سر تیتر خبرها
‍ نامه پدر آرش صادقی به رهبر

‍ نامه پدر آرش صادقی به رهبر

سلام به رهبر جمهوری اسلامی ایران
حضرت آیت الله خامنه ای

نمی دانم آیا تا کنون برای این چیزهایی که من می گویم، دور از چشم دیگران گریه کرده اید؟ مثلاً از غصه بدهی های سرِ بُرج؟ یا از نگاه مأیوسِ عزیزانتان وقتی از شما خواسته هایی دارند و شما بخاطر تنگدستی از آنان رو بر می گردانید؟ و یا از نگاه بهت زده جوان بیمارتان که جلوی چشم شما آب می شود و از شما کاری بر نمی آید؟ من این روزها گرفتارِ این آخری ام. که پسر و عروسم بدون هیچ خطای مؤثری زندانی اند و پسرم از شدت بیماری دارد آب می شود و از من کاری بر نمی آید. من این روزها مثل پرنده ای هستم که در بهاری خرم؛ ناگهان به سرمایی سوزنده برخورده و بچشم خود یخ بستن جوجه هایش را می بیند. چه می تواند بکند جز این که یک به یک پرهای خود را بکند و همان پرهای کنده شده را تن پوش جوجه هایش بکند؟ باور کنید حالِ این روزهای من جوری است که نه کاری به گریه های شما دارم نه به گریه های خودم. من به تن لرزه دچار شده ام. جوان من دارد آب می شود. بعد از هفتاد روز اعتصاب غذا، چند جور بیماری به تاروپودش راه یافته و از درون می خوردش. من نه از شما برای پسر و عروسم آزادی می خواهم نه برای خودم گره گشایی. لطفاً دستور فرمایید آرشِ مرا از زندان به یکی از بیمارستان ها ببرند و مداوایش کنند. فکر نمی کنم این خواسته زیادی باشد. مگر این که طعم گریه های پرنده ای که همه کرک و پر خود را کنده تا جوجه هایش را از سرما برهاند به چیز دیگری تعبیر شود. آرشِ مرا دریابید آقا. دارد از دست می رود. دستور بفرمایید به بیمارستانی منتقلش کنند و مداوایش کنند. مأموران شما از بی برگیِ من خوب خبردارند.

با احترام
حسین صادقی (پدر زندانیِ بیمار: آرش صادقی)
بیست و سوم دیماه هزار و سیصد و نود و پنجShare This Post

درباره محمد نوری زاد

168 نظر

  1. به جای نوشتن نامه به ایشون به پسرتون بگین غذا بخوره
    بهش بگین این راهش نیست و بیخود جوگیر نشه

     
  2. انگار کسی به هیتلر نامه می نوشت که ای …. کمتر بکش یا اصلا نکش

     
  3. درود بر همه دوستان

    ترجیح میدهم
    خدای درون خود را بکشم
    و به یک
    گل عشق بورزم
    و در خدمت انسان درآیم؛
    تا آنکه در راه خدمت
    به یک خدا
    جنگ مذهبی بپاکنم
    و هزاران انسان را بکشم

    ———————————–

    خار خندید و به گل گفت سلام
    و جوابی نشنید
    خار رنجید ولی هیچ نگفت
    ساعتی چند گذشت
    گل چه زیبا شده بود
    دست بی رحمی نزدیک آمد،
    گل سراسیمه ز وحشت افسرد
    لیک آن خار در آن دست خلید و گل از مرگ رهید
    صبح فردا که رسید
    خار با شبنمی از خواب پرید
    گل صميمانه به او گفت سلام…

    گل اگر خار نداشت
    دل اگر بی غم بود
    اگر از بهر كبوتر قفسی تنگ نبود،
    زندگی،
    عشق،
    اسارت،
    همه بی معنا بود . . . .

     
  4. درود بر شما جناب نوریزاد…
    37سال پیش اقای خمینی گفت ک تمام مشکلات ما ازدشمنی امریکاست و شعارمرگ برامریکارا درپوست وجان وزندگی مردم بخشید، پس آن خدایی ک رحمة لاالعالمین است واین قران چکاره است؟پس ملاها بااین عمامه وعبا ولباس پیامبرازکدام خدا دم میزنند!؟پس ازدید خمینی خدا ضعیف ترازامریکاست !!!!!!و اینچنین است ک انقدر خدا وکلام واقعی خدادربین مردم غریب شده که همه ازظالمان بیشتراز خدا وکلام حکمت امیزش هراس دارند، وبه هرکسی ک دربرابرظلم قدی علم میکند میگویند پس چرا نمیکشندت!!؟؟؟؟
    اگر قران وکلام خدا دراین 37سال توسط ملاهای بی خرد اینگونه کذب تفسیرنشده بود امروزحال وروز مردم چنین نبود..
    وگرنه درطول تاریخ ظالمانی چون فرعون ونمرود بودند ک موسی ها وابراهیم ها دربرابرشان قدعلم کردندوخدابه آنها وعده نصرت وپیروزی داد البته ب شرط اگاهی مردم از ظلم ظالم وخشم گرفتن ونه سکوت…
    جناب نوریزاد کاش مامردم تاریخ رابهترمیدانستیم که وقتی ابراهیم بتهای نمرود راشکست ونمرود رآی برسوزاندن ابراهیم درآتش داد و سرانجام اتش گلستان شد که البته گلستان شدن اتش همان نمادِ راه حل معجزه اساست….
    مظلوم ازنظر خداوندمردوداست ومبارزه باظلم جزو اولویتهای خداست وخداوندوعده پیروزی ونصرت داده است…

     
    • مینو خانم

      شما مرتکب چند مغالطه شدید:الان به معنا و مفهوم دشمنی امریکا کاری نداریم،فرض کنید ما و شما توافق داریم که امریکا (دولت امریکا) دشمن است و دشمنی کرده است و دشمنی می کند،در این صورت اینکه در جهان اختیار انسان ،بگوییم امریکا دشمن ما بوده است و بیشتر مشکلات ما از امریکاست ( فعلا به صحت یا عدم صحت این گزاره کاری نداریم) نتیجه اش این می شود که :خدای رحمه للعالمین عاجز است یا هیچ کاره است؟! آخه چرا؟ یا نتیجه دشمنی امریکا با ایران این است که قرآن کذب باشد یا کتاب خدا نباشد؟ بگویید چرا؟
      یا اگر امریکا دشمن باشد باید گفت ملاها با لباس پیامبر بیخود از خدا دم می زنند؟! یعنی دم نزنند و بگویند خدا نیست چون امریکا دشمن است؟! اینها چه نوع ارتباطی با هم دارند؟
      یا اگر مرحوم آقای خمینی در مورد دشمنی امریکا در جهان اختیار انسان هشدار دهد معنی اش این است که امریکا از خدا قویتر است؟! شما چگونه بین این گزاره ها ارتباط برقرار می کنید؟ الان از شما می پرسم :شما اگر در زندگی شخصی خودتان احساس کنید کسی دشمن شماست و آنرا ابراز کنید ،آیا این دشمنی کسی با شما معنایش این است که آن دشمن شخصی شما از خدا قویتر است؟!
      اما ریشه اشتباه شما را بازگو می کنم ،قرآن خدا بد تفسیر نشده ،بلکه برداشت شخصی شما نادرست است چون شما گمان می کنید که وجود خدا و نزول قرآن و قدرت خدا بر همه چیز،مستلزم این است بطلان اختیار انسان است و انسان خود در این جهان اختیار هیچ وظیفه ای ندارد و باید بنشیند و دستها را رو به آسمان بلند کند و بگوید خدایا دشمن مرا نابود کن و من کاره ای نیستم و اگر نابود نکنی پس معلوم می شود تو خدا نیستی یا خدایی عاجزی! یا قرآن وحی و کتاب نیست!
      آیا واقعا اینچنین است؟ پاسخ این است که چنین نیست ،و این جهان جهان علیت و معلولیت و اختیار است و انسان موجودی مختار است و اراده او منشا تاثیر در جهان طبیعت است و بنای خدا نیز در این جهان بر اعجاز و معجزه نیست در همه موارد و همه چیز ،بلکه معجزه هم اگر از انبیاء الهی صادر می شده است فلسفه آن اثبات صدق ادعای پیامبری آنان و ارتباط آنها با خدا بوده است و اینکه آنان فرستادگان خدا هستند ،پس بنای خدا و بنای جهان سبب و مسببی بر اعجاز در تک تک افعال انسانی فردی و جمعی نیست ،از این بیان معلوم شد که اشارات شما به صدور خوارق عادات و معجزات از انبیائی مثل ابراهیم و غیر ابراهیم ،ارتباطی با اختیار ما و وظایف شرعی و عقلی ما در جهان طبیعت ندارد ،و مبارزه با ظلم و استقرار عدل از اولویت های خدا و انبیاء و عقل انسانی هست ،منتها مبارزه با ظلم چیزی است که قائم به انسان خواهان عدالت و نفی ظلم است ،و خدا همانطور که وعده نصرت و و پیروزی نهائی داده است از انسان مختار و آزاد خواسته است که ظلم ستیز باشد.

       
  5. احمد مازنی، نماینده تهران با قاطعیت به «اعتماد» می‌گوید: مجمع تشخیص مصلحت نظام دفتری در مجموعه سعدآباد دارد که ایشان (رفسن جانی) دو روز در هفته در آنجا مستقر می‌شدند. این تصمیم به این دلیل بود که با توجه به شرایط سنی که ایشان داشت به نوعی استراحتی داشته باشند. در همان ساختمان محل کار که متعلق به مجمع بود این امکان برای‌شان تدارک دیده شده بود.
    مش قاسم: چشم گورخوابها روشن. این است سرنوشت جمهورئی که یه مشت آخوند و نادان برپا کردند.

     
  6. اخبار: ترکیه به اندازه درآمد نفت ایران از صنعت نساجی پول در میاره.
    مش قاسم: چی بگه آدم؟ یه مشت دزد و آدمکش و نادان بر این مملکت چنگ انداختن.

     
  7. اخبار: حاج حسنک رییسک جهمورک به وزوزیرک دارایی نامه دستور نوشته که بدهیهای دولت رو پرداخت کنه.
    مش قاسم: انگار شاخ گاو شیکونده. فکرش رو بکنین، واسه کاری که باید بطور معمول انجام بشه این یارو باید دستور مکتوب بنویسه و روزنامه ها هم به عنوان خبر فوقالعاده پخش کنن. به جمهوری اسلامی یه مشت نادان خوش آمدید.

     
  8. بنظر میرسد که دار و دسته سپاه خونخوار با شلیک هوایی در مرکز شهر گوش مردم را برای جنجالی عادت میدهد. این ماجری شی هوایی آنچه مسلم است در ان محدوده هیچ خطری برای رهبر نظام که پوشش چند لایه دفاعی دارد خطری نخواهد دشت اما این پهپاد ها در ان محدوده اگر وارد شود فقط و فقط به قصد تخریب مقر ریاست جمهوری و خانه میر حسین و امثال آنها طرح ریزی شده والا اینها که به همه چیز تسلط دارند چگونه است خودشان را به خنگی میزنند و نمیدانند این اشیا پرنده از کجا هدایت میشود,

     
  9. نگام – برخوردهای کینه جویانه این دومی نسبت به رفسن جانی که از پیام تسلیت سراسر حقد و کینه و خود شیفتگی او آغاز و در نماز میت با حذف عبارت ” اللهم لا نعلم منه الا خیر ” ادامه و هم چنین با ویرایش عناوین آیت الله و تبدیل آن به حجت الاسلام در سایت این دومی تداوم یافت هم چنان ادامه دارد.

    این دومی: “یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَکُم ” می خواند با این مضمون که خیلی‌ها بهشتشان را آباد میکنند با اعمال صالح؛ ولی با عدم اطاعت از خدا و پیامبر و اولی الامر اعمالشان باطل می شود.

    مش قاسم: گوشت خر و دندون سگ. … (سه نقطه از مش قاسم) جفتشون!

     
  10. در شهر هرت

    سعی می شود برای شرکت مجدد بیشتر مردم در انتخابات آینده ، از آرای زنان حداکثر استفاده شود.

    صحبت از ریاست جمهوری زن ، در نظام آخوندی یکی دیگر از شعارهای پوپولیستی و عوام فریبانه است ، در حالی که حقوق زن نصف مرد به حساب می آیند، چگونه می شود که آخوندان و شورای کهف نگهبان پشت چادری روند که از نظر قانونی نصف یک مرد حساب می شود؟!

    بر طبق قوانین اسلامی مگرحقوق دو زن برابر یک مرد نیست ؟ پس در نظام ولایتی باید دو ریس جمهورزن انتخاب شوند تا حقوق آقایان پایمال نشود و بیضه ی اسلام در خطر نیافتد!

     
    • گزاره ها و کلمات غلط این نوبت:

      “حقوق زن نصف مرد به حساب می آیند”.
      مقصودتان “دستمزد زنان شاغل”است؟!
      ——-
      “آخوندان”.
      کلمه آخوند مفرد است و جمع آن “آخوندها”است نه “آخوندان”.
      ——
      “شورای کهف نگهبان”.
      در ایران مطابق قانون اساسی شورایی برای نظارت بر عدم مغایرت قوانین مصوب مجلس با قانون اسلام و قانون اساسی وجود دارد که نام آن “شورای نگهبان” است ،”کهف” هم بزبان عربی یعنی “غار” در ایران شورایی به این نام که “شورای غار نگهبان” نداریم ،اگر مقصود این باشد که برخی اعضاء این شورا مسن هستند ،مسن بودن برخی از اعضاء یک شورا مستلزم این نیست که نام آن شورا بشود :شورای غار نگهبان”!
      ———
      “شورای کهف نگهبان پشت چادری روند…”.
      اگر شورای نگهبان به این نظر برسد که زنان هم قانونا می توانند در انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا شوند ،معنی این التزام قانونی این نمی شوند که شورای غار نگهبان؟ بروند پشت چادر؟ یعنی یک چادر بزنند در محل کار خود و بروند پشت چادر جلسات خود را برگزار کنند؟! یا اعضاء شورای نگهبان چادر سر کنند؟!
      یا بروند پشت سر رئیس جمهور زنی که اگر انتخاب شود ممکن است چادری باشد یا مانتو روسری داشته باشد؟!
      ——
      “از نظر قانونی نصف یک مرد حساب می شود؟!”

      یعنی چادر از نظر قانونی نصف یک مرد حساب می شود؟! نه اینطور نیست چون حتی یک زن هم که یک انسان است از نظر قانونی نصف یک مرد حساب نمی شود تا چه برسد اینکه چادر که یک پارچه بیگناه است از نظر قانونی نصف یک مرد حساب شود!
      ——
      “بر طبق قوانین اسلامی مگرحقوق دو زن برابر یک مرد نیست ؟”
      نه نیست! مقصودتان از کلمه “حقوق”دستمزد زنان شاغل بود یا چیز دیگری بود؟
      —–
      “پس در نظام ولایتی باید دو ریس جمهورزن انتخاب شوند تا حقوق آقایان پایمال نشود..”
      نه اگر مطابق قانون زن بتواند کاندیدا شود و مورد رای و انتخاب مردم واقع شود همان زن منتخب مجموع مردم ایران خواهد و نیازی نیست که دو زن با هم متصدی ریاست جمهوری شوند ،در اینصورت اگر زنی رئیس جمهور شد منتخب مجموع زنان و مردان (ملت ایران) است و مجری قوانین ایران ،و این ربطی به پایمال شدن حقوق (دستمزد مردان شاغل؟!) آقایان ندارد.
      ——–
      “بیضه ی اسلام در خطر نیافتد”
      اسلام بیضه ندارد ،آقایان بیضه دارند (البته ظاهرا زنان هم بلحاظ فیزیولوژی بیضه دارند) اما تعبیر “بیضه الاسلام” در اصطلاح فقهی یعنی هستی جامعه دینی و این نه ربطی به بیضه مردان دارد و نه ربطی به بیضه زنان اگر بیضه داشته باشند!
      ——-
      پانوشت:آگاهان گفتند اگر می خواهید فعالیت و تبلیغات سیاسی داشته باشید و در جامعه ایران زندگی نمی کنید و خوب با ادبیات فارسی و اصطلاحات حقوقی آشنا نیستید ،لازم است ابتدا خونسرد باشید بعد تلاش کنید با لغت و ادبیات فارسی و اصطلاحات حقوقی و قوانین کشوری بیشتر آشنا باشید و آشنا بودن با لغت و قوانین و اصطلاحات حقوقی یا فقهی مستلزم این است که اهل مطالعه باشید ،کتاب بخوانید و هنگام نوشتن در یک سایت با غلط نویسی و خلط الفاظ و مفاهیم، خود و دیگران را بزحمت نیندازید.
      در غیاب سید مرتضی بی تاب او و غلط گیری هایش بودید؟ هیر یو آر، این سید مرتضی و اینهم غلط گیری هایش!

       
  11. در شهرهرت

    از کجا آمد ؟
    کجا رفت؟
    خودش آمد و رفت؟
    به همین سادگی؟
    بی دعوت یا با دعوت بود؟
    عجب بیا و برویی؟
    «معاون قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیاء گفت:‌ هلی شات ( پرنده بدون سرنشین بسیار سبک) که وارد محدوده پرواز ممنوع شده بود با شلیک پدافند هوایی از این منطقه خارج شد.»

     
  12. سید مرتضی باز هم که جوش آوردی!خیلی دلت می خواست الان می تونستی حکم اسلام را در موردم اجرا کنی نه؟اول دست راست و بعد پای چپ و بعد دست راست و بعد پای چپ.شاید هم اول زبانم قطع میکردی.راستی سید شما جزو گروه ضربت خارج از کشور نبودید؟همان فریدون فرخزاد و میگم که طبق سنت رسوالله و نص قرآن مثله کردید.می شناسی که؟راستی مادر چندین فرزند در مدینه که گناهش شیون برای کشته های اقوامش در جنگ با محمد بود برمحمد تاخته بود؟که انهم نیمه شب ناجوانمردانه بچه شیرخواره اش را از سینه اش بگیرند و در خواب خنجر به سینه اش فرو کنند؟یا نکند صفیه همان زنیکه تمام مردان قبیله اش از جمله فرزند و پدر و برادرانش را محمد قتل و عام کرد و همان شب /////؟راستی سید چند نفر از زنان محمد غنایم جنگی بودند؟کنیزکان سایر صحابه که دیگر بی حساب بود.عجب مبارزه ائی این ////اصحابش با برده داری میکردند.واقعا پله پله جلو میرفتند. ولی نمی دانم چرا هر چه جلوتر می رفتند بر تعداد کنیزکان و غلمان می افزودند؟می شود شما یکی از ایه هائی را در قرآن بیاورید که مردم را بکاری برای منفعت جامعه دعوت می کند یک کار مفید؟یا مخالفتی با برده داری و یا برای ضایع شدن حقوقی از غیره مسلمان؟جناب سید فرض را برآن بگیریم که حرف شما در مورد بت پرستان مکه درست بوده با وجودیکه هم خود و هم ما بخوبی به ////// آگاهیم!ولی بقیه مردم عربستان که با محمد کاری نداشتند.مردم یمن چی؟شام چی؟راستی می توانی بگوئی حکومت داعش شیعی در ایران و سنی در عراق و شام و سایر تروریستهای اسلامی در سراسر مناطق اسلام زده از سنت محمد پیروی نمی کنند و یا بر ضد اسلامند و مسلمان نیستند؟میشه سید یک حکومت اسلامی را که چیزی جز خرابی و ویرانی و ترور و کشت و کشتار و تجاوز انجام داده باشد نام ببرید؟راستی معنی یا اسلام بیاورید و یا جزیه بپردازید و یا سر دهید ایا چیزی جز دگراندیش کشی نامیده می شود؟راستی زندیق و کافر و مرتد ویهود و نصارا و …آیا کسانی غیر از دگراندیشان بوده اند؟مگر معنی دگراندیش از نظر اسلام غیره مسلمان نیست؟مگر غیر مسلمان کسی نیست که به اسلام باور ندارد و باور و تفکر دیگری دارد؟کلمه کافر که بمعنی پوشاننده است مگر غیر از اینست که اسلام را قبول ندارد و یا نداشته؟چه تفاوتی بین مثلا کسانیکه کمونیست نیستند و یا فاشیست و نازیست نیستند با کسانیکه مسلمان نیستند؟مگر اسلام یک باور نیست؟خب آیا کسانیکه به اسلام باورندارند اگر دگراندیش یا دگر باور نیستند پس چستند؟اگر کسانی بگویند ای محمد آنچه تو می گوئی//// و رفتار و کردار تو ضدیت با حقوق انسانهاست آیا از نظر شما این شخص اگر دگراندیش نیست پس چیست؟مگر شاعریکه محمد فرمان داد که اگر به کعبه هم بیاویزد او را بکشید محمد را بدروغگوئی و ///// منتسب نمی کرد؟ سید چنین کسانی و تمام کسانیکه اسلام و حکومت اسلامی را قبول ندارند دگراندیشند.بنابراین ////گوئی های امثال شما که نان همین خرافات را می خورید و بر حماقت مردم حکومت می رانید بی ارزشند.نه سید من یکی را با اسلام سرو کار است و تنفرم هم از این سرچشمه نادان//// پروراست.چون میدانم که اسلامست که خامنه ائی و خمینی و داعش شیعی و سنی و امثال شما را می پرورد.درست بهمان نحوی که فاشیسم و نازیسم، موسیلینی و هیتلر و هزاران جنایتکار خرد و درشت را پروراند و قدرت پروراندن دارد.سید مشکل جامعه ما و سایر جوامع گرفتار اسلام اسلامست نه کسانی چون شما و حکومتکران اسلامی.در ضمن سعی بیهوده می کنی که دامن خود را از جنایات حاکمان اسلامی پاک کنی.شما مثل همفکرانت دستانتان بخون فرزندان ایران آلوده ست.میدانم که روزگار سختی را می گذارانید نه بخاطر وجدان بخواب رفته تان که بخاطر معاش سالهاست در مقابل جنایات خود و همفکرانتان از حساسیت افتاده بلکه بخاطر آینده ترسناکی که در انتظارتان است.شما خیال می کنید مردم ایران همین چند تا نازک و نارنجی در سایت نوریزاد هستند که با شما با زبان خوش حرف بزنند؟نه سید.اگر به حرفم باور نداری ناشناس میان مردم برو تا کینه مردم را به شما و باورتان دریابی.در پایان سید تمام جنایات شما حکومتگران اسلامی چه شیعی و چه سنی به سرچشمه اصلی خود یعنی اسلام بر میگردد به همان ///////////// در مقابل دگراندیشان.بهمین دلیل نیز هر ایرانی برای رهائی از این نکبت چاره ائی جز به ریشه اصلی حمله ور شود ندارد.دیر یا زود چنین خواهد شد سید و در انزمان ایران اسلامی را ایرانیان به شما ////// نشان خواهند داد!

     
    • مزدک گرامی، باز هم نوشته من را نخواندی. من در این سایت هویت دارم و ایمیلم از هفت هشت ماه پیش نزد جناب نوریزاد هست. پس علی 1 نیستم اما دوست دارم او بنویسد. باور می کنی من از دروغ متنفرم؟ چرا باید از جانب علی 1 بنویسم؟ چرا حدسیات خود را مسلم می دانی و بر آنها پافشاری می کنی؟ دوست ناشناسی از شما دفاع کرده و فرموده “اگر موضوع محذورات نوریزاد است که حرف دیگری است”. اتفاقا حرف من همان محذورات نوریزاد گرامی است وگرنه من مطالب مزدک را مطالعه نمی کنم و همین هم برایم کفایت می کند. ناشناس عزیزی به من فرموده اند ” مشکلات ناشی از فرهنگ دیرینه استبداد است که نسل به نسل در سلولهای ما نفوذ کرده و مثل یک بیماری باید بفکر درمانش باشیم”. باز هم من با این نظر ایشان موافقم و اتفاقا می گویم روش مزدک از هر جهت اشتباه است. هم خودش آسیب می بیند، هم برای نوریزاد ما هزینه تراشی می کند و هم نتیجه معکوس می دهد چون مزدک در حرفهایش چیزی به دانش خواننده اضافه نمی کند بجز القای نفرت و کینه و عصبانیت.
      اما شما مزدک گرامی قبل اینکه شروع به جواب نویسی و تخلیه کامیون نفرت هایت که مملو از “مشتی” است بکنی چند خط زیر را بخوان:
      همانطور که شما مشغول تخلیه بیحاصل نفرتهایت در سایتی هستی که مدیرش بارها به شما تذکر داده، نیروهای سپاه در راستای برنامه های محرومیت زدایی در محرومترین مناطق کشور مشغول تقویت آموزش مذهبی به مردمی هستند که احتمالا حتی شغل هم نداند (سایت قرارگاه خاتم را بخوان یا عکس زیر را ببین). شما مختاری سایت نوریزاد را محل تخلیه نفرت هایت بکنی اما بدان که تلاشت حکاکی کردن روی آب است. وقتی نفرت دید چشم شما را محدود نموده و شما را وادار کرده چند سالی به تکرار مکررات بپردازی، سپاه به قول نوریزاد عزیز “نرم نرم” مشغول وارد کردن اعتقاداتی که تو از آنها متنفری در ذهن محروم ترین مردم است. این اعتقادات به مردم کمک می کنند به تقدیر اعتقاد پیدا کنند و هیچوقت معترض نداری خود نگردند و اتفاقا بخاطر آن عملیات عمرانی آنها را ناجی و نه باعث و بانی وضعیت خود بدانند. وقتی شما مشغول فحاشی در این سایت هستی و منتهای مبارزه ات هم همین است، سپاه و ملاهایی که طعم لذاید دنیا را چشیده و با هیچ چیز عوض نمی نمایند نرم نرم عکس کشته شدگان سوریه را روی دیوارهای شهر بالا می برد و و به کمک همان مقدساتی که شما از آنها متنفری آن را در ذهن مردم جا می اندازد که اینها برای دفاع از میهن رفته اند چون اگر آنجا نمیجنگیدیم باید اینجا می جنگیدیم. وقتی جنابعالی و علی کبیری مشغول التذاذ از فرضیات خودتان درباره پیغمبر اسلام هستید حکومت نرم نرم راهپیمایی 9 دی یا اربعین برای نمایش قدرت راه می اندازد و از قضادر نهایت با این فریببهای بقول نوریزاد آذین بسته این شما هستید که از چشم مردمی که مذهبی اند می افتید و کافر و ضد انقلاب و دین ستیز لقب می گیرید و حرفهای حسابی هم که بزنید زیر این القابی که به شما منسوب شده مدفون می گردد. مزدک این نفرتهای شما اگر در یک سایت خصوصی تخلیه شود و به خوب تر شدن حالتان کمک نماید بنده از آن استقبال می کنم اما اگر ببینم در سایت نوریزادی که عمیقا دوستش دارم می نویسی و برای او هزینه می تراشی حتما تذکر خواهم داد.
      نرو. هنوز حرفم تمام نشده.
      حرف من این است که دفاع از نوریزاد فقط به “درود به شرفت” ختم نمی گردد. شما هر چه می خواهی مینویسی و به تذکرات نوریزاد بی توجهی و هر چند وقت یکبار هم یک “درود به شرفت” نثار این مرد به حقیقت شریف می کنی و تمام. اما همین شما حاضر نخواهی بود در فیس بوک نوریزاد با آیدی حقیقی کامنت بگذاری و مسولیت حرفت را بعهده بگیری. حتی بخاطر همین کامنتهای بی آیدی سایت هم عطای دیدن ایران را به لقایش بخشیده ای چون نگرانی مجازات شوی. این یعنی استفاده از سایت برای تخلیه خشم به هزینه نوریزاد. مزدک، من علی 1 نیستم. کم می نویسم اما هستم. بنده برای شناختن نوریزاد سایتش را زیرو و رو کرده ام و حتی کامنتهای فیسبوک و اینستاگرامش را هم می خوانم.خدمت آن دوست گرانقدری که از شما دفاع کرده بود هم می گویم که عرض من فقط این بود که اگر مزدک اگر می خواهد نقد کند ببیند آنیتا خانم و ساسانم و باصفا و آرتین و کوروس عزیز که شخصیت متعادلی دارند چطور می نویسند و راه نشان میدهند یا نقد میکنند. پس بنده مدافع خاموشی مزدکها نیستم اما حرفم این است که سه چهار سال برای فحش دادن و تخلیه انرژی های منفی کفایت می کند، یک بار بیا و شمعی روشن کن و یک موضوع انتخاب کن و نقد کن. اگر همه آنچیزی که از مذهب می دانستی بیان کرده ای بیا و یک موضوع روز را بردار و نقد کن. مثلا سرتیتر روزنامه کیهان امروز را بخوان و نقد کن. بگذار خواننده ها روی مستدل و غیر عصبی مزدک را هم ببینند و از پتانسیلش استفاده کنند. اشتباه شما این است که وقتی من شما را به ارامش دعوت می کنم از آن به مدارا تعبیر می کنید و می گویید دیکتاتور هم همین را می خواهد. اتفاقا دیکتاتور با خشم و آشفتگی و پرخاشگری شما خوشتر است چون کسی که همیشه فحش می دهد و تند می نویسد مخاطب جدی ای پیدا نخواهد کرد. شما باید با سلاح منطق و استدلال به جنگ خرافه و جهل بروی تا مخاطب پیدا کنی. دیگر حرفی ندارم.

       
      • آقا یا خانم ناشناس ،
        شما یکبار دیگر برای بستن دهان مزدک که غالبا با استناد به آیات و دلایل و شواهد به جنگ خرافات میرود ، همان محتوای قبلی نوشته خود را این بار با تغییراتی در متن تکرار کردید . چرا انتقاد تند و خشن از اسلام شمارا نگران میکند ؟؟؟ آقای نوریزاد خود ،آدم بالغیست ومرز سایت را می شناسد و بما غیر آخوندها مرتب هاشور و تذکر و کارت قرمز میدهد . لطفا در پوشش دفاع از ایشان ، راه انتقاد به اسلام ، یا این و آن رارا نبندید!! اتفاقا در شرایطی که حکومت در حال ترویج خرافات و تقدیس و تطهیر اسلام ناب در اذهان ساده و عامیست ، حضور امثال مزدک برای روشنگری در سایت آقای نوریزاد بسیار بجاست و در سایتهائی که خطری تهدیدشان نمی کند بسیار خالی . ضمنا چرا مزدک را با آنیتا و کوروس و غیره مقایسه میکنید؟؟؟؟؟ آدمها نخود و لوبیا نیستند که شبیه هم باشند ، هرکسی فردیت خاص خود رادارد . شما مثل پدرهائی حرف می زنید که مرتب فرزندانشان را با یکدیگر مقایسه می کنند وسرکوفت یک بچه را به بچه دیگر میزنند تا مثلا از همه آنها ، یکدست و مشابه ؛دکتر یا مهندس بسازند .

         
    • جناب مزدک

      احسنت که لحن ملایمی داشتی ،ولی لحن ملایم با فحش محتوائی ناهماهنگ است! یک لطفی هم بکن نوشته در جواب نوشته را ذیل خود نوشته بیاور که اگر فرضا روزی اول تو مردی بعد من مردم و هردو نبودیم ،و کاربری از این سایت عبور کرد و نوشته شما را دید بتواند بفهمد شما اول چه گفته بودی ،بعد من چه نقدی کرده بودم و حالا این نوشته جدید شما اصلا ربط منطقی به محتوای نقد من داشت یا نداشت! بقول معروف درهم و بر هم نباید نوشت ،من هم اگر بدوم بروم بالای این صفحه یک نوشته در واکنش به این نوشته شما بگذارم ،اگر مدتی بعد کسی به آن مراجعه کرد فکر می کنی می تواند یا حوصله می کند چنین صفحه ای با اینهمه کامنت را مرور کند تا بفهمد نوشته من واکنش بکدام نوشته مزدک است و حرف او چه بود و حرف من چیست و بتواند ربط منطقی بین دو نوشته را مقایسه کند بعد داوری کند؟ بگمانم اگر ادعای تمدن و آگاهی دارید روش متمدنانه و منطقی این است که گوشه چشمی به تکمه پاسخ دادن در ذیل هر کامنت بیندازی.
      و دیگر اینکه پاسخ یک نقد یا یک نوشته در یک موضوع مورد اختلاف این نیست که بروید به سبک شعار دادن ها در هاید پارک لندن ،چند تا فحش یا شعار دیگر اضافه کرده نثار طرف مقابل کنی ولو اینکه مثل این نوبت خیلی بخودت فشار بیاوری که لحنت آرام باشد ،بارک الله که لحنت آرام بود ولی البته خیلی هم آرام نبوده که اینهمه چنگک های فخیمه نوریزادیه بر الفاظت هست ،در هرحال قاعده این بود که روی نکته مورد بحث تمرکز می کردی ،ادعای شما این بود که مشرکان و بت پرستان مکه افراد “دگر اندیش” و مظلوم و بیچاره ای بودند که پیامبر و مسلمانان آمدند به آنها تجاوز کردند و آرامش آنها را بهم زدند و این بیچاره ها اصلا کاری به باور پیامبر و یاران او نداشتند! بیچاره ها !حیوونکی ها! چون خیلی دگر اندیش متمدن و بزرگواری بودند می خواستند پیامبر را در مکه ترور کنند! چون خیلی دگر اندیش های متمدنی بودند سر نماز و در مسجد الحرام شکمبه گوسفند بسر بارکش کشیدند! چون خیلی دگر اندیشان خوبی بودند پیامبر و یارانش را مجبور به ترک مکه کردند ،و بعد جنگ ها راه انداختند و عموی پیامبر را شهید کردند و….
      من اینها را گفتم ،و گفتم شما تاریخ را تحریف کردید ،حالا پاسخ آن بحث این است که من بیایم برایت آیاتی که در زمینه کار و فعالیت است ردیف کنم؟! فرض کن ردیف کردم آیا تو خواهی پذیرفت یا می روی سراغ بافته ها و افتراء های دیگر؟!
      الان من در سایت محدود و کامند نویسی محدود چطور باید ده بیست سال شما را چکی جواب بدهم؟! و ادعاهای موهوم و غیر مستند و دروغی که سرهم می کنی و نام آنرا مبارزه سیاسی می گذاری؟ من چطور شما را دگر اندیش منطقی و اهل گفتگو بدانم و برای گفتگو با تو ارزشی قائل باشم حال آنکه اول نوشته ات را با تهمت و افتراء آغاز می کنی؟ من قاتل فریدون فرخزادم؟ این بحث منطقی است؟ و دگر اندیشی شما یعنی تهمت و افتراء؟ من نمی خواهم شما بمیری ،می خواهم انسان مودب و منطقی و دگر اندیش آزاده و منصف باشی ،نه یک فحاش و تهمت زننده بی دلیل و نویسنده مطالب درهم و برهم ،شما وقتی بحثت را با افتراء و تهمت آغاز می کنی و در ادامه دهها دروغ و فحش نثار دین و عقائد من می کنی چطور متوقع هستی سوالاتت را پاسخ دهم ؟ واقعا طالب جواب و پاسخ به سوال هستید؟ خوب مطالب را یکی یکی مورد بحث قرار بده چرا بیست سوال قابل تحلیل و بحث را در یک کامنت می چپانید؟
      اگرچه می دانم بحث با تو بی فایده است چون شما نه طالب فهم و حقیقت هستی و نه اهل مطالعه و سند و مدرک در بحث ها ،بهتر می بینم همین مورد اول سوالت را مورد سوال از استناد قرار دهم ،شما گفتید :

      “راستی مادر چندین فرزند در مدینه که گناهش شیون برای کشته های اقوامش در جنگ با محمد بود برمحمد تاخته بود؟که انهم نیمه شب ناجوانمردانه بچه شیرخواره اش را از سینه اش بگیرند و در خواب خنجر به سینه اش فرو کنند؟”.
      (پایان)
      لطف کنید یک توضیحی دهید که اشاره شما در این عبارت به کدام قضیه تاریخی است؟ آن مادر کیست؟ چند فرزندش چه کسانی بودند؟ این قضیه مربوط به کدام جنگ بوده است؟ و چرا آنها بر محمد تاخته بودند؟ و خلاصه اینکه دقیق و مستند و بدون حاشیه رفتن نشان بده استناد شما بکدام تاریخ و کدام کتاب و سند است؟

      متشکرم

       
  13. قسمت دوم سوسیالیسم و مذهب
    مذهبیونی که به سازمانهای پلیسی و تفتیش عقاید حکومت کنونی معترض هستند و علیه مقام پرستی و دزدی و ارتشاء و اختلاس و کلاهبرداری در دولت به مبارزه و اعتراض برخواسته اند ما سوسیالیستها از آنها تا جائی که نقش دولتی نداشته و سهم خواهی از قدرت نداشته باشند، پشتیبانی می کنیم و آنها را تشویق می کنیم که به حرفها خویش در زمینه جدایی دین از دولت پایبند باشند. شما یا صادق هستید در این صورت باید جدایی دین از دولت را قبول داشته باشید و گرنه آنهایی که به این درک نرسیده اند هنوز در فکر مکناصب پردرآمد و چرب و نرم دولتی هستند و در مقابل کارگران و زحمتکشان ایستاده اند.
    ما خواهان خلع کامل قدرت روحانیون از قدرت هستیم تا بتوانیم تنها و تنها و تأکید می کنم تنها و تنها با سلاح ایدوئولوژیک به نبرد مذهب برویم. به وسیله نشریاتمان و ترویج افکار مدرن. برای ما مبارزه ایدئولوژیک امری خصوصی نیست، بلکه امر کل پرولتاریاست. ولی برای اینکه کسی هم دوش و هم سنگر مبارزه می کند آتئیست بودن اصلاً مطرح نیست. ولی باید به آتئیست بودن ما و ماتریالیسم بودن ما احترام بگذارد. بسیاری از زحمتکشان و کارگران مذهبی هستند و تنها پاسخ به این اعتقاداتی که از نظر ما کهنه و مردود است مبارزه بی امان ایدئولوژیک و ترویج علم است. وگرنه در هیچ کجای تاریخ بشر دیده نشده است که با سرکوب و ارعاب ایده ای و اعتقادی از بین برود تازه ایده ای که هزاران سال است در تایخ طبقاتی بشر
    جا خشک کرده است و این ایدآلیستی خواهد بود که بایک تلنگر بشود آن را از تاریخ پاک کرد. اما تحت هیچ شرایطی ما نباید این خطا را مرتکب شویم که مسئله مذهب را به شیوه های انتزاعی و
    نامرتبط با مبارزه طبقاتی، مطرح کنیم؛ این درک که در جامعه ای که بر پایه سرکوب بی پایان و تقلیل شرایط توده های زحمتکش بناشده است، تعصبات مذهبی را با شیو های صرفاً ترویجی می توان کنار زد ابلهانه است. فرامووش کردن این که یوغ مذهب بر دوش بشریت تنها محصول و انعکاس یوغ اقتصاد درون جامعه است یعنی اقتصادی که بر پایه استثمار قرار گرفته است، یک تنگ نظری بورژوایی است. هر چقدر جزوه چاپ کنیم و موعظه کنیم پرولتاریا را نمی توان روشن ساخت مگر با مبارزه خودش علیه نیرو های سیاه سرمایه داری و روحانیت. وحدت در مبارزه برای ایجاد بهشتی در روی زمین برای ما مهم تر از وحدت نظر پرولتاریا در مورد بهشتی در آسمانهاست. به همین دلیل است که ما شرط وحدت را آتثیسم خود نمی گذاریم و نباید هم بگذاریم.
    نیرو های ارتجاعی همه جا مشغول دامن زدن به تخاصمات مذهبی و ملی و قومی هستند تا بین زحمتکشان شکاف بیاندازند و تا حدی هم موفق شده اند و پاسخ ما وحدت و یکپارچگی کارگران و زحمتکشان بدون ملاحظه های مذهبی و قومی و ملیتی است.

