزرگ یعنی رواج شرابخواری و کاباره ها و دانسینگ ها و قمار خانه ها و فحشاء علنی و دخالت اجانب و سفارتخانه ها در انتخابات آزاد مجلس؟! و تمدن بزرک یعنی عریان شدن زن و مرد در سواحل کشوری که شاه شیعه آن مطابق قانون اساسی مکلف برعایت احکام اسلام بوده است؟! و تمدن بزرگ یعنی پذیرش ننگ و خفت قانون کاپیتولاسیون؟! اینها تمدن بزرگ بوده است؟! الان به جرم یا محاکمه هویدا کاری نداریم ،اما قبلا در بحث هایی نشان داده شد که اساسا سلطنت رضا و محمد رضا پس از حکومت قاجار بدوا و استمرارا امری غیر قانونی و غاصبانه و مخالف قانون اساسی مشروطه و متمم آن بوده است ،زیرا مطابق آن قانون، سلطنت را می بایستی مردم از طریق مجلس منتخب خود به شاه واگذار می کردند ،و رضا شاه با کودتا و سرنیزه بصدارت رسید و حامیان کودتائی خویش را هم از بین برد! اگر شکی در زور و قلدری رضا میرپنج دارید می توانید به بیانیه معروف “حکم می کنم” او که مردم آن روزگار ذیلش نوشتند “…می خوری حکم می کنی! مراجعه کنید! پس روی کار آمدن خود رضا اصلا غیر قانونی بود ،و محمد رضا هم ولیعهد او بود ولیعهد یک شاه غیر قانونی بود.اینکه رضا برخی کارهای عمرانی کرده باشد موضوع بحث نیست اینرا هر حکومتی و هر مستبد و دیکتاتوری می کند برای بقاء و استمرار حکومت خویش ،مهم این است ببینید بنیان سلطنت بر چه چیزی استوار است ،آیا سلطنت با خواست و اراده مردم هماهنگ است ؟ این مهم است.
      علاوه بر این،نه در زمان رضا و نه در زمان محمد رضا، به اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطه هرگز عمل نشد ،اصل دوم متمم می گوید: قوانین مجلس لازم است تحت نظارت یک شورای عالی فقهی مرکب از فقیهانی که خود مجلس انتخاب می کند قرار گیرد و در زمان ایندو شاه این اصل قانون اساسی مراعات نشد پس این یک نقض واضح قانون اساسی ،بنابر این هم مجلس و قوانین آن غیر قانونی بودند و هم روی کار آمدن دو شاه و استمرار سلطنت آنان خلاف قانون اساسی بود و نظام ولایتعهدی هم اصلا خلاف مبانی عقلی و حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش است، و مردم شریف و آگاه ایران بدنبال انقلاب اسلامی 57 بنای این نظام زور و غیر قانونی را بزعامت روحانیت و مرجعیت شیعه فرو ریختند. از این جهت “تمدن بزرگ” و مرثیه های این چنینی امروزه خریداری ندارد حتی از سوی مدعیان دموکراسی و سکولارهای وطنی ،و حتی از سوی ربع پهلوی موجود! الان ربع پهلوی موجود نیز بنوعی از گذشته پدر و پدر بزرگ خود اظهار برائت کرده و دم از مردم سالاری و دموکراسی می زند! ،شما الان دیگر سلطنت و سلطنت طلبی را برای چه کسی طلب می کنید؟! کجایید شما؟! آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت!

       
  51. دیپلماسی ایرانی (شما بخون دیپلماسی آخوندی) : مصطفی زهرانی، مدیرکل امور راهبردی دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی وزارت امور خارجه در گفتاری برای دیپلماسی ایرانی می‌گوید: ما در استراتژی خروج از سوریه دچار مشکل شده‌ایم: باید دقت داشته باشیم که آغاز تمام جنگ ها از روی خوشبینی است. این خوشبینی، هم شامل کشورهایی است که شروع کننده جنگ هستند و هم کشورهایی که در مراحل بعدی در آن مداخله می کنند. ایران هم از این قاعده مستثنی نیست. بازیگران در صحنه سوریه، در ورود به جنگ خوشبین بودند اما به استراتژی خروج فکر نکردند. ایران و ترکیه هم جزو کشورهایی هستند که استراتژی خروج ندارند. روس ها توانستند به اهدافی که در سوریه داشتند، برسند. از این پس، روسیه وارد معامله با امریکا و حتی اسرائیل خواهد شد.

    مش قاسم: بیا بگو ببینم که کدوم … (سه نقطه از مش قاسم) توی این حکومت در شروع این جنگ خوشبین بوده؟ این احمقها هنوز هم توی این حکومت مشغول به خوشبینی ها هستن؟ اون … (سه نقطه از مش قاسم) فرزانه که عقل کل دنیا هم فکر میکنه هست طبق معمول اول منار رو دزدید بعد به فکر کندن چاه افتاد؟ روس ها بهش دستور دادن یا پوست خیار رو زیر پاش گذاشتن و اون هم مثل همه احمقهای دنیا پاشو گذاشت روش؟ ای که بر هفت جد و آباد همه این خوشبین ها نعلت. همین خوشبین ها هنوز به ما میگن ای ملت بیاین دوباره به همه این خوشبینی ها رایی بدین.

    توی این خیمه شب بازی منقلابی انتص خابات (انتصابات+انتخابات) ما ملت به جای اینکه بریم توی صف واستیم که رای بدیم واسه خودمون اون روز بریم صف رای ندادن تشکیل بدیم. اونایی که هنوز منتظر معجزه از این امامزاده هستن برن توی صف رای دادن واسن، ما هم اونور خیابون صف رای ندادن تشکیل میدیم.

     
  52. آقای نوری زاد عید نوروز مبارک.
    حال وطن درسال۱۳۹۶:
    وزیر خارجه ایران: روسیه می‌تواند از پایگاه‌های نظامی ما استفاده کند.
    تشکیل سپاه جولان تسط جمهوری اسلامی درمرهای شمالی اسرائیل.
    روسیه ۲ میلیارد دلاربه جمهوری اسلامی وام میدهد.

     
  53. حضرت آیت الله العظمی نوری زاد دامت برکاة و دامت افاضاة ، سلام علیکم ، ضمن آرزوی تندرستی و سلامتی بر شما انسانِ بصیر ، آزاده ، حکیم ، فرزانه ، شاهد ، بشیر و نذیر . در آیات 65_63 سوره بقره قرآن کریم آمده که عده ای به دستورِ پیامبر زمان که گفته بود در روز” شنبه ” از رودخانه ماهی صید نکنند ، عمل نکرده و کنار رودخانه ” برکه یا آبگیرهایی ” ساخته و در روز شنبه بدون اینکه ماهی از رودخانه گرفته باشند ، ماهیانی را که در این روز بیشمار بودند ، به سمت گودالِ برکه ها و آبگیرها هدایت و در آن محل محبوس و در روز ” یکشنبه ” ماهیان زیادی را صید میکردند و با این عمل ، رفتارِ خلاف خود را ” توجیه ” نموده و اذعان میداشتند که به دستور پیامبر کاملاً عمل کرده و در روز شنبه هیچ ماهی نگرفته اند . پس از آن ، اصحاب شنبه از نظر فرمانبرداری از دستور پیامبر دو گروه شده بودند که عده ی بیشماری این نوع ” توجیهات ” ساختگی را پذیرفته و با شیوه ی مذکور ماهی میگرفتند و عده ای دیگر آن را خلاف و ” کلک زدن ” به دستور پیامبر قلمداد کرده و به گروه اول تذکر داده و ایشان را نهی از ماهی گرفتن به شیوه یاد شده . بعد از مدتها از نافرمانی و گمراه شدن از دستور ، عذاب و غضب الهی بر گروه ” توجیه گران ” نازل شده و آنان ” بوزینه ” گردیدند و توصیه ای شد مبنی بر اینکه این عذاب الهی درسی است برای مردمان امروز و ” آیندگان ” تا خلاف های خود را ” توجیه ” ننمایند . اما عده ای ” بوزینه ” شده معترض بودند که ما اصلاً در روز یکشنبه ماهی نگرفته ایم که پاسخ داده شد شما در نیت و ” قلب تان ” از گروه نافرمان حمایت میکردید و عذاب الهی شامل شما هم شده است ( و شایَعَت و بایَعَت و تابَعَت ) . حضرت آیت الله نوری زاد ، حقیر منبعد از این به شرط حیات در هر پست به یکی از شیوه و عملِ ” توجیه کنندگانِ ” اعمال دینی ، شرع و قانون و در هر لباسی را که در این زمان هم بیشمار شده اند را بیان خواهم کرد که اول از همه حقیر و بعد کسانی را که قرآن کریم را قبول داشته و به ” تک تک ” آیات قرآن کریم پایبند می باشند ، بدان توجه و عمل نمایند تا خدای ناکرده ” بوزینه ” نگردند . اولین انذار به ” توجیهات ” و خلاف دستور در این پست آنکه : با وجود قوانین و نیز تأکیدات صریح امام (ره) و مقام رهبری در ممنوعیت و مداخله نظامیان در انتخابات و سیاست در کشور ، جمع کثیری از سرداران سپاه پس انتخابات 2 خرداد 1376 نامه ای به سید محمد خاتمی رئیس جمهور وقت نوشته و مخالفت های خود را با سیاست های آقای خاتمی عنوان کرده و یا مهندسی افراد سپاه در انتخابات سال 1388 که به اقرار سردار جعفری بوده و … حال با توجه به دستورات و قوانین و توصیه های بزرگان در کشور ، در عدم مداخله نظامیان در سیاست ، باز هم ” توجیه و توجیهات “سرداران سپاه این است که نظامیان و مراکز نظامی سپاه باید در امر انتخابات ” احساس وظیفه و احساس تکلیف ” کنند و بی خیالِ قانون و دستوراتِ داده شده گردند ! الحقر ___ مبشّر

    ———-

    با سلام و درود
    چرا وقت آیت اللهی ما را می گیرید؟ شما که پرسشی ندارید چرا می نویسید به ما؟
    با احترام

    .

     
  54. با درود بسیار بر جناب آقای محمد نوری زاد.
    همان ناجوانمردی که میفرمايید شایسته است. بود موجودی که ازو نیز نام بردید. پس از این که استاد شجریان خواهان عدم پخش آثارشان غیر از « ربّنا » شدند٫ ضرغامی ربّنا را نیز مانع شد. آقادزده که ید طولانی در اجرای آثار دیگران بدون کسب اجازه از شاعر وآهنگساز دارد٫ حتیٰ در زمان حیات زنده یادان فریدون مشیری و استاد خرّم نیز از آن بزرگواران مجوّز نگرفت٫ و بعداً چون تازه بعنوان سوگلی مموتی از و جایزه گرفته بود و صدای ماندگار عنوانش دادند٫ گفت که:اگر آقای رییس جمهور اجازت دهد٫ من ربّنا را میخوانم!!؟
    میگویند بچهٔ خوب و شجاع دعوا و مرافعه نمیکند٫ ولی اگر قرار به درگیریِ اجباری باشد٫ آن را منوط به اذن بزرگتر نمیداند ( پسرِ بِزَن نیاز به اذن ولی ندارد ). او توان اجرای ربّنا و رقابت را نداشت٫ همچنانکه در گذشته ها هم قطعاتی را ابتدا پیشنهاد گرفته بود٫ ولی چون در تمرین ضعیف ظاهر شد به استاد سراج وا گذار گردید.
    به این نیز بسنده نکرد٫ و منکر عنوانِ شاگردی در محضر استاد شد و گفت: بمنزل ایشان میرفتم!!
    انگار که پسر خاله بود.
    باری٫ چون دید چیزی که خورده است زیادی بوده٫ گفت: «استاد بیا همایونِ یکدگر باشیم !؟ » شک کرد که نیازی به همایون بودن او احساس میشود.
    جان کلام این که اینگونه هنر بندان همراه نمیشوند٫ امّا انتظار اینست که پشت پا به بزرگان و مردم نیندازند٫ یعنی اگر یار شاطر نیستند بدرک٫ بارِ خاطر نیز نباشند.
    پاینده ایران.

     
  55. » اقتصاد صدقه‌ای از توزیع رایگان سیب زمینی تا آرد!
    پنج شنبه, ۱۰ فروردین, ۱۳۹۶

    چکیده : بهانه توزیع صدها تن آرد از سوی بنیاد کرامت امام رضا که با پوشش خبری و تصویری سایت‌های محافظه کار همراه بود، متبرک شدن سفره های مردم اعلام شده است

    کلمه-گروه خبر: آستان قدس رضوی تحت سرپرستی ابراهیم رئیسی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری به فکر متبرک شدن سفره های مردم افتاد و تحت عنوان طرح نسیم کرامت! صدها تن آرد رایگان توزیع کرد!

    به گزارش کلمه، بهانه توزیع صدها تن آرد از سوی بنیاد کرامت امام رضا که با پوشش خبری و تصویری سایت‌های محافظه کار همراه بود، متبرک شدن سفره های مردم اعلام شده است.

    خبرگزاری میزان وابسته به قوه قضاییه در بخشی از خبر منتشر شده با عنوان توزیع صدها تُن «آرد» میان محرومین خوزستان نوشته این اقدام برای متبرک شدن سفره‌های مردم است.

    محمود صادقی نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی در توییتی کنایه آمیز از آستان قدس رضوی در توزیع صدها تن آرد در میان مردم انتقاد و آن را با توزیع سیب زمینی از سوی محمود احمدی نژاد مقایسه کرد.
    صادقی در حساب توئیتر خود نوشت:

    آغاز عملیات بزرگ مردمی توزیع صدهاتُن «آرد تبرکی» امام‌رضا(ع) دربین محرومین خوزستان؛ آرد از سیب‌زمینی مغذی‌تر است؟!

    اشاره صادقی به دولت محمود احمدی نژاد است که با توزیع سیب زمینی رایگان در میان مردم دولت خود به فکر سبد رای بود.

     
  56. عربستان سعودی با پایین آوردن درصد مالیات؛ یک شبه یک تریلیون دلار بر ارزش شرکت نفتی آرامکو افزود. یک تریلیون دلار رویایی است که ساکنین ایران میتوانند در طیّ ۱۸ سال ببینند. امّا با یک تفاوت؛ و آن اینکه این یک تریلیون دلار ۱۸ ساله در طی اینهمه سال؛ به آفتابه خرج لحیم تبدیل میشود. هزینه های گزاف و چپاولهای خواهران زینب و برادران بلال حبشی و مقدادیها و ابوذریها؛ مانند مور و ملخ اینهمه درآمد را به سادگی به حق تبلیغ ویا حق و حساب تبدیل میکنند.
    تفاوت یک تریلیون دلار «یک شبه» با «یک تریلیون دلار ۱۸ ساله» مانند تفاوت کوه الماس با چاه جمکران است.

     
  57. بقایی احمدینژاد مشایی (بام) در آستانه انتخابات و خبرهای گوناگون

    https://www.youtube.com/watch?v=RTL5jWKs0RI

     
  58. لطفا به این لینک توجه بایسته کنید و روحانیون ! وقم نشینان ! توجه بهتر کنند که چه حکومت خوب و مامانیی داریم که قدرش را نمیدانیم ! ( (http://ir.voanews.com/a/iran-human-rights-justice/3784850.html ) ).

     
  59. از جناب نوری زاد و ناظرین محترم خواهش میکنم که به این سخنان شیخ مرتضی قم نشین که با صراحت در بالا اشاره کرده توجه بایسته کنند ! (( اسلام چطور با خود مسلمانها مشکل دارد؟! مطابق صریح حدیث نبوی بصرف شهادتین :وحدانیت خدا و رسالت پیامبر اسلام خون کسی که اظهار شهادتین کند محقون و محفوظ است ،اینکه مسلمان نمایانی باهداف قدرت طلبانه و تبعیت از هوای نفس خون کسانی را بریزند یا دیگرانی را سر ببرند ارتباطی با دین حنیف اسلام ندارد،آن میل و خواهش و انحراف آن اشخاص است. )) اولا ازاینکه شیخ مرتضی مکنونات قلبی و حسی خود را اینطور با صراحت اعلام میکند باید کمال تشکر ازوی راداشت چون نظر بیشر روحانیون اگر بد تر نباشد بهتر ازایشان نیست ! شیخ قم نشین ! فردی که ازپدر و مادر مسلمان به دنیا بیاید از نظر شما قطعا مسلمان است ! خوب اگر بعد ازچند وقت رفت و پرس و جو کرد و کنکاش گر شد و نتیجه گرفت که بیشتر جرف های شما آخوند ها دروغ است و اساس درست و حسابی ندارد و شک کرد و غیر مسلم شد چرا حکم ارتداد بر وی میبندید با اینکه قبلا اقرارننموده بوده ! حال اگر فرض کنیم مسلمانی که حتی شهادتین را اقرار کند و به دل هم ایمانی داشته باشد بعدا متوجه شود که دروغ به او تحویل داده اند را چرا مرتد میخوانید مگر در قرآن با صراحت نیامده لا اکراه فی دین در دین اکراه نیست حال چون فرد آزادی هست میگوید زمانی قبول داشتم ولی حالا دیگر به این دلیل و به این دلیل قبول ندارم و میخواهم آزاد باشم ! چرا وی را مرتد میگویید ؟ چرا خون کسی که اقرار به شهادتین نمیکند محفوظ نیست مگر خداوند بشر را آزاد نبافریده ؟ به چه حقی آزادی عطا شده خداوند را توی بشر سلب میکنی ؟ شیخ قم نشین اگر یاوه بافی تو را بپذیریم اشخاصی که در زندان های بسیار مخوف جمهوری اسلامی آن هم به تعداد انبوه اعدام کردند ! واعدام میکنند را انحراف شخصی تلقی کنیم ؟ پس توی قم نشین و سایر هم لباسانت چه کاره اید و چرا اعتراض نمیکنید ؟ که چرا با خواهش اشخاص و انحراف ازدین حنیف ! آن زندانیان اعدام میشوند ؟ و اصلا اعتراض که نه ! حتی رضایت قلبی هم دارید ! یعنی مکنونات قلبی شما آخوند ها مطابق دین حنیف اسلام است ؟ میگویی (( موسیقی و صدا و لحن موزون ،مطلقا حرام نیست )) بسیارخوب چه کسی باید تشخیص دهد که این موسیقی حرام است و این موسیقی حرام نیست ! توی آخوند ؟ باز هم چون زور حاکم است مجبور به پذیرش هستیم ! خوب این موسیقی حلال و طیب و طاهر که ازفیلتر جندین آخوند کارکشته گذشته به چه وسیله ای نواخته شده ؟ ببخشید آیا با باد معده !! نواخته شده ؟ و یا حوریان و غلمان های بهشتی آن را ازبهشت آوزده اند ؟ بابا جان با همین وسائل دم دستی مثل تار و سه تار و سنتور ضرب و ویولون و پیانو و سایر آلات طرب !! نواخته شده پس چرا ببخشید !
    آلات یا ( عورت ) موسیقی را پنهان میکنید آیا دیدن این عورات گناه کبیره است ؟ مشکل دارد ؟ یا شما آخوند ها مشکل دارید ؟ حرف دل و زبانتان یکی نیست ! سفسطه و مغلطه میکنید ! شیخ مرتضی قم نشین مرا با تو کارهاست کارستان ! خواهی دید !
    با پوزش ازرندخرابات حافظ شیرین سخن !
    گرمسلمانی هم این است که آخوند دارد !
    وای اگر ازپس امروز بود فردایی !

     
    • قم نشین یا تهران نشین یا شیراز نشین یا پاریس نشین و نظائر اینها عنوان منطقی و مهمی در شاکله بحث های منطقی نیست ،هرکسی بالاخره در یک شهری ساکن است و اقامت دارد ،و نمی شود کسی را بخاطر سکونت در یک مکان یا شهر مورد مذمت و خطاب قرار داد و مثلا گفت نوریزاد تهران نشین! سارای فرانکفورت نشین! رسول امریکا نشین! و نظائر اینها ،هرکسی مطابق بیانیه حقوق بشر در انتخاب محل سکونت و اقامت آزاد است و نحوه سکونت او نیز باید مطابق مقررات و قوانین باشد ،بنابر این نه قم نشینی باعث مذمت یا مباهات است ،نه تهران نشینی مایه مذمت یا مباهات است نه لوس آنجلس نشینی سبب مذمت یا مباهات است ،چیزی که هست کاربرد اینگونه تعبیرات از دو جهت در بکار برنده آن پرده بر می دارد :
      1- خالی بودن چنته فکر و اندیشه او از بحث منطقی و مستدل.

      2- خالی بودن او از ادب و وقار و شخصیت و اصالت و نجابت خانوادگی و اخلاقی و بحث کردن بروش گنده لات های سر کوچه ها ،که اگر بکار برنده این تعبیرات سن و سالی هم از او گذشته باشد و از مراحل جوانی و نوجوانی گذشته باشد و پایش لب گور باشد می شود فاجعه اندر فاجعه!

       
  60. آقای نوری زاد عزیز و گرامی
    سلام بر شما ، انسان آزاده،فرهیخته ، مهربان ، یار و همراه درماندگان.
    شاد و در سلامت باشید

     
  61. در شهر هرت
    آنکه می گوید ایران سوریه نمی شود، و آنقدر قدرتمند است که در رده ی هفتم قدرتهای جهانی قرار گرفته دروغگویی بیش نیست و چشمانش را بر واقعییات موجود بسته است .
    ایران هر گوشه اش دچار بیماری است از خراسان، سیستان،ترکمنستان، خوزستان، کردستان،آذربایجان، بلوچستان ، لرستان و فارس تا مازندران و گیلان، نه تنها این سرزمینها و اکوسیستم شان در نابودی اند ، از همه مهمتر مردمشان با مرگ پنجه درافکنده و درخطر اضمحلال و نابودیند .
    ایران یکی از ضعیفترین کشورهای جهان است زیرا که نظام اسلامی ولایتی ،مردم ایران را، این سرمایه عمده را بسوی گورستانها راهی کرده است ، تنها برای اینکه خود بماند! دروغ تا به کی؟

     
  62. لعنت به این فرهنگ خشونت که رواج داده اید، با این مرز و بوم چه ها که نکردید همه چیزمان را به باد دادید از دینتان ،مسلکتان ،تعالیم تان، بیزارم حتی حیوانات هم در این کشور امان ندارند ما ایرانیان این نبودیم، باید به خودمان بیاییم ووطنمان را از این کابوس سیاه وحشت آور رها کنیم۰لطفا به عمق توحش نهفته دراین رفتار،دقت کنیدhttps://www.facebook.com/groups/mokhlefan.azare.hivanat1/permalink/771188636377954/

     
  63. مصلح آبادی اراکی

    سلام / فرموده اید که بی خیالی های یک مردم ما بچشم خود می بینیم که بر بدن وطن خود تیغ می کشند ولی از ما که کاری بر نمیاد . بدجوری از وطن و سرنوشتش غافل شده ایم . بد جوری ! آقای نوری زاد مردم کشور ما با اینکه این همه از حاکمیت نظام اسلامی صدمه می بینند ولی نمیدانم که چرا وقتی زمان و موسمِ انتخابات و ” رأی ” دادن به نماینده ی جنتی می شود که آن نماینده را جنتی به عنوان نماینده امام زمان یافته ، صف میکشند و با افتخار به همین موجودات مورد نظر ” جنتی عندالمطالبه ی عزرائیل ” رای میدهند ! آقای نوری زاد حکایتِ این مردم ” بی خیال ” ما حکایتِ آن مرد مسلمانی است که از مسلمانی خسته شده و به مسیحیت روی آورده و در آخرین لحظه ی گرویدن به آیین مسیحیت و ندبه و قسم به حضرت مسیح ، وقتی چراغ کلیسا روشن می شود ، بلافاصله با صدای بلند ” صلوات ” می فرستد و مشخص می شود که این برگشتن از مسلمانی و ناراحتی از مسلمانب بیشتر ” لق لقه ی ” زبان است و از همان چیزی که ناراحت است ، به همان چیز وابسته است و کشیش هم از مسلمان شدن ایشان بی خیال میشود !

     
  64. فرق بین گاو پرست با خدا پرست
    اخبار ۲۰:۳۰ چند ی قبل
    فیش حقوقی معاون بیمه تامین اجتماعی رونشون داد:
    مبلغ دریافتی:
    ۲۷۸/۵۶۶/۵۲۰ ریال !!!
    (بیست وهفت میلیون و هشتصدوپنجاه وشش هزارو ششصدوپنجاه ودوتومان)
    نکته جالب توجه قسمت دریافت وام ایشون بود:
    مبلغ وام دریافتی:
    ۴/۸۰۰/۰۰۰/۰۰۰ریال
    (چهارصدوهشتاد میلیون وام دریافتی )
    و قسمت جالبتر:
    مبلغ ماهانه قسط وام:
    ۵/۷۰۰/۰۰۰ریال
    (پانصدوهفتاد هزارتومان)
    یعنی بنده خدا…
    باید تقریبا ۹۰سال دیگه وام رو پس بده!!
    و حالا ….
    زین العابدین عبدالکلام
    به مدت پنج سال رئیس جمهورکشور هندبود.
    او چند روز پیش(۲۷ژوییه ۲۰۱۵) در سن هشتاد سه سالگی درگذشت و ملت هند را به عزا نشاند.
    تلویزیون ملی هند دارایی و ثروت او را چنین اعلام کرد:
    سه دست کت و شلوار
    شش عدد پیراهن
    یک عدد ساعت مچی
    دو هزار و پانصد جلد کتاب
    یک آپارتمان دولتی که مدت ها پیش
    به جامعه دانشمندان هند تحویل داده شد.
    موجودی بانکی صفر.
    تنها دارایی او دعای یک ونیم میلیارد جمعیت هندوستان که همراهش بود!
    این هندوی گاو پرست کجا؟!
    و معاونین خدا پرست ما کجا؟! تفاوت را مشاهده فرمایید. ایراد کار کجاست؟ سیستم یا فرد؟
    TelegramBalatarinTwitterSkypeFacebookGoogle+WhatsApp

     
    • لطفاً وقتی مطلبی را از جایی کپی پیست میکنید کمی هم راجع به آن تحقیق کنید و فقط به شایعه پراکنی بسنده نکنید.

