اشاره:
نوشته ی دوست مان علی1 به دوست دیگرمان مزدک را آنچنان روان و صمیمی یافتم که دریغم آمد در میان کامنت ها دچار فراموشی و فرسودگی شود. این نوشته را من از جانب نویسنده اش به پیشگاه خردمندی تقدیم می دارم.
با احترام
محمد نوری زاد
———————
مزدک گرامی
دوست نازنینی که در بالا پاسخش را نوشتم گفت خرسند است که من کامنت ها را پیگیری می کنم اما من پیگیری نمی کنم چون همان روز که رفتم فیلترشکنم را هم پاک کردم که میلی به این جمع که دوستان بسیار نازنینی در آن هستند ولی شماری هم دل در گرو تبلیغات فاشیستی دارند، نیابم و برغم دلم، ترکش کردم. در واقع دوست عزیزی که قبلا تشویقش کردم اینجا را بخواند، همچنان می خواند ولی نمی نویسد و گاهی نوشته هایی که به من ربط دارد، برایم می فرستد و در این مورد بخصوص تاکید کرد که اخلاقا باید پاسخ ناشناس را بدهم و من هم دادم. گویی برغم آنچه از انکار غیب می گویی، اما به وقتش معجزه گر هم هستی چون در باره شخص ناچیز من، از خزانه غیب سوابقم را بیرون کشیدی. در باره اینها که گفتی و نوشتی، باید بگویم که من متولد 1353 هستم و در انقلابی که 1357 رخ داد، برای هیچ کاری نمی توانستم به دنبال ارضای چیزی باشم !
در هفده سالگی و بر اثر انقلابی روحی که بخشی از آن کار طبیعت بود و بخشی هم کار معلمان، به سمت حوزه علمیه رفتم و تنها و تنها دنبال خدا بودم و اینکه به چه رسیدم، به خودم ربط دارد ولی هر کار دیگر می کردم و هر رشته دیگری می خواندم به این درک که اکنون از گذشته و منابعی که هویت های فکری ما را می سازد، دارم نمی رسیدم و این خودش نوعی آرامش جایگزین ناپذیر است که برغم همه ی بدبیاری ها، برایم بدک نیست. در مرکز تحت مدیریت مصباح یزدی که فلسفه می خواندم ،می دیدند که هر کتابی می خوانم و متون تفسیر قرآن و حدیث را زیر و رو می کنم ومنابع فلسفه غرب هم می خوانم، و می دیدند آنجور که آنها انتظار دارند، نمی شوم و نیز بر اثر سخنرانی معروف سیزده رجب مرحوم منتظری که متعاقبش در این مرکز، روضه از دست رفتن اسلام خواندند و به آقای منتظری فحش های تند و بسیار بی ادبانه می دادند و من که تنها دنبال خدا بودم و از بی ادبی ناراحت بودم از جمع و جلسه های جمعی موسسه کنار کشیدم و بعد دیدم زیرابم را زده اند که این فرد از ما کنار می کشد و شعارهای عنیف نمی دهد و خلاصه مثل آب خوردن اخراجم کردند. باور نکن ولی بی هیچ فعالیت سیاسی و یا فعالیت فرهنگی مخالف آنها و بی هیچ خلاف قابل تصور دیگری اخراجم کردند. بی هیچ جرمی و تنها با تکیه بر توهمات این چنینی که این فلان کتاب را مطالعه می کند و این بعدا چه می شود، اخراج کردند؛با اینکه هیچ مانعی در ادامه تحصیل در دانشگاه های دیگر نداشتم و ندارم، همان زمان برای آخرین بار که از کنار آن مرکز متعلق به آموزش عالی گذشتم، پیش خودم تفی انداختم بر کل سیستمی که نتوانی در آن حرفت را به زبان آوری و تفی انداختم به شرفی که ندارند و کنار کشیدم و برای گرفتن حقم نجنگیدم(این یکی از ضعف های بزرگ هر شخص است از جمله من)
در واقع آن زمان چون درگیری ام با خدا بود، بقیه چیزها را مهم نمی دانستم ولی بعد هم که آرام شدم هیچ رغبتی به دانشگاه اسلامی در هیچ کجای این سرزمین رنجور نیافتم و در عمل دربدر شدم اما همچنان برای مراکز مذهبی که دایره المعارف چاپ می کنند و یا کارهای نصفه- نیمه علمی می کنند و دستکم به نظر خودشان علمی است، مطالب ناچیزی می نویسم و عمدتا به نام خودشان چاپ می کنند. این کارها بهر یک لقمه نان و سری که نمی خواهم خمیده گردد و چاپلوسی کند، است والا اگر بخواهم متنی که دلخواه شان است و تبلیغ مزاعم و باورهایی که از دیدگاه آنها درست و یقینی و از دیدگاه من کاملا غلط است، بنویسم مطمئنا درها به رویم آنچنان باز می شود که شاید برای برخی رشک برانگیز هم باشد. گمنامم ولی آزادم از هر دو جهان. ترجیح می دهم از بی چیزی جان دهم اما نقش بازی نکنم. این نقش بازی کردن است که بگویم به آنچه آنها می گویند، باور دارم. گفتم چیزهایی که می نویسم معمولا برای دایره المعارف هایی است که جنیه ایدئولوژیک ندارند و برای اهل علمی که نمی خواهند از سرزمین مادری دور شوند، منابع درآمد بخور و نمیری است.
در اینجا مشکلم این است که آیا یک پزشک تحصیل کرده می تواند، دعوت به آخوندکشی و طایفه و صنف کشی کند ولو که این طایفه منبع خرافات باشد؟ با چنین پزشکی نمی توانم در یک جمع بنویسم و اگر این نظرش تغییر کرد، از همه نوشته های دیگرش که دیگرآزاری به این صراحت در آن نباشد، چه بسا دفاع هم بکنم و چه بسا بیشتر از آنچه مزدک فکر کند، به او در باورهای منتقدانه اش، نزدیک باشم و یا حتی راه های متعدد بیشتر از آن چه که مزدک تصورش را می کند، در نقد خرافه ها داشته باشم. تا وقتی باور فاشیستی آخوندکشی تبلیغ می شود، نمی نویسم.
پس کمی با تکرار بگویم اینکه حکومت آدم می کشد و جنایتکار است شکی در آن نیست و اینکه من پریشان گو هستم مطلبی است که باید فارغ از مخالفتی که با من داری، در چیزهایی که پیشتر نوشتم، ثابتش می کردی. اینکه تو بخواهی انسان باشی و هیچ مسئولیتی نپذیری، سخت دردناک است و اولین مسئولیت هر انسانی که با دیگران گفتگو می کند، دادن این تعهد است که آیا او به نکشتن دیگران، پایبند است یا نه. شما و من اگر چنین تعهدی ندهیم اصولا امکان گفتگو را از خودمان سلب می کنیم و من چون نمی توانم چنین امکانی را از شما سلب کنم و اصلا هم دلم نمی خواهد مدیر سایت چنین امکانی را از شما سلب کند، پس این امکان را از خودم سلب می کنم. پیشتر هم گفتم اسم این واکنش را می توانی شانتاژ و خودشیرینی و روشنفکربازی و هر چیز دیگری بگذاری و گذاشتی.
باری مسئله شخصی نیست بلکه این است که می خواهم حساب کنم که وقتی در یک جمع با کسانی گفتگو میکنم، آیا «این جمع پاینبد به جمع بودن یعنی نکشتن دیگران هستند ولو که این دیگران خودشان حتی باورهای فاشیستی داشته باشند یا نه؟». اگر پاسخ حرف من این است که مزدک معتقد به کشتن آخوند است و برای آن تبلیغ می کند و چهار سال است هم این کار را می کرده، بنده دیگر می روم و پشت سرم را هم نگاه نمی کنم و خیالت راحت که هرچه بد و بیراه هم بگویی یا بگویند، پاسخ نمی دهم.
نویسنده: علی1 در پاسخ به مزدک
اینستاگرام: mohammadnourizad
تلگرام: telegram.me/MohammadNoorizad
ایمیل جدید: mnoorizad@gmail.com
تماس با ادمین تلگرام: mohammadnourizad@
دوم بهمن نود و پنج – تهران
|
نمونههایی از اظهار نظرهای مردم
حجم اظهار نظرهای شهروندان تهرانی در مورد شخص قالیباف، شیوه مدیریت او در شهرداری و مسائل مربوط به فاجعه پلاسکو به قدری متنوع و انبوه است که خلاصه کردن آن در چند گزارش نیز کار سادهای نیست. به همین خاطر چارهای جز ذکر چند مورد از مهمترین صحبتها و انتقادات شهروندان، وجود ندارد.
− آقای قالیباف اگر پشت گوشت را دیدی ریاستجمهوری را هم میبینی. صدبار دیگر هم در انتخابات شرکت کنی مردم به تو رای نمیدهند.
− تخریب منازل مسکونی با بودلوزر و هجوم ماموران، یک ایرانی را یاد دوتا چیز میاندازد. یکی تخریب خانه فلسطینیها توسط نظامیان اسرائیل و یکی دیگر هم تخریب خانه مردم فقیر توسط عوامل شهرداری. اسرائیل و فلسطین با هم دشمن هستند که این کارها را میکنند. مسئولین کشور ما کارهایی که دشمنها با همدیگر میکنند را سر مردم خودمان پیاده میکنند.
− پول مردم بیچاره را میفرستند عراق و سوریه برای جنگ. چهارتا ماشین و نردبام بخرید برای آتشنشانی. تازه خودشان که جرات ندارند بروند حرم، افغانیهای زبان بسته را میفرستند تا بمیرند.
− هر دفعه دارد یکجایی ریزش میکند. بخدا قبل از اینکه زلزله بیاید و همهمان بمیریم همین شهرداری یکی، یکی ما را میکشد.
− فساد و استبداد در عربستان و سایر کشورهای منطقه نیز وجود دارد پس چرا ایران در بین همه آنها از عقبافتادهترین ساختارهای شهری برخوردار است. برای اینکه بخش عظیمی از این سرمایه صرف نهادهای مذهبی و تبلیغ دین میشود. بودجههای چند ده و چند صد میلیارد تومانی به نهادها و موسساتی تعلق میگیرد که مردم حتی یکبار هم اسم آنها را نشنیدهاند.
− ببین عزیزم، شهرداری یعنی دزدی؛ شهردار یعنی سردسته دزدها. پولهایی که باید برای امنیت مردم خرج شود بالا کشیدهاند.
− شهرداری شده است مثل دفتر نزولخوری. فقط پول میگیرد. پول داشته باشی و رشوه بدهی همه کارهایت را راه میاندازند. برای شهرداری مهم نیست که جان مردم در خطر باشد. دنبال پول جریمه هستند و کسی که در باغ سبز را نشان بدهد راحت برایش امضا میکنند.
− حالا درسته مردم الکی جمع شدند و شلوغ کردند ولی بخدا اگر همینها جمع نشده بودند هیچ کاری نمیکردند. از ترس همین مردم همین یک ذره کاری که کردند را کردند. وقتی تصادف میشه تا وقتی مردم جمع نشوند آمبولانس نمیاد. هر چندبار زنگ بزنی فایده نداره ولی وقتی مردم جمع میشوند پلیس میآید. آنها که بیسیم میزنند آمبولانس زود میآید.
− شهرداری برای جمع کردن دستفروشها یک سری آدم بیتربیت و بیخانواده را استخدام کرده که سوار ماشینهای شاسی بلند هستند. من میخواهم از آقای شهردار بپرسم که خریدن ماشین شاسیبلند برای این بیانصافها واجبتر است یا خرید تجهیزات آتشنشانی؟ همیشه میبینم اجناس این بندگان خدا را جمع میکنند و وسایلشان را با خودشان میبرند. یک خانمی که ده سال از من بزرگتر بود کنار خیابان لیف حمام و آدامس میفروخت. اینقدر وسایلش کم بود که گرفته بود دستش و روی زمین نبود. یکی از ماموران شهرداری که قیافه خشنی هم داشت وسایلش را گرفت و هر چقدر حرف بیتربیتی بود به این خانم زد. من رفتم جلو و اعتراض کردم که به من هم حرف بد زد. زنگ زدم ۱۱۰ گفتند حق ندارید در کار ماموران شهرداری دخالت کنید. ما مردم بیپناه هستیم. شخصیت و جان ما برای مسئولین ارزشی ندارد. پلیس و قوه قضائیه طرفدار ظالم است.
− برادر من، این ماجرا هم مثل همه اتفاقات دیگه تموم میشه و آب از آب تکون نمیخوره. چند وقت قبل زدند یک بدبخت زباله جمعکن را کشتند. چی شد؟
− یک فیلم از دزدی و زورگیری پخش شد سریع بازداشت شدند و اعدامشان کردند. میگفتند کمیته امدادی هستند و نفری ۱۷ هزار تومان گیرشان آمده. من عکسش را دیدم. قبل اعدام سرش را گذاشته بود روی شانه مامور اعدام و داشت گریه میکرد. آنها کسی را نکشته بودند؛ زورگیری کرده بودند. ماموران شهرداری آدم کشتند ولی اعدام نشدند. اگر اعدام کار درستی است چرا مردم عادی را اعدام میکنند ولی مامور شهرداری را اعدام نمیکنند؟
− قالیباف و اینهایی که در شورای شهر هستند مطمئن باشند انتخابات که بشود همه کنار میروند.
− هر وقت اتفاق بدی در کشور میافتد به خودم میگویم کاش کشور دیگری به دنیا آمده بودم. به جز چند کشوری که جنگ است هرجای دیگری را که نگاه میکنیم مردم زندگی خوب دارند. هر اتفاق بدی که در کشورهای دیگر میافتد زود تمام میشود ولی در کشور ما هر روز اتفاق وحشتناک میافتد. هیچ وقت تمام نمیشود.
− غیرت و شرف سگهای هلال احمر از مسئولین کشور ما بیشتر است. میگویند سگ نجس است ولی آدم نجس باشد بهتر از این است که خون مردم را در شیشه کند. مسئولان کشور ما برای مردم عراق و سوریه غیرتی میشوند ولی روی مردم کشور خودمان یک ذره غیرت ندارند.
− میگویند شهر را حراج کرده و همه داراییهای شهر را فروخته است. وقتی عوض شود مثل احمدینژاد گندش در میآید.
− قالیباف فامیل رهبر است. هیچ کس نمیتواند یقهاش را بگیرد و بگوید داری چه غلطی میکنی. ازش میترسند چون خیالش راحت است که فامیل رهبر است. مشکل ما خود رهبر است. اگر رهبر نباشد مردم میتوانند تظاهرات کنند ولی اگر الان تظاهرات کنیم همه را اعدام میکنند.
در سال 1350، یکی از اقوام ما دارای یک کارگاه صنعتی با 6 کارگر بود. یک شب منزل ایشان بودیم که گفت امروز از اداره کار آمده اند که ضوابط ایمنی را باید رعایت کنی و به او گفته بودند باید چند تابلوی “استعمال دخانیات ممنوع” را به طوری که بروشنی دیده شوند در چند جای کارگاه نصب کنی و دیگر اینکه حداقل 2 کپسول آتش خاموش کن داشته باشی وآموزش بهر برداری از آن را ببینید و فروشنده گواهی کند..
چندی بعد دیدم بازرسان بدلیل عدم رعایت این تذکرات 15 روز کارگاه را مهرو موم کردند و بعد از اجرای موارد ایمنی دوباره به کار پرداخت..هیچکس هم ناراحت نشد..
ببینید از کجا به کجا رفته ایم!..صد درود به شرف آن بازرس اداره کار طاغوتی و صد لعنت به این شهردار و شورای شهر حزب اللهی!
https://m.youtube.com/watch?v=xDU2dAovh1w
اين ويديو را ببنيد و خودتان قضاوت كنيد
رابطه باد شکم و صلوات (اصول كافى جلد 2 صفحه 275 روايت 1)
امام نقی بر مجلسی نشسته بود که ناگهان دچار نفخ شکم شدند؛ مردم مانده بودند که بخندند یا گریه کنند ///////////
/////////////
////////////
////////////////
این هم از یه دوستی به دوستی دیگر:
به قلم ف.م. سخن http://news.gooya.com/politics/archives/2017/01/222999.php
خانم زهرا موسوى با سلام
در سايت «كلمه» واكنش تان به سخنان نخست وزير اسراييل آقاى نتانياهو را خواندم و بسيار متاسف و متاثر شدم. متاسف و متاثر شدم كه اولا بر خلاف فرمايش تان به جاى يك ملت و يك مملكت سخن گفته ايد و ثانيا بسيار بى مناسبت و بى پروا و در سطحى كه سطح شما نيست سخن گفته ايد.
بحمدالله در جمهورى اسلامى، چيزى كه فراوان است دشمنى و پرخاشگرى و هجوم و حمله به اين و آن است. يعنى امريكا جنايتكار است، اسراييل غاصب است، ترامپ وحشى است و نتانياهو هم كه از روز ازل آدمكش و شكنجه گر و غاصب سرزمين فلسطين بوده است.
همين ها كافى ست كه ما خط فكرى مان را شكل دهيم و بر اساس آن حرف بزنيم و عمل كنيم؛ حرف هايى تكرارى و بى فايده، و اعمالى كه ما را به سلك وحشيان روى زمين در مى آورند.
خوشحاليم كه درد شما و پدر و مادر محترم تان داخلى ست و نيازى به خارج نداريد. احتمالا ما هم كه خواهان آزادى رهبران سبز در حصر هستيم، بيهوده سينه به تنور مى چسبانيم و خود را داخل ماجرا مى كنيم. آرى. مى دانيم كه اين موضوع موضوع ما نيست و كسى از سوى شما ما ها را آدم حساب نمى كند ولى چه كنيم كه انسان يم و وظيفه داريم به حمايت از آن كه مورد ظلم قرار مى گيرد بشتابيم هرچند كه او در زمان قدرتمدارى اش زندگى را بر ما و مردمان ما تلخ كرده است. با اين حال خوشحاليم كه اين قدر شعور اجتماعى و سياسى داريم كه در زمان به زمين افتادن كسى، اگر دست اش را هم نمى گيريم، لگدى نثارش نكنيم.
مى فرماييد «يك دلسوز هرگز غريبه را وارد مشكلاتش نمى كند» البته براى اين غريبه، شما مختصاتى قائل شده ايد ولى به نظر نمى رسد كه اصولا به كمك غريبه و «غيرخودى» اعتقاد داشته باشيد و اين با عرض معذرت از تنگ نظرى شما و اصولا خانم ها و آقايان اسلام زده است. شما و اسلام زدگان ديگر هميشه از غريبه ها مى ترسيد ولى اين ترس را با سخنان درشت و از موضع بالا بروز مى دهيد. براى شما انسان در كليّت اش مهم نيست، انسان مسلمان آن هم از نوع دوازده امامى آن هم از نوع شيعه ى ايرانى آن هم به شرط ها و شروط ها مهم است كه آن هم تازه چندان مهم نيست و درست كه بنگريد فقط دور و برى هاى خودتان براى شما مهم هستند. ببينيد امروز در ميان حكام و مسوولان و صاحب قدرتان مسلمان ايران چه مى گذرد! همه در حال تكه پاره كردن هم هستند و دريدگى را به اوج رسانده اند و دو نفر از قربانيان هم اتفاقا پدر و مادرِ مومن و متشرع خودِ شما هستند! شما بهتر بود به جاى پيام به نتانياهو كه او را در دادگاه خودتان به انواع و اقسام جنايات محكوم كرده ايد، به همين آقايان «خودى» و همكاران و همقطاران سابق پدر مادرتان پيام مى فرستاديد و از آنان كه بيگانه نيستند، انتظار «دلسوزى» مى داشتيد!
شما اولا جنبش سبز را مال خود مى دانيد كه نوش جان تان! از آن سو اين جنبش را جنبش مهربانى و حيات و بخشش مى ناميد كه با توجه به مفاد همين نامه ى شما دروغى ست بزرگ.
مقامى از كشورى ديگر كه يك عمر از حكام ايران فحش خورده و بدترين تهديدات و كثيف ترين سخنان را تا حد نابودى و محو شدن كشورش شنيده، مى آيد، به هر دليل، با مردم ايران با احترام سخن مى گويد. مى توان آن را باور كرد يا نكرد. اگر باور نمى كنيد، در مقابل سخنانى كه دوستانه است، هر چند از طرف دشمن شما باشد، لااقل سكوت كنيد و چيزى نگوييد تا روزى اگر دشمنى اش را به مردم ايران نشان داد، شروع به فحاشى كنيد. كسى كه از مهربانى و حيات و بخشش سخن مى گويد، كه در مقابل حرف هاى دوستانه يك سياستمدار اين گونه بر آشفته و خشمگين سخن نمى گويد! لااقل به همان حضرت امام راحل، در دوران طلايى اقتدا كنيد كه وقتى مجاهدين خلق ايران در آستانه آغاز جنگ مسلحانه از او خواستند تا به ديدارش بروند گفت، من مى دانم شما مى خواهيد با ما جنگ مسلحانه كنيد و نيازى نيست كه شما زحمت بكشيد به نزد من بياييد، اسلحه هاى تان را تحويل بدهيد، من به ديدار شما مى آيم!
شما سلام را جواب نداده و خواست خود را مطرح نكرده، مى خواهيد دل و روده طرف را از شكمش بيرون بكشيد و تازه اين اوست كه وحشى و خونخوار است و نه شما!
«نتانياهو خود را محق دانسته جاى مردم تصميم گرفته و كشورش را دوست مردم ايران بداند!» عجب! كمى به اين جمله تان توجه كنيد ببينيد چقدر لغو و سَبُك است! اولا نتانياهو نخست وزير اسراييل است و نماينده ى مردم كشورش؛ همان مردمى كه شما وجود آن ها را هم در كشورى به نام اسراييل (يا به قول خودتان سرزمين هاى اشغالى) قبول نداريد! اين مثلا بازى كردن سياسى شماست! ثانيا اين كه كسى خود را «محق» به كارى بداند، آن كار معمولا «بد» است نه ابراز دوستى با مردم كشورى ديگر!
از جهتى هم شما درست مي فرماييد. شما از طرف مردم ايران صحبت نمى كنيد. صحبت هاى شما بيشتر از طرف مردم «فلسطين» و حزب الله لبنان و گروه هاى تروريست ضد اسراييل است! شما بيشتر از اين كه به فكر منافع مردم ايران باشيد، همان طور كه از نوشته تان هم پيداست به فكر مردم و كودك و بزرگ فلسطين و جهان اسلام (!) هستيد!
قسمت دوم ف. م. سخن
شما سلام را جواب نداده و خواست خود را مطرح نكرده، مى خواهيد دل و روده طرف را از شكمش بيرون بكشيد و تازه اين اوست كه وحشى و خونخوار است و نه شما!
«نتانياهو خود را محق دانسته جاى مردم تصميم گرفته و كشورش را دوست مردم ايران بداند!» عجب! كمى به اين جمله تان توجه كنيد ببينيد چقدر لغو و سَبُك است! اولا نتانياهو نخست وزير اسراييل است و نماينده ى مردم كشورش؛ همان مردمى كه شما وجود آن ها را هم در كشورى به نام اسراييل (يا به قول خودتان سرزمين هاى اشغالى) قبول نداريد! اين مثلا بازى كردن سياسى شماست! ثانيا اين كه كسى خود را «محق» به كارى بداند، آن كار معمولا «بد» است نه ابراز دوستى با مردم كشورى ديگر!
از جهتى هم شما درست مي فرماييد. شما از طرف مردم ايران صحبت نمى كنيد. صحبت هاى شما بيشتر از طرف مردم «فلسطين» و حزب الله لبنان و گروه هاى تروريست ضد اسراييل است! شما بيشتر از اين كه به فكر منافع مردم ايران باشيد، همان طور كه از نوشته تان هم پيداست به فكر مردم و كودك و بزرگ فلسطين و جهان اسلام (!) هستيد!
توصيه ى دوستانه ى من به شما اين است كه كمى در طرز تفكر عهد دقيانوسى خود تجديد نظر كنيد. به فكر حفظ آرامش ميان ايران با ساير كشورهاى دنيا از جمله اسراييل و امريكا و انگليس و جاهاى ديگر باشيد. وقتى رييس كشورى دست دوستى و صلح به سمت ايران دراز مى كند، مانند بچه هاى تربيت نشده، به ميان كسانى كه آماده ى صلح و دوستى اند نپريد و دست طرفين را گاز نگيريد. پيش از منافع فلسطين و جهان اسلام (كه همه شان مى خواهند سر به تن ما ايرانيان نباشد) به منافع مردم ايران فكر كنيد. منافع مردم ما با پرخاشگرى و توهين سياسى و گردن كلفتى تامين نمى شود. ادب ايرانى، سياست ايرانى، صبر ايرانى، حكمت ايرانى، به گوش گرفتن سخنان بزرگان علم و ادب ايرانى، هزاران راه به شما نشان مى دهند كه دشمن را دوست خود كنيد و اگر عرضه ى اين كار را نداشتيد، حداقل دشمنى او را خنثى كنيد. نامه ى شما دقيقا بر خلاف تمام اين آموزه هاى گران قدر است و چيزى ست شبيه به شعار بقال و چقال و لبو فروش و جگركى در مقابل سفارت امريكا موقع اِشغال آن.
مى دانم و تجربه به من ثابت كرده است كه نه شما و نه همقطاران و همفكران شما، براى اين سخنان تره هم خرد نمى كنيد و افكار وحشتناكى را كه از كودكى در مغزتان پر كرده اند دنبال مى كنيد. ولى باز ما اين قدر انسان هستيم كه توصيه ى دوستانه مان را بكنيم، خواه شما پند گيريد، خواه دچار ملال شويد!
در پايان، به مسوولان سايت محترم «كلمه» بفرماييد كه كلمه ى «حيات» در اين جمله «غریبهای که از دیوار حیات یک ملت بالا رفته و مدعی داروغگی هم هست…» صحيح نيست و غريبه ها از ديوار «حياط» يك ملت بالا مى روند…» مانند حضرت آيت الله رى شهرى وزير نامحترم و آدمكش اطلاعات دوران پدرتان كه از ديوار مدرسه ى علوى بالا رفت و توانست به مدت هفت سال در مقام وزير اطلاعات دولت محبوب امام بدترين و وحشتناك ترين جنايات را انجام دهد كه اگر نتانياهو داستان اين جنايات را بشنود، ممكن است از وحشت قالب تهى كند!
ایران حدود ۲ میلیارد دلار غرامت گازی به ترکیه میپردازد.
مش قاسم: اینا خیال میکنن با قراردادهای بینالمللی هم میشه همون کارایی رو کرد که اون اولی گفت بکنین. یک طرفه فسخ بکنن، یا عوض کنن از این کارهای آخوند بازی.
یاران گرامی درود
مسئله خوبی را مطرح کردید،مگر این نظام ،مسولیتی را قبول می کند؟شهرداری باید چند سال پیش محاکمه می شد ، اما، جریان چهل دزد بغداد است ، این نظام از شورای کهف نگهبان که کاش یک زمانی بیدار می شدند ، گرفته تا سپاه،رهبر و دولت ، همه دست در جیب ملت دارند واصلا مگر فساد شاخ و دم دارد؟
نخیر، فساد یعنی:
ف =فسخ هر اخلاق و قانون و مسولیت شهروندی
س=سود از راه اموال ملی به حساب شخصی
ا=اذیت و آزار مردم در حقوق فردی و بین المللی چون جنگ
د= دزدی وغارت اموال مردم و منابع طبیعی
شما فکر می کنید این نظام مسولیت قبول می کند؟
اگر قدمی بردارد، وعده و وعیدی هم بدهداز ترس خشم مردم است.
عارف: پیگیریهای درباره رفع حصر و آقای خاتمی شده است که به آنها خوشبینم.
مش قاسم: انتخابات منتخاباتی در راهه؟ یه مشت شیاد!
یکی بود اسمش ترامپ بود و یکی هم در باغ اصلا نبود ،اسمش دنیا بود .او واسه خودش خسته و بی حوصله این پا و اون پا می کرد ، سر می خاراند و در انتظار بود که آیاترامپ چه می کند؟
تی پی پی که فسخ شد، دنیا به خودش گفت : بیخیال این باغ ، بهتر است پشت دیوار چین بایستیم که هم فال است و هم تماشا .
از آن طرف ،ترامپ هم وعده پایین آمدن مالیاتها وایجا کار را برای مردمی که در بااغ نبودند ،تکرار کرد و سندیکاها خوشحال شدند.تضمین کار در داخل یعنی تولید صنایع داخلی که به مراتب گرانتراز تولیدات کشورهای آسیایی است یک حرف ناگفته وپنان وناخوشایند دارد و آن بالا رفتن قیمتها و گرانی است.
اما، چه باک ،زمانی که مردم کار می کنند قدرت خریددارند،چرخه ی اقتصاد به گردش می افتد ، قرض ، بدهی ، اعتبار و خریدو فروش جریان پیدا می کند ، مردم تا پریود تورم بعدی مدتی در رفاه خواهند زیست.
اینکه تا چه حد ترامپ موفق می شود یک مسئله است ، اما او اولین ریس جمهوری است که پیشرفت اقتصا د ناسیونالیستی راهدف خود قرار داده وپشت به بازار ارزان آسیا کرده است .تا چه میزان و تا کی ؟؟
با درود خدمت جناب نوریزاد عزیز و همه خردمندان
به مطلبی در سایت کلمه برخورد کردم از طرف دختران موسوی و امیر ارجمند در پاسخ به نتانیاهو
سوالی برایم پیش امد
۱- چه کسی به این حضرات وکالت داده که اینطور از طرف ملتی اقدام به جواب دادن کرده اند. در صورت توهین به ملت ایران ایشان حق داشتند دفاع کنند در حالیکه پیام دوستی بود شما حق دارید انرا نپذیرید
۲- فرموده اید دستانت اغشته به خون است . سوال میکنم به خون چند هزار نفر? و به چه علت ? ایا غیر از این استکه تمام اقدامهایشان برای منافع ملی و سر بلندی مردم کشورش میباشد پس سگ نتانیاهو به تمامی دولتمردان و نظام ۳۸ساله ما شرف دارد . از روزیکه نطفه این نظام خبیث و خونخوار بسته شد دهها هزار هموطنانمان بدست این جانیان سلاخی شدند ودر ۸سال جنگ بیخردانه میلونها شهید و جانباز اواره و رژیمی که دستش به خون میلونها بیگناه در یمن و سوریه و عراق ووووو اغشته میباشد و حالا شما نگران ان چندتا فلسطینی هستید .
البته شما حق دارید چون پدرتان هم معتقد به اصل نظام و دوران طلایی امام بودند و فکر میکنم شاید خون فلسطینیها رنگینتر از ایرانیان باشد و لابد نظر سید حسن نصرالله هم در باره ایرانیان از نظر شما درست بوده .
دشمن دانا بلندت میکند / بر زمینت میزند نادا دوست
امید گرامی فارق از نوشتار خانم موسوی و امیرایجمند اگر قرار بر اجازه گیفتن برای نوشتار در سایتها باشد میشود جمهوری اسلامی که برای هر کاری باید مجوز گرفت جموگیری از نوشتن استبدادو دیکتاتوریست
گیریم که شش روز پیش بجای حریق در پلاسکو در سطح تهران زلزله ای مخرب رخ داده بود ،وقتی بیلان حریق این ساختمان را ارزیابی کنیم خواهیم یافت متوجه میشوم که در زلزله بجای 6 روز وندانم کاری این نظام آخوندی 6 سال هم نخواهد نتوانست از خرابی ها بیرون بیاید پلاسکو هشداری دهشتناک در روز بروز زلزله هست آنروزی که شبکه آبرسانی،برق،گاز، را ه ها، پل ها همه منهدم و حریق و قحطی گریبان مردم این کلان شهر را بگیرد،ارتباطات قطع خواهد بود حتی همین تلفن موبایل زیرا آنتن های مخوف کشنده بر پشت بام ها هم سرنگون خواهند شد.
مقایسه آتش نشانی و امکانات آنها را با آتش نشانی امارات متحده عربی بکنید که همین چنذ ماه پیش توانستند از یک فاجعه بزرگ آنهم در یک آسمانخراش جلوگیری گنند، برای سران رژیم مرگ آتش نشانان مهم نبوده که بدون وشایل مجهز باید به جنگ آتش بروند،اصولا مرگ انسانها برایشان مهم هم در جنگ خود ساخته 8 ساله دیدیم و درین14 سالی هم که رژیم صدام سقوط کرده دیدیم ومیبینیم که چطور مردم را به نجف وکربلا گسیل میدارند و خسارات جانی ومالی برای مردم ایران در چه مقیاس بوده.
تنها مشکلشان بدحجابی، موسیقی وکنسرت،آزاد اندیشی مردم و رسانه ها وشبکه های اجتمایی است و در همه امور هم استاد و کاردان هستند ولی با سرقت وآدمکشی و مدام جفنگ گفتن و فریب و دروغ هم ساز ودم سازند واگر هم باهم بحثی وجدلی دارند بنا بر اختلاف منافع است ولی در اصول همه نیرنگ بازند.
خیلی چیزها باید مسلمانان از ژاپنی ها یاد بگیرند و بدانند که این مردم برای هرحادثه طبیعی وانسانی آمادهاند زیرا.
برنامه دارند،تشکیلات دارند، تمرین وتجربه دارند و پشتکار واز هم مهمتر انظباط بلی انظبات آنچه در حوزه های قم نایاب است.
از ایرانی بودنم شرمنده ام
یک فنجان چای هم از او دریغ داشتند
———–
درود دوست گرامی
از ارسال مطالب کهنه و فرسوده پرهیز کنیم. مگر این که بخواهیم نکته ای از آن ها برای نوشته ی خود برداریم.
