این زوج مهربان تصویر بالا در سومین روز از همدان به نمایشگاه آمدند. بانو به بیماری ام اس مبتلاست. با زحمت و پله به پله بالا آمد و خروار خروار انرژی بر سر من باراند. این زن و شوهر چه همدیگر را دوست دارند. پیش پایشان بر رمین نشستم به خاکساری. روز سوم با همین قشنگی ها توآم بود. جناب رضا ملک نیز با گامهای خسته اما مطمئنش به دیدار من آمد. نمی خواهید در این روزهای ناب مرا به تماشای جمال مبارک خود لیاقت بخشایید؟ امروز یک فایل صوتی منتشر کردم که دوست دارم بشنویدش. در کانال تلگرام من هست. تلاش من برای انتشارش در اینجا بجایی نرسید. در این فایل صوتی، به نمایشگاه و آمد و رفت دوستان، به سخنان رییس جمهور که گفته: ما عمامه داریم کلاه سرمان نمی رود، به احمد منتظری و مجتبی خامنه ای، به داستان رهبر شدن سید ابراهیم رییسیِ قاتل و اکنون به رییس جمهور شدنش پرداخته ام.
طعـم خـوش پیـروزی
پیروزی جناب اصغر فرهادی فیلمساز فهیم هموطنمان در کسب جایزه ی بهترین فیلم خارجی (غیرانگلیسی زبان) از جشنواره ی جهانی اسکار را به همه ی ایرانیان شادباش می گویم. این غرور بزرگ، حتماً باید خرج ایرانی آباد و آزاد شود. وگرنه حبابی است که صباحی چند بعد از خاطره ها محو می شود. ما باید این پیروزی را بزرگ بشمریم و قدرش را نیک بدانیم و طعم خوشش را به خانه هایمان ببریم. شاید از همین روی است که می گویم: بساطی که بیت رهبری در این کشور آراسته، هرگز از این جور پیروزی ها احساس خوشایندی به بافت های زیر پوستش نمی دواند. و دستگاههای ارشادی احتمالاً برای عقب نماندن از قافله ی شادباش گویان، با یکی دو تا تبریک و تهنیت سر و ته این پیروزی بزرگ و جهانی را بهم می آورند تا هرچه زودتر به اعماق سکوت مطلوبشان فرو شوند.
راز رنج بردنِ حضرات از پیروزی فرهادی می دانید در چیست؟ رازش در استقلال و خود برآمدگی جناب فرهادی و عزیزانی چون جعفر پناهی است که هرگز در اطراف بیت رهبری و بساط حضرات ولایی و حکومتی و دولتی آفتابی نشده اند. و این استقلال فردی و فکری فرهادی و پناهی و کیارستمی، نه چیزی است که حضرات بر سرش هیاهو ببارند. کافی بود بجای اصغر فرهادی یکی از خودی ها به این مرتبه از جایگاه جهانی راه می یافت. حتماً تا دم صندلی آقایان چراغانی می کردند و بوق رسانه هایشان حنجره می دریدند. کاش رهبر و اطرافیانش می دانستند که همین اعتراض فرهادی به رییس جمهور آمریکا و نرفتنش به آمریکا و حضور نیافتنش در مراسم اسکار، هزار مرتبه از سخنان تند و پر تنش خود رهبر – در مجامع جهانی – کاربردی تر و اساسی تر و تعیین کننده تر است و به نفع ایران و ایرانیان. دو ایرانیِ نام آور، به نمایندگی از جناب اصغر فرهادی در مراسم اسکار حضور یافتند و جایزه را دریافت کردند. من ندیدم خبرگزاری های داخلی گزارش تصویری ای از این افتخار بزرگ را منتشر کرده باشند. لابد بخاطر سربرهنگی بانو انوشه انصاری. که درست مثل بانو مریم میرزا خانی نادره ی عالم ریاضی، بخاطر سادگی و سر برهنگی اش هیچگاه به وی توجهی در رسانه های حکومتی نشد. می گما، چه می کنه این محکمات نظام مقدس!
سخـن روز هشـت اسفند نود و پنج
سخن روز نهم اسفند نود و پنج
ایمیل: mnoorizad@gmail.com
تلگرام: telegram.me/MohammadNoorizad
ادمین تلگرام: mohammadnourizad@
اینستاگرام: mohammadnourizad
محمد نوری زاد
هشتم و نهم اسفند نود و پنج – تهران
عکس های روز چهارم نمایشگاه خط خطی های نوری زاد – هشت اسفند نود و پنج – تهران
س
عکس های روز پنجم نمایشگاه خط خطی های محمد نوری زاد
سید مرتضی ما خواهان چنین جامعه ائی هستیم.هر کسی بر طبق باور خود زندگی می کند و در کنار هم و با هم کار و زندگی می کنند.و کسی حق دخالت در زندگی دیگری را ندارد.ما معتقدیم که هر فردی مسؤل رفتار و کردار و باورهای خود است و نباید اجازه دهیم که کسی یا گروهی به قیمت محدود کردن و جهنم کردن دنیا برای دیگران هم دنیای آنها را بچاپند و هم بهشت و خوشبختی آخرت بخرند.زیر عکس هم به انگلیسی نوشته که رنگارنگی و یا گوناگونی در این عکس همان چیزیست که من دوست دارم.حالا شما بیا و از خمینی و همفکرانت دراین سایت //// بگذار.ما هم شماها را انسانهائی ////////// می دانیم که برای زندگی وابسته به ناندانی دین و بدون رنج و زحمت و کار مفید حاضرید دست بهر //// بزنید.
http://news.gooya.com/2017/03/post-1379.php
نویسنده،این شاخصه ها را از محل و حوزه اصلی خود خارج می کند و آنرا در جهت هدفی که دنبال می کند استخدام می کند ،هدف چیست:اینکه درک شخصی عمومی غیر کارشناسانه از دین از نظر شیعه ممنوع است ،البته خود این گزاره هم کلیتش درست نیست ،برای آنکه درک شخصی در نیل به معارف و اصول دین و جهان شناسی متکی بر متون دینی ،ممنوع نیست ،آن حیطه ای که گفته می شود درک شخصی آن عمومی نیست مربوط می شود به فروعات شریعت و احکام دین که طبعا منابعی دارد که تعیین آن منابع در عهده آورنده دین است نه اینکه هرکسی بطور من در آوردی هرچه دلش خواست یا پسندش بود را منبع نیل دین قرار دهد یا آنچه که آورنده دین به آن موضوعیت داده را کنار بگذارد ،در واقع فقه بمعنی الاخص ،یعنی استنباط احکام عملی است که دائره درک شخصی در آن ضیق می شود،و مبتنی بر مقدمات قهری و منطقی تخصصی است وگرنه غور در قرآن مجید و اصول معارف و نقد و پرسش در این حیطه هیچ ممنوعیت شخصی ندارد ،و این ربطی به مساله “ممنوعیت تفسیر به رای” و فارغ از اندیشه راهنمای سنت (اعم از نبی و وصی ) ندارد ،تفسیر به رای ممنوع موضوع بحث علیحده ایست که الان موضوع بحث من نیست ،ما اگر تفسیر به رای ممنوع اینطور کشدار و غیر واقعی تفسیر کنیم در واقع بتفسیر به رای دیگری در خصوص فهم متن شریعت دچار شده ایم!
……………..
سید رضی گرامی اگر شما از این اراجیف چیزی درک کردید لطفا برای ما بی سواداتا هم توضیح دهید!چون ما بالاخره نفهمیدیم که میشه با خرد خود اسلام را پذیرفت یا نه پذیرفت و یا در همان چهار چوب می شود فکر کرد مسلما برای توجیه ////// اسلامی/شیعی؟
مزدک
شنیدم سید مرتضی از دست تو زخم معده گرفته و هر شب خواب می بینه که تو با بیل سرکج و دیلم بهش حمله کردی. دست از سر /// سید وردار و بذار ///// از گلوش پائین بره. نمیدونم خبرداری تازگیها ب///////////////میگن تا اسم تورو میشنفه اشک بی اختیار مث ابر بهاری از دیده هاش سرازیر میشه //////// و انجزه ونجزه میخونه.
—————–
درود دوست گرامی
من نقد را ارج می نهم اما توهین و طعنه و ناسزا را نه.
سپاس که رعایت می فرمایید.
.
مزدک عزیز من بیش از 714بار این متن را خواندم و باز متوجه نشدم نویسنده قصد بیان چه مطلبی را دارد. ولی یک قاعده کلی هست که وقتی کسی “متزلزلات المکتوب” مینویسد باید به گونه ای بنویسد که خواننده از ان چیزی متوجه نشود چون اگر خواننده انرا بفهمد ان متن تبدیل به “مکطسرالقظیظین” میشود و کاربرد خود را از دست میدهد./موفق باشید.
افشای سند تکان دهنده حکم اعدام دختران کوچک -دستخط منتظری
افشای دستخط آقای منتظری در محکوم کردن حکم اعدام دختران کوچک! انتشار این سند بعد از بیش از سه دهه قابل توجه است دستخط آقای منتظری جای همه تردیدها و ابهامات را پر میکند او خطاب به خمینی مینویسد و اعدامها را محکوم میکند!آیا افشای این سند به دستگیری آقای احمد منتظری ربطی دارد؟
پس از ۳دهه یکی از اسناد فوق محرمانه از جنایتهای صورت گرفته توسط قوه قضاییه در زندانهای ایران افشا شده است در این سند که با دستخط آقای منتظری است نوشته شده که دختران ۱۳-۱۴ ساله صرفا به جرم تند زبانی اعدام شده اند. این سند توسط قوه قضائیه منتشر شد
در اين سند به اعدام دختران غیر مسلح سیزده ساله به حکم قضات اشاره شده است.
با درود به جناب نوریزاد ک در یو تیوب دنبال سوژه ای میگشتم که حوزوی معروف این سایت یعنی سید مرتضی را کمی قلقلک بدهم و باز هم به وی گوشزد کنم که دست از کذاب بودنش بردارد وبطور اتفاقی به این لینک برخورد کردم که یک روحانی کاملا موافق با جمهوری اسلامی سخنرانی میکرد واقعا از سختنانش لذت بردم جناب نوریزاد با تمام وحود احساس میکنم که اگر میشد که روحانیت حاکم بر ایران به مانند ایشان فکر و عمل میکردند تاکید میکنم عمل میکردند امکان نداشت که ایران به این بیراهه ای که همه گرفتار شده ایم برسد و این نشان میدهد که روحانیت حاکم قطعا ازاسلامی که تبلیغ میکنند دور افتاده اند و به قول خودشان نفس اماره را حاکم بر تفکرشان نموده اند از همه عزیزان استدعا میکنم به این لینک بروند
https://www.youtube.com/watch?v=MEx6EeCSX70
کافی است این چنین قشر فرهیخته ازروحانیون در ایران حاکم شوند البته تعهد بدهند که پا را فراتر از تعهد کتبی که داده اند نگذارند چون همه میدانیم که به هر دلیل ممکن به هرحال جمهوری اسلامی حاکم شده و حالا حالاها دست ازگرده ما بر نمیدارد پس چرا اجازه بدهیم که هم این دنیای ما را به گند بکشند و اگر آخرتی به مانند آنچه میگویند ! باشد آن را هم از ما بگیرند . با احترام .
با رو به زوال رفتن عمر حاکمیت جمهوری اسلامی و گسترش اختلافات شخصی و جناحی در بین سران قدرت این نظام، اسنادی منتشر می شود که سرشت اصلی این نظام را به معرض دید می گذارد.
یکی از این اسناد که این روزها منتشر شده است، سندی با دستخط منتظری در رابطه با محکوم کردن حکم اعدام دختران کوچک! (خردسال) می باشد.
آیت الله منتظری طی این سند (نامه) خطاب به خمینی مینویسد و اعدامها را محکوم میکند!
پس از ۳دهه یکی از اسناد فوق محرمانه از جنایتهای صورت گرفته توسط قوه قضاییه در زندانهای ایران افشا شده است در این سند که با دستخط آقای منتظری است نوشته شده که دختران ۱۳-۱۴ ساله صرفا به جرم تند زبانی اعدام شده اند. این سند توسط قوه قضائیه منتشر شد
در این سند به اعدام دختران غیر مسلح سیزده ساله به حکم قضات اشاره شده است.
آیت الله منتظری، قائم مقام رهبری ایران بود اما به دلیل اختلافها با خمینی رهبر وقت این کشور به ویژه بر سر اعدامهای گسترده، از این سمت عزل شد.
متن این بخش از نامه که به اعدامهای دختران سیزده و چهارده ساله و وضعیت اعدامها و زندانها مربطو است به شرح ذیل است:
بسم الله الرحمن الرحیم
محض مبارک آیه الله العظمی اما خمینی منظم العالی
پس از سلام. با اینکه مدتی است موفق به زیارت حضرتعالی نشده ام و تصمیم داشتم برای امور جاریه کشور که طبیعتا هر کدام مستولی دارد، مزاحم اوقات شریف نشوم ولی بر حسب وظیفه شرعی لازم دانستم بنحو اجمال خاطر حضرتعالی را به جریاناتی که در مهمترین ارگانهای ضامن بقای انقلاب کشور میگذرد جلب کنم. 1: ضعف شورای عالی قضائی و بالنتیجه دادگاههای انقلاب بحدی است که افراد صادق و شریفی که خود در متن آنها هستند می گویند اوضاع جاری زندان اوین و بسیاری از زندانهای شهرستانها از قبیل اعدامهای بی رویه و احیانا بدون حکم قضات شرع یا بدون اطلاع آنها و گاهی برغم مخالفت با آنها و ناهماهنگی بین دادگاهها و احکام صادره و تاثیر جوها و احساسات و عصبانیتها در احکام صادره و حتی اعدام دختران سیزده چهارده ساله بصرف تندزبانی بدون اینکه سلاح در دست گرفته یا در تظاهرات شرکت کرده باشند کاملا ناراحت کننده و وحشتناک است.
فشارها و تعزیرات و شکنجه های طاقت فرسا رو به افزایش است. آمار زندانیان بحدی است که بسا در یک سلول انفرادی پنچ نفر باید با وضعی غیرامن بمانند، حتی به آنها امکانات نماز خواندن هم داده نمیشود و به تعبیر یکی از قضات شرع، هرج و مرج خودمختاری مسئولین بازجوئی و بازپرسی، سخت نگران کننده است. اعدامهای اخیر معمولا از مهره های رده سوم و چهارم و سمپاتها می باشد و مهره های اصلی کاملا بکار مشغولند و از اعدام شدگان قهرمان سازی کرده و افراد دیگری را بدام انداخته و بمیدان میفرستند. اگر مهره های اصلی و موثر اعدام میشدند و کار توجیهی بر روی اغفال شدگان انجام میشد، نظیر آنچه با گروه فرقان انجام شد، ممکن بود که ریشه این گروهها و فکرها کنده شود ولی با زیاد شدن آثار ….. ممکن است در کوتاه مدت جریان ترور ضعیف گردد ولی بالاخره با روش و تجربیات پیچیده تری جوانه میزند و مشکل همچنان باقی است. از فرقه ها که حتی از خانواده های متنعمند و مذهبی شروع شد که معلوم نیست گسترش نیابد چون … طبیعتا تحریک کننده عواطف و احساسات است و بالاخره اعدامی که در زندانها میگذرد که اگر حضرتعالی اطلاع داشتید قطعا به آنها رضایت نمی دادید البته این مطالب را کسی به حضرتعالی نمی نگارد که از اقوال مخالف گروهها بوده و از آنها هم ضربه خورده و سعی دارد عقل و ذکر را حکم قرار داده و تحت تاثیر احساسات آنی واقع نشود.
از رادیو زمانه
این هم سند مربوطه !
اخبار: وزیر اقتصاد ایران از کارشکنی برخیها در روند اصلاحات ساختاری اقتصاد کشور انتقاد کرد. به گفته او کسانی که از رانت، پورسانت، پولشویی و فرار مالیاتی سود میبرند، مخالف اصلاحات ساختاری اقتصاد هستند.
مش قاسم: معلوم نیست حاجی وزوزیرک از کی داره انتقاد میکنه. حاجی ناسلامتی تو از روز اول تشکیل این حکومت توش بودی، از بالا و پایینش هم خبر داری، حالا همچین حرف میزنی انگار کشف تازه کردی؟ اینا همهشون یه مشت شیاد هستن. این وزوزیرک ۳۸ سال دیده این … (سه نقطه از مش قاسم) توی چه گلی گیر کرده ولی همچین حرف میزنه که انگار روز اوله. حاجی، اگه تو تابحال نفهمیدی “کسانی که از رانت، پورسانت، پولشویی و فرار مالیاتی سود میبرند، مخالف اصلاحات ساختاری اقتصاد هستند” کی هستن، و چگونه این فساد رو برپا کردن نشوندهنده اینه که هیچی حالت نیست. بیخود نیست که وزوزیرکت کردن. اگه میدونی بیا بگو! اگه میدونی واسه چی اون تو موندی؟ حکما یه چیزی بهت میرسه. شاید هم اینو فهمیدی که تو و امثال تو فقط میتونن توی یه همچین … (سه نقطه از مش قاسم) فتی نشو و نما کنن. اگه یه حکومت درست و حسابی توی این مملکت بود تو و هم پالکیات شاید حداکثر دربون و آبدارچی میشدین.
این دولت دزدان حکومت/* اسلامی از صدر تا ذیل هیچ شهامت عقلی، وجدانی، و کاری ندارن. که اگه داشتن عمله ظلم نمیشدن، ارزون خریده نمیشدن.
/*: ک
هموطن گرامی جناب سید مرتضی،من البته اصلا موافق ترامپ نیستم،ولی گاهی انسان،از ترس افعی ،به مار غاشیه پناه می برد واین نه منافاتی با دین واخلاق دارد ونه با عقل ومنطق،بگمان من ،اگر انسان ناچار شود بین دوحالت ،انتخابی بکند که؛اولین گروه،هم دین فروش باشند و هم مملکت بر باد ده،و دومین گروه،فقط مملکت فروش باشند،خب واضح است که گروه دوم،ارجح اند،مگر غیر از این است که؛۳۸ سال است که؛انتخاب ما،فقط بین بد وبد تر است؟؟؟؟
منصور گرامی ،ضرب المثل های عرفی نمی تواند مبنای گزینش های ما در امور مهم فردی و اجتماعی باشند ،ضمن اینکه نه افعی مطلوب است نه مار غاشیه! بالاخره هردو مارند ،شما اگر از افعی فراری باشید طبعا بخاطر نیش و زهر آن است که موجب سلب حیات شما خواهد شد ،حال اگر از نیش افعی بترسید و فرار کنید عاقلانه است که به مار غاشیه (یعنی مار بیابان) پناه ببرید که آنها هم ممکن است افعی یا بدتر از افعی باشند؟!
حال فارغ از ضرب المثل فوق و مبنا و زیر بنای آن ،بنظر من چنین استدلالهای غیر منطقی و غیر عقلائی ناشی از عدم درک درست مسائل اجتماعی و مسولیت های اجتماعی دارد ،اینجا در سپهر سیاسی ایران الان بحث افعی و مار غاشیه مطرح نیست ،یک سیستمی را مردم به آن رای داده اند و البته کاستیهایی در نظر و عمل وجود داشته و دارد و فرضا شما الان بهر دلیلی مخالف این سیستم هستید،الان امر دائر بین افعی و مار غاشیه نیست ،امر دائر است بین اینکه شما (بر فرض که فقط دنبال منافع شخصی نباشید)با سیستمی که آنرا نامطلوب می دانید بصورت مسولانه و مدنی مبارزه سیاسی کنید و بگمان خود روشنگری کنید ،و بین اینکه دست خود را بسوی بیگانگان دراز کرده بر آنان تکیه کنید و از آنها دعوت کنید بیایند کشور شما و در امور شما دخالت کنند و کشور شما را اشغال کنند و خسارت هایی را بشما وارد کنند،شما این دومی را مار غاشیه مطلوب و آن اولی را افعی می دانید که تمسک به آن ضرب المثل کردید؟ واقعا تصور می کنید که امریکای مار غاشیه در جهت منافع شما حرکت می کند؟! پیشینه تاریخی این مارهای غاشیه برای شما مخفی است؟ واقعا فکر می کنید اگر امریکا دخالت نظامی در ایران کند و برای آن هزینه بپردازد می آید جمهوری اسلامی را ساقط می کند و امور کشور شما را به شما می سپارد و می گوید بفرمایید حالا هرجور می خواهید با یک سیستم سکولار حقوق بشری کشور خود را اداره کنید و منافع آن هم مال خودتان و من هیچ چشمداشتی به منافع ومنابع شما ندارم؟! اگر اینطور فکر می کنید باید صریحا بگویم خیلی ساده هستید،و قدرت های نفع طلب کاپیتالیستی را که اساس الفبای آنها همان کاپیتال است نشناخته اید،نه عزیزم امریکا ندنبال منافع دور و نزدیک و حتی محاسبات پنجاه سال و صد ساله یا بیشتر خود است ،و بقول همین ترامپ که شما گفتید او را قبول ندارید دنبال مجد و عظمت امریکائی و کبریائی آن در ابعاد نظامی و سیاسی و اقتصادی هست و متاسفانه برخی از افراد نسل جدید ما به اینها توجه نمی کنند یا پیشینه تاریخی استعمار گران را مورد مطالعه و عبرت قرار نمی دهند، توجه کنید همین امریکا مقصودش از کودتای 28 مرداد و کنار زدن یک دولت ملی چه بود؟ اینکه شاه دست نشانده و منفعل را اینجا حاکم کند و مستشاران نظامی خود را اینجا بیاورد و با فروش میلیاردها دلار سلاح ایران را انبار تسلیحات خود در کنار شوروی سابق کند و نفت ما را تاراج کند ،پس امریکا (ترامپ و غیر ترامپش فرقی نمی کند) نه که مار غاشیه بلکه اژدهای هفت سر غاشیه است! و اینها شعار نیست واقعیت خارجی است. حال بازگردیم به سخن شما ،شما فرمودید پناه بردن به مار غاشیه (و فی الواقع اژدهای هفت سر غاشیه) منافات با “دین” و “اخلاق” ندارد! چطور چنین سخنی می گویید؟ دین ( بگویید مقصود شما کدام دین است؟) بشما اجازه می دهد که برای رسیدن به مطلوب های خود عزت و استقلال خود را به اجانب بفروشید و دست خود را در برابر آنها دراز کنید؟ کجای دین چنین حکمی وجود دارد؟ و کدام اخلاق و فلسفه اخلاقی حکم می کند که شرف و استقلال و عزت خود را بپای خارجی بریزید؟ واقعا از نظر شما دعوت کشور خارجی به بمباران و اشغال و کشتار هموطنان شما هیچ مغایرتی با دین و اخلاقی که شما آنرا می شناسید ندارد؟ اگر 38 سال هم از نظر شما انتخاب بین بد و بدتر بوده است لااقل فایده این انقلاب و جمهوری اسلامی که مردم تاسیس کردند این بوده است که در معادلات جهانی و قطب بندی های متداول در گذشته و حال توانسته ایم استقلال سیاسی و عزت خود را حفظ کنیم و دریوزگی قدرت های بزرگ را نکنیم که البته این هزینه و خسارت هم داشته و دارد ،بنابر این در این گونه مسائل مهم اجتماعی پیش از اینکه بر مبنای احساسات یا تمثیلات غیر منطبق عرفی حکمی کنیم چه خوب است که درست در اطراف اینطور قضایا خردمندانه بیندیشیم.
آقای اصغر فرهادی ،
بدون آنکه به محتوای فیلم فروشنده و سوایه آنکه تا چه حد وزارت اطلاعات ج ا س در آن نقش بازی کرده است و پول ساخت این اثر شما از کجا تامین شده است و قربانی و مظلوم نمای شما در این فیلم تجاوزگر است و نه آنکه به او تجاوز شده است و سوای آنکه چگونه لابی های رژیم ، شما را در دریافت اسکار آنهم برای دومین بار تا هالیوود راهگشائی کردند و باز سوای آنکه خود را وارد سیاست کرده اید و بیانیه سیاسی بدست انصاری و نادری داده اید تا پیام شما را از تریبون اسکار که صدها میلیون آنرا مستقیم میدیدند ، بازگو نمایند و پیامی را القا کنید ، که همانا پیام ج ا س و لابی های آن در لس آنجلس و هالیوود و آیت الله بی بی سی و ….. و دیگر رسانه ها که سی و هشت سال است که این نوع خوش خدمتی به رژیم را در کارنامه خود دارند برسانید .
آقای فرهادی ، چگونه است که شما و ترانه علیدوستی بیانیه علیه ترامپ صادر میکنید و قانون منع ویزای او را برای هفت کشور مسلمان که ایران هم جز، آنها میباشد را محکوم میکنید ، اما در قبال منع ورود میلیونها ایرانی که در بیرون از مرزهای وطن در پنج قاره جهان آواره و سرگردان در امید روزی که بتوانند دوباره بخاک میهن و سرزمین اجدادی اشان برگردند و خدمتگزار وطن خویش و نه بیگانه باشند ، سکوت کرده و هیچگاه لب به سخن نگشاده اید ، اگر جواب شما این باشد که شما را در سیاست دخالتی نیست و تنها هنرمندید ، پس بیخود و بی جا ، بیانیه سیاسی بدست انوشه و نادری داده اید تا برایتان بخوانند ، متاسفم از اینکه خیلی از ایرانهای عزیز گول لابی ها و دست نشانده های ج ا س را میخورند و خود را بازیچه دست اینان میکنند ، آقای فرهادی ، بعنوان یک ایرانی شرم دارم که شما و امثال شما ها و علیدوستی را هنرمند بدانم و از اینرو شما را هنربند میدانم ، شرم کنید و برای یکبار هم که شده از ملت زیر ستم خود، از نداها امیر ارشد ها ، ستار بهشتی ها و صانع ژاله ها ، سعید زینعالی ها و …….و دادخواهی از حاکمان متجاوز که دستانشان تا آرنج بخون بهترین فرزندان این سرزمین آغشته است سخنی و فیلمی بسازید حتی اگر بدقیقه ای هم نرسد ، اما جواب پاسخ خود را میدانم که هیچگاه اتفاق نخواهد افتاد زیرا میدانم که به کجا بندید و نان را به نرخ روز میخورید . در پایان سوالئ از نوری زاد عزیز دارم که چگونه است دریافت اسکار را به فرهادی تبریک میگوید ولی از خطا هایش چشم میپوشد و اگر جوابشان چنانکه خود در یک فایل صوتی گفته اند و آوردن لبخند و شادی برای مردمی است که این حکومت جز غم و نفرت و عزا چیز دیگری برایشان نداشته است ، این دلیل بر بی تفاوتی ایشان از سخن گفتن در مورد مردم خود و جامعه خود نمیباشد و حال که خود را به سیاست وارد کرده است و بیانیه سیاسی در اسکار صادر میکند ، وظیفه و خواست هر سیاستمداری بایستی در وحله اول شامل حال مردم و جامعه خود باشد ، این انتظاری است که هر فرد از هموطن خود داشته و می دارد .
با سپاس
نامه شهین مهین فر به اصغر فرهادی
من جایزه ی اسکارم را از مردم شریف وطنم گرفتم که یک دنیا عشق است
خانم شهین مهین فر مادر جانباخته راه آزادی وطن ٬شهید امیرارشد تاجمیر که در سال ۸۸ زیر خودروی نیروی انتظامی له شد و جان خود را از دست داد٫در یادداشتی خطاب به اصغر فرهادی در خصوص جایزه فیلم اسکار چنین می نویسد:
آفای فرهادی
فقط یکبار فقط یکبار فیلم له شدن فرزند بی گناهم توسط دو خودروی نیروی انتظامی را ببینید. قضاوت با شما کدام فیلم مستحق گرفتن جایزه ی اسکار است. فیلم شما یا فیلم کشته شدن پسرم٬به جرم دفاع از انسانیت. فیلم شما فیلم است و بازی اما فیلم له شدن پسر من امیر ارشد تاج میر، واقعیتی است دردناک که تا ابد در تاریخ ماندگار خواهد ماند. من جایزه ی اسکارم را از مردم شریف وطنم گرفتم که یک دنیا عشق است.»
بخشی ا ز نامه شکوه میرزادگی به اصغر فرهادی؛نمیخواهم آقای فرهادی را متهم به حمایت از روشهای ضدآمریکایی جمهوری اسلامی کنم. انتظاری هم ندارم که یک هنرمند حتماً مخالفت خود را نسبت به حکومتی دیکتاتوری که همواره زندان و شکنجه را به همراه دارد اعلام کند. اما این پرسش برایم مطرح است که چطور آقای فرهادی طی این همه رفت و آمد به خارج هیچ اعتراضس، هر اندازه کوچک، و حتی هیچ سخنی در ارتباط با تبعيض و سانسور و شکستن ارزشهای انسانی در محدوده هنرمندان و فیلمسازان کشوری که تابعیت آن را دارد نکرده است؟
چگونه است که تا کنون از تریبونهای جهانی که در اختیار دارد نگفته است که زنان هنرپیشه ايرانی، حتی هنگام ظاهر شدن در نقش دختر و خواهر و مادر و همسر، ناچارند «حجاب سیاسی جمهوری اسلامی» ( و نه حجاب اسلامی) داشته باشند؟ چرا اگر ایشان به «تعهدِ هنرمندانه» باور دارد حتی یک بار هم نپرسيده چرا هنرمندان آوازخوان زن ایرانی چهل سال است اجازه خواندن ندارند، و بیشترشان چون پرندگان در قفس در کنج خانههاشان نشستهاند؟ چرا درباره سانسور مذهبی، جنسیتی، و فرهنگی در فیلمها و کتابهای ادبی (و نه لزوما سیاسی) سخنی نگفتهاند؟
کاش ایشان هم چون کیارستمی، هنرمند بزرگ جهانی ایران، در مقابل همه چیز ساکت میشد، و تعهدات هنرمندانهاش را در آثارش نشان میداد. اما ایشان (که يکباره خود را وسط معرکه سیاست انداخته و نخست اعلام میکند «به دلیل سیاستهای مهاجرتی ترامپ در مراسم اسکار شرکت نمیکند»؛ و حالا سخن از «تعصبات ناسیونالیستی در کشور آمریکا» میگوید؛ و خیالش هم راحت است که صفحات روزنامههای حکومی در ایران – که در بيان هر کلمهی سياسی سانسور میشوند – گفتهها و عکسهای ایشان را منتشر میکنند) آيا بهتر نبود کلامی هم درباره وضعیت تاثرانگیز هنرمندان و نویسندگان و هموطنان رنج دیدهی زادگاهش میگفت؟
آقای فرهادی! آیا این شما نیستی که بیشتر از هنرمندان اروپایی و آمریکایی موظفی «دوربینت را به سمت ويژگیهای مشترک انسانی» بچرخانی؟ و بیشتر از آنها از شکستن حرمت انسان و هنر در کشورت بگویی؟ یا فکر میکنی که مرگ خوب است برای هموطن؟ در آمریکا به اندازه کافی هم هنرمندان متعهد و ژورنالیسم آزاد وجود دارد و هم مردمانی که برای خواستهای حقوق بشری خود اجازه اعتراض دارند. شما بهتر است به فکر مردمانی باشید که صدایی برای گفتن و قلمی برای نوشتن و فریادی برای اعتراض ندارند!
این خانم با نوشته خود هم فرهادی را ضد امریکائی معرفی می کند و هم پرده از گرایش “نازی نوازی امریکای من” خویش بر می دارد! در حالیکه فرهادی هیچ “روش ضد امریکایی” در واکنش های خود نشان نداد ،و اهانتی هم به مردم امریکا نکرد ،فرهادی صرفا از سیاست غیر انسانی و نژاد پرستانه دولت جدید امریکا سخن گفت ،و این غیر از بکار گیری روش های ضد امریکائی است ،البته روش های ضد امریکائی هم اشاره به مردم امریکا ندارد ،اشاره به سیاست های متکبرانه و نفع طلبانه دولت های مختلف امریکائی دارد که پشتوانه آنهم حمایت و سرمایه های صهیونیست هاست.اینکه فرهادی به مسائل داخلی کشور خود آنطور که این خانم آنها را ارزیابی می کند اشاره ای نکرده است ،برای اینکه فرهادی نه یک سیاستمدار بلکه یک کارگردان و فیلمساز است ،علاوه اینکه اصلا انتظار نامعقولی است که وقتی کسی در مورد خاصی (مساله جنجالی جلوگیری اتباع دیگر کشورها از ورود به امریکا) که مرتبط به کار سینمائی او و حضور او برای اخذ جایزه است چیزی می نویسد ازاو انتظار داشته باشند که بنشیند در مورد سیر تا پیاز مسائل سیاسی اجتماعی کشور خود اظهار نظر کند! و خود این نحوه اعتراض این خانم نشان دهنده این است که بیش از اینکه ناراحت از سکوت فرهادی در مورد مسائل ایران باشد،ناراحت اعتراض انسانی فرهادی به سیاست های غیر انسانی تازه کارهای دولت امریکاست! یعنی در حقیقت به گرایش “نازی نوازی گل پیازی! ایشان نسبت به امریکا برخورده است! ، ضمن اینکه خانم میرزادگی چرا دیکتاتور مآبانه مایل است نوع برداشت خود از مسائل داخل جمهوری اسلامی را به یک کارگردان و فیلمساز تحمیل و دیکته کند؟ ایشان از کجا اطمینان پیدا کرده که برداشت های آقای فرهادی دقیقا منطبق بر برداشت های سیاسی اجتماعی ایشان است که او را به سکوت یا ترس متهم می کند؟ خود این خانم چرا وقتی زمان حکومت شاهنشاه آریامهر بجرم فعالیت های مرتبط با اندیشه و کارهای مارکسیستی بهمراه خسرو گلسرخی و عده ای دیگر دستگیر و محاکمه شد شجاعت گلسرخی در پایداری و اعدام شدن را نداشت و عذرخواهی کرد و بعد از مدتی حبس آزاد شد؟!
این خانم ظاهرا فراموش کرده است که اینجا (کشوری که فرهادی در آن زندگی می کند) جمهوری اسلامی است که با انتخاب مردم بنا بوده و هست که قوانین شریعت را معیار روابط فردی و اجتماعی قرار دهند پس فرهادی مقصر نوع انتخاب مردم نبوده و نیست ،بنابر این ایراد به مسائلی مثل حجاب و آنرا بر فرهادی کارگردان تحمیل کردن هم باز مصداق دیکتاتوری و تحمیل عقیده است ،و ایشان ضمنا توضیح نداده است که فرق “حجاب اسلامی” با “حجاب سیاسی جمهوری اسلامی”! چیست؟ حالا چه فرقی برای ایشان می کند؟ ایشان که بی حجاب تشریف دارند و در لندن و جاهای دیگر آزاد می گردند و خود را نه ملزم به رعایت “حجاب اسلامی” می دانند و نه ملزم برعایت “حجاب سیاسی جمهوری اسلامی”! حالا این وسط گناه بنده خدا فرهادی کارگردان چیست که دیدگاه تحمیلی فردی در مورد حجاب در یک کشور اسلامی روی دوش او سوار می شود؟!
توصیه نظام اخوندی سر تا پا //// برای حل مشگل مالی ملت ایران:
زنان میتوانند از راه تن فرشی در داخل و کشورهای مجاور بخشی از مشگلات مالی خودشان را حل کرده و شکم کرسنه بچه هایشان را سیر کنند .
مرد ها هم که با فروش یک کلیه میتوانند ۲۰ تا۳۰ ملیون تومان بگیرند و شکم خانواده را سیر کنند.
!!!!!!
وای به روزی که این ورق برگردد . نمیدانم زمانه انروز چه نسخه ای برای زنان و دخترانتان و خودتان خواهد پیچید .
ولی مطمئن هستم انروز مثل…….///////////////
و راه برگشتی ندارید .
این توهین نیست پندی سزاسر حقیقت است پس تا دیر نشده کمی بفکر انروزها هم باشید.
…………………………………..این نیز بگذرد………………………… از مکافات عمل غافل مشو ………………………..
سید مرتضی
7:31 ب.ظ / فوریه 28, 2017
فرهادی افتخاری برای سینمای ایران است ،وطن فروش هم نیست که دل به عربده های ترامپ دهد و وطنش را برای یک مدال بفروشد به دشمن خارجی ،چقدر قشنگ فرهادی با رفتار و گفتار انسانی خود توی دهن ترامپ نژاد پرست و پوپولیست زد،برخی وطن فروش ها خوب است عرق ملی و انسانیت و عزت نفس را از این کارگردان خوب سینمای ایران یاد بگیرند و دل به صداهای پوچ و یاوه های توخالی ترومپت سرگشاد ترامپ نبندند.
……………….
سید بفرمائید ////////////////////////////// و در یک کلمه آخوند نیست!
یکی از بنیانهای اساسی نظام ولایت فقیه، رعایت مسائل شرعی در سطح عمومی بوده است. از جمله این واجبات که همگی ما در مورد احکام نماز گزار با آن آشنا هستیم “غیر غصبی” بودن محل نماز و رضایت مالک محل نماز است. این موضوع فقهی چه دستمایه جالبی برای نشان حق طلبی اسلام و تکریم اخلاقی مومنین گردید و باور همگانی بر این بود که این پدیده زیبا که تا این حد به دقایق نماز یک مومن توجه دارد فقط کافی است که بر سر کرسی قدرت هم بنشیند تا عالمیان گمشده خود را که عدالت جهانی است در مدیریت ولائی بیا بند.
امّا همه کسانی که در این رویای بس شیرین بسر میبردند از این نکته غافل بودند که همه این احکام استنباطات بشری از امر دینی است و همان انسانهائی که انرا تدوین کرده اند دارای همان قدرت و توانائی برای تغییر محتوائی و حتی شکلی آنرا هم دارند بنحویکه هم اصل حکم و هم نقض آن بعنوان خواست الهی تلقی شود چه آنکه فقط در اینصورت است که هر مومنی بدون فکر اضافی آنرا بطریقی که از وی خواسته شود انجام خواهد داد.
با این مقدمه اجازه بدهید برای مثال عملی بدوران گروگانگیری آمریکائیها و اشغال سفارت برویم و نمازهای با شکوه جماعتی که اولین آن به امامت جناب موسوی خوئینی ها در محل سفارت بر قرار شد و بعد بتدریج این نمازها چه قداستی که نیافت را از نظر حکم محل نماز بررسی کنیم. زمانی که این نمازهای پر شکوه دشمن شکن در جریان بود، زعیم عالیقدر جهان تشییع و اعلم فقهای شیعه و نائب بر حق امام غائب و سایر مراجع بی بدیل تقلید که به تار موئی پیدا، همه چیز را به اتش میکشند ،توجه نکردند که با توجه به فتوی خود آقایان علما، کلیه نمازهای بر قرار شده در محل سفارت آمریکا از اول تا آخر باطل بوده و هر استفاده ای از امکانات سفارت که متعلق به دولت و مردم آمریکا است حرام اندر حرام است!