      1- نام کامل رئیس جمهور فقید سالهای 2002 تا 2007 هندوستان، ابوبکر زین‌العابدین عبدالکلام است.
      2- همانطور که از نامش پیداست او مسلمان بوده ولی عقاید سیاسی سکولار داشته. این از محاسن سیستم سکولار است که هر کس با هر دینی حتی در کشور هندوستان، میتواند پست های مهم سیاسی داشته باشد.
      3- او سومین رئیس جمهور مسلمان ( اگر محمد هدایت اله را به دلیل اینکه فقط چند ماه رئیس جمهور بود حساب نکنیم ) و یازدهمین رئیس جمهور هند بود، دیگر مسلمانانی که رئیس جمهور بودند:
      ( ذاکر حسین 1967 تا 1969، محمد هدایت اله 1969، فخرالدین علی احمد 1974 تا 1977)
      4- در ضمن (محمد حامد انصاری) از سال 2007 تا کنون، معاون رئیس جمهور است که مسلمان نیز هست.

       
  65. ملت بزرگ و شیعه بخش چهارم
    با آمدن حکومتهای متمرکز و قدرتمند غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان و سپس حمله مغول و تیمور ، محیط فرهنگی و مادی سرزمین ما چنان سیر قهقرائی طی کرد که دیگر پدیدار شدن بزرگانی چون بیرونی یا ابن سینا قابل تصور نبود و با آمدن صفویه ، مذهب شیعه که در بطن خود با آزاد اندیشی و اندیشه علمی و جزء نگر همراهی ندارد با ضرب شمشیر حاکمیت پیدا کرد. ایده پردازان و بزرگان مذهب فوق از طرف و همراه با حکومت ، شیعه صوفی گری را به اخباری (بر مبنای حدیث و روایت ) تبدیل کردند و پس از اضمحلال صفویه که قدرت جکومتی خودرا از دست دادند عقاید و ایمان خود را با خود به بطن جوامع بردند و شیعه اصولی (اجتهاد) و مراجع را تشکیل دادند. نادر شاه توانست حاکمیت متمرکز ایران را برقرار کند او سعی کرد شیعه دوازده امامی را بعنوان شاخه پنچم اسلام رسمیت دهد که مورد قبول دارالخلیفه اسلام و یا امپراطوری عثمانی قرار نگرفت. در بخش قبل گفتارهائی منسوب به نادر شاه از کتاب “چوناس هنوی” ترجمه اسماعیل دولتشاهی آمده بود و اینک دنباله آن
    – وقتی پا در رکاب اسب می نهی , بر بال تاریخ سوار شده ای شمشیر و عمل تو ماندگار می شود چون هزاران فرزند به دنیا نیامده این سرزمین آزادیشان را از بازوان و اندیشه ما می خواهند . پس با عمل خود می آموزانیم که پدرانشان نسبت به آینده آنان بی تفاوت نبوده اند . آنان خواهند آموخت آزادیشان را به هیچ قیمت و بهایی نفروشند .
    – هر سربازی که بر زمین می افتد و روح اش به آسمان پر می کشد نادر می میرد و به گور سیاه می رود نادر به آسمان نمی رود نادر آسمان را برای سربازانش می خواهد و خود بدبختی و سیاهی را ، او همه این فشارها را برای ظهور ایران بزرگ به جان می خرد پیشرفت و اقتدار ایران تنها عاملی است که فریاد حمله را از گلوی غمگینم بدر می آورد و مرا بی مهابا به قلب سپاه دشمن می راند …
    نادر به آیندگان چنین سفارش کرد : در مورد انتخاب بزرگان کشور دقت کنید و کسانی را که نیرنگ کار , جاه طلب و خودخواه هستند به حضورتان راه ندهید .
    – شاهنامه فردوسی خردمند ، راهنمای من در طول زندگی بوده است .
    – فتح هند افتخاری نبود برای من دستگیری متجاوزین و سرسپردگانی مهم بود که بیست سال کشورم را ویران ساخته و جنایت و غارت را در حد کمال بر مردم سرزمینم روا داشتند . اگر بدنبال افتخار بودم سلاطین اروپا را به بردگی می گرفتم . که آنهم از جوانمردی و خوی ایرانی من بدور بود .
    نادر پس از پس گیری بلوچستان پاکستان و افغانستان و سمرقند و بخارا و خوارزم در ازبکستان و ترکمنستان امروزی به مقامات ترکان عثمانی نامه نوشت و درخواست شهرهای به تصرف در آمده ایرانیان را کرد و اصرار ورزید ایران بایستی به مرزهای صفویه باز گردد .
    – کمربند سلطنت ، نشان نوکری برای سرزمینم است نادرها بسیار آمده اند و باز خواهند آمد اما ایران و ایرانی باید همیشه در بزرگی و سروری باشد این آرزوی همه عمرم بوده است .
    نادر علمای دینی را در قزوین گردهم آورد و در مورد سهم اوقاف که مردم به آنان پرداخت میکنند چنین گفت : این مبالغ که شما از مردم دریافت میکنید صرف چه می شود ؟ علما پاسخ دادند صرف مسجد سازی و مدرسه سازی و هزینه زندگی علما . نادر گفت : مسلم است که شما در انجام وظایف خود قصور کرده اید و خداوند از کار شما راضی نیست . نزدیک پنجاه سال مملکت ما در فقر و انحطاط بود تا آنکه در نهایت سربازان نادر با جانبازی ها و فداکاری های خود در راه دفاع از ایران و افتخار این سرزمین کوشش کردند و توانستند اوضاع کشور را به حال اول بازگردانند . این سربازان علمایی هستند که باید هزینه اوقات به آنان داده شود و آنها شایسته قدردانی هستند .
    – هنگامی که برخواستم از ایران ویرانه ای ساخته بودند و از مردم کشورم بردگانی زبون ، سپاه من نشان بزرگی و رشادت ایرانیان در طول تاریخ بوده است سپاهی که تنها به دنبال حفظ کشور و امنیت آن است .
    ————————
    امنیت کشور فقط به حفط حق حاکمیت کشور نیست . زمانی که از کشته های مردم پشته ها ساختند ، شهرها را به آتش کشیدند و با خاک یکسان کردند. سالها و نسلها طول میکشد تا شهری دوباره ساخته شود و در آن مدرسه ای یا کتابخانه ای بوجود آید. اگرچه در دوران صفویه زیرساختها تا حدودی بوجود آمد اما سردمداران و متولیان آموزش و فرهنگ مردم را همان ملاباشی های عصر صفویه تشکیل میدادند. ضربه بزرگتر از آن بود که نادرشاه قادر به حل آن باشد و امید بر خردمندان و دانشمندان سرزمینش داشته باشد . بویژه آنکه در اواخر عمر اختلال در رفتار و تصمیماتش بوجود آمده بود ( شاید حق داشت ، میتوانید تصور کنید در آن زمانه چه فشارها و مشکلاتی بر او تحمیل میشد ؟) او پسرش را کور کرد و نزدیکان خود را میکشت و در صدد قتل نزدیکان بیشتری بود که توسط همانها در 28 خرداد 1126شبانه بقتل رسید. او زمینه را برای جانشینیش از بین برده بود و بسیاری از اطرافیان خود را از پای درآورد . پس از مرگ وی سرداران او در گوشه و کنار علم استقلال برافراشتند کریمخان زند وکیل الرعایا در شیراز – احمد خان ابدالی در افغانستان – فتحعلی خان افشار ارشلو در آذربایجان – حسنعلی خان اردلان در کردستان و محمد حسن خان قاجار در مازندران شروع به جکومت کردند. جنگ و نزاع بین این مدعیان آغاز گردید. احمد خان ابدالی (دررانی) با سپاهی از افغان ها که در خدمت نادر داشت به افغانستان رفت و سپس نهایتا بانی استقلال افغانستان شد. کریمخان که از طایفه زند بود و این طایفه از زیر شاخه های لر محسوب میشد و توانسته بود حسن شهرتی نیز در میان اقوام لر ایجاد کند نهایتا پس از بین رفتن دیگر رقبا در برابر حسن خان قاجار قرارمی گیرد . در سال 1136 شمسی سرانجام شیخ علی خان (با شیخ علی خان زنگنه وزیر شاه سلیمان عیاش صفوی اشتباه نشود که “شاه می بخشد شیخ علی خان نمی بخشد” ضرب المثل شده است ) سردار شجاع کریمخان سر بریده حسن خان قاجار را به تهران میفرستد.

     
    • من این نوشته ها را تا اینجا که بخش چهارم است دیده ام ،و هیچ ارتباط منطقی بین بازگوئی این وقایع تاریخی و سلسله های مختلف تاریخی ایران با مکتب شیعه نیافتم ،البته بازگوئی تاریخ ایران و عملکرد سلسله های مختلف شاهان مشکلی ندارد و در این زمینه کتابها و مقالات فراوانی وجود دارد که می شود آنها را با این مطالب مقایسه کرد که فعلا فرصت آن نیست اما ایرادی که به این نوشته ها هست یکی همین نکته ای است که عرض شد:اینکه ارتباط منطقی بین عنوانی که اختیار کرده اید (ملت بزرگ و شیعه) با این مطالب وجود ندارد ،اینکه نادر شاه چه کرد یا غزنویان چه کسانی بودند و چه کردند بلحاظ منطقی چه ربطی به عنوان شیعه و مکتب شیعه دارد؟
      و ایراد دیگر اینکه مطالب تاریخی شما مستند نیست ،یعنی اصلا برای مدعیات و گزاره هایی که ابراز می کنید سند و مرجع و ریفرنسی ذکر نمی کنید و این نقصان بزرگی است برای این مجموعه نوشته ها.

       
  66. با سلام و تبریک سال نو و بهترین آرزوها برای شما و ملت ایران.
    سید حسین موسویان:
    «فتنه خودزنی در داخل» با نفوذ و تحریک خارجی یک سناریوی جدی است!
    https://melimazhabi.com/%D9%81%D8%AA%D9%86%D9%87-%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%B2%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D8%A7%D8%AE%D9%84-%D8%A8%D8%A7-%D9%86%D9%81%D9%88%D8%B0-%D9%88-%D8%AA%D8%AD%D8%B1%DB%8C%DA%A9-%D8%AE%D8%A7/

    من چند پاراگراف از کل مقاله را در این جا قرار میدهم که که دو سوال را مطرح کنم و پیشنهاد می کنم که شما و دیگر خوانندگان برای کل مطلب به لینک داده شده مراجعه فرمایید.
    سوال :
    ۱- اگر نقدینگی کشور به ۱۳۵/۵ میلیارد بالغ می باشد چرا:
    -ارزش ریال را دولت پایین نگه داشته است؟! نباید ارزش ریال حداقل به سطح همان ۱۰۰۰ تومان به ازای یک دلار زمان احمدی نژاد برسد ؟
    – چرا باید برای این ملت اقتصاد مقاومتی باشد اما برای برادر زن آقای طبسی, بیت رهبری, سران نظام , سپاه و ……. میلیارد میلیارد پول و خروج بدون دردسر از ایران .
    ۲- چرا تا کنون این واقعییت میزان نقدینگی ایران به ۱۳۵٫۵ میلیارد دلار از مردم مخفی نگه داشته شده است؟

    پیشنهاد میدهم دیگران هم این مقاله را بخوانند و سوالات خود را با شما درمیان گذاشته جمع بندی انها با شما .

    سید حسین موسویان در ویژه نامه روزنامه ایران نوشته است:
    برجام و شکسته شدن ساختار بین‌المللی تحریم‌ها، فرصت‌های بزرگ و کم سابقه‌ای برای ایجاد یک تحول کلان اقتصادی در پیش روی ایران قرارداده است. اخیراً سازمان سیا در وب‌سایت خود نوشته که برجام باعث افزایش ۲۵٫۵ میلیارد دلار ذخایر ارزی ایران در سال ۲۰۱۶ شده، میزان نقدینگی ایران به ۱۳۵٫۵ میلیارد دلار بالغ شده و ایران با این حجم از نقدینگی هم‌اکنون هفدهمین قدرت اقتصادی دنیا است.
    یکی از اهداف جنگ ها درجهان اسلام از جمله تحمیلی هشت ساله، حمله نظامی به کویت و یمن و لیبی، ازبین بردن نقدینگی بالای کشورهای اسلامی از جمله ایران ، عراق ، کویت ، عربستان و لیبی بوده است. تغییررشد منفی ۶/۷ درصد به مثبت ۷درصد ظرف چهار سال، مهار تورم ۴۰ درصد، ارتقای جایگاه منطقه‌ای و بین‌المللی ایران و غیره، زنگ خطر را برای صهیونیسم و استکبار جهانی به صدا درآورده است.
    طبق گزارش پایگاه امریکن اینترست امریکا، چین، ژاپن، روسیه، آلمان و هند در رده‌های اول تا ششم قرار دارند و ایران بعد از این کشورها در رده هفتم قدرتمندترین کشورهای جهان در سال ۲۰۱۷ در رده‌ای بالاتر از اسرائیل، متحد نخست امریکا قرار دارد. در گزارش تصریح شده که توافق هسته‌ای ایران و ۱+۵ (امریکا، انگلیس، فرانسه، روسیه، چین و آلمان) و قراردادهای این کشور با شرکت‌های هواپیمایی بوئینگ و ایرباس، حامل این پیام برای جامعه جهانی بود که راه ایران برای تجارت باز است و تولیدات نفت این کشور به سطوح قبل از دوران تحریم بازگشته است.
    قبل از آن مؤسسه هادسون در امریکا که یک اندیشکده تحقیقاتی در پیگیری تحلیل رفتارها و سیاست‌های قدرت‌های بزرگ جهانی است، در تحلیل خود ایران را در کنار هفت کشور امریکا، چین، روسیه، ژاپن، آلمان، هند و عربستان، به‌عنوان هشتمین قدرت بزرگ نوظهور جهان در سال جدید معرفی کرد.این مؤسسه اذعان می‌کند که موفقیت ایران در تثبیت سیاسی و راهبردی خود به‌عنوان پیامد بزرگ مذاکرات هسته‌ای و لغو تحریم‌ها، قدرت ایران را افزایش قابل توجهی داده و ایران را به یک قدرت تراز جهانی مبدل کرده است. نفوذ ایران در سوریه، لبنان، عراق و یمن از نگاه این مؤسسه، ایران را به‌عنوان یک قدرت تمام عیار در خاورمیانه تثبیت کرده است.
    در عین حال این مؤسسه معتقد است که به علت شرایط حساس خاورمیانه، امکان تداوم حضور دو قدرت برتر در منطقه خاورمیانه وجود ندارد و لذا از میان دو کشور عربستان و ایران که هم اینک قدرت های هفتم و هشتم جهانی محسوب می‌شوند، یک کشور در سال‌ جاری میلادی از گردونه خارج شده و تنها یکی از این دو کشور به‌عنوان قدرت هفتم جهان، قدرت برتر منطقه خاورمیانه خواهد ماند.
    ………مراجعه کنید به لینک برای کل مقاله ………

     
  67. در شهرهرت
    اجساد بی سر و بی دست و پا را فراموش کرده ایم که روزی جوانی ، فرزندی، دلبندی، کودکی، پدری، دوستی، همسری، همسایه ای، انسانی پر از امید و آرزو بوده است و اکنون تکه گوشتی درپوسیدنند و یا تکه استخوانی در دهان سگهای ولگرد.

    تکه پاره های اجساد چه را به ما گوشزد می کنند؟
    ایران ، زندگی تو تنها در پیوند و همبستگی اقوام توست .
    ایران،زندگی تو در سلامتی توست ، ۳۸ سال طاعون را باید روزی معالجه کرد.نگاهی به جسد سوریه برایت کافی نیست؟ مگر اسد دست از جنایاتش برداشت که نظام ولایتی پشتیبانش دست از خوردن مردم برای آمال خود بردارند؟
    امید واهی بر سرطان و وبا و طاعون تا به کی؟

     
  68. در شهر هرت
    رای دادن یعنی تایید نظامی که ایران را به نابودی و فروپاشانی سوق میدهد، تا سرمایه های ایران در جنگ هدر روند و تا اقوام دل کنده از مادر ایران زمین شوند. رای دادن یعنی تایید دزدان و قاتلان حکومتی که با چنگ و دندان به قدرت چسبیده اند.

    افرادی که تشویق به رای دادن می کنند ، آگاهانه ایران را با دستانشان خفه می کنند. ۳۸ سال قدرت وخدایی کردن تعارف و اگر نمی شناسد ، نجات ایران تنها برکناری نظام ولایتی است و در دستان ماست با رای ندادن.

     
  69. پطر کبیر و استالین حتی به فکرشون هم خطور نمیکرد که بتونن در ایران پادگان نظامی داشته باشن. غائله پیشه وری و حزب دموکرات کردستان و جمهوری مهاباد هم حتی نتونست به روسها کمک کنه. گذشت و گذشت تا آخوند اون چیزی رو که روسها فکرشم نمیکردن صاف و پوست کنده گذاشت توی دستشون. میگن بعد از امضای قرارداد به دست حسن/* رئیس/* و بچه بازاری (این یکی عقلش فقط تا دخل روزانه قد میده) پوتین میخونده: نه چک زدیم نه چونه آخوند/* عروس رو آورد تو خونه.

    پاسدارا و بسیجیهایی که توی خیابونای ایران واسه زن و بچه مردم گردنکلفتی میکنن شدن مامور نگهبان پادگان نظامی روس ها در ایران. به این میگن غیرت اسلامی. حداقل قاجارها یه جنگی با روسیه کردن، اینا حتی غیرت قاجارها رو هم ندارن. به حکومت اسلامی خوش آمدید.

    /*: ک

     
    • جناب مش قاسم عید شما هم مبارک عزیز من ظاهرا توجه نفرمودید که بعضی ها در دانشگاه پاتریس لومومبا که در سرزمین های وسیع شوروی سابق واقع شده درس خوانده اند ! امکان ندارد که لطف روس هارا فراموش کنند و به خواست شخص ایشان ورق برگشته ! و پای روس عزیزبه ایران به یمن وجود ایشان بازشده ! مفهوم بو عزیز؟

       
  70. بهرنگ از دانمارک

    مطابق وعده پیشین با نزدیکی انتخابات در ایران٬ در مورد وضعیت احزاب و برگذاری انتخابات در دانمارک براتون نوشتم.

    نظام حکومتی کشور دانمارک پادشاهیه، ولی‌ پادشاه یا ملکه، حق دخالت و حتی اظهار نظر در مسائل
    سیاسی را نداره و سلطنت نمادی کاملا سمبلیک و تشریفاتیست.
    مطابق قوانین کشور دانمارک‌، هر کسی‌ با هر عقیده و مرام و مسلکی آزاده که حزب سیاسی تشکیل بده،
    حتی اگر خودش حق رای نداشته باشه. برای شرکتِ یک حزبِ تازه بنیاد در انتخابات مجلس فقط کافیه که
    بیست هزار امضا از شهروندان بالای ۱۸ سال که حق رای دارند، جمع آوری بشه و حداکثر ۱۵ روز قبل از
    برگزاری انتخابات به وزارت کشور تحویل داده بشه. افراد بصورت مستقل و فردی هم میتونند کاندید شده
    وارد مجلس بشند، در صورتی‌که بتونند در انتخابات، بیش از بیست هزار رای بیارند. این اتفاق تنها یکبار در
    سال ۱۹۹۴ افتاد که یک کمُدین به عنوان شوخی‌، کاندید شد و با اخذ بیش از ۲۳۰۰۰ رای وارد مجلس شد.

    سه‌ حزب سوسیال دمکرات، محافظه کاران و حزب چپ(که در واقع حزبی دست راستی‌ و لیبراله) از اولین و
    بزرگ‌ترین احزاب دانمارک‌ بودند و هر چند سال یکبار، هر یک قادر بودند بدلیل درصد بالای آرا، به تنهائی
    تشکیل دولت بدند. ولی‌ تدریجا پس از بوجود آمدن احزاب جدید و جذب آرای رای دهندگان بوسیله این احزاب
    دیگر این سه‌ حزب به تنهائی قادر به تشکیل دولت نشدند و برای تشکیل کابینه نیازمند همکاری با احزاب
    کوچکتر هستند. این احزاب کوچک هم که خودشون به تنهائی قادر به تشکیل دولت نیستند، با این ائتلافها،
    برخی‌ از سیاست های مورد نظرشون رو عملی‌ میکنند. شاخص‌ترینِ این ائتلافها در انتخابات سال ۲۰۰۱
    بود که یک حزب دست راستی‌ و ضّد خارجی بنام “حزب مردم دانمارک” حاضر به پشتیبانی و حمایت از دولت
    راست و لیبرال شد، بشرطی که دولتِ جدید، قوانین مهاجرت و پناهندگی به دانمارک‌، خصوصا از کشورهای
    اسلامی را سخت تر کنه. و اینطور هم شد.

    بطور کلی‌ احزاب به دو گروه قرمز و آبی‌ تقسیم می‌شند. قرمز، شامل حزب سوسیال دمکرات و دیگر احزاب
    دستِ چپیه و گروه ابی‌ شامل حزبِ چپ، حزب محافظه کار و دیگر احزاب دست راستیه.
    احزاب برای بدست آوردن ۱۷۹ صندلی مجلس، که ۱۷۵ تای ان از دانمارک‌، ۲ نماینده از “جزایر فارو” و دو نماینده
    از “گرینلند” رقابت میکنند. برای هر یک از ایالت ها، استانها و شهرها، بستگی به میزان جمعیت آنها، تعدادی
    نماینده تعیین شده. احزاب با معرفی‌ کاندیداهای خود در نقاط مختلف کشور به رقابت پرداخته، پس از برگزاری
    انتخابات و شمارش آرا هر جناحی که حداقل ۹۰ کرسی بدست آورد، برنده انتخابات است و رئیس بزرگ‌ترین
    حزبِ برنده انتخابات، بعنوان نخست وزیر تعیین میشود.

    با سپاس از اینکه برای خوندن این نوشته وقت گذاشتید.

     
  71. چرا باید رای نداد؟
    آیا مرگی زندگی بزاد؟
    چرا جوانان ند در سوریه؟
    چرا مرگ باشد سهمیه؟
    چرا خراسان شده زندان؟
    چرا ایران هر روزش ویران؟
    چرا وطن شده تکه پاره؟
    چرا هموطن است جگر پاره؟
    چرا ایران شد ذلیل و خوار؟
    چراآزاده در بند و حصار؟
    چرا جهنم شد ایران ما؟
    چرا درغگو نشد رسوا؟
    چرا نباید تایید دروغ؟
    چرا وعده هایند بی آب و دوغ؟
    چرا مردم باید بر خیزند؟
    چرا هر فرد بابد بستیزد؟
    چرا زندگی است در راستی فراز؟
    چرا مرگ آرد بی خردی و آز؟
    چرا ترامپ و خامنه ای پوتین؟
    چرا زنده نیست اسب چوبین؟
    چرا جنگ و درد و بلا؟
    چرا پول است در جهان خدا؟
    چرا توومن برضد دیگر؟
    چرا اندیشه مرد بی نگر؟
    چرا دانستن است توانایی؟
    چرا انسان مرد در نادانی؟
    چرا باید فکر در جستجو؟
    چرا باید آموخت هر سو؟
    چرا ماییم با هم دشمن؟
    چرا نبینیم دگر را در من؟
    چرا باید قدر من دانست؟
    چرا هستی من است شایست؟
    چرا..

     
    • سلام

      اینها که نوشتید نظمه یا نثره؟! کمی خوندنش مشکله، مثل اینکه بخواهیم خط چینی رو بخونیم! فارغ از شوخی ،شما اگر استدلالی بر لزوم عدم شرکت در انتخابات یا تحریم آن دارید چه بهتر که بصورت لغز و معما و عبارت های مقطّع و نامفهوم و بریده بریده ،یک نثر شفاف بنویسید و بر مدعای خود استدلال کنید ،اینهایی که شما بصورت نامفهوم نثر یا نظم؟ می نویسید خودش نیاز به مترجم داره! در مورد شهر هرت که دائم دارید تکرار می کنید شما دارید در مورد یک مملکت و یک نظام صحبت می کنید نه یک شهر چه هرت و چه غیر هرت ،ولی واقعش اینه که نمی شه بصرف دریافت های خاص شما از این نظام یا قوانین ایران آنرا هرت نامید ،اینها دریافت های شماست.

       
      • چه بهتر که نه بصورت لغز و ….بلکه بصورت یک نثر شفاف ….

         
      • شیخ مرتضی حتما چشمان تو لنگه به لنگه هست که نمیتونی بخونی البته من شوخی نکردم چون روی ماه شب چهارده شیخ را کسی تا کنون ندیده ! نقاب از رخ برکش ای شیخ مامانی ! شوخی !

         
  72. ایران دوست واقعی

    استاد ارجمند با درود ، خواهش میکنم که از سید…. نخواهید نظرش را راجع به این عکس و مطلب بگوید :
    فردی که اینگونه دربیمارستان درقل وزنجیرست،نه دزدو نه اختلاسگرست
    او #هاشم_خواستار #رئیس_انجمن_معلمان_بازنشسته مشهدست،جرمش سخنرانی دربرابرمجلس درخصوص #معیشت_معلمان_بازنشسته ست

     
    • ضمن شاد باش نو روز . جناب ایران دوست الان این شیخ قم نشین میگوید باید پرونده این شخص را ببینیم تا بدانیم چه کرده والا قضات بسیار بسیار مسلمان که اشتباه نمیکنند و پدر کشتگی با این مرد ! ندارند که اینجور با بیشرمی و رذالت و خباثت که از فقط ذات اینجور برادران ولایی سر میزند پای این معلم ارجمند کهنسال را در قل و زنجیر کرده اند که از خداوند رجاء واثق دارم برخی ازاین آخوند ها و علی الخصوص شیخ قم نشین مرتضی یکی دو هقته گرفتار دژخیمان ولایی شود که با چشمان کور خود مشاهده این پستی ها رابنماید تا بفهمد که از کدام رژیم سفاک دفاع میکند و نوع اسلام این رژیم را با تمام وجود درک کند . باز هم سپاس عزیز .

