یک: باور می کنید من نحوه ی نشر فایل های صوتی و تصویری و عکس ها را در این سایت نمی دانستم؟ دیروز رفتم و یاد گرفتم. در گام نخست شما را دعوت می کنم به شنیدینِ فایل صوتیِ جناب دکتر مهدی خزعلی که بعد از مناظره ی من با ایشان و جناب طباطبایی اسلام شناس و جناب دکتر بیگدلی(روحانی) منتشر کرده است. من شخصاً هیچ علاقه ای برای ورود به چنین حاشیه های آشوبنده ای ندارم. اما نه که همین سه شنبه ادامه ی این مناظره در سرای قلم برگزار می شود، بد نمی شود اگر در فضای مناظره و حواشی اطراف آن قرار بگیرید. در این فایل صوتی، به این تأسف توجه کنید که ایشان رسماً حکم ارتداد صادر می کنند.
دو: این یکی را هم از ایشان بشنوید:
سه: من نخست بار است که ناگزیر به چنین بازی هیجانی دوستان وارد می شوم که در پس و پشت این هیجان، اراده ای برای پرده برداری از یک اشکال و ابهام و پاسخگویی به یک پرسش مدام تاریخی نیست. بل آنچه که بر آن اصرار می رود ضایع کردن طرف است به هرقیمتی که شده. من این گرفتاری اخلاقی را در: پای کوفتن بر یک “پیشنیاز” می دانم:
|
آقای نوریزاد عزیز وقتی باوری در ذهن انسان40 یا 50 سال ریشه دوانید و قرص و مجکم شد اراده ای پولادین برای تغییر آن لازم است. اراده ای که شما داشتید و شجاعانه پایش ایستادید.کاش دیگرانی چون آقایان سروش و خزعلی و … نیز داشتند.اما چه میتوان کرد.باید به این مقدار تغییر هم رضا داد.شما اولین کسی بودید که شجاعانه اقرار به اشتباه کرده و از مردم پوزش خواستید.این کار هر کسی نیست.قلبی می خواهد به وسعت دریا و روحی به بلندای آسمان. اما سخن کوتاهی با دکتر خزعلی: قربان در بحث منطقی نمیشود به امور قدسی تمسک نمود زیرا دلیل قدسی آوردن راه را بر استدلال عقلی و منطقی میبندد.بنابراین نمیتوانید برای تقویت موضع خود از قرآن یا احادیث یا روایات یا فتاوی دلیل بیاورید.دیگر اینکه چون کسی اطلاعات دینی ندارد نباید راجع به آن نظر دهد نیز استدلال درستی نیس و قیاس آن با فیزیک و سایر علوم تجربی مغالطه است.مثل اینکه بفرمایید چون موسیقی نمیدانی حق نداری بگویی فلان آهنگ را نمی پسندم.در بحث منطقی یگانه میزانی که داریم عقل است و لا غیر.امیدوارم شما هم در جدال با تعصب و جمود فکری پیروز باشید.
فلانی9
درود به همه یاران
(ایا ندیدید حمله فیل ها را به مکه وندیدید ابا بیل ها با سنگ هایی جهنمی… ) نه ما دیدیم ونه هیچ کس چرا که فیل روزی
15 کیلومتر راهپیمایی میکند و300 کیلو اب وعلف میخواهد واین یعنی به ازای هر فیل تعداد زیادی اسب وخر وشتر(خودشان هم مصرف دارند)برای فیل تدارکات حمل کنند لذا قبل از جاده ودیزل وقطار هیچ کس فیلی در مکه ندیده کما اینکه نهنگ و… ندیده است.اما در تاریخ ثبت است چندین بار به مکه حمله وتصرف شد وهیچ ابابیل وابا کلنگی به کمک نیامد.
در عوض کودکان کلاس اولی سه ماهه خواندن ونوشتن را می اموزند که بالا ترین دارنده علم لدنی////
بدون تعصب باید پذیرفت کودکان حال حاضر چندین برابردانشمندان هزاره های قبل می دانند ومی فهمند البته بجز مسخ شده ها که همان ایدیولوژی زده هاست. ونمی بینند داعش همان کاری را می کند که //// کرده اند وبدان افتخار می کرده اند.
حالا چرا خزعلی اینقدر ترسیده و صداش می لرزه؟ فکر کنم یک باب غلمان همونجا ایستاده پشت سرش.
جناب آقای خزعلی چرا آقای نوریزاد را بی خدا میتامی ….چرا از طرف خدا او را محکوم میکنی مگر شما خدا هستی ….یا با او صحبت کردی …..نتیجه 40سال لابی شما که این بلا را به نام دین بر مردم کردید مگر غیر از این است…. حالا بعد از مدتها مرد باهوشی پبدا شده یک علامت سوال بزرگ جلوی شما گذاشته ….. باز هم از روش قدیمی ورنگ باخته انگ زدن استفاده میکنی ….آیا احساس خطر کردی
عرض شود که اتفاقا پاسخ آقای خزعلی خیلی مشخص و واضح است. بسیار دوست دارم که همین پاسخ کوتاه را ایشان بخوانند:
1- جناب آقای دکتر! اتفاقا ما خیلی راحت می توانیم باطل بودن حرفها و مستندات شما را نشان دهیم. برای همه اش هم دلایل قوی و معنوی داریم! منتها هم قبلا (از همان بدو اسلام) و هم اکنون (در این زمان رونق دوباره اسلام!) دیده ایم که بر منتقدان چه رفته و می رود! گول نام “سرای اهل قلم” را هم نمی خوریم. شما و همفکرانتان به محض زبان باز کردن یک عالم واقعی (نه عالم اسلامی که به حق ننگ کلمه ی عالم است و تمام عمر را فقط صرف دخول و خروج از توالت و باقی سوراخها نموده!) برایش حکم ارتداد صادر نموده و به سرای باقی ارسال اش می فرمائید! آدم عاقل با شاخ گاو در نمی افتد! می افتد؟
2- شما به چه چیزی اعتراض دارید آقای دکتر خزعلی؟! با صدای لرزان از شدت عصبیتی که من از شما شنیدم، همین امروز مملکت را به شما بدهند ده سال دیگر بساط دیکتاتوری و قتل فجیع تر از الانش خواهد بود. خامنه ای که روشنفکر و اهل تسامح و تساهل بود این شد! شما جای خود دارید! بنشینید در خانه و نمازتان را بخوانید. آدمی امیدوار بود به خیر کسان/ مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان!
و نکته ای خطاب به محمد نوری زاد: استاد بزرگ آزادگی؛ اگر از من می شنوید، حتی ناخن پایتان را هم دیگر دز این دامگاه اسلامی که نام قلم را هم خدشه دار کرده نگذارید. اینها را تعصب می چرخاند و می جنباند، نه عقل!
* این پیام را خطاب به شما و شخص آقای خزغلی که الحمدالله و المنة به زودی پا جای پای پدر گرامی اش می گذارد نوشتم. اگر انتشارش ندهید هیچ اشکالی ندارد. نمی خواهم در این مملکت که کله پوکها حکمفرمایانش هستند برایتان مشکلی پیش بیاید (بیش از این مشکلاتی که دارید البته).
پاینده باشید.
(متاسفانه و به علت ترسو بودن؛ ایمیل و نام بنده حقیقی نیست. حتما و حکما نظام اسلامی در ترسو بار آوردن ما نقشی داشته تا حالا از ترس نتوانیم تکان بخوریم و باعث دردسر شویم! باز هم صد آفرین و گلی به جمال رونقی ملکی و امید کوکبی)
سلام،
عجیب است اقای دکتر خزعلی می گوید باید تخصص داشته باشی. اما خودش حکمی می دهد که در تخصصش نیست.
دوباره همان جک :
اولین باری که حضرت محمد دعوت مخفیانه به اسلام رو شروع کرد، یه ایرانی از وسط جمع بلند شد گفت “اسلام واقعی اینی نیست که اینا میگن”
منبع: شبگردان خمیده / توییتر
@so2deh/کانال ستوده
گفت و گویی در باره راهبرد ایران در سوریه با «مصطفی تاجزاده»:
«می دانید زمانی که درگیریهای سوریه شدت گرفت، شیعیان عراقی خواستند به سوریه بروند و از حرم حضرت زینب (س) دفاع کنند. اما آیتالله سیستانی مانع شد و اعلام کرد این وظیفه خودِ سوریهاست که از مقدسات خود دفاع کنند. به نظر من آن استراتژی درست بود؛ چون اجازه نمیداد جنگ تشدید شود و حالوهوای فرقهای و مذهبی به خود بگیرد. بههررو ما نه با پررنگکردن انگیزههای ناسیونالیستی یا شیعی، که با تکیه بر منطق و ادبیات دموکراتیک و حقوقبشری است که میتوانیم به حل مشکلات در سوریه، یمن، بحرین و … بپردازیم. بر اساس چنین منطقی است که میتوانیم مانع آن شویم که جنگ شیعه و سنی پوششی برای مقاصد شوم استثمارگران غربی، ارتجاع منطقه و توسعهطلبان اسرائیلی فراهم آورد تا در لوای آن، هر جنایتی را انجام دهند. همچنین از یاد نبریم که آیتالله سیستانی تا زمانی که داعش بغداد و نیز کربلا و نجف را به مخاطره نینداخته بود، علیه آنان فتوا نداد و زمانی عراقیها را علیه داعش بسیج کرد که مردم میدانستند مبارزه آنها ماهیت دفاعی دارد و برای نجات بغداد و نجف و کربلا صورت میگیرد. به همین دلیل به آن فتوا اقبال کردند.»
نشانی متن کامل مصاحبه: http://news.gooya.com/politics/archives/2016/11/219572.php
نوریزاد تو ابروی ما ایرانی هارو بردی دیزوز تو دانشگاه کمبریجج صحبت های تو نفهم رو گذاشتن که قبلا یک حرفی زده بودی الان ک حرف خاک تو سرت کن احمق گوه . تو که مسلمون نیستی ازده باش
یعنی من برگردم ایران بلایی به سرت بیارم که سگ از دستت نون نگیره من سبزواری هستم پس خداتو شکر کن تا وقتی که برگردم مرده باشیی حرومزاده من باید گوه کاری های تو رو پاک کنم عوضی نفهم
کمبریجج!!!!!اسم دانشگاه جدیده.اخوی آبروی سبزواریها رو بردی!
واقعا چه كسي شماي بي ادب رو تو دانشگاه كمبريج راه داده؟ مست و ملنگ بوده به احتمال. زياد
سهمیه بورسیه مموتی را گرفتی؟ حالا پوشکت را بچسب و زوده از آبرو حرف بزنی. خواستی یه اظهار وجودی کنی،دیدی چه فضاحتی بار آوردی؟
————
توهین ممنوع
سپاس که مراعات می فرمایید
سپاس
.
mostafa گرامی ار سواد و معرفتت معلوم است که چگونه به انجا رفته ای !!! ” دانشگاه کمبریجج ” به چه دلیل ترا پذیرفته است ؟؟ ایا بهتر نبود که بجای این مزخرفات حرفهای استاد را که بنظر شما ایراد دارد را نقد میکردی؟ به نظر این کوچک که باید با اب طلا نوشت و ان را قاب کرد و بر سر در ارگانهای دولتی بجای عکس های خمینی و خامنه ای نصب کرد .سعی کن به خرد خود مراجعه وبه مردم بپیوندی . برایت بهترین ها را آرزو دارم.
چه میتوان گفت به چنین افرادی که از قلمشان نکبت می بارد.تا متعصبانی همچون این آقا را داریم غم نداریم .چرا از قبرس بیاریم.
به mostafa عرض میکنم دوست داری مطرح باشی ولی بدان جواب /// خاموشی است.
هو یره یره یره . یاروم کله پا مره
برو گم شو تولیاقت ایرانی بودن را نداری احمق جون ایران بیای مادرت به عزات میشند
اخوند محمود خان علوی تایید کردند
باجناغ های اخوندها هوو های ایرانند
رضا رحمانی امریکاییِ باجناق مجتبی خان خامنه ای از مقام مدیریت خود استعفا کرد .
اونجا رو بین عراقی ها امریکاییها انگلیسیها … تقسیم کردند و صفا میکنند.
مرگ بر امریکاتون رو قربون….
حالا هم همه اشان میتوانند از حسابهایی که اون حاجیه ایتالیایی براشون باز کرد با طیب خاطر استفاده کنند و چند تا بچه میلیون پوندی هم برا هم درست کنند.
اولین فکر مسلمانها جهان کشوری بودنشان است . گور پدر ایران
با اینهمه کشتن از بهترینهای ایران اون کشور دیگه به این زودیها سر بلند نمیکند ولی
نوریزاد در بحثِ بعدی تمام پامنبری هاش رو به وجد می اورد. آمین ….
چون چنگال و چنکگ نداشتم پر رو شدم .
پرسشگران را در مجادله با مطلق گرایان نه بردی است و نه اقناعی. گویند که خدا گفته و در گفته خدا چه بحثی می توان داشت جز تصدیق و تسلیم به ان؟
حضرت آیت الله العظمی نوری زاد ، سلام علیکم ، ضمن آرزوی سلامتی بر شما انسانِ حکیم ، فرزانه ، شاهد ، بشیر و نذیر . 1 _ سرکار خانم نرگس محمدی بخاطر عضویت در کمپین لغو گام به گام اعدام در کشور ( لگام ) و اینکه خواستار لفو اعدام ، خلاف اسلام و قرآن و نظام اسلامی بوده ، به 10 سال زندان ظالمانه و کینه جویانه محکوم شده است . 2 _ در کشور اسلامی ایران ، روزی نیست که خانه ، اتومبیل ، مغازه و … مردم مورد سرقت و دزدی قرار نگیرد و هر کسی را در جامعه می بینیم به نوعی ” دزد زده اند ” و هاج و واج از این همه آدم دزد و سارق در کشور . حضرت آیت الله نوری زاد آیا حضرتعالی می توانید کمپینی جدید راه بیاندازید مبنی بر اینکه ” قاضی هایی ” را که در دستگاه قضایی لاریجانی خلاف اسلام عمل کرده و دزدان و سارقان اموال مردم را بر طبق قانون اسلام و نظام اسلامی به اجرای ” قطع دست ” حکم نداده اند ، همگی اشان را مانند سرکار خانم نرگس محمدی به 10 سال زندان به مکانی نظیر شورآباد زندانی نمایند تا این قاضیان بدانند که احکام قرآن و اسلام برای سارقان ” قطع دست ” می باشد و اینان احکام قرآن و اسلام را ندیده گرفته اند ؟ الحقر ___ مبشّر
——–
سلام دوست گرامی
نخیر
سپاس
جناب آقای نوری زاد چه خوب بود اگر پس از سپاس از ایشان می خواستین که از الصاق القابی چون آیت اله به شما پرهیز می کردند.
جناب خزعلی در همین سایت من بعنوان یک ایرانی و هموطن شما اعلام می کنم که هر بلائی سر نوریزاد بیاید مسؤل ان شمائید.چون همانطوریکه خود می دانید با مرتد خواندن نوریزاد راه را برای اسیب رساندن به او توسط متعصبین و تروریستهای اسلامی و همفکرانت باز نهاده اید.شما برای به تجربه گذاشتن باورهای خود(که مگر مرتد در اسلام حکمش قتل است؟) ناجوانمردانه جان انسانی را که با او لاف دوستی می زنید به ازمایش گذاشته اید.کاری بسیار زشت و جرمی نا بخشودنی و با کمال تاسف نهایت بی وجدانیست.
از یک آخوند زاده بیش از این نباید توقع داشت . از کوزه همان تراود که ……..
اﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﻧﺎﺩﺍﻥ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﻣﻰ ﺁﻳﻨﺪ ﻧﻪ ﺍﺣﻤﻖ
ﻗﺮﻥ ۱۳ ﻃﺎﻋﻮﻥ ﺷﺎﯾﻊ ﺷﺪ، ﮐﻠﯿﺴﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﯾﻬﻮﺩﯾﺎﻥ ﺩﺍﻧﺴﺖ، ۱۲ﻫﺰﺍﺭ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﺩﺭ ﺑﺎﻭﺍﺭﯾﺎ ﻭ ﺍﺳﺘﺮﺍﺳﺒﻮﺭﮒ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﺷﺪﻧﺪ. ﺑﻘﯿﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﻃﺎﻋﻮﻥ ﮐﺸﺖ.
ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻗﺮﻥ ۱۶ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺗﯽ ﺟﺮﺍﺣﯽ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺷﺪ. ﭘﺎﭖ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺭﺳﺘﺎﺧﯿﺰ ﻗﻄﻌﺎﺕ ﺑﺪﻥ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﻨﺪ! ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﻧﻔﺮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﭘﺎﭖ ﻣﺮﺩﻧﺪ ﺑﻠﮑﻪ ﺍﺟﺰﺍﯼ ﺑﺪﻧﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺭﺳﺘﺎﺧﯿﺰ ﮔﻢ ﻧﺸﻮﺩ!
