سر تیتر خبرها
صد رحمت به انگلیسی ها

صد رحمت به انگلیسی ها

کاش کشور ما در استعمار انگلیسی ها بود. کاش انگلیسی ها بر ما حاکم بودند. کاش انگلیسی ها هنوز نفت ما را غارت می کردند. کاش انگلیسی ها دارایی های همه جوره ی ما را جارو می کردند. ما همین امروز نتیجه ی سالها غارت نفت کشورمان را در شهرهای گچساران و مسجد سلیمان و آبادان و خرمشهر و امیدیه و هرکجا که انگلیسی ها بوده اند، می بینیم. همین امروز مردم این شهرها آرزویشان این است که به همان سالهای انگلیسی باز گردند. در آن سالها، کارگر، احترام داشت. کارشناس، قدردانسته می شد. ایرانیت مردم، دیده می شد. من حسرت مردم شهرهای جنوبی را بچشم خود دیده ام که با لذت از سالهای استعماری می گویند. اگر انگلیسی ها بر ما حاکم بودند، مردم ایران از انظباطشان درسها می آموختند. برتری و تفوقِ مسخره ی تشیع بر دیگر اعتقادات، به هیچ گرفته می شد. روحانیان شیعه، در نسبت با این روزهای تخمیری، آبرومندتر بودند. اگر انگلیسی ها بر ما حاکم بودند، تنبل ها و مفتخورها فرو می مردند و آدم های کاردان و زیرک، فرصتِ برآمدن پیدا می کردند. اگر انگلیسی ها ما را غارت می کردند، مخالفانِ ایرانیِ استعمار انگلیسیِ ها، فرصت پیدا می کردند برای سخن گفتن و اعتراض کردن. و زندانیان سیاسی، در یک رویه ی ممتد، توسط زندانبانان انگلیسی تحقیر و شکنجه نمی شدند. چرا که گاندی ها در همین بستر استعماری برآمدند. انگلیسی ها هرچه که بودند و هرچه که هستند، به چارچوب هایی مقیدند. درست برخلاف برادران و حضرات اسلامی که به هیچ قاعده ای متقاعد نیستند. ما کجا در اعماق تصورات خود نیز روزی را می دیدیم که حضرات آیت الله ها دیلم بگذارند به زیر مملکتی به اسم ایران و همان ایران را به سمت دهان و معده ی مبارکشان جهت دهند؟ در جزیره ی هرمز، با مردی صحبت می کردم که شیعه بود و یازده نفر از عزیرانش در جنگ با عراق شهید شده بودند. وی با اشاره به غارت خاک هرمز توسط فردی به اسم خزعلی که از بستگان نزدیک آیت الله خزعلی بود، می گفت: صد رحمت به پهلوی! و ادامه داد: این صد رحمت به پهلوی را منی می گوید که یازده نفر از نزدیکترین عزیزانش، مثل برادر و برادر زاده ها و عمو زاده هایش برای وطن شهید شده اند.

اینستاگرام: mohammadnourizad
تلگرام: telegram.me/MohammadNoorizad
ایمیل جدید: mnoorizad@gmail.com
تماس با ادمین تلگرام: mohammadnourizad@

محمد نوری زاد
یازدهم دیماه نود و پنج – تهرانShare This Post

 

درباره محمد نوری زاد

141 نظر

  1. سلام،

    با شما موافقم!

     
  2. قاضی القضات ام القراء اسلامی رسما اعلام کرده که در حکومت عدل سیدعلی رسیدگی به اتهامات و پرونده سازی برای افراد براساس روابط شخصی و زد و بندهای خصوصی صورت میگیرد نه باستناد قانون . یعنی آنچه را که مدتهاست همه میدانند این افلاطون زمان جهت رفع هر گونه شک از تریبون رسمی جارزده است! بیاد نوشته ای از میرزا ملکم خان ارمنی افتادم که دراواخر قرن نوزده میلادی و اوج دیکتاتوری ناصرالدین شاه چاپ شده .
    “…. ایران مملو است از نعمات خداداد . چیزی که همه این نعمات را باطل گذاشته نبودن قانون است. هیچکس درایران مالک هیچ نیست زیرا قانون نیست. حاکم تعیین میکنیم بدون قانون . سرتیپ معزول میکنیم بدون قانون. حقوق دولت را میفروشیم بدون قانون. بنده گان خدا را حبس میکنیم بدون قانون. خزانه میبخشیم بدون قانون . شکم پاره میکنیم بدون قانون. …. جمیع خرابیها از عدم قانون است. چرا خانه او را بی جهت ضبط کردند؟ بعلت اینکه قانون نداریم. چرا سر او را بی تقصیر بریدند ؟ بعلت اینکه قانون نداریم. چرا اینهمه مناصب را بیکی میدهند و آنهمه صاحب منصبان قابل را بیکار میگذارند؟ بعلت اینکه قانون نداریم. چرا رذالت جهل را بر فضیلت علم ترجیح میدهند ؟ بعلت اینکه قانون نداریم. پس اگر شعور دارید و حق زندگی میخواهید قانون بخواهید. اگر صاحب دین هستید قانون بخواهید …… اگر آدم هستید قانون بخواهید.”
    راستی چه شد که بعد از بیش از یک قرن و دو انقلاب خونین تنها جای ظل الله با آیت الله عوض شد و آنها که قرار بود “صاحب دین” باشند و گفته بودند “ما شما راآدم میکنیم” اوضاع را بهمان ۱۲۰ سال قبل برگرداندند تا نوریزادها در قرن بیست و یکم با چراغ دور شهر بدنبال انسان و انسانیت بگردند؟

     
  3. حاج اکبر (ترکان): همان موقع هم اعلام کردیم که اگر آقایان همه موافق هستند، همه کاندیداها اعلام کنند که از چه کسانی پول گرفتند و کجا خرج کردند.
    مش قاسم: … (سه نقطه از مش قاسم) شیاد! اینا همهشون دستشون توی یه کاسه. واسه ما چه ادا و اطواری میاد! ۸۰۰ میلیارد پول این مملکت رو خوردن و رفت، ۱۸ میلیارد طلا رو دادن به اون حاجی ترک و هیچ وقت هم سرنوشت هیچی روشن نشد حالا این یکی واسه ما خالی بندی میکنه. اسلامی دیگه، بیش از این ازش توقع نباید داشت.

     
  4. ایران دوست واقعی

    ۳۷سال پيــش ، زني متاهل بود بنام ایران خانم…
    او همه چيز داشت…
    ثروت ، زيبايي ، غرور ، و نگاهی نافذ و تو دل برو و موهایی بلند و چون شب سیاه!
    تا اينکه در يکي از خيابان هاي تهران
    با پسري به نام بهمن آشنا شد.
    جواني ماجراجو و در ظاهر جــذاب و با افکــار نو…

    بهمن هميشه به اون ميگفت:
    تو همه چيز داري ولي تا وقتي آزاد نباشي هيچ چیز نداري.
    تو وابسته ای ؛ دل بسته ای ؛ خودت نیستی و همیشه کلمه مبهم آزادي را روي ديوار خانه او مي‌نوشت و قلب او را به طپش می‌انداخت.

    او آن روز ها جوان بود و به دنبال تجربه هاي تازه ، تصميم گرفت
    با بهمن همراه شود و به چيزي برسد که فکر ميکرد ندارد.
    در نهايت در زمستاني سرد پس از آنکه شوهرش از او ناامید شد و برای همیشه او را ترک کرد ، او و بهمن به هم رسيدند و ازدواجشان را در روز ۲۲ همان ماه جشن گرفتند.

    کوتاه بگويم که هرچه از زندگیشان ميگذشت بهمن وعده هايش را فراموش ميکرد
    اينکه چه بپوشد…
    چه بنوشد و حتی چطور زندگي کند را بهمن تعيين می کرد…
    دست بزن هم پيدا کرده بود و او جز آه ؛ جرات اعتراض نداشت…

    حالا پس از ۳۷ سال او زني نا اميد و درمانده و با نگاهی خسته شده بود.
    و همسایگانش که زمانی با حسرت و احترام به او نگاه می کردند به او لبخند تمسخر می زدند و خیره نگاهش می‌کردند .
    درحالیکه بهمن سعی می کرد در میان بغض و اندوه او ؛ هرسال سالگرد ازدواجشان را با شکوه تر جشن بگیرد و خود را خوشبخت و سعادتمند جلوه دهد .
    بارها با خودش ميگويد اگر من قبل از بهمن آزاد نبودم چطور ميتوانستم با بهمن ازدواج کنم؟
    امروز از او دختري مانده است به نام بهار ،
    به بهار ميگويد هيچگاه فريب هيچ بهمن و زمستاني را نخورد ،
    به او ميگويد آزادي وقتيست که ميتواني از بودنت لذت ببری و امید به آینده داشته باشی و لبخند واقعی بر گونه هایت جلوه گری کند .
    و فراموش نکن که هيچگاه براي رسيدن به روشنايي اندک ماه ، خورشيدت را نفروشی….

     
  5. مصباح: روایتی نداریم که بگوید اطاعت از کسی که با رأی اکثریت مردم سر کار آمده، واجب است.
    ترجمه: خودمون هم عقل نداریم که راه درست و غلط رو تشخیص بدیم. منتظر دستور از ۱۴۰۰ سال قبل میمونیم. بمون تا علف زیر پات سبز شه.

     
  6. اخبار: هشدار دادستان تهران به مسئولانی که پرونده زندانیان سیاسی را مطرح می‌کنند.
    ترجمه: همه خفه! (با لهجه نجف)

     
  7. واگرنمازدرتشهدش بعدازگواهي بروحدانيت خداوگواهي بررسالت بنده اش محمد،بدون دروديعني، اللهم صل علي محمدوآل محمد؛باشد نمازش باطل است.

    وآل محمدمگرغيرازاهلبيت اوهستندكه علي وفاطمه وحسنين ونه امام ازاولادامام حسين -ع- مي باشند.
    …………………..
    بله جناب مصلح اگر محمد الی داشته تمام فرزندان خدیجه آل ایشان می باشند.و شما بخوبی میدانید که دو دختر محمد زن عثمان بودند که یکی را زیر تازیانه کشت و محمد دختر دیگرش را هم به او داد!خب آیا فرزندان عثمان و دختران محمد آل محمد نیستند؟

     
    • مطابق تحقیقات دقیق تاریخی دختران دیگر جناب خدیجه مربوط بوده اند به دو شوهر قبلی ایشان و تنها فرزند باقی مانده از خدیجه سلام الله علیها ،فاطمه زهرا علیها آلاف التحیه و الثناء بوده است ،و فرزند ذکوری هم از پیامبر اسلام باقی نمانده بود ،بنابر این نه دختران دیگر خدیجه مصداق “آل” بوده اند و نه کسان دیگری ،و ذریه و آل پیامبر منحصر بوده است در فرزندان فاطمه سلام الله علیها ،و اعراب گمان می کردند بقاء نسل و فرزندی منحصر است در فرزندان ذکور شخص ،لذا کور دلان طعنه گر ؛هرگاه پیامبر را می دیدند چون ایشان فرزند ذکوری نداشتند بطعن می گفتند :جاء الابتر ،آمد کسی که دنباله ندارد (نسل باقی مانده ) ،و سوره کوثر در همین فضا و در مدح فاطمه سلام الله علیها نازل شد که :انا اعطیناک الکوثر ،فصل لربک وانحر ،ان شانئک هو الابتر ، که مفاد آن کوبیدن بدهان طعانان بود که فرمود :ما کوثر (نهری در بهشت یا نسل و خیر کثیر) بتو اعطاء کردیم ، پس نماز بخوان و نحر کن (یا دستان را هنگام تکبیر نماز تا زیر گلو بالا بر) همان دشمن و بدخواه طعنه گر تو دنباله بریده و عاجز است.
      مطابق نقل های معتبر تاریخ دختران پیامبر در اثر بیماری از دنیا رفتند و نه از جهت تازیانه خوردن از عثمان (سند این ادعا؟) که عادتا تازیانه سبب مرگ کسی نمی شود.

       
      • مردم دیگه حوصله ی خواندن و شنیدن این قصه های کلثوم ننه و صد تا یه غاز را ندارند. تنها هنر آخوند همین ///// آقای نوریزاد. یا زنگیِ زنگ، یا رومیِ روم. مردم باید تکلیف خودشون را با این یاوه گوها روشن کنند. هرچه زودتر، بهتر.

         
      • صد درود بر شما ای مرد بزرگوار که با متانت و بزرگواری پاسخ کسانی را میدهید که نه بزرگوارند و نه ادب دارند . دلگیر امتیاز منفی دادن آنها هم نباشید چون امتیازی که آنها میدهد , چه عا لی چه بسیار بد , ارزشی ندارد. آنها به احتمال بسیار چیزی را که مینویسید نمیخوانند چون سواد لازم برای فهم ان را ندارند.

         
        • رسول، همین که از سواد و فهم گفته ای، این سواد و فهم را مرتب به ذهن بسپار، امید هست که روزی این دو کلمه شما را از انجماد کامل نجات دهد و بیدار شوید. همین بزرگوار شما، هنوز که هنوز است تمام قد از جانیان و قاتلان و غارتگران کشتار ضدّ انسانی‌ و ضدّ بشری زندانیان بی‌ دفاع و اسیر زندانی در سال ۶۷ دفاع می‌‌کند و با صدای رسا خود را بدینگونه شریک جرم و جنایات آن‌‌ها اعلام می‌‌کند، مروج دو آتشه جهل و خرافات است و ابزارش بازی با کلمات و سفسطه و مغلطه و انباری از ماله‌های زنگ زده و پوسیده‌ای هستند که امثال باقر مجلسی سرهم کرده اند و تو گویی این بزرگوار شما، انسان‌های عصر حجر را روبروی خود می‌بیند.

           
          • سلام جناب ناشناس! جناب مرتضی را بزرگوار و متین نامیدم نه به خاطر اعتقادات شان و نه به خاطر اینکه ؛ به قول شما , از جنایت بزرگ سال ۶۷ دفاع کرده . من به خاطر اینکه او بد می شنود و با بزرگواری, با ادب , جواب میدهد , و دیگران در مقابل بجای آنکه مثل مردم متمدن دنیا ,بدون پرخا ش , در پاسخ دلیل بیاورند که حقیقت چیز دیگری بوده است , ناسزا میگویند . معمولا کسانی اینگونه میکنند که نمیتوانند چیزی متقاعد کننده بگویند . آنها درستی دانسته های خود را بدیهی میشمارند , و معمولا هم پس از چند استدلال , انبانشان تهی میشود و چاره ای ندارند جز اینکه متوسل به نا سزا شوند. این ها به دین عده ای که این سایت مینویسند میتازند و فکر میکنند آنچه خود به آن اعتقاد دارند بهتر است . شاید باشد و هم شاید نباشد. این دلیل نمیشود که کسی دیگر را صرفا به خاطر عقیده اش له کنید. امثال جناب مرتضی میلیونها در کشورما زندگی میکنند . همین ها بودند که هشت سال برای دفاع از کشورشان جنگیدند. ( لطفا نگویید که آنها برای دینشان جنگیدند , چه فرقی میکند؟) . خوب با این میلیونها هموطن خود چه میخواهید بکنید؟ از این گذشته مگر این میلونها نفر مسلمان نشدند چون والدینشان مسلمان بودند ؟ مگر میتوانستند والدین خود را انتخاب کنند؟ این چه کاریست که عده ای به جای این که بر استبداد بتازند به کسانی میتازند که با استبداد حا کم مخالفند , تنها به این خاطر که, در ظاهر, دین آنان با دین مستبدین حاکم یکیست و به این ترتیب با زور میخواهند آنها را به صف استبداد برانند. این چه کاریست که میکنید؟ شما خودتان انتقاد از من را با تهدید شروع کردید: “رسول، همین که از سواد و فهم گفته ای، این سواد و فهم را مرتب به ذهن بسپار” نمیدانم چرا مرا یاد حسن عباسی انداختید که با رگ های گردن تا حد از هم گسیختن باد شده , چهره ای عبوس و در حد نفرت انگیز زشت , با فریاد سعی در متقاعد کردن مخالفان دارد.. من نمیدانم این اعتماد به نفس شما ازکجا آمده است؟ نوشته اید که ” امید هست که روزی این دو کلمه شما را از انجماد کامل نجات دهد و بیدار شوید ” دوست من اگر امیدی هم بود شما با این لحن عتاب آمیز خود بر بادش دادید. کمی به خود بیاید و تیشه به ریشه کشورتان نزنید. اینها هموطن ما هستند , این ها کسان ما هستند. کسی که مینشیند و با شما اینطور مهربان بحث میکند تا به زعم خود شما را هدایت کند و فکر میکند که با اینکار شما را عاقبت به خیر میکند, درست یا نادرست, باید با چنین کسی اینطور رفتار کرد؟ برای این بود که من به درستی او را بزرگوار و با ادب خواندم و شما را چیز دیگر .. من همین جا بگویم که به جای سید مرتضی , مرتضی تنها نوشتم چون به چنین چیزهائی اعتقاد ندارم. اینکه کسی خود را با القابی چون , سید, ایت الله ,….. از دیگران متمایزمی کند برای من چندش آور است. امیدوارم جناب مرتضی آزرده خاطر نشوند. برایتان سلامتی آرزو میکنم و کمی وقت برای فکر کردن.

             
          • خیر دوست گرامی من ناراحت نمی شوم از اینکه شما مرا مرتضی بخوانید ،این نام واقعی من است و البته من بلحاظ عنوان درون دینی شرعی از سادات و ذریه پیامبر اسلام هستم ،از ابتدا هم که در این سایت چیزی نوشتم بهمین نام (مرتضی) نوشتم ،و هیچگاه هم پنهان نکرده ام که طلبه کوچکی در قم هستم و بعنوان یک شهروند (نه از باب وابستگی بقدرت) اصل این نظام را قبول دارم و به آن رای داده ام و مادام که ملت ایران خواستار این جمهوری اسلامی هستند من نیز بعنوان یک شهروند بر رای خود باقی هستم ،هرچند من هم همچون دیگران در عین اعتقاد به اصل نظام ،انتقادها و ایرادهایی بنحوه مدیریت های کشور یا قوانین از ابتدای انقلاب داشته و دارم ،و خواستار اصلاحات در این زمینه ها هستم و با براندازی یک نظام مردمی مخالفم.
            در مقطعی در این سایت کسی با همین نام (مرتضی) چیزهایی نوشت که با نحوه تفکر و عقائد من منطبق نبود ،از این جهت برای رفع اشتباه در مقطعی پیشوند سید را به این نام افزودم ،و بعد در اثر برخی انتقادات باز آنرا برداشتم ،که از آنطرف مورد اعتراض دوست جوانمردی بنام بینهایت که اکنون با عنوان آنارشیست می نویسد واقع شدم !و باز بتوصیه ایشان سید را پیش از نامم افزودم و اینطور اینجا شناخته می شوم ،حال انها که اسم و عنوان برای تمایز و شناسائی است و چندان مهم نیست ،هرکس هرچه می خواهد بگوید یا بیندیشد ،من اینجا بنام سید مرتضی شناخته شده ام ،اما رنجیده هم نمی شوم اگر کسی نام مرا بر اساس نحوه تفکر خود ناقص مورد اشاره قرار دهد.
            سپاس از مراحم شما

             
        • ممنون آقا رسول

          ما به این ابراز محبت های این دوستان دیگر عادت کرده ایم ،مهم نیست چه می گویند ،کسی ایرادی می کند ،ما هم ذیل آن پاسخی می دهیم و ثبت می شود و قضاوت هم با کسانی است که حال یا آینده این نوشته ها را می خوانند ،مطابق منطق قرآن “کل نفس بما کسبت رهینه”هر انسانی مرهون اعمال و نیات خویش است و هرچه می کند با خود می کند ،اگر خیر خیر و اگر شر شر ،در حقیقت انسان در این جهان فانی شبانه روز با نیات و اقوال و اعمال خویش ،جوهره ابدی خویش را می سازد ؛پس آنکه بدخوئی و دشمنی و دشنام را خوی خویش می کند خود اینچنین جوهر خویش می سازد ،و ابدیت خویش را می سازد و در جهان دیگر چیزی خارج از جوهر ذات انسان به انسان نمی رسد ،هرچه به انسان می رسد آن چیزی است که خود پیش فرستاده است :
          ذالک بما کسبت ایدیکم ،و ما تجزون الا بما کنتم تعملون،این تعبیر قرآن عجیب است و هشدار برای انسانی که بیدار شود :جزا داده نمی شوید مگر به آنچه کرده اید ،این لسان حصر است ،یعنی فقط به اعمال خود مجازات می شوید ،و جزاء خود عمل است نه چیز دیگری ،در سوره زلزال نیز فرمود :فمن یعمل مثال ذره خیرا یره ،و من یعمل مثقال ذره شرا یره، و ضمیر در هردو “یره” به عمل انسان باز می گردد ،یعنی خود خیر و خود شر را انسان خواهد دید ،خیر و شری که از خود او صادر شده است و چیزی بیرون از ذات انسان به انسان نخواهد رسید ،اینها خیال هم نیست ،و فاصله ما با این واقعیاتی که پیامبران از آن خبر دادند فقط به یک “مرگ” است ،لحظه ای که جان داد آنگاه جهان باقی رخ می نماید.
          ممنون از تذکر شما

           
  8. دعای مردم ایران:

    خداوندا، ما و کشورمان را از گزند آخوند حفظ کن!

     
  9. ویدئوی زنان عربستان: خداوندا ما را از شر مردها حفظ کن!!

    https://youtu.be/1rUn2j1hLOo?t=172

     
  10. دوباره این دومی: دلیل پیشرفت‌های علمی و صنعتی آمریکا در۱۵۰ سال گذشته بکارگیری اقتصاد مقاومتی است. و ادامه میده: وظیفه مسئولان حمایت مضاعف از جوانان مؤمن و انقلابی در دانشگاهها است.
    مش قاسم: خدا وکیلی چه … (سه نقطه از مش قاسم) همه کاره این مملکت شدن. لابد حاج قاسم سناتوری فوق اعلا از کرمون واسش فرستاده که همچین جفنگیاتی صادر میکنه. آخه ای نادان، چه زمانی در آمریکا وظیفه مسئولان حمایت مضاعف از جوانان مؤمن و انقلابی در دانشگاهها بوده که به پیشرفت‌های علمی و صنعتی رسیدن؟ اصلا خودت میفهمی چی دری میگی؟ توی کدوم کشور پیشرفته وظیفه مسئولان حمایت مضاعف از جوانان مؤمن و انقلابی در دانشگاهها بوده؟ ای نادان، تنها در کشورهایی که اینگونه جفنگیات جا و مکانی نداشته پیشرفت علم و صنعت انجام گرفته.

     
  11. اندر حکایت مناظره شبستری با علما
    میگم چطوره این سید مرتضی خودمون مردونگی کنه و همین جا یه جوابکی به سوال های کتبی شبستری بده.
    وگرنه همانی است که حافظ گفت:
    نقد ها را بود آیا که عیاری گیرند تا همه صومعه داران پی کاری گیرند
    یعنی برید پی کارتون و دست از سر ملت بر دارید…….

    شما بیا به یکی بگو یک کشوری داریم تو قرن بیست و یکم که قوانین سه هزار ساله حمورابی رو زور چپون کرده به ملت…
    ای خاک بر سر اون ملت….

     
  12. در شهر هرت
    مردم شعارشان مرگ بر آمریکاست ، اما ،برای اهداف جنگ طلبانه و تفرقه انداز آمریکا جان می دهند!؟
    [مدیر کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان خوزستان گفت: پیکرهای پاک ۹۸ شهید دوران دفاع‌ مقدس صبح روز چهارشنبه۱۵ دی ماه از مرز شلمچه به وطن باز می‌گردند.]

     
  13. سلام آقاي نوري زاد
    سواليهايي دارم كه مدت هاست ميخواهم سؤال كنم مي توانيد جواب مرا بدهيد؟
    اين وثيقه هايي كه براي أزادي زنداني ها كذاشته مي شود با انها جه كار ميكنند ؟مبلغي كه براي مرخصي كلرخ إيرايي كذاشته شده از جيب كيست ؟أيا دوستانشان اين مبلغ را جمع كرده اند؟ جرا قوه غذائيه جنين مبالغ سنكيني را باب كرده ؟جرا ارش صادقي زير بار اين مبلغ رفت ؟كذاشتن اين مبلغ در حساب املي لاريجاني دزد يعني اينكه تمام زحمات ارش صادقي بر باد فنا رفت درسته ؟

    ————-

    درود رضای گرامی
    این وثیقه ها برای باز رفتن زندانی به داخل زندان است. بله مبلغش بسیار زیاد است. همه هم می رود به حساب آقایان

    .

     
  14. با سلام به جناب مصلح : آقاسید مصلح خداوند که کل این جهان را آفریده به ناچار ؟!؟ و موقت !؟! امضاء فرمود ؟ اصلا متوجه میشوید که چه میگویید ؟ خداوندی که عرش وفرش را در اختیار دارد به خاطر مصالحی ؟ کوتاه می آید ؟ جناب مصلح لطفا کمی آب به روی مبارک بزنید و دوباره نوشته هایتان را مرور کنید ! شاید در آن زمان دچار اوهام شده بودید که چنین جفنگیاتی سر هم کردید ! یعنی به قول شما خداوند رحمان از بشر باکی دارد که به طور موقت امضاء کند ؟ جناب مصلح من ازشما سوال میکنم که یک عمر برده بودن و یا کنیزبودن بهتر است یا مرگ ؟ آقا سید مرتضی که در کامنتی فرمودند چون طرف مقابل چنین میکرده اسلام هم دستور مقابله به مثل داده ! قوم بنی قریضه چطور آن ها که مردانشان با مسلمین میجنگیدند زنان و کودکانشان چه گناهی کرده بودند که کنیز و برده شدند !البته ما در زمان پیامبر زنده نبودیم و فقط به نوشته ها استناد میکنیم مگر نه اینکه فرزند یک برده و یا کنیز باز هم اسیر بوده ؟ شما بفرمایید ظلمی بالا تر از این هست ؟ باز هم میگویم که کوروش کبیر هزار سال قبل ازپیامبر هرگونه برده داری را منسوخ کرده بود و آیا این دستور یک بشر ( کوروش ) برای خداوند آشکار نبوده که برده داری را ممنوع بفرماید و یا به قول شما موقت بوده ؟ خوب اگر اینطور هست که میفرمایید پس ربا هم که در جمهوری اسلامی و از طریق بانک ها گرفته میشود حلال و طیب و طاهر است پس چرا بعضی ها متعه میکنند به همین خانم های ویژه ! که به وفور در سطح خیابان ها هستند اکتفا کنند و کبایر دیگر هم حتما موقت بوده پس مرتکب شوند .تا بعد .

     
    • با اجازه دوست گرامی آقای مصلح
      مهرداد گرامی اولا بشما سلام می کنم و ثانیا می گویم مطالب شما فاقد منطق و استحکام و تنها در جهت طعن و جدال بیهوده است ،شما سعی کنید بجای طعن زدن درک درستی از سخن مخالف داشته باشید ،خدای قادر بر هر چیز این جهان را آفریده است ؛و از طریق شرایع و ادیان احکامی را روی مصالحی جعل و انشاء می کند چه بصورت دائم و چه بصورت موقت ،مقصود از مصالح هم مصالحی است که عائد مخلوقات و فعل خدا می شود نه مصالحی که عائد خود آن ذات متعالی شود برای اینکه ذات صمدی الهی بی نیاز از هرچیز و کمال مطلق است و استمکال در مورد آن ذات محال است عقلا،شما تلاش کنید ضمنا از ادب در گفتار خارج نشوید و هر چیزی را که تصور درستی از آن نداشتید حمل به جفنگ نکنید زیرا که دشنام دادن و جفنگ خواندن سخن مخالف حاکی از فقدان برهان و عقلانیت است ،چنانکه عرض شد خدا بی نیاز است از ماسوای خود و باکی هم از کسی ندارد ،و مصلحت یا مفسده ای که ملاک جعل احکام الهی است بازگشت اش بفعل و خود مخلوقات است نه خدای متعالی ،در خصوص برده داری بارها عرض شد که سنت رایج قرون گذشته بوده است و رویکرد اسلام در لغو این سنت نادرست رویکردی تدریجی بوده است ،آنهم در خصوص برده گیری و اسارت در جنگها ،اگر چنین نمی شد قهرا امر دایر بود بین کشتن اسیران یا رها کردن زنان و کودکان بدون پناه ،و تلاش اسلام این بوده است که آنها سرپرستی شوند و بتدریج با تعلیم و آموزش از راههای مختلف آزاد شوند و چنین هم شده است ،پس رویکرد اسلام لغو برده داری بوده است منتها لغو تدریجی تا زمانی که موضوع بردگی و برده داری منتفی شود و اکنون که وجدان عمومی بشریت بر لغو آن است رای اسلام نیز همین است ،بنابر این تلاش نکنید انکار و نفی تان از اسلام را در قالب طعنه زدن به رویکرد اسلام در مورد برده داری اظهار کنید.در مورد یهود خائن بنی قریظه اینجا دهها بار بحث تاریخی مستند شد که آنها معاهده با پیامبر داشتند و متن آن معاهده در تواریخ هست که مطابق آن خود امضاء کرده بودند که اگر از اسلام برابر هجوم مشرکان حمایت نکنند یا مشرکان را بر علیه اسلام حمایت کنند خون مردانشان هدر و طبعا زنان و فرزندانشان باسارت خواهند رفت ،و آنها نه تنها به پیمان خود وفا نکردند بلکه رفتند مشرکان بر علیه مدینه تحریک کردند و از آنها حمایت لوجستیک کردند و در فضای مدینه هم اقدام به ارعاب کردند ،و مطابق قرار دادی که امضاء کرده بودند مجازات شدند ،بروید متن تاریخ را در سیره ابن هشام و دیگر کتب قدیمی بخوانید و اینقدر این بحث را تکرار نکنید که دیگر شورش را در آوردید از تکرار مکررات.
      در مورد کورش کبیر ،بله کورش منشوری داشته است در لغو اسارت ،اما بگویید آیا پس از وضع آن منشور امر برده داری در بین قدرت ها و امپراتوری های آن زمان از ایران و روم و مصر و غیرو عملا منسوخ شد؟! آیا خود ایرانیان پس از عهد کورش کبیر هرگز اسیر گیری و برده داری نکردند؟ مرکب روی کاغذ آیا تفاخر دارد؟ حال تفاخر هم داشته باشد آن افتخار مال کورش است نه شما ،اما در صحنه عمل چه بود و چه نیازی پیش آمد که مساله لغو کلی برده داری منتهی شود به قرن 18 یا 19؟! من می گویم اتفاقا این درازنائی امر برده داری تا قرون نزدیک بما بهترین موید بر درستی رویکرد اسلام در لغو تدریجی و گام بگام برده داری بوده است وگرنه مرکب روی کاغذ و ندیدن واقعیت های خارجی نه مایه تفاخر است و نه ثمره عملی بر آن مترتب است.شما به این واقعیت هم توجه کنید که هم اکنون در عصر ما هم باز لغو برده داری مرکب روی کاغذ بوده است و واقعیت خارجی تحویل و تحول برده داری از برده داری کهن به برده داری نوین بوده است ،ماجراهایی (از قتل و تجاوز و اسیرگیری زنان و کودکان و آواره کردن آنها) که در جنگ های دهه های اخیر در سارایوو و عراق و افغانستان و جاهای دیگر اتفاق افتاد مگر بدست همان هایی اتفاق نیفتاد که با دست خود مرکب لغو برده داری را روی کاغذ امضاء کردند؟ الان سوء استفاده ابزاری از ابدان زنان در غرب و شیوع و رواج تجارت سکس مگر برده داری نوین انسانی نیست؟ لطفا قدری روی هوای نفس پای گذارید و چشم خود را باز کنید ،و به یک نکاح و ازدواج رسمی با لوازم آن ایراد نکنید ،نکاح موقت یک قسم نکاح است ،که بیشتر لوازم و احکام نکاح دائم را هم دارد و ماهیتا از مساله فحشاء جداست و اساسا فلسفه آن مقابله با فحشاء و امنیت جنسی برای جوامع و اشخاصی است که امکانات نکاح دائم برای آنها فراهم نیست ،اینکه از یک حکم سوء استفاده شود مساله جدایی از اصل فلسفه جعل آن حکم است که باید در مورد جلوگیری از سوء استفاده ها از طرق آموزشی و فرهنگی و قانونی اندیشید،مساله ربا هم ربطی به مطالب نادرستی که بهم آمیخته بودید نداشت.
      موفق باشید

       
    • جناب مهرداد خان عليكم السلام

      جناب مهردادگلم ،اراده تشريعي خداوندغيرازاراده تكويني اوست ،بااراده تكويني به هرمشيت وخواسته اش فرمان دهدباش ،بلافاصله مي شود ولباس وجودمي پوشدولي دراراده تشريعي چنين نيست بلكه اختيارواراده بنده مكلف نيز شرط است مثلا به من وشما گفته واراده تشريعي داردكه شبانه روز17ركعت نمازبخوانيم واوراستايش كنيم واگرمانخوانديم خداوندرا نعوذبالله عاجزكرده ايم؟

      ويا خداوندبااراده تشريعي خواسته است كه همه بشرسعادتمندشوند؛ولي برخي اصلا بروجوداوباورندارندومنكرصانعيت هستي اوهستند،آيا غباري بركبريائيش نشسته است؟
      دراينجاهم مسأله چنين است خواست خداونداين نيست اصلا جنگي بشود تااسيرگرفته شودوبرده ديگري شودولي رسم زمانه چنين بوده است وقتي دراين زمانه پيامبرش نداي وحدت سرمي هدكه خداي هستي راباورداشته باشيد وتنهااورابپرستيد،درمقابلش مشركان قدعلم كرده وبااومي جنگندوحتي جلاي وطن مي كنندوبه موطن مهاجرت كرده نيزلشگركشي مي كنند.

