هیچ به این فکر کرده اید که با این همه روز و ماه و سالی که سرداران و نظامیان رهبری در سوریه و درحوالی اسراییل حضور داشته و دارند، چرا تا کنون حتی یک فشنگ یک فشنگ یک فشنگ به سمت اسراییل شلیک نکرده اند؟ با همه ی درشتگویی ها و رَجَزهای سی و هشت ساله ی انقلابیون از آقای خمینی و خامنه ای گرفته تا سرداران و ملاها و آیت الله ها و کت شلواری هایِ حوالیِ بیت رهبری؟ که: ما می زنیم و تل آویو و حیفا را با خاک یکسان می کنیم؟ دلیلش را بگویم؟ دلیلش این است که در آن روزهای نخست، حضرات را گمانِ خماری بر این بود که این خودشان بوده اند که انقلاب را رهبری کردند و بساط شاه را بر چیدند و رقبایی چون نهضت آزادی و مجاهدین و توده ای ها و چریک ها و چهره های شاخصی چون چمران را روفتند و برچیدند.
ماه عسل انقلاب که سپری شد، و کودکانی که ورجه کنان از هرکجا بالا رفته بودند از دیوار سفارتخانه ها به زیر آمدند، خیلی زود حالی شان شد که ای عجب، آب اگر می خورده اند در رصد اسراییل و روس و آمریکا بوده. اکنون در ادامه ی همان زمین خوردنِ ناگهانی جلوی چشم مردم دنیا، بقیه ی راه را سینه خیز می روند تا کسی گمان بر بی خردی شان نبرد. اما این تو بمیری دیگر آن تو بمیری نیست. اینجور که از سکوت مرموز منطقه می شود فهمید، در معادلات اسراییل و روس و آمریکا، تاریخ مصرف حضرات به پایان آمده و با وسط کشیدن پول عرب ها و دلالیِ ترکیه و هزارتوی بالاتری ها قرار است فتیله ی جماعت ولایی در ایران پایین کشیده شود. گرچه ته مانده گرمای آن هیاهوهای بی پشتوانه شاید شعار بدهد که: کِی بوده که ابرقدرت ها بفکر سرنگونی نظام نبوده باشند؟، می گویم: جاذبه ی شیعه گستری، رایحه ای بود که زیرک تر ها جلوی دماغ گنده های نظام گرفتند تا هم پول مردم را بالا بکشند و هم فرصت ها را دود کنند و هم اسم و نقش آشکار ایران را در امتداد جنایتکاران جنگی به ثبت جهانی برسانند و نشان همگان بدهند.
این دو دلیل، یعنی بی بنیگی و از هم دریدگیِ داخلی، و دور خیز بالاتری ها برای تصویب سند و مدرک جهانی دال بر مداخله گری و جنایتکار بودنِ نظام ولایی در افغانستان و بحرین و یمن و سوریه و لبنان و فلسطین و نوار غزه و حتی نیجریه، دو دلیلی است که سابق براین نبود. اکنون همه ی منطق ها و مدرک ها و فرصت ها برای یک جراحی اساسی در پیکره ی حضرات ولایی مهیا شده است. من رعشه را در بی قراری ها و سراسیمگی حضرات می بینم.
کاش در معادلات و حادثه هایی که یک به یک و در آینده ای نزدیک رو می شود، مردم ایران از جایگاه سیاهی لشگری و گوسفند گونگی و زائریِ امامزادها به جایگاه درست و تعیین کننده اشان فرا برده می شدند. این تنها راه رهایی کشور از هزار توی حادثه های در کمین است. شاید گنده های منطقه و جهان در گام نخست، و در نشست های بدون ایران شان، تصمیم بر این بگیرند که: ایران و سرداران و مدافعان حرمش هر چه زودتر و البته با خفت از سوریه و عراق بیرون روند. این خروج خفت بار، آغازی خواهد بود برای تنش های پشت بندش.
بهمین خاطر، دست هایم را دور دهانم حلقه می کنم و رو به بیت رهبری داد می زنم: آهای، می دانم که صدای مرا می شنوید؟ پس می گویمتان: تنها راهی که در این عنقریبِ دریده شدن و فرو ریختن برای شما باقی مانده، و تنها داروی شفا بخش بیماریِ بیت رهبری و سردارانِ سپاه و ملاهای حکومتی، “مردم” اند. مردمی که از گودال سیاهی لشگری و زائری امامزاده ها و روالِ متداولِ چاکری، به جایگاه درست و شعوری شان کوچیده باشند و سر رشته های اراده ی کشور را در دست گرفته باشند. پتانسیل درونیِ من برای نگارشِ این متن، جز عبورِ سلامت گونِ سرزمین مان ایران و عبورِ بی آسیبِ ایرانیان از معبر وهزارتوی این حادثه های در کمین نیست. من دلم برای یکپارچگیِ سرزمین مان می تپد. اما آیا گلوی سیری ناپذیران را مجال و مهلتی هست برای پرهیز از ولعِ خامخواری؟ چه بسیار سیری ناپذیرانی که لقمه در گلو ریق رحمت را سر کشیدند و هیچ نیز به این نیندیشیدند که: کم بخور اما بمان!
اینستاگرام: mohammadnourizad
تلگرام: telegram.me/MohammadNoorizad
ایمیل جدید: mnoorizaad@gmail.com
تماس با ادمین تلگرام: mohammadnourizad@
محمد نوری زاد
———————————————————
سخن روز – 26 اسفند 95
سخن روز – 24 اسفند 95
مصاحبه:
مصاحبه ی محمد نوری زاد با صدای آمریکا در باره ی “چراییِ برآمدنِ احمدی نژاد” – بیستم اسفند نود و پنج
تحلیل هفتگی محمد نوری زاد در گفتگو با دُرّ تی وی در باره ی این که : هاشمی رفت و هیچ انگار در این سی و هشت سال نشانی از وی نبوده و نیست!!
|
جمهوری اسلامی،نه:اصل دین و تصوف یعنی اطاعت بی چون و چرا وبه قولی لسان بسته در برابر زعیم و پیامبر و پیر و مراد.پس جمهوری با دین و تصوف جور در نمیاد و حتی اگر پیامبر یا پیر اول خوب و دلسوز باشد این بمعنی خوب بودن جانشین وی نیست.جمهوری اسلامی مانند کچل موفرفری میباشد.اگر جمهوری میخواهیم،وظیفه مون احترام به قانونه و اگر دین و تصوف میخواهیم،وظیفه مون تبعیته.سپاس
دوستان گرامی…بعداز بحثهای طولانی بی نتیجه با ملا مرتضی بطور حتم //////////////////////////////////////////////، لازمست تا با اسم واقعی خود دراینجا نظر بدهد ونه اینکه با اسم مستعار مرتضی. مضافاً به اینکه این مرد (اگر این صفت شایستۀ وی باشد) که بطور 100 در صد مدافع بی چون وچرای حکومت ولائی وحتی اعمال خلاف آن میباشد. پس پشت اسم مرتضی پنهان شدن وی چیزی جز ترس او از شناخته شدن در نتیجۀ ادعاهای پوچ و دروغهای شاخدار وی نزد عموم نیست. ثانیاً- برخلاف آنکه وی سید رضی را بیکاره خطاب کرده است، خودِ او یکی از بی کاره ترین بیکاره هاست. اگر خودش را با نام واقعی در اینجا معرفی میکرد، امکان این بود تا بیکارگی وی برعارف وعامی هم عیان شود. ثالثاً- براساس اینکه وی خودرا یک روحانی مسلمان به همه معرفی کرده است، نامبرده وخانواده اش از محل بودجۀ عمومی مملکت که متعلق به ملت میباشد، سد جوع میکنند. بخصوص اینکه ما به عنوان بخشی ازمردم این آب و خاک به کررات در همین سایت مخالفت خودمان را نسبت به تخصیص بخش اعظمی از بودجۀ این مملکت جهت تأمین معاش ملاها ابراز کرده ایم. بنابراین، برطبق آموزه های اسلامی خودشان، حتی اگر یک نفر از مردم رضایت به تخصیص این بودجه برای این عده آدمهای فاقد شغل و بیکاره ندهد، نانی که از گلوی اینها و بخصوص این مرد وخانواده اش پائین میرود، نان حرام است. پس بر این مبنا چنین فردی حرامخواربوده و روحانی بودن او از درجۀ اعتبار ساقط است. رابعاً- مسلمان بودن وی با توجه به اینکه در بحث مربوط به سورۀ الإسراء با اینجانب و درماندگی وی از پاسخگوئی منطقی درمورد پروازشبانۀ پیغمبر اسلام بر پشت الاغ پرنده به آسمان هفتم (حال بماند که آسمان را به عنوان یک ساختمان هفت طبقه محسوب کردن، چیزی جزجهل مطلق نیست) و منجمله پیش نمازی ارواح پیامبران پیش از خود از طریق توسل به اسرائیلیات، معرف این واقعیت است که این مرد حتی از سواد ابتدائی حوزوی عاری بوده و به هنگام درماندگی در بحثهای تاریخی درمورد مدعیات اسلامی، از منابع یهودی کمک میگیرد که بزرگ آیت الله ها وآموزه های حوزوی و مکتبی که وی مدعی وابستگی به آنست، توسل به آنها را بارها و بارها نهی کرده وضد اسلامی دانسته اند. خامساً- این مرد در هرمناسبتی وپیش از آغاز سخن، طرف مقابل را بی سواد یا کم سواد معرفی کرده وبه این وسیله سعی میکند تا بی سوادی خود را از نظر خواننده پنهان دارد. در صورتی که تشبث به چنین کاری از نظر منطق نوعی از مغالطه بوده و بی سواد نامیدن مخاطب دلیلی بر با سوادی طرف دیگر بحث نیست. البته بی سوادی این مرد مدتهاست که بر همگان روشن شده است. سادساً- سید رضی با بررسی موشکافانۀ مدعیات مجتهدین و تاریخ پردازان شیعه، بدرستی ثابت کرده است که چنین مدعیاتی جز مشتی ادعاهای بی اساس و بی خردانه نیستند. اما اینکه این مرد اشاره به “قرآن ها” از سوی مورخین گذشتۀ اسلامی را میخواهد با ورق ورق شدن قرآن اثبات کند، چیزی جز ماله کشی از جانب او نیست. بخصوص که بطور مرتب از “امکان واحتمال” وقوع چنین کاری بر اساس تحلیل ناقص خود کمک میگیرد. اما واقعیت آنست که این مورخین اسلامی و این آقایان مدعی علوم دینی که درهر مورد به موشکافیهای فیلسوف مآبانه پرداخته و میپردازند، میتوانستند بجای گزارش از سرِ نیزه کردن “قرآن ها” ازسرِ نیزه کردن “ورقهای قرآن” نام ببرند ونه از قرآن ها. بنابراین، استدلال سید رضی در نفی گزارشهای مورخین اسلامی بسیار خردمندانه و منکوب کننده است. سابعاً- درادامۀ تأئید استدلال سید رضی، اینجانب به قتل عام مردم حرّان درنتیجۀ خشم و کینه توزی علی اشاره کرده ام. درمقابل، این مرد از من درخواست مدرک تاریخی کرده است، که البته چنین درخواستی حق اوست. مدرک تاریخی شامل ترجمه از منابع سریانی غیر اسلامی قرن هفتم میلادی به شرح زیر است:
The Seventh Century in the West Syrian Chronicles, (introduced, translated and annotated by Andrew Palmer), P 187
ثامناً- بدون جانبداری از فتوحات تازیان و به عنوان یک فرد بی طرف، باید به این واقعیت اشاره کنم که معاویه یکی از یزرگترین سرداران صدر اسلام بوده و اهل سنت از او با احترام و با عنوان “حضرت معاویه رضی الله عنه” نام میبرند. گذشته از آنکه وی فرمانده قابلی در فتوحات سرزمینهای غربی در مواجهه با رومیان بوده، درحمایت از نشر وبسط معارف یونانی درمیان نومسلمانان نیز پیش قدم بوده است. وی اولین کسی بود که پس از مشاهدۀ درماندگی مسلمانان در بحث با کشیشهای مسیحی، عدۀ زیادی از آن کشیشها را دردربار خود استخدام کرد و از آنها خواست تا به آموزش فلسفه ومنطق یونانی به نومسلمانان بپردازند و به پیرو آن کشیشهای مسیحی و مسیحیان را مورد احترام قرارداد. علت طرفداری مسیحیان میانرودان از معاویه در مقابل علی بر همین اساس بود. تاسعاً- هردومنبع مستند تاریخی!! شیخ مرتضی با نامهای وقعة صفین و الغارات از نوشته های نصر ابن مزاحم میباشند ونصر ابن مزاحم 160 سال پس ازجنگ صفین میزیسته وبراساس قال قال و حدثنا…تاریخ نویسی کرده است. منبع موثق!! سوّم، مروج الذهب نوشتۀ مسعودی است که وی 230 سال پس جنگ معاویه و علی تازه به این دنیا چشم بازکرده بود. منبع مستند!! چهارم ابن الاثیر است که 500 سال پس از جنگ صفین تازه از مادرش متولد شده بود. مضافاً به اینکه منابع تاریخی نوشته شده پس از نصر ابن مزاحم، چیزی جز رونویسی از گزارش وی نیستند. ولی گزارش نصر نیز بر اساس قال قال، حدثنا و غیره نوشته شده است. همچنانکه سال گذشته بطور علمی ثابت شد، گزارشهای شفاهی و سینه به سینه، هیچ گونه ارزش علمی و تاریخی ندارند.
تذکر: به سبب اینکه ملا مرتضی از اصطلاخات عربی بسیارمشعوف میشود، اینجانب شماره های ترتیب را به عربی نوشتم.
1-مطالب اولا تا سادسا که نشانه “مردانگی، وجدان،شجاعت و اخلاق”! نویسنده است ارزش پاسخگوئی ندارد.
2- در مورد سادسا :همفکر مورد اشاره این نویسنده چیزی را “اثبات” نکرد بلکه صرفا همراه داشتن قرآن یا بخشی از قرآن و بالا بردن قرآن یا بخشی از قرآن را “استبعاد” کرد بدون توجه به متن های تاریخی ،و خردمندان واقفند که “استبعاد” غیر از “اقامه دلیل و اثبات مدعاست”.
چیزی که من گفتم این بود که مطابق گزارش متون تاریخی هم قرآن بزرگ دمشق که همراه سپاه معاویه بود توسط ده نفر مشترکا بالای نیزه ها رفت ،و هم بدستور معاویه هرکس هر چیزی از سور قرآن همراه داشت را بالای نیزه خود بست ،و این امر ممکنی است و محیر العقول هم نیست.نیز گفتم در عرف متشرعان هم به “مجموعه مصحف و قرآن” قرآن گفته می شود و هم به بخشی از آن.فهم این نیز امر صعبی نیست مگر بر غرض ورزان.
3-ارزشگذاری و ارزیابی شخصیت تاریخی معاویه ربطی به بحث پیش گفته نداشت ،باشد معاویه یکی از صحابه و کاتبان وحی و از سرداران اسلام بوده باشد ،این چه ارتباطی با طغیان او علیه خلیفه مورد بیعت عمومی و بر سر نیزه کردن قرآنها در پایان جنگ صفین داشت؟!
4-“هردومنبع مستند تاریخی!! شیخ مرتضی با نامهای وقعة صفین و الغارات از نوشته های نصر ابن مزاحم میباشند”.(کبیری)
هردو کتاب “وقعه صفین” و “الغارات” متعلق به “نصر بن مزاحم” است بنازم به این سواد و این منبع شناسی مدرن!
جهت اطلاع دین شناس مدرن! :کتاب “صفین” یا “وقعه الصفین” البته متعلق به نصر بن مزاحم است ،اما کتاب الغارات متعلق است به ” ابو اسحاق ابراهيم بن محمد ثقفى كوفى (م 283).
5- اینکه مولفین کتب تاریخی متاخر از وقایع اتفاق افتاده هستند و با زنجیره ای از روات و اسناد می رسند به اشخاصی که در زمان واقعه بوده اند یا اصلا حسا واقعه را رویت کرده اند ،از لوازم لاینفک تاریخ شناسی مکتوب است ،چند کتاب تاریخ مکتوب سراغ دارید که مولفان آن خودشان در عصر واقعه حضور داشته اند یا حسا وقایعی را که در کتاب خود نقل می کنند دیده اند؟! معنای تاریخ مکتوب اصلا استناد به سلسله نقل های صاحب کتاب تا شاهدان ماجرا در زمان واقعه است ،این اختصاصی به تاریخ مکتوب اسلامی هم ندارد ،در تمام تاریخ نویسی های مکتوب در شرق و غرب چنین است که صاحب کتاب سلسله های سندی دور یا نزدیک تا اصل واقعه داشته اند ،بنابر این اگر بنای ما این باشد که فقط تواریخی را معتبربدانیم که صاحب کتاب در متن واقعه حضور داشته است ،بنابر این باید باب استناد به تارایخ مکتوب را کلا ببندیم! و در این بحث نیز ما از واقعه ای سخن می گوییم که در جامعه اسلامی اتفاق افتاده است و راویان آن مسلمین بوده اند ،البته هر کتابی و هر صاحب کتابی معمولا سلسله رواتی برای خود دارد تا اصل واقعه و اینطور نیست که اسناد همه کتب متاخر و متقدم مشترک باشند بنابراین نیازی به کپی کردن از نصر بن مزاحم وجود نداشته است و سند کتابها همه مشترک نیست ،اگر مدعی اشتراک هستید اسناد یک یک این کتابها را مرور و ارائه کنید.علاوه اینکه استناد به نزدیکترین منبع به اصل واقعه ،امری رایج در تاریخ نویسی است.
6- می رسیم به اینکه “گزارشهای شفاهی و سینه به سینه، هیچ گونه ارزش علمی و تاریخی ندارند”.
این سخن جداگانه باید بحث شود،لکن اگر چنین است چرا خود این نویسنده برای ریفرنس به ماجرای “حران”و ادعای قتل عام مسیحیان حران توسط علی علیه السلام پس از صفین ،به یک کتاب سریانی مترجم به انگلیسی ارجاع داده است؟ آیا نویسنده این کتاب خود در حران حضور داشته و شاهد قتل عام! مسیحیان توسط علی بوده است؟! یا شاید علم غیب داشته است؟! بالاخره در تاریخ مکتوب چه سریانی چه یونانی ،چه عربی ،چه فارسی و چه هرزبانی ،مولف کتاب در گزارش یک واقعه یا باید حضور داشته باشد و حسا ماجرا را ببیند یا استناد به نقل راویان پیش از خود کند تا راوی حسی واقعه.این کتابی که نویسنده به آن ارجاع داده است که متن آن از سریانی به انگلیسی ترجمه شده ،مولف آن حاضر در واقعه حران بوده یا استناد به روات پیش از خود کرده است؟!
7-عبارتی در ریفرنس داده شده هست در مورد حران به این صورت :
At the time of the civil war between ‘Ali and Mu’iwiya,
‘Ali had sent word to all Mesopotamians that they should be his allies
against Muciiwiya. When he had reached Siffin on the Euphrates he
had sent word to the people of Hank and they promised to come and
help him against Mu’iwiya. But when Mu’iiwiya had amved and the
battle had begun, the Harrinites had fought on his side instead. So
when Mu’iiwiya had returned to Damascus, ‘Ali had gone to Harrin
and put most of the citizens to the sword. There had actually been
blood flowing out at the gate of the city. For this reason many
Harrinites marched with Muciwiya and fought in that final battle
&tween Mu’iiwiya and the partisans of ‘Ali. And still today the
Hambites honour Yazid, the son of Muciiwiya, because of his
Adying enmity towards the party of ‘Ali. lp. 2821
—-
بسیار خوب شما این عبارت را ارائه کردید،لطف کنید مشخص کنید که ماخذ این مطلب چیست و این پاراگراف از کجا نقل شده ،آیا مولف سریانی این نوشته از حاضران در واقعه حران بوده است یا از ناقلان؟ علاوه اینکه چطور می شود چنین واقعه ای بدنبال جنگ صفین واقع شده باشد و هیچ ردی از آن در تواریخ کهن اسلامی دیده نمی شود؟! آیا کشتن و جنگ و دشمنی کردن که امر رایج زمان های قدیم بوده نقل آن منحصر می شود در کتابهای سریانی؟! مگر تاریخ نویس اسلامی روددربایستی دارد که این واقعه را نقل نکند؟ مگر کشت و کشتار متقابل علی با دشمنانش در جمل و نهروان و صفین نقل نشده؟! حالا تسلط شما بر زبان از من بیشتر،شما آنرا دقیق ترجمه کنید ،اینکه من می فهمم این است که خیانت و عهد شکنی حرانیان مربوط به جنگ نهائی بوده که با معاویه علیه علی هماهنگ شده بودند.
بسیار خوب…پس شیخ مرتضی هم موافق است که شدت خونریزی مردم حرّان بدست سپاهیان علی بحدی بود که از دروازۀ شهر خون بیرون میزد. چنانچه ملاحظه میشود، ایشان حتی جملۀ انگلیسی متن مشروح بالا را نیز به عنوان شاهد درتأئید نوشتۀ اینجانب، آورده اند.
There had actually been blood flowing out at the gate of the city
با سپاس از تأئید شما. امیدوارم درسال نو بتوانیم برهه های تاریک بیشتری از تاریخ اسلام را به کمک همدیگر روشن کنیم.
اما توضیح درمورد حمایت مردم حرّان از معاویه براین اساس است که معاویه اولین کسی بود که پی به دانش کشیشان مسیحی در فلسفه و منطق یونانی برد و از آنها در آموزش ملاهای مسلمان کمک گرفت و مسیحیان را مورد تفقد و نوازش قرارداد. (لطفاً به پژوهشهای شرق شناسان در دانشنامۀ آکسفورد مراجعه فرمائید:
The Oxford Handbook of Late Antiquity)
به همین سبب، مسیحیان میانرودان که درحکومت معاویه مورد حمایت او بودند، همواره درجنگها از وی حمایت میکردند. بخصوص، براساس قسمت آخر پاراگراف انگلیسی که شیخ مرتضی به آن استناد کرده و مربوط به کتابیست که من هم به آن اشاره کرده بودم، حتی یزید فرزند معاویه نیز از مسیحیان و مسیحیان میانرودان و عراق حمایت کامل میکرد. درنتیجه برای ارزیابی شکست حسین و یارانش در کربلا متوجه این نکته باشیم که بعلت حضور و سکونت مسیحیان در بخشهای بسیاری از شمال تا جنوب عراق، مردم آن سرزمین به یزید پسر معاویه گرایش داشتند و اکثر سپاهیان یزید در آن واقعه را نیز مسیحیان تشکیل میدادند.
البته علت بحکومت رسیدن معاویه بیعت عدۀ زیادی از سران قبائل عرب بود که درجلسه ای با بلندکردن دست راست او را به حکومت منصوب کردند.
لطفا با سفسطه به فهم خوانندگان و من توهین نکنید،شما ریفرنسی ارائه کردید که من آنرا دانلود کردم ،و عبارت فوق الذکر در آن را در همان پیج 187 یافتم ،من کجا اصل استناد را تایید کردم که شما چیزهایی بر آن متفرع می کنید؟ اصلا به پرسش های من در ذیل این عبارت توجه کردید؟ بله این عبارت حاکی از مدعای شما در مورد برخوردی نظامی بین علی علیه السلام و اهالی حران که به علی قول داده بودند ودر عین حال خیانت کردند و او را یاری نکردند و در جنگ نهائی معاویه را یاری کردند است ،ما می خواهیم بحثی تاریخی را روشن کنیم یا صرفا می خواهیم تبلیغات سفسطه آمیز کنیم؟ شناسنامه این کتاب که نشر دانشگاه لیورپول است می گوید سه نفر بسرپرستی آندرو پالمر،متنی سریانی را در مورد وقایع قرن هفتم میلادی (قرن اول هجری) به انگلیسی ترجمه کرده اند،این کتاب هم وقایع سوریه غربی را پوشش می دهد،خوب حالا بحث ما بر سر مترجمان کتاب نیست ،من بحثم این بود که اصل این کتاب در زبان سریانی از کیست؟ و استناد آن بکدام گزارشها یا راویان است؟ اینکه در یک پاراگراف چیزی را که مطابق مدعای شماست اینجا ترجمه کرده اند مثبت ادعای شماست؟ من در پاورقی های مربوط به همین پاراگراف 112 چیز مشخصی نیافتم ،شما توضیح دهید این پاراگراف در اصل سریانی از کجا اخذ شده است در مورد چیزی که اثری و ردی از آن در تواریخ معتبر اسلامی وجود ندارد، و اصل سریانی کتاب متعلق به کیست؟
علاوه بر این منطقه حران (harran) منطقه ایست که فعلا در جنوب شرق ترکیه فعلی واقع شده است ،این صحیح است که قدیم این مناطق را بین النهرین می گفته اند ،لکن بررسی های تاریخی نشان می دهد که منطقه حران جایگاه صابئین و ستاره پرستان بوده است نه مسیحیان.پس یک اشکال و پرسش این بود که چطور واقعه ای به این اهمیت بعد از صفین و در آن نواحی اتفاق میفتد (بقول شما قتل عام مسیحیان) و هیچ رد و اثری از آن در هیچیک از کتب تاریخی مسلمانان وجود ندارد؟
و مطلب دیگر اینکه اصلا حران جایگاه مسیحیان نبوده است ،آنجا محل استقرار ستاره پرست ها یا صابئه بوده است،و تاریخ می گوید در این منطقه حران تنها دو برخورد نظامی بین ایرانیان و رومیان واقع شده که بشکست رومی ها انجامیده و چیزی بیش از این نیست.
و نکته مهمتر اینکه مگر شما علی المبنا نگفتید که گزارش های تاریخی با وساطت روات کم یا زیاد، ارزش تاریخی ندارد؟! چطور اینجا استناد می کنید به کتابی سریانی و نامعلوم از حیث مولفی که طبعا نمی توانسته حاضر در واقعه باشد وحکایت او طبعا مستند به روات قبل از خود است؟! شما بجای سفسطه اینکه بله فلانی پاراگرافی از این کتاب ترجمه شده را نقل کرد پس مطلب ثابت شد پس حالا برویم سراغ ادعاهای دیگر که معاویه چه کرد و یزید چه جور بود و اینها، این پرسش ها را پاسخ دهید و از موضوع خارج نشوید.
اضافه کنم،من در بررسی دیگری در نرم افزار کتب تاریخی به اسناد دیگری دست یافتم حاکی از درگیری هایی در حران و رقه و قرقیسیا بین مالک اشتر از جانب علی و ضحاک از جانب معاویه ،در این مناطق و محاصره و پیروزی مالک بر آنان ،در همه این اسناد متفقا هست که ساکنان آن مناطق در آن اعصار حامیان عثمان بودند که از کوفه و جاهای دیگر بآنجا گریخته بودند نه مسیحیان ،بنگرید:
1-جنگ اشتر و ضحاك
معاوية بن ابى سفيان، ضحاك بن قيس را بر سر- زمينهايى كه در اختيار داشت يعنى حرّان و رقّه و رها و قرقيسيا گماشت. طرفداران عثمان كه به روزگار او در كوفه و بصره اقامت داشتند از آن دو شهر گريخته و در حكومت معاويه ساكن جزيره شده بودند. اشتر به قصد دستگيرى ضحاك بن قيس آهنگ حرّان كرد و چون ضحاك ازين خبر آگاه شد به مردم رقّه پيام فرستاد و از ايشان كمك خواست و آنان به امداد او شتافتند، چه بيشتر اهل آن شهر در آن روزها از عثمانيان بودند و به سردارى سماك بن مخرمه وى را يارى دادند. ضحاك به قصد مقابله با اشتر به راه افتاد و در مرج مرينا واقع در ميان حرّان و رقّه به سماك بن مخرمه پيوست. از آن سوى اشتر (از قرارگاه خود) حركت كرد تا بر سر ايشان درآمد و جنگى سخت درگرفت كه تا شب هنگام ادامه يافت و ضحاك با همراهان خود گريخت و تمام شب راه پيمود، تا سپيدهدم به حرّان رسيد و بدان (شهر) درآمد. چون اشتر صبحگاه از ماجرا آگاه شد در پى ايشان تاخت تا آنان را در حران به محاصره گرفت. وقتى اين خبر به معاويه رسيد او عبد الرحمن بن خالد را با سپاهى سواره به يارى ايشان فرستاد و چون اشتر ازين تجهيز آگاه شد فوجهاى خود را بياراست و به سربازان پياده و سوار خويش آماده باش داد، آنگاه خطاب به حصاريان ندا درداد: هلا، قبيله در امان و خانوادهها (يتان) محترم است. (با اين وصف) آيا شما روباهان فرارى از حصار فرود نمىآييد؟ (چرا) چون سوسمار در رخنه سنگها پناه گرفتهايد؟ پس بانگ برآوردند: اى بندگان خدا لختى درنگ كنيد، به خدا سوگند در مىيابيد كه شما را (بىسبب) بدينجا كشاندهاند. آنگاه اشتر پيش رفت تا بر مردم رقّه گذشت و آنان از درگيرى با او ترسيدند و سپس به پيشروى ادامه داد تا به قرقيسيا رسيد و آنان نيز از مخافت او هراسيدند (و درگير نشدند و اشتر بازگشت). چون خبر انصراف اشتر به عبد الرحمن بن خالد رسيد او نيز بازگشت
(پیکار صفین/ترجمه وقعه الصفین،نصر بن مزاحم ،ص 27)
—-
2-معاويه، ضحاك بن قيس را به سرزمين جزيره فرستاد تا در مناطق تحت نفوذ او كه عبارت بودند از حران، رقه، رها، و قرقيساء حكومت نمايد، در اين هنگام گروهى از طرفداران عثمان، از كوفه و بصره بيرون شدند و در آن منطقه كه در اختيار معاويه بود، ساكن شدند.
اين جريان به مالك اشتر رسيد و او بطرف ضحاك حركت كرد، هنگامى كه خبر مالك باو رسيد، براى مردمان رقه، پيام فرستاد و از آنها كمك خواست آنها هم به يارى ضحاك برخواستند، زيرا همه طرفداران عثمان بوده و از على عليه السّلام فرار كرده بودند.
اين جماعت به سركردگى سماك بن مخرمه، اجتماع كردند و در جائى بنام «مرج مرينا خود را آماده جنگ نمودند در اين هنگام اشتر از راه رسيد و بين آنها جنگ در گرفت، بنى اسد با بصيرت و نيت درستى جنگ كردند و گروهى از آنها زخمى شدند.
بعد از اينكه شب فرا رسيد، ضحاك با لشگريان خود حركت كرد و در حران فرود آمد، هنگام صبح مالك آنها را تعقيب كرد و حران را محاصره نمود
(الغارات/ترجمه فارسی ، ص 169)
—-
3-فتح ولايت جزيره به دست مالك اشتر
گويند كه اهل جزيره هواخواه امير المؤمنين عثمان بودند و با معاوية بن ابى سفيان قرارى داشتند و با او بيعت كرده بودند. چون امير المؤمنين على (ع) از حال ايشان خبر يافت و دانست كه ايشان متابعت معاويه مىكنند، اشتر نخعى را بخواند و امارت ولايت جزيره بدو داد. ضحّاك بن قيس الفهرىّ«442» آن وقت كه از قبل معاويه امارت جزيره را داشت، چون خبر يافت كه اشتر نخعى روى بدان ولايت آورده است، كس فرستاد و اهل رقّه را از آمدن اشتر اعلام داد و رفع او را از ايشان مدد خواست. ايشان جمعى انبوه را ساخته كردند. سمّاك بن مخرمه را بر ايشان امير گردانيده، به مدد ضحّاك فرستادند.
چون اشتر با لشكر كوفه به نزديك حرّان رسيد ضحّاك و سماك با لشكرى كه داشتند بيرون آمدند و با اشتر جنگ كردند. از بامداد تا شبانگاه جنگ قايم بود و عاقبت الامر ضحّاك منهزم شده، پناه به حصار حرّان برد و اشتر به در حصار حرّان فرود آمده او را در بندان مىداد. معاويه از كيفيّت احوال خبر يافت، پسر خالد بن وليد عبد الرّحمان را با فوجى سوار و پياده به مدد ضحّاك فرستاد. اشتر از آمدن ايشان خبر يافته از در حصار حرّان برخاست و پيش روى ايشان گرفت. در صحراى رقّه دو لشكر به هم رسيده [184 ب] جنگى سخت برفت. عاقبت اشتر بر ايشان ظفر يافت
(الفتوح/ترجمه فارسی ص 446)
—
در هیچیک از این اسناد کهن نشانی از این وجود ندارد که اهالی حران یا رقه یا قرقیسیا مسیحیان باشند یا خود علی علیه السلام از آنجا گذشته باشد بلکه نزاع بر سر گماشتگی در این مناطق بین گماشته معاویه یعنی ضحاک و گماشته علی علیه السلام یعنی مالک اشتر نخعی صورت گرفته است.
موفق باشید
خب شما به علت تعصب وعدم آشنائی به زبانهای دیگر از مدارک تاریخی راجع به مسیحیان حرّان اطلاع ندارید. ولی عدم اطلاع شما از وجود مسیحیان در حرّان شاهدی بر این مدعا که در صدر اسلام و قبل و بعداز آن مسیحیان در آنجا حضور نداشته اند نیست. محض اطلاع شما مسیحیت درقرن اول میلادی از ادسا به حرّان نفوذ کرد و مسیحیان آنجا هم از شاخۀ مسیحیان آشوری بوده و حرّان بخصوص مرکز مهم مسیحیت در بین النهرین علیا بوده است.
و همانطور که از متن انگلیسی ارائه شده از جانب شما و کلمۀ “should” برمیآید، علی پیش از شروع جنگ به اهالی حرّان دستورداده بود که در جنگ بین او ومعاویه “باید” طرف اورا بگیرند و آنها هم از روی اجبار وترس پذیرفتند ونه آنکه قلباً مایل به چنین کاری باشند.
به هر حال، این بحث بخاطر مجاب کردن شما نیست. زیرا که تعصب شدید شما و وابستگی مالی به منابع قدرت به شما اجازه نمیدهد تا واقعیات را اگر هم که قلباً پذیرفته باشید، بپذیرید. ولی جای خوشبختی باقیست که سایر کاربران این سایت متوجه تفاوت بین عدم واقع بینی شما و دیگرانی که با شما وارد بحث میشوند، شده اند. به همین سبب است که به نظرات شما مرتباً نمره های منفی میدهند.
بحث علمی تاریخی متکی به اسناد چه ربطی دارد به وابستگی مالی به منابع قدرت؟ شما نمی توانید بدون ایراد اتهام و طعنه به طرف گفتگو ببحث ادامه دهید؟ تعصبی که وانمود می کنید از آن خالی هستید همین نیست که قدرت روحی بحث علمی بدون انگ زدن به مخالف فکری را ندارید؟
در مورد واقعه حرّان،بحث ما مربوط است به انسانهای ساکن در قرن هفتم میلادی (قرن اول هجری)،فرض کنید ادعای بدون سند شما مبنی بر نفوذ مسیحیت و مسیحیان آشوری ادسا به حران درست و مطابق با واقع باشد،توجه به این معنا نمی کنید که ادعای نفوذ و مهاجرت شما شش قرن=6 قرن =600 سال با قرن اول هجری (قرن هفتم میلادی) تفاوت زمانی دارد؟! اینکه در قرن اول میلادی گروهی مسیحی در جایی ساکن بوده باشند(بر فرض صحت اصل مدعا) دلیل این می شود که 600 سال بعد و هنگام وقوع جنگ صفین هم ساکنان آنجا مسیحی بودند و همه بدست علی بن ابیطالب قتل عام شدند چون این تحلیل عمیق تاریخی در پاراگرافی از یک نوشته غیر معلوم السند و غیر معلوم المولف به انگلیسی ترجمه شده است؟! من پرسیدم شما که حتما تعصب ندارید و احتمالا به زبان از من مسلط ترید روشن کنید ورق پاره های سریانی ترجمه شده به انگلیسی در دانشگاه لیورپول مربوط به کدام کتاب معتبر سریانی و کدام مولف است و آن پاراگراف از کجا نقل شده است؟ پاسخ یک پرسش علمی تاریخی این است که طرف گفتگو را به تعصب و وابستگی به منابع مالی قدرت متهم کنید؟! شما علیرغم رفتن به آنجاهایی که مدعی تمدن هستند،کی از تمدن و اخلاق انسانی گفتگو برخوردار می شوید؟
مقصود از استبعاد در جزئیات مسائل تاریخی چیست؟ وقایع جنگ صفین و از جمله حیله عمروعاص در بالا بردن قرآن بر نیزه ها در کهن ترین متون تاریخی مثل “وقعه الصفین” نصربن مزاحم و بسیاری از کتب سیر و تاریخ سنی و شیعه آمده است ،این مساله اختصاصی به شیعه ندارد،می توان گفت نقل ها در کتب تاریخ اهل سنت بیشتر است،این اختصاصی به شیعیان ندارد،درواقع اصلا این مصداق فضیلت سازی برای علی نبوده است که کسی بگوید اینها جعل شده است،عبارت هایی را از باب نمونه از ترجمه کتب تاریخی نقل خواهم کرد،اینها را خود اهل سنت بیشتر نقل کردند که وقتی نشانه های شکست در سپاه شام آشکار شد معاویه قصد فرار داشت و عمروعاص مکار چاره جویی کرد،خود این فراز از تاریخ اصلا مبدا پیدایش فرقه ای بنام خوارج شد،بعدها اینها مشکلاتی در جامعه اسلامی ایجاد کردند بعد هم جنگی براه انداختند با علی،علی احتجاجات و نامه هایی در این مورد با آنان دارد،خود عمرو عاص بعدها در نامه ای به معاویه بر این حیله خود به معاویه مباهات کرد،بعد کسی برای خودنمائی مسائلی را مطرح می کند! این مسائل از متواترات تاریخی است ،اگر بنای انسان بر استبعاد و انکار صرف باشد این کار آسانی است در همه تواریخ مکتوب دنیا هم می توان در مورد جزئیات مسائل تاریخی انگشت بر ابهامات گذاشت و چیزهایی گفت یا لودگی کرد.استبعاد که دلیل بر نفی وقایع تاریخی نمی تواند باشد.آنچه که در صفحات تاریخ مکتوب هست این است که گفتند هرکس قرآنی با خود دارد آنرا بر فراز نیزه ببندد و بالا بگیرد، تعبیر قرآن یا مصحف هم ،هم بر کل قرآن صدق می کند هم بر کلیت قرآن ،شما اگر سوره مطول بقره را روی کاغذی ،پوستی،چوبی یا هرچه بنویسید و آنرا با خود حمل کنید می توانید به آن اشاره کنید بگویید این قرآن است ،نیازی نیست که کلیت قرآن را حمل کرده باشند یا کلیت قرآن را سر نیزه کرده باشند،حمل و نگهداری بخشی از قرآن برای تبرک یا قرائت هم امر رایجی بوده است ،بنابر این فرضا هیچ قرآنی با دست نوشته های ریز روی پوست ها هم امکان تحقق نداشته باشد هیچ نیازی نبوده است که هرکسی بار سنگینی از پوستها یا چوبها با خود حمل کند! علاوه اینکه قرآن سر نیزه معنایش این نیست که یک مصحف کامل مثلا صحافی شده و مجلّد را با نوک نیزه سوراخ کنند و آنرا بالای سر ببرند! ممکن است حتی پوست ها یا اوراق پراکنده را بر فراز نیزه ها بسته باشند یا قرآن واحدی را که سپاه حمل می کرده است تفریق به اجزائی کرده باشند و سر نیزه ها بسته باشند،اصلا من و شما چه میدانیم امکان اینکه حقه بازهایی مثل عمرو عاص و معاویه کاغذ پاره ها یا مکتوبات دیگری را سر نیزه کرده باشند وجود ندارد؟ اینها محال عقلی یا وقوعی است؟! آنچه متواتر هست این است که آنها چنین تظاهر و حیله ای بکار بردند و در سپاه علی اختلاف افکندند و بازی جنگ را بردند،علاوه بر این مطابق نقلهایی در الصفین نصر بن مزاحم و دیگر کتب ،آنها مصحف جامع مسجد دمشق را هم همراه داشتند،تاریخ می گوید ده نفر نیزهایی را کنار هم گرفتند و آن مصحف کامل را بالای نیزه قرار دادند و فریاد کردند که قرآن حَكَم بین ما باشد.این جزئیات احتمالی این واقعه بوده است و کسی نمی تواند با استبعاد یا شوخی و لودگی جزئیات وقایع متواتر تاریخی را انکار کند مگر اینکه دلیل تاریخی بر عدم وقوع اصل ماجرا آورد ،به این گزیده ها توجه کنید:
1- تميم بن حذيم گويد: فرداى ليلة الهرير در برابر خود چيزهايى مانند پرچم در جلو صفوف لشكر شام ديديم. چون هوا روشن شد ناگهان ديديم تمام آنها قرآنهايى است كه بر نيزهها بسته بودند. جمعا پانصد مصحف به چشم مىخورد. آنان با صد مصحف به استقبال على (ع) آمدند و در هر طرف لشكر دويست مصحف قرار دادند. آنان سه نيزه را به هم بسته و مصحف مسجد اعظم را بر آنان جاى داده و ده نفر آن را نگه داشته بودند. شاميان بانگ برآوردند: اى اهل عراق كتاب خدا در ميان ما و شما
(پیکار صفین/ترجمه وقعه صفین،ص 657)
—-
2- چون عمرو ديد كه عراقيان دليرى مىكنند و كارزار سخت شده از مرگ ترسيد بمعاويه گفت آيا ميخواهى يك پيشنهاد بكنم كه بر اتحاد و اجتماع ما بيفزايد و موجب تفرقه و نفاق آنها گردد؟ گفت آرى. گفت ما قرآنها را بر سر نيزه بالا مىبريم و مىگوئيم قرآن ميان ما و شما حكم باشد اگر بعضى از آنها قبول نكنند بعضى ديگر خواهند گفت بايد حكم قرآن را قبول كنيم همين مخالفت موجب تفرقه و نفاق (و سستى) خواهد بود. اگر هم همه قبول كنند ما جنگ را براى مدتى متوقف خواهيم كرد آنگاه (معاويه و اتباع او) قرآنها را بر نيزهها افراشتند
(کامل ابن الاثیر،ج10 ص 102)
—-
3-عمرو بن عاص در جنگ صفين به معاويه بسيار خدمت كرد و با مكر و فريب موجب پيروزى او شد، هنگامى كه شكست در لشكر شام ظاهر شد و لشكر عراق خود را به معاويه نزديك ميكردند، معاويه از وى چاره خواست، او هم گفت: قرآن را بر سر نيزه كنيد و قرآن را حكم قرار دهيد آنها هم قرآنها را بالاى نيزه بردند و در لشكر على عليه السّلام اختلاف ايجاد كردند.
(الغارات/ترجمه،ص 530)
—-
در اين روز كه روز جمعه بود اشتر سالار ميمنه على بود و نزديك بود فتح كند كه مشايخ اهل شام بانگ برداشتند «اى گروه عرب شما را بخدا حرمها و زنان و دختران را حفظ كنيد» معاويه گفت «اى پسر عاص آن حيله نهانى خود را بيار كه از دست رفتيم» و حكومت مصر را بياد او آورد عمرو گفت «اى مردم هر كه قرآنى با خود دارد بر سر نيزه بلند كند» قرآنهاى بسيار در سپاه بلند شد و غوغا برخاست كه فرياد ميزدند: «كتاب خدا ميان ما و شما حاكم است بعد از اهل شام كى در بندهاى شام را حفظ خواهد كرد و كى بجهاد روم و ترك و كفار خواهد رفت؟»
(مروج الذهب/ترجمه ج1 ص 747)
—
از این دست عبارات حاکی از وقوع اصل قضیه در کتب تاریخ اهل سنت و شیعه فراوان است که من اکتفاء بهمین چند عبارت مترجم کردم ،بنابر این روش استبعاد در خصوصیات وقایع تاریخی برای انکار وقایعی که حکایت وقوع آنها آنهم از سوی کسانی که داعی بر کذب نداشته اند روش عقلائی و خردمندانه ای نیست.
تصحیح:
ناصحیح :تعبیر قرآن یا مصحف هم ،هم بر کل قرآن صدق می کند هم بر کلیت قرآن .
صحیح:تعبیر قرآن یا مصحف، هم بر کل قرآن صدق می کند ،هم بر اجزاء قرآن و بعض قرآن.
استاد گرانقدر خواهش میکنم نظزتان را راجع به این عکس بگوئبد !! ایا توهین بیشتر از ابن میشود
استاد ارجمند با درود ، این مطلب را خواندم حیفم امد با دیگران به اشتراک نگذارم :
یارانه …
جوابِ دندان شکنِ علی دایی به روحانی: یارانه مردم عربستان اگر به واحد تومان حساب کنید در هر روز مقدار
289,600 تومان به حساب یک شهروند عربستان واریز میشود که در ماه میشود: 8,688,000 تومان،
چه به حساب کسی که گدا هست چه کسی که چند رستوران داشته باشد فرقی ندارد فقط باید شناسنامه عربستان را داشته باشد و عرب باشد.
حال هم اکنون یارانه مردم ایران را در روز حساب میکنیم میشود روزی 1,500
تومان و در ماه 45,000 تومان.
در واقع به طور کلی یعنی هر یک نفر از شهروندان عربستان در ماه تقریبا یارانه 173 شهروند ایرانی را از دولت میگیرد.
هر روز هم دولت میخواد ان را قطع کند
عربستان نفت دارد، ایران هم نفت و گاز دارد، عربستان برای مردمان خودش هزینه میکند، ایران هم برای مردمان…!؟
برای همین است که تمام کارگران ساختمانی، رستورانی، فاضلابی و…
در دبی، امارات و عربستان، یا ایرانی هستند یا فیلیپینی.
ولی حتی یک کارگر عربی در ایران وجود ندارد.
برای همین در عربستان هیچ گدایی وجود ندارد…
با این حال، دولت عربستان تاکید کرده که (یارانهها را از ماه رمضان سال بعد، 20درصد افزایش خواهد داد.)
یارانه نقدی عربستان عمومی نیست و رقم مقایسه شده بین نیم میلیون عرب و 76 میلیون ایرانی صحیح نمی باشد!
…………
پاسخ شایعه
1. یارانه نقدی در عربستان عمومی نیست و اختصاص به فقرا و افراد بیکار دارد! این آمار به ادعای دولت سعودی در ابتدای سال 2012 تنها 554 هزار نفر را در بر می گرفت!
2. مبلغ این یارانه نقدی دو هزار ریال عربستان است که حدودا معادل یک میلیون و 600 هزار تومان می باشد، نه هشت میلیون و 688 هزار تومان!
http://yon.ir/Yaarane
3. کارشناسان اقتصادی آن را کم کاری دولت در ایجاد فرصت شغلی برای این جوانان دانسته و به آن معترضند. فقر و نابسامانی در این کشور به سبب عدم توزیع عادلانه ثروت از خط قرمز فراتر رفته است.
http://yon.ir/Serwat
4. برخلاف ادعاهای شایعه، زندگی شش میلیون عربستانی زیرخط فقر است، 80 درصدسعودی ها منزل شخصی ندارند و عربستان دومین کشور بیکار خاورمیانه است!
http://yon.ir/Faghr
5. بحرانهای شدید اجتماعی و سیاسی در عربستان و نارضایتی عمومی باعث شده تا یارانه نقدی ابزاری برای جلوگیری از شورشهای مردمی قرار گیرد! بانک جهانی حتی ثروتمندان عربستان را نیز به حمایت دولت وابسته میداند!
http://yon.ir/Shuresh
6. بخش عظیمی از سرمایه های مردم عربستان، توسط آل سعود صرف کمک به ترویج تفکرات سلفی و تکفیری در سراسر جهان می شود!
http://yon.ir/Takfir
http://yon.ir/Takfir1
7. مبالغ سنگینی از بودجه عربستان صرف حمایت و پشتیبانی از گروههای تروریستی و تکفیری مانند داعش می شود که فقط در یک مورد آل سعود ۳۰۰ میلیون دلار به داعش در سوریه پرداخت!
http://yon.ir/Maali
8. آل سعود برای تجاوز به یمن از سرمایه های مردم هزینه می کنند که در 9 ماه گذشته به 200 میلیارد ریال عربستان رسید. این رقم معادل یارانه 100 میلیون عربستانی و برابر با یارانه 180 سال این کشور است!
http://yon.ir/Mojtahed
9. یارانه نقدی عربستان به حدود نیم میلیون نفر پرداخت می شود اما ایران به 76 میلیون نفر یارانه پرداخت می کند! اگر کل رقمی که ایران بابت یارانه نقدی پرداخت می کند به همان تعدادی که عربستان یارانه می دهد پرداخت شود، سهم هر نفر حدود 6 میلیون و 300 هزار تومان خواهد شد که چندین برابر همت دولتمردان آل سعود است!
——-
http://shayeaat.ir/post/452
اخوند مرتضی
یارانه مردم عربستان از پول نفت داده میشود در حالیکه یارانه مردم ایران ار جیب مردم. از طریق افزایش نرخ آب و برق و گاز و …(همون قانون مضخرف هدفمندی یارانه ها برای دزدان و اختلاس گران)
ملای شیاد و دروغگو و هذیان باف و سفسطه گر:
کاش این یارانه داده نمیشد و قیمتها به همان سال قبل از طرح دزدی حکومت برمیگشت.چرا ، چون
بررسی قیمت کالاها قبل از قاتون هدفمندی و دقیقا یکسال بعد از ان متوجه میشوی که 10 برابر این مبلغ از جیب ملت برداشت میشود:
1- قیمت دلار از 990 تومن به 3400 تومن
2- قیمت خودرو های داخلی مثل پراید از 6 میلیون به 17 میلیون
3- قیمت سکه از 200 هزار تومن به 800 هزار تومن
4- بنزین لیتر 80 تومن به 700 تومن
و بقیه کالاها
در عربستان قیمت کالا از 20 سال پیش تا الان ریالی تغییر نکرده است.
ضمنا مستنداتی که گذاشتی از نوع آخوندی و حوزه علمیه قم هست.
از همه مهمتر،دروغگویی شما آخوندا اینه که همین مبلغ اندک رو هم با منت و نداریم پرداخت میکنید،در حالیکه چندین برابر این مبلغ یارانه را از جیب مردم بینوا برداشت میکنید. به این حساب و کتاب توجه کن.البته اگر حساب بلدی و علم غربی نیست:
الان در سال حدودا 35000 میلیارد تومن یارانه داده میشه ، در حالیکه از فروش مابه التفاوت فقط یک قلم بنزین(9 تا کالاست مثل نفت سفید ،نفت کوره، نفت گاز، cng و…)در سال بالغ بر 26000 میلیارد تومن درآمد دولت کسب میکند. (در رور فقط 73 میلیون لیتر فروخته میشه،تفاوت قیمت بنزین 80 تومنی با 1000 تومنی ضربدر 365 روز) حال شما درآمد دولت از 8 قلم کالای دیگر را هم حساب کنید.
من حساب کردم ، درآمد دولت 4 برابر مبلغ پرداختی یارانه ست.به استثناء سایر اقلامی که دولت خود تولید و میفروشد و گران شده مثل: سیمان،فولاد،محصولات پتروشیمی ،خودرو ، و …..
/////////////
مردم چه میگویند؟
“رها
۲۷ ۱۲ ۱۳۹۵ ۱۶:۴۹
من در سال ۸۹ به راهپیمایی روز قدس رفتم وسرچهار راه ولیعصر جمعیت حرکت نمیکرد وقطعنامه پایان راهپیمایی را از طریق بلندگو شنیدیم وراهپیمایی تمام شد .وقتی که شروع کردیم به برگشتن یه عده لباس شخصی که مامور بودند وچند نفری هم بیسیم داشتند شروع کردند به تشکر کردن که برادرا زحمت کشیدد و محبت کردید وخسته نباشید گفتن ومن جا خوردم که درسته ما برای فلسطینیها امدیم ولی انگار صاحب مجلس وکسانی که میدیدیم از ان سود میبردند و این راهپیمایی را درجهت تثبیت خود بحساب میاورند .حالا به هموطنان عزیزم عرض میکنم که هرچهار سال یکبار این مترسک رییس جمهوری را علم میکنند و از حضور مردم در انتخاب بین بد و بدتر فقط حضور مردم برای انها مشروعیت میاورد و از ان استفاده میکنند و یک سوال هم از دوستان دارم ایا شما در غذا خوردن و نوع لباس وانتخاب اسم برای بچه هایتان باز هم بین بد وبدتر انتخاب میکنید ودر کل بد وبدتر اسمشان روش است وما دنبال خوب وخوبتر باید بگردیم وفقط یک بار از انتخابات فاصله بگیریم خودشان را جمع میکنند ویه فکری بحال خود میکنند وگر نه همینجوری سواری را ادامه میدهند واوضاع بد تر خواهد شد.”
http://www.radiofarda.com/a/f4_sadeghi_slams_tweet_concern_arrest_activists/28374009.html
ای مردم عزیز فقط 5 دقیقه وقت بزارید بروید توی این سایت ببینید اعضای شورای شهر تهران بهم چی میگن . حیرت می کنید لطفا فقط گوش کنید . ببینید مملکت ما به چه روزی افتاده .!!!!
https://www.youtube.com/watch?v=Ax98LHeS3Gk
هااااا در آستانه سال نو از آقا درخواست وکنم که امسال را سال : سقوط اخلاقی مضاعف و بی تربیتی ملی : نامگذاری وکند که خیلی برازنده جمهوری اسلامی برره بید و تنها دست آورد نهادینه شده بید البته در کنار قتل و غارت و چپاول هاااا
در پایان خدمت آقای نوری زاد و همه دوستان سلام عرض وکنم .
دادستان/* کل کشور: هر هفته ۱۶ تا ۲۰ هزار کانال تلگرام فیلتر میشود و کافی نیست.
مش قاسم: یارو خیال میکنه مثلا همین ۳۰-۴۰ پیشه که بشه صدای همه رو با زور و تهدید خفه کرد. تو اگه هفته ای ۱۶۰ تا ۲۰۰ هزار کانال تلگرام هم فیلتر کنی دردت دوا نمیشه. مشکل توی نادان بیچاره هستی که ۱۴۰۰ دیر به دنیا آمدی.
/* ک
اسرائیل به سوریه حمله هوایی کرد ! آی آخوندها دست بجنبونین برین سوریه با قوم یهود بجنگین . ببینیم که چقدر وطن پرست هستین !!!!
با درود بسیار بر جناب آقای محمد نوری زاد.
فرا رسیدن سال نو و نووز باستانی که بزرگ یادگارِ نیاکانِ نیک و پاک آئینمان در تاریخ میباشد را بحضور جنابعالی و خانواده محترمتان٬ دوستان و دوستداران شما تبریک و شادباش عرض کرده و بهترین ها را همراه با تندرستی و بهروزی برایتان آرزو دارم.
————–
سپاس دوست گرامی
به امید سالی نیک و سرشار از شادمانی و رشد
.
سلام برادر
طبق این سند نمره نظام در تدبیر و امید صفر است
موشک خودمان مجانی علیه خودمان
سلام برادر عزیز
این سند نادانانی و جاسوس بودن فرماندهان مملکت است
غرض از این مقدمه ایت است که در جنگ میان علی ومعاویه وقتی از طرف مخالفین قرانها بر سر نیزه ها رفت خوارج که در سپاه علی اکثریت داشتند بروی علی شمشیر کشیدند که جنگ را متقف کند….
—————————————————————————————
دوستان گرامی
شما فکر میکنید در انزمان که قران تازه کتابت شده انهم روی مثلا ده هزار پوست :
اولا )- چند جلد قران ده هزار پوستی نوشته شده که هزاران نفر از خوارج هر کدام یک جلد انرا بر نیزه کنند!؟
ثانیا)-اگر هر صفحه این قران که از یک پوست تشکیل شده را دارای نیم کیلو وزن فرض کنیم ، یک قران با مشخصات تقریبی فوق حدود پنج تن وزن خواهد داشت که با این اوصاف چگونه یک انسان قادر بوده یک قران پنج تنی را بر سر نیزه خود بلند کند!؟
ثالثا)-ان خوارجی که به عنوان سرباز عازم جنگ بوده اند به چه منظور و با چه تفکری از ابتدا هر کدام یک جلد قران پنج تنی نیز تهیه کرده و مشقت حمل انرا با خود تا جبهه و میدان جنگ متحمل شده اند!؟
و رابعا)- این سربازها که هیچکدام ابدا سواد خواندن و نوشتن نداشته اند چرا و برای چه کاربردی هرکدام یک قران پنج تنی همراه خودشان به جنگ اورده اند؟!
و خامسا)- اگر کل این موضوع واقعیت داشته باشد و ان سربازان فاقد سواد خواندن هرکدام یک قران پنج تنی همراه خود داشته اند و انرا بر نیزه استوار کرده اند ، انگاه بنظر من مردم انزمان باید به کسی ایمان می اوردند که با امکانات انزمان نیزه این خوارج را با چنان الیاژی ساخته که پنج تن بار بر ان می گذارند و ان نیزه خم نمی گردد زیرا همانا که معجزه اصلی این بوده.
سید رضی گرامی…تحلیل خردمندانۀ شما و سایر دوستان فرهیخته نوید از این واقعیت میدهد که دروغپردازیهای تاریخی ملاها زیر ذره بین منطق مورد بررسی نقادانه قرار گرفته و دوران تحمیق مردم در حال سپری شدن است.
ضمناً در جنگ خانوادگی صفین بین علی و معاویه همانطور که از مدارک بجامانده از شاهدان غیر اسلامی و عینی واقعه به ما رسیده است، مسیحیان میانرودان جانب معاویه را گرفتند و پس از بی نتیجه ماندن جنگ و بازگشت لشکر معاویه به سوریه، علی که قبلاً آنها را به اتحاد با خود فرا خوانده و از جانب گیری مسیحیان بسیار خشمگین شده بود، پرجمعیت ترین شهر آن روز بنام حرّان را مورد حمله قرار داد و چنان کشت و کشتار بی رحمانه ای از اهالی آن بعمل آورد که بنا به گفتۀ مورخین، از دروازۀ شهر خون بیرون میزد.
تاریخ اسلام باید از سوی مورخین بی طرف بر اساس مدارک و اسناد جدیدی که هر روزه توسط پژوهشگران عرضه میشوند، از نو نوشته شود. شوربختانه، سردمداران حکومت اسلامی کنونی برای هر چه بیشتر ماندن در عرصۀ حکومت، با وضع سانسور قصد دارند تا مردم را در بی خبری و نا آگاهی محض نگاهدارند. اما همانطور که اینترنت شرکتهای غول جهانی را درمقابل خرده فروشان اینترنتی دچار شکستهای فاحشی کرده و بخاک سیاه نشانده است، همین اینترنت سبب شده است تا مردم بجای دریافت اطلاعات غیرواقعی از جانب رسانه های زیر نفوذ حکومتهای توتالیتر، با دریافت اطلاعات مستند با سرعت نور از منابع موثق، به آگاهیهای غیر قابل تصوری برسند. براین اساس است که محققین علوم اجتماعی، اینترنت را خاتم الانبیاء مردم دنیا بشمار میآورند.
کبیری! باز یکی در این سایت مزخرفاتی سرهم کرد تو هم آمدی میدان کم سوادی خودت را بیشتر ظاهر کنی؟! من الان منتظرم هرکس هر مزخرفی در مورد ماجرای متواتر قرآن سر نیزه کردن سپاه معاویه و نیرنگ عمرو عاص در آستین دارد بیرون بریزد تا بعد با ارائه مدارک تاریخی و پاسخ به این ///// فردی بیکار و /// پاسخ مطلب را بدهم ،اما شما باز یک نکته تاریخی مطرح شد آمدی وسط میدان و با سرهم کردن الفاظ تبلیغاتی خودنمائی کردی؟ چند بار شد اینطور خود حق پندارانه و فرادستانه آمدی وسط میدان و آخرش //// شدی و به فحاشی روی آوردی؟ این قضیه حران را یکبار دیگر هم مطرح کردی و گفتی علی علیه السلام در بازگشت از صفین تعداد زیادی از مسیحیان را قتل عام کرد! من دفعه قبل هم ازت پرسیدم سند تاریخی تو بر این ادعا چیست ؟بعد دیدم جوابی نداشتی باز اینجا کسی چیزهایی در خصوصیات یک واقعه متواتر تاریخی مطرح کرد شما شارژ شدی و زدی بخط؟! الان درست وشفاف مشخص کن مطلبی که به آن اشاره کردی مستند به کدام کتاب یا سند تاریخی است؟
دمت گرم رضی عزیز(چون نوشته بودید که سید را به سید مرتضی داده اید تا ایشان دولپه …).خیلی حال کردم از این تیز هوشیت!
———
مزدک گرامی
دو تا از کامنت های شما را بخاطر توهین های جوربجور و تکراری بودن محتوایش – افزون تر از ده بار – حذف کردم
پوزش
.
جناب سید رضی درود بر شما وسپاس از اینکه با عقل و خرد به گفته های افسانه گون نگاه میکنید و با دلیل و مدرک دروغ ها را اثبات مینمایید . باشد که روشنگری چراغ راه شود و عقل را به کار بگیریم و دروغ هایی که آخوند جماعت برای به بند کشیدن افکار سالیان سال به خورد ما ایرانیان داده اند را پس از کنکاش هویدا کرده و به همه گان معرفی کنیم .باز هم سپاس .
مزدک عزیز
ممنون از شما لیکن ظاهرا جناب مرتضی از پیشنهاد بنده ناراحت نیز شده زیرا در کامنی این ناراحتی را ابراز کرده بود بنظر من ایشان تصور نموده من در مقابل سیادتم که به وی میبخشم خواسته نامعقولی از ایشان دارم بهر روی حالا که ایشان نخواستند بنا دارم سیادتم را در روزهای اتی و با اجازه جناب نوریزاد از طریق همین سایت به مزایده بگذارم که شرایط انرا متعاقبا اعلام خواهم کرد/با احترام
سید رضی گرامی مثل اینکه نوشتار مندر مورد جنگ صفین مبهم بوده لذا تصحیحمیکنم که منظور من لشگر معویه بود که قران سر نیزه کردند واما توضیح شمامرا روشن کرد سپاس ولی من انچه در نوجوانی شنیده بودم ولنچه در کتب تاریخ اسلام خوانده بودم اوزدم سپاس محدد از روشنگری شما
امیر گرامی
هیچ چیز مرا بیشتر از این نمی توانست خوشحال کند که دیدم نوشته اید دیدتان نسبت به موضوع روشن شده ، امید که در همه موضوعات چنین باشد./نوروزتان پیشاپیش فرخنده و مبارک باد/ با تقدیم ادب و احترام
سید مرتضی و استریپ تیز
اقا سید حرفهای خارجکی میزنی ! نظام سالانه خدا ملیون خرج یکعده مفتخور میکند برای واژه یابی خوب درخواست کنید یک واژه هم برای ما خارج ندیده ها پیدا کند تا سرگردون نشیم . هرچی فکر کردم تیز شو میتونم بفهمم اما استریپ؟؟
علی الحال از دیده شدن موی زنان تا کنار دریا که به حد اقل دو تیکه پوشش به تن دارند را فهمیدم که جرمه .
اما سکوت شما را در مقابل سیل تن فروشان در داخل و کشورهای همسایه که لازمه اش همون استریپ تیز کامل و عملیات ملزمه ان میباشد را نفهمیدم .
اقاسید چگونه استکه هجوم تن فروشان دسته جمعی که لازمه اش استریپ تیز کامل است به کشورهای عربی که بعلت غلبه عرضه بر تقاضا قیمت ان در بازار بورس بشدت سقوط کرده بلامانع اما چارتا دختر و پسر به اسم پارتی دور هم جمع بشن جرم ؟
چگونه استکه یک دختر در یک گوشه دنیا بی روسری در یک مسابقه غیر رسمی ظاهر شد مسئله امنیتی شد اما و صذ اما………
در نتیجه استریپ تیز تا زمانیکه ناقض بود جرم محسوب میشود اگر کامل شد مشگلی ندارد و خود باعث جلب توریستهای عربی میشود . به این وسیله صنعت توریسم را هم احیا کرده اید
شنیده بودم یک زمانی یارو از امریکا برای کارهای دندانپزکیش بخاطر ارزانی ان به ایران میامد چون با مابهالتفاوت قیمتها خرج سفرش مجانی میشد
و حالا هم عربه با خودش حساب میکنه با این تفاوت فاحش قیمت ….. خرج سفرش هم مجانی میشه
اهای عربها پیش بسوی پابوسی امارضا برای عشق و حال و دعا برای اخوندها یادتون نره
بازهم اقای سید مرتضی
در لابلای سایت ها و رسانه های مجازی و غیر مجازی گشتند و گشتند تا مقاله ای که خوشایند ایشان باشد بیابند و در این سایت به نمایش بگذارند تا مخالیفینش کهیر بزنند
…………………
سید مرتضی :حالا برخی در سایت شما با دیدن این مطالب و احتمالا مراجعه به لینک آن کهیر خواهند زد!
…………………
البته سند پر افتخاریست برای اقا سید سندی شش دنگ منگوله دار بخصوص که امضا امیر احمدی هم انرا مزین کرده باشد و اقای سید مرتضی پرچم این افتخار را در قله سایت نوریزاد به اهتزاز در اوردند.
………..
اقای امیر احمدی چند میگیری مقاله بنویسی ؟
و اما اقای سید مرتضی با گوش کردن حرف اخوندها احمق شده بودیم تا اینکه انقلاب شد ولی با دیدن جنایاتهای اخوندی هوشیار شدیم . با دیدن هر جنایت یک کهیر زدیم رفته رفته حجم جنایتها انقدر زیاد شد که تا فی خالدونمان هم کهیر زد که هیچ ناچارا کهیرها ۲طبقه و ۳طبقه شدند و حالا تقریبا واکسینه شدیم و جا برای کهیر زدن نداریم.
……………….
نگاهی به افاضات امیر احمدی سید پسند:
امریکا هم قرارگاه خاتم الابیا دارد و در پروژه ها شرکت میکند.
لطفا از این اقا سوال کنید
۱ – اگر قراگاه انها در یکی از ایالتها بر اثر نا اگاهی با هزینه ۳هزار میلیاردی سدی را بر روی کوههای نمک احداث کند که منجر به شوری اب رودخانه های منطقه ونفوذ اب شور به ابهای زیرمینی عنقریب اکو سیستم و کشاورزی منطقه نابود که با ده برابر هزینه اولیه هم امکان جبران این حماقت نمیباشد بفرمایید ملت . دولت . مجلس . قوه قضاییه امریکا متحدا خشتک ان قرارگاه را به سرش میکشیدند یا مدال افتخار میدادند. افتخارات از این قبیل زیاد به همین یکی اکتفا میکم
۲ – ایا قرارگاه انجا برای فرار از پرداخت عوارض گمرکی وارداتش اسکله خصوصی احداث کرده ؟
۳ – ایا ان قرارگاه اجازه دارد از شیر مرغ تا جون ادمیزاد وارد وبا قیمت دلخواهش به بازار عرضه کند و یک ریال مالیات و حساب کتاب پس ندهد؟
اقای احمدی اقای سید برای یک انسان چقدر شعور لازم است تا درک کند یک دولت برای ارایه خدمات به جامعه و ایجاد رفاه برای ملت ممر درامدش همین عوارض و مالیاتها میباشد در حالیکه ۸۰ درصد اقتصاد ممکت در چنگال این اختاپوسان که عوارض و مالیاتی نمیدهند میباشد
۴ – به سرباز امکایی به خاطر سر نگونی هواپیمای ایرانی (دشمن) مدال افتخار دادند
خیلی کم لطف بودند سر و ته قضیه را با یک مدال جمع کردند ما خودمان به قاتلین ۳۰۰۰۰ جوان ایرانی کلی امتیاز دادیم و هم اکنون یکیشون وزیر و اون یکی بر سر دم و دستگاهی که هزارن هزار میلیارد سرمایه دارد قرار داده ایم تا هر کاری که دلش میخواهد بکند هیچکس هم حق حساب رسی ندارد فقط کافی است رهبر را راضی نگه دارد ملت و دولت کشک
……………
و در پایان اگر به توصییه شما گوش کنیم و برای شیرین کاریهای این حضرات دست زدیم و هورا کشیدیم دنیا نخواهد گفت
خیلی احمق هستید همان بهتر بمیرد از این همه حماقت . حقتان همان اعضا . جنین . تن فروشی و اوارگی بدنبال یک لقمه نان ؟
با درود به جناب نوری زاد
شما در زیرنویس مطلب من این جملات را فرمودید که باید با آب طلا نوشته شود و بر سر در این سایت چسبانده شود:
“امروز آخرین نوشته های اینجوری شما و دیگرانی چون شما را منتشر کردم. از این پس هر کامنت سبک و زشت را کلا حذف می کنم.