ﻗﺮﻥ ۱۷ ﺍﺩﻋﺎ ﺷﺪ ﻟﻤﺲ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥﻫﺎﯼ ﯾﮏ ﻗﺪﯾﺲ ﺩﺭ ﻓﻠﻮﺭﺍﻧﺲ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﻔﺎ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﺯﯾﺴﺖﺷﻨﺎﺳﯽ ﺗﺼﺎﺩﻓﯽ ﮐﺸﻒ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﯾﮏ ﺑﺰ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻧﻬﺎ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺷﻔﺎ ﻣﯽﺩﺍﺩ!
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﻧﺎﺩﺍﻥ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﻣﻰ ﺁﻳﻨﺪ ﻧﻪ ﺍﺣﻤﻖ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻮﺳﻂ ﺍﻣﻮﺯﺵ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ، ﺍﺣﻤﻖ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ!
ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﺩﺷﻤﻦ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻭ ﺁﺯﺍﺩﻯ ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎ ﺩﻓﺎﻉ ﮐﻮﺭﮐﻮﺭﺍﻧﻪ ﺍﺯ ﻋﻘﺎﻳﺪ ﻭ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﻯ ﻏﻠﻂ ﺍﺳﺖ.
ﺑﺮﺗﺮﺍﻧﺪ_ﺭﺍﺳﻞ
کورس گرامی
درود بر شما. به نوبه خودم به عنوان یک خواننده، سپاسپگزارم بابت زحمتی که در گزارش بیطرفانه و دقیق مناظره ابوحاتم و زکریای رازی کشیدید و منابعی که بررسی و ارزیابی کردید و می کنید و دیگر مباحث فخیم و جاندارتان از عالم اندیشه. راستی که اندیشه ورزی بهترین نوع زیست و زندگی انسانی است. شما چنین زیستی را پیشه خود کرده اید پس پیداست که به بهترین نوع زیست انسانی نزدیک ترید از همه آنان که چیزهای دیگر را ترجیح می دهند.
در باره این مناظره تاکنون دو بخش از نوشته شما را خوانده ام و هنوز الباقی را نرسیده ام.(از حضرت شما پنهان نباشد به سبب شانسی که در مطالعه کتب داشتم، حدود 15 سال پیش تصحیح اعوانی از اعلام النبوه و نیز کتاب اقوال الذهبیه را خواندم و در عالم جوانی ترسی در جانم افتاد که اگر حرفی در دلمان باشد به سرنوشتی شبیه «ملحد» می انجامد که دست بر قضا برای من -برغم ناچیزی در همه چیز و بی آنکه کار خاصی کرده یا حرفی زده باشم و تنها از روی حدسی که در خواندن کتب در باره ام زده بودند به همینجا منجر شد که دیگر بی رمقم کرد در ادامه دادن هر نوع زندگی دانشگاهی که در آن آزادی نباشد. ببخشید از این نکات بی ربط) در بخش قبلی که خواندم، پرسشی از سوی دوستی طرح شده بود که گفته بود «برتر»ی دادن به برخی آدمیان یک رویه و روال پذیرفته شده است و مثال گاندی را آورده بود-به گونه ای در نقد شما که وعده دادید به ادامه بحث زکریا.
باری ضمن بهره بردن از مطالب شما. چند مطلب عمدتا پرسشی به ذهنم می رسد که با شما در میان می گذارم. اولین مطلب مربوط به«امام بودن سقراط» برای زکریاست. نمی دانم بررسی شما به کجا رسیده ولی شم و حدس عادی نشان می دهد که این تعبیر را رندان به متن های زکریا افزوده اند تا بگویند تو هم«امام» داری. درست است که زکریا به سقراط و فلسفه با چشمی فروتنانه و شاگردانه می نگرد و بسیار برای سقراط ارزش قائل است ولی این از حکمت-متناسب با تعابیر مرسوم خودشان در این بحثها- به دور است که او عبارتی را در عناوین کتبش بیاورد که کاملا با معنا و مفاد مرسوم آن مخالف است. شبیه این است که مثلا آرامش دوستدار که مدافع «تسلیم» شدن به خرد و عقلانیت است بگوید من هم«اسلام» خاص خودم را دارم! آیا تصور نمی کنید که این تعبیر رندانه افزوده دیگران است و آیا به شاهد و شواهدی برای تأیید انتساب تعبیر«امام بودن سقراط» از قطعات باقی مانده رازی دست یافته اید؟
مطلب دوم اینکه به نظر می آید همان جور که شما می گویید زکریا هم می پذیرد انسان ها به هم نیاز دارند و این تفاوت نیازها و توانها آنها را به «مراتب» و طبقاتی تقسیم کرده است و این حرفی است که هر عاقلی می پذیرد ولی مراتبی بودن مناسبات میان انسانها با «نبوت و امامت» فرق دارد برخلاف قول و تلاش ابوحاتم. این مطلب تا اینجا گزارش زحمت شما از این چالش«رازی-رازی» است. اما نکته ای که به ذهن می رسد(در دل این نکته پرسش دارم از شما) این است که انسان ها هر کدام به هم نیاز دارند و هیچ کدام در نیاز داشتن به هم بر هم برتری ندارند. به عبارت دیگر اگر فرض کنیم توان و قدرت موجب برتری می شود اینگونه نیست که برخی آدمها از هر لحاظ توانمند و برخی دیگر کاملا ناتوان باشند. این می تواند پایه استدلال علیه ابوحاتم قرار بگیرد یا پایه دیدگاه هر فرد خردورزی قرار گیرد که معتقد است از نیازمندی و سلسله مراتبی بودن انسانها نمی توان به«ضرورت برتری» یک فرد بر بقیه دست یافت. مجدد صورت بندی استدلال را تکرار میکنم: ما به هم نیاز داریم ولی هر کدام از یک جنبه نیازمند و از یک جنبه توانمندیم. پس من نیازم را با رجوع به قدرتمندی شما رفع می کنم و شما هم نیازتان را با رجوع به قدرت مندی من. عین رجوع نانوا برای درمان به پزشک و رجوع پزشک برای نان به نانوا. بنابرین ما انسانها همه در «نیازمندی به هم یکسانیم». همانطور که در سهمیه عقل مساوی هستیم. تم اصلی روان ما نیازمندی ما بهم دیگر است به سبب زیست طبیعی مان در اجتماع. اما هیچ کس به برتری مطلقی نمی رسد که بتواند تماما بی نیاز باشد از دیگران(مگر با زور و استخدام دیگران که معلوم است که هیچ کس چنین چیزی را روال طبیعی آدمیان نمی داند) اما چیزی که ابوحاتم از ما می خواهد نیازمند شدن به هدایت و ارشاد یک نفر است تا ابد. نیازمندی به فردی که مطلقا در هیچ چیز نیازمند ما نییست. این بنظرم بنیادی ترین تفاوت اجتماع انسانی با نبوت و امامتی است که ابوحاتم مدافع آن و زکریا منتقد و مخالف آن است. حال پرسشم این است که آیا این نکته را که من نوشتم، زکریا مدنظر داشته و اگر داشته چرا به آن استدلال نمی کند؟ می خواستم بنویسم «نکته ناچیزی که من نوشتم»، دیدم بیش از حد ریاکارانه است ولی در شکل فعلی اش نیز ظاهرش از رنگ و بوی مغرورانه خالی نیست که امید که شما و خوانندگان مرا ببخشند.
جناب علی ۱ با درود که پس از اندی غیبت باز آمده ای. در حیرتم که نوریزاد به حکم ارتداد از طرف مهدی خزعلی نواخته شده و گویا این مهم چیزی را در شما بر نیانگیخته!!!. چرا این را نوشتم؟ چون تصورم این بود که موضوعی بدین اهم با واکنش شما مواجه خواهد شد. الان پای زکریایی حی و حاضر در میان است که چماق تکفیر و ارتداد را بالای سر وی نگاه داشته اند. اینطور نیست؟
ممنونم دوست من. اگر بگویم کار بزرگ جناب نوری زاد، خطای بزرگی است که بیشتر من به عنوان یک خواننده را ناراحت می کند تا خوشحال، شاید به حساب غرورم بگذارید که از دور ندیده گز می کنم. واقعا این بحثها و این مناظره ها معنا دارد؟ مردم( و بسیاری از متخصصان) در بیرون بسیار عمیق تر از من و ما علی و محمد را فهمیده اند(بخشی هم خوب باور کرده اند) پس آنچه نوری زاد گرامی می گوید، احتمالا برای تأثیر بر امثال خزعلی است . واکنش خزعلی هم کاملا درست است که می گوید من با همین باورها توانسته ام، شصت روز اعتصاب غذا را تحمل کنم. یک مسیر فهمیدن است و یک مسیر باور کردن. نتیجه: نوری زاد به چیزهایی فکر می کند که مطلقا در ذهن خزعلی جایی ندارد و خزعلی به چیزهایی باور دارد که نوری زاد مطلقا آنها را از آن مسیر که خزعلی برگزیده، برنگزیده است پس معلوم است که دو خط موازی نتوانند یکجا بهم برسند. دنیای دو ذهن دور از هم شاید با نامه نگاری دوستانه و تأمل های در تنهایی امکان اندکی جابجایی داشته باشد ولی در قالب جلسه و مناظره مطلقا نه. حتی اگر فرض کنیم نوری زاد یا خزعلی انصاف مطلق داشته باشند، نمی توانند در چنین جلساتی به «دگرگونی» راه ببرند.. حال وقتی جلسه و جمع و مناظره ای ما را سر سوزنی به احتمال«دگرگون» کردن طرف مقابلمان نرساند، چه معنایی دارد جز یک خطای بزرگ از یک انسان بزرگ به نام آقای نوری زاد؟(حتی اگر فرض کنیم خزعلی می خواهد با زیرکی جای نشری برای افکار نوری زاد بیاید، وسیله ای که برگزیده اند، خطاست). دوستی نوشت حال که حاکمیت مدارا کرده و مراجع به ارتداد رو نیاورده اند چرا خزعلی چنین می کند. اولا مراجع این چیزها را نمی خوانند و دیگرانی هم که می خوانند، منتظر تغییرات بیشتر نوری زاد هستند تا بهانه کافی بیابند. امیدوارم، جناب نوری زاد با همین قلم شیوای شان، جنبه تحقیقی به گفتار خود بدهند بی آنکه مطلقا به سمت باور داشتن یا نداشتن خیز بردارند. یعنی عین رویه کورس که فاصله می گیرد و به پدیده نگاه می کند کاش نوری زاد هم به متون تاریخ اسلام مراجعه کند و روایات و منابع را(هم از شیعه و هم از اهل سنت) در مقاله کوتاهی در یک موضوع کوتاه(مثلا جنگ صفین، جمل، نهروان، خطب نهج البلاغه، غدیر و..) کنار هم بگذارد و به همان بیگدلی هم بگوید، لطفا به من پاسخ بده که چرا امام علی این کارها را کرده و یا به او نسبت داده اند. این رویه بهترجواب می دهد چون این دغدغه های خوب نوری زاد را(در قالب این نامه های زیبا و واقعا خواندنی) هر مومنی گذرانده و با یک لعنت بر شیطان از کنارش رد شده است. ولی وقتی با تاریخ و متون مستند بشود، مومن مجبور به فکر کردن بیشتر است. اگر هم قصد ایشان تغییر ذهنیت آنانی است که او را می شناسند و دوست دارند، مطمئنم آنها از این مراحل گذشته اند… واقعیت را کمی اینجوری ساده می کنم: یا نوری زاد و ما به مأثورات اسلامی شک داریم یا نداریم. اگر شک داریم با یک رویه علمی-با کمترین قضاوت- می بایست آنها را برجسته کنیم و ببینیم و به نظر دیگران هم احترام بگذاریم بی آنکه مطلقا «باور» یا عدم باوری را بر ملاک کنیم. اگر نوری زاد چنین بکند تأثیرش بیشتر خواهد بود تا من و مایی که ناشناخته ایم و مراحل او را در تمرین شجاعت و جسارت نگذرانده ایم. درد دل کردن با علی-که از طریق همین مآثورات به ما رسیده- حداکثر در دل آنکه نوری زاد را می پذیرد و باورهای سنتی را هم دارد، با یک لعنت بر شیطان گفتنی، تمام می شود و بعد از خواندن مطلب، به تأملات مرد شجاع روزگار ما فکر نمی کند. به نظرم آنکه شجاعت دارد تقریبا نصف بیشتر حقیقت را یافته است زیرا ترس را در درون خود کشته است. نوری زادی که چنین شجاع و جسور است به نصف دیگری هم اگر مجدانه و جستجوگرانه روی آورد(کافی است متن طبری را جلوی دستش بگذارد و از طرف شیعه هم مسعودی و یعقوبی و بلاذری را تا برسد به سیمای کلی ای از علی و دیگر بزرگان اسلام اولیه یا در قرآن تأملات بسیار کند. مثلا برای نمونه چه اشکال دارد که این را امتحان کنید: امام علی به جنگ جمل رو آورد و در اولین مرحله و برخورد توافق شد که با سپاه مسلمان و مومن حجاز بی زد و خورد کنار بیایند و شب را بیتوته کنند تا فردا تصمیم بهتر بگیرند. چه شد که شب سپاه علی شبیخون زد به سپاه مومن حجاز؟ آیا توافق امام مسلمین معنایش این بود که او می تواند آن را زیر پا بگذارد؟ آیا خطای دیگری رخ داده است؟ آیا مورخان با امام دشمنی داشته اند؟ آیا لشکریان و سربازان خودسری کرده اند؟ آیا امامی که چنین لشکر خودسری دارد چگونه می تواند به معاویه ای که کیلومترها از او فاصله دارد امر و نهی کند؟ چرا ما شیعیان «تاریخ» را نمی بینیم و به»منبر» رو می اوریم؟ منبر های ما در قضیه جمل چه تفاوتی با«تاریخ» دارد؟ و …) اگر چنین رویه ای را در تحقیق دنبال کند وبا شجاعت بی نظیرش بیامیزد، اثر گفتارش صدبرابر خواهد شد زیرا دستکم همان بیگدلی نه تنها مجبور است به «شعر» گفتن نوری زاد استناد نکند بل مجبور است تمام منابع مورد استناد او را یکبار حداقل بخواند و این دستاورد کمی نیست.!
پیشنهاد یک کوچکتر به بزرگتر خود و پاسخی به دوست خوبی که می گفت چرا از زکریا حرف می زنید و نه از ارتداد و خزعلی…
—————
درود دوست گرامی
بنای من در نامه به امام علی و به خدا به رخ کشیدن فجایع جاری در کشور است. و این که در تاریخ نادرشاه ها – فرزند شمشیر – فراوان اند. این جای خالی انصاف و انسانیت است که بشر تاریخی چشم براهش بوده و هست. جماعتی از منبریان مرتب مخاطبان خود را به دوردست ها می برند و در همانجا به در خانه ی این و آن دخیل می بندند. این هجوم بی خردی و خرافه است و فریب، که پای در گذشته دارد و امروزمان را خراشیده. ما گرفتار امروزیم. امروز. من گاه که به وسعت کاری که باید دست بدست بکنیم تا یک خرافه – تنها یک خرافه – از ذهن مردممان زدوده شود، به راه درازی بر می خورم که پیش روی ماست. وحال آنکه طرف مقابل نیز ساکت نیست و برای تعمیق همان خرافه سرمایه گذاری می کند و برایش تریبون می پردازد.
با احترام
.
جناب علی ۱ با درود و تشکر از واکنش مبسوط شما. اجازه بده با شما موافق نباشم. ما امروزه روز به انواع و اقسامی از مصیبتهای ناشی از نکبت رواج خرافات بوسیله حاکمیت که ترویج آنها برایشان از نون شب هم واجبتر است گرفتاریم همچنان که گرفتار هزار و یک مصیبت دیگر ناشی از کشت و کشتار و غارت و بگیر و ببند و اقتصاد ورشکسته و بی کاری و فقر و فلاکت و فحشا شده ایم بخاطر سؤ مدیریت مطلقه بی کفایتان. نتیجه: همین رویه آقای نوریزاد با گوشت و پوست و استخوان مردم چنان ملوس است که غمی نیست اگر امثال مهدی خزعلی و بیگدلی را خوش نیاید وقتی بیشمارانی این نوشتههای شجاعانه و آگاهی بخش آقای نوریزاد را میخوانند. با شما موافق هستم که نباید بن اعتبار و وجهه و صلاحیت و شهامت و از جان گذشتگی فرزانهای چنین خرج معرکه گیریهای امثال خزعلی پرورش یافته با آموزههای حجتیه عجین شده با شاکلهٔ وجودیش، میشد تا چماق تکفیر و ارتداد را به تاسی از شیوهٔ همه عمر پدر خود بلند کند که کرد.امثال خزعلی و بیگدلی باید پایشان به این سایت باز میشد اگر حرفی برای گفتن داشتند تا فرصت معره گیری با دعوت از آقای نوریزاد را پیدا نمیکردند که کردند. هر دوی اینها وقتی با صدای رسا هزاران بار فریاد زده اند مراجع باید فقه را استخراج کنند و مردم آنها را اجرا کنند، یعنی ما با فقه و فتاوی امثال نوری همدانی و ناصر مکارم نفس بکشیم، آیا دیگر جایی برای حضور آقای نوریزاد عزیز در چنین معرکه گیریهایی باقی میماند؟
علی ۱ گرامی
سوالتان بسیار جالب و نظرتان صحیح است ، کم پیدایید؟
انسان گرامی
ممنون. چه بگویم…. خواستم چیزی بیشتر و روشنتر بنویسم در پاسخ به«کم پیدایید؟» قلم خود پس نشست. از او(معنای معنوی قلم البته) تنها توانستم این عبارت را اجازه نوشتن گیرم که: چه بگویم….