این موضوع را برای این ذکر کردم که بازهم بدانیم، قوانین شرعی گه بعنوان امر الهی تلقی میشوند ، وقتی موضوع قدرت و هوای نفس بمیان می آید، چه بی رحمانه پایمال میشوند و چقدر غمناک است که دین و آئینی که قرار بود سرها را از بردگی زمینی به بندگی آسمانی ببرد، چه میزان مومنین خودش را با توجیتهات شرعی تحقیر و خوار و خفیف میکند.
اگر آقای خمینی و علمای آن زمان، به همین حکم شرعی پایبند می ماندند و نماز خواندن در آنجا را جایز ندانسته و اشغال آنرا عین تصرف عدوانی ،هم به لحاظ شرع و هم به لحاظ قانون ،دانسته و اجازه ورود به آنرا نمیدادند، ای بسا این کشور امروز سرنوشت دیگری داشت.
سلام بر باصفای گرامی
وقتی دین با سیاست آلوده شد دیگر دین نیست ابزاری تحت ریاست سیاست قرار می گیرد.مشکل از جایی شروع می گردد که فرهنگ مردم ایران پذیرای بوجود اوردن تقدس است و همین مردم بیچاره ما گمان داشتند قدیسین ماواری انسانهای معمولی بوده هرگز خطا یا اشتباهی به ساحت آنان راه ندارد.نگاهی به فرهنگ تشیع و امامان ایشان بیندازید تا درستی این ادعا با واقعیات تاریخی مشخص گردد.پس به صرف تصور اشتباه مذهبی خود عنان اختیار جامعه را بدست کسانی دادند که حتی از اداره یک دکان نانوایی هم عاجز بودند.چرا چون توهم کرده بودند که یک قدیس می تواند هرکاری بکند!یک قدیس می تواند آب و برق و مسکن را مجانی کند بدون اینکه بیندیشند این لاف به حدی گزاف است که در عمل نمی تواند اجرایی شود.یک قدیس می تواند شهرها را آباد و گورستانها را ویران کند بر خلاف رژیم گذشته بدون اینکه بیندیشند اینها خود مرده پرستند چگونه شهر زندگان را آباد نمایند و…خوب این قدیسین که حتی قرار شده بود تصویرشان را در ماه هم ببینند وقتی بر سرکار آمدند فهمیدند که این بار سنگینیست که آنها مرد میدان عمل آن نیستند.پس به جای کناره گیری به تطبیق دین مردمان با سیاستها و منویات خود پرداختند.اینجا بود که حفظ نظام اوجب الواجبات شد.اینجا بود که حکم ولی فقیه ارشد بر حکمها و معادل و فی الواقع بالاتر از حکم خدا قرار گرفت.اینجا بود که اینان خودی و غیر خودی و صف کشیها بیاغازیدند.پس چه باک اگر بر مبنای منویات خود نماز حرام را هم حلال کنیم!فعلا دیانت ما عین سیاست ماست!مشابه این قضیه مسبوق به سابقست ولی از آنجا که ملت ما تاریخ خود را نمی خواند لاجرم به وقوع می پیوندد.ما در مساله تحریم تنباکو یک شیخ منفعت طلب به نام شیرازی را داریم که حکم به محارب بودن استعمال کننده با امام زمان می دهد و بعد که به مقصود خویش می رسد مصرف این ماده را حلال می گرداند!مگر پیامبر نگفته که حلال من تا ابد حلال و حرامم تا ابد حرام است!پس این فتیله حرام و حلال کردن را پایین و بالا کردن جز منفعت شخصی چه معنایی می تواند داشته باشد؟!حوزویان ما بالقوه در طول تاریخ این تناقض را در وجود خود داشته و صرفا چون حکومت را در ید خویش نداشتند و وامدار مردم بودند آن را بوضوح این 38 سال اخیر عیان نکردند.یقینا این آخرین فرصت ایشان برای نیل به مقصود است و بی گمان از آن به راحتی دست نخواهند کشید کمااینکه خود بدان معترفند.
پاینده و پیروز باشید
ما بارها گفته ایم که تفاوت آخوندها در سپید و سیاه بودنشانه و الله آخوند آخونده!
از جمله این واجبات که همگی ما در مورد احکام نماز گزار با آن آشنا هستیم “غیر غصبی” بودن محل نماز و رضایت مالک محل نماز است.
…….
با صفای گرامی آیا محمد خود که بنیانگذار اسلام است و خلفای راشدین …در زمینهای غصبی نماز نمی خواندند؟آیا کشتن مردم و به کنیزی و برده گی بردن زنانشان و اموالشان و گرفتن ملک و خانه و زندگی شان از همان زمان محمد شروع نشده؟باغهای مدینه مگر غارت نشدند و محمد و پیروانش درآنها نماز نمی گذاردند؟ هموطن گرامی خمینی و آخوندها هم مسلمان و پیرو محمد و علی …اند!شما آنچه را خود درست و با خرد خود جور میدانید اول به اسلام می چسبانید و بعد از آخوند ایراد می گیرید.
گزارش مکتبی مراسم اسکار!
هادی خرسندی (این را چهار سال پیش نوشتم. فیسبوک یادم آورد.)
بسمه قاصم الجبارین و جبارالقاصمین و باز بالعکس.
مراسم اسکار دیشب که مصادف با شهادت حضرت علی اصغر بود ابتدا با سرود پرطنین انجزه انجزه آغاز شد. سپس اصغر فرهادی به اتفاق دختر، پسر، دائی، عمه و خاله و پسرخالهی خود در حالیکه شعار «مرگ بر اسرائیل» سر داده بودند روی صحنه آمدند. در این موقع پیمان معادی بازیگر نقش مقابل سیمین، یک پرچم اسرائیل را که آتش زده بود دور سالن گرداند.
زیبائی مراسم آنجا بود که در این موقع لیلا حاتمی بازیگر نقش مقابل نادر کلید چراغ های سالن پانصدهزار نفری را زده و در حالیکه سالن در تاریکی مطلق فرو رفته بود گردش پرچم آتش گرفته ی اسرائیل درخششی چشمگیر داشت و حاضران متوجه شدند که آستر آن نیز پرچم آمریکا میباشد. به محض روشن شدن چراغ ها تیم اسرائیل به اتفاق کارگردان و فیلمبردار و بازیکنان و مربی و کاپیتان و نیمکت نشین ها سالن را ترک کردند.
حضور شاعران جوان فلسطینی بر روی صحنه، اتفاق غیرمنتظره ی مراسم دیشب بود که گفتند تا زمانی که شعرهائی را که در وصف مقام معظم رهبری گفته اند قرائت نکنند، نمیروند.
یکی از شاعران فلسطینی در حالیکه به تصویر مقام معظم رهبری که با پروژکتور مخصوص به دیوار افتاده بود اشاره میکرد چنین خواند:
اَنتَ لوطی، اَنتَ لوطی. (تو لوطی هستی، تو لوطی هستی)
اِنّی طوطی، اِنّی طوطی. (من طوطی هستم)
اهدنا المواجبو فی القوطی. (لطفاً مواجب ما را توی قوطی بریزید.)
در این موقع یکی از برادران پاسدار که خود را به هیئت فلسطینی ها درآورده بود قوطی بزرگ اعانه را خدمت تصویر مقام رهبری برد.
خاتمی چه گفت؟
در این موقع آنتونی کوئین که برگزاری مراسم را به عهده داشت حجت الاسلام والمسلمین خاتمی را به روی صحنه خواند. پرزیدنت خاتمی که غافلگیر شده بود پس از اینکه عبایش را از روی صندلی به سر و دوشش کشید، در حالیکه خیلی بدحجاب به نظر میرسید، پشت میکروفن رسید و گفت: بسمه تعالا. بنام خدا و رسول و ائمه و با یاد سرباز فداکار اسلام شهید لاجوردی، وقتی خانم شیرین عبادی جایزه ی نوبل گرفت من هرچه از دهنم درآمد راجع به بیخودی و بی ارزشی آن جایزه گفتم ولی آن ایام چون داشتم میرفتم سوریه زیر تابوت حافظ اسد را بگیرم فرصت نشد بیشتر بگویم اما الان میگویم برعکس، جایزهی اسکار آقای فرهادی خیلی برای همه ی ما علی الخصوص مقام معظم رهبری ارزشمند است و همانطور که من پارسال هم گفتم اگر به رهبری ظلم شده همه ی ما، از بزرگ و کوچک، زندانی و آزاد شده، شکنجه دیده و داغدار، باید از ایشان معذرت بخواهیم.
تجلیل از تلاش های اتمی
در این موقع اصغر فرهادی عکس یکی از دانشمندان اتمی ایران را که قرار است به زودی ترور شود سر دست گرفته و با فریاد «میکشم میکشم هرکه برادرم کشت» هفت دور روی سن چرخید و با دست دگر مقداری اورانیوم که در جیب داشت غنی نمود.
لیلا حاتمی
لیلا حاتمی بازیگر نقش سیمین در حالیکه یک ردا و شولا و عبای سرتاسر سیاه به تن داشت پشت میکروفن قرار گرفت و در بارهی اولین دیدارش با اصغر فرهادی چنین گفت:
«اون روز من از قسمت خواهران میامدم بیرون که دیدم یکنفر که یک پاکت بزرگ دستش بود از قسمت برادران رفت تو. حدس زدم باید اصغر فرهادی باشه. واستادم تا بیاد بیرون. ازش پرسیدم درست حدس زدم؟ گفت بعله. درسته. اون پاکتی که دستم بود یک نسخه از سناریوی جدیدم بود. امیدوارم حضرت قبول کنه. بعد گفت من به چاه جمکران اعتقاد دارم.» (گریه امان نمیدهد به ادامه)
هاشمی چه گفت؟
حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی در این مراسم فقط با زمزمه ی یک آهنگ فولکلوریک حضور داشت:
رهبرم رهبر خونه خرابم کرد (۲بار)
رو آتیش انداخت بی سیخ کبابم کرد …
آنتونی کوئین چه گفت؟
در این مراسم آنتونی کوئین به عنوان تنها بازمانده ی نسل قبل سینماگران، سلام و ارادت خود را به رهبر جمهوری اسلامی ابراز داشته و گفت …. (چی؟ مُرده؟ آنتونین کوئین مُرده. پس کیو بگم؟ … آهان) در این موقع لئونار۲ دیکاپریو پشت میکروفن آمد و لزوم شرکت مردم در انتخابات را یادآوری نمود.
پیام اصغر فرهادی
وقتی ساندرا بولاک میخواست جایزه ی اسکار را به دست فرهادی بدهد، فرهادی بجای گرفتن جایزه، کت خود را درآورده به سوئی پرت کرده به شدت مشغول سینه زدن شد. اما وقتی چشمش به عریانی پشت دکولته ی ساندرا افتاد، به زنجیر زدن پرداخت.
فرهادی پس از سینه زنی و زنجیرزنی مفصل، جایزه ی اسکار را گرفته سر دست بلند نمود و گفت «بسم الله الرحمان الرحیم. و شهید نظر میکند به وجه الله. من این جایزه را از رهبرمعظم جمهوری اسلامی دارم و در واقع کارگردان اصلی فیلم ایشان هستند. خصوصاً آن صحنه ای که سیمین میخواست خودش را از ماشین نادر بیرون بیندازد، من تحت تأثیر صحنه ای که رهبر معظم از قطار پائین پریده بودند که نماز بخوانند، قرار داشتم. چندین بار این را با صدای خودشان گوش کردم، اما چون خوف داشتم صحنه کمدی شود و سوتفاهماتی پیش بیاید، به سیمین گفتم اصلاً از ماشین بیرون نپرد.»
وی در پایان به انگلیسی گفت این جایزه را به برادر «کانتریسالتی» تقدیم میکنم. (منظور او برادر ده نمکی بوده)
مریل استریپ مسلمان شد
در این موقع مریل استریپ که نقش خانم تاچر را بازی کرده با حجاب اسلامی کامل روی صحنه آمد و اعلام کرد که تحت تبلیغات و ارشادات حجت الاسلامه «لارا بوث»، خواهرزن تونی بلر، به دین مبین اسلام مشرف شده و از فردا در پرس- تی وی مشغول کار شده و به صیغه ی جرج گالوی درخواهد آمد.
سردار فیروزآبادی
در پایان مراسم که با صلوات دستجمعی حاضران همراه بود گفته شد که سردار فیروزآبادی فرمانده نیروهای مسلح جمهوری اسلامی خارج از سالن مراسم، با خبرنگاران گفتگو کرده و از اینکه درهای ورودی سالن را مناسب سایزهای مختلف مهمانان نساخته اند انتقاد نمود.
هدیه ای به جناب سیدمرتضی
من به نامه ای برخوردم که بی نقطه نوشته شده. خواستم آنرا هدیه بدم به سیدمرتضی بخاطر خستگی ناپذیریش. این را با قلبم می نویسم هیچ شوخی درکارم نیست من به نوشتهای ایشون ایمان دارم و دوست دارم قلمشونو فقط خواهش دارم کمتر عصبانی بشن چرا که من از آخوندای عصبانی خیلی زجر کشیدم و بیزارم ازشون اما سیدمرتضی رو بخاطر صفت با صفتش خیلی دوست دارم
“نامه بدون نقطه” یک رعیت در زمان ناصرالدین شاه
این نوشته نامه اي است كه مرحوم ميرزا محمد الويري به مرحوم احمدخان امير حسيني سيف الممالك فرمانده فوج قاهر خلج رقمي داشته كه شروع تا خاتمه نامه تمام از حروف بي نقطه الفبا انتخاب و در نوع خود از شاهكارهاي ادب زبان پارسي به شمار مي آيد. انگيزه نامه و موضوع آن قلت در آمد و كثرت عائله و تنگي معيشت بوده است. اين نامه در زمان ناصرالدين شاه بوده.
بسمه تعالي
سر سلسله امرا را كردگار احد، امر و عمر سرمد دهاد. دعا گو محمد ساوه ای در كلك و مداد ساحرم و در علم و سواد ماهر. ملك الملوك كلامم و معلم مسائل حلال و حرام. در كل ممالك محروسه اسم و رسم دارم. درهرعلم معلم و در هراصل موسسم .در كلك عماد دومم درعالم، درعلم وحكم مسلم كل امم سرسلسله اهل كمالم اما كوطالع كامكار و كو مرد كرم؟
دلمرده آلام دهرم. كوه كوه دردها در دل دارم. مدام در دام وام، و علي الدوام در ورطه آلام دهرم هر سحر و مسا در واهمه و وسواس كه مداح که گردم و كرا واسطه كار آرم كه مهامم را اصلاح دهد و دو سه ماهم آسوده دارد. مكرر داد كمال دادم و در هر مورد مدح معركه ها كردم. همه گوهر همه در، همه لاله همه گل، همه عطار روح همه سرور دل، اما لال را مكالمه و كررا سامعه و كور را مطالعه آمد. همه را طلا سوده در محك ادراك آورده احساس مس كردم و لامساس گو آمدم. اما علامه دهرم، ملولم و محسود و عوام كالحمار محمود و مسرور … لا اله الا الله وحده وحده دلا در گله مسدود دار در همه حال كه كارهاي همه عكس مدعا آمد علاوه همه دردها و سرآمد كل معركه ها عروس مهر در آرامگاه حمل در آمد. عالم و عام لام و كرام، صالح و طالح، صادر و وارد، كودك و سالدار، گدا و مالدار، همه در اصلاح اهل و اولاد و هر كس هر هوس در معامله و سودا دارد آماده و اطعمه و هر سماط گرد آورده، حلوا و كاك، سركه و ساك، كره و عسل، سمك و حمل، گرمك و كاهو، دلمه و كوكو، امرود و آلو، الي كلم كدو، همه در راه، مكر دعاگو كه در كل محرومم و در حكم كاالمعدوم. اگر موهوم و معلول معدل سه صاع و دو درم ارده گردد حامد و مسرورم. مگر كرم سر كار اعلي كه سرالولد و سرالوالد در او طلوع كرده و دادرس آمده، درد ها دوا، وامها ادا و كامها روا گردد.
له طول عمر كطول المطر سواء له الدرهم، و كه المدر دهد مرد را كام دل كردگار همه عمر آسوده و كامكار دل آرا همه كار و كردار او ملك در سما مادح كار او طول الله عمره و دمره حاسده، هلك اعدانه، اعطه ماله، اصلح احواله و اسعد اولاده مدام السماء.
گزارش خبری تحلیلی کیهان: واردات انبوه کالای خارجی گره کور رونق اقتصادی.
مش قاسم: والله راست میگه. ولکن نمیگه که ۳۸ ساله که دولت دزدان جمهوری اسلامی چیا … (سه نقطه از مش قاسم) دن به اقتصاد این مملکت که تولید داخلی به هیچ عنوان نمیتونه با مشابه خارجی رقابت کنه. اقتصاد این مملکت رو از تو خالی کردن. یا چاپیدن، یا توی جنگ هدر دادن، یا فرستادن به لبنان و عراق و یمن سوریه. نعلت به اصلاح طلبان دولتی.
قبل از انکه جنابعالی بطور کامل با بنده قطع رابطه فرمایید می خواهم از مقام اجتهاد شما بهرمند شوم و چند سوال که مدتهاست ذهنم را مشغول کرده از شما بپرسم و نظر اجتهادی شما را در خصوص انها جویا شوم.
امیدوارم که پاسخ تمام سوالات را صرفا بر اساس نظر اجتهادی خودتان و بدون اشاره به نظریات یا فتاوی سایریین ، به تفکیک و با شجاعتی که لازمه اجتهاد است به نحو صریح و با پرهیز از کلی گویی بیان فرمایید.
به منطور جلوگیری از تداخل سوالات و جوابها با یکدیگر ، من سوالات را به ترتیب شماره گذاری میکنم تا جنابعالی نیز(در صورتی که بخواهید به بنده افتخار داده و سولات را جواب دهید) پاسخ هر سوال را با ذکر شماره ان مشخص فرمایید.
1-ایا شما بهاییان را دارای خقوق شهروندی و اثار ان مانند حق تحصیل بهرمندی ، از شغل ، رای دادن و ….میدانید؟
2-در صورت منفی بودن پاسخ سوال فوق وظیفه مردم در مواجهه با بهاییان چیست؟ ایا حرب با انها و تملک اموالشان و به بردگی و کنیزی گرفتن همسر و دختران و فرزندان ذکور انها بر اساس نظر اجتهادی شما مجاز است یا خیر؟
3-متنی از اقای خامنه ای دیدم که ظاهرا در پاسخ یک استفتا بود با این مضمون که مردم(شیعیان) نباید با انها مراوده و یا حتی محاوره و مکالمه نمایند ، ایا شما نیز این نظر را تایید میکنید یا انرا از حیث فقهی اشتباه میدانید؟ و نظر شخص شما در خصوص مراوده و مکالمه با انها چیست؟
4-ایا شما اخراج اجباری انها از کشور را از حیث شرعی مجاز می دانید یا خیر؟
5-از حیث شرعی حداقل یا حداکثر حقوقی که انها میتوانند داشته باشند چیست؟
6-ایا زرتشتیان جز ادیان صاحب و اهل کتاب محسوب می شوند یا خیر؟
7-مشخصا کتاب اوستا -متن دینی زرتشتیان_ از دیدگاه فقهی شما کتاب اسمانی همانند قران و تورات و انجیل محسوب می شود یا خیر؟
8-در صورت منفی بودن پاسخ سوال اخیر بنظر اجتهادی شما ایا مابین زرتشتیان و بهاییان از حیث میزان حقوق اختلافی وجود دارد یا خیر؟
9-ایا زرتشت ازپیامبران اولوا العزم است یا خیر؟
9-در فقه و حسب نظر اجتهادی شما میزان حقوق مسیحیان و زرتشتیان برابر است یا خیر؟
10-اگر مسلمانی با تحقیق کامل در ادیان نهایتا با توجه به عقلی که خدا به او داده به این نتیجه قطعی رسید که دین مثلا مسیحیت برحق می باشد و بنابراین از اسلام خارج و به مسیحیت درامد ایا او نیز مرتد بوده و احکام ارتداد در خصوص او جاری است؟
11-درصورت مثبت بودن پاسخ سوال اخبر تقصیر وی -بعنوان عنصر معنوی لازم در ارتکاب گناه ارتداد- چگونه توجیه میشود
مابقی سوالات در یک نوبت دیگر طرح میشود و پیشاپیش از جنابعالی به جهت بذل حوصله و وقت به منظور پاسخگویی به سوالات بی نهایت سپاسگذارم.
مخاطب متن فوق جناب سید مرتضی گرامی می باشد
استاد بزرگوار علامه ربانی سید رضی (ره)
مشتاقانه منتظر شنیدن مباحث عمیق علمی شما در باب مقوله جن و جن شناسی هستیم. خواهش می کنم از بحثهای حاشیه ای با علامه سید مرتضی دست برداشته و به مباحث بنیادی خودتان در باب اجنه بپردازید. اجازه دهید این مباحث را دیگران با ایشان ادامه دهند. حیف است مباحث شما نا تمام بماند.
طیب الله انفاسکم
جمعی از فضلای گرامی والله من مینویسم ولی جناب نوریزاد انها را هجو تلقی میفرمایند و حذف میکنند/
درود دوستان خوب
حسن روحانی که وارث ویران شده ترین اقتصاد در دوران معاصر ایران هست وزیر اقتصادی داره به اسم علی طیبنیا متولد 1339 اصفهان .کسانی که با اقتصاد آشنا هستن می دونن که این آدم که به ” ضد تورم ” معروفه در اقتصاد یک نابغه است و در فهم اقتصاد خداست . کسی که چنان در کارش استاد و نخبه است که در همان مجلس اصولگرای تندرو با کسب ۲۷۴ رأی از مجموع ۲۸۴ رأی مأخوذه، عنوان کسب بالاترین رأی اعتماد در تاریخ جمهوری اسلامی ایران راگرفت و تیم اقتصادی ایشون بهترین تیم قابل تصور در کشور ایرانه که در اون مشاوری مثل مسعود نیلی وجود داره که یکی از بهترین اقتصاد دان های تاریخ معاصر مخصوصا در مقوله اقصاد کلان و اقتصاد سیاسی است. .
حالا من از خود علی طیب نیا نقل می کنم : خراب کردن یک ساختمان با هزینه ای اندک یک هفته وقت می بره و به دو سه نفر نیاز داره . ساختن همون بنا با هزینه ای بالا یک سال وقت می بره و به سی چهل نفر در اصناف مختلف نیاز داره .
هشت سال محمود احمدی نژاد رییس جمهور منتخب همین مردمی که بهش رای دادن تا رفسنجانی رییس جمهور نشه اقتصاد ایران رو نابود کرد و لازم به توضیح نیست که چه بلایی به ساختارهای مالی و اقتصادی ایران آورد ( کسی که سازمان برنامه و بودجه رو تعطیل می کنه و در حالیکه چیزی از اقتصاد نمی دونه میگه من خودم کار این سازمان رو انجام میدم این چیزی فراتر از چنگیز برای اقتصاد یک کشور می مونه ) حالا همین مردم که نه چیزی از اقتصاد می دونن و نه بلدن دو جمله درست از اقتصاد صحبت کنن که توش چهار تا اشتباه احمقانه نباشه میگن چرا روحانی کاری نکرد که جیب ما پر از پول بشه و چرا بچه های ما سر کار نمیرن و استخدام رسمی نمیشن !
تیم اقتصادی حسن روحانی بر خلاف تصور خیلی از مردم کم سواد بسیار موفق عمل کرده و تونسته آوار برداری و گود برداری و پی ریزی مجدد بسیار درستی انجام بده اما اقتصاد ایران چنان ورشکسته (بسیار فاسد ، دارای ساختارهای نا سالم و ضرر ده ، بدون صنعت و متکی به نفت ) است که رسیدن حتی به دوره خاتمی به سال ها زمان بیشتر نیاز دارد . این جواب قطعی طیب نیا به شماست . اما جواب من به شما که طیب نیا هیچوقت به شما نخواهد گفت جوابی جامعه شناسانه – روان شناسانه است که عرض می کنم: اقتصاد پویا ممکن نیست مگر با مردم پویا ، اقتصاد سالم ممکن نیست مگر با مردم سالم . ژاپن اقتصادی بسیار سالم دارد چون مردمی بسیار سالم دارد . جمله ای که می خواهم به دوستان منتقد این دولت بزنم این است : تا اکثریت مردم ایران ” از صدر تا ذیل ” در مقوله کار دست از فساد ، دزدی ، تقلب تن پروری ، باند بازی و رشوه خواری و خلاف کاری بر ندارند هزاران علی طیب نیا و محسن رنانی و مسعود نیلی و منوچهر فرهنگ و محمد علی همایون کاتوزیان و محمد هاشم پسران و محسن بهمنی اسکویی و نوریل روبینی و سهراب بهداد و کامران مؤید دادخواه و احمد سیف و همه غول های اقتصاد ایران نمی توانند کاری کنند که ایران و پاکستان و افغانستان و عراق و سوریه و کشورهای جهان سومی و اینچنینی که بزرگترین مانع در رشد اقتصاد در آن خود عقب ماندگی ذهن مردم و توسعه نیافتگی فرهنگی مردم است به پیشرفتی چشمگیر و با ثبات دست پیدا کنند.
به زبان ساده : نمی شود یک مشت آدم فاسد بیمار تنبل بی عرضه متقلب دزد پرادعای بی اخلاق با شورت و عرق گیر در خانه بنشینند و بخواهند بدون اینکه خودشان تغییر کنند شاهد پیشرفت کار و اقتصاد مملکت باشند .
دوستان ! مردمی که صنعت ندارند و حتی نمی توانند یک ماشین را درست مونتاژ کنند و اگر نفت نباشد باید به شغل اجداد خود کشاورزی و البته گدایی روی بیاورند دچار یک مشکل بسیار وخیم روانی – رفتاری و فرهنگی هستند . علی طیب نیا الان روی شانه این مشکل بسیار وخیم روانی و فرهنگی ایستاده است.
همین عمله های ظلم این حکومت/* اسلامیه که باعث و بانی نابودی اقتصادی این مملکت شده. اینا یه منقلابی کردن که … (سه نقطه از مش قاسم) زده به سر تاپای این مملکت توی ۳۸ زمامداریشون. حالا ملت شده تقصیر کار؟ همین ملتی که یه زمانی از کره جنوبی و چین خیلی خیلی جلوتر بود. چه حرفها؟ ساختار این حکومت/* بیش از این کاری ازش ور نمیاد.
اولا ـ روحانی نورسیده نیست و جزوی از حاکمیت بوده و می باشد.
دوما- بی سوادی مردم را چه کسانی باعثند؟
سوما- بهره نفت را چه کسانی تا به حال برده اند؟
چهارما-این نظام ،فاسد و دروغگو و دزد و غاصب است نه مردم.
ژاپن اقتصادی بسیار سالم دارد چون مردمی بسیار سالم دارد . جمله ای که می خواهم به دوستان منتقد این دولت بزنم این است : تا اکثریت مردم ایران ” از صدر تا ذیل ” در مقوله کار دست از فساد ، دزدی ، تقلب تن پروری ، باند بازی و رشوه خواری و خلاف کاری بر ندارند هزاران علی طیب نیا و
…………..
ژاپن مردم سالم و اقتصاد سالمی دارد چون اسلام ندارد و مشتی ///////////////////////////////////طلبکار و بیکاره و مروجان جهل و ناراستی و دروغ و حقارت و پستی و رذالت و توهم و جنون آدم کشی و تعصب و کین توزی و حامیان تاریکی و تنفر از زندگی و شادی و روشنائی و عشق و دوستی مغز روده مردم را شب و روز ////////////////
“مزدك وطن فروش است
ترامپ نژاد پرست و پوپوليست است”
-سيد مرتضى
“سير هر روز طعنه زد به پياز
که تو مسکین چقدر بد بوئی”
سيّدِ مرتضى همان سير است
مرحبا واقعاً عجب رويى
مغلطه اش چو آشِكار شود
چاره اش مى كند به پرگوئى
يا به نيرنگ و با زبانى چرب
يا كه با ريشخند و بد خوئى
“تو گمان میکنی که شاخ گلی؟
بصف سرو و لاله ميروئى”؟
ديگران عامى اند و نابخرد
تو ولى سيدى و مينوئى؟
چون سيادت نژاد برتر شد
بهر ميهن تو راه مى پويى؟
“در خود آن به كه نيكتر نگرى
اول آن به كه عيب خود گويى
گفتن از زشترويى دگران
نشود باعث نكو روئى”
هم لباسان تو چه بد كردند
تو ولى ننگشان همى شويى
هم هوا هم زمين بيالودند
باز در حوزه “علم”! مى جويى
گر چه آن درس تو فساد آورد
باز در حوزه درس مى گويى
كوى دزدان ثروت ميهن
تو هم از ساكنان آن كويى
سير جان نهيب وجدان را
بشِنو، شو چو مُشك خوشبويى
يا چو ميلت به سير ماندن است
پس نگو چه پياز بدبويى
از آنيتا چو نشنوى حق را
حرف “پروين” شنو به خوشرويى
ترو خدا شعر نگو
پرت و پلا نگو
آناهیتا!تو همون به که اسم /////////////////////////////////////////////////////////////////
آخوند//// ! (آناهیتا) شعر شناس نیستی! اوا ! ؟! برادر ! !!
سید مرتضی
7:51 ق.ظ / فوریه 25, 2017
مطالبی را که در پست قبل مطرح شد اینجا تکرار می کنم :
سید رضی(ره)
12:00 ق.ظ / فوریه 22, 2017
سید مرتضی
10:07 ب.ظ / فوریه 15, 2017
تخصص شما همان حوزه جن شناسی و شاخ و برگ های آن است! توصیه میکنم به همان ها مشغول باشید و در معقولاتی که فوق درک و فهم و تخصص جن شناسانه شماست وارد نشوید
———————————————————————————–
جناب سید مرتضی جهت اطلاع جنابعالی لازم است بگویم که من در مقطعی در حوزه رجال را از کتاب کلیات فی علم الرجال سبحانی تبریزی برای طلاب پایه ده تدریس میکردم و ممکن است جنابعای (جنابعالی) نیز در مجالس درس بنده حضور یافته باشید پس بی حرمتی به استاد روا نیست.
============================================
سید مرتضی
11:55 ب.ظ / فوریه 23, 2017
اینکه من تخصص شما را جن شناسی اعلام کردم چیزی نبود که ابتکار من بوده باشد ،این ادعا را خود شما معمولا بدنبال مزخرفاتی که سر هم می کردید اعلام می کردید ،اما در مورد خوانش کتاب کلیات فی الرجال نوشته آقای سبحانی تبریزی،آیا آمادگی اینرا دارید که با ارائه بخشهایی از متن عربی این کتاب ، از باب امتحان صداقت در گفتار ،در مورد محتوای متنی و رجالی آن پرسش هایی را متوجه شما کنم؟
============================================
الان به لفاظی و لودگی جدید شما کاری ندارم و بحثی هم در جن شناسی نداریم ،تکرار می کنم :کسی که مدعی تدریس کتاب “کلیات فی علم الرجال” آقای آیت الله سبحانی – یکی از کتب تحصیلی دوران سطح حوزه های علمیه – طبیعتا باید تا پایه دهم در حوزه علمیه تحصیل کرده باشد ،و لازمه این ادعا این است که شخص مدعی بتواند هم با تسلط بر متن عربی این کتاب را ترجمه کند و هم به ابهامات و سوالات مربوط به متن پاسخ گوید ،سوال را تکرار می کنم :جناب سید رضی شما آماده هستید در مورد فرازهایی از این کتاب که من مطرح خواهم کرد با من گفتگو کنید؟
رتبه دهی (۵ رای)
پاسخ دادن
سیدرضی
12:55 ب.ظ / فوریه 25, 2017
سیدعزیز من به هیچ وجه حاضر نیستم برای اثبات صحت سخنم به شما ، کوچکترین و کمترین عملی انجام دهم شما مخیری سخن من را حمل بر صحت کنی یا حمل بر دروغ ولی من حاضر نیستم برای اثبات سخنم و پذیرش ان توسط جناب شما کاری انجام بدهم ولی اگر واقعا در خصوص این کتاب و مباحث ان ایراد و اشکالی دارید حاضرم برایتان رفع اشکال کنم و در حد بضاعت خود به شما در درک مباحث این کتاب کمک کنم. البته اضافه کنم که این موضوع تدریس در حوزه نه تنها برای بنده هیچ افتخاری ندارد که بخواهم متوسل به دروغ شوم بلکه انرا از اسباب سرافکندگی خود نیز میدانم و معمولا بجهت شرمساری از نگاه دیگران سعی در کتمان ان میکنم مگر مواردی چون موضوع اخیر شما که بضرورت اشاره ای بدان بکنم.
رتبه دهی (۳ رای)
پاسخ دادن
سید مرتضی
8:34 ق.ظ / فوریه 26, 2017
هیچ نیازی نیست شما کاری کنید ،در مقام ارزش گذاری روی عمل تدریس در حوزه های علمیه هم نیستیم ،بلکه فقط مطابق ادعایی که کردید دوباره از شما پرسش می شود :
جناب سید رضی شما آماده هستید در مورد فرازهایی از این کتاب که من مطرح خواهم کرد با من گفتگو کنید؟
رتبه دهی (۳ رای)
پاسخ دادن
سیدرضی
6:46 ب.ظ / فوریه 26, 2017
سید گرامی من که چند بار عرض کردم اگر هدف شما از بحث روی مطالب کتاب ، احراز صحت و سقم ادعای بنده باشد ، خیر حاضر نیستم در جهت این هدف شما که از سوظن تان ناشی می شود قدمی بردارم ولی اگر در هر قسمت این کتاب واقعا ایراد و اشکالی دارید با جان و دل حاضرم در حد معلومات خوذم -ونه بیشتر- برایتان رفع ابهام و ایراد کنم- ولی همانگونه که عرض شد به من حق بدهید اگر تمایلی نداشته باشم وقت خودم را برای رفع سو ظن شما تلف کنم./با احترام
رتبه دهی (۱ رای)
سید مرتضی
2:21 ق.ظ / فوریه 28, 2017
عزیز من ،یک سطح خوان حوزوی (بر فرض صحت ادعا) که از یک مجتهد بیست سال درس خارج خوانده و استاد دیده که رفع ابهام نمی کند! شما کی باشید که برای بنده رفع ابهام کنید؟! من که سرتاپای نوشته های قبلی شما را دیده ام و هنوز قابل دسترسی روی این سایت است ،شما بارها نشان داده ای که در ترجمه یک عبارت عربی حدیثی دچار مشکل هستید و مواردی از برداشت هایی که ناشی از عدم شناخت کافی شما به بنیان های علوم اسلامی و حتی ادبیات زبان عرب است هنوز روی سایت هست ، چطور مدرس یک کتاب علمی باشید که متن آن عربی است و سوای ترجمه از زبان عربی نیازمند فهم دقایق علم رجال و برخی مبانی دیگر است ؟ شما اینجا ادعایی کرده اید ،من نگفتم شما دروغگو یا نگفتم من در آن کتاب که بسیاری از بخشهای آن مورد نقد من هست ابهام دارم ،گفتم آیا با این ادعایی که کردید آماده هستید شما را در مورد بخشهایی از این کتاب مورد پرسش و ارزیابی و امتحان قرار دهم؟ چرا طفره می روی جانم؟ اگر باز طفره رفتید معلوم می شود که ادعای شما نادرست بود.
با احترام
…..شما کی باشید که برای بنده رفع ابهام کنید؟!
…..شما کی باشید که برای بنده رفع ابهام کنید؟!
——————————————————————-
جناب سید مرتضی استاد گرانقدر و مجتهد 20 سال خارج فقه خوانده “، ایا نشنیده اید که حکما گفته اند: درخت هرچه پربارتر باشد سربه زیر تر است؟؟
پس چرا شما که حسب ادعای خود مجتهد و عالمی هستید با سابقه تلمذ بیش از بیست سال خارج فقه ، اینقدر سر بر اسمان می ساییید و از موضع کبر و نخوت با دیگران سخن میگویید؟؟!!
تا زمانیکه از جایگاه اسمانی خود به زیر نیایید و با من و سایرین در یک سطح و تراز خود را نبینید هرگونه مباحثه با شما بی ثمر است و لغو. ولی اگر زمانی از بالا به زیر امدید و با بنده خود را در یک تراز جای دادید انگاه من راجع به هرانچه شما بفرمایید حاضر به گفتگو هستم./ با عرض ادب و احترام مجدد.
نه ،بارک الله پسر خوب! زدی به اخلاقیات و از بن بست رهیدی! خیلی خوب آفرین! با معلق کردن موضوع گفتگو مطرح شدی! اما ناظران عمومی با آنهمه مطالب پر از لودگی ،غلط و بدفهمی مسائل و ترجمه های ناقص و غلط متون احادیث ،و سیر و سفر به بارگاه الهی با موت اختیاری! و بازگشت از سفر من الخلق الی الحق ،و من الحق الی الخلق بالحق ،با دست پری از معارف الهی ،و جن شناسی و نظائر آن که هنوز روی پیج های این سایت هست چه کنند و چطور آنرا با اینهمه فرهیختگی و تواضع جمع کنند؟! آفرین سید رضی ،ترا با جهانی که در آن غرقی تنها می گذارم،باشد تو همان آخوند سابق باش و گذشته خود را رها کن چون صرفه ای ندارد! ،بهتر است همان سخن ابتدایی سخن آخر من با تو باشد:سید رضی! ادای عقلاء و اخلاقیین را در نیاور و بمعقولات کاری نداشته باش ،ترا همان جن شناسی و لبخند بر لب دیگران نشاندن کفایت می کند!
ضمن پوزش ازجناب سید رضی گرامی: .عزیز من شما که متوجه هستید که با چه موجود نا مزئی و مدعی اجتهاد ! و لی مسلط به سفسطه و مغلطه طرف سخن هستید و متاسفانه اخیرا به صفت نا پسند کذب گویی هم دچار شده و سیاست شرق و غرب عالم هم در جیب هایش موج میزند و خود را وظن پرست هم معرفی میکند و به هرکس که در توانش نباشد با وی بحث معقول نماید فورا چوب تکفیر را بلند میکند و اتهام وظن فروشی که دیگر ورد زبانش شده وارد میکند ! جدل نفرمایید ! لطفا از اجنه ای که تحت انقیاد سر کار عالی هستند مسئلت بفرمایید که این سید مرتضی چطور به خودش اجازه داده که به رهبر قانونی کشور طی چند مرحله در سایت جناب نوری زاد اشکال وارد کند و جان سالم بدر ببرد ! باید آن تعریضات را آشکار نمایند و الا صفت کذاب صفت نیکی نیست که در قاموس پسر عمویتان بماند از ما گفتن بود . با احترام .
مهرداد گرامی
درود جهان آفرین بر تو باد
خم چرخ گردان زمین تو باد
……ترا همان جن شناسی و لبخند بر لب دیگران نشاندن کفایت می کند!
…..ترا همان جن شناسی و لبخند بر لب دیگران نشاندن کفایت می کند!