       
  73. استاد گرانقدر با درود ایا جالب تر از این همایش دیده ای ؟پول بده تا….!!!!! بهترین راه است که کسی شرکت نکند

     
  74. در پست قبل شیخ مرتضی ناشناس ها را رذل خواند که در پاسخ من چنین گفتم .
    رذالت ؟ واقعا ! آخوندی که تحت حفاظت حکومت هست و جرئت ندارد اسم واقعیش را اعلام کند رذل نیست ؟!چون به دلیل اینکه مدعی هست جز از اسلام نمیگوید ! شیخ قم نشین ! تو از ترس در هزار سو راخ پنهان شده ای ! با اینکه از ابتدا مشخص کردی که جز به طرفداری از حکومت جمهوری اسلامی نمیگویی ! پس از چه رو تحت نام و آی دی سید مرتضی قلابی قلم میزنی ؟ پس از چه رو نام و آدرس و یاآدرس واقعی ایمیل خود را اعلام نمیکنی ؟ تو که مدعی هستی خیلی وطن پرست هستی از چه رو زمانی که درد ها ورنج های وطن را برایت آشکار میکنیم ! بلافاصله نعل وارو میزنی و انکار میکنی ؟ و زمانی که در همین سایت و در روز روشن با افتخار اعلام میکنی که بله ما هم ازحتی شخص مقام اول ( رهبر ) در همین سایت اشکالاتی وارد کرده ایم ! و من یعنی مهرداد تو را متهم کردم که دروغ میگویی ! کذب میگویی ! از ترس و وجشت ساکت ماندی ؟ آدم پردل و جرئت ! و جالب است بعد از گذشت زمانی طولانی که آب ها از آسیاب افتاد ! طی مقاله یلند بالایی دروغ گویی را گناه کبیره دانستی ! پس از چه رو خود را تبرئه نکردی ؟ و آدرس جرئت و رشادت ؟ خود را اعلام نکردی ؟ و نگفتی در کدام کامنت و پست برعلیه رهبر موضع گرفتی ؟ و حالا که به نیکی ! میدانی مخالفت با حکام خیلی مسلمان !؟! چه عقوبتی دارد ! با پر رویی ا ز ناشناس ها میخواهی آی دی و آدرس درست اعلام کنند ! و خود درگوشه امن آی دی جعلی ! آسوده ای ! واقعا معلوم شد که رذل کیست ! و رذالت کجاست ! متشکرم شیخ مرتضی یا مثلاسید مرتضی جعلی بسیار وطن پرست !

     
  75. جناب کورس
    با درود
    بدلیل بسته شدن پست قبلی، بحث در مورد آزادی را در اینجا پیگیری میکنیم؛ شما در آخرین نوشتار فرمودید:
    “…کسی که می خواهد پایبند هیچ قانون و اخلاقی نباشد خواهان آزادی از آن قانون و اخلاق است. این شاید بدترین تعبیر آزادی باشد.”…
    من و شما همانطور که گفتم از زوایای مختلفی به موضوعات مورد بحث می پردازیم و به همین دلیل دیدگاه های متفاوتی داریم. ولی در مورد اینکه شما قانون و اخلاق را بر آزادی ارجح میدانید و آزادی را اینگونه تعریف میکنید، از نظر من برداشت غلطی ست و ربطی به تفاوت دیدگاه ندارد. دلیل آن را هم در ادامه توضیح میدهم:
    وقتی انسان را تنها فرض میکنیم، قانون و اخلاق هیچ تعریفی ندارد. اینکه شما انسانی را پس از درک مفاهیم قانون و اخلاق و تجربۀ یک زندگی اجتماعی، به گونه ای به تصویر بکشید که او از این محدودیتها فرار کرده و انزوا اختیار کرده تا از آزادی کامل برخوردار باشد، تحلیل غلطی ست. عرض من این بود که انسان زمانی کاملاً آزاد است که به تنهایی زندگی کند. مثال ساده از آزادی میشود زندگی همانند دیگر موجودات روی کرۀ خاکی که به تنهایی زندگی میکنند، در مورد بسیاری از موجوداتی که اجتماعی زندگی میکنند هم به نوعی قوانینی نانوشته حکم فرماست. شما وقتی به تنهایی زندگی میکنید صحبت از اخلاق و قانون نیاز به یک زندگی ماقبل از آن دارد و یک تجربۀ ذهنی و یک خاطره از گذشته؛ وقتی یک انسان را که از کودکی در یک محلی دور از دیگر انسانها رها کنید و او به تنهایی در آنجا رشد کند و به زندگی خود ادامه دهد، آیا او اصلاً درکی از واژه های مورد استفاده در جوامع انسانی دارد؟ آزادی یعنی هر آنچه میخواهی انجام بده و بیندیش بدون هیچ محدودیتی. خوب و بد دیگر معنا و مفهومی ندارد. معنای آزادی را نباید در کتب علوم انسانی جستجو کرد. برای درک آزادی کافیست به زندگی دیگر موجودات بنگرید. آزادی واژه ای نیست که بشود آن را در کنار دیگر واژه ها مانند اخلاق و قانون قرار داد. آزادی اکتسابی نیست بلکه ذاتی ست. انسان و یا هر موجود دیگری آزادی را از بدو تولد دارند و همانطور که قبلاً اشاره کردم بدلیل انتخاب زندگی اجتماعی، به اجبار آزادیهای آنها محدود میشود. زندگی اجتماعی به تعبیری دشمن آزادی فردی محسوب میشود، ولی با توجه به محدود شدن آزادی، چرا انسانها به زندگی اجتماعی رو آورده اند؟ چند دلیل ساده میتوان برشمرد؛ اول اینکه انسان یک موجود اجتماعی ست. دوم اینکه انسان موجودی باهوش است و سوم اینکه انسان موجودی انعطاف پذیر است و چهارم اینکه انسان همانند دیگر موجودات منفعت طلب است، یعنی وقتی در ازای محدود شدن آزادی های فردی، میتواند از بسیاری از امتیازات زندگی اجتماعی برخوردار باشد، بنابراین ترجیح میدهد کمی محدود باشد تا اینکه در تنهایی و در آزادی کامل زندگی کند. پس انتخاب به عهدۀ خود انسان است و هیچ اجباری وجود ندارد. آنچه اخلاق و قانون مینامیم نتیجۀ هزاران سال تجربۀ زندگی اجتماعی انسان است. ولی آزادی از بدو موجودیت انسان بوده، آزادی همزاد انسان است و موهبتی اکتسابی نیست.
    نمیدانم تا چه حد توضیح من کافی بوده ولی من با این جملۀ شما بشدت مخالفم که فرمودید:
    ” کسی که می خواهد پایبند هیچ قانون و اخلاقی نباشد خواهان آزادی از آن قانون و اخلاق است. این شاید بدترین تعبیر آزادی باشد”
    این اخلاق و قانون است که آزادی را محدود میکند، آزادی ذاتی ست و فردی، ولی اخلاق و قانون نتیجۀ قرنها تجربه از زندگی اجتماعی. آزادی متعلق به فردیت انسان است و قانون و اخلاق به زندگی اجتماعی تعلق دارد. وقتی جمعی وجود ندارد صحبت از قانون و اخلاق بی مورد است، چه قانونی و چه اخلاقی؟ آزادی از ابتدا بوده و نیاز به تعریف ندارد. این اخلاق و قانون است که باید تعریف شود و شاهدیم که در هر نقطه از دنیا بسته به سطح فکر انسانها و نوع زندگی اجتماعی، تعریفی متفاوت دارد. اخلاق و قانون ساخته و پرداختۀ ما انسانهاست ولی آزادی متعلق به تمامی موجودات است و از ازل بوده و تا ابد هم خواهد بود.
    من هنوز درک نمیکنم که چگونه شما از قانون و اخلاق به آزادی رسیدید. آزادی مقدم بر هر چیز دیگریست. چگونه میشود برای تعریف آزادی به اخلاق و قانون اشاره کنید؟ و چگونه آنرا بدترین تعبیر از آزادی میدانید؟! برای درک آزادی نیاز به کمک گرفتن از واژگان و تعابیر نیست، آزادی همان توانایی و قدرتی ست که در تمامی موجودات دارای حیات و زندگی وجود دارد، از کوچکترین ذرات مانند اتم، میکروب، ویروس تا بزرگترین آن مانند وال یا نهنگ و به آنها این اختیار را میدهد که هر کاری میخواهند انجام دهند بدون هیچ محدودیتی. آزادی واژه ای ساخته و پرداختۀ انسانها نیست که بخواهند تعریف کنند و یا برایش حد و حدود بگذارند. آزادی متعلق به تمامی موجودات زندۀ دنیاست. آزادی همان حیات و زندگی ست. آزادی متعلق به تمام موجودات زندۀ دنیاست ولی اخلاق و قانونِ نوشته شده، تنها به انسانها تعلق دارد. بدون آزادی هیچ جنبنده ای نمیتواند زمانی طولانی به زندگی خود ادامه دهد و نابود خواهد شد ولی نبود اخلاق و قانون هیچ خللی در زندگی وارد نمیکند.

     
    • آنارشیست گرامی:من کاملاً با این مضمون گفتۀ شما همداستانم که آزادی مقدم بر قانون و اخلاق و پیمان های اجتماعی است. و هیچ جنبنده ای بدون آزادی نمی تواند مدت زیادی به حیات خود ادامه دهد و اضافه می کنم که آزادی خاص انسانی که جنبش هایش صرفاً جنبش غریزی و نوعی و جنسی نیست،اگر به آزادی جنبندگان غیر انسانی نازل شود، از او سلب انسانیت شده است. جمله ای که در آغاز نوشته تان از من نقل کرده اید اگر به پس و پیشش توجه فرموده باشید،در نوشتۀ من نقد شده است نه تأیید. من این جمله را در پاسخ به این نظر شما گفتم که آزادی را تنها در تنهایی ممکن گرفتید با این استناد که در تنهایی پایبندی به اخلاق و قانون لازم نمی افتد. این جمله تعریف من از آزادی نیست بلکه هیچ منظوری در آن نهفته نیست جز آنچه خود جمله می رساند:« کسی که می خواهد پایبند هیچ قانون و اخلاقی نباشد،خواهان آزادی از آن قانون و اخلاق [ و اینجا تصحیح می کنم: خواهان آزادی از هر قانون و اخلاقی] است. این شاید بدترین تعبیر آزادی است »من جملۀ نقل شده را با پس و پیشش در زیر می آورم تا شاید مطلب روشن تر گردد:
      «حالا من از اینجا آغاز می کنم که یک وقت کسی می خواهد کار خوب یا بدی را انجام دهد،اما با مانع مواجه می شود. می گویدآزاد نیستم. پس آزادی در اینجا رفع موانع عمل است. یک وقت کسی می گوید: من می خواهم در فکر کردن ،در نوشتن ، و در انتخاب دین و حزب و مرام آزاد باشم.اینجا آزادی برایِ چیزی است. شاید در آثار فرهنگی ما هیچ واژه ای را پیدا نکنیدکه به قدر آزادی دربارۀ آن کم فکر کرده باشند. یک وقت آزادی به مفهوم آزادی جان از هر آن چیزی است که ناخواسته و از دم زاده شدن در آن دمیده اند،زبان خاص، سنت خاص، هراس های خاص، چیزهای هراسناک خاص و خلاصه هر آنچه از زمان تولد ما در یک زمان و مکان و جغرافیای ملی و فرهنگی و شرایط خانوادگی و آموزشی و اجتماعی بدون آنکه خود گزیده باشیم به روان منتقل شده و اصلاً روان یا نفس ما را شکل داده است. در اینجاست که می گویم زاهدغار نشین همه چیز را پشت سر گذاشته است جز نفسش را که آن را با خود به غار برده است.کسی که می خواهد پایبند هیچ قانون و اخلاقی نباشد خواهان آزادی از آن قانون و اخلاق است. این شاید بدترین تعبیر آزادی باشد. تازه در این صورت نیز باید دید که قانون ظالمانه است یا عادلانه.برای این تشخیص نیز دو علامت سؤال بزرگ لازم می افتد: یکی جلو ظلم و دیگری جلو عدالت.همین که کسی شروع به فکر کردن کند جلو هر واژۀ انتزاعی یک پرسشنماد ؟ بزرگ می گذارد.حاکمان مستبد از آزادی حرف نمی زنند مگر برای تعیین حدود آزادی برای حفظ قدرت خودشان. اینان القا می کنند که آزادی بی بند و باری اخلاقی است و حال آنکه این سخیف ترین دلالت آزادی است». می بینید که من به یک نوع تعبیر از آزادی اشاره کرده ام که معمولاً دیکتاتورها آن را برای خود می خواهند و نه برای دیگران، تا خودشان قانون باشند و دیگران تابع قانون. از سوی دیگر وقتی دیگران خواهان آزادی می شوند بیدرنگ آزادی را با بی بند و باری اخلاقی یکی می کنند. پس سخن بر سر تعابیر آزادی است. حاکم هر چه آزادتر باشد، فرودستان سرسپرده ترند و این کشمکش میان خواجه و بنده کشمکش میان من های انسانی است که هر یک می خواهد آزادی دیگری را محدودتر و آزادی خودش را وسیع تر کند. فرادستانی که خود را در غارت و گرفتن و زدن و بستن و پلمب کردن و سانسور و فیلتر و شنود و شکنجه و دروغ به سود رفع موانع خود آزاد می گردانند، فرودستانی دارند که خود را برای نوشتن یک نظر گاه با مرگ مواجه می بینند. سر نخ این جنگ میان آزادی ها و ترس ها از وقتی آغاز شده است که من ما شده است. ممکن است توضیح من متفاوت باشد اما من هم بر این هستم که آزادی جویی مقدم بر جنگ و صلح و آتش بسی است که میان «ما» هایی متشکل از من ها برقرار می شود. تمام حرف من این است که من های انسانی بر خلاف موجودات دیگر فروبسته و بی روزن نیستند و آزادی جویی در هستی آنها تفاوت دارد با جنبندگی یک پرنده یا ماهی برای رهایی از یک مانع. مهره های شطرنج را دستی از بیرون کنار هم می چیند. خود مهره ها از هم بیخبر و به هم ناگشوده اند. اگر به فرض یک « ما»ی انسانی از من هایی شبیه مهره های شطرنج تشکیل شده باشد، فقط می توان گفت که این من ها کنار هم قرار گرفته اند. در واقع «ما»یِ سیاسی و مدنی و اجتماعی نشده اند. و اینکه منِ انسانی با مهره شدن می ستیزد، از آن روست که گشوده بر جهان و امکانات آینده و جز من است،حتی در غایت تنهایی . انسانی را از اجتماع، از خاطرات، از احساسات و از حواسش جدا کنید در عالم فرض. او باز هم به مهره تبدیل نمی شود، چون خودش را در یک غیریت حاضر می یابد. می توانید نام این غیریت را که زبان بر آن گواهی می دهد هستی بگذارید یا خدا یا هر چه. همه چیز را که از انسان بگیرید باز هم این موجود حضور خود را درمی یابد، بر خلاف مهرۀ شطرنج که حتی نمی تواند خیام وار معترض شودکه:« ما لعبتگانیم و فلک لعبت باز».اکنون با همین سنجه باید نظام هایی را که در جهان امروزی هویت ما را وابسته کیف دستی ما می کنند،بسنجیم :در فرایند کلی آیا جهت گیری آنها این است که ما مهره های صاحبان رسانه و سرمایه و سلاح شویم یا بر عکس سمت گیری آنها به سوی آزادی و رهایی انسان ها از زنجیر های ظالمانه و انسانیت زداست. این را نیز در پایان اضافه کنم که حس حرکت که امروزه از نظر نورولوژیست ها مقدم بر حواس پنجگانه است،از درون زهدان مادر آغاز می شود. جنین می جنبد تا آزاد شود. جنبش های انسانی و ناانسانی خودشان آزادی نیستند بلکه برای آزاد شدن اند ؛ از درد، از رنج، از نیاز ، از مرگ و خطر، از گرسنگی، از ملالت و غم ، از خفقان و تنگی فضا ، از press و Druck و فشاری که مانع از express و Ausdruck ( یا برون افکنی و به اصطلاح بیان و اظهار) می شوند. می بینید که حتی واژه هایی نیز که بعدها در عبارت آزادی بیان به کار رفته اند مؤید تقدم میل به آزادی است. من با این نطر موافقم. با سپاس.

       
      • با پوزش : نوشتۀ بالا از من است
        کورس

         
      • جناب کورس
        با درود و سپاس از شما
        من هم با بسیاری از سخنان شما موافقم، اما یک نکته و یک اختلاف دیدگاه بین سخنان من و شما وجود دارد؛ شما آزادی را فقط در اجتماع انسانی تعریف میکنید و البته در این اجتماع قانون و اخلاق هم حکم فرماست و من آزادی را به شکل فردی و کلی آن تعریف میکنم، جدای از هر گونه اجتماع.
        هر اجتماع انسانی در دنیا، از کوچکترین آن که خانواده است تا بزرگترین آن که کشور می باشد، هر یک به گونه ای آزادی را محدود میکنند و تن دادن به این محدودیت همانطور که گفتم در ازای برخورداری از امتیازات اجتماعی ست که در زندگی فردی وجود ندارد، همچنین وجود محدودیت برای کنترل افراد اجتماع و نظم دهی به آن ضروریست. شما آزادی را از دید یک فردی تعریف میکنید که در ایران زندگی میکند و ملول از بسیاری از رفتارهای غیر انسانی حکومت است، به همین علت تعریف شما از آزادی را تحت الشعاع قرار میدهد. من بازهم در همین برداشت شما از آزادی با شما موافق نیست.
        اگر آزادی، طلب کردنی ست و به تعبیر شما رهایی انسان از زنجیرهای ظالمانه و انسانیت زدا، پس باید برای بدست آوردنش جنگید. تمامی حکومتهای دنیا بدون استثناء چه دموکراتیک و چه دیکتاتوری، تمایل به محدود کردن آزادی مردم دارند و این افراد آن اجتماع و مردم هستند که برای برخورداری از بیشترین سهم از آزادی اجتماعی تلاش خستگی ناپذیری دارند. البته تمامی انسانها، دیگر امروز میدانند که با انتخاب زندگی اجتماعی باید اجباراً آزادی های فردی خود را محدود کنند و از قوانین و اخلاق جمعی تبعیت کنند؛ این محدودیت از همان آغازین سالهای زندگی و در خانواده شروع میشود و با ورود به اجتماع های بزرگتر انسانی مانند مهد کودک، مدرسه و … گسترش میابد. بدون محدودیت، هیچ اجتماع انسانی پایدار نخواهد ماند و خیلی زود از هم میپاشد، چه آن اجتماع خانواده باشد، چه یک کشور پهناور.
        ما امروز شاهدیم که در کشورهای دموکراتیک و مدرن امروزی با تغییر یک قانون و یا اعمال یک قانون جدید توسط حکومت، مخالفتهایی با آن میشود، اگر این مخالفتها و اعتراض ها گسترده، همه گیر و با پشتکار مردم همراه باشد، حاکمان مجبور به عقب نشینی میشوند، در غیر اینصورت محدودیت جدید برقرار میشود. پس عامل اصلی در مرزبندی و حد و حدود قرار دادن برای آزادی بازهم خود مردم هستند. برای برخورداری از حداکثر آزادی های اجتماعی باید جنگید و محدودیتها را به حداقل رساند، چرا که تمامی حاکمان بدون استثناء موافق محدودیت بیشتر هستند و این محدودیتها در تمامی بخشهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی میباشد و مختص به یکی از آنها نیست.
        اینکه در یک اجتماع انسانی بزرگ یا یک کشور چگونه قوانینی حکم فرماست و از اخلاق چه تعریفی میشود و یا چگونه حاکمانی حکومت میکنند، در انتخاب تمامی آنها مردم نقش اساسی دارند. برای شناخت هر کشور و سنجش میزان آزادی و نوع قانون یا چگونگی اخلاق جمعی، تنها و تنها باید به مردم آن کشور نگریست و نه به حکومت. در دنیای امروز، این مردم هستند که به حاکمان اجازه میدهند تا چه حدی آزادی آنها را محدود کنند و یا اینکه احترام به حقوق دیگران باید به چه شکلی باشد و تمام اینها هم به شکل تجربی و تلاش و کوشش بسیار بدست آمده. اگر امروز مردم اروپای غربی و شمالی از حداکثر آزادی های فردی و اجتماعی برخوردار هستند، عوامل اصلی آن یکی بالا رفتن سطح شعور و فهم مردم و دیگری تلاش و کوشش چند ده سالۀ آنهاست. نکتۀ آخر اینکه رابطۀ مستقیمی بین آزادی خواهی با میزان شعور و فهم مردم وجود دارد.
        با تمام این تفاسیر بازهم تکرار میکنم که انسان تنها زمانی از آزادی کامل برخوردار است که به تنهایی زندگی کند و بدور از اجتماع انسانی و در اجتماع انسانی هم تنها زمانی آزادی نسبتاً کاملی دارد که تنها و در محیط بستۀ خانۀ خود باشد. اگر “من” به “ما” تبدیل شود دیگر نمیتوان و نباید بدنبال آزادی کامل بود و برخورداری از آزادی کامل در حکم یک رؤیاست.

         
  76. امروزه دنیایی را زیست می کنیم داریم از الکترون تا کهکشان و از شاه تا خدا را با کنچکاوی و دقت بررسی و نقد می کند.اطلاعات مانند گذشته در کنج کتابخانه های دستنویس و در آزمایشگاههای کیمیاگران پنهان نشده.تاریخ جهان، از انفجار یزرگ و نحوه پیدایش ستارگان و کهکشانها تا پیدایش نطفه حیات و فرگشت و دگردیسی جانداران از باکتری تا انسان- هر روز دارد به دقت ریاضی، روشن و روشنتر می شود.همه کتابهای تاریخ ادیان و از جمله اسلام را می توان بسهولت دانلود و مطالعه کرد.
    آقا سید مرتضی چرا می پندارید همه مردم – همانند آن عوام و پا منبریهای همیشه مجاب و متقاعد،هستند که تاریخ و خداشناسی را فقط از زبان و منبر مونولوگ شما شنیده و پذیرفته اند.من هنوز نوجوان بودم که دوره کامل ترجمه المیزان و اصول کافی و کتابهای سیاسی و عرفانی آسید روح الله خمینی و بسیاری کتابهای دینی که یک مسلمان باید بخواند را خواندم.
    این چیزی که شما می نویسید تعلق دارد به آن دورانی که مردم ایران به یک اسلام واکسینه و عرفانی اعتقادی داشتند و به سخنرانیهای رادیویی مرحوم راشد با علاقه و توجه گوش می سپردند.
    آقا سید مرتضی آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.این نوشته های شما- برای من روشن می کند که شما حقیقتا خبر ندارید که ما با خبریم.شما در چشم ما دارید نگاه می کنید و دروغ می پراکنید.دروغهای شاخدار.
    سالیان پیش وقتی خردسال بودیم و به گرمابه نمره می رفتیم بالای دخل گرمابه دار قابی شیشه کرده کوبانده شده بود که رویش نوشته شده بود:
    هر که دارد امانتی موجود
    بسپارد به بنده وقت ورود

    که اگر شود یهو مفقود
    بنده مسئول آن نخواهم بود

    شعار لااکراه فی الدین را باید بالای سر حجره داران بازار قاب کرد و زد و گرنه در جهان واقعیت و تاریخ راستین ما چیزی بنام مدارا و عدم اکراه در دین پروری حنیفانه سراغ نداریم.

     
    • درستش اینه:

      هرکه دارد امانتی موجود/ بسپارد به بنده وقت ورود
      نسپارد اگر شود مفقود/ بنده مسئول آن نخواهم بود

       
    • “امروزه دنیایی را زیست می کنیم داریم از الکترون تا کهکشان و از شاه تا خدا را با کنچکاوی و دقت بررسی و نقد می کند.اطلاعات مانند گذشته در کنج کتابخانه های دستنویس و در آزمایشگاههای کیمیاگران پنهان نشده”.(البرز)

      سید مرتضی :بر منکرش لعنت.
      —–
      “تاریخ جهان، از انفجار یزرگ و نحوه پیدایش ستارگان و کهکشانها تا پیدایش نطفه حیات و فرگشت و دگردیسی جانداران از باکتری تا انسان- هر روز دارد به دقت ریاضی، روشن و روشنتر می شود.همه کتابهای تاریخ ادیان و از جمله اسلام را می توان بسهولت دانلود و مطالعه کرد”.(البرز)

      سید مرتضی : بر منکرش لعنت.
      —-
      البرز گرامی ،کسی منکر واقعیاتی که در بالا گفتید نیست،مهم اما در این میان نحوه ارتباطی است که ما با این واقعیات یا ابزارهای دسترسی به واقعیات پیدا می کنیم ،بنابر این لطفا خود را یقه چاک این نکات و دیگران را منکر آن نپندارید،خطاب شما با من متمرکز است در گزاره های دینی نه انفجار بیگ بنگ و پیشرفت های علوم که مرهون تلاشگران علم است و ربطی بشما ندارد.

      “آقا سید مرتضی چرا می پندارید همه مردم – همانند آن عوام و پا منبریهای همیشه مجاب و متقاعد،هستند که تاریخ و خداشناسی را فقط از زبان و منبر مونولوگ شما شنیده و پذیرفته اند”.(البرز)

      سید مرتضی: بر منکر این هم لعنت! اما شما از کجا پنداشتید که من چنین پنداری دارم؟! لطفا بجای تمهید این مقدمات بی ربط و فرادستانه بروید سر اصل مطلب و چیزی که در ذهن دارید.
      —-
      “من هنوز نوجوان بودم که دوره کامل ترجمه المیزان و اصول کافی و کتابهای سیاسی و عرفانی آسید روح الله خمینی و بسیاری کتابهای دینی که یک مسلمان باید بخواند را خواندم”.(البرز)

      من در نوشته ای گفتم البرز یکی از کاربران ملایم و کم گوی و گزیده گوی سایت نوریزاد است ،ظاهرا آن سخن کلی که :اگر می خواهی کسی را بکشی در حضور او یا خطاب به او از او تعریف کن در مورد البرز گرامی مصداق پیدا کرد! من گفتم البرز کم گوی و گزیده گوی و ملایم است ،نمیدانستم این سخن سر از این در میاورد که البرز پرگوی و زیاده گوی و تندگوی و ثناگوی خویش شود! عزیزم،دوران این فیلمها هم که من چنین بودم و چنان شدم و چیزهایی را پشت سر گذاشتم و حالا چه هستم در فضای عمومی گذشته است ،شما هرچه هستید یا هرچه در حق خویش می پندارید برای خودتان معتبر است ،در فضای عمومی باید فقط گفت و استدلال کرد نه دیگران را تحقیر کرد و نسبت دروغ به آنان داد و از خود تمجید کرد. شما هر تصویری در حق خویش دارید داشته باشید اما تفسیر المیزان روزنامه کیهان و اطلاعات و همشهری و نظائر آن نیست که کسی آنهم در نوجوانی یکبار آنرا بخواند و کنار بگذارد و برود سراغ متن ها یا ترجمه های گوناگون فلاسفه غربی که ممکن است دهها ایراد و خدشه به بافته ها یا یافته های آنها وارد باشد ،تفسیر المیزان غیر قابل نقد نیست لکن بتعبیر برترین شاگرد فیلسوف و مفسر شرق ،باید صد سال بر این کتاب و بر این مرد بگذرد تا کسی بفهمد این مرد که بوده و چه کرده است،المیزان را کسی می تواند به اعماقش پی ببرد که سالیان سال اساتید گوناگونی در معارف اسلامی دیده باشد یا در فنون مختلف اسلامی مطالعه و تحقیق کرده باشد نه یک نوجوان نورس.همینطور کافی و کتب عرفانی سید روح الله خمینی امثال تعلیقه بر فصوص و مصباح الهدایه و تعلیقه بر مصباح الانس و شرح دعاء سحر و فوائد الرضویه و نظائر آن سهل المنال بر کسانی که سالها در حوزه های عرفان و فلسفه استاد دیده اند هم نیست تا چه رسد به نوجوانی نورس که روی کنجکاوی خطوطی را مرور می کند ،برای اینکه پی بمقامات عرفانی و طراز عرفانی مرحوم سید روح الله خمینی ببرید پیشنهاد می کنم یه تعلیقات و مقدماتی که یکی از اساتید مسلم عرفان و فلسفه یعنی مرحوم سید جلال آشتیانی بر کتابهای تصحیحی خویش یا برخی کتب سید روح الله زده است مراجعه کنید تا بدانید که دریافت مغزای عرفان ناب عرفای متاخر اسلامی و از جمله سید روح الله خمینی،لا یناله واحد بعد واحد تا چه رسد به جوانی نورس.

