یک: در نشست روز سه شنبه ی سرای قلم ما بودیم: آقای طباطبایی، با بیش از هشتاد و هشت سال سن که در اسلام شناسی متبحر است، آقای دکترخزعلی، که هم اداره ی نشست با او بود و هم کارشناسانه ابراز نظر می کرد، و عزیزانی که از میان جمع بر می خاستند و هم در نقد نوشته های نوری زاد و هم به همراهی و همدلی با وی سخن می گفتند، و من، که باید بجوری همه ی نقدها و پرخاش ها و پرسش ها را پاسخ می گفتم و مسیر سخن را به همانجایی که “کاربردی” و نه تئوری و گمشده در دل تاریخ است، پیش می بردم.
دو: آقای طباطبایی فردی متین و سرد و گرم چشیده است. تاریخ و مختصات اسلام را می داند و در آن غورِ فراوان دارد. از ادب وی آموختم و بزرگمنشی اش را ستودم. منتها وی را چاره ای نبود که از امروز جامعه به هزار توی تاریخ سر فرو ببرد، و من مرتب وی را به امروز جامعه می آوردم. وی می گفت: اسلام اصیل نه این است که اینها می گویند بل این است که من می گویم، و من می گفتم: مرا با اسلامِ تاریخیِ شما کاری نیست. هرجور که می خواهد باشد. ما گرفتار همین اسلامی هستیم که می کشد و می دزدد و می راند و می فریبد و دروغ می گوید.
سه: آقای دکتر خزعلی در میانه ی سخن و با اشاره به نامه ی من به امام علی و به خدا گفت: نویسنده ی این نامه ها از دین خروج کرده حتماً. خب این سخن آقای خزعلی می توانست و می تواند به تعبیرها و تـآویل هایی در افتد بس خطرناک. این خروج از دین، صورتی دارد و باطنی. باطنش همان ارتداد است که دودمان بسیاری را در هم پیچیده در همین نظام مقدس. که خود این نشست نیز صورتی داشت و باطنی. که شاید آقای خزعلی بسیار مشتاق بود که من به بحث های درون دینی کشیده شوم و به همان راهی در افتم که وی و دکتر بیگدلی که معمم است ( پیشنهاد دهنده ی این نشست) پیش رویم نهاده بودند. این راه، هرگز به نتیجه نمی رسید و فایده ای نیز نداشت. به من چه که در فلانجای تاریخ اسلام فلانی چه می کرده یا نمی کرده؟ من گرفتارِ اسلامِ امروزم. این اسلام امروز است که پوست از تن هوین ایرانیان دریده. و من، بحث را از اعماق به امروز جامعه کشاندم. و به نقش ویرانگری که اسلام و شیعه ی امروز در ویرانگریِ ایران و ایرانیان داشته و دارد.
چهار: آقای طباطبایی رفت و جایش را به یک روحانی داد. دکتر بیگدلی. اهل زنجان است و استاد دانشگاه و از اشخاص مرکزی حزب امید و هواداران آقای روحانی. وی در پایانی ترین بخش نشست وارد شد تا سخنِ آخر را وی بگوید. که پیشنهاد برپایی این نشست با وی بود. ایشان در ابتدای سخن به علت و علل تغییر من پرداخت. که: این تغییرِ شش ماهه نمی تواند پس زمینه ی درستی داشته باشد. راستش خودم هم نداستم که ایشان این شش ماه را از کجا پیدا کرده بود. و در ادامه شروع کرد به خواندن نوشته های دوره ی جاهلیتِ من. و غلیظ در این مسیر پیش رفت. از این نامه به آن نامه. مغالطه ای که در میان عوام کاربرد فراوانی دارد. همان نشان دادن عکس مار و نوشتن کلمه ی مار. در این مغالطه، که من به “این به آنی” تعبیرش می کنم، یکی می آید و می گوید: این آقا یا خانم که الآن این می گوید، گذشته اش آن بوده. و نیتجه گرفت که به یک چنین فردی اعتمادی نیست.
پنج: به دکتر بیگدلی گفتم: من بقدر یکصد سال افزون بر سنّ فعلی تان از گذشته ی جاهلانه ام پوزشخواهی کرده ام. اما مگر امام تان نگفته: مهم حال فعلی افراد است؟ و مگر بر منبرها نمی سرایید که در کربلا، یکی از آن سوی به این سوی آمد در دو سه ساعت. پس چگونه است که تغییر شش ماهه ی من برای شما ناگوار می نماید؟ و گفتم: دوست روحانی من، و دوستان حاضر، معتقدم بزرگترین ابرچاله ای که همه ی مردم ایران را در خود فرو کشیده، حاکمیت فقه شیعه است. این ابرچاله، مطلقاً با عقل و حقوق بشر سازگاری ندارد. و گفتم: وقتی شخصی مثل آقای خمینی، کامجویی از یک طفل شیرخواره را رسمیت می دهد، و در چهار خط، بیست سی هزار نفر را به کام مرگ می فرستد، و جز مرگ و جنگ و خونریزی و عصبیت و گسترش اسلام خودش خواسته ای ندارد، و وقتی فردی مثل آقای خامنه ای، کاری نمانده که در خاک برسری ایران و ایرانی نکرده باشد، ما را چکار به این که اسلام راستین چه بوده و چه نبوده؟ ما با همین اسلام هردمبیل مواجه و درگیریم.
شش: در دلِ سخنان خود، یک تک فتوا صادر کردم از جانب آیت الله محمد نوری زاد. چه؟ گفتم: در نظام آیت اللهی من، تا زمانی که در ایران، بخاطر فقر، یک بانو تن فروشی می کند و بخاطر فقر، یک مرد بیکار و بیمار و معتاد و بدکار است، هزینه کردن برای دین خدا و خود خدا و پیغمبران و امامان و برای حج و سوریه و عراق و لبنان و فلسطین و یمن و بحرین و هرکجای دیگر، حرام اندر حرام است.
هفت: سخن پایانی ام شاید این بود: دوستان حاضر، آقای خزعلی، آقای بیگدلی، از همین فردا اعلام می کنیم هیچ آخوندی حق پول گرفتن از مردم را ندارد. و اعلام می کنیم: از خدا و پیغمبر و قرآن سخن گفتن مجانی است. هیچ منبری ای نباید پول بگیرد. مگر نه این که خدا در قرآن گفته هیچ پیامبری از مردم مزد نگرفت؟ شما به من بگویید با انتشارِ این دستورالعمل، چند نفر در این لباس باقی می مانند؟ وبار دیگر پای ابر چاله را به میان آوردم. ابرچاله ای که روحانیان مزین اش می کنند و بر و روی و اعماق منفورش را بزک. فایل صوتی یا فیلم این نشست طولانی است اما ای بسا در هر مراوده اش مطلبی باشد بدرد بخور. به زودی یا فیلم یا فایل صوتی این نشست را منتشر می کنم. اگر مقدورتان بود بشنوید و ببینیدش. فایل صوتی و تصویری این نشست را از کانال تلگرام نوری زاد دریافت کنید.
سایت: nurizad.info
اینستاگرام: mohammadnourizad
تلگرام: telegram.me/MohammadNoorizad
ایمیل جدید: mnoorizad@gmail.com
پ. ن. ایمیل من مدتی است تغییر کرده. ایمیل قبلی ام از اراده ی من خارج افتاده. اگربا من سخنی دارید با همین ایمیل جدید برایم بنویسید.
محمد نوری زاد
پنجم آبان نود و پنج – تهران
|
با کمال بزرگی درود می فرستم به راد مرد مبارز تاریخ معاضر ایران محمد(کاوه) نوری زاد
و به یاران با وفا ی او و هموطنان آزاد منش و خردمند
عجب بدبختی و بی چاره گی دچار شدیم . ما کاملن به عقب به دوران حکومت های عباسیان و سلجوقیان وشاه شجاع بر گشته ایم که به اصطلاح (علمای) دینی در بغداد و یا نیشابور وشیراز و بلخ دور هم جمع می شدنند و در مورد ذبح اسلامی ، و نجس بودن بول و غایت و ارتاد و ملحد و یاکشمش با برنج مخلوط کردن و پختن منجر به تولید الکهل می شود و یا حضرت علی جانسین محمد است و یا ابوبکر و وهم که انسان می تواند روی آب راه برود( این افراد علمی نداشتن که ثابت کنند که ورن مخصوص اجرام چیست و این مسئله امکان نا پذیر است . چرا، می شود! در عالم رویا و هپورت واوهام) وامثالهم بحث وگفتگو می کردنند. .امروزه کشور های متمدن و پشرفته مرتب دانشمندان و فضلا و محقیقن و دانشمندان و فرهیختگان دور هم جمع می شوند و نمایشگاه ها و سمینارها وکنفرانس ها می گذارند پیرامون بار ور کردن بیشتر محصولات کشاورزی و صنعتی و چهان شناسی و چگونگی رسیدن به کرات سماواتی و ووووو…… گفت وشنود می کنند.
به زبان عامیانه ، یک جای ما گیر دارد. و ما را با چرت و پرت ها و اوهامات و تصورات باطل و غیر طبیعی و مغالطات و دروغ های شاخ دار دینی و روشهای شارلاتان ها با مکر و حیله و تزویر سرگرم کرده اند و یا خودمان بیدار نشده ایم و از مسخ فکری بیرن نیامده ایم و سر خودمان مرتب کلاه می گذاریم این ها مسبب و باعث شده که اندیشه های و الای انسانی یعنی جستجو گری، توسط اختراع و بوجود آوردن ابزار و آلات علمی بیشتر و اندیشه به راز هستی پی نبریم. هیچ چیز دراین مدار بسته ازبین نمی رود. بسیار متآسفم.
به امید آزادی، آگاهی و بیداری .
با آرزوی تندرستی وتشکر از امکان و درج اندیشه دگری در وب سایتتان
سرای قلم:
با سلام
نوری زاد می تواند به خدا ، پیامبر ، ائمه و علما با تندترین کلمات حمله کند، اما نقدی به ایشان نمی توان وارد کرد!
امروز همه از حکومت دینی آزرده اند و هر فریادی را درد دل خود می دانند، اما آنجا بحث علمی بود و جای شعار و کف و سوت نبود!
وقتی عزیز ما مغالطه ای بس آشکار می نماید که همه آیت الله هستند و شتر و مورچه هم آیت الله هستند و من نیز آیت الله هستم، پس فتوی می دهم
این همان مغلطه در باز است و باز یک پرنده است پس در پرنده است; و تفکیک نکرد که این ;باز; با آن ;باز; فقط اشتراک لفظی دارد نه معنایی، آیت الله نخست در گزاره آقای نوری زاد به معنای نشانه خدا;ست که مشمول همه مخلوقات خداست و دومی به معنای عرفی کسی است که در مدارج بالای علمی حوزه است و مجتهد است. اگر آیت الله اول که او می گوید من هستم ملاک فتوی باشد، پس شتر هم باید فتوی بدهد و مورچه هم باید صاحب فتوی باشد!
حال دست زدن برای این مغلطه محل تامل است!
در ثانی در گفتمان علمی ما کف زدن به سبک استادیوم نداریم و موج مکزیکی نداریم، در پایان سخن هر عزیزی با متانت دست می زنند، اینکه عزیزی به سبک استادیوم دستها را بالا بیاورد و ایجاد هیجان کاذب نماید، پسندیده محافل علمی نیست.
ثالثاً چه اشکال فقط اشتراک لفظی دارد نه معنایی، آیت الله نخست در گزاره آقای نوری زاد به معنای ;نشانه خدا;ست که مشمول همه مخلوقات خداست و دومی به معنای عرفی کسی است که در مدارج بالای علمی حوزه است و مجتهد است. اگر آیت الله اول که او می گوید من هستم ملاک فتوی باشد، پس شتر هم باید فتوی بدهد و مورچه هم باید صاحب فتوی باشد!
حال دست زدن برای این مغلطه محل تامل است!
در ثانی در گفتمان علمی ما کف زدن به سبک استادیوم نداریم و موج مکزیکی نداریم، در پایان سخن هر عزیزی با متانت دست می زنند، اینکه عزیزی به سبک استادیوم دستها را بالا بیاورد و ایجاد هیجان کاذب نماید، پسندیده محافل علمی نیست.
ثالثاً چه اشکالی دارد که مخاطبان را هم نقد کنیم، چرا باید مثل سیاستمداران شیاد همیشه هندوانه زیر بغل مردم گذاشت، مردمی که برای سفسطه و مغلطه دست می زنند را باید بیدار کرد!
با تقدیم احترام
مهدی خزعلی
☔️☔️☔️
پاسخ :
با سلام و احترام
باید به یک بچه ملا بند به بند پاسخ داد با اجازه از همه سروران گرامی
۱- از افاضات خزعلی که نوری زاد میتواند به خدا و علی و پیامبر حمله کند ولی نقدی نمی توان بر نوریزاد وارد کرد و … ، اما جناب خزعلی می توان با چوب تکفیر او را ملحد و کافر خواند آیا این گونه فتوا دادن در حد مهدی خزعلی است؟ بنا به همان دین و مذهبتان مگر تو آیت الهی اعلم و مرجع تقلید هستی که فتوا میدهی چون حد خودت را نمی دانی یاران نوریزاد به تو این چنین ایراد می گیرند.
۲- چند نفر از هواداران نوریزاد او را تشویق کرده اند که جنابعالی تحمل آنرا نداری و مدعی هستی که دوستانت بحث علمی میکردند !!! میشود یک مورد را بفرمایی که کدامیک بر اساس کدام علوم آکادمیک بحث میکردند تخیلات خود از تاریخ و جنگ خیبر را علم میدانی؟ بعد از این دستور بده در سرای قلم کسی تشویق نکند چون مهدی خان خزعلی ناراحت میشود . والله داعش هم از تشویق ناراحت نمیشود!!!!! .
۳- افاضاتی در باب آیت الهی که آقای نوریزاد گفته بود کردی و گفتی که آیت اله کسی است که به مدارج بالای حوزی برسد !!!! ، شما به مردم ایران بگوئید که خروجی علوم حوزی بعد ۱۴۰۰ سال چیست؟ برای مثال خروجی علم پزشکی و شیمی و مکانیک و … همگی مشخص است خروجی علوم حوزی چیست ؟ اگر نمی دانی ما به تو می گوئیم ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاهها ممنوعیت شرکت زنان در ورزشهای حرفه ای چون از فضلیت زنان به دور است که در ورزش کاراته و تکواندو کسی را با لگد بزند و …
۴- دست زدن برای مغالطه نوریزاد محل تامل است ولی دست زدن بر تحریف مسایل دینی توسط خزعلی مباح است که فتوا داده نقد عملکرد مدیریتی دوران خلافت حضرت علی یعنی خروج از دین واقعا شرم آور است به کدام سند و مدرک علمی ؟!!! چرا از خودت دروغ میبافی ؟!!!!!.
۵ – خزعلی برو خودت را نقد کن تو نمیخواهد ما را نقد کنی با رفتاری که پس از مناظره و در حین مناظره کردی آبرویی برای خودت نگذاشتی و برای خاتمه جمله ای از گاندی بزرگ برایت میگویم هر چند که گوشهای تو بسته است :
; نمونه ی تغییری باش که می خواهی در جهان ایجاد کنی. به عنوان یک انسان عظمت و شکوه ما در بازسازی جهان نیست. این طرز تفکر جهان اتمی است. باید به بازسازی خودمان بپردازیم
ارادتمند آزاد اندیشان – الیاس
برای دیدن خروجی علوم حوزوی به درس خارج مراجع عظام به رادیو معارف که از قم پخش میشود گوش بدهید !
با درود به نوری زاد عزیز
جواب سفسطه
مغلطه یعنی روایتی که تمام متن مقدس بقول خودشان به این جهت امده که :شاهان که پسران خودرا جانشین می کردند واگر نداشتند پسری دامادی یا… را جایگزین می نمودند را با روایت غدیر خم که به احتمال نزدیک به سد در سد راجع به امور واموال شخصی بوده (در غیر ان صورت به ایه تبدیلش می کرد چه ازمقداری فحش به فامیل مخالفش تبت یدا… با هر تفسیری میبایست مهمتر باشد.
آقای دکتر خزعلی در اولین فایلی که در کانال خود از مناظره آورده نکته جالبی را در مورد “دین” و “مذهب” ذکر میکند و میگوید(بمضمون) که من مذهب را قبول ندارم بلکه دین را قبول دارم که همان اسلام است و بعد آن آیه معروف در مورد اینکه دین در نزد خدا فقط اسلام است را در دنبال برای تائید می آورد. با شنیدن فایل دیگری که ایشان عدم معتقد به “حجاب” را هم در زمره موارد خروج از دین میداند بنده یقین حاصل کردم که ظاهرا اشتباهی برای این برادر عزیز ما پیش آمده. تمام مفسرین قائل به این هستند که از نظر قرآن، اسلام یک دین تاریخی است که همه پیامبران پیام اوران آن هستند ولی مذهب، مشرب و شیوه استنباط و روش اجرائی هر پیامبر است که با دیگری فرق دارد. ما مسلمانان به همین سبب در شریعت محمدی هستیم و تا قرن اخیر هم در اروپابه مسلمانان “محمدی” گفته میشد و نه مسلمان.مسلمان واژه ای است که با عثمانی ها رواج یافت.
با این حساب یهودیان و مسیحیان و خیلی های دیگر مسلمان هستند و این مسلمانان هر یک به شریعتی علاقمند و وفادار. لذا برادر عزیز ما در حقیقت بدنبال “مذهب” هستند و نه “دین”..خواستم فقط این توجه را داده باشم….
با صفای عزیز
به این خاطر به مسلمان محمدین می گفتند که خودشان را کریستین میگویند ولی حقیر فکر می کند با توجه به متن مقدس اسلام که بسیار بیشتر از خود خداوند به محمد بها داده شده مثل سلام خداوند به محمد والش(بجای سلام محمد والش بخدا) که مسلمانان روزانه بارها میگویند ودر نمازشان بیشتر از خود خدا تمجید وتکریم می شود وفقط در ظاهر به او بنده وپیام اور(پستچی) گفته می شود.هیچ کس هم تا امروز مشخص نکرده است انعام یک پیام اور چند است وایا شریک همه چیز میشود یا خیر.
این جتاب دکتر خزعلی هم در جریان نیست که ما در این سایت یک روحانی تمام عیار هم داریم که همه بدون استثنا دوستش دارند بنام جتاب مصلح..فکرکرده همه ما از اصحاب عمر سعد هستیم!..جای سید مرتضی هم خالی!
بنظر میرسد جهاد تلگرامی جناب دکتر خزعلی پایانی ندارد و او چون دلاوری در صحنه جنگ تا زمانی که این جنگ بار خودش را بزمین ننهد دست از نوریزاد بر نمی دارد. بر این جهاد فی نفسه اشکال نیست که زندگی حاصل همین مباحث است اما شیوه های اجرائی هم می تواند خبرهای زیاد از سّر ضمیر بدهند. ایشان در یادداشت کوتاهی در کانال تلگرام سرای قلم با مطلع “جانا سخن از زبان ما می گویی..حرف ما هم همین است ” مطالبی آورده اند که با اجازه ایشان چند نکته را عرض میکنم:
1. فرموده اید”و نوری زاد تیغ بر خدا و رسول و ائمه کشیده است و این نابکاران از خدا خواسته، کفریات او را بر فرق ما می کوبند!”..این تیغ بر خدا و رسول و کفریات پایگاه شرعی اش کجاست ؟ یعنی شما بر چه اساسی اجتهاد می فرمائید که تیغی بر خدا و رسول کشیده شده؟ دیگر اینکه کفریات یعنی چی؟ شما از قرآن برای ما استدلال کنید که چه چیزی کفریات است؟ بعد هم این نابکاران چه کسانی هستند که فرق مبارک شما را هدف گرفته اند آنهم با کفریات نوریزاد و نه با خزعبلات شیخ حسین انصاریان و چرندیات پناهیان؟ مشکل نوریزاد است یا آن نابکاران و یا فرق هدف گرفته شما؟
2. فرموده اید “همه دینمداران و خداباوران از گستاخی نامه به خدا و علی ع آزرده خاطر شدند.” شما این “همه” را از کجا احراز کرده اید؟ آیا دینمداران منظورتان اهل کتاب عالم هم هست و یا خداباوران که امروز حدود 6 میلیارد جمعیت جهان هستند هم الان از نوریزاد عصبانی هستند؟ یا شاید منظورتان خود جنابعالی و دوستانتان هستید که فکر میکنید بعد از خدا در این عالم شما هستید و بقول علما “ما بقی در”!؟!
3. همچنین از همسر مکرمه شهید همّت هم کد آورده اید..آقای دکتر عزیز شما که این میزان از سوت زدن و کف زدن بیزلرید پای این بانوی محترم را چرا وسط میکشید؟شما به سنت طلحه و زبیر عمل نکنید که پای عایشه را وسط ذعوای خود با امام کشیدند..خانم همّت احترام و جایگاهش برای همه ایرانیان محفوظ است..شما صحبت خود را بفرمائید.
4. اما جمله پایانی تان خیلی جالب است که “روشنفکر واقعی به خود اجازه نمی دهد که به هیچ یک از ادیان و مذاهب اسائه ادب نماید!؟..آقای دکتر خرعلی خیلی عزیز ، کجائی؟ دقیقا کجائی؟.
آقا من اصلا متوجه نمیشم. قراره از ادامه مناظره در خصوص نامه های شما به خدا و امام اول شیعیان چه نتیجه ای حاصل بشه؟ یک طرف گفت نامه شما توهین آمیز بوده. شما هم گفتید که قصدی برای توهین نداشتین و خطاب تون کس دیگه ای بوده. تموم شد و رفت.مطلب دیگری برای گفتن نمونده از سوی هر دو طرف در این مورد.
آقای خزعلی دنبال حاشیه سازی می گرده! موضوع مهمتر برای مناظره ؛ یکیش این که در حال حاضر که دین به عنوان مهم ترین پشتوانه اخلاق در جامعه ما؛ ضربات خیلی جدی و محکمی خورده؛ برای همین بی اخلاقی (دروغ؛دزدی؛….) بیداد می کنه؛ چه کار می شود کرد که جامعه را به سمت رفتارهای اخلاقی سوق داد؟ راهکارهای مدافعان دین چیه؛ راهکارهای منتقدین دین چیه.
یا این که :”آیا به صرف پای بندی برخی افراد (به فرض حتی اکثریت) به برخی مناسک و مراسم؛ می توان جامعه را دین دار به حساب آورد؟ کارکرد این مناسک و مراسم چیست و چه کمکی به پیشرفت معنوی و اخلاقی جامعه می کند؟”
آقای نوری زاد؛ لطفا برای طرف مقابل ؛ موضوع مناظره را شما مشخص کنید.
سعدی
اصـــل بد نیـــــکو نـــگردد زانکه بنیـــــادش بد است( البته اصل همه گوهر است ، منتها گاهی در مردابی از جهل و ندانم و خودخواهی غرقه و ناپیدا)
تـربــیت ، نــا اهــل را چون گـــردکان بــر گـنبد است(گاه دلیل نااهلی، بی تربیتی است)
مـــایــه اصـل و نــــسب در گــــردش دوران زر است
دائــــما خون میخورد تیـــغی که صاحب جوهر است
گر که بــــینی ناکـــــسان بالا نشینند عیــب نیست
روی دریـــــــا خـــــیس و قــعر دریا گوهر است
کـره خـــــــر از خــــریت پــیش پــیش مـــــادر است
کــــــره اسـب از نـــجابت در خــــفای مـــــادر است
شه اگـــر مسکین شود چون مرغ بی بال و پر است
جـــــــــملگی دیوانه خوانندش اگر اســــــکندر است
آهـــن و فــــولاد هردو از یک کوره آیــند بــــرون
یکی شمشیر بران می شود آن یکی نعل خر است
شـــــــــصت و شاهـــــد گرچه دعوای شاهی کنند
لیک انگشت کوچــک لاــــــیق انگشتر است
دود اگـــــــر بالا نشیند کســــر شــان شعله نیست
جــــای چشم ابرو نگـیرد گـــرچـه او بالاتـــــــر است
ای رفیـــــــق عیـــــــــــب دیگر کـــــم بگـــو
هـــــــرکه عیب خـــــویش گــوید از همه بالاتر است
من لباس فقر میپوشم چون بی دردســـــــــر است
آستین هرچه کوته باشد ، خیسیش کمتر است
با سلام
دکتر عزیز من بسیار برای شما و عاقبت این مناظره ها نگرانم .امروز در تلگرام سرای قلم نامه ای که تاریخ سی شهریور دارد منتشر یشده که ابتدای آن حرفهای امروز دکتر خزئلی است در این نوشته با ابراز اینکه جانا سخن از زبان ما میگوئی خزئلی شروع شده ولی برائت نامه و توبه نامه اشان است به پشگاه مقام عظما و مدرکی که او را تطهیر کند . سه شنه در سرای قلم مناظره نیست بلکه محاکمه ات و اعتراف گرفتن از شما برای این اراجیفی که در این نامه آمده است د د.درکتر نوریزا این محاکمه د ادگ اه گالیلیه است و یا سقراط .یا برای جام شوکران آماده شوید و یا انکار . خزئلی نمی خواهد از پوسته دگم اعتقادات شیعی بیرون بیازید . حر بودن ظرفیت می خواهد و توفیق .در طول مناظره اول تفتیش عقیده شما منظور بود و نه شرح وچگونگی نامه های شما . آنان نمیتوانستند از رویه و ظاهر کلمات نامه های تان عبور کنند و حیف که ایشان را روشنتر از این میدانستیم .
با درود به آزادمرد عزیزنوریزاد و هم میهنان فرهیخته : ابرچاله !! جناب نوریزاد گفتار زیر یک ابر چاله اسلامی است که گریبان خانم ها را گرفته و امکان ندارد ازاین ابر چاله جان سالم به در برند مگر با طرفند ! خوتان بخوانید و ببینید اسلام رحمانی چگونه به یک زن نگاه میکند و اجرت یک زن که بنا به هر دلیلی مهریه کم داشته باشد و طرفند هم نخواهد بزند چه روزگاری دارد
در میان انبوه مراجعانی که در راهروهای مجتمع قضایی خانواده – ونک رفت و آمد میکردند، نگاهم به پیرزنی فرتوت افتاد که روی ویلچر کز کرده و چشم به در دادگاه دوخته بود. آمده بود برای دریافت سهمش از زندگی با «مش عباد»؛ شوهری که حالا از او تنها سنگ قبری مانده بود و یک خانه قدیمی به علاوه سه متر مغازه.
اسمش «منور» بود و تقدیر باعث شده بود در 83 سالگی گذرش به دادگاه خانواده بیفتد، آن هم نه برای طلاق و دعوا بلکه آمده برای دریافت مهریه و اجرتالمثل 65 سال زندگی مشترک. از ارثیه شوهرش جز یک چهارم دارایی چیزی به او نمیرسید و از آنجا که مش عباد فرزند و وارثی نداشت، مابقی اموالش به بیتالمال میرسید.
«منور» روسری گلداری به سر داشت که از زیر آن سفیدی موهایش بیرون زده بود. از پشت عینک کائوچویی بندزدهاش نگاهش به مشاجره زن و شوهری جوان خیره مانده بود که داشتند برای نگهداری فرزند خردسالشان بحث میکردند. اما پیرزن یک عمر در حسرت بچه مانده بود ولی انگار مشکل از مش عباد بود که نتوانسته بودند بچهدار شوند. حتی همسر اول مش عباد هم نتوانسته بود فرزندی برایش بیاورد.
منور خانم و مش عباد فقط یک سال با هم اختلاف سن داشتند، اما هیچ کس در این 35 سال اختلاف و بحثی در بین آنها ندیده بود. مش عباد هر روز به مغازه سه متریاش در منطقه خاوران میرفت و لقمه نان حلالی درمیآورد. منور هم به کارهای خانه میپرداخت و اگر هم وقت میکرد به باغچه و حیاط خانه میرسید یا به شمعدانیها آب میداد. منور همیشه لبخندی بر لب داشت و مش عباد به آرامش و کم حرفی معروف بود. مدتی پس از شروع زندگیشان آشنا و فامیل پیشنهاد کرده بودند؛ کودکی را از پرورشگاه بیاورند تا عصای پیریشان باشد اما مش عباد راضی نشده بود. تا همین لحظه یک عمر دل پیرزن به بچههای خواهر و برادرهایش خوش بود فقط.
پشت در اتاق شعبه 266 دادگاه خانواده، خواهرزاده زن سالمند کنارش ایستاده بود. اما زن سالخورده هنوز سر در نیاورده بود که زن و شوهر جوان چرا از حضانت کودکشان شانه خالی میکنند. در یک سوی دیگر راهروی دادگاه دختر و پسر جوانی که هنوز سالگرد ازدواجشان نرسیده، آمده بودند برای طلاق توافقی. پیرزن با خودش فکر می کرد کاش زمان به گذشته باز میگشت تا مش عباد را راضی میکرد خانه و آن سهمتر مغازه را به نامش بزند. اما افسوس که شوهرش رفته بود و حالا او مانده بود با 5 سکه طلا برای مهریه و یک مشت وسایل و اسباب و اثاثیه کم ارزش.
او میدانست طبق قانون Law مدنی به بیوه زنی که بچه داشته باشد یک هشتم و اگر فرزندی نداشته باشد، یک چهارم ماترک شوهرش تعلق میگیرد و در صورتی که ورثه دیگری وجود نداشته باشد اموال به بیتالمال میرسد. بر همین اساس میتوانست مهریهاش را هم بگیرد که برخلاف عرف آن سالها 5 سکه طلا در قبالهاش نوشته شده بود. اما اگر بههمان میزان 5 سکه طلا مبلغی تعیین کرده بودند حالا میتوانست بر حسب نرخ روز چند برابر دریافت کند. اما انگار تقدیر منور چیزی جز این نبود.
در برگهای که لابهلای پرونده منور قرار داشت، دادخواست مطالبه اجرت المثل برای 35 سال زندگی مشترک با مش عباد دیده میشد. هر چند برای زن سالمند گذشته شیرین تمام شده و تنها چند عکس و خاطره از تمام آن سالها باقی مانده بود. بدتر اینکه از سه سال پیش تنهای تنها شده و بعد از کلی غصه خوردن دیسک کمر هم کار دستش داده بود. برای او آینده مهمتر بود، نباید اسباب زحمت فامیل میشد. خرج مریضی و نگهداریاش زیاد بود و در این میان از مش عباد فقط یک خانه مانده بود و سه متر مغازه و یک سنگ قبر.
دقایقی بعد منور، دست خواهرزادهاش را گرفت و اشاره کرد بروند داخل دادگاه. همان موقع که خواهرزادهاش ویلچر را هل میداد داخل، منور با خودش میگفت؛ کاش قدر جوانیام را بیشتر میدانستم
ترفند صحیح است !!
“نوري زاد، به پيش”
نميدانم چرا برخي از عزيزان، اقاي نوري زاد را از شركت در اين جلسات بر حذر ميدارند!
عدّه اي اين جلسات را ناعادلانه قلمداد ميكنند، برخي انرا دامي براي ايشان ميپندارند!
أولاً مگر چيزي در اين حكومت، عادلانه است كه پيش شرط هاي چنين جلساتي باشد؟
ضمناً برگزاري حتي چنين جلساتِ كذايي، در اين حكومت، .خود جاي تعجب و ناباوريست
ايا اگر اقاي نوري زاد در اين جلسات شركت نميكرد، دُم خروسهاي مدعيان أزادي و عدالت
كه اينگونه اشكارا بيرون زده اند، ديده ميشدند؟
علاوه بر ان، با وجودي كه اقاي نوري زاد از چند و چونِ اين گردهمايي بيخبر بودند
و با مشاهده موضعگيري خصمانه و غير جِنتل مَنانه ميزبان تا حدودي غافلگير شدند، با اين
وجود براحتي از دامي كه برايشان نهاده شده بود، جهيدند
و رشته سخن را در دست گرفته
بحث را از مدينه و كوفه، به كوچه پس كوچه هاي غمزده ايران كشاندند. حال ايشان با امادگي
بيشتر از گردهمايي پيشين به مصاف انها خواهند رفت .
به باور من بايد در چنين جلساتي
شركت كرد. كَندن حتيٰ يك مو، از تنِ خرس، خود غنيمت است.
ترس و نگراني دوستان از چيست؟ انرا كه حساب پاك است، از محاسبه چه باك است؟
نوري زاد به پيش !
سرای قلم:
سوالات از نوري زاد:
1-آيا شما اسلام را به عنوان يک دين الهي قبول داريد
ا. قبول ندارم : پس چرا خود را مسلمان معرفي ميكني ؟
ب. قبول دارم : پس چرا ادعا كردي كه دين گمشده بشر نيست ! آيا خداوند اشتباه كرده است كه فرموده است : إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ (سوره آل عمران آيه 19)
وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآَخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ (سوره
آل عمران آيه 85)
2. آيا شما به اينكه خدا جهاد را مصلحت ديده است اشكال داريد ؟
2-آيا شما مسلمان هستيد يا خير اگر مسلمان نيستيد چگونه است که مدعي مسلمان بودن ميکنيد ولي چگونه است که چيزي را كه خداي متعال وجوبش را براي مردم به مصلحت ديده است زير سوال مي بريد و ميگوييد: کاش در کل، اسلام از جهاد و جنگيدن در راه خدا تهي بود
آيا آيات جهاد را قبول نداريد ؟ يا قبول داريد ولي ميگوييد خداوند اشتباه كرده و بايد ايكاش هاي شما را تبعيت مي كرد ؟!
وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً سوره توبه آيه 36
وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ سوره بقره 191
آيا شما شيعه كسي هستيد كه او را ظالم و خونريز ميدانيد ؟
3- شما ميگويد شيعه هستيد و حضرت علي امام شما هست و مدعي مبارزه با رهبري ظالم و خونريز هست پاسخ شما به اين تناقض گويي چيست چرا که شما امام علي را شخصيتي خونريز بي دين باعث بدبختي بشر دنيا طلب کذاب و… خطاب كردهايد ؟!
البته خود او سابقا در مورد حضرت علي عليه السلام گفته بود
حضرت علي عادل است ، زيبا است ،ذات زيبايي را مي داند
عید غدیر از آن روی برای ما خواستنی است که احساس می کنیم برای بشر چشم به راه ، امیری به امارت می رسد که : عادل است . زیباست . و مفهوم زیبایی ، و ذات زیبایی را می داند . با سرانگشتان مبارکش ما را به افقی بشارت می دهد که جز برآمدن و سرفرازی بشر هیچ در او نیست . ما علی را بخاطر این که با اصرار به رعایت همه جزییات یک رهبری ناب ، از شکست خوردن حکومتش نهراسید ، دوست داریم .
http://www.nurizad.info/blog/19
آيا شما به ادب اعتقاد داريد ؟
4-شما مدعي احترام به عقائد تمام مردم با هر گونه اعتقاد هستيد و هرگونه سخني که مذموم توهين به اعتقادات عده اي از آن برداشت شود را محکوم ميکنيد
حتي قبلا در سايت خويش نوشتهايد :
كارهاي نا زيبا براي ابراز حقانيت مجاز نيست
ما برای ابراز حقانیت خود ، مجاز به اتخاذ رویه های نازیبا و غیرانسانی نیستیم
http://www.nurizad.info/blog/331
ادب را مراعات مي كنم
. اما چه کنم که به ادب ، و به درستی یک نگاه بیش از انعکاس عادلانه آن بها می دهم
دب نوشتاری را رعایت کنیم (مگرادبیات غیراز این است؟) ، و تلاش کنیم محیطی فراهم کنیم عاری از نازیبایی . محیطی دلنشین و منطقی و خیرخواهانه و راهگشا
http://www.nurizad.info/blog/250
پاسخ به سوالات خزعلی :
۱- اینکه من اسلام را قبول داشته باشم یک موضوع شخصی است و سوال خزعلی بوی تفتیش عقاید میدهد نمونه این سوالات را میتوان در مناطق تحت تسلط داعش مشاهده کرد و چون پرسش اساسا خطاست لذا پاسخ بهتری نمیشود داد
دین براستی گمشده بشر نیست زیراکه اگر بود یه مشت متعصب خوانخوار مذهبی مآب امروز به دنبال نوریزاد با خشم و نفرت راه نمی افتادند که از او اقرار بر مسلمانی بگیرند دین می بایست از خزعلی و دوستانش انسان بهتری میساخت که متاسفانه آموزه های دینی اینها گویا کارساز نبود
۲- در قاموس ما جهاد همان دفاع مشروع است و جهاد در قاموس ما معنای تهاجم ندارد حالا هرطور میخواهی رگهای گردنت را سفت تر کن ، در ضمن ای داعش ایرانی هیچ خدایی ریختن خون بی گناهان را روا نمی دارد پس بی جهت لفاظی نکن.
۳- به سوالات در این باب در مناظره داده شد گویا گوشهای خزعلی نیاز با کارواش اساسی دارد
۴- آری احترام به همه عقاید واجب نیست آیا به عقیده هیتلر و استالین و صدام و چنگیز و … باید احترام گذاشت؟! ، آقای نوریزاد نقد مودبانه کرده است که این نقد را شما داعشیان تحمل نمی کنید حال آنکه خود حضرت علی اگر زنده بود به خاطر نقدهایی که به او میکردند حتی تشکر هم میکرد ولی عده ایی مسلمان دو آتیشه مثل خزعلی کاتولیک تر از مسیح و مسلمان تر از محمد شده اند
۵ – کلا همه حرفها و سخنان خزعلی اصلا ارزش پاسخ دادن ندارد چون برای داعشیان نقد یعنی اهانت
خزعلی آخرین نصیحت را به تو مثل امیر عاملی از حافظ میکنیم :
برو این دام بر مرغی دیگر نه
که عنقا را بلند است آشیانه
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه تست
عرض خود می بری و زحمت ما میداری .
نوریزاد مارتین لوتر ایران:
درود به جناب نوریزاد که در مناظره سخنانی گفت که بغض در گلو شکسته میلیون ها ایرانی است سخنانی که در هر محفل و نشستی ملت ما با یگدیگر به زبان می آورند و تنها نوریزاد شجاع است که این نجواها را با فریاد خود جهانی میسازد. فقط نوریزاد میتواند بت شکن زمان باشد او بتهایی را می شکند که بسیاری با آن بتها سالهاست به خواب رفته اند و رویاهای شیرین آنها امروز به دست مارتین لوتر زمان به خوابهایی آشفته مبدل گشته است.
امثال خزعلی ها از بزرگان دینی خود بتهایی ساخته اند که هرگونه نقد عملکرد مدیریتی این بزرگان به منزله کفر تعبیر میشود و معلوم نیست نقد عملکرد مدیریتی خلیفه چهارم به استناد کدام آیه از قرآن کفر محسوب میشود مگر علی پیامبر خداست و یا خود خداست ؟! .
نوریزاد منصور حلاج حق گو :
در برابر دلایل و مستندات بی سر و ته خزعلی و یارانش نوریزاد جمله ای میگفت که تمام آنها بر باد فنا میرفت و تشویق جانانه حضار را در پی داشت که خزعلی را خشمگین میکرد. تصویری که یاران خزعلی از دین و دیانت به تصویر میکشیدند نه جذابیتی داشت و نه دیگر امروز خریداری ولی تصویر خدای نوریزاد آنقدر زیباست که همچون منصور حلاج; سخنانی در این وادی میگفت که جاهلان و کج اندیشان آنها را کفر می دانند ولی تنها عاشق خداوند میتواند درک کند منظور سخنان نوریزاد چیست و چون خزعلی و یارانش عاشق واجب الوجود نیستند و دین برای آنها ملعبه ایست برای رسیدن به خواسته های دنیوی لذا هرگز متوجه نخواهند شد که حلاج ما چه میگوید.