     
    • سلام بر کمونیست گرامی
      فرمودید:”ما خواهان خلع کامل قدرت روحانیون از قدرت هستیم تا بتوانیم تنها و تنها و تأکید می کنم تنها و تنها با سلاح ایدوئولوژیک به نبرد مذهب برویم”حتما شوخی می نمایید.با آتش قصد خاموش کردن آتش را دارید؟!برادر جان ما تاریخ نکبت بار کمونیسم و کمونیست را پیش روی داریم.لابد انتظار دارید از حکومت مذهبی با ایدئولوژی منحط خود به سمت ایدئولوژی کمونیستی برویم تا از نظام آخوندی تبدیل به نظامهایی نظیر استالینی و مائویی و فیدل کاسترویی و کره شمالی شویم.دوست گرامی بدبختی ما از همین حاکم شدن ایدئولوژی بر سر مردمان است حالا شما می گویی این منحرف را رها کن و به سمت انحراف دیگر برو.عزیز من در قرن 21 هستیم که کمونیست چهره خود را به همگان نشان داده و نیازی به آزمودن آزموده شده ندارد.بزرگترین خیانتها را در تاریخ همین سرزمین کمونیستها یا به قولی توده ایها داشته اند و آخرین آن اتحاد با مذهبیون و درست کردن ملغمه ای به نام اسلام انقلابی بود!شما ما را به چه دعوت می کنید؟!حال که مسیر منحرف مذهبیون بر همگان عیان شده راه خود را جدا کرده اید که چه؟!همین سبک مغزان به رهبری کیانوری آنچنان در ایدئولوژی و حماقت غرق بودند که حتی وقتی آن مردک در زندان زیر انواع شکنجه ها بود بازهم دفاع تمام قد از انقلاب اسلامی می کرد؟!هم اکنون فرخ نگهدار در غرب چه چرندیاتی به هم می بافد؟می دانید چرا؟چون در باور شمایان انقلاب و انقلابیگری و مبارزه با امپریالیسم به جای امام و امام زاده مقدس شده و فرقی نمی کند در هر دو حال ملت بدبخت بازنده اصلی خواهد بود.خدایا ما اگر ایدئولوژی حکومتی نخواهیم که را باید ببینیم؟!
      با آرزوی سلامتی شما

       
      • آرتین گرامی
        راستش منم تعجب کردم ، بدبختی این ایسم ها یکی دوتانیست و هیچکدام با زندگی کشورهای خاورمیانه جور در نمی آیند،بدین خاطر شعاری بیش نخواهند بود.
        پیشرفت ایران درجدایی دین از حکومت است و سپردن کار به متخصصان و پاسداری و حمایت استعدادهای فردی، اجتماعی، طبیعی، ملی است، درغیر این صورت باید فاتحه خواند.

         
  14. با پوزش به علت اینکه این پست کمی طولانی است، من آن را در دوبخش ارسال می دارم امیدوارم نقض قوانین نکرده باشم
    قسمت یک
    سوسیالیسم و مذهب
    اقتباسی از مقاله ای از و.ا لنین به همین نام
    جامعۀ کنونی به کلی بر پایه استثمار توده های وسیع طبقه کارگر وزحمتکشان به دست اقلیتی کوچک، یعنی زمینداران و سرمایه داران، بنا شده است. این مصداق بارز یک جامعه برده داری است چرا که کارگران و زحمت کشان تا چایی حق حیات و زندگی دارند که بتوانند برای سرمایه داران سود تولید کنند. وگرنه باید در کنار خیابانها بپوسند و مرگ تدریجی را پذیرا باشند. زنها و کودکان به بردگی جنسی مجبور شوند و یا به مواد مخدر برای فراموشی اوضاع چندش آورشان روی آورند. حکومت سرمایه بی رحمانه خانواده های زحمتکشان و کارگران را میمکد و پوست آنان را در کنار خیابان رها می کند. منتها سرمایه داری همچون دیوی افسانه ای که با عوض کردن رنگ خویش خود را از چشمها پنهان می کند در ایران اینبار در هیئت یک حکومت مذهبی ظاهر گشته است. سرکوب اقتصادی کارگران و زحمتکشان و تحقیر سیاسی و اجتماعی آنان لاجرم زوال زندگی معنوی و اخلاقی آنان را در بردارد. کارگران شاید در راه با مبارزات اقتصادی خود درجه ای بیشتر و یا کمتری وضع فلاکت بار خود را تغییر دهند. و یا با مبارزات سیاسی بتوانند درجه بیشتر و یا کمتری از حقوق شهروندی به غارت رفته خویش را بدست آورند. اما هیچ میزان از این آزادی ها آنها را از شر فقر، بیکاری و سرکوب رها نمی کند. مگر اینکه قدرت سرمایه سرنگون شود.
    مذهب یکی از انواع سرکوب معنوی است که همه جا بر دوش توده های مردم، که زیر بار کار دائمی برای
    دیگران و زیر بار نیاز و انزوا هستند، سنگینی میکند. ناتوانی طبقات استثمارشونده در مبارزه شان علیه
    استثمارگران همانطور به باور به زندگی بهتری پس از مرگ میانجامد که ناتوانی وحوش در نبردشان با
    طبیعت لاجرم باعث باور به خداها، شیاطین، معجزات و امثالهم میشود. مذهب به آنان که تمام عمرشان
    را زحمت میکشند و در نیاز زندگی میکنند میآموزد که تا وقتی در زمین هستند، تسلیم شوند و صبور
    باشند و به امید پاداشهای بهشتی آسایش بیابند. و همین مذهب به کسانی که از طریق کار دیگران
    زندگی میکنند میآموزد که هنگام زندگی در زمین به امور خیریه مشغول شوند و اینگونه راه بسیار ارزانی
    در اختیارشان میگذارد تا کل موجودیتشان به عنوان استثمارگر توجیه شود و بلیت خوشی در بهشت را
    به قیمتی منصفانه خریداری کنند. مذهب افیون تودهها است. مذهب نوعی مخد ر معنوی است که در آن
    برده های سرمایه تصویر انسانی خود را غرق میکنند و خواست خود برای زندگی ای که بیشتر شایستۀ
    انسان باشد کنار میگذارند. اما برده هایی که به بردگی خود آگاه شده و به مبارزه برای رهایی خود بر پا خواسته است به نیمی از بردگی خود خاتمه داده.
    مذهب را باید امر خصوصی اعلام کرد. سوسیالیستها معمولا رویکرد خود به مذهب را اینگونه بیان
    میکنند. اما باید معنای این کلمات را دقیقا تعریف کرد تا از هر سوتفاهمی جلوگیری شود. خواست ما این
    است که مذهب تا جایی که به دولت مربوط است امر خصوصی باشد. اما تا جایی که به ایده های سوسیالیستی و کمونیستی بر می گردد ما کمونیستها به هیچ وجه مذهب را امر خصوصی نمی دانیم.
    مذهب نباید ربطی به دولت داشته باشد و نهادهای مذهبی نباید هیچ ارتباطی با قدرت دولتی داشته باشند. همه باید کاملا در ابراز هر مذهبی که دوست دارند آزاد باشند و یا در داشتن هیچ مذهبی یعنی آتئیست بودن که تمام سوسیالیستها بنا به قاعده هستند. تبعیض بین شهروندان بر اساس عقاید مذهبیشان به کلی غیرقابل تحمل است.شکی نیست که حتی نفس اشاره به مذهب شهروندان در اسناد رسمی باید حذف شود. هیچ یارانه ای نباید به دستگاه های مذهبی داده شود و هیچ کمک دولتی نباید نصیب نهادهای روحانی و مذهبی شود. اینها باید به انجمنهای کاملا آزاد شهروندان متشابه الفکر بدل شوند، انجمنهایی مستقل از دولت. تنها تحقق کامل این خواست ها میتواند پایانی به گذشتۀ شرمآور و ننگینی باشد که روحانیون با قبضه کردن دولت بر جان و مال و ناموس مردم حکم می رانند. قوانین قرون وسطایی و دستگاه عریض و طویل تفتیش عقاید انسانها را در این حکومت مذهبی تنها به خاطر داشتن غقاید و یا عدم عقیده تحت تعقیب قرار می دهند. وجدان انسانها را زیر پا می گذارند و شغل های پر چرب و نرم را برای خود به ارمغان می آورند. تفکیک کامل مذهب و دولت خواست پرولتاریای سوسیالیست بعد از انقلاب است.

     
  15. با سلام
    انتقادی دارم اینکه تعدادی از اقایان این سایت را برگزیده اند فقط و فقط برای تخلیه عقده های فرو خفته خود از دین مبین اسلام و دیگر مقدساتی که اگر اینان بدان اعتقادی ندارند هستند کسانی که منتقد حکومت هستند ولی حاضرند برای دین و مقدساتشان جان ناقابل فدا نمایند لذا خواهشی که هست اگر مطلبی در چنته دارید که دیگران میتوانند از آن استفاده نمایند که بسم الله ولی چنانچه قصد انان فقط حمله بیهوده به اسلام و مقدسات است که فکر میکنم اینجا محلی از اعراب نداشته و آب در هاون کوبیدن است . و از اقای نوری زاد عزیز هم تقاضا داریم مطالبی که فقط تمسخر دین و مقدسات دیگران را فقط هدف قرار داده را حذف و این محیط را محل جولان برای افراد عقده گشا قرار ندهند . الاسلام یعلوا و لا یعلی علیه

     
  16. آقاي نوري زادسلام
    فايل صوتي شما در مورد رفسنجاني كه أو را كشتند يا نكشتند را شنيدم واقعا جه اهميتي دارد براي ما ، كسي كه خودش خيلي ها را بي بدر و يتيم كرد مادران را داغدار و به قول شما تا استين دستش در خون جوانان بود ، جه اهميتي دارد وقتي خانواده اش هيج اعتراضي نكرده اند و برادرش مي كويد مركش طبيعي بوده . اين نتيجه سكوت رفسنجاني در قبال كشته شدن ايت الله لاهوتي بود كه رفسنجاني براي منصب و رسيدن به جاه و مقام بيشتر سكوت كرد و اين مسأله كريبانكير خودش را هم كرفت .
    ولي سؤال من اين است كه أيا اين سكوت ، سنت غلطي را بايه ريزي نمي كند ؟و به سيستم حاكم اجازه نمي دهد كه همين كار را فردا با من و شما و فرزندانمان بكنند ؟
    همه مي كويند كه سكوت موسوي و كروبي در قبال حصر آقاي منتظري باعث شد كه همين بلا به سر خودشان بيايد ، و سكوت رفسنجاني در قبال كشتار شريعتمداري و لاهوتي و ………..باعث شد همين بلا سر خودش بيايد ، به نظر شما أيا روزي اين بلا سر ما و فرزندانمان هم خواهد امد ؟

    .

     
  17. برابر آنجه که میشنویم حاکمیت در کلیت خود و بیت رهبری بخصوص بعد از تشییع آقای هاشمی در وحشت و حیرتی گیج کننده گرفتار شده اند. این مراسم و حضور بی سابقه مردم پیامهای مختلفی را به حاکمان داد. اولین مطلبی که روحانیون بخصوص با آن مواجه شده اند این است که اگر هر چند اندک هم به مردم گرایش پیدا کنند و یا به هر نسبتی که از رهبر فاصله بگیرند، مردم ده برابر از آنها تشکر خواهند کرد. حضور مردم به این شکل مانند دعوت سربازان به فرار از ارتش در قبل از انقلاب بود.
    بی حاصل بودن تبلیغات حکومتی درسی دیگر بود و معلوم شد زیر پوست جامعه حوادث دیگری در جریان است و هنوز داغ نامردی 88 بر دل همه است.هاشمی رفت ولی کسان دیگر سایه شان بر سر حاکمیت است. اگر اتفاقی برای خاتمی، موسوی،کروبی و خانم رهنورد بیفتد چه میشود؟
    رهبر عملا هیبت نداشته خود را باخت. پیام بی خردانه، نماز میت با لجاجت و دیروز هم درس خارج با بیهوده گوئی.آقای خامنه ای هیچ چیز را نمی تواند فراموش کند و انبوه این نفرتهای ناشی از ضعف او را درمانده تر کرده است. بیماریهای روحی به همراه عارضه های جسمی هم هستند. این بیماری لجبازی و کینه جوئی ایشان که میتواند مسری هم باشد،اگر بیماری ملی شود فقط باید به فاجعه فکر کرد.
    شلیک پدافند دیشب با این سئوال همراه بود “که دارن چی رو میزنن”؟ آخرش هم کسی نفهمید قضیه چه بوده؟پرنده بی سرنشین دشمن منطقه ممنوع را ترک کرده یا ساقط شده؟ خودی بوده یا بیگانه؟ اگر خودی بود نیم ساعت تیراندازی در پایتخت یعنی جه؟ اگر بیگانه بود که بدتر.چگونه یک پهپاد توانسته بی مشاهده پدافند از مرز کشور تا بالای منطقه ممنوع بیاید و بعد از نیم ساعت تیراندازی بی آسیب هم برود؟ کجا هستند اس 300 هاو عقابان ولایت؟ اصلا این منطقه ممنوعه کجاست؟مرزهای ایران یا خیابان پاستور؟
    هاشمی بالاخره چه جوری از دنیا رفت؟ تو ماشین؟ تو استخر کوشک؟ تو استخر سعد آباد؟ نظامی که نمی تواند یک موضوع به این سادگی را توضیح دهد و دهها سئوال بی جواب بدتر ایجاد میکند چه اقتداری دارد که به آن مینازد؟
    این مهم نیست که رهبری و اعوان و انصارش ببینند و یا نبییند..به تعبیر قرآن”وقتی واقعه ای اتفاق افتاد تکذیب آن از نشانه های حمافت است”…و اعتبرو یا اولی الابصار

     
  18. بقلم پدرام روشن

    برای ماهائی که زبون مادریمون فارسیه، خیلی جای تعجب نیست اگه “اس” جمع انگلیسی رو یادمون بره بکار ببریم. مثلن به دو تا ماشین بگیم “تو کار” ، نه “تو کارز”. خیلی هم پیش میآد-خودم هم کم پیش نیاوردم- و قیافه مخاطب آمریکائی هم که فکر میکرد میفهمه چی داری میگی و حالا گیج شده هم دیدنی میشه. دلیل این اشتباه هم ساده است. تو فارسی نمیگیم دو تا ماشینها، میگیم دوتا ماشین. تا اینجا بدیهیات بود. ولی اینکه چرا بعضیها به باربارا والترز میگن باربارا والتر و به بیل گیتز میگن بیل گیت ، از فهم ناقص من بکلی خارجه…

     
  19. حتما حتما ببینید
    جنایات هاشمی

    https://www.youtube.com/watch?v=EDwZbsGAd8I

     
  20. باعرض سلام و سپاس به نوری زاد عزیز ،
    چندین نوشته و پستهای بنده در سایت شما حذف و گذاشته نشده است ، هر چند هیچکدام از آنها حاوی کلمات رکیک و حتی بی ادبی نبوده است ، برای مثال در یکی از آنها آدرس یک ویدئو از برنامه صفحه آخر مهدی فلاحتی با مهمان برنامه اش امیر عباس فخر آور بود که نمیدانم به چه دلیلی آنرا حذف کرده اید ، شما خودتان بارها در برنامه صفحه آخر با مهدی فلاحتی مصاحبه داشته اید ، شاید هم امیر عباس فخر آور خط قرمز شما باشد ، ممنون میشوم چنانچه پاسخی گذاشته تا مسیر خود را بازیابم . با سپاس

    ———–

    درود دوست گرامی
    بله درست می فرمایید. همه ی آنچه برای ما ارسال کرده بودید، همه از اینجا و آنجا بود. اینجوری، سایت از ریخت می افتد. من چهار پنج پست از شما را که همینجوری از اینجا و آنجا بود منتشر کردم. من همین نوشته ی چند خطی بقلم شما را بسیار دوست تر می دارم. قرار نیست اینجا را بکنیم دائره المعارف که.
    سپاس

    .

     
  21. مازیار وطنپرست
    10:16 ب.ظ / ژانویه 15, 2017
    گاندی [و سایر رهبران هند] دموکراسی را بدون از بین بردن کامل خرافات در دین هندو برگزیدند، بعضی از سردمداران مسلمان هند گفتند با اینهمه خرافات که در دین هندو [و انصافا از اسلام خیلی بیشتر] است نمیشود با آنان یک حکومت تشکیل داد. رفتند که حکومت بدون خرافات خویش را بوجود بیاورند نتیجه را هم در مقایسۀ بین هند و پاکستان دارید میبینید.
    …………….
    مازیار گرامی دین هندو کاری به حکومت ندارد و گاندی هم نمی خواست حکومتی برمبنای هندویسم بنا نهد. ولی اسلام تیوری حکومتی است و مسلمین بجز به گرفتن تمام قدرت در هیچ دوره ائی رضایت نداده اند.دلیل اصلی جدائی مسلمین از هند هم همین بود.چون اصولا برای مسلمین مدارا و تسامح با غیره مسلمین بر طبق اسلام میسر نیست.
    خود محمد بقول طلبه عراقی از //// سیاسی نمودنش بوده.حکومت اسلامی هم در طول تاریخ جز خرابی و قتل و کشتار و جنایت و تجاوز به حقوق انسانها میسر نبوده.

     
  22. علی1 بخوان تو اگر برای خود شخصیتی قایل بودی نامی برمی گزیدی!تو و امثال تو که دل برای ////////بی خرد می سوزانی هستند که پشتوانه محکمی برای این جنایتکاران حاکمند.من چیزی را مقدس نمی دانم که بخواهم از آن دفاع کنم.احترام به عقاید هم م/////بر سر زبان شماها انداخته اند و بدون فمهم و فکری آنها را بکار می گیرید.و الا هر ابلهی می داند که احترام به فاشیسم و نازیسم و ///// دمار از روزگار مردم در طول هزاران سال درآورده منطقی نیست.مقدسات مربوط به حریم خصوصی است و در حریم عمومی بخصوص خرافاتیکه دستآویزی برای قتل و جنایت و تجاوز وسروری مشتی مفتخور بیکاره و سربار در اجتماع باشد نمی تواند مقدس باشد.شما از یکطرف نان دین را با محروم کردن دیگران از زندگی می خورید و از طرف دیگر دم از احترام به عقاید دیگران می زنید.براستی آیا /////////// چه احترامی برای باور دیگران دارد؟ایا در قران و سنت محمد زندگی برای دگراندیشان میسر است؟تو و افرادی مثل تو اتش بیار معرکه ایی هستید که آخوند دراین 40 سال برپا کرده.من بهیچ وجه حاضر نیستم به مشتی خرافاتیکه به حریم عمومی پاگذاشته و مدعی نشان دادن بهترین راه به بشریت است احترام بگذارم.

     
    • مزدک گرامی من آدم مذهبی ای نیستم. اینکه شما بنده را مذهبی پنداشتید نشان می دهد نوشته را کامل نخواندید و با نفرتی که همواره شما را مشایعت می کند در صدد جوابگویی برامدید. من عمدا از شما اسم نبردم و عموما از بحث با کسانی که مثل شما سیاه و سفید می بینند و بدخلق و فحاش هستند روگردان هستم اما شما را فرد نیکخواه و مهربانی می دانم. خلاصه حرف من این بود که شخصا شاید بیست سی بار دیده ام آقای نوریزاد به شما فرموده اند مزدک، آرامتر، مزدک، مهربانتر، مزدک ملایم تر. نوریزاد و ماها به کنار برای یک فرد بزرگسال و خبره در تخصص خودش خوب نیست مثل طفلان این همه تذکر بشنود. این سبک نوشته شما آقای نوریزاد را مجبور به ویرایش متعدد نوشته می کند و نویسندگان وزینی مثل علی 1 را از سایت دور می کند، پس به بنده حق بدهید گهگاهی تذکری بدم. راستش شخصا نوشته های شما را دیگر نمی خوانم و از علی جان 1 هم خواستم اگر واقعا بخاطر نوشته های شما از اینجا رفته برگردد و همین روال من را پیشه کند. مزدک جان، شما اگر می خواهی حرفت شنیده شود، باید روش درست گفتن و نوشتن را بدانی و احساسات درونی ات یعنی تنفر را کنترل کنی تا مخاطب به تو رو آورد و به جای یک کامیون نفرت و انرژی منفی ای که سرش آوار می کنی، چیزی به دانسته هایش اضافه نمایی. همین علی آقای خودمان یکبار به شما پیشنهاد خوبی داد که بعید می دانم خوانده باشی پس یاداوری اش نمی کنم. سایت آقای نوریزاد به فحاش نیاز ندارد به متفکر و چاره اندیش نیاز دارد هر چند وجود شما هم غنیمت است و به حکام نشان می دهد که چه آواری بر سر دین آورده اند که نفرت از کلمه به کلمه یک ایرانی تراوش می کند. در همین نوشته شما چند گلمه هاشوری شد، شما داری اذیت می شوی و نوریزاد را هم به رنج ویرایش می اندازی و خواننده و نویسندگان خوب اینجا را هم کلافه می کنی. یکوقت مثل همیشه نفرمایید ناراحی برو بیرون چون از همین چند خطی هم برایتان وقت گذاشتم و نوشتم پشیمان می شوم. اما درباره اسم من گفتی: من ایمیل همیشه گی ام و به تبع آن هویتم نزد نوریزاد موقر و آرام قرار دارد پس تا این حد به خودم اطمینان دارم . موفق باشی و کمی مهربانتر.

      ———————-

      درود دوست گرامی
      سپاس از لحن نمکینی که در این نوشته ی کوتاه موج می خورد.
      سپاس

       
      • جناب علی1 بدونه و حالا ناشناس!امید وارم تو هم موفق باشی!

         
      • ناشناس گرامی ، چرا می خواهید مزدک یا دیگرانی که از آخوند و اسلام و حکومت خشم دارند « مهربا ن و ملایم و آرام باشند » ؟؟ چرا می خواهید آدمها مثل فیل های با غ و حش و یا سگهای خانگی دست آموز؛ رام و مؤدب باشند و یا مثل دانش آموزان ترسو فقط به شرط رعایت صف و سکوت نمره انضباط بگیرند ؟؟؟ حکومت هم که همین را میگوید : یا حرف نزن یا با فروتنی و آرامش و خاکساری حرف بزن . لحن معلمانه شما اصلا خوب نیست . فریادهای خشمگینانه بر سر حق ، از گفته ها و نوشته ها ی ملایم و موذیانه دو پهلو ، صادقانه تر است . پوشاندن قبائی یکدست ، برتن همه ، خواست دیکتاتورهاست . آیا در وجودهر یک از ما یک دیکتاتور سرکوبگر نهفته نیست ؟؟؟ اینکه آقای نوریزادمحظوراتی برای چاپ بعضی مطالب دارد موضوع دیگریست اما هاشوری شدن کلمات ،دلیل بر ناحق بودن آن فرد یا نوشته نیست .ما هیچیک دشمنی شخصی با یکدیگر نداریم و تندی هایمان با هم از سر دلسوزیست و در نهایت یا طرف مقابل را قانع می کنیم و یا دنباله بحث را رها . قهرهای خاله زنکانه عده ای در این سایت ، از سوی مردان و یا زنان پخته اهل قلم و شعور ، ناشی از فرهنگ دیرینه استبداد است که نسل به نسل در سلولهای ما نفوذ کرده و مثل یک بیماری باید بفکر درمانش باشیم ……………….

         
    • حالا از کجا معلوم تو بهتر ار بقیه هستی که هی نسخه مینویسی؟!

       
  23. جناب نوری زاد، مثل اینکه شما خطوط قرمز زیاد دارید، یکی ولایت فقیه و دیگری اطلاعات سپاه! نمیدانم بعدی کدام است!؟
    من یک پرچم نمادین از اطلاعات سپاه برای شما فرستادم ولی آن را هم اینجا قرار ندادید!
    شاید بهتر باشه که بی خیال ارسال عکس بشوم و به همان روش قدیمی مطلب بنویسم. آن دو طرحی را هم که در اینجا قرار دادید شاید از دستتان در رفت. من گرفتم قضیه چیه. چندین طرح و عکس مفهومی دیگه داشتم ولی با توجه به سانسور آنها از طرف شما، لزومی به ادامۀ ارسال آنها نمی بینم.
    اینم یه عکس که کار خودم نیست و تازه بدستم رسیده بود:
    توضیح عکس) فقط جملۀ کوتاهِ”شاه رفت”درست و واقعی بود و تمامی دیگر جملات و شعارها، دروغی بزرگ!

     
  24. ابراهیم:
    ببین اینجور احادیث چه بر سر تربیت مردم آورده در طول قرنها
    نوری زاد تحویل بگیر اسلامت را
    صحت خواب.بیست سی سالی از نوریزاد عقبی.
    آقای نوریزاد این کتابها برای مطالعه تاریخ بسیار خوب است.با آرزوی سلامتی شما و نابودی شر روسیه و استبداد دینی از این کشور.

    پروژه تاریخ شفاهی ایران – دانشگاه هاروارد
    حبیب لاجوردی در سال ۱۳۵۹ به پیشنهاد یکی از اساتید دانشگاه هاروارد اقدام به نوشتن طرح اولیه پروژه تاریخ شفاهی ایران کرد و در شهریور ۱۳۶۰ این طرح بصورت اجرایی در مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد شروع به کار کرد.
    او به اتفاق همکاران خود در این پروژه با ۱۳۴ نفر که در تاریخ معاصر ایران ناظر و یا بازیگر در رویدادهای تاریخی بین سال‌های ۱۲۹۹ الی ۱۳۶۰ بودند مصاحبه کرد، این پروژه نزدیک به ۱۰ سال به طول انجامید.
    مصاحبه‌های زیر از مجموعه تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد در ایران به کوشش دکتر حبیب لاجوردی نشر یافته‌است:
    ناصر قشقایی، ایلخان ایل قشقایی، عضو جبهه ملی ایران، نماینده چند دوره مجلس شورای ملی و سناتور مجلس سنا -۱۹۸۳ – مصاحبه گر:حبیب لاجوردی
    مظفر بقایی کرمانی، نمایندهٔ سابق مجلس شورای ملی و دبیرکل حزب زحمتکشان ملت ایران- نشر علمی ۱۳۸۲ – مصاحبه گر: حبیب لاجوردی
    شاپور بختیار، آخرین نسخت وزیر رژیم شاهنشاهی – نشر زیبا ۱۳۸۰ – مصاحبه گر:ضیاء صدقی
    سپهبد حاجی علی کیا، رییس اداره دوم ارتش شاهنشاهی ایران – رییس سازمان کوک – نشر زیبا ۱۳۸۱ – مصاحبه گر:حبیب لاجوردی
    ارتشبد حسن طوفانیان، مشاور عالی تسلیحاتی ستاد بزرگ ارتش داران -رییس سازمان صنایع نظامی – نشر زیبا – ۱۳۸۱ – مصاحبه گر:ضیاء صدقی
    محمود فروغی فرزند محمد علی فروغی (اخرین نخست وزیر رضا شاه و اولین نخست وزیر محمدرضاشاه) -نشرکتاب نادر-۱۳۸۲ – مصاحبه گر:حبیب لاجوردی
    امیر تیمور کلالی، رییس ایل تیموری، نماینده مجلس شورای ملی، وزیر کشور و سرپرست شهربانی کل کشور در زمان حکومت ملی دکتر مصدق – نشر صفحه سفید – ۱۳۸۷ – مصاحبه گر: حبیب لاجوردی
    جعفر شریف‌امامی، رییس مجلس سنا – نخست وزیر رژِیم شاهنشاهی -نشر نگاه امروز – ۱۳۸۰ – مصاحبه کننده: حبیب لاجوردی
    مهدی حایری یزدی، استاد فلسفه و فرزند بنیانگذار حوزه علمیه قم – نشر کتاب نادر – مصاحبه گر:ضیاء صدقی
    محمد یگانه رییس کل بانک مرکزی – وزیر دارایی – ویزر مسکن و آبادانی – وزیر مشاور – نشر ثالث -۱۳۸۴ – مصاحبه گر: ضیاء صدقی
    علی امینی وزیر دارایی – نخست وزیر سال ۱۳۴۰ الی ۱۳۴۲ – نشر صفحه سفید -۱۳۸۳ – حبیب لاجوردی
    عبدالمجید مجیدی وزیر مشاور- رییس سازمان برنامه و بودجه -نشر گام نو -۱۳۸۱ – حبیب لاجوردی- مصاحبه گر: ضیاء صدقی
    سلطان حمید میرزا قاجار فرزند ولیعهد ایران در زمانقاجار (میرزا حسن خان قاجار) – نشر ثالث -۱۳۸۷ – حبیب لاجوردی
    کریم سنجابی، اولین وزیر خارجه دولت موقت- رهبر جبهه ملی ایران – نماینده مجلس شورای ا ملی دوره اول پس از انقلاب – نشر تحت عنوان امیدها و نا امیدی‌ها ۱۳۷۹
    سپهبد محسن مبصر، رییس شهربانی کل کشور – ۱۳۴۳ الی ۱۳۴۹ – نشر صفحه سفید – ۱۳۹۰ – مصاحبه گر: حبیب لاجوردی
    دکتر محمدعلی مجتهدی‌گیلانی، مدیر دبیرستان البرز و بنیانگذار دانشگاه صنعتی شریف -نشرکتاب نادر-۱۳۸۰ – مصاحبه گر:حبیب لاجوردی
    از میان کتاب‌های فوق کتاب خاطرات سلطان حمید میرزا قاجار به زبان انگلیسی بوده‌است که به فارسی ترجمه شده و همچنین خاطرات فاطمه پاکروان نیز به زبان انگلیسی توسط the Center for Middle Eastern Studies of Harvard University نشر یافته‌است که به زبان فارسی ترجمه نشده‌است.خاطرات محمد یگانه و کریم سنجابی و مهندس جعفر شریف‌امامی، سپهبدمحسن مبصر نیز از سوی the Center for Middle Eastern Studies of Harvard University انتشار نیافته‌است احتمالا ناشران بصورت مستقیم از کتابخانه دانشگاه هارواد جهت نشر آن استفاده کرده‌اند.

    لینک دانلود:http://bookiha.ir/دانلود-پروژه-تاریخ-شفاهی-ایران-دانشگا/

     
  25. ببین اینجور احادیث چه بر سر تربیت مردم آورده در طول قرنها
    نوری زاد تحویل بگیر اسلامت را

     
    • بازم صد رحمت به این حدیث، اینجا را داشته باشید:

       
    • جناب نوری زاد، مثل اینکه شما خطوط قرمز زیاد دارید، یکی ولایت فقیه و دیگری اطلاعات سپاه! نمیدانم بعدی کدام است!؟
      من یک پرچم نمادین از اطلاعات سپاه برای شما فرستادم ولی آن را هم اینجا قرار ندادید!
      شاید بهتر باشه که بی خیال ارسال عکس بشوم و به همان روش قدیمی مطلب بنویسم. آن دو طرحی را هم که در اینجا قرار دادید شاید از دستتان در رفت. من گرفتم قضیه چیه. چندین طرح و عکس مفهومی دیگه داشتم ولی با توجه به سانسور آنها از طرف شما، لزومی به ادامۀ ارسال آنها نمی بینم.
      اینم یه عکس که کار خودم نیست و تازه بدستم رسیده بود:
      توضیح عکس) فقط جملۀ کوتاهِ”شاه رفت”درست و واقعی بود و تمامی دیگر جملات و شعارها، دروغی بزرگ!

       
  26. وجود پدیده ترامپ
    نمایانگر دوره جدید ظهور فاشیسم است .این نوع فاشیسم ، علنا شعار برتری و جدایی(اخراج مهاجران و ایجاددیوار) می دهد.در حالِ دامن زن جنگ ، اختلافات داخلی و بین المللی است او نمایانگر ایده های ناسیونالیستی،نژادپرستی،قدرت طلبی و نقش بارز او تهاجمی بودن اواست .
    برای اودشمن و دوست هردودر مقابل قرار دارند واحتیاج به دوست و متحد ضعیف ندارد .