درودی از بن جان به علی1 گرانمایه:
پاسخ هم اندیشی و همیاری و نقد شما را که ذیل ریشه های 405 در پست پیش نهاده اید،در این پست می نهم. امیدوارم مرا ببخشید.نوشته اید که 15 سال پیش خواندن اقوال الذهبیه و نظراتی که در بارۀ آن داشته ایدو بیم ملحد خوانده شدن ، شما را از زندگی دانشگاهی جدا کرد. بخت یارت بوده علی1 جان، چون در علوم انسانی آکادمیک در ایران آن قدر که بیرون از دانشگاه یاد گرفته اید،یاد نمی گرفتید.این حاشیۀ شما از نگرِ من از متن مهم تر آمد. حمید الدین کرمانی به نظر من در همان ساختار نوافلاتونی مشائیون حرکت می کند و بهتر از من می دانید که کتابی هم داردبا عنوان المصابیح فی اثبات الامامة. اقوال الذهبیه هم در رد طب روحانی ( الطب الروحانی)رازی است. دو کتاب طب روحانی و سیرت فلسفی ( السیرة الفلسفیه) از آثار بجا مانده از زکریای رازی است که پل کراوس و مهدی محقق و پرویز اذکایی ( سپیتمان) و دکتر اعوانی و تا آنجا که من می دانم همۀ رازی پژوهان در تعلق آنها به رازی به همین صورتیکه هستند شک ندارند. در واقع، افزون بر اعلام النبوه ،این دو کتاب منبع قابل اعتماد در ریشه ها هستند. در همان آغاز السیرة الفلسفیه رازی با عبارت « امامنا سقراط المأثور» سقراط را امام خود می خواند و در فصل 16 طب روحانی مذهب را « امر هوایی » می نامد . نشانی دقیق تر : 1- زکریای رازی ، السیرة الفلسفیه، مترجم عباس اقبال آشتیانی ،مصحح پل کراوس، سازمان انتشارات و آموزش، تهران، 1371،ص63 2-می توانید در اینترنت هم این عبارت را بیابیددر این نشانی:رسائل فلسقیه- ابوبکر الرازی To PDF:www.mostafa.com
بنابر این اگر نظر مصححان و محققان را قبول داشته باشیم ، شک نیست که رازی واژۀ امام را به کار برده است . بخشی از فصل 17 طب روحانی را قبلاً در همین ریشه ها شخصاً ترجمه کرده ام و آز آن به عنوان سرودی در ستایش خرد نام برده ام. و عالی ترین ستایش در پویه های فرهنگی ما. در بخش فردوسی مفصلاً توضیح داده ام که خرد در شاهنامه بیش تر خرد عملی و دین از ریشۀ دئنا به معنای دانستن ( شناختن) نیک و بد است. حتی فردوسی خرد نظری را از شناخت خدا ناتوان می یابد و آن را در حد شناخت گوهران مادی می گیرد . حکمای مشاء نیز فقط برهان آوری می کنند برای اعتقادات ایمانی شان . پس هرگز از ایستار سوژۀ آزاد و خودبنیاد،این اعتقادات برای آنها معضل (problematic) نشده و بیش تر مدافعه گر اند تا متفکر و فیلسوف. شگفت انگیزی رازی که از نبوغی بی همتا نشان دارد، همان سان که پیش تر از کتاب ارزشمند Essays on islamic philospphy از George Hourani در قسمت 359 ( ذیل پست سرشماری) اشاره شد، در پاسخی که پرسش های فلسفی و الهیاتی داده شده ،نیست.پاسخ او یا همان قدمای خمسه که ابن حزم بیخودی به خود زحمت ردّش را داده است، از نگاه امروزین یک اسطوره است. شگفتآور پرسندگی رازی است. خلقت از عدم واقعاً برای او مشکوک و معضل شده است و قدمای خمسه یک پاسخ به مسأله هایی است چون خلقت از عدم ، معصومیت و برگزیدگی از جانب خدا، اخلاقی و عقلانی بودن فرمانبرداری از این برگزیدگان . حکمت برهانی غالب این مسئله ها را همچون معضلی که حلّش از پیش و همچنین در پس معلوم نباشد، ننگریسته اند. آنها برای باورهای پیشینی خود برهان جور کرده اند. بنا به یک زندگینامه ابن سینا از جوزجانی استادش هر وقت در یافتن حد اوسط قیاس درمی ماند، دو رکعت نماز حاجت می خواند. طنز ماجرا اینجاست که حکیم برای اثبات واجب الوجود شب بیداری می کشد و هر وقت به بن بست می رسد از همان واجب الوجودی که هنوز اثباتش نکرده،کمک می خواهد. برای رازی اعتقادات غالب و همگانی به راستی معضل می شود و بنابراین به نتایج از پیش مقدر شده نمی رسد. دو اثر بجا مانده از او و آثار ردیه نویسان از این نگر بر هم مطابق می افتند. اما نکتۀ درست و خوبی که شما در بارۀ تفاوت نیاز انسانها به هم و نیاز انسان ها به برگزیدگان خدا فرمودید ،در وهلۀ نخست حق خوانندۀ امروزی مناظره در پایمردی در مناظره است بدون انتساب به متن و در وهلۀ دوم باید رازی جملاتی گفته باشد که این مقصود را مستقیم و نامستقیم برسانند. وگرنه ما در مورد مقاصد و نیات تنها می توانیم گمانه بزنیم و گمانۀ من پاسخ آری به پرسش شماست. همسنجی رازی با آرامش دوستدار به نطر من خیلی مناسب نیست.من نمی دانم رازی چرا واژۀ امام را برای سقراط به کار برده، اما این واژه را به کار برده است. شاید برای تقابل با اسماعیلیه و مذاهب دیگر امامیه ، شاید از آن رو که امام به معنای قدوه و پیشوا در آزادی از عادت است. برای این شاید ها هم قرائنی هست که فرصتش نیست. مشکل ابوحاتم دقیقاً همین تحریف نگره رازی از امام معصوم و برگزیده به امام به معنای لغوی کلمه است. رازی هیچ جا نه منکر نیاز انسانها به هم شده، نه منکر تفاوت ها در مراتب. او عقل را هادی تعاون در عین تفاوت ها می خواند(فصل17طب روحانی). تساوی انسان ها در برخورداری در عقل از نظر دکارت نیز چنین معنایی نمی دهد. این تساوی به معنای توانش نهفته ای است در هر کس برای فهم هر چیزی به شرط آنکه همۀ وجودش را مصروف بالفعل کردن این توانش بکند . من نمی گویم که این نظر صد در صد درست است. دفاع نمی کنم. گزارش می کنم. و صادقانه بگویم که آنچه ستایش مرا در باب رازی برمی انگیزد، همان جرأتِ پرسشگری و تفکر آزاد از رهنمودهای فرهنگ اسلامی است.زین گذشته عدم تساوی انسانها
جملۀ اول اشنباه است علی 1 عزیز: می خواستم برای اشراف بر نوشتۀ شما اینجا تایپ کنم اما در پست بعدی پیست کنم ، اما یادم رفت.پوزش می خواهم
این هم از مسلمانی اتان؟
به نقل از بی بی سی، بنابه این بیانیه فرهنگ امیری، ۶۳ ساله، روز ۲۶ سپتامبر ۲۰۱۶ مقابل خانه اش در شهر یزد به قتل رسید.
در این گزارش آمده است که یک روز پیش از قتل آقای امیری دو مرد به خانه او سر زدند و خواستار خریداری وانت او شدند. پسر آقای امیری به آنها گفت از برنامه فروش اتومبیل بی خبر است اما آن دو اصرار کردند و وقتی پسر آقای امیری خواستار شماره تماس آنها شد بهانه هایی آوردند و آنها را ترک کردند.
آن دو نفر روز بعد بازگشتند و مقابل خانه آقای امیری با او وارد گفت و گو شدند و به فاصله کوتاهی بعد از آن صدای فریاد آقای امیری به گوش اعضای خانواده اش رسید.
همان زمان بود که خانواده و رهگذران آقای امیری را درحالی که به شدت زخمی شده بود پیدا کردند. او از ناحیه سینه چند بار چاقو خورده بود. او دقایقی پس از انتقال به بیمارستان درگذشت.
همزمان چند مغازه دار مردی را درحال فرار از صحنه گرفتند و تحویل پلیس دادند. یک مظنون دیگر بعدا توسط پلیس دستگیر شد.
براساس این گزارش شاهدان عینی که در زمان بازجویی پلیس از این دو نفر حضور داشتند گفته اند که آنها به قتل آقای امیری با چاقو اذعان کردند.
در این بیانیه آمده است: “وقتی درباره انگیزه آنها سوال شد، یکی از مظنونان گفت که آقای امیری را کشته چون می دانست بهایی است.”
با سلام . در سالهای قبل رابرت موگابه رئیس جمهور! دیکتاتور در کشور زیمباوه ( قبل از به قدرت رسیدن موگابه نام کشور ” رودزیا ” و بسیار در حال پیشرفت بود ) در جنوب آفریقا برای رئیس جمهوری تنها و فقط به خودش اجازه داد که کاندید ریاست جمهوری شود و به هر حال تعدادی از مردم فلک زده زیمباوه به پای صندوق رأی رفتند و ایشان آن تعداد رأی را برابر 100% برای خود نصب کرد ! و در کشور عراق هم صدام حسین عفلقی ی دیکتاتور هم برای خود انتخاباتی ترتیب داد و نتایج آن را رأی مردم عراق به میزان 99/5% به خودش نصب کرد . بنظرم آقای خامنه ای از آن دو نفر یاد شده کمتر که نیستند و ایشان که رهبر مسلمین جهان هستند و چیزی هم نمی ترسند ، همانند آن دو نفر انتخاباتی برگزار کند و نتایج آن را با ابهت تمام برای مردم فهیم ایران نشان دهند و به دنیا بفهمانند که رهبری مسلمین جهان ” اَلکی ” که نیست . آیا پیشنهاد بدی است ؟
جناب دکتر خزعلی اهل بحث منطقی عالم بر علیه جاهل!
با تشکر از خدمات گرانسنگ شما عزیز برادردر تشخیص و تفکیک مسلمان اصلی از بدلی! …شبی “بچّه جوادیه” واقعی مرحوم “عمران صلاحی ” طنز پرداز معاصر،به انجمن قلم رفته بود و وقتی برگشت گفت آنجا بیشتر شایسته نام انجمن مداد است تا قلم!
بدون سوت و کف زدن و کف کردن و با اعلام برائت رسمی و آشکار از عمر سعد و شمر و این مرجانه و خالد ابن ولید،خواهش بنده حقیر این است که کاری نکن که “سرای قلم” به “سرای مداد” تبدیل شود!!
من الله توفیق!
نمی دانم این جناب مازیار وطن پرست چرا به سیاستهای کشور در سوریه اعتراض دارد. این نژادپرستی نیست. شما آخر روشنفکری هستی . از نظر روشنفکر این مملکت چه دینی چه سکولار باید مملکت رابرای دیگران هزینه کنیم. باید فرش زیر پایتان را هم بفروشید برای عراق و سوریه و لبنان و افغان و فلسطین و غیره هزینه کنید. نصف افغانسان توی ایران هستند بقیه هم باید بیایند کسی مخالفت کند نژاد پرست است . نیروگاه و آبشیرین کن و جاده و بیمارستان در عراق و لبنان و ساخته ایم باز هم می سازیم ولو ایرانی بیکار و بیمار و فقیر باشد لطفا نزادپرست نباشید.
عملکرد خزعلی ونوشته ها و برخوردهای سید مرتضی وقتی کنار هم بگذاریم به حقیقتی پی خواهیم برد که حکایت حوزویانیست که خوابنمای روشنفکر شدن گردیده اند.برای تمام چنین افرادی بدون هیچ استثنائی تنها فروعیات است که می تواند مورد نقد قرار گیرد والا اصل تفکر و اصول اسلامی/قرانی نباید مورد نقد قرار گیرد چون درآنصورت چوب تکفیر بلند خواهد شد.برای این جماعت آنچه مقدس شده است نباید خدشه ایی بردارد زیرا خراشیدن همان و ترکیدن وفرو ریختن بنیان اعتقادیشان همان.آنچه را عقل و منطق این جماعت می نامند در ست همانطوریکه در قرآن آمده نه نقد اصول بلکه توجیه اصولی است که نباید مورد پرسش قرار گیرد.جالب است که خزعلی با علم به اینکه در قرآن و سنت حکم ارتداد مرگ است حکم ارتداد داده و بر ضد نص صریح قرآن و سنت برای توجیه این ناجوانمردی به توجیه آن می پردازد …که مگر حکم مرتد مرگ است؟!واقعا همانطوریکه گفته اند چو دزدی با چراغ اید گزیده تر برد کالا!ایشان هم رویاهای روشنفکری دارند و با علم جدید اشنائی و هم سری در حوزه و بدتر از همه خود آخوند زاده اند.
جناب خزعلی تکلیف بحث را روشن کرده اند. اصولا ایشان در قاب منطق شیعی خود قائل به بحث بوده و لاغیر. پس بحث با ایشان چنانچه سبب خدشه وارد شدن به اعتقاداتشان باشد، کفر و مستحق مجازات طرف مقابل است، آن هم به بالاترین درجه آن. اصولا چرا ادیان پرسش درباره خدا را منع کرده اند؟ چرا به جای پاسخگویی، تنها با کشتار سوال کنندگان واکنش نشان می دهند؟ آیا پرسش منطقی یا حتی غیر منطقی توهین تلقی می شود؟ و البته این تقدس را تا دیگر افراد امروزی، که حتی درجه پاکیشان از افراد عادی جامعه نیز کمتر است، اشاعه داده اند. واقعا اگر کسی بگوید خدا وجود ندارد، توهین به خدا کرده است؟ آیا در قرآن به انسان آزادی و اختیار داده نشده؟ آیا به اندیشیدن اصرار ورزیده نشده؟ آیا با فرستادن پیامبران حجت بر همه تمام نشده؟ اگر جواب همه اینها مثبت است، پس شخصی با تفکر، به این نتیجه رسیده که خدا وجود ندارد و حتما منطق و دلیلی برای حرفهایش دارد. آیا به جای مقابله با افکار و منطق او باید با منطق و گفتگو پاسخ داد یا باید او را تکفیر و حذف نمود. این روش بدترین نوع دفاع از دین است چون نشاندهنده نداشتن قدرت پاسخگویی است. اگر در قرآن به عقلانیت و تفکر تاکید بسیار شده و حال کسی با عقل خود نتیجه دیگری گرفته است، اکنون باید کشته شود، به این معنی نیست که مطابق منطق قرآن اندیشیدن مجاز است اما نتیجه اندیشه اگر خلاف نظر قرآن باشد مردود است! پس اصولا این چه نوع اختیار و تعقلی است؟ کسانی که با قرآن آشنایی دارند حتما می دانند در قرآن آیاتی هست که می گوید؛ خدا هر کس را بخواهد هدایت و هر کس را خواهد، گمراه می سازد. و آیه ای که می گوید، هیچ برگی بی اذن خدا از شاخه فرو نمی افتد. آیه ای که می گوید ما عده ای را مخصوص جهنم آفریدیم. آیاتی هست که می فرماید کسی را که خدا گمراه کرده، مهر بر چشم و گوش و دل او زده می شود تا هدایت نشود! و در آیه ای دیگر به پیامبر می فرماید؛ آیا کسی را که ما گمراه کرده ایم تو می خواهی هدایت کنی؟!…
همه این موارد نشان از آن دارد که همه چیز از قبل در لوح محفوظ نگاشته شده و خداوند خود می داند چه کسانی مستحق جهنمند و قابل هدایت نیستند و به پیامبر نیز می فرماید تلاش برای هدایت اینان نکند و در واقع فرستادن پیامبر برای هدایت کسانی است که از قبل هدایت آنهم ثبت شده است. خب این برای کسی که در قرآن تعقل می کند جای سوال است. به قول آقایان شبهه! اولا دوست ندارند این سوالات مطرح شود و ثانیا اگر جواب دادند و اقناع نشدی شما کافر هستی و مرتد و دشمن خدا! این میدان بازی گفتگو گران دینی است. خب مسلم است در این بحث ها دست و پای پرسشگر در بیان مسائل و بیان دلایل عقلی خود بسته است چون کافیست حرفی خلاف عقیده امثال خزعلی ها زده شود تا جانت را بستانند، نه خود که افرادی کم سواد و دور از اهل بحث و منطق، که صرفا متعصب هستند و از قرآن و مسائل دینی چیزی جز تقلید و اجرای حکم فقهای خود نمی دانند. راه پرسش و پاسخ باید همیشه بدون توهین و تهدید باز باشد. خدای هر کس به اندازه خرد اوست. خدای هر کس با دیگری فرق می کند، حتی خدای خزعلی با آیت الله خمینی یا خامنه ای یا یزدی متفاوت است، چون اندیشه و تفسیر های هر کسی به واسطه عقلانیت او ، برداشت های متفاوت و منحصر به فرد ایجاد می کند. پس جناب آقای خزعلی لطفا در فضای مسموم کشور که مدارا و مسامحه جای درستی پیدا نکرده، دست از این مناظرات بیهوده بردارید و نه با جان مردمان بازی کنید و خود را بیش از این از چشم مردم بیاندازید. لااقل یا خود بیطرف بوده فقط شنونده باشید، یا از موضع یک مجری بیرون آمده، در بحث وارد شوید و از دیگران کمک نگیرید تا چند نفره و در میدانی که قوانینش را شما تعیین می کنید، یکه تازی نکنید و البته با آن روش هم موفق نشدید و عصبانی بودن شما و توجیهات بعدی که خواستید این ضعف را پوشش دهید، نشان از بهم ریختگی تان از واکنش مردم از رفتارتان داشته است.
