بانو ندا:
آقاي نوري زاد سلام
فايل صوتي شما در مورد رفسنجاني كه أو را كشتند يا نكشتند را شنيدم. واقعا جه اهميتي دارد براي ما؟ كسي كه خودش خيلي ها را بي بدر و يتيم كرد و مادران را داغدار، جه اهميتي دارد وقتي خانواده اش هيج اعتراضي نكرده اند و برادرش مي كويد مركش طبيعي بوده؟ اين نتيجه سكوت رفسنجاني در قبال كشته شدن ايت الله لاهوتي بود كه رفسنجاني براي منصب و رسيدن به جاه و مقام بيشتر سكوت كرد و اين مسأله كريبانكير خودش را هم شد.
ولي سؤال من اين است كه أيا اين سكوت ، سنت غلطي را بايه ريزي نمي كند؟ و به سيستم حاكم اجازه نمي دهد كه همين كار را فردا با من و شما و فرزندانمان بكند ؟
همه مي گويند كه سكوت موسوي و كروبي در قبال حصر آقاي منتظري باعث شد كه همين بلا به سر خودشان بيايد، و سكوت رفسنجاني در قبال كشتار شريعتمداري و لاهوتي و ………..باعث شد همين بلا سر خودش بيايد ، به نظر شما أيا روزي اين بلا سر ما و فرزندانمان هم خواهد امد ؟
…………………….
درود بانوی گرامی
من نیز با شما موافقم که اگر ما نسبت به کشته شدن ها یا مرگ های مشکوک حساسیتی بخرج ندهیم، همان مرگ ها بسراغ خودمان و فرزندان مان می آیند و ما را با خاطری آسوده سر به نیست می کنند بی آنکه حساسیتی برانگیخته شود. من باور به این دارم که: مرگ یک جامعه در مرگ حساسیت های آن است. من می پذیرم که اگر با نخستین مرگ های مشکوک و با نخستین زندانی شدن های بی دلیل و نخستین مصادره ها و بی آبروگری های نظام مقدس، مردم دست بکار می شدند و محکم در برابر حاکمان زور گو سینه سپر می کردند، هرگز روزگار مردم به اینجا نمی کشید که پول شان را از جیب شان بیرون بکشند و به سوری ها و عراقی ها و یمنی ها و چند تا شیعه ی نیجریه ای بدهند و خودشان در وطن بانوی تن فروش داشته باشند و جوان بیکار و معتاد و هزار جور مفسده ی جور بجور. این ها همه اش نشانه ی سکوت ملی مردمان است. معتقدم این ته مانده اعتباری نیز که از حضور مدنیِ مردم بویژه بانوان بچشم می آید، محصول سالها ممارست در نظام پیشین پهلوی است و گرنه ما از نظام اسلامی چیزی که بشود اسمش را گذارد آداب انسانی و مدنی ندیده ایم. با این همه بانوی گرامی، اعتراض ها اگر در چارچوب مدنی قرار نگیرند، به استحاله می انجامند. چارچوب را من در نگرشی جریانی می دانم.
فایده ی احزاب در همین است که می توانند مراقب همدیگر باشند و اساسا با مشاهده ی مفسده، حتی همدیگر را مفتضح کنند. و می توانند یک حق مدنی را آنچنان برآورند که تن حاکمان بلرزد. مشکل ما در این کشور، در همین بن بست مدنی است. یعنی مردم هیچ حضوری در چند و چون مناسبات ملی ندارند جز در راهپیمایی های حکومتی و فرمایشی و جز در روزهای رأی گیری. من در آن سخن، به این اشاره کرده بودم که وقتی خانواده ی آقای هاشمی تمایلی برای کشف مرگ مشکوک پدرشان و مردشان ندارند، وقتی آقای حسن خمینی تمایلی برای مطرح شدن مرگ مشکوک پدرش ندارد، یا آقای محسن رضایی برای مرگ مشکوک فرزندش، ما را چه که با خمیر کردن حساسیت ها، به واکوبی یک حس شریف در جامعه مدد برسانیم؟ وقتی ما را احزابی نیست که بتوانند فارغ از تمایل خانواده ها به خواست های ملی و مردمی اصرار ورزند، ما چرا جلو بیفتیم و با برآشفتن روان جامعه، رفته رفته یک حساسیت بزرگ را به شوخی و مطایبه بدل کنیم؟ نگرانی من همیشه در این بوده و هست که: مردم ما بخاطر همین نبود حزب های کاری، فجایع جاری کشور را به لطیفه و جوک و شوخی بدل می کنند. این خود یک فاجعه است.
به همین مرگ مشکوک آقای هاشمی دقیق شوید و ببینید چه مقدار جوک ساخته شده؟ همه اش به این خاطر که مردم در ماراتن پیگیری های بی نتیجه از نفس افتاده اند و بدین فرایند دست یافته اند که: سخن شان بجایی نمی رسد. پس چه بهتر که همان فاجعه را جوک کنند و بزنند زیر همه چیز و لااقل به ریش فاجعه بخندند تا دلشان خنک شود. این احزاب مستقل و مردمی اند که می توانند محمل صدای مردم باشند. مردم وقتی می بینند صدایشان بجایی نمی رسد، با جوک ساختن از فجایع جاری، از آن فاجعه ها انتقام می گیرند. که این، خود فاجعه ای است بزرگتر. که: حساسیت مردمی که در بن بست حقوقی و مدنی گرفتارند، به سمت شوخ طبعیِ ناگزیر سوق داده شود. مثل شوخ طبعیِ یک فرد اعدامی که دوست دارد لحظات پیش از اعدام را در یک دلخوشیِ الکی فرو شود با این بهانه که: من که می خواهم بمیرم، چه با اندوه و چه با شوخی و شادمانی. پس بخند تا دنیا به رویت بخندد.
اکنون که درهای حزب ها را گل گرفته اند، این ما هستیم که باید به مدیریت روانی جامعه همت کنیم. در همین مرگ مشکوک هاشمی بگردید و ببینید چه مقدار جوک ساخته شده؟ چه مکتوب و چه صوتی و تصویری. یا برای سعید طوسی. یا برای بابک زنجانی و آیت الله ها و سعید مرتضوی و مکارم شیرازی و بویژه جنتی. همه اش به این خاطر است که مردم چون با درهای بسته مواجه شده اند، با جوک ساختن از فجایع، از عاملان همان فجایع انتقام می گیرند. غافل از این که خود با کف دست بر زبری های فجایع، ماله می کشند و صیقلی شان می کنند. این نیز نباید از نظر دور داشت که پیاده نظامِ خود حاکمیت نیز در معرکه ی جوک سازی از فاجعه ها، سهمی قابل دارد برای صیقلی کردن زبری ها.
با احترام
اینستاگرام: mohammadnourizad
تلگرام: telegram.me/MohammadNoorizad
ایمیل جدید: mnoorizad@gmail.com
تماس با ادمین تلگرام: mohammadnourizad@
محمد نوری زاد
بیست و هشتم دیماه نود و پنج – تهران
این دو کتاب را دو روز پیش از جناب استاد عبدالحسین آذرنگ هدیه گرفتم. امید که فرصتی ناب پدید آید برای مطالعه ی این دو اثر گرانسنگ. سپاس از استاد
این خبر بالا یا شوخی است یا نخیر درست و حتمی است. می گویم: وقتی شیخ علی فلاحیان قاتل برای ریاست جمهوری کشور کاندیدا شود، چرا این قاتل نشود. این یکی از فلاحیان کمتر که نکشته بیشتر هم کشته!
این عکس بسیار پرمعناست. هرکه این عکس را با فتوشاپ بدین صورت در آورده، معنای عمیقی را بر عکس بار کرده است. اگر گفتید چه؟
کاش فقط قدش کوتاه بود!
این به آن چه می گوید؟ شاید: حالا خودمانیم، پدرت خودش مرد یا کشتنش؟
این چهره ی یکی از بانوانی است که برادران اسلامی به صورتش اسید پاشیده اند. به کدامین گناه؟ اگر قرار بود بخاطر بدحجابی به صورت کسی اسیدپاشیده شود، بخاطر آدمکشی ها و دزدی ها و فریبکاری ها و دروغ ها و خاصه پروری ها و نکبت اندازی ها و ایران روبی های جماعتی که در حوالی بیت رهبری خانه کرده اند، ریشه و نسل جماعتی را از بیخ در آورد و به قهقرا انداخت. حالا نه این نه آن. تکلیف اسلامی این بانو چه می شود مسلمانان؟
اینان جمعی از خبرگان این سرزمین اند. اگر همین ها توانستند بیست دقیقه بیست دقیقه بیست دقیقه با یک جوان معترضِ بیست ساله، با یک انسانِ انسان، با یک دانشمند فرانگر، با یک اسلامشناس کت و شلواری صحبت کنند و سخن منطقی بگویند – حتی در همان اسلامی که مثلاً متخصصش اند – من همه ی گنجشک های آسمان را به یمن این بیست دقیقه سخن درست شان رنگ می زنم.
این هم عکسی از دوران نوجوانی نوری زاد
سلام برگاندی سلام بر مصدق. یک روز آقای خمینی که مثلا باید عادل باشد، فرمود: مصدق مسلم نبود. یعنی مسلمان نبود. بعدش آقای بازرگان نزد حضرتش می رود و به وی می گوید: من خودم بچشم خودم دیدم که مصدق نماز می خواند. حالا یک سئوال. تکلیف شرعی این سخن آقای خمینی که هرگز نیز اصلاح نشد، چه می شود؟
سلام بر مارتین لوتر کینگ و رؤیاهایش. دو سه روز پیش در آمریکا به پاس تولد این مرد بزرگ، روز پاسداشت برگزار شد.
|
قال رسول الله صلی الله علیه وآله مَنْ أَعَانَ ظَالِماً سَلَّطَهُ اللَّهُ عَلَيْه
هر کس ظالمی را کمک کند خداوند اورا بر وی مسلط می کند
بحار الأنوار (ط – بيروت) ج89 ص 172 – الخرائج و الجرائح ج3 ص 1058 – نهج الفصاحة ص 756 با ترجمه فارسی
شریعتمداری به خمینی کمک کرد
هاشمی به خامنه ای
منتظری به خمینی
موسوی و کروبی به خامنه ای و انقلاب
و…….. وشما به انقلاب
درود
به حرفهایی است که بسیار واضح و منطقی است و هیچ لازم نیست از کتابهایی مرجع و … برای اثبات حرفمان نمونه بیاوریم . در عصر کنونی که عصر آگاهی و انفجار اطلاعات است و هزارو چهارصد سال پیش در کتاب مقدس مسلمانان هم نویدش داده شده بود”تو آخرین پیامبری” بهتر است حرفمان را بدون آویزان شدن به حرف و نوشته کسی بیاوریم. اگر مورد استقبال قرار گرفت که چه بهتر. من بجای نمونه بی که شما آوردید نمونه معروفتری میآورم و آن سکوت همگانی مردم ایران در قبال کشتار افسران و مقامات خرد و بزرگ رژیم شاهنشاهی بود که نه وکیلی داشتند و نه هیئت منصفه یی بر کار دادگاههای “خلخالی” نظارت میکرو و اینچنین ادامه اش کشتارهای سال شصت وهفت، قتل های زنجیره یی و کهریزک و ….این قانون مدنی است که اگر در قبال قتلی سکوت کنی همدست قاتل بحساب خواهی آمد و …
سلام.
اقای نوری زاد! آیا با این قانون اساسی راهی برای برون رفت از موقعیت امروز و تشکیل احزاب مستقل از ولایت مطلقه فقیه امکان دارد؟ چگون؟
سلام بر ناظران گرامی
حکمت:
مردي چهار پسر داشت. آنها را به ترتيب به سراغ درخت گلابي اي فرستاد که در فاصله اي دور از خانه شان روييده بود:
پسر اول در زمستان، دومي در بهار، سومي در تابستان و پسر چهارم در پاييز به کنار درخت رفتند.
سپس پدر همه را فراخواند و از آنها خواست که بر اساس آنچه ديده بودند درخت را توصيف کنند .
-پسر اول گفت: درخت زشتي بود، خميده و در هم پيچيده.
-پسر دوم گفت: نه.. درختي پوشيده از جوانه بود و پر از اميد شکفتن…..
-پسر سوم گفت: نه.. درختي بود سرشار از شکوفه هاي زيبا و عطرآگين.. و باشکوهترين صحنه اي بود که تابه امروز ديده ام.
-پسر چهارم گفت: درخت بالغي بود پربار از ميوه ها.. پر از زندگي و زايش!
-مرد لبخندي زد و گفت: همه شما درست گفتيد، اما هر يک از شما فقط يک فصل از زندگي درخت را ديده ايد! شما نمي توانيد درباره يک درخت يا يک انسان براساس يک فصل قضاوت کنيد: همه حاصل آنچه هستند که لذت، شوق و عشقي که از زندگيشان برمي آيد و فقط در انتها نمايان مي شود، وقتي که همه فصلها آمده و رفته باشند!
موفق باشید
در شهر هرت
کارنامه ماهانه نظام اسلامی ،بعد از ۳۸ سال فرهنگ اسلامی سازی :
هرانا: «اعدام ۷۱ نفر ، در خراسان شمالی بیش از ۲۳۵۰ دانش آموز از تحصیل بازمانده اند، شناسایی ۱۰۹ کودک سوء تغذیهای زیر شش سال در ماهنشان، قتل هولناک نوزاد ۵ ماهه توسط مادرش در شیراز، تلفات ناشی از آنفلوآنزای پرندگان در تالاب میقان اراک به ۲ هزار و ۴۲۲ لاشه رسید، رهاسازی زباله های بیمارستانی و عفونی بیخ گوش کلان شهر زاهدان ، آلودگی هوا مدارس برخی استان های ایران را فردا تعطیل کرد، ریزگردها در اهواز ۱۲ برابر حد مجاز شد؛ آلودگی هوای تبریز ۱۵ روزه شد، وضعیت آب درسیستان و بلوچستان بحرانی است اشاره کرد.
بنیاد شهید سرباز بهایی جان باخته در جنگ را به رسمیت نمی شناسد / اسناد، محرومیت نازنین نیکوسرشت، دانشجویی بهایی از ادامه تحصیل.دستگیری ۲ دختر موتور سوار در دزفول، اسیدپاشی بر زن جوان به دلیل جواب رد به خواستگاری،افزایش همسر آزاری در مازندران،سوزاندن دانش آموز چاروسایی با خط کش داغ توسط معلم، تنبیه دانشآموزی در استان همدان موجب ‘شوک و ترس وی از مدرسه’ شد، رهاسازی ماهانه شش نوزاد در خیابانهای کرج، کشف نوزاد یک روزه در سطل زباله در خمین، خودداری از عمل ضروری پیوند کبد به دلیل شائبه افغانستانی بودن بیمار ایرانی،تخریب آثار باستانی ۶۰۰ ساله در داراب برای ساخت انبار، زخمی شدن سه شهروند بلوچ در پی تیراندازی مستقیم سپاه در سرباز، بازداشت توام با خشونت سجاد افروزیان در ملکان، احضار گروهی فعالان اردبیلی به پلیس اطلاعات و امنیت، بیش از دوماه بازداشت و بی خبری از یک شهروند اهل اهواز، بازداشت ۴۹ نفر در زاهدان در جریان اعتراض به تخریب منازل، لغو کنسرت های موسیقی در اراک و عدم صدور مجوز تا اطلاع ثانوی اشاره کرد.»
نوری زاد
باعث تأسف و اندوه بسیار است که شما اینگونه مطالب مرا سانسور میکنید.
آنهم تمام مطلب را
مطلبی که هیچ توهینی در آن نبود و بیان حقایق بود، از نگاه من.
نکند در این چند روز گرفتار بودید و از شما تعهد گرفتند؟
خداوند شما را برای سید علی (یار دیرین) نگهدارد.
من خواستم بیشتر توضیح دهم ولی دیگر سودی ندارد. شما صاحب خانه اید، ولی یک چیز را فراموش نکنید
شما باید امانت دار نوشته های ما باشید و به نوشته های ما که برایتان میفرستیم خیانت نکنید
که این رسم جوانمردی نیست.
آتش نشانان از جان گذشته
درود و سلام بر شما
آنانکه در راه خدمت به مردم کشته میشوند براستی شهید هستند، شهدای راه خدمت به مردم و وطن.
روحشان شاد
آن عزیزانی که در میان آهن پاره ها و آتش و دود گرفتار شدند و جان باختند.
ما نام وطن خوار نکردیم که کردیم
ما خویشتن آزار نکردیم که کردیم
با دانش آمیخته در جهل مرکب
سقف وطن آوار نکردیم که کردیم
ما خانه خود را به تمنا و دو دستی
تقدیم به اغیار نکردیم که کردیم
بی آنکه بدانیم عزیزان وطن را
بی جرم سرِ دار نکردیم که کردیم
گلهای وطن را همگی طعمه گور و
مور و ملخ و مار نکردیم که کردیم
باغرق جهالت شدن از شوق خرافات
نادانی بسیار نکردیم که کردیم
ما پست ترین مردم تاریخ شدیم و
تاریخ خود انکار نکردیم که کردیم
#فرشاد_ خدائی
حضرت آیت الله العظمی نوری زاد دامت برکاة و دامت افاضاة ، سلام علیکم ، ضمن آرزوی تندرستی و سلامتی بر شما انسانِ بصیر ، آزاده ، حکیم ، فرزانه ، شاهد ، بشیر و نذیر . چگونه است در این نظام عدالت پرور اسلامی ، هر فردی که از ” آن طرف ” دخیل بسته و هر فعل حرام و غیر شرعی و غیر انسانی ، اعم از آدمکشی ، اسید پاشی ، لواط ، دزدی ، فحاشی ، ضرب و شتم و … را مرتکب شود ، به مناسبِ حکومتی نظیر تولیت آستان امام رضا (ع) ، امام جمعه اراک ، نماینده مجلس خبرگان از خوزستان ، نماینده مجلس ، رئیس تأمین اجتماعی منصوب شده و یا بدون هیچگونه محاکمه و تعزیری ، نزد ” زن و بچه اش ” در آرامش تا اَبد زندگی کند ولی اگر هر فردی از ” این طرف ” بدونِ آنکه فعلِ حرام و غیر شرعی و غیر انسانی ، اعم از آدمکشی ، اسید پاشی ، لواط ، دزدی و … مرتکب شده باشد ، به انواع و اقسام زندان محکوم میشود و یا اگر فقیه عالیقدری که قائم مقام امام خمینی باشد ، بایستی درب و پنجره ی خانه اش را ” جوش و جوشکاری ” کرده و در زندان خانگی محبوس نمایند ؟
———–
این سوال همراه با پاسخ است مبشر گرامی
با احترام
.
سید مرتضی نظرت درباره حرفای این هم لباسیت چیه؟ این که دیگه ملحد نیست بلکه سید و آخوندی با عمامه سیاه مثل رهبر!
https://www.youtube.com/watch?v=alTQHeF535Q
سخنان جنجالی یک آخوند در ایران که بلافاصله دستگیر و راهی اوین شد
جناب مزدک
من شاید تمامی سخنرانی های این آخوند را گوش دادم و نام او “سید حسن آقامیری ” است. در ضمن یه آخوند دیگه هم هست به نام “مهدی دانشمند”؛ یکی عمامه سیاه و دیگری عمامه سفید.
کافیه دوستان نام این دو را در اینترنت سرچ (جستجو) کنند و ویدئوهای آنها در یوتوب را مشاهده کنند.
در پایان باید بگم که این دو آخوند هم مانند دیگر آخوندها هستند و تفاوتی با آنها ندارند، آنها فقط میدانند که امروز چه نوع سخنانی بیشتر خریدار دارند. همین.
آنها کارشان منبر رفتن است و اموراتشان از این طریق میگذرد. مهمترین هدف آنها گرم نگه داشتن مجلس سخنرانی ست، حال در این راه چند تا جمله هم بگویند که به مذاق و مزاج پای منبر نشینان خوش آید که چه بهتر.
همیشه شروع جذب پامنبری اینگونه بوده ولی آنچه مسلم است اینست که پایان خوشی ندارد.
سر و ته تمامی این سخنان یکی ست و فقط روشهای جذب مخاطب متفاوت است.
همین آخوندهای به اصطلاح منتقد و دوآتشه را بهشون مسئولیت بده آنوقت ببین چه میکنند؟ کدامیک از آخوندهای منتقد در زمان شاه که امروز صاحب پُست و مقام شده اند، هنوز هم انتقاد میکنند؟
این آخوندها هم همینطوری الکی “شو” اجرا نمیکنند. این آخوندها شاگردان مراجعی هستند که امروز، حکومت و سید علی خامنه ای با آنها مخالفت میکنند. این آخوندها پشتوانه دارند و بسیاری از افراد هم به آن مراجع مورد نظر خمس و ذکات میدهند. پس فقط قضیه اختلاف بین پسر عموها بر سر حکومت است، همان که از صدر اسلام بوده…قضیه دعوای حکومت است بین هاشمیان، امویان، عباسیان و علویان. تنها کسانی که این وسط سرشان بی کلاه میماند، مردم بینوا و ساده باور هستند. مردمی که به این آخوندها و سخنانشان در 40 سال پیش اعتماد کردند، ببینید به چه حال و روزی افتاده اند؟
بله. آخوند خوب یعنی آخوندی که فقط حرف بزند و انتقاد کند. والسلام و تمام
هیچگاه نباید به یک آخوند مسئولیت اجتماعی داد. آخوند فقط مرد حرف است و نه مرد عمل. کدام آخوند را سراغ دارید (از ابتدای انقلاب تا به امروز) که به نیکی عمل کرده و مسئولیتهایی که به وی سپرده اند را به درستی انجام داده باشد؟
در پایان، یک حکایت ( البته خلاصه شده )
شاه، زاهد یا شیخی را که در شهر معروف بود و آوازه ای داشت و هر از گاهی بر علیه او سخنانی میگفت و بسیار هم طرفدار داشت را مورد آزمایش و تست شخصیت قرار داد. شاید یکبار دیگر در این سایت مطرح شده باشد ولی تکرار آن خارج از لطف نیست:
خلاصه اینکه، حاکم زاهد را به کاخ خود دعوت کرد، ولی برای زنده ماندن او و خروجش از کاخ، شرطی گذاشت؛ زاهد باید از بین چهار عمل یکی را انتخاب میکرد و انجام میداد که همگی از گناهان بزرگ بودند. 1- قتل یک انسان 2- تجاوز به یک دختر 3- تجاوز به یک پسر 4- خوردن یک جام بزرگ شراب
زاهد پس از دو دو تا چهار تا کردن و محاسبات فقهی، چهارمی، یعنی خوردن تمام و کمال جام بزرگ شراب را انتخاب کرد… میدانید پس از آن چه شد و چه کرد؟! هر سه عمل دیگر را هم انجام داد.