پهلوان تنهاست او را یاری کنید
وقتی به صفحه مبارزه نگاه میکنیم می بینیم خزعلی که خود به تنهایی توان مبارزه با پهلوان ایران زمین را ندارد با خود عده ایی از آیت اله های فسیل شده و حجت الاسلام های اندکی مدرن شده و دانشگاه دیده و چند جوجه دانشجوی خام که چند صفحه ایی خوانده اند را همراه خود کرده و همه این متعصبان خام را به مبارزه پهلوان ما فرستاده و خود که می بایست مجری بی طرفی باشد گهگاهی با تیرها و پیکانهای زهرآگین خود ضرباتی بر رستم دستان ما وارد میکرد و درود و هزار درود بر شرف و غیرت دو نازنین بانو دو شیر زن از نسل گردآفرید دو تن از دختران حضرت کوروش که به یاری پهلوان تنهای ما شتافتند و در جواب هل من مبارز خزعلی داعش صفت و یاران جاهلش سینه سپر کردند و فرباد زدند این پهلوان تنها نیست و میلیون ها ایرانی پشت رستم دستان را خالی نکرده اند و با حضور بر سر مزار ساده و بی آلایش پدر ایران زمین در هفتم آبان ماه هویت ایرانی خود را پس گرفتند زنده باد ایران
خزعلی غضنفر مدعی و مبارز
در جایی که آیت اله و حجت الاسلام جلسه و هیچ کس مهر کفر و الحاد به نوری زاد نزدند خزعلی این غضنفر مبارز که هرگز چشم دیدن پهلوان ما را ندارد و به خیال خود نوریزاد را در گوشه رینگ گیر انداخته است و میتواند آخرین ضربه را به او زده و او را رسوای خاص و عام کند و از نوری زاد اعتراف بگیرد که دیگر مسلمان نیست تا بدینوسیله حلقه طناب دار را محکم تر کند اما تیز هوشی مثال زدنی نوریزاد تمام نقشه های غضنفر را نقش بر آب کرد و دو روز پس از مناظره خزعلی از روی خشم و نفرت در لباس داعش نفرت انگیز دوباره اتهامهای کفر و الحاد خود را تکرار میکند تا بدینوسیله چهره کریه خود را بر همگان عیان سازد بنابراین خزعلی هم داعش است و هم غضنفر .
بنی عباس بدتر از بنی امیه
خزعلی و هم فکرانش نشان دادند که همچون بنی عباس شمشیرهای زهرآلودشان را در پشت خنده ها و تبسم های روشن فکر گونه خود پنهان نموده اند و اگر خدای ناکرده روزی به قدرت برسند بدتر از بنی امیه روزگار ما را سیاه خواهند کرد و وظیفه ماست از هم اینک چهره مخوف بنی عباس را بر همگان نشان دهیم
ما ایرانی هستیم
۱۴۰۰ سال است که گوش ما را با دعوای عمر و علی بر سر خلافت پر کرده اند آخر کسی نیست از اینها سوال کند دعوای دو عرب از پیروان حضرت محمد چه ارتباطی به ما ایرانیان دارد؟! مگر وقتی لشگر عمر بن خطاب و یاران وحشی او کشور ما را به ویرانه ایی تبدیل کرد و ۶۰ هزار زن و دختر ایرانی به بردگی جنسی در بازارهای مدینه فروخته شد همین خلیفه چهارم علی اعتراضی به این جنایت علیه بشریت کرد؟! در کجای نهج البلاغه علی سخنی در باب مظلومیت ایرانیان گفته است؟! کجا علی از حمله وحشیانه عمر به ملت ایران جلوگیری کرده است؟! پس نفرین و ننگ بر خزعلی و هم فکرانش نفرین و ننگ بر عمر وحشی و سایر متجاوزان به ایران زمین
اینها لیاقت ندارند نام ایرانی را بر خود بگذارند .
——————–
درود ارمیای گرامی
بدون توهین به این و آن نیز می شود سخن خود را بازگفت. بیاموزیم که آنگونه بنویسیم و آنگونه سخن بگوییم که دوست می داریم دیگران همانگونه برای ما بنویسند و با ما سخن بگویند.
سپاس
.
کشتن در قران بسیار بکار رفته است ، چرا کلمه کشتن (از هستی ساقط کردن) نفی نشده که هیچ بلکه دستور نیز داده شده است و جزو اعمال گناه شمرده نشده است!
مگر نه اینکه هستی مقدس است؟
یا مقدس بودن هستی را می توان نقص کرد؟
اگر هستی مقدس نیست ، پس پیام قران چیست ؟
تنها اجبار برپرستش خدایی که هر ایده و راهی جز خود را مرتد و محکوم می داند ؟
ایزد خردمندهستی بخش ایرانیان را تابع خود می خواهد و آنهم با زور شمشیر و دستور کشتن؟
لینک زیر را ببینید تا بفهمید برای اینکه حواسها پرت شود چرا کوروش کوروش می کنند.
http://bit.do/ht769
چرا قرن بیستویکم مذهبیست؟ گفتوگوی لوموند با فتی بنسلاما، روانکاو و اولیویه روآ، پولیتولوگ، ترجمه از علی شبان
بنسلاما و روآدو سوم رادیکالیزهها، سنشان بین ۱۵ و ۲۵ سال است. ما در همهٔ گزارشات این دادهها را میبینیم. بنابراین، با نشانههائی از بیماری بخشی از این جوانان و نوجوانان روبهروییم که پریشان حالی و تشویش خود را در هراس از خدا پیدا میکنند… دو حالت ممکن است پیش آید یا هدایت جوانان بنیادگرای اسلامی به نیستیگرائی و مرگطلبی، و یا رد خشونتطلبی، ولی در عین حال جدائیخواهی و نپذیرفتن کامل انتگراسیون در جهان غیرمذهبی. نتیجه هر دوی آنها بریدن از جامعه است
………….
برای کلیسای کاتولیک یک قرن طول کشید. امروزه اسلام باید در طی چند دهه، دگرگونی در خود و سازگاری با سکولاریزاسیون جهان را بپذیرد. زیرا از ۱۹۷۰ تلاش برای خود- هم آهنگی روی دین پرستان و خود-تطبیقی آنان به تغییرات جوامع ما کم نبوده است. بنا براین یا بخشی از آنها خود را سازگار به این امر نشان میدهند و یا میگویند نه، ما هیچگونه سازشی را نمیپذیریم و سخت و سفت به اسلام پای بندیم. در اینجا با دو روایت برخورد میکنیم: دستهای از سلفیها که تاکیدشان صرفا روی دین است و دسته دیگر که اعتقاد به جهاد دارد و سنگ ایجاد دولت اسلامی را به سینه میزند. بنابراین ما دوره تغییر و تحولات اسلامی را زندگی میکنیم.
فتی بنسلاما: زمانی که ناپلئون به مصر میرسد و دست به کشتار وسیع میزند، تمام شیوخ مصر را فرا میخواند و عمدتا به آنها میگوید: «شما دارای فرهنگ و تمدن بزرگ بودهاید ولی در حال حاضر چیزی در بساط ندارید» شیخ بزرگ در جوابش میگوید «ما قرآن داریم» ناپلئون با تمسخر میگوید «آیا در قرآن نوشته شده چگونه میتوان یک توپ را ذوب کرد؟» تمام شیوخ یک صدا فریاد میزنند: آری. من در این صحنه خاستگاه اصلی بنیاد گران مسلمان را میبینم. پاسخی برای دفاع از خود در مقابل تسخیر رزمی غرب و قدرت فناوری علمی آنکه به دانایی بیچون و چرای خدا خدشه وارد میکند. در نتیجه، آنچه را که من، «مسلمان برتر و بالاتر» مینامم، میخواهد خود را بیش از پیش مسلمان نشان دهد تا به نجات خدائی رود که خود، برای نجا تش به او نیاز دارد. امروزه نمونهها و نشانههای آن را به صور مختلف میبینیم.
////////////////////
//////////////////
///////////////////
////////////////
http://news.gooya.com/politics/archives/2016/10/219428.php
نتیجه افکار خزعلیها آیا غیر از این می باشد؟
بهایی بود، کشتمیش تا بهشت را برای هفت نسلمان بخریم
……………..
در گزارشی که جامعه جهانی بهاییان درباره قتل فرهنگ امیری ارایه داده، آمده است: «یک روز پیش از قتل آقای امیری، دو مرد به خانه او سر زدند و خواستار خریداری وانت او شدند. پسر آقای امیری به آن ها گفت از برنامه فروش اتومبیل بی خبر است اما آن دو اصرار کردند و وقتی پسر آقای امیری خواستار شماره تماس آن ها شد، بهانه هایی آوردند و آن ها را ترک کردند. آن دو نفر روز بعد بازگشتند و مقابل خانه آقای امیری، با او وارد گفت و گو شدند و به فاصله کوتاهی بعد از آن صدای فریاد آقای امیری به گوش اعضای خانواده اش رسید.»
گزارش جامعه جهانی بهاییان از قتل این شهروند بهایی نشان میدهد که قاتلان با نقشه قبلی دست به قتل زدهاند اما بعید است مجازات قصاص یا دیه برای آنها در نظر گرفته شود. آنها مسلمانانی هستند که یک غیرمسلمان را کشتهاند.
از نظر فقه اسلامی، غیر مسلمانان به دو دسته «کافر ذمی» و «کافر حربی» تقسیم میشوند. دفتر آیت الله علی خامنهای تفاوت این دو نوع را این طور توضیح داده است: «کافر ذمی کسانی هستند از اهل کتاب (یعنی مسیحی ها و یهودی ها و زردشتی ها )که در کشور اسلامی و در پناه اسلام زندگی می کنند و بر علیه مسلمانان اقدامی خصمانه انجام نمی دهند. جان و مال و ناموس اين دسته از كفار محفوظ است و مسلمانان موظفند آن را محترم بشمارند. اما اگر همین کفار (اهل کتاب) در کشور اسلامی باشند ولی در ذمه و پناه اسلام نباشند و بنای ستیز و توطئه بر علیه اسلام و مسلمانان داشته باشند، ذمی نیستد و اصطلاحا به این ها کافر حربی می گویند. در مورد سایر کفار (غیر اهل کتاب) تصمیم گیری راجع به آن ها که در پناه اسلام باشند یا نباشند، به عهده حاکم اسلامی، یعنی فقیه جامع الشرایط (ولی فقیه) است.»
فقهای شیعه به طور مطلق میگویند مسلمان به عوض کافر کشته نمىشود مگر مسلمانی که به کشتن کافر ذمی عادت داشته باشد. اگر مسلمان به کشتن کافر عادت نداشته باشد، قصاص نخواهد شد ولی بنابر نظر مشهور، در مقابل کشتن کافر ذمی، محکوم به پرداخت دیه و مجازات تعزیری میشود. البته در مقابل کشتن کافر غیر ذمی، علاوه بر اینکه قصاص منتفی است، دیه نیز از او منتفی خواهد بود.
از مرگ فرهنگ امیری یک ماه هم نگذشته و تحقیقات و بازپرسی در این باره ادامه دارد اما نزدیکان این خانواده امیدی به رسیدگی عادلانه ندارند؛ درست مثل همه این سالها که دنبال پروندههای خود دویدهاند و به نتیجه نرسیدهاند؛ از پلمپ مغازه تا مصادره اموال. اما حالا حرف جان شان در میان است اگرچه باز هم امیدی ندارند.
https://iranwire.com/fa/features/19150
سلام جناب نوری زاد گرامی
در صورتی که قرار باشد جلسه سه شنبه این هفته سرای قلم ادامه انتقاد به نامههای شما به علی و خدا باشد و شما موظف به جوابگویی به بند بند این نامه باشد چنین جلسهای احتمالاً نه تنها غیر مفید و خسته کننده خواهد بود بلکه تبدیل به دامی برای شما خواهد شد گذشته از این که صداقت و شهامت شما را در پذیرش اشتباه زیر سؤال میبرد. این که شما برای دفاع از حقوق پایمال شده اقلیتهای اجتماعی و دینی به احترام به اعتقادات و دلبستگیهای اکثریت جامعه بی توجهی کردهاید اشتباه است برای یک کنشگر اجتماعی که میخواهد زبان صحبت با همهی مردم داشته باشد. پس شجاعت داشته باشید همین امروز در تلگرام خود یا سرای قلم از این بیتوجهی اظهار تأسف نمایید و بخواهید موضوع جلسه سه شنبه نه این نامهها که با برخوردهای متعصبانه آقای خزعلی یک تفتیش عقاید صرف است (چون برخلاف ادعای آقای خزعلی شما هیچگاه ادعای مذهب نکردهاید که لازم باشد با همان مقوله مذهب و فقه به دفاع از خود بپردازید) بلکه مبحث سکولاریسم و عدم دخالت مذهب در حکومت و همان اَبَر چالهی فقه باشد. دامی که برایتان پهن کردهاند را با هوشیاری به دامی برای افکار متعصبانه تبدیل نمایید.
درود به آفای محمد(کاوه)نوری زاد
و یاران با وفای شما و هموظنان خردمند و فرهیخته
پوست افراد دینی و مومن و بویژه مسلمانان به دباغ خانه رفته و ارزش و محک آنها برای خردمندان و آزادمنشان و طرفداران طبیعت و انسانیت شناخته شده است. بحث و گفتگو و ارائه منطق و دلیل و برهان با این آدم ها فایده ندارد و به هیچ عنوان تاثیر پذیر نیست و آب در هاون کوبیدن است. آدم دینی در عالم رویا و هپورت و اوهامات به سز می برد و از حقیقت و راز هستی بی خبر و هیچگونه اطلاعی ندارد. بنابراین از قدیم گفته اند : میخ آهنین نرود درسنگ و وقت و اعصاب بهدر دادن است.
ضرب المثل عوامانه می گوید : این افراد سمج هستند و جهل می کنند. همانند گربه مرتضی علی ، از هر طرف که آنها را به بالا پرتاب کنی باز هم چهار دست وپا(چنگولی) به زمین می نشینند . متآسفانه این ها در درجه اول سر خودشان کلاه می گذارند و بعد اطرافیان را منحرف می کنند. انگار می کنی اینها تو غار وکوه ها زندگی می کنند و از اینهمه تمدن و پیشرفت و فیلسوف ، کتاب ها ، تحقیقات علمی در همه زمینه ها وو….و از رسیدن واقعیت ها به حقیقت بی خبرند و هنوز طبل جاهلی که خورشید به لجن فرو می رود و ار لجن بیرون می آید و منظور بدور زمین می چرخد می کوبند. و امثالهم و چرت و پرت وچرندیات و مغالطات جادوگران و رمال ها و دروغگویان را بلغور و تکرار می کنند بخاطر لقمه نانی که شکمشان را سیر کنند و هم خوابیگی با زنان متعدد(ویا با کودگان نوزاد و یا نابالغ)؛ که زیر شکمشان را خالی کنند یا ادعا های پوچ برمنبری و منصبی که حوائج روجی را ارضا و تسکین دهند. کجا رفتند آن بزرگان و فیلسوفان و فرهیختگان ایرانزمین همانند : فردوسی ، انوری ، حافظ ، سعدی ، مولانا ، سنائی ، رازی ، سینا ، عطار ،خیام ، بهار ، کسروی ، اعتصامی ، فرخزاد ، بهبهانی ووووو … چرا ما ایرانیان با این فرهنگ غنی مرتب عقب گرد می کنیم؟ معتقدم در درجه اول استبداد و دیکتاتوری و چاپلوسان اطراف و رجل و سردمداران بی خرد و این دین مبین اسلام شیعه ناب محمدی ست که مسبب رونق و ترویج خرافات و از هم پاشیدگی و هم کسستگی جامعه ایران شده است.
با درود و تشکر از امکان ودرج دیدگاه دگری در وب سایتتان
تندرست و موفق باشید.
از آقای دکتر سهمیه ای که گوشت و پوستش در خانه مصادره ای روییده و با پول مفت بزرگ شده توقع بیشتری دارید؟ درد ما را نوری زاد بچه کشاورز میفهمه نه آقا زاده ای مثل تو جناب آقازاده خزعلی.
كاش آقاى نوريزاد به اين مناظره كه هيجيك از شرايط مناظره را ندارد ادامه نمى دادند. آن از مجرى، كه نه تنها بى طرفى را رعايت نمى كند كه حكم ارتداد ايشان را نيز مى دهد و اساس حكم را انتقاد جسورانه از امام على و گله جسورانه از خدا و نيز بى اهميت شمردن حجاب و روزه و نماز بيان كرده و مى گويد اينها اساسنامه و مرامنامه حزب است و كسى نمى تواند اساسنامه و مرامنامه حزبى را قبول نداشته باشد اما بگويد من عضو حزب هستم.
بايد از ايشان كه قدم زنان، فتواى خطير ارتداد را صادر مى كند، پرسيد فتوايش در باره اعمالى چون اختلاس، تقلب، سركوب، به فحشاء كشيدن زنانِ بسيار در اثر فقر، تجاوز به كودكانِ قرآن خوان، زندانى كردن افشاگران دزدى ها و و و و ….چيست؟ آيا ارتكاب اين اعمال با اساسنامه و مرامنامهء حزبشان همخوانى دارد؟ آن وقت در وصف اين حزب چه بايد گفت؟
اين چه جور دينى است كه اگر كسى اين كار ها را بكند از دين خارج نيست اما اگر نامه جسارت آميز به خدا و ائمه بنويسد از دين اخراج مى شود؟
ايشان سپس نوشته: این باور من است و مبتنی بر ادله عقلی و شرعی است!
(علامت تعجب از خودشان است)
و نيز فرموده : مغالطات شما بسیار سست و فراوان بود!
در واقع مغالطه هاى آقاى خزعلى بسيار فراوان است. او مى گويد آقاى نوريزاد چون از مسائل دينى آگاهى كافى ندارد نبايد به بحثهاى دينى وارد شده و برداشتهاى خود را به دين نسبت دهد، اما خودش كه مجتهد نيست، حكم خروج از دين صادر مى كند. باز جاى شكرش باقيست كه پس از صدور حكم، اما بر خلاف نظر اكثر فقها در مجازات مرتد تخفيف قائل مى شود و مى پرسد: چه كسى گفته مجازات مرتد قتل است؟؟
( راستى آيت الله العظمى ابوالقاسم خزعلى در باره مجازات مرتد چه گفته؟)
آن هم از آقاى طباطبايى كه انصافا فرد متينى است اما همه و همه و همهء سخنش بر يك مغالطه رايج استوار است: ” اسلام واقعى اين نيست ” ( مغالطه يك اسكاتلندى واقعى )
ديگر اينكه ايشان با استناد به قرآن، فتواى آيت الله خمينى براى مجاز دانستن نكاح با دختركان را برخلاف قرآن مى داند. بايد از ايشان پرسيد اگر مراجع كه عمرى را در حوزه به فراگيرى اسلام پرداخته اند، فتواى خلاف قرآن مى دهند، پس چگونه مى توان اصولاً به فتوا، كه برداشت يك انسان جايزالخطا از قرآن و ساير منابع است و يا هر برداشت ديگرى از منابع دينى اطمينان كرد و اساس قانون قرار داد؟ كسى كه آن فتوا را داده هم قطعاً برداشت ديگرى را قبول ندارد. پس چون دين، قابل بى نهايت تفسير است نمى تواند مبناى قانونگذارى باشد و بايد تنها قوانين زمينى برخاسته از عقل و تجربهء بشر كه صريح بوده و قابل برداشتهاى متعدد و ضد و نقيض نباشد براى امور زمينى بكار رود.
اما به سخنان آقاى بيگدلى كه حوزوى است در مناظره گوش نكردم اما در كانال رسمى اش به نوشته اى بنام” آيا محمد رسول الله ( ص) ايرانى تبار و فرزند كورش كبير بوده است؟” برخوردم كه دو شاخ بر سرم سبز نمود.
ايشان در اين نوشته، قوم كورش و قوم قريش را مشابه سازى تاريخى كرده و با دلائلى بسيار سست، از سوره قريش، قرائنى نيز براى اين حدس نبوغ آميز خود استخراج كرده است.
(نمى دانم زير كاسهء كورش كورش كردنِ اخير اين جماعت چه نيمكاسه اى است. آقاى خزعلى هم بشدت مردم را به زيارت حضرت! كورش ترغيب مى نمود و در كانالش هم گفته است كه مردم با فرياد السلام عليك يا حضرت كورش! و السلام عليك يا حضرت ذوالقرنين به زيارت پاسارگادرفته اند. گمانم اين حضرات چون از درجه محبوبيت خود در نزد مردم با خبرند مأموريت يافته اند كه با چسباندن خود به كورش، او را از چشم مردم بياندازند و مردم را بكلى از او و ايران باستان بيزار كنند تا به همين بهشت اسلامى كه درش زندگى مى كنند دلخوش باشند) .
پرسش و پاسخ ديگرى هم در كانال ايشان برايم جالب بود:
شخصى (با اشاره به داستان موسى و شبان مولوى) لحن نامه آقاى نوريزاد به امام على را بى اشكال مى داند و مى برسد: “هنگامى كه ما با الله اينقدر ساده و شبان صفتانه حرف مى زنيم چه اشكالى دارد با ولى الله هم به همان سادگى و راحتى حرف بزنيم؟”
آقاى بيگدلى: “در عین این که مولوی مردی بزرگ و مثنوی کتابی ارزشمند است، اما برخی داستانهای مثنوی مولوی ساخته و پرداخته ذهن خیال پرداز مولوی است و هیچ بهرهای از واقعیت ندارد!
داستان موسی و شبان نیز از این سنخ و دروغی محض است و هیچ مأخذ حدیثی و تاریخی ندارد و نباید چنین اکاذیب شاخداری به خدا و پیامبر بزرگ خدا حضرت موسی علیهالسلام نسبت داده شود!”
( علامت تعجب ها از خودشان است)
البته نمى توان تشبيه و تمثيل هاى شاعرانه را دروغ ناميد و معلوم است كه داستان مولوى تمثيلى بيش نيست و مولوى خواسته بگويد اصل دين عشق به خدا است و كارِ دل، و بى نياز از آداب و ترتيب.
اما نكتهً جالب اينجاست كه يكى از روشهاى كوبيدن آقاى نوريزاد در اين مناظره اين بود كه چطور مولوى و فردوسى و حافظ كه امام على را اينهمه ستوده اند نفهميده اند و محمد نوريزاد فهميده؟
نتيجه: مولانا و فردوسى و حافظ و بقيه، هرجا حرفشان به نفع ما باشد هيچكس تا ابد حق ندارد چيزى غير از آنچه ايشان فهميده بودند بفهمد، اما هرجا به نفع ما نباشد، حرفهايشان دروغهاى محض و شاخدار است
سلام آقاي نوري زاد
جناب ، من فايل صوتي مناظره شمارا باآن سه بزرگوار گوش كردم ؛ايراد آن دوبزرگوار طباطبايي وبيگدلي برشماواردبود وتوجيه شما كه من باكنايه به درگفتم تاديواربشنود به اميرمؤمنان -ع-خطاب داشتم ولي اصل خطابم به آقاي خامنه اي بود،اين توجيه وجيه نبود. وامااينكه صريحا درمناظره گفتيد من به معاويه خطاب نكردم چون حاكمان فعلي لباس علي راپوشيده اند ودم ازجانشيني علي مي زنندمن خطابم به خرابكاريهاي اينان است ومن بااسلامي كه الآن برايران ودرايران جاري است كاردارم .
اين جمله تان بسيار عالي بود وتيرت به اوج برج ووسط خال خورده است وهمانست كه من حقير دراول اين پست گفتم :اين اسلام نيست كه اين بلايارا برسرايران وايراني آورده است بلكه هواپرستي كسي استكه برسرنوشت ايران سواركرده اند بنام اسلام هواپرستي مي كند .
وقضيه وجودقبررقيه دختركوچك امام حسين -ع- دردمشق جاي هيچ انكار نيست هرچندعلامه عسكري به اين واقعيت نرسيده باشددرتحقيقش.بااحترام
مصلح
سلام بر مصلح گرامی
نه تنها قبر رقیه ای در دمشق نیست که حتی وجودش هم جای انکار است و از آن بالاتر قبر زینبی هم در آنجا نیست و معلوم نیست این شیعیان ساده لوح ما گرد چه طواف می کنند و برخی بی خبران در آنجا تحت عنوان مدافع حرم برای چه کشته می شوند؟!!نگاهی به همین نوحه سراییها بیندازید همگی سخن از بازگشت زینب از شام به مدینه می دهد نیازی به تحقیق نیست.
موفق باشید
سلام آرتين گرامي
قبرزينب كبري -ع- به احتمال قوي درمصراست ولي براي دمشق هم اسنادتاريخي هست واما قبري بنام رقيه ودختركوچك امام حسين -ع – اسنادمعتبر تاريخي دلالت دارند. ومن كاري به مدافعان حرم وياهواپرستي كسي ديگركاري ندارم.
مؤيدباشيد
مصلح
با درود به آقای دکتر نویزاد
آنچه بیش از همه در این مناظره آزار دهنده بود نقش عجیب آقای دکتر خزعلی بود که نمی دانست که او فارغ از موضع خود تنها می بایست یک وقت نگهدار منصف می بود نه اینکه خارج از نوبت برای خود نه تنها مجوز سخنرانی صادر میکرد بلکه نعوذوبالله جای خدا نشسته بود و حکم مرگ و جهنم صادر می کرد.
با احترام و ارج به سوابق مبارزاتی و زندانهای ایشان احساس میکنم که ایشان موج سوار خوبی است. وگرنه ۳۸ سال از فریب بزرگ ۵۷ می گذرد چرا در تمام این مدت ایشان کورش را نمی شناخت و در صدد برگزاری مناظره با همکار خود آقای دکتر روازاده که گفت: ما شخصیت تاریخیی بنام کورش نداشته و نداریم بر نیامد ولی حال که بقول حضرت مولوی:
گر چه دیوار افکند سایه دراز – باز گردد نزد او آن سایه باز
که مردم ایران گروه گروه به فریب بزرگ و دشمنان در خانه خود پی برده اند و به اصل خویش بر می گردند ایشان سوار موج مردمی شده و فرا خوان صادر می کند و با استدلال قرانی او را کورش کبیر و پیامبر ذوالقرنین می نامد. البته جای امیدواریست که به این شناخت رسیده اند ولی اعتبار این حضور با شکوه مردمی را در کارنامه خود ثبت نکنند. با آرزوی سلامت و بهترینها برای همه شما خوبان
محتوای یک پیام تلگرامی!
بچّه شهریار جون..اولا من هن وهن نمی کنم بلکه این از شوق مفتضح کردن یک زندیق است که الان دارم در صحن امامزاده قلقلی قل میخورم..منهم که کپسول اکسیژن نیستم!..نفسم کم می اد!..شما اینرو دلیل حقانیت حرفهای بی سرو ته خودت ندون که معلوم نیست شیعه هستی یا بهائی و همه را سرکار گذاشته ای!
در ضمن ما کلی روایت داریم که کسی که پای بچه بهائی نابالغ را ببوسد نشیمنگاهش یا در جهنم است و یا حتما یک امام را بالاخره خواهد کشت!!..من تعجب میکنم که چرا ترا نشناختم!..برای توبه از این گناه قرار ما امامزاده عینعلی!
شما دفعه دیگر که اومدی بحث کنیم یادت باشه که بجای مغالطات سست مغالطات سفت ارائه بدی..روایت داریم که مغالطات سست باعث کم شدن روزی ومغالطات سفت باعث مرجع ورئیس جمهور شدن میشه!
در ضمن منظورم از عمر سعد همان شمر بود!..تا سه شنبه!
آقای دکتر خزعلی در پیامی به نوزیراد آورده است:” آنروز که بوسه بر پای بهایی زدی، باید می فهمیدم که امروز شمشیر بر سر علی (علیه السلام) خواهی زد!”
من به باقی پیام این بزرگوار کاری ندارم ولی خیلی علاقه دارم که بدانم بین بوسیدن پای یک کودک بهائی با زدن شمشیر بر سرامام علی چه رابطه منطقی وجود دار؟..آیا این ملجم هم از کسانی بود که پای یک بهائی را قبل از ضربت زدن بوسیده بود؟ آیا اصولا بوسیدن پا به شمشیر زدن بر فرق سر دیگری منجر میشود؟ آیا نامه نوشتن با ضربت زدن در اسلام دکتر خزعلی یکی است ؟آیا آقای مصباح که رسما پای رهبر را در قم بوسید هم در شمول این قانون قرار میگیرد؟
به برداشت من مشکل عمده آقای خزعلی اینست که ایشان شدیدا آلوده به ویروس “حجتیه” میباشند و دفاع گاه گاه ایشان از حقوق بشر و آزادی دگراندیشان تحت لوای سنت “تقیه” صورت میگیرد.
آقای دکتر خزعلی در یادداشتی به نوشته این حقیر که جناب نوریزاد با بزرگواری در کانال تلگرام خود آورده بود پاسخ داده. ایشان در این یادداشت در رابطه با حکم ارتداد گفته است ” تمام مبارزه ما با این قرائت داعشی از اسلام است! چه کسی گفته است که حکم مرتد اعدام است؟ این تفکر محمد ابن عبدالوهاب موسس “وهابیت” است که با کمترین بهانه حکم ارتداد می دهد و جان و مال مرتد را حلال می شمرد و ناموسش نیز…قرآن با آیات بسیار خلاف این را بیان می کند و همگان در اختیار دین آزادند.”
خوب برادر عزیز پس تصدیق می فرمائید که ما تا اینجا حداقل 4 اسلام داریم” داعشی، وهابی، دکتر خزعلی و اسلام ولایتی که شما آنرا مستبدانه میدانید و بحّق با آن هیچگاه کنار نیامده اید…خوب آیا نفی آن سه سلام را میتوان خروج از اسلام دانست؟ آیا نفی تلقی شما از اسلام را میتوان خروج از اسلام دانست؟ آیا خانم فائزه هاشمی که در جلسه سرای قلم و در حضور شما صریحا گفت که با حکومت دینی مخالف است در حالیکه شما بطور صریح فرمودید که موافقید، عملا خارج از اسلام خزعلی نیست؟
بنده به ایشان عرض کرده بودم که همین اسلام ظالمانه شما را بزندان برد ولی ایشان می فرمایند که همین اسلام بمن قوت قلب و یاری داد. عرض میکنم برادر عزیز اسلام شما با اسلام آن مستبدان فرق دارد والّا چرا باید در زندان آن ها باشی؟ مگر تلقی دینی شما با آقای جنتی که شما را به حبس برد یکی است؟
اما آفتاب امد دلیل آفتاب..آن حکم ارتداد که شما داعشی می نامید را شما بهتر از هر کسی میدانید که حکم مسلم اجماع فقهای شیعه است. من واقعا از این فرمایش شما که انرا محدود به داعشیان و وهابیون میدانید تعجب میکنم…برادر بسیار عزیز، همین حرف شما یعنی اسلام ولایتی و داعشی و وهابی سر وته یک کرباس هستند؟ اگر همین شیعه داعشی از یک امامی بنام “علی” برای داعشی بودن خودش دلیل و تائیدیه می اورد نباید آن “علی” را زیر رگبار سئوال برد؟ آیا افتخاری بالاتر از خروج اسلام داعشی هم هست؟
اما اجازه بدهید بی اعتنائی به مقدسات ظاهری را که به ظلم منجر میشود از همان امامی که شما نگران تقدسش هستید بیآ موزیم..از شما و استاد طباطبائی که بی نهایت به ایشان ارادت دارم سئوال میکنم که با این حساب شما اگر در صفین بودید و میدیدید که علی گفت به این قرآنهای سر نیزه اعتنائی نکنید ، چه می گفتید؟ آیا ما باید هر “علی” را قبول کنیم و یا یک “علی” خاص را که “صوت عدالت و انسانیت” بود؟ آیا بقول مولوی هر سلیمانی همان سلیمان با صفای ما است؟
با درود
آنچه بیش از همه در این مناظره آزار دهنده بود نقش موذیانه آقای دکتر خزعلی بود که نمی دانست که او فارغ از موضع خود تنها می بایست یک وقت نگهدار منصف می بود نه اینکه خارج از نوبت برای خود نه تنها مجوز سخنرانی صادر میکرد بلکه نعوذوبالله جای خدا نشسته بود و حکم مرگ و جهنم صادر می کرد.
با احترام و ارج به سوابق مبارزاتی و زندانهای ایشان احساس میکنم که ایشان موج سوار خوبی است. وگرنه ۳۸ سال از فریب بزرگ ۵۷ می گذرد چرا در تمام این مدت ایشان کورش را نمی شناخت و در صدد برگزاری مناظره با همکار خود آقای دکتر روازاده که گفت: ما شخصیت تاریخیی بنام کورش نداشته و نداریم بر نیامد ولی حال که بقول حضرت مولوی:
گر چه دیوار افکند سایه دراز – باز گردد نزد او آن سایه باز
که مردم ایران گروه گروه به فریب بزرگ و دشمنان در خانه خود پی برده اند و به اصل خویش بر می گردند ایشان سوار موج مردمی شده و فرا خوان صادر می کند و با استدلال قرانی او را کورش کبیر و پیامبر ذوالقرنین می نامد. البته جای امیدواریست که به این شناخت رسیده اند ولی اعتبار این حضور با شکوه مردمی را در کارنامه خود ثبت نکنند. با آرزوی سلامت و بهترینها برای همه شما خوبان
به خداقسم شما ها روانی هستید از بازجو ونگهبانان بند ۳۵۰ بپرسید کاریکاتوریست گل اقا از کانادا انجا بود چقدر با شما ها مالی خولیا ها فرق داشت
حاجی بند رو اب دادی معلوم شما بازجو بودی
موضوع فساد یک قاری مشهور و بین المللی که مورد حمایت نظام سیاسی ایران است این سئوال را پیش می آورد که اهمیت پذیرش این میزان خسارت بر اعتبار یک نظام سیاسی برای حفظ یک فرد فاسد متظاهر به دین چیست و چرا باید حکومتی که خود را به مبانی دینی گره زده است سرنوشتش به چنین تبهکارانی وابسته باشد؟
اتهام وارده برابر تعاریف فعلی ربطی به هم جنس گرائی ندارد بلکه نوعی تجاوز جنسی یک مرد بالغ به نوجوانان کم سن و سال است لذا این امر نه تنها در شمول گناه دینی بلکه بوضوح در شمول جرائم تعریف شده قانونی هم است. توضیح اینکه ممکن است عملی گناه باشد ولی جرم نباشد. برای مثال دروغگوئی گناه است ولی نمی توان کسی را به جرم دروغگوئی محاکمه کرد.
اما از منظر دینی و یک حکومت دینی چگونه میشود توجیح چنین فسادی را توضیح داد؟ از منظر روحیات شخصی، اینگونه تمایلات معمولا در کسانی رشد میکند که زندگی متعادل جنسی نداشته و هیچگاه نتوانسته اند این احساس را بنحو صحیحی مدیریت کنند. این وضعیت معمولا تحت تاثیر محیط خانوادگی و یا محیط پیرامونی شخص شکل میگیرد. محدویتهای ارتباطی با جنس مخالف و در عین حال تجربه کردن پاره ای رفتارهای جنسی اطرافیان می توانند در شکل دهی رفتار جنسی بسیار موثر باشند. برای مثال اگر شخصی در طول مسیر رشد خود با پدیده ارتباط جنسی با هم جنس تجربه داشته و هم دیده و هم مورد ان قرار گرفته باشد ،بتدریج نگاه دیگری پیدا میکند. در این میان تعابیر دینی برای توجیه ارتباط جنسی با نوجوانان بسیار به این شخصیت یاری میدهند. برای مثال تعبیر و تفسیر موضوع “غلمان” در قرآن و تاکید مفسدانه روحانیون بر وجود آنان بعنوان هدایایی بر ایمان مومنین از سوی خدا، بطور اصولی هر مانع فکری وجدانی را از سر راه انسان فاسد در گیر با مذهب بر میدارد.
کسانی که به تجاوز جنسی به کودکان مبادرت میکنند اصلی ترین باورشان این است که یک کودک اصولا دارای حقوقی نیست که بخواهد پایمال شود. از سوی دیگر آتوریته دینی بزرگترین مانع سر راه را بر میدارد که ان جلب اعتماد قربانی است. چه کسی است که به یک روحانی و یا کشیش اعتماد نکند؟ مگر وراث انبیا نیستند؟ از سوی دیگر قربانی چه امکانی برای دادخواهی دارد؟ چه کسی حرف یک جوان کم سن و سال را به حرف یک مرد خدا ترجیح میدهد؟ بر فرض اینکه به دادگاه هم بروند بازنده اصلی قربانی است.
اماا چرا یک نظام دینی مثل دستگاه کلیسا و یا حوزه دینی باید از چنین مفسده ای حکمیت کند؟ پاسخ این سئوال در خود آن است و نشان میدهد که این روابط نامعقول جنسی ریشه ای عمیق در زندگی دنیائی حوزه های دینی و حکومتی دارند و فاش شدن هر چه بیشتر ان اساس و بنیان تشکیلات دینی را با خطر نابودی مواجه میکند.
محاکمه سعید طوسی باز کردن درب جعبه پاندورا است که به محض باز شدن شیاطین از آن خارج میشوند. عدم محاکمه او هم یعنی بسته نگه داشتن درب این جعبه..اما نکته ای که آقایان باید بدانند این است که درب این جعبه شیطانی چه باز باشد و جه بسته، همه میدانند که موضوع چیست و میدانند که در این جعبه بغیر از شیطان چیزی نیست.
این بسیار تاسف بار است که انقلابی که قرار بود بدست نا محرمان نیفتد ،امروز بدست مفسدین مالی و سیاسی و جنسی افتاده است. آیا می توان نتیجه گرفت که افرادی مثل قاری فاسد از محرمان انقلاب و نرگس محمدی و ستار بهشتی و موسوی و رهنورد از نامحرمان هستند؟..بنظر میرسد که در کمال تاسف باید به این حقیقت تلخ اعتراف کرد و به این سئوال پاسخ مثبت داد!
خالد بن ولید سردار بزرگ اسلام بعد از فتح شهری به خانه دوست و همکیش خود در امد و شب را در منزل دوستش میهمان شد.در همین حین چشمش به همسر زیبا روی رفیق و هم سلک و همفکر مسلمان خود افتاد و اتش شهورت در جانش افتاد.براحتی دوست و همفکر و همدین خود را سر برید و در همان شب با زنش بر طبق سنت رسول الله همبستر شد!اینست انچه اسلام بما ایرانیان می اموزد!
هموطن !ما با جماعتی در گیریم که نه شرمی و شرفی دارند و نه اصولا حد و مرز اخلاقی می شناسند.احساسات و خواهش نفسانی آنها تعیین می کند که چه چیز و در چه زمانی درست و یا نادرست است.خمینی براستی نمونه ایی از صداقت و راستگویی در بین این جماعت بود. خمینی بخوبی و با شناخت از اسلام بما مردم ابله یاد اور شد که حتی اصول دین هم قابل تعطیل شدنست!بنظر شما مردم چگونه باید یک آیه الله بما می فهماند که اسلام یعنی هر چیزی و در هر موقعی که مسلمان بخواهد؟///////هموطن ما باید اول اسلام را از ذهن خود بیرون رانده و بعد بقکر بیرون راندن ان از ذهن نزدیکان و آشنایان خود باشیم.کاری بسیار وقت گیر و سخت است ولی غیره ممکن نیست.گویند امیر تیمور وقتی پس از شکست به خرابه ایی پناه برده بود متوجه مورچه ایی شد که دانه جویی را به بالای دیواری برد و هر دفعه نرسیده به بالای دیوار به پائین پرت شد ولی سرانجام مورچه پس از بیش از 60 بار شکست موفق شد که دانه را به بالای دیوار ببرد.همین باعث برانگیختن امیر تیمور برای مبارزه و کشورگشائی هایش شد!ما ایرانیان خوشبختانه راه درازی را در اسلام زدائی از ایران پیموده ایم و خود اسلامیان بزرگترین خدمت را بما کرده اند!