      بعد التحریر: فرض را این می گیریم که آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت ،شما از دروغ های شاخدار سخن گفتید و نمایش فرادستی دادید ،اکنون که سبو بشکست و پیمانه ریخت از لاک کم گوی و گزیده گوی و ارائه لینک موسیقی ده بیرون آیید و دروغ های شاخدار را بنقد بکشید تا ببینیم چنته جوان نورس دیروز که ترجمه المیزان را همانند روزنامه های یومیه خواند کنار گذاشت از کدام سبو آکنده است.

       
    • در سطر نخستین واژه داریم را بجای “که” نوشته ام!

       
      • با سپاس از کاربر محترمی که مصرع شعری را مدتهاست از ذهنم بیرون رفته را به درست بازگو کرد.
        در فرهنگ جهانی به نوجوانانی که بین دوازده تا نوزده سال دارند تینیجر® می گویند.چهار جلد اصول کافی در سن هفده سالگی به من هدیه شد در حالی که من در آن سن کتاب “خوکاوی کارن هورنای” را مطالعه می کردم . در پایان نوزده سالگی دوره کامل تفسیر المیزان و سه جلد مفتاح المیزان همراه آن را بخاطر علاقه شدیدم به دانستن مطالب آن خریداری کردم و هر گاه نیاز به دانستن مطلبی دینی داشتم به آن مراجعه می کردم.
        کتابهای آیت الله خمینی را هم در سن نوزده سالگی ام خریدم.ولایت فقیه و جهاد اکبر و کتاب مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه ترجمه احمد فهری از آن جمله اند.پنج سال پیش کتاب فصوص الحکم ابن عربی با ترجمه دکتر محمدعلی موحد را خواندم و ناگاه شستم خبردار شد که آقا بنیانگذار مطالب عرفانی کتاب خود را از کجا کپی کرده اند.همه خوشه چین دانش ابن عربی بوده است و من نمی دانستم و گمان می کردم ارجینال و اصل است.

        کتابهای آیت الله مطهری را در همین سنین می خواندم و مطالبش را بسیار دوست داشتم.در حالی که یک کتاب از علی شریعتی را نتوانستم بطور کامل خوانده، بر زمین گزارم بس که پرت و پلا و جفنگ در انبان داشت.یک دهه عمرم را صرف خواندن کتابهای مذهبی کردم.
        روحانیت بهتر بود کتاب می نوشت و منبر می رفت و دروغهای خود را با حکومتداری بر ملا نمی کرد.دانشی که درونی نشود و در ژن روح و روان،کدگذاری و مسطور نشود- وزر و وبال است و باد کردن خیک خالی.

        انباشته کردن ذهن و مغز از کهکشانی از اطلاعات ،در حالی که حیوانیت هنوز بیدار و آماده دریدن است همین می شود که می بینیم.آن آقا که کتابهای عرفانیش را فوق متخصصین و نوابغ باید متوجه شوند نه بچه نوجوان در فرجام و عاقبت حکومتی باقی گذاشت که سرطان آسا، همه منابع انسانی و زیستی و تاریخی و گذشته و آیندۀ این مردم “زنجیر بر پا و بر عقل” را به مرز انقراض رسانده است.
        در پایان ضمن سپاس از زحمتتان برای پاسخگویی عرض می کنم که تحت تاثیر تعریف، مطالبم را نمی نویسم.تمام.

        بیشتر دوست دارم در باره پیدایش جهان و هستی و روانشناسی و فراروانشناسی و متافیزیک مطلب بنویسم ولی می ترسم در میان نوشته های سیاسی و یقه گیر، ناچسب و غریب گردد. به هر حال علاقمندم در باره تجربیات نزدیک به مرگ و جهانی نورانی و بینهایت پهناوری که مورد مشاهده قرار گرفته و توسط پزشکان متخصص و روانشناسانی تایید شده است که در بین آنها انسان فرزانه ای مانند کارل گوستاو یونگ هم می باشد،مطالبی را عرضه کنم.ای کاش آقای نوریزاد یک جایی در سایت برای عرضه مطالب غیرعمومی داشتند که کار ما را راحت می کرد.

        Teenager®

         
        • جناب البرزگرامی سال نو مبارک بسیار جدی عرض میکنم با این شیخ مرتضی کلنحار کتب اسلامی نروید چون حتما شما را رهسپار ترکستان خواهد کرد ! ما بسیار وی را آزموده ایم ! دوست گرامی اگر برایتان مقدور است در مورد پیدایش جهان و سرعت بسیار شگفت انگیز فرار ازنقطه آغازین بیگ بنگ و جناب یونگ که آزمایشات عملی ایشان زبانزد است و فاصله بسیار حیرت انگیز لبه آغازین جهان کوازار ها که تقریبا دوازده میلیارد سال نوری از ما قرار دارند صحبت های مختصری البته با تلفیق و تالطیف در مسائل روز مره که همه به شکلی گرفتار هستیم که باعث گرفتن وقت دیگر ناظران نشود ! جهت تفنن عرض شود که یکی دو سال قبل که ما شیخ مرتضی را سید مرتضی گرامی میخواندیم . مثالی برایش زدم : که اگر به فرض محال بتوانیم چند هزار برابر سرعت نور در فضا رهسپار شویم و به فلان سیاره که در 1400سال نوری اززمین قرار دارد برویم و با تلسکوپ فوق العاده قوی آن هم به فرض محال به زمین نگاه کنیم مشاهده میکنیم که حضرت محمد در روی زمین دارد راه میرود و فلان کار را انجام میدهد و الی آخر ! ایام به کام .

           
        • بنابر این نویسنده مطالب بالا منبر خاص برای مخاطبان خاص الخواص نیاز دارند! خوب اگر چنین است چه نیازی هست از بیوگرافی و گذشته خویش بگوید یا اینجا چیزی بنویسد؟ برود کتاب یا مقاله بنویسد و نشر دهد ،اما اینجا و در مقام کامنت نویسی نمی شود هم فضل فروخت و هم خود را تافته جدا بافته فرض کرد و منبر خاص در یک سایت طلبید ،نه آقا اینجا فضای عمومی است و هرکس در آن چیزی می نویسد باید پیه نقد و اعتراض را بتن خویش بمالد و قصه و خواب و بیوگرافی اینجا نگذارد آن هم بیوگرافی های متناقض و فرادستانه :

          البرز در کامنت اول :”من هنوز نوجوان بودم که دوره کامل ترجمه المیزان و اصول کافی و کتابهای سیاسی و عرفانی آسید روح الله خمینی و بسیاری کتابهای دینی که یک مسلمان باید بخواند را (خواندم)!”.

          البرز در کامنت دوم :”در پایان نوزده سالگی دوره کامل تفسیر المیزان و سه جلد مفتاح المیزان همراه آن را بخاطر علاقه شدیدم به دانستن مطالب آن خریداری کردم و هر گاه نیاز به دانستن مطلبی دینی داشتم به آن (مراجعه می کردم)!”.
          البته طبیعی است که نویسنده چنین تناقضاتی طالب منبر و تریبون خاص الخاصی باشد ،چون اینجا مو از ماست کشیده می شود و تفاوت بین پزیشن المیزان را (خواندم )با پزیشن (مراجعه می کردم) خوب آشکار می شود.

          اما چنانکه در نوشته قبل نیز اشاره شد مطالعه تفسیر و قرآن شناسی و حدیث شناسی راه و رسم دارد و طالب و استاد دارد ،اینها روزنامه همشهری خوانی نیست که کسی با احساس فرادستی از مطالعه چند کتاب بیاید در عرصه عمومی و بخواهد بر اساس اظهاریه هایی این چنینی که نزد افراد مطلع به مسائل و مبانی، بنیان آنها آشکار است اظهار لحیه کند.

          کتابهای آیت الله خمینی هم متنوع است و در دسترس همه هست و قابل خریداری،باید دید حظ اشخاص از این کتابها چیست و نقد آنها کدام است.اینرا هم بدانید که ترجمه ها هیچگاه وافی ببیان تام نصوص اصلی نیست خصوصا کتب فنی که متون تدریس و درس و بحثند ،من اینجا دنبال نقد شخصیت و مچ گیری نیستم اما از اظهار لحیه های روشنفکری و پوچ تنفر دارم خصوصا از ناحیه کسانی که در علوم و معارفی سخن می گویند که عمری باید در آنها کاوید و مطالعه کرد و استاد دید و بحث کرد و خون جگر خورد ،این چه روش خودخواهانه و خود پسندانه ایست که کسانی وقتی به تالیفات و نویسندگان غربی اشاره می کنند دروازه دهان خویش را بیش از حد باد کرده و به اسامی اشاره می کنند :هانا…آر….نت! یو…..نگ! ،فلان کتابِ کانت ووو ،در حالیکه اینها هم ترجمه هایی قابل نقد و موشکافی و بررسی است ،وقتی به عرفان اسلامی می رسند و کتاب فصوص الحکم و فتوحات مکیه و مصباح الهدایه و شرح قیصری و جندی و غیرو یا به تفسیر میزان که می رسند :بله اینها را مثل روزنامه همشهری خواندم و گذاشتم کنار و چه و چه؟!
          البته عرفان نظری اسلامی مرهون تحقیقات شیخ اکبر محی الدین عربی است ،ولی این چه ادعاهای گزافی است که می کنید؟ فهم متن فصوص الحکم کار هر تازه وارد درس ناخوانده ای نیست آقا ،بقول مرحوم مطهری شاید در هر عصری دو سه نفر پیدا شوند که بعمق مسائل شیخ برسند اگر اینجور نبود که نیازی به اینهمه شرح امثال فرغانی و جَندی و قونوی و قیصری بر این متن نبود،مگر اینها بچه بازی است که کسی یک ترجمه را بگیرد و بخواند و خیال کند مقاصد شیخ اکبر را فهمیده است؟ این کتاب درسی است استاد می خواهد و زحمت و مطالعه شروح و لطافت طبع و استعداد خاص. اصلا خود این گزافه ها حاکی از عدم اهلیت شماست ،بنده خودم در جریان تحقیقات کتب عرفانی مرحوم امام بوده ام ،این سخن نادرستی است که می گویید مصباح الهدایه کپی برداری از شیخ اکبر است؟ نشان می دهد که نه مصباح را درست دیده اید نه فصوص را درست خوانده اید و نه به تاملات و مناقشات مرحوم آقای خمینی در مصباح و تعلیقات ایشان بر شرح قیصری و تعلیقات بر مصباح الانس ابن فناری واقف هستید ،اینهمه ایشان تحقیق بر خلاف امثال شیخ اکبر دارند در کتابهای پیش گفته ،ظاهرا حین تورق به چند نقل از شیخ اکبر و اسم او برخورده اید که گمان کردید ایشان از شیخ کپی کرده اند! این مدعیات خام دقیقا حاکی از عدم احاطه و وقوف شما بر این سنخ مسائل است و اینکه نمی توانید سنخ مسائل عرفان نظری را از ایراد و مناقشات سیاسی به شخصیت ایشان تفکیک کنید ،من تعصبی روی ایشان ندارم اما اگر واقف نیستید بدانید که ایشان از نوادر اساتید عرفان نظری در ایران هستند که بزرگان دیگری در این رشته مثل مرحوم آقای آشتیانی به شاگردی ایشان مباهات می کنند و همین ذیل گفتار شما در تعریض سیاسی به ایشان حاکی از این نکته است که بسیار دور هستید از درک این سنخ مسائل و مقایسه و بررسی آنها.
          حالا شما آزادید اینجا البته در هر موردی بنویسید فقط دیگران را فرادستانه متهم بدروغگوئی نکنید و اثناء گفتار لطفا در فضای عمومی از این پزیشن ها که من چنان بودم و چنین هستم یا وانمودها در مسائل و اظهار نظرات ناکارشناسانه در مورد کتب و اساتید فن و تحقیر آنها احتراز کنید و تریبون خاصی نیز نطلبید (حالا اگر تریبون خاص هم داشته باشید بالاخره هر تریبونی مخاطب دارد! برای خودتان که نمی شود بنویسید!) چون اینجا یک فضای کامنت نویسی آزاد است ( حال چرا کامنت نویسان اینجا را تحقیر کردید؟) برای همه گونه مسائل ،بنویسید و بانتظار نقد هم بنشینید و خود را تافته جدا بافته نینگارید.تمام.

           
    • البرز گرامی
      همانطور که به درستی نوشتید«شعار لااکراه فی الدین را باید بالای سر حجره داران بازار قاب کرد و زد و گرنه در جهان واقعیت و تاریخ راستین ما چیزی بنام مدارا و عدم اکراه در دین پروری حنیفانه سراغ نداریم.»، «واقعا» چیزی به نام«آزادی در انتخاب» دین وجود ندارد. این «واقعا» را چگونه باید خواند و دید و ارزیابی کرد؟ شاید اینگونه: در نسبت میان آزادی و دین به کجا باید مراجعه کرد؟ واقعیت آزادی در انتخاب دین وقتی کامل به دست می آید که به«متونی که فقها به عنوان مفسران دین، مدون کرده اند» و به «تاریخ» که آزادی را نشان می دهد، رجوع کنیم. از اول که اسلام وارد ایران شده تاکنون، اگر یک مورد تنها یک مورد از متون فقهی که مبنای احکام و مسائل زندگی فرد ایرانی قرار گرفته، نشان داده شود مبنی بر همنظری فقیه با آزادی در انتخاب دین، طبعا آزادی در دین معنا دارد. نیز اگر تنها یک مورد نشان داده شود که از هنگام ورود اسلام به ایران تاکنون، فردی وجود داشته باشد که از اسلام خارج شده و همچنان در اجتماع مانده و شغل و زندگی اش را«نابود نکرده باشند»، پس طبعا آزادی در دین «واقعا» معنا دارد . اما نه در فقه و نه در تاریخ چنین چنین «واقعیت»ی یافت می نشود. بگذریم که یک مورد هم به واقعیت معنا نمی دهد ولی واقعیت این است که یک مورد هم وجود ندارد که فردی از دین خارج شده و همچنان محترم مانده و به زیست عادی خود ادامه داده باشد. آزادی وقتی معنا دارد که من بتوانم کاری را که می خواهم بکنم بدون اینکه بخاطر آن کار هزینه ی سنگینی بر من تحمیل شود.
      مسئله ی «ادعا»ی آزادی و اختیار در انتخاب دین، تنها یک گفته ی «جدل»ی است که به درد رد شبهات می خورد و نه بیان واقعیت.

       
      • جناب علی آقا مبهم سخن نگویید و مبهم تحدی نکنید ،به واقع تاریخی و خارجی هم بعد می رسیم،مفاد لا اکراه فی الدین مفاد روشنی است و قرآن نیز برای ما اصل خلل ناپذیر است ،اگر شما دریافت دیگری از مفاد لا اکراه فی الدین دارید بیان کنید،یا آنرا در سخنان مفسران یا فقهاء نشان دهید ،تحدی بنحو مبهم و کلی،در احتجاجات این چنینی مفید فائده نیست،اینطور که من می فهمم و فهم نوعی مفسران است “لا” در آیه شریفه لای نفی جنس است ،که میدانیم مفید عمومیت است یعنی هیچ اکراهی در پذیرش دین وجود ندارد ،مقصود از از دین هم طبیعتا بنیان های اساسی دین یعنی اصول اعتقادات است ،حکایت فروعات عملی و فقهی البته حکایت دیگری است ،این جمله در قرآن ،اصطلاحا از قبیل قضایا قیاساتها معها هست نه از قبیل رد شبهات یا بحث های جدلی ،یعنی دین را اصلا نمی شود تحمیل کرد برای اینکه اصلا تحمیل بردار نیست ،چرا تحمیل بردار نیست؟ برای اینکه پذیرش توحید یا پذیرش معاد یا پذیرش بنیان نبوت عامه و نبوات خاصه موکول به برهان و دلیل عقلی است ،و پذیرش (تصدیق- اذعان- باور) هم ماهیتا فعلی از افعال عقل یا قلب انسان است ،نمی شود کسی با چماق بر فرق مبارک شما بکوبد بگوید بپذیر خدا هست یا معاد واقعیت دارد ، و اگر فرضا چنین واقعیتی در خارج تحقق پیدا کند از دو حال خارج نیست :یا شما آنقدر بر انکار خویش پای می فشرید تا زیر ضربات چماق جان بسپارید ،یا از خوف ضرر و مرگ ظاهرا اذعان کنید که بله خدا هست یا قیامت هست ،فرض اول که عقلی یا عقلائی نیست،در فرض دوم بنظر شما وقتی شما از بیم چماق اذعان به خواسته تحمیل کننده کنید واقعا بر حسب عقل یا قلب اذعان کردید؟ روشن است که اینجور نیست پس شما ظاهرا و بلحاظ بدنی خاضع چماق شدید،و واقعا دین را بقلب نپذیرفتید،و قرآن هم می گوید دین اکراه بردار نیست.الان ایراد شما به چیست؟ به آیه قرآن است؟ یعنی آیه را جور دیگری معنا می کنید یا می گویید به آیه عمل نمی شود؟
        حالا ما بسنجیم خود شما که مسلمان زاده هستید را کسی از کودکی (با اینکه کودکی معیار تکلیف نیست و ممکن است آموزش والدین فقط در کار باشد که آن تکلیف آنان است و امر علیحده ایست) تا سن بلوغ و پس از آن با چماق مجبور به پذیرش مفاد دین کرده است؟یا الان که برحسب ظاهر از دین اسلام رویگردان شده اید،کسی شما را با زور و تحمیل سین جیم می کند؟ پس مقصودتان چیست یا با این تحدیاتی که می کنید متوقع هستید از کتب فقهاء چه چیزی نقل شود؟ من متقابلا از شما می خواهم بروید سراغ کتب قدماء تا متاخرین از فقهاء نشان دهید که فقیهی گفته باشد دین تحمیلی است و لااکراه فی الدین معنایی جز معنایی که عرض شد دارد،یا در کتب فقهاء نشان دهید که کسی فتوا داده باشد که پذیرش اصول ادیان (توحید و معاد و رسالت عامه و خاصه) امر تحمیلی است ،این وظیفه شماست در مقام مدعی و تحدی کننده،و شما چنین چیزی در هیچ کتاب فقهی نمی یابید که فقیهی گفته باشد هیچکس در انتخاب دین آزاد نیست ،یا پذیرش اصول ادیان امر تحمیلی است یا لا اکراه فی الدین یک امر دروغ یا فرمالیته است ،این دقیقا مثل آن تحدی قبلی شما در خصوص مساله اجتهاد و تقلید است که نادرستی آن واضح شد ،شما اهل تتبعید بروید سراغ کتب قدمای از فقیهان شیعه در عصر غیبت از سید مرتضی و شیخ مفید و شیخ طوسی گرفته تا علامه حلی در راس متاخرین تا خود متاخران هیچ کجا در این کتابها نیست که اصل و اساس دین تحمیلی است بلکه بعکس چه در کتب استدلالی و چه در کتب فتوا این هست که اصول دین تقلیدی نیست و قابل پرسش و شک و تحقیق است ،این قاعده کار است و شما خلاف اینرا بیاورید ،بنابر این باید این بنیان را تحقیق کرد و همینجور گتره ای حکم نکرد که هرچه گفته اند یا نوشته اند هباء منثورا و من آزاد در انتخاب دینم پس بروم سراغ دیگران و دیگران هم به تغییر دین وادارم ،این مسیر مسیر عقلانی نیست برای اینکه همانطور که تصدیق نیازمند احتجاج و برهان است سلب و نفی نیز نیازمند احتجاج و برهان است و زائد بر این یا خودنمائی است یا غرض ورزی است یا تبعیت از هوای نفس است یا تبعیت کورکورانه از مدها و مدل های جدید ،من گمان نمی کنم شما یا هرکس دیگری اگر از سنین بلوغ شروع به بررسی و تحقیق روشمند در اصول ادیان کند کسی بیاید شما را تفتیش کند که عقیده شما چیست؟ پس این مساله باز می گردد به دامنه رفتاری شما در جامعه با دیگران،شما را نمی گویم اما خودتان در همین سایت ملاحظه کنید کسانی می آیند در عرصه عمومی به اصول ادیان و صدر و ذیل دین و پیامبر اسلام اهانت می کنند بعد نام آنرا آزادی در انتخاب دین می گذارند ،یا برداشت های ناقص یا غلو آمیز خود از دین را تحقیق و آزادی در دین می نامند ، حال بحث تغییر دین را جداگانه بحث می کنیم اما شما می گویید واقعیت آزادی در دین با رجوع به کتب فقهاء یا کارشناسان دین هماهنگ نیست،چرا نیست؟ آیا آنها که گفته اند پذیرش اصول عقائد تقلیدی نیست خودشان می گویند باید هرچه ما گفتیم بپذیرید؟! اینکه تناقض است، آیا واقعیت آزادی در انتخاب دین از نظر شما این است که هرچه آنها گفته اند یا نوشته اند را دور بریزیم و آنها را غلط بدانیم یا اقتضاء آزادی امکان بررسی دقیق همه آنهاست؟ و فارغ از همه اینها ،حال فرض کنیم کسی بدون داشتن پیش فرض های قبلی نفی و طرد دین می خواهد تحقیق در اصول ادیان کند ،آیا تحقیق در اصول ادیان گفتگوی دقیق با کارشناسان دین و تداوم آن است یا فورا کلیت دین را نفی کردن و بفضای عمومی آمدن یا در جامعه راه افتادن و تاثیر گذاری در دیگران است؟ چه کسی گفته یا چه منطقی اقتضاء می کند که کسی پیش از تحقیق کامل دین و بررسی دقیق انظار کارشناسانه بیاید در جامعه و بخواهد ابراز تغییر دین کند؟ واقعا تحقیق در اصول ادیان به این راحتی و فوریت است یا ما دچار پیش فرض هستیم یا مسائل را ساده سازی می کنیم؟ و اصلا فرض کنیم شما تغییر دین دادید،چه منطقی اقتضاء می کند که تغییر دین خود را در بوق و کرنا کنید یا بخواهید دیگران را به تغییر دین وادارید؟

         
        • مسئله خیلی روشن است. هم برای شما روشن است و هم برای من و هم برای خوانندگان. مفاد این آیه باید در فقه که قانون زندگی یک مسلمان است، جاری و «واقعی» شود. اما در فقه بدون یک مورد استثنا، حکم به ارتداد فردی داده شده که از مسلمانی خارج شود. مسئله ساده تر از آن است که به کلیات فلسفی و منطقی نیاز داشته باشد. برای اینکه اشتباه من را ثابت کنید کافی است که یک نظر از فقیهان شیعه و سنی بدهید سپس یک مورد«تاریخ»ی از مسلمانی که از دین خارج شده و «از بین نرفته باشد» این دو به ضمیمه همدیگر چیزی به نام «واقعیت» آزادی در انتخاب دین را برملا می کند. الف یک مسلمان است و می خواهد از اسلام خارج شود، آیا زنده اش می گذارند؟ به گفته ی همه ی فقهای شیعه و سنی از اول تاکنون مطلقا چنین فردی زنده نمی ماند و مرتد است و باید بمیرد(جزییات اجرا حکم کمی با هم فرق دارد). این یعنی نبود آزادی در انتخاب دین. اگر شما درک دیگری از آزادی دارید، بحثی نیست چون همه ی بشر عادی شبیه ما درکشان از آزادی این است که فردی بتواند کار الف را بکند یا نکند.
          بحث«تفسیر» ربطی به زندگی ندارد. هر کس هرچه دوست دارد می تواند زیر یک آیه بنویسد. بقول دوستی، آقای قرائتی می گفت اذا زلزلت الارض زلزالها، بازهم برید به بنی صدر رأی بدید! او هم «تفسیر نور» نوشته است . همه ی تفاسیر شیعه و اهل سنت، محل نظرات شخصی مفسران است. فقه آن جایی است که برنامه زندگی اجتماعی و فردی یک مسلمان در آن ثبت و ضبط می شود نه تفسیر. اینکه من درکم از آیه چیست یا شما درک تان چیست و یا فلان مفسر چه می گوید، «واقعیت» نبود آزادی در انتخاب دین را در اسلام تغییر نمی دهد.