سپاس
ساختمان پلاسکو
این بنا بدرستی 54 سال است که مورد بهره برداری قرار گرفته و ملکی مفت بدست آورده است و کسی هم نمیداند واقعا در آمد آن در جیب چه کسانی میرفته و آیا بیلانی از این سی وهشت ساله مالکیت بنیاد مستکبرین موجود است یا همانند نذریات امام زاده ها حیف ومیل شده؟
لازم میبوده که ساختمان توسط مالک38 ساله بنیاد مستکبرین امروز یعنی مستصعفین دیروز بیمه شود و هم توسط مستجرین پیشه ور ساکن در آن و هریک از دو طرف آنچه بخودشان مربوط میشود چنانکه خود ساختمان توسط بنیاد و سرمایه های مستجرین توسط خودشان وداخل شرکت وکسب وکارشان واینرا ژوریست های بیمه روشن خواهند کرد نه حرف مفت زنان، کشور را نمیشودهمچون مسجداداره کرد دانش وتجربه،قانون وانتقاد پذیری میخواهد.
سوژه مهمی که امروز در رابطه با فاجعه ساختمان پلاسکو در بین مردم مطرح است نداشتن تجهیزات مناسب آتش نشانی است. البته کسی منکر این امر نمی تواند باشد ولی باید بدانیم که این همه ماجرا نیست. این اشتباه را دولت آقای روحانی هم مرتکب شده که کمیسیونی تعیین کرده که بروند تکلیف ساختمانهای قدیمی را روشن کنند . ساختمانهای قدیمی و مشکل دار در یک اقتصاد کلنگی کاملا شاخص هستند ومشکل این است که دولت بعنوان متولی حفظ زندگی مردم از طریق دستگاههای خویش اصلا با مقوله بر خورد با مشکلات شهری آشنا نیست و فکر میکنند مملکت داری یعنی فحاشی و سخنرانی و چاپیدن..نه دوستان..مشکل نبود درک از بمب اتمی است که همه روی آن نشسته ایم یعنی شهرهای در حال باد کردن و بزرگ شدن بدون هیچ تدبیری در حل مشکلات آنها.
برای نمونه نگاه کنید به گزارش قالیباف در شورای شهر که چقدر بی محتوی و بی معنا است. او نمی داند که وقتی در مورد پلاسکو گزارش میدهد باید به شورای شهر بگوید که دقیقا چه خطری شناسائی شده و این خطر تا چه میزان و تحت چه شرایطی میتواند به فاجعه تبدیل شود و ابعاد این فاجعه چیست؟ در بعد انسانی چند نفر میتوانند کشته شوند و در بعد مالی چه میزانی و به چه کسانی زیانهای مالی وارد میشود؟ چه راه هائی برای جلوگیری از وقوع این حادثه است؟ چه کسانی باید در گیر حل مشکل شوند؟ وظیفه مالک ساختمان چیست؟ وظیفه ساکنین چیست؟ چگونه می توان با ساکنین برای کاهش حسارت جانی و مالی هماهنگی کرد؟ آیا در این ساختمان واحدی بعنوان پیش گیری از سانحه وجود دارد یا نه؟ کسی میداند در هنگام حادثه چکار کند؟ آیا خطر مورد نظر از حوادث طبیعی است یا ساخته بشری و مربوط به ساخت و نگهداری ساختمان؟ آیا سازه ساختمان اشکال دارد؟..اینها تنها بخشی کوچک از مواردی هستند که در مدیریت بحران شهری مورد نظر هستند و موارد بررسی بسیار بیشتر است.
بنده پلاسکو را بعنوان نمونه آوردم تا ببینیم حکومت ایران تا چه میزان از مرحله پرت است. شهرهای رو به توسعه مانند بمب های اتمی آماده انفجار هستند که هست و نیست این کشور را تهدید میکنند. مشکلات آنها به امان خدا رها شده و اولین بدبختی هم این است که مثل همه چیز دیگر هیچکس حاضر به اقرار به وجود مشکل نیست. همانطور که هنوز هم رهبری حاضر به اتخاذ یک موضع قاطع در باره اختلاس ویرانگر نیست. اگر رهبری ایران تصمیم بگیرد که از این رویه فاجعه بار اداری خود در اداره کشور دست بردارد، آنوقت خواهد دید که چه بلائی در این 40 سال بر سر این مملکت آمده است.
موضوع اصلی ما بود و نبود این مملکت است که همه این حوادث نشان از سقوط قطعی آن دارد..
رابطه مرگ رفسنجانی-حادثه ساختمان بلاسکو- تعیین رییس هیت مدیره دانشگاه آزاد – حکم زندان برای دو نفر
و همه این اتفاقات به سرعت و آرامش انجام شد؟؟؟!!!!
حادثه پلاسکو
ابعاد فاجعه به مراتب بیشتر از آن است که تاکنون اعلام شده است .
شهری با 11 میلیون جمعیت
هلیکوپتر اطفاء حریق ندارد .
نردبان های مرتفع ندارد .
دستگاه شلیک کف ضد آتش ندارد .
پودر آتش خوار ندارد .
پمپ های قوی برای پاشیدن آب به ساختمان های بلند تر از 15 طبقه ندارد .
جرثقیل های هیدرولیک آسانسوری ندارد .
دستگاه “دژبر” برای بریدن تیرآهنها و اسکلت فلزی پل ها و ساختمان ها در مواقع ضروری ندارد .
فقط آتش نشانان ایثارگری که با دست خالی به جنگ آتش می روند دارد.
و از طرفی
نایب امام زمان دارد.
آبادگر لبنان و فلسطین و حلب دارد.
آخوندهای زیر خاکی دارد.
آقازادههای دزد و متخصصین اختلاس دارد.
قاضی القضات چپاولگر دارد.
مدیران نجومی بگیر دارد.
شهردار زمین خوار دارد.
اراذل و اوباش جهت جمع آوری دستفروشان دارد.
گشت ارشاد دارد.
نیروهای ضد شورش جهت مقابله با مردم دارد.
سربازان گمنام امام زمان جهت دستگیری دشمن و ایادی آمریکای جنایتکار و عوامل فتنه دارد.
دادستان خودی جهت دستگیری و زندان و شلاق و اعدام غیر خودی دارد.
مزد بگیران لباس شخصی جهت مقابله با هموطن و پرتاب دانشجویان به بیرون از ساختمان دارد.
عوامل خودجوش مردمی! جهت حمله به سفارتخانهها دارد.
ساندیس خور جهت حضور در صحنه های مختلف دارد.
امکاناتی همچون زندانهای ثبت نشده و بی نام و نشان و کهریزک و اوین دارد.
مافیای نفت و مواد مخدر و دارو و …. دارد.
با درود به جناب نوری زاد و هم میهنان فرهیخته : آیا مایل هستید بزرگ ترین دلیل آتش سوزی و انفجار های زنجیره ای در ساختمان پلاسکو را که باعث این فاجعه ملی شد را به شما معرفی کنم ؟ حدس میزنید چه شخص و یا ارگانی را به شما معرفی میکنم ؟ حتما میفرمایید شهرداری .بنیاد ( مالک فعلی ساختمان ) .. فرسودگی ساختمان .. مامورین رشوه بگیر … کپسول های گاز … غصب مال غیر …زد و بند های سیاسی … بی احتیاطی ساکنان …ووووو خوب حدس میزنید کدام را به شما معرفی میکنم ؟ برای معرفی عامل اصلی مجبورم که به ذکر خاطره ای که از این ساختمان دارم بپردازم حدود سال 70 بود که برای خرید به بازار کویتی ها ( جنب ساختمان پلاسکو ) رفتم و از قیمت هایی که مغازه دار ها میدادند بسیار متعجب و شاکی بودم و همگی اظهار میکردند که البسه خارجی هست و برند اصل تحویل میدهند که بطور کاملا اتفاقی با دوستی قدیمی برخورد کردم و ایشان مرا به مغازه خود که در طبقه زیر زمین همین ساختمان پلاسکو بو.د دعوت کرد من که تا آن موقع نمیدانستم آنجا بورس ماهی های آکواریوم است محو تماشای ماهی های خوش نقش ونگار شده بودم که با راهنمایی آن دوست به مغازه وی رفتم از هر دری سخن رفت تا اینکه من گفتم که چرا اینقدر قیمت ها بالا است و برند خارجی را گران میدهند که با نگاه عاقل اندر سفیه آن دوست کمی جا خوردم ایشان گفت کدام خارجی ؟ کدام برند؟ همه اش کشکه ! همه اش شارلاتان بازیه ! من گفتم خودم دیدم که مارک ترکیه و ایتالیا و حتی آلمانی دارند که آن دوست گفت چایت سرد شد تا از دهان نیفتاده بخور که واقعیت را علنا به تو نشان بدهم و با اتفاق به طبقه یازدهم رفتیم من که از سرو و صدای چرخ های خیاطی در کارگاه های متعدد سرم به دوران افتاده بود را به یک کارگاه کوچک برد که با صاحب آن آشنایی داشت و آنجا به من نشان داد که چگونه اتیکت برند های معروف خارجی را تولید میکنند و روی میز های خیاطی مملو بود از انواع اتیکت و بسیار خوش نقش و نگار که توسط شاگرد پادو های مغازه ها و کارگاه های اطراف دور و یا نزدیک خریداری و پس ازبسته بندی به آن ها تحویل میدادند و من که هاج و واج شده بودم را نهیب زد و گفت متوجه شدی که برند خارجیی در کارنیست و همه پیراهن ها و شلوار های لی تولید داخل است و حتی پس اززدن اتیکت به شهر های جنوبی کشور میفرستند که خریداران فکر کنند که دارند البسه خارجی میخرند . من که تازه متوجه شده بودم کمی به خود آمدم و با اتفاق آن دوست ازآن کارگاه خارج شدیم و ایشان میگفت یکی دو کارگاه دیگر هم به این شغل شریف اتیکت سازی اشتغال دارند که تازه من متوجه بوی مخصوصی که بسیار آشنا بود شدم و به دوست خود گفتم بوی تریاک می آید و ایشان بار دیگر با خنده به من گفت ها چی شده نکند تو هم دلت تریاک میخواد نه رو در بایستی نکن اگر میخواهی اینجا به وفور یافت میشود من گفتم که حتی سیگار هم نمیکشم و وی گفت اینجا همین است هر چند یک بار ماموران می آیند و با گرفتن کمی رشوه و پنهان کردن ادوات ( جرم )ت سط صاحبان کارگاه ها فیصله پیدا میکند . ایشان چندی بعد مغازه خود را واگذار کرد و به دبی مهاجرت نمود که با هم هرچند یک بار تماس تلفنی داشتیم که دیشب زنگ زد و گفت دیدی چه خاکی بر سر ساکنان شد که من تایید کردم و وی گفت نه منظور من آن پیک نیکی ها و سیخک های تریاک و آن لیوان و نی نوشابه ها ! آخر کار دستشان داد که صبح اول وقت می آمدند و بساط میکردند دیدی چطور یقه همه گیر افتاد ؟ حال متوجه مقصر اصلی شدید ! اعتیاد صاحبان کارگاه ها که از در آمد کافی هم برخوردار بودند همه را به خاک سیاه کشانید ! جناب نوری زاد پیشنهاد میکنم که از برادران ! و مسئولین در خواست کنید که از صاحبان کارگاه ها و علی الخصوص صاحبان طبقات نهم به بالا این ساختمان سریعا تست اعتیاد به عمل آید تا متوجه صحت عرایض بنده بشوید . با احتذام و پوزش !
به قیافه دولت دزدان حکومت اسلامی نگاه کنین، همه عملی هستن. اینا از ترس خودشون دنبال این چیزا نمیرن. حکومت اسلامی همینه دیگه.
استاد ارجمند با درود ، این داستان شاید واقعیت نداشته باشد اما کاش رهبر و سپاهیان گرامی و ….و حتی خودم به ان توجه میکردیم:
شخصی به پسرش وصیت کرد که پس از مرگم جوراب کهنه ای به پایم بپوشانید،میخواهم در قبر در پایم باشد.
وقتی که پدرش فوت کرد و جسدش را روی تخته شست و شوی گذاشتند تا غسل بدهند، پسر وصیت پدر خود را به به عالم اظهار کرد، ولی عالم ممانعت کرد و گفت: طبق اساس دین ما ، هیچ میت را به جز کفن چیزی دیگری پوشانیده نمی شود!
ولی پسر بسیار اصرار ورزید تا وصیت پدرش را بجای آورند، سر انجام تمام علمای شهر یکجا شدند و روی این موضوع مشورت کردند، که سر انجام به مناقشه انجامید….
در این مجلس بحث ادامه داشت که ناگهان شخصی وارد مجلس شد و نامه پدر را به دست پسر داد، پسر نامه را باز کرد، معلوم شد که نامه (وصیت نامه) پدرش است و به صدای بلند خواند:
پسرم! میبینی با وجود این همه ثروت و دارایی و باغ و ماشین واین همه امکانات وکارخانه حتی اجازه نیست یک جوراب کهنه را با خود ببرم.
یک روز مرگ به سراغ تو نیز خواهد آمد، هوشیار باش، به توهم اجازه یک کفن بیشتر نخواهند داد. پس کوشش کن از دارایی که برایت گذاشته ام استفاده کنی و در راه نیک و خیر به مصرف برسانی و دست افتاده گان را بگیری، زیرا یگانه چیزی که با خود به قبر خواهی برد همان اعمالت است.
این سخنان شیرین سرور عزیز نوری زاد گرامی را هم گوش بدهید که بسیار زیباست ،
https://www.youtube.com/watch?v=zl3h_ZwUEjs
کشفی که جهان را تکان داد! داروی درمان تمام بیماریها بالاخره کشف شد!!!؟
جمشید خدادادی متخصص طب قرآنی: درمان تمام بیماری ها از جمله دیابت با عسل!!!؟
https://www.youtube.com/watch?v=Siao8uVN3EA
نگام، حکایت فراموشی حجت الاسلام خامنه ای نسبت به الطاف افرادی که در گذشته ی او نقشی داشته اند حکایت تازه ای نیست، هم چون حکایت بسیاری از زمامدارانی که پس از رسیدن به قدرت حتی نزدیک ترین افراد به خود را به فراموشی سپرده و محبت های آنان را در حق خود به یاد نیاورده بلکه در برخی از موارد حتی در حق آنان بدی و ظلم روا داشته اند ، در این قسمت به روایت محبت های احمد صدر حاج سید جوادی نسبت به حجت الاسلام خامنه ای در ایام مبارزه پیش از پیروزی انقلاب خواهیم پرداخت ، و از دوستان عزیز خواهشمندیم چنان چه موارد مستند و قابل انتشاری از این دست مطالب سراغ دارند ، برای تنویر افکار عمومی و آگاهی بخشی عمومی برای ما ارسال نمایند تا در بخش های بعدی از آن استفاده شود .
«احمد صدرحاج سید جوادی» متولد ۱۲۹۶، ازاعضای اولیه و بنیانگزاران نهضت آزادی ایران، درکنارافرادی همچون آیتالله سیدمحمود طالقانی، یدالله سحابی و مهدی بازرگان، و از وکلای دادگستری و حقوقدانان مبرز ایرانی به شما میرفت.
ازسوابق اجرایی او به دادستانی تهران در دوران نخست وزیری دکترعلی امینی، مسئولیت وزارت کشور و وزارت دادگستری در دولت موقت مهندس بازرگان و نمایندگی دوره اول مجلس شورای اسلامی میتوان اشاره نمود.
احمد صدر حاج سید جوادی در دوران شاه، وکالت تعداد زیادی ازفعالان سیاسی مبارز را برعهده داشته است که ازجمله آنها میتوان به دکترعلی شریعتی، آیتالله منتظری و حجت الاسلام خامنهای اشاره نمود.
دراین میان، ماجرای دفاعیات او از حجت الاسلام خامنهای که درآن هنگام، طلبهای جوان و کمترشناخته شده درشهرمشهد بود، قابل توجه است. حاج سید جوادی برای دفاع از حجت الاسلام خامنه ای، بارها با هواپیما و سایر وسائط نقلیه دیگر، خود را به مشهد رسانید و دریکی ازاین سفرها، هنگام ورود احمد صدرحاج سید جوادی به ساختمان دادگستری مشهد برای دفاع از حجت الاسلام خامنهای، تعدادی ازافراد وابسته و تحریک شده توسط ساواک، مقابل دادگستری مشهد تجمع نموده و شعارهای مرگ برخامنهای و مرگ برصدرحاج سید جوادی سر میدهند.
پاسبان مأمورمقابل درب دادگستری، اطلاع مییابد که این افراد، قصد حمله و ضرب و شتم این دو نفر، هنگام خروج از دادگستری را دارند، لذا فورا این موضوع را به اطلاع تیمورتاش(رئیس دادگاه) میرساند و تیمورتاش نیز پس ازجلب رضایت حاج سیدجوادی جلسه را تجدید کرده و او را با دو مأمور از درب پشت دادگستری مشهد به خارج از ساختمان فرستاده، و وی با یک تاکسی از مهلکه میگریزد.
با وجود این خدمات و سوابق گسترده و طولانی مدت او در دوران انقلاب، احمد صدرحاج سید جوادی، سالها پس ازانقلاب ۱۳۵۷، بارها بازداشت و مورد محاکمه یا بازجویی قرار گرفت.
او درسال ۱۳۸۰ همراه با تعدادی ازاعضای نهضت آزادی ایران و نیروهای ملی مذهبی بازداشت و دردادگاه به احکام مختلفی ازجمله شلاق محکوم گردید.
احمد صدرحاج سید جوادی هنگام صدورحکم شلاق ۸۴ سال داشت.
او درخاطرات شفاهی خود میگوید که هنگام انشای حکم به قاضی خود مضمونی چنین را بیان کرده است:پیش ازانقلاب من بارها ازآقای خامنهای دردادگاههای شاه به طور رایگان دفاع کردم و مخارج رفتوآمد و دیگرخرجهای مربوطه را هم از جیب خود پرداخت کردم، به خاطردفاع ازآقای خامنهای بارها مورد تهدید جانی قرارگرفتم و آزار و اذیت شدم اما بابت این مسائل هرگزهیچ هزینهای ازایشان نگرفتم، حالا شما به ایشان سلام برسانید و بگویید حاج سید جوادی این ضربات شلاق را به عنوان مزد وکالت خود از شما قبول میکند.
مشکل ساختمان پلاسکو این بود که نمیشد آنرا دور حرم امام رضا طواف داد
ایران اسلامی تنها کشوری در دنیا است که در یک فاجعه شهری، همه با هم گریه میکنند! هم رهبر،هم رئیس جمهور، هم شهردار،هم شورای شهر، هم مالک ساختمان،هم خانواده القانیان، هم مردم مزاحم، هم آتش نشان، هم خانواده قربانی،هم بسیجی،هم سپاهی،هم اخوند،هم مرجع،هم مقلدو..خلاصه همه تو سرشان میزنند!
اما هیچکدام هم آدم نمیشوند و در انتظار فاجعه بعدی هستند!!..مثل اینکه گوسفندان برای قربانی شدن یک گوسفند از بین خودشان گریه کنند و نمیدانند که قربانی بعدی خودشان هستند!!..به هر حال بقول امام راحل،ما ملّت گریه هستیم و نه ملّت شرم وحیا و عبرت گرفتن!ملّتی که اشکش دم مشکش است! وعقلش هم دست منصور ارضی و جنّتی!!
سلام و وقت بخیر جناب نوری زاد
در خصوص این تک جمله ای که به دختر مرحوم حبیب الله القانیان نسبت دادند که ملک غصبی بوده و این اتفاق دلخراش ، در کتاب نهج البلاغه که منتسب به امام علی (ع) می باشد . از عاقبت مال غصبی هشدار داده و کندن خلخال از پای زن یهودی که در پناه اسلام است. الان وقت درس پس دادن به حضرات آیت عظام است که سالهاست این حدیث و روایات برای ما مردم عادی می گویند حال آنکه خودشان عمل نمی کنند.
این چند سطر از زمان جکومت علی (ع) تنها به دلیل علاقه سران حکومت اسلامی ایران که علاقه به ان دوران دارند و در پس هر واقعه ای برای ما از آن عصر مثال می زنند آوردم امید که به گوش کسانی که باید برسد .
حکمت 232 نهج البلاغه حضرت علی (ع) در خصوص غصب و اثر آن :
وَ قَالَ عليه السلام الْحَجَرُ الْغَصْبُ فِي الدَّارِ رَهْنٌ عَلَى خَرَابِهَا
سنگ غصبى در سرا (ى هر كه باشد) گرو ويرانى آن سرا است (چنانكه گرو مستلزم اداء دين است سنگ غصبى نيز مستلزم ويرانى ساختمان مى باشد.
خطبه ۲۷ نهج البلاغه به ستایش فضیلت جهاد در راه خدا و نکوهش سستی و سرپیچی اصحاب و کوفیان اختصاص دارد. قصه از این قرار است که کوفیان در محافظت از شهر انبار کوتاهی کردهاند و فردی به نام سفیان بن عوف غامدی از فرماندهان لشکر معاویه با سربازانش به این شهر حمله بردهاند و بی هیچ زحمتی حسّان بن حسّان بکری، فرماندار شهر انبار و نمایندهی امیرالمؤمنین -علیه السلام- را کشتهاند و زیور آلات زنان را به غارت بردهاند، از جمله خلخال، گردنبند و گوشوارههای یک زن غیر مسلمان را.
شاید با روال فعلی نعوذ بالله آن حضرت بیتدبیری کرده باشند که خطای نیروهای خودی را رسانهای کردهاند، به گونهای که سینه به سینه نقل شود و در کتابها درج شود. خیلی راحت میشد همین مباحث را در پشت درهای بسته در قالب یک جلسهی فوق سرّی با فرماندهان لشکر و امراء مطرح کرد و آنها هم از طریق نامههای خیلی محرمانه (در گوشی) به سربازان خود تذکر دهند. آخر این همه جار و جنجال برای یک خلخال؟!
فضلهی موش در آش مسلمین
اما به واقع کوتاهی سربازان در دفاع و حراست از مال و ناموس مسلمین و غیر مسلمانانی که در ذمه و پناه اسلام هستند، آن قدر بد و زشت است که اندکش هم فراوان است. اگر در یک دیگ بزرگ آش، یک فضلهی ۳ میلیمتری بیفتد، همهی آش را نجس میکند. سکوت در برابر تقصیر به ویژه از سوی نیروهای خودی، مثل نادیده گرفتن آن فضلهی موش در آش است.
در احکام نجاسات داریم که اگر صاحبخانه در غذای خودش نجاست ببیند، واجب و لازم است که به میهمانان اطلاع دهد و آنان را از خوردن آن غذا پرهیز دهد. اما میهمان اگر ببیند، حق ندارد بلند بگوید و تنها خودش نباید بخورد.
در اینجا نیز قصه همین است. حضرت علی -علیه السلام- به عنوان زمامدار جامعهی اسلامی میخواهد با جار زدن و در بوق و کرنا کردن این کار زشت، از آن تبرّی بجوید، تا مسلمانان و غیر مسلمانان آن را به حساب دستگاه اسلام نگذارند. اتفاقاً باید این گونه موارد را کش بدهند و مقصرین را مجازات کنند تا درس عبرتی باشد برای سایرین.
دقت کنید امام معصوم احساساتی نمیشود که حالا یک حرفی از روی اغراق زده باشد. وقتی میفرمایند: «اگر مرد مسلمانی پس از این رسوایی از اندوه بمیرد ، نه تنها نباید ملامتش کرد، بلکه مرگ را سزاوارتر است» میخواهند ابعاد این مصیبت را تبیین و تشریح کنند.
اسلام با کسی تعارف ندارد، برادر حاکم (عقیل) هم که باشی، نه این که زیادهتر از حقت از بیت المال برداشت کنی، بلکه اگر زیادتر از حقت از بیتالمال طلب کنی، آهن تفتیده بر کف دستت میگذارند.
البته من نمی دانم اسلام جاری در کشور را با اسلام در زمان حکومت علی (ع) چگونه بهم ارتباط دهیم با توجه به این دو گفته بالا که در نهج البلاغه آمده است.
جناب علی هستم: شهر انبار اصلش شهری تصرف شده با شمشیر بوده، حالا شما اصل را ول کرده اید و به فرع چسبیده اید. اگر تصرف عدوانی سرزمین دیگران غصب به حساب نیاید، پس ربودن آن خلخال هم مثل صدها مورد غنیمت گیری دیگر. حرف زدن و کلاه شرعی که مالیلت نداره.
سلام بر ناظران گرامی
به راستی آیا می توان ایران مذهبی شده را کشوری امن نامید؟!مغلطه ای که حاکمان دینی برای سرپوش نهادن بر بی کفایتی خود در این سالها به کار برده اند همواره این بوده است که با تمام ناامنی منطقه ایران جای امنیست!آیا به راستی ما در امن ترین جای منطقه زندگی می کنیم؟پاسخ این سوال اگر بخواهیم از این بعد به قضیه بنگریم که مثلا فلان کشور در جنگ داخلی که البته دین سالاران ایران در آن سهمی به سزا داشته اند درگیرند و ما حداقل چنین نیستم چندان دشوار به نظر نمی رسد ولی واقعیات زیر پوستی حاکم بر ایران که هر از چندگاهی نمود می یابد وقایع دیگری را نمایان می سازد.در چند روز گذشته برج قدیمی تهران فرو ریخت به همین سادگی.آنچه تاثر بر انگیز است ماورای کشته شدن تعدادی از هموطنان و خانه خراب شدن عده ای دیگر نحوه مدیریت این حادثه است.ما شاهدیم که هیچگونه اقدامی برای ایمن سازی این مرکز صورت نگرفته و مسولان هر یک بار این قصور را بر گردن دیگری می اندازند.در هنگام بروز حادثه هم گویا ایشان صرفا گرفتن عکس در مکان حادثه را به سبب پاسخگویی به افکار عمومی برگزیده اند.آنچه تاثربرانگیزتر است تصاویر گریستن آتش نشانان در لحظات ابتدایی ماجراست درحالیکه ایشان می بایست خونسردترین افراد در اینگونه مواقع بوده و بصورت خودکار فارغ از بزرگی هر فاجعه ای در صدد کاستن از اثرات آن باشند و این معنایی جز عدم آمادگی آنان در اینگونه مواقع ندارد و بزرگتر از این مورد بحران اجتماعی نمایان شده از اینگونه حوادث است که جامعه ایران بی توجه از مسولیت اجتماعی خود در کمک به همنوع صرفا به گرفتن سلفی و تصاویر جهت ثبت در یوتیوب اقدام نموده است.آیا با وجود اینهمه بی کفایتی در این حادثه در مورد حوادث بزرگتر می توان ایران را کشوری امن در اینگونه موارد دانست.آیا مقوله امنیت اجتماعی در این سالها به مردم ایران زمین از سوی حاکمان آموزش داده شده است؟دوستی دارم که ساکن آمریکاست.می گوید در زمان بروز حادثه تمام خودروها به حاشیه مسیر عبور ماشینهای اورژانس رفته و توقف می کنند و مهم نیست شاید این ماشین اورژانس برای نجات جان گربه ای بر روی درخت می رود!مقایسه آن با وضعیت امروز جامعه ما تاسف انگیز است.از سویی دیگر اخیرا خبری داشتیم مبنی بر عدم بازپرداخت سپرده های مالی سپرده گذاران در یک موسسه مالی مورد اعتماد بانک مرکزی.در این قضیه هم مانند سایر موارد آنچه مشهود است بی کفایتی مسولان و عدم مسولیت پذیری ایشان است.مسلما اینگونه موارد بار روحی و روانی و اجتماعی سنگینی برای قسمتی از جامعه ایران خواهد داشت.همینطور است که سخنگوی دستگاه قضا هر چند برای پیشبرد مقاصد جناحی خود از بزرگترین تخلف مالی تاریخ ایران در یک بانک و تعاونی بصورت مشترک می گوید.اینگونه حوادث که در این سالها کم هم نبوده ضمن از بین بردن اعتماد اجتماعی که لازمه بقای یک جامعه سالم است مسبب مشکلات عدیده ای برای تعداد زیادی از هموطنان می گردد.از بعدی دیگر ما شاهد تلاطم بازار ارز کشور ایران هستیم.در روز گذشته خبری داشتیم از صفهای طولانی در جلوی صرافیها برای دریافت ارز ارزان!!این اتفاق شاید برای برخی سودجوی فرصت طلب خوشایند باشد ولی آثار ویرانگری بر صنایع و بازار سهام ایران خواهد داشت و امنیت روانی این بخش را به شدت به مخاطره می اندازد و….جالب است اینهمه حوادث مختلف در یک بازه زمانی!!آیا کشورهای منطقه درگیر این همه حوادث مختلف در یک زمان هستند؟!آیا با بروز این حوادث و پیامدهای آن و قرار دادن مواردی نظیر آمار روزافزون طلاق و بیکاری و اعتیاد و تن فروشی و امثالهم کنار آن به راستی می توان ایران را امن ترین کشور منطقه نامید؟به راستی اگر نتوان تمام بار این مشکلات را بر گردن حکومت دینی انداخت به واقع بخش عمده ای از مسولیت این بی بند و باریهای اجتماعی بر عهده ایشان است.ما به کرات از مردم سوریه و لبنان و عراق و هرکه با پیشبرد مقاصد ایدئولوژیک حاکم بر ایران همسو باشد در رسانه های حکومتی ایران می بینیم و می شنویم ولی به راستی چندبار آموزشهایی به مردم در مورد نوع دوستی و وطن دوستی و امثالهم داده شده است.اینها مسایل بسیار مهمی هستند که در این سالها صرفا به شعاردادن در مورد آن بسنده شده است و اگر اینگونه مسایل مجالی در قال الباقر و قال الصادق بیابند ارزش مطرح شدن خواهند یافت و غیر از آن گویی مساله ایشان نخواهند بود.
پاینده و پیروز باشید
این ها سکوت مردم ترس زده را امنیت می نامند تا دلیلی برای پاگون های الکی خود بتراشند. مردم اخیراً دیگه حتی توی تاکسی ها و اتوبوس ها و صف نانوایی هم مثل گذشته نق نمی زنند و اگه شما حرف سیاسی بزنی اغلب با نگاه های پخت و مات مواجه می شی.این نشانۀ بدی است برای این مدعیان جان و مال مردم ایران. نشانۀ آتش زیر خاکستر.
امام هشتم شیعیان و قبری که ///////
///
//////
///////
//////////
///////////
——
ادامه ی مطلب در لینک مربوطه پیگیری شود
کهنه و گندیده سربازی زمیمه کردم یک نامه word rtf اعلام وصول فرما
چرا از زیر آوار ها آتشی سرکش بیرون می زند؟ در پلاسکو، شواهد اولیه استفاده از thermite را نشان می دهد.
برای تخریب فنی و اصولی ساختمان های بزرگ که “controlled demolition/standard demolition” نام دارد، از ماده ای شدیدا ً حرارت زا به نام thermite استفاده می شود.
ماده thermite در نقاط مختلف ساختمان جاسازی شده و با کنترل از راه دور جرقه زده می شود در ابتدا با انفجاری نسبتا ً خفیف شروع به سوختن می کند. بدلیل وجود اکسیژن در ترکیب آن، برای سوختن نیازی به اکسیژن هوا ندارد، حرارت بسیار بالایی آزاد می کند. حرارت این ماده در عرض 2 ثانیه به 2500 درجه سانتیگراد می رسد.
با این حرارت، فولاد های اسکلت سریعاً ذوب شده و بتن ها خشک و ترک ترک می شود تا ساختمان بصورت عمودی روی خودش فرو بریزد. ساختمان به قطعات نسبتا خرد شده تبدیل می شود. یعنی قطعاتی ریزتر از آنچه که برای فرو ریختن لازم است.
همچنین دود سفید-خاکستری غلیظی تولید می کند که در حقیقت غباری از ذرات جامد است و بعلت حرارت بالا، بسرعت در هوا صعود می کنه و نهایتا سطح ساختمان ها و اشیاء اطراف را می پوشاند.
آثار thermite پس از حادثه چیست؟
پس از آوار شدن ساختمان، thermite باقی مانده در زیر همچنان به سوختن ادامه میدهد و زیر آوار تولید حرارت مدت ها ادامه می یابد، و اگر آوار برداشته شود با شعله های سرکش آتشی مواجه می شویم که بدون اکسیژن می سوزد. و البته دود سفید رنگی که مدت ها بیرون می زند. به همین دلیل معمولا برای اطفاء حریق پس از تخریب فنی مدت های طولانی بر روی آوار آب می افشانند. کاری که در حال حاضر در پلاسکو انجام می شود و برای کسانی که در زیر آوار مانده باشند خطر خفه شدن را بسیار بالا می برد.
و اما آثار قابل پیگیری thermite پس از حادثه چیست؟
1⃣ اصلی ترین آنها که وجود thermite را تأیید می کند، آثار ذوب شدگی فولاد است. زیرا بهیچ عنوان با حرارت سوختن مواد فسیلی و یا پوشاک پلاسکو با اکسیژن دمای ذوب فلز فراهم نمی شود، پس حتی اگر فولاد مقاومت مکانیکی اش را از دست بدهد به دمای ذوب نمی رسد.
2⃣ آلومینیوم اکسید محصول واکنش، همان ماده پودری خاکستری رنگ که سرو صورت و لباس آتش نشان ها و ساختمان های اطراف را پوشاند.
3⃣ ذرات کروی شکل (microsphere) آهن خالص در خاک آوار، چین خوردگی هایی در تیر آهن ها که نشانه قطعی ذوب شدن و سرد شدن دوباره فولاد است.