مزدک1
12:39 ب.ظ / اکتبر 29, 2016
هموطن رابطه ایرانیان با مسلمین را می توان بخوبی اشعار فردوسی بزرگ بیان نمود. ناجوانمردی و نمک نشناسی و نا سپاسی و فرصت طلبی وانسان ستیزی و تجاوز و غارت و کشت و کشتارو هزاران پستی و پلاشتی …در تمام طول تاریخ خونبار ایران زمین از طرف ////// بر ما ایرانیان فرود آمده.هر زمانی بنوعی از این نامردمان ضربه خورده ایم.الان زمانیست که آگاهانه و با استفاده بهینه از جو ضد اسلامی در جهان و منطقه و بخصوص درایران سود جسته و اسلام را به زادگاهش برگردانیم.چرا ما که فرهنگی غنی و خرد گرا و مدارا جو و انسان دوست داریم باید قربانی مشتی ////////////////////// خرد ستیز شویم؟یک مقایسه کوچک بین انسانی خرد گرائی بنام کورش در 3000 سال پیش که نه اعای خدایی و نه پیامبری کرده ///////////////////////////////نشان از خردورزی و انسان دوستی و مدارا و رعایت حقوق انسانها در فرهنگ ماست ونطقه مقابل آن اسلام است
آقا مزدک آرام باش و شاهنامه را تحريف نكن
فردوسی نه ستایشگر کورکورانه ایران و پادشاهان ایران است و نه ستایشگر توران و پادشاهان توران. او ستایشگر نیکی و رفتارهای انسانی است، چه از سوی ایرانیان بوده باشد و چه از سوی تورانیان و دیگران. او نیکی را از سوی هر کس که بوده باشد، پنهان نمیکند و با شیواترین سرودهها بیان میدارد. و بدی را نیز از سوی هر کس که بوده باشد- حتی اگر از سوی محبوبترین قهرمان کتابش یا محبوبترین شاه ایران باشد- باز هم آنها را لاپوشانی نمیکند و با صدای بلند و با فاخرترین سرودهها به گوش همگان میرساند. او از بازگو کردن شکنجهگریهای پادشاهان ایران و گزارش قیامهای مردمی علیه پادشاهان باکی ندارد و به هیچ انگیزهای آن رویدادها را نادیده نمیگیرد.
اما این رویکرد انسانی فردوسی باب طبع نژادگرایان و ملیگرایان نیست و اینان میکوشند تا به هر طریق ممکن در ابیات فردوسی دست ببرند و یا اینکه ابیات مجعولی را بدو منسوب کنند تا بتوانند از شاهنامه و فردوسی برای مقاصد خود بهرهبرداری کنند. (برای نمونه بنگرید به: «شاهنامه فردوسی و بیت ساختگی پدر در پدر آریایی نژاد»).
یکی دیگر از تحریفهایی که با استناد به شاهنامه انجام میشود و به فردوسی منسوب میگردد، انتساب این بیت مشهور به ایران و ایرانیان است: «اگر سر به سر تن به کشتن دهیم/ از آن به که کشور به دشمن دهیم». در حالیکه به گزارش فردوسی، گوینده این سخن ایرانیان یا شاه ایران نبوده است؛ بلکه از زبان افراسیاب است که شاه توران بوده و این سخن را به هنگام حمله ایران به توران بر زبان رانده است.
بیت دیگری نیز که از آن برای همین مقاصد بهرهبرداری میشود، عبارت است از بیت مشهور «دریغ است ایران که ویران شود/ کنام پلنگان و شیران شود». این بیت نیز نه در مواجهه با دشمنان ایران، که از زبان ایرانیان و علیه کیکاووسشاه گفته شده است. آنان به رستم پناه برده بودند و از او خواسته بودند تا ایران را از نابکاریهای کیکاووس نجات دهد. هر چند که این بیت الحاقی نیز دانسته شده است؛ چنانکه عمده مصصحان و پژوهشگران شاهنامه (و از جمله ملکالشعرای بهار، مجتبی مینوی و جلال خالقی مطلق) بیتهای مشهور «چو ایران مباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد» و «هنر نزد ایرانیان است و بس/ ندادند شیر ژیان را به کس» را نیز به دلیل اینکه در اقدم نسخ شاهنامه دیده نشده، الحاقی میدانند و آنرا سخن فردوسی نمیدانند. بهار و مینوی در واکنشی صریح این جعلیات را از ساخته های جدید دانسته و به این روش و اعمال اعتراض کردهاند.
مجتبی مینوی در باره بیت جعلی «چو ایران نباشد تن من مباد» گفته است: «این بیت از فردوسی نیست. در تمام شاهنامه چنین بیتی نیست. یک وقتی یک کسی دلش خواسته است چنین بیتی بسازد و به فردوسی نسبت دهد. اشعار بیپدر و مادر را پهلوی هم قرار دادهاند و اسم آن را شاهنامه گذاشتهاند. بنده وقتی میگویم این شعر مال فردوسی نیست، میگویند آقا تو وطنپرست نیستی. افرادی میخواهند احساسات وطنپرستی مردم را بدین ترتیب تحریک کنند و بالا بیاورند. هر چه دلشان خواست در آن میگنجانند و هرچه در آن گنجانیده شده، قبول میکنند و میگویند این شاهنامه ملت ایران است».
بیت مشهور «چو ایران نباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد» نه تنها به گفته اجل شاهنامهپژوهان، شعری تقلبی و نوسروده و الحاق شده به شاهنامه است، که جان و روان و اندیشه فردوسی بدور است از چنین دستورالعمل و توصیهنامه فاشیستی و ضدبشری که توجیهگر آدمکشی و نسلکشی و قتلعام عمومی کل ساکنان یک کشور است. دشنامی ناروا و بیپروا به آن فردوسیِ خردمند بیداردلی است که حتی «آزردن موری» را نیز نهی میکند؛ تا چه رسد به توجیه مرگ و تبلیغ نثار جان انسانها بخاطر کشوری که اگر مردمانش نباشند، موجودیتش معنایی ندارد
جناب ضاد میم…از شما چند سوآل دارم و چند ایراد برخطابۀ شما.
به چند بیت بقول شما منسوب به فردوسی اشاره کرده و آنها را جعلی و ساختگی خوانده اید. اولاً- با اشاره به منابع مربوطه به ما نشان دهید درچه نوشته هائی ملک الشعرای بهار و مینوی ادعای جعلی بودن چند بیتی که شما در اینجا به آنها اشاره کرده اید، را داشته اند؟ ثانیاً- فرض کنیم که جنابان ملک الشعراء بهار و مجتبی مینوی و خالقی مطلق، همچه ادعاهائی را مبنی بر جعلی بودن چند بیت مورد اشارۀ شما مطرح کرده باشند. آیا شخص شما به قدیمی ترین نسخه های خطی شاهنامه مراجعه کرده و درستی ادعاهای آنان را تحقیق کرده اید؟ اگر پاسخ شما مثبت است، لطفاً آن نسخه های شاهنامه، سال تحریر آنها و محلهای نگاهداری آنها را به ما نشان دهید. ثالثاً- فرض کنیم که جناب فردوسی همچه اشعاری را سروده باشد. شما بر چه اساسی آن اشعار را فاشیستی و ضد بشری وانمود میکنید؟ آیا دلبستگی به آب و خاک و مردمانش نشانی از فاشیسم دارد؟ درحالی که مدافعان جهان وطنی همچون کمونیستهای چینی و اتحاد شوروی سابق و غیره…فقط و فقط به منافع ملی خودشان میاندیشند و میاندیشیدند. بهترین مثال زندۀ حاضر همین چین کمونیست است که براساس فلسفۀ وجودیش باید دردفاع از انترناسیونالیسم پرولتری کوشیده و مدافع منافع پرولتاریا و زحمتکشان جهان باشد. اما درعمل نه تنها مدافع پرولتاریا در سایر نقاط جهان نیست، بلکه در غارت منابع کشورهای دیگر و پایمال کردن حقوق و هستی زحمتکشان، گوی سبقت را از ببر کاغذی با دندان اتمی (آمریکا) هم ربوده است. نگاه کنید به کشورهای آسیای جنوب شرقی و کشورهای آفریقائی که چگونه در رقابت با ابرسرمایه داران بین المللی، بطور گسترده دست به غارت و چپاول هستی این کشورها زده و گوی سبقت را از سوپرامپریالیستهای دنیا هم ربوده است. پس همۀ شعارهای انترناسیونالیستی چین کمونیست دردفاع از منافع پرولتاریای جهانی چیزی جز شعار نبوده و درسطح شعار هم باقی مانده است. رابعاً- یک ناسیونالیست تنها به منافع کشور و بهبود زندگی هموظنانش میاندیشد، بدون توجه به نژاد، زبان، رنگ پوست و دین و غیره…اما شما با آوردن چند بیت از فردوسی – درست یا نادرست – دارید به میهن دوستان تهمت فاشیست بودن میزنید. درحالیکه همین اتهام بی اساس را ناآگاه به شخص خودتان وارد میکنید. کجا میهن دوستان منافع ملی مردم وکشورشان را فدای ایدئولوژیهای فاشیسم کرده اند؟ آیا هنوز به آن درجه از آکاهی نرسیده اید تا فاشیسم مذهبی حاکم برکشور را بدرستی مشاهده و مضار آن را درترازوی انصافتان سبک سنگین کنید؟ فاشیسم حاکم برکشور ما ترکیبی از همۀ اقوام اعم از ترک وفارس و بلوچ و لر و کرد و بختیاری و خراسانی و عرب و غیره…است. درمقابل افرادی چون شما تمام توان خود را در نفی قوم موهوم و نیست درجهانی بنام فارسهای شوونیست بکار میبرید. آیا شما معنای شوونیسم را میدانید؟ شوونیستها به هیچ دسته و گروهی امکان زندگی و کسب و کار نمیدهند. بنابراین، این هیأت حاکمه که به سنی ها و بهائیها و دگر اندیشان و غیره…امکان فعالیت و مشارکت فعال درزندگی اجتماعیشان را نمیدهد، به مصداق همان شوونیسم است. پس حالا متوجه شده اید که شما و امثالهم بجای وحدت مردم در پی کثرت و پراکندگی هستید. اما به عنوان کسی که به اجبار سالیان دراز دور از وطن زیسته، لازمست به جمع شما بگویم که برای امثال من حتی بهشت برین نیز نمیتواند جای کویر لوت در میهن مرا بگیرد. در این مورد بجاست که به بخشی از شعر رودکی هنگام بازگشت به بخارا، توجه کنید:
ریگ آموی و درشتیهای او/ زیر پایم پرنیان آید همی
اینست دوستی وطن به سخن ساده.
ضاد میم گرامی .من با آنچه شما در مورد فردوسی نوشته اید موافقم .انچه را من نوشته ام راجع به نمک نشناسی و نا سپاسی و دروغ و خلف وعده …از طرف باورمندان به اسلام در روابطشان با ایرانیان در طول تاریخ بوده و ربطی به نژاد و نژادپرستی ندارد.من از کلمه تازی و یا عرب استفاده نکرده ام.منظور من ایدیولوژی اسلامی و باورمندان به آن هست که غیره قابل اعتمادند.و در ان اشعار نیز فردوسی اشاره اش به سرشت و بیخ و بن و ماهیت فرد یا افراد ست و ربطی به نژاد پرستی و ضدیت با عرب ندارد.
ضرب و شتم آقای هالو در روز کورش کبیر
«کورش پدر ما است، ایران وطن ما است»؛ جمعیت یک صدا شعار میدهند و دست میزنند. لباس شخصیها اما در میان همین شعارها، یک نفر را به باد کتک گرفتهاند. مردم شعار میدهند اما هیچکس نمیتواند جلو برود. حلقه بزرگی دور او درست کردهاند و هرکس نزدیک میشود، با ضرب و شتم و تهدید و توهین او را کنار میزنند.
روز گذشته در حالی که جمعیت زیادی به مناسبت بزرگداشت کوروش کبیر، پادشاهی که به دادگری مشهور است و او را نویسنده اولین «منشور حقوق بشر» میدانند، کنار مقبره اش جمع شده بودند، نیروهای امنیتی «محمدرضا عالی پیام»، شاعر، طنزپرداز و سینماگر معترضِ ملقب به «هالو» را با ضرب و شتم دستگیر کردند.
او چند روز پیش در صفحه اینستاگرامش اعلام کرده بود هفتم آبان ماه به پاسارگاد میرود: «حرفهایی با دوستان و مخالفانم دارم که باید حضوری زد. قرار ما، جمعه 7 آبان ماه در پاسارگاد، ساعت 10 صبح.»
https://iranwire.com/fa/features/19166
چرا شما اینقدر از وطن پرستی و ایرن دوستی ناراحتی؟!
هر چی فردوسی از ایران و وطن خواهی گفته همه الحاقی است؟!
شماها چه دشمنی با ایران و ایرانی دارید که یک روز در لباس مسلمان دو آتشه با ایران و ایرانی دشمنی می کنید روزی در لباس کارشناس ادبی هر چه فردوسی و امثال او در باره وطن پرستی گفته اند را با دلایل کارشناسی رد می کنید!
واقعا بیچاره ملت ایران که دشمنانی چون شماها دارند که تا این اندازه به این ملت و مملکت کینه دارید که در عالم شعر و در رجزخوانیهای میدان جنگ از زبان دو جنگجو هم نباید کلامی به نفع ایران وایرانی گفته شود.
(( هنر نزد ایرانیان است )) هنر اینجا منظور هنر جنگاوری است در گذشته مهمترین هنر یک مرد این بود که خانواده اش را از دست حیوانات درنده و هجوم اقوام حفظ کند هنرهای امروزی مثل نقاشی و شعر و موسیقی اصلا اختراع نشده بودند.
در مجموع شاهنامه درس وطن پرستی و مبارزه تا آخرین نفس با دشمن است حالا این دشمن چه بیگانه باشد چه شاهی که کشور را به تباهی می برد.
دشمنان حسود و بی تمدن ما تا ایران را از صفحه روزگار محو نکنند راحت نمیشوند. هر چند وطن پرستی شاهنامه را حتی آنها که از آن دفاع می کنند هم نمی توانند تحمل کنند اینها هم اکثرا در برابر اسلام به شاهنامه پناه می برند و سجایای اخلاقی و غیرت وطن پرستی شاهنامه را وقتش برسد با شعارهای روشنفکری رد خواهند کرد. کجا گردآفرید شاهانامه را می توان امروز در بین زنان و مردان این مملکت پیدا کرد؟
مهدى خزعلى:
“برادر عزیز، محمد جان؛
آنروز که بوسه بر پای بهایی زدی، باید می فهمیدم که امروز شمشیر بر سر علی (علیه السلام) خواهی زد!
اگر در برابر اندیشه ات ایستاده ام، چون دوستت دارم!
فریب این کف زدن ها را مخور که برای عمر سعد سی هزار نفر کف می زدند و نمی گذاشتند صدای حسین (علیه السلام) شنیده شود.
محمد جان؛
یکبار چون حر از اردوگاه عمر سعد به خیمه حسین(ع) برگشتی، اینبار از کفر ابلیس به آغوش اسلام عزیز برگرد!
برادرت مهدى”
پاسخ:
مهدى جان؛
آن روز كه در كنار سعيد امامى در مقدمه كتاب هويت، به مفاخر ايران زمين، بهتان زدى، بايد مى فهميدم كه امروز بهتان ارتداد به محمد نوريزاد خواهى زد!
تو چون نوريزاد را دوست دارى در برابر انديشه اش نايستادى. چون موقعيت خودت را دوست دارى در برابر انديشه اش ايستادى.
اگر نوريزاد را دوست داشتى مانند او شجاعت به چالش كشيدن باورهاى موروثى ات را مى يافتى و در برابر تابو هاى فرهنگ غالب و گفتمان تابو محور مى ايستادى!
معلوم است خيلى از كف زدن هاى محكم براى نوريزاد داغ شده اى كه او را با عمرسعد مقايسه مى كنى. اما تو مى گويى پس شنوندگان چگونه بايد نشان مى دادند كه با نوريزاد موافقند؟
راستى عدهء ديگرى هم براى طرف مقابل كف مى زدند چرا او عمرسعد نباشد؟
مهدى جان؛
يكبار چون حر از اردوگاه سعيد امامى برگشتى اينبار از چنگال تحجر فكرى خودت آزاد شو و به آغوش خرد ناب برگرد!
دکترمهدی خزعلی یک انسان شریف است بدون هیچ تعارف و توضیحی. فردی که برای مبارزه با فسادی که از زمان انتخاب احمدی نژاد شروع شد، تقریبا تمام زندگی خود را از دست داد. مّدتها به زندانهای سخت رفت و اعتصاب عذای او ابعاد جهانی پیدا کرد. انتقادات او به رهبری حدیث پوشیده ای نیست و افشا گریهای او سخت بمدد جنبش حقوق بشری آمده است. او علیرغم علاقه سخت به پدر صریحا در مقابل تقاضای او برای کوتاه امدن ایستاد و حتی مصیبت طرد خانوادگی را هم بجان خرید. این رفتار از عمق جان یک مومن معتقد به آرمانش خبر میدهد.
اما دکتر مهدی ما هم مانند همه انسانهای دیگر بالاخره انسان است و برای خودش حدودی را قائل است و چون به یک ارزش بالاتری خود را مقید میداند نمی تواند با هر موضوعی هم کنار بیاید. او در خانواده ای بسیار مذهبی بزرگ شده و تفکر شیعی برایش یک اصل است و اتفاقا همین تفکر و اعتقاد، انگیزه مبارزات اجتماعی او است. حاشا که دکتر خزعلی در قالب اعتقاد خود حاضر به نقض حقوق انسانی کسی بشود.
نهضت حقوق بشری که نوریزاد در راس آن مبارزه میکند نیاز به گسترش ابعاد و دامنه اجتماعی و سیاسی خود دارد. هدف این نهصت رعایت حقوق انسانی ایرانیان است. خزعلی نیز بدنبال سربلندی ایران است که اگر نبود این همه خسارت به زندگی توجیه نداشت.
دیالوگ نوریزاد با خزعلی باید بر این محور باشد که حقوق بشری ایرانیان بعنوان یک اصل اسلامی و ملی مود مناقشه نیست و از هر زاویه ای که به ان نگاه کنیم درست است. در نگاه شیعی بیان معروف امام علی که انسانها را بدو دسته نقسیم کرد که یا دیندارند و یا بی دین و در عین حال هر دو گروه از نظر برخورداری ازحقوق اجتماعی و سیاسی مشابه اند باید سرلوحه کار باشد. با این تعریف هیچکس نمی تواند مخالف باشد و این همان پایه مشترک فعالان حقوق بشری ایران است.
اگر پیامبر اسلام 1400 سال پیش در برخورد با ادیان دیگر از آنها خواست که با هم بر مبنای اعتقاد مشترک بخدا توافق کنند، امروز وظیفه دکتر خزعلی بعنوان یک انسان معتقد شیعی این است که از همه هموطنان خود دعوت کند که بیاید بر یر رعابت حقوق بشری فطری و قانونی ایرانیان با هم توافق کنند. این همان آفتاب درخشانی است که کوه یخی استبداد دینی را بزودی آب میکند و در عین حال بدیل دیکتاتوری را هم تعریف میکند.
سرای قلم نیز دارد برای خودش جایگاهی میشود بس مبارک. این حقیر فقط یک توصیه به دکترمهدی نازنین دارم و ان اینکه رعایت حقوق انسانی مردم شرطش این است که این صندلی سبز همیشه جایگاه افراد غیر از دکتر خزعلی نباشد بلکه بهتر است اولا هر جند گاهی یکبار او جایش را با نوریزاد و دیگران عوض کند و قبول کند که افکارش به چالش کشیده شود و از سوی دیگر در مناظرات و جلسات نقد ، اداره جلسه با شخص دیگری باشد تا رعایت عدالت بهتر دیده شود و داوران حقیقی ناظران و مردم باشند تا اینکه خود دکتر جمعبندی و اعلام رای کند که در حقیقت انعکاس نطرات خودش باشد..عدالت کمش هم خیلی خوب است.
عرض ادب و احترام
گفته ای رایج میگوید ؛؛برای شناخت شخصی نگاهی به اطرافیان او انداخته شود؛؛؛
ذیل نگاهی به بعضی منصوبین و منسوبین و اطرافیان مورد وثوق اقای علی خامنه ای می اندازیم به همراه مواردی که با ذکر نام آنها فکر انسان را بدان طرف سوق می دهد:
1- آقای مجتبی خامنه ای : کشتار مردم بی گناه کف خیابانهای استانهای مختلف ایران در سال 1388، کودتا و تقلب انتخاباتی
2 – برادران لاریجانی: زمین خواری، بی عدالتی، رشوه ، عملکرد منفی دو قوه قضائی و مقننه، اختلاس، اعدام انسانها بدون حق قانونی هر انسان در دفاع از خود در محکمه صالح و مستثل و عادل، نبود استقلال در قوه های مقننه و قضائی
3- اقای محمد احمدی نژاد: ویران تر کردن ایران از سال 1384 تا سال 1392 در تمامی زمینه ها
4- اقای پور محمدی: کشتار سال 1367، بی عدالتی ، جنایت
5- اقای سعید مرتضوی: بستن فله ای ورزنامه، اختلاس، قتل، چپاول اموال مردم ایران، بی عدالتی، فسق و فجور
6 – اقای علی فلاحی: قتلهای زنجیره ائی، فسق و فجور، بی عدالتی، قتل و جنایت، پدر یک قاتل
7- اقای محسن اژه ائی: قتلهای زنجیره ای، بی عدالتی، فسق و فجور، قتل، چپاول
8 – آقای مصباح یزدی: قتلهای زنجیره ای، بی عدالتی، فسق و فجور، قتل، چپاول، پابوسی
9- اقای علم اهدا : کشتار مردم بی گناه کف خیابانهای استانهای مختلف ایران در سال 1388، کودتا و تقلب انتخاباتی، چاپلوسی، غارت و پاول
10 – اقای ابراهیم رئیسی: کشتار سال 1367، بی عدالتی ، جنایت
11- مداح های حکومتی مانند اقای ارزی: چپاول، قتل، هفت تیر کشی، فسق و فجورف ترویج جهل و خرافات
12 – اقای مهدوی کنی و خانواده او: چپاول، ثروت اندوزی با غارت اموال مردم ایران، قتل و جنایت
13- سعید طوسی(قاری قران): ترویج فسق و فجور، رابطه جنسی با نو جوانان ،
14- اقای قالی باف: دزدی، چپاول، رابطه بازی، کشتار دانشجویان در سال 1367
مابقی اطرافیان و با بصیرتهای از نظر اقای علی خامنه ای را خودتان براحتی میتوانید پیدا کنی. متاسفانه یک تن حتی یک تن را نمیتوانید نام ببیرید که با بردن نام او شما را به یاد یک نکته مثبت حتی یک نکته مثبت بیندازید. اگر می شناسید نام ببیرید.
آقای علی خامنه ای برای اینکه بداند چرا یک تن از عوامل مشغول در رزیم ولایت مطلقه فقیه بطور کل و اشخاصی را که خود او منصوب میکند بطور اخص، انسانی متعادل و سالم و مثبت را نمیتوان نام برد ، بهتر است این اخر عمری مطالعه ای هر چند مختصر در باره خودش بکند .
به امید نهادینه شدن عقل و خرد در فرهنگ ما ایرانیها
مهدی از تهران
خزعلی از پشت خنجر میزند
وقتی قبل از آغاز مناظره صحبتهای امیر عاملی در کانال سرای قلم منتشر شد باید نوریزاد متوجه میشد بغض ها و کینه هایی در پس این مناظره خفته است زیراکه خزعلی و دوستانش مدعی آزاد اندیشی هستند اما در عمل ظرفیت شنیدن نقد بر اعتقادات خود را ندارند و تنها ژست روشن فکری را میگیرند.
خزعلی و دوستانش از منظر احساس به مقوله دین و رجال دینی خود مینگرند حال آنکه نوریزاد از منظر عقل و تعقل همه آنها را به چالش میکشد و چون دین باوران دفاعی در برابر عقل اندیشان ندارند لذا چوب تکفیر را بر میدارند و هر منتقدی را ملحد و کافر میخوانند و فرمان قتل صادر میکنند .
خزعلی و دوستانش به جز قرآن و کتب مذهبی کتاب دیگری هرگز نخوانده اند و حتی اگر کتاب سانسور نشده بینوایان اثر جاودانه ویکتور هوگو را میخواندند مشاهده میکردند وقتی ژان والژان از زندان پس از سالها آزاد میشود در برابر کلیسا می ایستد و رکیک ترین ناسزاها را نثار خداوند میکند ولی خداوند مهربان به جای خشم و انتقام آن کشیش مهربان را در مسیر ژان قرار میدهد و مسیر رستگاری او را هموار میکند.
اگر خزعلی و دوستانش در آنجا بودند حتما حکم ارتداد ژان را صادر میکردند آیا امثال خزعلی به جز حکم تکفیر دفاع دیگری دارند ؟! ، پس کجاست آن اسلام رحمانی و ربانی که چهره مهربان خود را نشان دهد؟! میگویند رسول خدا به عیادت کسی میرفت که مدتها هنگام عبور از درب منزل آن شخص خاک و زباله بر سر حضرت میریخت و به ایشان اهانت میکرد ولی حضرت هنگام بیماری به عیادتش میرفت ولی امثال خزعلی در قانون، مجازات سب نبی تصویب میکنند امثال نوریزاد از دین خارج شده اند یا امثال خزعلی که مجازات سب نبی وضع میکنند. آیا پیام دین به جز رسیدن به انسانیت است ؟ آیا امثال خزعلی که حکم تکفیر میدهند براستی انسان هستند؟!!
خزعلی در کمال ناجوانمردی پس از مناظره ای که خود بر اخلاق مداری این مناظره صحه گذاشته دو روز بعد از ترس حکام سریع از نوریزاد و مطالب گفته شده اعلام برائت میکند تا اگر برای نوریزاد پرونده ای تشکیل شد آسیبی به او نرسد و نه تنها کلاه خود را دو دستی می چسبد بلکه برای اطمینان خاطر با خنجری چند ضربه از پشت به نوریزاد میزند تا به حکام بگوید او از ما نیست و رفیق نامرد خزعلی امیر عاملی پا را فراتر گذاشته و نوریزاد را برانداز معرفی میکند.
آقای نوریزاد با بودن خزعلی و دوستانش شما نیازی به دشمن ندارید و اگر آسیبی به شما پس از این مناظره وارد شد بدانید ضربه اصلی را چه کسانی به شما زده اند و آه خانمان سوزانتان را حواله آنها کنید.
من نسبت به نظرات نوریزاد و دوستان خزعلی بی نظر هستم و سخنان هیچ یک را تائید و تکذیب نمیکنم ولی فقط این را میدانم که نوریزاد این سخنان را می بایست در فضایی که اندیشه های موجود در آن فضا تنگ و باریک است و وسعت نگاهشان کوتاه است و هاضمه کوچکی دارند نمی بایست بیان کند زیراکه انسان آزاد اندیش تعصبی بر چیزی ندارد حال آنکه خزعلی و دوستانش نسبت به باور دینی خود تعصب دارند و مباحثه با انسان متعصب آب در هاون کوبیدن و گردکان بر گنبد است.
این مناظره فقط یک نقطه مثبت داشت و آن روشن شدن چهره منافقانه خزعلی و دوستانش و به صلاح نوریزاد است از منافقان دوری کند. والسلام.
——————-
الیاس گرامی
اجازه بدهیم مردم اطراف ما همانگونه که دوست دارند باشند. نه آنگونه که ما می پسندیم. آقای خزعلی همینگونه است. گرچه من احتمال می دادم مدارای ایشان همچون گذشته با صبوری و تحمل بیامیزد. عجبا که امشب ساعت یک ربع به هفت (شنبه) خود ایشان زنگ زد و بسیار با کلام شیرین و شاد سخن از همدلی گفت و این که ما با هر اختلافی که داریم همراه شماییم. من نیز استقبال کردم. نظر ایشان این است که همین سه شنبه ادامه ی صندلی سبز را پی بگیریم. من استقبال کردم. به یکی از دوستان گفتم: وزارت اطلاعات و سپاه هم اگر مشتاق مناظره باشند من می روم. من از ایشان بسیار سپاس مندم که فضای گفتمان و نقد را در این قبرستان سکوت واگشوده است. همین هم غنیمت است.
با احترام
.
جناب نوریزاد، به چکیده سخن آقای الیاس سماواتی دقت کنید: “…. زیراکه انسان آزاد اندیش تعصبی بر چیزی ندارد حال آنکه خزعلی و دوستانش نسبت به باور دینی خود تعصب دارند و مباحثه با انسان متعصب آب در هاون کوبیدن و گردکان بر گنبد است….”
و حال به این سخن ادیسون نابغه، که اگر برق را اختراع نکرده بود معلوم نبود سرنوشت بشر به چه صورتی در میآمد حال این ادیسون نابغه سخنی دارد که همچون اختراعش برای بشر راهگشاست این سخن نیز حکایت از نبوغ او در بعدی دیگر دارد که مفهوم آن همان سخن جناب الیاس سماواتی را دارد به این سخن ادیسون توجه کنیم و آنرا همانند برق، در جهت استفاده بهینه به کار بندیم قطعا همانند برق راهگشاست:
توماس ادیسون:
“بحث و جدل کردن با کسی که بجای تعقل و خردگرایی، دین را انتخاب کرده، مانند تجویز دارو به بدن یک مرده است. دین بطور تام و تمام پوچ و مهمل است.”
نوریزاد گرامی…حتماً با خبرید که مدتیست بحثهای بسیار داغی در محافل اینترنتی برسر “رؤیاهای رسولانۀ” آقای عبدالکریم سروش، درگرفته است. یک طرف این بحث سروش و مدافعانش و طرف دیگر منتقدان نظریۀ او هستند. به عقیدۀ ناچیز من، کلیۀ این بحثها جز “هیاهوئی برای هیچ” نیست. مباحثه های شما هم با جمعی نظیر جناب خزعلی و هم فکرانش، همانطور که آنیتای گرامی درنوشتۀ زیر به آن اشاره کرده است، نه آنکه بجائی نرسد، بل که شاید کارساز نباشد. علت چنین برآوردی آنست که در همچه مباحثاتی، بجای بررسی ریشه ای موضوع که همان علت باشد، به بررسی معلول پرداخته میشود. درحالی که معلول خود تابعی از علت است و کنترلی بر علت ندارد. این استدلال براین اساس است که پایۀ آئین اسلام بر قرآن است و باقی ادعاها چیزی جز ادعاهای بی پایه و اساس نیستند. به عبارت دیگر، مذاهبی همچون شیعه و سنی و شافعی و حنفی و حنبلی و اسماعیلی و غیره…معلولهائی از علتِ اسلام بوده و بر تغییر آن اثری ندارند. همچنانکه در عرض 1400 سال گذشته نیز نه تنها قادر به تغییر در اصلِ اسلام نبوده اند، بلکه به نوبۀ خود موجب تشتت و درگیریهای فرقه ای و پراکندگی دراسلام شده اند. از سوی دیگر، باید توجه داشت که براساس تجربیات 14 قرن گذشته، مدعیان آگاهی به اسلام و قرآن هرگز آن خردمندی را نداشته اند تا بطور منطقی با منتقدین یا مخالفان برخورد کنند. شما حتی یک نمونۀ خردمندانه نمیتوانید در این دورۀ طولانی تاریخی پیداکنید. بجای مواجهه با منتقدین یا مخالفین، متوسل به برچسب ارتداد میشوند که این واکنش بجز فقر خِرَد در این جمع، چیز دیگری نیست. و گرنه بجای توسل به استدلال منطقی، به مغالطه براساس تهدید و نابودی طرف مقابل نمیپرداختند. تفسیر قرآنی اینها براساس نوشته های کتاب عهد عتیق یهودیان است که بر طبق آن نباید سر به تن مرتد و انکارکنندۀ یهوه و پیامبرانش باشد. تفسیرهای مختلف مفسرین اسلامی درمورد مجازاتهای اسلامی دال بر درستی این ادعاست. پس لازمست تا بجای پرداختن به فرعیات، اگر آقایان حاضر و مایل باشند، به ریشه و به تطبیق آیه های قرآن با عهد عتیق بپردازیم، در جوّی آزاد و بدون تهدید و ترساندن و داغ و درفش. نگاهی به تفسیرهای آیات عظام و علامه های اعلام، مروری بر قوانین جزائی در جمهوری اسلامی و حتی نظری به تفسیرهای متقدمین اسلامی بیاندازید تا بخوبی متوجه این موضوع شوید. اما دراین برهۀ تاریخی، نمیتوانیم قوانین قومی بدوی را که چندین هزار سال پیش دربیابانهای برهوت قبل آواره و درجستجوی مکانی برای زندگی بوده اند، در مورد بشر متمدن وشهر نشین امروزی به اجرا درآوریم. اینست ریشۀ اختلاف. جمع حاکم بر این کشور و مردم، گو اینکه از نعمات زندگی و رفاه بشر متمدن امروزی برخوردارند، اما هنوز افکار و اندیشه هایشان در بیابانهای بی آب و علف و لم یزرع عربستان و شنهای روان صحرای سینا سرگردان وگرفتار است.
درود بسیار بر جناب آقای محمد نوری زاد.
ز دوستان دو رنگم همیشه دل تنگ است – فدای دشمن دانا شوم که یکرنگ است.
امیدوارم که برای جبران مافات دعوت کرده باشد!!
ایشان کینهٔ انتخابات قبلی را که او تشویق و جنابعالی تقبیح فرمودید همچنان دارد.
شاد تندرست باشید.
بی هیچ درود و دروغ
من هزار سالی میشه که تو اون خراب شده نیستم
یعنی از روزی که ان اخوند ///// با ماشین بار فروشها امد .از روزی که راننده این مرد ان قاتل بی ابرو بود . من در ان روز هجده سال داشتم و سخترین روز زندگی ام را بخوبی بیاد دارم .
او یکسره به قبرستان رفت و هیچ کس نخواست نماینده عزرائیل /////// ببیند.او از قبرستان شروع کرد . چگونه من نوجوان بیسواد این ///// را باز شناسایی کردم و ان خیل عظیم دکتر بعد ازاینها این را ندید هنوز ذهن مرا مشغول دارد . البته شاید چلو کبابهای مجانی برای مراجعین به دانشگاهها و شیر کاکائوهای تقذیه یامفت به ////// ان زمان در این مسئله بی اثر نبوده باشند. همنیجا باید بگویم که در پانزده سالگی با نان نسیه شکممان را پدر و مادر سیر میکردندو به ما ابرو داری میاموختند .با سیلی صورت سرخ میکردیم. اما فریب این اخوندها که روضه بیست ریالی میخواندند را شخصا نخوردم ودقیقا شش ماه پس از امدن این////// از انجا برای همیشه رفتم با تنها بیست هزار ریالی که به سختی باعملگی کسب کرده بودم.و این را میگویم به نشانه بی تغصیری خود در ان فاجعه ایی که عربهای عراقی را به ان سرزمین بار دیگر امر کرد را گفته باشم. تا هیچ بخششی برای این ارازل هیچگهاه درنظر گرفته نشود.من شخصا هیچوقت این دکتر بعدازاینهای نادان که امروز در اروپا ٫امریکا وکانادا بواسیر وروده جا می ندازند را نخواهم بخشید ونام بی مسمایشان را اهریمنی میدانم .این احمقها حتی نمدانند برادرانشان که به مشارکتشان کشته شده اند در کجا زیر خروارها خاک له شده اند.همان به که در برزخی ناپایان گرفتار ایند.
اینان لکه های گندیده ای بیش نبوده اند.
نفرین ابدی بر این رذیلان باد.
اینها تمامی اثار یک کتاب خوانده ها را بر سر ان سرزمین نازل کردند و اکنون مانند بی مقدار پدرانشان به صنعت بچه پس اندازی مشغول اند .حالا همه دکتر هستند وهمه چیز را به شادی به پالاندوزان قالیبافان خرازان وخراطان باخته اند.
و امروز عده دیگری ایت اله سگولن روایال وایت اله موگرینی را لچک به سر به انجا می برند که شاید در انطرف ابها اموال دزدی اشان را محفوظ کنند. این دزدان گردنه گیر اخوند واخوند زاده تنها به فکر شکم پاره شده اشان وزیر شکم سرخشان هستند .و ان مردم خاموش با بهره های سی درصدی را جز اینان شایسته نیست.
این مردم دامپزشکی را که خود را ممد اخوند کِش مینامد به ریاست دانشگاه رساندند و تنها فیلسوف ان دیار آرامش دوستدار را فراری دادند و هنوز سرگرم مباحثات در مورد سامیانی که عامل ذلتشان هستند می باشند.هنوز همدیگر را به اتهام ناباوری به ادمخواران تازی از دم تیغ میگذرانند.هنوز کشته شدگانشان را شهید مینامند.تنها کاری که این جماعت پابرهنه در این چهل سال برای زبان الکن ان سرزمین کردند اضافه یک حرف به حروف ان زبان است .
من انرا / پ / پنج نقطه میگویم که برای ابراز دارایی وپول اختلاسی اشان لازم داشته اند .زمانی بود خواننده ای به نام عهدیه شینِ شش نقطه را به نام خود ثبت کرد واین دزدان /پ/ پنج نقطه را که با دهانی پر باد از دروغ باید گفت افریدند.
اینان دنبال روندگان جلال ال ///// وان شریعتیِ///// هستند که با سرمایه های دزدی اشان پس افتادگان نر وماده اشان را به دست اساتید ذندیق در دیار غرب میسپارندمانند حسن اخوند که در هنر دروغ وحیله کارچاق کنند وبه اَنگلوسی نشخوار فرمایند البته اگر مغز الکن اشان این اجازه را بهشان بدهد.
و اگر نوریزاد را هم بتوانند و بخواهند مانند بقییه تاریخ مصرف گذشته ها به جرالثقیلی در انظار اویزان کنند .اینان تنها به غارت ان سرزمین مانند نیاکانشان ادامه خواهند تا این که طبیعت سرسبز تری بیابند وبه انجا حمله کرده به غارت ادامه دهند.
اینان ان سرزمین را خشکاندند وخاکش را هم توبره کردندو به سرزمین اجدادیاشان بردند.
اگر نتونم خودم رو به تو برسونم تو رو به خودم میرسونم .این تنها فکر مسلمان جماعت است.
این گند گاو چاله دهانان همگی//// و در تمامی این کره زمین رسوا هستند.
جناب آقای دکتر نوریزاد عزیز با سلام و ارادت مناظره بین شما و آقای طباطبایی را شنیدم و پیرو آن چندین نوار صوتی ونظراتی از آقای دکتر خزعلی منتشر شد که لازم دانستم نظرخود را صادقانه به اطلاع دوستان برسانم.