           
          • نه مساله اینطور که تلقی شماست خیلی روشن نیست ،چون در فقه تعبیری بصورت ارتداد فطری و ملی آمده و فقهاء قدیما و حدیثا آنرا ذکر کرده اند اما مطلب خوب منقح نشده است ،حالا اگر شما باز حاشیه نرفتید و بحث ادامه یافت با استعانت از عبارات مرحوم شیخنا الاستاد آقای منتظری مطلب را روشن خواهم کرد که تلقی رایج شما و دیگران از عنوان ارتداد درست نیست.شما ضمنا بهیچیک از سوالات بنده پاسخ ندادید ،در نوشته بالا باز مرور کنید آنهایی که علامت سوال جلوی آنها هست سوالاتی هست که کسی که با این قوت تحدی فقهی و تاریخی می کند لازم است به آنها پاسخ دهد .ساده ترین سوال قطع نظر از تبیین دقیق مفهوم ارتداد این است که شما الان اگر در کمون قلب و عقل خود در اصول و بنیان های اسلام مطالعه تحقیقی کرده باشید و حقیقتا تغییر عقیده و دین داده باشید کسی (بحث من اعم از حکومت است ،شما همه آحاد اجتماع را لحاظ کنید) می آید از شما تفتیش می کند یا شما را مواخذه می کند که آیا تغییر دین داده اید؟ من فکر می کنم اینطور نیست،پس چنانکه در نوشته قبل عرض شد این مساله باز می گردد به رویکردهای رفتاری انسان ،و اینکه علیرغم روشن بودن حقیقت و حقانیت اصول و بنیادهای اسلام ،عنادا و از روی انکار بمخالفت علنی و آشکار برخیزد و بخواهد نظم جامعه را بر هم زند و اعتقادات دیگران را مورد طعن قرار داده نه اینکه صرفا تحقیقی کرده است و تغییر عقیده داده و بچیزی آرامش یافته است. در ادامه توضیح خواهم داد که ارتدادی که عنوان حکم در کتاب الحدود از کتب فقهی است این است که بخاطر عناد و لجاجت یا تعصب یا انگیزه های سیاسی و اقتصادی و غیرو حقانیت اصول دین را علیرغم تبیّن حق (تعبیری که در آیه 25 سوره محمد هست) انکار کند، نه صرف بازگشت یا تغییر دین و اندیشه که مستلزم عناوین جزائی کیفری نباشد.
            در مورد تکرار تحدی،باز من متقابلا بشما می گویم شما مورد تاریخی نشان دهید که مسلمان بصرف تغییر عقیده بدون لوازم و قیودی که در تحدید ارتداد عرض شد اعدام شده باشد.
            به این نکته هم توجه کنید که تعبیر به “آزادی اندیشه” یا “تغییر اندیشه” مسامحه در تعبیر است چون پیدایش عقیده و استمرار آن معلول شرائط خاص ذهنی است که از اختیار انسان خارج است ،در واقع آنچه اختیاری انسان است مقدمات عقیده است یعنی تحقیق و مطالعه و تلاش فکری برای رسیدن به آنچه که حق است ،از این جهت چنانکه قبلا عرض شد تحمیل عقیده اساسا غیر ممکن است و پیدا شدن اندیشه و استمرار آن غیر قابل تحمیل است و آیه شریفه چه در مقام خبر باشد چه در مقام انشاء نهی از اکراه در صدد تبیین همین نکته است که عقیده تحمیل و اکراه بردار نیست.
            در این زمینه مراجعه فرمایید به رساله حقوق مرحوم استاد آیت الله منتظری ص 51 و پاسخ های ایشان به استفتائاتی در این موارد.

             
  77. با سلام و درودهاي گرم و پرمهر
    گفت و گوي راديو ندا با عثمان اسماعيلي ، فعال كارگري زير حكم زندان
    عثمان اسماعيلي، فعال كارگري، در گفتگو با راديو ندا از آه حسرت كارگران و زحمتكشان در ايام عيد، از دفاع جانانه محمود صالحي و خودش در دادگاه تجديد نظر از هم طبقه اي هايش، از تحميل مزد خفت بار 930 هزارتوماني به كارگران در سال 96 ، از شركت هاي هرمي و شگرد جديد استثمار وحشيانه جوانان مي گويد. اين كارگر آگاه مبارز با بيان اينكه ” قراردادهاي سفيد امضاء پشت طبقه كارگر را شكسته ” خواهان اتحاد و همبستگي كارگران و زحمتكشان شد.

    http://radio-neda.blogspot.com/2017/03/blog-post_27.html

     
  78. با درودبه نوریزاد و هم میهنان فرهیخته . دوباره شیخنا و خالی بندنا ! گفت که (( یعنی کسی که نشانه های خاتم انبیاء را اعم از وجوه اعجاز پیامبر و سایر معجزات ایشان را می بیند یا بتواتر می شناسد لکن باز از روی عناد و طغیان انکار می کند این واکنش به رسالت فرستاده خدا را اصطلاحا می گویند کُفر ،پس کفر یعنی پوشاندن حقیقت و کافر یعنی ساتر و پوشاننده حقیقتی که بر او آشکار شده است ،بنابر این کفر و کافر واکنشی است به دعوت یک پیامبر ،پس کافر انگاری کسی بجهت واکنش اختیاری او ،فحش نیست یک اصطلاح درون دینی است. )) یعنی ما وجوه اعجا زپیامبر ! و سایر معجزات ! ایشان را دیده ایم و به تواتر میشناسیم ؟ حال که به عقل رجوع میکنیم و به قرآن هم رجوع میکنیم چیزی ازسایر ! معجزات نمیبینیم ! شیخ مرتض قم نشین اول این معجزات متواتر را قلمی کند . تا به نتیجه برسیم !

     
  79. درود برنوریزاد گرامی و سایرهم میهنان ارجمند

    درشهرما یک میکانیک اتوموبیل ایرانی هست که به «میکانیک جهنم» معروف شده است. ایشان انسانیست قابل اعتماد، منصف، باتجربه که همواره ماشین های مشتریان خود را با مخارج بسیار مناسب سرویس و یا تعمیرمیکند. کارگاه نسبتا کوچکی با دوکارگر دارد که هرگز تابلویی برأن نصب نکرده است حتی بر روی شیشه های کارگاه نیزچیزی ننوشته است. تنها نوشته بر روی سردر کارگاه ایشان شماره پلاک هست.

    جریان ازاین قرارهست که بعضی ازدوستان بعد از دو سه بار مراجعه به تعمیرگاه های لوکس، با نماهای آنچنانی و سالنهای انتظار باچلچراغها و تلویزین ۶۵اینچی و شیرینی و قهوه و چائی• و بعد ازخرج کردن کلی پول و درست نشدن ماشینشون درجمع اقوام و یا دوستان بدرد دل مینشینند وما هم بایشان پیشنهاد میکنیم که به این آقای مشروح دربالا مراجعه کنند وازآنان میخواهیم که گول ظاهرکارگاه را نخورند و مطمئن باشند که کارشان با رضایت کامل راه خواهد افتاد. بدون استثنا تک تک آنان میگویند «جهنم! پیش این آقا هم میریم ببینیم چی میشه»

    حالا روی سخنم با همیهنان ارجمند هست. درطول ۳۹ سال گذشته حداقل ۱۰ بار به بهانه های مختلف پای صندوق های رأی رفتید بامید اینکه شاید اوضاع بهتر شود ویا حداقل یکی ازمعضل ها کناربرود ولی با کمال تأسف شاهد چنین رخدادی نبوده ایم هیچ، بلکه زندگی مردم هر روز از روز پیش دشوارترشده است. کارنظام استبداد به نقطه ایی رسیده است که همین امروز کشور صلحدوست ایران را درچهارکشورهمجواردرگیرجنگهای خونین کرده است و دریکی دیگر حضور فعال نظاامی دارد بدون اینکه مردم ایران کوچکترین دخالتی و مشورتی دراین جنگها داشته باشند. جنگهایی که نظام درآنها نه راه پس دارد نه راه پیش.

    جالا چرا دراین خرداد نگوییم «جهنم! یکبارهم شده درانتصابات شرکت نکنیم شاید این دفعه نتیجه بهتری بگیریم».

    ضمن اینکه این روحانی بی دردسرترین، بی مزاحمت ترین و أقاپسرترین رئیس جمهور در تاریخ رهبری خامنه ای بوده وهست، در نتیجه بنده حدس نزدیک بیقین میزنم ایشان ۴ سال دیگر بر مسند تدارکات چی تکیه خواهند زد، چه شما رأی بدهید یا ندهید. و بیائیم گول تبلیغات رژیم را نخوریم، ایران هرگز سوریه نشده است و نخواهد شد. ملت شریف ایران با مردم قبیله ای کشورهایی مانند سوریه وعراق و همجواران آنها که همه در قرن بیستم توسط خطکشی یک ژنرال انگلیسی بر روی ماسه ها کشورشده اند فرق بسیار دارند. وگروهای تروریستی مانند داعش، جبهه النصره و یا جیش القدیفه یک روزهم توی ایران دوام نخواهند آورد برای اینکه قادربه مخلوط شدن درمیان خود ایرانیان نیستند. به نظرشما کدام ایرانی درب منزل خود را بر روی یک داعشی فراری باز خواهدکرد و او بتواند با اعضا خانواده وی مخلوط شود؟ شرایط مناسبی که درعراق و سوریه برای این جانوران وجود دارد بهیچ وجه درایران موجود نیست.

    شادکام باشید، پاینده ایران
    رسول

     
    • رسول گرامی نوروز شما خجسته ایران و ایرانی سی وهشت سال است که تحت بمباردمان بسیار کوبنده حکومت آخوندی قرار دارد بنده به عینه بارهای بار مشاهده کرده ام که مردمی که تا ساعتی پیش بالا و پایین رژیم را فحش باران میکنند و ازاعمال این رژیم بسیار ناراحت هستند بازهم به پای صندق رای میروند . که قصه ایست پر آب چشم . همین دیشب به پارکی برای تفریح رفته بودیم .ازشانس بد یا خوب روبروی ما چادر سازمان تبلیغات اسلامی بود که یک نفر در آن اقامت داشت بعد ازساعت هفت به ناگاه دیدیم که آخوند پشت آخوند البته همگی جوان تازه سال به این مکان می آید که گمان کنم هفت هشت نفری بودند و همگی بلا استثنا موبایل به دست شروع کردند به صحبت و خنده تا اینکه یک به یک رفتند و صندلی آوردند و خلاصه یک محفل درست کردند و در پشت بلند گو ازافراد مستقر در پارک دعوت میکردند که کودکانشان را به آن مکان بیاورند . آخوندی که شده بود مجری از کودکانی که به صف شده بودند یک به یک دعوت میکرد که بیاید و یک سوره از قر آن بخواند و جایزه بگیرد هیچ کودکی ازقرآن چیزی نمیدانست و آخوند با پر رویی گفت خوب یک شعر اسلامی ؟ بخوانید و هر کودکی که شعری دکلمه ای نا مربوط هم میخواند یک کتاب جایزه میداد تا یک کودک شعر یک توپ دارم را خواند و آخوند با تحسین بسیار و دادن جایزه شروع به سخنرانی کرد که فاطمه زهرا در منزل برای کودکان علی با کهنه و پارچه یک توپ ساخته بود که کودکان علی با آن سرگرم میشدند بنده دیگر طاقتم طاق شده بود رفتم به آن محفل و با قطع کردن سخن آن آخوند گفتم حاج آقا مسئله دارم این روایت گرانبهای ساختن توپ کجا ذکر شده ؟ گفت ما هم شنیده ایم ! گفتم شنیدن کی بود مانند دیدن ؟ حضرت آقا اگر این موضوع را ثابت کنید باید گفت مخترع توپ خاندان بنی هاشم و اعراب بودند نه سرخ پوستها و وی را که هاج و واج مانده بود ترک کردم. عید بر همه مبارک .

       
  80. اخبار: کارلوس شغال برای سومین بار به حبس ابد محکوم شد.
    مش قاسم: ……. و در تهران دولت دزدان حکومت اسلامی عزا اعلام کردند.

     
  81. خيمه شب بازي خامنه اي براي شروع كمپين رياست جمهوري/رهبري ابراهيم رييسي! همانطور كه در كتاب رفيق آيت الله براي نخستين بار از اين راز پرده گشايي شد، خامنه اي در پاداش خدماتي كه رئيسي براي پاك كردن رد پاي وي در ترور هاي تابستان شصت براي وي انجام داد، حالا اين /// وفادار درگاهش را براي مسند رياست جمهوري و سپس رهبري رژيم به ميدان فرستاده است! بازي به اينگونه است كه رئيسي ناز مي كند و بسيجيان به فرموده خامنه اي اصرار مي كنند كه : “رئيسي بيا!”

     
  82. آزادی است تنها بودن؟
    آزادی چیست؟ دم آسودن؟
    آزادکیست در این جهان؟
    آزاده چون زیست در زمان؟
    بدن مگر محتاج نیست؟
    هوانفس را باج نیست؟
    فکرِ زنجیری راکه دید؟
    صدایی آیا کر شنید؟
    فکر رها تیر تا کجاست؟
    آزادی چرا در فکر ماست؟
    آزادی مگر تدبیر نبود؟
    کجا زبان فکر بسته بود؟
    سوال است بسیار و جواب کوتاه
    آزاد زیست نتوان ، حتی یک گیاه
    لیک فکرِ انسان، آزاد ورهاست
    خرد و دانش آزادی را بهاست
    تدبیر، آزادیست ما را ارمغان
    اندازه ی فکرش آزاد زیست هر انسان

     
  83. تحریم انتخابات توسط اپوزیسیون چقدر موثر است؟

    اکبر گنجی

    زمان بسیار کمی تا انتخابات ۲۹ اردیبهشت ۹۶ ریاست جمهوری باقی مانده است. مانند همیشه این پرسش دوباره جای طرح و تأمل دارد که با این انتخابات چه باید کرد؟ ابتدأ فرض می گیریم که گزاره های زیر صادق و موجه هستند:

    الف- «میزان مشارکت در انتخابات، مشروعیت بخش به نظام سیاسی است».

    ب- «عدم مشارکت مردم در انتخابات، از نظام سیاسی مشروعیت زدایی می کند».

    پ- «برای مشروعیت زدایی از جمهوری اسلامی، باید انتخابات را تحریم کرد».

    ابتدأ با فرض صادق و موجه بودن این مدعیات به موثر یا ناموثر بودن تحریم و دیگر اشکال مخالفت- مثلاً بالا بردن آرای باطله از طریق رأی سفید دادن- پرداخته و پس از آن درباره صدق این مدعیات هم سخن خواهیم گفت.

    تحریم انتخابات توسط کی؟……
    ———-
    http://www.radiofarda.com/a/f35_elections_ganji/28397183.html

     
    • بدینوسیله وصلت نا فرخندۀ عمال حزب الله درونمرز-برونمرز از طریق اعلام همبستگی سید مرتضای عیان الاحوال و گنجی مذبذب المزاج را به اطلاع عموم برادران قاچاقچی و انصار حزب الله خصوصاً جناب سید محمّد جان خاتمی مد ظله عاصی، رهبر دو دوزه باز و فریبکار اصلاح طلبان آدمکش پیشین و طرّاران رإی العوام کنونی و همچنین خدمت دکتر ریاضت دیده و ریاضت کشیده جناب محمّد رضا عارف رهبر بیکارۀ فراکسیون شرمسار افتضاح طلبان مجلس شوربای اسلامی، به حضور انصار حزب الله تبریک و تهنیت عرض میکند.

      ——–

      ادب را رعایت کنیم دوست گرامی

       
      • بله،عدم رعایت ادب گفتگو و مراعات مخالف فکری ؛و بکار گیری جیغ بنفش حاکی از احساس شکست در تحلیل ها و گفتگوهاست ،علی آقای کبیری علیرغم ادعای هجرت به جوامع متمدن هنوز در نیافته است که مخالفت فکری و بحث و احتجاج سنخیتی با هتاکی و بی ادبی و جیغ بنفش کشیدن بر سر مخالف ندارد ،اکبر گنجی یکی از هواخواهان سابق نظام جمهوری اسلامی ایران بوده است که بعد منتقد شده و بدنبال تعارضاتی با حاکمیت ایران از ایران خارج و در امریکا بسر می برد و طرز تفکری دارد و در باب مسائل گوناگون عقیدتی و فکری و سیاسی چیزهایی می نویسد ،که من بعنوان کارشناس دینی با بسیاری از مطالب عقیدتی او در باب قرآن و مفاهیم دینی و از جمله دیدگاه او در باب مهدویت مخالفم و به مطالب او نقد دارم ،در مسائل سیاسی نیز چنین است او چیزهایی می نویسد ممکن است من با بخشی از تحلیل ها و شواهد او موافق باشم و با برخی مخالف باشم ،در باب تحریم انتخابات بنده بعنوان یک موافق اصل جمهوری اسلامی با تحریم کلی انتخابات مخالفم و آنرا امری بی ثمر و ابتر می دانم چنانکه قریب به چهل سال است شاهد این روند هستیم که برخی اپوزیسیون افراطی نظام پیش از هر انتخابی در رسانه های عمومی و شبکه های ماهواره ای و در فضای نت و شبکه های اجتماعی گوناگون سخن از تحریم انتخابات بمیان میاورند ،که تا اینجای کار مشکلی ندارد،انتخاب کردن یا انتخاب نکردن حق هر شهروند یک کشور است ،دیشب من نوشته ای از اکبر گنجی دیدم که محتوای آن بی ثمر بودن تحریم انتخابات بود و اینکه شرکت نکردن ماهیتا متفاوت از تحریم کلی انتخابات است و استدلال هایی که دارد،البته من با همه مطالب او موافق نیستم لکن کلیت استدلال و استنتاج او در بی ثمر بودن تحریم کلی انتخابات را پسندیدم و لینک آنرا با دوستان اینجا باشتراک گذاشتم ،حال،پسند یک تحلیل سیاسی یا یک استنتاج سیاسی،نه بمفهوم وصلت و پیوند سیاسی با کسی است و نه بمفهوم وابستگی یا موافقت اکبر گنجی با نظام جمهوری اسلامی ،اینجا شنونده باید عاقل باشد و بتواند متمدنانه مسائل را با سعه صدر از هم تفکیک کند،اکبر گنجی دهها مقاله در ضدیت با اصل نظام جمهوری اسلامی نوشته است که لینک های آن در دسترس است،اینکه او بطور مستقل در این مساله بیندیشد و مقوله تحریم کلی انتخابات را خلاف رئالیسم سیاسی و واقعیات جامعه ایران بداند و کسی در این استنتاج با او موافق باشد معنایش وصلت یا پیوند یک موافق نظام با یک مخالف نظام است؟ این آقا که خودش پیش از من لینک به آن مقاله داده و یک کامنت تند بی محتوا هم ذیل آن نوشته است ،دیگر این جیغ بنقش و هیاهو و تهمت زدن بکسی که فقط لینک آن مقاله را تکرار کرده چه معنایی جز دوری از خردمندی و تمدن و سعه صدر در برابر رای مخالف دارد؟ کسی نظریه ای سیاسی ارائه کرده ،کسی هم آنرا پسندیده ،شما هم آنرا نپسندیده اید و به آن اعتراض هم کرده اید ،بسیار خوب ،واقعیت خارجی هم خود را نشان خواهد داد که عموم مردم ایران گوششان به اقلیت های فراری سیاسی هست یا نیست دیگر هیاهو و تندی و تهمت زدن چه معنایی دارد؟

         
    • شیخ مرتضی نظر خودت را اعلام کن ! نظر اکبر گنجی برای عمه اش خوب است ! ببینید اوضاع چقدر شیر تو شیر شده که حتی دختر فرمانده ارتش هم کاندید شورای شهر شده که ازاین لفت و لیس ها نصیبی ببرد .خدا ازشان نگذرد که ارای جعلی و حقیقی مردم را مصادره میکنند و بر علیه همین مردم سود میبرند و جرئت و شهامت ندارند که جلوی دزدی های بیشمار سردار خلبان البته چتر باز و چتر گستر را بگیرند و اززمین هایی که صاحبان اصلی آن مردم به طور عام هستند یعنی بیت المال استفاده خاص میبرند و با تخفیف های بسیار باور نکردنی خوردند و بردند وچاپیدند و آب هم از آب تکان نخورد . و مجلس ببخشید اسطبل اسلامی ؟ از تحقیق که وظیفه مجلس است خو داری کرد و به سردار قالی باف گفت بخور بخور که داری خوب میخوری ! شبخ مرتضی این بود آن اسلامی که میگفتند و میگویی ؟ در سر تا سر مملکت اسلامی و امام زمانی فقر و فحشا ومنکر و در مقابل ظلم و رانت و سوء استفاده و دزدی بیداد میکند و تک تک مراجع مسلمان خفه خون گرفته اند و همین حوزه ها که توی قم نشین هم سر در آخور آن داری ازبودجه عمومی سهم میبرند حالا سهم چی من نمیدانم توی قم نشین به من حالی کن که حوزه ها چه خروجی به درد بخوری دارند که این بودجه های کلان را میبرند و میخورند مگر در رژیم سابق حوزه ها بودجه داشتند ؟ پس چگونه مدیریت میشدند ؟ به وسیله مراجع و ازوجوهی که متدینین میدادند ! و حوزه ها افتخار میکردند که نوکر دولت نیستند . که صحیح بود . ولی حالا نوکر و غلام حلقه به گوش دولت و البته افراد خاص !! هستند ! مگر چنین نیست ؟ حوزه ها به چه حقی از اموال عمومی که متعلق به مسیحی یهودی زرتشتی بهایی و حتی لادین هم هست ارتزاق میکند ؟ به چه حقی توی قم نشین ولی تهرانی! از گلوی زن و بچه فقیر و کارتن خواب میزنی و جیب گشادت را پر میکنی به چه حقی از مالیاتی که مثلا بهایی ها میپردازند نان به پیش زن و فرزندت میبری آیا بهایی ها و سایر ادیان راضی هستند ؟ شیخ قم نشین اگر راضی بودند که دین خود را عوض میکردند وفتی که دین خود را نگاه داشته اند دولت دارد از جیب آن ها سرقت میکند و زن و بچه تو را پروار میکند اگر شرف و. وجدان داری پاسخ شایسته بده که ازاشتباه در آیم و الا مرا با تو کارهاست که خواهی دید !

       
  84. اخبار: تشکیل سپاه جولان اعلام شد.
    مش قاسم: ملت ایران، گربه رقصانی جدیدی شبیه گروگان گیری شروع شد. به حکومت اسلامی خوش آمدید.

     
  85. اها بی غیرتهاییکه که بلدید روی صورت هموطنات اسید بپاشید عرضه ندارید روی صورت دوتا از این عربهای هوسباز اسید بپاشید تا دیگر …… بخورند به این منظور وارد ایران شوند ؟
    جوانان مشهدی شما غیرتتان کجا رفته ؟
    میبنید که در این نظام ابرو و حیثیت و شرف وغیرتی وجود ندارد و برای رسیدن به اهداف شوم و پلیدشان هیچ ابایی هم ندارند که ایران را به روزی بیندازند که خودش دم مرزها بنشیند و ژتون بفروشند.
    بر همه جوانان غیرتمند ایرانیست که در هر کجا و به هر نحو ممکنه تنفر و انزجار و بی احترامی خود را به عربهایی که برای عیاشی وارد وطنشان میشوند نشان بدهند به گونه ایکه احساس امنیت ارامش از وجود کثیفشان سلب شود .

     
  86. وقتی جعفر سبحانی و ناصر مکارم هم مخالف خرافات و مخالف ترویج خرافت میشوند مثل این می‌‌ماند که امیران راهزن سر گردنه‌ها از کم شدن ازدحام کاروانیان در مسیر‌هایی‌ که آنها سر گردنه‌های آن برای غارت کردن کمین کرده‌اند پیش آن امیری که در بزرگترین گردنه نشسته شکایت می‌‌برند و از کسادی بازار غارت ناله سر می‌‌دهند.
    در چه سنی و سالی‌ و کجا و چطور کسی‌ باید معنی‌ خرافات را بفهمد؟ اگر می‌‌دانستید که…………..

     
  87. من می ترسم از رسم مرگ زا و از دیدگان بی نگاه، از میان هزاران پاسداران دروغ، از تریبونهای نیستی افزون، من می ترسم از هنگامی که کودکان به جنگ می روند وجوانان مرگ را خریدارند، من می ترسم و چون کودکی که در بازار مادرش را گم کرده است ، میگریم ، با داغ توبر پیشانی دلم، ایران.