4⃣ قطعاتی از مصالح و فولاد که پس از ذوب شدن به هم جوش خورده و قطعات بزرگی را تشکیل می دهند. ترکیبات گوگردی قابل توجه در ترکیب آوار بجا مانده. زمین زیر بنای ساختمان در اثر واکنش حرارت زا به تدریج گود می شود و در نهایت گودال های قابل توجهی در زمین ایجاد می کند.
.
جناب نوریزاد فاجعه پلاسکو عمدی است و قبلا هم مطالبی فرستادم شما عنوان کردید که خیر چون ویدئویی دیدید متوجه شدید غیر عمد است چرا من اصرار دارم چون یکی از دوستان بنده به توصیه خود من بدنبال بیمه کردن ساختمان و اخذ کمیسیون برای حق دلالی از یکی از شرکتهای بیمه بود و پس از مراجعات زیاد به ساکنین بارها با املاک بنیاد نیز جلسه گذاشت و در آخرین جلسه شنیده بود که با شرکتی در حال مذاکره بودند برای طراحی پروژه در محل پلاسکو این دوست ما گفته بود شما با هزینه دهها میلیاردی حق کسب و پیشه و یا سرقفلی میخواهید چه کنید که شنیده بود برای ندادن آنهم فکری کردیم و به دوستم گفته بودند دنبال بیمه اون نباش که شرکتت هر چه داره از دست میده و شما به حرفهای مدیر بنیاد در محل پلاسکو دقت کنید میگه دوساله می سازیمش و توی اون دود و مرگ اونجا رو به شکل اسکناس صد طبقه میبینه و دیگر اینکه مستاجرین هم انتظار اینکار رو پس از تهدیدهای بنیاد داشتند و رئیس اصناف هم اشاره به از بین رفتن حق سرقفلی بعد خرابی میکنه و وکلایی که ابراز همدردی کردن و اسامی دادند برای پیگیری پرونده پلاسکو بخاطر همین حق کشی دادگاههاست البته ملک غصبی آخرش زیان و بدبختیه همینطور خودرو غصبی من معتقد هستم ایران خودرو برای این هیچکارش درست نیست و تمام خودرو هایش ضرر به صاحبانش وارد میکند چون غصبی و مالکش خیامی از پاک ترین ایرانیان کره زمینه که تا امروز با اینکه مردم انقلابی بیرونش کردند صدو هشتاد مدرسه بنام خیامیه ساخته و راضی نیست تو ایران خودرو یک سوزنشو استفاده کنید حتی من یک بار دیدم 206 سوارید با خودم گفتم شما دیگه چرا چرا به این موضوع که الان مهمترین بلای خانمانسوزه این مملکته نمی پردازید از روحانیت که مشتی بازی خورده موتلفه اسلامی وابسته به تبهکاران شرقیه انتظاری برای اعلام یکی از مهمترین احکام اسلام و حرام بودن استفاده از محصولات ایران خودرو نمیره .
بازگردیم روی پلاسکو شما دلیل عمدی بودنو انفجار فرض کردی برادر که اگر انفجار نبود اتش سوزی ود غیر عمده!!
همزمانی اتش سوزی با کلاس بچه های اتش نشان چی؟ همزمانی اتش سوزی جنب سفارت روسیه و اعزام نیروها برای ان پس از اطفای اولیه چی و حتما روابط بین همون جنب اتش وزی با مدیران اصلی سپاه و بنیاد مثل برادر اسکن دوست که قسم میخورم زمان جنگ همدست صدام بود و بودجه جنگ رو بالا میکشید ،چطور ما در مورد خطر حمله صدام دهها نامه به امام زدم به مجلس زدیم کسی توجه نکرد و یک خلبان قلابی و جاسوس حزب توده نصفه شب رفت از احتمال کودتا علیه نظام گفت همه باور کردند تا بحال رفتید با بازماندگان نوژه صحبت کنید ببینید چرا میخواستند پیش امام بروند آیا برای کودتا بود دست خالی با اتوبوس یا برای گلایه از اعدام چهار خلبان بدست همینها که الان سر کارند خاطرات یک ارتشی از کودتای نوژه که در به همین نام منشر شده از سروم ارتشبد هاشمی نسب است که اول جنگ فرمانده اطلاعات ارتش و بعدها لشگر خرم اباد بود و هنوزم میگه سرهنگ مونده که اگر واقعیت باشه اثبات دشمنی اینها با نبوغ و فداکاری و ایثار ارتشه بزرگترین سنده شما خاطرات فرمانده سابق پایگاه شاهرخی رو بخون و میزگردی با شرکت سه فرمانده نیرو در ایرنا برای خدمات نیرو هوایی در دفاع مقدس
درین جهان همین کره زمین از آغاز تا کنون دودسته افراد با دروغ وفریب با مردم در تماس بوده اند، یکدسته سیاسیون هستند در کلک،دروغ وفریب توانا هستند ودر پررویی به سنگ پای قزوین گفته اند زکی، ودوسته دوم نمایندگان خدا بر روی این کره خاکی یعنی به اصطلاح روحانیون از هر دین ومذهب و مدام با کلمات خیالی مردم را سرگرم وفریب میدهند و از واقعیات و مسلمات تهی و پوچند وامروز کشور ما دردمند ورنجور ورشکسته درهمه امور از اینکه سیاسیون ملا شدهاند وملایان سیاسی و دروغ وفریب در ابعداذی نجومی گسترش یافته تا جاییکه هریک خود را منزه تر بی نقص میداند درحالیکه همه کم وزیاد فاسدند، ممکن است آقای نوریزاد این قسمت آخر را هاشور بزند ولی همیشه معتقد بودهام که این حیوان بی دم بشر سازنده خدا،اله،گاد ودیو است چون ابزاری در فکر ودست یک عده هست برای به اطاعت واداشتن بیشمار دیگر و ارتزاق نمودن از دست رنج آنها.
آقای نوریزاد شما هم که روزی روزگاری دست در خمره مدهب داشتید بسئوالات زیر خوهشند جواب بدهید>
1- چگونه هست که اکثریت مذاهب از دل خاورمیانه بروز کرده؟
2- چگونه هست که خدا خانواده ابراهیم را بدیگران ترجیح داده وهرسه پیمبر مشخص خاورمیانه وجهان از نسل اویند مگر خدا درکارش تبعیضی هم بوده؟
3- آیا اله قبل از اسلام هم وجود داشته اگر نداشته چطور نام پدر پیغمبر اسلام عبداله بوده؟
4- امروز که جمعیت زمین صد ها برابر15 قرن پیش است و گرفتاری ونا برابری و بش از 50 جنگ در جهان است چرا این پروردگار کسی را نمیفرستد تا عدالت برقرار کند واز این قوانین دهها قران پیش عبور کنیم؟
5- مگر خداوند بشر را اشرف مخلوقات نمیداند پش چرا این اشرف بامحیط زیست درجمع باحیئانات وپرندگان ،درخت وکوه برای سیر کردن شکم خود چنان کرده که حتی زیست خودش را هم به خطر انداخته؟
وازه هایخیال. خدا، بهشت،جهنم، اجنه، امام زمان ،سر پل صراط،انکرومنکر(شایدجنتی انجام دهد) و……..
با تشکر
با اجازه جناب نوریزاد من به این سوالات پاسخ اجمالی می دهم ،تفصیلش بماند برای بعد:
در مورد سوال 1: این سوال رایجی است که بر مقدمات نادرستی استوار است ،خاورمیانه محل ظهور پیامبران زیادی بوده است ،لکن هیچ قطعیت تاریخی وجود ندارد که همه پیامبران از این ناحیه برخاسته باشند،و قرآن کریم هم فقط از حدود سی پیامبر نام برده است ،و در آیه ای می فرماید که ما سر گذشت برخی از پیامبران را بتو گوشزد کردیم و برخی را هم گوشزد نکردیم ،در حالیکه مطابق برخی روایات 124 هزار پیامبر وجود داشته است و مطابق برخی روایات 8 هزار پیامبر ،حال کثرت عددی آنها هر مقدار بوده بسیار بیش از اینی است که در قرآن هست ،از طرفی یکی از اصول مسلم قرآنی این است که خدای جهان از اول خلقت هیچ قومی را بی هدایت و پیامبر نگذاشته است ،بنابر این ممکن است از اول خلقت در هر نقطه ای که کثرت و تجمع جمعیتی وجود داشته پیامبرانی بسوی آنان رفته است ،یعنی تاریخ قطعی وجود ندارد که مثلا در افریقا یا چین و اروپا هیچ پیامبری نبوده است ،و در طول تاریخ نیز تجمع جمعیتی قاره ها معلوم نیست به وضع فعلی بوده باشد ،خود قاره امریکا چند صده است که کشف شده یا انسان آنجا رفته است؟ اینکه مطابق تاریخ در دست یا حکایت قرآن بیشتر پیامبران مربوط به خاورمیانه باشند ممکن است مربوط به وضعیت مهم جغرافیائی آن نسبت به مناطق دیگر باشد ضمن اینکه عرض شد که وجود این پیامبران از نظر تاریخی در این منطقه نافی آن اصل کلی قرآنی نیست و دعوت پیامبران نیز نوعا محدود نبوده است ،پیامبر اسلام خود در منطقه خاصی ظهور کرده است لکن به همه مناطق عربستان و بیرون از آن نماینده فرستاده و دعوت کرده است…
سوال 2:بسیاری از پیامبران نیز ربطی به ابراهیم نداشته اند ،اینجا مساله ترجیح نیست ،پیامبری یک امتیاز خاص نیست برای تفاخر ،یک ماموریت است بر ابلاغ پیام و این قابلیت های خاص می خواهد بنابر این تبعیضی نیست و عدد پیامبران بسیار بیش از اینها بوده .
سوال 3:الله بتعبیر قرآن که خالق جهان هستی است و فرستنده انبیاء، همیشه بوده است،قبلا بارها عرض شد اندیشه خالق جهان هستی یک رویکرد فطری انسانی است ،و بتعبیر قرآن حتی مشرکان و بت پرستان حجاز هم به “الله” و خالقیت او باور داشته اند ،منتها بت های سنگی و چوبی را مظاهر الله می دانستند ،پیامبران آمدند ببشر بفهمانند ،این بت هیچ کاره اند و آنچه که موثر در ایجاد و تدبیر جهان است همان الله خدای جهان است،و از این رو فقط باید الله را پرستش کرد نه بت های سنگی و چوبی و نه انسان های دیگر که همه مخلوق هستند ،در حقیقت انبیاء بشریت را از شرک در عبودیت باز می داشتند بعد از اینکه خود آنها خالقیت الله را قبول داشتند.
سوال4:خدای متعال مطابق گزارش قرآن ،دین اسلام و پیامبر اسلام را خاتم و پایان دهنده ادیان و پیامبران دانسته است و پس از این پیامبری نخواهد آمد و اینکه باید از قوانین قرآن عبور کنیم یا نکنیم یا چگونه منطق اسلام و قرآن را با نیازهای جدید بشریت تطبیق دهیم اول بحث است ،گویا سوال کننده پیش فرضی قبلی دارد که حتما باید از قرآن عبور کنیم که چنین سوالی را مطرح کرده است.
سوال 5:این سوالی است که به خود بشر باز می گردد ،اینکه انسان اشرف مخلوقات هست شکی در آن نیست ،لکن اشرف مخلوقات بودن ضامن خطاهای فردی یا جمعی این اشرف مخلوقات نیست ،مشکل بشر یکی تبعیت از هوای نفس و خودخواهی و انحصار طلبی است و دیگری تبعیت نکردن از منطق و احکام پیامبران.
واژه های خدا (الله) بهشت جهنم جن ،امام صراط و نکیر و منکر و ….واژه های خیالی نیست ،اینها واقعیت هایی است که در گزارش انبیاء وجود دارد و مسیر قهری انسان در ابدیت پیش روست ،اینکه کسی با پیش فرض های ذهنی واقعیات پیش رو را نفی کند ،سبب نفی واقعیت های آنها نیست ،اینها حقایق عینی است مربوط به تداوم هستی محدود انسان در جهان طبیعت ،و فاصله انسان تا این واقعیت تنها به “مرگ” است که واقعیتی عینی است و هیچکس را گریز از آن نیست .
از این قوانین دهها قرن پیش.
سلام اقاي نوريزاد عزيز. من با بخشي از گفته هاي سيد مرتضي درباره کانال شما موافق هستم اما قادر به بيان درستش نبودم. حقيقت اينست که تلگرام کارکرد کرد سايت را ندارد. درست است که محدوديت هاي سايت و فيس بوک در مقايسه با تلگرام بيشتر است و به عبارت ديگر تلگرام سهل الوصول تر است اما در مطالب مکتوب ارزشي استکه در مطالب شفاهي در کانال نيست. شما گاهي مطالب مهمي را شفاهي در تلگرام طرح مي کنيد که بخاطر مشغله زياد از درج در سايت باز مي مانند. خب اين باعث مي شود خيلي ها به تلگرام شما بسنده کنند و ديگر به سايت و کامنتها سر نزنند. تلگرام انرژي زيادي مي برد اما خروجي و تاثير گذاري مطالبي که قبلا با فاصله اما مفصل و استخواندار در سايت و فيس بوک منتشر مي کرديد خيلي بيشتر است. تلگرام شلوغ است و شايد کسي آن را کامل رصد نکند علي الخصوص وقتي مطلب شما بين اظهار نظرهاي ديگران که در کانال قرار گفته گم شود. شما مدتي مطالب را اول در سايت و فيس بوک منتشر مي کرديد و بعد در تلگرام هم مي گذاشتيد که رويه بهتري به نظر مي رسيد. اما تلگرام کم کم متورم شد و سهم فيس بوک را خيلي کم کرد و بعد هم پايش را روي گلوي سايت گذاشت و آنرا کم رمق کرد. ما که هميشه با سايت شما بوديم يکجورهايي به تلگرام حسودي کرده و احساس مي کنيم شما را از ما گرفته. با وجود تلگرام قلم نوريزاد عزيز ما يک کمي کندتر مي چرخد. اما همه اینها را گفتم برای سلامتی شما و حفظ انرژی و وجود گرانقدرتان شاید اشتباه از من است. پوزش اگر جسارتی بود. ارادتمند شما
دوست فرهیخته جناب علی1
با آرزوی خوشی شما..اگر اجازه دهید ورودی ناچیز به نامه شما بکنم که شاه بیتش همان سئوالی است که در مورد حذف آخوند ها از مخاطب نامه پرسیدید و ایشان هم بنظرم جواب درستی داد. آری دوست من میشود یک انسان فکور و یا تحصیلکرده و فعّال سیاسی کشتن دیگران برایش قابل هضم باشد..میشود و شده است و خواهد هم شد.
آنطور که از نامه شما استنباط کردم، شما اصولا نباید پاسخ به این سئوال را ملاک قرار دهید چون شما بدنبال حقیقتی رفته اید و بقول خودتان مسئله شما درک و شناخت “خدا” بود. این مقوله را با سیاست وفاقی نیست چون عمده هّمت اهل دنیای سیاست به “قدرت” است که بدست بیاورند، تحکیمش کنند و یا بیشترش کنند. در این دنیا، همه کاری میشود کرد و شاید آدمکشی مخالف ،هرکه می خواهد باشد، امری عادی است. اگر آخوند را بکشند مطمئن باشید که غیر آخوند را هم میتوانند بکشند. مگر سکولارهای تاریخ فقط مذهبی ها را کشتند؟ و یا مذهبی های قدرت دوست فقط غیر مذهبی ها را کشتند؟ حفظ قدرت قاعده خودش را دارد و این مطلبی بود که در انقلاب 57 ما آنرا نفهمیدیم.
روحیه حقیقت طلبی را هیچ سنخیتی با عاشقان قدرت نیست ولی ایکاش قدرت طلبان دنیای سیاست هر چند وقتی بنزد حقیقت طلبان بروند و با مقولاتی خارج از قدرت و روابط آن هم آشنا شوند تا شاید بتوانند جنبه منفی قدرت را در نفس خود و در زندگی مردمان جامعه ای که تحت تاثیر تصمیمات آنها است هر چه کم رنگ تر کنند . ..سپاس
وَلَقَدْ جَاءتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُواْ سَلاَمًا قَالَ سَلاَمٌ فَمَا لَبِثَ أَن جَاء بِعِجْلٍ حَنِيذٍ (هود/69) و به راستى فرستادگان ما براى ابراهيم مژده آوردند سلام گفتند پاسخ داد سلام و ديرى نپاييد كه گوسالهاى بريان آورد.
///////
///////
////////
——–
مطالب کپی شده از سایت های دیگر حذف می شوند. پوزش
امید گرامی شما می توانید با کمی توضیح آدرس سایت را بگذارید.هیچ احتیاجی نیست که شما نوشته های سایتهای دیگر را تمام اینجا بگذارید.
داستان قوم لوط از دید قرآن (مجازات همه بخاطر همجنسگرائی مردان)
شرح مفصل افسانه قوم لوط به نقل از قرآن، این داستان دراماتیک که//////
//////
///////
////////
شنیدید که میگن: «درد را از هر طرف که بخوانی درد است»؟ من هم از هر طرف که به نسل قبل نگاه میکنم حالت تهوع میگیرم. 98 درصدشون رفتن به یک حکومت فاشیستی «آری» گفتن، بعد به هر کدوم که میگیم: «این چه کاری بود که کردید»؟ میگن: «ما نبودیم»! حالا بگذریم که بیشترشون نقشی بیش از «آری» گفتن، در تولد جمهوری اسلامی داشتن و حداقل یکی دوبار توی خیابون رفتن. بعد هم انگار همینکه «نبوده» باشن کافیه. مثل این میمونه اونایی که وایستاده بودن و از جنایت میدون کاج عکس و فیلم میگرفتن و اجازه دادن قاتل با خیال راحت طرف رو سلاخی کنه بگن: «ما که طرف رو نکشتیم»! آخه عزیز نسل قبلی (ای انگل!) اگر معتقد بودی که انقلاب خوب نیست، چه کاری برای به ثمر نشستنش یا لااقل حرکتش به سمت عقلانیت کردی؟ بله… درسته… هیچی!
کاش لااقل مثل مهدی خزعلی اونقدر وجود داشتین که میگفتین: «ما بودیم… ولی غلط کردیم». والا اگه من جای شما بودم یه «گه خوردم» غلیظ هم به تهش اضافه میکردم.
نسل قبل هم وقتی به آدم بی منطق و بیسواد و مهمل گوئی مثل شما نگاه میکند نه تنها حالش به هم می خورد بلکه از اینکه چنین آدمهای بیسوادی هم هستند که بزبان فارسی تکّلم میکند شاخ در می آورد!
والا , به خدا ما اگر میدانستیم بچه هامون اینقدر آگاه از آب در خواهند آمد حتما از //// استفاده میکردیم. به خاطر این سهل انگاری پوزش میخواهیم.
هنوز روستایی هستی نوریزاد عزیز. ///
که دیگر سانسور کردن ندارد.
خوبه, تحولی مثبت در زمانی کوتاه! اینبار سانسورت ملایمتر بود . سه خط هاشور به جای چهار تا .ادامه بده تا کاملا رها بشوی از این قید و بندی که خود ساخته ای .
درودی اکنده از مهربانی
1- دست کم امروز 99در سد مردم به آمار های حکومتی هیچ اطمینانی ندارند (اکنون بسیار محیل تر آزموده تر از
سال 57 هستند پس 98 از سد را تکرار نفرمایید(20از سد مردم که کردها بودندرای ندادند)
2-آنزمان مردم عادی به اسلامی شبیه به ترکیه چند سال پیش آنهم برای مدت محدود تا پیدا شدن انسان های
آشنا به علوم وفنون ومدیریت رای دادند (رهبر سه ماه به محل تدریسش قم رفتند وآخوندها حق دخالت نداشتند.
علت هم قحطی متفکران مشهور بین مردم که پهلوی باعثش بود است.
3- قرار برتدریس حتی مارکسیست و نهیلیسم و… در دانشگاه ها بود. (مسکن واتوبوس وآب وبرق مجانی و….)
4- تنها همان سه چهار ماه اول رسانه ها به معنای واقعی آزاد بودندوبس.
5- حقیر سرا پا تقصیر گرچه جزع 98 از سد نبوده ام(به مارکس ولنین سوگند) اما بجز کردها که رهبر دینیشان
خواستار روشن شدن کدام اسلام بود ما بقی چون تا آنزمان از خمینی دروغ نشنفته بیدن او را امین میدانستند
(یاد هرچی آوفتادی گردن خودته).وبدین سان برسرشان رفت کلاهی ودر پاچاشان شد چه…….
سخن با دقت یادگاری از شماست برای نوادگان خودت ودیگرکسان پس{اگر نمی خواهی کسی را تطهیر کنی
با دقت بسیار زیاد خاین به ملت را بدانان نشان ده}معمای حل شده ودرست حل شده را ماموران ونادانان سعی
در باژگونی ورهاندن مقصر دارند که حکمن شما هیچیک نیستی دلبندم.
الاحقر الاحمق اوکمینه السفیهه الخودم
اولا ۹۸ درصد مردم ” به یک حکومت فاشیستی ” رای ندادند به این دلیل که دران زمان هنوز چنین حکومتی مستقر نشده بود. ثانیا رای آری آن ۹۸ در صد مردم هم در واقع رای به اسقاط کردن نظام شاهنشاهی بود نه جایگزین کردن آن با نظامی که اکنون حکم است . حتی بسیاری , از افراد بسیار موثر انقلابی مسلمان پیرو خمینی , تصور این را نمیکردند که کار به این فضاحت بکشد . اینکه بسیاری از ان ها به علت مخالفت به اشکال مختلف حذف شدند دلیل براین ادعاست . انقلاب سال ۵۷ امری نا گزیر بود به این دلیل که شاه همه در ها را به روی مخالفان بسته بود. شاهی که ,طبق قانون اساسی , که خود او هم به پاسداری از آن سوگند خورده بود ,قرار بود در اداره امور مملکت کاره ای نباشد, شد همه کاره و دیگران هیچکاره. او که طبق همان قانون میبایست به آزادی دیگران در تشکیل اجتماعات , احزاب, انجمنها , …..انتقاد و نشر آزاد نظریات و انتقادات , احترام بگذارد شد دیکتاتوری که کسی حتی در خانه خود جرات نداشت چیزی علیه او بگوید.( دوستانی که سنی ازشان گذشته میتوانند به درستی سخن من گواهی دهند). شاه در یکی از سخنرانی هایش گفت : ” هر کس از سیاست های من ناراضی است بیاید پاسپورت بگیرد و برود” ( نقل به مضمون ) . کسی که به قانون اساسی ,که مخالف بودن و اظهار مخالفت را مجاز دانسته , اعتقاد دارد با ملت خود چنین سخن میگوید.؟ این یک نمونه کوچک است که من آوردم والا بماند نمونه هایی مثل نمایندگان مجلس مطیع شاه و در واقع انتصابی از طرف دستگاه , دستگاه دولتی فاسد , سانسور شدید بر همه چیز , زندان و شکنجه هرکس که مخالف سیاست های دیکته شده از طرف شاه بود , نخست وزیر و کابینه ای که میبایست در مقابل مجلس پاسخگو باشند ولی به پادو های اعلاحضرت همایونی تبدیل شده بودند , محرومیت شدید در روستاها و حاشیه شهر ها , حقوق بخور و نمیر کارگران از یک طرف و اختصاص بخش بزرگی از درآمد کشور به ارتش ( چرا ما چنان ارتشی , ( در میان پنج ارتش قدرتمند جهان؟ )لازم داشتیم من نمیدانم) ,… . اینها به علاوه نفرتی که مردم از شاه ,به خاطر کودتای ۲۸ مرداد و سپس انداختن حلقه غلامی کامل آمریکا و انگلیس بر گردن داشتند , مردم را به خیابانها کشا ند تا کاری بکنند کارستان و به نظر من مردم به وظیفه میهنی خود درست عمل کردند. اینکه امروز عده ای همان راه خطا را میروند جای تاسف بسیار دارد ولی این دلیل بر خطا بودن انقلاب کبیر بهمن ۵۷ نیست. دیکتاتورها عموما آدمهای کم عقلی هستند , چه بی عقلی خود را زیر تاج پنهان کنند و چه زیر عمامه. آنها اطراف خود را از آدمهای فهمیده خالی میکنند و به جایش یک مشت آدم میان تهی به خدمت میگیرند چون در میان چنین جمعی است که میان تهی بودن خودشان به چشم نمیاید. این مجموعه بیخردان کشور را فرسوده میکنند. به جای آنکه نیروی ملتی متحد و صرف آبادی کشور شود صرف جدالهای داخلی میشود صرف سرکوب این گروه توسط آن دیگر گروه میشود . هنوز که هنوز است ما باید برای همان چیز هایی فریاد بزنیم و به زندان برویم و کشته بشویم که چهار, پنج نسل قبل از ما به خاطربه دست آوردنشان جان دادند. کاری که با انقلاب ۵۷ شروع شد به همه هدفهای خود نرسیده ولی امید هست که با ادامه مبارزه مردم , پیش و بیش از هر چیز برای آزادی , به سرانجام مطلوب خود برسد. شما هم کمتر سینه برای سلطنت بر باد رفته به تنور بچسبان و به جایش کمی تحقیق کن تا کمتر مزخرف بگویی.
آقای میرباقری حتّاک و بی ادب. بجای الفاظ توهین آمیز بهتر بود کمی نزاکت داشتی. شما که نمیتوانید بدون آگاهی و اطّلاع از شرایط آنزمان مملکت، مردمان نسل قبل رو مورد توهین قرار بدهید. و هرآنچه که لایق خودت هست را به نسل قبل نسبت بدهید. از کجا معلوم شماي عقل کُل، اگر جای مردمان نسل قبل بودی همون میکردی که آنها کردند.
مطمئّنا” اون چیزهائیکه به دیگران حواله کردی شامل خود تان میشد.
جناب میر باقر همینکه نسل قبل از 57 تا این حد عرضه داشت و قبول مسؤلیت کرد تا آنچه را نمی پسند تف کند خود بسیار مهم است.مسلما حرکت اشتباه می آورد و گاه بی حرکتی نشانه هوشیاریست.ولی اگر دقت کرده باشید باز هم همان نسل بود که تا پای جان در مقابل همین ارادل و اوباش کنونی قد علم کرد و کشته داد و شکنجه و آواره شد.ولی نسل شما چی عزیز؟زیر علم آخوند سینه می زنید و اش نذری می خورید و گاه وقتی هم برای اینکه چیزی گفته باشید که مثلا بگوئید ما هم زنده ایم غری می زنید آنهم نه بر سر حاکمان که بر سر پدرانتان!
.سلام بر همگی
انسان حقیقت جو برای رسیدن به حقیقت و برای طی کردن مسیر کمال ، ناگزیر از شناخت همه جانبه اجته است زیرا بدون شناخت این موجودات ، ادمی در راه سعادت و طریق رسیدن به خداوند دچار لغزش و انحراف شده و چه بسا مسیر را بکلی گم نماید و سر از جاده ضلالت بدر کند. اهمیت این موضوع به گونه ایست که حتی زیرکی چون حاقظ را نیز به انحراف مبتلا کرده و از مسیر درست خارج و به بیراهه کشانیده زیرا
بعنوان مثال حافظ در بیتی از یک غزل میفرماید:
در خرابات مغان نور خدا می بینم
این عجب دان که چه نوری ز کجا میبینم
گفتیم که یکی از قبایل اجنه “سکان الخرابات” نام دارد و این قبیله همانگونه که از نامش پیداست در خرابات سکنی دارند و از طرفی نیز گفتیم که اجنه خلقتشان از اتش بوده و خاصیت اتش نیز درخشندگی و تولید نور است و بنابراین نوری را که حافظ در خرابات میبیند و تصور میکند نور خداست در واقع نور افراد قبیله سکان الخرابات حنیان است. گرچه حافظ خودش از مشاهده نور خدا در خرابات سخت تعجب میکند و با همان تعجبی که در کلامش نمودار است میگوید: این عجب دان که چه نوری ز کجا میبینم ، ولی بجهت عدم اشنایی کامل با اجنه ، نمیتواند تشخیص دهد که ان نور خدا نیست ، و همین اشتباه او را بکلی از مسیر منحرف کرده و در جاده ضلالت قرار میدهد و این تصور غلط که : نور ان خرابات نور خداست ،سبب میشود که حافط بندگی پیر مغان (پیرخرابات) را گردن نهد و به خدمت پیر مغان دراید حال اینکه پیر مغان در حقیقت کسی نیست جز جناب “الشيخ على ابو الشراميط خربط ابن زخبيلة بنت الملك الاحمر” رهبر قبیله سکان الخرابات جنیان ، که در ان خرابات نورانی سکونت دارند و این اشتباه به همین راحتی سبب ان می شود که حافظ تا پایان عمر خود را ، در خدمت “پیر خرابات” قرار دهد با این تصور که خدمت خدای را میکند و عجیب انکه بهترین اشعار خود را حافظ در همین زمان که همنشین جناب “الشيخ على ابو الشراميط خربط ابن زخبيلة بنت الملك الاحمر” شده می سراید.- موفق باشید.
آقایا ن محترم ,( سید رضی , Omid Rabbanifar , Hooshmand , سید مرتضی , مزدک1 , ….) مطالبی که این جا مینویسید خواننده اش فقط خود شما چند نفرید. چرا مطالب خود را برای هم ایمیل نمیکنید؟ طرح این مطالب در این جا چه فایده ای برای دیگران دارد؟ سید رضی هر چه قدر دلش میخواهد با جن های خود کلنجار برود , اما نه این جا. انواع و اقسام دکتر ها هم خوانده های خود , که به کار دیگران نمیاید , را در جای دیگری به رخ بکشند لطفا. آیت الله و حجت الاسلام و … کم بود دکتر ها هم از راه رسیدند. خدا عاقبت این ملت بخت برگشته را به خیر کند. خدایا به تو پناه میبریم ازدست آنها که فکر میکنند زیاد میدانند.
آنجایی که می فرمایید، سکان المنقل و بافورات است که نه تنها نور بلکه رنگین کمان هم می بینند.
سد رضی،مثل اینکه خودت گرفتار اجنه شدی؟
سد رضی ، می شود بگویید این (ص)چیست؟
صلوات، صدام،صابون،صلاح،صباح، صبوح(خرابات )،صلا و یا چیز دیگری است که تنها شما و اجنه ها باخبرند؟
اقا سید رضی اقلن راه شناسائی کامل اجنه را به ما یاد بده تا منحرف نشویم حالا که نظام مارا در انتخواب راه سردر گم کرده شما کمکمان کنید
سید رضی (ص)، خوش آمدی. در چند پست قبل سراغت را گرفتم که بی جواب ماند. کاری به حرف این “جن” نداشته باش. امتیازات چیز دیگری میگوید.
دوست گرامی بنده از شما عذرخواهی میکنم چون بجهت مشغله نتوانستم پست های قبلی را چک کنم و لذا متوجه مطلب جنابعالی نشده ام که بدین جهت مجدد پوزش می طلبم.
درود بر سید رضی اعلی الله مقامه: سؤالی داشتم. چرا اسم این جن ها اکثراً عربی است؟ کنجکاوم بدانم جن ها هم آیت الله و حجت الاسلام دارند؟ حکومتشان چه شکلی است؟ ولی فقیه دارند یا رییس جمهور یا هر دو یا هیچ کدام؟ جن اصلاح طلب و سکولار و کمونیست هم داریم؟ قوۀ قضایی شان چه جوری هاست؟ خواهش می کنم کنجگاوی این بندۀ حقیر را رفع کن ، چون این سؤال ها خواب بر چشمانم حرام کرده و عن قریب است که از بیخوابی جن ننشناخته از دنیا بروم.منظور حکیم توس آنجا که از زبان سعد می گوید” ز جنی سخن گفت وز آدمی// ز گفتار پیغمبر هاشمی ” چه جور جنی است؟ . بالاخره من مقام معظم حضرت عالی را به عنوان یک جن شناس فرد اعلی قبول دارم . ایام بکام.
دوست گرامی چشم. من پاسخ شما و سایر دوستان را در کامتی جداگانه خواهم داد و نیز در مورد اصول و قواعد جنشناسی نوین – نحوه اداره جوامع اجنه – توزیع عادلانه ثروت در جوامع جنی – مکانیسم تعامل در طبقات جوامع جنی – تکثر و تحدد در لایه های فرودستی بنیادهای جنی و فراجنی و سایر موارد…
جناب سید رضی طیب الله بانفسکم ادام الله عمرکم و افاضاتکم من هذه الساعة الی یوم الاجنه: یک سؤال دیگه: در کشور جن ها هم مثل کشور ما نود و هشت درصد مردمش کت و شلوار می پوشند و دو سه در صد عبا و عمامه و اون وقت اون دو سه در صد بر اون نود و هشت در صد حکومت می کنند؟ حفظکم الله من آفات الدهر.
باسلام,من اتفاقی به این سایت آمدم ونوشته شماراخواندم,خیلی ممنون وقدردان خواهم بوداگربه امیل بنده,درباره این مسایل مطالبی راارسال کنبد.چون بنده همانطورکه عرض شداتفاقی به این سایت آمدم وامکان مطالعه وپیداکردن نوشته های شمادراین سایت برایم مقدورنیست.اگربزرگواری کنیدممنون میشم.amirsalari555@gmail.com
اشارهای به “از دوست به دوست”
عواملی چند در حفظ و بقای این حکومت که بیش از هر زمانی مشروعیت و مقبولیتش را نزد مردم از
دست داده است دخیلاند. یکی از مهمترین آنها تشتّت و چندگانگی در صفوف مخالفان حکومت است.
رژیم جمهوری اسلامی نیز با زیرکی، صرف هزینههای هنگفت و نفوذ در میان نیروهای مخالفش،
تلاش فراوانی جهت ممانعت از انسجام و اتحاد این نیروها بکار بسته، که شوربختانه تاکنون نیز در
این امر بسیار موفق بوده است.
