یک: علی جان، بنشین تا نصیحتت کنم. مگر نه این که خود این می خواستی مکرر؟ یارانِ صاحبدلت را بر منبرِ سخن فرا می بردی و خود برزمین می نشستی که: مرا نصیحت کنید و از دشواری های روز حساب و کتاب و مؤاخذه پرهیزم دهید. مگر این سخنِ خود تونیست که فرمودی: مرا نقد کنید، چه آشکارا در جمع، و چه پنهانی با خودم. و اکنون، من، محمد نوری زاد، بر منبرم و تو نشسته بر زمین، و جمعِ مشتاقانِ تاریخی ات شاهدِ این گفت و شنود. پیش از آن که رشته ی سخن بدست گیرم و ناگفته های خود با تو در میان گذارم، بگویم که مرا چه الفت ها که با تو نبوده و چه مطلب ها و فیلم ها و برنامه هایی که درباره ی بزرگیِ تو ننوشته و نساخته ام. گرچه خود می دانم تو را به الفتِ امثال من احتیاجی نیست اما ارادتِ خود از این روی بازگفتم که سینه چاکانِ همینجوری ات با سخنانِ صریحِ من در این نوشته یقه ندرند و حکم توهین و ارتداد بر من نرانند. با این که می دانم آنان در روفتنِ هست و نیستِ هرکس که سخنی متفاوت بگوید و راهی دیگر برگزیند، صاحب شگردند!
دو: می گویم: علی جان، ایکاش اصلاً سراغ جنگ و خونریزی نمی رفتی. و کاش در کل، اسلام از جهاد و جنگیدن در راه خدا تهی بود و راهی دیگر برای فرارَوی می جست. من و جمع بسیاری که تو را دوست می داریم، به آن بیست و پنج سال سکوتت و مشاوره های دلسوزانه و صادقانه ای که به رقبایت می دادی، راغب تریم. تو در آن پنج سال و چند ماهی که اراده و اداره ی جامعه ی اسلامی را بدست گرفتی، مرتب از این جنگ به جنگی دیگر فرو شدی و خانواده های بسیاری را از دو طرف عزادار کردی و راه را برای کینه توزی های غلیظِ بعد از خودت گشودی. اساس همه ی جنگ های تو در آن چند سالی که خلیفه ی مسلمین بودی، نه بخاطر هجوم دشمنِ خارجی به سرزمین های اسلامی، و نه بخاطر فرابردنِ امور انسانی و مردمی، بل بخاطرِ باقی ماندنِ خودت بود بر سرِ مقامِ رهبری و خلیفگی. عده ای تو را و طرز حکومتِ تو را نمی پسندیدند و خواستار کناره گیری ات بودند و تو بهمین خاطر تیغ در میان نهادی و درو کردی و پیش رفتی.
سه: بله، کاش بجای جنگ، که همه گیر و دمِ دست همه بود و هست، به سراغِ چیزهایی می رفتی که خاصِ خودت باشد. حیف تو نبود با آن همه ویژگی های انسانی؟ که یاعلی گویان تو را با ذوالفقارت بشناسند و زور بازویت؟ زور بازو مرتب در میان جوانان باز تولید می شود. از جنگاوری به جنگاوری دیگر. و از پهلوانی به پهلوانی دیگر. کاش اما تو می رفتی سراغ بارهای بر زمین مانده ی بشری. مثلِ چی؟ مثلِ مدارا. مثل تحمل مخالف. مثل صلح. مثل پرداختن به نجات مردم از فلاکت های جاری ای که گرفتارش بودند. مثل نجاتِ مردم از بیماری و جهل. ایکاش نگاهت را که به زاویه ای خاص و البته تنگ از دیانت تمایل داشت، به فراخ نگری وُسعت می بخشودی. و بجای این که به دیگران بگویی: اینی که من باور دارم عین درستی و دیانت است، مردم را با هر دیانت و باوری که داشتند، به خصوصیات انسانی ای مثل ادب و خرد و پاکیزه خویی و تحمل و احترام و رعایت حقوق همدیگر تهییج می کردی. اینجوری اگر پیش می رفتی جمعیت بسیارتری را در زیر بال و پر رهبری ات جای می دادی.
چهار: یکی از سخنان شکوهمند و فراوان تکرار شده ات – حتی در بستر شهادت به صعصة بن صوحان – این بود که به همگان می فرمودی: سَلونی قبلَ ان تَفقِدونی. یعنی: پیش از آن که من در میان شما نباشم پرسش های خود را از من بپرسید. حتی بارها به مردم گفتی: من به راه های آسمان از راه های زمین آشناترم. این ادعای بزرگی است. شاید در میان همه ی مردمان جهان، تو نخست فردی باشی که بیرقِ چنین ادعایی را بالا گرفته. این فردی که می گوید من به راههای آسمان واقف تر از زمینم، دراصل دارد می گوید: من علاوه بر این که کل مجهولات زمین را می دانم، به مجهولات آسمان آگاهیِ بیشتری دارم. حالا منِ نوری زاد که جز صداقت از شما سراغ ندارم، می پرسم: علی جان، در درازنای عمرِ شصت و سه ساله ات، بارها به چشم خود دیدی که مردم اطرافت به بیماری های ناشناخته ای مثل طاعون و آبله و بیماری های پوستی وگوارشی و فشار خون مبتلا شدند و مثل برگ خزان روی زمین ریختند و تو یک بار – بله یک بار- از آن راههای آسمانی ات برگی نگرفتی و رازِ درمانِ این بیماری ها را با مردمِ رو به موتِ اطرافت در میان ننهادی و اسم غرور انگیز و افتخار آمیزت را برای بشری که از بیماری های گوناگون رنج می بُرد و می بَرَد، به یادگار ننهادی.
پنج: علی جان، تو که می توانستی همه ی مجهولات زمینی و آسمانی را وا بشکافی، زحمت می کشیدی دست دو تا فرمول ریاضی و دوتا کشف و اختراع را می گرفتی و در دست طرفدارانت می گذاردی تا با غرور به مردمان همه ی عصرها بگویند: بفرمایید، این ها تنها چند اشاره ی مختصر از امام و بزرگ ماست. چرا باید فیثاغورث چند قرن پیش از تو به چند فرمول ریاضی دست یابد و تو نه؟ چرا بیماری و مرگ و میر مردم را دیدی و بی اعتنا از کنار درمان بیماری ها – که بلد بودی – رد شدی؟ چرا ترجیح دادی به مقولاتی بپردازی که انتهایش به کدورت می انجامد. حیفِ شُکوهِ بیست و پنج سال سکوتت نبود که ادامه اش ندادی؟ تو در جنگهای عصر پیامبر خیلی ها را با شمشیر ذوالفقارت از پای درآورده بودی و هر خانه از همسایگانت را به عزا نشانده بودی. اگر هرطایفه این خون ها را فراموش کند، عرب جماعت فراموش نمی کند. خلاصه این که خیلی ها به رهبری تو راضی نبودند. می نشستی در خانه و از دانش زمینی و آسمانی ات، نوعِ بشر را کامیاب می کردی. از پزشکی گرفته تا فلسفه تا حکمت تا مهندسی تا علوم اجتماعی و تربیتی و انسانی، مجهولاتِ تمام نشدنیِ هستی را یکی یکی می شکافتی و چون گنجی برای همه ی ابناء بشر به یادگار می نهادی. کسی هم با تو کاری نداشت. تو مشاور خوبی بودی برای خلفاء. گمشده ی بشر برادرکشی و همنوع کشی برای ماندن بر سرِ قدرت نبود. که این کشتن ها برای قدرت، همیشه بود و همیشه خواهد بود. گمشده ی بشر را تو نیک می دانستی. چرا بدانسوی نرفتی علی جان؟ چرا بیست و پنج سال سکوتت را ادامه ندادی وپایانی ترین سالهای عمرت را آشفتی؟
شش: چرا پایانی ترین سالهای عمرت را به خون آمیختی؟ و راه را برای خونریزی های طرفداران و مخالفانت گشودی؟ کاش به جای بیرون کشیدن ذوالفقار از نیام، قلم سحرانگیزت را بر می داشتی و می نوشتی: هردینی که با خون ریختن بخواهد حقانیت خود را به دیگران نشان بدهد، و با خون ریختن بخواهد بخود بقا بدهد، و با خون ریختن بخواهد بر جمعیت هوادارانش بیفزاید، دین نیست. بل مالیخولیایی درهم پیچ است برای زخمی کردن و خراشیدن و سوهان کشیدن به روح بشر. البته ناجوانمردی است اگر از حکمت های نورانیت نگویم و دریک مثال از بلندای انسانی و شعوری و تربیتیِ نامه ات به مالک اشتر یاد نکنم که در نوع خود کم نظیر است. با این همه اما دوست داشتم تو را رفیقِ همه ی مردمانِ همه ی عصرها می دیدم. و نه با جمعیت معدودی که تو را و راه ِ تو را قبول دارند و در همه ی این هزار و اندی سال به پهن کردنِ زیراندازِ تفرقه و نفرت وجنگ و خونریزی مشغول بوده اند و هیچ هنری نیز نداشته اند. این آقای خمینیِ ما به تآسی از تو، پایانی ترین سالهای عمرش را به خون آغشت. جوری که از همان ابتدایِ برآمدن، خونریزی را شروع کرد تا ماههای پایانیِ عمرش. وی در چهار خط نوشته، شیخ های شیعه را به ریختن خون چندین هزار نفر فرمان گفت. و شیخ ها و سادات شیعه، چه حریصانه خون ریختند در این سالهای شیعی. چه بر بام مدرسه ی رفاه و کشتارهای خلخالی، و چه در جنگی هشت ساله و ابلهانه، و چه بعدها با همان چهارخط نوشته ی معروف! اینها همه اش به تآسی از تو بوده و هست علی جان. کاش به سراغِ واشکافیِ همان راههای زمینی و آسمانی می رفتی و با شکافتن فرقِ سرِمخالفان کاری نداشتی.
هفت: کاش در سالهای رهبری ات، ریشه ی برده داری را – حتی در همان کوفه ی کوفتی – بر می کندی. و زنان و دختران را از حملِ بارِ تحقیر و بی هویتی می رهاندی. تجسم کن اگر این می کردی، ما امروز چه سرفراز بودیم و با گردنی افراخته به مردمان جهان می گفتیم: ببینید، امام ما در هزار و اندی سال پیش بر برده داری خط کشید و نابکاران بهمین خاطر زدند و کشتندش! منظور من این است که اگر شهادت تو به خاطر لغو برده داری بود، کل دنیا خواهان تو بود امروز. و یعنی این که: گمشده ی بشر این نبود که دینی تازه بیاید و برای ابناء بشر خط کشی کند که: از این زاویه به هستی بنگرید وگرنه کافرید و خونتان حلال. گمشده ی بشر، انسانیت بود و هست. گمشده ی بشر احترام بود. احترام به نوع بشر. با هر مرام و مسلک.
هشت: علی جان، در زمان حیات و رهبری ات، و بعدها در هیچ کجای جهان، اندیشه ی تو نتوانست در یک گوشه ی کوچک از این دنیای بزرگ، یک جامعه ی کوچکِ خوشبخت بیادگار گذارد. این سخن من، سخنِ سترگی است. این که: چرا علی دوستیِ شیعیان نتوانسته تنها صد نفر را در گستره ی زمینی به این بزرگی خوشبخت کند؟ علتش را بگویم؟ علتش تنها و تنها در این است که اندیشه ی تو مزاحم اندیشه و زندگی دیگران است و می گوید: من و فقط منِ شیعه ام که درست می اندیشم و درست می بینم. مابقیِ مردمان یا همه در غفلت اند یا در کفر محض که باید در این جهان روفته شوند و در آن جهان چشم براه جهنم و گرزهای آتشینش بمانند. خلاصه این که علی جان، ایکاش از زاویه ای وسیع به بشر و طبعِ تنوع طلبش می نگریستی و می گفتی: ای مردم، به هرچه باور دارید، گوارای وجودتان. مهم اما از این به بعد است. که درستکار و خیرخواه و با ادب و خردگرا و نوعدوست باشید و از ظلم به دیگران درهر نوعش پرهیز کنید. بله علی جان، گمشده ی بشر این بود اما نمی دانم شما چرا دست به آسمان نبردی و همین را برای بشر هدیه نیاوردی!
نه: ما شیعیان با اطلاق “معصومیت” به شما عزیزان، اساساً به مقام انسانیِ شما توهین می کنیم. یعنی چه که شمایان از هر خطایی مبرّایید؟ وقتی قرآن به پیامبر می گوید: تو، بشری هستی مثل بقیه ی مردم، قائل شدنِ معصومیت، هر خیر و خوبیِ برآمده از توانِ شخصیِ شما و فرزندانِ شما را از شما می تاراند. بعنوان مثال من یکی از خطاهای خفیف علی خلیفه ی مسلمین را برمی شمرم تا بدانی نیک تر نیز می شد با رفع محرومیت از فقرا و مستمندان عمل کرد. آنچه که معروفست این است که تو شبانه کیسه ی آذوقه را بدوش می کشیدی و خانه ی فقرا را دق الباب می کردی و خوردنی هایشان را پشت در می نهادی و بی آنکه شناخته شوی به درِ خانه ای دیگر می رفتی. خب، این رفتار تو بسیار به دلِ ما نشسته و غرور و تکبرِ بسیاری از ما را خمیر کرده. پرسش اما این که: تو در یک شب، به خانه ی چند فقیر و مستمند سرمی زدی؟ به سه خانه؟ ده خانه؟ بیش از این که نبوده؟ اما اگر می آمدی و برای هر خانواده ی مستمند پرونده ای تشکیل می دادی و بطور سیستماتیک، حکومت را موظف به رسیدگی به آنان می کردی، حتماً این نظم حکومتی، هم فراگیرتر عمل می کرد و هم تو را فرصت فراوان تری بود برای رسیدگی به سایر امور. به این رفتار سیستماتیک می گویند: مدیریت. مدیریت، گوهری است که همین اکنون نیز در میان مسئولان شیعه ی ما یافت می نشود که هیچ، بل نبودِ مدیریت، خود فرصتی است برای غارت اموال و تباه کردنِ حقوق مردم. که مسئولان، هم بی در و پیکر بدزدند و هم اسم بی کیاستی های خود رابگذارند: مصلحت!
ده: علی جان، خود برتر بینیِ شیعیان تو باعث شده که هیچگاه موفق به همزیستی با سایر مردم نشوند. مثلاً سیدعلی ما – که بسیار فراوان از محبتِ به شما لبریز است – نمی دانم با چه انگیزه ای خودش را همینجوری “ولی امر مسلمین جهان” لقب داده. از میان مسلمین جهان که بیش از یک میلیارد نفرند، تنها ده بیست میلیون نفر سیدعلی را قبول دارند. آنهم بخاطر چیزهای ظریفی که خودت بهتر می دانی. خب، چرا باید فردی که خودش را علیِ زمانه می داند و دیگران را از طلحه و زبیرشدن و از عوام بودن پرهیز می دهد، برای رواج دروغ مسلمی چون ولیّ امرمسلمین جهان خیز برمی دارد و از جیب مردم برمی دارد و برای جا انداختنِ این دروغ هزینه می کند؟ معمولاً لقب را دیگران، متناسبِ خصلت هایی که از ما ظهور می کند، به ما می دهند. نه این که ما سرِ خود یکی از القاب ماورایی را از آسمانِ تخیل بر بگیریم و مدالش را بر سینه بنشانیم. کسی که خودش را برتر از همه، و بالاتر، خودش را ولی امر مسلمین جهان بداند، به خود حق می دهد که در هرکاری دخالت کند و همزمان خودش را در متنِ آغوشِ خدا بداند. گرفتاریِ ما شیعیان همین است. که خود را به خاطر محبتی که به اهل بیت داریم برتر از همه و حتماً بهشتی می دانیم و دیگرانی را که در شب های قدر قرآن سر نمی گیرند و آداب زیارت نمی دانند و مکه را با شعاع کربلا طواف نمی کنند و با دیگِ قیمه ی عاشورا سر و سرّی ندارند، جهنمی می انگاریم. حالا کسی که خودش را بهشتی می داند و دیگران را جهنمی، ببین با جهنمیانِ مقابلش چه ها که نمی کند همینجوری. ولی امر مسلمین ما، صرفاً به این خاطر که خود را بهشتی و دیگران را جهنمی می داند، می بینی که چه روزگاری سیاه کرده از مردم خودمان و مردمان منطقه!
یازده: علی جان، صحبت ها و توصیه های اغلب آسمانی و ماورایی – و نه زمینیِ – تو و فرزندانت باعث شده که شیعیان، خداوکیلی به شکل دیوانه واری در محبتِ به شما اهل بیت متوقف بمانند. همین توقف در محبت به شما، باعث شده که سیل خرافه بخش وسیعی از حجم مغزشان را اشغال کند و فرصتی برای جولان خردمندی به آنان ندهد. با اطمینان می گویم: شاید کمتر مذهبی چون شیعه با این همه هجوم خرافه مواجه باشد. یکی از گنده خرافاتی که مته به مغز و زندگی ما فرو تپانده، خرافه ی ولایت فقیه است. که یکی با لباسی شبیه لباس شما می نشیند بر صندلی و همه را در مقابلش روی زمین می نشاند وهمو چنان اختیاری در ریز و درشتِ امور دارد که می تواند چرخه ی دین و حج و نماز و پول و حال و آینده و اساس زندگی مردم را به راهی که خود اراده دارد بگرداند. بدا که خروار خروار خرافه های پشت در پشت در تشیع، کورسویی از درستی بجای ننهاده که اسمش دین باشد و همان دین مردم را به راه راست بخواند.
دوازده: یکی از سخنان ماندگار و دوست داشتنی شما عزیزان این است: ای مردم، آنچه را که خود می پسندید برای دیگران نیز بپسندید و آنچه را که خود نمی پسندید برای دیگران نیز نپسندید. من وقتی به این سخن شریف و شایسته خیره می شوم می بینم کل دنیا و آخرت را با همین یک توصیه می شود آراست به زیبایی. این سخن پسندیده و خردمندانه و درست، نخست اما از جانب خود شما به خاک افتاد. کجا؟ آنجا که شما مسلمانان، باور دیگران را نپسندیدید و آرامش و امنیت و زندگی شان را آشفتید و روفتید. شما که دوست داشتید مسلمان باشید، چرا دیگران را از همانی که دوست داشتند باز داشتید؟ که یا باید مسلمان می شدند یا باید به شما جزیه می دادند یا مهیای جنگ می شدند؟ عده ای یکجور نماز و روزه و عبادت را دوست دارند و دیگرانی جور دیگر. اگر جمعیتی قوی و مقتدر شما را بر سر سه راهیِ بت پرستی و جزیه و جنگ قرار می دادند خوب بود؟ پس چرا چیزی را که خود نمی پسندیدید بر دیگران تحمیل کردید؟ نیک می دانید که: از توی دینِ تحمیلی، انسان بیرون نمی آید که هیچ، هیچ خیر و خوبی و دلخوشی نیز از آن سر بر نمی آورد. من در تعجبم که این “لااکراه فی الدین” چرا با شمشیر و زورِ مسلمین برای دیگر مردمان تفسیر شد؟
سیزده: ذوالفقارخونین، وصحبت ها و توصیه های اغلب آسمانی شما و فرزندانتان باعث شده که عده ای “گلِ مولایی” چه در لباس روحانی و چه بسیجی با نعره های یا حیدر و یاعلی، به حق و قانون و حریم خصوصیِ مردم لگد بزنند و همزمان خود را بهشتی بدانند و دیگران را جهنمی. ایکاش شما بجای آنهمه توصیه های بهشتی و دوزخی، ما را به راههای مطلقاً زمینی بشارت می دادید. راههایی که اگر تنها و تنها ما را با “ادب” می آمیختند ، ما و شما ضرر نکرده بودیم و لااقل چیزی در دستانمان بود که نشان همه بدهیم و بگوییم ما اگر چیزی نداریم، ببینید، ادب که داریم. قبول می فرمایید که ادب، تنها گنجی است که هر چه از آن مصرف شود، کاستی که نمی گیرد، نیز روز به روز بر وسعت و عمق آن افزوده می شود.
چهارده: من یک روز نشستم و فحش های سخیفی را که در میان شیعیان رایج است شماره کردم. شمارگانِ این فحش های حیثیتی آنقدر فراوانی دارد که یکی از تراشه های معمولش را می شود از میان دولب مبارک حضرت آیت الله جوادی آملی شنید و دیگری را در نشریه ی یا لثارات خواند. از فحش های شیعی که گذر کنیم، می توانیم وجهِ آدمکشی اش را به جناب خلخالی و شیخ مصطفی پورمحمدی بسپاریم، و عربده های شیعی اش را به علم الهدی و احمد خاتمی، و دزدی های هماهنگش را به خاوری و زنجانی و مرتضوی، و مدیریتِ این همه را به مجتبی خامنه ای واگذاریم. خلاصه علی جان، تشیعی که این روزها پرچمش بر گنبد قمارخانه ی هسته ای در اهتزاز است، به هزارتویی راه دارد که از هر تویش هزار جنازه ی بی نشان و هزار دزدی گنده و هزار دروغ حکومتی و هزار فریب آیت اللهی و هزار بی قوارگیِ انسانی فوران می کند همینجوری! و عجبا که این همه، از اعماق تشیع بر کشیده می شود. که یعنی: این همه استعداد، از هزار تویِ خود تشیع است که بر می جوشد. وگرنه مگر می شود در یک جامعه ی شیعی یکی را از هستی و معیشت و زندگی و تحصیل و حقوق اجتماعی محرومش کنند صرفاً به این خاطر که شیعه نیست؟ و مثلاً بهایی است؟ شیخ مصطفی پورمحمدی، آدمکشی هایش را به فرمان خدا مستند می کند و بازجویان و قاضیان ناجوانمردی ها و فریبکاری های خود را به اصل و اساس تشیع ربط می دهند و جوادی آملی فحش هایش را از دل بحث های فقهی و اصولی بیرون می کشد. خلاصه هر کدامشان به یک جای تشیع دست می برند و حدیث و روایت و آیه ی مورد نیازشان را برمی دارند و برکرسی می نشانند و با طرف آن می کنند که خود می خواهند منتها به اسم اسلام و قرآن و اهل بیت.