      خوب دراينجاشما بجاي پيامبر خداباشيد وببينيدطرف مقابل درجنگ ازنيروهاي شمااسيرمي گيرد وبه بردگي وملك طلق خودش قرارمي دهد.شما بااسيراني كه ازخصمت گرفته ايد چه كارمي كنيد؟
      رها مي كنيد؟ويامي كشيد؟ويااسيرمي گيريد؟
      هرچندنه خداراضي بجنگ است ونه پيامبرش ؛ونه اعلان يك طرفه لغوبرده داري ازسوي خداوندرا مشركان مي پذيرند. حال شماي پيامبر ازبرده گرفتن هم بيزارهستيدوخدايت هم راضي نيست ولي بااين قوم لجوج طرف هستيدكه حرف حساب سرشان نمي شود؛چه كارمي كنيد؟
      اسيرمي دهيد واسيرنمي گيريد؟
      خوب شماجواب بدهيدلطفا فقط لغزنخوانيد؟

      اراده تشريعي خداونديعني همين كه اوباروح برداري مخالف است وهمچنين پيامبرش واماطرف مقابل حرف حساب حالي اش نيست همانندخيلي ها ؛ويك طرف كارهم دردست اونهاست وخداهم نمي خواهدهمانندقوم عادوصالح وغيرهم عذابي بفرستد واينهاراخاكستركندبااراده تكويني اش چون پيامبرش پيامبررحمت است ودرميان اينهاست ووعده داده است كه چون توميان اينهائي عذاب براينان نمي فرستم.
      جناب مهردادعزيز وگرامي مفهوم شد؟
      ماچندين دفعه اين مساله راتوضيح داده ايم دراين سايت شما كه بچه محصل وياتازه دانشجونيستيدكه؟ خوب من بي سواداين توضيح هارا مي دهم شمادانشمندان بايدزودمتوجه باشيد. شايدهم بيان من بي سوادخيلي الكن است ورسانيست.
      بله اين اسيرگيري وبرده داري را مي گويندجگم موقتي وازروي ناچاري چون اسيرنگيري كشته مي شويد.شيرفهم شد جناب مهردادوجناب مش قاسم وديگرمستشگلان كلاس مناظره؟
      باآروزي صحت وسرافرازي براي شماهاو همه ايرانيان عزيزورهائي ازشروظلم حاكمان جوروفسادورسوائي بيشترآن مفسدان قدرت طلب ودزدان بي حيا.
      اللهم اشغل الظالمين بالظالمين. والسلام علي من اتبع الهدي .بادرود واحترام
      مصلح

       
  15. از مذهبتان میهنم ایران شده بیزار
    از اینهمه آخوند به هر گوشه تلنبار
    از ناله و شیون به شب و روز به میهن
    از روزه یک عده دیوث و دغلکار
    مویند و بگویند مساجد شده خالی
    گویی که نماندست یک ایرانی که دیندار
    در روز عزا مردم همه رو به شمالند
    در دست همه خنده کنان تنبک و گیتار
    هر خانه و کاشانه پر از جام شراب است
    موسیقی و رقص و غزل و جامه گلدار
    بستند و به زنجیر و سر دار کشیدند
    دیگر که ندارد اثری کشتن و کشتار
    بر گفته ملا سر منبر که بخندند
    از پیر و جوان در دل هر کوچه و بازار
    عمامه شده مظهر تزویر و رذالت
    دکان تجارت به سر حاکم خونخوار
    هر روز که با پوزه کف کرده بخوانند :
    ایرانی که یعنی همگی یکسره کفار
    از موی زنان خشتک خود را بدرانند
    از نغمه و موسیقی و از خنده به رخسار
    چل سال که خوردند و چریدند و دریدند
    از خون تن رنجبران همچو سگ هار
    وقتش شده ای شیردلان تا بگریزند
    از میهن ماتمزده این دسته کفتار

     
  16. …………..
    وامااين دوروايت راكه از علل الشرايع وأمالي صدوق نقل كرده وياازسايت هاي دين ستيز آورده اند بله آدرسشان نيزصحيح وهردودرعلل الشرايع نيزهستند؛ واما مبتلا به ضعف سندهستندهردويشان وازراويان مجهول الهويه وازغلات هستند وقابل اعتنانيستند.
    …………
    مبتلا به وبا و خناق شنیده بودیم ولی مبتلا به ضعف دیگر چه صیغه ایست؟شیخ مصلح آنچه را شما ضعیف می دانید همان مدارکیست که توسط خود و همفکرانتان 1400 سال برای گمراهی مردم و به حرام و حلال و حرامزاده و حلال زاده مردم را تقسیم کردنشان بمار برده اید.این نشد هر جا نتوانستید سؤاستفاده کنید و دکان کید بگشائید دست به استدلالهای بی پایه بزنید؟خب اگر شما آنها را سست و مبتلا به ضعف می دانید آیات عظامیکه همه مورد قبول شما هستند به از خرافی تر از اینها استناد می کنند.شما کافیست به همین رسانه های میلی گوش کنید.مگر اینهائیکه اینهمه اراجیف می بافند خود و حکومتشان مورد قبول شما و بخصوص سید مرتضی نیستند؟در ثانی ایا شمائی که داعش و القاعده و حکومت خامنه ائی و خمینی …را اسلامی نمی دانی بفرمائید در یک کلمه با مراجعه به قرآن و سنت محمد ثابت کنید که اینها مسلمان نیستند و حکومتشان حکومت اسلامی نیست.والا همه حرفای شما هم مثل همین روایات مبتلا به ضعف و سستی و بی پایگیست!

     
  17. قابل توجه افراد بی دینی که دائم به احکام اسلام خرده گیری می کنند و دهان پلیدشان پیاپی آلوده به ناسزاگویی به موازین اسلامی می شود

    رسانه‌ های رومانی اعلام کردند که یک زن کولی ۲۳ ساله جوانترین مادربزرگ دنیا است. ریفکا استانسکو که در زمان تولد دخترش ماریا تنها ۱۳ سال داشت و هم‌ اکنون به دلیل تولد نوه‌ خود در سن ۲۳ سالگی جوانترین مادر بزرگ دنیا لقب گرفته است.

    این زن ۲۳ ساله در این باره به روزنامه‌ دیلی میل عنوان کرد: من در حالی که ۱۱ سال داشتم با یک جواهر‌فروش که ۱۳ سال داشت، ازدواج کرده و دو سال بعد باردار شدم. دخترم ماریا در سن ۱۱ سالگی ازدواج کرده و هم اکنون نوه کوچکی به نام یان دارم.

    این زن که از کولی‌ های رومانی است، در این باره خاطر نشان کرد: از این که دخترم در سن ۱۱ سالگی ازدواج کرده، نگران یا ناراحت نیستم اما به او تاکید کرده‌ام تا مدرسه را به پایان ببرد تا بتواند در تربیت پسرش موفق باشد.علاوه بر این، مادر من هم در سن ۴۰ سالگی دارای نتیجه شده و از این بابت بسیار خوشحال است.
    پیش از این زن رومانیایی یک زن انگلیسی در سن ۲۶ سالگی مادربزگ شده بود. دختر او در سن ۱۲ سالگی باردار شده بود. http://tadbirvaomid.ir/fa/news/139924
    اگر یک زن انگلیسی در 26 سالگی مادر بزرگ شود، افراد خود باخته در برابر دنیای مدرنیته و غرب، این را اوج عظمت مدرنیته غربی معرفی می کنند! اما اگر دختر 10 ساله با رغبت و اصرار خودش همسر پیامبر بشود، این را عقب ماندگی و سقوط می دانند!
    نه جانم، عقب مانده و سقوط کرده و فاقد ذره ای عقل و شعور، همون خود خود خودتی!

     
    • الحاج سعید طوسی

      جناب حمید، طبق کامنتی که گذاشته ای آن خانم کولی گفته است که در 11 سالگی با جواهر فروش 13 ساله ازدواج کرده است لذا قیاس شما مع الفارق! است برای اینکه محمد در سن 53 سالگی با عایشه 9 ساله همبستر شده است اگر می خواهی عمق این /// را درک کنی به این سوال خوب فکر کن با توجه به اینکه شما رفتار و کردار محمد را الگوی خود میدانید آیا شما خودت حاضر هستی دختر 9 ساله ات را برای همبستری به مردی 53 ساله بدهی!؟ اگر پاسخت خیر است پس شما چگونه خودت را پیرو محمد میدانی؟ برای غلبه کردن بر تعصب که ملاها عامدانه در فریب خوردگان تزریق کرده اند و همین تعصب تزریق شده است که عقل را تعطیل می کند و ملاها نیز بر گرده عقل تعطیلان! سوارند شما برای غلبه بر این تعصب، حتما لازم است که پیرو محمد بودن خود را اثبات کنی یعنی دختر 9 ساله ات را به مردی 53 ساله بدهی تا معنی فریب خوردگی و تعصب و درد آنرا آنموقع حس کنی در غیر اینصورت بحث کردن با یک فریب خورده متعصب که لازمه اش عقل تعطیلی است هیچ نتیجه ای ندارد بقول مخترع برق جناب ادیسون، بحث کردن با کسی که بجای عقل وتفکر، دین را پذیرفته است مثل تزریق دارو به بدن مرده است. حتما پیرو راستین محمد بودن خود را با الگو گیری از سیره محمد اثبات کن. موفق باشی

       
      • سلام جناب طوسي نورالله برهانه
        من اگردخترنه ساله اي داشته باشم وشخصيتي چون محمدمصطفي –ص- كه همه عالم طفيل وجوداوست ،خواستگاردخترمن باشد،من باميل ورغبت وباديده منت وافتخار،دخترم رابه او تزويج مي كنم هرچند53ساله باشدودخترم نيزافتخارمي كندبراين تزويج چنانكه هم ابوبكروعايشه هردوبراين ازدواج افتخارمي كردندحتي بعدازجنگ جمل اميرمؤمنان –ع- كه اختيارطلاق زنان پيامبرراازسوي پيامبر داشت خواست طلاق عايشه رابدهد،عايشه راضي نشد.
        واماپيروي جناب حميدآفا- سلمه الله من وساوس الشيطان الجني والانسي- وبنده حقير وديگرمسلمين ازمحمد مصطفي-ص-والگوقراردادن اوبفرموده خداونداست: “لقدكان لكم في رسول الله اسوة حسنه لمن كان يرجواالله واليوم الآخر…ت= يقينا براي شمادرروش ورفتارپيغمبرخداالگوي نيكوئي است براي كساني كه همواره به خداوروزقيامت اميددارد وخدارابسياريادمي كند.}الاحزاب/21}.والگوي شماها اديسون باشدتادرروزي كه حقايق مبرهن مي شودوچشم هابازشود،مي ببينيم چه كسي براسب جهالت وتعصب سواربوده وعقلش راتعطيل كرده بوده است.بيش ازاين سزاوارقلمفرسائي نيست.بااحترام
        مصلح

         
    • حالم به هم خورد.

       
  18. محمد نوری زاد

    یکشنبه ی گذشته رفتم جلوی بیمارستان ایرانمهر. در آنجا بانویی ایرانی و سترگ مهر غریبانه تشییع می شد.

     
  19. بقلم محمدجواد اکبرین

    سی‌وهفت‌سال پيش در چنين روزى، وزارت کشور فهرست نامزدهای نخستین انتخابات ریاست جمهوری ایران را اعلام کرد؛ انتخاباتی که برنده‌ی آن ابوالحسن بنی‌صدر بود و یکسال و نیم بعد از قدرت برکنار شد؛ یک هفته بعد از برکناری او آقای خامنه‌ای طیّ نطقی در مجلس، دلائلى را براى اثبات بى‌كفايتىِ بنى‌صدر برشمرد؛ او در آن سخنرانی از راهپيمايىِ اعتراضى و «حضور کوبنده و قاطع مردم» عليه بنى‌صدر دفاع کرد و گفت: «مى‌گويند [شهيد] رجايى باعث حضور خيابانىِ مردم است اما مردم را آقای رجائی به خیابانها نکشانید…آفتِ بی‌علاجِ بنى‌صدر اين بود كه در مقام ریاست جمهوری، بزرگترین مدعی جمهوری اسلامی بود…آقای بنی‌صدر شرط صداقت و راست‌گویی را نقض کرده و اساس کار خود را بر عدم صداقت در اظهار و در عمل نهاده… نفی قدرتِ مطلقه از ویژگی‌های انقلاب ما بود؛ آقای بنی‌صدر، درست به‌عکس، همواره جویا و تلاش‌گرِ قدرت مطلقه بود. طبیعی بود که در برابر او مقاومت می‌شود و او این مقاومت را کارشکنی می‌نامید…بنده خیال می‌کنم با این تفصیلات، یک دهم‌اش کافی بود برای این‌که عدم کفایت ایشان را ثابت کند…».(روزنامه اطلاعات ۷/۴/۱۳۶۰)

    حالا همین دلائل آن‌روزِ آقای خامنه‌ای را با وضعیت امروز مقایسه کنید؛ اگر امروز رهبر جمهوری اسلامی بگويد موسوى و کروبی مردم را به خيابان‌ها كشاندند و «حضور خیابانی مردم» را «اردوكشىِ خيابانى» بخواند و یا اگر ایشان «بزرگترین مدعى جمهورى اسلامى» باشد و مخالفانِ خود را مخالف «نظام» بداند، یا اگر «تلاش‌گرِ قدرت مطلقه باشد»، يا اگر نظرش به نظر كسى نزدیکتر باشد كه حتى به گواهى وزیرانِ کابینه‌اش «شرط صداقت و راست‌گویی را نقض کرده»… آيا «این تفصیلات، یک دهم‌اش کافی» نيست تا «عدم کفایت ایشان» براى ادامه‌ى رهبرى «را ثابت کند»؟

     
  20. محمد نوری زاد

    امروز شنیدم که حال آقای امیرانتظام خوب نبوده و به بیمارستان منتقل شده. اگر اجازه بدهند، پنجشنبه می روم به دیدنشان. برای این مردی که به ما استواری و ادب و وطن دوستی آموخت، سلامت و بهروزی آرزو می کنم.

     
  21. اون اولی: هم این دنیاتون رو درست میکنیم هم اون دنیاتون رو.
    ترجمه: هم این دنیا گور خوابتون میکنیم هم اون دنیا!

     
  22. این دومی: دلیل پیشرفت‌های علمی و صنعتی آمریکا در۱۵۰ سال گذشته بکارگیری اقتصاد مقاومتی است.
    مش قاسم: یارو نه میفهمه علم و صنعت چیه و نه چگونه میشه به پیشرفت علم و صنعت رسید. تعریف اقتصاد مقاومتی هم پیشکش. محض نمونه، در طول این ۱۵۰ سال چند دانشجو در دانشگاههای آمریکا ستاره دار شدن؟ توی کدوم دانشگاه آمریکا حراست دارن؟ توی کدوم دانشگاه آمریکا یا زهرا یا زهرا گویان دانشجو رو از پنجره خوابگاه بیرون پرتاب کردن؟ کدوم دانشگاه آمریکا سهمیه سپاهی و بسیجی داره؟ توی کدوم دانشگاه آمریکا رساله خرید و فروش میشه؟ ای نادان، حد اقل اینو بدون با دسته کور و کر سال ۵۷ طرف نیستی.

     
    • ایران دوست واقعی

      مش قاسم گرامی به اجازه ات این را هم اضافه کنم که در امریکا این همه دزدی و چپاول و غارت و ویرانی توسط هیچ شخصیتی انجام نمی شود چون قانون وجود دارد . قانون برای مرد و زن ، پیر و جوان ، دارا و ندار ، ….. فرقی ندارد و همه حتا رییس جمهور باید جوابگو باشد .

       
  23. میگن وقتی خدا میخواد توی سر یکی بزنه با دست خودش اینکار رو میکنه. حکایت رییسک قوه غذاییه (همان جایی که در حکومتهای درست و حسابی بهش میگن قوه قضایه، ولکن در حکومتک اسلامی از آنجا که این قوه منبع بخور بخور یه مشت آخوند دزد شده اسمش رو عوض کردیم به قوه غذاییه). یارو رییسک آمد و گفت پرونده راه انداختن یا راه ننداختن بستگی به این داره که یکی رو بخوان خرابش بکنن یا نکنن. بگذاریم از اینکه توی این حکومتک اسلام چیها همه خرابن.

     
  24. درودی به زلالی آب

    در مورد قبر خواب ها نامه های روانه شده بسیارند. دوتای آن جهت آگاهی در زیر می آید:

    1-اطلاعیه دادستانی:

    اخیرن عده ای خود فروخته سیاه دل وسیاه نما که توسط سازمان جاسوسی ام .آی .جی

    (mad in grave)مدتها آموزش دیده اند اقدام به دخول در مقابر پیش فروش شده نموده اند.

    وبادستگاه های ضد فشار( reduction pressure )تا 1000 پی اس ای قصد تقلیل فشار

    این قبور را داشته اند.

    در این رابطه شکایات دریافت شده بشرح ذیل هستند.

    1- دفتر فروش وتحویل قبور بابت ضرر وزیان

    2-دفتر نماز وتلقین بابت ضرر وزیان

    3- دفتر ملک الموت خواهان استرداد ارواح

    4-دفتر نکیر ومنکر خواهان انجام سین جیم ورسیدگی به دوپینگ دربرابر فشار قبر توسط دستگاه

    فشار شکن ومسکن بسیار قوی کشف شده.

    5- سایر شکات.
    مراتب جهت دستگیری سریع این سیاه بازها ابلاغ گردید.
    —————-
    2-ریاست محترم دفتر قبض روح

    با سلام وتهیات معروض میدارم:

    روش مدیریت ما که حاصل 37 سال کوشش بی وقفه بوده است وتوسط نیروهای مردمی وغیر مردمی

    وعلی رغم دجمنی های دجمنان با نیابت از وجود احدیتان که اختیارات کامل بل بیشتر از خودتان عنایت

    فرموده بودید چنان شکوفا شده است که انسانها داوطلبانه وبدون نیاز به ساندیس وغیره با پای خودشان

    خوشحالانه به قبر داخل شده ومنتظرملک الموت میشوندتا پس از پس دادن روح به برزخ ومحل محاکمه صحرایی

    وپل صراط بروند.گرچه دجمنان تهمت نشیگی میزنند.اما همه فهمیده اند دجمن بصیرت این حرفا را ندارد.

    مدارک لازم وسیر تحول این امر که موفقیتی عظیم است ارسال میگردد تا در صورت تایید مقام احدیت برای

    دیگر امت ها را هم به این خودکفایی رهنمون سازد.

    مخلص احد که فقط شومایید: نماینده بیشتر از تام الاختیارتان کپی صندوق خونه بیت

     
  25. http://news.gooya.com/politics/archives/2017/01/222125.php
    لطفا اطلاع رساني كنيد
    بعضي ها در اوين دفن شده اند و فراموش شده اند

     
  26. آنارشیسم ، عقیده ای است انقلابی، و مرزهای آن لیبرالیسم و سو سیالیسم اند،
    لیبرالیسم :مایل به دمکراسی است اما طوری که آزادی فردی زیر فشار اکثریت از بین نرود و حاکمیت مرکزی را قبول دارد.
    آنارشیسم: مخالف حاکمیت مرکزی و رای اکثریت دولتی است ، بلکه به حرکتهای توده عقیده دارد.

    لیبرالیسم :امنیت از طریق دولت را لازم ولی تحت کنترل مردم خواهان است.
    آنارشیسم: هر کنترل را مانع آزادی های فردی می داند و مخالف کنترل از بالا است.

    لیبرالیسم:مالکیت فردی را میپذیرد.
    آنارشیسم: مالکیت را رد می کند ، روسو مالکیت را قبول ، اما مالکیت زمین را رد می کند و پردن مالکیت ابزار کار را می پذیرد ودر ایینجا آنارشیسم به سوسیالیسم ، کومونیسم نزدیک می شود.

    قصد تعریف من این است که عقاید مختلف مرزهایشان ناثابت ودایم در تغییرند . زمانی که یک دین خدا دادی و مطلق گرا ۷۲ ملت گوناگون عقیدتی را باعث است ، باید در نظر داشت که عقاید نیز با هم متفاوتند، و هرکس همانگونه که دین اش را تزیین می کند ،عقیده اش را نیز برای خود می آراید و قصد من تعریف مختصر کلاسیکی از آنارشیسم بود.
    سوال من از جناب آنارشیست راجع به حکومتهای فدرالی جدی بود، چون در ذات آنارشیسم اصالتی است که جوامع سوسیالیستی ولیبرالیستی و دمکراتیک پاسخگو نبوده اند و آن حد آزادی های فردی و جمعی است .

     
  27. سلام نوري زادگرامي
    اين كامنت رابراي جوابتان فرستاده بودم كه منتشرنشده است وعلتش رانمي دانم لطفا منتشركنيد.
    درميان اين گفتارشما كه” هرعقيده اي محترم نيست “نه تنها اين موارداست كه محترم نيست بلكه هرعقيده اي كه باعقل سالم وجامع منافات داشته باشد،محترم نيست.
    امادرميان اين محترم نيست هاي شما يك موردي راهم چپانده ايد كه تجاوزبه اسيران زن طرف مغلوب است . البته اينگونه كه شماچپانده ايد بله محترم نيست. واما بارها دراين سايت آزادانديش شما فقط هركس نظرخودش را مي نويسد وبه جواب طرف مقابل هيچ اعتنائي نيست. وبازشماوامثال شما همان حرف خودتان را تكرارمي كنيدبدون توجه واعتنا به حرف طرف مقابل؛وطرف مقابل هم اگرهزارباراين نقدهارابشنودهمان جواب راخواهدداد.
    دراينجا چندين باراين مسأله برده داري ازنظر خداوپيامبرش مطرح شده ومفصلا آقاسيدمرتضي-دام عزه- وبنده حقير جواب داده ايم ونظربزرگان دين را هم آورده ايم كه اسلام باروح برده داري مخالف بوده است وليكن يك طرفه امكان الغائش نبوده است تاالغاكندزيراكه طرف مقابل درهمان زمانها دارددرصورت غلبه وپيروزي اسيرمي گيردوبه اسيران تجاوزهم مي كندزيرا ملك طلق خودمي پندارد؛ اما دستورونظراسلام چنين نبوده است كه شمانوشته ايد بلكه درموردزنان اسير استبرا -پاك بودن رحم ازشوي قبلي -لازم بوده است وبعدازگذراندن زمان استبرا تصرف دروي تجويز مي شده است؛زيرا كه اينان نيز همانندرفتارطرف مقابل ملك طلق خودمي پنداشتندودرملك خويش تصرف جايز انجام مي شده است . واينگونه اسيرگيري وبرده داري راهم خداوندموقتا وازروي ناچاري امضاكرده است وآيات قرآني گواه مساله است كه اين اسيران راملك يمين تلقي كرده است.
    وامابراي مبارزه بابرده داري باانواع احكام گوناگونان درصددآزادي همه بردگان بوده است. واين فروعات فقهي پرازاين مسائل است وكتابي خاص درفقه هست بنام ” عتق رقبه” يعني آزادي بردگان وراههاي آن.

    نكته ديگركه قابل توجه بايدباشد اين است كه اين مساله بعدازآن كنوانسيون حقوق بشري ،موضوعا منتفي است ،وبرده داري مدرن كه شما آرزوي آنراداريدكه اي كاش مابرده انگليس مي شديم”؛ جاي آن راگرفته است وابرقدرت ها ارباب هستند وديگران برده مدرن آنها. واين هم ازدست آوردهاي جهان مدرن است كه بايدديگران رادراستخدام خود بگيرندوآنهاآقاوارباب وديگران نوكروبرده آنهاباشندوهرچه دستورصادركردندبايداجراشود وگرنه بابمب أتم شهرهايشان را باخاك يكسان مي كنند همانندشهرهاي ژاپن ،هيروشيما وناكازاكي وغيره ،كه انسانهايش درهمان لحظه كشته شدند وتاچندين سال آثارحيات ازآن ديار محوگشته است.
    آيااين برده داري بهتراست بحال انسانهاي مغلوب وباخاك يكسان شده وياآن برده داري ازطرف مغلوب واسيرولي زنده وحق حيات داشته باشد وباكارخويش اميد وتوان آزادي خويش رادارد؟ وبعلاوه آن ،باتوجه به قوانين و آحكامي گوناگون كه ازسوي صاحب دين براي آزادي بردگان وضع شده است.
    پس ديگرمساله برده داري وتصرف دربردگان رامطرح نفرمائيد كه هم وقتش منقضي شده است وهم نوع مدرنش جايگزين آن گشته است كه موردآرزوي شماهاهست.
    نمونه ديگراين برده داري مدرن درحمله ده سال پيش ارتش ناتووهمراهانش كه يكي اش همين انگليس روباه صفت وضدانسانيت بودبه كشورعراق؛آيابامغلوبين واسرايش چگونه وحشيانه ترين رفتارهاراداشتند ؟ نمي ديديدازرسانه ها؟ چه تجاوزها كه به زنان ساكن درخانه هايشان كردند؟ آيانديديدازرسانه ها؟
    وهمچنين درحمله به كشورافقانستان كه هنوزهم اسير اين مدعيان مدرنيست هستند وانواع تجاوزهارادرآنجانيزمرتكب شده اند،آيا نشده اندومن خبردروغ ازكافي كليني به عرضتان مي رسانم؟خبرهاي ده دوازده سال پيش است ازسمع ونظرتان آيافراموش گشته است. اين حمايت ازحقوق بشر مدعيان احترام به حقوق بشرامروزاربابان دنياي مدرن وسكولاراست كه شماهاتشنه وفدائي اين مرام هستيد واماهرازگاهي يك مساله وقتش منقضي راعلم شنگه مي كنيدكه چنين وچنان.

    پس هيچ عقيده اي محترم نيست مگراينكه خالق وصانع اين جهان هستي براي بشروبني بشرتجويزوتحريروامضا كرده باشد. وآن آموزه هاي انبياي كرام است وبس و بدون تحريف واخفاودسيسه درآن دستورها.

    واما زندگي مسالمت آميز بدون مزاحمت وظلم وستم برديگران باهراعتقادي چه خداباور وياخداناباور،هيچ ربطي به ديگران نداردبلكه انسان بماهوانسان موردتكريم واحترام است وهمگي بني آدم هستند وحق زندگي دارندوموردتكريم است تاجائي كه به ديگران ظلم واجحاف نكنند.
    والسلام علي من اتبع الهدي
    مصلح

     
    • البته اينگونه كه شماچپانده ايد بله محترم نيست.
      …………..
      مسلما چپاندن با بسم الله با چپاندنهای دیگر فرق دارد هر چند که غیره انسانی باشد!

       
    • با سلام به جناب مصلح
      فرموده اید که ” … هر عقیده ای که باعقل سالم و جامع منافات داشته باشد محترم نیست…” . بسیار خوب حالا ما میخواهیم معیار تعین کنیم که چه عقیده ای باید محترم شمرده شود و کدام نه. این کار را هم میخواهیم ,نه تنها در کشور خودمان, بلکه در همه کشور ها و در میان همه اقوام با باور های گوناگون انجام دهیم. از خودمان شروع کنیم:
      قاعدتا باید اول عده ای , که دارای “عقل سالم و جامع” اند را انتخاب کنیم ( اینکه عقل سالم و جامع چیست و چه کسی صاحب آن است و چطور میشود او را شناخت و به درستی انتخاب کرد تا مجلسی نشود مانند مجلسی که در اوایل انقلاب خودمان شکل گرفت تا قانون اساسی ای تدوین کند که به قول قدیمی ها به لعنت خدا هم نمی ارزد , بماند ) و دراین انتخاب هم طبعا , پیروان عقائد مختلف باید نماینده داشته باشند و الا کار به اختلاف میکشد و کنار زده شدگان میگویند که : “شما از پیش تصمیم خود را گرفته اید و برای همین هم ما را نمیخواهید ” . قرارهم براین است که نمایندگان در امنیت کامل و کاملا به دوراز عربده های ” حزب فقط حزب الله , رهبر فقط روح الله” ی چماق داران , بنشینند و دوستانه بحث کنند و به توافق برسند و در آخر کار هم نتیجه را هر نماینده به میان مردم خود ببرد و به آنها گزارش دهد و موافقت آنها را جلب کند ( برای اینکه در نهایت آنها هستند که باید بپذیرند چه عقیده ای محترم است و کدام کمتر محترم و کدام کاملا نامحترم). فرض کنیم کار به درستی پیش رفته است و نمایندگان عقائد کوناگون جمع شده اند و مجلس کار خود را شروع کرده است.
      جناب مصلح چه نماینده ای حاضر میشود توافق کند و تن به این خفت بدهد که عقیده اش “نامحترم ” است ؟ چه طور میشود او را قانع کرد که تا به حال به یکمشت مزخرفات باور داشته است؟ او چطور میتواند به میان مردم خود برود و بگوید ” عزیزان من , اعتقادات ما مزخرفاتی بیش نیست ما خود هم باید از این به بعد به اعتقاداتمان تف کنیم ” (همان کاری که پدران ما مجبور شدند به ضرب چماق قزلباشان بکنند. و کسانی را که برایشان محترم بودند لعن کنند . من خودم خوب به یاد دارم گروه کودکان ژنده پوش مفلوک هم سن و سال خودم را که در کوچه و خیابان میگشتند و میخواندند: ” عمر, عمرو ,هو , هو, سگ پدرو , هو , هو ) جناب مصلح عزیز شما خود حاضرید به اعتقادات خود تف کنید ؟ . حاضرید به میان مردم بروید و بگویید : ای مردم , اینها یک مشت موهوماتی اند که سر هم شدند تا نیرو جمع شود تا دیگران را از هستی سا قط کنند و حالا هم عده ای دغلکار آن را سرمایه خود کرده اند تا به حساب این مردم غارت شده مفت زندگی کنند؟ نه هرگز حاضر نیستید!. از این گذشته هر گروهی بر پایه اعتقادات خود , معیارهای خود را دارد و نمیشود دیگران را “قانع” کرد مگر با تهدید و به ضرب چماق , همان طور که گسترندگان دین مبین اسلام دیگران را “قانع” کردند . همانطو ر که حاکمان فعلی ایران مخالفین را “قانع” میکنند. نه دوست عزیز چیزی به اسم عقیده محترم و عقیده نامحترم وجود ندارد , تا بتوان با “معیار ” هایی آنها را از هم متمایز کرد و انسان ها را درجه بندی کرد , مثلابه این ترتیب: در راس رتبه بندی پیروان ولایت قرار دارند و در ته جدول هم مهدورالدم ها ( تمام کسانی که پیرو ولایت نیستند) و اصولا لازم هم نیست به درجه بندی عقاید فکر کرد که این کار جز گرفتاری ثمری ندارد. عقیده هر کس هر چه هست مال اوست و به دیگران ربطی ندارد , اما عمل اجتماعی او مربوط به همه است و میتوان در باره آ ن نظر داد و در حمایت ازآن یا مخالفت با آن عمل کرد. این نظر من است . خوشحال میشوم نظرتان را بدانم. با آرزوی تندرستی برای شما.