این تشتّت و اختلافات، تنها به جریاناتی که دیدگاهها و ایدئولوژیهای متفاوت دارند محدود نمیشود، که
در صفوف نیروهای “هم باور” نیز به شدت مشهود است. بنابر این، پراکندگی و عدم اتحاد و یگانگی در میان
این گروهها و دستجات، مبنای ایدولوژیکی و عقیدتی نداشته بلکه ریشه در مسائل فرهنگی و اخلاقی دارد.
این معضل را در همین سایت نیز شاهدیم. دریچه کوچکی را که آقای نوری زاد در این فضای آکنده از سانسور
و اختناق بر ما گشوده اند، بجای بهرهوری از نسیمِ تازهای که از این روزنه امید بر ما میدمد، به عصبیت،
دشنام و پرخاشگری به یگدیگر پرداخته، تاریخ چند هزار ساله ایران و اسلام و جهان را به شهادت گرفته
تا دیگران را متقاعد سازیم که حق با من است و شما گمراه و ساده لوح، که بهرهای از عقل نبرده اید!
علیرغم باورها و تعلقات ایدئووژیکی، همه ما موظفیم بسیاری از نُرم ها، ارزشها و قواعد مرسوم در جامعه
را رعایت کنیم. کشیدن سیگار در محیطی که استعمال دخانیات ممنوع است، شهامت نیست، حماقت است!
برای احترام به میزبانی که نماز میگذارد، اگر چه خود بی نمازیم، هنگام ورود به خانهاش، کفشهایمان را
از پا در میاوریم. آقای نوری زاد نیز میزبان و صاحب این سایت هستند. ایشان بارها از کاربران سایت تقاضا
کردند از کاربرد دشنام و سخنان توهین آمیز پرهیز شود. شاید در کنارِ دوست و رفیقی یکدل، به خود اجازه
شوخی و دشنام و حرف رکیکی بدهیم، در جمع و فضای عمومی، حسابِ دیگریست.
یقیناً هستند کسانی که باور و اعتمادشان را نسبت به این حکومت از دست داده، از سرِ کنجکاوی، سَرَکی
به این سایت میکشند تا “مزه دهان” مخالفان را چشیده باشند. وقتی مشاهده میکنند که ما امروز، بدون
داشتن نیرو و قدرتی، سخن از انتقام و خشونت و تصفیه حساب میرانیم، فردای به قدرت رسیدن ما را
براحتی ترسیم میکنند. حکومت عدل و عدالت و آزادی و برابری و پرهیز از خشونتی که خمینی، نشسته در
زیر درخت سیب وعدهاش را میداد، چنین کِرم خورده و گند آلود از آب در آمد، ما که از حال، شمشیر را از
رو بسته ایم حساب کارمان روشن است!
اگر تصور میکنیم که ظلم و شقاوت این حکومت فقط شامل حال ما گشته و ما را مجاز به ترویج خشونت و
انتقام جویی میکند، سخت در اشتباه ایم. ابعادِ جنایات هولناک این رژیم، فقط در فردای نبودِ آن روشن میشود
و این نه به معنای ترغیب ما جهت انتقام جویی و ادامه چرخه خشونت و کشتار، که به معنای توقف آن برای
همیشه و گام گذاردن به مرحله نوینی از جامعه و فرهنگی که پذیرای همه اندیشهها و باورها در فضایی خالی
از ترس و ارعاب است. تنها با تجربه عینی شهروندان در چنین فرهنگ و فضأئی ست، که باورشان به پذیرشِ
ظلم و ستم توسط حاکمان، و برگزیدن ناجی نوینی، برای رهائی از دیگری، گسسته خواهد شد.
همه ما در حد توان و بضاعت مان برای روشن شدن این تاریکستان قلم میزنیم. اگر بنا باشد به طعنهای و
نعرهای برنجیم و قلم را غلاف کنیم، این تاریکی خود بهخود روشن نخواهد گشت.
نقاط مشترکمان بسیار فزونتر از اختلاف سلیقه و جزئیاتِ کم بهاست. برای اتفاق نظر و همصدا شدن،
دستِ دوستی بسوی هم دراز کنیم !
پونصد هزار نفر کشته، چهار ملیون نفر مهاجر، هفت ملیون نفر بیخونه و مون. این داستان سوریه است تا امروز. این دومی میگه اینا هیچ اهمیتی نداره چون من میخواستم بشر اسد رو حفظ کنم. کدوم احمقی خیال میکنه این اعداد و ارقام اهمیتی نداره؟
بهش ميليون ها قطع نخاعي و قطع عضوي و رواني را هم أضافه كن ، جند روز قبل فيلم دختري ١٤ ساله را در يوتيوب ديدم كه دو با و يك دستش قطع شده بود و همه خانواده اش را هم از دست داده بود ، برده بودنش كشور أردن ٧-٨ بار انجا عملش كرده بودند، كي جواب اين دختر و ميليون ها شبيه اين دختر را مي دهد ؟ن/// خامنه اَي و بشار أسد
حضرت آیت الله العظمی نوری زاد دامت برکاة و دامت افاضاة ، سلام علیکم ، ضمن آرزوی تندرستی و سلامتی بر شما انسانِ بصیر ، آزاده ، حکیم ، فرزانه ، شاهد ، بشیر و نذیر . هم اکنون زمزمه های انتخابات ریاست جمهوری در سال 1396 شروع و همچنین زمزمه حضور بانوان کشور در این انتخابات و بحث 38 ساله ی ” ملال انگیز ” رئیس جمهور که باید از ” رجال ” باشد شروع میشود! وقتی شورای نگهبان قانون اساسی با آن شش نفر آیت الله و آن شش نفر حقوقدان در این 38 سال از گذشتِ نظام ، از معنای ” سختِ ” کلمه عربی به فارسی ی ” رجل ” عاجز مانده و به ملت ایران توضیح نمیدهند که کلمه ” رجل ” در قانون اساسی به چه کسی اطلاق می شود ، حضرتعالی معنای کلمه ی ” رجل ” را چگونه تفسیر می نمایید ؟ الحقر __ مبشّر
——-
درود دوست گرامی
قانونی که نه به زبان رایج یک مردم نوشته شود و مرتب تفسیر پذیر باشد، گریزگاه مناسبی است برای قانونگریزان و قانون روبان. شاید در قانون اساسی ایران و قوانین جزایی و قضایی این کشور نگون بخت صدهها کلمه و جمله ی تفسیر پذیر باشد که می توان به هرکدام هزار راه انحرافی نقب زد. مثل: اقدام علیه امنیت ملی. مثل نشر اکاذیب. مثل اجتماع و تبانی. مثل محاربه. مثل مرتد. کافر. کافر حربی. زندیق. زن. حقوق زن.
به گمان من: رجل سیاسی یعنی کسی با خردمندی و هوشمندی و وطن دوستی و مناسبات جهانی آشناست و دزد و آدمکش هم نیست مثل حضرات. جالب است که فقهای قهقراییِ شورای نگهبان، شخص شیخ علی فلاحیانِ قصاب را رجل سیاسی دانستند و راه را گشودند برای ریاست جمهوری وی. مملکتی است اینجا عجبا!
با احترام
.
http://news.gooya.com/politics/archives/2017/01/222931.php
اين مقاله كوتاه را بخوانيد
https://m.youtube.com/watch?v=JjdH3Fe6m54
اقاي نوري زاد اين ويديو را ببينيد و بعد تاييد مي كنيد كه در طبقات بايين برج ، زير هم و درست زير هم ، بمب جا سازي كرده اند
امروز ویدیوئی از جلسه 7 اردیبهشت ماه سال 93 شورای شهر تهران در فضای مجازی پخش شده که طی آن آقای قالیباف در این جلسه بریاست آقای مسجد جامعی در مورد ساختمان پلاسکو و مسائل ایمنی آن صحبت مبکند و طی آن از با ارائه گزارشی در مورد ساختمان پلاسکو، شورا میپرسد که او با این وضعیت چکار باید بکند؟ اگر ساختمان را ببندد که مورد اعتراض بعنوان کار شکن قرار میگیرد و اگر کاری هم نکند فاجعه ای در راه است. بنظر بنده همین ویوئو برای تحقیق چامعی در مورد مدیریت این کشور بلا زده کافی است و می تواند در کشورهای جهان برای توضیح نوع مدیدیریت جهان سومی در نظام ولائی بهترین مدرک باشد. مدیریتی که در آن مدیر راه حل ندارد و فقط سئوال طرح میکند و شورای شهر عقب مانده ای که فقط نگاه میکند سر تکان میدهد و قربانیانی که در انتظار فاجعه هستند!
شهرداری میتونست خودش اونجا سیستم های آتش نشانی نصب کنه و با مالیاتی که از اونها میگرفت هزینه ی اون رو تامین کنه.
اگر مخزن و پمپ و شیلنگ قرقره داشتن اینطور نمیشد.
صالحی: برای بازگشت در برنامه اتمی آمادگی داریم.
مش قاسم: بیجا میکنی! ۱۵ سال این مملکت رو توی تنش با دنیا نگه داشتی کافی نبود؟ همون دفعه اول هم … (سه نقطه از مش قاسم) زیادی خوردی.
هيج كسي نمي توانست از عهده صدام بر بيايد ، مكر امريكا، الان هم هيج كسي از عهده اين اخوندهاي بدتر از صدام بر نميايد مكر امريكا، مرك يكبار شيون هم يكبار ، خسته شديم از بس كشورمان همه دنيا را تهديد كرد، و همه دنيا ما را ،
نوشته ی شما بخاطر فحش هایی که در آن بود حذف شد
با احترام
.
سلام جناب نوریزاد ! این ” آدم ” میگوید دیگر نمیتواند صبر کند ( حضرت آقا خسته شده) پس آرزو میکند که آ مریکا با ایران همان کند که با عراق کرد . من با فحش دادن مثل شما مخالفم , اما نمیتوانم به موجوداتی مثل این فحش ندهم. فحش برای این جور موجودات است. شما که نوشته مرا مناسب تشخیص ندادید خودتان در محکوم کردن اظهارات این موجود بنویسید اگر با آن ها موافق نیستید. من نمیدانستم که این سایت دکانی میشود برای فروش وطن هم . بسم اله , من منتظرم. با احترام
چطور خسته شدن مردم ایران از دولت ساسانی را مجوزی بر درستی حمله اعراب می دانید ولی اینجا ناگهان غیرتی می شوید؟ تازه اعراب متجاوز حتی دین مردم را هم عوض کردند علاوه بر دیگر کارهایشان.
در پاسخ به ” ناشناس” :
خواند ن پاسخت مرا در حیرت فرو برد . اگر در ابتدا میتوانستم خود را به این فریب دهم که شاید در اثر غلبه احساسات آنی بفکر وطنفروشی افتادی , حالا دیگر شکی در وطنفروش بودن تو ندارم . مشکل این است که امثال تو کم نیستند آن ها که دیروز دست در دست صدام گذاشتند و امروز چشم به دیوانه ای به اسم ترامپ دوخته اند و ان چه که برایشان اهمیت ندارد صد ها هزار جان عزیزی است که همراه با ایران بر باد میرود اگر دوباره جنگی شروع شود . نفرت از یک مشت آدم کش و دزد حاکم شما را دیوانه کرده است. راه درست این نیست که کشور را ویران کنیم برای آنکه آنرا از دست جانیان حا کم در آوریم. کسی ” خسته شدن مردم ایران از دولت ساسانی را مجوزی بر درستی حمله اعراب” ندانسته و من هم چنین ادعایی نکرده ام.( طبق معمول دروغ گفته ای بگذریم از اینکه از لحاظ منطقی هم جمله ات کاملا غلط است . درست ان میتواند چنین باشد : خسته شدن مردم ایران از دولت ساسانی را مجوزی بر درستی خیانت عده ای از ایرانیان در همکاری آنها با مهاجمان دانسته اید). در این جهان تنها یک چیز مقدس است و بس و آن هم وطن است , نه دین , نه خدا ,نه کس و کار , نه ….. فقط وطن و وطن فروشی بزرگترین گناهی است که کسی میتواند مرتکب شود.
انسانها مرتبا به دنیا می آیند که اشتباه کنند و یادگیری نمایند و به سوی تکامل پیش روند. هیچ انسانی حق اتهام به گذشته اشتباهات دیگران را ندارد زیرا خود نیز در جایگاه آنان اشتباهاتی را انجام میدهد. هر انسانی موظف و مسیول اعمال خود می باشد و نه دیگران. انسانی که صادقانه از اشتباهات خود درس گرفته و به دنبال خودشناسی و به ساختن اصلاح جامعه خود قدم میگذاردبسیار ارزشمند است. این نوع انسان اشتباهات فاحشی مانند قتلها و دزدیها را انجام نداده و نخواهد داد و اشتباهاتش از نوع باورهایش و اعتمادهایش به مسایلی میباشد که امریست طبیعی برای رشد بیشتر.
پیام مهم نخست وزیر اسرائیل به مردم ایران+فیلم
فیلم زیر: پیام نخست وزیر اسرائیل به مردم ایران به زبان انگلیسی با ترجمه فارسی
درست یک روز پس از انتقال قدرت در کاخ سفید واشنگتن، نخست وزیر اسرائیل در یک پیام ویدئویی خطاب به ایرانیان گفت: حکومت ایران تلاش میکند بین ما و شما دشمنی تزریق کند. ما دوست شما هستیم نه دشمنتان. ما همیشه بین مردم ایران و رژیم ایران تفاوت قائل شدهایم.
بنیامین نتانیاهو در این پیام ویدئويی گفت: ایران یکی از مسائلی است که با رئیسجمهور جدید آمریکا در میان خواهد گذاشت.
وی گفت: من درباره رژیم ایران زیاد صحبت کردهام اما درباره مردم ایران به اندازه کافی سخن نگفتهام …امیدوارم این پیام به تمام ایرانیها، اعم از پیر و جوان، دیندار و سکولار و زن و مرد برسد.
نخستوزیر اسرائیل در سخنان خود گفت چهره دانشجویان شجاعی را که در سال 2009 (88) در خیابانها هدف گلوله قرار گرفتهاند فراموش نمیکند.
نتانیاهو همچنین اظهار داشت: هرگز ندا آقا سلطان زیبا را فراموش نمی کنم.
نخستوزیر اسرائیل افزود: امیدوارم روزی برسد که مردم ایران و اسرائیل آزادانه یکدیگر را در تهران و اصفهان و تلآویو و اورشلیم دیدار کنند.
http://www.youtube.com/watch?v=9UYrAtNYJC0
عزیز من آخر این خبر را همه دیده ایم..چرا بیخودی این خبرها را می آورید..آقای نوریزاد با سید مرتضی موافقم..لطفا هوای سایت را داشته باشید
می بینم دوستمان مزدک سر منشا گفت و گویی پر بار مابین دوستان شده و به ویژه استادمان کورس نیز سهمی در این گفت و گو بر عهده گرفته است. در این گفت و گو ها اشاره ای رفت به ظلم پذیری عوام و این که اگر چنین نمی بود استبداد توان ظلم کردن نمی داشت.
دیدم کمی ظالمانه است همه تقصیر ها را گردن عوام انداختن. شما بیایید در همین دنیای متمدن غرب نگاهی کنید به عوام الناس و سطح فکر و خواستگاه هایشان تفاوت چندانی ندارد با عوام الناس دیگر نقاط عالم. رفع نیاز های جسمی مسکن کار یا حقوق ماهانه به هر شکل قانونی. همین ها که برطرف شد دیگر کاری به کار حکومت ندارد. رای دهندگان اروپایی کیستند؟ کارگر یا کارمندی که از سر کار به خانه می آید و روی مبلی لم می دهد یک بطری آبجو در دست جلوی تلویزیون از این کانال به آن کانال تا به رختخواب رود و روز از نو و روزی ز نو……. اعتقاد به خرافات هم کم رواج ندارد…. یعنی سید مرتضی عزیز اگر دفتری در برلن یا پاریس دایر می کرد و دین تازه ای (این روز ها اسلام چندان تو بورس نیست) نانش حسابی توی روغن بود.
پس فرق ما با این ها چیست؟ شریعتی حرف خوبی راجع به غربی ها زد: ده درصد غربی ها بار جامعه را بر دوش می کشند.
کسی که تازه وارد دنیای غرب شده اول چیزی که تعجبش را بر می انگیزد آزادی خوش گذرانی است. فکر می کند با این همه خوش گذرانی مملکت چگونه می چرخد؟ دیسکو ها مملو از جمعیت… این هم یک جور مسجد رفتن است دیگر…. نوحه خوانش مایکل جکسون است….. منظورم این است که عوام عوام است چه در ایران چه در غرب.
سوال هنوز باقی است. فرق ما با این ها پس در چیست؟ در همان ده درصدی است که شریعتی گفت.
فکرش را کنید گل سر سبد روشنفکر ایرانی فیلسوفی است به نام عبدالکریم سروش! (از عشق به پیامبر اسلام بینایی اش را از دست داده….)
مقایسه اش کنید با فیلسوف آلمانی به نام یورگن هابرماس. دنیای غرب بر پایه افکار هابرماس می چرخد. فلسفه گفتمان در فضای همگانی اش خمیر مایه شکل گیری حکومت های مدرن جهان است.
در یک کلام طبقه ای در غرب داریم به نام روشنفکر که به راستی این لقب برازنده اش است. این ها البته یک شبه از زیر بوته سبز نشده اند و همه می دانیم صد ها سال سابقه روشنگری و بازگشت به دوران طلایی یونان باستان (مقایسه کنید با شعار دوران طلایی امام برخی از اصحاب روشنفکری ایران زمین …..)
بدون چنین روشنفکرانی که ماه به ماه هفته به هفته روز به روز ساعت به ساعت به تولید فکر مشغولند و کتاب ها و مقالات و نظریه ها و تیوری ها و علوم و دانش ها به جامعه هدیه می کنند آری بدون چنین روشنفکرانی غرب هیچ تفاوتی با ما نمی داشت. در یک چشم بر هم زدن پاپ اعلام حکومت ولایت فقیه می کرد (ولایت فقیه چیزی نیست به غیر از نسخه ناشیانه ای از حکومت کلیسای قرون وسطی) و همه مردم تابع بودند.
جامعه فاقد روشنفکرانی که بدون دهان بند و بی مهابا واقعیات تاریخی را بر ملا می کنند و به احد الناسی از خدا و پیامبر و پاپ و امام و آخوند و شاه و مصدق و خمینی و خامنه ای رحم نمی کنند و آن ها را نقد جانانه می کنند و زیر سوال می برند چنین جامعه ای سرگردان و گمراه و تابع و مطیع و فرمانبردار حکام جابر و ستمگر خواهد بود.
روشنفکر ایرانی امثال محمد خاتمی است…… موسوی است و کروبی است (امام که عارف بود! هنوز نفهمیدم چه شد که چنین شد) ما شا الله به سطح دانش و آگاهی روشنفکر ایرانی. از شریعتی (فاطمه فاطمه است!) و جلال آل احمد(کاشف ویروس غرب زدگی!) و احسان طبری (و رفقای شوروی سوسیالیستی) و رجوی (جوجه تروریست) و چه می دانم بازرگان و سحابی و جبهه ملی!!!!!! ای خاک بر سر چنین جبهه ملی……. نهضت آزادی و نواب صفوی (فکرش را کنید یک تروریست و آدم کش می شود الگوی نسل جوان قبل از انقلاب……..)
الان دیگر دوران تعارفات حاج آقا اختیار دارید و حجت الاسلام ببخشید آیت الله سید مرتضی وارد شدند همگی صلوات….. آری چنین دورانی سپری شده. باید همه چیز را رک و پوست کنده گفت و هیچ ابایی نداشت از هیچ کس. شاید سال ها طول بکشد. مردم نمی آموزند تا سر هایشان به سنگ نخورده مغزشان تکان نخواهد خورد. باید با گوشت و پوست و استخوان خود درد را احساس کنند. گرسنگی را احساس کنند. بی عدالتی بی انصافی اجحاف نامردمی به درجه ای برسد که تحملش ممکن نباشد. این ها که به درصد خاصی برسد (جامعه شناس ها شاید بتوانند درصدش را برای هر جامعه ای تعیین کنند) به خیابان ها می ریزند.
و ای کاش رهبران جامعه پیش از این که چنین آتشی به پا شود و تر و خشک را بسوزاند به فکر می افتادند و دست از لجاجت بر می داشتند و حکومت را به دست مردم می سپردند…….
یک عذر خواهی هم به مایکل جکسون بدهکارم که او را با مداحان مقایسه کردم. خودم از مشتاقان آهنگ هایش هستم که صدای دل جوانان است در هر عصر و زمانی و پیامش ابدی است….
در شهر هرت
در این هاگیر واگیر نظام داری و اسلامداری ،عجب هپل و هپویی برقرار است وهمراهش هارت و پورت فراوان و همه هم از جانب بادمجون واکس کن ها که دورشان را بادمجون دورقاب چین ها گرفته اند و شلم شوربای چرند وپرند دائم به خورد مردم می دهند.
در شهر هرت
بنیاد شهید، تلفات آنش نشانیان ساختمان پلاسکورا شهید محسوب نمی کند.
باید دید چرازمانی که افرادی برای نجات جان دیگری جان خود بخطر انداخته اند از نام شهید معذورند؟
زیرا در شهید و شهادت،نجات هستی و ارزش جان بی معنی است.
در معنی شهید ، کشتن و کشته شدن نهفته است،برای دفاع قبور حرمین برای دفاع از نظرات رهبر ، برای اسلام هر گاه کسی کشته شد شهید است ،و اگر بسیاری را کشت مانند حاج قاسم ، می شود شهید زنده .
در شهر هرت
ترامپ، اردوغان،اسد، پوتین، ناتو،اروپا،چین، عربستان، داعش، سوریه، خاورمیانه، اسلام، پاکستان،هند، انگلیس،خامنه ای ،اسراییل ، ایران.
همه در یک مورد شباهت و تفاوت و بنیادشان بناست؟
و آن باور مردم است.
باور مردم ،به آنان قدرت می دهد ، آنان را حمایت می کند ، بزیر می کشاند و از همه مهمتر ، باور مردم به خود ، نقش تعیین کننده را بازی می کند و هرکجا تشکلهای مردمی آزادنند و مردم در تصمیمات دولتی سهیمنند، پیشرفت و بالندگی را در کلیه زمینه های اجتماعی،اقتصادی ،سیاسی شاهدیم و بر عکسش نمونه ایران را شاهدیم.
در شهر هرت
بعد از ۳۸ سال تفاوت از کجا تا به کجا؟!
در شهر هرت
هی نپرسید ثروت ملت کجا رفت؟
در شهر هرت
پلاسکو فروریخت یا امید مردم!؟
استاد گرامی با درود ، من نمیدانم این اقای حداد …. با چه رویی نزد خانواده ، همکاران و دوستانش میرود ؟ این همه دروغ را از کجایش در مباورد ؟ این ازدروغ رشوه هزارتومانی که بعد از 35 سال چاپ شده !!!!؟ تا در مصاحبه با تلویزیون عربی که گفت ما بیش از 50درصد کلماتمان عربی است !!!!؟ ووو
اگر کسی من را راهنمایی کند تا زنده هستم ازش سپاسگزارم . ناگفته نماند که ایشان فرنشین فرهنگستان زبان و ادب فارسی ایران و عضو شورای سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی ایران است
قرآن برای مردان مسلمان، پس از مرگ، حوریان چشم درشت را وعده داده است:
وَحُورٌ عِينٌ ( واقعه/22) و حوریهای چشم درشت (در این باغ هستند).
این حوریها مانند مرواریدی که در صدف باشند و هنور کسی به آنها دست نزده و آنها را ندیده است، میباشند.
كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ (واقعه/23) همچون مرواريد در صدف پنهان (دست نخورده)!
در اینجا صفت عدم تماس حسی نیز نهفته است.
كَذَلِكَ وَزَوَّجْنَاهُم بِحُورٍ عِينٍ (دخان/54) اینچنین است که ما آنها را به ازدواج حور چشم در می آوریم.
صفتی دیگر این حوریان، باکره بودنشان است؛
فِيهِنَّ خَيْرَاتٌ حِسَانٌ (رحمن/70 ) در آنها دوشيزگان نيكخو و زيبا روست.
حُورٌ مَّقْصُورَاتٌ فِي الْخِيَامِ (رحمن/72) حوريان پرده نشين شده ها در چادرها.
//////
///////
///////
——-
ادامه ی مطلب را در لینک مربوطه مطالعه بفرمایید.
درود جناب آقای نوریزاد عزیز
بلافاصله اندکی پس از پیروزی انقلاب، سران ارتش به جوخه اعدام سپرده میشوند تا احتمال کودتای ارتش و سرنگونی انقلاب کاهش یابد. ولی این به تنهایی کافی نیست و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با استراتژی مهار دوگانه پایه گذاری میشود تا آغازی بر پیاده سازی سیستم
(counterbalancing)
در نهادهای امنیتی کشور باشد. اندکی نمیپاید که سیستمی مشابه در نهادهای امنیت داخلی کشور به شکل بسیار پبچیدهتری جهت خنثی سازی و به حداقل رساندن احتمال توطئه داخلی پیاده سازی و اجرا میگردد. در طول این سالها جوانان بسیاری به اتهام همکاری و یا جاسوسی از سیستمهای اطلاعات موازی به سرنوشت بسیار وحشتناکی دچار میشوند که در بسیاری از موارد کسی از سرنوشت آنها اطلاعی ندارد.
پس از درگذشت رمزآلود مرحوم آیه الله هاشمی، توازن قوای به وجود آمده در طول سالها، بین این دستگاهها یک شبه به هم میخورد و شرایط به سمت شکل گیری نظم جدیدی پیش میرود. حادثه انفجار در ساختمان پلاسکو نمونه ای از عواقب بر هم خوردن این توازن قواست که میتواند با انگیزه قدرت نمایی به رقبا و یا انتقام گیری از قتل آیه الله هاشمی باشد.
در روزهای پیش رو باید شاهد نمونه های دیگری از این گونه موارد باشیم.
با تشکر
علی
درودبر هموطن گرامی استاد نوریزاد.کاش انهاییکه میگفتند ایالات متفرقه.حالا نگاه کنند ببینند که همه گروها وکنشگران .وحتی همه رییس جمهوران قبلی کنار ترامپ .ایستاده اند که بگویند هدف امریکای سربلنداست.نه کسی حصر است نه فراری نه قهر کرده نه بی.بصیرت ونه انحرافی.کاش همه دنیا ازاین مراسم ادم بودن یاد بگیرند
سلام آقای نوریزاد
خواهر من الان یه هفتس که تو بیمارستانه و تازه از کما به هوش اومده و تابحال دو بار ایست قلبی داشته و تمام بدنش کبودی ، و این در حالیه که هیچ امیدی به زندگیش ندارن دکترا . اگه دنبال دلیل بگردیم تو مدرسه یک همکلاسی نصف یک قرص نامعلوم رو میده برای اینکه سر دردش رفع بشه و این قرص از طریق دوست پسر این خانوم بهش رسیده . ما چکار باید بکنیم با این وضیعت خودمونم دیگر نمیدونیم نه پلیس پیگیره نه مدرسه .
قسمت سوم:
اول خود را از مشاوره مسموم بسیاری از نزدیکان رها سازید. بسیاری از نزدیکان و مشاوران -خودآگاه یا حتی ناخودآگاه – حقیقت را قلب می کنند و آنچه را دوست ندارند بر ضد مصلحت شما نشان می دهند و در پناه چشم پوشی شما از ابزارهای قدرتی که شما مسوول آن هستید به حذف موانع بر سر راه خود میپردازند. بنگرید که چگونه جوانی را فقط به جرم این که به اسید پاشیدن به صورت زنان در اصفهان معترض بوده است به بند کشیده اند. هیچ سنخیتی بین مصلحت حکومت شما و نظام با دستگیری و آزار فرد معترض به اسید پاشی به چهره زنان وجود ندارد. اتفاقا این کار باعث می شود که مردم بپندارند که اعتراض به اسید پاشی اعتراض به حکومت است. جز یک فرد نادان یا مغرض ممکن نیست که مصلحت حکومت را با اسید پاشی به چهره زنان گره بزند.
دوم یک سخنرانی کنید و در آن بر لزوم کرامت انسانی از هر جنس و رنگ و پوست و نژاد و مذهبی و حفظ حقوق همه تاکید بورزید.
سوم به جد در لغو حکم اعدام در این سرزمین بکوشید. اگر نگران حکم الهی هستید حداقل آن را به قصاص در قتل عمد کاملا محرز محدود کنید.
چهارم بر رهایی زندانیان سیاسی اهتمام بورزید. حتی می توانید با برخی از آنان – در خفا یا علنا – دیدار کنید و سخن آنان را بشنوید.شاید رازهایی بسیار از سیاهچالهای گروهها و نهادهایی که در زیر دست شما کار می کنند بر شما آشکار نمایند. اگر در مصلحت بودن این کار شک دارید یک بار دیگر به سرنوشت چائوشسکو، صدام و قذافی بیاندیشید. هیچ کدامشان در سخت گرفتن بر مخالفان سیاسی خود کوتاهی نکردند. هیچ کدام از آن سخن گیری ها هم به کارشان نیامد. باور کنید فردا که اقای لاریجانی حکم اعدام نزدیکان شما را -بر اساس همین قوانین هیولاواری که کشتن انسانها را مجاز می داند- صادر می کند، همین ها هستند که اعتراض خواهند کرد و اعتصاب غذا می کنند و لبهای خود را خواهند دوخت و اگر اندکی قدرت داشته باشند جلوی آن حکم را خواهند گرفت. پس بدانها اندکی ارج و قرب بدهید و مانع آزار آنها گردید.
پنجم حصر غیر قانونی افراد را پایان دهید.
ششم بر سیستم های اطلاعاتی در مورد رعایت حقوق انسانها و محافظت از جسم و جان آنها بسیار بسیارسخت بگیرید.
هفتم گناه گذشتگان را بر دوش نکشید. آنها که پیش از حکومت شما قتل انجام داده اند را به چنگال عدالت بسپارید، البته با رعایت حقوق بشر.
هشتم از افرادی که فرزندانشان را در دوران حکومت شما از دست داده اند حلالیت بطلبید و یار آنها باشید در یافتن حقیقت و اجرای عدالت در حق کسانی که به نام شما بر آنها ظلم رانده اند. باور کنید مجازات شخصی که سهراب بهشتی را کشت و عده معدودی که – احتمالا از سر دوستی با مقصر و به بهانه نظام – با مخفی کردن شواهد و یا قلب مدارک راه را بر عدالت بسته اند خدشه ای بر نظام وارد نخواهد ساخت. هیچ دلیلی وجود ندارد که بار گناه یک یا چند مامور عصبی، خسته و کم حوصله با عقده های روانی را شما بر دوش بکشید. مامور یا ماموران خاطی را به چنگال عدالت بسپارید. این کار هم توشه ای برای آخرت شما خواهد شد هم این که از امروز عدالت را به پایه ای گسست ناپذیر از نظام تبدیل می کند. عدالت چیزی است که هر نظام درستی را استوارتر می کند.
حکومت را به سگی تبدیل کنید که از گله مراقبت می کند نه چوپانی که هر از چندی به اقتضای گرسنگی و نیازش گوسفندی را می درد و می خورد.
اگر در موفقیت و جلب حمایت عمومی از این کار شک دارید بدانید که آنها که برای لقمه ای نان امروز دور شما بر سر سفره انقلاب جمع شده اند همه برای رهنمودهایتان -از هر جنسی – سر تکان می دهند. آنها هم که به خلوص نیت به دنبال احیا کرامت انسانی اند از حرف شما استقبال می کنند.آنها هم که از حقوق بشر بهره ابزاری می برند خلع سلاح می شوند و مجبورند سکوت کنند یا تایید.
نگاهی به مراسم ترحیم دوست خود بیندازید. مردم – برعکس دژخیمان – ساده اشتباهات را می بخشند و از تقصیرات می گذرند. امروزه این مردم بیش از همیشه پذیرای مدارا، آرامش و حقوق بشرند. چه بهتر که این کار توسط شما صورت گیرد و آنها شما را دوست بدارند.
شاید لغت حقوق بشر را دوست ندارید. اما فرصت اندک است و مرگ نزدیک. پیش از آن که دیر شود دست به کار شوید. تیغ و شلاق را از دستان جلاد بستانید پیش از آن که بر خودتان یا آنها که دوستشان دارید فرود آورد.
نگران نباشید که گفتمان حقوق بشر دولت مستعجل باشد. باز هم نگاهی به تاریخ بشر به ما نشان می دهد که هر کجا گفتمان حقوق بشر پا گرفته است برای سالهای طولانی استمرار و استقرا یافته است. شاید همه مشکلات بشر را حل نکرده است. شاید بشر را به سعادت واقعی نرسانده است اما حداقل، آرامش انتقال قدرت مسالمت آمیز را به جوامع اهدا و تا حد ممکن هم دست دژخیمان را از سرنوشت انسان ها کوتاه نموده است.
قسمت دوم:
وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ أَكَابِرَ مُجْرِمِيهَا لِيَمْكُرُوا فِيهَا وَمَا يَمْكُرُونَ إِلَّا بِأَنْفُسِهِمْ وَمَا يَشْعُرُونَ
دو عادت بد در سیاست، مشاوران دانا و دلسوز را از حاکمان دور می کند. برخورد قهرآمیز با کسی که چیزی می گوید که دوست ندارید و پاداش به کسی که چیزی می گوید که دوست دارید. این رفتار در طول سالها باعث می شود شخص حاکم از نعمت مشاوره محروم شود.به ظاهر تعدادی مشاور دارد، اما آنها تنها با بله قربان گویی و مجیزخوانی فقط اندیشه خودش را به او بازخورد می دهند و کیست که عقل کل باشد و خود همه چیز بداند.