     
  88. امید
    5:00 ب.ظ / مارس 24, 2017
    در قران امده استکه هر که را ما بخواهیم هدایت میکنیم .
    واقعا بالاترین جایزه حقوق بشری به چنین خالقی تعلق میگیرد
    یکی را خودش گمراه می افریند و به دیگری شمشیر میدهد تا گردن گمراه را بزند تا رضایتش جلب شود و دستمزد قاتلی که مخولق خودش است بهشت و حوری باشد و دیگر را که به میل خودش افریده را روانه اتش جهنم .عذابی خوفناک هم در این دنیا و هم در اخرت و به این خلقتش احسن الخالقین هم گفت . بنازم به این همه عدالت!!!
    هر چی فکر میکنم نمیتواند چنین خدایی خدای ما ایرانیان باشد چنین خدای قهاری فقط باید خدای عربها باشد.
    پیام خدای ما دعوت به صلح و دوستی و عشق ومحبت به همنوع بود و کینه و دشمنی وخشونت مذموم .
    ———
    مصداق بریدن و دوختن یا یکطرفه بقاضی رفتن.اگر بحث قرآنی دارید آنرا مخلوط به مسائل دیگر نکنید آیات را ذکر کنید و در دلالت آنها بحث کنید ،در مورد بحث هدایت خدا از دید قرآن باید اگر غرض و مرضی وجود ندارد همه آیات را دید و جمع بندی کرد ،اینهایی که در سطرهای بالا نوشته شده ربطی به قرآن و هدایت خدای متعال و روش هدایت انبیاء ندارد،هدایت دو گونه است :هدایت درونی و فطری برخاسته از عقل انسان که مخلوق خداست و هدایت بیرونی انبیاء که آنهم مقتضای عقل و مقتضای عنایت و حکمت و عدالت خداست ،و خدای سبحان انسانی را که بدست جمال و جلال خویش خلق کرده است هدایت عام می کند از طریق انبیاء ،این اراده تشریعی خداست نه اراده تکوینی تخلف ناپذیر خدا ،انسان هم وجدانا موجودی مختار است و خدا از طریق هدایت عمومی انبیاء انسان را دعوت به توحید و بندگی خدا و رعایت احکام شریعت که ضامن سعادت دنیائی و اخروی ابدی اوست می کند ،و خدا “هیچ انسانی را گمراه نمی آفریند” بلکه برحسب فطرت توحیدی همه انسانها مفطور و مخلوق بر توحید هستند ،هدایت انبیاء نیز عام است ،اینجا بر اساس اختیار انسان دو گونه واکنش متصور است :1-پذیرش دعوت انبیاء بر اساس شاخصه هایی که در محتوای دعوت آنها و بینات و نشانه هایی که با آنهاست ،2- انکار و تکذیب انبیاء بر اساس تبعیت از هوای نفس و وساوس شیاطین جن و انس و دنیا پرستی.و بدنبال آن مقابله با انبیاء و ایجاد سد و مانع برابر دعوت های آنان ،اینجاست که جنگ پیش می آید یکی کشته می شود و یکی می کشد و این نزاع حق و باطل استمرار می یابد.
    بنابر این روشن شد که :نه انسان مجبور است ،و نه خدا کسی را بر کفر می آفریند ،و نه دین امر تحمیلی است و نه خدا کسی را که خود موحد آفریده بر علیه کسی که خود کافر و مشرک آفریده تحریک می کند که تو او را بکش تا به لقاء حور و قصور بهشتی برسی! چون معلوم شد که اساس نظام این جهان بر اختیار انسان است نه جبر او و مجازات کردن یک مجبور! که منطق اشاعره جبری مسلک است،عذاب هم سرمایه و اندوخته های قولی و فعلی انسان از همین جهان است و خدا چیزی برای کسی مهیا نکرده تا متهم به انتقام بی منطق یا بی عدالتی شود :”انما هی اعمالکم ترد الیکم” این (عذاب های آن جهانی) همان اعمال خودتان است که بخودتان باز می گردد، “فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره” ضمیر مفعولی در هردو فعل “یره” به عمل انسان باز می گردد چه عمل نیک و چه عمل شر. “و ما تجزون الا بما کنتم تعملون” جزا داده نمی شوید مگر بعمل خودتان ،که این لسان لسان حصر است یعنی فقط عمل خودتان جزای شماست ،اگر کسی اهل مطالعه در قرآن باشد از این دست آیات که دلالت بر تجسم اعمال در جهان دیگری با احکام دیگری می کند فراوان است ،بنابر این روشن شد که همه مقدمات و اجزاء مطالب نویسنده بالا چیزی جز اوهام و تخیلات او نیست که سبب استنتاج اوهام دیگری شده است .
    و نکته آخر اینکه خدای آفریدگار جهان فوق مسائل قومی و قومیت هاست،خدای آفریدگار جهان که مبدا بعثت انبیاء (خواه نبی عرب یا نبی عجم) است خدایی وراء قومیت ها و نژادهاست ،و مخاطب دعوت الهی انسان است بما هو انسان خواه انسان ایرانی یا انسان عرب یا انسان چینی یا انسان اروپائی و غیر ذالک ،و البته خدایی که قرآن ترسیم کرد خدای رحمان و رحیم و منان و عطوف و … است ،لکن خشونت و دشمنی و جنگ از عوارض و لوازم طبیعی زندگی بشر و تنازعاتی است که منشا آنها خودخواهیها و هوا پرستیها و عشق بدنیای فانی و انحصار طلبی است ،اینجاست که همان خدایی که در قرآن می گوید :”والصلح خیر” یعنی اصالتا صلح در زندگی بشر بهتر است ،همان خدا وقت لزوم دفاع از حریم توحید و حریم انسانها دعوت بقتال و جنگ می کند با مزاحمان توحید و انگلهایی که سد راه انسانیت و سعادت بشرند ،پس این خدا یک خدای موهوم تک بعدی و خیالی نیست.
    این نویسنده در انتها گفت خدای ما (ایرانیان) داعی به صلح و عشق و دوستی و محبت و..است نه دشمنی و خشونت مذموم.
    بله ما هم می گوییم اینها صفات خدای یکتای بی همتاست ،لکن بگویید اگر انگلهایی مزاحم دین و آیین و جان و مال و ناموس شما شدند خدای ایرانی شما گفته است بایستید و به متجاوزان و متعرضان بخود گل تعارف کنید و از خود دفاع کنید چون جنگ خشونت است؟! و دیگر اینکه پس اینهمه جنگ و خشونت و تجاوز و خونریزی در تاریخ ایران قدیم و تجاوز به روم و جاهای دیگر همه سفارش و ره آورد خدای عجمی بوده است؟! و دیگر اینکه خشونت مذموم یعنی چه؟ کدام خشونت مذموم است و کدام خشونت ممدوح و کدامیک امر پروردگار است؟

    چند سوال :
    1-“در قران امده استکه هر که را ما بخواهیم هدایت میکنیم”. کجای قرآن چنین گفته است؟
    2- “یکی را خودش گمراه می افریند”. این گزاره در کجای قرآن است؟
    3-“به این خلقتش احسن الخالقین هم گفت” در کجای قرآن احسن الخالقین به این مطالبی که اشاره شد اشاره دارد؟

     
    • سید مرتضی

      قبل از تهمت زدن به امید و یا به دیگران قرآن را مطالعه کن .
      خوب دقت کن ببین در انتهای آیه 213 جه نوشته شده ترجمه ای آیات از آیت الله مکارم شیرازی است . در ضمن آیه 42 از سوره الانعام هشتاری است به مسلمانان که چنین میفرماید (به یقین ما بسوی امتهایی که پیش از تو بودند پیامبرانی فرستادیم و آنان را به تنگی معیشت و بیماری دچار ساختیم تا به زاری و خاکساری در آیند) و در آیه 15 از سوره الاسراء میفرماید ( ما امتی را مجازات نخواهیم کرد مگر آنکه پیامبری مبعوث میکنیم تا آنان را راهنمایی کند و چون نپذیرفتتد به بلا مبتلا میشوند)در این دو آیه به وضوح گفته شده که پیامبرانی خواهد آمد
      سوره ۲: البقرة – جزء ۲ – ترجمه مکارم شیرازی
      Translation تغيير سوره و ترجمه
      Recite تلاوت
      Searchجستجو

      كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ ﴿۲۱۳﴾
      مردم (در آغاز) يك دسته بودند، (و تضادي در ميان آنها وجود نداشت. بتدريج جوامع و طبقات پديد آمد و اختلافات و تضادهايي در ميان آنها پيدا شد، در اين حال) خداوند، پيامبران را برانگيخت، تا مردم را بشارت و بيم دهند و كتاب آسماني، كه به سوي حق دعوت مي‏كرد، با آنها نازل نمود، تا در ميان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داوري كند. (افراد با ايمان، در آن اختلاف نكردند،) تنها (گروهي از) كساني كه كتاب را دريافت داشته بودند، و نشانه‏ هاي روشن به آنها رسيده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگري، در آن اختلاف كردند. خداوند، آنهايي را كه ايمان آورده بودند، به حقيقت آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش، رهبري نمود. (اما افراد بيايمان، همچنان در گمراهي و اختلاف، باقي ماندند). و خدا، هر كس را بخواهد، به راه راست هدايت مي‏كند. (۲۱۳)
      أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ ﴿۲۱۴﴾
      آيا گمان كرديد داخل بهشت مي‏شويد، بيآنكه حوادثي همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟! همانان كه گرفتاريها و ناراحتيها به آنها رسيد، و آن چنان ناراحت شدند كه پيامبر و افرادي كه ايمان آورده بودند گفتند: پس ياري خدا كي خواهد آمد؟! (در اين هنگام، تقاضاي ياري از او كردند، و به آنها گفته شد:) آگاه باشيد، ياري خدا نزديك است! (۲۱۴)
      يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلْ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ ﴿۲۱۵﴾
      از تو سؤ ال مي‏كنند چه چيز انفاق كنند؟ بگو: «هر خير و نيكي (و سرمايه سودمند مادي و معنوي) كه انفاق مي‏كنيد، بايد براي پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و مستمندان و درماندگان در راه باشد.» و هر كار خيري كه انجام دهيد، خداوند از آن آگاه است. (لازم نيست تظاهر كنيد، او مي‏داند). (۲۱۵)
      كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴿۲۱۶﴾
      جهاد در راه خدا، بر شما مقرر شده، در حالي كه برايتان ناخوشايند است. چه بسا چيزي را خوش ‍ نداشته باشيد، حال آنكه خير شما در آن است. و يا چيزي را دوست داشته باشيد، حال آنكه شر شما در آن است. و خدا مي‏داند، و شما نمي‏دانيد. (۲۱۶)
      يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿۲۱۷﴾
      از تو، درباره جنگ كردن در ماه حرام، سؤ ال مي‏كنند، بگو: جنگ در آن، (گناهي) بزرگ است، ولي جلوگيري از راه خدا (و گرايش مردم به آيين حق) و كفر ورزيدن نسبت به او و هتك احترام مسجد الحرام، و اخراج ساكنان آن، نزد خداوند مهمتر از آن است، و ايجاد فتنه، (و محيط نامساعد، كه مردم را به كفر، تشويق و از ايمان باز مي‏دارد) حتي از قتل بالاتر است. و مشركان، پيوسته با شما مي‏جنگند، تا اگر بتوانند شما را از آيينتان برگردانند، ولي كسي كه از آيينش برگردد، و در حال كفر بميرد، تمام اعمال نيك (گذشته) او، در دنيا و آخرت، بر باد مي‏رود، و آنان اهل دوزخند، و هميشه در آن خواهند بود. (۲۱۷)
      إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۲۱۸﴾
      كساني كه ايمان آورده و كساني كه هجرت كرده و در راه خدا جهاد نموده‏ اند، آنها اميد به رحمت پروردگار دارند و خداوند آمرزنده و مهربان است. (۲۱۸)
      يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ ﴿۲۱۹﴾
      درباره

       
      • سپاسگزارم گلابتون عزیز لطف بزرگی کردید
        جوابیکه اماده کرده بودم به این کاملی نبود بار بزرگی از روی دوش من برداشتید
        با سپاس مجدد

         
      • صدق الله العلی العظیم.
        قرآن و ترجمه در دسترس همه هست ،بجای نقل قرآن و ترجمه،وجه استناد و استدلال بر مقصود را بیان کنید اما پیش از تمسک به آیات دیگر قرآن ،بهائی لازم است تکلیف خود را با قرآن و آیه خاتمیت و خاتمیت پیامبر اسلام روشن کند ،کسی که بهائی است یعنی خاتمیت پیامبر اسلام را نمی پذیرد یکی از ضروریات و نصوص قرآن را مورد انکار قرار داده است ،بنابر این بهائی نمی تواند تمسک بقرآنی کند که همه آنرا قبول ندارد ،بهائی بهتر است به نصوص و عبارات کتابهای حضرت بهاء الله استناد کند.

         
  89. حاج مم جفت نتراشیده نخراشیته: روسیه می‌تواند به صورت موردی از پایگاه‌های نظامی ایران، برای انجام حملات هوایی به سوریه استفاده کند.
    مش قاسم: ای بیچاره! مورد رو هم از مسکو بهش دستور میدن. ای بیچاره!

     
  90. رهبر ایران از نظر قددرت بلامنازع است.هم به لحاظ قانون و هم به لحاظ فقه حکومتی واین قدر قدرت که پایه حکومتش فساد و زور است چندین سال است که در شیپور اقتصاد مقاومتی میدمد و مرتب هم ناله میکند که هنوز هم این اقتصاد شکل نگرفته و به زمین و زمان میتازد. سالها است که سالها را نام گذاری میکند وگرچه خود به بیهودگی آن مرتب اذعان میکند بازهم ادامه میدهد به امید آنکه گشایشی شود. انیشتین میگوید آدم نادان کسی است که یک کار را مرتب تکرار کند به امید آنکه شاید یکبار نتیجه دیگری حاصل شود. این حکایت تلخ رهبری است که آشکارا فریب میدهد آنهم در میان ملتی که دوست دارند فریب بخورند. در میان سیاستمدارانی که دوست دارند به آلت دستی و بی ارادگی شناخته شوند.
    چرا حرفهای آقای خامنه ای در مورد اقتصاد مقاومتی دروغ است؟ در آئین کشور داری،لایحه بودجه هر کشور بیانیه رسمی راهبردی آن کشور در همه زمینه ها است. تخصیص ردیفهای بودجه و تمهیدات مربوطه یعنی اعلام انکه کشور به کدام راه میرود. آقای خامنه ای اگر قصد فریب نداشت بالاخره بعد از حدود 40 سال در کار مملکتداری این حداقل را میداند که اگر طرح و ایده ای دارد که بدرد می خورد باید آنرا در بودجه کشور منعکس کند تا همگان بدانند چکار کنند ولی وی به جای بحث و جدل در بودجه کشور ترجیح میدهد در تمام طول سال به سخنرانی های بی سر وته بپردازد و بعد از تصویب بودجه کشور در قامت یک رهبر شاکی برود در حرم امام هشتم در مشهد و سال نو را نامگذاری کند و بدو بیراه به دیگران بگوید و کسی هم نیست تا سئوال کند که جنابعالی در هنگام تدوین لایحه بودجه در کجا تشریف داشتید که رهنمود بدهید کجای آن با اقتصاد مقاومتی میخواند و یا نمی خواند؟
    اقتصاد مقاومتی و نا مگذاری سالها در حقیقت نعل وارونه رهبری است که توان تغییر اساسی در محورهای حکومت خود را ندارد. نه قادر به حل فساد است و نه می تواند از زور و مشت آهنین بگذرد. اقتصاد سالم با فساد جور نمی آید و همین عدم تمایل و یا توان رهبر در ذکر مسله فساد خود همان دم خروس معروف این رهبری است.
    راستی چرا رهبر اعلام نمی کند که امسال سالی باشد که در آن یک ریال هم اختلاس نشود؟ چرا سالی نباشد که زندانهای ما در پایان سال حداقل از زندانیان دیه تخلیه نشود؟ چرا سالی نباشد که آلودگی هوای شهر ها نصف نشود؟ چرا سالی نباشد که……؟!
    رهبر نمیتواند اهداف کمی اعلام کند چون اهداف کمی معلوم هستند ولی با اهداف گرد نا مفهوم همه کاری میشود کرد. ایشان وقتی می گوید سال اشتغال نمی گوید یعنی بیکاری چند درصد باید بشود؟ اصلا خود اشتغال چه معنائی دارد؟ آا هر اشتغالی اشتغال است؟ و یا توضیحات دیگر از قبیل دستمزد حداقل را هم به همراه دارد؟ بیمه اجتماعی هم دارد؟ تولید به چه معنا است؟ ایشان چرا برای شاخص فلاکت هدف تعیین نمیکند؟ آیا تخصیص بیش اط 6هزار میلیارد تومان در قالب جدول 17 به روحانیون و بنیادهای بی حساب و کتاب کمک به تولید و اشتغال است که شما دستور تصویب ان را میدهی؟
    دلایل روشن است..هر کاری به غیر از این نام گذاریهای گرد برای ستون فساد ولایت فقیه خطرناک است. و این حکایت ادامه دارد

     
  91. آقای نویزاد سلام. مطالب شما را گاه به گاه در سیمای فارسی آمریکا میبینم و در برخی رسانه ها میخوانم و در شگفت میمانم چطور با شما که سابقه طولانی در بازداشت و بقول خودتان تحمل انواع شکنجه ها و ضرب و شتم ها را دارید حالا به یکباره سکوت اختیارشده و هیچ کاری بکارتان ندارند حتی اگر درباره بیت رهبر معظم و فرزندان بنویسی و بگوئی؟ ای کاش مسئولان عالی نظام به این نتیجه میرسیدند که اگر ملت را در بیان اندیشه و سخن خود آزاد بگذارند آنوقت است که هزاران نویزاد نه بلکه میلیونها نوریزاد تولید خواهد شد و هرکسی هر چی به ذهنش رسید را خواهدگفت وخواهد نوشت. البته بدیهی است هر نوشته و هر اظهاری را باید با دقت بررسی نمایند تا اگر بی ماخذ و بی منبع و غیر واقعی باشد آنوقت مطابق قانون برخورد کنند نه با داغ و درفش. اگر چنان کنند تردید نداشته باشید برنده نهائی نظام جمهوری اسلامی ایران خواهد شد نه آنهائی که فکر میکنند اگر فرصت سخن گفتن آزاد داشتند اله و بله و فلان و بهمان میکردند و ملت و مملکت را نجات میدادند و به آزادی و دموکراسی رهنمود میشدند…خیر حتما نظام جمهوری اسلامی برنده نهائی میشد و بنظر حقیر حتما بقای خود را با آن رفتار برای نه سالها بلکه قرنها تضمین میکرد. یادتان باشد در ابتدا که شما درگیر حکومتیون شدید سمپاتیزان و هواخواه فراوان پیدا کردید و در همه جه چه خارج و چه داخل همه از شما و از مقاومت و از شجاعت شما میگفتند ولی از وقتی رو به گشودن سایت اینترنتی و پراکندن فیلم و سخنرانی و غیره در فضای مجازی کردید برای مدتی ملت آچمز باقی ماند که چطور است او را نمیگیرند؟ چطور اسن او را زندانی نمیکنند؟ وووووو……..ولی وقتی همه دیدند هیچ کاری با شما ندارند روی به خواندن و بررسی نظرات شما آورده و سطر به سطر خواندند و کلمه به کلمه شنیدند ولی نتیجه چی شد؟ این شد که روز به روز از سمپاتیزان ها و هواخواهان شما که بیشتر از سر دلسوزی و همدردی انسانی بود کمتر و کمتر شد و تا جائیکه دیگر کمتر کسی تمایل به شما و مطالبتان دارد و کمتر کسی است به ادعاها و سخنان همراهتان پیرمرد نود ساله جبهه ملی و سایرین اهمیتی قائل شود و با طناب شما به درون چاله رود زیرا همه مطمئن شده اند در حقیقت با طناب شما به درون چاه عمیق سقوط خواهند کرد. ای کاش مسئولان نظام متوجه این نکته مهم میشدند و سایرین را هم اجازه میدادند درست مثل شما عمل کنند آنوقت دیگر تردید نمی بود که نظام برای قرن ها تضمین شده است. دقیقا همانکاری که شاه نکردو اگر میکرد…….اگر توضیح و المسائل این یا آن فقیه را بخصوص حضرت امام را آزادانه و حتی مجانی در اختیار عموم میگذاشت تا بخوانند و خودشان را هم اجازه میداد تا بگویند دیگر نیازی به آ« نمی ماند تا در واپسین روزها صدای انقلاب بشنوند…..آن رژیم چنان نکرد اما بنظر میرسد نظام جمهوری اسلامی با هوشیاری در مسیر صحیح افتاده و انشاالله بزودی زندان ها را نیز از مخالفین خالی خواهد کرد و از هر نوع شکنجه و ضرب و شتم و توهین به محبوسان و بازداشتی ها نیز با شدت جلوگیری خواهد نمود که در آنصورت تردید نکنید برنده واقعی همین نظام جمهوری اسلامی میباشد. آِنده این را نشان میدهد. در ضمن مصلحت ندیدم آدرس بنویسم ایمیل صحت ندارد. خواستی پاسخی بدهی میتوانی در مصاحبه ها و کلیپ هایی که میسازی و منتشر میکنی بفرمائی که حتما خواهم دید و شنید و بازهم خواهم نوشت.

     
    • من با تائید و موافقت بخش اعظم نوشته شما به دو نکته اشاره میکنم
      1 – آزادی رسانه ها در پیشرفت افکار و آگاهی و مبارزه با جهل و خرافات سهم برتری دارد و سایت نوریزاد نیز در همین مسیر است و فکر نمیکنم خودش هم ادعای بیشتری داشته باشد. طبیعی است آنهائی که از این سایت توقع تغییر حاکمیت داشتند دلسرد شوند.
      2 – بقاء جمهوری اسلامی بستگی به عملکرد خودش دارد. بی قانونی ، فساد ، استبداد ، ترویج خرافات و مهمتر از همه فقر مواردی هستند که مردم “آگاه” و فقیر را از حاکمیت جدا کرده و به مبارزه بر می انگیزاند .

       
  92. جابر
    8:03 ق.ظ / مارس 27, 2017
    من جواب سدرضی را از اقای مسجد پرسیدم و ایشون گفتند بله خداوند متعال ناراحت و خوشحال می شود مانند پدری که وقتی می بیند فرزندش خلاف میکند ناراحت میشود و گفتند خدا برای کسی ناراحت میشود که دوستش دارد و برای انها که دوستشان ندارد ناراحت نمیشود و وقتی یک کافر مرتکب گناه میشود خدا ناراحت نمیشود و تازه خوشحال هم میشود که بهانه برای عذاب دادنش پیدا میکند و گفتند در قران امده که اگر کافری بخواهد به راه راست هدایت شود خداوند گردی بر چشمان او میپاشد تا در کوری و گمراهی بماند و براه راست نرود تا خدا در قیامت حسابش را برسد و گفتند همه چیز در اراده خداست حتا خوشحالی و ناراحتی ماها و گفتند وقتی ما گناه میکنیم خدا میتواند ما را نابود کند ولی در عوض برای ما ناراحت میشود و این برای انست که الرحمن و الرحیم است و گفتند تشکیک در اصول شرک و کفر است و اختلات با امثال سدرضی حرام است چون نقصان در دین می اورد و گفتند اینها که عددی نیستند بزرگترین دانشمندان و فلاسفه غرب و جهان هر بار امدند برای مناظره نزد علما مانند ایت الله بروجردی و بقیه اخر سر یا خودشان شیعه شدند و یا خجالت زده فرار کردند چون ما همه چیزمان از منبع وحی امده و احدی نمیتواند مو لای درز ان بکند.

    ============
    این گزاره ها نادرست و نوعی القاء و تلقین هدف دار است ،اصلا ناراحتی یا خوشحالی بمعنای کیفیتی انفعالی که در انسان وجود دارد در آفریدگار سبحان وجود ندارد ،چون اوصافی مثل رضا و غضب و کراهت و خوشحالی و تاسف و چیزهایی از این قبیل،از اوصاف ذاتی خدا نیستند ،و اگر هم در نصوص شرعی از کتاب و سنت چنین تعبیراتی در مورد خدای متعال می شود ،اینها از اوصاف فعل خداست نه از اوصاف ذات بحت و بسیط او ،در واقع رضا و غضب منتزع از اراده تشریعی خداست که فعل اوست ،و عدم رضایت خدا نسبت به کفر و فسق و انحراف انسان از امر و نهی تشریعی او هم عمومیت دارد ،اینطور نیست که خدا از خطای کافر خوشحال شود و از خطای غیر کافر ناراحت نشود ،خیر خدا هم از کفر و شرک کافر و مشرک کراهت دارد هم از خطای مومن متدین،و خدا اصالتا بدنبال عذاب کسی نیست که از کفر کافر خوشحال شود تا او را عذاب کند! چون عذاب فی الواقع انعکاس عمل خود انسان است در جهان دیگری با وضع دیگری که از آن تعبیر به تجسم عمل یا رویت عمل تعبیر می شود ،و در هیچ جای قرآن نیامده است که اگر کافری بخواهد براه راست هدایت شود خدا گردی بچشمان او می پاشد تا در کوری بماند و براه راست نرود تا خدا در قیامت حسابش را برسد! برای اینکه اولا این جهان جهان اختیار است و انسان موجودی مختار و آزاد است ،و ثانیا بمقتضای رحمت رحمانیه خداوند هدایت همه انسانها را همیشه می خواهد “و لایرضی لعباده الکفر”یعنی خدا از کفر بندگان خویش خشنود نیست ،و ثالثا در خطاب های فراوان انسان را دعوت به توحید و عبودیت و ایمان می کند ،و رابعا خداوند غنی و بی نیاز است پس نیازی به کفر کافر و بحساب او رسیدن ندارد،منتها چنانکه گذشت ثمره تکوینی قول و فعل خود انسان است که در جهان دیگر به انسان می رسد،و خامسا:آنچه در قرآن هست این است که خدا اسباب هدایت انسانها را بالسویه فراهم می کند (عقل درون و عقل بیرون) ،آنگاه که انسان خود باختیار خود همه راههای هدایت را بروی خویش بست و صورت نوعیه او شد همین شیطنت ها که در این نوشتارها ظاهر می شود ،آنگاه خدا این انسان را بحال خود می گذارد و این همان معنای اضلال (گمراه کردن) کیفری خداست وگرنه بنای خدا بر اضلال (گمراه کردن یا خشنودی از گمراهی انسان) ابتدائی انسان نیست و در قیامت هم به جهنمیان گفته می شود :”و ما تجزون الا بما کنتم تعملون” یعنی جزا داده نمی شوید مگر بهمان عمل های خودتان ، بقول آن عارف :این سخن های چو مار و کژدمت مار و کژدم گردد و گیرت دمت .
    همه چیز در اراده خدا هست لکن طولا و در مقام تکوین و اراده تکوینی خدا و این منافاتی با اختیار انسان ندارد زیرا اراده خود انسان که در طول اراده هستی بخش (خدا) است جزء آخر علت تامه است ،اما اراده تشریعی خدا متعلق است به عدم کفر و عدم فسق انسان،در واقع خدا اگر باراده تکوینی چیزی را بخواهد آن چیز یا آن فعل غیر قابل تخلف است و خدا باراده تکوینی خویش ایمان یا کفر کسی را نمی خواهد و اراده تشریعی اوست که تعلق می گیرد به ایمان انسان و این اراده تخلف پذیر است چون تعلق گرفته است به فعل ارادی و مختارانه انسان :ولا یرضی لعباده الکفر ،یعنی خدا خشنود نیست از کفر بنده و مخلوق خود و از کفر او کراهت دارد ،لکن این رضایت و کراهت اوصاف فعلند و تابع متعلق فعل ،زیرا که ذات متعالی خدا منزه از تغیر و انفعال و محل حوادث و امور جدید واقع شدن است.
    تشکیک در اصول نیز شرک و کفر نیست،چون پذیرش اصول تقلیدی نیست پس سوال و شبهه کفر و شرک نیست ،منتها اختیار باطنی کفر و نقش بازی کردن و چیزهایی را بدروغ به قرآن و ادیان نسبت دادن البته کفر است و گناه بزرگ. اختلات(اختلاط) بمعنای گفتگو و احتجاج با کفار یا کسانی که در اصول سوال و شبهه دارند نیز ممنوع نیست اگر قدرت پاسخگوئی و احتجاج داشته باشند…
    ضمنا نقش جدید بازی کردن تحت اسامی گوناگون و تلاش بر فریب دیگران خلاف وجدان اخلاقی است حتی از ناحیه آنان که شریعت را انکار دارند.

     
  93. با سلام و درود نوروزی به نوری‌زاد و دوستان گرامی

    بزرگ موبد ارداویرف بر کرسی از “ثروت شخصی‌ و کارمزد بازرگانی” همچون پیامبر خویش بذل و بخشش می‌کند.

    خبرگزاری فارس: شهردار قم در جریان دیدار نوروزی با آیت‌الله مکارم‌ شیرازی از این مرجع عالیقدر درخواست عیدی کرد.