       
      • سلام وصدسلام ودرود برجناب دوستي بنام “دوست”

        نشنيده اي كه مي گويندهرچه ازدوست رسدنيكوست.

        جناب ،فرمايشان متين ومحكم واستوار جزاكم الله خيرالجزاء.همينطوركه فرموده ايد:
        ” عقیده هر کس هر چه هست مال اوست و به دیگران ربطی ندارد , اما عمل اجتماعی او مربوط به همه است و میتوان در باره آ ن نظر داد و در حمایت ازآن یا مخالفت با آن عمل کرد. این نظر من است . “””پا

        نظربنده نيزهمين است؛ امادرمقام ارزش سنجي عقلاني وبحث علمي ،اعتقاداتي كه درجوامع بشري درهرزمان كه مطرح هستند بعنوان اينكه هربحث كننده مي خواهدعقيده اي راازميان عقايدمختلف برگزيند بالاخره باعقل خويش سنجش ومعياري دارد كه كدام عقيده وباور،برهاني ومستدل وقابل قبول عقل خويش است ،آن راانتخاب مي كند باقطع نظر ازاعتقادات وراثتي ومحيطي وجغرافيايي.

        وعقيده منتخب براي هرشخص براي خودش محترم است تاجايي كه درعمل مزاحم كسي نباشد وگرنه قابل نقدوبررسي انديشمندانه خواهدبودومدافعانش بايدمستدل وبرهاني جواب نقدهارا بدهندوگرنه مضمحل خواهدشد وفراموش ازاذهان.

        واين سخن معناي همان آيه قرآن است :سخن هارا شنييدن وبهترين راانتخاب كردن است كه خداوندبراينان مژده داده است ووعده هدايت آنان. الزمر/17-18}

        واما بنده باتجربه اي كه برايم ثابت گشت معتقدبه ولايت فقيه انتخابي هم نيستم تاچه رسدبه مطلقه ويامقيده اش.
        واما براي انتخاب رئيس براي اداره كشور ناچارازدموكراسي وانتخاب باراي اكثريت هستيم وبايدقانوني اساسي داشته باشيم تااداره كشور برآن مدارباشدوهمه مطيع همه ابواب قانون باشيم وعملكردهرمسؤل بايدشفاف باشد وجوابگو به مردم ونمايندگان مردم . متاسفانه عملكرداين آقايان بخصوص درچپاول بيت المال وبگيروببندمنتقدان چنان شرم آوراست كه من طلبه هيچكاره درخانه ام ومحله وكوچه ام شرمگين هستم وازدستم هيچ كاري برنمي آيد ودلم براين ملت مظلوم هميشه غمگين است وآه كشان ؛واما معتقدم كه خداونددركمين ستمكاران است ،ان الله لبالمرصاد.
        والسلام وبااحترام دوست گرامي تندرستي وصحت وعافيت ورحمت ولطف الهي رابرايتان آرزومندم
        مصلح

         
        • سلام بر جناب مصلح گرامی!
          با تشکر از اینکه به بحث ادامه میدهید , فقط میخواهم به این گفته درست شما که ” امادرمقام ارزش سنجي عقلاني وبحث علمي ،اعتقاداتي كه درجوامع بشري درهرزمان كه مطرح هستند بعنوان اينكه هربحث كننده مي خواهدعقيده اي راازميان عقايدمختلف برگزيند بالاخره باعقل خويش سنجش ومعياري دارد كه كدام عقيده وباور،برهاني ومستدل وقابل قبول عقل خويش است ،آن راانتخاب مي كند باقطع نظر ازاعتقادات وراثتي ومحيطي وجغرافيايي.وعقيده منتخب براي هرشخص براي خودش محترم است تاجايي كه درعمل مزاحم كسي نباشد وگرنه قابل نقدوبررسي انديشمندانه خواهدبودومدافعانش بايدمستدل وبرهاني جواب نقدهارا بدهندوگرنه مضمحل خواهدشد وفراموش ازاذهان.” این را اضافه کنم , جان کلام آنچه تا به حال در این مورد نوشته ام , که همه اینها نباید به این منجر شود که فلان عقیده محترم تر از ان دیگر است. من دلایل خود را قبلا شرح داده ام . برای شما انسان مهربان آرزوی روز هایی را میکنم که بتوانید سرفراز , نه شرمگین از آنچه هم لباسانتان به روز مردم آورده اند , روزگار بگذراند.

           
    • خداوندموقتا وازروي ناچاري؟؟؟؟؟؟ این دیگه چه خدایی ه که به ناچاری و استیصال میرسه؟

       
    • اقا مصلح گرامی شما میفرمائید کفار در زمان پیغمبر وقتی از مسلمانان اسیر میگرفتند انها را برده دانسته و هر گونه که میخواستند با انان رفتار میکردند در اینجا یک سوئال پیش میاید که رفتار کافران ضد اسلام صحیح بوده؟ یانه اگر به نطر شما کار انان درست بوده ما با شما بحثی ندارم نتیجتن کار مسلمانان نیز قابل توجیه است اگر درست نبوده چرا مسلما نها همان کار نادرست را انجام میدادند دوم بحث برده داری مدرن که مطرح فرموده اید قیاس مع الفارق است زیرا استفاده از توان نظامی کشور ها در جنگرا نمیتوان به برده داری وسوئ استفاده از افراد انسانی متصل کرد با احترام

       
      • امیر گرامی

        بارها در این موضوع بحث شده است که رویکرد اسلام نفی و لغو تدریجی برده داری بوده است ،و مساله برده گیری در جنگ در آن اعصار سنت رایجه بوده است که به دید امروزی در این اعصار قبیح نبوده است ،در واقع شما با عینک عصری فعلی و با هنجارهای غالب در عصر ما ،به تاریخ قرن های گذشته نظر می کنید و آنرا تحلیل می کنید ،بارها عرض شد که اسلام منادی آزادی و حریت و کرامت انسان بوده است (لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا) یعنی بنده غیر خدا نباش در حالیکه خداوند ترا آزاد آفریده است ،از اینگونه نصوص در روایات و اشارات قرآن فراوان است ،مساله این است که اسلام از همان ابتدا همه اقسام دیگر برده گیری انسان را نفی کرد و در مورد برده گیری ناشی از جنگها که جزء روابط متعارف بین اقوام و مناطق بوده است ،روش و رویکرد اسلام بر الغاء تدریجی برده گیری استوار بوده است و این در بسیاری از احکام اسلام منعکس شده است مثل فضیلت ها و ثواب های فراوان بر آزاد کردن بردگان اعم از زن و مرد ،و اینکه کفاره بسیاری از گناهان را آزادی بردگان قرار داده است ،و تلاش بر تربیت و حفظ و نگهداری آنان و آزاد کردن آنها ،پس بنای اسلام بر حفظ و پایداری این سنت حاکم بر جوامع نبوده است ،سنتی که اگر شما در جنگ با دشمن خود رعایت می کردید دشمن مقابل چنین رعایتی نداشت چون اساسا آنرا نه تنها قبیح نمی دانست بلکه آنرا مظهر قدرت و بازدارندگی و رشد اقتصادی می دانست ،و پذیرش محدود این سنت و لابدیت و تکیه بر بازدارندگی آن در جهت تضعیف اقتصادی و نظامی دشمنی که مهاجم بود ،و تلاش برای تربیت و اصلاح و آزاد کردن اسرای جنگ یا مبادله آنها ،تلاشی بوده است برای لغو تدریجی تاریخی این سنت ،تا زمانی که تماما از بین بشر برداشته شود که امروزه با رشد فکری بشر از هنجارهای عصری و حقوق بشری انسانهاست ، هرچند چنانکه بارها عرض شد ،لغو بردگی بصورت های قدیمی تحقق یافت در عین حال که صور دیگری از بردگی انسان در شکل های نوین همچنان باقیست.
        موفق باشید

        —————

        درود سیدمرتضای گرامی
        بارها دیده ام که در پاسخ به معترضان برده داری، نوشته اید: (مساله برده گیری در جنگ در آن اعصار سنت رایجه بوده است که به دید امروزی در این اعصار قبیح نبوده است).
        این سخن به این می ماند که در یک زمانی از تاریخ، عملی زشت، مقبول عام بوده و به شدت امروز منفور نبوده پس همین عرف عصری چندان قابل نقد نیست. و اسلام بجای برخورد با آن عمل زشت، با آن “کنار” آمده. مثلا عمل قوم لوط زشت تر بوده یا برده کردن یک انسان و خارج کردنش از هویت انسانی اش؟ کم فروشی قوم شیعیب زشت تر بوده یا اسیرگرفتن زن و بچه ی مردم و تجاوز کردن به آنها درجا؟ چرا کم فروشی و کفر و تمرد و دروغ و سخن چینی و با تکبر بر زمین راه رفتن در قرآن زشت و ناپسند شمرده شده اما از عمل زشت و بشدت پلید و پلشت برده داری به قول جوونا زیر سبیلی رد شده؟ شما هر چه هم که دلیل بیاورید، باید بر سر این مهم قرار بگیرید که: یک انسان، یک انسان، یک انسان، با تمامی عواطف و آرزوهایش خمیر می شود در برده داری. فرض کنید داعش به سرزمین ما حمله کرده و زن و دختر ما و شما را برداشته و برده و طبق موازین مسلم اسلامی اول به آنها تجاوز می کند و بعدش می فروشدشان. “حال” شما چگونه خواهد بود؟ در اینجا آن عصر دور به این عصر حاضر پیوند خورده است.
        با احترام

        .

         
        • درود جناب نوریزاد

          ببینید من همیشه با نوع تعبیرات شما از موضوعات و مسائل مشکل داشته و دارم ،خصوصا در بررسی مسائل اسلامی و لحاظ این نکته که این تعبیرات از یک “مسلمان” صادر می شود ،ما تکلیفمان با کسانی که از پیش نفی هرگونه دین و شریعت(از جمله اسلام) را کرده اند روشن است ،روشن است که نقد یک دین ستیز یا غیر باورمند به دین ،در واقع طعن به دین است و هرگونه پاسخی بشنود می رود سراغ طعن دیگر ،چون او دچار پیش فرض خویش است ،دراین مورد که برده گیری در جنگها سنت رایج قرون متمادی بوده است و قبح آن بارها سخن رفته است ،عرض من این بود که افعال و سنن رایج در گذشته تاکنون بلحاظ اتصاف به قبح یکسان نبوده و نیستند ،این واقعیتی وجدانی است که عرف متحول می شود و قبح برخی کارها تبدیل می شود ،درجه زشتی کارها در طول زمان با تحولات انسانها و عرف متحول می شود ،ما الان در مقام نسبت گیری و سنجش درجه قبح اعمال در گذشته تا حال نبوده و نیستیم ،برای اینکه این امر مشکلی است و تعیین معیار برای آنهم آسان نیست ،شما از کجا بطور قاطع بین برخی سنن گذشتگان حکم می کنید و نسبت سنجی می کنید؟ به چه معیاری می شود گفت قبح عمل قوم لوط از قبح برده داری کمتر است یا بیشتر است؟ اینجا ترازو و معیار سنجش چیست؟ پسند شما؟ حالا عرض من این نبود که از نظر اسلام برده داری جمیل بوده است و واجد هیچ درجه ای از قبح نبوده است ،کی اینرا گفت؟ اگر اسلام برخی صور برده داری را از همان ابتدا ممنوع می کند مفهوم آن این است که برده داری در نظر اسلام دارای نصاب قبح است نه حسن ،حرف این بود که عینکی که الان شما بچشم گذاشته اید عینکی است که برای عملی درجه ای از قبح می بیند که در اعصار گذشته بشر واجد چنین درجه ای نبوده است ،دقت بفرمایید حرف بر سر درجه وجدانی قبح است نه اصل قبح ،کسی نگفت در گذشته هم برده داری اصلا قبیح نبوده است ،بحث در میزان قبح است ،اینجاست که گفته می شود نمی شود بعینک عصری و عرف فعلی وقایع هزاران سال قبل را شعاری مورد ارزیابی قرار داد.
          از این گذشته ،بحث ما در نحوه تلاش برای ریشه کردن یک عرف قبیح بوده است ،آیا با اعلام شعاری حرمت کلی یک عرف (نظیر آنچه که به کورش نسبت داده میشود) واقعا مشکلات اجتماعی حل شدنی است؟ ما داریم توضیح می دهیم که رویکرد اسلام در نفی و لغو چنین عرف قبیحی رویکردی تدریجی بوده است نه رویکردی شعاری یا “کنار آمدن” که شما تعبیر کردید ،و من در شگفتم از یک مسلمانی چونان شما که بدون تعمیق دید خود در رویکرد اسلام با رویکردی شعاری چنین تعبیری می فرمایید ،اسلام با برده داری کنار نیامده است،اسلام دنبال حل واقعی این ناهنجاری اجتماعی بوده است که تا قرن 18 هم ادامه یافت ،اندکی در نفس خود تامل کنید که رویکردی که قرنها سنت رایج در بین بشریت بوده است تاکنون و حتی می توان گفت هنوز ریشه کن نشده است ،اسلام چگونه می توانسته است در مقام تشریع و جعل احکام با آن مقابله کند؟ بنظر شما می شده است یک بیانیه و منشور شعاری در نفی و تحریم مطلق صادر شود ،و توجه به بستر این ناهنجاری نشود؟ می شده است در حالیکه دشمن مهاجم برابر شما ایستاده است و در صدد نفی هستی شماست و تارج و غارت بستگان و مایملک شماست ،یک بیانیه شعاری بدهید بعد در جنگ بستگان و دوستان و یاران شما توسط دشمن بیغما برده شوند و شما بگویید:هرچند شما ما را اسیر می گیرید و دارید ما را نابود می کنید ولی ما شما را اسیر نمی گیریم؟! اینکه سفاهت و التزام به نابودی هستی خویش است! اینکه بی توجهی به واقعیت خارجی است ،شما اگر حتی بطور شعاری هم دنبال نفی و تقبیح مطلق برده داری هستید ،عرض این بود که مجموعه رویکرد اسلام حاکی از چنین نفی و تقبیحی هست ،برای اینکه اسلام بر حریت و آزادی انسان تاکید کرد ،و اسیر گیری در جنگ را بعنوان یک واقعیت گریز ناپذیر اجتماعات آنهم بطور مشروط پذیرفت ،و طرق گوناگونی را هم برای آزادی چنین لابدیتی برای اسیران وضع کرد ،از نظر انسان هوشمند این یعنی توجه بواقعیت خارجی در مقام تشریع ،و اینکه اسلام دنبال تایید و تحسین برده گیری و اسیر گیری در جنگ نبوده است ،آنرا قبیح می دانسته است و در صدد نفی و لغو تدریجی آن بوده است ،نه به دیدی که الان شما دارید و قبحی که الان شما آنرا درک می کنید،پس اسلام با برده داری “کنار” نیامده است ،راه کار علاج و حل این معضل بشری از طرف اسلام متفاوت و تدریجی بوده است. شما ضمنا جوری تعبیر می کنید (خمیر شدن انسان…) که گویا اسلام آمده است و الی الابد و الان با تغییر و تحولات فراوان در اصل موضوع اقدام به ترویج و تشویق و تحسین برده داری نموده است ،نه آقا اینجور نیست ،متاسفانه شما هم مثل برخی دین ستیزان بی توجه به این واقعیات همینجور جهالت جهال داعش را ملاک ارزیابی احکام اسلام قرار می دهید.
          من یک ایراد دیگر هم بجنابعالی دارم ،و آن اینکه گفتم دین ستیزان در هر حال بهانه شان از ایراد به جزئیات احکام اسلام بهر حال نفی دین است ،این اشکال حل شود میروند سراغ اشکال دیگر! سوال من الان از شما این است که شما بعنوان یک مسلمان می خواهید الان چه بگویید؟ می خواهید بگویید اراده تشریعی خدا غلط بوده است در نفی تدریجی؟! یا می خواهید بگویید پیامبر اسلام خطاکار بوده است در گرفتن وحی یا ابلاغ وحی؟! الان می گویید باید چکار کنیم ،قرآن خدا را باطل کنیم؟ یا بگوییم خدا غلط کرد؟ یا پیامبر اشتباه کرد؟ بالاخره شما بعنوان یک مسلمان نمی توانید برابر این سوالات موضع خود را روشن نکنید.
          با احترام

          —————–

          درود دوست گرامی
          از شما بخاطر این پاسخ دوستانه و درون دینی سپاس مندم. احساس و باور من به این است که همه ی ما مسلمانان، هر روز یک بار باید از درون دین به بیرون دین کوچ کنیم و از بیرون به خود بنگریم. به خدایی که هم من و هم شما بدان باور داریم و به بزرگی اش غرور می ورزیم، نگاهِ بخود، هر چند از بیرون دین، مطلقا زحمتی و مزاحمتی برای دین و دینداران درست نمی کند. از بیرون که بخود بنگریم، دایره ی وسیعی از عقلانیت را در اختیار می گیریم. و این، عین درستی است. مثلا یادم هست یکبار بانو سارا از فرانکفورت، برای ما نوشت که : من هروقت حال خوشی دارم نماز می خوانم. جنابعالی ایشان را به طعن گرفتید که: نخیر، نماز یک عبودیت است. و باید هر طور شده اداء شود. باور کنید من خودم را که جای خدا می نهم، با سارا موافقم ترم تا شما. منِ خدا، حال خوش می خواهم نه تکرار کراهتی که تمامی ندارد. گاه از بیرون به خود بنگریم . ضرر نمی کنیم.
          با احترام و ادب
          .

           
          • ارادت وار جناب نوریزاد

            با راه کار کوچی که ارائه فرمودید مخالفتی ندارم ،فقط از این خطر در غفلت نمانیم که این کوچ کردن های گاه بگاه مبادا ما را از دین تماما بیرون برده و آنجا ماندگار کند ،وگرنه تفکر و اندیشیدن در صدر و ساقه دین امر نیکوئی است و خاصیت دین خاتم هم همین است و معتقدیم و بر آن شواهد فراوان داریم که دین خاتم و اساس آن قرآن کریم را بشرط اجتناب از هوی می توان بازخوانی کرد و از اصول و امهات و عمومات و اطلاقات آن و معارف بی پایان آن در همه اعصار بهره برد و خوشه چینی کرد.
            اجازه بفرمایید من نیز در خصوص مطلب انتهایی شما با شما و آن خانم ناموافق باشم و آنرا مصداق همین کوچیدن ها و جا ماندن ها بدانم که به آن اشاره شد ،من مخالفتی با این ندارم که کسی اگر حال خوشی دارد نماز بخواند ،چه اینکه اصلا رسم عبودیت نماز برای پیدا کردن حال خوش با خدای جهان آفرین است که المصلی یناجی ربه ،و الصلاه معراج المومن ،و این نماز بتعبیر مولانا علی در نهج البلاغه بمنزله چشمه جوشانی است بر منزل انسانها که خدای جهان خواسته است که انسانها پیاپی جان خویش در آن غسل داده و کدورات جهان طبیعت و تیرگیهای گناهان را از خویشتن خویش زایل کنند ،بنابر این نماز اختصاصی بحال خوش داشتن ندارد ،بلکه ریاضتی است برای تربیت قوای حسی و خیالی و عقلی و تلاش برای عروج که :الصلاه معراج المومن ،و اساس و فلسفه آن تذکر و ذکر الله است ،و نکته تکرار آن در شبانه روز و تقید به آن همین نکته است که متن و محتوای نماز مشتمل بر عالیترین و عاشقانه ترین مناجات ها با جهان آفرین است ،پس اینکه اشخاصی به حقیقت آن نرسند یا بفلسفه آن نیندیشند یا آنرا کلفت و سختی بدانند یا آنرا بدون رعایت آداب و با کراهت انجام دهند ،مستمسک و موجب این نیست که مومن مسلمان در مورد آن سستی کند،سخن من با آن بانو که ظاهرا فرادینی به مقولات دینی می نگرد آن بود که شما اگر موحدید و غیر مسلمان هرطور متمایلید یا هر وقت متمایلید با جهان آفرین مناجات کنید ،لکن نمازی که در شریعت مطهر اسلام از ارکان اصلی دین است و بضرورت و اجماع دین و بیشمار آیات و روایات در سنت نبوی و عترت ،از “واجبات” لاینفک مسلمانی است صورت و سیرتی دارد ،کسی اگر مسلمان است بحکم مسلمانی باید ملتزم به فرائض اسلامی باشد ،ایشان اگر مسلمانند ،نماز که از اهم واجبات دین اسلام است بازیچه نیست که بوقت خوشحالی یا بدحالی اختصاص یابد ،پس سخن با ایشان سخنی مبنائی و گفتگویی با منطقی فرادینی بود ،من گفتم کسی نماز را به کسی که خارج از دین اسلام است تحمیل نمی کند ،چون او تقیدی به احکام اسلام ندارد از باب اینکه تقیدی به اصل دین ندارد و لا اکراه فی الدین ،و این بنا و مبنا روشن است ،لکن سخنم با شما برادر مسلمان این است که :شما بحکم و رسم مسلمانی نمی شود همراه با منطقی فرادینی باشید و نماز را مختص به حال خوشحالی بدانید زیرا :اولا بضرورت اسلامی نماز از اهم واجبات و وظائف دینی است ،و ثانیا نماز مختص به احوال و اعراض گوناگون انسان نیست ،آری نماز را صورت و سیرتی و ظاهر و باطنی و پوسته ولبی است که باید کوشید به آن سیرت و باطن و لب رسید ،لکن مطلوبیت سیرت و باطن و لب ،مجوز ترک ظواهر و آداب ظاهری نماز نیست ،زیرا که :پوسته و صورت و ظاهر نماز و سایر احکام شریعت ،معبری است برای رسیدن به سیرت و لب و باطن.
            با احترام

             
    • بنده خداالبته(ته بنده خدایی که ناچاراست)

      اقای مصلح عزیز،نویسنده این یادداشت،تنها هنرش فقط خواندن مطالب چاپ شده است،ولی خواندن یادداشت شما موجب شدبرخلاف رویه عمل کنم وبه قول شما همان طور که خداوند ازروی ناچازی وآن هم موقتابرده داری راامضاءکرده!!!این بنده خداوندنیزدست به قلم ببرد واین سئوال راازمحضرجنابعالی جویاشود.واماسئوال:خدایی که مطلبی را به ناچارولو به طورموقت امضاء کند!!چگونه میتواندخدای قادروفعال مایشاءباشد.لطفاسطرپانزدهم نوشته تان رایک باردیگربخوانید.

       
    • لابلای این نوشته اشاره ای کردید به بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی، به علت ناقص بودن اطلاعاتی که به شما داده شده بعضی از حقایق جنگ ژاپن را به شما می گویم که احتمالا نمی دانید‌.
      آغازگر جنگ ژاپن بوده نه ٱمریکا، در پرل هاربر ژاپنی ها ناگهان به آمریکا حمله کردند و جنگ شروع شد.
      ژاپن همه ی کشورهای همسایه خودش را یا اشغال کرده یا بمباران می کرده، از جمله چین، استرالیا، فیلیپین و … دهها میلیون از مردم این کشورها را کشته است، شکنجه های ژاپنی ها علیه مردم این کشورها معروف بوده است.
      همه ی این کشورها با بمباران اتمی ژاپن موافق بوده اند چون ژاپن تسلیم نمی شده و این کشورها را راحت نمی گذاشته است.
      خود ژاپنی ها این ادعاهای شما را تایید نمی کنند و می دانند که مقصر بوده اند.

       
  28. چرا دامنه نقد دین و سئوال از مبانی فقهی شیعه در ایران رو به افزایش است؟ چرا همت اصلی روشنفکران پرداختن به موضوع اسلام و روحانیت شده است و چرا این باور که روحانیت علت اصلی مشکلات ایران است تبدیل به بحثی عمومی شده است؟ آیا نوریزاد حق دارد در جهت کار سیاسی خود به دین و سئوال از آن بپردازد؟ دعوت اخیر مجتهد شبستری از مراجع برای مناظره ای رو در رو چرا حاکمیت را دچار مشکل کرده است؟
    اینها بخشی از سئوالاتی میباشندکه به همت فعالان مدنی تبدیل به سئوالاتی عمومی شده اند.بنظر میرسد دلیل پرداختن به این سئوالات و مذهب شیعه در راستای یافتن پاسخ این سئوال که چگونه اقلیتی که بر اساس آمار رسمی حکومتی در بهترین شرایطش بیش از 4 میلیون طرفدار ندارد، می تواند بر 70 میلیون باقی ماتده کشور حکومت کند و رای و منافع خود را بر آنان تحمیل کند، شکل گرفته است. پاسخ این سئوال “ایدئولوژی” است ولی این همه چواب نیست بلکه باید گفت “ایدئولوژی مذهبی”. ایئولوژی بطور مجرد مجموعه باوری در رابطه با زندگی زمینی است و “مذهب” بعنوان یک مجموعه فرهنگی هدفش جستن راهی بسوی خداست. وقتی دستگاهی سیاسی توان دفاع منطقی از دلیل وجود و بقای خود را نداشته باشد، “مذهب” را به خودش ملحق میکند و با وصل کردن قدرت زمینی به مفاهیم آسمانی برای خود پناهگاهی سخت محکم خلق میکند. “مذهب” و یا درحقیقت متولیان مذهب هم که تازه مزه این ازدواج نا میمون با قدرت سیاسی را تجربه کرده اند خود را پشتیبان قدرت سیاسی و همسو با آن میکنند. لذا ما دیگر با ایدئولوژی تنها مواجه نیستیم بلکه این ترکیب مذهب و قدرت است که بر مردم مسلط میشود.
    در چنین شرایطی یک مصلح اجتماعی را چاره ای نیست که برای به سئوال کشیدن قدرت سیاسی، هم پیمان آن یعنی مدهب را هم مورد سئوال قرار دهد و در اینچا نمی توان از وی خواست که کاری با مذهب نداشته باشد. این شرایطی است که خود متولیان مذهب ایجاد کرده اند و نباید از نوریزاد و دیگران بخواهند کاری با مذهب نداشته و به کار خود بپردازد چون چنین کاری امکانپذیر نیست.
    حکایت مذهب شیعه و همسریش با قدرت سیاسی، شبیه یکی از داستانهای مثنوی است که بر اساس آن فردی در راهی لباس سربازان و جنگ آوران را می یابد و آنرا بتن میکند.بعد از طی بخشی از راه، مورد حمله تیراندازان قرار میگیرد و در کمال تعجب از دلیل حمله بخود سئوال میکند و پاسخ میشنود که این بدلیل لباسی است که بتن کرده که یونیفرم ارتش دشمن است. در جواب او که میگوید فردی بیطرف است ازاو می خواهند اگر راست میگوید لباس خود را در بیآورد!
    حکایت مذهب شیعه و روحانیون و جوزه های علمیه که خود را این چنین به قدرت گره زده اند نیز مانند آن است و دلیل انتقاد به مذهب همین است که لباس قدرت سیاسی بتن کرده و در مسیر آن است. لطفا هر چه سریعتر جدائی خودرا از قدرت سیاسی اعلام کنید تا شاید این مملکت بلا زده عاقبت بخیر شود.

     
    • بر قلم و منطقتان درود می فرستم و برایش احترام زیادی قائلم دوست عزیز. آرزو دارم انسانهایی همانند جنابعالی در این جامعه تکثیر شوند و عزیزانی چون جناب نوریزاد هم قدر دانسته شوند. بنده در خبرگزاری مهر خواندم که بعضی اهالی حوزه اعلام آمادکی برای شرکت در مناظره با جناب شبستری کرده بودند اما ظاهرا خبر دروغ بوده. آقای شبستری مناظره ای می خواسته که به قول خودش مبتذل نباشد که کسی نیامده که خب قابل پیش بینی هم بود.