پوزش ”
جناب نوری زاد من چند سال است که تلاش میکنم به شما با روشهای مختلف بگویم که این روش مدیریتی شما در مورد سایت روش درستی نیست. شما نه تنها نوشته های سخیف را حذف نمیکردید بلکه در بعضی مواقع با بیانات خود به اختلافات و تنشها دامن میزدید. روش من روش مقابله به مثل درست شبیه آینه است و از نوع محدّب و برجسته نگارش، که بارها گفته ام.
یکی باید به این هتّاکان و فحّاشان بفهماند که بدتر از آنها هم هست. با ” خودتی” گفتن درست نمیشود. این ” خودتی” گفتن شما من را یاد کسی می انداخت که حتی این ” خودتی” را هم زیر لبی میگفت تا بلکه به اصطلاح دلش خنک شود. ولی… وقتی به شما توهین شد باید نگاه کنی ببینی طرفت کیست و بسته به شخصیت او موضع بگیری. هیچگاه در مقابل همۀ توهین کننده ها، یک روش پاسخ گویی، جواب نمیدهد.
من از امروز به شما قول میدهم که دیگر به کسی توهین نکنم. البته من هیچگاه شروع کننده نبوده ام. در این چند سال من هرگز شروع به توهین به دیگران نکرده ام و اینکه اینطوری تخت گاز رفتم فقط برای نمایش قدرت زشتی کلام بود که هیچ حد و مرزی ندارد. بدون گفتن کلمات نمیشود زشتی کلام را نشان داد. افرادی که به دیگران به هر شکل توهین میکنند باید بدانند که اگر کسی پاسخی نداد آنرا حمل بر بزدلی یا جا زدن و ترسش نکنند و جری تر نشوند. حتی کسانی که پاسخ توهین های شما را نمیدهند اگر بخواهند، میتوانند خیلی آبدارترش را به شما تحویل دهند و نثار شما کنند.
ولی اگر شما از این به بعد در این سایت بازهم به نشر توهینهای دیگران به شخصیت های دینی، ملی و خود اشخاص اقدام کنید، دیگر به سخنان شما هم نمیشود اعتماد کرد. بدلیل بار مسئولیتی که بدوش دارید، این سلب اعتماد، جایگاه مدیریتی و نظارتی و همچنین بی طرفی شما را متزلزل خواهد کرد.
من سر قول خود هستم بشرطی که شما هم باشید. امیدوارم همۀ ما کسانی که در این سایت مینویسیم، در این روزهای پایانی سال 1395، حداقل به این نتیجه برسیم که برای زندگی در کنار دیگران، باید به اعتقادات و شخصیت دیگران احترام بگذاریم و هیچگاه در صدد تحقیر، تخطئه ی توهین آمیز و یا کنترل دیگران نباشیم.
جناب نوری زاد
در ضمن دلسوزانه بگویم که زیاد به تلگرام و آپدیت لحظه ای آن دلخوش نباشید، تلگرام امروز هست و شاید فردا نباشد. به این سایت و مطالبش کم لطفی نکنید. من، گاه میبینم شما دقیقه ای تلگرام را آپدیت میکنید ولی سایت را چند روز رها میکنید. تلگرام مانند دختران بزک کردۀ امروزی ست که وفا ندارند.
راستی چگونه میشود در تلگرام شما مطلب داد…خ خ خ
من که هر چی گشتم راهش را پیدا نکردم. باید عضو شویم یا …
اطلاع رسانی کنید. نکند شما بچسبید به تلگرام و ما از قافیه عقب بمانیم… نگرانم کردی نوری زاد!
راهنمایی در مورد دادن مطلب فراموش نشه.
و البته عمل به این گفته:
“امروز آخرین نوشته های اینجوری شما و دیگرانی چون شما را منتشر کردم. از این پس هر کامنت سبک و زشت را کلا حذف می کنم.”
راستی سبک و زشت، نوعی کلی گویی ست که ممکن است آنچه شما سبک و زشت نمیدانید نزد دیگران سبک و زشت باشد. امیدوارم با اعتماد به قوۀ تشخیص شما در آینده دچار مشکل نشویم … و … روز از نو روزی از نو … و دوباره مجبور به تزریق آدرنالین به دیگران نشوم.
سپاس از شما
خیلی با حالی نوری زاد. دوستت دارم.
————–
دوست گرامی
ما مشتاق نوشته های جاندار و فهیمانه ی شما هستیم. حیف شما و دوستانی که با کنایه و زخم زبان می زنند نیست که قلم خود را به حقارت و ناچیزی در می اندازید؟
.
جناب نوریزاد
من بسیار نادر پیش می آید که با نوشته ای از صدر تا ذیلش موافق باشم ،این نوشته دوستمان یکی از آن نوشته هاست که من دقیقا با همه اجزائش موافقم و اینجا شهادت می دهم که این دوست با اینکه از همان اولین گفتگوها با من مشخص کرد که با من اختلافات عمده ای در زمینه اعتقاد و سیاست دارد اما می توان با فتوت و انسانیت گفتگو کرد و از توهین و تحقیر کناره گرفت ،من شهادت می دهم از ابتدایی که او با عنوان بینهایت نوشت تا عنوان فعلی هیچگاه ندیدم که با احدی ابتدای به توهین کرده باشد ،مگر کسی که کم یا زیاد زیپ دهانش را باز کند و بی ادبی کند ،همانطور که شهادت می دهم که شما همه نوشته های مرا بدون کم یا زیاد یک واو منتشر کرده اید ،و او علیرغم مخالفت با آخوند و آخوندی تنها کسی بود از میان اینهمه کسانی که اینجا به اسامی ثابت یا متغیر حضور دارند و می نویسند و از اخلاق و انسانیت دم می زنند که وقتی بمن اهانت ناموسی شد و سبب ترک من شد از من حمایت کرد و دست از نوشتن کشید ،من نام این را باصطلاح بچه های بامعرفت جنوب شهر تهران که تا پای جان پای دفاع از یک دوست می ایستند “معرفت” ،”مرام” ، “مروت” و باصطلاح رایج اینجا “انسانیت” می گذارم ،اینجا حقیقتا برخی اشخاص جز بهمین روش پاسخی که این دوست دارد بهیچ صراطی مستقیم نیستند،من البته شاید بتوانائی این دوست در استخدام کلمات نباشم اما من هم اگر گاه پاسخ متقابل به بی معرفتی و بی معرفت ها می دهم و مورد اعتراض برخی یا حتی اعتراض شما واقع می شوم روی همین نکته است ،یکبار باید این واقعیت توی مخ همه ما وارد شود که می شود ابراز عقیده کرد ،بحث کرد ،رد کرد،قبول کرد یا قبول نکرد بی آنکه کسی را نیشگون گرفت یا صدر و ذیل اجداد او را در هم نوردید یا با اسامی مختلف برای کسی شکلک درآورد یا کنایه زد و در رفت ،اما ظاهرا با آزادی گاه مطلقی که شما اینجا بوجود آورده اید برخی چه در داخل کشور و چه در خارج کشور نشان می دهند که جنبه استفاده از آزادی را هنوز پیدا نکرده اند هرچند روز و شب روضه آزادی و آزادی خواهی برای من و شما بخوانند. حالا مقصودم از مزاحمت این است که دوستمان درست گفت یا باید رومی روم یا زنگی زنگ ،اگر کسی از نظر شما مجاز است مثل مزدک و مهرداد اول و آخر اشخاص را در نوردد و در عین حال طلبکار باشد و اظهار دوستی با شما کند ،پس اجازه دهید کسی هم مثل دوستمان باشد و کلام را با کلام متقابل پاسخ دهد ،اگر هم بنا نیست که اصلا کسی بکسی توهین کند و علیرغم مخالفت نیش بزند پس جنابعالی باید ضابطه ای یا ضوابطی نزد خود تعریف کنید که کلام هرکسی خارج از آن ضابطه مورد نظر شماست (خواه نوشته من خواه نوشته هرکس) را حذف کنید ،بگذارید بگویند سانسورچی یا سانسور کرد،اینجا نیمه کاره نظارت کردن یا موعظه اخلاقی پانوشت کردن بارها دیده ایم که نتیجه مطلوبی ندارد ،و این کاملا حق شماست بعنوان یک وبلاگ نویس یا مدیر یک سایت ،در واقع من بنظرم می رسد سانسور نیمه کاره (چنگک روی الفاظ زشت یا مهوع کشیدن) با سانسور به حذف کامل تفاوت ماهوی ندارد که شما در مورد آن رودربایستی داشته باشید ،فی المثل با فحاش معروف سایت چه رودربایستی دارید؟ هرکس می تواند از صدر تا ذیل اسلام من و شما یا مسائل سیاسی روز را مطرح و نقد کند ،بپذیرد یا نپذیرد اما چرا توهین کند؟ چرا با توهین انتقام از این و آن بگیرد؟ بنابر این روی این معیار اگر سخن من نیز بعنوان یک هم مسلک شما مشمول این قاعده بود می توانید آنرا حذف کنید و بگمانم شما دیگر با چند ساله اداره این سایت این مهارت را یافته اید که بتوانید سخن با محتوا و دارای شکل درست را از سخن بی مغز ، یا فاقد شکل صحیح عقلانی منطقی اخلاقی تمییز دهید یا آیین نامه ای برای طرز نوشتن و ابراز نظر در این سایت وضع کنید که هر کامنت نویس ملزم با تطبیق خود با آن باشد.
با احترام
شاهد ازغیب رسید ! شیخ مرتضی اگر ////// وجدان داری و ترسو نیستی چند عدد ازفحاشی های من ( مهرداد ) را با ذکر تاریخ وپست اعلام کن تو انسان ///// که به هرکس که دلت خواست اتهام وطن فروشی میزنی چرا سربازی نرفته ای و مانند ///// ازسربازی معاف شدی حالا برو مجیزهمقطارت را بگو تا اوهم مجیزتورا بگوید ولی من با دلیل و مدرک ثابت کردم که تو /////دروغ گو هستی اگر شهامت داری تکذیب کن تا ثابت کنم که تو درغ گو هستی وبازهم برای خودم متاسفم که با یکی دو ///// هم سخن شدم ولی بدان هرگونه که نوشته ای که در آن خطا داشته باشی آن را به رخت خواهم کشید . باز هم میگویم اگر ///// داری یک نمونه ازفحش های من را ذکرکن . همین . جناب نوری زاد مبارک باشد !
آقای نوریزاد . شما را انسانی ترسو نمیدانستم ///
////
//
……………
کامنت شما حذف شد بخاطر تلخ نویسی تان
.
با درود به نوری زاد عزیز . جناب نوری زاد من واقعا متعجب هستم که شخصیتی مثل آنارشیست را دوست گرامی خطاب میکنید این شخص که همان بی نهایت اسبق هست و اکنون با نام آنارشیست هرج ومرج طلب به سایت شما آمده و مدام عربده میزند و دوستان متوجه هستند که شخص پرخاش جو و بیماری هست ظاهرا این شخص به دیدارتان آمده و التماس دعای تابلو مجانی هم داشته حتما حظورا شما وی را دیده اید آیا وجدانا نکات درستی در شخصیت وی مشاهده نمودید که اینچنین وی را مینوازید ؟ جناب نوری زاد ایرانی جماعت از کودکی انواع و اقسام فحاشی را در جامعه مشاهده میکند و معنای آن را هم درک میکند ولی شخصیت ذاتی و تربیت خانوادگی باعث میشود که از این کلمات ناهنجار استفاده نکند ولی متاسفانه اخیرا به دلایل نامعلوم حضرت عالی به این شبه انسان ( در سایتتان ) اجازه خود نمایی سخیفانه میدهید و وی را هم دوست گرامی خطاب میکنید و تجری وی را آنچنان زیاد کرده اید که برای شما امریه هم صادر میکند . جناب نوری زاد من بارها دلیل حظورم را در این سایت اعلام کرده ام و همانطور که گفتم به احدی اجازه فحاشی رودر رو به خودم را نمیدهم و تاکنون متاسفانه حضرت عالی ( البته نمیدانم به چه دلیلی ) فحاشی های این نا انسان یعنی آنارشیست را با انتشار کامنت های کثیفش در معرض دید قرار میدهید که دور از جوانمردی هست البته اطمینان دارم که این شخص ترسو تر از این هست که با من رودر رو شود که در چند پست گذشته فرمودید که مکان جناب خزعلی به آتش کشیده میشود جناب نوری زاد من میدانم که از طرف برادران حزب بلبلی به منزل سرکار تلفن زده و فحاشی میکنند و شما به دلایل معلوم و یا نا معلوم تحمل میفرمایید ! ولی قرار نیست که همه مثل شما فکر کنند و تحمل این اشخاص هرزه را بکنند . جناب نوری زاد استدعا میکنم که هیچ یک از کلمات را حذف نفرمایید. با احترام و استدعای تجدید نظر !
————-
به کجا می رویم دوست گرامی؟
نشانی اش را به ما می فرمایید؟
.
از خانم ها وآقایان تقاضا میکنیم یک آتش بس ومتارکه ای برقرار کنند و از توهین و تهمت بهمدیگر پرهیز کنند، ما میتوانیم براحتی وبدون سانسور نظرات خود را بیان یا اطلاع رسانی مفید داشته باشیم،ولی کمکم مشاهده میشود که اخلاق وحق وحقوق دیگران رعایت نمیشود و اینگونه رفتار ومنش نه برای ما شرکت کنندگان در وب لاگ نوریزاد شایسته وقابل درک است ونیز سطح کار ،تفکر و مبارزه مدنی نوریزاد را خدشه دار میکند و میتوان گفت ک روزی او از رفتار ونگارش ما ضربه خواهد خورد پس منطقی وعاقلانه بنگاریم و برآنچه ضروری هست یعنی مبارزه بادزدی وجنایت وتبعیض پافشاری کنیم،درود برهمه
سلام بر ناظران گرامی
من دوست محققی!داشتم که همیشه می گفت حق با من است و حال آنکه دیگران در او به دید تردید می نگریستند زیرا فی الواقع آنچه می گفت بیشتر به اغراض می ماند تا تحقیق.روزی از او پرسیدم چرا گمان داری که همواره حق با توست؟می گفت ببین مثلا من می گویم ما در تمام زمینه ها در دنیا پیشرفت داشته ایم.می پرسیدم دلیل؟رورنامه کیهان فلان تاریخ را نشان می داد که مصاحبه ای با فلان امام جمعه کرده بود و او همین حرفها را زده بود.می گفت من می گویم کشور ما در پاکی و شفافیت سرآمد است؟!دلیل؟ارجاع می داد به خبرگزاری ایرنا که مصاحبه ای داشت با فلان عضو مجلس!می گفت من می گویم تمام کشته شدگان در این نظام مقدس حقشان بوده!می گفتم چرا؟!می گفت امام فرموده و امام هم اصلا سوال ندارد؟!می پرسیدم قتلهای زنجیره ای چه؟می گفت عوامل خودسر بودند و رفتند!!می پرسیدم دوست گرامی واقعا عوامل خودسر طی یک دهه خودسری می کنند؟سر می گرداند و می گفت برای همین هم عوامل مجازات! شدند و بعد روزنامه رسالت را نشان می داد که مصاحبه ای با فلاحیان کرده بود.می گفتم خوب حالا این قضیه سپاه که الان مثل بختک بر روی کشور افتاده چیست؟!مصاحبه ای از روزنامه ۸دی که با امیر هوشنگ امیر احمدی که بسیاری او را لابیگر رژیم به درستی می دانند رو کرد.در آنجا هم بدون اشاره ای به نقش سپاه فقط گفته بود که ارتش آمریکا هم چنین کرده!نمی دانم قیاس مع الفارق چیست ولی به او گفتم احسنت بر تو با این تحقیقاتت.فقط لطفا این تحقیقات را منتشر نکن چون بدخواهان بسیارند.
پاینده و پیروز باشید
استاد ارجمند چرا این را یرایمان نگذاشته ای ؟
https://www.youtube.com/watch?v=AhocGxj52bQ
حتمندببینید تا واقعیت را درک کنید!
https://www.youtube.com/watch?v=0g97A__d8DQ
استاد ارجمند به نظر شما چگونه میتوان به دولت و مجلس فهماند که با اضافه کردن چند درصد به حقوق کارمندان و کارگران سه برابر ان به قیمتها اضافه میشود و تکلیف بیکاران که درصد قابل توجه ای هستند بدبختر و بیچاره تر میشوند که راهی جز خودکشی ، خودفروشی ، ….. را ندارند !!!! ایا بهتر نیست بجای اضافه کردن به حقوق ، سعی در پایین اوردن قیمت ها کنند ؟
—————
درود دوست خوبم
مشکل نداری مردم را بسیار سریع و درست هم کوتاه مدت و هم بلند مدت می شود حل کرد. مهم اما بعدش است. این که : مردمی که مشکل مالی نداشته باشند، به هر بهانه نسبت به کاستی ها و کجی ها معترض می شوند. پس چه بهتر که قطره چکانی حق شان را با هزار منت به کامشان چکاند!
.
جناب ایران دوست واقعی مگر نشنیده اید که اگر میخواهید دنیا به کامتان باشد عرب را سیر و ایرانی را گرسنه نگاه دار ؟
در رزیم گذشته برعکس بود ! یعنی ایرانی سیر بود و عرب ( آخوند ) گرسنه ! آخوند های گرسنه ایرانی های سیر را تحریک کردند و انقلاب خفت باری نمودند و جایگاهشان برعکس شد . آخوند ها سیر شدند و ایرانی ها گرسنه . اگر شما به عنوان نمونه در کل ایران یک آخوند که لنگ زندگی باشد به من نشان بدهید حاظرم یک ماه نهار مهمان من باشید ! نبود ؟ یک مرد! نبود ؟
———–
من آخوندهای بسیاری می شناسم که با دشواری و در تنگنا زندگی می کنند.
همه را در این گردونه جای ندهیم.
سپاس
جناب نوری زاد یعنی میفرمایید که آن آخوند های ( بسیاری ) لنگ زندگی هستند مثلا اجاره خانه هایشان عقب افتاده و یا لنگ خرج زندگی هستند ؟ ایمیل من در اختیارتان هست ! لطف بفرمایید با این اوصافی که بنده گفتم باتفاق برویم و ببینیم ! که بنده بدون اشاره به اسم آخوند خاص تعریف زندگی پر رنج و مشقت وی را درسایت شما بنمایم ! . وهر کمکی که ازدستم بر آید دریغ نمیکنم . با احترام
بادرود ، هم از شما استاد گرانقدر و هم از دوست خوبمان مهرداد گرامی که پاسخ مرا دادید سپاسگزارم و امبدوارم همبشه شاد و تندرست باشید .
هیچ نشونی حتی کلامی از مادر بچهها نیست.
نتیجۀ اخلاق و پرورش خالص فارسی هم میشود یکی مثل مردک!
ماها هر پاسخی میدهیم در جواب لاطائلات امثال مردکها و مردارهاست، آنها مثل آدم بنویسند تا پاسخی درخور شأن انسانی خود بگیرند، نه اینکه اینجا بشود جولانگاه شما و کسی حق پاسخ نداشته باشد و هر که پاسخ داد آنوقت گریه زاری راه بیاندازید و دست به دامان نوری زاد شوید و بچه ننه بازی در بیاورید. باید قبل از نوشتن، پاسخهای دیگران را هم احساس کنید…شما که میدانید چه میگویم…الاحساس والمشاهده…متوجه هستید که؟!
بله، 38 سال پیش امثال تو///شدند…/// بودی از خیلی قبل تر، ولی تازه امروز متوجه شدی!
خوب ببینم ما چی چیه خاندان تو را دزدیدیم؟ و کدام یک از فامیل تو را کشتیم؟ و یا به کدام یک از افراد خانوادۀ شما تجاوز کردیم؟… مدرکی؟ سندی؟ شاهدی؟ چیزی داری؟ یا اینکه تو خواب دیدی اومدیم خونه تون ///…؟
ما برای بودن و ماندن در وطن خود، نیاز به روی سیاه وطن فروشان و فراریان نداریم. آن چیز //// را داشتی؟ میماندی و مبارزه میکردی و نه اینکه فرار بسوی آمریکا یا نمیدانم بنگال یا سنگال؟ به بهانۀ نجات خلوص نژادی خاندان؟
تو /// کردی، آیا ما مقصر بودیم؟////////////////////////…تعارف اومد نیومد داره…
دیگه//////////// نشو. باشه؟!
اینجوری که داری رجز میخونی و بعد به ///// خود اعتراف میکنی…پس هنوز داری //////////////// راه میری و هر آن امکان دارد کسی بخواهد از تو سواری بگیرد. مرد باش و سربلند و سرافراز راه برو…//////// نشو تا کسی ////////////باشه؟!
////// فهم شد؟!
ولی یک آفرین باید به شما بگویم بدلیل شجاعت در اعتراف به ////////////
———————-
یا جرجیس پیامبر
مزدک کم بود این یکی هم بهش اضافه شد!
.
/////////
آنارشیست هه هه
///////////////
//////////////////
——————-
نوشته ی شما بدلیل مزخرف بودن حذف شد
.
سلام جناب نوریزاد
نمونه ای از هزاران سند دروغین در مورد رضا شاه و مقایسه ان با واقعیت را فرستادم
اسناد دو اطلاعیه رضا میر پنج و خصوصا اطلاعیه 9 ماده ای تحت عنوان “حکم می کنم” او بدنبال ورود او و تفنگچی هایش بتهران که به دیوار الصاق شده بود در کتابها و مقالات و سایت ها بیش از آن است که با اینگونه تحریفها تحت عنوان “دانشجوی تاریخ”! کتمان شود،من اینجا در این مورد به دو نمونه از دو کتاب و یک لینک که منبع آنرا اسناد وزارت خارجه امریکا در مورد انتقال قدرت از قاجار به پهلوی دانسته است اشاره می کنم :
1-صدور اعلان از سوى رضا خان
اعلانى با عنوان «حكم مى كنم» از سوى رضا خان بر ديوارهاى شهر تهران نصب شد. متن اعلان به شرح ذيل بود:
«ماده اول- تمام اهالى شهر طهران بايد ساكت و مطيع احكام نظامى باشند.
ماده دوم- حكومت نظامى در شهر برقرار و از ساعت هشت بعد از ظهر غير از افراد نظامى و پليس مأمور انتظامات شهر كسى نبايد در معابر عبور نمايد.
ماده سوم- كسانى كه از طرف قواى نظامى و پليس مظنون به مخل آسايش و انتظامات واقع شوند فورا جلب و مجازات سخت خواهند شد.
ماده چهارم- تمام روزنامجات و اوراق مطبوعه تا موقع تشكيل دولت به كلى موقوف و بر حسب حكم و اجازه كه بعد داده خواهد شد، بايد منتشر شوند.
ماده پنجم- اجتماعات در منازل و نقاط مختلفه به كلى موقوف، در معابر هم اگر بيش از سه نفر گردهم باشند با قوه قهريه متفرق خواهند شد.
ماده هفتم- تا زمان تشكيل دولت تمام ادارات و دواير دولتى غير از اداره ارزاق تعطيل خواهد بود. پستخانه، تلفونخانه و تلگرافخانه هم مطيع اين حكم خواهند بود.
ماده هشتم- كسانى كه در اطاعت از مواد فوق خوددارى نمايند به محكمه نظامى جلب و به سختترين مجازاتها خواهند رسيد.
ماده نهم- كاظم خان به سمت كماندانى شهر انتخاب و معين مى شود و مأمور اجراى مواد فوق خواهد بود.
رئيس ديويزيون قزاق اعليحضرت اقدس شهريارى و فرمانده كل قوا رضا
(روز شمار تاریخ معاصر ایران ،حسن فراهانی ،ج1 ص 4)
پانوشت :در پاورقی این کتاب به این سند اشاره شده است : اسناد ملى ايران، شم ت 293001477
——–
2-“عصرى يكى از نوكرها از راه رسيد و اعلانى كه همانساعت بدر و ديوار شهر چسبانده بودند، آورد. هنوز رطوبت چسبى كه براى الصاق بآن زده بودند، باقى بود. اين همان «حكم ميكنم» رضا خان، رئيس قزاقهاى مهاجم است، كه بعضى از رنود جلو «حكم ميكنم» بامداد … ميخورى!. گذاشتند، كه فردا آژانهاى نظميه، هرجا اين جمله اضافى را جلو «حكم ميكنم» اعلانات ديدند، اصل اعلان را از ديوار كندند!
بطوريكه بعد از بيست و چهار ساعت، ديگر اثرى از اين اعلانها در در و ديوار شهر باقى نماند. زيرا مردم هم اكثر همينكه «حكم ميكنم» اول اعلان را ديده بودند، خوانده يا نخوانده آنها را كنده بودند. براى اطلاع خواننده عزيز، از اين اول حكم حكومت ديكتاتورى عين آنرا در اينجا مى آورم.
حكم ميكنم:
ماده اول- تمام اهالى شهر تهران بايد ساكت و مطيع احكام نظامى باشند.
……. الخ” ،که در ادامه همان عبارات سند بالا بعینه ذکر شده است.
(شرح زندگانی من ،عبدالله مستوفی ،ج3 ص 215)
—————-
3-اعلامیههای رضاخان: «حکم میکنم» در اسناد وزارت خارجه آمريكا
کودتاي 21 فوریه 1921 افسر گمنامی به نام رضا را وارد عرصه سیاست کرد. وی در 22 فوریه 1921 دو «اعلامیه» منتشر ساخت. بیوگرافی کوتاهی که در آوریل سال 1923 آماده شد، پیشزمینه خوبی از رضا شاه پهلوی آینده ارائه میکند: «در سال 1876 در سوادکوه مازندران در خانوادهای فقیر متولد شد. پدرش ایرانی و مادرش از مهاجرین قفقازی بود که زادگاه او پس از توافقنامه ترکمنچای به دست روسها افتاد (1828). در 16 سالگی وارد ارتش شد و مدارج نظامی را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت تا اینکه در نهایت در هنگ قزاقها به درجه کلنلی ارتقا یافت. وی قادر است به روسی و ترکی صحبت کند ولی در مجموع بیسواد است. در کودتای 21 فوریه 1921 به عنوان فرمانده نیروهای نظامی که به سمت تهران حرکت کردند انتخاب شد. سیدضیاء و دیگر رهبران جنبش امیدوار بودند به محض اینکه رضا اهداف ایشان را عملی ساخت، میتوانند از شر او خلاص شوند. اما وی نه تنها در برابر تلاشهای ایشان ایستادگی کرد و از جایگاه فرماندهی خود کنار نرفت، بلکه با برکنار کردن وزیر جنگ (26 آوریل 1921) شخصاً وزارت جنگ را بر عهده گرفت و با این کار امید رهبران کودتا را به یأس تبدیل کرد. سپس سیدضیاء را سرنگون کرد…..
منبع: برگرفته از كتاب از قاجار به پهلوي ( اسناد وزارت خارجه آمريكا در سال هاي 1309-1298 ) نوشته دكتر محمدقلي مجد ( مترجمين: سيدرضا مرزاني، مصطفي اميري ) منتشره از سوي مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
http://pahlaviha.pchi.ir/show.php?page=contents&id=15174
این یک نمونه بود ،یک یک بقیه “هزاران سند دروغین” را نشان دهید!
شیخ مرتضی آن پدر و پسر به قول شما ها دیکتاتور بودند . ولی ایران را ویران نکردند و ایران را که زباله دانی شده بود به درجه ای رساندند که زبانزد همه جهانیان بود ! ولی خمینی و شما مدعیان اسلام راستین ! ایران را به درجه ای رسانیدید که در جهان یک کشور که پشتیبان واقعی ایران باشد باقی نمانده و ایران را در بین 198 کشور به درجه 191 رسانیدید ! لازم به توضیح است که اولین کشور سوئد دومی دانمارک .نروژ ایسلند بلژیک اسپانیا ایتالیا و از آخر 198 افغانستان 197 میانمار … و 191 ایران ! بنازم به این همه رو !!! مملکت امام زمان رو باش !
با فرض صحت همه این مطالب که یک رهبر در بدو وردش نا چارست برای کنترل اوضا تصمیماتی را اتخاذ میکند
اما چشم بینا و انصاف لازم است و عقل و شعور تا ببیند این بزرگمرد وطن پرست مملکت را در چه شرایطی تحویل گرفت و در مدت ۲۰ سال به کجا رساندو با چه وضعیتی تحویل داد.
وبه ریخت مملکت بنگرید اخوند مملکت را با چه وضعیتی تحویل گرفت و الان کجاست
ایکاش تا ابد دیکتاتورهایی مثل رضاشاه کبیر بر ما حکومت کنند.
دورد به روان پاک رضاشاه کبیر ابر مرد تاریخ ایران.
مرگ بر دشمنانی که عامل ویرانی و نابودی این مرز پر گهر شدند.
نقل است روزی که رضاشاه را برای تبعید میبردن رو کرد به انگلیسها و گفت دانشگاهی(دانشگاه تهران) ساختم که چشم ملت ایران بر روی بسیاری از حقایق باز خواهد شد و ان انگلیسی در جواب گفت : خوشحال نباش حوزه علمیه ای ساختیم که هر رشتی را پنبه کند.
درود بر نوری زاد عزیز. حیف که دست بوس نیستم مگرنه شما بسیار شایسته تر برای بوسیدن دست هستید. دلم باشماست. به عنوان یک دانشجو که حتی این نظر رو با هزار ترس و لرز اینجا میزارم. کلام در مورد شجاعت شما قاصره ولی دلم نیومد این ایه رو نزارم. امید وارم همیشه سلامت باشید. و همچنان با آبرو زندگی کنید. نه همانند من و بسیاری دیگر.
إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ۚ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ ۖ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِيلِ وَالْقُرْآنِ ۚ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ ۚ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ ۚ وَذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ
حاج صادق خررازی: با آمریکای ترامپ چه باید کرد؟
مش قاسم: بهش عتیقه های دزدیده شده رو بفروش.
آنارشیست می دانی شخصیت من چیست؟او چیزی که تو بوده و هستی و من نیستم.با آخوند دمخور نبوده ام با روضه خون و نوحه خون دمخور نبوده ام و تو بودی!با توصیفی که مردم از نوحه خون و روضه خون و آخوند دارند و با اشکاری اعمالشان بهتره که قضاوت را بدیگران واگذار کنید.من در همان چند خطی که هاشور شده نوشته بودم که ما مقصر انچه بر کسانی مثل تو رفته نیستیم.اگر به اعتمادت تجاوز شده این ما0من و بسیاری مثل من) نیستیم که بدهکاریم بلکه همین آخوندها و روضه خوانها هستند که باید به افرادی مثل تو جواب دهند.ما (من و بسیاری)از همان صبح 58 خط خود را از این اراذل و اوباش جدا کردیم .چون با اندکی خرد ورزی دریافتیم که اسلام و آخوند با خردورزی نمی خواند.بله جناب انارشیست تو و امثل تو قربانی هستید بهمین جهت هم در این سایت بی هدف به این و اون می پرید.حالا برو و دلاوری عباس عربیکه معلوم نیست کی بوده برخ دیگران بکش و دم از میهن پرستی بزن. جناب بی نهایت سابق.هنوز کامنتهایت هستند!
————-
از این پس تمامی کامنت ها و نوشته هایی که به لج و لج بازی و توهین های لفظی اصرار داشته باشند حذف می شوند نه چند تا کلمه اش. اصل سخن خود را بگویید و کاری به حاشیه های کنایی اش نداشته باشید که بخواهید طرف خود را بچزانید و حالش را بگیرید
.
سلام.
شماها هنوزم با این سیدمرتضی کل کل میکنید؟بعداز مدتها دوباره فرصتی دست دادو سری به این سایت زدم.همان حرف ها و کل کلهای همیشگی.
مزدک خان و دیگر دوستان عزیز نرودمیخ اهنین درسنگ.خودتون رو خسته نکنید.وضعیت بدتر ازاونیه که فکرش رو میکنید.افکارعمومی در سردرگمی وجهل عمیقی به سرمیبرد.نسل اینده هم که بنده با انها سروکار دارم بی نهایت خنگ و نااگاه تشریف دارند.غایت ارزوی این نسل ////////////////// است.به اینها اضافه کنید جذابیتهای مراسم و///////////مذهبی شیعه را.ملغمه ای ازاینها افکار نسلهای اینده این سرزمینه.نسلی بدون ///////////////
شعوروبه طبع ان مدنیت و اگاهی با مطالعه و مطالعه به دست میاد.اگاهی از حق وحقوق با مطالعه به دست میاد.این توده مردم ما بدبختانه راه را گم کرده اند.خیروصلاح خود را تشخیص ندادندونمی دهند.40سال ازاین انقلاب ننگین گذشته هنوزم اندرخم یک کوچه اند.اعتباروابروی اندک پدران وگذشتگان رانیز برباد دادند.و برباد دادیم.
این مردم در گذر ازسنت به مدرنیته ول معطلند.نه از سنت وسنن کهن و به دردنخورقدیمی دست کشیدند(اندک خوبیهای اخلاقی وانسانی بجای مانده از سنن قدیم نیز برباد ددادند)نه مزیت ها وبرتریهای مدنیت عصرجدید را قبول کردند.حیران میان این دو درجا زده اند..
ول کنید بابا به فکرخودوخانواده خودباشید.بزارید اخوندها با این جماعت عوام هرکاری میخواهندبکنند.
جناب عباس انعامی درود برشما و ضمن تایید نظر سرکار عالی احتمالا همانطور که فرمودید با با نسل جوان ایران سروکار دارید . لذا استدعا میکنم که ازروشنگری به هرنحو ممکن خود داری نفرمایید یک نفر هم که بیدار شود یک نفر است فقط زنجیره افراد آگاه باعث رهایی ازظلم آخوند جماعت است .
درضمن هنوز توصیه های شیخ مرتضی را برای ماترک مرحوم ابوی که فراموش نکرده اید .با احترام .
سلام مهرداد.روشنگری که چه عرض کنم تا انجایی که بتونم بابچه دبیرستانیها ودانشگاهیها صحبت میکنم اما گفتم که وضعیت خیلی خرابه.
باماترک ابوی مرحوم هم یه ماشین اسپورتیج خریدم و باقی رو گذاشتم بانک کوثرسپاه.با سوداسلامی19درصد.هرسال هم دنیارا سیاحت کرده به ریش هرچی اخونده میخندیم.البته یک طرف این سیاحت هم خون دل خوردن هست.سنگاپور رفته بودیم.لیدرتورمیگفت شاه میخاسته ان زمان اونجا رو بخره ومرکز تفریحی براایرانیا درس بکنه.امروزه درسنگاپورامارجرم وجنایت پایین 1درصده.بله 1درصد.هیچ سنگاپوری هم حق ورود به کازینوها رو نداره فقط خارجیها باس برن و اونجا به نفع ملت ببازند و…ازاین قوانین.مالزی یک جور-ایتالیا جوردیگری و دنیای دیگری ست.ماکه ندیدبدید بودیم و اون چیزارو اونجاها دیدیم فقط افسوس بودوافسوس و افسوس.گه انها درفکرچی هستن و سیدمرتضی ها درفکر چی.
اوج ارزوی یک مسلمان میدونید چیه؟یعنی اگر یک فردمسلمان بهترین وانسانی ترین کارها را کرده باشد.میدونید خدای اسلام چی بهشون وعده داده؟برید درقران بخونید.بهشت را.بهشت چی هست؟شکم و زیرشکم.
یعنی اگر فردی تمامی حسنات و اخلاقیات را رعایت کند پاداشش همینه.شکم وزیرشکم.اگر غیراین است سیدمرتضی بهشترا توصیفکند.
نمیدونم صحبت چرابه اینجاهاکشید.ول کنید بابا.حالاچندماه هم این عوام با مثلا انتخابات نمایشی دیگری سرگرم خواهدبود.بعدش هم برنامه ها زیاداست.
(دورازجمع فهیم دوستان.)تا خربوده وهست خرسوارهم بوده وخواهدبود.
خودمان سال خوبی برای خود فراهم کنیم.خوش باشید
اخبار: به خاطر رد شدن طرح تحقیق و تفحص شهردار/* تهران از رئیس مجلس تشکر کرد.
مش قاسم: به این میگن تحقیر یه ملت. به زبون دیگه، نمایندگان مجلس/* اسلامی … (سه نقطه از مش قاسم) دن به ملت.
/*: ک
سید مرتضی گرامی سلام
سید مرتضی:«مساله استریپ تیز! و لخت شدن علنی زنان کنار سواحل ایران و داخل شهرهای ساحلی»
شما فرمودید که حرفهای خمینی بجا بود و من گفتم که پوپولیستی و برای برانگیختن مردم عادی بود.
اشاره من به دیدگاه اسلامی ربط مستقیم با شریعت اسلام و عادات و اخلاق دارد.
تعریف اخلاق را من در«عرف رفتاری» یک تعریف کلی میبینم، عرف و عادات رفتاری فردی با جامعه گره خورده و اجماعی ارزشی است.
چرا دیدن موی مردان عادی است؟
چراشناکردن مردان عای است؟
چرا لختی (مایو پوشیدن) زنان گناه و لختی مردان گناه نیست؟
آیا بدین خاطر نیست که عادی و مرسوم ا ند ؟
معنی دوست دختر و پسری را شما در روابط بی قید و شرط می دانید وحال آنکه روابط جنسی صیغه ای را که یک جانبه و برای ارضای جنسی مردان است ترغیب فاحشگی نمی دانید!
اخلاق را اگر عرف رفتاری جامعه بدانیم ، قابل تغییر چون خود جامعه است و رفتار اجتماعی انسانها را می توان تعریف کرد ولی نمی توان آنرا تعیین کرد ، جامعه جعبه ساردین نیست .
جامعه چون از انسانها تشکیل شده، در تغییر و تحرک است، اصولاهر تجمعی “زنده”، گیاهی و حیوانی دائم در تغییرند، و هر تجمعی نو نظم و عادت جدید خود را ایجاد می کند.
احترام به دیگری،کسی که غیر از “من “است ، لازمه ی جامعه باز است،حریم فردی حدود ۵۰ سانتیمتر تعریف می شود، زمانی که کسی عصبانی شده و خودش را نزدیک صورت کسی می کند ، به حریم شخصی فردی وارد شده است.و زمانی که فردی به بدن دیگری بدون اجازه دست درازی می کند، تجاوز محسوب می شود. انسان مدرن دقیقا با تعاریف قانونی سروکار دارد و می داند که حریم فردی دیگری را باید محترم دارد، چه بخواهد و چه نخواهد .
حال گناه شنا کردن زن و مرد در چیست؟ جز خدشه دار کردن عرف جامعه ؟
همانگونه که قبلا نیز گفتم مسئله عمیق است ، زیرا که مردم عاداتی را رفتاری کرده اند که علتش را نمی دانند و برای راحتی فکر به گناه متوصل می شوند، دلیل و چرایی منطقی هر عمل و ایده را دانستن انسان را پر مسولیت می کند، و خاصه جامعه باز نیز مسولیت پذیری نسبت به خود و دیگری است.افرادی که به نام ترس و گناه بی دلیل بار آمده اند ، بی مغزانی بیش نیستند، و یا بقول شاعر؛ نقش دیواری، اگر همین افراد در جامعه باز قرار گیرند هرج و مرج و بی مسولیتی را آزادی تلقی می کنند.مثال:« تجاوزواذیت و آزار توسط دست زدن به پیکر زنان توسط عده ای جوان سوریه ای در جشن کارناوال کلن».
عرف و شریعت و “اخلاق” اسلامی نیز جدا از جامعه متحرک و در تغییر نیست ، و نمی تواند خود را تافته جدا بافته وخود را برای همیشه تحمیل کند . همه به برابری زن و مرد و آزادی و احترام به فردیت و انسان بودن ربط مسقیم دارند و همینگونه به قوانین و عرف جاری در جامعه. که در نهایت انسان آزاد و مسولییت پذیر حاصل تحول جامعه و تاثیر گذار بر جامعه است وحاضر به قبول مسولییت و کشیدن بار امانت است . آیا بار امانت چیزی به جز حفظ و نگهداری هستی در جهان نیست؟
بقول حافظ : آسمان بار امانت نتوانست کشید /قرعه ی فاال به نام من دیوانه زدند.
با احترام
سلام متقابل
گمان می کنم بحث با شما بیفائده باشد چون شما بحث ها را بحاشیه هایی می برید که حالت شعاری و دکلمه پیدا می کند ،وقتی در حال دیالوگ با کسی هستید از دو حال خارج نیست یا در مقام احتجاج بر مدعای خود هستید یا در مقام نقد و نقض سخن طرف گفتگو ،من در نوشته شما مطالبی می بینم که اصلا ارتباط ماهوی با بحث های پیش گفته ندارد ،اگر در صدد نقض مطالب من هستید عبارت را نقل کنید و ذیل آن نقد کنید و پاسخ بشنوید ،و گرنه گریز به مطالبی که خارج از بحث است زدن مشکلی را حل نمی کند الان بحث ما در تحول و تنوع جانوری یا گیاهی بود؟! اصلا در نوشته قبل گفتم شما مسیر بحث را چرا بسمت بحث از اخلاق بردید؟ بحث در اخلاق و فلسفه اخلاق و مبناهای مطرح در آن بحث جدا و گسترده ای است ،بحث ما از احکام بود و از الزامات شریعت ،بحث این است که شما با عدم رعایت اخلاق دم از بی مغزی متدینان بشریعت می زنید ،اگر اتهام بی مغزی احتجاج است خوب دیگران نیز ممکن است چیزهایی که شما در آب و رنگ تمدن و انسان مدرن می گویید را به بی مغزی متهم کنند،می خواهم بگویم از بحث خارج نشوید ،حالا به برخی نکاتی که ربط ببحث داشت اشاره می کنم:من گفتم شما اشتباه می کنید که بیان حکم شریعت از سوی یک کارشناس شریعت را به پوپولیسم تعبیر می کنید؟ چرا پوپولیسم است؟ چون شما بشریعت متقید نیستید؟بحث این نیست که دیدن موی مرد عادیست و دیدن مو و بدن زن غیر عادی؟ چرا بحث را عوض می کنید؟ من گفتم ممنوعیت دیدن زن تابع حکم و مصالحی است که شریعت در مورد انسان و رفتارهای اجتماعی انسان لحاظ می کند شما می گویید این تابع عادت است! چه عادتی؟ ما داریم حکم شریعت و ملاکات آنرا بررسی می کنیم شما می گویید این عادت است یا تبیین آن پوپولیسم است!
من می گویم شنا کردن زن و مرد مباح است و ممنوع نیست ،شما می گویید چرا شنای مرد عادیست و زن غیر عادیست؟!کی اینرا گفت؟ هم شنای زن حلال است و عادی هم شنای مرد حلال است و عادی ،سخن بر این است که لخت بودن زن در مرآی و منظر عمومی شرعا ممنوع است و ملاک هم دارد این چکار دارد به عادت؟ این چکار دارد به تحولات نباتی و جانوری و انسانی؟!
“چرا لختی (مایو پوشیدن) زنان گناه و لختی مردان گناه نیست؟”.
گناه است برای اینکه شریعتی که خدا وخالق انسان فرستاده است آنرا گناه دانسته است ،این چه ربطی به عادت یا چیزهایی که گفتید دارد؟
—-
“آیا بدین خاطر نیست که عادی و مرسوم ا ند ؟”
خیر ،نیست و توضیح آن داده شد که زاویه بحث ما حکم شرعی است نه عرف و عادت ،و گناه منتزع از امر و نهی شارع است نه عرف و عادت ،پس هرچه بر این متفرع می کنید بی ربط است.
—-
“معنی دوست دختر و پسری را شما در روابط بی قید و شرط می دانید وحال آنکه روابط جنسی صیغه ای را که یک جانبه و برای ارضای جنسی مردان است ترغیب فاحشگی نمی دانید!”.
برداشت شما نادرست است ،چون باز شما به عناصر و پدیده های اجتماعی بصورت تجریدی و فارغ از احکام شریعت نگاه می کنید ،معیار ما این است که روابط آزاد دختر و پسر خارج از چهارچوبه ازدواج شرعا ممنوع است ولو با رضایت دو طرف باشد ،و این ربطی باز عادت و عرف و اخلاق ندارد. چه کسی گفته است روابط جنسی در چهار چوبه ازدواج موقت یک جانبه و برای ارضای مردان است؟! همینطور می بافید و پیش می روید ،اولا روابط جنسی چه قانونی و شرعی و چه بصورت حرام و خارج از اسلوب ازدواج ،رابطه ای دو طرفه است ،هم مرد از زن بهره مند می شود و هم متقابلا زن از مرد بهره مند می شود ،درواقع رابطه جنسی رابطه ای طرفینی است ،و ارضای جنسی در رابطه متقابل جنسی فرایندی طرفینی است ،این یک اشتباه. ثانیا :چند بار توضیح دادم که این صیغه که در ذهن شماست و تعبیر می کنید یک قسم ازدواج شرعی و قانونی است که متوقف بر رضایت طرفین است و هیچ کسی نمی تواند یک زن را وادار به رابطه جنسی از طریق صیغه -باصطلاح شما- کند ،مرد درخواست می کند (زن هم می تواند) و زن رضایت بنکاح می دهد درست مثل رابطه ازدواج دائم ،این ازدواج شرائطی دارد و الزامات و التزاماتی ،فرزندی که بوجود می آید فرزند مشروع است و مساله نسب و توارث و سایر لوازم مترتب است،یعنی نکاح موقت هیچ تفاوتی با دائم ندارد جز در این جهت که مدت آن تعیین می شود ،پس از ذهنتان بیرون کنید که متعه و ازدواج موقت “فحشاء” است ،خوب حال چطور شما اینجا کاری را که در چهار چوبه روابط بوی فریندی گرل فریندی آزاد و روا می دانید ،همان را اینجا فحشاء می نامید و محکوم می کنید؟! مگر ماهیت آمیزش زن و مرد در رابطه جنسی بین ایندو فرایند فرق دارد؟! در واقع متاسفانه شما همان فحشاء و بی بند و باری در روابط خارج از نکاح زن و مرد ،پسر و دختر را با عناوینی مثل تمدن و انسان مدرن و اینگونه تعبیرات چشم پر کن جایز و خوب و شایسته می دانید ،وقتی به حکم شریعت که چهار چوبه دارد و ملاک دارد و انضباط حکمی دارد می رسید تقدستان گل می کند و روی “عادت” آنرا فحشاء می نامید! این چیزی نیست جز اینکه شما تنها می خواهید بی بند و باری و هرج و مرج جنسی در جوامع غربی را که تحت تاثیر آنها هستید “تمدن ” و “مدرنیته” و “پیشرفت” بدانید ،وقتی به تحلیل همان فعل و همان مکانیسم در رابطه زن و مرد می رسید آنرا به “عادت” یا “خلاف اخلاق” یا “فحشاء” یا “پوپولیسم” رمی می کنید.
لطفا شما هم بهمین سبک بحث کنید،یعنی عبارت را نقل کنید و نقد کنید و از حاشیه روی و خروج از موضوع و بحث های شعاری اجتناب کنید.
با احترام
سید مرتضی گرامی سلام
“سید مرتضی :بحث در اخلاق و فلسفه اخلاق و مبناهای مطرح در آن بحث جدا و گسترده ای است ،بحث ما از احکام بود و از الزامات شریعت ،بحث این است که شما با عدم رعایت اخلاق دم از بی مغزی متدینان بشریعت می زنید ،”
شما احکام و شریعت را الزام می دانید، خوب بفرمایید ، عقییده شما محترم است .
اشاره به بی مغزی من نیز بکار نبردن فکر و یقین دانستن حرفی بدون چون و چرابود و آن تنها مختص به متدیان نمی شود ، باید بگویم همه ی ما آن را دچاریم و برای راحتی و یا نیآزردن کسی حرفی را قبول می کنیم که بدان چندان واقف نیستیم .
سید مرتضی: “من گفتم شما اشتباه می کنید که بیان حکم شریعت از سوی یک کارشناس شریعت را به پوپولیسم تعبیر می کنید؟ چرا پوپولیسم است؟ چون شما بشریعت متقید نیستید؟ ”
سخنان یک کارشناس دینی نیز باید با دلیل ومنطقی باشد.زمانی که خمینی از لختی و پوست کردن و ..سخن می گوید ( رجوع به متن کامل سخنان)از کارشناسی خود خارج شده و به پوپولیستی ورود می فرمایند.این ربطی به عقیده داشتن و یا نداشتن به شریعت ندارد .
سید مرتضی: “من گفتم ممنوعیت دیدن زن تابع حکم و مصالحی است که شریعت در مورد انسان و رفتارهای اجتماعی انسان لحاظ می کند شما می گویید این تابع عادت است! چه عادتی؟”
همان عادتی که رفتارهای اجتماعی را شامل می شوند ، در هر کجا که ما با انسان سروکار داریم با عادت نیز سروکار داریم ، البته درعادت نظم و سیستم و برنامه و نظم نیز نهفته است و حتما منفی نیست ، جامعه در ذات خود ناهمگون است وانسان سعی در همگونی و نظم آنرا دارد، و لی همین عادات بدلیل پویایی و رشد و تکامل جامعه خود به موانعی در مقابل تغییر دایمی تبدیل می شوند و
بدین خاطرسوال برانگیز می شوند و پیدایش علم نیز از خروجی عادتهاست.
“چرا لختی (مایو پوشیدن) زنان گناه و لختی مردان گناه نیست؟”.
سید مرتضی: گناه است برای اینکه شریعتی که خدا وخالق انسان فرستاده است آنرا گناه دانسته است ،این چه ربطی به عادت یا چیزهایی که گفتید دارد؟”
شریعت مگر احکام واخلاق دینی نیستند؟ آیا تمامی در قرآن اند و یا احکام و اخلاقی که مُهر قران بر آن خورده است؟ آیا این جامعه کنونی باجامعه دوران پیامبر و بعد از آن برابر است ؟ در اینجا ما با قواعد و احکامی مواجه ایم که با شریعت و اخلاق گره خورده و سعی در عادت و عادی بودن دارند و در عین حال متضاد با دنیای کنونی اند، زیرا که بر اساس در هم ریختن کهنه و ساختار نو ند.جهان علم باز و پویا است و هر تئوری بر دیگری استوار است و سخن پایانی راهیچ کس نگفته و مهم هم نیست زیرا که خود پویش و جستجو ست که انسان را به شناخت هستی کمک و نزدیک می کند.این سعی و پویایی انسان برای شناخت از پیش تعیین شده نیست و در اینجا به گناه می رسم ، گناه نیز جزو اخلاق و عرف جامعه است که چه چیز را خوب ، بد ،صواب و یاگناه وپاک و ناپاک … بداند.
اگر لُختی از دید خداوند گناه است. چرا انسان لخت بدنیا می آید؟ می شد مو و یا پربر بدنمان آنچنان باشد که احتیاج به لباس نباشد؟
من درگناه خواندن آن عرف و عادت جامعه را می بینم .
در مورد صیغه ، دوست دختر و پسری ، ازدواج ، راهبگی و… نیزدر جامعه باز و پیشرفته که هر کس قادر به کاری و انتخاب شغلی است ، یک مسئله شخصی می دانم ، هر کس بنا به سلیقه خود راهی برمی گزیند.حال ، در جامعه ایران که امکان برابری جنسی نیست، امکان تحصیل و انتخاب کاری برابر وجود ندارد.صیغه چیزی جز فاحشگی ،زیر پوشش شریعت نیست . مشکل این است که روابط جامعه هزار سال پیش را نمی توان بر جامعه کنونی پیاده کرد.و شریعت باید خود را نیز بر الزامات جامعه کنونی منطبق کند و این الزامی است .
با احترام
سلام
قبلا گفتم ،شاید بحث با شما بیفائده باشد به این لحاظ که شما بدون در نظر گرفتن اول و ابتدای بحث که به اینجا رسید ،صرفا تکیه روی نکاتی مثل جامعه باز ،مدرن ،علم و غیر اینها می کنید که فارغ از بحث دین و مذهب است ،اگر شما به جامعه مدرن و روابط حاکم بر آن فارغ از احکام دین و شریعت دل بسته اید شما آزاد هستید در نظر و عمل،یعنی درواقع مبانی تفکر شما متفاوت است که باید در آن مبانی گفتگو کرد ،منتها نمی توانید به روابط حاکم بر جامعه دینی خصوصا جامعه ای که حاکمیت دینی را مبنای اداره خود قرار داده است برچسب های مختلفی مثل پوپولیسم،هرت ،یا چیزهای دیگر بزنید ،من بحث را بلحاظ آن مبدائی که مبدا شروع آن بوده است دنبال می کنم (ویدئوی بیان حکمی از احکام اجتماعی اسلام از سوی یک مرجع دینی) شما بحث را می برید روی جامعه ای که آنرا مدرن می نامید و احکام و الزامات دینی را صرفا یک عادت می داند و این تفاوت در مبناست ،روی این جهت می گویم بحث در روبناها بدون پرداختن به زیر بناها بی ثمر و ابتر است.
حالا این دو فراز آخر را اشاره می کنم :
“شریعت مگر احکام واخلاق دینی نیستند؟ آیا تمامی در قرآن اند و یا احکام و اخلاقی که مُهر قران بر آن خورده است؟ آیا این جامعه کنونی باجامعه دوران پیامبر و بعد از آن برابر است ؟”.
بله شریعت عبارت است از مجموع آنچه در قرآن آمده است و در سنت نبوی تبیین و تشریح شده است،آری بخشی از شریعت عبارت است از اخلاق ،چنانکه بخشی از آن احکام و بایدها و نبایدهای الزامی و غیر الزامی است.مقصود از برابری دو جامعه در کلام شما روشن نیست ،مهم این است که از نظر شریعت ماهیت انسان در همه زمانها مورد خطاب است ،خواه انسان در جامعه ای زیست کند که ایزار و وسائل آن در مراحل ابتدایی از تکامل رفاهی بشری باشد خواه در زمانی مثل زمان ما که اعماق آسمانها نیز مورد رصد و تسخیر انسان قرار گرفته است ،در واقع انسان بما هو انسان یا بگو طبیعت انسان مورد خطاب شریعت است نه انسان مقید بقید ابتدائی یا انسان مقید به قید مدرنیته و مدرنیسم،بنابر این بحث علم و کمال علمی ربطی به چنین بحث هایی مربوط به باید ها یا نباید های رفتاری انسان ندارد ،پویایی انسان و تلاش بیشتر برای ارتقاء زندگی رفاهی و شکلی انسان با تکیه به علم ،به کنار گذاشتن دین و مذهب نیست چون اشاره شد که انسان بدون قید بدویت و بدون قید مدرنیته و مدرنیسم مورد خطاب الهی شریعت است اینها را با هم خلط نکنید.
—
“گناه نیز جزو اخلاق و عرف جامعه است که چه چیز را خوب ، بد ،صواب و یاگناه وپاک و ناپاک … بداند.”.
نه اینطور نیست ،ممکن است وجدان اخلاقی یا خوی و عادات هم فلان نیت یا فلان عمل را گناه بنامد ،اما عرض شد که آنچه مورد نظر بحث ما بود اصطلاح گناه از دید شریعت بود ،من شفاف توضیح دادم که “گناه” یا معصیت ،در اصطلاح بحث ما و از دید ادیان یعنی سرپیچی از اوامر و نواهی الهی که بوسیله انبیاء الهی از سوی خدا به انسان می رسد ،از اصطلاح خارج نشویم ،اصطلاح مورد نطر من این است که “گناه و معصیت” خدا انتزاع شده و برخاسته از سرپیچی از امرها و نهی های الهی است روی این جهت چند بار که شما روی عادت به لخت شدن و لخت بودن ،یا آزادی و دلبخواه لخت شدن کنار دریا ،یا الان پویایی نامیدن آن تکیه کردید اشاره کردم که موضوع بحث آقای خمینی و بنده این بود که عریان شدن زن در مجامع عمومی از منهیات الهی است بنابر این در جامعه ای که احکام دین معیار انتخاب مردم بوده است نمی شود گفت بیان حکم ممنوعیت عریان شدن زنان در سواحل ایران پوپولیسم است یا بی مغزی است ،پس این باز گشت به تفاوت در مبنا.
—-
“اگر لُختی از دید خداوند گناه است. چرا انسان لخت بدنیا می آید؟ می شد مو و یا پربر بدنمان آنچنان باشد که احتیاج به لباس نباشد؟”.
این که یک اشکال بسیار سطحی است ،چون موضوع تکالیف الهی انسان بالغ و مکلف است ،و انسان هم که نمی شود پتو پیچیده شده در رحم مادرش زیست کند و همانطور بیرون بیاید! مو البته بر بدن انسان از ابتدا هست و کم کم رشد می کند! اما در هرحال موضوع تکلیف در اسلام انسان بالغ است نه نوزاد تازه بیرون آمده از رحم مادر که هنوز در مراحل ابتدایی از تکامل حیاتی و نباتی و حیوانی خویش است.
—
در مورد صیغه و ازدواج موقت در اسلام باز شما رفتید سراغ جامعه باز! بله در جامعه باز فارغ از احکام الهی ممکن است هر غلطی بکنند،لکن موضوع بحث ما یک جامعه دینی است ،البته انسان تکوینا موجودی مختار است و اگر اختیارا عصیان کند و اوامر و نواهی الهی را ترک کند در حیطه فردی تکوینا آزاد است لکن در جهان دیگر باید پاسخگو باشد ،البته در حیطه های اجتماعی مثل همان مورد آزادی لخت شدن زنان کنار سواحل ،بلحاظ نقض مصالح اجتماعی و منع شیوع فساد آزادی او سلب می شود و این همان اول بحث ما بود.اما در مورد ازدواج موقت (صیغه) که شما هنوز درست به احکام و لوازم آن آگاه نیستید ،جامعه ایران یک جامعه دینی است ،من نمیدانم مقصود از برابری جنسی در عبارت شما چیست ،اما اگر مراد همان هرزگی و بوی فریند و گرل فریند و آزادی تجارت سکس و ازدواج رسمی همجنس ها و نظایر آن است بله چنین برابری در اسلام و جامعه دینی وجود ندارد ،و این ربطی به فاحشگی متعه یا نکاح موقت ندارد ،قبلا توضیح داده شد که ماهیت آمیزش زن و مرد در نکاح شرعی قانونی و در فحشاء و سکس با غیر همسر هیچ تفاوتی ندارد ،تفاوت در اعتبار و شرائط نزدیک شدن زن و مرد است ،و این اعتبار در ازدواج های قانونی بین عقلاء وجود دارد ،و چند بار عرض شد که آنچه که از صیغه در ذهن شماست ماهیتا با فحشاء و سکس با غیر همسر متفاوت است.
این بحث روابط جامعه هزار سال پیش…البته بحث گسترده ایست اما در همین نوشته اشاره شد که روابط انسانی و خطاب های شریعت مربوط به طبیعت انسان است خواه در جامعه بدوی و خواه در جامعه مدرن و مساله نیاز جنسی و انضباط آن تحت ازدواج موقت یا دائم ربطی به کمالات رفاهی و علمی جوامع ندارد چون این رابطه و نیا عمومی انسان در همه ادوار است.
با احترام
چقدر نمایش خیمه شب بازی با انتخابات ما وجه مشترک دارد.
خمیه شب بازی نمایشی استکه صحنه گردان تعدادی عروسک را در غیاب تماشاچیانش و با میل و سلیقه خودش انتخاب و به صحنه میاورد وبا بستن نخ هایی تمام حرکات عروسکهارا در محدوه خاصی که حالا شده خط قرمز به نمایش میگذارد . و انچه هم که میل صحنه گردان است از دهان عروسکهایش به سمع مخاطبینش میرساند .عروسکها از خود اراده ای ندارند و صحنه گردان طوری صحنه را به نمایش میگذارد که علی الظاهر باهم حرف میزنند گاهی دعوا میکنند و بهم بد و بیراه میگن و توی سر و کله هم میزنند و در نهایت صحنه گردان با تشر کشش ندید انهارا ارام و تماشاچی بینوا هم انرا باور و دموکراسی را با چشمانش خودش میبیند . عینا انتخابات ماو بازی مسئولین ما که مملکت شده صحنه نمایشی که سرنخش جای دیگریست . و ساده لوحان هم انرا باور و صبح تا شب با ژست سیاست مدارانه انرا تجزیه و تحلیل و با هم بحث میکنند و حسابی سر کار
دوستان اشتباه نکنند این خود نوعی دموکراسی جهان سومی عقب افتاده که نام اصلی ان دموقراضی میباشد.
ایران من دشمنانت تمامی افتخارات تورا نابود کردند . جزو کشورهای پیشرفته و معتبر جهان بودی اما چقدر زود توانستند تو را به قهقرا بکشانند و نابودت کنند . دور باد از تو این ننگ و حقارت
ادبیات نوریزادی:
ایران من. من آن ایران زیبا و اباد و خوشنامم را میخواهم همانطور که بود، آن را به من باز گردان . باشد؟
سلام . آقای نوری زاد ابتدای متن ، سئوال نموده اید که : این همه سرداران و نظامیان رهبری در سوریه و درحوالی اسراییل حضور داشته و دارند ، چرا تاکنون حتی یک فشنگ یک فشنگ یک فشنگ به سمت اسراییل شلیک نکرده اند؟ در ابتدا بنده فکر کردم که درست است که برادران سپاهی ما در شهرِ مرزی جولانِ سوریه با اسرائیل هستند ولی چون اسرائیلی ها با ما کار ندارند ، پس ما هم با اسرائیلی ها کار نداریم و حتی یک ” فشنگ ” که هیچ ، یک ” ریگ ” بیابان هم نباید به سمت آنها پرتاب کنیم ! یک مقدار که به حافظه ام رجوع کردم دیدم که ای بابا ، این جناب ، اسرائیلی ها در همان مرزِ جولان زدند و سردار ” حسن شاطری ” سپاهی ما را با عده ای دیگر از رزمندگان سپاه را کشتند و لَت و پار کردند و باز هم اینان یک ” فشنگ ” حواله به آن نا جوانانمردان اسرائیلی نکردند ، آنجا بود که بنده با شما هم عقیده شدم ، مبنی بر اینکه این سپاهیان پاسدارِ بیت رهبری از آن اسرائیلی ها خوف و رجا دارند و اینکه ما می زنیم و تل آویو و حیفا را با خاک یکسان می کنیم ف یک شعار کاملاً توخالی است و اینان برعکس ، در اینجا فقط و فقط و فقط برای ملت ایران رَجَز میخوانند و عربده های خود را سر ملت ایران خالی میکنند . چرا که حداقل برای کشته شدن سردار ” حسن شاطری ” در مرز جولان و برای تسکین درد خانواده ایشان می بایست چند عدد ” فش فشه ” در مرز اسرائیل به هوا پرتاب میکردند !!
چقدر خوب بود برای شعورمخاطبین مان هم کمی احترام قایل میشدیم
…………….
سید مرتضی:
می گویم سمت و سوی انتقاد باید برای اصلاح و تعمیم آگاهی ها و ایجاد روشنگری و تحقق عزم عمومی باشد ،
…………..
اقای محترم . زندانها و شکنجه گاهها و قبرستانهای ما مملو از منتقدین و روشنگران است هنوز بدنبال قربانی میگردید؟
کدام منتقد و روشنگر استکه سر و کارش بدست جلادان شما نیفتاده باشد و اجازه دادید صدایش بگوش مردم برسد .
…………..
سید مرتضی:
ضمن اینکه احترام به رای و نظر عمومی یا اکثریت یک جامعه از لوازم عادی و طبیعی دموکراسی است ا
………….
نمیدانم این جمله را از رساله ها و غیره …. استخراج کرده اند یا از منابع خارجی که که دولتمردن و ملتش خود را ملزم به اجرای ان میدانند؟
احترام به کدام رای و نظر عمومی ؟ ایا در این کشور رای و نظر مردم در تعیین سرنوشتشان وجود خارجی دارد؟
اقای محترم سرنوشت این مملکت بدست خامنه ای و پیر و پاتالهای خرفت و تاریخ مصرف گذشته شورای نگهبان رقم میخورد سه قوه داریم که ظاهرا این مملکت را میچرخانند ولی هر سه تمام قد برگزیدگان و گماشتگان این حضرات و ملزم به اجرای منویات رهبر میباشند نه رای ونظر عموم
اگر انتخابات سر تا پا دروغ و ریا را به نمایش میگذارید و مردم را با حیله و ترفندهای مختلف و ارعاب و ترساندن از موقعیت شغلی و تحصیلی و غیره به پای صندوقها میکشانید تا دستمایه تبلیغاتتان باشد برای سایر کشورها و ساده لوحان داخلی اسمش را گذاشته اید دموکراسی؟
اگر دموکراسی اینست پس مرگ بر این دموکراسی.
ای ایران من چی بلایی بر سرت اوردند که تن به این خفت و خواری دادی تا یک عده ابله و نادان که در تیمارستان و خانه سالمندانی بنام شورای نکهبان و مجلس خفتگان جمع شدند و جز پستویی که اسمش را گذاشته بودند حجره هیچ شناختی از سیاست و جهان خارج از ان نداشتند بر تو حکومت کنند و نام پر افتخارت را به ذلت بد نامی و بی اعتباری در جهان بکشانند
ولی نگران نیستم مطمئنم با اقتدارت این لکه ننگ را از دامنت پاک خواهی کرد وننگ ابدی تاریخ را بنام اخوند ثبت خواهی کرد.
شاید این اتفاق باید میافتاد تا ماهییت پلید این جماعت بر ملت ایران و جهان روشن میشد اگر شاه اقتدار به خرج میداد و میماند همه این دزدان وطن فروش و قاتلان و اختلاسگران ودروغگویان که سرامد تاریخ میباشند برای ما تبدیل به امامزاده میشدند.
محمد رضا شاه با این اقدامش نام نیکی و خاطره انگیزی از خاندان پهلوی بر جای گذاشت و تمامی وصله و تهمت هاییکه توسط دشمنان پیشرفت و ابادانی کشور به انها نسبت داده بودند را پاک کرد . بهای سنگینی برای کسب این تحربه پرداخت کرده ایم وقتش رسیده تا وطنمان ایران را از دست این خناسان نجات و به جایگاه واقعیش برگردانیم
سید مرتضی گرامی سلام
اولا.از شما برای منابع سپاسگزارم.
دوما.اشاره به متنی ازسایت {«پس در تعریف رای غیابی میتوان گفت که رای غیابی عبارت است از رای صادر شده از طرف دادگاه در مواردی که متهم احضار شده لکن در جلسات دادرسی نه خود وی و نه وکیل او حاضر نشده و لایحه دفاعیهای نیز ارسال ننموده و پرونده آماده تصمیمگیری نهایی شده و جرم ارتکابی نیز از جرایمی است که امکان قانونی برای صدور رای غیابی در خصوص آن وجود دارد.» دارم.
و
«در امور حقوقی چه واخواهی از حکم غیابیِ دادگاه بدوی باشد و چه از حکم غیابیِ دادگاه تجدید نظر ، در هر دو حالت فوق برای افراد مقیم ایران 20 روز و برای افراد مقیم خارج از کشور 2 ماه از تاریخ ابلاغ واقعی حکم غیابی، مهلت در نظر گرفته شده است. این مواعد به روشنی در مواد 306 و 364 و 446 قانون آیین دادرسی مدنی بیان شده اند.»
و
«امّا در آیین دادرسی کیفری مهلت واخواهی از احکام غیابیِ مراجع بدوی 10 روز از تاریخ ابلاغ واقعی حکم است و در خصوص احکام غیابیِ دادگاه تجدید نظر استان این مهلت 20 روز است. مهلتهای فوق نیز در مواد 217 و 260 قانون آیین دادرسی کیفری به صراحت بیان شده اند.»}
«قتل های زنجیره ای هم توسط افرادی خودسر در وزارت اطلاعات صورت گرفت و آنها محاکمه و مجازات شدند،این چه ربطی به رویه قضائی محاکمه غیابی یا حضوری دارد؟»
همانگونه که در بالا فرمودید: چون دست وزارت اطلاعات در کار بوده ،رسما به نظام مربوط است،پس باید پرسید این چه وزارت آگاهی است که یک سری قتلها را افرادش انجام می دهند، و او گیج و بی خبرو ناآگاه است؟
آیا این کد نظام نیست ،هرکس خطاکارتر، مقامش بیشتر؟این نظام مگر مجموعه ای از مرتضوی و اژه ای وپور محمدی و….نیستند؟ آیا این افراد تابه حال جوابگو ومحاکمه شده اند.
