سر تیتر خبرها
بر مزار مصـدق + سخـن روز  + عکـس

بر مزار مصـدق + سخـن روز + عکـس

یک: نمایشگاه به نیکی و شایستگی پایان پذیرفت. دلم را کف دستم می گیرم و تقدیم همه ی آنانی می کنم که چه از شهرهای دور و نزدیک و چه از تهران به دیدن من و به دیدن کارهای من آمدند و مرا مست جمال فهم خود کردند. سپاس نازنینان. من و شرم و سپاس و ادب و امید به آینده ای که برخواهیمش ساخت جانانه و با هم!

دو: روز بعدش، یعنی روز شنبه با دکتر ملکی و سه تن دیگر از دوستان رفتیم احمدآباد مصدق تا مگر به مزار این مرد بزرگ سر بزنیم و سلامش کنیم. برادران و مأموران مثل سالهای گذشته بر سه راهی احمد آباد ایستاده بودند و ورود و خروج ها را زیر نظر داشتند. ما را ایستاندند و بعد از کمی معطلی گفتند نمی شود بروید داخل آبادی. ما نیز همانجا به ردیف رو به احمد آباد ایستادیم و سلامی گفتیم و برگشتیم و در کنار یک دیوار کاه گلی عکسی به یادگار گرفتیم و باز آمدیم.

سه: دکتر ملکی را که به منزلش رساندم، رفتم شهریار و نهال های انگوری را که برای دوست نجف آبادی ام زیر خاک کرده بودند، بار زدم و بردم اصفهان. شب را اصفهان ماندم و روز یکشنبه راه افتادم سمت تهران. سر راه، در قم به خانه ی دوست آخوند و روحانی ام که بعد از تحمل زندان، مفتخرانه خلع لباس و به شهرستان ایذه تبعید شده و اکنون در قم ساکن است – جناب احمد رضا احمدپور – رفتم و ساعتی در کنار خانواده اش به گفت و شنود پرداختم و شب رسیدم تهران. تهران اما آن تهران نبود. گویا آبستن بارشی بود که امروز دوشنبه با بارش برف نشان مان داد. تا….. ببینیم چه بازی های دیگر در آستین دارد.

اینستاگرام: mohammadnourizad
تلگرام: telegram.me/MohammadNoorizad
ایمیل جدید: mnoorizad@gmail.com
تماس با ادمین تلگرام: mohammadnourizad@

محمد نوری زاد
هجده اسفند نود و پنج – تهران

———-

Share This Post

درباره محمد نوری زاد

184 نظر

  1. نوریزاد اگه گفتی این شکلاتا ببه بابای بی ریختشون نرفتن!!!

     
  2. بهمن پرسشگر

    آیا شده است شبی را بدور از همسر ئ دختر سر نه بر بالین که بر جیب تفکر فرو کنی و با درونت اگر داری خلوت کنی که چه کرده ای با خودت سست عنصری از تو چه ساخت و چرا انقلابی شدنت چنان راحت و انقلابی نماندنت چنین آسان شد. نمی دانم فکر می کنی که نمی شناسنت که کیستی و به امر تجسس چیستی و چرا گمارده شدی . که چه برای چند صباح عمر طولانی و بدون ماندگاری. تو کجا و بزرگ مردان تاریخ کجا؟ مصدق که زیرخاک تنش از نحوست جیره خواران به رعشه می افتد. مصدق اگر مصدق ماند به خاطر پایمردی و وفا به عهدش با میهن و مردم بود ولی تو که از مردم بریدی و به اردوی خصم مردم پیوستی و با کیهانیان و شریعتمداری نرد عشق باختی و از اومال عمومی گوشت افزودی بر تن خود و فرزند و زنت و در چرخشی تاریخی در 88 شدی مردم خواه . بعد اینکه 3 روز در زندان مکاندی چنان نکبتی را رقم زدی و کبوتر پرقیچی شد و روانه ات کردند به عرصه مبارزان چپ و ملی گرا. البته به تو مجوز دادند که چپ بزنی ولی راست بمانی و راست سیخکی. در زمانه ای که صدای هر اعتراض در گلو خفه می شو.د چرا تو رهای رهایی از 7 دولت و هرچه می خواهی می گویی و کسی بر تو خرده نمی گیرد و این میبسر نبود مگر اینکه تو مجری منویات جمهوری اسلامی هستی. ترا نان و ماوایی دادند و بر قیطره ات نشاندند تا شکارچی انسان شوی اما این نیز بگذرد و زمانه با تو کاری خواهد کرد کارستان همینکه زن و دخترت با تو همراه نیستند و ماندن در خانه بالا شهر را ترجیح می دهند به همراه بودن با تو . و تو مالیخولیای به اصطلاح منور الفکریت را با گرفتن عکس با دیگران درمان کنی ولی بدان که درمان درد تو رهایی از آدمفروشی است

     
  3. حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای؛
    نظر جنابعالى درباره چهارشنبه سورى چیست؟ جواب: علاوه بر آنکه هیچ مبناى شرعى ندارد، مستلزم ضرر و فساد زیادى است که مناسب است از آنها اجتناب شود.
    =============================================================
    توجه مینمائید؟ اختلاس و دکل دزدی و 18 میلیارد طلا دزدی و تجاوز جنسی و اعدام و همه اینها هم مبنای شرعی دارد و هم موجب ضر ر وزیان نیست!!..شما هنوز ولایت فقیه را درک نفرموده اید!!..چهارشنبه سوری را باید کش داد و بقّیه را نه!!

     
  4. از جلز ولز و سوزش بی‌ امان امثال ناصر مکارم و علم الهدی در بارهٔ فضای مجازی و مبایل که نیست و نیست و نیست مگر وحشت و سراسیمگی کینه توزترین فرد نوک حرم حاکمیت از مسلح شدن ایرانیان به نیروی نکبت سوز و فلاکت برانداز آگاهی‌ نسبت به ذات و سرشت پلید مقدس نما‌های رنگارنگ دزد و جانی و متجاوز و بازیچه روس و غیره، باید گفت‌ این جانیان از سایه‌های مردم در خانه‌هایشان هم وحشت دارند اگر این خون آشامان اجنبی پرست نتواند مردم را از فضای مجازی و مبایل محروم کنند. و چون محال است که قادر باشند محرومیتی رقم بزنند باید گفت‌ اسباب فروپاشی و بهم ریختگی و ضعف و از دست دادن اعتماد به نفس روز به روز در سیاهی لشکر جانیان بیشتر و بیشتر می‌‌شود و جهت عکس آن در جامعه نمودار می‌‌شود و زمینه‌های انسجام برای حضور موثر نهایی دارد فراهم می‌‌شود. اند‌کی صبر سحر نزدیک است. این را نادانسته امثال ناصر مکارم فریاد می‌‌زند و مژدهٔ سقوط محتوم را می‌‌دهند.

     
  5. سید مرتضی
    12:47 ق.ظ / مارس 8, 2017
    خدا قادر و توانا هست ،لکن بنای او و اراده تکوینی او بر اجبار و جبر انسان نیست ،خدا انسان را تکوینا آزاد و مختار خلق کرده است
    ………
    اگر خدا اینست که تو و همفکرانت می گوئید و انسان مختار و ازاد است پس جریان این ///// ایی که شما اخوندها درست کرده اید چیست؟مگر شما نماینده خدا هستید؟اصلا بشما چی که کی خدا را می پرستد و یا نمی پرستد؟مگر شما خدا یا نماینده خدا هستید؟ایا گناه دیگران را بنام شما می نویسند؟اصلا بفرمائید شما در این بین چکاره اید؟کی به شما اخوندها ماموریت داده؟ایا سندی دراینباره دارید جز ////// بنام خدا کردن؟

     
  6. با درود و بهترین شاد باشها به همه هموطنانم به مناسبت فرا رسیدن چهار شنبه سوری که پیام اور پایان زمستان و نویدبخش بهار و عید سعید باستانی ما میباشد..
    به کوری چشم خفاشان و خفاش صفتان و همه دشمنان ایران و فرهنگ غنی ایرانی که تاب دیدن نور و شادمانی ملت ایران را ندارند در این شب اتشی بیفروزیم که ایران را غرق نور و شادمانی کنیم .
    اگر چه توانستند با حیله ونیرنگ اموال ما را به غارت ببرند اما اجازه نمیدهیم فرهنگمان را از ما بگیرند .
    در پایان استدعای عاجزانه ای که از جوانان عزیزم دارم پرهیز کنید از هرگونه عمل مخاطره امیز که باعث شود این شب باشکوه به کام شما و خانواده محترمتان و ما تلخ شود . و همچنین دست اویزی باشد برای تخریب فرهنگ ما توسط بدخواهان
    یک که نه بلکه هزاران بار ارزو میکنم برای همه شما که شبی شاد زیبا و خاطره انگیزی داشته باشید و با نشنیدن خبر ناگوار به شادی منهم هزاران بار افزوده شود .
    پاینده ایران و ایرانی و فرهنگ ایران

     
  7. سید مرتضی جان
    تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت ***** تا باز چه اندیشه کند رای صوابت !
    بسیار خشنودم که اشاراتِ دقیق نوشته من که علاوه برتوضیحِ برخی نکات جانبی ، مغالطات و سفسطه وجودی شما را نیز نشان میداد ، موجب شد اینگونه اسپند وار بر آتشِ برخاسته از مجمرِ بی حجتی و بی منطقیِ آمیخته با سرشتِ روحانیت، افتاده و از کوره در رفته و به ” مطالب همیشگی” تان روی بیاورید که همانا ژاژخایی و لاطائل گویی است که سنت معهود و عادت مألوف شمایان است.
    اما بعد . اینکه مرا به صفت و روشِ ذاتی خودتان یعنی ” نیت خوانی ” متهم میکنید چندان عجیب نیست اما بسیار جالب است که نقد مرا آنقدر درست و ویرانگر یافتید که نه تنها به مغالطۀ ” نیت خوانی” بسنده نکرده اید بلکه به مغالطۀ ” شخصیت ستیزی” نیز روی آورده و به ” هویت یابی” نیز پرداخته اید که احتمالاً تخصّصِ پیش از ارتقاءِ درجه تان است! .
    اما به عرض مبارک میرسانم که : نه چنین است که پنداشته اید . من کوتاه زمانی است که به تفاریق و آنهم در موضوعی که سخنی در آن حیطه داشته باشم ، در این صفحه ،مختصر کامنتی نهاده ام و همچون شما جامع علوم معقول و منقول نبوده و نمی توانم چون شما باشم که همچون همسنخانتان در تمام مسائل علمی ، فلسفی ، حقوقی ، سیاسی ، تاریخی ، هنری ، پزشکی ، صنعتی ، اقتصادی ، ورزشی و غیره! نه تنها اظهار نظر که امر و نهی نیز میفرمایید ! . تعدادکامنت های من ( بدون پاسخ های ذیل کامنت خود) در صفحه آقای نوری زاد شاید از تعداد انگشتان دو دست فراتر نروند ( و این کاملا قابل بررسی است) و از کامنت گذاران نیز اسم دو سه تن را بیشتر نمی شناسم ، همانانکه بیشتر کامنت می نهند .اما جالب است که هنوز دو سه کامنتی در این صفحه ننهاده بودم که همین اشتباهِ شما را آن همزادِ دیگرتان ( مصلح) نیز مرتکب شد. همان همزادی که ظاهراً نقش بازجوی بد را به او واگذار کرده اید . او مرا با شخصی به نام (کورس) اشتباه گرفت و مانند شما بدون آنکه به موضوعات مطروحه بپردازد ، هوش سرشار خود را به رخ کشید و خطاب به من نوشت : ” سلام بر کورس گرانمایه خودمان” ! . و من البته به او گوشزد کردم که شاخکهای سربازگمنامی اش این بار درست عمل نکرده است . اینک شما نیز از فرط استیصال در پاسخ ، به “هویت یابی” روی آورده اید و از عبارات و اشاراتـتان پیداست که این بار شما، مرا با کامنتگذاری به نام (علی) اشتباه گرفته اید. گویا ایشان همان شخصی است که بر سر مساله ” ادخال سُرور” سخت پریشان تان کرده بود چون ظاهراً در آن قضیه خوب دستـتان را خوانده بود. اما چنانکه در سرلوحِ کامنت آوردم تیرتان به وجهی اساسی به خطا رفته است .و من از آن آقای محترم (علی) یا آقای نوری زاد میخواهم که هر طور صلاح میدانند البته با رعایت نکات ایمنی! ، این آقای “سید مرتضی” مستاصل را که در پاسخ فرو مانده است ، دست کم از این اشتباه فاحش رهایی دهند و از ایشان رفع شبهه ! نمایند تا اینگونه ، همچون دیگر جُنودِ حزب الله ، کف به دهان نشود و در همان نقش خود باقی بماند و آن نقش دیگر را برای آن همزاد دیگرش بگذارد.
    ضمنا سید مرتضی جان ، اینکه نوشته اید :” فرهنگ جان،تاملات اخلاقی تمام شد؟!”، میگویم شوخی نفرمایید ! شما و جماعت شما را چه به اخلاق؟ . تنها چیزی که در میان جماعت شما موضوعیت ندارد، «اخلاق و رعایت اصول اخلاقی» است . آن سخنان آخرِ عمر حضرت امامتان را که فراموش نکرده اید که همان توصیه ماکیاول را خطاب به رهبر فعلی نهیب زد و فرمود : برای حفظ حکومت هر امری مجاز است . حال ، شما آمده اید و به من از اخلاق میگویید!،
    به نقص من چه خندی؟ خود سراپا منقصت باشی
    در خاتمه ، سید مرتضی جان ، لطفاً چنانچه ” در خارج از وقت کاری “! وقت کردید به آن سوالِ آقای نوری زاد نیز پاسخی عنایت بفرمایید .

    کی در دل این فضای مرگ اندوده
    گردد وطنم ز شرّ دین آسوده؟
    شیّاد نگوید که: «پیمبر گفته است !»
    جلّاد نگوید که: «خدا فرموده !»

     
  8. گنجعلی ( گیج سابق)

    تشکر از جناب رضی

    ای خدا پدرت را بیامرزد , که منو از گیجی در آوردی . یه اسم هم روم گذ ا شتی: ” گنجعلی” ! به چه حقی این کار را کردی نمیدانم شاید این هم از حقوق خدادادی سادات باشد . سادات به گردن ما حق زیاد دارند , یعنی خودشان اینطور به ما حالی کرده اند , ما که قبل از اینکه سروکله آنها پیدا شود که خبری نداشتیم , یعنی ما یه همچه کسایی که راست راست راه بروند و مفت بخورند و هی مرتب بگند “ما از شما بهتریم” و یه چیز سیاه کریه هم رو سرشان بگذارند به نشانه برتری نداشتیم ولی خوب حتما لیاقتش را نداشتیم که داشته باشیم و وقتی به دین مبین آراسته شدیم لیاقتش را پیدا کردیم و حالا تا دلت بخواهد سید داریم چه قلابی و چه اصل . خوب کاری میکنی که عنوان سیادت را از خودت برمیداری , خوب جنس تقلبی را آدم واسه چه میخواد؟ اما آنرا بالاغیرتا به سید مرتضی نده که همین حالاش هم ما از دست او عاجزیم . من نمیدانم او کار و بار ندارد که همش پای لپ تاپ نشسته و “رو کم میکند” . آخه کاری , شغلی , دستشویی رفتنی , … همش پا ی کامپیوتر؟ آقا ما امروز یه یادداشت روی در یخچالمان میچسبانیم که فلان کار یادمان باشه انجام بدیم یه دقیقه بعد میبینیم سید مرتضی یه نقدی بر آن نوشته و زیرش چسبانده . آدم واقعا مات میمونه که او از کجا میفهمه که ما این کارو کردیم . ما دوکلمه مینویسیم ولی او سه صفحه یاد داشت میذاره. بیکاره دیگه . به هر حال از اینکه دیگر نمیخواهی که مردم در دل به تو فحش بدهند و در عوض میخواهی که مردم به سید مرتضی دوبرابر فحش بدهند بسیار خوشحالم حقشه . امیدوارم که “سید مرتضی سید” , سید دو قبضه , بعد از دوبله شدن به جا ی دوصفحه چهار صفحه ننویسه که ما دیگه نا ی خواندن نداریم.

     
    • گنجعلی عزیز
      اینکه فرموده اید به چه حقی اسم روی من گذاشتید باید عرض کنم که نه من و نه پدرجد من و نه انکه خود را مالک جان و مال و عرض….سایرین میداند حق ندارند اسمی روی کسی بگذارند لیکن من وقتی خواستم پاسخ سوال جناب شما را بدهم هرچه سعی کردم نتوانستم خودم را راضی کنم که شما را با عنوان “گیج” خطاب کنم زیرا تلقی بی احترامی از ان داشتم که من همواره سعی میکنم حتی المقدور نسبت به هیچکس از دایره ادب و احترام خارج نشوم و از طرفی نیز دیدم اگر بدون ذکر نامتان بخواهم پاسخ دهم باز ممکن است شما از ان تلقی بی ادبی نمایید این بود که از عنوان گنج که شباهتهایی با واژه گیج دارد استفاده کردم و علی را نیز همینجوری بدان افزودم حال اگر این موضوع شمارا ناراحت کرده من صمیمانه از شما عذرخواهی میکنم در خصوص مابقی کامنت تان نیز فقط به این جمله بسنده میکنم که: حق با شماست دوست گرامی.با احترام

       
  9. باسلام . آقای نوری زاد درباره مجلسی که این چند روز صدا و سیما از آن با آب و تاب نام اخبار آن را منتشر میکند و با عظمت و اعظمِ نظارت بر رهبری است ، مطلبی نیاورده اید ؟ دیروز مجلسِ پیر و پاتال ها در تهران نشست دو روزه سالانه اشان را با سخنرانی جنتی رئیس آن که میگفت آقای روحانی در ” زمین ” چه کرده و به مردم گزارش دهد ! این پیر فرتوت که نمی تواند باد شکمش را بیرون کند در زمان احمد نژاد او را ” آسمانی ” قلمداد میکرد و کسی را حق سئوال از وی را نداشت ! نام این مجلس پیر و پاتال ها را قبلاً سعید امامی جنایتکار که معاون وقت شیخ علی فلاحیان جنایتکار بود و با جرعه ای شراب ” واجبی ” به دیار باقی شتافت ، ” مجلس خفتگان ” نامیده بود .

     
  10. رئیس/* هیئت/* موسس/* دانشگاه/* آزاد با بیان اینکه برخی در مراکز آموزشی برای بیگانه کار می کنند، گفت: جذب نخبگان در کشور سامان ندارد و می خواهیم در دانشگاه آزاد جذب نخبگان را آغاز کنیم.
    مش قاسم:
    کس نرود به زیر سایه بوم گر همای از جهان شود معدوم
    ای نادان، نخبه میاد واسه تو کار کنه؟
    /*: ک

     
  11. سردار/* چوپون شکست خورده: انرژي انقلابي گري خود را آزاد كنيم.
    مش قاسم: خدا شاهده از خنده از صندلی افتادم. … (سه نقطه از مش قاسم) ۳۸ ساله که داری انرژي انقلابي گري آزاد میکنی (مردم عادی یه چیز دیگه بهش میگن) که به اینجا رسیدیم. خدا وکیلی برو انرژي انقلابي گريتو یه جا دیگه آزاد کن!

     
  12. دبیر/* مجمع/* تشخیص مصلحت نظام/*: سرطان ناکارآمدی كشور را فرا گرفته است.
    مش قاسم: … (سه نقطه از مش قاسم) چوپون ( با عرض معذرت از همه آنها که به شغل شریف چوپانی مشغولند) همچین حرف میزنه که انگار تازه دیروز خودش و هم پالکیهاش از چوپونی دست کشیدن و اومدن به دولت دزدی. حاجی، سردار/* شکست خورده، توی این ۳۸ سال خود … (سه نقطه از مش قاسم) … (سه نقطه از مش قاسم) در همه این کثافت کاریها شریک بودی که کار به اینجا رسیده. حالا که کفگیر به ته دیگ خورده به ما میگی کی بود کی بود من نبودم؟ شیاد!!!! نعلت به منقلابیون ۵۷.
    /*: ک

     
  13. از فیسبوک نوشابه امیری

    روزی که پیر شدم[۴۴]
    هرچه بیشتر گوهردشت را کشف می کردم،بیشتر از نیرو تهی و از خشم پر می شدم.سخت ترین روزها، آن گاه بود که پدران و مادران وهمسران در جست و جوی زندانی شان، از همه جا رانده به گوهر دشت می رسیدند؛جایی که ماندگی را هم بر آنان تحمیل می کرد. از میان آن همه، بیشتر چهره مادری در یادم مانده بلند قامت و با صورتی از تار و پود رنج؛ دنبال سه فرزندش می گشت؛ اما هرجا می رفت از آنان خبری نمی یافت؛از دستگیر شدگان خرداد ۶۰ بودند.آن طور که می گفت کسی با صدایی بریده بریده و آخر یک شب داغ خردادی به او خبر داده بود که فرزندانش دستگیر شده اند:
    ـ تند هم تلفن را قطع کرد.
    همین.حالا سال ها گذشته بود اما همچنان نشانی از سه پسر او نبود.همیشه با گریه ای جانسوز تکرار می کرد که فرزندانش را با سوزن زدن بزرگ کرده؛بچه هایی درس خوان و زحمتکش.افتخارش این بود که دو تا از پسرها دانشجو بودند و سومی هم در راه دانشگاه.می گفت:
    ـ آزارشان به مورچه نمی رسد…
    به تخت سینه اش می زد و زار :
    ـ روی پل صراط جلویتان را می گیرم….
    اما کسی نبود که صدای دلاور او را بشنود.نه در اوین و قزل حصار و نه در گوهر دشت.او را بعدها در روزهای ملاقات اوین دیدم؛ تا شده بود؛ دیگر نه گریه می کرد نه صدایی از او می شنیدیم،مثل مجسمه اندوه؛ می آمد و میله بافتنی اش را در می آورد و شالی را که هربار درازتر می شد، می بافت،بی یک کلمه حرف و بعد هم می رفت ملاقات و به همان سان باز می گشت.اول خوشحال شدم که فرزندانش را یافته، بعد ها دلم غرق خون شد وقتی شنیدم دو دانشجویش را همان سال های اول اعدام کرده اند؛بی جنازه ای برای او و کوچک ترین هم که زنده مانده دیوانه شده است!می گفتند مادر و پسر در سکوت ، در دو سوی شیشه می نشینند،مادر فقط نگاه می کند و پسر، پشت هم جملاتی بی معنی می گوید.
    او اما تنها کسی نبود که به جنونش کشانده بودند،بسیار بودند، بسیار. و حتی در این سوی میله ها.زن جوانی را می شناختم که حتی جواب سلام را هم چنان آهسته می داد که شنیدنش سخت بود.همسرش به او گفته بود: اینها همه جا شنود گذاشته اند!!! او و همسرش در تمام طول ملاقات به هم نگاه می کردند؛بی هیچ اشاره ای حتی.که هیچ کس نپرسد معنی آن ابروی بالا رفته چیست!؟؟؟

     
  14. ناصر اشجاری

    روزهائی بود که امام خمینی در فاز این برود و آن برود بودند، “صدام باید برود” “اسرائیل باید برود” “ملک فهد باید برود” حتی “امریکا هم باید برود”
    فواره هر چقدر هم که بالاتر برود، آخر سر سرنگون می شود، از اخبار منطقه، صداهای مشکوکی به گوش میرسد، آیا ورق برگشته؟ سفیر آمریکا در سازمان ملل میگوید: “ایران و عواملش را باید از سوریه بیرون کنیم” اسرائیل و کشور های عرب منطقه در پی تشکیل یک پیمان نظامی مشابه ناتو هستند و یکی از طرفداران رضا پهلوی با قاطعیت میگفت که اتفاقی در 26 اردیبهشت خواهد افتاد
    اگر ورق برگشته باشد، آنان که در مراسم 22 بهمن با اتوبوس های دولتی جمع شده و پرچم ها را بالای سر خود می چرخاندند، مرد میدان خواهند بود؟
    به نظر میرسد که جواب این سئوال تا 2 ماه آینده معلوم خواهد شد

     
    • از این دروغگوئی ها و بی اخلاقی ها چه نتیجه ای می گیرید جز اینکه ضعف شخصیتی خود را بروز می دهید؟ کی امام خمینی گفته بود: صدام باید برود؟ کی گفته بود ملک فهد باید برود؟ کی گفته بود :امریکا باید برود؟ سعی کنید اگر با کسی مخالفت هم دارید از دائره انسانیت و اخلاق خارج نشوید ،آنچه که از ایشان معروف است همان جمله معروف شاه باید برود است که در مصاحبه ها و نوشته های ایشان تا زمان فرار شاه خائن از ایران وجود داشت ،این سخن هم نه سخن شخصی ایران بلکه سخن مردم ایران بود که از گلوی یک رهبر کاریزماتیک بیرون می آمد و عملی هم شد ،بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران هم ایشان در مورد کسی یا حکومتی از کشورهای دیگر نگفتند که باید برود ،اگر علیه صدام سخن گفتند بجهت خوی تجاوزگری او بود که او را وادار به حمله به ایران و اشغال خاک ایران کرده بود ،و اگر علیه اسرائیل سخن گفتند بجهت غاصب بودن و ظالم بودن این رژیم جعلی بود در مورد غصب حقوق مردم فلسطین ،چرا بیخود دروغ بافی می کنید و اخلاقیات را زیر پا می گذارید؟ در مورد پیش بینی دو ماهه تان ،خوب پیش بینی های شما ضد انقلابیون که لابد 38 سال است درست از آب در آمده! اما لازم است بدانید اگر آنجا در سوریه خود مردم سوریه حکومتی را بخواهند و مشکل سیاسی آنها چه با وجود بشار و چه بدون بشار حل شود ،ایران هم داعی بر حضور در آنجا نخواهد داشت ،اما شما که سوزنتان فقط به ایران گیر می دهد اندکی پیش خودتان فکر کرده اید که به امریکا و روسیه و عربستان و ترکیه و فضولهای دیگر تروریست پرور چه که بروند آنجا فضولی کنند و تروریست های داعش و غیر داعش را تجهیز کنند؟! بله بعد از حل و فصل سیاسی مشکل آنجا همانطور که ایران بعنوان متحد سوریه باید از آنجا خارج شود ،فضول هایی مثل امریکا و روسیه و عربستان و ترکیه و خورده فضولهای دیگر نیز باید از آنجا خارج شوند

       
  15. میگویند آلفرد هیچکاک، استاد بزرگ سینما و متخصص سینمای وحشت در حال رانندگی در جاده بود که ناگهان از پنجره ماشین به بیرون اشاره کرد و گفت: “این ترسناک ترین منظره ایست که تا کنون دیده ام ” و اشاره او به کشیشی بود که دست بر شانه پسرک خردسالی نهاده بود و با او صحبت میکرد. هیچکاک از پنجره ماشین به بیرون خم شد و فریاد زد: “فرار کن پسر جان ! زندگی ات را نجات بده!”.

     
    • دین فروش گرامی کاملا شرعی است.مگر وعده بهشتشان قلمان و حوری نیست؟مگر دینشان غیر از اینست؟

       
  16. بچّه جواذیه

    آخرین فتاوای مجتهد فاقد الشرایط :

    آیا خرید و فروش مواد منفجره 4 شنبه سوری حرام است یا اصلا هر نوع مواد منفجره؟
    فقط 4 شنبه سوری!..بقیه آزاد است!

    ایا اگر فقط بخریم و یا قفط بقروشیم اشکال دارد؟
    نه ..اشکال دارد!!

    اگرنخریم و هدیه بگیریم و یک پولی هم دستی بدهیم اشکال دارد؟
    بله..اشکال ندارد!
    …………………….موفق باشید!!

     
  17. اندر حكايت “آب دماغ بز”، پس از گذشتن خر از پل

    آقاى سيد محمد خاتمى، گل سر سبد اصلاح طلبان، چنين گفته است :
    “آقای نوری زاد، من اگر از این نظام بیرون بزنم، باید بروم ته صفی بایستم که در ابتدای همان صف رضا پهلوی ایستاده”
    نمرديم و از دهان يك حوزوى يك حقيقت ناب شنيديم.
    يعنى خود ايشان نيك مى داند تنها در دايرهء اين نظام و در بين مردمى اسير در چرخهء انتخاب بين بد و بدتر است كه مردم ناچارند به ايشان رو آورند و مى داند در ميان آلترناتيوهاى خارج نظام، از نظر اقبال مردمى، نفر آخر است.
    اينجا بايد به صداقت آقاى خاتمى در بيان اين حقيقت نمرهء بيست داد.
    اما مى بينيم كه علم اصلاح طلبان به اين حقيقت، يك تالى فاسد يا پيامد زيان آور دارد.
    آنان چون بخوبى مى دانند در بين آلترناتيوهاى خارج از نظام كوچكترين شانسى از نظر اقبال مردم ندارند، در نظامى كه خود به تباهى و اصلاح ناپذير بودن آن بخوبى آگاهند، مى مانند و براى نگهداشتن اين نظام، سالها مردمى را كه از افراد منفور تر، به ايشان پناه مى برند در اين بازى شوم و ايران بر باد ده سرگرم نگه مى دارند.

    بايد پرسيد در محاسبات اين آقايان، جايگاه شرافت انسانى كجاست. آيا نانى كه از ته ماندهء سفرهء قدرت نصيبشان مى شود اينقدر ارزش دارد كه آن را با وجدان و شرافت انسانى خود تاخت زده اند؟
    نمى پرسم جايگاه ايران و ميهن دوستى كجاست كه اگر اينان ايرانى بودند، در اين نيرنگ شريك نمى شدند.

    تازه اين ها كسانى هستند كه به ولع قدرت خود لباس اصلاح طلبى پوشانده اند، واى به اصولگرايان كه ولع قدرتشان عريان است و از نشان دادن چنگالهاى خونين خود در راستاى سياست “نصرت بالرعب” ابايى ندارند.

    حوزويان، چه آنها كه به مصلحت اصلاح طلب شده اند و چه اصولگرايان، كسانى هستند كه پيش از رسيدن به قدرت، با ژست پرهيزگارى و بى ميلى به قدرت و نقل قولهاى عوامفريبانه از ائمه همچون : ” دنيا و حكومت از آب دماغ بز براى من بى ارزش تر است” مردم را فريفتند و سپس به اعتماد مردم خيانت كردند و ايران و آبروى ايرانى را بر باد دادند.

    ولع جنون آميز آقايان اصولگرا و اصلاح طلب به آنچه پيش از گذشتن خرشان از پل، برايشان از “آب دماغ بز” بى ارزش تر بود، خيلى براى ايران و ايرانيان گران تمام شد. خيلى.

     
    • دنيا و حكومت از آب دماغ بز براى من بى ارزش تر است”
      ………..
      انیتای گرامی این گفته را منتسب به کسی می کنند که بیشترین مسلمین را برای حفظ قدرت و حکومت خود /////!آخوند بخوبی معنی وارونه آنچه را می گوید می داند ولی این ما مردم هستیم که ////////////////////حتما داستان رستم و اکوان دیو را خوانده اید؟

       
  18. مدت 13 سال است که جناب مهرداد هستم هم از ///////!والا اگر کمی به اطرافت در همان انگلیس هم توجه میکردید می فهمیدید که این الیت جامعه است که دمکراسی را پاس داشته و نه مردم عادی.مردم عادی از ترس قانون جرئت شکستن مرزها را ندارند والا نه بهتر از دیگرانند و نه بدتر و نه دمکرات تر.اگر اروپا 500 سال است برای دمکراسی کوشش کرده ما نیز حدود 500 سالست کم و بیش برای مدرنیته کوشش کرده ایم و قانون مشروطه خود گواهی از این کوشش است.درد ما هموطن اسلام و ایدیولوژی اسلامی است که همچون طاعونی خود را دربافت جامعه بافته و حتی فرهنگ و تاریخ و هویت مارا آلوده کرده. و درست همین آلوده گی نیز باعث تداوم استبداد در ایران شده.بنابراین همانطوریکه اروپا توانست با رهائی از مسیحیت به پالایش فرهنگ خود و رهائی قدرت از کلیسا شود ما نیز چاره ائی جز این نداریم.این وظیفه الیت جامعه است که با اگاهی بخشی به جامعه و گرفتن قدرت و راندن ایدیولوژی اسلامی و ادیان و ایدیولوژیها بطورکلی از قدرت و حکومت جامعه را برای پذیرش نظام سکولار و دمکراتیک آماده نموده و قوانین کشور بر مبنای حقوق بشر تنظیم کنند.در چنین جامعه ائی هیچ احتیاجی به اینکه اکثریت مردم دمکراتیک باشند نیست.این ابلهانه ترین شعاریست که دیکتاتورها سر میدهند که مردم آماده گی یک سیستم سکولار و دمکراتیک را ندارند.

     
  19. چناب نوری زاد سپاس از سخنان زیبایتان به رهبر جمهوری اسلامی اما این نکته را خدمت شما عرض کنم قیمت نفت تصنعی نیست اراده ای پشت افت قیمت یا صعود آن نیست .نفت مانند سایر کالاهایی که در بورس تبادل می شوند تابع گمانه زنی است . میلیونها معامله گر بورس دائم در حال خرید و فروش نوسان نفت هستند نه اینکه تمام قیمت پرداخت یا دریافت شود اصلا کسانی که می فروشند یا می خرند نفتی ندارند. نوسان خرید و فروش میشود آنهم نه تمام قیمت کافیست که دو درصد مقداری که خریده میشود در حساب معاملات باشد اما جنانجه اندکی قیمت بالا برود کسی که خریده است به اندازه تغییر قیمت سود میبرد و فروشنده می بازد جنانچه قیمت افت کند خریدار بلافاصله برای حفظ موقعیت کنترات باید به اندازه افت قیمت پول واریز کند و مقدار افت قیمت به حساب کسی که فروخته میرود . هرگاه احتمال این باشد که قیمت بالا میرود تعداد بیشتر این کنترات ها را می خرند در نتیجه یورش برای خرید قیمت افزایش می یابد و برعکس
    من سالها نوسان طلا و ارزهای معتبر بیشتر دلار استرالیا خرید و فروش میکردم . بخوبی میدانم عامل افت وخیز قیمت ها چیست.. البته رویهم رفته بیشتر باخته ام تا برد. اما نه به اندازه ای که زندگی ام را خراب کند . با صد هزار دلار نزدیک دومیلون دلار خرید و فروش میکردم . فقط نوسان دو میلیون نه اصل دو میلیون .

     
  20. توهین امام جماعت دانشگاه فردوسی مشهد به روحانی: رئیس‌(/*) جمهور(/*) عمله رهبری است!
    مش قاسم: کجای این حرف توهینه؟ یارو خودش از روز اول تا به حال طبق قوانین خود جمهور(/*) که خودش هم در نوشتنش دست داشته و بهش رای داده خودشو گذاشته در زمره گاو و گوسفند که به ولی فقیه احتیاج داره که بره بچره. عمله که هزار بار از گاو و گوسفند بهتره و هزار بار هم به عملگی افتخار کرده.

    /*: ک

     
  21. سید مرتضی جان ، نیک میدانم که انتظار « واعظ غیر متعظ نبودن » از جماعت شما ، انتظاری است بس عبث . با اینهمه کاش آن توصیه تان را خود به کار می بستید و ” وقت تان را صرف مطالب همیشگی میکردید” . و طرفه و بس طرفه آنکه همچنانکه گفتم : اگر مصدق و پیروان فُکل کراواتی و اروپا رفته او نبودند هم اینک استادان شما نیز در حال عمل به این توصیه شما بودند و وقت شان را صرف همان مطالب همیشگی (آداب بیت الخلا و جماع و ادعیه قبل و بعد آن) میکردند و نشئگی و فرعونیت تاج و تختِ اهدائی مصدقیون ، در سر تهی از خرد و قلب خالی از مهر آنان اثری نمی نهاد تا اینچنین دیوسیرتانه مُلکی را به اشغال و ملتی را در چنگال اهریمنی خود به اسارت در آورند .آری اگر آن مصدقیونِ فرنگ مآبِ کهنه اندیش نبودند اینک شخصِ شما نیز به سودای همان متاعی که شیخان و استادانِ زاهد و عابدتان روزگاری متاع قلیلش می نامیدند ، به کسوتِ آنان در نیامده بودید و اکنون به کاری آبرومند و نافع برای مردم مشغول بودید.
    افسوس که نه به لحاظ زمان برایم میسر و مقدور است و نه همچون شما اجرم مأجور ، وگرنه دانه به دانه مغالطاتتان را که در این صفحه به صورت تمام وقت و حتماً فی سبیل الله! به آن مشغولید بررسی کرده و پاسخ میگفتم .
    باری ، حکایت مصدقیون و روحانیون ، همان حکایت مارگیر و اژدهای افسردۀ آمده در مثنوی مولوی است.وشاید برای کمتر موضوعی ، بتوان مصداقی چنین درخور یافت.
    روحانیتی که مدید زمانی بود که در برابر تحولات و پیشرفت های شگرفِ زمانه دیگر رنگی به حنای از ابتدا بیرنگش نمانده بود و در برابر نور خیره کنندۀ علم ، همچون خفاشانِ شب پرست به کنجِ عزلتِ غارهای ظلمانی مملو از تباهی و سیاهیِ ناشی از جهلِ باطنی شان خزیده و همانند آن اژدها افسرده شده و چون مغزشان منجمد گشته بودند…، به ناگاه مارگیرانی خوش خط و خال از راه رسیدند و با ذهنی سودایی و افکاری زنگاری، از خُمِ رنگرزیِ تجدد مآبانه شان بیرون پریدند و به مردم ندا در دادند ” که منم طاووس علیین شده ” ! . آنگاه با این تلبیس، خلقِ بخت برگشته را مسحور کردند و آن اژدهای افسردۀ دین و روحانیتِ سنگواره شده و فراموش گشته را از غارهاشان به در آوردند و خورشیدِ سلطنت را برآنان تافتند و آن اژدهای نیمه مرده را جانی دوباره بخشیدند ، آنهم چه جانی! . و عجبا آنکه عیناً همان رُخدادِ حکایت مثنوی ،که آن اژدها ابتدا خودِ مارگیر را بلعید:
    اژدها یک لقمه کرد آن گیج را *** سهل باشد خون‌خوری حجاج را
    در واقعه این زمان نیز تکرار شد و اژدهای روحانیت در همان ابتدا ، کارِ مارگیرانِ گیجِ مصدّقی را ساخت و کلکشان را کند و دستمزدِ به سلطنت رساندنِ روحانیت را به آن مصدقیونِ گیج بینوا داد.
    باری اما سید مرتضی جان ، کیست که دیگر نداند آنکه با چماق و چماقدارعمریست سر و کار دارد و پیوندی جدا ناشدنی ، شما و امامتان و هم کسوتانتان بوده و هستید ؟. همین مانده بود که شما بیایید و به بهانه دفاع از مصدق و مصدقیون ، از مرحوم!! مصدق ، چماق بسازید و بر سر منتقدان خود بکوبید! . آن مصدقیونی که شما نام آنان را آورید و با رندی – اگر نگویم با وقاحت – تمام به نیکی! ازآنها یاد کردید ، سالها در زندانِ اسلامی تان اسیر بودند و حتی درکهن سالی به وسیله همکارانتان شکنجه می شدند. به یاد بیاورید ماجرای یکی از همان مرحومین! سحابیین! را و حکایتِ مرگش را و دق مرگ شدنِ دخترش را برسرِ جنازه پدر. گمان میکنم این عبارتِ مشهور در میانِ عوام به گوشتان خورده باشد که : خجالت هم چیزِ خوبی است . دست کم شما از پاپِ خود کاتولیک تر نشوید همان پاپی که مرحوم! مصدق را که شما با نیکنفسیِ جبلّی تان ! رحمت برایش میفرستید ، غیرِمسلم خواند.
    وانگهی شما که دست کم در این صفحه، غیرتمندانه به نامِ دفاع از دین و نظام مقدس دینی کمرِهمت به میان بسته اید و کوچکترین مطلبی از چشمانِ تیز بینِ شما که لازمۀ چنین ماموریتی است مخفی نمیماند و بر اساسِ خصوصیت همه فن حریفیِ همسنخان تان ، در هر مساله ای ورود کرده و خود را ملزم به پاسخگویی میدانید ، چگونه است که آن درخواست آقای نوری زاد را هنوز بی پاسخ نهاده اید؟ و دفاع از مرحوم! مصدق را ارجح شمرده و اولی به آن دانسته اید؟ و یا شاید جواب گفته اید و من ندیده ام ؟ .اما آن درخواست آقای نوری زاد از شما که مدتها پیش در ذیل یکی از کامنت های شما و خطاب به شما آمده بود و درخواست بسیاری از ما نیز هست این بود:
    “راستی آن دوست ولایی ما رفت که دو تا از کارهای بایسته و ناب و شایسته و بکر و حساس و نافذ و چشمگیر نظام مقدس را سند بیاورد و بر نگشت که بر نگشت. شما زحمت می کشید این دو تا کار ناب نظام مقدس را برای ما شماره بفرمایید؟”