جدای از اراجیفی که بهم بافته و صرفنظر از معرکه گیری دم از منطق و استلال و اقامه دلیلهای پوشالی حوزوی نشان، مدل حجتیهای ، چه دلهره و اضطرابی در صدای این آقای خزعلی بیداد میکند!!! فریاد رودست خوردن این تربیت شدهٔ موهومات حجتیهای ( پدر) نشان میدهد حضور و صحبتهای آقای نوریزاد تمام کاسه کوزهها را بر سر خود شکسته میبیند. گرفتاری همیشگی امثال مهدی خزعلی این است که وقتی از آنها حمایت و پشتیبانی و ارج گذاری میشود بخاطر چند ایستادگی و مقاومت برای احقاق حق خود و مقابله با ظلم و تعدی و نابرابری، توهم میفرمایند حامیان و ارج گزاران، همهٔ اعتقادات و اعوجاجات آنها را نیز پذیرفته اند و حق بالانشینی و فرماندهی و صدور احکام ضدّ انسانی قرون وسطائی نیز برای آنها محفوظ است.
در حمله اعراب به گرگان ، مردم با سپاهیان اسلام و اعراب به سختی جنگیدند بطوریکه سردار سپاه اعراب که سعید بن عاص نام داشت از وحشت ! نماز خوف خواند
پس از مدتی پایداری و مقاومت سرانجام مردم گرگان امان خواستند و سعید بن عاص به آنان امان داد و سوگند خورد که : یک تن از اعضای شهر را نخواهد کشت !!!
مردم گرگان تسلیم شدند ، اما سعید بن عاص همه را به جز یک تن ! به قتل رسانید و در توجیه نقض عهد خویشگفت : من قسم خورده بودم یک تن از مردم شهر را نکشم و چنین کردم !!!
پ ن : بله قربونتون برم ، به من بمیرم و تو بمیری ! و ارواح خاک فلان و … ! به این قبله محمدی و … اینا !!! توجه نکنید ، اینا خرشون که از پل بگذره ، دیگه به من و تو و ایشون و اوشون رحم نمیکنن و همه را از دم ….. و من الله توفیق
جناب دکتر خرعلی عزیز،
با سلام و تحیت..بنده از مجموع مطالب شما که در کانال تلگرام سرای قلم در رابطه با نوریزاد آورده اید استنباطم این است که شما علیرغم درایت و هوش سرشار خود از لوازم بحث نقادانه چندان بهره مند نیستید واین البته نقصی نیست که نشود جبرانش کرد. با گوش کردن به فایل صوتی مناطره قبلی و حرفهای بعدی شما بیشتر از این استنباط خود مطمئن شدم. شما اعلام مواضع را با مناظره اشتباه گرفته اید.
اجازه بدهید فرض کنیم که ادعای شما درست باشد و نوریزاد اصلا به خدا و امام علی انتقاد کرده و آنها را زیر سئوال برده و شما بعنوان یک فرد شریعت مدار فرهیخته هم میخواهید این شبهه ای را که از طرف او وارد شده بر طرف کنید. خوب راه بسیار عقلانی که شما مدام از آن صحبت مبکنید این است که آن موارد را بخوانید و پاسخ بدهید و بعد از نوریزاد بخواهید نظرش را بگوید. هم شبهه را پاسخ داه اید و هم راه عقلانی بحث را که شما و جناب طباطبائی بر آن تاکید میکنید نشان داه اید. اما شما بر عکس این ادعا از اول میگوئید که تو به امام تعرض کرده ای و به خدا اهانت و در همان نیمه اول بحث خود حکم خروج از دین را هم صادر کردید..شما اگر به شیوه بحث آگاه بودید اینرا در جمع بندی نهائی خود می فرمودید.کسی که در نیمه اول حکم آخر بحث را میدهد یعنی برای مناظره نیامده بلکه برای صدور رای آمده تازه با توجه به اینکه خودش هم میگوید 3شنبه دیگر این جلسه ادامه دارد!
آقای طباطبائی اصرار ذاشتند که ایشان با قرآن محاجه میکنند. من این حرف را میپذیرم و از این انسان والا و شما میپرسم که سئوال ابراهیم (ع) از خدا را که چطور مرده ها را زنده میکنی و گفتگوی او وخدا را شما چطور تحلیل میکنید؟ آیا خدا هم مثل شما برخورد کرد؟ یا وقتی خود خدای عالم در قرآن اتهامهائی را که به خودش زده شده بروشنی می آورد و جواب میدهد ،شیوه شما چقدر به او نزدیک میباشد؟ آیا وقتی قرآن اتهامات به پیامبر را که میگویند دیوانه است و شاعر و اساطیر اولین میبافد را بطور آشکار می اورد و پاسخ مسدهدشما چه می فرمائید؟ کجای شیوه شما به سبک قرآن نزدیک است که میفرمائید ما بحث عاقلانه و عالمانه میکنیم؟
شما خود می فرمائید در این زمانه که دین مورد هچوم است نباید این حرفها را زد. چرا دین مورد هجوم است؟ نوریزاد میگوید بخاطر رفتار مدعیان دین. این سئوالهای نوریزاد سئوالهای تاریخی هستند نه جدید و من در آوردی. شما از نوریزاد استفاده کنید برای انتقال اطلاعات درست. شما چرا مرتب بر قداست امام علی این میزان متمرکز میشوید؟ خود آن بزرگوار برای قرآن مصحف هم قداستی قائل نبود و اتفاقا همین نگاه امام باعث خیزش نگاه جدید به فهم قرآن شده است. امام خودش در نهج البلاغه صریحا میگوید که من مثل سایر اصحاب نبودم که یک اعرابی از صحرا بیاید و سئوالی از رسول بپرسد و بعد چیزی به حافظه بسپارم و من خود پرسشگر بودم و با پیامبر به بحث مینشستم و دیگران را مذمت میکند که اینطور نبودند. حال شما یک سئوال کننده خوش نیت شیعه را بخاطر سئوالش از دین و تشییع حارج میدانید؟
بنظرم شما با اسلام منبری بیش تر تنظیم هستید تا با اسلام دیا لوگ. خوب شما تمام عمر خود را با این اسلام سر کرده اید و الان برآشفته میشوید. نکته دیگر اینکه اگر ثابت بشود که بخش عمده مذهبی که شما مدافع آن هستید خلاف واقع است در اینصورت باید پرسید نقش شما در اشاعه این اکاذ یب بنام دین خدا چه بوده است؟ مشکل اسلام در جامعه ما صاحب فتوا بودن و یا نبودن رهبر نیست که شما آنرا طرح میکردید، مشکل این است که تیپ و گروهی از دینداران مانند راهبان و روحانیون مسیحی و یهودی کلام و اعتقادات خود را به جای کلام خدا جا زده ایدو نگرانی از افشا این فریب بزرگ است که آنها را آزار میدهد. ..با دعای خیر
آقای نوری زاد بخوبی و درستی و منطقی صحبت کردند ، هر کس می تواند فتوی بدهد زیرا
در پس کلمه فتوا اجتهاد خوابیده:
[اجتهاد را به «اجتهاد مشروع» و «اجتهاد ممنوع» تقسیم میکنیم. اجتهاد مشروع؛ عبارت است از اجتهادى كه بر اساس ادلۀ استنباط احکام (قرآن و سنّت و…) باشد و مجتهد از خودش نظری شخصی و دلخواه نمیدهد. اجتهاد ممنوع؛ عبارت است از اجتهادى كه بر اساس به كار بردن نظر شخصى صورت مىگيرد؛ نه بر اساس كتاب و سنّت و… .به بیان دیگر؛ این نوع اجتهاد، اجتهادی است که در آن؛ فردی که صلاحیت علمیِ لازم برای استنباط حکمشرعی ندارد؛ بر اساس رأى و نظر شخصی و دلخواه، دست به اجتهاد میزند؛ كه دراصطلاح به آن «اجتهاد به رأى» مىگويند.](ویکی پدیا)
پس فتوای ایشان بر موازین اسلام درست است.
فتوا:اجازه، حکم، رای و فتوی ونظر یا رٲی فقیه و مجتهد در احکام شرعی است.
از منطق و خرد خارج شدن مغلطه و سفسطه است و هر هوشمند و فرد عاقلی قادر به فتوا دادن است. یعنی اجازه و حکم اینکه چگونه زندگی بکند از ازل بدو داده شده است ، اما ما با پدیده ای روبرو هستیم که بنا بر احکام ۱۴۰۰ سال پیش سعی در گرفتن آزادی و اختیار ازلی انسانی و در نهایت خرد و مسولییت انسانی دارد ونکته باریکتر ز مو هم همینجاست که با احکام شرعی سعی در بند کردن فکر و خرد و اختیار را دارند.چرا؟
جایی که قانون است و هر انسان نیز قادر به فهم و درک قانون است ،دیگر فتوای مجتهدناکارا است و ترس ملایان هم همین است و همان خرد و عقل انسانی بر اساس منطق است.
در حاشیه:
خطرناکتر از ملایان قباپوش(البته همه خطرناک نیستند)، ملایان کت وشلواری اند و اینان همانها هستند که به منافعشان سفت و سخت و غلیظ چسپیده اند و اغلب نیز پوپولیستند چون احمدی نجات!
مغاک تیره تاریخ، بررسی شیوههای تاریخنگاری اسلامی (بخش یکم)، مزدک بامدادان
نمونه رفتارهای مسلمانان بنیادگرا را از ترور و کشتار بیگناهان گرفته تا به بردگی گرفتن زنان و کودکان و فروختن آنان و همچنین تجاوز به آنان را میتوان موبمو در ////// یافت و گفتن اینکه کردار داعشیان سُنی در عراق و سوریه و همتایان //// آنان در ایران پیوندی با اسلام ندارد، گذشته از آنکه دروغی بزرگ است، گرهی از پُرسمان پیچیدهای که در پیش روی ماست نیز وانخواهد گشود
……………
http://news.gooya.com/politics/archives/2016/10/219518.php
سلام خدمت آقای نوریزاد عزیز
اینطور که پیداست مهدی خزعلی را به نزد رهبری بردهاند و چند متکلم حرفهای ‘ که میتوانند سیاه بودن ماست را به اثبات برسانند را به جانش انداختهاند و او را خلع سلاح کردهاند ‘ صدای لرزان ‘ و گلوی خشک او حکایت از پارگی شخصیتش داشت ‘ انگار عقلش به امری تسلیم شده که جانش شدیداََ مخالف آن است .
او میداند که حتی پیامبران خدا هم با خالق هستی به مجادله پرداختهاند ‘ و در قرآن هم به این مطلب اشاره شده ‘ تقاضای ابراهیم از خدا برای زنده کردن مردگان و اینکه خدا پیامبران را فرستاده تا انسانها بر او حجتی نداشته باشند ‘ اینها نمونههایی هستند که نشان میدهد خدا خواستار تعبد بی چون و چرا نیست .
آقا مهدی اگر کم آوردهای سکوت کن ‘
این همه دزدی و فساد و اختلاص را تیغ کشیدن بر روح رفتگان در راه خدا نمی بینی و گیر داده ای به کفر آقای نوریزاد و میخواهی مچ او را بگیری
جناب خزعلی ‘ مگر پدر شما منطق نداشت که نمیتوانستید با او به یک تفاهم حداقلی دست یابید ‘ به گونهای که پدرتان هیچ رقبتی به دیدن شما نداشت . مگر آیتالله منتظری از برجستهترین فقهای زمان نبود و منطق نداشت که به تیر غیب گرفتارش کردند ‘
منطق جمهوری اسلامی این است که با بیسوادان و کم سوادان به منطق سخن بگوید و چنانچه کسی منطقی در چنته داشت را از هستی ساقط کنند ‘ جناب خزعلی شما واقعا خیال میکنید این حرفهای صد من یک غاز متکلمین هنوز جوابگوی مشکلات ماست ‘
شما دیواری کوتاهتر از دیوار این نازنین مرد پیدا نکردی که میخواهی متعصبی را به کشتنش دعوت کنی .
شما به نزد کدام آخوند و یا آیتالله هی شرفیاب شدی و او را به خاطر اشاعه خرافات به کفر و تیغ زنی به اسلام و خدا متهم کردی ‘ چرا سراغ مداحان نمیروی.
طبق فتوای آقای خمینی که شما او را اصلح ترین فقیه میدانید ‘ تمام احکام شریعت اسلامی که شما آن را حلآل مشکلات بشر میدانید ‘ از نماز و روزه گرفته تا حج و از آن بالاتر وابسته به شناخت مصلحت مسلمین است ‘
پس شناخت مصلحت مسلمین اصل و شریعت اسلام فرع آن است
حال شما کدام آخوند دنیا دیدهای را میشناسید که صلاحیت تشخیص مصلحت مسلمین در دنیای پیچیده کنونی را داشته باشد
مگر اسلام امروز جمهوری اسلامی از نظر فقهای دوران قاجار کفر مطق نیست ‘
شما نگاهی به فتواهای آبکی این جماعت در زمان قاجار بیندازید ‘ آنوقت اینها میخواهند مصلحت مسلمین را تشخیص دهند ‘ این جماعت در توهم مطلق بسرمیبرد و علت آن را آقای نوریزاد توضیح داد ‘
شما را چنانچه از کودکی الآق پرست هم تربیت کنند الآق پرست خواهید بود و چنانچه روزی به باطل بودن این اعتقاد هم پی ببرید ‘ مصلحت به شما اجازه خروج از آن مسلک را نخواند داد .
خدا همه ما را شفا دهد
استاد گرانقدر وقتی پدر اعتراف کند (فیلمش را اینترنت در دسترس میباشد )پسر هم باید …
ابوالقاسم خزعلي(باباي مهدي خزعلي) فرمودند: “آن مرد ناجور (محمدرضا شاه پهلوي) به قم آمد و به همه آخوند ها گفت، دوره مفت خوري گذشته است، هزار سال است كه فكر شما آخوند ها تكان نخورده است!”
همه پیامبران و سنتهای الهی در پی آن هستند که انسانها انسانهایی بهتر، درستگار تر و مهربانتر شوند. و زمانی فرارسد که نه ترسی باشد و نه اندوهی. دفاع از این و یا آن و .. اصل نیست. قرار هم نبوده که باشد. قرار نیست کسی آیکون یا صنم باشد. خصلت خیلی بدی در اکثر انسانها هست که بیشتر از اینکه به مسیر فکر کنیم به راهنما می اندیشیم. مسیر البته دور نیست. مسیر خود ما هستیم. مسیر باز و روشن مهربانی، مسیر تابنده مهر، خوبی، عقل، لبخند، دوست داشتن دیگران. خداوند بزرگ خیلی دور دورا نیست.
آیا میدانید #شب_لیله چیست؟
در تمامی کشورهای عربی عیدی وجود دارد به نام شب لیله که اعراب پس از عید فطر برگذار میکنند
در این شب سالگرد پیروزی بر ایرانیان و تجاوز به زنان ایرانی را جشن میگیرند و همه ساله دخترانی را از ایران ميگيرند تا در شب لیله به آنها تجاوز کنند و روز شکست ایرانیان و تجاوز به زنان و دختران ایرانی رو جشن بگیرند آنها حتی از نام قادیسه برای تیم های ورزشی خود استفاده میکنند…..