———————————————————————————————————
———————————————————————————————————
جناب سید مرتضی، به همان خدایی که برای تو در اسمانهاست و برای من در دل و به همان پیامبری که برای تو در حجاز چهارده قرن پیش است و برای من در وجدان و به همان شرعی که برای تو در قیام و سجود و ذکر است و برای من در خدمت به همنوع ، قسم که نزد من “خنده بر لب دیگران نشاندن” با کسب هر عنوانی اعم از لوده و دلقک و …بسی با ارزش تر است از “اشک بر گونه دیگران جاری کردن” و بیم دادن و ترساندن مردمان از مار غاشیه و گرز اتشین و فشار قبر و جاری کردن احکام کفر و ارتداد ویاغی و…با اجرای حدود اللهی همچون قطع دست راست و پای چپ و سنگسار و انداختن از بلندی و…
بزرگوار ، در قاموس من عبادت گره از کار خلق گشودن و همان “لبخند بر لب دیگران نشاندن” است ، یعنی همان صفاتی که شما با هدف تحقیر به من نسبت می دهید.
مجتهد بزرگ و بیش از بیست سال خارج خوانده گرامی ، نزد من نه تدریس رجال برای طلاب افتخار امیز است و نه گذراندن دوره سطح و خارج و نه کسب مقام اجتهاد و تحصیل عناوین دکتر و مهندس و وکیل و وزیر و…لیکن “لبخند بر لب دیگران نشاندن” و خوشحال کردن خلق را افتخاری بزرگ می دانم که نصیب هرکس نشود مگر انانکه مدارج انسانیت و فهم و شعور را تا سطوح عالیه ان طی نموده باشند.
پس دوست گرامی ، منبعد هرگاه خواستی بنده را تحقبر کنی سعی کن از عناوینی چون “متشرع” و “مجتهد” و “عالم علوم دینی” و نظائر ان استفاده کنی چرا که نسبت دادن عناوینی چون لوده و دلقک از ان جهت که “لبخند بر لب دیگران می نشانم” ، برای من اسباب افتخار است و از شنیدن انها دچار شادی و شعف می شوم. باز هم با عرض ادب و احترام
دستانت را می فشارم مرد نازنین سیدرضی. امیدوارم عین همین جملاتی باشی که نوشتی و این مهمترین آرزوی هر انسانی است که چنین باشد. تو «انسان»ی و این مهمترین داشته ای یک موجود عاقل با وجدان است. رضی عزیز چون به انجماد وجدان-تعبیر کافکا-دچار شویم، همه چیز را از دست داده ایم و لو که همه ی دنیا در بر ما و همه ی علوم در مغز ما باشد. یادت هست که تشر تندی زدم بهت؟ چون وقتی-زبانم لال- برای چنین روح نازنینی مشکلی پیش آید، افسرده می شوم و در این افسردگی رنج می کشم. برای دوری از رنج خودم به تو تشر زدم. معلوم است که خودخواهم. بله خودخواهم چون نمی خواهم بیشتر رنج بکشم.
تو، من و عموم مردم رنجور ایرانی، هنوز از عمق و ارتفاع آواری که بر سرمان ریخته است، آگاهی نداریم و نیز از وزنش. آنقدر این آوار سنگین است که از توان تک تک ما، خارج است، جز با مراقبت از خود و مراقبت از جمع خود، امکان شانه بلند کردن نداریم. حق خطا نداریم و بی مبالاتی. آنارشیست عزیز یک بار از کفتار گفت و نوری زاد مبارز از بدتر از کفتار. براستی که هیچ چیزی نمی تواند عمق نابکاری حاکم بر ایران را روشن کند. زیرا نابکاری تخریبگران وطن، به ذهن ها و دل های ما هم گره خورده است. گاهی برخی دوستان، فکر می کنند ملتی داریم آماده ی فهم دموکراسی و حقوق بشر و انسانیت و سپس نسخه از بیرون و تمام. همه ی سختی کار اینجاست که دموکراسی یک خودسازی درونی است. تا من به دختر جوانم اجازه ندهم خودش برای خودش تصمیم بگیرد، چگونه اجازه می دهم که همسایه و هم محله و هم وطن، در تصمیم گرفتن، شریک عقل من باشد؟ این عقل که خود را عقل کل می پندارد، از کجا آمده است؟ بخش اعظمش از تربیت ممتد چهارده قرنه ای که کفاره ی هر گناه و جرمش را را در صلواتی می پوشاند و تمام. این در مغز ملتی است که چهارده قرن در آن پا کوبیده اند. چگونه می توان بیرونش کرد؟ آیا جز با خودسازی درونی، شجاعت درونی، روشنایی بیشتر در سخن، نزدیک شدن بهم، تحمل، تفاهم و خودشکوفایی بیشتر و هر روزه.آیا کار اجتماع با خودسازی درونی من یعنی خواندن مدام و فکر کردن مدام به سامان می رسد؟ نه بیشتر از این نیاز هست. تا به هم دیگر اعتماد نکنیم و نزدیک نشویم و «عدالت» را یعنی کمی از حق خود بگذر و به دیگری هم سهمی بده، تمرین نکنیم آیا ممکن است به حقوق بشر برسیم؟ عدالت چگونه تمرین می شود جز با عقلانیت مدنی؟ عقلانیت مدنی بر مدارا تکیه دارد و تلاش و کنش ورزی مدام و گفتگو محور با تک تک هم محله ها و هم وطنان. پس مدارا تنها راه ماست و در این مسیر، بدترین کار مراقب خود نبودن است.
بنابرین برخلاف عمو نوری زاد نازنینم، خواهش می کنم نویسندگانی چون تو، هیچ وقت به نمایشگاه نروید چون نه نوری زاد روحانیت را می شناسد و نه خودت! یعنی تو(من نگارنده ی این سطور) می شناسی؟ نه. فراتر از درک من و نوری زاد و تو و همه ی ایران، روحانیت می تواند آدم بکشد بی آنکه هیچ وقت رد بجا بگذارد و دستش آلوده گردد. این تمرین آنهاست از دستکم سیزده قرن پیش تاکنون. ما تمرین عدالت و مدارا و مراقبت ازخود را خیلی تازه شروع کرده ایم. پس معلوم است که یک خطای کوچک، حماقت است. با جان و دل دوستت دارم هموطن.
جناب علی1 گرامی
ز یزدان و از ما بر آن کس درود
که تارش خرد باشد و داد پود
————————————
ز دارنده بر جان آنکس درود
که از مردمی باشدش تار و پود
————————————-
ز من باد بر جان آنکس درود
که داد و خرد باشدش تار و پود
فردوسی
استاد عزیزکورس گرامی
سپاس از توجه اتان به نوشته های من. بحث من هم همین است ،حکومت( اسلامی ، مسیحی ، یهودی ، کمونیستی و …)با جمهوری (دموکراسی) همخوانی ندارند .
حکومت سیاسی و قدرت اگر چه اقتصاد را به خدمت می گیرد برای ایجاد توازن باید خنثی و فرا ملیتی عمل کند.زیرا همانگونه که فرمودید،
“ملت سیال است «ملت یک جامعۀ زنده ، سیال و پویا مشتمل بر نسل های گذشته و حال و آینده ، مشتمل بر سنی و شیعه و بهایی و کرد و لر و بلوچ و عرب و کمونیست و سوسیالیست و سکولار و لیبرال و کارگر و کشاورز و استاد و نویسنده و موافق ولایت و ضد ولایت و غیره و غیره است.»”
و بدین خاطر بر سریرقدرت نشینی یکی سرکوبی دیگران است .
یوگوسلاوی سابق(جنگ بالکان) و سوریه و ایران نمونه های جدیدند و هر یک به نوبه خود با استفاده از ترفنده عوامفریبانه دمکراتیک چون رای دادن خود را دمکراتیک یعنی حکومت خلق می نامند ، اینها سیاست را باری بر ترازو و نه میزان ترازو می دانند .حکومت مردم یعنی حکومت تمام خلقها و نه خلقی بر دیگر.
مثال:[با مرگJosip Broz Tito یوگوسلاوی تکه پاره شد ۳۵ سال تمام ۶ سرزمین : ( Kroatien, Bosnien Herzegowina, Serbien, Montenegro, Mazedonien ) در زیر پرچم برادری و یکپارچگی ارضی مساحتی حدود:۲۵۵۸۰۴ کیلومتر مربع تشکیل می داد.پس از مرگ تیتو،
Slobodan Milošević ریس جمهور کمونیست ناسیونالیست و خود را Serbie می نامید از سال ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۵ جنگ داخلی بین مسلمانان( Kroatien) و(Serbien) مسیحیان را باعث بود.
آنچه پس از جنگ بالکان پدید آمد،گذشته از کشتارهای دسته جمعی و آوارگان و معلولان ،جدایی سرزمینها از یکدیگربود که هنوز بافقروبیکاری و تورم و دشمنی با هم سردرگریبانند. اگر زمانی یهود و مسیحی و مسلمان کنار هم دوستانه و همسایه وار میز یستند، اکنون با وجود همسایگی دشمن یکدیگرند. چرا ، چون خلقی بر دیگری به دلیل اکثریت بودن خود را محق و حاکم و دیگری را ناحق می شمرد.
سیاست باید فرا ملیتی ( فرا دینی ، فرهنگی، قومی)عمل کند که از نظامهای تمامی خواه بر نمی آید، بنابراین حکومت اسلامی همیشه در تضاد با دمکراسی است.[به فرض اگر ملت را مشتی آجیل در نظر بگیریم، نظام اسلامی خود را کل آجیل می داند ، حال به او بگو ، تو فقط بادام و یا فندقی، مدعی است که نخیر من پسته و تخمه و نخود هم هستم.]
در هر حال، تاریخ جدید درسهای فراوانی دارد، که متاسفانه نادیده گرفته و تکرار می شوند، ۳۸ سال حاصل نظام را همان ریزگردها باید دانست که چشم و گوش و دیدبان انسانها را بسته و کور کرده است.
با احترام
شناسنامه
ﻫﺮ ﻭﻋﺪﻩ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﺎﺩ ﻫﻮﺍ ﺑﻮﺩ
ﻫﺮ ﻧﮑﺘﻪ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻏﻠﻂ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺭﯾﺎ ﺑﻮﺩ
ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﺍﯾﻦ ﮔﻠﻪ ﺑﻪ ﮔﺮﮔﺎﻥ ﺑﺴﭙﺮﺩﻧﺪامید
ﺍﯾﻦ ﺷﯿﻮﻩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻋﺪﻩ ﻫﺎ ﺭﺳﻢ ﮐﺠﺎ ﺑﻮﺩ ؟
ﺭﻧﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﭼﭙﺎﻭﻝ ﺳﺮ ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮﻩ ﻧﺸﺴﺘﻨﺪ
ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻏﻔﻠﺖ ﻭ ﺑﯿﺤﺎﻟﯽ ﻣﺎ ﺑﻮﺩ
ﺧﻮﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺷﮑﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﺭﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﺗﮑﺎﻧﺪﻧﺪ
ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﯽ ﺑﺮﮒ ﻭ ﻧﻮﺍ ﺑﻮﺩ .
ﮔﻔﺘﻨﺪ ﭼﻨﯿﻨﯿﻢ ﻭ ﭼﻨﺎﻧﯿﻢ ﺩﺭﯾﻐﺎ …
ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻫﻤﻪ ﻻﻻﯾﯽ ﺧﻮﺍﺑﺎﻧﺪﻥ ﻣﺎ ﺑﻮﺩ
ﺍﯾﮑﺎﺵ ﺩﺭ ﺩﯾﺰﯼ ﻣﺎ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ
ﯾﺎ ﮐﺎﺵ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮔﺮﺑﻪ ﮐﻤﯽ ﺷﺮﻡ ﻭ ﺣﯿﺎ ﺑﻮﺩ!
ایرج میرزا
تقدیم به نوری زاد و دوستانش در این سایت
آقایون و خانوما همش که نباید بحث فلسفی بکنید
به این تندیس نگاه کنید و حال کنید. عشق از ازل جاری بوده در جهان و در ایران
قديمی ترين تنديسى در جهان كه بوسیدن دو انسان را به تصوير ميكشد !
اين تنديس برنزى متعلق به تمدن املش شمال ايران است ؛
قدمت آن به هزاره اول قبل از میلاد میرسد !
در شهر هرت
جایزه اسکار اصغر فرهادی نوش جانش ، و باعث افتخارایرانی است بدینوسیله نام ایرانی مثبت در جهان مطرح شد ، برعکس تلاشهای نظام اسلامی .
اصولا هالیوود و بالیوود صنعتگران فیلمساز هستند و سالهاست که این صنعت در رکود است، اسکار نیز چون بزک کردن و جوان جلوه دادن عجوزانی(سیستمی) است که هنر را تا حد مصنوعات تولیدی پایین آورده اند.
فیلمهای بسیار زیبایی از طریق آماتورها وفیلمسازان مستقل ساخته می شوند . جدا از وابستگی های تجارتی هالیوودی.
آقای اصغر فرهادی یک هنرمند است و راه خود را می رود و فکر می کنم باید هر کدام دست برداریم از اینکه او چرا اینرا گفت و آنرا نگفت ، او آزاد است هرگونه می خواهد عمل کند، هر کس را توانی است.
منهم به نوبه خودم موفقیت اقای فرهادی را در کسب این جایزه پر افتخار به ایشان و همه عزیزانی که ایشانرا همراهی کردند تبریک میگویم . در این ۳۸سال انچه از طرف نظام نصیبمان شده افتخارات منفی بوده و مارا در همه زمینه ها درقعر جدول قرارداده. و فقط امیدمان به تک ستاره هایی که با قابلییتهای خودشان درخششی پیدا میکنند و به جهانیان نشان میدهند که ایران در نظام بیخردش خلاصه نمیشود ملت ایران هم حرف برای گفتن دارند.
…………
اما ایکاش
در ان پیامتان یک یاد مختصری هم از بیش از نیمی از همطنانتان بخاطر بی کفاتیهای این نظام در بدترین شرایط طاقت فرسا دست و پنجه نرم میکنند مکردید. شما این با عمل و پیامتان چقدر خوب دل نظام و ان عده معدود امریکا برو را شاد کردید عیبی ندارد ما عادت کردیم به زندگی در اینطرف شکاف عمیق و به شما حق میدهم حمایت از انطرف شکاف برای شما منافع مادی و اجتمایی دارد اما اینطرف چی . هیچ همان احساسی که خمینی داشت.
اقای فرهادی با قدرت تمام به ترامپ تاختید چونکه عده قلیلی از هموطنمان چند روزی فقط به زحمت افتادند ایا شهامت اعتراض به نظام که دهها ملیون نفر از هموطنانتان در منجلاب فقر و بدبختی فرو برده دارید ؟ مسلما نه
……..
خانم انصاری اقای نادری خوش بحالتان که درکشوری زندگی میکنید از تمامی امکانات ان کشور استفاده کرده وبه این درجه علمی که ناشی از لیاقت و شایستگی خودتان است رسیدید و انقدر ازاذی دارید ک طلبکارانه سیاستهای رییس جمهور انکشور را هم به چالش بکشید . فکر میکنید اگر محکوم به زندگی درایران در لوای نظام جهل وخرافات اسلامی بودید الان چه وضعیتی داشتید؟ایا جرات اینکه به این نظام بگویید بالای چشت ابروست دادشتید. بسیارند هموطنان شما که شایستگیهای والایی داشتند ولی در حال حاضر بامدرکهای بالا و بی مدرک بیکار الاف معتاد و یا مشغول شغلهای کاذب هستند . ایکاش شما هم یادی از این اسیب دیدگان میکردید .
به هر حال سلام ما را به انطرف شکاف عمیق بین ما و شما که حرامیان نامرد انرا ایجاد کردند و انطرف ابی ها برسانید برای همه شما ارزوی موفیت میکنم
درود به بزرگمرد با شرف ایران
نمیدونم شما رو چه صدا بزنم،
استاد؟دکتر؟آقا؟
ولی میدانم و مطمئنم که مراد من هستید،
منی که با 40 سال سن و هیکلی ستبر ولی بدون جرات و سرشار از ترس و بیم که یارای فریاد کشیدن در مقابل اینهمه ظلم و جور ندارم.
پیام صوتی شما درباره شادگان را بارها به گوش جان شنیدم و هر بار بیشتر از قبل از خودم و اینکه نام انسان بر خودم بنهم مشمئز شدم،
از اینکه هموطنم و مهمتر از آن یک انسان در روی زمینی که من بر آن گام مینهم و زیر آسمانی که من در آن تنفس میکنم اینگونه با زندگی و زیستن دست و پنجه نرم کند و من بیعرضه هیچ کاری از دستم برنیاید شرم میکنم از بودنم و انسان نامیدنم،
مراد من راهی،چاره ای،علاجی در پیش روی من و امثال من روسیاه قرار بده تا بیش ازین در پیشگاه وجدان و انسانیت خجل نمانم و بتوانم حداقل به وسع توانم باری از دوش و رنجی از جان هموطنانم بکاهم،
وقتی شما را با آن موی سپید و چهره دردکشیده میبینم که چگونه خاک این میهن را در مینوردید به قصد همدلی و التیام آلام رنجوران میهنم از زنده بودنم شرمسار میشوم،
استاد من تا کی باید ببینیم که بچاپند و بکشند و ببرند و فربه شوند از خون و گوشت و هستی این ملت و کاری ازدستمان برنیاید؟
گاهی به سرم میزند که راه جوان تونسی در پیش گیرم ولی چرا دروغ؟
هم جربزه اش را ندارم و هم میاندیشم که حرمت خونم زمانی ارزش دارد که باعث رویش جوانه آزادی شود،
نوریزاد عزیز از شما خواهشمندم و عاجزانه استدعا دارم که با تدوین راهکارها و سازماندهی امثال من در سطح کشور به برچینی بساط ظلم اقدام عملی کنید.
دستتان را میبوسم و قدمهای شریفتان که رنج سفر جهت تنویر افکار چون منی را بجان میخرند بر چشمانم مینهم.
پاینده باشید و برقرار و به امید روزی که پرچم آزادی را بر فراز میهنم در دستان عدالتخواه شما ببینم.
دوست عزیز شما تنها نیستید امثال منو و شما ملیونها تفر هستند . در کوچه خیابان مدرسه محل کار با هر کی درد دل میکنی دلی پر خون دارد حتی جرات سوال کردن و درخواست ابتداعی ترین حقوق شهروندیمان را بصورت حتی مسالمت امیز هم نمیتوانیم بکنیم چون در مقابل ما اخوند قرار داره اخوند موجودیست بی رحم و قصی القلب که برای بقا خودش و دزدیهایش از هیچ جنایتی کوتاهی نمیکند کما اینکه در این مدت انر ثابت کرده اند دها هزار نفر را در مدت چند روز اعدام کردند و روز روشن جوان ما را با ماشین زیر میگیرند و له میکنند و در زندانها به پسران و دختران ما تجاوز میکنن و شب را هم با وجدانی اسوده میخوابند اما ناامید نباش نوبت ماهم میرسه.
نوریزاد گرامی اگر آخوند از فرهادی تجلیل میکرد دیگر آخوند نبود.این جماعت با ایران و افتخاراتیکه ایران را در صحنه های جهانی سربلند کند مخالفند.چون ایران و وطن برای این جماعت همان حفظ قدرت و چاپیدن نست.وطن این جماعت همان مزار عربهاست و …
فرهادی افتخاری برای سینمای ایران است ،وطن فروش هم نیست که دل به عربده های ترامپ دهد و وطنش را برای یک مدال بفروشد به دشمن خارجی ،چقدر قشنگ فرهادی با رفتار و گفتار انسانی خود توی دهن ترامپ نژاد پرست و پوپولیست زد،برخی وطن فروش ها خوب است عرق ملی و انسانیت و عزت نفس را از این کارگردان خوب سینمای ایران یاد بگیرند و دل به صداهای پوچ و یاوه های توخالی ترومپت سرگشاد ترامپ نبندند.
برو عمو ! برو عرب زاده ! برو کشکت رو بساب ! تورو چه به این حرفا ! تو که اصلا نژاد پرست نیستی ! تو که الکی خود را به اعرب مفتخر می انگاری سربازی رفتی یا نه ؟
—————-
درست تر بنویسیم دوست گرامی
مردمی که مراقب سخن گفتن خود نباشند و با هر هیجانی به سمت الفاظ ناجور خیز بر می دارند، مردمی وامانده و جامانده اند و هرگز به جایگاهی به اسم رشد نمی رسند.
سپاس
.
من عموی شما نیستم ،عرب زاده هم نیستم چون من و اجدادم تا نسل های دور در ایران زاده شده اند و سیادت منافاتی با ایرانی بودن ندارد ،امروزه با وجود کشک های بسته بندی شده کارخانه ای کشک سابیدن(ساییدن) بروش سنتی قدیم منسوخ شده ،من حرفی نزدم فقط از اینکه یکی از کارگردان های خوب کشورم موفق به افتخار آفرینی شده خوشحال شدم،نه من نژاد پرست نیستم چون هیچ نژادی را نسبت به نژاد دیگر برتر نمی دانم ،من خود را به اعرب (اعراب) هم مفتخر نمیدانم فقط دین جهانی یک پیامبری که در عربستان ظهور کرده است را پذیرفته ام ،فرض کنید سربازی یا خدمت جایگزین فرهنگی آنرا نرفته باشم ،رفتن یا نرفتن من به سربازی چه ارتباطی با هنرمندی یک کارگردان و مدال افتخار آمیز اسکار او داشت؟
سعی کنید مودبانه بنویسید و مودبانه مخالف خود را (آخوند یا غیر آخوند) نقد کنید ،ضد آخوند بودن هم خودبخود دارای ارزش عقلانی نیست ،عنوان ثابت درستی اختیار کنید و با مخالف خود مودبانه و منطقی گفتگو کنید تا عیار علم و معرفت و سواد شما آشکار شود.
با درود . آقای نوری زاد چطور شد اصطبل نشینان بهارستان یکباره خواب نما شدند و بعد از 38 سال از گذشت انقلاب چند روز پیش ، یادشان افتاد که قانونی بنویسند که افراد ” دو تابعیتی ” در ایران نبایست دو گذرنامه داشته باشند ؟ اینها یکباره از چیزی ترسیدند ؟ چیزی به اشان ” الهام ” شد ؟
بودجه اسلامی ۹۶:
۱- سهم نظامیان ۱۳۰۰ میلیون دلاری از درآمدهای نفتی
۲- سهم ریزگردها از درآمدهای نفتی: ۱۰۰ میلیون دلار
درس سیاست اقتصادی اسلامی: نظامیان ۱۳۰۰میلیون دلار برای حراست از ۱۰۰ میلیون ریزگرد. همین مونده که فردا هرچی درآمد نفتی هستش بره به جیب سردار/*ان شکست خورده که با اون حراست کنن از یه مملکت سوخته و ملتی (ببخشید امتی) گشنه. تازه این هم ته مونده پولی که به عراق و سوریه و لبنان و یمن میره. چش منقلابیون ۵۷ روشن. همه رو کوخ نشین کردن الا یه مشت آخوند و سردار/*ان شکست خورده.
/*: ک
ترامپ با مردم ایران دشمنی ندارد . او در تصمیم اخیرش ، تندروهای اسلامی رانشانه رفته بود اما ناگزیر بود حکم کلی بدهد . متاسفانه آقای فرهادی یکباره رگهای گردنش ورم کرد و شرکت در اسکار را تحریم فرمود . ( البته هنگام اعلام تصمیمش هنوز دستور ترامپ لغو نشده بود و شاید هم که او روغن ریخته را نذر امامزاده کرد !!!) به هر حال زهی سعادت برای صادر کنندگان انقلاب و لابی آمریکائی رژیم و عوامل نظام که هر سال به دیدن آقازادها می روند با این تحریم انقلابی …!!! فرهادی نخواست درک بکند و یا صلاحش نبود درک بکند با این اداهای روشنفکرانه بی موقع ،چطور به حاکمان تندروی ایران که پایشان را نه فقط از منطقه که از حلقوم مردم نیز برنمیدارند چه خوش خدمتی زیبائی کرد. حالا بماند که نرفتنش ، شانس برنده شدن اورا دوچندان کرد !! دیگر اینکه آقای فرهادی در فیلمهایش ، سیاست را نقد نمی کند بلکه مردم بینوائی را که در چرخه و اجبار این حکومت ضد بشری خطا میکنند و به دروغ و دزدی دست می زنند ، در انظار دنیا لخت و برهنه میکند . همچنان که در پایان فیلم جدائی نادر از سیمین ، فرد ایرانی موجودی بود خوار و دروغگو و بی رحم و پرخاشگر و خشن و دزد … بطوریکه بعد از پایان فیلم ، مو مشکی ها برای آنکه چشمشان به تماشگران آلمانی نیفتد ، شرمزده سالن را بسرعت ترک کردند . آقای فرهادی بی آنکه حتی زیرکانه یه چرائی سقوط اخلاق در ایران بپردازد ، بدن چرکین و رنجور ایرانی را ، گوئی که خودش مقصر و فاسداست ، به معرض تماشا می گذارد . آقا ! آدم عفونت بدن هموطنش را بی آنکه انگشت اتهام بسوی حکومت ملاها دراز بکند به معرض تماشای بیگانه نمی گذارد . البته حق دارید برای گرگها زوزه بکشید چرا که از سود میلیاردی دلارهای فروش فیلمتان نمی شود آسان گذشت ! دلارهائی که حتی یک صدم آن را در کشوری که فقر بیداد میکند و نمایش فلاکت مردمش شمارا به شهرت و ثروت رسانده ، برای همین مردم هزینه نکردید و نمی کنید مثلا با ساختن مدرسه ای در یک نقطه محروم ، یا پوشش مالی چند خانواده یا دانش آموز و دانشجوئی فقیر .آیا تا بحال سری به مادر ستار که نان آورش را کشته اند زده اید ؟؟ آیا می توانید گهگاه اورا زیر پوشش مالی بگیرید ؟؟؟ آقای فرهادی بنظر من شما برخلاف نوشته خانمی بنام سوزان در این سایت ، در مقابل افرادی که سنگشان را به سینه می زنید و در چرخه شوم این نظام بیرحم ، سقوط کرده اند و حکایت سقوطشان برای شما جایزه ها و دلارها ببار آورده ؛مسؤلید ، والا هرکسی میتواند نان را به نرخ روز بخورد و دلارها و گلیمش را از مهلکه بدر ببرد !! هر چند از شما کارگردانها و روشنفکر نماها که چشمی به نوازش رهبر و نظام دارید ، از همه بازیگرانی که دسته ا ی برای روحانی و اصلاح طلبان غش میکنند و دسته ای برای آنطرفی ها ، دلزده و ناامیدیم … از شماها و اشتهای سیری ناپذیرتان برای نان و شهرت و چاپلوسی و خاکساری تهوع آورتان در مقابل حکام نظام بیزاریم ، از شماها که میخ به تابوت مردم می کوبید ………….
والا زمان اون خدابیامرز (محمدرضا شاه) کله خری مردم بیشتر بود الان …..
در سال ۵۳ یک افسر جزء در بدو استخدام ماهانه ۱۳۰۰ تومان حقوق میگرفت. در آن زمان قیمت یک دست کلهپاچه ۶۵ ریال بود. یعنی فردی با آن حقوق میتوانست ۲۰۰ دست کله پاچه بخرد…
حالا که کله پاچه ۵۰۰۰۰ تومان است، همان کارمند باید ماهیانه ده میلبون تومان دریافت کند تا پا به پای تورم پیش رفته باشد و همان قدرت خرید را داشته باشد.
حالا میفهمم که اون وقتا چقدر مردم «کلهخر» بودن!!!
منظورم اینه که چقدر زیاد میتونستن کله بخرن. یعنی توانایی «کلهخریشان» بیشتر بود!!!
اما این روزها به دلیل فقر مالی و نبود قدرت خرید «کلهپاچه»، ملت دست از «کلهخری» و «کلهخوری» کشیدهاند و فقط «پاچهخواری» میکنند…
————-
دوست گرامی
از کپی پیست مطالب تلگرامی در اینجا پرهیز کنید. مگر این که آن مطلب چه باشد. خودتان بنویسید. بجای این که نوشته ی دیگران را بعاریت بگیرید. مثلا من می توانم بپرسم نویسنده ی این مطلب تکراری کیست؟ آیا نویسنده اش راضی است که نوشته اش بدون اسم او منتشر شود؟ یا به اسم شما؟ حتما اسم نویسنده پای مطالب انتقالی باشد.
سپاس
.
آفرین بر نوریزاد گرا می , بله دوست گرامی باید حدود را مشخص کنی وگر نه سایتت میشود محل یکه تازی تیکه پران ها , سارقین کارهای دیگران و…….
تنها آدم های وقیحی مثل تو میتوانند به هموطنان خود این گونه اهانت کنند بابک . یک مدت گویا مریض بودی ( منظورم مرض جسمانیست و گر نه تو همیشه از بیماری ////////////////////// رنج برده ای ) نمیتوانستی با کامیونت کود کشی کنی و این جا خالی کنی ما هم راحت بودیم . باز مثل اینکه سرحال آمده ای و به کار شریف قبلیت برگشته ای .
عیبی ندارد ما هم ///////////////////////// سرحالیم.
اسكار پشيزى ارزش ندارد اگر در خدمت فرياد هاى مردم بيچاره و گرسنه نباشد.
آقای فرهادی , هیچ از خودتان پرسیده اید چطور است که آقای پناهی کارش به زندان و بعد نساختن فیلم تا بیست سال آینده می انجامد , اما شما نه تنها هر ساله به اسکار میاید بلکه جایزه هم میگیرد. چه چیزی در کار پناهی هست که او را واجد شرایط نمی کند ؟ از خودتان پرسیده اید چه شد که جایزه صلح نوبل به شیرین عبادی داده شد در حالیکه هزاران زن شجاع و دلیر دیگر در زندان می پو سند به خاطر یک نقاشی که روی یک لیوان کاغذی کشیده شد, و سالها در انفرادی میمانند ؟ کاش کمی بیشترو عمیق تر به مسائل نگاه کنید…
بابک جان تو که ///// نمیرسه , لطف کن از کسی که نوشته اش را سرقت کردای بپرس او که “بیشترو عمیق تر به مسائل نگاه” کرده است برای ما توضیح دهد چه شد ؟ واقعا چه شد؟
رهنمودهای مدیریتی پروفسور احمدی نژاد به پرزیدنت ترامپ !
در خبرها خواندم که اخیرا احمدی نژاد برداشته یک نامه 13 صفحه ای به دونالد ترامپ نوشته. بدلیل اینکه ترامپ حال و حوصله ندارد بنشیند و همه نامه احمدی نژاد را بخواند خلاصه این نامه را تهیه و در اختیار ایشان و رسانه های داخلی و خارجی قرار میدهیم:
– آقای دونالد ترامپ! ما شنیده ایم سازمان سیا امام زمان ما را دستگیر و در زندان گوانتانامو نپهداری میکنند. لطفا دستور بدهید ایشان در اسرع وقت آزاد بشود و به ایران بیاید. ما منتظریم ایشان بیاید و همه مشکلات را حل کنند و بیکاری و فقر و فساد و بدبختی از این سرزمین برطرف بشود و مملکت بشود مثل زمان شاه.
– برادر ترامپ! من شنیدم که شما در سخنرانی چند روز پیش خود گفتید: من رئیس کشور امریکا هستم و نمیخواهم رئیس دنیا باشم. بدینوسیله از شما میخواهم حالا که شما علاقه ای به مدیریت جهانی ندارید این کار را به اینجانب محول نمایید تا مثل هشت سال گذشته مدیریت خودم جهان را حسابی متحول بکنم.
– جناب دکترترامپ! مهم نیست که از این پس به ما و همکاران ما ویزا نمیخواهی بدهی. ما ناراحت نیستیم چون آب را ریختیم همانجایی که دارد می سوزد ولی بالا غیرتا شما این نیویورک را منطقه آزاد اعلام بکن مثل جزیره کیش که ما هرسال بتوانیم بیاییم و سخنرانی بکنیم.
– حاج آقا ترامپ عزیز! اگر میخواهی اقتصاد امریکا درست بشود باید آنرا بسپاری به دست برادران قاچاقجی ما تا خودشان از تولید به مصرف همه اجناس را بدون عوارض گمرکی وارد امریکا بکنند و ضمنا نفت را هم ببر سر سفره مردم امریکا. البته توزیع سیب زمینی در موقع انتخابات هم بد نیست. شما چون گونی سیب زمینی ندارید میتوانید سیب زمینی سرخ شده مک دونالد توزیع کنید.
– آقای ترامپ! بیا و مرد و مردانه یک کار اساسی بکن که اسمت تا ابد در تاریخ بدرخشد. تو بیا و این آخوندا را ببر توی آلاسکا مستقر کن. هم مردم ایران نجات پیدا میکنند و هم مشکل آلودگی محیط زیست حل میشه.
سی یو سوون
قربان شما دکتر احمدی نژاد
گذشته از بسیاری از نابرابری های اجتماعی در ایران که به زیان زنان است، شاید در یکی از بهترین و مهمترین مراسم های هنری، این زنان و دختران باشند که کیف اکمل میبرند؛ حضور در کنسرت خوانندگان مرد. بله، این تنها مردان هستند که حق خواندن و نوازندگی در جمع را بدون محدودیت دارند و این زنان و دختران هستند که با هر نجوای خوانندۀ مرد مورد علاقۀ خود و یا نواختن هر نت موسیقی نوازندۀ محبوب خود، جیغ میکشند و داد میزنند تا حدی که بی حال بر زمین می افتند. آیا مردان حق ندارند برای خوانندگان زن مورد علاقۀ خود اینچنین پایکوبی کنند و فریاد بکشند؟
ای نابود بشه این حکومت آخوندی که مردان را از شنیدن ترانه های زنده و دیدن خوانندگان زن مورد علاقه شان محروم کرده! مگر همۀ مردان میتوانند چند میلیون خرج کنند و به کشورهای در پیتِ منطقه برای دیدن کنسرت تک و توک زنان خواننده بروند؟ آیا این عدالت است؟
چرا باید زنان حق داشته باشند به کنسرت خوانندگان مرد بروند ولی مردان، محروم باشند از حضور زنان خواننده در کنسرتها؟ این دیگر چه نوع عدالت اجتماعی است؟
اخطار به همه! این کشف خودم بود و باید به نام من ثبت بشه…
دیگه زنان ادعا نکنند همۀ قوانین این رژیم به ضرر آنهاست!
آنارشیست ! یکی به نعل یکی به میخ ! واقعا که ….. !!!
خدا لعنت کند زنی را که به شوهرش ……
https://www.youtube.com/watch?v=jmm4faXGhrc
نامه یک شهروند بهایی به اقای اصغر فرهادی
جناب استاد اصغر فرهادی با عرض سلام و درود و تبریک به شما برای دومین جایزه اسکار به شما و گروه بازیکنان در فیلم فروشنده .
جناب فرهادی در صفحات مجازی نامه شما را که بزرگ زن ایرانی خانم انوشه انصاری قرائت کرد دیدم نوشته بودید:
“من متاسفم که امشب با شما نیستم. غیبت من به علت احترام به مردم کشورم و شش کشور دیگر است که با قانون غیرانسانیای که مانع ورود مهاجران به آمریکا می شود مورد بیاحترامی قرار گرفته اند.”
“تقسیم کردن جهان به دسته ما در برابر دسته دشمنان ما باعث ایجاد هراس می شود و توجیه فریبکارانهای برای تجاوز نظامی و جنگ است.”
“این جنگها مانع دموکراسی و حقوق بشر در کشورهایی می شود که خود قربانی تجاوزهای نظامی بوده اند.”
“فیلمسازان می توانند دوربینهای خود را روشن کنند تا ویژگیهای مشترک انسانها را ضبط و کلیشههای موجود در مورد اعضای ملل و ادیان مختلف را بشکنند.”
“آنها می توانند بین ما و دیگران یکدلی ایجاد کنند- یکدلیای که ما امروز بیش از همیشه به آن نیاز داریم.”
حال جناب فرهادی در کشور مقدس ایران صدها هزار ایرانی بل میلیونها نفر تحت فشارهای سخت از طرف گروه های اطلاعاتی و امنیتی هستند دهها استاد دانشگاه و وکیل و دانشجو و فعالان مدنی به اتهام دگر اندیشی در زندان هستند همان طور که شما اشاره کردید جهان را به دو دسته ((ما در برابر دشمنان )) تقسیم کرده اند و هشتاد میلیون ایرانی در دسته دشمنان هستند و هزاران نفر در دسته قدرت ؛
جناب فرهادی سخن گفتن بسیار ساده است اما دمکراسی و حقوق بشر و حتی تجاوز نظامی امروز توسط دشمنان خارجی صورت نمی گیرد بلکه متاسفانه قلیلی از مردم همین کشور هستند که خدا و قرآن و رسول الله و عترت او را به کناری گذشته اند و به حریم مردم یورش می برند به حریم مردم وارد شده اند و حق تفکر و حقوق شهروندی و آزاد اندیشی را جرم معرفی کرده اند و آیا دوربین شما آمادگی روشن شدن دارد که وارد صحنه شود و برای مردم و بخاطر دمکراسی و حقوق بشر فیلم بردارد ؟
آیا سخنان زیبای شما در برابر دوربین های خارجی است ؟و آیا حاضر هستید که در یک کلیپ کوتاه این همه آزار و اذیت و درد رنج مردم ایران را فقط به سازمانهای جهانی اعلام کنید ؟ شما امروز دیگر یک شخص حقیقی نیستید بلکه دارای یک جنبه حقوقی به نمایندگی از مردم ایران هم هستید آیا حاضر هستید ریسک کرده و از مردم خود دفاع کنید ؟
این نامه ظاهرا به نام شما نوشته شده است ولی خطاب حقیر به عنوان یک شهروند درد کشیده و حبس کشیده بهایی این است که همه اصحاب رسانه می بایست سکوت را کنار گذاشته و از مردم خود دفاع کنند زمانی که مردم امریکا و رسانه های این کشور به ظاهر دشمن و بسیاری از کشورهای جهان به تصمیم ترامپ اعتراض می کنند تا مردمی از کشورهای دیگر هم حق ورود به امریکا را داشته باشند مردمی با عقاید بسیار متفاوت ؛ حال شما ودیگر اصحاب رسانه حاضر هستید برای کاهش حتی مقداری اندک از درد و رنج به میلیونها مردم که فقط حق انتخاب عقیده و بیان را می خواهند داشته باشند قدمی بردارید ؟
این نامه را تقدیم به تاریخ می کنم باشد که در درگاه حضرت حق در عالم ملکوت شما و اصحاب رسانه و تمام مسئولین و دست اندرکارانی که می توانند سخن گوی مردم باشند جوابگوی رسول الله و حضرت پروردگار باشید ؛ انشاءالله اسکار بعدی شما از فیلمی باشد که بیان کنند 38 سال خودی ها و غیر خودی ها یا به قول شما ما و دشمنان فرضی باشد.