       
    • سلام بر باصفای گرامی
      جناب دکتر خزعلی در فیلمی که اخیرا در یوتیوب منتشر کرده و در ارتباط با اعمال خلاف اصلاح طلبان در آن سخن رفته گوشه چشمی هم به مناظره خود با نوریزاد داشته و عنوان می نماید در مناظره ای که من از دین دفاع می کنم و طرف مقابل بر آن می تازد جمعیت حاضر با کف زدن او را تشویق می کنند و آه و فغان داشته از این دین گریزی و بخشی از آنرا به اصلاح طلبان نسبت داده است.این سخن به نظر بنده مغلطه ای بیش نیست.در این امر همه دینداران از مذهبیون و غیر آن و از اصلاح طلب و اصولگرا و خود دکتر خزعلی و بنده و هرکه با دین نسبتی دارد مقصر هستند.ما حصاری قطور بر اطراف دین کشیده و اجازه خودنمایی نظرات مخالف را نداده و در ازمنه تاریخ هرکه سخنی گفته که مورد قبول بخشی از جامعه ایران قرار گرفته اگر از پاسخ به او عاجز مانده ایم او را به سمت دین ستیزی برده و در نهایت به راحتی تکفیرش کرده ایم.در همین سایت بنده به عنوان یک دین دار با دوست عزیزمان مصلح در باب انحرافات و جهل بزرگان تشیع می گویم و او اصرار دارد مرا به سمت توهین به پیامبر و حتی امامان ایشان سوق دهد تا به راحتی اصل استدلال به زیر سوال برده شود البته از سوی متعصبین!این روش تاریخی ایشان بوده است.دین چه بخواهیم و چه نخواهیم چه امروز و چه فردا نهایتا خود را مجبور می بیند که در بوته نقد قرار گیرد مذهب که دیگر دستمایه سیاسی هم دارد جای خود را خواهد داشت.اگر تا دیروز مراجع تقلید در حد پیامبر نزد شیعیان حرمت داشتند امروزه کسی بدانان التفاتکی هم نمی کند.به عقیده بنده که البته حساب مذهبیون را جدا از دین می دانم و ایشان را به عنوان یک مجرم تاریخی شایسته محاکمه می دانم پیش از اینکه به جایی رسانده شویم که دینداری جرم محسوب شود خود می باید از نقادی بر دین و پرسشگری و پاسخ بدان(به جای تعصب به آن)استقبال کرده و پیشرو باشیم.به یاد می آورم تا همین ده سال پیش ما جماعتی عظیم در محل اشتغال و جامعه خود بودیم که متدین بودیم.در ماه مبارک رمضان اگر کسی روزه خوار بود به کنجی می رفت و روزه خواری می کرد(هرچند من با این قضیه مخالفم)ولی امروز به جایی رسیده ایم که اگر کسی روزه دار باشد باید به کنجی بخزد(که باز مخالفم)کسی اگر سخنی از دین بگوید مورد تمسخر واقع می شود و عکس آن نشانه روشنفکریست!این درد ماست که از سوی مذهبیون بر جامعه ما آوار شده است.نمی شود مانند کبک سر خود را به زیر برف برد و گفت عمده جامعه ما متدینند و همه مثل من فکر می کنند.امروزه از مابین سخنان همین مذهبیون مسول هم به کرات از دین گریزی مردمان ایران زمین یاد می شود.به راستی دین ما برای جامعه ما چه به ارمغان آورده که سبب افتخار ما باشد.
      پاینده و پیروز باشید

       
  29. آقای نوری زاد سلام
    خواهش می کنم در مصاحبه هایتان این مساله را متذکر شوید که میلیاردها دلار بعد از بر جام وارد ایران شد مردم از این پولها چی نصیبشان شد و چه فرقی به حال مردم بدبخت کرد . تیم روحانی با دلواپسان دست به دست هم مردم را بازی داده اند که و وای بر ما از بر جام هیچی نصیب ایران نشد .
    تا مردم بدبخت نگویند پول ها کو ؟و اینکه نپرسند چرا ما بخت تر شدیم ؟
    بعد از بر جام این همه پول وارد ایران شد که همه رفت تو جیب خامنه ای و سپاه . و سوریه و عراق و طالبان و لبنان و یمن و ….
    پس مردم بدبخت چرا نمی پرسند پول ها کو ؟
    و روحانی و ظریف لال مونی گرفته اند و حقیقت را نمی گویند که این همه پول وارد ایران شد و پول ها نصیب رهبر و بیت اش شد .
    این توافق هم فقط بخاطر پر کردن جیب سپاه و خامنه ای بود و منتش را سر مردم می گذارند که ما سایه جنگ را از سر شما مردم دور کردیم

     
  30. حضرت آیت الله العظمی نوری زاد دامت برکاة و دامت افاضاة ، سلام علیکم ، ضمن آرزوی تندرستی و سلامتی بر شما انسانِ بصیر ، آزاده ، حکیم ، فرزانه ، شاهد ، بشیر و نذیر . حضرتعالی در این نوشته آورده اید که مردم جنوب ایران در مقایسه ای که از عملکرد بین نظام جمهوری اسلامی و زمان رژیم پهلوی و دوستی اشان با انگلیسی ها داشته اند ، امروزه بر اساسِ احساس اشان ، حسرت و آرزوی آن زمان را دارند و این احساس مردم جنوب ایران برعکس خواسته رهبری نظام بوده که چندی قبل در سخنانی خواسته و تأکید نموده بودند که مردم ایران آموزش ” زبان بین المللی ” انگلیسی را کنار گذارده و از سایر زبان های مرسوم در دنیا استفاده کنند ! حضرتعالی این تقابل خواسته مردم و رهبری را چگونه ارزیابی می کنید ؟ الحقر ___ مبشّر

    ————–

    درود مبشر گرامی
    الفت و جانبداری حضرت رهبری از روسها و سپردن هست و نیست کشور به دست این همسایه ی شمالی شاید در این پرتابگری بی اثر نبوده
    با احترام

    .

     
  31. جناب آقای نوریزاد عزیز و بزرگ، با هر ده‌‌‌ تا از “هر عقیده‌ای محترم نیست” تمام و کمال موافق هستم. این ده‌‌‌ تا پیش از آنکه عقیده باشند ، ابزاری و وسیله‌ای و بهانه و مستمسک و دستاویزی برای مضحکترین توجها‌ت ضدّ انسانی‌ و ضدّ بشری از طرف جانیان فطری دارای چنین باور یا اعتقادی هستند.

     
  32. شیر ممّد!

    – محمد نوریزاد، چشم برادری، صداش به دلُم نشستَه. شیش دانگه. پست های صوتی شه فایل باز کردوم دو بار گوش موکونوم. برِی آبجی ها و دختر خاله ها و دختر دایی ها و پسر عمه ها و جاری ها و خوارشوها و خوش و خسوروم و گروه تلگرامی زنان فمینیست مشهدی هم فوروارد موکونوم.
    – ولی قلمش چیز دیگه یه. به قول جلال آقامان معجزه ی هزاره ی سومه. او احمدی نژاد انحرافی بود. مو هم دو بار موخوانوم. یک بار بری صرف و نحو و ترکیب های تازه ش، یک بار هم بری معنیش. فبس س س س تخلیه موروم. به تعبیر خودش، دودمان به باد مدَه و آبرو موروفَه!

     
  33. مازیار وطن‌پرست

    صرفا جهت توضیح لغت آنارشیسم
    کلمۀ آنارشی مرکب از دو جزء آ و نارشی است که نخست پسوند منفی ساز و دومی به معنای حکومت است. آنارشیسم به معنای مکتب نفی لزوم حکومت است، و مانند همۀ مکتبها فرقه‌ها و انشعاب‌های زیادی دارد. از معروفترین آنها پیروان باکونین که از خرابکاری و تخریب برای نیل به هدف استفاده میکرده و در واقع نخستین تروریستهای قرون معاصر بودند تا امثال پروفسور 90 ساله و استاد دانشگاه آقای نعام چامسکی که اعتقاد دارند در نهایت انسان باید بجایی برسد که دولتی برای کنترل امنیت بالای سرش نباشند. و نیز سندیکالیستها و …

    بنابراین نه اکراه جناب مصلح از نام آنارشیست مورد دارد و نه هیچ آنارشیستی پس از برکناری حکومت مرکزی قصد برقراری حکومت اقوام را دارد، چون اصلا با نفس حکومت مشکل دارد.

    هر انسانی آرزو دارد روزی جامعۀ انسانی به جایی برسد که نیاز به حکومت یا آقا بالاسر برای رتق و فتق امور اجتماعی و برقراری امنیت و عدالت نداشته‌باشد. آنارشیست (اعتقادی) بودن چندان بد نیست کما اینکه دوست داشتن هر اتوپیایی. مثلا اینکه کسی جامعۀ بی‌طبقۀ توحیدی را دوست داشته‌باشد و آرزو کند نه فقط بد نیست بلکه نشان از نفس سلیم (و البته دینی) شخص دارد. اما مستمسک قرار دادن یک ایده برای رسیدن به قدرت یا تحمیل و استفاده از خشونت برای نیل به آن، امر دیگریست.

     
  34. دانیل گانسر در کتابش به نام «سیاست بین الملی»

    آمریکا رااولیگارشی و امپریال جهانی توصیف می کند.
    سه مشخصه امپریال را:
    ۱.ناوهواپیمابر :
    آمریکا ۱۰ فروند ، چین و روس وفرانسه یکی .

    ۲. واحد پول دنیا قبلا پوند بود ،اکنون دلار می داند.

    ۳.هزینه جنگی آمریکا در سال ۲۰۱۵ – ۶۰۰ میلیارد دلار تقریبا۲ میلیارد روزانه بودجه نظامی آمریکاست.

    پایگاههای نظامی:
    -آمریکا ،در۴۲ کشور از جمله گوانتاما کوبا استرالیا آفریقا….
    -فرانسه،آفریقا و جیبوتی در ۱۱ کشور
    -انگلیس ،در ۱۱ کشور نپال افغانستان
    -چین، در جیپوتی کنترل نفت و گاز تانکها
    -روس ،سوریه اکراین روسی سفید وویتنام

    او دراین کتاب به انتخابات اخیر آمریکا پرداخته و چگونگی انتخابات اولیگارشی را بررسی می کند، که چگونه قدرت با سیاستهای یکسان جنگ طلبانه جابجا می شود بدون تغییری اساسی در زندگی مردم و سیاستهای بین المللی.
    از جنگ جهانی دوم به بعد ۲۰-۳۰-میلون کشته بر اثر جنگها کارنامه امپریالیسم جهانی است.

     
  35. آقای نوری زاد عزیز
    شما به استعاره نوشتید، اما ،من هنوز مشکل با نوشته شما دارم ، فرمودید که صحبت با علی و خدا هم استعاره بود.در حالی که من فرمایشات شما را جدی گرفتم ،چه اشکالی دارد که انسان با خدایش هر جور مایل است رفتار کند؟
    آخوندهای این سایت را نمونه ای اگر از کل درنظربگیریم، سرو صدایشان و دادوهوارشان بر سر لحاف ملا(حفظ قدرت) است نه ایران! وگرنه آنها باید به این دعواهای زرگری پایان می دادند و از تمامی گروهها دعوت کرده و برای وحدت ونه نفاق می کوشیدند، اما، مسله آنان ایران و حتی دین هم نیست .
    ایران تنها نفت و گاز و خاک نیست ، ایران بدون مردمش هیچ است ،همانطور که استعمارگران ملتها را نادیده گرفته اند حاکمان وابسته و ضد مردمی محلی هم بهترنبوده اند ، تا کنون استعمار گران باسیاست تفرقه بنداز و حکومت کن برگ برنده را در دست داشته اندو مردم ایران خسارتهای بسیاری داده اند .
    کاش مردم ، هر عقیده را محترم می شمردند و بازو در بازو برای سازندگی ایران می کوشیدند ، زیرا که ما را جز درکنار هم بودن چاره ای نیست .

     
  36. تنها راه اینکه این مملکت درست بشه کشتن کسانی هست که در مسند قدرت هستند و ظلم میکندد و ادم مکیشند که به عدالت هم نزدیکتره

     
    • ایران دوست واقعی

      heroگرامی با درود ، به نظر من با کشتن چیزی درست نمیشود . انها را باید در معادن بکار گمارد تا معنی زندگی را بفهمند .معنی … را بفهمند .
      ناگفته نماند که اینها از خدا میخواهند که کسی انها را بکشند تا هم زجر نکشند و هم نام ننگینشان به عنوان نام مقدس” شهید” یاد شود .

       
  37. درودی به لطافت باران یاران

    با با شومایی که خیلی سوات دارین به این کمینه ناقص علقم بگین چطو شد اون حق مسلم ما کی بردش

    زبونم لال نکنه اینم مث باقی حقوق مسلممون ملاخور شد .بعضیا میگن پادگان همدانو گذاشتن روش تا برا

    روسا بصرفه حقمونو ورداره ببره .کسای دیگم میگن از دق اون همدونیه که واجبی خورد واین همدونی که تو سوریه

    ماشینش چپ شد دنده ماشین راس رفت توچشش پادگان همدونو برا روسا سند زدن تا اهل همدون وهرکی

    اسمش همدونیه حساب دسش بیاد .راس ودروغش گردن خودشون.یه کم دلم برا اون بیچاره ها که دیوار گوشتی

    دور حق مسلممون کشیده بودن میسوزه طفلکا با این همه بیکاری اونام بیکار شدن.جونم برات بگه میگفتن قاجارا هم

    همچین شکری نخوردن فقط یه آقایی فتوا جهاد داد دودونگ مملکت رفت این بیچاره هم راس میگفت شفاهی

    هم اون دونگ مملکت هم این پایگاه رفته هیچ آخوندیم امضا نکرده . والله چه میدونم.

    بهاران می آید اندکی صبر الاحقر کمینه

     
  38. سلامی چو بوی خوش آشنایی بدان مردم دیده را روشنایی
    درودی جو نور دل پارسایان بدان شمع خلوتگه پارسایی

    یار غریب عزیز، پدر گرامی،
    از صمیم قلب می ستایمتان، دلم برایتان تنگ شده بود، فقط خواستم سلامی کنم.

     
  39. گویا برخی از دوستانی که چالش مانکن 28 مرداد داشته و در همانزمان فریز شده اند ، از این پست آقای نوری زاد بسیار دلخور شده اند

     
  40. سلام بر مصلح گرامی
    یک سخنی هم با شما دارم که در پست قبل تماما به بنده فحاشی کرده اید و حتی شهامت نام بردن مرا هم نداشتید.دوست گرامی تا کسی را نمی شناسید و نمی دانید چه کاره است و اصولا چه سابقه ای دارد نه او را به عرش ببرید و نه به او فحاشی کنید که این روش بی خردان است.متاسفانه شما تنها حسنی که من دیده ام دارید نهاد پاکتان است وگرنه نه با سوادید نه اهل مطالعه و نه در جایگاهی هستید که تعصب را به کنار گذاشته و بی طرفانه قضاوت کنید.کسیکه گمان می کند از نسل شهربانو ایرانیست و حتی اینقدر حاضر به مطالعه نیست که دریابد در زمان جنگ اعراب و ایران یزدگرد سوم 14 ساله بوده و چگونه دختری داشته که به همسری حسین ابن علی ذر بیاید معلوم است در چه سطحی از تحقیق قرار دارد.در برابر سایر نسبتهای ناروایی که به من دادید جز واگذاری به خدا و یک عرض سلام به شما چیزی ندارم که بگویم.
    خداوند همه ما را به راه راست هدایت نماید.

     
  41. محمد نوری زاد

    سلام مصلح گرامی.
    دیدم که کمی غضبناک میان دین باوران و دین ستیزان خط کشی کرده اید. من خود نیز با دین ستیزان مخالفم. دین ستیزی کاری بیهوده است. چرا که دلخوشی مردم را نمی شود با بخش نامه و تحکم کنار زد و زدود. مردم از هر جورش به دلخوشی های درونی دخیل بسته و راهی را برای خود هموار کرده اند. در افتادن با این دلخوشی و باور کار شایسته ای نیست و راه نیز بجایی نمی برد. اما با این همه سخن من فصل مشترکی است که باید ما و شما با هم بر آن هم قسم شویم. مثلا اگر یک هموطن شما مورد آسیب و آزار قرار گرفت و دودمانش را به هوا فرستادند شما چه باید بکنید؟ اگر این فردی که دودمانش را به باد داده اند یک دین گریز و نه دین ستیز باشد چه؟ اگر یک مسیحی یا یک یهودی یا یک شیطان پرست باشد چه؟ من هرگز به کلینی اهانت نمی کنم اما اگر دیدم حدیثی از کلینی را آورده اند و بر سر ما چماق کرده اند که هیچ نسبتی با عقل ندارد، بدیهی است که با وی در می افتم. کمی اگر وسیع بنگرید ناگزیر به مشترکات خوبی خواهیم رسید. این تابلو را به شوق عزیزانی چون شما برآورده ام. این نخستین کامنتی است که من می بینم می شود بهمراهش یک عکس باشد. دوستی در بخش تماس با ما این را به من آموخت. و من از ایشان سپاس می گویم. ما و شما فرصت های فراوانی را اینگونه از دست داده ایم. در قسمت پایین بخش کامنت گزینه ی choose File را اگر انتخاب کنید. می شود عکس دلخواه را به اشتراک گذارد. روی گل تان را می بوسم
    با احترام

     
    • سلام بر نوریزاد گرامی
      اتفاقا بنده مشکلات جامعه خود را اینگونه تعارفات بی دلیل می دانم.کلینی و مجلسی و امثالهم چون آواری مهیب تر از هزار زلزله و چند هزار سونامی بر سر مردمان ایران زمین آوار شده اند آنوقت ما بگوییم حالا ایشان را نباید مورد نوازش قرار داد!ما در اینگونه مصائب با هیچ بنی بشری نه تعارف داریم و نه شوخی می خواهند خوششان بیاید یا خیر به خودشان مربوط است.همینکه در یکی از پستهای پیشین به هموطنان خود توصیه می کنم از کنار چنین کتب بی مایه ای با یک نیشخند ساده عبور نکرده و به عمق آن ورود کنید برای یک چنین جاهاییست.ببینید که دون مایگانی چون کلینی به کجا رسیده اند که از خداوند هم فراتر رفته رگ گردن عده ای را به جنبش در می آورند!!
      موفق باشید

       
    • سلام مجدد بر نوریزاد گرامی
      به غیر از کلینی که سهم به سزایی در آوارگی و عقب افتادگی ملت ایران دارد امثال صدوق و …هم در این راه که ماموریت خطیر ایشان بوده چیزی کم نگذاشته اند.دوست حوزوی و فحاش ما جناب مصلح تصور کرده اند که حضرات صرفا یک گفته ای داشته اند و سند ضعیف بوده و امثالهم!این دوست گرامی گویا تصور فرموده اند که اینجا پای منبر است و برخلاف تصور ایشان که مردم را به عوام و خواص تقسیم می نمایند مشتی عوام اینجا نشسته اند و هرچه گفته شود باید بلا سوال پذبرفته گردد.مصلح جان حسن دنیای مجازی همین است که هرچه هر که گفته با شدیدترین الفاظ نقد می گردد خوش آمد کسی هم اصلا مهم نیست چه من باشم چه شما.در زیر عباراتی دیگر از بزرگ نمایان تشیع در این باب آورده می شود شما به دنبال سند ضعیف و علم درایه و رجال بروید اینها برای تحمیق مردمان بهتر است به هم وطنان هم توصیه می کنم هنگام برخورد با اینگونه مهملات این را مد نظر داشته باشند که اینها جملگی منابع فقه قرار گرفته اند و حکم قانون یافته اند و همین صدوق کتاب معتبر!من لایحضر الفقیه را به حوزویان برای به گمراهی کشاندن مردمان تقدیم کرده است:
      “پیامبر خدا به امام على فرمود: اى على, هر که مرا و تو را و امامان از نسل تو را دوست بدارد، باید خدا را بر حلال‌زادگى خود، ستایش گوید؛ زیرا ما را دوست نمی‌دارد، مگر حلال‌زاده و ما را دشمن نمی‌دارد، مگر حرام‌زاده”
      شیخ صدوق، الأمالی، ص۴۷۵، کتابچی، تهران، چاپ ششم،۱۳۷۶ ش
      “ام سلمه گفت: از رسول خداشنیدم که به على می‌فرمود: تنها سه گروه تو را دشمن دارند: ولد زنا، منافق و کسى که مادرش در حال حیض به او حامله شده باشد”
      شیخ صدوق، علل الشرائع، ج ۱، ص ۱۴۲، کتاب فروشی داوری، قم، چاپ اول، ۱۳۸۵ش
      موفق باشید

       
      • سلام نوري زادگرامي وفرهيخته گان منصف

        اين آقائي كه خودش فحاش است واسمش رابه ماگذاشته است اگرازكتاب من لايحضره الفقيه مرحوم صدوق كه يكي ازچهاركتاب معتبرشيعي است ورواياتش مبناي فقهي است يك روايت ضعيف وغيراخلاقي آوردند نه تنها همه حرفهايشان صحيح است بلكه جايزه دارند.

        وديگراينكه اين كتاب علل الشرايع وأمالي راازكتب معتبرشيعي معرفي نكرده اند.
        واينكه من خودم اعتراف مي كنم كه خيلي بي سواد هستم وبدترازآنم كه خواهي گفت آني.

        وامااين دوروايت راكه از علل الشرايع وأمالي صدوق نقل كرده وياازسايت هاي دين ستيز آورده اند بله آدرسشان نيزصحيح وهردودرعلل الشرايع نيزهستند؛ واما مبتلا به ضعف سندهستندهردويشان وازراويان مجهول الهويه وازغلات هستند وقابل اعتنانيستند.

        نكته قابل توجه همگان اينكه :بغض وعداوت بااهلبيت-ع- رادرروايتهاي صحيح، نشانه نفاق دانسته اند.

        وامامحبت نداشتن وياكم محبت بودن ازعلامات منافق تعريف نشده است .
        واگركسي درخودش عداوتي بااهلبيت -ع- كه آيه تطهيردرشأنشان نازل شده است ،احساس مي كندياناصبي است ويامنافق ؛بايدبه درون وعقل خودش مراجعه كندكه به چه دليل ناصبي ودشمن اهلبيت-ع- است ويابه چه دليل نفاق دراورسوخ كرده است ومنافق شده است ومنافقانه حرف مي زند؟

        واگرمعتقدبه قرآن كه كتاب خداونداست مراجعه كندبه آيه 56/احزاب :كه خداوفرشتگان برنبي مكرم محمدمصطفي-ص- درودمي فرستندوبرمؤمنان نيز امرفرموده است كه براودرودبفرستندوآنگونه كه شايسته است تسليم اوباشند.

        وآيه بعدي اذيت كنندگان خداورسولش را ،خداوندموردلعن ونفرين دردنياوآخرت قرارداده است وبرايشان عذابي خواركننده آماده كرده است.57/احزاب.

        اين هارا كه روايت صدوق وياكليني نمي گويدبلكه خداونددرقرآنش مي گويد.مگرمحمدمصطفي-ص- پيامبر مامسلمانان نيست؟ چرادرنمازهادرتشهدش براوا وآل او درودفرستادن واجب شده است؟
        واگرنمازدرتشهدش بعدازگواهي بروحدانيت خداوگواهي بررسالت بنده اش محمد،بدون دروديعني، اللهم صل علي محمدوآل محمد؛باشد نمازش باطل است.

        وآل محمدمگرغيرازاهلبيت اوهستندكه علي وفاطمه وحسنين ونه امام ازاولادامام حسين -ع- مي باشند.
        خوب اگركسي كه ادعاي مسلماني دارد عداوتي بااين برگزيدگان خداداشته باشد؛ بايددرذات خويش خوب بنگردوببينددرذات خويش چه خللي داردكه اين نفاق دراورسوخ كرده است؟ بايدبررسي كندكه تشيعش چگونه است كه درذات وجودامام دوازدهم حجة بن الحسن -ع- كه حي وحاضراست به اراده خداوند؛چگونه وجوداورا مبهم وموهوم تلقي مي كند؟
        اين اندازهتوضيح ازمن بي سواددرجواب هذيان ايشان بس است وتوضيح بيشترروايت شناسي رابرعهده آقاسيدمرتضي -دام عز- مي گذارم.بااحترام
        والسلام علي من اتبع الهدي

         
        • سلام بر ناظران گرامی
          اما سخن از عالم دنیای تشیع جناب شیخ صدوق و کتاب تاریخی ایشان یعنی من لایحضر الفقیه رفت به عنوان مشتی از خروار سرکی می کشیم به بحر دانش ایشان.باشد که جملگی ما تعصبات بی دلیل را به کنار بگذاریم.جناب نوریزاد این همان مبارزه با جهالت است که شما به اشتباه گمان دارید وجه مشترک ماست:
          نگاه کردن به آلت تناسلی زن باعث کوری ميشود! ‘النظر الی فروج النساء يورث العمی
          من لا يحضره الفقيه -جلد ۳ ص۵۵۶
          مسواک زدن در حمام باعث درد دندان ميشود
          من لا يحضره الفقيه – جلد يک، ص. ۵۳
          ….
          موفق باشید

           
          • سلام جناب آرتين متين

            اين حرف ها كه غيراخلاقي وغيرعقلاني نيستند دوست من . پس جايزه رانبرديد.
            ولي مرا واداركرديد كه يك كفاره حنث قسم بدهم كه قسم يادكرده بودم كه بشما جواب ندهم واسمت راازقلم جاري نكنم ديدم ناراحت شده ايدناچارشدم كه شمارا ازناراحتي دربياورم .ولي مي دانم دراين سرك كشيدن خيلي زحمت كشيده ايد ومأجورهستيد.بااحترام
            مصلح خيلي بي سواد

             
          • سلام بر ناظران گرامی
            به یاد حرفی از مرحوم کسروی افتادم که می گفت شیعیان مانند سوسمار از هر کجا دم ایشان در استدلال گرفته شود به سوراخی دیگر می خزند.اگر این سخنان عقلانیست بنده حتما دیوانه ام.قضاوت با اهل خرد نه اهل تعصب!
            موفق باشید

             
    • سلام جناب آقاي نوري زادگرامي

      لطفا اين كامنت دراينجانيز منتشرشود تاجوابي براي كامنت فوق شما هم مي فرستم.بااحترام

      گرامي ودوست داشتني ازاين جهت كه افشاگرخستگي ناپذير حاكم جورازسال 88بوديد وهستيد .
      مبارزه باظلم وستم بايستي خصيصه هرمؤمني باشدكه دينش رابه دنيانفروخته است ، ومن بخصوص دوستداروارادتمنداين خصيصه شماهستم اگرچه صدتاعيب هم داشته باشيد.
      اماخوب است بدانيد كه اتحادماباشما ومتدينين منتقدومنصف شايدميسرشود اماهرگزبادين ستيزان آش مادريك ديگ نخواهدجوشيد؛ زيرامابراعتقادخويش راسخ وپابرجاهستيم.
      وهرگز يك موي پوسيده درقبرامثال كليني ها ومفيدوطوسي ها وشيخ صدوق هاوعلامه ومحقق حلي هاودراين اواخرمجلسي ها وعلامه طباطبائي هاومرحوم منتظري هاواززنده ها علامه حسن زاده وآية الله جوادي آملي ها وديگرنخبه گان علمي معترض به وضع موجودظالمانه ،بااين دين ستيزان نه عوض مي كنيم ونه مصالحه اي دركارخواهدبود.
      باامثال شما متدينين نيزكه اسما مسلمانيدتاوقتي كه مصرحات قرآن راانكارمي كنيد ومي گوئيد وقتش به سررسيده است وتاريخش منقضي است،هرگزملاك ومعياراتحادحاصل نخواهدشدتادورهم جمع شويم.
      افرادي كه كافي كليني-ره- وبحارمجلسي-ره- رامزخرفات تلقي مي كنند هرگزاتحادمابااينان نيزبرقرارنخواهدشد.زيرابااينكه برخي ازروايات اين كتب ضعيف ومطرودعقلاني ومخالف كتاب خداونداست ،شناخته شده هستندبراي اهل دانش اين فن وقابل اعتناوتوجه نيستند؛ امادركثيري ازاين روايات هستندكه دراخلاق نيك وكردارنيك وپسنديده وانساني دررفتارجامعه انساني توصيه شده است ولواينكه درآن جامعه افرادمخالف دين ويامخالف اعتقادماشيعيان باشندوزندگي مي كنند ازقبيل صله رحم ومحبت به خويشاوندان ومحبت واحترام به انسان بماهوانسان است؛ونيكي وخيررساندن به انسان بماهوانسان است.

      بله درقرآن هم سفارش شده است كه دشمنان خداودين خداواولياي خدارادوست نداشته باشيم وفريفته لغزهاي آنان نباشيم تاسستي اعتقاد نتيجه دهد وبلكه آنان دشمن اعتقادي ماهستندوماهم بايدآنان رادشمن تلقي كنيم وفريفته توهمات آنان نشويم ؛وليكن اين تلقي غيرازآنست كه باآنان بجنگيم وازجامعه طردكنيم وحق زندگي شرافتمندانه راازآنان سلب كنيم چنانكه مي بينيدپيروان مسيحييت وكليمي هاوزردشتي هااززمانهاي دورباماودرجامعه مشترك مازندگي مسالمت آميز ودركنار هم داشته و دارندودرجنگ تحميلي دفاعي هم دردفاع ازوطن شركت كردند وشهيد هم دادند ؛توصيه وسفارش خداوندهم اين نيست كه باآنان سرجنگ داشته باشيم وبجنگيم بلكه جنگ وجهادزماني است كه دشمنان خدابرمسلمين حمله وتهاجم راآغازكرده باشند دراينجاجهاددفاعي، معقول ميان همه انسانها،لازم است{دراينجا بمن نگوئيدحمله اعراب به ايران درزمان خليفه دوم پس چه بود؟زيراكه عواملي تحريك كننده وجنگطلبانه ازاين سو بوده است وخطاهاي فرماندهان جنگي اعراب هم ربطي به اسلام ندارد}.

      ودستگيري ازمستمندونيازمنددراين كتب روائي چه قدرسفارشهاشده است .ودراجتناب ازحقدوكينه توزي وحسدوبرحذربودن ازحرص وولع وشهوت براي اموردنياازنزاع وتخاصم بايكديگربرحذرداشته اند؛ وياتاكيدبرامانتداري وپرهيزازخيانت ،وياتوصيه برتواضع وفروتني وصبروحلم وبردباري درتعامل بايكديگردرجامعه تاكيدشده است . ودرديگر موضوعات اخلاقي ورفتاري درجامعه چقدرسفارشها شده است.

      همچنين توصيه هاي اخلاقي فردي براي تهذيب اخلاق دروني فرد دردورريختن اخلاق رزيله وكسب اخلاق حميده وتخلق به اخلاق الهي ،آنچنانكه مكتب اسلام دركتاب خداواحاديث پيامبر-ص- ودربيانات ائمه اهلبيت-ع- كه مفسرومبين آيات خداهستند،دراين كتب روائي كليني ومفيدوطوسي وصدوق ومجلسي وغيرهم-عليهم الرحمة – شده است ،درهيچ مكتبي الهي وانساني نشده است.

      آقاي نوري زادگرامي سزاواراست مااين مكتب الهي ومحمدي –ص-رارهاكنيم وبادين ستيزان عليه ظلم حاكم جورمتحدشويم؟ هرگزشدني نيست.

      من قبلا هم اعلام كرده ام كه درمبارزه باظلم جائرنيازي به كمك شماها ي چه دين ستيز وچه مشكوك ويامنكربرخي آيات قرآن ازجمله آيه قصاص،نيازي بشماهانداريم.

      اگرهم چراغي روشن شودبراي ريشه كني ظلم واجراي عدالت درجامعه ،اميد ازسوي فرهيخته گان مسلمان ناب است نه ازسوي شماها .

      اگرشماها ي تحصيل كرده دانشگاهها كاره اي بوديدوعرضه وطن دوستي داشتيد درطي اين صدسال درپيشرفت وترقي علمي همسان اروپائي ها بايستي پيش مي رفتيد نه اينكه جزوه پيش پاافتاده آنهارادردست مي گرفتيدوپوزمي داديد وافتخارمي كرديدوژست مي گرفتيد. وحالاآقائي كه فوق ليسانس ميكانيك است ازسايت هاي دين ستيزبراي من روايت نقل مي كنندكه دراين روايت محمدبن علي چنين گفته است وخودش عرضه خواندن خود اين كتاب هاراندارد. ومي گوئيم اين خبرازامام صادرنشده است بلكه مخالف آن حديث ازپسرهمان امام كه امام صادق –ع-است واردشده است ومعارض آنست ،برحرف خويش اصراردارد.
      خوب اگرمني كه هيچ ازعلم بالاي رياضي وفيزيك وشيمي وغيره اندوخته اي ندارم بيايم يك فرمول مكانيكي ويا رياضي راانكاركنم،عالمان اين علوم به ريش من مي خندندومسخره مي كنندوهومي كشند،اظهارنظرشماي غيرمتخصص درعلوم قرآن وحديث ورجال ودرايه نيز هم چنين است ؛پس بايداظهارنظر درهررشته علم رابه صاحب فن آن علم واگذاركنيم نه اينكه نخودهرآش باشيم وازپيش خوداحساس دانائي كنيم وبه لجاجت وجدال بدخويش اصرارورزيم ولغزپراكني كنيم ودرآخربگوئيم فلاني مارامرتداعلام كرد.شماحق داشتيدبه پرسيداين حديث چه مي گويد؟ واگرصحيح الصدورازامام است چه مفهومي دارد؟ وتعارضش باروايت ديگركه آن هم ازامام است چگونه اين تعارض قابل حل است ؟
      وليكن متاسفانه آمده وگفته است اين كتب پرازمزخرفات كليني منحرف است . آيااين حرف فحش نيست پس اسمش چيست؟اگرمن بگويم خودتومنحرف هستي وآموخته هايت همه اش مزخرفات است.ديگران به ريش من نمي خنددند؟ نمي گويندفلاني فحاش وتيكه انداز ماهريست؟
      ادامه دارد
      مصلح

       
      • زیاد نوشتی برادر، پاسخت اما تنها یک واژه: افسوس

         
      • “امادركثيري ازاين روايات هستندكه دراخلاق نيك وكردارنيك وپسنديده وانساني دررفتارجامعه انساني توصيه شده است ولواينكه درآن جامعه افرادمخالف دين ويامخالف اعتقادماشيعيان باشندوزندگي مي كنند ازقبيل صله رحم ومحبت به خويشاوندان ومحبت واحترام به انسان بماهوانسان است؛ونيكي وخيررساندن به انسان بماهوانسان است.”