    پدیده ترامپ ، آرزوی آمریکای سفید پوست برای سلطه بر جهان است.سفید پوستی که برای او مردم جهان چون سرخپوستانند وباید از سرزمین های ثروتمندشان کوچ و یا برده او شوند.مردم آمریکا با ترامپ خواهان علنی شدن قدرت سیاسی از دست داده در جهانند.

    دوران بحرانی بین المللی جدیدی در راه است،احزاب ناسیونالیستی در تمامی کشورها روزبروز قوی تر می شوند وبا سرکار آمدن خود باعث محدود شدن آزادی ها و عمیق شدن فاصله طبقاتی اند . ترور و کشورهای اسلامی دراین بحران نقش عمده را ایفا می کنند و بدین خاطر نیز مورد هدفند.
    در این میان چه باید کرد را ملت هر کشوری باید جوابگو باشد ؟ آنچه مسلم است وجود لزوم صلح اکنون بیش از همیشه احساس می شود.

     
    • اینطور نیست. حرف های سیاسی او را جدی نگیرید. او در اثر معاشرت با دختران شایسته لطیف و ظریف شده است. اهل جنگ نیست از ظریف ما خیلی خوشش میآید. آخوند ها هم اینرا میدانند با او از طریق ظریفشان وارد معامله میشوند هواپیما میخرند نفت میدهند و دیکتاتوری خود را محکم میکنند. در منطقه ناامنی و ترس ایجاد میکنند. انها هم اسلحه میفروشند. چه از این بهتر

       
      • همه هم در pease ؟
        پس جریان اسراییل و حزب الله و دستورات آقا در pease دایم چه می شود؟
        لابد حزب الله در منطقه فقط در حال گردش و گشت و گذار است؟و سنی و شیعه هم دوستان جانی ؟ که دایم مخلصانه برای دیدن هم به مهمانی می روند؟

         
  27. اخبار: عراقچی: ترامپ برجام را پاره کند ما آن را آتش می‌زنیم.
    مش قاسم: خدا وکیلی اگه ما یه حکومت درست و حسابی داشتیم یه همچین … (سه نقطه از مش قاسم) دربون در وزارت خارجه اون حکومت نمیشد چه برسه به شغل فعلیش. حاجی، تو فکر نکردی اگه ترامپ به تصمیم برای پاره کردن برجام برسه آتیش زدن اون به دست تو یا اربابت واسش اهمیتی نداره! جرات داری تو برو امروز آتیشش بزن خالی بند! دولتکی که کسری بودجش ۴ برابر تخمین (این هم خودش داستانیه ها! اینا جمع تفریق هم توی وزوزارت دارایی و اقتصادش حالیشون نیست. یه همچین … (سه نقطه از مش قاسم) که توی وزوزارت خارجش باشه معادلش هم توی اون دوتا وزوزارت خونه هست)) همچین … (سه نقطه از مش قاسم) نمیتونه بخوره.

     
  28. گلشیفته فراهانی:

    اسلام بزرگترین ظلم و تبعیض را درحق زنان کرده است. من ترجیح میدهم ///

    https://www.facebook.com/photo.php?fbid=1796685387250400&set=a.1634726136779660.1073741834.100007268677925&type=3

     
  29. آقاي نوري زاد سلام
    كاهي يادي هم بكنيد از روحانيوني كه در واقع جلوي اين حكومت فاسد ايستادند و ان فاكتور شجاعت را كه لازمه يك مرجع تقليد بود داشتند و دامن خود را از لوث اين حكومت فاسد برجيدند از جمله ايت الله نكونام و ايت الله بروجردي كه به شدت اعتقاد داشت دين از سياست جداست ،
    با دقت به اين فايل صوتي كوش كنيد و ببينيد نماينده //// خامنه اَي خطاب به ايت الله كاظميني بروجردي با وقاحت هر جه تمام مي كويد شريعتمداري را ما كشتيم و در صورت نياز حتي مسجد را هم خراب مي كنيم
    إنكار اين زنداني در اوين دفن شده البته ٢-٣ روز كذشته خواندم در زندان علاوه بر مشكلات جسمي و كوارشي بلايي سرش أورده اند كه باهايش كاملا كج شده و توان راه رفتن ندارد

     
  30. بیست و ششم دیماه ۱۳۵۷ روزی که شاهنشاه آریامهر با تمام عشقی‌ که به ایران داشت از ایران رفت . فقط او نرفت بلکه او با خود تمام شخصیت برازنده یک ایرانی‌ را هم با خود برد . مردی با عشق به ایران رفت و این ملت در خیابان فریاد زدند دیو چوو بیرون رود فرشته بر آید . بله فرشته مرگ ///// فرشته سیاهی تجاوز . دزدی . بی‌ اعتبار کردن شخصیت ایران و ایرانی‌ . پدر آریامهر با چشم گریان رفت ولی‌ اشگ‌های او آبروی من و توی ایرانی‌ بود که ریخت . او می‌خواست که ایران و ایرانی‌ سرافراز باشد . ولی‌ ما چه کردیم ؟ سی‌ هشتمین سال شکست قادسیه دوم را به همه شما ایرانیان تسلیت میگویم . و بدانید هر آنچه بر ما می‌گذرد خود کردیم .
    سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
    آتشی بود درین خانه که کاشانه بسوخت
    تنم از واسطه ی دوری دلبر بگداخت
    جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
    سوز دل بین که ز بس آتش اشکم، دل شمع
    دوش بر من ز سَرِ مهر چو پروانه بسوخت

     
  31. در شهر هرت
    «علی مطهری: مخالفان آزادی بیان انقلابی نیستند!»

    جناب ،انقلابی گفتن رهبر ، آن تعریف انقلابی به معنی : واگَشت به معنای زیر و رو شدن یا پشت و رو شدن ودگرگونی یک فرد ، جمع، سیستم و…. آنهم در مدتی کوتاه نیست .
    معنی انقلاب رهبر ،یعنی ۳۸ سال تمام ،مرگ بر آمریکا گفتن واسلحه به جوانان دادن برای کشتن و کشته شدن در راه الله است!
    مدل انقلاب رهبری ، نواب صفوی است . این آزادی بیان و بحث و گفتگوهای آزاد مال بچه سوسولها و قرتی هاست و ربطی به انقلاب رهبری ندارد.

     
  32. جناب نوریزاد عزیز با سلام و ارادت. همانطور که قبلا هم عرض کردم ما در این کشور چیزی به اسم غیرت دینی نداریم که مثلا کسی بخواهد دیگری را به خاطر دین و عقیده ترور کند. شک نکنید که نوشته ای که به اسم ریاحی برای شما ارسال شده، حصوصا از این جهت که اسم و آدرس هم دارد شیطنت برادران است. خدا کند اینها چنین اشتباهی نکنند که بخواهند شما را از سر راه بردارند و گناهش را پای یک جاهل تهی مغز مثلا غیرتی شده بیندازند. هنوز یادمان نرفته که حتی حرکت خودجوش حمله به سفارت عربستان هم هدایت شده سپاه بود. اینها هزار راه در آستین دارند برای توجیه جنایت ها، که البته همه نخ نما شده است. چه جالب که ادبیات این مرد مثلا غیرتی شده مثل آن قبلی است و قبلا می گفت سیستانی حکم ارتداد داده و اینبار می گوید مکارم. یک جوان جاهل تفنگش کجا بود؟ تفنگ داشته باشد آدرس از کجا آورده، آدرس داشته باشد شماره تلفن سوخته از کجا آورده؟ کسی که دیکته اش این همه غلط دارد و مغز شاین همه با افکار جنسی آلوده است اصلا مگر می تواند نوشته های نوریز اد را بخواند که بتواند آن را قضاوت کند! این ادا اطوارها و نوشتن عمدی غلطهای املایی و فحشهای رکیک هم فقط برای رد گم کنی است که به مخاطب القا گردد که نویسنده جاهل است. اگر ریاحی ای واقعا وجود داشته باشد و شخصیتش ساخته دست برادران نباشد (که بعید است)، باید بدانید تفنگ را همان کسی دست او داد که به دست اسید پاشان اسید داد. بله در این کشور هردمبیل چیزی به اسم حرکت خودجوش نداریم اما تا دلتان بخواهد فریب و دروغ و شخصیت پردازی خیالی و اکانتهای فیک و یکبار مصرف داریم. تادلتان بخواهد آدم فریبخورده داریم که بخاطر و از سر فقر پولی و فرهنگی تن به هر کاری بدهند و تا دلتان بخواهد مداحانی داریم که مجوز حمل سلاح دارند. پیشاپیش بدانید یک مو از سر نوریزاد کم شود مسئولش شما برادرانید که هم آبروی دین را بردید و هم آبروی وطن را و هم کشور را ویران نمودید و بلدید با فریب یک منتقد را که ابزارش فقط یک کامپیوتر و یک گوشی هوشمند است ساکت نمائید . چقدر جالب و البته تاسف انگیز است که در کنار نوشته های این مردجاهل، جناب نوریزاد تصویری از یک عمیلیات پزشکی به نمایش گذاشته که چطور بشر می تواند سلولهای چربی و گرفتگی های رگ را بدون عمل جراحی برطرف کند و جان یک انسان را نجات دهد. آنجا به انسان و انسانیت و فهم بها می دهند و محصولش می شود اختراعی که به بشریت خدمت می کند، و اینجا با ترویج خرافه مردمی فحاش و بی تربیت و و بی سواد و جاهل پرورش می دهند و ویروسش را به جان جامعه می اندازند تا یا اسید بپاشد یا چاقو و کلت بدست بگیرد و عربده بکشد و گردن کلفتی کند.

     
  33. کمی هم شاد باشید و بخندید …..!!!

    https://www.youtube.com/watch?v=yQRotxiDr5o

     
  34. درود دوست گرامی
    دوست ما جناب مزدک نیز همین گونه می نویسد و به همین تلخ نگری مبتلاست و ما بارها با وی نوشته ایم و راه بجایی نبرده ایم. آقا جان، کاری به این که من راست می گویم یا دروغ نداشته باش. ما یک کتابی داشتیم به اسم قرآن که باهاش حال می کردیم. نه با نگاه به آیه هایش آدم می کشتیم نه کسی را آبرو می بردیم. ناگهان جماعتی آمدند و قدرت یافتند و ما را فریب دادند و آن کتاب ما را پیش آوردند و به آیه هایش فرو شدند و نفرت ها پدیدار ساختند. حال ما گرفته شد. اما کاری دیگر از دستمان بر نمی آمد. اشتباه شما در این است که دوست داری همه ی ما دست از باور و تمایل خود بکشیم و آنگونه باشیم که شما می خواهید. راه درست این است که شما عملکرد همان جماعت آدمکش و دزد و مدعی را نقد بکنید نه این که به تمسخر ما و کتاب بپردازی تا خودت حال پیدا کنی. فرض کنید یک میلیارد نفر در گوشه ای از دنیا نشسته اند و چوب می پرستند. بی آزار و آرام و دوست داشتنی. ناگهان جماعتی از همان چوب پرستان به معرکه پای می نهند و بر سر دیگران چوب می زنند و سروری خود را به همگان تحکم می کنند. که یعنی در این چوب ما قابلیتی هست که می گوید مرا بر سر دیگران بکوب. نقد شما باید به رفتار این چوب کوبان معدود متوجه باشد وگرنه مردمی سالها در ایران و جهان به همزیستی با هم زندگی می کرده اند بی آنکه با نگاه به آیات قرآن یقه ی هم را گرفته باشند. می دانم که این سخنان برای مزدک گرامی تهی از تأمل است. چرا که بارها همین ها را با هم گفته ایم. اما وقتی یکی عینکی از نفرت بچشم زد، به بهار و شکوفه های بهاری نیز با نفرت می نگرد. رک بگویم: آقا جان، ما با قرآن، بت پرست با بت، هندو با گاو، حال می کنیم. به درست یا به غلط. عاقلانه یا احمقانه. به اینش کاری نداشته باش. به کسانی کار داشته باش که قرآن و بت و گاوشان را بر سرت می زنند. وگرنه قرآنیان و گاو دوستان و بت پرستانی که با هم همدل و همزیست اند، چرا باید با عینک تو به دنیا بنگرند؟ مزدک کجایی بابا؟
    با احترام
    …………………
    نوریزاد گرامی من شما را بخوبی درک می کنم چون چنین بحران فکری را در دورانی طی کرده ام.ولی من با خودم صادق بودم و آنچه را مطابق خرد خود نمی دانستم از آن رها می شدم و وقت خود را به بطالت نمی گذراندم.دوست ارجمند شما بارها جریان چوب پرست و بت پرست و …را نوشته اید و آنرا با اعتقادات اسلامی خود و مسلمین مقایسه کرده اید.ولی چرا دوست من خود را بفراموشی می زنید و عمدا به مقایسه ائی نادرست برای دفاع از خود و باورهای خود بر می خیزید؟از نوشته های شما درک من آنست که هم تاریخ اسلام و هم خود قرآن و سنت محمد را بخوبی و بهتر از من و بسیاری از منتقدین شما می دانید.دوست ارجمند اسلام از اول بنا را بر ناراستی و دروغ و کشت و کشتار و راهزنی و تجاوز به حقوق دیگران و نپذیرفتن حق حیات دگراندیشان گذاشته ولی آن چوب پرستان یا بت پرستان همان عرب جاهلی کاری به باورهای دیگران نداشتند.حرف شما زمانی درست بود که محمدی می آمد و حرفهائی مثل زمانیکه در مکه بود می زد و بعد ناپدید می شد و محمدی در مدینه وجود نداشت.ولی از بد روزگار 1400 سال پیش هنوز می بینیم که درست بروال سنت /// در زیر درختی(ماها اگر ابله نمی بودیم همان نشستن ///را زیر درخت سیب که نمود خرد و خرد ورزیست و حوا/یک زن آنرا به آدم/مرد معرفی کرد کینه توزی او را با خرد و خردورزی و زن نمود چنین خردی در می یافتیم!بقول سعدی آدمی را دو عمر باید بود!…) نوفل لوشاتو می نشیند و درست با همان ترفند و سردادن شعارهای آزادیخواهانه بمردم فریبی می پردازد و چون بر مردم آوار می شود نتیجه اش را شما خود بهتر از من به تصویر کشیده اید!آیا باز هم اسلام را با کتاب و سنتی که آیات قتالش آنچنان مبینند که مو لای درزشان نمی رود و حتی روزنه ائی برای مؤمنانی چون شما و بسیاری از انسانهای خوب و انساندوست برای توجیه و تفسیر نمی گذارد با چوب پرستی و بت پرستی باید مقایسه کنیم؟نه دوست گرامی اسلام یک ایده حکومتی است و نوع حکومتش هم تمامیت خواه است و هیچ روزنه ائی برای مدارا و تسامح دراسلام با دگراندیشان نیست.همانطور که جناب ناشناس که گویا شما او را با من اشتباه گرفته اید؟فرموده اند اسلام وظیفه یک مسلمان معتقد را بدون اگر و اما تعیین نموده.بهمین جهت تفاسیر رحمانی از اسلام بیهوده و نوعی تزویر است.بهمین دلیل هم می بینید که دروغ و تزویر و دوروئی در جوامع اسلام زده امری عادیست.شما می توانید مسلمان باشید ولی بنظر من مهمتر از مسلمانی یا مرتد و کافر بودن با خود صادق بودن است.مسلما من و بسیاری موقعییت شما را درک می کنیم و من شخصا کاری به باور شما ندارم آنچه برای من مهم است کار بزرگیست که شما انجام می دهید.بهمین جهت هیچگاه صداقت شما را به پرسش نگرفته ام.اما وقتی در بحثی مقایسه نادرستی را می آورید ما نیز مجبور به یادآوری هستیم.من درست برعکس آنچه شما فرموده اید معتقدم که باید به ریشه برگشت و اسلام را بجای مسلمین هدف گرفت!

     
    • “”ولی آن چوب پرستان یا بت پرستان همان عرب جاهلی کاری به باورهای دیگران نداشتند.حرف شما زمانی درست بود که محمدی می آمد و حرفهائی مثل زمانیکه در مکه بود می زد و بعد ناپدید می شد و محمدی در مدینه وجود نداشت””.
      (مزدک1)
      ———–
      نویسنده این مطالب یا نا آشنای به تاریخ و نشو و نمای اسلام و چگونگی دعوت پیامبر است ،یا خود را از روی غرض ورزی سیاسی به نادانی می زند ،هرکس یک مطالعه مختصر در تاریخ صدر اسلام کند در می یابد که اتفاقا همان بت پرستان عرب جاهلی موی دماغ دعوت یک پیامبر شدند ،در همان مکه! ،مگر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در مکه چه می کرد؟ ابتدا علی و خدیجه به دعوت او ایمان آوردند ،بعد از آن برخی از قوم و عشیره نزدیکش دعوت او به توحید و یکتا پرستی و نفی شرک و سنگ و چوب پرستی را لبیک گفتند ،و بتدریج افراد دیگر و خصوصا طبقات ضعیف و استثمار شده و مظلوم ،این آیات و سور مکی است بردارند مطالعه کنند ،همه دعوت به توحید است و استدلال بر توحید است و نفی شرک،خوب آن بت پرستان و سنگ و چوب پرستان که رواج این دعوت را برخلاف منافع خویش و بر خلاف استثمار و استضعاف ضعفاء می دیدند چه کردند؟ همینطور تبلیغ توخالی نکنید ،بردارید تواریخ و روایات تاریخی را بخوانید ،همان عموی پیامبر شکمبه گوسفند بر سر مبارک رسول الله کشید و بنای کشتن او داشت ،بعد شروع کردند به آزار و اذیت مسلمانان و بردگان خود که مسلمان شده بودند ،مگر همان بت پرست آزاده -بقول شما-پدر و مادر عمار را نکشتند در همان مکه؟! مگر همان آزادگان مخالف عقیدتی خویش را در حصر اقتصادی قرار ندادند که مسلمانان مجبور به مهاجرت به شعب ابی طالب شدند و سه سال آنجا در فشار بودند؟مگر بت پرستان با هم قرار نگذاشتند که با مسلمانان معامله و ارتباط اقتصادی نداشته باشند؟ مگر قرار نگذاشتند دختر به آنها ندهند و نگیرند؟ مگر بردگانی را که به محمد ایمان آورده بودند کتک نمی زدند و شکنجه نمی کردند؟ مگر همان بت پرستان آزاده قصد ترور محمد را نکردند؟ مگر محمد و مسلمانان را از مکه اخراج و تبعید نکردند؟ بت پرستان و مشرکان مکه کاری به باورهای دیگران نداشتند؟ شما هنوز الفبای تاریخ اسلامی را نمیدانید اینجا روی حقد و حسد و کینه و دعوای سیاسی با دیگران هر مزخرفی بقلمتان می آید ذکر می کنید ،این متن تاریخ است ،پیامبر دعوت به توحید کرد و برای آنان استدلال کرد ،خوب این دعوت و محتوای آن البته هماهنگ با بت پرستی آنها و منافع اقتصادی آنها نبود ،اما اینکه آنها معارض بودند باید اینطور باشد که یک پیامبر دست از دعوت خویش بردارد؟ بعد هم پیامبر و مسلمانان به مدینه رفتند و البته یک اجتماع و یک جامعه چه کوچک و چه بزرگ مدیریت و اداره می خواهد ،بله پیامبر تشکیل حکومت داد ،اما آیا تا پیش از بازگشت به مکه که بازگشتی با ابهت و در عین حال عزتمندانه و صلح جویانه بود ،همان آزادیخواهان بت پرست و مشرک ،آیا پیامبر و مسلمانان را رها کردند یا آنهمه جنگ به آنها تحمیل کردند؟ جنگ بدر جنگ احد ،جنگ خندق و دیگر برخوردها ،اینها در مکه بود؟ در آنها پیامبر و مسلمانان هجوم می کردند یا کفار و مشرکان قریش و همراهان خائن یهودی آنان؟ چشمتان را باز کنید و بجای تبلیغات توخالی و در فشار قرار دادن مدیر سایتی که بشما اجازه ریش جنباندن داده است بروید اندکی تاریخ بخوانید ،نخوانید هم شما عددی نیستی ،شما تنها یک ترسوی فراری از ملک و مملکت هستی که جایی در بین ایرانیان و مسلمانان نداری ،همانجا باش تا دق کنی!

       
      • دهان ///// را ببند آخوند //// .. اگر شما ///// تنوره کش نبودید هیچ ایرانی کشورش را ترک نمی کرد . آقای نوریزاد حرفهای این آقا فحاشی و توهین نیست ؟؟؟ تذکر و هاشور فقط سهم ماست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

         
    • شما چرا افکار خودت را به نقد نمیگذاری؟..بهتر است اول بفرمائی اصلا حرف حسابت چیست ..تا آنجا که میبینیم فقط ماشین فحش هستی…

       
    • یک نکته را هم یادم رفت بگویم که چند بار در مورد این اصطلاح دگر اندیش که بکار می برید و مغلطه می کنید توضیح دادم ،این اصطلاح دگر اندیش یک اصطلاح جدید در ادبیات سیاسی مدرن است ،این را با مسائل تاریخی قدیم و جنگ وجدالهایی که بعلل و اسباب خود پیش میامده و در بیشتر موارد ناشی از تزاحم و تعارض منافع بوده مخلوط نکنید ،چقدر لسان شما لسان تبلیغاتی پوچ است ؟اگر با حکومت ایران دعوای سیاسی دارید بروید دعوا کنید این مسائل را به پیشینه تاریخی اسلام و سنت یک پیامبر ربط ندهید ،در صدر اسلام مساله مساله دگر اندیشی نبوده ،مشرکان قریش و کافران مکه ،دعوت پیامبر به توحید و عبودیت خدا را خلاف منافع اقتصادی و امور قبیله ای می دانسته اند و اتفاقا آنها مهاجم بودند نه پیامبر ،دگر اندیش شکمبه گوسفند سر پیامبر در نماز نمی کشد ،دگر اندیش می گذارد مسلمان هم عبادت خود کند ،دگر اندیش طرح ترور پیامبر را نمی ریزد چنانکه توضیح دادم ،و دگر اندیش پیامبر و مسلمانان را حصر اقتصادی نمی کند و دگر اندیش آنها را از خانه و کاشانه خود اخراج نمی کند و اموال آنها را مصادره نمی کند ،دگر اندیش مخالف فکری است که می تواند با مخالف خود احتجاج کند ،و آن مشرکان صدر اسلام و مواجهه با آنها که در غالب آیات جنگ در قرآن منعکس شده است مخالفان مسلح و مهاجم پیامبر بودند نه دگر اندیش اصطلاحی جدید در ادبیات سیاسی مدرن ،آن کشت و کشتار و غارت و اصطلاحات تهوع آور را که هی تکرار می کنید مربوط به مواجهه با اینطور وحوش مهاجم بوده است ،شما خجالت بکشید و دائم مسائل را با هم خلط نکنید ،آنها چطور دگر اندیشی بودند که در جنگ خندق ،پشت به پشت هم دادند و همه قبایل را جمع کردند و بتحریک و همراهی یهود پیامبر و مسلمانان را در مدینه محاصره کردند و بنای کشتار آنها را داشتند؟! اینها در ادبیات سیاسی مدرن شما دگر اندیش اند؟ چرا بخاطر کینه سیاسی که با حکومت ایران و مردم ایران داری اینطور دروغگوئی می کنی؟ شما اگر شهامت داشتید و کشور خود را دوست می داشتید فرار نمی کردید بروید خارج آنجا عیاشی کنید و به اسلام و مسلمانان فحاشی کنید ،اینجا هم سایت یک مسلمان است که امکان نوشتن به شما داده پس خجالت بکش لطفا و لا اقل بحرمت و احترام مدیر این سایت که یک مسلمان است به دین او توهین نکن و اگر واقعا حرمت دگر اندیش را پاس می داری فضولی در عقائد او نکن،شما جایی در ایران اسلامی ندارید ،و فقط آب در هاون می کوبید ،آقای دگر اندیش عصبی فحاش!

       
  35. از سخنان سعیدی سیرجانی ، کسی که بدستور هاشمی رفسنجانی سلاخی شد
    روحش شاد و یاد و خاطره اش گرامی باد

     
  36. ایران در حال تبدیل شدن به دیکتاتوری نظامی

    با مرگ هاشمی رفسنجانی، سپاه پاسداران در حال گسترش نفوذ خود در ایران است و جمهوری اسلامی در حال تغییر ماهیت به یک دیکتاتوری نظامی است.

    برخی تحلیلگران می گویند: مردم ایران به مرور زمان نسبت به رخدادهای ناراحت کننده ای که در این کشور در جریان است، واکنش نشان خواهند داد.

    گزارش رادیو بین المللی فرانسه: یک هفته پس از مرگ اکبر هاشمی رفسنجانی، خبرگزاری رویترز در گزارشی تحلیلی نوشت که در نبود این چهره پرنفوذ جمهوری اسلامی، سپاه پاسداران قدرت خود را مستحکم‌تر می‌کند و ایران را در سال‌های آینده به سوی سیاستی سختگیرانه‌ و انزواگرایانه‌تر هدایت خواهد کرد.

    این خبرگزاری به نقل از برخی تحلیلگران تأکید کرد: در شرایطی که انتخابات ریاست جمهوری ایران در ماه مه برگزار می‌شود و پرسش‌های جدی درباره سلامت رهبر جمهوری اسلامی مطرح است، سپاه پاسداران به زودی فرصت خواهد داشت تا اهرم‌های مختلف قدرت را در دست گیرد.

    رویترز به مراسم خاکسپاری و ترحیم هاشمی رفسنجانی در تهران اشاره می‌کند و می‌نویسد که گرچه برخی از مقامات بلندپایه سپاه پاسداران از هاشمی رفسنجانی به خاطر مبارزاتش در کنار آیت الله خمینی برای براندازی حکومت شاه در سال ۱۹۷۹ ستایش کردند، اما این افراد در محافل خصوصی از مرگ رفسنجانی ناراضی نیستند.

    علی انصاری، رئیس مرکز ایران‌شناسی دانشگاه سنت‌اندروز به خبرگزاری رویترز گفت: “آنان (فرماندهان سپاه) بسیار خوشحال هستند.” این تحلیلگر سیاسی اضافه کرد: “آنها برای رفسنجانی اشک تمساح می‌ریزند.”

    همچنین رویترز به نقل از تحلیلگران نوشته که از این پس سپاه پاسداران می‌تواند نقشی حیاتی در انتخاب جانشین علی خامنه‌ای و هدایت اعضای مجلس خبرگان رهبری به سمت نامزد مورد تأیید سپاه ایفا کند.

    مهدی خلجی، کارشناس مؤسسه سیاست خاور نزدیک در واشینگتن نیز به خبرگزاری رویترز گفته است: “تمامی نامزدهایی که ما از آنان به عنوان جانشین احتمالی خامنه‌ای نام می‌بریم، بسیار محافظه‌کارتر و رادیکال‌تر از او هستند.”

    سخنانی درباره فوت رفسنجانی که سریع حذف شد

    سخنان یکی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران که دقایقی بعد از انتشار در سایت “بسیج پرس” حذف شد:

    سردار جعفر اسدی مشاور فرمانده قرارگاه خاتم الانبیا (ص) سپاه گفت: اگر چه با درگذشت آیت الله هاشمی انقلاب و نظام یکی از ستون های خود را از دست داد اما از طرفی رحلت یک نعمت بالاست و حکمتی دارد. دشمنان نقشه کشیده بودن در انتخابات 96 توطئه کنند اما درگذشت آقای هاشمی یک نعمت بزرگ در این زمینه بود که توطئه آنها را خنثی کرد. علما وجودشان یک نعمت بزرگ و مرگ یا شهادت شان در برخی مواقع نعمتی بزرگ تر است و رحلت یار انقلاب همه نقشه دشمنان را برهم زد.

    صادق خرازی ، بنیانگذار و رئیس شورای مرکزی حزب ندای ایرانیان نیز در گفتگو با یورونیوز در تهران گفت: با فوت آقای هاشمی کمر اصلاحات شکست.

     
    • یعنی همه اینها همین یکهفته انجام شده؟ مثل اینکه کپی کاری وقتی برای کار کشیدن از مغز نمیگذارد!!

       
  37. داسِ مرگ دسته‌اش را بريد! رضا علامه‌زاده

    براى من هم روشن است كه هدف شركت كنندگانى كه مخالف رژيم ولايت فقيه هستند در اين‌گونه مناسبات اين است كه “آن را تبديل به صحنه اعتراض” كنند ولى واقعا شما فكر مى‌كنيد كه از سال ٨٨ بدين سو مردم با شركت در مراسم رسمى سالگرد انقلاب و روز قدس و انتخابات مجلس و خبرگان و … موفق شدند آن فرصت‌ها را به صحنه اعتراض بدل كنند؟
    …………….

    ” فکر می‌کنم یک جنبه مهم ماجرا از نظر دوره مانده. مردم از این فرصت برای طرح اعتراض و شعارهای اعتراضی‌شان استفاده کردند. همچنان که در سال ٨٨ از مناسبت‌ها و برنامه‌های رسمی حکومت استفاده می‌کردند و آن را تبدیل به صحنه اعتراض می‌کردند. نماز جمعه هاشمی در سال ٨٨ و تظاهرات روز قدس و حتی عاشورای ٨٨ نمونه بارزی از ابتکار مردم برای برگزاری حرکت‌های اعتراضی‌شان است. شما همین مراسم سه شنبه را ببینید. بیش از نود درصد شعارها در باره رهبران در حصر بود و زندانیان سیاسی و جنبش سبز. من فکر می‌کنم مردم با توجه به امکانات و شرایط شان رفتار اعتراضی خود را بروز می‌دهند.”
    …………..
    براى من هم روشن است كه هدف شركت كنندگانى كه مخالف رژيم ولايت فقيه هستند در اين‌گونه مناسبات اين است كه “آن را تبديل به صحنه اعتراض” كنند ولى واقعا شما فكر مى‌كنيد كه از سال ٨٨ بدينسو مردم با شركت در مراسم رسمى سالگرد انقلاب و روز قدس و انتخابات مجلس و خبرگان و … موفق شدند آن فرصت‌ها را به صحنه اعتراض بدل كنند؟ و يا توانستند به هيچ‌يك از خواست‌هايشان كه در جنبش سبز فرياد شده بود برسند؟ آيا رژيم تا كنون از اين تاكتيكِ مردم براى جلوه‌فروشى بيشتر در عرصه داخلى و مناسبات بين‌المللى استفاده نكرده است؟ آيا سر دادن چند شعار با اهمیت مثل “زندانى سياسى آزاد بايد گردد” در كنار چندين شعار كم اهمیت مثل “يا حسين ميرحسين” يا “وصيت هاشمى حمايت از خاتمى” اين‌قدر براى رسيدن به دموكراسى تعيين‌كننده است كه بايد سابقه‌ى سرشار از تباهیِ يكى از سياه‌كارنامه‌ترين مقامات جمهورى اسلامى را ناديده گرفت؟
    ………
    مبارزه با رژيم حاكم كه تنها بيرون آمدن و شعار دادن نيست. هر فرد در موقعيتى كه در جامعه دارد از امكان ابراز مخالفت مداوم برخوردار است. معلم، كارگر، وكيل، راننده اتوبوس و يا هنرمندى كه براى تشكل صنفى‌اش تلاش مى‌كند دارد مبارزه‌اى بنيادین را به پيش مى‌برد. سر زدن به خانواده يك زندانى سياسى، قومى و يا عقيدتى و دقايقى به درد دل خانواده‌شان گوش دادن كمتر از شعار دادن در مراسم رسمى نیست. اگر تنها يك هزارم از كسانى كه با شركت در تشييع جنازه‌ى رفسنجانى به ابهت آن مراسم افزودند، در سالگرد قتل فجيع فروهرها كه هر ساله با ريسك آشكار دخترشان، پرستو فروهر، در تهران برگزار مى‌شود به جلو خانه آنان مى‌رفتند هم صداى اعتراضشان رساتر بگوش مسئولان و جهانيان مى‌رسيد و هم خدمت بيشترى به اهداف دموكراسى‌طلبى مى‌كردند. و اين عمل را هرگز كسى نمى تواند به انقلابی‌گرى و جنگ‌طلبى تعبير كند.

    گرچه به اصطلاح “يك دست صدا ندارد” و مبارزه با رژيم فاسد اسلامى نياز به همراهى و همگامى دموكراسى‌طلبان دارد ولى در نهايت اين وجدان فردى انسان است كه مسئوليت هر شخص را مستقلا محك مى‌زند. آيا نشستن در خانه و پرهيز از شركت در مراسمى كه براى باشكوه كردنش تعطيلى عمومى اعلام شده براى وجدان يك فعال دموكراسى‌طلب آرامش‌بخش‌تر از همقدم شدن با دجّالان حكومتى نمى‌بود؟ آن هم در معرکه‌ای که قرار بود خامنه‌ایِ فاسد با خواندن نماز ميت بر تابوت دوست ديرينه‌اش در آن جلوه‌فروشى كند؟
    …………
    باز لطفا نپرسید اگر به اين حركات ايراد دارى “آلترناتيو” خودت چيست؟ اين پرسش را كسانى كه در انتخابات اخير به صرفِ نداشتن “آلترناتيو” به جانيانى امسال رى‌شهرى و درى نجف‌آبادى و خود رفسنجانى راى داده‌اند طرح می‌کنند تا عمل‌شان را توجیه کنند. “الترناتيو” من راى ندادن به امسال اين آدم‌هاست. مى‌گوئيد اين پیشنهادِ بى‌عملى به جوانان امروز است؟ مى‌گويم بى‌عملى خدمت بيشترى به جامعه مى‌كند تا عملِ غلط.