نتیجه گیریهای زیادی میشود از این حکایت گرفت که به دوستان می سپارم.
جناب مزدک، شما دیگه چرا؟!
https://www.youtube.com/watch?v=WpKHjaEE3zY
فرخزاد: آدم بهتره که عاشق باشه و صادق باشه تا اینکه بخواد مردم رو رنگ بکنه
یکی از مباحث و شعارهای رایج همه ما ایرانیان و بخصوص اصلاح طلبان و روشنفکران این است که ما به رهبرانی چون گاندی نیاز داریم. از نطر ما و برابر اطلاعاتی که طبق معمول بر مبنای چندان درستی هم نمی باشد ،گاندی مرد بزرگی بود که بحق شایسته عنوان “مهاتما” که بمعنای “روح بزرک” است میباشد. ما همیشه سخنان وی را در همه جا نقل میکنیم و بدنبال یک “گاندی” ایرانی هستیم.
ولی واقعیت داستان چیست؟ آیا واقعا همه هندیان عاشقان گاندی هستند؟ حقیقت این است که بخش قابل توجهی از هندیان که بعنوان نجسها و یا بزبان خودشان “دالیت” خوانده میشود کینه تاریخی و خشمی بزرگ بر علیه گاندی دارند و معتقدند که او با سیاست بازی خود بزرگترین شانس زندگی بهتررا در جریان استقلال هند از آنها گرفت. بطور خلاصه “گاندی” در یک بازی سیاسی و با توجه به قدرت هندوها، اجازه نداد که دالیتها از وضعیت نابسامان و غیر انسانی خود خارج شوند و کماکان نجس و مطرود باقی ماندند.
در سال 1930 رهبر دالیتها بنام دکتر “آمبدکار” طرحی را ارائه داد مبنی بر اینکه در هند جدید دالیتها بتوانند نمایندگان خود را انتخاب و به کنگره هند بفرستند. “گاندی ” در مخالفت با این طرح دست به اعتصاب غذا تا پای مرگ زد و با بر انگیختن احساسات عوام و اینکه اگر گاندی بمیرد خونش گردن دالیتها است او را مجبور کردند که نزد گاندی برود و رسما طرح خود را پس بگیرد. “آمبدکار” بعدها از این کار خود سخت ابراز پشیمانی کرد وگفت نباید تسلیم شانتاژ گاندی میشد و باید این مشکل تاریخی در هند از بین میرفت حتی اگر گاندی هم می مرد… دالیتهای هند روزی نیست که صدبار گاندی را بخاطر این شارلاتانیسم سیاسی و نژاد پرستی نفرین نکنند.
ما باید یاد بگیریم که باورهای اخلاقی افراد محدود است و این اخلاقیات با بازیها و منافع سیاسی برای کسب قدرت محدودترهم می شوند و بهتر است در الگو قرار دادن افراد و چهره ها دستپاچه نشویم..اندیشمندان و صاحبان خردها برای همین است که بتاریخ و آموزهای آن ارزش قائلند. یاد بگیریم بد و خوب افراد را باهم ببینیم نه آن طور که دلمان میخواهد و خوشمان می آید!
تصویری که در ذیل امده یک پلاکاردی در هند آنزمان است: “آمبدکار پدر فقرای هند،..گاندی خالق فقیران هند!”
با صفای گرامی درود! اتفاقا در یکی از سیمیناری که داشتم با گروهی از تحصیلکردهای هند بر خوردی داشتم و بحث به سیاست انگلیس و نقش مثبت گاندی که من معتقد بودم در جریان مبارزات ضد استعماریش داشته کشید ولی با کمال تعجب دیدم که هندیان خود نه تنها چنین دید مثبتی که سایرین نسبت به گاندی ندارند بلکه دید منفی ایی هم داشتند!متاسفانه من وقت زیادی نداشتم که موضوع را پی گیری کنم ولی از آن به بعد نسبت به نقش مثبت گاندی در سیاست هند به دیده تردید می نگریستم هر چند دراینمورد پژوهشی نکرده ام!مسلما در دید انتقادی نسل جوان هندیان با توجه به نقش خانواده گاندی و اختلاسها و سوئ استفاده آنها از قدرت آنها بی تاثیر نیست ولی خود گاندی نیز مسلما اشتباهاتی داشته نمونه اش همین بر خورد آنها با حقوق نجسها(بی شرمانه ترین و ضد انسانی ترین لقبی که می توان به گروهی از انسانها داد درست مثل ماجرای مسلمین و غیره مسلمین که از نظر اسلام نجسند!چون چنین صفتی نه تنها تحقیر کننده است بلکه زندگی چنین گروهی از انسانها را بنابودی کشیده و در جامعه کوچکترین احترام و حقی برای آنها قائل نیستند.) در هند است.گاندی در یک کلام با وجویکه دم از دمکراسی و برابری می زد ولی نجسها را نجس میدانست و آنها را انسانهائی با حقوق برابر با دیگران نمی دانست.
…………
این گزارش بی.بی.سی از نجسها و برخورد هندوها با آنها دیدنیست!نجسها حتی حق دست زدن به شیر آب عمومی را ندارند چون به باور مردم عادی اگر یکی از نجسها به شیر اب دست بزند ان شیر اب تا قیامت نجس خواهد شد!جمعیت نجسها در هند نزدیک به 200 ملیون است!و جالبه که وقتی نجسها برای حقوقشان اعتراض می کنند این مردم عادیست که مقابل آنها می ایستد!مقایسه کنید با حزب الله و بسیج و اراذل و اوباش حکومتی در ایران!
Dalit (India’s Untouchables)
DalitBuddhist
DalitBuddhist
https://www.youtube.com/watch?v=UhUwKXIQ5kM
پیامهای رهبری کلا حال و هوای دیگری دارند و جدا از جنس مرغوبی هستند!..مثلا در اعلامیه ساختمان پلاسکوی القانیان مرحوم ایشان از همه می خواهند که کمک رسانی کنند فقط و از حرف و حدیث پرهیز شود!..این همان قضیه کش ندادن است! یعنی جنازه را در بیارید فقط!..راجع به قالیباف و بنیاد مستضعفین و دود سیاه و سفید و نردبان کوتاه آتش نشان و سپاه دیگر خفه!!.البته که نه در استخر کوشک!..سر استانبول!!
یامثلا در حکم غیر فانونی و قلابی ولایتی برای دانشگاه آزاد حتی اسم هاشمی را هم حاضر نیست بیاورد و از یک رئیس مجمع مرحوم یاد میکند!
اشکالی ندارد..ما که تابع ولایت هستیم!..ما هم در آینده وقتی از رهبر حرف میزنیم از یک هندی زاده خمین مرحوم بی احساس و یا یک روضه خوان مشهدی زاده نجف دشمن و شیطان اکبر و برادر ناباب شناس نام میبریم که حرف یومیه شون رو هم بزحمت میزدند!!
ولی دروغ چرا؟..همین الان هم میگیم!!..
سید اینهم آدرس سایت است.گفتم اگر خواستی می توانی به آن سری بزنی و کل مقاله و موضوعات دیگری در باره اسلام را بخوانی!
https://zandiq.com/special/five-lies/prophethood/muhammed/muhammed-and-his-enemies/muhammed-assasinations/
جناب مزدک ،همانطور که در مطلبی در انتهای این صفحه اشاره کردم ،بحث منطقی با شما بی ثمر است ،برای اینکه عنصر تعصب ضد دینی و پیش فرض نفی دین پیش از بررسی و مطالعه دقیق در جان شما رسوخ کرده است ،مثل شما مثل غریقی است که در حال غرق تشبث به خار و خاشاک بی بنیان می کند برای روی آب ماندن ،یعنی شما پیش از مطالعه دقیق دین آنرا نفی کرده اید و پس از آن در فضای نت و سایت هایی مثل یوتیوب و زندیق دات کام و دیگر مراکز ترویج بی خدائی و بی دینی و بد دینی ،بدنبال همان خار و خاشاک ها هستید برای باقی ماندن روی آب ،فی المثل ناظران این سایت دیدند که در پست قبل ادعاهایی نظیر همین مطالبی که از زندیق دات کام کپی اند پیست کردید را مطرح کردی ،من گفتم شما از انباشتگی مدعیات پرهیز کن و یک یک دعاوی را مورد بحث قرار دهیم ،و یک مورد خاص را هم از باب نمونه مورد سوال قرار دادم که آن زنی که می گویی در مدینه بچه اش را از آغوشش کشیدند و خنجر در قلب او نهادند که بود و این ماجرا مربوط به کجا بود و کدام جنگ و اسناد تاریخی آن چه بود؟ الان خوانندگان بخوبی ملاحظه کردند که دست شما و دست فکر شما از تدقیق مستند در مدعاها تهی است ،من که اینرا از قبل می دانستم ،اما تصادفا خود همین کپی پیست ها و بعد ارجاع به سایت زندیق ،بهترین شاهد این ادعاست که شما تهیدست از اطلاعات دقیق و تحلیل بی طرفانه مسائل هستید ،برای اینکه هم لینک به یک سایت می دهید و هم در عین حال مطالب آن سایت را کپی اند پیست می کنید! و این یعنی شلوغ کردن و فرار از تدقیق در بحث و پرسشی که مطرح شده بود ،و این حرکت ات بقدری رسوا بود که حتی یکی از همفکران سیاسی شما نیز این روش را مورد نقد قرار داد! من می گویم شما اسناد دقیق تاریخی یکی از مواردی را که مطرح کرده بودی ارائه کن ،شما می روی ده بیست اسم دیگر را از یک سایت کپی پیست می کنی و حجم سخن بدون استناد گفتن را انبوهتر می کنی! به مزدک می گوییم :فلان ادعای تاریخی سندش چیست و کیفیت ماجرا چه بوده؟ کاری که مزدک می کند این است که نه تنها آن مورد بوده بلکه این ده پانزده مورد هم بوده! خوب منبع تحقیق و دین شناسی مدرن شما کجاست؟! مزدک:سایت زندیق دات کام! به سایت زندیق می رویم ببینیم استناد زندیق به چیست؟ استنادش به میل و توهم خودش است!
جناب مزدک باز هم دیدی دست شما از بحث محتوائی دقیق و مستند خالیست؟!
بقیه ترورهای محمد .سید مرتضی نام خواسته بودید.بفرمائید اینها اسامی کسانی هستند که بدستور محمد ترور شدند و جرمشان تنها حرف زدن بوده.
…………..
ام قرفه ، پيرزنی كه بدنش را دو شقه كردند،فَاطمة بنت ربيعة، یک اسیر جنگی از قبیله بنوفزاره بود که مسلمانان یکبار از آنها شکست خورده بودن. زیبدبن حارث از آدمکشان محمد او را به شکل فجیعی میکشد. بدین شرح که هر یک از پاهای فاطمه را با طنابی بست و سپس سر هر یک از آن طنابها را به پای یک شتر گره زد و آنگاه شتر ها را در دو جهت مختلف به حرکت در آورد و در نتیجه بدن آن زن فرتوت و سالخورده به دو شقه تقسیم گردید.
رفیعه بن قیس الاجوسهمی، از بزرگان قبیله طایفه جوسهم بود که برای جنگ با محمد آماده میشد. محمد دسته از مسلمانان را میفرستد و آنها در هنگامی که او تنهایی در بیابان به دنبال چوپان گمشده ای از طایفه ای میگشت از پای آورده سپس سر از تن او جدا میکنند و تا میتوانند از اموال و زنان از یاران او میدزدند.
محمد و اعدام یک شخص از روی گمان، محمد شخصی که در هنگام سفر مسلمانان با وی برخورد میکند به جرم اینکه جاسوس است میکشد و اموال او را میان مسلمانان تقسیم میکند
قتل عمرو بن جحاش شخصی بوده است که محمد گمان میکرده میخواسته او را بکشد، محمد از روی ترس زودتر او رامیکشد
عقبه بن ابی معیط از قریشیان بود که به دست محمد اسیر میشود و او فرمان قتل او را صادر میکند. او پیش از مرگش از محمد میخواهد که به او بگوید بر سر فرزندانش چه خواهد آمد و محمد به او میگوید آنان نیز در آتش جهنم خواهند سوخت و سپس او را میکشند.
سلام بن ابی الحقیق الیهودی ابورافع محمد گروهی از یارانش را برای قتل ابورافع که از بزرگان یهود بود میفرستند. آنها به همسر ابورافع میگویند که اعرابی به دنبال رهتوشه هستند، او نیز از روی میهمان پذیری آنها را به خانه راه میدهند و مسلمانان او را در بستر خود میکشند. مسلمانان در مقابل محمد با یکدیگر ستیز میکردند که چه کسی وی را کشته است، و محمد پس از دیدن شمشیر خونین عبدالله ابن انیس متوجه میشود که قاتل اصلی اوست.
امیه بن خلف ابی صفوان، شخصی است که محمد پیشتر قصد کشتن او را کرده بود و او سرانجام در جنگ کشته میشود.
عمبرو بن جحاش، شخصی است که محمد اعلام میکند او قصد کشتن محمد را دارد. محمد اعلام میکند این خبر از طریق وحی به او داده شده!
محمد و ده قربانی مکی، مشهور است که محمد پس از فتح مکه دستور صلح میدهد، اما او همچنین نام ۱۰ نفر را میآورد که حتما باید کشته شوند، محمد به یاران خود دستور میدهد هرکجا آنها را یافتند بکشند و یاران او موفق میشوند بیشتر این ۱۰ تن را بکشند. نام این ده تن از این قرار است:
عكرمة بن أبي جهل
هبار بن الأسود
عبد الله بن سعد بن أبي سرح
مقيس بن صبابة الليثي
الحويرث بن نقيذ
عبد الله بن هلال بن خطل الأدرمي
هند بنت عتبة
سارة مولاة عمرو بن هشام
فرتنا
قريبة
سیاهه قربانیان محمد
ترور عصماء بنت مروان، یک زن شاعر یهودی، و مادر ۵ فرزند بود. او در نکوهش محمد پس از ترور ابوعفک پیرمردی ۱۲۰ ساله توسط محمد شعری اعتراضی میسراید که در این نوشتار به پارسی آمده است. محمد نیز عمیر بن عدی را برای قتل او میفرستد، او شبانه به خانه عصماء میرود، بچه ای را که عصماء از سینه به او شیر میداده است را جدا کرده و شمشیر را بگونه ای در سینه او وارد میکند که از پشت او خارج میشود. از این داستان میتوان همچنین نتیجه گرفت که محمد در کشتن، میان زن و مرد مساوات را رعایت میکرد.
سهم عبدالله بن سعد بن ابی سرح در نوشتن قرآن، از جالب ترین اتفاقهای تاریخ اسلام این است که شخصی به نام ابی سرح که از کاتبان وحی بوده است گاهی وحی را تغییر میداده است و مینوشته است و پیامبر با اینکار او مخالفتی نمیکرده است. او بعدها میفهمد که به نوعی نقش ویرایشگر متن های خداوند را بازی میکرده است، و چون خود بخشی از قرآن را دستکاری کرده بود به دروغین بودن پیامبری محمد آگاه میشود، به او خیانت میکند و از مدینه به مکه میرود. او یکی از افرادی است که محمد پس از فتح مکه دستور قتل آنها را صادر میکند، محمد بسیار مشتاق به از میان برداشتن او بود ولی به دلیل مسخره ای که پیامبران با اشاره نمیکشند سرانجام او را نمیکشد.
قتل کنان ابن ربیع، کنانه رهبر قبیله یهودی خیبر بود. محمد پس از شکست او از او میخواهد که محل پنهان شدن گنجهای قومش را نشان دهد، محمد اینکار را با شکنجه کردن او انجام میدهد، او زیر شکنجه نیز حاضر به همدستی با محمد نمیشود، محمد او را میکشد، شخص دیگری جای گنج را به محمد و دزدان نشان میدهد، محمد گنج را یافته سپس همان شب زن او صفیه را به همسری خود در آورده با او همبستر میشود.
ابن سنينة، یک تاجر یهودی بود. محيصة یکی از مسلمانان که پیش از اسلام نیز با او روابط تجاری و اقتصادی داشت پس از اینکه محمد دستور قتل یهودیان را میدهد بر روی او میپرد و او را میکشد. پس از این قتل برادر محيصة او را کتک میزند که چگونه توانستی که کسی که بیشتر چربی شکمت از اموال اوست بکشی؟ او در پاسخ میگوید اگر محمد میگفت تو (یعنی برادرم) را نیز بکشم چنین میکردم.
قتل نضر بن الحارث، او یک مرد ثروتمند بود که تجارت برده خواننده و کتاب میکرد، او پیشتر در مورد پیامبری محمد بسیار چون و چرا کرده بود و با پرسشهای خوب دست محمد را رو کرده بود تا جایی که محمد تنها با خشونت میتوانست اسلامش را گسترش دهد. نضر بن الحارث یکی از کسانی بود که محمد دستور داده بود پس از فتح مکه حتما باید کشته شود. خواهر او سپس گفته است در حالی که درمانده و خسته بود به مرگی شکنجه وار کشته شد، زندانیی در بند، که همچون چهارپایی لنگ حرکت میکرد.
ترور عبدالله بن أُبّی بن سلول العوفی، او رهبر قبیله خزرج در مدینه و از کسانی بود که پس از ماجرای عایشه و صفوان که در آن عایشه با یک مرد سوار شتر میشود، به سخن پراکنی و متلک گفتن به پیامبر میپردازد، محمد بخشهایی از سوره نور از جمله آیات ۱۱ تا ۲۶ را به او اختصاص میدهد. سپس روی منبر از مسلمانان میخواهد که او را از بین ببرند. او خود یک مسلمان بود اما به دلیل انتقادهایی که از محمد میکرد و زنان او را بدکاره جلوه میکرد منافق خوانده شد اما ظاهرا به مرگ طبیعی میمیرد.
ترور ابوعفک پیر مرد 120 ساله، او پیر مردی یهودی بود که با اشعارش محمد را به چالش میکشید. محمد از گفته های او بسیار متنفر و دلخور بود و یارانش را تشویق به کشتن او میکند. او شبی تاریک در حالی که بر بام خوابیده بود توسط سالم ابن عمیر یکی از آدمکشان محمد ترور میشود.
سفیان ابن خالد، او رئیس طایفه لحیان بود که در حال آماده کردن اعراب برای جنگ با محمد پس از جنگ احد بود. محمد عبدالله بن انیس را برای کشتن او میفرستد. عبدالله بن انیس خود را جای عرب دیگری که میخواهد به او بپیوندد جا میزند و سفیان او را با آغوش باز میپذیرد. عبدالله ابن انیس سپس در موقعیت مناسب سر او را میبرد. او سپس سر جداشده سفیان را به مدینه آورده جلوی محمد می اندازد. محمد از اینکار بسیار خشنود میشود و چوبی برای سپاس به او میدهد. این آدمکش محمد پیش از مرگ وصیت میکند که چوب را نیز پس از مرگ در کنار او دفن کنند.
الحويرث ابن نقيذ بن وهب بن عبد قصي، او یکی از منتقدین دیگر محمد و از ده قربانی مکی است. پس از فرمان قتل توسط محمد، علی ابن ابیطالب با دست خود جان او را میگیرد.
قتل کعب ابن اشرف، رئیس قوم بنی نضیر، مردی ثروتمند و در میان اعراب مشهور به نیکمردی، خوشپوشی بود. او علیه محمد لب به سخن گشوده بود و چند شعر علیه او سراییده بود، مسلمانان به دستور محمد با دروغ و نیرنگ از نیکخواهی او استفاده کرده و به او نزدیک میشوند و با ناجوانمردی تمام او را کشته، سرش را برای محمد به هدیه می آورند و جلوی پای او میاندازند. محمد از خوشحالی تکبیر میگوید.
مقیاس بن سبابه، شخصی بود که گویا به خطا مردی از انصار را که فکر میکرد برادرش را کشته، کشته بود. او سپس به مکه پناهنده میشود اما پس از فتح مکه به دستور محمد کشته میشود.
عبدالله بن قتل، شخصی بود که ابتدا اسلام آورده بود اما پس از مدتی از اسلام خارج شده و به آیین پیشین خود باز میگردد. او از جمله مکیانی است که محمد دستور قتل آنها را صادر کرده بود. دو تن از تروریستهای محمد او و همچنین دو دختر برده که صدایی زیبا داشتند و آوازهایی علیه محمد میخواندند میکشند.
عسیر بن رزیم و شماری از یهودیان دیگر، یکی از رهبران قبیله یهودی خزرج بود، محمد با حیله به یاران خود میگوید به نزد او بروید و به او بگویید اگر پیش محمد بیاید حکومت خزرج را به خودشان خواهد داد. او در میان راه از رفتن به نزد پیامبر
………..
سلام بر مزدک گرامی
فرمودید:”ترور عبدالله بن أُبّی بن سلول العوفی، او رهبر قبیله خزرج در مدینه و از کسانی بود که پس از ماجرای عایشه و صفوان که در آن عایشه با یک مرد سوار شتر میشود، به سخن پراکنی و متلک گفتن به پیامبر میپردازد، محمد بخشهایی از سوره نور از جمله آیات ۱۱ تا ۲۶ را به او اختصاص میدهد. سپس روی منبر از مسلمانان میخواهد که او را از بین ببرند. او خود یک مسلمان بود اما به دلیل انتقادهایی که از محمد میکرد و زنان او را بدکاره جلوه میکرد منافق خوانده شد اما ظاهرا به مرگ طبیعی میمیرد.”