((این جشن همزمان با ورود اعراب به ایران اغاز شد و اعراب۱هفته بعد نبرد قادسیه به دختران ایرانی در۱شهرتجاوز کردن از کودک۷ساله تا دختران جوان بعد از این اعراب هر سال بعد از عید فطر در صحرا چادر میزدن و دختران سالم و زیبای ایرانی رو می دزدیدند و مورد تجاوز قرار میدادند این عید هنوز هم در کشور های عربی برگذار می شود ! بعضی ها چقدر میتونن بی شرف و بی غیرت باشن که اینقدر برای عرب ها مظلوم نمایی میکنند))
بعد در مقابل جواب ما ایرانیان به این تازیان چیست؟؟؟
برادر من، دوست من، ایران دوست واقعی! به خدا، به اهورمزدا، به الله، به کورش، به زرتشت، به هر که میپرستی (یا چون من نمیپرستی) ایران دوستی به معنای عربستیزی نیست! آیا ما واقعا کینهی 1400 ساله داریم؟ آیا نمیتوانیم ذرهای از خروارها ادعای پیروی از کورش را عملی کنیم؟ کورش را بزرگ میخوانیم چون “دیگری” را همچون خودی میپذیرفت، پس چطور مدعیان پیرویاش از “خودی”، “دیگری” و “بیگانه” میسازند؟
آلمان و فرانسه، آلمان و بریتانیا، آمریکا و ژاپن و از همه مهمتر آلمان و اسرائیل کینههای 70 سال پیش خود را فراموش کرده و با همه متحدند. چون مسائل امروزشان چنین اقتضا میکند. مسئلهی امروز ما دخالت دین در حکومت است و بس. مگر زمان پهلوی با اعراب همسایه رابطهی بدی داشتیم؟ مگر به عمان کمک نکردیم؟ مگر به مصر (انورسادات) کمک نگردیم؟ مگر ارتباط دوستانه با سعودی نداشتیم؟ مگر با استقلال بحرین موافقت نکردیم؟ شما که اینهمه دوران پهلوی را میستایید و گه تا مرز افسانه سرایی پیش میروید، پس چرا واقعیات آن را نادیده میگیرید؟
تنم میلرزد وقتی میبینم ایران دوستی بهانهی “دیگر ستیزی” میشود. من و سایر دوست داران ایران بارها در فضای مجازی به نژادپرستی و عربستیزی و ترک ستیزی و … متهم شدهایم، که آن را مردود شمرده و با آن مقابله کردهایم. حالا میبینم من و سایر ایران دوستان بخاطر “ایران دوست واقعی” متهم میشویم.
مسیر ایران دوستی واقعی از این راهی که شما که برگزیدهاید نمیگذرد. نقد دین و مذهب با حمله به یک نژاد و توهین به کشورها و ملل همسایه (با تشابهات فرهنگی بسیار) متفاوت است. این کینه افروزی شما تنها آب ریختن به آسیاب ولایت عظمی است که برای دوران پسابرجام بدنبال یک دشمن دیگر میگردند و از آن میان عربستان را برگزیدهاند. همچنین برای موجه و مشروع نشان دادن جنگ نیابتی و حضور نیروهای مسلح ایران در سوریه نیز. اگر قرار باشد از ماحصل عمل کسی (پشتیبانی از سیاست خارجی بیت ولایت عظما) به سنجش نیت او بپردازیم (که روش منفور من است و از زاههای منتهی به توهم توطئه) باور بفرمایید میشد نسبت به شما داوریهای عجیب و دور از انتظاری کرد.
ونگهی هرگاه نام “عرب” را بزبان میآورید بخاطر داشتهباشید جمعیت عرب ایرانی از مجموع جمعیت کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس بیشتر است. و شما بیش از آنکه همسایه را بیازارید، همخانه را میآزارید.
در عجبم از آقای نوریزاد که آنهمه به عبارات انتقادی نسبت به دین آنهمه حساس است (حق ایشان است و برای من محترم) چرا به نوشتههایی اینچنین کین توزانه، تذکر نمیدهند؟
نمیخواهم شما را برای آوردن سند و مدرک ادعایی که کردهاید به زحمت بیاندازم، اما خوشحال میشوم از هموطن عرب و شریفم عبدالله بخواهم اگر ایشان هم چیزی از ماجرای “شب/لیله” میدانند بنویسند.
بزرگان! عزیزان! نویسندگان هشیار این سایت شریف! بخاطرایران و انسانیت، بخاطر ایران دوستی و انسان دوستی به کمکم بیایید. اختلاف بین اقوام ایرانی و ایجاد تنش با همسایگان بزرگترین خطر پیش روی موجودیت ایران است.
مازیار وطنپرست گرامی با درود .با پوزش از اینکه شما را آزرده کردم . خدا من را نبخشاید اگر بخواهم باعث آزردگی حتی یک نفر شوم . شوربختانه این مطلب در نلگرام دیدم و ان را درگوگل جستجو کردم که نتیجه اش بالای 5 مورد بود که ان را تایید کرده بود که نمیدانستم این سایتها همگی …..(بhttp://www.cloob.com/c/shokohe_iran/114419026رای نمونه )
شایان ذکر میباشد که کسانی که در ایران زندگی میکنند از هر دین و ملیت و فرهنگ و….باشند ایرانی هستند و من کوچک به هیچ عنوان به خودم اجازه توهین به این بزرگان را نمیدهم وبه پای همه انها بوسه میزنم و…
از دوستان گرامی عاجزانه خواهش میکنم با فیلتر شکن فیلم دختران ایرانی در دوبی و امارات و … را جستجو کنید و راهکار جلوگیری از ان را پیدا کنید . چرا باید دختر ایرانی در انجا خودفروشی کند ؟…
برایتان بهترین ها را آرزو دارم
حرفی مزخرف که برای ایجاد کینه و عداوت بین مردم و اقوام است
آقای نوریزاد ، سخن پراکنی خزعلی برعلیه شما با عصبانیت و هن و هن و حالی غیر عادی ، نشان میدهد از نظر او شما کافرید و اگر قدرتی میداشت ، حداقل مجازاتی که برای شما تعیین میکرد، صرف نظر از ممنوع القلمی ، سالها حبس و زندان بود . بهترین از این نمیشد ، ماسک دوستی و فریب و لبخند از چهره این آخوندبی عمامه که بساط این مناظره ها را ، سفارشی و با قصد و نیت مشخص برگزار میکند بیفتد . متاسفم که دشمن خود را نمی شناسید . روبرو شدن دوباره با چنین آدمی بنام مناظره،برای من که قابل فهم نیست !!! راستی بشرح عکسها ایشان انگار حتی مایل نبود بشما نگاه بکند آیا واقعا اینطور بود ؟؟؟
ریشه ها 405( قسمت 404 ذیل پست :در اتاق بازجویی ؛10 اکتبر 2016)
همان عنوان های اصلی و فرعی تا | یک مناظرۀ شگفت انگیز
1–گفتم:« آیا انسان ها در عقل و همت و فطنت مساوی اند یا نه؟» گفت : « اگر تلاش کنند و دل بدهند به آنچه به آنها یاری می رساند، در همت و عقلانیت برابر خواهند شد.» گفتم:« چطور می توانی بپذیری این نظر را و همهنگام آنچه را که عیان است، وازنی؟ ما می بینیم و تجربه می کنیم که مردمان در طبقات و مراتب تفاوت دارند. تو نمی توانی وازنی آنچه را مردمان بر آن اتفاق نظر دارند وقتی که می گویند این از آن عاقل تر است ، این از آن احمق تر است، این از آن تیزهوش تر است، این از آن کند ذهن تر است، …….کسی که این ها را نپذیرد، خودخواه ( کابر) و عنود است. و آنگاه که این ثابت شود، پس هرآینه خاص بودگی و برگزیدگی [ امامان و پیامبران ] نیز واقعیت پیدا می کند.»( ص3و4 همان منبع).سخنان ابوحاتم از این بسیار درازتر است ، اما همۀ این درازنفسی فراگردِ یک موضوع می چرخد: در جهان امام و مأموم وجود دارد، فاضل و مفضول وجود دارد، عالم و متعلم وجود دارد ، انسان ها به سبب این تفاوت ها به هم نیاز دارند. ابوحاتم زیرکانه بر واقعیتی جاری و انکار ناپذیر دست می نهد. در بند بعدی ( بند14)نکته ای تازه می افزاید: برخی انسان ها بالطبع ناقص العقل اند و این دز ذات مردمان است( و هذا موجود فی جبلّة الناس). در بند 15(ص4) نتیجه می گیرد که به دلیل این طبعِ نایکسان آدمیان لازم است که برخی از برخی بیاموزند.این بار صریحاً این ضرورت را از امور دنیوی به دین تسری می دهد:امام و مأموم لازم است« در جمیع اسباب چه در دین و چه در امور دنیا »( فی جمیع الاسباب فی الدّین و فی الامور الدنیاویّة). انگارۀ ذهنی ابوحاتم چون انگارۀ ذهنی اکثر دین باوران به تعمیم و تمامیت می گراید ، نه به تحلیل تفاوت ها. وی با چرخشی توجیه ناشده رابطۀ استاد فلسفه و شاگردان یا کارفرما و کارگر در این دنیا را به لزوم اطاعت از ملهمان به الهام الهی تعمیم می دهد بدون کمینه اشاره ای به تفاوت های اساسی رابطۀ دوم از نگرِ چگونگی احراز صلاحیت فرمانده ، از نگر تفاوت تعیین کنندۀ مرید و مرادی متعبدانه و درس آموزی تدریجی یک شاگرد ازاستاد موسیقی ، از نگر عقلانی بودن یا «هوایی بودنِ » رابطه ، از نگر امکانِ فراگذشتن شاگرد از استاد و باز بودن بر تغییر و بدعت و نقد و اصلاح و برعکس بسته شدن این امکانات با مقدس و ابدی شدن رابطه یا به دیگر سخن، ژرفمایۀ همان چیزی که زکریا آن را عامل خصومت و دشمنی و کشتارمیان اهل مذاهب دانسته و بسیاری از بزرگان دیگر نیز پیش و پس از زکریا ، رمیده و ملول از بوی خون و خصومت، تحت عنوان جنگ هفتاد و دو ملت علیه آن قلم زده اند؛ از جمله روزبه ( ابن مقفع) و عین القضات و خیام و حافط و عزالدین محمود کاشانی و عارفانی که خدایی زیبا و فرامذهبی جسته اند. ابوحاتم ناگهان چنانکه گویی از دستش در رفته باشد از زبان زکریا می گوید:تو گفتی که حکمت و رحمت خدا لازم می آورد که او کسانی را برای هدایت دیگران امام قرار ندهد.و آنچه را به آن برگزیده الهام می کند ، به هر انسانی الهام کند ،اما می بینی که آنچه در جهان جاری است خلافِ این حکمت است ، پس خدا در انجام حکمتی که تو می گویی یا ناتوان بوده یا می توانسته اما انجام نداده است. وی همان واقعیتی را که رازی نامعقول و خلاف رحمت و حکمت خدا و سبب ساز اختلافات خونبار دانسته است ، تکرار می کند،اما به جای اثبات معقول بودن خودِ این واقعیت آن را با این پیشفرض معقول می داندکه این واقعیت چون وجود دارد خلاف حکمت خدا نمی تواند باشد. در بند16 می افزاید که این تساوی درجات و مراتب در حیوانات وجود ندارد،اما در انسان ها می بینیم که وجود دارد و به همین دلیل انسانها مکلف اند و عقاب و پاداش دارند. ابوحاتم اسماعیلی مذهب در اینجا به نکتۀ درستی اشاره می کند که او را چون همۀ معتزله و شعوبیهو امامیه از اشعریان جبرگرا جدا می کند و در زمرۀ عقل گرایانی قرار می دهد که کارشان به مشروط کردن امام به عدالت و معصومیت و غیب دانی می کشد. به بیانی دیگر از قول به اختیار انسانی که در مباحث کلامی می تواند یک گام به پیش شمرده شود، به همان اطاعت در ساختار خدا– شاهی می رسند لیک با کیفیتی دیگر. در بند بعدی همین نکته را این گونه پی می گیرد که خدا بشر را با این خصوصیت خاص گردانده که یکی امام و یکی مأموم گردد تا بساط امر و نهی برقرار و طاعت و معصیت آشکاره و ثواب و عقاب واقع شود برحسب اعمالی که به اختیار است نه به اجبار.در حکمت حکیم و رحمت رحیم این واجب تر بوده که بشر را از بهایم ممتاز کند و بندگی تثبیت گردد(ص4).در اینجا همدوش گشتن بندگی خدا و انسان های فرادست و همسو شدن اطاعت در امور دنیوی و دینی چندان سر راست و بی پرده پوشی است که دیگر منشأیت قدرت از خدا به حاکم و امام و خلیفه را بی نیاز از توضیح می کند
ریشه هاا 405
2–نقل مضمونی در این اندیشه نگاری ناگزیرشی بود برای چکیده کردن سخنان ابوحاتم که بخش عمدۀ آن تکرار مکررات است. از صفحۀ نخست که بگذریم فرم مناظره به خطابه ای یکسویه دگردیس می شود. دیگر زکریا با فعل قالَ حتی همان جملات بریده و کوتاه هم نمی گوید. قالَ به تقول تبدیل می شود. انگار نه فقط در بازگفت مناظره بل در وقوع آن نیز، بیچاره زکریا از فضای بسته و تنگ مناظره برای هواخوری رفته، تا ابوحاتم در برابر عکس بی زبان او خودش هر طور خواست بدوزد و پاره کند. در بندهای 21 و 22 زکریا در دادگاه غیابی ابوحاتم، متهم به تناقض گویی و عقیدۀ فاسد و بشعه ( در برگردان انگلیسی heretical view یا بدعت )می شود. ابوحاتم از ملحد می خواهد که از اعتقادش یرگردد تا مقامش تنزل پیدا نکند. ابوحاتم در خطاب به تصویر رازی می گوید: تو خودت از یک سو فیلسوفان را رهنمای خویش گردانده ای و از سوی دیگرهمه را در عقل هم مرتبه می بینی. ارسطو افلاتون را امام خود گرفته و شاگردان ارسطو ارسطو را. اکنون در مغالطۀ ابوحاتم درمی نگریم و پروایی نداریم و نباید داشته باشیم که خود نیز از افق این روزگار در این مناظرۀ ظاهر الصلاح اما به غایت بیدادگرانه پایمردی ( میانجی گری) کنیم . این دخالت به شرطی که به متن نسبت داده نشود ، حقی است در اظهار نظر برای هر خواننده ای. ابوحاتم پس از سؤال و جواب اولیه وارد خود گویی و خطابه ای دراز و پر از مضمون های تکراری می شود که در آن همه چیز هست الّا نگرۀ دقیق زکریا. انگار که زکریا نیاز انسان ها به هم و اختلاف مراتب آنها را انکار کرده است! خطابۀ ابوحاتم امّا مدام گرد همین واقعیت می چرخد: تفاوت انسان ها و نیاز آنها به یکدیگر دلیلِ نیاز انسان ها به ائمه و انبیا می گردد. نکته ای که خودِ ابوحاتم در ابتدای کتاب از زکریا نقل کرده است و در مابقیِ خطابۀ درازش سانسور می شود ، این است: اینکه چرا خدا امتی را به وحی یک نبی مخصوص و امتی دیگر را محروم می کند ؟ چرا [ بر اساس کدام شایستگی بشری ] خداوند عده ای را به پیامبری برمی گزیند تا سپس تفرقۀ مذهبی و کشتار و عداوت و دشمنی در پی آید؟ (ص،1) از ردیّه ای که ابن حزم بر علم الهی ،کتاب نابود شدۀ رازی،نوشته، و نیز از دو کتاب بجا ماندۀ طب روحانی و سیرت فلسفی که پیشتر بررسی شدند،بدون هیچ تردیدی معلوممان می شود که زکریا خرد و سقراط را امامان الهی خود می داند. زکریا آن قدر نادان نبوده است که اختلاف مراتب انسانی و نیاز بیماران به خودش را نبیند. او می رساند که دین ها و انبیا به اختلافات خونبار دامن زده اند و حال آنکه فیلسوفانی که عقل را سرمشق خویش گرداتده اند ، در عینِ تفاوت های بنیادی شان کارشان به دشمنی خونبار نکشیده است. رازی نیاز به عقل را برتر از نیاز به شریعت و وحی می یابد. به قول دکتر اعوانی – در صفحۀ یازده مقدمۀ متن عربی اعلام النبوه که انجمن حکمت و فلسفه منتشر کرده است – اهمیت کتاب اعلام النبوه اساساً در همین نخستین رویارویی ادب اسماعیلی بر ضد فیلسوفی است که منکر ضرورت وحی و نبوت بوده است. رازی می رساند که عقل اگر خطا کند، دیگری نیز با عقل خودش خطا را تصحیح می کند. دلالت برابری همه در برخورداری از عقل این است و نه اینکه نتیجه های عقل ورزی ها تفاوتی نداشته باشند. رازی که به برگزیدگی پیامبران – و نه به هر نوع برگزیدگی – معترض است ، می رساند که سخن برگزیدگان الهی تغییر ناپذیر است. این مناظره ناعادلانه است، چون گزارشگر آن خود یک طرف مناظره است که افزون بر گفتار به زور سنت غالب و چوب تکفیر نیز متکی است ونزاع گفتاری – کشتاری اش با دیگر مذاهب و حتی با اهل کتاب برادرانه و درون– دینی و درون – ساختاری است، اما زکریا گرچه به قدمای خمسه و خدای خردمند و سامان دهنده باور دارد ، خدایش از سنخ خدای ادیان ابراهیمی نیست ، هم از این رو، ابوحاتم از همان آغاز با ملحد خواندن طرف دیگر مناظره صرفاً عقیدۀ او را بازگزاری نمی کند، بلکه او را در معرض خطر مرگ می نهد، در گفتارْ زور و کشتار می دمد، به اصطلاح امروزین خودش تریبون و رسانه را قبضه کرده است و طرف مقابلش اگر حاضر هم باشد، حضورش تنها در گفتاری است در میانۀ کشتارْ افزارهایی که رنگ قداست نقش بیدادگرانۀ آنها را بر دیدگان جماعت و شریعت و حکومت پوشانده است. از همین رو، خودِ شیوۀ مناظره بر درستی نگرۀ زکریا در باب خشونت اهل مذاهب گواهی می دهد، و این فرم بینی و ساختار شناسی همان چیزی است که دیدن آن برای جنبندگان درونِ فرم و ساختار کمابیش ناممکن بوده است. این کور چشمی و فروبستگی وجدان انسانی است که متعصبان معبد پرست را، حتی وقتی که در مرزهای فرهنگ مناظره می کنند ، هرگز به گَردِ گمانشان هم نمی رسد که اساساً وارد بازی نابرابری شده اند که در آن از پیش حکم ممنوعیت تفکر صادر شده است. در این باب بیش تر توضیح خواهم داد. با سپاس از شکیب شما.