    در صد بالائى از جوانان ديروز، وقتى سكان انقلاب ضدديكتاتورى سال ٥٧ به‌روشنی به دست خمينى افتاد، امروزه وجدان آسوده‌ترى مى‌داشتند اگر با رفتن به خيابان، گيرم با شعارهاى متفاوت، به سياهى لشگر انقلاب اسلامى بدل نمى‌شدند.
    ………..
    http://news.gooya.com/politics/archives/2017/01/222615.php#more

     
  38. گویند:مردی در امامزاده ای اختیار ادرارش را از کف داد ودر صحن امامزاده ادرار کرد…
    مردم خشمگین شدند وبه سمت او هجوم بردند وخواستند که اورا بکشند…
    مرد که هوش وفراستی بسیار داشت گفت:
    ایهاالناس!من قادر به ادرارکردن نبودم امامزاده مرا شفا داد…
    به یکباره مردم ادرار او را به عنوان تبرک به سروصورت خود مالیدند….
    مردم ما اینگونه اند وبس…

    (شادروان دهخدا)

     
  39. ملت منحرف ، استاد تحریف است.
    به جنگ خانمانسوز میگوییم : دفاع مقدس.
    به شورش میگوییم : انقلاب.
    به قاتل میگوییم : اصلاح طلب.
    به مفتخور بیسواد و بی مغز میگوییم : ملا و علامه و عالم دین
    به کسی که از سر ناچاری یک قرص نان برداشته میگوییم : دزد و سارق
    به کسی که میلیاردها دزدیده میگوییم : اختلاس گر
    به کودتا میگوییم : قیام ملی
    به قیام ملی میگوییم : کودتا
    به انتقام میگوییم : قصاص
    به ترور میگوییم : اقدام شهادت طلبانه
    به قصه و افسانه میگوییم : احادیث
    به قاتل بیش از 4500 انسان میگوییم ://///
    به شعورمان که در ته چاه مانده میگوییم : /////
    به زنباره گی میگوییم : عقد موقت.
    به خودفروشی میگوییم : مهریه
    به انتصابات میگوییم : انتخابات
    به خریت میگوییم : انتخاب بین بد و بدتر
    به ماشین اتلاف عمر میگوییم : صف
    به بت میگوییم ; ////
    به بزدلان ساکت میگوییم : اکثریت خاموش
    به قرآن میگوییم : کتاب رحمت
    به باج و جزیه میگوییم : خمس و زکات
    به مرده پرستی میگوییم : زیارت
    به تازی پرستی میگوییم : عبادت
    به جنایت علیه حیوانات میگوییم : قربانی کردن
    به رسوم قبایل وحشی تازیان حجاز میگوییم : احکام الهی
    و از همه بدتر اینکه
    به خودمان میگوییم : ایرانی

     
  40. یک روز وارد شدم دیدم ایشان فرمان قتل فرخزاد را دارد مینویسد، پرسیدم حاج آقا چه میکنید؟ فرمودند دارم میانه روی میکنم -عفت مرعشی

    بنده از خداوند متعال مسئلت دارم روح ایشان را تا ابد با روح امام همدم سازد . این خودش بزرگترین عذاب الهی است

    ایشون بخاطر پرداخت نکردن جریمه پارکینگ تحت تعقیب اینترپل بودند وگرنه میانه روی ایشان بر کسی پوشیده نیست

    به امیرکبیر لقب هاشمی دوران داده بودند همانموقع حتی در حمام فین قاتلین سردرگم بودند و دنبال رفسنجانی میگشتند اول تا امیر گفت من هاشمی دورانم

    ایشان مسبب بیش از 50%بدبختی مردم ایران بودند، متاسفانه اجل فرصت نداد نابودی کامل ایران را ببینند

    ترور بختیار، ترور فرخزاد ترور رهبران کردها و بمب گذاری در عربستان و لبنان، قدرت گرفتن فلاحیان. دستاورد_هاشمی

    درد ناباورانه بودن جهان همین بس که آنکه خون‌ها و جان‌ها به گردن داشت، بی گزند دادرسی و پاسخ، به آرامی مُرد، درست بسان کودکی! هاشمی_رفسنجانی

    امیدم را از داورانه بودن جهان آنروز شستم که سال68، مرگ آسوده‌ی خمینی را دیدم بدون دادگاهی در قبال جنایاتش و سوگواری ملتی برایش را دیدم! مردی که با جنگ، ایران را ویران کرد و حال این دوباره تکرار را برای هاشمی دیدم

    اگر مردم ایران اینقدر ناتوانند که رسیدن به آزادی را بدون هاشمی میسر نمیدانند، در این منجلاب خواهند پوسید

     
  41. دانشمندان ژاپنی مبلغ زیادی پیشنهاد کردند تا مغز آقای هاشمی را برای مطالعه بخرند. دو برابر همان مقدار را برای مغز طرفداران شون پیشنهاد کردند

     
  42. اسراری که دارد از پرده برون می افتاد+فیلم

    آمدنیوز: دکتر مهدی خزعلی در پی دلائلی که شب گذشته آقای روح الله زم بنقل از منابع خود از درون سرویس‌های اطلاعاتی حکومت اسلامی در برنامه صفحه۲ صدای آمریکا مبنی بر خفه کردن هاشمی رفسنجانی در مجموعه کوشک در سعد آباد برشمردند، طی انتشار یک کلیپ صوتی با اشاره به دلائل ارائه شده از سوی آقای زم، بنقل از پزشکان معالج هاشمی رفسنجانی تائید کرده اند که علت مرگ خفگی در استخر بوده است.

    مهدی خزعلی در رابطه با بحثی که دیشب در صدای آمریکا در مورد ترور هاشمی رفسنجانی شده می گوید: علت مرگ خفگی در آب است. (فیلم زیر)

    خزعلی: هاشمی می‌گفت دو اشتباه کرده‌ام، یکی زمینی را فروختم که «نباید» و دیگر کسی را به کاری گماشتم که «نشاید»! به او گفتم: آشی است که شما برای ما پختید و خود باید چاره‌اش کنید

    خبری از فیس بوک: این قضیه داره بیخ پیدا می‌کنه. فردا (یکشنبه) همه در محل قبر خمینی چون مجمع از مردم دعوت کرده بار دیگر شعارهای اعتراضی طنین انداز خواهد شد

    سخن مهدی خزعلی را در فیلم زیر بشنوید

    http://www.youtube.com/watch?v=ZhuF24if_4Q

     
  43. علی 1 عزیز
    نگاهی به کامنتهای این سایت بینداز. تو که نباشی آقام ایکس و آقای وای مجال حضور بیش تری پیدا می کنند و بیشتر دیده می شوند، کاش دلیل محکم تری برای ترک اینجا پیدا می کردی. کافی است سری به نوشته های سه چهار سال پیش نوریزاد بزنی و ببینی که آن آقا که تو را عصبانی کرد، نوریزاد بزرگوار را هم به تنگ آورده بود. اگر دوست داری دیگر ننویسی مختاری، اما بخاطر اعتراض به فحاشی های آن آقا اینجا را ترک نکن. او برای خودش اگر شخصیتی قائل بود به احترام نوریزاد کمی مراعات می کرد. تو که نباشی آقای الف (عمدا اسم نمی برم) در سایت نوری زاد شنیع ترین تهمتها را طرح می کند با هزینه نوریزاد و بی خیال مخاطراتی که برای این مرد می تراشد. تو که نباشی آقای ب یکی از ده ها نقابش را بر می دارد و می آید اینجا برای مسخرگی با هزینه نوریزاد. شاید اگر تو نباشی آقای جیم هم کپی پیست هایش از سایت “زندیق” را از سر بگیرد، باز هم با هزینه نوریزاد. اینها هستند چه تو بخواهی و خوشت بیاید و چه نه. درست مثل بلندگوی میوه فروشی که خواب ظهر جمعه ات را آشفته می کند و تو هم راهی جز تحملش نداری. نمی توانی و نباید حذفشان کنی یا خودت را بخاطر آنها اذیت کنی. اینها غرق در نفرت هستند و هیچ راه حلی هم ارائه نمی کنند. کی بشود اینها بفهمند نمی شود روی دیوار منزل کسی علیرغم مخالفتش مطلبی گذاشت به اسم آزادی بیان، و اگر او آن مطالب را پاک کرد به او معترض گشت که تو مخل آزادی بیان هستی. کمی باید برای اینها دل سوزاند علی 1 جان. اینها هم مثل من و شما قربانی این سیستم اند اما برای دیگران هزینه تراشی می کنند چون برای احترام به عقاید دیگران آموزش ندیده اند. علی 1 عزیز ، اینکه این سه چهار کامنت نویس می گویند به دین می تازیم چون ریشه مشکلات است دروغ بزرگی است. گرفتاری ما همه از دین نیست گرچه دین و خرافه هم در آن نقش بزرگی داشته. مشکل از بی تربیتی اجتماعی و کم ظرفیتی و کینه ای بودن و تندخو بودنمان هم هست. وگرنه ساسانم و آنیتا هم دین را نقد می کنند اما آنقدر فهیم هستند که مراعات چارچوبهای سایت نوریزاد و مخاطرات نوشته هایشان را بکنند. اگر دین از این جامعه جدا شود تنفر در قلب عده ای همچنان ریشه خواهد داشت. اینها حتی برای مطالبی که به آن اعتقاد دارند هزینه هم نمی دهند و فقط حاضرند در سایت نوریزاد که احتیاجی به آیدی ندارد آن گره های شخصیتی خود را بنمایش در بیاورند . چقدر جامعه به امثال تو و کورس و باصفا و ساسانم و آنیتا و یاران و مازیار نیاز دارد. پس برگرد عزیز.

     
  44. درود آقای نوری زاد

    یک داستان واقعی و بسیار خلاصه شده،

    علی خامنه ای هرسال میاد مشهد،
    وقتی میرسه فرودگاه بچه های سپاه اسم رمز و یا همان موقعیت را میگن بنز
    یعنی وقتی پشت بیسیم میشنوی موقعیت بنز داریم، یعنی سیدعلی خامنه ای

    رهبری و تیم حفاظتش ،به هیچ عنوان حفاظت های دیگر را قبول ندارند.
    و تمام فرودگاه هاشمی نژاد مشهد دست حفاظت سیدعلی است در زمانی که ایشان قراره بیاد و تا زمانیکه بر میگرده تهران

    و اما اصل ماجرا که بسیار جالب است،

    در آن سال قبل از اینکه رهبری میخواست برگرده تهران،
    تیم حفاظتی مشکوک شدن،

    به چی؟؟؟

    از طریق دوربین متوجه شدن شخصی وارد محوطه فرودگاه و نزدیک هواپیمای ایشان شده و آن شخص همان جا غیبش میزنه،

    ساعت پنج بعدازظهر قرار بود هواپیما پرواز کند،
    و مراسم بسیار خوب برگزار شد،
    حتی صداوسیمای استان رهبری را نشان داد که سوار هواپیما شد.

    محوطه فرودگاه کاملا خلوت شد،
    همه رفتند،

    و اما بعد از نیم ساعت با چشم خودمان دیدیم دو ماشین و تیم رهبری در حال حرکت بسوی هواپیمای دیگری است،

    در مکانی که ما بودیم بخوبی میدیدیم که سیدعلی سوار شد،و در کمال ناباوری ما دو رهبر یک شکل دیدیم،

    و قبل از اینکه هواپیما پرواز کند،
    آن هواپیمای قبلی که نیم ساعت در حال پرواز بود برگشت،

    بعد مشخص شد آن اولی بدل سیدعلی بود،
    و دومی اصل سیدعلی،

    برای این موضوع شاهدینی وجود دارد،که خواستید معرفی میکنم،

    بسیار خلاصه بود.
    چون در جایی سردار،،،،، که بالاترین مقام سپاه در مشهد بود. زمانیکه از پاویون پرواز با کلت عبور کرد، چنان کتکی از محافظین سیدعلی خورد ک ما شاخ در آوردیم،

    چون هیچکس حق حمل اسلحه نداره، بغیراز تیم حفاظت،

    یا زمانیکه ان شخص را ک وارد فرودگاه شده بود پیدا کردند. در پشت چرخ هواپیما،

    ما دیدیمش، و اون شخص خودشو به دیونگی میزد،
    وقتی بعد از چندروز اوردنش فرودگاه که توضیح بدهد از کجا و چگونه وارد شده،
    در کمال ناباوری دیدیم آن شخص صورتش دوبرابر شده بود. و باد کرده بود

    طوری زده بودنش که اصلا زخمی و کبود نشده بود.
    اما باد کرده بود،

    گفتم شاید جالب باشد براتون.
    بازم عذر میخام مزاحمتون میشم،
    سپاس

    راستی.
    در بین تمام سران کشور که از نزدیک میدیدم،

    اول هاشمی رفسنجانی بود که بزرگترین ومجهز ترین تیم حفاظتی را داشت،

    دوم عباس واعظ طبسی تولیبت استان قدس بود،

    سوم رهبری.

    بقیه افراد هم یک تیم معمولی،

     
    • جاوید جان از غیب گفتی!!!! خیلی از این بیشتر رو می خوای برات تعریف کنم! مقام معظم هم تیم معمولی ندارد تا دلت بخواد از افراد معمولی بعنوان محافظ نامریی از این بابامحافظت می کنن که مبادا //// دوباره مشکل ساز شود!!

       
  45. جناب نوری زاد با سپاس از شما. من یک عکس ویرایش شده هم با عنوان (ولایت فقیه، خامنه ای) برایتان ارسال کردم. دوباره ارسال میکنم. اگر خط قرمز شما ولایت فقیه است که بفرمایید از ایشان نقد نکنیم. عکس ارسالی من حاوی هیچ توهین و تمسخری نبود. فقط طرح روی چفیه را تغییر داده بودم (اسکلت معروف “اس اس” آلمان نازی) که به حقیقت نزدیکتر بود و نماد آخوندیسم را هم بر روی عمامۀ ایشان حک کرده بودم. دوباره میفرستم اگر نمیخواهید قرار دهید اطلاع دهید که بدانم بدست شما رسیده یا نه.

    ————

    دوست گرامی
    من نوشته ها و طرح هایی را که به شخصیت ها توهین کنند، منتشر نمی کنم. شما از ولایت فقیه نقد بکنید من بر چشم می نهم
    سپاس

    .

     
  46. در شهر هرت
    تمامیت خواهی دستگاه قضایی که رابطه مستقیم با دستگاه امنیتی و رهبر و روحانیت دارد و عمله هایی چون سپاه و بسیج که عملکردشان همان لات و لوتها و نوچه های شبان بیمخی اند، ریشه در قدرت خواهی عقیدتی وفقهی وشریعتی نظام دارد.

    ۱- در نظام ،عقلانیت جای خود را به ایمان به فقه وشریعت مطلق دستگاه رهبری داده است.
    ۲- اصولن عقلانیت که با فردیت و تجربه و آگاهی همراه است،جایی در نظام تمامی خواه ندارد چون هر قانون و عملکردباید تابع نظام باشد در این نظام ایمان بردین ،شریعت ، خدا و نظام یکی شده اند.
    ۳- این سیستم تمامی خواه نظام رهبری است که به مردم حد و اجازه آزادی را می دهدو برای او تشکل های خودجوش چون سم است ،با دستگاه قضایی و امنیتی و سپاه سرکوب توده ها و ملت راهدف خود قرار داده است.

    «علی مطهری ،نائب‌رئیس مجلس شورای اسلامی ورود قوه قضاییه به موضوع رفع فیلتر شبکه‌های اجتماعی را موجب حاکمیت دوگانه عنوان و تاکید کرد که قوه قضاییه در این مورد باید تابع کارگروه تعیین مصادیق مجرمانه و هیات نظارت بر مطبوعات باشد.»

     
  47. برنامه ورود ارباس (ع) به ایران:
    1- شرفیابی به بیت رهبری و بوسه بر دستان رهبر که با لبهای دشمن گوی خود یک معامله 25 میلیارد دلاری با دشمن را طی 12 روز ممکن کرد!
    2- تف کردن /// به صندلی خلبان برای اینکه شیطان وارد نشیمنکاه خلبان نشه و نفوذی روش نشینه!
    3-بازدید رئیس جمهور از ارباس!
    4-قلیان کشیدن مشترک دولت و مجلس در ارباس!
    5- افامه نماز جماعت به امامت جنتی!
    6-مراسم دعای کمیل توسط منصور ارضی!
    7- اموزش غرق شدن در آب!
    8-رونمائی از تصویر دو لب رهبری که اجازه ارباس از آنجا صادر شد!
    9.در کارت هواپیما عکس خاتمی بعوان اشیاء غیر مجاز درج شده!

     
  48. استاد احمد تفضلی نامی ماندگار! …
    به مناسبت بیستمین سالگرد قتل وی

    خسرو باقرپور

    • این دانشمند بزرگوار و کم نظیر در نیمه شب بیست و سوم دی ‌ ماه سال هزار و سیصد و هفتاد و پنج، با شقاوتی باورنکردنی و به فرمان عالیجنابان تاریک ‌خانه ‌‌اشباح در دوران ریاست جمهوری عالیجناب سرخپوشِ تازه درگذشته؛ علی اکبر هاشمی رفسنجانی، به قتل رسید …
    ……………..
    با مرگ احمد تفضلی ایران ما یکی از برجسته ‌ ترین محققان، و معتبر ترین عالمان خویش را از دست داد، خسرانی که شاید در عرصه ی تولید معرفت و اندیشه در ایران به زودی جبران نشود.
    علیرضا نوری زاده در روزنامه «کیهان لندن»، شماره ۸۳۱، ۱۲ آبان ۷۸، صفحه چهار، در ستون همیشگی ی خویش با نام «یک هفته باخبر»، به نقل از «نامه برادر یکی از عاملان قتل ‌ های زنجیره ‌ ای»، روایت قتل دکتر احمد تفضلی را چنین آورده است :
    «دکتر تفضلی را هنگامی که به طرف خانه ‌ اش می ‌ راند، پس از آن که دو تن از دوستانش را سر راه پیاده کرد از ماشین بیرون کشیدند و گفتند لازم است برای تحقیق مختصری با ما بیایید. او را با یک پژوی سیاه رنگ با چشم بسته تا منطقه «شهران» بردند، اتومبیل خود او را یکی از بچه ‌ های تیم به همین نقطه آورد و با چاقو یک لاستیک آن را پنچر کرد. به دکتر تفضلی گفتند در اتومبیل خودش بنشیند تا لاستیک پنچر شده را عوض کنند. در این میان پاترول اطلاعات که جلویش آهن ‌ بندی شده بود با سرعت زیاد از راه رسید و به ماشین دکتر تفضلی در سمتی که خود او نشسته بود کوفت.»!!
    و بدین ترتیب با فرمان گروهی تبه ‌ کار و جمعی مزدور جانی ایران یکی از بزرگ ‌ ترین فرهیخته ‌ گان خویش را از دست بداد.
    …………
    http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=77718

     
  49. نوری زاد

    درست بخاطر ندارم در کدام پست و به کدامین کاربر گفتی:

    قرآن را بیشتر مردم این سرزمین قبول دارند و به احترام این عده تو نیز باید احترام بگذاری!

    یک سئوال:

    از میان این اشخاصی که سخن به اعتقاد آنها داشته ای چند نفر آنها به دستورات این کتاب آسمانی عمل می کنند؟!؟!؟

    اما یک مقایسه و سئوال:

    از مقایسه میان ما که به این کتاب اعتقادی نداریم و این تعداد که می گویی به قرآن اعتقاد دارند کدامین آنها راستگوترند؟؟!؟!؟ ما یا شما؟!؟!؟

    ما ابایی از ابراز این عدم اعتقاد نداریم و در برابر دفاع از خود در برابر آنانی که ما را کافر می دانند اما از ما به یقین بدترند و ما را تهدید به اعدام به دلیل تفسیر از همین کتاب بی پایه می کنند دست به هر عملی می زنیم! اعمالی که تاکنون نیز کم نبوده اند و در جنگ نرم و دلخوش کننده آخوندها نیز هیچ جایی ندارد!

    تو می گویی به قرآن اعتقاد داری اما یک کافر که انسان باشد برایت ارزشمند تر است. سئوال مهم ایجا این است که تو چگونه فرد معتقدی هستی که دستور پروردگار خود در این کتاب که گردن زدن همین کفار است را نادیده می گیری؟!؟ پس تو یا یک دروغگو هستی یا همانند ما!!! (خودت چه فکر می کنی؟!؟!؟ من که می گویم گزینه اول در تو صدق می کند!)

    روزی روزگاری با هجوم اعراب که آخوندهای خودتان نیز پس از منازعات با عربستان آنها را سوسمارخور خطاب می کنند آداب و فرهنگ چند هزار ساله این سرزمین به یغما رفت! حال عده ای با نصف عرب و نصف ایرانی یا تماماً عرب اظهار می کنند این سرزمین آبا و اجدادی آنها از ابتدا بوده است!!

    پاسخ به این سئوال که از اول در این سرزمین این عده بوده اند یا ما، کاملاً مشخص است!! این مقایسه همواره من را بیاد خاطرات زیادی در زندگی می اندازد؟؟؟ که بارها نیز در زندگی ناشی از همین فرهنگ جاهلی آخوندی در کشور جمهوری اسلامی برایم موجب دردسر و نزاع بوده است!

    —————

    درود دوست گرامی
    دوست ما جناب مزدک نیز همین گونه می نویسد و به همین تلخ نگری مبتلاست و ما بارها با وی نوشته ایم و راه بجایی نبرده ایم. آقا جان، کاری به این که من راست می گویم یا دروغ نداشته باش. ما یک کتابی داشتیم به اسم قرآن که باهاش حال می کردیم. نه با نگاه به آیه هایش آدم می کشتیم نه کسی را آبرو می بردیم. ناگهان جماعتی آمدند و قدرت یافتند و ما را فریب دادند و آن کتاب ما را پیش آوردند و به آیه هایش فرو شدند و نفرت ها پدیدار ساختند. حال ما گرفته شد. اما کاری دیگر از دستمان بر نمی آمد. اشتباه شما در این است که دوست داری همه ی ما دست از باور و تمایل خود بکشیم و آنگونه باشیم که شما می خواهید. راه درست این است که شما عملکرد همان جماعت آدمکش و دزد و مدعی را نقد بکنید نه این که به تمسخر ما و کتاب بپردازی تا خودت حال پیدا کنی. فرض کنید یک میلیارد نفر در گوشه ای از دنیا نشسته اند و چوب می پرستند. بی آزار و آرام و دوست داشتنی. ناگهان جماعتی از همان چوب پرستان به معرکه پای می نهند و بر سر دیگران چوب می زنند و سروری خود را به همگان تحکم می کنند. که یعنی در این چوب ما قابلیتی هست که می گوید مرا بر سر دیگران بکوب. نقد شما باید به رفتار این چوب کوبان معدود متوجه باشد وگرنه مردمی سالها در ایران و جهان به همزیستی با هم زندگی می کرده اند بی آنکه با نگاه به آیات قرآن یقه ی هم را گرفته باشند. می دانم که این سخنان برای مزدک گرامی تهی از تأمل است. چرا که بارها همین ها را با هم گفته ایم. اما وقتی یکی عینکی از نفرت بچشم زد، به بهار و شکوفه های بهاری نیز با نفرت می نگرد. رک بگویم: آقا جان، ما با قرآن، بت پرست با بت، هندو با گاو، حال می کنیم. به درست یا به غلط. عاقلانه یا احمقانه. به اینش کاری نداشته باش. به کسانی کار داشته باش که قرآن و بت و گاوشان را بر سرت می زنند. وگرنه قرآنیان و گاو دوستان و بت پرستانی که با هم همدل و همزیست اند، چرا باید با عینک تو به دنیا بنگرند؟ مزدک کجایی بابا؟
    با احترام

    .

     
    • مگر می شود کار نداشت؟!؟! انقلاب اسلامی با همین “کار نداشتن ها” به ثمر رسید!!! اعدام ها با همین “کار نداشتن ها” تحت حمایت شما و دوستانتان به ثمر نشست! آزارها و مزاحمت ها با همین “کار نداشتن ها” دنبال شد!! شخصیت آفرینی از بی شخصیتها و درو غگویان زمانه از همین “کار نداشتن ها” به درون اجتماع ریشه دواند! … باز هم بگویم!

       
    • مازیار وطنپرست

      گاندی [و سایر رهبران هند] دموکراسی را بدون از بین بردن کامل خرافات در دین هندو برگزیدند، بعضی از سردمداران مسلمان هند گفتند با اینهمه خرافات که در دین هندو [و انصافا از اسلام خیلی بیشتر] است نمیشود با آنان یک حکومت تشکیل داد. رفتند که حکومت بدون خرافات خویش را بوجود بیاورند نتیجه را هم در مقایسۀ بین هند و پاکستان دارید میبینید.

       
  50. هر روز بر ابهامات مرگ آیت الله افزوده و اسراری در این خصوص بازگو می شود
    چرا عکسی از جنازه ی آیت الله هاشمی رفسنجانی منتشر نشد ؟
    ❱ شنبه, ۲۵ام دی, ۱۳۹۵

    نگام ، سیاسی – شاید بتوان درگذشت آیت الله هاشمی رفسنجانی را یکی از پیچیده ترین و اسرار آمیز ترین مرگ هایی دانست که پس از انقلاب اسلامی در میان شخصیت های شناخته شده به وقوع پیوسته که روز به روز بر ابهامات آن افزوده شده و از طرفی اسراری که همه روزه پیرامون این اتفاق از زبان افراد موثق بازگو می شود.

    با توجه به این که امروزه در عصر دیجیتال و تکنولوژی به سر می بریم و نظر به دسترس بودن انواع ابزار آلات برای ثبت کوچکترین اتفاق ، تصویر برداری لحظه ای از وقایع امروزه به امری بسیار ساده و ابتدایی تبدیل شده و هر گونه اتفاقی با زبان تصویر به سهولت قابل ثبت و ضبط است ، اما یکی از سوال های مطروحه در خصوص مرگ آیت الله هاشمی رفسنجانی این است که چگونه تا کنون حتی یک تصویر از جنازه آیت الله منتشر نشده است؟!

    این در حالی است که تاکنون و طی این چند سال تصاویری از جنازه بزرگانی چون آیات منتظری ، بهجت ، خزعلی ، طبسی و مهدوی کنی در رسانه ها منتشر شد اما جای تعجب است که هنوز از آیت الله هاشمی رفسنجانی که شخصیتی شناخته شده تر از بزرگان قبلی بود و امکانات بیشتری نیز پیرامون ایشان برای ثبت تصویر جنازه وی وجود داشت ، این اتفاق حتی در حد یک تصویر کوچک نیز تا کنون دیده نشده است ؟!

    این ابهام را وقتی در کنار اخباری که از منابع موثق و مطلع به دست آمده قرار می دهیم پی به راز این ماجرا می بریم که شاید جنازه ی آیت الله هاشمی به گونه ای بوده که عملا امکان انتشار تصویری از آن به دلیل نحوه مرگ ایشان که طبیعی نبوده ، وجود نداشته است .

    بر اساس اظهارات فردی به نام منتظر قائم در چند ماه گذشته که در قالب یک فایل صوتی در میان اصول گرایان منتشر شده ، در جریان دیدار چند ماه قبل رهبری با احمدی نژاد و منع او از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری ، رهبری در پایان دیدار خبر از مساعد نبودن حال آیت الله هاشمی رفسنجانی داده و تاکید می کند چون حیات آقای هاشمی به پایان امسال نیز نمی رسد و از طرفی ، اسفند ماه سال جاری نیز ، زمان صدور حکم جدید برای رئیس و اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام است ، این نوید به احمدی نژاد توسط رهبری داده می شود که حکم ریاست مجمع به او اعطاء خواهد شد و وی فعالیت های خود را در سطح ریاست جمهوری تنزل ندهد ، در ادامه این فایل صوتی منتظر قائم بر تبدیل دفاتر احمدی نژاد در استان ها به دفاتر استانی مجمع تشخیص مصلحت نظام تاکید می کند .

    از سوی دیگر خبرهای موثق از ملاقات دو عضو برجسته سپاه که نام و هویت آن ها تاکنون فاش نشده با آیت الله هاشمی پس از اتمام جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام حکایت دارد ، ضمن آن که بر اساس شهادت اکثریت اعضای مجمع در جلسه صبح آن روز مجمع ، حال آیت الله هاشمی کاملا مساعد بوده و هیچ اثری از کسالت در وی مشاهد نشده بود ، اما ملاقات این دو فرمانده ارشد سپاه و اتفاقات پس از آن از اسراری است که بر ابهامات این واقعه تاریخی می افزاید .

    پس از جلسه ، آیت الله هاشمی تصمیم به رفتن به سمت مجموعه ورزشی متعلق به مجمع تشخیص در منطقه کوشک می گیرد و قبل از رسیدن به مکان مورد اشاره تاکید می نماید که هیچ کس حتی محافظان نباید با او همراه شوند و هم چنین از اطرافیان خود می خواهد که تمامی دوربین های مجموعه ورزشی خاموش شوند .

    کنکاش در این ماجرا با توجه به تقارن این ایام با سالگرد شهادت امیر کبیر و لقب سردار سازندگی که به آیت الله هاشمی تعلق گرفت و نیز تالیف کتابی توسط ایشان در بیان شخصیت امیر کبیر ، و هم چنین بررسی واقعه تاریخی شهادت امیر کبیر در حمام فین کاشان ، تشابهی عجیب در این ماجرای مرموز با شهادت امیر کبیر را نیز آشکار می کند ، بدین سان که همان گونه که امیر کبیر تن به کشته شدن در برابر جلادان ناصر الدین شاه داد ، آیت الله هاشمی هم پس از ملاقات با دو فرمانده ارشد سپاه نیز تن به کشته شدن خود داده و از آن جا که حفظ نظام و انقلاب در منظر او دارای اهمیت ویژه ای بوده با جانفشانی ، حاضر شده به تنهایی به سمت قتلگاه خود رفته و شرایطی را ایجاد کند که هیچ کس همراه او نبوده و هیچ شاهدی بر قتل او وجود نداشته باشد.

    در طول این سال ها بارها و بارها نقل های مختلفی از خود گذشتگی آیت الله هاشمی به خاطر حفظ نظام و انقلاب به گوش رسیده که اکنون به یکی از آن نمونه ها اشاره می شود : در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ که با هجمه سنگین و سازماندهی شده سپاه و توزیع چند میلیونی بولتن ها و سی دی هایی بر علیه آیت الله هاشمی رفسنجانی همراه بود ، اعضای ستاد آیت الله هاشمی توانسته بودند نفرات اصلی و سر نخ های ماجرا را شناسایی و به صورت مستند در اختیار آیت الله هاشمی قرار دهند ، و قرار بود آیت الله هاشمی در مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ در جریان مصاحبه با شبکه دوم سیما ، این اسناد را در اختیار افکار عمومی قرار دهد که بی شک در نتیجه انتخابات موثر بود و می توانست ورق را به نفع ایشان تغییر دهد ، اما مصاحبه تمام می شود و آیت الله ابدا حاضر نمی شود در مصاحبه خود در این رابطه سخنی بگوید ، وقتی اعضای ستاد پس از اتمام مصاحبه نزد آیت الله رفته و به جهت از دست رفتن این فرصت طلایی معترض می شوند وی در پاسخ می گوید دیدم که این افراد بچه های مخلص انقلاب و جبهه رفته ای هستند که حالا با من دشمنی دارند اما با انقلاب مشکل ندارند لذا گفتم از حق خودم بگذرم تا انقلاب آسیب نبیند حتی اگر نتیجه انتخابات به ضرر من تمام شود .

    و گویا طراحان قتل در سپاه و بیت رهبری هم با علم به این روحیه آیت الله هاشمی از او می خواهند این بار حفظ نظام در فدا شدن و حذف فیزیکی ایشان تبلور یافته و او هم برای تداوم انقلاب از جان خویش گذشته و علاوه بر آن حاضر نشده حتی از حواشی پیرامونی این اتفاق هم پس از مرگش پرده برداری شود.

    بر اساس اخبار موثق سر آیت الله ها

     
    • لابد قرار است از این بابا هم یک شخصیت انسان دوست که قربانی اهداف رژیم شد ساخته شود!!! یقول خودشون که از واژه های جرت می دم استفاده می کنن و دست به مو کشیدن و چنگول زدنشون هم مثل زنها حرف نداره، اگه درست و حسابی همدیگه رو جر بدن و پشم و پیل هم رو بکنن اصلاً باکی نیست!!!

       
  51. افشاگری فوری ، در باره مرگ رفسنجانی
    یک خبر فوری و محرمانه دیگر
    جانشین جدید اطلاعات سپاه محمد حسین زیبا نژاد معروف به حسین نجات اورا بقتل رساند.
    رفسنجانی قرار بود در مرحله دوم دست به افشاگریهای محرمانه دیگر بزند. یکی از آن اسناد دستکاری وصیتنامه خمینی بود. نجات ، یکی دیگر از چند مسئول بلند پایه سپاه پاسداران بود که با سید مجتبی خامنه ایی در ارتباط می باشد. رفسنجانی در آخرین نطق خود خواهان تغییر قانون اساسی
    نیز شده بود.
    اخیراً جابجایی در اطلاعات سپاه پاسداران رخ داده است. جانشین اطلاعات امنیت سپاه ماموریت مرگ رفسنجانی را بر عهده می‌گیرد.
    حسین نجات. در همه ماموریت ها بسیار بیرحم و خشن عمل می کند و مطیع کامل فرمانده سپاه و بیت رهبری می باشد.
    برخی از سران سپاه که مخالف جنایت های رهبران سپاه هستند در گزارشهای خود به یگانهای ویژه امنیت طیف پادشاهی که در بخش نظامی نفوذ و تشکیلات خاص دارد مدتی است از عملیات ترور زنجیره ایی سپاه میگویند.
    در این گزارش محرمانه نیز اشاره شده است که ماهرانه تیم پزشکی هاشمی رفسنجانی را
    که 24 ساعته در کنار رفسنجانی حضور داشت مختل می کنند.
    این نوع قتل ها که به قتل روسی معروف است شبیه قتل طالقانی در آخرین ملاقات با سفیر روس
    با نوشیدن زهر جانکاه کشته شد و کشی هم اجازه کالبدشکافی نداد.
    از آغاز پیدا بود خامنه‌ایی با منصوب کردن زیبانژاد (حسین نجات) که نگهبان گارد ویژه بیت رهبری نیز می باشد هدف خاصی را دارد.
    هر گونه سرپیچی از فرمان سپاه حکم مرگ را در پی دارد
    قتل سید احمد خمینی بدست معاون وزارت اطلاعات پیشین سعید امامی تنها بخاطر اندکی تمرد
    از اجرای دستور منجر به مرگ در زیر شکنجه شدید وی شد.

    درست در چند روز پیش حسن عباسی در دانشگاه تهران طی هشداری به رفسنجانی از تسویه حساب خونین سخن راند.
    همه این اسناد و قرائن نشان از کودتای درون حکومتی سپاه پاسداران دارد.

    به اطلاعات بخش دیگر دقت بفرمایید

    طراح حصر رهبران جنبش سبز به جانشینی سازمان اطلاعات سپاه(ستاد خبری سپاه ) منصوب شد (تاریخ انتشار: ۷دی‌ماه ۱۳۸۸)

    «محمدحسین زیبایی‌نژاد» مشهور به سردار حسین نجات از فرماندهان سرکوب مردم در سال‌های گذشته، به جانشینی رئیس سازمان اطلاعات سپاه پاسداران منصوب شد.

    حکم انتصاب «حسین نجات» را، «محمدعلی جعفری» فرمانده کل سپاه پاسداران صادر کرده است.

    زیبایی‌نژاد در سال‌های منتهی به کودتای انتخاباتی سال ۸۸، فرمانده سپاه ولی امر بود. این نیروی نظامی مسئولیت حفاظت از آیت‌الله علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی ایران را بر عهده دارد. وی سال گذشته نیز به سمت معاونت فرهنگی و اجتماعی فرمانده سپاه پاسداران منصوب شده بود، سمتی که اکنون «محمد رضا نقدی» فرمانده سابق سازمان بسیج آن را عهده‌دار است.

    در حوادث کوی دانشگاه سال ۱۳۷۸ که در دوره اول ریاست‌جمهوری محمد خاتمی روی داد، «حسین نجات» به همراه شمار دیگر از فرماندهان نظامی ایران، از طراحان سرکوب دانشجویان و حتی عزل سیدمحمد خاتمی بود.

    ریاست سازمان اطلاعات سپاه بر عهده حسین (حسن) طائب است. حسین نجات ( محمد حسین زیبانژاد) به سمت جانشین فرمانده اطلاعات سپاه منصوب شده است
    حسین نجات در همه ماموریتها بسیار بی رحم و گوش به فرمان است.
    سازمان اطلاعات سپاه از جمله نهادهایی است که فعالیت‌های مختلفی را علیه دولت حسن روحانی انجام می‌دهد. پیش‌تر «جعفری» با انتصاب سردار ضیغمی با نام مستعار «مشفق» به عنوان معاونت عملیات روانی سازمان اطلاعات سپاه، سازماندهی گسترده را علیه باند رفسنجانی و دولت حسن روحانی انجام داده بود.
    نقل و انتقال و جابجایی نظامیان، نشان از سازماندهی گسترده سپاه پاسداران و سازمان اطلاعات آن، برای انتخابات سال آینده ریاست ‌جمهوری سال ۹۶ دارد.
    سپاه با کنار زدن رفسنجانی مُهره محوری جناح اصلاح طلبان زمینه را برای صاف کردن اقمار وابسته به آن آماده کرده است.
    هم اکنون جمهوری اسلامی وارد فاز نوینی از مرحله خشونت در بُعد داخلی و جنگ در منطقه به ویژه با عربستان در بُعد خارجی میشود.
    باید آماده بحرانهای جدید در منطقه بود.
    وظیفه میهن پرستان اکنون دوچندان شده است. نخست نباید بخاطر فشار و حمله تندروها به جبهه
    اصلاح طلبان بدام اصلاح طلبان افتاد و دوباره با زنده کردن شعار یا حسین میرحسین
    جنبش سرنگونی را تاخیر انداخت.
    دوم آنکه با دامن زدن به جنگ در منطقه خیزش های مدنی و مردمی را در غبار جنگ متلاشی ساخت.
    تمامیت و کلیت نظام را باید نشانه گرفت. اربابان جمهورزی اسلامی برای غارت ثروت ملی و جنگ با عربستان شاید بخواهند با ترفند این چنینی اندکی برای جمهوری اسلامی عمر بخرند.
    آنها پس از سبز بنفش به دنبال ترفند و رنگ دیگری هستند.
    به همین دلیل است که میگویم وظیفه میهن پرستان از هر زمان دیگری سنگین تر است

     
  52. دنیای وارونه ای است باورش سخت است //// در آب خفه شود!
    بالابلاگ ‫۳۳۰ کلیک ‫۵٫۷۳۱ نمایش
    دنیای غریبی است نازنین. همه چیز برعکس شده. تصور می کنی کوسه که استاد شنا در دریاهای طوفانی است در برکه ای کوچک داخل آب خفه شود؟

    https://www.balatarin.com/permlink/2017/1/14/4402649
    …………..