امشب ( دوشنبه شب ) ساعت 11:30 شب بود که برای خرید رفتم به یک سوپر مارکت محل، 5 یا 6 نفر آنجا بودند، تلویزیون روشن بود آنهم با صدای بلند، شخصی روضه خوان که فکر کنم “ارضی” بود مشغول روضه خوانی بود و خودش هم زار زار گریه میکرد. جملاتی میگفت در مورد فاطمه ( دختر پیامبر) و علی و … تمام افرادی که آنجا بودند هم مشغول خرید بودند و هم مشغول تیکه انداختن. هر جمله ای که روضه خوان میگفت کسی یک تیکه می انداخت؛ روضه خوان با آب و تاب و سوز و گداز مشغول بیان جزئیاتی بود که فقط همان اشخاص میتوانستند از آن با خبر باشند…یکی از خریداران میگفت: ” مگر تو آنجا بودی؟” دیگر میگفت: ” تو که راست میگی” … یا وقتی روضه خوان میگفت فلانی رفت دم در و در زد…یکی میگفت: ” مگه زنگ در خراب بود؟” و دیگری میگفت: ” تو از کجا میدونی در قفل بوده و اون در زده؟ مگه اونجا بودی؟ اون مگه تنها نرفته در زده؟ و یا کس دیگری میگفت: خودش اینارو برات تعریف کرده؟”…خلاصه هر جمله ای که روضه خوان میگفت، مشتریان داخل سوپر مارکت چیزی حواله میکردند و جملاتی که گاه خنده دار بود … من هم در آن فضا به این می اندیشیدم و از خود این پرسشها را میپرسیدم که ” چه شد که در این سوپر مارکت، بدون استثناء تمامی افراد مشغول متلک پرانی به تک تک جملات روضه خوان هستند؟” چرا هیچکس همدردی نمیکند؟ چرا هیچکس اعتراضی نمیکند به رفتار دیگران؟ و بسیاری پرسشهای دیگر…
در یک سوپر مارکت در وسط شهر تهران این اتفاق افتاد و این نشان دهندۀ اینست که مردم تهران ( حداقل مردم تهران ) به این رشد فکری رسیده اند که در یک جمع به گونه ای که دیگران هم بشنوند، در رد اظهارات پرت و پلای یک روضه خوان، استدلال منطقی بیاورند، البته در قالب طنز و متلک پرانی. در گوشه ای از میدان هم یک چادر و تکیه زده بودند و چای رایگان به عابران میدادند ( به رسم ایام سوگواری در تهران ) و دست فروشانی در اطراف بودند (بخاطر رسیدن عید بساط کرده بودند) که می آمدند و چای بر میداشتند همراه با کِر کِر خنده که ” چای مفت عجب میچسبه توی این هوای سرد… ولی… بعد خوردن چای، اگه جیشمون گرفت کجا بریم ؟”؛ تنها نگرانی آنها جیش بعد چای بود. از این دو قضیه که خود شاهدش بودم، میتوانم این نتیجه گیری را کنم که مردم تهران ( حداقل مردم تهران )، دیگه از روضه و روضه خوانی خسته شده اند و اراجیف گفته شده توسط روضه خوانان، تنها دستمایه ای برای خندۀ آنها شده، البته نوعی خنده که در پس آن غمی جانکاه و بغضی پنهان نهفته از اینهمه سال نفهمی و بی شعوری. البته همین مردم هنوز از غذای هیئتی، آش و پلوی نذری، چای و خرما و شیر کاکائوی داغ و میوۀ رایگان بدشان نمی آید. آنها از ایام سوگواری فقط خوردنی ها و نوشیدنی های رایگانش را دوست دارند و بهانه های شب گردی و دور هم بودنش را. ایام سوگواری به نوعی تفریح تبدیل شده و در چهرۀ بسیاری از آنها، شما نشانه ای از غم نمی بینید. اگر در چند سال پیش شما شاهد این تضاد بین رفتار تبلیغاتی نظام و رفتار مردم نبودید، ولی امروز به وضوح و به شکل علنی این تضاد با تمام وجود حس میشود. بسیاری از مردم ایران دیگر به تبلیغات دولتی و حکومتی اهمیتی نمیدهند و تمام این رفتار حکومت را نوعی ریاکاری و دغل بازی میدانند.
آری، دیگر حنای شما حاکمان ولایت مدار و شخص ولی فقیه رنگی ندارد. آیا میشود همانگونه که آرزو کرده بودم و امیدوار بودم، تا سال 1397 بساط این حکومت ظلم و جور، این حکومت دزد و جنایتکار، این حکومت دغلباز و ریاکار برچیده شود؟ آری، این شدنی ست البته تنها زمانی امکان دارد که مردم، اول با خودشان روراست باشند و از بی شعوری و دو دلی موروثی و همچنین خاک بر سری تحمیلی و زندگی باری به هر جهتی، خود را نجات داده و به درک درستی از معنای زندگی برسند و دوم اینکه این متلک پرانی ها تبدیل به اعتراض فردی، جمعی و پیوسته شود برای عبور از مرحلۀ حرف به عمل. تا خودِ ما مردم نخواهیم، هیچ حادثه ای اتفاق نخواهد افتاد. باید صدای اعتراض و پرسشهای خود را به صورت جمعی و علنی به گوش حاکمان برسانیم، ترس و دودلی را به کناری نهاده و با شجاعت و اعتماد به نفس به پیش برویم برای رهایی خود و نجات نسل بعدی پس از خودمان از یوغ بندگی خفت بار سی و چند ساله ای که بر گردن داریم.
به امید رشد روز افزون شعور جمعی، از بین رفتن ترس و دو دلی، و در پی آن، نابودی حکومت جهل گستر و دیکتاتور” آخوندیسم” و یا “ولایت فقیه” به همین زودی ها.
با با تو دیگه کی هستی ؟ رفته بودی ساندیس بخری شیطون ؟ مگه از شهر خون و قیام ! قم نمیرسه ؟
درود بر آنارشیست. واقعا هوشمندیت در توصیف وقایع و دیدن نهانگاه نظرها و حرفها، ستودنی است. بدون تکیه بر منابع و متون عهد دقیانوس و بدون کمک گرفتن از این و آن، آنچه را می بینی و می شنوی و لمس می کنی، توصیف و ارزیابی و تحلیل می کنی. در واقع شما داری چشم اندازی در نگاه کردن به وقایع هستی که محصول خلاقیت خودت است و این است که خواننده ی منصف با دیدن و خواندنش آن را ستایش می کند ولو که با محتوایش مخالف باشد.
باری افتخار می کنم به چنین هم وطنی. هیچ نیازی به تعریف من نداری چون خودساخته و باهوشی اما گفتن این جملات وظیفه ی من است در سپاس نسبت به هوش و توانایی تو. واقعیت این است که همواره ستایشگر باهوشانم. نمی دانم شاید چون خودم محروم از هوش ام یا چون قهرمانان بچگی ام باهوشان بوده اند و یا به هر دلیل دیگر، همواره به باهوش تران ارادت می ورزم حتی اگر دشمنم باشد. همواره چشم به سیستم خامنه دوخته ام که اگر مثلا چهار تا باهوش در آن پیدا بشود بتوانم خوشحال شوم و او را بخاطر همین یک کار ستایش کنم اما ندیده ام و نیافته ام. او حتی عرضه ی اینکه نیروهای توانمند بالاتر از درک خود را اطرافش جمع کند ندارد. در واقع هیچ روحانی و آخوندی این توانایی را ندارد. می توانم این را از دیدگاه جامعه شناختی روحانیت به عنوان یک تز که واقعیت می پندارمش، طرح کنم که هر جا در یک کار جمعی یک روحانی باشد، مطلقا آدم باهوش وجود ندارد مگر به عنوان وسیله ی او.
بنابرین حسم نسبت به شما از این باب است که به باهوشان ارادت می ورزم حتی اگر در میدان رزم روبروی هم قرار گیریم.
درود متقابل مرا پذیرا باشید
سپاس از حُسن نظر شما
من نه دشمن شما هستم و نه رو در روی شما صف بستم. همۀ ما اینجا در ابراز عقیده آزاد هستیم؛ ولی متأسفانه بعضی از افراد بجای نقد نوشته ها و بیان نظرات خود، شروع به تمسخر، توهین و هتاکی به نویسنده میکنند و همانگونه که شما اشاره کرده بودید این رفتار بروز نوعی از دیکتاتوری فردی و ناهنجاری شخصیتی ست. من در نوشته هایم هیچ خط سیر از قبل تعیین شده ای را دنبال نمیکنم و به عنوان یک ایرانی که در ایران زندگی میکنم، تلاش دارم آنچه که از دید من واقعی و حقیقی ست را بیان کنم، بدور از توقعّات و توهمّات و رفتار و گفتار شعار گونه.
جناب علی 1
شما اگر مقیم کرمانشاه هستید، میتوانم خواهش کنم بفرمایید که چرا هنوز در کرمانشاه آمار دعوا و زد و خورد و درگیری بین افراد اینقدر زیاد است. من بارها به شهر شما سفر کرده ام ولی متأسفانه تغییر محسوسی حاکی از نرم خویی، مدارا و گذشت در رفتار اجتماعی مردم آن ولایت مشاهده نکردم، در گشت و گذاری که در کوچه و بازار داشتم مشاهده میکردم که افراد مختلف با کوچکترین سوء تفاهمی شروع به درگیری فیزیکی میکنند؟ حتی بین دوستان و افراد خانواده.
میتوانید علت این امر را توضیح دهید؟ آیا اینگونه رفتار در قشر تحصیل کرده هم مشاهده میشود و یا مختص به قشر کم سواد و یا نسل قدیم است؟ آیا مختص طبقۀ خاص یا گروه خاصی از تیره های متفاوت قومی در کرمانشاه میشود و یا همه گیر است؟
نظر شما در مورد این خبر چیست:
“روزانه ۴۰۰۰ نفر به دلیل خشونت به دادسرای کرمانشاه مراجعه میکنند”؛ آیا این تعداد مراجعه نسبت به جمعیت کرمانشاه، آمار تکان دهنده ای نیست؟ تازه اینها کسانی هستند که به دادسرا میروند. به نظر من مردم کرمانشاه خیلی زود با دیگران ایاق(ایاغ) میشوند و خیلی زود هم جوش میآورند، نظر شما چیست؟
گذشته از این حرفها، همیشه در سفر به کرمانشاه خاطرات خوب سفر بیش از خاطرات بد آن بوده. هنوز مزۀ آخرین دنده کبابی که در طاق بستان خوردم را فراموش نکرده ام، نان برنجی و نان خرمایی با چای کنار بیستون و نیمرو با روغن حیوانی سوغات کرمانشاه را هم که دیگر نگو. راستی حوض بزرگ داخل محوطۀ تاق بستان که میگفتند خشک شده، باز پر آب شده؟ بلوارها و بزرگراههای زیبایی که در حال ساخت بود تمام شده؟ دو سالی میشه که کرمانشاه نرفته ام.
جناب علی 1…نشانت میدم! مگه میتانی!… کره سِی کو چه بشت مگم!…کره گرفتیمان دستگاه!
آنارشیست گرامی
من کرمانشاه ساکن نیستم. قم ساکنم. از بیست سال پیش به حوزه رفتم و بعد دور شهر می چرخیم با اجازه این خانه و آن خانه در این سال و آن سال. هنوز نتوانسته ام به شهرم و خانه ام برگردم زیرا هیچ منبع درآمدی در کرمانشاه وجود ندارد. به دلایل متعدد-نه دوری راه-نتوانستم به نوری زاد عزیز سر بزنم.
دوست عزیزم به نظرم با گشت و گذار در یک شهر نمی توان مردمش را شناخت. گردشگری روش مناسبی برای آگاهی از فرهنگ نیست. سفرنامه های گردشگران خطرناک ترین دیدگاه ها را به آدم می دهد مگر سفرنامه های متعارض و متعدد بخوانیم تا از میان تعارضها، تازه به اندکی از واقعیت پی ببریم.
در باره مردم کرمانشاه می توانم بگویم که یک سر و گردن از همه ی مردم ایران بجز تهران از لحاظ فرهنگ و انسانیت برتری دارند. من شهرهای بسیار نرفته ام و آدم بسیار کم سفری هستم اما با گروه های متنوع و بسیار متفاوتی از همه ی مردم ایران در قم و برخی شهرهای دیگر، همنشینی بلندمدت داشته ام و حتی زندگی کرده ام.
درست گفتید زد و خورد در میان مردم کرمانشاه زود و زیاد رخ می دهد ولی عموما در میان جوانان است. این زد و خوردها بسیار زیاد اما سطحی است. در کرمانشاه فاجعه ی لاینحل وجود ندارد. جوان ها بسیار مغرورند. البته دعواها اختصاص به جوان ها ندارد ولی اصل و پایه دعواها میان آنها و در حد و حدود سطحی رخ می دهد. جوان ها برخلاف ادعای ظاهری شان خیلی اهل شرارت نیستند ولی جوگیری اند!. در دعواها زود جوش می آورند.
ذات انسانی مردم کرمانشاه یک جور است. بیشترین مردم و حداکثر قاطع آنها«انسان» اند و این انسانیت در وجود آنها ثابت است یعنی هیچ کس تاکنون نتوانسته، با تبلیغ، این دید انسانی آنها را، کم رنگ کند و دگرگون کند. آنها خودشان هستند. باور شاید نکنی، من عمدتا بهترین دیدگاه ها و مواضع در بار امور ناپیدا را از پیرمردان کرمانشاهی آموخته ام. بعدها که با فرهنگ یونان و افلاطون آشنا شدم، دیدم که او و دیگر دانایان، شیفته ی هر چیز محدود و معین و مشخص اند و از امور نامتناهی(بگذریم از برخی تلقیات از ایده ی مثل و امثال آن) متنفرند و این رویه ثابت فرهنگ یونانی ادامه می یابد و به اکنون فرهنگ اورپا و غرب می رسد و پایه ی همه ی تصمیم گیری های کلان آنها می گردد.آنها هیچ وقت امور دم دست و عینی و مشخص را فدای امور ناپیدا و نامتناهی و نامعلوم نمی کنند. این دید را من در بچگی و نوجوانی از پیرمردان کرمانشاه با سخن و گفتگوهای طرفینی شان، آموخته ام و در جان و روان و رفتار عموم مردم دیده ام.از پیرمردان شهرهای عزیز دیگر ایران، بیشتر ترس از مردن دیده ام و خرج اموال در راه این ترس! ترس از ناشناخته ها و گریه کردن در میان مطلق قاطع کرمانشاهی ها دیده نمی شود. این یعنی آنها آماده ی مدنیت اند،البته که عصبانی اند البته که تبعیض را با جان و دل لمس می کنند ولی ذات لاینحل ندارند. یک کودک کرمانشاهی هم این حس را دارد که زور را تحمل نکند! این وضعیت طبیعتا برای نگاه ظاهری خطرناک جلوه می کند ولی در عمقش هیچ مشکلی نیست. در واقع عموم دعواها سطحی و از روی نادانی های عمومی، عصبانیت زود گذر و به همین دلیل کاملا حل پذیرند و اگر یک هزارم آنچه خرج حوزه علمیه می شد، خرج فضای آموزش عمومی کرمانشاه می شد، این قضایا به آسانی مرتفع شدنی بود. مهم نبودِ شرارت است. انسان کرمانشاهی حتی اگر بخواهد دزدی کند، از بانک می دزدد چون غیر انسانی می داند که از یک انسان شبیه او و یا یک همشهری و آشنا بدزدد. دزدی دزدی است و بد است ولی مصداق های متفاوت آن در شهرهای مختلف، بیانگر تفاوت های بسیاری است.
آن جوش خوردن آسان با دیگران، عمق مردم کرمانشاه است که در ذات شان ریشه دارد. آنها چون طبیعی اند، با دیگران جوش می خورند و این یعنی یک سرمایه اجتماعی عظیم برای سرمایه گذاری و کار فرهنگی مبتنی بر عقلانیت مدنی وجود دارد.
هیچ چیز برای یک کرمانشاهی بدتر از گریه کردن نیست بخصوص بر چیزی و کسی که با او نسبت قوم و خویشی درجه یک ندارد. آیا این عین طبیعت نیست؟ کودکی کرمانشاهی به انبوه مردان ریش سفیدی که با صدای یک نفر ناله شان بلند می شود و مردان دانشگاهی که بر سر و روی خود می زنند، می خندد. آنها مراسم مذهبی را سر وقت و فرصتش احترام می کنند و به جای می آورند ولی این با گریستن بی وجه فرق دارد.
آنها وقتی تعارف تان می کنند، از ته قلب تعارف تان می کنند و هرچه دارند در طبق اخلاص می گذارند. مردمی هستند که معنای انصاف، عدالت، روشن بینی و زیر بار زور نرفتن را می فهمند. اگر دقت کرده باشید کورس به عنوان یکی از بهترین فیلسوفان این سرزمین، مهمترین پایه ی همه ی استدلال هایش این است که آیا این نظریهه، این کتاب، این کار و این قانون، «زور» را در خود پنهان کرده است یا نه؟. این دیدگاه بسیار مترقی مورد تایید عموم فیلسوفان طراز اول جهان است. معنای زور و نپذیرفتن زور از کجا می آید؟ از داشتن یک طبیعت متعادل و مناسب.
در برخی شهرهای کرمانشاه خرید و فروش مواد مخدر بسیار است. می دانید دلیل و علت عمده اش چیست؟ تبعیضی است که در شهرهای بزرگ می بینند و حاضر نیستند کوچکتر و کمتر از این شهرهای بزرگ باشند. راه را کج می روند ولی از باب این نیست که می خواهند انسان ها را نابود کنند(بگذریم که نوعا این کارها، کار کسانی است که از روستاها به شهرهای بزرگ سرازیر شده و فرصت شغل و اشتغال مناسب ندارند.)
در مقابل تبریزی ها که یاد گرفته اند شغل و اشتغال ریشه دار و اقتصادی برای خود بسازند، و در امور اقتصادی شهرشان مشارکت دارند، مردم کرمانشاه هنوز به آن حد نرسیده اند زیرا زیربنای این کار فراهم نیست. حرف ها بسیار است
«نشانت می دهم» تکیه کلام جوان های سر کوچه است وقت دعوا. این با فرهنگ داخل خانه ها فرق دارد. در خانه ها مهربانی در اوج است. بهترین رفتار با فرزند را تنها می توان در کرمانشاه مشاهده کرد(بعد از تهران یا همطراز تهران)
چند بار فرستادم و در ارسال، با مشکل مواجه می شد، اگر قبلی ها نرسیده، این ویرایش شده نهایی است.
آنارشیست گرامی
نگفتم دشمنم هستی و مقصد جمله چیز دیگری بود.
کرمانشاه ساکن نیستم. قم ساکنم. به دلایل متعدد-نه دوری راه-نتوانستم به نوری زاد مبارز، سر بزنم.
به نظرم با گشت و گذار در یک شهر نمی توان مردمش را شناخت. گردشگری روش مناسبی برای آگاهی از فرهنگ نیست. سفرنامه های گردشگران خطرناک ترین دیدگاه ها را به آدم می دهد مگر سفرنامه های متعارض و متعدد بخوانیم تا از میان تعارضها، تازه به اندکی از واقعیت پی ببریم.
در باره مردم کرمانشاه می توانم بگویم که یک سر و گردن از همه ی مردم ایران بجز تهران از لحاظ فرهنگ و انسانیت برتری دارند. من شهرهای بسیار نرفته ام و آدم بسیار کم سفری هستم اما با گروه های متنوع و بسیار متفاوتی از همه ی مردم ایران در قم و برخی شهرهای دیگر، همنشینی بلندمدت داشته ام و حتی زندگی کرده ام.
درست گفتید زد و خورد در میان مردم کرمانشاه زود و زیاد رخ می دهد ولی عموما در میان جوانان است. این زد و خوردها بسیار زیاد اما سطحی است. در کرمانشاه فاجعه ی لاینحل وجود ندارد. جوان ها بسیار مغرورند. البته دعواها اختصاص به جوان ها ندارد ولی اصل و پایه دعواها میان آنها و در حد و حدود سطحی رخ می دهد. جوان ها برخلاف ادعای ظاهری شان خیلی اهل شرارت نیستند ولی جوگیری اند!. در دعواها زود جوش می آورند.
ذات انسانی مردم کرمانشاه یک جور است. بیشترین مردم و حداکثر قاطع آنها«انسان» اند و این انسانیت در وجود آنها ثابت است یعنی هیچ کس تاکنون نتوانسته، با تبلیغ، این دید انسانی آنها را، کم رنگ کند و دگرگون کند. آنها خودشان هستند. باور شاید نکنی، من عمدتا بهترین دیدگاه ها و مواضع در بار امور ناپیدا را از پیرمردان کرمانشاهی آموخته ام. بعدها که با فرهنگ یونان و افلاطون آشنا شدم، دیدم که او و دیگر دانایان، شیفته ی هر چیز محدود و معین و مشخص اند و از امور نامتناهی(بگذریم از برخی تلقیات از ایده ی مثل و امثال آن) متنفرند و این رویه ثابت فرهنگ یونانی ادامه می یابد و به اکنون فرهنگ اروپا می رسد و پایه ی همه ی تصمیم گیری های کلان آنها می گردد. آنها هیچ وقت امور دم دست و عینی و مشخص را فدای امور ناپیدا و نامتناهی و نامعلوم نمی کنند. این دید را من در بچگی و نوجوانی از پیرمردان کرمانشاه با سخن و گفتگوهای طرفینی شان، آموخته ام و در جان و روان و رفتار عموم مردم دیده ام.از پیرمردان شهرهای عزیز دیگر ایران، بیشتر ترس از مردن دیده ام و خرج اموال در راه این ترس! ترس از ناشناخته ها و گریه کردن در میان مطلق قاطع کرمانشاهی ها دیده نمی شود. این یعنی آنها آماده ی مدنیت اند،البته که عصبانی اند البته که تبعیض را با جان و دل لمس می کنند ولی ذات لاینحل ندارند. یک کودک کرمانشاهی هم این حس را دارد که زور را تحمل نکند! این وضعیت طبیعتا برای نگاه ظاهری خطرناک جلوه می کند ولی در عمقش هیچ مشکلی نیست. در واقع عموم دعواها سطحی و از روی نادانی های عمومی، عصبانیت زود گذر و به همین دلیل کاملا حل پذیرند و اگر یک هزارم آنچه خرج حوزه علمیه می شد، خرج فضای آموزش عمومی کرمانشاه می شد، این قضایا به آسانی مرتفع شدنی بود. مهم نبودِ شرارت است. انسان کرمانشاهی حتی اگر بخواهد دزدی کند، از بانک می دزدد چون غیر انسانی می داند که از یک انسان شبیه او و یا یک همشهری و آشنا بدزدد. دزدی دزدی است و بد است ولی مصداق های متفاوت آن در شهرهای مختلف، بیانگر تفاوت های بسیاری است.
آن جوش خوردن آسان با دیگران، عمق مردم کرمانشاه است که در ذات شان ریشه دارد. آنها چون طبیعی اند، با دیگران جوش می خورند و این یعنی یک سرمایه اجتماعی عظیم برای سرمایه گذاری و کار فرهنگی مبتنی بر عقلانیت مدنی وجود دارد.
هیچ چیز برای یک کرمانشاهی بدتر از گریه کردن نیست بخصوص بر چیزی و کسی که با او نسبت قوم و خویشی درجه یک ندارد. آیا این عین طبیعت نیست؟ کودک کرمانشاهی به انبوه مردان ریش سفیدی که با نوحه ای، ناله شان بلند می شود و مردان دانشگاهی که بر سر و روی خود می زنند، می خندد. آنها مراسم مذهبی را سر وقت و فرصتش احترام می کنند و به جای می آورند ولی این با گریستن بی وجه فرق دارد.
آنها وقتی تعارف تان می کنند، از ته قلب تعارف تان می کنند و هرچه دارند در طبق اخلاص می گذارند. مردمی هستند که معنای انصاف، عدالت، روشن بینی و زیر بار زور نرفتن را می فهمند. اگر دقت کرده باشید کورس به عنوان یکی از بهترین فیلسوفان این سرزمین، مهمترین پایه ی همه ی استدلال هایش این است که آیا این نظریهه، این کتاب، این کار و این قانون، «زور» را در خود پنهان کرده است یا نه؟. این دیدگاه بسیار مترقی مورد تایید عموم فیلسوفان طراز اول جهان است. معنای زور و نپذیرفتن زور از کجا می آید؟ از داشتن یک طبیعت متعادل و مناسب.
در برخی شهرهای کرمانشاه خرید و فروش مواد مخدر بسیار است. می دانید دلیل و علت عمده اش چیست؟ تبعیضی است که در شهرهای بزرگ می بینند و حاضر نیستند کوچکتر و کمتر از این شهرهای بزرگ باشند. راه را کج می روند ولی از باب این نیست که می خواهند انسان ها را نابود کنند(بگذریم که نوعا این کارها، کار کسانی است که از روستاها به شهرهای بزرگ سرازیر شده و فرصت شغل و اشتغال مناسب ندارند.)
در مقابل تبریزی ها که یاد گرفته اند شغل و اشتغال ریشه دار و اقتصادی برای خود بسازند، و در امور اقتصادی شهرشان مشارکت دارند، مردم کرمانشاه هنوز به آن حد نرسیده اند زیرا زیربنای این کار فراهم نیست. حرف ها بسیار است
«نشانت می دهم» تکیه کلام جوان های سر کوچه است وقت دعوا. این با فرهنگ داخل خانه ها فرق دارد که مهربانی در اوج است. بهترین رفتار با فرزند را تنها می توان در کرمانشاه مشاهده کرد. تا بن استخوان آنها را می خواهیم و می خندانیم و بر سر و روی خود می نشانیم و چون به نوجوانی می رسد، زورگویی هیچ آقایی را نمی پذیرد.
اصغر فرهادی به آمریکا نمیرود، آیا فیروز نادری میتواند به ایران بیاید؟
اصغر فرهادی در اعتراض به طرح منع صدور ویزا به ایرانیان به همراه ۶ کشور دیگر از سوی دولت آمریکا، اعلام کرد که برای برنامه اسکار به آمریکا نمیرود و در عوض جای خود انوشه انصاری و فیروز نادری را معرفی کرد که در برنامه اسکار امسال حاضر بشوند. اصغر فرهادی به طرحی که به زعم خود ناعادلانه میدانست اعتراض کرد و بسیاری به این روحیه عدالتخواهانه این کارگردان شهیر ایرانی آفرین گفتند و آنرا ستودند.
اگر این رفتار اصغر فرهادی را رفتاری انسانی و عدالتخواهانه بدانیم باید فرهادی را تحسین کنیم و من هم به صورت مشروط او را تحسین میکنم.
چرا میگویم مشروط؟
فیروز نادری و انوشه انصاری دو شهروند ایرانی هستند که بنا بر سیاستهای انحصارطلبانهی جمهوری اسلامی، سالها است که حق ندارند به کشورشان ایران سفر کنند و اگر چنین کنند بیشک مانند ایرانیان بسیاری که پس از سفر به کشورشان بازداشت و زندانی شدند با خطر مواجه هستند. آیا حق این دو شهروند نیست که به کشورشان سفر کنند؟ بیشک هست. اما آیا اصغر فرهادی نباید به این تبعیض و بیعدالتی اعتراض کند که چرا شهروندان ایرانی نباید حق داشته باشند که به دلیل باور سیاسی و یا نوع مذهب و باورهای خود به ایران سفر کنند و اگر چنین کنند با خطر مواجه میشوند؟
به این لیست میشود همکاران اصغر فرهادی مانند امیر نادری، پرویز صیاد، بهروز وثوقی، شهره آغداشلو، سوسن تسلیمی و دیگران بسیاری را نیز افزود.
اگر اصغر فرهادی در اعتراض به این ممنوعالورودی به ایران هم مانند طرح عدم صدور ویزا اعتراض کند میشود درک کرد که اوبا قوانین ناعادلانه مشکل دارد اما در غیر اینصورت متاسفانه باید گفت که تنها ژست یک انسان عدالت خواه را میگیرد و بهتر است که تلاش کندیک کارگردان سینما بدون فیگورهای سیاسی و معترضانه باقی بماند چرا که نمیشود در اعتراض به طرح عدم صدور ویزا برای ایرانیان از سوی دولت آمریکا انوشه انصاری و فیروز نادری را به اسکار فرستاد اما از خود و حکومت ایران نپرسید که چرا انوشه انصاری و فیروز نادری نباید بتوانند به کشور زادگاه خود سفر کنند.
پینوشت (۱)
موفقیت فیلم «فروشنده» در اسکار، موفقیت مردم ایران و دمیدهشدن روحیهی امید در مردم است و ما به این امیدواری بسیار نیازمند هستیم. موفقیت «فروشنده» موفقیت جمهوری اسلامی نیست.
پینوشت (۲)
کیوان کریمی فیلمساز سرشناس ایرانی در زندان اوین مورد ضرب و شتم قرار گرفت. جای این کارگردان منتقد زندان نیست و امیدوارم آقای فرهادی پس از فارغ شدن از اعتراضات جهانی، به زندانیشدن این همکارش نیز اعتراض کند. هر چند من معتقد نیستم که حتمن هنرمند باید اعتراض سیاسی داشته باشد اما حالا که وارد اعتراضات سیاسی میشود از او توقع میرود که به زندانیشدن کیوان کریمی نیز اعتراض کند.
آفا سید مرتضی…در مورد مجلس اعلا و معاودین عراقی شما می توانید هر استدلال و توضیحی بیاورید و لی در نهایت آنها هم مثل مجاهدین با یک کشور خارجی برای براندازی حکومت کشور خودشان همدست شدند و بر اساس تعریفی که شما بر مبنای آن دوستان دیگر را وطن فروش می نامید آنها هم وطن فروش هستند.
شما می فرمائید بر فرض که آنها وطن فروش باشند آیا این واقعیت، کار دوستان ایرانی ما را توجیه میکند؟ سئوال خوبی است ولی اولین کسی که باید به این سئوال پاسخ دهد خود شما هستید که بفرمائید با وجود آنکه نظام مقدس اسلامی با وطن فروشان عراقی همدستی و همکاری داشته است،آیا در اصل و بر اساس شرع، وطن فروشی خوب است یا بد؟ می بینید سئوال سختی است و شما باید سعی کنید توضیحی منطقی برای آن بیابید. البته من یک جواب برای آن دارم و اینکه اگر شراب و زنا و ترک اصول شرع در شرایطی واجب است،چرا وطن فروشی نباشد؟
بنده توصیه ام این است که به این حکم قرآن خوب توجه کنیم که “راجع به کاری که به آن اعتفادی نداریم و عامل آن نیستیم حرف نزنیم”..وقتی شما خودتان وطن فروشان عراقی را مبارز می نامید و همکاری با انها را وظیفه شرعی میدانید، راه را برای بقیه هم باز میکنید..پس اول بهتر است فکری به حال اصل قضیه کرد…
دین فروش گرامی
من پاسخ شما را مشروحا در پست قبل دادم و شما را برای وطن فروش دانستن یا ندانستن معاودین عراقی آزاد گذاشتم ،سعی کنید بجای لفاظی و مجادله کلامی مسائل را دقیق تحلیل کنید ،من توضیح دادم که آنها از صدام آسیب دیده بودند و به ایران آمده بودند ،اما آنها ایران را دعوت به حمله به عراق نکردند ،و ایران نیز پیشتاز در جنگ با عراق نبود ،این صدام بود که به ایران حمله کرد و ایرانیان نیز برابر تجاوز از خود دفاع کردند ،معاودین عراقی هم آواره ظلم هیولایی بنام صدام بودند اما آنها نقشی در دعوت ایران به حمله بمردم عراق نداشتند ،ضمن اینکه دعوا و دفاع ایران نیز متوجه مردم عراق نبود ،متوجه رژیم متجاوز صدام بود ،اینکه معاودین علیه صدام اقداماتی می کردند مربوط به اراده و اختیار آنان بر علیه صدام بود ،شما مایلید آنها را وطن فروش بنامید؟ بنامید، اما آنها کسی را دعوت بحمله بمردم عراق یا بمباران مردم عراق یا نابود کردن زیر ساخت های عراق نکردند ،ایران هم از خود در برابر تجاوز رژیم صدام دفاع کرد و تعارضی با ملت عراق نداشت.و اینها قیاسش با وطن فروشان (دقت کنید من نگفتم دین فروشان که بشما بر بخورد گفتم وطن فروشان) این سایت که صریحا و بالفعل خواستار حمله امریکا شدند و بالفعل روانی بودن ترامپ را بنفع مردم ایران دانستند یا بالفعل راضی به حمله امریکا به ایران هستند قیاسی متفاوت است ،وطن فروشی هم همیشه مقدوح و مذموم است و قیاس آن با تزاحم اهم و مهم بین مثلا حفظ جان انسانها و خوردن شراب متفاوت است چون ملاک ها متفاوت است که اینها را جداگانه توضیح دادم و ظاهرا شما فقط توجهتان به اشکالی است که می کنید و در پاسخ ها تامل ندارید یا نمی خواهید تامل کنید. در قرآن هم احکام فراوان دیگری وجود دارد که به اهمیت گزاره “لزوم موافقت قول با عمل” هست یا بیش از آن ،مثل “لزوم پرهیز از همراهی و همگامی با دشمنان دین” ،یا “لزوم دین خود را بدنیا نفروختن” ،یا “صداقت” ،یا “لجبازی نکردن” و دهها گزاره اخلاقی سیاسی فردی و اجتماعی دیگر،توصیه دوستانه من هم این است که به همه احکام و اخلاقیات و گزاره های قرآنی توجه کنیم و نیک تامل کنیم که این درب و آن درب زدن برای پوشاندن قبح و زشتی وطن فروشی وطن فروشان لاقید و عرق شراب خوار ،ارتباطی با ایمان به قرآن ندارد.
در قرآن هم احکام فراوان دیگری وجود دارد که به اهمیت گزاره “لزوم موافقت قول با عمل” هست یا بیش از آن ،مثل “لزوم پرهیز از همراهی و همگامی با دشمنان دین” ،یا “لزوم دین خود را بدنیا نفروختن” ،یا “صداقت” ،یا “لجبازی نکردن” و دهها گزاره اخلاقی سیاسی فردی و اجتماعی دیگر،توصیه دوستانه من هم این است که به همه احکام و اخلاقیات و گزاره های قرآنی توجه کنیم و نیک تامل کنیم که این درب و آن درب زدن برای پوشاندن قبح و زشتی وطن فروشی وطن فروشان لاقید و عرق شراب خوار ،ارتباطی با ایمان به قرآن ندارد.
………..
سید درست می فرمایند بر طبق قرآن غیره مسلمان را کشتن و زنش و دخترش را به کنیزی گرفتن و به او تجاوز کردن و پسرانش را به غلمانی و برده گی کشاندن و به پیر و جوان رحم نکردن و دگراندیشان را بین پذیرش اسلام و کشتن و و به برده گی و کنیزی برده شدن و هزاران اعمال غیره انسانی دیگر را همه از وظایف مسلمان دانستن و با صداقت و وجدان راحت انجام دادن جز اصول اخلاقی اسلام است که صادقانه به مسلمان توصیه می شود.مسلما چنین اعمالی هم پاداش این جهانی دارد و هم آن جهانی.من که سگ هر چی عرقخوره به هر چی /////// ترجیح میدم.لاقل یک عرق خور اگر صدمه ائی هم بزند به جسم خود وی زند نه /////////////// دمار از روزگار مردم و ملک در می آورد.بدبختانه شماها آنچنان ///////////////////////// تشریف دارید که به هیچ اصولی معتقد نیستید. مسلما از کسانیکه بزندگی انگلی عادت کرده اند غیر از این هم انتظاری نیست.وقتی خود محمد به دختر 7 ساله///////////// و شما آنرا عشق بنامید و یا به زنیکه تمام قبیله اش را از بین برده همان شب ///////////////////و شما آنرا عشق بنامید و کشتن زنی بی پناه و دارای اولاد خردسال را آنهم به ناجوانمردانه روشی جهاد بنامید و کشتن پیرمردی را و صدها کشتن و غارت را جهاد بنامید و چنین /////////////////////مقدس بنامید و دستوراتش را روش زندگی خود کنید دیگر چه توقعی از شما مسلمین می توان داشت؟
بنظر می رسد نویسنده این نقد عمیق و غیر قابل نقد! در سراسر عمر خود حتی یکبار موفق به مطالعه دقیق قرآن نشده است! قرآنی که او می شناسد همان است که داریوش بی نیاز و دین ستیزان دیگر برایش ترجمه می کنند! این نویسنده به قرآن چه کار دارد؟ همان که به عرق خوری و وطن فروشی ادامه دهد!
بیخود به نظر میرسد ! نیت خوانی هم میکنی ؟ جرئت داری جواب مزدک رو بده ! به توربطی نداره که مزدک به قرآن چکارداره تو رو سنه نه ! ///////////
با احترام به شما دوست ندارم از الفاظی چون لفاظی استفاده کنم ..فکر میکنم شما بخوبی منظور بنده را درک کرده اید..من هم حرف شما را فهمیدم..ظاهرا بیشترش باعث دلخوری میشود..موفق باشید
شما هم محترمید ،من فقط بحث کردم و قصدم اهانت به شما نبود ،تعبیر لفاظی توهین نیست ،اشاره به مجادله لفظی و تکرار مدعاست ،اگر از نحوه بحث و انتخاب الفاظ من دلخور شدید عذرخواهی می کنم.
موفق باشید
جناب سید مرتضی،من البته اصلا موافق ترامپ نیستم،ولی گاهی انسان،از ترس افعی ،به مار غاشیه پناه می برد واین نه منافاتی با دین واخلاق دارد ونه با عقل ومنطق،بگمان من ،اگر انسان ناچار شود بین دوحالت ،انتخابی بکند که؛اولین گروه،هم دین فروش باشند و هم مملکت بر باد ده،و دومین گروه،فقط مملکت فروش باشند،خب واضح است که گروه دوم،ارجح اند،مگر غیر از این است که؛۳۸ سال است که؛انتخاب ما،فقط بین بد وبد تر است؟؟؟؟
شما به جای افعی به دامن ملتی عاقل, آگاه , رزمنده , استبداد ستیز , بزرگوار , …..پناه ببر برادر ! ملتی که در عرض صد سال دو انقلاب کبیر مشروطیت , بهمن ۵۷ و نهضت ملی شدن صنعت نفت ( استعمار ستیز)را به پیش برد . این ملت آهسته و پیوسته موانع را , به دوراز ماجراجویی و خیال بافی , از سر راه خود بر میدارد و میرود که ایرانی رها از استبداد بسازد . راه درست راهی است که مردم میروند نه آنکه واماندگان نشان میدهند.
اقتصاد دولت یازدهم: دولت پشت بانکها ایستاده است.
مش قاسم: انگار آش حسابی شور شده.
اخبار: در رزمایش دریایی «ولایت ۹۵» موشکک ولایت پامنار یک هدف شناور فرضی را فرضا نابود کرد.
مش قاسم: در رزمایش حکومت اسلامی با ملت ایران، صدها نفر ایرانی کارتون خواب و قبر خواب شدن، شهردار/* کلی زمین و خونه مفت رو به انجمن شهری ها داد که سر کارش بمونه، وکیل/*کان مجلس/* اسلامی کلی فحش و بد و بیراه به آمریکا گفتن، دومی محموله روزانه دلاری به عراق و سوریه و لبنان و یمن صادر کرد، رئیس/* جمهور/* آمار کشکی شو برای چندمین بار تکرار کرد، حاج مم جفات از برجام بی فرجام دفاع کرد، و اصلاح طلبان حکومتی چند هزار باره مراتب نوکری خود را به دومی ابراز کردند و وی هم برای چندمین هزار بر یه شیشکی گنده به ریششون حواله کرد با این حال اصلاح طلبان حکومتی گفتن هنوز امیدوارن که در دایره قدرت واردشن و در چاپیدن همدست گردند.