توضیحی واضح: نوشته بالا از من است.
کورس
جناب نوری زاد گرام. ارادتمند شما هستم و خواهش میکنم چنین آدمهایی را به حال خود وا بگذارید. آنها در حد و اندازه شما نیستند . حق شما مباحثه با اشخاص اندیشمند و بگفته خودتون “انسان طلب ” است . کسی که آنقدر مرتجع است که حکم ارتداد صادر میکند جایگاه فکری و انسانی و حتی دینی بس ناچیزی دارد. بالاخص که اخیرا نشانه های کورش پرستی هم در او ظاهر شده باشه . “شیعه کورش پرست” مسخره ترین چیزی است که کسی میتواند ببیند
با درود / این بحث های دینی که از اول انقلاب بوجود آمده تا آخرین اش که در سرای قلم و یا هر جای دیگر ایران برپا میشود ، هیچ عایدی ندارد ، جز اینکه افرادی که سالیان سال با هم بطور مسالمت آمیز در کنار هم زندگی کرده اند ، اول از همه عقاید و مذهب و بعد هم یکدیگر تخریب میکنند و کار را به دشمنی و کینه شتری می رساند که در نهایت کاری ” عَبث ” می باشد . مثال موردی اش آنکه در یکی از شهرهای غربی کشور که مردمان اش از مذهب شیعه و اهل سنت ، قرن ها در کنار هم زندگی میکردند و هیچ مشکل و اختلافی نداشتند ، پس از انقلاب افراد شیعه اش کمی ” حق به جانب شده ” و اختلاف تاریخی را بر اثر جهل درآمیختند ، بدان شکل که دو دوست یکی شیعه و یکی دیگر از اهل سنت با الاغی بار حمل میکردند و حیوان در رودی باطلاقی فرو رفت . فرد شیعه خواست زرنگی کند و به دوست شیعه اش گفت من این الاغ را با کمک کردن و یک ” یا علی گفتن ” از باطلاق بیرون میکشم و همان کرد ولی الاغ بیرون نیامد و ایندفعه دوست اهل سنت به دوست شیعه گفت که من با ذکر یک ” یا خلیفه اول گفتن ” الاغ را از باطلاق بیرون میکشم که همین کار انجام و الاغ از باطلاق بیرون آمد و فرد شیعه که قافله را باخته بود دهانش را به الفاظ زشت باز کرد و گفت : علی در کوفه بود و صدای درخواست مرا نشنید ولی خلیفه اول در زیر دم الاغ بود و بلافاصله صدای درخواست ترا شنید ( که جنگ و دعوای شدید دو دوست بر سر توهین به مذهب بالا گرفت ) بنظرم همین اختلاف دوستی ی دیرینه بین آقای نوری زاد و آقای خزعلی هم از همین نوع یاد شده ولی کمی متفاوت می باشد ! اما قبل از انقلاب اسلامی امام خمینی و دیگر افراد دخیل در بوجود آمدن انقلاب اسلامی در هر مکان و جایگاهی حضور پیدا میکردند و میکروفونی در دست داشتند هیچوقت نیامدند بگویند بعد انقلاب ما میخواهیم تفتیش عقاید دینی راه بیاندازیم و و با هر کسی که در ” چارچوبه ی ” عقاید دینی ما نگنجد برخورد میکنیم و من بنده خدا نمیدانم چه شده است که روزی میخواهیم ” احسان طبری ، کیانوری ، عمویی ی ” کمونیست را مسلمان ، سنی های اطراف کشور ایران را شیعه ، خانقاه را خراب و دراویش را شیعه و … همه همه باید شیعه ای باشند که تازه حدود مذهب شیعه را هم نمی دانیم که چه کسی مانند امام خمینی ، آیت الله مطهری ،سید محمود طالقانی ، آیت الله منتظری ، دستغیب ، آیت الله بهشتی ، مصباح یزیدی ، آیت الله شیخ علی اکبر گودرزی ( رئیس فرقان که اعدام شد ) ، سید مهدی هاشمی ( ایشان هم اعدام شد ) و … تعیین میکنند .
سلام به نوريزاد بزرگوار و نستوه
آنچه من در اين فايل های صوتی شنيدم مرا بيش از پيش ترغيب كرد پيرو افكار انسانی نوريزاد آزاد انديش باشم و از تاريك انديشی و تعصب آقای مهدی خزعلی حذر كنم تا می توانم.
هميشه استوار و سرافراز باشيد جناب نوريزاد گرامی كه اين چنين درس انسانيت و آزادگی ميدهيد!
با سلام و درودهاي گرم و پرمهر
اعمال قدرت رژيم با كلاشينكف و چوبه دار در سيستان و بلوچستان!
دكتر عبدالستار دوشوكي در گفتگو با راديو ندا با اشاره به اعمال سياست مشت آهنين در سيستان و بلوچستان و نقش سپاه پاسداران و نيروهاي امنيتي در پياده كردن اين سياست، گفت : ” جمهوري اسلامي نگاه دشمن محور و خصمانه با مردم بلوچ ، تاريخ و موجوديت خود بلوچستان دارد!”
http://radio-neda.blogspot.com/2016/10/blog-post_30.html
حضور بلوچها در ایران مثل ازدواجهای اجباری زمانهای قدیم است که دختر و پسر بعلت اختلاف فرهنگی یا عمری بال دعوا و قهر و کتک کاری می گذراندند یا دو روزه طلاق می گرفتند. بلوچها با بیشتر مردم ایران اختلاف فرهنگی و مذهبی دارند. زاد و ولد انبوه و چند همسری و ازدواج های اجباری و ازدواج با دختران کم سن و محدودیت های شدید به سبک پاکستان برای دختران فرهنگ غالب در بین بلوچهاست. اختلاف زبان و مذهب هم که دارند در حالیکه عمده جمعیت آنها در پاکستان هستند و خودشان هم از پاکستان به ایران آمده اند. بهتر است به همان پاکستان بروند
چند وقت پیش یک کاندیدا در آنجا برای جلب رای وعده چهار زن برای هر مرد و 40 بچه برای یارانه را داد و گویا رای هم آورد! ( خبرش هم در همان زمان رسانه ای شد) خوب این فرهنگ با فرهنگ غالب شهرهای بزرگ ایران چه نسبتی دارد. در آن بیابانهای بی آب و علف چند برابر نرخ متوسط کشور بچه تولید می کنند و مازاد آنرا هم به شهرهای دیگر می فرستند و امروز و فرداست در حاشیه هر شهری همان مشکلات امنیتی و بمبگزاریو کارهای امثال ریگی و جیش و جند و … باشیم. کلی هم مهاجر غیر قانونی از پاکستان می اورند و حتی با زور تهدید مسئولان شناسنامه ایرانی می خواهند( چند وقت پیش یک مقلم ثبت احوال را بخاطر اینکه به یکی از این پاکستانیها شناسنامه نداده بود ترور کردند که خبر آهم همزمان در رسانه ها منتاشر شد) قاچاق سوخت و انسان و مواد هم که در منطقه بیدا می کند.با این وضع ایران عقب مانده فعلی خیلی عجیب نیست.
همه چیز را نباید سیاسی کرد.
سلام نوري زادگرامي پرخاشگربرظلم وزشتيها
واماسلام جناب انسان
كشتن هرانساني كه كسي را نكشته وفسادي درجامعه انجام نداده است ،ازنظرقرآن وپيامبرودين اسلام ومذهب شيعه حرام وگناه است كه قبلا مكتوب شدوبازهم تاكيدمي كنم:
آيه 32مائده :”من قتل نفسا بغيرنفس أوفسادفي الارض فكأنماقتل الناس جميعا….”كشتن يك نفرگناهش به اندازه كشتن تمام انسان هااست.
وآيه 33 اسرا:”ولاتقتلوا النفس التي حرم الله الابالحق… ت= وكسي را كه خداكشتنش راحرام- وبجانش حرمت نهاده-جزبه حق نكشيد.
پس انسان درنظرخداوندمحترم است وكشتنش گناه وجرم نابخشودني است مگركه ولي دم اوراببخشد وياديه اورابگيرد وياقصاص نمايد . واين نهي ازكشتن يعني اين كارگناه وجرم است وكارحرام.
وجنابتان درچندكامنت اين سؤال راكرده ايد كه مگرآدمكشي درقرآن حرام وگناه شمرده شده است.
واماسلام آقاي نوري زادظلم ستيز وناهي منكروزشتي هاي حاكم ايران
جناب ، من فايل صوتي مناظره شمارا باآن سه بزرگوار گوش كردم ؛ايراد آن دوبزرگوار طباطبايي وبيگدلي برشماواردبود وتوجيه شما كه من باكنايه به درگفتم تاديواربشنود به اميرمؤمنان -ع-خطاب داشتم ولي اصل خطابم به آقاي خامنه اي بود،اين توجيه وجيه نبود. وامااينكه صريحا درمناظره گفتيد من به معاويه خطاب نكردم چون حاكمان فعلي لباس علي راپوشيده اند ودم ازجانشيني علي مي زنندمن خطابم به خرابكاريهاي اينان است ومن بااسلامي كه الآن برايران ودرايران جاري است كاردارم .
اين جمله تان بسيار عالي بود وتيرت به اوج برج ووسط خال خورده است وهمانست كه من حقير درپست قبلي گفتم :اين اسلام نيست كه اين بلايارا برسرايران وايراني آورده است بلكه هواپرستي كسي استكه برسرنوشت ايران سواركرده اند بنام اسلام – پوستين وارونه برتنش كرده اند-هواپرستي مي كندوبرتخريب جامعه انساني اصرار مي ورزد .
وامادرمناظره حتما شركت كنيد وازنقادي اسلام آقاي خامنه افشاگري هرچه بيشتر بفرماييد كه درآگاهي عمومي تاثيرفراوان دارد .
وبگوئيد:
اسلام واقعي محمدي-ص-به انسان مكرمت وكرامت قائل است امادراسلام خامنه اي كدام انسان كرامت دارد؟كدام مال وجان وخون وآبرو وعرض انسان محترم است؟
بادرودي فروان برجان وتن وبيان ونطق شماكه ويرانگركاخهاي استبدادنعلينهاي زشت وظالمان وبي حياست.
وقضيه وجودقبررقيه دختركوچك امام حسين -ع- دردمشق جاي هيچ انكار نيست ودراعيان الشيعه سيدمحسن امين ،ج7 ص33 اثبات شده است ؛هرچندعلامه عسكري به اين واقعيت نرسيده باشددرتحقيقش.بااحترام ودرودي فروانبرشماو برفرهيخته گان وناظران سايت
مصلح
جناب مصلح
سلامی دیگر بار بر شما
و سوالاتی دیگر بار؟
کشتن در قران بسیار بکار رفته است ، چرا کلمه کشتن (از هستی ساقط کردن) نفی نشده که هیچ بلکه دستور نیز داده شده است و جزو اعمال گناه شمرده نشده است!
مگر نه اینکه هستی مقدس است؟
یا مقدس بودن هستی را می توان نقص کرد؟
اگر هستی مقدس نیست ، پس پیام قران چیست ؟
تنها اجبار برپرستش خدایی که هر ایده و راهی جز خود را مرتد و محکوم می داند ؟
مسئله اساسی هستی و زندگی است ،وای کشته کراکشتی تا کشته شوی……. ونیست .
همانطور که تابه حال با پیشرفت ستاره شناسی می دانیم هستی در روی زمین و زمین یگانه است و ادیان مختلف تا کنون پیامشان نارس بوده ، چه ۴هزار و یا ۱۴۰۰ سال پیش ، اگر پیامشان منطقی و درست می بود ، به اوضاع اکنون منجر نمی شد، واقعییات موجود خطا بودنشان را ثابت کرده اند ، انسان باید با خرد مسولیت بودن را قبول کند و خداپرستی و عقیده به متافیزک داشتن ربطی به دین ندارد وانسان مدرن ثابت کرده است که می توان بی دین و در عین حال انسانی بااخلاق و خردمند و باوجدان هم بود.
جناب مصلح
شما از حکم کشتن می فرمایید و من می گویم،کشتن یک قاتل هم خطاست ،اگر تنها یک مقدس در جهان وجود دارد ، آن جان انسان است وباید جامعه به آنجا برسد که قتل و اعتیاد و جنایت یک داستان و قصه برایش شود و این جامعه تنها با انسانهای خردمند و مسولیت پذیر ممکن است هر چند که جامعه بشری از آن دور است. مست قدرت و دروغ از خردو اخلاق ووجدان تهی است و همینگونه هم خدا و دین برای او وسیله ای بیش نیستند چه برسد به دانستن ارزش انسان .
انسان قبل از همه باید تکلیف خودش را با ادیان مشخص کند، به نفع ادیان است که برای ماندنشان به حوضه شخصی راه یافته و دست از قدرت ودولت و حکومت بردارند .
با احترام
یکی به آقای خزعلی از قول من بگوید صدور حکم ارتداد برای نوریزاد (یا هرکس دیگر) از جنس همان برخوردیست که با خود او در زندان کردهاند. اگر بتواند این را درک کند آزاده است. وگرنه هرگز نخواهد دانست آزادگی و انسانیت و رهایی از بند تعلق به ماسوی چیست.
مگر نه آنکه او را بخاطر تفسیری دیگر از اسلام، محکوم کردهاند؟ او در حالیکه مدعیست تمام حوزهی علمیهی قم، کل ساختار روحانیت کشور و پدر خودش (که اسلام را یادش داده) و برادران و خواهرش همه اسلام را بد میفهمند و او درست فهمیده، همین حق را برای نوریزاد (و لابد دیگران) قائل نیست؟
چطور یک لحظه فکر نمیکند عینا خودش همین معامله را با نوریزاد کرده؟
جناب خزعلی و شرکا دوتا اشکال بزرگ دارند .
۱- اینها بر این خیالند که آزادی یعنی همه ازادند موافق آنها باشند. یعنی مثل استالین فکر میکنند .
۲- اینها همچنین باور دارند که آنچه را که با آن مخالفند لزوماً غلط و نادرست است. ساختار فکری همه ی دیکتاتورها اینگونه است . جناب خزعلی من برای موافقت با شما نیازی به آزادی ندارم.
حرفهای شما ناشی از فقر فرهنگیست. در کشورهای پیشرفته دولتمردان بفکر ۲۰ سال آینده ی کشورشان هستند. شما ۱۴۰۰ سال است که میگید فردا خدا بزرگه
به دلیل سرودن شعر الفباء محمد مهدوی فر، تخریب چی و غواص در دوران جنگ به اتهام نشر اکاذیب در شعبه ۱۰۵ دادگاه کیفری دو کاشان به یکسال و نیم حبس محکوم شد. 🙁
http://hadizareh.blogspot.com/2016/10/blog-post_605.html?spref=fb
من از اون نماینده ایتالیایی استکبار جهانی که پریروز اسلام اورده بود واون همکار قدیم مسلمان اش
نوشته بودم که دیدم نوریزاد کلی چنگک زده بود .من اما وقتی بیکار میشم اونقدر مینوسم که دیگه کلشو پاک کنه…
نه ایندفعه جوری مینوسم که بعد از نهار به دستش برسه و یه خورده در چنگال کشی شل بده.
البته تقصیر خودمِ.باید چند تا دکتر و استاد وگرامی و تعظیم و تهنیت و…. بهش اضافه کنم شاید یه خورده تخفیف داد.
من که تا حالا اطلا نپرسیدم نوریزد دکتر چی هست و به کی امپول میزنه واستاد کجاست به کی درس میفروشه….
خلاصه نوریزاد مودب مودب مودبِ .اونقده خوبِ…
به احترام اونهایی که میخونند شاید همه رو چنگک میزنه حالا کاری با اونی که مینویسه ندارم.
چشمش کور خوب دکتری استادی بنویسه …
نوریزاد به فکر این دنیا واون دنیای همه هست که یه وقت اوخ نشن …
تقصیرِ خودشم نیست. مسلمونِ و متکلم الوحده….