سوال این است، چرا افراد فعال مدنی محاکمه شده اند؟ آزادی، بیان حد و مرزی نمی شناسد ، وچگونه و چرا محاکمه و قضاوت این حق مدنی ، را دادگاه کیفری عهده دار شده است؟
با احترام
منطق شما منطق عجیبی است ،ذهن تان را از نظام جمهوری اسلامی ایران منصرف کنید ،اگر در یک کشور بقول شما آزاد مثل امریکا چند نفر از پرسنل یک نهاد ،یک مجموعه یا هر واحد حکومتی از موقعیت و امکانات خود سوء استفاده کردند بعد دستگیر و مجازات شدند شما کل سیستم حکومتی امریکا را گناهکار می دانید؟! اگر منطق شما این است بسیار خوب همانطور که امریکا را محکوم می کنید جمهوری اسلامی را محکوم کنید،اما اگر آنجا را توجیه کنید باید گفت شما فقط با جمهوری اسلامی عناد دارید ،موضوع این است که سعید امامی و چند نفر دیگر خارج از چهارچوبه و ضوابط وزارت اطلاعات و با استفاده از امکانات این وزارت خانه اقدام بقتل ناحق چند نویسنده یا فعال سیاسی منتقد کرده اند،عمل آنان هم محکوم است،بعد هم دستگیر و مجازات شده اند ،شما الی الابد باید برای پیشبرد کلیشه مخالفتتان با جمهوری اسلامی ،بگویید :قتل های زنجیره ای ،و آنرا به مجموعه یک نظام نسبت دهید؟! بله کوتاهی صورت گرفته و وزیر مسئول هم برکنار شده است ،حالا باید اصل عمل نادرست را به کلیت نظام نسبت داد؟ کد نظام یعنی چه؟ مقصودتان چراغ سبز بود؟ مرتضوی اتهاماتی به او متوجه شده و محکوم شده یا اتهامات دیگر او در حال رسیدگی است ،باز چون مرتضوی خطا کرد نظام خطا کرد؟! این چه منطقی است؟ اژه ای اتهامش چه بوده؟ توضیح دهید. من طرفدار این افراد نیستم بحثم با منطق نادرست شماست ،پورمحمدی هم حکمی را اجراء کرده است شما چون با آن حکم مشکل دارید باید بطور مبهم به او اشاره کنید؟
در مورد افراد فعال مدنی باید یک یک را به اتهام و پرونده ها توجه کرد ،ممکن است کسی فعال مدنی باشد اما اتهام او او اتهام کیفری باشد اینجا عنوان فعال مدنی کافی نیست که روند محاکمه او را مورد سوال قرار دهیم،اگر مثلا فعال مدنی ،بهائی،زرتشتی،خبرنگار ،نویسنده مرتکب قتل ،جرائم امنیتی مثل جاسوسی یا جرائم حدی شد باید بگوییم چرا فعال مدنی محاکمه کیفری شد؟! در این موارد نمی شود به عنوان تکیه کرد ،فرض کنید بهائی اگر جاسوسی کرد یا جرم دیگر نباید گفت چرا با بهائی برخورد می شود باید پرونده او را دید که جرم او چه بوده.
با احترام
سید مرتضی گرامی سلام
سید مرتضی:”در مورد افراد فعال مدنی باید یک یک را به اتهام و پرونده ها توجه کرد ،ممکن است کسی فعال مدنی باشد اما اتهام او او اتهام کیفری باشد اینجا عنوان فعال مدنی کافی نیست که روند محاکمه او را مورد سوال قرار دهیم،اگر مثلا فعال مدنی ،بهائی،زرتشتی،خبرنگار ،نویسنده مرتکب قتل ،جرائم امنیتی مثل جاسوسی یا جرائم حدی شد باید بگوییم چرا فعال مدنی محاکمه کیفری شد؟! در این موارد نمی شود به عنوان تکیه کرد ،فرض کنید بهائی اگر جاسوسی کرد یا جرم دیگر نباید گفت چرا با بهائی برخورد می شود باید پرونده او را دید که جرم او چه بوده.”
مشکل اساسی نیز در همان اثبات اتهام وجرم است، حال از حق وکیل اختیاری و دادگاه علنی و شیوه های بازپرسی که بگذریم و هرکدام در نظام اسلامی سوالی بزرگند، به اثبات جرم می رسیم ، معمولا این فعالان نه از طریق شکایت فردی بلکه از طریق افراد امنیتی بازداشت می شوند ، یعنی از قبل دلایلی وجود بر خطرنا ک بودن این افراد جمع آوری شده، این افراد با حکم و یا بی حکم بازداشت می شوند ،تمام روند اتهام و دادگاه و تا زندانی کردنشان ناشفاف است وفعالان مدنی با مهر جاسوسی در دادگاه کیفری محاکمه می شوند (لطفا به فرق دادگاه کیفری و دادگاه مدنی رجوع شود) .
زیرا احکام دادگاه کیفری را نمی توان خرید(البته ،نه ارزان) بلکه باید کشید . لازم نیست کسی حتما جاسوس باشد ، می تواند عقیده دیگر داشتن چون آقای طاهری، ویا چون روزنامه نگاران و فعالان مدنی معترضی اجتماعی باشد ،نظام با دادگاه کیفری خود برآزادی های فردی دست درازی می کند ، وعقیده اوست که هر کس با من نیست ضد من است .
با احترام
سلام
نه ظاهرا مطلب مرا خوب نگرفتید ،همین عبارت را بازخوانی کنید،اینهایی که در قوه قضائیه نشسته اند بهتر از شما تفاوت دادگاه های کیفری یا خانواده یا مدنی را می فهمند ،اطلاعات شما هم نوعا مستند به رسانه های مخالف جمهوری اسلامی یا نهادهای حقوق بشری است که از جزئیات و کم و کیف پرونده های متهمان اطلاع درستی ندارند و غالبا روی انگیزه های سیاسی هیاهو می کنند.اثبات اتهام یا اثبات جرم مربوط به دادگاه و قاضی پرونده ها و مسیر تحقیقات است ،شما همینطوری قضاوت نکنید ،سیر بررسی یک اتهام این است که یا فرد متهم دارای شاکی خصوصی است ،یا مدعی العموم (دادستان یا نماینده او) با توجه به قول یا فعلی که از کسی صادر شده و بنظر بدوی او مصداق عناوین مجرمانه است اعلام اتهام و شکایت می کند،بعد از این مرحله است که ضابطین قضائی (وزارت اطلاعات یا نیروی انتظامی) اقدام به احضار یا بازداشت متهم می کنند ،بعد هم در مسیر بررسی اتهام در دادگاه تحقیقات می شود اظهارات متهم ثبت می شود وکیل او دفاع می کند و بینه و اقرار و شواهد قضائی مطرح و بررسی می شود و حکم صادر می شود. این اجمال مراحل رسیدگی به اتهام متهمان است ،و شما متاسفانه بدون اطلاع و صرفا روی هیاهوی رسانه ای در سایت ها و شبکه های اجتماعی یکراست میروید سراغ آن مرحله دخالت ضابطین قضائی.اینها تفکیک شده هست این شما هستید که با مخلوط کردن عناوینی مثل فعال مدنی یا بهائی یا زرتشتی یا خبرنگار یا هر عنوان دیگری ،بین جرایم و مرتکبان آنها بدون آگاهی از نوع اتهامات آنها خلط می کنید،مثلا یک بهائی تا بازداشت می شود همه هیاهو می کنند که بله با بهائی ها برخورد شد! در حالیکه وقتی بروید سراغ پرونده او می بینید بهائی بخاطر بهائی بودن دستگیر نشده فرض کنید جرم کیفری مرتکب شده جاسوی کرده یا مثلا کسی را عمدا یا سهوا کشته و امثال اینها از بزه های دیگر،معمولا اینطور است یعنی نا آگاهی از وجه بازداشت یا مسیر پرونده یا اتهامات متهم و نظایر اینها باضافه اصل ماجرا ! یعنی مخالفت کلی با نظام جمهوری اسلامی سبب هیاهوهای متداول می شود.آقایی هم که اسم آوردید بارها در خبر رسانی های رسمی قوه قضائیه توضیح داده شده اتهامات مختلفی متوجه ایشان که من چون از صحت و سقم آن خبر ندارم آنها را مطرح نمی کنم یعنی اینطور که شما تصور کنید مساله اعتقادیات در اینگونه پرونده ها مطرح نیست،بلکه مساله افعال و اعمالی است که در این زمینه ها از شخص صادر شده است.
موفق باشید
8دی: ماقبل برجام آمریکایی ها به دنبال مذاکره با ایران بودند. به نظر شما در دوران پسابرجام نگاه آمریکایی ها به ایران چه تغییری کرده است. یعنی جایگاه ما در پسابرجام در جهان تقویت شد یا عقبگرد داشتیم؟
هوشنگ امیر احمدی :قبل از برجام ما یک ایران هراسی و اسلام هراسی داشتیم. اگر اوباما ۱۰ سال دیگر هم رئیس جمهور بود شاید برای ایران هراسی تا حدی خوب بود اما حالا که دلواپسان در آمریکا به سرکار آمده اند الان ایران هراسی بیشتر و بدتر است. یک کلکی هم در این میان وجود دارد. این آقایان می گویند ایران هراسی کم شده است اما در واقع هیچ وقت موضوع ایران هراسی مد نظر نبوده است. جهان از ایران، هراسی نداشت بلکه از نظام و این نوع نگاه هراس داشت. آنها در واقع الان به سپاه هراسی دامن می زنند. در برجام هیچ تحریمی از سپاه برداشته نشد. معاهده سازمان ملل در بحث موشک هم برای سپاه مشکل ایجاد کرد. الان هم برنامه دارند که سپاه را در لیست تروریست ها قرار دهند. این آقایان متوجه نبودند و نیستند که کارهای آنها صدمه اساسی به سپاه زد. این خیلی خطرناک است. من به سپاه به عنوان نیروی نظامی کشور احترام می گذارم و همیشه می گویم به سپاه هم در داخل کشور و هم در خارج ظلم می شود. شما نیرویی برای حفظ انقلاب اسلامی ایجاد کرده اید که وظیفه نظامی و دفاع دارند و به خطر می زنند و بعد بخاطر دفاعی که می کند بر سرش هم می زنیم. یعنی به او تفنگ می دهیم که از ما دفاع کند و وقتی به سمت دشمن تیراندازی می کند می گوییم این چه کاری است که می کنید. چرا آدم می کشید. شما آدم کش هستید. خوب این غیر منصفانه است. در برجام سپاه چیزی نگرفت در حالی که همه قاچاقچی ها و دور زننده های تحریم ها را از لیست تحریم ها برداشتند. در حالی که قبل از همه باید تحریم های سپاه برداشته می شد. مثلا سپاه موشک لازم دارد اما شما می خواهید آن را از سپاه بگیرید و بعد تحریمهایش را هم حفظ می کنید. یعنی عملا می خواهید سپاه را خلع سلاح کنید و تحویل آمریکایی ها بدهید.
آمریکایی ها سربازهایشان را می فرستند عراق و در آنجا ۱۰ هزار نفر را می کشند و بعد در کنگره ایستاده برای آنها نیم ساعت به عنوان قهرمانان کشور دست می زنند اما اینجا ما سربازهایمان را به سوریه می فرستیم و بعد پشت سر آنها حرف بد هم می زنیم و می گوییم آنها در سوریه چکار می کنند. یک فرهنگ غلط بر علیه نظامی ها در این کشور وجود دارد که موجب می شود که سپاه خیلی مظلوم واقع شود.
در قانون اساسی ایران آمده است که سپاه در دوران صلح در بازسازی شرکت کند. وقتی خاتم الانبیا می خواهد پروژه بگیرد داد و فریاد می کنند که اینها می خواهند پروژه بگیرند. قانون اساسی اجازه داده است. بزرگترین نهاد مهندسی در آمریکا army corps of engineers یا سپاه مهندسی ارتش است. یعنی آمریکا هم خاتم الانبیا دارد. کسی بر سر آنها نمی زند در حالی که یک نهاد عریض و طویل است که بنیانگذار بسیاری از امور می باشد. فردی به من می گفت تا قبل از احمدی نژاد وقتی سپاه در مناقصهی پروژهها شرکت میکرد آنها مناقصه سپاه را باز نمیکردند. گفتم خوب چرا باز نمی کردند. جواب داد چون رقمهای سپاه خیلی پایین بود و سپاه با هزینههای بسیار کمتر پروژه ها را اجرا می کرد. ضمن اینکه سپاه رشوه نمی داد اما بخش خصوصی میتوانست و این کار را می کرد. هر چه هزینه یک پروژه کمتر باشد فساد در آن کمتر است چون کمیسیون کمتر است. کمیسیون یک درصد ۱۰۰ میلیون، یک میلیون تومان است اما کمیسیون یک میلیون تومان ۱۰۰ هزار تومان است. آقای احمدی نژاد گفت پاکت های سپاه را هم باز کنید. در برجام و در موضوعات داخلی دیگر هم وقتی به سپاه رسیدیم بد عمل کردیم. وضعیتی هم برای سپاه ایجاد کردیم و آنها را بین مردم و دولت قرار دادیم.
——
بخشی از مصاحبه هوشنگ امیر احمدی با پایگاه خبری 8 دی
http://news.gooya.com/2017/03/post-1733.php
———
جناب نوریزاد با درود ،من داشتم این بخش از مصاحبه امیر احمدی در مورد جایگاه سپاه را می خواندم یاد تعبیرات همیشگی شما افتادم،حتی در کانال تلگرامی تان دیدم مواد محترقه و انفجاری دست ساز در چهار شنبه سوری را هم به سپاه نسبت داده بودید بصرف این ظن و گمان که چون این مواد مرتبط با امور امنیتی است پس حتما واردات قاچاق آن مرتبط با سپاه است! بعد معمولا کسانی از مخالفان نظام در این سایت و غیر این سایت استناد به تعبیرات غلیظ جنابعالی می کنند.
———————-
سیدمرتضای گرامی
اگر سپاه، مرد و مردانه در عملیات جاری کشور و امور اجرایی و پروژه های عمرانی از خویش و از تخصص خویش و از قانونگرایی اش خاطره های درست بجای می نهاد و حساب و کتابش روشن بود و مالیات می پرداخت و زور نمی گفت و تنها و تنها راستکاری و تخصصش را بر میز می نهاد، من یکی با جان و دل مبلغش می شدم و جانم را فدای مرامش می کردم. اما وقتی همین سپاه لوازم آرایش وارد می کند و کامیون وارد می کند و لوازم خانگی وارد می کند و دگمه ی پیراهن وارد می کند و از سیر تا پیاز، و در هیچ پروژه ای نیز به احدی پاسخگو نیست و کارهای درشت را خودش سوا می کند و کارهایی را هم که انجام می دهد مثل سد گتوند و چند فاز از عسلویه به یک لکه ی ننگ می ماند، این سپاه، در بخش اقتصادی جز به فساد و تباهی، به چیزی آلوده و آغشته نیست. خسارت های سیاسی و پخمگی اش در نفوذ پذیری جاسوسان اسراییلی و روسی اش بماند. اگر این نظام اسلامی بخاطر نبود این خصلت های سپاه فرو می مرد و این همه لکه های ننگ را سپاه به صورت ایت الله ها و بیت رهبری نمی چسباند و به ریخت مردم شکوفه نمی بارید بازهم این مردم و آینده ی مردم بهتر از این وضع فعلی بود.
با احترام
.
آقای نوریزاد این بخش اش هم جالب بود :
هشت دی: تحلیل شما از عواید برجام چیست؟
امیر احمدی :من فکر می کنم الان بحث ایران هراسی، اسلام هراسی و سپاه هراسی وجود دارد. بیشترین نگرانی من درباره سپاه هراسی هست. چون این موضوع برای کشور بسیار خطرناک است. این نیرو هم از درون و هم از بیرون مورد ظلم واقع شده است. متأسفانه دولت هم توجهی به این موضوع ندارد. مخصوصا در خارج اصلا توجه به این موضوع نداشتند. از آقای ظریف سوال می کنند نظر شما درباره قاسم سلیمانی چیست. می گوید ما با هم می توانیم کار کنیم اما اختلاف نظراتی هم داریم. این چه حرفی است. یعنی چه که اختلاف نظر داریم. اختلاف شما به آمریکایی و اروپایی چه ربطی دارد. شما باید بگویید ایشان قهرمان و ژنرال ما و مورد احترام ماست. ما به ایشان افتخار می کنیم. ایشان دارند کار خودشان را می کنند. شما حق ندارید در تریبون بین المللی درباره اختلاف نظر با سلیمانی حرف بزنید. این جریان خطرناک است. شما نباید بر سر ژنرال و نیروهای نظامی بزنید. نیروهای نظامی حیثیت کشور هستند. بدون اینها هیچ کشوری نمی تواند سرپا بماند. اگر فردا جنگی رخ دهد چه کسی می خواهد مقابل دشمن جنگ کند؟ سوسولهای تهران؟ همین بچه های مدافع حرم باید بروند بجنگند. من اعتقاد دارم باید سپاه را بازسازی کرد. البته سپاه هم باید روابط عمومی خود را تقویت کند. مثلا در ایران کسی نمی داند که قانون اساسی سپاه را مسئول بازسازی قرارداده است. این در قانون آمده است اما مردم نمی دانند و سپاه باید این را به مردم بگوید که مثلا من تاجر نیستم بلکه من می خواهم کار کنم. تمام نیروهای نظامی دنیا در صلح در امور عمرانی کار می کنند. من ارتباطی با سپاه ندارم اما چیزی که در آمریکا یاد گرفته ام احترام به نیروهای نظامی کشور است. هواپیمای مسافربری ایران را زدند و ۲۹۲ نفر را کشتند و بالاترین مدال را به ملوان آن ناو دادند. این کار فقط برای دهنکجی نیست بلکه می گویند تو به عنوان دشمن به او زدی و باید تجلیل شوید. اما اگر طرف ما این کار را بکند ما خودمان او را به جهنم می فرستیم.
این یک بحث ملی و وطنی و امنیتی است. البته ممکن است سپاه مثل همه جوامع دیگر آدم بد هم داشته باشد اما کلیت سپاه باید بزرگ نگه داشته شود. اینها نیروهای دفاعی کشور هستند و باید مورد احترام باشند.
(همان منبع)
———-
درست عکس فرمایشات معمول شما! حالا برخی در سایت شما با دیدن این مطالب و احتمالا مراجعه به لینک آن کهیر خواهند زد!
این جناب هوشنگ خان شما یک کلاهبردار و شارلاتان است و کارش دلالی است . این که چرا ///// به دلت نشسته جای تعجب دارد ( شاید هم ندارد؟) . اول تحقیق کن ببین او کیست و بعد مثل ///// پیدا میکنند و خیال میکنند نقل پیدا کرده اند و فورا آن را در دهان میگذارند , از خواندن ////او به هوا بپر.
جناب علی،اولا مقصود من از نقل بخشی از مصاحبه امیر احمدی ،احتجاج به سخن او نبود یا مقصود من این نبوده و نیست که هرچه او تحلیلا می گوید یا می نویسد درست است یا من شخصیت او را کلا قبول دارم،من داشتم این مصاحبه را می خواندم تصادفا دیدم برخی برداشت های او 180 درجه برخلاف تعبیرات و برداشت های کلی دوستمان جناب نوریزاد است و خواستم تقریبا با نوعی مزاح آنرا برای ایشان نقل کنم،بدیهی است که ممکن است در مطالعه گفتار یا تحلیل اشخاص ،هرکسی با برخی برداشت های کسی موافق باشد یا با برخی موافق نباشد ،من درواقع نخواستم بگویم شخصیت کلی امیر احمدی مورد تایید من است یا نخواستم بگویم هرچه او گفت عین واقع است ،خواستم بگویم دیدگاهها و تحلیل ها در مورد رخدادها متفاوت است ،پس سخن من این نبود که چون امیر احمدی یا ایکس یا ایگرگ چیزی گفت آن مطلب صحیح است برای اینکه من در تحلیل و برداشت از کسی تقلید نمی کنم و دچار کلیشه های ذهنی مفروض و متداول برخی اشخاص نیستم که :هرکه بر علیه جمهوری اسلامی سخن گفت حتما درست گفت حتما خردمند است! و هرکس بر له جمهوری اسلامی سخن گفت اخی و ید است! این کلیشه ها سبب گرفتاری انسان است همان که در حدیث آمد که :حب الشی یعمی و یصم،بغض الشی هم یعمی و یصم.
ثانیا:من اجمالا سالهاست با شخصیت و سابقه و نوشته ها و گفته های امیر احمدی آشنا هستم ،مطالب او را و گرایشات او را دیده ام و می بینم چنانکه مطالب دیگران را ،بالاخره این آدم استاد یکی از دانشگاهها در امریکاست و به جو و فرهنگ و رسانه های امریکا آشناست،در عین حال یک ایرانی است که ابراز علاقه می کند نسبت به کشورش ایران،چیزهایی را موافق منافع کشور خود می داند و چیزهایی را ناموافق ،می شود با سخن او موافق بود میشود موافق نبود،من واقفم که روزنامه های اصولگرا مثل کیهان او را دلال روابط امریکا می دانند،شما هم آزادید او را بتبع از کیهان دلال بنامید،آیا شما چنین حکمی که در مورد یک ایرانی مقیم امریکا می کنید حکمی علی التحقیق است؟ یعنی اگر کسی در اندیشه و ذهن خویش منافعی برای کشور خود تعریف کرد و مثلا رابطه امریکا با ایران را برخلاف سیاسیون ایران بصلاح کشورش دانست باید به اتهام دلالی زد؟ این شخص آزاد است اظهار نظر کند،شما از کجا فهمیدید که او با حکومت ایران مرتبط است؟ یعنی در ذهن شما نمی گنجد کسی بطور مبنائی با حکومت دینی مخالف باشد اما در عین حال در تعارض منافع کشورش با بیگانگان آنچه که بنفع منافع کشور خود می داند و می فهمد را بیان کند؟ شما اصلا بگو یک روشنفکر حتی مقیم کشورهای خارجی اگر با جمهوری اسلامی موافق باشد و در مسائل سیاسی اظهار نظر کند و چیزهایی بگوید که خلاف فهم شماست و خلاف حساسیت شما نسبت به جمهوری اسلامی است شما باید فورا به او انگ بزنید و اتهام زنی کنید؟ این آقا که اصلا ارتباطی هم با حکومت ایران ندارد ،شما آیا سندی،دلالتی بر اینکه او مزدور ایران است یا مزدور امریکاست ،یا حق الدلالی از جایی می گیرد دارید یا صرفا چون مثلا بنای شما بر فحاشی به سپاه پاسداران و نهادهای جمهوری اسلامی است ،اگر کسی فهم دیگری غیر از فهم و تعصب و کلیشه های شما داشت باید به او انگ بزنید؟من گمان می کنم این روش ها روش های عقلانی و منطقی نیست که هرکس در برداشت های سیاسی عقیدتی فکری با ما نیست پس برماست! این همان سیاست و طرز فکر ابلهان دیکتاتوری مثل بوش و امثال اوست.در هر صورت من این بخش از مصاحبه را بعنوان ارائه یک دیدگاه متفاوت اینجا نقل کردم و این بمعنای ابتهاج یا احتجاج به سخن کسی که ممکن است در بسیاری از مسائل با او اختلاف نظر داشته باشم نیست ،در خاتمه می گویم خوب است یاد بگیریم که در جهان امروز و با توسعه ابزارهای دریافت علم و اطلاعات ،در سخن و تحلیل و فهم دیگران بیندیشیم و همه چیز را از تنگنای کلیشه های ذهنی خویش نبینیم ،همانطور که خوب است برابر اظهار نظر دیگران شکیبا و مودب باشیم.
موفق باشید
این امیر احمدی //// خامنه ایست ولی بدبختانه خامنه ائی فقط از اراجیفی که می نویسد سوئاستفاده می کند ولی زیاد به او وقعی نمی نهند.جناب پروفسور در حقیقت نوکر بی مزد و مواجب خامنه ائیست!
آقای نوریزاد من حامی سپاه نیستم و ارتباطی هم با این نهاد ندارم ،اما اجمالا می دانم که سپاه پاسداران یکی از نهادهای تثبیت شده در قانون اساسی است و برای آن وظائفی تعریف شده است،اگر اشتباهی از آنها هم بطور مشخص محرز شود از اشتباه یا خیانت دفاعی ندارم ،سخنم با شما در نحوه انتقادهای شما و کلی گوئی های شماست ،شما صرفا و بنحو ظنی می گویید ترقه ها و وسائل انفجاری چون امنیتی هستند (بر فرض صحت این ادعا) پس حتما وارد کننده آن سپاه است ،من می گویم این صرفا یک اتهام ظنی و کلی گوئی است ،و در این سنخ مسائل حدس و گمان کافی نیست،اولا ترقه و ترکیب مواد دود زا و صدا دار چیزهایی امنیتی نیستند و امکان ترکیب و تولید آنها هست ،ثانیا مگر قاچاق و وارد کردن مواد آنها از طرق آبی و خشکی توسط قاچاق چیان امر محالی است که شما اینگونه با حدس و ظن نتیجه قطعی می گیرید ،قبلا عرض کرده ام که ایراد اتهام به فرد یا گروه باید طوری مستند باشد که قابل ارائه به محکمه باشد. شما می گویید سپاه پاسداران مالیات نمی دهد ،من از این امر بی اطلاعم ،شما آیا از روی اطلاع می گویید آنها مالیات نمی دهند؟ یا در این مورد از حد و حدود قانونی عمل آنها مطلعید؟ آیا ورود سپاه در پروژه های عمرانی قانونا ممنوع است ،روشن کنید قانون چه گفته است و روشن کنید فلان پروژه ای که آنها گرفتند مخالف فلان قانون بوده است ،کلی نگویید بعد بگویید افشاگری کردم.آیا مطمئنید حساب و کتاب وجود ندارد؟ مگر حساب و کتاب و امور ذی حسابی آنها باید بشما گزارش شود که چنین مطالبه ای دارید؟ من نمی دانم ادعاهای شما در مورد واردات آنها صحیح است یا نیست و سند شما چیست ؟فرض کنید سپاه لوازم آرایشی و کامیون و تکمه پیراهن وارد کرده باشد از سیر تا پیاز ،شما روشن کنید واردات آنها نقض کدامیک از قوانین کشور است؟ مقصود شما از پاسخکو نبودن آنها پاسخگو نبودن آنها بشماست؟ آنها باید بشما پاسخ دهند تا عملشان صحیح باشد یا بر کسانی که بر آنها نظارت دارند؟ شما از کجا می دانید که آنها پاسخگو به ناظران خود نبوده اند؟
“این سپاه، در بخش اقتصادی جز به فساد و تباهی، به چیزی آلوده و آغشته نیست”.
این عبارت شما یک ادعای کلی و بصورت حصر و مبالغه است ،مگر شما کارشناس امور پروژه ها و کارشناس مسائل اقتصادی هستید که اینگونه بلحن حصر و کلی قضاوت می کنید؟ دقیقا من در نوشته های شما بهمین تعبیرات ایراد دارم نه اصل انتقادتان ،متاسفانه شما با چنین تعبیراتی کلی و مبهم و نامستند فقط زبان گروهی ضد انقلاب و مخالفان همیشگی نظام را تیز می کنید و این غیر از انتقاد دقیق و مشخص و مستند است ،من اینجا بگویم با اینکه به محصور بودن آقای کروبی منتقد و معترضم ولی می گویم ایشان هم مثل شما یک تعبیر کلی و مبهم کرد که” اسکله های غیر قانونی” و آتو بدست مخالفان نظام داد ،خوب این نحوه کلی متهم کردن غیر از نقد و ارائه سند مشخص است ،اگر ایشان و شما جسارت طرح کلی این مساله را دارید طبیعتا باید جسارت این را هم داشته باشید و باشند که بگویید و بگویند که کجا مشخصا اسکله غیر مجاز است و سند آن چیست؟ باور کنید من واقعا نمی دانم ،اما صرف کلی گوئی اسکله هاب غیر مجاز و متهم کردن کلی یک نهاد قانونی درست و منطقی است؟ خوب باید جوری سخن گفت و مدرک ارائه کرد که قابل ارائه در محاکم باشد نه شعاری و کلی گوئی.
“خسارت های سیاسی و پخمگی اش در نفوذ پذیری جاسوسان اسراییلی و روسی اش بماند”.
خوب این عبارت هم یعنی چه؟ این هم کلی گوئی است ،شما کجا دیده اید و سند شما چیست که جاسوس اسرائیلی و روسی در سپاه نفوذ کرده؟ من هم اگر برایم محرز شود آنرا محکوم می کنم ،اما چطور می شود روی کینه و نفرت همینطور کلیاتی را بافت و در فضای عمومی بخورد دیگران داد تا عده ای که کار همیشگی آنان مخالفت با این نظام هست کف بزنند یا هورا بکشند یا عده ای دیگر بصرف کلی گوئی شما گمراه شوند؟ به کانالتان توجه کنید همه اش تکرار مکررات ادعاهای مبهم و کلی شماست یا آنها مدعیات کلی شما را تکرار می کنند یا شما مدعیات آنها را مسلم فرض کرده به آن استناد می کنید! ،و اینها نه وجاهت اخلاقی دارد و نه وجاهت قانونی خصوصا از شما با سابقه انقلابی که داشته اید.
من می گویم یا باید بر اساس سند مشخص و ارائه آن -ولو در فضای عمومی- سخن گفت یا باید از کلی و مبهم گوئی یکسویه اجتناب کرد،حال من اگر در این موارد از شما مطالبه سند کنم یا خواهید گفت :ویکی لیکس گفت یا نوشت،یا خواهید گفت :من روی اسناد غلت کی زنم.
با احترام
—————
درود دوست من
زحمت بکشید و به سایت یکی که خودش را آیت الله می داند بروید. این فرد، همزمان که خود را آیت الله می داند، یک دزد بزرگ و یک قاتل سیستماتیک نیز هست. شیخ علی فلاحیان را می گویم. بالاتر از پل رومی در انتهای یک کوچه برجی و دم و دستگاهی برای خود پرداخته که شما در نگاه نخست از خود می پرسید این آخوندی که تا پیش از انقلاب سوار بر موتور جابجا می شد این همه زمین و ساختمان را ازکجایش در آورده. در سایت این قاتل، مصاحبه هایش منتشر شده. در چند مصاحبه از وی خواندم که خودش اعتراف می کند: یکی از اشتباهات من در زمان وزارت اطلاعات این بود که تریلی های مواد مخدر را از مرزهای شرقی از قاچاقچیان تحویل می گرفتیم و در مرزهای غربی به آنها تحویل می دادیم و بابتش پول می گرفتیم. البته نمی گوید چندتا از این تریلی ها را هم در داخل توزیع می کردیم وگرنه مگر می شود اینهمه معتاد داشت؟ گرچه این آدم به دستهای خونی اش اشاره نمی کند اما رسما یک وزارتخانه ای را که باید مأمن مردم باشد، ببینید تا کجا بخاک مذلت و ناجوانمردی فرو تپانده.
کاش این انقلاب صورت نمی گرفت یا اگر گرفت به دست ملاها نمی افتاد. به شما اطمینان می دهم اگر بدست رفتگران می افتاد به از این بود. با اطمینان می گویم. با اطمینان می گویم. با اطمینان می گویم.
سپاس
.
درود دوست گرامی
خوب وقتی با اطمینان به توان سه سخن می گویید من دیگر دستهایم را بالا می برم و می گویم قبلا و از این پس هر ادعایی علیه این و آن و نهادهای انقلابی و سپاه و غیر آن کرده یا می کنید لابد درست است! در مورد آن آقا با شما موافقم که او آیت الله نیست و فقط یک آخوند معمولی است ،اما من برای دیدن مصاحبه مورد نظر شما نتوانستم سایت او را پیدا کنم ،لطف می کنید آدرس دقیق سایت او یا لینک مصاحبه مورد نظر را مشخص کنید؟
سپاس
آخوند معمولي ؟
مگر نبايد وزير اطلاعات مجتهد باشد ؟
جناب نوری زاد شما مطمئن باشید اگر حتی ازبرادران قاچاقچی فیلم مستند هم بگیرید و نیروی انتظامی هم تایید کند که برادران قاچاقجی به این کار کثیف مبادرت کرده اند و حتی رژیم برای خواباندن سر وصدا محاکمه صوری هم ترتیب دهد بازشیخ مرتضی میگوید فقط آن چند نفر اشتباه کرده اند پای تمام سپاه نباید نوشت ولی فکر نمیکند که آن چند نفر توسط چه کسانی پشتیبانی میشدندو از کجا ماموریت گرفته بودند . این شخص که به گمان من /////////////ترین کامنت گذاری بوده که تابحال وقت همه را تلف کرده و مرغ وی یک پادارد و هیچ باری که مثبت باشد ازسخنانش ادراک نکرده ایم مدرک من امتیازات بسیار درخشانی هست که تابحال ناظرین به کامنت های صد تا یک غاز وی داده اند فردی که من به طور کاملا واضح با مدرک ودلیل بارها وی را به کذب گویی متهم کرده ام که حتی جرئت نداشته تکذیب کند چون نیک میداند که باز مدرک رو میکنم چه جای مباحثه و استدلال دارد ؟ . جناب نوری زاد اطمینان داشته باشید وی از من وشما بهتر میدانند که چه رژیم سبع ودرنده خویی بر سر کار هست ولی موضوع این است که جان این شیخ بسته به رژیم است و مطمئن است که در صورت تب و لرز این رژیم وی حتما //////////// را سر خواهد کشید . از ما گفتن بود .با احترام .
سلام و عرض ادب
عجب سخن روزی استاد > کاش این را در یک صفحه مستقل می گذاشتید
لذت بردم از این همه شجاعت و صداقت . سپاس
https://www.youtube.com/watch?v=6kF8a5wL9XY
نوریزاد گرامی نتیجه تربیت و اخلاق و پرورش اسلامی در ایران همین سعید توسی ها و سید مرتضی ها و آنارشیستهاست که می بینید.بعد شما توقع دارید که اینها هر اراجیفی که می خواهند در سایت بدیگران بنویسند ولی دیگران اگر آنچه را از نوشته هایشان و شخصیت شان برداشت می کنند و بخودآنها بر می گردانند هاشور می کنید.ببخشید عزیز 38 سال پیش ماها خر شدیم و به این قوم دزد و ادمکش و ////// رو دادیم ایا هنوز هم باید بقولی پله باشیم!
دو سوال از دوست گرانقدر سید مرتضی؛سوال اول؛یعنی شما تحت هیچ شرایطی،با بر اندازی یک نظام ،موافق نیستید؟؟؟هر چند مشکل،اصول اساسی آن نظام باشد؟مثل ولایت مطلقهٔ فقیه؟؟؟سوال دوم؛آیا شما به ولایت مطلقهٔ فقیه وحکم حکومتی،معتقد هستید؟؟؟؟
1-خیر من با براندازی مسلحانه یا دعوت از بیگانگان برای براندازی نظامی که مردم آنرا تاسیس کرده اند و به آن رای داده اند تا زمانی که اکثریت مردم بر آن رای پایدار هستند موافق نیستم و این لازمه دموکراسیها در جهان است ،بدیهی است که نقد و انتقاد و مخالفت با یک نظام ،یا قوانین آن یا مدیریت های حاکم بر آن بصورت مدنی و صلح جویانه ،غیر از براندازی است ،و در هر حال قاعده کلی این است که اقلیت هرچند به اصول اساسی یک نظام نقد هم داشته باشند باید به رای اکثریت احترام بگذارند.
2-فرض کنید من بولایت مطلقه فقیه که یک نظریه فقهی است معتقد باشم یا نباشم ، تفتیش اعتقاد من و علم به اعتقاد یا عدم اعتقاد من بولایت مطلقه چه مشکلی از شما حل می کند؟ من چه بلحاظ فقهی بولایت عامه یا مطلقه فقهاء در عصر غیبت معتقد باشم یا معتقد نباشم ،الان چنین ولایتی با تفسیرهایی که در مورد آن وجود دارد ،یکی از اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی است که مردم به آن رای داده اند و اصول دیگر قانون اساسی بر اساس آن تنظیم شده است ،من اگر بخواهم بگویم به ولایت مطلقه فقیه اعتقاد دارم باید آنرا برای شما تبیین استدلالی کنم و بر آن احتجاج کنم ،و اگر بخواهم بگویم به آن معتقد نیستم باز باید بر آن احتجاج کنم و اینها از وسع اطلاع شما خارج است ،در واقع این یک بحث فقهی است که مورد مناقشه و نظر است ،و الان در مقام اجراء هم یکی از قوانین مصوب در این کشور است چه من و شمای شخصی به چنین قانونی نقد داشته باشیم یا نقد نداشته باشیم احترام بقانون تصویب شده امری عقلائی است ،هرچند روشن است که امثال شما به بحث فقهی کاری ندارید و موضعگیری شما موضعگیری سیاسی و نفی سیاسی آن است.
موفق باشید
یک سوال از دوست گرانقدر سید مرتضی؛آیا شما به ولایت مطلقهٔ فقیه وحکم حکومتی،معتقد هستید؟؟؟؟
درحالیکه ملاها و رهبر //// جشن ملی چارشنبه سوری ایران را یادگار دوران جاهلیت وانمود میکنند، این جشن ملی ایرانی اکنون هرسال با شکوهتر از سال پیش در شهرهای بزرگ کشورهای جهان برگزار شده و بتدریج این جشن ملی کهن ایرانی درحال بین المللی شدن است. هم اکنون در استکهلم بیشتر از ایرانیان مهاجر، سوئدیها هستند که هرساله آنرا همچون جشن ملی سوئد مورد استقبال قرار داده اند. شرم بر //// که بجز انجزه ونجزه و گریه و زاری و مصیبت خوانی و فقر و بدبختی و چُس ناله، ارمغان بهتری برای مردم این سرزمین نیاورده اند.
https://www.radiozamaneh.com/330106
جناب سید مرتضی
این بخشی از یکی از کامنت های شماست: “در جامعه اسلامی قانون اسلام حاکمیت دارد بانتخاب مردم ،اگر قانون اسلام روی معیار و فلسفه و مصالح فردی و اجتماعی بگوید زن نباید کنار دریا استریپ تیز کند”
شما مگر سخن معروف آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، موسس حوزه علمیه قم را از یاد برده اید که میگوید: “اسلام هیچ قانونی ندارد زیرا دین همان اخلاق است و اخلاق هم تابع جعل هیچ باید و نبایدی نیست و انانکه دم از “قانون اسلام” می زنند ، دین اسلام را با ساخلوی قشون(پادگان) اشتباه گرفته اند زیرا قانون برپایی قانون نیاز به جبر و استفاده از اجان و قوای رزمی برای بکار بستن ان دارد ولی دین امری اعتقادی و قلبی است که با اجان و قوای نظامی نمیتوان انرا وارد قلب کسی کرد و ما هیچ قانونی که امر و نهی کند بنام قانون اسلام نداریم و دینی که قانون وضع کند ، فی الواقع خودش را نقض میکند”(نقل به مضمون)
با وصف مذکور و در حالیکه ایت الله حائری و چندین تن ازعلمای شاخص دیگر همچون آیت اللّه محمد کاظم خراسانی و آقا نور اللّه نجفی اصفهانی و آیت اللّه میرزا حسین نائینی و ملّا قربانعلي زنجاني صراحتا گفته اند هیچ قانونی بنام قانون اسلام وجود ندارد مگر انکه جعل و بدعت در دین باشد ، چرا شما باز هم مکرر از قوانین اسلام سخن میگویید؟
یکبار برای همیشه می گویم من از تناقض و خروج از اخلاق و انسانیت متنفرم ،شما دو جهت را اصلاح کنید من به همه سوالات شما پاسخ می گویم:
1- در آن مورد که برخلاف انسانیت و اخلاق با نام من و بجای من مطلب نوشتید و بعد عذری بدتر از گناه آوردید، ضمن اذعان به اشتباه خود عذرخواهی کنید و بنایتان برای همیشه این باشد که دست از استهزاء و لودگی بردارید مثل همین لودگی اخیر که: سیادتم را تفویض به دیگری می کنم ،این تناقضات رفتاری از نظر من دور نیست و من فریب الفاظ بظاهر مودبانه را نمی خورم ،شما واقعا از درون متواضع باشید و بنای بر تحقیر کسی نداشته باشید من در خدمتم.
2-در مورد ادعائی که در مورد کتاب “کلیات فی علم الرجال” آقای سبحانی داشتید ،حاضر شوید من از شما تست و امتحان متداول در حوزه های علمیه بگیرم ،اگر چنانچه به این دو امر ملتزم شوید من آماده پاسخگوئی به سوالات شما هستم.در غیر اینصورت خودتان را خسته نوشتن نکنید من برای کسانی که واقعا ( نه ظاهرا) احترامی برای دیگر انسانها و از جمله مخالفان خود قائل نیستند احترامی قائل نیستم و با آنان گفتگو نمی کنم.
موفق باشید
———————
سلام و درود دوست گرامی
نوشته اید:
یکبار برای همیشه می گویم من از تناقض و خروج از اخلاق و انسانیت متنفرم
این یکی از ناب ترین نوشته های شماست. که پیشنهاد می کنم ناب تر ترش کنید. و آن این که: به تناقضش هم کاری نداشته باشید. همان اخلاق و انسانیت وجه مشترکی است که می تواند همگان مردم جهان را بهم پیوند بدهد. چکار داریم به این که یکی متناقض سخن می گوید یا متناقض می اندیشد؟ همین که اخلاق داشته باشد و همین که انسان باشد، ما را کفایت می کند. مگر این که فضایی علمی و چالشی باشد برای واشکافی موضوعات فی مابین و هر دو طرف اساسا برای واشکافی یک ماجرا و یک اندیشه و یک نکته ی متناقض و مشکوک و محل دعوا در کنار هم نشسته باشند.
سپاس از شما
.
درود جناب نوریزاد
ممنون از تشویقیه شما ،اما مقصود من از تناقض ،تناقض در تحلیل و اندیشه و رای نبود ،اینگونه تناقض در بحث ها و تحلیل ها مورد نقد و بحث قرار می گیرد،بلکه تناقض رفتاری مخاطب مورد نظر بود که آنرا در ادامه توضیح دادم.
با احترام
من سوالم را میپرسم شما اگر خواستید جواب میدهید و اگر هم نخواستید جواب نمبدهید ولی توجه بفرمایید که همیشه نتیجه مطلب در پاسخ نیست بلکه در مواردی نتیجه و اصل سخن در خود سوال است.
جناب سید مرتضی
شما که دائم چوب اخلاق و ادب را برای دیگران بلند میکنید بنا دارم پاسخی شبیه به پاسخ های شما بدهم تا ببیند برخلاف انچه ادعا میکنید ، نوع پاسخ دادن شما نه تنها خارج از دایره است بلکه تا چه حد نیز از نوعی کبر و غرور منفی و کاذب وام میگیرد:
پاسخ
سید مرتضی ، عزیز من ، یک مجتهد بیست سال خارج خوانده(برفرض صحت ادعا) که از یک علامه دهر و یک عالم ربانی و سرامد تمام عالمان جهان تست نمیگیرد! اصلا شما کی باشی که از من امتحان و تست بگیری؟! اصلا تو چطور جرات کرده ای که بخودت اجازه بدهی از بزرگی چون من تست بگیری؟! منکه سرتاپای نوشته های قبل تو را دیده ام این چه جسارتی است که بخودت اجازه دهی نام مرا بر زبان اوری…..والخ
جناب سید مرتضی اگر پاسخ مرا قدری بی ادبانه و مغرورانه تلقی فرمودید نگاهی به این پاسخ خودتان به بنده بیندازید:
سید مرتضی
2:21 ق.ظ / فوریه 28, 2017
عزیز من ،یک سطح خوان حوزوی (بر فرض صحت ادعا) که از یک مجتهد بیست سال درس خارج خوانده و استاد دیده که رفع ابهام نمی کند! شما کی باشید که برای بنده رفع ابهام کنید؟! من که سرتاپای نوشته های قبلی شما را دیده ام ….
1- عذرخواهی از فقدان اخلاق و انسانیت و بجای دیگران سخن گفتن.
2-اعلام آمادگی برای آزمون کتاب کلیات فی علم الرجال.
بین قانون اسلام با قوانین اسلامی تفاوت است و مطابق نظر مجتهدینی که گفتید ما قانونی بنام قانون اسلام نداریم ولی قوانینی که اسلامی باشند داریم یعنی قوانینی که بر اساس قواعد دین اسلام توسط بشر ساخته میشود قوانین اسلامی هستند ولی بله ما قانونی بنام قانون اسلام نداریم.
جابر گرامی
نه اینطور نیست ،ببینید من توضیح کوتاهی می دهم :”قانون اسلام” و “قوانین اسلام” داریم و هردو تعبیر درست است و “قانون اسلامی” بتوضیحی که بعد خواهم گفت هم تعبیر درستی است ،ما اصلا الان بتشکیل حکومت دینی کاری نداریم ،اگر فرض ما این باشد باز قانون اسلام تعبیر درستی است و داریم برای اینکه مراد از این مضاف و مضاف الیه در واقع جنس قانون اسلام است ، و باصطلاح ادبی این اضافه اضافه جنسیه است که افاده جنس می کند ،مثل تعبیر انگشتر طلا یعنی انگشتری که جنس آن طلاست ،در عربی هم می گویند مثلا خاتم فضةٍ ،خاتم یعنی انگشتر مضاف است اضافه شده به فضه یعنی نقره ،یعنی انگشتری که جنس آن نقره است،اینرا در فارسی و عربی اضافی جنس یا جنسی می گویند ،تعبیر قانون اسلام نیز می تواند از این قسم از اضافه باشد یعنی قانونی که از جنس اسلام و اسلامی است یعنی متعلق به اسلام است،البته این اضافه می تواند اضافه ظرفیه باشد یعنی قانون یا قوانینی که در اسلام است،حالا این نوع اضافه مهم نیست مهم این است که اینجا جنس قوانین اسلام مراد است نه اینکه اسلام یک قانون دارد،قوانین اسلام هم اگر بگوییم درست است و جمع آن است که دقیقتر هم هست،حالا قانون اسلام مثل چه چیزهایی است :مثل قانون زکات ،قانون خمس ،قانون حج ،این در عبادیات،یا قانون قصاص،حدود در جزائیات،قانون ارث که از آن در فقه به احکام تعبیر می شود و بسیاری از ابواب فقه مثل مباحث مربوط به زمین و ملک ،ازدواج طلاق و غیر اینها از عقود و ایقاعات و معاملات ،اینها همه قوانین کلی اسلام هستند که هریک فروعات و شعبه ها و قواعدی را زیر پوشش دارند. نیز در قرآن و سنت “عمومات ” و “اطلاقاتی” وجود دارد که جزئیات و مصادیق را زیر پوشش می گیرند و عمومیت دارند بر حسب افراد طولی خارجی و مصادیق فعلا موجود یا مصادیقی که در آینده متحقق می شود پس این عمومات و اطلاقات عمومیت و اطلاق زمانی و افرادی دارند و مختص بزمان خاص یا فرد خاص نیستند مثل عموم “یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود” این امر عام است هم زمانا هم بحسب افراد خارجی ،یعنی ای مومنان به عقد ها و عهدها و پیمان های فردی و اجتماعی وفادار باشید ،خود این عموم یک قانون الزامی است و قابل انطباق بر مصادیق است..اینها همه قانون اسلام (جنس قانون) یا قوانین اسلامند ،پس اسلام قانون دارد و قوانین دارد که عمومیت زمانی مکانی افرادی دارد.
اما اینکه فرمودید قوانین اسلامی ساخته بشر است ،اگر مقصود شما اینهایی است که من اشاره کردم ،نخیر اینها مصنوع و ساخته بشر نیست حتی ساخته خود پیامبر هم نیست ،بلکه این قوانین قوانین خداست که به پیامبر وحی می شود حال یا قانون تاسیسی و جدید است که مثل قانون ارث و قواعد آن ،یا چیزهایی است که امضائی است یعنی قبل از اسلام هم رایج بین عقلاء است و شارع مقدس آنرا یا بهمان صورت امضاء می کند یا با اصلاح و تکمیلی آنها را امضاء می کند مثل نوع معاملات مثل بیع و خرید و فروش و اجاره و مضاربه و مساقات و نظائر اینها ،و قانون چه تاسیسی و چه امضائی بهر حال واضع آن خدائی است که شریعت اسلام را بر پیامبر وحی فرموده است.پس این قوانین ساخته بشر نیستند.
اما اگر مقصود از قوانین اسلام که ساخته بشرند این باشد که تحت همان قواعد کلی و قوانین کلی (مثل اوفوا بالعقود) قوانینی جزئی مطابق مصالح جزئیه زمانی و مکانی وضع شود (که ظاهر تعبیر شما هم این بود) آری این قسم قوانین جزئی ساخته بشر است لکن تحت همان عمومات و اطلاقات و قواعد کلی موجود در شریعت ،که امروزه در کشور جمهوری اسلامی ایران و از طریق مجلس شورا همین قسم قوانین مطابق مصالح و موضوعات خارجی وضع می شوند اما با توجه به قواعد کلی شریعت ،یا با توجه به عدم تباین آن با عمومات و اطلاقات و کلیات قوانین شرع ،پس این قسم از قوانین را می شود ساخته بشر دانست.
موفق باشید
جناب سید مرتضی
این بخشی از یکی از کامنت های شماست: “در جامعه اسلامی قانون اسلام حاکمیت دارد بانتخاب مردم ،اگر قانون اسلام روی معیار و فلسفه و مصالح فردی و اجتماعی بگوید زن نباید کنار دریا استریپ تیز کند”
شما مگر سخن معروف آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، موسس حوزه علمیه قم را از یاد برده اید که میگوید: “اسلام هیچ قانونی ندارد زیرا دین همان اخلاق است و اخلاق هم تابع جعل هیچ باید و نبایدی نیست و انانکه دم از “قانون اسلام” می زنند ، دین اسلام را با ساخلوی قشون(پادگان) اشتباه گرفته اند زیرا قانون برپایی قانون نیاز به جبر و استفاده از اجان و قوای رزمی برای بکار بستن ان دارد ولی دین امری اعتقادی و قلبی است که با اجان و قوای نظامی نمیتوان انرا وارد قلب کسی کرد و ما هیچ قانونی که امر و نهی کند بنام قانون اسلام نداریم و دینی که قانون وضع کند فی الواقع خودش را نقض میکند”(نقل به مضمون)
با وصف مذکور و در حالیکه ایت الله حائری و چندین تن ازعلمای شاخص دیگر همچون آیت اللّه محمد کاظم خراسانی و آقا نور اللّه نجفی اصفهانی و آیت اللّه میرزا حسین نائینی و ملّا قربانعلي زنجاني صراحتا گفته اند هیچ قانونی بنام قانون اسلام وجود ندارد مگر انکه جعل و بدعت در دین باشد ، چرا شما باز هم مکرر از قوانین اسلام سخن میگویید؟
سید رضی گرامی آنچه خود این آیه الله ها گفته اند در حقیقت بر ضد اسلام و سنت محمد و یاران نزدیک اش هست.اگر اسلام را قران و سنت محمد بدانیم در حقیقت غیر از ///// اوار شده بر ما و داعشیان پراکنده و تروریست دردنیا تمام دیگرانیکه اسلام را مدارا گر و صلح جویانه و متمدنانه و …تفسیر می کنند نه تنها اسلام را درک نکرده اند بلکه در مسلمان بودنشان هم باید شک کرد.چون مشتی دروغ و تفسیر خود را به اسلام زور اور می کنند.در حقیقت آنچه خمینی و سید مرتضی و خامنه ائی و سایر ///// چه شعیی و چه سنی می گویند عین اسلام ناب محمدیست.
مقصود از قانون اسلام یا قوانین اسلام ،کلیاتی است که در کتاب و سنت تحت عنوان احکام تکلیفی و وضعی در حوزه هایی مثل عبادات و معاملات و جزائیات جعل و تشریع شده است ،و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و تاسیس جمهوری اسلامی ایران در قانون اساسی جمهوری اسلامی تبلور یافته است و در قوانین عادی و موضوعه کشور تفصیل می یابد و در عین حال تباین یا عدم تباین آنها با شرع و مصالح عمومی مورد نظارت شورای فقهی و شورای مصلحت واقع می شود.
درود دوستان
قطع برق در استرالیا اتفاقی نادر است من شخصا در سی و دوسال هنوز شاهد قطع برق در محل زندگی خودم نبوده ام .دو بار قطع برق در چند محله ایالت جنوبی استرالیا اکنون موجب فشار فوق العاده ای به حکومت این ایالت شده است که چه بسا در انتخابات آینده در گزینش دولت این ایالت تعیین کننده باشد. کمبود گاز بعلت ممانعت جریانهای مخالف استثمارمنابع غیر تجدید پذیر به این بحران افزوده است. از طرفی پیشتازی این ایالت در توسعه انرژی تجدید پذیر مانند انرژی بادی و خورشیدی با توجه به اینکه این انرژی تابع وضعیت هوا است و هنوز بشر به وسایلی برای ذخیره وسیع برق دست نیافته قطع اتفاقی برق رااجتناب ناپذیر کرده است. با این وضعیت این ایالت تنها با چند نوبت قطع برق زیر فشار روز افزونی قرار گرفته .
امیدارم موجب مزاحمت نشوم قصدم این است که تجربیات سه دهه زندگی ام را در این کشور دمکراتیک باهموطنانم در ایران تقسیم کنم .هموطنانم با تمام وجود نکبت حاکم را تجربه کرده اند اما بخوبی نمیدانند که باید چگونه باشد . این وظیفه ما که در بیرون زندگی کرده ایم است
سلام،
تو صفحه اینستاگرامتون یه عکس از حمله مردم به بار پرتقال چپ کرده انتشار دادید.بنظرتون با تخطئه و کوبیدن خودمون به سرمنزل مقصود میرسیم.بقول معروف شاگرد با کتک زیاد پوستش کلفت میشه و دیگه تربیت بهش کارساز نیست. بدبختی ما از زمانی شروع شد که قشر متوسط از بین رفت و فقط دو قشر مرفه و فقیر باقی موند.وقتی من کاسب سود خارج از عرف از محصولم بدست میارم.من شرکت دار با لابی کار میگیرم،من سازنده با زد و بند جواز و تأیید میگیرم،من کارخانه دار بجای تولید هزارویک کار دیگر انجام میدم و….. چرخه صنعت لنگ میشه.یکی با انجام کارهای ازین دست بالا میکشه و یکی دیگر از اینگونه کارها صدمه میبینه و میفته.اونوقت به اینجا میرسیم که اینطور اتفاقها که میفته،قشر فقیر کار چیپ و سخیف انجام میده،طبقه رو به انقراض متوسط میگرید و قشر مرفه نوکیسه خنده مستانه سر میده.ما کجای این داستانیم؟این وضع رو خود ما بوجود آوردیم.جنگ جهانی دوم،آلمانیها بعد از شکست برای فرار از گشنگی روی پشت بوم سیب زمینی میکاشت ولی ما سال قحطی بعد از خوردن موش و گربه و سگ،به آدم و مردار خواری رو آوردیم.استادذنمیدونم مطالب منو میخونید یا نه،ولی درددل زساد دارم و مستمع ندارم.برای همین به هر بهانه ای با شما مکاتبه میکنم…
——————————
درود ایمان گرامی. من عمدتا مسئولین را نقد می کنم اما حتما باید یکجاهایی خودمان را نیز نقد بکنیم. کثیف بودن اتومبیل یکی هیچ ربطی به مسئولین ندارد. یا عبور از چراغ. یا دروغ گفتن. این بی تربیتی ملی نیز باید در سیبل اعتراض های ما قرار گیرد.
جناب ایمان درود بر شما : اگر در خارج از ایران زندگی میفرمایید به اطلاعتان میرسانم که اجبار به تن دادن شهروندان به قوانین البته ( معقول ) در جوامع بشری باعث پیشرفت آن جامعه خواهد شد به عنوان نمونه دو مورد را که اخیرا در ایران باب شده به عرض میرسانم سالیان سال است که اتوموبیل در ایران مورد استفاده قرار میگیرد و دو فرهنگ بسیار غلط در ایران باب بود یکی سوار کردن سرنشین اضافه در قسمت جلو اتوموبیل و نبستن کمربند ایمنی ! البته با تداوم اخذ جریمه از متخلفین جزو فرهنگ رانندگی در ایران شد و ثابت کرد که درصورتی که مسئولین به قوانین نگاه درست کنند و خود را موظف با اجرای آن ! چه نتایج نیکی میتوان گرفت . ولی متاسفانه بیشتر مسئولین با زیر پا گذاشتن قوانین و چشم پوشی ازگناه افراد منسوب به خود از اجرای بی قانونی باعث شدند که فرهنگ سوء دور زدن قوانین در بین ایرانیان باب شود و دیگر قبح بی قانونی بریزد و اگر کسی قوانین را به هر نحو دور زد خود را زرنگ بداند باز هم به نمونه ای اشاره میکنم . قبل از انقلاب اگر به هریک ازبانک ها مراجعه میکردید و وامی اخذ مینمودید بهره وام بین سه الی چهار درصد بود که حضرات روحانی میگفتند ربا جنگ با خدا ورسول هست و حرام ! بعد ازانقلاب خفت بار ! گفتند بانک ها حق گرفتن بهره و سود ندارند و اخذ بهره حرام است ! و شیوه بانک داری اسلامی ! را پیاده کردند و گفتند به جای کلمه بهره از کلمه کارمزد استفاده شود و چون این کلمه طیبه کارمزد ( کارگشاهست ) هر مبلغی که بانک ها خواستند میتوانند اخذ کنند البته به نرخ بسیار ناچیز بین 18 الی 24 درصد البته بستگی به کرم مسئولین و چرب کردن سبیل آقایان بسیار مسلمان دارد ! تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل . با احترام
گناه !!
……..
مهرداد گرامی گناه در قوانین جائی ندارند اینها از اراجیف دینی است.در قانون ما جرم داریم و مجرم نه گناه و گناه کار و معصوم و …
با درود خدمت جناب نوریزاد و ایمان عزیز
تا حدودی با شما موافقم البته کم
مقایسه کنید دوران قاجار و پهلوی اول چقدر مردم در این تحول و پیشرفت و قانونمندی نقش داشتند؟
بزرگواران اگر دولتی قانونمند وجوابگو و مجری قانون بصورت مطلق باشد و بدون هیچ گونه چشم پوشی انرا اجرا کند همه چیز سر جای خودش قرار میگیرد دست سود جویان و سو استفاده کنندگان هم از سر جامعه کوتاه میشود .
و باز هم مقایسه کنید پهلوی دوم و این رژیم .
کی شاهد اینهمه رانت ها. اختلاسها . حیف و میل اموال عمومی وووووو بودید
این رژیم از بدو ورودش اعدامهای بیرویه و غیر قانونی بدست حیوان جلاد و خون اشامی بنام خلخالی انجام داد
از بدو ورودش غارت اموال مردم را بنام طاغوتی و ساواوکی و بهایی و غیره بدون هیچ کونه حکم قضایی و قانونی انجام داد .
تمامی مسئولین و کاردانان برکنار و اخوندی که هر و از بر تشخیص نمیداد و هنوز هم نمیدهد و تمام عمرش از روضه خوانی مرده خوری امرار معاش میکرد یک شبه شد وزیر و وکیل
بی قانونی و خر تو خری شروع شد هیچ کس بفکر مملکت نبود همه هم و غمشون تسخیر پستها و غارت اموال بود و رانتها و زد و بندها هنوز هم هست اینجاست هرکی دستش برسه از اب گل الود ماهی میگیره متاسفانه این طرز تفکر که ندزدی میدزند شده قانون این مملکت . نه فکر کنید مخفیانه کاملا علنی اسمش هم هست شرعی .
شرع من در اوردیشان مقدم بر قانون است .
نماینده مجلس چقدر حقوق میگیرد که دو میلیارد تومان هزینه میکند تا به مجلس راه پیدا کند فکر میکنید برای دفاع از حقوق موکلینش است ؟ یا زد وبندها؟
همه این بدبختیها ریشه در تحمیل ارتجاع سیاه دارد که در فرصت دیگر به عرضتان میرسانم
جناب نوری زاد :
احمدی نژاد در رأس یک باند ۴۰۰ نفری بود که از طرف شیخ مصباح یزدی برای آموزش در پاتریس لومومبا برگزیده شدند ، علیرضا نوری زاده در یک گزارش دیگر اعلام کرد که مصباح یزدی ۴۰۰ نفر از غلمانهای خود وارد کابیه احمدی نژاد کرد .
حاشیه امن احمدی نژاد کرملین است و احمدی نژاد ، مدوودف نظام اسلامی پوتین است ، و اگر میبینیم که کسی پیگیر جنایاتها و خیانتها و دزدیهای سرسام آور او نیست چون همه در درون حاکمیت میدانند که سرش در آخور کرملین است.
نکته دیگر که من به آن رسیدم و با شما در میان میگذارم ،مساله نامهای آخوندهای هست که در رأس قدرت هستند.
دقت کنید به تعداد زیاد آخوندهای ۲ اسمی که نام اولشان عربی و نام دومشان نام یک شهر ایران است. مصباح – یزدی ، هاشمی – رفسنجانی – هاشمی بهرمانی ، موسویها ، موسوی اردبیلی ، موسوی خمینی ، موسوی خامنهای ، موسوی تبریزی ، و… یعنی تعداد آخوندهای ۲ اسمی با این مشخصات به شکل غیر عادی بسیار زیاد است ، دلیل آن این است که این آخوندها در عراق توسط کی جی بی انتخاب و آموزش داده شده اند ، همه این افراد داریشان اسلامی پایینی در بین روحانیت دارند و اطلاعات بسیار سطحی از اسلام در حد روزه خوانی بیشتر ندارند ، حتی کتابهای مذهبی منتسب به این افراد را کسان دیگری نوشته اند.
حال دقت کنید به اسامی آخوندهای تک اسمی که ترور شده اند ، طالقانی ، بهشتی ، دستغیب ، با هنر ، لاهوتی و … میبینییم که تقریبا همه آخوندهای تک اسمی از سر راه برداشته شده و ترور شده اند، این افراد خارج از برنامه کی جی بی وارد حکومت شده بودند و همخوانی با سیستم روسی نداشتند .
دلیل حمایت بی قید و شرط خامنهای از احمدی نژاد دستور کرملین است.
ای کاش دلایلی هم می آوردید. نظر شما بعید نیست. یادم هست ،پس از کودتای انتخاباتی سال 88 احمدی نژاد چند روز پس از مراسم تحلیف با حالتی شتابزده روانۀ مسکو شد. پوتین از اعتراضات گسترده نگران بود و احمدی با حالت نوکر مآبانه ای به او اطمینان داد که این اعتراضات به زودی مهار می شود. تقلب انتخاباتی 88 احتمالاً با هدایت پوتین و مأموران کی جی بی بود.
جناب آنارشیست تو /// ! همانطور که قبلا گفتم تو و افراد مثل تو نتیجه مجاهدات //////// هستید.مشتی //////////////////////شده.گناه افرادی مثل تو////به اعتمادشان است که بشدت باعث چنین روان پریشانی در تو شده.ناتانیا هو هم مثل تو و سید علی!حالا اگر ناتانیاهو یه …(سه نقطه از مش قاسم) تو هم باید …؟مسلما اگر مکی شعور داشتی انرا بکار میگرفتی ولی افسوس!که نه تنها به اعتمادت///////////////////////////////
—————
خجالت هم خوب چیزی است مزدک!
با احترام
.
جناب نوری زاد روی ماهت را میبوسم حرف شما قبول و امید که جناب مزدک هم بپذیرند ! وبر روی چشم همه جای دارد ولی یک مشکلی در بین است و آن دادن رانت به رانت خواران گردن کلفت ! حوزوی و مدافعین اسبق و آتی حوزه است هرچند مدافعین حوزه بین دو طرف به قول آنیتای گرامی تک چرخ های بسیار دیدنی میزنند عزیز دل چرا فحاشی ها و سخیف نگاری های ناجوانمردانه آن ها را گوشزد نمیفرمایید ؟ البته ازمعذورات اخلاقی سرکار عالی خبر دارم لیکن به آن طرفی ها هم کمی بتازید که رویشان زیاد نشود ! باشد عزیزدل !. با احترام .
بچه دماغوی! پاچه خوار!
من برای آنیتا تک چرخ میزنم، تو چرا اونجات میسوزه!
خودتو تو آینه ببین! اینجا رو با نشست های جلوی در منزلتون به همراه دیگر خاله خان باجی ها اشتباه گرفتی. غیبت دیگران، سخن چینی، و البته صحبت از جوانمردی!
بدبخت! حسود! بخیل! برو بمیر!
من گردنم کلفت نیست ولی… تا کور شود هر آنکه نتواند دید.
بازم که داری برای نوری زاد تعیین تکلیف میکنی! مگه کم لاتاالات تو را در این سایت قرار داده.
نوری زاد را به دادن رانت متهم میکنی؟! اگر رانتی داده باشه بیشتر به توی احمق داده.
تو و مردک اگه مثل بچۀ آدم و نه عادم بنویسید و چوس چوس نکنید، پاسخ درست هم میگیرید.
خوب، مثل اینکه امثال تو و مردک آدم بشو نیستید و در همان عادمیت درجا میزنید. حیف وقت!
———-
من متعمدانه به این نوشته ی دوستمان آنارشیست دست نبردم.
ما با این ادبیات دم دستی و زیرگذری به کجا خواهیم رسید.
چه ریختی پیدا می کنیم اینجوری!!
.
جناب نوری زاد صریحا بفرمایید که از کی دوستان لات و هرزه گو پیدا کرده اید ؟که وی را دوست گفتید ؟ این شخص هرزه گو مدعی بود که با شما دیدار کرده و حتما هیکل یک غازی وی را مشاهده کرده اید اگر قرار شود که این افرادی که حتما تربیت باطنی خانوادگی ومیراثی خود را به این مکان می آورند که مثلا بگویند شر خر هستند و لات بازی وچاقو کشی هم حتما از تمرینات روزانه آن ها هست بخواهند سایت شما را لجنزار کنند بفرمایید تا تکلیف مان را ازاین به بعد بدانیم .با احترام .
————–
مهرداد گرامی
من ایشان را ندیده ام. احتمالا اگرهم آمده باشند نمایشگاه، صحبتی با من نداشته اند. ابراز دوستی نه چیزی از ما می کاهد و نه داغ ننگی است بر پیشانی گوینده اش. چرا دیگران را دوست ندانیم؟ هر چند آن دیگران، ما را دوست ندانند؟ کاش قدر قلم خود را می دانستید و هرگز به کنایه های تلخ و ترش و تند روی نمی بردید. خودم را نیز می گویم.
سپاس
.
جناب نوری زاد
مردک و خجالت! انگار که به یک /////// با سابقه بگویی: خجالت بکش! حیا کن!
خجالت از چه کسی؟ مگر حیایی هم مانده؟
من اگر بخواهم پاسخ او را بدهم که راهش را خیلی خوب بلدم. من فقط شخصیت او را تعریف کردم و دیدید که چگونه آدرنالین خونش بالا زد؟ دیگر محلِ … هم به اینگونه افراد نخواهم داد. حیف از وقت که صرف اینها کنی؟!
بادرود و تبریک سال 1396 بر تمام دوستداران این روز ریبا.
همیشه فکر میکنم وبه این نتیجه رسیدهام که در کشورهای اسلامی بویژه ایران جان انسان ها ارزش ندارد ،درچهارشنبه سوزی نه سوری، زیر چرخ اتومیبل هاو تصادف آنها،در جنگ ها ودخالت های بیمورد،در اثر اسید پاشی که بیشترین قربانیان خانم ها هستندو میرغضب اسلامداران و….. و چه زمان این جنایات برخود وبردیگران بپایان میرسد؟
آنچه دریافتهام اینکه در کشورهای غربی ارزش و قیمت جان حیوانات بیش از جان انسان ها در ممالک اسلامیست و همچنین احترام سگ،گربه،موش،مار طوطی ودیگر حیوانات وپرندگان خانگی بیش از انسان درایران است و نا گفته نماند امکانات درمانی وکنترل ها بیش از اغلب مردمان مسلماناست، سگ های دیابتی همچون انسانها درمان میشوند،ودر مکانی یافتم که دندانپزشکی لهستانی در تعمیر و دندان سازی وپروتز سگ ها دست توانایی دارد.