دوست عزیز قبلا هم به شما عارض شدم نفرت و خشم ما را نباید از قضاوت عادلانه از هر سویی که باشد دور نماید.بنده درد و رنج امثال شما را که ناشی از اقدامات نابجای مذهبیون حاکم بر ایران است درک می نمایم ولی اینگونه سخن گفتن صحیح نیست.اولا اینکه باید سند مطالب خود را بیاورید تا مشخص شود این مطلب از کجا منشا یافته است.در ثانی این مورد را به عنوان مثال آوردم تا مشخص شود سخنان شما قابل استناد نیست.اما اصل ماجرا:عبداله ابن ابی قرار بود قبل از ورود پیامبر به مدینه ریاست دو قبیله اوس و خزرج را بصورت مرضی الطرفین بر عهده گیرد.با مراجعه نمایندگان این دو گروه به پیامبر و درخواست از ایشان مبنی بر پذیرش ریاست آنان او از این قضیه بازماند و بالطبع کینه اولین بازخورد خواهد بود.ایشان همانگونه که گفته اید آیاتی در مذمت خود در قرآن دارد و همینگونه آیات سبب شد که مسلمین قصد قتل او را داشته باشند.حتی فرزند او نزد پیامبر آمد و اجازه قتلش را خواست و دلیل او این بود که گمان می کرد پیامبر اینکار را به دیگری می سپارد و او به سنت عرب کینه قاتل را به دل گرفته و قصد کشتنش را می کند.پیامبر او را نهی کرد.وقتی عمر ابن خطاب دلیل را جویا شد فرمود می خواهی قریش بگوید محمد یاران خود را می کشد و…در مرگ او هم بر خلاف مدعیان دروغین امروزی که نفرت خود را در هنگام مرگ افراد هم مخفی نمی کنند بر جنازه اش نماز خواند.دوست عزیز جالب است.امثال من باید این قضیه را برای هر دو سو مطرح کند.هم گروهی که به جد و به نام اسلام از قتل عده ای زندانی بی گناه تحت عنوان منافق!دفاع می کنند سنت پیامبر را یاد آور شود و هم به امثال شما که خواهان سر به نیست کردن هر چه مظاهر دین است.
موفق و پایدار باشید
اگه موافق بودید نشر بدید
این پرچمی که شما گذاشتی ،پرچم ایران نیست ، پرچم ج /اسلامی است
من هیچوقت حاضر نیستم پرچم ایران را با نقشک..ن روی پرو قیلم بگذارم!ولی پرچم ایران را با علامت شیرو خورشید چرا!
این پرچم تحمیلی ، یکی از نمادهای سلطه و غصب ایران بدست دزدان و آدمکشان است . این پرچم ، هویت و اصالت ایرانی ندارد ،پیشکش خود شما و همبستگانتان !!
لاری جانی ها و علی خامنه ای//// به تصور این که
این تخریب ها افکار مردم را منحرف میکند دست به نابودی و کشتار بی گناهان میزنند آتش سوزی پلاسکو ساختگی و خیلی خیلی کودکانه است آتش سوزی در طبقات بالاست از زیر که آتش نیست انفجار رخ میدهد ان هم خیلی مهندسی یعنی ساختمان در جای خودش تخریب میشود ساختمان پلاسکو قربانی جنایتهای حکومت شد هزاران آتش سوزی را در برج ها بنگرید ساختمان ها میسوزد سپس فرو میریزد اینجا این گونه نیست پلاسکو با ۲۰ درصد آتش سوزی از طبقه بالا ریزش میکند آنهم به انفجار های مفصلی در طبقات همکف .
عزیز جان داستان قتل رفسنجانی با این کار فراموش شد متوجه هستید جریان چیست گاه باید افکار عموم را جهت تغیر داد این کار را کردن که دیگر رجب به رفسنجانی کشش ندین
سینما رکس آبادان را که یادتان هست ، این جانیان ////// و سپاه هستند ، از هیچ جنایتی برای چند روزی بیشتر در مقام خویش بمانند ابائی ندارند ، حتی اگر عزیزترین کسانشان را در این راه قربانی و به مسلخ ببرند ، شهروند عادی و آتش نشانان و دیگر مردم فلک زده که جای خود دارد . ////، تنها کلماتی است که در پیش آنان کوچکترین معنائی ندارد .
https://www.youtube.com/watch?v=8wCc5sRPd5o&t=333s
https://www.youtube.com/watch?v=929ea7mFdQ4&t=1s
در شهر هرت
نظام برای امنیت کاری و حفظ سلامتی شهروندان چه کرده است؟
ترمیم و ایجاد راهها ؟
ایجاد مدارس ؟در چهارچوب حفظ کرامت انسانی؟
مطمئن بودن استفاده ازوسایل عمومی چون وسایل آتش نشانی و اورژانس ونقلیه عمومی و ساختمانهادو مراکز عمومی؟ بررسی کارشناسانه سالانه هر موضوع؟
امنیت شغلی و محیط کار؟ کارگران ، دستمزدها ، بیمه کاری و جانی؟
امنیت بهداشتی و حفظ محیط زیست؟ حفظ جنگلها و هوای سالم؟
زمانی که ساختمانی ۱۷ طبقه آتش می گیرد چرا باید قربانی انسانی تا بدین حد باشد؟
انسان گرامی نظام برای سلامت و امنیت جامعه بخوانید صیغه و سرو کیسه کردنشان مسجد و امام زاده و صندوقهای گدائی (صداقات) و حوزهای علمیه برای تربیت مفتخور و بیکاره و سربار جامعه و بسیج و سپاه برای سرکوب و تجاوز بمردم ساخته!
حسنک رییسک جمهورک: اما امسال به لطف الهی، یک حرکت بسیار خوبی شروع شده و باید همان را با سرعت بیشتری ادامه دهیم.
مش قاسم: ۱- اگه لطف الهی اینجوریه … (سه نقطه از مش قاسم) چرا این لطف به کافران بیشتر و بهتر داده شده؟ ۲- لطف الهی شامل حال ۲۰ پرسنل آتشن نشانی هم شد؟ ۳- چرا لطف الهی در آموزش این آتش نشانها شامل نشد که کارشون رو درست بدونن که زیر آور گیر نیفتن؟
توی مملکتی که همه چیز زیر دست دومیه و هر کس که مامور شده نه برای صلاحیت در کار بلکه در درجه نوکری، دزدی، و آدمکشی مثلا شهردار تهرون شده معلومه یه همچین فاجعه میفته.
نفرین به تو نوری زاد
//// می دانم با تو چه کنم که مرغان آسمون بحالت گریه کنن
منتظر باش
ایلنا: دو تیم حمایت روانی برای پشتیبانی از خانوادههای نیروهای امداد اعزام شد.
مش قاسم: حکومت اسلامی و حمایت روانی؟ خدا شاهده مردم عادی بهتر میتونن حمایت روانی و پشتیبانی از خانوادههای نیروهای امداد بکنن تا آدمای روانی حکومتی.
تیتر فردای ایلنا: در آمریکا هم ساختمانها فرو میریزن.
اگه رفسن جانی زنده بود: فروریختن ساختمانها یه چیز طبیعیه. همه جای دنیا ساختمانها فرومیریزن ولکن امت اسلامی خوشوقت است که در زیر سایه حکومت ولایت فقیه ساختمانها روی سرش فرو میریزه. در تاریخ اسلام هم ما از این وقایع داشتیم و حدیث هم داریم که میگوید…………………………
محسن همدانی، معاونک امنیتی استانداری تهران، «سهلانگاری انسانی» را عامل آتشسوزی ساختمان پلاسکو اعلام کرد.
ترجمه: بیمه با ابالفضل کارایی نداره. اینا خیال میکنن با یه مشت نادان رو سر کار گذاشتن کار درست پیش میره. غاصب این ملک بنیاد مستضعفان بوده. اینا یه ساختمون رو نمیتونن درست نگه دارن واسمون میخوان مملکت داری بکنن؟ اون یکی دیوونه میخواست مدیریت جهانی بکنه؟ مرده شور اون منقلابیون ۵۷ رو ببرن با اون منقلابشون.
از این جالبتر بشنفین از حاجی تقیپور، سخنگویک شورایک اسلامی شهر تهران: نمیخواهیم با برخوردهای خشن مانع از کسب و کار شهروندان در ساختمانهای مشابه پلاسکو شویم اما ایمنی، موضوع مهمی است که بیتوجهی به آن فاجعه به بار میآورد.
اولا تنها چیزی که عمله های ظلم حکومت اسلامی میدونن ” برخوردهای خشن” میباشد. اینا تنها رسم مملکت دارشون یا برخوردهای خشنه یا هیچ کاری نکردن. بیش از این حالیشون نیست که نیست. یه مشت شیاد هم به اسم اصلاح طلب هی مشغول شیره مالیدن به سر این ملت که بزک نمیر بهار میاد. دوما، میگه ایمنی، موضوع مهمی است که بیتوجهی به آن فاجعه به بار میآورد. از هنرهای شیخ ما اینست شیره را خورد و گفت شیرین است. یه مشت نادان شدن همهکاره این مملکت. حکومت اسلامی همینه دیگه، ولکن هرچه دلتون بخواد در آزار و شکنجه و کشتن و حبس کردن مهارت دارن.
یکی باید چهقدر ذلیل و بیچاره باشه که از ترس بلایی که ممکنه به سر زن و بچههاش پس مرگش بیاد یه قاتل رو بذاره وکیل و وصی خودش. ای نادان. خود کرده را تدبیر نیست.
سی و چند سال پیش بود که شاه گریه کرد و رفت…!
مردم ریختن تو خیابون و شادمانه شیرینی و شکلات پخش میکردن…
چند تا بچه داد میزدن شاه فراری شده سوار گاری شده…!
یه شیرین عقل دیگهای هم داد میزد مَمَد دِماغ دَر رَفت…!
مردم جلوی ماشینها رو میگرفتن و تا راننده رو پیاده نمیکردن که برقصه نمیذاشتن بره…!
عکس شاه رو از روی اسکناسها رو درآورده بودن و با خوشحالی بههم نشون میدادن و نمیدونستن عکس شاه اعتبار اون کاغذها بود…!
تا اون روز هر دلار هفت تا یک تومانی بود …!
تا اون روز هر تومان کلی ریال با ارزش…!
تا اون روز ایران ما قدرت پنجم نظامی جهان بود
تا اون روزحجاب ازاد و حق مادرامون با ما یکی بود
تا اون روز سپاه دانش بود
تا اون روز پیش آهنگی داشتیم
تا اون روز تغذیه رایگان بود !
تا اون روز برای ادامه تحصیل بورسیه از طرف دولت بهت داده میشد!
تا اون روز ورود ما به همه جای کره خاکی ازاد و بدون دردسر بود!
تا اون روز مسلمان در مسجد و عرق خور در میخانه بود!
تا اون روز مادری در انتظار بازگشت فرزندش از جنگ نبود!
تا اون روز پدری بر سر مزار پسر شهیدش نبود
تا اون روز خیابانها رنگی بود !
تا اون روز خواهرامون تو خیابانها امنیت داشتند!
تا اون روز ورزشکارامون مجبور نبودن آبمیوه بفروشن!
تا اون روز روی کسی اسید نپاشیده بودن
تا اون روز به دختری قبل از اعدام تجاوز نکرده بودن!
تا اون روز بچه ۱۷ ساله اعدام نکرده بودن!
تا اون روز پول نفت خرج لبنان و فلسطیسن و سوریه و عراق نکرده بودن!
تا اون روز ایرانی اعتبار و احترام و اقتدار داشت!
و سالها گذشت از اون روز….
دیگه مردم از شاه بعنوان مَمَد دِماغ یاد نمیکنن
بلکه آه میکشن و میگن خدا بیامرزدش…!
نور به قبرش بباره ایشالله…!
دیگه جان بیارزش شد!
پولها بیارزش شد…!
دلار افسار بريد
برکت هم رفت…!
آب و برقی مجانی نشد!
معنویاتمان هم بر باد رفت…!
رقصیدن جُرم شد…!
زیابیی جُرم شد…!
گردش جُرم شد…!
تفریح جُرم شد…!
لباس جُرم شد…!
آرایش جُرم شد…!
مهمانی جُرم شد…!
خوردن جُرم شد…!
نوشیدن جُرم شد…!
نگاه کرد جُرم شد…!
عشق جُرم شد…!
اعتراض جُرم شد…!
ورزش جُرم شد…!
خنده جُرم شد…!
سر در گریبونیم ما خود کردههای بي تدبير..
۳۵ سال دستاورد انقلاب اسلامي :
۹٠٠٠ پزشك بيكار ،٧ ميليون جوان بيكار ، ۸ ملیون آواره دنیا
ازهر١٠ ازدواج ٦طلاق ،٦ ميليون معتاد. ٦٨% افسردگي ،رسيدن سن فحشا به ١۳ سالگي ، فروش سالانه ١٣ هزار كليه ،٤٢% زير خط فقر
و در اخر ارزش جان مادرمان هم شد نصف بیضه چپ یک آخوند!!
اهای تو که برای نسل من تصمیم گرفتی و ۳ نسل رو نابود کردی یادت باشه نفرین نسل من و نسلهای بعدی همیشه پشتت خواهد بود هیچ وقت تورا برای نابودی ایرانم نخواهم بخشید !
آهای بی عرضه هایکه آخوند را تحمل می کنید و فقط غر می زنید وبدبختیها و رنجهایتان به گردن پدر ان و نسل قبل از خود می اندازید تو و امثال تو دیگر بزرگ شده اید.اگر تا 20 سالگی و 25 و 30 سالگی می توانستید بگوئید پدر لعنتی تو چه بر سر من اوردی حالا دیگه خودت بزرگ شده ائی و پدری.بی عرضگی خود را نمی توانی به گردن دیگران بیندازی.درست است که پدران شما و اشتباه کردند ولی لاقل عرضه حرکت و فداکاری و مقابله با آنچه که خود عامل رنج و بدبختی و نا برابری می دانستند داشتند.تو و نسل تو چی؟شما فقط غر می زنید و بنظر می رسد که تا اخر عمرتان بجای برخاستن و مبارزه بر ضد جنایتکاران اسلامی فقط به پدرانتان لعنت می فرستید و به سرنوشتی بین بد و بدتر ویا خاتمی و حسن و یا احمدی نزاد راضی شوید!
با عرض تسلیت به بازمانده گان آتش نشانها و کلیه افرادی که در این حادثه قابل پیش بینی فرو ریختن ساختمان پلاسکو فدا کارانه فوت کردند و ننگ ونفرت به رژیم جهنمی که حتی برایشان اعلام سوگواری ملی نکرد ولی برای یک جانی بلفطره رفستجانی مقبور و تهیه کننده اسلحه ترور اعلام سه روز سوگواری کرد امید که هم میهنان باشرف فداکاری این عزیزان را پاس دارند .
سخن من ربطی ندارد به این متن.
ساعت 2:30 برق آمد و اولین مطلبی که در یک سایت اجتماعی دیدم.
ساختمان پلاسکو فروریخت…
خب، چرا در پی آتش سوزی؟
بنا کهنه بود؟ پس چرا در ساید جاها فرو نریخته است؟
بگذریم، این موضوع مهم نبود
موضوع مهم این بود که مطلبی برایم ارسال شد در خصوص تاریخچه این ساختمان
که توسط ” حاج حبیب”!!!؟ یا “حبیبالله القانیان”!!!؟ رئیس انجمن کلیمیان تهران، ساخته شد. اما چرا حاج حبیب و حبیب الله؟
خب تاریخچه پیدا و پنهان سال 57 رو جناب نوریزاد بهتر از بنده میدانند،
و میدانند که تیم چند نفره ای منجمله خلخالی و رفیق دوست و …، برای ثروتمندان پاپوش میدوختند که یا به تهدید حکم اعدام انها را سرکیسه کنند و یا با کشتن آنها اموالشان را بالا بکشند.
نکته ای که به ذهنم رسید این بود که مدتها است بهش فکر میکنم.
واقعا بیشترین خدمت را در طول این سی و اندی سال و نزدیک چهل سال، این حکومت به اسرائیل انجام داده،
اسرائیل با توسل به اعلام دشمنی های آشکار جکومت و استفاده مناسب از آن، توانست به اهداف متعددی دست یابد، عضو سازمان ملل متحد شود و نظایر آن.
آیا این مسئله ناشی از همان موضوع پیروژی جهل بر ظلم بود ( مرحوم بازرگان)
و یا ناشی از هدف مند بودن کل ماجرای ما بود.
جالب هست که بدانید و حتما میدانید.
سال 66 و 67 که عزیزی از جبهه آمده بود و برای من به یادگار چند پوکه فشنگ همراه داشت، آرمی که مربوط به تاج شاهنشاهی بود روی ان خودنمایی میکرد.
وقتی صحبت شد، بین صحبتهایش گفت که اکثر گلوله های ما روی آن مارک اسرائیل وجود دارد.
نه در شهر هرت
یک زن=یک مرد=یک انسان= یک هستی=یک حق= یک پدیدار
در نتیجه ،هر انسان بی همتاست.
جهان موجود در گوناگونی خود وحدت دارد و بنابراین باید برای فهم وحدت ،گوناگونی را دریافت.
با درودی ازبن جان به جناب کورس گرامی : جناب کورس بسیار مشتاق بودم که جناب عالی را از نزدیک بینم و لی متاسفانه تا کنون که میسر نشده با توجه به بیشینه و کنکاش گری ژرفی که در سوابق تاریخی زحمت میکشید و برای آماده سازی ذهنی به ما ارزانی مینمایید. سوالی ازجنابتان دارم حظور مردم در تجلیل از یک آمرو تایید گر قتل انبوهی ازایرانیان پاک نهاد که در دادگاه های بین المللی حکم باز داشت را هم یدک میکشید که حتما مطلع هستید را چگونه ارزیابی میفرمایید . به نظر این کمترین (( بدون اینکه بخواهم القا نطر دروجود شریف شما داشته باشم )) نشانگر پوسیدگی و فراموشی ذهن مردم را تداعی میکند که هنوز بعد ازعبور از دریای جهل و جنایت ونگریستن به تند باد هایی که افکار پوسیده این ناجوانمردان (انقلابیون ) سر تا سر این مملکت فلک زده و حتی منطقه را در نوردیده باز هم ازتایید یک دستار بند (معمم) به زیان دستار بندی دیگر ابایی ندارند و در قالب نشر افکارشان به تایید یک قاتل میپردازند واز نظر من فلاکت ازاین بالاتر نیست ! نظر من این است که اگر کسی شرف داشته باشد حتی اگر این حکومت را قبول داشته باشد نباید ازاعتقاد خود عدول کند و بالعکس اگر کسی به هردلیل این حکومت را قبول نداشته باشد چرا باید دودوزه بازی در آور و درقالب عاشق سینه چاک رژیم ظاهر شود و مثلا شعار مخالف بدهد فلاکت ما مردم دو رو بودن و ظاهر سازی است که این حکومت کمال استفاده را ازآن میبرد و به ریش همه میخندد جناب کورس اگر ازکلمات سخیفی استفاده کردم پوزش میطلبم و منتظر کلام گهر بارتان هستم .
سلام آقای نوریزاد ؛ لینک داده شده:
سقوط فلاحتی با فخرآور، شایعه قتل رفسنجانی و ریاست احمدینژاد بر مجمع دست پخت اطلاعاتی
https://www.youtube.com/watch?v=ReARYk7x6f8
را برای شما فرستادم و انتظار ندارم که آنرا در سایت خودتان بگذارید لطفا نظرات خود را به هر حال که صلاح میدانید در اختیار عمومی قرار دهید. همه به مو شکافی افتاده اند لطفا شفاف سازی فرمایید.
در این لینک تمامی سوال هایی که به ذهن میرسد پاسخ گو نیست قضاوت عمومی شروع به قضاوت میکند.
آیا تا بحال از خود پرسیده اید که پایه اصلی قدرت رهبر ایران کجاست؟ او اقتدارش را مدیون چه چیزی می داند و چه چیزی را باید حفظ کند نا ابهتش سرجایش باشد؟ .بنظر میرسد که در وهله اول آقای خامنه ای با این نظر هیتلر سخت موافق است که رهبران موفق در شرایط بحرانی ظهور می کنند و فرزند مشروع بحران هستند. بحران بستری است که رهبری توانمند در آن رشد میکند و لذا باید بحران مانند آفتاب بر سراسر کشور مستولی باشد و مردم برای رهائی از آن بحران تنها راه را حمایت و اطاعت از رهبر بدانند. همه میدانیم که بحران و بحران سازی شیوه اصلی جکومت ولایت فقیه از اولین روز تاسیس آن تا بحال بوده است.
اما این هنوز جواب سئوال ما نیست. رهبر بالاتر از بحران، به عامل دیگری هم نیاز دارد که اقتدار شخصی اش را ثابت کند و بنظر میرسذ که تاکید بر “بی رحمی” و توان “کشتن” مخالف شاه بیت و مرکز اصلی قدرت وی است.چیزی هم که بنام ترس در بین ایرانیان شایع شده نتیجه تقویت این باور است که رهبر را رحمی نیست و به هیچ قاعده اخلاقی ذر برخورد با مخالفینش هم پایبند نیست. حال شما قضاوت کنید که آیا یک فرد با فدرت فراوان و بدون هیج رحمی و با آمادگی کامل برای کشتار شهروندان و اتباع خود، آیا ترسناک هست یا نه؟
نکته جالبتر اینکه ایشان از هیچ تلاشی هم برای گسترش این باور در بین مردم فروگذار نمی کند. برای مثال در همین قضیه درگذشت آقای هاشمی،نوع اخبار و طرح موضوع بگونه ای است که بی اختیار ذهن را به سمت تئوری یک قتل سیاسی هدایت میکند در حالیکه هیج کوششی هم برای رد آن بعمل نمی آید. آیا از این نمونه نمی توان استنباط کرد که رهبر چندان هم بدش نمی آید که دیگران باور کنند هاشمی قربانی توطئه درون حکومتی شده است؟ آیا نمی خواهند به مردم بفهمانند که اگز کسی مثل هاشمی که بقول خودشان استوانه نظام است میتواند به قتل برسد، وای بحال شما ها؟
البته این قاتلیت برای نشان دادن قاطعیت نا حدی موثر هم بوده چه آنکه اکثریت دارند قبول میکنند واقعا با موجود سفاکی طرف هستند که بجای حل بحران، هر روز هم برای آنها بحران جدید تولید میکنند…
باید دید آخر و عاقبت این نوع لباس شهرت بتن کردن چیست و این داستان به چه پایانی میرسد!