     
    • فرهنگ جان،تاملات اخلاقی تمام شد؟! حالا چرا اینهمه عصبانیت و خشونت کلامی؟ مگر من چه کردم جز یکی دو نقد به یک نوشته؟ من پرسیدم مصدقیسم یا ایدئولوژی خواندن مصدق یعنی چه؟ بهتر نبود بجای اینهمه صرف وقت -که ندارید- بابت ویرایش و زیر و زبر کلمات ،پاسخ یک سوال یا نقد را می دادی و اقدام بانگیزه خوانی و اهانت به این و آن نمی کردی؟ از ماجور بودن مطمئنی؟ صرف وقت من چنان که میدانی در خارج از وقت کاری در منزل است و گشت و گذار در اینترنت ،حالا فی سبیل الله بودن یا نبودن عمل من مشکل پارادوکس ایدئولوژی بودن مصدق را حل می کند؟ آیا این روش های تحقیر آمیز و تهمت زدن به حریف،بازگشت به فاشیسمی نبود که بابت آن قهر کرده بودید؟ شما که اینهمه مدعی روشن کردن مغالطات من هستی ،روشن کردن مغالطات به این شکل نوشته های عصبی و طعن آلود متحقق میشه؟ من گفتم آن افراد که شما با سوء ادب به آنها آنها را فکل کراواتی نامیدی ،نزد بسیاری از افراد محترمند ازجمله من ،مقصود من این بود که من با رفتار نادرست با مرحوم سحابی و دخترش موافقم؟ من گفتم بمطالب مغلوط و برداشت های نادرست و سطحی همیشگی از دین بپرداز و ایدئولوژی خواندن مصدق را رها کن ،این حرف اینهمه رجز خوانی لازم داشت آقای دو گانه سوز؟! می خواهی کمی در باره دو گانه سوزی توضیح بدهم؟ اگر واقعا با فاشیست ها قهر کرده بودی چی شد که دو گانه سوز شدی و رفتی زیر لوای فرهنگ حافظ؟ دیدی حالا قهر کردن با فاشیسم و فاشیست ها همه اش نمایش بود؟! بعد آن فاشیست مگر دست از فاشیسمش برداشت که ملقب شد به آقای فلان؟! حالا دیدی کی صداقت داره و کی اعتیاد به نت؟ حالا دیدی اگر کسی میخواد توی فضای عمومی بنویسه و با دیگران ارتباط برقرار کنه نه نمایش قهر می ده تا خودشو از فاشیسم جدا کنه و نه نیازی داره که دوگانه سوز حرکت کنه؟!
      نکته دیگری که من گفتم این بود که جناب، تاریخ رو تحریف نکن ،من گفتم آن افراد افراد محترمی بودند ،و حتی اگر اونها نبودند هم این انقلاب با رهبری آقای خمینی پیروز می شد،مگر یادت رفت که همانها تا آخرین لحظه می خواستند آقای خمینی را مجاب کنند که شاه سلطنت کنه نه حکومت؟! کی بود که باتکاء مردم ایستاد تا شاه فرار کرد؟ حالا الان چون مخالف شدی باید بیای بزرگی یک مرد بزرگ را انکار کرده او را محتاج چند روشنفکر-هرچند محترم- کنی؟من نمی خواهم کوشش و مبارزات امثال بازرگان و سحابی و دیگران را کتمان کنم ،می خواهم بگویم شما در اشتباهی که گمان می کنی این انقلاب بدون آنها پیروز نمی شد ،خیلی خوب شما حالا این حرف را نپذیر ،بر ایدئولوژی بودن مرحوم مصدق هم اصرار کن ،این حالا چه نیازی داشت که در جواب یک نقد محترمانه اینهمه طعن و تلخ بنشینی الفاظی را ویرایش کنی و زیر و زبر نمایش دهی؟!
      باری! چون من از تکیه کلامها شناختمت و فهمیدم که قهر با فاشیست ها و بعد آقای فلان خواندن آنها همه بازی بود ،گناهم این بود که بجای پاسخ نقد به ایدئولوژی خواندن مصدق و گزافه گوئی در باره تاریخ یک انقلاب و رهبریت آن ،چنین طعن آلود دوباره عقده گشائی کرده و باز تاملات اخلاقی را کنار بگذاری آقای “این منم چهار سال درس خوانده طاووس علیین شده”؟! من اینجا راجع به هرچه خواستم می نویسم،حالا شما خیال میکنی کی هستی که راجع به صدر تا ذیل معارف بشری و فلسفه شرق و غرب مینویسی و متوقع هستی دائم نوازشت کنند و نقدت نکنند؟

       
  22. با درود و سلام بر نوریزاد گرامی‌ حامی‌ ستمدیگان و صدای خاموشان وطن

    تازه‌ترین میوه دیپلماسی انفعال/ لوکزامبورگ هم اموال ایران را مصادره کرد! / ۱۳۹۵ اسفند ۱۷- کیهان
    سیاست سکوت و انفعال دولت یازدهم در قبال مصادره 2 میلیارد دلار از دارایی‌های ایران در ابتدای سال جاری از سوی آمریکایی‌ها باعث شده است تا کشوری همچون لوکزامبورگ نیز به قافله غارتگران اموال ایران ملحق شود
    اعلام نشدن اخبار این پرونده و افشاگری آن از سوی یک رسانه آمریکایی این سوال را به ذهن متبادر می‌کند که چند مورد دیگر از چنین پرونده‌هایی وجود دارد که دولت حاضر به اطلاع‌رسانی درباره آنها نیست و علی‌رغم ادعای سیاست خارجی تنش‌زا و تعامل‌گرایانه، کدام کشورهای کوچک دیگر دنیا با آمریکا در غارت اموال ایران همراه و هم سفره شده‌اند؟
    برادر حسین ” سالاران قافله غارتگران اموال ایران” کیستند؟ عمو سام و نوچه‌هایش یا میراث خواران ترکان خاتون؟؟
    تولید ۷۰۰ هزار میلیارد تومن بدهی دولت (حدوداً ۵۰% درامد ناخالص ملی‌) و ۱۱۰ هزار میلیارد وام معوقه یکصد نفر از رانت خواران گردن کلفت نظام ولایی- آوارشده بر گرده ی رعایا ی نگون بخت و زحمت کش دستمزد بگیر و کارگر و کارمند و مستمری بگیر و بازنشتگان و کسبهٔ ریز و میانی و اهالی وابسته به آنها – دست آورد دولت تدبیر اختلاصگران خصولتی و نا‌امیدی اکثریت مردمی بود که با وعده فریبکارانه چرخش روان معیشتی آنها همراه با چرخش سربلند سانتریفوژ کیک زرد اقتدار هسته‌ای آشکار شده که با یأس نافرجام برجام و دستاورد تقریبا هیچ، هر از گاهی نیز با مصادرهٔ به مطلوب اموال ، داریهای غیر منقول و منقول خصوصاً نقدینگی‌های کلان دلار‌های نفتی‌ خود توسط عمو سام که البته قبلان توسط دیوان سالاران وطنی به منظور تجارت بسرقت رفته و نزد بانک‌های دشمنان سپرده امن شده، مواجه است که دریغا دستش از همه جای کوتاست.
    البته صدقه سری مافیای نفتی‌ و نظام بانکی به سرکردگی مافیای شورای پول و تولید بدهی و بانک مرکزی، دلار‌های نفتی‌ و چاپ پول بدون پشتوانه نیازی به سرقت مال التجاره و قتل عام کاروان تجّار چینی‌ نیست؛ اما نتیجه برای اکثریت رعایا ایران چیزی کمتر از ویرانی‌های هجوم مغولان مشهود نیست. گسترش فقر و فلاکت و اعتیاد و تن‌ فروشی زنان و مردان و استثمار کودکان و گارگران ورشکستگی پیشوران و تولید کنندگان، تخریب ساختار‌های محیط زیست و منابع زیرین و سطحی آبی‌ و جنگلی و گسترش طبقه کولبران و کارتن خواب و گورخواب و اشرافیت خود‌شیفتهٔ شبه‌مذهبی‌-لیبرال مفت خوار رانت خوار دلال‌پیشه و صراف و مدیر و دیوان سالار فاسد و دزد و غارتگر شریک دزد و نا‌رفیق قافله، مسبوق به سابقه است؛ لطفا آدرس غلط به ” رعایا ” ندید؛

    چند سطر از نامه حجت الاسلام غزالی توسی را به پادشاه سلجوقی نقل می کنیم:

    “امروز به حدی رسیده است که عدل یک ساعت برابر عبادت صد سال است. بر مردمان طوس رحمتی که ظلم بسیار کشیده اند. غله به سرما و بی آبی خراب شده تباه گشته. درخت های صد ساله از اصل خشک شده. روستاییان را چیزی نمانده مگر پوستینی و مشتی عیال گرسنه و برهنه. اگر رضا دهد که از پشت ایشان پوستین باز کنند تا زمستان برهنه و با فرزندان در تنوری روند، رضا ندهد که پوستشان برکنند. اگر از ایشان چیزی خواهند، همگان بگریزند و در میان کوه ها هلاک شوند. این پوست باز کردن باشد.”

    در نامه دیگری که غزالی به سلطان سنجر نوشته است، چنین می خوانیم

    “آمدیم به عرض حاجت. حاجت دو است: عام و خاص. حاجت عام آن است که مردان طوس پراکنده و سوخته ستم بسیار شده اند. امسال بی آبی غله تباه کرد. دار و درخت خشک شد. برایشان رحمت کن خدای تعالی بر تو رحمت کند. گردن مسلمانان از بار محنت گرسنگی بشکست. چه باشد اگر گردن ستوران تو از طوق زر و سیم نشکند”
    =======
    بهمن ۱۳۹۵ ۱۰- کیهان
    رئیس کل بانک مرکزی در برنامه نگاه یک: بهتر است ارز حاصل از صادرات نفت در حسابی در خارج از کشور نگهداری شده و برای واردات از آن استفاده شود؛ منابع ناشی از صادرات نفت صد در صد در اختیار کشور قرار دارد ولی قرار نیست تمام این ارز را به شکل اسکناس وارد کشور کنیم
    وی درباره ذخایر ارزش و انتقال ارز حاصل از صادرات نفت گفت: سوال مهم این است که پول حاصل از صادرات را برای چه منظوری به داخل کشور وارد کنیم؟ مگر نمی‌خواهیم واردات انجام دهیم؟

    رئیس بانک مرکزی در مورد توقیف دارایی ایران در لوکزامبورگ توضیح داد: 09/03/2017 – BBC
    آقای سیف تلویحا دولت محمود احمدی نژاد را به کوتاهی در مدیریت مناسب این مبلغ متهم کرده و گفته است که “به نظر می‌رسید که در دوران پیش از آنکه دارایی‌های مزبور عملا مسدود شود، امکان نقل و انتقال دارایی‌های فوق وجود داشته اما به هر دلیلی، از فرصت مذکور به نحو مطلوب استفاده نشده است

    زهی وقاحت و بیشرمی…

    بهمن ۱۳۹۵ ۱۰- کیهان: وصول مالیات در ایران عادلانه نیست
    علی طیب‌نیا : متاسفانه فرآیند شناسایی و وصول مالیات در ایران هم‌اکنون نه عادلانه است نه کارآمد. عادلانه نیست از این جهت که عدالت عمودی و افقی که در مالیات یک اصل است تامین نمی‌کند و کارآمد هم نیست چون نمی‌تواند منابع مالی لازم برای نیازهای دولت را تامین کند و همان‌طور که می‌دانید فرار مالیاتی به نحو گسترده‌ای در اقتصاد ایران وجود دارد
    در مناظره زنده متن- حاشیه – ۱۲/دی /۱۳۹۵

    کواکبیان خطاب به شریعتمداری درباره 110 هزار میلیارد تومان معوقات بانکی در اختیار 108 نفر گفت:‌ من اتفاقاً ثابت می‌کنم این 108 نفر که معوقات بانکی دارند بیشتر دوستان آقای حسین شریعتمداری‌اند یا یاران و طرفداران ما
    مدیر مسئول روزنامه کیهان:‌ مجله آسمان که چند سال قبل تعطیل شد با بابک زنجانی مصاحبه‌ای صورت داد و آقای زنجانی در این مصاحبه گفته بود که شروع کار من از دوران آقای نوربخش بود و من آن زمان سرباز بودم. آن زمان به من گفتند ارز‌ها را ببرم و بفروشم و بابت هر دلار یک تومان به من دادند که در اولین روز 17 میلیون تومان درآمد داشتم و ادامه دادم…………..

    سپاس

     
  23. آقا ما واقعا گیج شده ایم, مگر ما چند تا سید رضی داریم؟ آیا سید رضی(ره) و سید رضی (ص ) و سید رضی بدون (ره) یا
    (ص ) همگی یک نفرند؟ کدامشان جن گیر است ؟ کدامشان هم لباس سید مرتضی است؟ لطفا جواب دهید. شکرا!

     
    • جناب گنجعلی عزیز
      بنده سیدرضی هستم که پسوندهای (ره) (ص) (ع) و غیره نیز بتناسب و برحسب موضوع توسط بنده مورد استفاده قرار میگیرد- خلاصه سیدرضی مارک اختصاصی بنده میباشد.
      تذکر مهم:
      البته تصمیم دارم در روزهای اینده و طی مراسمی عنوان سیادت را از خود سلب کنم و انرا به سید مرتضی ببخشم تا بلکه سیادت ایشان با دوبل شدن به حالت مشدد دراید و دست از حمایت ظلم و جور که عملی است مختص سادات بی تشدید ، بردارند./بااحترام

       
  24. پیرو خاطره ای که اقای نوریزاد نقل کزدند در قضییه برو بالا
    منهم یاد مطلبی افتادم که متاسفانه هر چی فکر یادم نیامد کجا خوندم
    در بهبهه جنگ دوم جهانی روزی چرچیل که بخاطر مشغله کاری برای شرکت در جلسه محرمانه ای با تاخیر مواجه شده بود سوار ماشین شده و از راننده خواست هر چه سریعتر او را به جلسه برساند راننده ناچارا به یک خیابان یکطرفه وارد شد نزدیکیهای محل جلسه پلیس انهارا متوقف کرد راننده خطاب به پلیس گفت ماشین جناب نخست وزیر است .
    پلیس در جوابداد بله هم ماشین و هم جناب نخست وزیر را میشناسم و هم وظیفه خودم زا مشغول نوشتن برگ جریمه شد چرچیل گفت جریمه را بنام من بنویسید پلیس در جواب گفت راننده خاطی است ولی شما میتوانید انرا از جیبتان پرداخت کنید و ماشین را برگرداند راننده با ناراحتی گفت تا محل جلسه راهی نمانده چرچیل جوابداد برگرد مملکتی که اینقدر قانونمند باشد در جنگ شکست نخواهد خورد .
    چقدر وجه اشتراک داریم درقانونمندی

     
    • امید گرامی این خاطره را من بارها در سایتهای مختلف دیده ام اما هیچکس مدرکی برایش نگذاشته و منهم ندیده ام.بنظر می رسد ساخت هموطنان خودمان است!

       
  25. سلام آقای نوری زاد 1 _ رهبری نظام اسلامی دیروز پس از غرس دو اصله درخت میوه در زمین و آب پاش نمودن آنها فرمودند : عده ای سوداگر در جنگل به جان درختان افتاده اند و جنگل ها باید از دست اندازی سوداگران حفظ شود . 2 _ آنچه بنده با چشمان خود در شرق مازنداران و در منطقه ی ” تیرتاش ” و ” لِمراسک ” و ” گلوگاه ” دیده ام باور کردنی نیست و آن هجوم ” آستان قدس ” به مناطق یادشده ، با بردنِ بلدوزر و جرثقال و بیل های هیدرولیکی به مکانهای مذکور و ” دزدیدن ” و بریدن ” جنگل های هیرکانی ” با مجوز که این جنگل ها از خلقت بشریت تاکنون دست نخورده و مردم این مناطق ، فقط با اسب و قاطر و الاغ می توانستند به این مکانها تردد نمایند . آقای نوریزاد از دو حالت خارج نیست ، یا رهبری شعار مردم فریبانه و عوامفریبانه می فرمایند و یا اطلاع از مجوزِ قانونی و تخریب جنگل های هیرکانی و بکرِ شرق مازندران توسط ” آستان قدس ” ندارند !

     
  26. شکوه یکی از حاضران از بی ادبی من در نوشتارم
    من نمی خواهم از بی ادبی دفاع کنم حتی اگر مرتکب شدم عذر خواهی هم میکنم اما
    حاضرم بی ادب باشم اما احدی از من ضرر و زیان نبیند تا با ادب باشم و عامل تاراج هست ونیست دهها ملیون نفرباشم و یا از عاملین ان دفاع کنم .

     
  27. چقدر راحت شده با شعارهای تو خالی دم از خانه و وطن و وطندوستی زدن
    مرد اگر مرد باشد و با غیرت اولین امرمهم برایش حفظ ناموسش میباشد
    مرد اگر مرد باشد و وطن پرست حفظ ناموس وطن از اوجب واجبات است نه حفظ نظام . نظام بی ناموس؟؟! وطن بی نامس؟؟!!! همان بهتر که نباشد
    کجاست ناموس وطن؟ دزدان اموالش را به غارت بردند و او بجای اینکه در کنار اعضای خانواده باشد ناچارا در تختخواب عربهای عیاش در جستجوی لقمه ای نات تن به هر کاری میدهد .
    کجاست ناموس وطن؟ وطندوستان کاذب و دزد در درون وطن برایشان …….کش خانه باز کرده اند تا عربهای عیاش از ناموس وطنمان بهره ولذت ببرند . شهری که یک زمانی حج فقرا بود شده عشرتکده عربها
    چه کسانی دم از وطن میزنند . اما حاضرند خوزستان از دست برود اما سوریه حفظ و اسد بر قدرت بماند .
    چه کسانی دم از وطن میزنند که حاضرند ایرانی گرسنه بماند اما فلسطینی سیر باشد .
    چه کسانی دم از وطن میزنند که در هر ناکجا ابادی مدرسه و بیمارستان ووو میسازند اما بسیاری از هموطنان ما در حسرتش بسر میبرند . گاهی وقتها فکر میکنم شاید ارث پدریشان استکه اینطور بذل و بخشش میکنند .
    اقاییکه ادعای وطندوستی داری محض رضای خدا بگو در این ۳۸ سال چی از این وطن باقی مونده ؟ چه گلی بسر این وطن زده اید ؟ کدام افتخار را برای این وطن کسب کرده اید؟
    شمایید وطن فروش که هست و نیست مارا به جیب اجنبی های فرصت طلب میریزید تا حامی شما برای ماندن در قدرت باشند .
    و حالا برای نجات ایران و ملت ایران از هر احدی که ما را یاری دهد استقبال میکنیم بر این امر هم واقفیم که گربه محض رضای خدا موش نمگیرد ولی اگر بخواهیم به منافع مملکتمان فکر کنیم ضرر ان هزاران بار کمتر از وجود شما میباشد . برای ما از این وضع بدتری وجود ندارد .
    دیگر بر کسی پوشیده نیست وقتی دم از وطن میزنید منظورتان فقط نظام و اخوند است نه ایران و ملت ایران . شما در عمل اینرا ثابت کردید

     
    • فقط مال ماست!

      عزیزم میدانم که ریسک بزرگی میکنم که از تو , درست زمانی که فشار خونت خیلی بالاست , سئوال میکنم , اما هر چه بادا باد میپرسم فقط لطفا اگر خواستی درجواب فحش بدهی یه خورده کمتر بده , قربانت.
      نوشته ای : ” مرد اگر مرد باشد و با غیرت اولین امرمهم برایش حفظ ناموسش میباشد ”
      سئوال : این ناموسی که ” مرد اگر مرد ” باید حفظ کند در کجا قرار دارد؟ پیش خودش است یا پیش عمه و خاله؟ اگر پیش عمه و خاله است چطور میشود آنرا حفظ کرد ؟

      نوشته ای : ” کجاست ناموس وطن؟ دزدان اموالش را به غارت بردند ( حدس میزنم منظورت همان کسی است که ناموس وطن پیشش است ) و او بجای اینکه در کنار اعضای خانواده باشد ناچارا در تختخواب عربهای عیاش در جستجوی لقمه ای نات (نان) تن به هر کاری میدهد .”
      سئوال : من هم والاه نمیدانم ناموس وطن کجا قرار دارد تو بگو . اما سوال جدی من این است که او که ناموس وطن را برداشته برده دوبی و انداخته رو تخت خواب عرب ها ی عیاش اگر اینکار را در تهران ,قم, مشهد, اصفهان, شیراز , …بکند از نظر تو اشکالی ندارد ؟ این ناموس وطن که در نظام شاهنشاهی هم به خاطر ی لقمه نان دائما روی تخت معامله میشد و اصلا شهر نو به دستور رضا شاه محل استقرا فواحش شد تا شبانه روز ناموس وطن ( طبق برداشت شما ) معامله شود. فرق آ ن موقع با حالا چیست؟

      نوشته ای : ” کجاست ناموس وطن؟ وطندوستان کاذب و دزد در درون وطن برایشان …….کش خانه باز کرده اند تا عربهای عیاش از ناموس وطنمان بهره ولذت ببرند . شهری که یک زمانی حج فقرا بود شده عشرتکده عربها”
      خودمانیم این تکه از جمله ات یه خورده ” غیر طبیعیه ” منظورم اینه که یه خورده به هوای نفسانی آلوده است , این طور نیست به نظرت؟ من این طور برداشت میکنم که میخواهی بگویی ؛ این ( منظور ناموس وطن است ) فقط مال ماست که لذ تش را ببریم. و اما این “حج دوم” قرن هاست که محل فروش ناموس وطن است , مثل قم , مثل اصفهان ,
      مثل …….ژتون فروش هاش هم همین ملاهای عزیزمان بوده اند .

      بقیه ” چه کسانی ” هایت سوال هایی هستند که باید از حاکمان بکنی ولی من فکر میکنم که سئوال هایت کاملا پرت هستند چون حاکمان فعلی به تنها چیزی که فکر نکرده اند وطن است ( به ناموس وطن که در بیست و چهار ساعت, بیست و پنج ساعت فکر میکنند. ).بنظر من سوال هایت میتوانند این طور طرح شوند:
      چه کسانی دم از اسلام میزنند . اما حاضرنیستند خوزستان از دست برود تا سوریه حفظ و اسد بر قدرت بماند ؟
      چه کسانی دم از اسلام میزنند اما حاضرنیستند ایرانی گرسنه بماند اما فلسطینی سیر باشد؟
      ……….
      اگر جوابی گرفتی ما را هم بی خبر نگذ ار.

       
      • سید مشدد دست وردار. راستی این هوای نفس چی هست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

         
        • تذکر بسیار بسیار مهم:
          احتمالا منظور شما “سید بی تشدید” است و نه “سید مشدد” زیرا مابین این دو تفاوت از زمین تا اسمان است. لطفا دقت بفرمایید دوست گرامی.

           
      • اقا یا خانم مال ماست
        نوشتم خوندی نوشتی خوندم چرا فحش؟ تا حالا کجا بودی؟ یا اگر بودی باچه نامی
        من در یک صورت به تمام عارضه ها دچار میشم که اخوند دم از وطن بزنه اون وقته که تمام امپرها می چسبه و دود از تمام فیوزها بلند میشه
        مثل :
        وطن فروش هایی که بانتظار حمله دونالد ترامپ به ایران هستند و روانی بودن او را بنفع خود می دانند حق ندارند از ایرانیت و خانه سخنی بگویند!
        هر چی میگم اخه مدعا چی برای این مملکت گذاشتید که بهش دلخوش باشیم و حفظش کنیم؟
        منابع طبیعی، محیط زیست ، اشتغال ، سرمایه های ملی، تورم ،اعتبار جهانی، ازادی بیان ووووو دست روی یک خدمت مفیدی که انجام داده اید بگذار ما هم ببینیم . به هر جا نگاه میکنیم اختلاش، بیکاری ، فقر ، فحشا ، فروش اعضا . اوارگی وووو بلایی مونده که سر مملکت نیاورده باشید ؟
        تنها صنعتی که حفظ و بسیار هم گسترش پیدا کرده تولید اخوند است ماشالله.. در این زمینه واقعا منحصر بفردیم . دنیا صنعت توریستش را گسترش میدهد تا درامد کسب کند ما اخوند تولید میکنیم تا صنعت توریست و بقیه صنایع را نا بود کنیم .

         
        • فقط مال ماست!

          هموطن عزیزم , همه آسیب هایی را که برشمردی می شود برطرف کرد اما یک آسیب را هرگز نمیتوان برطرف کرد و آن این است که ایران نباشد , کشوری به نام ایران نباشد , آذربایجان باشد , کردستان باشد , بلوچستان باشد , خراسان باشد , فارس باشد , …اما ایران نباشد. میدانی چه جانها فدا شده برای اینکه این نام بماند؟ آری این نام بماند , سرزمینی بماند تا این نام بماند . موضوع فقط این نیست که ما زنده ها چه میخواهیم بلکه موضع این هم هست که گذشتگان ما چه میخواستند . به احترام آنها که جان فدا کردند , از جان عزیز تر که دیگر نیست , تا این سرزمین با همین نام بماند . باید سختی ها را به جان بخریم و میهن را از وجود راهزنان, آدمکشان, دیکتاتور ها , دزدان , بیشرف ها , …نجات دهیم و در این راه با چشم باز عمل کنیم و هر کسی هم که این را میخواهد و همراه میشود یار ما است . گفتم هر کس , حتی اگر او تا دیروز شکنجه میکرد یا بر سر منبر دروغ میگفت. کار نجات مملکت قلب گرم و سر سرد میخواهد و هیچ ارتباطی با هیجانات زودگذر و زنده باد و مرده باد گفتن ندارد. کار هم کار یک روز و دو روز نیست و باید صبر داشت , بسیار هم باید صبر دا شت چون تغییرات و تحولات از قوانین حا کم بر خود پیروی میکنند نه از آرزوهای من و شما . صبور باشید و فیوزهاتون را هم بی جهت هدر ندهید.

           
          • دوست عزیز اون کسیکه ایران را از این فاجعه ای که نامبردید نجات داد رضاشاه کبیر بود مگر نه اینست که قبل از انقلاب ایرانی بودیم یکپارچه؟
            کی حتی یک کلمه راجع به تجزیه ایران بگوشتان خورده بود؟
            کی شاهد تفاوتی بین شیعه و ثنی و کرد و بلوچ وعزب وبهایی بودید ؟
            کی در استخدامها و تحصیل در دانشگاهها شاهد اینهمه تبعیض بودید؟
            زندگی مسالمت امیزی در کنار یکدیگر داشتیم و الان هم اگر همین نظام بر سر کار بماند ما را به همان سمت و سو تجزیه سوق میدهد . و تمامی این تفاوت و تبعیضها توسط همین نظام انجام شده و خواهد شد
            در کجا و چه طبقه ای زندگی میکنید که فکر میکنید ایرانی داریم باملتی یکپارچه بهتر است سری به سیستان و لوچستان خوزستان و کردستان بزنید بعد قلم فرسایی کنید.
            محتوای شعار شما هم به رهبر و نماینده پر و پا قرص او سیدمرتضی در این سایت خیلی نزدیک است تا ملت ایران
            در داخل تجزیه قومی و مذهبی نژادی مهم نیست . اگر سفره ملت خالیست میتوانند با تن فروشی فروش اعضا و یا در ذباله دانیها شکمشان را سیر کنند و یا میتوانند اواره کشورهای دیگر شوند اگر امکان پیشرفت برای مغزها نداریم برن بیرون اگر برای فارغ التحصیل ها شغل نداریم برن دست فروشی و شغلهای کاذب وووو اما جغرافیای ایران فقط و فقط برای یکعده خاص که در این مملکت۳۸سال تمامی امکانات مالی و سرمایه کشور و پست و مقام در مونوپل انهاست حفظ شود
            عادت کرده اید همه چیز را به نفع خودتان مصادره کنید منجمله فداکاری تمامی وطن پرستانیکه برای حاکمت قانون و ابرو عزت شرف و پیشرفت ایران جان فدا کردند نه برای حاکمیت یکعده دزد و قاچاقچی

             
      • جناب فقط مال ماست ! واقعا ازطنزی که گفتید ممنونم دوستانی که منفی میزنند کافیست دوباره سخنان ایشان را بخوانند چون حقیقت محض است

         
  28. پاسخ به برخورد تند بعضی از کاربران شبکه های اجتماعی
    دکتر فیروز نادری
    یکشنبه, ۱۵ام اسفند, ۱۳۹۵

    از شب مراسم اسکار تاکنون، انبوهی از نوشته‌های بی‌خردانه، از سوی یاوه‌گویان حرفه‌ای، صفحه عمومی فیس بوک مرا پر کرده است. ازجمله، اعتراض به اینکه چرا من فرصت حضور بر صحنه اسکار را غصب نکردم تا از آن برای ایراد خطابه‌ای در مقابل بیش از یک میلیارد نفر از مخاطبان جهانی استفاده و فعالیت‌های مجرمانه جمهوری اسلامی و نقض حقوق بشر در ایران را یادآوری کنم.

    درنتیجه این کنایه‌ها و یاوه ها، اکنون تعدادی از مخاطبان من درباره اینکه من واقعاً چه می‌اندیشم و کیستم، دچار سرگشتگی شده و برایشان ابهام‌هایی پیش‌آمده است.

    این نوشته – جریان فکری من – برای کسانی نیست که به‌خوبی مرا می‌شناسند یا برای کسانی که به دلیل اهدافی که در ذهن دارند حاضر به تغییر ذهنیت خود نیستند. این نوشته برای آن مردمان خوبی است که برخی از یاوه‌های نشر یافته در فضاهای مختلف را خوانده و از من انتظار تصحیح و شفاف‌سازی درباره آن‌ها را دارند.

    من چنانم که هستم. اگر با نظرات من درباره این موضوعات موافق بودید، چه‌بهتر، اگرنه، متأسفم که ناامیدتان می‌کنم – ولی هدف من تحت تأثیر قرار دادن یا جلب رضایت افراد نیست.

    این بیست نکته‌ای است که بدون هیچ اولویتی به ذهنم می‌رسد:

    ۱٫ من با شعارهای پوچ و بی‌معنی تندروانه شونیستی مانند «هنر نزد ایرانیان است و بس» یا «آمریکا – کشور من است، چه وقتی درست عمل می‌کند چه وقتی اشتباه» همدلی ندارم و از آن‌ها دوری می‌کنم.

    ۲٫ من عضوی از سازمان نایاک NIAC (شورای ملی ایرانیان آمریکا) نیستم. نه به این دلیل که فکر می‌کنم این سازمان مشکلی دارد. اما من عضو این سازمان نیستم.

    ۳٫ آیا من از توافق هسته‌ای اوباما با ایران حمایت می‌کردم؟ بله. این توافقی خوب برای هر دو کشور بود.

    ۴٫ آیا من از بمباران ایران حمایت می‌کنم؟ معلوم است که نه. اگر خانواده من درون خانه‌ام به گروگان گرفته‌شده باشند، من هیچ‌وقت خانه‌ام را به آتش نمی‌کشم تا از دست گروگان گیرها خلاص شوم. کسانی هستند که از چنان ایده‌ای حمایت می‌کنند. اما من گمان می‌کنم آن‌ها با چنین طرز تفکری حق ایرانی نامیدن خود را از خود سلب کرده‌اند.

    ۵٫ آیا من یک سلطنت‌طلبم؟ نه. من احترام فوق‌العاده‌ای برای شهبانو فرح قائل هستم و با رضا پهلوی ملاقات داشته‌ام و فکر می‌کنم او هم همانند پدرش شخصی وطن‌دوست است.

    ۶٫ آیا من در موضوعات مربوط به حقوق بشر در ایران ساکت مانده‌ام؟ اگر از سال ۲۰۰۹/ ۱۳۸۸ تاکنون گفته‌ها و سخنان من را دنبال کرده باشید می‌بینید که اغلب اوقات درباره این موضوعات سخن گفته‌ام.

    ۷٫ چرا درباره مسائل سیاسی در رسانه‌های اجتماعی خود صحبت می‌کنم، آن‌هم وقتی‌که تحصیلاتم در زمینه علوم سیاسی نیست؟ فکر می‌کنم این سؤالی است که عمدتاً کسانی می‌پرسند که تجربه زندگی در یک فضای دموکراسی را نداشته‌اند. این مسئولیت هر شهروندی است که در مسائل سیاسی کشور خود – و در مورد من آمریکا، مداخله کرده و اظهارنظر کند.

    ۸٫ آیا من از دانلد ترامپ حمایت می‌کنم؟ نه. من یک لیبرال دموکرات هستم. در انتخابات دوره مقدماتی نیز به برنی سندرز رأی دادم.

    ۹٫ آیا از قانون منع سفرهای اعلام‌شده از سوی ترامپ حمایت می‌کنم؟ نه. این قانون مفیدی برای آمریکا نیست.

    ۱۰٫ بعدازاینکه نزدیک به ۵۰ سال در آمریکا زندگی کرده‌ام آیا خود را بیشتر ایرانی می‌دانم یا آمریکایی؟ ایرانی بودن بخشی از تاریخ من و آمریکایی بودن بخشی از هویت من است و هردوی این‌ها به گونه جدایی‌ناپذیری درهم‌تنیده شده‌اند. همانند تخم‌مرغ هم خورده‌ای که زرده و سفیده آن را پس از ترکیب شدن باهم دیگر نمی‌توان جدا کرد. آمریکا کشور من و ایران وطن و زادگاه من است و چقدر خوش‌شانس بوده‌ام که ریشه‌هایم در تمدنی باستانی با فرهنگی غنی مستحکم است و در همان حال، باافتخار تمام فرصت زیستن در کشوری جوان به نام آمریکا را داشته باشم که مرا بر شانه‌های خود بلند کرد و به اوج آسمان‌ها و ستارگان رساند.

    ۱۱٫ دیدگاه من درباره ساختار سیاسی ایران این است که مردمی که درون ایران زندگی می‌کنند باید تصمیم بگیرند که چه ساختار و حکومتی برای آن‌ها بهترین گزینه است؛ اما ترجیح شخصی من دولتی انتخاب‌شده به روش دمکراتیک و سکولار است که از تمامی آزادی‌های مدنی و حقوق بشر دفاع کرده و بر پایه جدایی نهاد دین از سیاست بناشده باشد.

    ۱۲٫ آیا من مسلمانم؟ یهودی‌ام؟ یا بهایی یا مسیحی؟ من به هیچ مذهبی وابستگی ندارم. بااین‌وجود خودم را شخصی معنوی می‌دانم و به وجود چیزی در فراسوی خودم اعتقاددارم. مذهب من این است که کار نیک کن و با دیگران به نیکی رفتار کن.

    ۱۳٫ چرا من نمایندگی آقای فرهادی در مراسم اسکار را قبول کردم؟ من فیلم او را دیده بودم. فکر می‌کنم فیلمی درخشان است. این فیلم مدت‌ها پیش از آنکه ترامپ رییس‌جمهور امریکا شود چندین جایزه ازجمله در جشنواره کن را به خود اختصاص داده بود و مدت‌ها قبل از آنکه دستور اجرایی ترامپ در منع ورود شهروندان هفت کشور صادر شود، نامزد جایزه اسکار شده بود.

    ۱۴٫ چرا من از حضور بر صحنه مراسم اسکار برای محکومیت حکومت ایران استفاده نکردم؟ این مراسم فرصت و جایگاه بیان نظرات و دیدگاه های شخصی من نبود. این جایزه و جایگاه متعلق به آقای فرهادی و این فرصتی برای بیان نظارت و خواندن بیانیه او بود و کل زمانی از سوی آکادمی برای قرائت متن برندگان در نظر گرفته شده بود چهل و پنج ثانیه بود.

    ۱۵٫ آیا من مأمور جمهوری اسلامی ایران هستم؟ این سوال به‌قدری بی‌خردانه است که من حاضر نیستم با پاسخ دادن به آن، چنین بی‌خردی را معتبر بشمارم.

    ۱۶٫ چرا به کشور خودم باز‌نمی‌گردم؟ آمریکا کشور من است و من به دلیل فرصت‌هایی که آمریکا در اختیار من قرارداده است به این جایی که امروز هستم رسیده‌ام. پس ایران چه می‌شود؟ من ایران بودم و در سال 1979 از افرادی مثل من خواستند که آنجا را ترک کنم…..بقیه را می توانید در بالاترین مطالعه کنید.

     
  29. در شهر هرت
    راستش آمدم چیزی بنویسم!
    هاهاها……..نمی گذارد!

     
  30. اینهم دغدغه روحانیت از زبان یک خارجی که در قم بوده!جالبست که ایشان مدت کمی در قم بوده ولی مردم ایران که با آخوند بزرگ شده اند هنوز درک درستی از آخوند ندارند و هر روز در دام بد و بدتر آنها می افتند!

    روحانیون ایران نگران امام موسی صدر دیگری هستند
    …………..
    او گفت: «گمان نمی کنم که تمامی علما درباره کارکرد حاکمیت در ایران موافق باشند. به نظر من بیش از آنچه که می دانیم میان آنان ناخرسندی و نارضایی دینی وجود دارد. زمانی که من در قم بودم از سطح بحث ها و نوع مسائلی که مطرح می شد حیرت می کردم.»

    او افزود: روحانيت در ایران یک «نهاد یگانه» نیست و اشتباه است اگر فرض کنیم که همگی آنان مثل هم فکر می کنند.»

    کوپر که کمی پس از انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری ایران وارد قم شد، گفت: «فکر می کنم در نهایت شاهد تنش هایی در میان روحانیت ایرانی خواهیم بود. آن زمان پس از رفتن احمدی نژاد، موجی از آسایش و خرسندی قم را فراگرفته بود.»

    او در این باره افزود: «دلیل احساس خرسندی آنان در قم پس از آمدن روحانی این بود که می گفتند کسی را داریم که شاید نظام را نجات دهد چرا که فکر می کردند احمدی نژاد می خواست همه شان را کنار بزند.»

    او گفت: «روحانی آنجاست تا نظام را نجات دهد. یعنی آن را اصلاح کند و نه این که آن را برکند یا جایگزین سازد. نمی دانیم چه خواهد شد. شاید روحانی گورباچف جمهوری اسلامی ایران از کار درآید. شاید چنین اتفاقی بیفتد اما ایران مراکز قدرتی دارد که بیرون کردنشان بسیار دشوار است.»
    ………..
    http://news.gooya.com/2017/03/post-1552.php

     
  31. جناب سید مرتضی گرامی(پسر عموی عزیز)
    مگر نه اینکه وظیفه شرعی عرفی و صنفی جنابعالی ایجاب میکند که شما به سوالات شرعی دیگران پاسخ دهید؟ پس چرا سوالات شرعی من بی پاسخ مانده؟ لطفا نیت خوانی نکنید که مثلا هدف من از طرح سوالات کذا و کذا است. شاید پاسخ شما به ابهامات و سوالات بنده می توانست من را در دین استوار یا حتی وارد کند با این فرض ایا شما با توجه به تخصص و نیز وظیفه شرعی تان در انجام مسولیت خود اهمال ننموده اید؟ و اساسا ایا یک متخصص امور دینی و یک مبلغ مذهبی که با بودجه عمومی مدارج فقهی و حوزوی را تا درجه اجتهاد طی نموده مکلف و ملزم به پاسخگویی به سوالات شرعی عامه نیست؟ اگر نیست پاسخ گویی به سوالات بنده و دیگران و کمک به ما جهت بدرامدن از چاه ضلالت برعهده کیست؟

    ————

    پرسش های سیدرضی گرامی از فنی ترین و ظریفترین پرسش هایی است که می شود از یک عالم دینیِ داخل جمهوری اسلامی پرسید. پسندیده این است که پاسخ گفته شود.
    سپاس

    .

     
    • سید رضی گرامی این سؤالها نه تنها برای آخوند نونی در بر ندارد بلکه نون بر هم هست.خب شما خود را جای سید مرتضی ائی بگذارید که//// از خزانه عمومی می خورد انهم چه ////(حقوق به اضافه اضافه کاری به اضافه بیمه خود و فرزندان و حق هزار و یک چیز دیگر.) و برای توجیه //////// شیعی روایت جعل می کند و اسمش را هم پژوهش می گذارد.////////////////////////////)چکار میکردید؟

       
      • مزدک گرامی
        وظیفه شرعی و نیز اخلاقی جناب مرتضی ایجاب میکند به سوالات شرعی دیگران چاسخ دهند.

         
        • سید رضی گرامی وظیفه شرعی که هیچ کل شرع را هم آخوند بموقع ضرورت تعطیل می کند!مگر سخنان خمینی را بارها دراین سایت نخوانده اید؟اخلاق هم همانست که آخوند می پسندد.هر چه استفاده از نان//// را به خطر بیندازد غیره شرعی و غیره اخلاقیست!