تازه من هر بار این نوشته های نوریزاد ومدعوین اش رو میخونم یاد فیلم مارمولک وپا منبریهای یقه چفتش می افتم .من اخه بی ادبم ….
نوریزاد رفته نشسته به اخوندا گفته با مسائل امروزی کار داره
بهمین خاطر که واسه امام عربش به فارسی مینویسه و با خداش حالو حول میکنه …
حالا دمکرات هم شده وگر نه واویلا
من یکی اگه چنگکی ام نکنه دلم تنگ میشه واسه چنگک هاش
اطلا چنگک هات تو حلقم
افسوس … تازه بعد از اشاراتش به جنایات دههی 60 در زندانها و انتقادش به سیاست جمهوری اسلامی در سوریه، داشت از مهدی خزعلی خوشم میآمد.
با اینهمه بهتر است ما مثل آنها نباشیم و به او فرصت شرمزده شدن از این اشتباه مهلک بدهیم.
مازیار گرامی 1400 سال بیشتر وقت بهشون بدیم؟
مزدک عزیز
مگر مهدی خزعلی چند سالش است؟ جوانتر از اینها نشان میدهد؟ 😀
مزدک گرامی، از شوخی گذشته ما الآن طرف صحبتمان یک فرد است. اگر او را یک جمع تصور کنیم، غیر از خطای روش شناختی، او را مجددا به دامن همان جمعی میگریزانیم که به هزار زحمت و تحمل زندان و توهین و طرد شدن از خانواده، اندک فاصلهای از آن گرفتهاست.
شما ممکن است مهدی خزعلی را یک خزعلی دیگر (منتها جوانتر) یا دست بالا یک شریعتی دیگر ببینی و بشناسی. اما من او را یک نوریزاد بالقوهی دیگر در نظر میآورم.
مهدی خزعلی (که زمانی دوست نزدیک سعید امامی بود) آنگاه بدل به شخصیتی قابل درنگ شد که دیگران صدای او را شنیدند. نخستین بار که میخواست بخاطر شنیدهشدن صدایش با صدای آمریکا (خبرنگار کامبیز حسینی نازنین بود) گفتگو کند آن را در حکم “اکل میته” و “دفع افسد به فاسد” به شمار آورد، که با اعتراض شوخی/جدی کامبیز مواجه شد.
اخیرا میبینیم که او کشتار تابستان 67 زندانیان سیاسی (عموما مجاهدین) را محکوم کرده و جدا از آن به توصیف وضعیت کلی سیاه و فاجعهبار زندانها در آن دوران پرداخته (آن هم به نقل از مسؤلین دست اندر کار وقت) و سیاستهای نظام در منطقه (سوریه و عراق) را رسوا کردهاست. او از نخستین جدا شدگان از نظام است (بغیر از نوریزاد آزاده) که بجای اسطوره سازی پوشالی از سردار قاسم سلیمانی، او را مسبب خطاهای استراتژیک در منطقه و ایجاد داعش دانست. اگر قرار بود بدلیل وابستگیهایش به نظام هرگز فرصتی به او داده نشود، او پیشرفت نمیکرد.
نقل قولهای دست اول او از وضعیت زندانها و سیاه چالهای نظام اسلامی، برای قربانیان و بازماندگان آن اتفاقات، از اهمیت تاریخی و حقوقی بالایی برخوردار بوده و تا کنون جز در موارد اندکی مانند تاجزاده، مانند نداشتهاست.
هرگز نباید فراموش کرد که جدا شدن یک نفر مثل نوریزاد یا خزعلی از نظام و پیوستنشان به ملت (ولو با هشیاری 100% نباشد) صد برابر از اعتراضات من و شما مهمتر و مؤثرتر است.
“جای خالی انسان طلبی را به شدت در همه ادیان احساس می کنیم”.
نکته پایانی نوری زاد، نقطه آغاز رنسانس اروپا بود. همه چیز بیش از پانسد سال پیش از آنجا آغاز شد. من محمد نوری زاد را دوست دارم چون
در مواجهه با منتقدین کف بر لب نمی آورد،
حتی برای شنیدن مطالبی که به آن ها سخت معترض است، گوش شنوا دارد،
هیچ انسانی را با خط کش شکسته تعصب اندازه نمی گیرد،
بسیار مودب است،
دیدار با او از جنس رویارویی و جهنم نیست، آرامش بخش است،
اگر همسایه من باشد، عرصه زیست را بر من تنگ نمی کند،
از پذیرش خطایش و پوزشخواهی گریزان نیست،
مسوولیت پذیر است،
.
.
.
خوب من از یک وطن خوب جز چنین هموطنی چه می خواهم؟ اگر بیشتر ما چنین ایرانی ای بودیم، ایران چه جای خوبی برای زایش و پرورش همه ما می شد. امیدوارم روزی را ببینم که یک ایرانی متوسط به عنوان عضوی محترم از جامعه جهانی انسان ها از همه مواهب آزادی و پیشرفت (از جمله احترام) برخوردار شود.
سرور گرامی محمد(کاوه)نوری زاد
در پی نظرات قبلیم ، تنها ظعف شما اینست که هنوز بدرستی آدم های دگم و متعصب دینی را نشناخته اید . این افراد همانند مستبیدن و دیکتاتور ها فاقد هرگونه منطق و عقل و خرد هستند. اگر جلوی آنها کاسه ماست بگذاری، می گویند سفید نیست. تمام نصایح و پند و اندرز ها و راه نمائی های تجربی ، تاریخی و علمی به کوش محمد علی میرزا ، هیتلر و شاه سابق نرفت که نرفت و عاقبت آن را چشیدنند.
صلاح خویش خود دانی. آدم متعصب دینی حسود است و هیجکس و اندشه دگری را قبول ندارد و بعناوین مختلف دام می اندازد که رقبای خودرا از میدان بدر کند . اول دروغ های کنده و پوپولیستی و مغلطه می کند و در درجات بعدی فحاشی و توهین و ناسزا و بعد برچسب و تهمت و انگ و اگر هیچکدام کار گرد نشد حمله و کتک و شایع پراکنی و دستگیری وشکنجه و اعدام . اینست منطق دیگتاتور ها و متعصبین دینی. هم خودشان را نابود کردنند و هم مردمشان.
آقای نوری زاد توصیه ام این است از شرکت در این مجالس پرهیز کنید و تعجب می کنم که شما را کتک نزدنند و ضزب و شتم به شما وارد نکردنند. حال خود دانی.
دوستداران شما بسیارنند . و شما که جان خود را در کف دست گذاشته اید، کاری کنید کارستان. این برنامه ها جز ضرر برای شما هیچگونه منفعتی ندارد در جامعه ای که هنوز تنور آخوند ها گرم هست و مردم برای حسین گریه و شیون راه می اندازند و قمه می زنند و خرافات دینی به اشد درجه موجود هست .ارسطو و یا بیکم و اسپینوزور و فلاسفه دوران قدرت کلیسا در قرون 16و17اروپا شدن با جامعه آخوند زده و عقب افتاده ایران فرق فاحشی دارد.
تندرست وموفق باشید.
آن سه فایل صوتی هیچکدام باز نمی شود.آیا کس دیگری هم این مشکل را دارد؟
با سلام.
قبل از برگزاری نشست در سرای قلم با عنوان مناظره چقدر خوشحال و خوشبین بودم که بالاخره در یک جای این آب و خاک اسیر سی و چند ساله میتونیم یه بحث و مناظره آزاد بدون ترس و خارج از چارچوبهای محدود کننده را شاهد باشیم. مناظره ای مفید که برای بسیاری شاید میتوانست جواب چراهای بزرگی در زندگی آنها باشد . چراهایی که هیچگاه جرات پرسیدنشان را نداشته اند. و برای بعضی دیگر مانند خود من میتوانست محکی بر یافته ها و نتایج حاصل از سالها مطالعه و کنکاش در امور اساسی و اعتقادی و باورها و اثرات آنها در زندگی بشر باشد. بسیار امیدوار بودم به حاکمیت عقل و عدل و انصاف و پرهیز از تعصب و بی اخلاقی و تهمت و بسیاری چیزهای دیگر که آفت مناظره است و همانها سبب به نتیجه نرسیدن صدها و هزاران مناظره و بحث در طول تاریخ 1400 ساله در این سرزمین شده اند. اما با تاسف فراوان امید من — که طرفین را با توجه به پیشینه شان اهل فکر و تعقل و انصاف میدانستم– ناامید شد و آقای خزعلی همان راهی را رفتند که گروه فداییان اسلام به سرکردگی سید مجتبی میرلوحی پس از مناظره با آقای کسروی رفت. ایشان با اینکه میداند حکومت دینی در خشن ترین شکلش بر ایران حاکم است و کوچکترین نقدی را حتی در جزیی ترین امور برنمی تابد چه برسد به نقد دین، با اینحال مدام بر طبل ارتداد و خروج از دین میزند تا حریف پیروز را بدین وسیله از میدان بدر کند — همانگونه که نواب صفوی کرد– . آقای خزعلی! اگر در پای میز مناظره عقلانی نشسته ای پس باید میزان سنجش را عقل قرار دهی نه عقاید و احساسات و کثرت طرفداران و قدرت حاکم. اگر در جواب بند بند آن دو نامه دلیل داری بیاور تا رسوا شود هرآنکه نپذیرد. تاریخ و عقل هردو آماده و حاضر برای استدلال. مناظره یعنی محک عقیده و احساس و تعصب خود را در خورجین گذاشتن و محک معیار را که همانا عقل و منطق است پیش کشیدن. به نظر من در چنین مناظره ای هردو طرف پیروز خواهند بود چرا که حقیقتی در این میان روشن شده است و چه چیز بالاتر از آن برای انسان هست. امید که با اندکی تفکر به مسیر راستین برگردیم و بجای ناهموار کردن آن سنگی از پیش پای اندیشه و خرد ناب برداریم.
باسپاس
آقاي خزعلي تازه مسلمان دارد حكم تكفير صادرمي كند فك كنم ايشان هم ازدينش كوچكترين اطلاعي ندارد .
قدرت هم همراه ايشان است .جلسه محاكمه است باحضور سه نفر كه پشتشان به قدرت هست .
جناب نوریزاد، پیشنهاد می کنم بجای اینکه شما به “سرای اهل قلم” بروید آنها به سایت شما بیایند و در همین سایت مطالبشان را با شما و دیگر کاربران به مباحثه بگذارند این پیشنهاد از چند جهت به عدالت نزدیکتر است که در ذیل بدانها اشاره مینمایم:
1ـ با توجه به اینکه روحانیون در حال حاضر حاکم هستند و مباحثه در اینگونه مطالب نیز نیاز به خروج از خط قرمز دارد مشخص است که چه عاقبتی در انتظار خروج کننده میباشد! لذا یک طرف مباحثه کاملا آزاد است و طرف دیگر کاملا دست بسته است و با دست بسته باید شنا کند و این از عدالت و جوانمردی به دور است آن آخوند هم که این پیشنهاد را داده است کاملا به این مسئله واقف است و این از نیرنگهای آخوندها میباشد.
2ـ در آنجا مهدی خزعلی، چندین نفر را تدارک دیده است ولی شما تنها هستی اگر از کاربران این سایت هم بخواهند بیایند باز هم اشکال بند یک، برقرار است یعنی آنها آزادی کامل دارند ولی طرف مقابل در عرصه عمومی و حاکمیت روحانیون با چوب تکفیر و ارتداد مواجه میشود ولی اگر این مباحث در سایت شما برگزار شود شما همان سربسته مواضعتان را بیان نمائید ولی در عوض کاربران این سایت با نام مجازی آزادانه پاسخ آنها را خواهند داد بدون رعایت هیچ خط قرمزی و البته با رعایت ادب و احترام.
3ـ جناب نوریزاد، اگر موفق به برگزاری یک چنین مناظره ای در این سایت بشوی و آزادی برای هر دو طرف بصورت مساوی بدون هیچگونه سانسوری حتی یک کلمه هاشور شده، برقرار باشد مطمئن باش این مناظره عادلانه میتواند بسیار مفید واقع شود ولی این مناظره ای که خزعلی با پیشنهاد و مکر نهفته در آن بوسیله آخوند بیگدلی، شما را به آن فرا می خواند هیچ خروجی مفیدی نخواهد داشت البته من این را میدانم که به هیچوجه آنها به مناظره عادلانه تن در نخواهند داد مناظره ای که دو طرف آزادانه بدون هراس از عواقب آن، به مباحثه ادامه دهند در شرایط فعلی فقط در عرصه مجازی ممکن است و در عرصه حقیقی به هیچوجه ممکن نیست و آنها نیز چون همه متعصبین برخوردار از رانت، مطمئنا به این آزادی دو طرفه بدون رعایت خط قرمز، تن نخواهند داد اگر موافق هستید این پیشنهاد را به آنها بدهید تا نتیجه را همه با هم ببینیم تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.
بهترین پیشنهادی که ممکن است. احسنت
در ولایت فقیه امام زمانی:
[رئیس اداره بهزیستی رفسنجان با بیان اینکه تعداد کودکانی که از مادر معتاد به دنیا می آیند زیاد است افزود: “باید به منظور ترک مواد مخدر توسط مادرانی که قصد باردار شدن دارند فرهنگ سازی شود”.
وی اضافه کرد: “حدود ۱۰ روز قبل نیز ستایش کودک سه ساله که مورد اذیت و آزار والدین معتادش قرار گرفته بود توسط تیم اورژانس اجتماعی رفسنجان به بیمارستان علی ابن ابی طالب این شهرستان اعزام و تحت درمان قرار گرفت”.
حیدری با بیان اینکه دست و پای ستایش دارای شکستگی کهنه و درمان نشده بود افزود: “آثار سوختگی به وسیله سیگار و ابزار مصرف مواد مخدر بر روی بدن این کودک مشهود بود”.]
به نظر من به جای فرستادن تیم هایی برای رد یابی اتم ، باید تیمهایی برای انسان یابی فرستاد.
سلام مثل شما مصداق این ضرب المثل شاید باشد
که گنه کرد در بلخ آهنگری به شو شتر زدند گردن مسگری
چرا که جنایت را که حکومتیان بنام دین انجام میدهند شما کم وبیش دین را مورد هجمه وایراد قرار میدهید چرا که زورتان به حکام جنایت کار نمیرسد ؟؟واین رسم جوانمردی نیست زیرا آنها دین را بسرقت برده اند و شما نباید آنها را متدین بدانید؟ شما دم از انسان میزنید این انسان قرار است بعد چند ده سال به حقیقت برسد ودر فرض شما استفاده از تجربیات دیگران خیلی کار برد ندارد واصولا با توجه به اینکه عمری از جنابعالی گذشته دین بهتری از دین اسلام ومذهب شیعه گیرتان آمده بفرمایید تا ماودیگران هم استفاده کنیم که اگر بدرد دنیایمان نخورد توشه آخرتمان شود من قبلا هم گفتم شما مشکلتان علی رغم شجاعتتان در باز گویی خیانتهای بی شمار حکومتیان متاسفانه مخاطبا نتان اکثرا جدای از توده مردم که عمدتا شیعه ومذهبی هستند “میباشند ونتیجه کم اثر بودن آن در جامعه ونهایتا گاه وبیگاه بعمد یا غیر عمد نزدیک شدنتان به مرز کفر ؟وایمان ؟؟
سلام بر ناظران گرامی
بنده متوجه استعاره از شعری که دوست بزرگوارمان خزعلی از مولوی برای حضار خواندند نشدم که ایشان به چه کسانی نسبت خر بودن داده اند؟!همین برخورد و مشاعره را مخالفان هم می توانستند نسبت به این بزرگوار داشته باشند.ولی بنده اگر حضور می داشتم حتما این سوال را از ایشان می کردم که این بنده خدا از شیرینکاری پدر مرحوم خود در صدای آمریکا به گریه افتاده بودند و آن شیرینکاری این بود که پدر ایشان در اقدامی ناشی از غیرت دینی همسر ایشان را تحریک کرده بودند که از او طلاق گرفته و همسر کس دیگری شوند.سوال اینست آیا پدر این بزرگوار از دین خروج نکردند که همسر یک مسلمان را به عملی مکروه در دین خدا دعوت کردند؟!آیا ایشان همین برخورد را با پدر خود هم داشته اند؟اگر خروج از دین یعنی بوسیدن پای کودک بهایی که خود از هر چه دین است نه اطلاعی دارد و نه نقشی،تشویق به طلاق دو مسلمان آیا خروج از انسانیت نیست؟!آیا پدر ایشان نشنیده بود که طلاق تنها حرام حلال شده خداست؟!افسوس که ما با همان گوش خری مواجهیم که دوستمان جناب خزعلی از آن گلایه مندند!!