مناظره غالبا بین دو نفر از قبل تعریف شده انجام می شود. آقای دکترخزعلی مدیر بیطرفی نبود بلکه از جایگاه خود سوء استفاده کرد و به خود وقت اضافه می داد و عملا خود را طرف اصلی مناظره کرد. اینطور که نمایان شد آقای دکتر خزعلی این جلسه را با ژست آزادی و روشنفکری برای محاکمه آقای نوریزاد بر پا کرده بود که با زبان دیگران انجام شود ولی زمانی که دید بحث مغلوبه شد از پشت پرده بیرون آمد و چهره واقعی خود را نشان داد آن هم به زشتترین روش. ایشان دم از منطق می زند در صورتیکه خود اصلا منطق ندارد بلکه درتعاریف خشکه مقدسی بدون پشتوانه منجمد شده و میگوید شما هم با باور به باورهای من با من بحث کنید. اینها کسانی هستند که با اسم علی علی را به مسلخ می برند. آقای خزعلی مرا یاد لشکر معاویه می اندازد که قرانها را بر سرنیزه زدند و در مقابل علی به جنگ ایستادند ولی او به سپاهش گفت فریب آنها را نخورید قران ناطق من هستم بزنید و بریزید که آنها جز کاغذ و دوات نیست که گفتند علی از دین خارج شده. آقای دکتر خزعلی باید بداند که آقای نوریزاد نه تنها از دین خارج نشده بلکه علی ناطق زمان است که به روش او در دفاع از حقوق مظلومین ایستاده است. کمی صادق باشید او بهایی نیست و به تبلیغ آیین بهایی نپرداخته بلکه از ظلمی که به آنها در تضییع ساده ترین حقوق شهروندی رفته دفاع کرده است. چرا شما که اینهمه ادعای مسلمانی دارید علی وار از حقوق دراویش گنابادی دفاع نکردید؟ افکار خشکیده و منجمد کسانی مثل آقای دکتر خزعلی است که خلخالی وار براحتی فتوای مرگ صادر میکنند و نتیجه آنکه مسلمانها دایم با خود در جنگند و هیچکس به اندازه خود مسلمانها از خود نمیکشند. آقای خزعلی دارد با این خود شیرینیها برای حکام زمینه آشتی خود را با دربار حکومتی فراهم می کند و به آنهمه زندان و مبارزه و اعتصاب غذای خود چوب حراج می زند. همانطور که خود گفتید آقای نوریزاد مردانه و علی وار شما و خانواده شما را در تنهایی تنها نگذاشت و شما با این گفتارتان نه تنها اسلامی عمل نکردید بلکه بسیار ناسپاسی کردید و یک عذر خواهی عمومی به او بدهکارید. در جایی که امروز با اینهمه تکنولوژی ضبطی جنبش حق طلبی مردم را به اسم حماسه ۹ دی غالب می کنند و برای قبورخود زیارتنامه معصومین صادر میکنند چگونه شما میتوانید به صداقت روایت عصر هجر شک نکنید؟ و اساس منطق را آن بدانید. زمانی ما گرفتار یک عده جوجه کومونیست بودیم که سنگ شوروی را به سینه می زدند خواهان برابری و جامعه بی طبقه بودند و وقتی از آنها می پرسیدی نمونه عینی این مدینه فاضله شما با این همه کشور کومونیستی کجاست؟ میگفتند نداریم. حال که حد اقل چهل سال است مراجع شما حاکمند و پیاده کننده اسلام نمونه خود هستند نمونه عینی این مدینه فاضله کجاست؟ مالزی و اندونزی چه ربطی به حکام ما دارد که تفکر هزاران فرهیخته مسلمان آنگونه را به مسلخ بردند؟ پس اگر خروجی اسلام شما این است که می بینیم مطمینا شکست خورده است یا لا اقل قرایت درستی از اسلام نبوده است. بقول بانی اصلی: خداوند انشاءالله همه ما را آدم کند. امیدوارم کلامم دوستان را نرنجاند بلکه قبل از اینکه موضع دفاعی بگیرند صادقانه بتفکر وادارد.
هموطن رابطه ایرانیان با مسلمین را می توان بخوبی اشعار فردوسی بزرگ بیان نمود. ناجوانمردی و نمک نشناسی و نا سپاسی و فرصت طلبی وانسان ستیزی و تجاوز و غارت و کشت و کشتارو هزاران پستی و پلاشتی …در تمام طول تاریخ خونبار ایران زمین از طرف ////// بر ما ایرانیان فرود آمده.هر زمانی بنوعی از این نامردمان ضربه خورده ایم.الان زمانیست که آگاهانه و با استفاده بهینه از جو ضد اسلامی در جهان و منطقه و بخصوص درایران سود جسته و اسلام را به زادگاهش برگردانیم.چرا ما که فرهنگی غنی و خرد گرا و مدارا جو و انسان دوست داریم باید قربانی مشتی ////////////////////// خرد ستیز شویم؟یک مقایسه کوچک بین انسانی خرد گرائی بنام کورش در 3000 سال پیش که نه اعای خدایی و نه پیامبری کرده ///////////////////////////////نشان از خردورزی و انسان دوستی و مدارا و رعایت حقوق انسانها در فرهنگ ماست ونطقه مقابل آن اسلام است.روایات مختلف از اسلام هیچ تفاوت کلی با اسلام یزدیها و خمینی ها و خزعلیها و سروشها و گنجی ها …ندارد.اصل هر روایاتی بناچار قرآن و سنت محمد است.مفسران /////// هستند که همچون بنگاهای دروغپرداز تبلیغاتی جای جنایتکار و مجرم را با قربانیان عوض می نمایند.1400 سال گول چنین شیادانی را خورده ایم دیگر زمان رهائی از عقب افتاده گی و تقلید کورکورانه و روی اوردن به ازاد اندیشی و خرد خویش است. نه تنها اسلام بلکه هیچ دین و ایدیولوزیی چنین اجازه ایی را نداده و نخواهد داد.
بشنویم از پیر طوس چه خردمندانه در باراه چنین جماعتی سروده! و چه مناسب تعزیه گردانی افرادی مثل شیخ خزعلی است!
درختی که تلخست وی را سرشت
گرش بر نشانی به باغ بهشت
گر از جوی خلدش بهنگام آب
به بیخ انگبین ریزی و شهد ناب
سرانجام گوهر ببار آورد
همان میوه تلخ بار آورد
سر بدسگالان ببر داشتن
از ایشان امید بهی داشتن
سر رشته خویش گم کردنست
به جیب اندرون مار پروردن است.
حالا هم یادش افتاده که دو القرنین همان کوروش است و یک پیغمبر تا بحال در شیراز خوابیده که تازه کشفش کرده و برای او به بیایان ها میرود واقعا چه جای این دارد که کسی برایش پشیزی ارزش قائل شود؟
………..
در کامنت قبلی منظور دین فروش گرامیست که اشتباها ایراندوست نوشته ام .عذر می خوام
حالا هم یادش افتاده که دو القرنین همان کوروش است و یک پیغمبر تا بحال در شیراز خوابیده که تازه کشفش کرده و برای او به بیایان ها میرود واقعا چه جای این دارد که کسی برایش پشیزی ارزش قائل شود؟
……………
ایران دوست گرامی پیامبر و ذواقرنین خواندن کورش طرفند جدید شیعیان و اسلامیانی چون خزعلی و یا متدینین که سرگرگران بین ایران و اسلامند می باشد.اینها با این ترفند و با اینده نگری سعی در بهره برداری از جو کنونی طرفدار فرهنگ ایران بنفع شیعیگری/اسلام خود نمایند.ولی اکثریت ایرانیان امروز از آنچه بنام اسلام است بیزارند و بیشتر به خردگرایی و مدارا با دیگران و سیستمی سکولار و دمکراتیک با قونینی بر مبنای حقوق بشر باور دارند.بنابراین چنین داستانهایی را بیشتر از مسلمین دانست تا ایرانیان.
جناب نوريزاد،
يك خواهش ويك سوال درصورت امكان:
از انجا كه از ايران دستمان كوتاه است، تا بوسه اى بردستان دكتر ملكى زنيم .اگر امكان دارد به نيابت از بنده بر پيشانى ايشان بوسه اى زنيد .و بفرمايد اى مرد بزرگ: ما قدر دان زحمات ورنج هاى شما هستيم ،و همچنان در كلاس شما دورا دور مى اموزيم.
و اما سوال اول اگر خود پاسخى نداريد ،اميدوارم دوستان سراى قلم كه هم وكيل مدافع پيامبر وعلى وقران هستند وهم تاريخ صدر اسلام را تخصص دارند پاسخ بفرمايند.
چگونه است :زمانى كه پيامبر گرامى اسلام باز زنى ازدواج مى كند ،كه جاى مادر اوست ؟ “حضرت خديجه “واز طرفى با دخترى ازدواج ميفرماين كه جاى دختر ايشان است “عايشه” وسپس با زن پسر خوانده خود ازدواج ميفرمايند و دها زن ديگرى كه از غنيمت كفار بدست مى ايند .مى شود حمايت از زنان .
ولى اگر خليفه مسلمانان جهان (ولى امر مسلمانان جهان) يزيدبن معاويه چند همسر اخطيار كنند مى شود زن باره چرا؟
بزرگترين گناه درقرآن بعدازشرك به خدا كشتن يك انسان بي گناه است كه همانند كشتن انسانهاي روي زمين به شمارآمده است ؛وزنده كردن وازمرگ نجات دادن يك انسان همانند احياونجات همه انسانهاي روي زمين است.
آيه اول: من قتل نفسابغيرنفس أوفسادفي الارض فكأنما قتل الناس جميعا ومن أحياها فكأنما احياالناس جميعا …سوره مائده آيه 32}
ت=هركس انساني راجزبراي حق قصاص يابدون آنكه فسادي درزمين كرده باشد،بكشدچنانست كه همه انسانهاراكشته است ؛وهركس انساني راازمرگ برهاندوزنده بدارد،گويي همه انسانهارازنده داشته است.
………………………..
جناب مصلح همانطوریکه در آبات بعد تر از خود قران آورده اید منظور از انسان در قران همه انسانها نیست بلکه مسلمین و مؤمنین است.چون اگر محمد به چنین چیزی معتقد بود مگر آنهمه مردمیکه توسط سپاهیان اسلام قتل و عام شدند چه جرمی کرده بودند؟ وقتی در قرآن نا مسلمانان و دگراندیشان را سزاوار کشتن و بدترین عذاب می دانند و مسلمان نبودن را گناه می دانند.آنچه را شما از زبان قرآن و محمد بنام انسان که مفهومی عام و شامل تمام انسانها بدون در نظر گرفتن تفاوتهای فکری دینی و فرهنگی نژادی جنسیتی …می شود نیست.انسان در قرآن یا مسلمان است و یا غیره مسلمان و گناهکار و کشتنش در صورتیکه اسلام را نپذیرد واجبست!
/////////////////
https://www.youtube.com/watch?v=cL1yY_vUQEo
پس از قطع کامل دست متجاوز در عرصه خارجی، در برهه حساس کنونی دست متجاوز ایادی داخلی از آستین بیرون زد که چون آستین مال خودمان بود اشکالی نداشت.
در این رابطه فردی به تلاوت آیاتی پرداخت که هرگونه شباهت او ////
با سلام . محتوای صحبت ها در این مناظره باعث شد که بدانم تاکنون آقایان با هم ، همکار ، هم صحبت ، همسایه ، هم درس و … بوده که هم اکنون بین آقای نوری زاد و مهدی خزعلی انشقاق فکری روی داده و آقای مهدی خزعلی یک ” اپورتونیست ” بوده و از این پس با ” دین جدیدی ” از سوی ایشان روبرو خواهیم بود !
با درود / برادر عزیز نوری زاد ، شما یک تحلیلی بدهید که بیت رهبری ، وزارت اطلاعات ، اطلاعات سپاه ، قوه قضاییه و کلیه صاحب منصبان نظام از بدو قضیه ” سعید طوسی ” تاکنون نتوانستند سناریویی از جمله “واجبی ” ، ” قتل در حمام “، مسمومیت غذایی ” تصادف با اتوبوس ” ، ” قتل و چپاندن در یخچال فریزر ” ، ” گونی به سر کشیدن ” ، ” سر به نیست کردن در بیابانهای اطراف تهران ” و… برای ایشان درنظر گیرند تا ایشان آن 100 نفر دیگر را هم با خود به زیر نکشد ؟ چگونه شد که دستگاههای سناریو نویس فوق نتوانستند حداقل سناریویی خوبی بنویسند و جلوی این مشکل را بگیرند تا قضیه ” کش ” پیدا نکند ؟ من هم مانند دستگاههای فوق هر چه فکر کردم ” عقلم ” به این یک ” قلم افتضاح ” در ظاهر و باطن ” قد ” نداد !
سلام آقای نوری زاد عزیز
در زمانی که دوران جوانی را سپری میکردم ،مصلحی به نام دکتر علی شریعتی با آن بیان و قلم شیوایش من و جوانان کثیری چون من را نسبت به تشیع علوی وتشیع صفوی آشنا نمود که نتیجه اش را هرچند خود ندید ،ولی پیروانش دیدند!!!حالیه از شما تقاضا دارم که با قلم شیوایتان بحثی را که دکتر از آن غافل بود و به آن نپرداخت ، شما پرچمدار آن باشید . و آن اینکه آثار و عواقب تشیع علوی وتشیع صفوی را همه به عینه دیدند .ولی به آنچه که موجبات آنرا فراهم کرد،نیندیشیدند که آنهم حربه ای بود به نام مصلحت.لذا از جنابعالی استدعا دارم پس از تشیع علوی و تشیع صفوی به تشیع مصلحتی بپردازید و ماندگاری خود را برای بشریت تداوم بخشید.البته از نظر این حقیر.
برای پاسداشت بهداشت روانم:
“کیهان” نمی خوانم.
“صدا و سیمای جمهوری اسلامی” را نمی بینم.
“تمام پیامک های وارده به گوشی تلفنم” را (جز لیست مخاطبان) مسدود کرده ام.
از “کانال تلگرام مهدی خزعلی” هم بیرون آمده ام.
ماجرای سعید طوسی؛سعید مرتضوی؛سعید امامی؛ سعید عسگر و هیچ سعید دیگری را هم دنبال نمی کنم.
جناب نوریزاد خواهش می کنم این را جایگزین مطلب قبلی در سایت بفرمایید. کمی تغییرات ایجاد کردم. متشکرم
جناب خزعلی با عرض معذرت شما دروغ می گویید. خودتان خوب میدانید که نوریزاد هیچوقت از بهائیت دفاع نکرده و اینرا بارها بین مطالبش اذعان نموده و حرفش حق و حقوق ضایع شده ی این قشر است. شما که از علی (ع)می گویید و داستان خلخال پای زن یهودی را شنیده اید چرا به سیاق جوانمردی علی از تضییع حقوق یک غیرمسمان یعنی محرومیت از تحصیل دانشگاه بهائیان عصبانی نمی شوید؟؟ یا چرا به غیراز بهاییان به دفاع آقای نوریزاد از دراویش گنابادی اشاره ننمودیدبرادر من؟ شاید به این علت که بهائیت حساسیت برانگیز تر است. هر چه بیشتر می گذرد و انتقادها به شما بیشتر می شود شما دست آویزهای جدید تری برای اثبات حقانیت خودتان پیدا می کنید مثل این مسئله دفاع از بهاییت که پنج روز بعد مناظره به موارد اتهامی ایشان اضافه نمودید. مثل اینکه کمی با وجدانتان درگیر شده اید عزیز. اول جلسه را با برگزار می کنید و می گویید یکی از بهترین جلسات بوده، آنوقت دو روز بعدش فایل صوتی با صدایی حاکی از عصبانیت و عجله و اضطراب منتشر می نمایید و پا در کفش مجتهدان نموده فتوای ارتداد صادر می فرمایید بعدش می گویید در حال حرکت صدایم را ضبط کردم لرزان شد. خوب چه عحله ای بود؟ صبر می کردیدبه مقصد برسید و با آرامش و طمانینه حرف می زدید. صدور حکم ارتداد دیر که نمی شد. بعدش که انتقادها بالا گرفت به داستان عمرسعد زمان حسین ابن علی (ع) متوسل شده که ما هوادارن نوریزاد صدای کف و سوت بلند کرده ایم که نوریزاد صدای حق شما را نشنود. خیر قربان ولله اینطور نیست ما هم مسلمان و اهل خدا و پیغمبریم اما در کار شما هم مانده ایم. شما دارید اذیت می شوید برادر من. خیلی دارید اذیت می شوید. شما دارید به هرچیزی چنگ می زنید. شما نمیدانید که بلایی سر او بیاید اعتباری برای شما هم نخواهند ماند و آبروی دین هم خواهد رفت. گفته اید “نفی خدا و عدل و معاد”؟ از کجای حرفهای آقای نوریزاد این را مستفاد فرموده اید؟ کسی خدا را طور دیگری دوست داشته باشد اسمش می شود نفی خدا و نفی رسول خدا یا شما دوست دارید اینطوری ببینید؟ این تعارفات من چون دوستت دارم نقدت می کنم را هم بیندازید دور شما داریید حد را می گذرانید و با جان یک نفر بازی می کنیدد. شما حرفتان را زدید و قضاوت را به افکار عمومی بسپایرید اما این فایلهای صوتی و نامه هایی که از بعد مناظره یکی یکی در تلگرام منتشر می کنید دیگر بی انصافی است شما پشتوانه ی یک حکومت را برای ضربه زدن به نوریزاد دارید دیگر چرا هر چه می گذرد از اینجا آنجا موارد اتهامی جدید برای ایشان پیدا می کنید؟ . لااقل متننان را یکبار مرور کنید بعد منتشرش کنید. گفته اید نفی امیر مومنان خروج از این است؟؟ طبق کدام آیه ی شریفه این را استخراج فرمودید؟ تکلیف عزیزان سنی چه می شود؟ خوب ممکن است برداشت ما از مسلمانی با برداشت شما فرق داشته باشد اما نه ما لشگر عمر سعد هستیم نه شما در سپاه حسین می جنگید. بد نیست دو روز کانال تلگرامنان را تعطیل کنید و روی نوشته ها و رفتارتان و عاقبت آنها کمی تامل و تمرکز کنید. بخدا قسم بهترین دفاع از دین است است که وارد دعواهای شخصی و سیاسی و هوای نفس نشود.
هویت چیست؟
هویت عبارت است ازتعریفی که هرکس ازخودش داردونسبتی که با خداوند،جامعه انسانی، همنژادان،هموطنان ،هم کیشان،هم شهریان،هم محله ایها،خانواده،ودرنهایت خودش،با خودش دارد.هویت دارای دوبخش عمده واساسیست،یک بخش ذاتی ویک بخش اکتسابی. هویت اکتسابی هم به دوقسمت هویت مادی،وهویت معنوی تقسیم میشود هویت مادی شامل محیط جغرافیایی،مالکیت،نژاد وآنچه که باحواس پنجگانه قابل درک ودریافت واثبات است میباشد.وهویت معنوی شامل آنچه به تفکرواعتقادات مذهبی وتربیت وتاریخ وفرهنگ وگویش مربوط است اتلاق میشود. آن ویژه گیهایی که خارج ازاراده وانتخاب فردوجامعه است هویت ذاتی،وآن خصوصیاتیکه توسط جامعه انسانی ونژادی وناشی ازتاریخ وجغرافیا ست هویت اکتسابی انسان است.
هرکس درژرفای وجدان خودمیداند که خودش خالق خودش وجهان پیرامونش نیست،همچنین هیچ کس دیگری از انسانهاوسایرموجودات هم نمیتواندخالق هستی بشناسد،بنابراین میداندکه وجودی متعالی وجود داردکه خلقت کاراوست،پس درذهن وروان خود نسبتی بااوبرقرارمیکندواولین مرحله هویتش شکل میگیرد،یعنی ابتدا به عنوان موجودی فکوروهوشمندبه درکی ازخودمیرسد،میداند خودش وجودداردوفکرمیکند،همچنین میداندکه خارج ازتفکرات وتخیلات اوجهان پیرامونش وجوددارد،واین وجود خودبخودی نیست،پس اولین مرحله هویتش به عنوان موجودی مخلوق شکل میگیرد،درمرحله دوم میداندخودش باسایرجانداران فرق دارد و بجزخود افراددیگری هم مثل ومانندش هستندکه آنهاهم باسایرجانداران فرق دارندوشبیه به خودش هستند،بنابراین هویت انسانیش شکل میگیردوخودراجز نوع انسان،میداند.درمیان انسانها رنگ ونژادهای خاصی هستندواو به رنگ ونژادخاصی بیشترازبقیه شبیه است،پس درگام سوم هویت نژادیش راشناسایی میکند.درقدم چهارم متوجه میشودکه همنژادهایش درنقاط خاصی تجمع کرده وگرچه همه مشترکاتی نژادی دارندولی مشترکات مادی ومالکیت یکسان ندارند،پس به گروهی خاص ازنژادی خاص خودرانزدیکترمیبیند لذاهویتی جغرافیایی کشف میکند.همچنین متوجه میشودکه سایرانسانهابازبانی غیراززبانی که او فراگرفته سخن میگویند پس هویت فرهنگی خودراهم کشف میکندومادراین دسته بندی آنرادرمرحله پنجم قرارمیدهیم. همچنین مردمی که اوخودرابه آنهانزدیک میداندوآنهارامتعلق بخودش وخودش راهم متعلق به آنهامیداند،دارای پیشینه ای هستند پس ششمین هویت ،وبه عبارتی هویت تاریخیش رامیفهمد. درمیان این گروه انسانی ویژه گیهای فکری واعتقادی ای وجودداردکه اونیزاز بدوتولدباآنهاسروکارپیدامیکندو تابع تعریف جمعی ازخوبی وبدی میشود،یعنی بدون آنکه خودشخصاً تجربه کرده باشد،بعضی چیزهاراخوب،وبعضی دیگررابدمیداند،پس هویتی اعتقادی پیدامیکندوهویت هفتمش شکل میگیرید،این هویت ،هویتی اعتقادیست.درمیان این گروه انسانی که مساحت وفضای خاصی دارند،تمام سطوح یکسان نیست
(کوه،دشت،جلگه،بیابان،جنگل،کویر،رودخانه،دریا،و….) پس هویتی خاصتروخردترکشف میکندکه متعلق به گروهی اندک،از سرزمینی وسیع، ونژادی کلان است،لذا هویتی شهری یاروستایی نسبت نزدیکتری بااودارند،که میشود،هویت هشتم نامگذاریش کرد.شهریاروستانسبت به فرد، خیلی بزرگترووسیعترند،واوافراد خانواده رازبخودنزدیکترمیبیند،پس هویت نهم ،هویت خانوادگی فرد است.درمیان افرادخانواده،نیزهیچ کس تمام خصوصیات جنسیتی،اخلاقی وروانی اوراندارند،این فقط اوست که سن،جنس،اندام وافکارخاصی دارد که اوراازسایراعضای خانواده اش متمایزمیکند،پس دهمین هویت،هویت فردی وشخصی ،فرداست.
فردبارشته هایی نامرئی به خانواده واجتماع وکشوروکلیت انسانهاوتاریخ وجغرافیاودین وزبان وافکارواعتقادبسته شده است. هویتهای مادی واکتسابی هرچه بیشتر اوراخاص ومستقل درفردیت تعریف میکنند،وهویتهای ذاتی ومعنوی اوراهرچه بیشتر دراجتماع محوو مضمحل کرده وبه اوهویتی جمعی میبخشند. انسان همانطورکه ازاسمش پیداست،پیوسته ازنظرفکری واعتقادی درحال نوسان است،دراینجانیز مابین این هویتهای مختلف نوسان میکند
(انسان=نوسان کننده)ومدام خودراتعریف وبازتعریف میکند وباهر آنچه به وجودمادی ومعنوی وفردی وجمعی اومربوط میشود ارتباطی مادی یامعنوی برقرارمیکند. البته گاهی جهت جغرافیایی مثل قبیله(قبیله=افرادی که قبله مشترک دارند)،یازیارتگاه(طایفه=افرادی که طواف مشترکی دارند)،یامعلمی معنوی واخلاقی وحتی سیاسی (بودا،کنفوسیوس،زرتشت،مزدک،مانی)یا پیامبری(ابراهیم، موسی،عیسی،محمد”ص”)به گروههای انسانی شکل وجهت جمعی میدهند.تأثیردخالت وانعکاس مجموع هویتهادرذهن ،درنهایت هویت انسان رادر جامعه بشری میسازند.
مثال:
من به عنوان یک فردایرانی ،ازاینکه درکشوری درشرق جهان ودرقاره آسیا،بنام ایران،که خلیج فارس در جنوبش،ودریای مازندران درشمالش،بااکثریت نژادآریایی،ودین اکثریت اسلام،ومذهب اکثریت ،شیعه،بابودن شاهنامه،ومثنوی،و گلستان وبوستان،وزبان رسمی فارسی،وگویشهای مختلف محلی، وهمسایگان عرب وترک وروس وتاجیک وازبک وبلوچ و کردستان فعلی و تاریخی ودشمنان فعلی وتاریخی و….است که اینطورفکروخودراتعریف کرده وهویتهای خودراکشف وشناسایی میکنم وبرای بقای خودم ،خودرابه این هویتهامتعلق،وآنهارامتعلق بخود میدانم وبخش اعظم اندیشه هایم تحت تأثیرآنهاست لذاآنها به افکارم شکل میدهند.تاریخ هرکشوری را جغرافیای همان کشورمیسازد!!!مثلاًاگر مابه جای همسایگان فعلی ،فرضأ با نژادهای اسلاو وژرمن وانگلوساکسون همسایه وهمجوار
بودیم،قطعاًتاریخی دیگر،وبه تبع آن افکار وعقایددیگری داشتیم !
،اگردرمیان اسطوره هاوتاریخ ایران رستم نبود، آرش نبود،کوروش وخشایارشاه نبودند،زرتشت واوستانبودند،اگرهجوم عرب وترک ومغول نبود،اگرکویرلوت وکویرنمک نبودند، اگرشمس ومولانا وحافظ وفردوسی نبودند،اگربابک ومازیار و دکترتقی ارانی وخسروگلسرخی وامام موسی صدر و خسرو روزبه وشیخ محمدخیابانی وستارخان وشاه اسماعیل ونادرشاه وکمال الملک وشیخ بهایی وشاه عباس وکمال الدین بهزاد و رئیس علی دلواری ورضاشاه و قائم مقام فراهانی وامیرکبیرو محمدرضاشاه وآیت الله خمینی وملامصطفی بارزانی وماموستاهه ژار وصمدبهرنگی،واخوان ثالث واحمدشاملو ،وسایرشخصیتهای دینی وفرهنگی وانقلابی وسیاسی ونظامی وادبی وفرهنگی وهنری و…..نبودندقطعاًویقیناًبگونه ای دیگر فکرمیکردم،اگردرتل آویو یا پاریس بدنیامی آمدم،یابجای غرب کشور،درشرق یاشمال،یامرکزکشور بدنیامی آمدم ،دارای افکار،اخلاق ،تفکرات وتمایلات دیگری بودم وهویتی دیگرکسب میکردم.به جزمواردفوق الذکرتعلق به طبقه ای اجتماعی داشتن به انسانهاهویتی طبقاتی هم میدهدکه درتحلیل نهایی همه هویتهاراتابع خودمیکند!مثلاًبرای برده هیچ تفاوتی نداردکه اربابش دارای چه نژادودین وزبانیست،برای یک رعیت ویک کارگر هیچ فرقی نمیکندکه آنکس که استثمارش میکندبه جزخان زمیندار و بجزارباب سرمایه دار،طبقه مسلط اجتماعی دارای چه هویت یاهویتهاب دیگریست !متقابلاْطبقه مسلط هم تنها به میزان بهره مادی طبقه زحمتکش می اندیشدنه فارس وکوردوتورک وعرب وعجم ومسلمان ومسیحی وهندو ولاییک وبادین یابی دین و…..
بودن کارکنانش!بدین سان درعصرظهور نظام سرمایه داری بویژه عصرامپریالیسم هویت طبقاتی ،سایر هویتهای فردی وجمعی راتحت تأثیر خود درآورده است. انقلاب صنعتی باعث شکل گیری دوطبقه اصلی درکشورهای صنعتی وبه تبع و وابسته به آنها دربسیاری ازکشورهای جهان شده وهویت طبقاتی باخطوطی پررنگ سایه ای سنگین برسایرهویت های شکل گرفته درطول تاریخ افکنده،زیرا این هویت با زیربنای اقتصادی،اجتماعی یعنی تولید کالاواصلی ترین رکن، ارکان زندگی وحیات وممات اکثریت قریب به اتفاق افراد جامعه ارتباط دارد ،هویت طبقاتی سایرهویت هارابه حاشیه رانده است. دیدگاه وتمایل طبقه فرادست بگونه ایست که برایش تفاوتی ندارد،کارکنانش دارای چه رنگ پوست،چه نژاد،چه زبان،ودین وفرهنگ باشند،اصل بر اینست که آنان چه میزانی ثمروسود میرسانند، درجوامع طبقاتی فرد هویتی طبقاتی پیداکرده وبنابه خصلت ویژه تولید ثروت ونیازهای زندگی وتکیه بر جمعیت حداکثری وتوان ونیروی غیرقابل رقابتی که دارد، تمام هویتهای اکتسابی راتحت تأثیرقرارداده بگونه ای که تنهااشتراک دراستثمارتوسط کارفرما وکاربرده سان باعث شده تا طبقه کارگر درشرق عالم با طبقه کارگر درغرب ،یا شمال عالم به تمام هویتهای اکتسابی وبعضی ازهویتهای ذاتی(رنگ پوست،نژاد،جنسیت )پشت کنند واحساس برادری و یگانگی وخویشاوندی باهم داشته باشند.عصرصنعت پابپای دگرگونیهای ژرفی که پدیدآورده،بسیاری از مفاهیم کهن رانیزدگرگون کرده است بطوریکه توانسته است گاهی
با الینه کردن افرادکل هویت وشخصیتهای اعتباری وذاتی فردوجوامع مختلف را بزدایدوخودبجایش بنشیند.گفتن درباره هویت پرولتاریای صنعتی نیازبه مجالی وسرفصلی جداگانه دارد که باید کشف ،تبیین و شرح هویت طبقاتی رادرمقاله مستقلی موردبحث قرارداد.ودراین مختصر نمیگنجد.
زین الدین.
جناب زین الدین
با سلام
من با نظریه شما چندان موافق نیستم و بدین خاطر ترجیح دادم کلی نظرم را بیان کنم .
هویت چیست؟
هویت فرد ، هویت اجتماع، هویت ملت ، در اصل فرد یت و من بودن ودر نهایت انسان بودن او را شامل ی شود. اینکه یک فرد بالغ چگونه خود را تعریف کند و بشناسد بستگی به بلوغ فکری و شناخت از خوددارد.
هویت ، در رابطه با دیگری و اجتماع معنی های متفاوت به خود می گیرد،چون هویت کاری و بستگی فامیلی و ملی(همزبانی و رسم ودین و آیین).
یک انسان در طول زیستن خود هویتهای متفاوتی را به خود می گیرد ، زمانی نوزادی ،کودک ، نوجوان، جوان، میانسال ، پیری است و در عین حال فرزند و مادر یا پدر ، دوست، همسایه همکار ،همسر ،عمه، عمو است و بنا بر زیستن در محیطی خاص هموطن و همشهری و همزبان و یهودی، مسلمان و….هویت او می شوند.
هویت فردی بسیار مهم است ، هویت فرد در قبیله معنی جمعی و در جامعه شهری فرد ی است. درجوامع مذهبی ، یک فرد در رابطه با مذهب معنی خاص می گیرد، یک آخوند و یا مجتهد وطلاب می شود که با مردم عادی و عوام فرق دارد، در یک جامعه دمکراسی و باز، هویت فرد بنا به کاری که انجام می دهد و علاوه بر آن مسولیت فردی که در جامعه عهده دار می شود و فعالیتهای دیگری (هنری، فرهنگی ، سیاسی، اجتماعی )که انجام می دهد چندبعدی می شود و دقیقا به فردیت ، استعداد او و دیدگاه او نسبت به خود وجهان سر و کار دارد .
سر نخ همه را بگیریم به انسان و من بودن می رسیم .
دید طبقاتی که بر اساس مناسبات کار و انباشت ثروت است چون سرمایه داری و پرولتالیا ، هویت انسانی را نادیده گرفته و مخدوش می کند و شروع به ارزش گذاری انسانها براساس کار وپول و ثروت کرده و انسانها را وسیله می بیند،در حالی که هویت انسان بیش ازتعلق داشتن به یک طبقه(کاست) است.
اینکه یک فرد خود را چگونه میبیند و دیگران و اجتماع او را چگونه میبینند گاه با هم همخوانی دارد و گاه در تعارض قرار می گیرد، مسله اساسی این است که کنش واکنش همیشه وجود دارد،
مسله دین یک دیدگاه فردی و شخصی است ، چرا؟ بدین خاطرکه تنها فرد تعیین کننده و آگاه بر خواسته های درونی خود ومیزان اعتقاداو بر خدا است ، بدین خاطر دینداری ، مسله ای شخصی و درونی است. وسیله قرار دادن دین ربطی به هویت واقعی افراد ندارد ، بلکه از متحوی خالی شده و چون دیدگاه طبقاتی ،پوششی دروغین به خود می گیرد که بیگانه با فرد و هویت اوست.وجدان و اخلاق نیز ابزاری هستند برای ارزشگذاری روابط ، فرد با اجتماع و نقشی غیر مستقیم در هویت فردی دارند و در نهایت نقش خود را به آگاهی و خردو بینش می دهند.
اینکه رستمی ، حافظی ،کوروشی و…. رضاشاه وخمینی بوده اند نمایانگر هویت ملی وتاریخی ایرانند ، وربطی به هویت اکنون ایران ندارند ، هویت ملت در زمان اکنون است که تبدیل به هویت تاریخی می شود و بدین خاطر نقش هر فرد در اجتماع بسیار مهم و تعیین کننده است.
با سلام خدمت نوری زاد عزیز
از اینکه مقاله اخیر بنده(هویتی بر بی هویتی) را در کانال تلگرام و سایت خویش همچون مقاله قبلی منتشر فرمودید کمال تشکر و قدردانی را دارم ،ضمن اینکه پیرو لطف حضرتعالی ، نقدی بر مقاله اخیر بنده توسط بزرگواری (زین الدین) مرقوم شد..
بنده چون در مورد مفاهیمی چون “هویت و فرهنگ”
اندیشیده ام و یا بهتره بگویم جهد و تاملی داشته ام(زیرا که ساحت تفکر اصیل را بسیار با ارزش دانسته و من تا ان راهی بسیار دارم)،
لذا در اولین فرصت در این باره (هویت)
و در نقد دوست و هموطن عزیزم (زین الدین)
مقاله ای را به شکل مبسوط منتشر خواهم کرد، به شرط رهایی از مشکلات و مصائب موجود..
اما جناب نوری زاد عزیز سخن اصلی ام چیز دیگریست..
از اینکه با تاسیس چنین فضاهایی امکان ابراز نظر و آرا و تضارب و تقابل اندیشه ها و نیز گفتگوی عالمانه را فراهم نموده اید، کمال تشکر و قدر دانی را دارم.
بنده به همان اندازه که به اثرگزاری مجاهدت های جانکاه نیروزاد در راه بشریت و انسانیت ایمان دارم نیز به همان اندازه و بلکه بیشتر نیز به بسط و فراگیر شدن تفکر و اندیشه معتقد هستم ، کمااینکه در مقالات پیشین به مضمون درباره ضرورت ان(تفکر) و قرب حضرتعالی به اندیشه پیشنهاد نمودم. (کمااینکه نیاز به پیشنهاد نبود)
نوری زاد عزیز ، هموطنم ،
از این که در کنارت نیستم هیچ توجیهی ندارم و بگذارید به حساب زبونی و هراسم و شاید هم بی غیرتی..
اما در عرصه قلم و اندیشه تمام همت خویش را بکار بسته ام، که بلکه ذره ای در راه وطنم و مردمم گام بردارم ، “ذره ای،” ….حتی اگر کامیاب نشوم..
باتشکر
مهدی خزعلی : « من معتقد به انقلاب اسلامی هستم ، من به قانون اساسی پای بندم ، به نظام هم علاقمندم » !
آقای نوریزاد : «…من همچنان با ایشان دوست خواهم بود ………..» آقای نوریزاد ، دوستی دو یا چند نفر ،بدون وجوه مشترک امکان پذیر نیست ، آشنائی شاید . حال بفرمائید وجه مشترک شما با خزعلی که علنی و بی پروا به سیستمی که قدرت هولناک خود را از همان انقلاب و قانون اساسی و نظام محبوب او می گیرد ، اظهار عشق و وفاداری میکند ؛در کجا و در چیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بگذریم که آقای خزعلی ، اختلافش با سران بر سر شیوه اداره و تقسیم قدرت در کشور است نه بر سر کلیا ت و چون و چرا درعلت وجودی این نظام دینی ستمکار ، چرا که او باتمام سلولهای بدنش شیعه ای تندروست ، با تمام غلظت های فکری یک شیعه متعصب بی گذشت در امور دینی . سلولهای شما چطور ؟؟؟؟؟
—————-
دوست گرامی
شاید منظورم این بوده که من هرگز وارد اینجور بازی های اختلافی نمی شوم و دوستدار انسانی ایشان خواهم بود. مثل علاقه ای که به همه ی هموطنانم دارم. وشاید خواسته ام بگویم که من هرگز توهین را با معادلش پاسخ نخواهم گفت.
با احترام و : سپاس
.
آقا مهدی بیا وسط
من خوشبختانه یا متاسفانه تلگرام ندارم. به همین دلیل از جزییات فایل صوتی مناظره جناب نوری زاد گرامی و آقای مهدی خزعلی اطلاعی ندارم اما بر اساس گزارش جناب نوری زاد و محتوای کلام دوستان می توان فهمید که چه شده است. من آقای خزعلی را شخصا دورادور می شناسم. هر چند که روی سخن من با ایشان است و قاعدتا باید این متن در سایت خودشان یعنی “دکتر خزعلی دات کام”!! منتشر می شد، به دلایل بسیار مایلم در همین سایت پاک و پاکیزه محمد گرامی منتشر شود.
—
اصل داستان بسیار ساده است: یک نفر متعصب که رگ گردنش باد کرده است، طرف مقابل را که حتما منتقدی است سنت شکن، دعوت کرده است به مناظره. یک داستان تکراری به قدمت بشریت. اما از آن جا که ما هنوز در سیر پیشرفت فرهنگی خیلی عقبیم، مجبوریم مطالبی را که در خیلی جاها نخ نما شده و تهش در آمده است برای برخی دوستان مدعی فرهیختگی مکررا تکرار کنیم.
نخست: ظاهرا آقای خزعلی مدعی هستند که چون آقای نوری زاد فقیه و عمامه ای نیستند نباید در مسایل دینی دخالت کنند و کار را باید به کاردان سپرد. ایشان با “گستاخی”، مرتکب چهار مغلطه همزمان شده اند:
1. من فرض را می گذارم بر درستی گفته شما، آقای خزعلی (دقت بفرمایید: فقط فرض می کنم. چون درست نیست و پایین تر با هم حرف داریم). حالا که مدعی هستید احراز صلاحیت علمی برای اظهار نظر ضروری است، لطفا بفرمایید شما بر چه اساس ابتدا در کنکور سراسری در رشته پزشکی و سپس در امتحانات رزیدنتی در رشته بسیار لوکس و نمره بالای چشم پزشکی پذیرفته شدید؟ آیا بر اساس صلاحیت علمیتان (یعنی نمره های واقعی خودتان) بوده است یا به ضرب و زور سهمیه رزمندگان و خانواده شهدا و امتیازات بسیج دانشجویی بوده است؟ تا جایی که به خاطر دارم در اوایل تاسیس انتشارات حیان توسط شما همین مساله در کنار سوالات دیگری درباره روند کسب مجوز انتشارات و منابع مالی آن مطرح بود که با تغییر موضع اصلاح طلبانه شما، طبق معمول فراموش شد. ضروری است این مساله روشن شود تا مشخص گردد شما به عنوان منتقد نوری زاد و مدافع جایگاه علمی منتقدان، خود در چه جایگاه استوار علمی ایستاده اید.