    خبرگزاری فارس: آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی امروز در درس خارج فقه که در مسجد اعظم برگزار شد، با انتقاد از میزان تعطیلات در کشور و حوزه‌های علمیه گفت: حوزه دو سوم سال تعطیل است و اخیرا رسم شده وسط سال تحصیلی طلاب اردوی زیارتی می‌روند و دیگر ایامی باقی نمی‌ماند، این‌گونه می‌خواهیم شیخ طوسی‌ها از این حوزه‌هایی که بخش زیادی از سال تعطیل هستند، بیرون بیاید؟

    سپاس

     
    • نتیجه شخ طوسی ها آیت الله هائی چون شما شده که کار دین را ساختید..حالا نتیجه شما دیگر چه شود واقعا باید فقط خندید!..تازه شما مگر خودت شیخ طوسی ها هستی که از دیگران هم توقع داری؟..شما همان کتاب محیر العقول حیله های شرعیت برای 7 پشت شیعه ولایتی کافی است!!..راستی شما هم که بقدرتی خدا سالی 12 ماه تعطیل هستید..نمی بینیم شما را جائی!!

       
  94. http://news.gooya.com/2017/02/post-482.php

    https://www.youtube.com/watch?v=hFDMpYEdFqA

    وقاحت انسان ها با این دو کلیپ مشخص میشود

     
  95. فا جعه ای که سپاه پاسداران در سرخس آفرید
    سال 1389
    https://www.youtube.com/watch?v=2mndZ-qUO-s

     
  96. ازدوستان گرامی خاضعانه خواهشمندم نسبت به دعوت مردم در تحریم انتخابات شرکت کنند. این یکی از وظائف بزرگ ملی ماست.کامنت زیر درپاسخ مقالۀ آقای گنجی در سایت رادیو فردا، گذاشته شد. لینک آن در زیر آمده است. با سپاس فراوان از سروران ارجمند.

    زبان رهبراز حلقوم برادرگنجی در آمده!!!!

    حضرت امام اکبرگنجی (ص)…درتعیین میزان مشارکت مردم درانتخابات 38 سال گذشته، آرای ساختگی حکومت را ازقلم انداخته اید. فقط بفرمائید در38 سال گذشته چند نفر و نه چند هزارنفرپای صندوقهای رأی خوابیده و اجازۀ تقلب به حکومت نداده اند؟ دیگر اینکه اگر بفرض اینکه حداکثرمردم در انتخابات شرکت کنند، آیا آنهائی که عقلشان در سرشان و نه در شکمشان بوده و شاهد تقلبهای پی در پی حکومت هستند، نیز باید دراین انتخابات تقلبی شرکت کنند؟ حال قانونی کردن خدعه و تزویردرسرندکردن داوطلبان نمایندگی از جانب جنتی که توهین بزرگی به شعورمردم است، را درنظر نمیگیریم. اما اگر حتی 90 درصد مردم خواهان شرکت در این نوع انتخابات تقلبی باشند، آیا آنهائی که سطح شعورشان کمی بالاتراست نیز باید از آن جماعت 90 درصدی بطورگوسفندوارپیروی کنند و اگراز این عمل نابجای مردم پیروی کردند، بازهم باید آنها را ذیشعورنامید؟ نه جانم…چنین عملی همان پوپولیسم است که شما مرتب درنوشته هایتان از آن دم میزنید. یک بار در سال 57 روشنفکران چنین کردند و اکنون سالهاست که از این عمل خطای خود نادم وپشیمان شده و به خودشان بدوبیراه میگویند.

    سپس شما با توسل به ترساندن مردم ازاحتمال خطروقوع جنگ و امکان روی کارآمدن جلیلی و امثالهم، دارید مردم را به ادامۀ راه اشتباه 38 سال گذشته وشرکت درانتخابات رهنمود میشوید. ولی حضرت آقا بهتراست به این واقعیت توجه کنند که برمبنای همان آماری که شما ازمشارکت حداکثری مردم درگذشته ارائه کرده اید، چنین مشارکتهای مردمی هیچگاه نتوانسته مانعی درادامۀ دست اندازی حکومت به عراق و لبنان و سوریه و یمن و بحرین وغیره شود. درواقع این دست اندازیها علل اصلی امکان حملۀ نظامی به کشورند و مشارکت حداکثری مردم نقشی در کاهش تجاوزات نظامی جمهوری اسلامی در این کشورها نخواهد داشت.

    اگر مردم در هیچ یک از انتخابات اعم از انتخاب رئیس جمهور (آیا چنین عنوانی درایران امروزو در حکومت ولایت فقیه مایۀ تمسخر نیست؟)، مجلسین و شوراها درآینده شرکت نکنند، چنین عملی نشانۀ بلوغ سیاسی و اجتماعی آنها خواهد بود. لطفاً بیش از این آبروی خودنبرده و زحمت ما مدارید.

    http://www.radiofarda.com/a/f35_elections_ganji/28397183.html

     
  97. اگر گفتید اسلام با چی مشکل ندارد؟
    هرجور بخوای حساب کنی می بینی اسلام با همه انسانها مشکل دارد.
    با یهودی ها که دشمن است.
    مسیحی ها را مشرک و نجس میداند.
    بودایی ها و هندوها را کافر میداند.
    بهایی ها رو که دیگه نگو! آنها فرقه ضاله هستند.
    اسلام حتی با خود مسلمانها هم مشکل دارد. ببین چقدر مسلمانها توسط اسلام و بخاطر اسلام و در راه رضای خدا سربریده شدند.
    با زن مشکل دارد.با زیبایی و هنر و موسیقی مشکل دارد.
    با علم و تجدد مشکل دارد.
    با حقوق بشر و دمکراسی مشکل دارد.
    اصلا اسلام معجونی است که با زمین و زمان درگیری و ستیز دارد.
    شما بگویید با چی مشکل ندارد؟؟؟
    (مزدک سایت نوریزاد در پست قبل)
    ———-
    اینها دروغ است ،اسلام مثل سایر ادیان تصادفا برای انسان سازی آمده است پس اسلام با انسان مشکل ندارد با انحرافات مشکل دارد ،اسلام با یهودی و یهودیت بعنوان یکی از ادیان صاحب کتاب مشکلی ندارد مشکل با صهیونیزم و تجاوزات آن است،اسلام (اکثر فقهاء اسلام) اهل کتاب و یهود و نصاری را نجس نمی داند،حکم بنجاست مشرکان و برخی طوائف دیگر نیز تکلیفی سیاسی برای مسلمانان است.بله بودایی و هندو و حتی یهود و نصاری کافرند به این اعتبار که واکنش آنان به رسالت پیامبر اسلام و خاتم الانبیاء واکنش سلبی بوده است ،البته علی التحقیق اطلاق کافر بر کسی می شود که با روشن شدن صدق رسالت پیامبر اسلام و اعجاز قرآن و نشانه های فراوان نبوت رسول خدا ،باز آنرا انکار کند ،این را اصطلاحا می گویند کافر ،چون کافر از “کَفَرَ”گرفته می شود که بمعنای “سَتَرَ” است و ستر یعنی پوشاندن ،یعنی کسی که نشانه های خاتم انبیاء را اعم از وجوه اعجاز پیامبر و سایر معجزات ایشان را می بیند یا بتواتر می شناسد لکن باز از روی عناد و طغیان انکار می کند این واکنش به رسالت فرستاده خدا را اصطلاحا می گویند کُفر ،پس کفر یعنی پوشاندن حقیقت و کافر یعنی ساتر و پوشاننده حقیقتی که بر او آشکار شده است ،بنابر این کفر و کافر واکنشی است به دعوت یک پیامبر ،پس کافر انگاری کسی بجهت واکنش اختیاری او ،فحش نیست یک اصطلاح درون دینی است.بهائی هم بهمین منوال کافر است و انحراف او و گمراهی او بدتر است برای اینکه او اصل پیامبری پیامبر اسلام را بظاهر می پذیرد و در عین حال خاتمیت او را که نص صریح همان قرآنی است که پذیرفته است انکار می کند و آیات دیگر قرآن را تاویل بی اساس می کند پس انحراف او غلیظ تر از انحراف یهودی است که اصلا رسالت پیامبر اسلام را نمی پذیرد،و خیانت و گمراهی و خطر گمراه کردن بهائی مردم را ،از آنان بیشتر و غلیظ تر است و بهمین جهت برابر قانون اساسی جمهوری اسلامی بهائیت اصلا اقلیت برسمیت شناخته شده نیست و فرقه گمراه و گمراه کننده است هرچند بعنوان ایرانی حق آب و گِل دارد.
    اسلام چطور با خود مسلمانها مشکل دارد؟! مطابق صریح حدیث نبوی بصرف شهادتین :وحدانیت خدا و رسالت پیامبر اسلام خون کسی که اظهار شهادتین کند محقون و محفوظ است ،اینکه مسلمان نمایانی باهداف قدرت طلبانه و تبعیت از هوای نفس خون کسانی را بریزند یا دیگرانی را سر ببرند ارتباطی با دین حنیف اسلام ندارد،آن میل و خواهش و انحراف آن اشخاص است.
    اسلام نه با زن مشکل دارد نه با زیبائی نه با هنر نه با موسیقی ،تصادفا اسلام آمد در حالیکه حقوق زن در جوامع پیش از آن و خصوصا در عصر جاهلی پایمال میشد از حقوق زن دفاع کرد و زن را هم همچو مرد انسانی شمرد با حقوق،موسیقی و صدا و لحن موزون ،مطلقا حرام نیست ،موسیقی لهوی مناسب با مجالسی که سبب فراموشی خداست یا سبب تهییج و تحریک شهوات جنسی و غیر جنسی است در اسلام حرام است.
    اسلام چه مشکلی با علم و تجدد دارد؟! اینهمه آیات قرآن در توصیه به تعقل و عقلانیت و اندیشیدن در آیات تکوینی و تدوینی الهی و مظاهر خدا و شگفتیهای طبیعت و تشویق به تسخیر طبیعت و اعماق آسمانها ،و آنهمه سفارشات پیامبر اسلام به فراگیری علم و دانش از گهواره تا گور و از بلاد نزدیک تا دوردستهایی مثل چین ،چطور اسلام با علم و دانش و تجدد مشکل دارد؟!
    اسلام اولین مدافع حقوق بشر است و حقوق بشر مورد تایید است مگر موارد ناچیزی از اصول آن که با بنیاد بندگی و توحید پروردگار تنافی دارد،همینطور دموکراسی بمعنای حاکمیت انسان بر سرنوشت خویش در عرصه اجتماع و سیاست و اقتصاد ،مشکلی با اسلام ندارد،پس اسلام مشکلی با اینها ندارد ،اما آری، اسلام و شریعت پیامبر معجونی است که با شرک و بت پرستی و دنیاطلبی و استکبار دیگر انسانها مشکل دارد و بدنبال انسان سازی و تحکیم عبودیت خدای یگانه و رفاه و بهروزی انسانهاست ،با همه اینها :لا اکراه فی الدین.

     
    • این سید اولاد پیغمبر!! (پیغمبر اسلام اولاد ذکور نداشته که ایشان یکی از آنها باشد. بر طبق آموزه های اسلامی، سیادت پیغمبری فقط و فقط از طریق اولاد ذکور بوده و از طریق اولاد اوناث به فرزندان منتقل نمیشود) قبلاً اظهار داشته بود که مسلمان هرگز دروغ نمیگوید. لطفاً دروغهای متجاوز از صدِ نوشتۀ بالای این سید!! را شمرده و خود شخصیت ایشان را ارزیابی کنید.

       
      • بجناب کبیری سال نو خجسته . ضمن تایید سخنان شما با پیشرفت حیرت آور علوم بسیار از مجهولات گشوده میشود ! علم ژنتیک پاسخ تمام سوالات هست . پیشنهاد میکنم که از تمام اشخاصی که ادعای سیادت میکنند تست ژنتیکی به عمل آید تا مشخص شود که دروغ میگویند و یا دچار اوهام شده اند و یا راست میگویند و ژن آنها سیادتشان را آشکار میکند و تازه چه چیزرا ثابت میکند ؟ نژآد پرستی خفت بار که بله ما از نسل علی هستیم و ما برتریم .خ خ خ . با سپاس

         
      • با اجازه آقای نوریزاد و جهت اینکه ناظران عمومی منشا اصلی این جیغ های بنفش سیاسی فراری بنام کبیری را بهتر متوجه شوند،روند آخرین بحث تاریخی من با جناب کبیری را که در سه پست قبل ادامه یافت اینجا بازخوانی می کنیم تا ناظران پی به ادعاهای تمدن و دانش و آگاهی امثال ایشان ببرند و ببینند که علی آقای کبیری چرا بصورت سنت مستمر در انتهای مباحثی که به بن بست یا تناقض می رسد بحث را رها کرده به نقد شخصیت مخالف فکری و توهین به او می پردازد،چند پست قبل عاجزی شبهه ای مطرح کرده بود با مضمون استبعاد قرآن بر سر نیزه کردن اصحاب معاویه و این جناب از باب سنخیت و تشابه فکری اقدام به دفاع از این شبهه و نورانی کردن چهره حیله گر و سفاک معاویه کرد ،روند بحث را ببینید،با تشکر از جناب نوریزاد :
        سادساً- سید رضی با بررسی موشکافانۀ مدعیات مجتهدین و تاریخ پردازان شیعه، بدرستی ثابت کرده است که چنین مدعیاتی جز مشتی ادعاهای بی اساس و بی خردانه نیستند. اما اینکه این مرد اشاره به “قرآن ها” از سوی مورخین گذشتۀ اسلامی را میخواهد با ورق ورق شدن قرآن اثبات کند، چیزی جز ماله کشی از جانب او نیست. بخصوص که بطور مرتب از “امکان واحتمال” وقوع چنین کاری بر اساس تحلیل ناقص خود کمک میگیرد. اما واقعیت آنست که این مورخین اسلامی و این آقایان مدعی علوم دینی که درهر مورد به موشکافیهای فیلسوف مآبانه پرداخته و میپردازند، میتوانستند بجای گزارش از سرِ نیزه کردن “قرآن ها” ازسرِ نیزه کردن “ورقهای قرآن” نام ببرند ونه از قرآن ها. بنابراین، استدلال سید رضی در نفی گزارشهای مورخین اسلامی بسیار خردمندانه و منکوب کننده است. سابعاً- درادامۀ تأئید استدلال سید رضی، اینجانب به قتل عام مردم حرّان درنتیجۀ خشم و کینه توزی علی اشاره کرده ام. درمقابل، این مرد از من درخواست مدرک تاریخی کرده است، که البته چنین درخواستی حق اوست. مدرک تاریخی شامل ترجمه از منابع سریانی غیر اسلامی قرن هفتم میلادی به شرح زیر است:

        The Seventh Century in the West Syrian Chronicles, (introduced, translated and annotated by Andrew Palmer), P 187

        ثامناً- بدون جانبداری از فتوحات تازیان و به عنوان یک فرد بی طرف، باید به این واقعیت اشاره کنم که معاویه یکی از یزرگترین سرداران صدر اسلام بوده و اهل سنت از او با احترام و با عنوان “حضرت معاویه رضی الله عنه” نام میبرند. گذشته از آنکه وی فرمانده قابلی در فتوحات سرزمینهای غربی در مواجهه با رومیان بوده، درحمایت از نشر وبسط معارف یونانی درمیان نومسلمانان نیز پیش قدم بوده است. وی اولین کسی بود که پس از مشاهدۀ درماندگی مسلمانان در بحث با کشیشهای مسیحی، عدۀ زیادی از آن کشیشها را دردربار خود استخدام کرد و از آنها خواست تا به آموزش فلسفه ومنطق یونانی به نومسلمانان بپردازند و به پیرو آن کشیشهای مسیحی و مسیحیان را مورد احترام قرارداد. علت طرفداری مسیحیان میانرودان از معاویه در مقابل علی بر همین اساس بود. تاسعاً- هردومنبع مستند تاریخی!! شیخ مرتضی با نامهای وقعة صفین و الغارات از نوشته های نصر ابن مزاحم میباشند ونصر ابن مزاحم 160 سال پس ازجنگ صفین میزیسته وبراساس قال قال و حدثنا…تاریخ نویسی کرده است. منبع موثق!! سوّم، مروج الذهب نوشتۀ مسعودی است که وی 230 سال پس جنگ معاویه و علی تازه به این دنیا چشم بازکرده بود. منبع مستند!! چهارم ابن الاثیر است که 500 سال پس از جنگ صفین تازه از مادرش متولد شده بود. مضافاً به اینکه منابع تاریخی نوشته شده پس از نصر ابن مزاحم، چیزی جز رونویسی از گزارش وی نیستند. ولی گزارش نصر نیز بر اساس قال قال، حدثنا و غیره نوشته شده است. همچنانکه سال گذشته بطور علمی ثابت شد، گزارشهای شفاهی و سینه به سینه، هیچ گونه ارزش علمی و تاریخی ندارند.

        تذکر: به سبب اینکه ملا مرتضی از اصطلاخات عربی بسیارمشعوف میشود، اینجانب شماره های ترتیب را به عربی نوشتم.

        پاسخ دادن
        سید مرتضی
        12:18 ق.ظ / مارس 21, 2017
        1-مطالب اولا تا سادسا که نشانه “مردانگی، وجدان،شجاعت و اخلاق”! نویسنده است ارزش پاسخگوئی ندارد.

        2- در مورد سادسا :همفکر مورد اشاره این نویسنده چیزی را “اثبات” نکرد بلکه صرفا همراه داشتن قرآن یا بخشی از قرآن و بالا بردن قرآن یا بخشی از قرآن را “استبعاد” کرد بدون توجه به متن های تاریخی ،و خردمندان واقفند که “استبعاد” غیر از “اقامه دلیل و اثبات مدعاست”.
        چیزی که من گفتم این بود که مطابق گزارش متون تاریخی هم قرآن بزرگ دمشق که همراه سپاه معاویه بود توسط ده نفر مشترکا بالای نیزه ها رفت ،و هم بدستور معاویه هرکس هر چیزی از سور قرآن همراه داشت را بالای نیزه خود بست ،و این امر ممکنی است و محیر العقول هم نیست.نیز گفتم در عرف متشرعان هم به “مجموعه مصحف و قرآن” قرآن گفته می شود و هم به بخشی از آن.فهم این نیز امر صعبی نیست مگر بر غرض ورزان.

        3-ارزشگذاری و ارزیابی شخصیت تاریخی معاویه ربطی به بحث پیش گفته نداشت ،باشد معاویه یکی از صحابه و کاتبان وحی و از سرداران اسلام بوده باشد ،این چه ارتباطی با طغیان او علیه خلیفه مورد بیعت عمومی و بر سر نیزه کردن قرآنها در پایان جنگ صفین داشت؟!

        4-“هردومنبع مستند تاریخی!! شیخ مرتضی با نامهای وقعة صفین و الغارات از نوشته های نصر ابن مزاحم میباشند”.(کبیری)
        بنازم به این سواد و این منبع شناسی مدرن!
        جهت اطلاع دین شناس مدرن! :کتاب “صفین” یا “وقعه الصفین” البته متعلق به نصر بن مزاحم است ،اما کتاب الغارات متعلق است به ” ابو اسحاق ابراهيم بن محمد ثقفى كوفى (م 283).

        5- اینکه مولفین کتب تاریخی متاخر از وقایع اتفاق افتاده هستند و با زنجیره ای از روات و اسناد می رسند به اشخاصی که در زمان واقعه بوده اند یا اصلا حسا واقعه را رویت کرده اند ،از لوازم لاینفک تاریخ شناسی مکتوب است ،چند کتاب تاریخ مکتوب سراغ دارید که مولفان آن خودشان در عصر واقعه حضور داشته اند یا حسا وقایعی را که در کتاب خود نقل می کنند دیده اند؟……

         
        • …..معنای تاریخ مکتوب اصلا استناد به سلسله نقل های صاحب کتاب تا شاهدان ماجرا در زمان واقعه است ،این اختصاصی به تاریخ مکتوب اسلامی هم ندارد ،در تمام تاریخ نویسی های مکتوب در شرق و غرب چنین است که صاحب کتاب سلسله های سندی دور یا نزدیک تا اصل واقعه داشته اند ،بنابر این اگر بنای ما این باشد که فقط تواریخی را معتبربدانیم که صاحب کتاب در متن واقعه حضور داشته است ،بنابر این باید باب استناد به تارایخ مکتوب را کلا ببندیم! و در این بحث نیز ما از واقعه ای سخن می گوییم که در جامعه اسلامی اتفاق افتاده است و راویان آن مسلمین بوده اند ،البته هر کتابی و هر صاحب کتابی معمولا سلسله رواتی برای خود دارد تا اصل واقعه و اینطور نیست که اسناد همه کتب متاخر و متقدم مشترک باشند بنابراین نیازی به کپی کردن از نصر بن مزاحم وجود نداشته است و سند کتابها همه مشترک نیست ،اگر مدعی اشتراک هستید اسناد یک یک این کتابها را مرور و ارائه کنید.علاوه اینکه استناد به نزدیکترین منبع به اصل واقعه ،امری رایج در تاریخ نویسی است.

          6- می رسیم به اینکه “گزارشهای شفاهی و سینه به سینه، هیچ گونه ارزش علمی و تاریخی ندارند”.
          این سخن جداگانه باید بحث شود،لکن اگر چنین است چرا خود این نویسنده برای ریفرنس به ماجرای “حران”و ادعای قتل عام مسیحیان حران توسط علی علیه السلام پس از صفین ،به یک کتاب سریانی مترجم به انگلیسی ارجاع داده است؟ آیا نویسنده این کتاب خود در حران حضور داشته و شاهد قتل عام! مسیحیان توسط علی بوده است؟! یا شاید علم غیب داشته است؟! بالاخره در تاریخ مکتوب چه سریانی چه یونانی ،چه عربی ،چه فارسی و چه هرزبانی ،مولف کتاب در گزارش یک واقعه یا باید حضور داشته باشد و حسا ماجرا را ببیند یا استناد به نقل راویان پیش از خود کند تا راوی حسی واقعه.این کتابی که نویسنده به آن ارجاع داده است که متن آن از سریانی به انگلیسی ترجمه شده ،مولف آن حاضر در واقعه حران بوده یا استناد به روات پیش از خود کرده است؟!

          7-عبارتی در ریفرنس داده شده هست در مورد حران به این صورت :
          At the time of the civil war between ‘Ali and Mu’iwiya,
          ‘Ali had sent word to all Mesopotamians that they should be his allies
          against Muciiwiya. When he had reached Siffin on the Euphrates he
          had sent word to the people of Hank and they promised to come and
          help him against Mu’iwiya. But when Mu’iiwiya had amved and the
          battle had begun, the Harrinites had fought on his side instead. So
          when Mu’iiwiya had returned to Damascus, ‘Ali had gone to Harrin
          and put most of the citizens to the sword. There had actually been
          blood flowing out at the gate of the city. For this reason many
          Harrinites marched with Muciwiya and fought in that final battle
          &tween Mu’iiwiya and the partisans of ‘Ali. And still today the
          Hambites honour Yazid, the son of Muciiwiya, because of his
          Adying enmity towards the party of ‘Ali. lp. 2821
          —-
          بسیار خوب شما این عبارت را ارائه کردید،لطف کنید مشخص کنید که ماخذ این مطلب چیست و این پاراگراف از کجا نقل شده ،آیا مولف سریانی این نوشته از حاضران در واقعه حران بوده است یا از ناقلان؟ علاوه اینکه چطور می شود چنین واقعه ای بدنبال جنگ صفین واقع شده باشد و هیچ ردی از آن در تواریخ کهن اسلامی دیده نمی شود؟! آیا کشتن و جنگ و دشمنی کردن که امر رایج زمان های قدیم بوده نقل آن منحصر می شود در کتابهای سریانی؟! مگر تاریخ نویس اسلامی روددربایستی دارد که این واقعه را نقل نکند؟ مگر کشت و کشتار متقابل علی با دشمنانش در جمل و نهروان و صفین نقل نشده؟! حالا تسلط شما بر زبان از من بیشتر،شما آنرا دقیق ترجمه کنید ،اینکه من می فهمم این است که خیانت و عهد شکنی حرانیان مربوط به جنگ نهائی بوده که با معاویه علیه علی هماهنگ شده بودند.
          ————-
          کبیری :بسیار خوب…پس شیخ مرتضی هم موافق است که شدت خونریزی مردم حرّان بدست سپاهیان علی بحدی بود که از دروازۀ شهر خون بیرون میزد. چنانچه ملاحظه میشود، ایشان حتی جملۀ انگلیسی متن مشروح بالا را نیز به عنوان شاهد درتأئید نوشتۀ اینجانب، آورده اند.

          There had actually been blood flowing out at the gate of the city

          با سپاس از تأئید شما. امیدوارم درسال نو بتوانیم برهه های تاریک بیشتری از تاریخ اسلام را به کمک همدیگر روشن کنیم.

          اما توضیح درمورد حمایت مردم حرّان از معاویه براین اساس است که معاویه اولین کسی بود که پی به دانش کشیشان مسیحی در فلسفه و منطق یونانی برد و از آنها در آموزش ملاهای مسلمان کمک گرفت و مسیحیان را مورد تفقد و نوازش قرارداد. (لطفاً به پژوهشهای شرق شناسان در دانشنامۀ آکسفورد مراجعه فرمائید:
          The Oxford Handbook of Late Antiquity)
          به همین سبب، مسیحیان میانرودان که درحکومت معاویه مورد حمایت او بودند، همواره درجنگها از وی حمایت میکردند. بخصوص، براساس قسمت آخر پاراگراف انگلیسی که شیخ مرتضی به آن استناد کرده و مربوط به کتابیست که من هم به آن اشاره کرده بودم، حتی یزید فرزند معاویه نیز از مسیحیان و مسیحیان میانرودان و عراق حمایت کامل میکرد. درنتیجه برای ارزیابی شکست حسین و یارانش در کربلا متوجه این نکته باشیم که بعلت حضور و سکونت مسیحیان در بخشهای بسیاری از شمال تا جنوب عراق، مردم آن سرزمین به یزید پسر معاویه گرایش داشتند و اکثر سپاهیان یزید در آن واقعه را نیز مسیحیان تشکیل میدادند.
          البته علت بحکومت رسیدن معاویه بیعت عدۀ زیادی از سران قبائل عرب بود که درجلسه ای با بلندکردن دست راست او را به حکومت منصوب کردند.