        جناب مصلح. این چیزها را میمونها هم با همان مغز کوچکتر از انسانشان می دانند ،همینطور فیلها و دیگر حیوانات باهوشتر و در گرههای خود با صلح و صفا می زیند، کار دسته جمعی می کنند، بعضا از ابزار استفاده می کنند و … لا اقل مثالهایی می اوردید که نشانه ای از مغز و شعور خاص انسانها در ان باشد.
        اینها که نیاز به این همه مفتی و تشکیلات ندارد. تازه با همه این گفته ها و نوشته هایشان نتوانستند از هزار سال پیش یک گام به جلو بردارند و هر وقت هم که دستشان برسد یکدیگر را می درند. شما دو تا از این ایت الله ها را نشان بدهید که یکدیگر را قبول داشته و یا بتوانند با هم کار و همکاری کنند؟ همکاری و همفکری با دیگران پیشکشتان . البته استفاده از دیگران و سواری گرفتن تا دلتان بخواهد.

         
        • مهمان گرامی میمونها وفیلها یکدیکر را نمیکشند اما ما انسانها با همین هوش پیشرفته به بهانه ها ی مختلف در گوشه کنای این کره خاکی همدیگر را با انواع سلاحهای قدیمی یا پیشرفته به کام مرگ میفرستیم با کمال تاسف

           
          • درست است امیر اقا. تقریبا هیچ حیوانی همنوع خود را نمی کشد. البته استثنا وجود دارد. مثلا در شیرهای درنده نر بدون جفت که برای تصرف ماده دیگری باید تا سرحد مرگ دیگری بجنگد و پس از پیروزی طوله های ماده شیر را هم که از نر مغلوب بوده اند اگر در دسترسش باشند از بین می برد.

             
      • “…آقاي نوري زادگرامي سزاواراست مااين مكتب الهي ومحمدي –ص-رارهاكنيم وبادين ستيزان عليه ظلم حاكم جورمتحدشويم؟ هرگزشدني نيست.
        من قبلا هم اعلام كرده ام كه درمبارزه باظلم جائرنيازي به كمك شماها ي چه دين ستيز وچه مشكوك ويامنكربرخي آيات قرآن ازجمله آيه قصاص،نيازي بشماهانداريم.
        اگرهم چراغي روشن شودبراي ريشه كني ظلم واجراي عدالت درجامعه ،اميد ازسوي فرهيخته گان مسلمان ناب است نه ازسوي شماها .
        اگرشماها ي تحصيل كرده دانشگاهها كاره اي بوديدوعرضه وطن دوستي داشتيد درطي اين صدسال درپيشرفت وترقي علمي همسان اروپائي ها بايستي پيش مي رفتيد نه اينكه جزوه پيش پاافتاده آنهارادردست مي گرفتيد…”
        ————

        اینجاست که ذات فرهنگ آخوندی می زند بیرون. نوشتم ذات “فرهنگ” آخوندی، نه ذات آخوند. به این دلیل تاکید می کنم که اول از همه جناب نوری زاد گرامی و سپس دیگر عزیزان مثل مازیار وطن پرست و با صفا و مزدک و دیگر عزیزان شعارهای انسان گرایانه بر سر من آوار نکنند.

        ذات فرهنگ آخوندی همین است و اگر کسی قادر بود حتی اندکی از این ذات آموزش های آخوندی فاصله بگیرد و حتی به قدر یک ارزن خرد و انسانیت را در آغوش بکشد، اصلا در قلمرو آخوندی نمی ماند، کما این که دشتی و تقی زاده و کسروی و دیگرانی چند، چنین کردند.

        ضمن احترام عمیقی که برای دوستان و هموطنان گرامی قائلم و به ویژه این احترام را تقدیم می دارم به جناب نوری زاد، آن دوستان گرانقدری که بر فقدان “تفکر” آخوندی در این سایت دریغ خوردند و از خسران چنین کمبودی بر خود پیچیدند (از جمله جناب نوری زاد عزیز) شوربختانه همان اشتباه چهار دهه قبل را دوباره تکرار می کنند؛ فقط این بار این اشتباه خود را زیر پوشش نقادی خردمندانه و درخواست (البته به حق) پاسخگویی روحانیون پنهان کرده است.

        ما اگر سه میلیون و پانسد هزار سال پیشینه بشر نخستین را بگذاریم کنار، از خیر پیشینه قابل مطالعه و بسیار مستند حدودا 14 هزار ساله بشر ماقبل تاریخ هم بگذریم و قناعت کنیم به همین تاریخ حدودا 5000 ساله بشریت (که با اختراع خط و نگارش آغاز می شود)، بسیار ساده و مستدل می شود دید که آخوندهای هیچ دینی، در هیچ دوره ای و به هیچ قیمتی به خط تفکر و تعادل نیامده اند. 5000 سال به خودی خود آنقدر طولانی هست و در طی این زمان بلند، آنقدر گوش شنوا وجود داشته است که اگر کسی حرف حسابی داشت، شنیده شود.

        من از همه دوستان فرهیخته ای که نه پس از چهار دهه درک مستقیم نظام آخوندی، که پس از 5000 سال تکرار اندر تکرار تاریخ، هنوز که هنوز است از تفکر آخوندی و آخوند جماعت توقع تغییر اندیشه دارد (ولو به قدر سر سوزن، ولو به قدر سر سوزن، ولو به قدر سر سوزن) و این تفکر را به کور سوی امیدی موهوم، دعوت به مناظره و پاسخگویی می کند خواهشمندم “یکبار برای همیشه” یک مورد تاریخی به ما نشان بدهند که نظامی مذهبی بر اساس روشنگری خردمندان و حتی شهادت متفکران فقط یک قدم پا پس کشیده باشد و به این ترتیب من نوعی را مجاب کنند و به جرگه خود درآورند.

        دوست من، هموطن گرامی، شما چه پاسخی می خواهی از این جماعت؟ پاسخ شما در کتاب های تاریخی سال هاست که خاک می خورد. هیچ حکومت مذهبی هیچگاه با گفتگو و مباحثه حتی یک حق از سدها حق انسان ها را به رسمیت نشناخته است، کوچک ترین انعطاف و مدارایی را نپذیرفته است، هرگز در برابر این اقدامات پاسخگو نبوده است (حتی در زمان سرنگونی و بر خاک افتادن آن نظام مذهبی) و هرگز هم یک کلام به رسم پوزش از جنایاتی که علیه بشریت مرتکب شده، بر زبان نرانده است. کلیسا در دهه آخر قرن بیستم و حدودا 360 سال پس از آخرین دور محاکمه گالیله، در قالب چند جمله شکسته و بسته و با غرور و تکبر برخی از روندهای رسیدگی به پرونده گالیله را مورد انتقاد قرار داد.
        در طول تاریخ، آنچه نظام های مذهبی را بر خاک افکنده است، فقط و فقط جبر زمان بوده است و لاغیر. جبر زمان هم به سه صورت خود را نشان داده است:
        1. رویارویی نظامی: یک حکومت قوی تر با تفکر مذهبی متفاوت، حاکمیت مذهبی قبلی را از میدان به در کرده است. شاهان و شاهکان اروپا در دوره (پسا)رنسانس برای گسترش قدرت خود و کسب آزادی عمل بیشتر اغلب چنین می کردند. قیام های خونین مردمی هم در همین طبقه جای می گیرند.
        2. فروپاشی درونی: نظام مذهبی در اثر فساد بی حد و مرز، از درون متلاشی شده است، مثلا آنچه بر سر تفتیش عقاید و کلیسا در اسپانیا آمد.
        3. نافرمانی مدنی در اثر روشنگری عمومی: که فعل و انفعالی است بین “مردم” ( اعم از مذهبی و غیر مذهبی) و “متولیان مذهبی” هرگز بازیگر این قواعد نبوده و هماره رویکردی منفعل و واکنشی اتخاذ کرده اند.

        با این حال، گیرم که من و شما هنوز بر پاسخگو بودن متولیان مذهبی پای می فشاریم. اصولا ما چه پاسخی انتظار داریم؟ منصفانه است اگر بگوییم که ما پرسشگران، خود پاسخ ها را بهتر از پاسخگران می دانیم. پس از این بازی برای چیست؟ اگر متولیان مذهب پاسخی داشتند که سدها سال پیش از من و شما داده بودند؛ اگر هم پاسخی داشته اند، هرگز میلی به ارائه آن نداشته اند. نه پاسخی هست و نه پاسخگویی. این امامزاده شفا نمی دهد. همین مطالب مصلح، پاسخ شما. دیگر در پی چه هستید؟

        چهار دهه قبل به دلیل وابستگی های مذهبی، به زور آخوندها را بر خودمان تحمیل کردیم. امروز به بهانه مناظره و روشنگری همان راه هزار بار رفته را بازهم می پیماییم. چشمداشت من از فرهیختگان این سایت همچنان این است که با نشان دادن یک مثال تاریخی، من را به باوری جدید برسانند (هر چند بر این باورم که یافت می نشود).

        هموطن، مساله آرمان های شخصی من و شما در بین نیست. قانون تاریخ این است؛ همیشه همین بوده و تا ابد هم همین خواهد ماند، چه ما را خوش بیاید و چه نیاید. بیایید دل از این کلاف سردرگم بکنیم و به الگوهای (pattern) تاریخی رهگشا و پیشرو گوش بسپاریم. آنگاه تغییر زمانه، خود پاسخ فرهنگ آخوندی را خواهد داد.

        بیچاره ایران ما

         
  42. میگوییم: پس اسلام واقعی چیست؟ کجاست؟
    کی می خواد اجرا بشه؟

    میگوییم: القاعده،

    میگویند: اسلام این نیست!

    میگوییم: طالبان،

    میگویند: اسلامی نیست!

    میگوییم: بوکوحرام،

    میگویند: اسلام این نیست!

    میگوییم: داعش،

    میگویند: اسلامی نیست!

    میگوییم: وهابیون،

    میگویند: اسلام این نیست!

    میگوییم: حزب الله، جمهوری اسلامی،

    میگویند: اینها اسلامی نیستند!

    میگوییم: فلان مرجع تقلید،

    میگویند: این آخوندها مسلمون نیستند دارن اسلام را خراب می‌کنند!

    میگوییم: فلان قانون اسلام،

    میگویند: این قانون اون زمان بوده وربطی به اسلام نداره!

    میگوییم: فلان حدیث،

    میگویند: تحریف شده، اسلام این نیست!

    میگوییم: فلان آیه،

    میگویند:معنیش این نیست! برو تفسیرش رو بخون شان نزول داره!

    میگوییم: فلان روایت تاریخی ازفلان مورخ مسلمان،

    میگویند: فلان مورخ که معصوم نبوده ماقبولش نداریم!

    میگوییم: پس اسلام واقعی چیست؟ کجاست؟
    کی می خواد اجرا بشه؟

    میگویند: اسلام واقعی هنوز پیاده نشده باید تا ظهور مهدی عج صبر کنید!

    میگوییم: ظهور چه موقع است؟

    میگویند: شاید این جمعه، شاید هم اون جمعه!
    *

     
    • منصور گرامی‌

      شما بسیار کم لطفی‌ کردید و نتایج زحماتِ این حکومت اسلامی را نادیده گرفتید.

      در کجای دنیا حکومتی برای رفع مشکلات مردمش، ده‌ها هزار امام زاده ساخته

      هم از نوع ثابت و هم متحرک آن‌؟ و اخیرا امام زاده هائی در مراکز تجاری با

      قابلیت ارائه سرویس و مشاوره مالی‌ – تجاری !

      تمام زحماتی را که این حکومت مردمی در این سالها برای رشد و توسعه صنعت کشاورزی

      و بهبود معیشت کشاورزان بکار بسته، زنان و دختران ما با عدم رعایت حجاب اسلامی که

      موجب خشکسالی و کم آبی‌ گردید، بر باد دادند و سبب بروز زلزله‌های مخربی نیز گردیدند!

      روحانیان و آیت الله‌های شجاع و با غیرت ما با پرداختن هزینه جنگ از سهمِ امام و خمس و ذکات شان

      در خط اول جبهه در سوریه بعنوان مدافعین حرم، در حال پاسداری از “تمامیت ارضی” ما هستند و

      ما از گرانی و بیکاری و تورم که همگی‌ تقصیر “دشمن” است شکایت می‌کنیم؟!!

      شما از کجا می‌دانید که “مهدی عج” ظهور نکرده و شایعه پراکنی می‌کنید؟ ایشان چندین بار ظهور کردند

      ولی این برادرن از بس سرگرم خدمت به مردم هستند، متوجه ظهور ایشان نشدند!

      حالا تا دیر نشده توبه کرده، به دامنِ گشاد اسلام باز گردید!!

       
    • این مطالب مغالطه آمیز و تبلیغاتی مدتی است در شبکه های اجتماعی یا سایت ها یا کانال های ماهواره ای یا از طریق پیامک در گوشی ها منتشر می شود و چون بنظم خاصی نوشته می شود و بخش هایی از آن ناظر به نقد عملکرد گروهها یا طوائفی از مذاهب اسلامی است ،گمان می شود که تمام حقیقت است و البته پایان کار اسلام .
      ببینید اینجا ریشه مغالطه این است که گروهها یا طوائف سیاسی یا طرفداران برخی مذاهب ،مساوی و عین اسلام فرض می شوند و چون نقدهایی به برخی عملکردهای معطوف بقدرت این گروهها وجود دارد ،بنابر این فرض می شود و سوال می شود که اگر اسلام این نیست یا آن نیست یا آن نیست پس کدام است؟ بعد هم از این قیاس مغالطه آمیز می خواهند نفی اسلام را نتیجه بگیرند و اثبات سکولاریسم سیاسی یا فلسفی .در حالیکه نه القاعده و نه طالبان و نه بوکو حرام و نه داعش و نه وهابیون و نه مراجع و نه جمهوری اسلامی و نه هیچیک از گروهها “عین اسلام” نیستند ،برای اینکه اسلام عبارت است از متن قرآن و سنت معتبر نبوی و سنت عترت او بنص خود او ،پس این ذوات و اشیاء و گروهها را نباید “اسلام” فرض کرد و بر سر آن کوبید ،البته بلحاظ نظری و تئوریک ممکن است هر گروه یا طائفه یا نحله ای برداشتی از متن کتاب و سنت داشته باشد ،و روشی را در عمل دنبال کند ،اما نمی شود گروهها و افراد را جای اسلام گذاشت ،این گروههایی هم که معمولا به آن اشاره می شود مثل داعش، بوکوحرام،طالبان،وهابیون و.. گروههایی هستند سیاسی و منعطف به قدرت ،می شود عمل منعطف به قدرت آنها نقد شود و سنجیده شود که تا چه حد بر کتاب و سنت و قوانین موجود در کتاب و سنت منطبق است ،اگر گروهی برای احراز قدرت و حفظ آن مشی و طریقه ای را اختیار می کند و فرضا ظلم به انسانها می کند یا فرض کنید مثل داعش با زیر پا گذاشتن همه هنجارهای عصری ،یا اسلامی ،یا مرزهای جغرافیائی یا مرزهای اخلاقی ،به قتل و غارت و ترور و تجاوز دست می زنند ،اینجا باید عمل آن گروه و انگیزه های او را نقد کرد ،نمی شود یک گروه را عین اسلام فرض کرد و نقد به آن داشت ،یا گروه دیگر را نقد کرد بعد ،گفت اینها عین اسلامند ،پس اسلام محکوم شد ،پس ثابت شد حقانیت سکولاریسم سیاسی یا فلسفی،اگر کسی البته نقدی بر قوانین اسلام موجود در کتاب و سنت دارد می تواند آنرا مطرح کند و پرسش کند ،اما اینکه یک یا چند گروه را (حتی جمهوری اسلامی در ایران ) را برحسب عمل عین اسلام گرفتن بعد نفی اسلام کردن چیزی جز مغالطه بین “گروهها و اعمال آنها” با “اسلام مطرح در کتاب و سنت ” نیست،این مثل این است که بگوییم چون فلان مسلمان از هوای نفس تبعیت می کند و مثلا دروغ می گوید یا فلان کار خلاف را می کند پس اسلام او را امر به کار خلاف کرده است و اسلام یعنی :عمل این مسلمان که بهر انگیزه روانی یا شهوانی یا هرچه از او صادر شده است ،و این یک مغالطه آشکار است.

       
      • جناب سید مرتضی.
        بهتر بود به جای خارج از اسلام بودن جمهوری اسلامی یا داعش و یا هر گروه و جامعه اسلامی ، چند نمونه از کارهای خلاف اسلام انها را می اوردید. این که نمی شود به همین اسانی و کلی مارک خروج از اسلام یا رفتار غیر اسلامی را به هر گوینده لا الاه الله زد. ادای همین جمله برای گواهی برمسلم بودن انها و پیرویشان از ان کافی است. همه دنیا هم انان را مسلمان می دانند. لطفا قدری احتیاط فرمایید که خدای ناکرده مرتکب گناه نشوید. انهم گناه کبیره.

         
      • **آخوند محترم می‌گوید: اگر گروهی برای احراز قدرت و حفظ آن مشی و طریقه ای را اختیار می‌کند و فرضاً ظلم به انسان‌ها می‌کند یا فرض کنید مثل داعش با زیر پا گذاشتن همه هنجارهای عصری، یا اسلامی، یا مرزهای جغرافیائی یا مرزهای اخلاقی، به قتل و غارت و ترور و تجاوز دست می‌زنند، اینجا باید عمل آن گروه و انگیزه‌های او را نقد کرد، نمی‌شود یک گروه را عین اسلام فرض کرد و نقد به آن داشت**
        —————————————————————————–
        – گرچه دین تازیان مشرب و مرجع خود را به اعتقاد باورمندانش بر اساس متنی کهن و سنت گفتاری و رفتاری پیشرویان خویش قرار داده، ولی از آن به‌عنوان بستری تئوریک و نظری برای کنش اجتماعی و اعمال قدرت سخت و تشکیل نظام سیاسی بهره برده است. از همان دوران اولیه، پیامبر این دین اقدام به تشکیل نظامی سیاسی و حکومتی معطوف به قدرت بر پایه همان مراجع کرد و آیندگان را نیز به ادامه و حفظ آن بر مبنای همان تئوری مقدس نمود و به لحاظ ایجابی دین اسلام را واجد تشکیل حکومت و نظام سیاسی مبتنی بر مشروعیت تئوریک دانست که وظیفه و فریضه همه باورمندان و پیروانش در تمام دوران است.
        در نتیجه هر گروه و تشکل مقتدر اسلامی که مبنا و شعارهای آنان اجرای بی‌کم‌وکاست احکام و ملزومات دینی اسلام است خود را ناگزیر به تجهیز لوازم فکری و نظری با انطباق کامل به مراجع تئوریک دین اسلام می‌دانستند و برای پیروان و ره‌جویانش بستری اعتقادی و مقدس مهیا می‌کردند و می‌کنند. اینکه سایر باورمندان اسلامی برداشت‌ها و تفسیرهای بعضی از طیف‌های این گروه‌ها را نامنطبق بر صواب فکری و تفسیری خلوت گاه اندیشه دینی خویش بدانند و آنان را از حوزه تئوریک و ایدئولوژیک مراجع دین اسلام خارج تلقی کنند امری درون‌گروهی است و نامعتبر و مبهم برای اندیشمندان و سایر مردمان منصف برونی است. در کل کنش‌ها و اعمال کسانی که مبتنی بر یک نظام فکری و ایدئولوژیک اقدام به عملی معطوف به قدرت می‌نمایند و هم ابایی از کاربری خشونت سخت برای آن ندارند، نباید در کل و درمجموع و دربست، مجزا و سوای از مبنای نظری و تئوریک اندیشه و ایدئولوژی آنان دانست، چرا که هریک حتماً حجت‌هایی نظری و حکمی در باب آن، بر مبنای مراجع دوگانه اسلامی خویش دارند و از باب اقناع فکری هم‌مسلکان هم که شده، حتماً رویه‌هایی تفسیری و نظری برای کنش‌های خویش می‌بافند. اینکه این گواهی شرعی و دینی تا چه اندازه با تراز و معیار سایر هم باوران و هم دینان همراهی می‌کند، نمی‌تواند مبنای حجیت دینی آنان را زیر سؤال ببرد و تماماً ظرفیت اعمال آنان را خارج از مشرب فکری‌شان قرار داد. چون انسان دینی مکلف به عمل به باور خود به سبب فهم درست [به‌زعم خویش] از دین است چه باواسطه فهم کند و چه بی‌واسطه.
        – حال اگر ما به سخن شما اعتنا کنیم پس در این صورت باید اعمال جنایت‌بار کسانی چون هیتلر را سوای مشرب نظری نازیسم، فاشیسم و نژادپرستی بدانیم و بگوییم باید کنش و عمل این شخص جنایت‌کار نقد گردد و نه کلیت تئوری نظامند نازیسم و فاشیسم.
        یا تظلم و ستمی که در نظام‌های بسته و کاملاً تئوریک کمونیستی بر توده مردم می‌آید و نکبتی که به‌واسطه آن بر آدمیان سایه می‌اندازد را باید فارغ از چارچوب‌های نظری و فکری آن و تنها بر مبنای اعمال اشخاص و افراد در قدرت جست. آیا این‌گونه مغالطات نگاهی تطهیری برای یک تئوری و فکر ناکارآمد و ناسازگار با اندیشه پیشروی بشری نیست؟

         
        • شوریده محترم می گوید :”حال اگر ما به سخن شما اعتنا کنیم پس در این صورت باید اعمال جنایت‌بار کسانی چون هیتلر را سوای مشرب نظری نازیسم، فاشیسم و نژادپرستی بدانیم و بگوییم باید کنش و عمل این شخص جنایت‌کار نقد گردد و نه کلیت تئوری نظامند نازیسم و فاشیسم.
          یا تظلم و ستمی که در نظام‌های بسته و کاملاً تئوریک کمونیستی بر توده مردم می‌آید و نکبتی که به‌واسطه آن بر آدمیان سایه می‌اندازد را باید فارغ از چارچوب‌های نظری و فکری آن و تنها بر مبنای اعمال اشخاص و افراد در قدرت جست. آیا این‌گونه مغالطات نگاهی تطهیری برای یک تئوری و فکر ناکارآمد و ناسازگار با اندیشه پیشروی بشری نیست؟”
          (پایان)
          خیر اینطور نیست و قیاسی که شد قیاس مع الفارق بود ،در مورد نازیسم و فاشیسم و نژاد پرستی ،می شود دقیق مبانی نظری آنها را مورد نقد و بررسی قرار داد ،و آنجا ظاهرا اختلاف در برداشت هم وجود ندارد ،بلکه می توان گفت اصول نظری فاشیسم از کنش امثال هیتلر انتزاع شده است ،البته مانعی نیست در این جهت که کنش و عمل امثال هیتلر و موسولینی مطالعه شود و با مبانی نظری فاشیسم در متن یا متونی که دارد مقایسه شود ،در مورد اسلام نیز چنین است ،عرض شد که باید دید جزء جزء اعمال داعش و القاعده با کدامیک از بخش های نظری کتاب و سنت مرتبط است ،و کسانی که چنین ایراداتی نظر شوریده محترم می کنند تنها تلاش می کنند بطور کلی و مبهم نوعی ارتباط بین عمل جاهلان داعش و متن کتاب و سنت ادعا کنند ،این ادعای ارتباط کافی نیست ،من گفتم کسانی که چنین می کنند روشن به تبیین تطابق اندیشه و عمل این گروهها با متن کتاب و سنت کنند و اینکه روشن کنند نحوه کنش این گروهها با کدامیک از مذاهب معتبر اسلامی (حنفی مالکی شافعی حنبلی شیعی) تطابق دارد یا کدامیک از این مذاهب صحه بر اندیشه یا عمل این گروهها گذاشته اند ،و کافی نیست که صرفا بر اساس ادعای مسلمانی آنان ،عمل آنان منطبق بر همه کتاب و سنت شود ،کاری که شوریده محترم کرد این بود که تلاش مبهم و کلی کرد به اینکه بین عمل داعش و اندیشه اسلامی ارتباط برقرار کند ،این کلی گویی کافیست؟ بله ممکن است کسی بگوید من مسلمانم ،چون قوام مسلمانی به ایمان به خدا و قیامت و رسالت رسول الله است ،لکن در مقام کنش ،اینکه همه کنش ها یا برخی از آنها تطابق دقیق با متن داشته باشند این موضوع بحث است و کسانی که معمولا با پیش فرض نفی دین اقدام به طرح اینگونه شبهات می کنند صرفا ادعایی کلی در وجود ارتباط بین عمل اینگونه گروهها با متن کتاب و سنت می کنند ،بله اینکه هر کنشگری به برخی مبانی نظری خیالی یا واقعی استناد کند امر طبیعی است اما شما بیایید تبیین کنید یا تبیین آنها را توضیح دهید که عمل و کنش آنان با کجای متن سازگار است ،حرف من این بود که عمل آنها تاکجا و چگونه با متن هماهنگ است و عمل آنها تا کجا و چگونه با تلقی رایج و معتبر مذاهب اسلامی تطابق دارد؟ اینرا باید تبیین جزئی کرد ،اگر تبیین شد آنگاه روشن می شود که اینها هم باز می گردد بهمین برداشت های ناقص و غیر کارشناسی که شوریده یا دیگر روشنفکران از متن دارند،من می گویم حتی در همین تمثیل شما به فاشیسم و نازیسم نیز همین سخن ساری است برای اینکه اگر در نازیسم و فاشیسم هم متن تنظیم شده ای وجود داشته باشد ممکن است در مورد آن برداشت های معتبر و نامعتبر و ناقص یا دقیق وجود داشته باشد در اینجا صرف ادعای تبعیت و ارتباط کلی با فاشیسم و نازیسم کافی نیست که کنش ها را منطبق بر متن بدانیم مگر آنکه در مقام نظر و اندیشه دقیقا احتجاج شود ،دقت فرمودید؟
          سوال و بحث من این بود که ابوبکر بغدادی ادعای خلافت از جانب رسول الله نموده است ،شما از جانب ایشان توضیح نظری دهید که خلافت ایشان مستند به کجای متن است؟ یا خلافت ایشان مستند به کدام انتخاب خارجی است ،آیا مسلمانان جهان اعم از شیعه یا سنی ایشان را به خلیفگی رسول الله انتخاب کرده اند؟! اینها که یک گروه چند ملیتی هستند که افراد را با پول تطمیع می کنند و با شست و شوی مغزی آنان را به تبعیت از خلیفه مدعی وا می دارند ،پس انتخاب خارجی کجا بود؟! و اگر مبنا نخب و انتخاب نیست ،توضیح دهند و توضیح دهید از ناحیه آنان که خلیفگی ایشان از کدام متن کتاب و سنت ناشی شده است؟

           
  43. کرور کرور درود

    یا این حقیر دچار فراموشی والزایمر شده یا این عکس درمملکت بریتانیای کبیر که دوسه شهر بیشتر ازش باقی

    نمونده گرفته شده یا جعلیست.عرض میکنم چرا .انگاری همین دیروز بود که دهن بدهن ملتفت میشدی :فردا ده صب

    فوزیه بسمت دانشگاه:فرداشم مردم غیور جمع میشدن صف اول بانوان البت بچه دارا اولویت داشتن وچش تو چش با

    گاردیا ومردان سوپر غیورم اون پشت پشتا شعار وفحش وغیره میدادن ومیرفتیم.پرچم مرچم درکار نبود این آخرسریا

    چن تا عسک تالقانی وامام ومصدق واون دکتره که عشق تیر خلاص زدن بود چی چی گوارا بود وخلاص.

    یه روزم پاشدیم گفتن هما فرا که دل خونی از افسرای دیگه که ستاره رو پاگون دارن وهمافرا ندارن شاخ بشاخ شدن

    واین شد انقلاب .وقتیم که میپرسیدی حالا چی چپی وراسی وبالایی وپایینی میگفتن این آقا مقام واین حرفا رو

    نمی خواد سر صبر آدم مناسبی میزاریم جا شاه.علی وکیل دو سه ماهی هم رف قم سر کار خودش به بقیه ام

    گفت داخل سیاست نشن .اما از این بخت///// برگشت چه برگشتی.باقیشم خودنون تامغز استخون چشیدین و

    گفتن نداره .
    الاحقر (قبل از آلزایمر)……….فیروز وسر فراز باشید

     
  44. جناب نوری زاد

    “ما کجا در اعماق تصورات خود نیز روزی را می دیدیم که حضرات آیت الله ها دیلم بگذارند به زیر مملکتی به اسم ایران و همان ایران را به سمت دهان و معده ی مبارکشان جهت دهند؟”

    منظور شما از” همان ایران” در این جمله ” تمام ایران ” است؟

    اگر این آخوندها به انگلیسیها و دیگر ابر قدرتها باج نمیدادند مطمئن باشید تا امروز در قدرت باقی نمی ماندند. ایران داوطلبانه دارد از جیب خود هزینه میکند و بین کشورهای اسلامی تفرقه می اندازد، پس باید مخصوصاً انگلستان سپاسگزار باشد، بدون اینکه یک پوند هزینه کند شعار “تفرقه بیانداز و حکومت کن” همچنان عملیاتی ست . از صدقه سری ایران میلیاردها دلار اسلحه و دیگر اقلام توسط ابرقدرتها به کشورهای عرب پیرامون خلیج فارس فروخته شده و برای بسیاری از فعالان این عرصه در آن کشورها، کارآفرینی شده. اینهمه جنگ و خونریزی و بی ثباتی، همه و همه نتیجۀ تلاشهای خستگی ناپذیر رزمندگان ولایت است، راستی مگر میشود در کشوری دَرَندَشت مانند ایران که اینهمه در کار کشورهای منطقه فضولی میکند و امنیت آنها را به مخاطره می اندازد، هیچ اتفاق تروریستی نیفتد؟! یعنی سربازان گمنام کارشان درست است و یا اینکه سازمانهای جاسوسی ابرقدرتها از ایران حمایت میکنند (چرا که بدون استثناء تمامی گروههای تروریستی در دنیا مستقیم از منابع مالی، اسلحه و اطلاعات سازمانهای جاسوسی این کشورها تغذیه میشوند).
    حکومت ولایتی ایران، هم به اسرائیل خدمت میکند و هم به ابرقدرتها. تمامی این مرگ مرگ گفتنها سیاه بازی و فریب جماعت پخمه است.
    ایران هنوز هم مستعمره است، نه تنها یک کشور که چندین کشور ایران را چپاول میکنند؛ فقط روشها و تکنیکهای استعمارگران تغییر کرده.
    هم اسرائیل و هم دیگر ابرقدرتها به حکومت ولایتی ایران نیاز دارند، چرا که تنها این نوع حکومت است که میتواند تنور جنگ را همچنان داغ نگهدارد و بر تبل جنگ بکوبد. هیچیک از آنها اجازه نخواهند داد در ایران یک حکومت دموکراتیک و لائیک بر سر کار بیاید. هیچکدام اجازه نخواهند داد که در ایران یک حکومت ملی گرا و حافظ منافع مردم بر سر کار آید.
    انگلستان دیگر مانند سابق نیاز به لشگر کشی ندارد، او از سالها قبل مهره هایی را خریده، روی آنها سرمایه گذاری کرده و آنها را تربیت کرده تا با کمترین هزینه بیشترین بهره برداری را بکند. انگلستان، در گذشته وقتی مستقیم کشوری را اشغال میکرد برای اینکه پرستیژ و کلاس خود را حفظ کند مجبور به هزینه کردن بود، ولی امروز دیگر اعتبار انگلستان زیر سؤال نمیرود چون در ظاهر به او مربوط نمیشود و نامی از او برده نمیشود. دیگر ابرقدرتها هم مانند انگلستان هستند و در اینجا چون شما از انگلستان نام بردید من هم بیشتر در مورد این کشور گفتم.
    مهمترین سیاست و هدف استعمار گران همچنان که از معنای لغوی این واژه میتوان حدس زد، گرفتن اصالت انسانها از آنها و ساختن انسانهایی بی هویت است. انسانهایی که از نظر آنها وحشی هستند و باید اهلی و رام شوند، همانند حیوانات اهلی باشند و فقط به صاحب خود خدمت کنند و البته صاحبان هم قدردان این خدمات هستند، هر چقدر بهتر به گوسفندان برسند آنها بیشتر شیر و پشم میدهند، بیشتر زاد و ولد میکنند،کمتر بیمار میشوند، زودتر فربه شده و آمادۀ قربانی شدن میشوند و این یعنی سود بیشتر. گوسفندان خوشحال و راضی ، صاحبان هم خوشحال و راضی
    دیگر انگلستان آنگونه که شما به تصویر کشیدید عمل نمیکند و امروز تغییر روش داده.
    کشور استعمارگر “ارباب”
    کشور مستعمره “برده”
    حکومتهای دست نشانده نیز “مباشر ارباب” هستند. مباشرِ ارباب همیشه منافع ارباب را در نظر میگیرد. مباشر همان برده ایست که ارتقاء درجه گرفته و از هر حیث به ارباب خود وفادار است. مشکل کشورهایی مانند ایران اینست که حاکمان در این کشورها، مباشر اربابان هستند و حافظ منافع آنها، هیچگاه منافع مردم برایشان اهمیت ندارد.
    آخوندِ حاکم در ایران، مباشر استعمارگران است و نه بیشتر.