           
    • اقا رضی سلام
      قدیما هرکی سوال شرعی داشت به اخوندی مراجعه میکرد اونیکه اطلاعاتی داشت جواب میداد و اونیکه هم که نداشت چهارتا کلمه فی البداهه بلغور میکرد و تحویل میداد .
      اما حالا اوضاع عوض شده سید جان هر سوال شرعی که میپرسی اخوند باید فکر کند بار شرعی و سیاسی و مالی انرا بسنجد بعد ببیند که باید جواب بدهد یا مغلطه کند یا زیر سیبیلی رد کند.
      بعنوان مثال بیش ار ۱۰ سال استکه در خصوص کلمه حق الناس از هر کدوم این حضرات میپرسم یعنی چی؟ جواب درستی نمیدهند و اگر میدهند وقتی با سوال دوم من که همانا رهبر مملکت سرمایه ملی که متعلق به تک تک ملت ایرانست بدون کسب اجازه تصرف کرده و از ممکت خارج میکند فرقی نمیکته به کجا من یکنفر شاکی و ناراضی هستم شکایتم را به کدامین عدالتخانه باید ببرم .
      جوابها : پشت گوشتو دیدی حق الناس رو هم میبینی – و جوابهایی از این قبیل تا انگهای با نظام مخالفی – ضد ولایت و اسلام وووو میگم سوال من چه ربطی به ضدیت با این چیزها داره . میگن وقتی میگن ولی مطلقه فقیه یعنی صاحب بلامنازع دین مملکت وجان ومال مردم . اعتراض یعنی ضدیت با همه این ارزشها . جل الالخالق . ارزشها؟؟؟؟ حالا جرات داری بگو نه
      اگر روزی روزگاری کسی رو پیدا کردی جوابگوی سوالاتت باشه سلام من حقیر رو هم برسون

       
      • جناب سید رضی سلام علیکم : واقعا ازشیخ مرتضی توقع دارید که پاسخ گو باشد ؟ ایشان اخیرا به ///// گویی پرداخته و هرچه دلیل و مدرک رو میکنیم پاسخ نمیدهد راستی سوالی ازشما دارم ؟ آیا اجنه هم دروغ میگویند یا نه ؟

         
  32. ایرانی ایران دوست

    با درود ، جالب است که :

    «حلزون شنوایی» و «ایمپلنت»؛ خدمات رایگان مدیر بیمارستان خاتم‌الانبیاء به آیت‌الله جنتی از سفره انقلاب
    @Amadnews
    روزي كه از تویسركان با مدرك فوق ديپلم به تهران آمد، به دلیل نداشتن محلي براي استراحت، در درمانگاه محل کار خود مي‌خوابيد. پس از مدتي خود را به اطاق عمل بيمارستان خاتم الانبياء رساند و مشغول كار در این محل شد.
    به گزارش خبرنگار «آمدنیوز»، «پیرحسین کولیوند» متولد ۱۳۵۰ یکی از افرادی است که با رانت نزدیکی به اعضای مؤثر بیت رهبری جمهوری اسلامی به مدارج بالایی در بیمارستان خاتم‌الانبیاء سپاه پاسداران دست پیدا کرده است.
    وی از سال ۱۳۷۴ با ساختن مدارک جعلی تحصیلی و انتساب خود به نیروهای امنیتی، جانشين مسئول اتاق عمل بيمارستان خاتم الانبياء(ص) شد. «کولیوند» از شش ماهه دوم سال ۱۳۷۴ سرپرست كارديوپرفيوژنيست‌هاي بيمارستان خاتم‌الأنبیاء و از سال ۱۳۷۵ مسئول اتاق عمل این بيمارستان شد. وی از دي‌ماه ۱۳۸۰ با نزدیکی به حجت‌الاسلام علی‌اصغر حجازی از اعضای مؤثر بیت رهبری جمهوری اسلامی، جانشين مديريت و مسئول دفتر رئيس بيمارستان خاتم الانبياء(ص) گردید و از اسفندماه همان سال نیز با لابی‌گری و عضویت در شوراهای اسلامی بیمارستان، به مديریت آن منصوب شد.
    «پیرحسین کولیوند» در دوره مديريت خود از هيچ كوششي برای اخراج کارکنان بي‌پناه و جايگزينی آنان با افراد وابسته به ارباب قدرت دريغ نکرد. او با خوش رقصي به تمامی پرسنل این بیمارستان که در تجمع حکومتی ٩ دي در این مراسم حضور پیدا کرده بودند، مبلغ ٥٠ هزار تومان پرداخت کرد.
    مدیر فعلی بیمارستان خاتم الانبیاء پس از بی‌انضباطی‌های گسترده مالی در سال ۱۳۸۹ با گزارش سازمان بازرسي كل كشور تا مرز اخراج از این بیمارستان پیش رفت اما در همان زمان شروع به جمع‌آوري و ساخت مدارکی کرد تا نشان دهد «در جبهه‌های جنگ ایران و عراق، دچار مصدومیت شيميايي شده» و به وسیله‌ی این مدارک توانست خود را از اخراج نجات دهد.
    با روي كار آمدن دولت حسن روحاني، مديريت بنياد شهيد به دلیل گزارشات متعدد مخابره شده از اجحاف‌هاي صورت گرفته در بیمارستان خاتم‌الانبیاء، تصمیم بر جایگزینی وی با فردی کارآمد گرفت، اما تغییر وی با حمایت نیروهای امنیتی و بیت رهبری عملا امکان‌پذیر نشد و وی در سمت مدیریتی خود ابقا گردید.
    یک منبع آگاه نظامی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به خبرنگار «آمدنیوز» گفته است: «در سال‌هاي اخير بيمارستان خاتم‌الانبياء محلي برای لابي‌گري و درمان رایگان افراد شاغل و وابسته به بيت رهبری جمهوری اسلامی شده است. این افراد در هر زمانی که بخواهند به همراه خانواده‌های‌ خود به این بیمارستان مراجعه و تحت انواع درمان‌های رایگان، معاینات تخصصی پزشکی و چک‌ آپ‌های منظم قرار می‌گیرند.»
    این مقام نظامی سپاه پاسداران که به شرط عدم افشای نامش با خبرنگار «آمدنیوز» گفت‌وگو کرده، اظهار نمود: «در میان مراجعه‌کنندگان منسوب به بیت رهبری جمهوری اسلامی به بیمارستان خاتم‌الأنبیاء، آیت‌الله «احمد جنتی» دبیر مادام‌العمر شورای نگهبان نیز از مشتریان لحظه‌ای و دائمی این بیمارستان است؛ به طوری‌که وی با هر سرماخوردگي جزئی به این بیمارستان مراجعه و تحت ‘چک آپ کامل و رایگان’ پزشکان متخصص قرار می‌گیرد.»
    این مقام نظامی تأکید کرد: «چندی پیش آیت‌الله احمد جنتی که در سوم اسفندماه ۱۳۹۵، به سن نود سالگی پای‌ گذاشت، با ‘همسر جدید خود’ به بیمارستان خاتم‌الانبیاء مراجعه و برای یکی از گوش‌های خود به طور رایگان «حلزون شنوایی» کاشت که هزینه‌ی صد میلیونی این عمل جراحی، به طور کامل توسط بیمارستان خاتم‌الانبیاء پرداخت گردید. هم‌چنین «ایمپلنت کامل» دندان‌های آیت‌الله احمد جنتی نیز در بیمارستان خاتم الانبیاء انجام و هزینه‌ی آن به طور کامل از بیت‌المال مسلمین پرداخت گردید.»
    «پيرحسين كوليوند» با پشتیبانی نیروهای امنيتي و عنايات بيت رهبري جمهوری اسلامی هم‌زمان با مديریت بيمارستان خاتم‌الانبیاء، به سرپرستی اورژانس كشور نیز منصوب شده تا بتواند خدمات کامل پزشکی را به مسئولین نورچشمی کشور با هزینه‌ی بیت‌المال انجام دهد.
    وی از زمان انتصاب خود به مدیریت بیمارستان خاتم‌الانبیاء، كليه بخش‌هاي درآمدزاي این بيمارستان – كه متعلق به خانواده‌های معظم شهداء و ایثارگران است – را بدون انجام تشریفات قانونی (مزایده) به اقوام و نزدیکان خود واگذار و از اين راه، مبالغ هنگفتی سوء استفاده مالی را به نام خود ثبت کرده است.
    «پیرحسین کولیوند» که خود را به طور کامل مورد حمایت مسئولین کشور یافته، از حالا خود را براي دولت آينده آماده کرده تا با فشار آیت‌الله احمد جنتي و نزديكان وابسته به بيت رهبري، پست وزارت بهداشت را تصاحب کند.

     
  33. https://m.youtube.com/watch?v=uxVbRO_ADmk
    سلام اقاي نوري زاد
    أيا صحبت هاي اين اقا در مورد خاتمي خطاب به شما درست است ؟
    و اينكه مي كويد سباه با خامنه اي دركيري دارد ؟
    كاش شما كمي روشنكري مي كرديد ؟

    ———–

    درود بانوی گرامی
    یک روز آقای خاتمی به من گفت: آقای نوری زاد، من اگر از این نظام بیرون بزنم، باید بروم ته صفی بایستم که در ابتدای همان صف رضا پهلوی ایستاده

    .

     
  34. کارتن خوابهای خیابان شوش، پایتخت ام القراء شیعیان جهان (کاری از جعفر پناهی، فیلمساز ممنوع از کار):

    https://youtu.be/k2uAobHIjiU

     
  35. سلام آقای نوری زاد آیا می توانید این بانویی را که با لباس حنایی رنگ و از اول تا روز آخر پای ثابتِ اشخاص در نمایشگاه خط خطی جنابعالی بودند و اکنون جزء چهار نفری هستند که تصویرشان در کنار دیوار گلی احمد آباد مستوفی الممالک است را معرفی نمایید ؟

    ———-

    ایشان یک بانوی فرهنگی بازنشسته هستند. اهل سیرجان. بسیار فهیم. و با گذشته ای درست مثل خودم. که خودش را برای این نظام و انقلاب آب کرد و به دستهایش که نگریست دید تهی است از خرد.
    سپاس

    .

     
    • جناب نوری زاد هنر دیگر این بانو را چرا نگفتید ؟ ایشان آواز هم میخوانند و دکلمه بسیار شیرینی هم دارند ! حالا حوزویان بروند و عمامه ها بر زمین بکوبند که واویلا یک زن مرتکب غنا شده و دیگران هم شنیده اند ولی چه سود ! دیگر حنای حوزویان رنگ ندارد و به دروغ وکذب آلوده شده و خیلی وقت است که نا محرم شده اند ! وباید گفت گوش نا محرم نباشد جای پیغام سروش .

       
  36. اخبار: شرط پخش صدای استاد شجریان از رسانه میلی.
    مش قاسم: به این میگن شیپور رو از سر گشادش زدن.

     
  37. حسن/* رییس/* جمهور/*: ما قطعاً پیروز اقتصاد مقاومتی هستیم.
    مش قاسم: هه هه هه!

     
  38. جناب مکارم شیرازی ضمن حرام اعلام کردن شرعی خرید و فروش موّاد مورد استفاده در مراسم 4 شنبه سوری با ناراحتی گفته است که قدیمها به این فتاوا بیشتر توجه میشد تا زمان حاضر. به بیان دیگر، در زمان رژیم سابق، مومنین به شرع پایبند تر بودند تا زمان حاکمیت نائب امام زمان!
    واکاوی اجمالی این وضع میتواند پاره ای از حقایق را هم برای آقای مکارم و هم سایرین روشن کند تا ببینند در چه وادی قدم میزنند و منتظر چه وقایعی باید باشند. در این میان اگر خود مراجع را هم بعنوان کسانی که ،قبلا بیشتر مرجع بودند تا زمان حال، بدانیم کمی به حقیقت نزدیکتر میشویم که در زمان حال همه عوامل دخیل در زندگی شرعی مردم تغییر کرده اند و بی توجهی روز افزون مردم هم نتیجه این تغییرات است. هم منش حکومت تغییر کرده،هم شیوه مرجعیت و هم شیوه زندگی شرعی. مریدان آیت الله در خلا و فضای یک بعدی زندگی نمی کنند که هیچ تغییری بر آنها تاثیر نداشته باشد.
    اساس و پیدایش عالمان دینی در همه اقوام برای رفع شبهه مردم در زندگی خود در جهت روابط سالم بوده است که عمده ان مربوط به معاملات تجاری در کسب روزانه مردم است. سنت همیشگی هم این بوده که مراجع شیعه بخصوص به سئوالات مومنین پاسخ دهند نه اینکه از پیش خود برای آنها سئوال و جواب طراحی کنند. البته بر اساس متن قرآن، از کثرت سئوال هم نهی شده چه انکه سئوال زیاد کردن و پاسخهای زیاد، میتوانند زندگی مردم را به هم بریزند.
    اما به هر حال، کار فقیهان پاسخ به سئوالی است که طرح میشود و محدوه برد آنهم برای کسی است که سئوالی دارد و پاسخ مرجع هیچ الزامی برای کسی که سئوالی ندارد و اگر هم سئوال دارد صلاحیت پاسخگوئی مرجع را به هر دلیلی نمیپذیرد ،همراه ندارد.
    در مورد این مورد خاص اگر ایشان در جواب سئوالی این را طرح کرده، فقط باید توقع قبولی آنرا از سئوال کننده داشته باشد و نه همه مردم. چه انکه همه ایرانیان که مقلد ایشان نیستند که خود را ملزم بدانند. ایشان اگر واقعا در مورد خرید و فروش مواد آتش بازی به نتیجه ای رسیده است،میتواند انرا به مجلس برای قانون گذاری بدهد نه اینکه خودشان مرکز قانون گذاری شوند.
    همانطور که گفته شد همه چیز تغییر کرده است. آقای مکارم قبلا از وجوهات مردم استفاده میکرد و امروز از کارخانه مصادره ای قند درفول و ذخیره ارزی بیت المال و چاههای نفت. ایشان قبلا در کار صدور فتوای آزار مردم نبود وامروز هست. ایشان باید مطمئن باشد به همان میزانی که خودش و هم لباسانش تغییر کرده اند مردم هم تغییر کرده اند.
    به لطف انقلاب شکوهمند اسلامی، نه ایشان مردم را مومن میداند و نه مردم ایشان را مرجع!..همه چیز با هم جور است!

     
    • باصفای گرامی

      با عرض معذرت،شما روی مخالفتی که با اشخاص یا روحانیت یا حکومت دینی دارید،با عیار گرفتن ذهنیات خود چیزهایی را کنار هم آورده و نتیجه گیری می کنید ،مرجع تقلیدی فتوایی داده در ممنوعیت خرید و فروش مواد محترقه ای که در مراسم چهار شنبه سوری سبب زیان و ضرر به خود و دیگران است ،اساس این فتوا هم قاعده لاضرر است ،حال به مبنای یک فتوا کاری نداریم ،چه فرقی می کند که یک مرجع تقلید فتوایی صادر کند در مقام پاسخ به یک سوال یا بطور ابتدایی؟ این از نظر شما امر مهمی است؟ مهم این است که یک فعل مورد ابتلاء مکلفان مسلمان مورد سوال قرار گرفته است یا اصلا ابتدائا حکم آن بیان شده است ،حال اگر فتوا در پاسخ به یک سوال باشد ،حکم آن حکم کلی است و اختصاصی به سوال کننده ندارد ،بعد صاحب فتوا برای تاکید بر اهمیت مطلب ،گفته است چرا مومنان و مقلدان نباید در مقام عمل بفتوای مرجع دینی خود توجه کنند؟ اینکه ایرادی ندارد ،اما اینکه گفتید فتاوی ایشان کاربردش در مورد مقلدان ایشان است ،البته سخن درستی است ،مقلدان هریک از مراجع تقلید لازم است در مقام عمل به فتوای مرجع خود رجوع کنند ،مگر در موارد احتیاط (که فتوای صریح وجود ندارد) که مجاز هستند به مرجع دیگری که فتوا دارد رجوع کنند ،البته آقای مکارم شیرازی هم مقلدان زیادی دارد ،حال توصیه می تواند متوجه مقلدان خود ایشان باشد ،در عین حال توصیه یک مرجع دینی از باب امر بمعروف و نهی از منکر بعموم مومنان ایرادی ندارد و نیازی به اینگونه واکاوی های یکطرفه مبتنی بر برخی پیش فرض ها نیست.در مورد قانونی شدن یک فتوا هم شما درست گفتید ،اگر بر اساس راه کار قانونی ،مصوبه مجلس مورد تایید شورای نظارت فقهی قرار گرفت آن مصوبه می شود قانون رایج کشور و همه باید آنرا مراعات کنند ،حالا در مورد چهارشنبه سوری ،مساله این است که قانونا آزار و اذیت دیگران و تولید مزاحمت یا خسارت وارد کردن به دیگران بدون شک منع قانونی دارد ،بحث در چهار شنبه سوری هم بحث در پاسداشت یک سنت ملی نیست ،بحث خسارت جانی و مالی وارد کردن به خود و دیگران و تولید مزاحمت برای سلامت جسمی و روانی دیگر شهروندان است . نه چرا اینرا می گویید؟ هم ایشان مردم را مومن و متدین می دانند و هم مردم و خصوصا مقلدان ایشان ایشان را مرجع می دانند ،حال چون شما بلحاظ سیاسی یا مبنائی با آراء سیاسی ایشان موافق نیستید باید نظر خاص خودتان را به عموم “مردم” نسبت دهید؟

       
  39. استاد عزیز نوریزاد
    امر فرمودید از من اطاعت امر
    از تو به یک اشاره از من به سر یا صد دویدن
    اما مطلب دوم این روزها هر چه به انتخابات نزدیک میشویم باز بازار دروغها و فریبها برای گرم کردن تنور انتخابات داغ
    بعنوان مثال:فرمانده سپاه -سپاهیان و فرماندهان حق دخالت در انتخابات را ندارند
    چگونه میشود ارام بود وقتی ملتی ابله فرض میکنند و به شعورشان توهین
    چگونه میشود ارام بود که وقتیکه میبنی یکعده دزد و دروغگو هموطنان ساده لوح و نا اگاهت را با فریب و نیرنگ به پای صندوقهای رای میکشانند
    با بیشرمی دروغهایی چون انتخابات ازاد و دموکراتیک و عدم دخالت بر زبان میاورند در حالیکه مفسده ای چون شورای نگهبان سرچشمه انتخابات را الوده و مسموم کرده یکعده افراد بی اراده و نوکر مسلک خود را به نمایش گذاشته تا یکی را که برای انهاو ما فرقی نمیکند سگ زرد برادر شغال را انتخاب کنیم .
    ……………………
    یک نظرخواهی ازهموطنان!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    چرا ما نباید کاندیدایی داشته باشیم ؟////////////////////////
    اگر منتقدین و اپووزسیون های ما بر سر یک کاندیدای خوشنام که در داخل و خارج شناخته شده و مورد تایید باشد(مثل اقای نوریزاد)
    به توافق برسند و با تمام وجود از وی حمایت و با شدت تمام در رسانه های مجازی در داخل و خارج حمایت کنیم مسلما ازفیلتر شورای نگهبان عبور نخواهد کرد اما دموکراتیک بودن انتخابات را به چالش خواهیم کشید و برایشان هزینه خواهد داشت و حتی عزیزانی که امکانش را داشته باشند این بی عدالتی را به گوش جهانیان برسانند یک رسوایی دیگر بر سایر افتخارات منفی رژیم در دنیا اضافه کرده اند .
    هموطن عزیز کوس رسوایی رژیم در دنیا نواخته شده و در یک قدمی سقوط هستند فقط مانده اتحاد و همبستگی ما .
    اگر میخواهید ایران را نجات دهید در اعتراضات و حرکتهای مدنی مشارکت کنیم لازم به شعار و حرکتهای هزینه بردار نیست فقط با حضور در این تجمعات معترضین را دلگرم کنیم و انها ببینند که تنها نیستند .
    از عزیزانیکه با این نظر موافق هستند خواهش میکنم با قلم و بیان زیبایشان انرا کامل کرده و به نظر سایر هموطنان برسانند چون وضع من از این بیشتر نبود

     
  40. ۹۰ روز گذشت …
    از زمانی که دستان خسته ی او کرکره را پایین کشید. روزی اش به پاکی آینه بود و لبخندش به شیرینی عیدی که در پیش رو داشت .
    اما آنهایی که از میان تاریکی ها بیرون خزیده اند بر کاسبی اش قفل زدند، قفلی از جنس قفل قلبشان, قفل کینه و تعصب,
    و ایران فقط نظاره کرد.
    ۹۰ روز گذشت …
    از روزهایی که ادارات و وزارات مختلف مازندران و تهران را در پی عدالت گمشده اش یک به یک گشت، اما هیچ نشانی از عدالت نیافت. ندای دادش را در اداراتی و برای مسئولینی فریاد زد که از شنیدن نام عدال ابا و حتی از تحویل گرفتن نامه های داد خواهیش هراس داشتند.
    و ایران فقط نظاره کرد.
    ۹۰ روز گذشت …
    از زمانی که نه تنها ایــرانی بودنش بلکه انسان بودنش زیر سندان جهل و پتک تعصب له شد و او به عرق هایی افتخار می کرد که در همان مغازه برای خدمت به همشهریها و میهنش بر زمین چکانده بود.
    و ایران فقط نظاره کرد.
    ۹۰ روز گذشت …
    از افتادن لکه ی ننگی بر پیراهن سبز مازندران، سرزمین نیاکان من و ما. ننگی که مازندران در مقابل آن سکوت کرد اما تاریخ آن را از یاد نخواهد برد.
    و ایران فقط نظاره کرد.
    ۹۰ روز گذشت …
    و او کماکان ایستاده است با قامتی استوار اما چشمانی پر اندوه از آنچه که در تمام این سالها شاهدش بوده است : مرگ هم کیشانش، خراب شدن قبر عزیزانش، دستگیری اعضای خانواده اش، اخراج فرزندانش از دانشگاه… بستن مغازه برایش همانند بازی بچه هاست و او همچنان ایستاده است با قامتی استوار.
    و ایـران او را نظاره می کند و فقط نظاره می کند.
    ۹۰ روز از بسته شدن بیش از ۱۰۰ مغازه و محل کسب بـــهــائــیــان در مازندران گذشت, همشهری ها و هموطنان مهربان من و ما,
    نوروز در پیش است و بر محل کسب آنها همچنان قفل کینه و تعصب است. و من به این می اندیشم که ایران تا به کی فقط نظاره می کند و سکوت می نماید ؟!؟

     
    • از آزار و اذیت هموطنان بهائی ازسوی این حکومت تبعیض گرا بسیارمتأسفم. اما دوستان بهائی متوجه باشند که فقط آنها نیستند که مورد ظلم و تعدی این حکومت تمامیت خواه قرارگرفته اند. اقشار وسیعی از مردم نظیر دراویش، سنی ها، روشنگران، مسیحیان، مدافعان حقوق بشر، زنان، کردها، اعراب خوزستان، بلوچها و غیره نیز درمعرض ظلم و ستم قرارگرفته اند. اما هموطنان بهائی برای دفاع از حقوق سایر مردم هیچگاه گام درمیدان مبارزه نگذاشته و همچنانکه بیشتر گروههای مبارز از حقوق انسانی هم میهنان بهائی همواره دفاع کرده اند، هموطنان بهائی بجز دفاع از حقوق خودشان منجمله در مجامع حقوق بشر جهانی، از حقوق سایرین دفاعی بعمل نیآورده اند. شک نیست که یک دست صدا ندارد و در شرائط حاضر به غیر از اتحاد میان همگان به منظور کانالیزه کردن مبارزه برعلیه حکومت مذهبی حاضر، راه دیگری ممکن نیست. پس لازمست هموطنان بهائی نیز به نوبۀ خود دردفاع از حقوق هم میهنان دیگر کمر همت ببندند. من مدافع حقوق انسانی شما هستم و درمبارزه برعلیه حکومتی که حقوق بهائیان، سنی ها، دراویش، حنبلی ها، حنفی ها و کرد و بلوچ و عرب و غیره را پایمال کرده است، پایمردی بخرج میدهم. آیا شما هموطنان بهائی نیز آماده اید از حقوق انسانی من دفاع کنید؟

       
  41. محمد صفاییه

    آهای نوری زاد
    نمیدونم چراتورو گذاشتن آزادباشی بخدابایدیه جایی بفرستنت که دست هیچکس بهت نرسه.
    تواینکارارومیکنی واسه اسم ورسم مردم بیچاره نمیدونن پشت چه کسی قایم شدن توروبایدبندازن زندان نمیدونم چراهنوزازادی.
    دست واسه همه روشده جناب نوری زاهدانی اداهارودرنیارمردموچی فرض کردی تو
    مگه این مملکت صاحب نداره که توباصدای آمریکامصاحبه میکنی وکسی جلوتونمیگیره یکی نیست توروبشونه سرجات
    آره یه آدم خائنی مثل توبایدبیادمخ مردم بدبخت وبزنه نمیدونم چراتوزندان نمیندازنت.
    نمیدونم چراآزادت کردن بخدااعدام حقته خائن
    چراساکت نمیشینی انگارخودت دنبال شری یه مشت آدم بیچاره دورخودت جمع میکنی که چی بشه نمیدونم چرانمیندازنت توزندان که ازشرت خلاص بشیم
    امثال شماروبایدززنده زنده آتیش بزنن داری نان این دولت رومیخوری وبرعلیه این دولتی.

     
  42. سلام آقای نوریزاد , امیدوارم حالتون خوب باشه با وجودی که میدونم تو ایران حال خوب داشتن ی رویای باور نکردنی شده این روزها, یکی دو سال پیش ی پیغام خصوسی تو اینجا براتون گذاشتم و شما هم بزرگوارانه پاسخ دادید , روزی نیست که رنج ایران باعث بغضم نشه , انصاف نبود جوونیمون تو دورانی سپری بشه که سرنوشت زندگیمون دست این نفرت انگیزترین موجودات تاریخ ایران باشه , باورتون نمیشه وقتی اخبار ایرانو دنبال میکنم و چهره های بی نهایت کریه و تهوا آور امثال خاتمی, جنتی , صدیقی , مصباح , کلا همشونو میبینم حالم خیلی بد میشه , همسرم همیشه با من سر این موضوع دعوا داره چرا اخبار ایرانو دنبال میکنم , سرتونو درد نمیارم , تقاضائی داشتم , من بعد چند سال برای دیدن پدر مادرم دارم میام ایران , همیشه آرزوم بود آزاده ترین مردم ایرانو که شما با همشون در ارتباط هستیدو از نزدیک ببینم و به آغوش بگیرمشون, مادر ستار بهشتی , استاد ملکی و دهها انسان شریفی که شما همیشه به دیدارشون میرید, امکان داره برای عید که من میام ایران یه روز که تو این جمع میرد , منرو هم با خودتون ببرید , کاملا حق بهتون میدم به منی که نمیشناسید نمیتونید اعتماد کنید , جواب مثبتتون خیلی خیلی خوشحالم خواهد کرد . به امید دیدار و به امید رهایی سرزمینمون

     
  43. سلام آقای نوریزاد
    خواستم در کانالتون براتون پیام بذارم ولی لینک مدیر وجود نداره
    هدف شما از بیداری بعد از سال 1388 چیه؟
    چرا تا قبل از سال 88 از حامیان سرسخت حکومت و رهبر ایران و مخالف شدید جریان اصلاح طلبی بودید و الان دایه مخالفت می زنید.
    حکومت اسلامی که با انقلاب برای این مرز و بوم به ارمغان آوردید الان پشیمان شدید بعد از سی و اندی سال که کل مملکت غارت شده
    واقعا خجالت نمی کشید
    در مجلس یادبود صانع ژاله شرکت می کنید و همدردی میکنید خیلی خوبه واقعا خوبه ولی مقصر و دلیل این کشته ها تا درصد بسیار زیادی به خود جنابعالی نفراتی مثل خود شما …. برمیگردد.
    واقعا شما برای انقلاب و تغییر حکومت دوباره تلاش می کنید یا می خواهید در لوای پرچم ولایت مطلقه فقیه پرچم دوستی و آشتی ملی محمد خاتمی و امثالهم باشید.
    چه بنویسم که این نگارش کلمات و جملات به غیر از وقت تلف کردن چیز دیگری نیست.
    بروید ویکیپدیا اسم خودتان توصیفات و توضیحات ان را اصلاح کنید شاید انقلاب دوباره و سه باره جنابعالی و رفیقان و دوستانتان زودتر به نتیجه برسد.
    چه بگویم و چه بنویسم
    مملکت را به نابودی کشاندید
    کردستان را ویران کردید
    آذربایجان را به تاراج بردید
    جنوب کشور را غارت و به تاراج بردید
    شرق کشور را نیست ونابود کردید
    دریاها و جنگل ها و و و و …..از کدام حاصل انقلاب بگوییم که جز نیستی چیز دیگری نداشته و نخواهد داشت.
    جوانان همه بیکار ، معتاد، ……………می دانی زبان قاصر است
    می دانی واقعا؟؟؟؟؟
    دنبال اصلاحات هستین
    اصول،اصول گرایان با اصلاحات اصلاح طلبان برآیندش شد نابودی و فلاکت.. دو یا چند حزب بی محتوا با رهبری دزدان و بی سوادان و نادانان برای رسیدن به اریکه قدرت برای چپاول مملکت و مکیدن خون مردم عوام و خوش خیال
    احسنت به شما واقعا احسنت
    عرب عرب عرب ثمره انقلاب سال 1357 شما به مردم بدبخت ایران بود
    حقارت ، نیستی ، نابودی، تجاوز ، فحشا، اعتیاد، فقر، فلاکت، خودفروشی و هزاران بلکه صد هزاران دستاورد انقلاب نسل شماست که هم اکنون دایه دمکراسی و غلط بودن رویه حکومت اسلامی را می زنید .
    چه راحت انسانها را قربانی می کنید و چه راحت حامی و طرفدار پیدا می کنید جای بسی تامل و تفکر دارد.
    راستی در اوایل انقلاب حکومتداری را چه کسانی به شما وامثال شماها یاد دادند.نکند یکی از ثمره های انقلاب نزول آیات حکومت داری از سوی جبرئیل بر شماها بود. و خداوند شخصا در راس امورات آمزش را بر عهده داشتند.
    امیدوارم تفکر و تعقل کنید
    زنده باد آزادی زنده باد آزادی

     
  44. سلام جناب نوريزاد عزيز
    امروز من با قلبي شكسته اين متن را مي نويسم شوربختانه به سرنوشتي گرفتار شديم نزديك ترين دوستانم از من گله مندن كه با انها در در محيط كار و مدرسه باهاشون فارسي صحبت نكنم جو حاكم بر ايراني هاي خارج نشين ايراني بودن ننگ بحساب مياد استاد گرامي و نور چشم ما با توجه نفوذ شما تمنا مي كنم در اين خصوص فرهنگي را استارت بزنيم تا به حال نديده بودم ملتي از ملييت خودش شرمسار باشه
    مرسي بحدي از اين فرهنگ نامبارك اندوهگين هستم كه جمله اي در توصيفش پيدا نمي كنم

     
  45. آقای نوری زاد
    به نظرم شما بدترین روش اعتراض را نسبت به رهبری در پیش گرفتید ، اگر همان موقع که نزد وی عزیز بودید و دلتان نسبت به ایشان به هول و هراس افتاده بود نمی شد دوستانه نقدهايتان را بیان کنید؟ این دوره گردیهای شما چه فایده دارد ، ایشان بر راه گذاشته پیش رفته و فقط شما فرصت را سوزانده اید … بجای فیلم شعبون بی مخ نمی شد در قالب هنر اعتراض خودتان را به صورت نرم به ایشان نشان دهید ؟ به نظر من رهبر زیر نظر سپاه کانالیزه شده و چون کسی خارج از سپاه حق نزدیک شدن به ایشان را پیدا نمیکند به راحتی آنها هر گزارشی به خورد ایشان میدهند . کاش روزی که اعتراض داشتید اینجور به همه چیز پشت پا نميزديد و چیزهایی که ميديديد را به ایشان به روش صحيحش ميگفتيد….. به پروژه حذف وزارت اطلاعات توسط سپاه در این روزها دقت کرده اید؟

     
  46. پروژه آشکار سپاه و بسیج برای فتح ریاست جمهوری ۹۶

    اکبر گنجی
    با این که سپاه پاسداران (و زیر مجموعه‌اش بسیج) بسیاری از قلمروهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی را اشغال کرده است، اما آنان به هیچ حدی از حدود قانع نیستند و تا هرجا بتوانند پیش می‌روند. با وجود تمامی امتیازاتی که به فشار از دولت حسن روحانی گرفته‌اند، اما از او به دلایل گوناگون ناراضی بوده و هستند.
    آیت الله خامنه‌ای هرگونه دو قطبی سازی جامعه را رد کرده، مگر دو قطبی انقلابی و ضدانقلابی که می‌گوید با دو قطبی استکبار و ضد استکباری یکسان است (رجوع شود به مقاله “یک بام و دو هوای خامنه‌ای در دو قطبی کردن جامعه”). گویی این بار سپاهیان آشکارتر از همیشه به میدان آمده و قصد دارند بر موج انقلابی و ضد انقلابی سوار شده و فرد مد نظرشان را رئیس جمهور کنند.
    سابقه دخالت سپاه
    سردار محمدباقر ذوالقدر (متولد ۱۳۳۳) – به همراه محسن رضایی، سردار نجات، و…- رهبران جناح راست سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را تشکیل می‌دادند. پس از حکم آیت الله خمینی مبنی بر ممنوعیت هرگونه فعالیت سیاسی نظامیان، نیروهای جناح چپ سازمان سپاه را ترک کردند، اما نیروهای بخش راست سازمان در سپاه باقی ماندند و به فعالیت‌های سیاسی خود ادامه دادند. آنان در آن زمان مدافع “اسلام فقاهتی” بودند و تمامی مسائل خود را با آیت الله راستی کاشانی هماهنگ می کردند.
    سردار محمدباقر ذوالقدر (متولد ۱۳۳۳) در ۳۱ شهریور ۱۳۶۸ با حکم آیت الله خامنه‌ای به ریاست ستاد کل سپاه پاسداران منصوب شد. او در این سمت بود تا این که در ۲۲ شهریور ۱۳۷۶ با حکم آیت الله خامنه‌ای به عنوان جانشین فرمانده کل سپاه منصوب شد. در ۲۰ آذر ۱۳۸۶ با حکم آیت الله خامنه‌ای به معاونت ستاد کل نیروهای مسلح در امور بسیج منصوب شد.
    ذوالقدر در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۱ از سوی صادق لاریجانی به عنوان “معاون راهبردی قوه قضاييه”و با حفظ سمت به عنوان “سرپرست معاونت اجتماعی و پيشگيری از وقوع جرم” همان قوه منصوب شد.
    سردار ذوالقدر در انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد ۱۳۷۶ به شدت به سود ناطق نوری و به زیان محمد خاتمی نیروهای خود را به کار گرفت. اما شکست سختی نصیب او شد. تجربه‌ای که او در آن انتخابات اندوخت، موجب شد تا در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۴ با طراحی چند لایه سپاهیان و بسیجیان، محمود احمدی نژاد را رئیس جمهور سازد.
    سردار ذوالقدر پس از پیروزی، در مقام جانشین فرمانده کل سپاه گفت که “با طراحی درست و چند لایه” توانسته‌اند احمدی نژاد که را “نماد اصول گرایی، دین باوری، انقلابی گری و عدالت ورزی است”، رئیس جمهور کنند (روزنامه ایران، ۱۸ تیر ۱۳۸۴).
    این همان انتخاباتی بود که هاشمی رفسنجانی و مهدی کروبی به دلیل وقوع تقلب و دخالت نظامیان در آن اعتراض کردند. مهدی کروبی نامه ای تندی به آیت الله خامنه ای نوشت و رسماً گفت که فرزند شما (مجتبی خامنه‌ای) در این انتخابات دخالت مستقیم داشته و آیت الله خامنه‌ای هم پاسخ تندی به او داد. هاشمی رفسنجانی هم گفت چون نهادهایی که باید به این مسأله رسیدگی کنند، خودشان رسماً از اخمدی نژاد دفاع کرده‌اند، شکایتم را به خدا واگذار می‌کنم.
    علی مطهری- نایب رئیس مجلس- اخیراً در این مورد گفت: “احمدی نژاد هم با هوش بود و خیلی زود فهمید که تمایل بخشی از نظام این است که آقای هاشمی به حاشیه رانده شود. لذا خیلی از نیروهای انقلاب و نهادهای حکومتی هم پشت سر آقای احمدی‌نژاد قرار گرفتند و علی‌رغم این که ظاهر قضیه نشان می داد که آقای قالیباف می‌تواند برنده شود در نهایت آقای احمدی نژاد تقریبا در یک هفته آخر حمایت شد و به دور دوم راه یافت. آقای هاشمی در این جا معترض بود و چندبار هم اعلام کرد و در آخر گفت به خدا واگذار کردم. معتقد بود که انتخابات ۸۴ مهندسی شده و البته بعدا شکایت هم کرد و خود ایشان به من گفت که ۱۱۰ نفر از فرماندهان نظامی در دادگاه به خاطر دخالت در انتخابات محکوم شدند و ما دیدیم اگر بخواهد حکم اجرا شود خیلی برای نظام بد می شود و گذشتیم.”
    انتخابات ریاست جمهوری ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۶
    کمتر از سه ماه به انتخابات باقی مانده است. در ۵ دی ۱۳۹۵ ده تن از اصول گرایان تشکیل “جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی” به قصد معرفی نامزد رقیب حسن روحانی را اعلام کردند. سردار محمد باقر ذوالقدر یکی از آن ده تن و “رئیس ستاد” این جبهه بود. اصلاح طلبان و اعتدالیون که از سوابق دخالت‌های سردار ذوالقدر در انتخابات آگاهند، اعتراض کردند که چگونه یکی از فرماندهان سپاه و معاونین قوه قضائیه به طور علنی یک حزب و تشکیلات برای معرفی نامزد رقیب حسن روحانی تشکیل داده است؟
    سردار رمضان شریف- سخنگوی سپاه- در ۱۸ بهمن ۱۳۹۵ اعلام کرد که سردار ذوالقدر مدتی است که از سپاه بازنشسته شده است. پس از آن خبرگزاری فارس- متعلق به سپاه و بسیج- نوشت که “معاونت راهبردی” و “معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم” قوه قضائیه ، مشاغلی نیستند که با فعالیت جزبی/تشکیلاتی منافات قانونی داشته باشند.
    دو قطبی انقلابی و ضد انقلابی
    در ۱۷ بهمن ۹۵ سردار ذوالقدر در همایش مقدماتی جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی سخنرانی کرد. کل سخنرانی حول محور دو قطبی سازی انقلابی و ضد انقلابی بر ساخته علی خامنه‌ای بود. او از جبهه مقاومت در سطح منطقه و جهان به پشتیبانی جمهوری اسلامی سخن گفت و افزود: “جمهوری اسلامی ایران در ساختار قدرت و امنیت جهان، کانون مبارزه و اپوزیسیون و معارض نظام سلطه است و در جریان رویارویی و نبرد سختی که قریب به ۴۰ سال در جریان است، عامل اصلی موفقیت جمهوری اسلامی، انقلاب اسلامی و مشی و منش آن انقلابی است”.
    جبهه ضد انقلاب در برابر انقلاب و جمهوری اسلامی قرار گرفته است. او گفت که “یک جبهه عظیم وجود دارد که از رأس نظام سلطه یعنی آمریکا و رژیم صهیونیستی تا قدرت‌های مستکبر غربی و طاغوت‌های منطقه و ضد انقلاب خارج نشین و عقبه‌های آنها در درون نظام را در بر می‌گیرد”.
    ضد انقلابی‌ها به عنوان عوامل دشمن در نظام نفوذ کرده‌اند و باید

     
  47. محمد نوری زاد

    ببینید این جوان چه می گوید و با چه شهامت و با چه منطق درستی؟ https://www.facebook.com/safaeeyan/videos/1764457747136497/

     
    • راه حل نهائی ما این است. اکه مدعی انسان بودن خویش کنیم. بله من هم انسان هستم. من انسان هستم. من انسانم. انسانم انسانم انسانم.من انسانم. انسانم انسانم انسانممن انسانم. انسانم انسانم انسانمانسانم انسانم انسانم.من انسانم. انسانم انسانم انسانممن انسانم. انسانم انسانم انسانم.
      انقدر تکرار کنیم که آنها باور کنند ما انسانیم.

       
  48. مهرداد هستم

    آقای نوری زاد سلام ۱۳ ساله خارج از کشور هستم یکی از افتخارتمونم اینه که خاندانمون صنعتگر هستنو هیچوقت هیچ تعلق خاطری به رژیم نداشتیم،
    میخواستم ازتون خواهش کنم همین‌قدر که از خامنه ای بد میگید خوبیاشم بگید ،اصلا خودتو بزار جای خامنه ای فکر میکنی با دادن آزادیهای سیاسی و اجتماعی فراتر از سطح جامعمون ما به دموکراسی میرسیم؟اونم جایی که هیچ حزب سیاسی شناخته شده برای اکثریت مردم عملا وجود نداره،دادن آزادیهای سیاسی فراتر از ظرفیت جامعه فقط باعث آشوب و بلوا مشابه انقلاب ۵۷ میشه و بعد از اونم حکومتی مستبد تر از جمهوری اسلامی سر کار خواهد اومد ،اصلا الان تصور کن جمهوری اسلامی دیگه نیست کی قراره حکومت کنه؟کی تضمین میده حاکمیت جدید رو به استبداد نمیاره؟حتما میخواهید بگید اگر چنین بشود تو شرایط جدید سازمانها و فلانو بهمان از دموکراسی نگهداری میکنن،خب اگه شما همچین ظرفیتی میبینید همین الان از این ظرفیت استفاده کنید که همین حاکمیت رو مجبور به اعمال دموکراسی کنه ،
    شما چرا انقدر از غرب و دموکراسی غرب میگید؟جامعه ما،ظرفیت ما و ارزشها و ایده الهای ما با اون هامتفلوت هست ما نمیتونیم این سطح از دموکراسی رو الان داشته باشیم ،کشوری مثل انگلستان که من زندگی میکنم نهصد سال سابقه دموکراسی داره،از روز اول که اینجوری نبوده طی نهصد سال همقدم با رشد اجتماعی مردم قدرت از پادشاه گرفته شده و بنمایندگی از مردم به پارلمان تفویض شده یعنی اینجوری نبوده یکدفعه بیان قدرتو بدن دست مردم ،نهصد سال طول کشیده تا شده اینی که الان میبینید ،شما سیر تکامل دموکراسی انگلستان رو بخونید،ببینید چقدر آهسته اما پیوسته طی نهصد سال قدرت به پارلمان رسیده ،اینی که شما الان بیاید این قدرت بسیار زیاد حکومت رو به یکباره دست مردم بدید فقط موجب هرج و مرج و عقب گرد هست مثل اتفاقی که سال ۵۷ افتاد ،مثل اتفاقی که تو مشروطه افتاد که به یکباره میخواستن قدرت رو تمام و کمال به مردم بدن ،مردم ما الان مثل یه کودک نوپا هستن که تازه دارن دموکراسی رو تمرین میکنن یکدفعه که نمیشه بدستشون اسلحه داد ،بخودشون آسیب میزنن کما این که سال ۵۷ این آسیب رو زدن ،
    دموکراسی که گوشی موبایل نیست شما یکشبه چند میلیون وارد کنید

     
    • جناب مهرداد هستم

      کاش مدتی خواننده این سایت می‌‌شدی و بعد می‌‌نوشتی. حالا هم که نوشتی‌ کاش به جمله اول من خوب فکر کنی‌، عجله نکن برای نوشتن که میشه همون که نوشتی‌. حالا چی‌ می‌‌خواستی بگی‌؟ توی این ۱۳ سال خارج بودنت هم همین‌جوری دنیای خارج را می‌‌شناسی‌ که اینجا نوشته ای؟

       
  49. زارش نرگس محمدی از زندان؛ بازداشت پس از سر زدن به دنیای مجازی
    منتشر شده در: ۱۸ اسفند , ۱۳۹۵ .