/*: ک
حضرت آیت الله العظمی نوری زاد دامت برکاة و دامت افاضاة ، سلام علیکم ، ضمن آرزوی تندرستی و سلامتی بر شما انسانِ بصیر ، آزاده ، حکیم ، فرزانه ، شاهد ، بشیر و نذیر . پیامبر اکرم در امر ازدواج فرموده اند ” النِّکَاحُ سُنَّتِی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی ” به معنی ازدواج سنت من است و هر کسي از اين سنت پيروي نکند ، از من نيست . در کشور نهادی به نام مجمع دارالتقریب مذاهب تشکیل و هر ساله با هزینه های زیاد ، نمایندگانی از اهل سنت و شیعه دور هم جمع شده تا اندیشه های مذاهب اسلامی به یکدیگر نزدیک شود که تاکنون در عمل یک قدم هم مذاهب اسلامی به یکدیگر نزدیک نشده اند . حضرت آیت الله نوری زاد آیا تنها حضرات علمای شیعه کنونی از نجف و قم و مشهد و … نمی توانند یک مجمعِ دارالتقریب کاملاً شیعی تشکیل بدهند و برای عزاداری شهادت بی بی فاطمه زهرا (ع) بجای ” دو دهه ” تعطیلی امر خیر ازدواج ، یک روزِ واحد را به عنوان شهادت تعیین کرده تا امر ازدواج شیعیان با وقفه ی طولانی روبرو نبوده و به سنتِ پیامبر اکرم بیشتر عمل گردد ؟ الحقر ___ مبشّر
———-
درود دوست گرامی
چرا نمی شود؟ حتما می شود. اما بساط حضرات در این دهه های تمام نشدنی رونق می گیرد. گور پدر حزنی که خواه ناخواه به مشاعر مردم رسوخ داده می شود و مردم ایران را از اندوهناک ترین ها و ناشاد ترین ها می کند در سطح جهان.
با احترام
.
سلام از امید کوکبی دانشمند ایرانی که پنج سال و سه ماه در زندان بود و تا زمان آزادی اش به او مرخصی ندادند چه خبر ؟ ایشان در زندان به مدت دو سال درد کلیه داشتند و فقط داروهای مسکن به او می دادهاند و “اگر زودتر به بیماری او رسیدگی میشد ، شاید یکی از کلیههایش را از دست نمی داد ! کلیه های ایشان در اثر ماندن در زندان سرطانی شده بود .
———-
درود مناهی گرامی
شنیده ام که ممنوعیت خروجش از کشور رفع شده و شاید برود برای ادامه ی تحصیل. با یک کلیه هم می شود جهان را تسخیر کرد. نمی شود؟
با احترام
.
دین خصوصی در نظام امامت شیعی
بخش اول
آیا عموم مردم و تک تک منفردان حق دارند دین را درک کنند و به درک خودشان عمل کنند؟ خاصتر بپرسم: آیا در مذهب شیعه می توان جایی به مردم و تک تک اشخاص منفرد داد که خود به دین رجوع کرده و از متون اصلی آن درکی فراهم کنند و به آن درک استناد کنند؟ اگر روی این پرسش دقت و تمرکز کنیم، می یابیم که از ریشه های اصلی مواجهه ما با دین است و از فهم چارچوب آن لزوم یا عدم لزوم نقد دین و درک شخصی از دین بیرون می آید. چگونه؟ در اندیشه شیعه «امام» پایه اصلی و مرجع یگانه در نسبت مومنان با دین است. یعنی هر کس که می خواهد متن دین(آنچه منحصرا از قرآن می آید که چون متن است پس درک پذیر است) را دریابد، باید روی پایه آن یعنی امامت بایستد و از روی این پایه مستحکم، به دین نگاه کند و متن دین را بیاموزد. مومنان تنها راه مواجهه اشان با دین از طریق امام است. هیچ آموزه ای در شیعه به اندازه امامت و امامی که پایگاه دین و بیانگر شریعت است، اهمیت ندارد و از این لحاظ می توان گفت که امامت پایگاهی همطراز توحید دارد و بلکه اوست که به توحید معنا می دهد و چارچوب مفهومی اش را مشخص می کند. کانون اصلی ارتباط با دین در شیعه، امام است یعنی اگر فردی خواست دین را درک کند بدون رفتن به سمت این کانون اصلی و بدون تکیه بر این واسطه امکان ندارد که به حقیقت دین دست یابد(بخش مهمی از روایات کتاب الحجه اصول کافی و مجموعه های اولیه شیعه پشتوانه تایید این سخن هستند).
فردی که شخصا به سراغ متن دین می رود، از سوی این روایات و مجموعه های روایی شدیدا مورد نهی واقع می شود و از او خواسته می شود که درکش را مبنای عمل قرار ندهد چرا که درک شخصی از دین ضلالت است. درک شخصی یعنی درک چیزی از دین و قرآن بدون رجوع به امام. اینکه در مقوله تفسیر قرآن، مجموعه وسیعی از روایات در مذمت تفسیر به رای آمده است، به همین مطلب اشاره دارد که فرد نمی تواند فهمی شخصی به دست آورد که نزد شارع پذیرفتنی باشد . در منابع شیعی «تفسیر به رای» عموما در کنار آموزه «امامت» و «راسخون در علم» معنا می یابد. طبق قرائت معروف از آیه7 سوره آل عمران ، متشابهات قرآن را تنها راسخون در علم در می یابند. شمار زیادی روایت شیعی مشخص می کند که مصداق «راسخون در علم» همان «امام» است و این یعنی اینکه هر کس بخواهد بخش مهمی از قرآن را بدون امام درک کند، به گمراهی می افتد. در روش تفسیری علامه طباطبایی، بخش ثابتی به «تفسیر روایی» یعنی روایات منقول از امامان معصوم اختصاص داشت تا در پروراندن معانی آیات و ارتباط میان آنها، به «تفسیر به رأی» متهم نشود. او ارتباطات میان آیات را از دانش لغت و فلسفه و عرفان و علوم تجربی برگرفته بود ولی هنوز در دل خوف داشت که تفسیر شخصی او که متأثر از دانش های روز(مثل آنچه در باره نظریه تکامل و خلقت از زیست شناسی گرفت) است، چه بسا با شبهه بیرون رفتن از تفسیر متکی بر «علم امام» مواجه شود و با لحاظ این موقعیت،، بخش ثابتی از تفسیرش را به نقل روایات از امامان قرار داد. بگذریم که کار او نشان داد که فاصله میان دانش روز با روایات کهن پر شدنی نیست زیرا روایات مذکور در ذیل آیات، مطالبی در باره خلقت، وضع آسمان و زمین، گیاهان، موجودات و حیات در کرات دیگر گفته اند که جز با تفسیری امروزی و به«رأی»تر نمی توان به انسجام راضی کننده ای از آنها دست یافت.
باری در تفکر شیعه، علم امام پایه درک همگان از شریعت است و فرد و جامعه نمی تواند بی امام به قرآن و متن دین رجوع کند زیرا درک نامتکی بر علم امام از متن دین(در اینجا قرآن) به گمراهی می انجامد. از این رو اندیشه «قیاس» که یکی از مهمترین ابزارهای درک بشر در هنگام مواجهه با چند واقعه و چند قطعه مشابه از یک متن است، نزد شیعه مردود است. قیاس نزد شیعه به عنوان دلیل عرفی کاملا مردود است و تنها به عنوان راهی برای «استناد به دلیل» مجاز است یعنی اگر ما دلیلی مثل سخن و فعل و تقریر امام معصوم داشتیم و خواستیم ذهنمان را با بهره گرفتن از قیاس جولان دهیم تا آن دلیل را معنا کنیم، می توان به قیاس رجوع کرد اما قیاس به عنوان «دلیل مستقل از گفت و فعل امام» نزد شیعه مردود است. از منظر شیعه برای درک مناسبات میان پدیده های زندگی و شرعی نمی توان به قیاس رجوع و استناد کرد پس اجبارا باید قیاس را از فهم مناسبات دینی و شرعی و زندگی مبتنی بر شریعت کنار بگذاریم.
حال آیا از منظر شیعه می توان در فهم شریعت به توافق جمعی و شور و مشورت عمومی رجوع و استناد کرد؟ اجماع و توافق جمعی نزد شیعه کاملا مردود است و بدون وجود امام معصوم در میان توافق کنندگان، هر توافق انبوه متکثر و متنوعی بی ارزش است. از اینجا می توان حتی عمق فاصله ذهن شیعه از پدیده «بیعت» عمومی با خلفا را دریافت و تأکید صریح شیعه بر مقوله «نص» در امامت و خلافت برای بستن راه بیعت است و تأکید بر اینکه مردم حقی در درک ساختار دین در مناسبات زندگی اعم از آموزش و تربیت، سیاست و حکومت و تأویل و تفسیر متون ندارند. از این رو کسانی از متأخرین مثل طالقانی که روی موضوع شورا تکیه می کرد به «سنی»گری متهم می شد و حتی وهابی گری. اندیشه شورا هیچ محلی از اعراب در کلیت اندیشه شیعه ندارد. طبق روایات شیعی، امام، حصن و قلعه نجات است و هر کس به آن داخل شود در امان و نجات یافته است و هر کس خارج شود، نابود می شود و خارج شدن از قلعه امامت در اینجا، بنا کردن ساختاری مجزا و متمایز و شکل دادن به یک مکتب فکری در حوزه فهم دین با درک شخصی فرد است.
فهم این موضوع در روشن کردن علل معرفتی گسترش شیعه در ایران عهد صفوی به ما کمک می کند. من علت معرفتشناختی گسترش شیعه در ایران را در همین درک از امامت می دانم؛ درکی از امامت که نزد تصوف و عرفان، عین درک شیعه شکل گرفته بود.
شاخصه هایی از شیعه که در این نوشته مورد اشاره قرار می گیرد عموما نادرست نیست الا مواردی که نویسنده در فهم آنها دچار اشتباه شده است که با نقل عبارت به آن اشاره خواهد شد ،مشکل اساسی که این گزارش دارد این است که نویسنده،این شاخصه ها را از محل و حوزه اصلی خود خارج می کند و آنرا در جهت هدفی که دنبال می کند استخدام می کند ،هدف چیست:اینکه درک شخصی عمومی غیر کارشناسانه از دین از نظر شیعه ممنوع است ،البته خود این گزاره هم کلیتش درست نیست ،برای آنکه درک شخصی در نیل به معارف و اصول دین و جهان شناسی متکی بر متون دینی ،ممنوع نیست ،آن حیطه ای که گفته می شود درک شخصی آن عمومی نیست مربوط می شود به فروعات شریعت و احکام دین که طبعا منابعی دارد که تعیین آن منابع در عهده آورنده دین است نه اینکه هرکسی بطور من در آوردی هرچه دلش خواست یا پسندش بود را منبع نیل دین قرار دهد یا آنچه که آورنده دین به آن موضوعیت داده را کنار بگذارد ،در واقع فقه بمعنی الاخص ،یعنی استنباط احکام عملی است که دائره درک شخصی در آن ضیق می شود،و مبتنی بر مقدمات قهری و منطقی تخصصی است وگرنه غور در قرآن مجید و اصول معارف و نقد و پرسش در این حیطه هیچ ممنوعیت شخصی ندارد ،و این ربطی به مساله “ممنوعیت تفسیر به رای” و فارغ از اندیشه راهنمای سنت (اعم از نبی و وصی ) ندارد ،تفسیر به رای ممنوع موضوع بحث علیحده ایست که الان موضوع بحث من نیست ،ما اگر تفسیر به رای ممنوع اینطور کشدار و غیر واقعی تفسیر کنیم در واقع بتفسیر به رای دیگری در خصوص فهم متن شریعت دچار شده ایم! برای اینکه اگر معنای تفسیر به رای این باشد که بطور کلی و بدون اندیشه راهنمای امام نمی توان در قرآن تدبر کرد ،پس چرا قرآن در آیاتی بشریت را دعوت به تدبر کرده است و هیچ قیدی هم به آن نزده است؟! (افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها؟!)..،این یک جهت که برداشت نادرست از ربط بین تفسیر به رای ممنوع با امکان درک شخصی از معارف عمومی قرآن بود.(بحث از تفسیر به رای بحث گسترده است البته) این یک مورد که برداشت نویسنده ربطی به جایگاه فاکت مورد اشاره ندارد.نکته دیگر اینکه “قیاس”ممنوع در شیعه ،غیر از قیاس فلسفی و استقراء است ،قیاس ممنوع در فقه شیعه ،آن چیزی است که در منطق به آن “تمثیل “گفته می شود یعنی سیر ذهن از جزئی به جزئی ،اما سیر ذهن از جزئی به کلی که در منطق به آن استقراء گفته می شود ،یا سیر ذهن از کلی به جزئی که به آن قیاس منطقی فلسفی گفته می شود در عرصه معرفت و اندیشه ممنوع نیست و این تصادفا در نیل به بسیاری از معارف الهی مبدا و معاد نقش مهم و حساسی دارد ،ناچارم مختصر بگویم :پس آنچه که از نظر شیعه بنام قیاس ممنوع است فی الواقع همان تمثیل منطقی (از جزئی به جزئی رفتن ذهن) است آنهم در حیطه احکام جزئی عملی و در فقه ،و اینجا نویسنده صرفا با تکیه بر اشتراک در لفظ قیاس ،خلط مبحث کرده است بین قیاس منطقی فلسفی که در معارف ممنوع نیست ،با قیاس فقهی که در منطق به آن تمثیل گفته می شود و این قیاس اصطلاحی نیست بلکه اصظلاحی در فقه است ،بسیار خوب قیاس (تمثیل منطقی) ممنوع است در معرفت شناسی شیعی ،اما کجا؟در فهم احکام جزئی در فروعات عملی ،خوب این ممنوعیت یا عدم ممنوعیت دلبخواه ماست که از بیرون به دین نظر می کنیم یا جعل و الزام آن بعهده آورنده شریعت است؟! ابوحنیفه و اتباع او معتقدند می شود از حکمی جزئی در یک موضوع به حکم جزئی در موضوع دیگر رسید بصرف مشابهتکی یا سنخیت هایی که استحسانا بذهن ما برسد ،این ممنوع است ،نه تنها در معیار شناسی شیعی بلکه در معیار شناسی حنبلی ،شافعی ،مالکی،پس اختصاصی به شیعه نداشت اولا ،و ثانیا محل و حیطه آن در احکام عملی فقهی بود ،اینکه چرا چنین است مجملا از این جهت است که احکام کلی و جزئی الهی از نظر شیعه تابع مصالح و مفاسد نفس الامری مربوط به موضوعات مختلف است و نه استحسانات یا ظنیات عقلی ما ،الزام آن نیز بدست شارعی است که آورنده اصل دین است.این هم یک نکته که نویسنده، موضوع بحث را در آن بی جهت تعمیم داده و آنرا از محل خود منسلخ کرده است.
اینکه مرحوم علامه طباطبائی ،بخشی از منهج تفسیری خویش را به بحث های روایی اختصاص داده است ،نه از این جهت بوده است که به تفسیر به رای متهم شود! چرا به تفسیر به رای متهم شود در حالیکه اصل روش و منهج تفسیری او یعنی تفسیر آیات به آیات و نظر مجموعی به مجموع قرآن ،روشی است که از خود روایات عترت اخذ شده است؟! القرآن یفسر بعضه ببعض ،این و مشابهات آن در کلام عترت طاهره ،تعیین خط مشی تفسیری ایشان بوده است ،نه اینکه قرآن را بروشی تفسیر کند بعد برای دفع یا رفع اتهام تفسیر به رای ،بحث روایی بگشاید! مراجعه ای شود به مقدمه المیزان تا توضیح معیار خود ایشان درست درک شود ،و اینکه “انما یعرف القرآن من خوطب به” ،بله راسخون در علم پیامبر است و عترت او به تصریح خود پیامبر ،که همه مراتب قرآن را می دانند ،و این در عین حال ربطی به امکان تدبر شخصی در معارف قرآن ندارد و نافی آن نیست.
مساله تنافی یا عدم تنافی روایات با جزئیات مسائل علوم نیز بحث گسترده دیگریست تابع کنکاش و تعمق در متن و اسناد روایات ،و معیار بودن روایات که حاکی از سنت اند بمعنی اخباری گری و قبول همه روایات نیست.
“آیا از منظر شیعه می توان در فهم شریعت به توافق جمعی و شور و مشورت عمومی رجوع و استناد کرد؟”.آری می توان ،مساله شورا و نقش آن در حیطه زندگی اجتماعی نص قرآن مجید است ،چطور مساله شورا مطلقا ممنوع باشد؟و نقش شورا در تنظیم مسائل و روابط اجتماعی ربطی به عدم حجیت اجماع فی نفسه ندارد ،این حیطه ها را باید تفکیک کرد،اجماع خود بخود و فارغ از کاشفیت از سنت حجت نیست چون معیار نیل به احکام را خود شریعت و آورنده شریعت،کتاب و سنت و عقل معرفی کرده است ،پس اجماع حجت هست نه از نظر که اجماع و کثرت مطلق یا نسبی است بلکه از آن حیث که کاشف از یکی از منابع دین باشد ،و نویسنده می داند که این بحث ذیل طویلی دارد…
بخش دوم
…از سده سوم تا پنجم که در اندیشه شیعه مفهوم غیبت سامان گرفت و به غیبت کبری ختم شد، مفهوم انسان کامل نزد صوفیه با بهره گرفتن از تربیت های شیعی و با تبلیغ در روستاها و مناطقِ دلبسته یگانه ای که جهان را از جور و ستم پاک کند، نضج گرفت و سیر تحولی خود را تا مراحل کمال، ادامه داد.
در عین حال، هر صوفی سرشناسی که دستگاه و درگاه و مریدانی داشت، عملا خود را مجهز به توانایی هایی می دید که مردمان از انسان کامل انتظار داشتند. عارفان و صوفیان گویی از ضمایر مردم باخبر بودند و در سلوک، دستور العمل های عارفانه می نوشتند و مریدان را به تهذیب نفس و انجام ریاضات وا می داشتند و به این ترتیب بر اراده آنها حکومت می کردند. باری در ذهنیت ایرانیان تشنه عدالت و آماده قیام ضد ستمگران، مفهوم امام بیانگر و مفسر شریعت با مفهوم انسان کامل نزد عارفان و صوفیان، به آسانی پیوند یافت و این پیوند بی کمترین چالش، برقرار شد. از طریق یکی شدن مفهوم امام با مفهوم انسان کامل بود که تشیع و تصوف در یک نقطه کانونی بهم رسیدند و کلیت تشیع صوفیانه یا تصوف شیعی آشکار گردید. گفتنی است که شیعه هیچگاه با هیچ فرقه، مذهب و مرام و مکتب دیگری امتزاج و ترکیب نیافته جز تصوف. چون پایه و بنیاد تصوف با پایه و بنیاد تشیع، حامل یک ایده اند: اینکه یک انسان برتر وجود دارد که راهبر ما به متن مقدس و حقیقت و سعادت است. این است که سید حیدر آملی پیوند تشیع و تصوف را در عرفان نظری خود مستحکم تر ساخت و ریشه دور شدن شیعه و تصوف از همدیگر را نادرست دانست و در نزدیک کردن شیعه و تصوف بهمدیگر کوشید زیرا به نظر او مفاد بیان و پیام هر دو مرام یکی است.
باری شیعه بدون امامی که همه کاره مذهب است و شریعت از او نشأت می گیرد و فهم قرآن بر گفت او تکیه دارد، معنا ندارد(افزون بر متون روایی چون اصول کافی، می توان به مباحثات جدلی رجوع کرد مانند کتب علامه حلی و پاسخ او به ابن تیمیه و تأکیدش بر این که امامت اساس دین است و دین بی امام هیچ است. نیز مراجعه کنید به مقاله ابن تیمیه عباس زریاب در دایرة المعارف بزرگ اسلامی برای همین گفته علامه حلی و تأکید علامه بر جایگاه خاص امامت که حتی برای زریاب هم قابل فهم نبوده و از این لحاط علامه را نقد کرده است در حالی که حرف علامه طبق مبانی شیعه کاملا قابل فهم است). نزد شیعه، چون امام نباشد، دین نیست پس رجوع شخصی به دین قطعا مورد اقبال تفکر شیعه نخواهد بود و از این لحاظ شیعه دورترین مذهب از مذاهب اسلامی نسبت به سکولاریسم و حقوق بشر از جمله حق آزادی عقیده است و پایه هر حقوق بشر و هر نقد اساسی، درک شخصی از دین است. در این ساختار شیعی، هر حرکتی در رجوع به دین به نفع اصل آموزه است و اصل آموزه این است که بدون امام هیچ درکی«حق»نیست و بلکه هر درکی که از امام نباشد، گمراه است و باید با آن جنگید و نابودش کرد و در عصر غیبت هم که فقیه جانشین امام است، چنین اصلی برقرار است. از اینجا می توان به اهمیت مقام فقاهت و مرجعیت نزد شیعه پی برد و اینکه بخصوص از دو قرن پیش این ایده تثبیت شد که هر فرد یا مجتهد است یا مقلد(محتاط بودن نقشی اساسی در این تقسیم ندارد) و هر مقلد باید به مجتهد«رجوع» کند یعنی حق درک دینی ندارد. در این موضوع باید دانست که تفکیک کردن بخش اصول و فروع یک بحث صوری است و روال همیشه برقرار، این بوده که فرد، فهم هر مطلب دینی را از امام و فقیه خواسته و پرسیده و عملا مراجعه مستقیم به متون اصلی و به دست آوردن درک شخصی، ممکن نبوده است. این موضوع در فهم مناسبات فقاهت و سیاست هم بهره رسان است زیرا از طریق حکومت کردن است که فقیهان بر اراده مقلدان تسلط عمومی تر و گسترده تری می یابند بیشتر از زمانی که تنها به عنوان کارشناس دینی، خود را ارائه دهنده پاسخ ها و استفتائات دینی معرفی می کردند. از راه حکومت کردن و با تکیه بر این چنین تسلطی در عرصه عمومی است که می توانند، مقلدان و تابعان را علیه «درک های ناحق» بسیج کرده و صاحبان این درک ها را با نام خروج از چارچوب دین و مذهب به محاق ببرند و از اثرگذاری در فضای عمومی محروم کنند. این مطلب از همین لحاظ، تمایز روشنی میان شیعه و داعش و الازهر را بر ملا می کند زیرا نزد سنی داعشی، وهابی و الازهری، هر کس خود مستقیم و بی واسطه مکلف به فهم شریعت و عمل به دین است و می تواند اگر نمی پسندد،تغییر دهد قضا را و برای این کار، بمبی به خود ببندد و در هر نقطه و هرجا خواست، انتحار کند و دستور و فتوا گرفتن از مجتهدان چندان در میان آنها رواج ندارد ؛ عکس این مطلب نزد شیعه صادق است یعنی در فرهنگ شیعی که فقیه هم کنترل گر عوام و هم هیجان ساز عوام است؛ مکلفان نمی توانند شخصا و بی هماهنگی و اذن او دست به اقدامی زنند و در عین حال اقدام خود را شرعی بدانند. این ساختار از امامت شیعی می آید که هر کس از امام جلو یا عقب بیفتد، مطرود است. البته در چنین نظام فکری فردانیت، بخصوص در فهم دین، به محاق می رود اما در بحران ها، رهبر فقیه و جانشین امام می تواند با بکار انداختن انبوه مکلفان مقلد، آنها را به قیام و انقلاب وادارد زیرا یگانه سازی اراده های زیر دست برای او بسیار آسان است. از این چشم انداز می توان گفت که رخ دادن انقلاب(به معنای سیاسی و مدرن آن) در جوامع اسلامی غیر شیعی سخت و در مرز ناممکنات است(اتفاق های مربوط به بهار عربی از نظر من مشخصات انقلاب را ندارد) ولی در جوامع شیعی، به سبب ختم شدن همه راه ها به یک تصمیم گیر نهایی، تجربه انقلاب یک تجربه همواره رخ دادنی است. شاهد این سخن تاریخ است. در درازای تاریخ، در جوامعی که ایده های شیعی رواج داشته، برآمدن حکومت با تکیه بر شورش و قیام و رهبریت شیعی، بسیار بیشتر از جاهای دیگر بوده است. چنین نظام فکری که امام و رهبر در کانون آن به عنوان یگانه هویت دهنده و نوربخش هستی های منفرد مستقر است، وقتی به حکومت برسد، با همه نظام های فکری بشری همجوار به تعارض می رسد.
علی ۱ گرامی
سپاس از نوشته خوبتان.
“شیعه هیچگاه با هیچ فرقه، مذهب و مرام و مکتب دیگری امتزاج و ترکیب نیافته جز تصوف”.
(پایان)
شیعه بما هی شیعه ،با تصوف هم امتزاجی نیافته است ،شیعه بنیادها و اصولی دارد متکی بر سخن پیامبر و معیار بودن امام در راهبرد معنوی و اجتماعی و استمرار شریعت ،اگر فرضا تصوف را یک مکتب یا مرام در برابر شریعت بمعنای اعم و شریعت تبلور یافته در مذهب شیعه بدانیم ،باز تصوف چیزی در طول شریعت و مذهب است و نه در عرض آن ،و عرفان اسلامی حرکت در عمق شریعت است با استناد و استفاده از متن شریعت که عبارت است از معیار بودن کتاب و سنت بنص آورنده شریعت ،و عارفان اسلامی خوشه چین و شاگردان کتاب و سنت اند که معیار است و این نحوه چینش طولی ربطی به فرض مغایرت و مفاهیمی مثل امتزاج و ترکیب ندارد.
—
” از این لحاظ شیعه دورترین مذهب از مذاهب اسلامی نسبت به سکولاریسم و حقوق بشر از جمله حق آزادی عقیده است و پایه هر حقوق بشر و هر نقد اساسی، درک شخصی از دین است”.(پایان)
این سخنان قالبهایی است که باید پیاده سازی شود و اجزاء مفهومی آنها روی جمیع مبانی تحلیل شوند والا صرفا سخنانی شعری و شعار گونه است ،البته اندیشه راهنمای امامت که ضامن استمرار شریعت است و سیاسی اجتماعی بودن اسلام ،قطعا با سکولاریسم سیاسی و فلسفی ناسازگار است ،لکن در مورد مفاهیمی مثل آزادی عقیده و حقوق بشر بحث های پایه ای وجود دارد ،باید بشر را و خمیره او را و نیازهای مادی و معنوی را شناخت و تعریف کرد ،همینطور حقوق بشر و نوع نگرش بنیادین به آن را باز کرد بعد اقدام به داوری و نسبت سنجی ها نمود ،و در خصوصیات چنین بحث هایی طبعا مباحث مبنائی فراوانی قابل طرح و بحث است.
—-
“”اصل آموزه این است که بدون امام هیچ درکی«حق»نیست و بلکه هر درکی که از امام نباشد، گمراه است و باید با آن جنگید و نابودش کرد””.(پایان)
این داوریها نه اموری بدیهی هستند و نه در این گفتار تحلیل نظری مبینی برای آن وجود دارد ،اینکه بدون امام (بدون امام یعنی چه اصلا؟) هیچ درکی “حق” نیست یعنی چه؟ اصلا حق در این گزاره به چه معناست؟ مقصود از “درک” چه سنخ درک و ادراکی است؟ و متعلق این “درک” چیست؟ چیزها و اجزاء گنگی است که تا تحلیل درستی از آنها نشود داوری بصورت سلب و ایجاب در مورد آن بی معناست.
—
“در عصر غیبت هم که فقیه جانشین امام است، چنین اصلی برقرار است. از اینجا می توان به اهمیت مقام فقاهت و مرجعیت نزد شیعه پی برد و اینکه بخصوص از دو قرن پیش این ایده تثبیت شد که هر فرد یا مجتهد است یا مقلد(محتاط بودن نقشی اساسی در این تقسیم ندارد) و هر مقلد باید به مجتهد«رجوع» کند یعنی حق درک دینی ندارد”.(پایان)
بنظر می رسد نقطه عطف هدف همه این گزاره های قابل نقد و بحث،همین نتایج اساسی است! چه کسی گفته است که ایده مجتهد و مقلد سابقه دو قرنه دارد؟! مروری کنید به قدیمی ترین منابع فقه شیعه مثل کتب سید مرتضی و شیخ مفید و شیخ طوسی و سلسله پیوسته فقیهان عصر غیبت ،نکند سید مرتضی و شیخ مفید و شیخ طوسی دو قرن پیش می زیسته اند و کتابها در فقه و اصول پرداخته اند و ما نمیدانستیم!
—
“در این موضوع باید دانست که تفکیک کردن بخش اصول و فروع یک بحث صوری است..”
یعنی چه؟ به چه بیانی صوری است؟ مقصود از صوری چیست در اینجا؟ مساله رجوع به امام و فقیه در احکام مستنبطه امری روشن یا قابل توضیح است و معیار آن سیره و سنت عقلاست ،مقصود از صوری بودن لزوم تحقیق و بررسی استدلالی در اصول معارف دینی چیست؟ می شود اینرا توضیح دهید؟ کجا و کدام متن و کدام حکم و فتوا می گوید که اصول معارف دینی تقلیدی است؟
—
” زیرا از طریق حکومت کردن است که فقیهان بر اراده مقلدان تسلط عمومی تر و گسترده تری می یابند..”(پایان)
این گزاره ها صرفا ادعاهای از پیش خود است که ناشی از عدم درک درست فلسفه حکومت و سیاست در اسلام است چه در عصر حضور معصومین و چه در عصر غیبت که به آن مبتلا هستیم ،فلسفه حکومت در اسلام برقراری عدالت و قسط است از طریق اجراء احکام سیاسی اجتماعی آن ،این محتوای حکومت است ،البته شکل حکومت موضوعیتی ندارد و می تواند متناسب با لوازم و ملازمات عصری باشد ،اینها البته باید باز شوند ،بنابر این وقتی تدقیق درستی در فلسفه حکومت در اسلام شود سستی و بی پایگی چنین ادعاهایی که “..اراده مقلدان تسلط عمومی تر و گسترده تری می یابند” آشکار خواهد شد ،و اینکه چنین توهمات بدبینانه ای ناشی از سوء فهم این مطلب است که “حکومت” فی نفسه در اسلام طریقیت دارد نه موضوعیت و این سنخ گفتارها صرفا روضه خوانی های بی پایه در سوگواری فراق حکومتی است که ای بسا نزد صاحبان این گفتارها اصالت و موضوعیت داشته باشد.
—
به بحث ها و تحلیل های داعشی ورودی نمی کنم! و شما را با داعش و الازهر تنها می گذارم ،اما اگر تمایز داعش و الازهر و شیعه به این مزخرفاتی بود که سرهم کردید ،پس نقش ابوبکر البغدادی ،و شیخ شلتوت و مفتیان داعش در این تحلیل چه بود؟! خواستید داعش و الازهر را تطهیر کنید برای کوبیدن شیعه و فقه شیعه و اندیشه راهنمای امامت در شیعه؟!
در شهر هرت
جایزه اسکارامسال، بیشتر یک رقابت سیاسی داخلی بین هنرمندان ودولت کنونی در آمریکا است، هالیوود به وسیله اسکار قدم در راه سیاست می گذارد، واینگونه ،هنری غیر سیاسی وسیله ی سیاست می شود. در حالی که ترامپ برعلیه مهاجران، ایران ، هالیوود و روزنامه نگاران قدم بر می دارد ، هالیوود نیز خود را آماده ساخته واسکار را سیاسی می سازد.
آیا این امکان را هنرمندان در ایران دارند؟ بسته به میزان دمکراسی و «جمهوریت »درون ایران است. اما ،مگر نه اینکه حق گرفتنی است؟
http://news.gooya.com/2017/02/post-1188.php
اين ماشين نماد انقلاب دروغين خميني و سلطنت اخوندي است كه ٣٨ سال است از روي ملت ايران رد شده
نامه احمدی به ترامپ، چه بیشرمو بیحیا،چه بی وجدان،چه خود شیفته،چه پلید وزشت رفتار،چه از خود راضی 8 سال او رهبرش چه بر سر ملت ومنطقه آوردند وامروز بدیگران درست انسانیت میدهند، ایکاش ایکاش نسخه وکپی ازین نامه را به اسم رهبر هم ارسال میداشت و خود اعتراف میکرد که با این سخنان بیگانهاست و تنها دجال منشی نویسنده را نمایان میکند.
نامه احمدینژاد به ترامپ: فرصت تاریخی در دست شماست
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی خاتم الانبیاء و المرسلین محمدالمصطفی(ص) و اهل بیته الطاهرین و علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الصالحین
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه
عالی جناب آقای دونالد جان ترامپ
رئیس جمهور محترم ایالات متحده آمریکا
سلام علیکم
جناب عالی در انتخابات اخیر آمریکا به ریاست جمهوری این کشور برگزیده شده اید.
از فضای سیاسی و رسانه ای آمریکا چنین استنباط می شود که نتیجه انتخابات بر خلاف روال معمول و خارج از اراده و پیش بینی هیات حاکمه و جریان اصلی پشت صحنه سیاست آمریکا بوده است.
مواضع حزب رقیب و برخی از اعضای حزب شما و اغلب رهبران غربی نیز همین مطلب را القاء می کند. صرفنظر از صحت و سقم آن ، انتخابات اخیر ، بخشی از مطالبات واقعی و انباشته مردم آمریکا را آشکار کرد.
با استقبال از این امر و با امید به تاثیرگذاری ، موضوعاتی را با شما در میان می گذارم.
همچنانکه قبلا نیز سعی کردم در قالب نامه ، موارد مهمی را به دو رئیس جمهور پیش از شما نیز منتقل نمایم.
الف : مقدمه
۱- این نامه مطلقا سیاسی به معنای رایج آن نیست بلکه امروز از یک انسان به یک انسان دیگر است. این نامه از موضع انسانی و علاقمندی و دلسوزی به مردم آمریکا و دیگر ملت ها نوشته می شود. انتظار دارم که جناب عالی نیز بر همین منوال و با دید انسانی، آن را مطالعه نمایید.
۲- به عنوان فرزند ملت بزرگ ، تمدن ساز و فرهنگ آفرین ایران سخن می گویم. ملتی که در تاریخ پر افتخار خود ، با تقدیم هزاران دانشمند و هنرمند و دستاوردهای علمی و فرهنگی بی شمار، سهم مهمی در فرهنگ و تمدن جهانی دارد.
ملتی که حدود ۲۵۰۰ سال قبل و توسط شخصیت بزرگ تاریخ ، کوروش ، فرمان آزادی اندیشه و برابری انسانها و لغو برده داری ، تبعیض نژادی و استثمار را صادر کرده و به آن پایبند مانده است.
ملتی که جهان را قرن ها با برادری ، عدالت و احترام به خوبی مدیریت کرده است.
ملتی که در دوره معاصر نیز شخصیت یگانه ، امام خمینی(ره) را به جامعه بشری عرضه کرده است.
رهبری که ترجمان عشق و محبت انبیاء الهی به همه انسانها و پرچمدار آزادی و عدالت و برادری برای همه ملت ها بوده است. مصلح بزرگی که با نگاه الهی – انسانی یار و یاور همه مظلومان و ستمدیدگان و فریادگر صلح ، دوستی و عدالت و منادی اصلاحات اساسی به نفع همه ملت ها بوده است.
۳- با بسیاری از شخصیت های سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی و مردمان گوناگون از پنج قاره جهان ملاقات و در باره مسائل بین المللی گفت و گو داشته ام. این نامه می تواند شامل دیدگاههای دیگر ملت ها و بسیاری از صاحبنظران و شخصیت های معاصر نیز تلقی گردد.
۴- من و شما نیز مانند دیگر انسانها بنده و مخلوق خداوند یگانه هستیم و برای زندگی جاوید خلق شده ایم. خداوند ما را برای دشمنی ، برتری جویی و تجاوز طلبی خلق نکرده است. انسانها همه با هم مساوی و در مالکیت زمین و ثروت ها و فرصت های خدادادی و در حقوق انسانی برابرند. جوهره حقیقی انسان در یگانه پرستی و عشق ورزیدن به دیگران و تلاش برای رفاه و سعادت آنان شکوفا می شود.
انسان در مسیر خدمت به دیگران ، به خداوند نزدیک می شود و رستگاری ابدی را برای خود به ارمغان می آورد. به تعبیر دیگر ، انسان حقیقی و برنده واقعی رقابت ها و مسابقات این دنیا کسی است که عمرش را در خدمت رفاه و آسایش دیگر انسانها و در راه رفع ظلم و برقراری عدالت و دوستی می گذراند.
۵- برخورداری از رای و اعتماد مردم و نمایندگی آنان از یک سو موجب افتخار و از سوی دیگر موجب مسئولیت بسیار سنگینی است. اگر شما تا کنون برای خودتان زندگی کرده اید ، علی القاعده از این پس باید برای مردم آمریکا و جامعه انسانی زندگی کنید.
۶- انتخاب شدن به ریاست جمهوری آمریکا یک فرصت تاریخی اولا برای منتخب و ثانیا برای انتخاب کنندگان و دیگر ملت هاست. گرچه چهار سال زمانی طولانی است ولی خیلی زود می گذرد. باید قدر فرصت را دانست و از همه لحظه های آن به درستی استفاده کرد.
۷- منتخبین ملت ها و حاکمان هرگز نباید خود را برتر از مردم، صاحب اختیار و مسلط بر آنان تصور کنند. حاکمان، شانی جز خدمتگزاری به مردم، تواضع و پیگیری خواسته های آنان ندارند.
همه پیامبران الهی از جمله حضرت عیسی(ع) حامل پیام واحد و در خدمت مردم بوده اند.
خداوند در قران کریم به پیامبر بزرگوار حضرت محمد (ص) می فرماید: “تو فقط یک یادآوری کننده هستی و بر مردم سیطره نداری.”
پیامبران نه برای فرمانروایی بر مردم و تاسیس امپراتوری بلکه آمده اند تا انسانها را متحد و همدل کنند و توحید ، آزادی ، عدالت و عشق را در زمین منتشر نمایند.
۸- قوانین حاکم بر جوامع انسانی را خداوند وضع فرموده است. این قوانین تغییر ناپذیرند. کسانی که مهر و محبت انسانها را در دل دارند و در مسیر خدمت به مردم تلاش می کنند، در حقیقت مهر خدا را در دل خویش انباشته اند و سرنوشت زیبایی در انتظار آنان است و در این دنیا و جهان آخرت جاوید و سرفراز خواهند بود.
۹- ترجیح منافع و رضایت عموم مردم و ملتها بر منافع و رضایت اقلیتی سیری ناپذیر از سردمداران ثروت و قدرت، امری عقلانی و موجب نیک نامی حاکمان است.
ب – نکاتی در باره وضعیت آمریکا و مواضع جناب عالی در دوره انتخابات :
http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-84661.html
حاج ممد سابق: اصلاحطلبان مخاطبان خود را به نخبگان محدود نکنند.