    جناب نوری زاد
    شما در اینجا ادعا دارید که استعاره ای سخن گفته اید ولی مهمترین هدف استعمار گران که بی هویت کردن انسانها در کشورهای مستعمره بوده و میباشد را فراموش کرده اید. حکایت کلاغی که میخواست مانند کپک راه برود را که میدانید…آخر سر راه رفتن خودش را هم فراموش کرد. استعمارگران ما را تشویق میکنند که همانند خودشان شویم، ما هم طمع کرده و تلاش میکنیم کپی آنها شویم ولی دستِ آخر خودمان را هم فراموش میکنیم. نه هیچگاه مانند آنها اورجینال و اصل خواهیم شد و نه دیگر میتوانیم به اصل خود برگردیم…حیران و پا در هوا میمانیم و این همان چیزی ست که آنها میخواهند.
    بی هویتی یعنی این؛ سَرخوردگی و تحقیر

     
    • جناب آنارشیست خیلی بذر نا امیدی میپاشی . اگر حرفهای شما را باور کنیم که قدرتهای برزگ همه مهره ها را چیده اند و ترتیب کارها از قبل داده اند و نخواهند گذاشت حکومتی دموکراتیک و حافظ منافع ملت برقرار گردد که دیگر وظیفه و تکلیفی برایمان نمیماند . جواب نرگس محمدی را چه بدهیم . خون ندا و ستار و … را چگونه پاسداریم ، راه آرش صادقی و صدها مبارز دیگر را چگونه ادامه دهیم میگویند “خلایق آنجه لایق” . پدرامان وا دادند شدیم ملتی ضعیف و دیگران سوء استفاده کردند یا میکنند ما وا نخواهیم داد میشویم قوی مثل کره جنوبی ، مالزی ، ترکیه ، تونس ، هند ، چین . مگر همین جین نبود که در آن انگلیس جنگ تریاک راه انداخت. ولی حالا زمان دیگریست با آمدن اینترنت و جهان شدن به یک دهکده دیگر این حرفها که “مهمترین هدف استعمار گران بی هویت کردن انسانها در کشورهای مستعمره است ” گذشته ما خودمان خودمان را بی هویت و خراب میکنیم وگرنه شاهد هستیم که همان دیگران بیش از ما به فکر آرش هستند.
      شاید هم من و خیلیهای دیگر هم اجنمالا مثل من لایه روئین نوشته شما را مانند نوشته آقای نوریزاد گرفته ایم و قادر به تعمق در پشت سکه نوشته هایتان نیستیم که اگر چنین است خواهشا ملاحظه ما را هم بفرمائید.

       
      • جناب جهنمی
        من کوتاه و مختصر توضیحاتی برای روشن شدن مطلب میدهم:
        ابتدا اینکه من هیچگاه بذر نا امیدی نکاشته ام، نمی کارم و نخواهم کاشت، فقط بیان گوشه ای از حقایق موجود جهان بوده و بس.
        منظور من در منطقۀ حساس خاورمیانه و بالاخص ایران بود و نه کشورهای دیگر، البته ابرقدرتها در دور افتاده ترین جزایری که چند تا آدم بدوی زندگی میکنند هم افرادی را به عنوان مبلغ مذهبی با انواع واقسام هدایا میفرستند؛ در هر کجای دنیا بسته به موقعیت آن منطقه و درجۀ اهمیت آن، شگردهای متفاوتی را بکار میبرند.
        از من و شما هیچگاه سلب مسئولیت نمیشود و افرادی را هم که نام بردید عزیزند و رفتارشان در دفاع از حق و عدالت قابل تقدیر و ستایش… ولی بقول گفتنی…آمّا…
        یک امّای غلیظ وجود دارد. مبارزه برای دفاع از حقوق انسانی و عدالت اجتماعی وظیفه و تکلیف تک تک مردم ایران است و نه عده ای انگشت شمار یا همان صدها تنی که مثال زدید. برای پیروزی در یک حرکت فرسایشی و انقلابی نیازهای اساسی باید از جایی تأمین شود؛ پول، تدارکات، اسلحه، لجستیک، ارتباطات مخفی با ارکان نظام و افرادی که هر کدام در بخشهایی از دولت مشغول به کار هستند. یافتن عناصر مطمئن و اینکه چه کسی میتواند رهبریت حرکت را عهده دار شود… و مهمتر از همه تبلیغات و اطلاع رسانی. اینجاست که پای افرادی بوسط می آید که میتوانند تمامی این امکانات را فراهم کنند، در بین این افراد شک نکنید که کسانی هستند که با سازمانهای جاسوسی در ارتباطند، با ابرقدرتها یا با کشورهای استعمارگر. هیچ حرکت سیاسی و یا انقلابی بدون کمکهای مستقیم یا غیر مستقیم ابرقدرتها به نتیجه نمیرسد. اصولاً تغییر نظامهای حکومتی به معنای رقابت بین ابرقدرتها در جهت گسترش مناطق نفوذشان است و این در صورتی است که کشور مورد نظر نخواهد منافع همۀ آنها را تضمین کند و یا فقط بخواهد به یکی از ابرقدرتها و یا کشورهای استعمار گر باج بدهد. در این بین کشورهایی هم پیدا میشوند که هوای تمامی کشورهای ذی نفع را دارند و به بلوک خاصی تعلق ندارند که این ناشی از شعور بالای سیاسی مردم و رهبران آن کشورهاست.
        تمامی این کشورهایی که نام بردید با حمایت ابر قدرتهایی مانند روسیه، آمریکا، انگلستان و فرانسه شدند اینی که میبینید و باید امروز هم منافع آنها را تضمین کنند. مهمترین آنها چین است.
        چین چگونه چین شد؟ مگر بدون کمک آن کشورها میتوانست امروز به این موقعیت برسد؟ همین الان هم اگر دیگر کشورها مخصوصاً اروپا و آمریکا تولید و مونتاژ محصولات خود را به چین ندهند و یا تکنولوژی آن را منتقل نکنند و یا محصولات تولید شده در آن کشور را خریداری نکنند، چینی ها به یکسال نمیکشد که همدیگر را میخورند. چینی های امروز دیگر چینی های گذشته نیستند و هویت خود را از دست داده اند. زندگی مدرن و رفاه نسبی کار خودش را کرده. البته چین هم امروز خود تبدیل به یک ابرقدرت شده ولی بدون حمایت دیگر ابر قدرتها قادر به ادامۀ حیات نیست.
        چین نشان داده که میشود و ما هم اگر بخواهیم میتوانیم.
        ابرقدرتها همه بدنبال منافع خود هستند و این مهمترین اصل است… میشود راجع به این موارد بسیار صحبت کرد. جهان امروز جهان تعامل و همکاریست حتی میان ابرقدرتها و کشوری بازنده است که دیگران از وجودش احساس نا امنی بکنند و موجودیت خود و منافع خود را در خطر ببینند.
        همین اینترنت که میفرمایید را ابرقدرتها جهانی کردند و از قِبَل آن میلیاردها دلار سود عایدشان شده و میشود. اینکه مطلع باشی و آگاه همه چیز نیست، باید بدانی چگونه و به چه شکلی از این آگاهی در جهت منافع خود استفاده کنی که البته ابرقدرتها خیلی خوب اینکار را بلد هستند. اینترنت شما را به زندگی مجازی سوق میدهد و رفته رفته با زندگی واقعی بیگانه میکند.
        آنها به فکر “آرش” هستند چرا که منافع آنها ایجاب میکند و دلشان به حال آرش و افرادی مانند او نسوخته. آنها از هر راهی که بتواند منافع آنها را تأمین کند حمایت میکنند؛ منافع آنها فقط اقتصادی نیست و تمامی جنبه های زندگی انسانی را شامل میشود. همانطور که گفتم “اصل منافع” مهمترین اصل است. یکی از روشهای آنان “دایۀ مهربانتر از مادر شدن است”.
        بازهم میگویم کشوری روی آرامش را بخود میبیند که با استفاده از شعور بالای سیاسی و تعامل سازنده با تمامی ابرقدرتها و همچنین در کنار آن حمایت از مردم و خواسته های قانونی آنها، راه را بر بروز و شیوع هرگونه نابسامانی فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ببندد. هرچند حمایت از مردم جزو اولویت ابرقدرتها نیست ولی آنها هر زمان احساس کنند منافعشان در خطر است وارد کارزار میشوند و به حمایت از جریانهای معترض میپردازند و به نا امنی ها دامن میزنند. پس اگر کشوری دارای حاکمان و مردمی با شعور سیاسی بالا باشد بی شک مؤفق خواهد بود. مهم اینست که هم دیگران و هم مردم کشور احساس امنیت کنند.
        ما مردم ایران هم میتوانیم ولی باید شرایط محیّا باشد، با توجه به وضعیت فعلی که من میبینم تا چند ده سال دیگر هم امکانش نیست. ما داریم تازه تمرین آموختن میکنیم و هنوز تا عملی کردن آموزه ها خیلی راه مانده.
        پدران شما آن زمان با توجه به آن شرایط بهترین کار را کردند ولی مشکل اصلی نبود مطالعه و آگاهی بود. آنها نه شناختی از آخوند سیاسی داشتند ( چرا که تا آن زمان هیچ آخوندی حاکم نبود ) و نه اینکه از توافقات پس پرده میان ابر قدرتها مطلع بودند. مردم ایران فریب خوردند. همین!
        اگر بخواهم ادامه بدهم میشود مثنوی… پس فعلاً همینقدر کافیست.
        هر کس برداشتی دارد و برداشت من اینچنین است، شاید شما به گونه ای دیگر بیاندیشید. من و شما در اینجا فقط مطالب خود و نگرش خود را به اشتراک میگذاریم و هیچ گونه تحمیلی برای پذیرش آن از سوی دیگران نیست. من از شما می آموزم و شما از من.
        من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم، تو خواه پند گیر خواه ملال.

        نیاز به متلک گفتن نبود، اگر مطلبی برای شما گُنگ بود کافیست در مورد آن توضیح بخواهید.
        سخنان من یک رو دارد و دولایه، دو رو یا به شکل سکه نیست.

         
        • دوست عزيز
          مطلب شما و جوابيه شما به آقاي جهنمي كاملا نشان ميدهد كه شما فردي با مطالعه بسيار زياد و توازنا در نگارش هستيد ولي وقتي وزن معنا را در گفتارآقاي جهنمي ميسنجم ميبينم ايشان سنكين تَر و پر تَر اگرچه چنين سطري بيشتر ننوشته.
          دنيايي كه شما ترسيم ميكنيد هم كمي خيالبافيست.
          منظور بدّي ندارم.

           
    • این حرفها مربوط به حدود دهه ۶۰ میلادی و دیدگاه یونیورسال ان دوره بود. بعدها بازگشت به خویشتن خویش و برگشت به هویت خویش ترویج شد که شاید به دلیل خاطرات نوستالژیک دوران کودکی خریدار و طرفدار دارد. بدون هیچ درکی از حال و آینده. باور کنید در حال حاظر استعمار تمامی هویت شما را در سینی طلا تقدیمتان کرده و شما باز هم غر و لند می کنید. اینطوری برای انها هم راحت تر و هم کم هزینه تر و هم بدون مسیولیت است و به قول شما به خاطر ان سرزنش هم نمی شود.
      انسان و دنیای او پیوسته در تغییرند. مشکل در هویت و تغییر ان نیست که هویت هم امری نسبی و متغیر است. مشکل در درک ناقص و گاه معکوس از واقعیتهای جهان است . کمبود دانش و اگاهی ناشی از عدم ارتباط با دنیا و دورماندن از پیشرفتها . ناتوانی در سهیم بودن در تولید دانش و یا لا اقل در درک و کاربرد ان.
      اگر ما چیزی قابل عرضه داشتیم انها به دنبال ما می امدند. انها نیازمندیها را اعم از جسمی و روحی تولید و تامین می کنند و طبعا دنیا را به دنبال خود می کشند. دنیا را و نه فقط ما را. از طرفی ما هم حد اکثر ان چیزی را به دست می اوریم که طلب می کنیم و این ما، فقط من و شما نیست که کلیت و یا اکثریت جامعه است و انها فعلا به فکر اخرت خود هستند و اخوند می خواهند.

       
  45. نوری زاد جان مادرت چیزی نگو که باعث خنده باشد! صحبت از انضباط و دیسیپلین برای کسی [نوری زاد] که بهترین زمانهای زندگیش رو با آخوندها، پاسدارها، بسیجیها، انگلها، خل و چل ها و دزدهای رژیم سپری کرده و باعث این نیز شده که بهترین سالهای زندگی ما را نیز بسوی هیچ سوق دهد از عجیب هم عجیب تر است!!!

    تو در جایی می نویسی که از تقصیر همه این خل وضعها گذشته ای!! کسیکه از زندگی با نظم و حساب و کتاب حرف می زند صحبت از گذشت از سر تقصیر اینان نمی کند مگر آنکه از جنس همان ها باشد!!!!!!! نگفتم تو همچنان بوی آخوندها، پاسدارها، بسیجیان، خانواده شهدا، مسجدیها و خل وضعان رژیم را می دهی!

     
    • ناشناس …
      هر چند من قصد داشتم به سخنان بیهوده و یاوه سرایی ها و توهینهای افراد ناشناس و بزدل پاسخ ندهم، ولی بازهم نمیتوانم در مقابل سخنان امثال تو ساکت باشم.
      به شما توصیه میکنم در بکار بردن کلمات بیشتر مراقب باشی؛ حداقل نیمی از مردم ایران سهمی در کشته های انقلاب و جبهه و جنگ داشته اند و جزئی از خانوادۀ شهدا محسوب میشوند. شما گستاخانه و بی شرمانه به حدود نیمی از مردم ایران توهین میکنید. نکنه شما از آن دست فکل کراواتی ها هستید که برای اینکه بوی گندشان منتشر نشود همیشه یک لیتر ادکلن روی خودشان خالی میکنند. بوی گند خیانتشان، بوی گند رذالتشان، بوی گند بی غیرتی و زندگی حیوانی شان.
      نشستن کنار گود و ایراد گرفتن به دیگران شجاعت نمیخواهد بلکه کمی رذالت کافیست. خوب جناب ناشناس بزدل که از انتخاب یک نام مجازی هم میترسی بگو ببینم شما برای کشور و برای مردم. چکار کردی؟ دست چه کسی را گرفتی و به فریاد کمک چه کسی پاسخ دادی؟ دست چه کسی را شکستی و فریاد چه کسی را در نطفه خفه کردی؟ اصلاً میتوانی بند کفشت را ببندی؟ بوی گند آدمهای نان به نرخ روز خور و مفت خور همیشه ناراضی مثل تو در هر جمعی هم که باشید سریع قابل ردیابی ست و حضور شما باعث آزار دیگران میشود.
      زندگی سراسر تجربه است و شکست که امثال تو معنای این واژه ها را نمیدانید، به بابای خود “ددی” میگویی و هنوز حتماً پول تو جیبی خود را هم از ددی جونت میگیری. تو چه میدانی تجربه و شکست یعنی چه؟
      دفعۀ دیگه اگه به این چرندیاتت ادامه بدی جوری پاسخ میدم که…
      زندگی نوری زاد سراسر تجربه بوده و در حداقل نیمی از زندگی خود منشأ خیر بوده، او تجربه کسب کرده و شکست خورده و همینطور تا امروز این مسیر سخت را پیموده. تو آن موقع چه میکردی و کجا بودی و الان چه میکنی بو گندو؟
      تمامی خانوادۀ شهدا چه آنهایی که عزیزانشان برای حفظ کیان وطن در جبهه ها کشته شدند و چه آنهایی که در خیابانها در سالهای قبل و ابتدای انقلاب و چه آنهایی که در سالهای اخیر در اعتراضات کشته شدند، همه و همه عزیزند و قابل احترام. عزیزان آنها از جان خود گذشتند و جانشان را فدا کردند بی هیچ چشم داشتی و اگر از هر کدام میپرسیدی پاسخهای متنوعی میشنیدی ولی در همۀ پاسخها یک نام مشترک بود و آن ” ایران ” بود، توی جوجه فکلی که هنوز دهنش بوی شیر میده و جای سفتی هم جیش نکرده دفعۀ آخری باشه که میای اینجا این اراجیف را میگی.
      حیف که نمیتوانم آنچه لایقش هستی به تو بگویم. حیف!
      آدم باش! هویت و شخصیت داشته باش! مزه مزه کن بعد … بزن. خودت جای نقطه چین یه چیزی بزار.

       
  46. سلام جناب نوري زاد عزيز

    چرا يك نوشته خوب را با حرف هاي متناقض خرابش مي كنيد مائيم وفهم متن، اشاره وايهام وكنايه واستعاره هم بايدقرائني داشته باشد؛اين چه حرف متناقضي است كه نوشته اي اولا اسيراستعماربودن هيچ فرقي نداردكه اسيرومستعمره انگليس ياامريكاوياروسي ها وياآخوندها ي هواپرست باشيد.

    ودرثاني اين تناقض رابرخي ها ي همانندمن بي سوادسياسي چگونه بفهميم؟
    وتناقض اينست :
    ” برتری و تفوقِ مسخره ی تشیع بر دیگر اعتقادات، به هیچ گرفته می شد. روحانیان شیعه، در نسبت با این روزهای تخمیری، آبرومندتر بودند.”””

    اگرروحانيت شيعه آبرومندتربودند ،پس چگونه اعتقادات تشيعشان مسخره بود؟

    اگرمنظورت ازتخميرشده، سكوت وعدم اعتراضشان به ظلم حاكم جائر است؛ هنگام اعتراضشان كه هنوزبشكه اي برسرت نيفتاده بود امثال شماها مي خواستيداعتراض آن معترضان رادرگلوخفه كنيد بانيش قلمتان ونوشتارتان وقولچوماق هايتان خانه ودفتروكاشانه معترضان راچندين بارغارت كرديدوحصركرديد وبه رخ آن معترض بقانون اساسي سيلي به رخش زديدوديقه مرگ كرديد وپنهاني دفن كرديد.
    وآن ديگري راچندين سال محصوركرديد وهنوزبلطف خدازنده است .
    وآن ديگري رابعدازچندين سال حصر وغارت خانه وكاشانه اش وزندان واعدام يارانش مي خواستيدتنابي برگردنش بيندازيد ودرخيابانها بكشيد منتها جوانمرداني ملازم اوگفتندمگراول مارابكشيدوتاتيرآخرازآقايمان دفاع مي كنيم.
    شماآن وقت هاكدام گوري بوديد؟ وچه كسي را مولا ي خودمي پنداشتيد؟
    مگراين بي دادگاه ويژه غيرقانوني چقدرازروحانيان معترض را باقلم امثال شماها بي آبرونكرده وازحيزانتفاع نينداخته ودرآخر بااتهامات واهي زنداني نكرده است والآن مي داني چندين روحاني معترض الآن درزندان هستند؟
    چگونه ازآنان اسم نمي بريد؟

    ماهم كه مهندس نيستيم تابامهندسي معكوس مقصودت رابفهميم.

    بقول آن دوستمان كه بنام “دوست” ثبت كرده ايدبرويك مقداراستراحت كن وخودراخسته نكن وپريشانگوئي مكن . وبه چه بايدكرد؟ خودت ،درست بينديش.
    وجواب پست قبلي راهم به همانجافرستادم. ازشماها براي رفع ظلم چراغي روشن نمي شود بيهوده هاي وهوي مكن بلكه افشاگري معقول ومستندارائه بده
    كه ماهم شمارادوست داشته باشيموگرنه حرف هاي حسابي ات نيزبي اعتبارمي شود.
    دعاگوي همه غريبان
    مصلح

     
    • محمد نوری زاد

      مصلح گرامی
      یک نگاهی به این برگه ای که من از ذوق، عکسش را برای شما می گذارم بیندازید و نظرتان را برای ما بنویسید. لطفا. من خود با بسیاری از اینها موافقم که نمی شود به باوری که آسیب هایش به جان جامعه در می افتد، احترام گذارد و پذیرفتش به اسم واقعیت.
      سپاس

       
      • محمد نوری زاد

        مصلح جان
        شما را به حضرت ابالفضل العباس قسم یک نگاهی به این عکس بیندازید، خداوکیلی توهین به شعور یک ملت نیست که جمعی نخبه در اطراف جنتی جمع شده اند در کیش و به وی از “همانند ساز” می گویند. حالا حاج آقا رفته کیش و گفته اند یک بازدیدی هم داشته باشد. خلاصه

         
      • اساسا طرح موضوع به این شکل نا درست است.محترم شمردن یا نشمردن اعتقاد دیگران کار را به تفتیش عقائد میکشاند و تبعات آن . این که کسی مثلا الله پرست است یا گاو
        پرست نه به من ربط دارد نه به شما . اما اگر فردی , مستقل از اعتقادش , کاری کرد که انجامش مطابق قوانین منع شده است , میتوان در مورد آن عمل فرد, نه خود فرد, قضاوت کرد. منظورم این است که عمل اجتماعی فرد است که میتواند مورد قضاوت قرار گیرد نه خود فرد و نه اعتقادات فرد. یک نژاد پرست را به عنوان نمونه در نظر بگیریم . مدام که این فرد با حرف یا عمل خود کسی را مورد تعرض نژاد پرستانه قرار نداده است , اینکه او نژاد پرست است نه به من ربط دارد نه به شما. این برای ما خیلی آشناست که گفته میشود : ایشان آدم مومنی است , غیر ممکن است که کار ایشان باشد و بعد معلوم میشود که کار ایشان بوده. منظورم اینست که اگر مبنا را بر اعتقادات فرد بگذاریم و این اعتقادات را از نظر خوبی و بدی درجه بندی کنیم کار میکشد به این که افرادی که اعتقادات ,از نظر ما, ” مطلوب” دارند قابل اعتماد میشوند و دیگران غیر قابل اعتماد. چرا ملیونها نفر افتادند به دنبال یک مشت آدم دغلکار , مشهور به روحانی ؟ دلیل عمده اش همین ارزش گذ اری بر اعتقادات است به جای ارزش گذاری بر عمل اجتماعی فرد. اساسا مگراز این جماعت روحانی جز نکبت و بد بختی چیزی صادر شده بود ؟ و مگر مردم از آنها چیزی جزنکبت دیده بودند ؟ من یادم است که دو موجود , از میان همه موجودات , کز کرده و چسبیده به دیوار , از کوچه و خیابان رد میشدند, یکی سگها از ترس سنگ بچه ها و دیگری آخوند ها ازترس نگاه مردم . خوب این همان درجه بندی ااعتقادت بود و اینکه مسلمان دروغ نمیگو ید, که گفت, ظلم نمیکند , که کرد ,جنایت نمیکند, که کرد, حق و نا حق نمیکند , که کرد, و …..و همین ارزش گذاری غلط ,که قرن ها در ذهن مردم جاسازی شده بود , بود که در لحظه مناسب زمینه ساز شد که خمینی را از کوزه در آورند و بر گرده مردم بنشانند.

         
  47. هاشم خواستار نماینده ی کانون صنفی معلمان ایران:

    آقای خامنه ای، شما دنیای مردم ایران و خاورمیانه را جهنم کرده اید

    12 دی 1395

    دانشجو آنلاین 95/10/12

    <>

    اعتصاب غذای ارش صادقی به مدت هفتاد روز لکه ی ننگی است بر دامن جمهوری اسلامی همچون دیگر ننگها که تا ابد پاک نخواهد شد چرا ازادش نمیکنید؟آقای خامنه ای مردم انقلاب کردند که وضعیتشان بهتر شود نه اینکه از همه نظر بدتر شود!! شما دنیای مردم ایران و خاورمیانه را جهنم کرده اید که میخواهید انها را به بهشت ببرید. در رژیم شاه حلبی اباد داشتیم، حالا انها تبدیل به گور خواب شده اند افتخار است؟ مردم کشورهاییکه حاکمانشان را به معنای واقعی، خودشان انتخاب میکنند سال به سال از طبقه ی پایینشان که در ایران طبقه ی فقیر است کاسته و به طبقه ی متوسط افزوده میشود، اما در کشور ما از همان ابتدای انقلاب مرتب از طبقه ی متوسط کاسته و به طبقه ی فقیر افزوده میشود. تنها در حاکمیت شما طبقه ای نو ظهور و کوچک اما چپاولگر به نام اختلاس گر بوجود امده است. اقای خامنه ای اگر نمیدانید با لباس مبدل داخل مردم بروید که ناله و فغان مردم از ظلم حکومت شما به عرش رسیده است. اقای خامنه ای ادرس غلط ندهید که من به مسئولان گفتم، همه میدانندبزرگترین مسئول و رهبر مسئولان شما هستید. مردم خوب میدانند که شرایط بوجود امده محصول مدیریت شماست. از زمان خاتمی فهمیدند که رئیس جمهور تدارکات چی بیش نیست. اعتصاب غذای زندانیان سیاسی وارد مرحله ای شده که همچون گورخوابها به ملت شوک وارد کرده است:که در این مملکت چه خبر است؟؟!! اقای خامنه ای به خدا قسم ملت همان هاییکه دستچین میکنند و نزد شما می اورند که شما برای انها سخنرانی میکنید نیستند. اقای خامنه ای فریب القاب بزرگ همچون رهبر معظم و ولی امر مسلمین جهان را نخورید،کدام کشور با 3ملیون کودک کار و 13 ملیون فقیر مطلق 6 میلیارد دلار هزینه ی یک قبر میکند؟؟!! امثال ارش صادقی و اسماعیل عبدی و بهشتی لنگرودی و علی اکبر باغانی و… چه خطری دارند که باید زندان و یا تبعید باشند؟؟!! اسماعیل عبدی و بهشتی و باغانی معلم، امنیت را به هم میزنند یا دزدانی که در راس حاکمیت هستند؟ اقای خامنه ای دارید طیفی که بخاطر یک لقمه نان وارد حکومت شما شده اند، انها را در مقابل ملت قرار میدهید. فراموش کردید بعد از انقلاب حتی سربازانیکه بسوی مردم تیر اندازی کرده بودند محاکمه و اعدام شدند؟ دنیا خیلی کوچک شده، هیچکس نمی تواند از عدالت فرار کند، بالاخره روزی باید پاسخگوی اعمال خود باشد. پس اقای خامنه ای بدانید و اگاه باشیدکه این شرایط نمی تواند دوام داشته باشد و از خشم مردم بترسید. اقای خامنه ای دلخوش به ان سیصد هزار نفر که با اتوبوس و تعطیلی کارخانه و مدرسه و … به تهران اوردند که از امنیت کامل برخوردار بودند تا نمایش حمایت از ولایت اجرا کنند نباشید. در بیست و پنجم خرداد 88 سه ملیون در تهران به خیابان ها امدند که می دانستند ممکن است دیگر هیچ وقت به خانه بر نگردند. اقای خامنه ای به بالای رشته کوه های البرز رفته و با خودتان فکر کنید که اگر تنها یک درصد این جمعیت به حق خواهی برخاست با کدام نیروی نظامی میتوانید جلودارش باشید؟ فراموش نکنید که بدنه ی سپاه و بسیج که شما متکی به ان هستید از همین مردم هستند. انها حاضر نخواهند شد که به روی خواهر و برادر خود تیر اندازی کنند.همچنانکه در رژیم شاه در زمان تظاهرات مردم،ارتشیان و سربازان از پادگانها فرار میکردند. زندانیان سیاسی از جمله انهاییکه اعتصاب غذا کرده اند همچون:
    آرش صادقی، زرتشت احمدی راغب، علی شریعتی، حسن رستگاری مجد، سعید شیرزاد، مهدی کوخیان، محمد علی طاهری، محمدرضا نکونام، لاوین کریمی از زندان همدان وصابر ملک رئیسی هموطن بلوچ در زندان اردبیل ….را ازاد کنید.

    سید هاشم خواستار نماینده ی معلمان ایران

     
  48. “علت سرخوردگی و فلجِ جامعه”

    نخبگان و الیتِ هر جامعه‌ای موتور و نیروی محرکه آنند. در همه کشورها خصوصا کشورهای جهان
    سوم، تمرکز و تجمع این نخبگان در محیط های علمی‌ و دانشگاهیست. در ایرانِ پیش از انقلاب،
    قبل از آنکه دانشگاه‌ها مانند امروز به بنگاه‌های تجارتی تبدیل شوند و یک سوم سهمیه آنها به
    نیروهای بسیجی‌ و اطلاعاتی‌ تعلق گیرد پایگاه تیزهوش‌ترین و نخبه‌ترین فرزندان کشور بودند.