2. همین دار و دسته اصلاح طلبان که از دل قرون وسطای تعصب “شلیک شده اند” به قلب قرن بیستم و بیست و یکم، یک چند سالی است که با برخی مظاهر فرهنگ، اندک آشنایی ظاهری پیدا کرده اند. شنیده اند که در غرب و آن ورها مسایل تخصصی و حتی فوق تخصصی شده است و این شده چماقی در دستشان که هرجا زبان پاسخشان بریده و تیغ استدلالشان کند می شود، این چماق را بلند می کنند. واقعا “احمقانه تر” از این استدلال نمی شود پیدا کرد (محمد جان، این توهین نیست، لطفا هاشوری نکن، توضیح می دهم). آقا مهدی و همفکران، همان غربی که شما به پیروی از آن شعار تخصص گرایی سر می دهی، بیش از دویست و اندی سال است که دربست پذیرفته مسایل عقیدتی، سیاسی و اجنماعی به همگان مربوط است. برای همین انتخابات وجود دارد، به همین دلیل آزادی بیان وجود دارد، به همین خاطر رفراندوم داریم. هیچ کجا برای گزینش رییس سازمان نظام پزشکی یا مهندسان یک کارخانه انتخابات نمی گذارند و معیار تخصصی را در نظر می گیرند. اما مسایل سیاسی و اجنماعی و دینی به همگان مربوط است و این حق شناخته شده هر انسانی است که در این مسایل نظر بدهد. اگر با اعلامیه جهانی حقوق بشر مخالفید، حداقل یک بار آن را بخوانید. این که کسی علم سیاست را به صورت تخصصی بداند خیلی هم خوب است و امتیاز مهمی است در یک انتخابات، اما چه کس گفته است که فقط متخصصان سیاست باید درباره آن صحبت کنند؟ پس جایگاه مناظره و رای مردم کجاست؟ از همین رو، بسیاری از سیاستمداران نخبه همان کشورهای تخصص گرا سیاستمدار حرفه ای نبوده اند. آخر تا کی نعل وارو می زنید؟
3. چطور شمای پزشک بیایی درباره سیاست نظر بدهی، درباره مذهب رگ گردن بجهانی، منتقد احمدی نژاد و طرف مقابلت باشی، ولی نوری زاد ها نیایند چون عمامه دار و لباده پوش نیستند؟ مگر خود شما هستی؟
4. چطور زمانی که حرف نوری زاد ها با اهداف شما هماهنگ است و مثلا احمدی نژادها را هدف گرفته است، ایشان خوب است و حق اظهار نظر دارد، ولی به اختلاف با شما که می رسند این صلاحیت از ایشان سلب می شود؟
دو: آقای مهدی خزعلی، شما که مدعی هستید فردی متخصص هستید و فقط منتقدان متخصص را بر می تابید (که مطمئنم همان را هم تحمل نمی کنید)، به چه حقی خودتان که نسبت به فرد دعوت شده موضع مخالف دارید، در جایگاه مجری یا تنظیم کننده مناظره قرار می گیرید. آقای خزعلی، همان سیاست که شما مدعی هستید باید تخصصی باشد، اصولی دارد؛ رگ گردن لازم ندارد. شما که علم اداره یک مناظره ندارید حداقل آن قدر شرافت داشته باشید که بروید یاد بگیرید. اداره یک مناظره، یک تخصص است. ده ها کتاب در این باره نوشته شده است. حداقل بروید خلاصه کتاب
Robert’s rules of order
را یاد بگیرید (فصل مربوط به مناظره، فقط شش صفحه قطع جیبی است. خیلی سخت نیست، نه؟) تا این گونه از مدار انصاف و انسانیت خارج نشوید.
سه: من از روز اولی که شما ظاهرا تغییر کردی، بر اساس نوشته ها و کردارتان هرگز به شما و تغییراتتان باور نداشتم و ندارم. شما به دلیل اختلاف منافع درون گروهی منتقد حاکمیت شدی. این که شما هنوز چوب گردان تکفیری و عصبیت مذهبی راه نفست را بسته است، آشکارا ناباوری شما را به معیارهای انسانی نشان می دهد.
—————-
درود دوست گرامی ام
پیشنهاد می کنم حتما به تلگرام بپیوندید که من کلی مطلب در کانال خود دارم که نمی توانم به اینجا بیاورم. مثلا فایل های صوتی که ایکاش بلد بودم به راحتی تلگرام برای شما به ارمغان بیاورم. حتما تلگرامی شوید.
https://telegram.me/MohammadNoorizad
شاید دوست ندارید با تلگرام که عقبه ای روسی دارد همراه شوید. نمی دانم اما گر حکم شود که مست گیرند در شهر هر آنچه هست گیرند. جمعیت میلیونی را همین فضای مجازی به پاسارگاد کشاند. در باره ی آقای دکتر خزعلی پیشنهاد می کنم حتما به تحمل مخالف معتقد باشید. ایشان یک شیعه ی تنوری است. چه ایرادی دارد؟ همزیستی خردمندانه و دوستانه با همین هاست که زندگی را زیبا می کند.
با ااحترام
درود بر دوست خوبم، محمد نوری زاد عزیز
سپاس از تذکر شما. من نوشته ام را حدودا 4-5 بار قبل از انتشار خواندم. پس از انتشار هم 3 بار دیگر. متنی است سد در سد (صد در صد) انتقادی اما ممنون می شوم مشخصا بفرمایید که من کجا رای به حذف آقای خزعلی داده ام؟ طبیعتا من به رفتار خلاف قاعده و همینطور طرز فکر متعصبانه ایشان انتقاد دارم ولی اگر به تحمل مخالف اعتقاد نداشتم من هم یک فتوای ارتدادی پرت می کردم طرف ایشان، مثلا می نوشتم: “در فردای ایران، ما شما را گله ای زیر خاک می کنیم”؛ که سد البته از منش من فرسنگ ها به دور است. بنابراین سپاسگزار خواهم شد محض راهنمایی من هم که شده است مشخصا بفرمایید از کجای نوشته من عدم تحمل مخالف استنباط شده است تا اگر چنین چیزی ناخودآگاه رخ می دهد، من در آینده بتوانم آن را اصلاح کنم. اما اگر بحث انتقاد است که خود شما شدیدتر از اینش را بارها گفته اید. انتقاد “اصلی” من به ایشان و همه همفکرانشان این است که اگر نام منتقد بر خود می گذارید باید یک حداقلی از فرهنگ و سواد انتقاد داشته باشید…اما بضاعت آقایان در این وادی بسیار ناچیز است.
درباره آقای خزعلی و همفکرانشان البته حرف خیلی بیش از این هاست. ایشان به عنوان یک شیعه متعصب در زمینه حق الناس هم بدهی زیادی به ایرانیان دارند و من عمدا از نوشتن آن پرهیز کردم که موضوع شخصی نشود وگرنه انتشارات حیان (یعنی شخص خود ایشان) به افراد زیادی بدهی های مالی معوقه ای دارند که مشمول نزدیک به دو دهه گذر زمان شده اند.
درباره عدم عضویت در تلگرام (یا هر فعالیتی که هویت ما را به آسانی در دستان حکومت می گذارد) شخصا دلایل محکمه پسندی دارم که جای طرح آن اینجا نیست. در دیدار کوتاهی که داشتیم بسیار مایل بودم درباره آن کمی صحبت کنیم که فکر کنم کمبود وقت از یک سو و عدم علاقه شخصی شما از سویی (برای پرهیز از سوءتفاهم قاطعانه عرض کنم که هیچ اعتراضی به عدم علاقه شما ندارم و این یک مساله شخصی است و من صمیمانه به انتخاب شما و حریمتان احترام می گذارم) باعث شد من موضوع را درز بگیرم.
با احترام و ادب
(ضمنا متوجه شدم که تعداد کاراکتر مجاز از 3500 به 4500 رسیده است، سپاس)
با سلام به دکتر نوری زاد شجاع، یگانه مرد آزاده ایران مصیبت زده
ضمن تشکر از شما بدلیل حضور در جمع منتقدان خود باید عرض کنم بنده بعد از گوش دادن به فایل صوتی مناظره سوالی که به ذهنم رسید آن بود که نگرانی ها و ایرادهای دوستان به نامه های شما درست از جنس نگرانی آیات عظام و مراجع تقلیدی است که آوار مشکلات و مصیبتهای مردم را ندیده و خود را به ندیدن میزنند و آنگاه برای یک مسابقه فوتبال و حرمت شکنی احتمالی در آن گریبان میدرند.
از جنس کفن پوشانی بود که برای ظلم به بیگاناهان در زندانها و فساد لجام گسیخته در حکومت سکوت کرده و آنگاه برای برگزای یک کنسرت و مراسم کوچکی در یک شهر گلوی خود را پاره می کنند.
نوع نقد به نامه های شما مرا به یاد آن آیت اللهی انداخت که بعد از پشت سر نهادن آن همه مصیبتی که برای افشای فساد در راس حکومت داشتید، در دیدار با شما اولین سخنش انتقاد از بوسه شما بر پایه کودکی بهایی بود که نکند شیعه مظلوم واقع شود. جملهای که جهل آن سراپای وجود انسان را از عصبیت به لرزه وا می دارد.
اقای روحانی و مفسری که خود را منتقد حکومت دانسته و مدعی به زندان رفتن نیز بود با تمام افتخار، زندانی شدن خود را در دفاع از قرآن و دین می دید و نه مردم مظلوم و بی دفاع.
دکتر خزعلی عزیز با تمام انتقاداتی که به حکومت داشته و دارد در نهایت نشان داد یک آیت الله زاده ای است که تمام نگرانی اش دین خداست و نه مردمی که خداوند دین خود را برای آسایش آنها فرستاده است و در لباس ایت اله زادگی خود حکم خروج شما از دین را می دهد.
فردی که پیاده روی ها و ریختن عرق های پاک شما در جبینتان دید و دو قدم با شما همراه نشد اما خود را تا سرای قلم رسانده تا رگ غیرت خود را برای دفاع از علی نشانتان دهد، نشان از دردی داد که بخشی از جامعه بدان گرفتارند و درست از همین نقطه است حکومت سالهاست بر دوش نحیف ملت سوار است.
شما زبان بطن و متن مردمید مردمی که از دین به تنگ آمده و جا و نایی برای فریاد ندارند. مردمی که از جهل و خرافاتی چند صد ساله به چنان مصیبتی گرفتار شدند که گویا با مرگ از آن رهایی خواهند یافت.
دکتر عزیز درد شما را آنان که باید بدانند خوب دانسته و درک می کنند وگرنه درک چنین نامه ای نه نیاز فهم آن توسط روحانی ومفسر قران است و نه یک منتقد ایت الله زاده ای که تمام هزینه ای که ایشان برای انتقاد خود از نظام داده اند و برای ما قابل احترام و ارزش است، برای انتقاد از شخصی چون احمدی نژاد بعد از سال 88 و درست تا زمان انتخاب حسن روحانی، انتقاد از احمد جنتی و یا اصرار برای حضور در نمایشگاه کتاب بود.
امیدوارم مطلب بنده مطالعه و منتشر گردد/ با تشکر
فرزند کوچک شما حسین
برادر مهدی خزعلی! شما و گردانندگان فرقه رجوی بدانید که اسلام ظاهرا متفاوت شما نیز ؛ بین اکثریت قاطع مردم خریدار ندارد. این را روزی می فهمید که از طرف حکومت ؛ ریالی به طرفداران هیچ دینی پرداخت نشود و صدا و سیمای ملی در خدمت هیچ دین و مذهبی نباشد.
شما نوری زاد را به خروج از اسلام متهم می کنی.کدام اسلام؟ اسلام حکومتی؟ نوری زاد که خود علنی می گوید با قرائت دینی حاکم مخالف است!
اگر منظورت اسلامی است که پیامبرش می گوید برای مکارم اخلاق مبعوث شده؛ کی و کجا نوری زاد با اصول اخلاقی و جامعه پای بند به اخلاق مخالفت کرده؟
آیا این شیوه رفتار و گفتار شما اخلاقی است؟
سلام آقای نوری زاد عزیز.انتظارم از شما آن بود که حداقل چند سطری از کثافتکاری این پست فطرت (سعید طوسی)با آن بیان شیوایتان می نوشتید.اما می بینم که در این مورد شما هم به اسلام دیروز روی آوردین و از اینکه این اعمال شنیع را نباید اشاعه داد و دیده ها را ندید گرفت پناه برده اید.آیا درست فهمیده ام یا دلیل دیگری دارد که بنده از آن غافلم.
——————–
من در پست پیشین به ایشان پرداخته ام و در سخنان خویش نیز بدان اشاره کرده ام. بیش از این را صلاح نمی دانم.
با احترام
.
واقعا اگر در تاریخ بشری چند ملت بی منطق و احساساتی الکی خوش بخواهیم نام ببیریم قطعا ایران یا اول است یا دوم! ملت بی منطقی که نمی داند چرا در سال 57 بقول خودش انقلاب کرد، نمی داند برای چی جنگید، در 22 بهمن و 12 اسفند برای راهپیمائی که خودش هم نمی داند برای چه کاری است به خیابان می آید و در همان حال به مسئولین کشور فحش میدهد، حالا هم یادش افتاده که دو القرنین همان کوروش است و یک پیغمبر تا بحال در شیراز خوابیده که تازه کشفش کرده و برای او به بیایان ها میرود واقعا چه جای این دارد که کسی برایش پشیزی ارزش قائل شود؟ مردمی که برای فوت یک خواننده ای که 95% اصلا اسمش را هم نشنیده اند یک شهر مثل تهران را تعطیل میکند در کجای عالم میتواند ادعای شعور کند؟
این از اصلاح طلبش که در مناظره آزاد و صندلی سبزش مثل کشیشهای قرون وسطی حکم ارتداد صادر میکندو آنهم از مردم عوامش که میروند جلوی رهبر گریه میکند و خدا را شکر میکنند که مثل حضرت عباس در سوریه دست و پای جوانشان را قطع کزده اند! آنهم از قاری و آخوند و آیت الله اش! ای داد و بیداد!!
“سرزمین عجایب”
“سرزمين عجايب”
چهار ميليون هكتار أراضي ملّي و دولتي را به بهانه ساختن مدرسه و درمانگاه بالا كشيدند!
چهار ميليون هكتار !!!!
در هيچ جاي دنيا ديده نشده قاضي و بازپرسِ پرونده اي، خودشون درپرونده بعدي بر
صندلي متهم نشسته باشند!
سالهاست بجاي ابليمو، أسيد و تركيبات شيميايي خطرناك
بخورد مردم ميدند و با پولش
اتوموبيل هاي لوكس و خونه هاي ميلياردي در دوبي ميخرند، بدون اينكه كسي دخالت كنه!
زندانی کردن خبرنگاری که ماجرای اختلاس میلیاردی در شهرداری تهران را رسانهای کرد !
.
.
.
ادم گاهي با خودش فكر ميكنه، اين حكومت ديگه چيكار بايد بكنه، كه ما مردم یه تکونی بخوريم ؟!!
بيشتر از اينها، ببينيد و بشنويد!
منبع تمامي اين خبرها، صدا و سيماي جمهوري اسلامي
https://youtu.be/VYcRFL0DYaA
یکی یهود و مسلمان نزاع میکردند
چنانکه خنده گرفت از حدیث ایشانم
به طیره گفت مسلمان گرین قباله من
درست نیست خدایا یهود میرانم
یهود گفت به تورات میخورم سوگند
وگر خلاف کنم همچو تو مسلمانم
گر از بسیط زمین عقل منهدم گردد
بهخود گمان نبرد هیچکس که نادانم
درسته
من يك سوال دارم قاتل حضرت فاطمه كيست ؟
////
حضرت على در سن ٢٥سالگى با حضرت فاطمه ده ساله ازدواج ميكند و از ايشان صاحب پنج و به رواياتى شيش فرزند مى شود حضرت فاطمه در سن هيچده سالگى از دنيا ميروند.
ايا اينگونه همسر دارى //// است.؟/////.مى تواند الگوى من انسان امروزى باشد؟
بايد جامعه ما از اين داستان هاى دينى عبور كند.دين شخصيست نبايد انرا به به بطن جامعه اورد وبا ان سياست گذارى كرد .
اقاى نوريزاد مختار است هر جور كه دلش مى خواهد با حضرت على راز ونياز بكند گله شكايت وانتقاد بكند.دوست دارد با حضرت مسيح شوخى بكند.
خدا را به تمسخر بگيرد.اين نه به قاضى ربطى دارد نه دادستان چون انها اگر عرضه داشته باشند داد خود مى توانند بستانند نيازى به خزعلى وصندلى سبز وداغ و وكيل مدافع ندارند.من وشما اگر عرضه اى داريم دفاعى ميخواهيم بكنيم مى توانيم داد كودكانى بستانيم كه در كلاس قران به انها تجاوز شد يا صدها زندانى بيگناه ويا مليارده دلار به به يغما رفته.عزيزانى كه ژست ازادمنشى مي گيريد كاش يكبار از ظلمى كه به بهايان رفت وهزار جوانى كه در خاوران قتل عام شدند كلامى مگفتيد.
لطفا یک سوال آسان بکنید ، مثلا ، چرا در قرآن قتل و کشتن گناه به شما نمی آید؟
(واژههايى كه در قرآن در مورد گناه آمده، عبارتند از:
ذنب، معصيت، اثم، سيئه، جرم، حرام، خطيئه، فسق، فساد، فجور، منكر، فاحشه، خبث، شر، لمم، وزر، ثقل، و حنث .)
سلام جناب انسان
شماچنين سوآلي رامطرح كرده ايد:
“چرا در قرآن قتل و کشتن گناه به شما رنمی آید؟
جواب:
بزرگترين گناه درقرآن بعدازشرك به خدا كشتن يك انسان بي گناه است كه همانند كشتن انسانهاي روي زمين به شمارآمده است ؛وزنده كردن وازمرگ نجات دادن يك انسان همانند احياونجات همه انسانهاي روي زمين است.
آيه اول: من قتل نفسابغيرنفس أوفسادفي الارض فكأنما قتل الناس جميعا ومن أحياها فكأنما احياالناس جميعا …سوره مائده آيه 32}
ت=هركس انساني راجزبراي حق قصاص يابدون آنكه فسادي درزمين كرده باشد،بكشدچنانست كه همه انسانهاراكشته است ؛وهركس انساني راازمرگ برهاندوزنده بدارد،گويي همه انسانهارازنده داشته است.
دومين آيه : “وماكان لمؤمن أن يقتل مؤمنا…92/نساء.
ت= هيچ مؤمني رانسزدكه مؤمني رابكشد.}
سومين آيه :” ومن يقتل مؤمنا متعمدا فجزاؤه جهنم خالدافيهاوغضب الله عليه ولعنه وأعدله عذابا عظيما. 93/نساء }ت= وهركس مؤمني راازروي عمدبكشد، كيفرش دوزخ است كه درآن جاودانه خواهدبود. وخدابراوخشم گيرد،ووي رالعنت كند وعذابي بزرگ برايش آماده سازد.
چهارم :” ولاتقتلوا النفس التي حرم الله إلابالحق…اسراء/33
ت=وكسي راكه خداوندكشتنش راحرام كرده-وبجانش حرمت نهاده است-جزبحق نكشيد…}.
اين آيه شريفه 33/اسراء همه انسانهارا چه مؤمن وچه غيرمؤمن ،مسلمان وياملحد وبي دين وسكولار ،احترام قائل شده است وكشتنش راجز براي قصاص ويا براي فسادديگر حرام وگناه اعلام كرده است. واين آيات ازمحكمات قرآن ونص درموضوع قتل انسان بي گناه است كه حرام وگناه شمرده است وبرطبق همين آيات درفروع فقهي فتواصادرشده است.
ودرسنت نبوي -ص-واهلبيتش -ع-به تواتررسيده است كه عرض وآبرو ومال وخون وجان انسان محترم است، وريختن خون وآبرو وبردن مال وغارتش حرام است بااحترام
مصلح
مصلح گرامی
درود بر شما
سوال من ، در مورد ( کلمه گناه) بود. آیا (کشتن ) به معنی از زندگی ساقط کردن جزو گناه نیست؟
با احترام
جناب نوريزاد شما اب در لانه مورچه گان ريختيد.شما تيرى را ازكمان كلام رها كرديد، همانطور كه گاليله مجبور به توبه شد.اگر شما هزار بار مجبور به توبه وانكار شويد .كار خود را كرده وكار گرافتاده.كلام شما خيلى ها را براشفت. بخاط اينكه دست بر جاى درستى نهاديد.اين عزيزان نمى خواهند قبول كنند مشكل ما از كجا سرچشمه ميگيرد،حكم به تكفير شما ميدهند اينها جوابى به انتقادات شما ندارند .بجاى پاسخ شما را بر روى ميز محاكمه مينشانند.
نورى زاد امروز سخنى را گفت كه من ماركسيست جرات نزديك شدن به انرا هم ندارم، نگاهى كنيد به دفاعيات خسرو گلسرخى كه چگونه براى حسين وعلى مداحى ميكند.
آقای خزعلی:
من بت پرستم. به تو چه؟
بیا که رونق این کارخانه کم نشود
به زهد همچو تویی و به فسق همچو منی
با سلام جناب نوريزاد ضمن اينکه اکيدا توصيه مي کنم اين بحث بي نتيجه را خاتمه دهيد و پيشنهاد شرکت در مناظره صداي امريکا ر رد کنيد، يک پيشنهاد حضور اهالي سراي قلمي ارائه مي دهم. در آن جلسه تاکيدي شد دال بر اينکه اسلامي که الان هست اسلام واقعي نيست. از آنجايي که همين اسلام تحريفي فعلا دارد به نسل جوان القا مي شود بنده پيشنهاد مي کنم جلسه ي نقد بعدي سراي قلم بين آقايان خزعلي، بيگدلي و طباطبايي با يکي از مدافعان اسلام فعلي برگزار گردد. مثل آيت الله نوري همداني يا مکارم شيرازي يا … همانطور که تکليف خروج نوريزاد از دين در اين جلسه کارشناسانه مشخص شد شايد سبب خيري شد و در آن جلسه تکليف اسلام حقيقي و تحريفي هم مشخص شد و مردم از اين بلاتکليفي درامدند.. بنشينيد و تماشا کنيد اصلا آيا اجازه ي برگزار چنين نشستي را به شما مي دهند؟!
جناب خزعلي در نوار صوتي اتان مثال اشتباهي زديدشما گفتيد درباره فيزيک بايد فيزيگدان نظر بدهد. خير در اين مورد نوريزاد درباره فيزيک ادعا نکرده بلکه گفته من کاري به بنيانهاي اين اصل فيزيکي ندارم چيزي که من مي بينم اين است که خانه هايي که دارد بر مبناي اين اصل فيزيکي بنا مي گردد سست است و موجب زيرش ساختمان بعد از مدت کوتاهي ميگردد. حالا يک فيزيکدان نمي شود بيايد بگويد خير طبق اطلاعات بنده، مبناي علمي اين اصل درست است. نوريزاد مي گويد من کاري به مبناي علمي آن ندارم چيزي که الان مي بينم خانه هاي ويران ا ي است که بر اساس آن اصل در مهندسي ساختمان بنا شده. آن فيزيکدان نمي شود به نوريزاد بگوبد تو از اصول فيزيک سردر نمي آوري و جاهلي پس ساکت شو. اين ديگر وظيفه ي آن فيزيکدان است که بيايد درستي اجراي اين اصل فيزيکي را در ساختمان سازي بررسي کرده و از اجراي نادرست آن به هر طريقه اي جلوگيري نمايد. اين مي شود همان مناظره اي که بنده پيشنهاد دادم سراي قلمي هايي که حرفشان اين است مبنا درست است و اجرا غلط است با مجريان فعلي دين برگزار نمايند. البته بنده به اظمينان مي دانم که چنين مناظزه اي تشکيل نمي گردد يا به خاطر امتناع سراي قلمي ها يا به خاطر ممانعت امنيتيها.
مثال مراجعه به پرشک آقاي خزعلي هم قياس مع الفاق است. فرمايش شما اين است که چون براي بيماري به پزشک مراجعه مي کنيم براي مسائل شرعي هم بايد به فقيه مراجعه کرد. موضوع اينست که با مراجعه به پزشک شما دارو مي گيريد و مي خوريد و بهبودي در وضعيت سلامتي اتان حاصل مي گردد ولي نسخه هاي فقهي که به دست ما رسيده بهبودي در وضع حامعه رخ نداده که هيچ اوضاعمان را بدتر نموده. در مثال پزشک، شما اگر نتيجه نگرفتي مي روي سراغ يک پرشک ديگر، وليکن در مثال فقه موضع فرق دارد. همه ي فقها در موضوعي مانند ارتداد اتفاق نظر دارند و انتخاب ديگري براي من نيست. در عين حال در پزشکي هر بيماري اي درمان خاصي در همه ي جوامع دارد ولي در فقه يکي مي گويد حد حجاب صورت و مچ دست است و يکي مثل حاج احمد آقاي قابل مي گويد خير پوشيدن سر و گردن هم واجب نيست.
جناب خزعلي اين حرف امروز بنده نيست سي سال پيش مهدي بازرگاني گفت “و رأيت الناس يخرجون من دين الله افواجا”. لذا اينکه چرا حوزه و سراي قلم به جاي نشانه گرفتن ريشه ها يک نامه نوريزاد را بهانه اعلام خروج وي از دين ميداند وبا او اينطور غيرمحترمانه رفتار مي کند جدا محل سوال است. آقاي خزعلي، برادر من، مناظره قواعد خاص خودش را دارد يک مجري بي طرف دارد که معادل انگليسي اش مي شود (moderator) که از سلامت مجادلات محافظت مي نمايد نه اينکه خودش با اعلام اينکه اسم اين جلسه صندلي سبز است و نه داغ يکي را به مجلس بکشد و در آن خودش بگويد تو از دين خروج کرده اي و طرف را ضربه فني کند و روز بعدش هم فايل تندتري منتشر کند. جناب خزعلي برادر آزاده ي من شما چه راحت با جان انسانها بازي مي کنيد عزيز! لابد واقف هستيد که در فقه خروج از دين حکمش چه است پس چرا مي فرماييد نوريزاد بگويد از اسلام خروج کرده ما ديگر کاري با او نداريم؟؟ براي حضرتعالي که در خيرخواهي اتان شک نداشتم خيلي سخت نبود در جايگاه يک دوست اين موضوع محل اختلاف را خصوصي با او در ميان بگذاريد قبل از اينکه در تکميل مراسم ضربه فني مناظره، يک فايل صوتي عتاب آلوده هم به آن ضميمه فرماييد.
جناب نوريزاد از شما گله دارم و انشاء الله خصوصي آن را با شما طرح خواهم نمود. والله خيرحافظا
سلام اقای نوریزاد تعجب میکنم چرا شما ازسعید طوسی چیزی ننوشتید اقا این فرد دقیقا کاری کرده که در کتب و روایات اشاره شده کم حاکمان ما غلام بچه و نوچه نداشتند حالا هم همه /////میگویند این بابا هم از خودمون بود ما نمیدونستیم مگر /////اینها این کارها را نمیکنند درسی //// هست که فسق و فجور است یعنی اشنایی عملی با لواط زنا
ای ایرانیان
فرصت را از دست ندهید !!! در سر مقاله آخرین شماره روزنامه عصر امروز ، چاپ لس آنجلس، زیر عنوان ” آخوندهای انگلیسی” یک افشاگری تاریخی بزرگ درج شده است . بخوانید تا بدانید انگل یسی ها چه بروز ما آورده اند و چرا این استعمار گران درنده اینهمه از رضا شاه بزرگ کینه بدل داشتنه و دارند.
https://www.google.de/url?sa=t&rct=j&q=&esrc=s&source=web&cd=1&cad=rja&uact=8&ved=0ahUKEwioqd6Cr_3PAhWJDMAKHRgrDawQFggeMAA&url=http%3A%2F%2Fasreemrooz1.com%2F&usg=AFQjCNFNS4yDqO6xX6bjYTbBJLTb9d1Y5g&sig2=WAxj-9tS5BmfGTA1RyJJjQ
از کی تا به حال کورش پیامبر شد؟
از کی تا به حال قریش =کورش شد ؟
خیال پردازیهای مسلمانان شیعه کاش در جهت علم و پیشرفت بود ! دم خروس را باید دید وآن اینکه ، جریان انتخابات انتصابی در پیش است و رژیم در جستجوی جمع کردن آرای مردم ،از حالا.
یکی نیست از این افراد بپرسد ، اگر کورش را بزرگ می دانید و پایه گذار تمدن بشر ، پس جریان جاهلیت چه می شود؟
اگر کوروش بزرگ است ؟و امپراتوری او در طول تاریخ یگانه است ، براساس چه عقیده و بنیانی می بوده است؟
چطور از منشورو قانون حمورابی یاد می شود ، اما عقاید او نه ؟
آنچه می توان گفت: خردگرایی ایرانیان تاریخی دیرینه دارد، و فلسفه افکار نیک ،گفتار نیک، کردار نیک بر خرد استواربوده و است و همین عقل و خرد گرایی ایرانیان است که باعث ظهور شیعه می شود (بگذریم که بر ضد خرد تبدیل می شود)، وگرنه عقل در نزد عرب همان بند بستن شتر می بوده و بس.
اما، تنها جریان انتخابات نیست، بسیج جوانان برای قتلگاههایی چون سوریه و یمن احتیاج به برانگیختن احساسات ناسیونالیستی دارد زیرا که دیگر سحرتریاک دین تاثیرش را در اذهان از دست داده و ولایت می داند /////حنایش رنگی بخصوص برای جوانان ندارد.
سلام و عرض ادب به آزاده استوار که همچون سروی ایستادگی را می آموزانند.
مباحثه شما با جناب خزعلی و دوستانشان را خواندم و شنیدم… واقعا باید بگویم اینچنین منش و برخوردی را دور از شان جناب خزعلی میدانستم چرا که این رسم میهمان نوازی نیست و اینچنین مغرضانه حکم دادن نشان از خوی پنهان و ناآرام ///// دارد. باری این داستان نخ نما یادآور تاریخ است، نشان آن سنگی که مفتی به حلاج میزند … افسوس که برای ذبح هر حسینی عمرسعدی لازم است تا خون پاکی را مباح شمارد. نامتان نیک.
هیچ ملتی بغیر از نقادی از گذشته خود بجائی نرسیده است. ماباید هم از گذشته پادشاهی و هم اسلامی خود انتقاد کنیم. و قبل از همه از شخص خود انتقاد کنیم. بهترین کار را صادق هدایت کرده است او به یکسان از همه تاریخ ما نقادی کرده است. اما از خودش نقادی نکرده است. او را خانواده اش لوس کرده بودند. و بلاخره جانش را بر سر لوس بودن خود گذاشت.
حال کار نوریزاد درست است او انتقاد را از خود شروع کرده است. به سختی کار می کند هر روز افکار و اعمالش را اصلاح میکند.این راه درست است.
آقای نوری زاد عزیز
من متاسفانه مناظره جدید شما را ندارم و از مطالب دوستان به این رسیده ام که قصد به انتقاد کشیدن نظرات شما بوده ا ست.
بحث و مجادله معمولا براساس موضوع خاصی و تعیین شده از قبل باید باشد تا افراد خود را برای موضوع آماده کنند.نام شرکت کنندگان باید از قبل معین باشد .
در هر حال آنچه من از شرکت شما بدان جلسه دستگیرم شد ، مسله بحث و بررسی نبود چون در بحث و بررسی یک موضوع از جهات مختلف بررسی می شود ، مثلا وضیعت حقوق بشر در ایران، ولی در مناظره با شما موضوعات متفاوت مطرح شده اند ، که معمولا راهگشا نیست ، هر کس حرفی داشت می زند وجلسه وضیعتی به قول سید مرتضی Hyde Park می گیرد.
بحث و مناظره بسیار مفید است ،اگر نه برای مچ گیری و حکم صادر کردن و محکومیت طرف مقابل باشد.
با احترام
به خزعلی ها بگویید، تمام شد!
دکان حلوافروشی را دارند می بندند و آخرین لقمه های حلوا را مقام عظمی دارند می بلعند، دیگر حلوایی برای شما و امثال شما نخواهد ماند، داستان اسلامیت در ایران به پایان رسید ، هرچند در عراق و ترکیه دارد آغاز میشود ، ولی مردم ایران بدهی خود را به اسلام ، تمام و کمال پرداخته اند، اگر چند سال دیگر قرآنی در خانه ایرانی روی طاقچه و در پارچه پیچیده با گرد و خاک رویش باقی مانده باشد، باید شکر خدایتان را بجا آورید
، همین امروز هم اگر حسینیه ای نهار و شربت ندهد ببینید چند نفر سینه زن خواهد داشت، مردم را به ضرب و زور ساندیس و شربت و برنج جمع کرده اند!
تمام شد دیگر ، دلتان به این یک مشت قاری و مداح و معتادان هفتگی نمازجمعه و یا کارمندانی که در گزینشها دم از مسلمانی و ولایت میزنند ، خوش نباشد، که یا سودی در آمدن دارند و یا زیانی در نیامدن، زور کلاشینکف را از سر این مردم بردارند فردا کشف حجاب که سهل است ، کشف … می کنند!
اگر مقام عظمی روزی در کربلایی تنها و بی پول با هفتاد و دو پاسدار باقی بماند ، ببینید کسی هست به دستشان لیوان آبی بدهد؟!
آمارهایتان اشتباه است ، چرا که زیردستانتان میترسند راست بگویند، دیگر کلک های گزینشهایتان کتابی است چاپ شده در دست همه، و دیگر آن جوان راستگو زنده نیست که با صداقت چشم در چشمتان بدوزد و بگوید اسلام را قبول ندارم! همه شده اند یاران دروغگوی فریبکار دزد فرصت طلب! و به قول سعدی سنگ خرده نگاه دارند تا به روز ناتوانی دمار از دماغ خصم برآرند!
اسلام در اندیشه ایرانیان به قبرستان تاریخ سپرده شده و دارد میشود ، صدای ترکهای ستون کهنه اش را در فضای مجازی نمی شنوید؟
هزاران هزار کتاب و مقاله ای که اگر یکی از آنها زمان شاه چاپ میشد ، انقلابی در مردم ایران میشد اما امروز فقط آن کتابها ممنوعه اند،و ممنوعه خود وسوسه ایست برای خواندن!
وهمه کتاب گزینش را حفظ می کنند و چادر میپوشند و ریش میگذارند ، شما ظاهر را می بینید و خوشحالید و دیگران می گویند مردم دعاگوی ذات اقدس همایونی هستند.
اگر روزی میرزا رضایی ذات اقدس همایونی را شهید کند ، دیگر کسی گریه خواهد کرد؟ ، آیا همه شیرینی نخواهند خرید!
آیا دیگر کسی مسجد خواهد رفت و صدای اذانی در کوچه ای پخش خواهد شد؟ یا یا روحانی خواهد توانست بدون آزار و اذیت لباس خود را بپوشد و میان مردم راه برود؟
—————-
درود دوست گرامی
من و اطمینان دارم جمع بسیاری با شما موافق نیستیم. بله مسلمانی خواهد ماند و ازمساجد صدای قرآن و اذان بگوش خواهد رسید. منتها امر دین کاملا شخصی خواهد شد و امور دینی مطلقا در مناسبات اجتماعی و قانونی دخیل نخواهند بود. البته بعد از این که از یک حمام خون عبور کردیم. چرا که دینداران عبوس به این سادگی ها تن به کناره گیری نخواهند سپرد. لقمه را مگر ول می کنند اینها.
با احترام
.
متنی که الان از طریق سایت برای دکتر خزعلی ارسال نمودم
آقای دکتر خزعلی عزیز
سلام
من فایلهای صوتی مناظره آقای نوریزاد در سرای قلم را گوش دادم. نمی دانم در ساعات بعد از این مناظره چه بین شما رفته است.
اما بعد از شنیدن فایل صوتی بعد از مناظره پرسشی در ذهنم متبادر گردید.
این عصبیت و پرخاش پس از مناظره از چه بود؟ چه چیز در آن ساعات پس از مناظره بر شما مکشوف گردید که گریبان دریدید و نام زمزم به نجاست آلودید؟
چگونه هنگام خشم دم از منطق زدید؟ با کدام منطق می خواستید نوریزاد بیاید یا توبه نامه بنویسد یا در میان جمع حرف شما را تایید کند و دودمان خود بر باد دهد؟
حکم دادید که چون از فقه هیچ نمی داند و در فقه قلم زده است جاهل است. به همان حکم چون شما اصول ابتدایی منطق را نمی دانید و دم از منطق میزنید /////.
پس این چه داد و فریاد است و این چه غوغاست که سر داده اید؟
می توانستید همانگونه که تا امروز ما شما را می شناختیم، اقلا آزادمرد باشید.
درود فراوان
جناب نوری زاد عزیز
بنده به شما هشدار دادم تا در تله این افراد قرار نگیرید. ایشان و یارانشان از شما انتظار حرفهایی را داشتند که خود از طرف شما گفت تا رسما از شما اقرار گرفته باشد. شاید عصبانیت ایشان از این بود برنامه مطابق میل آنها پیش نرفت و شما منکر خدا و رسول و قرآن و یا مدعی بدعت دین جدید نبودید و به این نوع آنچه خود خواستند منسوب شما کردند. بحث با انسان مومن متعصب، جز تکفیر شدن فایده ای ندارد.
———–
بی نام
3:10 ب.ظ / اکتبر 23, 2016
من نمی دانم نیت جناب خزعلی چه می تواند باشد. گر چه به شخصه ایشان را فردی حق طلب و منصف می دانم و گمان دارم نیتی جز نهادینه کردن گفتمان ندارد، اما در این مقوله موافق به مناظره کشاندن نوری زاد نیستم. ما باید بدانیم که در کدام جامعه و تحت سیطره چه حکومتی تنفس می کنیم. بنده شک ندارم جناب نوری زاد توان پاسخگویی خواهد داشت، اما در زمین حریف دینی بازی کردن، نتیجه ای جز تکفیر نخواهد داشت. در خلا بحث و باز کردن تفکراتتان و بی پروا سخن گفتن از آنها، سبب تفتیش عقاید شما خواهد بود و بهانه را بدست فرصت طلبان خواهد داد. شما در بحثی شرکت خواهید کرد که برای پیشبرد آن، حریف از شما قبول پیش فرض هایی را می طلبد. از وجود خدا گرفته تا گفتار درون قرآن و روایات ائمه، پیش فرضهایی اثبات شده است که مناظره کنندگان دین مدار بر اساس آن قابل به بحث و جدل هستند، بی آنکه نیازمند تلاشی باشند تا وجود و درستی هر کدام از آنها را اثبات کند. خدا (با تعریف قرانی)، هفت آسمان، بهشت و جهنم… هست، چون در قرآن گفته شده، و قرآن کلام خداست چون پیامبر گفته است، و محمد رسول خداست چون قرآن گفته و این دور گردون ، شما را به جایی می کشاند که آن کلامی را بگویید که در کمین آنند. بحث در چارچوب قوانین استاندارد و مباحثات علمی ارزشمند است. کلمه علماء در میان حوزویان ما را باور نکنید که این علم جر سفسطه و فریبکاری نیست. من فکر نمی کنم این زمان ، این مباحثه لازم باشد.