مش قاسم: حالا باز بگین اینا یه مشت خود شیفته، خود روشنفکر خوانده، خود نخبه بین نیستن! مردم توی کوچه و خیابون خیلی از اینا بیشتر و بهتر میفهمن. اینا اینقده … (سه نقطه از مش قاسم) بودن که ولایت فقیه واسمون آوردن و هنوز هم ولکن نیستن. حالا هی به خودشون میگن نخبه. از مش قاسم میشنفین، نخاله خیلی بیشتر بهشون میخوره تا نخبه.
سخنگوی/* دولت/* میگوید سفر حسن/* به پاکستان “برای مسأله عربستان نیست”
مشه قاسم: ولکن برای مسأله علی آباد صغراست!
/*: ک
دوستان خوبم، نمایشگاه خط خطی های نوری زاد روز سه شنبه تعطیل است. گرچه تابلوها هستند و می شود از آنها دیدن کرد اما نه که در همان سالن کوچک، نشست هفتگی سرای قلم برگزار می شود، امکان مواجهه ی نزدیک با تابلوها و گفتگو با شخص محمد نوری زاد نیست. سه شنبه که بگذرد، از چهارشنبه تا خود جمعه، من خودم دم در نمایشگاه، چشم براه گامهای مبارک تک تک شمایم. نشود که نیایید یک وقت! باشد؟ محمد نوری زاد
به اصغر فرهادی و بلندای شعورش
ما دوستان شما در ” لگام”، خرسندیم از پیروزی شما در اسکار. شادیم از بلندای شعور شما که نام ایران را با خرد و صلح و مدارا آمیختید. در این سی و هشت سالی که حاکمان اسلامی بر سرِ این سرزمین فرود آمده اند، نبوده که از جانب آنان سرفرازی و نام نیکی برای ایران و ایرانی برآمده باشد. هرچه بوده به همت نخبگان و قهرمانان و تک ستارگانی چون شما بوده. در غوغای بی خردی ها و انگشت نما بودن سهم ایران در فجایع و آشوب های منطقه ای، ناگهان اسم ایران با صلح و ادب و هنرِ شکوهمند اصغر فرهادی می آمیزد و بر سر زبانها می افتد. بخاطر همه ی امیدها و شوق ها و روشنایی ها و خوبی هایی که با ایران و با مردم سرزمین تان به اشتراک نهادید، از شما سپاس مندیم.
دکتر محمد ملکی
محمد نوری زاد
نهم اسفند نود و پنج
با درود بسیار بر جناب آقای محمد نوری زاد.
منهم چون شما و میلیونها ایرانی از دریافت جایزهٔ ارزندهِ اسکار توسط آقای فرهادی شادمانم. صد حیف که کوچکترین اشاره ای٫ هر چند دو پهلو و در پرده به وضعیت خود٫ امثال آقای پناهی و سایر هموطنانش نکرد و ازین تریبونِ جهانی و پر بیننده بهره ای نیز بمردم نرسانید. پهلوان تنها و موردِ انتقادی چون آقای ترامپ را با استعانت از قوانین محکمِ آمریکا و دارای ضمانت اجرایی محکم تر را هر کسی میتواند مورد نقد قرار دهد٫ خاصه اینکه حاکمان را نیز خوش میآید.
مطلبی از سایت سینمای آزاد را در ذیل منعکس میکنم.
Cinemaye Azad
· 8 ساعت ·
سپاس ازترامپ ودیگر سران امریکای قبلا جهانخوار، از دلال های نظام داعش اسلامی که شرایطی فراهم اوردند که دولت کلید ساز هم بتواند به مانند دولت مهرورز در حراج مجسمه اسکار مجسمه را به بالاترین قیمت بخرد .
بدین وسیله از تمام کاندیدا های محترم که با بخشیدن حق خود ، به تقویت تروریسم کمک کردند سپاسگذاریم، از شیفتگان غرور ملی/ مذهبی وافتخار کنندگان این نوع حاتم بخشی ها ، سپاسگذاریم ،از شهردار مسلمان لندن، که تروریست های شیعه را بدیگر انواع مسلمان ترجیح داد و زمینه ساز موفقیت نظام شد از شاهزاده ی سینما دوست قطر و… سپاسگذاریم .
اصلا مهم نیست که مردم گرسنه اند، گور خواب ها به کارتون خواب ها اضافه شدند، در ج. اسلامی گوشت مرغ را رنگ میکنندبه جای گوشت گوسفند میفروشند، از مخلوط پلاستیک و نشاسته برنج می سازند ، زندان ها پر است ، شکنجه، وتجاوز به امری عادی مبدل شده است، کارگران بیکارند، فساد ودزدی بیداد میکند ،مهم نیست، مردم به جای هوا گرد وغبار استشاق میکنند، مهم نیست استان بزرگ خوزستان برق ندارد، اب های آشامیدنی آلوده است .مهم نیست برای 75 ملیون جمعیت 200 تا سینمای قراضه دوره طاغوت وجود دارد، اما مهم است که ما غرور ملیمان که در گروی این مجسمه بود ترمیم وبارسازی شد. تبریک تبریک
پنج کارگردان نامزد اسکار فیلم خارجی اعلام کرده اند که «جایزه اسکار امسال را، صرف نظر از این که چه کسی برنده خواهد شد، به تمام مردم، هنرمندان، روزنامه نگاران و فعالانی تقدیم میکنند که برای ترویج اتحاد و درک متقابل و همچنین برای حمایت از آزادی بیان و شأن انسانی تلاش میکنند؛ ارزشهایی که این روزها محافظت از آنها از هر زمان دیگری حائز اهمیتتر است». آقای اصغر فرهادی، فیلمساز ایرانی، یکی از این پنج کارگردان است. اين بیانیه بسیار زیبا و انساندوستانه نوشته شده است. اما برای من قابل درک نیست که چرا آقای فرهادی (که به نظر میآید به تقاضای ایشان این نامه تهیه شده) از بقیه نخواستهاند تا همانطور که اشاره مستقیمی به سیاستمداران آمریکایی دارند ذکری هم از سیاستمداران ایرانی داشته باشند؟
بهراستی که در میان کارگردانان چهار کشور دانمارک، سوئد، آلمان، و استرالیا که برای دولتها و مردمانشان، و به ويژه برای هنرمندان و روشنفکرانشان، «درک و حمایت از آزادی بیان و شأن انسان» کاملاٌ قابل فهم است، و قوانین اساسیشان بر مبنای همین ارزشها ساخته شدهاند، حضور آقای فرهادی باید توجيه روشنی داشته باشد. یعنی ایشان بايد روشن کند که يا به نمايندگی از کشوری سخن میگوید که همهی حقوق بشری در آن رعایت میشود، و یا از جايگاه شهروندی کشوری که به نقض حقوق بشر مشهور است. اگر اولی نیست چگونه است که در بیانیه اين هنرمندان هیچ سخنی از کشور ایران به ميان آورده نمیشود؟ کشوری که علاوه بر داشتن حکومتی آزادیکُش و مردمستیز، قوانین قضایی و مدنیاش نيز برگرفته از قوانین قرون وسطایی و ضد هر نوع درک و حمایت از آزادی بیان و شأن انسانیست؟
چگونه است که این خانم ها و آقایان اعلام می کنند که «به نمایندگی از تمامی نامزدها، به صورت متفقالقول و قاطع، فضای متعصبانه و ناسیونالیسم موجود میان بخشی از جمعیت و متاسفانه سیاستمداران در آمریکا و بسیاری از دیگر کشورها» را تقبیح میکنند؛ اما به تعصبات «امتپروری» در کشوری چون ایران اشارهای ندارند؟ تعصباتی که به مراتب هراسانگیزتر از تعصبات ناسیونالیستی در آمریکا یا دیگر کشورهاست؟ تعصباتی که نزدیک به چهل سال است جهان را گرفتار شدیدترین خشونتها کرده است. آیا تفکیک افراد براساس جنسیت، رنگ، و مذهب در کجای دنیا بیش از کشورهایی چون ایران وجود داشته است؟
من، به عنوان یک ژورنالیست ایرانی–آمریکایی، شخصاً از منتقدان سیاستهای آقای ترامپ بودهام. اما از آنجا که قوانین موجود در آمریکا را یکی از انسانیترین قوانین امروز جهان میدانم که بیشترین رویکرد را به مفاد اعلامیه حقوق بشر دارد، به هیچوجه نگرانیام در مورد وضعیت آمریکا قابل مقایسه با نگرانیام در باب وضعیت سرزمین رنجدیدهی ایران نیست.
نمیخواهم آقای فرهادی را متهم به حمایت از روشهای ضدآمریکایی جمهوری اسلامی کنم. انتظاری هم ندارم که یک هنرمند حتماً مخالفت خود را نسبت به حکومتی دیکتاتوری که همواره زندان و شکنجه را به همراه دارد اعلام کند. اما این پرسش برایم مطرح است که چطور آقای فرهادی طی این همه رفت و آمد به خارج هیچ اعتراضس، هر اندازه کوچک، و حتی هیچ سخنی در ارتباط با تبعيض و سانسور و شکستن ارزشهای انسانی در محدوده هنرمندان و فیلمسازان کشوری که تابعیت آن را دارد نکرده است؟
چگونه است که تا کنون از تریبونهای جهانی که در اختیار دارد نگفته است که زنان هنرپیشه ايرانی، حتی هنگام ظاهر شدن در نقش دختر و خواهر و مادر و همسر، ناچارند «حجاب سیاسی جمهوری اسلامی» ( و نه حجاب اسلامی) داشته باشند؟ چرا اگر ایشان به «تعهدِ هنرمندانه» باور دارد حتی یک بار هم نپرسيده چرا هنرمندان آوازخوان زن ایرانی چهل سال است اجازه خواندن ندارند، و بیشترشان چون پرندگان در قفس در کنج خانههاشان نشستهاند؟ چرا درباره سانسور مذهبی، جنسیتی، و فرهنگی در فیلمها و کتابهای ادبی (و نه لزوما سیاسی) سخنی نگفتهاند؟
کاش ایشان هم چون کیارستمی، هنرمند بزرگ جهانی ایران، در مقابل همه چیز ساکت میشد، و تعهدات هنرمندانهاش را در آثارش نشان میداد. اما ایشان (که يکباره خود را وسط معرکه سیاست انداخته و نخست اعلام میکند «به دلیل سیاستهای مهاجرتی ترامپ در مراسم اسکار شرکت نمیکند»؛ و حالا سخن از «تعصبات ناسیونالیستی در کشور آمریکا» میگوید؛ و خیالش هم راحت است که صفحات روزنامههای حکومی در ایران – که در بيان هر کلمهی سياسی سانسور میشوند – گفتهها و عکسهای ایشان را منتشر میکنند) آيا بهتر نبود کلامی هم درباره وضعیت تاثرانگیز هنرمندان و نویسندگان و هموطنان رنج دیدهی زادگاهش میگفت؟
آقای فرهادی! آیا این شما نیستی که بیشتر از هنرمندان اروپایی و آمریکایی موظفی «دوربینت را به سمت ويژگیهای مشترک انسانی» بچرخانی؟ و بیشتر از آنها از شکستن حرمت انسان و هنر در کشورت بگویی؟ یا فکر میکنی که مرگ خوب است برای هموطن؟ در آمریکا به اندازه کافی هم هنرمندان متعهد و ژورنالیسم آزاد وجود دارد و هم مردمانی که برای خواستهای حقوق بشری خود اجازه اعتراض دارند. شما بهتر است به فکر مردمانی باشید که صدایی برای گفتن و قلمی برای نوشتن و فریادی برای اعتراض ندارند!
اسلحه دین!
صادق طباطبایی به نقل از پدرش مرحوم ایت الله سلطانی نقل می کند:
نواب و یارانش قصد دیدار با آیت الله بروجردی را داشتند که ایشان آن ها را نپذیرفته بودند. از پدرم شنیدم که چند روز بعد که اصحاب آیت الله بروجردی، از جمله پدرم در محضر ایشان بودند، یکی از بزرگان و از مدرسان حوزه (ظاهراً پدر آیت الله فاضل لنکرانی) علت این رفتار را از آیت الله بروجردی سؤال کرده و میپرسد:
چرا این افراد را که خواهان حکومت اسلامی هستند، نپذیرفتید؟
ایشان در جواب میگویند:
این آقایان میخواهند شاه را بردارند، ولی امثال شما را به جای او بگذارند.
شخص دیگری (ظاهراً مرحوم آیت الله کبیر) که از علمای بزرگ و فقهای برجسته بوده است میپرسد، مگر چه اشکالی دارد؟ آیت الله بروجردی در جواب میگویند:
اشکال بزرگ این امر در اینجاست که شاه با اسلحه توپ و تفنگ به جان مردم میافتد، با این اسلحه میشود مقابله کرد، ولی اگر شما به جای او نشستید، اسلحه شما ایمان و عقاید مردم است که به جان مردم میاندازید. با این اسلحه نمیتوان به راحتی مقابله کرد و لذا دین و ایمان مردم به بازی گرفته میشود.»
(خاطرات سید صادق طباطبایی، ج ۱، ص ۲۷.)
روحانی های این سایت جوابی ندارن که راجع به این مدرک ! بدن ؟ ها ؟ ای بر هرچه سفسطه و مغلطه دوصد لعنت !
مرحوم آیت الله بروجردی از بزرگان و محترمین فقهاء امامیه در صده اخیر بوده اند و خدمات شایانی به فقه و فقاهت و گسترش حوزه علمیه شیعه داشته اند ،اما در مساله ولایت عامه که امروزه بولایت فقیه معروف است نظر اجتهادی ایشان آنچه که رای و نظر مرحوم آیت الله خمینی و برخی دیگر از فقهاء امامیه هست نبوده است ،طبعا روی همین اساس خود را موظف نمی دیده اند که در امر تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت دخالت کنند و در همان چهارچوبه ولایت حاکم در محدوده حسبه و موارد خاص افتاء و ولایت بر غائبان و قاصران خود را موظف می دانسته اند و طبیعتا برای عدم لزوم دخالت فقیه در امور عامه و سیاست و حکومت می توانسته اند فارغ از استدلال های فقهی چنین استدلالهایی داشته باشند ،در واقع بنیاد استنباط فقهی ایشان با امثال آیت الله خمینی و آیت الله منتظری و مطهری و دیگر بزرگان متفاوت بوده است ،و روی این جهت نمی توان استدلال های فقهی یا غیر فقهی ایشان در چهار چوبه استنباط فقهی ایشان را حجتی بر علیه استنباط فقهی دیگر مجتهدان در عصر غیبت دانست.کسی هم منکر چنین اظهاراتی نبوده است که مخالفان از آن تعبیر به سند کنند ،این گزارش تاریخی را اگر بتوان سند نامید ،سندی است ظنی و غیر فقهی برای عدم دخالت فقهائی مثل مرحوم آیت الله بروجردی که بر اساس مشی فقهی خویش در باب ولایت فقیه و امور عامه ،تکلیفی برای دخالت خویش در امور عامه مربوط به سیاست مسلمین قائل نبودند ،ببیان دیگر می شود اینطور تصور کرد و پرسش که اگر مرحوم آیت الله بروجردی مثل مرحوم آقای خمینی به ولایت عامه فقیه معتقد بودند و وضعیت ایران و شرائط عمومی اجازه دخالت ایشان در این امر را می داد باز ایشان می توانستند با چنین استدلالی شانه از بار مسولیت اجتماعی فقیه خالی کنند؟! طبیعی است که نمی توانستند چون اقتضاء تکلیف ،دخالت کردن بود ،برخلاف مرحوم آقای خمینی که روی مبانی فقهی به ولایت فقیه در امور عامه معتقد بودند و بر آن استدلال فقهی داشتند و متناسب با شرائط زمان و مکان برای خود تکلیف قائل بودند و این تکلیف با تولی و بیعت عامه مردم فعلیت یافت ،بنابر این چنین نقل های تاریخی منطبق بر مبانی مختلف فقهی نمی تواند سندی بر مخدوش بودن مبنایی باشد که فقیه دیگری به آن معتقد بوده است و مردم هم از وی تبعیت کرده اند ،چون در فرض اجتهاد و مرجعیت فقهی ،هیچ فقیهی مقلد فقیه دیگر نیست و اساسا تقلید فقهی از دیگران بر فقیهان و مجتهدان حرام است.
درود بر هنرمند بزرگ کشورم اصغر فرهادی
درود بر او که هنرمندانه ، در کمال ادب و متانت و به زیبایی هر چه تمام تر یاوه گویان ، بدخواهان ، طالبان جنگ و ستیزو خشونت را پاسخ داد . فرهادی نشان داد که زبان هنر برّان تر ، تاثیر گذارتر و گویا تر از زبان خشونت و تهدید میباشد . او با هنرش برای ایران آبرو خرید . کسانی که تکیه بر بمب و موشک و ابزار مخرب نظامی دارند بدانند که میتوان بدون خونریزی و جنگ و کشتار نیز مدافع صلح و آزادی بود . میتوان بدون شلیک موشک بر سر مردم بیگناه و کشتن بچه های معصوم مقابل بیعدالتی و ستم ایستاد و پیروز شد . دنیای امروز خشونت را بر نمی تابد . امروز مرگ بر این و مرگ بر آن گفتن ، پرچم کشورها را زیر پا نهادن و آتش زدن دیگر زبان انسانهای فهیم و متمدن نیست . امروز یک فیلم سینمایی میتواند مرزها را پشت سر بگذارد ، در دل ها نفوذ کند و باطل را رسوا نماید . ای کاش هنرمندانمان را میفهمیدیم ، در بند و حصر قرارشان نمیدادیم . ای کاش به هنرمندان کشورمان این سرمایه ها و گوهرهای ارزشمند ایران عزیزمان احترام میگذاشتیم . ای کاش به هنرمندانمان اجازه هنرنمایی میدادیم ، آزادانه و بدون محدودیت و سانسورهای هنرکش . ای کاش جعفر پناهی را در حصر و بند نگاه نداریم . ای کاش قدر بزرگان هنر همچون شجریان را میدانستیم و اینگونه در حق او جفا نمیکردیم . ما مدعیان هنر و تمدن در حق هنرمندانمان قدر ناشناسی کرده ایم. حال که اصغر فرهادی و عوامل فیلم فروشنده به احترام مردم ایران از حضور در مراسم اسکار که آرزوی هر هنرمندی است امتناع کرده اند جای دارد مردم نیز متقابلا به هر شکلی که میتوانند قدردانی خود را به ایشان نشان دهند . جای دارد برای این افتخار آفرینی و برای این کسب آبرو تمامی گلهای شهرمان را نثارشان نماییم .
@hossein_zaman
ابوذر دوران
زمان انقلاب من در دوران نوجوانی بودم و در کوران انقلابی که می جوشید و می غرید و تمام گرد و غبارها را از سر راه برمی داشت و از قضای روزگار مجاهدان خلق به مناسبت شهیدانی که در زندان ها از دست داده بودند در اوج خبرها بودند و تا آنجا که می توانستند در کوره خبرها می دمیدند و ملت از همه جا بی خبر که خود صاحب قلم هم جزو آنها محسوب می شد باور می کردیم که ساواک ناخن زندانی ها را می کشیده و در گونی جمع می کرده است و یا سر آیت الله غفاری را با مته سوراخ کرده اند و پایش را در روغن داغ فرو برده اند. فیلم هایی که در آن دوران ساخته می شد بر همین اساس بودند فیلم “فریاد مجاهد” نشان می داد که زندانی را سوار آپولو می کرده اند و یا روی تخت با اجاق گاز می سوزاندند و…..
زمانی که آیت الله طالقانی که به حق ابوذر زمان نام گرفت در همان اوایل انقلاب فوت کردند اینبار بازار شایع در مورد شکنجه ایشان به نحو دیگری داغ شد که فلان خواننده برای شکنجه روحی ایشان جلوی او می رقصیده و می خوانده است و یا ماموران جلوی چشم ایشان……
اینها بود تا ما به بلوغ جسمی رسیدیم و جامعه به بلوغ اجتماعی و قرار شد همه حرف ها بر اساس سند و مدرک باشد و دریغ که تمام روسای ساواک را قبل از تخلیه اطلاعات لازم، خلخالی عزیز راهی سفرشان کرده بود و یکی از ماموران شکنجه را هم که جوان بیست و نه ساله ایی بیش نبودند همچنان و یکی دیگر از ترس مردم گلوله ای در سرش خالی کرده و بعد از حدود پنجاه روز دار فانی را وداع نموده بود و تمام حرف ها و شایعات را با خود به زیر خاک برده بود.
دیروز همراه خانواده به موزه عبرت رفتیم موزه ایی که به غایت سلیقه درست شده بود و در آنجا با پیرمرد بسیار روشن ضمیری که خودش از زجر کشدگان ساواک بود روبرو شدیم و افتخار هم صحبتی با جناب رحمت شیخی دست داد که در سال پنجاه و سه در هنگام سربازی به جرم پخش جزوه ای از سخنان امام خمینی توسط ساواک دستگیر می شود و حدود چند روز با آپولو شکنجه می شود.
عکس آپولو را همان جا آن بزرگوار نشان مان داد؛ کلاهکی که روی سر زندانی می گذاشتند و دست و پایش را روی تخت می بستند و با کابل به جانش می افتادند فریاد زندانی در کلاهش می پیچیده و عذابش را مشدد می کرده است. حضرت شیخی فرمودند که اگر زندانی می خواست حرفی بزند و از شکنجه رهایی یابد باید انگشت شست دستش را تکان می داده تا مامور شکنجه پی به تصمیم او ببرد و شکنجه را متوقف کند.
همه اینها بود به اضافه چند نکته:
الف. عکس ها گلچین شده بود و خبری از زندانیان سیاسی گروه های چپ و مجاهد و فدایی نبود و به راستی چرا؟ مگر اینجا موزه عبرت نیست تا همه ما عبرت بگیریم از سرگذشت امثال مسعود رجوی که اگرچه در زندان شاه بوده و حتی به اعدام هم محکوم شده بود ولی بعد از انقلاب چنان خوار و ذلیل شد که در اوج بمباران شهرها به دامن صدام عفلقی گریخت و علیه کشور خود همراه با ارتش عراق عملیات فروغ جاویدان را انجام داد.
و دریغ و درد که حتی عکس مجاهد نستوه آیت الله منتظری هم نبود.
ب. اگر روزگار برگردد و امثال آرش و تهرانی دستگیر شوند چه باید کرد؟ صاحب این قلم آنها را به پیش یک روانشناس زبده می فرستد تا معلوم گردد چرا جوان بیست و چند ساله با همنوع خود اینچنین با سبعیت برخورد می کند که چرا فلان جزوه را تکثیر کرده است و یا به سخنان فلانکس گوش کرده است. امثال نصیری و هویدا را هم می فرستادم به قسمت تاریخ شفاهی انقلاب تا با ایشان گفتگو کنند و برای همیشه سند زنده و با افتخار برای انقلابی باشند که اگرچه با خونهای ریخته شده از بدن مجروح و شرحه شرحه خود از راهروهای کمیته مشترک گذشت و با پاهای تاول زده از کابل و شلاق به پیروزی رسید ولی بخشید تا انقلابی باشد همچون انقلاب نلسون ماندلا و یا گاندی که حتی دادستانی که اورا به زندان بیست و چند ساله انداخت را هم بخشید.
ج. تنها کسی که از روسای ساواک خاطرات خود را ضبط و منتشر نموده است پرویز ثابتی است با نام در دامگه حوادث، و در آن کتاب مستطاب حتی زدن یک سیلی به زندانی را هم تکذیب نموده است. اگر صاحب این قلم بود عکس کتاب آن جناب را به همراه عکس جناب رجایی عزیز که فقط بعد از چند ماه رئیس جمهوری شهید شدند و در هنگام سخنرانی در سازمان ملل پاهای شکنجه شده خود را روی میز گذاشت تا به همه واقعیت شکنجه را نشان دهد یک جا به همگان نشان می دادم تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد.
د. تاریخ موزه عبرت است نه انتقام یادمان باشد که خاقانی بزرگوار بعد از دیدن خرابه های تیسفون می فرمایند: ما بارگه دادیم کاین رفت ستم بر ما …..و نتیجه می گیرد که هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان ایوان مداین را آیینه عبرت دان دندانه هر قصری پندی دهدت نونو پند سر دندانه بشنو زبن دندان…..
و راستی از مهندس موسوی و همسر بزرگوارش خانم رهنورد و شیخ اصلاحات مهدی کروبی چه خبر؟ کسی خبر دارد؟
دروداستاد
امروز خیلی درفضای مجازی پیامهای تبریک وخوشحالی بخاطراسکارآقای فرهادی بین مردم ایران ردوبدل میشه…
امیدوارم هرازچندوقتی اتفاقاتی ازاین دست خنده روهرچندبمدت کوتاهی برلب مردم بنشونه…
ولی استادنمیدونم چرااینروزهافکرمیکنم وطن برای ماایرانیهادوقسمت شده:
وطن واقعی که عده کمی دارن ازش سودمیبرن وبقوله حالشومیبرن…
و وطن مجازی که فقط مابایدحرصش روبخوریم وهرازچندگاهی هم فقط بهش افتخارکنیم…
پیروز شدن دونالد ترامپ بر رقیب خود بنام خانم هیلاری کلینتون از حزب دموکرات آمریکا،چنان شوک غیر منتظره و گیچ کننده ای برپیکرحزب دموکرات و جریانها و رسانه ها ی وابسته به آن که پی درپی آمار پیشی گرفتن درنظرسنجی ها به اسم خانم کلینتون از رقیب خود در سطح رسانه های داخلی و جهانی با خوشحالی مطرح میشد،طولی نکشید که پس از اعلام نتیجه انتخابات آن خوشحالی با رای الکترال منتسب به پنجاه و دو ایالت به غمی بزرگ و جانکاه بر چهره ی اکثریت رای دهندگان آمریکا و دولتها با لابی های وابسته به آنها نشستن گرفت.
که از روز بعد طرفداران کاندیدای شکست خورده طبق عرف و قانون آن کشور به خیابانها ومیادین دراکثر شهرها ریختند،و به اعتراض و راهپیمایی وسخنرانی پرداختند،وبا شعارهای تند و کوبنده آن سیستم الکترال که در تضاد با اراده ی وخواسته ی رای دهندگان میباشد محکوم و خواستار انحلال آن سیستم غیر دموکراتیک که حقوق شهروندان را نادیده میگیرند گردیدند.
جالبتر اینکه در این اعتراض غیر خشونت آمیز شخص یا اشخاصی توسط پلیس و نیروهای امنیتی دستگیر نشدند،وپلیس با تمامی قوا و امکانات و با سعی و تلاش فراوان زمینه ی هرچه بهتر و تمامتر برای ایمن سازی شهروندان وعدم دو قطبی شدن جامعه کمک زیادی به تظاهر کنندگان نمود.به امید روزی که در کشورهای دیگر این آداب ورسوم عملی گردد،تا شهروندان درفضایی که متعلق به خودشان میباشد خواسته های خودرا در کادر انسانهای متمدن که عاری از خشونت و سرکوب است بیان نمایند.ابراهیم
دوستان نوری زاد و خود نوری زاد درود و سلام به شما
عدالت قضایی که نسبتی مستقیم با بیداری وجدانها، شکوفایی شعور، میزان آگاهی و عزم و خرد جمعی دارد، با قدرت قانون ظهور میکند و از هفتخوان تبعیض و ستم میگذرد تا از رهگذر قضاوت قاضی و وکالت وکیل، حق را احیا و ناحق را امحا کند.
در هفتم اسفند سال ۱۳۳۱ لایحهی استقلال کانون وکلای دادگستری به همت و تلاش دکتر محمد مصدق تصویب شد تا عدالت در ساختار حقوقی ایران بهراستی محقق شود. گرچه این روز نقطه عطف تاریخ حقوق این سرزمین به شمار میرود، اما گویا وکالت در نگاه متصدیان امور کشور ارج و مقامی ندارد تا در تقویم رسمی کشور به ثبت رسانند.
این بیمهریها نه جایگاه وکیل را تنزل میدهد و نه از شرافت شغل وکالت میکاهد، بلکه گوشهای از مظلومیت وکلا را در ساختار قضایی کشور جلوهگر میکند.
با ارج نهادن به تلاش و همت انسانهای والامقامی که در راه احیای استقلال وکیل گامهای استواری برداشتهاند، هفتم اسفند را به تمامی وکلا تبریک گفته و از وکلای مستقل و شریفی یاد میکنیم که به راستی به سوگندنامهی خود متعهد بوده و مدافعان راستین حق و حقیقت هستند. وکلایی که قرارشان این است تا اگر نتوانند تکیهگاه ملت برای رسیدن به عدالت باشند لااقل به قدر ذرهای در عمل، مانع بیعدالتی شوند.
آرزو میکنیم تعامل معقول و سازندهی وکلا با عدلیه، با تبعیتی خلاف تعهدات قانونی وکلا از عدلیه خلط نشود و وکلا برای پایبندی به سوگندی که در برابر قانون یاد کردهاند، علیه متعدیان و متعرضان به جان و مال و ناموس ملت قد علم کرده و برای احقاق حقوق ستمدیدگان استوار بمانند ولو در این راه به بند و اسارت و محرومیت گرفتار شوند.
آرزو میکنیم کانون وکلا بر اساس مسئولیت خویش مأمن و پناهگاه مردم و حامی وکیل و شرافت او باشد و آنگاه که وکیل در راه دفاع از موکل مظلوم در مقابل صاحبان قدرت کرنش نشان نمیدهد و متحمل اسارت و تبعید میشود او را رها نسازد زیرا اگر کانون وکلا پیشتیبان و حامی وکیل نباشد، رسیدن به عدالت همچون سرابی خواهد بود که تشنگان آن را فریب خواهد داد.
آرزو میکنیم کانون وکلای دادگستری که میراثدار و ادامهدهندهی راه مصدقهاست، پاسدار راستین این ارثیهی گرانبها باشد و ردای پاک وکالت را به چرک سیاست و بازیهای آن آلوده نکند که سکوت کانون وکلا حیطهی اقتدار وکیل را کاسته و موجب تحقیر و استخفاف وکلا میشود و شأنیت کانون وکلا را به حد صدور و تمدید پروانه وکالت تنزل میدهد.
مجدداً روز وکیل را به تمام وکلای شرافتمند تبریک گفته و امیدواریم روزی برسد که قاضی و وکیل که در نظام حقوقی ایران به ظاهر همسنگ هستند، به واقع نیز در یک تراز قرار گیرند و استقلال و شأن وکیل با حمایت عملی قانون، حفظ و حراست شود.
جمعی از وکلای دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی
فرشید یداللهی، امیر اسلامی، امید بهروزی، مصطفی دانشجو، افشین کرمپور، رضا انتصاری، فرهاد نوری، صالحالدین مرادی، علیرضا روشن، مصطفی عبدی، کسری نوری، حمیدرضا مرادی
کریمی قدوسی در سخنرانی در قم گفت:
اکنون که یک اربعین از انقلاب میگذرد با حمایت جریان اعتدال با محوریت سران فتنه به خصوص آقای هاشمی چندین برابر قبل از انقلاب جریان فامیل ثروت و قدرت ایجاد شده است.
وی در بخش دیگری از سخنانش گفت بعد از فوت آقای هاشمی اسحاق جهانگیری نزد رهبری رفت و گفت آقای هاشمی حلقه وصل جریان اصلاحات با شما بود و حالا که ایشان در بین ما حضور ندارند شما شخصی رو معرفی نمایید که همچنان این نقش را ایفا کند. رهبری به ایشان میگویند این تعبیر اشتباهی است که شما دارید و من با همه جریان اصلاحات جز آن بخشی که در فتنه نقش داشتند در ارتباط هستم و هر وقت بخواهند میآیند و میروند. قدوسی در ادامه میگوید که جهانگیری بسیار اصرار میکند که برای بحث آشتی ملی آقای خاتمی بیاییند محضر شما که حضرت آقا میگویند خیر! ایشون هم از جمله اون افرادی است که بعد از فتنه راه خود را جدا نکرد و مطلقا نمیتواند بازگردند.
آقای هاشمی اسناد مهمی و محرمانه زیادی رو نزد خودشون داشتند. از زمان جنگ تا کنون. حتی یکبار بعد از فوت ایشون حضرت آقا به محسن توصیه میکنند که اقای هاشمی اسناد زیادی را در اختیار داشتند و مبادا این اسناد به دست کسی بیفتد یا از کشور خارج شود که اگر چنین شود زهر کشندهای است برای نظام. البته بعد از فوت ایشون اتاقهای زیادی را در مجمع پلمب کردند اما به هر حال اسناد زیادی نزد ایشان وجود داشت.
رضا صالحی امیری٬ وزیر ارشاد ایران، میگوید «انسداد» و «تقابل» در مواجهه با فضای مجازی «جواب» نداده و نخواهد داد و این دولت شبکههای مجازی را به رسمیت میشناسد.
یعنی ملت حث اظهار نظر در اینترنت را بدست اورده است. یعنی حق گرفتنی است و نه دادنی. درود بر روح پاک ستار بهشتی که این آزادی را از او داریم
سر آنتوني پارسونز سفیر بریتانیا در ایران می نويسد:
از چهار قرن پيش تا به امروز تنها يک انقلاب واقعی در ايران صورت گرفته است، و آن انقلابی است که به دست رضا شاه پهلوی آغاز شد و به دست محمدرضا شاه ادامه يافت, زيرا در تعبير من مفهوم يک انقلاب از ميان بردن يک نظم کهنه اجتماعی و برقراری يک نظم تازه و كاملن مخالف با نطام کهنه شده پيشين است، و اين درست همان کاری است که به دست رضا شاه انجام گرفت. در اجرای اين انقلاب، بافت سياسی کهنه ايران تغيير يافت؛ ارتشی بسيار مدرن با معيارهای امروزی به وجود آمد که عنصر اصلی استقرار امنيت و استحکام سازمانهای کشوری بود؛ قدرت ارتجاعی طبقه روحانيون تضعيف شد و يک دولت مرکزی نيرومند با سازمانهای حکومتی دنيای نو به وجود آمد؛ و مهمتر از همه قدمهای نخستين به جانب تبديل سيستم قرون وسطايي اقتصاد بازار به يک سيستم اقتصاد مدرن صنعتی برداشته شد. اين تحول به خصوص در دوران فرزند او، محمدرضا شاه، در ابعادی بسيار وسيعتر و با شتابی بسيار بيشتر ادامه يافت، به طوری که ايران از صورت يک کشور عقب مانده کشاورزی به صورت کشوری با اقتصاد نيرومند و با سرويسهای مصرفی و صنايع بنيادی پيشرفته و در عين حال برخوردار از آموزش عمومی و خدمات فراگير بهداشتی درآمد.
بر اين اساس، آنچه در سالهای ۱۳۵۶ و۵۷ در ايران انجام گرفت يک انقلاب نبود، بلکه يک ضدانقلاب بود، برای بازگرداندن آن ساختار قرون وسطايي که ۶۰ سال پيش از آن رضا شاه بزرگ با آن به مبارزه برخاسته بود؛ و اين ضدانقلاب توانست چرخ زمان را به مدت دست كم ۶۰ سال به نفع بيگانگان به خصوص انگلستان و کشورهای استعمارگر به عقب برگرداند؛ و بازيگر اين تئاتر سياسی قرن، ملايان و مذهبيون تهيمغز و به اصطلاح روشنفکران ملي – مذهبي بوده اند. آنچه در انقلاب سفید دیدید نمادی از يک انقلاب بزرگ و بسیار ارزشمند است که به حق بايستی آن را بزرگترين انقلاب تاريخ ايران به نفع مردم دانست نه آنچه در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ – ۲۵۳۷ – رخ داد»
خوب اگر انگیسی ها از رضا شاه تعریف نکنند کی باید بکنه ؟ سید ضیاء الدین و رضا خان را اینها روی کار آوردند دیگه مگه نه ؟ کودتا , بر علیه احمد شاه که نمی خواست زیر بار انگلیی ها برود , را هم اگر انقلاب ننامند چه بنامند؟ توچرا میخواهی این مزخرفات را به خورد ما بدهی ؟ فکر میکنی همه مثل خودت نا آگاهند ؟ پس از این همه افشاگری که در باره رضا خان و پسرش شده ببین سر و کار ما با چه تاریخ دانانی افتاده . برو پدر بیامرز تو هم وقت گیر آوردی برای تبلیغ ؟
دیدارهای تو چشم دمدمای انتخابات برخی نامزد های انتخابات شوراها چقدر نخ نما و لوس و بی مزه شده .به نظر من بیشتر ضد تبلیغ است تا تبلیغ . و هیچ فرقی با رفتار آنهایی که با جنازه و یا حالت رو به احتضار برخی افراد مشهور عکس می گیرند و در اینستاگرام خود می گذارند ندارد. برخی حتی حاضرند برای انتخابات خود دست به چه کارهایی که نزنند. متاسفانه چهل سال است از این انقلاب گذشته و هنوز یاد نگرفتیم که دست از ریاکاری برداریم . طرف هیچ تخصصی درارتباط با محیط زیست و علت خشکی زاینده رود نمی داند فریاد می زند به من رای بدهید آبتان را بیاورم . کاری می کنم هوای اصفهون چون سوییس شود .
بنده خدا کل تجربه سفری که دارد با تورهای یهویی و ارزان به کیش و استانبول رفته آنوقت وعده می دهد من بیایم ترافیک را بر می دارم، انگار می خواد یک دست انداز برای محله شان بسازد.
بعضا دیده شده آن دیگری با پول بیت المال به مساجد و تکایا به نام خود کمک می کند که برای خود رای جمع کند و آنوقت می گوییم چرا اوضاعمان اینگونه است.
دیگری چفیه می اندازد و با چند تا از نوچه های خود به دیدار خانواده شهدا می رود و در صفحه مجازی خود خانواده شهدا را ویترین قرار می دهد که مردم ببینید من چقدر خوب و مهربان هستم ،خانواده محترم شهدا ببخشید در این چهار سال که سر کار بودم فرصت دیدارتان حاصل نشد ، حال به من رای بدهید تا انتخاب شوم و مجددا چهارسال دیگر به دیدارتان خواهم رسید و با شما چای و کیک خواهیم خورد.باور کنید شما در عمکرد خود شفاف و صادق باشید بیشترین احترام را به خون شهدا گذاشته اید .و خانواده شهدا و ایثارگران هم راضی به زحمت شما نیستند . که تنها در مواقع خاص مزاحمشان شوید.
دوستان و عزیزان متاسفانه هدف اصلی را فراموش کردیم ، با اینگونه رفتارها خودمان و کشورمان را به سخره گرفتیم .
فردی که حال بر صندلی شورای شهرتکیه زده و تنها برای خودش و اطرافیان و هم صنفی های خود فعالیت کرده و جربوزه شنیدن یک انتقاد کوچک را ندارد ،چگونه می خواد از شهر و از من و شما دفاع کند ؟
بعضا در شهرهای بزرگ دیده شده که ملت به خاطر هنرپیشه ،ورزشکار و خواننده بودن طرف به او رای داده اند . پس نتیجه می گیریم، فرد انتخاب شده مقصر نیست ما ملت مقصر هستیم ،
برخی ملتی که به تصویر گریم شده و فتوشاپ خانم ها به او رای داده اند باید انتظار فرو ریختن فرهنگ شهرنشینی را داشته باشند.