سلام بر یاران گرامی
فرمودید:”برای مثال در همین قضیه درگذشت آقای هاشمی،نوع اخبار و طرح موضوع بگونه ای است که بی اختیار ذهن را به سمت تئوری یک قتل سیاسی هدایت میکند در حالیکه هیج کوششی هم برای رد آن بعمل نمی آید.”چه کسی چنین چیزی گفته؟!ما باید در بررسی یک قضیه در هر بابی پیش فرض ذهنی خود را کنار گذارده و صرفا به بررسی واقعیات عینی بپردازیم.در همان روز اول در همین سایت بنده ابهام قتل هاشمی(نه یقین به آن)را مطرح کردم و این با دیدن تمام شواهد موجود بود و بعدا دیدیم بسیاری در جاهای مختلف من جمله این سایت این قضیه را مطرح و به آن شاخ و برگ مورد علاقه خود را دادند.در مورد نفی موضوع وزیر بهداشت بلافاصله حرف قبلی خود را پس گرفت.در چندروز گذشته هم که ایشان در مورد سلامت نان!سخن می گفت بلافاصله به صحرای کربلا زد با ربط دادن موضوع بالابودن آمار فشارخون به نمک و وجود نمک در نانها بیش از استاندارد جهانی و این عامل یکی از علل مرگ ناگهانی در ایران بودن موضوع هاشمی را پیش کشید و اصولا مسایلی را طرح کرد که گویا هاشمی چندبار قبلا مرده بوده!!سردار نجات که به عنوان عامل ترور مطرح می شود از پشت پرده به بیرون آمد و این عمل را کار ایادی استکبار عنوان کرد!برادر هاشمی را به جلوی دوربین برده تا بگوید چهره ایشان در هنگام مرگ کاملا شفاف(در جواب ابهام چرا چهره جنازه را نشان ندادند؟!)و ایشان به مرگ طبیعی مردند و از مطرح کنندگان این بحث با عناون خناثان یاد کردد و…شواهد بسیار است.این روش عمل کردن در حکومت دینی مسبوق به سابقه است و متاسفانه از آنجا که تمام تصمیم گیرندگان اصلی این حکومت یدی طولانی در جنایت دارند خود با این شیوه ها آشنا هستند و دم بر نمی آورند و به اشتباه گمان دارند که با اینکار خود رسته اند در حالیکه هاشمی و سرنوشت او پاسخ آنان است.موردیکه در مورد هاشمی وجود دارد و ندیده ام کسی بدان اشاره ای در جایی کرده باشد آخرین نوار ویدیویی او که در جمعی مشغول خواندن سرگذشت امیرکبیر است می باشد.او قسمتی را می خواند که اقدامات امیرکبیر پس از او به بیراهه رفت و ناصرالدین شاه که قلبا به او علاقه داشت با دسیسه اطرافیان میرازا آقاخان را به او ترجیح داد و…به گمانم او از نشانه های موجود(که قبلا برای دیگران پیاده کرده بود) به سرگذشت خود آگاه بود مخصوصا اینکه شایعاتی مطرح است که گویا احمدی نژاد(میرزا آقاخان نوری)قرار است به جای هاشمی(امیرکبیر!)بر کرسی ریاست مجمع بنشیند.علی ایحال اینها گمانهاییست که تاریخ صحت آن را مشخص می کند.
موفق باشید
نامه دایی خامنهای به وی: تا شیرازه مملکت از هم نپاشیده به نصیحتها گوش کنید/ دستور آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی، روزنامهنگاران و هواداران حقوق بشر، از زن و مرد را بدهید
سیدحسین میردامادی، استاد بازنشسته الهیات دانشگاه فردوسی مشهد در نامهای به رهبری با اشاره به رفتار خامنهای در پیام تسلیت برای هاشمی رفسنجانی و همچنین حذف عبارتی در نماز میت هشدار داده است: آسیدعلی آقای عزیز! تا دیرتر از این نشده و دوران شما پایان نیافته و شیرازه امور به کل ازهمنپاشیده و مُلک و ملت از دست نرفته، مشی خود را تغییر دهید و این ناهنجاریها را جبران کنید.
به گزارش کلمه، این پژوهشگر که دایی خامنهای نیز میباشد با تاکید بر اینکه «هنوز زمان، کاملا از دست نرفته و از آفتاب رو به غروب عمر شاید رشحهای باقی باشد» به خواهرزاده خود توصیه کرده است که محبت، مدارا و رعایت کرامت انسانی و وفا به «آیین وفا و مهربانی» را جایگزین خشونت، کینکِشی، مظلومکُشی و انحصارطلبی کند.
سیدحسین میردامادی همچنین در نامه خود با اشاره به نصایح هاشمی در آخرین نماز جمعه خود، از وی خواسته است تا دیر نشده به حصر خانگی میرحسین موسوی و مهدی کروبی و زهرا رهنورد که هر سه از چهرههای دلسوز انقلاب و مورد تایید امام علیهالرحمه بودهاند، پایان دهید و دستور آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی، روزنامهنگاران و هواداران حقوق بشر، از زن و مرد، پیر و جوان، را که احیانا منتقد شما بودهاند و در زندانهای طویلالمدت به سر میبرند و برخی مادران اطفال خردسال هستند، صادر کنید.
وی در پایان نیز نوشته است: از حکم حکومتی خود استفاده کنید و به دادگاههای انقلاب و نظامی و انتظامی و دادگاه ویژه روحانیت دستور دهید که از صدور احکام خشن و بر خلاف رضای خدا، مانند حکم ۲۰ سال زندان برای آقای شیخ احمد منتظری به صِرف انتشار فایل صوتی سخنان دلسوزانه مرحوم آیتالله منتظری پس از درگذشت ایشان (که شما خوب میدانید که مجتهدی جامعالشرایط و فقیهی عالیقدر بودند)، قویا دوری گزینند.
اين ويديو را حتما ببينيد
(در توضیح آن عکس از چهرۀ نورانی و رنگی جناب سید علی خامنه ای در میان جمعی خاکستری)
//////////
////////
/////////
///////
جیغ نزن ، صداتو بلند نکن، مرد که گریه نمی کنه، اینگونه پرورش دادن کودکان بدون پرداختن به علل جیغ و داد و گریه روشی تداومی در جامعه است و سرچشمه ی آن ترس خروج از سنت وقواعدرفتاری آن است.
حال سعی می شود ،به افرادی چون علی کبیری و مزدک که مستقیما با صدای بلند و خستگی ناپذیر فریاد می زنند و به درستی انتقاد بر دینی دارند که تا به حال حاصلش آدمخوری بوده بگویند که حرف نزن ، ساکت باش ، مبادا حرفی بزنی که به قبای کسی بر بخورد .
دیوار زندان اگر قفس انسانهاست و آنان را از اجتماع می برد، دیوار نامرعی دیگری نیز سعی درسانسور و بریدن افکار و خفه شدن صداها دارد و آن همین سعی در یک رنگی کردن افکار است.
حضور مزدک و علی کبیری و دیگران این سایت را پر بار کرده است سایت آقای نوری زاد عزیز ، حزب نیست که همه در آن پیرویک خط و مشی باشند.
با سلام خدمت تمام دوستان به خصوص جناب نوری زاد عزیز در مرگ آقای هاشمی خیلی مجهولات وجود داره که همه اینها درسته و منطقی هست تا پاسخ روشنی تاریخ به تمام این سوالات بده ولی چند نکته وجود داره که دوست دارم نظر شما رو هم داشته باشم وقتی خیلی از اتفاقات در این چند ماه رو در کشور و بلاخص بعد از برجام کنار هم میزاریم تا میرسیم به مرگ آقای هاشمی تو کلام امثال عباسی و طائب حرف ها وسر نخ های جالبی به دست میاد که به آخر این ماجراها چیزی نیس جز برخورد مستقیم ایران با آمریکا مرگ آقای هاشمی در عقبه برگزیده شدن ترامپ به عنوان رئیس جمهور در آمریکا هستش واین بزرگترین نعمت برا جمهوری اسلامی هستش که با تحریک آمریکا و جنگی چند ماهه به تمام اهداف خود برا بقا دست پیدا کنه اولین مرحله این رودر رویی از برهم خوردن برجام و با تکیه بر این نکته شروع خواهد که آمریکا با نقض برجام دولت بعدی باید نسبت به این موضوع واکنش نشان داده و این کاریست که حسن روحانی انجام نخواهد داد پس باید کنار زده شود واین کنار زده شدن با حذف مهمترین حامی بسیار سهلتر خواهد بود ودر مرحله بعدی شروع و جنگ که با جریحه دار شدن احساسات همگانی در ایران حکومت به شدت رادیکالیزه شده و در ادامه حمایت مردمی گسترده نیز خواهد داشت . حالا یه سوال این وسط پیش میاد چه کار میتونیم بکنیم که این اتفاق پیش نیاد ؟؟؟؟
وقتی میگویم …. زرد برادر شغال است باور بفرمائید و هیچ تفاوتی مابین سبز و بنفش و کل آخوندها چه با عمامه و چه بی عمامه مثل میر حسین نمی باشد ، این راه که میروید به ترکستان است و بقول جناب بیداد که غزل مثنویش با همین نام دل هر وجدان بیداری را بدرد میآورد ،
مردم در این سراچه بجز باد سرد نیست
هرکس که لاف مردی خود زد که مرد نیست
بشنوید و کمی هم اندیشه کنید
https://www.youtube.com/watch?v=GZCb1nbIf0s
۳۳ سال پیش این را گفته. ۷ سال پیش چی گفت؟ یعنی ظرف ۲۶ هیچ چیزی این میر حسین یاد نگرفته؟ آقا جان تو این هفت سال گذشته چنان ریزیشی از دو آتشهها شاهد بوده ایم که آیا باید خوشحال باشیم یا گفتار سابق آنها را به رخ بکشیم؟ شما اسم بیداری و تغییر و تحول را مگر برای خودت چی گذاشته ای؟ اینطور که شما میگویید آن ۹۸ درصدیها هیچ وقت نباید از گفتار و آرا سابق خود عدول کنند. شما مثلا میخواهید چی را ثابت کنید؟ چرا از بیداد مایه میگذاری؟ بیداد فریاد میزند برای بیداری و به خود آمدن و هر که بیدار شد و به خود آمد باید وی را منکوب کنیم که قبلاً چی و چهها میگفتی؟ این درست و جوانمردانه هست و راهی که شما میروی مطمئنی ره ترکستان نیست؟
سلام دوستگرامی و همه که دوستدار شعر حماسی این روزهای ما هستند
https://www.youtube.com/watch?v=8wCc5sRPd5o
سخنان میر حسین در کنگره شعرو ادب . سال ۱۳۶۳:
«استعمارگران میخواستند ملت ما را از هویت اسلامی خودش جدا کنند. این کار بهطور سازمانیافتهیی از کشور ما شروع شد و اثرات تخریبی بهجای گذاشت. البته تنها سیاست اسلام زدایی نبود که در کشور ما پیاده میشد، همیشه حسابگریهایی هم برای آن وجود داشت مثل ناسیونالیسم. زنده کردن استخوانهای پوسیده و ارزشهایی که بر پایه آنها نظام مملکت بهصورت جاودانه قلمداد میشد از مسایلی است که استعمارگران روی آن زحمت زیادی در کشور ما کشیدند. کار بهجایی کشید که ما در عرصه فرهنگ و هنر یعنی در معماری می بایست از معماری دوران هخامنشی الگو میگرفتیم. ما برای اینکه بر این فاجعه فایق بیاییم شهید مطهری، شهید مفتح، شهید بهشتی، شهید باهنر و… را قربانی دادیم.
مسئله اتکاء به نظام ارزشی ایران پیش از ظهور اسلام، یعنی تکیه بر تاریخ هخامنشیان و ساسانیان و دوران سلاطینی که پیش از اسلام در ایران بودند و نظامهایی که آن مواقع در ایران وجود داشتند در کشور ما سوغاتی بود که بهمنظور اسلامزدایی از فرنگ صادر شده بود. تکیه میشد بر ارزشهای ناسیونالیستی و بر عواملی نظیر خون و خاک و عناصری از این قبیل که در ناسیونالیسم به آن برخورد میکنیم. برگزاری هزارهی فردوسی در سال ۱۳۱۳ و پیراستن زبان فارسی از کلمات عربی که بر اساس ناسیونالیسم صورت میگرفت توطئهیی از سوی غربیها برای نابودی اسلام بود. همان موقعی که در ایران با توسل به باستانشناسی، خرابههای تختجمشید از خاک بیرون کشیده میشد و تاریخی ساخته میشد تا ملت ما اجبارا به آن تاریخ افتخار کند، در حالیکه آن تاریخ کاملا بیگانهیی از اسلام بود، تاریخ پیش از اسلام و ارزشهای آن هزاران سال بود که مرده بود و به این ترتیب دوباره احیاء میگشت. هنرمندان ایرانی از هنرها و ادبیات ایران صحبت میکردند ولی تمام مجموعههای کارهایشان یک کلمهیی از داستان کربلا نبود»
میرحسین موسوی نخست وزیر جمهوری اسلامی، در “نخستین کنگره شعر و ادب دانشجویان سراسر کشور – تهران، ۲۶ آذر ۱۳۶۳
مقایسه سخنان میر حسین در آن کنگره با آنچه که در بالا آمده تاییدی چند باره بر ابتلای عده ای از هموطنان است به بیماری علاج ناپذیر “تحریف واقعیت برای رسیدن به مقصود” من عین سخنان میر حسین را , بی کم و کاست , آورده ام تا شما خواننده خود قضاوت کنید . آنچه که او واقعا گفت به نظر من مزخرفاتی بیش نبود ولی به هر حال آنچه او گفت آن نبود که در بالا آمده. قضاوت های آدمها در طول زندگیشان همراه با شناخت بهتر آنها از واقعیت تغیر میکند , اینکه کسی روزی در اثر ناپختگی حرفی زده یا کاری کرده , این دلیل نمیشود که او را برای همیشه محکوم و طرد کنیم . فعلا او به خاطر دفاع از حیثیت ایرانی در زندان استبداد گرفتار است و این عین ناجوانمردیست که به او نا سزا بگوییم . کسی هست در این جهان که هیچگاه اشتباه نکرده باشد؟ ( غیر از دوستان سلطنت پرستمان که هیچگاه اشتباه نکرده و صد البته هیچگاه هم نخواهند کرد . در واقع آنها با محکوم کردن همه مخالفانشان این تضمین را داده اند که در آینده هم خطایی از آنها سر نخواهد زد ). عزیز من اگر میر حسین, که بهر حال یک آدم تحصیل کرده بود , نیمتوانست قضاوت تاریخی درستی داشه باشد ,این مگر جز دلیل دیگری بر استبداد شاهنشاهی حا کم بر ایران میتواند باشد؟ اگر سانسور شدید ,بر هر چیزی که میتوانست آگاهی بپراکند, نبود به احتمال زیاد میر حسین هم مثل دیگران صاحب اطلاعات لازم میبود تا چنین مزخرفاتی نگوید. آنچه امروز بر سر ما میرود بیش از هر چیز نتیجه استبداد دوران پهلویست , پدر و پسر. اگر به خاطر خواندن یک کتاب آدمها را شکنجه و زندان نمیکردند . اگر مخالفان را خفه نمیکردند , اگر آنروز که خمینی بر منبر رفت و بر علیه برخی از کارهای اصلاحی شاه سخن گفت , خیلی محترمانه پیشش میرفتند و میگفتند : حضرت آیت الله چرا درجمع کوچکی سخن میرانید , بفرماید پشت رادیو سخن بگویید تا همه مردم ایران از دانش شما بهره ببرند اما ما هم با اجازه در کنار شما چند کارشناس مینشانیم تا از شما سوالاتی بپرسند . فکر میکند نتیجه اش چه میشد؟ به نظر من نتیجه اش این میشد که ما امروز گرفتار این کابوس ,که دست هم از سرمان بر نمیدارد, نبودیم.
سلام و درود به نوریزاد عزیز حامی و زبان مظلومین گویا و خاموش وطن
مشاهدات کوتاه و بسیار معنا دار اسباب و اصحاب رسانه از زبان و حال رهبری;
لغزش فرویدی اعتراف ناآگاهانه یا حسابگرانه ی رهبر؛ تهدید “برادر ناباب اکبر شیطان” یا “شیطان بردار ناباب اکبر” کمی پیش از عروج این دو (اکبر و شیطان) به اوج ملکوت و نفرین و تهدید سایر “بزرگان” زاویه دار نظام با رهبری در صورت داشتن “افکار شیطانی” از قبیل تمایل به تسلیم به امیال شیطان بزرگ و یا خدای ناکرده به امیال امت همیشه در صحنه!!!
http://news.gooya.com/didaniha/archives/2017/01/222733.php
و تهدید رهبری توسط اجل کنار تابوت بردار اکبر شیطان و معاینهٔ فوری وی توسط هیأت شبهپزشکی ملازمان رهبر و سرانجام دست ردّ ایشان به این عمل یکی از ملازمان که خود بنظر میاید قدمی نزدیکتر به عرش ملکوت دارد.
http://news.gooya.com/didaniha/archives/2017/01/222727.php
سپاس
شب اول قبر هاشمی
سلامن علیکم حاج آقا خوش آمدین…
سلام بفرمایید امرتون ؟
خوب حاج آقا، البته جسارتن ما ماموریم و معذور یه سری سوالات هست که باید بپرسیم از حضورتون …
.. بله بله برادرا ببخشید نشناختم بفرمایید در این کتابم ,,عبور از قبرمان,,، پاسخ همه سوالاتتان را اینجا نوشتم با خودم آوردم مطالعه بفرماین…
نخیر حاج آقا جسارتن سوالات شخصیت های مهم با عوام الناس فرق میکنه و اختصاصیه ..
عجب ! خوب بفرماین …
سوال اول نظر شما در باره ولایت فقیه چیست ؟
..خدا لعنت کند باعث و بانیش رو الان که دیگه اینجا آزادم و احتیاج به تقیه نیست ، میگم “این اصل اصلا بدرد نمیخورد و مفت نمی ارزید ..
سوال دویم … آیا به ولایت التزام عملی داشتید ..؟
… راستش نه تنها نداشتم بلکه میخواستم سر به تنش نباشه خوب اجبارا گاهی تایید میکردم اما خدایی //// سلطنت به ولایت می ارزید ..
.. سوال سیوم
…مرجع تقلید شما که بود …؟
…یعنی چه !! بنده خودم مرجع بودم مجتهد بودم ، کسی جز خدا را قبول نداشتم ..
… نظر شما در مورد رهبر آینده ایران چه بود …؟
عرض کردم اصلا بجز خودم کسی شایسته رهبری نبود منهم که مردم ، دیگه ,, دیگی که برای من نجوشه ، کله احمد خاتمی و لنگ جنتی توش بجوشه,, ..
.. نظر شما در مورد نقش سپاه در آینده سیاسی ایران چه بود …؟
..این سوالها چیست برادران!! مگر شما حضرات نکیر و منکر نیستید چرا از دین و ایمان و پیامبر و امام نمیپرسید ؟
… چرا حاج آقا کوچیک شما نکیر و منکر هستیم اما شرمنده عرض کردم که ..ماموریم و معذور ، سوالات رو حاج آقا جنتی تنظیم میکنن و میدن دست ما ، ما کاره ای نیستیم … دستور از بالا دادن ، باید شما رو تایید صلاحیت کنیم برای رفتن به بالا …
یعنی چه این ///// اون بالا چیکاره حسنه مگه ؟ این زی زی قولو خدا رو هم گول زده !!
لطفا به رییس محترم ما توهین نفرماین حاج آقا … باید به اطلاعتون برسونم که خیلی وقته دیگه اون بالا //////هم اختیارات نداره ، حضرت جنتی اونجا هم رییس محترم شورای نگهبانه .. شما هم رد صلاحیت شدید .. الان برادرا تشریف میارن هدایتتون کنن به جهنم .
آقای نوری زاد عزیزوگرامی
عکسها و زیرنوشته ها جالب بودند.
در مورد جُک و طنز ، روشهای بیانی اند که توده های مردم را در برگرفته و موردخطاب می دهند.
مسایل سخت اجتماعی و سیاسی با روش طنز و جُک نرمتر و قابل هضم ترند. اندیشه با اینکه اول می خندد اما به فکر نیزفرو می رود،اصولا تفکر خشک و جامد چون گل پلاستیکی است و در گوشه ای زیر گرد و غبار محو خواهد شد ، طنز و شوخی و جُک همان عطر و طراوت گل است که اذهان مردم را برمی انگیزد و نسلها را به هم نیز مرتبط می کنند و جالب این است که نشان دهنده افکار خلاق توده های مردم اند.
در مورد سکوت ، باید بگویم سکوت امروز ، فریاد فرداست . گاهی برای بهتر دیدن و بررسی کردن احتیاج به فاصله زمانی است.
1- مقام معظم رهبری کلی از اسلام و حوزه و مرجعیت هزینه کرد که بشود مرجع تقلید ، حالا که نمیتواند چهار تا مقلدی را که در عراق و نیجریه و درغوز اباد دارد را حفظ نکند !
2 – در مورد اعتراض نکردن حسن خمینی به قتل پدرش :
در کف یوز نر خونخواره یی
غیر تسلیم و رضا کو چاره یی
از آنجا که حقوق زنان در ولایت نیم مردان است ، پس در رای دادن هم رای دو زن می باید یکی حساب شود .
اما، زنان که در حقوق مدنی ولایت نیمه انسان در نظام اند ،با قوانین دقیانوسی ولایت در مجازات برابربا مردان محسوب می شوند، !
درود دوستان خوبم
به همین نوشته، چند عکس با زیرنویس افزوده ام. ببینید شاید یک وقت دیدید به دلتان نشست.
با احترام
در پاسخ به مزدک1.