هدف من از نگارش این نامه این است که به شما راهی بنمایم که به هزار دلیل مشاوران نزدیکانتان به شما ننموده اند. اول این که منفعتشان در آن نبوده است. دوم شاید بلد نبوده اند. سوم هر کس که خواسته است راه را به شما بنماید دچار دسیسه دیگر نزدیکانتان شده است که منفعت خویش از این کار در خطر می دیده اند. احتمالا داستانهای زیادی از دسیسه درباریان در تاریخ شنیده اید. دسیسه اهل دربار بر علیه امیرکبیر را حتما می دانید. برای هر حاکم همین دسیسه های اطرافیان یکی از حلقه های قدرتمند زنجیر “اجبار” است که او را به تقدیری شوم می کشاند. حاکم می خواهد عادل باشد اما عده ای نمی گذارند. حاکم می خواهد خوب باشد اما باز عده ای نمی گذارند. این اتفاق بارها و بارها در تاریخ رخ داده است و هر بار نیز به پایانی تلخ ختم شده است. پس چرا دوباره آزموده را می آزمایید. چرا با این که سرنوشت همه حاکمان و شاهانی که خود را در چنگال این موج اجبار رها کرده اند می دانید باز خود را به چنگ این امواج می سپارید. چرا با این که می دانید همه نزدیکان حاکمان پیشین آنها را با دسیسه ها فریفته اند باز به دامان مشورتها و نظرات آنان پناه می برید.
این دغل دوستان که می بینی مگسانند گرد شیرینی
بیایید راهی دیگر را بیازمایید. راهی که برخی کشورها آزموده اند و اتفاقا تا حدود زیادی موفق بوده است. راهی که می تواند هم شما را از چنگال “اجبار” به انتخاب مسیری که خودکامگان تاریخ رفته اند نجات و هم از امروز سرنوشت ملت ایران را تغییر دهد و آنان را در مسیر ترقی و پیشرفت واقعی قرار دهد بدون این که دریچه ای برای نفوذ دشمنان احتمالی باز بگذارد.
برای این کار نیاز است که همین امروز خود را از چنگال “اجبار”ی که شما و سرزمین ما را به ورطه هولناک نابودی می کشاند رها کنید. بی شک تا به امروز بر اساس آنچه مصلحت اندیشیده اید تصمیماتی دردناک گرفته اید. دلیلی ندارد وقتی چنین تصمیم هایی آخر و عاقبتی مانند صدام و قذافی برای شما یا فرزندانتان رقم بزند باز فکر کنید که آنها مصلحت است. به نظر می رسد مصلحت واقعی آن باشد که از این مصلحت دروغین دست بکشید.
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم
عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم
باز می گردم به دغدغه های شما. شما نگرانید که دستان بدطینت پس از شما چنگال خون آلود خود را در سرنوشت آنچه دوست دارید یعنی سرزمینتان یا خانواده تان فرو برد. بیایید یک بار برای همیشه دستان بدطینت را از سرنوشت این ملت کوتاه کنید و خود نیز بیش از همه از آرامش حاصل بهره ببرید و افتخار این کار بزرگ در تاریخ ایران را نصیب خود نمایید. چنگال آن دستان بدطینت چیزی نیست جز قوانین و نهادهایی که اجازه دارند به انسانها درد و رنج برسانند. منظورم از درد و رنج یک موضوع انتزاعی نیست. قبل از همه منظورم درد و رنجی است که به تن و بدن انسانها وارد می شود و آنچه که جان آنها را می ستاند. به این ننگرید که امروز همه چیز در دستان شماست و این نهادها و گروه ها جرات چپ نگاه کردن به شما را هم ندارند. بدانید که “هر کسی را چند روزی نوبت است”. فردا که نوبت شما یا فرزندانتان فرا برسد این مدافعین حقوق بشر نیستند که شما را بر دار می کشند. اتفاقا همان هایی این کار را خواهند کرد که امروز به فرمان شما یا در سایه چشم پوشی شما این کار را می کنند. امروز به فرمان و مصلحت شما این گونه می کنند فردا به فرمان و مصلحت دیگری.
نمی خواهم شخص یا گروهی را بدین کار متهم کنم. در واقع این محیط خشونت پرور ماست که اجازه داده است که همیشه دستهایی باشد که به جان مردم ما تعرض کند. الان بهترین موقع است و شما در بهترین موقعیت قرار دارید که این محیط خشن که ما انسانها را مجبور می کند – برای اهدافی که حقیقتا مصلحت هیچ کداممان نیست – به جان یکدیگر تجاوز کنیم یا به شکنجه و اذیت و آزار همدیگر بپردازیم. بیایید با استفاده از توانایی امروز خود این هیولای خشونت که به بلندای تاریخ بر سرنوشت ما چنبره زده است را برانید و از آسایش و امنیت خود و نسل های آینده مان اطمینان خاطر یابید.
شاید بعد از سالها حکومت به نظرتان دشوار باشد که این رویه را تغییر دهید اما باور کنید که این این کار ساده تر از آن است که تصور می کنید. لازم نیست شورای نگهبانتان را تعطیل کنید. حتی اگر دوست ندارید می توانید به رای واقعی مردم تن ندهید. لازم نیست حسابهای مالی خود را آشکار کنید.
کافی است که گفتمانی را بر جامعه حاکم نمایید که کسی جرات آسیب رساندن به دیگری را نداشته باشد. ابزار سواستفاده از نام شما، نظام و قانون را از دستان زورمندان خارج کنید و نه تنها ضعفا را در برابر خشونت بی حد و حصر آنان یاری دهید بلکه نسلهای آینده خود را در برابر این گونه خشونتها بیمه نمایید. کاری کنید که تهدید و عمل به شکنجه و قتل و زندانهای سنگین کریه شود و هزینه سنگین برای عامل آن به دنبال داشته باشد. این گونه نه تنها فرزندانتان و فرزندان آنان را در برابر این گونه جنایات بیمه می کنید بلکه برای مدتهای طولانی نسلهای ایرانیان را از این آسیب ها در امان می دارید.
برای این کار لازم است چند قدم بردارید.
قسمت اول
جناب آقای آیت الله خامنه ای
سلام
چند روز پیش مراسم ترحیم یار روزهای سخت خود را در حالی برگزار نمودید که روزگار میان شما فاصله ای عظیم انداخته بود. بی شک با توجه به کهولت سن آنچه بر ایشان رفت دیر یا زود به شما نیز خواهد رسید و خود نیز بر این امر واقفید.
میدانم در سن 78 سالگی – در حالی که مرگ بیش از هر زمان به شما نزدیک است – دغدغه انتقال مسالمت آمیز قدرتی که نه از روی شایستگی بلکه بر حسب اتفاقات روزگار بدان دست یافته اید بیش از هر چیز دیگر ذهن شما را مشغول کرده است.
بی شک نگرانی دیگری که ذهن شما را به خود مشغول کرده است آینده فرزندان و خانواده تان است. حتما تا این اندازه با تاریخ آشنایی دارید که مطمئن باشید همیشه در بر یک پاشنه نمی چرخد و هیچ قدرتی هر اندازه زیاد و هر قدر پایدار تا ابد باقی نمانده و باقی نمی ماند.
از سوی دیگر نمی دانم در پایان این راه دراز با وجدان خود چند چند هستید. شاید در خیال خود می پندارید که علیرغم همه چیزهایی که بر سر زبانها است بهترین کارهایی را که می توانسته اید برای کشورتان انجام داده اید. شاید با خود می گویید این روزها نیز بگذرد اما همین ها فردا مرا “خدا بیامرز” خطاب خواهند کرد. همانطور که درباره شاه این کار را کردند.
به هر حال هر چه هست همین نگرانی از ناپایداری است که ما انسان ها را بر آن می دارد که هنگامی که در قدرت هستیم تصمیم هایی بگیریم که آنها را دوست نداریم، اما به بهانه مجبور بودن آنها را بر می گزینیم. گریز از فردایی که دوستش نداریم ما را دچار “اجبار” می کند، برای تصمیماتی که نمی خواهیم و نباید بگیریم اما میگیریم. “اجبار” است که ما را تبدیل به دیکتاتور میکند. “اجبار” است که از انسانی که دوست دارد هر روز صبح به همه مردم صبح بخیر بگوید و به آنها شاخه ای گل تعارف کند هیولا می سازد. “اجبار” است که در حالی که بر زمین و زمان حکم می رانیم بر ما حکم می راند. این “اجبار” تنها مختص شما نیست. همه ما هر روز دچار این “اجبار”ها هستیم و آن را بهانه ای می کنیم برای زدودن وجدانمان از زنگار و بی حساب شدن با خودمان.انگاری اجبار است که عنان انسان را در دست میگیرد و او را به سوی سرنوشتی محتوم رهنمون می گردد.
من از همه نگرانی های این روزهای شما آگاه نیستم. اما همانطور که گفتم مطمئن هستم که دو نگرانی بزرگ شما آینده کشور و خانواده تان است. دو نگرانی که حتما گوشه ای بزرگ از ذهن هر انسان عاقلی در موقعیت امروز شما را پر می کند. این دو نگرانی دو نیروی عظیم برای “اجبار” شما به انجام یک سری کارها و یک سری برنامه ها ایجاد می کند. از جنس همان “اجبار”ی که قبلا گفتم.
اینک از شما می خواهم پیش از این که خیلی دیر شود و قبل از آن که از هر آنچه می ترسید رخ دهد، پیش از آن که با مرگ شما هرج و مرج و خونریزی تمام کشور را فرا گیرد. قبل از آنی که آنها که در پناه نام شما خیلی بزرگ شده اند و هر یک شهری و استانی ازاین خاک را سهم خود میدانند جای شما را خالی ببینند و تانکهایشان را به راه بیاندازند تا بر سر پس مانده های سفره انقلاب با هم بجنگند و ملت و حقوقشان را لگدمال نمایند. روزی را با خود خلوت کنید. درها را برای ساعتی بر روی مشاورین متزور خود ببندید. یک بار دیگر به نگرانی های خود بیاندیشید و به تاریخ. یک بار دیگر به جای این که از مشاوران خود کمک بخواهید از عقل و تجربه خود یاری بطلبید و ببینید آیا در تاریخ نمونه ای می یابید که راه شما را رفته باشد و همه آنچه از آن می ترسید بر سرش نیامده باشد؟ اگر به اندازه کافی زیرک باشید و دانا، متوجه خواهید شد که تمام آنچه از آن میترسید اجتناب ناپذیر است.
اگر در یافتن نمونه نیاز به کمک دارید من شما را یاری می کنم. نمونه ها بی شمارند. به شاه ایران نگاه کنید که پس از سالها حکومت چگونه آواره گشت. به پدرش بنگرید که چگونه حکومت مقتدرانه اش به آسانی فرو پاشید و سالهای پایاینی عمر را به اسارت در غربت گذراند. به سرنوشت قوم قجر بنگرید و به صفویه که چگونه سلسله قدر قدرتشان پایانی تلخ و دردناک یافت. افرادی را که مثال زدم شاید گروهی هستند که تشابهشان با شما اندک است. حقیقت این است که شما به دسته ای تعلق دارید که سرنوشتی بسی تلخ تر در انتظارشان بود. چه ناراحت بشوید چه نشوید. چه باقی نامه را بخوانید چه آن را پاره کنید بدانید که تاریخ شما را در کنار کسانی مانند قذافی، چائوشسکو و شاید صدام و در بهترین شرایط در کنار شخصی مانند بن علی رییس جمهور مخلوع تونس قرار خواهد داد. به سرنوشت شوم اینان بنگرید. این سرنوشت شما خواهد بود. حتی اگر مرگ شما را از این تقدیر برهاند، این عاقبت قطعی خانواده تان خواهد بود. حتی اگر آنها نیز از این عاقبت بگریزند سرنوشتی مانند عراق و لیبی انتظار سرزمینمان را می کشد.
می دانم که هر چه من بگویم باز شما احساس می کنید که مجبورید که به همین راه خود ادامه دهید – همانطور که تمام کسانی که از آنها نام بردم این راه را ادامه دادند و بدان عواقب شوم دچار شدند.
“اجبار” شما را به این راه می برد و تقدیر شما را به دنبال خود می کشد چون راه دیگری پیش روی شما نیست. همانطور که راه دیگری پیش روی صدام و قذافی و حافظ اسد نبود. راه دیگری را نمی شناسید چون کسی نبوده است که به شما راه بنماید. مشاورینی دارید مانند مشاورین تمام آن خودکامگانی که نام بردم. مشاورینی که اگر حتی فرض را بر صحت نیتشان بگیریم باز هم قادر به حل این مساله دشوار تاریخی نیستند. چه اگر در میان مشاورانتان اندکی هوش، ذکاوت و خیرخواهی بود امروز بوم زیست ایران با این سرعت به سوی مرگ نمی رفت و حیات مردمانی به قدمت تاریخ را بدین گونه با خطر مواجه نمی ساخت.
درود دوستان خوبم
گمان نخست من بر این بود که فرو ریختن ساختمان پلاسکو یک عملیات طراحی شده بوده برای تخریب این برج قدیمی و فرسوده و وادار کردن مغازه داران به کوچ و این که : قرار نبوده کسانی در آن دفن شوند که شده اند. دیروز فیلمی دیدم از نزدیک و از زاویه ای متفاوت که حجم وسیع آتش در طبقات بالا می رفت که ستون های اصلی را از شدت حرارت خم کند و طبقات ساختمان برهم ببارند. از این روی برخود لازم دیدم بخاطر این گمان خطا از “برادران” پوزشخواهی بکنم.
محمد نوری زاد
سلام جناب نوریزاد گرامی
با توجه به نوشته اعتذار گونه شما مایل هستم یکی دو نکته تقریبا انتقادی به رویه شما در اداره سایت و کانال تلگرامتان عرض کنم ،میدانید که من در سایت شما حضور دارم ،مطالب شما و نویسندگان سایت را می بینم و گاهی اگر فرصت شود و لزومی ببینم چیزی هم در سایت اتان می نویسم ،البته من عضو کانال تلگرامی شما هستم و وقتی آنلاین هستم با تلگرام ،دنگ و دنگ مطالبی را که روی کانال می گذارید می بینم ،خیلی از موارد عکس هایی می گذارید ،گاهی خودتان چیزی می نویسید ،و در بیشتر موارد هرکس هرچه ارسال کرد منعکس می کنید ،من بنظرم می رسد اخیرا شما به کانال تلگرامتان بیشتر بها می دهید و سایت را خیلی دیر به دیر آپ می کنید ،در حالیکه غالب گفتگوهای انتقادی و متقابل مربوط است به سایت شما ،البته اختیار نهایتا با شماست ،لکن من رویه شما در اداره کانال تلگرام را نمی پسندم ،برای اینکه کانال تلگرام نوعا منعکس کننده انظار و گرایشات و مطالب صاحب کانال است نه بر آیند انظار اعضاء کانال ،الان در واقع شما از سایت خودتان اعراض کرده اید و احتمالا بجهت سهولت دریافت و ارسال تمرکز کرده اید بر کانال تلگرام ،مع الاسف هر مطلب پوچ یا بی ارزشی هم هرکس ارسال می کند در کانال منعکس می کنید ،و مثل اینکه کانال تلگرام شده است محل کامنت گذاری آنطور که تابحال در سایت بوده است ،برخی مطالب هم گاه آنقدر سبک ،مبتذل ،کذب و گاهی توهین آمیز است که بعد خودتان ناچار به عذر خواهی می شوید ،مثل همین شایعات و مطالب بی اساسی که در مورد فرو ریختن پلاسکو گذاشتید و اکنون ناچار به اعتذار شدید ،یا موردی در خصوص برج ایفل و پرچم ایران که خود من هم ابتدا باور کردم و فورا آنرا برای دوستانی ارسال کردم ،بعد که تکذیب کردید من هم سنگ روی یخ شدم و ناچار به ارسال آن توصیه و عذرخواهی تان شدم ،اختیار با خودتان است ،من فقط بعنوان یک دوست می گویم ،این روشی که در مورد کانال تلگرام در پیش گرفته اید سوای از مسولیت های خاصی که ممکن است بجهت برخی حساسیت ها متوجه شما کند ،اساسا کاری غیر حرفه ای و نامانوس است که هم سبب اختلال و کندی شما در امر اداره سایت اتان شده است ،هم بلحاظ فرهنگی و شخصیتی متناسب با شخصیت شما و سابقه انقلابی فرهنگی هنری شما نیست ،اینکه هرکس هر مطلب بی اساس و شایعه یا باطلی را ارسال کرد شما آنرا در کانال اتان بگذارید بعد ناچار شوید آنرا توضیح دهید یا تکذیب و تلطیف کنید بنظرم از نظر پرستیژی بنفع شما نباشد ،پیشنهاد من این است که:
اولا :به سبک گذشته به سایت اتان و نوشتن مطالب دقیق و فکر شده در آن بیشتر بپردازید و از روز مرگی و گذاشتن مطالب ناموجه پرهیز کنید ،مثل همین مورد آخر که جدال و گفتگوی دو کامنت گذار سایت تان را متن پست قرار دادید که مناسب نبود ،و قاعدتا مطالب و مجادلات کامنت گذاران خوب است بهمان سبک گذشته ذیل نوشته خودتان قرار گیرد.
ثانیا:هم حجم مطالب کانال تلگرامی تان را کاهش دهید ،و هم تلاش کنید بیشتر آراء و انظار و اظهار نظرات خودتان را محور مطالب آن قرار دهید ،و هم اکیدا هر مطلب سست یا بی اساس یا توهین آمیز یا مبتذل را وارد کانال تلگرام تان نکنید چون کانال تلگرام و البته سایت و وبلاگ و کتاب و مقاله و نوشته و همه اینها نمایش دهنده شخصیت و طرز تفکر صاحب آن است ،بنابر این شما از افراط در مورد کانال تلگرامی خودداری کنید تا فرصت استراحت و تامل برای نوشته های مستقل را هم پیدا کنید و هم اداره سایت تان را بفراموشی نسپارید ،جالب است که من حتی مشاهده کرده ام که در موارد زیادی ،شما حتی مطالب کامنت گذاران سایت تان را هم دوباره جداگانه در کانال تلگرام منعکس می کنید! بگمانم این روش ها درست نیست و شاید مصداق افراط و تفریط در امور اصلاحی و فرهنگی باشد ،بنظرم کار یک مصلح اجتماعی و فعال مدنی و حقوق بشری ،صرفا شلوغ کردن مسائل و انباشتگی و تحجیم مطالب صحیح و سقیم نیست ،و فعال مدنی و مصلح اجتماعی چه خوب است که با شکیبائی و بدون عجله و شتاب و بدور از افراط و تفریط در استفاده از امکانات رسانه ای ،بیشتر به تامل در موضوعات و مسائل سیاسی و اجتماعی بپردازد و از طریق نوشته های وزین و فکر شده و اجتناب از روزمرگی و عجله رسالتی را که در اصلاح جامعه خویش احساس می کند بدقت و تعمق و شکیبائی ادا کند ،من آنچه که بنظرم صلاح حال بود دوستانه گفتم ،در عین حال اختیار امور شما با خود شماست.
با احترام
———
درود و سپاس سیدمرتضای گرامی
بله درست می فرمایید. من بخاطر این که کارهای سایت را از طریق لپ تاپی که در خانه دارم تعقیب می کنم و کارهای تلگرامی را از طریق گوشی ای که همراه دارم، در لحظه و بهنگام در سایت نیستم. باید شب بخانه بیایم و بروم سراغ لپ تاپ و سایت. “اشتباه” هم از شدنی های هریک از ماست. کسی که راه می رود و می گوید و می نویسد و کاری می کند با کسی که نشسته یا سربه کار خود دارد و جز به منافع و آرامش خود کاری ندارد تفاوت دارد. مهم همان پوزشخواهی است. از یک خطای محدود تا خطای ملی یا حتی موردی. رسم پوزشخواهی اگر باب می شد، کارها بسامان می شد. آیت اللهی سراغ دارید که در همین سی و هشت سال نسبت به خودش و هم صنفانش و فاجعه هایی که همراهی روحانیان با تک به تک کارهای نظام مقدس یا با روح جمعی کارهایش داشته از مردم پوزشخواهی کرده باشد؟ مثلا خود جنابعالی، کاش برسم ادب از کشته های سال شصت و هفت و خانواده های آنان و از مردم پوزشخواهی می کردید که در وحشیانه ترین شرایط با سه پرسش ناجوانمردانه به سینه ی دیوار سپرده شدند و شما یک تنه در این سایت محکم ایستادید و از این فاجعه ی انسانی و قاتل هایی چون شیخ مصطفی پورمحمدی و سیدابراهیم رییسی و آن سه نفره ی مرگ دفاع کردید. پوزشخواهی شما بر بزرگی شما می افزود. من در دیداری که با آقای رفسنجانی داشتم ایشان را به همین رسم پوزشخواهی دعوت کردم. به ایشان گفتم: شما هم آدم کشته اید و هم اموال مردم را مصادره کرده اید و هم جماعتی را بی آبرو کرده اید و هم زندانی و اخراج. بیایید و یک به یک اینها را بر بشمارید و از صاحبان حق پوزشخواهی بکنید. این پوزشخواهی در نهج البلاغه هم هست. ظاهرا در نامه ی امام به مالک اشتر. که اگر خطایی از تو سر زد، با یک پوزشخواهی و رد حق، دل مردم را بدست آور. در مورد کوتاهی های خودم، باید بگویم: من همه ی کارهای سایت و تلگرام و فیسبوک و اینستاگرام و نوشتن مطالب و پاسخگویی به پرسش ها و نکته های موردی را یک تنه انجام می دهم. یک تنه. هیچ کمکی ندارم. بدیهی است که در این کارهای یک تنه ای، گاه و بصورت موردی حسی و باوری در من بالا می گیرد و کمی بعد به اشتباه و خطای خود پی می برم. مهم این است که در خطای خود باقی نمی مانم و یا پوزشخواهی می کنم یا نوشته ی خود را اصلاح می کنم و توضیح می دهم. نوشته اید: ……هر مطلب پوچ یا بی ارزشی هم هرکس ارسال می کند در کانال منعکس می کنید ……. چندتا از این مطالب پوچ و بی ارزشی که من منتشر کرده ام نام می برید؟
با احترام
.
جناب نوري زاد
اگرشماوامثالتان ازآدمكشي متنفرهستيد وبدتان مي آيد وازانسانيت به دورمي دانيد ؛ همين منافقان هواداررجوي خودشان ازاين پورمحمدي ونيري وفلاحيان آدمكشتر بودند. چگونه براين پلنگنان تيزدندان دلسوزشده ايدوآه وناله آنان را فقان مي كنيدمگريادتان رفته است كه درهركوچه وبرزن وموئسسه وهمايش اينهمه آدم بي گناه آنهم غافلگيرانه مي كشتند حتي درمحراب عبادت چهار امام جمعه شهررا همانند درندگان دريدندومهراب راباخاك وخون يكسان نمودند. آيااين چنين درندگان قابل ترحم ودلسوزي هستند؟
آيا آنهمه مردم بي گناهي كه ازگلوله وبمب ونارنجك انفجاري اين درندگان كشته شدند انسان نبودند وقابل ترحم نيستند؟
آياانسان موردنظرشما كه قابل ترحم ونوحه سرايي هستند همان درندگاني بودند كه شمابرايشان نوحه سرائي مي كنيد؟
بااين يك بام ودوهوائي كه شماداريدنمي توانيدانسان دوستي خويش رااثبات كنيد.
سلام بر دوست گرامی
دوست عزیز کسی از ترور و نروریسم دفاع نمی کند که این منطقا با عقل سلیم در تضادی آشکار است.سخن بسیاری چون من و همین نوریزاد اینست که با یک فتوای نیم بند یک نفر که دست بر قضا کم هم اشتباه نداشته نمی توان ظرف مدت کوتاهی بسیاری را از دم تیغ گذراند که اگر چنین باشد خود آقای خمینی به سبب کش دادن بی دلیل جنگ و کشته شدن بسیاری از جوانان برومند این سرزمین می بایست روزی هزاربار مهدورالدم اعلام گردد.سخن اینست که طی فرایندی چند دقیقه ای حکم اعدام بسیاری امضا شده که ما هنوز از تاریکخانه این محاکمات اطلاع چندانی نداریم.هنوز مشخص نیست تعداد اعدامیان چند نفر است.مشخص نیست مراحل دادرسی چه بوده.مشخص نیست در شهرهای مختلف قاضیان چه کسانی بوده اند و چگونه حکم داده اند!بزدلان اسلامی حاکم بر ایران تا همین چندی پیش شهامت نداشتند نقش خود را در این کشتار بپذیرند.شما اگر خواهان جامعه ای آزاد و ایرانی برای همه ایرانیان هستید نباید صرف خیانت گروهی(که البته برادر دو قلوی حکام دینی فعلی ایران در هر زمینه ای هستند)به راحتی پذیرای اینگونه قتل عام گروهی باشید.نتیجه اینگونه سکوتهای بی دلیل وجود قلتهای زنجیره ایست.وجود کشتار و تجاوز و اعدامهای سال 88 و پس از آن است.وجود حرکتهای تروریستس حکومت در سایر کشورهاست و….کسی در اینجا بعید می دانم طرفدار سازمان مجاهدین باشد ولی کسی هم که بخواهد از محاکمات دو دقیقه ای سربازان امام زمان حمایت کند جای بحث دارد.ضمن اینکه گیریم مجاهدین مهدور الدم بودند دیگر چرا به سراغ یاران دیروز خود نظیر توده ایها و برخی از ملی مذهبی ها رفتند.برای یک انسان مستقل و بی طرف به خوبی مشهود است که هدف نه عکس العمل به مجاهدین که بلکه ایجاد بهانه ای برای حذف مخالفان بود.
موفق باشید
عليك سلام دوست گرامي
آنچه كه مادرنوشته هاي نوري زاد مي بينيم دفاع يك طرفه ازمنافقين وتروريست هائي كه نداي ضدامپرياليستي سرمي دادند وحالا با كشتارفجبع درداخل ايران وسربه نيست كردن هواداران خودشان درمرصاد ورسوائي هاي پادگان اشرف وحامله كردن بسياري ازدختران فريب خورده ايران زمين ودرنهايت پناهنده شدن به همان امپرياليست وخيانت هاي متعدد به ايران ؛هست ولاغير.
اگرنوري زادراست مي گويد همانند شما ازترورهاوآدمكشي هاي ناجوانمردانه ودرنده خويانه منافقان نيز تبري جويدوقلمي، تركند وازفجايع آنان نيز بنويسد كه هنوزازخيانت هايشان به وطن مصون نيستيم.
پس اين ضديت باآدمكشي روشي نامتعادل است ورويه داوري يك بام ودوهوا هست كه روشي متناقض است. وهيچ عقل سالمي پيرواين ليدر متنافض گو ومحدود العقل وياوه گونمي تواندباشد.
درود عزیزان
این چند روز پس از فرو ریختن ساختمان پلاسکو، خیلی از ما بر این شک شدیم که ممکن است ساختمان به شکلی برنامه ریزی شده منفجر و تخریب شده باشد. اما من بعد از مشاهده بیشتر فیلم های مربوط به آتش گرفتن پلاسکو، نظر مخالف عمدی بودن آن ماجرا را دارم. یک اینکه، در یکی از فیلم هایی که توسط مردم عادی که فقط چند دقیقه قبل از فرو ریختن ساختمان در طبقه هم کف گرفته شده، مشاهده میشود که افراد عادی که تعدادشان شاید نزدیک به 10 نفر است در حال فرار هستند و فریاد زنان می گویند “فرار کنید، ساختمان دارد ریزش میکند”. بنابراین، اگر ساختمان به دلیل انفجار عمدی صورت گرفته بود، علائم ریزش چند دقیقه قبل از آن وجود نداشت. دومین دلیل را از فیلم تازه منتشر شده که فرو ریختن ساختمان را از نمای پایین و نزدیکتر را نشان میدهد، می توان نحوه ریزش آن را حدس زد. اگر خوب دقت کنیم، میبینیم جز یک انفجار که در طبقات بالا رخ می دهد مابقی آن مانند فشار هوا میباشند. حدس من بر این است که، طبقاتی که آتش گرفته اند از داخل ریزش میکنند و بروی سقف طبقات پایینتر ریخته میشوند، اما به دلیل فرسوده بودن ساختمان، طبقات پایین که سالم هم هستند نتوانسته وزن مصالح ریخته شده را تحمل و خود آنها هم ریزش می کنند. به همین دلیل است که وقتی حجم عظیم مصالح ریزش کرده بر طبقه همکف فرود آمد، جریان هوای پرقدرت ایجاد شده که سبب شکستن شیشه ها و پرتاب شدن مصالح سبک تر به بیرون شد، که کم شباهت به انفجار نداشت
در سال 2013 میلادی در شهر داکار پایتخت بنگلادش یک ساختمان که مرکز تولید پوشاک بود فرو ریخت و بیش از 1000 کشته و 2000 مجروح بجای گذاشت. نام این مجتمع “رانا پلازا” است که “رانا” ازنام صاحب آن که “سهل رانا” است گرفته شده. پلیس بنگلادش این فاجعه را یک کشتار دسته جمعی نامید و دادگستری داکارببا توجه به فشار سنگین افکار عمومی در سال 2015، بر علیه 41 نفر اعلام جرم به اتهام قتل عمد نمود. کسانی که در لیست متهمین قرار داشتند “سهل رانا” و والدینش که شرکای وی هستند بهمراه جمعی از مسئولین شهرداری و مقامات دولتی میباشند که به اتهام مشابه در این پرونده محاکمه شدند و مجازاتهای پیشهادی آنها از اعدام تا تا زندانهای طولانی و پرداخت غرامت را شامل میشد.
ما اگر این نظام امام زمانی را که صد البته از بنگلادش عقب مانده بسیار پر مّدعا تر است بخواهیم عدالتش و فضاوتش را در همان سطح بنگلادش هم بسنجیم، همین امروز دادستان تهران که این حادثه در محدوده قضائی وی اتفاق افتاده باید شخص رهبر را که ریاست عالی بنیاد مستضعفین را به عهده دارد،مسئولین بنیاد مستضعفین، شهر دار تهران، شورای شهر تهران، شهردار منطقه مربوطه، رئیس آتش نشانی تهران و سازمان تامین اجتماعی و تمام مسئولین بازرسی شهرداری را در وحله اول بعنوان مشارکت در قتل دسته جمعی به محاکمه ای بزرگ بکشد. همچنین باید هیئت ویژه ای هم برای بررسی عملکرد دولت تشکیل شود تا در صورت لزوم آقای روحانی هم به لیست متهمین اضافه شود.
همچنین باید یک هیئت ویژه موضوع انفجار و یا عدم انفجار عمدی را هم بررسی و گزارشی برای رفع اتهام تاریخی از برادران سردار و سالار بدهد که باتوجه به سابقه سینما رکس و بمب گذاری در حرم امام رضا و قتلهای زنچیره ای، این اتهام هم به آنها میچسبد. این دیگر مثل فوت آقای هاشمی نشود که از استخر در نبامده ، نماز میتش خوانده شد!..بالاخره این همه کشته و زخمی که در رویا نیست!
علاوه بر این سورهها اين، روحانيون شيعه در برخی از آیات قرآن نیز دست برده و در آن تغییراتی ایجاد کردهاند برای مثال آیت الکرسی را شیخ عباس قمی معروف به محدث قمی که از محدثان شیعی قرن چهاردهم هجری است در کتاب مفاتیح الجنان به صورت ديگرى ويرايش كرده است.
يكى از سوره هايى كه علامه طبرسى ادعا كرده از قرآن حذف شده سورهاى به نام ولايت ميباشد که در تصویر میبینید. وجود اين سورهها و ادعاهايى كه اين علما و مخصوصا علامه طبرسى كرده حاوى نكات بسيار مهمى است كه به آنها اشاره میكنيم
/////////
//////////
———
لطفا از درج مطالب کپی از سایت های دیگر خودداری کنید. سپاس
بنام خدا
اولا : بعرض خوانندگان می رسد این سه کامنت که خانم داکتر هوشمند زحمت کپی پیست آنرا اینجا کشیدند متن کامل مقاله ایست از فردی بنام دکتر م.روشنگر در این نشانی :
http://www.eslam.nu/2016/12/15/thrif-tbrsy/
بنابر این خانم داکتر هوشمند همچون دفعات متعدد سابق نشان دادند غیر از کپی پیست تقلیدی مطالب دین ستیزانی نظیر خودشان ،متاعی برای عرضه در این سایت ندارند ،و هیچگاه هم خاطر نشان نکردند که مدرک دکتری ایشان چیست که معمولا بصورت کپی پیست مطالب دیگران بروز و ظهور پیدا می کند.
ثانیا:من در انتهای این کامنت ها در حد مقدور نکاتی در نقد کتاب “فصل الخطاب” مرحوم محدث طبرسی صاحب کتاب مستدرک الوسائل ارائه خواهم کرد تا روشن شود که مرحوم طبرسی علیرغم اینکه یکی از محدثان بنام متاخر است و خدمات و کتب مفیدی و از جمله کتاب مستدرک الوسائل را ارائه کرده است ،در مورد این کتاب چه اشتباهات فنی مرتکب شده است و البته بعدها در مورد تالیف آن اظهار پشیمانی نموده و آنرا از خطاهای خویش دانسته و نکاتی در ترمیم آن ذکر کرده است ،اما از آنجا که خانم داکتر هوشمند احتمالا پزشکی عمومی هستند و تخصصی در مسائل و معارف دینی ندارند و صرفا روی اهداف دین ستیزانه و بدون بررسی اجزاء تحلیلی مقاله ها اقدام به کپی پیست اینگونه مطالب می کنند ،در ذیل هر بخش برخی نکات نادرست محتوائی را گوشزد می کنم تا شاید خود ایشان (هرچند دین ستیزی رویه ایشان باشد) توجه پیدا کنند که معمولا مقالاتی این چنین فقط حاوی صورت بندی و کارهای شکلی هستند ولو اینکه پایه های استدلال آنها بر اموری واهی ،دروغ ،جاهلانه و مغرضانه استوار باشد .