    خوش‌آمدگویی دم در زندان (داخل بند) به زنانی که از سلول‌های انفرادی به بند منتقل می‌شوند، هم شیرین است و هم تلخ. شیرین از این حیث که از سلول و تنهایی رها شده‌اند و تلخ از اینکه وارد زندانی دیگر شده‌اند. دوره‌های قبل، فاران، صدیقه، بهار، فریبا و نسیم وکیل‌ بند بودند و درگیر این کار نبودم. اینجا هماهنگی کار بند با وکیل بند است و یکی از کارهایش هم تحویل گرفتن زندانی و ورودی جدید است. یادم است وقتی وارد بند زندان شدم، بهار به دفتر آمد و مرا تحویل گرفت. چقدر از دیدنش حس خوبی داشتم و چقدر او از دیدن من ناراحت شد. اولین جمله‌اش این بود: «وای نرگس جون چرا آمدید؟»
    غروب است، باز زنگ می‌زنند. آیفون را بر می‌دارم. ورودی جدید داریم. تنها ظرف یک هفته گذشته چهار ورودی داشته‌ایم. خانم‌هایی که از فعالان سیاسی و عقیدتی نیستند. زنان خانه‌داری هستند که سرگرم خانه‌داری و بچه‌داری بوده و برخی گاهی سری به دنیای مجازی زده، چیزی خوانده، توجهی به مسائل اجتماعی پیرامون نموده و احیاناً چیزی هم نوشته و اظهار نظری هم کرده‌اند. وارد دفتر می‌شوم ، خانم جوانی ایستاده است. چشمانش نگران است و خسته به نظر می‌رسد. خوش آمد می‌گویم و در آغوشم می‌گیرمش. طبق عادت همیشه ابتدا می‌پرسم بچه کوچک داری؟ اشک بر گونه‌هایش می‌لغزد و بی‌تاب می‌گوید: «دو تا یکی ۱٨ ماهه و شیرخوار است و یکی ۶ساله است هر دو پسرند.» بلافاصله بااضطراب می‌گوید: «بازجو می‌گفت طفل ۱٨ ماهه‌ام بیمار است، خیلی نگرانم.» اشکش قلبم را به درد می‌آورد. مادری، شیر در سینه‌اش می‌جوشد و دهان طفلی زبان بسته به دنبال سینه مادر می‌گردد، به کدامین گناه؟
    وارد بند می‌شویم. همه دورش را می‌گیرند. به‌خصوص مادرها به گرمی به آغوشش می‌فشارند. قصه‌اش تلخ است. نازنین می‌گوید، من هم وقتی از گیسو جدا شدم شیرخوار بود. مریم می‌گوید، سارا فقط ۳ سال داشت و ۷ سال است که جدایی مادر را تاب آورده است. فریبا از ترانه ۱۲ ساله که اکنون مادری ۲۱ساله است و آزیتا از بشیر ۶ ساله و فاطمه از مریم ۹ ساله در زمان جدایی و آمدن به زندان می‌گویند. خاطرات لحظه جدا شدن مادران از کودکان چون غمی سنگین بر قلب آدمی چنگ می‌زند. بانوی تازه وارد، مثل یک راز در نهان دل می‌گوید و می‌گرید: «باور کنید وقتی شیرش دادم و خواباندم، برای آخرین بار بوسش کردم. به من گفتند چند تا سؤال می‌کنند و بر می‌گردم اما گویی به دلم الهام شد که این یک جدایی است و بوی تنش را با تمام وجود برگرفتم و برخواستم. نمی‌دانید پسر ۶ ساله‌ام چگونه مرا به خود چسباند، گویی او هم فهمید جدایی بزرگی در راه است.» توان نگاه کردن در چشمان بی‌قرارش را نداشتم و اشک‌هایم اشک‌هایش را همراهی کرد و ….
    نسیم باقری که این مواقع حواسش به من است و هوایم را دارد، خودش را به من رساند و گفت: «نرگس جون پاشید دیگه، دارید به چی فکر می‌کنید؟» می‌گویم: «نه نگران نباش من خوبم. فکر نمی‌کنم. می‌ترسم. ترسم از روزی است که ملت به جای آشتی ملی، قهر ملی را بطلبند و به آشتی نه بگویند و دیگر راه بازگشتی نباشد.
    صدای کف و دست و هورا بند را پر می‌کند. تولد رویا جان است. شیرینی آماده کرده‌ایم. آواز «تولد، تولد، تولدت مبارک» را شروع می‌کنیم. به زحمت عزیز تازه وارد را راضی می‌کنم که در جمع‌مان بنشیند. هر بار احکام سنگین خانم‌ها را می‌شنود، حالش بد می‌شود و با تأسف دعایی از ته دل برایشان می‌کند. باورش نمی‌شود وقتی می‌گویم مریم اکبری منفرد ۷سال، الهام برمکی ۵سال، زهرا ذهتابچی و رویا صابری ۳سال، فاطمه مثنا ۲و نیم سال است که بدون یک روز مرخصی در زندان هستند و مهوش شهریاری و فریبا کمال‌آبادی طی ۹ سال گذشته و ریحانه حاج ابراهیم دباغ طی۷ سال گذشته و نسیم باقری طی۳ سال گذشته فقط یک بار مرخصی رفته‌اند و هنوز سال‌ها و ماه‌ها حبس پیش رو دارند.
    وقت خاموشی است. رخت خوابش را آماده می‌کنیم. اتاق یک تخت دوم. لباس راحت می‌خواهد. با شوخی می‌گویم: «زندان جمهوری اسلامی غیر انتفاعی است و متأسفانه حتی یک ملافه هم نمی‌دهند. بچه‌ها همت می‌کنند و بالش، ملافه و چیزهای ناقابل اما ضروری را فراهم می‌کنیم، شاید پس از شب‌های ناآرام و سخت سلول انفرادی و ضجه‌های دوری از دلبندانش، امشب را دمی بیاساید.
    چراغ را خاموش می‌کنیم و به تخت‌هایمان پناه می‌بریم. تا بر دمیدن صبح اامید .

    میبنید هم //// سید مرتضی قم نشین با این شیر زنان چه میکنند ! و این شیخ مثلا عمامه سیاه اصلا برایش مهم نیست چون اینگونه آموخته که راحت مغلطه کند ای کاش وی را چند روز به زندان ساحلی قم میبردند تا قدر عافیت را بداند

     
  50. بقلم ناصر اشجاری

    محمد امیرخیزی را از سال 1358 می شناختم، تقریبا از اوایل دهه 60 گمش کردم و دیگر هرگز ندیدم، میدانستم که از هواداران سازمان مجاهدین خلق است
    چند سال پیش که پس از تحمل 5 سال حبس آزاد شده بود، در فیسبوک برایش پیغامی گذاشتم، با احتیاط ازش پرسیدم که آیا او همان محمد امیرخیزی ست که در ایام جوانی گم کرده بودم؟ او هم با احتیاط و پس از کلی سئوال پیچ کردن ها جواب داد که بلی همان است
    معتقد هستم که دو فرد با وجود اختلاف دیدگاه های سیاسی و عقیدتی ، میتوانند به شرط رعایت ادب و احترام متقابل، روابط دوستانه هم داشته باشند و بر همین اساس، باهم تجدید دیدار و خاطره کرده و بارها به اتفاق هم به دیدن خانواده های زندانیان سیاسی رفتیم، قصد من از این همراهی ها، دعوت محمد امیرخیزی به فعالیت مدنی و حق طلبانه بود که البته دستگیری من برایش ثابت کرد که برای عقرب، فعال و فعالیت مدنی فرقی با روش های دیگر ندارد، عقرب ها به هرجا که برسند، نیش خود را فرو خواهند کرد، عقرب ها هرگز نفهمیده و نخواهند فهمید که فرق بین گلو و گلوله چیست!!!
    حال دوست دیرینم محمد امیرخیزی، از حدود 3 هفته پیش در بازداشت وزارت اطلاعات بسر میبرد، متاسفانه سکوت خبری هم پیرامون ایشان جریان دارد، حق است که به رسم رفاقت، خواهان آزادی اش باشم و اگر جرمی مرکتب شده باشد، محاکمه عادلانه و با حضور هیئت منصفه را برایش آرزو کنم، فقط آرزو کنم

     
  51. سام از ايسلند

    سلام می كنم به سارا خانم از فرانكفورت آقا مزدک از هندوستان ايراندوست ازناكجا آباد وسيد مرتضى از قم

     
    • سلام سام از ایسلند ،حالتان خوب است؟ چه خوب بود شما هم مثل دیگران غیر از سلام به دو سه نفر ،سلام به همه می کردید و علاوه بر آن ،انتقادی، مطلبی ،اظهار نظری می کردید؛نا کجا آبادی که اشاره کردید ایراندوست آنجاست را نمیدانم کجاست ،من البته ساکن قم هستم ،خانم سارا هم از طریق آی دی خود همیشه اظهار کرده است در فرانکفورت هست ،اما اشاره ای هم کردید به دوست پرمدعا و تند و تیز و البته وطن پرست! ما مزدک این سایت،او هیچوقت تا حالا نگفته است در هندوستان پشت رایانه می نشیند و این چیزها را می نویسد ،شما از کجا فهمیدید مزدک در هندوستان زندگی می کند؟!

       
      • آشیخ مرتضی مثل اینکه شم پلیسی نمیگذارد راحت باشی به جناب شیخ چه ربطی دارد که مزدک کجا زنگی میکند اگر در توان حود نمیبینی که پاسخ شایسته بدهی برای ما امنیتی بازی در نیار وفراموش نکن ” ولاتجسسو ” را . فهمیدی یا باید باز هم تکرار کنیم .

         
      • آقا سید مرتضی، اوا چرا وسط دعوا نرخ تعیین میکنید؟ خب پر معلومه که این مزدک در هندوستان زندگی میکنه. واسه اینکه داره مرتباً با نی لبکش مارهای افعی خورده را از سبد در میاره دیگه. من هم میدونم شما از کدون دکون نونوائی نون میگیرید. بگم…بگم…؟ مگه شما در قم زندگی نمی کنید؟ پس چرا نان از دکان نونوائی جمارون میگیرید؟
        وا…. چه حرفا میزنی آقا سید. وای خاک تو سرم…آش ته گرفت…

         
        • ننه سلیمه! اون بالاتری شما که بجهت شخصیت مسموم یا بی شخصیتی اش لایق پاسخگوئی و مخاطبه نیست ،اما بشما می گویم که من دنبال این نیستم که بدانم کسی که اینجا بنام مزدک می نویسد کجا زندگی می کند،سوال من فقط از سام این بود که با اینکه تلقی رایج اهالی این سایت این است که مزدک از اروپا یا امریکا بزدلانه فحاشی می کند چطور ایشان یکهویی کشور هندوستان را نام برد؟! حالا مزدک هر جهنم دره ای هست برای من فرق نمی کند من او را مادامی که از آن سخن اش در مورد لزوم کمک گرفتن از ترامپ روانی بازنگشته و عذرخواهی نکرده است همچنان یک وطن فروش بالفعل می دانم نه یک ایرانی ،حالا هرکجا می خواهد باشد.

           
        • خدا بگم چیکارت کنه ننه، تمام قهوه ایی که تو دهنم بود پف کردم رو مانیتور!!! یه مانیتور بهم بدهکاری.
          دمت گرم ننه سلیمه، دمت گرم.

          چاکریم
          رسول

           
  52. ناصر مکارم شیرازی می‌‌گوید «زمانی یک فتوا صادر می‌شد و همه گوش‌ها شنوا بود، اما اکنون شرایطی است که گوش‌های شنوا کم شده است و البته ضرر، خسارات و عواقب سوء آن را هم می‌بینند.» ”
    بله هم خبر لااقل ۳۰ سال دیرتر به ایشان رسیده و هم ناقص به گوش او رسانده اند. گذشت آن زمان که نه‌ عموم مردم به ماهیت اصلی‌ و واقعی //////////////// پی‌ برده بودند و نه‌ به ماهیت و جنس و ذات و سرشت واقعی اکثریت مطلق شما آخوند‌ها . دیگر این شمایی که یکسره ماشین فتوا به فرموده بیتی‌ها و امنیتی‌ها شده‌ای که تکلیفت روشن است.
    و از آنجا که همان مقدار نفوذ و اعتبار تاریخی شما هم فقط در گرو جهل و بی‌خبری و بی‌ سوادی و ناآگاهی عوام بوده، تاریخ مصرف شما نیز به قیمت قربانی شدن دو نسل و بر باد رفت هست و نیست یک مملکت، تمام شده است.
    و حق داری دشمن فضای مجازی باشی‌ که در این فضا‌ها منجمله ماسک از صورت امثال شما به زیر کشیده می‌‌شود و چهره واقعی شما را عریان می‌کند.

     
  53. سلام

    دوستان گرامی اصلا نگران نابودي جنگلهای شمال و آهوان و غزالها وببر مازندران نباشيد
    پارک جنگلی ابو ظبي در امارات در خدمت شماست
    اين شعر كودكان را شنيده ايد آهو يي دارم خوشكله فرار كرده زدستم —–
    بسيار خوب مي دانيد اين آهو كجا رفته اين فيلم را مجددا ببينيد
    https://www.youtube.com/watch?v=e5JLobo03zE

    تا 2 سال قبل مساحت اين فضاي سبز كه در فيلم مشاهده مي كنيد صدوهشتاد هزار هكتار بود و الآن قطعا بيشتر است

     
  54. باسلام . آیا این روزها از کله ی مسئولان نظام اسلامی ما دود بلند نمی شود و به مغز نداشته اشان شک نمیکنند ؟ اول آنکه عادل الجبیر وزیر خارجه عربستان سعودی چند روز قبل به بغداد و به زیارت حیدر العبادی نخست وزیر عراق رفته است . دوم آنکه همزمان با سفر نظامیان سپاهی به روسیه و ملاقات با ولادیمر پوتین ، نخست وزیر اسرائیل بنیامین نتانیاهو هم برای عرض سلام خدمت پوتین رسیده است ! هموطنان کشور نظام اسلامی ما ببینند که دولت های دوست و دشمن ما چگونه برای منافع اقتصادی ، همدیگر را بغل میکنند ولی مسئولین ما از دست دادن به یک مسئول سوئدی در کشور طفره رفته و دست هایشان را در پشت کمرشان پنهان میکنند !! اینطور نیست ؟

     
  55. سلام
    من در سالهاي اخير به اقوام و دوستان مي گویم بلايي كه سر ايران و خصوصا خوزستان آمد سر قوم عاد و ثمود نيامد
    والله به خدا خوزستان كه نابود شد از سد سازي هاي بي رويه و فضولات ناشي از توسعه نيشكر ووووووو
    دير يا زود خوزستان خالي ازسكنه خواهد شد واقعا زندگی غير ممكن شده است

    حالا سري به شمال ايران بزنيم در شمال هم وضعيت بهتر از خوزستان نيست تا 10 سال ديگر جنگلهاي شمال از بين خواهد رفت جنگلهاي شمال وضعيت اسفباري دارند، در حال حاضر مجوز صدور قطع درختان جنگل تا 5 برابر ميزان رويش، صادر مي‌شود كه امكان احيا مجدد اين درختان در آينده نيز وجود ندارد و تا 10 سال آينده عملا تعريف جنگل را در شمال از دست خواهيم داد

    در خاتمه به جناب رهبر و فرزند برومندشان مجتبى و جان نثاران دربار بابت اين همه خوشي كه نصيب ايرانيان كردند تبريك عرض مي كنم

     
  56. سارا از فرانکفورت

    سلام آقای نوری زاد به شما و به دوستان به مهرداد که در اشاره به نوشته من در باره سیره رفتاری شما نوشت. من دیدم آقای سیدمرتضی از سوال های زیاد من گله دارد تصمیم گرفتم از خود شما سوال های دینی و تاریخ اسلامی ام را بپرسم. به من هم شما هم دوستان این سایت جواب بدهید طبق سیره پیغمبر و آیه های قرآن، اگر حضرت فاطمه و امام علی و پیغمبر اسلام در امروز ایران و جهان حضور داشتند، برخوردشان با بهایی ها و دگر اندیشان و انکار کنندگان خدا و شیطان پرستان و بی حجابان و رهبر ایران و سعید طوسی ها و مرتضوی ها و قتل های زنجیره ای و کلا با دستگاه قضایی ایران و آدمهایی مثل من که شوهری مسیحی اختیار کرده ام – چه بود؟

     
    • سارا خانم گرامی
      بفرض ، آقای نوری زاد می گفت : این x درست است ونه y .مشکل شما حل می شد؟
      و شما حرفهای فردی دیگر را مبنا قرار داده و قبولش می کردید ؟
      بهتر نیست که شما خود بگویید که چه فکر می کنید وآیا اندیشه ی شما درست این است ؟ هر سوالی به حق است اینکه،اول از خود پرسیده وجستجو کرده و زمانی که شک دارد ،جواب حاصل را با دیگری در میان گذارد؟

       
      • خانم انسان با سلام به شما ،باطلاع میرساند که دو نوشته اخیر شما در پست قبل را که تازه دیده بودم پاسخ دادم ،اما در مورد اعتراضتان به خانم سارا ،خودتان را خسته نکنید ،ایشان در این سایت فقط دو مخاطب دارند:نوریزاد و سید مرتضی ،و نیازی در خود احساس نمی کنند بطور عادی با دیگر کامنت گذاران تبادل نظر داشته باشند ،شاید جهتش این باشد که این فیگور فقط دو مخاطب می تواند داشته باشد و حفظ این فیگور و ورود در جزئیات بحث ها با دیگران برای ایشان مشکل باشد.

         
        • سید مرتضی گرامی
          اتفاقا نظراتتان بحث انگیز است و من متاسفانه تا حدود ده روز امکان (زمانی)جواب دادن به شما را ندارم .

           
  57. باسلام آقای نوری زاد بدبختی کشور و نظام اسلامی ما را ببینید که یک کشور یک وجبی که چه بگویم ، یک کشور ” نوک ناخنی ” در روی این کره زمین پهناور یعنی کشور لوکزامبورگ ، پولِ 1/6 میلیارد دلاری از دارایی های جمهوری اسلامی ایران را بالا کشیده و توقیف میکند ! حال ببینید که آن احمد نژادِ رئیس دولت ” مشنگ سالار ” در صدا و سیما کشورمان تبلیغ میکرد که کشورهای دنیا برای یاد گرفتن مدیریت از ایران ، پشت مرزهای ایران صف کشیده و ” زنبیل در صف ” گذاشته اند ! حکایت آن گنجشک لب جوی آب که با بودن فیل در جوی آب نمی توانست آب بخورد و به فیل التیماتوم میداد که اگر نذاری آب بخورم ، مادرت را فلان میکنم !

     
  58. دوست عزیز و گرامی
    نقاشی های شما زیبایند، بخصوص کاربرد کلمات ، که نشان دهنده ی مهم بودن هر حرف و کلمه است . شما توانایی خود را شناخته و با هنر آمیخته اید وقابل تقدیرید .اشاره من به این دو هنر اخیر در رابطه با اوضاع ایران است .

    لویس کرینت (انگلیسی: Lovis Corinth؛ ۲۱ ژوئیهٔ ۱۸۵۸ – ۱۷ ژوئیه ۱۹۲۵) نقاش امرپسیونیسم است .
    در سال ۱۹۱۲ ،در ابعاد ۱۳۰ در ۱۰۵ بعد از سکته مغزی اش ، سامسون رانقاشی می کند.نقاشی داستان سامسون را بعد از گرفته شدن تمامی قدرتش از طریق چیدن موهایش توسط دلیله و زندانی و کور کردنش نشان می دهد.
    زمانی که در مقابل این تابلو ایستاده اید ، درد ورنج انسان دربند و اسیررا حس می کنید.
    انسانی که در حال گذاشتن قدم به جلوست ولی کور و دربند است و مقابلش را نمی بیند.
    چه شباهتی عجیب بین او و مردم ایران است؟

     
  59. امید گرامی
    شما دقت کنید که چه کسانی و چه مقدار دوباره در رای دادن شرکت خواهند کرد! آخوندان هم همین مردمند که نان به نرخ روز می خورند، همان مردمی که هم از توبره و هم از آخور می خورند ، همین ها ترسشان از همه بیشتر است همین ها هستند که برای حفظ منافع خود در مقابل مردم می ایستند و نام ترسو به مردم می دهند.

    شما تنها قبا و چادر را نبینید، ظاهر انسان چندان مهم نیست، اگر چه در وحله اول مورد قضاوت قرار می گیرد . فساد ریشه ای است و این دم و دستگاه حاکم خود عامل فساد است وحال که انتخابات نزدیک است، دم از اصلاحات می زنند تا مشارکت بیشتری ازز مردم را طالب باشند.

    مثلی است، گاهی عدو بانی خیر می شود. جهان ، با آمدن ترامپ تکانی شدید خورده است، ترامپ در واقع آن درد بیماری بروز کرده است و وادار به درمان دارد ، هر کشور باید بداند که سی مپتوم دردش از کجاست و چگونه می توان آن را تخفیف داد و یا درمان کرد، مشکل مهاجران و تروریسم یک جنبه این بیماری است ، جنبه دیگر آن اقتصاد ورشکسته آمریکاست که خودرا به خاطر قدرت نظامی فوق العاده اش بر جهان تحمیل می کند، در افتادن با او چون داستان داوود و گُلایت (Goliath )است.

    جهان نیز با پدیده اسلام افراطی و بخصوص(جهان شمولی اش) مشکل دارد.این یک واقعییت است و بدین خاطر نیز ایران جزو لیست ممنوع الورودها قرار می گیرد.چطور امکان دارد که کشور ثروتمندی چون ایران مردمش آواره دنیا شوند و فرار بر قرار را ترجیح دهند؟
    بله دلایل را همه می دانند،اما چرا آب از آب تکان نمی خورد؟

     
    • انسان عزیز
      شرق و غرب و شمال و جنوب ما دارای اداب و لباس و پوشش خاص خودشان هستند اما هیچ وقت بخاطر پوشش خاص افراد را قضاوت نمیکنم ملاک من شعور و خرد هر فرد است . اما
      اخوند اسثناست اخوند قوم خاص که دارای پوشش خاص باشد نسیت ، اخوند یعنی افرادی از همه قشر که طرز تفکر خاصی را پذیرفته و به این لباس درامده اند و انرا با حق بجانبی و بزور میخواهند به حلق مردم کنند
      من اخوند را جز موجودی مروج جهل و خرافات نمیدانم
      نمونه ان این نظام اخوندی که سالانه میلیاردها تومان هزینه میکند تا تفکر خود را ار بچه کودکستانی گرفته تا دانشگاه و ادارجات و سطح جامعه به مردم تحمیل کند و از ان بهره برداری نگاهی به بوجه های کلانی که صرف سارمانها و بنیادهای جورواجور که مروج افکارشان میباشد بیندازید نگاهی هم به شکم گرسنه مردمی که ناچارا تن به فحشا و فروش اعضا و جنین و کارتن خوابی و بیکار و اواره بیندازید
      شما بگو کدام هزینه واجبتر است
      دوست عزیز توضیحاتی هم راجع به سایر کشورها داده اید بعرضتان برسانم انقدر صنم دارم که……..
      در پایان اخوند دارای پوشش خاص ، طرز تفکر خاص ، هدف خاص میباشد شما در بین انها اثتثنا نمیبنید و نمیتوانید این سه مشخصه را از هم جدا کنید

       
    • می بخشید، آخوندها درست است.

       
  60. با سلام؛
    برای شما و اگر دوست داشتید دیگر خوانندگان سایت :
    اجراي بسيار زيبا و دلنشينِ دختران معلول موسسه توانبخشي با اهنگ ايران از سالار عقيلي
    https://www.youtube.com/watch?v=Ag5XFIM5BNM

     
  61. ایران دوست واقعی

    بادررود ، سید مرتضی گرامی خواهش میکنم بدون اینکه ناراحت شوی برای من روشن کن که : اخوند برای مردم ایران چه کرده و اگر یک هفته اخوندها اعتصاب کنند چه اتفاقی میافتد ؟

     
  62. از ميان خبرها

    مشايى، بقايى و احمدى نژاد در روز درختكارى يك درخت كاشتند.
    – آفرين به اين ثبات قدم. زيرا در تداوم همان سياست ٨ سالهء خود در خشكاندن ايران، اين درخت را با پيت حلبى كاشتند.

    وزير بهداشت تلفنى از فرماندار بدره عذر خواهى كرد:
    – وزير بهداشت: الو
    – فرماندار بدره: آقا من شرمنده كه به من گفتيد بى شعور

    عارف: اصلاح‌ طلبان تا قبل از پایان سال نامزد خود برای انتخابات را معرفی می‌کنند.
    – چه مهيج. در بلاد كفر به نحو كسل كننده اى از يكى دو سال قبلش، كانديداها و برنامه هايشان معلوم شده اما در حكومت اسلامى دمدماى انتخابات، ناغافل بازيگر نقش اول و سياهى لشكر ها بدون برنامه از كلاه، ببخشيد عمامهء كارگردان مى پرند بيرون.

    اژه اى: داشتن پرونده مفتوح بقايى لزوماً بمعنى رد صلاحيت او نيست.
    – يعنى لو لو خُرخُره اين دفعه بقايى است؟

    محمد مقيسه بطور غيابى گوگوش را به ١٦ سال زندان محكوم كرد.
    حقش است. چون بجاى قتل و دزدى كردن، اسطوره هنرى، آن هم براى سه نسل شده كه جرم بسيار سنگينى است.

    باهنر: احتمال دارد روحانی در انتخابات آینده شکست بخورد
    – چه مهيج. بخصوص كه هنوز معلوم نيست احتمال دارد از چه كسى با چه برنامه اى شكست بخورد.

    فاطمه هاشمی: مرگ هاشمی رفسنجانی برای ما مبهم است.
    -اى كُشته كه را كشتى مبهم، تا كشته شدى مبهم
    تا باز كه او را بكُشد مبهم، آن كه تورا كشت مبهم

    اژه اى: ٦ روحانى به اتهام مشاركت در هجوم به سفارت سعودى زندانى شدند.
    – دسته چاقو (با خنده ): حالا نبُرى يه وخت؟
    چاقو ( با خنده): نترس داش. مى دونى كه نمى بُره.

     
    • قبلا هم یکی این کاشتن با پیت حلبی را به سخره گرفته بود ، ولی اینکار بسیار معمول است . جند چاک به پیت میدهند و درخت را با پیت میکارند. آهن پیت حلبی در خاک و رطوبت خیلی زود جذب میشود. من نمیدانم خوب است یا خیر ولی میدانم که معمول است.

       
  63. ایران دوست واقعی

    سرپرست سازمان حج و زیارت: در مذاکرات با عربستان پیشرفت خوبی داشته ایم و اگر در بقیه مسائل هم به نتیجه برسیم قطعاً امسال زائران به حج مشرف می شوند

    ____________

    سال ۶۶ بستنمون به رگبار باز رفتیم!
    بهمون گفتن نجس و مثل سگ باهامون رفتار کردن باز رفتیم!
    با شلاق زدن رو دستمون که دست نزنیم به خونه خدا و نجسش نکنیم باز رفتیم!
    شاه شون نامه نوشت به صدام که هزینه حمله به ایران رو میده باز رفتیم!
    به نوجوونامون تجاوز کردن باز رفتیم!
    تو حادثه آخری اینهمه ایرانی کشته شدن باز داریم میریم!

    عرب ها پول توجیبی بچه هاشون رو از پیرمرد و پیرزن تشنه خدای سرزمین ما تهیه می کنن؛
    اما در بازی پرسپولیس-الهلال بلیت نخریدن و گفتن نمیخوایم پولمون تو جیب ایرانیا بره
    ای ایرانی با تکیه بر عقل، حج ات را از عربستان به سرزمین خودت باز گردان که خدا همینجاست در نگاه پر حسرت فرزندان سرزمینت…

     
  64. یک نمونه از جنایات کلیسای کاتولیک در جوامع مدرن

    ” در پی کشف بقایای اسکلت نزدیک به ۸۰۰ کودک در زیرزمین اقامتگاهی متعلق به کلیسا، دولت ایرلند اعلام کرده است دامنۀ تحقیقات خود را به تمامی صومعه ها و اقامتگاه مادران مجرد و یتیم خانه های متعلق به کلیسا طی دهه های گذشته گسترش خواهد داد.

    این گور دسته جمعی در زیرزمین یتیم خانه و اقامتگاهی در شهر تیوم کشف شده و طبق اعلام دولت جمهوری ایرلند، این کودکان در بیش از ۲۰ اتاقک و محفظه در زیرزمین ساختمانی دفن شده اند که تا دهۀ ۶۰ میلادی محل اقامت راهبان و مادران مجرد و کودکان یتیم بوده و به کلیسا تعلق داشته است.

    اندا کنی، نخست وزیر جمهوری ایرلند در بارۀ آغاز این تحقیقات گفت: «این اتفاق در زمان خیلی قدیمی اتفاق نیافتاده است بلکه در زمان ما بوقوع پیوسته است. ضرورت دارد که به سرعت، به شکلی موثر و با حساسیت زیاد این تحقیقات را انجام بدهیم. آنچه که در اینجا اتفاق افتاده وضعیت وحشتناکی است بویژه برای آنهایی که با [کودکان و] نزدیکانشان به این شکل رفتار شده است.»

    طبق گفتۀ کمیسیون تحقیقات، این بررسی ها در مورد حداقل ۱۷ اقامتگاه دیگر که در همان زمان به کلیسای کاتولیک تعلق داشته است، صورت خواهد گرفت.

    این تحقیقات از سال ۲۰۱۴ و پس از آن آغاز شد که یک تاریخ شناس محلی از احتمال دفن تعداد زیادی کودک گمنام در این محل خبر داد. در پی این تحقیقات، عکسبرداری و حفاری در محوطۀ این اقامتگاه از نوامبر سال ۲۰۱۶ آغاز شده و اکنون منجر به کشف بخش زیرزمینی این اقامتگاه متعلق به کلیسا شده است که اسکلت های این کودکان در آنجا قرار داده شده اند.

    (به گفتۀ کاترین کورلس که یک تاریخ شناس آماتور است، این کودکان که عمدتاً خارج از ازدواج بدنیا آمده بوده اند یا سرپرستی نداشتند، در فاصلۀ سالهای ۱۹۲۵ تا ۱۹۶۱ در اثر کوتاهی و گرسنگی جان باخته و در زیرزمین این اقامتگاه بدون گواهی فوت و ثبت مرگ دفن شده اند.)

    به گفتۀ این تاریخ شناس، ۷۹۶ کودک در فاصلۀ این سالها مفقود شده اند در حالیکه تنها برای دو کودک گواهی فوت صادر شده و ۷۹۴ کودک دیگر بدون هیچ نشانی ناپدید شده اند. کاترین کورلس می گوید هدفش کشف هویت این کودکان و دفن انسانی آنهاست و تا قرار دادن سنگ قبر بر گور این کودکان که بی گناه از بین رفته اند، به تحقیقات خود ادامه خواهد داد.”

    – جالب است که جنایات روحانیان دینی در تمامی ادیان شباهتهای زیادی به یکدیگر دارند. تازه مواردی از این دست، آنهایی ست که کشف شده. اگر منصفانه بخواهیم قضاوت کنیم و اعمال روحانیان در طول تاریخ را سبُک سنگین کنیم؛ به گونه ای که خدمات روحانیان را در یک کفۀ ترازو و جنایات روحانیان را در کفۀ دیگر قرار دهیم؛ یقیناً کفۀ مربوط به جنایاتِ روحانیان عجیب سنگینی خواهد کرد و از باب تشبیه میتوان به یک گونی پر از ماسه در یک طرف و گونی دیگر پر از پنبه در طرف دیگر اشاره کرد. “دین” اگر چه در ظاهر و به شکل نمادین، مدافع و تعالی بخش ارزشهای انسانی و اخلاقی ست ولی در عمل و در خفا دشمن قسم خوردۀ انسانیت و اخلاق است. برای نابودی اخلاق و انسانیت، تنها یک آیه یا حدیث و یا روایت کفایت میکند. با یک آیه یا حدیث و یا روایت، جنایت تبدیل به عبادت میشود. یکی از دلایل و انگیزه های اصلی در ظهور و بروز و همچنین اقبال و استقبال از دین و آموزه های دینی در جوامع بشری، یافتن راهی بود برای هدایت و کنترل روحیۀ عصیانگر و یاغی درون انسانها. خشونت، جزء لاینفک شخصیت هر انسانی ست که یکی از دلایل اصلی فوران و بروز آن بدون پیامدهای وخیم ناشی از عذاب وجدان، داشتن انگیزه های دینی و ایمان افراد است. روحانیان، نقش مهمی در خط دادن به این خشونتها ایفا میکنند؛ آنها به نمایندگی از خداوند، هر آن چیز و هر آن کس را بخواهند، تطهیر و یا تخریب میکنند. بهترین روش برای رهانیدن انسان از اسارتِ “خدای جمعی” و رونق بازار انسانیت و اخلاق، محدود کردن و حبس دین است در درون تن. مادامی که “دینِ جمعی و جبری” در دنیا وجود دارد، انسانها هیچگاه روی آرامش و آسایش را نخواهند دید، همانطور که تا امروز بوده. تا زمانی که انسانها براحتی بتوانند و یا بخواهند با استفاده از ابزار دین، جنایت را به عبادت تبدیل کنند، صحبت از اخلاقیات و انسانیت و امید به رشد و بلوغ آنها در بین جوامع بشری، سخنی بس گزاف خواهد بود.
    چرا هنوز پس از هزاران سال، اخلاق و انسانیت همه گیر و جهان شمول نشده؟ اصلی ترین دلیل آن وجود دین جمعی و آموزه های اجباری دین است. من بارها گفته ام که از نگاه من هر انسانی، یک خدا دارد و در دنیا چندین میلیارد خدا وجود دارد. اگر هر شخص یا گروهی بخواهد خدای خود را بر خدای دیگران برتری ببخشد و برای نیل به این هدف دست به هر جنایتی بزند، نتیجه اش خسران و نابودی انسان و ارزشهای انسانی خواهد بود. بهتر آنست که خدای موسی برای موسی خدایی کند و خدای شبان برای شبان، بدون اینکه آن خدا بر این خدا یا این خدا بر آن خدا ارجحیت داشته باشد؛ رفتار هر کس نمایان گر شخصیت خدای اوست و هر شخصی خدای درون خود را نمایندگی میکند، خواه این خدا “بُت” باشد و یا در آسمانها ساکن باشد. از آنجا که میزان شعور انسانها با یکدیگر متفاوت است، خدای هر فرد نیز با توجه به میزان شعور شخص تعریف میشود.

     
    • گویا آخوندی به نام شفتی ! که در شمال ایران زندگی میکرد تعداد زیادی را با دستان خودش به قتل میرساند و قبل از قتل ازقربانیانش درخواست میکرد که به گناهان کرده و ناکرده خود اعتراف کنند و دربعضی موارد با قربانی گریه و زاری هم میکرد و در همان حال وی را به قتل میرساند و شکر خدا بجای می آورد و افتخار میکرد که بیش از یکصد واندی را به درک واصل کرده امثال این جانوران بیمار روانی متاسفانه در ابنای بشر فراو.ان یافت میشود مانند سعید حنایی که در خراسان و مشهد پس از ارتباط با فواحش آن ها را به قتل میرساند و برادران ولایی در سرتاسر ایران پس از اعدامش مراسم ختم برگذار کردند و بدون آنکه از دل آن بیچاره گان که به اجبار تن به فحشا داده باشند خبر داشته باشند همین خلخالی مقبور به درک واصل شده که در جوانی گربه دار میزد و در آسایشگاه های روانی قبل از انقلاب پرونده داشت و مدت ها قبل از مرگ در آسایشگاه روانی بستری بود و مدفوع خود را نوش جان میکرد که حتی دخترش هم به وی سر نمیزد .اگر به فرض روزی حکومت اجازه دهد هرکس هر غلطی خواست بکند همین ولاییون و حوزویان کشتار های موجشی خواهند کرد که در تاریخ ثبت شود و جالب این است که گمان میکنند حضرت حق از ایشان میپذیرد امثال این جانور های مثلا خدا پرست در سرتاسر ایران زیاد بوده اند کمی تحقیق کنید بیشتر متعجب خواهید شد

       
      • مازیار وطن‌پرست

        مهرداد جان
        اولا سلام به روی ماهت.
        دوما این آیتالله شفتی در اصفهان ساکن بود. متن‌های زیادی راجع به او در اینترنت وجود دارد، خواندنش خالی از تفریح هم نیست.

         
  65. در گفتکوی مدهبی ها و منقدین آنها وجود یک پدیده بزرگ و قوی و حاضر و در عین حال ندیدنی نقش بسیار مهمی را بازی میکند و عموما هم به وی پرداخته نمیشود .موجود عجیبی که در عین بزرگی دیده نمیشود ولی همه از او سخن میگویند..بقول مارک تواین همان فیل سفید بزرگی که در شهر ایستاده ولی همه برای یافتن اوبسیج شده اند!..آری..من از “خدا” میگویم.
    خدا در نزد شیعه بسیار عزیز است و طبق آنچه در دعای جوشن کبیر که سالی یکبار در شبهای قدر خوانده میشود آمده، دارای 100 صفت مهم است. این خدا راهنمای جوانان و حامی طفل صغیر و شیخ کبیر است. او مدبر نور است و انرا مدیریت میکند. اما شیعه سالی یکبار بیشتر آنرا نمی خواند و اگر خیلی همّت کند سالی 3 شب آنهم بعنوان یک وظیفه دینی و برای خلاصی از آتش جهنم و این تقاضا را صد مرتبه تکرار میکند تا از بروز هر مشکلی جلوگیری شود.
    امّا این خدا رفتار عجیبی دارد و به هیچ یک از صفاتی که به او نسبت میدهند عمل نمی کند. طفل صغیر را از فقر و ایدز و اعتیاد مادران و پدران نمی رهاند و شیخ کبیر را هم از هیچ بدیختی و شرمسازی رها نمیکند. البته با همه هم اینطور نیست. بلکه به محض اینکه خانواده کسی از روحانیون و آخوند جماعت شد دیگر الطاف او از آسمان سرازیر میشود.
    بنام این خدا و برای رضایت او خیلی از حرامها ، حلال میشود. برای رضایت او جوان شیعه و شیخ کبیر در زندان پیروان این خدا مورد تجاوز جنسی و شکنجه و اعدام قرار میگیرند. این خدا بسیار جنگ طلب است و مدام در گوش ما مومنین نوای جنگ وشهادت سر میدهد و بما میگوید که بزندگانی این جهان دلخوش نباشید، بهترش در راه است..بما هم نمیگوید که اگر قرار بود ما جای دیگری باشیم اینجا برای چه امده ایم؟ راهی بغیر از کشت و کشتار به سوی تو نیست؟
    نمیدانم این خدا چرا مدام از زبان مراجع قمی سخن میگوید؟..چرا از دهان طلبه بی سواد و مشکوک الخلافی که سر منبر برای رفع مشکلات فقهی شماره تلفن میدهد این همه ارشاد میکند؟ نمیدانم این خدا چه بدی از ما دیده است که اینجور صادق خلخالی و صادق لاریجانی را به جان ما انداخته است…من بیشتر نمی گویم و شما را با خدای رهبری و جنتی تنها میگذارم که قدری به او نگاه و فکر کنید.
    فقط اینرا میتوانم ددر نهایت ارادت و بندگی خدمت خدای خودم عرض کنم که ما چکار کنیم که شمای خدا د ست از سر ما برداری و به اندازه دانمارکیها بما غضب کنی؟؟..اگر این لطف را با قدرت قاهره ات بکنی بخودت قسم این دعای جوشن کبیر را هر روز میخوانم و هیچ تقاضای خلاصی از آتش هم نخواهم کرد!..شما اگر خواستی میتوانی ما را دسته جمعی به اتش ببری!..بقط ما را از دست این مومنین بخودت که راه نفس ما را بسته اند نجات بده..آنها را ببر بهشت و ما را به جهنم!..باور کن شکایتی نمیکنیم!..