پانزده: این روزها دست سرداران و بیت رهبری و بسیجیان به خون مردمان سوریه آغشته است. پیش ترش عراق بود و افغانستان و بحرین و یمن و لبنان و فلسطین و نیجریه. اکنون اما پاهایشان بدجوری در سوریه قفل شده همه جانبه. که یا باید این راهِ کور را با چشمان بسته ادامه بدهند یا به ناگاه به ایران بازگردند و سهم خود را در آدمکشی ها و تخریب سوریه، پیش پای بشار اسد بر زمین گذارند. اما مغزهای اسلامی – فندقی، به حضور و به آدمکشی های خود در سوریه ادامه می دهند با این دلیلِ خرافی و خونین که: اگر ما با داعش در بیرون از مرزهایمان نجنگیم، ناگزیر باید با وی در داخل مرزهایمان بجنگیم. دروغ و فریب و وادادگی را می بینی علی جان؟ سردار به نمایندگی از حضرت سیدعلی با کلی پول که از جیب مردم برداشته، از اینجا بلند شده رفته سوریه و مردم سوریه را بخاک و خون و آوارگی کشیده و کل کشور سوریه را به ویرانه ای بدل کرده با این دلیل که: من اگر با داعش در سوریه نجنگم ناگزیر باید در داخل خاک خودم با وی بجنگم! این “دیگرکشی” نیز از دلِ تشیع و با تأسی از جنگهایی که تو با مخالفان و دیگر اندیشان داشتی و همه را به تیزی ذوالفقارت می سپردی، برگرفته شده است. علی جان، کاش دستی به همان راههای زمینی و آسمانی ات می بردی و گمشده های بشر را که خردگرایی و صلح و صفا و بهره مندی از قشنگی های انسانی است برمی گرفتی و کل بشر را پای این سفره ی انسانی ات می نشاندی و جنگ و خونریزی و نفرت و دشمن خواهی را برای سیدعلیِ ما و سرداران و ملاهای همینجوری اش وا می نهادی.
فیس بوکfacebook.com/m.nourizad
اینستاگرام: mohammadnourizad
تلگرام: telegram.me/MohammadNoorizad
ایمیل جدید: mnoorizaad@gmail.com
محمد نوری زاد
سی ام شهریور نود و پنج – تهران
|
درود بر شما محمد نوری زاد عزیز
اسلام یک دین است، به پیامبری محمد و کتاب او قرآن، جز این نیست، ایا هست؟
محمد نوری زاد عزیز درجه ی هوشی این بنده حقیر بسیار بالا هست و بجرئت می توانم بگویم بدون امار فقط با دیده ها و رفت امد های که در بین جماعت در نقاط مختلف ایران به سختی درجه ای بالاتر از 105 را می توان پیدا کرد و عموم بروی 85 الی 95 هستند! که این افتضاحیسط تاریخی و مایع ننگ تاریخ ایران
چرا که فقط از یک کودن و نفهم مطلق بر میاد تا فرمان مستقیم خدا در قران، اموزه های ساده انسانی را بطور کامل بلعکس انجام دهد.
جز کتاب خدا که به گفته خود پروردگار برای انسان کفایت دارد دیگر علی و تقی و نقی و … غیره چه سود دارد؟ مگر به حال انسانیت فرقی هم میکند که چه کسی خلیفه بوده است؟
مگر در تاریخ کم مثل علی بوده! چه بهتر از علی ها و حسین ها که به عمرشان جز نیکی و محبت به خلق خدا هیچ نکرده و دست اخر توسط مشتی بی شعور با دردی بی انتها و شکنجه ای غیر قابل وصف کشته شدند.
می گوید دروغ نگو… و فقط از مشتی کودن برمیاد که این جمله ی بسیار ساده رو با توجیه های احمقانه تر از حضور سمی شان رد کنند.
می گوید حق دیگران را ضایع نکن… و فقط از مشتی شیطان برمیاد که با استفاده کلمه (زرنگی) حق همه را ضایع کنند.
شما به علی نامه ای سخت گیرانه دادی من در همین کامنت به خدا
پروردگارا، با تو ام ای پروردگار جهانیان، ای خالق همه چیز، ای دانا بر هرچیز. ایا از کامل مطلق برنمی اید تا با کوچک ترین ارده به خلقتش یاری برساند؟ ایا دانای مطلق و خالق انسان نمی داند که می شود با علومی مثل روانشناسی یک دزد رو بدون بریدن دست نه تنها از دزدی باز داشت بلکه با او کاری کرد تا نه تنها دزدی نکند بلکه کاری خیر کند!
خواهش میکنم چشم گوش کور و کرتون رو باز کنید حتی پروردگار بزرگ هم به من اجازه ی نقد داد در همین کامنت و نه پوچم کرد نه سوسک. اما رهبر انقلاب اسلامی مگر بالاتر از پروردگار است که اختیار را از من گرفته و من رو محدود کرده؟
این دیوار های کاملا مرئی رو از دور ذهنتون بردارید بگذارید کمی هوا بهش برسد
پروردگار خیلی کامل تر و بزرگتر از چیزیست که مغز من و شما قدرت درک او را داشته باشد اما پر واضح هست که هر چی در این جهان ساخته ی دست اوست و اگر چیزی اینجاست ولی ناقص اما کاملش دست اوست!
در جهان ما نیکی هست، راستگوی هست، عشق هست، محبت هست و …
اما در جهان ما پلیدی هست، دروغ هست، نفرت هست، کینه، جنگ، کشتار و…
پروردگار خودش میگوید که من به مکر کنندگان بالاترین مکر را میکنم. این یعنی پس در صفات منفی هم او مطلق هست! کمی تعقل کنید که حتی خدا هم شر میکند و اساسا خالق شر خداست!
عزیزان چرا به خود ظلم میکنید؟ مگر از خدا بالاتر هم برای حفظ منافع اسلام و محمد و علی و حسن حسین هست که شما روح و حتی جسم همدیگر در دفاع و حمایت از اینها صدمه جبران ناپذیر میزنید؟
خدا را مثل یک دانشمند ببینید مثل هر دانشمندی خدا برای اختراع چیزی صدا چیز ناقص ممکن تست کرده باشه!
مثل یک نویسنده ممکن صدها چرک نویس پر کرده باشه اگر ما و جهان ما فقط یک ازمایش یا چرک نویس باشد چه؟ می ارزد با این همه نفرت زندگی کنید؟ من امروز میرم سر کوه و با فریاد روبروی ترسناک ترین و بزرگترین حافظ منافع اسلام و تمام معصومین توهین مکنیم و از خدا میخوام که در جا دفاع کند! اما خودش را به شهادت میگیرم که هیچ جز سکوت با من نمیکند
و خندم میگیره که مشتی اهریمن خود را از جایگاه خدا هم بالاتر میبینند
خدارو به شهادت میگیرم که امروز شیعیان و به طور کل عموم مسلمین جهان مایع ننگ این دین هستند و حتی خود خدا هم از انها رو برگردانده!
امروز پیامبر اسلام شرمسار از چنین پیروانی است، پیروانی که با کوچک ترین مخالف خود بدترین رفتار را میکنند که اگر پیامبر بود و میدید قلبش به درد میامد چرا که او پیامبر اخلاق بود
محمد نوری زاد عزیز افرادی که با جرئت تمام با قمعه سر خود یا طفل خود را پاره میکنند قطعا برایشان خرج شجاعت زیادی ندارد تا ظالم را از پا در بیارند اما اگر امروز کاری نمیکنند یعنی اینکه راضی هستند و امثال من و شما هرکاری کنیم جز هدر دادن عمر خودمون هیچ کاری نکردیم
بیا بگذاریم این صفحه ننگین از تاریخ ایران هم نوشته شود و رد شود، مگر جز این بوده که بار اولش نبوده؟ پس من اطمینان دارم ایران دوباره به اوج زیبای و قدرت خود برمیگردد و تاسف زیاد من بر مردم زمانه ام که امثال من را با درد روحی زیاد کارهایشان اسیب زدند و تنها گذاشتند که مثل ایران عزیزمان بمیریم تا انها بر سر خلافت کسانی که هزار و چهارصد سال مرده اند خون بریزند و مشتی بی لیاقت و اهریمن رو سکان دار کشور خود کنند! تا زنان عزیز کشور را به اوج بی مقامی و خفت و ذلت برسانند تا حتی شاهد ان باشیم پسر برای یک تکه روسری حاظر شود مادر خود را با بدترین و زشت ترین الفاظ و کارها شکنجه دهد! تا شاهد ان باشیم پدر خون پسر خود برای بی دینی به زمین بریزد!
ما اول انسانیم بعد هم ایرانی و بعدی دیگر ندارد بقییه اش شخصی است
اما شیاطین نه خدا دقت کنید شیاطین اموختند به شما که اول شیعه اید و بعد هم شیعه اید!
عزیزان شیطان از در تفکر هر شخص بر او نفوذ دارد
پایش را از زندگی خود و خانواده و کشور خود ببرید
حضرت عیسی هم که اینهمه به قبرستانها رفت و مرده زنده کرد بسیاری از مردم این معجزات را دیدند و باور نکردند
سلام:
جناب نوری زاد:
از آنجا که بیو گرافی و کارنامه کاری اخیر شما هاکی ازین میباشد، که شما با ادب و رعایت کامل همه جوانب بدون لفاظی و در عین حال با صراحت و بی پرده جهت کتابت این نامه دست به قلم برده اید، و به نقل از خودتون که بعضا نامه ها و نوشته های اخیر شما نَمَکین میباشد!
و چون بنده از هنر و …. بی بهره میباشم
لذا برای اینکه نظر و برداشت خودم را از مطالعه و خواندن نامه شما به حضرت امیر بیان کنم ،
از شاعر حکیم شفاهی اصفهانی وام گرفته و با این دو بیتی نظرخودم را خطاب به شما که این جسارت و شقاوت رو بخرج داده و به امیرالمومنین علی علیه السلام خرده گرفته اید به استحضار میرسانم:
گر سام نریمانی و گر، رستم گرد
جُلًاب مرا به مُفت، نتوانی خورد
یا قیمت آنچه خورده ایی باید داد
یا در عوض آنچه ر ی د ه ایی باید خورد!
اونایی که عاشق اسلام هستند و میگن ما اسلام ناب هستیم
طبق ایه ای که میگه منافقین حکومت رو که ادای انسان های خوب رو در میارن و اد م مکیشن و ظلم میکنن و ربا میخورن و لواط و تجاوز و دزدی و صدتا چیز دیگه انجام میدن حکمشون مرگه مرگ یعنی باید کشته بشن
همونایی که قبل انقلاب ادم ها رو میکشتن کجا هستن که اینارو بکشن اگر برای خدا میکشتن کجاپین
معلومه که شما واسه خدا نمیکشتین واسه نفس و مشهور شدن و منافع گروهی
خمینی یا اون افکارش چه میدونست اسراپیل کجاست
معلومه از جایی خط میگرفته
یه حرفایی میزد که گنده تر از دهن همتون بود و هست
کجا رفتن اون حرفا اگه دروغ میگم
اگه گنده نبودن انجامش میدادن
البته بعد منفی کارهاش رو انجام دادن و چیزی کم نذاشتن
ولی ایه ای هست که میگه وقتی چنین ادم هایی به قدرت میرسن خیری به مردم نمیرسونن
به جز اینه که اون موقع حکومت عراق بعثی بود و با کمونیست رابطه خوبی داشت و سلاح های شیمیایی رو کمونیست ها داده بودن یعنی شوروی یا همان روسیه امروز
و رهبر حکومت در اونجا بدنیا اومده مثل شاهرودی و خیلیای دیگه
حالا میفهمید چرا میگن نفوذ چون خودشون به این روش ها به قدرت رسیدن و میگن کسی ترفند مارو به ما نزنه این ماپیم که باید تو قدرت باشیم ماااااااااااااا و مننننننننن
سلام
در پاسخ به شخصی که نوشتهی او را دلنشین خوانده بودین، میخواستم بگم که دروغ بستن به خدا و پیامبران و به سخره گرفتن اونها دلنشین است آیا؟!
فاین تذهبون آقای نوریزاد؟
من واقعا نمیدانم این چه نامه ای است که نوری زاد نوشته و برای چه چنین نوشته اما با توجه به سخنان گذشته محمد نوریزاد و عکسی که بالای نامه گذاشته ( عکس آقای خمینی که دست آقای خامنه ای را بلند کرده ) …احتمالا خواسته بگوید نامه اش به سید علی خامنه ای هست و مثلا خواسته با این نامه توجه ها را جلب کند و بعد بگوید امام علی یعنی امام علی خامنه ای . وگر نه با دیدگاه و نظرات قبلی محمد نوریزاد بسیار متفاوت است….. به نظرم اتفاقا محمد نوریزاد خواسته تا این بحث ها پیش بیاید و بعد بگوید پس چطور میگوئید خامنه ای علی زمان است و به او امام علی میگوئید ؟ می خواسته بگوید که حال که چنین از دادن این نسبتها به حضرت علی برآشفته میشوید پس چگونه است که کسی را که متصف به این وصفهاست و در عین حال معصوم هم نیست را امام علی خامنه ای میگویید ؟ من اطمینان دارم که منظور نوریزاد از این نامه حضرت علی نیست و شخص خامنه ای است زیرا علاوه بر عکس بالای نامه که با طعنه به واقعه غدیر خم که حضرت محمد دست حضرت علی را بلند میکند .. نشان میدهد که آقای خمینی دست آقای خامنه ای را بلند کرده در عین حال جناب نوریزاد سریالی درباره حضرت علی ساخته است و در اصل همیشه الگوی ایشان چه در کار هنری و چه سخنان قبلیش همیشه حضرت علی بوده است و بعید است کسی که همه الگویش حضرت علی بوده حال اینهمه به رفتار و کردار ایشان معترض بوده باشد
با سلام
جناب اقای نوری زاد
جنگ بر امام علی علیه السلام تحمیل شد نه اینکه جنگ کرد
دوم ممکنه شما نامه ای به ابوبکر و عمر و عثمان بنویسید .بی شک جنایات خلفاء بر کسی پوشیده نیست
ما منتظریم که شما نامه ای به ابوبکر و عمر و عثمان بنویسید.
بی شک علمای اهل سنت هم در علم و فضیلت و دانش خلفاء اتفاق نظر دارند چرا ان ها از علم و دانش خود برای بشر استفاده نکردند؟
اما هرگز نامه به خلفاء نمی نویسید چرا ؟
وظیفهی شما کوبیدن عقائد شیعه و رواج شبهات اما در قالب یک شیعی که به نوشتن این نامه در مورد امام علی و به خداوند متعال
در مسلمانی شما هم باید شک کرد.
نامه های شما یک جواب دارد و ان اینکه شبهاتی بی اساس برای شما به وجود امده و چون به زعم خودتان فکر می کنید جوابی نبوده که بوده شروع به نوشتن این شبهات در این قالب کردید وگرنه مسئله عدل خدا پرواضح است اما برای شما که نمی خواهید حقیقت را دریابید کمی مشکل است
ابوجهل ها و ابولهب ها هم معجزه دیدند هم پیامبر ایمان نیاوردند…شما بودید ایمان می آوردید؟
راستی علم پیامبر هم از همه بیشتر بود چرا اختراعی …چیزی نکرد؟
یک نامه هم به پیامبر بنویسید.
هر چند هدف یکی است
هجمه به شیعه و نابودی اسلام
جناب نوریزاد، اختلاف با حضرات مسئولین شما را به ورطه نابودی کشانده است تا آنجا که در مقام نقد کسی بر می آیید که پیامبر و خداوند او را ستوده است یا شما اشتباه می کنید یا خدا و رسولش. اگر شما اشتباه می کنید توبه کنید و اگر خدا و رسولش اشتباه کرده اند، حضرتعالی به خدا نامه ای بنویسید و او را از اشتباهاتش آگاه سازید و بگویید که یک نسخه هم از این نامه را به پیامبر برساند و از مقام الوهیت استعفا داده و بر اساس شایسته سالاری این مقام را به شما واگذار کنند، ولی چون شما در هر حال قائل به دموکراسی و رای اکثریت هستید این را به انتخاب مردم واگذارید که خدای خویش را برگزینند، البته آن خدایی که خود به دموکراسی معتقد باشد و قوانین الهی را با رای اکثریت به تصویب برساند و مساله قیامت و بهشت و جهنم را هم طوری حل کند که کسی احیانا ناراحت نشود. پیامبر اکرم با ابوسفیان، امام علی و امام حسن با معاویه، امام حسین با یزید و …. در بهشت با هم باشند تا کدورتهای بوجود آمده در دنیا را برطرف سازند.
آفرین
اگر جرعت داری این کامنت من را منتشر کن. من حاکمان ایران را نه شیعه بلکه کافر میدانم . و شما نوریزاد که در گذشته /// رهبر بودی الان کافرشدی مردک نادان تو اگر با اخوندها مشکل داری چکار به مقدسات شیعیان داری تو خودت مهره این حکومت کافری که راست راست داری میچرخی و توهین میکنی چرا بهروز وثوقی که هیچ جرمی نکرده اجازه ورود به کشورش را نداره ایشان هیچ فعالیت سیاسی هم علیه حکومت نداشته اما شخصی مثل این کافر(محمد نوریزاد) ازادانه برای خودش هر چرند و پرندی را منتشر میکند جز اینکه این شخص مامور خود حکومت هست که مردم را بی دین کند
اگر جرعت داری کامنت من را منتشر کن . من مشکلی با عقایدت ندارم تو کافر هم باشی عقیده خودت هست ولی داری عقاید مسموم خودت راه به خورد مردم میدی . تو اگر راست میگی از کثافت کاری های نظام بنویس چکار به ائمه داری خائن خامنه ای ظلم میکنه به ائمه چه ربطی داره . در دوران بنی عباس هم حاکمان بنی عباس خودشان را طرفدار اهل بیت معرفی میکردند و ظلم میکردن حتی اهل بیت را هم شهید کردن ایا ظلم های انها را باید به پای اهل بیت نوشت
ای خائن من که میدونم اینقدر احمق نیستی که این را نفهمی که این حکومت دین را ابزاری برای خودش قرار داده پس دست از دشمنی دین بردار و به جان حکومت انتقاد کن
اما من میدانم تو خودت جیزه خار این حکومتی
تایید کن کامنتو هرچند معلومه کامنتم را حذف میکنی
باسلام
متاسفانه با این نوشته شما نشان دادید که فوق العاده بی سواد هستید و اگر حرکت مثبتی در زندگی انجام داده اید از سر احساسات بوده و عالم به آن نبوده اید در مورد مولی متقیان آقا امیرالمومنین حضرت علی ( صلوات الله علیه ) همین بس : بجز از علی ( ع ) که گوید به پسر که قاتل من چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا و همچنین حکایت پیرمردی که حضرت ( سلام الله علیه ) رو در بیایان مشغول کار دید و از حضرت طلب کمک و غذا کرد و حضرت ( ع ) فرمودند چیزی ندارم به تو بدهم الا نانی که در سفره است و پیرمرد هنگام تناول از شدت خشکی نتوانست نان را بخورد در صورتی که قوت غالب آقا امیرالمومنین ( صلوات الله علیه ) همان نان بوده است و ایشان در تمام مدت عمر شریفشان از نان گندم استفاده ننموده اند و این قطره ای از محاسن اقیانوس بیکران حضرت علی علیه السلام میباشد ….