احمدی نژاد هم باژ آمد؟ چه را انجام نداده یا فراموش کرده که هو س باز آمدن دارد؟
همسر دوستی هفته قبل فوت کرد و برای سوزاندن بدلیل ازدیاد متوفی میبایست یکهفته مرحوم در نوبت میماند که ماند ودیروز در ساعت 12 ونیم نوبت اوشد که قبل از گذاشتن در فر مراسمی درسالنی از قبرستان برای هر مرده اجرا میشود که قرار بر یکساعت بود ولی به نیم ساعت تقلیل یافت ،حضار ادای احترام به تابوت کردند و دوترانه انتخابی متوفی اجرا شد و پسر ودخترش هم چند کلمهای از مادر گفتند و تشکر از مدعوین کردند و تابوت بسوی فر رفت و مردمی که در سالن بودند رهسپار رستوران جلو قبرستان برای نوشیدن وخوردن ساندویچ شدند که این حقیر دیگر وارد رستوران نگشته وبسوی هدف دیگر رهسپار شدم، این داستان را گفتم که از دو مامور قبرستان بگویم که هردو با کت وشلوار مشکی وکراوات مشکی وپیراهن سفید بودند و کفش ها برق میزد و این دو بر مراسم نظارت داشتند که بنحواحسن اجرا شود واینجا بود که بیاد محمود احمدی نژاد افتادم و آن لباس پوشیدنش در آمریکا و سازمان ملل و آن طرز سخنرانی چاله میدانیش، همو که در ایران زیاد پارس میکرد ولی وقتی دعوت بدانشگاهی در آمریکا شد ورییس دانشگاه کلی بهاو توهین کرد فقط سکوت بر او حکم فرما بود و گفتش گم شده بود و این توهین نه تنها بهاو بلکه به ایران وایرانی بود، حداقل میتوانست به رییس دانشگاه بگوید من مهمان شما هستم و ادب را رعایت کنید.
درود بر نوریزاد و هموطنان عزیز
دیشب دیر وقت بود که پیامی خواندم از جناب نوریزاد که برخاسته از قلب پاک و رئوف و مهربانش بود .
…………………………..
با سید مرتضی مهربان باشید
………………………….
خیلی به این توصیه فکر کردم اما نتونستم خودمو متقاعد کنم امیدوارم اقای نوریزاد منو ببخشند که برای اولین بار نظرم را در مخالفت با ایشان مطرح میکنم.
۱- بخاطر ایرانی بودن: چگونه میتوان ادعای ایرانی بودن داشت و شاهد قتل عام هزاران جوان مظلومی که در چنگال این جلادان خونخواران اسیر بودند و ۳۸ سال شاهد قتل و بدترین شکنجه ها نسبت به هموطنات در زندانها باشی و تمام قد پشت قاتلان بایستی و از انها دفاع کنی . نقل استکه درنجف شخصی به خاطر انبوه مگسی که در اقامتگاه خمینی بود برایش امشی اورد ولی ایشان حاضر به کشتن مگسها نشدندو پنجره را باز کردند و مگسها را به بیرون راندند اما در ایران چند برابر همان مگسها ادم کشت و این شخص پیشوا و مقتدای اقای سید مرتضی است چگونه باور کنم ایرانی هستند . اگر این اشخاص ایران هستند پس لابد من و تمام جان باختگان ایرانی نیستیم .
۲- انسان باشی و شاهد اینهم ظلم و جوری که بر هموطنات رفته باشد که ناچار به تن فروشی و اعضا و جنین فروشی و بیکاری و هزار ویک بلا بر سر این انسانهایی که گناهی نداشتند جز اینکه به اخوند اعتماد کردند اورده باشند ولی ایشان چشم بر روی همه این فجایع ببندد و باز هم تمام قد پشت سر عاملین ان بایستد و زیر علم انها سینه بزند. شاید ما و تمام اسیب دیدگان انسان نباشیم فقط ایشان و همفکرانش انسان هستند.
۳- بخاطر مخالف بودنش : این یکی اخر اخر انگیزه رو ایجاد میکنه برای مهربان بودن!!!!
استاد عزیز برای این قوم چیزی به نام مخالف وجود ندارد ازنظر انان مخالف یعنی دشمن یعنی تهاجم فرهنگی یعنی کافر و مرتد در نتیجه مهدور الدم و واجب القتل .
کدام مدارا را از طرف انها نسبت به مخالفینشان دیده اید حتی با هم لباسان خودشان ؛ شریعتمداری . منتظری . نکونام . قمی ووووو گناه این افراد چه بوده ؟ از منظر یک بیطرف خاتمی چه جرمی مرتکب شده مستحق چنین تنبیهی باشد؟ هر انکس که با مادر خود…………با دیگران چه ها کند (البته قصدم دفاع از این افراد نبود از نظر من اخوند دشمن شماره یک علم و دانش و عقل و خرد جامعه میباشد)
کشته شدگان و زندانیان سیاسی ما به کدامین جرم مستحق چین عقوبتی هستند.
اجازه کدام مناظره و تبادل افکار ازادانه را به مخالیفینشان داده اند؟
کجا و کی دیده و یا شنیده اید که به حرف یک مخالف و یا یک منتقد گوش کرده باشند پیشاپیش همگی بدون استثنا به سرنوشت شوم قتلهای زنجیره ای – ترور – زندان و شکنجه محکوم و حکم بر انها اجرا شده و خواهد شد
منفعت که بخوره…….. چه بلایی مانده که بر سر ما نیاورده باشند هزار بلای خانمانسوز را که بر ما نازل کرده اند نام میبرم شما فقط یک تپه سالم را نشان بدهید. در کدام مقطع تاریخ سراغ دارید که این اندازه ازمدعیان ایرانی بودن و انسانیت چنین خسارت جبران ناپذیر و هولناکی بر ما وارد شده باشد
جناب نوریزاد این قوم از ساعت اول بذر قتل و غارت اموال عمومی و کینه و دشمنی چند دستگی کاشتند چگونه میتوانند انتظار درو مهر و محبت و احترام داشته باشند ؟ ایا فکر میکند با دیدن مهر و محبت و احترام تغییر رویه میدهند ؟ خیر استاد عزیز قلبها و طینت سیاه انها مانع درک این واژگان میباشد ترحم بر پلنگ…………
با بزرگواری که در شما سراغ دارم مطمئنم این جسارت را برمن میبخشید
نوریزاد گرامی…بحث شما با آقای خزعلی را شنیدم وبا نظر شما کاملاً موافقم که نباید در هیچیک از این دست انتخابات (بخوانید انتصابات از طریق سرند کردن داوطلبان از سوی جناب جنتی و یاران) شرکت کرد و بر این اساس مقبولیت نظام را مورد چالش قرار داد. اما از آقای خاتمی به عنوان رهبری چنین راهکاری مدد جستن، کاری بسیار اشتباه آمیز است. اشتباه از این نظر که ایشان در گذشته از بوتۀ آزمایش موفق بیرون نیامده و همانطور که در پایان دوران 8 سالۀ ریاست جمهوریش درمقابل انتقادهای دانشجویان دانشگاه رک و راست بیان کرد که «من آمده بودم تا نظام را حفظ کنم،» و نیز عمل خدعه آمیز ایشان که درانتخابات گذشته مردم را به ندادن رأی دعوت کرد، ولی خود بطور مخفیانه از حوزۀ دماوند رأی اش را به صندوق انداخت، باید متوجه شده باشید که شما دارید مردم را دعوت میکنید که به بدنبال اسب تروآی مملو از دشمن روانۀ قلعۀ سنگباران شوند. خاتمی به عنوان رهبر اصلاح طلبان همان عفریتۀ جادو است که در هر مناسبتی با ماسک مخصوصی وارد فعل و انفعالات سیاسی شده و پس از به انجام رساندن سیاستهای نظام، تا انتخابات آینده از نظرها پنهان میشود.
چگونه است که شما و همفکرانتان تا کنون متوجه بازی این حکومت غدار و خدعه گر نشده اید؟ اصلاح طلبان و اصولگرایان در واقع از یکجا دستور میگیرند و دستان هردوی آنها در یک کاسه است. این یک بازی کلاسیک سیاسی است که در اصطلاح سیاست به آن “اهلی کردن فیل وحشی” نام داده اند. بازی به این شکل است که در هندوستان برای اهلی کردن قیل وحشی، آنرا در گودالی افکنده و تربیت کننده ها به دو گروه تقسیم میشوند. گروه اول صورتهای خود را کاملاً سیاه کرده و با دگنک بجان حیوا ن افتاده و او را کتک میزنند. بعد از مدتی گروه اول رفته و گروه دوم با قیافه های مردم عادی وارد گودال شده و ضمن نوازش فیل به او غذا و آب و نقل و نبات میدهند. بعد ار تکرار چندبارۀ این کار، فیل با گروه دوم دوست شده و به آسانی میتوانند از او سواری بگیرند. زنهار نباید به هیچ یک از اینها نزدیک شده ویا به هیچ یک از اینها اتکاء و اعتماد کرد.
انتقاد دیگر به پیشنهاد شما درمورد توسل به رفراندوم “جمهوری اسلامی: آری یا نه؟” است. این پیشنهاد چیز جدیدی نیست و چند سال پیش آقای ملکی آنرا ارائه داده بودند. من یکی از کسانی بودم که با این پیشنهاد مخالفت کردم و علت مخالفتم آن بود که وقتی ما آماری از موافقان و مخالفان این حکومت در اختیار نداریم، متوسل شدن به رفراندوم بجز شرط بندی بر روی اسبی نیست که تا کنون در هیچ مسابقه ای شرکت نکرده و احتمال برنده شدنش معلوم و مشخص نیست. از طرف دیگر، پیشنهاد انجام رفراندوم طبق قانون اساسی این حکومت از اختیارات جناب خامنه ای است و بدون موافقت نامبرده نمیتوان به رفراندوم برای تغییرحکومت اقدام کرد. ولی در شرائط فعلی دعوت به برگزاری رفراندوم برای تغییر نظام خیلی خیلی زود هنگام است. پله های نردبان باید یکی یکی و بترتیب طی شوند. اما پیش از دعوت از مردم برای رفراندوم، کارهای زیادی است که باید انجام شوند که شوربختانه نمیتوانم در این مرحله به آنها اشاره کنم تا “عسس بیا ما را بگیر” نشویم. همانطور که قبلاً هم متذکر شده ام، طرفین مبارزه در یک صفحۀ بازی شطرنج باز قرار دارند و هنوز شما یکی از پیاده ها را حرکت نداده، نمیتوانید شاه را کیش و مات کنید. رفراندوم هم چیزی جز کیش و مات کردن طرف مقابل در ابتدای بازی نیست. با آرزوی موفقیت.
یکی از رفتارهای عجیب ایرانی ها این است در حالیکه خوب میدانند که مّداح و آخوند جماعت اصلا نان دروغ گوئی و بی حیائی را میخورند بازهم تا یک آخوند و یا مّداح سرو کله اش پیدا میشود از خود بیخود میشوند. این امر ضمن اثبات بی ثباتی اخلاقی این ملت نشانه حرفه ای بودن این جماعت هم است. با توجه با اینکه دروغ گوئی و شارلاتان بازی دینی با پول و در آمد رابطه مستقیم دارند من در این رابطه سه فرمول را مطرح میکنم که بنظرم توضیح همه این وضعیت ساختمان پلاسکوئی ما است:
1- اگر به کسانی که عاشق شنیدن دروغ هستند دروغ جانانه بگوئی، بی تردید پولدار و دنیا بخیر میشوی ، چه بر منبر و چه در سیاست!
2- اگر به کسانی که عاشق شنیدن حرف راست هستند راست بگوئی، وضعت معمولی است.تغییر زیادی نمی کنی!
3- اگر به کسانی که عاشق شنیدن دروغ هستند راست بگوئی، بذبخت و بیچاره میشوی!
برای همین منصور ارضی تو این مملکت آقا است و عبدالکریم سروش آواره عالم!!
همین حاج عبدل بود که زمینه آمدن حاج منصور مهیا کرد. نعلت به همشون.
چه بر سرِ شعار “نه شرقی، نه غربی…حکومت اسلامی” آمد؟
آیا ایران به مستعمره روسیه تبدیل شده است؟
هفت سال از روزهایی که وابستگی برخی دولتمردان وقت ایران به روسیه خشم مردم را برانگیخت و در قالب شعارهای «مرگ بر روسیه» و «سفارت روسیه لانه ی جاسوسیه» منعکس شد، می گذرد. داستان دراز سوء استفاده مقامات روسی از موقعیت استراتژیک ایران بر مسئولانی که روزی شعار «نه شرقی نه غربی» می دادند، پوشیده نیست. از نیروگاه بوشهر تا فروش اس ۳۰۰ بارها و بارها چهره واقعی سیاستمداران روسیه برای همه آشکار شده است، اما همچنان روسها با مهره کلیدی ایران در منطقه بازی می کنند و مسئولان نیز به این بازی تن در می دهند.
این روز ها روسها سناریوی جدیدی برای استفاده از موقعیت ایران برای گسترش نفوذ خود در منطقه طراحی کرده اند.
الکساندر نوواک وزیر انرژی روسیه اعلام کرده که این کشور برنامه خرید سالانه تا پنج میلیون تن نفت از ایران را بررسی می کند. حجم خرید از ایران ممکن است روزانه ۱۱ هزار بشکه باشد که سالانه حدود پنج میلیون تن می شود. به گزارش خبرگزاری روسیا سگودنیا، وزیر انرژی روسیه گفته که تلاش ها برای توافق در این زمینه جریان دارد.
این در حالی است که با توجه به حجم بالای تولید نفت روسیه اساسا این کشور نیازی به نفت ایران ندارد. روسیه به همراه عربستان در حال حاضر بزرگترین تولیدکنندگان نفت خام در جهان محسوب میشوند. بنابراین نفت فروخته شده ایران قرار است به جای حرکت به سمت روسیه، مقاصد صادراتی روسیه که خود این کشور آنها را تعیین میکند برود.
این سناریو روسیه در چند پرده نوشته است:
http://www.kaleme.com/1395/12/23/klm-258941
خودت میگی شعار!..شعار هم یعنی حرف صد تا یه غاز!!..
من اصلا قصد بحث با جناب سید مرتضی را ندارم،فقط یک سوال از ایشان دارم ،که اگر جواب بدهند بر من منت گذاشته اند، و آن سوال اینست؛جناب سید مرتضی،بنظر شما یک نظام تا چند سال فرصت دارد تا مفید و کارآمد بودنش را اثبات کند؟؟؟و مردم تا چند سال پس از برقراری یک نظام،همچنان باید امید وار باشند؟؟؟تا جهانیان،آنها را احمق و نادان فرض نکنند؟؟؟
صبور باشید و از تلاش برای اصلاح و رفورم سست نشوید و مبنای شما دائم تخریب یا زوال یک نظام مردمی نباشد ،وقتی یک نظامی تاسیس می شود و قانون اساسی تدوین می شود هیچگاه برای تداوم یا انتهای آن زمان تعیین نمی شود ،این روش عمومی عقلاء است ،این مطلب روشنی است که هم روند دموکراتیزاسیون روندی تدریجی و غیر دفعی است ،هم روند اصلاح و پرهیز از تجربیات نادرست یا تلخ روندی تدریجی است ،در همه نظامهای حکومتی نیز چنین است و هیچ جای دنیا متداول نیست که بسبب اشتباهات فردی یا حزبی و گروهی ،یکراست بروند سراغ تخریب و نابودی اصل یک نظام ،بنظر من چیزهایی که مخالفان نظام دینی می گویند و از تاسیس نظام سکولار در ایران سخن می گویند اموری صرفا شعاری و غیر قابل انطباق با بافت جامعه مسلمان ایران است ،من نمی گویم نباید از رهبران و حاکمان و دولتمردان و مدیران خرد و کلان یا قوانین اساسی و عادی جمهوری اسلامی ایران نباید انتقاد کرد ،می گویم سمت و سوی انتقاد باید برای اصلاح و تعمیم آگاهی ها و ایجاد روشنگری و تحقق عزم عمومی باشد ،ضمن اینکه احترام به رای و نظر عمومی یا اکثریت یک جامعه از لوازم عادی و طبیعی دموکراسی است اگر مخالفان نظام خود را دموکرات و دوستدار ملک و مملکت خود می دانند و این البته به دوری از حماقت و نادانی نزدیکتر است.
آنوقت میتوانید توضیح دهید که علمای اسلام و روحانیون معظم چرا بدنبال سرنگونی رزیم سابق بودند و بعنوان وظیفه شرعی مردم را هم تحریک کردید؟ شما جقدر صبر کردید و کی مایوس شدید؟ ظاهرا مرگ امر خوبی برای همسایه است!..وحدت مردم هم برای حفظ بساط شما امری اخلاقی است ولی برای سر کار امدن تمام مملکت را به آتش کشیدید!..واقعا تاسف از این همه سقوط اخلاقی..فقط برای ما بگوئید آقایان روحانیون از کی متوجه شدند آخرتی در کار نیست؟!
شما که هنوز دچار سقوط اخلاقی نشده اید و هنوز ایمان به آخرت دارید، چرا سلطنت ناشی از زور سر نیزه رضا شاهی را با انقلاب اسلامی و تاسیس یک حکومت مردمی مقایسه می کنید؟! در آن بحث پایین تری با شما در مورد قانون اساسی مشروطه توضیح دادم که صرفنظر از فساد دستگاه سلطنت ، اصل سلطنت رضاشاه قانونی و متکی بر خواست مردم تبود و مجلس اش را هم که دانستید نه انتخابات درستی داشت و نه آن اصل دوم در متمم را مراعات کردند ،حالا این روحانیون نبودند که رژیم شاه را سرنگون کردند ،این مردم بودند که برابر تعدیات و وابستگی شاه به اجانب و تخطی او از قانون و ایجاد اختناق و فساد او و اطرافیانش برخاستند و رهبریت آیت الله خمینی را پذیرفتند و رژیم شاه را نفی کردند ،بعد هم اکثریت 98 درصدی به سیستم جمهوری اسلامی رای دادند و بقانون اساسی آن ،کدامیک از اینها در مورد رژیم شاه صادق بود؟ اخلاق و اعتقاد به قیامت در شما اقتضاء می کند با این قیاس مع الفارق ،خواستار بقاء رژیم شاه باشید و حال خواستار نابودی جمهوری اسلامی؟!
دستت درد نکند عثمان گرامی . ولی هیچ گاه مغلطه و لاپوشانی این قشر را فراموش نفرمایید !
عثمان جان از /////////////////// بنظر شما چه توقعی می شود داشت؟
خدا پدرت را رحمت كند كه چه حرف درستي زده اي , اي كاش من و ميليونها ايراني ديگر سال 57
شعور امروز شما را داشتيم و بخاطر اشتباهات جزئي شاه و ساير مقامات آن زمان يكراست نميرفتيم
سراغ تخريب و نابودي اصل نظام شاهنشاهي تا امروز با موي سپيد كه يك پايمان هم لب گور است
مثل سگ پشيمان باشيم .
اگر ما سه چیز نداشتیم خوشبخت بودیم، آخوند ، اسلام، نفت، برای این که جوش بیاورید، دلم می خواهد به مقدساتتان توهین کنم ، ولی ادبم نمی گذارد!
//////////////////////////////////// و //////////////////////////////////و///////////////////////////////////////
خودم داوطلبانه سانسورش کردم!
درود بر ازاد گرامی .من بارها اینو در این سایت نوشته ام.و جناب نوریزاد با هاشور کردنشان حقیقت را بپای مصلحت قربانی نموده!بدبختی اول ما با قتل عام مزدکیان شروع شد و بنا بروایت سنتی از اسلام به هجوم //// مسلمان شده که جز غارت و دزدی و کشت و کشتار حرفه ائی نمی دانستند ختم شد.و این جنایات ادامه یافت تا قشون قزلباش /////را از لبنان و عراق به ایران اوردند و با زور شمشیر بر جان و مال ما اور کردند.و بدبختی و رنج و نکبت و طاعون/// را بر خرافات و دروغ و جهل و جنون //// افزودند و آنچنان الیاژی از ان ساختند که در //// به الماس سور زده و 500 سال است که همچون ویروس بر تار و پود ایران تاخته و تن رنجور آنرا به محل رشد و تکثیر خود تبدیل کرده.//// نمونه ائی از نمود این ویروس خطرناک و کشنده است که ///// به جان ایران و ایرانیان افتاده و همچون زالو خون می مکد!تنها راه رهائی از این طاعون خطرناک جراحی انست و بس!
جراحی هم لابد به این است که توی سوراخ سمبه های اروپا یا امریکا یا هندوستان یا سنگال بنشینیم و با تکیه بر جنبه های روانی ترامپ “وطن پرستانه” دماغمان را بالا بکشیم و خمیازه بکشیم و چشممان را بمالیم تا کی ترامپ بیاید و با بمباران هموطنان ما جلوی ما وطن پرست ها! فرش قرمز پهن کند که :هی یر یو آر مزدک! ولکام تو یور کانتری!
اقامرتصای گرامی من تاریخ اسلام را تا اخر سیکل اول دبیرستان از منابر مساجد و جلسات هیئت هائی که با پدرم میرفتم یا در خانه خودمان تشکیل میشد فرا گرفتم تا در سیکل دوم با راهنمائی دو نفر از معلمانمان به کتاب خوانی روی اوردم که از انزمان تا امروز که سالهای زیادی میگذرد این رویه را خفظ کرده ام غرض از این مقدمه ایت است که در جنگ میان علی ومعاویه وقتی از طرف مخالفین قرانها بر سر نیزه ها رفت خوارج که در سپاه علی اکثریت داشتند بروی علی شمشیر کشیدند که جنگ را متقف کند شمانتبجه را بهتر میدانید سوئال من این است که ایاحق با اکثریت بود؟ با احترام
امیر گرامی سوال خوبی کردید.
اولا: گروه خوارج در سپاه مولی علی علیه السلام اکثریت نبودند اگرچه کثرت قابل توجهی بودند و احمقانه فضا را بر علیه امیر لشکر خود آلوده کردند و مولی از بیم افتراق و نزاع در بین قوای خودی مجبور شد به چالش آنها تن دهد.
ثانیا: مقصود ما اینجا از تعبیر “اکثریت” اکثریت در ادبیات سیاسی در سیستم های سیاسی مبتنی بر دموکراسی است نه اکثریت در گرایش های اعتقادی ، چون در بحث های اعتقادی، معیار حتی “اجماع”(اتفاق نظر) هم نیست تا چه رسد به اکثریت های عددی ،بنابر این قیاس شما اینجا باصطلاح قیاس مع الفارق بود ،چون گرایشی که خوارج (با اینکه اکثریت هم نبودند) در سپاه امیر المومنین از خود بروز دادند و حاکم و خلیفه را وادار به پذیرش مصلحتی کردند ،ربطی به معیار بودن سنجه “اکثریت” در ادبیات سیاسی فعلی و میزان دموکراسی ها ندارد.
با احترام
جناب امیر متوجه شدید ؟ این اکثریت اون اکثریت نبود ! هرچه ما میگوییم اکثریت هست ! درست مثل آقای خمینی که گفت حکومت جمهوری اسلامی و هیچ توضیحی هم نداد که نیت باطنی خود را آشکار کند و مردم مسلمان هم گفتند قبول ولی بعدا قانون اساسی را هرجور که خواستد نوشتند و نخست وزیر مملکت مرحوم بازرگان و اطرافیانش که پی برده بودند چه کلاه گشادی به سر ملت رفته و به طور کاملا قانونی اعتراض کردند ولی با بی محلی و توسری مواجه شدند و آخوند ها خدعه را آشکار کردند ولی دیگر دیر شده بود ودیگر رفراندومی در کار نبود .
ا اقامرتضای گرامی اگر حوارج اگثریت نداشتند جرءت ایستادگی در مقابل خلیفه چهارم را نداشتند دوم جنگ بین علی معاویه جنگ مذهبی نبود بلکه احتلاف سیاسی معاویه با نام خونخواهی عثمان بر علیه علی بود لذا قیاس مع الفارق نیست اضافه بر اینکه شما همیشه میفرمائید در اسلام دموکراسی به معنای امروزی هست پس اکثریت حوارج از دموکراسی اسلامی روی گردان شده بودند
امیر گرامی
احتمالا خوب مقصودم را بیان نکردم ،من گفتم خوارج اکثریت نبودند در لشکر علی علیه السلام در عین حال گفتم آنها کثرت قابل توجهی بودند اینها در تواریخ هست می توانید مراجعه کنید.
بله جنگ بین علی علیه السلام و معاویه علیه الهاویه ،جنگ اعتقادی نبود،جنگ بر سر قدرت و اینکه علی خلیفه مورد بیعت مردم آن روزگار بود که از طرف عمر و عثمان بر شام حکم می راند،وقتی عمر و عثمان مردند و مردم در مرکز خلافت و سایر بلاد با علی بیعت کردند،طبیعتا معاویه هم باید بعنوان امیری که از طرف حکومت مرکزی نصب شده بوده با خلیفه عمومی مردم آن زمان بیعت می کرد حال یا علی او را ابقاء می کرد یا برکنار می کرد و معاویه نه تنها چنین نکرد بلکه طغیان کرد و مدعی خلافت شد و شهرهایی را مورد غارت و تاراج قرار داد و جنگ پیش آمد،اینها روشن است.اما قیاس مع الفارق را من در این مورد بکار نبردم ،مقصودم این بود که شما عنوان اکثریت را که از مفاهیم نوین سیاسی است منطبق کردید بر گروه خوارج ،این قیاس مع الفارق بود زیرا اولا خوارج اکثریت در لشکر مولا نبودند ،ثانیا مشکل آنها با مولا مشکل اعتقادی و مبنائی بود ،من گفتم این قیاس از این دو جهت با قیاس اکثریت در اندیشه سیاسی نوین متفاوت است.
در اینکه دموکراسی را می توان از بافت و سرشت دین بیرون آورد اختلاف است،من هیچگاه نگفته ام دموکراسی اندیشه ای برخاسته از دین است ،ما معتقدیم که در اسلام محتوا و خطوط کلی حکومت اسلامی وجود دارد و اسلام دین فردی تنها نیست ،و این محتوای عنایت به اداره جامعه را می توان در عصر غیبت معصوم با اشکال نوین حکومت تا جایی که مخل بمبانی دینی نباشد منطبق کرد ،این همان تزی است که مرحوم آیت الله روح الله خمینی در زمان ما ارائه کردند “جمهوری اسلامی ،یعنی حکومت و اداره جامعه در قالب جمهوریت و رای و انتخاب مردم در همه ارکان حکومت با مراعات کلیات قواعد دین ،یعنی جمهوریت که شانی از شوون دموکراسی یا شکلی از اشکال آن است شد قالب ،و محتوای دین و لزوم مراعات احکام دین شد محتوای این ترکیب ،ما اگر از دموکراسی سخن می گوییم این معنای بومی است و میدانید که در دنیا دموکراسی ها هست نه دموکراسی واحد ،البته برخی شاخصه های لیبرال دموکراسی در غرب با برخی احکام اسلام سازگار نیست.بالاخره حرف من این بود که شما آن طغیان گروه خوارج را بحساب اکثری بودن آنها ندانید و آنرا با لزوم گردن نهادن به رای اکثریت در اندیشه سیاسی دموکراسی در زمان ما قیاس نکنید زیرا که این قیاس ببیانی که گذشت قیاسی است مع الفارق.در واقع اگر بزگردیم به پرسش اصلی شما جواب این بود که خوارج نه اکثریت بودند و نه حق با آنان بود برای اینکه آنها با علی بیعت کرده بودند و امر جنگ و صلح و چگونگی مواجهه با دشمن بدست امیر آنها یعنی علی بود،البته بعد هم متوجه شدند که اشتباه کردند و فریب خوردند و ضربه به اتحاد سپاه مولی علی خورد ،منتها چون افراد دگمی بودند و برداشت های نادرستی از برخی آیات قرآن داشتند بعد بجای اذعان باشتباه خود علی را تکفیر! کردند و بعدتر هم خود آنها جنگ پیش آوردند و ابتدای به جنگ با علی کردند.
موفق باشید
امیر گرامی عذرخواهی می کنم در عبارت ابتدای کلام اشتباهی لفظی صورت گرفت ،خواستم بگویم علی خلیفه مورد بیعت مردم در مرکزیت و همه بلاد بود ،و معاویه هم قبلا منصوب عثمان بود که باید با علی بیعت می کرد که نکرد.
سلام علیکم
اللهم عجل لولیک القریب الفرج
تا ظهور آقا امام زمان انشالله
یعنی ////
تا انتهای تمام شدن نفت حدود چند دهه
مفید و کارامد برای کی؟ اگر برای ملت است
یک مدت رمان ناچیز . تا ظهور مهدی
اگر این سوال را از خدا هم بکنی اشکش در میاد چون اون روز را نخواهد دید.
……………….
اگر برای خوداشونه الحمدالله کارامدی ان اثبات شده است سور چرونی و سور و ساط عروسی و پاتختی و ختنه سوری با هم برقراه و حسابهای بانکی هم که روبراه و عزیزانشان در فلسطین و عراق وووووو بهره مند و اقای پوتین هم از این مستعمره و ایادیش رضایت کامل را دارد .
ملت ایران برن سماق بمکند در صورت داشتن مشگل مالی به توصییه نماینده مجلس اسلامی عمل کنند با فروش کلیه مشگلشان را حل کنند و مزاحم نظام نشوند
آقای نوریزاد ،لطفا ازموضوع حکم محکومیت خانم مرجان داوری،بسادگی عبور نکنید،زیرا که حکومت،در حال تعریف عرصه های جدیدی برای محکومیت اعدام است،که اگر با عکس العمل کافی از جانب مردم مواجه نشود،جبههٔ جدیدی را برای سیاست سرکوب،ساماندهی خواهد کرد
سلام جناب آقای نوری زاد
من برای چندمین بار صحبت های مناظره شما را با آقای دکتر خزعلی شنیدم که چقدر منطقی و قاطع و با شجاعت از “مدیریت رآی ندادن” صحبت می کنید. چاره کار هم شاید همین باشه که ما برای نشان دادن قدرت مردم برویم به سمت یک رأی ندادن ملی. من شدیدا با این صحبت شما موافقم آقای نوری زاد. بقول شما این یک رفراندوم دم دسته. منتها خودتون هم گفتید که این کار باید توسط آدمهایی مث آقای خاتمی رهبری و مدیریت بشه که…. بله نمی شود. چرا؟ چون آقای خاتمی اگر به مردم بگه ای مردم رای ندهید تکرار می کنم رای ندهید اجدادش را جلوی چشمش می آورند و یا طبق صحبتی که با شما داشته که آقای نوری زاد اگه من از این نظام خروج کنم باید برم تو صفی بایستم که در اول اون صف رضا پهلوی ایستاده. اما الحق راه پیشنهادی شما خیلی درسته و ما رو چاره ای جز این نیست. مرسی آقای نوری زاد که هستید!!!!
https://www.youtube.com/watch?v=jAHKDhDGLSE
چقدر گرایش نفرت از انتخابات جمهوری اسلامی و نقِّ تحریم آن پیش از هر انتخابات از سوی سارا شبیه همین گرایش در آنیتاست!بگذریم.
شما هرکس هستید، گفتید رای ندادنِ در انتخاباتْ “یک رفراندوم دم دسته!”، پس باقتضای همین تحلیل خودتون باید بپذیرید که “رای دادنِ”مردم ایران (منهای شما) در انتخابات، آنهم با درصدهایی بالاتر از پیشرفته ترین دموکراسی ها در دنیا هم “یک رفراندوم دم دسته”! چنانکه بارها این اتفاق افتاده اما شما از جرزدن دست بر نداشتید، قبوله؟ حالا اینقدر قدرت روحی دارید که بر اساس همین مبنائی که پذیرفتید دیگر نزدیک انتخابات که میشه دلتون تاپ و توپ نکنه و جر نزنید و نتیجه رفراندوم دم دستو بپذیرید؟!
اینکه اینکار “باید” توسط آدمهایی مثل “آقای خاتمی” رهبری و مدیریت بشه ،این “باید”از کجا اومد؟! “باید ها” و الزامات سیاسی خاتمی رو شما تعیین می کنید؟ چطور شده اوقات دیگر سال که در حال کوبیدن و کوفتن اصل نظام هستید ،دائم چماقتان نثار اصولگرا و اصلاح طلب و خاتمی میشه و خاتمی (سید محمد) رو بهیچ می گیرید ،اینجا که نوبت به “رفراندوم دم دست”رسید خاتمی میشه “آقای خاتمی”و “باید”نشات گرفته از ضدیت با اصل نظام میره روی کاکل و عمامه خاتمی؟! مگر شما مخالفان سکولار نظام همیشه ادعا نمی کنید :ما اکثریتیم! و مردم اکثرا مخالف نظامند؟!خوب به خاتمی چکار دارید بروید خودتان و هوادارانتان این “رفراندوم دم دستی” رو متحقق کنید! خاتمی هم البته یکی از آحاد این نظامه و سید محترمیه و یک رای داره فقط ،به گروه خون او هم نمی خوره مخالفت با اصل نظامی که به اون رای داده و قانون اساسیشو قبول داره کنه ،نخیر او اگر هم چنین کنه مردم چنین نمی کنن و نیازی هم نیست اجدادشو پیش چشمش بیارند! ضمنا شما که در فرانکفورت متخصصید و زندگی و شوهر محترم و بچه ها اونجا مگر اینکه سالی سکندری پیش بیاد و داییی مرحوم بشه بیایید اینجا و تصادفا هم همزمان با نمایشگاه خط خطی های نوریزاد بشه ،چه نیازی دارید که خودتان را جزء “ما” ایرانیان بدانید که هیچ چاره ای جز دست بدامان خاتمی شدن و “رفراندوم دم دستی” ندارند؟!
با همه اینها مرسی سارا خانم که هنوز هستید و می نویسید!!!!
اقا مرتضی گرامی 38 سال است که گروه شما به مدم گفتند باید………..حالا اقای نوریزاد گفته باید…… به قمل معروف همیشه شعبان یک بار هم رمضان تشکر
من آن ویدئوی مصاحبه جناب نوریزاد را ندیده ام ،سخن من نقد سخن سارا از فرانکفورت بود ،با شما موافقم عیبی ندارد ایشان نظرشان را در مورد تحریم انتخابات گفته باشند ،بقول شما چرا همیشه شعبون ،یکبار هم رمضون؟! ولی ما از اول انقلاب از این رمضونها زیاد دیده ایم! شما با رمضون موافق باشید دعوایی نداریم که دوست عزیز!
اقا مرتضی گرامی 38 سال است که گروه وهم لباسان شما
آقا سید مرتضی
ایکاش یکبار , فقط یکبار در پاسخ دادن به افراد بدون توسل به لودگی و تمسخر و کنایه و مچ بگیری مطلبی بنویسید.
ثانیا ایکاش طبق موعضه های خودتان به من و سایرین عمل کنید و در بحثی که مورد خطاب نیستید دخالت نکنید و یا از این پس قبول کنید که آزادی بیان یعنی هر کسی میتواند نظرش را اعلام کند حتی اگر بر خلاف اعتقادات سید مرتضی باشد.
و بالاخره , ایکاش به پیروی از آموزه های دینی که میگویید متخصص و عالم آن هستید از تهمت به افرادی که نمیشناسید خودداری کنید و دائما به مخاطبانتان نسبت دروغ گویی و تقلب و وطن فروشی و ناجوانمردی ندهید.
سید – باور بفرمایید اگر افرادی چون نوریزاد هنوز فکر میکنند محمد خاتمی میتواند نقش مفیدی در آینده ایران داشته باشد این نه بخاطر لباس اوست بلکه بدلیل اینست که بین هملباسان او و شما خاتمی کمتر خون ملت را مکیده و بانها دروغ گفته پس کلامش میتواند موثر و مورد احترام عده ای با شد و ایکاش شما این را به فال نیک برای آینده دینتان بگیرید که هنوز کسانی در ایران هستند که همه آخوندها را فاسد و غیر قبل اعتماد نمیدانند.
احمد آقای قدیمی
شما باز مدتی پس پرده ماندید دوباره پریدید وسط گفتگوهای دیگران؟ من دفعه قبل هم گفتم شما چرا به دیگران همان ایرادی را وارد می کنید که خودتان به آن دچارید؟ من کی گفتم کسی در گفتگوهای دیگران وارد نشود؟ اینجا بحث آزاد است و هرکس هرجا خواست می نویسد ،اگر ورود به بحث دیگران قبیح است چرا خود شما الان اینجا کامنت گذاشتید؟! مقصود شما از لودگی چیست؟ من اینجا با هرکسی مطابق طرز رفتار و گفتار و معلومات او خطاب می کنم این بشما چه آسیبی می زند که هرچند یکبار در کمین می نشینید و مچ گیری می کنید و در عین حال دیگران را بمچ گیری متهم می کنید ،من اینجا ذیل نوشته کسی مطلب گذاشتم چون مخالف او بودم ،مقصود شما چیست الان؟ مقصود این است که من بروم کنار ننویسم؟ این چه نفعی برای شما دارد؟ من مگر گفتم احمد قدیمی اینجا ننویسد؟ جای شما تنگ میشود اگر من مطلب بنویسم اینجا؟ شما از نوشته های من بدتان می آید؟ آنرا نخوانید ،چرا در نحوه نوشتن دیگران دخالت می کنید؟ شما اول بروید املاء کلمه موعظه را یاد بگیرید بعد دیگران را “موعضه” کنید!
کی گفته اینجا کسی تا مورد خطاب قرار نگرفته نباید بنویسد؟ این قانون شماست یا قانون مدیر این سایت؟ شما بلد نیستید یک نوشته مستقل بنویسید جز دخالت و مچ گیری بمن؟! بله من قبول دارم قبلا هم قبول داشتم که هرکس آزاد است نظر خود را بنویسد ولو خلاف اعتقاد من باشد،مگر حالا غیر این است؟! توی این سایت که غالبا همفکران شما مخالف من هستند و می نویسند،فقط شما ظاهرا بلد نیستید بنویسید ،غیر از این است؟ اصلا مگر نوشتن همه ما موکول باجازه دیگریست؟ چرا بجای نوشتن یک مطلب مفید هر چند یکبار میایید وسط و بدیگران گیر می دهید؟ بالاخره شما بمن هم اجازه می دهید که اینجا بنویسم یا اظهار نظر کنم یا نه؟ من می نویسم،شما اگر مطلبی دارید خلاف آن نقد کنید یا سکوت کنید یا اصلا نخوانید ،چرا نوشته شما فقط نقد روش است؟ روش من بشما چه مربوط؟ این سایت مدیر دارد ،اگر ایشان مایل بود نوشته را منعکس می کند ،اگر نه نه ،هروقت هم ایشان بگوید من ننویسم باور کن بلادرنگ خواهم رفت ،اما شما بیندیش که چی شما را آزار می دهد؟ لودگی چیست که همینطور بقلم میاورید؟ شما که اهل موعضه (موعظه) هستید چطور اینهمه لودگی و فحش و ناسزا در این سایت نثار من و دیگران می شود خم به ابرو نمی آورید؟ من گفتم فلانی وطن فروش است براساس مطالبی که خود او می نویسد و آنرا هم توضیح دادم ،چرا نگفتم احمد قدیمی وطن فروش است؟! شما یک کلمه بمن بگو اگر کسی راضی به تهاجم امریکا به ایران شود وطن فروش هست یا نیست؟ اگر نیست چرا ،اگر هست چرا؟ بجای مچ گیری و بهانه گیری به کسی که حرفی در قبال او ندارید این بحث ها را وارد شوید ،و بدانید که دیکته نانوشته هرگز غلط هم ندارد ،احمد قدیمی محترم است و آزاد است اینجا دیکته بنویسد تا دیکران با طرز فکر او آشنا شوند ،وقتی پس پرده می نشیند و گاهی بیرون می آید و فقط مچ گیری می کند طبعا دیکته او (بغیر از موعضه!) غلط هم نخواهد داشت.
الان بحث آقای خاتمی را مطرح کردید که بگویید من حق نداشتم با نظر نوریزاد مخالف باشم؟! این چه رویه ایست که شما دارید؟ خوب دیدگاه ایشان در تحریم انتخابات یک دیدگاه است کسی مثل شما با آن موافق است من هم مخالفم ،این چه ربطی به لودگی و موعظه و چیزهای دیگر دارد؟!
جناب نوری زاد
میگویند فردی به روضه آخوندی به طور مدام میرفت و همسری زیبا رو داشت که آن آخوند شیاد چشمش به دنبال همسر وی بود روزی در بیابان آن شخص را قضای حاجت کلافه کرده بود و چون به مبال دسترسی نداشت همانجا خود را خلاص کرد . آخوند کلاش که ازآنجا میگذشت گریبان وی را گرفت و گفت چون تو رو به قبله قضای حاجت کردی دیگر زنت بر تو حرام شده و باید وی را سه طلاقه کنی و آن بیچاره که حرف آن آخوند شیاد را باور کرده بود زن خود را سه طلاقه کرد که دوباره رجوع کند و آخوند اعلام کرد که حاظر است برای رضای خدا ! نقش محلل را بازی کند . باری زن آن شخص را صاحب شد وهرچه آن شخص عجز ولابه میکرد که آن زن را طلاق بده که دوباره رجوع کنم با مسخره بازی و خشونت آخوند مواجه میشد و به ناچار در پی فرصت بود که انتقام بگیرد و در بیابانی آخوند را درحال قضای حاجت آن هم به سوی قبله مشاهده کرد و گریبان آخوند را گرفت و گفت آن زن که قبلا همسر من بوده دیگر بر تو حرام است و باید به من بازگردانی شیخ مکار گفت بلی لیکن آل… من به سوی غیر قبله بود و گمان غلط بردی و وی را نا امید کرد .
حال شما هرچه میخواهید به شیخ مرتضی بگویید کو گوش شنوا ؟ مغلطه و سفسطه سنگر بسیار مستحکمی هست !؟!
“تجمع اعتراضي حوزويان”
سخنراني مهدي خزعلي در رابطه با نرخ پايين فاحشه گري در ايران كه تايلند را هم شرمنده كرده،
اعتراض شديد طلّاب و حوزويان را در شهرهاي مختلف كشور، از جمله قم و مشهد بدنبال داشته است.
در اين تظاهرات گسترده، طلّابِ حوزه هاي علمّيه به همراه چند ايت الله سرشناس، بشكلي نمادين سعي
در به اتش كشيدن عمّامه هاي ﺧﻮﺩ كردند. ولي از انجايكه عمّامه هاي وارداتي چيني، ضّد حريق اند،
بجاي عمّامه، چند فقره مغازه بهائيان را به اتش كشيدند!
در ادامه، يكي از ايت الله هاي شركت كننده، ضمن بر شمردن رهنودهاي مقام عظماي رهبري در رابطه
با نقش اقتصاد مقاومتي، از دولت خواستند هر چه سريع تر در بالا بردن نرخ فاحشه گري اقدام كرده تا
بدينوسيله ضمن تقويت اقتصاد مقاومتي، مشت محكمي نيز بر دهان ياوه گويان باشد!!
اين تجمع دشمن شكنِ ولايت مداران، با شعارهاي :
فاحشه، فاحشه حمايتت ميكنيم
و
تايلند حيا كن، رقابَتو رها كن
ادامه يافت و بدنبال ان عده اي با بالا رفتن از ديوار سفارت تايلند، اقتدار نظام اسلامي را بنمايش گذاردند!
جناب سید مرتضی سلام
شما ، اشاره به اخلاق اسلامی کردید و از گناه دیدن مو و دوست دختر …. در نوشتید .
خوب این عقیده شما و اکثریت مردم و جامعه مردسالار است، مسئله خیلی عمیقتر و ریشه ای تر از عقیده و دین است، دین و عقیده برای انسان مدرن حتی در جوامعی چون ایران ، مد گونه (چون رخت و لباس عوض کردن ) اند، مردم با سلیقه خود دینی ویا ایده ای را بر گزیده یا رد می کنند، این خیلی خوب است ،و پویایی فکر انسان را نشان می دهد، خطر و مرگ در بی حسی است و آنچه انسان را بی حس می کند، بکار نبردن فکر وعقل است و چه باید کرد که انسان شیفته ی تنبلی و آسودگی است؟
خطرناکترین نیز،عادات اخلاقی شده اند، حال آنکه اخلاق برعادات استوار اند. انسان ، در رابطه اش با دیگری تابع قوانینی باید باشد و بداند که چه می خواهد؟ چه می کند؟ چه نتیجه ای کارش دارد؟ و همه لازمه فکری پویاست.
درجامعه مدرن ، اخلاق جایش را به قوانین داده است ، برابری در قانون در راس قرارداد اجتماعی قرارگرفته و بدین خاطر، چون بحث ما دو سرچشمه متفاوت دارند به جای به هم نزدیک شدن ، از هم دور می شوند ، حال شما دیدن مو را عیب بدانید و من فکر کردن به آن را.
با احترام
سلام متقابل
البته بحث خیلی وسیعتر از مو بود،اگر یادتون باشه موضوع آن کلیپ آقای خمینی مساله استریپ تیز! و لخت شدن علنی زنان کنار سواحل ایران و داخل شهرهای ساحلی بود نه خصوص مو! اما گرل فریند و بوی فریند را درست گفتید،این بخشی از بحث بود ؛اما من نگفتم که مبنای ممنوعیت لخت شدن علنی زنان کنار دریا یا جاهای دیگر ،یا ممنوعیت بوی فریندی و گرل فریندی ،اخلاق اسلامی است ،آنچه که من گفتم این بود که این ممنوعیت ناشی از قانون اسلام است هرچند لخت و عور شدن زن نزد نامحرم ارتباط با بی حیائی بلحاظ اخلاق هم دارد ،این البته تابع خواست اکثریت مردم ایران که خواهان اجرای قوانین اسلامند هستند هست اما قانون اسلام دارای ملاک و معیار خاص خود است و ربطی به مردسالاری ندارد ،اما اینکه گفتید انسان مدرن دین و عقیده را رد می کند…الخ .خوب اینهم عقیده شماست و تصویری که دارید ارائه می کنید مربوط است به جوامعی جز ایران اسلامی،بحث ما اما در جامعه اسلامی ایران است که قانون اسلام را معیار کنش های فردی و اجتماعی خویش قرار داده اند،شما بجای تصویر گرایشات انسان مدرن در جوامع دیگر توضیح دهید چرا گرایش آنها گرایش برتر است و وجه رجحان آن از نظر شما چیست؟ بله من هم می دانم که در جوامع دیگر غیر از ایران مردم دین را از صحنه اجتماع خارج کرده اند و بر اساس آن می توانند کنار دریا هم لخت شوند و موهای خویش را افشان کنند! بحث ما اما در این است که خواست جامعه ایران چیست و چه بوده ؟ و کدام قانون و منطق بصلاح انسان و دنیا و عقبی و ابدیت اوست؟
شما می گویید “این خیلی خوب است ،و پویایی فکر انسان را نشان می دهد”! خوب این اول نزاع است ،چرا این خوب است؟ و چرا لخت شدن کنار دریا و افشان کردن زلف “پویایی” زن است؟ و این چه ربطی به بکار بردن یا نبردن “عقل و فکر”دارد؟
حالا شما اصلا مسیر بحث را اشتباه طی کردید و بجای “قانون اسلام” بحث “اخلاق اسلامی” را مطرح کردید ،اما مگر فقط پرهیز زن از لخت شدن و عفت و حیا ورزیدن می تواند عادت اخلاقی باشد؟! لخت شدن و بوی فریند و گرل فریند نمی تواند مصداق “عادات اخلاقی”خطرناک یا غیر خطرناک باشد؟! اخلاق هم البته همیشه بر “عادت” استوار نیست ،اخلاق در مکاتب مختلف فلسفه هایی دارد ،این بحث دیگری است.
“انسان ، در رابطه اش با دیگری تابع قوانینی باید باشد و بداند که چه می خواهد؟ چه می کند؟ “.
بله ما هم همین را می گوییم ،انسان باید تابع قوانین باشد ،اما چرا در نظر شما فقط قوانین سکولار قوانیند؟ خوب آن بحث آقای خمینی و بحثی که من داشتم همین بود که در ایران قوانین اسلام حکومت دارد و این بانتخاب خود مردم مسلمان بوده است،اینکه شما مسلمان نیستید یا جایی غیر از ایران زندگی می کنید و قوانینی که با بوی فریندی و گرل فریندی و استریپ تیز کنار دریا و در سطح جامعه مشکلی ندارد را واجد “پویایی” می دانید دلیل این نیست که عموم مردم ایران هم گرایش و تمایل شما را بپذیرند.
نوشتید:”درجامعه مدرن ، اخلاق جایش را به قوانین داده است ،برابری در قانون در راس قرارداد اجتماعی قرارگرفته “.
الان بحث برابری در برابر قانون بحث ما نیست ،خوب ما هم می گوییم در جامعه اسلامی قانون اسلام حاکمیت دارد بانتخاب مردم ،اگر قانون اسلام روی معیار و فلسفه و مصالح فردی و اجتماعی بگوید زن نباید کنار دریا استریپ تیز کند یا روابط بوی فریند و گرل فریند خارج از چهارچوبه ازدواج شرعی و قانونی ممنوع است ،باید گفت این نابرابری است؟! نابرابری نیست ،قبلا عرض شد که نه نفس شنا کردن زن از نظر اسلام ممنوع است و نه نفس لخت شدن او و به آب رفتن او ،آنچه که در اسلام ممنوع است لخت شدن زن برابر مردان نامحرم است ،فکر کردن به مو هم ممنوعیتی ندارد اما افشان کردن و نشان دادن مو به نامحرم از نظر قانون اسلام حرام و ممنوع است.
با احترام
گزارش حقوق بشری: مرجان داوری، محقق و مترجم به اعدام محکوم شده است.یک مقام ارشد قضایی رژیم ایران، از صدور حکم اعدام برای یک نویسنده و فعال عقیدتی در تهران خبر داد.http://zanan.bashariyat.org/?p=22291
در شهر هرت
حتما خوانده اید ؛فائقه آتشین یا “گوگوش” (خواننده معروف)، سعید کریمیان (مدیر شبکه “جم تی وی”)، فرشته قاضی (روزنامه نگار)، نیک آهنگ کوثر (روزنامه نگار) و تارا اینانلو (عکاس)، به همراه مرضیه آرمین، امین انواری رستمی، آرمان حقیقت، فرهاد نیکویی و سهراب امجدی (از فعالان منتقد حکومت) به ۱ تا ۱۶ سال زندان محکوم شده اند.
سوال بر انگیز، نه تنها حکم زندانی صادر کردن ، اتهام ومحاکمه غیابی افراد است!بلکه فعال شدن نظام در ساکت کردن هنرمندان و به نوعی یادآور قتلهای زنجیره ای است، این سیاست نظام ،چون موشک هواکردن بی موقع اش ، پیشانی خود را نشانه گرفته است.
بدرستی باید گفت :عقل که نباشد ، جانها در عذابند.
محاکمه و صدور رای غیابی در مراجع قضائی از خصوصیات شهر هرت نیست،این نحوه محاکمه و رای صادر کردن هم در قوانین پیش از انقلاب اسلامی ایران وجود داشته و هم در آیین دادرسی کشورهای دیگر ،بنابر این شهر هرت خواندن شما چیزی است که ناشی از ذهنیت و عدم آگاهی شماست ،من اتهامات این افراد و دلایل حکم و متن احکام آنها را نمیدانم ،منطقی است که در این موارد پیش از گمانه زنی و یکسویه قضاوت کردن مراجعه به پرونده های آنان کنیم ،از کجا میدانید که حکم این افراد بانگیزه ساکت کردن هنرمندان صورت می گیرد؟ قتل های زنجیره ای هم توسط افرادی خودسر در وزارت اطلاعات صورت گرفت و آنها محاکمه و مجازات شدند،این چه ربطی به رویه قضائی محاکمه غیابی یا حضوری دارد؟
مساله محاکمه غیابی با شرائط آن هم در فقه امامیه مورد قبول واقع شده است و هم در قوانین فعلی ایران وجود دارد ،برای آگاهی از این نکته و پرهیز از قضاوت هرتی ،پیشنهاد می کنم به این لینک ها مراجعه کنید:
http://www.wikifeqh.ir/%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D8%AF%DA%AF%DB%8C_%D8%BA%DB%8C%D8%A7%D8%A8%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D8%AD%D9%82%D9%88%D9%82_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86
———
https://iranlawclinic.com/doc/2a03fa097
———
http://www.goodarzilawyer.ir/print.php?ToDo=ShowArticles&AID=20521
سلام
چگونه موشکهای اهدایی ایران به فلسطینان علیه خودما استفاده میشود
https://gofile.io/index.php سایت download link : https://gofile.io/?c=2F0PiZ پسورد 13131515
دوستان کامنت زیر از آخرین پست دلقک ایرانی است. بسیار بسیار مایۀ شادمانی است که برخی از هموطنان ما آن قدر فکور هستند که می توانند به اساسی ترین مشکلات کلیدی ما پی ببرند. کامنت زیر را آن قدر ارزشمند و آگاهی بخش یافتم که از جناب نوری زاد درخواست دارم آن را در سایت گرانبها و پربینندۀ خود منتشر کنند. اما قبلاً اجازه می خواهم به زبان خودم مطلب را ساده کنم:1ــ مشکلات ما تنها ریشه در واقعیات بیرونی ندارند. نگرش ذهنی ما نیز یک روی دیگر سکه است. 2ــ ایده های ما در بارۀ مشکلات البته تفاوت ها دارند، اما نگرش های اساسی و ساختاری آنهایی هستند که فرهنگی ، تاریخی و عمومی اند. باید روی آنها فوکوس کنیم و آگاهی بخشی به خودمان و دیگران را در اخبار پراکنده گم و گور نکنیم. نه اینکه این اخبار را نادیده بگیریم اما آنها را در پرتو نگرش های ساختاری و کلی و ریشه ای ببینیم. دیوار خانه را با توجه به پای بست بنگریم.3ــمشکلی که هموطن ما مطرح کرده است از همین نگرش های اساسی و ساختاری است. مردم ما در کل در طول تاریخ از درون خود اندیشه نکرده اند. به قوای درونی عقلی و ذهنی و کنشی خود اتکا نکرده اند. همیشۀ روزگار چشمشان به یک منجی و قهرمان و ابر انسان و شاه و رهبری بوده است که به دادشان برسد. با این نگرش خود را قربانی و نیازمند فرض کرده اند. مغلوب دو گانۀ دژخیم ــ قربانی و خواجه ــ بنده بوده اند. حتی رییس جمهوری را که در یک روز انتخاب می کنند به حال خود رهایش می کنند تا نقش یک شاه چهارساله بازی کند. نتایج این نگرش بسیار مصیبت بار بوده است. ریئس جمهور از یک صندوق رأی از پیش کنترل شده بالا می رود تا نگاهش از سمت مردم به قبلل عالم بچرخد. ملاها هم که بر روی این جهل می رقصند و بشکن می زنند و آن را به رخ می کشند. این بازی مزورانه را اسمش نهاده اند مردم سالاری. اما مردم سالاری مگر به معنی سالاری مردم نیست؟ در یک نظامی که رئیس جمهوری با بیست میلیون رأی سر آخر می گوید از من می خواستند نقش تدارکاتچی داشته باشم، بروید بگردید دنبال سالارــسردار ــ بیت که در خلوت به ریش مردم می خندند و اخیراً به گزارش کمیسیون اصل 90 مجلس معلوم شده که یک رئیس جمهور نامی معروف به مموتی به جای دستمزد، بخشی از جنگل های شمال را به یک پیمانکار تهاتر کرده است.پول هایی که بدون اجازۀ مردم به پای رئیس جمهور موروثی سوریه ریخته اند به کنار،جنون بمب اتم و سوزاندن ثروت نجومی مردم به کنار، خواهشاً در مورد سد گتوند تحقبق کنید و ببینید که مردم خوزستان چه خون دلی می خورندو این جماعت که قبر شاه را نورباران کرده اند بدون توجه به نظر کارشناسان با آبگیری این سد در مسیر معدن نمک . در کنارش سدهای دیگر و حفر سیصد هزار حلقه چاه عمیق چه فاجعۀ علاج ناپذیری برای آینده ایران به بار آورده اند. سالاری مردم تنها در رأی دادن امروز نیست. مکانیسم دموکراسی باید طوری باشد که اگر رأی دهندگان فردای روز رأی گیری به اشتباه بودن رأی خود پی ببرند بتوانند رییس جمهور را خلع کنند. این اختیار به قبلۀ عالم سپرده شده است.رأی گیری و صندوق رأی نیز همچون هدیه و مرحمتی است که از آن بیرون و بالا پیشکش ما می کنند نه چون دژخیم دلش به حال ما رحم آمده بلکه چون خودشان به مقتضیات مسائل بین المللی نیاز به نمایش دموکراسی و مقبولیت مردمی دارند.بنابر این این دموکراسی کم ترین تأثیری در تغییر اساسی نگرش فرهنگی ننهاده است و به محض ظهور چنین تأثیری منشأ تأثیر را سرکوب می کنند. اگر مخالف این نظری ، خواهشاً به جای هرگونه لفاظی به من نشان بده یک روزنامۀ کاملاً آزاد، به من نشان بده یک نهاد صنفی و سیاسی و مدنی مستقل، کمونیست ها ، لیبرال ها ، بهاییان، کردها، عرب ایرانی ، سنی ها ، بلوچ ها ، چه نهادی دارند؟ چهار تا نماینده ارمنی و زرتشتی و یهودی در مجلس که نمی شود نهاد مستقل و بیرون از کنترل حاکمیت. یک تک صدا حاکم و آزاد است و سلاح و رسانه و ثروت ملی را چون اختاپوس ارث پدر خوش کرده ، خب، این اختاپوس که نمی تواند فقط بترساند و بکشد. باید قدری هم مرحمت داشته باشد تا قربانی بتواند به او التماس کند. شما به ادبیات ما نظری افکنید، آکنده از تظلم یک قربانی است که از یک عامل بیرونی می خواهد تا دمار از روزگار دژخیمش درآورد. این سخن ناصر خسرو که « از ماست که بر ماست»، چون نیک بنگرید استثنایی است که خود ناصر خسرو هم در جاهای دیگر نقضش می کند. این هم کامنت فوق الذکر:
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چند نکته درباب نگرش ایرانیان شیعه بعد از اسلام
پایه اعتقادی شیعه بر مبنای مسیری است که اتفاق نیفتاده (مسیر آرمانی و مسیر واقعی >> آرمان و واقعیت >> دور و نزدیک >> نگاه به سمت دورتر)
اعتقاد به منجی و امامی که غایب است.
(غایب و حاضر >> دور و نزدیک >> نگاه به سمت دورتر)
علت عقب ماندگی ایران ناشی از استعمار و استکبار خارجی است. (خارجی و داخلی >> دور و نزدیک >> نگاه به سمت دورتر)
آمریکا حمله کند و جمهوری اسلامی ساقط شود (آمریکا و ایران >> بیرون و درون >> نگاه به سمت بیرون)
و حتی اعتقاد به خدا (خدا و خود>>بیرون و درون>>نگاه به سمت بیرون)
از این مثال هایی که عصاره آن بیرون و درون، دور و نزدیک، غایب و حاضر و… است، میتوان بسیار شمرد. از مثال ها بسیار میتوان یافت؛ هم در ابعاد بزرگ و هم در ابعاد کوچک و روزمره.
نگرش «اکثریت مردم» به سمت دورتر است، به سمت بیرون است، به سمت دیگران است. البته این نگرش مختص به ایران نیست و جهانی است. منتها در ایران شدیدتر است.
به نظرم تا این نگاه متعادل نگردد، یعنی یک چشم به سمت بیرون و دورتر و چشم دیگر به سمت درون و نزدیکتر نباشد، داستان ایرانیان همین است.
آیا نگاهی که در طی سالیان طولانی به آرامی به یک سمت کج شده را میتوان در یک روز و یک سال و یک دهه و یک قرن درست کرد؟
از سایت شناسنامه
در این خاک زرخیز ایران زمین
نبودند جز مردمی پاک دین
همه دینشان مردی و داد بود
وز آن کشور آزاد و آباد بود
چو مهر و وفا بود خود کیششان
گنه بود آزار کس پیششان
همه بندهٔ ناب یزدان پاک
همه دل پر از مهر این آب و خاک
پدر در پدر آریایی نژاد
ز پشت فریدون نیکو نهاد
بزرگی به مردی و فرهنگ بود
گدایی در این بوم و بر ننگ بود
کجا رفت آن دانش و هوش ما
که شد مهر میهن فراموش ما
که انداخت آتش در این بوستان
کز آن سوخت جان و دل دوستان
چه کردیم کین گونه گشتیم خوار؟
خرد را فکندیم این سان زکار
نبود این چنین کشور و دین ما
کجا رفت آیین دیرین ما؟
به یزدان که این کشور آباد بود
همه جای مردان آزاد بود
در این کشور آزادگی ارز داشت
کشاورز ، خود خانه و مرز داشت
گرانمایه بود آنکه بودی دبیر
گرامی بد آنکس که بودی دلیر
نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت
نه بیگانه جایی در این خانه داشت
از آنروز دشمن بما چیره گشت
که ما را روان و خرد تیره گشت
از آنروز این خانه ویرانه شد
که نان آورش مرد بیگانه شد
چو ناکس به ده کدخدایی کند
کشاورز باید گدایی کند
مصطفی سر خوش
علیاکبر پرویزی استاندار در جمع هنرمندان: «در مراسم عروسیهای ما در منطقه باختارانها به صورت خیلی مرسوم است که آقایان میرقصند، خانمها میرقصند اماکنی هم وجود دارد که خیلی به اسلام و مسلمین لطمه وارد نمیشود.»
حجتالاسلام رحمانی نماینده حوزههای علمیه قاین در جریان تحصن سه روزه اخیر به صراحت این مساله را عنوان کرده و گفته است: «حرف ما این است که وقتی رئیس جمهور با همه اقدامات قانونی در نهایت حکم تنفیذش را باید از ولی فقیه بگیرد آن وقت آیا نباید استاندار مرکز استان از نماینده ولی فقیه آن استان حرفشنوی داشته باشد»؟
مفهوم دیگر این فرمایشات شیره مالی بر سر دموکراسی است؛ آن هم طبق قانون اساسی پنچر شده مان. آی هوار هوار هوار اسلام بر باد رفت و ائمۀ جمعه خراسان به توصیۀ مرحوم کسروی دست به اعتصاب زدند؛ به قول یارو : مشت حسن خبری شُدَه؟ بله، تنها خبر اینه که خراسون یک هفته ای نفس راحتی کشید.
دوستان : کم ترین وظیفۀ انسانی ما دفاع از حقوق انسانی همۀ هموطنانمان است فارغ از اینکه چه نوشته یا چه گفته یا چه عقیده ای دارند. آزادی بیان باید برای همه باشد؛ سی و هشت سال است که این آزادی منحصر به حامیان حکومت است . این بی شرمانه ترین جنایتی است که حکومت فقیهان همچنان ادامه اش می دهد. من نه با کروبی و موسوی همعقیده ام و نه با هنگامه شهیدی و احسان مازندرانی و دیگر همراهان و مشاوران سابق محصوران. اما امروز اگر تنها از زندانی سیاسی همعقیده ات دفاع کنی ، فردا که نوبت خودت رسید انتظار نداشته باش که مخالف و موافقت به پامال شدن حقوقت معترض شوند. گرفتن و محبوس کردن باید مطابق قانون انسانی باشد ؛ چه طرف زندانی سیاسی باشد ، چه زندانی عادی. حکومت سی و هشت سال است که همچون فاشیست ها می گوید: من خودم قانونم.
بازداشت یک روزنامهنگار دیگر در ایران؛ احسان مازندرانی «اعتصاب غذای خشک کرد»
۲۲/اسفند/۱۳۹۵
احسان مازندرانی روز ۲۳ بهمن از زندان آزاد شده بود و تصویر حکم پایان محکومیت وی نیز در فضای مجازی منتشر شده است.
احسان مازندرانی روز ۲۳ بهمن از زندان آزاد شده بود و تصویر حکم پایان محکومیت وی نیز در فضای مجازی منتشر شده است.
برادر همسر احسان مازندرانی، مدیر مسئول سابق روزنامه فرهیختگان، خبر داد که وی با وجود پایان دوره محکومیت، بار دیگر توسط سازمان اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت شده و در اعتراض به «روند غیرقانونی، سیاسی و خودسرانه» بازداشت خود، اعتصاب غذای خشک کرده است.
سام حسینی، برادر همسر احسان مازندرانی، در مصاحبه با وبسایت رادیو فردا همچنین بازداشت آقای مازندرانی را در راستای تاثیرگذاری بر انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ دانست.
چهار روز پیش از بازداشت احسان مازندرانی، هنگامه شهیدی، روزنامهنگار، نیز بازداشت شده و بازداشت خود را مرتبط با «پروژهای» دانسته بود که در صورت اجرا به «بازداشت گسترده فعالان سیاسی و روزنامهنگاران» پیش از انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ منجر خواهد شد.
سام حسینی اعلام کرد که ظهر روز یکشنبه، ۲۲ اسفند، ماموران سازمان اطلاعات سپاه پاسداران به منزل احسان مازندرانی مراجعه و از او خواستهاند که به پارکینگ خانه مراجعه کند.
به گفته آقای حسینی، ماموران درحین بازداشت احسان مازندرانی، او را «با شوکر ضرب و شتم» کرده اند.
احسان مازندرانی روز ۲۳ بهمن از زندان آزاد شده بود و تصویر حکم پایان محکومیت وی نیز در فضای مجازی منتشر شده است.
به گفته آقای حسینی، این روزنامهنگار پیش از آزاد شدن دو بار به صورت کتبی از فتانه فتاحی، مسئول اجرای احکام دادسرای فرهنگ و رسانه، درباره تاریخ دقیق آزادی خود سئوال کرده بود و خانم فتاحی نیز اعلام کرده بود که حبس آقای مازندرانی در ۲۳ بهمن به پایان رسیده است. با این حال ماموران سازمان اطلاعات سپاه پاسداران مدعی شدهاند که خانم فتاحی در نامهای به حسین طائب، رئیس این سازمان، اعلام کرده که حکم زندان آقای مازندرانی به پایان نرسیده و او باید به زندان بازمیگشته اما «فراری و مخفی» شده است.
سام حسینی همچنین خبر داد که احسان مازندرانی عصر روز یکشنبه در تماس تلفنی کوتاهی با خانواده خبر داده که به بند ۶ زندان اوین مشهور به «بند کارگری» منتقل شده است.
به گفته آقای حسینی، احسان مازندرانی همچنین اعلام کرده که دراعتراض به «روند غیر قانونی ،سیاسی و خودسرانه» بازداشت خود اعتصاب غذای خشک کرده است.
آقای حسینی اعلام کرد که بازداشت احسان مازندرانی مانند بازداشت او در بهمن ۹۱ مرتبط با انتخابات ریاست جمهوری است و ممکن است روزنامهنگاران دیگری نیز در روزهای آینده بازداشت شوند.
در بهمن ماه ۹۱ و پیش از انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ نیز ۱۸ روزنامه نگار از جمله احسان مازندرانی بازداشت و پس از مدتی آزاد شدند.
روز ۱۹ اسفند و چهار روز پیش از بازداشت احسان مازندرانی، هنگامه شهیدی، روزنامهنگار و فعال سیاسی، در شهر مشهد بازداشت و به بند ۲۰٩ زندان اوین در تهران منتقل شده بود.
این روزنامهنگار برای شرکت در مراسم ختم مادربزرگ خود در مشهد به سر میبرد.
در شبکههای مجازی از جمله توئیتر خانم شهیدی، دستخطی از آخرین نوشته وی پیش از بازداشت منتشر شده بود. هنگامه شهیدی در نوشته خود بدون اشاره به جزئیات خبر داده بود که از «برخی رسانهها و افراد نزدیک به دولت هشدارهایی» مبنی بر احتمال بازداشت خود دریافت کرده است.
وی اعلام کرده بود که دلیلی برای بازداشتش وجود ندارد، مگر اینکه قبل از انتخابات ریاست جمهوری، «پروژهای» برای «بازداشت گسترده فعالان سیاسی و روزنامهنگاران» وجود داشته باشد.
وی تهدید کرده بود که در صورت بازداشت، در اعتراض به «رویه غیرقانونی محدود کردن روزنامهنگاران و فعالان سیاسی» در ایران از همان لحظه اول اعتصاب غذا خواهد کرد.