پاینده و پیروز باشید
جناب نوریزاد عزیز,
آنچه شنیدم کمترین تعجبی در من نینگیخت. آیا شما از آقای خزیلی انتظاری جز این داشتید ؟
محتوی این گفتگو برای بار هزارم ثابت می کند که هر گاه دین از چهارچوب باورهای شخصی بیرون رود و به عنوان اهرم تمشیت امور قرار گیرد, نتیجه اش ویرانی است . نظیر فرمایشات آقای خزیلی را البته با عبارات متفاوت می توان از دهان دیگرانی چون عبدالکریم سروش, محمد خاتمی, همین مهندس موسوی دربند و… دیگران هم شنید. هرگاه چماقی به دست دین سپردید, آن چماق بر سر و رویتان فرو کوفته خواهد شد بی برو و برگرد. اگر توفیری میان آقای خزیلی پسر و خزیلی پدر باشد , در نفس ضرورت چماق نیست بلکه در شیوه کاربرد آن است.
شمشیر نیک ز آهن بد چون کند کسی / ناکس به تربیت نشود ای حکیم کس
گرگ زاده عاقبت گرگ شود گرچه با ادمی بزرگ شود .
————
توهین نکنیم دوست گرامی.
باشد؟
سپاس
.
با سلام, بهتر نیست که دوستان جبهه ضد استبداد از انتقاد به یکدیگر صرف نظر کنند و نیروی خود را صرف مبارزه با استبداد کنند؟ به نظر من آقای خزعلی باید بتواند وظیفه صدور حکم ارتداد افراد را به دیگران ,که به وفور یافت می شوند , واگذار کند .
عرض ادب و احترام
1 – امثال اقای مهدی خزعلی در مملکت کم نیستند. جای بسی خوشحالی است که رژیم ولایت مطلقه فقیه در این 38 سال توانست با عملکرد خود هم وطنانی مانند اقای مهدی خزعلی که در خانواده ائی بسیار متعصب دینی و مذهبی رشد نموده اند (چنانکه این دسته از هم وطنان در اوائل تغییر استبداد چکمه به استبداد نعلین در سال 1357 در برابر کوچکترین انتقادی سر منتقد را میریدند) را تا بدانجا روشن کند که در رفتار و کردار و گفتارشان شک در تعصب دینی و مذهبی کاملا قابل مشاهده گردد.
از نظر اینجانب تداوم حکومت رژیم کنونی باعث خواهد شد که فرزندان و نسلهای اینده این گونه ایرانیها در کنار گذاشتن نه تنها تعصب دینی و مذهبی بلکه کل دین و مذهب گوی سبقت را از سایر هم وطنان خواهند گرفت.
2 – اگر دوستان به اخرین سخن پراکنی اقای علی خامنه ای در حضور به گفته مبلغین رژیم نخبگان (من اضافه میکنم :چهار زانو نشسته بر زمین ) دقت نمائید، آن ابهتی را که توسط مال اندوزان اطراف او و خود ایشان برای اقای علی خامنه ای ساخته بودند، دیگر قابل رویت نمیباشد .
ضعف ودر ماندگی کل سیستم حکومتی و عنان در رفتگی مملکت داری از اختیارشان به قدری اشکار شده است که حتی این بنده خدا برای بکار بردن واژه های کلیشه ائی و بسیار ساده و کودکانه در جهت تعریف از به اصطلاح نخبگان مجبور شد به یادداشت خود رجوع کند مبادا گفته ای بگوید که اوضاع بهم ریخته مملکت را بدتر کند. این مانند آن است که خود پزشک خوانده ائی علم پزشکی نیاموخته مدتها با زور و تزویر و سوء استفاده از ساده اندیشی و ساده نگری و ساده دلی مریض به بیمار خود سم و زهر بجای داروی شفا بخش تجویز و میفروخته و میخورانده و بیمار را به حالت اغما برده و حالا متوجه شده که اگر در ادامه اشتباهی بسیار ناچیز در تجویز خود بکند مریض را خواهد کشت که در صورت فوت مریض دیگر بیماری نخواهد ماند که او بتواند با تجویز و خوراندن و فروش زهر و سم بر مسند قدرت بنشیند و مال اندوزی کند، لذا تمام سعی خود را می نماید که بیمار در حال مرگ را به هر نحوی شده فقط به حالت نیمه جان و ضعیف نگه دارد البته نه اینکه رحمی بر بیمار دارد بلکه تا او بتواند همچنان ارضا شهوت قدرت و مال اندوزی خود را تداوم بخشد.
3 – همانطور که در نوشته های بسیار قبلی خود در سایت اقای محمد نورای زاد گفته ام، همواره بهتر است ذهن خود و هر ان تنی را که با او در تماس هستیم نسبت به انتصاب و تحمیل شخص دیگری بعنوان جایگزین آقای علی خامنه ای متوجه نگه داریم، زیرا رزیم ولایت مطلقه فقیه مدتهاست در حال کار کردن روی این جایگزینی است و با هر وسیله ائی که میتواند و بهتر بگویم بدون اینکه محدویتی در خصوص انتخاب وسیله برای خود قائل گردد (بهره گیری ابزاری از تعصب دینی و مذهب و/ یا استفاده از حس ملی گرای و/ یا حلال کردن هر حرامی در اسلام و مذهب شیعه و بلعکس و/ یا و/ یا و/یا….) در حال آماده کردن افکار عمومی برای انجام این جایگزینی میباشد.
به امید نهادینه شدن عقل و خرد در فرهنگ ما ایرانیها
مهدی از تهران
مناظره یا مقاتله؟
به قاتلِ نویسنده گفتند:« چرا کشتیش؟ او اهل قلم و گفتگو بود. با او مناظره می کردی و مجابش می کردی». گفت:« کردم ، امّا او مرا مجاب کرد، من هم کشتمش».
استاد عزیزم دکتر نوریزاد گرامی سلام.
از حضرتعالی استدعا دارم هرگز هرگز هرگز وارد این گونه مناظرات نشوید. به گفته مارک تواین “هرگز با افراد متعصب دگم اندیش که دچار تحجر ذهنی هستند نباید بحث کرد. زیرا آنها اول شما را تا سطح خودشان پایین می کشند، بعد با تجربه ی یک عمر زندگی در آن سطح، شما را شکست می دهند!” متاسفانه در کشور ما ایران دینداری به گونه ای است که احترام غلام حضرت علی و حتی اسب حضرت عباس از احترام خود خداوند در نظر این دینداران حتما حتما حتما بیشتر است. به هیچ وجهی هم حاضر نیستند چشم بر واقعیات جامعه و اثرات افیونی این دینداری سطحی بر توده ها بگشایند. اگر بگویید مسلمانم و من هم پیامبر و ائمه را دوست دارم، همان موقع از کپه عطاری شان دو تا حدیث برایتان رو می کنند که امام صادق چنین گفته و امام علی چنین کرده و…. اگر هم بگویید من این احادیث و … را قبول ندارم سریع انگ ارتداد زده و شما را مهدورالدم می کنند. بنابراین جسارتا اگر به جای شما بودم همان مسیر گاندی وار که تا امروز رفته اید را ادامه می دادم. یعنی مطالبه حقوق بشر و پاسداشت کرامت انسانی بدون وارد شدن به مباحث دینی.
با آرزوی سلامتی و عزت روزافزون
منطق چیست؟
منطق روش فکر کردن وبه نتیجه عقلانی رسیدن است و با خرد و فکر و تجربه سر وکار دارد و همه آنرا بکار می بریم .
هر فکر و عمل که به زیرا و بنابراین ختم می شود یک منطق است مثلا در زمستان باید لباس گرم پوشید وگرنه امکان سرماخوردن است و سارا با زیرپوش در حیاط است پس امکان دارد که اوسرما بخورد.
یا منطق بیان آقای نوری زاد[ در نظام آیت اللهی من، تا زمانی که در ایران، بخاطر فقر، یک بانو تن فروشی می کند و بخاطر فقر، یک مرد بیکار و بیمار و معتاد و بدکار است، هزینه کردن برای دین خدا و خود خدا و پیغمبران و امامان و برای حج و سوریه و عراق و لبنان و فلسطین و یمن و بحرین و هرکجای دیگر، حرام اندر حرام است. ]
به همین سادگی منطق است واصولا تمام کارهای بشر بر منطق استوار است انسان فکری دارد و بر طبق آن به نتیجه ای می رسد ، کسی که بی منطق است دیوانه ای بیش نیست . با تحلیلهای من در آوردی سعی می شود به مردم گفته شود که شما حالیتان نیست یعنی بی خردید ودیوانه و ما از شما بهتران باید بجای شما فکر کنیم.
سعی می شود به آقای نوری زاد تفویض شود که فکر شما غلط و بی منطق است و چرا به علی و خدا نامه می نویسد ! حال آنکه بدرستی آقای نوری زاد از منطق و خرد بهره جسته و استدلال خود را بیان کرده است و چون جوابی بر منطق آقای نوری زاد ندارند سعی به تهمت زده و می گویند اونباید از خرد و استدلال عقلانی استفا ده کنند .
اینگونه افراد که آقای نوری زاد را متهم می کنند یا مقرضند یا نادان در هر دو حالت تنها صدمه ای که می زنند به خودشان است ، ما در دورانی زندگی می کنیم که با دیدی باز دنیا ، مو را از ماست بیرون می کشد ، خوش بود گر محک تجربه آيد به ميان تا سيه روي شود هر که در او غش باشد .
جناب نوری زاد عزیز درود بر شما
خواهش می کنم در دام افراد ریاکاری نظیر خزعلی نیفتید… انها اعتقادی به عقل ندارند و همه دلایل انها بر مینای داستان های مضحک تاریخی است.
من در خانواده ای مذهبی رشد کردم و تا 20 سالگی حتی یه روز نماز و روزه نخوانده نداشتم… اکنون که چهل و اندی سال دارم افسوس می خورم به دوران جهالتم و اینکه در ان زمان نظیر امثال خزعلی دیگران را متهم می کردم و اسلام را سرچشمه همه پاسخ ها می دانستم …. در حالی که این دین جز تباهی و قتل و فساد در طول تاریخ کارنامه ای ندارد…
بحث کردن با چنین موجوداتی جز اتلاف وقت و اماده سازی حکم ارتداد شما نتیجه ای ندارد… اگر روز سه شنبه وقت خود را صرف مطلبی برای کانال خود کنید به مراتب سودمندتر خواهد بود.
در دام این جاهلان افتاده در چاه اسلام نیفتید عزیر ما….
ارادتمند ترسوی شما
فایل صوتی آقای خزعلی رو تازه شنیدم! برادر یه قرص آرام بخش بخور؛ حالت خیلی بد بوده وقتی این فایل رو ضبط می کردی!
آقای نوری زاد خودش می دونه؛ این حرف منه: افتخار شیعه و مسلمان بودن برای تو و احمدی نژاد و مرتضوی و مسعود رجوی و سعید طوسی و باقی دوستان تان!
شما مشکلت این نیست که فیزیک و شیمی نمی دونی! مشکلت اینجاست که بدون دانستن روان شناسی و جامعه شناسی و … برای انسان و جامعه نسخه می نویسی! من هرگز حاضر نمیشم پای مناظره با کسی بنشینم که نمی داند و نمی داند که نمی داند.
انصافا آقای نوری زاد اگه شما بری با این جور افراد حرف بزنی؛ باید اعتراف کنم صبر و تحمل فوق العاده ای داری. خیلی فراتر از حد معمول.
آقای نوریی زاد عزیز
درود بر شما انسان آزاده
من در پی اینکه نوری زاد کیست؟ در ویکی پدیا به مذهب شیعه شما برخوردم ، و با اینکه شیعه را قبول ندارم ، شمارا همیشه تحسین می کنم و در واقع هر چه بیشتر با افکار شما آشنا شدم احترام شما نزد من بیشتر شد ، و تعجب من از افرادی است که مرده پرستند ، کورش را پیامبر می دانند و بر شمایی که نماد انسانی آزاده و خردمند و دلسوز و بااخلاق وجدانید،و(شیعه) خط بطلان می کشند، راستش من از شما درس انسانیت می آموزم که بی تفاوت به جامعه نباشم و مردم را دوست داشته باشم ، زمان حال را دریافتن و واقعیت حال را دیدن و وجدان و خرد را آینه ساختن ، نه کار هر کسی است و بقولی گاو نر می خواهد و مرد کهن .
حماقت جایی است که این شیعیان شما را تایید و مورد حمایت قرار نمیدهند، اینکه شما شخصا خود را چه و چه بدانید چه مشکل اجتماعی را حل می کند؟ تنها اعمالند که تعیین کننده اند و انسانها را به هم پیوند می دهند، افراد دگم و کوته بین همیشه وجود داشته و خواهد داشت و این افراد خار و خاشاکی بیش نیستند ، زندگی جریان دارد و شما با مطرح کردن امروز روی مسله مهمی انگشت گذاشته اید ، زیاد نگریستن به درون چاه دیرین خطرناک است و عاقبت جریانی چون داعش می شود.
در مورد منطق باید بگویم همه انسانها از منطق برخوردارند زیرا منطق اساسش برlogiké یعنی فکر و خرد است ، من یاد سید مرتضی افتادم که به همه می گفت برو تو از منطق چیزی نمیدانی، در واقع روش فکر استدلال بسیار ساده است و سعی در سخت جلوه دادن منطق از طریق دین تا به حال شده تا خرد را دورو منفعل سازند.در حالی که همه هر جا با آن سر و کار دارند و آنرا بکار می برند از کودک تا بالغ .
من شخصا در جلسه ای که در مورد موضوع خاصی از پیش تعیین شده نباشد شرکت نمی کنم وبه شما آفرین می گویم که با بحث سعی در باز کردن درهای بسته و گرههای کور افکار دارید.
با احترام
من قبول دارم که این مناظره بین عالم و جاهل بود دکتر جان..بخصوص آنجائی که برادرهراتی عالم که 3 برابر بقیه یعنی بمدت 10 دقیقه وقت داشت که مناظره کند قویترین حرفش این بود که آقای نوریزاد، وقتی من مقاله های شما را می خوانم تنم کهیر میزند!..ما تا بحال چنین عالمی با این رانتی که نمیدانم به چه جهت گرفته بود ندیدهایم..استاد دانشگاه را 3 دقیقه وقت دادید و به دانشمند آلرژیک کهیر زده 10 دقیقه!..شما پیدا کنید حکیم باشی را!!
یب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت
سر تسلیم من و خشت در میکدهها
مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت
ناامیدم مکن از سابقه لطف ازل
تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت
نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس
پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت
حافظا روز اجل گر به کف آری جامی
یک سر از کوی خرابات برندت به بهشت
کسی نیست از این آخوندزاده بپرسد که اگر علی و حسین تنها بودند آیا نباید شما متعصبین چند در صد به طرف مقابل حق دهید؟کسانیکه خود در حیات خود و بین مردم خود سیاستی را پیش برده اند که به تنهائی و بقول شما بی کسی شان و سرانجام کشتن شان ختم شده ایا می توانند الگوئی درست برای 1400 سال بعد باشند؟لابد چند قرن بعد هم اگر عده ایی خمینی و خامنه ایی را علم کردند مردمان مقصرند و نه کسانیکه باعث اینهمه جنایت و غارت و ترور و شکنجه و ویرانی شده اند؟علی را باید در زمانه خودش بررسی کرد و همین تنهائی علی و فرزندانش خود گویای //////////////////وقتی کمتر خانواده ایی در عرب یافت شود که از علی و فرزندانش ضربه نخورده اند ////////////////
شاهد هستیم در این کره زمین ، “که باید گفت متاسفانه” انسانها که پا به عرصه حیات میگذارند (با قید احتیاط تقریبا همگی) دارای یک هویت دینی ـ مذهبی یا مرامی میشوند بدون آنکه در آن اختیاری وجود داشته باشد. تازه بعدها مثلا در دبستان میخوانند که دوازده امام دارند و دوازدهمی … جدا از اینکه چه مقدار به این هویت دینی یا مرامی باور یا اعتقاد یا ایمان داشته باشیم صرفا به دلیل اینکه تعلق به چنان هویتی داریم برای آن میجنگیم و خون همدیگر را میریزیم . جنگها و خونریزیها چه در داخل یک دین بین شاخه های آن و چه جنگهای مذهبی کم نبوده و هم اکنون نیز کم نمیباشد و ربطی به چهارچوبهای اعتقادی آن هویت مذهبی شخص ندارد. من نوعی شیعه و یا بهائی مذهب ممکنست هیچگونه اعتقادی به مذهبم نداشته باشم ولی نسبت به هویت مذهبیم تعصب داشته باشم و در اینجاست که من با تمام احترامی که برای دکتر مهدی خزعلی قائل هستم عرض میکنم که ربط دادن باورها به هویت مذهبی آنهم در یک جلسه مناظره دور از مروت و جوانمردی است گو اینکه زعمای مذهبی ما چنان بد عمل کرده و میکنند که شاهد عوض کردن ملت از هویت مذهبیشان میباشیم اما شما جناب دکتر خزعلی جزو آن زعما نباشید.
این مرتیکه قاتل بد ترکیب /////////////////////
////////////
اخوندها فهمیدن ادم کشی هم زیادیش به درد نمیخوره…
از فردا حتما نوریزاد از همه تقاضا میکنه که برن سهم امامشون رو به این اخوند بِدَن البته مودبانه والا همه در اون دنیا اوخ میشن
اول به جنایت افتخار میکنند
بعد میگن زیادیش دِلِ ادم رو میزنه
این تنها از مذهبی جماعت برمیاد