نوری زاد عزیز از شما خواهشمندم اسیر جنجالهای افرادی چون جناب استرآبادی نگردید که واقعا تله ای که ایشان می گوید، واقعا تله ای است از جنس دیگر و نه آنکه مورد نظر ایشان است. ما به بودن شما نیازمندیم
———
جناب نوری زاد تاریخ در مورد شما و آنان قضاوت خواهد کرد و متاسفم که تیغ کین با خشم و تعصب فراوان افراشته گردیده و جز این در تاریخ ایران تکرار نشده که هر کسی علیه منافع آخوند جماعت حرفی زد به خون در غلتید. زبانم لال. در صورت وقوع هر حادثه ای برای شما ، مردم ایران باید بدانند که هیچ راهی جز مرگ برای اصلاح امور نخواهند داشت. اصلاحاتی که از مسیر امثال آقای خزعلی بگذرد، سرانجامش از اکنون مشخص است.
باید عرض کنم آقای خزعلی منظور شما را درک نکرده اند شما به مذهبی و خدایی و شیعه ای تاخته اید که آخوندهای سنتی و آغشته با خرافات درست کرده اند شما می خواهید نشان دهید آن خدایی که اینها تصویر کرده اند چنین است، علی، تاریخش را مغلوط و آشفته به مردم نشان داده اند علی که همه چیز می داند چرا راهکاری برای گرفتاری های خودش و نجات جامعه اش ندارد؟ این حرف بکر و زیبایی است، پس علی یک سیاسی معمولی است و عقاید امروزه در مورد او غلو است، شما اینها را می خواهید بگویید .
من از صحبت های آقای خزعلی در مورد شما متعجبم ،کهچرا نمی تواند منظور شما را درک کند؟ شما به اثر دین اسلام من در آوردی اینها در بدبختی های این ملت کار دارید . آقای خزعلی که روشنفکری است معتقد به آزاد اندیشی وقتی چنین می اندیشد پس چه انتظاری می توان از مدفون شده های در رسوبات مذهب آمیخته به خرافات و از ان بدتر انبوه پیروان بیسوادتر از خودشان داشت
زینعلی گرامی یا ساده اید و آخوند و آخوند زاده را نمی شناسید و یا آگاهانه خود را بساده گی می زنید.هموطن خزعلی و مؤمنینی همچون او بخوبی میدانند که حرفهای افرادی مثل نوریزاد گرامی یعنی بستن دکان کید و از رتق و فتق انداختن بازاه مکاره ایی بنام دین و حکمرانی دینداران.خزعلی بخوبی نشان داد که آخوندیست در لباس آدمیان!اعتماد به چنین کسانی یعنی رهانیدن گوسفند در دهان گرگ!من به شجاعت و صداقت و جوانمردی و تیزی و حضور ذهن نوریزاد درود می فرستم و آنچه را درآن جلسه گفته با توجه به جو جلسه عالی و دور از انتقاد می دانم.چون بهترین روش بحث و جدل با چنین متعصبانی همان کشاندشان به نقش اسلام و اسلامیان در اجتماع و سیاست و نتیجه حاکمیت قران و سنت در سیاست و اجتماع و حاکمیت است.
” نماینده کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد در ایران میگوید میزبانی ایران از یکی از بزرگترین جمعیتهای آوارگان و پناهجویان ستودنی و مثال زدنی است و ایران را بخاطر برخورداری پناهجویان از بیمههای درمانی و امکانات آموزشی و اشتغال ستود و گفت ایران همواره با آژانس پناهندگان سازمان ملل در راستای بهبود شرایط زندگی جمعیت بزرگ پناهجویان همکاری سازنده داشته است ”
البته یکی نمی پرسد یک کشور جنگزده و تحت تحریم مثل ایران که حتی دارو و بنزین آنرا قدرتهای جهانی با قطعنامه های سازمان ملل تحریم کرده اند و خودش با اینهمه بیکار مواجه هست و چند میلیون شهروند آن بدون بیمه هستند و مدرسه هایش پولی است چرا و تا کی باید اینهمه مهاجر را بپذیرد در حالیکه حتی اروپای ثروتمند افغانها را بیرون می کنند با این استدلال که افغانستان کشور امنی است. اخیرا در کنفرانس بروکسل مقرر شد افغانها به کشورشان بازگردند در ازای دریافت کمک اروپا به افغانستان. در حالیکه اینجا نه کمکی به ایران می کنند نه حرفی از بازگشت است.
البته اقامت مهاجر خارجی در نیمه غربی کشور در آذرباجیان و کردستان و اردبیل و اهواز و لرستان و زنجان و … ممنوع است! ) ( چرا؟!)
مهاجران هم حربه ای دست دشمنان برای تضعیف ایران و نابودی منابع و امکانات ایران می باشد امکاناتی که باید صرف ایران وایرانی شود یا در سوریه و عراق و لبنان هزینه میشود یا صرف میلیونها مهاجر داخلی میشود ایرانی هم روز بروز در فقر و فلاکت و بیکاری و اعتیاد بیشتر غرق میشود.
جوانهای ایرانی دو سال سربازی هم دارند که این مهاجران 30 ساله از آن معاف هستند. پسر خود من برای دریافت جواز کسب یک کار ساده( رانندگی توی یک شرکت!) الان رفته سربازی هستد. اما یک عده خارجی با مبلعغ ناچیزی اجازه اقامت و کار و گواهینامه می گیرند. جوانهای ما می روند سربازی در مرزها این مهاجران در تهران و قم و سایر شهرهای بزرگ جرم و جنایت می کنند و تازه طلبکار ایران وایرانی هم هستند!
باعث تعجب است که مهاجران برای اروپا مهمترین بحران است اما برای ایرن نه و هیچ کس از آن نمی گوید و همه گرفتار بحثهای فلسفی و تاریخی و سیاسی بازیهای باندی و جناحی
بویژه باید ممنوعیت ورود مهاجر به استانهای غربی برداشته شود همه باید در این مسئولیت ملی شریک باشیم حالا که زورمان به بیرون کردن نمی رسد!
برادر بسیار عزیز جناب دکتر خزعلی،
با سلام..ظاهرا در خاندان جلیل خزعلی سادگی و سهل انگاری در مورد زندگی و حیات انسانها یک امر ژنتیکی و موروثی است. شما قبلا در مورد شخصی و یا طلبه آشفته ای بنام آشوری در مشهد صحبت کردید که از دوستان آقای خامنه ای بود و اعدام هم شد. یکی ازدلایل اعدام این فرد شهادت پدر شما بر ارتداد این شخص بود که بصورت تلفنی به لاجوردی گفنه بود. بنا بنقل شما پدر بدون اطلاع از تبعات حرف خود همینجوری حکم ازتداد صادر کرده بود و الااگر میدانست که لاجوردی می خواهد چکار بکند این کار را نمیکرد. یعنی از روی سادگی به زعم شما.
حالا عرض میکنم برادر دکتر خزعلی..سادگی تا کجا باید ادامه داشته باشد؟ شما میخواهی گفتگو کنی یا عجله داری حکم ارتداد صادر کنی؟ یعنی شما این میزان آدم ساده ای هستی که متوجه نیستی در این شرایط همین حرف شما میتوانید موجب از دست دادن جان کسی بشود که در حریم امن شما آمده؟ اگز به استناد حرف شمای دکتر خزعلی فرزند آیت الله خزعلی کسی بنا بوظیفه شرعی به نوریزادی که حکم ارتداد داده اید حمله کند جوابش را می توانی بدهی؟
شما اصلا می خواهی نامه ای نوریزاد را نقد کنی که چه بشود؟ فکر کردی دفع شّر از اسلام میکنی؟ وقتی او میگوید با این اسلام که دودمان همه را بباد داده مشکل دارد دیگر چه جای این بحثها است؟ مگر همین اسلام ،خود شما را در زندان نکرد و تا پای مرگ نبرد؟ مگر همین اسلام انتشارات حّیان شما را به تعطیلی نکشید؟ شمای دکتر خزعلی بنا به سنت نبوی باید دنبال مشترکات باشی نه اختلافات.. امیدوارم این مناظره شما را هم کمی بفکر بیندازد..با سپاس
اصلاح متن قبلی…
خدمت نوری زاد عزیز
آقای نوری زاد عزیز قبلا هم گفتم، این بار هم به عنوان یک ایرانی مسلمان شیعه ی پر از دغدغه های جانکاه،
خدمتتان عرض می کنم مگر آدمی در اوج بی اخلاقی و افساد باشد که دغدغه ها نوری زاد را منکر شود و آنان را منکوب کند ،،
این را هم بخوبی میدانم اگر شخصیتی چون نوری زاد هر روز بزرگتر میشود به این دلیل است که تیغ بران نقد را با جان و دل بر گلوی تعقل خویش می نهد و متهورانه می برد و فوران خونش که همان بصیرت های بنیادین و معرفت است را بر جان ها می گستراند..
اما در این مقال سخن من چیز دیگریست.
آقای نوری زاد عزیز فرض کنید ، جنابعالی مغضوب طیف ظالم نظام شوید و کشته شوید..
از فردا ، از نوری زاد چه خواهد ماند..
کدام فکر و ایده ی نوری زاد می تواند چراغ و امیدی باشد جهت عبور از سنگلاخ ها و گریز از این انحطاط.
نقدی که همیشه در ذهن داشتم و این بار کامنت صوتی شما ، این مجال را فراهم نمود..
آقای نوری زاد عزیز
شما جمله ای از آیت اله خمینی را” موجه “بر گرفتید و با ان گزاره ،ناخواسته، در جهت بی هویتی ایرانی مسلمان شیعه ، جهد می ورزید..
جمله آقای خمینی به این مضمون:
“ملاک و معیار وضعیت فعلیست”.
که به زعم بنده حقیر این جمله، فقط بار اخلاقی داد.
سپس حضرتعالی به مضمون می فرمایید ما را با اسلام دوران محمد ص چه کار است..
ما باید به اسلام امروز ، تشیع امروز ،بنگریم..
اگر از تاریخ درس نگیریم تاریخ برای ما حکم سرگرمی دارد..
و فارغ از جملات بالا،
به طور کلی در شیوه و مسلک قلمتان، عدم خوداگاهی هویتی و تاریخی موج میزند..
به قول بزرگی” سنت احیا ناشده سنت نیست”
اما کدام سنت، همان سنتی که جناب نوری زاد به مضمون می فرماید ما را با ان سنت چکار است …
جناب نوری زاد ، سرور گرامی،
ما چه بخواهیم بپذیریم و چه نپذیریم این دین بخشی از هویت ماست..
دینی که باز چه بپذیریم و چه نپذیریم ، در طی دورانی چنان هاضمه ای مطول و فراخ گسترانید که تمدنی ستبر را رقم زد..تمدنی که انکار ان در زمان حال، محصول آخوند ستیزی و دین گریزی و سیاست زدگیست..
و البته باز چه بپذیریم و چه نپذیریم ، تمدنی که امروزه آکنده از انحطاط است..
جناب نوری زاد، سرورگرامی..
تا وقتی که جوابی متفکرانه و اصیل برای این انحطاط بدست نیاوریم همواره در این منجلاب منحط غرق خواهیم بود..
مگر می توان هویت مردم ایران زمین را از اسلامیت و ایرانیت تهی دانست و نیز مدرنتیتی که به طرزی اجتناب ناپذیر ما را فرا گرفته است..
آقای نوری زاد ..
امروزه ما ایرانیان بسان آدمیانی هستیم که به هیچ فرهنگ و هویتی تعلق خاطر نداریم و همچون ذرات معلق در فضا سیر میکنیم..
چقدر این فرهنگ و هویت، عزیز و تمدن ساز است و چقدر در درازنای تاریخ روشنفکران ، روحانیت و سنتیون ان را به سخره گرفته اند..
تمدن ایرانی اسلامی ، تمدنی ستبر ، که امروز در خاک تاریخ دفن شده است.
و مگر این جسد مرده را جان بخشیم تا همان شویم که می خواهیم شویم ..
و اما تاریخ راه خویش را می پیماید..
امروز مردمان ما ، در حسرت و آروزی دستیابی به مدرنیته سیر می کنند و بدلیل عدم خودآگاهی تاریخی، امری ناممکن و نامحقق را جستجو می کنند..
عالمیت و تاریخیت خویش را به باد فراموشی سپرده ، جهت دستیابی به مدرنیته، کاریکاتوری از غرب را به چنگ آورده و متوهمانه در فضای مدرنیته سیر می کنند..
آزادی و دموکراسی و مدنیت که از میوه های درخت مدرنیته هست را چه مفت و بی بها خواستاریم.
غریب دو قرن است که جهت تحقق آزادی ،دموکراسی و حقوق بشر متوهمامه اهتمام می ورزیم ، اما جز یاس و ناامیدی نصیبی نمی بریم،
آزادی و دموکراسی در خاکی دگر و در عالمیتی دگر و نیز در درازنای تاریخ ،منبعث از فرهنگی دگر، طی شخم زنی های مداوم ، تغذیه های طولانی، هرس کاری پی در پی به ثمر نشست و میوه داد ….
و ما چه مفت و ارزان این آزادی، دموکراسی و حقوق بشر را وارد کردیم ،
دریغا و صد دریغا که این میوه با معده و هاضمه ی این مردمان چه ناسازگار و ناهمگون بود و هر چه تلاش کردیم تا آنرا موافق هاضمه خویش کنیم جز “استفراغ و قی “نصیبی نبردیم..
آری جناب نوری زاد ما بی هویت شده ایم و در جهت این بی هویتی چه ها که نمی کنیم..
آقای نوری زاد ، استاد من..
اتفاقا ما با همان واقعه بنی قریظه کار داریم،
ما با همان ولایت و شهادت کار داریم،
ما با همان پیامبر و دین کار داریم،،
ما با همان علی و حسین کار داریم،
آه ، خدا، که چقدر این مفاهیم در دوران ما به “فاحشگی و هرزگی” افتاده اند،،
آه چقدر گفتگو و دیالوگ در این دوران سخت می نماید..
بدرود جناب نوری زاد عزیز که هر چه بود ،جز دردل نبود که اگر نوری زاد مرا نفهمد پس دیگر هیچ و هیچ و هیچ..
سلام آقای نوری زاد
با این موضعی که آقای خزعلی گرفت و خیلی زود از اونور اومد به اینور می شه فهمید که تغییر آدما زیاد هم ناشدنی نیست. ایشون قبلش می نویسه : جلسه خیلی عالی بوده و بعدش در این فایل صوتی چیزی نمونده که بار شما نکرده باشه. فکر می کنین از این به بعد بین شما و ایشون جدایی افتاد و همه چی تموم شد؟
———————————————————-
سلام دوست گرامی.
من ایشان را در حالت های مختلف آزموده ام. وی آزاده ای است با مختصات شیعی غلیظ و از نظر من بسیار محترم. باورم بر این است که ما باید به همه ی باورها احترام بگذاریم مگر این که باوری بخواهد چماق شود و بر سرمان بکوبد. من همچنان با ایشان دوست خواهم بود و از ناحیه ی من مطلقا به ساحت ایشان گستاخی و بی ادبی نخواهد شد. البته به ساحت دیگران نیز. ایشان که جای خود دارد.
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند
گوییا باور نمیدارند روز داوری
کاین همه قلب و دغل در کار داور میکنند
یا رب این نودولتان را با خر خودشان نشان
کاین همه ناز از غلام ترک و استر میکنند
ای گدای خانقه برجه که در دیر مغان
میدهند آبی که دلها را توانگر میکنند
حسن بیپایان او چندان که عاشق میکشد
زمره دیگر به عشق از غیب سر بر میکنند
بر در میخانه عشق ای ملک، تسبیح گوی
کاندر آن جا طینت آدم مخمر میکنند
صبحدم از عرش میآمد خروشی عقل گفت
قدسیان گویی که شعر حافظ از بر میکنند
باسلام . ( یک قیاس مربوط یا نامربوط !!! ) یک : در قبل از انقلاب در منطقه خیابان پیروزی تهران زنی بود که در روز روشن هیچ شأنِ دینی و اجتماعی را رعایت نمی کرد و محل را آلوده و هر غلطی را میکرد و کسی هم نمی توانست ایشان را از کارهای زشت و ناپسند و تن فروشی اش باز دارد و همه اهالی به ریز و درشت خلاف کاری های ایشان واقف بودند . تا اینکه آدم دلسوز و ساده لوحی شغل و صفت ایشان را با کلمه ” ج ” به ایشان یاد آور شده که بگیر و ببندی راه افتاده و به کلانتری کشیده شده بود . آنجا زن به رئیس کلانتری گفته بود که ایشان با کلمه ” ج ” به من توهین کرده و خواستار برخورد قانونی شده بود و آن آدم دلسوز و ساده لوح به رئیس کلانتری گفته بود که ایشان هر آنچه که ظاهراً با اعمال زشتی در شبانه روز انجام میدهد مشکل ندارد و فقط به لفظ ” ج ” حساس هستند . دو : آقای سعید زیبا کلام در نوشتاری به آقای چمران رئیس شورای شهر تهران آورده است : آقای مهندس چمران انتشار نامه غیرمحرمانه یکی از اعتمادشدهترین نهادهای حکومتی یعنی سازمان بازرسی کل کشور، به نهاد حکومتی دیگر یعنی شهرداری تهران را “خلاف انسانیت” اعلام میکند و خواستار تعقیب قضایی ناشر آن نامه میشود . آیا برای آقای مهندس چمران آن نقل و انتقالات املاک خلاف نیست اما انتشار نامه بازرسی کشور بدون هیچ دخل و تصرف و قضاوت و اظهار نظری خلاف انسانیت است؟
سلام و خسته نباشید فراوان به ما شما مرد اخلاق و ادب و البته پر حوصله و خستگی ناپذیر . اقای خزعلی فرمودند که اقای خمینی هم گفته مرا نقد کنید کاش به ایشان میفرمودید که بله گفته همانطور که ابوبکر بغدادی در اولین سخنرانی خود گفت او گفت اگر حق می گویم کمکم کنید اگر ناحق میکنم نصیحتم کنید . اری گفتن اقای خمینی از جنس اقای بغدادی بود . و ای کاش شما از موضع خود کوتاه نمی ادید که مقصودم علی نبود و رهبر بود . راجع به اسم هم اقای خزعلی فرمودند که جاهلیت است ربطی ندارد که اسم پسر علی عثمان بود به ایشان بفرمایید از علی که گذشت شما بفرما اسم یکی از فرزندان یا حتی اسم خودت را تعقیر بده به ابوبکر یا عثمان که اگر اینچنین کنی شاید از چرخه جهالت بیرون بیفتی
آقای نوریزاد …با سلام و درود..در رابطه با یاداشت شما در پای مطلب دوست بسیار خوبمان “بچّه جوادیه”، خواستم عرضی بکنم .شما درست میفرمائید که در هر قشری خوب و بد وجود دارد ولی بنظرم اهمیت موضوع در این است که ببینیم در هر مقطعی آیا فاسدها در جامعه برجسته ترند با آدمهای خوب آن صنف؟ اگز فرض کنیم که در مقابل یک سعید طوسی منحرف 1000 قاری متدین و خدا شناس و فهیم وجود داشته باشند، مهم این است که ببینیم کدام اینها در جامعه بعنوان الگو تبلیغ میشوند و جهره مطرح میشوند؟ برد اجتماعی کدامشان بیشتر است؟ آیا وقتی سعید طوسی میشود قاری بیت و افتتاح مجلس و اجلاسهای بین المللی و به ماموریتهای خارج از کشور با دلار بی حساب میرود و آنقدر با همین تبلیغات بعنوان فردی امین به مردم معرفی میشود بطوریکه با یک تلفن ، پدر و مادری، نوجوان خود را به او میسپارند تا با خود به خارج ببیرد و آن خباثت را انجام دهد ، به این معنا است که آنکس که بعنوان قاری در جامعه شناخته میشود از همین قماش است. اینها قاریان نظامند و آن قاریان پاک قاریان قرآن ولی جامعه کاری دیگر با پاکدستان ندارد چون آنها موقعیت اجتماعی ندارند که بحساب آید.
در قرآن به مسلمانان از بابت بلاهائی هشدار داده شده که وقوعش تر و خشک را با هم میسوزاند و متاسفانه بلای رذالت بنام دین یکی از همین ها است. وقتی بنام دین پرده عصمت ملتی دریده شد، همه در معرض اتهامند. خوب نیست ولی واقعیت است.
تاملی در بابِ فایلِ صوتی آقای خزعلی، که شما(نوری زاد) از طریق کانال تلگرامتان در ساعت 12/53 نیمه شب(دقایقی پیش) منتشر نمودید.
ملاحظه فرمودید نوری زاد عزیز…! حالا می بینید من حق دارم که این آقا را ساده و ////// بنامم…!؟ استدعا دارم از مناظره بعدی پرهیز کنید. [دکتر که برای سلامتی تان تجویز نکرده!] مشاهده فرمودید؛ که منِ بی سوادِ بی مقدار، قبلا” و دقیقا” به همین موارد اشاره کرده و به شما عرض – جسارت نمیکنم بگویم هشدار – کرده بودم . اینان به قرآن و حدیث استناد خواهند کرد که در اینمورد دست شما خالی است نازنین. طباطبایی خیلی داناتر بود از این یکی…! حتما” ملاحظه فرمودید که آقای طباطبایی چندین بار اظهار نمودند؛ اگر شما میگویید منظورتان از علی ابن ابیطالب، خامنه ای بوده است ما باید قبول کنیم و لذا ماهم میپذیریم. این بیان حکیمانه در صنایعِ ادبی، یک معنی مخالف با خود دارد، و آن عبارت است از اینکه؛ حتی وقتی کسی از حرفش برمیگردد باید بپذیریم و مته به خشخاش نگذاریم. ولی آقای خزعلی //////حافظ شناس(!) دست بردار نبودند و نیستند و انگار تا حکم ارتداد شما را امضاء و صادر نکنند راحت نمیشوند….! حافظ شناس…
[حافظ بیچاره هم از دست همین متعصبین مذهبی مجبور میشد با زبان شعر و ایهام سخن بگوید و قرآن در چارده روایت بخواند…! و گِل بازی ملائک در میخانه هستی را، دوش(درخواب!) ببیند…! که حافظ شناسان در اشعار حافظ از بس مراد آسمانی می جسته اند، از توجه به این معنیِ دوش(در خواب دیدن شبانه) غفلت نموده اند. که صدالبته این نظر من است و شاید هم خطا میکنم. استاد همه ما در باب، کورس گرانمایه و یزرگ است که از همینجا سلامش میکنم از بن جان]
رگ متورم شده گردنِ مبارکشان، از لحنِ بیان غضبناک شان در فایل صوتی مزبور براحتی قابلِ مشاهده است و موید این معناست که؛ ایشان با نیت سوء قبلی این مناظره – شما بخوانید مسلخ – را ترتیب داده بوده اند و لاغیر…!
نتیجه اینکه؛ بازهم استدعای این کمترین را بقولِ ادبا «بنیوشید» و از هم کلامی و مناظره با این قبیل حضرات اجتناب کنید. که بقول ظریفی:
یک بار جستی ملخک،
دو بار جستی ملخک،
ترسم به دام افتی ملخک…
برقرار و برفراز و بردوام مانید.
اعلام برگذاری بزرگداشت شهید ستار بهشتی در چهارمین سالگرد شهادت وی
به گزارش حصار، کانون حمایت از فعالان سیاسی و عقیدتی: مراسم چهارمین سالگرد شهادت سید ستار بهشتی امروز ششم آبان ماه بر سر مزار این شهید در رباط کریم، قطعه هفت، ردیف سه شماره یازده برگزار خواهد شد.
شهید ستار بهشتی، کارگر، وبلاگ نویس و فعال حقوق بشر در تاریخ ۹ آبان ۱۳۹۱ دستگیر و به اتهام “اقدام علیه امنیت ملی از طریق شبکه های اجتماعی”، بازداشت و به مکانی نامعلوم منتقل شد. وی چند روز پس از دستگیری در زیر شکنجه های وحشیانه توسط مامورین وزارت اطلاعات به شهادت رسید.
مادر، خواهر و خانواده ستار بهشتی پس از شهادتش بطور فعال و مستمر برای دادخواهی و رساندن صدای ستار در صحنه حضور دارند. و بارها در این رابطه مورد تهدید ، آزار، بازداشت و ضرب و شتم از طرف رژیم قرار گرفته اند، اما در مقابل این همه دنائت تسلیم نشده و همچنان در برگزاری مراسم یادبود برای ستار و بیان آرمانهایش فعال می باشند.
در همین رابطه امروز ششم آبان ماه نیز مراسم چهارمین سالگرد شهادت وی بر سر مزارش برگذار خواهد شد.
به نظر من هم آقاى نوريزاد از اين مناظره نتيجه اى نخواهند گرفت. طرفين مناظره بايد داراى شرايط مساوى باشند، وگرنه مناظره كاملاً بى معناست و هرگز حقيقتى در آن آشكار نخواهد شد، زيرا يك طرف در خطراتهام ارتداد است و ناچار خواهد شد بسيار دست به عصا راه رود.
كليد حل تمام مشكلات ايران را در اين جمله “ياران” گرامى مى توان يافت :
گزارشی که از از جلسه مناطره سرای قلم دیده میشود بوضوح موانع و مشکلات سر راه نهضت حقوق بشری در ایران را نشان میدهد. یکی از این مشکلات طرح مرتب این موضوع که “این چیزی که حاکمیت می گوید اسلام نیست و اسلام چیز دیگری است که افسوس از دسترس ما خارج است ” مى باشد.
ياران گرامى. درست همينطور كه گفتيد بزرگترين مانع دستيابى ايرانيان به يك جامعه عقلانى و انسانى در طول تاريخ همين است. هر بار، حركت ملت با اين جمله به انحراف رفته و ايران با فريب خوردن از دين مداران براى آزمودن نوع جديدى از اسلام، از چاله به چاه افتاده است.
همانگونه كه توهم بزرگ على شريعتى با قدرت سخنورى او دست به دست هم داد و جوانان را با اين سخن كه: اسلام رايج “تشيع صفوى” است و اسلام واقعى، “تشيع علوى” كه با اجراى آن دنيا مدينهء فاضله مى شود، ملت ايران را فريفت. مردم فريب خورده، به حركتِ كوچك و عقيمِ حوزويان ابعادى بزرگ بخشيدند و به آنان اعتماد كردند. كلاه گشادى بر سر مردم رفت و فاجعه اى بسيار بزرگ و جبران ناپذير براى ايران رقم خورد.
اما اين فاجعه براى باصطلاح “روشنفكران و نوانديشانِ دينى” عبرت نشده و ظاهراً مرغشان يك پا دارد و قرار است در، باز هم بر همين پاشنهء توهم بچرخد.
در اين مناظره ديديم كه آقاى طباطبايى هم يك اسلام را آن گونه كه خودشان فهميده اند، به انواع ديگر اسلام افزودند و آن را اسلام” اصيل” و “عقلانى” ناميدند. لابد پس از چهارده قرن خسارت ديدن از انواع و اقسام اسلام، اين بار بايد اسلام اصيل و اسلام عقلانى مورد نظر ايشان را تا زمان نابودى كامل ايران آزمود.
امثال آقاى طباطبايى و نو انديشان دينى، بيشتر از ميهن، دل در گرو اسلام دارند و براى مبرا كردن اسلام از عوارض وخيمى كه براى ايران ايجاد كرده، با تمام وجود مى كوشند و نمى خواهند اين مانع تاريخى برطرف شود پس با اختراع اسلام هاى جديد، و حواله دادن مردم به آن اسلامِ خيلى خوب، اما ” نيست در جهان”، از خروج ايران از اين دور معيوب جلوگيرى مى كنند.
در اين مناظره نيز تمام تلاش آقاى طباطبايى در اين بود كه گفتگو را از زمان حال بگسلد و به اعماق تاريخ بكشاند و “آن درخت ديگرى كه خيلى خوب است و ميوه هايش اين ميوه هاى فاسد و سمى نيست كه امروز به خورد ما مى دهند بلكه ميوه هاى خيلى مفيد و گوارايى دارد كه تا بحال هيچكس نديده” يعنى اسلام “منطقى” مورد نظر خود را از اين ميوه هاى امروزش، و امام اول را از عملكرد حوزويان شيعىِ حاكم مبرا كند.
ايشان از خوشحالى در پوست خود نمى گنجيد زمانى كه آقاى نوريزاد برخى عملكردهاى على را متفاوت از عملكردهاى مدعيان امروزىِ پيروى او دانست.
اما در باره ادعاى دكتر خزعلى در مرتد دانستن نويسنده اين نامه ها، همانگونه كه “ياران” گرامى مى گويد وقتى امام على خود گفته كه اسلام “پوستينى وارونه” شده است آن هم در زمان حضور صحابی کبار و پر آوازه پیامبر و خلفای راشدین و حضور خود امام علی، چرا كسى اگر پس از هزار و چهارصد سال بخواهد این پوستین تحمیلی بد قواره را از تن در آورد و بکناری پرتاب کند مرتد است؟
و ” از سوی دیگر وقتی دکتر خزعلی میگوید نویسنده نامه ها از دین خارج است باید معلوم کند که فرد مورد نظر از کدام دین خارج شده؟” “این سوال باید جوابش معلوم شود که روی واقعی این پوستین واژگونه چیست؟”
آيا دكتر خزعلى پاسخ اين پرسش را مى داند كه با جسارت و حق به جانبى، كسى را مرتد مى نامد؟؟
يكى از منتقدان دين مدار آقاى نوريزاد از ايشان ايراد مى گرفت كه چرا در نامه به امام على از عملكرد ايشان انتقاد كرده اند در حاليكه بايد عملكرد ائمه را در “كانتكست” خودش قضاوت كرد نه با فهم امروز.
اين حرف درستى است اما من در شگفتم كه چرا ايشان متوجه اين نكته ساده نيست كه اگر عملكرد ائمه بعنوان سيره ايشان، گريبان مردم امروز را نگرفته بود، آيا كسى بيكار نبود كه سر در تاريخ فرو كند و به آنها نامه بنگارد؟ و نيز در شگفتم كه چرا ايشان متوجه اين نكته ساده نيست كه درست به همين دليلِ تفاوت كانتكست امروز با دوران ائمه، چرا نبايد شخصيت هاى تاريخى را به تاريخ وانهاد و بجاى الگو قرار دادن اعمال و رفتار و سخنان آنان، از عقل و خرد و تجارب بشرى امروز الگو گرفت؟؟
چطور در زمان انتقاد بايد كانتكست را در نظر گرفت و انتقاد نكرد اما در زمان پيروى بايد بدون در نظر گرفتن كانتكست پيروى كرد؟؟ يك بام و دو هوا؟؟
ممنون بابت کامنتت. واقعا استفاده کردم و توجهم به چند نکته جلب شد.
آقای خزعلی حتما این کامنت رو بخون!
پی نوشت:
سایت کلمه هنوز هیچ مطلبی در خصوص ماجرای سعید طوسی ننوشته. آیا تجاوز به مردم در کهریزک با تجاوز در هر جای دیگه تفاوتی داره که در مورد اولی تا تونسته مطلب نوشته و در مورد دومی کاملا سکوت کرده؟
این اصلاح طلبان اگر راستی و درستی در کارشان بود بجای نفت ریختن روی اتش سعی در اصلاح نظام سیاسی در سالها پیش می نمودند و ایران را بدست کسانی که کینه توزی و دشمنی شان با ازادی و زن و حقوق انسان و تمدن و پیشرفت کاملا آشکار بود نمی دادند.
سفر شهبانو فرح به شهرهای حاشیه کویر -۱۳۵۵
https://www.youtube.com/watch?v=c57xlgAv7q4
سپاس و درودی از بن جان به استاد و سرور نازنیم کبیری بزرگ
از حسن نظر شما سپاسگزارم ولی خوشبختانه جناب نوری زاد با فراست و رندی تمام از دامی که آقای خزعلی ///// و آقای بیگدلی///، برایش گسترده بودند، جست. آقایان هرچه تلاش کردند؛ بحث را درون دینی کنند، و حکم به ارتدادش دهند، نوری زاد با تیزبینی تمام که من خودم تصورش را نمیکردم، بحث را به خارج و بیرون از دین، وصل و بسط داد…!
و اتفاقا” تا اینجا خوب بوده، چون حضرات /// مفتضح تر شدند. آقای خزعلی که داعیۀ حافظ شناسی دارند(!)، فرمودند؛ که بنص صریح قرآن کورش همان ذوالقرنین است و نبی و پیامبر خطابش کردند…! شما سادگی و – با عرض معذرت از ایشان و نوری زاد – ////// را ملاحظه بفرمایید…! کسی که از کورش به همین سادگی، “نبی” میسازد ببینید؛ از حافظ چه طرفه ای میبندد و چه تحفه ای عارفانه و آسمانی(!)، در طبق بیچارگانی که در پای درسِ حافظ شناسی ایشان حاضر میشوند، می نهد…؟! به آقای نوری زاد هم گفتم؛ باید از چنین دشمنان دوست نمایی احتیاط کرد. بقول شاعر دانا:
دشمن دانا که غم جان بود بهتر از آن دوست که نادان بود
و ایضا”:
دشمن دانا بلندت می کند بر زمینت می زند نادان دوست
اگر مدعیون جلسه افراد خامی می بودند، – که چند نفری هم بودند – همانطور که آقای خزعلی سعی کرد با نسبت دادن پیامبری به کورش، مقام و منزلت این بزرگ مرد را تنزل دهد، همانگونه هم به نوری زاد نسبت ارتداد می چسباند! که البته خیلی تلاش کرد تا طرفه ای بربندد ولی نوری زاد این بزرگ مردِ نستوه و پیرِ میدان سیاست، دستانش را خالی گذاشت…!
برقرار و بر فراز باشید.
پی نوشت: گفتنی است؛ بهای ورودی و شرکت در کلاسهای درس حافظ شناسی ایشان، ده هزار تومن است که اگر پول نقد هم همراه نداشتید خیالی نیست، کارتخوان موجود است…! و باز بقول شاعر دانا: تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل…!
آقای نوری زاد درود٬ آقای دکتر خزئلی یا باصطلاح این آقازاده که بدون کنکور وآرد دانشگاه شد وبا کمک مالی دولت دررشته پزشکی درس خوانده////که گفته اش ارزش داشته باشد.
آقای خزئلی بجای //// در فکر وطن باش: فروش خاک مرغوب و حاصلخیز ایران به دبی به انواع قانونی و قاچاق صورت می گیرد و در آنجا برای ساخت جزایر مصنوعی مورد استفاده قرار می گیرد.
در مستند «رقص روی سیم خاردار» به کارگردانی بهروز دورانی به این مساله و ابعاد خطرناک انتقال خاک ایران به دبی پرداخته می شود.
این فیلم برای پخش از شبکه افق در روز پنجشنبه ۶ آبان ساعت های ۱۹:۰۰ و ۲۳:۰۰ در نظر گرفته شده است.
آزادی عقیده و آزادی دین ابتدایی ترین و اساسی ترین حقوق بشر است. عقیده یا دین من و شما به هیچ کس ربطی ندارد. آزادی بیان و ابراز عقیده و اظهار نظر در باره عقاید و ادیان نیز از همین گونه است. نقد عقاید و ادیان و بیان استدلال در این باب حتی اگر استدلال از نظر دیگران نادرست باشد حق طبیعی و مسلم هر انسانی است. به همین منوال است برداشت من از یک دین. قرایت من از اسلام هم مربوط به خودم است. حال بیایید عنصر آزادی را در این بین حذف کنید. تهدید به مرگ یعنی مرگ دین. دینی که پیروانش را تهدید به مرگ می کند مرگ خود را رقم زده است. وقتی عنصر آزادی در عقیده و فکر و بیان حذف شد انسان برای حفظ جان ناچار به تظاهر می شود. برای دین چه سودی دارد وقتی افراد نه از روی انتخاب آزادانه بلکه از ترس جان تظاهر به پیروی از دینی کنند؟ نتیجه اش غیر از این است که جامعه ای متظاهر و دو رو و ترسو و بزدل به بار می آورد؟ جامعه ای که جرات اندیشیدن جمعی و بیان اندیشه را ندارد به درد قرن بیست و یکم نمی خورد. چنین جامعه ای رشد نخواهد کرد و بازیچه دست جوامع پیشرفته خواهد بود. اتفاقی که هم اکنون شاهد آنیم. کشور های اسلامی تبدیل شده اند به توپ بازی دنیای مدرن. قدرت های بزرگ با آن ها هر گونه بخواهند بازی می کنند.
سرمایه های مادی و معنوی کشور های اسلامی دارد هدر می رود نسل اندر نسل نابود می شود آقای خزعلی شما نگران نامه نگاری نوری زاد به امام علی هستید؟
دوست خوب ما
مفسده و زشتی و دزدی در هر صنف رخ می نماید. من در میان قاریان انسان های سالم و پاکدست و نیک اندیش فراوان دیده ام. مگر در میان معلمان از این دست فاجعه ها رخ نمی دهد؟ و یا در میان طلاب و دیگران؟
سپاس
……
نوریزاد گرامی در میان این جماعت حوزویی و مؤمنین افراد پاک سرشت و نیک اندیش استثنا هستند.
آقای دکتر خزعلی در میانه ی سخن و با اشاره به نامه ی من به امام علی و به خدا گفت: نویسنده ی این نامه ها از دین خروج کرده حتماً.
آیا کسی که اینگونه ناجوانمردانه به شما تهمتی میزند که راه زدن شما را برای تندروهاهموار می کند دوست است؟
آنچه شما را از امثال خزعلی متمایز می کندفرق بین حلاج رندو زاهد حسابگر است .
استاد #سعیدطوسی گفت: بچه های الان خیلی دهن لق هستند مگه ما بچه نبودیم
سعیدطوسی این روزا یادش میاد که محمد مقیمی، وکیل آتنا فرقدانی رو به جرم دست دادن با موکلش بازداشت کردن و بردنش زندان رجائیشهر، و ریز میخنده
میریزن خونه مردم مهمونی خصوصی را بهم میزنن و به فیهاخالدون مردم هم سرک میکشند بعد اژه ای ناراحت حریم شخصی #سعیدطوسی است
یه آدمی (اصلا بگو پیامبر) تزش این باشه که افشای کار خطا گناه و عذابش بیشتر از انجام اون کار خطاست، شما چی فکر میکنید؟ #سعیدطوسی #یاشارسلطانی
مكارم درباره ي #سعیدطوسی گفته نقل گناهی که اثبات نشده گناه کبیره است ومجازاتش دراین دنیادامن افرادرامیگیرد اندازه بگيريد ميزان حرامزادگي را
الان احتمال این که #سعیدطوسی رو از تجاوز تبرئه کنن ولی اون بچه هایی که بهشون تجاوز شده رو به جرم لواط اعدام کنن وجود داره
به آخونده میگی از امید کوکبی بگو من علمش رو ندارم که بی گناهه، میگی خب از #سعیدطوسی بگو میگه من علمش رو ندارم که گناهکاره، همینقدر متناقض
بدترین بخش ماجرای #سعیدطوسی نامه جعفری دولتآبادی دادستان تهرانه که نوشته چون متهم از قاریان معروف کشوره[محبوب رهبر]مخالف تعقیبم. کثافتِ محض
اگه بچه کوچیک دارید رو شبکه قرآن رمز بذارید #سعیدطوسی
دختروپسر توپارک نشسته بودند مامور دستگیرشان کردند بجرم رابطه نامشروع اونوقت ۱۹نفر شکایت کردند بجرم لواط تازه میگند باید ثابت بشه
حرفشون (ج.ا) اینه که هر گوهی میخورید ، نذارید کسی متوجه بشه… اگه کسی متوجه بشه ، مجبوریم خفه شون کنیم… #یاشارسلطانی #سعیدطوسی
زعجایب قوهقضاییه اینه که صادق لاریجانی جرمِ #سعیدطوسی رو قبول نداره ولی شاکی ها رو متهم به «معاونت در جرم» میکنه. یعنی معاونت تجاوزشون!