     
    • علوی گرامی شما درست لب مطلب را ادا کرده اید.بله درد ما همین///// در سرزمین طاعون زده خودمان و //// بطور کلی است.نمی دانم چرا نام //// هم رفته زیر هاشورهای بی رحم جناب نوریزاد؟

       
  66. با سلام و درودهاي گرم و پرمهر
    مراسم بزرگداشت دكتر فريبرز رئيس دانا ؛ در گفتگو با اكبر معصوم بيگي
    اكبر معصوم بيگي ، دبير كانون نويسندگان ايران ، در گفتگو با راديو ندا از مراسم بزرگداشت دكتر فريبرز رئيس دانا از سوي كانون نويسندگان ايران مي گويد.

    http://radio-neda.blogspot.com/2017/03/blog-post_7.html

     
  67. سارا از فرانکفورت

    تشکر می کنم از شما آقای نوری زاد که درست تشخیص دادید برخلاف ظنّ آقای سیدمرتضی من مخصوص نمایشگاه از آلمان به ایران نیامدم. دایی ام که در شیلات شمال کار می کرد حدودا یک ماه پیش در انزلی از بیماری رماتیسم وفات یافت و من بخاطر این که پیش این دایی بزرگ شده بودم – چون دایی ام فرزند نداشت – خیلی به وی وابسته بودم خودم را رساندم بر بالینش و شاید آخرین نگاهش را به من انداخت و از دنیا رفت. می گفتند دایی زنده ماند تا سارا را ببیند. به آقای سیدمرتضی هم می گویم که من با آقای نوری زاد عکس گرفتم منتها با گوشی خودم. اخلاق خوبی که آقای نوری زاد دارند پیش از هر عکس دستجمعی داد می زدند : چون این عکسها منتشر می شود هرکس که مایل نیست کنار بایستد. این جمله را چهار بار در چهار مرحله تکرار کردند که من در دل به ایشان آفرین گفتم. منهم یکی از آنانی بودم که مایل نبودم عکسم منتشر شود. یکی دو جمله ای با آقای نوری زاد صحبت کردم اما خودم را به ایشان نشناساندم. همینجا اعلام می کنم که اگر آقای سیدمرتضی تضمین می کند که برای من مشکلی پیش نمی آید من عکسی را که با آقای نوری زاد گرفته ام منتشر می کنم. آقای نوری زاد شاید با چهل پنجاه نفر عکس گرفت با من هم. من جرات ندارم عکسم را با آقای نوری زاد منتشر کنم چون نمی خواهم در رفت و آمدم به آلمان و تهران مشکلی پیدا شود. اگر آقای سیدمرتضی تضمین می کنند که برای من مشکلی پیش نمی آید من همین فردا عکسم را با آقای نوری زاد منتشر می کنم و می گذارم همینجا داخل سایت آقای نوری زاد اما من عمری را پشت سر نهاده ام . کاش آقای سیدمرتضی به من ایراد نمی گرفت که چرا این همه راه رفته ای برای نمایشگاه و بر و بر نگاه کردن آقای نوری زاد. کاش خودشان هم آمده بودند و بچشم خود می دیدند که مردم چگونه مثل پروانه در اطراف آقای نوری زاد و آثار هنری اش طواف می دادند.

     
    • خانم محترم؟!
      چرا خود را به آقای نوری زاد معرفی نکردید؟

       
    • با درود به سر کار خانم سارا : جانا سخن از زبان ما میگویی . ضمن تایید سخنان شما اینجانب هم اعلام میکنم که بار ها با جناب نوری زاد در نمایشگاه های گذشته ایشان بطور دست جمعی و حتی با فرزندانم عکس انداخته ام و در گذشته حتی در سایت ایشان انتشار یافته که جناب نوری زاد را به شهادت میطلبم . سخنی دارم با ولاییون ! که واقعا ننگی بالا تر ازاین نفاق نیست که جوی ایجاد نمایند که انسان آزاده ای به مانند نوری زاد عزیز که طرفداران بیشماری به خاطر افشا گری های بیسابقه اش از جنایات جمهوری آخوندی پیدا کرده و هیچ کس تاکید میکنم هیچ کس مامورین این رژیم جرئت نکرده ایشان را یک کذاب معرفی کند و به جرم کذب گویی محاکمه کند ! پس لاجرم میتوان نتیجه گرفت رو سیاهی به زغال مانده ! من همینجا برای چندمین بار تکرار میکنم که اگر این جناب سید مرتضی که بنا به اظهار صریح خودش به رهبر قانونی کشور یعنی حضرت آیت الله خامنه ای در این سایت اعتراضاتی داشته کافیست فقط یکی ازاعتراضاتی که اعلام کرده با ذکر تاریخ و پست اعلام کند من آدرس عکس هایم با جناب نوریزاد را بدهم ! جناب سید مرتضی کذب گفتن عوارضی دارد که گاهی گریبان انسان را ول نمیکند ! شما که حتی شهامت رویا رویی غیر علنی با جناب نوریزاد را که وی را دوست خطاب میکنید ندارید لا اقل شهامت رد کردن این اتهام سنگین من را هم ندارید ؟ کذب گویی بسیار فعل نا پسندی است .

       
    • اشتباه نکن !

      سارای گرامی , از من به شما نصیحت که اگر احتمال میدهید که دوباره , یک وقتی , به ایران سفر کنید هرگز عکسی را که از آ ن صحبت کرده ا ید منتشر نکنید چون یک مشت بیشرف فعلا در ایران حاکمند . میدانید چند نفر در زندانهای فرعو ن زمان زندانند که فقط برای دیدن مادری , پدری بیمار و در شرف مرگ به ایران رفتند و به اتهامات وا هی به پنج سال, ده سال زندان محکوم شده ا ند و در زندانهای جمهوری فرومایگی , جنایت , فساد , خرافات , استبداد عمرشان تباه میشود. عکس را هرگز منتشر نکن. گر چه بعید نیست که از تمام لحظات و بازدید کنندگان ,سارقین مسلح ( سپاه پاسداران) ,فیلم گرفته باشند .

       
  68. محمد نوری زاد

    این ما چند نفر پای دیواری به نیت مصدق. اینجا احمد آباد مصدق در آبیک است. برادران از ورود ما به آبادی مانع شدند.

     
  69. روز هشتم مارس روز زن بر ایرانیان مبارک باد.به امید روزیکه بانیان سیاهی و درد و رنج و نکبت از این سرزمین رخت بربندند.

    ( ۸مارس، ۱۸ اسفند )

    يکی از روزهایی كه مردمان مترقی جهان ، جشن می گیرند و از آن بعنوان روز خوب و فر خنده یاد می كنند، روز هشتم مارس يا هجدهم اسفند است.

    در يک چنين روزی يعنی روز ۸ مارس ۱۸۷۵ زنان كارگر كارخانجات نساجی در شهر نیویورك برای بهبود شرایط كارشان و در اعتراض به پایین بودن سطح دستمزد شان ، دست به تظاهرات زدند. این حركت به درگیری قهر آمیز با پلیس آمريکا انجامید و پلیس بطور وحشیانه به تطاهرات حمله کرد و آنرا سركوب نمود. عده ای از زنان تظاهر كننده زخمی و دستگیر شدند. اين مسئله باعث شد که زنان کارگر ديگر هم کم کم به حقوق انسانی خود آگاهی پيدا کنند . و سعی کنند که راه آنها را ادامه بدهند . حركت اعتراضی هر سال به حالت آشكار و یا مخفی در کارخانه های مختلف ادامه پیدا کرد. روز ۸ مارس ۱۹۰۷ مجددا زنان نساج آمریكا با خواست ۱۰ ساعت كار روزانه دست به تظاهرات می زنند كه این بار هم تظاهرات آنها با سركوب پلیس روبرو می گردد و به دستگیری بسیاری از زنان منجر می شود. در این تظاهرات عده ی زیادی از مردان كارگر و زنان طبقات دیگر جامعه نیز شركت می كنند. در سال ۱۹۰۸ حزب سوسیالیست آمریكا به تشكیل كمیته ملی زنان برای كمپین حق رأی زنان در انتخابات اقدام می كند و در مارس همان سال كارگران زن بافنده سوزنی با خواست ممنوع كردن كار برای كودكان و كسب حق رأی زنان درنیویورك تظاهرات می كنند. رویدادهای ۸ مارس همان سال سبب گردید كه در سال بعد یعنی سال ۱۹۰۹ این روز بعنوان نخستین روز ملی زنان در آمریكا تثبیت شود.
    ………….
    http://www.farsi.se/gy_boken/1_3_kvinnodagen.htm

    قانون زمان، شعری در گرامی‌داشت روز زن، ویدا فرهودی

    ای زن که به تنهایی هم‌سنگِ دو صد مردی
    بیداد و تبارش را رسوای جهان کردی

    یک روز تو را گفتند چون نیمه‌ی انسانی
    با عشق گر آمیزی از خانه‌ی خود طردی

    روز دگرت گفتند، مرد است ز تو برتر
    هر چند بسی رُستم با عاطفه پروردی

    شلاق زدت گر دین، تمکین نشدت آیین
    با زُهدِ ستم‌پیشه، همواره هماوردی

    بی‌تابیِ فریادت، اوهام بسوزانـَد
    با هر چه بلادیده، همراهی و همدردی

    زیباست تو را گیسو، چشم است تو را جادو
    پنهان مکن این یا آن، در دلبری‌ات فردی

    شیرینیُ گفتارت، شعری است بهارانه
    از تلخیِ زندان‌ها، آزرده وَ گر زردی

    هر روز مبارک باد برجوشش پندارت
    ای آن‌که شهامت را قانون زمان کردی

    ویدا فرهودی
    ٧ ماه مارس ٢٠١٧
    http://news.gooya.com/2017/03/post-1508.php

     
  70. شیخ ما جناب سید مرتضی گشت و گشت تا در میان نوشته های من مطلبی بیابد و در باب ان قلم فرسایی کند
    اعتراض شان: سعید طوسی که معلوم نیست مرتکب چنین عملی شده یا نشده اخوند نیست .
    یاشیخ چطور معلوم نیست ؟ خوب استکه اسیب دیدگان حی و حاضر و پرونده ماست مالی شده هم به خاطر حمایت رهبر معظمتان در داگستری موجوداست .
    از غلط های املایی من ایراد گرفته اید .این زا کاملا به شما و سایر عزیزان حق میدهم بارها از دوستان بخاطر ضعف انشایی و املایی به خاطر کم سوادی وکهولت سن پوزش خواسته ام.
    گفته اید بگونه ای نوشته ام که باعث خنده حتی همفکرانم شده ام از این بابت خدا را سپاسگزارم حتی اگر برای تمسخر من لبخندی بر لب هموطنانم بنشیند برخلاف شما که به منبر میروید و سعی بر گریاندن مردم دارید و هرچه گریه پر سوز وگدازتر باشد و بشتر بر سر و صورت بزنند وغش ضعف کنند شما بیشتر لذت میبرید .
    راستی شیخ کلی مطلب راجع به جنایات اخوند نوشتم ایراد شما همین یکی که سعید طوسی اخوند نیست . فراموش نکنید خیلی اخوند کت شلواری داریم که دست پروده واموزش دیده مکتب شما وتمام قد در خدمت شما و امیال غیر انسانی شما در سطح جامعه – زندانها و داگستری و تمام ادارجات و غیره هستند

     
    • جناب امید ،شیخ که با سید یکی نیست! اصطلاحا به روحانی که از سادات نباشد شیخ گفته می شود و من از سادات هستم پس مرا شیخ خطاب نکنید بعد دوباره بنویسید سید مرتضی!
      خوب من اغلاط شما را تذکر دادم که بیشتر توجه کنید و از هول ردیف کردن مطالب تبلیغاتی به ورطه غلط نویسی نیفتید.
      من دفاعی ا سعید طوسی یا هر متهم دیگری ندارم ،بلحاظ قضائی ،مادام که اتهامی در دادگاه به اقرار یا بینه و سند و مدرک اثبات نشود اصل بر برائت اشخاص است ، اینکه کسانی ادعای آسیب کرده باشند و چیزهایی گفته باشند دلیل اثبات جرم مدعی علیه نیست ،همیشه در دعاوی قضائی یک یا چند شاکی وجود دارد و یک یا چند مدعا علیه یا متهم ،اینجا اتهاماتی مطرح شده و شکایاتی ،صرف اینکه رسانه ها و خصوصا رسانه های مخالف نظام چیزی را تبلیغ و تکرار و تلقین کنند اثبات یک اتهام را نمی کند ،باید صبر کرد که نتیجه دادگاه و بررسی و تحقیق قضائی نیست ،اینکه کسی متهم باشد چون قاری قرآن فلان بیت یا فلان شخص است دلیل نمی شود که ما با حدس و تخمین و تکیه بر ادعاها و مصاحبه های اشخاص ،او را مجرم بدانیم ،حالا من مدافع این شخص هستم و نه او را می شناسم ،بحث من این است که هیاهو غلط است ،اگر فرضا شخصی جرمی مرتکب شده باشد اینجا نباید فرد دیگری را متهم کرد یا محکوم کرد یا کلیت یک نظام را با جنجال محکوم کرد ،اینها ضعف شخصیتی و اخلاقی است ،هدف هم روشن است ،شما مخالف اصل یک نظام هستید پس مایلید با هر امر جزئی و فردی ولو مشکوک یا اثبات نشده کلیت نظام را بکوبید و علیه او تبلیغ کنید ،حال فرض کنید این شخص متهم جرمش هم اثبات شد در دادگاه ،دیگر روضه خوانی علیه روحانیت و آخوند خواندن یک قاری قرآن چه معنایی دارد؟ قاری قرآن لزوما آخوند است؟! چه کسی گفته اگر کسی قرآن فراگرفت یا معلم قرآن بود لزوما آخوند است؟! بحث من این بود که سرتاپای نوشته شما فقط حاکی از کینه و نفرت شما به روحانیت است و سر هم کردن مطالب نادرست ،مشکوک یا اثبات نشده ،آخوند کت شلواری هم سخن بی معنایی است ،اگر کسی در حوزه علمیه مدارج علمی تحصیلی را طی کرد و در لباس رسمی روحانیت بود این روحانی یا بقول شما آخوند است ،و نمی شود هر کسی را با انگ ها و سخنان نامربوط در جرگه روحانیت دانست ،حال شما با روحانیانی که در قدرت هستند تعارض دارید ،چرا بطور کلی آخوند و آخوندی را مورد تهاجم قرار می دهید آنهم با نسبت های جاهلانه و برداشت های نادرست؟ شما حتی اگر روحانیون در قدرت را هم نقد می کنید لازم است هم ادب را مراعات کنید هم از نسبت های دروغ احتراز کنید که خلاف این تناسبی با اخلاق و انسانیت ندارد.

       
      • برای نوشتنی از این دست که ماله‌ای یک متری بدست بگیری برای پوشاندن این همه ظلم و جور و جفا و غارت و جنایت و شکنجه و تجاوز، کاری است که در این سایت فقط از عهدهٔ سید مرتضی بر میاید تا لابد دین و ایمانش حفظ شود!! و این هم معنی‌ دین و ایمان که دیری است همپالگی‌های سید مرتضی… تکمیل جمله با شما.

         
      • اصطلاحا به روحانی که از سادات نباشد شیخ گفته می شود و من از سادات هستم پس مرا شیخ خطاب نکنید بعد دوباره بنویسید سید مرتضی!
        ………..
        راستی سید شما از نسل کدام ///// که اینطور بر ما ایرانیان بخت برگشته آوارشده اید؟////شما را کی بخانه اش راه می داده؟

         
        • وطن فروش هایی که بانتظار حمله دونالد ترامپ به ایران هستند و روانی بودن او را بنفع خود می دانند حق ندارند از ایرانیت و خانه سخنی بگویند!

           
  71. اخوند دوغگوست
    روحانی: انتخابات در ایران آزاد، سالم و دموکراتیک است
    وقتی ریسس چمهور مملکت ملتی را احمق و هالو فرض میکند ار مردم دیگر کشورها چه انتظاری

     
  72. جناب نوری زاد با درود . میدانم که این اشاره کوتاه من برای شما و دیگر پیروان مصدق ، خوشآیند نخواهد بود اما از گفتن پاره ای از حقایق نیز گریز و گزیری نیست. ( البته حمایت شخص شما از مصدق را بیشتر در اثر کمال همنشین میدانم) .
    رهبران جمهوری اسلامی در حق مصدق براستی نمک به حرامی میکنند زیرا خودشان نیک میدانند که مصدق و مصدقیون ولینعمت روحانیون و حکومت آنان هستند . این مصدقیون وسینه چاکان وپیران و پیروانِ فُکل کراواتی و اروپا رفته و به اصطلاح روشنفکرِ مصدق بودند که در پای بوسی و دستبوسیِ امامشان (خمینی) از همدیگر سبقت میگرفتند و از فرط کینه ای که از پهلوی داشتند ، جاده صاف کن حکومت روحانیون شدند . این اعتراف تکان دهنده سحابی که گفت: “برنامه های شاه به نفع ایران بود و ما از روی کینه وعناد با آن ها دشمنی و مخالفت می کردیم” نشان از حقایقی اسفناک دارد و البته از این دست مستندات خیانتهای اینان در تاریخ معاصر بسیار است .
    و چون نیک بنگریم همآنان بودند که برای روحانیون تئوری پردازی های متجددانه! و روشنفکر مآبانه! کردند (امثال بازرگان و آل احمد وشریعتی و…) وگرنه روحانیت هرگز نمی توانست به افکار کهنه و پوسیده و دقیانوسی خود رنگ تجدد بزند و مردم را بفریبد و ملتی را که میرفت تا بر روی ریل مدرنیته قرار گیرد ، به درّه انحطاط بیفکند . و طرفه آنکه امامِ این مصدقیون ، بعد از به حکومت رسیدن، بلافاصله پاسخ خوش خدمتی این زیانکاران بینوا را داد ! و با یک تَشَر هر کدام را با ذلت و خفت و خواری ، گوشه ای پرتاب کرد تا به یاد خیانت هاشان به ملت ، برای استادشان ” مصدق ” فاتحه بخوانند.
    امیدوارم که همچون برخی ها که چون با این حقایق غیر قابل کتمان تاریخی روبرو میشوند، گفته نشود که یادآوری حکایت مصدق دیگر فایده ای ندارد! .
    زیرا مصدقیون علیرغم تمام این واقعیات کماکان به وجهی عجیب و ایدئولوژیک همچنان بر سر مواضع خود هستند و همچنان آن نظریات ایدئولوژیک مصدقی خود را در تمام موضعگیری های سیاسی خود اِعمال میکنند. این را نیز پیشاپیش یادآور میشوم که این سخن که برخی میگویند که : افکار و رفتار«مصدقیون» را نباید با « راه مصدق» یکی دانست و اشتباه چند تن از جبهه ملی و نهضت آزادی هیچ ارتباطی با مصدق و راه او ندارد،/ اصلا سخن درستی نیست. آنان پیرو “راه و گفتمان” مصدق بودند.و “راه مصدق” همانی است که مصدقیون رفته اند و چیز دیگری نیست. اینان همانند اسلامیون که اعمال اسلامیست ها را ” اسلام واقعی” نمیدانند، میگویند کار آنان “راه مصدق” نبوده است. این مغالطه ای بیش نیست و آنان را ارجاع میدهم به مطالعه “مغالطه اسکاتلندی واقعی” که مغالطه ای شناخته شده و ثبت شده در لیست مغاطات است .

    آن را که به کف پرچمِ ارشادی بود *** خود غرقِ جهالتی خدادادی بود
    هیزم شکنِ دوزخِ شیخانِ دغا *** نامش اما ” نهضت آزادی ” بود !
    شعراز (م.سحر)
    همچنین گویی ناصرخسرو این بیت را از برای این حضرات مصدقیون اروپا رفته و جهاندیده و به اصطلاح روشنفکر! سروده بوده است که :
    از شاه زی فقیه چنان بود رفتنم *** کز بیمِ مور در دهن اژدها شدم
    با سپاس

     
    • Besiyar Khob neveshtid hamvaten.

       
    • فرهنگ جان ،تحلیل شما نادرست است و بر شواهد نادرستی استوار هست که نمی خواهم باب بحث در آنها را بگشایم ،نظر شما محترم است اما آن فکل کراواتی های مورد اشاره شما هنوز افراد محترمی برای مردم ایران هستند مثل مرحوم شریعتی و مرحومین سحابیین و مرحوم بازرگان ،و افراد هم مطلق نیستند و قابل نقدند ،لکن اینرا بدانید اگر فرضا این فکل کراواتی ها (این تعبیر البته از شما و مزدک است و من آنرا توهین و زشت می دانم) هم وجود نداشتند انقلاب اسلامی مردم ایران برهبری روحانیت و خصوصا رهبری های هوشمندانه مرحوم آیت الله خمینی به پیروزی می رسید و اینگونه تخمین ها و اظهار حسرت ها چندان برای شما نافع نیست.باری وقت اتان را صرف مطالب همیشگی کنید و به این مسائل تخمینی تاریخی کشدار وارد نشوید،مرحوم مصدق هم فرد یک فرد بود ،فردی ایران دوست و محترم ،ما ایدئولوژی بنام مصدقیسم نداریم ،مصدق کارهایی کرد و حسن نیت هم داشت ،حال منتقدانی انگشت روی برخی کارهای او می گذارند و مدافعینی هم پاسخ می دهند و از او دفاع می کنند ،اینها طبیعی است و ربطی به ایدئولوژی هم ندارد ،اگر حرکت تاریخی مصدق و دامنه رفتار و گفتار او را بخواهیم ایدئولوژی بنامیم ،باید رفتار و گفتار و منش شما مخالفان سکولار جمهوری اسلامی را هم ایدئولوژی بنامیم و اصلا با اجازه شما سکولاریسم سیاسی را هم یک ایدئولوژی بنامیم ،در واقع ایدئولوژی اگر چماق باشد و بنا باشد آنرا بر سر این و آن بکوبیم ،هر رفتار یا گرایشی هم می تواند ایدئولوژی نامیده شود و چماق دریافت کند! مصدق فرد بزرگی بود و در تاریخ و زمان و شرائط خود می زیست که او را باید بدون چماق در همان شرائط خواند و قرائت کرد و نقد کرد ،روشنفکران همراه آقای خمینی هم انسان های دیگری بودند که در زمان و تاریخ خود می زیستند و بوظیفه خود در قبال ایران زمان شاه عمل کردند ،اینکه شما مخالف جمهوری اسلامی و آیت الله خمینی رهبر کاریزماتیک انقلاب ایران بوده یا هستید ،توجیه کننده این نیست که چماق ایدئولوژی را برداشته بر فرق همراهان ایشان فرود آورید و از آنها هم عبور کرده ،آن همراهان را به مرحوم مصدق که در زمان و مکان مخصوص خویش می زیست سنجاق کنید بعد هم از این طریق خود مصدق را بکوبید ،اینها تحلیل تاریخ نیست ،اینها صرفا ابراز احساسات یا ابراز نفرت های مبتنی بر ایدئولوژی است که شما اکنون اختیار کرده اید:ایدئولوژی سکولاریسم!

       
    • حسین گربکندی

      جناب فرهنگ بنده نه مصدق اللهی هستم ونه مثل جنابعالی شاه اللهی -ومعتقدم که دکتر مصدق هم مثل همه دیگرابنای بشروهمه سیاستمداران هم محاسن ونقاط قوت داشته وهم معایب- ولی این مطلب راهرگزازیادنبریم که این محمدرضاشاه پهلوی بود که علیرغم برخی خدماتش به کشورایران برخلاف پدرایرانسازوارجمندش مرحوم رضاشاه بزرگ دراین مملکت بساط آخوندبازی راراه انداخت وهمه احزاب وسازمانهای سیاسی راقدغن وممنوع کرد وفقط آخوندهاوآخوندپرستان (مثل شریعتی ومطهری وجلال آل احمد)درایران آزادبودند بخاطرعقاید خرافی وترس هیستریک محمدرضاشاه از کمونیسم وازشوروی سوسیالیستی وی ایران وایرانی رادرسال1357دودستی تقدیم روح اله خمینی ودارودسته اش کرد!!

       
  73. امروز اول روز چشمم به خبری ناخوشایند خورد
    نیویورک تایمز: رای دادگاه لوکزامبورگ برای توقیف یک میلیارد و ۶۰۰ میلیون دلار از دارایی‌های ایران
    شاکی شدم ازخدا گفتم خدایا ایهمه فقر بس نیست اینها هم حی پولهای ما رو بلوکه میکنند؟
    ندا امد اینقدر ساده نباش . تو چرا ناراحتی اون بابای سوری لبنانی عراقی و بلاخص پوتین باید نگران باشه نفت ۱۴۰ دلار بود وضع تو همین بود در تحریمهای کمرشکن همین بودی تحریمها برداشته شد از دلارهای سرازیر شده چیزی به تو نماسید حالا توقیف شدن ونشدن این پول هم تاثیری بحال تو نمیکنه
    دیدم راست میگه ها تا همین لحاف تشک فزسوده رو ار زیرم نکشیدن ونفرستادن برای از ما بهترون بزار خوب از گرمای لذتبخش ان بهره ببرم . بیخیال دلارها شدم . دیگی برای ما نجوشه بذار کله سگ توش بجوشه
    ایکاش اخوندی از مادر زاده نشده بود
    ایکاش ار همان شکم مادر مستقما به همان بهشتی که سنگش را به سینه میزنند رهسپار میشدند و با حوری و قلمانها خوش میگذروندند و ما هم درجهنم کنار هموطنان عزیز در صلح و صفا و ارامش در سایه عقل و خرد دانش بزرگانمان بدون هیچگونه تقسیم بندی زنگی میکردیم

     
  74. ویدئویی بصورت زیپ شده درمورد سوریه فرستادم فقط بگوئید رسیده یا نه پسورش 1355@1355 نام فایل dump win ایمیل شده

    ———–

    به ایمیل جدید من فرستاده اید؟

    .

     
  75. دوست عزیز و گرامی
    یکی از تابلوهایی که مدت زیادی مرا به تماشای خود وا داشت٬ تابلوی معروف روحانی در کنار دریا ٬ از کاسپر داوید فریدرش در موزه قدیمی ناسیونال برلین بود.این نقاشی روغنی در ۱۱۰-۱۷۱.۵ سانتیمتر ٬حدود سالهای۱۸۰۵-۱۸۰۸ میلادی ترسیم شده و عظمت نیروی طبیعت را بخوبی نشان می دهد . در حالی که طوفانی بزرگ در بوقع پیوستن است ٬ فردی است که رو بدریای طوفانی با حالتی سوال گونه به تماشا ایستاده است٬ گویی با ایستایی خود حکم ایستایی طوفان را می دهد.
    ما اغلب ٬ با تعجب به روبر نگاه می کنیم و خود را بدون قدرت در برابر پدیده ها می یابیم و شاید بدین خاطر مردم ما تن به درماندگی می دهند؟
    اما٬ فراموش می کنیم که قدرت وارده بر ما حاصلی طبیعی نیست ٬ بلکه مصنوعی و قابل مهار وتغییر دادن است.
    ما تواناییم ٬زیرا که انسانیم وقدرت تفکر ماست که طبیعت را در برابرمان خم کرده است .

     
  76. دروودجناب نوریزادعزیز
    من اگه به گذشته برمیگشتم خیلی کارهاانجام نمیدادم
    من یک راننده کامیون هستم که شب وروزم راباحقوقی 13000000یک وسیصدزندگی ام رامیگذارانم من یک وام شش میلیونی ازصندوق ثامن اعمه برداشتم که چهارمیلیون رابرج به برج پرداخت کردم وبه علت تصادف چندوقت نتونستم اقساط راپرداخت کنم چندهفته پیش بهم زنگ زدن که چک های ضامن رااقدام میکنیم
    وقتی رفتم که ببینم چقدردیگه بایدپرداخت کنم دیدم گفتندهشت میلیون بایدپرداخت کنی من همونجاحالم بدشدوبردنم اورژانس بعددوباره که بادفترچه اقساط رفتم دیدم حرفشان همونه یعنی هشت میلیون دیگربایدپرداخت کنم به خداقسم هرچی التماس کردم گفتن دیرکردخوردگفتم الان شماطبق نزول خورهاهم حساب کنیداینقدرنمیشودولی کسی جواب نداد
    به همه جارفتم حتی قانون بخشودگی دیرکردها گفتن شامل صندوق برشکسته مانمیشودیکی پول هارابالا کشیده رفته حالامن بادوتابچه وخونه مستاجری تاکی میتونم هشت میلیون دیگه رابپردازم اقای نوریزادبخدادیگه هرچی میدوم کاربه جایی نمیبرم نمیدونم چیکارکنم اقای نوری همدانی گفتن دیرکردوام حرام است چرااجرایش نمیکنن چراکسی جوابگونیست
    ببخشیدسرتان رابه درداوردم خواستم بگم اگه کسی میخادبره وام بگیره اگه بره پول نزول کنه براش بهتراست تاوام بگیره من اگه به گذشته برگردم حتماهمین کاررامیکنم
    حاجی ابادی ازنیشابور

     
    • جناب کوروش ضمن اظهار همدردی وتاسف عمیق ! لطفا از جناب نوری زاد درخواست کنید که با آقا سید مرتضی قم نشین هماهنگ کنند که این سید مرتضی که بسیار روحانی وطن پرست و مسلمانی هست از حوزه برای شما وام بگیرد تا گشایشی حاصل شود ! و اگر ایشان استنکاف نمود حد اقل متوجه شود که هم لباسانش با اسم ائمه چه نزول خوری هایی راه انداخته اند و اینقدر اسلام اسلام نکند و بداند که مردمی که به جمهوری اسلامی رای دادند نظرشان اعمال قانون های اسلام بود نه به اسم اسلام مردم را چاپیدن ! البته اگر سید مرتضی برایتان وام نگرفت او هم در گناه تک تک آخوند ها سهیم و شریک است .

       
  77. درودبرشما
    از انجاكه ندادن پاسخ را درمورد بازگشت زمان

    به گذشته چه ميكردم ! را بي احترامي دانستم بر ان شدم يكي از
    افسوس ها يم را برايتان بنويسم:
    زمان از سال تحصيلي ٣٨-٣٩شروع شد كه

    بخاطر نمره صفر در درس انشاي فارسي در

    خرداد و شهريور مردود شدم در حاليكه انشا

    نويس كلاس بودم بعد واقعه سال ٤٠ كشته شدن

    ابوالحسن خانعلي و رفتن به راهي غير از قهرماني در فوتبال باشگاه كيان و قهرماني و تيم ملي دو ميداني !وواقعه ١٥ خرداد ٤٢ رفتنم را مضاعف كرد وان راهي نبود جز همكاري با ايت اله شيخ حسين غفاري و از شرح وظايفم نگهداري پول هاي سهم امام و ارسال به نجف بود كه در جمع ٣سال مردودي مرا در بر داشت
    در اين مدت كتابهايي را خواندم كه نبايد و كتابهايي را نخواندم كه بايد!
    اكنون به خاطر ١٨ سال مستاجري و ٨باراثاث
    كشي در حاليكه به سبب شغل ميتوانستم خانه اي
    ٥ هزار متري بخرم را افسوس نميخورم !
    افسوس من از ان سه سالي است كه از تحصيل باز ماندم!
    پوزش از اينكه طريق نوشتن با اين نرم افزار را خوب نميدانم انچه را نوشتم براي انتشار نيست براي پاسخگويي به سئوال شماست !
    امشب (يكشنبه شب) كه به گفتار شما گوش ميدادم ! از اينكه پدرتان در قيد حيات است بسيار شادمان شدم براي خانواده تان سلامتي همراه با ارامش ارزو ميكنم پايدار باشيد .
    جناب دكتر نوري زاد
    پاسخ هاي منتشره در كانال را در مورد پرسش شما مبني بر اينكه اگر به گذشته بر ميگشتيد چه ميكرديد را خواندم و افسوس خوردم از طرز فكربعضي افراد كه نوشته بودند ايران را ترك ميكردند ! بايد به اين فرزندان و برادرانم بگويم اين تفكرِ خود نجاتيست ما بايد تفكر همه نجاتي را با ماندنِ خود ايجاد كنيم ! با فرار هيچ چيزي تا كنون درست نشده است ! درست شدن به ماندن ، استقامت ، كاركردن است ! در اينصورت است كه به هيچ كشوري نخواهيم رفت !
    پرويز

     
  78. خیلی دوست دارم ری اکشن آقای سیدمرتضی را در قبال این خبر ببینم. مثلا عمامه شو بر زمین می کوبه یا به سکوت از کنارش رد می شه. بعدش این آقا گیر میده که چرا آقای نوری زاد این همه به ملاها گیر می دهی؟؟؟؟

     
    • که اگر دو قطره باران آمد بگویند کاهش بلای خشکسالی کار ما بود. حالا در کشورهایی که چندین برابر ایران باران می‌‌بارد و در آن کشور‌ها ملای شیعه پیدا نمی‌‌شود، آیا نباید به این جماعت به غایت وقیح گفت‌ دیگه دارید خیلی‌ بیش از حدی که در راستای علت وجودی شماست، … زیادی میل می‌‌کنید؟؟

       
  79. درود بر استاد عزیز .. دیدار با جنابعالی در روز اختتامیه نمایشگاه باعث افتخار بود … بنده با توجه به ارادت حاصی که نسبت به شما و همفکرانتان دارم تصمیم گرفتم هر از چند گاهی دستنوشته ای برایتان ارسال کنم … با احترام فراوان همراه کوچک شما وحید از ارومیه …….
    مثل پنج زاری عرق کرده کف دست منِ پنج ساله که هیج جوری نمی خواست خرج پف نمکی بشه،
    پف نمکی که هیچ جای دنیا به این خوشمزگی پیدا نمی شه،
    خوشمزه ای که اون قدیما خیلی بیشتر می چسبید،
    قدیمایی که پفک ها رو از نفت درست می کردن،
    نفتی که با چرخ دستی و پیت حلبی می آوردن دم درخونه ها،
    همون نفتی که می گفتن بخاطرش جنگ راه انداختن،
    جنگی که از ترسش توی زیر زمین همدیگه رو بغل کردیم و لرزیدیم و منتظر رسیدن موشکاش شدیم،
    موشکایی که خدا رو دعا کردیم که تو سر یکی دیگه بخوره،
    یکی دیگه ای که دوستمون بود و از رفتنش غصه مون گرفت،
    غصه ای که ما هم مجبوریم به دیگران تحمیل کنیم،
    تحمیل یعنی اینقدر از اینجا دورت کنن که نتونی سمبوسه های کثیف میدون انقلاب رو بخوری،
    ولی کثیف یعنی آدمای زبون نافهمی که دل تو دلت نیست فردا توی تلویزیون یا سازمان ملل یا روی منبر چه مزخرفی دوباره اعلام می کنن،
    مزخرفایی که باعث شده از راه رفتن تو خیابون تا شستن خودت بعد از پوپ کردن مسخره به نظر بیاد،
    مسخره مثل احساسی که موقع بسته بندی کردن اسباب خونه ات داری،
    اسبابی که فقط اجازه می دن بیست کیلوش رو سوار هواپیما کنی و ببری،
    هواپیمایی که هرچی که نتونه ببره توی زیر زمین سرد و نمور انبار می شه،
    زیر زمینی که سر تاقچه اش یه پنج زاری شیر و خورشید پیدا می کنی،
    پنج زاری که نمی شه حتی باهاش یه پفک نمکی خرید،
    مثل من،
    که پنج زار هم برام ارزش قایل نیستن،
    مثل پنج زاری عرق کرده ای که هیچ جور دلش نمی خواد از زیر زمینش جدا بشه و با من چهل ساله بیاد،
    زیر زمینی که تک تک همه ترکش می کنن و آخرین نفر نباید فراموش کنه که چراغها رو خاموش کنه!
    به پيغمبر ما تروريست نيستم، اگه بوديم خوب بود. به پير ما دشمن آمريکا نيستيم، اگه بوديم خوب بود. ما دلقکيم. به يه سری دلقک هستيم که لوند و دلبرانه دنيا رو با دلقک بازی‌هامون روده بر کرديم از خنده!

     
  80. با سلام و ادب
    این هم خامنه ای کوچک ….

    امام جمعه شهرک پردیسان قم:
    هر امام جماعت باید یک خامنه‌ای کوچک باشد؛ یعنی در محله خود دارای اختیارات رهبر باشد.

    سیدصمصام‌الدین قوامی، امام جمعه شهرک ۱۴۰هزار نفری پردیسان قم می‌گوید:
    «هر امام جماعت باید یک خامنه‌ای کوچک باشد؛ یعنی در محله خود دارای اختیارات رهبر باشد. اگر ما در جمهوری اسلامی موفق نشدیم به‌خاطر این است که ولایت‌فقیه را بدون ریشه‌ها مطرح کردیم. ریشه ولایت‌فقیه، امامان‌ جمعه و جماعت هستند که باید اختیارات داشته باشند که ما اختیارات آنان را گرفته‌ایم.»
    دکتر نوری زاد عزیز و نازنین
    صمن خداقوت و ارزوی سلامتی و دعای خیر وخوشی در همه سفرهایتان …
    صحبتهای دلنشین و ارزشمندتان و پرسش شما را شنیدم …
    در این چند سال که شما عزیز را دورادور و ازنزدیک میشناسم به اندازه بضاعت کمی که دارم ارادت و دوستدارتان هستم
    و میدانم که در راه حق و عدالت و ازادگی و انسانیت و عشق به وطن و هموطنانت و شرف و مردانگی چه زجرها و سختی ها که تحمل نمودید …
    اری شما عزیز را با صدای دلنشین و سوزناکتان در گزارش بشاگرد میشناسم ..
    از گذشته ها پرسش نمودید روزی در جاده ای میرفتم بر روی اطاق کامیونی نوشته بود. ای کاش زندگی دنده عقب داشت. این جمله مدتها فکر من را مشعول میکرد .. تا امروز که شما این پرسش را مطرح نمودید با صحبت های شیرینان که فرمودید صادقانه عرض کنم اگر به گذشته برگردم سه کار انجام میدهم یک به دنبال درس و کسب علم تا زنده هستم برای خدمت به جامعه دوم درکنار ان اموختن و پرداختن به هنر بویژه موسیقی نقاشی نویسندگی سوم خدمت به خانواده و سفر و شادی …
    این تجربه من در این چند سال زندگی است …. اما افسوس که در این کشور سالهاست زندگی را طور دیگری مینویند …با کمی تفکر و اندیشه در نظام اموزشی و مدرسه و دانشگاه و اوضاع سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و دینی دیروز وامروز ما …از شما استاد عزیز و بزرگوار و دلسوز پرسش دارم بفرمایید که چگونه باید زندگی کنیم …
    ارادتمند و دوستدار همیشگی شما
    علی. 15 اسفند 95

     
  81. سلام وقت بخیر شنیدم که پرسشی در کانال خود مطرح کردید که اگر شما به گذشته برگردید چه می کنید ؟
    آقای نوریزاد عزیز شاید اگر همین فرصت را هم در حسرت روزهای از دست دادنهایم بگذرانم و کاری نکنم تا به آنچه مطلوبم بوده باز هم خسران اتفاق افتاده ، هرگز برای رفتن و در مسیر بودن و رسیدن به مقصد و مقصود دور و دیر نیست آنچه مرا حریص به حسرت هایم کرده به پشت سرم نگاه کردن و حسرت روزهای رفته را خوردن است … حرفی با دوستانم دارم که گمانشان بر این است که اگر به گذشته بازگردند کارهای خارق العاده ی بسیار می کردند ، دوستانم هر روزتان از صبح تا شب یک فرصت است یک هدیه است و هر روزتان در طلب بازگشت گذشته خسارتی بی بازگشت همین امروزیست که بدون بازدهی می سوزد و روزی مرگ فرا می رسد و چانه زدنهایمان با ملک الموت ، که هیهات هیچ از هیچ چیزم نفهمیدم و به التماس فقط یک روز یا نیم روزی باشیم اما …
    اما یادمان نرود که هر روز یک بسته ی هدیه به ما داده می شود تو با این بسته ی هدیه چه کردی ؟
    همیشه چشم طمع به بسته های هدیه های دیگران داشتیم و غافل از هدیه و کادوی مخصوص خودمان بودیم …
    از مهرتان سپاسگزارم که از لحظه هایتان برای در مسیر بودن و ماندن و رسیدن هم درس گرفتید و هم درس دادید … من از شما درس ایستادگی در برابر طوفانها را آموخته ام …
    با آرزوی توفیق الهی برای شما و همه ی کسانی که در این مسیر حسرت گذشته های گذشته را نمی خورند .

     
    • بیت زیر دقیقاً پاسخ به سوآل آقای نوریزاد درمورد “اگر شما به گذشته برگردید چه می کنید ؟” است:

      مرد هنرمند هنر پیشه را/ عمر دو باید دراین روزگار
      نیم نخست تجربه آموختن/ نیم دگر تجربه بردن بکار

       
      • لازم است دوستان دقت بسیار کنند !

        لازم است دوستان در نقل اشعار پیامبران ایران زمین دقت بسیار کنند .