خدا هدایتت کنه
جناب اقای نوری زاد
با سلام
من نه با سوادم و نه کتابخانه عریض و طویلی مثل شما دارم و نه فرهیخته در اشل و الگویی که دارید هستم لذا امیدی ندارم که ان را منتشر کنید
مجبورم مقدمه ای را عرض کنم وان اینکه مدتهاست که فعالیت ها و مطالب شما را پیگیری میکنم و ان دسته از اقدامات شما که در خصوص ظلم ستیزی بود را تحسین میکردم ولی در خصوص نامه ها به مرور به نتیجه میرسیدم که دارد به سمتی میرود که امروزه ان را شاهد بودیم لذا بعد از نامه به علی علیه السلام را که خواندم از اقای احمدپور به دلیل ارتباط نزدیکی که با شما دارد خواستم در این رابطه تذکر دوستانه ای بدهد که این راه صوابی نیست که دارید در ان گام میزنید و اگراز ایشان سوال کنید دقیقا همین را پیش بینی کردم که نامه بعدی شما به خدا و با چه مضمونی خواهد بود چون طبق تجربه ام حاصل و محصول و نتیجه راهی که میرفتید معلوم و مشهود بود ولی خب ایشان به هر دلیلی از قبول خواسته من امتناع کردند
اما نقدی که به علت نامه های شما دارم این است که مبنای استدلال شما باطل است چرا که اگر فرضا علی علیه السلام به راه های اسمان اگاه تر باشد و بتواند همه بیماری ها را برایش واکسن تهیه کند و درمان کند ایا در ان مقطع وسیله تزریق و ساخت ان وجود داشت؟ ایا در زمانی که هنوز علت بیماری ها را کسی نمیدانست (میکروب – باکتری – ویروس ) ساخت و ارائه درمانش امکان پذیر بود؟ عین این است که بگوییم چرا علی علیه السلام بلد نبود ماشین اختراع کند تا مجبور نباشند با الاغ تردد کنند ولی فرضا هم این کار هم میکرد ایا سوخت ان هنوز استخراج و استحصال ان وجود داشت که ان را داخل باک ان وسیله نقلیه کنند ؟ در صورتی که قطعا خود شما به این اصل اعتقاد دارید که علم یک امر تدریجی است و هر کدام راه گشا دیگری و مقدمه علم دیگر است مگر انکه همانطور که در این مدت مشخص شده که توقع دارید همه چیز را دیگران درست و اصلاخ کنند و نقصی و اشکالی که هست تقصیر دیگران هست متوقع باشید علی علیه السلام از صفر تا صد هر علمی را کشف و در سینی در اختیار بشر قرار دهد حالا بگذریم کلا برداشت شما از ان کلام علی علیه السلام از اساس اشتباه است و فقط بهانه ای برای پیشبرد انچه در ذهن دارید از ان استفاده میکنید
اما نکته اصلی این است که شما به مرحله ای از خود درست پنداری رسیده اید که اگر خدا و رسول و امام مطابق نظر شما عمل نکرده و یا نکنند قطعا انها اشکال داشته و اهمال کار هستند !! به نظر میرسد که چون شما در طول این سالها دچار مشکل و مشقت شده اید و هرچه به درگاه انها استغاثه کردید و هیچ نتیجه مطلوب نظرتان را نگرفته اید پس انها یا ناتوانند یا ناکارامد و یا نا عادل و…. ویا هرانچه که در ذهن شما میگذرد هستند عین این است که چون شما معتقدید اقای خامنه ای به حق نیست چرا صاعقه ای از اسمان نمی اید و او را محو نمیکند و یا موقعی که امریکا بمب اتم بر هیروشیما می انداخت چرا خدا جلوی انفجار ان را نگرفت
جناب نوری زاد لطفا بر راستی بال خود نظر کنید ببینید انچه بر شما و ما رفته از خود شماست چرا که اقای خامنه ای امروز محصول مجیزگویی و مقدس سازی خود شما در ایامی نه چندان دور است و حالا بر اساس قاعده عمل و عکس العمل باید نتیجه کار خود را تحمل کنید حالاا بگذریم که محصول کار شمایان را نه تنها خود شما که کثیری از ملت باید تحمل کند ولی ما از حق خود میگذریم و از شما مطالبه ای نداریم ولی حداقل انتظار داریم به خاطر اشتباه خودتان خدا و رسول و امام را متهم نکنید و توپ را تو حیاط دیگران نیاندازید
اقای نوریزاد کدام طرفی هستید .حقیقت اینست برشما وامثال شما نمیتوان اعتماد کرد .اگرچه فرمودند دانش را حتی اگر درسینه منافق هم باشد انرا بدست اورید .نه به علی جان گفتننت نه به متهم کردنش .این دفعه بسیار خود رانشان دادی خودواقعی ات را ازتو ممنونیم
جناب نوریزاد شما که اینقدر آدم لطیفی هستین، وقتی وزارت اطلاعات وسایل شما رو می دزده و وقتی شکنجه گر شکنجه تون میکنه، دستشون رو ببوسید و به روی دنیا بخندین! اگر هم بسیج و سپاه قصد جان شما رو کردند و با شمشیر بهتون حمله کردند، شما با آغوش باز از لطف و صفا باهاشون صحبت کنین ان شالله سوء تفاهم حل میشه.
سلام علیکم
دوستان پستها حذف نشده ان اینطور که معلومه مرورگر فایرفاکس پستهای بعد از نامه ای به امام علی رو نشون نمیده لطفا از مرورگر دیگه مثلا گوگل کروم استفاده کنید
درود بر نوریزاد گرامی
دوستان بزرگواران:
لینک دانلود سریال vpnهات اسپت شیلد یکی از بهنرین vpnهای دنیا که تا سال 2025وقت داره وبا ۴۰ ای پی و سرور وصل میشه برای گذر از فیلترینگ جمهوری اسلامیییییی
https://ufile.io/95a2
نامه شما به خدا توسط چه کسی حذف شد؟!
با سلام
از دید من، یکی از پدیدهای رایج در ایرانِ به اصطلاح مذهبی، تعمق نداشتن در مسائل مذهبی است. به همین خاطر،
کافی است که یک رخداد تلخ از مسائل شخصی را در زندگی، تجربه کنیم تا همه را به پای اصل دین گذاشته و یک شبه،
اصالت دین را به چالش کشاند. آقای نوری زادۀ بزرگورا من قصد اطالۀ نوشته ندارم و درخصوص متون بالا که ماهیتاً دیانت
رابرحسب تجربۀ تلخی که برایتان افتاده، تحت الشعاع سیاست قرار دادید، شما رو رجوع میدم به پاسخی از مصطفی
حسینی طباطبایی تا شاید اصل دین برایتان تا اندازۀ زیادی روشن شود.
“فایل جوابیۀ ایشان را به ایمیلتان می فرستم”
با آرزوی تندرستی روز افزون برای شما
پاینده باشید
صراحت کلام قبله عالم
قربانت گردم
حاجی خان آقا محمود احمدی نژاد رئیس الوزرا سابق جخ دم سیخ کرده است که بار دیگر به مسند صدارت تکیه بزند و مملکت را حسب سنوات ماضیه گل بلبل کند که کرد, عجالتا لوله هنگ مخصوص هم مهیا کرده است که جایی را آباد نشده باقی نگذارد.(پنداشتی بوی کباب از اندرونی به دماغشان خورده است غافل از اینکه آنجا خر داغ میکنند!!).
امر همایونی که حکماً ایشان را به صراحت و روشنی کلام از این کار باز داشت، قربانتان گردم هیچ کس این همه دمقراسی نداشت که شما داشتید، اینکه ما تا کنون گمان میکردیم در بان بهشت دمقراسی انتخابات همایونی حاجی خان نمیر سلطنه آقا شیخ احمد جنتی است عجالتا معلوم مان شد که قبل از ایشان قبله عالم باید اذن دخول بدهند به قاندیدها که اصلا قاندید بشوند یا نه ؟ رعیت حالا فهمیده است که آقا شیخ جنتی دربان دویّم یا اصلا بلیط پاره کن روحوضی انتخابات هستند و صاحب اصلی انتخابات ذات اقدس همایونیست.همهٔ دول اجنبی باید دمقراسی را نزد حکومت فخیمه ما تلمذ کنند و لا غیر،
یکی از خرک چیهای راسته نعل چی گران راهمان را بست و پرسید: هی تلقرافچی ما کشته مرده این کلام صریح و روشن قبله عالم ایم که فرمودند: یک فلان شخصی فلان روز آمدند فلان جا پیش ما جهت انجام فلان کار که به ایشان گفتیم فلانی برای فلان چیز فلان نشو که اگر فلان کردی ما مجبوریم با آقا جنتی تو را فلان کنیم اگر فلان کار رو نکنی ماهم فلانت نمیکنیم اگر فلان کردی فلان میشوی.!! این فلان فلان شده مگر چه کسی بود که قبله عالم مجبور شد اینهمه صراحت به کلامشان بدهند؟ ما که هیچ تاریخ خوانان آینده را بگو.
قربانت گردم حیف از این همه دمقراسی مفتی و صراحت کلام برای رعیتی که قدر نمیداند
خاک پای ذات اقدس همایونی
تلقرافچی
از دانستن کلمه مدخوله که بگذریم ، از ادیبان عزیز هم سپاسگزارم ، بخصوص در این مجموعه کلی احساس باتربیتی می کنم به قول آقای نوری زاد عزیز
سپاس
سپاس
از آنارشیست و سیدرضی و حمید ۱ و احمد و ناشناس و…
جناب نوریزاد
سخنرانی ۴ مهر ۱۳۹۵ حسن عباسی کیسینجر ایران در ساوه را گوش کنید
اگر گوش کنید تصدیق خواهید کرد که این شخص به اصطلاح استرازیست این نظام فقط به یک روانشناس بسیار حاذق نیاز دارد.
انصافا دلم برای خودم و این مملکت بینوا و ان افرادی که پای سخنرانی او نشسته اند میسوزد به قول خمینی خدا همه ما را ادم کند.
با یادآوری مخلصانه به هموطنان عزیز اینکه احتمالأ این مطلب بطور عمیقتری ۱۷۲سال پیش در آثار الهی مطرح شده و کمی رهنمود الهی لازم است که معانی آنرا آشکار نماید.
مطلب از کتاب ماثده آسمانی جلد ۸ صفحه ۷۸ :
مطلب ۹۸: الفت و رحمت٫
قوله تعالی : در لوح طبیب نازل ؛
ٌ«… وصیت این مظلوم کل را٫ آنکه به کمال روح و ریحان با عباد الهی معاشرت نمایید. هر وقتی را حکمی و هر هنگام را اقتضایی٫ حضرت نوح لاتذر علی الارض من الکافرین دیارأ عرض نموده و حضرت روح ان تعذبهم فانهم عبادک و ان تغفرلهم فانک انت العزیز الحکیم.
وقتی از اوقات در عالم رؤیا خدمت حضرت رسول روح ماسواه فداه رسیدم٫ کلماتی از آن مطلع کتاب الهی ظاهر و بیاناتی از آن بحر حکمت ربانی باهر و در اثناء بیان فرمودند؛ از قبل فرمودم الجنته تحت ظلال السیوف و لکن این ایام اگر ظاهر بودم میفرمودم الجنته تحت ظلال سدرة الالفة والرحمة.
بعد از اصغاء این کلمه مبارکه علیا عرض نمودم روح العالم اشفقتک الفدأ و لعنایتک الفدأ و لرحمتک الفدأ و بعد از بحر بیان جاری شد آنچه که از برای قلم واسطه اظهار نه و از برای مداد مقام اظهار نه و چون از خواب برخاستم مدتی خود را مسرور مشاهده نمودم بشأنیکه بوصف نیاید…»
«…عاشروا یا قوم بالروح و الریحان. »
روزتان پیروز « نادر »
«جناب سید مرتضی
اینکه فرقه ها و دسته های مختلف وجود دارند شکی نیست ، اما ، آن چگونه بنیادی است که به عنوان وسیله ای ضد بشری در فرقه های مختلف بروز می کند ؟
آیا سوال برانگیز نیست که بشر در مقابل خدا قرار بگیرد ؟
چگونه می شود یک انسان به جنگ با خدابرود؟
آیا نتیجه ی دستورات قرآنی بشر را برضد بشرسوق نداده است؟
فقه و قوانین اسلامی چرا شدیدا با نوگرایی و تجدد مخالف اند ؟»
من این سوالات را دارم ،امیدوارم حال که سید مرتضی قهر کرده، جناب مصلح با دید فقه ی خود جوابی دهند .
و در ضمن جناب سید مرتضی ،کسی که باهمه ساز مخالف می زند باید پی این حرفها را به تن بمالد ، مگر آقای نوری زاد
که درود بر او ،تا به حال کم توهین و یاتهدید شنیده ، چون خود را بر حق می داند ، راهش را ادامه می دهد.
سلام جناب پويان
وسلام برهمه ناظران بالاخص سرورم جناب آقاسيدمرتضي دام ظله وعزه
اما جناب پويان شماچنين سوآلي داشتيد:
” شما بیا به سه سؤالِ این سایل جواب بده.
1- معصومیت چطور برای انسانی که روی زمین زندگی می کند ممکن است؟
2- به فرض که ممکن باشد، امام علی چگونه و چرا مصداق این معصومیت است؟
3- خود این حضرت کی و در کجا ادعای معصومیت کرده است؟
لطفاً با استدلال اثباتی و بدون ارجاع به منقولات_ خواه منقولات یک نفر، خواه منقولات صد میلیون نفر_ لطف فرموده و پاسخ دهید. “””پايان
جواب : اگرقرآن را قبول داشته باشيد كه كلام خداونداست درآنجاعصمت انبيا واوصيا وبخصوص اوصياي پيامبرخاتم -ص-اثبات شده است {انمايريدالله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت ويطهركم تطهيرا}ذيل آيه 33سوره 33 الاحزاب}. شأن نزول اين آيه درموردعصمت پيامبر وعلي وفاطمه وحسن وحسين عليهم السلام است به اجماع مفسرينهردوفريق.
اين جواب درون ديني براي شما اگرخواستيد ازتفسير فريقين برايتان رفرنس مي كنم وعين عبارتشان را مي آورم.
.
واما جواب عقلاني كه شما خواهان آن هستيد ، بديهي است كه رهبري كه ازسوي خداوندبراي هدايت ورهنمايي انسانها برگزيده مي شوند بايدداراي عصمت باشنديعني مصون ازخطا درزندگي واداره جامعه واگرمعصوم نباشد ديگران را نمي تواند رهنمايي به سعادتشان كندواصل سعادت شناختن ولي نعم است كه خداونديكتا است وشكر نعمتهاي بي كرانش وآن عبوديت وبندگي اوست وحمدوستايش خالصانه براي اووخيرخواهي بربندگانش ومطيع اوامراوبودن.
واين خدايي كه خالق جهان است قدرت داردكه بشري را برگزيندباروح قدسي مؤيدنمايدتاراهبرديگربشرباشد وگرنه تكليف به عبوديت وبندگي بشروشناخت اومعنا ندارد.
خداوندازظلم بدش مي آيد وشخص ظالم رابه رهبري مردم انتخاب نمي كندوشخص ظالم نمي تواند رهبرالهي وديني واجتماعي ديگران باشد پس لابدوضرورتا رهبرالهي بايد شحص غيرظالم ومصون ازخطا ومعصوم باشد به ضرورت عقل زيرا كسي كه راهرا بلدنيست نمي تواندديگران رارهبري كندبلكه برگمراهي شان مي افزايد.
اين عهدخداوندي است كه برظالمان نرسدكه امام ورهبر جامعه بشري باشند { لاينال عهدي الظالمين}وقتي خداوندحضرت ابراهيم را برامامت برگزيدوفرمود {اني جاعلك للناس اماما} حضرت ابراهيم گفت ازذريه ام نيز؟ {ومن ذريتي ؟ قال لاينال عهدي الظالمين}بقره /124}.
وخودحضرت علي بارها فرموده اند سلوني قبل أن تفقدوني وأنا اعلم بطرق السماء. ازمن بپرسيد قبل ازاينكه ازميان شمابروم ومن به راههاي آسمان آشناترهستم ازراه هاي زمين. ويا باها فرموده اند ازمااهلبيت جلوترنيفتيد مابه راه داناتريم.
اين جواب عقلي ونقلي به سوآلهاي شماي عزيزكه ازجناب آقاي آگهي خواسته بوديد. بانهايت احترام
مصلح
———————
سلام دوست گرامی ما
خیرمقدم
خوش آمدید
برداشت محصول پرفایده بود که؟
دلمان برای شما تنگ شده بود.
وساطت کنید آقا سیدمرتضی از ما نرنجد و دوری نکند.
قول می دهیم درست تر بنویسیم و مجادله کنیم. از اینی که هست افزون تر. تلاش می کنیم.
سپاس که باز آمدید.
سپاس
جناب نوری زاد گرامی
با درود فراوان. خودتان می دانید که من شما را بسیار دوست دارم و از صمیم قلب و بن جان به شما احترام می گذارم. اما در کنار این ارادت، به پاسخ شما دو انتقاد دارم:
دومی که اهمیت کمتری دارد این است که به نظر من (تاکید می کنم نظر شخصی من است) دوستان در این میدانگاه “تا حد زیادی” درست می نویسند. شاید لحن یا محتوای همه نوشته ها با معیارهای عالی استدلال و نویسندگی سازگار یا از نظر سلیقه شخصی، باب سلیقه من نباشند، اما می توان دید که بیشتر دوستان “در حد لازم” درست می نویسند.
اما اولین و مهم ترین وجه انتقاد من این است که شما سرور گرامی فقط می توانید از قول خودتان قول بدهید، حتی در این فضایی که شما کلیددار و صاحب اختیار آن هستید. به همین دلیل است که در یک نظام دموکراتیک، سردبیر یک نشریه از طرف یا به جای نویسندگان آن نشریه مطلب نمی زند و مقالات و نوشتارهای مخالف فکر سردبیر هم فرصت عرض اندام پیدا می کنند. البته من این را به حساب عاطفی شدن پاسخ شما می گذارم و به صحت باورهای دموکراتیک شما خدشه وارد نمی کنم. فقط منظور این بود که اگر شما قرار باشد از طرف بقیه قول بدهید یعنی این راه به خودکامگی می رسد، در نهایت.
با تجدید احترام به محمد نوری زاد خوبمان که به به قول سعدی بزرگ: نصیحت ز منعم نباید نهفت.
با آرزوی بهروزی ایران و ایرانی
فرزند ایران
—————–
درود دوست گرامی
من مگر چه نوشته ام؟ کاش نیک تر نوشته ی کوتاه مرا می خواندید. من نوشته ام: قول می دهیم که درست تر بنویسیم. این آرزوی شما نیست؟ آرزوی همه نیست؟ که نوشته ی امروزش از دیروزش درست تر باشد؟
با احترام
.
سلام بر مصلح گرامی
در مورد آیه مورد اشاره شما دو مورد مطرح است که ان شاء الله پاسخی فرای پاسخهای تکراری از شما سرور بزرگوارم دریافت کنم:
۱-در عبارت فوق رجس به معنی آلودگیست.چرا شما اشتباهات عادی بشری را هم جزو رجس آورده اید.مثلا در مورد تذکر صریح قرآن به پیامبر در دو مورد برخورد با سایل کور و همخوابگی با کنیز خود چه می فرمایید؟
۲-این آیه بنابر قول شیعیان و اهل تسنن اختصاص به این ۵ نفر دارد دلیل تعمیم آن به سایر امامان خود چیست؟
با آرزوی تندرستی و حضور مدام شما
با سلام، بنده پاسخ شما را میدهم: 1.بر اساس ادبیات عرب رجس هر نوع آلودگی را شامل میشود اعم از مادی و معنوی. اینگونه خداوند فرمودند که دل مریضان شبهه ایجاد نکنند. 2. اگر تذکری است و … درباره پیامبران یا اولیاء، منظور ترک اولی از سوی ایشان است که برای صاحب منصبان نوعی گناه تلقی میشود مانند عوام و خواص که یک حرکت معمولی در عوام مساویست با بی ادبی در سطح خواص. 3. پیامبر هر چه انجام میدهد یا میگوید مطابق وحی است: ” و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی” . 4. اگر آیه تطهیر، حدیث ثقلین و حدیث خلفای اثنی عشر را کنار هم بگذارید مسأله شما در سؤال دوم حل میشود. والسلام علی من اتبع الهدی
جناب نوری زاد عزیز ، در کجای متن و پست قبلی من اهانت دیدید که آنرا حذف کردید ؟ من هم مثل شما نقد کردم
با احترام .
نوشته منهم حذف شد !! واقعا چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
—————-
درود دوست گرامی
در این سایت هیچ نوشته ای حذف نمی شود مگر با کلمات زشت آمیختگی داشته باشد.
با احترام
.
آقای نوریزاد گرامی ، اگر کلمه زشتی در نوشته بود که شما یا چاپش نمی کردید و یا کلمات را سانسور می کردید ، فقط قدری تند بود با نظام …البته شرایط شمارا می فهمم .
دیگر اینکه چند روز است سایت شما دیر باز میشود ، یا هنگ میکند و ستاره ها ( بد و خوب ) در زیر نظرات حذف شده و نمیشود نظر داد. نمی دانم این مشکل را همه دارند یا فقط من ؟؟ گاهی هم جمله مزاحمی در سمت چپ مونیتور ظاهر می شود که فایرفوکس با این سایت بدجنس ( ترجمه فارسی لغت ) ارتباطی ندارد . اگر فردمطلعی راهنمائی کند ممنون می شوم .
دوست گرامی سید مرتضی عزیز جواب شما را میخواهم !!؟؟؟ اگر جوابی داری خوشحال میشوم که بشنوم و اگر جوابی نداری کمی به خود بیا و به مردم و جامعه بپیوند و به اشتباهت اعتراف کن . پوزش من را بپذیر .
این همان عرفان اوپانیشادها و بودائیان است که نطفه ی ناپاکش در رحم انگلیس، این زال سپید ابرو وین مام سیه پستان بارگزاری و توسط مستر همفر پرورش یافت تا رسید به امروز که گستاخانه و بالعیان فرهنگ ضد قرآن و عترت را در مملکت قرآن و عترت تزریق و ترویج می کنند و بعضی رسانه های ما نیز دانسته یا ندانسته بستری مناسب برای این بی شرفی ها شده اند.
آنارشیست بنقل از ….
“مکتب دیگری در مورد انسان کامل وجود داردکه این را، هم می توان مکتب محبت نامید و هم می توان مکتب معرفت،یعنی”معرفه النفس”نامید.
در شرق آسیا در قدیم الایام چند هزار سال پیش، افکار و اندیشه های بسیار بلندی وجود داشته ،الان هم کتابهای بسیار قدیم هندی که به فارسی هم ترجمه شده است و “اپانی شادها” (اپانیشادها) که اینها فوق العاده عالی است- وجود دارد.
استاد بزرگوار ما علامه طباطبایی (سلمه الله تعالی) چند سال پیش کتاب مزبور را خوانده بودند و خیلی اعجاب داشتند و می گفتند که یک مطالب بسیار بسیار بلندی در این کتابها هست که کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
در این مکتب محور همه کمالات انسان ،خودشناسی است:خودت را بشناس.البته خودت رابشناس.سقراط هم گفته است خودت رابشناس…”
مرتضی مطهری
انسان کامل جلسه پنجم ص111
دفتر انتشارات اسلامی دی ماه 1362.