ثالثا: یکی از نکات دروغ و بی اساسی که در همین بخش پایانی مشاهده می شود و نویسنده مقاله بگمان خود خواسته ،بر استحکام ادله مرحوم طبرسی بیفزاید همین نکته دروغینی است که به شاگرد ایشان یعنی مرحوم محدث عالیقدر حاج شیخ عباس قمی صاحب کتاب معروف مفاتیح الجنان است ،نویسنده مقاله (داکتر روشنگر) در این بخش مدعی است که مرحوم محدث قمی در مفاتیح الجنان اقدام به تغییر قرائت رایج آیه الکرسی (آیات 255 تا 257 بقره) نموده است و این خود از مویدات روشن تحریف قرآن توسط علمای امامیه است!
برای اینکه عیار واقع نمایی چنین مقالات هوشمندانه و روشنگرانه ای! روشن شود همین یک نمونه را اینجا روشن می کنیم :مرحوم محدث قمی در کتاب مفاتیح الجنان که مجموعه ای در جمع آوری دعاهای منقول در کتب علماء سلف بوده است ،در بخش اعمال ماه مبارک رمضان دعاء و تسبیحی نقل کرده است برای خواندن صائمین در روزهای مبارک رمضان که با این جمله آغاز می شود :
“دوم و فرموده اند مى خوانى اين تسبيحات را در هر روز ماه رمضان از اول تا به آخر و آن ده جزء است هر جزء آن مشتمل بر ده : سبحان الله سُبْحَانَ اللَّهِ بَارِئِ النَّسَمِ سُبْحَانَ اللَّه…..
که در اثناء این ذکر و تسبیح بخشهایی از آیات مختلف قرآنی نیز ذکر شده است ،از جمله بخشی از همین آیه الکرسی معروف ،در وسط دعا این جمله هست که :”…وَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ كَمَا أَثْنَى عَلَى نَفْسِهِ وَ لا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيم…”
(مفاتیح الجنان ص 207،در اعمال روزهای ماه مبارک رمضان)
کسانی که با قرآن و زبان دعاهایی که از سوی امامان شیعه به شیعیان تعلیم می شده است آشنا هستند بخوبی می دانند که این متد رایجی در دعاهای ماثوره هست که امامان شیعه بخشهایی از آیات قرآن را با الفاظ دعا که مناجات با خدای متعال است مزج می کرده اند ،و در این قسمت نیز عبارت معروف آیه الکرسی “وَ لا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيم” در این بخش از دعا بدون هیچ کم و کاستی بر اساس صنعت اقتباس ،اقتباس شده است ،یعنی نه در این بخش نقل شده تغییری در عبارت نقل شده از آیه الکرسی صورت گرفته است ،و نه کسی (اعم از امام انشاء کننده دعا ،و محدث قمی و دیگران) مدعی این شده است که عبارت تسبیح و ذکر ما قبل و مابعد آن از اجزاء آیه الکرسی هستند! بلکه فقط این جملات جملاتی دعا گونه و تسبیح گونه بوده اند که در ضمن آن بخشی از آیه الکرسی موجود در قرآن “اقتباس” شده است . این یک مغالطه و دروغ.
رابعا:یکی از نکات اشتباه مهم در این بخش این است که صاحب مقاله به مرحوم محدث قمی اسناد داده است که علمائی گفته اند سوره ها و آیاتی از قرآن کم شده و تحریف به نقصان را قائل بوده اند ،در حالیکه در ادامه بحث و نقدم توضیح خواهم داد که مرحوم محدث طبرسی در فصل الخطاب ،صرفا روایاتی را که بزعم او دلالت بر تحریف به نقصان قرآن دارد از کتابهایی حدیثی جمع آوری و نقل کرده است ،و اگر فرض کنیم روایات منقوله صحیح السند و بعد صحیح الدلاله هم باشد ،صرف نقل آنها توسط مولفان کتب حدیثی بمفهوم اعتقاد آن مولفان به تحریف قرآن به نقصان نیست و این نکته مهم و روشنی است که در این بخش باز در مورد آن مغالطه شده است.
یک نکته و استنباط عجیب و غریب در این بخش از مقاله تمت بزرگی است که به مرحوم شیخ الطائفه شیخ طوسی اعلی الله مقامه زده است مبنی بر اینکه چون ایشان در روش تفسیری خود در تفسیر تبیان بنا بر تقیه داشته است و بیشتر اقوال صحابه و تابعین در تفسیر آیات آورده است ،بنابر این همین نکته دلیل است بر اینکه او هم معتقد به “تحریف به نقصان”قرآن بوده است هرچند که خود رساله جدا گانه در نفی تحریف قرآن داشته باشد! بقو معروف حکایت ربط ماست به دروازه است! اولا چطور این ادعا قابل پذیرش باشد که عالم جلیلی مثل شیخ طوسی ره رساله مفصل و مهمی در نفی ادعای تحریف قرآن نوشته باشد ،و در عین حال با اتکاء به یک دلیل موهوم به افتراء بگوییم ایشان قائل به تحریف قرآن بوده است؟! اینکه تناقض است در رفتار او و تناقض است در استدلال شما!
ثانیا:خود این ادعا که شیخ در مقام تقیه از عامه بوده است در متد تفسیر خود ،از مرحوم طبرسی غیر قابل پذیرش است ،برای اینکه این مقدمه شیخ طوسی است در ابتدای تبیان که انگیزه خویش را در تالیف این تفسیر بیان می کند:
“أما بعد، فان الذي حملني على الشروع في عمل هذا الكتاب اني لم أجد أحداً من أصحابنا- قديماً و حديثاً- من عمل كتاباً يحتوي على تفسير جميع القرآن، و يشتمل على فنون معانيه..
حاصلش این است که آنچه مرا بر شروع به تالیف این تفسیر برانگیخت این بود که دیدم احدی از اصحاب ما (امامیه) قدیما و جدیدا تفسیری ننوشته است که مشتمل بر تفسیر همه قرآن باشد،نیز مشتمل بر جمیع معانی آن باشد….در ادامه می فرماید که مع الاسف غالب مفسران عامه و خاصه هریک بر اساس تخصص و دید و عینک تخصصی خویش بقرآن پرداخته اند:یکی از بعد ادبی ،یکی از بعد روایی ،یکی از بعد عقلی و فلسفی ،یکی از بعد مسائل معنوی و عرفانی ،یکی از بعد مسائل فقهی و آیات الاحکام قرآن ،یکی از بعد مسائل کلامی ،و کسی از بعد قرائت و اعراب و اختلافات نحوی و همینطور…
بعد در انتهای مقدمه می نویسد :”و أنا ان شاء اللَّه تعالى، أشرع في ذلك على وجه الإيجاز و الاختصار لكل فن من فنونه، و لا أطيل فيمله الناظر فيه، و لا اختصر اختصاراً يقصر فهمه عن معانيه و أقدم امام ذلك، فصلا يشتمل على ذكر جمل لا بد من معرفتها دون استيفائها، فان لاستيفاء الكلام فيها مواضع هي أليق به. و من اللَّه استمد المعونة، و أستهديه الى طريق الرشاد، بمنه و قدرته ان شاء اللَّه تعالى”.
(التبیان فی تفسیر القرآن ،مقدمه ،ج1 ص 2)
یعنی من تلاش می کنم در این تفسیر در عین مراعات ایجاز و اختصار ،به همه جهات مختلف فنون علوم قرآن در تفسیر آیات بپردازم.
در این مقدمه هیچ بحثی از تقیه یا ملاحظه کاری در کار نیست ، بلکه دغدغه مرحوم شیخ طوسی این است که تفسیر قرآن را از حالت تک بعدی بودن خارج کند ،و چنانکه از مطالعه جای جای این تفسیر ظاهر است چنین کرده است و بحکم جامعیت علمی و ذوالفنون بودنش در فقه و حدیث و کلام و ادبیات و چیزهای دیگر ،همه نوع بحثی بتناسب در ذیل آیات دارد ،هم اقوال صحابه و تابعین را نقل می کند،هم به روایات ائمه شیعه اشاره می کند ،هم باختلافات کلامی با عامه اهل سنت و فرق دیگر شیعه می پردازد و هم بحکم فقاهتش به بحث های فقهی فرو می شود ،و آراء عامه و خاصه را بنقد می کشد ،تقیه در این میان چه دخلی دارد؟،علاوه اینکه اگر شیخ در تالیفات خود مراعات تقیه را می داشت چطور اینهمه تالیفات در فقه و روایت و کلام که بوضوح آراء اهل سنت و بنیان های عقیدتی و فقهی آنان را بنقد کشیده است را برشته تحریر در آورده است؟! بنابر این مشاهده می شود اصل ادعای مرحوم طبرسی در تقیه ای بودن تفسیر تبیان سخن نادرستی است تا چه رسد به این استنتاج که ایشان معتقد به تحریف قرآن بوده است در عین حال که رساله در نفی تحریف تالیف کرده است؟!
و مساله مهمتر اینکه اصلا فرض کنیم شیخ در تالیف تفسیر تبیان در مقام تقیه بوده است ،اینکه در مقام تقیه بوده باشد چه دلالتی بر این دارد که او اعتقاد به تحریف داشته است؟! و پذیرش این ادعای سست مبنایی ندارد جز بنیان ارتباط ماست با دروازه!
پاسخ قسمت پایانی این بخش یعنی :دوز و کلک بودن یا نبودن ادعای ضعف سندی یا دلالتی روایات جمع شده در کتاب فصل الخطاب را در انتهای کامنت زیرین خانم داکتر هوشمند ذکر خواهم کرد.
اوا خاک برسرم. سید مرتضی این حرفا چیه میزنی؟ چشامون به //// شیخ طبرسی روشن!
« و مساله مهمتر اینکه اصلا فرض کنیم شیخ در تالیف تفسیر تنبان در مقام تنقیه بوده است ،اینکه در مقام تنقیه بوده باشد چه دلالتی بر این دارد که او اعتقاد به تحریف داشته است؟! »
تفسیر تنبان دیگه چیه سید؟ وا…..یه روز میگی صفیه حیض بود و کهنه بی نمازیشو تفسیر میکنی. حالا اومدی از تفسیر تنبون شیخ طبرسی میگی. ماتاحالا همه چی از شما شنیده بودیم جز تفسیر تنبون! خب بما بگو شیخ طبرسی چه تنبونی پاش بود؟ کردی، لری، بختیاری یا بجنوردی؟ بند تنبونش چه رنگی بود؟ تنقیه دیگه واسه چیش بود؟ مگه مث ارسطو هله هوله زیاد میخورد و رودل کرده بود؟ تنقیه از کجا گیر اورده بود؟ با گل ختنی تنفیش کردن یا با آب صابون برگردون؟ فلوس یا حاج منیزی پیدا نکردن؟ خب آب آلو هم کارساز بود دیگه. بنظرم فصل بهار اونجوری شده بود. نه؟ اگه فصل بهار اونجوری شده بود حتمن چاغاله بادوم زیاد خورده بود.
حالا خودمونیما. این شیخ طبرسی همه چی رو تحریف کرده بود حتا تنقیه رو! خب تنقیه رو چرا؟ /// یک سئوال معترضه هم ازت دارم: چرا طبرسی رو آخوندا با ط مینویسن؟ مگه شیخ طبرسی اهل تبرستان نبود؟ چرا اسمشو با ت دسته دار نوشتن؟ اوا خدا مرگم بده، برنجم کته شد نوه ی پیامبر. بچم خفه شد نوه ی پیامبر
————
درود دوست گرامی
شوخی کردن، اگر چه در جاهایی به واگشایی خلق و خوی آدمی می آنجامد اما در ناکجای خود به تلخی و تهی گری می آنجامد. این تفسیر “تبیان” نام دارد. تِب یان. شوخی اگر سخیف و نابهنگام و تهی از راستی و درستی باشد، به نفرت بدل می شود و این برازنده ی شوخ طبعان نیست.
سپاس
.
٢- كتاب نجم الثاقب: این اثر که نام کامل آن نجم الثاقب فی احوال الامام الغائب است، دومین كتاب ايشان در اين باب و به زبان فارسى ميباشد.
٣- كتاب لؤلؤ و مرجان: اين كتاب از آثار مهم ايشان است. محدث نوری در مقدمه این کتاب نوشته: عالمی از هند به سراغم آمد و دردودل کرد که در هند روضههایی بدون اصالت و ریشه خوانده میشود. وى براى رفع اين مشكل اين كتاب را نوشت.
٤- کتاب الفیض القدسی فی ترجمه العلامه المجلسی
۵- دارالسلام فی ما یتعلق بالرؤیا و المنام : این اثر در سال ۱۲۹۲ ق، در سامرا نوشته شده و دربارهٔ خواب و تعبیر خواب است.
۶- فصل الخطاب فى تحريف كتاب رب الأرباب
تا بدينجا با علامه نورى طبرسى، زندگينامه، اساتید, شاگردان، و بعضى آثار او آشنا شديد و همچنين نظر علماى بزرگ شيعه در مورد جايگاه ايشان را خوانديد. مهمترين مطلب در مورد زندگى اين دانشمند بزرگ شيعيان، نوشتن كتابى است در تحريف قرآن به نام فصل الخطاب فی تحریف الکتاب كه البته خلاصه شده نام طولانى ترى ميباشد به عنوان فصل الخطاب فى تحريف كتاب رب الأرباب. اين كتاب را علامه نورى طبرسى به زبان عربى نوشته است.
شيخ آقا بزرگ تهرانی از شاگردان برجسته ايشان، هنگام معرفی کتاب در مجموعه بزرگ کتاب شناسیاش، با دروغ و فريب این کتاب را کتابی در رد تحریف قرآن میخواند و مینویسد:
«أثبت فیه عدم التحریف بالزیادة والتغییر والتبدیل وغیرها؛
ترجمه: در این کتاب، عدم تحریف قرآن را اثبات کرده است و دور بودنش از تحریف به زیادت و تغییر و تبدیل و جز آن.
علامه محدث نوری در ۲۸ جمادیالثانیة سال ۱۲۹۲ق تأليف اين كتاب را به پايان رساند. و همانطور كه از عنوان کتاب برمیآید، در اين كتاب اثبات شده كه قرآن, تحریف شده همان گونه که بنابر عقیده مسلمانان انجیل و تورات تحریف شده است.
بنابر متن کتاب و نیز بنابر آنچه شیخ آقابزرگ تهرانی از استادش نقل ميكند، نظر علامه نوری طبرسى از تحریف کتاب این نیست که قرآن فعلی کلام خدا نیست یا چیزی به آن اضافه شده،
بلكه به باور ايشان قرآن فعلی دقیقاً همان است که در زمان عثمان جمعآوری شده است.
طبرسى معتقد است پیش از جمعآوری، آیاتی در قرآن بوده که هم اکنون در آن نیست و حذف يا همان تحريف شده است. ايشان با استفاده از رواياتى كه در اين كتاب ذكر شده است اثبات ميكند كه آيات و سوره هاى زيادى از قرآن کاسته شده است كه در ادامه به آن اشاره ميكنيم
خوب تا اينجا فهميديم كه مهمترين كتابى كه در اثبات تحريف قرآن نوشته شده، توسط يكى از بزرگترين و معتبرترين علماى شيعه به نام علامه نورى طبرسى ميباشد. ذكر اين نكته بسيار ضرورى است كه تا قبل از سال ۱۲۹۲ روایت و گفتار علماى شيعه درباره تحریف قرآن در کتابهای گذشتهشان و به صورت روايات پراكنده بود، و بیشتر مردم بر آن آگاهی نمییافتند تا اینکه نوری طبرسى در سال ۱۲۹۲ هجری در شهر نجف اين کتاب قطور را برای اثبات تحریف قرآن تالیف نمود، و نام آن را (فصل الخطاب فی إثبات تحریف کتاب رب الأرباب) نامید. کتاب فصل الخطاب دارای دو باب است:
اول: ادله تحریف قرآن (طبق مذهب شیعه)
دوم: رد کسانی که تحریف قرآن را قبول ندارند
طبرسی در این کتاب هزاران روایت آورده است تا ثابت کند قرآن اصلی قرآنی نیست که در دست مسلمانان است بلکه این قرآن مورد تحریف قرار گرفته و قرآن اصلی را مهدی با خود می آورد، وی با تایید و توثیق روایات تحریف قرآن میگوید: بدان این روایات از کتب معتبری نقل شده است که در اثبات احکام شرعی و آثار نبوی مورد اعتماد اصحاب ما است( فصل الخطاب ۲۴۹ )
نوری طبرسی در خلال بحثی طولانی و بررسی دقیق اقوال علمای خود با نقلهای موثق مینویسد قول به تحریف و تغییر قرآن و اعتقاد به ناقص بودن، عقیده علمای بزرگ و محققان شیعه است که مورد اعتماد و الگوی آنها در دین هستند او پس از نامبردن بسیاری از علمای شیعه که قائل به تحریف بودند، پنج صفحه از کتاب را با اسامی آن علمای شيعه پر کرده است(فصل الخطاب ص ۲۵-۳۰).
وى همچنین در این کتاب روایات بسیاری برای اثبات ادعايش درباره این که قرآن تحریف شده است ذکر نموده، و بر مهمترین مصادر نزد علماى ديگر شيعه از کتابهای حدیث و تفسیر اعتماد کرده و از آنها صدها روایات منسوب به ائمه درباره تحریف بیرون آورده است،
و ثابت کرده است که عقیده تحریف قرآن، همان عقیده علمای گذشتهشان میباشد كه وى با گردآورى همه آنها اين ادعا را به اثبات رسانده. علامه طبرسى در کتاب خود می نویسد:
بعضی از آیات قرآن مسخره و الکی(سخافه) ميباشد. مولف در مقدمه سوم کتابش اسامی علمای مذهب تشیع را که معتقد به وقوع تحریف در قرآن بودند را ذکر کرده است و از کسانی دیگر که قائل به تحریف هستند نام برده است. که در این میان میتوان به شیخ فضل بن شاذان اشاره کرد که در جاهای از کتاب «الایضاح» به تحریف قرآن اعتراف کرده و همچنین از علمای قدیمیتر مانند شیخ محمد بن الحسن شیبانی صاحب کتاب تفسیر: «نهج البیان عن کشف معانی القرآن» نام برده است.
طبرسى در همین کتاب برخی آیات و سورهها را ذکر میکند و با استناد به احادیث و روایات مدعی میشود که این آیات و سورهها از قرآن حذف شدهاند!! به عنوان مثال ايشان به سورهاى اشاره كرده به نام سوره النورین که به اعتقاد او توسط عثمان از قرآن حذف گردیده است!!
به متن قسمتی از سوره النورین دقت کنید:
یا ایها الذین آمنوا بالنورین أنزلناهما یتلوان علیکم آیاتی ویحذرانکم عذاب یوم عظیم نوران بعضهما من بعضی وانا السمیع العلیم. إن الذین یوفون رسوله فی آیات لهم جنات النعیم (کذا) والذین کفروا …..الخ
ناگفته نماند این سوره علاوه بر اینکه در کتاب فصل الخطاب نوری طبرسی ذکر شده در کتب زیر نيز آمده است.
۱) کتاب منهاج البراعه نوشته علامه میرزا حبیب الله هاشمی خوئی ج، ۲ ص، ۲۱۷٫
۲) کتاب تذکره الائمه نوشته علامه محمد باقر مجلسی ص، ۱۹-۲۰ فارسی، چاپ ایران
این بخش از نوشته مقاله داکتر روشنگر بنقل داکتر هوشمند ،مشتمل است بر فهرست کتب مرحوم طبرسی و ذکر شاگردان آن مرحوم ،و شمه ای از بیوگرافی آن مرحوم ،در اینها بحثی نیست ،بخشی که لازم بذکر است ،یکی این تعبیر است :
“طبرسی در این کتاب هزاران روایت آورده است تا ثابت کند قرآن اصلی قرآنی نیست که در دست مسلمانان است”!
(پایان)
عجب دروغی بهم بافته است داکتر روشنگر و متاسفانه داکتر هوشمند هم نا آگاهانه و مقلدانه آنرا اینجا کپی پیست نموده و افتخار این دروغ را بنام خویش ثبت فرموده است،در حالیکه هرکس به کتاب فصل الخطاب مرحوم طبرسی مراجعه کند در می یابد که : ایشان در آغاز فصل الخطاب، شصت روايت و در باب يازدهم آن نيز شصت روايت و در باب دوازدهم، هزار روايت نقل کرده است. بنابراين، در مجموع با یک حساب سر انگشتی و بدون نیاز به کالکولیتورهای تخصصی معلوم می شود روایات مورد استناد این که شالوده این کتاب را تشکیل می دهد فقط 1120 روايت است نه “هزاران روایت”! چون برای عقلاء بوضوح روشن است که تعبیر هزاران اقلش این است که دو هزار روایت در آنجا باشد و چنین نیست.
—–
نکته دیگر غیر از مبالغه و پیاز داغ کردن عدد روایات ،مبالغه کردن شدید در تعبیرات از مرحوم محدث عالیقدر طبرسی است ،کسی شکی ندارد که ایشان یکی از برجسته ترین محدثان معاصر مرحوم مجلسی از عالمان متاخر است ،چیزی که هست این است که ایشان از محدثان برجسته بوده است و راسخ در رشته تخصصی خویش ،اینکه دین ستیزان یک قول شاذ و نادر از یک محدث برجسته را که تخصص او جمع آوری و تالیف احادیث بوده است ،قول یکی از برجسه ترین عالمان شیعه تلقی کنند و عنایتی بر اجماع یا تکثر علمای سابق و لاحق ایشان بر خلاف نظر شاذ نکنند ناشی از همان اهداف دین ستیزانه و پیاز داغ کردن قولی است که مورد نقد دهها عالم و کتاب بعد از ایشان قرار گرفته است ،در جهت ایجاد تزلزل عقیدتی بین معتقدان به قرآن کریم ،وگرنه برای همه روشن است که دین ستیزانی مثل داکتر روشنگر و داکتر هوشمند نه لطف و عنایتی به یک محدث عالیقدر شیعه دارند و نه لطف و عنایتی به قرآن کریم!
—
نکته دیگر چیزی است که ذکر آن قبلا گذشت :اینکه مرحوم طبرسی قول به تحریف نقصانی قرآن را به کسانی از علماء سلف نسبت می دهد ،ناشی از این اشتباه و خلط مبحث است که ایشان پنداشته اند که هر محدثی یا عالمی یا مفسری اگر در جایی از مجموعه کتاب خود و در بین دهها و صدها حدیث ،روایتی مشتمل بر این نکته ذکر کرد که فلان آیه اینطور بوده است یا فلان سوره با آن زیادتی بوده است ،صرف ذکر این روایت هرچند سند آن مخدوش باشد یا دلالت آن قابل توضیح باشد لزوما بمعنای اعتقاد آورنده آن حدیث در آن کتاب ،به قول به تحریف قرآن است! و این هم اشتباه واضحی از ایشان هم و هم مغالطه واضحی در پیاز داغ کنندگان دین ستیز است!
—–
در مورد شهادت مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی که از شاگردان مهم مرحوم طبرسی بوده است ،در این مورد که ایشان گفته است که مرحوم طبرسی بعدها که با نقدهای قوی دیگران مواجه شده است و مطالب کتاب خویش را سست یافته است فرموده است که مقصود من جمع آوری روایاتی بوده است که بطور پراکنده هست و دلالت بر نقصان قرآن می کند ،و ابراز نارضایتی کرده است از اینکه دیگران ایشان را قائل به تحریف قرآن بدانند ،خوب این چه استبعادی است که می کنید؟ یعنی یکی از عالمان وارسته و شاگردان مهم او که با او مانوس بوده است در این مورد دروغ گفته است؟!بله مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی چنین شهادتی داده است در مواضع متعددی از کتاب مهم خود “الذریعه الی تصانیف الشیعه” ،و این شهادت در مقدمه کتاب مستدرک الوسائل مرحوم طبرسی هم آمده است :
“أخطات فى تسمية الكتاب بفصل الخطاب فى تحريف الكتاب لانى أثبت فيه أنّ كتاب الاسلام، القرآن الشريف الموجود بين الدفتين …
در نامگذارى اين كتاب به فصل الخطاب فى تحريف الكتاب، اشتباه كرده ام و سزاوار بود نام آن را «فصل الخطاب فى عدم تحريف الكتاب» مى گذاردم؛ زيرا در اين كتاب، اثبات نموده ام كه كتاب اسلام، يعنى همين قرآنى كه اكنون در جهان منتشر است، با همه سوره ها و آيات و جملاتش وحى الهى است و هيچ گونه تغيير، تبديل، زياده و نقصان، از روزگارى كه گردآورى شده تا زمان ما، بر آن عارض نشده و همان قرآن گردآورى شده، به همان صورت، به دست ما رسيده است و هيچ يك از دانشمندان شيعه، در اين مطلب، شك نكرده است.
سپس با اشاره به سوء استفاده اى كه از كتاب فصل الخطاب شده و يا زمينه آن فراهم شده، افزوده است:
آيا با اين وصف، انصاف است كه قرآن، با تورات و انجيل تحريف شده، قياس شود؟! البته، چون با صراحت، مقصود خود را در كتاب نگفته ام، بلكه از روى غفلت به خلاف مقصود خود در برخى موارد تصريح كرده ام، هدف عتاب و ملامت واقع شده ام.
مقصود من از تأليف اين كتاب، اين بوده كه بيان كنم تعدادى از روايات و قرائن، اين احتمال را مطرح مى سازند كه علاوه بر قرآن موجود، كه به هيچ نحو از زمان گردآورى تاكنون در آن دخل و تصرف نشده- برخى آيات ديگر بر رسول خدا نازل شده كه در هنگام گردآورى قرآن، آنها را در اين مجموعه نياورده اند و يا برخى از جملات و كلمات برخى آيات را در اين مجموعه نياورده اند و داورى درباره صحت اين احتمال و عدم صحت آن، به عهده خواننده است. اگر خواننده به اين نتيجه رسيد كه اين روايات و قرائن، چنين احتمالى را اثبات نمى كنند، نپذيرد و اگر به نتيجه اثبات رسيد، بپذيرد و پذيرش و عدم پذيرش اين احتمال و محتمل، مشكلى ايجاد نمى كند و هيچ حكم شرعى اى بر آن مترتب نيست”.
ر. ك، به: مقدمه چاپ گراورى مستدرك الوسائل، صفحه «ى» و الذريعةى علامه تهرانى، ج 4، ص 243 و ج 16، ص 231 و ج 18، ص 9 و ج 24، ص 278 و ج 10، ص 220.
ميخواهيم به موضوع بسيار مهمى اشاره كنيم و آن هم اثبات تحریف قرآن از سوی یکی از بزرگترین و نامدارترین علمای مذهب شیعه میباشد
که این روحانی بزرگ شخصى است به نام علامه نورى طبرسى. ایشان كه كتاب قطورى در مورد نقص قرآن و حذف آيات و سورههاى گوناگون آن نوشته است به موارد بسیار مهمی اشاره کرده که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد.
اما در ابتدا بايد ببينيم اين شخص كيست، در چه زمانى ميزيسته و چه مقام و منزلتی در نزد شيعيان داشته است.
علامه حسين بن محمد نورى طبرسى معروف به ميرزا حسين نورى طبرسى(علامه محدث نورى) از بزرگترين علماى متأخر شيعه ميباشد، علامه محدث نوری فرزند محمدتقی نوری مازندرانی (محمدتقی محدث نوری مازندرانی طبرسی) و نوهٔ علی محمد مازندرانی طبرسی مستوفی، محدث و چهره سرشناس علمای شیعه در قرن چهاردهم هجری میباشد.
براى اينكه بدانيم علامه نورى طبرسى چه جايگاهى در ميان علماى شيعه داشته، شمّه اى از زندگى، آثار و شاگردان وى را بطور مختصر بيان ميكنيم كه ديگر جاى هيچ بهانه اى براى كسى باقى نماند و كسى نخواهد با كم اعتبار كردن ايشان و يا كتابهايشان گفته هاى ما را نقد كند، و سپس به اصل موضوع ميپردازيم.
این فقیه شيعه، مفسر و شاعر در ۱۸ شوال ۱۲۵۴ قمری در روستای یالرود از توابع نور مازندران به دنیا آمد.
او در ۲۷ جمادی ۱۳۲۰ هجری قمری در نجف درگذشت. از القاب دیگر وی میتوان به خاتم المحدثین، علامه نوری, میرزای نوری، محدث نوری، حاجی نوری و نوری اشاره کرد.
وی دایی و پدر همسر شیخ فضلالله نوری بود.
علامه حسین نوری شاگرد روحانیون بزرگ شیعه بوده و منجمله آنها میشود از علمایی نام برد که جایگاه ویژه ای در میان علمای متاخر شیعه دارا هستند منجمله:
۱- میرزای شیرازی مرجع عام شیعیان، سید محمدحسن حسینی شیرازی (۱۱۹۴-۱۲۷۳).
۲- شیخ عبدالرحیم بروجردی (درگذشته ۱۳۰۶ ق)، ایشان پدرزن محدث نوری نیز بود.
شیعیان در مورد وی میگویند: محدث نوری یکی از کم نظیرترین چهرههای علمی است که در این عصر پا به عرصه وجود نهاد. او نشانهای از نشانههای الهی بود و شگفتیهای فراوانی در نهادش نهفته بود. محدث نوری از دانشمندان بزرگی بود که در میان علمای شیعه درخشید و عمر ارزشمند خود را صرف خدمت به دین و مذهب نمود. او تالیفات گرانقدر خود جاودانگی را برای همیشه به یادگار نهاد و همه نویسندگان و مورخان را ملزم به اعتراف به فضل و دانش خود کرد.به نوشته میرزا محمد تهرانی عسکری در کتاب هشت نکته, دربارهٔ محدث نوری: سالهای دراز در خدمتش بودم، در سفر و حضر. در علم درایه و رجال و حدیث نزد او درس آموختم که در این دانشها تسلّط داشت و داناترین فرد زمان خود در این دانشها بود، گرچه در دانشهای دیگر نیز مهارت داشت. کافی است خاتمهٔ مستدرک او بر کتاب وسائل الشیعه را ببینی که در علم رجال مانند آن نوشته نشده است. در این کتاب، در پژوهش مسائل رجال، و افزونیِ فوائد آن و استخراج نکات ظریف، تحقیق و تدقیقهایی به سامان آورد که بسی ارزشمند است.
يكى از شاگردان معروف علامه طبرسی شيخ آغا بزرگ تهرانی ميباشد كه در کتاب نقباء البشر دربارهٔ ایشان میگوید: اگر انسان بر آنچه از کتب گرانسنگ و تالیفات با ارزش که همچون دریایی موّاج از تحقیق و دقت نظر است؛ و همچنین بر وسعت اطلاعات بی نظیر او، کمی تأمل و تفکر نماید؛ بدون شک پی خواهد برد که او به تاییدات روح القدس (از ملائکه مقربین) و مورد تأیید بوده است. با استناد به اين ادعا مقام ايشان آنقدر نزد علماى شيعه بزرگ بوده كه ميتوانسته مورد تأييد ملائكه مقربين باشد.
مرتضى مطهرى از روحانيون سرشناس قرن حاضر شيعه در کتاب ده گفتار دربارهٔ حدیث مشهور (ان الله یبعث لهذه الامه علی راس کل مائهٔ سنهٔ من یجدّد لها دینها) مینویسد:
برای این حدیث هیچ طریقی از طرق روایی شیعی موجود نیست، چرا که حاجی نوری آن را از کتابهای اهل سنت نقل نموده و این بزرگترین دلیل بر عدم وجود آن در کتب شیعی است و گرنه حاجی نوری [که بسیار اهل تتبّع بوده است] آن را نقل میکرد.
با استناد به اين ادعاى مطهرى علامه طبرسى در جمع آورى احاديث بسيار خبره و دقيق بوده
و طبعا چنين شخصى نميتوانسته احاديث بى اعتبار و ضعيف را حجت قرار دهد و يا آنها را گردآورى و نقل كند.
نظیر اين تعريف و تمجيدات كه از ايشان شد, از مولی کاظم خراسانی و سیدمحسن امین [مؤلف اعیان الشیعۀ] و دیگر بزرگان شيعه بسیار نقل شده که جملگی از عظمت تسلط محدث نوری بر حدیث و رجال حکایت میکند.
و اما علامه نورى طبرسى شاگردان زيادى نيز داشته كه به تعدادى از مهمترين اين اشخاص اشاره ميكنيم:
١. شیخ فضلالله نوری، پسر خواهرش و دامادش
٢. سید محمد کاظم خراسانی
٣. سید محسن امین مؤلف اعیان الشیعهٔ
۴. شیخ آقا بزرگ تهرانی
۵. حاج شیخ عباس قمی
۶. شیخ محمد حسین کاشف الغطاء
۷. سید عبدالحسین شرف الدین عاملی
۸. شیخ اسماعیل اصفهانی
۹. شیخ مرتضی بن محمد عاملی
۱۰. سید جمالالدین عاملی اصفهانی
۱۱. شیخ محمدباقر بیرجندی مؤلف کبریت احمر
۱۲. میرزا ابوالفضل تهرانی معروف به کلانتری نوری و نویسنده «شفاء الصدور فی زیاره العاشورا»
۱۳. شیخ مهدی نوری فرزند میرزا هادی نوری، برادر زاده محدث نوری
۱۴. میرزا ابوالفضل تهرانی معروف به کلانتری نوری و نویسنده «شفاء الصدور فی زیاره العاشورا»
البته در اين ليست تعداد بيشترى از علماى شيعه نيز وجود داشتند كه ما مهمترين آنها را ذكر كرديم. از آثار مهم علامه طبرسى ميتوان به كتب زير اشاره كرد:
١- كتاب مستدرك الوسائل: وی در مقدمه اين كتاب مینویسد: عالم کامل، متبحر خبیر، محدث نقّاد و آگاه، نشر دهنده آثار، جمع آورنده روایات، شیخ محمد بن حسن حر عاملی د ر کتاب وسائل الشیعه روایات و احادیث فراوانی را از میان کتابهای روایی علما و اصحاب جمعآوری نموده است، روایاتی که برای جان لذت بخش و برای دیده نور چشم است. این کتاب یکی از معتبرترین کتب شیعه میباشد و روحانیون شیعه استناد زیادی به روایات این کتاب میکنند.