        جناب کبیری استاد سخن سعدی میفرماید :

        مرد هنرمند خردپيشه‌ را
        عمر دو بايست‌ در اين‌ روزگار

        تا به‌ يكي‌ تجربه‌ اندوختن
        ‌با دگري‌ تجربه‌ بردن‌ به‌ كار

         
  82. جناب نوری زاد درود!
    من “همکار” سابق شما در جهاد سازندگی و “همراه” امروز شما در عرصه عمومی هستم، با وجود این که یک بار، آن هم در هفته گذشته روز چهار شنبه در نمایشگاه، شما را ملاقات کردم، اما به مدد آثار شما و با کمک فضای مجازی همواره خود را در کنار شما دیده ام. از ذوق و قریحه سرشار هنری شما به وجد آمدم، هرچند فرصت اندک بود تا از فرم و محتوای آن آثار بیشتر از زبان خالق آثار بشنوم؛ به ویژه از آن همه ادب، پشتکار و استقامت شما، انرژی مثبت گرفتم. از حضور خیل علاقه مندان و همفکران شما که در جای جای ایران حضور دارند و تکثیر شده اند، خرسند شدم؛ گرچه هنوز با سوالات تکراری معدودی و حضور اندک علاقه مندان به سلبریتی ها، گاه دل آدم به درد می آید؛ امیدوارم دل دریایی شما از دست هموطنانی که اعتمادشان را حاکمان کم خرد بر باد داده اند، نرنجد.
    آقای نوری زاد، من در خرم آباد (که از آن نه خرمی طبیعت مانده و نه آبادانی اجتماع) بسر می برم، همانطورکه حضورا عرض کردم، می توانم میزبان شما و خانواده محترمتان در ایام عید باشم، زیرا طبیعت اینجا در فروردین ماه بسیار دیدنی است(باور کنید این دعوت رسمی است و تعارف شاه عبدالعظیمی نیست)؛ از طرفی چون شخصا به طبیعت گردی علاقه مندم و تاکنون جنوب شرقی ایران را ندیده ام، آرزو دارم تا پیش از فروپاشی و تجزیه ایران! یکبار دیگر بشاگرد را از نزدیک ببینم ( بار اول آن را 37 سال پیش از دریچه دوربین شما دیدم)؛ بنابراین آمادگی دارم در ایام تعطیلات میزبان شما در اینجا و یا همراه شما به آنجا باشم. البته با توجه به روحیات و دغدغه های شما، هدفم صرفا تمدد اعصاب و بازآشنایی شما با این دیار است.
    با سپاس-کرمی

     
  83. سلام بر ایراندوست گرامی
    همینک درخواست شما را از خود در پست قبلی مبنی بر اعلام برخی اقدامات حجر ابن عدی خواستید که گویا با استناد به طنزی بود که بنده در زیر کامنت شما قرار دادم ولی از سویی چون پست به روز شده و من همینک سوال شما را دیدم پاسختان را همینجا می دهم.یقینا حجر ابن عدی کاری برای مردم ایران انجام نداده است.هیچ کاری به قدر یک سر سوزن.ما باید تاریخ را به چشم تاریخ و خارج از هرگونه تعصب یا کینه ای دیده و صرفا به وقایع بپردازیم.حجر این عدی فردی بود که تحت عنوان سردار سپاه اسلام از اولین فاتحان شامات بود.یقینا ثروت زیادی هم از این فتح به خزانه اسلامی ریخته و سهم خود را تحت عنوان مجاهد ستانده است بی شک.حجر ابن عدی به این دلیل نزد مذهبیون عزیز شده که یار با وفای علی ابن ابیطالب بوده و بدست معاویه کشته شده و گویا ابراز انزجار از علی نکرده است.افسانه هایی هم حول و حوش این قضیه موجود است که عادت مالوف مذهبیون بوده و فاقد هرگونه ارزش گذاری تاریخیست.این وفاداری به علی ابن ابیطالب تا آخر عمر برای مذهبیون شده دلیل بر حق بودن و بر سر در خیابانها نام او را نصب کردن.خوب وفاداری امری نیست که بر حق یا غیر حق بودن امری دلالت کند مگر اینکه بخواهیم از بعد ایدلولوژی به قضیه بنگریم.ما در تاریخ شاهدیم که حتی بسیاری از سفاکان تاریخ یاران نزدیکی داشتند که تا آخر عمر به آنها وفادار بودند به عنوان نمونه هیچیک از یاران هیتلر در دادگاهی که منجر به حکم اعدام آنان شد از او برائت نکردند.پس این امر وفاداری امری نیست که صرفا به خاطر آن بخواهیم کسی را بالا برده یا بر زمین بکوبیم.نام این فرد را هم بر جایی نهادن به خودی خود شاید محل ایراد نباشد کمااینکه در بسیاری از کشورها به یادبود افراد سایر کشورها مکانهایی نام گذاری شده.افسوس ما از اینست که شما مثلا بگردید ببینید مکانی به نام مصدق نام گذاری شده؟کسروی چطور؟بابک خرمدین چه؟و…برای بسیاری از شخصیتهای علمی و ملی ایران نامی در سطح شهرها وجود ندارد.این یک بام و دوهوا کردن مذهبیون مسبوق به سابقه است و از ایشان انتظار خردورزی داشتن و نگریستن صحیح به تاریخ امری به غایت دور از واقعیت است.امثال حجر هیچ ارزشی در تاریخ ندارند ولی چون یار امام شیعیان بوده نامگذاری به نام او یا قمر بنی هاشم و امثالهم از نظر آقایون نه تنها نکوهیده نیست که ثواب اخروی هم دارد!
    موفق باشید

     
  84. سارا از فرانکفورت

    من تمامی ملاها و روحانی ها و آخوندها را به تمامی مقدساتشان قسم می دهم جواب بدهند که اگر یک چنین کاری را مثلا یکی مثل نوری زاد یا حتی خاتمی کرده بود چه می کردند؟ کفن پوشی و آتش زدن کل مملکت ابتدایی ترین کارشان بود. اسلام بخطر افتاده بود و ارکان الهی به لرزه. در پس زمینه یک آخوند ایستاده و عمامه بر زمین نمی کوبد و فقط نگاه می کند.

     
  85. سارا از فرانکفورت

    بعضی وقت هایی که از زن بودنم خوشحالم

     
  86. سارا از فرانکفورت

    این هم یک روحانی است. این پول ها از چه کانالی به این جا ریخته شده اند؟ از کانال عشق؟ عقل؟ خرافه؟ جهل؟ رشد؟ و این روحانی این پول ها را با چه حسی جمع آوری می کند؟

     
  87. سارا از فرانکفورت

    این عکس را در کانال آقای نوری زاد دیدم گفتم شاید دوستان ندیده باشند. این یک روحانی است که آقای نوری زاد عکسهای دیگری احتمالا از چهره ایشان داشته که خودش نوشته نخواستم شناخته شود با این همه می بینیم یک روحانی با لباس روحانی می رود به نمایشگاه آقای نوری زاد و حتما هم دوست نوری زاد هست وگرنه حتما صورتش را نشان می داد هرکه با نوری زاد دوست باشد مثل من باید بترسد از عواقب معلوم شدن این دوستی آفرین به این روحانی خیلی هم لاغره معلومه از عکسش این یعنی چی؟

     
  88. استاد درود ،
    موضوعی که در حال حاضر دامنگیر عامه مردم کشورم میباشد چند چیز است از جمله :
    بیکاری و نبود کار و در نتیجه نبود در آمد.
    گرانی بیش از حد مایحتاج مردم خصوصا در ایام عید نوروز .
    استادم : درد عامه مردمم موارد فوق است ونه چیز دیگر ، زیرا زمانی که مردم گرسنه باشند نه به دنبال سیاستند و نه دنبال اینکه فلان مدیر چه مقدار اختلاس .!
    عامه مردم همانند آتش زیر خاکستر شده و در فرصتی که برایشان پیش آید همانند از بند رستگان به هر چیز و هر کس حمله خوهند کرد زیرا اخلاق را در آنها کشته اند .
    استادم شما میدانید که هرگاه اخلاق در جامعه ای نباشد ،آن جامعه به هیچ اصولی پایبند نخواهد بود .
    کارگرانی را میشناسم ودر ارتباط با آنان هستم که ضمن اینکه هیچ در آمدی جز کارگری ندارند اما در عین حال از نیمه دوم آذر تاکنون بیکار و بدون در آمد میباشند .
    اکثر مردم دچار این شرایط میباشند !
    ازحضورتان تقاضا دارم صدای شما رساست ،این مسئله جدی گرفته و در این خصوص مطلب بنویسید تا آقایان صدر نشین و بدون دغدغه وغرق در رفاه بدانند چه شراطی بر مردم حاکم است !
    بسیاری از آنها با یاد آوری فرا رسیدن عید نوروز انبوهی از غم آنها را فرا میگیرد و آرزو دارند که عید نیاید .
    استادم واقعیت جامعه و مردم ما این است .
    ای کاش عید نیاید !!!!!!!
    استادم درود بر انسانیت و وجدان پاک شما .
    استاد وقتی عاملان حکومتی نادان و ابله وخود خواه باشند ، سر نوشتی تاریک و دردناک در انتظار آن کشور و ملت خواهد بود .
    به عنوان مثال : زمانی که چنگیز خان کاروانی 400 نفره را با هدف ارتباط تجاری به ایران خوارزمشاهی گسیل و آنها به اولین شهر ایران یعنی اترار وارد شدند ،متاسفانه حاکم نادان و سر سپرده ترکان خاتون به نام غایر خان با حرکتی نسنجیده و بدور از تعقل تمامی این کاروان تجاری ، سیاسی را به قتل رساند و با حرکت احمقانه آتشی را روشن کرد که شعله های آن نه تنها تمام ایران آن زمان را سوخت بلکه دامن دیگر کشورهای جهان را نیز سوزاند و چه فجایعی را که جهالت و نادانی و خود خواهی خوارزمشاه وعامل نادانش ببار نیاوردند !
    مصداق این حماقت و نادانی در حال حاضر قایقهای سپاه پاسداران میباشند .!!!
    ملتی که تاریخ خود را نداند ، آن را تکرار میکند .
    اقای دکتر من چون در میان مردم زندگی میکنم و با آنها درد دل کرده و از افکار وعقاید و میزان اطلاعاتشان از تاریخ گذشته ایران ا طلاع دارم ، متاسفانه باید بگویم که 95 درصد آنها از تاریخ گذشته ایران بی اطلاع و حتی تمایل ندارند که در این خصوص اطلاعاتی داشته باشند ،
    در کل اطلاعات آنها خلاصه میشود به//// که ملایان ، رمالان و جن گیران در طول 1400 سال به گوش آنها خوانده و با ذات و سرشت آنها عجین شده است .
    باید بگویم که مردم ایران 90 درصدشان متاسفانه بی حال و تنبل در مطالعه و پژوهش تاریخی و علمی میباشند و عمدتا دوست دارن شنونده باشند !!
    مصداق آن را در حضورشان در مراسمات مذهبی از قبیل روضه خوانی و مداحی و گریه و زاری میتوان دید !!
    این ملت تاریخ خود را تکرار میکند .

     
  89. درود خدمت استاد بزرگوارم،
    روزها که به کوچه و خیابان میرم، زرق و برق زندگی رو می بینم، با خودم می گم کاش فلان می کردم، بهمان می شد و…
    ولی واقعیت چیز دیگریست، در خلوت تنهایی خودم، همیشه به این فکر فرو میرم و واقعاً، به دور از هرگونه ریا، هیچ حسرتی نمی بینم، درسته، خیلی فرصت ها از دست رفته واسه خیلیا، همه از این فرصت ها دارند و هیچ کس فرصتی که داشت و استفاده کرد رو، بیان نمی کنه، این جاست که ما یاد گرفتیم هر چی رو بردیم، بگیم که توانایی ما بوده و هر چی رو باختیم، بگیم فرصت از دست رفته…
    استاد عزیز، حسرت پول و جایگاه از دست رفته رو هرگز نمی خورم و نخوردم، زیرا که آدمی، همیشه چیزی برای حسرت دارد.
    مدیرعاملی داشتم به نام نعمت، نعمت مسرت، که چند سال پیش، یک روز برفی با هم بودیم، برف سنگین شهر عزیزم، رشت.
    ناگهان به یاد داستانی افتاد که بر می گشت به 30 سال پیش…
    در آن روزها، که برف مشابه ای بود که در حافظه ی مردم شهرم، به عنوان خاطره، نقش بسته، مادر نعمت رو به فرزند می کند و می گوید: نعمت، امروز انار چقدر تو این هوا می چسبه. نعمت می رود و اصلاً یادش نبود که مادر، هم چنین حرفی زده، گذشت و گذشت و گذشت، 30 سال بعد، کنار من، به یاد مادر و انار فراموش شده افتاد، چه حسرتی در چشمانش دیدم.باور کنید در توانم نیست وصف آن حسرت، البته خود نعمت خان هم، چند سال پیش، فوت شد…بگذریم…
    این شد، یاد گرفتم، در قلبم حک شد و در ذهنم ماندگار، فردا روزی نباشد که مادرم، پدرم، برادرم چیزی بخواهد و پشت گوش و فراموشی باشد پی آن.
    خیلی خوشبخت بودم و هستم، خداوند همه ی این ارزش ها رو به من، در موقعی که دارمشون، بهم نشون داد، ارزش خانواده. روزی نیس که به عشق پدر و مادرو و برادرم مهرشاد، نباشم.
    نمی خوام حسرت چند ساله برام بمونه.
    استاد، درست گفتین، محبت، عشق ورزیدن، همین…
    سعی می کنم طوری زندگی کنم که حسرت این رو نخورم، مابقی حسرت ها، برای همه هست و خواهد بود در این روزگار، چه زیر این آسمان، چه آسمان های دیگر…

    با ارادت، میلاد

     
  90. درود بر استاد گرامی جناب نوری زاد عزیز

    در سال 1372 با توجه به عدم تمایل گروه های درون نظام برای رقابت سیاسی بر سر قدرت با هاشمی رفسنجانی انتخابات آن سال بیش از هر انتخابات دیگری نمایشی و بی خاصیت شده بود .مردم در آن دوران با توجه به خرابی های برجا مانده از جنگ طاقت فرسا و رکود و تورم شدید اقتصادی بیش از هر دوران دیگری ناراضی و سرخورده از نظام ولایت فقیه بودند. سران جمهوری اسلامی از یک سو به دلیل سر کشیدن جام زهر و نافرجام ماندن شعار های تو خالی صدور انقلاب و فتح کربلا و قدس ، و از سوی دیگر پس از فوت آقای خمینی و مستحکم نبودن جایگاه آقای خامنه ای ، نظام را آشفته می دیدند.در آن سالها اکبر هاشمی رفسنجانی با طرح آشتی با دنیای غرب و ایجاد در های باز اقتصادی توانسته بود افراد درون حکومت را برای کسب مقام ریاست جمهوری با خود همراه بسازد.اما به دلیل فقدان محبوبیت سیاسی در بین مردم و اوج نارضایتی عمومی، با چالش عدم شرکت گسترده مردم در انتخابات و شورش و نافرمانی مدنی و اتحاد ملت برای رهایی از حکومت ملاها مواجه بود.
    اکنون پس از طی بیست و اندی سال تاریخ به گونه ای دیگر دوباره در حال تکرار شدن است .پس از عقب نشینی از سیاست اتمی ،حفظ برجام در 4 سال آینده و رفتن به دنبال تجارت با غرب توسط حسن روحانی مورد حمایت رهبر این نظام قرار گرفته است.و مانند سال 72قرار نیست گشایشی در فضای امنیتی و سرکوب ایجاد شود. شعار تک قطبی و پرهیز از دو قطبی به معنای انتصاب حسن روحانی در فضای سرد انتخاباتی است.
    در سال 72 حکومت با به راه انداختن کمیته و بسیج و منکرات ، فشار وحشتناکی را بر مردم در خیابانها می آورد.هر هفته عده ای به بهانه های مختلف به بازار و محل کسب مردم هجوم می آوردند و اموال مردم را به یغما برده و اسم این کار را مبارزه با احتکار گذاشته بودند.خفقان و سرکوب در ادارجات دولتی سبب اخراج بسیاری شد.تفتیش منازل و عقاید مردم و جو امنیتی و پلیسی از چند ماه قبل از انتخابات تا چند ماه بعد از انتخابات یکی از سیاه ترین سالهای تاریخ این مرز و بوم را برای مردم رقم زد.
    حال دوباره شاهد ریختن گله ای موتور سواران بسیج به محله های مسکونی و تجاری شهر شیرازو تفتیش مردم کوچه و بازار و ایجاد رعب و وحشت در بین جوانان هستیم .
    مردم شاهد توحش افسار گسیخته هجوم ماموران لباس شخصی و بسیج با همراهی و پشتیبانی نیروی انتظامی به مغازه ها و اصناف از پوشاک و سوپر مارکت گرفته تا لوازم خانگی ، موبایل و….
    به بهانه خنده دار مبارزه با کالای قاچاق هستند. که یادآور آن روزهای سیاه 1372 است .و احتمال اجرای آن در شهرهای دیگر دور از ذهن نیست .توقیف اموال و در صورت پیگیری صاحب مال جریمه نقدی و یا تهدید به تعطیلی محل کسب، زحمت کشانی که چشم به آشتی بخشی از مردم با بازار به بهانه نوروز را دارند به ستوه آورده است.
    چه کسی است که نداند عمده کالای قاچاق از مبادی رسمی و توسط افراد و نهادهای وابسته به قدرت وارد کشور می شود.افراد بسیاری فقط در این ایام با اجاره کردن مغازه و خرید اجناس به صورت چک مشغول کار هستند و با توقیف اموالشان به خیل تولید کنندگان ورشکسته و بدهکاری می پیوندد که حتی در صورت جمع آوری تمام کالاهای قاچاق دیگر توان تولید و امکان فعالیت را ندارند.
    هدف از این فشار ها کنترل جامعه ی در حال انفجار و تشویق مردم به گوش فرا دادن به فریب و تزویر حسن روحانی است.القای این تفکر به عوام که بسیج در حال برنامه ریزی برای دخالت در انتخابات است و اگر به دنبال روحانی حرکت نکنید جلیلی یا رئیسی رئیس جمهور می شوند و این آزار و اذیتها همیشگی خواهد بود.بی شک انتخابات پیش رو اینبار به دست شخصی مهندسی خواهد شد که قرار بود 4 سال قبل داد خواه مردم ستمدیده باشد و زمینه رهایی زندانیان از حصر و زندان را فراهم کند و فضای امنیتی را بشکند وضعیت اقتصادی را بهبود ببخشد.و..
    گویا کارگزار نرمش قهرمانانه رهبر بعد از به سرانجام رساندن مذاکراتی” که 2 ماه قبل از انتخابش! در عمان مخفیانه بنیان گذاشته شده بود” ملت را از یاد برد و به قدرت تکیه زد و راه خدعه را در پیش گرفت.از آخور و توبره خورد و جز برای گرفتن سهم بیشتر از سفره انقلاب برای خود و اطرافیانش هرگز اعتراضی نکرد و عملی انجام نداد و 4 سال عمر ملت را تباه کرد و بر عمر نظام افزود.
    به امید آزادی ایران از ظلم و استبداد .بدرود.

     
  91. “گربه بي حيا”

    يه جونورهايي پيدا ميشن كه مخصوص همون اب و خاك و جغرافياي مشخصند.

    مثلاً كانگورو فقط تو استراليا زندگي ميكنه و خرس قطبي، تو مناطق سرد قطبي.

    تو ولايت اسلامي ما هم يه جونوري داريم كه هيچ جاي ديگه دنيا پيدا نمي شه و فقط

    مخصوص اين اب و خاكه! خصوصيت اين جونور اينه كه، تا بوي انتخابات به مشامش ميرسه،

    يِهو اي از سوراخش مياد بيرون!

    درست حدس زديد، خودشه!

    به عكس زير يه نگاهي بندازيد، حتي زحمتِ در اوردن ريشه درخت، از تو پيت حلبي رو بخودش نداده!!

    كسي كه تو دوران هشت ساله “مديريت جهاني” ش، هزاران هكتار از جنگلهاي كشور رو به نابودي

    كشونده، حال واسه فريبكاري داره با پیت حلبی درخت میکاره !

    در این حکومت اسلامی، نه قابلمه هاش دَري دارند، و نه گربه هاش حيايي!!

     
  92. حاج مموتی هم دست کمی از حاج ممد نداشت. یکیشون … (سه نقطه از مش قاسم) به مجلس/* اسلامی و یکیشون به مجلس ملی.
    /*: ک

     
  93. این دومی: چالش بزرگ اقتصادی ایران محصول اظهار ضعف مقابل دشمن است.
    مش قاسم: منم همینو میگم ولکن تعریف من و تو از دشمن فرق میکنه. دشمنی که من میبینم این ملتو ۳۸ ساله چاپیده، خونشو شیشه کرده، جوناشو کشکی به کشتن داده، هر دروغ و هزار-روغی رو که بگی بهش قالب کرده، آینده شو اگه بمونه نابود مثل گذشتش میکنه.

     
  94. سلام اقاى نوريزاد ميخواهم سؤال كنم ايا وجدانن در اين جماعت اخوند به نظر شما خوب هم پيدا ميشه .؟امريكاييها ميگويند يك سرخپوست خوب سرخ پوست مرده است .حالا من با وجودم ميگويم .يك اخوند خوب اخوند مرده است .

     
  95. این گفتگو مربوط است به مطلبی در پست قبل در مورد توقیفیت نماز
    ———–
    سپاس دوست گرامی
    به این جمله ی بزرگان خود دقت کنید:
    …… بر طبق دستور شارع مقدس عمل نماید، هرچند فلسفه آنرا نداند…..
    به نظر فهیمانه ی شما در پس این تحکم شرعی، جای “خرد” کجاست؟
    ————-
    با سلام به شما

    اولا :من در پاسخ فراخوان و سوال شما اینهمه نکات تحلیلی در این نوشته ذکر کردم ،شما نه بعنوان یک کارشناس دین ،بلکه بعنوان یک مسلمان خردمند هیچ توضیح یا تحلیلی در مورد این خصوصیات نداشتید که فقط به بخشی از یک عبارت بطور مجزا اشاره می کنید؟

    ثانیا : ظاهرا درست به عبارت مرحوم استاد توجه نفرمودید،عبارت ایشان این بود :

    “در امور عبادی باید انسان متعبد (تسلیم برابر تعبدیات شارع اسلام) باشد و بر طبق دستور شارع مقدس عمل نماید، هرچند فلسفه آنرا نداند”.
    (پایان)

    در این عبارت باصطلاح ادبی عبارت “در امور عبادی” مبتدای عبارت است ،و جمله “انسان باید متعبد باشد” خبر این مبتداست ،و جمله “هرچند فلسفه آنرا نداند” از قیود این گزاره خبریست ،بنابر این در مقام تحلیل باید عنایت کرد که گزاره “هرچند فلسفه آنرا نداند” به چه چیزی بازگشت می کند.
    توضیح اینکه ایشان گفتند :”در امور عبادی”، طبعا با چنین تعبیری مسائل و عناوین دیگر شرعی مثل معاملات ،جزائیات و امثال اینها خارج می شوند ،الان بحث ما در “امور عبادی” است یعنی عناوینی در شریعت اسلام- که شما به آن اعتقاد دارید-که جنبه “عبادت” دارند و رسم و رسوم بندگی خدایی هستند که یک مسلمان وجود او و صدق فرستادگی پیامبر او را برهانا پذیرفته است ،مثل همین “نماز” ،یا روزه یا حج و…آنچه که فقیهان و متکلمان اسلامی و ازجمله استاد عالیقدر مرحوم ما به آن اشاره دارند این نیست که اصل مناسک و مراسم عبادی و باصطلاح “عبادات” دارای فلسفه نیست ،زیرا که مساله لزوم کلی عبودیت خدای آفریننده جهان دارای فلسفه و قابل توضیح عقلانی هست ،و آنچه که در باب عبادات مطرح می شود و عبارت استاد ره به آن اشاره دارد مساله “کم و کیف عبادات” است نه اصل مساله “لزوم عبودیت و بندگی خدا ” که قابل تبیین است ،ببیان دیگر اصل کلی نماز ،اصل کلی حج ،اصل کلی روزه از نظر عقلی قابل تبیین و توضیح هست ،چیزی که مورد اشاره است بحث چگونگی این عبادات است که موکول به تبیین از ناحیه شریعت است و باصطلاح علمی “عبادیات و عبادات اموری توقیفی هستند” و این تفاوت ظریف نباید مورد خلط واقع شود ،ما در تبیین اصل لزوم انجام عبادات و امتثال امر الهی و اظهار خضوع و عبودیت برابر خالق جهان و انسان ،مشکلی در ناحیه توضیح عقلی و خردمندانه نداریم ،بحث این است که شکل عبادات و کم و کیف آنها ،امری است که متوقف برتبیین از ناحیه شارعی است که این عبادات ره آورد او هستند ،اینجاست که گفته می شود که منطق توقیفی بودن بودن عبادات شرعی این است که ممکن است شکل و کم و کیف آنها تابع مصالح واقعی الهی هستند که ممکن است ما از آن درک دقیقی نداشته باشیم ،یعنی اینکه ممکن است انجام عبادت و امتثال عبادت بهمین شکلی که از طرف شارع اقدس تکلیف شده و بیان شده ،در رشد و تعالی معنوی انسان در جهت قرب معنوی بخدای جهان موثر باشد ،وگرنه اگر بنا باشد و بنا می بود که رسم عبودیت الهی و انجام مراسم عبودیت به میل و دلخواه هر انسان باشد دیگر چه نیازی به ارسال رسل و بعثت انبیاء و کتاب و فرمان و توصیه هست؟! مثلا ما اجمالا بتحلیل عقل و باستعانت برخی نصوص شرعی اعم از قرآن و سنت می فهمیم که “نماز مراسم تحصیل توجه و ذکر و قرب معنوی “به خداست :اقم الصلاه لذکری…نماز را بپای دار،برای چه؟ برای حصول “یاد من(خدا)” ،ان الصلاه تنهی عن الفحشاء و المنکر…نماز (واقعی) خاصیتش این است که انسان را ا فحشاء و زشتی ها نهی می کند ،و لذکر الله اکبر .. والبته ذکر و یاد خدا (که از نماز حاصل می شود) امر والاتر از آن است ،در روایات نیز وارد شده :”المصلی یناجی ربه” نماز گزار حین نماز در حال حضور و مناجات با پروردگار خویش است ،اینها خطوط کلی فلسفه نماز را ترسیم می کند و پشتوانه برهانی هم دارد ،اما سخن در این است و آنچه که عبارت استاد و دیگر فقیهان و متکلمان اسلامی حاکی از آن است این است که این مجموعه عبادی که رسم بندگیست ،ممکن است شکلی که و کم و کیفی که در مورد آن از شارع رسیده است تاثیر و نقش واقعی داشته باشد در تحصیل آن فلسفه کلی :ذکر الله و مناجات با خدا و نهی از فحشاء و منکر ،اینجاست که گفته می شود عبادات شرعی توقیفی است نه دلبخواه آحاد انسانها ،چرا نمازهای یومیه 17 رکعت است و مثلا 20 رکعت نیست؟ چرا نماز صبح دو رکعت و نماز ظهر چهار رکعت ،عصر چهار رکعت و مغرب سه رکعت؟ واقعا من و توی مسلمان بجزم اینرا می دانیم؟ چرا باید رکوع کرد؟ چرا سجود؟ چرا قنوت؟ چرا ذکر رکوع این باشد و آن نباشد؟ چرا نماز ظهر آهسته خوانده می شود و نماز مغرب بلندتر خوانده می شود؟ چرا باید خود قرآن را در رکعتین اولی باید خواند؟ چه می دانم؟ ممکن است باراده تشریعی الهی این مجموعه با این کیفیت دخالت و تاثیر در رشد معنوی انسان و قرب به خدا داشته باشد ،مقصود از توقیفی بودن شکل و نحوه اداء عبادت اسلامی این است،نه اینکه اصل عبادات و عبودیت خدا فاقد منطق و فلسفه قابل تحلیل است ،بنابر این اگر بنا باشد که پیامبری بیاید و وظائف عبادی که از سوی خدای آفریننده انسان تاثیر گذار در معنویات انسان و تعالی و قرب به او به خالق خویش است را تبیین کند و در عین حال هرکس هرطور دلش خواست نما بخواند این چگونه عبودیت و بندگی خدا خواهد بود؟! شاید کسی خواست پشتک وارو بزند و آنرا نماز بنامد! این می شود بندگی خدا و تبعیت از پیامبری که دینی آورده است و وظائف عبادی آنرا شفاف ترسیم کرده است؟! در توضیح تکمیلی هم عرض شد و در سخن مرحوم استاد نیز بود که مقصود از لزوم عربیت نماز که بخش عمده آن قرآنی است که پیامبر اسلام آورده است ،این نیست که مسلمانان غیر عرب به مفاد و مضمون نماز توجه نکنند .
    سپاس از توجه شما

     
  96. حضرت آیت الله العظمی نوری زاد دامت برکاة و دامت افاضاة ، سلام علیکم ، ضمن آرزوی تندرستی و سلامتی بر شما انسانِ بصیر ، آزاده ، حکیم ، فرزانه ، شاهد ، بشیر و نذیر . پس از اتمام دفاع مقدس 8 ساله در سال1367 ، امام خمینی بر اساس روایتی از امام صادق عليه السلام ( پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله سپاهى را به جنگ گسيل داشت ، وقتى برگشتند فرمودند : خوشامد مى گويم به گروهى كه جهاد اصغر را انجام دادند ، اما جهاد اكبر همچنان مانده است . عرض شد : اى پيامبر خدا ! جهاد اكبر چيست؟ فرمودند: جهاد با نفْس ) به ملت ایران و کسانی که جنگ و دفاع مقدس را اداره میکردند ، فرمودند : جهاد اصغر تمام و بدنبال ” جهاد اکبر ” باشید . حضرت آیت الله نوری زاد به نظر حضرتعالی در این 28 سال از گذشت جهاد اصغرِ ملت ایران ، بالاخص نیروهای سپاهی و بسیجی که مستقیم در جهاد اصغرِ نقش داشتند ، به فرمان مورد نظر پیامبر اکرم (ص) و امام خمینی در ” جهاد اکبر ” موفق بوده اند ؟ الحقر ___ مبشّر

    —————–

    درود دوست گرامی
    نه در اصغرش موفق بوده اند و نه در اکبرش
    اما در یک جهاد موفق بوده اند این جماعت. اگر گفتید چه؟

    .

     
  97. سارا از فرانکفورت

    سلام می کنم به شما آقای نوری زاد
    آمدم ایران و آمدم به نمایشگاه تان در گوشه ای یک ساعت در شلوغی ایستادم و شما را تماشا کردم. داستان خنده داری را تعریف کردید که من از آن به بعد همینطور می خندم. داستان مش علی و آقای خامنه ای و پلیس ها و برو بالا تا رسید به اینجا که من نمی دونم کی داخل ماشین بود که آقای خامنه ای راننده اش بود. خلاصه خیلی خوشحالم که تصورم از شما همان بود که هستید. انسانی شریف که به مخاطبان خود به یک اندازه احترام می گذارد چه بهایی چه درویش چه شیعه چه سنی. از این کارتان هم خیلی لذت بردم که برای آنانی که از راه دور آمده بودند از حاضران می خواستید که برایشان کف بزنند. چند بار هوس کردم بگویم من از آلمان آمده ام اما نتوانستم. جرآتش را ندارم خیلی می ترسیدم که نتوانم برگردم آلمان شما وقتی از ترس ملی می گفتید من در این سفر به آن رسیدم که مردم در یک ترسی ملی گرفتارند. مثل همین سایت که هرکدام ما از فرط ترس به لاک یک اسم قلابی فرو رفتیم و شهامت بیرون آمدن از آن نداریم.

    بعدش دیدم شما پای نوشته سیدمرتضی چیزی نوشته بودید که پای عقل را پیش می کشید. سید از تعبد – بهر دلیل – گفته بود و شما به این اشاره کرده بودید که حتی اگر مردمی فلسفه عبادات را ندانند باز هم باید مجسمه وار و طوطی وار به آن عبادات بپردازند؟ که در نوشته سیدمرتضی جواب مستتر است که بله. حالا من از شما می پرسم آیا عبادات مثل نماز مثل روزه مثل حج اگر از آگاهی عبادت کننده تهی باشه و عبادت کننده نداند که چه می کند و چه می گوید، خب این به چه کاری می آید جز اتلاف وقت و اتلاف پول. مهمتر این که جای عقل و عقلانیت در این میان کجاست؟ فرض کنیم مادر بزرگ من هفتاد سال نماز خوانده بدون این که بداند چه گفته. این کجایش با عقل سازگار است که بگوییم خدا گفته پس لازم الاجراست. من راستش این خدای زور گویی که مرا به بی عقلی تحکم می کنه قبول ندارم. خدای من خدای عقله. خدایی که به من می گوید در هیچ کار غیرعقلانی داخل نشو. عبادت اگر از آگاهی آکنده نباشه یک عادت تکراری است که محل خوبیه برای ورود خرافه و تفسیرهای غیر عقلانی. من حتی در عبادات جای عشق را نیز بایسته می دونم. یعنی اگر عبادتی باشه که منو به عشق برسونه خیلی از آن استقبال می کنم. در یکی از فایل های صوتی به این اشاره کرده بودین که اگر خروجی عبادات درستی و ادب و پاکی و خوبی و شعور نباشه همه اش ادا و اطواره. من با این حرف شما خیلی موافق ترم تا حرف سیدمرتضی که می گوید عبادت کنید حتی اگر ندانید چه می گویید. این عبادتی که قرار است در من اثر کنه و منو از کجرویی به سمت راست روی برگرداند باید با درون و با فهم و عقل من ارتباط برقرار بکنه خب مادر بزرگ هفتاد ساله من چه ارتباطی با الفاظی که نمی داند چیست برقرار می کند که حالا از آن الفاظ تأثیر بگیرد و راست روی اختیار کند. در میان عکس های نمایشگاه از این عکس خیلی لذت می برم فکر می کنم با اینجور آدمها – سیاوش جمادی – سالهاست آشنا هستم.

    ——————-

    درود بانوی گرامی
    سپاس مندم که به نمایشگاه آمدید و در گوشه ای حضور یافتید. خیلی ها همین حضور اندک شما را نیز مقدورشان نبود. دوست جوانی نیز از استرالیا آمده بود که جناب دکتر بادکوبه ای شعر مهاجران ایرانی را به افتخار ایشان خواند. در باره ی عبادات تعبدی ، بله نظر من نیز به حضور عقلانیت و خروجی آنها بند است. که اگر خروجی عبادات یک ماهه و هر روزه و یک باره اگر درستی و راستی نباشد جز اداء و اطوار نیست.
    با احترام
    بازهم سپاس
    کاش مرا خوشحال تر می فرمودید با معرفی خود
    جناب آرتین آمد و خود را معرفی کرد.
    مهرداد نیز
    بله من نیز احساس شما را دارم در باره ی جناب سیاوش جمادی

    .

     
    • چگونه می شود که خود را به آقای نوری زاد معرفی نمی کنید؟دلایل شما منطقی نیستند؟

       
      • بدلایلی فکر می کنم ساراخانم اصلا در آلمان زندگی نمیکند و هموطنیست در ایران منتها مثل همه ما از بیم توحش نظام ، نام و محل زندگیش را مخفی میکند که البته قابل سرزنش نیست .، مهم نوشتن است و خاموش نبودن . اما اگر واقعا در آلمان هستند و دوست داشته باشند میتوانند با همین نام مستعار و منهم با همین عنوان ناشناس گهگاه باهم تماس تلفنی داشته باشیم بدون الزام به دیدن یکدیگر و افشای نام واقعیمان . می بینید که ترس از قساوت رژیم تا کجاها دنبال ماست !!

         
    • خانم سارا دانشمند متخصص بیهوشی،سلام

      معمولا تا حالا شما دوست داشتید که پرسشگر باشید و دیگران را مورد سوال قرار دهید ،چون یکی از کاربران هم در نسبت نوشتار شما با منطق چیزی گفت اجازه بدهید من هم منطق آن پاراگراف اول شما را مورد پرسش قرار دهم (چون پاراگراف بعدی حاوی چیزهایی تکراری است که قبلا پاسخ آنها داده شده و در پایین این صفحه هم اشاره ای به بی منطقی آن شد) ،شما می گویید :”آمدم ایران و آمدم به نمایشگاه تان”.
      لطفا شما که منطقی هستید و پیامبرتان هم عقل درون تان است ترا بقداست پیامبر درونتان راست بگویید ،شما از فرانکفورت فقط و فقط هزینه سفر کردید و سوار هواپیما شدید آمدید ایران تا بروید خیابان کارگر در نمایشگاه نقاشی آقای نوریزاد شرکت کنید؟ یعنی می خواهید بگویید یک متخصص بیهوشی در کلینیکی در فرانکفورت کار و زندگی و خانواده ندارد که اینطور راحت از آنجا هزینه کند و راه بیفتد بیاید ایران آنهم برای دیدن چند تابلوی نقاشی که امکان رویت آنها از طریق عکس های پر کیفیت امروزی وجود دارد؟! علاوه اینکه شما که لابد حتما “دستتان به دهانتان می رسد” و تمکن مالی دارید چرا با وجود اینهمه علاقه به هنر و نقاشی و آقای نوریزاد؛از همانجا (فرانکفورت) سفارش یکی از تابلوهای خط خطی های جناب نوریزاد را ندادید و ترجیح دادید اینهمه هزینه صرف وقت و سفر خویش کنید بعد بیایید اینجا فقط ساعتی یک گوشه ای بایستید و بر و بر آقای نوریزاد را نگاه کنید بی آنکه حتی یک اشاره مخفی کنید به ایشان که: بله آقای نوریزاد من همان سارا متخصص بییهوشی فرام فرانکفورت هستم که در سایت شما بهیچکس کاری ندارم و گیر نمی دهم جز همان طلبه قمی سایت شما یعنی سید مرتضی؟! بعد چطور شد که شما در این یک ساعت که صاحب نمایشگاه آنجا بود ایستاده بودید و ایشان که با تک تک افراد محدودی که آنجا می آیند گپ و گفتگو دارند و عکس فردی و جمعی می گیرند اصلا سراغ شما نیامدند با شما سلفی بگیرند و بگویند:بانو شما از کجا آمده اید و چرا اینجا ایستاده اید و بجای تابلوها مرا بر و بر تماشا می کنید؟! یکساعت تماشا کافی نیست؟! نمی شد شما که چند بار هوس کردید آن عده محدود در آنجا برای شما هم کف بزنند طوری درب گوشی به آقای نوریزاد منتقل کنید که :بله من همان سارا هستم ،از فرانکفورت ،از همان کلینیک در آنجا و از ایشان بخواهید حالا اسم فرانکفورت را نبرند مثلا بگویند ایشان از شهر کلن یا برلین یا نمیدانم شهرهای دیگر آلمان آمدند؟!
      شما نوشتید: می ترسیدم که نتوانم دوباره به آلمان برگردم! یعنی نمی شد آرام و غیر علنی به ایشان بگویید از آلمان آمده اید و اگر پنهانی فقط به نوریزاد می گفتید من از آلمان آمدم ،بازهم بازگشتن شما به آلمان بخطر می افتاد؟! یعنی شما هم بنوریزاد شک دارید؟! حالا مگر مرتکب چه جرم و جنایتی شده اید که اینقدر بترسید؟! شما بطور قانونی و با داشتن پاسپورت و ویزا از فرانکفورت سوار شدید آمدید ایران در یک نمایشگاه نقاشی شرکت کردید ،این دیگر چه ترسی داشت که بابت آن از بازگشت تان به آلمان هراس داشته باشید؟! شرکت در نمایشگاه نقاشی که جرم نیست که شما از آن بترسید.
      نوشتید :”شما وقتی از ترس ملی می گفتید من در این سفر به آن رسیدم که مردم در یک ترسی ملی گرفتارند”.
      یعنی شما صرف اینکه طی یک سفر کوتاه نمایشگاهی!، در فرودگاه پیاده شدید و سوار تاکسی شدید و آمدید نمایشگاه و یک ساعت بر و بر به آقای نوریزاد نگاه کردید و خط خطی های ایشان را ورانداز کردید و عکس دست جمعی گرفتید و برای این و آن کف زدید، به این نتیجه بسیار مهم دست یافتید که مردم ایران در یک “ترس ملی” گرفتارند؟! نمیدانستیم شما علاوه بر متخصص بیهوشی بودن یک جامعه شناس زبر دست هم هستید! حالا رابطه منطقی ترس و شجاعت ملی با برگزاری یک نمایشگاه و نمایش چند تابلو چیست؟ یعنی اگر هزاران نفر که حتی به نقاشی علاقه ای ندارند یا اصلا آقای نوریزاد را نمی شناسند ،می آمدند استقبال شما در فرودگاه و همراه می شدند با شما و هجوم می آوردند بنمایشگاه خط خطی های نوریزاد ،آنوقت شما دیگر از ترس ملی نمی نوشتید و از شجاعت ملی می نوشتید؟!
      نوشتید:”داستان خنده داری را تعریف کردید که من از آن به بعد همینطور می خندم. داستان مش علی و آقای خامنه ای و پلیس ها و برو بالا تا رسید به اینجا که من نمی دونم کی داخل ماشین بود که آقای خامنه ای راننده اش بود”.
      من خیلی درک روشنی از این جملات شما نداشتم،این داستان را نوریزاد فقط برای شما تعریف کرد؟ می شود در این مورد توضیح بیشتری بدهید که آن داستان خنده دار چه بود که همینطور شما در عین ترس ملی دارید همچنان به آن می خندید؟!مش علی کی بوده؟ و رابطه او با آقای خامنه ای چیست؟ رابطه پلیس ها با این داستان چه بود؟ ماشین کی و چی منظور بوده؟ و آقای خامنه ای راننده کی بوده؟ و حالا صرف نظر از ترس ملی شما، نکته خنده دار این ماجرا چه بود که شما از فرانکفورت آمدید و از آن بهره مند شدید و شخص دیگری از آن نگفت؟ بالاخره رفع ابهام کنید ،الان که دیگر شما در کنار خانواده در فرانکفورت هستید یا احتمالا پشت میزی در آن کلینیک همیشگی که می نشینید و فقط سایت نوریزاد را باز می کنید و غالبا هم به کسی یا چیزی در این سایت کار ندارید جز سید مرتضی (البته غیر زمانهایی که گفتید مریض بوده اید و کمی غیبت داشتید) ،الان که دیگر لابد ترس ملی ندارید و در “لاک یک اسم قلابی” فرو رفته اید (سارا فرام فرنکفورت) پس لطفا اگر می شود بگویید داستانی که از نوریزاد شنیدید چی بود که هنوز دارید به آن می خندید؟
      مرسی سارا! مرسی اگر بپرسش من پاسخ دهید

      —————–

      سلام و درود سیدمرتضای گرامی
      دوستان دیگری نیز به نمایشگاه آمدند که یکی از دانمارک و دیگری از استرالیا و خیلی ها از شهرستانها آمده بودند. دوستی که از استرالیا آمده بود به همه ی ما گفت که با پدرش از فرودگاه تا دم نمایشگاه آمده و خودش به تنهایی پای به نمایشگاه گذارده. من اطمینان دارم سخن بانو سارا را نیک متوجه شده اید که ایشان حتما منظورشان این نبوده که مخصوص نمایشگاه از آلمان به ایران آمده اند. بل من شخصا اینگونه برداشت کردم که در سفری که به ایران داشته اند، بطور اتفاقی به همزمانی نمایشگاه برخورده اند و ساعتی از حضورشان در ایران را به حضور در نمایشگاه اختصاص داده اند. داستان مش علی را من اینگونه تعریف کردم در نمایشگاه برای دوستان حاضر. راستش وقتی دیدم یکی از دیدار کنندگان با اطمینان به همه می گفت: به امید روزی که آقای نوری زاد نماینده ی مجلس شود. من به وی گفتم: فقط نماینده ی مجلس؟ گفت: کمه؟ گفتم: برو بالا. گفت: رییس مجلس. گفتم: برو بالا. گفت: رییس جمهور. گفتم: برو بالا. گفت: رهبر. گفتم: برو بالا. وقتی با تعجب به من نگاه کرد به وی داستانی را گفتم که دوست جانبازم جناب دکتر محمود رفیعی استاد دانشگاه علامه طباطبایی – که دو سال پیش از دنیا رفت – برایم تعریف کرده بود. وی گفت: سرکلاس گاه داستانی طنز برای دانشحویان تعریف می کنم. یکبار گفتم: آقای خامنه ای بعضی شب ها با لباس مبدل بهمراه مش علی که راننده ی پیکان بیت بود به خیابانها می رفتند. یکبار که مش علی خیلی خسته بود، آقای خامنه ای به وی گفت: مش علی اگه خسته ای من بنشینم. که مش علی گفت: بله فدای جدت آقا. خیلی خسته ام. مش علی کنار نشست و آقای خامنه ای پشت فرمان و گاز داد. رفته رفته سرعت بالا گرفت تا رسید به صد و بیست کیلومتر در ساعت. یک اتومبیل پلیس به پیکان اخطار داد و در پی اش افتاد و ایست داد. آقای خامنه ای زد روی ترمز و پیکان ایستاد. یکی از دو مأمور پلیس از اتومبیل پیاده شد و رفت جلو. تا آقای خامنه ای را پشت فرمان دید جا خورد و احترام گذاشت و برگشت. پیکان به راه خود رفت و پلیس به داخل اتومبیل برگشت و به همکارش گفت: دانستی چه شخصیتی داخل پیکان بود؟ همکارش گفت: لابد یک نماینده ی مجلس بوده. گفت: برو بالا. گفت: رییس مجلس. گفت: برو بالا. گفت: رییس جمهور. گفت: برو بالا. گفت: رهبر. گفت: برو بالا. همکار پلیس به او اعتراض کرد که: منو گرفته ای ها؟ پلیس با نگرانی و بهت گفت: من نمی دونم چه شخصیتی توی پیکان بود که آقای خامنه ای راننده اش بود!!