شرح ندارد خودتان داوری کنید.
یک سوال از سید مرتضی ، میشود یک کار نیک از ////////////////// و یا یکی دیگر از این ائمه و یا ////////////////مثال بیاوری که خدمت به بشرییت بوده باشد ، برای مثال هزاران اختراع و اکتشافات را میتوان نام برد که هزاران صفحه هم برای درج آنها کفایت نمی کند ولی شما فقط یک اکتشاف و یا فقط یک اختراع را نام ببر که به مقدسین ( ائمه ، پیامبران ، امامان و همه آنانی که برایتان مقدس هستند ) تعلق داشته باشد . من کافر از شما میپرسم که //////////////////////////// چه کار دیگری کرده است ، دخت پیامبر است و شاید رگ گردنت بیرون زند و بگوئی جسارت و اهانت است این که تو میگوئی ، میگویم من کافر دارم مثل نوری زاد نقد میکنم ، پس نقدم را بپذیر و یا مرا به راه خود بکش با آگاهیت ویا قدم در راه و مسیری گذار که من کافر میروم که چه با صفاست جاده ای که من ذر آن قدم میزنم .
علی کبیری
9:56 ب.ظ / سپتامبر 26, 2016
سوآل بجائی مطرح کردی. باید به معضلات حاکم برجامعه و راه و روش ها متمرکز بشیم.
معضل شما ره 1: آخوندا به چه دردی میخورند؟
…………………..
ناشناس
11:42 ق.ظ / سپتامبر 27, 2016
لای جرز
……………
نه جناب ناشناس ///////////////حوزویان یا همان آخوندها و آخوندهای رنگارنگ و هر کسی با تفکر حوزوی با این طریقه زندگی کردن و طرز تفکرشان واقعا وجودشان مضر بحال جامعه است.گروهی بیکاره و پر مدعا و طلبکار و پرخور و کینه توز بدبین و خشونت طلب وتنگ نگر و ////که نان دست رنج دیگران را می خورند.کارشان فریب و تزویر و دروغ و سفسطه و مغالطه و توجیه خرافات و پراکندن جهل و و بی پرینسیبی و زندگی //// است.وجودشان در جامعه موجب رواج دروغ و بدنامی و فقر و فحشا و بی اخلاقی است.هیچ کار مثبتی از این جماعت در طول هزاران سال در طول تاریخ بشر سرنزده ولی تا بخواهی نادرستی و ناراستی از این جماعت بر مردم آوار شده. وجود این جماعت در ایران مایه شرمساری و سرافکندگی و عقب افتاده گی و جهل و تمدن و فرهنگ ستیزی و در تضاد با روح فرهنگ ایرانی که اهل مدارا و علم و پروردن محیط زیست و کار و کوشش و برابری زن و مرد و همه انسانها در مقابل قانون است.آخوند در جامعه ایران تهدیدی جدی برای هویت ماست.آخوند همچون اشغالگریست که هیچ آینده ایی برای خود درایران نمی بیند بهمین جهت در طول قرنها بجز به منافع گروهی و آنی خود هیچ علاقه ایی به ساختن و آبادانی درایران نداشته اند.آنچه که ساخته اند تنها در راستای پراکندن جهل و خرافات و رونق دکان کید و تزویر بوده.نه تنها هیچ علاقه ایی به تاریخ و فرهنگ ایران زمین نداشته اند بلکه با تمام توان خود با آنچه که هویت ایرانی بوده مبارزه کرده و سعی در جا انداختن خرافات و دروغ و و ناراستی در جامعه کرده اند.حوزویان در ایران بقول سعدی همیشه بار خاطر بوده اند نه یار شاطر اینست که وجود این عناصر مرموز در ایران باعث نکبت و بدبختی است و نبودنشان به ز بودنشان بدون حتی یک استثنا!
——————
جناب کبیری گرامی
روحانیان هموطنان مایند. و در آینده نیز حتما در کنار ما خواهند بود. منتها در محدوده ی تخصص شان. مهم اما با انقلاب 57، روحانیان دوردست نشین، به معرکه ای پای نهادند که مطلقا قابلیتش را نداشتند. حالا تجربه های نداشته اشان بماند. صداقت و درستی و معرفت ایجاب می کرد که بکاری که وارد نیستند داخل نشوند . اما شدند و مشکلها پدید آوردند و هیچ مسئولیتی نیز بابت پدیداری مشکلها نپذیرفته و نمی پذیرند. گیر ما اینجاست. امید که در آینده ای نزدیک همه ی ما به جایگاه بایسته ی خودمان باز رویم. این نوشته بسیار تلخ و تند است. نیازی به این همه تندی بود آیا؟
با احترام
.
رهبرا جان همه مردم ایران بفدای تو بود
سد علی رهبر محبوب خدا یارت باد
ساسان و نوریزاد و مرتضی بفدایت بشوند
مازیار مزدک و مهراداد بفدای تو شوند
انیتا و علی و مهدی کاوه همه سرباز تواند
بابک ایرانی و بچه جوادیه همینطور به قربانت باد
همه ما پشت سرت سفت ایستاده ایم رهبر ما
همه سرباز توایم سید علی رهبر ما
رهبرا پوتین و باراک و انگل نوکر تو
ماهتما گاندی و بروس لی و پاپ برده تو
این ترامپ دیونه چون سگ تو
تو همه اقای دنیایی و دنیا همگی برده تو
سید علی رهبر با هوش و خرد جان همه مردم دنیا بفدای تو بود
امین
.
.
توهم که بالا زند این شود ! !!! دلش پر زه کینه ! بد آیین شود !!
توهم هم او را خاک بر سر کند !!! دلش پر زه کینه وهم شر کند !!
توهم که زد همچو /// !!!! سرش پر ز باد و دلش پر ز حرص !!
حضرت اجل جناب رهبردوست ! کفایت کرد ؟
عثمان
9:59 ق.ظ / سپتامبر 27, 2016
دوست عزیز..موضوع بردگی خیلی مفصل تر از این حرفها است و من نمیدانم اصلا چرا باید از پیامبر اسلام و یا امام علی توقع داشته باشیم که باید برده داری را لغو میکردند؟صلا مگر دست آنها بود که لغو کنند یا نکنند؟ شما اول باید سعی کنی یک تعریف درست از برده داری پیدا کنی تا بعد.ا شما خیلی موضوع را ساده گرفته ای. بردگانی که از آفریقا به آمریکا آورده شدند خودشان مسلمان بودند و اصلا اسلام از طریق برده ها به آمریکا آمد.
………..
عثمان گرامی بنظر شما از محمد و علی بعنوان رهبران جامعه چه توقعی باید مردم می داشتند؟شما مسلمین گفتار و رفتار متولیان دین را بعنوان قانون برای اداره جامعه کافی می دانید و معتقدید که با قوانینی که بر مبنای گفتار و رفتار اولیای دین و قرآن باشد می توان جامعه را اداره کرد.خب جناب برده داری یک موضوع سیاسی اجتماعی است و مگر شما معتقد نیستید که محمد بعنوان یک رهبر دینی رهبر سیاسی و مصلح جامعه هم بوده؟اگر محمد و سایر اولیای دینی به نظام برده گی با سرنوشت ملیونها انسان رابطه مستقیم داشته نه تنها حتی اعتراضی نکرده اند بلکه خود شان با ولع بیشتری از برده داران به این سنت پست و غیره انسانی پرداخته اند چه توقعی انسانی می توان از محمد و یارانش داشت؟شما که هموطن نمی توانید هرچه را دیگران بعنوان ضعف در اسلام مطرح می کنند به گردن دیگران بیندازید تا بتوانید کارهای مقدسین خود را توجیه کنید.در عجبم که مسلمانی در همین سایت گاندی را در برابر عظمت علی کوچک می بیند ولی مبارزه گاندی را برای لغو برده داری و مبارزه اش را برای برابری برده گان با دیگرانسانها در مقابل رفتار محمد و علی و سایر اولیای اسلامی قرار نمی دهد.امروزه کسی تره هم برای این تعریف و تمجیدها و تملقهای کورکورانه خرد نمی کند.انسانها هر فردی را در بوته زمانی و مکانی خود قرار داده و رفتار و کردار و گفتارشان را با همدوره های خود او می سنجند و نظر می دهند.وقتی ما می بینیم کسانی در ایران باستان هزار سال (کورش) و یا 70/80 سال (مزدک) قبل از محمد دم از برابری و ازادی انسانها می زنند بنظر شما توقع چنین حرکتهایی از کسیکه ادعای پیامبری آنهم از طرف الله می کرده و با شمشیرش دین الله را ساری و جاری نموده و قوانین خود ساخته را برای اداره سرزمین کافی می داند درست نیست؟پس بفرمائید در قلمرور اسلامی که محمد و اولیای اسلام حاکم بودند چه کسی قدرت منسوخ کردن نظام ستمگرانه برده گی را داشته؟
عثمان گرامی برده داری یعنی انسانی را شما می توانید یا بخرید یا در جنگی او را اسیر کنید و یا بهر صورتی زندگیش را به تسلط خود دراورید و او را جزء اموال خود قرار دهید و بر او همان حق مالکیتی را داشته باشید که بر پیراهن تن خود دارید.بعنوان صاحب برده شما می توانید برده و کنیز خود را به هرکاری که مایل باشید مجبور کنید و هیچ قانونی هم نمی تواند شما را از این کار باز دارد.عثمان گرامی واقعیت اینست که محمد نه تنها کوچکترین اشاره ایی بر ضد برده داری نکرده بلکه با تصویب قوانین و شرعی و اسلامی نمودن نظام ضد بشری برده داری انرا قانونی و شرعی نموده و سرپیچی از شرع را هم بشدت مستوجب تنبیه و توبیخ و حتی کشتن ///////می دانسته.
جناب ایران دوست واقعی فکر میکنم که دچار اشتباه شده اید چاقو دسته خودش را نمیبرد ! سید مرتضی حتما در لشکریان عرب و بر علیه موالی خواهد جنگید پس اهل و عیالش در امن وامان اسلامیون خواهد بود ! و سید عزیز از کنیز های ایرانی در راه خدا استفاده خواهند فرمود !!!!!
آقای عبدالرحیم گواهی با عرض سلام
سوالی برای من پیش آمده که شما آیاتی از قرآن آورده بودی و در آیه 3 از سوره مایده اینگونه نوشته شده(بر شما حرام شده مردار و خون و گوشت خوک و آنچه بنام غیر خدا کشته شده و از کافران مترسید و از من بترسید و امروز دین شما را کامل کردم و اسلام را برای شما برگزیدم)
آقای گواهی تمام آیاتی که نام بردید را خواندم ولی اسمی از شیعه برده نشده بود . درواقع شعر را باید اینطور مینوشتی
اسلام به ذات خود ندارد عیبی
هر عیبی که هست از فرقه فرقه کردن اسلام ماست
کپی پیست ، چنگک ، ناشناس ، آشناس ، فرام کجایی،
اینا رو که کنار هم بذارین ،چه حالی بهت دست میده؟من یکی یاد حسین بازجو می افتم .
آخه به تو چه که کسی از کجا می نویسی. به تو چه که کسی دوست داره با چه آی دی ای بنویسه. به تو چه که آقای نوری زاد که مدیر و مسؤل این سایته، چه چیزی رو هاشور می کنه. مثل اینکه از سانسور بدت نمیاد ها؟.کپی نوع انتخابه. تو که نصف نوشته هات نقل حدیث و روایت و کتاب تفسیر المیزان و مجموعه آثار مطهریه مگه از خودت می نویسی . اونم یه جور کپی اند پیسته دیگه.بابک خرمدین از قهرمانان بسیار بسیار بزرگ ایرانه ، یعقوب لیث صفاری اگر نبود شاید الان زبون ما عربی شده بود. هزار بار درود بر این ابرمردان که شیردلانه کاخ خلیفه های فاسد و خدعه گر و نوکیسه را به لرزه درآوردند
اینطور که شما فرمودید نیست آقا مرتضی، و امام علی بارها خواستند که دختر ابو جهل رو به زنی بگیرند که با مخالفت فاطمه و خود پیغمبر مواجه شدند. شما که سخنرانی آقای خمینی رو در رابطه با مجانی کردن آبو برق که همه میدونند انکار میکنید، این که دیگه کاری نداره.
و من هیچوقت متوجه نشدم این همه ستایش از علی برای چیست! مگر او چه کرد؟ مگر او چه گفت؟ مگر چه تأثیر مثبتی بر فرهنگهایی که به نوعی سنگ او را به سینه میزنند گذاشت؟ به راستی این همه ستایش برای چیست؟
متفکران، اندیشمندان و عارفان بسیار بزرگی، چه قبل از او و چه بعد از او آمدند و گفتند و رفتند…
نظرات بعضی از آنان باعث تحولات بنیادی در زمینه های مختلف علمی، فرهنگی و اجتماعی شد و جریان های بزرگی در تاریخ اندیشه به وجود آورد که همه ما کم و بیش، با این بزرگان و اندیشه هایشان و تآثیراتشان آشناییم. حیرت من از این است که از میان این همه اندیشمند و متفکر که نظراتشان این همه تغییر و پیشرفت را رقم زد چرا و به چه علت شخصی همچون علی که اندیشه هایش کمترین تآثیری در حوزه اخلاق و رشد فکری و فرهنگی و حیات اجنماعی جامعه ما نداشته، باید تا این حد قدر بیند و بر صدر نشیند!؟
من نهجالبلاغه را خواندهام و قبول دارم که خالی از حکمت نیست؛ هر چند معتقدم حکمت هایش نیز دیگر پاسخگوی نیازهای زمانه ما نیست. در ضمن بعضی از فرامینش هم ضد حکمتند. مثلآ نوع نگاهی که به زنان دارد و جایگاه نه چندان شایسته تآمل و تفکر در جهان بینی او.
علی با ایمان خالصی که به معبود خویش داشت رنجها را تاب میآورد و چه کسی از دل علی آگاه بود، شاید این رنجها به خاطر معبودش برای او شیرین بود و بودن را برای او معنا میکرد. علی در زمانهای زیست که رنج شک و تردید را هرگز تجربه نکرد، علی در زمانهای زیست که با این همه سؤال بی پاسخ مواجه نبود، علی در زمانهای زیست که شاهد ناکارامدی بسیاری از گزارههای دینش نبود؛ اما ای دریغ که بسیاری از مردم زمانه من شاهد فرو ریختن کاخ باورها و عقایدشان هستند و هیچ راه نجاتی ندارند بجز توسل به قوه ی عقل و خرد خویش…
جناب آقای عبدالرحیم گواهی
فرمودید؛ سلوک و شهود!؟ امیدوارم از نتیجه این سلوک و شهود هم، ما را مطلع بفرمایید! نکند از همین سیر و سلوک و شهود، به این نتایج گهر بار، رسیده اید که؛ علی ابن ابیطالب را معصوم و غیر قابل انتقاد میدانید!؟ عجبا حضرتعالی شهود و مکاشفه هم کرده اید؟! پس حتما” به معراج هم عروج فرموده اید؟!
از شوخی که بگذریم، جناب آقای گواهی؛ زمانی که 22 سال بیشتر نداشتم، شما را در 2 یا 3 جلسه از جلسات درس زنده یاد علامه جعفری در منزل شان خیابان کاشانی، زیارت کردم. و از قضا یکبار هم درست در صندلی سمت چپ شما نشسته بودم و بعدها که اثر ارزشمند شما “برگزیده افکار راسل” و “گفتگوی اندیشه ها” را دیدم و خواندم و چه لذت های وافر هم بردم چقدر به خودم می بالیدم که از نزدیک شما را زیارت کرده ام. من، بنابتوصیه یکی از اقوام همشهری مان، هر بار که میخواستم، میامدم تهران[ببخشید که بیش از نمیتوانم توضیح دهم و قطعا” دلیلش را میدانید] و در جلسات ایشان شرف حضور می یافتم. – یک راهنمایی اندک هم بکنم شاید بخاطرتان بیاید؛ استاد یکی از شاگرانش را که مدام سئوالاتِ خارج از موضوع میکرد، به طنزِ نمکینی که حتما” استحضار دارید “شاگرد ناخلف” نام نهاده بودند!
من شیفته استاد بودم و حتی هر جلسه ای که در آن حضور داشتم، یک دستگاه واکمن(ضبط صوت آن ایام) همراه داشتم و فرمایشات علامه را ضبط میکردم. استاد فامیل دور من بودند – که اگر اسمِ فامیلِ مورد نظر را بیارم قطعا” می شناسید – من قبل از اینکه به محضر استاد برسم مکاتبات فراوانی با ایشان داشتم و هنوز هم دست خط نامه های ایشان را دارم. و در ویدئو هایی که الان هم از تلویزیون پخش میشود، خودم را مشاهده میکنم. علامه بخاطر ارادت و شیفتگی ای که در من سراغ داشتند، مرا بی قید و شرط می پذیرفتند و حتی پس از پایان جلسات در دفتر کار و مطالعه ایشان ساعتی یا دقایقی با زبان ترکی با ایشان سئوالاتم را مطرح میکردم و پاسخ می شنیدم، بگذریم.
جناب گواهی عزیز شما بدون اینکه به موارد مطروحه جناب نوری زاد یک بیک، بپردازید و اشکال کنید، با تکیه دادن به عرش الهی و جلوس در کرسی مخصوص شان، بجای خدا و از بارگاه کبریایی اش و فقط با استناد به معصومیت امام علی، به منبر رفته اید و ایشان را موعظه فرموده اید! و برایشان خط و نشان کشیده اید!!!
البته منهم به طرح سئوالاتی از این قبیل به جناب نوری زاد، ایراد گرفتم منتها زاویه اشکال من با شما کاملا” متفاوت بود. من از جناب نوری زاد خواستم اینگونه “به سیمِ آخر نزند” چون، از طرفی؛ جامعه ما یک جامعه کاملا” مذهبی است و به آن درجه از رشد فکری و متعالی نرسیده است! و از طرفی دیگر؛ طرح چنین سئوالات و اشکالاتی، هستی و زندگی طراحش را به چالش میکشد و در معرض اتهام و تکفیر حاکمان و بدبینیِ توده مذهبی و افواه قرار میدهد…!
بزرگان و روشنفکرانِ ما اگر میخواهند؛ چیزی را از این مردم بگیرند، ابتدا باید چیزی(جایگزین) به آنان بدهند. مثلا” خیلی از همین مردم «کار و عملِ خوب» را بخاطرِ احترام به مقدساتِ دینی(رسیدن به بهشت) انجام میدهند و نه بخاطر نفسِ «خوب بودنِ» آن عمل. و برعکس؛ «کار و عمل بد و مذموم» را بواسطه ترس از مکافات اخروی(جهنم)، انجام نمی دهند. و حال اگر این اعتقاد و انگیزه(عنصرِ معنوی) از انسانهای مذهبی گرفته شود، سنگ روی سنگ بند نمی شود! همان که امروزه شاهدش هستیم! و من اعتقاد دارم خیلی از مسئولین و رهبران مذهبی جامعه ی ما اصلا” اعتقادی به الله و پیغمبری که میگویند، ندارند! چون کسی که ذره ای اعتقاد به آخرت و خدا داشته باشد، مگر میتواند؛ هزاران انسان بیگناه را – شما حتی بگو یک انسان را – فقط بخاطر ابراز عقیده یا انتقاد ار وضعیت اسفبار جامعه، بخاک و خون بکشد و از هستی ساقطش نماید؟؟؟!!! بگذریم.
صراحتِ مرا ببخشید جناب گواهی، اینهمه سال بعد از انقلاب، اینهمه فلاکت و نکبت بر این سرزمین فروباریده!
آسیب های بیشمار زیست محیطی که در اثر بی کفایتی رهبران و مسئولان همینجوری[بقول نوری زاد] بوجود آمده!
خشکسالی و بحران آب که باعث گردیده ایران، بنا به اعلام کارشناسان و تصاویر فضایی سازمان ناسا در چند ده سال آینده به بیابان مبدل خواهد شد و جنگ آب که در بین استانهای خود این آب و خاک در خواهد گرفت و الخ…
سن تن فروشی تا 12 سال پایین آمده!
پول مملکت که ارزشش از پِهِن هم نازلتر گشته!
برخی هتلهای تهران – که قبلا” در این سایت اسم برده و برملا کرده ام – و شهرهای مذهبی قم و تهران به مراکز فحشا و دست بدست شدنِ نوباوگان و دوشیزگان ایرانی توسط اعرابِ مسافر خارجی مبدل شده! دوستی داشتم بازاری – که خیلی هم مذهبی بود و هست و چجوری هم! – که میگفت؛ زمان شاه با 1000 دلار میرفتیم آلمان و دیگر شهرهای اروپا و چندین روز با دختران ژرمن و …. چه “کیف هایی” که نمیکردیم! الان دقیقا” بر عکس شده!!!!!
جوانان این مملکت را در کشتار دسته جمعی هزاران نفری به جوخه های اعدام سپردند!
نویسندگان، روزنامه نگاران و فعالین مدنی و سیاسی را یا از دمِ تیغ گذراندند یا در زندان های مخوف ملایان در بندند! کودکان کار!
دزدی ها، رانتها، فامیل بازیها و……
و اختلاسهای هزار میلیاردی! که اگر به تک تک آنان پرداخته شود، مثنوی هفتاد من کاغذ شود!
و از همه مهمتر؛ آینده ی تاریک و شومی که رهبران دزد و بی کفایت مذهبی با دمیدن در شیپور جنگ، برای فردای ایران و ایرانی – و نیز خاورمیانه – آراسته اند!