           
          • سید مرتضی
            12:54 ب.ظ / مارس 22, 2017
            لطفا با سفسطه به فهم خوانندگان و من توهین نکنید،شما ریفرنسی ارائه کردید که من آنرا دانلود کردم ،و عبارت فوق الذکر در آن را در همان پیج 187 یافتم ،من کجا اصل استناد را تایید کردم که شما چیزهایی بر آن متفرع می کنید؟ اصلا به پرسش های من در ذیل این عبارت توجه کردید؟ بله این عبارت حاکی از مدعای شما در مورد برخوردی نظامی بین علی علیه السلام و اهالی حران که به علی قول داده بودند ودر عین حال خیانت کردند و او را یاری نکردند و در جنگ نهائی معاویه را یاری کردند است ،ما می خواهیم بحثی تاریخی را روشن کنیم یا صرفا می خواهیم تبلیغات سفسطه آمیز کنیم؟ شناسنامه این کتاب که نشر دانشگاه لیورپول است می گوید سه نفر بسرپرستی آندرو پالمر،متنی سریانی را در مورد وقایع قرن هفتم میلادی (قرن اول هجری) به انگلیسی ترجمه کرده اند،این کتاب هم وقایع سوریه غربی را پوشش می دهد،خوب حالا بحث ما بر سر مترجمان کتاب نیست ،من بحثم این بود که اصل این کتاب در زبان سریانی از کیست؟ و استناد آن بکدام گزارشها یا راویان است؟ اینکه در یک پاراگراف چیزی را که مطابق مدعای شماست اینجا ترجمه کرده اند مثبت ادعای شماست؟ من در پاورقی های مربوط به همین پاراگراف 112 چیز مشخصی نیافتم ،شما توضیح دهید این پاراگراف در اصل سریانی از کجا اخذ شده است در مورد چیزی که اثری و ردی از آن در تواریخ معتبر اسلامی وجود ندارد، و اصل سریانی کتاب متعلق به کیست؟
            علاوه بر این منطقه حران (harran) منطقه ایست که فعلا در جنوب شرق ترکیه فعلی واقع شده است ،این صحیح است که قدیم این مناطق را بین النهرین می گفته اند ،لکن بررسی های تاریخی نشان می دهد که منطقه حران جایگاه صابئین و ستاره پرستان بوده است نه مسیحیان.پس یک اشکال و پرسش این بود که چطور واقعه ای به این اهمیت بعد از صفین و در آن نواحی اتفاق میفتد (بقول شما قتل عام مسیحیان) و هیچ رد و اثری از آن در هیچیک از کتب تاریخی مسلمانان وجود ندارد؟
            و مطلب دیگر اینکه اصلا حران جایگاه مسیحیان نبوده است ،آنجا محل استقرار ستاره پرست ها یا صابئه بوده است،و تاریخ می گوید در این منطقه حران تنها دو برخورد نظامی بین ایرانیان و رومیان واقع شده که بشکست رومی ها انجامیده و چیزی بیش از این نیست.
            و نکته مهمتر اینکه مگر شما علی المبنا نگفتید که گزارش های تاریخی با وساطت روات کم یا زیاد، ارزش تاریخی ندارد؟! چطور اینجا استناد می کنید به کتابی سریانی و نامعلوم از حیث مولفی که طبعا نمی توانسته حاضر در واقعه باشد وحکایت او طبعا مستند به روات قبل از خود است؟! شما بجای سفسطه اینکه بله فلانی پاراگرافی از این کتاب ترجمه شده را نقل کرد پس مطلب ثابت شد پس حالا برویم سراغ ادعاهای دیگر که معاویه چه کرد و یزید چه جور بود و اینها، این پرسش ها را پاسخ دهید و از موضوع خارج نشوید.
            سید مرتضی
            8:58 ب.ظ / مارس 22, 2017
            اضافه کنم،من در بررسی دیگری در نرم افزار کتب تاریخی به اسناد دیگری دست یافتم حاکی از درگیری هایی در حران و رقه و قرقیسیا بین مالک اشتر از جانب علی و ضحاک از جانب معاویه ،در این مناطق و محاصره و پیروزی مالک بر آنان ،در همه این اسناد متفقا هست که ساکنان آن مناطق در آن اعصار حامیان عثمان بودند که از کوفه و جاهای دیگر بآنجا گریخته بودند نه مسیحیان ،بنگرید:

            1-جنگ اشتر و ضحاك‏
            معاوية بن ابى سفيان، ضحاك بن قيس را بر سر- زمينهايى كه در اختيار داشت يعنى حرّان و رقّه و رها و قرقيسيا گماشت. طرفداران عثمان كه به روزگار او در كوفه و بصره اقامت داشتند از آن دو شهر گريخته و در حكومت معاويه ساكن جزيره شده بودند. اشتر به قصد دستگيرى ضحاك بن قيس آهنگ حرّان كرد و چون ضحاك ازين خبر آگاه شد به مردم رقّه پيام فرستاد و از ايشان كمك خواست و آنان به امداد او شتافتند، چه بيشتر اهل آن شهر در آن روزها از عثمانيان بودند و به سردارى سماك بن مخرمه وى را يارى دادند. ضحاك به قصد مقابله با اشتر به راه افتاد و در مرج مرينا واقع در ميان حرّان و رقّه به سماك بن مخرمه پيوست. از آن سوى اشتر (از قرارگاه خود) حركت كرد تا بر سر ايشان درآمد و جنگى سخت درگرفت كه تا شب هنگام ادامه يافت و ضحاك با همراهان خود گريخت و تمام شب راه پيمود، تا سپيده‏دم به حرّان رسيد و بدان (شهر) درآمد. چون اشتر صبحگاه از ماجرا آگاه شد در پى ايشان تاخت تا آنان را در حران به محاصره گرفت. وقتى اين خبر به معاويه رسيد او عبد الرحمن بن خالد را با سپاهى سواره به يارى ايشان فرستاد و چون اشتر ازين تجهيز آگاه شد فوجهاى خود را بياراست و به سربازان پياده و سوار خويش آماده باش داد، آنگاه خطاب به حصاريان ندا درداد: هلا، قبيله در امان و خانواده‏ها (يتان) محترم است. (با اين وصف) آيا شما روباهان فرارى از حصار فرود نمى‏آييد؟ (چرا) چون سوسمار در رخنه سنگها پناه گرفته‏ايد؟ پس بانگ برآوردند: اى بندگان خدا لختى درنگ كنيد، به خدا سوگند در مى‏يابيد كه شما را (بى‏سبب) بدينجا كشانده‏اند. آنگاه اشتر پيش رفت تا بر مردم رقّه گذشت و آنان از درگيرى با او ترسيدند و سپس به پيشروى ادامه داد تا به قرقيسيا رسيد و آنان نيز از مخافت او هراسيدند (و درگير نشدند و اشتر بازگشت). چون خبر انصراف اشتر به عبد الرحمن بن خالد رسيد او نيز بازگشت‏
            (پیکار صفین/ترجمه وقعه الصفین،نصر بن مزاحم ،ص 27)
            —-
            2-معاويه، ضحاك بن قيس را به سرزمين جزيره فرستاد تا در مناطق تحت نفوذ او كه عبارت بودند از حران، رقه، رها، و قرقيساء حكومت نمايد، در اين هنگام گروهى از طرفداران عثمان، از كوفه و بصره بيرون شدند و در آن منطقه كه در اختيار معاويه بود، ساكن شدند.
            اين جريان به مالك اشتر رسيد و او بطرف ضحاك حركت كرد، هنگامى كه خبر مالك باو رسيد، براى مردمان رقه، پيام فرستاد و از آنها كمك خواست آنها هم به يارى ضحاك برخواستند، زيرا همه طرفداران عثمان بوده و از على عليه السّلام فرار كرده بودند.

             
          • ادامه :…اين جماعت به سركردگى سماك بن مخرمه، اجتماع كردند و در جائى بنام «مرج مرينا خود را آماده جنگ نمودند در اين هنگام اشتر از راه رسيد و بين آنها جنگ در گرفت، بنى اسد با بصيرت و نيت درستى جنگ كردند و گروهى از آنها زخمى شدند.
            بعد از اينكه شب فرا رسيد، ضحاك با لشگريان خود حركت كرد و در حران فرود آمد، هنگام صبح مالك آنها را تعقيب كرد و حران را محاصره نمود
            (الغارات/ترجمه فارسی ، ص 169)
            —-
            3-فتح ولايت جزيره به دست مالك اشتر
            گويند كه اهل جزيره هواخواه امير المؤمنين عثمان بودند و با معاوية بن ابى سفيان قرارى داشتند و با او بيعت كرده بودند. چون امير المؤمنين على (ع) از حال ايشان خبر يافت و دانست كه ايشان متابعت معاويه مى‏كنند، اشتر نخعى را بخواند و امارت ولايت جزيره بدو داد. ضحّاك بن قيس الفهرىّ«442» آن وقت كه از قبل معاويه امارت جزيره را داشت، چون خبر يافت كه اشتر نخعى روى بدان ولايت آورده است، كس فرستاد و اهل رقّه را از آمدن اشتر اعلام داد و رفع او را از ايشان مدد خواست. ايشان جمعى انبوه را ساخته كردند. سمّاك بن مخرمه را بر ايشان امير گردانيده، به مدد ضحّاك فرستادند.
            چون اشتر با لشكر كوفه به نزديك حرّان رسيد ضحّاك و سماك با لشكرى كه داشتند بيرون آمدند و با اشتر جنگ كردند. از بامداد تا شبانگاه جنگ قايم بود و عاقبت الامر ضحّاك منهزم شده، پناه به حصار حرّان برد و اشتر به در حصار حرّان فرود آمده او را در بندان مى‏داد. معاويه از كيفيّت احوال خبر يافت، پسر خالد بن وليد عبد الرّحمان را با فوجى سوار و پياده به مدد ضحّاك فرستاد. اشتر از آمدن ايشان خبر يافته از در حصار حرّان برخاست و پيش روى ايشان گرفت. در صحراى رقّه دو لشكر به هم رسيده [184 ب‏] جنگى سخت برفت. عاقبت اشتر بر ايشان ظفر يافت‏
            (الفتوح/ترجمه فارسی ص 446)

            در هیچیک از این اسناد کهن نشانی از این وجود ندارد که اهالی حران یا رقه یا قرقیسیا مسیحیان باشند یا خود علی علیه السلام از آنجا گذشته باشد بلکه نزاع بر سر گماشتگی در این مناطق بین گماشته معاویه یعنی ضحاک و گماشته علی علیه السلام یعنی مالک اشتر نخعی صورت گرفته است.
            موفق باشید
            —————–
            علی کبیری:خب شما به علت تعصب وعدم آشنائی به زبانهای دیگر از مدارک تاریخی راجع به مسیحیان حرّان اطلاع ندارید. ولی عدم اطلاع شما از وجود مسیحیان در حرّان شاهدی بر این مدعا که در صدر اسلام و قبل و بعداز آن مسیحیان در آنجا حضور نداشته اند نیست. محض اطلاع شما مسیحیت درقرن اول میلادی از ادسا به حرّان نفوذ کرد و مسیحیان آنجا هم از شاخۀ مسیحیان آشوری بوده و حرّان بخصوص مرکز مهم مسیحیت در بین النهرین علیا بوده است.
            و همانطور که از متن انگلیسی ارائه شده از جانب شما و کلمۀ “should” برمیآید، علی پیش از شروع جنگ به اهالی حرّان دستورداده بود که در جنگ بین او ومعاویه “باید” طرف اورا بگیرند و آنها هم از روی اجبار وترس پذیرفتند ونه آنکه قلباً مایل به چنین کاری باشند.
            به هر حال، این بحث بخاطر مجاب کردن شما نیست. زیرا که تعصب شدید شما و وابستگی مالی به منابع قدرت به شما اجازه نمیدهد تا واقعیات را اگر هم که قلباً پذیرفته باشید، بپذیرید. ولی جای خوشبختی باقیست که سایر کاربران این سایت متوجه تفاوت بین عدم واقع بینی شما و دیگرانی که با شما وارد بحث میشوند، شده اند. به همین سبب است که به نظرات شما مرتباً نمره های منفی میدهند.
            ——
            سید مرتضی
            12:29 ب.ظ / مارس 26, 2017
            بحث علمی تاریخی متکی به اسناد چه ربطی دارد به وابستگی مالی به منابع قدرت؟ شما نمی توانید بدون ایراد اتهام و طعنه به طرف گفتگو ببحث ادامه دهید؟ تعصبی که وانمود می کنید از آن خالی هستید همین نیست که قدرت روحی بحث علمی بدون انگ زدن به مخالف فکری را ندارید؟
            در مورد واقعه حرّان،بحث ما مربوط است به انسانهای ساکن در قرن هفتم میلادی (قرن اول هجری)،فرض کنید ادعای بدون سند شما مبنی بر نفوذ مسیحیت و مسیحیان آشوری ادسا به حران درست و مطابق با واقع باشد،توجه به این معنا نمی کنید که ادعای نفوذ و مهاجرت شما شش قرن=6 قرن =600 سال با قرن اول هجری (قرن هفتم میلادی) تفاوت زمانی دارد؟! اینکه در قرن اول میلادی گروهی مسیحی در جایی ساکن بوده باشند(بر فرض صحت اصل مدعا) دلیل این می شود که 600 سال بعد و هنگام وقوع جنگ صفین هم ساکنان آنجا مسیحی بودند و همه بدست علی بن ابیطالب قتل عام شدند چون این تحلیل عمیق تاریخی در پاراگرافی از یک نوشته غیر معلوم السند و غیر معلوم المولف به انگلیسی ترجمه شده است؟! من پرسیدم شما که حتما تعصب ندارید و احتمالا به زبان از من مسلط ترید روشن کنید ورق پاره های سریانی ترجمه شده به انگلیسی در دانشگاه لیورپول مربوط به کدام کتاب معتبر سریانی و کدام مولف است و آن پاراگراف از کجا نقل شده است؟ پاسخ یک پرسش علمی تاریخی این است که طرف گفتگو را به تعصب و وابستگی به منابع مالی قدرت متهم کنید؟! شما علیرغم رفتن به آنجاهایی که مدعی تمدن هستند،کی از تمدن و اخلاق انسانی گفتگو برخوردار می شوید؟
            ———-
            این نقطه پایان یک بحث تاریخی بود که دوستان ملاحظه می کنند ،این نقطه پایان! اکنون نقطه آغازی است برای علی کبیری برای :نقد شخصیت و زیر سوال بردن سیادت طرف گفتگو ،سر به دیوار کوفتن ،و پرخاشگری و توهین شخصی به مخالف فکری! سنت همیشگی کم آوردن در بحث ها و بن بست و برخورد شدید با دیوار تناقض!

             
          • سید دوباره برای رد گم کردن زد به صحرای کربلا و تکلیف اون 100+ دروغ بالاش را رو روشن نکرد. بقول شاعر:

            پول عقدو کی میده؟/ ولش کن ورپریده

             
      • در مورد سیادت و آموزه های اسلامی اجازه دهید آموزه های اسلامی را اهلش بیان کنند نه دین شناسان مدرن با اینهمه تناقض در فهم نصوص دینی یا تاریخی.
        برخلاف تصور شما، معیار در سیادت در اسلام که منشا برخی آثار مثل جواز گرفتن خمس یا حرام بودن گرفتن صدقه واجبه است ،انتساب به هاشم بن عبد مناف جد پیامبر اسلام است ،خواه این انتساب از طریق دخت گرامی پیامبر باشد خواه از طریق پدری مثل همه ائمه و فرزندان آنها که از طریق علی بن ابیطالب سلام الله علیه نیز به هاشم بن عبد مناف مربوط می شوند ،ببیان فقهی ،عنوانی که موضوع برخی احکام شرعی مثل جواز اخذ خمس یا حرمت اخذ زکوات و امور دیگر است عنوان “هاشمی” است نه عنوان “سید” که عنوانی احترامی و عرفی بوده و هست ،بنابر این همه نسل هایی که به ائمه علیهم السلام منتسب می شوند سید و هاشمی هستند ،هم باعتبار انتساب فرزندان علی علیه السلام بفاطمه و انتساب فاطمه سلام الله علیها به رسول خدا که منتهی می شود به هاشم بن عبد مناف جد ایشان ،و هم باعتبار انتساب به ائمه هدی علیهم السلام چه از طریق امام حسن و چه از طریق امام حسین علیهما السلام که به علی بن ابیطالبی ختم می شوند که ایشان هم از طریق پدر به هاشم بن عبد مناف منتهی می شوند.بنابر این مطلبی که مورد اشاره شما قرار گرفت مربوط می شود به بحث خمس و حرمت اخذ زکات که در این بحث فقط ساداتی که از طریق پدر سید هستند می توانند اخذ خمس کنند و صدقه و زکات گرفتن بر آنان حرام است نه اینکه کسی که از طریق مادر به ائمه و فاطمه ختم می شود سید نیست.حتی در فقه برخی از فقهاء مثل مرحوم سید مرتضی قدس سره معتقدند که کسی که از طریق مادر سید است هم گرفتن خمس بر او جایز است.
        علاوه بر این و فارغ از معیار بودن انتهاء به هاشم بن عبد مناف ،درمورد فاطمه سلام الله علیها ،که دختر رسولخداست ،برحسب عرف “ابن البنت”(پسر دختر) نیز ابن (پسر) است ،و روایاتی مثل روایت معروف نبوی در اشاره به امام حسن و امام حسین :هذان ابنای قاما او قعدا ،یعنی ایندو (حسن و حسین) فرزندان من هستند چه قیام کنند و چه قیام نکنند و روایات فراوان دیگری نظیر این موید همین مطلبند،بنابر این همه فرزندان فاطمه فرزندان رسولخدا هستند و روی همین نکته است که فارغ از بحث خمس و زکات ،در ابوابی مثل “ارث” یا “وقف” همین معیار “ابن البنت ابن” یعنی فرزند دختر فرزند شخص است معیار است و پسران دختر شخص وارثند چنانکه پسران پسر وارثند،بنابر این روشن شد که روی معیار ها و آموزه های اسلامی،در انتساب به پیامبر نیازی به وجود فرزند ذکور برای ایشان نبوده است و همه فرزندان نسل اندر نسل ائمه علیهم السلام که هم از طریق مولا علی و هم از طریق فاطمه سلام الله علیها به هاشم بن عبد مناف ختم می شوند همه “هاشمی” یا باصطلاح متاخر امروزی “سید” محسوبند.

         
        • شیخ مرتضی بجای این همه سفسطه و صغرا کبرا چیدن برو سر اصل مطلب که همانا گرفتن خمس از مسلمین شیعه هست برو البته اگر تست ژنتیکی بدهی و ثابت کنی که از نسل فاطمه و علی هستی ! درضمن چرا خارج از ایران اینقدر سید سید نمیکنند وکسی به سیادت افتخار نمیکند ؟ تست ژنتیکی فراموش نشود !

           
    • سید همینکه چنین کامنتهائی باعث می شود که شما مسلمین درافشانی کنید و حقیقت اسلام را برملا کنید بهترین و سودمندترین نتیجه است! در زیر لطفا به افاضات سید توجه کنید!
      …………
      اسلام با یهودی و یهودیت بعنوان یکی از ادیان صاحب کتاب مشکلی ندارد مشکل با صهیونیزم و تجاوزات آن است،اسلام (اکثر فقهاء اسلام) اهل کتاب و یهود و نصاری را نجس نمی داند،حکم بنجاست مشرکان و برخی طوائف دیگر نیز تکلیفی سیاسی برای مسلمانان است.بله بودایی و هندو و حتی یهود و نصاری کافرند به این اعتبار که واکنش آنان به رسالت پیامبر اسلام و خاتم الانبیاء واکنش سلبی بوده است ،البته علی التحقیق اطلاق کافر بر کسی می شود که با روشن شدن صدق رسالت پیامبر اسلام و اعجاز قرآن و نشانه های فراوان نبوت رسول خدا ،باز آنرا انکار کند ،این را اصطلاحا می گویند کافر ،چون کافر از “کَفَرَ”گرفته می شود که بمعنای “سَتَرَ” است و …
      ….
      گویا در زمان محمد هم مناخم بیگین و شارون و نتانیاهو بوده!که در یک روز 700 نفر را علی و زبیر با دستور محمد گردن زدند و به گودال انداختند!
      ………….
      اسلام چطور با خود مسلمانها مشکل دارد؟! مطابق صریح حدیث نبوی بصرف شهادتین :وحدانیت خدا و رسالت پیامبر اسلام خون کسی که اظهار شهادتین کند محقون و محفوظ است ،اینکه مسلمان نمایانی باهداف قدرت طلبانه و تبعیت از هوای نفس خون کسانی را بریزند یا دیگرانی را سر ببرند ارتباطی با دین حنیف اسلام ندارد،آن میل و خواهش و انحراف آن اشخاص است.
      ……………
      اینو دیگه از علی بپرس که بیش از همه از مسلمین کشت و از خمینی بپرس که شریعتمداری را که اتفاقا باعث شده بود که خمینی اعدام نشود و دیگران را به اون روز انداخت!خامنه ائی که دیگر کسی نیست!
      ……….
      اینهمه آیات قرآن در توصیه به تعقل و عقلانیت و اندیشیدن در آیات تکوینی و تدوینی الهی و مظاهر خدا و شگفتیهای طبیعت و تشویق به تسخیر طبیعت و اعماق آسمانها ،و آنهمه سفارشات پیامبر اسلام به فراگیری علم و دانش از گهواره تا گور و از بلاد نزدیک تا دوردستهایی مثل چین ،چطور اسلام با علم و دانش و تجدد مشکل دارد؟!
      ……
      این دیگه سید محشره!بقول عبید: اسلام دینی است که موقع ورود سرالتت را می برند و موقع خروج سر خودت را!سید جان علم بخودی خود مهم نیست نتیجه علم و خردورزیست که در مخالفت با اسلام است چون فرد مسلمان خردورز به خرافات غیره علمی نمی تواند باور کند و خروجش هم که به سربه نیست شدنش می انجامد!بنابراین عقل و علمی که اسلام محترم میدارد مثل حرفهای شما سفسطه و مغلطه است.

       
      • دوست محترم مهرداد گرامی…با سپاس از لطف ومرحمت شما و با آرزوی سالی پربار برای شما و همۀ دوستان ارجمند. ضمناً همانطور که ملاحظه میفرمائید، سید مرتضا دوباره سیماش اتصالی کرده و فیوز پرانده. شما از جانب من وکیلی جوابشو بذاری کف دستش. رو که نیست، فقط آستر کم داره.

         
        • جناب کبیری گرامی این شیخ مرتضی که من بارهای بار به دروغ گویی و کذب گویی متهمش کرده ام و جرئت و توان پاسخ گویی را ندارد و چون میداند که مستند سخن میگویم به غار خود پناه میبرد و در مورد شما و مزدک هم که میگوید خارج نشنی و چه وچه که لایق سخنانش خودش هست من بارهای بار اعلام کرده ام که حتی مخارج ایاب و ذهاب و خورد وخوراک وی را میدهم جرئت کند و فقط یک بار ( با اینکه میگوید طهرانی هست ! ) به انجمن قلم بیاید و با جناب نوریزاد رخ به رخ شود البته اگر جناب نوری زاد اجازه بفرمایند ایشان هیچ گونه لب تاپ جهت مراجعه و تقلب به همراه نداشته باشد و با بنده رودر رو مباحثه کند اگر توانست بنده و جناب نوریزاد را قانع کند که فبها والا کذاب مشخص میشود . وطن پرست مشخص میشود و از همه مهم تر اطلاعاتی مشخص میشود . قبول ؟

           
      • 1- در مورد یهود بنی قریظه بارها در این سایت بحث های مفصل داشته ایم،یهود بنی قریظه بجهت یهود بودنشان مجازات نشدند ،بلکه بجهت خیانت و نقض عهدی که در جنگ خندق کرده بودند مطابق قرار دادی که خودشان امضاء کرده بودند مجازات شدند ،چون پیامبر وقتی بمدینه رفتند با یهود و نصارای آنجا معاهده بستند و آنها را در دین خودشان آزاد گذاشتند ،و یهود بنی قریظه نه تنها پیمان با پیامبر را زیر پا گذاشتند و او را باری نکردند بلکه خودشان آتش بیار معرکه جنگ احزاب بودند که نزدیک بود اسلام و مسلمانان را ریشه کن کنند ،در مورد عدد کشتگان یهود بنی قریظه نیز اختلافات سندی و تحلیلی وجود دارد ،قبلا در همین سایت بلطف یکی از دوستان بسندی کهن دست یافتیم که عدد آنها را “چهل” نفر گزارش کرده بود (الاموال ابن زنجویه).و برخی از مورخان مثل مرحوم شهیدی نیز با قرائن روشن تاریخی اعداد دیگر مثل 700 را اغراق آمیز دانشته اند.
        —-
        2- در مورد جنگهایی که در صدر اسلام واقع شد،اثر جنگها جنگهای دفاعی یا دفع شر و توطئه بود و در معرکه نیز جنگ حلوا پخش نمی کنند ،می کشید و اگر نکشید می کشندتان ،در پنج ساله حکومت علی نیز علی هرگز ابتدای بجنگ نکرد و این مخالفان و ناکثین و قاسطین و مارقین بودند که جنگ را به علی تحمیل کردند. در زمان معاصر نیز مجازات محاربانی که اعلام جنگ مسلحانه کردند و هزاران نفر از مسلمانان ایران را ترور کردند و قصد براندازی نهائی داشتند را کشتار یا قتل عام نمی توان نامید.علاوه بر این مگر جنگها در طول تاریخ فقط بین مسلمین بوده است؟ جنگ اول و دوم جهانی را مسلمان بوجود آورد یا یهود و نصاری و فاشیست و سکولار بودند که از میلیونها کشته پشته ساختند؟
        —-
        3-در مورد علم ،باز تاکید می کنم اسلام با هیچ دانش تجربی ریاضی فلسفی و غیر از اینها تعارضی ندارد ،بله نتیجه علم مورد استفاده عموم بشریت است ،عبید معروف به شعر و مزخرف گوئی است ،در بحث های علمی تاریخی عقیدتی کسی به شعریات و جفنگیات استناد نمی کند مگر خالی دستان و خالی بندان ،سر آلت را بریدن تصادفا مورد تایید همان علم است که مرثیه آنرا می خوانید!،و تغییر باور متکی به تحقیق و بررسی (نه غرض و مرض سیاسی و بولهوسی) بخودی خود سبب قتل نیست ،ارتدادی که منجر به بوق و کرنا و تبلیغ علیه اسلام و اخلال به امنیت اعتقادی جامعه می شود موجب سر به نیست شدن است مثل چرندیات همین عبید زاکانی ،وگرنه شک و سوال و تحقیق و تداوم بررسی خودبخود سبب تحقق عنوان ارتداد نیست.پس نه عقل در اسلام محکوم و مطرود است و نه علم به همه اجناس آن.

         

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

85 queries in 1547 seconds.