      با احترام

      .

       
      • سلام ودرود نوریزاد گرامی

        سپاس از توضیحاتی که ارائه کردید،فرمودید اطمینان دارید که من منظور ایشان را نیک دریافته ام… ،من نمیدانم این اطمینان از کجا برای شما حاصل شده است که من علیرغم فهم مراد خانم سارا چنین پرسشی مطرح کرده ام ،من واقعا چنین درکی از عبارت ایشان نداشتم ،چون ایشان گفت:آمدم ایران ،آمدم نمایشگاهتان…که این عبارت ظهور در این دارد که ایشان ایران آمدند برای دیدن نمایشگاه شما ،لااقل چنین ایهامی در عبارت وجود دارد ،حالا اینکه سارا توضیح داد که از یک ماه قبل که دایی ایشان در شمال از دنیا رفت (همین جا مرگ دایی ایشان را تسلیت گفته و برای ایشان استدعای آمرزش دارم) در ایران بوده اند و احتمالا خواسته اند بگویند تا چهلم دایی شان در ایران توقف داشته اند و این تصادفا همزمان شده با نمایشگاه خط خطی های نوریزاد و آمدند به نمایشگاه و احتمالا خواستند توضیح دهند که نظریه جامعه شناختی “ترس ملی ایرانیان” ایشان همچین هم بی پایه نبوده و در این یکی دو ماه که بابت مرگ دایی مرحوم در ایران بوده اند به چنین نظریه ای دست یافته اند،من دیگر بحثی نمی کنم چون این توضیحات ایشان هم ابهام موجود در جمله :آمدم ایران ،آمدم نمایشگاه ،را زایل کرد ،هم رفع ابهام از نظریه شگرف جامعه شناسانه و خلق الساعه ایشان مبنی بر “ترس ملی”کرد ،از این جهت باید بگویم:مرسی سارا!
        نکته دیگر اینکه:جناب نوریزاد،شما هرکس آمد آنجا مدعی شد از دانمارک آمدم ،از استرالیا آمدم ،از آلمان آمدم و ..این را براحتی همان ادعاهایی که وقتی جلوی اوین می خوابیدید کسی بدو بدو می آمد از سربالایی اوین و می گفت :من می دانم در فلان حوزه در شمال یا جای دیگر روحانیون با هم فلان…می پذیرفتید می پذیرید؟نمی گویم اگر کسی هر ادعایی کرد در خیابان یا نمایشگاه لازم است شما موضع بگیرید که او دروغ می گوید چون شما غیر از کسانی که در ایران حکومت می کنند از صدر تا ذیل و آنها را دروغگو و قاتل و دزد و …هلم جرا می دانید ،بقیه کسانی که دور و بر شما می آیند یا با شما در مخالفت با نظام جمهوری اسلامی همراه می شوند ،را بیدرنگ راستگو و درست می دانید ،می گویم لزومی ندارد اینگونه ساده اندیشانه هر ادعایی را بپذیرید،کسی آنهمه مخارج سفر و وقت و مشکلات دیگر را کنار بگذارد و از استرالیا یا دانمارک بیاید خالصا مخلصا برای شما یا تابلوهای شما ،من واقعا این را نمی توانم باور کنم و این می شود از خارق عادات! حالا اگر همه منتهی به همین توجیهات شما و سارا خانم ختم شود که مثلا کار دیگری داشته در ایران و از دانمارک و استرالیا آمده و اینجا بود و تصادفا با زمان نمایشگاه یکی شده و آمده ،خوب این منطقی تر بنظر می رسد،حالا این مهم نیست منتها چون دیدم شما خیلی روی این نکته تکیه می کنید و می نویسید من خواستم این توضیح را دهم ،بسیار خوب من پذیرفتم که کسی در نمایشگاه شما بوده و این داستان را از شما شنیده و اینجا به آن اشاره کرده ،اما اینکه این کس شخصیتی باشد در فرانکفورت با خصوصیاتی که تا حالا ارائه شده همانطور که برخی از کامنت گذاران اشاره کردند بعید بنظر می رسد،من برای این ظن خود قرائن زیادی دارم اما چون خیلی مهم نیست آنرا دنبال نمی کنم ،برایم هم فرقی نمی کند اینجا کسی یا کسانی به ده جور اسم بنویسند و در پوشش هر اسم شخصیتی یا طرز تفکری ارائه کنند ،بکنند مهم نیست،چیزی که شگفت است این است که در این بازی و نمایش نه خود این خانم بصراحت و صداقت می گوید من آن خانم نیستم ،و نه آن خانم که گاهی رخی می نماید می گوید من سارا نیستم!بالاخره پیوندشان و اتحادشان مبارک! ،من وظیفه تبلیغی خویش را دنبال می کنم ،چیزی که هست تاسف برای آسیب و نقصان روحی و شخصیتی برای کسانی است که دچار خودفریبی و دگر فریبی هستند و بر این صفت اصرار دارند،مثل مورد کامنت گذاری بنام مهرداد در این سایت که هم مهرداد بود و هم آشنا ،هیچ نیازی به چنین کاری بود؟! یکنفر هستی ،یکنفر باش و مرد و مردانه مطلب بنویس،فحاش و کینه ای هم نباش ،دیدید که خود را مفتضح کرد و بوی گند افتضاح او هنوز در غالب فحش و طعن و کنایه ساطع است ،همین آقا می آید کنار شما عکس می گیرد و اظهار دوستی می کند و..،می خواهم توجه کنید که وقتی تعهد به خدا و اخلاقیات و معاد نبود ،دیگر این دو دوزه بازی ها و تلون و چند رنگی ها امر سهلی است.یک سوالی هم از شما داشتم که گفتید این داستان مربوط به آقای خامنه ای را آن دوست مرحومتان بعنوان طنز بیان می کرد،مقصود این است که این داشتان واقعی نبود و جوک بود یا واقعا این واقعه اتفاق افتاده است و احتمالا مربوط به زمان ریاست جمهوری ایشان بوده است؟
        در انتها به خانم سارا-هرکس بهست-می گویم :نه من از سوال و کثرت سوال شما خسته نشدم ،سوالات شما را هم تاکنون دقیق پاسخ گفته ام ،منتها بنظرم می رسد شما بیش از اینکه سوال و پاسخ سوال برایتان مهم باشد ،آن انتخاب قبلی شما و تاکید تبلیغاتی بر آن وجهه همت شماست :اینکه دین و تعبد و پذیرش رسالت انبیاء مغایر با خرد (و فی الواقع میل و هوس و خواهش شخصی) است ،از این جهت می شود با تکیه بر اطلاعات ناقص یا تحلیل های نادرست دائم بر سر ادیان و دین اسلام و متدینان کوفت و از این راه عقده های فرو کوفته را تسلا بخشید.
        با احترام

        ———–

        درود و سلام دوست گرامی
        داستان مش علی و آقای خامنه ای یک طنز ظریف و ملیحی است که مرحوم دکتر محمود رفیعی – دوست ادیب و استاد و بسیجی و جانباز من – بنا به گفت خودش سرکلاس برای ایجاد تنفس تعریف می کرده. وی این طنز را برای خود من هم تعریف کرد. شاید در تمام یک سال و نیم زندان، تنها محمود رفیعی بسیجی و جانباز و استاد دانشگاه با یکی دو نفر دیگر بودند که به خانواده ی من سر می زدند و ابراز محبت می کردند و از این نمی هراسیدند که ورود به خانه ی نوری زاد ممکن است برایشان گران تمام شود. نخیر آن داستان مش علی و آقای خامنه ای واقعی نبوده اما شنیدنش از زبان دکتر رفیعی جانباز آنچنان با ملاحت همراه بود که مطلقا ازش توهین مستفاد نمی شد.
        با احترام

        .

         
        • جناب نوری زاد این شیخ سید قم نشین دیگر شورش را در آورده و هرگونه دروغ و بهتانی که دل نا پاکش میخوهد میزند وی اگر مرام داشت و به قول خوش مرد باشد یک نمونه از فحش های مرا به قول خودش کپی اند پیست کند که معلوم شود مفتضح کیست مفتضح کسیست که دروغ میگوید و وقتی هم که مدرک رو میکنیم جرئت ندارد پاسخ بگوید و چند زمان صبر کرده و دوباره تهمت میزند این شخص که معلوم نیست چه جایگاهی دارد و مدعی هست که دارد تبلیغ میکند اگر انسان آزاده ای بود به داد هم لباسانش مثل آیت الله نکونام و یا کاضمینی بروجردی و دیگر روحانیون مبارز و مرد ! میرسید نه اینکه بخواهد از آب کره بگیرد و مثلا تبلیغ کند و همکار دیرینش شیخ مصلح هم که گمان کنم بیمار شده که به این سایت سر نمیزند تا مجیز این شیخ مرتضی را بگوید حالا من با زبان خودش سخن میگویم اصلا به شما چی که ساراخانم کی هست و فلان شخص به دروغ و یا راست گفته که از فلان کشور آمده شما به چه حقی تجسس میکنی تو حتی به کلام والای “ولا تجسسو ” ایمان نداری و به قول ( بی نهایت ) آنقدر فلک زده شده ای که افتادی به نیت خوانی تو که جرئت و شهامت نداری و یا به احتمال زیاد ننگ داری با نوری زاد رو در رو شوی چرا به وی مطالب خودت را گوشزد میکنی به تو چه ربطی دارد که سارا متخصص بیهوشی هست یا نه به قول ترک ها تورا سنه نه آشیخ متخصص بیهوشی پشت میز نشین نیست که مانند تو مثلا تحقیق کند وی در اتاق عمل این طرف و آن طرف میرود و با کمک تکنسین های بیهوشی جان یک بیمار را نجات میدهد نه مانند تو که فکر میکنی داری ارشاد میکنی نوری زاد ازشر شما آخوند ها سر به دیوار میکوبد و تو هنوز این را درک نکرده ای ؟ و فکر میکنی که یک متر چلواری که دور سرت بسته ای برایت منزلت می آورد ؟ اگر واقعا نگاه انسانی داری برو در جامعه البته با لباس عادی ببین در مورد بیداد آخوند های مانند خودت چه میگویند واقعا اگر هنوز ندانی که چه بلایی هم لبباسانت به سر ایران آورده اند در عقل خود شک کن ! هرچند که دیوار حاشا و مغلطه بسیار بلند است ! تا بعد .

           
  98. درود نوریزاد گرامی
    فایل صوتی شمارا در خصوص (اگر زمان برمیگشت) تمام حسرت های شما را شنیدم و از دوستان خواسته اید در پاسخ به این سوال مشارکت کنند.
    علاوه بر شنیدن صحبتهای شما این سوال را ار اعضای خانواده و فامیل وهمسایه ودوستان نزدیکم از طرف خودم مطرح کردم .(بخاطر اینکه جو سیاسی نشود اسمی از شما نیاوردم تا انها خیلی راحت و خودمانی جواب بدهند ).
    انها را کنارهم گذاشتم شاید باورتان نشود ۹۰٪ مشکلات وشاید بیشر به وجود موحودی بنام اخوند ختم میشود.
    شما فقط به دغدغه های خودتان توجه بفرمایید.
    اگر اخوند نبود ما الان با اارامش خاطر و بدون هیچگونه نگرانی کنار خانوادهایمان بودیم یانه؟
    اگر اخوند نبود ما در کنار هموطنانمان با ارامش بدون دخالت در عقاید مذهبی همدیگر زندگی میکردیم یا نه
    اگر اخوند نبود ما اینهمه نگرانی از اینده نا معلوم داشتیم ؟
    اگر اخوند نبود خیلی با صلح و ارامش در کنار هموطنانمان زندگی میکردیم جامعه به دسته خودی و نخودی تقسیم نمیشد
    یکعده دستان خالی و طرف مقابل سرمایه و اسله و ماشین و تمام امکانات برای سرکوب
    و ان عده که بقول فقط دغدغه مالی که طلا دلار زمین میخریدم الان چندین برابر شده بود سوال کردم اگر رژیم گذشته ادامه داشت ایا بازهم اینکار را میکردید؟ متفقا جواب منفی بود چون معتقد بودند با همان حقوق و دزامد در مدت چند سال صاحب خانه و ماشین و وسایل خانه و ازدواج به موقع میشدیم بدون اینکه فشاری بر خانواده وارد کنیم تمام فکرمان بدنبال مسافرت تعطیلات دورهمی ها و لذت بردن از زندگی بود ووووووووووو
    در کل به این جمع بندی رسیدم که تمامی مشلات ما ناشی از وجود اخوندست
    اگر اخوند نبود جهل و خرافات وعقب ماندگی ترویج پیدا نمیکرد و جایگزین علم و دانش وخرد و راستی و درستی نمیشد .
    (ایکاش موجودی بنام اخوند از مادر زاده نشد بود)
    اگر زمان به عقب برگردد
    خودم و تمام اطرافیانم را از هر گونه تماس و همصحبتی با اخوند منع میکردم
    دقیقا همان رفتاریکه این قوم با بهاییان عزیز ما داشتند با خودشان میکردم
    دوستان عزیز ،هموطن ، کمی با حوصله به تمامی مصیبتهاییکه بر ما وارد شده فکر کنید یک کدام را نام ببرید که عامل مستقم ان اخوند نباشد

     
    • امید گرامی
      شما فرض کنید همین اکنون نسل آخوندان از بین می رفت٬ فکر می کنید که مردم بدنبال افراد دیگر راه نمی افتادند؟
      آنچه مردم احتیاج دارند فکر و دانش و فهم است .انسان باید مسولیت بودنش را قبول کند و فکر خود را به دیگری واگذار نکند٬ تنها در این صورت خواهد توانست بر روی پایش بایستد. فکر انسان خانه انسان است وتا کلید این خانه در دست دیگران است٬ امکان مستقل زیستن امکان پذیر نیست.
      چه باید کرد؟
      روشنگری یکی از راههاست.
      بحث و استدلال در هر مورد٬ زیرا که ما باید با هم صحبت کردن را یاد بگیریم.
      همراهی و با دیگران بودن و نمونه خوب نیز آقای نوری زاد عزیز است.
      باید یاد بگیریم که مستقل بیاندیشیم .

       
      • درود بر انسان گرامی و همه انسانهای شریف و خردمند
        یک سوال از دوست عزیز
        اگر همه اخوندها در ژاپن متولد میشدند و رهبران ژاپن در ایران چه اتفاقی میافتاد ؟
        اگر رضا شاه کماکان در قدرت بود الان کجا بودیم
        در یک برهه اشباه کردیم بدنبال اخوند رفتیم حالا میخواهیم برگردیم
        انسان عزیز میخواهیم مسئولان کشور را با توجه به میزان سواد و تخصص و لیاقت ومسئولیت پذیرشان خودمان انتخاب کنیم . اداره مملکت افتاده دست یکعده دزد و ادمکش بی سواد بی لیاقت و حالا اینه وضع ما
        بله باید صحبت کردن کردن باهم را یاد بگیریم اما قضیه میخ اهنی وسنگه با کی صحبت کنیم کدام مسئول را پیدا میکنید که جوابگو باشد
        نوریزاد مادر سعید وستاربهشتی ها و نرگس محمدیها و عبدالفتاح ها وووو حی و حاضر اماده برای صحبت کردن یکی را پیدا کنید که فقط به درددل این عزیزان گوش کند .
        بله سالهاست کلید خانه ما را ربوده اند و حالا میخواهیم انر پس بگیرم
        ///که سرتا پایش مملو از جهل خرافاته بهترین حالتش نبودنش است
        لامصبا نمیدونم چگونست که یکی نمرده ده تا جاشو پرکزده و روز به روز هم به تعدادشون اضافه میشه

         
  99. بله. دوست دارم اما خب خیلی از دوستان من نمی دانند HIV+ هستم!
    چرا به دوستانتان نمی گید HIV+ دارید؟
    چون می ترسم آگاهی داشته باشند و از من دوری کنند و کسانی که در کنارم بودند را از دست بدهم. ولی خب با بچه هایی که هستیم و هم دردهای خودم هستند، می دانیم که HIV+ هستیم و با همدیگر درد و دل می کنیم ولی به دوستان عادی چیزی نمی گوییم.
    خودتان مراقب رفتارهای خودتان هستید؟
    خیلی زیاد. من خودم مراقبت های زیادی دارم.
    اگر قرار باشد یک خواسته داشته باشید، مهم‌ترین دغدغه ممکن برای شما چه می تواند باشد؟
    مهم‌ترین دغدغه و خواسته ام این است که جامعه و دولت به امثال ما که واقعا ناخواسته درگیر این بیماری شدیم، توجه کند. واقعا یک زن بی‌سرپرست در شرایط ما چه‌جوری می تواند در جامعه زندگی کند؟ چه‌جوری باید صبح را به شب برساند؟ آن‌هم بدون هیچ درآمدی. بی‌توجهی مردم و دولت به اچ.آی.وی و نبود حمایت از آن‌ها باعث بیشتر‌شدن این بیماری شده است. آیا می توان انتظار داشت زنی که نا‌خواسته مبتلا به ایدز شده و الان هیچ حمایتی ندارد، به فکر انتقام و یا کسب درآمد نامشروع نیفتد؟
    اگر قرار باشد از یک نفر خیلی دل پری داشته باشید، آن یک نفر چه کسی است؟
    جامعه.
    یعنی از همسرتان که عامل ابتلای شما بود هم بیشتر؟
    بله. البته همسرم خیلی مقصر بود و همچنین خانواده همسرم که بسیار از آن‌ها گله دارم. بی گناه بودن خیلی سخت است، من نه اعتیاد داشتم و نه حتی آدم سیگاری بودم! در خانواده ای بزرگ شدم که سالم بودند و اهل هیچ برنامه ای هم نبودم. من الان 31 سال دارم و جوانی به خودم ندیدم. همیشه دستم جلوی این و آن دراز بوده و آرزوهایم از دست رفت. با این حال، نگاه جامعه و طرد شدن از آن، درد بسیار بدتری نسبت به همه این‌ها هست که قابل تحمل نیست. چند روز پیش چاقو را برداشته بودم که بروم بیابان و خودم را خلاص کنم که چرا با من این طور برخورد می‌شود؟ منی که سی و یک سالم است، دائما از جامعه عذاب می بینم. تا الان یک روز خوش و تفریح به خودم ندیدم. یک روز آرزو داشتم دست بچه ام را بگیرم، مسافرت باشم، توی خانه خودم باشم و مثل بقیه مردم زندگی کنم و…
    چه بسا اگر جامعه شماهایی که بی گناه مبتلا شدید را می‌پذیرفت، درد این قضیه خیلی کمتر می شد. شما به هر حادثه و علتی دچار شدید ،بعدش حق زندگی دارید و باید زندگی کنید اما دیواری که جامعه جلوی شما کشیده، این حق را از شما می‌گیرد. در این ده سال چقدر فکر مرگ و خودکشی داشتید؟
    چند روز قبل تو تلگرامم نوشتم که من مرده ام! بعد از آن بچه ها هی پیام می دادند که این رو بردار، این چه کاری است که می کنی؟ این چیه که روحیه ات را خراب کرده؟ من زیاد قصد خودکشی نداشتم اما واقعا دیگه دارم کم میارم. در جامعه خیلی سخت است که بخواهی این جوری زندگی کنی. چه تهران باشد، چه شهرستان. واقعا برای یک زن خیلی سخت است. دوری بچه ات هم باشد، خیلی برایت سخت است . هربار که ابوالفضل را می‌بینم و بعد با گریه می رود، می گوید که : مگه تو مامان من نیستی؟ چرا منو نگه نمی داری؟ من اینجا ماندم جواب بچه را چی بدم. فقط می گویم مامان مریض است، بذار خوب بشم بعد میام. بیماری من رو نمی داند اما برای هر دوی ما سخت است.
    اگر فکر می کنید صحبتی مانده یا خواسته ای دارید، بفرمایید؟
    من خواسته ام این است که مردم در جامعه، این بیماری را بپذیرند و آگاهی شان را بیشتر کنند و به راحتی انگ نزنند. در بیمارستان و مراکز‌درمانی، رفتارشان با بچه های HIV+ خوب باشد چرا که این بچه ها ضربه اصلی را با ابتلا به بیماری خورده اند. اگر رفتار جامعه خوب باشد که این ها هم بتوانند راحت زندگی کنند و با مشکلاتشان کنار بیایند، کمک بزرگی به بیماران خواهد بود.

    روزنامه قانون
    حالا انتظار دارم این جناب سید مرتضی در راه خدا یک کار خیر بکند و به این بی پناه کمکی کند .. آقا سید ببینم چقدر مرد هستی !

     
  100. پس از آن، مرگ شوهرم، وضعیت زندگی را بسیار بدتر کرد و هیچ راه و پناهی نداشتم.
    زماني‌كه شوهرتان فوت کرد چه سالی بود؟
    سال 90.
    یعنی 5 سال است که خود سرپرست هستید و خودتان با کار، زندگی را می چرخانید؟
    بله و در این سال ها تا حدودی کار می کردم.
    کجا کار می کردید؟
    تولیدی بود.
    در این تولیدی کسی متوجه بیماری شما بود؟
    یک‌بار وقتی حالم بد شد، ريیسم مرا به بیمارستان برد و آنجا وقتی فهمید بیمار هستم، از کار اخراجم کرد! خیلی بد رفتار کرد و گفت کارگران از در و دستشویی بیماری را می گیرند و حق نداری اینجا کار کنی!
    واقعا؟ یعنی نمی دانستند این بیماری چگونه منتقل می‌شود؟
    نه نمی دانستند. دکترم برایشان نامه فرستاد و آگاهی داد. حتی درخواست کرد که رییس کارگاه را ببیند و توضیح بدهد، اما نپذیرفت و گفت اخراج!
    بعد که اخراج شدید، کجا رفتید؟
    دنبال کار گشتم. ولی با این بیماری یک‌سری جاها می دیدم که آزمایش می خواهد و به خاطر همین نمی رفتم و مجبور بودم کارهای موقت انجام دهم.
    چند بار اخراج شدید؟
    من دو بار اخراج شدم.
    دفعاتی که اخراج نشدید، علتش چه بود؟ خودتان نمی‌گفتید؟ یا اینکه می گفتید و مدیر قبول می کرد و می گفت کار کنید؟
    من دیگر دنبال کار دائمی که آزمایش و … بخواهد، نگشتم. سعی‌کردم دنبال کاری باشم که از بیماریم خبردار نشوند. الان هم دنبال کار هستم. خیلی وقت است بیکارم. بیشتر از یک سال است که بیکارم.
    ابوالفضل هم با شما زندگی می کند؟
    ابوالفضل در انجمن حمایت از کودکان کار است.
    دوری از ابوالفضل برای شما سخت نیست؟ هر چند وقت یک بار او را می بینید؟
    ماهی دو بار . دو روز باهم هستیم.
    چه شد که ابوالفضل را به انجمن کودکان کار فرستادید؟
    اصلا بحث کار نبود،مشکلات من بود و من به ريیس قبلی ام وقتی موضوع زندگیم را گفتم، ابوالفضل را فرستاد به انجمن تا آنجا نگهداری شود. الان هم ابوالفضل درس می خواند و زندگی می کند و البته از بیماری من هم خبری ندارد. او با سن 8 سال هنوز نمی تواند درک درستی از بیماری داشته باشد.
    الان کجا زندگی می کنید؟
    هیچ جا. درگیر پیدا کردن خانه هستم که بتوانم جایی را بگیرم. من خانه و زندگی داشتم اما به خاطر کرایه خانه و بستری شدن های چندباره در بیمارستان، پول پیش خانه را از دست دادم. محله فلاح و آزادی زندگی می کردم ولی به خاطر اینکه پشت و پناهی نداشتم، نه خانواده خودم و نه خانواده شوهر؛ همه چهار میلیون تومانی که داشتم پارسال از دست رفت.
    یعنی شما تا سال 94 خانه ای داشتید و زندگی می کردید. مساحتش چقدر بوده و شرایطش چه جوری بود؟
    آپارتمان خیلی خوبی بود. امسال، محرم تا تاسوعا عاشورا در بیمارستان بستری بودم و شرایطی داشتم که نمی توانستم کار کنم. شرایطم خیلی خاص شد. چند دفعه ای بیمارستان بستری شدم؛ به‌خاطر همین پول پیش از دستم رفت.
    صاحب خانه متوجه شد شما بیمار هستید؟
    نه. اصلا از بیماریم خبردار نشد.
    اگر خبرداشت، می گفت اصلا اینجا نباید زندگی کنی و باید بروی؟
    خداراشکر این اتفاق برایم نیفتاده و امیدوارم باز هم نیفتد.الان هم پیش دوستای هم نوع خودم هستم و زندگی می کنم.
    آن‌ها هم همین مشکلات شما را دارند؟
    بعضی های‌شان خانه و زندگی و البته مشکلاتی را دارند، ولی خب مشکلات‌شان آنچنان مثل من نیست که بخواهند عذاب کشیده باشند. اما به هرحال زندگی کردن در کنار دوستان به طور مقطعی خیلی سخت است. الان تنها درآمد ثابتم، یارانه دولت است که می گیرم و به جز آن درآمدی ندارم.این روزها بیشتر درگیر پیدا کردن خانه ای بدون پول هستم یا یک جایی که در آن ثبات داشته باشم. حتی یک اتاق خانه را تهیه کنم و در آن کمی به آرامش برسم.بعد شروع کنم به کار کردن که بتوانم کرایه خانه بدهم و محتاج کسی نباشم. خیلی برایم سخت است که دائما پیش کسی باشم و هی جایم را تغییر دهم.
    تحصیلات‌تان چی بود؟
    من پارسال سیکلم را گرفتم ولی متاسفانه به خاطر پول، برای دیپلم هم شرکت کردم ولي چون هزینه اش را نداشتم، نتوانستم بخوانم.
    ابتدای صحبت گفتید که مردم جامعه وقتی اسم شما را به عنوان یک بیمار مبتلا به HIV+ می شنوند، احساس می کنند عزاییل آمده و از آن دور می شوند. چقدر در این سال ها مورد بی‌احترامی قرار گرفتید؟
    خیلی! ماه محرم امسال که بستری بودم، شنیدم که دکتر گفت اچ.آی‌.وی مثبت است و کار من را راه نینداختند. وقتی برای مشکلی به بیمارستان می روم و حقیقت را می گویم، انگار یک لولو خورخوره دیده‌اند و خدماتی نمی دهند. در حالی که هپاتیت C از بیماری ما خطرناک‌تر است اما پذیرش آن در جامعه بسیار بهتر است.یک بار با یکی از دوستانم به یک دندانپزشک مراجعه کردیم؛ دوستم به دکتر گفت که هپاتیت C دارد و من هم گفتم HIV+ دارم. پس از آن دکتر من را بیرون کرد ولی دوستم را پذیرش کرد و دندان دوستم را کشید! درحالی که ما با نقشه وارد شده بودیم که ببینیم برخورد این‌ها چطور است. متاسفانه هر چه آگاهی درباره این بیماری داده می شود که اچ.ای.وی، بیماری نیست که بخواهد به راحتی منتقل شود، اما فایده ای ندارد. الان بیشترین آماری که درباره انتقال ایدز وجود دارد، رفتار پرخطر جنسی است نه چیزهای دیگر. اما باز هم انگ و تبعیض را در بیماری مان داریم. راستش را بخواهید اصلا بیماری اذیت‌مان نمی کند و این حرف و حدیث‌ها و نگاه‌های تحقیر آمیز جامعه است که اذیت‌مان می کند.رفتارهایی که مردم با ما می کنند، به ما فشار می آورد ؛به طوری که اگر کسی مبتلا به HIV+ شده باشد ، از ترسش نمی تواند به خانواده اش بگوید.
    از خدمات انجمن ها و تشکل هایی که حمایتی هستند، استفاده می کنید؟
    بیماران ایدز در بیمارستان امام خمینی و جاهای دیگر باشگاه مثبت دارند که با هم جمع می شوند و کلاس و اردو می گذارند. مثل جایی که آدم های معتاد می نشینند و اعلام پاکی می کنند، ماهم دور هم جمع می‌شویم تا بچه ها روحیه شان عوض شود. اما به طور کل خدماتی که باید به بیماران ایدزی داده شود، خدمات مناسبی نیست و مشکلات این گروه از افراد جامعه بسیار زیاد است.
    شما دوستی دارید که HIV+ نداشته باشد؟
    بله. دوست دارم

     
  101. بی‌پرده با زنی که ایدز دارد؛ او همه چیز را گفت! با درود به نوری زاد عزیز جناب نوری زاد مصاحبه ای را ازروزنامه قانون برایتان به قول سید مرتضی کپی اندپیست میکنمباشد که این سید مرتضی برای این هم وطن که ازهمه جا رانده شده در جمهوری اسلامی فکری کند و وی که سنگ جمهوری ولایت را به سینه میزند به خود بیاید و ثابت کند که یک انسان خداجو و کمک به حال یک درمانده هست والا تمام حرف هایش کشککی هست
    نامه
    «همه به چشم مجرم نگاه‌مان می کنند. همه می گویند که خودتان مقصرید. لابد یه غلطی کرده اید که اکنون گرفتار شده اید. کسی نه ما را می پذیرد و نه حتی نزدیک‌مان می شود».
    ایدز و زنان بی‌پرده با زنی که ایدز دارد؛ او همه چیز را گفت!
    به گزارش سرویس حوادث جام نیـوز، روزنامه قانون نوشت: «همه به چشم مجرم نگاه‌مان می کنند. همه می گویند که خودتان مقصرید. لابد یه غلطی کرده اید که اکنون گرفتار شده اید. کسی نه ما را می پذیرد و نه حتی نزدیک‌مان می شود».
    این بخشی از صحبت های «شهربانو»، زن 31 ساله‌اي است که به قول خودش نه غلطی کرده است و نه کار اشتباهی که مبتلا به ایدز شود. با این حال، ساز روزگار برای او و خیلی‌های دیگر که ناخواسته مبتلا به ایدز شده اند، کوک نبوده است. بیماران مبتلا به اچ.آی.وی مثبت، روزهای عمرشان پس از ابتلا به بیماری، روزهای سیاهی است. گروهی خواسته و از طریق روابط جنسی پرخطر و سرنگ مشترک مصرف اعتیاد ، مبتلا به ایدز شده اند اما گروهی هم هستند که ناخواسته و بدون هیچ اطلاع و آگاهی، مبتلا به ایدز می‌شوند. آن‌ها زنانی هستند که در زندگی مشترک، بی آنکه اطلاعی از آلوده بودن همسرشان داشته باشند، به اچ.آی.وی مثبت مبتلا شده و راهی نیز برای گریز ندارند. این گروه از زنان که تعدادشان کم هم نیست، قربانی خیانت همسرانی می شوند که با هوسرانی در برقراری روابط غیرمعمول آلوده شده اند یا اعتیاد و سرنگ مشترک، آلوده‌شان کرده است. آن‌ها اما سخنی از آلودگی خود در زندگی به میان نمی‌آورند تا این‌گونه، زندگی افراد دیگری را نیز آلوده کنند. «شهربانو» یکی از همین زنان است که هنگام ازدواج، اطلاعی از بیماری ایدز همسرش نداشته و پس از ازدواج و آلوده شدن، پی به روزگار سیاه خود برده است. روزگار او، روزگار سخت و غیرقابل تحمل در جامعه ای است که همه به او به چشم مجرم و یک موجود خطرناک نگاه می کنند و زین سبب، به او نه کاری می دهند، نه خدمات درمانی بالینی، نه خانه ای برای زندگی دارد و نه… . در ادامه داستان زندگی «شهربانو» را از زبان خودش در گفت وگو با«قانون» می خوانید:
    داستان زندگی تان را بفرمایید؛ اهل کجایید؟ کجا زندگی می کنید؟ تحصیلات‌تان چه قدر است؟ چند سالتان است؟
    من اصالتا اراکی هستم. 31 سال سن دارم که پس از ازدواج، وارد تهران شدم. 15 سال است که در تهران زندگی می کنم و ده سال است که سابقه این بیماری را دارم. همسرم ایدز داشت و به من این خبر را نداده بود و من نیز مبتلا شدم. آن‌هم زمانی که از او باردار شدم و الان یک پسر هشت ساله دارم.
    زمانی که ازدواج کردید، نمی دانستید همسر شما قبل از اینکه با شما ازدواج کند مبتلا بوده و به شما چیزی نگفته بود؟ شما کی متوجه این قضیه شدید؟
    من سر ابوالفضل حامله بودم. همسرم سرمصرف مواد به کما رفته بود که در بیمارستان به ما گفتند که به ایدز مبتلاست. من هم پس از اطلاع از بیماری همسرم، به بیمارستان مراجعه کردم آزمایش دادم، که متوجه شدم به من نیز انتقال داده است. در بیمارستان قرار شد که به داد بچه برسند و این تنها کاری بود که می توانستند انجام دهند.در بیمارستان متوجه شدم که او از سال 82 یعنی سه چهار سال قبل از ازدواج به ایدز مبتلا شده اما هرگز به من نگفته است. من از هیچی خبر نداشتم و فقط اعتیادش را می دانستم که البته 5 سال پاکی داشت و بعد از 5 سال دوباره پاکیش را خراب کرد و مواد زد.
    خانواده همسرتان خبر نداشتند که پسرشان مبتلا به ایدز است؟
    بله بیماری را می دانستند ولی خبر ندادند. در حالی که پدرشوهر من سال 82 فرزندش را در امین آباد بستری کرده بود، در آنجا مطلع از بیماری می شود اما هرگز به من نگفتند.
    بعد از اطلاع از بیماری خود چه کار کردید؟
    خیلی سخت است که آدم یک روزی بشنود چنین بیماری گرفته باشد. آن‌هم در شرایطی که یک بچه در شکم است. اصلا نمی توانستم خودم را نگاه کنم و در حالت شوک بودم. یک هفته به زایمانم بود كه این موضوع را متوجه شدم. هیچ کاری هم نمی توانستم انجام بدهم. در بیمارستان، کادر پزشکی دست به کار شد و خدا را شکر می کنم که به داد ابوالفضل رسیدند و او مبتلا نشد.
    چرا خانواده همسرتان چیزی به شما نگفتند؟
    هیچ وقت پاسخ این سوال را نفهمیدم. هنگام کما رفتن شوهرم که به بیمارستان می رفتم، خانواده اش هیچ چیز به من نمی گفتند و همش نگران بودند. من می گفتم چی شده اما هیچ کس موضوع را به من نمی‌گفت و من بیشتر از دکتر خبردار می شدم. دکتر می گفت برو واکسن بزن. آنجا متوجه شدم که علاوه بر ایدز، همسرم هپاتیت هم داشته است و واقعا شانس آوردم هپاتیت نگرفتم.
    بعد که متوجه شدید، مسیر درمانی تان را شروع کردید؟
    چند ماه اول خیلی حال بدی داشتم و در دنیای خودم بودم. فکر کنید زمانی که بچه در شکمم بود، گفتند بیمار هستم. اصلا حس خوبی نداشتم و فقط فکر ابوالفضل را می کردم که سالم به دنیا بیاید. بعد که ابوالفضل به دنیا آمد، با موضوع کنار آمدم اما نمی دانستم که ایدز چیست.
    شما 9 سال است که می دانید مبتلا هستید؟
    بله.
    این 9 سال را چطور زندگی کردید؟
    با عذاب و سختی.
    این عذاب و سختی چه بود؟ خانواده وقتی متوجه شدند چه واکنشی داشتند؟
    من پنج سالی بود که دور از خانواده بودم. بعد که آن‌ها را دیدم، پذیرش موضوع از طرف آن‌ها زیاد جالب نبود. اصلا حمایتم نکردند و بیشتر ضربه زدند. این انگ را به من زدند که خودت خواستی و حالا هم بکش. برادر خودم وقتی که شنید بیمار هستم، بسیار بد برخورد کرد و تازه فهمیدم اشتباه بود که به خانواده ام خبردادم و آن‌ها کاملا مرا طرد کردند. پس از آن، مرگ ش

     
  102. روزنامه جمهوری اسلامی در یادداشتی به قلم ” حجت الاسلام سید علی گرامیان ” از وعاظ تهران در روز شنبه در رابطه با آن سردار کذائی که ریش‌اش را بخاطر زندانی شدن فائزه هاشمی نتراشید؛ ریشش ریشه‌ای نداشت!!!! مطلب اضافه تر از بنده ” مناهی ” اینکه سردار قاسمی بالا رونده دیوارهای منتقدینِ نظام و سفارتخانه ها ( سعید قاسمی اینجا ، سعید قاسمی آنجا ، سعید قاسمی همه جا !!! ) قبل ترها گفته بوده است هاشمی رفسنجانی در همه ارکان کشور به صورت غیر قانونی دست دارد و نمی گذارد فائزه هاشمی زندانی شود و شرطی بسته بوده مبنی بر اینکه اگر فائزه هاشمی رفسنحانی بخاطر توهین به نظام زندانی شود ، ریش اش را می تراشد و بالاخره فائزه را زندانی کردند و بعد هم مهدی هاشمی رفسنجانی را تا کنون زندانی کرده اند و سردار سعید قاسمی هم به شرط اش عمل نکرد و ریش اش را نتراشید ، چون ریشش ریشه‌ای نداشت ! آیا سردار ( سعید قاسمی اینجا ، سعید قاسمی آنجا ، سعید قاسمی همه جا !!! ) باید بخاطر شرط و سوگندی که خورده ، کفاره و فدیه بدهد ، یا نه ؟ ؟

     
  103. با درود به جناب نوریزاد : حضرت عالی مصلحت دانستید که باقی کامنت بنده را در پست قبل هاشور بزنید و این در ناظران القاء مینماید که بنده فحش و یا ناسزا گفته ام جهت تنویر نظار لطف بفرمایید بدون هاشور منتشر کنید تا مورد قضاوت قرار گیرد . شخصی آن هم به صورت مجازی تا کنون خود را سید مرتضی نامیده در سایت شما قلم میزند و مدعی هست که مجتهد شده و ازراه تحقیق نان میخورد که اگر راست بگوید باز هم نان خور حوزه است و حوزه ها هم که به مدد جمهوری اسلامی نان خور دولت شده اند و طفیلی اموال عمومی ( چون کار نمیکنند ) بماند که ایشان خود را وطن پرست معرفی میکند و به هر کس که خواست انگ وطن فروشی همانطور که تا کنون دیده اید بارها ازوی درخواست نودیم که نظر خود را در مورد زندانیان سیاسی بگوید و وی با کمال ///// مدعی شد که به پرونده آنان دسترسی ندارد گویا فکر میکند این زندانیان به جرم های عمومی و خدای نا خواسته ارتشا و یا سرقت به زندان رفته اند و هم پالکی هایش امکان ندارد که پا را از دایره ی عدل بیرون بگذارند ازایشان که قم نشین هستند سوال کنید که آیت الله نکونام را میشناسد ؟ یا وی را هم وطن فروش میداند شاگردان این آیت الله مدعی هستند که وی چندین وچند کتاب نوشته و انسان وارسته ای هست و بنا بر مخالفت با یک آیت الله دیگر (مکارم ) به زندان بلا افکنده شده و از این سید مرتضی که مدعی وطن پرستیست بخواهید در مورد این هم لباس خود تحقیق کند و نتیجه را به اطلاع همه گان برساند که آیا این استاد حوزه (آیت الله نکونام ) مستحق این داغ و درفش هست یا نه جناب نوری زاد آیا این خواسته بزرگی هست ؟ ایشان که مدعی صحت جمهوری اسلامی هست و این رژیم را مطابق اسلام میداند آیا شهامت تحقیق در مورد این هم لباس خود را ندارد ؟ ایشان که با صراحت مدعی هست در مورد رهبر (آیت الله خامنه ای ) انتقاداتی داشته ! نشان میدهد که شجاع هم هست ! مگر اینکه کذب گقته باشد ! ایشان که مدعی هست در راه خدا به این سایت می آید که راهنمایی کند برود و در مورد هم لباسانش که در زندان ساحلی قم دارند میپوسند تحقیق کند و افشا نماید و دعای خیر همه گان را بدرقه راهش کند چون هم مسلمان هستند و هم زنده تحقیق در مورد گذشته گان را بعدا میتواند انجام دهد اگر فکر میکند که تحقیق در مورد هم لباسانش مفسده ای دارد صریحا اعلام کند تا با تمام توان به وی کمک کنیم و الا کذاب و وطن فروش صفت های بسیار بدی هستند//////

     
  104. اخوند چگونه موجودست ۲
    …………..
    اخوندی میخواست به منبر برود از وی خواستند غیر از مطالب علمی و سخنانی که عقل و منطق و شعور انرا پذیرا باشد سخن دیگری به زبان نیاورد .
    اخوند بی نوا پذیرفت و از منبر بالا رفت چند دقیقه ای فکر کرد اما چیزی به ذهنشن خطور نکرد ناچارا با درخواست صلواتی پایین امد. روز بعد که ظاهرا بادست پر برگشته بود مدعی شد که دین ما دین رستگاری و هدایت بشر به راه راست میباشد و امروز میخواهم در این باب سخنرانی کنم حاضران پذیرفتند اما شرط ان مطالب جدیدی باشد که در ادیان و مکاتب قبلی نیامده و جدید باشد .
    اخوند مجددا در تله افتاده لرزان از منبر بالا رفت . حاضران منتظر و اخوند ساکت .
    یکی از حضار : یا شیخ چیزی بگو خوابمان گرفت
    اخوند بعد از کلی فشار به مغز مثل اینکه چیزی به ذهنش رسیده بادی به غبغب انداختو شروع کرد به به داد سخن در باب مزیت اسلام که چه موهبتی و لذتیست است برای مردان که میتوانند چندین همسر اختیار کنند.
    یکی از حضار: ای شیخ ایران بکام شماست و ان مزیت هم مال خودتان ما ار تامین مایحتاج دو بچه هم عاجزیم با صلوات های پی در پی اخوند ازمنبر پایین امد و رفت بساطش را جای دیگر پهن کند .
    …………………………..
    با درودی صمیمانه خدمت جناب نوریزاد و همه عزیزانی که نمایشگاه را باحضورشان مزین کردند.
    ۲ سوال ار اقای نوریزاد
    ۱-در پست قبلی اخوند چگونه موجودست . یک اسم را چنگکی کردید خواهش میکنم بفرمایید دروغست ؟بفرمایید تا منهم از اشتباه در بیام
    ۲- فرموده اید دیروز به دیدار یک اخوند خوب رفته اید فکرمیکنم۴۰۰ هزار اخوند داریم چندتا خوب میتوانید بینشان پیدا کنید؟واین خوبها چه حسنی برای ملت ایران داشته اند ؟ چه خدمات به درد بخوری انجام داده اند؟ و تا کنون از کجا امرار معاش مکردند؟
    امیدوارم حقیر را لایق یک جواب مختصر بدانید.
    …………………..
    فرض کنیم با میکروسکوپ و تلسکوپ گشتیم و چندتا اخوند خوب پیدا کردیم تاوان هملباسان و همکران خودشان را میدهند.
    فراموش نکرده ام با حماقت تمام گول اخوند ها را خوردم و شعار مرگ بر شاه دادم تاوانش را در اولین ساعات خدمتگزران بی بدیل ملت قدر نشناس با فدا کردن جانشان دادند فقط نظری به ۱۵ سال وزارت هویدا بیندازید ببینید چه خدماتی در دورازن وزارتش انجام داد و از مال دنیا چی داشت و چگونه حقش را کف دسش گذاشتند . تاوان چه کسانی را داد ؟کجا هستند این اخوندهای خوب که در قبال این همه اعدام و اختلاس و غارتها صدایی از این خوپها درنیامده . اگر بر سر تقسیم غنائم و پستها مورد بی مهری هملباسانش قرار گرفته و از دایره بیرون افتاده خوب بودنش حکایت گربه ایست که دستش به گوشت نمیزسه.