شما جناب گواهی عزیز! بله حضرتعالی! همه این فجایع و فلاکت ها را ول کرده اید و از ترس از دست دادنِ پست و مقام و ثروت دم بر نیاورده اید! و حالا آمده اید به نوری زاد اشکال میکنید که چرا امامش را نقد میکند؟؟؟!!!
اصلا” جنابعالی به همان امام و پیغمبر و خدایی که از آن دم میزنید اعتقاد دارید؟؟؟!!! اگر دارید، چرا در برابر اینهمه جنایت و ظلم و ویرانی سکوت کرده اید؟؟؟!!! خامنه ای که دیگر معصوم و امام نیست نتوانید اعتراض و انتقاد کنید؟؟؟!!! سالهاست در “پرِ قو” و با پول دزدی از این مردم مفلوک، که در جیبِ عالیجنابان و برای ساکت کردن تان سرازیر میشود، در خانه های امن و امان دارید زندگی میکنید و خوش میگذرانید!
بدبختی مردم را می بینید[بقول داستایفسکی] و به روزگارِ خوشِ خود، شکر میکنید! و تازه آمده اید به آقای نوری زاد ایراد میگیرید که چرا حاکمان مذهبی و علی را نقد میکند!!!! عجب علامه و روشنفکری بودید شما و ما خبر نداشنیم!!! عجبا!!! این همه خفت ها و زبونی ها را از کجا آوردید جناب گواهی؟؟؟!!! این سکوت و جان نثاری و عبودیت و «سر به آستانِ جباران و سفاکان ساییدن» را از که یاد گرفتید استاد؟؟؟!!! از علامه؟! راسل؟! نورث وایتهد؟! یا جبران خلیل جبران؟؟؟ یا نه، شاید و قطعا” هم، همه ی این دلاوری ها و دلبری ها و “سیر و سلوک و شهود و مکاشفه!” را، از همان دین و آیینی که علی را بدان منتسب میکنید، فرا گرفته اید؟! اتفاقا” نوری زاد هم، علی را در مقام کسی که دوستش می دارد و کسی که همه این جنایات و کثافتکاری ها را با نامِ او و به نامِ او می پردازند، مورد انتقاد و پرسش قرار داده است!
مگر علی زنده است که مخاطبِ نوری زاد باشد و پاسخ نوری زاد را بدهد؟ البته که نیست! خودِ نوری زاد هم، دارد مینالد، دلش بدرد آمده از اینکه؛ چرا اینهمه دروغ برایش ساخته و پرداخته اند! مخاطبِ نوری زاد در این مقال، علی نیست جناب گواهی! بلکه جباران و سفاکان حکومتی و اربابان مذهبی و مراجع و فقیهان و همه ملایانِ دغلکاری است که با جعل و تحریف واقعیات تاریخی و با کمک و یاری گرفتن از همین خرافات و تحمیق مردم، دست و پنجه شان را بخون آغشته اند!!! به خون! بقول مولانا، کاردِ تیز و خون چکانِ این فقیهان و حکامان تا استخوان مردم نگونبخت رسیده است!!!
جناب دکتر گواهی عزیز! اگر خود را واقعا” پیرو امام علی و امام حسین می دانید، چند صباحی خواب خوش و شهوات دنیوی را رها کنید و یه یکی از هزاران ظلم و بیعدالتی که بر این مردم و سرزمین مفلوک میگذرد، اعتراض کنید؟!
وانگهی؛ اگر واقعا” به علی و معصومیتش و به وصل بودنش به خدا، ایمان و اعتقاد دارید – که بعید میدانم داشته باشید – چرا نوری زاد را به همان خدایتان و علی واگذار نمی کنید؟! مگر شما جنابان، وکیل و وصی خدا و علی هستید؟! می دانید با همین وکالت و کفالت دروغینی که شما و دیگر اربابان مذهبی، برای خود ساخته و پرداخته اید، چه دماری از روزگار مردم و بشریت درآورده اید؟؟؟!!!
انشاءالله با همان امام همام محشور شوید! ایران و ایرانی و اصلا” تمام جهان و بشریت به خاک و خون کشیده شوند! مگر شما جنابان را، ککتان هم میگزد؟؟؟!!! در رخنخوابهای ناز و ابریشمینی که برایتان گسترده اند، راحت و آسوده و خوش بخوابید! شکرگذار باشید! و از بدبختی و نگون بختیِ دیگران، دل ناگران و آشفته و هراسان نشوید چون الله حافظ و حامی شماست و در بهشت برین با شرابی، که سردرد هم نمیآورد و با حوریان باکره و غلمان های زیبا رو از شما پذیرایی خواهد کرد…!!!
اگر پاسخ شایسته ای داشتید قسمت بعدیِ عرایضم را هم تقدیم خواهم کرد.
………….
هر شمشيري كه عبدوُدّ ميزد، علي آنرا رد ميكرد و هر شمشيري كه علي ميزد، عبدوُدّ آنرا رد ميكرد، تا اينكه خستگي كم كم بر علي چيره شد و او نيرنگي انديشيد. از بالاي شانه ئ عبدوُدّ نگاهي به پشت سر او انداخته و گفت قرار نبود كه ياران تو به ياري تو بيايند !
عبدوُدّ نگاهي به پشت سر خود خواست كردن، درهمين لحظه ،
علي شمشير را فرود آورده و پاي عبدوُدّ را از ران فروبريد.
عبدوُدّ افتاد و گفت : » يا علي خدعه كردي! «
علي پاسخ داد: » الحَربُ خُدعَه !»
( يعني : جنگ همانا نيرنگ است. )
در اينجا چيستان بلخي، بخشي از پاسخ خود را مي يابد.
اشاره ئ جلال الدين بلخي به واژه ئ » دغل»
و گفته ئ علي :» جنگ همانا نيرنگ ( = دغل ) است»
………….
بابک ارجمند این قسمت نثر شما بنظرم خیلی آشنا می آیید.لطفا اگر از جائی مطلبی را می گیرید به آن مطلب ارجاع دهید.چون برداشتن متن از دیگران دزدی ادبی است.
سرکار آنیتای گرامی،
بنده به قید انسانیت و به عنوان یک ایرانی مسلمان که دوست دارد قبل از اسلام، دیگران از دست و زبانش و عمل و تفکرش آسوده باشند، به عنوان یک مسلمان که همینجا به ترسو بودن در اجرای فریضه ی پرهزینه ی نهی از منکر حکومت اعتراف می نماید، به عنوان یک مسلمان که همینجا و در حضور همه اعتراف می کند آیات کتاب خدا را تا جایی بر چشم می نهد که با منافعش متضاد نباشد، و بعنوان یک مسلمان که عقل را بر خرافه مرجح میداند، قدردان حضور سرکار عالی در این سایت هستم. مقالات شما، عرفانیان، یاران و باصفا چراغ های این سایت هستند. شما خوب نقد می کنید، عرفانیان خوب طرح مشکل می کند، و یاران و باصفای نازنین مسلمانی بدون تعصب و خرافه را آموزش می دهند. بر همه ی شما درود می فرستم و به شخص شما بخاطر صعه ی صدر و صبوری تان بر تهمت آفرین می گویم خواهر گرامی چرا که این صدای سکوت شما بلندتر شنیده می شود.
————-
ای نمک نشناسِ بی وفا. پس من چی؟!
.
بنده متوجه منظورتان نشدم جناب نوریزاد گرامی. البته که شما بهانه ی حضور همه ی این عزیزان در یک جا را فراهم فرموده اید. حضور حضرتعالی در این سایت و بخصوص پانوشت هایتات زیر بعضی کامنتها مایه ی دلگرمی ماست. من به سکوت سرکار خانم آنیتا بخاطر ناروایی که در حق ایشان و به اسم دین می شود آفرین گفتم و خواستم این موضوع را به ایشان یاداوری کنم که این سکوت به جای مقابله به مثل –که شوربختانه رویه ی جاری بسیاری از کامنتهای این سایت گردیده –به پای ارزشمندی شأن وی است نه درماندن از جواب دادن. بنده اعتقاد دارم گهگاهی باید اخلاق های پسندیده ی همدیگر را یاداوری نماییم یا اشتباهات را مودبانه گوشزد کنیم. حضور شما درس پس می دهم البته. توفیق رفیق راهتان.
————
مزاح بود و جز مزاح نبود.
دوست گرامى
از حسن نظر شما بسيار سپاسگزارم. من خود را فردى صبور و داراى سعه صدر نمى دانم. در برابر برخى سخنان خاموشى مى گزينم چون مى بينم در كشورى رو به فنا و در فضايى خفقان آور، آقاى نوريزاد كه به راستى صبور و داراى سعه صدر هستند، به بهاى جانشان اين روزنه را براى براى نفس كشيدن، تبادل انديشه و چاره جويى براى فلاكتهاى جارى گشوده اند پس مى كوشم از ورود به گفتگوهاى بيهوده و فرسايشى پرهيز كنم.
سرکار خانم آنیتا
احسنت! مرحبا!
بجای تعارفات بی حاصل بهتر نبود جملات بی سر و ته این جناب یا سرکار میم.را را نقد کنید تا از این استنتاجات فلسفی بسیار سنگین دست بشوید و کمی استراحت بخود بدهد. بطور مثال نظر شما در مورد این بخش از سخنان میم.را چه هست؟ آنجا که مینویسد:
“به عنوان یک مسلمان که همینجا و در حضور همه اعتراف می کند آیات کتاب خدا را تا جایی بر چشم می نهد که با منافعش متضاد نباشد”
من دیگه مسلمان این مدلی نه دیده بودم و نه شنیده بودم. نقد را به شما می سپارم.
تمام مطلب میم. را قابل نقد اساسی ست ولی متأسفانه جناب نوری زاد هم فقط همان قسمت سلام و صلوات را خواند!
دقت کردید اگر کسی بخواهد پرت و پلاهای خود را به خورد دیگران بدهد در ابتدای سخن با سلام و صلوات بر بزرگ اندیشمندان این سایت شروع میکند و آن اندیشمندان هم بدون اینکه مطلب او را جذب و هضم کنند تنها سلام و صلوات را پاسخ میدهند و بقیه مطالب را زیر سبیلی رد میکنند!
امیدوارم که این مطلب را گفتگوی بیهوده و فرسایشی! تلقی نفرمایید. من که میگویم قرابت نزدیکی بین اندیشه های بی سر و ته میم.را با اندیشه های سرکار خانم آنیتا هست.
خود شما چه میگویید؟… مسلمانی که فقط در اسلام، منافعش را جستجو میکند…
بنازم به این اندیشه. هر زمان خواستید میتوانیم به این بحث ادامه دهیم.
راستی، نظر شما در مورد فرهنگ غلط و مرسوم در ایران با عنوان “مجیز گو پروری” چیست؟
بد آفتی ست! ولی …
آنارشیست گرامی، حق این بود که برای قضاوت درباره ی این نوشته ی بنده، دو سه یاد داشت قبلی مرا در همین پست هم می خواندید. چه اگر این بود در می یافتید که کامنت اخیرم در ادامه ی آن نوشته ها بوده و لاغیر و لذا از آن مجیزگویی برداشت نمی فرمودید. انسانها متفاوتند دوست گرامی و بسته به این تفاوت روش نقدشان هم تفاوت می کند. من در این یادداشت کوتاه به خانم آنیتا قبل از اینکه مجیزگویی کرده باشم مسلمانی خودم را نقد کرده و مورد انتقاد جدی قرار داده ام و دوست مسلمانی که بانی تهمت به آنیتا بانو بوده اند را هم نقد کرده ام. چه ایرادی دارد دیگران را با استعاره های مودبانه نقد کنیم؟ آقا یا خانم آنارشیست، فضای جامعه ی ما، چه در محیط حقیقی و چه در فضای مجازی ملتهب به قدر کافی است و شخص من معمولا اگر مطلب کوتاهی هم بنویسم آنقدر آن را به قولی سمباده کاری می کنم که از دل آن فقط نقد منصفانه بیرون بیاید نه طعنه، نه توهین و نه کنایه و نه تصویه حساب. دوست عزیز من هرگز مسلمانی خودم را در جایی جار نمیزنم، آن اعترافات که نوشتم را از زاویه ای دیگر اگر بخوانید در میابید که یک نقد تند و اعتراض آمیز است تا یک سلام و صلوات. مگر من چه گفته ام که سزایم اینگونه تندی شما باشد؟ خواهش می کنم اگر وقت کردید دو کامنت قبلی من را هم پیدا کنید و بخوانید. فی المثل اجازه بدهید خودم درباره ی این عبارت مورد سوال شما توضیح بدهم. بله بنده گفته ام:
“به عنوان یک مسلمان که همینجا و در حضور همه اعتراف می کند آیات کتاب خدا را تا جایی بر چشم می نهد که با منافعش متضاد نباشد”
اگر نوشته ی قبلی ام را در این پست بخوانید می بینید که آیه 75 از سوره نسا اورده ام که خطاب به همهی مسلمین می فرماید چرا از به استضعاف کشده شدگان دفاع نمی کنید. بنده از دوست حوزوی مان پرسیدم که چرا این آیه باید توسط قریب به اتفاق مسلمین مسکوت گذاشته شده باشد؟. یا پرسش نوده ام ام این چه مسلمانی ای است که آیه ی مسلم قرآن مبنی بر دعوت به امر به معروف و تفسیر حسی ن ابن علی از آن را امر به معروف، نقد حکومت ستمگر است را مسکووت گذاشته؟؟ آیا اسمش مسلمانی است؟ یا نسخه ی تازه ای از مسلمانی است؟ زود قضاوت کردید آقا جان. در آخر می خواهم بدانم چرا برای نقد من خودم را مورد خطاب قرار ندادید دوست عزیز؟ بفرض بنده به خطا رفته ام که احتمالش هم زیاد است آیا آنقدر جرمم سنگین است که سزاوار مورد خطاب مستقیم قرار گرفتن خضرتعالی هم نبودم؟ راستی دوست عزیز اگر کامنت قبلی من را به آقاسید مرتضی لایق جوابگویی دانستید بی صبرانه مننظر جوابتان هستم. با احترام
سید مرتضی – چرا روحانیان به زنان خود مدخوله میگویند؟
جناب نوریزاد سلام
این سایت شمای انسان طلب مسلمان است که جولانگاه افراد فاقد ادب و معرفت شده است؟ و این مدیریت منصفانه شماست که اجازه می دهد هر بی صفت بی معرفتی هر هجوی بزبان و قلمش رسید در آن بنویسد و شما آنرا منعکس کنید؟ فرد بی ناموسی که تحت عنوان پوریا به چنین زشت گوئی دست یازیده است لابد با حضرتعالی تجانس فکری داشته است که چنین زشت گوئی از فیلتر ادب سالارانه حضرتعالی عبور کرده است؟ شما که دائم از انسانیت و ادب سخن می گویید وقتی با چنین زشت گوئی مواجه شدید یک لحظه با خود نیندیشید که ناموس من و تو و او ندارد و توهین به ناموس دیگران یعنی بی ناموسی؟ حال اگر من بدهان این فرد بی ناموس و هجو گو بکوبم و به او پاسخ دهم فریاد یا للادب و یا للانسان حضرتعالی بلند نمی شود؟ من اینجا پاسخی به این فرد بی ناموس می دهم و شما اختیار کنید یا مطلب او و پاسخ مرا هردو را حذف کنید ،یا اگر انعکاس چنین درشتی های زشت و بی ادبانه با طرز تفکر شما سنخیت پیدا کرده است که آنرا انعکاس داده اید پاسخ مرا هم منعکس کنید و آن اینکه :خیر روحانیون چنین چیزی را در مورد زنان خود بکار نمی برند ،کلمه مدخوله اگر در بحث های فقهی مورد اشاره قرار می گیرد و موضوع احکامی واقع می شود بمفهوم زنی است که نکاح کرده است و مورد دخول واقع شده است و این عنوان بر همه بستگان زن و نوامیس نویسنده ای بنام پوریا نیز صادق است و اختصاصی بنوامیس زنان روحانیان ندارد.
آقای نوریزاد خدا نگهدار شما ،شما را با چنین مخاطبان و مریدانی تنها می گذارم.
———————-
سلام سیدمرتضای گرامی
من شخصا از مدخوله ی ایشان استنباط فحش به جناب شما نکردم. گمانم بر این رفت که این واژه ی مصطلح در مباحث فقهی و اصولی را ایشان با شما (روحانیان) مطرح می کنند از باب پرسش. و نه این که – شما را نه، بل – شخص نوری زاد را مخاطب قرار داده اند که وی به همسرش می گوید: مدخوله. نخیر، صادقانه می گویم من از نوشته ی پوریا استنباط ناسزا نکردم.
با احترام
.
جایی نمیرود نوری زاد عزیز. بهتر از اینجا کجا را دارد برود؟! این سایت اگر برای شما و سایرین، آب ندارد! برای ایشان، نان که دارد! ///////////////. مطمئن باشید بر میگردد! میگی نه! این خط و اینهم نشون! حتی اگر؛ //////////////، بازهم خواهید دید که برمی گردند!
باور نفرمایید جناب نوری زاد، این آقا برمی گرده! یعنی برش می گردونند!
قبلا هم یکی دو بار عطای اینجا رو به لقایش بخشیده بود و الوداع گفته بود ولی بعدش، “به فرموده” برگشت. من چند ماه قبل هم در پستی به نام “چشم و گوش های مخرب”، درباره رفتارشناسی “تخریب چی های سایبری” مطلبی نوشته و هفت شاخص اصلی رفتار این افراد را برشمرده بودم. ضمنا فکر نکنم با وجود دوستانی از همین دست که اخیرا به جمع نویسندگان سایت پیوسته اند، ما نبود ایشان را چندان حس کنیم.
خواهید دید که برمی گرده. در همین باره مطلبی دارم که منتظرم این آقا برگرده، آن هنگام خطاب به شما خواهم نوشت.
————-
دوست گرامی
از شما گله مندم که همینجوری یکی را امنیتی کردید و رفت پی کارش. بله؟ سیدمرتضی، دوست من، یک واقعیت حتمی و عینی و ملموس جامعه ی ماست. او یکی از دو میلیون سه میلیون ده میلیون. شما فکر می کنید الله کرم یا فلاحیان یا نمایندگان مجلس – اغلبشان – یا قاضیان دستگاه قضا – اغلب شان – یا بسیجیان و سپاهیان – اغلب شان – همینجوری نیستند؟ اطلاعاتی ها اینجوری نیستند؟ با همین درجه از خشونت و عصبیت و دانش اجتماعی؟ همه ی اینها امنیتی و گزارش بده هستند؟
با احترام
.
نوریزاد جان
این دفاع از سید بود یا کلا تعطیلش کردی رفت؟!این بنده خدا چهارتا مدافع اینجوری داشته باشه نیاز به منتقد نداره.من شخصا سید رو علی رغم اینکه به من خیلی فحش می ده دوسش دارم.چون حضورش در اینجا نمایانگر تفکر یه قشر از جامعست.اگر خمینی ها هم اینجور تو بحثها شرکت می کردن ما با تفکرشون بیشتر آشنا می شدیم و کشور به چنین روزی دچار نمی شد.من شخصا سید مرتضی رو یکی از خروجیهای حوزه می دونم.ایشان نه مزدوره نه جیره بگیر.دوستان این تفکر رایج حوزست که سیدجان ما داره اونو نمایندگی می کنه.اگه من می گم این حرفای سید لحن رایج حوزست خدا گواهه که قصد توهین به اونو ندارم.این واقعیت حوزه هاست.با این لحن و این تفکر آشنا بشین و به جای حمله چشم بسته به سید ازش ممنون باشین که تفکر حوزه رو داره براتون بصورت رایگان نمایش می ده.امثال جوادی آملی و مصباح یزدی به همین دلیل در بحثهای جامعه شرکت نمی کنن که این افکار به صراحت برملا نشه.حالا این سید بی سیاستی کرده و به گمان خودش یا برای تقرب به درگاه الهی یا برای آزموده تر شدن در مباحث اومده اینجا داره مجادله و مباحثه می کنه غافل از اینکه هرچه امثال جوادی و خمینی و …بافتن ایشان به رایگان در حال پنبه کردنشونه.
جناب کاوه
من فقط به عده ای بی شعور و بی فرهنگ و ناجوانمرد پاسخ درخور میدهم و سپس عزت زیاد.
تا کور شود هر آنکه نتواند دید. خیلی نامرد و نمک نشناسی. وجود سید مرتضی برای تو یکی که هم آب داشت و هم نون. حالا میخوای با کی خودتو مشغول کنی؟ با خودت؟
و نوبتی هم باشه نوبت فرزند ایران
جناب فرزند ایران
شما هم بعله! بنازم به این سطح بالای شعور و شخصیت! چی چی برشمرده بودید؟!
جناب نوری زاد
دفاع خاله خرسه آنهم از کسی که چند ساعت قبل تر آنگونه در توجیه بدتر از گناهش ادعای فهم کلمۀ مدخوله را کرده بود؟ آیا اگر کسی به شما بگوید :
جناب نوری زاد شنیده ام به خانمت میگویی “مدخوله” پس از نظر شما اشکالی ندارد؟
ها؟! بله!؟ چی شد؟! باز همان پاسخها را به طرف می دهی؟
می بینید که این رفتار عمدی شما چگونه حرمتها را میشکند. می بینید؟!
شما اگر حرمتها و حد و حدود را بشکنید حاصل کار اینگونه میشود.
حال شما خوبه بینهات اسبق؟
در چند پست اخیر جوابهای سید مرتضی بسیار عصبی و پر از پرخاش و توهین بوده و اینهم حرف آخر ایشان. شاید باین دلیل که روز بروز تعداد بیشتری از خوانندگان این سایت (که البته ایشان همه آنها را بیدین و نامسلمان و کافر مینامد) به ماهیت واقعی ایشان پی برده و آنرا مطرح میکنند. منتظر باشیم تا ایشان نفسی تازه کنند و با نام جدیدی به ارشاد خلق بپردازند .