و بالاخره می رسیم به نقد محتوائی کتاب فصل الخطاب ،همانطور که قبلا اشاره شد بعد از تالیف این کتاب نقدهای فراوانی از سوی علماء و قرآن شناسان بر آن نوشته شد ،مثل کتاب گرانقدر “القرآن الکریم و روایات المدرستین” از مرحوم علامه سید مرتضی عسکری ،نیز يكى از كسانى كه در همان سالهاى اول انتشار فصل الخطاب، كتابى مستدل و مفصل در ردّ آن نوشت، مرحوم آقا شيخ محمود معرب تهرانى بود ،نام كتاب او كشف الارتياب عن تحريف كتاب رب الارباب است كه داراى مقدمه و سه مقاله و خاتمه است و به زبان عربى نگارش يافته است.
1-باید دانست مهمترين منبع روايات فصل الخطاب از حيث وسعت و كثرت، كتاب قراءات احمد بن محمد بن سيارى است كه به هيچ وجه نمى توان آن را از كتابهاى حديثى معتبر شيعه دانست ،روايات متعددى كه از احمد بن محمد بن سيارى نقل شده است كه عدد اين روايات به صد و هشتاد و هشت روايت! بالغ مى شود .” سيارى” راوى اين احاديث به گفته بسيارى از بزرگان علم رجال كسى بوده است فاسد المذهب، غير قابل اعتماد، و ضعيف الحديث، و به گفته بعضى: اهل غلو، منحرف، معروف به تناسخ و كذاب بوده، و به گفته كشى صاحب رجال معروف، امام جواد ع در نامه خود ادعاهاى سيارى را باطل و بى اساس خواند.
2- یک نکته بسیار مهم ای است که روايات مربوط به اختلاف قرائات، با رواياتى كه خيال شده كه دلالت بر تحريف قرآن دارند، خلط شده اند!مثل صد و چند موردى كه در مجمع البيان به عنوان اختلاف قرائت، ياد شده اند و حاجى نورى، همه آنها را در فصل الخطاب، براى اثبات مدعاى خويش نقل كرده است!
3- نکته دیگر اینکه كسانى كه قائل به نقص قرآن مجيد شده اند، اعم از محدثان و فقها، و تحت تأثير كثرت عددى اين روايات قرار گرفته، دقت كافى را مبذول نداشته اند؛ وگرنه بر ايشان معلوم مى شد كه در اين روايات، روايت تكرارى فراوان است و غير مكررها، غالبا دلالت برخواسته آنان- كه نقص و تحريف باشد- ندارند و بقيه غالبا سند معتبر ندارند و در صورتى كه سند معتبر داشته باشند، غالبا معارض دارند كه به جهت تعارض، از حجيت میفتند و بقيه كه تعداد كمى خواهد بود، به سبب مخالفت با قرآن مجيد، بايد طرد شوند و در اين ميان، رواياتى كه علم به كذب آنها داريم، نيز كم نيستند.
4-نزديك به نيمى از روايات این کتاب در مقام تفسير، ذكر مصداق، شأن نزول و تأويل يا معانى بطنى آيات هستند که با اندكى تأمل در روايات ياد شده و موارد مشابه آن روشن مى شود كه اين روايات، در صدد تلاوت آيه نيستند؛ بلكه در مقام تفسير و توضيح آنند و منشأ اشتباه مدعيان تحريف آن است كه آنان با ذهنيت و پيش فرض تحريف قرآن به سراغ اين نوع روايات رفته اند و سؤال راوى حديث را كه از مفاد آيه و تفسير آن پرسيده، بر سؤال از تلاوت و قرائت آيه حمل كرده اند و مسلّم پنداشته اند كه راوى در قرائت آيه ترديد داشته؛ لذا از امام راجع به آن سؤال كرده و امام تلاوت درست آيه را براى راوى ارائه فرموده است؛ در صورتى كه هيچ شاهد و قرينه اى بر اينكه مقصود سؤال كننده، تلاوت آيه باشد، وجود ندارد؛ بلكه در همين روايات شواهد روشنى بر اينكه سؤال از مفاد آيه است يافت مى شود
————-
در اینجا بهتر می بینم ،عین عبارت مرحوم علامه محقق شیخ جواد بلاغی در مقدمه تفسیر گرانقدر خود “آلاء الرحمن” را در این زمینه نقل کنم،ایشان در نقد محتوائی کتاب فصل الخطاب نوشته اند:
صاحب فصل الخطاب، از محدثانى است كه مى كوشد روايات شاذ را گردآورى كند و در اين كتاب هم سعى كرده است رواياتى را كه به عقيده وى دلالت بر نقص قرآن دارند، جمع آورى كند و عدد آنها را بالا ببرد؛ اما پاسخ اين است:
اولا: در بسيارى از موارد، يك روايت را دو يا چند روايت به حساب آورده، غافل از اين كه اگر روايتى مسندا نقل شد و در كتابهايى هم به طور مرسل يافت شد، مرسله ها همان مسند است و روايتى ديگر به شمار نمى آيد. همين طور، روايتى كه يك سند دارد و در چند كتاب نقل مى شود، يك روايت است، نه چند روايت. اگر به اين مطلب توجه شود، تعداد فراوانى از رواياتى كه در فصل الخطاب نقل شده، بايد از شمار روايات كاسته شود.
ثانيا :بسيارى از روايات نقل شده در فصل الخطاب، به هيچ نحو قابل تصديق نيستند؛ زيرا احتمال صدق در آنها نيست و بى جهت به آنها تمسك شده است.
ثالثا :تعدادى از آن روايات، به دليل تعارضى كه ميان خود آنها هست و نيز به سبب معارضهاى ديگرى كه دارند، قابل استناد نيستند.
رابعا: تعداد بسيار فراوانى از آن روايات، به چند نفر از راويان حديث منتهى مى شوند كه در كتابهاى رجال، آنها را چنين توصيف كرده اند: ضعيف الحديث، فاسد المذهب، مجفو الرواية، مضطرب الحديث و المذهب، يعرف حديثه و ينكر، يروى عن الضعفاء، كذاب متهم، كذاب غال، ضعيف لا يلتفت اليه و لا يعوّل عليه، فاسد الرواية، … و پر واضح است كه روايات نقل شده از اين قبيل راويان، هر مقدار هم زياد باشد، هيچ ارزشى ندارد و نمى تواند مطلبى را ثابت كند.
خامسا :اگر بنا بر اعتنا به بخشى از اين روايات نقل شده در فصل الخطاب باشد، بايد گفت اين روايات، تأويل و تفسير و بيان برخى از مصاديق عمومات آيات است و يا درصدد بيان مورد نزول آيه و يا بيان اين كه هنگام نزول آيه، اين مصداق بخصوص، به عنوان تنصيص، در ضمن عموم اراده شده است و مراد از رواياتى كه مثلا مى گويند: «هكذا نزلت» يا: «نزل بها جبرئيل كذا» هم همين است. چنان كه مقصود از واژه تحريف در روايات، تحريف معنوى و تفسير نادرست است، نه تحريف به معناى كم شدن و زياد شدن و تبديل شدن.
و سادسا : شايد بيش از نيمى از روايات نقل شده در فصل الخطاب، مربوط به اختلاف قرائات است و ربطى به مسأله تحريف ندارد .
سلام جناب سيدمرتضي
جزاكم الله خيرالجزاء ، بااين جواب تحقيقي ومحققانه حضرتعالي مشت محكمي بردهان ياوه گويان دين ستيز زديد،
بنظرم هوشي خانم به چنان كمائي رفت كه سه سال پيش هم رفته بود وتازه به هوشش آورده بودندكه بااين جواب شمابازهم ازهوش رفت وبه كما واغماگرفتارآمد.
بنظرم جواب ديگرايشان كه حالا مدهوش وبه كما رفته است اين باشد كه همين قرآن راخداوندنازل كرده است وبطوريقين نگهبان آن ازتحريف وزوال بوده است كه خودش چنين فرموده است : إنانحن نزلناالذكر وإناله لحافظون. الحجر/9}.
همانطور كه اين هستي باعظمت وآسمان پركهكشان را آفريده وحفظ وتدبير مي كند.
https://m.youtube.com/watch?v=R–KcTM4iis
اين هم سند خارجي بودن خميني
برادران جوان دانشمند اتم میتونن بکنن ولکن عرضه خرید و یا ساخت وسائل آتش نشانی و دادن تعلیمات لازم به آتش نشانها نداردن. خدا وکیلی وضعیت امداد توی اتم کردنشون چه جوریه؟ خدا میدونه چه افتضاهاتی صدها مرتبه بدتر در کارهای اتمیشون کردن که ما خبر نداریم. به این شیر تو شیر میگن حکومت اسلامی.
این مطلب را در جائی خواندم و بسیار مناسب احوال این روزهای خودمان یافتمش.
چگونه یک ملت نابود می شود؟
یکی از اساتید دانشگاهی در آفریقای جنوبی برای دانشجویان دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد مطلبی بر سر در ورودی دانشکده نصب کرده بود با این عنوان:
برای نابودی یک ملت نیازی به بمب هسته ای یا موشکهای دور برد نیست .
فقط کافیست سطح و کیفیت آموزش را پایین آورد و اجازه تقلب را به دانش آموزان داد ..!
مریض به دست پزشکی که بتواند تقلب کند خواهد مرد ..!
خانه ها بدست مهندسی که موفق به تقلب شده ویران خواهند شد..!
منابع مالی را بدست حسابداری که موفق به تقلب شده از دست خواهیم داد..!
و انسانیت بدست عالم دینی که موفق به تقلب شده می میرد ..!
و عدالت بدست قاضی که موفق به تقلب شده ضایع می شود ..!
و جهل در کله فرزندانمان که موفق به تقلب شده فرو می رود ..!
سقوط آموزش = سقوط ملت
*چند روز پیش تصادفا دوست (نه دیگر ) قدیمی را دیدم که مدعی بود دکترای الهیات را به صورت مکاتبه ای گرفته و وقتش رسیده که دینش را به میهنش با کاندیدا شدن برای عضویت در مجلس ادا کند و من که پیشینه اکادمیک متقلبانه حضرتش را میدانستم به وی گفتم عضویت تو در مجلس شاید آبی برای ملک و ملت نداشته باشد اما برای حضرتت برکات فراوان دارد.چند ساعت بعد خبر سقوط ساختمان به یغما رفته مرحوم القائیان به دست حوزه رفته های نماز امام جعفر صادق خوان را خواندم و یاد این نوشته که این روزها در کانال های مجازی دست به دست میگردد افتادم که در بالا ذکرش رفته.
آرتین
8:28 ق.ظ / ژانویه 21, 2017
سلام بر مزدک گرامی
فرمودید:”ترور عبدالله بن أُبّی بن سلول العوفی،
………….
ارتین گرامی درود.این بدین معنی است که شما بقیه ترورهای محمد را تائید می کنید!من ادرس سایت را در کامنتی جدا آورده ام.البته براحتی با نوشتن////در گوگل سایتهای مختلفی می یابید.بنظر شما همین //// کافی نیست؟!
سلام بر مزدک گرامی
بنده دارای فکر مستقل و استقلال رای هستم.شما واقعه ای را مطرح کردید که با واقعیات تاریخی در تضاد است و من اصل واقعه را گفتم.وقتی می بنید بنده با مذهبیون هم مباحثه می کنم و انحرافات آنان را مستندا به رخ ایشان می کشم تا جاییکه توهین و ناسزا اولین واکنش آنان است این بدین معنا نیست که من فرضا با دوست عزیز مزدک یا همفکران ایشان تماما هم عقیده باشم یا از اشخاص مذهبی به صرف مذهبی بودن تنفری داشته باشم.بنده همواره سعی کرده ام حق را بگویم هر چند زیان من در آن باشد و در این راستا اگر اشتباهی هم داشته باشم خود اولین کسی هستم که پذیرای آنم.شما حق داری با دین ستیز داشته باشی ولی راه ستیز کردن بهتان بستن نیست دوست عزیز.هر چه هر که در سایتی گفت که دلیل بر صحت نیست.بنده در اینگونه موارد سعی می کنم به دنبال نظرات مخالف گشته و جمع بندی نهایی را پس از بررسی اظهارات دو طرف بکنم.اینگونه حق مطلب بهتر ادا خواهد شد.
موفق باشید
آرتین عزیز من هم برای افکار شما و هم به صداقت شما ارزش قائلم.دوست گرامی کارتان بسیار ارزشمند است.من در مخالفت شما چیزی ننوشتم.چون من آن لیست را از سایت زندیق گرفته بودم و در سایتهای دیگری هم چنین لیستی هست.ولی در آنمورد خاض که شما فرمودید من هر گشتم نتوانستم چیز درستی بیابم.بهمین جهت هم مخالفتی با آنچه شما نوشته اید نکردم.ولی دوست ارجمند هر کدام از آن ترورها به تنهائی می تواند تمام آنچه را درمورد تقدس محمد و الله …گفته اند به پرسش بکشد.
دلایل عمدی بودن ورسوائی پلاسکو
اگر فردی بتواند از ستونهای محل فیلم و یا عکس بگیرد کارشناسان آلمانی حاضرند نظر رسمی و قطعی بدهند
آنموقع از طرف آتش نشانان مظلوم به جرم قتل عمد شکایت میکنیم
هیچ وقت حادثه و یا مرگی که بین مردم فضای توجه و تاثر ایجاد کرده را فراموش نکنید زیرا مطابق تجربه من این از معجزات عالم هستی است زمانیکه خونی بناحق ریخته میشود مردم را متوجه آن میکند و می آزماید
1_آتش سوزی از اوایل وقت اداری شروع و بلافاصله با زحت و فداکاری خاموش شد دوباره نزدیک ظهر اتش از بیرون ساختمان شروع و یک دفعه ساختمان فرو ریخت که از نظر فنی این خاموش شدن اولیه موجب عدم تداوم اتش سوزی شد پس ریزش ساختمان بر اثر ذوب شدن اتصالات بی معنی است و چند دقیقه اتش سوزی موجب این امر نمیشود
2-اتش سوزی در مجتمع های مشابه حتما یک مقصر محلی در بین همسایه ها دارد و میگویند فلانی چون فلان کار را میکرد این شد ولی میبینیم همه میگویند اتشی از قسمت بالا و ویدئو ها همه نشان میده داخل برج هیچ خبری نیست و مقصری هم ندارد
3-نامه های شهرداری برای ایمنی و نبود تجهیزات آتش نشانی و گرما دهی بوده و مسئله این ساختمان هیچگاه مشکلات مربوط به پایداری و ریزش و عدم استحکام اسکلت نبوده و همه از عظمت ستونها و سنگینی اسکلت آن سخن میگویند پس چرا میریزد
نکته مهم ،این نوع اسکلت فلزی تا صد سال تضمین دارد و در زمانی ساخته شده که افراد جوشکار و اسکلت ساز بدلایل زیادی انگیزه انجام صحیح کاررا را داشتند و امکان تسامح و عدم رعایت اصول نزدیک به صفر است پس وقتی بهترین مصالح هم بکار رفته چرا بریزد
وقتی به ویدئو دقت کنید ستونهای ساختمان همانند سیخ کباب بیرون میزند و کلافهای آن تا پایین جدا شده و صدای مسلسل وار انفجار توسط اتش نشانان گزارش میشود که دلیل آن کار گزاشتن نیم پوندی سی 4 در گوشه های ستون تقاطع دیوار با ستونهاست که با توجه به دو و اتش ظاهری اولیه و دور شدن ساکنین فرصت اینکار فراهم شده
آیا آتش نشانان که خود تجربه اینچین خطرات را دارند محتمل است خود را وارد این مخمصه کنند
خیر ولی چون ابتدا آشی چنان مهمی نبوده و از منشا خاموش کردند و مطمئن به بی خطری اولیه بودند با خیال راحت وارد میشوند و اصلا گمان نمیکردند از جای دیگر اتش بزرگتری شروع شود و یا به ویدئو نگاه کنید دودها مربوط به آتش نمای بیرون و پنجره های بیرونی است دود از یک اتش داخلی حکایت نمی کند خوب اگر اینها زنده بیرون بیایند که می آیند برای ملت تعریف می کنند؟؟؟!!!
4-توضیحات شهردار ،ایشان مخصوصا دراولین مصاحبه طوری توضیح میدهند که کسی کاریش نشده و فقط از همکارای ودمان ودند و ساختمان دقیقا سر جای خودش فرو ریخته ،انگار ایشان مسئول مهندسی تخریب بوده و گزارش کار خودش را میدهد در حالیکه همین ایشان توضیح برخی خرابیهای سیل و اب گرفتگی و ریزش ساختمانهای بی کیفیت مردم فاجعه را با اغراق در گسترش خرابیها و زیاد بودن زحمت شهرداری در مقابله ان توضیح میدهد چرا؟؟
مالکیت بنیاد تبهکار که با اعلام رسانه ای خرابی طبق ماده 14 بند 5 ازقانون مالک و مستاجر از پرداخت صدها میلیارد تومان حق کسب و پیشه و سرقفلی معاف میگردد و درامد شهرداری از بازسازی بنای فوق انگیزه بالایی برای این خرابی عمدی است
رابطه نزدیک این افراد با سفارت روسیه که مطابق گزارشات آتش نشانان پس از خاموش شدن اتش اولیه بلافاصله جنب سفارت روسیه انبار مواد فاسدی مشتعل میشود و بسیاری از واحدها برای آن اعزام میشوند چرا ؟ تا بتوانند سریع بدون مزاحمت مقدمات دوباره اتش سوزی را فراهم واز دور هم بنظر نرسد اتش سوزی خاموش شده و ریزش ساختمان توجیه نداشته باشد و اینکه میدانند اصل نظام عادت به مراقبت تلفنی و از راه دور دارند نیز مزید بر دلایل بالاست
چاکر هرچی مرده
————-
درود دوست گرامی
گمان نخست بسیاری همین بوده. که آتش سوزی عمدی بوده. دوست دیگر ما جناب عارف توضیحاتی داده اند که معقول می نماید و عمدی بودن حادثه را منتفی می داند. من خود فیلمی دیدم از زاویه ای متفاوت که نشان می داد شدت آتش سوزی ستونها را کج کرده و طبقات را روی همدیگر فرو می بارد.
سپاس
.
حاکمان ولایی ایران که برای جهان شاخ و شانه میکشند، چطور است که از پس خاموش کردن آتشی در یک ساختمان بر نمیایند؟ ستاد بحران تشکیل میدهد و از رئیس جمهور تا سوپور شهرداری در محل حاضر میشوند ولی همه دارند دور خودشان میچرخند. نیروهای جان بر کف آتش نشانی را بدون تجهیزات کافی و ایمن به وسط جهنم میفرستند و انتظار دارند همه سلامت بیرون بیایند! من خود دیدم که بیشتر افراد آتش نشانی که به محل ساختمان پلاسکو رفتند فاقد تجهیزات اولیۀ ایمنی بودند که مهمترین آن لباس ضد آتش و همچنین کپسول و ماسک اکسیژن بود. بیشتر آنان با کلاه های معمولی و شبیه نیروهای پلیس ضد شورش رفتند داخل ساختمان. براستی مقصر اصلی کیست؟
مقصر اصلی شهردار باج گیر و داروغۀ تهران است. مقصر قالیباف است که تنها تخصص او عملیات گازانبری برای پرپر کردن جوانان کشور است. مقصر شهرداری و کارکنان فاسد، قلدر و رشوه گیر آنست که اخطار میدهند ولی با گرفتن شیتیل و رشوه بیخیال پیگیری قضیه میشوند. میلیاردها تومان درآمد دارند ولی دریغ از هزینه برای ارتقای امنیت شهروندان و تجهیز نیروهای امداد رسان. سخن بسیار است و البته دست به قیچی بودن نوری زاد هم نمیگذارد آنچه که باید را بگویم.
در جریان آوار برداری، همه شاهد بودیم که چگونه با لوازم ابتدایی مانند فرزهای دستی آهن ها را برش میدادند و آنها را بیشتر با کمک دست، جمع آوری و بار کامیون میکردند. چند تا هم جرثقیل، بیل مکانیکی و یک یا دو تا هم چنگک بعد از چندین ساعت در محل حاضر شدند. متأسفانه نبود “جرثقیل مغناطیسی” که در تمامی دیگر کشورها در کارگاه های اوراق ماشین آلات فراوان وجود دارد منجر به کندی بیش از حد جمع آوری آهن آلات شده. یعنی در کشوری با این همه هارت و پورت یک جرثقیل مغناطیسی نبود؟ نبود دستگاههای برش جدید و سریع و بسیاری از تجهیزات مدرن دیگر نیز خود مزید بر علت بود. من در فیلم دیدم که چگونه مأموران آتش نشانی با زور و یکی یکی از یک پنجره به داخل ساختمان مجاور میرفتند و سپس تجهیزات را به داخل هل میدادند و این در حالی بود که دادستان دستور تخریب ساختمانهای مجاور در صورت نیاز را داده بود. آیا آنها نمیتوانستند آن پنجره را کامل تخریب کنند تا جا برای ورود و خروج بهتر و سریعتر فراهم شود؟
اگر از ابتدا تا انتهای این فاجعه را بررسی کنیم به نواقص بسیاری بر میخوریم: مجهز نبودن نیروهای آتش نشانی به ابتدایی ترین تجهیزات ایمنی، عدم وجود هماهنگی بین نیروهای امداد رسان، نبود ماشین آلات مجهز و سریع، عدم مدیریت صحیح بحران و موارد دیگر
یک ساختمان بلند مرتبه فرو ریخت و همراه آن اقتدار پوشالی نظام جمهوری اسلامی هم فرو ریخت. نظامی که به تمام دنیا نشان داد که چقدر ضعیف است و در پشت آن غرش های سهمگین در حد یک “میو میو” هم توان مقابله ندارد. تصور کنید جنگی رخ دهد و ساختمانهای تهران توسط بمب افکنها بمباران شود. تصور کنید زمین یک خیابان که ساختمانهای زیادی در آن است ریزش کند. تصور کنید در چند نقطۀ شهر بمب گذاری شود… دیگر نمیگویم زلزله بیاید.
“ستاد بحران” فقط یک اسم دهن پر کن است.
فرماندهان سپاه و ارتش هم آمدند ولی عجیب است که همراه خود حداقل ماسک جنگی با فیلتر قوی نیاوردند و مأموران آتش نشانی و شهرداری و دیگر امداد رسانها بدون حتی یک ماسک پارچه ای در میان آتش و دود مشغول بکار بودند و همین امر باعث کندی کار و مصدومیت آنها میشد. تازه همین دیشب دیدیم که به آنها ماسک پارچه ای دو زاری دادند.
واقعاً خجالت آور و شرم آور است.
شهردار تهران فاسد، استانداری فاسد، وزیر کشور فاسد ( که فقط ایشالله ماشالله الحمدالله میکنه )، تمامی ارگانهای مربوط به حفظ امنیت شهروندان همگی فاسد…وای به حال ما مردم ایران که چنین افرادی بر ما مسلط شده اند.
جناب قالیبافِ خالیباف، شرافتمندانه ترین کاری که میتوانی بکنی اینست که استعفاء دهی ولی از آنجا که وجود تو سالیان درازیست که خالی از شرافت گشته، امیدوارم پایان کار تو و دیگر فاسدان مرگی جانکاه و بزدلانه باشد به گونه ای که در ساختمانهای خود محبوس شده و گرفتار آتش خشم مردم بشوید.
مردک گرامی : من کی باشم که از کسی معذرت خواهی بطلبم؟ در سدۀ 21 سوگمندانه حکومتی داریم که خودش آمیزه ای از فاشیسم واستبداد قرون وسطایی است. از جهل و خواب و خرافه و تعصب قوت و قُوَّت می گیرد،با وقاحت منتقدان را از حق بیان محروم می کند وتمامی رسانه و تریبون ها را جولانگاه انحصاری خود ساخته است. ادعای حقانیتش گوش فلک را کر کرده،اما یارا ندارد به صدای ناهمساز نیز جواز بیان دهد.می گوید اما نمی شنود. با فیلتر و پارازیت و پلمب و سانسور و توقیف و زدن و کشتن همه را خاموش می کند تا فقط خودش رجز بخواند. ظلمش دمار از روزگار مردم خودش درآورده و مدعی دفاع از مظلومان آن سر دنیاست. در برابر این همه دروغ و تزویر و قلدری وجنایت و سفله نوازی و اوباش پروری و دشمنی با شادی و زندگی و آزادی و همۀ آنچه کمابیش همۀ ما می دانیم ، از کجا معلوم که خشم من از شما بیش و جراحتم از آنِ شما عمیق ترنباشد؟اما پرسش این است: عوامل این حکومت که خود را همذات با خدای شکنجه گر و کینه توز خود می بینند از کجا آمده اند؟ از سیارۀ سولاریس که نیامده اند. ازسیارۀ فرهنگ مشترک خودمان برآمده اند؛فرهنگی که تار و پودش تافته ازترس وتعبد و عادت و ریا و شخص پرستی و جبر گرایی و منجی طلبی و مرگ خواهی است و پویه ها و گشتگاه های مهم تاریخش خاسته از عصبیت ها و غیرت ها و کینه ها و انتقام جویی های نااندیشیده. این فرهنگ تا وقتی که من و شما به خودآگاهی و خردورزی وادارش نکنیم ،این توانش نهفته را داشته و دارد که جماعتی را برای اعتقادات موروثی و نااندیشیده شان به بر جان کسانی آوار کند که از قدیسان شان همچون یک انسان عادی و ممکن الخطا حرف زده است. حکومت دینی برهمین فرهنگ ناپرسا و بیفکر سوار است،بر همین امامزاده سازی ها، خرافه پراکنی ها ،ضریح گردانی ها،شهادت فروشی ها،فردوس بخشی ها، دگردیسی شخصیت های تاریخی به موجودات نورانی و معصوم ،مجالس قیمه پلو و روضه و مرثیه ، مقدسات با خون و خوی جوش خورده ، جهنم هراسی ، ممنوعات و واجبات مقدس شده، تحریف تاریخ اسلام ، زهد فروشی و جای مهر پیشانی ، مداحان و معرکه گیران عوام فریب . گاه فکر می کنم که این اوباشی که از همان اوایل انقلاب از درون کمیته ها سر برآوردند،اگر با جماعت گاوپرست سر و کار داشتند، اکنون در تلویزیون انواع گاوهای منور شده با نور فلورسنت و موزیک اغواکننده نشان می دادند.پس آیا جماعتی که سواری می دهد با موج سواران همدست نیست ؟ مزدک عزیز: نه امروز بلکه از زمان کسروی وهدایت و آخوند زاده و دیگران دردمندانی بوده اند که به وجدان و شرافت و راستی پایبند بوده اند اما آیا عجب نیست که وضعیت واقعی و در نتیجه تعریض هایی از سنخ همان سخنان با سخت جانی هر دم به گونه ای تکرار شده اند؟ شجاع الدین شفا در تولدی دیگر نقل قولی می آورد از خاطرات حاج سیاح. بعد می گوید این را حاج سیاح در مورد زمان قاجار گفته و پس از توصیف وضعیت کنونی ما دوباره همان نقل قول را تکرار می کند چنانکه گویی حاجی سیاح وضعیت امروزمان را می گوید. تقریباً هر حکومتی در ایران همین که میخ قدرتش را کوبیده،سه چیز را از یاد نبرده است: 1- شکنجه 2- سانسور 3- غارت ثروت ملی و دسترنج مردم. دلیل تکرار ظلم حکومت ها آیا ظلم پذیری جماعت ها نیست؟ آیا مردم فریب بدون مردمِ فریب پذیر کارآمدی خود را از دست نمی دهد؟بنابراین،گرچه می دانیم که به وقت فوران خشم سرکوب شدۀ توده هیچ چیز نمی تواند جلودار خشونت خشک و تر سوز بشود، اما این را هم می دانیم که ادامۀ چرخۀ خشونت به دموکراسی و فضای باز و آزاد و برابر گفتگو منجر نخواهد شد، بلکه تاریخی که محرکش تواترعصبیت هاست به گونه ای دیگر تکرارمی شود و منظور تصریح شده ام از گفتگو نه گفتگو با جانیان سواربر قدرت بل تلاش خودمان برای رسیدن به چیزی است که یونانی ها به آن اگورا می گفتند و امروزیان آن را فضای علنی و عمومی می نامند. مملکت را شخم زده اند. ویرانی هایی به بار آورده اند که اگر جبران شدنی باشند ،سالها وقت برای جبران شان لازم است.من کی گفته ام که باید با این جانیان مدارا کرد.؟حرف من این است که فکر مهم تر از شخص است و ما که به رغم اختلافات درد مشترکی داریم باید با گفتگو به ریشۀ قرن ها فلاکت وعقب ماندگی پی ببریم . آنچه در آن بالا در طول قرن ها تکرار شده ، از همین فرهنگ پایین روییده است. این فرهنگ آن چیزی نیست که در ذهن چند روشن اندیش دلسوز می گذرد. این فرهنگ در هستۀ سخت و منجمدش درمانده و فروبسته و دامن گسترده است. فرهنگ چگونه پوست می اندازد؟ از راهی که آغازش فضای امن و آزاد و برابر و عمومی گفتگوست. این فضا یعنی ساحت و فضای جدا از حکومت و مکان حزب های مستقل و آزاد، نهاد های مدنی و صنفی و فرهنگی آزاد، مطبوعات و نشریات و صنعت نشر آزاد، سینما ، تئاتر، سالن های کنسرت و سخنرانی و جمعیت هایی که مردم را از انزوا به همبستگی و همیاری سوق دهند. ترس و سانسور باید از این فضا برداشته شود.اگر ترسی هست باید ترس از جنایت باشد نه ترس از شرافت، ترس از دروغ و فساد باشد نه ترس از راستی و سلامت. الان حکومت از هیچ چیز بیش از همین فضا نمی ترسد. چون در این فضا قدرت مشارکت اذهان مجال بروز پیدا می کند و تا خود مردم حیاتی بودن این فضا را در نیافته اند،حکومت آن را چنان در اختیار می گیرد که مردم برای رساندن صدای اعتراض خود نیز از تشییع جنازۀ یکی از همین جانیان بهره می گیرند.من هم گاه فکر می کنم که زور مادی و بی عاطفۀ حکومت دینی تنها با زور مادی عقب می نشیند و احساس شما را درک می کنم ، اما از سوی دیگر این را بنا به تجربه های بشری می دانم ، که تا خود مردم ارادۀ تغییر اساسی وضعیت موجود به وضعیت مطلوب نکنند، درست ترین ،بخردانه ترین ، دلسوزانه ترین و بحق ترین اندیشه ها نیز نمی توانند،برای واقعیت بخشی به خود، بدون همراهی و همدلی و پذیرش عمومی راهی به سوی دموکراسی راستین بگشایند. خودآگاهان به جای تابعیتِ شتابزده ازخشم کورِتوده ها، باید صبورانه همراهی توده ها را جلب کنند. شاد باشید.
حاج مهدی نوربخش: بیش از دو دهه از رحلت بازرگان، مرد دین، اخلاق و سیاست میگذرد. هرچه زمان میگذرد نیاز به او و منش سیاسیاش در جامعه استبداد زده ما بیشتر میشود.
مش قاسم: خدا وکیلی یه عده انگار در غار اصحاف کهف اکسیژن میسوزن. تمام این بدبختیهای امروز ما به خاطر نادانی حاج میتی ب. و اعو و انصارشه. حالا دیگه این یکی آمده میگه از دوباره اول . حاجی! ماها صابون امثال اینا چه فکل کراواتی چه عمامه دار ۴۰ ساله به تن مون خورده دوباره از اول بیاییم با این طناف پوسیده بریم توی چاه؟ … (سه نقطه از مش قاسم) خودتی. تموم شد، پایان!
به احمق اشتباهش را نگو، که از تو متنفر شود.
به خردمند اشتباهش را بگو که قدر دان تو شود.
یکی به اسم تقوی که به نمایندگی از رهبرک منقلاب به عیادت آتشنشانان رفته بود، از پیغام خصوصی آتشنشانان به دومی خبر داد.
مش قاسم: من نمیدونم چه پیغامی آتشنشانان به دومی دارن. ولکن اگه من بودم بهش میگفتم در این ۴۰ سال پول تجهیزات ما رو خوردن، پول تعلیمات ما رو خوردن، از زمانی که این حکومت اسلامی بر ما نازل شده توی این مملکت سنگ روی سنگ نیست. ول کن برو!