واگذاری صدها هزار هکتار از جنگلهای شمال توسط دولت احمدینژاد به پیمانکار اتوبان تهران-شمال به جای پول
بهرام پارسایی، سخنگوی اصل نود مجلس خبر داد که دولت محمود احمدینژاد در پروژهای به جای دستمزد، «زمین و منابع طبیعی» به «پیمانکار اتوبان تهران-شمال» داده است. پارسایی در گفتوگو با روزنامه شرق با اشاره به اینکه «اسناد این پرونده در آرشیو کمیسیون اصل ٩٠ موجود است»، گفت: «دولت پول نداشته تا دستمزد پیمانکار تهران-شمال را بپردازد و به همین خاطر بخش بزرگی از منابع طبیعی را تهاتر کرده است.» میزان کل این تهاتر تا «چند صدهزار هکتار منابع طبیعی و جنگلهای شمال» ارزیابی شده است. سخنگوی اصل نود مجلس ادامه داده که «بخش بزرگی» از «منابع طبیعی و جنگلها» در دولت قبل به دلیل نپرداختن اجرت و دستمزد پیمانکار، تهاتر شده است. او همچنین تاکید کرد: «در گزارشها آمده دستگاهها و نهادهای دولتی در زمینهای منابع طبیعی در شهرهای مختلف کشور اقدام به ویلاسازی کرده اند.»
درود
آقا اين نظام ولايى چرا اينهمه دروغ مى گوید اين هم يه دروغ ديگه
رونمایی از «کرار»؛ نخستین تانک پیشرفته ایرانی
دروغ به اين بزرگى واى واى واى حالا واى واى
همه مى دونند كرار جاسم ملقب به بولدوزر عراقیه
چه اتفاقی میافتاد اگر اقای نوریزاد خود را کاندیدای ریاست جمهوری میکردند
…………….
۱- انگیزه ای خواهد بود برای هموطنانیکه تا کنون بی یا کم توجه از کنار نوریزاد گذاشته اند تا با تاملی بیشتر به دیدگاهایش توجه کنند باشد که تعدادی از انها از خواب غفلت بیدار شوند هر نفری که بیدار شود یکنفر نیست بلکه یک مبلغ است که با تاثیر کذاری بر اطرافیان میتواند بسیار مفید باشد
۲- اکثر رسانه های فارسی زبان خارجی نظر مثبتی به اقای نوریزاد دارند و همین امر موجب خواهد شد تا صدای نوریزاد بیشتر به گوش دنیا برسد بخصوص در شرایط فعلی که توجه همه کشورها به اخبار مربوط به ایران جلب شده واین یک فرصت طلایی خواهد بود تا صدای در گلو خفه شده مظلومانیکه از همه حقوق خود محروم شده اند را به گوش جهانیان برساند
۳- و در پایان از طرف شورای نگهبان که حامی و نگهبان اختلاسگران و قاتلان و مجیز گویان است رد صلاحیت خواهد شد چون خوشبختانه این سه خصلت که شرط اولیه تایید صلاحیت میباشد در پرونده ایشان موجود نمیباشد اما رذ صلاحیت هم برای نظام که دم از بزگزاری انتخابات ازاد و دمکراتیک میزند بی هزینه نخواهد بود همه متوجه خواهند شد این نظام که خود را مردم سلار مینامد تحمل یک منتقدی که هیچ سو سابقه ای ندارد را از حقوق اولیه اجتماییش محروم میکند .
اگر تا بحال نوریزاد یکی از منتقدین در بین صدها بوده حالا یک کاتدید است قطعا نگاههای بیشتری را به خود جلب خواهد کرد
این توصییه را حتی برای اقای خزعلی هم دارم
بعنوان یک کاندیدای واقعی انچه را که نباید میشده را اشکار و انچه را که باید باشد را به اطلاع همگان برسانید
بقایی اگر رد صلاحیت هم بشه ولی از فرصت استفاده کرده چرندیات صد من یک غازش را به خورد طرفداران این مثلث شوم داده
و در خاتمه خودم هم نفهمیدم این یک نظر بود یا انقدر غرق در افکار چی بر سزمان امد و چه باید بکنیم هستم که دچار هذیان گویی شده ام.
در هر حال پوزش مرا که باعث اتلاف وقتتان شدم بپذیرد
اگر شما در کشاورزی استاد مسلم باشید و از خاک و زمین بایر گندم یک به صد بوجود بیارید.به شما یک زمین حتی حاصلخیز بدون خیش و بیل و داس و کلنگ…. بدن مطمئنا بازم کاری نمیتونید بکنید.وقتی ما میگیم این خائنین حکومت رو غصب کردن پس نمیتونیم طبق قوانین اونها بازی کنیم
سوالی از ولایتمداران
هرچه به انتخابات نزدیک میشویم کاندیداتوری سه چهره سرشناس بیشتر قوت میگیرد
۱- قاتلی که در پرونده خود افتخار قتل هزاران جوان مارا بی محالمه دارد وشبها را هم مثل همرزش با وجدانی اسوده خوابیده
۲- یک دزد اختلاسگر چند هزار میلیاردی که رانتها و بذل و بخشش حیف میل اموال عمومی را در پرونده خود دارد و شبها را هم اسوده خوابیده
۳- شخص بی خاصیتی که بادمجان پهلوش پادشاست تنها هنرش مجیز گویی رهبر و دستمال ابریشمی بدست گرفتنش است البته ۴تا عکس هم با ان خانم اروپایی در البومش دارد
به نظر شما اگر تاکید میکنم اگر بخواهم در انتخابات شرکت کنم به کدام یک از سه نفر رای بدهم؟
مهرداد
4:13 ق.ظ / مارس 13, 2017
مزدک گرامی مثل اینکه صابون شیخ مرتضی خوب به تنت نخورده بیکاری در مورد اصطلاحات پزشکی توضیح میدی ؟ الان شیخ مرتضی داد سخن میده که مزدک وطن فروش ادای پزشک هارو در میاره! با اینکه نرخ صفرهاش از ماشین حساب جیبی قطار قطار میریزه بیرون ! نه اینکه خودش اصلا وطن پرست شیش اتشه هست ! و به اعراب منتسب میداند !؟!
…………..
مهرداد گرامی سید بخوبی میداند که مردم ایران منتظرند که آخوند/اسلام اکتمی کنند و برای همیشه////////////////// و دین و مقدساتشان خود را رها نمایند!مردم بخوبی دریافته اند که این جماعت را نه با ایران و تاریخ و فرهنگ ایرانی کاری نیست.بلکه ایران برای این جماعت گذر راهی است که باید غارت و ویران شود و مردمش آنچنان در فقر و تنگ دستی و اعتیاد و فحشا و رنج و درد نگه داشته شود که توان اعتراض را نداشته باشند.ولی دوست ارجمند جبر تاریخ چیز دیگریست.حالا هم نوبت////// این جماعت فرا رسیده!
مردم ایران سالهاست که مزدک/وطن فروش اکتومی کرده اند ،بازهم در فرصت های آتی از جمله انتخابات پیش رو نیز بر وطن فروش- تحریمی/مزدک اکتومی ابرام خواهند ورزید!
————–
توهین نکنیم دوست گرامی
بویژه به جنابعالی پیشنهاد می کنم کظم غیظ فراموشتان نشود. مردان بزرگ با همین کظم غیظ کارها کرده اند کارستان. اجازه بدهید مخاطب شما هر چه می خواهد بگوید. در همین یک خطی که نوشته اید، انتظار دارید مخاطب شما دگرگون شود؟ اگر مزدک را دیوار و صخره ای سخت و دروازه ای بسته و باز نشدنی می دانید، پس سربه سرش نگذارید. قشنگی منطق شما آنجا ظاهر می شود که درستی سخن را با ملایمت بیامیزید.
سپاس
.
آقای نوریزاد گرامی
ممنون از تذکر شما ،بله “والکاظمین الغیظ” سفارشی از کتاب آسمانی من و شماست ،تلاش من نیز همین است ،اجازه که دست شماست دوست گرامی که اجازه میدهید مخاطب من هرچه خواست بگوید:”مردم ایران منتظرند که آخوند/اسلام اکتمی کنند”.
شما بکار گیری پسوند اکتومی در نوشته مرا توهین تلقی کردید در حالیکه “اسلام اکتومی” در سخن این مخاطب را منعکس کردید ،اگر عبارت من توهین آمیز است پاسخ باهانتی است که در عبارت او بود و شما آنرا منعکس کردید ،من معمولا از کنار توهین شخصی بخودم می گذرم اما توهین به اسلام و مجموعه روحانیت را بر نمی تابم ،بهمین جهت مطابق عبارت او پاسخ دادم ،اگر عبارت من توهین است عبارت او نیز توهین است و نمی باید منعکس می شد،از شما خصوصا بلحاظ مسلمان بودنتان انتظار می رود در اداره سایت و امر داوری منصف باشد :
ِ وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى.
با اینحال از تذکر شما ممنونم و تلاش می کنم در موارد توهین شخصی بمن کظم غیظ کنم ،اما اگر بی ریشه ای توهین به اسلام و مجموعه روحانیت کرد و اسناد دروغ و خیالی بمردم ایران داد از من متوقع نباشید که بدهان او نکوبم،پیشاپیش نوروزتان مبارک باد دوست گرامی من.
كمال
3:27 ب.ظ / مارس 13, 2017
درود
آيا مى دانستيد 56% مردم ايران اصل و نسب عربى دارند و اين در حالى است كه مهمترين كشور عربى يعنى مصر اين نسبت فقط 17 % است در كشور تونس به كمترين نسبت يعنى 4% مى رسد و در لبنان به 44 %
ايرانيان از 3 كشور فوق الذكر عربترند و مى توانند به اتحاديه كشورهاى عربى ملحق شوند
…………..
اتفاقا بررسی د.ان.آی نشان داده که مردم فلات ایران(چه ترک و فارس و کرد… ایرانیان از نظر زنتیکی نزدیکی بسیاری بهم داشته و در هم بافته اند و این حرف شما اصل و نسب عربی کاملا نادست است.حتی سید مرتضی و شیخ مصلح و آنارشیست نوحه خون هم بیشتر به مغولها و ترکها شبیه اند تا عربها!
……….
در اين مطالعه كه با كمك و نظارت گروهي از برجسته ترين محققان ژنتيك تكاملي و جمعيتي انجام شده، نمونهاي از افراد داوطلب وابسته به تمام گروههاي اجتماعي و قومي ايران مورد مطالعه قرار گرفتهاند كه نتايج حاصله بسيار جالب توجه و تعمق ميباشد.
به گفته وي، مطالعه DNA ميتوكندريال نشان ميدهد كه ريشهي مشترك مادري تمام اقوام ايراني ساكن در فلات ايران، به زماني بسيار عقب تر از آن چه در نظريهي مهاجرت اقوام آريائي مطرح مي باشد بر ميگردد. بدين ترتيب كه اگر تمامي اختلاط ها و شاخص هاي ژنتيكي مربوط به ساير مناطق جغرافيايي و قومي را از محتواي ژنتيكي نمونههاي مدرن ايراني حذف كرده و به كناري بگذاريم، اخيرترين جد مشترك مادري ما (Most Recent common ancestor- MRCA)، زماني حدود 10 هزار و 500 تا 11 هزار سال قبل در فلات ايران ميزيسته است.
وي افزود: نزديكي ژنتيكي ميان اقوام ساكن در فلات ايران و از سوي ديگر خاص بودن اين محتوي ژنتيكي در فلات ايران، به قدري ملموس و غير قابل انكار است كه حتي كار برد واژهي اقوام را در مورد جمعيت ساكن در فلات ايران با شك و ترديد روبرو ميكند. به اين معني كه آنچه باعث تمايز ژنتيكي گروههاي انساني مي شود تا بتوان آنها را به صورت اقوام تمايز يافته در زمان و مكاني خاص تصور كرد. ابدا در محتواي ژنتيكي ايرانيان اعم از فارس ]شيرازي، اصفهاني، خراساني[ و آذري و لر و بلوچ و تركمن و …. ديده نميشود.
…………
دكتر اشرفيان بناب، در ادامه خاطرنشان كرد:
يكي از يافته هاي جالب توجه در مطالعه اخير اين است كه گروههاي غير فارسي زبان به ويژه جمعيت آذري زبان ساكن در فلات ايران ريشه ژنتيكي مشتركي با اقوام ترك زبان ساكن در كشور تركيه و اروپاي شرقي ندارند و برعكس، شاخص تمايز ژنتيكي آنها با ساير گروههاي ساكن در فلات ايران به ويژه فارسي زبانان نزديك به صفر است كه نشانگر ريشه ژنتيكي مشترك آنها در اعماق تاريخ اين مرز و بوم است…حتي هزاران سال پيش از آن كه نامي، از ايران يا اقوام آريائي در ميان بوده باشد.
…………
http://www.karbord.net/?content=DetailsArticle&id=70
این گزارش تحقیقی خوبی بود ،منتها اینکه سابقه و قدمت جد مشترک مادری ایرانیان بسیار دور و قدیمی باشد منافاتی با این ندارد که زنان ایرانی بعد از او تاکنون با اقوام و نژادهای دیگر اعم از عرب و غیر عرب ازدواج و اختلاط نژادی کرده باشند ،در عین حال معیار ایرانیت ایرانیان نسب های نزدیک است نه انساب بسیار بسیار دور ،مایی که الان در ایران زندگی می کنیم و اینجا متولد شده ایم ایرانی و تابع ایران هستیم هرچند زبان برخی از ما آذری باشد ،یا کردی باشد یا عربی و لری و گیلکی ،در مورد خودم من که فارس زبان متولد جنوب تهران (بی سیم نجف آباد) هستم ،دوست غائب محترمم آقا سید مصلح را هم می دانم که از اتراک محترم و از آذری زبان های همدان است ،اما دوست جوانمرد آنارشیست را نمیدانم متولد کدام قسمت از ایران است ،اما میدانم که نه من مغولم و نه آقا سید مصلح و نه جناب آنارشیست گرامی که احتمالا پاسخ مزدک را خواهد داد ،هیچکدام از ما سه نفر که مغول نیستیم ،وطن فروش هم نیستیم ،اما رفتار و گفتارهای نویسنده متن بالا شبیه ترین رفتار و گفتارها به قوم مغول است! نوریزاد بازهم بگو کظم غیظ و بازهم بگو توهین! من فقط پاسخ ایشان را دادم!
دلیل اینهمه کینه از ترکان و مغولان چیست؟! نکند….بله؟!
مردک پان فارسیست! مردک نژادپرست! مردک وطن فروش! بچه ننه!
حتماً هفت جدش فارس است و اجدادش با هیچ قوم دیگری ترکیب نشده. خالص خالص! شجره نامه رو کن! کمی از خاندانت بگو و اینکه خودت در کدام ولایت متولد شدی!
شاید هم اجدادش همانند خودش در زمان وقوع جنگها و برای جلوگیری از ورود ناخالصی ها به داخل نژاد خالص آبا و اجدادی!، شجاعانه فرار را بر قرار ترجیح داده و به دیاری دیگر کوچیده اند و وقتی آبها از آسیاب افتاد، دوباره با ساز و دُهل وارد فارس ستان شده اند و به بسیج مردم اقدام کرده اند تا حکومتی جدید تشکیل شود. بابا سابقه ات بخوره تو سر “هخا”.
مردک روانی از ایران تصورش “فارس ستان” است.
آقا، این مردک دیوانه است (از بس در مصرف آب شنگولی و حبّۀ انگولی زیاده روی کرده) و مرا دیگر با او کاری نیست. همان طور که گفتم، حیف وقت!
————
امروز آخرین نوشته های اینجوری شما و دیگرانی چون شما را منتشر کردم. از این پس هر کامنت سبک و زشت را کلا حذف می کنم.
پوزش
.
راستی یادم رفت:
مردک می گه:”…حتی سید مرتضی و شیخ مصلح و آنارشیست نوحه خون هم بیشتر به مغولها و ترکها شبیه اند تا عربها!”
ببینم ناقلا! کجای ما بیشتر شبیه ترکان و مغولان است و شبیه عربها نیست؟!
میگن…الاحساس والمشاهده….یعنی از این راه دور و بُعد مسافت چیزی را احساس کردی که از این سه قوم قبلاً احساس کرده بودی؟! و بعد احساسات خودت در مورد ما را با آنها قیاس کردی و نتیجه گرفتی که ما یا ترک هستیم و یا مغول. حتماً یه چیزی گرفتی که اینطوری محکم میگی!؟
بابا دمت گرم!
———–
دوست من
این جور گفتاگفت ها را پایانی نیست. یکی کلی زحمت می کشید و جور بجور فحش ردیف می کرد برای حریفش. حریفش با کلمه ی خودتی بساط روانی اش را بهم می ریخت. ظاهرا قرار است ما به آینده ای خیز برداریم که به ما التماس می کند دست مرا بگیرید و از اختلاف بپرهیزید.
.
چهار شنبه سوری را به اقای نوری زاد و دوستان تبریک عرض میکنم. بعض از بچه ها فکر میکنند با پرتاب ترقه و نارنجک با اخوند ها لجبازی میکنند. ولی آنها در ویلا های خارج از شهرشان خوش میگذرانند.
از طرفی شاد بودن در غیاب آتش نشان های عزیز مشکل است. اما ما ملتی هستیم که سرنوشتمان در روز 10 محرم 1400 سال قبل شروع شده است و در همان جا به پایان رسیده است. تا ابد زنده به گوران تاریخیم. حسد خود را از این سو به آن سو می کشیم. اما ما سرنوشت تحمیل شده بر ما را نمیپ ذیریم. با گل های نیلوفر در دست به استقبال سال نو می رویم
داداش ببخشید..شما “عزت اسلامی” و “کرامت انسانی” را میشناسید؟
مرد حسابی..این چیزا رو یواش یواش میگن نه یهوئی !!..زن حامله باشه بچه میندازه!!..کیه که نشناسه..الان جون تو از ترس دارم سکته میکنم!..مگه اینورا هستن؟
بابا جون چرا میترسی؟..مگه لولو خورخوره دیدی؟..اسم به این قشنگی!..کرامت،عزت، انسانی، اسلامی!! عجب مّلت قدر نشناسی هستید!
عزیز من..اسم “عزت اسلامی” و “کرامت انسانی” که میاد، فقط دزدها و قاچاقچی ها و بازجوها و قضات و مال مردم خورا و پوتین و اسد و نصر الله و عراقیها و بقیه عالم حالشو میبرن!!..ایرانی جماعت پا میذاره بفرار!!
نه بابا درست بشو نیستید!..دشمن بد جوری تو شما ها نفوذ کرده!..معلومه شبیخون فرهنگی خیلی شدید بوده!..
name ersäl kardam bename sarbaz farsi .jpeg
از آنهایی که اظهار شرمندگی از آقای نوریزاد میفرمایید. لطفا دست از شرمندگی بردارید به جای ان مطالعه را شروع کرده و خود هم یاد بگیرید قدمی موثر بردارید. نوریزاد یاد گرفته چگونه اینکار را بکند و از آدم امام و رهبر به آدمیت خود پناه برده و انسانیت پیشه کرده اورا به مقام خدایی نبرید باورکنید بزرگترین خیانت را به او و ملت ایران خواهید کرد. اول همه تاریخ را بخوانید و قدرت تشخیص سره از ناسره را بیاموزید. برای شروع از تاریخ سی ساله کسروی شروع کنید. آقای نوریزاد باید ببخشید لطفا اگر موافق هستید شما این را دایم به خوانندگان خودتان یادآوری فرمایید. با تشکر. بنده خدا.
حالا اگر به یک مرد مشهدی بگی بالای چشم خواهرتان ابروست . رگهای گردن میشود به کلفتی شلنگ نمره 6 . چشمها از حدقه درآمده . موهاش مثل جوجه تیغی سیخ . دستها به زاویه 90 رو به بالا . همه این نقش بازیها برای اینکه بفهماند که متعصب هست و به رگ غیرتش برخورده . اما در شهر خودش با همشهریانش بله . اما نه رگی در کار هست و نه دستی و نه چشمهای کاسه خون . چرا ? چون رگ غیرت نداشته اینگونه آدمها فقط برای اطرافیان خودشان متورم میشود . اگر واقعا مردم خودشان اقدام کنند و با اردنگی این انگلها و موجودات کثیف طینت را بیرون کنند زودتر به نتیجه میرسند . چون سیستم که خود دعوت کننده این جانوران هست و عهده دار فروش ژتون برای این نابسامانی و بد بختی و از بین بردن شخصیت و هجوم به نوامیس و زنان و دختران ایران . کلاهشانرا بیاندازند بالاتر . در قدیم به این جور آدمها می گفتند قرومساق .
قیمت فاحشه در مشهد ۸ دلار
قیمت فاحشه در عراق ۱۰۰ دلار
سفر زائران عراقی به مشهد و سکس با دختر بچههای باکرهٔ ایرانی ۱۰- ۱۱ ساله ایرانی هم فال است هم تماشا با نازلترین قیمت همراه با عبادت اسلامی
سلام . آقای نوری زاد طبق قانون اساسی کشور ، زمان انتخابات دارد نزدیک میشود و من دوست دارم ، رئیس موسسه ی کیهان یعنی ” حسین شریعتمداری ” را که نظرش 100% با زبان رهبری نزدیک است نامزد انتخابات شود و تمامی مردم ایران که ایشان را بواسطه ولایت مداری اشان به رهبری امین میدانند ، به ایشان رأی دهند . شریعتمداری زبان شجاع ” نوشتاری و خبری ” رهبری نظام است و رهبری نظرات قلمی اشان را که شامل رو کم کنی ، تهمت و افتذا و بهتان و غیبت و … به دوستان و مخالفیتی که حتی در مسجد کرامت مشهد با هم نماز جماعت خوانده اند ، است و توسط ایشان در روزنامه کیهان ساری و جاری می نمایند و هیچ کسی مانند ایشان ، انقلابی ، متدین ، تنها مفسرِ کلمه ی ” باتوهم و مباهته ” در قرآن مجید که تفسیر کرده اند که به مردم مخالف بی دلیل ” تهمت ” بزنید ” و علمای اسلام و اعلام و مجتهدین در حیرت مانده اند ، هیئتی ، نماز خوان ، دشمن ستیز ، مخملی ستیز داخلی ، آمریکا ستیز ، صهیونیست ستیز ، حقوق نجومی نگرفته ، هوشیار و بیدار ، زحمت کش ، کمتر شب بخواب ، بیشتر شب ها در فکر بلند کردن کار از روی زمین است ، بخاطر خصوصیات فوق ، ایشان در هیچ نقطه ای از دنیا جایی ندارد ، الا در محل زایش خود در شهر دماوند و در همسایگی های ” یهودیانِ ” ییلاق نشین که ممکن است در طول نوجوانی در دماوند یا همسایگان یهودی ، یا یهودیان در ایشان خوب ” نفوذ ” کرده اند و یا ممکن است ایشان با آن شگرد انحصاری خود ” نفوذی ” به همه ی همسایگانِ یهودی خود کرده و بجای اینکه یهودیان منطقه به اسرائیل سفر و مهاجرت کنند ، همگی در روزنامه کیهان مشفول و به تعریف از اسلام ایشان و مکتب اسلام را در روزنامه رواج میدهند . همان که روزی اوائل انقلاب امام خمینی ( قدس سره ) به امثال شریعتمداری گفتند : چگونه است که شمای یهودی ، اسلام را از از ما مجتهدین بهتر یاد گرفته اید ؟ آقای نوری زاد آیا من ریاست جمهور آینده را درست انتخاب کرده ام ؟
حاج مصطفی عمامه زاده: به روحانی انتقاد داریم اما او تنها نامزد ماست.
مش قاسم: ای ملت بجنبید که کاسه شیره آماده به مالیدن به سر شماست.
یه مشت از این سردار/*ان شکست خورده میرن کره شمالی که مشق دیکتاتوری نظامی کمونیستی بکنن واسه این دومی خبر میاران که نمیدونی چه بهشتیه. هیچکس جرات جیک زدن نداره و تمام اقتصاد هم دست خونواده کیم این اونه. این حرفها رو این دومی میشنفه و حال به حال میشه زپرتکی دستور اقتصاد مقاومتی میده. نوکرها و عملهای زیر دستش هم هماهنگ با بز اخفش سر تکون میدن و دور خودشون میدون که اقتصاد مقاومتی بکنن. این ره به ترکستان است.
سال ۱۳۶۷ و «هیأت مرگ»: خشم و کینه انقلابی
در تابستان ۱۳۶۷ و به دنبال فرمان آیتالله خمینی، هزاران نفر از زندانیان سیاسی عمدتا در زندانهای اوین تهران و گوهردشت کرج اعدام شدند. ابراهیم رییسی که در آن زمان “معاون دادستان تهران” بود، همراه با حسینعلی نیری (حاکم شرع)، مرتضی اشراقی (دادستان تهران) و مصطفی پورمحمدی (معاون و نماینده وزارت اطلاعات) اعضای کمیته مرکزی تصمیمگیرنده در خصوص این اعدامها موسوم به “هیات مرگ” بودند. این هیات از سوی آیتالله خمینی ماموریت یافته بود تا تکلیف آن دسته از زندانیان سیاسی را که همچنان “سر موضع” بودند، روشن کند و بدینمنظور اغلب بین دو زندان یادشده، در رفت و آمد بود.
آیتالله منتظری در خاطرات خود مینویسد: «اول محرم شد؛ من آقای نیری، آقای اشراقی، آقای رییسی و آقای پورمحمدی را خواستم و گفتم “الان محرم است حداقل در محرم از اعدامها دست نگه دارید”؛ آقای نیری گفت: ما تا الان ۷۵۰ نفر را در تهران اعدام کردهایم، دویست نفر را هم به عنوان سر موضع از بقیه جدا کردهایم، کلک اینها را هم بکنیم بعد هر چه بفرمایید.»
ابراهیم رییسی اما در کنار سایر همکاران جنایتکار خود، گوش به فرمان رهبر وقت جمهوری اسلامی بود که در فرمان خود ضمن تاکید بر اینکه «رحم بر محاربین سادهاندیشی است» از هیات مرگ خواسته بود تا با «خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام» در نهایت بتوانند “رضایت خداوند متعال” را جلب کنند.
در ۱۹ مرداد ۱۳۹۵ احمد منتظری، فرزند بزرگ آیتالله منتظری نوار جلسه مورخ ۲۴ مرداد سال ۱۳۶۷ پدرش با “هیأت مرگ” را بر روی وبسایت آیتالله قرار داد. حسینعلی منتظری، قائممقام وقت رهبری، در این دیدار ضمن انتقاد شدید از اعدامها، خطاب به هیات مرگ میگوید: «تاریخ ما را محکوم خواهد کرد و نام شما را به عنوان “جنایتکاران تاریخ” ثبت خواهد کرد.»
به این ترتیب، رییسی در ۲۸سالگی آستینها را بالا زد و به عنوان یکی از چهار عضو “هیات مرگ”، یکی از اصلیترین نقشها را در حمام خون «نظام مقدس» جمهوری اسلامی بر عهده گرفت. برخی جانبهدربردگان از آن اعدامها روایت کردهاند که رییسی را در راهروها و شکنجهگاههای زندان دیدهاند که بدون عبا و عمامه، با لباس راحتی، به کارهای مربوط به اعدامها میپرداخت.
با این وجود، آیتالله خمینی که خود چندماهی بیشتر از عمرش باقی نمانده بود، هنوز از شمار اعدامها راضی نبود چنانکه تصمیمگیری در خصوص اعدام سایر زندانیان را به اعضای وقت “مجمع تشخیص مصلحت نظام” سپرد: «به جلسه مجمع تشخیص مصلحت رفتم. در مورد مجازات ضد انقلاب مذاکره شد. امام تصمیم را به مجمع محوّل کردهاند. قرار شد مطابق معمول، قبل از حوادث اخیر عمل شود. وزارت اطلاعات چنین نظری داشت و قضات اوین، نظر تندتری داشتند.» (کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی سال ۱۳۶۷، “پایان دفاع و آغاز بازسازی”، ص ۳۲۸)
آقای نوریزاد عزیز
ده روز پیش ویدئو فرستادم فرمودید نیامده دوباره همین امروز ظهر فرستادم اسم ویدئو dump win و زیپ شده پسورد 1355@1355
————–
لینکش را اگر همینجا بفرستید حتما می رسد
سپاس
.
با سلام و درود بهاری به همه دوستان و نوریزاد گرامی غمخوار و حامی ستمدیگان و صدای خاموشان وطن
بریده هایی از خبرگزاری فارس و با عرض پوزش از پاسخ کوتاه حقیر به زبان انگلیسی رایج عامیانهٔ که فکر میکنم مناسب افاضاتی باشداز جانب دو نخبهٔ اقتصادی و سیاسی یکی وطنی یکی آمریکائی که در خدمت طبقه حاکمه زر و زور دول متبوع خود خدمت گذاری بیشرمانه
میکنند.
====================
«فرانسیس فوکویاما» این هفته در نشستی در عراق به تشریح دیدگاههایش درباره وضعیت کنونی جهان پرداخت.
به گزارش گروه مانیتورینگ بینالملل خبرگزاری فارس، «فرانسیس فوکویاما» نظریهپرداز آمریکایی و صاحب نظریه «پایان تاریخ» این هفته مهمان نشستی در «سلیمانیه» عراق بود.
فوکویاما که از حامیان حمله سال 2003 آمریکا به عراق بود و برخی نظریات وی را در تئوریسازی اقدامات نظامی به بهانه بسط دموکراسی در جهان موثر میدانند، در مورد تغییر دیدگاهش قبل و بعد از این جنگ، گفت: تصور میکنم تجربه ایالات متحده هم در عراق و هم در افغانستان، چیزی است که دیدگاه امروز من در مورد نهادهای بینالمللی را شکل داده است.
وی افزود: خوب من قبل از وقوع جنگ از مداخله حمایت میکردم؛ تصور میکردم که صدام حسین ظالمی است که جهان بدون او جای بهتری میشود. اما از چند ماه مانده به آغاز جنگ، مسئله اصلی که ذهن مرا به خود درگیر کرده بود، مسئله دولتسازی بود. اینکه اگر ارتش ایالات متحده رژیم صدام را سرنگون کند، آن وقت ما در قبال عراق مسئول خواهیم بود و من بر اساس تجربیات پیشین ایالات متحده در مناطق مختلف، از جمله در ویتنام، آمریکای مرکزی و بسیاری از مناطق دیگر، احساس میکردم که ما آمادگی لازم را برای انجام سرمایهگذاری مناسب برای ایجاد یک عراق دموکراتیک یا حتی یک کشور یکپارچه عراق، نداریم.
بنیانهای دموکراتیک آمریکا در معرض تهدید:
فوکویاما افزود: رئیسجمهوری که مشروعیت بنیادین بسیاری از نهادهای دموکراتیک ایالات متحده را زیر سوال میبرد: مدیران بانک مرکزی، سرویسهای اطلاعاتی، رسانههای جریان غالب. هر بار که اینها کاری میکنند که او نمیپسندد، سریع به توییتر میآید و به آنها حمله میکند
ظهور دوباره ملیگرایی، نتیجه ناکامیهای جهانیسازی
فوکویاما گفت هرچند موج همگرایی در جهان در بعد کلان نتایج اقتصادی بسیار مثبتی در پی داشته، اما مسئله این است که این رشد در جوامع توسعهیافته همگن نبوده است، به این معنی که طبقه کارگر که خود را طبقه متوسط به شمار میآورد، اکنون شاهد کاهش درآمد است و با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند
“چین ممکن است نظم لیبرال را به چالش بکشد/ در دولتسازی در عراق و افغانستان شکست خوردیم/ ناکامی جهانیسازی، عامل رشد ناسیونالیسم است”
او در این نشست در مورد موضوعات مختلف از جمله ناکامیهای روند جهانیسازی، رشد پوپولیسم در جهان، عراق پس از جنگ و فرمان مهاجرتی ترامپ صحبت کرد.
“چین ممکن است نظم لیبرال را به چالش بکشد”
وی در ابتدای این نشست، در مورد نظریه پایان تاریخ، گفت: «جوامع از جوامع اولیه به جوامع کشاورزی تبدیل شدند و بعد هم به جوامع صنعتی بدل شدند. سوال این است که نهایتا در پایان این پیشرفت چه خواهد بود. مارکسیستها 150 سال میگفتند که نهایتا تحولات به کمونیسم ختم میشود، که نوعی بالاتر از تمدن است، اما کاملا روشن است که این درست نبود.»
فوکویاما افزود: سوال این است که آیا وضعیتی بالاتر از لیبرال دموکراسی و اقتصاد بازارمحور وجود خواهد داشت؟ با وجود تمام جانشینهایی که وجود دارد، تصور میکنم روشن است که جایگزین چندانی وجود ندارد که بتواند افراد را تحت تأثیر قرار دهد. فکر میکنم تنها رژیمی که اکنون شانسی برای تبدیل شدن به یک رقیب را دارد، چین است. چراکه هرچند تمامیتخواه است، اما تا حد زیادی مبتنی بر سرمایهداری است و جامعهای بسیار موفق بوده است. اما باید دید که آیا میتواند یک مدل باثبات باشد یا نه.»
?What a load of bollocks
فوکویما نظام مبتنی بر مونتریسممیلیتاریسم (دلارهای نفتی) را در زرورق لیبرالیسم و اقتصاد آزاد به مخاطب نادان خود حقنه میکند در حالیکه
عمو سام از چینیها در رقابت اقتصادی و تجاری شکست مفتضحانه ی با بالا آوردن بدهی ۲۰ تریلیون دلاری خورده.
================
گزارش خبرنگار حوزه دولت خبرگزاری فارس: علی طیب نیا وزیر اقتصاد ظهر امروز پس از پایان اخرین جلسه ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی در جمع خبرنگاران گفت: دبیرخانه ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی گزارش کاملی را برای ارائه به مقام معظم رهبری و مردم اماده کرده است.
وی در ادامه افزود: در این گزارش بر اساس نظام پایشی که از ابتدای سال جاری شده و دارد اعمال می شود؛ دستگاه ها مکلف هستند گزارش عملکرد خودشان را در موارد مشخص در قالب سیستم انلاین ارائه کنند، که این کار را دارند اعلام می کنند و این گزارش منتشر خواهد شد.
?What a load of bollocks
سپاس
درود
آيا مى دانستيد 56% مردم ايران اصل و نسب عربى دارند و اين در حالى است كه مهمترين كشور عربى يعنى مصر اين نسبت فقط 17 % است در كشور تونس به كمترين نسبت يعنى 4% مى رسد و در لبنان به 44 %
ايرانيان از 3 كشور فوق الذكر عربترند و مى توانند به اتحاديه كشورهاى عربى ملحق شوند
http://realiran.org/national-geographic-iranian-natives-genetic-makeup-is-56-percent-arabian/
A surprising discovery by National Geographic shows that an Iranian native’s genetic makeup is 56 percent Arabian
سلام می کنم به مرد مردستان ایران
خیلی خوشوقتم که ما را به یاد خودمان می اندازید. از این که تماشای این ویدئو را به مراجع تقلید پیشنهاد کردید خیلی ازتون ممنونم
http://www.nurizad.info/blog/31354#comment-310630
من هم از دوستداران قلم شما زمان کیهان بودم،فقط از لحاظ دفاع از آب و خاک و قداست شهدا و دشمنی با مردم مخالف عقیده م.منم از هشتادوهشت چشمم باز شد.متأسفانه برای کشته های سال هفتادوهشت هیچ ناراحتی ئی نداشتم… فهمیدم جنگ یک کلاه گشاد بود برای بازکردن دست خائنها جهت پیشبرد اهدافشون.به بسبجیهای جوون خرده نمیگیرم،چون من هم این روزا رو داشتم،فقط از قشر تحصیلکرده دلگیرم که چرا فقط مطالعه ایشان باید حول تخصصشون باشه،چرا نباید 10%عشقشون به پول و سرمایه رو به میهنشون که منبع عشق اصلیشون هست بدن.هنوز نامه های دلیرانه تون،موهای تنم رو سیخ میکنه و نا خواسته اشکمو سرازیر میکنه.اگر پیش مرگ خواستید جان من پیشکش امثال شما و عالی پیامها.سپاس بخاطر بودنتان
دلگیرم ازین که چرا ما مردم وقتی امثال جستان و مرزبان و مازیار هرمز و بابک جلوی اعراب ایستادگی کردن بخاطر حکم ارتداد خلیفه جلوی اونها ایستادیم.چرا حسن صباح مجبور بود خودشو مسلمون نشون بده تا بتونه لشکر جمع کنه،حسن صباحی که زمان خشکسالی منطقه بخاطر سیاستی که درست کرده بود حتی آذوقه صادر میکرد.حسن صباحی که مثل هخامنشیان زمین بایر افراد رو جرم تلقی میکرد و همه رو وادار به کار و خدمت به خودشون میکرد…ما مردم بخاطر حکم خلیفه دشمنش بودیم و هستیم.چرا ابومسلم خواست قیام کنه اونقدر سواد دینیش رو بالا برد که بتونه خودشو پیرو همه ادیان نشون بده باشد که همه ایرانیهای پیرو ادیان مختلف با عرب متجاوز بجنگن،و وقتی هم که کشته شد،بجای شوریدن به خلیفه،گفتن غیب شده و ظهور خواهد کرد.چرا وقتی یعقوب لیث به مرزهای ایران دست یافت ما مردم ازش تأیید خلیفه خواستیم و اونطور که باید و شاید پشتش نایستادیم تا خلیفه رو پائین بکشیم…و….و….وهمیشه منافع خودمون ارجع بود به منافع مملکت و مردم،مگر با چوب و زور…
مشکل امروز ما مردم ، نداشتن فرهنگ کتابخوانی و یا نداشتن توانایی در برگزیدن منابع مناسب ، و از همه بدتر اظهار نظرهای غیرکارشناسی است!
ما هرگز این حق را نداریم که نادانسته به اجداد خود توهین کنیم! شما باید بیشتر در تاریخ مطالعه کنید و بجای خواندن تاریخ تحلیلی از منابع مناسب برداشت کرده و خود تحلیل کنید.
حکومتهای پس از اسلام هیچگاه در ایران انسجام نداشته اند ، بسیلری از حاکمان عرب در شهرها به قتل میرسیده اند و خلیفه برای سرکوب ایرانیان از سپاهیان ترک تبار ساکن در شرق اروپا ، بربرهای مسلمان شده و مصریان استفاده میکرده است ، هرچند که وجود افرادی مانند افشین و برمکیان را نمی توان انکار کرد با این وجود اکثریت مردم ایران، همیشه در برابر تازیان شورش و ایستادگی میکردند.
بسیاری از امامزاده هایی که در جای جای این کشور است حاکمان و فرماندهان تازی بودند که به قتل رسیده اند و حکومت ویا خود مردم از ترس انتقام خلیفه برای آنها مقبره میساختند.
ولی این ما هستیم که امروز امامزاده ها را میپرستیم!
میزان لشکریان یعقوب لیث با حمایت مردمی بسیار بیشتر از خلیفه بود، ولی متاسفانه او آشنایی زیادی به تاکتیکهای جنگی نداشت، با قرار دادن سپاه در بستر رود دجله جایی که در مسیر آب است اشتباه بزرگی کرد و خلیفه هم با شکستن سد بهره برداری کرد، هرچند که او شکست کاملی نخورد و در اثر ابتلا به شکم درد ، ناگهانی فوت شد.
اگر حمایت مردم نبود مطمئن باش که افرادی مانند بابک و مازیار و … هم نبودند، این مردم ستمدیده ایران سالها و سالها با استبداد تازی جنگیده اند و کشته داده اند.
جای تاسف برای نسل 57 است که با دستان خود تازی تباران را بر اریکه قدرت نشانیدند، این ما هستیم که باید خجالت بکشیم و شرمگین باشیم، نه اجداد پر افتخارمان ، همین پارسی دست و پا شکسته سخن گفتن ما نتیجه تلاشهای پیشینیان ماست.
اول متأسفم برات بخاطر این ادبیاتت.دوم متأسفم برات بخاطر کج فهمی ت.سوم متأسفم برات بخاطر عدم درک و فهم از مطالعه و گوش دادن. مستقیم حاضرم باهات صحبت کنم چون ارزش نگارش نداری
اول متأسفم برات بخاطر این ادبیاتت.دوم متأسفم برات بخاطر کج فهمی ت.سوم متأسفم برات بخاطر عدم درک و فهم از مطالعه و گوش دادن. مستقیم حاضرنیستم باهات صحبت کنم چون ازت میترسم!
خوشمزه ای ولی خوردنی نیستی.
نوری زاد گرامی درود بر شما
خیلی این روزها به آب و آتش می زنی که یه کم پلک های مارو وا کنی که خوب به اطراف نظر بندازیم. خیلی خسته میشی مرد. یه کم موسیقی گوش کن حالت خوب شه. ممنونتیم مرد. بابت همه زحمت هایت. بابت خسنگی ناپذیری ات
https://www.youtube.com/watch?v=UuA_8ZNiE9c
https://www.youtube.com/watch?v=MRGnspJR1rE
” آخرین فرصت ما ”
جایزه با ارزشِ Pulitzer Prize بهترین عکسِ سال ۱۹۹۴ به “کِوین کارتر” عکاس اهل آفریقای جنوبی
تعلق گرفت. او که سرگرم تهیه گزارشی مصوّر از قحطی و خشکسالی در کشور سودان بود، با دخترکی
آفریقایئ مواجه میشود که واپسین لحظات عمرِ کوتاهش را در مبارزهایست نا برابر، با مرگی که او را از
آن گریزی نیست. در حالیکه دخترک، بر زمینی خشک و تشنه، سَر فرو برده، کَرکسی در چند قدمی اش،
فرو کشیدنِ آخرین نفس های او را به انتظار نشسته است.
عکاس در زیر گرمای سوزان آفتاب، برای ثبت لحظهای دِراماتیک و تکان دهنده، به این امید که کرکس، بزودی
پس از مرگ دخترک، به سمت او پرواز کرده و بر روی جسدش خواهد نشست، به مدت بیست دقیقه به انتظار
مینشیند! ولی کرکس از جایش تکان نمیخورد. او عکسی از این صحنه میگیرد،(عکسی که در زیر
مشاهده میکنید) پس از راندن کرکس، دخترک را به حال خود رها میکند و از آنجا دور میشود !
مدت کوتاهی پس از دریافتِ جایزه بهترین عکاس سال، “کِوین کارتر” دست به خود کشی میزند. برخی
بر این باورند که انتقادهای تند منتقدین به او، که منفعل، نظارهگرِ مرگ دخترک بود، و عذاب وجدانی
که آزارش میداد، سبب خود کشی او گردید.
* * *
شاید بتوان داستان این عکس را با شرایط کنونی جامعه مان تشبیه کرد.
آن دخترک در حال مرگ، کشورمان،
لاشخور، حکومت و مسئولینِ سیری ناپذیرش
و ما هم، آن عکاسِ منفعل، در اندیشه پیش بردِ کار خویش!
با این تفاوت اما، که ما را برای نجاتِ این “دختر” هنوز فرصتی باقیست.
و این شاید آخرین فرصت ما باشد!
ملیجک عزیز داستان Kevin Carter و دخترک بنابر آنچه Newyork times در ویرایش دوم خود نوشت, اینطور به پایان رسید که بعد از فراری دادن کرکس دخترک به مرکز تغذیه انتقال داده شد اگرچه هرگز معلوم نشد که آیا کودک تا زمان رسیدن به مرکز تغذیه زنده ماند یه نه.
خودکشی Kevin Carter به خاطر دیدن صحنه های رنج آوری بود که در سودان شاهدش بود. این حوادث تاثیر عمیقی بر وی گذاشت و دچار افسردگی شد. سر انجام از طریق دود اتومبیل در محل بازی دوران کودکی اش خودکشی کرد.
با سپاس ازملیجک گرامی بابت مثالی که آوردند لیکن یک تفاوت عمده ای در میان است و همانا اینکه دور آن لاشخور و کرکس را تعداد زیادی شبه انسان همانند آن کودک دوره کرده اند که با چشمان وقیح و حق به جانب از کرکس دفاع میکنند و جیره خود را طلب میکنند و از عکاس کار آنچنانی بجز عکس گرفتن بر نمی آید ! باز هم سپاس .
تفاوت های اساسی انسان سنتی و مدرن
بخش اول
تفاوت انسان مدرن و سنتی در چیست؟ یکی تلاشگر است و دیگری تنبل؟ یا یکی قانونمند است و دیگری قانون گریز؟ یا یکی تغییرپذیر و دیگری تغییرناپذیر است؟ یا یکی اهل مدارا و مهر و دیگری متعصب و دشمن خوست؟ و یا یکی اهل تعقل است و دیگری اهل تعبد و تقلید؟ به نظر نمی رسد که هیچ کدام از این تفاوت ها، تمایزی روشن، نزدیک و عینی از انسان مدرن و سنتی به دست دهد. چون در انسان مدرن کم و بیش خصوصیاتی که انسان سنتی دارد، دیده می شود و به عکس. به عبارت دیگر هر مدرنی قانونمند و تغییرپذیر، اهل مدارا و تعقل نیست و هر سنتی هم تنبل و قانون گریز و تغییرناپذیر و متعصب و تقلیدگر نیست. درست است که وضع انسان مدرن در این خصوصیات بسیار بهتر از انسان سنتی است اما فاصله آن قدر نیست که به عنوان«فصل» تمایزگر به آنها بتوان استناد کرد.
خصوصیت دو شاخه ای که در اینجا به عنوان تمایز اصلی انسان مدرن و سنتی طرح می کنم، شاید دیگران هم گفته اند اما به احتمال، تقریر و فرم طرح آن، نو است.توضیح مطلب این است که نمی توان در باره انسان این پیش فرض را نادیده گرفت که از وقتی پا به دنیای خاکی بگذارد، احساسش به کار می افتد و جایش را تغییر می دهد-جنبیدن و احساس کردن او برای «بهتر شدن» است. گرسنه و تشنه که می شود،«وضع بهتر»ی را دنبال می کند یعنی رها شدن از گرسنگی و تشنگی و دست یابی به وضع بهتری در جسم و بدنش را «می خواهد». ما به عنوان انسان خواستار بهتر شدنیم و در اجتماع هم افتاده ایم. یعنی نه می توانیم از خواست بهتر شدن بگریزیم و نه از وضع اجتماعیت مان. مشکل از اینجا شروع می شود که من چون بهتر شدن خودم را(آرامش، شادی، سلامتی و امید=خوشبختی) دنبال کنم ، همه چیز را برای خودم می خواهم، پس در عمل می یابم که «اجتماع بهتر»ی ندارم و این بد شدن اجتماع، به سمت بد شدن من کشیده می شود.( از بهتر شدنی که من برای خودم خواسته ام، گرسنگان قیام می کنند یا ستم دیدگان به ستوه می آیند زیرا بهتر شدن من، آنها را به فلاکت کشانده است).
برای اجتماعی شدن می بایست راهی یافت که هم بهتر شدن فرد را پیش ببرد هم بهتر شدن فرد، مانع بهتر شدن دیگران نشود. این دو اصل را انسان مدرن پایه گذاری کرد:1-هیچ کس بر هیچ کس برتری ندارد2-هر کس نسبت به هر کس مسئولیت دارد. اصل اول بر این پایه است که به محض ورود به اجتماع و دیدن دیگری، او را «غایت» بدان نه وسیله. یعنی نه وسیله شو نه کسی را وسیله کن(دقیقا عکس اصل استخدام مرحوم محمدحسین طباطبایی). در این صورت که حق ندارم دیگری را وسیله سازم و او را استخدام کنم، پس چگونه به خواسته هایم در بهتر شدن برسم؟ برای رسیدن به این مطلوب،اصل دوم را می سازیم(توضیح مطلب بعد از تقریر اجمالی اصل اول).
از اصل اول دستکم در بخشی از جهان(اروپا و آمریکا) مقصد مطلوب آدمیان به دست آمده است به عبارت دیگر آدمی سرنخ به سر منزل مقصود رسیدن را به دست گرفته است. زیرا نوعی« انسان مصنوعی» به نام حاکمیت ساخته شده که جای انسان واقعی را در حکومت کردن گرفته است. پیشتر انسان واقعی در نقش پاپ ها و سلاطین، حکومت کردن را به معنای«برتری» یافتن بر دیگران به دست می گرفت و نسبت سلطه گر و سلطه پذیر را همواره بازسازی می کرد. در این برهه از زمان و در این بخش از جهان، کار مجازات و امنیت را به این انسان مصنوعی(اصطلاح فنی توماس هابز در کتاب لویاتان در باره ی حاکمیت) سپرده اند. در این وضع، افراد شبیه ما، با ورود به چرخه ی حاکمیت بر ما «برتر»ی نمی یابند. آنها تنها مجریان اراده ی عمومی اند. اراده ی عمومی که در مجموعه ای متنوع از قوانین، عینیت یافته است. پس حاکمیت را«مجریان»ی پیش می برند که در سه قوای مجزا تفکیک شده اند و به شیوه ای دموکراتیک برگزیده می شوند و سپس کنار می روند و تغییر می کنند.
حاکمیت انسان مصنوعی، مانع هر نوع «برتر»ی خواهی است. اگر هم در مواردی برتری و تفوق و سلطه گری رخ دهد، «قانون»ی که برای این کار وضع کرده اند، هم مانع اعمال سلطه ی سلطه گر می شود و هم با شیوه ای کم هزینه صدرنشینی او را کم و کوتاه می کند. پس انسان مدرن، قدرت را به معنای برتری یافتن بر دیگران تعریف نمی کند. دستکم در سطح حاکمیت ملی اینگونه است. از طرفی تمام دال های برتری ساز، شامل جنسیت، شغل و حرفه، دین، نژاد و قومیت از کارکرد «برتری سازانه» خارج شده و کارکردهای دیگری به عهده گرفته اند. پس حتی متخصصان، دیگر بر کسی برتری ندارند. آنها تنها حرفه هایی آموخته اند و در اجتماع به منظور«بهتر شدن» خود، از امکانات حرفه هایی که آموخته اند، بهره کسب می کنند-پول، منزلت اجتماعی و افتخار.
این وضع موجب شده که انسان مدرن به ساختارشکنی در علوم پیشین خود بپردازد و مفاهیم و خاستگاه های آنها را بازخوانی و بازاندیشی کند. با این بازخوانی و بازاندیشی، مدام«قانون» ها، تصحیح و عناصر و نشانه های برتری ساز، بیرون ریخته می شوند. آیا در این وضع، انسان ها به «هم سطح»ی و همسانی و یکنواختی نمی رسند و جامعه در خمودگی و یک دستی بی حسانه فرو نمی رود؟(هشدارهای نیچه در اینجا کارساز بود زیرا نفرتش را در قالب نثری آهنگین و غرا نسبت به گله ای شدن آدمیان اروپایی ابراز کرد) و آیا فرد آزادی که بهتر شدن خود را دنبال می کند، به ناامیدی نمی رسد.؟…
بحث خوبی مطرح کردید ،اجازه بدهید قبل از خواندن بخش دوم مطلب شما در مورد اصل اول پرسشی را برای شوراندن بحث مطرح کنم ،اینجا البته اصلا به حکومت و حاکمیت و اینکه بقول شما شاهان و حاکمان در طول تاریخ ملاک حاکمیت خود بر دیگر انسانها را برتری خود و خود برتر دانی خود می دانسته اند ،یا فرض کنید بهر وسیله یا مقدماتی اگر بقدرت می رسیدند خود را وقتی بر اریکه قدرت قرار می گرفتند برتر از دیگران می دانسند ،کاری نداریم و در این مورد نه بحث تاریخی در مورد شمول و کلیت این سخن می کنیم و نه در مورد آن ارزش گذاری می کنیم.
سخن و پرسش اما در این کلیت است که “هیچ کس بر هیچ کس برتری ندارد”،این گزاره بنظرم مبهم بنظر می رسد و باید آنرا دقیق واکاوی کرد ،من ابتدا مطلب را بصورت پرسشی مطرح می کنم بعد با توجه به پاسخ احتمالی شما آنچه در ذهن دارم را ارائه می کنم ،مقصود از این تعبیر که “برتری ندارد” اینجا چیست؟ برتری سخن مبهمی است ،برتری از چه جهت و از چه حیثیتی؟ می دانید با توجه به اینکه سور “هیچ کس” در هردو طرف مُفَضًّل و مُفَضَّل عليه در این گزاره آنرا مبدل به یک موجبه کلیه می کند این ابهام و پرسش طبیعی است که هریک از آحاد انسانی در چه چیز بر دیگر آحاد انسانی برتری ندارد؟ در واقع سوال این است که ملاک و مناط این برتری چیست؟ آیا مقصود این است که کل واحد من الانسان از کل واحد از انسان های دیگر برتر نیست در حق برخورداری از حقوق طبیعی انسانی یا حقوقی اعتباری و قرار دادی؟ اگر این مقصود باشد پس باید عبارت را از این ابهام بیرون آورد و شفاف تر گفت که :همه آحاد و افراد انسانی در برخورداری از حقوق طبیعی و حقوق اعتباری و قرار دادی جایگاه یکسان و برابری دارند و هیچ کس در این جهت بر دیگران برتر نیست که از حقوق بیشتری برخوردار باشد.پس در این شق اشکال فقط به طرز ادای عبارت است.
اما اگر مقصود از برتر نبودن هیچ فردی از افراد انسانی در گذشته تا کنون و الی الابد ،یکسانی همه آنها از همه جهات فضائل انسانی و اخلاقی و شرافت های دیگر باشد ،این گزاره چگونه می تواند گزاره ای خبری باشد؟ فی المثل چگونه می توان انسان متخلق به یک خُلق شریف انسانی (مثلا تواضع) را با انسانی فاقد آن (یا حتی متصف به عکس آن یعنی متکبر) را بلحاظ شرافت اخلاقی یکسان دانست و متواضع را برتر از متکبر ندانست؟
و قس علیهذا سایر شرافت ها ،مثل علم ،مدیریت ،خلاقیت ،مهارت و همان مثل تخصص که در عبارت شما بود ،آیا عالم (هر علمی) با جاهل یکسان است؟ آیا مدیر متبحر با غیر مدیر برابر است و این بر آن برتر نیست؟ آیا کارگر ماهر خلاق برتر (در همان حیطه مهارت و خلاقیت) از کارگر غیر ماهر غیر خلاق نیست؟ انسان منظم و آرام نسبت به انسان نامنظم و مشوش برتر نیست؟
این پرسش در فرضی است که گزاره شما گزاره ای خبری باشد که از واقع خارجی خبر می دهد که ببیانی که عرض شد بنظر می رسد کلیت آن بعنوان ضرب القاعده مورد تصدیق عقل نیست.حال اگر گزاره و جمله شما صبغه “انشائی”و قانون گذاری داشته باشد،یعنی معنای جمله این باشد :هیچ انسانی “نباید”برتر از هیچ انسانی باشد.ظاهرا این فرض هم بازگشت به پرسش اول می کند :شما خواستید بگویید هیچ انسانی نباید برتر باشد بر دیگران،در چه؟ در برخورداری از مواهب طبیعی ؟ در برخورداری از حقوق متقابل قراردادی؟و..
خلاصه این ابهام لازم است از این گزاره رفع شود.
یک توضیح کوتاه هم در مورد اشاره به نظریه مرحوم علامه طباطبائی ره “انسان مدنی (اجتماعی) است بالضروره نه بالفطره ،کنم که مرتبط با همان ابهام در گزاره شما هم هست ،اینجا در واقع ایشان با بیان این گزاره که :انسان خودبخود مدنی و اجتماعی نیست ،بلکه اضطرارها و نیازها او را وا می دارد که اجتماعی باشد و از جهت رفع نیازهای حسی و غیر حسی خود دیگران را استخدام می کند یا بگو از دیگران کمک می گیرد در رفع نیازهای خود،پس انسانی مدنی نیست بالطبع و الفطره چنانکه مشهور است بلکه ایشان می گوید انسان مدنی (اجتماعی ) است و تن به زندگی اجتماعی می دهد از باب اضطرار و نیازهایی که دارد با استخدام دیگران یا بتعبیر دیگر با کمک گرفتن از دیگران . این سخن ایشان و ملاک سخن ایشان است ،بنابر این،این حکم جامعه شناختی ایشان در واقع حکمی و گزاره ای خبری است که مدعی است از واقع خارجی انسان خبر می دهد ،نه اینکه گزاره ای انشائی در این معنا باشد که انسان باید چنین باشد ،بنابر این اگر ما مرام و مراد ایشان را درست تحلیل کنیم اینطور می فهمیم که “گزاره الانسان مدنی بالاضطرار لا بالطبع و الفطره” اصلا ارتباط تحلیلی با برتر بودن یا نبودن هیچ انسانی بر هیچ انسانی ندارد بلکه بیان واقع خارجی است ،حال اینکه ادعای ایشان صحیح است یا ادعای کسانی که انسان را فطرتا و طبیعتا اجتماعی می دانند؟ بحث دیگری است.
تفاوت های اساسی انسان سنتی و مدرن
بخش دوم
… برای پاسخ دادن به این پرسش، اصل دوم بیرون کشیده شده است که: انسان مسئول انسان است. این اصل مسئولیت را چنین تعریف می کند:« علائق و ایده های خود را تقویت کنیم و از راهی که دیگران را وسیله نکنیم و ابزار برآوردن اهداف خود نسازیم، توسعه ببخشیم». بنابرین مسئولیت این نیست که فرد نسبت به خطای دیگران آنقدر حساس باشد که خود به رفع خطا اقدام کند و به مجازات خاطی بپردازد(این کار در حیطه کار انسان مصنوعی یعنی حاکمیت است و انسان واقعی کارش آگاه کردن مجری نسبت به خطاست و نه اقدام برای رفع خطا). بنابرین مسئولیت این است که هر انسان، ایده های خود را در هر جا که دید و یافت، تقویت کند.
ایده های مورد علاقه و خواست خود را در کجا می یابیم؟ در باورها، نظریات و رفتارهای انسان های شبیه خودمان. بنابرین من ایده مورد خواست خودم را که در بهتر کردن وضعم، به من کمک می کند، در هنرمندی همطراز افق ذهنی ام می یابم و او را حمایت می کنم. یا در هنرمند و متفکری که در حال ساختن و اندیشیدن به مسائل «خود» است و این «خود» او با بخشی از «خود» من گره خورده است، می یابم و با آن همراهی می کنم و با حمایت و تقویت، نیروی روانی و آرامش این هنرمند و متفکر را «بیشتر» می کنم. او نیز هرچه به دست می آورد و حل می کند، در راستای خودی است که شباهتی به «خودهای همجوارش از جمله خود من» دارد پس محصولش را در اختیار من می نهد و به این ترتیب من به «خود بهتر شده ام» می رسم و آن را در «فرزندان»م که شبیه ترین ها به من اند، توسعه می بخشم و از آنها می خواهم خط مشی و فکر هنرمند و متفکر آرمانی مان را دنبال کنند. آنها با دنبال کردن خط مشی هنرمند و متفکر، بهتر از قبل، آینده خود را می بینند.
بنابرین احساس و ادراکی مدرن به شما می گوید از هر راهی که می توانی به «بهتر شدن» خودت بهره برسانی، کمک بگیر و تلاش بورز و کنش گر باش و افراد هم افق و هم طراز خودت از خواننده، نوازنده، متفکر، نویسنده، نانوا، کفشکر، ناخدا، خلبان و جامعه شناس و مورخ که در راستای«علائق و ایده های تو می روند»، تقویت کن.
این دو اصل یعنی هیچ کس بر هیچ کس برتر نیست و هر کس مسئول هر کس است، روشنترین تمایز ذاتی دنیای مدرن و انسان مدرن از دنیای سنتی و انسان سنتی است. با اولی راه «برتری» یافتن خود بر دیگران و دیگران بر خود را می بندیم و با دومی، با ویژگی ذاتی آدمی برای دنبال کردن خوشبختی و بهتر زیستن و بهتر شدن را تقویت می کنیم و در آن راستا راه می رویم. پس هم از فردانیت مان، تهی نمی شویم و هم اجتماعیت مان، به قیمت بردگی و سلطه پذیری تمام نخواهد شد. اصل تلاش برای بهتر شدن از مسیر تقویت دیگرانی که همطراز و هم افق نگرش و خواست های ما هستند، امید ما را به زیستن بیشتر می کند و اصل حاکمیت مصنوعی که مانع «برتری» یافتن فردی هم طراز ما بر ما می شود، این امید را زنده نگه می دارد.
با پوزش. عباراتی در بند دوم از آخر، ابهام دارد که اینگونه اصلاح می شود:
ایده های مورد علاقه و خواست خود را در کجا می یابیم؟…بنابرین من ایده مورد خواست خود را که … در صنعتگر، هنرمند و متفکر همطراز افق ذهنی ام می یابم و او را حمایت می کنم. در صنعتگر، هنرمند و متفکری که… و با حمایت و تقویت، نیروی روانی این صنعتگر، هنرمند و متفکر را «بیشتر» می کنم… و از آنها می خواهم خط مشی و فکر صنعتگر، هنرمند و متفکر آرمانی مان را دنبال کنند. آنها با دنبال کردن خط مشی صنعتگر، هنرمند و متفکر…
این گزاره دوم یعنی :هرکس مسئول هرکس است،هم خالی از ابهام نیست،مسئول است یعنی دائره تکلیفی و عملی او تا چه حد و حدودی است؟ شما اینطور تصویر کردید که من نگاه می کنم و دیگری یا دیگرانی را از نظر باورها،نظریات و رفتارها الگو قرار داده و از آنها در جهت “بهتر شدن” خود بهره می گیرم ،تا اینجا مشکلی نیست که شما از باورها و نظریات و کنش های دیگری (دیگران) متاثر شوید و از آنها در جهت بهتر شدن خود بهره بگیرید،چون این مربوط به حیطه آزادی فردی خود شماست،البته اینجا در مورد خود این “تشخیص” هم جای سوال هست که معیار درستی تشخیص اینکه آن باور و آن نظر و آن کنش در دیگری خوب است و به بهتر شدن من کمک می کند چیست؟ از کجا که تشخیص من درست باشد؟ و از کجا که باور،نظر و کنش آن دیگری صحیح باشد.
گذشته از این ،اما در مورد “تقویت” و “بهتر سازی دیگران” ،این ایده لزوم بهتر سازی دیگران از کجا آمده است و آیا با لزوم آزادی های فردی آن دیگری(دیگران) معارض نیست؟ در واقع جای این پرسش هست که شما بجز بهتر سازی خود چرا باید اقدام به بهتر سازی دیگران کنید؟ و اساسا چرا شما مسئول هستید و معیار مسئولیت شما در بهتر سازی دیگران چیست و شما تا کجا مجازید این مسئولیت خویش را اِعمال كنيد؟
اینها پرسش هایی است که متوجه دو اصل پیش گفته هست ،در واقع جای این تردید وجود دارد که منشا دو اصل پیش گفته چیست و چرا شما آنها را از اصول موضوعه گرفته اید؟
شاید با تکیه بر این پرسش شما که «در واقع جای این پرسش هست که شما بجز بهتر سازی خود چرا باید اقدام به بهتر سازی دیگران کنید؟ و اساسا چرا شما مسئول هستید…» بتوانم کمی روشن تر حرف بزنم.
اصل و اساس شروع بحث این است که من «بهتر» شدن خودم را می خواهم و دنبال می کنم. من وقتی به دنیا می آیم، نمی توانم بهتر شدنم را نخواهم. از طرفی در اجتماع افتاده ام(در این اجتماعیت مفاهیم ریزتری مانند اضطرار و فطری و مدنی بودن، کمکی نمی کند و می توانیم فعلا نادیده شان بگیریم) اما چگونه هم بهتر شوم و هم از اجتماع منسلخ نشوم؟ استخدام یکی از راه هاست(ترجمه ی آن به «کمک کردن» تحریف آشکار سخن مرحوم طباطبایی است و با شما در این خوانش موافق نیستم. همانطور که استحضار دارید او صراحتا از استخدام و امر و نهی و تمام عناصر برتری سازی که فرد را «رئیس» می کند و ریاست می دهد بحث می کند-در مقاله ششم اصول فلسفه رئالیسم). تاریخ بشری شاهدی بر این است که تاکنون استخدام و برتری خواهی را به عنوان یک راه بهتر شدن و خوشبخت شدن خود، دنبال کرده و تاکنون در پیش گرفته ایم. تنها در چند قرن متاخر تاریخ اروپا و آمریکاست که لمحه ای از عناصر استخدام گرانه و برتری خواهانه، با کشف«انسان مصنوعی» کنار رفته و انسان به تساوی نسبی رسیده است. تساوی یعنی هرجا می توانی مرا وسیله کنی، ابزاری مانع این وسیله کردن وجود دارد-دستکم در سطح حاکمیت ملی.وقتی امکان وسیله شدن توسط دیگری و وسیله کردن دیگری، از تک تک عاملان اجتماعی خوشبختی خواه گرفته شود، آیا ما می توانیم همچنان امیدوار باشیم که وضع مان«بهتر» شود و به خوشبختی نسبی یعنی آرامش بیشتر، ثروت بیشتر، امتیاز بیشتر برسیم؟ آری در صورتی که ایده های خوشبختی ساز خودم را دنبال کنم در انسان های شبیه خودم. به این وسیله هم خودم را «بهتر» می سازم و به خوشبختی نسبی نزدیک می کنم هم دیگری را؛ بدون اینکه دیگری را بر خودم برتری دهم و یا خودم بر دیگری برتری یابم.
ممنون از پاسخ شما،توضیحاتی لازم است :بله خواست بهتر شدن و بهتر زیستن و فطرت بقاء فطری بشر است ،در این مقدمه بحثی نیست و اصلا این یکی از مقدمات آقای طباطبائی برای تثبیت لزوم ساختن اجتماع و نیازمندی به قانون یا شریعت است،با پرانتزی که گذاشتید موافقم من هم همین را گفتم که فعلا مدنی بالفطره بودن بشر که ایده ارسطو هست یا مدنی بتبع یا بالاضطرار که ایده علامه هست موضوع بحث نیست گرچه من در بررسی و تحلیلم تاکنون ادله مرحوم علامه را استوارتر می بینم در این جهت که آن چیزی که بشر را به مدنیت و تشکیل اجتماع سوق داده است طبع اولی و تامل فکری مستقیم او نیست ،بلکه بشر نیازهایی طبیعی دارد ،غریزه جنسی دارد ،میل به غذا دارد و نیازهای غریزی و فطری دیگر ،این نیازها او را وا می دارد که برود بسمت مدنیت و اجتماعیت بقول شما ،و مقوله استخدام ،استخدام هم اختصاصی به استخدام انسان های دیگر ندارد ،انسان از همه اشیاء دور و بر خود از جماد و چوب و سنگ گرفته تا حیوانات اهلی و وحشی بهره می گرفته و می گیرد و بعبارتی آنها را در جهت سود خود و نفع طلبی خود استخدام می کند ،همینطور انسان های دیگر را ،مقصود من هم از کاربرد واژه استعانت هوهویت مفهومی آن با کلمه استخدام نبود،اما ایندو مفهوم خارجا تطابق مصداقی دارند و این نکته قابل استفاده از کلام آقای طباطبائی هست ،استخدام یعنی بخدمت گرفتن شی/شخص جهت تامین منفعت مطلوب (بهتر شدن و بهزیستی)،و این مفهوم با استعانت علیرغم تغایر مفهومی بیگانه نیست،شما فرد دیگر را استخدام می کنید تا از او در جهت سود و بهزیستی و بهتر شدن خود کمک گیرید. البته آقای طباطبائی نظریه خود را فقط در اصول فلسفه و روش رئالیسم که مبنی بر مختصر نویسی و کم گوئی بوده است تبیین نفرموده اند ،باید همه بیانات ایشان را دید ،ایشان هم، در مواضع متعددی از المیزان در بحث های علمی و اجتماعی این بحث ها را اجمالا و تفصیلا دارند(رجوع کنید به ترجمه تفسير الميزان، ج2، ص: 176 ،و همان، ج10، ص: 388) و هم، در کتاب وحی یا شعور مرموز ،فصل دوم ،مجموعه رسائل ج1 ص 145- 148).
حالا شما خود اهل مطالعه اید و مراجعه می کنید و نیازی بنقل عبارتها نیست ،اما می خواهم بگویم تصادفا در همین دو موضع از تفسیر المیزان اشاره به دفع همین اشتباه برداشتی که شما دارید دارند آنجا که اینطور شروع کرده اند :
“و به عبارتى ديگر، اين اذعان است كه بايد به هر طريقى كه ممكن است به نفع خود و براى بقاى حياتش از موجودات ديگر استفاده كند، و به هر سببى دست بزند، و بهمين جهت است كه از ماده اين عالم شروع كرده، آلات و ادواتى درست مى كند، تا با آن ادوات در ماده هاى ديگر تصرف كند، كارد و چاقو و اره و تيشه مى سازد، سوزن براى خياطى، و ظرف براى مايعات، و نردبان براى بالا رفتن، و ادواتى غير اينها مى سازد، كه عدد آنها از حيطه شمار بيرون است، و از حيث تركيب و جزئيات قابل تحديد نيست، و نيز انواع صنعتها و فنونى براى رسيدن به هدفهايى كه در نظر دارد مى سازد.