    —————

    امید گرامی
    آخوندها یک واقعیت تاریخی اند. چه ما بخواهیم و نخواهیم. نخواهیم که نباشند. باشند و بل بقول شما حتی از خرافه بگویند. منتهی مصرانه بخواهیم که از دخالت در حساسیت های جامعه و مردم بدور باشند.
    با احترام

    .

     
    • ببخشید اقای نوریزاد در سوال اول منظورم :امریکا ////////مرگ به نیرنگتان….ایا در بردن نامی که چنگکی شده اشتباه کردم یعنی نامبرده در این نیرنگ سهیم نبوده

      ————–

      یک شوخی:
      کلک، تو همین را نوشته بودی یا؟… بگم؟ بگم؟

      .

       
    • آقای نوریزاد ، با سلام به شما لطفا اینطور فرادستانه مطلب ننویسید آقا، فقط آخوندها واقعیت تاریخی یا جامعه ما نیستند ،شما و خوانندگان سایت شما هم یک گوشه کوچکی از واقعیت تاریخ و جامعه ما هستند ،من گمان می کنم شما نیازی نیست در حالیکه شب و روز سایت و کانالتان نفی و رد و طعن روحانیت و آخوند است ،اقدام بموعظه کردن اینطور نویسندگان کنید ،خود شما آقا غالبا دارید همین مطالب را به خورد خوانندگان مطالبتان می دهید! اصلا اینجور توهین ها و هتاکی ها به کلیت روحانیت بازخورد آموزش و تعلیمات خود شماست! دیگر چه نیازی به :بگم بگم! است؟! خودتان دائم دارید می گویید! بگذارید اینها هم بگویند ،چون دو صد گفته چون نیم کردار نیست!

      ————-

      سلام و درود دوست گرامی
      خود می دانید که من هماره با روحانیان قاتل و دزد و جارو کننده ی حیثیت مردم در افتاده ام، و آسیبش را هم خود و هم خانواده ام دیده ام. درست همان کاری که شما باید می کردید و نکرده اید و نمی کنید. شما و هم صنفان شما مدیون من و امثال من اید. چرا که در همین آرامشی که شمایان دارید و ما نداریم، سهم گم شده ی ما طلب خود را واخواهی می کند. این شما هستید که باید به قاتل بودن و دزد بودن امثال شیخ علی فلاحیان و شیخ مصطفی پورمحمدی و شیخ روح الله حسینیان و سید ابراهیم رییسی و واعظ طبسی و مهدوی کنی و شیخ محمد یزدی و هادی غفاری و خلخالی و لاجوردی و خود آقای خامنه ای و خود آقای خمینی اعتراض می کردید و عمامه بر زمین می کوفتید و به فرزندان من و ما می آموختید که: روحانی این است. این شما هستید که باید به قاضی القضات شدن شیخ صادق لاریجانی اعتراض می کردید که تجربه ی رسیدگی به حتی یک پرونده ی قضایی را نداشت و ناگهان با اراده ی یک آخوند دیگر از حجره های حوزه برکشیده شد و بر سر دستگاه حساسی چون قضا نشست و با اتخاذ مواضع جناحی، خیلی زود به دره ی تمایلات رهبری سقوط کرد و وجاهت و استقلال خود را از دست داد. بله دوست گرامی، من به این آخوندها معترضم. و گرنه دوستانی روحانی دارم که اعتراض کرده اند و زندان رفته اند و آسیب و محرومیت کشیده اند. در قم حتما به دیدن جناب احمد رضا احمدپور بروید و ببینید در زندان و در تبعید با این روحانی چه ها که نکرده اند. یعنی درست همان کاری که شما باید می کردیدو نمی کنید و جلوی چشم ما معترضانِ آسیب دیده و محروم از کار و معیشت و تحصیل و سفر و بن بست های حرفه ای، بهره ی همین سکوت تان را به میان عزیزانتان می برید و نوش جان می کنید. گوارای وجود! جالب است که ما برای آرامش و فردای نیک فرزندان و نوه ها و عزیزان شما از پای در می آییم و حتماً ریز ریز خواهیم شد.
      با احترام

      .

       
      • اخوند چگونه واقعیت تاریخی شد ؟
        ////
        /////
        ////
        /////
        ////
        اقای سید مرتضی
        …………………
        ما در این ویرانکده با بحرانهایی همچون
        جنگ احمقانه ۸ساله – تورم- فقر – فحشا – بیکاری ملیونها جوان – اوارگی ملیونها هموطن – زندانیان سیاسی – اعدام دهها هزار جوان – فرار مغزها – اختلاسهای چند هزار میلیاردی – بی ابرویی مملکت بخاطر بالا رفتن از دیوار مردم(سفارتخانه ها) – وضعیت محیط زیست – رکود صنایع -ووو میخواهید منهم مثل شما کیلومتری برای شما از هنر مملکت داریتان بنوسیم ……
        اقای سید مرتضی اگر شهامتی در شما وجود دارد دست رو یکدام از موارد فوق بگذارید که عامل ان اخوند نباشد.
        اقای نوریزاد هر کدام از موارد فوق به تنهایی یک جنایت نا بخشودنی بحساب میاینذ کجایند ان اخوندهای خوب که در قبال اینهمه ظلم که از طرف همصنفانشان بر ما وارد شده صدایی از انها شنیده نمیشود اگر بخاطر تقسیم غنایم بینشان اختلافی هست دلیل انسانیتشان نیست اگر مردانگی در وجودشان هست مثل نوریزاد به میدان بیاییند تا ماهم ببینیم اخوند خوب چه شکلی است و گر نه خوب بودنشان ارزانی خودشان باد

         
        • آقای امید

          متاسفانه همانطور که قبلا در نوشته ای خطاب به شما نوشتم ،اشاره کردم که مشکل شما آلرژی افراطی داشتن نسبت به روحانیت است ،و گمان می کنید با ابراز چنین حساسیتی و مخلوط کردن آن با دروغ ها یا تحلیل ها یا تعمیم های غلط نسبت به تخلفات در جامعه ،کاری از پیش می برید ،این چیزهایی هم که اینجا لیست می کنید و یکطرفه بقاضی می روید همه قابل بحث است ،من فقط به همان مورد اول اشاره می کنم ،یعنی برداشت احمقانه شما در احمقانه خواندن دفاع یک ملت رشید در برابر تجاوز متجاوزان که لابد حتما شما هیچ نقشی در دفاع از آب و خاک و ناموس و دین و آیین مردم نداشته اید ،شما چه حقی دارید که قلم دست بگیرید و با بی ادبی و حماقت یک دفاع جانانه از کشور و دین و ناموس مردم را “احمقانه” بنامید؟! این بی ادبی و بی غیرتی و بی حمیتی نیست که دشمنی به خاک ایران اسلامی تجاوز کند ،و جوانان و مردم این مملکت بدفاع برخیزند ،عده ای بشهادت برسند ،گروهی معلول و مصدوم شوند و گروهی آواره شوند تا مرز های کشور را از لوث وجود دشمنان پاک کنید تا جنابعالی بتوانید در رختخواب گرم و نرم خویش دراز بکشید و بعد هم اینجا قلم دست بگیرید و جانفشانی ها و غیرت و شهامت هموطنان خود را “احمقانه” بدانید؟ اندکی انسان باشید و پیش از نوشتن و ردیف کردن کلمات و خودنمائی بیندیشید ،مگر جنگ را ما شروع کردیم؟ باید اجازه می دادیم صدام مزدور قدرت های بزرگ بیاید شهرها را تصرف کند و بنوامیس من و شما تجاوز کند؟ یک جنگی واقع شد و مردمی دفاع کردند ،شما در این معادلات کجا بودید یا کجا هستید؟ حالا دیگران هم حق دارند طرز تفکر و برداشت های یکطرفه شما را احمقانه بخوانند؟ چشمتان بسته بود و ندیدید که خود سازمان ملل متحد رسما عراق را شروع کننده جنگ و مقصر آن معرفی کرد؟ با اینحال شما به چه حقی بخود اجازه می دهید یک دفاع جانانه و فداکاری عموم مردم ایران را احمقانه بخوانید؟ شما در بالای این صفحه گفتید مسن هستید ،می گویم علاوه بر سن و سال کمی ادب هم اگر باشد بد نیست.

           
          • اقا سید مرتضی بازهم گشت و گشت تا در بین دهها نمونه که از جنایات اخوندی که ذکر کردم دست روی یک مورد نا مربوط که هیچ اشاره ای به ان نداشتم گذاشت شروع به مغلطه و سفسطه برای سرپوشی و ماست مالی سایر جنایات اخوندی کردند.
            یا سید مطلب را خوب بخوان بعد جواب بده
            من نوشتم جنگ احمقانه کی گفتم دفاع احمقانه
            ایا کسی هست که نداند انتریکهای خمینی از روز اول به قدرت رسیدن دایم مردم عراق و ارتش عراق را علیه صدام تحریک میکرد اگر فراموش کرده اید به مطبوعات خودمان در اوایل انقلاب مراجعه کنید. اگر بازهم شک دارید به خاطرات دعایی اولین سفیر در عراق مراجعه کنید. رسما به خمینی اعلام کرد در صورت ادامه دخالتهای شما جنگ ناگذیر است ولی خمینی که توهم برش داشته بود به دخالتهای خود ادامه داد
            دوما بعد از دو سال که عراق از خاک عراق بیرون رانده شده بود عراق و کشورهای منطقه حاضر شدند جنگ خاتمه یابد و تمام خسارت ایران را جبران نمایند اما باز خمینی با رویاها و شعارهای احمقانه اش گفت صذام باید برود – راه قدس از کربلا میگذرد وو ۶ سال دیگر جنگ را به قیمت کشته و زخمی شدن یک ملیون جوان ایرانی و خسارت ۱۰۰۰میلیار دلار که برای ما بجا گذاشت و زمانی جام زهر نوشید که یک ملیون شهید و جانباز و ۱۰۰۰میلیارد دلار خسارت روی دست ملت ایران گذاشت . اینست قسمت احمقانه و جاهلانه داستان.
            جهت اطلاعتان من و دو برادرم همان اول جنگ در جبهه ها حضور داشتیم شما کجا بودیدی و کجا هستید که سنگ رزمندگان را به سینه میزنید ؟ دلواپسانی که کارشان فقط شعار دادنه وغارت اموال و اختلاسهای چند هزار میلیاردی؟
            یا سید دم ار وطن و ایران وملت ایران نزن حنایتان دیگر رنگی ندارد همان بهتر که به مشکلات مردم عراق و فلسطین و سوریه بپردازید و برای انها مدرسه و درمانگاه در و گنبد طلا بسازد و با پول ما سفره های مارا خالی و سفره های انهارا رنگین و مارا به حال خودمان بگذاری
            اقا سید میگم از این جنگ ۸ساله و جانفشانی ملت ایران چی به مردم ماسید و اخوندا به کجا رسیدند معامله خوبی بود نه؟
            همانطور که اون بنده خدا گفت از قابلمه فروشی تا نخست وزیری راهی نیست
            میبینم که از موتور گازی تا پورشه و ماشینهای ضد گلوله و اسکورت ووو هم راهی نیست.
            بله جنگ احمقانه بود به خاطر اینکه عزیزان ما شهید شدند
            فرزندان ما معلول شدند
            خسارت سهمگین مالی به ملت ایران وارد شد
            در حالی خیلی راحت میتوانست این اتفاق نیفتد
            فقط یک احمق میتونه الکی الکی چنین خسارتی را به ممکت ملتش واردکنه

            ———–

            درود امید گرامی
            یک چند وقتی است که قلم شما نسیت به سیدمرتضی تلخ و تند شده. من شخصا همان امید آرام و متین و غنی در منطق و استدلال را دوست می دارم. بَرَش گردان آن امید مرا به من! باشد؟

            سپاس

            .

             
          • آقای امید

            من یک مورد یعنی همان مورد اول را مورد بحث قرار دادم چون امکان فرو رفتن در همه موارد نیست ،می بینید که ما در تحلیل همین یک مورد دچار مشکل دریافت و تفاهم بر آن هستیم ،خصوصا با این لحن فرادستانه شما و توهین های بی ادبانه به حماسه دفاع مردم ایران و رهبر مورد احترام مردم ،شما اول سعی کنید آن کینه و آلرژی بی منطق و احساسی که در نوشته های دیگر خود نسبت به روحانیت نشان می دهید را کنترل عقلانی کنید بعد با دیگران گفتگو کنید. شما اینجا فرق گذاشتید بین جنگ و دفاع و اینکه دفاع احمقانه نیست ،و جنگ احمقانه است! این فرق از کجا در آمد؟! خواستید توهین قبلی خود را ماله کشی کنید؟ جنگ با دفاع چه تفاوتی دارد؟ مگر مردم ما و رهبران ما با کسی جنگ داشتند؟ همینطور چشمتان را هم می گذارید و چیزهایی بتعصب می نویسید،من گفتم کی ابتداء به جنگ کرد؟ ما جنگ را شروع کردیم یا صدام به تحریک بیگانگانی که امروز خودشان اسناد تحریک او را منتشر کردند؟! این چیزهایی را که نوشتید را من مدتی قبل در همین سایت خط بطلان بر آن کشیدم کجا بودید آن بحث ها را ندیدید؟ نه تنها دعایی آن چیزهایی که می گویید را نگفته بود ،بلکه دو بار آنرا رسما تکذیب کرد و توضیح داد که هنگام حمله صدام به ایران قریب به یکسال از انتهای خدمت او در عراق می گذشت،اینها لینک و آدرسش هست و روی یکی از صفحات این سایت روی آن بحث کردم ،همینجور می بافید و می روید جلو ،آن مورد کیهان و شیطنت یوتیوب را هم مفتضح کردم و روشن کردم که آن تیتر سخنان مرحوم آقای خمینی و خطاب به ارتش عراق در غروب همان روزی صادر شده بود که عراق به مرزهای ایران و برخی فرودگاهها و فرودگاه تهران حمله کرده بود ،آدرس سخنرانی تلویزیونی ایشان را هم دقیق مشخص کردم ،کجایید شما با همینطور یکسره قضاوت کردن ها؟ علاوه بر این حالا فرض کنید دو کشور همسایه تنش لفظی بین شان باشد ،تنش لفظی در حکم جنگ است و عقلاء جهان وقتی دو طرف نزاع بهم می پرند آنکه بمرزهای دیگری وارد شده و تجاوز کرده را متجاوز می دانند یا آنکه تنش لفظی کرده؟ مقاطع مختلف جنگ هم همینطور راحت ساده سازی نمی شود که بگویید فلان وقت باید صلح می شد و نشد و از اینجور چیزها ،صدام کی دنبال صلح بود و در آن مقطع هنوز بسیاری از مناطق کشور ما در اشغال او بود و شهرها را بمباران و موشک باران می کرد همینطور دهانتان را باز می کنید و در مورد آیت الله خمینی یاوه سرائی می کنید،پس ادبتان کجا رفت؟ شما اگر واقعا راست می گویید که در جنگ شرکت داشتید پس ادب و تربیت شما کجا رفت که رهبر مورد احترام مردم ایران را بحماقت نسبت می دهید ،من خیلی از دوستان رزمنده منتقد را می شناسم آنها حتی اگر به ایشان انتقادی هم داشته باشند اینطور مثل شما با اینکه می گویید سن وسالی هم دارید از ادب در گفتار خارج نمی شوند که با یک تفکیک خنک لفظی بین جنگ و دفاع ،حماسه و دلاوری مردم ایران و جوانان ایران را به حماقت نسبت داده به رهبر محبوب آنها توهین کنند ،لطفا مودب باشید.

             
  105. خلاصه ای از بخش اول : بعد از حملات مغول و تیمور به سرزمین ما و آثار فقر مادی و فرهنگی آن ، رواج و بسط شیعه گری با نیروی قهریه توسط صفویه شروع شد. عده ای مبادرت به تئوریزه و فقهی کردن آن شیعه صوفیگرانه کردند.برای مقایسه فضای فرهنگی آن دوره با قبل از حمله مغول نمونه هائی از کارهای زکریای رازی و ابوریحان بیرونی را بیان کردم و اکنون این سینا که همدوره بیرونی بوده و مکاتبات آن دو بجا مانده است. محیط فرهنگی این سرزمین تا پیش از تهاجم ترکان (ابا و اجداد عثمانی) با آن تعصبات مذهبیشان و موج ویرانگر مغول چنان بوده است که ابن سیناها پرورده شدند. آخرین ترجمه کتاب شفا در سال 1973 واشنگتن بوده است. منطق شفا امروزه نیز همچنان به عنوان یکی از معتبرترین کتب منطق مطرح است . تا اواسط قرن 17 دائره المعارف پزشکی و داروسازی ابن سینا در دانشگاههای اروپا تدریس میشد. او در زمینه حرکت، نیرو، فضای بی هوا(خلا)، نور، حرارت تحقیقات ابتکاری داشت. ابن سینا خرد مبتنی بر منطق داشت و به تقدم عالم معتقد بود و میگفت (وجود خداوند بر جهان تقدم ذاتی دارد نه زمانی) او به موجودیت جن و زنده شدن بعد از مرگ معتقد نبود… ابن سینا میگفت افعال و حوادث مستقیما از خدا بوجود نمی آید بلکه در نتیجه عمل غایی داخلی تکامل میابد. ابن سینا همه قضایا را تنها به روش عقلی و کاملا مستقل از قرآن مورد بحث قرار میداد از این سبب بود که تا قرن ها از طرف خلافت ها و هیت های حاکم ارتجاعی او را مظهر کفر و الحاد میدانستند و سوزاندن کتابهایش از سیاستهای متداول طی چند قرن در کشور های اسلامی منطقه بود با مرگ ابن سینا تقریبا دوران فلسفه در مشرق به سر رسید روجر بیکن او را بزرگترین استاد فلسفه بعد از ارسطو لقب داده است. 8 سال پیش جمهوری اسلامی مجسمه چهارتاقی دانشمندان ایرانی را برای نصب در فضای بیرونی به سازمان ملل هدیه داد. فضای روحی که این چهار تن هم اکنون نیز در این سرزمین برقرار دارند با “اسلامی” جمهوری ایران و شیعه موجود آیا سازش دارد؟ آیا کتابهای هریک از چهار تن که اگر در کتابخانه های اروپا و یا آمریکا باشد چون گنجی از آن محافظت میکنند و افتخار میکنند دارای نشانی در حوزه علمیه هستندد ؟ و تعجب است که چگونه اولیاء روحانیت به این هدیه رضایت داده اند. به چهارمی از چهارتاق ، خیام حدود پنجاه سال بعد از بیرونی و ابن سینا بپردازیم . امروزه دیگر ضرایب بسط دو جمله ای بتوان n را تنها منتسب به اسحاق نیوتن دانشمند فرن 17 و 18 نمیدانند بلکه ضرایب خیام-نیوتن مینامند. .همجین مثلث خیام –پاسکال . خیامی که بیش از 6 قرن قبل از این دو میزیسته و متعلق به قرون 11و 12 میلادی است. او در مورد معادلات درجه سوم مشخص کرد که همواره سه جواب ندارند و همیشه نمیتوان آنرا از طریق تقلیل به معادله دوم حل کرد (البته امروزه با پیدایش وتعریف اعداد مختلط و موهومی همواره سه جواب وجود دارد) او برای حل معدلات جبری درجه سوم از روشهای هندسی مقاطع مخروطی استفاده میکرد. او بهمراه گروهی در مدت چهار سال رصد کردن خورشید و ستاره ها دقیقترین گاهشمار خورشیدی را بنام گاهشمار جلالی بوجود آوردند. این گاهشمار بدلیل آنکه فصول آن با سال اعتدالی و اعتدالهای بهاری و پائیزی هماهنگ است بر گاهشمار خورشیدی میلادی نیز مزیت دارد و کبیسه گیری آن نیز راحتر است. جالب است 939 سال پیش با فرمان خواجه نظام الملک وزیر جلال الدوله ملک شاه سلجوقی این گاهشمار برای تسهیل در امور و مالیات در سرزمین ایران بر قرار میگردد اما در سایه تعصبات مذهبی حکومت صفوی و شیعه دوباره همان تقویم هجری قمری بکار گرفته میشود تا اینکه به همت میرزا عبدالغفار نجم الدوله اصفهانی که در دارالفنون ریاضیات درس میداد در سال 1289 شمسی نرخیص شده و به همت رضاشاه در 11 فروردین 1304 در مجلس شورای بعنوان نقویم رسمی ایران بتصویب میرسد. همین امروز هم رادیو یا تلویزیون ایران در گفتن تاریخ هیچگاه مطابق با فلان فلان هجری قمری را فراموش نمیکنند. در حالیکه در همه جا این تقویم منسوخ شده است . اطوار ماه که نمیتواند گاهشمار باشد. در چله زمستان که از برف و سرما میلرزیم بایستی برای لب تشنه حسین مظلوم در صحرای داغ کربلا درآن تابستان گریه کنیم.! باری از مطلب دور نشوم . خیام در محاسبه فاصله های موسیقی و چگالی اجسام نیز از خود بیادگار گذاشته است . اما دنیا او را با رباعیاتش و افکار نهفته در آنها میشناسد. او مانند خلف 200 سال بعدش حافظ شیرین سخن (متولد حدود 707 ) مجبور نیست در پرده و ایهام و ترس سخن بگوید. بنابراین برخلاف فضای تا حدودی مذهبی که وجود دارد میسراید
    “گویند بهشت و حور عین خواهد بود // آنجا می ناب و انگبین خواهد بود. گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک؟// چون عاقبت کار چنین خواهد بود” وقتی زمانه ، زمانه فرهنگ و معرفت باشد گفته متفکری چون خیام را “هرگز دل من ز علم محروم نشد // کم ماند ز اسرار که معلوم نشد هفتاد دو سال فکر کردم شب و روز// معلوم شد که هیج معلوم نشد ” مقایسه کنید با رساله یا توضیح المسائل یکی از علما !! که به مخاظبش میگوید همه جیز در این دنیا و ان دنیا معلوم ، کافیست مطابق این رساله نعل بنعل عمل کنی به بهشت رفتنت تضمین.
    برگردیم به دوران صفویه و سریع از آن عبور کنیم دین را تحت نام شیعه با خرافات ، اساطیر و فانتزی ها آمیختند تا توده های مردم را درجهل و فقر نگهدارند و در چنین شرایط بهترین فرصت برای سرباز گیری از توده ها است شاه عباس تمام سرزمینهائی که در تصرف عثمانیان بود پس گرفت و دشمنان دیگر را نیز سرکوب کرد ایران وسعت تقریبا قبل از اسلام را گرفت . پس از مرگ شاه عباس که اندک فرصت و رفاهی ایجاد شده بود انحطاط هم در سایه قدرت روحانبون و مذهب مسلط شیعه که حالا بخشی از حکومت محسوب میشدند شروع شد. عثمانیان ، ازبکها ، روسها و نهایتا افغانها حمله میکردند و سرزمینهائی را جدا میکردند.

     
  106. سلام عليكم
    با اجازه جناب آقاي محمد نوري زاد و سيد مرتضى عزيز
    ببينيد عزيزان من زبان عربي برخلاف ظاهر آن زبان آساني است و يادگیری أن سهل است
    در مسابقات قرآن كريم شاهد هستيم كه مقامهاي اول تا سوم به كشورهاي غير عربي مثل ايران و مالزي و حتى فيليپين كه مسلمانها در اقليتند مي رسد
    در اين ويديو جواني اندونيزيايي امامت جماعت نمازگاران را بر عهده دارد از من و بسياري ديگر بهتر مي خواند
    https://www.youtube.com/watch?v=dkcw3dE1wjg

     
    • با سلام و خوش آمد به دوست گرامی عبدالله

      بله به نکته درستی اشاره کردید ،هم خود زبان عربی براحتی قابل فراگیری است ،هم لااقل می توان در خصوص مفاهیم دینی و اذکار واجب در عبادات آنرا فراگرفت ،و هم می توان برای فهم اجمالی و تفصیلی اذکار قرآنیه نماز به ترجمه ها مراجعه کرد و برای همیشه آنرا فراگرفت ،منتها چیزی که می بینید در این سایت این است که ظاهرا عناوین و تعبیراتی مثل “خرد” و “عقل” و “اندیشه”دربست وقف کسانی است که یا کلا منکر خدا و پیامبرند ،یا بجهاتی مثل کج فهمی یا تمایلات نفسانی یا دنیائی دیگر مایلند “دلبخواه و تمایلات” خود را مصداق خرد و عقل پنداشته و شکل و صورت توقیفی عبادت شرعیه را مرتبط با بی خردی و بی مغزی معرفی کنند،که اینها صرفا تبلیغاتی خودخواهانه یا پوشش هایی برای انکار عناصر درون دینی است ، مثلا خانمی اینجا که ادبیاتش وضوح در نفی و انکار دین و عناصر دینی دارد و چند بار نوشته است که پیامبر من عقل من است نه پیامبر بیرون! سخن از نماز دلبخواه و روزه دلبخواه و حج دلبخواه بمیان می آورد که :نماز و روزه و حج هیچ نفعی ندارد جز اتلاف وقت و اتلاف پول! خوب شما لطف کنید بیان کنید که پس نماز از نظر شما چیست؟ روزه چیست؟ حج چیست؟ اینها را شما باید معرفی یا تصدیق کنید؟! نماز و روزه و حج که عناوینی مربوط به درون دین اسلام است،شما که پیامبرتان پیامبر درون تان است و اسلام و پیامبر اسلام را قبول ندارید چکار دارید که برای مسلمانان تعیین تکلیف کنید با ادعای خرد و عقل؟ خرد و عقل یعنی هر آنچه شما می پسندید؟ نه خدا زورگو نیست ،تصادفا شما زورگو هستید که می خواهید تعبدیات دارای پشتوانه عقلانی در اسلام را با میل و هوس خودتان به بی خردی و بی عقلی نسبت دهید ،حال بحث ما چه بود؟ بحث این بود که چرا نماز بزبان عربیست؟ مطالبی بیان شد ،کی حالا گفت عبادت باید بدون تامل و دقت و توجه باشد که اینها را نوشتید؟ فرض کنید یا فرض کنند نماز قرار شد بزبان فارسی خوانده شود ،همین صرف فارسی خوانده شدن ضامن عقلانی بودن نماز می شود؟! این عجب حرفیست؟ آورنده یک پیام الهی پیامی آورده از سوی خدا و از انسانها خواسته خدا را اینگونه عبادت کنند :با بکار گیری الفاظی از وحی و توجه به ذکر و عبودیت ،بعد کسی می آید می گوید :نه من عربی بودن نماز را قبول ندارم چون خلاف خرد است! یعنی چه؟ چون کسی وقتی قرآن را می خواند و عرب زبان نیست پس عبادت او بی خردی است! ای عجب! خوب اگر کسی فارسی عبادت کند نمی شود دل او غافل از حضور خدا باشد؟! اگر دل انسان دنیا زده و غافل از حضور و یاد خدا شد ،نماز را به هر زبان بخواند باز غافل است ،چه فرقی می کند؟ علاوه اینکه مگر کسی گفت نروند عربی یاد بگیرند؟ یا مگر کسی گفت نروند ترجمه را یکبار ببینند و یاد بگیرند و در همه عمر معنای آنرا بخود تلقین کنند؟ جوری حرف می زنید که انگار اگر کسی سوره حمد را بعربی خواند و از طریق ترجمه یا فراگیری زبان معنای کلمات را فهمید این عابد عابد بی خرد است و آن عابد که بفارسی بخواند باخرد است! بگویید دردتان چیست والا هرکسی می تواند تمایلات و دلبخواه های نفسانی خود را خرد و عقل بنامد و با خود برتر بینی دیگر انسانهای مومن را تحقیر کند و در واقع اقدام به مذهب سازی و بدعت و جلو افتادن از پیامبر خود کند ،اینها از مسلمانان که نسبتی با خرد و عقل ندارد ،آنها هم که بیرون از دین اسلام هستند و میل و هوس خود را عیار خرد و عقل می گیرند هم تکلیفشان روشن است در دنیا و در جهان دیگر.

       
      • آورنده یک پیام الهی پیامی آورده از سوی خدا و از انسانها خواسته خدا را اینگونه عبادت کنند :با بکار گیری الفاظی از وحی و توجه به ذکر و عبودیت ،بعد کسی می آید می گوید
        ……….
        غیر از ////که شما آخوندها سر هم کرده اید چه مدرکی دال بر بودن//// (البته بجز اینکه بتی بوده در کعبه و مورد پرستش نزد عرب!) اینکه قرآن ////است دارید؟اصلا این وحی و کلام خدا چی هستند؟یعنی خدائیکه بقول شما قادر و قهار و افریننده همه چیز است اینقدر توانائی ندارد که مخلوقش را براهش (تازه شما با چه مدرکی می گوئید که اینراهی که در قران گفته شده راه راست است؟بفرض قبول حرف شما و قرآنتان این راه چیست؟کدامست؟)هدایت کند و منتظرست تاسید مرتضی و همفکرانش ////(این کلمه را دیدم تا نوریزاد هم در یکی از مصاحبه هایش بکار گرفته من آنرا که از نویزاد نگرفته ام) ساختن دین دست خود را تو جیب مردم کنند و حالا هم سر لوله نفت و خزانه عمومی یک کشور را در جیبهای گشاد خود کرده اند با وجودیکه میدانند نه تنها صاحبانش راضی نیستند بلکه این جنایت و دزدی است.
        در کامنتی دیدم دوباره سید درباره پژوهشهایت نوشته اید!من که قبلا نوشتم که شما با استفاده از خزانه عمومی خود را سرگرم ///// روایت و قصه شیعی کرده اید که نه تنها نفعی بحال ایرانیان ندارد بلکه برعکس باعث بدبختی و فلاکت و کینه و دشمنی بین مردم می شود.چنانچه 1400 سال کارتان هم همین بوده.بنابراین شما کاری سودمند بحال جامعه که نمی کنید هیچی بلکه/////

         
        • خدا قادر و توانا هست ،لکن بنای او و اراده تکوینی او بر اجبار و جبر انسان نیست ،خدا انسان را تکوینا آزاد و مختار خلق کرده است ،و تشریعا و باراده تشریعی از طریق انبیاء از انسان خواسته است که بخالق جهان و انسان بیندیشند و او را خضوع کنند ،وگرنه اگر بنابر ایمان جبری و اجباری بود به این معنا که خدا با اراده قاهره خود مزدک را مومن کند ،ایمان مزدک که ارزشی نداشت ،برای ایمانی ارجمند است که برخاسته از اراده آزاد انسان باشد ،علاوه اینکه اگر بنابر جبر و ایمان جبری بود که دیگر هدایت انبیاء معنا نداشت ،بلکه حقیقت این است که انسان آفریده شد ،و بین ایمان و کفر مخیر است تکوینا نه تشریعا ،یعنی اراده تشریعی خدا بر این است که انسان با آزادی و اختیار ایمان به مبدا و معاد بیاورد (و لا یرضی لعباده الکفر) از این جهت مزدک در این جهان عملا آزاد است که کفر را برگزیند یا ایمان را ،جهنم و مجازات عقیده و عمل خویش را برگزیند یا سعادت جاودان را ،و انسان هم باقی است ،و طریق سعادت ابدی انسان هم به عبودیت و بندگی خداست و فرستادن انبیاء بطور پیاپی هم برای همین است که انسان تکوینا آزاد است و در معرض غفلت و دنیا زدگی و فریب و مغرور شدن به جهان و متاع فانی.برخی کلمات هم خیلی واضح نبود تا پاسخ دهم.عصبانیت هم چیزی را حل نمی کند.

           
    • جناب عبد الله علیکم السلام : از اینکه به فکر ما ایرانیان هستید و آرزو دارید زبان عربی را بیاموزیم بسیار متشکریم همین که آخوند ها عربی را مثل بلبل بلغور میکنند ما را بس ولی جهت اطلاع سر کار عالی عرض شود که بنا به گفته جمع کثیری از آخوند ها زبان دیار باقی عربی هست و در بهشت و شاید جهنم همه ابنا ء بشر به زبان عربی صحبت و مکالمه میکنند و از زمان مرگ تا رستاخیز و قیامت ! کلاس درس عربی در قبور ! دایر است که خدای نخواسته کسی تپق نزند ! در ضمن گمان کنم سعیدی طوسی معلوم الحال که حتما میدانید مدارج بسیار عالی قرائت قرآن را دارا هست چه ایمان بسیار مستحکمی داشت که نوزده تن از نو آموزانش را میخواست به راه راست هدایت کند ! که نمود !!!

       
    • صید مرتضای درود

      فکر میکنی تاکی بتوانی به این همه سفسطه اذامه بدی.کسی که می خواهد

      بزبان فارسی(همان زبان جهنمیان طبق روایاتتان) درپی انست که بداند چه میگوید

      تا بفهمد چه بلغور میکند.زمانی زیارت نامه ای را برای کسی که هزاران بار خوانده بود

      ترجمه کردند.با شنیدن من وپدر م و مادر م و….. به فدایت بر اشفت چون وکیل انان

      نبود وگناه میدانست.زبان عربی هم باتوجه به خیل نوبل گرفته ها وغیرو عرب زبان

      حکمن بهترین زبان دنیاست وهیچ رابطه ای با دعا نویسی وجن شناسی وجفر و..

      این الجفنگیات ندارد.برادر صیادم دیر گاهی است برتری طلبی نژادی نشانه بی مغزیست

      چه هیتلریان اریایی چه سیاه عمامگان وطنی.تنها مفر شمایان رد علوم چه طبیعی

      و چه انسانی با روش تبلیغات است(کانال های بیشمار ماهوارهای)داروین وکسانیکه

      تمام حلقه های واسط انسان تا نرم تنان وتک سلولی ها را در موزه های تاریخ طبیعی

      را برایتان گرد اوری کرده اندغلط زیادی میکنندولی علم واقعی طب (نه حجامت و تقویت

      قوه با دمپایی حنایی رنگ) که کاملن بر مبنای جانوران و ازمایشات بر بدنشان(خوکچه و

      میمون) بدست امده خوب است.راستی چرا اقایتان سزطان پروستاتش رابا ابی از کاسه

      اوراد وچل کلید ورفع چشم زخم و….درمان نکرد. دست وردارید زمانتان دیرگاهی است

      که گذشته و هر روز تشتی از رسوایتان از بامی می افتد اخرینش در خانه ای در یمن بود.

      اگر خدایی باشد حکمن سلطان قدر قدرت ودرهم کوبنده وغیرتی و..دخلت کننده در مسایل

      زیر لحافی نیست.محتاج خانه نیست تا ازخانه اش درمقابل سپاه مجهز به فیل دروغ بگوید

      (کلی استخوان ماموت وجانوران سد ها میلیون سال قبل را ذاریم واما در حوالی مکه دریغ از

      یک دکمه لباس یا شی دیگری از سپاه ابرهه هه هه ) الاحقر وابتر

       
  107. نوریزاد گرامی… دوبیتی زیر از معلم ادبیات دوران دبیرستان است. لطفاً آنرا از طرف من به جناب دکتر ملکی هدیه فرمائید.

    جوانی گفت با پیری دل آگاه/ که خم گشته چه میجوئی در این راه؟
    جوابش گفت آن پیر خوش انگُم/ که ایام جوانی کرده ام گُم

     
  108. خیلی خیلی مراسم نمایشگاه جالب بود و سبب شد که ما هم از این راه دورِ دور و هزاران کیلومتر دورتر از وطن و شما عزیزان دلبند، دیدگان به جمال دوستان روشن کنیم.

    درسوک میهن:
    تاکی به تمنای وصال تو یگانه/ اشکم شود از هرمژه چون سیل روانه
    خواهد بسرآید شب هجران تو یا نه؟/ ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
    جمعی بتو مشغول و تو غائب زمیانه

    درهجر نوریزاد:
    هردر که زنم صاحب آن خانه توئی، تو/ هرجا که روم پرتو کاشانه توئی، تو
    درمیکده و دیر که جانانه توئی، تو/ مقصود ما از تابلو و آن خانه توئی، تو
    مقصود توئی، تابلو و آن خانه بهانه

    به امید روزی که آزادی و شعف و شادی به این میهن غمکده باز گردد.

     
  109. وطن انسانی ما در حال گستزش است. جاوید انسان .گسترده باد وطن انسانی ما.

     

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

88 queries in 1587 seconds.