مال مفت خور هیچ اهمیتی به اینکه چه بر سر مال میاد نمیده، اونکه در ساختن و نگهدری مال رنجی نبرده، حالش نیست. بنیادک مستضعفان مفت و مسلم اموال خدا بیامرز القانیان (و هزاران نفر دیگر) رو هپو کرده. آیا رییسک این بنیادک اهمیت میده چه به سر این ساختمون از سال ۵۷ آمده؟ هیچ! ماهانه اجاره میگرفته، مقداری رو خودش میخورده و مقداری رو به بالاسری و پایین دستی میداده. دیگه بیش از این چیزی حالش نبوده. اگه خدا بیامرز القانیان زنده بود یا ورثه دستشون بود کار به اینجا نمیکشد. یه مشت دزد و آدمکش نه فقط ساختمان پلاسکو، تمام ایران رو هپو کردن. مال مفتیه که دستشون افتاده. بیکاری ۴۰-۵۰ درصد؟ اهمیت نمیده، کارخونه ها خوابیده؟ اهمیت نمیده و چه و چه………. چون نساخته دلش نمیسوزه، حکایت اون که توی بازار میدوید طلا میداد که نقره بگیره. فرقشون رو نمیدونست.
نوری زاد
روزی به تو گفتم بیشتر افراد از سایت تو بعنوان تریبونی برای رساندن پیام خویش به رژیم استفاده می کنند به این امید که مقام معظم آنچنان بر این پیام ها حساس باشد که آنها را مطالعه کند! این طرز تفکر غلط است! تا زمانی که شکم برآمده یک آخوند و یا یک پاسدار و مانند آن را تهی از چربی نیابی این ترس در وجود انها بی معنی است چه رسد به مطالعه پیامها!
اینکه وجه تمایز میان یک آخوند خوب و بد و یک پاسدار خوب و بد بخواهیم قائل شویم راه به بیراهه رفتن است که خود بهتر می دانی اینان از برای پول تن به چنین کاری می دهند و خود را به بهانه آنچه که از دانش نداشته اند ناگزیر در ملبس نمودن به این پوشاک دیده اند!
اما مقصر اصلی:
مقصر اصلی همین مردمی هستند که به آنها توجه می کنند و به زبان عامیانه تحویلشان می گیرند حال چه از روی بی تفاوتی و چه از روی ترس و چه از روی امید به دریافت وام از آخوندی زوار درفته و …! اینان بر این باورند که مردم آنان را دوست دارند همانگونه که هواداران رژیم فاشیستی آلمان در کشورهای اشغال شده بر این بارو بودند که مردمان همان سرزمین تن به عشق رایش هیتلری داده اند!!!!
سلام.
با شما موافقم، اما قاتلان را فرموش نمی کنم و نمی بخشم.
آیا چنین موجوداتی بوئی از انسانیت برده اند؟حساب کنید چنین درندگانی در خلوت چه بروز مردم می آورند.حالا کسی نیست از این اراذل و اوباش بپرسه که موی این جوان به جامعه بیشتر ضربه می زند یا وجود آخوند؟
https://www.youtube.com/watch?v=YVIGDK7Oha4
آنارشیست
2:16 ق.ظ / ژانویه 19, 2017
(در توضیح آن عکس از چهرۀ نورانی و رنگی جناب سید علی خامنه ای در میان جمعی خاکستری)
//////////
////////
/////////
///////
…………….
نوریزاد گرامی این دیگر درست و منطقی نیست.شما عکسی را در سایت گذاشته اید و سؤالی را مطرح نموده اید.دیگرانی هم به شما و در سایت شما جواب نوشته اند.هاشور کردن جواب با هیچ منطقی درست نیست.شما بعضی کلمات را می توانستید هاشور کنید ولی هاشور کردن کل جواب درست نیست.من چون میدانستم که جوابم را یا آنچنان هاشور می کنید که هم خود و هم من و هم خوانندگان را زجر کش کنید جوابی ننوشتم.هر چند که حق خودم میدانم که بنویسم. ولی وقتی دیگرانی جوابی به پرسش شما داده اند و اینچنین هاشور شده باید از خود پرسید دوست گرامی چرا پرسیده اید؟
بله جناب مزدک
فکر کنم این فقط من بودم که به پرسش نوری زاد پاسخ دادم ولی دیدید که چگونه او پاسخ مرا سانسور کرد.
من دوباره پاسخ خود را بدون آن جملات آزار دهنده قرار میدهم، ببینم اینبار چه میکنی نوری زاد در حمایت از سید علی.
(در توضیح آن عکس از چهرۀ نورانی و رنگی جناب سید علی خامنه ای در میان جمعی خاکستری) در پست قبلی
به قول بچه های جنگ: آقا! داره نور بالا میزنه! … اگه خدا بخواد ( مردم که میخوان )، همین روزها، نوبتی هم باشه نوبت حضرت ایشان است.
یعنی میشه خامنه ای، همانطور که در روایات اسلامی آورده اند، به تبعیت از جدّش رسول الله و قبل از مرگش بیاد و از مردم حلالیت بطلبه؟! چون تعداد شاکیان زیاده، مسجد کافی نیست و بهترین محل هم، همین “مصلاّی تهران” خودمون.
مرد و مردونه (البته اگر نشانه ای از آن هنوز مانده باشه) بیاد و از مردم بخواد که هر کسی حقی بر گردن او داره در محل مصلای تهران و به مدت یک ماه (فکر کنم کافی باشه!) میتونه دادخواهی بکنه.
یعنی میشه به هر کس که شاکیه همانند جدّش بگه : ” همین حالا بیا قصاص کن! نگذار به قیامت بیفتد.”
ای رهبری که بر تخت ولایت فقیه تکیه زدی و خود را در جایگاه پیامبر قرار دادی، اگر ذره ای از خون جدّت در رگهای توست، بیا مرد و مردونه این آخر عمری نشان بده که الحق و الانصاف از نوادگان همان پیامبر هستی و جسارت حلالیت طلبیدن را داری، مگر اینکه این روایت، همانند بسیاری از روایات و احادیث، من درآوردی و حاصل تخیلاّت نویسندگان باشه! و پیامبر اسلام چنین کاری نکرده.
پیامبر اسلام شما با آن عظمت حلالیت طلبید ولی شما فکر کنم هنوز توهّم معصومیت دارید.
آنارشیست
3:26 ق.ظ / ژانویه 21, 2017
جناب مزدک
من شاید تمامی سخنرانی های این آخوند را گوش دادم و نام او “سید حسن آقامیری ” است. در ضمن یه آخوند دیگه هم هست به نام “مهدی دانشمند”؛ یکی عمامه سیاه و دیگری عمامه سفید.
کافیه دوستان نام این دو را در اینترنت سرچ (جستجو) کنند و ویدئوهای آنها در یوتوب را مشاهده کنند.
در پایان باید بگم که این دو آخوند هم مانند دیگر آخوندها هستند و تفاوتی با آنها ندارند، آنها فقط میدانند که امروز چه نوع سخنانی بیشتر خریدار دارند. همین.
………………
انارشیست گرامی من با حرف شما کاملا موافقم و در پایان همین نوار هم این آخوند با زیرکی خود را به صحرای کربلا می زند و خلاصه راه نجات را همان باور به اسلام می داند.ولی آنچه مرا وادار کرد که این کلیپ را در سایت بگذارم یاد آوری به سید مرتضی بود و خدایی ///// که بمردم معرفی می کنند.درحقیقت این آخوند بخوبی از عهده اینکار برامده.
علی 1 گرامی آنچه من راجع به رفتن شما به حوزه …نوشتم همه برداشت من از نوشته های خود شما بوده.ومن شکی ندارم که در آنچه نوشته اید صادقید.در جواب شما نوشتم که نوشته های شما در حوزه و بحثهایت باعث شده که نتوانی انجا بمانی و خود شما هم به همین اشاره کرده اید.آنچه را من نوشته ام اشاره ام به طرز تفکر و دیدگاهای و اثری که بر تفکر شما گذاشته نه زندگی خصوصی شما.من شکی ندارم که فردی مثل شما نمی توانسته در حوزه بماند والا به این حد از توانائی و معلومات نمی رسید.علی1 گرامی آنچه شما نوشته اید مرحله ائی طبیعی در دوران بلوغ و حتی دورانهای زندگی بشریست. من با دنبال خدا گشتن شما مشکلی ندارم.مگر شما خیال می کنید من و ملیونها جوان ایرانی مثل شما نبوده ایم؟تنها برای اگاهیت بنویسم که من خود نیمه شبهای زمستان با آب سرد حمام میکردم و قبل از سحری نماز شب می خواندم و ارزوی عاشق شدن به خدا میکردم و دیوانه وار بعضی مواقع بدون خوردن سحری به کار گل می پرداختم!و در مواقع بیکاری سر در گریبان در بیابان و کوه و دشت بدنبال آنچه می گشتم که حتی در فکر و ذهن خود نیز نمی توانستم مجسم اش کنم.در حقیقت یعنی هیچ!بلاهت از این بالا تر؟ولی علی 1 گرامی من بزودی یاد گرفتم که حتی بهمان دوران بلاهت و پرشوری و بیشعوری خود و ملیونها جوان پاکباخته را که دستان پلید مشتی مکار و جنایت پیشه به یغما بردند و بجای بهشت آرمانمان جهنم بر ما آوار کردند ارج نهم.زیرا گناه من و شما و ملیونها ایرانی تنها بدنبال سرابها و رؤیاهای طبیعی هر نوجوانی در عنفوان جوانی رفتن بود.ولی همین مکاران نه تنها به جسم و روح ما بلکه به جوانی و زندگی و رؤیاها و آنچه می توانست از ما انسانهای مهرورز و انسان دوست و ارام و اجتماعی بسازد تجاوز کردند.
تازه علی1 گرامی شما شانس آورده اید که فقط از پروارخانه مشتی ///// دزد و مکار و جنایت پیشه به بیرون پرتت کرده اند.سری به قبرستاها و لعنت آبادها بزنید و سرنوشت خانوادهائی را که بین 4 تا 5/6 تن از جوانانشان را زیر ضربات تازیانه و کابل و شکنجه نابود کرده اند بخوانید.بنابراین آنچه را من و شما و ملیونها ایرانی از سر گذرانده ایم من نه غیره طبیعی می دانم و نه مشکلی با آن دارم و بخوبی شما را درک می کنم.
شما نوشته اید که اولین تعهد هر انسانی که با کسی صحبت می کند دادن تعهد است…نه علی1 گرامی چنین چیزی نه از کسی و یا کسانی می شود توقع داشت و نه عقلا و قانوا چنین تعهدی قابل اعتنا و یا موجه است.شما انسانها را تنها زمانی می توانید بشناسید که در قدرتند و متاسفانه آنزمان هم برای واکنش نشان دادن دیر است.مگر خمینی بارها از آزادی همه و ازادی زنان و اجباری نبودن حجاب …زبانی تعهد نداد؟مگر خامنه ائی بارها از نبود ازادی زمان شاه و جنایات پهلوی سخن نمی راند؟آیا نتیجه اش را ما ندیده ایم؟یعنی شما تا این حد هنوز در رؤیا هستید که مثلا اگر من بگویم آخوندی نمی کشم شما نیز تعهد زبانی مرا قبول می کنید.پس وای برمردمیکه روشنفکرش شمائید!تازه باید برگردیم به قبل از 57!ولی علی1 گرامی حرف من اینست که تازمانیکه آخوند و حکومت دینی در قدرت است و ماشین آدمکشی اش هر روز قربانی می گیرد قربانیان در بکار بردن هر وسیله ائی برای سقوط این حرامیان مجازند.یکی از این وسایل از انسانیت انداختن آنهاست.این درست طبق آنچه شما قبلا در جواب ناشناس نوشته اید در مورد کسیکه از رنج انسانها بی غمند و من با آوردن شعر سعدی جوابی به شما دادم مطابقت دارد.شما چگونه مرا که حرف کشتن آخوند را انهم اگر زمانی قدرت را بگیرم تازه کبریت را هم خود حاضر نیستم در دست بگیرم ضد انسانی می دانید ولی مشتی قاتل و آدمکشی را که هنوز در قدرتند و آدم می کشند آدم می دانید؟علی1 گرامی انسانیکه خود قانون تعیین می کند احتیاجی به من و شما ندارد که برایش حقوق تعیین کنیم و از حقوقش دفاع کنیم.چون درآنصورت چنین انسانهائی تمامیت خواه و آدمکش و جانی نمی شدند.اینها به هر جنایتی دست می زنند تا قدرت باز دارنده و محدود کننده قدرتشان را از مردم بگیرند.بنابراین آنچه شما در مورد این جنایتکاران و آدمکشان مکار بنام حقوق انسانی بیان می کنید بی معنی است.شما همین سید مرتضی را بنگرید!ایشان بدون اینکه نوریزاد گرامی نوشته هایش را هاشور کند به هر کس که می خواهد می تازد و بدترین اهانتها را می کند.ولی اگر دیگران حرفی بزنند که به مذاق ایشان نیاید فورا هاشور می شود و جالب است که آخوند هم //// همین هاشورها را وسیله کوبیدن دیگران می کند.حالا بقرمائید از کدام حق ایشان من و شما باید دفاع کنیم؟حرف شما زمانی می تواند درست باشد که مثلا جناب نوریزاد و یا کاربری دیگر از بودن سید دراین سایت به پرخاشگری بپردازد و یا بنوعی نوشتن سید مرتضی در این سایت به خطر بیفتد.بله درآن صورت وظیفه هر فرد سکولار و ازاد اندیشی است که از حق نوشتن نه نوشته های سید در سایت حمایت کند.در مورد آخوند و حکومتگران و آدمکشان هم همین است.اول با هر وسیله ائی باید آنها را از حرم قدرت دور کرد و دستگاه آدمکشی را از حرکت باز داشت که مسلما در چنین شرایطی مردمیکه بجان آمده اند از کشته های این افراد هم نمی گذرند تا چه رسد به حقوقشان!اینکه عده ائی به تفکر ابلهانه ببخشید و فراموش نکنید روی اورده اند نه پذیرفتنی است و نه عملی.چون آخوند به آسانی از قدرت کنار نخواهد رفت.چنین تفکری زمانی درست می بود که مثل آفریقای جنوبی حاکمیت حاضر به گفتگو با مردم می شد و با پذیرفتن جنایاتشان و رها کردن قدرت وکمک به برپائی حکومتی مردمی می پرداختند نه اینکه هر روز به کشت و کشتار و جنایت مشغول باشند و مردمیکه توسری می خورند شعار می بخشیم و فراموش نمی کنیم بدهند.
از طرفی من خود بارها در این سایت نوشته ام که نه من و نه هیچ انسان دیگری در صورت گرفتن قدرت مطلق بهتر از حرامیان اسلامی نخواهند بود.پس باید سیستم و ساختاری ساخت که چنین اجازه ائی به کسانی یا گروهی ندهد.به ترامپ و سیستم آمریکا بنگرید!
با سلام و درودهاي گرم و پرمهر
اعتراض كارگران شركت هپكو اراك به خصوصي سازي و نابودي شركت
يكي از شهروندان اراك در گفتگو با راديو ندا با اشاره به طرح كارفرماي خصوصي شركت هپكو براي شهرك سازي در محل كارخانه ، گفت : ” خدا نابود كند كساني كه باعث نان يك مشت كارگر مي شوند!”
http://radio-neda.blogspot.com/2017/01/blog-post_19.html
در شهر هرت
رنجنامه محمدصابر ملک رئیسی؛ شبها تا صبح بازجویی همراه با شکنجه میشدم .
خبرگزاری هرانا – محمد صابر ملک رئیسی زندانی سیاسی بلوچ حکم محکومیت ۱۵ ساله خود را بصورت تبعیدی در زندان اردبیل سپری می کند. وی که در سن ۱۷ سالگی بازداشت شده را باید جوان ترین زندانی سیاسی کشور دانست. آقای رئیسی بعد از اعتصاب غذای ۲۰ روزه در دومین گفتار خود که می توانید در ادامه آن را بشنوید از شرح مظالم بر خود رفته از جمله شکنجه شدن و ۲ سال نگهداری در سلول های بازداشتگاه اطلاعات و «گرفتن نامش» سخن می گوید. او در این رنجنامه وجدان های بیدار را به سئوال می گیرد و می پرسد “منی که در عمرم بزرگترین جرمم رانندگی بدون گواهینامه بود، چرا باید شبها تا صبح زیر دست یک بازجوی خون اشام می بودم” این زندانی جوان ضمن تاکید بر “بی گناهی خود” خواستار توجه گزاشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد در امور ایران نسبت به وضعیت خود و سایر زندانیان عقیدتی در کشور شده است.
لینک مستقیم به یوتوب: https://youtu.be/aoJKvsWyehY
دروغ که حناق نیست بیخ گلوی آدم رو بگیره ……
ای کاش بود!
جناب بابک زمان (آنهم به زبان بیگانه)
لطفاً قبل از کپی پیست یک مطلب، در مورد صحت و سقم آن کمی وقت گذاشته و تحقیق کنید.
این شما هستید که از تاریخ چاپ اسکناس بی خبرید.
آن اسکناس هزار تومانی مربوط به دورۀ قاجاریه بوده و در خزانه به عنوان پشتوانۀ پول ملی ذخیره شده بود و در معاملات روزمره مورد استفاده قرار نمیگرفت. در زمان رضا شاه هم این اسکناسها موجود بوده و دارای ارزش. این اسکناس 1000 تومانی در سال 1269 شمسی در انگلستان و به سفارش بانک شاهنشاهی به چاپ رسیده و متعلق به دورۀ قاجاریه است و نه دورۀ پهلوی دوم یا 1351 (محمد رضا شاه) که شما اشاره کردید.در ضمن واحد پول ایران در زمان پهلوی دوم ریال بود و نه تومان، یعنی اسکناس 1000 تومانی وجود نداشته و اسکناس 10000 ریالی موجود بوده.
با این توضیحات باید گفت که اسکناس مورد نظر وجود داشته و چاپ شده بوده و همچنان از ارزش بالایی برخوردار بوده. اینگونه اسکناسها مانند حوالجات بانکی یا اوراق بهادار و یا حتی طلا ارزش داشته و همچنان دارد. مطمئناً بیش از آن مبلغی که بوده معامله و خرید و فروش میشده، حتی در همان زمان. یعنی اسکناس 1000 تومانی قاجاریه در زمان رضا شاه شاید حدود 2000 تومان یا بیشتر ارزش داشته.
پس متوجه شدید که: اسکناس 1000 تومانی متعلق به زمان قاجار به عنوان ذخیرۀ ملی و در خزانۀ بانک نگهداری میشده و در بین مردم توزیع نشده بود (در حکم یک گنج بوده و نایاب) و در زمان رضا شاه هم دارای ارزش بوده.
آیا میدانستید که اسکناس 1000 دلاری، 5000 دلاری، 10000 دلاری و حتی 100000 دلاری هم چاپ شده؟
این اسکناس 1000 تومانی متعلق به زمان قاجار، امروز هم بسیار با ارزش است و الان حدود 100 میلیون تومان تا 500 میلیون تومان رایج (بسته به تمیزی اسکناس) ارزش دارد! یعنی 5 میلیارد ریال می ارزد،البته اگر اصلش را پیدا کنید!
عجیب است که تعداد نسبتاً زیادی هم رتبۀ عالی داده اند! و این نشان میدهد که ارزش یک مطلب به تعداد رتبه دهی عالی آن نمیباشد چرا که ممکن است آنانکه رتبۀ عالی میدهند هم مانند نویسنده و یا بهتر بگویم کپی کنندۀ مطلب … خودتان جای نقطه چین، یک چیزی بگذارید.
در پایان
این هم عکس آن 1000 تومانی
در شهر هرت
هر روز اگر عده ای ایرانی در جبهه ها علیه «استکبار؟ »کشته نشوند در داخل کشور بر اثر بی مسولیتی مسولان سربه نیست می شوند .
زمانی که یک ساختمان ۱۷ طبقه فرو می ریزد و جان ۳۰ کمک کننده آتش نشانی و۲ خبرنگار و مردم بیشماری را می بلعد ، باید سوال کرد آیا آن چون نظام سست بنیادی نیست که به سرعت در حال از هم پاشی است ؟
زمانی که پهپاد هوایی قادر به زدن یک اسباب بازی پرنده نیست ، این سوال پیش می آید ، آیا آتش گرفتن ساختمان پلاسکو عمدی نبوده است ؟ گویا۱۰۰۰ساختمان چون پلاسکویند(که حتما تعداشان بیشتر است)؟ مسئله امنیت جانی مردم چه می شود؟ تازه این اتفاقات در پایتخت اند ؟
این روضه خوانی ها بس است ، نظام باید با عمل جوابگو باشد ، وگرنه گوش مردم از رجزخوانی وعده و وعید کر شده است.
دوستان گرامی…مبارزۀ سیاسی مثل خانۀ خاله نیست که اگر مورد پرخاش و ترشروئی قرارگرفتیم، میدان را ترک کرده و به حریف واگذارکنیم. من بشخصه بخاطر گل روی نوریزاد نیست که دراینجا بقول دوستان افاضۀ کلام کرده و گنده گوئی میکنم. من برای دفاع از حقوق مردم درماندۀ ایران دراینجا حضور دارم و اگر از جانب هموطنی مورد اهانت قراربگیرم، باز هم به این سایت برخواهم گشت، چون اینجا خانۀ منست و هیچکس خانه اش را به آسانی به دیگران واگذار نمیکند. همانطور که همۀ شما شاهد بوده اید، من با دوستمان علی1 بعلت اختلاف اندیشه برخوردی داشتم. پس از چند گفت و شنود دو طرفه و به میان آوردن مطلبی پژوهشی از سایت من از جانب ایشان و از آن برعلیه اینجانب پیراهن عثمان درست کردن و پاسخ دادن در آن مورد، ملاحظه کردم که علی1 برآشفته شد و اخطارکرد که از آن پس دیگر بامن هم سخن نخواهد شد. از این واکنش ایشان بسیار اندوهگین شدم و رفتارش را شبیه دوست دوران جوانی که قلبی پرازاحساس و مملو از مهربانی داشت و با یادآوری تشابه رفتار ایشان با رفتار آن دوست که اکنون سالهاست روی درنقاب خاک کشیده، به دلجوئیش پرداختم. باز هم به من پرخاش کرد. نوریزاد را به شهادت گرفته و وی را دوستانه مورد ملامت قراردادم. بگذریم…حتم دارم حضور بیشتر دوستان در این سایت به منظور تفریح و تفرج نیست و همانطور که از نوشته هایشان برمیآید، دل درگروی هم میهنان دربند دارند ودر جستجوی راهی هستند تا میهن و هموطنان محروم و گرفتارما از این همه درد ورنجی که نصیبشان شده است، رهائی یابند. در این میان، شک نیست که تفاوت آراء و اختلاف عقائد نیز موجود است. ولی قدرمسلم آنست که با به میان گذاشتن چنین اختلاف آراهائی، اولاً- به نقائص اندیشۀ خودمان آگاه خواهیم شد، ثانیاً- بهترین اندیشه را برای نجات این مردم درمانده بر خواهیم گزید. پس، بادرنظر گرفتن عدم آگاهی نسبی جمع ما نسبت به اصول تجمع دمکرات منشانه و اینکه ما هنوز در ابتدای راهی قرار داریم که احیاناً به استقرار حکومتی دمکرات و مدافع حقوق ملت منتهی خواهد شد، بنابراین بقول معروف باید دنده ها را پهن کرده و درمقابل حمله های طرف مقابل از میدان مبارزه خارج نشویم. دیگر آنکه هیچوقت نباید این واقعیت را فراموش کنیم که ضمن اختلاف عقائد با یکدیگر، همۀ ما متعلق به خانوادۀ بزرگ ایران هستیم و تفاوت آراء در میان اهالی یک خانواده امری طبیعیست و هیچوقت نباید سبب گسیختگی روابط خانوادگی شده و منافع خانواده فدای امیال شخصی شود. پس شایسته است همواره با هم باشیم که غرض از انجمن و اجتماع جمع قواست/ چرا که قطره چو شد متصل بهم دریاست. با سپاس از شکیبائی شما.
در شهر هرت
هاینریش هیملر ، فرمانده اس اس وافسر هیتلر ، ضد کشتار حیوانات وگیاهخوار بود.
بر طبق قوانین مختلف هر کشوری قاتل زندانی یا اعدام می شود ، بررسی یک قتل و جنایت غالبا متمرکز بر خود حادثه است ،بررسی زندگی یک قاتل ،کار ساده ای نیست بنابراین دولت و جامعه با حکم اعدام یا زندان ابد، باری از دوشش بکناری گذاشته و به خیال خود انجام مسولییت میکند، و نباید تعجب کرد که تا کنون قتل و تجاوز و دزدی و …همچنان ادامه دارند.
اگر دینی ، هدیه ی خدایی است ، پس چرا حاصل این است؟ مگر نه اینکه انسان ذاتا پاک است ؟
زمانی که به فردی تجاوز می شود و یا اقوامش به قتل می رسند ، آیا به آسانی می توان گفت که ببخش و یا فراموش کن؟ گاهی عمق زخمهایی بر روح و قلب انسان آنچنان قوی است که هیچگاه فراموش نمی شوند ومتاسفانه غالبا قربانی (فرد،بازمانده) به حال خود رها شده و با زخمهایش تنها می ماند.در حقوق اسلامی قصاص یکی از مراتب بی قانونی و شانه خالی کردن وظیفه دول و جامعه از بار مسولییت و واگذاری آن به فردیا بازمانده است .با قصاص فردی دیگر جرمی درلفاف قانونی مرتکب می شود که در اصل و بنیاد خطاست.
مقصود این بود ، جامعه ما جامعه ی قربانی شده است ، و زمانی که فرهنگ انسانی وانسانیت و جوانمردی و اخلاقی در جامعه وحکومت قانون انسانی (نه اسلامی) نباشد خیلی آسان مظلوم به ظالم ، قربانی تجاوز به متجاوز تبدیل می شود و چنین جامعه ای پایدار نخواهد ماند .
مزدک گرامی…برخلاف کسانی که ترا تندخو و پرخاشگر دانسته و نوشته هایت را تکراری مینامند، من بشخصه ترا انسانی با وجدان و مدافع حقوق مردم درماندۀ ایران و بخصوص آن مردمانی که سانسور هیأت حاکمه نفسهایشان را در گلو خفه کرده یا روشنگرانی که بضرب تیغ حزب اللهی های مرتجع به سینۀ قبرستانها روانه شده اند، می ستایم. نوشته های تو مؤید آگاهی عمیقت نسبت به مسائل و معضلات روز اجتماعی ایران است. خواندن نوشته هایت مرا بیاد محمد مسعود و کریمپور شیرازی و حسین فاطمی میاندازد. آنها هم از آن همه ظلم و جوری که به مردم درمانده میشد، برآشفته بودند. از آن رو بود که رهبری مرتجع حزب توده مسعود را ترور کرد، کریمپور را اشرف به آتش کشید و فاطمی تب دار را دیکتاتور به جوخۀ اعدام واگذار کرد. همانطور که بارها تأکید کرده ام، دیگر دوران آخوند زاده و کسروی و هدایت سپری شده و روشنگری به رآلیسم سیاسی نیاز دارد. منبعد ازاین سخن گفتنهای در لفافه و طنز آمیر دردی از دردهای مردمی که ذهنشان به خرافات و موهومات 1400 ساله دچاراست، دوا نخواهد کرد. درسایۀ خرافات و موهومات است که دیکتاتورها با کمترین سرمایه گذاری بر مردم نادان و نا آگاه حکومت میکنند. آنجا که حلاج پس از رسیدن به درجۀ اجتهاد، به این نتیجه میرسد که دین چیزی جز مشتی خرافات و موهومات نیست، پس از آن به مقام والای دینی پشت کرده و با سر دادن ندای ان الحق، زندان و چوبۀ دار را بجان میخرد. آنجا که ابوالعلاء مَعَری با دو چشم نابینای خود تمام سرزمینهای اسلامی را درجستجوی واقعیت اسلام قدم زده و به درجۀ اجتهاد هم میرسد، نتیجه میگیرد که این همه سرو صدا جز طبلی تو خالی نیست. از آن پس است که از دین بری میشود:
اثنان اهل الارض ذوعقل بلادین وآخردین لاعقل له
ساکنان زمین دوگروهند: نخست آنانی که عاقلند و دین ندارند ودومین گروه دین دارانند که از عقل بهره ای نبرده اند
و در برهۀ زمانی نزدیک به زمان زندگی ما، این طه حسین، مورخ عالیمقام و مسلمان دو آتشۀ مصری و فارغ التحصیل مدرسۀ عالی الازهر است که پس از مطالعاتی عمیق به این نتیجه میرسد که داستان های قرآن و پیرو آن مورخان مسلمان دربارۀ جاهلیت اعراب عربستان و زنده به گورکردن دختران غیرواقعی بوده و با تحلیل جزء به جزء آثاری که به عنوان مدارک تاریخی بجا مانده وانمود شده بود، بطور منطقی نتیجه گرفت که همۀ آن ادعاها چیزی جز دروغهای ساختگی نبوده اند. از این رو آن عالم برجسته از مقام سراستاد تاریخ اسلام به مقام کافری نزول داده شد و دکانداران دین اعدامش را حکم الله دانستند.
دوست روشن بین من…همیشه همین بوده و هرکسی سخنی بر علیه اعتقادات خرافی عصر خود بپاخاسته یا درمقابل خرافات و موهومات جبهه گرفته، جز مجازات مرگ از سوی مرتجعان جایزه ای نصیبش نگشته. این جمعی هم که ترا تقبیح میکنند، حتم بدان که نفع مادی در ترویج خرافات داشته و طبیعی است که درمقابل ندای بیداری نافذ تو که از بن جانت برمیآید، حکم قتلت را واجب بدانند. اما اینها غافل از این واقعیت هستند که زمان فتوای قتل صادر کردن برای روشنگران و دگراندیشان سالهاست که سپری شده است. پس دل آزرده نشو و غم مدار که در مسیر درست تاریخ در حرکت هستی. با مهر.
کبیری گرامی درود!دوست ارجمند معترضین بخوبی میدانند که چرا من و همفکران من تا این حد به اسلام و قران و سنت محمد بعنوان عامل اصلی بدبختی ایرانیان حمله می کنیم.من از تکرار هزار باره هر روزه هم خسته نخواهم شد.چون تکرار این موضوعات بهترین راه برای ورود به اذهان مردم عادیست. و این درسی است که رهبران ادیان بخوبی از آن آگاه بوده اند.به شعارهای الله اکبر و لا الا له الله بنگرید.بیچاره فاشیستها و نازیستها شعارشان از اینها آرامتر و انسانی تراست.خوشبختانه امروزه سایتهای زیادی در دسترس نسل جوان هست و ریشه ائی به اسلام و قرآن و محمد و تاریخ اسلام در جزئیات پرداخته اند و همین باعث شده که مسلمین در فضای مجازی کاملا ایزوله شده و با ترفندهائی چون منکه مذهبی نیستم و یا حق آزادی بیان و یا احترام به عقاید مردم …چنین ///// به مردم فریبی بپردازند.جالب کسانی از حقوق بشر حرف می زنند که به قرآنیکه غیره مسلمین را آدم نمی داند سخت پایبندند!بنظر من مهمترین وظیفه ما درست نشانه گیری اسلام و تفکرات مردم فریب مشتی آخوند کراواتی است که کاری جز زرورق پیچی قوانین و دیدگاهای انسان و زن ستیزانه ///// ندارند.کسیکه شقه کردن پیرزنی توسط /// را مجاز میداند و تجاوز بزنی را که ////تمام قوم و قبیله اش را قتل عام کرده درست در همان شب عشق بنامد و دزدیها و غارتگریها و تجاوزات //// به دیگران را خواست الله بداند و //// را غیره مسلمان را انسان نمی داند مقدس بدارد و خود را ملزم به پیروی از آن کند چگونه و با چه منطقی می تواند دمکرات و آزاد اندیش باشد؟ بگذار هر چه می خواهد در مورد من و شما فکر کنند.اگر چنین افرادی نظرشان در باره من و شما مثبت می بود باید بخود شک میکردیم! همین بس که شما دوست گرامی با سند و مدرک بخوبی از عهده اینکار برمی آئید.درد این افراد هم همین است.اینها از بس در روی منابر و در رادیو و تلویزون و هر کوچه و برزنی تک گوئی کرده اند گوششان با نوشته هائی که حقیقت اسلام و قرآن و محمد را بیان کند نا آشناست.بقولی گاماس گاماس! اگر کامنتهای اولیه 4 سال پیش همین سید مرتضی را می خواندید می دیدید که با وجود //// و نشانه هائی از/////چندین لایه دوران زمین زمینشاسی در افکارش بعضی واقعیتها را درک کرده و این را ما مدیون نوریزاد گرامی هستیم.حکایت کسانی مثل امیر و ناشناس (علی1بداند)و حمید و…دراین سایت داستان همان کسانیست که در بالا ذکرشان رفت.من خود را درگیر چنین افرادی نخواهم کرد.من آنچه را درست میدانم می نویسم و نوریزاد گرامی هم اگر خواست آنها را یا با هاشور و یا بی هاشور درسایت می گذارد و یا اصلا نمی گذارد. و من بارها گفته ام که نه حق اعتراض را بخود میدهم و نه اعتراضی می کنم. هر کس هم مجازاست هر چه می خواهد بنویسد.من نه چیزی را مقدس میدانم که با جان و دل از آن دفاع کنم و نه حاضرم به عقیده ائیکه بفضای عمومی وارد شده احترامی بگذارم.چون چنین احترامی یعنی پون دادن قبل از نقد و همین باعث روئین تن کردن باورها و اعتقادات می شود. این خواست آخوند و متدینین است و با دمکراسی و ازادی بیان در تضاد است.من نه انتظار احترام به باورهایم را دارم و نه به باور کسی در فضای عمومی احترام می گذارم.آنچه من خود را به آن مقید می دانم احترام به اشخاص است و توهین نکردن و برخورد شخصی بجای برخورد با باور افراد نکردنست.
شاد و سربلند باشید!