مزدک گرامی، باز هم نوشته من را نخواندی. من در این سایت هویت دارم و ایمیلم از هفت هشت ماه پیش نزد جناب نوریزاد هست. پس علی 1 نیستم اما دوست دارم او بنویسد. باور می کنی من از دروغ متنفرم؟ چرا باید از جانب علی 1 بنویسم؟ چرا حدسیات خود را مسلم می دانی و بر آنها پافشاری می کنی؟ دوست ناشناسی از شما دفاع کرده و فرموده “اگر موضوع محذورات نوریزاد است که حرف دیگری است”. اتفاقا حرف من همان محذورات نوریزاد گرامی است وگرنه من مطالب مزدک را مطالعه نمی کنم و همین هم برایم کفایت می کند. ناشناس عزیزی به من فرموده اند ” مشکلات ناشی از فرهنگ دیرینه استبداد است که نسل به نسل در سلولهای ما نفوذ کرده و مثل یک بیماری باید بفکر درمانش باشیم”. باز هم من با این نظر ایشان موافقم و اتفاقا می گویم روش مزدک از هر جهت اشتباه است. هم خودش آسیب می بیند، هم برای نوریزاد ما هزینه تراشی می کند و هم نتیجه معکوس می دهد چون مزدک در حرفهایش چیزی به دانش خواننده اضافه نمی کند بجز القای نفرت و کینه و عصبانیت.
اما شما مزدک گرامی قبل اینکه شروع به جواب نویسی و تخلیه کامیون نفرت هایت که مملو از “مشتی” است بکنی چند خط زیر را بخوان:
همانطور که شما مشغول تخلیه بیحاصل نفرتهایت در سایتی هستی که مدیرش بارها به شما تذکر داده، نیروهای سپاه در راستای برنامه های محرومیت زدایی در محرومترین مناطق کشور مشغول تقویت آموزش مذهبی به مردمی هستند که احتمالا حتی شغل هم نداند (سایت قرارگاه خاتم را بخوان یا عکس زیر را ببین). شما مختاری سایت نوریزاد را محل تخلیه نفرت هایت بکنی اما بدان که تلاشت حکاکی کردن روی آب است. وقتی نفرت دید چشم شما را محدود نموده و شما را وادار کرده چند سالی به تکرار مکررات بپردازی، سپاه به قول نوریزاد عزیز “نرم نرم” مشغول وارد کردن اعتقاداتی که تو از آنها متنفری در ذهن محروم ترین مردم است. این اعتقادات به مردم کمک می کنند به تقدیر اعتقاد پیدا کنند و هیچوقت معترض نداری خود نگردند و اتفاقا بخاطر آن عملیات عمرانی آنها را ناجی و نه باعث و بانی وضعیت خود بدانند. وقتی شما مشغول فحاشی در این سایت هستی و منتهای مبارزه ات هم همین است، سپاه و ملاهایی که طعم لذاید دنیا را چشیده و با هیچ چیز عوض نمی نمایند نرم نرم عکس کشته شدگان سوریه را روی دیوارهای شهر بالا می برد و و به کمک همان مقدساتی که شما از آنها متنفری آن را در ذهن مردم جا می اندازد که اینها برای دفاع از میهن رفته اند چون اگر آنجا نمیجنگیدیم باید اینجا می جنگیدیم. وقتی جنابعالی و علی کبیری مشغول التذاذ از فرضیات خودتان درباره پیغمبر اسلام هستید حکومت نرم نرم راهپیمایی 9 دی یا اربعین برای نمایش قدرت راه می اندازد و از قضادر نهایت با این فریببهای بقول نوریزاد آذین بسته این شما هستید که از چشم مردمی که مذهبی اند می افتید و کافر و ضد انقلاب و دین ستیز لقب می گیرید و حرفهای حسابی هم که بزنید زیر این القابی که به شما منسوب شده مدفون می گردد. مزدک این نفرتهای شما اگر در یک سایت خصوصی تخلیه شود و به خوب تر شدن حالتان کمک نماید بنده از آن استقبال می کنم اما اگر ببینم در سایت نوریزادی که عمیقا دوستش دارم می نویسی و برای او هزینه می تراشی حتما تذکر خواهم داد.
نرو. هنوز حرفم تمام نشده.
حرف من این است که دفاع از نوریزاد فقط به “درود به شرفت” ختم نمی گردد. شما هر چه می خواهی مینویسی و به تذکرات نوریزاد بی توجهی و هر چند وقت یکبار هم یک “درود به شرفت” نثار این مرد به حقیقت شریف می کنی و تمام. اما همین شما حاضر نخواهی بود در فیس بوک نوریزاد با آیدی حقیقی کامنت بگذاری و مسولیت حرفت را بعهده بگیری. حتی بخاطر همین کامنتهای بی آیدی سایت هم عطای دیدن ایران را به لقایش بخشیده ای چون نگرانی مجازات شوی. این یعنی استفاده از سایت برای تخلیه خشم به هزینه نوریزاد. مزدک، من علی 1 نیستم. کم می نویسم اما هستم. بنده برای شناختن نوریزاد سایتش را زیرو و رو کرده ام و حتی کامنتهای فیسبوک و اینستاگرامش را هم می خوانم.خدمت آن دوست گرانقدری که از شما دفاع کرده بود هم می گویم که عرض من فقط این بود که اگر مزدک اگر می خواهد نقد کند ببیند آنیتا خانم و ساسانم و باصفا و آرتین و کوروس عزیز که شخصیت متعادلی دارند چطور می نویسند و راه نشان میدهند یا نقد میکنند. پس بنده مدافع خاموشی مزدکها نیستم اما حرفم این است که سه چهار سال برای فحش دادن و تخلیه انرژی های منفی کفایت می کند، یک بار بیا و شمعی روشن کن و یک موضوع انتخاب کن و نقد کن. اگر همه آنچیزی که از مذهب می دانستی بیان کرده ای بیا و یک موضوع روز را بردار و نقد کن. مثلا سرتیتر روزنامه کیهان امروز را بخوان و نقد کن. بگذار خواننده ها روی مستدل و غیر عصبی مزدک را هم ببینند و از پتانسیلش استفاده کنند. اشتباه شما این است که وقتی من شما را به ارامش دعوت می کنم از آن به مدارا تعبیر می کنید و می گویید دیکتاتور هم همین را می خواهد. اتفاقا دیکتاتور با خشم و آشفتگی و پرخاشگری شما خوشتر است چون کسی که همیشه فحش می دهد و تند می نویسد مخاطب جدی ای پیدا نخواهد کرد. شما باید با سلاح منطق و استدلال به جنگ خرافه و جهل بروی تا مخاطب پیدا کنی. دیگر حرفی ندارم.
جناب ناشناس…چون اسم مرا در بالا به میان آوردی و نوشته هایم را مایۀ التذاذ خاطرم قلمداد کردی، این چند خط را محض اطلاع سرکار اینجا مینویسم. اولاً- من به شخص شما ایراد دارم که با نام مستعار ناشناس اینجا مطلب مینویسید. از چه واهمه دارید و یا دارای چه مقام کشوری هستید که بانام مستعار چنین حرفهای بی سرو تهی را دردفاع از این حکومت مرتجع تحویل خواننده میدهید؟ شمائی که با نام مستعار ناشناس امروز مدافع اسلام حکومتی هستی، ازکجا معلوم که درفردای این مملکت با یک اسم دیگه برضد اسلام مطلب ننویسی. براین اساس، من شما و امثال شما را جز مشتی ابن الوقت و فرصت طلب، فرد دیگری بشمار نمیآورم. من در طول عمر سیاسی ام امثال شماها را چه بسیار دیده ام و این کلاهی که شما میخواهید سرِ ما بگذارید خیلی خیلی برای سرِ ما گشاده حاج آقا. ثانیاً- من در ایبجا بسیار ملاحظۀ حال آقای نوریزاد را میکنم و وضع او را بخوبی درک میکنم. اما اگر حرفی برای گفتن دارم، به سایت خودم ارجاع میدهم. شما کی هستی و چه حقی داری که درلباس دایۀ مهربانترازمادر و درواقع دردفاع از نابکاریهای حکومت، قیافۀ حق بجانب گرفته و به من ایراد وارد میکنی که برای التذاذ خاطر در سایتم برعلیه حاکمان تامغز استخوان فاسداسلامی مینویسم. تمام آن نوشته ها مستند بوده و برای بیدار کردن این اکثریت مردم همیشه خفته که به ضرب دگنک هم از این خواب سنگین 1400 ساله بیدارنمیشوند، است. به نوشته های من ایراد داری؟ بفرما…کسی جلوی جنابعالی را سد نکرده و سایت گوگل هم به من اجازه نمیدهد تا شما را شناسائی و رد یابی کنم. بیا حرفت را راست و پوست کنده بزن و هرچه بیرحمانه تر نوشته های مرا بباد نقد بگیر، منتها با دلیل و مدرک و متکی بر منطق و خردمندانه. من که مثل این شیخ //// و همکاران ///// نیستم که ////////////////////////////////////////////////////////////////////////////. درمقابل حرف حساب و منطق قاطع گردنم از مو هم نازکتر است حاج آقا. امثال شماها که گاهی به نعل و گاهی به میخ میزنید، حرفشان کوچکترین ارزشی برای من و امثال من ندارد. برو این دام برمرغ دگر نه/ که عنقا را بلندست آشیانه. درخانه اگر کس است، یک حرف بس است!
علی1 بداند(نه علی1) یا ناشناس (که اینقدر ارزش برای خودش و دیگران قائل نیست که یک نام برگزیند)
امید وارم تو هم موفق باشی!
دوست ناشناس گرامی
نازنینم، خانم یا آقای عزیر. دستت را می فشارم و گونه ات را می بوسم(امیدوارم سیدمرتضا این را نخواند!)
بیرون از دفاعی که از سر لطف از ادامه ی نوشتن من کردی که امیدوارم لایق چنین لطفی باشم، خود این محتوا و ملات و مبانی آن به من به عنوان خواننده ی متن تو، نیرو می دهد.هرجا رگ و ریشه هایی از ژرف نگری انسانی باشد، به یقین، به امید انسان می افزاید و امید همان است که منبع نیروی ماست و امید در جایی است که به دیگران رنج نرسانیم . شما با این نوشته نه تنها به هم نوعت، رنج نرساندی که فضیلت هم نشان دادی و ستایش و سپاس را در جان خواننده کاشتی.
عکسی که عمو نوری زاد مبارز نستوه، از کتاب ریچارد رورتی فیلسوف انسان دوست آمریکایی با عنوان«فلسفه و امید اجتماعی» آورده، ما را به هم پیوند می دهد که آیا ما می توانیم به همدیگر امید یعنی نیرو برسانیم.؟ مدتی قبل بخشهایی از این کتاب را ورق زدم و کمی خواندم و سپس که داشتم تعریفش را برای دوستی می کردم، دادم بخواند و اکنون دم دستم نیست که از آن قولی، نقل کنم که مناسب گفتگوی کنونی مان باشد اما از کتاب مهم دیگر ریچارد رورتی با نام«پیشامد، بازی و همبستگی»، تعریفش از انسان لیبرال را بیرون می کشم: لیبرال کسی است که قساوت(رنج رسانی به دیگران و یا بی اعتنایی به رنج دیگران) را بدترین کار ممکن می داند.(ترجمه ی پیام یزدانجو، تهران، نشر مرکز، 1385، ص25) . این تعریف را او البته از کس دیگری نقل می کند اما سخت پایبند آن است هم در نظر و هم در عمل. آیا می توانیم به حرف رورتی ایراد بگیریم؟ به نظرم نه چون همه موافقیم که رنج انسان، متحد کننده ی همه ی ماست. می خواهم به حرف او بیفزایم که قاعده طلایی«آنچه برای خود می پسندی برای دیگری بپسند و آنچه برای خود نمی پسندی برای دیگر نپسند» هم مفادی رقیق تری از همین نگرش رورتی است که یک اجتماع خوب، از رنج دادن به همدیگر می پرهیزد. بخش اول قاعده که ظاهرا ایجابی می نماید، معنایش این نیست که هرچه خودت دوست داری، پس به دیگران هم بده بلکه به نظر من، مفاد این جمله همانی است که به صورت منفی تکرار شده است. هر امر ناپسندی که پسش می زنیم، رنج آور است. بنابرین کل قاعده طلایی می گوید«به دیگران رنج نرسان آنچنان که نمی خواهی به تو رنج برسانند».
لب نظر ناچیزم این است که اخلاق در فضای اجتماع و مدنیت ، ماهیتی منفی دارد یعنی انجام ندادن کاری است. وقتی وارد اجتماع می شوی یعنی با فردی غیر از خودت روبرو می شوی، آنچه وظیفه اجتماعی توست، این است که به او رنج نرسانی نه اینکه کمکش کنی. این اخلاق پایه ی اجتماعیت و مدنیت است. اخلاق در حوزه شخصیت یک مرتبه والاتری دارد که ما معمولا فرد اخلاقی را ستایش می کنیم و او را سپاس می گوییم. این اخلاق یعنی فضیلت مندی فردی البته عالی است ولی وظیفه نیست. باری به نظرم آنچه انسان ها بر آن توافق دارند و می توانند پای آن بایستند این است که«به همدیگر رنج نرسانیم». این امیدزاترین چیزی است که می توان با فلسفه ورزی و گفتگو و چالش در گسترشش کوشید. این چیزی که از تعریف رورتی و قاعده ی طلایی اخلاق گفتم، همانی است که فرزانگان گذشته ی ما زیر عنوان«کم آزاری» از آن نام برده اند که زمانی استاد ارجمند کورس، در باره آن بحث کرد و سخن های ناب گفت.
من درکم از اخلاق در حوزه اجتماع این است که مسئولیت داریم به دیگران رنج نرسانیم و نه اینکه به دیگران کمک کنیم. شما ممکن است که توی عمرتان نتوانید به دیگران کمک کنید، اما همین که به آنها رنج نرسانید، اصول مدنیت و اجتماعیت را انجام داده اید.
حال برگردیم به بحث مزدک و من. او در طول چند سال می گفت و تبلیغ می کرد که آخوند انسان نیست و می نوشت که همه آخوندها را باید جمع کرد و در یک جا آتش زد.. نام این مزاعم را صداقت و رک گویی می گذارد. اینکه این آرزوهای ضد انسانی، سلب کننده ی حق مدنیت و حضور در اجتماع از گوینده و تبلیغ کننده ی آن است به جای خود مهم، اما اینجا مهمتر این است که ما ایرانیها چنین درک های وحشیانه ای را در گذشته و اکنون مان نداشته ایم و تبلیغ نکرده ایم اما غرب چنین تجاربی را از سر گذرانده و اگر حوصله باشد و مقدمه مفصل«زبان اصالت» نوشته تئودور آدرنو، ترجمه سیاوش جمادی را بخوانیم، پی می بریم که تبلیغ ایده های فاشیستی، چقدر وحشتناک است حتی در کمترین حدش. در آن مقدمه، استاد جمادی به تفصیل ظهور فاشیسم و نیز کشتن کشیشان و مذهبیان و دیگران به وحشیانه ترین حالت را توصیف کرده است.
جامعه ی ما در تب و تابی به سر می برد که آن سرش ناپیداست و ضدیت با آخوند در آن در حال رشد است پس طبیعی است که تن آدمی که چنین مزاعمی می شنود، بلزرد بخصوص وقتی که از کارگر و بقال و مهندس و معلم می شنویم که اگر راهش برسد آخوند خواهند کشت. من با این مزاعم وحشیانه و حتی شوخی کردن در باره آن، از بن استخوان مخالفم و شما هم مخالفید و هر انسانی مخالف است که دوست ندارد کسی به او رنج برساند زیرا می پذیرد که به همان دیگری رنج نرساند. بنابرین موضوع اصلا نقد قرآن و پیامبر و دین نیست که من از بن استخوان مدافع آن هستم و تا جایی که به نظر خودم حرف حسابی داشته ام در این زمینه کوتاهی نکرده ام و حتی یکبار به کورس عزیز نوشتم که برای ما نقد دین مقدمه ی ضروری هر نقدی است. کاری ندارم که کسی بلد نیست، نقد کند و چیزهای پیش پا افتاده می گوید اما با تبلیغ فاشیسم و از جمله کشتن آخوند مخالفم و با آن می جنگم و دستکم حق خودم می دانم که در چنین فضایی نمانم. بنابرین موضوع حاد محل بحث، تبلیغ کردن برای وحشی گری است که زاده ی فرهنگ یا بی فرهنگی اروپایی است و در گذشته ی ما سابقه ای نداشته است. این دلیل ننوشتن من در این سایت فخیم است و نه عصبانیت های زودگذری که گاه هست و گاه نیست. این را به احترام شما نوشتم و از شما و دیگر دوستان من جمله مازیار نازنین و سیدمرتضا و دیگران معذرت می خواهم که نمی توانم در چنین فضایی بنویسم.
—————–
درود علی گرامی
تکلیف ما را هم کاش روشن می کردید. اگر شما نمی توانید در این فضا بمانید، لابد ما نیز نباید بتوانیم. با همه نوشته های نمکین تان، دلیل نبودنتان در اینجا بسیار سست نمود و بکلی یک علی دیگری برایم پرداخت. یعنی چه که بخاطر یکی که در اینجا روحیه ی کشتار آخوندها را ترویج می دهد اینجا را بالکل ترک کرده اید؟ بمانید و غصه بخورید و راهی برای تآثیر و تأثر پیدا کنید.
سپاس
جناب علی 1. سلام متقابل و خوشحالم که به تو امید دادم و از اینکه میبینم کامنتها را دنبال می کنی خرسندم. با جناب نوریزاد موافقم که استدلال شما برای ننوشتن سست است. مشاهده نمودید که بنده برای مزدک به طور مبسوط و بدون توهین توضیح دادم چرا باید منطق را در نوشته جاگزین فحاشی کرد. چهار پنج پاراگراف مطلب نوشتم و یک فکت روز را هم ضمیمه اش. فقط جواب ایشان به من را ببین. اول به من گفت مذهبی و وقتی انکار کردم گفت تو جرات نوشتن اسم نداری و گفتم من شناسه دارم که نزد مدیر محترم سایت محفوظ و امانت است با تمسخر گفت موفق باشی! دوست من فحاشی و بی منطقی و تعصب از هر دو نوع مذهبی و غیرمذهبی و جهالت دردهای بزرگ امروز جامعه هستند. شما و همه کسانیکه اهل مطالعه اند و قلم نوشتن دارند باید بنویسند و بنویسند و این دردها را ریشه یابی نموده و راهکار ارائه دهند.
علی1 گرامی فرهنگ ایران اینست.
تو کز محنت دیگران بی غمی….نشاید که نامت نهند آدمی!
حالا بفرمائید من نسبت به رنج و محنت دیگران بی غمم و یا جنایتکارانیکه در طول تاریخ و در مراحل مختلف بمحض گرفتن قدرت نه تنها بی غم نبوده اند بلکه با کشت و کشتار و غارت و تجاوز به ناموس و مال و جان مردم دمار از روزگار انسانها درآورده اند و همه هم بر طبق نص صریح قرآن و سنت رسول بوده؟راستی اگر تاریخ را پیش رو نداریم این 38 سال را که هم من بیاد دارم و هم شما.تازه سید مرتضی را در همین سایت داریم به دستش نگاه کنید تا منظورم را بهتر بفهمید.هموطن گرامی مشکل افرادی مثل شما گفته های من نیست.والا بخوبی می دانید که در هیچ جامعه دمکراتیکی حرف زدن حتی از فجیع ترین جنایات هم غیره قانونی نیست.کما اینکه احزاب فاشیستی در جوامع آزاد و سکولار ازادند.مشکل شما هموطن گرامی بنظر من حزب باد بودن شماست.شما اوایل 57 یا قبل و یا بعد از ان بعلت جو مذهبی حاکم بر کشور و در قدرت بودن مذهبیون و سایه انداختن بر فعالیتهای دیگران و به حاشیه راندنشان در سایه //// ولی کایزمای خمینی برای ارضاء تحولات و افکار خود پناه بردید.ولی با شناختی که از شما با نوشته هایتان پیدا کرده ام چون روحی نا آرام و درونی آشفته دارید به پریشان گوئیهائی پرداخته اید که با ساختار فکری حوزه نمی خورده.بهمین جهت هم از آنجا یا محترمانه و یا با بی شرمی و وقاحت آخوندی عذرت را خواسته اند.شما همچون روحی نا آرام و زخمی نتوانسته اید در جامعه هم جای مناسبی برای خود باز کنید.بهمین جهت هم سعی کرده اید با مطالعات وسیع خود را مطرح کنید.که در حقیقت می توان گفت دریائی از معلومات را یافته اید و این بسیار نیکوست.اما دراین بین یا براثر برگشتن جو از ان حالت سماعی دوران اولیه که با کشت و کشتارهای و تجاوزات به حقوق دگر اندیشان توسط حرامیان حاکم صورت گرفت شما نیز موقعیتی تازه برای روشنفکر شدن یافته اید.که تا اینجای کار نیز بسیار عالیست و باعث افتخار که فردی فرهیخته به چنین مرحله ائی برسد.ولی مشکل شما هموطن باقی ماندن همان رسوبات اولیه حوزه ائی مذهبی درشماست.نمونه اش همین برخورد شما با نظر من نسبت به سرنوشتی که برای آخوندها در ذهن خود دارم.مثلا شما خیال می کنید که با قهر کردن شما از این سایت من و یا همفکران من نظرشان عوض می شود؟نه علی1 گرامی!شما اگر نقدی دارید بجای برخورد شخصی با من نقد خود را بنویسید و جواب بشنوید. در ضمن همانطور که قبلا گفته ام من لاقل بدعوت کسی اینجا نیامده ام که با برخورد چند سایبری از این سایت بروم.من برعکس شما اینجا می مانم و می نویسم بکوری چشم سایبریها.
مزدک ، کسانی که به بهانه فحاشی و درواقع با انگیزه بستن دهان شما در انتقاد به اسلام و آخوندو مقدسات !!! ، قهر و ناز دراین سایت به راه انداخته اند، از نظر تفکر و عقیده چه فرقی بانظام دارند ؟؟؟؟؟ بمانید و در افشای جهل و ظلم بنویسید و میدان را برای قشریون خالی نکنید ……….