…..اين نيز بديهى و مسلم است كه اجتماع تعاونى در بين افراد وقتى حاصل شده و بطور كامل تحقق مى يابد كه قوانينى در بين افراد بشر حكومت كند و وقتى چنين قوانينى در بشر زنده و نافذ مى ماند كه افرادى آن قوانين را حفظ كنند…..
تا این فراز در همان اصول فلسفه رئالیسم که شما ریفرنس دادید :”از بيان گذشته نتيجه گرفته مى شود:
1- انسان در نخستين بار استخدام را اعتبار داده است؛
2- انسان مدنى بالطبع است؛
3- عدل اجتماعى خوب و ظلم بد مى باشد.
و البته نبايد از كلمه «استخدام» سوء استفاده كرد و تفسير ناروا نمود. ما نمى خواهيم بگوييم انسان بالطبع روش استثمار و اختصاص را دارد. چنان كه يك ملتى در پس پرده آزادىبخشى و الغاى برده فروشى به نام «استعمار»، «استملاك»، «قيمومت»، «تحت الحمايه» و هزار نام ديگر، ديگران را زين به پشت و لگام به دهان زده سوار شوند يا جنس دو پا را مانند چارپايان خريد و فروش بنمايد و معناى بردگى و بدبختى و پستى را با الفاظ شيرين آزادى و خوشبختى و پيشرفت تأديه كنند و بر روى هر حقيقتى اسم كهنه و پوسيده گذاشته و به دور اندازد….(اصول فلسفه رئاليسم، ص: 134).در این توضیح واژه استخدام دقیق شوید.
نکته ای که لازم هست توجه شود این است که این طبیعت نفع طلبی و استخدام اشیاء و اشخاص ،امری مفطور و فطری و طبیعت همه افراد انسان هست ،و ایشان می خواهد بگوید همین هدایت تکوینی فطری بشر را می کشاند بسمت مدنیت و اجتماعیت ،نه اینکه اندیشه اجتماعیت ذاتی و فطری اوست چنانکه ارسطو گفت ،خوب حال، این عمومیت نفع طلبی و استخدام چه بدنبال دارد؟ اینکه بشر مجتمع (اجتماعی) می شود و تبادل استخدام و نفع طلبی سریان پیدا می کند تا اینکه تعارض ها و تزاحم ها و هوی ها و تعدی بشر را به این نکته می رساند که نیازمند “قانون” و خط کشی است که این طبیعت استخدام را منضبط کند حال یا قوانین بشری بتنهایی یا هماهنگ با شریعت و قانون الهی ،اینها روشن است در این جهت که خواهش من/ما بهتر شدن است و این ما را باستخدام اشیاء/اشخاص می کشاند و از اینطریق به مدنیت و اجتماعیت ،پس انسان طبعا اجتماعی نیست طبعا بهتر خواه است و نیاز او او را اجتماعی می کند و در دنبال آن قانونمندی ،این تحلیل مرحوم علامه است ،پس اینجا گرایش فردی کافی نیست که بگوییم :”به این وسیله هم خودم را «بهتر» می سازم و به خوشبختی نسبی نزدیک می کنم هم دیگری را؛ بدون اینکه دیگری را بر خودم برتری دهم و یا خودم بر دیگری برتری یابم”.(پایان)
یعنی هرکس بطور فردی برود بسمت بهتر شدن و بهتر سازی دیگران ،بلکه مدنیت نیازمند وضع یا نزول قانون است ،تحلیل شما با توضیحی که عرض شد در خصوص نفع طلبی و بهتر شدن من مشکلی ندارد ،چیزی که در سوال بود و پاسخ داده نشد این بود که :چه چیزی شما را وادار می کند بهتر شدن دیگری را هم بخواهید؟
( با تصویر ارسال شده مد نظر است ) (حضرت آیت الله نوری زاد بنده حقیر را عفو فرمایید که سئوالات برای حضرتعالی که اَسفار مختلف را طی نموده اید سهل ولی برای حقیر سخت است ) حضرت آیت الله العظمی نوری زاد دامت برکاة و دامت افاضاة ، سلام علیکم ، ضمن آرزوی تندرستی و سلامتی بر شما انسانِ بصیر ، آزاده ، حکیم ، فرزانه ، شاهد ، بشیر و نذیر . در زمان دفاع مقدس ، فرهنگی در جبهه های جنگ ایجاد شده بود که بیشتر رزمندگانی که شهید شدند ، ” چفیه ” را نه از برای ” تبرک ” بلکه از آن جهت به گردن خود می آویختند تا مثلاً چشم و سر و صورت خود را از تعریق و گرد و غبار مصون دارند . بعد از اتمام جنگ ، این ” چفیه ” کاربرد خود را از دست داده تا اینکه رهبری نظام بعد از دوم خرداد 1376 که آقای خاتمی با حدود 20 میلیون رأی مردم به ریاست جمهوری برگزیده شدند ، مجدداً آن را بر گردن خود نهاده و دیگرانی هم به تأسی از ایشان همان کردند . حضرت آیت الله نوری زاد به نظر حضرتعالی این وقفه 9 ساله ی کنار گذاردن ” چفیه ” و برقراری مجدد آن و اینکه بعضاً عده ای آن را متبرک شده پنداشته و گاهی از ایشان عاجزاً طلب می نمایند ، نشانه ی چیست ؟ الحقر ___ مبشّر
————
درود دوست گرامی
چفیه در زمان جنگ یک حوله بود با کارکردهایی چند. بعد از جنگ توسط حضرت آقای خامنه ای احیا شد از باب جنگ! که یعنی ما هنوز در حال جنگیم. و البته پرچمی شده برای نان. جماعتی ازش نان می خورند تنوری! در یکی از نامه هایم به ایشان، به نقش برجسته ای در تخت جمشید اشاره کردم که: ببینید شاهنشاه هخامنشی که بر دنیا حکم می راند، در یکدستش عصا و در دست دیگرش گل نیلوفر است. و این یعنی صلح. درحالی که می توانست غرق در سلاح باشد. خلاصه مملکتیه اینجا. ما رفتیم به ابرهای آسمون پف کنیم ریختند بساط مونو جمع کردن!
با احترام
.
با درود جناب نوری زاد
استفاده دائمی آقای خامنه ای از چفیه ،تا آنجا که من دیده ام دست کم 10 سال پس از جنگ و از دوران به اصطلاح اصلاحات شروع شد و بسیار بعید است که شما عکس و یا فیلمی از ایشان در محلی که معمولا مردم و دیگران به حضور او میروند ببینید که مربوط به سالهای قبل از 77 باشد و ایشان چفیه داشته باشد . معنای آن نیز دقیقا میلیتاریزم است .که همانگونه که میدانید یعنی اعتقاد به نظامیگری در تمام شئون .
با سلام و درودهاي گرم و پرمهر
حضور حماسي بازنشستگان لشگري و كشوري در تجمع اعتراضي 22 اسفند
خانم اسفندياري ، يكي از فرهنگيان بازنشسته، در گفتگو با راديو ندا با اشاره به حضور حدود ده هزار نفر از بازنشستگان لشگري و كشوري در تجمع اعتراضي 22 اسفند و با بيان اينكه ” همكاران واقعا ً حماسه آفريدند ” ، گفت : ” براي احقاق حق بايد برخاست! چون حق گرفتني است نه دادني.”
http://radio-neda.blogspot.com/2017/03/22.html
با سلام . حجت الاسلام امامی کاشانی ، امام جمعه موقت تهران در نماز جمعه این هفته گفته است : ولی امر مسلمین ، فرهنگ اصیل اسلام را احیا میکند و وظیفه مهم مجلس خبرگان کشف ولی امر است !!! آیا نمی شود در کتاب گینس و در کنار نام کاپیتان اسکات ” کاشف قطب حنوب ” و ” کریستف کلمب ” کاشف قاره آمریکا ” و … نام این پیر و پاتالهای مجلس خبرگان را که کشف بزرگی کرده اند در و ” کاشف ولی امر مسلمین یعنی رهبری فعلی ” بوده اند را گذاشت ؟
از این که یک تنه جور مارو می کشی شرمندتیم مرد
کاش زمان به عقب بر می گشت
کاش یه مو از تو
کاش یه جو از غیرت تو
کاش یه ذره از شهامت تو با من بود
ببخش اگه درکنارت نیستم
مادری و همسر و بچه ای که هرسه تاشون چشم براهم هستن تا برگردم خونه
توهم زن و بچه داری
توهم آرزو داری
تو به یه جایی دست بردی که دست من بهش نمی رسه
تو محکوم به اینی که تنها باشی
این تقصیر خودته
اینجورنیست نوری زاد؟
بشکند دست پلیدان بی صفت و مزدوری که این بلا را بر سرت اوردند ، اینها ایرانی نبودندو فقط میتوان گفت حرامزاده ای بودند که بخاطر پول ناموس خود را هم میفروشند . ننگ بر انها باد
بقلم امین بزرگیان (قسمت سوم)
هرچند اسلام در مواجهه با گناه، صورتبندى متفاوتى با مسيحيت دارد اما اين نوع مواجهه شبه مسيحى را مى توان در شيعه و حسين – “خون خدا” – و ايستاده مردن مشاهده كرد.
“بهتر است كه بنگاه هاى سياست ورزى مرسوم به جاى در غلطيدن به شبه اميدهاى دولتى، انتقاداتشان به مردم را در كنار حاكم، به گونه ای بنيادين و راديكال پيگيری كنند و به بازتوليد پليس در درون بردگان زخم خورده ، سر دوربين هايشان را بگردانند؛ تا خودمان را همچون مأموران حاكم اينگونه در خيابان ها ذبح نكرده و بتوانيم به گونه اى جمعى بگوييم: “من فردا باز همین جایم”.”
حرّ بن يزيد رياحى و بعدها مفهوم “كوفيان” به طور كامل همان ايده ناب وجدان معذب مسيحى است. موضوع نوریزاد به عنوان يك واقعيت سياسى مى تواند مثال خوبى براى تحقيق درباره الهيات سياسى شيعى باشد.
در واقع نوریزاد و مظنونين به او در ايده “گناه نخستين” مشترك اند. هيچكسى به اندازه خود نوریزاد، بر ضد گناه نخستين خود نشوريده است. او در صف اول حمله به خود است. اگر براى مظنونين مردمى پيشينه اش، نابينايى سياسى و قهرمان كشى به بار آورده، براى خود او صليب ساخته است.
در خلال اين وضعيت اتفاق ديگرى كه مى افتد اينست كه آنها او را با ظنّ شان طرد مى كنند و او -با كنش مسيحايى خود- آنها را. نوریزاد كسى را باخود همراه نمى كند، در حاليكه سياستِ رهايى بخش مدرن با كنش تك نفره، سوبژكتيو و انفرادى ممكن نيست.
آنچه سياست راستين و همبستگى اجتماعى لازم دارد، بيرون پريدن همه ما از ايده مسيحى گناه نخستين است. ايده اى كه به نفع حاكم، قربانيان زيادى را آفريده است.
آنچيزى كه به واقع راستین و حقیقی است، نوعى تجربه ایمان برانگيزاننده است که هم برای منکر وجود خدا، و هم براى خداپرست صادق است. اين ايمان همگانى، سياست يا همان بهبود وضعيت زندگى است.
همكارى با حاكم در حمله به نوریزادها، بخشی از ماهيت آنچيزى است كه نام “طبقه متوسط” بر روى آن گذاشته شده است. چهره هاى گوناگون اين طبقه خود را به ما مى نماياند.
از جمعيت سه ميليونی ٢٥ خرداد تا همين پليس شدگى ها، ناوفادارى ها و كلبى مسلكى ها، همه، چهره هاى مختلف يك طبقه است. هيچكدام را به ديگرى نمى توان فروكاست.
آنچه حياتى مى نمايد اقدام فورى اعضاى همين طبقه در انتقادهايى سخت و راديكال بر ضد مناسبات و باورهاى خويش است.
بهتر است كه بنگاه هاى سياست ورزى مرسوم به جاى در غلطيدن به شبه اميدهاى دولتى، انتقاداتشان به مردم را در كنار حاكم، به گونه ای بنيادين و راديكال پيگيری كنند و به بازتوليد پليس در درون بردگان زخم خورده ، سر دوربين هايشان را بگردانند؛ تا خودمان را همچون مأموران حاكم اينگونه در خيابان ها ذبح نكرده و بتوانيم به گونه اى جمعى بگوييم: “من فردا باز همین جایم”.
بريدن سر يحياى تعميد دهنده/ اثرى از: كاراواجو
نوشته امین بزرگیان در باره آقای نوری زاد(قسمت دوم)
نوریزاد به شهادت اين سال ها جزء پيش قراولان نزاع با سيستم بوده است. زندان، كتك، شكنجه و تهديد، زبانش را به قعر كامش نفرستاده و مدام نوشته و رنج خريده است. در يك كلام نمادى بوده از شجاعت و ايستادگى. ظنّ به او؛ چرا؟
به ذهن شايد خطور كند كه اين واکنش جمعى، به پيشينه و سابقه نوریزاد به سبب عضويت در هيأت حاكمه برمى گردد.
بايد گفت كه آنچه نوریزاد را همچنان نفى مى كند، “گناه نخستين” اوست. او به خاطر گناهش، مورد ظنّ و ناسپاسى است.
در الهيات مسيحى، فرد هرگز نمی تواند گناهکار نباشد زیرا همه انسان ها قربانی وسوسه و اغوایِ خدا شدن هستند. در اين تلقى انسان ذاتاً گنهكار است.
اگر اين ايده اشميتى را بپذيريم كه هر امر سياسى لاجرم امر الاهياتى هم هست كه در طى زمان عرفی شده ، آنوقت بهتر مى توانيم درك كنيم كه چگونه نمى توانيم خود را از گنهكارى نوریزاد-ها- رها كنيم.
پيش كشيدن گذشته فرد دموكراسى خواه، منتقد و كنشگر بخش عمده اى از مجادلات بى حاصل فضاى سياسى را در اين سال ها به خود مشغول كرده است. اينجاست كه واقعيتى ترسناك خود را بر ما عرضه مى كند؛ دستگاه كليساى درونى ما.
ما، يعنی همان كشيش هاى قرون وسطى، نه تنها در حال خوردن و دفع كردن خود، دستاوردها و اميدهاى خويشيم كه هر كداممان با ذهنيتي پارانوئيدى و در مقام يك قديس و پاكدامن به اين كار مشغوليم و به هيبت فرشته هايى خونخوار يا مسيحى كه فرمان “بر صليبش كنيد” مى دهد، ظاهر مى شويم.
حاميان و عاشقان معمولى نازيسم و استالينيسم، محصول همين خود- منزه بينى ها به اسم نژاد برتر بودند. به جای خود-منزه بينی بهتر است “كلزيوم” های روم باستان را به ياد بياوريم؛ همان برده هايى كه در ميدان هاى بزرگ شهر و در مقابل پادشاه برده هاى ديگر را سلاخى مى كردند تا نوبت خودشان برسد.
جالب اينجاست كه ما آدم هاى پاك و منزه كه هيچ نقطه سياهی را در كارنامه ديگرى تحمل نمی كنيم- حتی اگر آن ديگرى شجاع ترين مان و محصول ترقى خواهى و برابرى خواهى و آرمان ظلم ستيزى خودمان باشد- و دلقک وار به بهترين پيروان رفتارى و مباشران همان چيزی تبديل شده ايم كه در خيال مان با او در جنگيم؛ مأمور مخفى حاكم بزرگ.
حال بهتر است از خودمان مدام بپرسيم كه: ما از نظام و مناسبتش بيشتر بيرون آمده ايم يا نوریزاد؟ نوریزاد به همكارى با سيستم مشكوك تر است يا ما؟
نوریزاد هم در درون همين انگاره گناه نخستين است. خود او بيش از هركسى در دام اين گزاره افلاطون گرايانه گير افتاده است.
كنش هاى به غايت فردى و مسيحيت موجود در مواجهه اش با امر حاكم (كه اگر سيلى زد، صورتم را براى سيلى بعدى اش جلو مى برم)، اين صليب بر دوشى مدام و در آغوش كشيدن رنج به جاى فراخواندن نيروى مردم، برخاسته از تورم وجدان معذب او از گناهانش است.
مبناى الاهياتى انسان شناسى منفى در مسيحيت، هرچند با گناه نخستين و اخراج آدم از بهشت و آميخته شدن انسان با گناه آغاز مى شود اما سويه ديگرى هم دارد.
مسيح در حقيقت كسى است كه با رنج خود، گناهكارى ذاتى بشر را برعهده مى گيرد تا ديگران را رها كند. نوریزاد گويى مى خواهد با بر عهده گرفتن گناه بى ايمانى بقيه، با عذاب وجدان خود كنار بيايد.
حال اينكه آموزه نيچه اى ايستاده زندگى كردن به جاى ايستاده مردن، در پيوند عميق ترى با سياست رهايى بخش و مردمى است
سلام به آقای نوری زاد عزیز
نوشته ای دیدم از امین بزرگیان که نویسنده و پژوهشگر مقیلم نیویورک است. در باره شما است. آن وقتی که جلوی اطلاعات به اعتراض می ایستادید و قدم می زدید و کتک خوردید. این نوشته تحلیل بسیار ظریفی از حرکت شماست. تقدیم به دوستداران نوری زاد
(قسمت اول)
محمد نوریزاد در اين چهار سال اخير “ايستاده” است؛ حتى افتاده بر كف آسفالت. وى در شرح آخرين ضرب و شتمش در نزاع با نمايندگان قدرت حاكم نوشته است:
“{…} رَجَزِ دوازده نفره من کارگر نیفتاد. سه نفر آمدند طرف من. که یعنی اندازه این پیرمرد همین سه نفر است و نه بیشتر. نخست سرتیمشان که همیشه سربه زیر اما قُدّ است حمله آورد. خود را کشاندم سمت بزرگراه. همانجا مرا زمین زدند و خوابیدند روی سینه ام و دست و پایم را گرفتند. یکی شان رفت تا اتومبیل های بزرگراه را به سمتی دیگر هدایت کند. یکی هم رفت تا دستبند بیاورد. من ماندم و سرتیمِ سربه زیر که روی من افتاده بود و تلاش داشت مرا مهار کند{…} . سه نفری زور زدند و مرا برگرداندند. صورتم برآسفالت بزرگراه نشست. سربه زیر زانویش را بر پسِ کله ام نهاد. سنگ ریزه ها بالای ابرویم را شکافتند و خون بیرون زد. بینی ام نیز با همین مشکل مواجه بود. گرچه تقلای من بیهوده می نمود اما تلاش کردم از ورود سنگریزه ها به آن سوی پوست صورتم جلوگیری کنم.{…} عینکم زیر صورتم مانده بود و هرآن ممکن بود بشکند و صورتم را بشکافد. راننده داد زد: همین را می خواستی روانی؟ با دهانی که به آسفالت خیابان چسبیده بود گفتم: من فردا باز همین جایم.”
پديده نورى زاد موضوع قابل توجهى است. او درباره بهايى ها، خانواده اعدامى ها، بيت رهبرى و غيره و غيره مى نويسد و سفر مى رود و حرف مى زند. اما او هرچه راديكال تر مى شود، نداى تأسف آورترى مى شنود: “خفه شو”.
اين صدا نه فقط از جانب مأموران كه از جانب همان جامعه اى به گوش مى رسد كه او در دفاع از آنها مى نويسد و حرف مى زند.
“پديده نورى زاد موضوع قابل توجهى است. او درباره بهايى ها، خانواده اعدامى ها، بيت رهبرى و غيره و غيره مى نويسد و سفر مى رود و حرف مى زند. اما او هرچه راديكال تر مى شود، نداى تأسف آورترى مى شنود: “خفه شو”. اين صدا نه فقط از جانب مأموران كه از جانب همان جامعه اى به گوش مى رسد كه او دردفاع از آنها مى نويسد و حرف مى زند. ”
فارغ از اينكه نظر شخصى نگارنده درباره نوع رويكرد وى به سياست و جامعه چيست، از موضوعى نمى توان گذشت و آن صداى “خفه شو” از جانب ما به اوست. و دراين بين حرفى شرم آورتر به گوش مى رسد: “اين را چرا نمى گيرند؟”
هرچند اين نوع حرف ها همه اظهار نظرها نيستند اما حتى يكى از آنها مى تواند واسطه انديشيدن به اين موضوع باشد.
اين تأمل كمك مى كند كه نظاره گر قامت جامعه اى باشيم كه در حال ضرب وشتم يكى از دستاوردهاى خويش است. مردمانى زخم خورده و متنفر از حاكم كه هر يك به تنهايى، بهترين و مخلص ترين خدمتكاران اويند.
نوریزاد، يكى از بارزترين محصولات تضادهاى اجتماعى درون جامعه ماست. ذهنيتى كه با اتصال به امر مشترك، ازخاكستر خويش، دوباره برخاست.
در واقع پديده اى كه جامعه به گونه اى متفاوت بازسازى كرد. چه نيرو و توانى او را تا اين ميزان تغيير داده است؟ آن دم مسيحايى بر حيات ذهنى او چه بود؟ چيزى جز عيان شدن تضادها (آنتاگونيسم ها) جامعه براى او؟ چيزى جز رخدادهای سال ٨٨؟
براى منتظرى به مثابه نمونه آرمانى باز-تولد مردمى سياست، اگر زمان مسيحايى، ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر بود براى نوريزاد اين زمان، احتمالاً، چهره واپسين ندا بود.
حال، بخش قابل توجهى از همان مردم، “پليس” او و امثال او شده اند. همكارى با حاكم در نفى دستاوردهاى جامعه، اَشكال مختلفى به خود مى گيرد.
در واقع، نيروهاى لباس شخصى، واقعيتى ايستا و محدود نيست و لزوماً اين همكارى، آگاهانه نيست. شايد هيچ كسى به خوبى هانا آرنت در كتاب “آيشمن در اورشليم” نشان نداده كه چگونه آدم هاى معمولى، به شكلى طبيعى و برخاسته از محروميت هايشان، با سيستم همكارى مى كنند.
اين همكارى هرچند كم محتمل است كه به تدارك كوره انسان پزى منتهى شود (جايى كه نوريزاد در آستانه اش بود) اما از جاهاى بسيار ساده ترى آغاز مى شود.
همكارى برخى خانواده هاى حتى كاملاً سكولار و مخالف حكومت دينى با نظام تبليغاتى در اجراى ايده “حجاب، صدف گوهر زن است” يكى از جلوه هاى بارز قدرت دستگاه ايدئولوژيك حاكم است كه در فرايندى نرم و ناخودآگاهانه، هژمونى خود را به همه خانه ها مى گستراند.
بارزترين وجه توتاليتاريسم نيز در همين جاهاست؛ در همين عضوگيرى هاى ناخودآگاهانه پليس. با اين صورت بندى، ظنّ مردم به منتقدان، چيزى نيست جز تصعيد همان ظنّ حاكم به همه آنها.
“چمدان پر از پول” به عنوان شمايل بروز يافته ظنّ كودكانه حاكم به منتقدانش تنها يك شوخى و مزاح سرخوشانه نيست، بلكه تداوم يافته و به انديشه و بيان بخشى از مردم در مقابل منتقدان انتقال يافته است.
شكل عمومى تر اين مواجهه را در نفى روشنفكرانه روشنفكرى مى توان ديد. هم صدايى محرومان در اين سالها با حاكم در نفى و تمسخر كار روشنفكرانه، خود مى تواند موضوع يك بررسى جداگانه قرار بگيرد.
“”چمدان پر از پول” به عنوان شمايل بروز يافته ظنّ كودكانه حاكم به منتقدانش تنها يك شوخى و مزاح سرخوشانه نيست، بلكه تداوم يافته و به انديشه و بيان بخشى از مردم در مقابل منتقدان انتقال يافته است. شكل عمومى تر اين مواجهه را در نفى روشنفكرانه روشنفكرى مى توان ديد. هم صدايى محرومان در اين سالها با حاكم در نفى و تمسخر كار روشنفكرانه، خود مى تواند موضوع يك بررسى جداگانه قرار بگيرد.”
در اينجا از تكرار داستان سنگ هاى پرتاب شده حضّار به حلاج در روايت تاريخى بيهقى درمى گذريم، روايتى كه به همان ميزان كه تاريخى است، پيشگويانه نيز است، اما به عنوان نمونه متأخرتر بد نيست، داريوش فروهر را به خاطر بياوريم وقتى كه در دهه هفتاد از نظام سياسى مستقر در مصاحبه ها و سخنرانى هايش انتقاد مى كرد و از سوى بخشى از جامعه متهم به این بود كه: سوپاپ نظام است.
آیا تا بحال فکر کرده اید که بقای اسلام در گرو حاکمیت سکولاریسم باشد؟ آیا می توانید زمانی را تجسم کنید که مراجع قم در زمان پهلوی طرفدار حکومت پادشاهی و اجرای قوانین آن بودند و خود آقای خمینی مدافع قانون اساسی سلطنتی بوده باشد؟ شاید در شرایط حاضر و برای نسلی که امروز در جمهوری اسلامی پرورش یافته این موارد عجیب وئ باور نکردنی باشد ولی واقعیت دارد.
واقعیت این است که اسلام در قامت یک تفکر سیاسی برای بقای خود در زمان نداشتن قدرت نیاز به مقررات سکولار دارد تا آزادی مذهبی برای مسلمانان را حفظ کند و قوانین و مقررات دموکراسی مورد نیاز برای حفاظت مسلمانان در مقابل ادیان و اعتقادات دیگر هستند. در همین آمریکای امروز بزرگترین ملجا و مدافع مسلمانان دادگاهها و نظام حقوقی سکولاری است که سفید ها بر قرار کرده اند و در حقیقت رشد سریع اسلام در آمریکا مدیون همین نظامات حقوق بشری سفیدهای مسیحی اکثریت است.
در دوران پهلوی هم تمام تلاش فعالان اسلامی این بود که با محاکم دادگستری طرف بشوند که شاه را بر آن تسلط چندانی نبود. در سایه همان قوانین بود که در جریان انقلاب، روحانیون و دیگر مخالفین براحتی در حال رفت و امد به پاریس بودند و برای سرنگونی همان نظام نقشه میکشیدند.
درمصاحبه معروف آقای خمینی در پاریس با لوموند، وی تصریح میکند که در جمهوری اسلامی، مارکسیتها هم برای بین عقاید خود آزاد هستند. در صدر اسلام هم دیده میشود که اسلام در پناه مسیحیت و یهود رشد کرده و حفاظت شد و حتی قوانین جاهلی هم بعضا به کمک اسلام می آمدند و کسی هم بدلیل جاهلی بودن و یا کفر بودن از آنها رو گردان نبود.
با توجه به توضیحات فوق چندان دور ار ذهن نمی تواند باشد که اگر در رژیم پهلوی بهائیان هم بعنوان ناراضیان تلقی میشدند ، حداقل در کلام، آزادی بیان عقاید آنها هم تضمین میشد.
اسلام بعنوان یک نهاد قدرت طلب تا رسیدن به قدرت مشکلی با سکولاریسم و دموکراسی ندارد ولی بعد از حاکمیت و قبضه کردن قدرت میتواند رفتارش بشدت عوض شود. این امر فقط به اسلام اختصاص ندارد بلکه بخشی از ماهیت قدرت انحصار گر است که با هدف سلطه، با شرایط موجود رفتار خود را تنظیم میکندو این همان کاری است که در عصر ما شاهد وقوع آن در آلمان نازی، انقلاب اکتبر روسیه و انقلاب اسلامی بودیم.
قانون اساسی سلطنتی در کار نبوده ،قانون اساسی مشروطه بوده که بتصویب رسیده بوده و دو جهت اصلی آن، یکی این بوده که شاه سلطنت کند نه حکومت،به این معنا که اداره کشور توسط نخست وزیری صورت گیرد که از طرف شاه تعیین می شود و مجلس منتخب مردم هم آنرا امضاء می کند،و جهت دیگر که مهمتر از جهت اولی بوده است اینکه قوانین کشوری بحکم غالبیت مسلمانی در این کشور تحت نظارت شورای عالی فقهاء باشد تا قوانین تباین با شرع نداشته باشد،این دو جهت عمده در تاسیس حکومت از صدر مشروطه بوده است،و اگر فقیهانی به این التزام داشته اند با لحاظ همین جهت عمده دوم بوده است باضافه اینکه آن فقیهان به “ولایت عامه نواب امام” از نظر رای فقهی باور نداشتند یا اینکه شرائط بسط ید فقیه را مهیا نمی دیدند،که مرحوم امام خمینی از دسته دوم از فقهاء بودند،بنابر این ،این تسلم بمعنای التزام به رجحان قانون مشروطه یا رجحان نظام سلطنتی نبوده است،پس نه می توان گفت :نظام مشروطه سلطنتی (برحسب مبنای قانونی) نظام سکولار محض بوده است ،نه می توان گفت بقای اسلام در گرو حاکمیت سکولاریسم بوده است و نه می توان گفت آقای خمینی “مدافع “قانون اساسی سلطنتی (مشروطه) بوده است ،زیرا روشن شد که نه حکومت سلطنت مشروطه پادشاهی حکومت سکولار بوده است (چون عدم تغایر قوانین کشور با کلیات و جزئیات قوانین اسلام شرط تحقق خارجی این نظام بوده است) ،و طبعا بقای اسلام نیز در گرو نظام سکولار نبوده است چون نظام سکولار محضی نیز در کار نبود،و نه آقای خمینی مدافع سلطنت بوده است زیرا ایشان شرائط فعلیت نیابت عامه فقهاء را مهیا نمی دیده است ،پس بنای ایشان نیز “الزام” شاه بر عدم تخلف از “قانون اساسی مشروطه” بوده است که یکی از جهات عمده آن “نظارت شورای عالی فقهی” بر قوانین کشور بوده است که هردو شاه سلسله ناتمام پهلوی آنرا نقض کردند .شواهد این مطالب هم در سخن بزرگان پیش گفته وجود دارد هم در کتب تاریخ معاصر ایران.
نیز اینکه گفته می شود: “نظام سکولار حامی بقاء اسلام است ،پس نظام سکولار ارجح از نظام های دینی است” سخنی است مغالطی و مخالف منطق اجتماعی قوانین اسلام و بنای حکومت در اسلام ،ریشه مغالطه نیز این است که در نظام های سکولار تنها از وجود مسلمانان و گرایشات فردی آنها به اسلام و آزادی های فردی و شخصی آنها در عمل به آیین خود حمایت می شود چنانکه از گاوپرستی و بودائیسم و گرایش های دیگر حمایت می شود ،که مبنای این توهم توهم فردی بودن گرایش اسلام است و اینکه حکومت و اداره جامعه خارج از بافت اسلام است ،که این توهم و پیش فرضی است نادرست،بنابر این نظام های سکولار موجود مثل مورد جامعه امریکا ربطی به مساله حکومت بر اساس نظارت قوانین و کلیات اسلامی و لزوم عدم تنافی قوانین جزئی کشور با آنها ندارد و بقاء اسلام در آنجاها بمعنای بقای مسلمانان و بقای مسلمانی و آزادی در گرایش است نه التزام به منطق کلی قوانین اسلام ،در حالیکه نظام مشروطه پادشاهی که گمان می شود نظام سکولار محض بوده است یکی از اصول اساسی قانون اساسی مصوب آن “نظارت عالی شورای فقهی” بر قوانین کشور بود که مع الاسف در زمان رضا و محمد رضا رعایت نشد و این جهت باضافه تخلفات دیگر شاه و دخالت های او در امر حکومت سبب طغیان مردم برهبری روحانیت شیعه بر او شد .پس روشن شد که “بقاء اسلام در پرتو نظام سکولار” یک مغالطه آشکاریست که ربطی هم به منطق و دیدگاه اسلام در محدوده قوانین اجتماعی آن ندارد.
مرد حسابی چرا دروغ میگی ؟ در کجای قانون اساسی حکومت سلطنتی قبل اسمی ازشورای عالی فقهی آمده بود ؟ اگر شرافت داری یک بند ازاین قسمت ( شورای عالی فقهی ) را کپی اند پیست کن که آن دو مرحوم آن را نقض کرده باشند ! وتو دروغ نگفته باشی وانگهی مگر همین خمینی با نامه فدایت شوم به شاه ننوشت که چرا به نسوان ( خانم ها ) در انتخابات حق رای داده شده این هم دروغ است ؟ واقعا که !!!
با توضیحات شما قانع شدم که حرف یاران گرامی کاملا درست است.
عثمان گرامی
آن فرد “آشنای” بالا سر شما که شما بواسطه عدم آگاهی او و شخصیت تهاجمی ،بی منطق و مسمومش،به اشتباه افتادید ، مادامی که از حقیقت انسانی خویش دور گشته و بورطه لجبازی و دهن کجی افتاده ،شایسته خطاب و گفتگو نیست ،لذا با شما خطاب می کنم که محترمید ،می گویم: نظر من به قانون اساسی مشروطه مصوب در زمان مظفر الدین شاه بود که به امضاء او رسید و بعد بجهت تمرکز محتوای آن در قوانین مجلس فقط، در زمان محمد علی شاه متممی برای آن تهیه شد که بامضاء شاه رسید و همان قانون اساسی رسمی در زمان رضا و محمد رضا شاه بود با اصلاحاتی که در چند نوبت در مجلس موسسان صورت گرفته بود ،به این عبارت ویکی پدیا عنایت کنید :
“قانون اساسی مشروطه
قانون اساسی مشروطه نخستین قانون اساسی ایران بود که در ۸ دی ۱۲۸۵ خورشیدی (۱۴ ذیقعده ۱۳۲۴ قمری) به امضای مظفرالدینشاه رسید و تا سال ۱۳۵۷ که حکومت مشروطه در ایران از میان رفت، قانون اساسی ایران بود. این قانون ۵۱ ماده داشت که بیشتر به طرز کار مجلس شورای ملی و مجلس سنا مربوط میشد، به همین دلیل در آغاز به «نظامنامه» نیز مشهور بود.چون این قانون بعد از موفقیت مشروطهخواهان در گرفتن فرمان مشروطه و با عجله تهیه شده بود و در آن ذکری از حقوق ملت و سایر ترتیبات مربوط به رابطه اختیارات حکومت و حقوق ملت نبود، «متمم قانون اساسی» تهیه شد و به تصویب مجلس رسید و محمدعلیشاه نیز آن را در ۱۴ مهر ۱۲۸۶ خورشیدی (۲۹ شعبان ۱۳۲۵ قمری) امضا کرد و به رسمیت رسید، پس از آن نیز در چند نوبت با تشکیل مجلس مؤسسان برخی از مواد این قانون تغییر کرد.
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86_%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%B3%DB%8C_%D9%85%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B7%D9%87
——-
آن متممی که تهیه شد و بامضاء محمد علی شاه هم رسید ظاهرا 107 بند داشت ،که بند اول و دوم آن اینطور بود :
“کلیات
اصل اول
مذهب رسمی ایران اسلام و طریقة حقه جعفریه اثنی عشریه است باید پادشاه ایران دارا و مروج این مذهب باشد.
اصل دوم
مجلس مقدس شورای ملی که بتوجه و تأیید حضرت امام عصر عجل الله فرجه و بذل مرحمت اعلیحضرت شاهنشاه اسلام خلد الله سلطانه و مراقبت حجج اسلامیه کثرالله امثالهم و عامه ملت ایران تأسیس شده است باید در هیچ عصری از اعصار مواد قانونیه آن مخالفتی با قواعد مقدسة اسلام و قوانین موضوعه حضرت خیرالانام صلیالله علیه و آله و سلم نداشته باشد و معین است که تشخیص مخالفت قوانین موضوعه با قواعد اسلامیه بر عهدة علمای اعلام ادامالله برکات وجودهم بوده و هست لهذا رسماً مقرر است در هر عصری از اعصار هیئتی که کمتر از پنج نفر نباشد از مجتهدین و فقهای متدینین که مطلع از مقتضیات زمان هم باشند باین طریق که علمای اعلام و حجج اسلام مرجع تقلید شیعه اسلام بیست نفر از علماء که دارای صفات مذکوره باشند معرفی بمجلس شورای ملی بنمایند پنج نفر از آنها را یا بیشتر بمقتضای عصر اعضای مجلس شورای ملی بالاتفاق یا بحکم قرعه تعیین نموده بسمت عضویت بشناسند تا موادیکه در مجلسین عنوان میشود بدقت مذاکره و غور رسی نموده هریک از آن مواد معنونه که مخالفت با قواعد مقدسه اسلام داشته باشد طرح ورد نمایند که عنوان قانونیت پیدا نکند و رأی این هیأت علماء در این باب مطاع و متبع خواهد بود و این ماده با زمان ظهور حضرت حجتعصر عجلالله فرجه تغییر پذیر نخواهد بود.
(همان منبع)
——-
مقصود من از قانون اساسی مشروطه که با اندک تغییراتی قانون اساسی رایج در زمان پدر و پسر پهلوی بود همین قانون با همین متمم بود که خود شاهان پهلوی نیز آنرا پذیرفته بودند،لکن مع الاسف در زمان این پدر و پسر به این اصل دوم متمم هیچگاه عمل نشد،شما اگر به سخنرانی ها و مراسلات مرحوم آیت الله روح الله خمینی از سال 41 ببعد تا زمان اقامت در نوفل لوشاتو مراجعه کنید ،یکی از اشکالات عمده ایشان به نظام سلطنتی پهلوی همین نکته بود که چرا آنها به اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطه عمل نکردند و روی این جهت ایشان مکررا همه قوانین مصوب مجلس زمان دو شاه را مورد پرسش از نظر اعتبار قانونی قرار دادند ،برای اینکه مطابق مکانیسمی که در اصل دوم متمم آمده مشروعیت و اعتبار مجلس های آن زمان موکول به این بوده است که یک شورای عالی فقهی ناظر بر قوانین در مجلس تشکیل شود تا بر روند عدم مخالفت مصوبات مجلس وقت با احکام و کلیات اسلام نظارت کنند پس زمان رضا و محمد رضا به قانون اساسی مشروطه و متمم آن که بامضاء خود شاهان قاجار و دو پهلوی پیش گفته رسیده بود عمل نکردند بنابر این همه آن مجلس ها و قوانین مصوب آنها غیر مشروع و غیر قانونی بوده است ،همانطور که اصل سلطنت رضا شاه غیر قانونی بود و او را انگلیسیها بزور سرنیزه سرکار آوردند در حالیکه یکی از اصول همین قانون اساسی این است که مردم سلطنت را به شاه تفویض کنند و مردم چنین نکرده بودند ،پس سلطنت رضا سلطنت زوری بود ،و سلطنت محمد رضا هم که ناشی از او بوده است هم امر غیر قانونی بوده است ،شما این قانون و متمم آنرا مطالعه کنید و گوش اتان بدهکار افرادی که هم از تاریخ و قوانین بی اطلاعند و هم دچار خود شیفتگی شخصیتی هستند و با منطق گفتگو آشنا نیستند هرچند نام دوم آنها “آشنا”ست! نباشد.
——-
این لینک ها هم کمک شماست :
http://pajoohe.ir/%D8%AA%D8%BA%DB%8C%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%87-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C__a-39134.aspx
——–
http://www.farhangnews.ir/content/93430
——-
http://rc.majlis.ir/fa/law/show/133414
——-
http://jamejamonline.ir/ayam/1759008141870950055/%D9%85%D8%AA%D9%85%D9%85-%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B7%D9%87-%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%AA%D8%AF%D9%88%DB%8C%D9%86-%D8%B4%D8%AF
—–
موفق باشید
جناب عثمان خوب توجه فرمودید ؟ مغلطه را ! سفسطه را ! منظور ما قوانین صفوی قاجار بود ! واقعا که شرم خوب چیزی هست که اگر انسان نداشت هیچ چیز ندارد . من تازه انگار دارد چشم هایم بازمیشود و اخلاق حوزویان را بهتر متوجه میشوم ! خدا را سوگند میدهم که ازگناهان ما چشم پوشی کند و شر هرچه ///////////////////// را ازسر ایران کم کند که تا ایران را به فلاکت نکشانند دست بردار نیستند .خدایا مددی .
https://www.youtube.com/watch?v=v5ooj99t4bU
درود بر هادی ، از یوتیوب بالا استفاده کردم اما از آن زیباتر یوتیوب سمت راست و ترانۀ غوغای ستارگان پروین بود. یک شاهکار است. باز امشب بر اوج آسمانم برد این بانوی بزرگ موسیقی ایرانی . ممنون هادی عزیز، ممنون .
در برابر این معما یا چیستان چیزی جز سکوت از اعماق من به گوش نمی رسد،همچنان که داده های تجربی پیش روی من، و برساخته های ناخودآگاه دیگرانی هم که با آنان آشنایی دارم و دیگر اسناد و مدارک تاریخی مورد دسترس نیز، به چیزی جز این دلالت ندارد.
ما از این که طول جریان و فرایند آگاه شدن آدمی، مستلزم از سرگذراندن چه مدت زمانی خواهد بود و سرانجام آن به کجا خواهد انجامید،بی اطلاعیم.در ارتباط با افسانه خلقت این عامل یعنی طول زمانی لازم برای حصول آگاهی،خود موضوع تازه ای است که هم عرض با آن چیزی که بتوان آن را ملاک مقایسه قرار داد،در دست نیست.بنا بر این از پیش بینی و پیشداوری نسبت به اینکه دامنه و وسعت استعدادهای بالقوه ای که در نهاد او نهفته است،او را تا کجا پیش خواهد بردعاجزیم.
دورنمای آینده انسان اندیشمند یعنی هموساپین نیز به این ترتیب،برای ما غیر قابل پیش بینی است.آیا او نیز مسیر و سرنوشت انواع موجودات دیگری را که روزی بر کره زمین زندگی می کرده اند و اینک به یکباره از عرصه گیتی محو و نابود شده اند،پیش خواهد گرفت؟ دانش زیست شناسی در جهت نفی امکان وقوع چنین چیزی،مطلبی در اختیار ما نمی دهد که بتوان بر مبنای آن یک جهانبینی پدید آورد که بتواند معنا و مقصود و غایت وجود بشر را در عرصه کیهانی به نحو وافی برای ما توضیح داده و ملهم دیدگاهی گردد که از تمامت روانی ما نشات گرفته باشد.
دیدگاهی که از همکاری هر دو ضمیر آگاه و ناخودآگاه مایه می گیرد.نداشتن معنا و مقصود- سد راه شکفتگی و کمال و به همین دلیل معادل و همتراز با ابتلا به یک بیماری است.داشتن معنا و مقصود می تواند بسیاری از موانع و مشکلات،و بل همه آنها را برای ما آسان و قابل تحمل سازد.هیچ دانشی هرگز توانایی ندارد جای اسطوره را بگیرد و از بطن هیچ دانشی هم نمی توان هیچ اسطوره ای استخراج کرد،نه از این جهت که “خدا” یک اسطوره است بلکه از باب این که اسطوره- بازگو کننده و عامل ارتباط انسان با خدا و زمینه ساز یک زندگی خدایی(8) در انسان است.
پدید آورنده اسطوره ما نیستیم بلکه اسطوره از موضع و مسندی خدایی و بنام کلام خدا- ما را مورد خطاب قرار می دهد.کلام خدا بر ما نازل می شود و ما راهی برای تشخیص این که- این کلام چگونه و تا چه اندازه با خدا ارتباط دارد، نداریم….کلام بر ما عارض و نازل می شود و ما چاره ای جز تحمل آنها را نداریم، چه رودر رو و پیشاپیش خداوندی قرار داریم که جامع اضداد است.خدایی که با داشتن چنین وصفی،احتمال دست یازیدنش به هر کاری در معنای کامل کلام- نمی تواند دور از ذهن باشد.بنابر این و طبق همین اصل ،ما در ارتباط با خود اسیر و مقهور یک دودلی و عدم اطمینان ژرف هستیم.
در هر حال حدوث خیر و شر و کژی و راستی،متساویا و پا به پای هم محتمل الوقوع است.اسطوره دو پهلوست یا می توان چنین برداشتی از آن داشت.همانند اوراکل ها یا پیشگویی هاتفان معبد دلفی در یونان یا پیامهای نهفته در دل یک رویا.ما نمی توانیم و نباید منکر عقل شویم ولی در عین حال باید این امید را دل بپروریم که غریزه به کمک ما خواهد شتافت و در این صورت فقط خداست که در برابر خدا از ما جانبداری خواهد کرد،به همان گونه که ایوب در روزگاران پیشین،متوجه این معنا گردید.
هر آن چیزی که از راه و مسیر”اراده دیگر” فرصت و مجال عرضه یا بیان پیدا کند،در تحلیل نهایی چیزی است نشئت گرفته از خود انسان، و در برگیرنده افکار و کلام و انگارها و حتی محدودیتهای خود.بنابر این آدمی به هنگام اندیشیدن در قالب اصطلاحات خشک و خالی روانشناختی،همه چیز را به خود نسبت می دهد و متمایل و راغب به این باور می گردد که همه چیز حاصل نیات او، و ساخته و پرداخته ذهن خود اوست و با خامی وسادگی یک کودک، این گونه تصور می کند که به زیر و بم و حدود و ثغور تواناییهای خود و سرانجام- واقعیت وجودی خود ،آن چنانی که هست وقوف دارد. با این حال شاهدیم که وی به سبب ضعف آگاهی خود و پا به پای آن به علت ترس از ناآگاهی خود،به نحو مصیبت باری ناتوان و ضعیف است.به همین دلیل از تمایز و تشخیص بین آنچه از ِقبلِ محاسبات دقیق و مستدلانه خود به آن رسیده و آنچه بطور غیر ارادی و خودجوش، از مجرایی دیگر در او تراویده –پاک درمانده است.
وی هیچ گونه درک یا دید عینی نسبت به خود ندارد اما از سویی هم نمی تواند به خود به صورت یکی دیگر از پدیدارهایی که در فراخنای هستی،زندگی می کنند و خوب یا بد-مشابهتی با آنان دارد،نگاه کند.در آغاز راه، همه چیز بر او تحمیل گردیده و او بسادگی دستخوش انواع بلاها و بازیچه بسیاری از حوادث بوده است، ولی سرانجام در پرتو رنج و زحمت و کوشش فراوان- دیده است که می تواند توفیق آن را پیدا کند که جای پایی برای نوعی از آزادی و اختیار نسبی برای خود دست و پا کند.
تنها و تنها هنگامی که او در عبور از چنین گذرگاهی توفیقی نصیب خود ساخته،توانسته خود را در مقام و و مسندی قرار دهد که تشخیص دهد به هر حال ساختار وجودی او بر پایه امیال و غرایزش بنا گردیده است.امیال و غرایزی که از همان آغاز در نهاد او نهفته شده و هر اندازه هم که او خواستار و مایل بوده،چاره ای برای گریز و یا از میان برداشتن آنها نبوده و در این میان، آنچه دورانهای آغازین او را تشکیل می داده به هیچ روی- در حکم گذشته های فراموش شده او محسوب نگردیده بلکه در اعماق او به صورت لایه های زیرین هستی و موجودیت او،همواره حضوری دائمی داشته است و همان قدر در شکل گیری آگاهی او کارساز بوده که:دنیای فیزیکی پیرامون او.حقایقی از این دست، با نیرویی محیرالعقول و سیل آسا، آدمی را از درون و بیرون در خود پیچیده و تحت تاثیر قرار داده است.
او تمامی این حقایق و تاثرات را تحت عنوان الهیات و امور مربوط به خدا نامگذاری کرده و به یاری اسطوره،در مقام بیان نقش و عملکرد آنها در زندگی و سرنوشت خود برآمده و در تحلیل هایش آن را بعنوان “کلام خدا” که در حقیقت در برگیرنده الهامات و مکاشفات او از امر قدسی و برآمده از دیگرسو- می باشد،تعبیر کرده است.
با سلام به جناب نوریزاد .امیدوارم پیگیر درمان مشکلات بدنت باشی و دوباره خودت را زجرکش نکنی.توعاقبت بخیر شدی.خودت خبر نداری.
همراهان و دوستان ارجمند.داشتم کتاب “زندگینامه من اثر کارل گوستاو یونگ” روانشناس سوئیسی و همکار پیشین زیگموند فروید را می خواندم. یونگ به ناخودآگاه جمعی بشر اعتقاد سترگی داشت.بدین معنا که تمامی انسانها در طول دوره ها توسط یک ضمیر باطنی همگانی به همدیگر اتصال و پیوستگی دارند.گویی همه انسانها به یک منبع لایزال آگاهی دسترسی دارند. به صفحه 532 که رسیدم با خود گفتم مطالبش برای ارسال به سایت نوریزاد مناسب است کتاب بسیار پر محتوایی است که مطالعه آن را به همه کتابدوستان توصیه می کنم.این نوشته ها را از روی کتاب و با این چشمانی که نمی دانم دو سه سال است چرا اینقدر ضعیف شده است،نسخه نویسی می کنم.
خدمت مزدک جان عرض می کنم که طایفه و قوم یهود یک طایفه کهن و اصیل در ناحیه شامات(معرب سام پسر نوح در داستانهای تورات) بوده اند و به هیچ وجه یک ایدئولوژی نیستند. همچنین مقادیری از دانشهای مصر باستان را به گونه ای موروثی و مخفیانه نگهداری و حفظ کرده و می کنند و به خاطر همین قادرند در حوادث و رویدادهای جهانی این طور آگاهانه و روشن وارد شوند و این همه ثروت و قدرت و دانش را حمل کنند.تعدادی محدود از آنها در همین انگلستان با ثروت انبوه و قدرت فراوان در حالی که انگلستان پشم و پیلی سابقش ریخته،قادرند با همین بی بی سی افکار عمومی جهان را دستکاری کنند و آمریکا را هر روز در چشم کسانی که امید به دمکراسی و آرمانهای جرج واشنگتن و توماس جفرسن و آبراهام لینکن دارند،خوار و خفیف کنند.
زندگینامه من:کارل گوستاو یونگ صص: 532تا 536
بشر به یمن نیروی تعقل خود توفیق یافته که بتدریج خود را از قید و بند محدودیتهای دنیای حیوانات رهایی بخشیده و با بهره گیری درست از نیروی فاهمه و قدرت دماغی خویش- بویژه این نکته را به ثبوت برساند که همگام با توسعه و بالندگی میزان آگاهی خود می تواند مواهب و دستاوردهای بس ارزنده و مفیدی را از طبیعت، نصیب خود سازد.
او با این عمل خود- نه تنها وجود جهان خارج را به ثبوت می رساند بلکه بر اثر آن بر حقانیت وجود خالق خود نیز مهر تایید زده و با گذشتن از چنین مسیری، این جهان مبدل به یک جهان پدیداری(1) می شود که در نبود نیروی تفکر و اندیشگی آگاهانه ما،امکان تصور آن اساسا وجود نمی داشت.اگر خالق پیشاپیش نسبت به خود- آگاه بود دیگر نه نیازی برای به وجود آوردن مخلوقات آگاه داشت و نه احتمالا نیازی برای پدید آوردن شیوه های بس غیر مستقیم خلقت- خلقتی که برغم غایت محتومش مجبور است انواع بیشمار جانوران را طی میلیونها سال پیوسته یکی پس از دیگری در معرض کون و فساد قرار دهد.
تاریخ طبیعی گویا و حکایتگر یک استحاله و دگرگونی نامنظم و اتفاقی در بین انواع بیشمار موجودات است که طی صدها میلیون سال مداوم،آکل و ماکول یکدیگر بوده اند.تاریخ زیست شناسی و حیات سیاسی و اجتماعی بشر،تکرار گسترده همان یک چیز است ولی تاریخ تحول عقل و شعور آدمی تصویری از نوع دیگر بدست می دهد.
در اینجا اعجاز آگاهی اندیشمندانه موضوعیت پیدا می کند- بازآفرینی ثانوی و مجدد جهان (2) اهمیت موضوع و مسئله آگاهی و شعور به قدری سترگ و حیرت انگیز است که خواه و ناخواه آدمی نمی تواند این ظن را از خود دور کند که جوهر و عنصری از معنا و مقصود در پس این همه آشوب بس عظیم و غول آسای بیولوژی به ظاهر گنگ و بیزبان نهفته است،آگاهی و شعوری که تجلی و تظاهر عمده آن در سطح مهره داران خونگرم که دارای ساختار مغزی متفاوتی هستند اتفاق افتاد، اتفاقی به ظاهر ناخواسته و پیش بینی نشده ولی با این حال تا اندازه ای مشعور و محسوس که قصد چنگ انداختن و یافتن دستاویزی برای خروج از اعماق تاریکی ها داشت.
در ارتباط با انسان و غایت وجودی و مفهوم اسطوره او گمان ندارم که سخن آخر یا حقیقت نهایی را گفته باشم ولی تصور می کنم که در پایان عصر کنونی که عصر ماهیان نام دارد(3) و در آستانه عصری که پیش رو داریم یعنی عصر دلو(4) که به شکل انسانی در جوار تصویری از ماهی نشان داده شده شاید تنها سخنی که بتوان گفت این است: این تصویر نمایانگر وصلت اضداد به صورت دو ماهی در کنار یکدیگر ولی در عین حال پشت به همدیگر بنظر می آید.کسی که دلو آب را حمل می کند تجسمی از همان روان (5) باید باشد.
حامل این دلو آب محتوای آن را با طمانینه و وقار بر دهان یعنی نمادی از یک فرزند نرینه یا موجود و مظروفی که هنوز در مرحله و دوران ناآگاهی است سرازیر می کند. پس از گذشت دوره ای دیگر که بیش از دوهزار سال به درازا می کشد از این مظروف ناآگاه، – آینده ای که نشانه نمایان آن با یک(5) حیوان ترکیبی عجیب الخلقه و پر مهابتی به نام قوچ ماهی(6) که در عین حال تجسم نمادین بلندی کوهستان و ژرفنای دریاهاست ظهور خواهد کرد.نوعی دو قطبی شدن از ترکیب سر و ته غیر قابل تشخیص دو جانور متفاوت که کنار هم رشد کرده اند. این موجود حیرت انگیز را به آسانی می توان انگاره آغازین یک “ایزد-خالق” تلقی کردکه رو در روی انسان یعنی (7) قرار گرفته است.
Phenomenal World(1)
Second Cosmogony(2)
Aeon of Fishes(3)
Aquarius(4)
Self(5)
Aigokeros(6)
The Anthropose(
Divine Life In Man(7)
خدمت مزدک جان عرض می کنم که طایفه و قوم یهود یک طایفه کهن و اصیل در ناحیه شامات(معرب سام پسر نوح در داستانهای تورات) بوده اند و به هیچ وجه یک ایدئولوژی نیستند. همچنین مقادیری از دانشهای مصر باستان را به گونه ای موروثی و مخفیانه …
…………..
البرز گرامی از نظر نژادی عربها و اسرائیلیها هر دو از نزاد سامی هستند. و تاریخ این دو قوم و حتی قصه های تورات هم همین را می گویند.ولی یهودیت یک ایدیولوژی و یک دین است .دین یهود مثل اسلام و مسیحیت و …یک باور است و در حقیقت ریشه ادیان ابراهیمی است.بسیاری هستند که اصولا وجود موسی و عیسی …را انکار می کنند.آنچه را شما بعنوان سامی می دانید اسرائیلیان یا بقولی قوم بنی اسرائیل است نه یهودیان.بنابراین چیزی بنام قوم یهود نمی تواند باشد.چون وقتی شما می گوید قوم ترک و یا عرب و …اشاره به نژاد ترک و عرب دارید ولی ایا مردم مصر و الجزایر و … هم عرب هستند ؟مسلما نه چون اینها مسلمان و معربند.بنابراین هر یهودی هم اسرائیلی نیست.قبلا من شنیده بودم که یهودیان برای یهودی شدن تبلیغ نمی کنند ولی بعدا فهمیدم که این درست نیست.در بسیاری از کشورها مثل هند و افریقا …یهودیان بطور گسترده و با تطمیع به تبلیغ یهودیت می پردازند.بنابراین همانطوریکه هر مسلمانی عرب نیست هر یهودی هم اسرائیلی نیست.
Phenomenal World(1)
Second Cosmogony(2)
Aeon of Fishes(3)
Aquarius(4)
Self(5)
Aigokeros(6)
The Anthropose(7)
Divine Life In Man(8)
چيه ذاكر امام حسين اين نوشته اخر اقاى نوريزاد بد جورى تو دلتان ترس انداخته گويا خودتون هم اينو كاملا حس كرديد كه رفتنى هستيد.هر موقع كسى دست به تهديد زد حتما بدونيد از ترس است.تو چه كسى را تهديد به مرگ ميكنى . كسى كه تمام هستيش را در اين راه گذاشته و جان بر كف گرفته نه از تو ونه از رهبرت ترسى ندارد.مسلما بدان شما اگر ميتوانستيد تا بحال اين كار را انجام ميداديد .در هر صورت پايان حكومت شما رو به اتمام است .و منتظرمحاكمه شما و امثال شما هستيم .
آيا آنيتا همان سارا از فرانكفورت است؟
بله همان ساراست اگر باورهاى دينى را با عقل سليم در آشتى بخواهد، كه نيست، پس پر از پرسش شود
وهمان مش قاسم است اگر سپردن كارهاى بزرگ به آدمهاى كوچك را برنتابد
و همان مزدك است اگر دلش آنقدر تنگ باشد كه هيچ آداب و ترتيبى نجويد
و همان سيد مرتضى است اگر جلوى چشم و گوش خود را محكم بگيرد تا نبيند و نشنود مبادا حال خوشش بد شود
و همان كورس است اگر خرد ناب از او بجوشد.
و همان عرفانيان است اگر بسيار ساده اما بسيار ژرف سخن بگويد
و همان مازياراست اگر متانت و ادب از سخنش درس بگيرند
و همان على ١ است اگر گذشته اش را چراغ آينده كند
و همان مهرداد است اگر روانش از تلخى پيرامونش هميشه در رنج باشد.
و همان آنارشيست است اگر براى ديده شدن، در رفت و برگشت هايش بين جاده درستى و نادرستى، تك چرخ هاى تماشايى بزند.
و همان باصفا و ياران است اگر خِردش، باورش را بپايد و بپالايد
و همان مليجك و بچه جواديه و تلقرافچى است اگر با دل خونين لب خندان بياورد
و همان سيد رضى است اگر يك پرسش بسيار بزرگ را به پرسشهاى بسيار ريز خُرد كند.
و همان ساسانم و رسول است اگر مانند آب روان، رها و زلال بينديشد
و همان نوريزاد است اگر از مادرِ انديشه، دوباره زاده شود و اين بار آنچنان زنده باشد كه در هر يك روزش، روزها زندگىِ زاينده بگنجد.
بله اينجا تنها يك نفر است كه با نامهاى گوناگون مى نويسد.
لطفا یک کمی توضیح بدهید من متاسفانه نفهمیدم منظورتان را . با سپاس بسیار.
بهروز خان زیاد جدی نگیرید! ایشون برای اینکه بگند “آنیتا فرام تهرون” همان “سارا فرام فرانکفورت” نیست و باصطلاح منطقی،برای اینکه نفی هوهویت سارا و آنیتا کنند ،کمی چاشنی “عقل سلیم” را که مخصوص ایشان است! غلیظ کردند و ادعای هوهویت و اتحاد با کثیری از کامنت گذاران محترم این سایت کردند! منتها با کمی “اگر و مگر”که از خصوصیات عقل سلیم ایشونه! بالاخره ایشون گاهی هم باید با اسم آنیتا چیزهایی مثل “طنز” و “ور رفتن با اخبار” و “شعر هجو و طعن” در ذم کسانی مثل سیدمرتضی که عقل سلیم ندارد و “تمثیلات” افاده بفرمایند تا هم نصاب عقل سلیم خودشون رو برخ اهالی سایت نوریزاد بکشند! هم بگند آنیتا هنوز وجود داره!
من بارها شما را مورد خطاب قرار دادم و پرسشهایی مطرح کردم که در اکثر موارد به شکلی موزیانه طفره رفتید. حال در این متن، چگونه است که از من نامی بردید و یادی کردید و بدتر اینکه مرا مورد حلاّجی متفکرانه قرار دادید؟!
اینکه خود را در قامت شخصی ببینید که جادۀ درستی و نادرستی را مشخص و تعریف میکند، آن دیگر حکایتی تازه و نو از شخصیت آنیتاست و نشان از تکامل حس خود برتر بینی او.
این شما هستید که برای دیده شدن به یک نام و عنوان بسنده نکرده و برای نمایش منیّت سرکوب شدۀ خود در فضای حقیقی ( به دلیل ترس، خجالت و یا نبود جسارت )، در این فضای مجازی خود را با چندین نام و عنوان مطرح میکنید.
بله ، من تک چرخ های تماشایی میزنم ولی نه برای دیده شدن و خوشآیند امثال شما، چون از نظر من دیده شدن در فضای مجازی پشیزی نمی ارزد و فقط برازندۀ امثال شما رانده شدگان در فضای حقیقی ست. من تک چرخ میزنم چرا که بدنبال لذت واقعی هستم.
من ایرانی هستم و در ایران زندگی میکنم، حداقل اینست که من با خودم صادقم و به خودم و دیگران کلک نمیزنم، ولی امثال شما نه با خود صادقید و نه با دیگران و همیشه خود را پشت چندین نقاب رنگارنگ و نه یک نقاب تک رنگ، مخفی کرده اید تا نکند کسی به واقعیت وجودی شما پی ببرد.
من همینم که هستم، چه شما را خوش آید، چه حالتان را بد کند. واقعیات زندگی جدای از تصورات، توهمات، آرزوها و یا شعارهای یکنواخت و دست نیافتنی امثال شماست.
کافیست تعداد کامنتهای خودتان و هم گروهی های تان را که با نامها و عناوین متفاوت در اینجا جولان میدهید مرور کنید و کمی هم انصاف داشته باشید ( فقط کمی )، تا بفهمید، بله، بفهمید و درک کنید که چه کسی بدنبال دیده شدن است، آنهم در فضای مجازی.
خوب، شما مرا مورد حلاجی قرار دادید و برای اینکه حساب بی حساب شویم و شما هم معذب نباشید، من هم اگر راجع به شما یگویم که : با توجه به کامنتهای شما، از نظر من، آنیتا نه یک زن، بلکه یک مرد با روحیات زنانه است که برای جلب توجه و دریافت اظهارات دلبرانه و همچنین نمایش شخصیت یک زن اندیشمند! و مورد توجه دیگر بزرگ مردان! در اینجا، با نامها و ادا و اطوار زنانه و مدرن کامنت میدهد، آنوقت شما چه پاسخی دارید بدهید؟ و یا اینکه، همو کسی ست که برای گم نکردن خود واقعی اش و همچنین نمایش نفرت از ظاهر مردانه اش، هر از گاهی هم با نامهای مردانه و عامیانه اظهار نظر میکند، آنوقت چه پاسخی دارید؟
هزاران حیف که امثال شما نابغه های مجازی، با شخصیتی هزار توی تو در تو، در دنیای واقعی کشف نشده اید!
آیا بهتر نبود در متن زیبای تعاریف شخصیت ها! از من نامی برده نمیشد؟ تا اینکه دیده نشوم؟
تک چرخ زدن جسارت میخواهد و دلی نترس که از امثال شما بر نمی آید. پس، آیا بهتر نیست بجای متلک انداختن، اگر در توانتان است شما هم خودی نشان دهید و یا اینکه در نبود مرام تشویق یا همراهی، حداقل زبان به کام گرفته و در کنار جاده فقط به تماشا بنشینید؟
یادش بخیر! در دوران نوجوانی جلوی دخترهای محله تک چرخ میزدم، حتی سر پیچ ها. از این بابت خوشحالم که هنوز میتوانم خودی نشان دهم و مورد توجه تک ستارۀ زن! در این سایت باشم و او کسی نیست بجز ” آنیتا”.
جملۀ پایانی شما را باید اینگونه تغییر دهم:
بله اینجا چند نفر هستند که با نامهای گوناگون و البته هم زمان می نویسند و یکی از آنها هم من ( آنیتا) هستم.
ایّام به کام
آنارشیست، با این واکنشی که نشان دادی، دقیقاً همان که آنیتا در بارهٔ شما گفته را مهر و امضأ کردی.
تابلو ! تابلو چی شد ؟ تونستی از نوری زاد تابلو تلکه کنی ؟ البته هرج و مرج طلب ( آنارشیست ) لقب بسیار نیکی برایت هست !
سلام آنیتا جون. چرا اسم خانباجی الهه ب توپول موپول رو از قلم انداختی عزیز دل مادر؟ خدا ایشالله حفظت کنه مادرجون.
احسنتِ! احسنتِ! جُمعت فيكِ الاضدادُ!،چه سپر قشنگی! ما به الاختلاف ها با “اگر و مگر” شدند مابه الاتحادها! احسنتِ احسنتِ!،مثل اینکه انتخابات نزدیک است و ضربان بالا رفته است!
تا منافق که از اتحاد هم وطنان مغموم و افسرده است کور شود ! آخوند نگران نباش حتما امثال شما رای می آورد !! ببخشید نصب خواهد شد !
————-
آشنای گرامی
مهرداد گرامی
مزدک گرامی
امید گرامی
ناشناس گرامی
و….. همه ی تندنویسان به سیدمرتضی
خواهش می کنم:
با سیدمرتضی مهربان باشید!
نه تنها بخاطر ایرانی بودنش
نه تنها بخاطر انسان بودنش
بل که بخاطر مخالف بودنش
سپاس
.
آقای نوریزاد ، سید مرتضی فقط یک مخالف ساده نیست بلکه سرباز گمنام و وفادار و مزد بگیر نظام است ، چه بسا بانام جعلی سید مرتضی تا من و شما و هر جنبنده منتقد و مخالفی را در این سایت ارشاد !! بکند : با تندی و تحقیر و فضل فروشی و اتهام وطن فروشی و هر ترفند دیگری که بتواند . او فقط یک مخالف نیست بلکه موید و موافق اعدامها و جوان کشی ها ، حبسها، ستمهائی که بر پدران و مادران داغدار ایران رفته ، غارت بزرگ سفره مردم و هزاران جنایتیست که هرروز در گوشه ای از خاک ما روی میدهد . متاسفم آقای نوریزاد نمی توانم و نمی خواهم با او مهربان باشم . اما شما می توانیدکمی با مزدک مهربان باشید که برای ستم های خارج از تحمل رژیم ، در برابر سید مرتضی می ایستد . مگر او نماد و نماینده و رونوشتی از بقیه آخوندهای حکومت نیست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ترحم بر پلنگ تیز دندان چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پیشتر هم مشخص بود که شما آنیتای خوب، باهوش و اهل دقت نظر هستید. مهم این است که تک تک این توصیف ها، زاده ی خلاقیت آنیتاست و از منابع کپی نشده است. آیا عقلانیت مدنی را بر پایه ای جز خلاقیت برآمده از فردانیت، می توان بنا نهاد؟ البته که خلاقیت به همراه انسانیت. آنیتای انسان و خلاق ما به زنان و مردان نشان می دهد که هیچ برتریی وجود ندارد جز در مسئولیت داشتن نسبت به دیگران و چنین مسئولیتی، جز با انسانیت و خلاقیت تحقق نمی یابد. بانوی فرهیخته ی ایران زمین دوستت دارم.
اخبار: این دومی پس از کاشت دو اصله نهال: عدهای سوداگر به جان جنگلها و منابع کشور میافتند.
مش قاسم: اینجوری خدا تو سر یکی میزنه. هم عملش رو کوچیک میکنه هم دستور زبون فارسیشو فقیر میکنه. دو اصله درخت بعد ۳۰ سال؟ عدهای سوداگر به جان جنگلها و منابع کشور میافتند؟ میافتند؟؟؟!!!
به همه دوستان محترم پیشنهاد میکنم که حتما کامنت آقای « امیر پاکدل » را (ذیل همین پست آقای نوری زاد) بخوانند که در آن ایشان مانیفستی ارائه داده اند که حاوی 20 دستور ویژه ! از جانب آقای سید محمد خاتمی است به هنگام رهبرشدن ایشان ! ، تا ببینید که جمهوری اسلامی ما را به کدامین دره انحطاط افکنده است
در میان این دستورات ویژه ! ، به دستور ویژه ! شماره 14 ایشان که در مورد حجاب است ، لطفا عنایت ویژه ای مبذول بفرمایید.