بیاییم در انتخابات شوراها برای یک بار هم شده با چشم باز عمل کنیم و به تبلیغات کاذب افراد توجه نکنیم ، در هیچ کجای دنیا شورای شهر سیاسی نیست الا در کشور ما ایران ،
البته در جامعه ایی که ملت سالهاست از روی ناچاری و بی هدفی هر کجا می نشینند حرفهای تکراری سیاسی می زنند و همچنان غبطه زمان شاه را می خورند حتی نوزادانی که هر روزه به دنیا می آیند. نباید انتظار غیر این داشت که به بیماری سیاست زدگی دچار نشده باشیم.
دوستان
خطوط آزاد ، رها و کشیده هنرمندانه روی هم چیده شده و در ترکیب رنگها و کشش ها گاهی نقاشیهای ونگوگ را یادآور میشد. تصویر فیگوری از سری که در انا الله پیچیده شده یادآور سایه هایی از جیاکومتی و نگاه خلاقو جستجو گر هنرمند است اما جیاکمتی از جنس ایرانی اش. نقاشی به شماره….. که استاد در زندان ترسیمش کرده بود کلامش باری سنگین بود بر پیکره تنها و بقول خودش پوست کنده شده اش در زندان. شاید حتی آدولف گوتلیب را یاد آوری کند و هزاران هنرمند دیگر ولی نکته جداکننده و خط مرز این آثار درد و سختی و فشاریست که کلام حق برهنرمند تحمیل کرده. نوریزاد اینروزها با جعبه ای شیرینی خود از تمام میهمانانش پذیرایی میکند و با همه مخاطبان آثار یک به یک همکلام میشود و هرچند نقاشی هارا بهانه میداند برای دیدن یکدیگری که شاید به این راحتی ها نتوانیم همراهش شویم اما دیدنش اینروزها با خطوطی که عاشقانه رسم کرده و بادلیری ایستاده پای آنها بسیار فرح بخش است. سرای قلم عطری داشت که کمتر در دوران زندگی مان به مشاممان رسیده مگر در خلوت و تنهایی خانه هایمان که آنهم شرطیست نه پابرجا. قصد و هدفم ازین یادداشت نقد یا توصیف آثار نیست که هرکس میتواند اینروزها یا در کانال استاد عکسهاشان را ملاحظه کند و یا از نزدیک ببیندشان که خوشتر است و دنیایی دیگر و رنگها دیگر مجازی نیستند که واقعی است و هرکس نقد ویژه نگاهش را بخواند و بنویسد، اما بگذاریم این بهانه ای باشد برای آغاز یک تغییر و امیدوارم همه عزیزان بتوانند به هرتلاشی خودرا به این روزهای مانده برسانند و بهانه استاد برای دیدار را مقبول بگردانند . این قدمهای کوچک راهیست برای گامهای بلندتر و رسیدن به آزادی. برای نسل من که فرصت تجربه آزادی را نداشته ایم اینروزهای سرای قلم بسیار زیاد غنیمت است و بوی آزادگی دارد.
با تشکر فرزان.
سلام جناب نوریزاد عزیز. پیرامون تعریضی که شما پای یکی کامنتها درباره بی اختیار بودن نماینده هادر تایید برخی اصول لایحه بودجه مرقوم کرده بودید توجه شما را به این توییئت محمود صادقی نماینده اصلاح طلب مجلس جلب می نمایم. صادقی به اعتراض توئیت کرده که:
“دیروز باتغیراتی در بند 2 تبصره 21 لایحه بودجه، مواردی را که بااذن رهبری است از شمول ممنوعیت افتتاح حساب سپرده استثنا کردند!”
احتمالا تعدادی از نماینده ها از جمله صادقی تلاش داشتند جلوی حسابهای غیرقانونی مثل حساب قوه قضائیه را بگیرند که با یک فرمان از بالا تلاششان ناکام ماند.
—
جناب نوریزاد بسیار از اتحاد شما و دکتر خزئلی خرسند گشتم و از او برای کمک به برپایی این نمایشگاه کمال تشکر را دارم. همانطور که قبلا هم حضورتان عرض کردم دوستی هایی از جنس دوستی شما و خزئلی چیزی نیست که با بهانه های واهی خدشه بپذیرد. هر دوی شما برقرا و تندرست و پایدار باشید و مهرتان در قلب مردم جاویدان.
جناب نوری زاد سلام
چون می دانم خودتان را یک فرهنگی می دانید نه یک عنصر سیاسی این مطلب را برایتان ارسال می کنم.
درد دل منقلب کننده یک بازنشسته آموزش و پرورش(((حتما منتشر کنید همه جا))
یک هفته پیش منزل یکی از بستگان برای احوال پرسی رفته بودم مثل خودم اولمهر ۹۳ از شرکت نفت بازنشسته شده بود گفتم چقدر پاداشت شد فرمودند ۲۷۵ میلیون جای خودمو روی مبل محکم کردم و مواظب بودم رنگم تغییر نکنه و لرزش توی صدام ایجاد نشه که ضایع بشم جلو خانمم و خانواده ی ایشان جابجا شدم آب دهانم را قورت دادم برای سوال بعدی که فکرنکنن هنگ کرده ام گفتم چقدرشو گرفتی فرمود ۵۰ درصدش رو همون ماه اول گفتم بقیه شو چرا ندادن فرمود چون خونه سازمانی دستمه به محض تخلیه به حسابم واریز میشه گفتم یعنی اگر خونه را همون ماه اول تحویل میدادی همه ی پاداشتو میدادن فرمود آره!
به ظرفهای لبریز از پسته و فندق و مغز بادام و گردو و بسته های شیک انواع شکلات نگاه کردم و به خودم گفتم حواست باشه طوری ازشون بردار که خیال نکنن فرهنگی بازنشسته ندید بدیده خودتو سیر نشون بده!
به خدای محمد قسم به اندازه ی دانه ی خردلی نسبت به حقوقش و پاداشش و وضع خونه و زندگی اش و خورد و خوراکش نه حسادت کردم و نه غصه خوردم بلکه از این کباب شدم که مگه منو او زیر سقف یه آسمون و تحت مدیریت یک دولت واحد اسلامی و از یک بودجه نیستیم پس من چگونه این تفاوت و تبعیض روانی کننده رابرای خودم و خانواده ام توجیه کنم؟
چرا او پاداشش را و اضافه کارش را و مزایای آنچنایی اش را و رفاهیات متنوعش را بی دردسر و آروم میگیرد بدون اینکه وزیرش و مدیرکلش مصاحبه کنند و همایش بگذارند ولی من و خانواده ی من باید هر شب پای جعبه ی جادوئی صدا و سیمای « ملی» نشسته باشیم و مکرر اخبار مطالبات نداشته ی من تیتر همه ی شبکه های خبری در طول شبانه روز باشد؟
چقدر بچه های من خودشان را با اینگونه بستگان که تعدادشان کم نیست مقایسه کنند و به حرمت پدر فرهنگی بازنشسته خود افسوس هایشان را که در چشمانشان می بینم از من قایم کنند؟
جوابگوی اینهمه حقوق ضایع شده ی آشکار کیست؟
چرا کسی از اینهمه ظلم و تبعیض و بی عدالتی عریان نمی ترسد؟
« افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون؟»
خدایا تو دانا و تواناترین شاهدها هستی پس گواه باش که من گفتم تا در روز قیامت بر من نهیب نزنی که چرا فریاد نزدی و مطالبه ی حقت را نکردی یا ارحم الرحمین!
« بازنشسته ی آموزش و پرورش»
http://farsi.alarabiya.net/fa/iran/2017/02/22/گزارش-هایی-از-خودکشی-یک-دختر-کُرد-در-پی-تجاوز-در-بازداشتگاه-اداره-اطلاعات-.html
باز هم تجاوز در بازداشتكاه هاي علي خامنه اي
بارها شیندهام و شماها نیز که فرض کنیم خدایی هست در بین این همه خدایی که در تعریف و باور انواع و اقسام باورمندان هست و در یک کلیت به خدایانی بسیار متفاوت از هم میرسیم.آیا کسی در این تردید دارد که چنین است؟ اینکه بیائیم بگوییم در بین اینهمه خدا تنها یکی خود خدا است و اصلی هست و یا نمیدانم برحق هست. این را هم از مدعی پذیرفتیم ببینیم این مدعی تا کجا از ما انتظار فقط گوش بودن و دیگر هیچ، دارد. میگوید “الهی” و لاغیر. بعدش؟ رسولش محمد است. و بعد؟ از علی میشمارد تا میرسد به نفر یازدهم و همه را هم از نظر خود کاملاً اثبات شده میبیند. خوب بعدش؟ یک دوازدهمی هم هست که هستش ولی نیستش. بله؟ اون یه روزی که نمیدونیم چه روزی هست میادش. دنباله قصه؟ همین که هستش ولی نیستش نماینده بر حق داره. خوب؟ نمایندش خامنهای هست. و بعد؟ خامنهای کسانی را انتخاب میکند که وی را کمک کنند تا بر جهان حکومت کنند. مثلا کی را؟ مصباح یزدی، جنتی، آملی لاری جانی، احمد خاتمی، علم الهدی و …و…و کّل این تشکیلات هم اسمش نظام قانونی و مقدس هست. آیا چنین کسی که از بین خدایان گوناگون شما را تا باور به جنتی و سعید مرتضوی و مصباح یزدی میکشاند و انتظار دارد شما نیز همهٔ این سلسله مراتب را باور کنید، انسانی است که مشاعر وی از چشم و گوش و حلق و بینی و مغز و قلب گرفته تا درک و فهم و خرد و بینش و جوانب نگری و شعور حتی با اقل درصدی کار میکند و مضحکترین معرکه گیری را پیش روی شما قرار نمیدهد؟ آیا چنین کسی، نیاز مبرم به چندین متخصص روانپزشکی و روانشناسی و چیزهای دیگر شناسی ندارد؟ طرف نوشته این ادعای خدای شما در کتابش کذب و دروغ محض است که گفته ما برای هر ملتی یا امتی پیامبری فرستادیم. پس کو نام یک پیامبر در تاریخ سرزمین روسیه یا چین یا ژاپن و آرژانتین یا کره و المان و سوئیس و ایتالیا و …و..و نوشته بابا همهٔ این لشکر پیامبران در یک شعاع کوچکی از کرهٔ زمین آمده اند که خیلی کمتر از حتی یک صدم کّل مساحت قابل سکونت کره خاکی بوده و هست و همین به تنهایی اثبات میکند که رسمی در قبایل آنها بوده که هر قومی از کسر شأن بی پیامبری رنج نبرد و دست کسی را بالا میبردند و ایشان هم نگاه تو دهان بقیه میکرده و دو تا هم خودش میبافته تا خشتی بر بلندتر شدن دیوار جهل و رکود و عقب افتادگی اضافه کرده باشد.
ببینید چی برداشته در دفاع نوشته؟ مگر میشه خودت هم ندونی که همه کشک است و پشم و قصه قصه دم زدن به مفت خوری و برای این نیاز مبرم به جهل مطلق مردم و رواج اراجیف و خرافات هست که در این راه بجان زده ای.
استاد گرامی با درود ، بنظر شما چرا اقای فرهادی برای گرفتن احتمالی اسکار به فیروز نادری و انوشه انصاری ثروتمند ترین ایرانی وکالت داد ؟ وچرا به بک خبرنگار یا هنر پیشه نداد ؟
اگر دیگران هم نظر بدهند سپاسگزار خواهم شد .
—————
احتمالا بخاطر شهرت فراوان این دو از یکسوی و از سوی دیگر بخاطر این که این دو با این که ایرانی اند در داخل تحویلشان نگرفته اند. و شاید منطق دیگری در کار است که من از آن بی خبرم. انوشه انصاری بخاطر بی حجاب بودنش و مریم میرزاخانی بخاطر بی حجاب بودنش از گردونه ی توجه نظام ولایی دور افتاده اند. با این همه شهرت جهانی ای که دارند.
.
شمن تبریک به هم میهن گرامی آقای فرهادی، دلیلش را خودِ نادری در ویدئوی زیر بیان کرده است:
https://www.facebook.com/NoroozGoogle/videos/1570340569673327
با تبریک به مناسبت افتخار آفرینی جناب اصغر فرهادی در دنیا و در عرصۀ سینما
به نظر من دلیلش آنست که جناب اصغر فرهادی خواست به ترامپ اُسکل و اوشکول بفهماند که بیش از 90 درصد مؤفقیتهای علمی و اقتصادی امروز کشور آمریکا مدیون افرادی مانند انوشه انصاری و فیروز نادری است و خود آمریکاییهای نسل امروز کمترین نقش را در این بین دارند.
در مورد ترامپ:
او نمیفهمد که تمام جمعیت آمریکا بجز سرخ پوستان همگی مهاجر هستند، یکی، 200 سال پیش مهاجرت کرده و یکی، دیروز. این مطلب مهم را ترامپ احمق نمیفهمد که آمریکا از زمان تأسیس تا امروز، نماد و سمبلی برای پذیرش مهاجران بوده. او نمیفهمد که هنوز مهر اقامت همسر خارجی اش خشک نشده. او یک “بیزینس منِ” روان پریش است که الفبای سیاست را نمیداند و تصورش از عالم سیاست همان تصورات اقتصادی آنهم از نوع دلال مسلکی و یا بلوف زنی به سبک قمار بازان است، با این گافهایی که تا حالا داده این را ثابت کرده. او نمیفهمد که در دنیای امروز هیچ کشوری به تنهایی کاری از پیش نمیبرد و تمامی کشورها به هم وابسته هستند، او نمیفهمد که ثبات نیم بندِ موجود در آمریکای امروز وابستگی تام به نقش دیگر کشورها دارد. او نمیفهمد که اگر دیگر کشورها بخصوص ژاپن، چین و آلمان سرمایه ها و کارخانجات خود را از آمریکا خارج کنند، به یک هفته نمیکشد که یک جنگ جدید شمال و جنوب در آمریکا به راه می افتد…آمریکا به تنهایی هیچی نیست. خلاصه اینکه ترامپ در حوزۀ کشور داری و عالم سیاست، سر از … خر هم در نمی آورد. و چه شباهتی هست بین او و رهبر عظیم الشأن! ایران؛ هر دو حرف مفت زیاد میزنند که در نتیجه یا در عمل زیرش میزایند و یا گند میزنند!
آنارشیست واقعا در توانت نیست که مثل بچه آدم کامنت بزاری ؟ حتما باید ذات زشت خویت را آشکار کنی و لجن پراکنی و فحاشی را چاشنی اراجیف خود کنی ؟ آدم متوهم ! ترامپ نماینده قشربسیار بزرگی از جوامع امریکاست که میخواهند جلوی گلوبالیست ها را بگیرند و تا کنون موفق شده اند و هر مبارزه ای احتیاج به جراحی دارد تو نمیخواهد دم ازسرخ پوست ها بزنی همان ریزه خوار آقایت مش مرتضی باش تا اموراتت بگذرد در ضمن کمی مطالعه کن که مثل آخوندها حرف نزنی !
ببخشید نمیدانستم ترامپ پدر خواندۀ شماست و یا نکنه…؟! دَدی ترامپ چطوره؟
یعنی تو، از نظر خودت، بچۀ آدم حساب میشی؟
نکنه تو هم خود را جزئی از جامعۀ آمریکا میدانی؟
وطن فروش آواره، پوزه بند بدم خدمتتان؟ تو که اهل مطالعه هستی نشان بده چه در چنته داری و نه اینکه برای اسم در کردن هی زیر “کامنتهای” من بخوابی و داد و هوار راه بیاندازی و از شدت درد به خود بپیچی؟
تو که از ادبیات من خُرده میگیری چرا خودت مثل یه اُزگَل حرف میزنی؟
راستی دستمال، لُنگ، چفیه یا شال آمریکایی برند “ایوانکا” بدم خدمتتان برای خوش خدمتی پدر خوانده ات، جنسش حرف نداره!
بگو ما هم بدانیم که تا کنون در چه کاری مؤفق شده اند؟ ترامپ مشغول مبارزه است؟ متخصص جراحی ست؟ …
خاک بر دهانت و شرافت نداشته ات که به دریوزگی و مزدوری بیگانگان افتخار میکنی.
خوب، تو بیا دم از سرخ پوستان بزن. یه چیزی از خودت بگو. نه اینکه بیای یه بادی از پایین و بالا در کنی و بری. دم بزن… حرف بزن… زِر نزن! … تِر نزن!
من قبلاً هم به جناب نوری زاد گفتم که افسارت را ببندد ولی ایشان تو را رها کرد و منهم مجبور شدم پاسخی هر چند کوتاه درخور شأن تو به تو بدهم.
در ضمن جناب سید مرتضی چه چیزی حوالۀ تو کرده که درد آن تمامی ندارد؟ و دائم از او یاد میکنی؟ من اگر به فرض شما ریزه خوار سید مرتضی باشم شرف دارد به اینکه تو … خوار و … مالِ دَدی ترامپ هستی ( جای نقطه چین ها یه چیز اساسی بزار )
تو هم به لیست کسانی اضافه شدی که آنها را دیگر… هم حساب نمیکنم. حالا از این ببعد هی بنال و بسوز و …کیه که تحویلت بگیره. خوش باشی!
—————
درست تر بنویسیم دوست گرامی
محترمانه
بی کنایه
بی کلمات تلخ
سپاس
.
سلام بر دوست گرامی
مهم نیست آقای فرهادی چه کسی را فرستاد.مهم اینست که به عنوان اعتراض به بی حرمتی به هم میهنان خود قید این افتخار رازد و از سویی دو تن از فرهیختگان ایران زمین را فرستاد که اولا نشان دهد ایرانیان در هر کجای دنیا چه گوهرهایی هستند و در ثانی به دولت آمریکا نشان دهد که ایرانیان امثال این دو هم میهن ما هستند نه صرفا سیستم تروریستی حاکم بر ایران.این کار فرهادی را مقایسه کنید با مدعیان دروغین وطن دوستی حاکم بر ما که عربستان سعودی دیگره بی حرمتی نمانده در حق ایرانیان نکرده باشد و این منحوسین هر بار با کلی منت کشی از اعراب و لحنی افتخار آمیر اعلام می کنند که سهمیه حج امسال را برقرار کرده اند!به راستی وطن دوست واقعی و وطن فروشان واقعی در اینگونه مواقع شناسایی می گردند.
موفق باشید
دو شخصيت انتخاب شده بشدت از روي عقل و دانايي انتخاب شده اند , يكي از مجموعه مردان و از جمله با ارزش ترين دانشمندان جهان كه تعدادشان در كل عالم بسيار اندك است و ديگري از جامعه زنان و با ويژگي فضانورد بودن كه تعداد
آنها انگشت شمار است در يك برنامه خاص در مقابل چشمان چند ميليارد انسان قرار ميگيرند كه تصويري كاملا” متضاد
نسبت به آن چيزي است كه از ايران امروز در جهان نمايش داده ميشود و مطلقا” مسئله ثروت در اين انتخاب نقشي
ندارد .
همونطور که در نوشته اولم قول داده بودم، تصمیم گرفتم در مورد کشور محل اقامتم دانمارک براتون
بنویسم. اجازه بدید برای شروع بطور بسیار مختصر، کمی از تاریخ دانمارک، روحیات و خصوصیات
مردمش براتون بگم.
تا سال ۱۵۳۶ میلادی، مطابق قرارداد “اتحادیه کالمار” کشورهای سوئد و نروژ عملا تحت سلطه
پادشاهی دانمارک بودند. علاوه بر آن کشور ایسلند، گرینلند و جزایر فارو هم زیر سلطه دانمارک
قرار داشتند و این کشور یکی از قدرتمندترین کشورهای شمال اروپا محسوب میشد.
اما از سال ۱۵۲۳ میلادی، بدنبال نارضایتی هایی که سوئدیها از نفوذ دانمارک در آن کشور از
خودشون نشون میدادند و دست به شورشِ زدند “کِرستیَین دوم” پادشاه دانمارک قتل عام بزرگی
را در شهر استکهلم براه انداخت. از اون پس سوئدیها تلاشِ شان رو برای خارج شد از اتحادیه کالمار
شروع کردند و در سال ۱۵۳۶ میلادی استقلال سوئد را اعلان کردند ولی بخشهای بزرگی از مناطق
جنوبی سوئد، همچنان تحت سلطه دانمارک بود.
کِرستیَین چهارم، یکی از معروفترین و محبوبترین پادشاهانِ دانمارکه. بیشتر قصرها و بناهای تاریخی که
امروز در دانمارک وجود داره، به دستور او ساخته شده. اما عملکردش در سیاستهای خارجی و جنگ هایی
.که با همسایه گان دانمارک داشته، فاجعه آمیز بوده.
از سال ۱۶۴۳ میلادی با شکست کریستیان چهارم در مقابل سوئدیها، که بدنبال آن دانمارک قسمتهای
بزرگی از کشور سوئد را از دست داد، دیگر پادشاهان دانمارک پس از او تلاش زیادی بکار بستند تا بخشهای
از دست رفته را دوباره تصرف کنند ولی هر بار با شکست های تازهای روبرو میشدند تا اینکه تمامی
قسمتهای اشغالی سوئد و بخشی از نواحی شرقی دانمارک را از دست دادند. از طرف دیگه در
جنگهای متعددی که با همسایه جنوبی خود، آلمان داشتند که بزرگترین و معروفترین آنها در سال ۱۸۶۸
بود، بخشهای زیادی از مناطق جنوبی کشور را هم به آلمانیها واگذار کردند.
نروژ هم در سال ۱۹۰۵ میلادی به استقلال رسید و گرینلند و جزائر فارو هم بعدها به خودمختاری رسیدند.
این شکستهای پی در پی و تبدیل شدن سرزمینِ پادشاهی بزرگ و قدرتمند، به کشوری کوچک و بی
نفوذ، و همچنین تاثیر “قوانینِ یَنته” نقش بسیار مهمی در شکل گیری روحیات و منتالیتی دانمارکیها داشته.
حالا که از “قوانینِ یَنته” اسم بردم، اجازه بدید یک توضیح کوچکی هم در این مورد بدم. نویسنده معروف
دانمارکی – نروژی Aksel Sandemose در سال ۱۹۳۳ میلادی در کتابی بنام “یک فراری ردّ پای خود را مییابد”
“A fugitive crosses his tracks” آموزه هائی اخلاقی که شالوده آن در ده بند بنام قوانین یَنته،
The Law Of Jante معروف است به نقد رفتار و تلاش افراد برای کسب موفقیت فردی خود، بجای رسیدن
به موفقیت جمعی در جوامع اسکاندیناوی میپردازه:
نباید فکر کنی فرد خاصی هستی.
نباید فکر کنی به اندازهٔ ما خوب هستی.
نباید فکر کنی از ما باهوشتری.
نباید خودت را قانع کنی که از ما بهتری.
نباید فکر کنی که از ما بیشتر میدانی.
نباید فکر کنی که از ما مهمتری.
نباید فکر کنی که در امری ماهری.
نباید به ما بخندی.
نباید فکر کنی کسی برایت اهمیت قائل است.
نباید فکر کنی میتوانی چیزی به ما یاد بدهی.
این دیدگاه که تلاش و کوششِ فرد، فقط جهت موفقیت فردی خود اوست بدون اهمیت دادن به
موفقیتِ جمعی، در رفتار و روحیات اسکاندیناوی ها تاثیر بسیار زیادی گذاشته که در واقع
میشه گفت بر خلاف خصوصیات و روحیات ما ایرانیهاست.
ممنون از اینکه وقت توون رو صرف خوندن این نوشته کردید.
سلام
اینهم تابلو نقاشی من ارسال کردم
در زیر فایل صوتی نوری زاد عزیز را که خودشان نتوانسته اند در اینجا بگذارند ، در زیر برای دوستان این سایت می گذازم .
https://www.youtube.com/watch?v=I8dOMBxL_lU
زمانی که در چند سال گذشته و برای اولین بار تصویر آقا رضا (ملک) را در یوتیوب و در زندان دیدم تصویر رابین سون کروزئه پیش چشمم آمد و بخود گفتم مردک بیچاره!!! اما این تصویر را در حال حاضر نیز به همین شکل و شمایل در بیرون از زندان از ایشان می توان مشاهده نمود! پس چه چیز تغییر کرده است؟؟!!
آقا رضا (ملک) بعنوان یک اطلاعاتی که از دولت خاتمی سربرآورده است و به اتکای عمامه ای که بر سر رئیس جمهور وقت است دست به افشاگری می زند و … (همچون شما که به اتکای موسوی و عده ای عمامه بسر دیگر دست به مخالفت زدید)
خب همین قدر که وی اعدام نمی شود سئوال برانگیز می شود!! کمترین ذره ای عقل سلیم کافی است که بداند رژیم جمهوری اسلامی سیستمش بر توبه و جاسوسی استوار است! این سیستم از زمان اعدامهای دهه 60 تا به این لحظه در حال سپری شدن است و اینکه رضا (ملک) اعدام نمی شود را می توان در دلایل زیر دانست:
1- وی بر عقاید خود پافشاری می کند و بر این امید دارد که چهره ای شناخته شده است و اعدام وی تبعات بخصوصی برای رژیم دارد.
2- رژیم به او فرصت توبه داده است. توبه ای که نهایتاً از او یک چهره جاسوس می سازد! (مگر ممکن است رژیم فردی را بحال خود واگذارد!)
3- رضا (ملک) خسته و درمانده از همه چیز شرایط رژیم را می پذیرد و آزاد می شود!!!
اما در مورد شما:
فیلمهایی از شما در اینترنت پخش می شود که از جریانات زندگی پنهان شما در اجتماع -دارا بودن ارتباطات پنهان عشقی با زنان مختلف- و در زندان – ابراز علاقه به رهبری و اورا مستثنی از دیگران دانستن- پرده بر می دارد. به ظاهر این فیلمها به نفع جنابعالی است زیرا چگونه رژیم فردی را قرار است رسوا کند که پرده از جاسوس نبودن وی بر می دارد!! اما بنا بر ادعای خود شما این عده بازجو نبودند و تنها افرادی از سپاه بودند که حین بازی نمودن با موبایلشان در گپ و گفتی خودمانی با شما دست به اینکار زده بودند!!!
این عده کیستند؟!؟!؟ اعضای دون پایه سپاه که از همه چیز بی خبرند و پس از انتشار همین تصاویر توسط دیگر اعضا سپاه مورد بازپرسی و تحقیق قرار گرفته اند!! (رژیم که هویت جاسوسان خود را فاش نمی کند و رفتارهای خودسرانه پذیرفتنی نیست!!)
مهدی خزعلی در اعتصاب غذاهای مکرر و سکته های قلبی مکرر و… نیز همین گونه است. مگر یک انسان چند بار سکته می کند؟!؟!؟!؟!؟!؟ آیا بدن وی چنان فرتوت شده است که نشان از اعتصاب غذا و سوء تغذیه می کند؟!؟!؟!؟
اینکه عده ای مایل به مرگ این عده باشند تعجب برانگیز نیست اما چه می شود که اتفاقی نمی افتد؟؟؟ پاسخ روشن است :
رژیم سعی در کنترل اعضای دون پایه خود دارد و عده دیگر منتظر بر دادگاهی که با تغییر رژیم برایتان عذاب آورتر باشد! (انتظار بدترین دردی است که بر یک فرد می تواند مترتب شود)
اما در اینکه تا به این لحظه زنده مانده اید دلایل دیگری نیز وجود دارد که در حوصله این بحث نمی گنجد!
ارتباط تنگاتنگ با گروههایی چون شما نشان داده است افرادی عاری از حس درد (به معنای حقیقی) آن هستید!!! خوب دروغ می گویید!!! مظلوم هستید!! بی گناه هستید!!! دردمند هستید!!! از شخصیتی ستودنی و در خور شان برخوردار هستید!!! مستضعف هستید!!! به همه مهر می ورزید و ادعاهای دیگری که رژیم نیز بر همین منوال تاکنون گام برداشته است!!!
به زبان ساده تر در اینکه از اینگونه گروهها بخاری جز حرف بلند نمی شود شکی وجود ندارد اما به همین حد بسنده می کنم که در این سرزمین افرادی زندگی می کنند که نه تنها چون شما عاری از حس درد نبوده اند بلکه با دست خالی دست به کارهایی بزرگ نیز زده اند!!!.این افراد نه تروریست هستند و نه به گروهی نظامی متعلق هستند. (عملی که بارها رژیم سعی در القا آن به دیگران داشته است!!!!)
نکته: برعدم خجالت و روی زیاد که از دیگر مشخصات عمله اکره ی رژیم بوده است شکی وجود ندارد و شما نیز میراث دار آن هستید پس این انتظار را ندارم ذره ای پشیمان یا ترسیده باشید (و یا حتی خجالت زده) … تجربه نشان داده است حقیقت اثری بر شما و این گروه دردمند در رژیم جمهوری اسلامی ندارد!!!
بادرود به جناب نوری زاد : خدمت شمای بزرگوار رسیدم ! نمایشگاهتان بسیار زیباتر شده امید که پس از پایان انرژی صد چندان دریافت کنید . در ضمن ظاهرا حسن کلید ساز کلیدش زنگ زده و تازه متوجه شده که نیروهای مسلح خود سر در انتخابات دخالت اشکار میکنند و از مردم خواسته که در مقابل این گردن کلفت ها بایستند و فریاد بزنند گویا قبلا این عمل صورت نگرفته و ایشان ازغیب خبر دار شده اند ! و شاید اجنه ای که برای احمدی نژاد 13 صفحه به زبان شیرین فارسی برای دانلد ترامپ رئیس شیاطین ! نامه نوشته اند و یا الغا نموده اند که این شیطان اعظم دانلد را مسلمان کنند وباخود همراه البته در تاریکی گربه سمور است ! نمیدانم شاید هم موفق شد ! به هر حال سوالات زیادی داشتم که در جمع دوستان لحظه ای موفق نشدم بپرسم امید که به کوری چشم نانجیبان همیشه سرتان اینچنین شلوغ باشد و شاد کام . با احترام
با پوزش از جناب نوری زاد ! اون نا نجیبی که منفی زده ! با من مخالف بوده و یا جناب نوری زاد ؟
اونی که منفی زده من که نبودم ،چه آن کس نانجیب بوده یا نانجیب نبوده باشد ،اما نگران نباشید اون که منفی زده احتمالا با کامنت گذار مهرداد مخالف بوده نه با کامنت گذار آشنا!
پانوشت عبرت آمیز:وقتی متلون هستید و شجاعت ارائه صادقانه آراء خود تحت عنوان واحد را ندارید و می خواهید با نام دیگری شخصیت نهفته دیگری از خود بروز دهید و به دیگران فحاشی کنید،حواستان مثل هنرمندان حرفه ای چند وجهی و چند اسمی این سایت که با هر نام شخصیتی از خود بروز می دهند،جمع باشد که در شخصیت ثانوی خود نام دیگرتان را در بروزر پاک کنید!
ضمن تشکر و سپاس از جناب ” آشنا ” از قدیم میگویند که چوب را که بر داری گربه دزده !
به به سلام جناب آسید مرتضی پارسال دوست امسال آشنا ! راستی آسیدمرتضی قرار بود مدرکی برای اثبات راستگو بودنتان ؟ ارائه بفرمایید جی شد ؟ شما دیگه آخر شجاعت هستید و بر علیه رهبر قانونی موارد بسیار زیادی در این سایت تعریض داشتید ! بنده که نتوانستم آن تعریضات ! را پیدا کنم . شما اول این اتهامات پوچ ! را که به خود وارد کرده اید ! انکار بفرمایید تا بنده با شما روحانی بسیار مبارز و به قول خودتان در حد اجتهاد ! ! هم کلام شوم !
با عرض سلام به مهرداد گرامی : ابتدا میخواستم از اینکه به سهو از کلمه من استفاده کردم ازشما پوزش بخواهم . ولی مثل اینکه عدو شود سبب خیر اگر خدا خوهد این جناب مرتضی خودی نشان داد و کار مرا راحت کرد البته ما همگی با هم فرقی نداریم و قلبا به هم نزدیک هستیم و خناسان نانجیب که ایران را به این درجه بیچارگی رسانیده اند و نماینده گانشان را هم به این سایت گسیل میکنند چشم تنگی سراپای وجودشان را شعله ور میکند بادا باد .
چه حکایت با نفس قشنگی! اما چه خوب بود بجای زمزمه با خود (آنهم در فضای عمومی!) ابتدا با خود عهد می کرد که فقط با یک نام بنویسد و همیشه شجاعانه نظرات خویش را عرضه کند و باز نخواهد با فریبکاری ناظران عمومی را بفریبد ،بهترین حالت حاکی از صداقت آن بود که شخص بیاید در فضای عمومی بگوید بله من به دو نام می نوشتم و قصد فریب داشتم و فراموش کردم آی دی بالای مطلبم را مثل هنرمندان چند اسمه این سایت هماهنگ کنم ،حال که چنین شد عذر می خواهم و دیگر خود فریبی و دگر فریبی نخواهم کرد!منطقی این بود نه زمزمه دوبار با خود!
چون وقاحت از حد گذشت ناچارم قضیه را شفاف تر کنم! شخصی بنام مهرداد آمده اینجا برای خودنمائی به دیگر ناظران اینکه به نمایشگاه نقاشی های نوریزاد رفته را برخ کشیده با خطاب کردن به جناب نوریزاد! خیلی خوب او به نمایشگاه رفته و نوریزاد هم او را دیده و می شناخته ،حالا چه لزومی داشت بیاید اینجا به نوریزاد خطاب کند که:بله آقای نوریزاد من اومدم خدمت شما! خوب مگر نوریزاد خدای ناکرده آلزایمر داشت که دوباره به او یاد آوری شود که بله من آمدم! پس هدف از این نوشته چیزی نبود جز :خودنمائی!،بعد یک کسی آمده رای منفی به این نوشته داده !خیلی خوب ،حالا عاقلان بیندیشند اینجا باید نویسنده این نوشته (مهرداد) باید بیاید معترض به منفی دهنده شود یا “آشنا”؟! به آشنا چه ربطی داشت که بیاید بگوید :نانجیبی که رای منفی داد منفی به “من” داد یا منفی به نوریزاد؟! پس معلوم شد آشنا و مهرداد دو نام بودند که در حافظه بروزر رایانه این جناب محفوظ بودند و این جناب که گاهی به “آشنا” تخلص! می کرد برای فحش های آبدارتر به مخالفین خود از جمله آنارشیست و سید مرتضی و گاهی هم از جلد آشنا بیرون میامد و به “مهرداد” معروف سایت تخلص! می کرد که شاید فحش هایش خفیف تر اما غلط های املائی اش با آشنا فرقی نداشت! منتها در این کامنت نویسی خطاب به منفی دهنده بقول او نانجیب اینقدر هول بود که از شدت علاقه به حلیم افتاد توی دیگ کامنت های سایت نوریزاد و یادش رفت که مثل هنرمندان قابل مونث و مذکر این سایت بروزر را تعویض کند یا آی دی آشنا را پاک کند و مهرداد را جایگزین کند! حالا انسان اشتباه می کند و الانسان محل السهو و النسیان ،ما نخواستیم زیاد سرزنشش کنیم ،اما ناظران می بینند وقاحت از حد گذشته! نشسته فکر کرده که حالا با دقت از جانب “آشنا” بنویسم که من “آشنا” نباید می نوشتم “من”! در حالیکه اعتراض به منفی دهنده زیر نام مهرداد بود! خوب اصلا به آشنا چه مربوط بنویسد من؟! انسان ممکن است واو را راء بنویسد یا صاد را سین ،اما وقتی آشنا با شما دوتاست چطور می شود آشنا بیاید برای دفاع از “مهرداد” که می خواست برای رفتن به نمایشگاه خودنمائی کند بیاید بنویسد :کدام نانجیب (حالا هرکس بتو رای منفی داد نانجیب است؟!) به “من”(آشنا= مهرداد) رای منفی داد؟!
بعد دیده کافی نیست دوباره آمده آشنا را از بروزر پاک کرده و این بار با مهرداد آمده میدان! حالا این گند با این توجیهات و دو دوزه بازی کردن ها پاک می شود؟!
فکر نکردی که اگر اصرار بر مغایرت آشنا و مهرداد داشته باشی باید بالاخره به هردو نام بنویسی و باز ممکن است یکوقت سهو کنی و آی دی را اصلاح نکنی؟! دست بردار جانم از این بی صداقتی ،امروزه دیگر کاربران آنقدر پخمه نیستند که گول این حقه بازی ها را بخورند! شما بهتر است همین الان شجاعانه بگویید بله من یکی بودم با دو شناسه ،و غلط کردم و دیگر چنین نمی کنم و فقط با مهرداد می نویسم و مودبانه هم می نویسم و به مخالفم خواه آخوند باشد یا بسیجی سابق باشد یا هرکه باشد اهانت نمی کنم ،آنوقت می بینی که عزت ات بیشتر می شود.
من عذر می خواهم که اصلا وقتم را صرف نوشتن این کامنت کردم ولی دیدم چون وقاحت و بی وجدانی و عدم صداقت از حد گذشت ناچار شدم اینرا بنویسم.
من که در پستهای قبلی گفته بودم یک سری “عادم” هستند که با نامهای مختلف در این سایت در یک زمان کامنت میگذارند…رکورد دار آنها هم همین الاّف الدولۀ خاک بر سر و خاک بر دهان است که شما نام بردید. من هم هر آنچه لایقش بود در پاسخ به فحاشی هایش دادم تا بره باسه خودش حال کنه. احمق بلأخره گاف داد و خودش رو با دستان خودش ضایع کرد. از شدت سوزش حواسش نبود نام خودش را تغییر بده. بدبخت از بس که کسی توی زندگی واقعی تحویلش نگرفته بدنبال نمایش شخصیت نداشته اش توی فضای مجازیه و میاد توی این سایت دنبال رأی مثبت جمع کردن، حتماً از هر کامنت خودش هم یه عکس میگیره و هر از گاهی برای اینکه کیفش کوک شه سری میزنه به انبوه کامنتهای دو زاری با رأی های عالی! …در ضمن بیماریهای مزمن زیادی هم داره که بدترین آنها حسادت و بُخل هستند و به همین علت در دنیای واقعی جایی نداره. خودِ همین شخص باز هم یکی از کسانی ست که با عشقِ تمام به مطالب خودش هی عالی میده و هی حال میکنه. با تمام این احوال دلم به حالش میسوزه!
به احتمال زیاد اون نانجیب هم خودش بوده! گفتم که، اینگونه اشخاص در یک زمان نقش چند شخصیت را هم بازی میکنند، ولی ایندفعه از بد شانسی اون قضیه لو رفت.