     
  53. نحوه قتل رفسنجانی توسط تیم محافظان عضو سپاه

    روز 19 دی 95 بعد از جلسه مجمع تشخیص و صرف ناهار با وزیر بهداشت در حالیکه در سلامت کامل بود طبق روال هفتگی در ساعت 4 به استخر کوشک که در اختیار مجمع تشخیص است میرود و وارد استخر میشود و ساعت 6 جنازه سرد شده رفسنجانی در حالیکه ریه های آن پر از آب استخر بوده وارد بیمارستان شهدای تجریش میشود و در نهایت 7/30 دقیقه مرگش بعلت سکته قلبی اعلام میشود طبق روایت سپاهی های تیم حفاظت حاج آقا(لفظ استفاده شده از طرف محافظان) بمحض ورود به مجموعه ورزشی کوشک اعلام کردند تمام دوربین های حفاظتی خاموش شود و ما هم همینکار رو کردیم(چقدر حرف گوش کن هستند برادران محافظ) و خواستند بتنهایی شنا کنند و تیم حفاظت داخل محوطه استخر نشوند(لابد میخواسته وقتی خودش سر خودش رو زیر آب کرده محافظان نتوانند نجاتش دهند) و برادران بعد از دو ساعت که دیدند صدای شنای حاج آقا نمیاد رفتند داخل و با جنازه رفسن جانی با ریه های باد کرده روی آب روبرو شدند و بسرعت چون بنا به خواسته خودش و با تایید مقام وزارت بهداشت (البته بعد از اعلام مشکوک بودن نبودن تیم پزشکی و عوض کردن حرفش)حاضر به پذیرش تیم پزشکی همراه نبودند بلافاصله از روی اجبار جنازشو بردند بیمارستان تجریش تا پزشکان اونجا بعد از یک ساعت و نیم گواهی فوت سکته رو براش صادر کنند…
    (از سوی دیگر خبرهای موثق از ملاقات دو عضو برجسته سپاه که نام و هویت آن ها تاکنون فاش نشده با آیت الله هاشمی پس از اتمام جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام حکایت دارد ، ضمن آن که بر اساس شهادت اکثریت اعضای مجمع در جلسه صبح آن روز مجمع ، حال آیت الله هاشمی کاملا مساعد بوده و هیچ اثری از کسالت در وی مشاهد نشده بود ، اما ملاقات این دو فرمانده ارشد سپاه و اتفاقات پس از آن از اسراری است که بر ابهامات این واقعه تاریخی می افزاید .

    پس از جلسه ، آیت الله هاشمی تصمیم به رفتن به سمت مجموعه ورزشی متعلق به مجمع تشخیص در منطقه کوشک می گیرد و قبل از رسیدن به مکان مورد اشاره تاکید می نماید که هیچ کس حتی محافظان نباید با او همراه شوند و هم چنین از اطرافیان خود می خواهد که تمامی دوربین های مجموعه ورزشی خاموش شوند بر اساس اخبار موثق سر آیت الله هاشمی توسط دو نفر در استخر زیر آب برده می شود و علت مرگ ایشان خفگی در آب بوده ، و برای ظاهر سازی ، جنازه بی جان ایشان به بیمارستان منتقل می شود ، به گونه ای که پس از مرگ چه در بیمارستان و چه هنگام مراسم غسل و کفن بارها از دهان ایشان آب خارج شده و آثار خفگی در چهره ایشان مشهود بوده است .
    وزیر بهداشت نیز در شب اول پس از در گذشت ایشان از نبود تیم پزشکی همراه خبر می دهد اما گویا با اشاره ای که بعدا به او شده مجبور به تصحیح این گفته خود می شود ..https://negaam.news/1395/10/25/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%B9%…)

     
    • آقا جون مادرتون بی خبال بشوبد…همه قبول دارن ایشان راکشته اند..دیگه هی یه خبر را صد دفعه نفرستید..همه در جریان هستیم..

       
  54. فیلم؛ سخنان رفسنجانی که…سرش را به باد داد

    https://www.youtube.com/watch?v=7YGU7noF3x0

     
  55. لحظاتی با نمیرالمومنین حضرت جنتی …

    پسر جنتی برای گرفتن معافی رفت مصاحبه ،
    پدرتون سابقه جنگ در جبهه دارن ؟
    بله
    چند سال ؟
    جنگ تحمیلی هشت سال
    جنگ جهانی دوم پنج سال
    جنگ جهانی اول سه سال
    جنگ بدر شش سال
    جنگ احد چهار سال
    جنگ خندق چهار سال
    جنگ قبایل دوازده سال
    قرون وسطی پنج سال
    جنگ ستارگان شش سال
    هابیل قابیل بیست و سه روز

    میگن الان نظام وظیفه سربازی به پسر جنتی بدهکاره
    واسش کلانتری زدن

    جنتی از خدا میپرسه ،
    پدر و مادر من کین ؟؟

    خدا اشک درچشمانش حلقه میزنه میگه ،
    وقتی من اومدم ..

    تو رو سر راه گذاشته بودن .

    هنگامیکه گراهام بل تلفن را اختراع کرد

    یک چیز عجیب دید !!!!

    سه تماس بی پاسخ از جنتی..

     
  56. جناب آقای نوریزاد گرامی‌، با درود، صبوری و شکیبایی شما را تحسین می‌‌کنم وقتی‌ همهٔ کامنت‌ها را در رابطه با چرایی حضور شما با شرکت میلیونی مردم در تشیع رفسنجانی خواندم و ایراد‌هایی‌ که چند کامنت گذار محترم به کار شما وارد دانسته اند. در حیرتم که این دوستان واقعیات عینی حاکم بر جامعه ایران را چطور می‌‌بینند و چگونه ارزیابی می‌‌کنند؟ آن شرکت کنندگان به تشخیص و انتخاب خودشان یک فرصت را پیش رو دیدند و از آن استفادهٔ کردند و شهامت و جربزه آن را هم داشتند که آن شعار‌ها را بدهند. من نوعی می‌‌گویم آنها همه اشتباه کردند و در این سایت گیر می‌‌دهم به آقای نوریزاد. بسیار خوب، چه راه حل بهتری دارم که با کمترین آسیب بیشترین نتیجه را بگیرم؟ راه حل من این است که تئوریجات ظاهرا منطقی غیر قابل انطباق با شرایط و وضعیت عینی جامعه قطار کنم و خودم هم هیچ جای این تئوری جات نقش پیشگامی نداشته باشم و به پیچیدن نسخه بسنده کنم و برای مردم تکلیف روشن کنم. اگر این مردم با این شرکت و این شعارها به اقلی از اهداف و دلیل حضور خود هم رسیده باشند، در این شرایط کاری کارستانی کرده اند و به گمانم هیچ گوش اعتنا و بدهکاری به سخن پراکنی‌های زیبای دارای رنگ و بوی منطق و حق به جانبی ندارند.

     
  57. قاصدان آزادی : نظر محمدرضا عالی‌پیام (هالو) درباره «منشور حقوق شهروندی» حسن روحانی

    https://www.youtube.com/watch?v=JaJcXzbYp1I

     
  58. برخی میگویند دو رفسنجانی بوده یکی پیش از 88 و یکی بعد از آن و مردم رفسنجانی چند سال اخیر را تشیع جنازه کردند. بنظر من این برخی اشتباه میکنند. البته که این مردم میبایستی این حداقل را برای او مایه میگذاشتند برای اینکه خودشان این فرجام را برای او مقدر کردند. او هیچ عوض نشده بود. او ایمان داشت که سرنوشت خودش و خانواده اش و آنچه را که از این انقلاب بسرقت برده اشان کسب کرده بود به بفای همین نظام وابسته است. او تشنه قدرت بود ولی در مرکز قدرت نبود. در اینحال او تنها صدائی را که از مردم شنید این بود که ” تو هم هستی ” وقتی مردم او را نماینده اول خبرگانش کردند شاید تصورش را هم نمیکرد که در نظام ولائی (جائیکه مصباح میگوید مگر مردم هم حقی دارند؟ ) بروز قدرت مردم لااقل جائی برای او ندارد. این مطلب را مردم هم تا حدودی میدانستند و میخواستند چوب لای چرخ نظام بگذارند. فرصتی هم برای اصلاح طلبان فرصت طلب ایجاد شده بود تا عمیقتر رفسنجانی را به قدرت امیدوارش کنند. او را توهم برداشته بود که قدرتش حالا پایه در مردم دارد. او رویای قدرت اول پشت پرده را میدید. این رویا از چه موضع قدرتی میتوانست بمنصبه ظهور برسد ؟ پشتوانه و قدرت مردم ؟ در نظام ولائی!؟ آقای سیاستمدار باهوش و دورنگر!! سالها خودت برای از بین بردن هر آنجه ساختار و نهادهای مدنی است اقدام بهر جنایتی کردی. دیگر چوب لای چرخ گذاشتن کافیست.

     
  59. در شهرهرت

    توتالیتر که همان تمامی خواهی است رابطه آن باآزادی و عدالت و فرد گرایی چون فاشیسم است، در فاشیسم فردو آزادی فردی نامفهوم و ملت نیز جزیی از سیستم حاکم و نژاد برتر است،همانگونه که امت اسلامی برتر از دیگر ان است.
    روحانیت در حین گسترش در تمامی اقشار جامعه بصورت مستقل ، دفتر و دستک و قوانین خاص خود را دارد بصورت نهادی فرا دولتی وفرا ملتی نیز عمل می کند، آزادی و امکانات ملت خلاصه شده و وابسته به قشر روحانیت است که فقه و شریعت را راهبر دارند و فردیت و آزادی رابی معنی می دانند.

    شورای خبرگان ، جامعه روحانیت ،دستگاه رهبری و دولت درعقاید شان به فقه و شریعت اسلامی با هم یکسانند و دیانت آنان در واقع همان سیاست آنان است که ملت و کشور باید تابع آنان باشند.
    دستگاه عظیم امنیتی که تارهای عنکبوتی خود راهر گوشه تنیده ، ضد آزادیهای فردی وعدالت اجتماعی است ، امنیت برای نظام توتالتیر، حفظ امکانات سرکوبگری توده ها ست.
    رهبر ، با نیروی نظامی عقیدتی سپاه و بسیج یک سیستم برتراداری را تشکیل می دهند که تحت فرمان و اختیارشان توده های عقیدتی اند .

    دولت در این نظام ، نقش دوگانه ای را ایفا می کند تا آنجا که منافع روحانیت را در نظر داشته باشد دستش باز است وگرنه با رهبرو دم و دستگاه او مواجه خواهد شد.جای ملت یا عوام کجاست؟

    ملت یاعوام تنها وسیله ای بیش نبوده و نیستند!

    [تمامیّت‌خواهی، یا توتالیتاریسم (به فرانسوی: totalitarisme) اصطلاحی در علوم سیاسی و توصیف‌گر نوعی از حکومت است که معمولاً دارای این شش خصوصیّت می‌باشد: یک ایدئولوژی کلّی، یک سیستم تک حزبی متعهّد به آن ایدئولوژی کلّی که معمولاً توسط یک نفر رهبری می‌شود، دارای پلیس مخفی گسترده، انحصار در سلاح‌های مورد استفاده، انحصار وسایل ارتباط جمعی، انحصار اقتصادی که ممکن است لزوماً و به طور مستقیم توسّط حزب صورت نگیرد.ویکیپدیا]

     
    • آقا…/// چنین سیستم حکومتی از نوع بسیار بسیار خطرناکتر حتی از نازیسم هیتلری است، چون ریشۀ 1400 ساله در مغز و روح و روان مردم ناآگاه دارد که چنین سیستمی را نعمت الهی بشمار میآورند. از طرفی، همانطور که شما هم بدرستی اشاره کرده اید، این سیستم برای بقای خود از کلیۀ ابزارهای خفقان و سرکوب کمک گرفته است. این ابزارها دقیقاً همان ابزارهائی هستند که درحکومتهای فاشیستی بکار گرفته شده بود: لباس شخصیها نظیر اس اس ها، سپاه وبسیج نظیر گشتاپو، ایجاد تشکیلات حزب اللهی نظیر احزاب نازی و فاشیستی، تبلیغات گوبلزی دروغ درمورد دین و مذهب و تحمیق مردم ناآگاه از طریق امیدوارکردن آنها به معجزۀ امام زمان، مصرف پول بادآوردۀ حاصل از فروش نفت و گاز برای دست اندازی به کشورهای همجوار نظیر کشورگشائیهای هیتلر و موسولینی، بخاک و خون کشیدن چند میلیون انسان در جنگهای فرقه ای نظیر حکومتهای هیتلری و موسولینی و حتی رژیم فرانکو در اسپانیا، به اضافۀ تولید چند صد هزار آخوند بی مایه به هزینۀ مردم مستمند و روانه کردن آنها به اقصی نقاط کشور به منظور تسکین روانی مردم محروم و شستشوی مغزی آنها، ایجاد بیش از یازده هزار امامزادۀ قلابی در نقاط مختلف کشور و قرار دادن آخوندها برای ادارۀ آنها از طریق دوشیدن بی خبران و برای کشاندن مردم ناآگاه به آن مکانها به امید واهی کمک خواهی و تشفی بیماران لاعلاج بجای ایجاد درمانگاه و بیمارستان و دکتر و دوا، مصرف میلیاردها دلاردرآمدهای بادآوردۀ نفتی برای طلا کردن گنبدهای امام رضای نایب مأمون مسیحی، امامان عسکرین و علی و حسین در عراق و بخشیدن یک هزار میلیارد دلار خسارت وارده از جانب عراقیها به این کشور به عراقیها، کمکهای بلاعوض به شیعیان سایر کشورها و واردات چند میلیون شیعۀ عراقی و سوری و لبنانی و غیره به این مملکت و مصادرۀ اموال و املاک ایرانیان و واگذاری آنها به میهمانان ناخوانده …… و این رشته سرِ دراز دارد.

      چنین سیستم حکومتی یکی از خطرناکترین و درنده ترین انواع حکومتها در جهان بوده و ریشه در 1400 سال ترویج خرافات و موهومات ملایان درمیان مردم دارد. بزرگترین دست آورد این سیستم حکومتی بوجود آوردن چند صد هزار ملای مرتجع و خشک مغز نظیر /// است که با تحویل دادن دروغ و دغلبازی به تحکیم پایه های آن کمک میکنند. اینان، مردم ناآگاه را با مزخرفاتی چون قرار گرفتن جهت کاسۀ توالت مستراح درجهتی غیر از رو به قبله، طرز ساختن آفتابۀ اسلامی، آداب خلا رفتن و ///، تبلیغ شپش برای هر مسلمان، طرز جماع مرد مسلمان با زن، پرداختن به حیض زنان و غیره… سالهاست که مشغول کرده اند.

      به روشنگری هر چه بیشتر مردم ناآگاه همت کرده و مردم بی خبر را ازدام خرافات و موهومات ملایان نجات دهیم.

       
  60. نتیجه ی اقتصاد مقاومتی!!
    بعد از ۳۸ سال با خرید هواپیمای بویینگ ، آخوندها را ببین که چه بشکنی می زنند ، مگرقرار نبود اقتصاد ملی خودکفا شده و رشد کند؟!

    کارخانه ارج و آزمایش تعطیل شدند که شدند وسایل از چین و کره مستقیمن وارد می کنیم و در مقابل تولیدات داخلی مقاومت نشان می دهیم ،تازه کجاشو دیدید در عوض پارچه چادری تولید می کنیم ،کارخانه قبا و عمامه سازی راه می اندازیم ، نیروگاههای اتمی بیخود احداث می کنیم ،گاز و نفت مجانی به روسها می دهیم تا توپ و تفنگ ده سال پیش را به ما بدهند وبیکارانمان را هم به جبهه می فرستیم .

    بله هیچکی مثل ما اقتصادش مقاومتی نیست!
    علیه کشور وملت!

     
    • آقا…پارچه های چادری و قبا و عمامه و حتی سنگ قبر و مهر نماز و جانمازی و غیره هم از چین وارد میشوند.

       
  61. در شهر هرت
    به قول مش قاسم: مرده شور آن قانون //// دقیانوسی تان را ببرم.

    صدور حکم اعدام و ۹۹۹ ضربه شلاق برای یک زندانی

     
  62. این گرگ سالهاست که با گله آشناست!رفیق آیت الله و کشتارهای مخالفان و رقبا و ماجرای دروغین انفجار بمب و زخمی شدن ایشان و فلج شدن دستش و ماجرای ولایت مطلق فقیه و حاکم بر جان و مال و ناموس ایرانیان شدنش!
    لطفا قسمت اول را ببینید.
    ……….

    http://ir.voanews.com/a/3675263.html

     
  63. آرشِ مرا دریابید آقا. دارد از دست می رودآقا. دستور بفرمایید آقابه بیمارستانی منتقلش کنند آقاو مداوایش کنند آقا. مأموران شما آقا از بی برگیِ من خوب خبردارندآقا.

    درود براین جوان دربند وپدر درعذابش از جور قوه ناقضائیه آخوندها
    از بس گفتیم :آقا،رهبر،حضرت،حاج آقا و غیره……. علی خامنه ای تصور میکند کسی وچیریست ولی نمیداند آنچه توهین وستم به این ملت میشود توسط عوامل تحت سیطره او اتفاق می افتد و کک ش هم نمیگزد، مقصر اصلی کسی جز خامنه ای نیست که این افراد نالایق و ضد انسان ///// را برمسند داوری نصب میکند ولی باید بداند وبدو گفته شود که شیخ اکبر راه را برای شما هم باز نموده و نه دیر ولی زود بدون لب گشودن عازم خواهید شد ،بهرمانی آنچه راز وسر داشت وبا خود برد در چند کلمه خلاصه میشود: جنایت، سرقت،فریبکاری وبست وبند برای منافع شخصی.
    رهبر اقلیتی از مردم ایران علی خامنه ای خوب میداند که راه توبه وبازگشتی برایش ممکن نیست ازین جهت تا آخرین دم از رفتار قرون وسطایی ////// خود دست بر نخواهد داشت و پامنبریان،مزدوران و چاپلوسان در حمایتش اله اکبر گویان خواهند بود، اما سرنجام شیرینی در چشم انداز این رژیمنخواهد بود.

     
  64. خمینی رهبری بوده که از همان اول به خدعه و نیرنگ و دروغ برای رسیدن به هدف خود داشته.امروز بعد از 4 دهه از حکومتی که خمینی بنیانگذارش بوده بخوبی روحیه این جماعت را می توان دریافت.این جماعت باورمندان به اسلام و رهروان راه محمدند!

    ………….
    شیخ علی تهرانی و موضوع تعهد آیت الله خمینی به ساواک

    …………
    تهرانی در فرازی از مصاحبه جنجالی‌اش گفته است:

    «[وقتی که در سال ۴۲] آقای خمینی [بعد از تبدیل حبس به حصر خانگی] در منزل آقای روغنی در قیطریه، مستقر شد… همین زمان بود که رئیس وقت ساواک با وزیر کشور، پیش آقای خمینی آمدند و گفتند این سیاست را که چیزی جز دروغ و حیله و خلف وعده و…. نیست، به ما واگذار کنید و بروید سر درس و بحث خودتان! ایشان هم گفته بود ما با این نوع حکومت و سیاست، کاری نداریم و بعد تعهدنامه‌ای را که آورده بودند، امضاء کرده بود.

    … این موضوع را آقا مصطفی به خود من گفت و من هم به خدا قسم، به ایشان گفتم صلاح نبود آقای خمینی به ساواک تعهد و امضاء بدهد. همان‌طوری که آقای قمی امضاء نداد… شگفت‌آور این‌که بعد از آزادی آقای خمینی که با وساطت مراجع صورت گرفت، آقا مصطفی به من گفت که مراجع و علما در این زمینه نقشی نداشتند؛ بلکه شرایط و اقتضائات بین‌المللی، رژیم را وادار کرد که پدرم را آزاد کند و من درک نکردم که چه شرایط بین‌المللی وجود داشت که رژیم را به آزادی ایشان مجبور ساخت؟»
    ……..
    https://www.radiozamaneh.com/318130?utm_source=feedburner&utm_medium=feed&utm_campaign=Feed%3A+radiozamaaneh%2FMTcd+%28Radio+Zamaneh%29

     
  65. چرا نمی توان به ادیان احترام گذاشت؟ حمید آقایی

    این تفاوت اساسی بین فرد دیندار و مقوله دین این سوال و معما را پیشِ رو می گذارد که آیا ما اصولا می توانیم اخلاقیات و ارزشهای اخلاقی را در مورد یک پدیده و موجود غیر انسانی نیز بکار ببریم؟ برای مثال، اگر گفته می شود که باید به ادیان احترام گذاشت، چرا بر مبنای همین منطق، نمی توان برای یک پدیده غیر انسانیِ دیگر، مانند حیوانات و یا اشیاء نیز احترام قائل شد؟
    …………
    نگارنده بر آن است که منطقا نمی توان از احترام به یک عقیده، نظر و یا یک دین صحبت به میان آورد. احترام، یک اصل و ارزش اخلاقی است. اصل و ارزشی که بین دو شخصیت حقیقی و بعبارت دیگر بین دو انسان معنا می یابد. زیرا اصولا اخلاقیات فقط در فرایندها و اشکال گوناگون از تکامل روابط اجتماعی و بطور ویژه برای مناسبات انسانی، و نیز بر حسب ضرورت تعریف شده و شکل گرفته اند. فرایندها و اشکالی که بدلیل جاری بودن در ظروف زمانی و مکانی خاص، علت اصلی نسبی شدن اخلاقیات نیز می باشند.

    ………….
    دین را می توان یک فسلفه و یا جهان بینی خاص و در برخی موارد مانند اسلام یک مجموعه از حقوق و مقرارات ویژه، که منبعی الهی دارند، تعریف نمود. در کادر این تعریف، دین نیز در ردیف دیگر اندیشه های فلسفی و یا مجموعه ای از مقرارات اجتماعی قرار میگیرد. در این میان، رابطه ای که انسان با چنین افکار و اندیشه های فلسفی و دینی برقرار می کند، قطعا قابل مقایسه با رابطه بین دو انسان نیست. به این معنی که نمی توان گفت که ما باید برای یک فلسفه خاص و یا یک دین احترام قائل باشیم، بلکه فقط آنها را می توانیم با معیارهای دیگری مانند مفید بودن، علمی و یا منطقی بودن، ارزیابی نماییم.

    بنابراین وقتی در کتب مقدس ادیان الهی موضوعاتی مانند برده داری، تبعیض جنسی، کشتن کفار و مشرکین نه تنها مورد تایید قرار می گیرند، بلکه تشویق نیز می شوند، دیگر نمی توان از احترام به این ادیان صحبت به میان آورد؛ و به بهانه توهین و بی احترامی به اعتقادات مردم دیندار به رد و محکوم کردن کامل این موارد نپرداخت و از متفکرین و اندیشمندان ادیان مزبور در خواست ننمود که این بخش های ضد انسانی و عقب افتاده را از کتب خود حذف کنند
    ……………….
    بخاطر حضور سنگین و ماندگار اخلاقیات دینی بر فرهنگ و اعتقادات بسیاری از مردم است که هرگونه نقد، رد و محکوم کردن فرامین الهی مبنی بر کشتن و به اسارت گرفتن کفار، مجاز شمردن ازدواج با دختر بچه ها، آزار و اذیت دگرباشان و همجنس گرایان، مترادف با توهین به خدا و پیامبران و مقدسات مردم شمارده می شود. زیرا مهمترین اصل اخلاقی در نزد این ادیان همانا احترام به خدا و پیامبران او و اطاعت از فرامین او می باشد.

    اما اگر اصل و قانون طلاییِ اخلاقی در میان ادیان همانا “احترام به خدا و پیامبران آن است”، اصل و قانون طلاییِ اخلاقی انسانی، بشری و زمینی این اصل بسیار ساده است که “کار و یا حرفی را که برای خود ناپسند می دانی همان را نیز برای دیگران ناشایست و ناپسند بدان”. بر مبنای این اصل بسیار ساده و قابل فهم می توان مناسبات انسانی را فراتر از هر نظام اخلاقی دینی که بر مقدسات استوار است و راه هرگونه نفی و طرد دستورها و رهنمود های ضد بشری را به بهانه هایی مانند توهین به مقدسات مردم می بندد، تنظیم نمود.
    ………….
    http://news.gooya.com/politics/archives/2017/01/222582.php

     
  66. مرا هم فراموش نکنید! مسعود نقره کار

    مرا هم فراموش نکنید، در کنارقاتلان ام مرا نیزبه یاد آرید. به یاد آرید شاعروآوازخوانِ عاشقی را که به گناهِ آزاداندیشی و آزادیخواهی زبان و حنجره وقلب اش را بریدند ودریدند.
    ………….
    دیدم اما بهتر این که ……اما نه، نمی توانم چشم در چشم ونگاه مهربانِ شاعر و آوازخوانی که جسم و جان اش را مُثله کردند، چیزی بگویم.

    شاعرو آوازخوانی که این روزها را می دید که برابرم خواند:

    ” سرزمینِ من
    سرزمینِ گُل و بلبل
    گُل های پژمرده
    بلبل های خاموش”

    —————–

    ادامه در:
    http://news.gooya.com/politics/archives/2017/01/222584.php#more

     
  67. …..و روزگار ما در یکی از شرم‌آورترین و ننگین‌ترین دوره‌های سیاسی معاصر بسر می‌برد. چرا “که اگر می‌خواهیم در این سرزمین اقامت گزینیم می‌باید با ابلیس قراری ببندیم”(۴)

     
  68. با سلام؛ جنبشی که دوباره «سبز» شد را در لینک زیر برای شما گذاشتم و نظرم را در باره ان نیز میگذارم تا به محک خوانندگانتان بگذارم
    http://zeitoons.com/24594
    تجربه ۴۰ سال حکومت اسلامی و عملکرد گروه های سیاسی از ابتدای دوران بیداری و تحول های اخیر در ایران نه تنها تلخ بوده بلکه بشدت اعتماد ملت ایران را از کار کرد های حزبی و گروهی سلب نموده. با توجه به عدم وجود آزادی های بیان و دمکراسی و متاسفانه فرهنگ قالب ملی نبود اطمینان به کار گروهی, مشکل اساسی در تحول اجتماعی ما به همین خاطر کند و جان فرساست مخصوصا برای آنهایی که آنرا درک کرده اند و اهل مطالعه هم هستند. بدون هیچ تردید میتوان گفت که این خصیصه فرد فردما عامل اصلی تفرقه و جدایی ماست همین خصوصیات در خارج از ایران به وضوح قابل رویت است و نمود پیدا میکند. تنها ملیتی هستیم که کمترین همیت ملی را نسبت بهم داریم . آنچه در ایران امروز و خصوصا در مراسم تشییع رفسنجانی دیده میشود نتیجه فشار های گوناگون اقتصادی و اجتماعی است که از قدرت قالب به اکثریت احاد ملت وارد میشود و این سختی چنان بر جامعه مستولی شده که گویی زلزله یا جنگی شدید در گرفته و همه باهم بطور برابر آنرا احساس میکنیم. به یاد می آورم آنروز هایی که جنگ ایران و عراق در گرفت آنهایی که زندگیشان را از دست داده بودند وقتی جانشان را به سلامت از مناطق خطر رهانده بودند خیلیها علیرغم اینکه زندگی و دارایی شان را از دست داده بودند ابراز می کردند عزای عمومی عروسی است. حال شرایط ایران مردم را بهم پیوند میدهد و آماده مبارزه مدنی است, اما برعکس شما فکر میکنم نظام‌های سیاسی فهم و یا اساساً از هوشیاری لازم برای درک آنها برخوردار هستند و در صورتی به میدان در جهت دگرگونی‌های اجتماعی حرکت خواهند کرد که قدرتی را بتوانند در تسلط خود بگیرند. حتی این حقیقت را ما در تمامی گروه های سیاسی و روشنفکر داخلی و خارجی به وضوح می توانیم مشاهده کنیم. در دوران پیشرفت تکنولوژی و ارتباطات همین طو ر که در بهار عربی نیز دیده شد مهم هماهنگ شدن طلایه دارن در مشترکات است و وجود حداقل شرافت اجتماعی که حول محور استقلال ملی و مردمی و دمکراسی جمع شوند و ملت را با توجه به تجارب حاصل شده از بهار عربی در مبارزه متحد و هماهنگتر کند از گذر خطرات تا رسیدن به هدف ما هدایت کند. اگر این حداقل اشتراکات و بیداری و حرکت عاقلانه جا بیفتد رسیدن به سر منزل مقصود قا بل دستیابی است چون در هرجای دنیا که این اطمینان حاصل شده در ملت بگوید “ف” همه میدانند یعنی فرحزاد.

     
  69. در این فایل صوتی یک آزاده که از اسارت برگشته در باره هاشمی رفسنجانی صحبت می کنه ببینید چی میگه و دنیارو چه جوری تفسیرمی کنه
    https://www.youtube.com/watch?v=M0aIgbEVDgE&feature=youtu.be

     
    • یک آزاده؟ایشان هنوز در بند خرافاتیست که باعث اینهمه محرومیت و ویرانی شده.آدمهای خیالباف و بی فکری که خیال می کنند امام موسی صدر مثلا بهتر از خمینی و خامنه ائی و رفسنجانی بوده.بجای اینکه از مردم بخاطر حماقتش عذرخواهی کند سعی در به توهم انداختن مردم است.و طلب بخشش از الله دزدان و راهزنان و آدمکشان مدینه می نماید!این جناب آزاده هنوز در توهم 1400 ساله بسر می برد.خدائی اینها جزءهمان اصحاب کهفند!این جناب آزاده و همفکرانش اگر یکبار تاریخ اسلام را بدون تعصب و با نگاهی بیرون از دین می خواندن آنوقت بخوبی می دیدند که در حقیقت حکومت کنونی داعشیان شیعی و سنی درست کپی برداری از چیزیست که ایشان و همفکرانش در تب و تاب آن می سوزند. یعنی حکومت عدل علی و محمد!

       
  70. در شهر هرت
    سعید شیرزاد، علی شریعتی، محمدرضا نکونام، حسن رستگاری مجد، مهدی کوخیان، نزار زکا و محمدعلی طاهری.
    در هفته های اخیر، دستکم هشت زندانی عقیدتی در ایران در اعتراض به غیرقانونی بودن بازداشت شان در اعتصاب غذا بوده یا هستند که این امر برای آنان خطر جانی در پی دارد.

     
  71. به گزارش خبرگزاری مهر، غلامرضا شریعتی، استاندار خوزستان مردم را تهدید کرد که چنانچه به جیره‌بندی آب توجه نکنند، از قوه قضائیه و نیروی انتظامی کمک می‌گیرد.
    مش قاسم: به این میگن مردم داری اسلامی.

     
  72. ضرری که هاشمی به مملکت زد لینک
    http://www.zamanha.com

     
  73. حاج محسن سردارک شکست خورده: آقای هاشمی گفت دولت و مجلس با رهبری هماهنگ باشند تا بتوانند کارهای بزرگ انجام دهند.
    مش قاسم: … (سه نقطه از مش قاسم) خورد! اون عقده ای و کارهای بزرگ؟ توی شکست خورده و کارهای بزرگ؟

     
  74. روحانی: مظلومیت هاشمی مردم را تکان داد.
    مش قاسم: مظلومیت هاشمی؟ خدا وکیلی اینا ملت ایران رو هیچی نمیبین جز یه مشت احمق نفهم که هر جفنگی رو میشه بارشون کرد.

     
  75. آی‌ ملت، ای جماعت، همین فردا گور این حاکمان منفور گم شد و رفتند پی‌ کارشان و شمایان حاکم شده اید. با کل آخوندا، با کارگزارانشان، با مردمی از قبیل این چند میلیون که نباید می‌‌رفتند ولی‌ فوت رفسنجانی را بهانه حضور کردند و رفتند می‌‌خواهید چه بکنید؟ من به دوستانم در تهران پیام غرایی دادم که نروند و آنها هم جواب دادند چشم. بعد که فهمیدیم رفته اند گفتم مگر قرار نبود نروید؟ گفتند چرا. شما قرار گذاشتید که ما نرویم و ما هم قرار گذاشتیم که برویم. شما برای خودت قرار گذاشتی‌ و ما هم برای خودمان و دوستی‌ هم سر جای خودش تا به من گفته باشند فعلا برای خودت تعیین کن. من بردم چون در خانه ماندم و آنها باختند چون به خیابان آمدند و من بهتر از آنها تاثیر حضور خودم را بر سر دیکتاتور آوار کردم. مگر دیکتاتوری در تاریخ ملتی سرنگون شده بدون در خانه نشستن و پشت توپخانه فضای مجازی سنگر گرفتن؟ هرگز.زمان آرش کمانگیر هم همان غرش‌هایی‌ که از فضای مجازی شلیک میشد دمار از روزگار ضحاک زمانه در آورد. کیها از حضور کسانی که فرصت را غنیمت شمرده اند و روز دیکتاتور را شام تاری برایش کرده اند، ایراد می‌‌گیرند؟ من همیشه طلبکار.

     
  76. حضرت آیت الله العظمی نوری زاد دامت برکاة و دامت افاضاة ، سلام علیکم ، ضمن آرزوی تندرستی و سلامتی بر شما انسانِ بصیر ، آزاده ، حکیم ، فرزانه ، شاهد ، بشیر و نذیر . در کلیه ی سخنرانی های رهبری نظام به مناسبت های مختلف ، همیشه تندگویی و لفاظی شدید ایشان به سیاستمداران آمریکا ، همانند و یا تند و تیز تر از کلیه ی سردمدارانِ کمونیست در دهه های قبل به آمریکایی ها بوده و مستمعین ” دو آتشه ” ایشان هم با هیجان بیشتر ، نفرت خودشان را از آمریکا با شعارِ ” مرگ بر آمریکا ” نشان میدهند . سردمدارانِ کمونیست ، ضمنِ شعار و ضدیت با آمریکا ، استفاده از واحد ” دلار آمریکا ” را هم در کشورهای خودشان غیر قانونی نموده بودند . حضرت آیت الله ، چگونه است رهبری کشورمان علیرغم این همه ضدیت شدید با آمریکا که ” شیطان بزرگ ” هم نامیده ایم ، حداقل مانند کمونیست ها ، کلمه ای از تحریمِ واحد پول ” دلار آمریکا ” که ” شیطانی ” است ، در کشور صادر نمی فرمایند ؟ الحقر ___ مبشّر

    ———-

    درود مبشر گرامی
    حکایت ایشان حکایت آن مردی است که در کوچه ها یک نفس می دوید و با داد و قال فراوان مردم را از خانه ها بیرون می ریخت و خود طلبکارانه به مردم هاج و واج می گفت: چیه اینجور نگام می کنید؟ تفریح هم نمیشه کرد؟ و حکایت جماعتی که با دست پس می رانند و با پا که نه، با “تا کمر خم شدن” پیش می کشند. داستان مرگ برآمریکای آقایان را از یکسوی و التماس برای خرید بوئینگ از دیگر سوی در همین راستا بدانید!!
    با احترام

    .