الکسیس:هات بلوند آنال جانی سینز:وان دی ویت داکتر جانی لیزا آن:تیچر شو می هوو تو سکس #سعیدطوسی:اموزش رو خوانی قران
معمولأ همه ی فاعل ها یه زمانی///// بودن #سعیدطوسی
وقتی بچه رو از 5 سالگی ک هیچی نمیفهمه به زور میفرسین کلاس قرآن ، نتیجه ش میشه #سعیدطوسی
بزارید بچه هاتون وقتی بچه ان بچگی کنن وبازیشونو کنن
باور کنید شبکه معروف #پورنو #برزرز در به در دنبال #سعیدطوسی است تا اصل #داستان رو بفهمه #فیلمش رو بسازه ، واسه جشنواره ی #آکا استفاده کنه
https://twitter.com/Mat__fire/status/791610059205832704
#سعیدطوسی فقط فرموده مقام عظمای #ولایت رو اجرا کرده، ولاغیر!!
( بعد شما انتظار محکوم شدنش به #تجاوز رو دارین! )
خلاصه اش اینکه اگر ملا، مداح ، قاری یا سرداران /////// جایی نگید که گناهش هزاران برابر بیشتره #سعیدطوسی
چیزی که #ترامپ گفته و یا انجام داده رو ما هر روز انجامش میدیم
اما کار حاج #سعیدطوسی ی انقلاب بود
#ترامپ ی حرفی در مورد زنان زده تمام هنرمندها و سیاستمداران امریکا سرزنشش کردن،
هنرمندان و سیاسیون ما تخم نکردند اسم #سعیدطوسی رو بیارند
مهدی محمدی: املاک نجومی، #سعیدطوسی و چک مداحان واکنش به حقوق #نجومی بود، كانال آمدنیوز به كساني وصل ست كه كرسنت يكي از پرونده نجومي آنهاست
//////
برادرا حواسشون باشه شلوار همو اشتباهی نپوشن #سعیدطوسی
هر جای دنیا بری بگی به ۱۹ تا بچه تجاوز کردم
بعد شکایت کردم که چرا رسانه ای کردن
به عنوان زباله فضایی از کره زمین دورمیکنن
/////رو به نمرود کرد و گفت:
برو تا عکس های کلاس قرآنت با #سعیدطوسی رو پخش نکردم.
و نمرود رفت. سوره انبیا آیه 69/6
از نظر #مکارم_شیرازی #موسیقی و #کنسرت #گناه کبیره و #تجاوز #سعیدطوسی به نوجوان در حد کاه بی اهمیت است #فقاهت #سعید_طوسی #آخوند #آیت_الله
با توجه به ماجراهای اخیر #سعیدطوسی ،
عشقت رسد به فریاد،
گر خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی،
با چارده روایت!
واللا دیگه به خدا.
به مکارم نتوان کرد جسارت اما
آنقدر هست که بر //////
(با همکاری میرزاده عشقی)
#مکارم_شیراری و حمایتش ار #سعیدطوسی
پیشفرضم اینه که هر کی به هر طریقی از #سعیدطوسی حمایت میکنه خودش آلوده به همون کثافتکاریهاست و از افتادن طشت رسوایی خودش از بام وحشت داره
یادِ اون مجری سحرهای ماه رمضون افتادم که همه بهش التماس دعا میگفتن.
دختره رو برد جزیره کیش کرد. #سعیدطوسی
بارون که میاد کرمخاکیها همه از خاک میریزن بیرون؟
پروندهی #سعیدطوسی همین کارو کرد. همه کثافتکاریها و حمایتها ازشون دارن میریزن بیرون
سر کلاس #قرآن #استاد #سعید_طوسی #سعیدطوسی
https://twitter.com/morteza1441110/status/791355508313714688
به تو مترو یه جوری آدمو فشار میدن انگار رفتی کلاس قرآن #سعیدطوسی
عمو جانی طی بیانیه ای شدیدا اعمال #سعیدطوسی را محکوم کرد.
ایشان خاطر نشان کردند خاک بر سر همجنسبازت کنن.
مکارم:شایعه سازی و شایعه پراکنی از مکرهای شیطان است
تا جرم کسی ثابت نشده مجاز به بیان و انتشار ان نیستیم
#سعیدطوسی
یه پسر بچه کوچولویی به اسم ///// بود
میگفتن حافظ قرآنه.
شاگرد #سعیدطوسی بود.
اگه یادتون باشه یکدفعه ناپدید شد. و دیگه هیچ خبری ازش نشد…
صبح یه عکس کاریکاتور طور توی تلگرام از #سعیدطوسی دیدم
داشت به یه پسر بچه میگفت :
یه قناری دارم قرآن میخونه میخوای نشونت بدم؟
#امام_خمینی: امید من به شما دبستانی هاست.
#سعیدطوسی: عمود من به شما دبستانی هاست
شعری از سعید طوسی
رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار …. دستم اندر //// قاری سیمین ساق بود
—————–
دوست گرامی
ما تبحر شگفتی یافته ایم که از فاجعه ها طنز برآوریم و یک چند صباحی با آنها ور برویم و بعدش: سکوت و دیگر هیچ. با یک فاجعه باید در اندازه ی همان فاجعه مواجه شد و یا اجازه نداد که بفراموشیِ همینجوری سپرده شود.
با احترام
.
خدمت نوری زاد عزیز
آقای نوری زاد عزیز قبلا هم گفتم، اینبار هم به عنوان یک ایرانی مسلمان شیعه ی پر از دغدغه های جانکاه،
خدمتتان عرض می کنم مگر آدمی در اوج بی اخلاقی و افساد باشد که دغدغه ها نوری زاد را منکر شود و آنان را منکوب کند ،،
این را هم بخوبی میدانم اگر شخصیتی چون نوری زاد هر روز بزرگتر میشود به این دلیل است مه تیغ بران نقد را با جان و دل بر گلوی تعقل خویش می نهد و متهورانه می برد و فوران خونش که همان بصیرت های بنیادین و معرفت است را بر جان ها می گستراند..
اما در این مقال سخن من چیز دیگریست.
آقای نوری زاد عزیز فرض کنید ، جنابعالی مغضوب طیف ظالم نظام شوید و کشته شوید..
از فردا از نوری زاد چه خواهد ماند..
کدام فکر و ایده ی نوری زاد می تواند چراغ و امیدی باشد جهت عبور از سنگلاخ ها و گریز از این انحطاط . ،
نقدی که همیشه در ذهن داشتم و این بار کامنت صوتی شما ، این مجال را فراهم نمود..
آقای نوری زاد عزیز
شما جمله ای از آیت اله خمینی را” موجه “بر گرفتید و با ان گزاره ،ناخواسته، در جهت بی هویتی ایرانی مسلمان شیعه جهد می ورزید..
جمله آقای خمینی به مضمون “ملاک و معیار وضعیت فعلیست”.
که به زعم بنده حقیر این جمله، فقط بار اخلاقی داد.
سپس حضرتعالی به مضمون می فرمایید ما را با اسلام دوران محمد ص چه کار است..
ما باید به اسلام امروز ، تشیع امروز ،بنگریم..
اگر از تاریخ درس نگیریم تاریخ برای ما حکم سرگرمی دارد..
و فارغ از جملات بالا،
به طور کلی در شیوه و مسلک قلمتان، عدم خوداگاهی هویتی و تاریخی موج میزند..
به قول بزرگی” سنت احیا ناشده سنت نیست”
اما کدام سنت، همان سنتی که جناب نوری زاد به مضمون می فرماید ما را با ان سنت چکار است …
جناب نوری زاد ، سرور گرامی،
ما چه بخواهیم بپذیریم و چه نپذیریم این دین بخشی از هویت ماست..
دینی که باز چه بپذیریم و چه نپذیریم ، در طی دورانی چنان هاضمه ای مطول و فراخ گسترانید که تمدنی ستبر را رقم زد..تمدنی که انکار ان در زمان حال، محصول آخوند ستیزی و دین گریزی و سیاست زدگیست..
و البته باز چه بپذیریم و چه نپذیریم ، تمدنی که امروزه آکنده از انحطاط است..
جناب نوری زاد، سرورگرامی..
تا وقتی که جوابی متفکرانه و اصیل برای این انحطاط بدست نیاوریم همواره در این منجلاب منحط غرق خواهیم بود..
مگر می توان هویت مردم ایران زمین را اسلامیت و ایرانیت تهی دانست و نیز مدرنتیتی که به طرزی اجتناب ناپذیر ما را فرا گرفته است..
آقای نوری زاد ..
امروزه ما ایرانیان بسان آدمیانی هستیم که به هیچ فرهنگ و هویتی تعلق خاطر نداریم و همچون ذرات معلق در فضا سیر میکنیم..
چقدر این فرهنگ و هویت، عزیز و تمدن ساز است و چقدر در درازنای تاریخ روشنفکران ، روحانیت و سنتیون ان را به سخره گرفته اند..
تمدن ایرانی ، اسلامی ، تمدنی ستبر ، که امروز در خاک تاریخ دفن شده است.
و مگر این جسد مرده را جان بخشیم تا همان شویم که می خواهیم شویم ..
و اما تاریخ راه خویش را می پیماید..
امروز مردمان ما ، در حسرت و آروزی دستیابی به مدرنیته سیر می کنند و بدلیل عدم خودآگاهی تاریخی، امری ناممکن و نامحقق را جستجو می کنند..
عالمیت و تاریخیت خویش را به باد فراموشی سپرده ، جهت دستیابی به مدرنیته، کاریکاتوری از غرب را به چنگ آورده و متوهمانه در فضای مدرنیته سیر می کنند..
آزادی و دموکراسی و مدنیت که از میوه های درخت مدرنیته هست را چه مفت و بی بها خواستاریم.
غریب دو قرن است که جهت تحقق آزادی ،دموکراسی و حقوق بشر متوهمامه اهتمام می ورزیم ، اما جز یاس و ناامیدی نصیبی نمی بریم،
آزادی و دموکراسی در خاکی دگر و در عالمیتی دگر و نیز در درازنای تاریخ ،منبعث از فرهنگی دگر، طی شخم زنی های مداوم ، تغذیه های طولانی، هرس کاری پی در پی به ثمر نشست و میوه داد ….
و ما چه مفت و ارزان این آزادی، دموکراسی و حقوق بشر را وارد کردیم ،
دریغا و صد دریغا که این میوه با معده و هاضمه این مردمان چه ناسازگار و ناهمگون بود و هر چه تلاش کردیم تا آنرا موافق هاضمه خویش کنیم جز “استفراغ و قی “نصیبی نبردیم..
آری جناب نوری زاد ما بی هویت شده ایم و در جهت این بی هویتی چه ها که نمی کنیم..
آقای نوری زاد ، استاد من..
اتفاقا ما با همان واقعه بنی قریضه کار داریم،
ما با همان ولایت و شهادت کار داریم،
ما با همان پیامبر و دین کار داریم،،
ما با همان علی و حسین کار داریم،
آه ، خدا، که چقدر این مفاهیم در دوران ما به “فاحشگی و هرزگی” افتاده اند،،
آه چقدر گفتگو و دیالوگ در این دوران سخت می نماید..
بدرود جناب نوری زاد عزیز که هر آنچه بود ،جز دردل نبود که اگر نوری زاد مرا نفهمد پس دیگر هیچ و هیچ و هیچ..
درود بر نوریزاد عزیز تر از جان
هزاران درود بر قلم ساحر و کلام اهورایی تان. سلامتی تان را از ایزد منان، پیوسته خواستام.
“به من چه که در فلان جای تاریخ اسلام فلانی چه می کرده یا نمی کرده؟ من گرفتار اسلام امروزم که پوست از تن هویت ایرانیان دریده…”
با خواندن این قسمت از متن تان، ناخودآگاه یاد رمان “مادر” ماکسیم گورکی افتادم، آنجا که پسر شورش کننده بر استبداد مذهبی کلیسا در جواب به مادرش که می گفت اگر مطابق حرف شما، قبول کنم که خدایی نیست، موقع هجوم رنج و قصه به کی پناه ببرم؟ گفت:
“من از خدای مهربون و بخشنده ای که شما به اون معتقدین حرف نمی زنم، بلکه مقصودم خدایی بود که کشیشها ما را باهاش مثل دگنک تهدید میکنن”
برقرار و سرافراز باشید.
آقای نوریزاد عزیز، همین که شما زحمت میکشید و محبت میکنید،تا چشم وگوش ما نادانان رو به هزینه جان خودتون باز میکنید، ممنونیم.گرچه این رو هم باید گفت که علیرغم زحمات شما و بدون در نظر گرفتن اشتباهات شما و ما تا آنجایی که فقط یک ضربه کاری به ریشه این حکومت از سر تا پا ! طوسی منش ! وارد شود،ما شما و عزیزانی مثل دکتر خزعلی را همراهی میکنیم. با احترام
ایلقار
بادرود به نوریزاد خستگی ناپذیر
دوستان ، به نظر میرسد ، آنچه در روز سه شنبه در سرای قلم گذشت و بر طبق اشاره آقای خزعلی ،در برنامه آینده ادامه خواهد داشت ، مجاکمه دوستانه و تفتیش عقاید واستنطاق نوریزاد نبود و نخواهد بود ؟ مناظره ؟ !مثلا این مناظره بود ؟ با اینکه نوری زاد عزیز گاهی به نعل هم زد ولی خوب از پسشان بر آمد .
آخر ای آقایان طباطبایی و خزعلی و دیگران ِ عزیز ، اگر اسلام اینی نیست که آقایان به آن عمل میکنند و ما می بینیم پس کدام است ؟ وکحا احرا می شود ؟ واین کشور وملت خوشبخت کحاست ؟عراقه ؟عربستانه؟ سوریه ویمن و………اندونزی و….. کجاست آخر ، شما نشانمان بدهیدتا لااقل اندکی ازاین حقارت واحساس عقب ماندگیمان نسبت به سایر ملل کاسته گردد وبه آن کشور وملت افتخار کنیم . ول کنید آقا …… وچه خوش خیال هم هستین بعضی از شماها و منتظر !.
آخر شما در کجای تاریخ این سرزمین ، حکومتی اسلامی ترو مذهبی تر از حال حاضر که رهبرانشان ویزرگانشان تماما آیت اله های عظما و غیر عظما،که حتی داعیه رهبری جهان اسلام که نه بلکه کل جهان را در سر می پرورانند، سراغ دارید؟ اینها که هست ونیست این مملکت که نه ، منطقه را نابود کرده اند که هیچی ، باور بفر مایید ایمان مردم راهم بر باد داده اند و واگر در میان مردم عادی باشید با توجه به انواع فساد شدید اخلاقی ،اقتصادی ،اجنماعی وسیاسی ، دزدی های کلان آقایان واختلاص های نجومی حوراحور و…….. این را باید شنیده باشید که می گویند :صدرحمت به زمان شاه که حداقل نماز وروزه مان را انجام میدادیم .
بلی ، آقایان عزیز ، شما نمی توانیدبزعمتان برچسب اسلام را از این حکومت بزدایید بنابراین بر عهده شماست که الان جوابگو باشید و به محاکمه کشیده شوید بر هر چه بر سر این ملک وملت میگذرد نه نوری زاد .
کلمه عصمت مرا به یاد این شعر حافظ انداخت:
گفت: «آن یار، کز او گشت سر دار بلند، جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد»
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید دیگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد
گفتمش «سلسلهٔ زلف بتان دانی چیست؟» گفت: «حافظ گلهای از دل شیدا میکرد!»
اگر عصمت معنی اش از عصم ، یعنی منع کردن و باز داشتن و بطور کل دربندی غرایز و احساسات است ،اورا نه با دل و عاشق کاری است و نه با طبیعت زندگی و انسان .
کسی که عصمتش ذاتی است ، فارغ از بد و خوب و زشت و زیبایی است مگر حیوان نیست؟ و عصمت آیا می تواند کسبی باشد ؟عصمت ، اگر اختیاری است پس با آگاهی است که همه را توانایی است .
از معنی لغوی عصمت فراتربدنبال مفهومی کلی : [چون ابن زجاج از لغت شناسان معروف عرب، اصل عصمت را ریسمان معنی كرده و یا سپس توسعه معنایی پیدا كرده است و در معنای توسعه یافته به هر وسیله ای كه باعث حفظ چیزی شود، عصمت گفته میشود،و در شیعه پیامبر اكرم و ائمه اطهار(ع) معصوم هستند، اما این عصمت ذاتی نیست.
در نهایت به این می رسیم که عصمت دو شرط اساسی دارد: فیض الهی و اختیاری( شهر سوال در ۱۳۹۲/۱/۱۶) ]
بندعصمت اگرچه قادربه بستن زلف بتان (خیالات) باشد که نیست، ناتوان به در بند کشیدن دل عاشق و شیدا است ودر هر دو حالت انسان اختیار خود را داراست و توانایی برای تصمیمی دیگر رادارد، در این صورت ، مفهوم عصمت ،مقطعی و به زمان و شرایط خاص مربوط می شود که دایمی نیست و حافظ از پیر مغان میپرسد ، پیر مغان به عصمت و پاکی شراب اشاره می کند ، که درونی است .
حافظ از او می پرسد ای حکیم این جام جهان بین را کی به تو داد ، او می گوید آنروز که این گنبد مینا می کرد ، عصمتی که حافظ در هر جا در جستجویش بود در واقع همیشه با او و جزوی از او بوده است .
آیا پرهیزکاری از غرایز ، عصمت است؟ آیا عصمت صفتی فردی است، فرد تصمیمی برای خودمی گیرد و آنرا اجرا می کند؟ مثلا گوشت نخوردن و یا سیگار نکشیدن .
یا که خصلتی جمعی دارد و مربوط به روابط بین انسانهاست؟ و پرهیز از خطا و پاک بودن نیز تفسیری دیگر است که از هر جا به آن بنگریم به معنی آن نمی رسیم.
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون بود طلب از گمشدگان لب دریا می کرد
و به جایی می رسیم که باید خط بطلان بر این کلمه کشید و آنرا به فرای مکان و زمان سپرد.
مهدی از تهران
عرض ادب و احترام
امثال اقای مهدی خزعلی و خانم فائزه هاشمی بخوبی در یافته اند که سرعت افول رزیم ولایت مطلقه فقیه به دست خود استبداد نعلین وربه افزایش است.لذا هراس از این موضوع امثال این بندگان خدا را بر آن داشته که بر روی خطی حرکت کنند که یکطرفش تداوم رزیم کنونی و طرف دیگرش پسا حکومت اسلامی است. این روش نشانگر آن است که آینده ایران برایشان مهم نیست، آنچه مهم است این است که اگر در زمان حیاتشان استبداد فعلی تداوم داشت بتوانند در آن به زندگی خورده (پتی) برژوائی خود ادامه دهند و اگر رزیم خاتمه یافت بتوانند در پسا استبداد نعلین بگویند که به اصطلاح مخالف حکومت اسلامی بوده اند. اصولا قشر خورده (پتی) بورژوا بطور کل و قشر خورده (پتی) بورژوا وابسته به یک ایدو لوژی بطور اخص در مقطعی که احساس وقوع تغییر رزیم میکند دست به این روش میزند. اما اینجانب خیال امثال این نوع جماعت را راحت کنم، فرهنگ دینی و مذهبی در عمق فرهنگ ایرانی 1400 سال است رخنه کرده و نسلها طول خواهد کشید تا فرهنگ دینی و مذهبی از ایران رخت بر کند.
آمثال اقای مهدی خزعلیها هر زمان که دیدند، مرده را در قبر با ذکر عباراتی عربی تکان نمیدهند ، در ازدواج و طلاق عبارات عربی ذکر نمیگردد، بکار بردن واژه های دینی و مذهبی از ادبیات پارسی حذف گردیده و دین و مذهب از سیستم حکومتی جدا شد (سکولاری) و اکثریت مردم ایران سطح علم و دانش و بینش خود را بقدری بالا بردند که به حقوق شهروندی یکدیگر احترام می گذارند ، قوانین مترقی زمینی برای ایران تبیین می نمایند و عقل و خرد در فرهنگشان نهادینه نموده اند و ملی گرائی و میهن دوستی در مملکت داری جاری کرده اند وخلاصه سیستم حکومتی مانند آمریکا یا ژاپن یا بریتانیایا دانمارک یا آلمان یا فرانسه و یا کشورهای مشابه بر اساس فرهنگ 7000 ساله یا 2500 ساله ایران ، اهتمام به یکپارچگی و استقلال و تمامیت ارزی ایران بر پا کردند، ان وقت شروع پیشرفت ایران خواهد بودو امثال این نوع شهروندان ایرانی باید هراس به خود راه دهند، زیرا قانون یقه کل عوامل استبداد و افرادی چون اقای مهدی خزعلی و خانم فائزه هاشمی (سیاهی لشکر های استبداد نعلین و مروجین فرهنگ دینی و مذهبی با لعاب قوانین مترقی) را خواهد گرفت.
من شخصا امثال اقای علی خامنه ای ، صادق خلخالی، روح الله مصطفوی (خمینی)، احمدی نژاد، علم الهدا، مصباح یزدی ، ملا عمر و ابوکر بغدادی و امثالهم را به امثال آقای محمد خاتمی ، حسن فریدون(روحانی)، مهدی خزعلی، خانم فائزه هاشمی بهرمانی (رفسنجانی) و نظائر اینها ترجیح میدهم، زیرا دسته اول عریان دین و مذهب(بدون لعاب طلا بر مفرق)را به مردم معرفی میکنند و دسته دوم لعاب طلا بر مفرق میزنند و تحویل مردم میدهند.
به امید نهادینه شدن عقل و خرد در فرهنگ ما ایرانیها
مهدی از تهران
اين اسلام نيست كه چنين ويرانگري ايران وايرانيان را كرده وداشته ودارد بلكه هواپرستي شخصي استكه برگرده ايرانيان سواركرده اند اين ويرانگري را بكمال انجام داده است.
مصلح
………………..
نه جناب مصلح این ر…مان زدنها بجز از مسلمین و آنهم بر مبنای قوانین تعالی بخش اسلام از نیست!دیگه نه اسلام شما و نه سروش و نه اشکوری و گنجی …دیگران نمی توانند بهتر از همین //// باشند.//// مشتی دروغ و خرافات را بخورد مردم داده اید حالا که گندش دراومده همه چیز را منکر می شوید. //// حرف همین انداختن تقصیر گردن هوای نفس و …غیره است.راستی مگر در کشورهای متمدن و پیشرفته انسانها هوای نفس ندارند و خودخواهی و خود برتر بین و زیاده خواه نیستند؟چرا آنها اینچنین پیشرفته اند ولی حکومتگران اسلامی در هر نقطه ایی که قدرت را بدست گرفته اند جز بدبختی و فقر و کشت و کشتار و تجاوز و جنایت کاری نکرده اند./////بس کنید از این ////// که نخیر این اسلام نیست و اسلام این چنین نیست.////همین است که علی خامنه ایی و خمینی و بغدادی و بوکوحرام و القاعده …نماینده گی می کنند.ایا بهتر نیست یکبار برای همیشه اقرار به نارسائی اسلام برای حکومت نموده و اسلام را به همان حوزه ها برگرداننده و دست از سر مردم بردارید؟
به هر کشور اسلامی پا میگذاری، مسلمانهای آنجا خیلی تاکید دارند به اینکه “اسلام این نیست” که اینجا هست. ما هنوز نفهمیدی که بالاخره این اسلام کجا هست؟
سلام عليكم
در مقدمه صحيفه سجاديه آمده است:
هيچ يك از خاندان ما تا قيام قائم براي رفع ظلم و جور و يا احياي دين قيام نكرده و نمي كنند جز اين كه باعث افزايش گرفتاري ما و شيعيان مي شود.
در عمل مى بينيم كه همين اتفاق افتاده است ابتدا جنگ 8 ساله كه هر دو طرف جنگ شیعه بودند (اكثريت)
این جنگ شیعه کشی حقیقتاً برکتی بزرگ براي استعمار بود: از یک سو دو میلیون جوان مسلمان را از بین برد و
از سوي دیگر دلارهاي نفتی را براي تخلیه ز رادخانه هاي تسلیحات از رده خارج شده به سوي غرب سرازیر نمود.
این جنگ داخلی در میان شیعیان ایران و عراق ثروت و منابع انسانی و پتانسیل هاي آنها را بر باد داد
هم اكنون نيز اوضاع شيعيان بحرين و يمن را مى بينيد
قابل توجه كساني كه مي كويند قيام خميني موجه است ، أهل بيت قطعا إز أين انقلابي كه خميني كرد راضي نيستند
بیچاره بی نوا شاکی پرونده سعید طوسی! در آخر نامه اش اشاره کرده که عنوان شکایت “لواط” نیست! (شما برداشت تون چیز دیگه ایه؟)
خب مرد حسابی؛ اگه لواط اتفاق نیفتاده و به بچه ات تجاوز نشده و مثلا طوسی دو تا جوک بالای 18 سال تعریف کرده برای بچه ات؛ برای چی 5 ساله به قول خودت دنبال به سرانجام رسوندن این پرونده ای؟ تو متن نامه ات هم نوشتی که هر حکمی هم بدن می پذیری. واقعا این قدر خامی که نمی دونی چه حکمی میدن؟ اون سه شاکی اصلی دیگه که این نامه رو امضا نکردن؛ عقل شون خیلی بیشتر از تو می رسیده!
نوشتن این نامه فقط یک معنا داره: ناموس بچه ام فدای یه تار موی …
زلال بودن ذات انسانی و با خود و دیگران صادق بودن، مهمتر از همه اینها فروتنی و ادب شما وجه تمایز شما با مهدی خزعلی است . من از اول به او اعتماد نداشتم که بزرگ شده بر سفره آخوندی است و هنوز تکلیفش را با مردم و نظام مشخص نکرده .
—————-
پوریای گرامی
دیگران را همانگونه که هستند و با هر باوری که دارند بپذیریم و نقدشان کنیم.
سپاس
.
سلام بر جملگی
بنده مدتی است به منظور رتق و فتق امور اخروی مجددا به بارگاه کبریایی مسافرت کرده ام و هم اینک نیز این متن را //// با استفاده از اینترنتی که یکی از دوستان بصورت مخفیانه با خود اورده برایتان ارسال میکنم لیکن پس از مراجعت به دنیای زندگان شرح کامل سفر و مشاهداتم را خدمت دوستان عرض خواهم کرد/ زیاده عرضی نیست دوستار شما: استاد الکبیر السید الرضی(ع) / ساعت شصت و هشت هزار و نیم از روز سه هزار و هفتصدم ماه هزارم سال نیم اخروی معادل با ساعت دوازده و بیست وهفت دقیقه ششم ابانماه سال هزار و سیصد و نود و پنج ان جهانی.
جناب نوری زاد درود!
هرچند در آن مناظره بظاهر تنها بودید اما میلیونها قلب آزاده و فهیم در دنیای معاصر همدل با شماست. متاسفانه فضای مناظره(نه در آن سرا بلکه در کل جامعه) همان بود که گفتید و سالهاست شما را بجای ابراز عقیده شفاف به کنایه و استعاره واداشته است. شما وظیفه اتان را انجام دادید نتیجه گیری را بگذارید به میزان فهم مخاطبین در تشکیکات شما. بقول ابن یمین:
آن کس که بداند و بداند که بداند اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
آن کس که بداند و نداند که بداند بیدار کنیدش که بسی خفته نماند
آن کس که نداند و بداند که نداند لنگان خرک خویش به منزل برساند
آن کس که نداند و نداند که نداند در جهل مرکب ابدالدهر بماند
شما ها بچه بودین یادتون نمیاد:
وقتی انقلاب شد به ما گفتن یک نظامی درست میکنیم که قاریان قرآن در آن جهادگرند!
قبل از انقلاب افتخار میکردیم بریم قرآن یاد بگیریم و همه جا هم میگفتیم و پز میدادیم!
ولی الان اینو دیگه خوب یادتون میآد:
بعد از 37 سال نظامی داریم که فاریان قرآن در آن لواتگرند!!
الان نه جرات داریم از جلوی در کلاس قرآن رد شیم و نه رومون میشه بگیم تو این کلاسها رفتیم!!
جدّی جّدی چی فکر کردیم چی شد!
————-
دوست خوب ما
مفسده و زشتی و دزدی در هر صنف رخ می نماید. من در میان قاریان انسان های سالم و پاکدست و نیک اندیش فراوان دیده ام. مگر در میان معلمان از این دست فاجعه ها رخ نمی دهد؟ و یا در میان طلاب و دیگران؟
سپاس
.
حضرت آیت الله العظمی نوری زاد دامت برکاة و دامت افاضاة ، سلام علیکم ، ضمن آرزوی تندرستی و سلامتی بر شما انسانِ بصیر ، آزاده ، حکیم ، فرزانه ، شاهد ، بشیر و نذیر . اکنون در ماه محرم و صفر هستیم و برای ما شیعیان تکلیف کرده اند که نخندیم و شادی نکنیم و حرمت نگه داریم و در این ماهها مراسم ” ازدواج ” همان سنتِ پیامبر اسلام ، بطور کلی تعطیل است . حضرتِ آیت الله نوری زاد ، این بزرگترین اَبَر چاله ای که فرمودید در حاکمیتِ فقه شیعه وجود دارد ، همانی نیست که مداحی با حرارتِ زیاد و به شیوه امروزی ی” باد در گلو ” در تلویزیون بصورت نوحه میخواند که : کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا ؟ چگونه است که حاکمیتِ اَبَر چاله ای با توجیه و بر اساس جمله ی فوق ، یکباره مراسمِ ازدواج را در ” کل یوم سال و کل اراضی شیعیان ” تعطیل ننموده ؟ الحقر ___ مبشّر
———-
سلام مبشر گرامی
اگر به موضوعی دیگر اشاره می کردید احتمالش بود. منتها امر نکاح و ازدواج یک ضرورت این سویی و آنسویی دارد. که اگر این سویش را تعطیل می کنند در آن سوی با نکاح های خود چه بکنند؟ احتمالا نکاح های خود را باید مخفیانه بکار می بندند که این از مراتب شان بدور است و ای بسا آشکار شود یک وقت. از شوخی گذشته بله سرزمین ما بسیار بسیار زیادی در اندوه و اشک غسل داده شده است. باید از این گرداب بیرون زد.
سپاس
.
گزارشی که از از جلسه مناطره سرای قلم دیده میشود بوضوح موانع و مشکلات سر راه نهضت حقوق بشری در ایران را نشان میدهد. یکی از این مشکلات طرح مرتب این موضوع که “این چیزی که حاکمیت می گوید اسلام نیست و اسلام چیز دیگری است که افسوس از دسترس ما خارج است ” میباشد که به شهادت تاریح مورد قبول خود مومنین از همان صدر اسلام گفته شده و مشهور ترین راوی و گوینده این کلام هم کسی بغیر از امام اول شیعیان نیست که بمّدت کوتاهی بعد از رحلت پیامبر گفت که امروز اسلام مانند پوستینی وارونه شده است. این کلام بسیار دقیقی است که نشان از اتفاقی بسیار فراتر از انحراف دارد. عیسی پیامبر می گفت در دین یهود انحراف حاصل شده ولی امام اول شعیان و شخصیت مورد احترام همه مسلمانان میگوید این دیگر انحراف نیست بلکه بکلی این پیام زیر و رو شده چه آنکه پوستین گوسفند زیر و رویش یکلی با هم در تضاد هستند. اگر اسلام بفاصله بسیار کوتاهی دچار این بلا شده ، پس میتوانیم نتیجه بگیریم که همین پوستین وارونه زشت رو، بمدت 14 قرن طومار زندگی مسلمانان را در هم پیچیده و در تمام این قرون و اعصار مردمان در حقیقت به آئین سامری بوده اند و نه موسی. حال جا دارد از آقایان طباطبائی و خزعلی بپرسیم که شناخت آنها از اسلام به کدام زمان بر میگردد؟
از سوی دیگر وقتی در زمان حضور صحابی کبار و پر آوازه پیامبر و خلفای راشدین و حضور امام علی این بهم ریختگی اجرا شده و بعنوان دین به مردم معرفی شده ، چه جای اینکه مابعد از 14 قرن اینچنین با قطعیت از پدید ه ای که به این سرعت و به همین راحتی نه منحرف بلکه واژگون شده و مردم هم انرا پذیرفته اند بعنوان یک واقعیت تاریخی صحبت کنیم؟ و این سوال باید چوابش معلوم شود که روی واقعی این پوستین واژگونه چیست؟
وقتی دکتر خزعلی میگوید نویسنده نامه ها از دین خارج است باید معلوم کند که فرد مورد نظر از کدام دین خارج شده؟ آیا اگر کسی آمد و این پوستین زشت روی زشت خو را از تنش در آورد مرتد از دین نبی است؟ آیا وقتی امام شعیان بصراحت واژگونگی پیام الهی رابیان میکند در حقیقت از شیعیانش نمی خواهد که به هر نحو ممکن این پوستین تحمیلی بد فواره را از تن در آورند و بکناری پرتاب کنند؟ آیا اجرای دستور امام علی ارتداد است؟
به باور من، خط نوشتۀ اهدایی به آقای نوری زاد به تمام معنا نماد مراسم «صندلی سبز» این هفتۀ سرای قلم بود. زیبا و خوش نقش، آراسته شده به آرزویی به ظاهر خوب، که در پس این زیبایی، طعنۀ گزندۀ کلامی داشت که خلاصه شدۀ دو سه فایل صوتی منتشر شدۀ پیش از مناظره توسط صاحب آن دستخط بود. شوکرانی که با پوشش انگبین به حلق مخاطب فرو می شد: «آرزوی سلامت روافزون جسم و اندیشۀ شما»، که آقای خزعلی با انتشار آن، این دستخط و پیام آن را بعنوان حسن ختام جلسه، باشتراک مخاطبان گذاشت.
این گفتگوها می توانست سازنده باشد، و اتفاقاً نیاز این جامعه و مصلحان آن است اما آنجا که بحث خطرناک «خروج از دین»، توسط برگزارکنندۀ آن مطرح می شود، و آنجا که نقد من بر فایل صوتی آقای عاملی، به صرف اینکه امضایی ندارد، از جانب برگزارکنندۀ مناظره «بادهوا» تلقی می شود، می توان گفت که برای اصلاح ایران، نه بایستی ناامید بود، و نه دل به اصلاح طلبانی بست که میانه شان با انصاف این روزها کمی شکراب است.
من به جای نقد این جلسه، با باز کردن پرانتزی می پردازم به بخشی از گفته های آقای «کمال اطهاری» که فایل صوتی آن در مراسمی در مهرماه منتشر شد. ایشان در پاسخ به این سؤال که چطور می شود اصلاحات کرد، با اوردن نقل قولی از اینیشتین می گوید «هر جسم ثقیلی می تواند جهان را تاب دهد و منحنی کند»، و اینکه برای اصلاح ایران، «اخلاق و دانش» این کار را انجام می دهد. آقای اطهاری «طبقۀ متوسط» را سرمایۀ جامعۀ ایرانی دانست که راه نشو و نمای ایران را علیرغم وجود «خرده بورژوازی سنتی» که ابزار دست حاکمان است، خواهد یافت.
نقد من بر فایل صوتی آقای عاملی، حتی اگر آقای خزعلی آن را «باد هوا» بداند، از دید خودم یک خاصیت داشت: نشان داد که چه این جلسات تکفیرنمایی برگزار بشود و چه نه، و حتی اگر دین سالها پوششی بماند برای پیشبرد منافع اصولگرا و اصلاح طلب، جامعۀ ایران «طبقۀ متوسط»ی دارد که می کوشد خود را به «دانش» و «اخلاق» تجهیز کند. به مدد «دانش»، کمتر فریب می خورد چون قدرت تجزیه و تحلیل دارد، و به مدد «اخلاق»، اگر عقاید کسی را نپسندد، در پوشش یک تریبون دوستانه، نه تکفیرش می کند، نه تحقیر. «قشر متوسطی» که در اقلیت است، اما بر سرش بین دو سر دعوای قدرت کشمکش است و هر کدام می کوشد او را به سمت خودش متمایل کند. «قشر متوسطی» که بر خلاف مدعای آقای عاملی، نه سلطنت طلب است و نه برانداز، و اگر در ایران سکونت ندارد، برغم مدعای ایشان، از کشور نگریخته، بلکه برای بازگشت و ساختن وطنش مشتاق است اگر که فرصتی بیابد. قشری که دشمن دین نیست و همۀ آراء را بی تعصب بررسی می کند، نگاه زیبای محمدجواد اکبرین به دین و جامعه را می پسندد، و از تلاش دکتر سروش و مجتهد شبستری برای ایجاد تحرک در تفکرات مذهبی استقبال می کند. قشری که وقتی می بیند طرفداران حقوق بشر یکدیگر را زیر پوشش لبخند و صلوات و تریبون منکوب می کنند، تأسف می خورد. و بالأخره قشری که ضمن تشکر از علمای مذهبی ای که مراقبند مبادا حرفی و حدیثی، خراشی به پوستۀ دین وارد آید، روزی از آنها خواهد پرسید: «چرا در راه خدا ، و برای نجات به استضعاف کشیده شدگان وارد عمل نمی شوید؟»
راستی یکی از همین به استضعاف کشیده شدگان، در همان جلسۀ شورانگیز دفاع از دین حاضر بود که بگمانم آمده بود حرفی بزند. شایسته بود در عمل به فرمان آفریدگاری که خروج از دینش حکم مرگ دارد، تریبونی برایش پرداخته می شد، یا مثل آن دستخط پرکنایه که بنمایش درآمد، تصویرش با شرحی بر ستمی که بر او رفته بشکل زیرنویسی توسط برگزارکنندگان نشست منتشر می شد. مگر دعوای آن جلسه بر سر «حق» نبود؟
سالها پیش داستان کوتاهی از نویسندۀ گمنام می خواندم از مردی که در سیلاب گرفتار شده بود و از خدا می خواست نجاتش دهد. بر سقف خانه ای غرق شده پناه گرفته بود. قایقی برای نجات سراغش آمد، گفت نمی آیم، خدا خودش نیروی کمکی برایم می فرستد. قایقی دیگر آمد و قایق سوم، و هر سه بار مرد آنها را با این امید که خدا قرار است نجاتش دهد، پیشنهادها را رد کرد و غرق شد. در عالم پس از مرگ، خدا را ملاقات کرد، گفت من به تو امید و ایمان داشتم، چرا نجاتم ندادی، و شنید: “من سه بار قایقی برای نجاتت فرستادم.”
با دیدن چهرۀ مردی موسپید و مهجور در گوشۀ بعضی عکسها، یاد این داستان افتادم که او در آن جلسه تمثیل همان قایق بود از نگاه خدا برای مدعیان دینداری، که: آمدید و در دفاع از «حق» گفتید و شنیدید اما «حق» را ندیدید که به نمایندگی از من کنارتان ایستاد و بی صدا رفت. وگرنه زیادند کسانی که، بَلَدتر و مدعی تر از شما، در دفاع از خدا کتابها نوشتند و خواهند نوشت. کاش منِ نوعیِ مدعی را از دینداری، بهره ای جز برافروختگی سیمایی بود. حتی در حد کمک به دیده شدن آن مرد، که لابد او به قصد و هدفی آمده بود. به گمانم هیجان حضّار برای اثبات خود مانع دیده شدن آن مرد شد گرچه چشمان او حرف زد اگر خودش ساکت ماند. نگاه خدا هم فارغ از آنهمه هیاهوهای بشدت زمینی، تنها به او معطوف بود. نشناختید؟ او صاحب پرسشگرانه ترین نگاهها در عکسهاست. از او و «داغ» ی که دیده، اسمی به میان نیامد جز در صفحۀ کسی که در همان جلسه، حکم تکفیرش صادر شد. آقایان! شمشیرهای تکفیرتان را غلاف کنید، «حق» پیش چشم شما و در معیّت سکوت شما دارد در همین جامعه قربانی می شود.