مزدک گرامی…برخلاف کسانی که ترا تندخو و پرخاشگر دانسته و نوشته هایت را تکراری مینامند، من بشخصه ترا انسانی با وجدان و مدافع حقوق مردم درماندۀ ایران و بخصوص آن مردمانی که سانسور هیأت حاکمه نفسهایشان را در گلو خفه کرده یا روشنگرانی که بضرب تیغ حزب اللهی های مرتجع به سینۀ قبرستانها روانه شده اند، می ستایم. نوشته های تو مؤید آگاهی عمیقت نسبت به مسائل و معضلات روز اجتماعی ایران است. خواندن نوشته هایت مرا بیاد محمد مسعود و کریمپور شیرازی و حسین فاطمی میاندازد. آنها هم از آن همه ظلم و جوری که به مردم درمانده میشد، برآشفته بودند. از آن رو بود که رهبری مرتجع حزب توده مسعود را ترور کرد، کریمپور را اشرف به آتش کشید و فاطمی تب دار را دیکتاتور به جوخۀ اعدام واگذار کرد. همانطور که بارها تأکید کرده ام، دیگر دوران آخوند زاده و کسروی و هدایت سپری شده و روشنگری به رآلیسم سیاسی نیاز دارد. منبعد ازاین سخن گفتنهای در لفافه و طنز آمیر دردی از دردهای مردمی که ذهنشان به خرافات و موهومات 1400 ساله دچاراست، دوا نخواهد کرد. درسایۀ خرافات و موهومات است که دیکتاتورها با کمترین سرمایه گذاری بر مردم نادان و نا آگاه حکومت میکنند. آنجا که حلاج پس از رسیدن به درجۀ اجتهاد، به این نتیجه میرسد که دین چیزی جز مشتی خرافات و موهومات نیست، پس از آن به مقام والای دینی پشت کرده و با سر دادن ندای ان الحق، زندان و چوبۀ دار را بجان میخرد. آنجا که ابوالعلاء مَعَری با دو چشم نابینای خود تمام سرزمینهای اسلامی را درجستجوی واقعیت اسلام قدم زده و به درجۀ اجتهاد هم میرسد، نتیجه میگیرد که این همه سرو صدا جز طبلی تو خالی نیست. از آن پس است که از دین بری میشود:
اثنان اهل الارض ذوعقل بلادین وآخردین لاعقل له
ساکنان زمین دوگروهند: نخست آنانی که عاقلند و دین ندارند ودومین گروه دین دارانند که از عقل بهره ای نبرده اند
و در برهۀ زمانی نزدیک به زمان زندگی ما، این طه حسین، مورخ عالیمقام و مسلمان دو آتشۀ مصری و فارغ التحصیل مدرسۀ عالی الازهر است که پس از مطالعاتی عمیق به این نتیجه میرسد که داستان های قرآن و پیرو آن مورخان مسلمان دربارۀ جاهلیت اعراب عربستان و زنده به گورکردن دختران غیرواقعی بوده و با تحلیل جزء به جزء آثاری که به عنوان مدارک تاریخی بجا مانده وانمود شده بود، بطور منطقی نتیجه گرفت که همۀ آن ادعاها چیزی جز دروغهای ساختگی نبوده اند. از این رو آن عالم برجسته از مقام سراستاد تاریخ اسلام به مقام کافری نزول داده شد و دکانداران دین اعدامش را حکم الله دانستند.
دوست روشن بین من…همیشه همین بوده و هرکسی سخنی بر علیه اعتقادات خرافی عصر خود بپاخاسته یا درمقابل خرافات و موهومات جبهه گرفته، جز مجازات مرگ از سوی مرتجعان جایزه ای نصیبش نگشته. این جمعی هم که ترا تقبیح میکنند، حتم بدان که نفع مادی در ترویج خرافات داشته و طبیعی است که درمقابل ندای بیداری نافذ تو که از بن جانت برمیآید، حکم قتلت را واجب بدانند. اما اینها غافل از این واقعیت هستند که زمان فتوای قتل صادر کردن برای روشنگران و دگراندیشان سالهاست که سپری شده است. پس دل آزرده نشو و غم مدار که در مسیر درست تاریخ در حرکت هستی. با مهر.
سلام علی1 گرامی
من هم گونه ات را می بوسم اما آرزوی بوسیدن گونه زن اجنبی (ولو محتمل) در طلیعه نوشته ات را خواندم! چنین نکن دوست من ،آرزوی بوسیدن زن اجنبی نیز خوب آرزوئی نیست!
اما فارغ از این مزاح ،من با پانوشت محمد نوریزاد در ذیل نوشته ات موافقم ،منطق شما منطق درستی نیست ،هرچند اختیار و گزینش در نهایت با خود شماست ،منطق شما این است که چون فلانی فاشیست است یا رای و نظری از او فاشیستی است (مقدمه1) ،از سویی چون آن فلانی فاشیست است یا یکی از نظریات او فاشیستی است (مقدمه2) پس من در این فضایی که یکی از حضار (لااقل) فاشیست است یا نظریه ای فاشیستی را ترویج می کند،نباید حضور داشته باشم ،و نباید با دیگرانی که فاشیست نیستند مرتبط باشم.
این قیاس همینطور که مدیر محترم سایت گفت قیاسی ابتر و دور از طبع است ،برای اینکه محتوای آن یکی از این غایات را دنبال می کند:1-اینکه آن فاشیست دست از آن نظریه فاشیستی خود بردارد ،2- اینکه آن فاشیست از اینجا برود و ابراز نظری نکند ،3-اینکه مدیریت سایت،آن فاشیست و نوشته های او را منعکس نکند.
حال بحساب برسیم:
1- اینکه آن فاشیست دست از نظریه فاشیستی خود بردارد ،نه باختیار من است نه باختیار شماست و نه باختیار مدیریت سایت ،دست برداشتن او از نظریه فاشیستی اش متوقف بر این است که او قانع شود نظریه اش خلاف عقل و برهان و وجدان و اخلاق است ،و چنین رویکردی متوقف بر این است که شما و دیگرانی مثل شما اینجا باشید و بتوانید با گفتگو او را قانع کنید که نظریه او باطل است یا مبتلا به تناقضی درونی است یا خلاف منطق و عقل و وجدان و اخلاق است …
2- اینکه آن فاشیست از اینجا برود یا از نوشتن اجتناب کند ،اینهم نه باختیار من است ،نه باختیار شما و نه باختیار مدیر این سایت ،این تابع اراده اوست و مبادی اراده او.و از آنجا که حضور یا عدم حضور شما تاثیری در اراده او یا مبادی اراده او ندارد و ظاهر این است که او در هرحال می خواهد از آزادی اینجا استفاده کند و بنویسد ،پس این وجه هم نمی تواند مشتمل بر منطقی در نحوه کنش شما داشته باشد.
3-اینکه مدیریت سایت مادامی که آن شخص دست از این نظریه فاشیستی خود بر نداشته و از آن دوری نگزیده ،نوشته ها و مطالب او را منعکس نکند . این وجه البته امکان وقوعی خارجی دارد ،و مدیر سایت می تواند اگر بخواهد نظریات یک کامنت گذار را اصلا حذف کند،لکن ظاهر این است که این روش با التزام اولیه مدیر سایت مبنی بر انعکاس آزاد انظار در همه زمینه ها ،هماهنگی ندارد ،یعنی اگر مقصود شما از تجافی و عدم حضور اثر گذاری بر اراده مدیریت سایت و دوری او از التزام اولیه باشد ،ظاهرا ایشان چنین بنائی ندارند.
بنابر این ملاحظه کردید که استدلال شما بر عدم حضور بر هر سه وجه محتمل فاقد منطق قابل قبول است،علاوه اینکه حضور شما استلزامی با مخاطبه و گفتگو با او ندارد ،شما می توانید باشید و ابراز نظر کنید یا با دیگرانی غیر او گفتگو کنید و او را با منطق فاشیستی اش بحال خود رها کنید.
من در هر حال خواستم بگویم عدم حضور شما بر اساس وجوه محتمل فوق ،فاقد وجاهت منطقی است ،در عین حال بقول ما طلبه ها:والامر الیکم.
با پوزش ،در مقدمه دوم استدلال محتمل ،تعبیر “و او اینجا حضور دارد و می نویسد” از ادامه عبارت از قلم افتاد.
سلام بر شما. ممنون
علی گرامی اگر جواب مزدک و کبیری را به ناشناس در نظر بگیری متوجه خواهی شد که با افراد خود شیفته ای سرو کار داریم که حاضر نیستند در روش ونوشتار خود باز نگری کنند که هیچ تازه چیزی هم طلبکارند لذا بهتر است توجهی به انان نکرده و سایت اقای نوریزاد را ترک نکنید وما دانش اموران این سایت را از قلم توانا وپر محتوای خودتان محروم نکنید با پوزش و احترام
سلام بر شما. ممنون
ناشناس ، چرا مطلبی را که بر علیه مزدک در زیر مقاله « نامه پدر آرش » نوشته اید و منهم جوابی به آن داده ام تکرار کرده اید ؟؟؟؟ از فرط خود شیفتگی ؟؟؟ به تصور تحت تاثیر قرار دادن دیگران با تلقین و تکرار و تاکید ؟؟؟؟ راستی عکسی که در صفحه قبل زیر مقاله خود گذاشته اید امضای شماست ؟؟؟؟ حالا دیگر خیلی ناشناس هم نیستید !!
سلام ای عزیز. می دانم باور نخواهی کرد اما من آن نوشته را به این پست منتقل نکردم. حتما یاری آن را پسندیده و به این پست منقل کرده. درباره عکس ذیل کامنت پرسیده بودی. من که در متن درباره آن عکس توضیح دادم. نخوانید متن بنده را؟ نخوانده برایم کامنت گذاشته اید؟ فکر می کردم فقط مزدک است که نخوانده تعریض می نویسد. پس بگذار مطلبی اضافه کنم. به عقیده من بیشتر از دین این تعصب و جهل است که مانع پیشرفت ایران است. تعصب از هر نوعش چه مذهبی و چه غیرمذهبی. اگر ملایان به تعصب مذهبی دچارند شما هم دچار تعصب غیرمذهبی هستید. هر دو در یک چیز مشترک هستند: رد هر چیزی که مخالف اندیشه و نظر آنها باشد.
ناشناس عزیز
من معمولا با ناشناس ها گفتگو نمی کنم اما اینجا استثناء به شما می گویم همه این فراز و فرودها و سوء تفاهمات ناشی از این است که شما هم نام مشخصی اختیار نمی کنید و هرچند سخن درست و منطقی هم دارید و حسن نیت ،اما در هر صورت بین ناشناس های دیگر بر می خورید و احیانا با چنین اتهاماتی روبرو می شوید ،پس بهترین روش این است که نام مشخص ثابتی برگزینید تا فقط مسولیت نوشته های خودتان را بعهده بگیرید ،همینطور ناشناس های دیگر که در ناشناس بودن مشترکند و خود را رها از قید مسولیت می دانند و طبعا می توانند در هر کامنت نظری 180 درجه خلاف نظر قبلی خویش ابراز کنند ،و این شایسته انسان فهیم و با ثبات و مسولیت پذیر نیست.
درود آقا سید. بلی حق با شماست. بنده به این دلیل به اسم ناشناس توشتم که خطاب اولیه ام به علی آقای گل بود. خواستم دعوت یک ناشناس را قبول کند و برگردد حالا با هر اسم و هویتی. بعدش که گفتگویم به مزدک کشید ناچارا ناشناس ماندم وگرنه که بنده به کسی توهینی نکرده ام که از افشای اسمم ترس داشته باشم. جناب نوریزاد در یک پست صوتی نشان داد قدر نویسنده های خوبش را می داند و از آنها دعوت به دیدار حضوری کرد. خوب است متقابلا نویسنده گان فرهیخته ای مثل علی آقا هم قدر این مرد نازنین را بدانند و از این سایت دوری نکنند حتا دورادور. چه میزبانی بهتر از نوریزاد برای دور هم آوردن و ارتباط دادن این مردم شرافتمند و دردمند.
با سلام . جناب آقای نوری زاد اگر احزابی هم در این کشور فلک زده فعال شوند آیا مثل احزاب در کشورهای مترقی واقعا دنبال مطالبات مردم خواهند بود ؟؟ مطمئنا نه !! و فقط به فکر منافع جناحی آنهم در محدوده فک و فامیل و دوستانشان خواهند بود و بس . حزبهای مشارکت و اعتماد و حتی جمهوری و خلق مسلمان مگر غیر ازاین عمل کردند ؟ ایرانی جماعت در هر برهه از تاریخ منفعت طلب و نان به نرخ روز خور بوده و در این وسط اعتقادات اسلامی مخصوصا تشیع مردم نیز یکی از عوامل موثر در بوجود آمدن این چنین فرهنگی میباشد که از مصادیق بارز آن اعتقاد به امام زمان و منجی الهی است که مردم نشسته اند تا یک نفر بیاید و آنها را به آرمش برساند و حق مظلوم از ظالم بستاند که صد البته ته دلشان هم به آن منجی اعتقاد درست درمان ندارند و انتظار دارند آمریکا یا انگلیس یا روسیه آنها را نجات خواهد داد که این عقیده نیز خود را در بست نشستنها در سفارت کشورهای خارجی در زمانهای قبل بروز داده و حالا هم بست نشینی ظاهرا وجود ندارد ولی آن ایده و عقیده همچنان پابرجاست .
با سلام و درودهاي گرم و پرمهر
تداوم تجمع اعتراضي كارگران مجتمع كشت و صنعت مهاباد در چله زمستان
گفتگوي راديو ندا با عثمان اسماعيلي، فعال كارگري، پيرامون تجمع اعتراضي كارگران مجتمع كشت و صنعت مهاباد ؛ و ضرورت حمايت و همبستگي با آنها.
http://radio-neda.blogspot.com/2017/01/blog-post_14.html
قالیباف: مخالف واریز درآمد شهرداریها به خزانه دولت هستم.
مش قاسم: کدوم دزد شریک میخواسته که این یکی بخواد؟ به حال ما مردم هم هیچ فرقی نمیکنه، چه شهرداری پول ما رو بالا بکشه چه دولت-دزدان حکومت اسلامی.
” آشِ شورِ رهبر”
گمانه زنیهای فراوانی در ارتباط با قتل هاشمی رفسنجانی در جریان است.
آیا براستی حکومت، توانایی کشتنِ نزدیکترین فرد به آیت الله خمینی را داشته است؟
هنگامیکه مافیای نظام در ۲۲ سال پیش، هنوز چندان منسجم و پیچیده نگشته بود و یاد و راه
خمینی همچنان در میان میلیونها نفر عزیز و گرامی بود، پسرش احمد را سر به نیست کردند،
حال که حکومت در دست مافیأئی خطرناک و پیچیده گرفتار آماده است و عشق و ارادتِ مردم به
حکومت، به نفرت تبدیل شده است، چرا نتوانند سرِ رفسنجانی را زیر آب کنند؟
اگر چه او “کوسه ای” بود که نمیبایست در آب، جان بازد، ولی نهنگهای رهبر، قلدر تر از او از آب درآمدند!
هاشمی رفسنجانی از مهرههای اصلی حکومت و خواهان حفظِ نظام به هر قیمتی بود ولی در دعوای
درون حاکمیت، به واسطه قدرت و نفوذی که در ارگانهای دولتی و نظامی داشت، و زاویهای که با رهبر
پیدا کرده بود، عاملی باز دارنده در یکپارچه و متمرکز شدن قدرت در دست اصول گرایان و مافیای بیت
رهبری بحساب میامد.
با حذف رفسنجانی، آخرین لنگری که کشتی پوسیده نظام را شناور نگاه داشته بود، از جا کنده شده،
در دریای متلاطمی رها گشت. ناخدای بی خردی، که سُکانِ این کشتی نیمه شکسته در دستان اوست
آنرا بسوی غرق شدن کامل هدایت میکند و این فاجعه ایست که هر روز به وقوعاش نزدیکتر میشویم!
همه شواهد نشان از آن دارد که رهبر و عناصرِ پشتِ پردهٔ بیتاش به قبضه کردن کامل قدرت، کمر
بسته اند. از سوی دیگر با نارضایتی فزاینده مردم و تشدید شرایط نابسامان اقتصادی، گرانی خارج از
کنترل، و گسترش اعتراضات کارگران و کارمندانی که ماهها حقوقشان پرداخت نگردیده، رویارویی
حکومت با مردم، اجتناب ناپذیر به نظر میاید.
رفسنجانی خود نیز به جمع قربانیان بیشمار این نظام پیوسته و بخشی از تاریخ خونبار این انقلاب را
رقم زده است. بیش از این پرداختن به او، اتلاف وقت و غافل ماندن از الویت هائیست که توجه و تمرکز
همه ما را میطلبد. یعنی چاره جویی و یافتن راه حل مناسبی برای روزهای سختی که پیش رو داریم که
نخستین آن، انتخابات ریاست جمهوریست. باید با تلاش و بیداری مان، آشی را که رهبر و خادمانش در
اندیشه پختن آن برایمان هستند، چنان شورَش کنیم که صدای آشپزهای ناشی به آسمان برخیزد!
درود بر ملیجک گرامی درود بر قلم شیوایتان، سخنان پر از بار معنا همیشه تان وقتی از دل می برمی آید لاجرم بردل مینشیند . دردود برشما
اینا که هی عر و تیز میکردن که پهباد جاسوسی آمریکا رو توی هوا شکار کردن و اله و بله که ما اینم و غیره از یه اسباب بازی پروازی بازی خوردن. اینا همون شکست خوردگان جنگ با عراق هستن. خدا نکنه جنگی راه بیفته که اینا مرد میدان نیستن. گردن کلفتی اینا فقط توی خیابونای ایرانه برای توی سر و کله زن و بچه مردم زدن.
مرد میدان مردم در خیابان هم نیستند ، بنا به گفته دو تن از سرداران 5 هزار تن از اراذل و اوباش را سازماندهی کرده اند . این جماعت برای لذت بردن از دلارهای غارت شده در سواحل اروپا برنامه ریزی کرده اند !
مش قاسم گرامی این تیر اندازی به هنگام ! و یا ! نا به هنگام ! نشان داد که سرکوب گران و جیره خواران آخوند ها با اینکه دیگر در حال جنگ نیستیم چطور حداقل تمام تهران را قرق کرده اند و سلاح های ضد هوایی کار گذاشته اند ! فکر میفرمایید برای چه ؟ برای دفاع از آخوند جماعت ! این مزدوران ثابت ثابت کرده اند که کافیست ولایت به آن ها فرمان قتل عام بدهد آن وقت بعضی ها فکر میکیند در راه پیمایی مردم اعتراض خود را به گوش ولایت رسانیدند ! زهی خیال باطل ! این جکومت اطمینان دارد که جایگاه مردمی ندارد بیچاره مردم ما که باید بگویند این آخوند خوب است و این آخوند بد ! این قاتل خوب بود ! و این قاتل بد ! این ها ازهیچ کشتاری رو گردان یستند ولی الان که در سوریه هستند و نزدیک ترین فاصله را با اسرائیل دارند اگر جرئت و شهامت دارند یک گلوله بله یک گلوله به سمت اسرائیل شلیک کنند این ها فقط بلدند هم وطن خود یعنی مسلمین را بکشند . با احترام
اخبار: سخنگوی وزوزارت امور خارجهکی: حکومت بحرین با رویکرد امنیتی در مسیر انسداد کامل سیاسی حرکت میکند.
مش قاسم: دیگ به دیگچه میگه روت سیاه.
//// بشتاب: رقص زنهای مسلمان با آهنگ رپ عربی. جنتی کجائی؟ عجب زنهای محجبه ی مسلمانی تربیت کردی!!!
https://www.facebook.com/Sepehr.Azadi/videos/1184432031567554/
آدم نمی دونه بخنده یا گریه کنه!
مشتی کلاغ سیاه !همین بهترین سند برای بی ارج و ارز کردن زنان توسط اسلام است.در اسلام اگر مردان بخاطر شهوت و تولید مثل و کلفت خانه به زن احتیاج نداشتند او را راحت سربه نیست می کردند.
مزدک باز حرفهای پوچ و بی مبنا زدی ،اولا من بنظرم می رسد این زنان واقعا محجبه نیستند ،و هدف این بوده که در چنین پوششی و با این حرکات ،واقعیت پوشش اسلامی که لزوما هم مقنعه و برقعه و به این غلظت نیست را مسخره کنند،وگرنه چطور زنی با این پوشش غلیظ شامل پوشاندن صورت که مورد فتوای هیچ مجتهدی نیست ،اقدام به چنین کارهای سبکی کند که مورد اشکال بیشتر اهل فتواست.آن قسمت انتهایی سالن هم که عده ای بی پوشش ایستاده اند و نظاره گرند شاهد ماجراست که اینها همان بی حجاب ها هستند که برای دهان کجی به پوشش اسلامی این صحنه را بوجود آورده اند.
ثانیا:فرض کنیم اینها زنان عربی باشند که واقعا محجبه اند و بنا بر التزام به احکام دینی پذیرفته شده خود ،بدن خویش را از نگاههای هرزه و هوس آلود امثال تو پوشانده اند،حالا بقول خودت :بشما چی که اختیار و آزادی آنان را در انتخاب این نوع لباس و پوشش “مشتی کلاغ سیاه” بنامی؟! شما معتقد نیستید؟ رخصت دهید همسر و دختر و بستگان دیگرتان پوشش اسلامی نداشته باشند و خود در معرض نگاه هوس آلود عموم مردان قرار دهند ،به زنان مسلمان که مطابق احکام دینی خود بدن خویش را از سوء استفاده نگاه های هرزه امثال تو می پوشانند چکار دارید؟یعنی اینها وقتی کلاغ نیستند که مطابق میل و شهوت شما همه خصوصیات بدنی خودشان را جلو دید تو و امثال تو بگذارند تا آنها را کلاغ سیاه ننامی؟!این آن ادعاهای آزادی ذاتی انسان و حقوق بشرتان است که از آن دم می زنید؟
ثالثا:در اسلام اصل پوشش بدن زن باستثنای صورت و دستها مورد حکم و فتواست نه لزوما چادر یا نقاب ،آن انتخاب خود برخی از زنان است که مثلا نقاب بزنند یا حتما چادر بپوشند،رنگ چادر یا پوشش هم باز لزوما سیاه نیست ،معیار پوشش بدن زن است و برجستگیها و زیبائی های آن که مطلوب مردان است.