     
  77. توضیحات “آرش صادقی”…
    به اتهامات صدا و سیما علیه خود و همسرش

    ۱- اینجانب “آرش صادقی” در بازداشت آخرم،
    که در شهریور ۹۳ اتفاق افتاد، نزدیک به هفت ماه در بازداشت اطلاعات سپاه بودم که بخش‌هایی از این زمان را در خانه‌های امن سپاه نگهداری می‌شدم؛ خانه‌های امنی که در سرتاسر تهران پراکنده‌اند، و کاربردهای متفاوتی همچون زندان، کافی شاپ، استودیو صداوسیما و غیره از آن انتظار می‌رود. در همین مکان بارها صدای گریه زنان را شنیده‌ام که به اقسام مختلف خودم نیز تحت شکنجه بوده‌ام. آنچه تحت عنوان بازسازی صحنه به اصطلاح حضور در کافی شاپ دیده‌اید، همان خانه امن قیطریه سپاه می‌باشد، که در نامه بعدی شرح کاملی از شکنجه‌ها، آزار و اذیت خودم و همسرم در بند دو الف و این خانه امن را خواهم نوشت.

    ۲- از آن‌جایی که همسرم گلرخ ایرایی همزمان با من در خانه شخصی‌مان بازداشت شد، و بازجوهای سپاه با اطلاع از حساسیت و علاقه فی مابین ما دو نفر از هیچ‌گونه آزار و اذیتی فروگذار نبودند، به نحوی که برای گرفتن اعتراف تا پای اعدام همسرم به خاطر داستان چاپ نشده و منتشر نشده‌ای که در خانه‌مان پیدا کرده بودند پیش رفتند. بنابراین، هر انسان عادلی از حال و روز ما در آن روزها می‌تواند تصوری داشته باشد که چگونه مورد هجمه بدترین شکنجه‌های روحی و فیزیکی قرار گرفته بودیم.

    ۳- بحث همکاری و دفاع از سازمان مجاهدین و پژاک: چگونه می‌توان تصور کرد دستگاه امنیتی و صداوسیما برای تخریب دو نفر پا را فراتر از دادنامه‌ی آن‌ها بگذارد و اتهاماتی را وارد کنند که هرگز در پرونده وجود نداشته است؟! بحث درباره همکاری و دفاع از سازمان مجاهدین یا پژاک را آن‌قدر کودکانه و ساده لوحانه می‌دانم که حتی شرمم می‌آید به آن‌ها پاسخ دهم. وقتی مستندات دستگاه عریض و طویل قوه قضاییه و اطلاعات سپاه صفحه فیسبوک و کاور آن می‌باشد، چگونه می‌توان سر پایین نینداخت و شرمگین نبود؟ آیا لازم است بگویم دفاع از حق زندگی انسان‌ها، لزوما دفاع از عقاید آن‌ها نیست؟ آیا لازم است بگویم چگونه می‌توان چشم بر اعدام بست و همزمان خود را بشر نامید؟ بنده و خانم گلرخ ایرایی به عنوان دو فعال حقوق بشر ورای عقاید و آرمان‌های افراد، وظیفه خود می‌دانیم به نسبت ظلمی که به هموطنان‌مان و ورای آن هر انسانی روا داشته می‌شود واکنش نشان دهیم. حال چه فرزاد كمانگر و شهرام احمدی یا زینب جلالیان باشد، چه غلامرضا خسروی و امثال آنان.

    ۴- خنده‌دارترین و مهلک‌ترین اشتباه برنامه‌سازان آن‌جا روشن می‌شود که بنده را در حال ملاقات با بهروز جاوید تهرانی نشان می‌دهند. در سال ۹۳ در حالیکه این شخص در فروردین ۹۱ بعد از تحمل ۱۱ سال زندان، از ایران مهاجرت کرده است. پس چگونه می‌توان او را دید در حالی که در ایران نبوده است؟ در زمان آزادی‌شان بنده در بازداشت اطلاعات بودم، و عملا نمی‌توانستم ملاقاتی با ایشان داشته باشم.

    ۵- نهایتا داستان مصاحبه پدرم با مسیح علی‌نژاد موضوع دیگریست که بارها به آن، هم خودم هم پدرم واکنش نشان داده‌ایم. نمونه آن مصاحبه اخیر پدر با مجموعه فعالان حقوق بشر هرانا می‌باشد. فکر می‌کنم اگر مصاحبه‌ها و تکذیبیه‌های ما مبنی بر این‌که پدرم آن مصاحبه را انجام داده، کفایت نکرده است با ساده‌ترین تکنولوژی‌های روز دنیا که توسط کودکان نیز مورد استفاده است، چه برسد به سیستم امنیتی به اصطلاح مقتدر کشور ما! می‌توان با تجزیه و آنالیز صداها، به راحتی این کشف بزرگ را به رخ همگان کشید.

    حال در این روزها که بیم بازداشت مجدد همسرم می‌رود که این خود بدعهدی آشکاری از جانب گردانندگان سیستم قضایی می‌باشد، می‌خواهم اعلام کنم و عهد ببندم که این‌بار نیز تا پای جان مصمم به ادامه‌ی اعتصاب غذا و از سرگیری مبارزه خود هستم. مطالبه‌ام آزادی خانم گلرخ ایرایی است، نه بخاطر نسبت بین ما، که بخاطر این ظلمی است که بر او رفته و می‌رود. ایمان دارم هر قاضی عادلی نگاهی گذرا به این پرونده بیندازد، به ساختگی بودن اتهامات آن پی خواهد برد.

    با عنایت به سابقه‌ی فیزیکی و مشکلات متعدد کلیوی و ریوی آریتمی و ضایع شدن ماهیچه‌های قلب و استفراغ خون مکرر و مشکلات ثبت شده‌ی دیگر در پزشکی قانونی در هفتاد و دو روز اعتصاب گذشته و روزهای پس از اعتصاب، بنده این‌بار نیز با علم به خطرات و هر دم احتمال مرگ پیش می‌روم، و اعتصاب غذای خود را بلافاصله با ورود گلرخ ایرایی به زندان شروع می‌کنم.

     
    • کجا هستند اون منقلابیون ۵۷ که فریاد مرگ بر دیکتاتورشون گوش دنیا رو کر کرده بود؟ کجاست اون چریک پیر (شما بخونید خرابکار عمده)، اونهایی که برای آزادی ملت ایران ۴۴۴ روز دیپلمات گروگان گرفتن، کجان اون وکلا و وزرای اسلامی که فریاد ازادیخواهیشون گوش ملت رو کر کرده بود؟ کجاست اون خبرنویس اسلامی که مقلات هجوش صفحه روزنامه سیاه میکرد؟ کجان اون استادان دانشگاه که فریاد آزادی سر میدادن؟ کجاست اون آخوند فکلی که حرفهای قشنگ قشنگ واسه اون شیاد مینوشت؟ کجاست اون آخوند کت شلواری که داستانها میگفت از آزادی و عدالت؟ کجان اینا؟ اثری ازشون نیست! چرا؟ هیچ کدومشون هیچ اعتقادی به حرفهایی که میزدن نداشتن. همهشون یه مشت شیاد، گمراه، خود خواه، خود محور بین، بیسواد، ناآگاه و ………………………… بودن. لعنت همهشون!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

       
      • واقعا فکر میکنی از انقلابیون ۵۷ بیشتر میفهمی یا از اونها بهتری؟ اونها هم شاه و کل حاکمیت و افراد اون زمان رو فقط سیاه می دیدن درست مثل تو، که جز سیاهی رنگی نمیبینی و متوجه نیستی که مردان سیاست همه خاکستری هستن، خاکستری کمرنگ و خاکستری پررنگ و در زمین سیاست باید با این واقعیت بازی کرد و ایده آلیسم ممکن نیست.
        واقعیت مهم دیگه ای که تو نمیخوای ببینی اینه که در هر کشوری مشکلات حکومت در درجه اول از خود مردمه، از فرهنگ و شعوری که نشون میدن، حکومت چیزی جز بروز شعور سیاسی مردم نیست.

         
        • درود به ناشناس، نسل ابلهی که ظرف چند ماه هجوم ملخ وار سیاه دیدن را به خیال واهی، بیدار شدن و آگاهی‌ پیدا کردن دیده بود و بزوار دنبال چند بچه سازمان نارس و ناپخته و بی‌ تجربه و گرفتار سراب از یک طرف و گوش بی‌ هوش سپردن به چند شبه روشنفکر و خیل دجاله‌های جا مانده در عهد بدویت، چنین روزگار سیاهی را برای ایران و ‌ایرانی رقم زدند. من نمی‌‌دانم تکلیف مش مش قاسم با جمعیت انبوهی از سینه چاکان این حکومت شوم که از فردای شورش تا به امروز راه خود را از دجالان و دزدان و جانیان و غارتگران حاکم جدا کرده اند،چیست؟ تا این حد تیره و تار دیدن از هر کسی که نام می‌‌برد فقط کار یک افراطی می‌‌تواند باشد. اینهمه همه را با تصغیر خطاب کردن راه به کجا خواهد برد؟

           
        • من نمیدونم که از انقلابیون ۵۷ بیشتر میفهمم یا از اونها بهترم. ولکن اینقده رو فهمیدم که دنبال … (سه نقطه از مش قاسم) آخوندا رفتن آخر و عاقبت نداره. میگی نه، یه نگاه بنداز توی دیوان حافظ ، سعدی، فردوسی، ناصرخسرو و دیگران. مرده شور این منقلابیون گمراه رو ببرن که چهار صفحه از مارکس و انگلس و مائو خوندن و خیال کردن علی آباد هم دهیی. … (سه نقطه از مش قاسم) //// اون اولی رو نخونده دنبالش دویدن. به این میگن حماقت و نفهمی.

           
  78. مصاحبه شنبه زاده با تلویزیون آمریکا دیدنیست!دیوار روی دیوار کوتاه می رمبه!در باره نقش روحانی و …

    شنبه‌زاده در کنسرت استکهلم: «پول نفت میره سوریه»

    https://www.youtube.com/watch?v=yE9llaYzXOg

     
  79. نظریه ولایت فقیه در اصل خود تفکری خود ویرانگر است. طراحان اولیه این فکر بدنبال ایجاد نظی بوده اند که اساس آن معیارها و ضوابط شرعیت اسلامی از نگاه شیعه است، گرچه هیچ وحدتی هم در چنین اسنباطی از شریعت بین عالمان دین نیست.
    بر اساس این تفکر، در دوران حاکمیت ولی فقیه، سایر مجتهدین و مراجع باید تابع آرای ولی فقیه حاکم باشند و تا آن حد مجاز به اظهار نظر هستند که در تعارض با آرا حاکم بر سر کار نباشند.
    از سوی دیگر، ولی فقیه هیچ قید و تعهدی به اینکه به ضوابط شرع و یا احکام هم پایبند باشد ندارد چون عامل تعیین کننده در تصمیمات او نه مسائل شرعی بلکه “مصلحت نظام” است. مصلحت نظام هم موضوعی است صد در صد تابع درک و فهم و باور فقیه حاکم از نظام و مصلحت آن است. در این باور به تصریح آقای خمینی، میتوان حتی احکتم بدیهی شرع را هم متوقف کرد.به زیان دیگر، همیشه مصلحت اصلی نظام حفظ قدرت سیاسی است نه ملکات دینی.
    مجموع دو موضوع فوق ما را به این تیجه میرساند که در نظام ولایت فقیه، اساسا چیزی بنام شرع دارای اهمیت چندانی در تصمیمات حاکم دینی نیست ولی در عین حال شرع میتواند ابزاری برای سرکوب مخالف باشد که اینهم در همان محدوده مصلحت نظام قرار میگیرد.
    توجه به این امر برای کسانی که فکر میکنند که در انقلاب 57 ایرانیان بذنبال احکام اسلامی بودند و به انهم رسیدند میتواند جالب باشد. یعنی اگر بر فرض اینکه این حرف درست هم باشد، ایرانیان حتی به انهم نرسیدند هر چند خود این فرضیه هم ریشه ای در واقعیت ندارد.
    در اینجا میتوان این سئوال را هم مطرح کرد واقعا فایده وجود حوزه های دینی چیست؟ وقتی که تمام استنباطات و آرا دینی در مقابل آرا ولی فقیه هیچ ارزشی ندارند و در حالیکه این احکام سوای ماهیت خود، اصولا جائی در تصمیم گیریهای اجرائی کلان ولی فقیه ندارند، چرا باید شخصی وقت و زندگی خود را صرف کاری بکند که هیچ کاربردی برای آن متصور نیست؟ …مگر اینکه این حوزها منشا تعمین شغل و حرفه و در امد شخصی و مشروع کردن خشونت سیاسی بر علیه مردم در جامعه باشند ،چون اجتماع را که در آن خیری نیست!

     
  80. دوست نوری زاد

    درود بر جناب نوری زاد

    بعد از مرگ هاشمی به زودی نمایشی دیگر در عرصه انتخابات به روی صحنه خواهد رفت. فوت هاشمی معامله ای برد-برد را برای جناح های درون حاکمیت (و نه مردم) رقم خواهد زد. با حضور میلیونی جمعیتی که شاید بتوان گفت نه از حب علی که از بغض معاویه فرصت را برای اعتراضی مسالمت آمیز مناسب دیده بودند، مسلما سیگنالی رسا به نهادهای قدرت در حاکمیت ارسال شد که البته به تعبیری امروزی استمرار طلبان (اصلاح طلبان)خواهان موج سواری بر آن خواهند بود. آنان با پروپاگاندای عظیمی سعی در مصادره این حضور به نفع خویشند که البته تا حدودی نیز موفق بوده اند. با توجه به شرایط خاص امروز ایران و تخاصم دولت جدید آمریکا که نگرانی شدید در بین حاکمان ما نیز بوجود آورده، هر عقل سلیمی را وا میدارد تا اختلافات داخلی را به حداقل رساند و در این شرایط گزک به دست دشمن خارجی ندهد.آنچه مسلم است استمرار طلبان دغدغه ای جز سهیم شدن در قدرت ندارند و تا کنون نشان داده اند که به حداقل ها نیز قانعند و اصولا تنها چیزی که برایشان جای توجه ویژه ای ندارد، دردها و مصائب مردم است و اگر شعاری در لفافه به حمایت از مطالبات مردمی سر داده اند صرفا جنبه پوپولیستی داشته و هیچگاه نتوانسته اند ذره ای از حقوق مردم را مطالبه نمایند. هر دو جناح موجود در کشور بر حفظ نظام به هر قیمت متفق القولند و دلیل آن مشارکت هر دو جناح در تخریب کشور در همه زمینه ها از درون و همچنین مخدوش نمودن وجهه کشور از بیرون است. اصلاح طلبان امروز همان جنایتکاران دیروز بوده اند که اگر حاکمیت درونی متزلزل شود یقه همه آنان و اینان چسبیده خواهد شد. همراهی و مدارا با شریکان دیروز و دور نیانداختن استخوان یاران قدیم سبب ایجاد حاشیه امنیتی است که حتی داشتن قدرت در رده های میانی و حاشیه ای هم جای شکرگزاری دارد و منتی است که حاکمان امروز جهت روز مبادا از رقیب خود انتظار جبران دارند، که سال هاست برای پروراندن اپوزیسیون جعلی و جهت دهی به مخالفان آن را پرورش داده اند. آیا در این شرایط حاکمیت می تواند از این خیل عظیم جمعیت چشم بپوشد؟ آیا وجود این همه مخالف جای آن ندارد که چاره ای اندیشیده شود؟ آیا ناظران خارجی شکاف درون کشور را مشاهده نکردند؟ پس چگونه می توان این شکاف را به اتحاد تبدیل کرد و سوار بر موج مردمی شد که در باور خود می خواستند حاکمیت پیامشان را بشنود؟ برای رسیدن به پاسخ بهتر است خود را در جای تصمیم گیرندگان اصلی نظام قرار دهیم و تصمیم بگیریم. در نبود هاشمی مسلما جناح استمرار طلب دیگر آن جرات و جسارت قبل را ندارد. مثلا شما از خاتمی انتظار رویارویی با رهبری یا سپاه را دارید؟ و اصولا جز خاتمی کدام شخص برجسته در میان اصلاح طلبان موجود است تا توانایی به کرسی نشاندن خواسته های مردم که نه، خود اصلاحات یعنی رفع حصر را داشته باشد؟ اصولا کدامشان در بین مردم مقبولیت دارد جز خاتمی که برش و آتوریته و جسارت رهبری مقتدر را ندارد. مطمئنا جناب جنتی نیز بیکار نمی ماند تا افراد با جربزه جناح اصلاحات چون آقای خزعلی یا مطهری (اگر خود را اصلاح طلب بدانند) حضور یابند. پس تنها گزینه ای که حمایت مصلحتی اصلاح طلبان بزرگی چون هاشمی و خاتمی و… را داشت همان کسی است که امروز رییس جمهور است. کسی که نمایشش را خوب اجرا می کند اما سابقه و عملکرد کنونی او به خوبی روشن می دارد که جز در زمین حاکمیت بازی نمی کند. حضور روحانی بی شک در انتخابات بعدی قطعی است زیرا باید شخصی رییس جمهور باشد که بتواند این مردم عصبانی را جهت نمایش انتخابات بسیج کند و البته گوش به فرمان هم باشد. این گزینه اصلاح طلبان بیچاره را اقناع می کند و حاکمیت را از حضور میلیونی مردم در انتخابات خرسند و احساس رضایت و سرمستی ملت از برنده شدن نامزد منتخب خود را به همراه خواهد داشت و البته پیام وحدت ملی را برای دشمن خارجی در پی دارد. در کنار روحانی حتما یک لولوی سر خرمن هم خواهد بود تا چاشنی کار بیشتر شود و انتخاب مردم محدود به آن شود که فلانی نباید بشود، همین. پس بدانید که روحانی هم تایید صلاحیت می شود و هم انتخاب خواهد شد. هم استمرار طلبان در جایگاه خود همچنان خواهند بود و هم حاکمیت از عصبانیت مردم از خود ، به نفع خود سود خواهد برد. مطمئن باشید اجر این نمایش زیبا با نشان دادن چهره خاتمی و رفع ممنوع التصویری ایشان جبران خواهد شد تا باز هم به استمرار طلبان گوشزد شود که تکروی در بازی جریمه و گوش سپردن به تاکتیک تیمی مستوجب پاداش است.

     
  81. جناب نوریزاد واقعا ازشما توقع نداشتم ! در خانه ماندن و نرفتن برای تجلیل از یک قاتل بالفطره که خود شما بله شخص خود شما گفتید که رودر رو با اوی سخن گفتید و حتما اسنادی دارید که قاتل بودن ویا مسبب قتل بودن وی را به صورت مستند دارید ! و یا اینکه ببخشید شما هم خالی میبندید ( این در جواب اینکه فرمودید درمانده گان در خانه ماندند ) جناب نوری زاد jتوهین دیگر ازاین بالا تر نمیشود که معترضی به خیمه شب بازی و تجلیل از یک قاتل شاخص رژیم نیاید و شما به او توهین کنید تمام دنیا شاهد تجلیل ازیک آخوند خونخوار به نام هاشمی رفسنجانی بود و اینکه مردم آن هم تعداد معدودی گفتند موسوی وکروبی آزاد شوند ویا تلویزیون را ننگ خود دانستند واقعا هنر کردند ؟ جناب نوری زاد مردم ما متاسفانه مردم نا آگاهی هستندالبته به جز معدودی من دقیقا به خاطر دارم که وقتی سعید عسکر حجاریان را با گلوله زد ووی را به بیمارستان ( میدان حسن آباد تهران ) برده بودند بعضی از خانم ها که با آرایش آنچنانی و بسیار مبتذل آمده بودند چنان زار زار گریه میکردند که گویا پدرشان ویا برادرشان در حال مرگ است و اصلا اطلاع نداشتند که این جناب حجاریان یکی از تئوریسین های وزارت اطلاعات ج.ا بود وفقط بر سر وسینه میزدند این جناب سعید عسکر هم که با پشتیبانی برادران در زندان موفق به گرفتن کارشناسی خود هم شد و جناب حجاریان هم که فلج شد و گویا با وضعیت بسیار سختی زندگی میکند حالا کدام یک از گریه کننده گان برای وی تره خورد کرده اند یادم هست در آخرین انتخابات مجلس که بعضی دوستان میگفتند که انتخابات را تحریم کنید بعضی میگفتند نگذاریم که افراد دگم به مجلس بروند و افراد کمی معتدل به مجلس بفرستیم حالا من سوال میکنم که این مجلس معتدل چه دست آوردی داشته فقط آقای قاضی پور نماینده ارومیه به سرو صورت خبرنگار کوبید و از گل نازک تر هم نشنید ویا نماینده دیگری رئیس قضا را زیر سوال برد و تو دهنی محکمی دریافت کرد وحدود دویست واندی نماینده گفتند که حساب ها از نظر آن ها شرعی هست ( واقعا که ) واخیرا تصویب کرده اند که پنج درصد بودجه صرف امور دفاعی !( بخوانید جنگی) شود . واقعا چه مجلس معتدلی [جناب نوری زاد سی وهشت سال از این انقلاب (بخوانید منچلاب ) میگذرد آخوند ها ایران را به جایی کشانده اند که یک کشور دوست برایمان باقی نمانده واگر بالفرض عربستان به ایران موشک پرانی کند و ایرا ن بخواهد پاسخش را بدهد پاکستان عزیز ایران را زیر ورو خواهد کرد همین عربستانی که اگر شاه به قصد تفریح به کیش میرفت تمام منطقه آماده باش میدادند ولی جرئت نداشتند دست ازپا خطا کنند حال ایران در تمام دنیا به تروریست و پشتیبان تروریست مشهور شده چون حد اقل ثابت کرده که به ایرانیان معترض خارج نشین رحم نمیکند و آن ها را با جلادانش ریشه کن میکند شما شاید کلیپ تکاوران دیده باشید که در حظور فرمانده کل ارتش و نیروی دریایی چه افتضاهی به بار می آورند ویک کوزه گلی را چند رزمی کار که حتما سر آمد رزمی کاران تکاور بوده اند نمیتوانند بشکنند این مشت نمونه خروار ما ایرانیان است اینکه به خیابان بیاییم و آزادی موسوی و کروبی را که آن ها هم از جلادان این رژیم بودند فریاد بزنیم خیلی هنر است البته این دو نفر توبه نامه ننوشتند و بسیار کار پسندیده ای بود ولی مطمئن باشید این دو نفر ذخیره هستند که اگر رهبر سرش را بر روی زمین گذاشت مانند دو طفلان مسلم آن ها را آوار سر مردم کنند و بگویند به این ها ظلم شده ولی با اوضاع کنونی فکر میکنم ترامپ تمام معادله ها را به هم بریزد و کل منطقه با فقر و ویرانی دست به گریبا ن خواهد شد و امریکا یکه تاز میدان اقتصاد خواهید دید ! تا بعد ! و با احترام.

     
  82. قابل توجه مزدک برای این که ببینه با کامنت های سراسر فحشش چقدر می تونه برای نوری زاد مشکل آفرین باشه:

    بقلم خانم ژیلا بنی یعقوب از فیسبوکش:
    اغلب کامنت هایی را که می‌تواند مشکلات قانونی یا فراقانونی برایم ایجاد کند حذف می‌کنم و به خاطر آن با انتقادهای بسیار و گاه فحش کامنت گذاران روبرو می‌شوم که سانسورچی هستم و… البته گاه بدوبیراه‌هایی که غیرقابل ذکراست.
    شاید کامنت گذاران نمی دانند ساعت‌ها به خاطر چند کامنت کمی تند یا خیلی تند علیه حکومت، بازجویی و حتی در دادگاه محاکمه شده‌ام، هرچه به بازجوها توضیح می‌دادم که این‌ها را من ننوشته‌ام و نظر دیگران است که پای مطلبم گذاشته اند، قبول نمی‌کردند و همان‌ها را پرونده می‌کردند و به دادگاه می‌فرستادند، هرچقدر به قاضی ها توضیح می‌دادم این‌ها کامنت های خوانندگان مطلب من است و نه نوشته‌های خودم، قانع نمی‌شدند. این اتفاق برای بسیاری از فعالان در داخل ایران افتاده است و چه بسیار دوستانی که ساعت‌ها فشار بازجویی و دادگاه را به خاطر نوشته‌های دیگران تحمل کرده‌اند و بابتش حکم زندان گرفته‌اند. تازه‌ترین مورد، شش سال حکم برای عبدالرضا داوری برای سه کامنت بود که از آن برداشت توهین به رهبری کرده بودند.
    متأسفم دراین کشور، این حداقل‌ها را هم نداریم و جرم محسوب می‌شود اما ناچارم خواهش کنم که کامنت های تند خودتان را در صفحه خودتان بنویسید، و از صفحه دیگران مایه نگذارید.
    اجازه بدهید لااقل به خاطر مطالب خودمان به دادگاه برویم نه به خاطر نظرات و عقاید شما. می‌بخشید این‌قدر شجاعت ندارم که برای نظرات وکامنت های شما هم هزینه بپردازم. من خیلی هنر کنم هزینه‌های مربوط به نظرات و نوشته‌های خودم را بپردازم و تحمل‌کنم. انتظار نداشته باشید بابت نظراتی که گاه برای خودم هم قابل‌پذیرش نیست، محاکمه بشوم.
    پ.ن:البته معتقدم برخی کامنت گذاران محترم اگر نظرات خود را بدون فحش و توهین بنویسند، مشکل کمتری پیش می آید و نیازی به حذف کامنتشان هم نخواهد بود.

     
    • جناب ذبیحی آوردن فاکت از اسلام و قرآن و محمد اگه فحش هستند مقصرش ما نیستیم.در ضمن اگه خیلی ناراحتی برو سایت دیگه!

       
  83. کسب و کارش مرگ بود، مهدی اصلانی

    درگذشت هاشمی ‌رفسنجانی و تجلیل از یک قاتل آن‌هم از نوع رسمی‌اش یکی از شرم‌آورترین دوره‌‌های تاریخ سیاسی ایران را رقم زد… او از قتل مخالف فضیلت ساخت. هماره در کشاکش قدرت و اخلاق دومی را به مسلخ فرستاد و در غیبت اندیشه موجودی که وهن آدمی است فاتح قلب‌ها می‌شود
    خبر درگذشت یکی از نمادهای جنایت در حکومت اسلامی و سیاست‌ورزی که فاقدِ وجدان بود، مرا به ۷ مرداد سال ۱۳۶۷ پرت کرد.

    جمعه ۷ مرداد ماه ۶۷ زندان گوهردشت: در این روز با قطع تمامی کانال‌های ارتباطی پروژه‌ی مجاهد‌کُشی کلید خورد. سه هفته‌ی تمام مجاهد کشتند پررونق‌ترین حرفه‌ها از آن گورکنان بود. اجساد را شبانه با کامیون‌های یخچال‌دارِ حملِ گوشت در گورستان‌ها و مکان‌هایی هنوز نامشخص پنهان کردند. زان‌پس و از هفته‌ی اول شهریور چپ‌کشی آغازیدند و هنوز از چشم‌ها خونابه روان است.

    همه یک‌سر گوش شده بودیم و هیچ صدایی از هیچ‌کس بلند نبود. از شکافِ درِ بند، صدای گنگ و مبهم خطیب نماز جمعه گوش‌آزار بود و عربده‌ی امت همیشه در صحنه: “منافق و محارب مسلح اعدام باید گردد”.

    خطیب آن‌روز نماز جمعه‌ی تهران فرمانده جنگ هاشمی‌ رفسنجانی بود. او پس از کشتار مجاهدین و دار زدن بیش از صدها تن از آنان در کرمانشاه فاتحانه در نماز جمعه کشتار را چنین فرموله کرد: جنگ و صحنه به گونه‌ای درست شده بود که این‌ها توی کیسه آمدند و ما درِ کیسه را بستیم[…]این فتنه باید یک روزی ریشه‌کن می‌شد(۱)

    کشتارِ دوزخ‌سالِ ۶۷ به هنگامِ آوار، سه چهره‌ی کلیدی داشت. روح‌الله خمینی، احمد خمینی، و اکبر هاشمی‌ رفسنجانی. نقش برجسته‌ی وی در پررنگ‌ترین کشتار عمر حکومت اسلامی پژواک صدای نکبت قدرت است.

    یکی از خشن‌ترین سیاست‌ورزان عمل‌گرای حکومت اسلامی بود. هم او که به تاریخ چهارم مرداد ماه در دومین روز عملیات مرصاد (فروغ جاودان) به عنوان فرمانده‌ی جنگ حکم به سرکوب شدید می‌دهد.
    چهارم مرداد: ساعت سه بامداد آقای صادق محصولی فرمانده لشگر ۶ با نگرانی آمد و گفت چون منافقین و مردم در جاده مخلوط شدند امکان برخورد قاطع نیست (نمی‌توان مردم و مجاهدین را با هم به رگبار بست و کشت) با تلخی او را جواب کردم و گفتم بروند جدی‌‌تر برخورد کنند. (مردم و غیر مردم ندارد همه را بزنید) یکی از خلبانان که برای زدن آنها رفته بود می‌گفت منافقین با مسافران و مردم مخلوط شده‌اند و هدف‌گیری آن‌ها مشکل است(۲)

    چهارشنبه پنجم مرداد: احمد آقا برای تشویق امام از خلبانان (که مجاهدین و مردم را تؤامان از بالا هدف گرفته بودند) مشورت کرد، موافقت کردم(۳)

    تا پایان عمر، “نستوه و استوار” میراث‌خوار و میراث‌دارِ “خط امام” باقی ماند. نگاهِ سیاسی او هماره با “مصلحت نظام” شاقول می‌شد. راست آن است که در بودِ نامبارکِ حکومت اسلامی هیچ شخصیت و سیاست‌ورزی در میان کاربه‌دستانِ نظام “خطِ امامی”‌‌تر از وی نمی‌توان سراغ گرفت. اگر بتوان چند ویژه‌گی برای “خطِ امام” قائل شد، بی‌تردید دروغ مهم‌ترین دست‌آوردِ آن خط خونین است. هاشمی‌رفسنجانی به هنگام “علی‌اکبر خوانی‌اش” در چرخه‌ی قدرت دروغ را به یکی از بن‌مایه‌های نظام اسلامی بدل کرد. هم او که نماد ماکیاولی‌ترین نوع سیاست در جنگ تباهی بود و تنها مصلحت خویش و نظام می‌شناخت. مدام در هرمِ قدرت به دنبال متحد می‌گشت. به بهانه‌ی “مصلحتِ نظام” همه‌ی مخالفان فکری‌اش را تا سرحدِ محوِ تمام عقب می‌راند. یکی از عمده برجسته‌گی‌هایش در بی‌اخلاقی‌ سیاسی‌اش تعریف می‌شد. هیچ ابایی در زدنِ هر گونه ضربه و حمله به مخالف در خود سراغ نداشت. کریه و بی‌محابا پس از هر حادثه‌ای با چرک‌خند ذاتی‌اش بر صفحه‌ی جادو ظاهر می‌شد و دروغ می‌فروخت. نماد قدرتی بود که در جهت حفظ خود مرگ تقسیم می‌کرد. جهان وی سخت ساده بود: سازش با خودی و مرگ دیگری، با تعریفی که از “خودی” داشت. بلایی که وی به واسطه‌ی سعید امامی بر سر دوست دیرین‌اش عزت‌الله سحابی آورد نمونه‌ای از برخورد با فکر مخالف است. سحابی را برای گرفتن مصاحبه با شکنجه‌ی سفید به مرز خودویرانی و گم کردن شب و روز و نشناختن دخترش رساندند. هاشمی در پاسخ شماری از نمایندگانِ مجلس اسلامی در چرایی چنین عملی تنها گفته بود: روش زیاد شده بود می‌خواستیم روش را کم کنیم.

    ترور دکتر قاسملو. ترور دکتر شرفکندی در میکونوس. ترور دکتر کاظم رجوی، فریدون فرخزاد، محمدحسین نقدی، قتل سعیدی سیرجانی، غفار حسینی، احمد میرعلایی، ماجرای اتوبوس ارمنستان و…پرونده‌ای یک‌سر تباه و چندان فراخ که شماره کردنش مجالی دیگر می‌طلب.

    درگذشت هاشمی ‌رفسنجانی و تجلیل از یک قاتل آن‌هم از نوع رسمی‌اش یکی از شرم‌آورترین دوره‌‌های تاریخ سیاسی ایران را رقم زد. بر آنانی که سرِ پُلِ تجریش لبو گاز زدند و شلغم نوش جان فرمودند! و عربده سر دادند: “هاشمی هاشمی راه‌ات ادامه دارد/ عزا عزا است امروز هاشمی مبارز پیش خدا است امروز”، چه ایرادی می‌توان وارد کرد؟ یا کسانی که در مراسم تشییع فریاد بر آوردند: “موسوی کروبی تسلیت تسلیت”.

    تباهی آن‌‌جا رقم می‌خورد که پاره‌ای مرشدان سیاسی بر روی ویلچر تحلیل فلج به خوردمان دادند. و این یعنی آن‌که جمهوری‌ی اسلامی توانسته بخش قابل توجهی از اپوزیسیون ایرانی را به مطربان روحوضی‌ بنگاه شادمانی علی خامنه‌ای بدل کند که این نوبت در غم‌خواری و حسرت از دست رفتنِ یک جانی تسلیت‌گویی پیشه کردند. کسانی که تا به هاشمی رفسنجانی رسیدند دچار لقوه‌ی سیاسی شده و پارکینسون کلامی گرفتند.

    جامعه‌ی ایران زمین مین‌گذاری شده‌ای را می‌ماند که نه می‌شود بر روی آن راه نرفت و نه می‌توان آن‌را به تمامی خنثی کرد. همه‌ی ما به بازی‌گرانِ نمایش و بازی بدل شدیم که هم از پیش صحنه‌گردانان به دل‌خواه آن‌را آراسته‌‌اند. شرط حضور در بازی اما پذیرش قواعد بازی است. نتیجه و پایان بازی فاقد اهمیت است چرا که اصل حضور در بازی است.

    هاشمی رفسنجانی هیچ‌گاه به قدرت نه نگفت و پشت نکرد. او از قدرت کناره‌گیری هم نکرد بلکه از چرخه‌ی قدرت به بیرون پرت شد.

     
  84. شخصيت اجتماعى كرباسچى در گفت و گو با بى بى سى فارسى؛ ف. م. سخن. به نقل از گویا نیوز
    [مش قاسم: تازه این گل سر سبد شونه. ببینین بقیهشون چه … (سه نقطه از مش قاسم) هستن.]
    بى بى سى به عنوان يك رسانه غير خودى، سوالى را مطرح مى كند اما كرباسچى -كه بر خلاف ميل و خواست خود، با اين رسانه ى غير خودى وارد گفت و گو شده- در وقت محدود و مشخصى كه هر تلويزيونى دارد به سوال بى بى سى پاسخ نمى دهد. نه تنها پاسخ نمى دهد، بلكه اصرار مى ورزد كه در موضوعى كه به سوال مربوط نيست «جمله اش را منعقد كند»! او از اين فرصت چند دقيقه اى كه مى تواند با يك گفتار متين، چهره ى پر از تَرَك و ريختگى آيت الله را «زيباسازى» كند براى زدن حرف هايى از موضع بالا، كه به شعار راهپيمايان خيابانى شبيه است و احساسات رقيق بر آن غالب است صرف مى كند و به بيننده، ضعف بزرگِ رفتارى مذهبيون تكنوكرات را نشان مى دهد. او حتى در اين چند دقيقه، انتقاد از بى بى سى را در حد و قواره ى يك سياستمدار زيرك مطرح نمى كند.
    معمولا رفتارهاى اجتماعى را نمى توان عموميت بخشيد و مُشت را نمونه ى خروار گرفت ولى در ميان سياست پيشگان مذهبى – تكنوكرات – اصلاح طلب ايران، خصائلى وجود دارد كه نسبتا فراگير است: نگاه از بالا و به حساب نياوردن پايين. اداى مدرن ها را در آوردن اما مدرن نبودن. بالا زدن تحجر و تحميل نظر به وقت خشم و غضب…

    حتما مشاهده كرده ايد كه اين گونه سياست پيشگان، چه در سطح جامعه و چه در سطح رسانه هايى كه دارند، دايره اى بسته به وجود مى آورند و در داخل آن دايره با «هم نوعان»ِ خود زندگى مى كنند. نه اين كه آن ها از موضوعات بيرون از دايره بى اطلاع بمانند، ولى آن ها را تا جايى كه لازم دارند و ضرورت ايجاب مى كند به كار مى گيرند. اين ها به دليل جايگاه والايى كه براى خود قائل اند و بحث با غيرخودى ها را بى حاصل مى دانند، وارد ديالوگ با منتقدان و مخالفان جدى خود نمى شوند و حتى به نوشته هاى انتقادى آن ها پاسخ نمى دهند. اگر هم سوال كنيد چرا، معمولا با لبخند حكيمانه اى، موضع منتقدان را از پيش تعيين شده مى نامند و ورود به چنين بحث هايى را اتلاف وقت و كسر شان مى دانند. اين خصلت و خصائل مشابه آن، ريشه در تربيت خانوادگى و دوران مدرسه ى آن ها دارد كه معمولا آن ها را به مرز بندى هاى قاطع اجتماعى و دينى عادت مى دهد و عبور از برخى مرزها را خطرناك و موجب فساد احتمالى خودِ آن ها مى داند. اين كه با بهايى ها نشست و برخاست نكنيد يا با كمونيست ها همسفره نشويد يا با توده اى ها بحث سياسى نكنيد يا كفار را از ميان خود طرد كنيد، اثرات رفتارى خود را در برخورد با مخالفان و منتقدان سياسى نشان مى دهد.