درست گفتید ،ضمنا من الان صبح ،توجیه زیبای او در مورد کلمه “من” را دیدم! این کلمه “من”عجب ریزه کاری داشت که باصطلاح حکماء شد “ما به الوحده” بین آشنا و مهرداد! البته ناظران بخوبی قبل از این گاف غلیظ هم می توانستند از طرز ادبیات فحش و لحن گفتار و غلط نویسی های او پی به وحدت مسمای این دو اسم و احتمالا اسامی دیگر! ببرند نیازی به چنین گافی نبود ،اما این گاف و آن توجیه کلمه “من” و این اوج گرفتن لحن فحاشی این جناب آنقدر رسواست که اگر غیر از خود او جن و انس هم جمع شوند نتوانند آنرا جمع و جور کنند! شما تشخیص دقیقی دادید که از او به شخص مسموم یاد کردید ،از این ببعد باید منتظر فراز و نشیب های هتاکانه و غلیظی از شخصیت مسموم این جناب خواهیم بود برای پوشش دادن به چنین گاف غلیظی! البته در مورد رکورد دار بودن این “عادم”با شما موافق نیستم،رکورد داران دیگری در این زمینه در این سایت تشریف دارند که آنقدر هنرمند و حرفه ای عمل می کنند که ناظران تردید نمی کنند در کثرت مسمیات و کثرت اسامی و کثرت طرز تفکر آنها! ،رکورد آنها بیش از این جناب است که باید آنرا در کتاب رکوردها ثبت کرد! اینها بالاخره ناشی از صداقت آنان است!
کور کچل ها خوب همدیگر را پیدا میکنن پیوندتان مبارک بادا بادا مبارک بادا
آهای قم نشین بپا آناریست جونت سر افکنده نشه ( جریان سعیدی طوسی رو که فراموش نکردی ) !
ملتی هشتادو چند میلیون نفری و فقط یک نوریزاد؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
چرا خودت نمیشی نوریزاد دوم؟
چی بودیم و اسلام و اسلامیان با ما چه کردند!ای لعنت //////مقدس می شمارید که چیزی جز بدبختی و رنج و فقر و کشت و کشتار و کینه توزی و تاریکی و دلتنگی و افسرده گی بما در عوض گرفتن شادی و رقص و شراب و چنگ و نی و سرزنده گی و سربلندی و سرافرازی بما ندادید!تف به شرف هر ایرانی ایی که با شما همدل و همداستان است!
شراب شیراز نام تجاری شراب قرمز و معروفی در دنیاست اما آیا چه ارتباطی بین این شراب و شهر شیراز و شراب افسانه ای آن وجود دارد؟ آناهیتا شمس برای پیدا کردن این سوال به کشورهای مختلف سفر کرده و نگاهی کرده به تاریخچه شراب سازی در ایران.
https://www.youtube.com/watch?v=sVh9os9IZls
مزدک جان…شراب شیراز خارجی در استرالیا تولید میشه. اما چن جور شراب ناب تولید شرکت میکدۀ قزوین بود. از اون شراب بهتر شراب اسد آباد همدان بود. عرق کشمش ناب هم تولید نماگرد اصفهان که فقط عطرش آدمو مست میکرد. تابستونا که همه جا آتیش از آسمون میباره، هوای نماگرد خنکه و شبهاش سرده. مردم تو چلۀ تابستون زیر کرسی میخوابیدند و با عرق کشمش اش حال میکردند. اگه گفتی مزه اش چی بود؟ سیب زمینی آب پز. تازه اگه از خارج نماگرد اومده بودی، تا عرق خوریت را محک نمیزدند، عرق بهت نمیفروختند. اول یه لیوان 10 اونسی پر عرق بهت میدادند که باید یه ضزب میرفتی بالا. اگه وسط کار نفس تازه میکردی، میگفتند این عرق خور نیست و عرق مارو خراب میکنه. اما چند وقت پیش نوریزاد حکایت سفرش به پاوه از راه سنندج کرده بود. برای سفر به سنندج باید از نزدیکیهای طاق بستان بگذری. یک رودخونه اونجا بود که همۀ سال پرآب و کنارش کبابیها بساط برپاکرده و تو چادراشون با کباب و عرق کشمش دو آتیشه ازت پذیرائی میکردند. یادش بخیر خیلی حال میداد. اما پیش از ورود به سنندج، یک کافۀ کاهگلی بود که مرغ رو تو روغن کرمونشاهی سوخاری میکرد. تو هیچ جای دنیا همچین مرغ خوش مزه ای را نخورده ام. خوبی ایران اینه که تو هر شهرش غذاهائی که مثلاً اسم مشترک داره را در هر شهری با مزۀ متفاوت پخت وپز میکنند. چلوکباب در تهران یک مزه داره و در همدان مزۀ دیگر و درتبریز و اصفهان و شیراز و کرمان هم مزه هاش با هم فرق میکنه. همشون هم خوش مزه هستند. خلاصه جونم بهت بگه که این آخوندا ر…ند به کاسه کوزۀ مملکت. کی فکر میکرد امروز صدهزار تومن باید برای یه پرس چلوکباب باب میلت بدی؟ قدیما میگفتند فلانی دستش به دهنش نمیرسه و غذاش نون و پنیره. حالا این آخوندا بلائی سر مردم اوردن که پنیر رو تو رؤیاهاشون می بینند. کی زورش میرسه پنیر بخره. خلاصه باز سر بسر ما گذاشتی و درد دلمو باز کردی. تا منبر بعدی.
گویند بهشت با حور خوشست/من میگویم که آب انگورخوشست
این نقد بگیر ودست ازآن نسیه بدار/کاواز دهل شنیدن از دور خوشست
جناب کبیری عزیز! خیلی نامردی !! آخه لوطی دل ما رو خون کردی حالا این هایی که گفتم شوخی بود راستش رو بگو یک عرق خور دروغ گو سراغ داشتی ؟ یک عرق خور نامرد سراغ داشتی ؟ نه به خدا ! همه میگفتن مستی و راستی حالا تو روزروشن و جلو این همه ناظر سید مرتضی دروغ میگه و وقتی هم ازش مدرک میخواهیم جواب نمیده یعنی جوابی نداره که بده ! مثلا این سید تا بحال عرق نخورده و اصلا و ابدا طرفش هم نرفته ولی جرئت یک عرق خور رو هم نداره که به گناهش اعتراف کنه اره عزیز دلم اینطوریه که آخوند ذات خودش رو رو میکنه دلت همیشه شاد عزیزم
عجب فرهیختگان میهن دوست و میهن پرست و شرابخواری در سایت جناب نوریزاد قلم می زنند! جمع عرق شراب خوارها خوب اینجا جمع شده و چه دل و قلوه ای همراه با شراب با هم رد و بدل می کنند! بدبخت اون ملتی که اینگونه سکولارها سنگ او را بسینه می زنند و می خواهند اداره یک کشور مسلمان را بعهده گیرند! به آقای نوریزاد مسلمان در مورد جذب چنین کامنت گذاران صادق ، فرهیخته و شرابخواری تبریک عرض می کنم!
فضول رو بردن جهنم، گفت هیزمش تره!!
ابریق می مرا شکستی سید/ برمن درِ عیش را ببستی سید
من می خورم و تو میکنی بدمستی/ خاکم بدهان مگر تو مستی سید؟
سید حلال بر عقلا و حرام بر جهلا!شرابخورا و عرقخورا نه تنها خود نان خود در میآورند بلکه بدیگران نیز می بخشند.ولی شما آخوندا چی؟
جناب اقای سید درودم را بپذیرید
عجب فرهیختگان وطن دوست و فرهیخته شرابخواری/متن سید
پاره ای از سخنان چون سیخ ومیخ چنان باعث زحمت ورنج می شوند
که توبه ننوشتن را بیک دم می شکنند. خوب است مسابقه ای بر پا
کنید ورابطه بین فرهیختگی یا وطن دوستی را باشراب خوردن بیابید
بدیهی است کل روایات قبل از کشف جانی واکر وشامپاین بلک هرس
باطل است چه راوی هرچه صادق وروایتش متواتر بدلیل نچشیدن باطل
است چه کلینی وطوسی و….حتا نص صریح در مورد چیزی که نمیدانند
سخن گفته اند.
تنها دروغگویان از مستی وراستی میترسند مباد که چهره اصلی انان
نمایان شود .بهمین علت در بیمارستان ها اتاقی بنام ریکاوری دارند وهیچ
اشنایی از کسی که در حال بهوش امدن است حق ورود ندارند چه بسیار
اقایانی که در نیمه هوشی ادرس ومشخصات صیغه ای را به عیال لو داده
ویا حاج خانم قربان صدقه جافر جانش در حضور شوهر وفرزندان رفته.
همان گونه که سیدان عزیزمان وطن وفرهیختگی و…. منوط به شراب
نخوردن کردند. بسیار بسیار کمند انانی کو جریت مستی و راستی
داشته باشند .باید که بسلامتی انان وسلامتی فرهیختگیشان
نوشید.{{مبوس جز لب ساقی وجام می سید//که دست زهدفروشان
خطاست بوسیدن}}من بنده ان دمم که ساقی گوید// یک جام دگر بگیر
ومن نتوانم ( یا) ان تلخ وش که صوفی ام الخبایثش خواند///اشهی لنا و
احلی من قبله العذارا. سیدم نچشیده از دنیا رفتن همان بدنیا نیامدن است.
کمینه الاحقر
دوست محترم…اینا خودشون خاتم الاَراذل هستند. حتماً داستان گداهای گردن کلفت رو شنیدی. اینا از جنس همونا هستند. زمان شاه تو قم طلبه ها پپسی رو تو کتری یا قوری میریختند و عرقو تو سماور و وسط پارک در ملاء عام بساط عرق خوری راه میانداختند. حالا هم هر جور مشروب بخوای، الحمدالله زیر سایۀ آقا برات فراهم است. فقط دلار رو کن و کارت نباشه. پاسدارا هر نوع مشروب بخوای با موتور درِ خونه تحویلت میدن. اونائی هم که دلار دم دستشون نیست، حالا خودشون خودکفا شدند و از دولتی سرِ خاتم الانبیاء تو خونه هاشون عرق یه آتیشه و دو آتیشۀ ناب میکشند و بدرگاه خداوند عز و جل دعا میکنند که اقلاً تو این بلبشوی انقلابی این یک استکان عرقو ازشون دریغ نکرده. بدرستی که الله ارحم الراحمین است.
به محنت چو بندد خداوند دری/ ز رحمت گشاید درِ دیگری
بارالها…بحق کهنه بی نمازی صفیه قسمت میدم این یه استکان عرق کشمش رو از این مردم مستضعف دریغ نکن. آمین!
کبیری گرامی هم مرا به گذشته ها بردی هم اشتها را باز اوردی ولی چیزی که این اشتهای امده را بنشاند در دست نیست یاد گذشته ها نیز به سوز دل افزود
بقول مرحوم آقای موسوی اردبیلی که گفته بود :”کویت تو هم؟!” من هم می گویم : امیر تو هم؟!
پسر همین مرحوم مقبور در زمان زنده بودن پدر کارخانه شیشه و گاز را بالا کشید و کافی است سید مرتضی جرئت کند به تهران بیاید تا به اتفاق جناب نوری زاد ببرم درب کارخانه تا مشاهده کنند
با خدا داده گان ستیزه مکن .. که خدا داده گان را خدا داده
سید مرتضی ! تو هم !
مجلس/* برای مقابله با فرمان مهاجرتی ترامپ لایحهای را تصویب کرد که بر اساس آن ۲۰۰۰ میلیارد ریال برای بازگرداندن ایرانیان مقیم آمریکا در سال ۹۶ اختصاص مییابد. محسن کوهکن (یکی از اونا که توی اون طویله راهش دادن) گفت حکومت/* آغوشش را برای آنها باز میکند و آغوش ایران برای همه ایرانیهای مقیم آمریکا همیشه باز است.”
مش قاسم: اولا، همه ایرانیها میدونن که آغوش ایران واسه همه ایرانیان باز است. به گفتن تو و هم پالکیات احتیاجی نیست. دوما، اکثر اونا با هزار مشقت خودشون رو رسوندن به آمریکا و در آنجا تحصیل کردن و زندگی راحتی دارن، واسه چی بیان خودشون رو بندازن توی دست انداز حکومت/* اسلامی و بشن امت ولی فقیه. سوما، اون ترامپک با اون دستورش رو گذاشتن سر جاش. یه دادگاه به حاجی ترامپ گفت با این دستورت … (سه نقطه از مش قاسم) زیادی خوردی، آب هم از آب تکون نخورد، اون قاضی هم به بیدادگاه مخصوص فرستاده نشد و دل اون ایرانیها هم قرص شد که اونجا حکومت قانون بر قراره نه مثل اینجا شیکر تو شیکر. چهارما، مگه اینا بیکارن که راه بیفتن بیان اینجا که سربازان گمنام امام زمون بندازنشون توی اوین که حکومت/* اسلامی به گروگان بگیردشون درخواست پول کنه از دولت امریکا.
و اما پنجما، این ۲۰۰ میلیاردی که میگن تصویب شده واسه بخور بخور تخم و ترکه های خودشونه که اونور رفتن درسی خوندن و حالا میخوان برگردن و این پول قراره به عنوان شیرینی بهشون پرداخت بشه. این … (سه نقطه از مش قاسم) ختم روزگارن در بخور بخور.
/*: ک
حسن/* رئیس/* جمهور/*: بعضی فکر میکنند قفلهای دروازه کشور بیشتر باشد، امنیت بیشتر میشود.
مش قاسم: بعضیها آمدن توی این کشور نه تنها بر دروازه کشور قفلهای زدند بلکه به دهان و عقل و فکر ملت هم قفل زدن و اسمشم گذاشتن حکومت ولایت فقیه. خود … (سه نقطه از مش قاسم) در همه این کارا شریک بودی، و هنوز هم هستی، شیاد دورو (معذرت میخوام، چند رو).
با سلام . روانشناسان معتقدند که اکثر کودکان و بچه هایی که در ” بیرون از خانه ” کم رو و موش مرده هستند و از دیگر هم سن و سالان خود تو سری و کتک میخورد ، در داخل خانه پر رو و شیر میشوند و دائم به پدر و مادرشان و دیگر اعضاء عجیب می تازند . حکایت ساقط کردن هواپیمای ایرباس جمهوری اسلامی ایران است که هنگام پرواز از بندر عباس به دوبی ، آمریکایی ها از روی ناوشکن خود با موشک هواپیما را در هنگام اوج گرفتن در نزدیکی جزیره هرمز ساقط کردند و ما تاکنون حتی یک تیر ” کلاشینکوف ” هم به سوی آمریکا نیانداخته ایم و همه اش هارت و پورت پوچ و توخالی . اما در عوض ، هر چه توانسته ایم به هم وطنان خودمان ظلم کرده ایم ! ستار بهشتی ها و ” شِلر ” ها و مختاری و پوینده ها و زوج فروهر ها و زهرا کاظمی در زندان و … را کشته ایم و وکیل های بی گناهی مانند نسرین ستوده و نرگس محمدی و عبدالفتاح سلطانی و … دربند کرده ایم ! برادر نوری زاد شما خبر دارید که این کودکان تمثیلی حکومت و نظام ، تیری به عنوان حق خواهی از کشته شدگان ” ایرباس در خلیج فارس تیری به سوی آن آمریکای جهانخوار که بیرون از خانه خودمان است ، پرتاب کرده باشند ؟
سید مرتضی
4:35 ب.ظ / فوریه 25, 2017
خانم یا آقای مش قاسم فرد زنده و حاضری است و نیازی به وکیل یا وصی ندارد ،در آن نوشته ای هم که من در مورد این نوشته فوق داشتم ،بحثی از ارتداد یا مرتد بودن کسی نشده بود ،بدیهی است که اتهام ارتداد (بهر معنا و تفسیری که از آن داشته باشیم) امری است که باید در دادگاه صالح باثبات برسد ،و آنچیزی که مضمون نوشته من بود و هنوز در پست قبل هست این بود که کسی که نماز و رکوع و تعظیم مسلمانان را تمسخر می کند قهرا یا اصلا بخدای جهان اعتقادی ندارد ،یا اگر بخدای جهان اعتقادی ندارد،بفرستادگان خدای متعال اعتقادی ندارد ،یا اگر بفرستادگان خدا اعتقاد دارد به محمد بن عبدالله فرستاده و آخرین پیامبر خدا اعتقادی ندارد ،یا اگر اعتقاد به رسالت خاتم انبیاء اعتقاد داشته باشد ،به یکی از احکام ضروری دین او یعنی نماز اعتقادی ندارد ،یا اگر اعتقاد به پیامبر اسلام و حکم نماز هم داشته باشد ،در این نوشته به نماز و نماز گزاران توهین و ریشخند کرده است که در صورت اصرار باید در این مورد تعزیر شود.
……. که در صورت اصرار باید در این مورد تعزیر شود
……. که در صورت اصرار باید در این مورد تعزیر شود
……. که در صورت اصرار باید در این مورد تعزیر شود
——————————————————————————————–
سید مرتضی
10:29 ب.ظ / فوریه 25, 2017
……رابعا :ارزیابی و اظهار نظر من یا هرکس در فضای عمومی و مجازی هیچ ربطی به “حکم ارتداد” ندارد چون اصدار “حکم ارتداد” در صلاحیت دادگاه صالح است و اینجا نه دادگاه است و نه من قاضی هستم……..
——————————————————————————————–
جناب سید مرتضی تعجب من از این است که بقول خودتان نه اینجا محکمه است و نه شما قاضی و باز اینگونه پی در پی به لزوم تعزیر دوستان و ارتداد و کفر انها حکم صادر میکنید!!!
حال وای اگر اینجا محکمه بود و شما قاضی ان…!!!
مش قاسم
9:16 ب.ظ / فوریه 23, 2017
ملتی که توی کلهش رفته روزی حداقل ۱۸ بار باید تعظیم کرد و خود را بنده و هیچ شمرد بیش از این چیزی در نمیاد.
——————————————————————————
سید رضی(ص)
9:27 ق.ظ / فوریه 24, 2017
سید مرتضی
12:45 ق.ظ / فوریه 24, 2017
این سخن خانم یا آقای مش قاسم بخوبی حاکی از این است که مش قاسم اعتقادی به خدای جهان و لزوم عبودیت او ندارد ،چون اگر کسی ایمان به مبدائی برای این جهان گسترده
————————————————————————————————–
جناب سید چرا شما دائما مترصد هستید که در مقام تفتیش عقاید ، در سخن و کلام کسی نکته ای را پیدا کنید و فی الفور حکم ارتداد صادر کنید؟ عقاید مش قاسم در مورد وجود یا عدم خدا چه تاثیری بر دیگران دارد که شما به تفتیش ان می پردازید؟عقیده شخصی مش قاسم در باره وجود و عدم خدا به من و شما چه ارتباطی دارد؟
مضاف بر اینکه اساسا از ان نوشته مش قاسم که مدنظر جنابعالی بوده چنین برداشتی که شما داشته اید مستفاد نمی گردد زیرا ایشان به 18بار تعظیم در روز معترض شده اند و این لزوما به معنی بی اعتقادی ایشان بخدا نیست بلکه به نحوه عبادت خدا معترض شده اند و بر خلاف دریافت شما ایشان نه در این نوشته منکر وجود خدا شده اند و نه منکر لزوم عبادت خدا ، بلکه صرفا و مشخصا به این نحوه عبادت که حاوی 18 بار تعظیم است معترض شده اند. بنابراین صرفنظر از اینکه مش قاسم معتقد به وجود خدا باشد یا نباشد و به عبادت خدا اعتقادی داشته باشد یا خیر -که البته این اعتقادات ایشان به من و شما و دیگری هیچ ربطی ندارد – برداشت شما از نوشته مورد اشاره ایشان در تعارض با معیارهای منطقی است و در واقع چیزی جز سفسطه نیست و جالب اینکه به پشتوانه همین سفسطه جنابعالی حکم ارتداد نیز اصدار فرموده اید!!!
————————————————————————————–
سید مرتضی
10:29 ب.ظ / فوریه 25, 2017
اولا: مگر شما مش قاسم یا وکیل یا وصی او هستید؟ او هرکس باشد خودش می تواند به نقدی که به او شده است پاسخ دهد یا ندهد .
ثانیا :شما ظاهرا هنوز معنای لغت “تفتیش” را نمی دانید ،تفتیش عقائد یعنی پرسش و پی جوئی از عقائد و من چنین نکردم ،و فقط در مورد یک اظهار نظر ابراز شده در فضای عمومی اظهار نظر کردم ،و اظهار نظر و ارزیابی اظهارات دیگران در فضای عمومی تفتیش عقائد نیست.
ثالثا: من اگر ارزیابی در مورد ابراز نظر مش قاسم کردم ،ارزیابی و اظهار نظر در باره یک اظهار نظر “حکم به ارتداد” نیست ،از کدام عبارت من بر می آید که او مرتد است؟ و اساسا مگر او قبلا بشما گفته است مسلمان بوده که اکنون اگر چیزی خلاف مسلمانی گفته باشد مرتد شود؟! شاید اصلا او از ابتدا یهودی باشد یا نصرانی یا زرتشتی،مگر شما از او تفتیش عقیده کرده اید و می دانید که او مسلمان زاده بوده و اکنون مرتد شده؟! علاوه اینکه من اصلا شخص مش قاسم را بهویت واقعی او می شناسم و سابقه مسلمانی او را می دانم که حکم به ارتداد او کنم؟
رابعا :ارزیابی و اظهار نظر من یا هرکس در فضای عمومی و مجازی هیچ ربطی به “حکم ارتداد” ندارد چون اصدار “حکم ارتداد” در صلاحیت دادگاه صالح است و اینجا نه دادگاه است و نه من قاضی هستم.
خامسا :از همه اینها گذشته ابراز عقیده و ارزیابی من در مورد مرتد بودن یا نبودن او چه ارتباطی با شما دارد؟ فرض کنید من گفته باشم او مرتد از اسلام است حال این بشما چه مربوط است؟ شما ولی او یا وکیل او یا وصی او یا مدعی العموم جامعه هستید؟
سادسا :او اگر می خواهد نقدی به گرایش سیاسی عموم ایرانیان داشته باشد چرا فضولی به نحوه عبادات آنها می کند؟ عبادات مسلمانان و کم وکیف آن نه ربطی به او دارد و نه ربطی بشما.
سابعا:فرض کنید من در ارزیابی خود دچار اشتباه شده باشم یا بتهمت شما سفسطه کرده باشم ،خوب بشما چه مربوط که من سفسطه کرده ام؟ علاوه اینکه آیا نسبت سفسطه دادن به دیگران و چند علامت تمسخر و تعجب جلوی آن گذاشتن این نسبت را به دیگران اثبات می کند؟! و از این مهمتر اینکه آیا از نسبت سفسطه دادن بمن احساس خوشایندی بشما دست می دهد؟! اگر چنین است هرچه زودتر به یک روان شناس مراجعه کنید تا مشکل شما حل شود چون تلاش برای آزار دادن دیگران برای رسیدن به حالت خوشایند نفسانی یکی از نشانه های بیماری است،شما هرگاه سوال یا بحثی بشما متوجه شد یا مربوط بشما بود اظهار لحیه بفرمایید و در کار دیگران مداخله نکنید،ضمنا یاد آوری می کنم که شما هنوز از آن مورد در پوست و جلد دیگران رفتن و بنام دیگران سخن گفتن که نوبت قبل داشتید و از مصادیق بارز فضولی و اخلاق غیر انسانی بود از من عذرخواهی نکرده اید ،بنابر این تا چنین نکرده اید شایسته گفتگو نیستید و اخلاقا حق ندارید دیگران را موعظه کنید!!!
———————————————————————————
سیدرضی:
جالب است که اظهار نطر مش قاسم و تمامی کاربران این سایت به شما ربط دارد ولی سفسطه کردن شما و اصدار پیاپی احکام ارتداد و تکفیر و تعزیر توسط شما به هیچکس ربط ندارد؟؟؟!!!
اما در خصوص ان فقره که بنده از قول شما از قتل و عام بی محاکمه دهها هزار هموطن برائت جستم اگر نیک بنگرید ان لطفی بود از جانب من در حق شما که خواستم اینگونه شما را اگاه کنم که بدانید اقرار به اشتباه و عدول از مواضع جابرانه چگونه مورد استقبال هموطنان قرار میگیرد و حیف است شما خود را از این نعمت محروم کنید پس من اگر جای شما بودم بجای انتظار عذرخواهی از طرف داشتن صمیمانه از وی تشکر میکردم.
اینهم از وطن دوستی آخوند و حکومتگران اسلامی!
مستند «کویر سبز»
https://www.youtube.com/watch?v=OV4e5pb7Lsg
چهار روایت شخصی از جنایات داعشی جمهوری اسلامی، مجید محمدی
بسیجی شیرازی
بار دومی که به جبهه رفتم به همراه گروهی از بسیجیان شهر شیراز بود. ما را به طلایه فرستادند. در گروه ما بسیجیانی بودند که برای بار چندم به جبهه میآمدند. شبها که تاریک میشد، افراد شروع میکردند به روایت تجربیات خود از دوران انقلاب و جنگ. یکی از این بسیجیها جوانی بسیار لاغراندام و سیهچرده از بچههای مسجد آتشیها بود (مسجدی که علیمحمد دستغیب پیشنمازش بود). او در بیان خاطراتش از دوران انقلاب، یک شب به سراغ کشتن و تخریب خانهی یکی از بهاییان شهر شیراز با همکاری چند تن دیگر از بچههای مسجد رفت. او به تفصیل، ماجرای پیگیری وضعیت مقتول پیش از ترور تا رویدادهای آن شب را با جزییاتش بیان میکرد: از آدرس خانهی وی در نزدیکی مسجد “نو” (مسجد بسیار بزرگی در مجاورت شاهچراغ) تا تعداد اعضای خانوادهی مقتول، از شغل وی تا میزان موجودی حساب بانکیاش، از تعداد چاقوهایی که به بدن وی در کوچهی تاریک زدند تا شنیدن زنجمورهی همسرش در شب حادثه، از زیبایی دخترش تا روابط وی با دیگر بهاییان شهر، و از شکستن شیشههای خانهی وی تا پرتاب کوکتلمولوتف به خانهی او. بعد از تخریب خانههای بهاییان در محل زندگی آنها بلواری به نام دستغیب ساخته شد تا یاد و خاطرهای از محل زندگی بهاییان در شیراز باقی نماند.
…………
http://news.gooya.com/2017/02/post-860.php
…………..
مازیار گرامی من در اینمورد از دوست بهائی و شیرازیم که خود فعال هم هست تحقیق کردم و ایشان خود ماجرا را درست می دانست ولی محله ائی را که مجید محمدی گفته و نام شخص را درست نمی دانست.می گفت که داستان مربوط به سعدیه در شیراز است و شخص مورد نظر هم اتوار فهندج بوده.
استوار ارتشی بنام فهندج بوده.
اثرات سوء سدسازى بى رويه بر محيط زيست ايران زمين كه مصداق افساد في الأرض است
مفسدين في الأرض واقعى سران نظام آخوندى وسپاه پاسداران (دزدان و حراميان) هستند
https://www.youtube.com/watch?v=ia-NYwc3CsE
سلام بر ناظران گرامی
گوشه ای از استقلال قوه مقننه حتی در جراید محدود شده حکومت دینی هم انعکاس دارد.قوه ای که بودجه را بر میزان فرمان آقا و بیت و امثالهم تنظیم می کند.واقعا انسان چه سان خود را باید بفریبد که با دیدن این شواهد حتی از رسانه های حکومتی بازهم سخن از حکومت مردمی و رای مردم و اینگونه شعارهای پوچ و توخالی بزند.حیف از جنبش مشروطیت که بدست مذهبیون به این روز افتاد:
http://www.eghtesadonline.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B9%D9%85%D9%88%D9%85%DB%8C-30/179262-%DA%AF%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%87-%D9%84%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D9%84%D8%B3%D9%87-%D8%B9%D9%84%D9%86%DB%8C-%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3
موفق باشید
با سلام و درودهاي گرم و پرمهر
حقايقي تكان دهنده از وضعيت كارگران قند ممسني از زبان يكي از كارگران
گفت و گوي راديو ندا با يكي از كارگران قند ممسني كه 36 ماه حقوق معوقه طلب دارد. و حقايق تلخ و تكان دهنده از وضعيت كارگراني كه حتي نان خالي را نسيه مي خرند؛ و نقش ” سلطان شكر ايران” در خانه خرابي كارگران.
http://radio-neda.blogspot.com/2017/02/blog-post_23.html
حدایا تو ما را از شر سایه ها و نشانه هایت محفوظ کن. بقیه کار ها را خودمان می کنیم. مرسی
بعضی از دوستان معتقدند در همه صنوف خوب و بد وجود دارد.
ولی من یکی در صنف اخوند دکانداران دینی که مطاعشان یک مشت حدیث و روایت سر تا پا جهل و خرافات و دروغست خوبی ندیدم.
اخوند خوب کسرویها و دشتی ها بودند که در بدو امر راهشان را از این منجلاب جدا کردند
بقیه را میتوان خاکستری مثل عبدالکریم سروش و کدیورها بگیر تا سیه طینتان و سیه فکران وسیه دلان عمامه بسر.
اشتباه بزرگیست که فکر کنیم اخوند خوب هم وجود دارد . دست به قلمان ما باید انقدر پلیدیها و مضرات این قوم را بنویسند و باز گو کنند تا از ذهن جونان ما و جامع تردشون
مامجمعه مشهد گفت: شما میگویید چون سیل آمده و مردم خوزستان بیآبی و بیبرقی کشیدند ما اسلام را رها کنیم؟، ما از دینمان دستبرداریم؟، این اقتدار را در نیرومندی اسلام به دنیا نمایش ندهیم .
ای بی وجدان که حاضری ملیونها نفر را فدای طرز فکر و ایدئولوژی احمقانه خودت بکنی بدان عنقریب این ورق برمیگردد و شما به ذباله دان ریخته شده و تمام امامزاده های شما و حوزه و هر مرکزی که اشاعه دهند جهل و خرافات باشد بر سر شما خراب خواهد شد نام و طرز تفکر شما برای همیشه از صحنه ایران حذف خواهد شد و انروز روز سعادت و خوشبختی و افتخار ملت ایران خواهد بود.
به امید در وحه اول ایران بدون اخوند و در وحله دوم جهان بدون اخوند این قوم وصله ناجوری برای بشریت هستند باید از صحنه روزگار حذف شوند .
نادرشاه افشار غیور مرد ایرانی
هز اخوند را باید دو بار اعدام کرد
۱- بخاطر اینکه بر منابر دروغ و اراجیف تحویل مردم میدهند و باعث گمراهی انان میشوند
۲-بخاطر ////// سر بار حامعه هستند
مطمئن هستم اگر زنده بود و این جنایات را میدید کمتر از ۱۰۰۰بار رضایت نمیداد
به همت دلاور مردان ایرانی بزودی ایران یکپارچه نادرشاه خواهد شد
سلام ای دوستان
وقتی ماجرای تجاوز تئو را در فرانسه کافر و غیر مسلمان می بینم ومردمی که اینچنین برای یک تجاوز کشورشان و پلیس را به لجن وآتش می کشند و تا دادخواهی از حق تئو سکوت نمی کنند ورییس سفید پوست دولتشان را بر بالین تئوی رنگین پوست برای دلجویی می کشانند و در آنطرف خبر تجاوزات ظالمانه ماموران حکومتی را به خانوم مهندسی در کرمانشاه و دیگر فرزندان آن کشور در سایه حکومت اسلامی را میشنوم و سکوت مرگبار و پر از خفت ونکبت مردمی که هر روز پنج بار سجده خدا را می کنند ودم بر نمی آورند.. چندش عجیبی سراپای وجودم را احاطه می کند واز خود می پرسم خدایا این خداباوران به کدامین خدا باور دارند ما که مدعی هستیم سالارمان گفته است هیهات مناالذله برای این است که ده روز کارناوال براه بیاندازیم وقیمه و چلو کباب بخوریم و دیگر هیچ. وای بر ما مردم. وقتی این ادله ها را می بینم از مسلمانی خودم شرمگین می شوم. این سکوت برای چیست تا کی ظلم .اگر امروز حرکت نکنیم باز هم تجاوزی و قتلی صورت میگیرد که گناهش به گردن من و شما وعمامه به سرهای دنیا پرست جاه طلب خواهد بود. همه ما با سکوتمان در این ظلمها سهیم هستیم وهر بلایی که بر سرمان می آید و خواهد آمد نتیجه همین بی تفاوتی هاست که می بینیم و می شنویم. دیگر به مذهبمان که هیچ به وظیفه انسانی بنی آدم اعضای یکدیگرند کوچکترین توجهی نداریم. بلکه با افتخار وادعای داشتن تمدن چند هزار ساله باز هم پای صندوقهای رای گیری رفته و به این ظالمان وجهه قانونی می دهیم تا به ما و فرزندانمان تجاوز و تادی کنند. بدانیم و آگاه باشیم نه خداوند این چنین مردمی را دوست دارد نه بندگان سرزمینهای دیگر احترامی برایمان قائلند.
لطفا به منبع مقاله ‘بابك داد’ اشاره كنيد
درودی به همراه کرور کرورمهربانی وادب
دوست بجان پیوسته ام علی جان:
براشتفتگی واندوهت را همگیمان درک دردالود میکنیم اما خودت وحتا دارنده این سایت هرگز قبول
میکنید که همان گوینده هیهات منالذله{سالارت} بعد از التماس درگذشتن دجمنش از وی وهمراهان وحتا
اعزام به سرحدات {ایران}جهت کشتن مجوسانی که هیچ خدای واحدی نداشتند؟؟؟ وبدیهایی چون
رفتاری غیر نیک وگفتاری غیر نیک وافکاری غیر نیک داشتند پیشنهاد کرد و قبول نشد فریاد هیهات …
سرداد برادرم تمام کتابهای این 14 قرن گذشته سعی در وارونه نوشتن حقایق یا همان غلاتی گری
بوسیله دگم ترین انسان ها نوشته شده وسعی در رفو وماستمالی حقایق کرده اند {کتابهای دیگر را که
بدلیل داشتن ام الکتاب سوزاندند.کار بجایی رسیده که دوستان درهر جمله بارها به این روایات استناد
میکنند درحالیکه در هیچ محکمه ای حتی اسلامی وایرانی گفتار شخص با طرفیت سندیت ندارد(مگر اینکه
طوسی و…… را بیطرف بنامیم کی از اینان بعید نیست.خدا وکیل تصورت از امام علی همان تمثال شخصی که دو زانو
نشسته وشیری در جلوش است با ریش وموهای مشگی وچشمهای درشت وابروهای تروتمییز شده است
یا شخصی کوتاه قد ابله رو باشکمی بر امده وجای زخمهایی زیاد در صورت چنانکه به پیامبر اعتراض کردند کی چکونه
دخترت را بدو با مشخصات گفته شده دادی.من وشما وخیلی کسان دیگر عاشق ودلباخته دروغیم حتا اگر عکسی در ماه
نباشد چون دیوانگان ما رخساره یار میبینیم .اگر کسی ندید به 21 سال زندان که 6 سالش قطعی است محکومش میکنیم.
با پوزش از درازی گفتار {{{{دیرگاهی است که فرانسویان سالارشان عقل است نه دروغ وبرپرچمشان بخط ورسم خودشان
مینویسند ومقامات حق پوشدن لباس عیر ملی ندارند چه سالار بیگانه که دجمنیش با مردم این خطه را بارها جار زده و
افتخارش کشتن مجوسان ومصادره اموال وزن وبچه های انان وبه بردگی بردن تتمه بوده را ندارند . این حرفها به من وشما
وامثالهم نیامده مگر زمانیکه بفهمیم وبدانیم . الاحقر کمینه سراپا تقصیر
آقای ناصر اشجاری چند روزی است که از زندان بدر آمده. فعال مدنی است. یک ورشکسته ی اقتصادی و صنعتی نیز هست. قطعه ای که وی می ساخته در کشور بی نظیر بوده اما با هجوم واردات چینی زمین می خورد و دیگر نیز نمی تواند بر بخیزد. یک روز با وی به کارگاه بزرگش رفتیم که خاک می خورد و قطعات کارگاه افسرده و رها مانده بودند و فضولات کبوتران برآن ها نشسته بود. این نوشته ای است که اخیرا از وی منتشر شده:
محمد نوری زاد
ورود وزارت اطلاعات کشور به حوزه های ارتشا، فاکتور فروشی ، فرار مالیاتی ، بدهی های معوقه بانکی و گران نمائی وثایق بانکی، ضمن اینکه کاری عبث و بیهوده و توسل به ابزار سرکوب برای حل معضلات اقتصادی جامعه است، بیشتر به دست و پا زدن مغروق در مرداب شبیه است و مهم تر اینکه، گویای عمق و وسعت فساد سیستمی حاکم بر کشور می باشد که به این عمق و وسعت فساد سیستمی، هیچ برنامه اقتصادی قادر به اصلاح و تغییر وضعیت و هدایت اقتصاد به مسیری سالم نیست
علاوه بر این، سرکوب ها شامل بخش بسیار ناچیز و بخت برگشته ای از رانتخواران و رشوه بگیران میشود که حامیان خود را در میان خیل آقا ها و آقازاده ها از دست داده اند
در بند 209 اطلاعات، به عده ای از این جماعت برخوردم که قبلا اسامی شان را از روزنامه ها و فضای مجازی خوانده بودم، مانند حسین هدایتی با یک تریلیارد تومان بدهی معوقه بانکی، سید شهابالدین غندالی مدیرعامل صندوق ذخیره فرهنگیان و معاون سابق وزیر آموزش و پرورش احمدی نژاد، علی رستگار مدیرعامل بانک ملت، محمد رستمی صفا بدهکار 7 تریلیارد تومانی، سید محمد امامی، بدهکار 800 میلیاردی و تهیه کننده سریال شهرزاد، یاسر ضیائی قائم مقام مدیرعامل بانک سرمایه، سامان مدلل بدهکار 700 میلیاردی بانک سرمایه و و و
سامان مدلل جوانی حدودا 35 ساله است که در مقابل وام 700 میلیاردی، یک واحد مرغداری خالی از مرغ را وثیقه گذاشته بود
چند نفر در اتاق 122، به شوخی ادای سامان را در می آوردند:
بازرسین خطاب به سامان: ” آقای سامان مدلل، پس چرا سرو صدائی از مرغ و خروس هایتان بلند نمیشه؟”
سامان مدلل: “ای آقااااا، چقدر مته رو خشخاش میزارید؟ اگه مشکل شما صدای قدقد است، من خودم براتون صدای قدقد در میارم!!!”
بارها به بازجویان وزارت اطلاعات میگفتم که مبارزه با فساد اقتصادی فقط از عهده افکار عمومی و احزاب و مطبوعات و رسانه های آزاد ساخته است و در غیاب توسعه سیاسی، توسعه فساد اقتصادی عالمگیر، طبیعی است و تحرکات ایذائی وزارت اطلاعات ، آب در هاون کوبیدن است و دیگر هیچ
اصغر فرهادی ، انوشه انصاری و فیروز نادری رو به نمایندگی از طرف خودش به اسکار فرستاد ، انوقت یه عده هموطن عزیز مینویسند این فرهادی که اینقدر ژست انسان دوستی میگیره واسه گورخواب ها ، چرا فقط واسه ویزا صداش دراومد ،
چرا راجع به ریزگردها کاری نمیکنه !!!
چرا راجع به زندانیان سیاسی کاری نمیکنه!!!
چرا راجع به پلاسکو ساکت شده!!!
یعنی واقعا وظایف یک کارگردان اینقدر زیاده؟؟؟ پس اگه همه این هاوظایف فرهادیه مسئولین کشور که مردم از ترسشون جرأت ندارن انگشت به سمتشون بگیرن وظیفه شون چیه