سید جان زود قضاوت کردی….باالخره معلوم شد چنین وازه ای وجود دارد..منهم اولش تعجب کردم و اولین بار بود که این موضوع را میشنیدم.. ولی با توضیح شما معلوم شد که حرفش در مجموع درست است…خوب اینکه حرف بدی نبود.
بقول مقام عظمایت: به درک
جناب نوری زاد
این نشان ضعف آشکار شماست در درک مطلب! آنهم هدفمند!
هر کسی که دو کلاس اکابر خوانده باشد متوجه میشود که جملۀ کوتاه این مردک بی شرف بی همه چیز (پوریا) توهین بوده و بس. آنهم از نوع ناموسی!
بهتر نبود قبل از درج این مطلب بروید و معنا و مفهوم کلمۀ مورد اشاره را جستجو کنید و محل کاربرد آن را بفهمید. استفاده از این کلمه در این جمله تحقیر کننده و توهین آمیز بود.
مدتی ست در این اندیشه هستم که چرا نوری زاد عزیز برای تنبیه هدفمند بعضی از کاربران که پشت سرهم او را نقد میکنند، بی هیچ بررسی متن و فیلتر، مطالب توهین آمیز خطاب به آن منتقدان را درج میکند؛ نه سهوی که از روی یک عمد هدفمند. این مورد و بسیاری از موارد قبل تر.
جناب سید مرتضی
میدانم شما هم همان استنباط مرا دارید و به همین خاطر اینقدر ناراحت شدید.
حالا میخواهم ببینم جناب نوری زاد چگونه میخواهد این شرارت درونی خود را توجیه کند؟!
همانند موارد دیگر، سکوتی معنا دار و یا توضیحی صادقانه. کدامیک؟
چرا خود از پاسخ فرار میکنید و برای جبران، توهین های دیگران را منتشر میکنید؟ این بدور از جوانمردیست. اگر توضیحی دارید بفرمایید.
در غیر اینصورت من نیز تا زمانی که سید مرتضی به این سایت مراجعه نکند از حضور در این سایت خود را منع میکنم و شما را با مجیز گویان کینه توز و نفرین شده تنها میگذارم.
من در اندیشه و تفکر، شاید هیچ سنخیتی با سید مرتضی نداشته باشم ولی از این رفتار شما بسیار دلخور شدم.
خداوندتان به شما دلی بی کینه و نقد پذیر عطا کند. انشاءاللللللللللله !
اعتراف به خطا کار بزرگان است! حتی اگر قبلاً گفته باشند ” صادقانه! می گویم من از نوشته ی پوریا استنباط ناسزا نکردم! ”
بدرود ای نازنین
دو بیت شعر زیر را که فی البداهه سرودم تقدیم میکنم به تمامی دوستان:
کاسه بودیم ولی داغتر از اش شدیم
لوبیا بودیم و افسوس که ما ماش شدیم
او بزک کرد و خرامید و نشست ذر بر ما
چو خریدار نبودیم همه نقاش شدیم.
جناب سید رضی (خ)
من فقط به عده ای بی شعور و بی فرهنگ و ناجوانمرد پاسخ درخور میدهم و سپس عزت زیاد.
جناب،حتماً هنگام سرودن این شعر، در موال از درد ماتحت به خود می پیچیدید، دردی حاکی از بواسیر،شقاق و یبوست مزمن. شدت درد به حدی بوده که شما را وارد خلسه و ارتباط با عالم بالا و اجنه کرده و حسی روحانی به شما داده و هکذا.
در پاسخ به شعر شما مولانا چنین میگوید:
…
کس به زیر دم خر خاری نهد
خر نداند دفع آن بر میجهد
بر جهد وان خار محکمتر زند
عاقلی باید که خاری برکند
خر ز بهر دفع خار از سوز و درد
جفته میانداخت صد جا زخم کرد
…و الی آخر
آقای آنارشیست ، شما که ماشالله خودت استاد توهینی . برادر خرما خورده منع رطب چون کند . سید رضی یه شعر گفته
من شخصا می گم اگه سید مرتضی و آنارشیست برن منم می رم.این یعنی اینکه چندنفر همزمان از این سایت کم می شه.مهرداد و تقی و حسینقلی و…که همه خودم هستیم.پیشنهاد می کنم که با آنارشیست گرامی و شیخنا الاستادنا السیدمرتضی روحی الفداه فی هذا الساعه و فی کل الساعه ولیا و حافظا و ناصرا و داعیا حتی تسکنهوا ارضک طوعا و تمتعهوا فیها طویلا یک سایت سه نفری بزنیم اونوقته که نوریزاد مجبوره روششو اصلاح کنه.
پس من چی؟ یکی باید باشد برای غلط گیری؟!
جناب آنارشیست، به پوریا اتهاماتی میزنی که خودت بارها در مظان اتهام واقع شدهای به استناد کامنتهایت که در این سایت موجود است. پوریا پرسشی کرده و شما که خیال فرموده اید خیلی آدم مهمی هستی و خیلی حرفهای گنده گندهای میزنی اول که درنهایت بی ادبی انواع فحشهای چاله میدانی را نثار پوریا کردهای و متوهمانه نیت خوانی هم کردهای که قصد آقای نوریزاد چه بوده و نیت پوریا چی. در ثانیخودت یک پا آخوندی و حکم صادر میکنی، آقا فردا هم آفتاب سر وقت طلوع میکند و منتظر کسب اجازه از کسی نمیماند.
قبلا به شما نگفته بودم در این سایت مو را از ماست میکشند و کار کسی چون شما آسان نیست؟ نگفته بودم فرغونی در سایت خالی نکن و چند بار مرور و بعد راهی سایت کن؟
سلام جناب سید مرتضی : حضرت عالی مدعی هستید که به سایت نوری زاد می آیید جهت پاسخ به سائلین بارها مشاهده نمودم که هرکس را که مایل بودید متهم به فحاشی نمودید که من با بررسی گفته آن شخص در کلامش بی ادبی و فحاشی ندیدم تا اینکه برای اولین بار جناب عالی کلامی به کار بردید که اگر شخصی در جامعه چنین کلامی را به زبان بیاورد باعث در گیری خواهد شد من برای اولین بار بود که موردی که چناب پوریا سوال کرد بر خورد کردم حال اگر شیطنتی در سوال ایشان بود جناب عالی میتوانستید مسکوت گذارید ویا تکذیب کنید ویا تایید متاسفانه شخص شما این سایت شریف را به فحاشی آلوده کردید واین نشان از بی تعهدی اگر نیست پس چیست ؟ حناب سید باور بفرمایید توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند. اگر این شخص همین جمله را رودر رو به شما میگفت چه میکردید ؟ شما که بارها همه را متهم به هرکول های پشت کامپیوتر تشبیه کردید شخصیت خود را پشت کامپیوتر چگونه ارزیابی میکنید ؟ آیا حاظر هستید بدون مداخله هر ارگانی در یک اتاق تنها با این شخص کامنت گذار تنها باشید و دوئل کنید ؟ امیدوارم از این که شما را تائید نکردم از من نرنجید . با احترام
مهرداد گرامی
ایشان کی و کجا گفته آمده برای پاسخ به سائلین؟!ایشان تا جاییکه به یاد می آورم صراحتا در چندجا دلیل اصلی حضور خود را دفاع از پیامبر و اهل بیت و امثالهم برای تقرب به ایشان عنوان کردند و در یک جا دلیل حضور خود را آزموده شدن در بحث بدلیل برخورد با دین ستیزان این سایت عنوان کردند.لطفا به سید عزیز من تهمت نزنید.
من فقط به عده ای بی شعور و بی فرهنگ و ناجوانمرد پاسخ درخور میدهم و سپس عزت زیاد.
جناب مهرداد
حیف که خطابت به سید مرتضی بود و گر نه…
بعضی از افراد در مورد متنی که نوری زاد عزیز نوشته نظر میدن که هر موضوعی رو باید در شرایط زمانی خودش مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیره ای قربون آدم چیز فهم بنابراین پس پدیده یا چیزی که در ظرف زمانی خودش فقط میتونه بررسی بشه فقط بدرد همون زمان می خوره و بدرد مکان ها و زمان های دیگه نمی خوره
در مورد فهم سخن مرحوم استاد ،شما کوچکتر از آنید که حرف اون مرد بزرگ و عمق اون را درست درک کنید ،فهم فقره فقره سخن اون بزرگ نیاز به صرف وقت داره ،همینجور سرسری نمیشه بگویید اینجاش اینه اونجاش اونه و من قانع نشدم (سید مرتضی در مقام بزرگداشت شیخه و الاستاده)
شیخنا و الاستادنا السیدجان
اینجارو خوب اومدی.اون بنده خدا با هزار نامه و نوار صوتی و فیلم تصویری گفت که کشتار ۶۷ جنایت بوده اونوقت شما نفهمیدی! گفتی منظور استاد درستی جنایت و تنها انتقاد ایشان در نحوه ارتکاب جنایت بوده!!از بقیه چه انتظاری داری؟!!راستی نظر شما در مورد اون یکی شیخکم و الاستادکم فی الواقع علی الدوام من بدو خلقتکم الی موتکم و سیرکم الی جنت الموعود مع الف الحوری ماشاالله و مازاد الغلمان تبارک الله فی معیته فی امان الله راضیه المرضیه در مورد فرق زن سیده و غیر اون چیه؟
سید مرتضی به ترفندهای آخوندی دست زده است
میگوید اگر به سوئیس حمله شود آیا از خود دفاع نمی کند؟ و با این ترفند می خواهد جنگ های داخلی زمان علی را توجیه کند.
سوئیسی ها بر سر حکومت در داخل کشور خودشان با هم نمی جنگند، جنگهای علی همه داخلی بوده و بر سر حکومت، چیزی شبیه جنگ سوریه.
کاملا ممکن بود جلوی جنگ جمل و جنگ با خوارج گرفته شود و حتی جنگ با معاویه هم به مدارا و راهی بینابینی ختم شود مانند دولت فعلی افغانستان که بین دو مدعی برنده شده در انتخابات مصالحه ای انجام گرفته.
اصل قضیه آن است که افرادی که در مکتب سید مرتضی یا ملاعمر یا بغدادی تقدس می شوند، افرادی عادی و پر از خصوصیات و ضعف های بشری بوده اند و تقدس آنها و یکسره حق پنداشتن، رفتار آنها اشتباهی است که این ملاها درگیر آن هستند و میخواهند به خورد مردم بدهند. سایر استدلال های سید مرتضی هم از همین جنس است و خواننده به خوبی متوجه ضعف و اشکال آن می شود.
آن یکی هم آمده و می گوید برای نقد باید خدا باشی! جناب، من خدا را هم نقد میکنم و هرچه به عقل بشری من برسد خواهم گفت، چون بشر جز عقل، وسیله ای ندارد و اگر عقل شما به ادعای خودتان ناقص است، به خودتان مربوط است.
قربون ،باید از ایشون تشکر کرد که به لغتنامه نویسان، و همۀ کسانی که علاقمند به آموزش اصطلاحات عربی و ادبی اند، بهترین و دقیق ترین مصداق ممکن برای قیاس مع الفارق را آموزش داده اند.
سروش گرامی
به روی چشم ، لیکن بنده که در زیر کامنت بابک عزیز توضیح دادم که من این شعر را با شعر شهریار قاطی کردم- ولی چون شما فرمودید اطاعت میکنم و مجددا خدمت دوستان عرض میکنم که مصرع “شیر حق را دان منزه از دغل” دومین مصرع از یک قطعه شعر در قالب مثنوی است که انرا منتسب به مولوی دانسته اند و البته خیلی از ادبا در انتساب این شعر به مولوی تردید دارند زیرا سبک و سیاق شعر از اشعار دیگر مولوی متمایز است(الله اعلم) و بنده به اشتباه در کامنت فوق انرا به عنوان شعری از شهریار اوردم که با تذکر بجای جناب بابک ایرانی متوجه اشتباه خود شدم و اکنون نیز به جهت این اشتباه از تمامی دوستان بالاخص از جناب سروش گرامی و بابک ایرانی عزیز و سایر سروران ارجمند پوزش میطلبم/ایام بکام
این بحث مفصلیه و جاش اینجا نیست ،مدت زیادی باید پیش من مقدمات و مطالب زیادی بخونید تا اصل حرف رو بفهمید( سید مرتضی در مقام اظهار فضل)
سیدجان
منظور شما از یادگیری مقدمات نزد جنابعالی آموزش مبسوط مغلطه و سفسطسه و نجاهله دیگه.اگه اینجوریه شخصا حاضرم بیام ثبت نام چون اعتراف می کنم در این زمینه ها شما استادی.
گوشه هایی از اعلامیه ی آیت الله حاج شیخ علی صافی اصفهانی در اعتراض به برگزاری کنگره ی شمس تبریزی:
” باز هم برای چندمین بار نغمه ی شوم شرک و بت پرستی و تکریم و تجلیل از ائمه ی کفر با هدف حذف فرهنگی عترت پیامبر اسلام فضاهای مجازی و رسانه های گروهی این مملکت را پر کرد.
انالله و انا الیه راجعون
…استعمار پیر انگلیس بی اعتنا به همه این مقدسات با کمال بی شرمی و گستاخی در تلاش است تا دست ایتام آل محمد را از قرآن و عترت کوتاه کند و بوسیله امثال مولوی و شمس تبریزی فساد را و بت پرستی ر ا و شهوت رانی را و ناپاکی را و جهل و نادانی و خرافه پرستی را بنام عرفان جایگزین نماید و این پست ترین موجودات را (که فرمود انهم اخس طوائف الصوفیه) شریف ترین خلق خدا معرفی کند.
و نه شریف ترین خلق خدا بلکه خود خدا همچنان که مولوی گفت: شمس من و خدای من و بایزید گفت لا اله الاها انا فاعبدون.
این همان عرفان اوپانیشادها و بودائیان است که نطفه ی ناپاکش در رحم انگلیس، این زال سپید ابرو وین مام سیه پستان بارگزاری و توسط مستر همفر پرورش یافت تا رسید به امروز که گستاخانه و بالعیان فرهنگ ضد قرآن و عترت را در مملکت قرآن و عترت تزریق و ترویج می کنند و بعضی رسانه های ما نیز دانسته یا ندانسته بستری مناسب برای این بی شرفی ها شده اند.
ای زعمای حوزه های علمیه ، و ای مراجع تقلید شیعه ، و ای علماء و محققین ، امروز اصل دین و توحید و کلمه ی مقدس لا اله الا الله در خطر است، دیگر نوبت به فقه و اصول و تفسیر و … در حوزه های علمیه نمی رسد، نوبت به تألیف و تحقیق و تقویم نص و بحث و مناظره های علمی نمی رسد.
برخیزید و به داد اصل دین و کیان مسلمین برسید.
ای مرزداران اسلام ، ای زمامداران و کارگزاران دولت ، اگر رگی از غیرت دینی در وجود شما باقی مانده به پا خیزید
و این اشرار و ایادی بیگانه را قلع و قمع و این مملکت عزیز را از لوث وجود ذات پلید آنها پاک کنید.
ای آقایانی که سالیانه ده ها میلیارد صرف مؤسسات خود می کنید به کجا می روید؟ چه هدفی را دنبال می کنید؟ اگر فرهنگ امثال مولوی و شمس تبریزی در این کشور حاکم شود دیگر نه از این مؤسسات اثری می ماند و نه از صاحب آنها.
ای رهبر معظم انقلاب و ای ناخدای کشتی دین و غیرت مسلمین به فریاد این مردم مظلوم برس
و آنان را از فتنه ی عرفا و صوفیه که قرآن را ملعبه ی امیال نفسانی خود کرده اند نجات بده.
آیا فریاد رسی هست؟
برگزاری کنگره برای تکریم از این فاسد و مفسد کبیر به معنای حذف فرهنگی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام در این کشور است که در راستای حذف سیاسی آن بزرگوارن در سقیفه می باشد.
ساختن بارگاه برای شمس تبریزی صوفی شهوت پرست یعنی تخریب بارگاه های مطهر اهل بیت علیهم السلام.
آباد کردن قبر این شیطان بزرگ یعنی آباد کردن قبر یزید و معاویه و ابوسفیان و بت پرستان.
خیانتکاران بزرگ جمع شده اند و می خواهند کلنگ ساختمان بت خانه ای را در دارالمؤمنین شهرستان خوی به زمین بزنند که در آینده مرکز فساد و فحشاء و عیاشی و رقص و پایکوبی برای شیطان پرستان داخلی و خارجی باشد و از همه بدتر مدرسه ای برای تربیت افراد بر ضد معارف اهل بیت علیهم السلام.
آیا فریاد رسی هست؟
امثال بایزید بسطامی مدعی الوهیت و مولوی سنی متعصب که ناموسش را در اختیار شمس قرار داد و غزالی ناصبی رجس نجس و خرقانی مشرک و ابوسعید زندیق و پیروان آنها و صدای اعتراض کسی بلند نشدن خیلی جای تأمل و تأسف دارد.
اعلام خطر می کنم که اگر دیر تکان بخوریم اگر از خواب بیدار نشویم و ایران را از فتنه ی صوفی گری که منشأ تمامی انحرافات است نجات ندهیم این خواب به مرگ مبدل می شود و ایران به اندلسی دیگر.
که حتی دیگر نه از اسلام اسمی و نه از قرآن رسمی باقی نخواهد ماند. …”
برای خواندن متن کامل به آدرس سایت زیر مراجعه کنید:
http://www.daralsadegh.ir/fa ( قسمت مطالب ویژه )
جناب نوری زاد، بیایید و سخنان این آیت الله جنگ طلب و دشمن عرفان و فلسفه،دشمن تفکر و تعقل، دشمن اولین و مهمترین حس تفکیک کنندۀ انسان از حیوانات یا همان “حس کنجکاوی و پرسش گری ” را به نقد بکشید؛ او حی و حاضر و زنده است. یا میخواهید به شخم زدن گذشته های دور بپردازید؟!
جناب دکتر گواهی
با سلام.. از اینکه فرد فرهیخته ای چون شما که عمری را در محضر علامه بزرگواری چون مرحوم آقای جعفری تعلیم دیده در این سایت و در این بحث میبینم بسیار خوشحالم .
بنده در مجموعه مقاله شما نکته ای که حاکی از پاسخگوئی و یا توضیح ابهامات طرح شده در مورد امام را که آقای نوریزاد آورده ندیدم بلکه شما بیشتر و شاید هم بحق سعی در معرفی بزرگی مقام آن امام نموده اید. من فکر نمی کنم کسی در نقش امام در تاریخ اسلام تردیدی داشته باشد ولی استاد محترم ،دوره ما دوره مولوی نیست که در قونیه مثنوی را میسرود. در زمان ایشان ودیگرانی مثل جرج جرداق، کسی و یا کسانی نیامدند که بگویند ما نمایندگان تام الاختیار علی و پیغمبریم. بلکه این در زمان ما است که به ما گفته میشود که مای فقها باید حکومت کنیم چون علی حکومت کرد، ما باید اعدام کنیم چون علی اعدام میکرد، می میجنگیم چون علی اهل جنگ بود، ما با سنی ها دوست نمیشویم چون آنان خلفای قبل از علی را عزیز میدارندو قبول دارند و ما از آنها نفرت داریم و علی هم از آنها بیزار بود. ما برای شما امام را کشف میکنیم و بشما میگوییم که فعلا ن ساعت بیایید و بیعت کنید. چرا؟ چون پیامبر در روز غدیر امام را به اذن خدا ولی و امیر و خلیفه قرار داد. میبنید استاد، این رشته سر دراز دارد. ما هم اگر هم عصر مولوی بودیم و برای موجودی مقدس میسرودیم شاید بیشتر از وی می گفتیم و اختمال بدهیم اگر مولوی هم در زمان ما بود مثنویش از جنس دیگری میشد.
ولی امروز که همه چیز به اسم علی و پیغمبر دارد تمام میشود و ولی فقیه و اولی الامر مدعی ما میگوید که این پیفمبر و علی بودند که 700 جنازه بی سر از یهود بنی قریظه به جا گذاشتند وما باید جا پای آنها بگذاریم، من شیعه اسیر و در بند با وحشت هر چه تمامتر، خاطراتم را مرور میکنم تا ببینیم این علی کجا بود که من ندیده بودم؟ همین شک و یا سئوال ،دنیای من شیعه را را زیر و رو کرده و من ناچارم تک تک اعمال و سخنان علی را واکاوی کنم تا ببینم آن صوت عدالت و انسانیت جورج جرداق مسیحی واقعا همین است که من از صبح تا شب میبینم؟! یا نه این ابلیس است که انگشتر سلیمان بدست کرده و بقول مولوی از سلیمان تا سلیمان فرقها ست. چرا ؟ چون این سلیمان واقعا بی صفاست!
چهره درخشان علی که ترازوی حق است هیچ خدشه ای نمی یابد وقتی ما سعی کنیم حساب هیئت مرگ را از او جدا کنیم و یا به آنها بگویم که شما که امروز بالاخره از روی عذاب وجدان و یا با هر حساب دیگری اعتراف می کنید که ادامه جنگ با عراق تقصیرش متوجه ولی امری است که میگفت من به سبک وسیاق علی دنبال ادای تکلیف هستم و نه نتیجه و با ادامه 6 سال دیگر جنگ خانمان بر اندار، صدها هزار نفر را به سینه قبرستان فرستاد و فاجعه بحران بعد از جنگ را دامنگیر این مردم بخت برگشته کرد، همگی در اشتباه هستید و علی چنین نبود.