    مدتها پیش از آنکه عکس امام با موشک آمریکائی به ماه فرستاده شود و خودش با هواپیمای
    فرانسوی به ایران، این دانشجویان بودند که مبارزات گسترده‌ای را در سراسر کشور براه انداختند.
    خمینی و یارانش پس ازغصبِ تدریجی‌ قدرت سیاسی، با مقاومت و اعتراض نیروهای پیشرو و
    نخبگان جامعه که زیر بار این عقب گردِ تاریخی نمی‌رفتند، قرار گرفتند.
    روحانیان تازه به قدرت نشسته که رسیدن چنین روزی را در رویاهای خود نمیدیدند هیچ مخالفتی را
    بر نتابیده و برای در هم شکستن آن کمر بستند. اولین گام در حذف سیستماتیک نیروهای پیشرو و
    روشنفکر، حمله به دانشگاه‌های کشور، تحت نام “انقلاب فرهنگی‌” بود. در این هجوم برنامه ریزی شده
    عمده استادان و دانشیاران برجسته و معتبر دانشگاه ها، تسویه و اخراج گردیدند. ستادهای دانشجویی
    برچیده و در هم شکسته شد و تعداد بسیاری از دانشجویان، مجروح، و دستگیر گشتند.
    از طرفی‌ دیگر، جنگِ بی‌ حاصل و خانمان سوزی که خمینی آن را نِعمتی بزرگ می‌دانست، صد‌ها هزار
    تن‌ از جوانان غیور و وطن پرست را به خاک درانداخت.

    قتل عام‌های سالهای ۶۰، ۶۳ و ۶۷ در زندان‌ها، که ده‌ها هزار از جوانان که عمدتا از دانشجویان برجسته
    و دلسوز کشور بودند را به زیر خاک‌های گمنام و بی‌ نشان فرستاد.
    آن بخش از دانشجویان و نیروهای مترقی که از این مهلکه جان سالم بدر بردند، برای ادامه تحصیل و
    آینده‌ای روشنتر به کشورهای دیگر مهاجرت کردند و این ایران را در صدر کشورهایی که فرار مغزها در آنها
    رو به رشد بود قرار داد که این روند همچنان ادامه دارد.

    با تسویه کامل دانشگاه‌ها از نیروها و جریانات چپ و مجاهدین، دانشجویان انجمن‌های اسلامی، تحکیم
    وحدت و دیگر جریانات “خودی” در محیط‌های آموزشی و دانشگاهی مستقر گشتند.
    جنگ قدرت اما در درون نظام، شدت بیشتری گرفت و پس از حذف آیت الله منتظری و مرگ خمینی این
    جناح بندی‌ها هر چه عیان تر گشت. پس از آنکه با شعبده بازی رفسنجانی، خامنه‌ای به رهبری برگزیده
    شد، کَکِ تفرقه و نفاق در تنبان نظام، رها گردید.

    این بار نوبت یورش و سرکوب دانشجویان “خودی” بود، که دخالت‌های رهبر در تمامی امور کشور و
    صدور “حکمِ حکومتی” و فلج ساختن تصمیمات مجلس، آنها را به فریاد درآورده بود
    حمله به کوی دانشگاه در ۱۸ تیر ۷۸ و ۸۲ بروشنی نشان داد که این حکومت برای حفظ قدرت و
    “حفظ نظام”، از هیچ وحشیگری کوتاهی نکرده و در سرکوب مخالفان، محدودیّتی برای خود قائل نیست.

    کسانیکه که پس از مشاهده این جنایات و کشتار آشکار، هنوز بندهای ساده لوحی و خود فریبی، شش
    سال دیگر آنها را به نظام، آویزان کرده بود، پس از تجربه کودتای سال ۸۸ بیکباره دگرگون شده به صف
    مخالفان نظام پیوستند.

    این ماراتونِ فرسایندهٔ تضادِ میان حکومت و مردم به زیان هر دو انجامید. نظام اسلامی مشروعیت خود
    را میان عامه مردم از دست داد، بنیان دین، که این حکومت خود را پاسدار آن می‌دانست متزلزل
    گشت و کشور را با آن پشتوانه تاریخی‌ و ثروت‌های بیکران طبیعی به ویرانه‌ای تبدیل ساخت.

    با حذف و ریشه‌کن کردن سیسیماتیکِ الیتِ جامعه و با استعدادترین فرزندان کشور و نشاندنِ پخمگان
    بر جایگاه نخبگان در تمامی امور، یاس و خمودگی و سرخوردگی در جامعه حاکم گشت.
    به قیمتِ این خمودگی، سرخوردگی، تحقیر و ترسِ شهروندان، رژیم اسلامی تا کنون موفق به
    حفظ قدرت گشته .
    این حکومت نشان داد، که برای پُر کردن مساجد و پامنبری‌های ملّا های بی‌سواد و رونقِ
    امامزاده‌های بی‌ نام و نشان، محتاج چنین شهروندانیست.

    اینکه ما کِی‌ از این سرخوردگی و فلجِ جامعه رهایی می‌یابیم و حق و حقوق شهروندی
    خودمان را بدست می‌آوریم، به خواست و هِمّت یک یک ما وابسته است!

     
  49. شما جنایت جنایتکارها (حالا ولو ادعای شیعه بودن هم داشته باشند )را به پای خودشان حق داری بنویسی نه هر وقت عقده ات را میخواهی خالی کنی به پیروان مکتب تشیع حداقل 500 میلیون پیرو دارد بنحوی اهانت میکنی اونوقت معترضین به بهاییت را بر نمی تابی که خودت هم میدانی وهاببیت وبهاییت ساخت دست انگلیسهاست من بارها به شما ضمن احترام به شهامت ظلم ستیزی تان هشدار داده ام شما خودتان بخاطراهانت به تشیع علوی بدون حتی یک دلیل علمی وعقلی منحرف ودست کمی از ظالمان وجنایتکاران رژیم نداری و اگر راه وروش خودت را اصلاح نکنی قطعا چوب این همه توهین را خواهی خورد وکل زحماتت هم همانطور که تا کنون کمترین اثر در بین توده مردم ( چون در بین اونها نیستی )نداشته بر باد خواهد رفت والسلام علی من اتبع الهدی

    ————–

    درود دوست گرامی
    من هرگز و هیجگاه به تشیع و شیعیان توهین نکرده و نمی کنم. بل باورم بر این است که شیعیان در این کشور، خود یک اقلیت اند اسیر. و گرفتار یک جماعت شیعه که بر کل کشور حاکمیت دارند. من هماره بر جماعت حاکم بر ایران و بویژه آخوندهایشان و اسلامی که همانان بر سر ما آوار کرده اند نقد بسته ام. بله بقول شما وقتی ما به بهاییان و دیگران احترام قائلیم چرا نباید به میلیون ها شیعه ایرانی و غیر ایرانی احترام نگذاریم؟
    با احترام

    .

     
    • کل شیعان دنیا رو با هم جمع کنین 200ملیون نمی شه.حالا بماند که همین 200 ملیون هم همه دوازده امامی نیستن.شما این 500ملیون رو از کجا آوردی که تازه می گی حداقل 500 ملیون؟!

       
    • جناب ناشناس
      شیعه شما یعنی‌ ولایت وقیح و جنتی و مصباح و ناصر مکارم و نوری همدانی و آملی لاریجانی و حسین شریعتمداری‌ها که کّل آرا آنها شده حدود چهار ملیون از یک کشور ۸۰ ملیونی. این نوع شیعه‌ای که شما دنبال آمارش هستی‌ در کّل دنیا به ۱۰ ملیون هم نمی‌‌رسند یعنی‌ یک پنجاهم آنچه در خواب دیده‌ای و این ۱۰ ملیون هم فاقد ابتدایی‌ترین صلاحیت‌ها و سلامت‌های اخلاقی‌ و انسانی‌ هستند.

       
  50. بعد از آنکه آه و قغان هر انسانی (انسان) نسبت به ظلمی که به آرش صادقی شده چشم و گوش فلک را پر کرد بنگرید سردار سابق و نماینده انتصابی فعلی او در مجلس چه میگوید ” شایسته نیست که به خاطر تعداد انگشت شمار زندانی سیاسی، در سطح جهانی متهم به نقض حقوق بشر و حقوق زندانیان شده و تصویر نامناسبی از آن برای جهانیان ترسیم شود.” میخواهد به دنیا بگوید ما فقط به تعداد انگشت زندانی سیاسی داریم حتما مقصود ایشان از تعداد انگشت جمع انگشت های خودش و اعوان و انصار خودش و نماینده ها و اصولگراها و اصلاح طلب و تمام کسانی که تا کنون نسبت به این جنایت و دیگر جنایتها ساکت بوده اند میباشد. و در نهایت نیز دلنگرانی ایشان برای نقص حقوق بشر نیست بلکه از تصویر نامناسبی که در دنیا ترسیم میشود است !!

     
  51. فوق العاده الان: برهان فاطع استاندار

    استاندار تهران افاضه فرمودند گورخوابهای گورستان نصیرآباد، بی خانمان نبودند!

    سئوال: حاج آقا اگه اونا بی خانمان نبودند، پس چرا قبر را بجای خونه انتخاب کرده بودند؟

     
  52. با درود
    این دوبیت بسیار جالب را از (م.سحر) که مناسبت تام دارد با این فراز از نوشته تان :”ما کجا در اعماق تصورات خود نیز روزی را می دیدیم که حضرات آیت الله ها دیلم بگذارند به زیر مملکتی به اسم ایران و همان ایران را به سمت دهان و معده ی مبارکشان جهت دهند؟” ، نقل میکنم :

    دین داده به ما حُکمِ تطاول زچه خواهی
    تا هستیِ ایران به انیران نفروشم ؟

    شیخم من و این خاکِ فلاکت زده ات را
    ارثِ پدرم نیست که ارزان نفروشم

    (م.سحر)

    انیران : بیگانه و غیر ایرانی ، غیرایران ، خارج از ایران

     
  53. خدایا از صدقه سر این حکومت مذهبی به کجا رسیدیم که مردم ایران آرزوی مستعمره انگلستان بودن می کنند.این سرزمین مهد بزرگان بسیاری بوده.مهد فردوسی و رازی و پورسینا و خیام و بابک خرمدین و یعقوب لیث و کسرویها بوده.ما از برکت قال الصادق و قال الباقر چه بد میراث دارانی شدیم.خدایا یا جانمان را بگیر یا نجاتمان بده.

     
  54. درود ی به نرمی وسبکی قاصدکی سوار بر نسیم

    بارها ازمن بی ادب (گفته صید مرتضا) خواسته شده درطنز ومطایبه و…فرهنگ وباور مردم را پاس داشته هماره

    نگران اسایه ادب باشم.نسبت به شخص شما (من خاک کف پای سگ کوی که باشم/کو خاک کف پای سگ

    کوی توباشد) یکم -دوستتان دارم نادرید در شهامت /ادب/ اطلاعاتفرهنگی تاریخی مذهبی مردم شناسی و…

    دوم – به اعتبار زحمات و…..این سایت باز است وترسویی چون من عقده گشا وکاسب دانسته های دوستان 3و4و5

    …..میترسم مداحی که درشان شماوبنده نیست (خدایی که ازمداحی کیفور شود قابل ترحم است چه رسد ببندگانش)

    پیش از این نوشتید:انی کو پس کوچه اسمان هامی شناخت چرا دانش های شدنی ان روزگار به مردم نگفت:

    من میگویم اگر دانشی داشته و بمردم نگفته جنایت کرده و درحضور دیگران سر در چاه کرده وجنیان را تهدید به نبستن

    مجرای اب نموده………

    شما خوب میدانیدقبل از اسلام تازیان هماره ازسر رشک خواهان سرنگونی وغارت /اجانب /مجوس / فرس بوده و

    در اوایل اسلام هم جرقه کلنگ خندق کنی بشارت تعرض به دختر کسرا از زبان پیام اور به امتش بود.روش دریافت

    جزیه هم (بزرگ قوم در روز معین شده بایست از در واردوازدالان فاتحان در دو سویش با تحمل چک ولگد وتوهین

    خود را به نماینده فاتح رسانده ودر حال زانو زدن وزیر بارانی از بدترین…..جزیه را به کتابدار دودستی تقدیم می نمود.

    دوستان ودشمنان همگی ناظر بودند.میدانم میدانید سفارش شده دیگران را به عکس صفتی که ان قوم خود را بدان

    مفتخر می دانستند بنامد چون دلاوران شمالی دو قرن پایداری کردندو اگر پیمان شکنی فرمانده تازیان نبود(یک کس

    از شما نکشم /همه بکشت الی یک نفر)هرگز پیروز نمی شدندپس دلاوران گیلک را واز ابادگانیان با هوش وفراست

    که بابک سر انان بود با فریفتن افشینی حسود وکم خرد بزیر کشیدند وبر اینان نیز همان قاعده عکس صفات نیکو را

    حواله کردند .قزوینیان با تعصب ……………….متاسفانه این یاوه گویی بندگان مکار خدایی رکورد دار مکر تا به امروز

    در لطیفه ها و…. انعکاس دارد.

    بسیار بهتر بود مرز توهین را برای زخم خوردگان پانزده قرنی مشخص می فرمودند مبادا پای کسی بلغزد واسب

    اینان را یابو بنامدومستحق اعدام شود .*

    *-حفیر درجایی براق را که در روایات مکرر از اسب کوچکتر واز الاغ بزرگتر گفته شده قاطر نامیدم که تکدر وبلوا وتذکر….

    ارجمندیتان را آرزومندم

     
  55. نوریزاد, عزیزم مدتی استراحت کن و اصلاننویس . این حرف ها جز اینکه از اعتبار شما بکاهد , کار دیگری نمیکند. خسته هستید و بیحوصله , این را ما میفهمیم و انتظار نداریم هر هفته مطلبی بنویسید .این کار شما را کاملا فرسوده میکند . البته که ما کاملا مخالف دخالت بیگانگان در امور داخلی خود هستیم و به گذشته هم که نگاه میکنیم , یاد صدماتی که کشور هایی چون انگلیس , امریکا, روسیه, به میهن عزیزمان وارد کردند وجودمان را از نفرت به آنها پر میکند . به نظر من اتفاقا انگلیس از ان دوتای دیگر بیشتر صدمه زده است. من به شما خواندن دو کتاب را توصیه میکنم, اگر واقعا فکر میکنید انگلیسی ها بما خدمت , بیش از صدماتی که وارد کردند , کردند. کتاب اول چند سال قبل بیرون آمد و نام آن ” قحطی بزرگ” و نویسنده ان دکترمحمد قلی مجد است و دیگری ” تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم میلادی ” نام دارد و نویسنده اش زنده یاد محمود محمود است. کتاب دوم , هشت جلد, را میتوان در آدرس زیر یافت. خلاصه ای از کتاب اول را میتوان در آدرس زیر خواند.
    ۱-
    http://www.mashreghnews.ir/fa/news/161531/%D9%87%D9%88%D9%84%D9%88%DA%A9%D8%A7%D8%B3%D8%AA-9-%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C%D9%88%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D8%A8%DB%8C%D8%B1-%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1

    ۲-
    http://bookiha.ir/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D8%A8%D8%B7-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%A7/

    ———————-

    درود دوست گرامی
    کاش به پشت سکه ی این نوشته ی من نگاهی می انداختید. این نگرانی هماره ی من است آنگاه که به استعاره می نویسم. که مبادا دوستی به سطح رویین سخن من قلاب بیندازد و به همان اکتفا کند. مثل دو نامه ای که به امام علی و به خدا نوشتم و خیلی ها به همان سطح رویینش چشم گشودند.
    سپاس از توصیه های خوبتان

    .

     
    • دوست عزیزم نوشته خودتان را یکبار دیگر بخوانید و من را متهم نکنید که در فهم مطالب دچار مشکل هستم . شما برای قبولادن حرف خود دلیل و نمونه هم آورده اید. انضباط , آبادانی و رفاه , تساهل دینی, احترام کارگر و …….. . هرگز این فکر که نوریزاد عزیز ما ,مثل عده ای از هموطنان عزیزمان ,نگاه به بیرون دارد تا کسی بیاید و نجاتمان بدهد, از مخیله من نگذشته است, هرگز. اما به این هم باید توجه داشت که کم نیستند کسانی که نظر بسیار مساعدی در باره آمریکا , انگلیس و …دارند وآرزو میکنند که حتا به قیمت ویرانی ایران آنها بیایند و دوباره قدرت را در دستانشان بگذارند. از آقایانی ,که در واقع مسول اصلی وضع کنونی ایرانند (چون آنها بودند که با استبداد وحشتناک خود راه را برای جماعت مستبد و کاملا نا توان و بی خبراز جهان کنونی هموار کردند ) و حالا در بهترین جاهای اروپا و امریکا ,در ناز و نعمت , ساکنند و آ ه و ناله میکنند ,مثلا , برای عده ای که در قبر میخوابند و نمیگویند که در زمان خودشان هم عده ای معتاد بودند که کارشان خون فروشی بود و شب ها در کو ره های آجرپزی میخوابیدند. از این جماعت که بگذریم میماند عده ای جوان کم سن و سال که ایران قبل از انقلاب را از طریق تعدادی عکس , ,که در آنها نقاط آ باد و زیبای ایران , دختران بی حجاب خوشحال , نواحی زیبای تهران با هوای صاف , اعلاحظرت همایونی با چهره خندان و مهربان و …نشان داده میشود میشناسند و فکر میکنند که ایران تنها آن بود. این ها هستند که حرف شما را جدی میگیرند و این خطرناک است. حتا تصور اینکه نظام فعلی سرنگون شود و دوباره سلطنت برقرار شود و پس از سی, چهل سال دوباره سلطنت واژگون شود و دو باره مدعیان نمایندگی الله بیایند و در بر همین منوال بچرخد تا دنیا بر جاست , انسان را درغمی فرو میبرد که آرزوی مرگ بکند. من دوست دارم شما مقاله ای مستند با عنوان” چرا چنین شد ؟” بنویسید و هدف هم این باشد که خواننده را تشویق کنید نگاهی , نه از سر احساس, به گذشته بیندازد و نظرات خود را هم در سایت شما بگذارد و به این کار هم مدتی طولانی اختصاص داده شود . منظورم این است که شما تا مدتها , مگر مواقع خواص, دیگر چیز تازه ای نگذارید و اجازه دهید که به اندازه کافی بحث ادامه داشته باشد. دوستان عزیز هم در کمال متانت نظر خود را بنویسند و در معرض قضاوت دیگران قرار دهند. از صاحبنظران هم دعوت کنید در بحث شرکت کنند. زنده باشید نوریزاد عزیز.

       
    • أين چه حرفيست كه ميگيد آقاي نوريزاد درست ميگويند
      گور پدر هر چي وطنه كه مشيت ملاي بي وطن بخوان اينجوري نابودش كنند أينا إز احساسات ملي مردم هم بنفع خودشون استفاده ميكنند ،منم حاظرم آرزو كنم كه وطنم دست انگيسي ها بود و با احترام و انساني و عادلانه با مردم برخورد ميشد فكر ميكنيد مردم روزي چنين دفعه از أين انقلابي كه كردند پشيمانند؟
      اگر ايران هم مثل كريمه أين فرصت رو پيدا كنه رأي بده تحت حكومت امريكا باشه يا در جمهوري إسلامي ؟ فكر ميكنيد مردم بكدام رأي خواهند داد؟
      منكه به أمريكا رأي ميدم.

       
  56. یاران جان درود:

    از این انگلیسیای مزور هرچی بگی برمیاد.چن سال بود اینو میشنفتین ونمی دونستیم پیش گویی حال روز الانه.
    البت چون بی سواتای مث من سینه به سینه نقل کردن یه خورده توفیر داره شومای باکمالات بدل نگیرین .

    اتل = i tell من میگویم

    متل = my tale افسانه ام را

    تو توله =too told بسیار گفته شده است

    گاو حسن چه جوره = go away Hassan key jurist برو پی کارت حسن کلید حقوق دان

    نه شیر داره نه پستون =no share no payment too نه سهمی نه پرداختی نیز

    گاوشو بردن هندستون= goes to show in the scene on برای نمایش دوباره بسن می روی

    آچین واچین = oh chain why chain آخ زنجیر چرا زنجیر؟

    یه پاتو ورچین = yea put you on chain بلی زنجیرت را بتن کن

    بزرگواری نموده حقیر را چش نفرماین که بد جوری چش خورم ملسه ضمنن نه بی جیز نه ابا نه حتی بیتلز بعد مرگشون این ترانه رو نخوندن . بدرود یاران

     
  57. سارا از فرانکفورت

    سلام می کنم به آقای نوری زاد
    این نوشته ی شما باید مهندسی معکوس بشه تا بشه ازش منظور شما را فهمید. وگرنه در نگاه نخست ممکنه یکی بگه آقای نوری زاد دارد رسما کشور را به آغوش استعمار انگلیس دعوت می کنه. من این نوشته را که معکوس مهندسی کردم منظور شما را دریافتم. شما در یک کلام گفته اید: اجنبی های غارتگر هم به ازای غارتی که می کنند، یک خدمتی از خودشان بجای می گذارند که بعد از چهل پنجاه و صدسال هنوز مردم حسرتش را دارند. با این مهندسی، برویم سراغ حکومت اسلامی که هرگز این خاطره خوش را برای مردم بجا نگذاشته. در ضمن نامه شما به نخست وزیر و مردم انگلستان هم جالب بود خیلی خوشم آمد. چقدر آدم باید زیرک باشه.

    نامه ی محمد نوری زاد به نخست وزیر و مردم انگلستان

    ما مردم ایران، اسیران گمگشته ای هستیم که بر سرمان بختک هایی از جنس فریب چرخ می خورند. بختک در فرهنگ ما به هیولایی گفته می شود که هم نفس مردمان را به تنگنا در می اندازد و هم نیش شان می زند و هم خون شان می مکد. ما این روزها لاغر شده ایم و بی رمق. آنچه که فرو می بریم، فریب است و ترس. کم مانده از فرط بی کسی و بی پناهی به این دوتا عشق بورزیم. ما شده ایم مردمی که به خودفریبی احتیاج بسته ایم. و به زور. که اگر یک روز نترسیم، و یک روز دلمان نلرزد، و یک روز فریب نخوریم، اعصابمان بهم می ریزد و به دلتنگی دچار می شویم. خلاصه از ریخت افتاده ایم. و چیزی نمانده که در هجوم عربده های بختکی، هویت مان را نیز از یاد ببریم. نخبگان ما کوچیده اند و رفته اند. و خوبانِ در وطن مانده، از ترسِ بختک ها زبان به کام برده و از جا نمی جنبند. از شما یک تقاضا داریم. و یک خواهش. سالها پیش، بختک های ما برای آنکه جای پای خود را بر سر ما محکم کنند، نام بابی ساندز مبارز ایرلندی را که بعد از شصت و شش روز اعتصاب غذا از پای در آمد، بر یکی از خیابان های شهر تهران گذاردند. شما اما از بابِ انسانیت و ادب، نام آرش صادقیِ ما را که این روزها هفتادمین روز اعتصاب غذای خود را در زندان بختک های آواری می گذراند و نیز با مرگ فاصله ای ندارد، بر یکی از خیابان های انگلستان نهید.

    محمد نوری زاد
    یازدهم دیماه نود و پنج – تهران

     
  58. خدمت جناب نوری زاد

    انگلستان اگر در هر کجای دنیا مرتکب جنایت شد در ایران همواره منشا خیر بود و آنچه در باره پلیدی و جنایت‌های آمریکا و انگلستان در اذهان مشوش عمومی ایرانی‌ نقش بسته حاصل تخریب‌های تبلیغاتی و دیس اینفرمشین شوروی بوده چرا که انگلستان همواره در برابر تجاوزات و تعدی شوروی به ایران ایستادگی میکرده و مانع دست اندازی شوروی همیشه متجاوز به خاک ایران میشده و برای دهه‌ها که ایران در ضعف کامل به سر می‌برد تمامیت عرضی ایران را انگلستان حفظ کرده بود.

    هیچ نفتی‌ توسط انگلستان غارت نشد و همه آنان بر مبنای قرارداد‌های متعارف همان دوره بودند که همه جا رسمیت داشت اگر چه اجحافی بر کشور‌های دارنده نفت محسوب میشد بیشتر به شرکت‌ها و نوع قرارداد‌های آن مربوط میشد نه انگلستان و بزگترین اشکالی‌ که به مصدق میگیرند آن است که چرا قرارداد تجارتی بین یک شرکت نفتی‌ را سیاسی کرد و کشور را به چنان مشکلاتی انداخت و غارت واقعی‌ ۳۷ سال است توسط روسیه انجام میگیرد به نام تاسیسات بی‌ مصرف هسته‌ای و خرید سلاح و کمک به سوریه و عراق و لبنان !

    از خدمات دیگر انگلستان کشیدن خط آهن و تلگراف و کمک به مشروطه خواهان بود .

    کتاب هایی مانند لیست حقوق بگیران انگلستان یا فراموشخانه و… با سفارش شوروی به عوامل خود مانند مزدور اسماعیل رائین و دیگران به منظر فرین افکار عمومی و تخریب چهره آمریکا و انگلستان صورت میگرفت منتشر میشد.

    خوب دقت کنید که چگونه در هر رویداد شوم که کارگردان آن شوروی بود مانند کودتای ۲۵ مرداد مصدق با کمک حزب توده‌ و کدتای سیاه ۵۷ شوروی در ایران هزاران مزدور قلم به دست دست به کار شدند تا این وقایع شوم را به آمریکا و انگلستان نسبت دهند ! شوری متخصص جعل و تخریب افکار عمومی و ساختن جهان بینی‌‌های کاذب و دروغین برای کور و کچل‌های جهان سّومی است و رگص خواب آنان را خوب در دست دارد.

    نگاه کنید چگونه فلسطین جعلی را با تبلیغات و مظلوم نمایی به مردم دنیا قبولند و در صورتی‌ که فلسطین به عنوان یک کشور هیچ گاه وجود خارجی‌ نداشت و اسرائیل همواره از چند هزار سال پیش متعلق به یهودیان بوده است و الان فلسطینی‌ها غاصب هستند ، اینها همه انتقام شروری به جهت ناکامی خود در ساختن کشور جعلی و دسترسی‌ به سواحل آب‌های گرم آن منطقه بود .

    آخرین نقش ویرانگر روسیه همیشه متجاوز هم تخریب چهره اسلام و مسلمانان به منظور انداختن جدایی بین مسلمانان و بقیه جهان به قصد سؤ استفاده از آنان به عنوان سربازان روسیه برای کسب منافع نامشروع آن کشور می‌باشد ، از کودتای انقلاب اسلامی به بعد در حقیقت شوروی و روسیه متولی اسلام می‌باشد و دلیل دشمنی نیابتی نظام با عربستان هم همین رقابت روسیه است ، صدور انقلاب اسلامی به معنی صدور تجاوزات روسیه با هزینه مزدوران دست نشانده خود در نظام مانند سید علی‌ و سپاه بود.

     
    • مازیار وطن‌پرست

      اسماعیل رائین مأمور ساواک بود و با اجازۀ شاه و امکانات ساواک کتابهایش را نوشت، در آنها دروغی هم نبوده.
      شاه به دلیلی -که جای گفتنش اینجا نیست و من هم مستندی ندارم- قصد داشت مأموران بریتانیا را رسوا کند و دست رائین را هم باز گذاشته‌بود.

       
  59. لر بختیاری مسجدسلیمان

    جگرم با خواندن نوشته هایت آتش میگیرد مرد بزرگ. وااااااااااای خدا تو چه کشیدی که سخنانت اینچنین انسان را اتش میزند.در درونت چه خبر است؟؟؟؟؟؟ جناب نوریزاد مردم مثل سنگ بی حس و بی وجدان شده اند. من در سفرهای که به ترکیه و کشورهای همسایه داشتم مردمان آن کشورها را زنده تر یافتم تا هموطنانم. در همین افغانستان که ما نگاه از بالا به ان داریم مگر پلیس میتواند یک افغان را در جلوی چشم دیگران کتک بزند مردم به جوش می آیند و پلیس را له میکنند. ترکیه و مابقی کشورها هم همینطور. ما را چه شده؟؟؟؟ مانند مرگان بی روح بی حس . دیگر وقتی در زورگویان کتکمان میزنند دردمان می آید اما حس بدی نداریم.به کتک و زندان عادت کرده ایم.اصلا حس بدی نداریم. ؟؟؟؟؟؟؟؟ دلیل این بی حسی چیست جناب نوری زاد؟؟؟؟چرا جامعه بی حس است؟؟؟؟؟؟؟؟؟

     
  60. چه باید کرد؟
    3–تصویر کردن آرمانشهری که در آن هیچ اسارت و ستمی نباشد،چندان دشوار نیست. فیلسوفان از زمان افلاتون تا کنون ناکجاآبادهای بسیاری طرح انداخته اند به این امید که اگر انسان ها در اجرای آنها همداستان شوند ،شر نیز از جهان رخت برخواهد بست، لیک مسئله دقیقاً این است که انسان موجودی است که هستی او بر امکان خیر و شر گشوده است و این گشودگی سرشتنمایِ هستی اوست. امکان عمل انسان امکانی خاص است که هم بر ساختن و هم بر نیست کردن، هم برشرارت و هم بر فضیلت گشوده است. بنابراین همۀ این آرمانشهرها در نهایت به موعظه ای می مانند که فرمانبرداری یا نافرمانی از آنها برای هر انسانی ممکن است. در نهایت قدرتی لازم می افتد که همگان را با طرح مطابق و نامطابقان را از آرمانشهر حذف کند. بدینسان غل و زنجیر وزور و کشتار لازم می افتد. تصور کنید در میدان شهری دارخیشی بگذارند شبیه دارخیشی که در داستان کلنی کیفر ( گروه محکومین) از فرانتس کافکا ترسیم شده است. محکوم در دستگاه مخصوصی با تسمه هایی بسته می شود و سوزن هایی کلمات قانون را بر بدنش حک می کنند. یکی یکی باشندگان شهر– یا دست کم بالغ ها – را می آورند تا آنها را با دارخیش به فرم دلخواه حاکم درآورند. اولی به دارخیش خوشامد می گوید. وی سرمست و بی خویش و غزلخوان به دارخیشی که بناست انسانیت و آزادی او را بزداید، می گوید:
    مقدور من سری است که در پایت افکنم
    گر زانکه التفات بدین مختصر کن
    سپس نخستین شهید دارخیش می شود. کلامش چنان گیراست که شمار بسیاری از باشندگان دیگر هم به عشق دارخیش خون آلود، با جان و دل،از متصدی دارخیش فرمان می برند. شمار دیگری که هنوز نوبتشان نرسیده است ، برای انسانیتْ باختگان سرود ستایش و سوگ سر می دهند و برای نوبت خود لحظه شماری می کنند. که را یارای آن است که دارخیش را جز به چشم کامل ترین وسیلۀ اجرایِ کامل ترین قانون بنگرد. متصدی دارخیش پیوسته فریاد می زند:« نفر بعدی» و نفربعدی با سر به سوی دارخیش می دود. چندی بر این نمی پاید که کم کم کسانی پیدا می آیند که به رهایی بخش بودن دارخیش شک می کنند و این معبد عشاق را شکنجه گاه آزادگان می بینند.، لیک از بیم جان سکوت می کنند و پیش از آنکه نوبتشان برسد ،با «آگاهی ناخشنود» و با وجدانی معذب می کوشند در حد امکانات فردی و زیرزمینی بدلخواه خود زندگی کنند. اینان اما می دانند که زورشان نمی رسد. به چه زورشان نمی رسد؟ به حاکم ؟ به هیچ وجه. البته که زورِحاکم همسنگ با حجمِ خونی که در گودال زیر دارخیش افزوده می شود فزونی می گیرد، اما این زور که از خودِ حاکم نیست. این زور از حجم خونی است که در گودال زیر دارخویش ریخته می شود و یا آنسو تر از سر های نافرمان ها. این شکاکان بیش از حاکم زورشان به مردمی نمی رسد که تا زنده اند دارخیش ستیزان را می کشند و چون نوبتشان می رسد خود را. اینان تن و لباس حاکمند. حاکم بدون اینان لخت است. این جان نثارانِ جانگیر را از حاکم بگیرید، حاکم حتی با مال و سرمایه و انبارهای سلاح هایش نیز هیچ زوری ندارد. در حقیقت لخت تر و ناتوان تر از او کسی نیست. متصدی دارخیش فریاد می زند،«نفر بعدی». نفر بعدی به دستگاه دارخیش تن می دهد اما دیگر نه با سرمستی و بی خویشی بل با این احساس که دارند او را مثل سگ می کشند؛ بدون هیچ راه گریزی ، بدون هیچ « وکیل مدافعی»، بدون هیچ فریادرس و« پشتیبانی». او که یکی از همان شکاکان است، به سوی دارخیش گام برمیدارد لیک نه با گردن افراشته، بل با سری افکنده. حتی همچون بسیاری از یهودیانی که به اردوگاه های مرگ هیتلری برده می شدند،در واپسین لحظات رو بر می گرداند، نگاهی به پشت سر می افکند به امید معجزه ای. آیا در میان جماعت نجاتبخشی هست؟ جز دیدگان تهی از عاطفه نمی بیند، حتی اینجا و آنجا زمزمه هایی به گوشش می خورد:« حقش است…مرگ بر قانون شکن…یکبار هم که شده دارد به راه راست می رود…». متصدی فریاد می زند« نفر بعدی». یکی ، دو تا ، ده تا، ده هزار تا ، برخی ناسزاگویان ، و بعضی دارخیش بوسان تسلیم می شوند. تا اینکه سرانجام یکی فریاد می زند:« من نمی خواهم مثل گاوها در قصابخانه زندگی ام در صف انتظار برای ذبح شدن بگذرد. من انسانم و حاکم لخت است». از اینجا به بعد بهشتِ برّه ها به جهنم انسانها دگردیس می گردد. نافرمان ها زیاد می شوند. دارخیش بوی اعصار کهن می دهد. شمارِ سرمستانی که از بن جان تن به دارخیش می سپرند، کاستی می گیرد.متصدی کارش می شود نفرین و ناله بر نسل دارخیش گریز:« عجب روزگاری شده، دیگر کسی حرمت دارخیش نگه نمی دارد. هَی هَی هَی..یادش به خیر آن روزگاری که دارخیش برای خودش هیبت و احترامی داشت. امروزه مردم را باید به زور کتک رویِ دارخویش خواباند. تف به این روزگار فاسدی که مردم راه بهشت خود را گم کرده اند». این سرنوشت همۀ نطام هایی است که خود را ملزم به تأسیس آرمانشهری دانسته اند که طرحش از جایی غیر از جریان سیال ، پیشرونده و تغییرپذیر فضای همگانی برآمده است. اما این متصدی خودش هم متوجه نیست که قوانین آرمانشهرش بنا بود بهشت بسازد و اکنون چون همۀ آرمانشهرها ازجهنم سر درآورده است. آخر او هنوز به آرمانشهرش ایمان دارد، این ایمان هویت او شده است. بدون آن چگونه زندگی کند؟ در داستان کلنی کیفر متصدی دارخیش آخرین کسی است که سر مست و بی خویش و با لذتی وصف ناپذیر تن به دارخویش می سپرد، شاید او نیز دیگر ایمانی به آرمانشهرش نداشته باشد. چه بسا تنها برای فرار از فسادی که آرمانشهرش پراکنده است ، صرفاً خودکشی کرده باشد. او نکته ای ساده را نفهمیده است.شهر را باید خودِ شهروندان بگردانند. این ساختار سیاسی ممکن است به بهشت نرسد، لیک می تواند خود را هر دم از نو تصحیح کند. افزون بر این ، این نیز ممکن است برای ما آرمانشهر باشد ، لیک آرمانشهری که یکبار برای همیشه از جایی بیرون یا برفرازِ فضای گفتگوی خودمان مختوم نگشته ، امر متغیر را ابدی نکرده ، و در هر لحظه برای مر تغییری آمادگی دارد به شرطی که ما بخواهیم.