رابعا:اسلام زن را با پوشش او و حفظ گوهر زیبائی های او و مخصوص کردن او به مردی که با او پیوند زناشوئی می بندد ،بی ارج کرده است ،یا مکاتب غربی و لیبرالیستی و اومانیستی قبله شما با ترویج و تشویق زن به برهنگی و در معرض قرار دادن زیبائی های او نزد نگاه های شهوت آلود امثال تو؟! اسلام به زن شخصیت داده است ،یا لیبرالیسم غربی با ترویج و رسمیت دادن صنعت سکس و پورن و سوء استفاده از بدن زن و استثمار او تحت عناوین ظاهر فریب “آزادی انسان و مالکیت بر بدن و مزخرفاتی از این قبیل؟ ارج این زنانی که در این ویدئو می رقصند نزد تو به این است که راحت بتوانی قر کمر و باسن و پست و بلندی های بدن آنها را مورد وارسی قرار دهی؟ این ارج زن است از نظر شما؟!
خامسا:مگر شهوت مرد به زن و متقابلا میل جنسی زن به مرد فقط اختصاص به محیط اسلام و احکام اسلام دارد؟ یعنی می خواهی بگویی زن در محیط غربی و از نظر مکاتب دیگر توی یک محفظه شیشه ای گذاشته شده و مثل اشیاء موزه ای به آن نگریسته می شود؟! یا زن در غرب و جاهایی که قبله گاه شما هستند کلا تولید مثل را کنار گذاشته اند ؟! یا زن اگر در محیط صمیمی خانواده خود با عشق و محبت (و نه اجبار) امور خانواده و شوهر و فرزندتنش را رتق و فتق کند این نامش “کلفتی” است؟ می خواهی بگویی در غرب خانواده وجود ندارد و زن بعنوان مادر یا همسر امور داخلی منزل را اداره نمی کند چون این کار کلفتی است؟!
توجه داری که چه مزخرفاتی را بدون توجه به لوازمش سر هم می کنی؟ اینها که شما می نویسی که مورد قبول خود غربیها هم نیست،پس معلوم می شود شما فقط می خواهی اسلام و احکام اسلامی را بکوبی!
سادسا:کی گفت که اسلام یا مردان می خواهند یا عقلا و شرعا می توانند زن را سر به نیست کنند؟ یا چه کسی با آزادی اجتماعی یا کار کردن زن بیرون از خانه و ایفاء نقش های اجتماعی مخالف است؟ نه آقا ،زن در اسلام یک انسان است همانطور که مرد یک انسان است ،و ایندو در انسانیت و در ارزشهای انسانی هیچ تفاوتی ندارند ،اگر تفاوت هایی در احکام هست این باز می گردد به ساختار متمایز بدنی آنها و وظایف خاصی که طبیعت در آنها قرار داده است وگرنه بنابر تحقیق فلسفی ،حقیقت انسان همان نفس ناطقه انسانی اوست که ملاک انسانیت انسان است و روح و نفس انسانی که در زن و مرد مشترک است مذکر و مونث ندارد ،پس تفاوت در فیزیک و ساختار بدن زن و مرد است که بر اساس آن وظایفی طبیعی یا شرعی بین زن و مرد تعیین شده است.
خواستم بگویم شما با مطالب تبلیغاتی بی مبنایی که می نویسید ،دنبال ارج و ارزش زن نیستید ،بلکه دنبال کوبیدن احکام اسلام هستید ،که البته کوبیدن و تبلیغات هم غیر از نقد است ،ایکاش سواد و مطالعه درستی می داشتید و می توانستید نقد منطقی داشته باشید نه نیش و کنایه و تهمت و توهین به انسان هایی که باختیار خود و روی منطق دین خود پوششی انتخاب می کنند ،منظورم تعبیر مدرن و مودبانه ” مشتی کلاغ سیاه” بود!
راستی مزدک تو غیر از فحش چیز دیگری هم بلدی؟!
——————–
درود سیدمرتضای گرامی
نوشته اید: ….. وگرنه چطور زنی با این پوشش غلیظ شامل پوشاندن صورت که مورد فتوای هیچ مجتهدی نیست …….
تصورم بر این است که فتوای آقای خویی همین است که خانمها بهتر است صورت خود را بپوشانند. و از ایشان که در باره ی رانندگی بانوان می پرسند فتوا می دهد که: بشرطی که صورت خود را بپوشانند. این دو مورد را از صحبت های آقای مهدی خلجی شنیدم که به آقای خویی نسبت می داد.
با احترام
.
سید به این /// نگاه کن!لامصب یکی دوتا که نیست سید که بتوانی براش حکم جاری کنی!این یکی دیگه با آهنگ بلوچیه!
رقص با حجاب
https://www.youtube.com/watch?v=2tfKqT0VK9M
این خانم معلم چطور سید/ شرعیه ؟
https://www.youtube.com/watch?v=u3Tqu7s-iHI
مزدک بحث با تو بیفائده است ،برای اینکه مبنای تفکر و مطالعه شما در یک دین و آیین و فرهنگی مثل اسلام ،دیدن ویدئوهای جعلی یا غیر جعلی یوتیوب است نه مطالعه عمیق و دقیق قرآن و روایات معتبر اسلامی و تاریخ اسلام ،اینرا بدان که مطالعه ادیان و از جمله دین اسلام راه و رسم دارد و زحمت و رنج مطالعه ،و آن تدقیق در تاریخ ظهور و نشو و نمای اسلام و مطالعه دقیق همه قرآن و روایات معتبر اسلامی و تاریخ دقیق دین اسلام از روی منابع معتبر است ،کاری که شما با آن تجانس و سنخیتی ندارید و گمان می کنید بصرف فحاشی و تهمت و تبلیغات بی اساس علیه دین در یک سایت ،اقدام بنقد یک دین و فلسفه آن کرده اید یا گمان می کنید با حمله به اساس اسلام ،راهبرد سیاسی جامعه ای را بدست می گیرید که معظم افراد آن معتقد به دین هستند ،بارها گفته ام چنین روشی ثمری برای شما ندارد جز منفوریت بیشتر مردم مسلمان ایران نسبت به شما و امثال شما ،قطع بدانید چنین راهبردی شما را بمطلوب تان نخواهد رساند ،زیرا مردم مسلمان ایران اگر هم بخواهند از حکومت و نظام دینی عدول به جامعه و نظامی سکولار و دموکراتیک آنطور که مد نظر شماست کنند هرگز به افرادی مثل شما که عمری زبان به توهین و هتک دیانت اسلام آلوده کرده اید ،تکیه نخواهند کرد پس آب در هاون می کوبید.هیچ نیازی به این ندارد کسی از حاکمیت فعلی علیه شما اقدام کند ،شما اگر شجاعت بازگشت از آنجائی که هستید دارید ،به ایران بازگردید و همین فحاشی و مطالبی که در این سایت می نویسید را ،نه در شهرهای بزرگ ،بلکه در کوره دهات ها و در بین روستائیان مطرح کنید تا ببینید خود مردمی که دم از آنان می زنید با شما چه خواهند کرد ،امتحانش کاملا مجانی است ،فقط خرج بلیط و پاسپورت با شما!
سلام نوریزاد گرامی
بله درست می گویید ،مرحوم آیت الله خوئی ،در مورد لزوم پوشش وجه (قرص صورت بانوان) و کفین (دو دست بانوان تا مچ) چنین حکمی دارند ،منتها نظر ایشان نظر فتوائی نیست بلکه یک احتیاط لازم و واجب است ،عبارت ایشان در کتاب منهاج الصالحین ایشان اینطور است :
” (مسألة 1233):
يجب على المرأة ستر ما زاد على الوجه و الكفين عن غير الزوج و المحارم بل يجب عليها ستر الوجه و الكفين عن غير الزوج حتى المحارم مع تلذذه بل عن غير المحارم مطلقا على الأحوط و لا يجب على الرجل الستر مطلقا”.
(منهاج الصالحین ج2 ص 261)
مفاد عبارت عربی این است که واجب است بر زن پوشاندن تمام بدن غیر از صورت و دو دست تا مچ ها ،از غیر همسر و محارم خود ،بعد اضافه کرده اند که بلکه واجب است بر او پوشاندن صورت و دستها از غیر زوج در صورت تلذذ آنها ،و دوباره اضافه می کنند که بلکه لازم است بنابر احتیاط واجب صورت و دستها را از نامحرم بپوشانند خواه تلذذی برای نامحرم وجود داشته باشد و خواه نداشته باشد.از این جهت حق با شماست ،منتها چیزی که من به آن اشاره کردم این بود که فتوای مشهور و اکثری بین فقهاء این است که وجه و کفین زنان را از لزوم پوشش استثناء کرده اند ،و نظر احتیاطی نظیر نظر مرحوم آیت الله خوئی نظریه ای نادر است.عرض من این بود که اگر زنی و زنانی از نظر معیارهای تقلیدی فرضا تابع ایشان در لزوم پوشش غلیظ صورت و دستها باشد و از این جهت مقید به رعایت احتیاط مرجع تقلید خود باشد بعید است با این تقید و التزام بقوانین شرع ،به نظرات دیگر مرجع خود از جمله اقدام به رقص در انظار عمومی اقدام کند.
در خصوص آن مساله آموزش رانندگی هم تا جایی که من در سوال و جوابهای فتوائی ایشان بررسی کردم ،آنطور که آقای خلجی گفته است مساله پوشش صورت و دستها محور سوال و جواب نبوده است ،و آنچه که مرحوم آقای خوئی در این مورد نوشته اند این است که فراگیری رانندگی تحت اشراف تعلیم دهنده مرد ،در صورتی که منجر به گناه یا خوف از وقوع در گناه نباشد بلامانع است ،که طبعا بر اساس آن نظریه احتیاطی ایشان در لزوم پوشش صورت و دستها تا مچ ،یکی از شرائط جواز تعلم رانندگی از آموزش دهنده مرد همین خواهد بود که زن تعلیم گیرنده مراعات چنین پوششی را بکند ،عبارت عربی ایشان در کتاب استفتائات ایشان تحت عنوان “صراط النجاه” اینطور است :
“سؤال 880:
هل يجوز للمرأة أن تتعلم قيادة السيارة عند الرجل الأجنبي بحيث يذهبان معا منفردين بالسيارة في الأماكن الصالحة للتدريب و التعليم و هي الأماكن التي تكون خالية من الزحام عادة؟
(الخوئي:) نعم يجوز لها أن تتعلم قيادة السيارة بشرط أن لا يستلزم الوقوع في الحرام، و اللَّه العالم.
(صراط النجاه ،ج1 ص 323)
مضمون همان است که عرض شد: آیا زن می تواند تحت اشراف معلم مرد رانندگی بیاموزد در حالیکه معمولا اماکنی که امکان فراگیری رانندگی هست اماکن خلوتی هست؟ ایشان پاسخ داده اند که بله فراگیری رانندگی در چنین شرائطی جایز است بشرطی که مستلزم وقوع در کارهای حرام نباشد ،و مساله پوشش صورت و دستها بنابر نظر احتیاطی ایشان یکی از مصادیق مانع از وقوع در حرام است.
ممنون از تذکر شما
با احترام
به همین مرگ مشکوک آقای هاشمی دقیق شوید و ببینید چه مقدار جوک ساخته شده؟ همه اش به این خاطر که مردم در ماراتن پیگیری های بی نتیجه از نفس افتاده اند و بدین فرایند دست یافته اند که: سخن شان بجایی نمی رسد. پس چه بهتر که همان فاجعه را جوک کنند و بزنند زیر همه چیز و لااقل به ریش فاجعه بخندند تا دلشان خنک شود. این احزاب مستقل و مردمی اند که می توانند محمل صدای مردم باشند. مردم وقتی می بینند صدایشان بجایی نمی رسد، با جوک ساختن از فجایع جاری، از آن فاجعه ها انتقام می گیرند. که این، خود فاجعه ای است بزرگتر. که: حساسیت مردمی که در بن بست حقوقی و مدنی گرفتارند، به سمت شوخ طبعیِ ناگزیر سوق داده شود.
داستان ملت ما شده حکایت آن قومی که فرمانروایانشان هر روز بلایی بر سر انان نازل می نمود و دریغ از شکایتی از سوی جامعه و ملتش تا اینکه خود حاکم بستوه امده و به وزیرک گفت خسته شدیم از خنثی بودن ملت با این همه آلامی که یومیه بر سرشان آوار می نماییم لذا ترتیبی دهید بلکه صدایی از ملت برخیزد و ما ببینیم . از فردا روز نگهبانانی بر دروازه گماشته و هنگام ورود شهروندان اجبارا با او همان کار میکردند که قوم لوط . و چون تعداد نگهبانهای عامل کم بود ازدحامی در پشت دروازه در میگرفت تا اینکه مردم سرو صدایی کرده و حاکم خشنود شد که بالاخره مردم فریادی سر دادند ولی هنگامی که ناقل اخبار و مخبرین و چشم و گوشهای حاکم خبر اوردند که مردم ناراحت هستند و خواسته و اعتراضشان به کمبود نگهبانان عامل است و چنانچه حاکم التفاتی نموده و تعداد عاملین را فزونی بخشیده تا مراعات حال شهروندان گردد .
بواقع این داستان گویای شرح حال ملت امروز ما نیست ؟
……………..
ما خواهان خلع کامل قدرت روحانیون از قدرت هستیم تا بتوانیم تنها و تنها و تأکید می کنم تنها و تنها با سلاح ایدوئولوژیک به نبرد مذهب برویم. به وسیله نشریاتمان و ترویج افکار مدرن. برای ما مبارزه ایدئولوژیک امری خصوصی نیست، بلکه امر کل پرولتاریاست. ولی برای اینکه کسی هم دوش و هم سنگر مبارزه می کند آتئیست بودن اصلاً مطرح نیست. ولی باید به آتئیست بودن ما و ماتریالیسم بودن ما احترام بگذارد.
……….
سوسیالیست گرامی ما هم خواهان خلع کامل قدرت ادیان و ایدیولوژیها در جامعه و رهائی فضای عمومی و حکومت از آنها هستیم.مسلما این شامل کمونیست هم می شود.ما حکومت پروتالیا را همچون حکومت آخوندها مخرب و آزادی و حقوق انسان ستیز میدانیم.بهمین جهت خواهان سیستمی سکولار و دموکراتیک با قوانینی بر مبنای حقوق بشر(انسان بدون اما و اگر و پسوند و پیشوند) هستیم و معتقدیم که چون هر دینی و یا ایدیولوزیی تنها متعلق به باور درصدی و نه اکثریت مردم یک جامعه است نمی تواند نماینده افکار عمومی در جامعه باشد.مسلما این بدین معنی نیست که یک فرد مسلمان مسیحی یهودی و بهائی و کمونیست و فاشیست …نمی تواند ازاد باشد بلکه چنین افراد و یا گروهائی می توانند احزاب خود را داشته و برای خود در چهار چوب قانون اساسی که زیربنایش انسان و حقوق انسان است بمبارزه سیاسی بپردازد.ولی حق دخالت دادن و تحمیل قوانین دینی و یا ایدیولوزیکی خود را به قوانین عمومی ندارند.چون همانطوریکه شما خود نوشته اید ایدیولوژی شما تنها طبقه پروتالیا را محق حکومت می داند درست بهمان صورتیکه حکومت شیعی شیعیان و سنی سنیان و یهودی یهودیان و فاشیسم فاشیستها …را.ولی ما حکومت را حق انسانها همه انسانها با هم و در کنار هم میدانیم و از تجربه های بشری به این نتیجه رسیده ایم که هر حکومتی که برمبنای باور دینی و یا ایدیولوژیکی گروهی بنا شود سرانجام به نظامی تمامیت خواه و انسان و حقوق انسان ستیز ختم شده و قربانیانش هم درست همان کسانیست که سنگ آنها را به سینه می زند.برای عبرت گرفتن از سرنوشت کشورهای بلوک سوسیالیست کافیست سری به نوشته هائی چون خانه دائی یوسف و کتب دیگری که جزئیات چنین سیستمهائی را نوشته اند بزنید و آنرا با تامل و بدون تعصب مطالعه فرمائید.سرنوشت ملیونها ایرانی را هم در نظام اسلامی شیعی در پیش رو داریم.هموطن گرامی از طلا بودن پشیمان گشته ایم مرحمت فرموده ما را مس کنید.ما را همان وعدهای امام خمینی بس است همانطور که وعدهای لنین کبیر برای هفت پشت مردمانیکه 70 سال اجدادشان در سیاچالهای سوسیالیست مجبور بخوردن مدفوع خود شدند کفایت کرد!
«معتقدیم که چون هر دینی و یا ایدیولوزیی تنها متعلق به باور درصدی و نه اکثریت مردم یک جامعه است نمی تواند نماینده افکار عمومی در جامعه باشد»
_________________________________________________________
مزدک گرامی : این دلیل شما هنوز ریشه ای نیست. افکار عمومی همان افکار اکثریت یک جامعه است. اما به این دلیل حتی اعتقادات دینی یا مشرکانه یا آدمخوارانه عمومی از نگر انسانی حق ندارد بر زور حکومتی و امکانات قدرت متکی شود و هم جوهر معنوی خود را آلودۀ قدرت و سرانجام متلاشی کند و هم اندیشه های اقلیت را در حوزۀ عمومی در شرایط نابرابر قرار دهد. این نابرابری همین چند روز پیش در جدال بلند گوهای هوچی حکومتی با صدای بی پشتوانۀ معترضان به گونه ای نمادین بازنموده شد. مزدک گرامی: ایدئولوژی،خواه الحادی و خواه دینی، خواه باورمندانش یک نفر و خواه صد در صد افراد یک ملت ، اساساً ، منطقاً و با توجه به جنس فکری و عقیدتی آن ، به محض اینکه سوار بر قدرت پول و رسانه و زور حکومتی شد،از ابزار ذاتی ابلاغ خود،یعنی کلمه و گفتگو تجاوز کرده است و دیگر از خر مراد پیاده نمی شود و مادام که در یک دست کتاب و در دستی دیگر شمشیر دارد به هیچ اندیشۀ مغایری اجازه نمی دهد تا با قلم و گفتار در شرایط برابر با عقیدۀ زورپناه وارد گفتگو شود. به اصطلاح قواعد بازی را به گونه ای انحصاری و تبعیض آمیز و ناعادلانه به سود خود تغییر داده است.وظیفۀ حکومت که همۀ ابزار های زور و تبلیغات را در انحصار دارد تبلیغ یک جهان بینی خاص نیست بل حفظ فضای عمومی گفتگو از دخالت زور و پول و هر عامل دخیلی است که اندیشیدن را متکی به زور کند.حال بماند که زور گونه های عیان و نهان دارد و در خود فرهنگ نیز نهفته است و برخی از اندیشمندان از جمله هانا آرنت _ به طور خاص در کتاب زور و قدرت (Macht und Gewalt)_ میان زور یا قهر یا force و قدرت یا توانمندی یا power فرق می نهند. افکار عمومی امری است متغیر و نه متحجر و ابدی. خردمندانه آن است که به تغییر پذیری افکار عمومی و فردی ارج نهیم و حکومت دینی مایل نیست هستۀ صلب فرهنگ عمومی که تا مغز استخوانها نفوذ کرده و صد ها سال عمر کرده است،کم ترین تکانی بخورد. طور دیگری بگویم: هر حکومت ایدئولوژیکی بر دو رکن متکی است: یکی تجهیزات زورمدارانۀ مهار جامعه و دیگری ایدئولوژی. ایدئولوژی حکومت های کمونیستی پیشاپیش در فرهنگ حاضر و آماده نبود. مارکسیسم برای فرهنگ مسیحیِ ارتودوکس روسی یک ایدئولوژی وارداتی بود و تحمیل آن نیازمند زور زیادی بود. ایدئولوژی حکومت دینی یک ایدئولوژی مُفت به چنگ آمده است که فرهنگ و افکار عمومی آن را پیشاپیش در طبق اخلاص به حکومت عرضه کرده است. کلیسای قرون وسطی ایدئولوژی مُفت به چنگ آمده داشت اما مهار افزارمدرن نداشت.حکومت شوروی سابق ایدئولوژی مفت به چنگ آمده نداشت اما مهار افزار مدرن داشت. حکومت اسلامی هم ایدئولوژی مفت به چنگ آمده دارد و هم مهار افزارهای مدرن و نیروهای سه لایۀ سرکوب.این نظر شما که اسلام از آغاز و در ذاتش دین حکومتی و سیاسی است،قابل تأمل است.اما این خود زیر مجموعۀ حکومت عقیدتی از هر نوعی است که به هیچ وجه نمی تواند دموکراتیک باشد مگراینکه با حقۀ صندوق های رأی کنترل شده و همهنگام سرکوب فضای عمومی گفتگو که جان دموکراسی است نمایشی مضحک از دموکراسی و به قول لنین دیکتاتوری دموکراتیک راه اندازد. امروزه شاخص دموکراسی بیش از صندوق رأی آزادی و ایمنی فضای عمومی گفتگوست چه برای اقلیت چه برای اکثریت.