راستی استاد بزرگوار، آیا شما که چند شب خواب از سرتان بخاطر این مقاله پرید، در تمام این سالها اعم از زمان ماموریت شما در ژاپن که با عرفان انجا آشنا شدید و چه زمانی که بعنوان یک دیپلمات ورزیده مکتبی در ایران بودید، وقتی پیش امد که از دروغ بستنهای شب و روز نائب علی به علی بر آشفته شوید؟ آیا زمانی را بیاد می آورید که گفته باشید این علی واقعا بی صفاست و نیّات خودش را به اسم آن علی تمام میکند؟ جوابش با وجدان خودتان.
از شما که عمری در مکتب مولانا بوده اید انتظار داریم که به مدد روح القدس، بیاید با هم این انگشتر سلیمان را ار دست نا اهلان در بیاوریم و ملک سلیمانی بسازیم که در آن به تعبیر قرآن ، شیاطین هم برای استخراج ثروت از دریا ها، صادقانه برای مردم غواصی کنند.
آیتالله علی صافی اصفهانی:
شمس تبریزی شاهدباز بود و به ناموس مولوی تجاوز کرد
آیتالله علی صافی اصفهانی٬ از علمای حوزه علمیه اصفهان با انتقاد از برگزاری کنگره بینالمللی شمس تبریزی٬ نسب به «فتنه صوفیگری» در ایران هشدار داده و افزوده نباید برای «شمس شاهد باز و شرابخوار» که «به ناموس مولوی تجاوز کرد و خدای مولوی شد» کنگره برگزار شود.
جناب سید مرتضی این کلام عین نظر آیت الله فوق است آیا در حوزه نظیر این طراوشات افکار ایشان باز هم یافته میشود و یا ایشان منحضر به فرد هستند ؟ با احترام .
خیر اینگونه گرایشات، تراوشات فکری افراد معدودی مثل ایشان است ،این گرایش و این سخن البته نادرست است و مبتنی بر حدس و گمان و بدبینی به بزرگان اهل معرفت و ایشان قطعا هیچ سند و مدرکی بر این مدعای نادرست ندارد مگر تخمین های بدبینانه نسبت به عرفان و عرفای شاعر و شعرای عارف ،این گرایش ایشان است و نباید به آن اعتنا کرد.
گرایش و تراوش فارسی است . افزودن ات عربی به واژه های فارسی غلط است. سعید نفیسی در کتاب در مکتب استاد این غلط نگارشی را در انتقاد به شاعری که در بیت زیر ورود رابیند رانات تاگور را خوش آمد گفته بود مطرح کرد
خوش و خوب آمدی رابیند رانات
که مثلت نیست در مازندرانات
اسباب بردگی در اسلام
یک : اسارت در جنگ
حتی اگر جنگ غیر شرعی باشد. ایلات و عشایر ایران خودمان به جان هم می افتادند و یکدیگر را “قپو” می کردند….
حتمن این می گفت تو کافری و آن می گفت نه تو کافری…..
دو : استرقاق از طریق تغلب
یعنی شما می توانید فردی را از دنیای کفر بربایید و با دوز و کلک و فریفتن به بلاد اسلام آورید اعم از زن و مرد و پیر و جوان این فرد برده شما محسوب می شود.
سه: استرقاق از طریق خریدن از اولیا
اگر کفار حربی حاضر به فروش اعضای خانواده اعم از همسر خواهر دختر یا کودک هستند بردگی آن ها جایز است
چهار: سرایت رقیت از طریق والدین به فرزندان
یعنی فرزندان برده نیز برده شما به شمار می آیند
پنج: رقیت از طریق اقرار
کسی اقرار کند برده است
شش: رقیت لقیط دار الکفر
کودک بی سرپرست در دار الکفر که والدینش مسلمان یا اهل ذمه نباشند برده است
هفت: خرید از بازار غیر مسلمین
یعنی حتی اگر بدانید طرف را ربوده اند یا والدینش وی را فروخته اند وقتی در بازار برده فروشان عرضه می شود خرید وی اشکالی ندارد
برده از اموال مالک است و مالک مجاز است هر گونه دخل و تصرفی در ملک خود کند……..
اگر کسی برده ای را کشت قصاص نمی شود بلکه تنها بهای برده را به صاحبش می پردازد که به طریق اولی می توان نتیجه گرفت اگر مالکی برده خود را کشت هیچ مجازاتی ندارد و پولی هم به کسی بدهکار نیست…..
زن و شوهر هنگامی که برده می شوند پیمان ازدواجشان خود به خود باطل می شود و زن در اختیار مالک قرار می گیرد……..
آزاد کردن برده یکی از کفاره های گناهان است ولی کسی که برده اش آزاد شده (حتمن پول خوبی دریافت کرده!) همان لحظه می تواند تشریف ببرد برده دیگری جایگزین کند. مثلن یکی بیاید ماشین شما را به بهای گزاف بخرد خوب شما می روید بلافاصله ماشین بهتری از ماشین قبلی می خرید. منطقی است. نیست؟ آخر این هم شد روش مبارزه با برده داری؟
نمی فهمم انسان های بالغ و عاقل اعم از معلم مدرسه و آیت الله چگونه چنین استدلال می توانند کنند؟ وقتی ایمه شیعه خود اقدام به خرید کنیز و غلام می کردند…….
اسلام آنقدر با برده داری مبارزه کرد!! که در قرن هجده و نوزده کشیش های آمریکایی شروع کردند به مبارزه با برده داری و تا همین چند دهه اخیر آنقدر مسلمانان در مبارزه با برده داری موفق بودند و تلاش می کردند که نیروی دریایی انگلیس ماموریت یافت هر جا در خلیج فارس برده ای مشاهده کرد آن را ببخشید او را از دست صاحب مسلمانش آزاد کند. البته از آنجا که مسلمین عزیز و شریف در بلاد قفقاز و روسیه و ترکمنستان و … دست به ربایش دختران چشم آبی و پسرکان سفید چهره می زدند ارتش روسیه نیز دستور یافت به شدت با برده داران و تاجران برده ایرانی و غیر ایرانی برخورد کند.
آنوقت ما از پیروان چنین مکتبی انتظار پذیرش حقوق بشر داریم………
او ما ملکت ایمانکم.
ناراحت نشوید من دست از ماجرای بردگی بر نمی دارم. نمی خواهم خسته تان کنم.
بحث بحث بردگی نیست. بحث طریقه اندیشیدن است. بحث نگرش و خوانش جهان هستی است. مکانیک فکر کردن است. به فرض فلان زن و یا دختر بیچاره بلاد کفر را برده کردید تا مثلا خطری از جانب وی امنیت بلاد اسلام را تهدید نکند!!! جل الخالق که امنیت جهان اسلام را دخترکی مو بور و چشم آبی تهدید می کند!!!!
فرزند وی چه گناهی کرده؟ البته انسان عاقل می پرسد خود وی چه گناهی کرده که باید برده من و تو شود؟
خداوند پدر و مادر کشیشان مسیحی آمریکایی و دیگر تلاش گران حقوق بشر آمریکایی و اروپایی را بیامرزد که بشریت را از چنین نکبتی نجات دادند.
لغو برده داری هم یکی دیگر از اختراعات و ابداعات مسلمین عزیز است که به جهانیان ارزانی داشتند مثل بسیاری اختراعات و اکتشافات غربی ها که ریشه اش در کتب مقدس اسلامی است و همه را ما مسلمانان می دانستیم قرن ها قبل از آن که فلسفه و علم و صنعت غرب متوجه شود فقط عمل نمی کردیم منتظر بودیم اول غربی ها اجرا کنند بعد ما مدعی آن شویم…..
فلسفه و علم چیست آقا تا زمانی که ما سلوک و شهود داریم…….
باور کنید مجموعه جامعه یک میلیارد نفری اسلامی نیازمند روان شناس است.
دوست عزیز..موضوع بردگی خیلی مفصل تر از این حرفها است و من نمیدانم اصلا چرا باید از پیامبر اسلام و یا امام علی توقع داشته باشیم که باید برده داری را لغو میکردند؟صلا مگر دست آنها بود که لغو کنند یا نکنند؟ شما اول باید سعی کنی یک تعریف درست از برده داری پیدا کنی تا بعد.ا شما خیلی موضوع را ساده گرفته ای. بردگانی که از آفریقا به آمریکا آورده شدند خودشان مسلمان بودند و اصلا اسلام از طریق برده ها به آمریکا آمد.
شما برای این داستان به این شکل و قید و قیود که علی خدعه کرده باشد هیچ سند و مدرکی ذکر نکردید ،فقط مطلبی را بطور کلی به تاریخ نسبت دادید.
در مورد آب دهان انداختن عمرو بن عبدود به روی علی ،در فحص محدودی که شد در مناقب ابن شهر آشوب نقل شده است و در بحار الانوار آنرا از مناقب نقل کرده است ،می شود آنرا در منابع اهل سنت نیز فحص کرد.
اضافه می کنم عبارتی که در مناقب به طبری نسبت داده است اینطور است :
“َ لَمَّا أَدْرَكَ عَمْرَو بْنَ عَبْدَ وُدٍّ لَمْ يَضْرِبْهُ فَوَقَعُوا فِي عَلِيٍّ ع فَرَدَّ عَنْهُ حُذَيْفَةُ فَقَالَ النَّبِيُّ ص مَهْ يَا حُذَيْفَةُ فَإِنَّ عَلِيّاً ع سَيَذْكُرُ سَبَبَ وَقْفَتِهِ ثُمَّ إِنَّهُ ضَرَبَهُ فَلَمَّا جَاءَ سَأَلَهُ النَّبِيُّ ص عَنْ ذَلِكَ قَالَ قَدْ كَانَ شَتَمَ أُمِّي وَ تَفَلَ فِي وَجْهِي فَخَشِيتُ أَنْ أَضْرِبَهُ لِحَظِّ نَفْسِي فَتَرَكْتُهُ حَتَّى سَكَنَ مَا بِي ثُمَّ قَتَلْتُهُ فِي اللَّه”.
هنگامى كه بر عمرو بن عبد ودّ چيره شد، او را نكشت و از وى دور شد ،برخی در مورد علی چیزهایی پچ پچ کردند ،و حذیفه از او دفاعی کرد ،پیامبر فرمود صبر کن حذیفه وقتی علی آمد از سبب درنگ او در سر بریدن عمرو بپرسید ، چون نزد پيامبر «ص» آمد، علت را پرسيد؛ گفت: به مادرم دشنام داد، و تف به صورتم انداخت، اين بود كه ترسيدم اگر او را در آن حال بكشم براى رضاى خاطر خود كشته باشم، به همين جهت به حال خودش واگذاشتم تا خشمم فرو نشست، آنگاه او را در راه خدا كشتم.
(مناقب آل ابیطالب ،ج2 ص 115 ،بحار الانوار ،ج41 ص51 ،مستدرک الوسائل ،ج18 ص 28)
ساسانم گرامى.
به گفتكوى سيد مرتضى با كسانى كه وعده هاى دروغ آيت الله خمينى را ياد آور مى شوند در همين صفحه نگاه كنيد:
سيد مرتضى مى گويد:
“این مطلب وعده آب و برق مجانی معمولا زیاد در کلام منتقدان تکرار می شود ،من این تعبیر را در کتاب صحیفه امام سرچ کردم ،عبارت اینطور است :
“من به دولت راجع به مجانى كردن آب و برق و بعضى چيزهاى ديگر فعلًا براى طبقات كم بضاعتى كه در اثر تبعيضات خانمان برانداز رژيم شاهنشاهى دچار محروميت شده اند- و با برپايى حكومت اسلامى به اميد خدا اين محروميتها برطرف خواهد شد-سفارش اكيد نمودم كه عمل خواهد شد”.
(صحیفه امام ،ج 6 ص 263)
در پاسخ، اما يكى از دوستان لينك سخنان آقاى خمينى را براى ايشان مى گذارد: https://www.youtube.com/watch?v=B_umNLqJ0NE
سيد مرتضى كه نه مى تواندصداى آيت الله خمينى را تكذيب كند و نه مى خواهد به اشتباه خود اعتراف كند چنين مى گويد:
“نیریزی گرامی من که اصل متن پیام و آدرس مکتوب آنرا ارائه کردم ،صوت یا نوشته فرقی می کند؟ ما باید به فضای آنروز و مطلبی که طرف گفته و قرائن کلام و قبل و بعد عبارت توجه کنیم ،من که نگفتم ایشان نگفته ،گفتم ببینید ایشان دقیقا چی گفته ،ضمنا آیا از اول انقلاب تاکنون برق و آب به همه روستاها نرسید؟
بعد بجاى شرمنده شدن از تكذيب بيجايش تازه طلبكار هم مى شود :
“الان بنزین در ایران لیتری هزار است،بروید تحقیق کنید در ترکیه و جاهای دیگر چند است؟ بند کرده اید به یک سخنی که بنده خدایی در فضایی با قید و قیودی گفته است ،همین الان هم نرخ آب و برق در قیاس با جاهای دیگر چیزی مثل مجانی است ،اندکی منصف باشید.”
سيد مرتضى به روى مبارك نمى آورد كه ارزان بودن قيمت اجناس و خدمات در مقايسه با كشورهاى ديگر، به علت سقوط پانصد برابرى ارزش پول ملى است كه سند ديكرى است از خيانتهاى حوزويان حاكم بر ايران و نه تحقق وعده مجانى كردن آنها براى مردم. ايشان بجاى شرمنده بودن از عملكرد حوزويان در سقوط ارزش پول ملى، تازه از اين سند خيانت هم براى منكوب كردن منتقدين استفاده مى كند.
اوج مغلطه را مى بينيد؟
ببينيد اين جماعت كه در عصر اينترنت و آگاهى و وجود اسناد غير قابل انكار كه در دسترس همه هست، اينگونه با سفسطه و مغلطه، گستاخانه خاك به چهره حقيقت مى پاشند و طلبكار هم هستند، در طى قرون و اعصار در اين تاريخ غبار آلود، با افكار مردم ناآگاه چه كرده اند.
ايشان در خوشبينانه ترين حالت دچار توهم است و در واقع بينانه ترين حالت در حال خيانت آشكار.
اما در بارهء يكى بودن آنيتا و سارا؛ مدتى است كه ايشان به شواهد و قرائنى دست يافته و حكم كرده كه من همان سارا هستم مگر آنكه به قيد “شرافت” و “وجدان” قسم بخورم كه اينگونه نيست! اين حكم ايشان مرا به ياد حكايتى از عبيد زاكانى انداخت كه شخصى به دارالحکومه رفت و گفت: از كسي پولی طلب دارم. و پس نمی دهد. گفتند: آیا شاهد داري؟ گفت: خدا
گفتند: کسی را معرفي کن؛ که قاضی او را بشناسد!
اينجا هم بايد نزد كسى به “شرافت” و “وجدان” سوگند خورد كه اينها را بشناسد. چه، ايشان اگر اينها را مى شناخت و ارزش آنها را مى دانست، اين دو گوهر گرانبها را براى چرب و شيرينِ يك زندگى آلوده به دروغ و فريب، اينهمه ارزان به ارباب قدرت نفروخته بود.
من نه نيازى به خارج كردن ايشان از اين توهم مى بينم نه فايده اى. درد بزرگتر، و فرصت كمتر از اينست كه وقت و توان خود را اينگونه حراج كنيم. از اين پس هم مانند گذشته، تنها براى آشكار كردن مغالطه هاى اساسى ايشان و نيز مسائل با اهميت وقت مى گذارم نه براى اينكه هويتم را به ايشان ثابت كنم. آخرين چيزى كه در دنيا برايم مهم است قضاوت اين گونه اشخاص است. بگذار ايشان فكر كند آنيتا همان سارا از فرانكفورت است و بر اين كشف نبوغ آميز خود مباهات كند.
آنیتا خانم
شما کلا سفسطه می کنی.من که به قول دوستانم از آخوندی فقط لباسشو کم دارم وقتی ایشان با مدرک و دلیل ثابت کرد مهرداد هستم سر تواضع بر آستان ایشان ساییدم اونوقت شما با گفتن اینکه مهم نیست ایشان چه فکر می کند حاضر نیستی ثابت کنی سارا هستی؟!ایشان دو دلیل محکم آورد که انصافا بنده به قول امروزیا هنگ کردم.ایشان گفت چون شما به من می گی سیدجان و مهرداد نوعی هم همینو می گفته و چون شما یه غلطی کردی یه بار گفتی هر دم از این باغ بری می رسد و مهرداد نگون بخت هم یکبار گویا چنین چیزی گفته پس تو حتما مهردادی و اینجا بود که من نقاب از چهره برداشتم و گفتم لبیک یا سیدنا الشرلوک هولمز ابن هرکول بوآرو
تشکر می کنم مرسی! البته بقید وجدان و شرف!
از ساسان گرامی هم تشکر می کنم مرسی! که نقش وکالت بقید شرف و وجدان را ایفاء کردند!
بهر حال با اینکه وقت و فرصت شان بقید شرف و وجدان خیلی کم بود ولی با این نوشته یک صفحه آ چهاری رفع ابهام فرمودند! باز هم تشکر می کنم مرسی! از سارا فرام فرانکفورت ،از ساسان و آنیتا نمی دانم فرام کجا!
تشکر می کنم و مرسی از همه! چون همه بقید شرف و وجدان اظهار نظر می کنند و ما بی وجدان و شرف ها رو چون مخالف نظریشون هستیم و به ازدواج تابع فتوای پیامبر درون شون با مرد مسیحی ایراد می گیریم از توهم بیرون آوردند با اینکه وقت نداشتند!
خیلی تشکر می کنم،خیلی مرسی ازهمه!
سيد مرتضاى گرامى.
نگفتم وقت ندارم، گفتم براى اثبات هويتم وقت نمى گذارم زيرا وقتم را براى كارهاى واجبتر لازم دارم كه يكى از اين كارهاى واجب، بررسى تفصيلى مغالطات شماست.
مى بينيد كه از اين نوشتهء بقول شما آ چهار هم حدود دو سومش به بررسى مغالطه اخير شما اختصاص يافته و تنها يك سوم انتهايى اش به باقى گذاشتن شما در توهمى كه در باره هويت من داريد.
سیّد مرتضی مگر شما امنیتی هستی که اینقدر سر اسامی گیر میدی؟ شما که اینهمه بی محابا و با سینه چاکی از کشت و کشتار هزاران زندانی اسیر و بی پناه و بی دفاع در سال ۶۷ حمایت میکنی دیگر دم از وجدان و شرف زدنتان چیست؟
یله هموطن گرامی، من حدود یک سال پیش مستندا نوشتم که ایشان امنیتی است.
در تاریخ رهبری آقای خامنه ای هیچ موجودی نتوانسته به اندازه احمدی نژاد بر رهبری هزینه تحمیل کند و او را به وسط گود بکشاند.
بصیرت بصیرتی که آقای خامنه ای از آن دم می زد، یعنی همین نزدیکی رای او به احمدی نژاد، بد جور بی بصیرتی از آب در آمد. این بخش های ماجرا را دوست دارم.
با سلام
جناب آقای نوری زاد
شما از امثال بنده بسیار استاد تر و داناتر باید باشید. از شما انتظار دیگری داشتیم و داریم.
جدا از برداشتهای اشتباه موجود، نگاشتۀ مورد نظر با شناختی حتی سطحی از آنحضرت که ملازمت دائمی با حق داشتند؛ مغایر است.
از شما خواهش میکنم پاسخ آقای دکتر عبدالرحیم گواهی را که با انصاف و از سر صدق و دلسوزی خطاب به حضرتعالی نوشته اند، مطالعه بفرمائید.
با تشکر و سپاس
مرتضی از هلند
تو هلند چیکار میکنی بچه مسلمون ، چرا نمیری قم یا حتی عراق زیر دست پاسدار سلیمانی ؟
مطلب اقای گواهی رو اگر وااسلاماها و اشعار و آخ چرا اینطوری شدی ها و بقیه چی میگن ها رو ازش حذف کنیم عملا چیزی برای گفتن نداره، نه پاسخی هست نه استدلالی.
دوست
6:24 ق.ظ / سپتامبر 26, 2016
سید مرتضی گرامی با سلام به جان رهبرت و به قرانی که هر روز طوطی وار میخوانی و به امامت قسم میدهم که بگو چکاره هستی (شغل) و درامدت ماهیانه چقدر است .
……….
دوست گرامی ایشان آخوند شیعی هستند و کارشان هم جمع کردن سند در بین روایات و //// الباقر و الصادق برای ////////// مردم و مستدل کردن //// شیعی است.حقوق بالا بیمه خود و خانواده و حتما ماشین و خونه و امتیازات شاید یکی دوتا/////.همه هم از خزانه ملی یعنی آنچه به همه مردم ایران تعلق دارد دریافت می کند.بهمین دلیل هم از صبح تا شب تو این سایت سفسطه می بافد .خب عزیز شما جای این بنده الله بودیت ایا کاری غیر از این میکردید؟
…………
ام کلسوم .. را از ایشان ربوده بود ؟ و هم علی داماد عمر بود ) اظهار داشت که در حجاز بماند تا گزندی از ایرانیان نبیند و غافل بود که در آخر یک ایرانی پاک نهاد این خلیفه را //////////////خواهد کشت . با احترام
======
……….
علی گرامی دختر امام علی ام کلثوم را عمر ربوده بود!؟چند وقتی پیش با یک افغانی برخوردی داشتم دیدم بشدت ناراحته گفتم چی شده گفت دخترم را ربوده اند و قرار است دختر دیگرم را هم بربایند!حالا شده قضیه دختر امام علی و عمر.