ذاکر امام حسین: سلام می کنم به اسمت نه به خودت نوری زاد ما عاشقان ولایت خون و جان و مال مون با اسم سیدعلی معنا پیدا می کنه اگه یه روز این ارتباط قطع بشه انگار ارتباط کهکشانها قطع شده یه بار در تاریخ این فرصت به شیعه داده شده که بیاد بالا و بدرخشه تو این وسط چکاره ای که هی می پرسی رهبر باید بازای مسئولیت هایی که داره پاسخگو باشه تو رو سنه نه ما رهبری رو قبول داریم که فراتر از قانون باشه اگه رهبر در حصار قانون قرار بگیره که دیگه رهبر نیست نامرد این حرفا چیه می ندازی تو دهن مردم مثل این می مونه که یکی بیاد به پیغمبر و خدا بگه جوابگو باش اصلا پیغمبر و خدا و سیدعلی خامنه ای خودشون قانونگزارن فراتر از قانون اند تاحالا اجازه دادیم راحت زندگی کنی نذار این آخر عمری مثل بعضی یا نصفه نیمه ات کنیم چند سالته شصت و پنج سال چند سال دیگه می خوای زنده باشی ده سال خب خفه خون بگیر کاری به ماها و سیدعلی ما نداشته باش
———————————————————
دوست گرامی ام، خود خدا و پیغمبر و امامان هم اگر تابع قانونی که خودشان وضع کرده اند نباشند، محکوم و مطرود اند. مگر می شود قانون وضع کنیم که: دزدی و برداشتن بی اجازه ی پول مردم جرم است و خودمان به این قانون عمل نکنیم و نان از گلوی مردم خودمان ببریم و بدهیم جاهای دیگر برای شیعه گستری احمقانه؟ دوست من، رهبر و مولای شما باید پاسخگو باشد. و اگر تا کنون نبوده به این معناست که وی جرآت نمی کند پاسخگو باشد از فرط خطا . ایشان حتما در پیشگاه تاریخ و مردم ایران و مردم منطقه محکوم است. حالا منتظر باشید تا مجامع بین المللی اسم ایران و اسم رهبر را در فجایع سوریه و عراق به عنوان جنایتگار جنگی تصویب کنند و بابتش نسل های ما را گرفتار یک بدهی هنگفت سالانه به سوری ها و عراقی ها و یمنی ها و نیجریه ای ها و افغانستانی ها و بحرینی ها و فلسطینی ها بکنند. لبنانی ها را که پیشاپیش پرداخته ایم.
اگر اینقدر عاشق امام حسین هستید، به همراهی رهبرتان و دار و دسته اش و تمامی آخوند ها ، ملاها سپاهیان، هجرت نمایید و در جوار حرم امام حسینتان زندگی کنید تا در گورستان دارالسلام دفن شوید و به سعادت ابدی برسید، باور کنید اگر این کار را بکنید ، ما هم برایتان دعا میکنیم! حاضریم برای خشنودی دل شما به ظاهر برای شوربختی خودمان هم در فراق شما گریه کنیم!
ایران هیچ نسبتی با ///// و دار و دسته شان ندارد، این چهارتا سیدی هم که به خطا در ایران به دنیا آمده اند و کشور را به فنا داده اند تبار ایرانی و ///// ندارند، شماها هم ندارید ، چرا که اگر داشتید،دیدن یک کشور ویران شده و به خاک و خون کشیده شده غرق در خشکسالی و اعتیاد و بیکاری و فحشا که جوانان و اندیشمندانشان را یا در گور خاوران کرده اند و یا در گور غربت که دیگر عینک نمی خواهد! کافیست سر چهار راه بایستی و کودکان دست فروش را بنگری ، اگر عشق ولایت چشمانت را کور نکرده باشد!
بچسبید به مقتدا و رهبرتان که معلم بی واسطه سعید طوسی ها بوده است، شاید شما را هم /////
رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است
اصل صد و هفتم (107) قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران:
“پس از مرجع عالیقدر تقلید و هبر کبیر انقلاب جهانی اسلام و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت آیتاللهالعظمی امام خمینی “قدس سرهالشریف” که از طرف اکثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبری شناخته و پذیرفته شدند، تعیین رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است. خبرگان رهبری درباره همه فقهاء واجد شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصد و نهم بررسی و مشورت میکنند هر گاه یکی از آنان را اعلم به احکام و موضوعات فقهی یا مساإل سیاسی و اجتماعی یا دارای مقبولیت عامه یا واجد برجستگی خاص در یکی از صفات مذکور در اصل یکصد و نهم تشخیص دهند او را به رهبری انتخاب میکنند و در غیر این صورت یکی از آنان را به عنوان رهبر انتخاب و معرفی مینمایند. رهبر منتخب خبرگان، ولایت امر و همه مسوولیتهای ناشی از آن را بر عهده خواهد داشت. رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است “
افرین بر شما این همان چیزی است که آمریکا میخواهد. سنی هم در جای دیگد بالا کشیده شده است. و شما تا آخرین قطره های نفت با هم می جنگید. نفت ارزان و سرمایه ها ومغز ها را بطرف آنها میرانید و اسلحه میخرید و بد بختی جهالت بیماری و فقر را برای خود نگه میدارید.
سید مرتضی
11:57 ب.ظ / مارس 7, 2017
من دفاعی از سعید طوسی یا هر متهم دیگری ندارم ،بلحاظ قضائی ،مادام که اتهامی در دادگاه به اقرار یا بینه و سند و مدرک اثبات نشود اصل بر برائت اشخاص است
اینکه کسانی ادعای آسیب کرده باشند و چیزهایی گفته باشند دلیل اثبات جرم مدعی علیه نیست ،همیشه در دعاوی قضائی یک یا چند شاکی وجود دارد و یک یا چند مدعا علیه یا متهم ،اینجا اتهاماتی مطرح شده و شکایاتی ،صرف اینکه رسانه ها و خصوصا رسانه های مخالف نظام چیزی را تبلیغ و تکرار و تلقین کنند اثبات یک اتهام را نمی کند ،باید صبر کرد که نتیجه دادگاه و بررسی و تحقیق قضائی چیست
————————————————————
این قاعده فوق الذکر از نظر جناب سید مرتضی فقط یک استثنا دارد که همان اعدام شدگان سال 67 می باشند که اتهامات وارده به منظور قتل و عام انها نه نیازی به دادگاه صالح و بینه و سند و وکیل مدافع و اینجور چیزها داشته و نه ایتکه اساسا نیازی به صدور حکم محکومیت -حتی در شکل و شمایل نمایشی ان- داشته و باز اینگونه توسط این مجتهد گرامی از ان دفاع می شود.
گفتگوی محمد نوری زاد با رادیو فرهنگ
http://radiofarhang.nu/radio/2015-02-18-11-38-05/item/5873-%DA%AF%D9%81%D8%AA-%D9%88-%D8%B4%D9%86%D9%88%D8%AF-%D8%B1%D8%A7%D8%AF%D9%8A%D9%88-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%86%D9%88%D8%B1%D9%8A%D8%B2%D8%A7%D8%AF-%D9%87%D9%86%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF-%D9%88-%D9%81%D8%B9%D8%A7%D9%84-%D9%85%D8%AF%D9%86%D9%89-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AF-%D9%86%D9%85%D8%A7%D9%8A%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%AE%D8%B7-%D8%AE%D8%B7%D9%89-%D9%87%D8%A7%D9%8A%D9%85
شاید مهمترین دلیلی که موجب میشه دانمارکیها خودشون رو خوشبخت احساس کنند، وجود امنیت
اجتماعی و فردی باشه. آموزش از سطوح ابتدائی تا دانشگاهی، بهداشت و درمان، مجانیه (بجز خدمات
دندانپزشکی که از سنّ ۱۸ سالگی، به عهده بیماره).
دولت به هر خانوادهای به ازای هر فرزندی، تا سنّ ۱۸ سالگی، ماهانه حدود ۵۵۰ تا ۱۴۰۰ کرون،
یعنی معادل ۳۰۰،۰۰۰ تا ۷۷۰،۰۰۰ تومان در ماه پرداخت میکنه. همه شهروندان بدون درنظر گرفتن
سطح درامد، پس از رسیدن به سنّ بازنشستگی، از حقوق ثابت بازنشستگی برخوردار میشند. افراد
بازنشستهای که اندوخته و پس اندازِ زیادی ندارند، از مزایای دیگری هم بهره مند میشند، به عنوان مثال
سمعک گوش، هزینه عینک، دارو و سرویس هایی از این گونه. ضمناً استفاده از وسائل نقلیه عمومی
مثل قطار، اتوبوس و مترو، و بازدید از موز هها و نمایشگاهها برای بازنشستهها نصف قیمته.
مهمترین مسالهای که سبب میشه سیستم و قوانین موجود، خوب و موفق عمل کنه، اعتماد متقابل بین
دولت و شهروندانه. از آنجائیکه اصلیترین درامد دولت از مالیات بر درآمده، برای دولت اهمیت زیادی داره
که این مالیاتها بدرستی و عادلانه به دولت پرداخت بشه. دریافت مالیات از کسانی که در استخدام
ادارات دولتی و یا شرکتهای خصوصی اند بسیار آسونه، چون میزان درامد ماه هانه آنها به اداره مالیات
گزارش میشه و مطابق آن مالیات برداشته میشه. ولی برای کسانی که شرکت و یا کارگاه و یا تجارت
خصوصی دارند و یا در بخش خدمات و سرویس هستند، مثلا آرایشگری، تاکسیرانی تعلیم رانندگی و
غیره، دولت کنترل کاملی بر درآمد آنها نداره و اونها در آمد سالانه خودشون رو به اداره مالیات گزارش
میدند. همین اعتمادِ سیستم به شهروندان، بعد از به اصطلاح گلوبالیزه یا جهانی شدن راه را برای
سوداگران و کلاه بردارن جهانی از چنین کشور هایی باز کرد. سال گذشته مسئولین بانکی و مالیاتی
انگلستان، به اطلاع اداره مالیات دانمارک رساندند، که آنجا چه خبر است و چه نشسته اید که یک
انگلیسی هندی الاصل، که شرکتی در دوبی دارد، مبلغ هنگفتی از اداره مالیات دانمارک کلاهبرداری کرده.
با کنترل مامورین اداره مالیات، متوجه شدند که فردی بنام “سانجی شاه” براحتی با استفاده از قوانین
مالیاتی کشور دانمارک، با گزارشی دروغین، حدود ۶،۵ میلیارد کرون، یعنی معادل ۳۶۰۰ میلیارد تومان، از
اداره مالیات کشور دانمارک دریافت کرده و از آنجائیکه دولت دانمارک و کشور امارات، قرار داد مبادله مجرمین
ندارند، داره براحتی با پولِ مالیات دهندهگان دانمارکی توی دبی زندگی شاه هانهای رو میگذرونه!!
همون طوریکه در بالا اشاره شد، هزینه بهداشت و درمان بر عهده دولته، بنابر این دولت تلاش میکنه با برنامه های
آموزشی، فرهنگی و اجتماعی، سطح آگاهی و فهم مردم را بالا ببره که این خود موجب کاهش تعداد بیماران و کمتر
شدن هزینه دولت میشه. مثلا با ساختن برنامههای متنوع تلویزیونی و آموزشی در مدارس در مورد مضرات
دخانیات و الکل و بالا بردن قیمت سیگار، سعی میشه تا جوانها قدرت خرید این کالاها رو نداشته باشند.
به طور کلی سیستم، موفق و کارامد عمل میکنه، چون دولت و مردم، خودشون رو در مقابلِ هم نمیبینند، بلکه
در بسیاری از موارد، منافع شون در هم گره خورده و نفع یکی به ضرر دیگری تموم نمیشه.
به دلیل نزدیک شدن انتخابات در ایران، دفعه بعد در ارتباط با سیستم پارلمانی و انتخابات در دانمارک خواهم نوشت
ممنونم از اینکه واسه خوندن این نوشته وقت گذاشتید.
جناب بهرنگ بادرود به شما و سپاس ازاطلاعاتی که داده اید و بعدا خواهید داد .همانطور که میدانید جهان تشکیل شده از اضداد ! مثلا سیاهی و سپیدی . اندوه وشادی . روز وشب .حالا تمام مسایلی که در مورد دانمارک گفته اید را بر عکس کنید تازه میشود ایران . باز هم سپاس
رئیس/* شورای/* شهر تهران گفت: دادستانی اعلام کرده است که موضوع دریافت املاک توسط هیچ یک از اعضای شورای شهر تهران صحت نداشته است و ۴۰ نفر دیگر که از آنها در این گزارش نام برده شده بود، ارتباطی با این موضوع نداشته و اسمشان بیخود مطرح شده است.
مش قاسم: قربون زبون فارسی و مثل های بی مثال اون: به روباه گفتن کو شاهدت گفت دمبم. رئیس/* شورای/* شهر میگه شاهدش دادنستانی ه!
…«باری! چون من از تکیه کلامها شناختمت و فهمیدم که قهر با فاشیست ها و بعد آقای فلان خواندن آنها همه بازی بود ،گناهم این بود که بجای پاسخ نقد به ایدئولوژی خواندن مصدق و گزافه گوئی در باره تاریخ یک انقلاب و رهبریت آن ،چنین طعن آلود دوباره عقده گشائی کرده و باز تاملات اخلاقی را کنار بگذاری آقای “این منم چهار سال درس خوانده طاووس علیین شده”؟! من اینجا راجع به هرچه خواستم می نویسم،حالا شما خیال میکنی کی هستی که راجع به صدر تا ذیل معارف بشری و فلسفه شرق و غرب مینویسی و متوقع هستی دائم نوازشت کنند و نقدت نکنند؟».
نقل از کامنت سیدمرتضا در پاسخ به فرهنگ حافظ در پست «بر مزار مصدق..»
سیدمرتضای گرامی
نوشته ات را خواندم. از بند آخر اینگونه دریافتم که نویسنده ی محترم نوشته ی فوق را، بنده یعنی علی1 فرض کرده و بر سر او کوبیده اید. این نوشته را من ننوشته ام نازنین. معمولا در باره مسائل معاصر نظر نمی دهم و همین نشانه مناسبی است که تفاوت نگاه نویسنده ی محترم نوشته ی فوق با نوشته های ناچیز بنده را بدانید. چند روزی بود که مراسم بله برون و عقد پسرم و نیز دخترم(پسر 22 ساله و دختر 23ساله) بود و اینجا فرصت نکردم سر بزنم که در ادامه سعی می کنم حضور بیشتری داشته باشم و مطالبی را بفرستم.
صرف نظر از اختلاف نظر شما و فرهنگ حافظ گرامی و بدون اینکه در باره محتوای نوشته ایشان و شما،داوری کنم، می خواهم بگویم جداً به قلم فرهنگ حافظ گرامی غبطه خوردم و می خورم. به ادبیات فخیم و بیان روشن و کلمات وزینش. شما را هم که از قبل می شناسیم و از پرکاری تان همواره حیرت کرده ام و آفرین گفته ام. نه بخاطر خشنودی شما بل بخاطر حس خوبی که از بیان امتیازات دیگران، نصیب روان خودم می شود. فضیلت های دیگران را همواره جلو چشمم می آورم، شاید در جانم ته نشین شود و ملکه ذهن و رفتارم گردد. غبطه می خورم به پرکاری تان و امیدوارم همواره فعال و پر انرژی بمانید. نیز برای فرهنگ حافظ گرامی آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم شمار نویسندگان محترمی چون ایشان در این سایت افزایش یابد.
سیدمرتضای گرامی از من دیگر پرخاش نخواهید شنید چون هرچه پرخاش می کردم، بیشتر در چشم خواننده، ضعیف تر جلوه می کردم. از شما چه پنهان که نه آدم خیلی آرامی ام و نه آدمی عصبی و درگیر. بحاث هستم ولی فحاش نیستم.شاید غرا و آتشین بحث می کنم ولی به قول شما چوب دور سرچرخاندنم(در کامنت های پیشین) تنها یک ژست است به منظور اینکه در امان بمانم از تندگویی دیگران. خیال تان راحت که چوبم را شکسته ام. چند بار در گذشته در پاسخ به تندگویان، تندگویی کردم که هر وقت به یادش می افتم، شرم عذابم می دهد. بخصوص که یک بار مازیار نوشت، علی1 کم درشتی نکرده است که جانم را آتش زد چون وقتی دوست مرا درشت گو بداند، حتما مغبونم.
پایان نوشت: مثل اینکه این نوشته کنونی ام هنوز به پایان نرسیده، گونه ای شکست نفسی نافرم و مضحک را هم در خود دارد که به این وسیله و با این بیان علیه اش موضع می گیرم.
جناب « علی » گرامی
با درود
از ورود به موقع و توضیحات جامع تان در مرتفع ساختن شبهه و تشویش از خاطر آقای سید مرتضی ، بسیار سپاسگزارم
ساقیا لطف نمودی قدحت پر می باد **** که به تدبیر تو تشویش خمار آخر شد
و البته پیداست که مصرع دوم شعر با مناسبتی تام ، اشاره به ایشان ( سید مرتضی) دارد
سخن ها دارم در باره این « مشتبه شدن امر» در این مورد خاص، اما به حکمِ * هر سخن جایی و هر نکته زمانی دارد ، به خود میگویم :
شرح این هجران و این خون جگر *** این زمان بگذار تا وقت دگر
در خاتمه ، مهر والایتان را پاس میدارم و از بزرگواری و اظهار لطف و محبتی که به این رهی نمودید بسی سپاسمندم
سرافراز باشید. درود بر شما
با درود به جناب علی1 : و پوزش از مداخله در گفتارتان به مسائلی میپردازم . شیخ ! مرتضی زمان زیادیست که به نیت خوانی افتاده و چون بنا به گفته خودش که هنوز اثبات نشده ! یک روحانی قم نشین هست و میگوید که به درجه اجتهاد رسیده واین موضوع هم اثبات نشده ! وما با فرض صحت گفتار ایشان برایش کامنت میگذاریم ایشان از اشخاصی است که مدعی دوستی با جناب نوری زاد است ولی به هیبچ عنوان حاظر به رویارویی با عزیز دل مان نیست
جهت اطلاع بنده کامنتی برای جناب نوری زاد نوشتم که با اجازه از شما آن را اینجا ذکر میکنم
با درود به نوری زاد عزیز: جناب نوری زاد ازحظورتان سوالی داشتم اگر فرض کنیم که در جمعی که با حضور جنابعالی فردی مرا به کذب گویی و دروغ گویی متهم کند واکنش شما چه خواهد بود ؟ در صورتی که باز وی بر دروغ گویی بنده اصرار کند و من پاسخ نگویم واکنش شما چیست ؟ در سایتی که جناب عالی صاحب آن هستید و میزبان ما و جمع شدن ما برای این است که از جور و ستم آخوند جماعت به این سایت پناه آورده ایم که اولا به درد دل یکدیگر گوش کنیم و ثانیا اگر راه کاری به ذهن کسی رسید با دیگران به اشتراک بگذاریم که به نتیجه مطلوب برسیم و همانطور که شاهد هستید طی این سالها افراد مختلفی هم بنا به دلایل معلوم ! به این سایت می آیند و پارازیت ول میکنند و پس از مدتی مانند کف روی آب محو میشوند در بین این افراد بسیار متشخص فردی است که خود را سید مرتضی نام گذاشته و مدعی اجتهاد هست و باز مدعی هست که بنا به وظیفه شرعی و به خاطر خدا ! به این سایت می آید و وقت بسیار گرانبهایش را که برای پاسخ گویی به سائلین وافرادی که جمهوری آخوندی را زیر سوال میبرند صرف میکند بسیار جالب است که این ( میسیونر ) اسلامی در هرچه دلش خواست دخالت میکند ولی امان از اینکه وارد بحث بین وی ویک کامنت گذار شویم فریاد و فغانش به آسمان بلند میشود که ( به شما چی ) و چرا فضولی میکنید که ضرب المثل رطب خورده را تداعی میکند و من این شخص را از زمانی که با خانم شیرین روشن و بحث قوقولی قوقو وآن خروس کذایی زیر نظر گرفتم و بارهای بار با وی را با دلایل علمی مفتضح کردم و ایشان به سنگر ایمان کور کورانه و مغلطه پناه برد و برای من بسیار جالب بود که فردی این شخصیت سید بودن را ازخود بشناساند و با فیلتر شکن به این سایت بیاید و اصلا نخواهد که با صاجب این سایت دیدار مختصری بکند تا این که اعلام کرد برای مداوای دندان به تهران آمده که من از وی سوال کردم چرا از این فرصت استفاده نکرد که با نوری زاد دیدار کند که چشمتان روز بد نبیند ما که تا بحال مهرداد گرامی بودیم شدیم شمربن ذلحوشن و خصم ایشان . باری گذشت و گذشت تا اینکه به یکی از کامنت گذاران به دروغ خود را منتقد رهبر قانونی معرفی کرد غافل ازاینکه دیگران هم ناظر کامنت ها هستند و به قول معروف خدا با ماست ! وایشان رسوا شد ! جناب نوری زاد متاسفم که فردی که خود را مجتهد اعلام میکند و با این صراحت دروغ و کذب میگوید و زمانی که دستش را رو میکنیم به سکوت پناه میبرد و بعد از چند وقت به هرکس که خواست بهتان میزند و اتهام وارد میکند و خود را دوست نوری زاد میخواند ازطول کلام پوزش میطلبم و منتظر نظر ارزشمندتان هستم .با احترام .
………………………………..
مهرداد گرامی
کلی از انرژی شما در همین نوشته مصروف هیجان های فردی شده که اصلا می توانست نباشد. حیف این همه تلاطم و تکاپوی درونی نیست برای در افتادن با یک مخالف؟ بجای این همه حرص خوردن، همین پتانسیل را صرف نقد اندیشه ی سیدمرتضی بکنید و از گردونه ی عصبیت و کنایه و به جلز و ولز انداختن طرف بیرون بزنید. سیدمرتضی نباشد هزارتای دیگر. نشانه ی رشد هر یک از ما، ابراز ادب و مدارا و صبوری و فرو خوردن خشم در تلخ ترین لحظه های ممکن است. صمیمانه می گویم: من شیوه ی دوست خوبمان علی1 را در نقد باورهای سیدمرتضی پسندیده تر می دانم. شما سابقا همین کار را می کردید. چند وقتی است که قلم شما آب و روغن قاطی کرده و هیجان زده شده است. ما همان مهرداد منتقد و نافذ سابق خودمان را می خواهیم.
فدای شما
.
با درود به جناب نوری زاد و سپاس و اعتذار ار وجود شریف . جناب نوریزاد در اوایل انقلاب یکی ازآشنایان بسیار نزدیک من که استاد ریاضیات دانشکده ملی(شهید بهشتی ) بود با خنده این اتفاق را که شاهد بود برایمان تعریف میکرد که از خیابان سلطنت آباد (پاسداران فعلی ) با تفاق یکی دیگر ازاساتیددیگر با اتوبوس واحد ایاب و ذهاب میکردند که در بین راه آخوندی سوار اتوبوس شد و مسافرین کم کم البته بصورت نجوا شروع کردند به گلایه از حکومت و ذکر دلایل که این مشکلات را میبینند و کاری ازدستشان ساخته نیست و آخوند مورد بحث هم برای اینکه کم نیاورد شروع کرد به تایید حرف های مردم که بله من هم میدانم که مشکلاتی هست و مردم در عسر و حرج هستند و باید تحمل کنند و کم کم شروع کرد به انتقاد که به ناگاه همکار آشنای ما شروع به داد و فریاد کرد که مرد نا حسابی تو که آخوند هستی چرا ضد انقلاب شدی و مخالف حکومت و چنین وچنان و گفت من الان حقت را کف دستت میگذارم و من (آن آشنا )که حاج و واج مانده بودم که این حرکات یعنی چه و این دوست ما حزب الهی شده و ما خبر نداشتیم و چرا به این آخونده گیر داده که به ناگاه آن استاد شروع به ضرب و شتم آخوند کرد که مردک بی … چیز ! لباس روحانیت پوشیده ای و بر علیه حکومت هستی و به آقای خمینی توهین میکنی ؟ به طوری که آخوند بینوا را از اتوبوس به داخل خیابان پرت کرد و گفت حق توی ضد انقلاب همین است برو خدا را شکر کن که نکشتمت وندادمت به کمیته ! و من که حاج و واج مانده بودم سرم به دوران افتاد و گفتم فلانی تو اینجور بودی و ما خبر نداشتیم . از کی حزب الهی شدی که آن استاد گفت این پرت وپلا ها چیه که میگی کدوم حزب کدوم کشک ! به من و مردم که از ترس جیک نمیزدند گفت بابا من از دست آخوند جماعت خیلی شکارم و دلم میخواست یک جوری یک آخوند رو کتک بزنم که خدا خواست این بدبخت وسیله شد که من به آرزوم برسم خودش حرف های ضد انقلابی زد و من هم فرصت طلبی کردم و حقش رو کف دستش گذاشتم . حلا حکایت سید مرتضی هست که بالاخره آخونده و از حکومت هم تا جان داره دفاع میکنه اگر گزک به دست بده همین آش هست و همین کاسه در ضمن سواتش خیلی بالا رفته و مینویسه آش شله غلمکار ( شله قلمکار ) صحیح است . با سپاس .
مهرداد گرامی
سلام بر شما. من فدای عقل طبیعی شما بروم. در باره مناسبات شما و سیدمرتضای گرامی، نمی توان نظری بدهم که درست باشد چون این مناسبات حول محور موضوعی نیست که بیش از حد شخصی نباشد یا من توان درک مفاد مباحثات فیمابین را ندارم.
علی گرامی
با سلام به شما و تشکر از توضیحات و رفع ابهامی که کردید ،ضمن عرض تبریک بجهت توفیق در امر تزویج فرزندانتان و آرزوی بهروزی و نیک انجامی برای آنان و شما ،از اینکه باشتباه پاسخ برخی طعن های نامربوط نویسنده مورد اشاره را بشما متوجه کردم عذرخواهی می کنم و عرض می کنم سخن ابتدایی من در مواجهه با کامنت گذار مورد اشاره ،تنها نقدی بود به ماجرای “ایدئولوژی” خواندن شخصیت ملی مردم ایران مرحوم دکتر محمد مصدق ،و این ادعا که انقلاب اسلامی مردم ایران برهبری مرحوم آیت الله خمینی بدون وجود برخی شخصیت های ملی امکان ظفر و پیروزی نداشت ، که بعد بجای پاسخگوئی به این دو نقد از سوی مدعی ،مواجه شدم با طعن و سرزنش و برخی تهمت های بی اساس ،که پاسخی گفتم بتلقی اینکه شما بودید ،در ادامه هم دیدم این بنده خدا ظاهرا بیش از آنکه در فضای بحث محتوائی و پاسخگوئی به نقد ها باشد ،در صدد طعن و ریشخند و عقده گشائی و مچ گیری و خروج از اخلاقیات در قالب تزیین الفاظ و صرف وقت برای زیر و زبر کلمات است ،که دیگر او را بحال خود رها کردم ،مجددا از اینکه پاسخ برخی طعن ها اشتباها متوجه شما شد پوزش می خواهم.
موفق باشید
———-
آقا سیدمرتضی تنها تنها؟ من و دوستان این سایت نیز به علی گرامی تبریک می گوییم برای ازدواج نور چشمشان. تا باشد از این خبرهای نیک.
بهروزی شان را آرزومندیم
با احترام
.
ممنون سیدمرتضا. تشکر از شما و جناب نوری زاد عزیز. آره مثل اینکه همانطور که خودم از روی سادگی طبیعی، خیلی زود ازدواج کردم(17سالگی) و آه و ناله مزدوجین را ناشنیده گرفتم و اهمیت ندادم، اولاد هم رویه و راه پدر را ادامه دادند با اینکه پدر به آزادی مطلق باور دارد!
سیدمرتضای گرامی خطا امری طبیعی است و شما نیت بدی نداشته اید در بیان آن مطالب. شما انسانی زحمت کش و تلاشگر هستید و از این جهت تاج سر من هستید. کاش می توانستم از شما چنین خصیصه ای را بیاموزم و در خود پرورش دهم. سیدمرتضای گرامی اصلا مهم نیست که شما در چه ساعاتی به نوشتن این مطالب مشغول هستید، مهم این است که حتی اگر به ازای هر دقیقه ی این ساعات، مبلغیی انبوه به امثال من بدهند،نمی توانیم با این توان و نشاط بنویسیم. گیرم کل کار و موظفی شما همین پاسخ به شبهات باشد و گیرم (طبق ظن مخالفان) شما برای نوشتن حمایت مالی می شوید. آیا می توان این همه پاسخ داد و نوشت و همچنان نشاط داشت؟ من که تصور نمی کنم و از این لحاظ شک ندارم شما واجد خصیصه ای هستید که شایسته ی احترام بسیار است. بنابرین معلوم است که اجر شما همان معنویتی است که در دل جستجو می کنید. مبارکتان باد. داستان«اعتیاد به اینترنت» را که سال گذشته به شما نسبت دادم و در ذهن مبارک تان مانده، به حساب حماقت من بگذارید و عفوم کنید. دیگر از این خطاها نخواهم کرد نسبت به هیچ کس. باور یافته ام که اخلاق یا نیست یا مطلق است. پس کار ضد اخلاقی پیشینم را عفو کنید اگر ممکن است.
علی گرامی
بقول استاد فقیه مرحومم آیت الله منتظری قدس سره :بر گذشته ها صلوات،شما با چنین تحول و ملایمتی انسانی بر من منت دارید ،شما نیز تندی های متقابل مرا عفو کنید.
موفق باشید
درود بر نوریزاد ادیب و یاران و هم میهنان گرامی تر از جان
اندر کاربرد واژهُ «وطن فروش» در این اندیشکده (منهای این حقیر البته)
افراد محترمی که روزانه حداقل ۱۷ بار، و اگر تعداد گاه بگاه نمازهای شب، میّت، لیلت القدر، جعفر طیار، دفع جّن و سایرانواع نمازهای مختلف رایج را درنظربگیریم روزی ۲۰ بار بهدف سجده پیشانی بر روی خشتی از خاک عراق مینهند، عزیزانی که آرزو دارند و وصیت میکنند که بعد از ارتحال پیکرشان در خاک عراق و یا سوریه به خاک سپرده شود. آنانی که از هرچند سال چندین تُن زر و سیم محموله های گرانبها با ارزش های نجومی که بدون کوچکترین کسب رضایت از صاحبان برحق و مظلوم آنان با گوشخراشترین قشقرق و هیاهو دو دستی به عراق تسلیم میکنند که شاید درآیندهُ نزدیک مزار خودشان در زمینهای ۶ قصبه (شهر مانند) عراق و سوریه را نیز از راه دور و درتلُلوع نورافکن های ساخت جنرال الکتریک امریکا و سد البته اهدایی حکومت اسلامی ایران که با هزاران خدعه، حیله و زد و بند از سر سفره میلیونها زحمتکش این مرز و بوم بتاراج برده اند نور فشانی کند. خوب!! سد البته الله نیزاین کوشش های جهان وطنان را که جهدی خیره کننده و بینهایت گرانقیمت نموده اند که در جوار معصومین بخاک سپرده شوند مدّ نظر خواهد گرفت و بهنگام مجازات برای جنایاتی که در طول زندگی پرفتوح …..(۵ نقطه از مش قاسم هست) آنان تخفیف عظیمی برایشان «بدون شّک» منظور خواهد داشت که نباید در مورد میهن و وطن و سرزمین ایران گفتگو کنند. ضمن اینکه انسان وطن فروشی مثل بنده میهنم را میفروشم ولی باور بفرمایید بهای بسیارشگفتآوری بر روی آن نهاده ام بطوری که به هنگام محاسبه قیمت چندین عدد صفر از سمت راست ماشین حساب بر زمین میریزد. و با کمال حزن باید عرض کنم که تعداد نه چندان اندک باصطلاح ایرانیان نه فقط مام میهن را تقدیم اراذل بیگانه میکنند (به خانه های عفاف در مشهد مقدس نگاهی بیاندازید) بلکه به هنگام تحویل کالا کلّی طلا و نقره و پول نقد نیزبا گریه زاری واظهارعجز و بندگی تقدیم «دریافت کننده گان» مام میهن مینمایند
۲- چه اجباری و یا استدلالی باعث میشود که خودتان را نیز گول بزنید؟ در کجای اسلام، اعم از قران، سیرة و حدیث شما واژه ای به اسم وطن و یا میهن دیده اید؟ اسلام تحت هیچ شرایطی مرزهای سیاسی و جغرافیایی را قبول ندارد
مگر نه اینکه اسلام تمامی سطح زمین «از شرق تا غرب» را به ۲ بخش تقسیم کرده است، دارالاسلام و دارالحرب.
ایران بعنوان یک سرزمین و دارای مرزهای سیاسی و شناخته شده از طرف تمامی جوامع بین المللی بکدام یک از این « دارال……دارال» تعلق دارد؟
به کی به کی قسم بی اندازه دلم میخواست دراین عید نوروز باستانی و سر چشمهُ سرور، شادابی، نشاط و درجوار هم بودن، پایکوبان به جمعتان می پیوستم ، ولی افسوس! البته اینجا هم جمع موجود ما با تمام توان نوروز را تاج سر خود مینماییم ولی پنداری رایحه سرزمین ایران آکنده از عطرگلهای سفید «نوروزی» ( White Daffodil) و مهمتر ازهمه گل روی ایرانیان (وسد البته هم میهنان تاجیک و آزرآبادگان شمالی)، فقط این سه ترکیب نوروز را با فرّ وشکوهی که در خور آن هست جلوه میدهد
فدای همتون بشم
رسول
رسول عزیز و گرامی روی ماهت را میبوسم من که از نوشتار روشنگرت کیف کردم و ای کاش که چشم خیلی ها باز میشد ولی افسوس . باز هم سپاس عزیز
جناب رسول خوب می دانید که در این نوشته فقط سفسطه کردید آن هم از نوع عوامانه آن،اگر بحث های مربوط به وطن فروشی را که بدنبال یک اظهار نظر وطن پرستانه از سوی یکی از همفکران شما مطرح شد دنبال کرده باشید در می یابید که دائره بحث وطن فروشی ضیق بود در کسانی که اینجا بصراحت نوشتند که :چرا بد باشد ترامپ نورسیده بخاک ایران حمله کند؟! و نوشتند که :اگر ترامپ بشهادت روان شناسان خبره امریکائی فردی روانی باشد که آثار برخی بیماری های روانی در رفتار و گفتار او هویداست ،اما روانی بودن ترامپ چندان هم بضرر ما (یعنی وطن فروشان) نیست ،بلکه روانی بودن او بنفع ما (وطن فروشان) است! اگر شکی در چنین اسنادی به دوست همفکرتان مزدک سایت نوریزاد دارید بفرمایید تا نص عبارت او را از پیج های دیگر این سایت استخراج کنم.مفهوم این سخنان می دانید چیست؟ اینکه ایشان بعنوان یک ایرانی بدش نمی آید ترامپ روانی به ایران حمله نظامی کند ،هموطنان شما را بمباران و موشک باران کند و حتی با وارد کردن نیرو به ایران خاک وطن شما را اشغال کند! همه این وسائل و مقدمات هم دنباله هدفی است که او و شما دنبال می کنید:سقوط جمهوری اسلامی حکومت منتخب مردم ایران .پرسش ساده از شما:بنظر شما کسی که مایل است و این میل درون خود را اظهار می کند که :چه خوب است امریکا ایران را بمباران کند و ای بسا هموطنان شما را بقتل برساند و بسیاری از آنان را آواره کند،آیا در عرف سیاسی نمی توان او را “وطن فروش” نامید؟ حرف ما این بود ،حرف من این نبود که هرکس مخالف مبنایی با جمهوری اسلامی است یا منتقد آن است یا حتی تغییر آن توسط مردم ایران به یک نظام سکولار است،وطن فروش است ،حرف این بود که رضایت بالفعل یا دعوت کردن از اجانب به کشور ایران و اعلام همکاری و هماهنگی با آنان ،معنایی جز وطن فروشی ندارد.
اما فلسفه (و در واقع سفسطه ای) که شما بافتید هم ربطی به این مطلب نداشت ،و این مطالب را در بحث های گذشته پاسخ دادیم که ،نه گرایش به حفظ موطن و محلی که جای نشو و نمای ماست یعنی مرزهای جغرافیائی پدید آمده در دنبال جنگ های جهانی و در اثر قراردادها و مقاوله نامه های بین المللی ،تنافی و منافاتی با اعتقادات دینی و مذهبی دارد ،و نه عکس آن ،یعنی ایمان و گرایش به یک دین ،مذهب و فرهنگ ،منافاتی با دوستی و علاقه و پاسداشت نسبت به محل و مکانی که زاد و ولد همه ما در آنجاست و در منافع آن مشترکیم دارد. آنچه که شما به آن اشاره می کنید یعنی مساله امت واحده اسلامی بجهت اشتراکات بنیادین دینی مثل قرآن واحد و کعبه و قبله واحد و اشتراکات دیگر در یک فرهنگ نیز منافاتی با تعیین محدوده های جفرافیائی قهری که بین ملل مختلف و با اشراف سازمان ملل پیش آمده ندارد،شما چه تنافی احساس می کنید بین اعتقاد بنیادین به یک ایدئولوژی و فرهنگ ،و بین مجموعه ای بنام ملت در یک محدوده جغرافیائی؟ بارها اینجا نوشته ام که تا جایی که من می فهمم هیچ تنافی بین ایدئولوژی اسلام و فرهنگ اسلام با آداب و رسوم اقوام و ملل وجود ندارد مگر آن آداب و رسومی که در تعارض با عنصر اساسی ادیان یعنی توحید و عبودیت خداست ،این یک میزان درست است و هیچ تنافی با تدین و التزام به یک کیش و دین ندارد ،حفظ و نگهداری و پاسداری و خیر خواهی نسبت به آب و خاکی که در آن متولد شده ایم منابع ومنافع مشترک اقلیمی که داریم و در آن ریست می کنیم و تنفس ،هم هیچ تنافی با ادیان و اهداف توحیدی و انسان ادیان ندارد،شما می گویید در متن دین نصی بر عشق و علاقه به بوم و سرزمین وجود ندارد،فرض کنید تعبیراتی مثل حب الوطن من الایمان و نظائر آن پایه دینی نداشته باشد ،شما بفرمایید از کدامیک از نصوص دینی استفاده می شود که حفظ و پاسداری و علاقه به سرزمین و صیانت آن از اشغال دشمنان امری نامبارک ،مقدوح یا ممنوع است؟ ما در اسلام حتی نصوصی داریم مثل :من قتل دون ماله فهو شهید ،کسی که برای دفاع از مال و حریم خود کشته شود شهید است ،آنگاه شما مایلید بگویید محبت و علاقه به وطن از نظر دین امری مقدوح است؟ هیچ لزومی ندارد که در اسلام گفته باشند بر اساس تقسیمات و ملاکات قهری یا عقلائی مرزهای سیاسی و جغرافیائی مورد تایید است ،آنچه که در اسلام هست کلیاتی مثل لزوم وفاء به عقود و عهود (اوفوا بالعقود) و مواثیق عقلائی لازم المصلحه است ،و آنچه که هست مساله “عدم ردع و منع” از ناحیه شرع اسلام است ،اینها باصطلاح فقهی اموری مربوط به منطقه الفراغ ها در زندگی انسان است ،چه تنافی است؟ ما هم مسلمانیم و هم ایرانی ،هم ایرانی هستیم و هم مسلمان ،و مساله نژاد و قومیت ربطی به گرایش دینی و توحید و عبودیت خدا و التزام به احکام و قوانین شریعت ندارد.
مطالبی هم که مثال زدید ،نقدها و انتقاداتی است که به برخی مسائل دارید ،که اگر فرضا همه آن نقدها هم وارد باشد و مسائل همینطور باشد که شما گفتید ،لکن اینها ربطی بعنوان وطن فروشی و تسلیم سرزمین به بیگانگان ندارد ،فی المثل اگر کسی روی بنیادها و ارزش های دینی و تولی بولایت بزرگان دین مایل باشد در جوار پیامبر یا امامان و اولیاء دین مدفون شود این چه ارتباطی دارد با مساله وطن فروشی و آرزوی تسلط بیگانگان بر ملک و ممکت؟! اگر روی ارزش های دینی و تقدس تربت پاک سالار شهیدان کسی در مقام سجده به خدای متعال سر بر تربت مضجع او بگذارد این می شود مصداق وطن فروشی؟!
سائر مطالبتان هم چیزهایی در همین سطح است ،در واقع شما با خلط مبحث بین مواردی از مسائل اجتماعی یا آیین های دینی که شما به آنها باور ندارید خواسته اید اینها را مصداق وطن فروشی بدانید و وطن فروشی بالفعل همفکرتان مزدک در ابراز تمایل به حمله اجانب به خاک کشورتان را “تئوریزه” فرمایید.
به نقل از کیهان این دومی: آقای رئیسجمهور در اولین روز اجرایی شدن برجام گفت؛
«امروز به ملت شریف ایران اعلام میکنم که طبق این توافق، در روز اجرای توافق تمامی تحریمها، حتی تحریمهای تسلیحاتی، موشکی و اشاعهای هم بهصورتی که در قطعنامه بوده لغو خواهد شد، تمام تحریمهای مالی، تمام تحریمهای بانکی، تمام تحریمهای اقتصادی به طور کامل لغو خواهد شد و نه تعلیق»!
همان روز آقای دکتر صالحی در یک مصاحبه تلویزیونی گفت؛
«تمامی تحریمها لغو میشود و وضعیت تجاری، اقتصادی و داد و ستد مالی و بقیه امور جاری مملکت در ابعاد اقتصادی و مسائل تحریم که برداشته میشود به صورت عادی برخواهد گشت»!
آقای عراقچی در همین زمینه گفت؛
«در توافقاتی که به دست آمده در زمینه رفع تحریمها بر همین مبنا هست که تمامی تحریمهای اقتصادی و مالی در همان روز اجرایی شدن توافق باید لغو بشود و این صورت خواهد گرفت»!
آقای ظریف در این خصوص گفت؛
«کل تحریمهای اقتصادی، مالی و پولی اتحادیه اروپا از روز اجرا، لغو، کل تحریمهای اعمال شده از سوی ایالات متحده بر شخصیتهای غیرآمریکایی، از روز اجرا، متوقف میشود. این همانی است که آقا هم فرمودند، کل تحریمها»!
و دهها نمونه دیگر از این دست که فهرست آن نیز به درازا میکشد.
مش قاسم: همه این حرفهای کیهان درسته. تمام حرفهای حسن/* فقط و فقط واسه دیگ گرم کردن بوده. بیچاره واسه از این ستون تا اون ستون بلکه فرجی بشه دیگه غیر از این کاری ازش ور نمیاد.
ولکن، اینا همه خودشون رو گول میزنن. تا وقتی که حکومت اسلامی در ایران برجاست اوضاع از این بدتر هم خواهد شد.
/*: ک
فاشیسم مذهبی ناب از نوع آخوندی ، بسیجی ، پاسداری ، ولائی ، چماقی ، افراطی …. با سرپوش روشنفکری بیمایه .
این جواب شماست به ادعا نامه ای سراسر نژادپرستانه جناب آنارشیست !
این جواب میبایست در پای نامه تند و تیز آنارشیست بر علیه قوم یهود می آمد که نمیدانم چرا همینطور بیدلیل و بی مناسبت، لابلای مطالب دیگر چاپ شده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!
این خاصیت بی هویتی و ناشناس بودن و عدم شهامت در اظهار عقیده تحت یک عنوان مشخص است! ناشناس ناشناس است و وقتی متعدد هم شد چندان مشخص نیست چه چیزی را در واکنش به چه کسی نوشته ،این زحمت مدیریت سایت را هم زیاد می کند و نشانه زیاده خواهی ناشناس ها هم هست که متوقعند مدیریت سایت باید برای تشخیص ارتباط هر مطلبی از ناشناس ها با کدام کامنت وقت صرف کند،بنابر این بهترین روش این است که ناشناس ها شخصیت داشته باشند و هویت و شهامت که نامی برگزینند و تحت همان نام ذیل مطلب هرکس خواستند اظهار نظر کنند و با تعهد و مسولیت نسبت به نظرات خود،خود را از ناشناس های دیگر متمایز کرده و از رویه دور از شجاعت “بنداز و در رو و مسولیت نپذیر” پرهیز کنند.
مثلا توی قم نشین هویت داری ؟ که جرئت و شهامت را آموزش میدهی اگر خیلی جرئت و شهامت داری یک عدد عکس فرد اعلا از خودت در این سایت بگذار ببینم ////
آقای نوری زاد: منظور ایشون اینه که اعلام کنید هیچکس از این به بعد با آی دی ناشناس نظر نده. شما مدیر سایت هستید یا این منبری ؟ طرفدار رژیمه ، اما خودش را قایم می کنه و بعد هم از روزی که با سفسطه و پشت هم اندازی کشتار سبعانۀ سال شصت و هفت را حمایت دو آتشه کرده، بعد از مدتی غیبت و استراخت دوباره آمده هی فرت فرت کامنت کیلومتری میذاره. اگه بنده بگم آخوند عمامه داره ، یک کیلومتر شکایت میکنه که بهش توهین شده،اما اگه بینهایت علیه آخوند جماعت بنویسه، زیر سبیلی در می کنه، چون بینهایت ازش تعریف کرده . آقا به خدا این ملا سایت شما را خیلی دلگیر کرده، کاری هم نداره غیر از گیر دادن به این و اون برای فراری دادن مخالفان از سایت شما.کسی دوست داره آیدی مختلف یا ناشناس بده، به ایشون چه ربطی داره . مثلاً خودش خیلی شجاعه، که به بقیه میگه ترسو. والله خجالت هم خوب چیزیه.
—————
درود دوست گرامی
این سایت متعلق به همه است. به همه ی آنانی که شمعی در دست دارند برای انتشار روشنایی هرچند اندک. ما به اجتماع این کورسوها محتاجیم. حتی اگر دوستانی شمع همدیگر را انکار کنند. این تداخل و تعامل و تفاوت اندیشه هاست که دست ما را می گیرد اگر که همدیگر را مثل خودمان دوست داشته باشیم
با احترام
.
آخوند ملا ! تو مثلا هویتت معلو هست ؟به تو چه ربطی داشت ؟ واقعا خیلی بیکاری !
با سلام و خسته نباشيد به نوريزاد بزرگوار ثابت قدم!
از اين دو ايميل آدرس زير كدام يك درست است؟
ایمیل جدید: mnoorizad@gmail.com ( كه در ذيل مطلب جديدتان درج كرده ايد)
يا ايميل آدرس زير كه جنابعالی در پاسخ به كامنت بنده نوشته ايد
mnoorizaad@gmail.com
—————————
دومی حمید گرامی
mnoorizaad@gmail.com
جناب نوریزاد سلام. با حمید موافقم که بعضا آدرس ایمیلها ناهماهنگ است.
فرضا ذیل پست بر مزار مصدق آدرس ایمیلی که قرا داده اید mnoorizad است و در بخش About me در فیسبوک شناسه ایمیل را mnourizaad گذاشته اید. حالا هم در اینجا به حمید ایمیلتان را mnoorizaad اعلام نموده اید. اگر فرصت کردید ایمیل ها را یکی نموده و ایرادات را برطرف فرمایید.
اگر ایمیل نهایی شما این است:
mnoorizaad@gmail.com
لطفا در فیسبوک و ذیل پست بر مزار مصدق هم آنها را اصلاح بفرمایید.
ضرورتی به انتشار این کامنت نیست. صرفا از باب تذکر و یاداوری عرض کردم. تشکر
ممنون و سپاس فراوان از شما بزرگوار.
حالا متوجه شدم اشكال كار تماس ايميلی چه بوده.
بادرود به همگی شما به ویژه جناب نوریزاد عزیز و گرامی
بعنوان وکیل مدافع خودم ، پرونده کامنتهای سید مرتضی را مطالعه کردم و ایشان را در دادگاه آرا شما دارای اتهامات زیر میبینم:
۱- نامبرده در کامنتهای خود تحت نام دفاع اصولی و منطقی با اقامهٔ دلایلی که از نظر خود جهت شرعی هستند مطالب طولانی متضاد و متناقض مینویسد.
۲- در پاسخگویی به پرسشهایی که از ایشان میشود وارد حاشیه سازی و حاشیه پردازیهای بی ربط میشود.
۳- در موارد زیادی بجای پرداختن به اصل موضوع، در باره خود افراد پرسش کننده یا کسانی که ایشان را خطاب قرار داده اند قلم فرسایی میکند.
۴- تحت هیچ شرایطی تا کنون حاضر نشده در دفاع از جانیترین عناصر نظام هم کوتاه بیاید یا حتی جانیترین و غارتگرترین و شیادترین عناصر نظام را محل پرسش قرار دهد.
حکم: از آنجا که ایشان تنها یک وظیفه و رسالت را برای خود در این سایت قائل است و دیگر هیچ و آنهم دفاع هزار درصدی از این نظام است حتی اگر این مملکت تکه پاره شود و حتی اگر چند ده میلیون ایرانی کشته شوند یا چند ده میلیون ایرانی از فقر و فلاکت و تهیدستی بمیرند و چند صد هزار دختر ایرانی دیگر به تن فروشی و فحشا گرفتار و حتی اگر….و حتی اگر… حکم میکنم که ایشان فاقد حس وطن دوستی و انسان دوستی و عاری از منش احترام به انسان و انسانیت و شرافت ذاتی انسان با هر دید و مسلک و باورمندی غیر از نظام که دین و ایمان و باور و دلیل حیات سید مرتضی هست،بوده و در ایرانی بودن نامبرده به تردید جدی رسیده ام. طبق همین حکم دست ایشان را برای خود رو شده میدانم و اشد مجازات را در کوچ نکردن ایشان به دنیای مهربانیها و همدلی و انسانیت و انسان محوری تعیین میکنم مادامیکه در دفاع و حفظ نظام شریک جنایات و غارتها و ظلمها و تجاوزات و وطن فروشیها باقی میماند.پایان حکم.قضاوت با شما:
اینکه حکم ،آنهم از نوع یکطرفه بقاضی رفتن است نه وکالت در دفاع از کسی یا چیزی!
چند عنوان در مسائل قضائی هست :وکیل مدافع =کسی است که از فردی که متهم به اتهاماتی هست دفاع قانونی می کند.
قاضی حکم:کسی که در دستگاه قضائی مجاز یا موظف است که به پرونده یک متهم یا کسی که بر او شکایتی صورت گرفته است رسیدگی کند ،در اینجا وظیفه قضائی او تحقیقات بدوی و استماع سخن و دلایل شاکی و دفاعیه متهم یا وکیل مدافع او از خود و جمع بندی بر اساس آیین دادرسی و موازین تعریف شده قضائی و نص قانون است.
اینجا ناشناسی ابتدا گفته است وکیل مدافع خود است! پس در واقع خود او مورد اتهام قرار گرفته است، بعد اتهاماتی را متوجه فردی بنام سید مرتضی کرده! و نقش شاکی یا مدعی العموم را بازی کرده! بعد هم در انتها از پوست متهم و وکیل مدافع و شاکی و مدعی العموم بیرون آمده و نقش قاضی حکم را بازی کرده! بعد هم حکمی علیه کسی که از او نام برده و کینه او را بدل دارد صادر کرده! چیزی شبیه آش شله غلمکار! یا چیزی شبیه جمع بین اضداد در آنیتا بودن و همه کس بودن و متحد با همگان بودن!
این قوانینی که راجع به قاضی و مدعی العموم و متهم ردیف کردید مربوط به قوه قضاییه اخوندیه یا افسانه سرایی؟
اقای سید مرتضی این داستانها را برای طرفداران خود تعریف کنید تا برای شما تکبیر بگویند اینجا چرا؟ دهها هزار جوان را اعدام کردید
۳۸ سال استکه جوانان ما در زندانها انواع شکنجه ها و انواع بلاهای غیر انسانی را برسرشان میاورید
۳۸ سال استکه هموطنان ما را در زندانها میکشید و سر به نیست میکنید
۳۸ سال استکه زندانیان سیاسی در بدترین شرایط غیر انسانی بسر میبرند و از حق داشتن وکیل محرومند .
کدام دادگاه علنی درحضور هیئت منصفه و وکیل مدافع و بصورت علنی و عادلانه انجام شده ؟
بخودتان که برسه قوانین را به رخ ما میکشید به ما که برسه قوانین کشک
در حال حاضر
متهم: کسی که با انواع شکنجه ها اعترافات تحمیلی و دیکته شده را از او گرفته اند و در دادگاه حق تکذیب و دفاع ازخود را ندارد
قاضی صلواتی یعنی:قاضی . هیئت منصفه . مدعی العموم و وکیل مدافع که گوش شنوا ندارد فقط محتویات پرونده را میخواند و حکم صادر میکند ویا حکمی که برایش دیکته شده امضا میکند .
اقا سید بالا غیرتا بیاو یکمی از واقعیتهای این جامعه اخوند زده بگو اینقدر سعی در تطهیر نظام نکن تا ما هم ببینیم که هستند اخوندهاییکه گاهی منطقی فکر میکنند . سید جلیل القدر واقعیت اونی نیست که درکتب قوانین امده باشد اونیه که در جامعه پیاده شده و میبینیم . با ۱۸۰ درجه تضاد.
آ شیخ مرتضی ابتدا فارسی نوشتن را یاد بگیر بعد آبروی خود را ببر ! آش شله غلمکار ! غلط است آش شله قلمکار صحیح میباشد آن قلم این غلم نیست که دیگر حاشا کنی اگر تابحال آش نخوردی برو درب دکان های آش فروشی تا ببینی چه نوشته اند ! راستی یادم نبود که سربازی نرفتی تا بدانی سرباز آش خور یعنی چه ! مفهوم بود !
بازشیخ مرتضی امنیتی بازی در آورد ! چرا حرف تو کله ات فرو نمیرود سایت محکمه نیست ! تو حتی نمیخواهی اجازه دهی شخصی وکیل خودش باشد ؟!؟ و هرچه دل تنگش خواست بگوید ؟ واقعا خداتو شکر بنازم به وجدان نداشته ات !
در داستان گفتگوى حضرت رضا (ع) با مامون ، آمده : که فرمود: هاروت و ماروت دو فرشته بودند که سحر را به مردم یاد دادند، تا بوسیله آن از سحر ساحران ایمن بوده و سحر آنان را باطل کنند و این علم را به احدى تعلیم نمى کردند،
مگر آنکه زنهار میدادند که ما فتنه و وسیله آزمایش شمائیم ، مبادا با بکار بردن نابجاى این علم کفر بورزید، ولى جمعى از مردم با استعمال آن کافر شدند…..
سولات هوش مربوط به حدیث فوق: (جایزه برندگان: سفر به عتبات)
1-اگر هاروت و ماروت سحر را به مردم یاد دادند پس ساحران سحر را از کجا اموخته بودند؟
2- ایا بر اساس این حدیث ساحران موجوداتی غیر مردم هستند؟
3-گر هاروت و ماروت سحر را به مردم یاد دادند پس چرا مطابق متن حدیث این علم را(سحر) به احدی یاد نمی دادند؟
4-اگر مطابق این حدیث هاروت و ماروت موجوداتی نیک بوده اند که به منظور ایمن ماندن مردمان از سحر ساحران به انها اموزش سحر می دادند پس چرا فقط به اشخاصی اموزش می دادند که “فتنه” باشند و اقرار کنند که “ما وسیله ازمایش شما هستیم”؟
5-چرا بعضی از مردم با استعمال سحر کافر شدند و بعضی نشدند؟
6-در انتهای حدیث مربوط به نحوه درست شدن سحر بدست ابلیس که در طوماری نوشته میشود و زیر تخت سلیمان دفن میشود (که متن ان را در یکی از کامنتهای پایین صفحه اورده ام) چرا کفار لاجرم می گویند: عجب!!!؟
“دو مشکل باعث شد که انقلاب اسلامی نوپای رسول الله (صلی الله علیه و آله) به دست نااهلان بیفتد:نخست عدالت جمیع صحابه و دیگری اجتهاد آنان بود.وقتی قرآن می گوید ای پیامبر(صلی الله علیه و آله) منافقین در کنارت و اطرافت هستند و حتی تو آنان را علی الظاهر نمی شناسی. آیا تمام کسانی که در کنار پیامبر(صلی الله علیه و آله) بودند حتی منافقینی که قرآن به آنها اشاره می کند، عادل و به واقعیت سخن می گفتند؟ دومین اشتباه مساله اجتهاد صحابه بود، اجتهادی که به آنان اجازه می داد هر جنایتی را انجام دهند، از شکستن بیعت گرفته تا آتش زدن در خانه دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، اجتهاد دروغینی که جنگ جمل را به راه انداختن و 17 هزار نفر کشته شدند و یا در جنگ صفین با شکستن عهد و پیمان 100 هزار مسلمان را کشتند.”
فراز فوق عین بیان آقای مکارم ،مندرج در سایت رسمی ایشان میباشد. ایشان به دو مشکل اساسی در صدر اسلام و حتی زمان حضور پیامبر اشاره دارد: فقدان عدالت و اجتهاد صحابی که همگی دست پروده های رسول بودند .
حال سئوال ما از ایشان این است که آیا در نظام جمهوری اسلامی این مشکل حل شده است؟ آیا امروز ما با مفهموم جدیدی از عدالت مواجه هستیم که در صدر اسلام آنرا درک نمی کردند؟ آیا مجتهدین فعلی که تمام دانش و معلوماتشان بر مبنای آرا آن مجتهدین جاهل صدر اسلام است و علاوه بر آن به انبوهی از احادیث و داستانهای جعلی هم متوسل میشوند، در شرایط بهتری از آن دوره جاهلیت قرار دارند؟ آیا خود آقای مکارم فکر میکند که بیشتراز ابوبکر و عمر که دست پروردگان پیامبر هستند و مسلمانان صدر اسلام و الان هم بیش از 1 میلیارد مسلمان آنانرا فقیهانی عالم و ربانی میدانسته و میدانند از اسلام سر در می آورد؟
آیا اگر به تصریح و اعتراف ایشان پیامبر هم علیرغم ارتباط مستقیم با وحی نمی توانست مومن و منافق بودن اطرافیان خود را تشخیص دهد، آقای خمینی و خامنه ای و مکارم که هیچ ارتباطی به وحی ندارند و تازه دامن آلوده به فساد هم دارند قادر به این کار هستند؟ اصلا از کجا معلوم که خود این آقایان در شمول آن منافقین بی عدالت با اجتهاد قلابی نباشند؟
اگر به تعبیر حضرت آیت الله، انقلاب اسلامی نوپای رسول، با حمایت ساعت به ساعت وحی و جناب جبرئیل به این سرنوشت مصیبت بار دچار شد، آیا نمی توان این نتیجه را گرفت که هدف خداوند از بر انگیختن رسول و کارگردانی حوادث بعد آن این بود که بعنوان یک پیام الهی به همه مردم بگوید که ایها الناس..دور این حرفها را قلم بگیرید..هیچ جامعه ای با این حرفها آخر و عاقبت به خیر نمیشود..بروید بسمت آدم شدن.. آیا اگر همان انقلاب نوپای اسلامی مورد ادعا بشیوه عاقلانه دوران خودش اداره میشد بهتر بود و یا وضعی که با بازی مرگبار بقول ایشان فتواها بیش از 100 هزار مسلمان بدست برادران دینی خود در همان نظام نوپای یادگار رسول درو شدند و بنای یک انحراف مرگبار و ویرانگر پی ریزی شد؟.. قضاوت با شما
با عرض سلام به جناب باصفا : عزیز دل برادر انسان موجودی است که اگر بخواهد میتواند با تحقیق و مداقه و گرد آوری منابع مختلف و حتی متضاد واز همه مهمتر رجوع به عقل بسیاری ازسوال ها را بیابد . با توجه به اینکه حضرت محمد پس از اعلام پیامبری 23 سال زندگی نمودند و اسلام را عرضه و کل بلاد عرب را مسلم نمودند وقریب به اتفاق اعراب ازصمیم قلب مسلمان شده بودند نه اینکه منافق باشند ! آیا میتوان تصور نمود که دختر رسول خدا را جمعی مورد هجوم قرار دهند و به ایشان بی احترامی کنند و حتی مورد ضرب و شتم قرار دهند و علی و یارانش در خانه باشند و ایشان به قول آخوند جماعت پشت در برود آیا مردی درون خانه نبوده که حضرت به پشت در بروند و مورد هجوم قرار گیرند ؟ آن حرام زاده ای که به دروغ میگوید میخ به پهلوی ایشان فرو رفته فکر نمیکند که چرا تا آن موقع علی آن میخ را ندیده بوده که با سنگ آن را بکوبد که بعد ها موجب خراش به بدن زن و فرزندانش نشود وانگهی فکر بفرمایید که اگر چند حرامی به منزل سرکار هجوم بیاورند و همسر شما را مورزد بی احترامی و ضرب و شتم قرار دهند آیا شما ساکت میمانید و هیچ کاری نمیکنید ؟ وانگهی همسایه ها که میدانستند دخت رسول خدا در خانه است آیا یک مرد در بین آن ها نبود که به دفاع بپردازد ؟ حال اگر فکر کنیم که همه این دروغ ها راست است آیا به علی بی احترامی نکرده ایم ؟ و ایشان را بز دل بدانیم که اززنش دفاع نکرده ؟ و بعد ها هم در پی قصاص هجوم برنده گان نیقتاده ؟ و این طور که در تاریخ ثبت شده بعد از فوت حضرت فاطمه حدود کمتر از یک ماه بعد ام البنین خواهر شمر ابن ذلجوشن را به همسری میگیرند این اخبار جعلی که توسط آخوند ها ساخته و پرداخته شده که ما شیعیان را به جوش وخروش وادارند که سودهایی برایشان داشته است لطف بفرمایید کمی تفکر ! با احترام .
سلامی دیگر به رضی ( شوخی)
از اینکه قصدت ادای احترام به من بود ممنونم ولی چرا وقتی اسم مرا گنج گذاشتی بلافاصله گنج را دادی به علی؟ کدوم علی ؟ واله ما از هیچ علی ای خاطره خوش نداریم . مگه میشه چیزی را به علی بدی و بعد بتوانی پس بگیری؟ به یکی از این علی ها گفتند بیا رییس شو گفت نه من نمیخام , گفتند تکلیف شرعیه , گفت من مخالفم ولی حالا که اصرار شرعی میکنید چاره ای نیست. آقا سی و چند ساله حالا رییسه و هر چه مستقیم و غیر مستقیم بش میگن آقا والا به خدا خانه خرابمان کردی, گه خوردیم, غلط کردیم دیگه بسه, مگر ول میکنه. نشسته و نشتسه تا همان ماجرایی که برای چائوشسکو هنگام نطق کردن افتاد برای او هم بیفته. برای همیینه که میگم بد انتخابی کردی و بهتر بود گنج را به جای علی به ولی میدادی که معلوم نیست کی میخواد بیاد و بنا براین گنجه پیش خودم میموند. از این که بگذریم قول داده بودی که سیادتت را به سید مرتضی بدی چی شد؟ من اگر میدونستم که تو هم مثل بقیه سید ها فقط دست بگیر داری یه خرده برای تشکر کردن صبر می کردم. ما یه وقتی از بد شانسی دو تا همسایه سید دا شتیم , یکی در سمت چپمان و یکی در سمت راستمان . هر دو صاحب شجره نامه مکتو ب و ممهور . دست راستیه با واسطه پنجاه و چهار نسل به امام چهارم میرسید و دست چپیه با واسطه پنجاه و هشت نسل میرسید به امام هفتم. ما هر چه فکر کرد یم چطور همچو چیزی ممکنه فکرمون به جایی نرسید . قضیه را هم دیگه دنبال نکردیم چون هر دو شجرنامه مهر شده داشتند با اسامی کاملا مشخص. من فکرمیکنم اگر یه روزی یه تحقیق درست و حسابی روی این قضیه سیادت بشه خیلی چیزها را از بیخ و بن تغیر خواهد داد و پته خیلی ها بر آب خواهد افتاد . خوب رضی گرامی قصدم روده درازی نبود فقط میخواستم سلامی کرده باشم. سلام!
گنجعلی گرامی
همیشه دل و هوشت اباد باد
روانت ز هر درد ازاد باد
همیشه بداندیشت آزرده باد
به دانش روان تو پرورده باد
یک ماجرای واقعی
چند شب قبل من دچار دلدرد شدیدی شدم بگونه ای که پس از چندساعت و شدت گرفتن ان ناچار راهی یکی از بیمارستانها شدم ، ابتدا مرا به درمانگاه بیمارستان احاله دادند و در انجا پس از انجام ازمایش خون و سونوگرافی و نیز پس از تزریق سرم ، به اورژانس ارجاع دادند و در اورژانس نیز پس از معاینات مکرر توسط چندین پزشک و نیز سونوگرافی مجدد و ازمایشات مکرر ، نهایتا به این نتیجه رسیدند که علت دلدرد من از آپاندکتومی یا همان اپاندیس خودمان می باشد و مقرر گردید اینجانب به منظور عمل جراحی اپاندیس بستری شوم تا مقدمات عمل انجام گیرد.
منکه به تازگی اخباری در خصوص اشتباهات پزشکان مانند خارج کردن تنها کلیه یک دختر از بدنش و نظائر ان را شنیده بودم و از طرفی نیز میدیدم که میان محل درد ، با دانسته های من از محل قرار گرفتن اپاندیس در بدن ، تفاوت از زمین تا اسمان است ، درحالی که هنوز سرم خالی در دستم بود فرار را بر قرار ترجیح دادم و از بیمارستان خارج شدم.
جلوی درب بیمارستان دکه ای وجود دارد که کارش فروش کمپوت و ساندیس و چای و ساندویج سرد و این جور چیزهاست ، کنار این دکه منتظر بودم تا همراهم اتومبیل را بیاورد.
دکه چی که متوجه ناراحتی و تاب و پیچ های ناشی از درد من شده بود ، مشکل را جویا شد و پس از پاسخ من گفت: سردیت شده ، یه چای نبات بخوری خوب میشی.
شدت درد بگونه ای بود که حتی توان پاسخ دادن به وی و تجویزات پزشکی او را نداشتم. جوابی به وی ندادم و سپس درحالیکه از درد به خود می پیچیدم مانند غریقی که به هر حشیشی(گیاهی) چنگ می زند با خود گفتم خوب است چای و نبات تجویزی این دکه دار را هم امتحان کنم شاید فرجی شود.
از دکه دار تقاضای چای نبات با نبات دوبل نمودم…….. شاید باورش سخت باشد ولی به فاصله یک تا دو دقیقه پس از نوشیدن چای نبات دیگر هیچ اثری از ان درد جانکاه نبود.
از شدت خوشحالی مابقی اسکناس ده هزار تومنی را از دکه چی نگرفتم و با بوسه ای از صورتش از وی خداحافظی نمودم و صلواتی!!! نیز خرج جامعه پزشکی کشورمان کردم.
نهایتا به این نتیجه رسیدند که علت دلدرد من از آپاندکتومی یا همان اپاندیس خودمان می باشد و مقرر گردید اینجانب به منظور عمل جراحی اپاندیس بستری شوم تا مقدمات عمل انجام گیرد.
………
سید رضی گرامی درود!
کلمه آپاندکتمی(آپاند -اکتومی) از دو کلمه اپاند یا آپاندیس(زایده) درست شده و بمعنی برداشتن اپاندیس است.
اکتمی یعنی قطع کردن برداشتن.منظور شما در بالا آپاندیسیت(اپاندیس-ایت) است.ایت در لاتین بمعنی تحریک شده یا آزار و اذیت شده مثلا براثر عفونت است.بنابراین آپاندیسیت یعنی عفونت آپاندیس که آنرا با آپاندکتمی(برداشتن یا قطع کردن آپاندیس)درمان می کنند.
مزدک گرامی
درود متقابل من نیز بر شما و ممنون از توضیحاتی که دادید.
لیکن اگر راستش را بخواهید من هنگام نوشتن این متن حتی نمیدانستم که تلفظ درست این واژه “اپاندیس” است یا “اپانتیس” لذا سرچی در گوگل کردم تا املای درست انرا بیابم و دیدم هرجا واژه اپاندیس امده کنارش در پرانتز نیز واژه “اپاندکتمی” اورده شده ، لذا گمان کردم هردو به یک معناست و بعد هم برای اینکه ژست افراد دانا را بگیرم ان واژه را در نوشته ام اوردم و نوشتم: یعنی همان اپاندیس خودمان ، حال اینکه من تا الان که توضیحات شما را خواندم معنای انرا نمیدانستم و پیشتر نیز املای درست اپاندیس را بلد نبودم ولی خواستم با اوردن ان واژه ژستی “دانا مابانه” و “وارد به همه علوم” نیز گرفته باشم. بهر روی ممنون از شما دوست عزیز/ موفق و پاینده باشید.
مزدک گرامی مثل اینکه صابون شیخ مرتضی خوب به تنت نخورده بیکاری در مورد اصطلاحات پزشکی توضیح میدی ؟ الان شیخ مرتضی داد سخن میده که مزدک وطن فروش ادای پزشک هارو در میاره! با اینکه نرخ صفرهاش از ماشین حساب جیبی قطار قطار میریزه بیرون ! نه اینکه خودش اصلا وطن پرست شیش اتشه هست ! و به اعراب منتسب میداند !؟!