    غلامحسين كرباسچى يكى از مديران موفق دوران هاشمى رفسنجانى بود كه توانست چهره ى تهران را كه اداره اش در حد اداره ى يك كشور است تغيير دهد. او سدهايى را كه از طرف حكومت و جامعه به وجود آمده بود و در مقابل اش قرار گرفته بود، با قدرت و سياست و ابتكار در هم شكست و چون اختيارات تقريبا نامحدودى در اختيارش قرار گرفته بود، توانست سدهاى سنتى ظاهرا غير قابل رخنه را در هم بشكند و از سر راه خود بر دارد. ساخته هاى او را نمى توان در يك مطلب كوتاه شرح داد و به اثرات مثبت و منفى آن ها بر جامعه پرداخت؛ ولى مى توان با قاطعيت گفت كه كرباسچى يك مدير واقعى و كاربلد بود كه مى توانست از هيچْ پول بسازد و پول هاى به هدر رفته و حيف و ميل شده را خودْ جمع آورى و خرج بازسازى شهر تحت مسووليت اش كند. بعد از پايان جنگ، كه همه چيز از پس دوده اى سياه و چرك گرفته ديده مى شد و كهنگى و اندراس از سر و روى شهرها مى باريد، كرباسچى توانست با رنگ هاى شاد، چه بر كركره ى مغازه ها، و چه بر كاغذ روزنامه ها، و كاشتن گل و گياه و رنگ زدن بلوك هاى سيمانى حاشيه ى خيابان ها، فضاى ياس آور آن روزها را به فضايى اميدبخش تبديل كند.

    البته اشتباه نبايد كرد. برخى به درستى، به عميق بودن اين شادى و رنگ آميزى اعتقاد ندارند ولى صرف نظر از عميق يا سطحى بودن اين گونه فضاسازى ها، كار كرباسچى به همين ختم نشد و موضوع «مدرن»سازى در زمان شهردارى او مطرح شد. وارد كردن عوامل مدرن در «فضاى شهرى»، «فرهنگ شهرى»، «رسانه هاى شهرى»، «تفريحات شهرى» و امثال اين ها در آن دورانِ از هر نظر سياه و خون آلود و آلوده به تحجر كار آسانى نبود. درست تر بگوييم كارى بود كه به غير ممكن شبيه بود. ولى كرباسچى توانست از عهده ى آن به خوبى بر آيد و نظر رييس خود را تمام و كمال تامين كند. و رييس او كسى نبود جز هاشمى رفسنجانى…

    علاقه قلبى كرباسچى به رفسنجانى را مى توان درك كرد، و مى توان فهميد كه او چقدر از درگذشت آيت الله متاثر است. اما همين تاثر، و خشمى كه از سخنان يكى از مخالفان آيت الله بر او چيره مى شود، اندازه ى قليلِ «رفتار مدرن» را در شخصى چون او نشان مى دهد. اين مدير، با چنين سابقه اى در «مدرن»سازى پايتخت، و نگاه مدرن به شهر و جامعه موقع گفت و گو با بى بى سى در باره ى هاشمى رفسنجانى، نشان مى دهد كه تكنوكرات هاى نوگرا، هر چيزى را هم كه «مدرن» كنند، برخوردشان با منتقد و مخالف همان برخوردِ عصر حجرى خواهد بود.

    شخصيت اجتماعى افراد را در مواقع دشوار مى توان مشاهده و ارزيابى كرد. مجموع اين شخصيت هاست كه به شخصيت حكومت اسلامى شكل مى دهد. تا تغييرى در اين شخصيت ها به وجود نيايد، اميد به تغيير شخصيت حكومت نخواهد بود؛ شخصيتى كه اگر تغيير نكند، حكومت، ناچار بايد جاى خود را به حكومت ديگرى بدهد، شايد كه شخصيت نداشته ى او، در حكومت بعدى موجود باشد! شايد!

     
  85. فاطمه هاشمی به فیروزآبادی: بابایی من فتنه نبود.
    مش قاسم: بابایی تو فتنه بود ولی فتنه ای که اون دومی میگه نبود.

     
  86. آقای علم الهدی گفته است که انتصاب آقای خامنه‌ای برای امامت نماز جمعه تهران نشانه‌ای از این بود که از نظر آقای خمینی آقای خامنه‌ای شخص دوم است.
    آقایان حوزوی جناب سید مرتضی و شیخ مصلح با توجه به فرمایشات هم لباس تان که امام جمعه مشهد هم هست پس اهل تسنن درست میگویند که چون ابوبکر به فرمان حضرت محمد به جانشینی ایشان امام جماعت شد پس نظر ایشان ابوبکر سزاوار خلیفه گری مسلمین است تازه ما آن زمان نبوده ایم و درزمان فعلی که اینترنت همه چیز را آشکار میکند دیگر جای شک وشبهه ای باقی نمیماند مگر شما بگویید این وسط کذاب کیست ؟

     
  87. جناب نوری زاد گرامی برای شرکت در تشییع جنازه هاشمی رفسنجانی دلایلی داشته اند. گروهی از ما استدلال ایشان را پسندیده اند، گروهی نیز آن استدلال را نادرست می دانند. نوشته زیر فقط نقد استدلال ایشان است، نه “شخص” محمد نوری زاد.

    جناب نوری زاد گرامی،
    با درود

    پس از این که به آگاهی ما خوانندگان سایت رساندید تصمیم دارید در مراسم تشییع جنازه هاشمی رفسنجانی شرکت کنید و نیز پس از آن که شرکت هم فرمودید، دستم بارها به سوی نوشتن متنی برای شما و خوانندگان رفت و من (به دلایل شخصی) بارها جلوی دستم را گرفتم. اکنون که هر دو سوی موافق و مخالف، دلایل خود را نوشتند و گفتند اجازه بدهبد من از دیدگاهی متفاوت استدلال شما را نقد کنم.

    یک. جناب نوری زاد، شما در تحلیل خود بارها تاکید کرده اید (و می کنید) که چون مردم چنین و چنان خواستند من هم با آنان همراه شدم. جدیدترین عبارت شما این است: “خود مردم تشخیص دادند که بروند و رفتند نیز” (پاسخ به کامنت مهرداد در همین صفحه). اما نکته کجاست؟ در زمان انتخابات قبلی شما جزو تحریم کنندگان انتخابات بودید (که من هم با شما در ابن باب موافقم). اما علیرغم تحریم من و شما و عده ای از هم اندیشان ما، بسیاری از همین مردم تحریم نکردند و رفتند به روحانی رای دادند. تناقض در اینجاست: بفرمایید بین آن مردم و این مردم چه تفاوتی وجود دارد؟ بین خواسته های آن مردم و این مردم چه اختلافاتی هست؟ اگر شما صرفا به استناد این که مردم چنین می خواهند از حضور در مراسمی پشتیبانی می کنید، چرا در زمان انتخابات همین کار را نکردید؟
    اگر شخصا به شرکت در تشییع جنازه هاشمی باور داشتید، برای من قابل درک می بود (قابل پذیرش اما نه)؛ اما چرا پای مردم را وسط کشیدید؟ اگر می فرمودید که من شخصا به این کار باور دارم، برای من پذرفتنی بود، نه این که برای دفاع از اقدامتان از باور عمومی هزینه کنید. هرگز واژه ای به اندازه مردم مورد دستمالی قرار نگرفته است. خوب مگر ما مخالفین حضور، مردم نیستیم؟ طنز اینجاست که هر دو گروه موافق و مخالف به نام “مردم” به مخالفت با هم می پردارند.

    دو. نسل شما، جناب نوری زاد، در سال 57 با تکیه بر همین اصل که مردم می خواهند، زد بنیان مملکت را به باد فنا داد و نسل های پیاپی را بر خاک سیاه نشاند. من تا مغز استخوانم به آزادی باور دارم و در این سایت هم همیشه در همین راه قلم زده ام. نکته ظریف، امـــا اینجاست که آزادی در کنار آموزش و آگاهی است که به انتخابی درست ختم می شود. در جامعه ایرانی سال 57 که، به هر دلیل، فرهنگ سیاسی بسیار فقیری داشت (کما این که امروز هم بسیار فقیر است) اصولا شما (و نسل شما) با چه چیز همراه شدید؟ آیا با چیزی جز اشتباه همراه گشتید؟

    اشتباه و خطا البته سرشت آدمی است. من شرافت و شجاعت شما را می ستایم که پس از 30 سال اعتراف کردید که راهتان خطا بوده است و به آغوش خردمندی و بزرگ منشی بازگشتید. اما شما دوباره با همین استدلال سرشار از اشتباه، همان خطای سال 57 را تکرار می کنید. بیم من آن است که با اطمینان امروزی از راهی که می روید، 10 سال دیگر بنویسید “ما در سال 95 خطا کردیم”.

    سه. مگر نه این که اشتباه جزء سرشت آدمی است، پس چرا محمد نوری زاد نباید اشتباه کند؟ پاسخ من کوتاه است: ارتباطات گسترده، اینترنت، شبکه های اجتماعی ووو تریبون های “تقریبا” غیر قابل کنترلی بفراهم کرده اند. اگر آگاهی رسانی و بحث عمومی در سال 57 با بستن یک رادیو و تلویزیون و توقیف چند روزنامه، تعطیل می شد امروزه به برکت وجود این ارتباطات نوین، به اندازه کافی هشدار دلسوزانه و منطق محور به گوش من و شما می رسد که ما را به دیدگاه های گوناگون آشنا کند و به انتخاب راه درست یاری برساند. اگر شمای نوعی، جناب نوری زاد، علیرغم داشتن تجربه سال 57 و بهره مندی از این ارتباطات همچنان یک راه آزموده را دوباره می آزمایید؛ باید با تاسف عرض کنم که این دیگر “خرد جمعی” و “عقلانیت” نیست، پافشاری بر اشتباه است.

    به دیده من، این تناقضات در استدلال شماست که نادرست بودن آن را نشان می دهد، وگرنه به جای نام هاشمی می شود هر اسم دیگری را گذاشت.

    کلام پایانی:

    1. من برای انتخاب شخص شما (و همه انسان ها)، احترام قائلم. بنابراین اگر شخصا به هر کجا بروید و به عنوان یک شخص هر چه بکنید، تا زمانی که به کرامت و احترام و آزادی دیگران آزاری نرساند من هم مخالفتی ندارم. در آغاز مطلبم هم یادآور شدم که اگر شخصا مایل به شرکت بودید، برایم قابل فهم بود.

    2. اما اگر منادی استدلالی ویرانگر باشید، من با استدلال شما و راهی که برمی گزینید حتما مخالفم.

    3. من انتظار ندارم که این نوشته شما را (یا دیگر هموطنانی را که همچون شما در این مراسم شرکت کردند) از راهتان برگرداند، زیرا انتظاری است غیر واقع بینانه.

    4. اما انتظار دارم که با انصاف و شهامتی که دارید، اگر سر سوزنی راستی و درستی در این مطلب پیدا می کنید، آن را در قضاوت ها و تحلیل های آینده خود در نظر بگیرید.

    5. من در تربیت سنتی خودمان، یکدندگی عجیبی می بینم که جدای از سجایای اخلاقی هر کس (از جمله شما جناب نوری زاد عزیزم)، پذیرش اشتباه را در بهترین حالت یکی دو دهه کش می دهد. امیدوارم شما در این زمینه هم الگوی خوبی برای من و همه ایراتیان باشید و آن شهامت و شرافت را به جای این که بسیار دیرهنگام و با تاخیری بیست و سی ساله به کار بگیرید، همین روزها به ما بیاموزید.

    6. به احتمال قزیب به یقین شما استدلال من را نخواهید پذیرفت و سد البته این حق شماست که نپذیرید، اما اجازه بدهید من هم در پایان مطلبی را یادآور شوم: من (به عنوان یک ایرانی) پوزشخواهی و تغییر موضع شما را پس از سال 88 با آغوش باز پذیرفتم. اما اکنون که منابع آگاهی بسیار است و فرصت بازبینی چهار دهه گذشته فراهم است و نیز کم نیستند کسانی که در باب آینده هشدار می دهند، اگر ده سال دیگر بابت اشتباه امروزین پوزش بخواهید، (دستکم برای من) مسموع نخواهد بود.

    با مهر و دوستی
    فرزند ایران

     
  88. انتخاب مرگ

    سیدعلی را کرد بر مردم ولی
    خود، ولی شد پیشمرگِ سیدعلی

    ازمیان «بد تر» و «بد» با شتاب
    مرگ هم کرده ست « بد» را انتخاب

    رأی داد و گرمِ دست افشانی است
    گویی عزرائیل هم ایرانی است !!

    لابد از زهر امامِ مُرتحل
    قطره ای در شربتِ او کرد وِل

    یا ازآن سید احمدی حَبّی که داشت
    هاشمی را در بُنِ دندان گذاشت

    یا بدو لغزاند کپسولِ پتاس
    تا شود رهبر زشرّ او خلاص !

    سیرجانی وار جانش را گرفت
    جعبۀ راز ِ نهانش را گرفت

    هرچه می دانست از نزدیک و دور
    بُرد در جوفِ کفن ، با خود ، به گور

    خواند ، عزرائیل با صوتِ جَلی
    مدحِ غرّایی به کامِ سید علی !

    تا چه روزی میزبانِ او شود
    وین جهان از گَـَرد او جارو شود

    تا چه روزی بهر او آرَد برون
    پرچمِ انّا اِلیهِ راجعون
    از م.سحر

     
  89. در شهر هرت
    از دیدگاه آخوندان
    مردم ،عوامند و در مقابل خواص (ملایان) قراردارند.

    «لغت‌نامه دهخدا،عوام . [ ع َ وام م ] (ع اِ) ج ِ عامّة. (اقرب الموارد) (المنجد) (ناظم الاطباء). رجوع به عامة شود. همه ٔ مردم و جمهور مردم . (ناظم الاطباء). || مردمان فرومایه و دون . (ناظم الاطباء). در مقابل خواص . رجوع به ترکیب «عوام وخواص » شود. مردم بیسواد یا کم سواد و عامه ٔ خلق : عوام بسبب هزل هم بخوانند. (کلیله و دمنه ).»

    و همین مردم (فرومایه و دون )عوامند که پایه های نظام را نگاه داشته اند در بسیج و سپاه و جبهه ها !

     
  90. در شهر هرت
    هی نپرسید، پول و ثروت مردم کجا می رود؟
    مطمئن باشید زیر قبای ملایان درباری است.

    ماده 139قانون مالیاتهای مستقیم
    الف) موقوفات ، نذورات ، پذیره ، کمکها و هدایای دریافتی نقدی وغیر نقدی آستان قدس رضوی (ع) آستان حضرت عبدالعظیم الحسنی (ع) ، آستانه حضرت معصومه (س) ، آستان حضرت احمد ابن موسی(ع) (شاه چراغ) آستان مقدس امام خمینی (ره) ، مساجد ، حسینیه‌ها ، تکایا و سایر بقاع متبرکه از پرداخت مالیات معاف است . تشخیص سایر بقاع به عهده سازمان اوقاف و امور خیریه می‌باشد .
    ب) کمکها و هدایای دریافتی نقدی و غیر نقدی جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران از پرداخت مالیات معاف است .
    ج) کمکها و هدایای دریافتی نقدی و غیر نقدی صندوق‌های پس انداز بازنشستگی و سازمان بیمه خدمات درمانی و سازمان تامین اجتماعی و صندوق بیمه اجتماعی روستائیان و عشایر و همچنین حق بیمه و حق بازنشستگی سهم کارکنان و کارفرما و جریمه‌های دریافتی مربوط توسط آنها از پرداخت مالیات معاف است .
    د) کمکها و هدایای دریافتی نقدی و غیر نقدی مدارس علوم اسلامی از پرداخت مالیات معاف است . تشخیص مدارس علوم اسلامی با شورای مدیریت حوزه علمیه قم می‌باشد .
    هـ) کمکها و هدایای دریافتی نقدی و غیر نقدی نهادهای انقلاب اسلامی از پرداخت مالیات معاف است تشخیص نهادهای انقلاب اسلامی با هیئت وزیران می‌باشد .
    و) آن قسمت از درآمد صندوق عمران موقوفات کشور که به مصرف عمران موقوفات برسد از پرداخت مالیات معاف است .
    ز) درآمد اشخاص از محل وجوه بریه ولی فقیه ، خمس و زکات از پرداخت مالیات معاف است .
    ح) …
    ی) …
    ک) … .
    ل) ….. از پرداخت مالیات معاف است .

     
  91. تعداد کسانی که فرض را روی نخبه بودن آنها باید گذاشت و مخالف این بوده‌اند و هستند که چرا دنیا برای تشیع جنازه رفسنجانی شاهد حضور میلیونی مردم بوده اند به گواه فضای مجازی به صدها نفر می‌‌رسد. چرا خواست و دعوت این نخبگان کارگر نیفتاد یا تاثیری که باید نداشت؟ پاسخ به این پرسش گره گشای خیلی‌ از مسائل هست. پرسش دوم این است که فایده ضرر این حضور از نظر آنها که شرکت کردند کجاهاست؟ در شرایط خفقان محض جمعیتی میلیونی می‌‌روند با آن شعار ها. پرسش سوم این است که اغلب آنها که موافق نرفتن مردم بوده و هستند، کجا و کدام صحنه را جای حضور دیده و می‌‌بینند که منشأٔ تاثیر باشند؟ خیابان یا فضای مطبوعاتی و مجازی؟ پاسخ به این پرسش‌ها تا پیدا نشود، اظهار نظر نیز گرفتار عدم کارایی‌ و دوری از واقعیت می‌‌شود.

     
  92. ////////////////
    خودش گروهی را آفریده تا جهنم را با آنها پر کند آنهم با آن عذابهای الیم!بنظر شما اگر این سادیست نیست چیست؟
    ………….

    إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ ﴿بقره/۶﴾ خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِيمٌ ﴿بقره/7﴾ همان کسانیکه کافر شدند چه بيمشان دهى چه بيمشان ندهى بر ايشان يكسان است (آنها) ایمان نخواهند آورد./ الله بر قلب (مغز) آنان و بر شنوايى (گوش) ايشان مهر (جهل) نهاده و بر ديدگانشان (چشم) پرده‏اى است و آنان را عذابى دردناك است.
    پس توانائی تعقل را الله از آنان سلب نموده است و آنان سرنوشتی جز رفتن به جهنم، ندارند:
    وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ (اعراف/179) و در حقيقت بسيارى از جنيان و آدميان را براى دوزخ آفريده‏ايم قلبهائی (مغز، زیرا از نظر قرآن مرکز تعقل قلب است) دارند كه با آن (علمی )دريافت نمى‏كنند و چشمانى دارند كه با آنها نمى‏بينند و گوشهايى دارند كه با آنها نمى‏شنوند آنان همانند دامها بلكه گمراه‏ترند آنها همان غافل‏ماندگانند.
    …………

    در بیش از 50 آیه از قرآن تاکید می‌شود که از من بترسید :
    و از من بترسید اگر اهل ایمانید (آل عمران/ 175)
    در قرآن لغت هلاک کردن 73 بار در بیش از 60 آیه به اشکال مختلف آن به کار رفته است
    نیز لغت عذاب به معنی مجازات و شکنجه به تعداد 365 مرتبه در مجموع بیش از 300 آیه در اشکال مختلف آن به کار رفته است
    کشتن انسان از مکرر ترین و مهمترین موضوعات اشاره شده در قرآن است .
    هر جا مشرکان را یافتید به قتل رسانید و از شهر هایشان برانید (بقره/ 191)
    ای مؤمنان کافران را بکشید که در زمین فتنه و فساد دیگری نماند و آئین همه دین خدا گردد (انفال/ 39)
    شما مؤمنان چون با کافران روبرو شدید باید آنان را گردن زنید ( محمد/ 4)
    شمار آیه های خشونت آمیز ، که در ارتباط با کشتن ، عذاب و شکنجه دادن ، قتل عام کردن است از 700 ایه تجاوز می‌كند.
    بیش از 50 درصد از 3000 مجموع آیه های باقیمانده قرآن نیز به نوعی در ارتباط با آیه های خشونت آمیزاند
    …………..
    يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ وَلِيَجِدُواْ فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ.

    ای کسانیکه ایمان آورده اید، کافرانی که نزد شمایند را بکشید! تا در شما درشتی و شدت را بیابند. و بدانید که خداوند با پرهیزکاران است!

    قرآن، سوره محمد (47) آیه 4

    فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاء اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِن لِّيَبْلُوَ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ.

    چون با کافران روبرو شديد، گردنشان را بزنید. و چون آنها را سخت فرو فکنديد، اسيرشان کنيد و سخت ببنديد. آنگاه يا به منت آزاد کنيد یا به فدیه. تا آنگاه که جنگ به پايان آيد. و اين است حکم خدا. و اگر خدا ميخواست از آنان انتقام ميگرفت، ولی خواست تا شمارا به یکدیگر بیازماید. و آنان که در راه خدا کشته شده اند اعمالشان را باطل نميکند.

    فیلمهای پیاده شدن این دستور قرآن را در بخش جنایات اسلامگرایان مشاهده کنید.

    قرآن، سوره الأنفال (8) آیه 39

    وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّه فَإِنِ انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ.

    با آنان نبرد کنيد تا ديگر فتنه ای نباشد و دين همه دين خدا گردد پس اگر باز ايستادند، خدا کردارشان را می بيند.

    قرآن، سوره الأحزاب (33) آیه 61

    مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلًا.

    اینان لعنت شدگانند. هرجا یافته شوند باید دستگیر گردند و به سختی کشته شوند.

    قرآن، سوره المائدة (5) آیه 33

    إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ.

    سزاى كسانى كه با [دوستداران] خدا و پيامبر او مى‏جنگند و در زمين به فساد مى‏كوشند جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهت‏ يكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند اين رسوايى آنان در دنياست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت.

    فیلم پیاده شدن این قانون اسلامی را از اینجا ببینید – قطع کردن دست و پا طبق دستور قرآن

    قرآن، سوره المائدة (5) آیه 38

    وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَيْدِيَهُمَا جَزَاء بِمَا كَسَبَا نَكَالاً مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ.

    و مرد و زن دزد را به سزاى آنچه كرده‏اند دستشان را به عنوان كيفرى از جانب خدا ببريد و خداوند توانا و حكيم است.

     
  93. دوست گرامی،
    مشکل ما لباس نیست. مشکل از آنجا پای می گیرد که صنفی بخواهد باورهای خود را بر مردم حقنه کند. لباس و ظاهر کسی را به تمسخر نگیریم.
    سپاس
    ………….
    نوریزاد گرامی شما درست می فرمائید که مشکل ما لباس نیست ولی هر لباسی را نمی توان لباس نامید. لباسی که یک نظامی می پوشد با لباسی که نوریزاد می پوشد با هم متفاوتند.زیرا لباس نوریزاد را سازمانی و باوری تعیین نکرده ولی لباس یک ارتشی را سازمانی با اهداف خاص تعیین نموده.لباس آخوند نیز پشتوانه اش /////////////// است که بصورت باورهای مخربی به مردم زورآور شده.این لباس نمود ///////////////////// است که در طول تاریخ با فریب و نیرنگ در گمراه کردن مردم و سوءاستفاده از آنها برتن هائی بی کاره و مفتخور پوشیده شده.با همین لباس گروهی بدون هیچ منفعتی برای جامعه بیشترین نفع را از جامعه برده اند.و خود را از دیگران برتر می دانند و دست بهر ///// می زنند.بنابراین لباس دوست گرامی بعنوان نمود یک فکر و عقیده مهم است. وباید هدف قرار گرفته شود درست بهمان صورتیکه سایر نمادهای باورهای مخرب هم!اصولا نماد در هر باوری وسیله ارتباط باورمندان با توده مردمست.مثلا در مسیحیت صلیب در همه جا هست و حتی در سطح بین المللی مثل صلیب سرخ که نماد سازمان جهانی بهداشت است و باید آرمی خنثی داشته باشد!و هلال احمر مسلمین .بهمین جهت برای از کار انداختن یک باور همزمان که مبارزه ائی تیوریک جریان دارد نمودها را نیز باید هدف گرفت.و لباس آخوندی درست یکی از /////// نمودهایی است که باید مورد ///// قرار گیرد. از دیگر نمودها /////. است.

     
  94. در شهر هرت

    همچنان مرگ پرستی ادامه دارد.

    خبرگزاری هرانا – سازمان های عفو بین الملل و دیده بان حقوق بشر، با صدور بیانیه ای مشترک از ایران خواستند فورا اجرای حکم اعدام ۱۲ زندانی مرد با اتهامات مواد مخدر که قرار است چهاردهم ژانویه (فردا) در زندان مرکزی کرج (ندامتگاه) اجرا شود را متوقف کنند. این سازمان ها تاکید کردند، علیرغم وعده های مکرر دولت، ایران هیچ تغییر محسوسی در کاهش آمار هشدار دهنده اعدام نداشته است.

     
  95. انسان گرامی

    ۱-اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
    وین حرف معما نه تو خوانی و نه من
    هست از پس پرده گفتگوی من و تو
    چون پرده در افتد نه تو مانی و نه من«خیام»

    راز ازل« از اول» را که داند؟
    و آیا دانستنش مهم است ؟ و راز خلقت وبسیاری راز های دگر را باید پی برد؟
    در حالی که از خود،ناآگاه و درمانده ایم؟

    ۲-با اشتباه ،علم پدید آمد، کسی که به راه اشتباهش پی می برد ،در جستجو و تلاش و چرا و راهکار و فعال کردن فکرش است وما دایم در طول روز در ترمیم اشتباهاتمان هستیم ، و اغلب ناخودآگاه. هر تصمیم گیری مثلا امروز چه لباسی باید پوشید وغذایی را باید خورد و دوستی را دید و یا فیلمی را وووووووهمه اغلب با ترمیم و تجدید نظر همراهند .مشکل ،دانستن فرق اشتباه کردن شخصی و دانستن اشتباه اجتماعی است و زمانی که فردی در رابطه با دیگری با آگاهی اشتباهی را مرتکب می شود پای اخلاق و فرهنگ و سنت وقانون درمیان می آیند.
    جنبه مثبت اشتباه را هم باید دید و پی بردن به آن را فرصتی باید دانست، پی بردن به اشتباه ، انسان را وادار به تفکر وتصمیم می کند . انسانی راه اشتباهش را تجدید نظرو ترمیم می کند و انسانی دیگر با دانستن راه اشتباهش به راهش ادامه می دهد (یکی اسلحه را زمین می نهد و دیگری به دیگران شلیک می کند) .این درست است که با دانش بیشر خطا نیز کمتر میشود،من این گفته بزرگمهر را بسیار می پسندم، همه چیز را همگان دانند و همگان بدنیا نیامده اند.

    مائیم که اصل شادی و کان غمیم
    سرمایهٔ دادیم و نهاد ستمیم
    پستیم و بلندیم و کمالیم و کمیم
    آئینهٔ زنگ خورده و جام جمیم«خیام»

     
  96. جناب نوری زاد
    این طرح ها و عکسها نوعی انتقاد و نوعی شرح “بدون شرح” است و به هیچ عنوان قصد من تحقیر نیست، بلکه بیان حقیقت به زبان تصویر. در این راه از نشانها و علائم نیروهای “اس اس ” آلمان نازی الگو برداری کرده ام. مابین نازیسم، فاشیسم و آخوندیسم اشتراکات زیادی وجود دارد.
    طرح شماره 2
    “بسیج”

     
  97. جناب آقای خامنه ای ایا صدای ضجه ها وناله های پدران ومادران داغدیده کشور خودرانمی شنوید؟ایا به آه مظلومان که میتواند
    کاخی را ویران کند اعتقاد دارید؟آگر پاسخ شما منفی است که هیچ واگر پاسخ شما مثبت است قبل ازاینکه فرجام شومی داشته باشید به عاقبت کارهای خود خوب فکر کنید.ـتمامی کسانی که اطراف شما هستند جز عده ای چاپلوس ومتملق کسی دیگری نیست.خداوند عاقبت همه ما راختم بخیر کند.

     
  98. سلام بر پدر گرامی
    این بی پناهی تو از بی غیرتی ماست.بعضی وقتها از اینکه چنین بی غیرت زندگی کرده و سر بر بالین شبانگاهی می گذارم از خود بی زارم.پدران ما این نکبت را بر ما سوار کردند و ما نیاموختیم که برای فرزندانمان میراثی بهتر از آنچه پدرانمان گذاشتند بگذاریم.
    با آدزوی توفیق شما

     
  99. آرش قهرمان ما جان خود را بر آخرین ترکش کمان خود نهاده است و میرود تا با آخرین توان خود از بالاترین غله انسانیت پرتاب کند تا قلمرو انسانیت را وسعت بخشد.

     
  100. اعضای پارلمان اروپا خواستار آزادی فوری آرش صادقی و علی شریعتی شدند

    خبرگزاری هرانا – اعضای پارلمان اروپا در بیانیه ای خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط آرش صادقی و علی شریعتی «فعالان حقوق بشر» زندانی در ایران شدند که به دلیل اعتصاب غذای طولانی مدت در وضعیت بحرانی به سر برده و از درمان در بیمارستان محرومند.

    به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، نمایندگان پارلمان اروپا خاطرنشان کردند: “با توجه به گزارش ها از وضعیت بحرانی آرش صادقی و علی شریعتی، دو مدافع حقوق بشر زندانی در اعتصاب غذا، اعضای پارلمان اروپا خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط آنان شدند. آنها بایستی برای درمان بیشتر به بیمارستان منتقل شوند.”

    در بیانیه مطبوعاتی این پارلمان آمده است: “آرش صادقی که در اعتراض به بازداشت همسرش گلرخ ابراهیمی ایرایی از ۲۴ اکتبر دست به اعتصاب غذا زده بود، در وضعیت بحرانی قرار دارد. وضعیت سلامت وی به شدت وخیم است و نیازمند بستری فوری در بیمارستان است. پزشکان بهداری زندان هشدار داده اند که اگر به بیمارستان منتقل نشود، ممکن است دیگر زنده نماند. آرش صادقی به دلیل فعالیتش برای دفاع از حقوق بشر، به زندان محکوم شده است. درحالی که ایران موظف شده است تحت قوانین بین المللی به حقوق بشر احترام گذاشته و آنرا پاس دارد.”

    گلرخ ابراهیمی ایرایی به دلیل اظهار نظر مسالمت آمیز از طریق نوشتن داستان در مورد اجرای حکم غیرانسانی سنگسار، به زندان محکوم شده است.”

    اعضای پارلمان اروپا تاکید کردند: “ایران بایستی دادگاه عادلانه بر اساس قانون را تضمین کرده و از محدود کردن آزادی عقیده، خودداری کند.”

    در ادامه این بیانیه جزئیات پرونده و احکام، اعتصاب غذا و وضعیت جسمانی این دو زندانی شرح داده شده است.
    https://t.me/madaraneh88

     
  101. سلام نوری زاد
    فقط بگم جای “ضربه” را خوب گیر آوردی. همین!!! دمت گرم. این که رهبر را ول نمی کنی آیت الله ها را ول نمی کنی و روحانیت را ول نمی کنی خودش عین تخصصه.
    ———-

    موتور کشتی بزرگی خراب شد .

    مهندسان زیادی تلاش کردند تا مشکل را حل کنند
    اما هیچکدام موفق نشدند!
    سرانجام صاحبان کشتی تصمیم گرفتند مردی را که سالها تعمیر کار کشتی بود بیاورند..
    وی با جعبه ابزار بزرگی آمد و بلافاصله مشغول بررسی دقیق موتور کشتی شد
    دو نفر از صاحبان کشتی نیز مشغول تماشای کار او بودند
    بعد از یک روز وارسی کامل و سپس خلوت کردن،
    فردا صبح مرد از جعبه ابزارش آچار کوچکی بیرون آورد
    و با آن به آرامی ضربه ای به قسمتی از موتور زد
    بلافاصله موتور شروع به کار کرد و درست شد.
    یک هفته بعد صورتحسابی ده هزار دلاری از آن مرد دریافت کردند. صاحب کشتی با عصبانیت فریاد زد :
    او واقعا هیچ کاری نکرد!
    ده هزار دلار برای چه میخواهد بگیرد؟
    بنابر این از آن مرد خواستند ریز صورتحساب را برایشان ارسال کند؟
    مرد تعمیر کار نیز صورتحساب را اینطور برایشان فرستاد :

    ضربه زدن با آچار : ۲دلار
    تشخیص اینکه ضربه به کجا باید زده شود : ۹۹۹۸ دلار

    و ذیل آن نیز نوشت :
    تلاش کردن مهم است اما دانستن اینکه کجا باید تغییر کند میتواند همه چیز را تغییر بدهد.

    قرار نیست همه زندگی ما تغییر کند تا زندگی مان متحول باشد. از خودمان بپرسیم کدام بخش از زندگی من نیاز به ضربه دارد؟ مهارت ارتباطاتی ام را باید بهبود دهم؟ مدرک دانشگاهی باید داشته باشم؟ یک شریک تجاری خوب باید داشته باشم؟ شبکه روابطم را باید گسترش دهم؟ کجاست آن نقطه ای که باید با چکش کوبیده شود تا تحولی بزرگ در زندگی ام رخ دهد. خلاصه نوری زاد با ضربه هایی که می زنی جامعه رو متحول می کنی.

     
  102. آقای نوری زاد درود ای شرف سرزمین ما
    نوشته ای داشتید سالها پیش عنوانش این بود: روسپیان سرزمین من. من آن نوشته شما را بارها خواندم. شاید شایسته ترین نوشته ای بود که به روسپی بها داده بود و او را “دیده” بود. از نوار صوتی شما در مصاحبه با در تی وی خیلی لذت بردم. در آن صحبت به حقوق خاکمالی شده زنان خیلی خوب اشاره کرده بودید و این که چرا آیت الله ها زنان خود را آشکار نمی کنند و این که تا ملایی بر سر این کشور است زنان هرگز به حقوق شایسته و بایسته خود نمی رسند.:

    بودا به دهی سفر کرد …زنی که مجذوب سخنان او شده بود از بودا خواست تا مهمان وی باشد. بودا پذیرفت و مهیای رفتن به خانه‌ی زن شد.
    کدخدای دهکده هراسان خود را به بودا رسانید و گفت : این زن، هرزه است به خانه‌ی او نروید !بودا به کدخدا گفت : یکی از دستانت را به من بده !!!
    کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان بودا گذاشت.
    آنگاه بودا گفت : حالا کف بزن !!!
    کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت: هیچ کس نمی‌تواند با یک دست کف بزند ؟!!
    بودا لبخندی زد و پاسخ داد : هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند.