     
  61. تصویرگر جوادها، عقیم‌گر ژن‌های ضعیف
    عماد برقعی

    • خیرخواهی طبقاتی چه در شکل صدقه انداختن ثروتمندان جلوی فقیران و چه در شکل برنامه‌هایی مانند عقیم‌سازی کارتن‌خواب‌ها، پروژه‌ای ایدئولوژیک است. پروژه‌ای که نه تنها الگوی بالا به پایین در رابطه طبقات فرادست و فرودست را تثبیت می‌کند، که با روکش مهربانی خود این رابطه سرکوبگرانه و وضعیت مولد آن را می‌پوشاند. …

    http://akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=77475

     
  62. عقیم کردن انسان و ایدئولوژی‌های جنایتکار، جلال ایجادی

    جلال ایجادیجامعه ایران دچار یک بیماری ایدئولوژیک خطرناک است. این بیماری، ایدئولوژی تبعیض توتالیتاریسم و اسلام‌گرایی و نازیسم است. آنچه که در باره “گورخواب‌ها” گفته شد و انجام شد، بیانگر چنین ایدئولوژی خطرناک و ضدانسانی است …

    http://news.gooya.com/politics/archives/2016/12/222049.php

     
  63. جهنمی
    6:36 ب.ظ / دسامبر 27, 2016
    جناب مزدک مگر آدمها همان باورهایشان نبستند. شما وقتی به یک جریان فکری ( که شامل کل ادیان میشد) توهین آمیز برخورد میکنید باورمندان آن جریان فکری نسبت به جنابعالی و مواضعتان چه موضعی خواهند داشت ؟
    ……….
    اما در همان غرب آیا قوانین از کلیساها ، مساجد یا معابد محافظت نمیکند ؟ این بجز از احترام به عقاید باورمندان چه معنی میدهد ؟ …..
    شما همین شیعه و حضرت علی را در نظر بگیرید. فردوسی ایرانی …

    البته که ربطی به علی 1400 سال پیش ندارد و البته که با این جایگاه وسیعی که در میان ملیونها دوستدارانش پیدا کرده آخوندی پیدا میشود که برای بیشتر رخ کردن و وجهه شدن و احیانا عوامفریبی بالای منبر بگوید علی ازلی است….. ساده اندیشان را مسموم میکند.
    ….
    در جبهه نظام باشند و با سکولاریسم مخالفتی داشته باشند. اما مایل هم نیستند با کسانی همراه شوند که با باورهای آنها برحورد توهین آمیز کند. جنین کسانی برای مومنین جاذبه که هیچ دافعه دارند.
    ……………
    جهمنی گرامی نه انسانها همان باورهایشان نیستند.شما انسانی را در نظر بگیرید که فراموشکار و خرف است.چنین انسانی باوری ندارد ولی بعنوان یک انسان دارای حقوق است.و حقوق انسانی اش را بنا م هیچ مقدساتی و یا قوانینی نباید زیر پاگذاشت.هموطن شما درست می فرمائید که در نظامهای سکولار و دمکراتیک انسانها می توانند هر باوری داشته باشند ولی باور انسانها تنها زمانی قابل احترام است که در حریم خصوصی انسانهاست و به حریم عمومی پا نگذاشته است.مثلا مسیحیت یا آئین یهود و یا اسلام.. و شاخه های گوناگون آنها در نظامهای سکولار بعنوان باور گروهی شناخته شده ولی هیچ فردی را بخاطر توهین به مسیح و یا مریم مقدس و یا موسی و تورات و انجیل نه تنها به مسلخ نمی کشند بلکه اصولا محاکمه هم نمی کنند. چون طبق قوانین سکولار هر انسانی ازاد است که نظرش را حتی توهین در مورد باورهائی که به حریم عمومی پاگذاشته اند بیان کند و کسی حق سین جین کردن از ان فرد را ندارد.در نظام سکولار باورها مربوط به حوزه خصوصی بوده و از هیچ تقدسی در حوزه عمومی برخوردار نیستند.مثالی برایتان بزنم.فرض کنید یک مبلغ مسلمان یا مسیحی به جائی وارد شود و شروع به تبلیغ درباره محمد و قرآن و یا مسیح و تورات نماید.این بدین معنی است که این مبلغین از قوانین سیستم سکولار دمکرات که بر مبنای قوانین حقوق بشریست آگاهند.فرض کنید شخصی یا گروهی مخالف آنها شروع به توهین به محمد و مسیح وقرآن و تورات نمایند.حال چند راه در پیش دارند 1.نادیده گرفتن مخالفین2.برخورد فیزیکی با آنها 3.شکایت به قانون.در مرحله دوم مهاجمین که طرفداران اسلام یا مسیحیت هستند محکومند و در مرحله سوم هم طبق قانون افراد توهین کننده در صورتیکه درگیری فیزیکی ایی از طرف توهین کنندگان صورت نگرفته باشد ازادند و طبق قانون مجرم نیستند.ولی همین مسلمین اگر شروع به زور اورکردن عقاید منحط و ضد انسانی و زن ستیزانه خود نمایند مثلا سر چهار راهی ایستاده وبه زنان بی حجاب توهین کنند و یا قوانین کشوری را چون با عقایدشان نمی خواند زیر پا بگذارند مجرمند و قانون بعنوان مجرم با آنها برخورد می کند.این بدین معنی است که از نظر قوانین سیستم سکولار و دمکراتیک تمام مسلمین حاکم بر ایران جنایتکارند.بنابراین هموطن گرامی در غرب سکولار به مسجد و کلیسا و باورمندان آنها بعنوان باورهای افراد در حریم خصوصی احترام گذاشته می شود و مسلما بعضی از ساختمانها بعنوان بناهای تاریخی نگهداری می شوند.ولی اگر همین کلیساها جایگاهائی برای تروریست و ازار و آذیت مردم شود بشدت با آنها قانون و جوامع و مطبوعات آزاد برخورد می کنند.
    در مورد نفی دین و نظر بزرگانی مثل آلبرت انیشتین هم هموطن مبالغه نموده اید.آلبرت انیشتین یک فیزیک دان بود و از اسلام هیچ خبری نداشت.چرا نمی شود دین و یا باور چندین هزار ساله را نفی کرد؟مگر خود آلبرت انیشتین به آنچه امروز صهیونیستها باور دارند باور داشت؟مگر خدای ایشان همان خدای غضبناک مناخیم بگین و یا ناتانیاهوئی بود که از کشتن و آواره کردن هزاران مردم بی پناه خم به ابرویش نیاید؟خب بفرمائید اگر این نفی باورهای چندین هزار ساله نیست پس چیست؟هموطن ما بعنوان انسان از دیگران می آموزیم ولی کورکورانه آنچه را دیگران گفته اند نباید بپذیریم.
    هموطن گرامی بکار بردن لفظ تازی توسط من یا دیگران توهین به مردمان شریف عرب نیست.و تازی لفظی بوده که به عرب گفته می شده و در سراسر ادبیات ما هست.و من برعکس شما آنرا توهین نمی دانم.
    اشعار یکه در مورد اسلام از فردوسی اورده شده توسط بسیاری زیر سؤال برده شده.ولی تازه اگر چنین هم نباشد محتویات شاهنامه فردوسی اصولا با اسلام مخالف است و متجاوزین به ایران زمین را با بدترین ابیات می نوازد.ولی بله همین فردوسی از ترک و عرب هم بخوبی ستایش می کند ولی با باورمندان اسلامی متجاوز بشدت برخورد می نماید.موضوع شهریار هم خب شاید فردی معتقد بوده و یا از ترس مذهبیون اشعاری نوشته چون شهریار وابسته بدربار بود و از آنجا روزی میگرفت همچون هزاران آخوندهائیکه نان پهلوی را خوردند و نمک نشناسانه الان برای صاحب جدید دم تکان می دهند.نمونه اش شجوئی و جنتی …هموطن گرامی ما بخاطر مشتی که به خرافات معتقدند نمی توانیم از گفتن حقیقت سرباز زنیم.کسیکه به سکولاریسم معتقد باشد نمی تواند قران را قبول داشته باشد چون قران به چنین باورمندانی درس مدارا و انساندوستی که نداده هیچ بلکه اصولا غیره مسلمین را انسان نمی داند تا چه رسد به رعایت حقوقشان!با توجه به آنچه در قرآن امده مؤمنین سکولار دروغگویانی بیش نمی توانند باشند.هموطن ما نمی توانیم بخاطر رنجش کسانیکه دین را وسیله سرکوب ما کرده و هر اعتراضی را بنام ضدیت با باورهای مردم سرکوب می کند حقایق را نگوئیم.چون چنین احترامی همان مقدس دانستن چماقیست که بر سرمان فرود آورده اند!

     
  64. جناب آنارشیست
    اولا .سوالی از شما دارم ، بنا بر آنارشیست بودنتان ، حتما خواستار خودمختاری اقوام هستید؟ ! چون،
    آنارشیسم قدرت مرکزی را رد کرده و حامی قدرت از پایین بصورت فدرالی آزاد است یعنی خراسان و لرستان ،آذربایجان وکردستان به صورت خودمختار آزاد. (آنارشیستهای معروف چون میخایل باکونین خواستار حذف قدرت مرکزی و پیر ژوزف پرودن حکومت مرکزی را برده داری می دانند).
    آنارشیسم، قدرت دولتی را ضد آزادی می داند و با هر گونه تمرکز قدرت و سوسیال و ثروت و مالکیت مخالف است.

    دوما .حتما نباید مساجد خراب شوند ، این فرهنگ خراب کردن را باید به تبدیل ، مبدل کرد ، چرا مساجد نباید سرپناه مردم درمانده و بی پناه باشند تا مردم به گورها پناه برند؟

    سوما. اینکه قدیم چه بود را کنار بگذارید و از اکنون بگویید ، اکنون روحانیان در راسند و چون آفتی به جان مردم افتاده اند .و مردم نیز خود در این خودآزاری نقش دارند وآزاد فردی چون خانم نرگس محمدی ، جواهری کمیاب است که زیر بار دروغ و پلیدی سر خم نکند و نماینده زنان دیگر دربند بی نام و نشان است.

    چهارم.از کجا می دانید که من ایده الیست و نه ماتریالیست هستم ؟ فعلا این شمایید که تبلیغ ایده و عقیده ( آنارشیست)دارید نه من.

     
    • می بخشید تصحیح:
      سوما. اینکه قدیم چه بود را کنار بگذارید و از اکنون بگویید ، اکنون روحانیان در راسند و چون آفتی به جان مردم افتاده اند . مردم نیز خود در این خودآزاری نقش دارند ونادرند انسانهای آزاد ای چون خانم نرگس محمدی که زیر بار دروغ و پلیدی سر خم نکرده ونه تنها نماینده زنان دربند بی نام و نشان بسیاری بلکه نشانه ای از ظلم و تبعیض قدرت دینی اند .

       
      • انسان گرامی هم اکنون 37000مسجد وجود دارد اگر هم نخواهند مساجد را کلن تبدیل به مسکن یا مدرسه کنند میتوانندصبخها تا 11/5 از مساجد به عنوان مدرس که بسیا کم داریم استفاده کنند بعد از ان ساعت برای عبادت استفاده شود

         
  65. انگلیسا در هند هم که بودند مجبور شدند عده ای را که خودشان را پاک می دانستند و بقیه را نجس، بفرستند جای دیگری که اسمش بشود پاکستان. انقدر پاک و تمیز که مردم از همه جای دنیا ارزو کنند که بروند انجا زندگی کنند. البته انگلیسا خیلی جاهی دیگر هم بودند و هستند مثل امریکا، استرالیا و کانادا. استرالیا جایی بود که تبعیدیهایشان را می فرستادند انجا.

     
    • شما مطمئن هستید کشور پاکستان را که کلمه ای پارسی است انگلیسیها ساخته باشند.

       
      • کشور را بله اما اسمش را نمی دانم. می توانید تاریخ جدا سازی ان از هند و مهاجرت درداور پاکها به انرا در اینترنت جستجو و مطالعه کنید. نه تنها پاکستان که تمام کشورهای خاورمیانه پس از فروپاشی عثمانی هم. نقشه ها را هم تهیه کردند. فکر می کنید نقشه های جغرافیایی مورد استفاده جنابعالی را خود ما تهیه کردیم؟ اصلا امکانش را بخصوص نقشه برداری هوایی را داشتیم؟

         
  66. ما که شدیم سیر. خداوندا! بار الها! هرچه گرسنه و بی چیز و گورخواب است بخوره تیر!
    *دعای ابو حمزه شمالی که به تازگی در کتب ادعیه کشف و توسط ولی امر مسلمین به حکومت اسلامی ابلاغ شده.
    با تشکر از پژوهشگران و دانشمندان و علمای علوم دینی که در این کشف عظیم از هیچ کوششی دریغ نفرمودند!

     
  67. ایران دوست واقعی

    استاد ارجمندبا درود ، راهکار چیست ؟در تلگرام خواندم که وطن فروشی از مسولین خواسته از امروز باز سازی حلب را اغاز کنند که اگر امام زمان جمعه بیاید واین طور ببیند زشت است و…. ایا این امام زمان به ایران نمیاید و گور خوابها را نمیبیند یا این امام با ایرانیها کاری ندارد و اعتقاد دارد که ایرانی نباید سربلند و شاد باشند وباید تاوان ….

     
  68. جناب آنارشیست
    اولا .سوالی از شما دارم ، بنا بر آنارشیست بودنتان ، حتما خواستار خودمختاری اقوام هستید؟ ! چون،
    آنارشیسم قدرت مرکزی را رد کرده و حامی قدرت از پایین بصورت فدرالی آزاد است یعنی خراسان و لرستان ،آذربایجان وکردستان به صورت خودمختار آزاد. (آنارشیستهای معروف چون میخایل باکونین خواستار حذف قدرت مرکزی و پیر ژوزف پرودن حکومت مرکزی را برده داری می دانند).
    آنارشیسم، قدرت دولتی را ضد آزادی می داند و با هر گونه تمرکز قدرت و سوسیال و ثروت و مالکیت مخالف است.

    دوما .حتما نباید مساجد خراب شوند ، این فرهنگ خراب کردن را باید به تبدیل ، مبدل کرد ، چرا مساجد نباید سرپناه مردم درمانده و بی پناه باشند تا مردم به گورها پناه برند؟

    سوما. اینکه قدیم چه بود را کنار بگذارید و از اکنون بگویید ، اکنون روحانیان در راسند و چون آفتی به جان مردم افتاده اند .و مردم نیز خود در این خودآزاری نقش دارند وآزاد فردی چون خانم نرگس محمدی ، جواهری کمیاب است که زیر بار دروغ و پلیدی سر خم نکند.

     
  69. جامعه ایران دچار یک بیماری ایدئولوژیک خطرناک است. این بیماری، ایدئولوژی تبعیض توتالیتاریسم و اسلام‌گرایی و نازیسم است. آنچه که در باره “گورخواب‌ها” گفته شد و انجام شد، بیانگر چنین ایدئولوژی خطرناک و ضدانسانی است
    ………
    این واقعه دردناک نشان می دهد که تمامی ساختار حکومتی و دینی و ایدئولوژیکی، برای له کردن جامعه و دفاع از قدرت خود متحدند. همه این دستگاه بمحض دیدن موی زن برای سرکوب بیشتر زنان به هیاهو دست زده، آیت الله ها اعتراض کرده و فتوا می دهند و حتا اعلام می کنند که خشکی و بی آبی نتیجه بی حجابی است و پاسداران بسرکوب زنان می پردازند. ولی همین دستگاه حکومتی شیعه در دفاع از بیعدالتی ها و پوشاندن زشتی ها، فعال و پرتحرک است. حکومت به بینوایان شلاق می کوبد و آنها را مسئول بدبختی خود می داند و وانمود می سازد که حکومت بی تقصیر است..
    ………

    اگر صفحه‌ خانم حق‌شناس را دنبال کرده باشید البته می‌دانید که ایشان و همسر‌‌شان در ایام انتخابات مجلس از هواداران لیست «امید» بودند و حسابی هم برای این لیست تبلیغ می‌کردند و دیگران را هم به رای دادن به این لیست ترغیب می‌کردند.»
    ایدئولوژی نازیسم و فاشیسم فکری همین جاست. در برابر این ایدئولوژی متعفن نفس انسان قطع می شود. نظرم را در باره مداضع فاشیستی این مبلغان فرهنگی دولت بگویم:
    یکم، تولید و بازتولید فاسدان حکومتی و آیت اللهی، ایشان را ناراحت نمی کند، ایشان از «تولید مثل» بیچیزان عصبانی هستند.
    دوم، ……..
    …..
    چهارم، برای ایشان، آن مغزی «خوب» کار میکند که موافق «عقیم کردن اجباری» انسان هایی است که دارای ژن «مسموم و فاسد و ضعیف» می باشند. از نگاه این مبلغان جامعه متعلق به افراد با ژن «خوب و اسلامی و دوازده امامی» می باشد، جامعه ایی که در آن گورخواب با بچه های بیمار و معتاد وجود ندارد.
    پنجم، بهانه این ایدئولوگها اینستکه عقیم سازی لازم است زیرا «حقوق» فرزندان رعایت نمی شود. آنها آگاهانه این واقعیت را می پوشانند که مسئول تیره بختی انسانها، نظام قدرت و مناسبات اجتماعی و اقتصادی حاکم است.
    …….
    دستگاه حکومتی پر از گندآب است. شهیندخت مولاوردی معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده در مورد پیشنهاد عقیم کردن زنان کارتون خواب گفت: «هنوز دولت برنامه مشخصی در رابطه با عقیم کردن زنان کارتن خواب ارائه نکرده است. قطعا این برنامه باید از سوی وزارت بهداشت بررسی و ارائه شود.» خانم مولاوردی اعلام کرد «عقیم سازی زنان کارتون خواب و گور خواب و تن فروش در صدر برنامه های رفاهی دولت روحانی قرار دارد».
    …….
    سیاست دولت یک سیاست هولناک یعنی همان سیاست نازیسم هیتلری است که امروز توسط حکومت شیعه اعلام میشود. عقیم‌ سازی اجباری و سیستماتیک، بر اساس حقوق بین‌الملل و تصمیم دادگاه لاهه (پیمان رم)، «جنایت علیه بشریت» است.
    ……
    مسئولان حکومتی که سازمانده فقر و استبداد هستند و بوجود آورندگان فلاکت کارتون خوابها و گورخوابها و رشد روسپیگری و اعتیاد گسترده میباشند، امروز طرح عقیم کردن زنان آسیب دیده را میدهند تا جرم خود در پیدایش نابسامانی ها را بپوشانند. این حکومت، حکومت راهزنان، خرافه سازان، فاسدان، عوامفریبان، رمالها، زمینخواران، رانتخواران، نفتخورها، مخربان محیط زیست، ضد زنها، جنگ افروزانها، آزادی کشان، آدمکشان، بورس بازان، جنایتکاران، اسیدپاشان و امامان است. آیا این صفت ها بمعنای سیاه بازی و شعارهای تبلیغاتی بشمار میایند؟ نخیر، برای هریک از این واژه ها میتوان شواهد فراوان آورد و واقعیت نظام موجود و رفتار زشت مسئولان آن را نشان داد. برای این حکومت، حقوق بشر ارزشی ندارد. از آنجا که این حکومت متکی بر ایدئولوژی اسلامی شیعه است، تمام افکار جنایتکارانه ضد زن و ضد حقوق بشر براحتی توجیه میشوند. در سیاست اعلام شده توسط معاون رئیس جمهور یکبار دیگر حمله ایدئولوژیک به زنان و تحقیر آنها و حمله به قشرهای آسیب دیده آشکار است. آسیب های جامعه ناشی از سیاست های حاکم و مناسبات اجتماعی و اقتصادی و ایدئولوژیک مسلط است. بیعدالتی و بیچارگی و گورخوابی موجود در جامعه، نتیجه دزدی میلیاردها دلار توسط افراد حکومتی و مسئولان اداری و باندهای مافیایی (بابک زنجانی) وابسته به آنهاست، این وضعیت دردناک ناشی از دیکتاتوری دینی و ناشی از فساد سراسری جمهوری اسلامی است. گورخواب قربانی نظام اسلامی و تبهکاران حاکم است.

    جلال ایجادی
    جامعه شناس دانشگاه فرانسه
    http://news.gooya.com/politics/archives/2016/12/222049.php

     
  70. ایران دوست واقعی

    حکایت جالبی است درست مثل ….!!!

    غضنفر رو به جرم ادعای پیغمبری میگیرن؛ ازش میپرسند:
    چرا ادعای پیغمبری کردی؟

    طرف میگه:
    بخدا من بی تقصیرم، برادر من اسمش قنبره،
    هفته پیش قنبر میره صحرا گم میشه،ننم هم منو میفرسته،
    پی قنبر

    بعد هر کی از ننم سراغ منو میگرفت، ننم ميگفت:
    پی قنبره!

    اونقدر به همه گفت من پی قنبرم تا همه باور کردند من پیغمبرم!!!!

     
  71. آقای نوری زاد عزیز
    دراین مورد با شما موافق نیستم ، استعمار عریان صدسال پیش با برده داری هزار سال پیش و استعماراکنون تفاوت دارند، استعمار ،اکنون نیز همچنان ادامه دارد ، و آن چون فشار بر پایین آوردن قیمت نفت برای کشورهای عضو اپک ، یا وابستگی صنعتی واستفاده ی نیروی کار ارزان کشورهای عقب مانده و یا کشورهای عقب مانده به عنوان بازار کشورهای پیشرفته چون چین همچنان ادامه دارد . این خود ملتها هستند که باید به پاخیزند، باید مردم دریابند که این نظام راهی است به ترکستان وتنها چاره ایران رهایی دین از حکومت و قانون است .

     
  72. جناب آقای نوری زاد
    با سلام خدمت شما ایمیلی فرستادم ، پاسخ نداده اید. در مورد ریحانه جباری خواب خوبی دیده بودم. اگر تمایل داشتین و یا خانم شعله پاکروان دوست داشتند که بدانند خواب چه بوده، لطفا به آدرس ایمیل زیر و یا شماره تماس من پاسخ بدهید. دکتر فریبرز 00971503////82

    ————-
    درود دوست گرامی
    نوشته ی شما را به دوستی دادم تا بدهد به خانم پاکروان
    با احترام

    .

     
  73. با سلام و درودهاي گرم و پرمهر
    واكنش شهروندان به فاجعه شرم آور ” گور خوابان” نصيرآباد شهريار
    يكي از شهروندان نصيرآباد در گفتگو با راديو ندا پيرامون ” گور خوابان” گفت : ” اين يك فاجعه بزرگي است ؛ نه تنها براي كشور ما بلكه براي كل بشريت تاسف بار است!” و با بغض افزود : ” وظيفه تك تك ماست كه به آنها امداد رساني كنيم!”

    http://radio-neda.blogspot.com/2016/12/blog-post_28.html

     
  74. باید اینگونه بگوییم که : کاش انگلیس ها به همان شیوه پیشین غارت مان میکردند. زیرا اکنون نیز چون نیک بنگریم همانان هستند که بیشترین استفاده را در این 38 سال از غارت ها و دزدیهای مدیران مومن و متعهد جمهوری اسلامی برده و می برند . زیرا دزدان عزیز نظام مقدس ، بخش اعظم سرمایه های دزدیده شده ملت را از مملکت خارج کرده و به سرزمینهای آنان گسیل داشته و میدارند تا هم نانِ جوین ! و ” ساده زیستیِ!” آینده خود را مانند امروز تامین کنند و هم در ماموریت اصلی خود که همانا توسعه سرزمینهای اربابان استعمارگر است کوشا باشند …
    غارت پیشین – اگر آنرا غارت بدانیم – در قیاس با تاراج حضرات اسلامیون ، قیاس قطره و دریاست.
    ضمناً این سخن تان در کمال صحت و صواب است :
    “.. برادران و حضرات اسلامی به هیچ قاعده ای متقاعد نیستند ” .
    و البته از مهمترین این قواعد ، ” قواعد اخلاقی” است که ” حضرات اسلامی” در این حدود 40 سال به وضوح ، آن خصیصه ثابت دینی خود را نشان داده اند که به راحتی حاضرهستند کل قوانین و اصول اخلاقی را در پای منافع شخصی و ایدئولوژیک خود ذبح کنند. اینان بهترین پیروان ابوسفیان اند و این توصیه او را همواره نصب العین خویش داشته و دارند آنگاه که به طایفه اش گفت:
    خلافت را مثل توپ به هم پاس بدهید و نگذارید از دستانتان خارج شود که اصل، همین است و نه بهشتی در کار است و نه دوزخی.
    و این سخن را مقایسه کنید با آن سخنانی که آقای خمینی در سال آخر عمرش گفت :
    حکومت و حفظ آن بر همه احكام شرعي حتی نماز، روزه و حج ، مقدم و اوجب واجبات است
    حکومت مى‏تواند قراردادهاى شرعى را که خود با مردم بسته است، یک جانبه لغو کند و مى‏تواند از هر امری چه عبادی و چه غیر عبادی جلوگیری کند و چنین ادامه داد که تازه : بالاتر از اینها هم مسائلی است، که اطاله کلام نمیدهم ! ….

    بلی چنین بوده و هست زبانِ حالِ حضرات اسلامیون خطاب به “حکومت” ، که : مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه

     
  75. نوریزاد گرامی من شما را بیش از انچه در تصورتان است دوست دارم!

     
  76. سلام آقای نوریزاد
    بنده نوار نیایشهای دوران زندان شما را در خلوت شنیدم و بال گشودم و به فضای دوران اسارت خود در عراق رفتم.
    با بررسی رفتار شماچون نیک نظر کردم چیزی جز زیبایی ندیدم، چرا که انسان زمانی از انسان بودن خود لذت میبرد که منشاء حرکت زیبایی باشد و خیری به همنوع خود برساند…و متوجه هستم که نیت شما رشد انسانیت است.
    کاش نیایشهای شما را جناب آیت الله دکتر بیگلری(بیگدلی) نیز می شنود…من در آن جلسه مناظره شما با ایشان در سرای قلم بودم که اولین سوال ایشان از شما این بود که آیا خدا را،قرآن را، محمد را، و ائمه را قبول دارید که شما پاسخ دادید: اینها به شما هیچ مربوط نیست… دوستی در کنارم بود که به او گفتم جالب است ، نوریزاد دارد از عشق خدا میسوزد و ایشان چه سوالی میکند… بی مهابا یاد آن فیلم اخراجیها افتادم که طرف میخواست به جبهه برود تا از ناموس و میهن و دین خود دفاع کن، (البته ببخشید از این مثال که در مثال مناقشه ای نیست) آنوقت آن امتحان گیرنده ی امتحان پس نداده(حاج آقا گیرنف) از او امتحان میگرفت که هنگام مستراح رفتن با پای چپ یا پای راست به مستراح میروی… و طرف هم پاسخ میداد که شما مرا به جبهه بفرستید من با سر به مستراح میروم…
    بله… عده ای در این مملکت جان دادند و بها دادند که مشتریش خدا بود و عده ای مزوّر ملبس به لیاس تزویر، امتحان پس نداده بهشت و جهنم دیگران را مشخص میکنند.
    آقای نوریزاد اشک شوق بریز…مطمئنم پس از زندان وقت نیایش نداشتی… زندان اینجاست…و آن زندان سکوی پرواز… مگر ندیدی یوسف گفت زندان بهتر است از آنچه که مرا بدان میخوانند؟

    ممنون

     

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

85 queries in 1411 seconds.