توزیع بسته حمایتی غذایی برای ۱۱ میلیون نیازمند در ایران یعنی هر خانوار ۱۲۰هزار تومان
…………
چه اتفاقی افتاده که این خانواده ها نیارمند شدند؟؟؟؟
خانواده هایی که تنظیم خانواده را رعایت کردند با این پول میتوانند هر نفر یک پرس چلوکباب نوش جان کنند و منتظر بمانند تا سال دیگر اما اندسته عزیزانیکه به توصییه رهبر معظم گوش کردند و تنظیم خانواده را به امید خدا رها کردند سهم هر یک نصف پرس چلو کباب خواهد بود البته مبادا هوس کباب برگ بکنید به همان کوبیده اکتفا کنید
عرض ادب و احترام
1- یادم هست زمانی که واژه ایه الهی پشت اسم اقای علی خامنه ای گذاشته شد، ایشان خود را ایه الله یا به تعبیر آخوندی مرجع خارجیها دید. این داستان به غیر از اینکه او میدانست در داخل ایران نمیتواند مرجع بودنش را جا بیندازد در راستای همان گفته آقای روح الله مصطفوی (خمینی) مبنی بر جهانی کردن رژیم ولایت مطلقه فقیه هم می تواند باشد.
2- این روزها اقای نتاناهیو در کنار آمریکا روی روسیه نوردی هم راه انداخته و با تحریف تاریخ و استفاده از یک واقعه کوچک واقع شده در 2500 سال قبل سعی بر سرا زیر کردن پول به کشور جعلی اسرائیل دارد.
3- آقای اردوغان که ریاست کشور جعلی ترکیه را بعهده دارد هم با بازیهائی که بطور قطعی خطش را آمریکا به او می دهد طبق روال دلال معاملات بین المللی شده تا از این راه دلالی کشور جعلی ترکیه را چند صباحی دیگر سر پا نگه دارد.
4- اقای دونالد ترامپی نژاد (رئیس جمهور آمریکا) آهسته آهسته در حال فرا گیری اوضاع سیاسی کشورش و جهان است و لذا مشاهده میشود که گفته های تبلیغاتی او در زمان رقابتهای رئیس جمهوری آمریکا در حال رنگ باختن است.
5- رزیم ولایت مطیقه فقیه طبق روال 38 سال اخیر برای به پای صندوق رای کشیدن مردم ایران هم بازیهای همیشگی خود را راه انداخته که باز هم طبق گذشته میگویم که بیخود نگرا ن است، اکثر ما مردم ایران خود را به خواب عمیقی زده ایم و بطور قطع تعداد قابل ملاحظه ائی در رای گیری حکومت ولائی شرکت میکنیم. چرا خود را به خواب نزنیم؟ اگر بیدار شویم چیزی در چنته نداریم که با ان بتوانیم ایران را در مسیر پیشرفت قرار دهیم. بر عکس انچه اکثر ما ملت داریم فرهنگ جهل و خرافات دینی مذهبی 1400 سال پیش تازیان بادیه نشین است و انچه نداریم فرهنگ عقل و خرد
به امید نهادینه شدن عقل و خرد در فرهنگ ما ایرانیها و به امید حذف کامل فرهنگ جهل و خرافی دینی و مذهبی از ایران
مهدی از تهران
امروز ( شنبه ) گذرم به بیمارستان شهدای تجریش افتاد و در حیاط بیمارستان منتظر بودم که شخصی آمد کنارم ایستاد و پس از تعارف و روشن کردن یک نخ سیگار، نگاهی به من انداخت و انگار که از نگاهم خواند که کسی را پیدا کرده برای درد و دل. اینگونه آغاز کرد که ” مادرم حدود یکماه پیش داخل حمام پایش لغزید و زمین خورد و لگن او بر اثر شدت ضربه شکست؛ با کلی دردسر و جراحی های پی در پی، به بهبودی اش امیدوار شدیم که همین 10 روز پیش سکتۀ مغزی کرد…اورژانس بدون توجه به اصرار ما که او را به بیمارستان خصوصی ببرد که ما آشنا داشتیم، مادرم را به بیمارستان تجریش آورد… در این چند روزه که در بیمارستان هستم شاهد رخدادهایی بودم که در تمام عمر خود ندیده بودم… نه دکترها، نه کادر پرستاری و نه بهیارها، هیچکدام بویی از انسانیت نبرده اند و با بیماران به بدترین شکل برخورد میکنند و نسبت به حال بیماران بی توجه هستند، از وجدان انسانی و وجدان کاری هیچ خبری نیست، برای اینکه یک بهیار، پرستار و یا دکتر سریع بیاید و به بیمار شما رسیدگی کند باید پول خرج کنی، که رقم آن از 10 تا 20 هزار تومان برای بهیار شروع میشود، 50 تا 100 هزار تومان برای پرستار و دکتر….چند روزی ست که مادرم را از بخش “آی سی یو” به بخش عمومی انتقال داده اند به همراه تجهیزاتی که به او وصل است، دیگر بیماران را همینطور، یعنی بخش آی سی یو را خالی کرده اند، پرس و جو کردیم و متوجه شدیم که بخش را برای اینکه احتمال میدهند یکی از سران حکومت قرار است به درک واصل شود، آماده و خالی نگه داشته اند! در این حکومت اسلامی برای خاطر یک آخوند بی پدر مادر که یک پایش لب گور است بخش آی سی یو را آنهم در یک بیمارستان دولتی خالی میکنند و بیماران را به بخش های دیگر که خطر ابتلا به انواع بیماریها وجود دارد انتقال میدهند، تنها بدلیل اینکه احتمال میدهند آن آخوند ممکن است سکته بزند! یعنی برای یک آخوند از چند روز قبل آماده و “استند آپ” میمانند ولی افراد دیگر که سکته کرده اند و نیاز مبرم به قرنطینه، درمان و مراقبت دارند و در بخش آی سی یو بستری هستند، را از بخش بیرون می اندازند…” و البته چندین فحش آبدار هم در ادامه نثار آخوندها و رژیم کرد و از خداوند هم خواست که هر چه زودتر نابود شوند… و در آخر گفت: سیگارم تمام شد. بروم سیگار بخرم تا منهم سکته نزدم؟! … من هم آرزوی شفای مادر ایشان را کردم و به او گفتم که این رژیم بزودی به پایان عمر نکبت بار خود میرسد چرا که برای بقای هر رژیمی حداقل دو اصل اساسی وجود دارد: 1- اهمیت به بهداشت عمومی و سلامت مردم و کیفیت بالای خدمات درمانی 2- اهمیت به آموزش و پرورش رایگان؛ این رژیم فاسد هم خون مردم را در مراکز آموزشی در شیشه میکند و هم در بیمارستانها… او با گفتن یک انشاءالللله غلیظ ( برای پایان هر چه زودتر حکومت آخوندی ) به سمت در خروجی بیمارستان برای خرید سیگار رفت …. من پس از چند دقیقه از رفتن او هنوز داشتم به حرفهای او فکر میکردم و اصلاً یادم رفته بود که برای چه به بیمارستان آمده ام.
یک حس درونی به من میگه که آخر عمر این رژیم نزدیکه چرا که از هر که میپرسی ( البته مردم عادی کوچه و خیابان )، هیچکس راضی نیست و همه نفرین میکنند… یکی میگوید از کار بیکار شده ام بدلیل ورشکستگی کارفرما…یکی میگوید خرج بیمارستان فرزندم را ندارم…دیگری میگوید سه ماه است نتوانسته گوشت بخرد ببرد خانه… آن یکی میگوید نمیتواند برای شب عید خرید کند و شرمندۀ بچه هایش است…و تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مُجمل.
ولی در گوشۀ دیگر شهر آقا زاده ها را میبینید که سوار مرسدس، پورشه و مازراتی میشوند و به پاساژهای معروف تهران میروند برای خرید، بچه پولدارهای بی غم که هر از گاهی اسکناسی به گدایی و یا دستفروش چهار راهی و یا حاجی فیروز میدهند تا مگر احساس بودن بکنند.
این عدم رسیدگی به مردم و وجود اختلاف طبقاتی فاحش در نهایت منجر به نابودی رژیم آخوندی خواهد شد.
سلام
فاجعه سد گتوند
و اقعا ساخت اين سد به منزله جنايت عليه بشريت است و هر كسي كه در ساخت اين سد مشاركت داشته بايد محاكمه شود و به اشد مجازات محكوم شود اين سد باعث نابودي استان خوزستان و تبديل آن به شوره زار و بيابان است
https://www.youtube.com/watch?v=q8wV6jTh2QY
سلام
مطلب ديدم از قول محمد بن سلمان فرزند شاه عربستان سعودي
به نقل از بلومبرگ در سال 2018 قرار است سهام شركت آرامكو فروخته شود و ثروتي كه نصيب دولت عربستان مي شود صرف خريد شركتهاي بزرگی مثل مایکروسافت و گوگل واپل و غيره خواهد شد
ارزش مالي 2 تريليون دلار است
الحق که بی چشم و رو تر، طلب کارتر و وقیح تر از قوم یهود در دنیا نبوده و نیست. این سخن من حمل بر نژاد ستیزی نباشد
………
یهود قوم نیست بلکه یهودیت مثل اسلام یک ایدیولوژی است و مردم یهود پیروان چنین ایدیولوژی هستند.متاسفانه اکثریت یهو.دیان به اراجیفی اینچنینی مثل قوم برگزیده و خرافات بسیاری باور دارند هر چند که گروهای زیادی با برداشتهای زیادی از همین خرافات مثل مسلمین بین یهودیا هست.جالبست که گروهائی بنام صهیونیستها که بعدا سرزمینهای فلسطین را گرفتند و از افرادی مثل بگین و موشه دایان و پیشقراولان همین ناتانیاهو…تشکیل شده بودند درست همان گروهائی بودند که اوایل سر کار آمدن نازیها برای از بین بردن رقبای یهودی خود در آلمان و حتی در اروپا با نازیها همکاری میکردند.
ولی هموطنان دشمن ما در خانه است و علت تمام این بدبختیها هم همین رژیم ترور و وحشت و ایران ستیز برهبری آخوندهای شیعی در ایرانست.ناتانیاهو نه برگزیده ماست و نه ما می توانیم توقعی از چنین افرادی داشته باشیم.امروزه ما با گروهی تروریست و آدمکش و سیری ناپذیری در ایران روبرو هستیم که به قیمت به فقر و فلاکت و اعتیاد و فحشا و …مردم ایران و با هزینه از جیب ایرانیان به ترور و جنگ افروزی در این 38 سال مشغول بوده.بنابراین دشمن در خانه است و تباهی هم از همین دشمنان داخلی سر می زند نه دیگران.اینست که هر حرفی و یا کوششی که نگاه مردم را بخارج معطوف نماید بزیان ایرانیان و بنفع ایران ستیزان است. من قبلا همین را که جناب نوریزاد در همین پست بخوبی راجع به اوضاع منطقه و اینده ایران آورده اند در کامنتهائی که هر چند هاشور شدند اورده ام.اوضاع جهانی بنفع رژیم ایران و انسان ستیز درنده خویان اسلامی در ایران نیست ولی با درایت و تیزهوشی نیروهای مخالف و ایرانیان وطن پرست می تواند بنفع ایران تمام شود.بهمین جهت هم بهترین کار یار گیری و انسجام و تقویت هسته های مردمی و اماده گی برای بسیج بموقع مردم برای در هم کوبیدن نیروهای سرکوبگر رژیم جهل و جنایت و جنون و ویرانگر و ایران ستیز و تروریست پرور و گرفتن قدرت برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور و بنای ایرانی مدرن با قوانین سکولار و دمکراتیک بر منبای حقوق بشر با دولتی مدرن و برخاسته از اراده همه ایرانیان.اتفاقات آنچنان سریع بوقع خواهد پیوست که مجالی برای فکر کردن نخواهد گذاشت.بنابراین آماده گی نیروهای مردمی برای بسیج مردم و فرود آوردن ضربه نهائی به نظام پوسیده و ایران و انسان ستیز بسیار تعیین کننده است.
گفتی:
” یهود قوم نیست بلکه یهودیت مثل اسلام یک ایدیولوژی است و مردم یهود پیروان چنین ایدیولوژی هستند….”
وقتی که تو متن را همینطوری کشکی میخوانی و هر آنجایی که دوست داری مورد توجه قرار میدهی، نتیجه اش این برداشت روشنگرانه میشود! از تمام سخنان من فقط بند کردی به آن قسمت ” قوم یهود” و در ادامه داستان هزار و یکشب.
تو جملۀ اول نوشتۀ مرا، یا نخواندی یا نگرفتی و یا نخواستی بفهمی…آنجا که آوردم:
” بنیامین نتانیاهو در دیدار با ولادیمیر پوتین تأکید کرد: حدود ۲۵۰۰ سال پیش، ایران تلاش کرد تا (( قوم یهود )) را نابود کند اما مؤفق نشد.”
وقتی نتانیاهو خود به “قوم یهود” اشاره میکند، او که هفت جد و آبادش یهودی بودند و شاید هم یکی از نوادگان خود حضرت موسی باشد و یک سیّد یا خاخام یهودی! وقتی ناتانیاهوی احمق نمیداند که یهودی هم ابتدا یک ایرانی بوده و در ایران زندگی میکرده و نه تافته ای جدا بافته به نام “قوم یهود” ( یعنی یک یهودی هر جا باشد ابتدا یک یهودیست و کشور و وطن برای یهودی معنی ندارد ) و وقتی من این تعریف و تعبیر او را، یعنی “قوم یهود” را و سخنان کینه توزانه اش نسبت به تمام ایرانیان و کشورم ایران را مورد نقد قرار میدهم، آنوقت تو با توجه به درگیریهای قبلی که با من داشتی، البته بازهم نتوانستی جلوی خود را بگیری و آمدی مثنوی سرودی در تعریف اینکه یهود قوم نیست و ال است و بل. این را به نتانیاهو بگویی بهتر نیست. آدرس را اشتباهی رفتی. و در ادامه بازهم تکرار همان اراجیف سابق و نامرتبط به سخنان من و در انتها پیچیدن نسخه و دادن فتوا، از نمیدانم ناکجا آباد. تو بهتر است در همان نا کجا آباد بمانی و از جای نرم و گرمت تکان نخوری، نکند که بر اثر تغییر آب و هوا بچُایی!، بیاد ایران مِی بزن و لول شو. تو را چه به نسخه پیچی و صدور فتوا. تو بهتر نیست اول متن را چند بار بخوانی و بعد مورد نقد قرار دهی؟ یعنی از تمام متن من فقط همان ” قوم یهود” برایت جالب بود جناب اندیشمند! یا خواستی طبق روال همیشگی بپری وسط و یه چیزی بلغور کنی؟
سخنان من در مورد قوم یهود مورد اشارۀ نتانیاهو بود، حال یهود هر پُِخی میخواد باشه، قوم یا قبیله یا ایدئولوژی یا دین یا … آیا این مهم بود یا آنچه ناتانیاهو به ایرانیان نسبت داد؟ عجب وطن پرستی هستی تو!؟
موضوع بر سر ایران بود و نه حکومت آخوندی و دیگر سخنان تکراری تو. انگار مترصد فرصتی هستی تا به حکومت ایران و یا به دین و ایمان دری وری بگویی و خودت را تخلیه کنی.
خوب، حال که شور انقلاب و بسیج تو را گرفته، بگو تو چه کمکی میتوانی در مورد فتوای صادر شده ات بکنی:
” بهمین جهت هم بهترین کار یار گیری و انسجام و تقویت هسته های مردمی و اماده گی برای بسیج بموقع مردم برای در هم کوبیدن نیروهای سرکوبگر رژیم جهل و جنایت و جنون و ویرانگر و ایران ستیز و تروریست پرور و…آماده گی نیروهای مردمی برای بسیج مردم و فرود آوردن ضربه نهائی به نظام پوسیده و ایران و انسان ستیز بسیار تعیین کننده است.”
تو که از واژۀ بسیج متنفر بودی و هی به من متلک می انداختی، حال چه شد که باز رفتی سراغ بسیج مردم.؟!
یادت نرود که بگویی برای رسیدن به این آمادگی چه کاری از دست تو بر می آید و چگونه حاضری از خودت مایه بگذاری؟!
نشستن در ناکجا آبادی در آنسوی آبها ( حال آمریکا باشد یا بنگال) و سر دادن شعار خیلی آسان است. شاید تو هم بخواهی پس از این شهرتی که در سایت نوری زاد بدست آوردی و کسب حمایت طرفداران بیشمار، برای رهبری و هدایت بسیج مردمی، مانند “هخا” با یک هواپیمای اختصاصی به تهران بیایی تا از نزدیک ادارۀ امور را شخصاً بدست بگیری تا نکند بدست نا اهلش بیفتد!؟
عجب وطن پرستی! حال من روضه میخوانم یا تو که در هر فرصتی میری بالای منبر… من چی گفتم و تو چه بلغور کردی؟راستی خواستی بیای ایران، ( همان وطنی که ازش دم میزنی و سنگش را به سینه میزنی ) اشعار حماسی و نوحه های مدرن و جدید، فراموش نشه. برای بسیج مردم باید کمی هم آداب روضه و نوحه را بلد باشی تا شور ایجاد کنی…نه غلام!؟
راستی امیدوارم با خواندن این متن، آدرنالین خونت بزنه بالا و از خماری در بیای
دستت رو شد نوری زاد
حالا دیگه برای بقای نظام نسخه می پیچی؟
تو از اولش هم چاکر نظام بودی
چاکر رهبر بودی
چاکر سپاه بودی
ما داریم زیراب نظام را می زنیم تو داری برای بقاش نسخه می پیچی؟
دستت رو شد
برو بمیر خائن
جناب میزشکار
برای رهایی از این وضعیت موجود دو راه بیشتر نداریم
۱- گذار مسالمت امیز
۲- خصمانه
فرض کنیم اگر همین الان قبل از اینکه فرصتها از بین برود نظام بپذریدکه
الف :نظارت استصوابی برداشته شود و تام الاختیار بودن رییس جمهور و نمایندگان مجلس در چهارچوب قانون اساسی
ب:اجازه فعالییت احزاب و ازادی زندانیان سیاسی توام با اجازه فعالیت
ج: ازادی مطلق مطبوغات
د: انتخاب ریسس قوه قضاییه توسط مجلس یا هر نهاد مردمی
بر فرض محال اگر همین چهار امر تحقق پیدا کند راه رسیدن به سر منزل مقصود که یک دموکراسی قابل قبول میباشد برایمان فراهم نشده؟ مطمئنا بقیه راه برایمان هموار خواد شد . فکر میکنم این بخشی از خواست اقای نوریزاد میباشد.
و اما راه دوم راه براندازی خصمانه . چه راه و چه تضمینی وجود دارد با هزینه کمتر به خواستمان که نجات ایران است برسیم چگونه دارید زیراب نظام را میزنید ؟من شخصا ارزوی سرنگونی نظام را با کمترین هزینه جانی و سپس مالی دارم.
و میدانم که گذار مسالمت امیز امریست محال و نظام انقدر متوهم هست که گوشش بدهکار نصایح نه نوریزاد و نه هیچ ناصح دیگر نباشد .
و اگر سند و مدرک دال بر خائن بودن نوریزاد که عقل و شعور و یا محکمه پسند باشد بفرمایید تا ما هم تکلیفمان روشن شود و الا ۳۸ سال استکه نظام انواع انگهای توخالی و بی محتوا را همینجوری به دگراندشان میزند
اگر بنا به انگ زدن همینجوری باشد منهم میتوانم به شما بگویم شما برای حفظ نظام با استفاده از واژه ما داریم زیراب نظام را میزنیم و تخریب نوریزاد خواننده را خام و دنبال نخود سیاه بفرستید . کدام یک؟
این نوشته شما ۲حالت دارد.
یا که عاقلی در صدد خراب کردن آقای نوریزاد است و یا که جاهلی به زعم خودش در حال روشنگری است!
پشت سر اون عاقل میشه رفت تو چاه چون میدونه داره چکار میکنه اما از تشنگی هلاک بشم از دست این جاهل یه نعلبکی آب هم نباید گرفت.
میرشکاری، اگر همین چند کلمه را نمینوشتی از کجا معلوم میشود که هیچ در چنته نداری و احمدی نژاد وار اراجیف میبافی.
تنها داروی شفا بخش بیماریِ بیت رهبری و سردارانِ سپاه و ملاهای حکومتی…. ای ملعون نابکار و شاید نابکار ملعون . برای بقا و دوام سلطنت ضحاک نسخه می پیجی ؟ ای ملعون ابدی ؟ عوام فریبی تمام شد . نوریزاد در استین بیت رهبری لانه دارد .
اقای نوریزاد امروز چی نوشتند که باعث براشفتگی دوستان شده ایا یک جمله در ان میابید که عاری از حقیقت محض باشد ؟ بفرمایید تا ما هم بدانیم و الا سندیست سر شار از واقعییت از سیاستها و اشتباهاتی است که رژیم مرتکب شده .
اگر هشدار و نصیحتش به رژیم را سند خیانت میدانید دوست عزیز خود اقای نوریزاد هم میدانند در این خصوص اب در هاون کوبیدن است .
اگر نوریزاد واقعا دغدغه حفظ نظام را داشت لازم نبود فجایعی را که نظام مرتکب شده در بوغ کرنا بدمد و انرا به گوش تمام ایرانیان در سراسر جهان برساند .میتوانست انرا بصورت خصوصی به گوش رهبر برساند.
اینست برداشت من از اقای نوریزاد . ندیدم گفتاری و نوشتاری از این شخص که دال بر رسوا کردن رژیم در ظلمها و جنایاتش نباشد
شما چه هدفی را دنبال میکنید؟ چگونه میتوانید این نسبتهایی را داده اید ثابت کنید ؟
سپاسگزار میشوم به حکم انسانییت جواب قابل قبولی بدهید .
ناشناس ،همین واکنش شما اتفاقا اثبات میکند که هم نقش خود را رو کردی و تیرت به خطا رفت و هم عجز خود را در درک از حتی یک نوشته کوتاه فریاد زدی. شما و وطن دوستی؟ یعنی یک وطن دوست تا این اندازه تا خرخره در جهل و بازیچهٔ بازیگران؟
در رابطه با نوع رهبری موردنظرمان ، فکر کردم اگر سید محمد خاتمی رهبر میشد ،چه اتفاقاتی ممکن بود ،بیفتد که واقعا هم دلچسب خیل عظیمی از ملت باشد و هم تا حدودی واقع گرایانه باشد.
و البته همه اینها از نگاه بنده می باشد.
ﭘﯿﺶ ﺑﯿﻨﯽ ﺩﺳﺘﻮﺭﺍﺕ ﻭﯾﮋﻩ ﺳﯿﺪ ﻣﺤﻤﺪ ﺧﺎﺗﻤﯽ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻧﺘﺼﺎﺏ ﺑﻪ ﻣﻘﺎﻡ ﺭﻫﺒﺮﯼ ﺗﻮﺳﻂ ﻣﺠﻠﺲ ﺧﺒﺮﮔﺎﻥ:
1 – ﻋﻔﻮ ﻭ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﮐﻠﯿﻪ ﺯﻧﺪﺍﻧﯿﺎﻥ ﻋﻘﯿﺪﺗﯽ ، ﺳﯿﺎﺳﯽ
2 – ﺣﺬﻑ ﻧﻈﺎﺭﺕ ﺍﺳﺘﺼﻮﺍﺑﯽ ﺷﻮﺭﺍﯼ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ
3 – ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻓﻘﻬﺎﯼ ﺷﻮﺭﺍﯼ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺗﻮﺳﻂ ﺷﺶ ﺗﻦ ﺍﺯ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ
ﺗﺮﯾﻦ ﻣﺪﺭﺳﯿﻦ ﺣﻮﺯﻩ ﻫﺎﯼ ﻋﻠﻤﯿﻪ ( ﻫﺮ ﻣﺮﺟﻊ ﯾﮏ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﻩ )
4 – ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺭﻫﺒﺮﯼ ﺗﻮﺳﻂ ﻓﻘﻬﺎﯼ ﺷﻮﺭﺍﯼ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ ﭼﻬﺎﺭ
ﺳﺎﻝ ﻭ ﺣﺬﻑ ﻣﺠﻠﺲ ﺧﺒﺮﮔﺎﻥ
5 – ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺣﻘﻮﻗﺪﺍﻧﺎﻥ ﺷﻮﺭﺍﯼ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺗﻮﺳﻂ ﺷﺶ ﺗﻦ ﺍﺯ
ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﺗﺮﯾﻦ ﺍﺳﺎﺗﯿﺪ ﺣﻘﻮﻕ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻫﻬﺎﯼ ﺍﯾﺮﺍﻥ ( ﻫﺮ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﯾﮏ
ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﻩ )
6 – ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺭﺋﯿﺲ ﻗﻮﻩ ﻗﻀﺎﯾﯿﻪ ﺗﻮﺳﻂ ﺣﻘﻮﻗﺪﺍﻧﺎﻥ ﺷﻮﺭﺍﯼ
ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ ﭼﻬﺎﺭ ﺳﺎﻝ
7 – ﺍﺩﻏﺎﻡ ﺳﭙﺎﻩ ﻭ ﺍﺭﺗﺶ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﻭﺍﺣﺪ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻭ ﺣﺬﻑ
ﻣﺪﺍﺧﻼﺕ ﺳﯿﺎﺳﯽ ، ﺣﺬﻑ ﻧﻬﺎﺩﻫﺎﯼ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﻭ ﺍﺩﻏﺎﻡ ﮐﺎﺭﮐﻨﺎﻥ
ﺭﺳﻤﯽ ﺑﺴﯿﺞ ﺩﺭ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻭ ﺍﻧﺘﺼﺎﺏ ﺭﺋﯿﺲ ﺳﺘﺎﺩ ﮐﻞ ﺍﺭﺗﺶ
ﺗﻮﺳﻂ ﺭﻫﺒﺮﯼ
8 – ﺣﺬﻑ ﮐﻠﯿﻪ ﺩﻓﺎﺗﺮ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﮔﯽ ﻭﻟﯽ ﻓﻘﯿﻪ ﺍﺯ ﺍﺩﺍﺭﺍﺕ ﻭ ﻧﻬﺎﺩﻫﺎ
9 – ﺍﺩﻏﺎﻡ ﻧﻬﺎﺩﻫﺎﯼ ﻣﻮﺍﺯﯼ ﺩﺭ ﻫﻢ ﻭ ﻭﺍﮔﺬﺍﺭﯼ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭﺍﺕ ﮐﻠﯿﻪ
ﻧﻬﺎﺩﻫﺎﯼ ﺗﺎﺑﻌﻪ ﺭﻫﺒﺮﯼ ﺑﻪ ﺩﻭﻟﺖ ( ﺣﺘﯽ ﺁﺳﺘﺎﻥ ﻗﺪﺱ ﺭﺿﻮﯼ )
10 – ﺁﺯﺍﺩﯼ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﺣﺰﺍﺏ ﺷﻨﺎﺳﻨﺎﻣﻪ ﺩﺍﺭ ﻭ ﺣﻖ ﺩﺍﺷﺘﻦ
ﻧﺸﺮﯾﻪ ﺗﺤﺖ ﻧﻈﺮ ﻗﻮﻩ ﻗﻀﺎﯾﯿﻪ
11 – ﻭﺍﮔﺬﺍﺭﯼ ﺷﺒﮑﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺻﺪﺍ ﻭ ﺳﯿﻤﺎ ﺑﻪ ﻧﻬﺎﺩﻫﺎ ﻭ
ﺍﺣﺰﺍﺏ ﻣﺘﻘﺎﺿﯽ ﻭ ﺍﺧﺘﺼﺎﺹ ﺷﺒﮑﻪ ﻗﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﻧﻬﺎﺩ ﺭﻫﺒﺮﯼ، ﺷﺒﮑﻪ
ﺧﺒﺮ ﺑﻪ ﻭﺯﺍﺭﺕ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ، ﺷﺒﮑﻪ 3 ﺑﻪ ﻭﺯﺍﺭﺕ ﻭﺭﺯﺵ، ﺷﺒﮑﻪ 4 ﺑﻪ
ﻣﺠﻠﺲ ﺷﻮﺭﺍﯼ ﺍﺳﻼﻣﯽ، ﺷﺒﮑﻪ 1 ﺑﻪ ﺩﻭﻟﺖ ﻭ ﺷﺒﮑﻪ 2 ﺑﻪ ﻗﻮﻩ
ﻗﻀﺎﯾﯿﻪ
12 – ﻋﺪﻡ ﻣﻤﻨﻮﻋﯿﺖ ﻣﺎﻫﻮﺍﺭﻩ ﻭ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺷﺒﮑﻪ ﻫﺎﯼ
ﻣﺎﻫﻮﺍﺭﻩ ﺍﯼ ﺗﻮﺳﻂ ﻧﻬﺎﺩﻫﺎ ﻭ ﺍﺣﺰﺍﺏ ﻣﺘﻘﺎﺿﯽ
13 – ﺣﺬﻑ ﻭﺍﺣﺪﻫﺎﯼ ﮔﺸﺖ ﺍﺭﺷﺎﺩ ﻭ ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻨﯽ ﺁﻥ ﺑﺎ ﮔﺸﺖ
ﻫﺎﯼ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﻭ ﺳﻼﻣﺖ
14 – ﺍﻟﺰﺍﻡ ﺣﺠﺎﺏ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺍﺩﺍﺭﺍﺕ ﻭ ﺍﻣﺎﮐﻦ ﺩﻭﻟﺘﯽ ﻭ
ﻋﻤﻮﻣﯽ ﻭ ﺩﻭ ﺷﻬﺮ ﻣﻘﺪﺱ ﻭ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﻣﺸﻬﺪ ﻭ ﻗﻢ
15 – ﺑﮑﺎﺭﮔﯿﺮﯼ ﻧﻈﺎﺭﺕ ﻗﻮﯼ ﺑﺮ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﮔﺎﻥ ﻣﺠﻠﺲ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ
ﺷﻮﺭﺍﯼ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﻣﺎﻟﯽ ﻭ ﺣﻘﻮﻗﯽ
16 – ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭﯼ ﻫﻤﻪ ﻫﻤﻮﻃﻨﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺳﺎﮐﻦ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﯾﺎ ﺧﺎﺭﺝ
ﺍﺯ ﮐﺸﻮﺭ ﺍﺯ ﺁﺯﺍﺩﯾﻬﺎﯼ ﻣﺪﻧﯽ ﻭ ﺣﻘﻮﻕ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪﯼ ﯾﮑﺴﺎﻥ ﺑﺎ ﻫﺮ
ﻋﻘﯿﺪﻩ ﻭ ﺁﺋﯿﻦ
17 – ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﭘﺎﺭﻟﻤﺎﻧﯽ ﻭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻧﺨﺴﺖ ﻭﺯﯾﺮ
ﺟﻬﺖ ﺍﻣﻮﺭ ﺍﺟﺮﺍﯾﯽ ﺗﻮﺳﻂ ﻣﺠﻠﺲ ﻭ ﺣﺬﻑ ﭘﺴﺖ ﺭﯾﺎﺳﺖ
ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ
18 – ﻋﺪﻡ ﺩﺧﺎﻟﺖ ﺭﻫﺒﺮ ﺩﺭ ﻫﯿﭻ ﯾﮏ ﺍﺯ ﺍﻧﺘﺼﺎﺑﺎﺕ ﻭﺯﺍﺭﺗﯽ ،
ﺭﻫﺒﺮﯼ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻧﻘﺾ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺗﻮﺳﻂ ﻫﺮ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ
ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﺍﺧﻄﺎﺭ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺍﺳﺎﺳﯽ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻧﻮﺑﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ
ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺗﺨﻠﻒ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺗﻮﻗﻒ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﺁﻥ ﺍﺭﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﺎﺭ
ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺍﺳﺎﺳﯽ ﮔﺮﺩﺩ، ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﭘﯿﺸﺎﻣﺪ
ﺟﻨﮓ ﺭﯾﺎﺳﺖ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﮐﻠﯿﻪ ﺍﺭﮔﺎﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﻣﺪﺕ ﺟﻨﮓ
ﺑﺮﻋﻬﺪﻩ ﻣﻘﺎﻡ ﺭﻫﺒﺮﯼ ﻣﯿﺒﺎﺷﺪ .
19 – ﮐﻠﯿﻪ ﺗﺼﻤﯿﻤﺎﺕ ﺍﺳﺎﺳﯽ ﺩﺭ ﺳﻄﺢ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺑﯿﻦ ﺍﻟﻤﻠﻞ ﻭ
ﺩﺍﺧﻠﯽ ﺑﺮ ﻋﻬﺪﻩ ﻣﺠﻠﺲ ﻭ ﺑﺎ ﺗﺎﯾﯿﺪ ﺷﻮﺭﺍﯼ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﭘﺬﯾﺮ
ﺍﺳﺖ
20 – ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﮔﺬﺍﺭﯼ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﻭ ﺷﻔﺎﻑ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻋﺮﺻﻪ
ﻫﺎ ﺗﺤﺖ ﻗﻮﺍﻧﯿﻦ ﻣﺼﻮﺏ ﻣﺠﻠﺲ ﻭ ﻧﻈﺎﺭﺕ ﻗﻮﻩ ﻗﻀﺎﯾﯿﻪ
آخه عزیز من در قرن بیست و یکم ولایت و رهبری یعنی چه ؟ این چه مزخرفی است در زمینه سیاست و حکومت ! این بدعت غلط را باید یکبار برای همیشه به زباله دانی تاریخ سپرد ما دیگه بالغ شدیم و ولی نمی خواهیم .
دوست محترم
بسیار عجیب است که در پروسه حرکت سیاسی آقای خاتمی که نام اصلاح طلبی بر آن نهاده شده است ، بر عکس دیگر موارد مشابه در تاریخ ، پیروان هزاران قدم جلوتر از رهبر خود هستند . به هر حال ایشان مگر رهبر جریان اصلاح طلب نیست؟ . من نمیدانم شما چگونه و از چه قراینی این دستورات ویژه را در یافته اید . اما چنانکه میدانید از شروع ریاست جمهوری آقای خاتمی تا کنون حدود 20 سال میگذرد . شما لطف کنید یک نوشته و یا یک سخنرانی(به صورت مستند) از آقای خاتمی در این 20 سال نشان بدهید که ایشان در آن، تنها به پنج مورد از این موارد 20 گانه ای که برشمردید اشاره کرده باشد . با سپاس
آقای امیر پاکدل
صرف نظر از آن مطلب کلی که اشاره کردم باید بگویم که این مانیفست شما نشان از موفق شدن جمهوری اسلامی دارد در به انحطاط کشیدن اندیشه و نابودی تفکر
براستی باعث تاسف است که بعد از چهل سال انحطاط ناشی از همین قانون اساسی و نهادهای آن، شما- آنهم به عنوان یک فعال سیاسی و مدنی – آمده اید و باز دخیل بسته اید به مفاهیم مهمل و بی معنایی چون مجلس خبرگان ، شورای نگهبان ، فقهای! شورای نگهبان ، مدرسین حوزه های علمیه! ، مراجع! ،و از همه عجیب تر « رهبر » . هیچ میدانید که اینک در تمام جهان فقط دو کشور دارای رهبر هستند: ایران و کره شمالی.
اشکالات اساسی و استبداد نهفته در این طرح بی بدیل شما اگر بیشتر از وضع موجود نباشد حتما کمتر نیست. از همه این اندیشه های بکر و به قول خودتان ” دستورات ویژه” ! عجیب شما که بگذریم ،در باره آن دستور ویژه ! شماره 14 شما چه بگوییم ؟ که واقعا دیگر شاهکار آزادیخواهی و احترام به حقوق بشر مورد ادعای اصلاح طلبان را نشان میدهد وبراستی مستحق دریافت جایزه نوبل است :
14- ﺍﻟﺰﺍﻡ !!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟ ؟؟؟؟ﺣﺠﺎﺏ ﺍﺳﻼﻣﯽ ! ﻓﻘﻂ !!! ﺩﺭ ﺍﺩﺍﺭﺍﺕ ﻭ ﺍﻣﺎﮐﻦ ﺩﻭﻟﺘﯽ!!!!!!!!!!!!!! ؟؟؟؟؟؟؟؟ ﻭ ﻋﻤﻮﻣﯽ !!!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟ ﻭ ﺩﻭ ﺷﻬﺮ ﻣﻘﺪﺱ ﻭ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﻣﺸﻬﺪ ﻭ ﻗﻢ!!!!
دوست عزیز ، در حال حاضر هم قانون حجاب به این شدت و غلظتی که شما دستور ویژه عنایت فرموده اید نیست! . آیا شما اینها را در حالت عادی نوشته اید؟
با این نوع افکار ، آنهم از جانب مدعیان آزادی و جامعه مدنی ، باید گفت وای به حال آینده این ملک و ملت
اقای پاکدل کجای کاری ؟ ما میگیم هرچه بدبختی مکشیم زیر سر اخونده برای ما نمایشگاه اخوند راه انداختی
اخه ادم عاقل اخوند و عدم دخالت؟ اگه دخالت نکنه که اخوند نیست
اخوند در خصوصی ترین مسایل زندگیت دخالت داره تا نحوه لباس پوشیدن – توالت رفتن – خوردن وتحصیل وکار ووووو
پای اخوند هرجا برسه بدبختی و نکبت و جهل و خرافات و عقب ماندگی همراه داره
همه اخوندا از یک ابشخور تغذیه شدند و میشوند و هیچ فرقی هم با هم ندارند
درود جناب نوریزاد
علی الظاهر کا گ ب در سالهای اولیه انقلاب در امورات ایران و احزاب مداخلات محسوس داشته است. محسن صفائی فراهانی در مصاحبه اخیرش با ایلنا به این موضوع اشاره می نماید و البته مداخلات آنها را از طریق حزب توده می داند. وی می افزاید:
“بعدها که اسناد حزب توده افشا شد، مشخص گردید که ک. گ. ب از حزب توده خواسته بود دولت بازرگان را با انگ لیبرال بودن از دور خارج کنند. حزب توده هم در این مورد به خوبی عمل کرد. به نظر من ریشه این مشکلات در نبود احزاب و انجمنهای صنفی فعال، مطبوعات آزاد و گردش آزاد اطلاعات است.”
چونکه آدرس لینک مظلب بسیار طولانی است خودتان عبارت زیر را گوگل نموده و در سایت ایلنا مابقی مطلب را مطالعه فرمایید:
صفایی فراهانی در گفتوگو با ایلنا:
“دولت بازرگان را با توصیه روسیه از دور خارج کردند.”
من پیشنهاد می کنم دولت و رهبری برق گاز و تلفن رو بدن به تیم بنده و دولت هم نظارت کنه الان قبض 100 تومنی را 70 تومن برای مردم ارسال کنم یعنی 30 درصد کمتر از الان که دست تو جیب مردم کردن حالا اینرا بگویم که 20 درصد از این در امد هم به من خواهد رسید یعنی دولت 50 درصد روی هر مصرف برق تلفن و گاز اضافه می کند
.کشاورزی که یکی از رکن اصلی استقلال هر کشوری است و تا زمانی که نتواند در کشاورزی دامپروری استقلال خود اعلام کند هیچ وقت حق ادعای مستقل بودن و یا بی نیاز بودن به امریکا را بزند از سال 59 با حفر چاه های بی رویه باعث حدردادن ابهای کشا ورزی شدن ولی مغز متفکر راه اصلی را در ایجاد یک نیروگاه ابی در منطقه زرخیز پیش نهاد کرد که دیگراستقلال کشاورزی تا ابد برای ایرانی ها یک رویا و دل خوش استقلال در اینده نباشند و یک مغز متفکر دیگر راه نجات را در ایجاد باران مصنوعی اعلام کرد بدون مطالعه اب هوایی منطقه و نوع استفاده وسیله ای که میشد برای این منطقه مفید باشدچون حدف کمک به مردم نبود فقط زمین زدن کشاورز بی نوا.. وقتی مراجعه میکرد به اجرای ابیاری بارانی با چندین نوع مواجه میشد و حتما کسانی که پورسانت خود ار داده بودند پیشنهاد می شدند بدون هیچ برسی اب خاک وزش هوا ووومی برد بعد چند سال هم کشاورزی نابود شده بودو این بندگان خدا هم تا خرخره بدهکار کاسبان حکومتی در صورتی که برای تولید ارزان در کشور ما صد ها گزینه تولید برق اصولی و کاربردی ولی چرا برای یک چراغ برق خورشیدی یک تا هشت میلیون هزینهمیشود در صورتی که بغل سیم برق هزینه نصب چراغ های خورشیدی می کنند که هزینه تعمیر نگه داری وووو ان هم جندین صد میلیون خواهد داشت چه کسانی عاملان این راه کار های داهیانه و پول ساز برای بعضی اقایان هستند کجا ماندن هم سنگران امام حسین و ابولفضل که برای عزت شان تا اخرین قطره خون خود را فدا کردن
عده ای به امید خرید اس 300 پول ما را به شوروی های بی خدا که در مذهب ما معامله باانها را تا حالا خلاف دین محمدی می دانستیم ریختند که با تهدید های اسرائیل غاصب مبارزه کنند و مثل روز می دانستند تا زمانی که مسئله جنگ بین ایران واسرائیل هست این سامانه تحویل داده نخواهد شد واقعا اگر نمی دانستند باید چند کشور را برای اداره به این اقایان سپرد چون مغزشان زیادی کار می کند و هر بچه ای هم واقف بود وقتی سامانه تحویل داده شود دیگر در جهان یک وسیله سوخته و بدرد نخور است و مطمئنا امکانات راداری اینها را طوری طراحی کردن که موقع نیاز ایران بتوانند انها را بی مصرف کنند چون هر ادم سیاست مدار و عاقل بی دینی مثل روس ها می دانند این ممکن است روزی بر علیه خودشان استفاده شود و با چنان شورو شعفی هم تست موفقیت امیزان را جشن می گیرند در صورتی که اگر باز این موضوع درست کردن پدافند دفاعی را به نخبه گان واقعی ایرانی می سپردند حد اقل برابر این اس 300 ها را می ساختند که همیشه هم ادعا شده ما موشکی ساختیم که بالا تر از اس300 است ولی در عمل برا اس 300هورا می کشند
تمام نمایند های که تا این زمان به مجلس راه یافتن اصلا نمی دانند که نماینده مردمند نه نماینده دولت همانگونه که مصدق صندلیش را اوردن بیرون مجلس گفت من نماینده مردمم وبرا حکومت باید قوانینی وضع کنند که به نفع مردمی که از انها رای گرفتن باشند ولی متاسفانه دقیقا مثل کارمند دولت هر نماینده ای که ادعا می کند که یکی قانونی به مجلس برای اسایش مردم معرفی کرده بگه خدا پدر مادر احمدی نژاد را بیامرزه که این 40 تومن که اب روریزی برای یک کشوری مثل ایران است را باز به مردم داد ولی باز مغز متفکران دیگری قول دادند که ده برابر این رقم را دست کنند تو جیب مردم و ان را نگذارن مردم بخورد و کردند
یا حضور ما در عراق وقتی اوباما گفت نیروهای امریکایی را از عراق خارج می کنم دوستان همه شاهدند که من طرح این را چیدم که بله با بودن ایران بی مزد و بی مواجب ما اینجا چکار می کنیم وقتی ما از عراق خارج شویم ایران جایگزین ما خواهد شد و امنیت را در دست خواهدگرفت وقتی هم که امنیت عراق تضمین صد درصد شد حال بعد هر چند سال ایران که نمی تواند یک سانت از خاک عراق را بگیردو خودش بااحترام انجا را ترک خواهد کرد و در مقابل ترکیه و کشورهای پیشرفته جای پایی در اقصاد ان کشور هم نخواهد داشت
ایجادداعش در منطقه تمام کشور های اروپایی و امریکا ثروت خود را روی هم می گذاشتن نمی توانستند این جور جوانان مخالف سیاست اروپا و امریکا را شناسایی کنند با اسد قراردادی بستند که ماتا اخرین لحظه نمی گذاریم به هیچ طریقی مشکلی برای شما پیش بیاید فقط یک بازی.. که منطقه ای را منطقه داعش اعلام کن از تمام دنیا افراطی های مذهبی که شستشوی مغزی داده شدن از هر نقطه دنیا به انجا خواهند امدو ما راه را نیز برای امدنشان باز می گزاریم وقتی مطمئن شدیم که دیگر تا حدودی همه انها یک جا جمع شدن انها را قتل وعام می کنیم و زمین را هم برای زندگی و ترس از افراطی گری پاک می کنیم و ما هم با غرور ادعا می کنیم که در یمن عراق بحرین سوریه ووو حضور داریم که چی در ده سال ایند در سی سال ایندچه عایدی از این حضور ها برای ایران خواهد داشت جز جنگی شاه در ظفار راه انداخت.. مثل نظام ارتش تشویق یک بارک الله و توبیخ همین که الان هستیم پول مان جان جوانان کشور مان ووووو بازیچه دست اروپا و امریکا شده و اگر ما از این کشور ها بیرون بیایییم هیچ اتفاقی نمی افتند یاخود امریکا و اروپا باید این نقش و هزینه را به عهده بگیردیا یکی مثل ما اردغان ها
من از ترسم نمی توانم مطالب را باز تر واضح تر و روشن تر در هر موردی بنویسم ما 38 سال نتوانستیم مواد مخدر ار از کشور جمع کنیم ما 38 سال نتوانستیم تثبیت قیمت های که هویدا ملعون ادعا کرد داشته باشیم ما نتوانستیم در امد سرانه را به قبل انقلاب برسانیم ما نتوانستیم بیکاری وکه همه اینهای که گفتم برای سیاستمدار ها یک طرح زیاد زیاد باشد 5 ساله است میگویید نه هر کدام را شما می گویید من در عرض دو سال حل می کنم
خدا شاهده اگه ۱۰۰ نفر آدم معمولی رو تصادفی از توی دفتر تلفن انتخاب کنیم که این مملکت بچرخون، از همه این دولت دزدان حکومت اسلامی در طول ۴۰ سال گذشته بهتر عمل میکنن. از ما گفتن.
واکنش صالحی به ایرادها از مذاکرات هستهای: غیرمنصفانه و عوامانه.
مش قاسم: تازه حالا فهمیدی غیرمنصفانه و عوامانه چیه؟ بر هرچه منقلابی شیاد بی بنیاد نعلت! ای نادان، حد اقل تو رو فرستادن که آدم و عالم بشی. نشدی! قربون زبون فارسی و مثل های بی مثال اون: عالم شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل!
بُزك نمرد، بهار اومد!
ترا وطن چه گويمت
گذشته است چه سالها
ترك محبتت نشد،
از تو و از خاطره ها
ياد بهاران نرود
ز ياد من، از نظرم
بياد آن شكوفه ها
بياد آن اقاقيا،
بياد آن پرنده ها
بياد آن چلچله ها
چه شاد بودند همشون
ميومدند به خونمون
…………….
…………….
http://sokhan-rooz.blogspot.com/2017/03/blog-post.html
مار گیرهای اندرونی
قربانت گردم.
راپورتی آمده است که به غایت مسرورمان کرد
یکی از روضه خوانان اندرونی حاجی خان آقا احمد خاتمی از ائمه معصوم جمعه عرض کرده اند که در آستینشان ۱۰ قبله عالم دارند
فدایت گردم عجب آستین فراخی دارند ایشان, کرور کرور شکر رعیت مسرور است که داشتن قبله عالم از نان شب واجب تر است که ایشان ۱۰ تا را یک جأ در آستین نگاه داشته اند ما که جان نثاریم تا کنون زیر سایهٔ یک قبله عالم نانمان در روغن زرد کرمانشاهی بوده است، مملکت هم که با یک قبله عالم تا کنون این همه آباد شده است که شما کرده اید حال آنکه اگر ۱۰ تا شود نور علا نور است.
از حوالی خیابان امین السلطان خواستیم درشکه بگیریم که مار گیری سینه به سینه مان شد این یکی دیگر چه نیشی میخواهد بزند؟!دهان به نیشخندی باز کرد ،دهان نگو دروازه دولاب ،زهره مان ترکید ،عرض کرد
اولا آنچه که در آستین پرورش میدهند مار است نه قبله عالم،دویّم اینکه ما که خود یک عمر مار گیر بوده ایم و معرکه میگرفتیم تاکنون نتوانسته ایم بیش از یک یا دو مار جعفری در جعبه مان جأ بدهیم ایشان باید مار گیر حاذقی باشند که ۱۰ قبله عالم را در یک آستین جأ داده اند حال ما باید سالها نزد ایشان الفبای مار گیری را تلمذ کنیم، سیّم اینکه جاهای دیگرشان یعنی جیبهایشان را تفتیش کنیم بلکه چیزهایی دیگر داشته باشند که ما از آن خبر نداریم علا ایحال آنها که کارخانه لاستیک و شکر و کرور کرور قباله زمین مفتی در جیب دارند داشتن ۱۰ قبله عالم در آستینشان چندان هم اجبتی نیست.
فدایت گردم این مار گیر را ولش کنیم آن ۹ قبله عالم اضافی را کجای چشممان جأ بدهیم؟
جان نثار ذات اقدس ضل الهی
تلقرافچی
و در ادامه این مقاله امده:
حدیث معتبرى از امام صادق (علیه السلام) در کتاب احتجاج طبرسى وارد شده که بسیار جامع و مفید است بیان می شود . زندیق مصرى در بحثى طولانى که با امام صادق (علیه السلام) داشت، از ایشان پرسید: اصل جادو چیست و چگونه جادوگر مى تواند کارهایى عجیب و غریب انجام دهد؟ امام(علیه السلام) فرمود: سحر بر چند وجه است:
یک نوع آن به منزله پزشکى است یعنى همان گونه که پزشکان براى هر مریضى راه علاجى مى یابند جادوگران نیز براى هر صحتى، راهى براى از بین بردن آن مى یابند.
نوع دوم شعبده و سرعت دست و اعمال فوق عادت است. نوع سوم آن که شیاطین را به خدمت مى گیرند.
زندیقی نزد امام صادق (علیه السلام ) آمد
زندیق گفت: شیاطین جادو را از کجا آموخته اند؟
فرمود: از همان جا که پزشکان پزشکى را مى آموزند!!!!
دوستان گرامی برای اینکه بدانید محققین علوم اسلامی یا همان علما! با زحمات غالبا سی و چهل ساله خود در حوزه های علمیه و پس از چندین دهه تحصیل علوم اسلامی به چه مدارج و کشفیات تکان دهنده ای دست می یابند ، من بخش هایی از یک مقاله علمی کاملا معتبر که بقول خودشان ” دارای منابع موثق و قوی” می باشد و یکی از محققین بزرگ این رشته پس از سالها تحقیق و بررسی انرا به جامعه علمی جهان تقدیم کرده را در زیر می اورم و از دوستان درخواست میکنم با دقتی بیشتر انرا مطالعه فرمایندو چنانچه نظری راجع به ان دارید مرقوم نمایید:
بحث و پرداختن به امور ماوراء ماده و متافیزیک مانند سحر و جادو، کار دشواری است . مطالب مختلفی در این مورد وجود دارد که بعضاً خرافه و غیر واقع هستند و البته برخی صحیح هستند ، اما در این باب جدا کردن سِره از ناسره کار بسیارمشکلی هست چون سحر و جادو عمر بسیار زیادی دارند و در گذر زمان بسیاری از مطالب صحیح در مورد چگونگی سحرو جادو دچار تغییر شده و……
ابلیس سحر را درست کرده ، آنرا در طومارى پیچید، و بر پشت آن طومار نوشت : این آن علمى است که آصف بن برخیا براى سلطنت سلیمان بن داوود نوشته ، و این از ذخائر گنجینه هاى علم است ، هر کس چنین و چنان بخواهد، باید چنین و چنان کند، آنگاه آن طومار را در زیر تخت سلیمان دفن کرد، آنگاه ایشان را بدر آوردن راهنمائى کرد، و بیرون آورده برایشان خواند.
لاجرم کفار گفتند: عجب !!!….
در داستان گفتگوى حضرت رضا (ع) با مامون ، آمده : که فرمود: هاروت و ماروت دو فرشته بودند که سحر را به مردم یاد دادند، تا بوسیله آن از سحر ساحران ایمن بوده و سحر آنان را باطل کنند و این علم را به احدى تعلیم نمى کردند،
مگر آنکه زنهار میدادند که ما فتنه و وسیله آزمایش شمائیم ، مبادا با بکار بردن نابجاى این علم کفر بورزید، ولى جمعى از مردم با استعمال آن کافر شدند…..
اقسام و گونه های مختلف سحر
به طور کلی ما سه نوع تعریف از سحر و جادو داریم :
۱- سحر و جادویی که هدف آن مردم عوام و ساده لوح هستند که با کارهای خاصی…
۲- نوع دیگر سحر آن است که افرادی با استفاده از اجنه و شیاطین کارهایی می کنند که افراد عادی تصور می کنند که آن عمل عجیب را آن شخص انجام داده ، در صورتی که آن فرد با کمک شیاطین و اجنه این کار را کرده و عملاً در انجام آن هیچ نقشی نداشته است ، اما چون مردم اجنه را نمی بینند دچار اشتباه می شوند و تصور می کنند که آن فرد این کار را کرده است.
کارهای افرادی مثل عارف غفوری از این دست می باشد البته فردی مثل کریس آنجل هم جزء این دسته می باشد . بسیاری از آنچه که امروزه در بین عوام مردم به سحر و جادو معروفند ، از این دست می باشند . برداشتن اجسام بسیار سنگین ، خبر از گمشده ها و خبر از اسرار فرد و… . یکی از محققین در این عرصه نقل می کرد که پژوهش تجربی در یکی از زمینه های این گونه کردیم که نتایج جالبی داشت ، گفتنش خالی از لطف نیست . این محقق عزیز نقل می کند : که یکی از سایت های اینترنتی در آمریکا کارهای عجیبی می کرد ، به گونه ای که وقتی وارد چت رومش می شدیم و با افراد خاص آن اتاق گفتگو ، از طریق نوشتار ارتباط برقرار می کردیم ، آن افراد تمامی اطلاعات زندگی ما را از لحظه تولدمان تا آن زمان بیان می کردند و حتی آن لحظه که ما در حال نوشتن و گفتگو با آن افراد بودیم را برای ما شرح می دادند و تعداد افراد حاضر در محلی که ما حضور داشتیم را نیز می گفتند . ایشان می گوید که زمانی که بررسی کردیم متوجه شدیم که این افراد با ارتباط برقرار کردن با شیاطین و اجنه این کار را می کردند . دوباره این عمل را تکرار کردیم و این بار زمانی که با آنها ارتباط برقرار کردیم ، آیات خاصی (بسم الله الرحمن الرحیم ) را زمزمه می کردیم ، در نتیجه این کار آن افراد هیچ اطلاعاتی از ما را نمی توانستند بیان کنند و می گفتند که ارتباط اینترنتی قطع و دچار مشکل شده است، مشخص شد که نتیجه گیری ما صحیح بوده و آنها با استفاده از اجنه این کار را می کردند.
۳- نوع دیگر سحر و جادو همان سحر واقعی است ، که افرادی با استفاده از وردها و کارهای خاصی از جمله ریاضت های شیطانی ، عمل سحر را انجام می دهند….ا توجه به این روایات هست که علامه این نظر را مطرح می فرمایند که نهایت کار جادوگری همین جدایی انداختن بین زن و شوهراست….
این نشان می دهد که سحر یکی از علوم پنهانی بوده که کمتر کسی از آن اطلاع داشته است و شیاطین با دانستن این علوم آن را به افراد وابسته خود جهت کارهای شیطانی آموزش می دادند . به عنوان مثال یکی از علومی که در این مورد است ، همان علم هیپنوتیزم است ….کی از شیطان پرستان در مورد علم هیپنوتیزم می گوید که این علم از علوم مخفی بوده که خود شیطان به برخی از انسان های شیطان پرست آموزش داده که عده ی زیادی از مردم را به سمت این امور به ظاهر جالب بکشانند که نتیجه این عمل آن شود ، فردی که به این کار می پردازد دچارغفلت از خدا و دین خدا شود . این می تواند نمونه ای از سحر آموزش داده شده توسط شیطان در زمان ما باشد . یکی دیگر از گونه های سحر که یک علم شیطانی مخفی است ، همان چشم زخم است که بوسیله چشمان آدمی صورت می گیرد…..
اگر بخواهیم در مورد چشم زخم ، بحث علمی بکنیم ، باید گفت که به تازگی دانشمندان با تحقیقاتی که صورت داده اند متوجه شده اند که بیشترین تجمع و تمرکز انرژی در انسان ها در چشمانشان است .
حال اگر فردی این علم را داشته باشد و بتواند این انرژی را به روشی خاصی متمرکز و تخلیه کند ، با این کار باعث می شود به دلیل تجمع انرژی در قسمتی از بدن فرد مقابل ، آن فرد بدنش دچار اختلال انرژی شود و در نتیجه دچار بیماری شود ، به همین خاطر است که امام صادق (علیه السلام) می فرمایند : (( نوعی از سحر به منزله پزشکى است یعنى همان گونه که پزشکان براى هر مریضى راه علاجى مى یابند جادوگران نیز براى هر صحتى، راهى براى از بین بردن آن مى یابند. ))
نکات ضروری که همه باید بدانند:
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مرا در ليلة الجِن،حديث به دنبال خود برد. به همراه او رفتم تا به بالاى مكّه رسيديم. پس برايم خطّى كشيد و گفت : «از اين جا جلوتر نيا». سپس به شتاب از كوه ها بالا رفت و ديدم كه مردانى از قلّه كوه ها بر او فرود مى آيند، تا آن جا كه ميان من و او حايل شدند. پس شمشير از نيام بركشيدم و[ با خود ]گفتم : شمشير مى زنم تا پيامبر خدا را نجات دهم، كه گفته اش يادم آمد : «حركت مكن تا نزدت آيم».در همين حال بودم تا آن كه سپيده دميد و پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و من ايستاده بودم. گفت : «پيوسته اين گونه بوده اى؟». گفتم : اگر يك ماه هم مى ماندى، حركت نمى كردم تا بيايى. سپس آنچه را كه مى خواستم انجام دهم، برايش گفتم. گفت : «اگر حركت مى كردى، همديگر را تا قيامت نمى ديديم».سپس انگشتانش را در ميان انگشتانم كرد و گفت : «به من وعده داده شده است كه جنّ و اِنس، به من ايمان مى آورند. انسان ها ايمان آورده اند و جنّيان را هم كه ديدى». و گفت : «گمان مى كنم كه مرگم نزديك است».گفتم : اى پيامبر خدا! آيا ابو بكر را جانشين خود نمى كنى؟ از من رو گردانْد. فهميدم كه با او موافق نيست. گفتم : اى پيامبر خدا! آيا عمر را جانشين خود نمى سازى؟ باز از من رو گردانْد و فهميدم كه با او هم موافق نيست. گفتم : اى پيامبر خدا! آيا على را جانشين خود نمى كنى؟ گفت : «همان است. سوگند به آن كه جز او خدايى نيست، اگر با او بيعت كنيد و از او فرمان بَريد، همه شما را به بهشت ، وارد مى كنم».
بصائر الدرجات ـ به نقل از ابو حمزه ثُمالى
جن نیز مانند انسان، دارای روح است با این تفاوت که ارواح جنّها در جرمی لطیف جا دارند که بیشترین آن آتش و هواست، چنانکه در بدن آدمی غلبه با آب و خاک است. (ر.ک: مجلسی، 1403: 14، 635؛ صدرالدین شیرازی، 1366: 1455؛ عاملی، 1363: 421و422)
جنّها دارای انواع و اقسامی هستند (قمی، 1363: 1، 186) و برخلاف نظر شیخ محمد عبده در تفسیر المنار که آنها را میکروب و علت و منشأ اکثر امراض معرفی میکند (ر.ک: رشید رضا، بیتا: 3، 95و96) آنها نیز مانند انسان، اختیار، اراده، تکلیف، ثواب و عقاب دارند
امام باقر علیه السلام به فردی که ارواح جنیان او را اذیت می کردند، فرمود: با فاتحة الکتاب و سوره ناس و فلق تعویذ کنید (هرکدام 10 بار) و آن سوره ها را با مشک و زعفران در جامی (ظرفی) بنویسید. برای خوردن و وضو و غسل از آن ظرف استفاده کنید. آن شخص سه روز این عمل را انجام داد و آن پدیده برطرف شد
امام باقر عليه السلام :
كانُوا يُحبّونَ أن يَكونَ في البَيتِ الشيءُ الداجِنُ ، مِثلَ الحَمامِ أو الدَّجَاجِ أو العَنَاقِ ، لِيعبَثَ بهِ صِبيانُ الجِنِّ و لا يَعبَثُونَ بصِبيانِهم .
[ مسلمانان] دوست داشتند كه پرندگان اهلى مانند كبوتر و مرغ را در خانه نگاه دارند تا كودكان جنّيان با آنها بازى كنند و به فرزندان ايشان نپردازند.
امام صادق عليه السلام :
ليسَ من بيتٍ فيهِ حَمَامٌ إلاّ لَم يُصبْ أهلَ ذَلِكَ البَيتِ آفةٌ من الجِنِّ ، إنَّ سُفَهاءَ الجِنِّ يَعبَثونَ في الَبيتِ فَيعبَثُون بِالحَمَامِ وَ يترُكونِ الإنسانَ .
هيچ خانه اى نيست كه در آن كبوتر باشد مگر آن كه به اهل آن خانه آسيبى از جنّ نمى رسد. رشد نا يافتگان جنّ در خانه بازى مى كنند و به كبوتر مى پردازند و انسان را وا مى گذارند.
امام صادق عليه السلام :
الجِنُّ علَى ثلاثةِ أجزاءٍ ، فَجُزءٌ مَع المَلائِكةِ ، وَ جُزءٌ يَطيرُونَ في الهَواء ، و جزءٌ كلابٌ و حيَّاتٌ .
جنّيان سه دسته اند: دسته اى با فرشتگان اند و دسته اى در هوا مى پرند و دسته اى به صورت سگ و مار هستند.
منبع: میزان الحکمه، جلد دوم.
جناب سید رضی سلام علیکم : اینطور که سرکار عالی به ماوراء الطبیعه پرداخته اید ( البته خلاصه ) لطف بفرمایید در مورد کیمیا . سیمیا .حیمیا. ریمیا نیز مطالبی بفرمایید که سائلین بهره مند شوند در ضمن بفرمایید مدت عمر یک جن چقدر است و اطرافیان احمدی نژاد با کدام یک از اجنه ارتباط دارند با سپاس
مهرداد گرامی درود بر شما
با عرض شرمندگی از پاسخ به سوال اولتان معذورم چرا که اگر حروف ابتدای کلماتی را که نام برده اید بهم متصل کنید سخن نامربوطی میشود که ابدا صورت خوشی ندارد زیرا جناب حر مذکر بودند ولیکن درخصوص سوال دیگر یعنی طول عمر اجنه ، ابتدا مشخص فرمایید بر اساس سنوات این جهانی پاسخ می خواهید یا بر اساس سنوات ان جهانی؟
با درود فراوان خدمت جناب سید رضی : عزیز دل خداوند به شما جزای خیر عطا بفرماید که از علوم شیمی فعلی و کیمیای قدیم حروف اول آن را به بنده حقیر گوشزد فرمودید و باعث شدید که از فرط خنده من مانیتور روی زمین بیفتد امید وارم در پناه حق تعالی و اجنه نیکو خصال عمری پایدار داشته باشید . سپاس
بنیامین نتانیاهو در دیدار با ولادیمیر پوتین تأکید کرد: حدود ۲۵۰۰ سال پیش، ایران تلاش کرد تا قوم یهود را نابود کند اما مؤفق نشد.
وی ادامه داد: ایران کنونی تلاش دیگری برای نابودی قوم یهود را آغاز کرده است.
ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه در پاسخ گفت: ما اکنون در جهان متفاوتی زندگی میکنیم. بهتر است که از حال و اکنون سخن بگوییم.
– از سخنان این دو نفر میتوان به میزان شعور و درایت آنها پی برد. یکی مثل نتانیاهو هنوز در 2500 سال قبل سیر و سفر میکند و سخنانش نشان از کینه و عداوت او دارد؛ او نه تنها اکثر ایرانیان مسلمان امروز را بلکه ایرانیان غالباً زرتشتی در 2500 سال پیش را نیز دشمن قوم یهود میداند. بی شعوری این جناب ناتانیاهو در نقل مخدوش از یک گزارش مشکوک تاریخی و نسبت دادن آن به تمام ایران زمین نشاندهندۀ میزان کینه و نفرت این شخص به سرزمین ایران است، چه در ایران مسلمانان باشند و چه زرتشتیان، او دشمن ایران زمین و مردم ایران است و کینۀ او سابقۀ 2500 ساله دارد که از اجدادش به ارث برده که در شبهای طولانی زمستان دور کُرسی برای فرزندان خود تعریف میکردند. وزیر دربار هخامنشی به سبب نافرمانی یکی از کارگزاران یهودی و برای زهر چشم گرفتن از او، به بدگویی از یهودیان نزد شاه هخامنشی روی می آورد و …خوب، آیا باید رفتار یک فرد را به کل سرزمین ایران نسبت داد و اینگونه گفت که : ” حدود ۲۵۰۰ سال پیش، ایران تلاش کرد تا قوم یهود را نابود کند اما مؤفق نشد.” ؟!
یکی هم مثل ولادیمیر پوتین است که به آن بی شعورِ نفهمِ کینه ای میخواهد خرفهم کند که، الاغ! الان در عصر عتیق و با عتیقه هایی مثل اجداد تو سرکار نداریم. جهان امروز را با کینه های بچه گانه نسبت به حوادث 2500 سال پیش به گند نکش! آدم باش و متمدن!
این ناتانیاهوی احمق حتماً مناسبات کشورش با دیگر کشورها و سرزمینها را هم بر اساس افسانه های اجداد خود سبک سنگین میکند. الحق که بی چشم و رو تر، طلب کارتر و وقیح تر از قوم یهود در دنیا نبوده و نیست. این سخن من حمل بر نژاد ستیزی نباشد ولی کافیست شما به همان داستانهای قوم یهود مراجعه کنید و از ” ایرادهای بنی اسرائیلی ” در عصر موسی شروع کنید و تا به امروز و “کشتار هولوکاست” پیگیر شوید. این قوم خود را صاحب دنیا میداند و قوم برگزیده و با نوعی مظلوم نمایی هدفمند قصد تخریب تاریخ ملتهای دیگر را دارد.
چرا این ناتانیاهوی احمق با آلمان روابط خصمانه ندارد؟ مگر همین آلمان نبود که آنهمه یهودی را کشت و نابود کرد؟ خشونت آلمان در مقابل خشونت ایران هیچ است و تاریخ وحشیگری آلمانها مربوط به 70 سال قبل است و نه 2500 سال قبل. چطور به آلمان که میرسد، شخص را و حزب را محکوم میکند ولی به ایران که میرسد، تمام سرزمین ایران را؟
اگر امروز احمدی نژاد رئیس جمهور بود دیگر نور علی نور میشد…یک احمق در آمریکا به نام ترامپ….یکی در اسرائیل به نام ناتانیاهو…… و دیگری هم که معرف حضور همگان هست همین احمدی نژاد خودمان، حیف که او نیست.
من نمیدانم آیا تمام یهودیان اسرائیل و دیگر نقاط دنیا مانند ناتانیاهو می اندیشند؟ اگر اینگونه باشد که هر آنچه بر سر قوم یهود آمد حقشان بود و این قوم کینه توز همان بهتر که نابود شوند. اگر تمام قوم یهود همانند ناتانیاهو می اندیشند، پس میتوان ناسپاسی، قدر نشناسی و نمک به حرامی را نشانۀ بارز قوم یهود دانست…
چرا این قوم، خدمات بسیار ایرانیان را در طول تاریخ و به یهودیان، فراموش کرده؟!
چرا این قوم اینقدر از مردم دنیا طلبکار است؟!
چرا خداوندِ آنها، فقط بر این قوم، 124 هزار پیامبر فرستاده؟! چرا آنها همیشه از خداوندشان هم طلبکار بوده اند؟!
آیا دلیلش این نبوده که این قوم آدم شدنی نیستند؟! با توجه به این تعداد پیامبر.
آیا آنها قوم برگزیده هستند و یا قوم نفرین شده؟!
قوم یهود اگر قوم درست و حسابی ای بود، با توجه به این عقبۀ تاریخی، الان باید نصف دنیا را یهودیان تشکیل میدادند. پس مشکل اساسی یهودیان هستند و نه دیگر اقوام دنیا و میتوان این را از تعداد اندک یهودیان در دنیا فهمید.