با دیگر گفته های شما کمابیش همداستانم و من هم دوست داشتم به این دوست کمونیست مان نشانی آثار کورنلیوس کاستوریادیس و هانا آرنت را بدهم . کاستوریادیس خودش عضو حزب کمونیست بود . پس از درز کردن خبر تصفیه های استالینی ،او از نخستین اندیشمندانی بود که عطای حزب را به لقایش بخشید و در آن زمان این روگردانی برایش گران تمام شد. زنده یاد کاستوریادیس معروف به فیلسوف اوتونومی است . اگر کتاب نهاد تخیلی جامعه را از او بخوانید،احتمالاً به گونه ای ژرف تر و اساسی تر متوجه می شوید، که چرا جای حَقۀ ایدئولوژی ها و هر گونه دین و جهانبینی ای باید فضای امن ، در حد امکان برابر،و آزاد و خودسالارانۀ گفتگو بدون دخالت حکومت ها باشد. پایۀ نظریِ ادیان و فلسفه ها غالباً دریافتی از نظام هستی و زندگی است. حقانیت چنین دریافتی الزاماًهیچ بستگی ذاتی ای به عدد باورمندان ندارد. خود پیامبران در آعاز با یک افکار عمومی که در نظرشان باطل بوده است،مبارزه کرده اند و اگر به ریشه بزنید مشکل ما از جایی آغاز می شود که یک دین _ و مارکسیسم را هم نوعی دین بگیرید _ برای ابلاغ پیام خود به جای کلمه از قمه استفاده کرده است. از همین جا نوعی جنگ ویژه و متقلبانه در تاریخ ظهور کرده است که جنگ عقیدتی نامیده می شود. اگر اساسی فکر کنیم مشکل ما محتوا و پیام یک دین یا ایدئولوژی نیست. مشکل ما پیامدهای مرگبار و مصیبت زای اتکای یک عقیده به زور است که مانع از تغییر و اندیشه ورزی پویا و تبادل آزادانۀ بیخدا و با خدا و حتی نگره های علمی و مشارکت همۀ پتانسیل ها در پیشرفت جامعه شود و البته باعث درجا زدن جامعه و عقب ماندگی فکری و علمی و فرهنگی آن. ما یک خواستۀ کاملاً بحق و منطقی داریم که می تواند برای یک کودک دبستانی تیز توضیح پذیر باشد. پاسخ اندیشه باید اندیشه باشد و پاسخ کلمه کلمه در شرایط برابر و امن و آزاد. مزدک گرامی از این فرصت بهره می جویم تا بار دیگر از علی 1 و شما خواستار گفتگویی شوم برای رسیدن به یک نقطۀ تفاهم و به امید برگشت این دوست مددکار و فرهیخته به سایت شریف نوریزاد ارجمند. توضیحات شما مرا تا حدی متقاعد کرد که کاربرد الگوی بیانی x انسان نیست سهو گفتاری بود ورنه شما به جای اینx حتی اگر هیتلر را هم بگذارید، باز بنا به همین توضیحاتی که خود شما در بارۀ حقوق انسان داده اید، این هیتلر از آن نظر که باید عادلانه محاکمه شود انسان است؛انسان از نگر هستی شناختی موجودی است مختار در معرض خیر و شر. شاد باشید.
سلام بر کوروس گرامی
آنچه در سخن برخی دوستان و حتی صاحب محترم سایت مغفول مانده و بدان کمتر توجهی نمی شود میزان تحمل افراد و نیز میزان خسارات وارد آمده به اشخاص است.مثالی می زنم.دو گروه را در نظر بگیرید که یکی جان و مال و ناموس دیگری را به یغما برده و او یا طرفدارانش در حال مجادله با زیان دیدگان هستند و ما بی خبر از گذشته تنها به قضاوت سطحی و رو بنایی کار پرداخته ایم.در بحث این دو سوی جناحی با متانت به چشم می آید که سخن می گوید و با توسل به برخی موارد که مورد تایید عمده جامعه است هرچند عمدتا برای کسانیکه اهل مطالعه باشند بی پایه باشد اقدامات قبلی خود را توجیه می کند.فرد متضرر که بسیار از این سخنان درهم و برهم و مغالطات به خشم آمده و از سویی بر خلاف ناظرین خود قربانی بوده و درد و رنج ناشی از این قربانی بودن را با پوست و خون خود درک می کند شروع به فحاشی و نفرین می کند.ما ناظران می گوییم طرف را ببین جز فحش دادن کاری بلد نیست!اینگونه قضاوت کردن صحیح نیست.ما با حکومتی طرف هستیم که خسران زیادی را بر مردمان وارد کرده و جان و مال و ناموس آنان را محل ترکتازی خود قرار داده.مردم را ناجوانمردانه به دو دسته خودی و غیر خودی بدل کرده و خودیها را که در صف آنان امثال مرتضویها کم نیستند آزاد گذارده هر چه می خواهند بکنند و غیرخودیها از ابتدایی ترین حقوق خود هم محرومند.حال اگر گروه دوم بخواهد در صورت تغییر سیستم به کشتار گروه اول دست بیازد هرچند به دلیل تداوم بی خردانه خشونت و تسلسل باطل نفرت این امر مذموم است ولی باید نیم نگاهی هم به کسانی انداخت که وضع موجود را به بار آوردند.ناظران هم وقتی باید در کرسی قضاوت بنشینند که با درک زخم موجود در روح و روان قربانی از او فارغ از هر ایده و مرامی حمایت کرده و او را تشویق به ملایمت نمایند ضمن اینکه تحمل افراد در برخورد با رنجهای زندگی متفاوت است و همه را نمی توان به یک چشم دید.به یاد می آورم با دوست محترمی در مورد جنایات جاری شده بر بهاییان می گفتم و او استدلالش را تا بدین حد تنزل داده بود که می گفت آنان مجالس مختلط دارند و خون شیعه را مباح می دانند!وقتی با استناد به کتب بهاییت به او نشان دادم که اصولا بهاییان فارغ از درستی یا نادرستی ایده ایشان و بر خلاف بابیان و با بهره گیری از تجارب آنان اصولا مخالف خشونتند و صرفا تبلیغ دین خود را ترویج می کنند و از او پرسیدم که یک نمونه در تاریخ بیاور که بهایی شیعه ای را کشته باشد و متقابلا چند نمونه بیاور که عکس بوده بازهم بدون تفکر و صرفا با تعصب کور خود به دفاع از جنایات وارد بر بهاییان می پرداخت.خوب این شخص جزو همان ناظران بود که درک درستی از رنج وارد شده بر قسمتی از هم میهنان خود نداشت حال شما انتظار دارید مثلا در صورت قلب سیستم تمام بهاییان آنقدر جنبه داشته باشند که خشونت را پایان دهند.پاسخ به این سوال هرچند به ظاهر مبهم است ولی حدس زدن ان هم چندان سخت نیست.
موفق باشید
کورس گرامی با درود دوست ارجمند مشکل علی1 با من شخصی نیست که با یک معذرت خواهی بشود آنرا حل کرد.مشکل اختلاف دیدگاهست.ایشان حق دارد مرا فاشیست بنامد و باورها و دیدگاهای مرا هر چه می خواهد بنامد و من نیز این حق را درمورد هر باور و دیدگاهی از آن خود میدانم و اصولا چیزی را مقدس نمی دانم و هیچ احترامی هم حاضر نیستم که برای باور و یا افکار و سخن و حرفی که به فضای عمومی وارد شده داشته باشم.ولی لاقل تا آنجا که در توانم هست سعی میکنم که به اشخاص توهین و برخورد شخصی ننمایم.
دوست گرامی آنچه را من نتوانسته ام در کامنتم بیان کنم شما بسیار ریشه ائی و ژرف و با بیانی زیبا بیان نموده اید.
اما درمورد انسان بودن جماعت حاکم برایران و مقایسه با هیتلر بله شما درست می فرمائید که هیتلر چون انسانست باید محاکمه شود.ولی در مورد هیتلری و حاکمان فعلی آخوندهائی که در قدرت ان و آدم می کشند دیگر محکمه بی معنی است.چون من و شما که زوری نداریم که بخواهیم حرف از محاکمه بزنیم.بقولی ما رو به ده راه نمی دهند تا خونه کدخدا را که هیچ خونه چوپونی را سراغ بگیریم. برای از قدرت انداختن هیتلر قربانیانش مجاز به استفاده از هر وسیله ائی هستند حتی از مقام انسانی انداختنش تا بتوانند ماشین سرکوب را از نفس بیندازند.ما قربانیان حکومتگران دینی نیز برای از کار انداختن ماشین سرکوب و ددمنشی مشتی جنایتکار و آدمکش مجاز بهر و سیله ائی برای دفاع از خود و از قدرت انداختن ماشین سرکوب حکومتی هستیم.یکی از این وسیله ها از انسان بودن انداختن این درندگان است.ولی چنانچه این نامردمان و انسان ستیزان بیگانه پرست و ضد بشر تن به مدارا با دیگران دهند و مثل انگشت شماری از دیکتاتورها نظیر پینوشه خود ماشین سرکوب را توقف کنند آنزمان ما با شرایط جدیدی روبرو هسیم.بنابراین مهمترین کار از قدرت انداختن این درندگان است و الا در مرحله بعدی سرنوشت آنها در صورت زنده ماندن در دادگاهی مردمی و با حق دفاع از خود و داشتن وکیل و حتی ناظران بین المللی تعین خواهد شد.
http://iranianuk.com/20170117135436023/
گفت-وگو-با-دختر-ایرانی-متهم-به-قتل-در-هند-نمی-خواستم-بچه-هایم-یاد-بگیرند-به-کسی-باج-بدهند
اقاي نوري زاد سلام
اين مصاحبه را بخوانيد و ببينيد سيستم اموزشي انكلستان جه افرادي را برورش و تحويل دنيا مي دهد ( صرف نظر از اين مشكلي كه برايش بوجود امده كه مشخص است كه مي خواهند از أو أخاذي كنند و شايد امتحاني است براي أو ) ، اين خانم اكر در ايران بود در بهترين حالت ، الان در دادكاه ها ي ايران در حال جنك براي كرفتن حق حضانت يا نفقه و اين جور جيزها بود ، و در حالت هاي ديكر مثل نركس محمدي و يا اتنا دائمي حكم حبس ١٤ سال يا بيشترش را در اوين (براي كمك به بجه هاي كار و كمك هاي إنسان دوستانه آش ) مي كذراند ،
البته از اين افراد در خارج كم نيستند در اروبا از دبيرستان ، دانش اموزان داوطلب را به كشورهاي افريقايي و يا محروم اعزام مي كنند براي انجام كإرهاي إنسان دوستانه و بجه ها از كودكي ياد مي كيرند كه بايد به همه أفراد دنيا مخصوصا أفراد اسيب بذير كمك كنند ، و از نوجواني بصورت عملي.
واقعا كشور و سيستم اموزش و برورش ما جه افرادي برورش و تحويل جامعه مي دهد و غرب جه انسانهايي ! در سيستم اموزش و برورش ايران، از كودكي عقده ، حسرت ، تنفر، خواستن مرك اين و ان ( أمريكا و انكليس ،ضد ولايت فَقِيه و هر كس كه با من مخالف است ) ، جنكيدن براي كرفتن كوجكترين حق ، خشم ، نداشتن روحية بخشش ، نداشتن أرام و قرار و …. در من نهادينه شده، اين اموزش هاي سيستم اموزشي ماست كه نسل به نسل به كودكانمان هم دارد به إرث ميرسد .
شما مي كوييد بمانيم و ايران را از جنكال اين خونخواران نجات دهيم ولي با نسلي كه اين كونه تربيت يافته كه واقعا با برنامه نسل ما را تربيت كردند و همجنين الان دارند كودكانمان را همين كونه تربيت مي كنند ، بعيد مي دانم تا سالهاي سال بتوانيم ايران را از جنك اين رزيم ظالم نجات بدهيم ،
دختر من در دبستان تا مدت ها وقتي مي امد خانه مرتب شعارهاي مدرسه را تكرار مي كرد مثل مرك بر أمريكا مرك بر اسرائيل مرك بر ضد ولايت فَقِيه و برايش تفريح بود و مي كفت هر كس از ته دل شعار بدهد و از همه بلند تَر تشويق مي شود آنقدر با أو حرف زدم بعد از مدتي از سرش افتاد خدا را شكر
اميدوارم بيايد نسلي را برورش دهيم شجاع و نترس و خالي از عقده و خشم و مفيد براي دنيا
در شهر هرت
ای سید مرتضی ، این است اسلامتان!
دل هر انسانی از این وحشی گری ها خون می شود، بجز …..؟
[صدور دوبار اعدام، دوبار حبس ابد، ۵۹۴ ضربه شلاق، ۲۴۶ سال حبس و قطع انگشتان برای دو برادر.
خبرگزاری هرانا – دو زندانی جوان متهم به قتل که یکی از آنان در زمان قتل ۱۶ سال سن داشت پس از تلاش ناموفق وکلا و فعالان مدنی برای کسب رضایت اولیای دم در زندان کرمان به دار آویخته شدند.
خبرگزاری هرانا – محمد صابر ملک رئیسی زندانی سیاسی بلوچ که حکم محکومیت ۱۵ ساله خود را بصورت تبعیدی در زندان اردبیل سپری می کند اکون ۲۰ روز است که در اعتصاب غذای اعتراضی به سر می برد. وی که در سن ۱۷ سالگی بازداشت شده را باید جوان ترین زندانی سیاسی کشور دانست. آقای رئیسی در گفتار خود که می توانید در ادامه آن را بشنوید از شرح مظالم بر خود رفته از جمله شکنجه شدن بر روی تختی به نام “معجزه” و نگهداری در سلول های قبر گونه می گوید. این زندانی جوان خواستار توجه گزاشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد در امور ایران نسبت به وضعیت خود و سایر زندانیان عقیدتی در ایران شده است.]
بعداز گذشت 38 سال از انقلاب اسلامی که پایه گذار آن وعدۀ مسکن مجانی و صلواتی کردن مایحتاج مردم را داده بود، مشاهده کنید که مردم زحمتکشِ درمانده و بی پناه ایرانی چگونه روزگار میگذرانند. فقط برای زنده ماندن! پولهای نفت که قراربود بر سرِ سفرۀ مستضعفان بیآید، اکنون درحسابهای دزدهای سرِ گردنه دربانکهای آمریکا و اروپا برای تأمین آیندۀ آقازاده ها پس انداز شده اند. شرم و ننگ و خجالت بر ملاها و گردانندگان حکومت جمهوری اسلامی! آیا اینهائی که مدافع حکومت اسلامی هستند، خجالت هم میدانند چیست؟
https://www.facebook.com/nima.namdar.7/videos/10210055126448963/
در شهر هرت
«روحانی:اگر برجام نبود حقوق اقشار مختلف جامعه را از کجا تامین میکردیم؟»
اگر پایگاه هسته ای برای اهداف بمب سازی و تروریستی وجنگ طلبی نظام نبود، تحریمی نبود و در نتیجه برجامی هم نبود؟
اما آیا در آن صورت نیز مردم در رفاه بودند ؟!
آقای علم الهدی گفته است که انتصاب آقای خامنهای برای امامت نماز جمعه تهران نشانهای از این بود که از نظر آقای خمینی آقای خامنهای شخص دوم است.
آقایان حوزوی جناب سید مرتضی و شیخ مصلح با توجه به فرمایشات هم لباس تان که امام جمعه مشهد هم هست پس اهل تسنن درست میگویند که چون ابوبکر به فرمان حضرت محمد به جانشینی ایشان امام جماعت شد پس نظر ایشان ابوبکر سزاوار خلیفه گری مسلمین است تازه ما آن زمان نبوده ایم و درزمان فعلی که اینترنت همه چیز را آشکار میکند دیگر جای شک وشبهه ای باقی نمیماند مگر اینکه شما بگویید این وسط کذاب کیست ؟
با سلام به جنابان سید مرتضی و مصلح : در پست قبل سوال فوق را ازشما کردم ولی متاسفانه پاسخ ندادید و احتمالا برای تالم در فوت و یا قتل هم لباستان یعنی آقای هاشمی رفسنجانی بوده ! جناب سید مرتضی سوال دیگری داشتم که احتمالا بحث طولانیی را میطلبد و آن اینکه در قر آن آمده که پیامبر اسلام هیچ معجزه ای ندارد . ازشما خواهش میکنم که کمی ازحب ایشان را فعلا به کناری بنهید و تصور کنید که در آن اوضاع حجاز یک نفر ادعا کند که ازطرف خداوند مامور و مبشر خیر و صلاح چامعه است و هیچ معجزه ای هم ندارد مردم عادی چگونه حرف ایشان را باور کنند ؟ کما اینکه تا زمانی که ایشان در مکه بودند جمع مسلمین به یکصد نفر هم نرسید ! همانطور که مطلع هستید و به طور جسته و گریخته شنیده ام تعداد افرادی که فقط در قم ادعای صاحب الزمانی کرده اند چند ده نفر شده و به احتمال زیاد حوزه علمیه قم اولین سوالی که از این مدعیان میپرسند ارائه قدرت خارق العاده و یا معجزه هست که حتما این افراد کذاب از ارائه ناتوان هستند و بزرگ ترین دلیل رد ادعایشان ازسوی باز جویان و شما روحانیون همین ارائه معجزه هست ! پس چطور توقع دارید حضرت محمد هیچ معجزه ای ارائه نکنند و مردم عامی ایشان را به رسالت بپذیرند مگر زمانی که ایشان به مدینه حجرت کردند و صاحب قدرت شدند و شمشیر باعث نرم شدن دلها شد . تا بعد و با احترام.
سلام بر ناظران گرامی
آیا تغییر لباس سبب تغییر تفکر هم می گردد.خواندن این مقاله را به دوستان توصیه می کنم:
https://www.radiozamaneh.com/319433?utm_source=feedburner&utm_medium=feed&utm_campaign=Feed%3A+radiozamaaneh%2FMTcd+%28Radio+Zamaneh%29
پاینده و پیروز باشید
حمید
10:46 ب.ظ / ژانویه 16, 2017
با سلام
انتقادی دارم اینکه تعدادی از اقایان این سایت را برگزیده اند فقط و فقط برای تخلیه عقده های فرو خفته خود از دین مبین اسلام و دیگر مقدساتی که اگر اینان بدان اعتقادی ندارند هستند کسانی که منتقد حکومت هستند ولی حاضرند برای دین و مقدساتشان جان ناقابل فدا نمایند لذا خواهشی که هست اگر مطلبی در چنته دارید که دیگران میتوانند از آن استفاده نمایند که بسم الله ولی چنانچه قصد انان فقط حمله بیهوده به اسلام و مقدسات است که فکر میکنم اینجا محلی از اعراب نداشته و آب در هاون کوبیدن است . و از اقای نوری زاد عزیز هم تقاضا داریم مطالبی که فقط تمسخر دین و مقدسات دیگران را فقط هدف قرار داده را حذف و این محیط را محل جولان برای افراد عقده گشا قرار ندهند . الاسلام یعلوا و لا یعلی علیه
………….
حمید گرامی نوریزاد سالهاست که از دستگاه انکیزاسیون و تفتیش عقاید بیرون اومده شما اگر هنوز آنجا جسما و ذهنا گیرید سایت دیگری برای اینکار انتخاب کنید.در ضمن در قرن 21 ام مقدسات تعریف داره.قتل و جنایت و آدمکشی و تجاوز به دیگران و به حقوق انسانها و سوءاستفاده جنسی از کودکان و ویرانکردن دیگران و آزادی و حقوق انسان ستیزی هزینه دارد.بنابراین خرافات 1400 سال پیشی که پشتوانه تیوریک چنین اعمال زشت و ناپسند و انسان ستیزانه ایست نه تنها مقدس نیستد بلکه آلوده کننده جامعه اند.اسلام امروز چنین پشتوانه ایست.در ثانی بنا نیست آنچه برای من قابل احترام است برای شما هم باشد.بنابراین بهترین کار نگه داشتن باورهای خود در حریم خصوصی خودمانست.چون آنچه که به حریم عمومی وارد شود از تقدس افتاده اگر میلیاردها انسان هم به آن باور داشته باشند.
عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده
حیران شدو بگرفت به دندان سر انگشت
گفتا که که راکشتی تا کشته شدی زار
تاباز که او را بکشد آنکه تو را کشت
سلام بر نوریزاد گرامی
برکشیدن طنز و به کاربستن آن برای پیامدهای اجتماعی یکی از شیوه های بیان اعتراض در جوامع تحت سلطه دیکتاتوریهاست که هزینه کمی داشته و بعضا تاثیرات بسیاری دارد.در جوامع مترقی اصولا با وجود آزادی بیان و صراحت لهجه نیازی به تمسخر و طنازی وجود ندارد هرچند در آنجا هم بعضا این موارد مشاهده می شود.در شوروی سابق بطور اخص و در بلوک شرق بطور اعم ما شاهد چنین رفتاری در برابر خفقان حاکم هستیم.در جنگ سرد مابین دو قدرت زمان یعنی شوروی و آمریکا برخی از این جوکها را رییس جمهور آمریکا یعنی ریگان به رخ رقیب می کشید.مثلا یکی از آنها این بود که در شوروی خودرو کم بود و صفهای زیادی برای دریافت خودرو شکل می گرفت(مانند همین چندسال پیش ایران)فردی که در صف ایستاده و از اینهمه در نوبت بودن کلافه شده بود به سازمان شکایت یا همان حمایت از مصرف کننده جهت اعتراض رفت و دید صف آنجا شلوغ تر است پس بازگشت و تصمیم گرفت در همان صف اول بماند و از این دست جوکها که به کرات نقل و دست به دست می شد.چندی پیش مستندی در این رابطه دیدم که بسیار آموزنده بود افسوس که فایل آن را ندارم به شما معرفی کنم و این مستند به همین موضوع می پرداخت.به نظر بنده بیان معضلات جامعه و سیستم در قالب جوک و طنز نه تنها مذموم نیست که امری پسندیده است مشروط بر اینکه اصل قضیه را مانند قضیه آقای طوسی یا فحاشی جوادی آملی به حاشیه نراند.
موفق باشید
آقای نوریزاد…مرگ مشکوک دیگه چه صیغه ایه؟ مگه شما پروندۀ پزشکی رسمن جانی در اختیار شماست؟ این آخوندا 99 درصدشون به مرض پرخوری دچارند. شکم: چهاربرابر آدم معمولی، گردن: تبر نمیزنه. دو قدم راه میرن به هن و هن میافتن. چلوکباب با روغن کرمونشاهی با کره لای پلو و شیرینی مربائی و نون خامه ای و کله پاچه و کره عسل و… درمیان اینا آخوند با قد و قواره کم پیدا میشه. بابا اینا هیکلاشون معدن کلستروله و شکمای صاحاب مرده شون مملو از پیه و چربیه. حالا تازه اول کاره بابام جان…دونه دونه دارن دم سیخ میکنن. مرگ مشکوک؟