     
  103. عماد جعفری پور

    امیدبخش ترین نکته در دنیای سیاست
    .
    دنیای سیاست دنیای مهمی است و تاثیرات بسیار مهم منفی یا مثبت بر زندگی روزمره انسان ها دارد. تبدیل یک کشور سرسبز به یک بیابان عظیم با طوفان های شن در شمال و جنوب، کار بسیار سختی است، ولی دنیای سیاست به راحتی از پس این کار سخت بر می آید متاسفانه. فروش خودروی مدل سی و چهار سال پیش در بازار امروز کار بسیار سختی است، ولی سیاستمدارها به راحتی از پس این کار سخت بر می آیند متاسفانه. عبور دادن لوله چهل اینچی گاز و نفت از مناطقی که مردمش در کپر و مخروبه زندگی می کنند، کار بسیار سختی است، ولی سیاستمدارها به راحتی از پس این کار سخت بر می آیند متاسفانه. مجبور کردن 90% هنرمندان یک کشور به فرار و آوارگی و پناهندگی، کار سختی است ولی سیاستمدارها از پس این کار سخت بر می آیند متاسفانه. برعکس اینها نیز صادق هست، یعنی انجام کارهای مثبت در سطح ملی کار سختی است و برخی سیاستمداران توانایی انجام کارهای مثبت و بسیار بزرگ را نیز دارند. با وجود این که بازوان توانمند سیاستمداران توان انجام کارهای بسیار دشوار را دارد، ولی در یک مساله ناتوان هستند. اگر یک سیاستمدار با مخالفان فکری اش و با شاعران منتقد و با نویسندگان پرسشگر رفتار سرکوبگرانه انجام بدهد، او توانایی این را ندارد کاری کند که در نسل های بعد به عنوان یک سیاستمدار “باشرف” از او یاد بشود. این “ناتوانی” را امیدبخش ترین نکته در دنیای سیاست می دانم. تا باد چنین بادا. این “ناتوانی” چیز خوبی است. امیرکبیر هم فقط امیرکبیرهای قدیم و اورجینال.
    عماد جعفری پور
    20 دیماه 7038 میترایی1395 شمسی
    رامهرمز
    @Emad24Persian تلگرام
    .
    http://www.amazon.com/author/jafaripour

     
    • اقای جعفری پور سیاستمداران فعلی همینقدر که ساندیس خوران انها را با شرف بخوانند ودرراه انها فدا شوند برایشان کافیست نه دربند کشورند ونه در بند مردم اینده هم برای انها کلن مهم نیست

       
      • ساندیس دیگر چیست؟

         
        • ساندیس به باج یا رشوه‌ای می‌‌گویند که یک آدم فاسد، دزد، بیمقدار، زورگو و جانی به آدم‌های بی‌ اختیار، بی‌ اراده، کند ذهن و پست می‌‌دهد تا هر جا و هر موقع که آن جانی گفت‌ بروند از وی حمایت کنند و او را مطلقه صدا کنند.

           
        • ساندیس ! آب میوه ای است که برای تر کردن گلوی امت حزب الله به آن ها تقدیم میشود ! آیا مفهوم بود ؟

           
  104. آیا جمهوری اسلامی رو بزوال است و اگر آری، این زوال در چه زمینه ای است؟ آیا روحانیون که کشور را بدام بحرانها کشیده اند توان اصلاح امور را دارند؟ آیا راه اصلاحات از تضعیف نقش روحانیت در کشور میگذرد؟
    اگر جمهوری اسلامی را بعنوان یک نظام سیاسی اقتدارگرا توصیف کنیم شاید بتوان گفت بدلیل انسچام اساسی کادرهایش که روحانیون و باند مداحان و حلقه امنیتی دور انها هستند فعلا دارای زوالی نیست ولی وضع جمهوری اسلامی بعنوان یک نظم سرزمینی نوع دیگری است. جمهوری اسلامی بعنوان جامعه ایرانی در سراشیبی اضمحلال است . نه اقتصادی دارد و نه اخلاقی برای مردمانش ونه دستگاه رهبری مدیر.
    روحانیون به یک دلیل ساده قادر به اداره این وضع نیستند و آن اینکه ایشان قادر به درک اهمیت علم و عالم(نه عالم دینی) در بازسازی جامعه نمی باشند. چیزی بعنوان جامعه علمی پویا در این کشور وجود خارجی ندارد. ما دارای یک دانشگاه معتبر در رده بندیهای جهانی و منطقه ای هم نیستیم. هیچ مرجع صاحب نفوذی از بایت نبود تحقیقات و فن اوری نگران نیست. هزاران مغز تحصیلکرده با سرمایه این کشور به راحتی تحویل اقتصادهای صنعتی شده اند و به آنان خدمات میدهند. در همه مراکز جهانی علمی شما براحتی ایرانیان را میبنید که بسیار هم موفق و محترم هستند.
    توسعه علوم و تکنولوژی محیط امن و خاص خود را می خواهد که نشانه اصلیش احترام انسانی است. روحانیون ایرانی با این مقوله بسیار بیگانه اند. همین جرات آنها به اشتغال در سمتهای استادی مراکز علمی به پشتوانه سواد محدود حوزوی خود علامت سقوط علم پروری است. در جمهوری اسلامی یک بار فروش میدان میوه و تره بار با سواد سیکل میتواند وزیر بخش دفاعی که باید بستر فن آوری پیشرفته یاشد بشود. یک گلگیر ساز میتواند به صندلی یک ژنرال با سواد تکیه بزند. شما سواد و فهم فیروز آبادی را با فرماندهان ارتش آمریکا بسنجید تا از تعجب خشکتان بزند. یک دامپزشک در مقابل کسانی که هر یک چند کتاب در استراتژی نظامی و سیاسی دارند.اقسرانی که بعضا دارای دکترا از دانشگاههای معتبر هستند و نه دانشگاه امام حسین!
    ما دیگر تولید علم نداریم. صنایع کلنگی و اقتصاد کلنگی و میدیریت کلنگی تنها نفطه تماس ما با دنیای چدید است و بس.

     
  105. زمان آن فرا رسیده که بساط فاشیسم دینی را جمع کرده و دست آخوندهای بیکاره و مفتخور را از امور مملکت کوتاه کنیم. منتظر چی هستین؟

    به ویدئوی زیر نگاه کنید و به بینید که کشاورزان زحمتکش که صدها شهید برای این انقلاب (بخوانید منجلاب) داده اند، به چه وضع زار ونزاری افتاده اند که بجای برگرداندن حقآیۀ آنها و درمقابل پاسخ دولت که آب کشاورزی و قناتهایشان را به قم برای آخوندها منتقل کرده اند، به آنها انگ ضد انقلاب و خرابکار میزنند. شرم بر کسانی که با مشاهدۀ همچه وضع اسفناکی که هموطنانشان به آن گرفتار شده اند، هنوز هم سنگ این حکومت بی مسئولیت را به سینه میزنند!
    ملتی که یک مشت آخوند مفتخور و بیکاره را حاکم بر سرنوشت خودش بکنه، نتیجه اش همینی است که همه شاهد هستیم. دست آخوند و ملا از امور کشور کوتاه!

    https://www.facebook.com/siavash.abghari/videos/10154884319709293

     
  106. ایران دوست واقعی

    این راببینید و سعی کنید برایش پول جمع کنید که فرزندانش گور خواب نشوند

    https://www.youtube.com/watch?v=JYWlO7VRCnE

     
  107. لعنت به من خاموش كه فرياد مظلوميت ستار و مادرش را شنيدم و بى تفاوت گذشتم. ننگ بر من كه صداى پدر ارش را مى شنوم و براى زدن به كوچه على چپ دست به دامان بنگ و ترياك و شيشه و اشغالهايى كه برادران قاچاقچى خودمان به دستم مى دهند،شدم تا انديشه ام را به يغما ببرند. خدمت آقاى صادقى بزرگوار و ارش عزيز و ارشهاى عزيز عرض مى كنم كه عفو كنيد من رو سياه را،ببخشيدمرا ببخشيد مرا ببخشيد مرا. از ماست كه بر ماست.

     
  108. من سال 88 بخاطر درگیری با سرباز نیرو انتظامی در خزانه تهران که مزاحم خانمی شده بود بجرم شرارت و اقدام علیه امنیت 2 سال تعزیری کشیدم که در اصل 4 سال بود من زمان انتخابات 88 و شلوغیها هم زندانی بودم و سابقه قبلی هم داشتم و سند گذاشته بودم برم بند باز امدند گفتند حاضری از سبزها دفاع کنی گفتم بله فکر کردیم میخوان ما بجای سبزها شعار بنفع نظام بدیم ولی مارو بردند تو حیاط دادسرا نظامی که بالای شریعتی هست و گفتند امروز عاشورا است بعصی دسته ها میخوان به اسم امام حسین شعار علیه نظام بدند واسه همین از ابتدا میخوایم جلوشو بگیریم ولی نمیخواهیم کسی بفهمه شما کی هستید از تو نظام اباد تا کالج شعار بدین میرحسین و دستبند سبز هم دادند و هر وقت 2 نفر که نشون دادند به دسته حمله کردند شما هم شعار بدید و دسته رو بهم بزنید که ساعت 11 نظام اباد راه افتادیم و خیلی هم شلوغ کردیم و مارو چهار راه کالج عده ای مامور دستگیر کردند بعد دوباره رفتیم چهار راه قصر از اونجا مطابق برنامه مرخصی رفتیم تا ده روز بعد ولی ما هیچ وقت مامور نشدیم کسی رو بگیریم چون خیلی میگند سردار همدانی شما رو برده بجای مامور .امکان نداره اینها از افراد سابفه دار بجا مامور بکار گیری کنند باور نکنید

     
  109. با درود به نوری زاد . مش قاسم و دیگر عزیزان : کلام جناب مش قاسم مبنی بر ( جکومتی که مردمش پشتش نباشند دستش خالیه ) برایم سوالات متعددی به همراه داشت از جمله اینکه حکومت ج.ا که تا کنون سر پا هست آیا پشتیبانی مردمی داشته ؟و یا در ایران سرکوب خوب جواب میدهد ؟ همه شاهد اعتراضات پنهان و آشکار مردم هستیم و باز هم حکومت راه خود را میرود حکومت هر کسی را که بخواهد به اوج میرساند و هرکسی را که خواست به قعر اسفل میکشاند که تا بحال چنین بوده مثل آقای منتظری که حتی به مقام امید امت رسید و اگر به تاریخ خونبار ج.ا توجه کنید حتی در دانشگاه تهران بین نماز گذاران طرفدار منتظری و امت حزب الله پارچه سفیدی کشیده بودند که صف نماز این دو مرجع با هم تداخل نکند تا اینکه پسر وی ( محمد رینگو ) فرودگاه تهران را قبضه کرد ( برای انتقال اسلحه ) به لیبی که در رسانه ها به آن پرداختند در بیشتر دانشگاه ها نماینده آقای خمینی و آقای منتظری حاظر بودند و به امور میپرذاختند که فریاد مرحوم بازرگان در آمد و متحیر دودوزه بازی آخوند ها بود و هیچ کاری هم ازدستش بر نمیآمد در زمان جنگ هم مردم معترض هیچ کاری از دستشان بر نیامد و همه میگفتند اگر جنگ نبود این حکومت حتما نابود میشد بعد ازجنگ هم که آن اوضاع رخ داد و باز هم مردم هیچ کاره بودند در زمان رهبر بسیار بسیار فرزانه باز هم مردم هیچ کاره بودند و فقط زمانی که فراخوان میدادند در صفوف به هم فشرده به خیابان ها میریختند و حکومت حظور مردم را دلیل معقول بودن خود قلمداد میکرد جریان دانشگاه هم که یادتان نرفته که حتی برادران دانشجوی بینوا را از ساختمان به خیابان انداختند و گفتند این فدیه امام حسین آنقدر وضع وخیم بود که رهبر بسیار بسیار معظم فرمودند ( قلب من به درد آمده ) که احتمالا با نوالژین و وارفارین ( بخوانید فداییان رهبر ) قلبشان التیام پیدا کرد باز هم ببخشید مردم هیچ ” غ ” نتوانستند بکنند جریان سال 88 که همه شاهد بودید که حتی جناب نوری زاد ضربه نهایی را متحمل شدند و تحول وجود نازنینشان را فرا گرفت ایمان پیدا کردند که این شیادان جز بدبختی و فلاکت دستاورد دیگری ندارندحال از جناب نوریزاد سوال میکنم که رفتن به خیابان ها و شرکت در مراسم هاشمی چه دست آوردی به همراه داشت ؟ جز اینکه افکار عمومی هاج و واج ماند که یک آخوندی که بیشترین سهم از فلاکت و قهقرا بردن این مملکت در کارنامه سیاهش ثبت شده اینجور مورد لطف قرار میگیرد که گویا پدرشان فوت کرده شما کافی است به سرنوشت صدام و قذافی توجه کنید که اگر در اوج قدرت می مردند چه مراسمی طرفدارانشان بر گذار میکردند و خوشبختانه اینطور نشد و در فلاکت محض به گنداب تاریخ سپردندشان جناب نوری زاد فرمودند که حکومت در این راه پیمایی متوجه اعتراض مردم شد ! جناب نوری زاد مطمئن باشید حکومت از من و شما بهتر میداند که هیچ جایگاه مردمی نداردواگر نمیدانست این همه نیروی سرکوب گر را که روز به روز بر تعدادشان می افزاید پرورش نمیداد طرفداران این رژیم نیستند مگر افرادی که مزدورند ویا از فرط حماقت و تدین باور دارند که این ها اعتقاد به خدا و روز جزا دارند وفکر نمیکنند که دست آورد این شیادان جز فلاکت نیست . شما ببینید که ورود یک هواپیما خریداری شده چطور این مزدوران را به شوق آورد که برای ورودش مراسم رسمی برگذار کردند و وزیر راه و جند وزیر دیگر به پیشوازرفتند و آنوقت مردم بد بخت در تصادم دو قطار پر پر شدند و وزیر با کمال بیشرمی میگوید که بیمه بوده اند و غرامت خواهند گرفت شما به احتمال بسیار زیاد ازنرم افزار های حی پی اس نظیر سایجیک استفاده کرده اید که موقعیت شما را با دقت بسیار زیاد نشان میدهد و حتی اگر پای پیاده راه بروید حرکت خود را روی گوشی میبینید سوال من این است که این همه مسافر ارزش یک سیم کارت را ندارند که در اتاق فرمان موقعیت هر قطار مشخص شود چه اگر بود امکان نداشت این دو قطار با هم برخورد کنند و ازاتاق فرمان حتما اخطار لازم را دریافت میکردند این موضوع نشان میدهد که وجود انسان ها چقدر برای این مزدران ارزش دارد. با احترام.

    —————

    درود مهرداد گرامی
    این بحث را وا بگذاریم. بهتر نیست؟ خود مردم تشخیص دادند که بروند و رفتند نیز. آن اجتماع میلیونی یک همارد بود در برابر اجتماع ساختگی 9 دی. ما به این حضورها نیاز داریم. بله، همین اکنون من در کف دستم چیزی به اسم فایده ندارم که نشان شما بدهم و بگویم ببین مهرداد گرامی این است آنچه که ما از حضور در مراسم تشییع بدست آوردیم. مهم حضور بود در مقایسه با پراکنده مردمی که به دعوت بیت رهبری برای مراسم تشییع مهدوی کنی رفته بودند. این نکته، پیچیده نیست که هنوز برای شما سوال دارد. مردمی که رفته بودند، اگر می خواستند با شما موافق باشند باید در خانه می ماندند. درخانه ماندن که هنر نیست. کار همه ی درماندگان نیز هست.
    با احترام

    .

     
    • سلام بر مهرداد گرامی و سایر دوستان هم عقیده ایشان
      دوستان گرامی یکبار هم شده انتظار نداشته باشیم همه یکجور اندیشیده و به یکنوع عمل نمایند.روز ۲۵ بهمن ماه ۸۹ جمعیت به دعوت موسوی و کروبی برای دفاع از مردم تونس به خیابان رفتند.وحشت حکومت که خود در تریبون رسمی مبلغ دروغین دفاع از ایشان بود به حدی بود که تمام منطقه را قرق کرده بودند.وقتی بنده رسیدم هنوز گاز اشک آور به وفور در فضا پخش بود.نکته جالبی که من در آنروز دیدم و ثبت کردم این بود که اولا ریزش بدنه حکومت در حدی بود که از نوجوانانی که هنوز درک درستی نداشتند به وفور استفاده کرده و ضمنا ایشان تماما ماسک زده بودند.در آنروز نوشتم جالب است تا دیروز ما ماسک می زدیم و امروز آنانند که از وحشت چنین می کنند.بنده شخصا به مراسم هاشمی نرفتم و این به سبب احترام به آسیب دیدگان از این فرد بود و بس ولی ایرادی هم به حضور مردم حتی اگر از نظر ما نادرست باشد نمی بینم.به یاد داشته باشیم بالاخره روزی این اقدامات ثمر خواهد داشت یقینا.بنده شخصا مبارزه را در این دیده ام که برخی را در محیط پیرامون خود از جهالتهای مذهبی رها نمایم و به حمدالله تا حدودی هم موفق بوده ام.این بدان سبب است که دیگر نمی خواهم روزی در این مملکت باشد که جنایات حاکم با چهار سوت و کف در روز عاشورا به حاشیه رانده شود.مطمئنم این قطره قطره های چکیده بر روی سنگ خارا روزی آنرا فرو می ریزد.نوریزاد و امثال او را به خود واگذارید.
      موفق باشید

       
    • آقای نوریزاد ، با تایید نوشته مهرداد ، باید بگویم آنها که درخانه ماندند ،« درماندگان » نبودند بلکه مخالفان واقعی اداره کشور بدست آخوندهای ویرانگرند و ازاین تبهکاران دل کنده اند . ضمنا تهران جمعیتی حدود 10 تا 12 میلیون نفر دارد ، اگر پیرها و بچه ها و شاغلین اطراف را که در تهران سکونت ندارند از این جمعیت کم کنیم ، در واقع اکثریتی قابل توجه به این شیون و هیاهو و این عزای مبارک ، نپیوست . دیگر اینکه آیا بنظر شما شرکت در عزای آخوند رفسنجانی ، از لج فراخوان رهبر برای آخوندمهدوی کنی ، نامش مبارزه است ؛در حالیکه کارنامه هردو آخوند پراز تباهی و چپاول و جنایت است ؟؟؟؟ ما را چه کار که در جنگ قدرت گرگها طرف این عمامه به سر یا آن عمامه به سر را بگیریم ؟؟؟؟ آقای نوریزاد بقول خودتان ازین بحث که گویا خوشایند شما نیست بگذریم . بقول شاعری زنده یاد « بگذریم که گذشتن آسان است » !!!! به امید روزی که هیچ ایرانی در عزای هیچ آخوند، هیچ سپاهی، بسیجی و مامور انتظامی و مسؤلی شرکت نکند .

       
  110. عزیزمن ، پدر نازنین دلشکسته ، مگر رهبر که خودش بساط این داغ و درفش را برپاکرده وبا نعلین هایش در خون جوانها میزند و راه میرود قلب دارد ، رگ و احساس و وجدان دارد؟؟ مگر اصلا نامه های مردم را میخواند ؟؟؟ او یک بیت عریض و طویل دارد با آدمهای کج و معوج دست به سینه نوکر مآب که شاید از صدها نامه یکی دوتا را به مصلحت خودشان جواب بدهند. رهبر برای پروستات خودش بیشتر نگران است تا سرنوشت ایران وایرانی … شب و روزکابوس دشمن می بیند و آرش شما هم بخشی ازین کابوس سمج است . با اینهمه پدرید و حق دارید به هردری بزنید . از طرفی این نامه ها ، حتی اگر گیرنده اش ///// باشد ، مدرک و ادعا نامه ایست برعلیه جنایت و/////اینها که در حافظه مردم و تاریخ ثبت می شود .
    چه میشد جماعتی که برای تشییع رفسنجانی رفت ، بدون شعار و بدون تحریک خوی وحشی///// نظام ، برای اعتراض به شرایط آرش و بقیه زندانیان بطرف اوین رفت ؟؟؟؟؟ افسو س که مردم با این تشییع و شعار به نفع خاتمی و کروبی و رفسنجانی ؛ بدنیا نشان دادند که با حکومت آخوندها مشکلی ندارند فقط با بعضی از آخوندها موافق ترند!!! برای آرش شما بهترین آرزوها را دارم و هفته قبل هم برای یکی از سایت ها نوشتم که چاپ نکرد : اگر قوه قضائیه در ازای آزادی آرش یک کلیه مرا برای فروش بخواهد و یا برای آنکه سادیسم آدمکشی اش کمی فروکش بکند حتی بخواهد آنرا جلوی سگ بیندازد حاضرم آنرا به لاریجانی بدهم ، اما اینها وثیقه های میلیونی میخواهند نه کلیه ناقابل مرا … دستان شما را که چنین فرزندبا شرفی تربیت کرده اید می بوسم ……….

     
  111. با سلام و درودهاي گرم و پرمهر
    حقايقي تكان دهنده از جنايت خاموش پارازيت ها و اعتراض مردم شيراز
    گفت و گوي راديو ندا با تني چند از شهروندان در شيراز پيرامون جنايت خاموش پارازيت ها، تجمع اعتراضي مردم در مقابل استانداري و حقايقي تكان دهنده از زبان شهروندان.

    http://radio-neda.blogspot.com/2017/01/blog-post_11.html

     
  112. بادود به نوریزاد و هم میهنان فرهیخته : عربران شما به من بگویید که یک انسان چند بار باید از یک سوراخ نیش بخورد (بخوانید نتیجه نگیرد ) رهبر معظم (بخوانید //// ) برای احدی ارزش قائل نیست و به کرات این را نشان داده یعنی مشاورین و اعضای بیتش امکان ندارد که به وی اجازه دهند که پا در دایره انسانیت قرار دهد و مضافا با کینه ای که از دیر باز در سرشتش تنیده شده کلیه افراد خارج از بیت العنکبوت را یا دشمن تلقی میکند ویا بز اخفش و بله قربان گو . نامه نوشتن به این شخص تا کنون نشان داده که هیچ نتیحه ملموسی ندارد پس با پوزش ! ( نزد ستمگر گریه کردن ز ابلهیست اشک کباب باعث طغیان آتش است ) به نظر بنده این نامه نگاری ها باید به مقامات پایین دست تر نظیر روسای قوای سه گانه صورت گیرد که شاید شاید ترتیب اثر دهند ایشان طبق قانون اساسی موظف به پاسخ گویی نیست پس چرا سنگ به در بسته میزنید ؟ اگر برای دیدن افکار عمومی و قضاوت تاریخ هست که هیچ . باز هم میگویم سنگ به در بسته نتیجه ای جز یاس ندارد . با پوزش .

     
    • جناب مهرداد معمولا مثالهایی که می‌‌زنی‌ ربطی‌ به موضع مورد بحث ندارد. مثال ” نزد ستمگر گریه کردن ز ابلهی است = اشک کباب باعث طغیان آتش است” این شعر برای این نتیجه گیری بی‌ جهت شماست که ” نامه نوشتن به این شخص تا کنون نشان داده که هیچ نتیجه ملموسی ندارد” شما از کجا می‌‌دانید که تاکنون “هیچ” نتیجه ملموسی ندارد که البته شاید خواسته‌ای بگویی هیچ نتیجه ملموسی نداشته؟ نوشتن نامه برای رهبر را که صرفاً به قصد اینکه رهبر بخواند و جواب بدهد نمی‌‌نویسند که محک نتیجه ملموس را با آن بسنجند. همین نامه‌های آقای نوریزاد به رهبر چقدر باعث روشنگری و بیداری عمومی‌ و نیروهای درون رژیمی‌ شده است؟ نامه نوشتن برای یک دیکتاتور خطاب روشنگری و رسوا کردن دیکتاتور و پایین کشیدن ماسک از چهره‌ٔ دروغ و فریب و فساد و غارت و جنایت پیشگی آن دیکتاتور دارد. بنابراین اینقدر با مثال‌های غلط نظر خویش را قدر مطلق نبین که این روش، روش القایی هست و به شیوه آخوند‌ها نزدیکتر.

       
    • اظهار عجز پیش ستم پیشه ابلهیست.
      اشک کباب موجب طغیان اتش است.

       
  113. جدا دلم از بابت این نامه به درد آمد . وقتی پدری ناظر بر آب شدن جوانش باشد و هیچ کاری هم از دستش برای نجات جوانش بر نیاید واقعا از تمام عذابها دردناکتر است . در واقع اگر امروز امام علی را در میان خود داشتیم و این نامه پدر به او نوشته شده بود واقعا زار زار نمی گریست و در زندان اوین و ستونهای قوه قضاییه را بمانند در خیبر بر سر بانیانش نمی کوفت و فریاد بر نمی اورد آخر نابخردان با بندگان خدا چه کارتان است و چطور نظاره گر هستید در حالیکه جوانی از شدت بی کسی و مظلومی دو ماه و اندی است لب به خوردن نزده و کک شما نمیگزد ؟ و پدری که از فرط استیصال مجبور به مکاتبه با رهبر میشود و معلوم نیست جوابی بشنود .
    بخدا بخدا بخدا قسم فرض محال که محال نیست گیریم همانند افسانه ها روزی بنده همای سعادت بر دوشم می نشست و همه کاره این مملکت میشدم روز اول حکومتم دستور میدادم فرزندان تمامی و تمامی مسیولین این مملکت را در سلولهای انفرادی انداخته و به اجبار به تمامی روزهای اعتصاب غذای آرش صادقی آنها را وا میداشتم اعتصاب غذا کنند و پدرانشان از ترس جان فرزندانشان مجبور به مکاتبه با پدر آرش شوند و ازادی و درمان فرزندانشان را منوط به مکاتبه با پدر آرش و آرشها و اجازه او می نمودم تا بفهمند که این پدران چه بسرشان میامد وقتی بال و پر بسته ناظر مرگ فرزندانشان بودند و فریادرسی هم نداشتند .

     
  114. جناب نوری زاد من چند طرح و عکس ویرایش شده ( بدون شرح ) دارم که از شما میخوام لطف کنید و اینجا به اشتراک بگذارید.
    سپاس
    طرح شماره 1
    آخوندیسم

    —————–

    دوست گرامی،
    مشکل ما لباس نیست. مشکل از آنجا پای می گیرد که صنفی بخواهد باورهای خود را بر مردم حقنه کند. لباس و ظاهر کسی را به تمسخر نگیریم.
    سپاس

     
  115. ترفند کثیف و جنایتکارانه رژیم: مصادره تلفن وکامپیوتر و سوءاستفاده از آیدی و مشخصات افراد:
    در جمهوری اسلامی ایران، اگر کسی بظاهر دستگیرو در واقع آدم ربایی میشود، نوعی تهدید به سکوت و قرنطینه خبری در مورد اقدامات تبهکارانه و غیرقانونی ماموران حکمفرما میگردد. اطرافیان فرد مظنون، اگر خودخواه و منفعت طلب باشند، از فرط ترس واهی، همکاری میکنند تا آش متهم پخته ترشود. اطلاعات آخوندی از خانواده فردی که دستگیر و یا ربوده میشود، می خواهد که سر و صدا و اطلاع رسانی نکنند تا فرصت برای شکستن قربانی، گرفتن اعترافات کذایی و اجباری و جمع آوری مدارک محکمه پسند! را داشته باشد. اینجاست که خانواده فرد ربوده شده با سکوت خود، شکنجه فرد بازداشت شده را دوچندان میکنند تا تمام گناهان منسوب به متهم، پرونده سازی شده و مدارک برای محکومیت فرمایشی جفت و جور گردد. انگار اگر صدای دستگیری و آدم ربایی بلند نشود شخصیت جنایتکار حکومتیان عوض و یا بهتر خواهد شد!
    در حالیکه اگر بازداشت و آدم ربایی، وجه قانونی داشته و یا چندان اهمیتی نداشته باشد، چرا حکومت از افشای اقدام ضد انسانی خود وحشت دارد و اصرار به سکوت و خفقان می کند؟
    در حالیکه سکوت خبری، قوت قلب به شکنجه گران میدهد که با خیال راحت فشار بیاورند و در وادی وحشت و بیخبری، چپق اسیر را چاق کنند و دوستان وی را هم بدام بیندازند.
    رژیم جنایتکار ملایان باید بداند دنیای هوشمند مجازی و سراسری اینترنت، دیگر قابل کنترل و سرکوب نیست و بدرستی اینترنت کابوس دهشتناکی برای همه دیکتاتوری ها و انسان ستیزها شده است.
    یقینا اطلاع رسانی بموقع و سریع از گزند بیشتر به متهم جلوگیری میکند.

     
    • نوری زاد

      پس چرا عین همین موضوع که در مورد اطلاعات بیان می کنی و بارها در گذشته بر تو نهیب زدم که اگر راست می گویی از این موضوع که بر خودت نیز عندالزوم باید گذشته باشد سخن بگو هیچ نگفتی؟!؟!؟!؟ به تو گفتم این تجربه ای است که بر همه این افراد در زمان حضور در اطلاعات می گذرد و بر من نیز بارها اتفاق افتاده است! (کدام اطلاعات؟ باز بماند!!)

      تو مجدداً مظلوم نمایی کردی و خود را به کوچه علی چپ زدی! از دیدگاه من تو جز آندسته ای هستی که هم ظلم می کند و هم ظلم را با آغوش باز می پذیرد مگر اینکه منافع خود را در خطر ببیند! و اما در مورد آرش صادقی:

      تا آنجا که من می دانم آرش صادقی یکبار با وثیقه 600 میلیونی آزاد شد . نوری زادهای دیگر نیز همین طور!!! نگاهی به بیلان مالی این افراد نشان می دهد که نوری زاد ها نیز اگر روزی مجدداً اجازه نوک زدن به سفره رهبر معظم خود را پیدا کنند آرام می شوند و تا زمانی که از این سفره منع شوند دست به مخالفت ساختگی می زنند!!

      پولهایی که در راه آزادی و … از سوی نوری زادها خرج می شود گاه از اینهم کلانتر است که صحبت از سکه دادن پسر رفسنجانی به درک واصل شده در زندان در برابرش هیچ است. تا آنجا که من میدانم صادقی چندین بار به بیمارستان نیز منتقل شده است و اعمال رژیم آخوندی در برابر شما بمراتب رئوفانه تر بوده است!

       
      • نوری زاد پس چه شد؟؟!؟!؟!؟ ترسیدی؟!؟!؟!؟؟! به چه علت نظر حودت را راجع به آنچه که در اطلاعات در فرآیند مبادا بگی ها و جاسوس سازی ها ی دیگر حذف کردی؟!؟!؟!؟!؟ پاسخ بالا در ارتباط با همین موضوع بود درست در زیر نظر تو که حذفش کردی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

        من در تعجبم چگونه ممکن است بر تو و یا افرادی که در انتظار منجی بشریتی مانند نوری زادها هستند می توان مبارز درجه 1 و یا حتی 3 قائل شد! درجات پایین تر نیز که ارزشی ندارد!!

        مظلوم نمایی کردن در برابر امتیازاتی که رژیم آحوندی برای نوری زادها قائل بوده و برای دیگران خیر قابل گذشت نیست! اگر ستار بهشتی از شکنجه مرد این مظلومها شاید قرار است از اعتصاب غذا بمیرند!!! دفاع کردنهای عوام فریبانه تو نیز در برابر ستار بهشتی دیدی که راه بجایی نبرد!!!!!

         
  116. هشدار را حکومت جدی بگیرد
    درگذشت هاشمی رفسنجانی بهانه و فرصتی شد برای رو به رو شدن دوباره آن بحران نارضایتی و خشمی که در عمق جامعه ایران ریشه دارد و روز به روز تنومند تر می‌شود. هفت سال پس از جنبش سبز و حصر موسوی و کروبی، هفت سال پس از آنکه بارها و بارها آقایان حکومتی این جنبش یا بقول خودشان “فتنه” را دفن شده، نابود شده، پایان یافته اعلام کردند؛ به رهبرانش هر روز توهین کردند، ناسزا گفتند، بدون محاکمه هر روز محکومشان کردند، اعدامشان را می‌خواستند؛ راهپیمایی حکومتی 9 دی را به رخ کشیدند … باز در اولین فرصت، در اولین امکان، مردم به خیابان‌ها سرازیر ‌شدند. با همان خواست‌هایی که سال 88 آنها را فریاد کرده بودند. این همان رویدادی بود که در سرمقاله شماره گذشته (582)، راه توده با صراحت و دقت و در کوتاه ترین تحلیل اوضاع ایران آن را با یقین نوشت.
    بیت رهبری از زمان آغاز جنبش مردم در سال 88 نه تنها به سمت اصلاح گام نگذاشته که به مراتب در فساد بیشتر فرو رفت، بنحوی که می‌توان گفت به کانون مرکزی فساد در کشور تبدیل شده است. پشتیبانی نابخردانه از فاسدترین دولت تمام تاریخ پیش و پس از انقلاب ایران (دولت احمدی نژاد) را می‌توان فراموش کرد؟ یا مردم رفتار زشتی که با امثال هاشمی رفسنجانی، بدلیل مخالفت با آن دولت و کودتای 88 ؛ در این سالها شد را از یاد می‌برند؟ رفتاری که اتفاقا موجب محبوبیت او شد و نتیجه آن را در تشییع جنازه وی دیدیم. رفتاری که با خاتمی شد و می شود و امروز از محبوبیت او در میان مردم وحشت دارند.
    بحرانی که سراپای جامعه ایران و حکومت را گرفته نه با حصر موسوی و کروبی حل می‌شود، نه با ممنوع التصویری محمد خاتمی فراموش می‌گردد و نه با رفتن هاشمی رفسنجانی پایان می‌یابد.آنچه هر روز بیشتر از دست می‌رود امکان‌ حل مسالمت آمیز این بحران بر مبنای پذیرش تقسیم قدرت و حاکم ساختن قانون اساسی است. هاشمی رفسنجانی یک امکان برای بیان این خواست در بطن حاکمیت بود که از دست رفت. موسوی و کروبی و خاتمی امکان‌های دیگر برای کوشش در جهت حل مسالمت آمیز بحران همه جانبه کنونی بر مبنای آزادی و مشارکت ملی هستند ولی آقای خامنه‌ای و بیت ایشان تقسیم مسالمت امیز قدرت را نمی‌پذیرند. ایشان با عطش حفظ قدرت چنان می‌رود و می‌خواهد کار را به رویارویی بکشاند، رویارویی که قطعا رهبر و بیت رهبری و همه کسانی که دور و بر ایشان را گرفته‌اند در آن به سختی شکست خواهند خورد، گرچه معلوم نیست مردم ایران برنده نهایی آن باشند. نگرانی اگر هست، از همینجاست.
    همه کسانی که حل مسالمت امیز مسئله حصر را بعنوان یک خواست ملی مطرح می‌کنند سرنوشت رهبر شاید آخرین نگرانی شان باشد، آنان نگران سرنوشت ایران هستند. آنان نگران روزی هستند که این همه زنان و جوانان سرخورده و تحقیر شده، آن 13 میلیون حاشیه نشین شهرها و میلیون‌ها بیکار و گرسنه به خیابان‌ها بریزند و کسی نمانده باشد که بتواند آنها را به یک مسیر سازنده هدایت کند.
    واکنش مردم به درگذشت هاشمی رفسنجانی نشانه یک امید است و درعین حال یک هشدار. هشدار به اینکه فرصت‌ها بسرعت از دست می‌رود و امید به اینکه همچنان در دل جامعه و در حاشیه حکومت کسانی وجود دارند که مورد اعتماد مردم هستند و هنوز می‌توان جلوی فروپاشی ملی و برباد رفتن ایران را گرفت. صدای آن هشدار را باید جدی گرفت و امید را زنده نگاه داشت.

     
    • انا هیتای گرامی تمامی این افکار انتخاب بین بد و بدتر از همین حزب توده و اکثریت و گروهای طرفدارش بمردم القاءشده !حزب توده هنوز در رؤیای ضد امپریالیستی امام خمینی است.

       

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

84 queries in 1421 seconds.