والسلام
مگر از جناب خزعلی اصلاح طلب غیر ازاینها انتظاری داشته اید؟
این دغل دوستان که می بینی/ مگسانند گرد شیرینی
آیا بیاد میآورید که کاوۀ نازنین از شما درخواست کرد تا به دعوت آنها پاسخ منفی داده، به مجلس آنها نرفته و با آنها هم نشین و هم سخن نشوید؟ حال بدرستی متوجه شده اید که جناب خزعلی چه دام خطرناکی برای شما گسترده بود؟ ما که همواره گفته ایم که فرقی بین اصلاح طلبان و دیگر نحله های جمهوری اسلامی نمی بینیم. خوش بود گر محک تجربه آید به میان…
دریغا ازین خودفروشی به نانی/ دریغا ازین کوچکی وحقارت
دریغا ازین پستی و نانجیبی/ دریغا ازین خردگی و لئامت
دریغا ازین پیش دونان به سجده/ دریغا ازین فطرت بی کرامت
چند روز بعد دکتر امامی اساسنامه شرک من را به ثبت رساند و در روزنامه رسمی کشور اعلان شد و اعلان را به من داد. دکتر امامی نام شرکت من را با مشورت با من «یوریران» گذاشته بود که به لهجه انگلیسی یعنی: «یورانیوم ایران» خود من هم متن قرارداد با سازمان انرژی اتمی ایران را نوشتم. فردای آن روز قرارداد را به اعتماد دادم و او هم آن را خواند و امضا كرد و من صاحب يك شركت و يك قرارداد شدم. حالا بايد يك آپارتمان اجاره كنم و ميز و صندلي و ماشين تحرير بخرم و اقلا يك منشي داشته باشم. حسن ابريشمي، رئیس امور مالی من در سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران و همچنین در شرکت مس سرچشمه، را صدا كردم که برای من یک تقاضای تنخواهگردان علیالحساب بنویسد. او هزينه سه ماه من را تخمين زد و من از سازمان انرژی تقاضاي عليالحساب کردم که دکتر اعتماد فوری دستور پرداخت داد.
و بهاینترتیب شما مقدمات کار را برای خرید اورانیوم مورد نیاز کشور فراهم کردید!
بعد از امضای قرارداد و پرداخت مبلغی علیالحساب برای شروع کار شرکت، دکتر اعتماد منشی خودش را صدا كرد و ٥٠ پرونده آوردند به من دادند. گفت اينها همه توليدكنندگان اورانيوم در دنيا هستند ما با آنها مكاتبه كردهايم همه گفتهاند حتي يك كيلو اورانيوم ندارند كه بفروشند.
تو قبل از هركار بايد بروي و مقداری اورانيوم مورد احتياج نیروگاه بوشهر را که در حال ساخت است بخري و دراینباره هم اختيار تام داري.
اين ديگر خبر خوبي نبود. من بيچاره در آن موقع اصلا نميدانستم اورانيوم چيست و چه شكلي دارد. علاوه بر آن، سازمان انرژي اتمي با امضای «رئیس سازمان انرژی اتمی و معاون نخستوزیر» هم با همه توليدكنندگان اورانیوم در دنیا تماس گرفته و مکاتبه کرده بود و همه گفته بودند ما اورانیوم برای فروش نداريم و همه محصولات خود را پیشفروش کردهایم. حالا من كجا بروم؟! با خودم گفتم چه غلطي كردهام.
البته با توجه به اینکه رشته تحصیلیتان مهندسی معدن بود، نباید دراینباره مشکلی پیدا میکردید و آنچنان هم بیگانه نبودید!
من نزديك ٤٠ سال قبل دروسي درباره معدن خوانده بودم ولي آنموقع اورانيوم مطرح نبود. من بعد از مدرسه هم نه اورانیوم ديده بودم و نه درباره آن چیزی خوانده بودم حالا ميگويند دولت ايران نتوانسته اورانيوم بخرد تو برو بخر یاللعجب!.
منزل رفتم و همه ٥٠ پروندهاي را كه دکتر اعتماد به من داده بود خواندم. همه شامل دو نامه بود؛ يك نامه تقاضاي خريد از طرف دولت ايران و يك نامه جواب كه ما اورانیوم نداريم و حتی تولید آتي خود را هم تا هشت سال فروختهایم. به خود گفتم در بد چالهای افتادهای.
يگانه چيزي كه از این پروندهها فهميدم اين بود كه بزرگترين معدن اورانيوم دنيا در آفریقايجنوبي است. من چندینبار به آفریقایجنوبی سفر کرده بودم و افراد مهم بسیاری را در آنجا میشناختم به خودم گفتم بروم آفریقا بلكه خدا دري بگشايد.
در بین افرادی که میشناختم يكي رئيس IDC بود که در زمان مدیریت عامل سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران با او همکاری میکردم. ما هر دو در حال ساخت کارخانه ذوب آلومینیوم بودیم؛ او با همکاری یک شرکت سوئیسی و من با همکاری شرکت آمریکایی رنولدز.
علاوه بر آن، وقتی من مدیرعامل مس سرچشمه شدم و پرداخت هزینههای شرکت «سلکشنتراست» به عهده من قرار گرفت، چک این هزینهها را خودم به لندن بردم و به مدیرعامل سلکشنتراست دادم. او چنان تعجب کرد و خوشحال شد که هیأتمدیره شرکتش را همان روز در دفتر خود به ناهار دعوت کرد و من با این هیأتمدیره آشنا شدم. دو نفرشان یکی مدیرعامل شرکت ریوتینتو و دیگری مدیرعامل شرکت آنگلوآمریکان به نام Miller يا Muller بود كه رئيس هيأتمديره شركت Anglo American بزرگترين شركت معدني آفریقاي جنوبي بود. دفتر کار هر دو در ژوهانسبورگ بود و هر دو از من دعوت کردند بروم آفریقا و میهمان آنها باشم.
سوم اينكه دکتر اعتماد با رئيس سازمان انرژي اتمي آفریقايجنوبي«Dr. Rue» در چندين كنفرانس ملاقات كرده بود و آن دو روابط خوبي با هم داشتند او هم كاغذي به او نوشت و از او خواست به من كمك كند.
علاوه بر این افراد، من در سفر دوم خود به آفریقایجنوبی با سرهنگ Scott، صاحبخانهاي كه رضاشاه در مدت تبعيد اجاره كرده بود، ملاقات كردم و مقدمات خريد آن خانه را ازسوی دولت ایران فراهم كردم، او معاون وزارت معادن آفریقایجنوبی که در دوران معاونت من در وزارت اقتصاد وقتی به آفریقایجنوبی رفتم، او را به ایران دعوت کردم و آمد و قانون معادن جدیدی برای ما نوشت که متأسفانه با ضدیت مهندسان معدن مواجه شد و قانون پیشنهادی او اجرا نشد. اينها همه موجب دلگرمي من شد. بليت خريدم و رفتم آفریقایجنوبی. در آنجا اول به ملاقات رئيس سازمان انرژي آفریقا كه دکتر اعتماد نامه نوشته و خواهش كرده بود به من كمك كند، رفتم. او مردي فرانسوينژاد به نام Roux بود که در رشته خودش شهرت جهاني داشت. او گفت در آفریقا ما اورانيوم براي فروش نداريم ولي تو كوششات را بكن. بعد منشي خودش را به من داد و گفت اين خانم منشي تو باشد، او همه را ميشناسد و میتواند ترتیب ملاقاتهای تو را بدهد. يك اتومبيل هم با راننده در اختیار من گذاشت.
اين خانم بهزودي از همه شركتهای بزرگ تولید اورانیوم براي من وقت ملاقات گرفت. یکییکی را رفتم و مذاكره كردم ولي همه گفتند ما اورانيوم نداريم.در ملاقات با مدیرعامل آخرین شرکت تولید اوران
نجات خريدار اورانيوم با حكم آيتالله بهشتی
من بيچاره در آن موقع اصلا نميدانستم اورانيوم چيست و چه شكلي دارد. علاوه بر آن، سازمان انرژي اتمي با امضای «رئیس سازمان انرژی اتمی و معاون نخستوزیر» هم با همه توليدكنندگان اورانیوم در دنیا تماس گرفته و مکاتبه کرده بود و همه گفته بودند ما اورانیوم برای فروش نداريم
کد خبر: ۶۳۵۲۵۹
تاریخ انتشار: ۰۵ آبان ۱۳۹۵ – ۰۷:۳۸ 26 October 2016
امتیاز خبر: 86 از 100 تعداد رای دهندگان 6389
چندی پیش مصاحبهای از زندگینامه رضا نیازمند در «شرق» منتشر شد که مورد استقبال برخی از کارشناسان اقتصادی کشور و تحلیلگران اقتصاد سیاسی قرار گرفت. نیازمند در آن مصاحبه به عنوان معاون وزیر اقتصاد در دهه ٤٠، شرح نسبتا مبسوطی از روند شکلگیری صنایع مدرن در آن دهه داده بود. او به عنوان مؤسس سازمانهایی نظیر ایدرو، مدیریت صنعتی، شرکت مس و… خاطرات بکری از سیاستگذاریها و تصمیمسازیهای صنعتی و معدنی کشور دارد که در گفتوگو با «شرق» به بیان آنها پرداخته است. آخرین سمت او در نظام گذشته مدیرعاملی شرکت «یوریران» بوده که باید اورانیوم مورد نیاز برای نیروگاه اتمی بوشهر را تأمین میکرده است.
نیازمند در گفتوگو با «شرق» به روند شکلگیری این شرکت و چگونگی خرید سهام بزرگترین شرکت اورانیوم دنیا میپردازد و شرح میدهد که نیاز نیروگاه اتمی بوشهر به اورانیوم به چه شکلی تأمین شد.
زندگینامه شما را که مطالعه میکنیم بخشهای ناگفتهای از صنعتیشدن دو بهرهبرداری از ذخایر زیرزمینی ایران است. شما در سال ٥٤ بعد از ٣٤ سال کار در سیستم دولتی رژیم گذشته، وقتی شرکت مس سرچشمه را راهاندازی کردید، بهیکباره استعفا دادید و خانهنشین شدید. در این دوره شاه تصمیم به هستهایشدن ایران میگیرد و سازمان انرژی اتمی ایران را راهاندازی میکند و شما هم مأمور خرید اورانیوم برای ایران میشوید. چه شد که شاه این پست را به شما داد؟
وقتي من از شرکت مس استعفا دادم بيكار شدم و به خانه برگشتم و متوجه شدم هیچ سرمایهای برای ادامه زندگی ندارم و حتی ٣٥٠هزار تومان هم قرض دارم و خرج همان ماه خانه را هم ندارم.
دنبال كار میگشتم تا در یکی از صنایعی که در زمان خود من در معاونت وزارت اقتصاد تأسیس شده و اکنون صاحبانش همه میلیونر شدهاند، کاری پیدا کنم. کارکردن با بخش خصوصی برای من خیلی ناگوار بود. همه افرادی را كه ميشناختم از دولتي و خصوصي از مدنظر گذراندم. فقط دکتر رضا امين و دکتر اكبر اعتماد به دلم مينشست. این افراد کاملا پاک و کاردان بودند و در کاری که به آنها محول شده بود اختیارات تام داشتند. تصمیم گرفتم شانس خود را با آنان امتحان کنم.
یک روز پنجشنبه بود به دفتر کار دکتر اكبر اعتماد رفتم و داستان را برایش گفتم که خودم را بازنشسته کردهام و دنبال کار میگردم. او گفت ما تا حالا سه ميليارد دلار براي نيروگاه بوشهر خرج کردهایم ولي يك كيلو اورانيوم برای سوخت آن نداریم. پيشنهاد كرد من شركتي براي تأمین سوخت نیروگاه چه از طريق خريد اورانیوم و چه از طریق اكتشاف در ایران و خارج ایران تشكيل دهم و طبق قراردادی مأموریت تأمین سوخت نیروگاههای اتمی را برعهده بگیرم. گفتم فرصتي بده مطالعه كنم.
از آنجا سراغ دکتر رضا امین که مدیرعامل فولاد بندرعباس (که بعدها به اصفهان منتقل شد)، رفتم. من از روز تأسیس شركت فولاد تا آنروز عضو شورای عالی شرکت فولاد بندرعباس هم بودم. دکتر امین مردي بود نمرهيك. گفتم استعفا دادهام و دنبال كار خصوصي هستم. استقبال كرد و گفت ميخواهد يك واحد ذوبآهن گازی در بندرعباس درست كند و اگر من حاضر باشم اين كار را به من محول خواهد كرد. قرار شد مطالعه كنم.
روز بعد جمعه بود. من مشغول مطالعه و مقايسه پيشنهاد دکتر رضا امين و دكتر اكبر اعتماد بودم. رويهمرفته كار رضا را با سابقه و اطلاعات و تجربه خودم مناسبتر دانستم و تصميم گرفتم در درجهاول پيشنهاد او را قبول كنم.
روز بعد كه شنبه بود اكبر اعتماد صبح زود به منزل من تلفن كرد که فوري بيا با شما كار دارم. وقتي به اداره او رسيدم، گفت من الان از سنت موريس ميآيم ديروز رفتم سوئیس. چون تو با فشار و عصبانیت کارت را رها کرده بودی و ممکن بود شاه ناراحت شده باشد تصمیم گرفتم بروم و موضوع را با او در میان بگذارم و نظر او را بخواهم. در سنتموریس من مذاكره خودم با تو را به شاه گفتم. شاه تعجب كرد و گفت تو مطمئن هستي رضا حاضر است با تو كار كند؟ گفتم بله ديروز با هم صحبت كرديم. شاه خيلي استقبال كرد و گفت فوري از او استفاده كن كه او یگانه کسی است که میتواند مشکل سوخت رآکتورها را حل کند.
البته در اساسنامه سازمان انرژی اتمی به این نکته اشاره شده که شاه ریاست عالیه سازمان انرژی اتمی را برعهده دارد. شاید بههمیندلیل باشد که دکتر اعتماد اجازه شما را از شاه گرفت.
دقیقا همینطور است. دليل اينكه دکتر اعتماد رفت و از شاه اجازه گرفت اين بود كه رياست عاليه سازمان انرژي اتمي طبق فرمانی که شاه برای خودش صادر کرده بود، با خود شاه بود. بههمیندلیل دکتر اعتماد گفت حالا ديگر معطل نشو. برو يك شركت درست كن و قرارداد را هم با سازمان انرژي اتمي بنويس و بیاور تا امضا كنم. من اساسنامه و شركتنامه را نوشتم و فوري از دکتر مصطفی امامی، مشاور حقوقی من در مس سرچشمه، خواهش کردم آن را به ثبت برساند و قرارداد من را هم با سازمان انرژي تهيه کند. د
http://www.bbc.com/persian/iran-37783590
و این هم جنایتی دیگر! این جنایات تا کی ادامه دارد؟!
در طول عمر 61 ساله ام، خیلی اتفاقات و جریانات دیدم و شنیدم و خواندم ولی فراموش شان کردم، الا 3 موردی که همیشه جلو چشمم هستند
یک – صدای جیغ های وحشتناک دختری در سال 1361 که از چند سلول آنطرف تر، حوالی ساعت 2 یا 3 صبح در شکنجه گاه سپاه تبریز (ساواک سابق) بگوشم میرسید، یا به دختر تجاوز میکردند که چند ساعت بعد برای تیرباران ببرند، یا شکنجه میکردند که اعتراف بگیرند
دو- مادری که اوائل دهه 60 با شنیدن خبر تیرباران پسرش دیوانه شده بود ولی هر روز عصر بالای پشت بام خانه شان میرفت و داد میزد: پسررررررررررم؟ کجاااااااااائی؟ زود بیاد خونه
سه- مادری از فامیل های دور ما، بعد از اعدام پسرش سکته مغزی کرد و قدرت تکلم خود را از دست داد و فلج و زمین گیر شد، در اتاق سرش را به هر طرف که میچرخاندند، بازهم سرش را بر میگرداند و به در اتاق خیره میشد، گویا منتظر بود که پسرش برگردد
#دوران_طلائی_امام
مریم اکبری منفرد
متولد ١٣٥٤
در دهه ٦٠ سه برادر و یک خواهرش اعدام شدند.
مادرش هم چند ماه در زندان بود و در دهه ٤٠ زندگی اش از غصه فرزندانش فوت کرد.
و حالا خودش هم از سال ٨٨ تا کنون با حکم ١٥ سال حبس بدون حتی یک روز مرخصی در زندان به سر میبرد.
مریم دو دختر دارد که وقتی دخترانش ٣ و ١٢ ساله بودند بازداشت شد مریم همچنین سرپرست دختر خواهرش که در اردوگاه اشرف بود و همچین پسر خواهرش که اعدام شد نیز هست.
حالا مریم از جمهوری اسلامی ایران رسما شکایت کرده بابت اعدام خواهر و برادرانش در دهه ٦٠، شکایت کرده که به چه دلیل خواهر و برادرانی که حکم اعدام نداشتند و حکم زندانشان تمام و یا رو به اتمام بود اعدام شدند، می خواهد محل دفن اعضای خانواده اعدام شده اش را بداند. و این اولین بار است که چنین شکایت نامه ای تنطیم و تحویل مراجع قضایی جمهوری اسلامی ایران شده است.
مریم را به اتهام محاربه از طریق هواداری از سازمان مجاهدین خلق بازداشت و به ١٥ سال حبس محکوم کردند، طبق قانون تجمیع مریم میبایست آزاد میشد اما ماه هاست پرونده اش در دیوان عالی خاک میخورد.
برادر بزرگتر مریم ، رضا اکبری منفرد هم با حکم ٥ سال در زندان رجایی شهر کرج به سر میبرد و حالا به خاطر شکایت و دادخواهی اش،با دستور از “بالا” مریم را از ملاقات با فرزندان، همسر و برادرش محروم کردند.
مریم از سال ٨٨ تا کنون در زندان های قرچک،گوهر دشت کرج و بند متادون اوین در سخت ترین شرایط زندانی بوده و حالا در بند نسوان اوین زندانی ست.
دختر کوچک او سارا ٣ ساله بود که مریم بازداشت شد و خاطرات کودکی اش و حالا نوجوانی ش با مادر در راهروهای پر پیچ و خم گوهر دشت و قرچک و پله های بلند سالن ملاقات اوین ثبت شده و مادر از پشت شیشه های کابین و ملاقات های دو هفته یکبار شاهد قد کشیدن دخترش. دختر بزرگترش از ١٢ سالگی به جای مریم مادر شد و… مریم خودش از کودکی شاهد زندان و اعدام اعضای خانواده بود و حالا به قول قاضی صلواتی خودش و فرزندانش “جور خواهر و برادرانش را می کشند”
پ.ن
هرگز مریم را در زندان غمگین ندیدم در حالی که چشم هایش همیشه درد داشت. .
برای یک فعال حقوق بشر فرقی ندارد که زندانی با چه “اتهامی” در زندان است باید از حق آزادی همه انسان ها دفاع کرد…
“تو بند بند این نامه ای که شاکی سعید طوسی نوشته، ترس رو میشه حس کرد.”
یارو میخواد به حق و عدل تجاوزگر پسرش رو محکوم کنه، باید از صدر اسلام شروع کنه به خودشیرینی تا خاندان لاریجانی
“چرا میروند با رسانه معاند مصاحبه میکنند وقتی میتوانند همینجا به قوه قضاییه مراجعه کنند و بخاطر شاکی بودن، زندانی شوند؟”
تو #عربستان معلوم نشد تجاوز کرده بودند یا نه، هموطنان داشتن خودشون رو جر میدادند. الان طرف به ۱۹ نوجوان تجاوز کرده هموطنان دارند براش جوک میسازند’
ArashBahmani: t.co/gdiiHgxPU1
نامه ‘خانواده یکی از ۳ شاکیان اصلی پرونده در کنار دیگر شاکیان’ #سعیدطوسی به #صادق_لاریجانی رییس #قوهقضاییه
که خبرگزاری فارس منتشرکرده t.co/uxeFA4QVvt
فائزه هاشمی: سیاست کلان جمهوری اسلامی این است که همیشه دشمن داشته باشیم
بخشی از مطلب درباره مصاحبه #فائزه_هاشمی با #حسین_دهباشی:
فائزه هاشمی با بیان اینکه «آدمهای بیگناهی» در ایران #زندانی هستند، به انتقاد از برخی سیاستهای #دولت_روحانی و عملکرد #قوهقضائیه پرداخته، از توافقنامه #برجام حمایت کرده و گفته #سیاست_کلان_جمهوری_اسلامی این است که #دشمن_دائمی داشته باشد.
وی از #حسن_روحانی به عنوان یکی از مدیرانی نام برده که در ابتدای انقلاب عضو «کمیته پاکسازی» بوده و استادان دانشگاه را اخراج میکرده و در حال حاضر نیز همان #نگاه_امنیتی را دارد. فائزه هاشمی در ادامه گفته «مثلاً ما الان وزیری داریم که پرونده میسازند برای مدیرانش قبل از اینکه آنها را منصوب بکند» و افزوده که در وزارتخانه «خبرچینهایی» گذاشتهاند تا عملکرد مدیران زیرمجموعه را گزارش کنند. هاشمی افزوده حاضر نیست در اینباره بیشتر سخن بگوید، اما به طور تلویحی گفته که #روش_مدیریتی حسن #روحانی نیز چنین است.
فائزه هاشمی در بخش دیگری از این گفتوگو از اینکه افراد «دروغگو»، «حیلهگر»، «ریاکار»، «متظاهر» و «پاچهخوار» در سیستم موفقتر هستند، اظهار تأسف کرده است.
❗️مدیرمسئول پیشین روزنامه «زن» عملکرد دولت حسن روحانی در حوزه #ورزش و #زنان را چندان موفق ندانسته، اما #سیاست_خارجی این دولت و عملکرد #فرهنگی آن را قابل دفاع و موفقیتآمیز ارزیابی کرده است.
وی از پدرش به عنوان یکی از «حامیان» #ورزش_زنان نام برده و گفته در آن زمان جریان « #سنتی #عقبمانده» هم چون روزنامه #کیهان و برخی #امامان_جمعه مخالف ورزش زنان بودند.
فائزه هاشمی در پاسخ به اینکه چرا عموی وی که در آمریکا تحصیل کرده و واقعیتهای آن جامعه را دیده، در صدا و سیما به طور دیگری عمل کرده، گفته « #سیاست_کلان #جمهوری_اسلامی این است که ما همیشه باید یک #دشمن داشته باشیم.» خانم هاشمی گفته براساس این سیاست «باید دشمن را هم اینقدر بد جلوه بدهیم که بالاخره آدمها فکر کنند که این واقعاً دشمن است دیگر.» فائزه هاشمی اضافه کرده «ما دوست و #دشمن_دائمی داریم و به منافع خودمان همیشه ضرر زدیم. به تنها چیزی که فکر نمیکنیم منافع خودمان هست.»
اظهارات وی در حالی بیان شده که یکی از محوریترین واژهها در سخنرانیهای رهبر جمهوری اسلامی، «دشمن» است که در مواردی به دستمایه شوخی در فضای مجازی تبدیل شده است. آقای خامنهای خود به تازگی گفته بود «عدهای تا کلمه دشمن تکرار میشود، ناراحت میشوند اما این تکرار و هشدار، همچون تکرار کلمه شیطان در قرآن مجید، با هدف ایجاد هوشیاری دائم انجام میشود و در واقع، شناخت توطئه است نه توهم توطئه.»
t.co/l7uMThWVP5
#حسین_دهباشی:
متن کامل و ویراستهنشده گفتگوی خانم فائزه هاشمی با #خشت_خام در تلگرام #تاریخ_آنلاین telegram.me/iranoralhistory/896
twitter.com/majazestan/status/790455129287847936
@VahidOnline
نوریزاد گرامی درود!عالی!آنچه شما گفته اید درست همانیست که آخوند جماعت نمی خواهد بشنود!////
سلام بر نوریزاد گرامی
بسیار دوست می داشتم در این نشست حضور میداشتم و سخنان حضار جلسه را می شنیدم.افسوس که برخی از مشغله ها مانع شد.امروز به جایی رسیده ایم که می بایست صراحتا بیان داشت که دین و مذهب ما حلال مشکلات امروزی ما نیست و چنان فرسوده که چون زنگاری بر ذهن صاحبانش نقش بسته چونانکه اجازه ظهور خردورزی را از آنان سلب نموده تا بدانجا که با بیان اینکه عقل بشر ناقص است سعی در گریز از آن دارند.به کرات در این سایت گفته ام که برخی حضرات امروزه به جای ماقال به من قال پرداخته اند و به عوض پاسخ به سوالات حمله بر سایلین را برگزیده اند.این دوست آخوند هم از جایی برخاسته که سردمدار مجادله و مغالطه است.شیخ الرییس ایشان یعنی آقای خمینی هرگز نگفت که مشکل کشور چیست و ایشان چگونه قصد رفع و رجوع آنرا دارند بلکه صرفا با گفتن اینکه تمام مشکلات به شاه مربوط است و او باید برود ذهن ملتی را منحرف کرد.دوست بزرگوارمان جناب آقای مهدی خزعلی هم هرچندبرخاسته از حوزه نیست ولی در مکتب آنان تلمذ کرده لذا دوری گزیدن از این شیوه برای کسیکه سالیان دراز با آن خو گرفته بس دشوار است.اخیرا در یوتیوب مناظره ایشان با آقای مشیری را در برنامه صفحه آخر صدای آمریکا تماشا نمودم.به دوستان توصیه می کنم آنرا از لینک زیر حتما ببینند.فارغ از اینکه طرف مقابل چه گفته که به نظر این نگارنده ناشی از ضعف سخنران ایشان آنچنان در دگماتیسم خود غرقند که که آدمی دچار نوعی از سرخوردگی می گردد که آیا به جایی رسیده ایم که مدعیان اصلاحات ما چنین شده اند؟!آنجا که ایشان می فرمایند یک کارشناس دینی باید در راس کار فقط استنباط دینی کند و همین در حالیکه در کل سخنان خود از ولی حمایت کرده و حتی می گوید بله بنده معتقد به ولی فقیه با این تعریف هستم!و جناب مشیری که گویا جز عصبانیت کار دیگری ندارند از ایشان در این بزنگاه نمی پرسند که برادر مغالطه تا چه حد و آیا در مذهب شیعی شما ولی همه کاره نیست و شما چگونه آنرا به یک استنباط دینی تقلیل می دهید و سایر مغالطات که ایشان بی پروا به کار می گیرند.
https://youtu.be/mkqxhefu9by
پاینده و پیروز باشید
https://youtu.be/MKqxHeFU9bY
http://youtu.be/MKqxHeFU9bY
سلام برفرهيخته گان
قسمت اول ازجناب محسن كديور بطورخلاصه ومفصل اين مقاله درسايت ايشان.
“کوررنگی دینی
۲۴ مهر ۱۳۹۵
بحث «کوررنگی دینی» به مناسبت ایام قیام حسینی بحثی در راستای تحقق «بصیرت دینی، رفع جهالت و حیرت ضلالت» است. بصیرت دینی یعنی سلامت بینش دینی و عدم ابتلا به بیماریهای مختلفی از قبیل کوررنگی، نزدیک بینی و دوربینی دینی و غیره. بیمار مبتلا به دوربینی دینی أمور نزدیک یعنی مسائل امروز دینی جامعه خود را نمی بیند، در حالی که أمور دور را درست می بیند. این أمور دور می تواند دوردست زمانی یا دوردست مکانی یا هردو باشد. بیمار مبتلا به نزدیک بینی دینی برعکس أمور نزدیک را تشخیص می دهد، اما از دیدن أمور دور عاجز است. در کوررنگی دینی بیمار قادر به درک برخی مقولات نیست، این مقولات در فرهنگ دینی مانند رنگها در رؤیت بصری ظاهری است. در حقیقت کوررنگی فیزیکی در أمور فرهنگی و دینی «کورمقولهای» و نابینایی در حوزه برخی مقولات بنیادی دینی است. کوررنگی دینی دقیقا یعنی تضییع أصول وپرداختن به فروع. در تک رنگ بینی دینی فرد مبتلا به این بیماری تنها برخی مقولاتی دینی را می فهمد و در مقابل بسیاری مقولاتی بنیادی دین و مذهب را نمی بیند یاندیده می انگارد. متاسفانه بسیاری از کسانی که به نام اسلام، تشیع، فقاهت و شریعت در زمان ما سخن می گویند و تریبونهای رسمی را در اختیار دارند به یکی از این بیماری ها یعنی نزدیک بینی، دوربینی، کوررنگی، تک رنگ بینی، رنگین بینی و در مجموع اختلال در بینش دینی مبتلا هستند. اظهارنظرهای آنها که از صدا و سیما، تریبون نماز جمعه و غیر آن منتشر می شود مایه مضحکه، و وهن اسلام است. این افراد که مناصب دینی رسمی در کشور ما را تصاحب کرده اند بیمارند. بیمارانی که خود را سالم و مردم را بیمار می پندارند! آنها هنری جز بدبین کردن مردم خصوصا نسل جوان با اساس اسلام و تشیع نداشته و ندارند. در این بحث به سه پرسش اساسی پاسخ داده می شود: این گویندگان مذهبی چه نسبتی با اسلام وتشیع دارند؟ وظیفه ما در قبال این اظهارنظرها چیست؟ به چه دلیل توجیه و تبیین اینها اسلام نیست و تبیین امثال نویسنده اسلام است؟
سلام برفرهيخته گان سايت
گفتاري خلاصه درموضوع معالم دين ازجناب محسن كديور
معالم دین
۲۶ مهر ۱۳۹۵
روی دوم سکه کوررنگی دینی در قالب خطوط کلی درمان آن مطرح شده است. اجمالا راه درمان این بیماری خطرناک در یک کلام ارتقای دانش دینی عامه مردم بویژه اطلاع همگانی از «معالم دین» است. معالم دین اصطلاحی است که امام علی (ع) و امام حسین (ع) در دو عبارت بسیار مشهور خود بکار برده اند. زمانی که «معالم هدایت» به «علائم ضلالت» تبدیل شود وظیفه ائمه اهل بیت بازگردان معالم دین به جای خود یا حداقل نشان دادن معالم دین به مردم و هشدار نسبت به نشانه های ضلالت است. اما معالم دین چه هستند؟ در این مجال به چهار مورد از معالم دین به شرح زیر اشاره می شود:
اولین نشانه: شناخت راه از بیراهه به علم تخصصی از دین نیاز دارد. یا انسان باید خودش متخصص در علوم دینی باشد یا به متخصصان این حوزه مراجعه کند. دانش تخصصی در دین حداقل چهار دانش را دربر می گیرد: دانش تخصصی به کتاب خدا، دانش تخصصی به سنت رسول او، دانش تخصصی به عقل یا رسول باطنی و دانش تخصصی به میراث علمی مسلمانان در زمینه های مورد نیاز.
دومین نشانه: مراجعه محققانه به متخصص نه تقلید متعبدانه از او. تبعیت از متخصص سه گونه متصور است: تبعیت کورکورانه، تبعیت متعبدانه و تبعیت محققانه. تبعیت کورکورانه شرعا ممنوع است. تقلید رایج در میان متدینان در احکام عملیه همان تبعیت متعبدانه است، نوع سوم تبعیت محققانه از متخصص است. لازمهی اجتهاد تقلید متعبدانه نیست. تقلید متعبدانه دلیل معتبر دینی ندارد. سیرهی عقلا که مهمترین دلیل مجتهدان برای لزوم تقلید است، به تقلید متعبدانه دلالت نمی کند، نتیجه آن تبعیت یا مراجعهی محققانه است. اگر در موردی اطمینان بر خلاف داشته باشیم در آن مورد مجاز به تبعیت از مجتهد نیستیم.
سومین نشانه: معالم دین را از متخصصان موثق استاددیده اخذ کنید نه از خودخواندهها. هر که ادعایی علمی دارد ابتدا اهلیت علمیش باید اثبات شود. کسی که اساتید فن اهلیت علمی او را امضا نکرده اند دشوار است بتوان به آراء اختصاصی علمی او اعتماد کرد. خودخوانده ها یا باید نابغه باشند (که بسیار بسیار نادرند) یا احتمال خطای فاحش را در دروس و تعالیم آنان بسیار جدی بدانید.
چهارمین نشانه: اصلاح علوم دینی نه تغییر منبع دین. آنچه نیاز به اصلاح یا اجتهاد ساختاری یعنی اجتهاد در اصول و مبانی دارد علوم اسلامی است. این علوم فهم عالمان دین اعم از فقیه، اصولی، متکلم، مفسر، محدث، اخلاقی، فیلسوف و عارف بوده است. این نهایت کاری است که مجتهد در اصول و مبانی یا روشنفکر دینی یا نواندیش دینی (یا هر عنوان دیگری با پسوند «دینی» و اسلامی) می تواند و مجاز است انجام دهد. اما بازسازی یا اصلاح خود دین مطلقا چیز دیگری است. مراد از اصلاح دین «تغییر منابع دین» است. خط قرمز اصلاح معرفت دینی یا علوم اسلامی یا فهم دینی به رسمیت شناختن تمامیت قرآن به عنوان کلام الله و سنت معتبر نبوی است. درنوردیدن این خط قرمز ورود در منطقهای است که کتاب و سنت به ما اجازه ورود نداده، و هیچ دلیل معتبری دیگری هم نداریم، مشخصا هیچ دلیل عقلی بر چنین امری در دست نیست. ذوقیات عرفانی و شطحیات صوفیه نمی تواند مستند تغییر مبنای منبع اول اسلام (تغییر شاکله دین) شود.
کوررنگی دینی ندیدن معالم دین است. روحانی سنتی که با تضییع أصول، به فروع و فضول تمسک کرده از یک سوی بام افتاده است، روشنفکران مسلمانی که تغییراتی در منابع دین یعنی کلام الله مجید از طریق جایگزینی آن با تفسیر نبوی از جهان، یا تعبیر رؤیاهای رسولانه یا وحی را مولود و تابع شخصیت پیامبر دانستن البته به قصد خیر تصحیح اغلاط قرآن! یا از اعتبار انداختن منبع دوم اسلام (سنت پیامبر) آغاز نموده اند، از سوی دیگر بام سقوط کرده اند. معالم دین بدون تمسک به کلام الله مجید و سنت رسول الله قابل دستیابی نیست.
درود بر جناب نوری مرد با شهامت تاریخ معاصر ایران. دو بخش پایانی نوشته اخیرتان بسیار عالی بود و اما؛
این روزها بحثی پیرامون جنایتی هولناک و شرم آور در شبکه های اجتماعی و سطح جامعه مطرح گردیده که شاید به نگاهی عمیق تر نیازمند است. قاری قرآن به کودکان تحت تدریس خویش تعرض نموده است. این بحث را با مثالی دیگر مطابقت می دهیم. در قضیه فیش های نجومی، گر چه نفس عمل مردود شناخته شد، اما در نهایت به این قول رسید که پرداخت ها قانونی بوده و برای عدم تکرار و اصلاح امر، قانون باید بازنگری گردد. توضیحی بسیار منطقی. این استنباط در مورد قضیه مورد اشاره ما نیز صادق است و باید مورد توجه قرار گیرد. قوانین مدنی البته به دلیل مدنی و زمینی بودن قابل جرح و تعدیل خواهند بود اما از آنجا که در کشور ما، نقش قوانین شرع بسیار برجسته است، اصلاح آنها به سادگی و رسما قابل دستیابی نیست. جامعه احساسی ما به جای ریشه یابی مسائل، امروزه از قاضی و دستگاه قضایی و یا حتی حاکمیت دینی انتظار آن را دارد که قوانین اسلامی را زیر پا گذاشته و متخلف را مجازات نماید.(مراجعه کنید به سخنان محسنی اژه ای در دوم آبان ۹۵ در باب سعید طوسی) اما به راستی طبق قوانین رایج کشور، این عمل تجاوزکارانه به زعم ما، قابل اثبات است؟ مواد قانونی و شرایط احراز جرم در زمینه لواط چگونه قابل اثبات برای قاضی است؟ (قوانین در باب لواط وزنا و شرایط شهود…)آنچه مشخص است ، متهم با هر یک از کودکان بی پناه، در خلوت و بی حضور حتی یک شاهد (چه برسد به چند شاهد که البته تعدادش به جنسیت شهود مربوط می شود) مرتکب جرم گردیده است. اما تعدد شکات به دلیل اینکه نمی توانند به نفع یکدیگر شهادت بدهند، چون همزمان در محل جرم حاضر نبوده اند، خود طرف مقابل متشاکی (دارای خصومت) و ذی نفع در پرونده قلمداد می شوند ، چهار بار اقرار از سوی متهم صورت نگرفته و… گر چه شواهد و مستندات و تعداد شکات بسیار است، اما قوانین ناکارآمد، مانع از برخورد با متهم خواهد بود و البته شاکیان باید خوشحال باشند تا به واسطه تهمتی که به قاری برجسته قرآن منتسب نموده اند، حد قذف نشده و شهادتشان در موارد دیگری پذیرفته شود!
سؤال اینجاست که آیا امروز هیچ راهی منطقی برای اثبات جرم موجود نبود و همچنان باید مطابق قوانین شرع اینگونه رفتار شود تا مجرمان از مجازات بگریزند؟ منصفانه پاسخ دهید، از هزار مورد خیانت و تجاوز، از جمله زنا و لواط، کسی می تواند چند شاهد را همزمان با شرایط دیده شده در قانون فعلی مان بر سر متخلفان گرد آورد؟ آیا این بهانه که آبروی مردم ارجحیت دارد تنها در این موارد است و آبروی مؤمن تنها اینجا باید حفظ گردد؟ (البته کدام مومن مد نظر است خود جای سوال است چون مومن مظلوم آبروی خویش را برای رسیدن به عدالت حراج کرد)آیا این روش در واقع حمایت از خیانتکار و متجاوز و حفظ آبروی او نیست؟ آیا در موارد دیگر جنایتکاران و متجاوزان، که به سزای عمل خود رسیدند، چند شاهد با شرایط مقرر در صحنه جرم موجود بوده و با چشم خود ماجراها را دیده و گفته هاشان کاملا با هم مطابقت داشت؟ یا چون تعداد قربانیان زیاد بوده، همان قربانیان را شاهدان ماجرا پذیرفتند؟ اگر چنین است چرا امروز شاهد برخورد یک بام و دو هوا هستیم؟! بنده معتقد به پذیرفتن ادعای هر کس در ریختن آبروی دیگران نیستم، اما با پیشرفت زمان، انسان امروزی می تواند راهکارهای مناسب و عقلانی تر را قانونمند سازد و اثبات چنین جرمهایی محدود به آن شرایط غیر ممکن نباشد تا اینگونه به بهانه حفظ حریم و آبروی افراد و کیان خانواده، راه بر مجرمین باز بماند.
سلام نوري زاد گرامي
” به من چه که در فلانجای تاریخ اسلام فلانی چه می کرده یا نمی کرده؟ من گرفتارِ اسلامِ امروزم. این اسلام امروز است که پوست از تن هوین -هويت-ایرانیان دریده. و من، بحث را از اعماق به امروز جامعه کشاندم. و به نقش ویرانگری که اسلام و شیعه ی امروز در ویرانگریِ ایران و ایرانیان داشته و دارد.”
اين اسلام نيست كه چنين ويرانگري ايران وايرانيان را كرده وداشته ودارد بلكه هواپرستي شخصي استكه برگرده ايرانيان سواركرده اند اين ويرانگري را بكمال انجام داده است.
مصلح
———————
سلام و درود بر مصلح گرامی
قلمتان گوارا
سپاس نازنین
سپاس
.
درود بر حافظ
بس که در خرقه ی آلوده زدم لاف صلاح
شرمسار از رخ ساقی و می رنگینم