پس بگو امام خمینی چرا فکر میکرده که ما ایرانیان آدم نبودیم و در قرن بیستم می خواست آدممان کند!واقعا که زنان قدر آنچه را که اسلام بهشون بخشیده نمی دانند!مثلا همین ربودن دختری انهم توسط بابا بزرگش چه رمانتیکه.آی انیتایی که سارای در فرانفورت هستی واقعا نمک نشناسی!بجای اینکه تن به چنین رمانتیکی دهی خودتو به آغوش مرد مسیحی میندازی تا بچه هات هم زیر سؤال برن!سید مرتضی خودش که خیلی جونه ولی پدر بزرگش حتما //// و کلی رمانس داشتی!واقعا شما زنان نمک نشناسید!
آقا مرتضئ،
من خیلی وقت پیش از شما سوالی کردم که به هر دلیلی جواب ندادید. شما که توی این سایت مینویسید وظیفه دارید که جوابا رو بدید، تا آدمای بیطرف گزابت کنند. مثلا به آقای مزدک جواب میدید مطمئن هستم که میدونید ایشون دیگه مثلمان بشو نیستند، جواب میدید تا بقیه بهتر اسلامو بشناسند. پس لطفا همهٔ سوالا رو جواب بدید حتا اگر هدفدار باشه، و حتا اگر حالت مسخرهی داشته باشه. حال سوال من که جواب ندادید.
میدونیم که امام علی زمان خانمش فاطمه میخواست دختر ابو جهل(ابو حکمت) رو به زنی بگیره، فاطمه خیلی ناراحت میشه و با علی دعوا میکنه و نمیذاره این ازدواج صورت بگیره. نقل قولی از پیغمبر هست که میگویند که هر که فاطمه رو آزار بعده منو آزار داده و هر که منو آزار بده خدا رو آزار داده. میشه بفرمائید این حرف شامل امام علی هم میشه، و آیا این حرف عصمته امام علی رو خدشه دار نمیکنه؟
دوستان هدف از سولیه پیش پاا افتاده از نظر شما باید پرسیده بشه تا خرافات موجود در دین یواش یواش از بین بره. وگرنه امام علی فاطمه رو ناراحت کرده، یا نکرده دردی رو از ما دوا نمیکنه، ممکنه که کمک کنه و خرافات در دین کمتر بشه، و مردم آگاهتر بشند.
ضمنا آقا مرتضی به جون آقای نوریزاد که من خیلی ارادت دارم، من خودمم و نه سارا خانوم از فرانکفورت، نه آنیتا و نه هیچ کس دیگه، خود خودمم. شما لطفا جواب سوالا رو بدید وگرنه /// شدن برای شما زیبنده نیست.
ارادتمند
قبلا این سوال مطرح شده بود و پاسخ داده شد که چنین مطلبی از اساس دروغ است و علی علیه السلام مادامی که دختر گرامی پیامبر اسلام حضرت فاطمه در قید حیات بودند با هیچکس ازدواج نکردند و چنین قصدی هم نداشتند ،و بعد هم بتوصیه خود فاطمه پس از مزگ ایشان با اسماء بنت عمیس و زنانی دیگر ازدواج کردند ،آن مساله حرمت آزار فاطمه علیها سلام هم ارتباطی با این مساله ندارد ،چون مقام فاطمه علیها سلام از نظر علم و معنویت بالاتر از این است که به حکم قرآنی امکان ازدواج تا چهار همسر دائمی که از امور مباح است ،آگاه نباشند یا به آن معترض باشند ،اما چنانکه عرض شد بشهادت تاریخ و روایات حضرت علی تا زمانی که فاطمه زنده بود با هیچ زن دیگری وصلت نکرد.
موفق باشید
انسان گرامی خدا و در اسلام /// هم مثل //// است و کوچکترین تاثیری نه در زندگی من و شما و نه دیگران ندارد.تمام باورهای دینی تلقینات روانیست که از بچه گی در گوش افراد اینقدر همچون پتک کوبیده شده تا بصورت عادت درآمده و به معابدی تبدیل شده که پرستش جزئی از روان ما شده.و الا خیلی راحت با کمی اندیشه و قدرت پرسیدن و اعتماد به نفس هر فردی در خواهد یافت که موضوع خدا و پیامبر و دین …همه /////// فقر اندیشه و روانپریشی و عقب افتاده گی برای انسانهاست. اخلاق نه تنها هیچ ربطی به دین ندارد بلکه دین بیشترین سوءاستفاده را از اخلاق و روابط اخلاقی بین مردم برای فریب انسانها کرده.
مزدک گرامی
بحث در مورد خداو پیامبر و دین عمیقتر از چند نوشتار سایتی است، من کوشش شما را برای تابوشکنی تقدیر می کنم، باید ثابت کرد که افکار دیگرگون نیز درستند و چه بسا انسانی تر و پیشروتر.
نه تنها اخلاق بلکه وجدان نیزربطی به دین ندارند،ما نبودن وجدان و اخلاق را در داعش شاهدیم.
ما در دوران برزخی مابین گذشته و حال و آینده هستیم،گذشته با دین ، انسانها را برده وار برسر تسلیم می خواهد و آینده حال را به کمک گرفته(شعریون) و (ابن عربی)و ارسطو و….را به یاری می طلبد،مگرفلسفه شرق دوباره زنده شود ، در حالی که عصر جدید نظریات آنها را پشت سر گذاشته است.
شاید بتوان گفت دوران جدید جنگ بین ازلیت و ابدیت است، و به همان میزان هم بی معنی !
سید مرتضی
10:14 ب.ظ / سپتامبر 25, 2016
“از مجموع احکام و برخوردهای اسلام نسبت به مساله برده داری چنین استنباط می شود که اسلام به مبارزه با پدیده برده داری برخاسته است تا در فرصت مناسب آن را ریشه کن کند…”
………………
آره سید محمد بخوبی می دانسته که روزی آبراهام لینکلن دستور لغو برده داری را خواهد داد و سازمانی هم بنام ملل متحد بوجود خواهد آمد و حقوق بشر و دمکراسی و برابری انسانها در مقابل قوانین انسان و حقوق انسان محور در جهان تصویب خواهد شد.منم سید نظر شما را دارم که /////////////// دین در اسلام بهمین خاطر گله گله زنان و مردان را به برده گی و کنیزی می بردند.اصلا مگر مثلی نیست که خرابی چه از حد بگذرد اباد گردد.بنظر می اید که ////////////و سایر مسلمین همین اصل را زیر بنای تمام حرکات سیاسی و اجتماعی خود در طول تاریخ اسلام قرار داده اند.شما کافیست که نظری به همین حکومت اسلامی در ایران بلا زده در این 38 سال بیندازید تا دمکرات و سکولار و برابری طلبی مسلمین را بخوبی دریابید.اصلا خود این معجزه نیست که اسلام هر جا پا گذاشته از آن ویرانه ایی درست کرده تا دوباره مردم مجبور شوند از اول همه چیز را درست پایه ریزی کنند؟منم سید باور دارم که اسلام همیشه انسانهای نو لازم دارد بهمین دلیل به برکندن نسل قدیمی ها همیشه همت گماشته!بقول صمد آقا هیشکی نمی تونه بپای /////////// گرامی در کشتن و غارت و ترور و وحشت آفریدن و ویران کردن برای ساختن دنیای نوتر برسد!خب این کم معجزه ایست؟
متاسفانه این سایت تبدیل شده به ممبری برای سید مرتضی و پاسخ به مسائل شرعی . بپذیریم که کاری به کار خوب و بد بودن ادیان نداشته باشیم و هر کسی به اعتقادات دیگرون احترام بذاره مشروط بر اینکه دین کاری به سیاست نداشته باشه بهتر ه این سایت در زمینه چگونگی برون رفت از معضلات حاکم بر جامعه و راه و روش ها متمرکز بشه . البته نه اینکه مطلقا در رابطه با کاستی های ناشی از حضور مخرب دین در زندگی اجتما ئی مردم بحث نشه . خودمونیم این سید مرتضی چه کیفی میکنه از اینکه چه راحت ممبری گیر آورد ها
سوآل بجائی مطرح کردی. باید به معضلات حاکم برجامعه و راه و روش ها متمرکز بشیم.
معضل شما ره 1: آخوندا به چه دردی میخورند؟
لای جرز
جرزی که آخوند بره لاش یک سال هم دوام نمی آره. اینها اگر شغل آبرومندانهای پیدا کنند، شاید امیدی باشه.
——————–
توهین نکنیم دوست گرامی. تصورمان بر این باشد که خودمان را لای جرز قرار داده اند. قاعده ی کلی این است که روحانیان به جای درست خویش باز روند. نه لای جرز.
سپاس که مراعات می فرمایید.
.
اولا ممبر درست نیست ،منبر درست است ،و من اینجا منبر هم نمی روم چون منبری نیستم بلکه سوالات و شبهات ناشی از قلت اطلاع ،یا غرض ورزی را پاسخ می دهم چون وظیفه دینی خویش می دانم که از منطق و درستی دینم بقدر درک خودم دفاع کنم و البته روش من روش تحقیقی و تلاش برای مستند سخن گفتن و شنیدن است وگرنه همینطور هوایی و بدون سند حرف زدن و انگ زدن و تهمت به دین و بزرگان دین امر راحتی است.
ثانیا:به دین کاری نداشته باشید من هم همینطور که گفتید کاری نخواهم داشت ،وقتی کسی متنی می نویسد و چیزهای نادرستی به امام اول شیعه نسبت می دهد و دیگرانی کف و سوت می زنند و هلهله می کنند یا تمسخر و نسبت دروغ می دهند من نمی توانم بی تفاوت باشم.
جناب مرتضی سید
بنده را که بخاطر دارید حتما؟ همان (وصفشو بیار اسمشو نیار) هستم با پرسشی:
ایا جنابعالی نیز “منبری بودن” را نوعی عمل سخیف و فاقد ارزش میدانید که نوشته اید: من منبری نیستم. یا اینکه نظر به تفکیک روحانیان از حیث تخصص دارید و در واقع میخواهید بگویید دارای تخصص در امور منبری نیستید و تخصص شما در رشته دیگری مثلا تریبونی یا استگراری است؟(معنی استگرار را قبلا گفته ام) اگر اینطور است لطفا دقیقا نوع تخصص خودتان را بیان بفرمایید تا دوستان در همان زمینه به شما رجوع کنند و اگر اینطور نیست لطفا بفرمایید چرا شما از منبری محسوب شدن شرم دارید؟ مگر روحانیان منبری چه مشکل شرم اوری در کارشان هست که شما خود را از انها متمایز میدانید؟
سید رضی خطاب به سید بی تشدید: ….لطفا بفرمایید چرا شما از منبری محسوب شدن شرم دارید؟ مگر روحانیان منبری چه مشکل شرم اوری در کارشان هست که شما خود را از انها متمایز میدانید؟
جناب سید رضی یعنی شما نمیدانید که چرا از منبری بودن شرم دارد!؟ مگر افشاگری اخیر در تلویزیون، که رشیدپور از زبان آخوند جعفر شجونی پخش کرد را نشنیدی معروفترین آخوند منبری در زمان شاه فلسفی بود که رئیس ساواک یعنی ثابتی در کتابش پته حقه بازانه این آخوندها را به روی آب انداخت ثابتی نوشته است که فلسفی وقتی از منبر پائین می آمده با فواحشی که ساواک برای او تدارک می دیده، همبستر می شده است یکی از آن آخوندهای دیگر یعنی هم همین جعفر شجونی را نام برده است که او هم با فواحش همبستر می شده است شجونی هم یکی از منبری های زمان شاه بوده است الآن هم عضو جامعه روحانیت مبارز تهران و نیز عضو حزب موتلفه اسلامی است شجونی در آن مصاحبه می گوید وقتی ساواک یک چمدان عکس از همبستری او با فواحش را جلوی او روی میز خالی کرد من فقظ بطور مکرر می گفتم بله، بله،و همینطور بله، بله گویان از ساواک بیرون آمدم آنها هم فکر کردند من دیوانه شده ام و بعد مستقیم به خانه فلسفی رفته است و جریان را برای او گفته است فلسفی هم گفته است چه کسی عکس ما را گرفته است!؟ و ادامه ماجرا، که همه اینها را رشیدپور در مصاحبه تلویزیونی از او اعتراف گرفته است سید رضی گرامی، آیا میدانی چرا بعد از این اعتراف مفتضحانه، او همچنان عضو جامعه روحانیت مبارز تهران است و او را اخراج نکردند!؟ پاسخ این است که همه این آخوندها دوچهره و اینکاره اند 700 سال پیش حافظ چه نیک اینها را شناخته بود که سروده است واعظان کین جلوه در محراب و منبر می کنند ــــ چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند.
سلام سید مرتضای گرامی
“ممبر” چه اشکالی دارد؟! مگر “نون” ساکن در مجاورت “با” قلب به “میم” نمیشود؟! اصول تجوید را رعایت کردهاند!
😀
ممبری غلط نیست ولی در زبان شفاهی و محاوره ای. در یکجا هم منبری غلط است و ممبری درست است و اون در زبان داستان و نمایشنامه وقتی که از زبان یک کاراکتور کوچه بازاری ادا می شود. در جواب سید رضی خودمون باید بگم که وقتی کسی به دیگری می گوید: «منبر نرو و نوحه خوانی نکن . استدلال کن »حتماً منبر و نوحه را در مقام تخفیف( خوار داشت) به کار برده است
بدون شرح!!
رهبر انقلاب با اشاره به برخی سوء برداشتها از سخنانشان گفتند: یک نفری، یک آقایی آمده پیش من، من هم به ملاحظهی صلاح حال خود آن شخص و صلاح حال کشور به ایشان گفتم صلاح نمیدانیم شما در فلان قضیه شرکت کنید.
(اگر گفتید این آقا که بود؟ و آن قضیه چه بود ؟ و من هیچ دخالتی در انتخابات اصلاو ابدا ندارم ؟ )
قسمت آخر
9- دوست بزرگوارم، نگاه نفرمایید که دوستان بزرگوار دیگری مثل آقای مصطفی ملکیان و محمد مجتهد شبستری و دکتر سروش که به ترتیب به بودیزم و مسیحیت و نفی تشیع و امامت و بلکه قرآن و نبوت و این چیزها دل خوش کردهاند. بنده، در حد توان ناچیز خود، پاسخ آن مطالب و مواضع را در مجموعه سه جلدی دین و چالشهای معاصر و نیز سایت مرکز پژوهشهای ادیان جهان خودمان دادهام و انگیزههای آنان را از طرح این قبیل مسائل باز نمودهام. بالاخره به قول مولوی: «قبله جان را چو پنهان کردهاند / هر کسی رو جانبی آوردهاند»
10- سخن به درازا کشید. برادرم! بهنظرم با چشم حقیقتبین که بنگری، در جهان بعد از وجود مقدس رسول خاتم(ص)، از علی(ع) با اخلاقتر، مهربانتر، عادلتر، عاقلتر، با انصافتر، معتدلتر نخواهی یافت. و این نه تنها حاصل عمری بحث و فحص و غور و مطالعه در همه ادیان جهان که تخصص بنده است میباشد، بلکه حاصل تجربه و سلوک و شهود نیز است.
11- دوست من! رحم و شفقت و مهربانی خوب است، اما نه در برابر کسانی که مومنین را به خاطر اعتقاداتشان میکشند و از خانه و کاشانهشان بیرون میکنند (قرآن کریم، 29/48 ؛ 9/60). الّا در غیر مورد صحیحش این حرفها را زدن میشود مصداق «گفت شیخا ورد خوب آوردهای / لیک سوراخ دعا گم کردهای»!
12- دوست عزیز! آرزو داشتم اصلا این نامه را نمینوشتید یا اقلا قبل از نوشتن با بعضی دوستان عالِمتان مشورت میکردید. هنوز هم اقسام مطهریها، جعفریها و … در گوشه و کنار هستند! به هر حال نوشتید و کام دوستان خودتان و دوستداران مرتضی علی(ع) را در این ایام غدیر تلخ کردید. باز هم امیدوارم این راه را ادامه ندهید و مثل دوست سابق ما آقای سروش، با طرح بعضی مطالب غیر صحیح و ناروا، بر زحمت خود و دیگران نیافزایید. در حق شما نه، ولی در مورد ایشان مکرر گفتهام که «اشتهار خلق بندی محکم است / در ره این از بند آهن کی کم است)
13- امیدوارم جسارت این برادر نادیدهتان را ببخشید، ولی خوب چه میشود کرد؟ به ما یاد دادهاند که در راه دوستی خدا و پیامبر و قرآن و ائمه، مصلحت هیچ چیز و هیچ کس را در نظر نگیریم (سوره توبه، آیه 24). و همواره سخن حق را، ولو علیه خودمان هم که بودهباشد، بگوییم: «قولو الحق ولو علی انفسکم».
از پیشگاه مولایم حضرت علی(ع) نیز باید عذرخواهی کنم که این چند سطر را با 48 ساعت تاخیر نوشتم. چه آنکه حق بود به محض دیدن «نصیحت یا شکایت نامه» (جسارت نامه؟) حضرتتان فورا دست به قلم میشدم که آن بزرگ فرمود: «اِنَّ فی التاخیر آفات».
«شکوی الغریب»ای هم درِ خانه خدای کعبه داشته باشیم که «بارالها، میبینی چگونه ولی شناسان دارند یکی یکی از این ولایت میروند؟» هر چند که ما را تو بس بودهای و خواهی بود.
عبدالرحیم گواهی
02/07/1395
—————-
سپاس دوست گرامی
سپاس
سپاس
سپاس
.
“و این نه تنها حاصل عمری بحث و فحص و غور و مطالعه در همه ادیان جهان که تخصص بنده است میباشد، بلکه حاصل تجربه و سلوک و شهود نیز است”
جناب عبد الرحیم گواهی این جمله شما جدی است یا مزاح؟ شما در همه ادیان جهان متخصص هستید؟ تجربه و سلوک و شهود هم در کارنامه تان است؟ ادیان جهان که گفتید ادیان غیر الهی را نیز شامل می شود؟ حقیقت امر در طول عمرم با چنین فرد دانشمند که چه عرض کنم فرا دانشمندی برخورد نکرده ام. مطمین هستید از پس ادعا هایی که طرح کردید بر می آیید؟ سلوک و شهود……….
عذر می خواهم قصد جسارت ندارم ولی ما یک سید رضی شوخ و شنگ در بینمان است که از این گونه غلو طنز آمیز در تخصصش است و تا حال بار ها همه ما را سر کار گذاشته. اگر سید رضی نیستید فکر کنم رو دست ایشان بلند شده اید. به هر حال مقدم شما را به جمع خوش آمد می گویم.
شما به جناب سد رضی بی لطفی کرده اید باور کنید قسمت زیادی از جذابیت
این سایت نوشتار زیبای سید با تشدید است
………….
دوست عزیز! خدا وکیلی حضرت علی(ع) طالبانی بود یا ضد طالبانی؟ داعشی بود یا ضد داعشی؟ بوکوحرامی بود یا ضد بوکوحرامی؟ اگر پاسخ شما به این سوالات منفی است که میدانم منفی است، پس این حرفها و سخنها و نسبتهای ناروا خطاب به آن حضرت چیست؟
……………..
جناب شما جز همان حرفهای تکراری سید مرتضی و دیگران دراین سایت چیز تازه ایی ننوشته اید.من فقط یک پرسش از شما دارم.کل آنچه که شما بقول خودت پژوهیده ایید و نوشته اید چه نفعی و ارزشی برای جامعه امروز ما دارد؟تمام نوشته های 1400 سال شما مسلمین چه ارزشی برای بشریت داشته؟چه باری را از دوش مردم برداشته؟خود شما جز تعریف از علی در این نوشته بدرازی روده کوچک چه نوشته اید؟
شما یک دلیل برای من ملحد در بهتر بودن علی از //////////////////// …بیاورید.هموطن متعصب شیعی /////////////////////.علی سربازی شجاع ( تازه در همین هم طبق گفته های خود شما شیعیان باید شک کرد.چون چنین فردی با این شجاعت در خانه اش نشسته و عمر زنش را می زند و یا بقول علی دخترش را می رباید!) و بقولی شمشیر زن خوبی بوده ولی در امور سیاست و اجتماع اصلا زیرکی و تدبیرش قابل مقایسه با کسانی مثل ابوسفیان معاویه ابوبکر و عمر و حتی طلحه و زبیر نبوده. ولی در عوض علی انسانی سخت معتقد به اسلام و بی پروا و بی رحم در اجرای احکام اسلام بوده. و بهمین جهت هم تمام دوران زندگی اسلامی علی به جنگ و /////////////////// گذشته و جان خود را نیز بر سر این تعصب گذاشت.خب این همانکاریست که ///////////////////.امروزه انجام می دهند.شما یک لحظه زندگی ملا عمر و ابوبکر بغدادی و بن لادن و غیره را بدون تعصب شیعی تان مطالعه بفرمائید.حالا بفرمائید که شما چه تاریخی خوانده اید که دیگران انرا ندیده اند؟یعنی شما عرب را از خود عرب بهتر می شناسید؟شما فقط برای یک لحظه بدون تعصب به این بیندیش که چرا علی اینهمه تنها بوده.یاران علی را کیا تشکیل میداده اند؟مشتی گدا گشنه بیکاره و تنبل و مفتخور که به اهتمال قوی ////////////////امروزی بوده اندبنام یاران صفه!هموطن شما //////////////// اسطوره ایی که ساخته ذهن دکانداران دین است اشتباه گرفته اید.
در مدت عمرم این همه ادعاهای بی پایه نخوانده و نشنیده ام. آقای گواهی ابتدا ادعائی را مطرح میکند و سپس به زعم خود با آوردن بیتی از شاعری به عنوان شاهد، به اثبات ادعای خود می پردازد. اینست نمونۀ روشنی از طرز استدلال آقایان: بجای توسل به روشهای محکم منطق در اثبات قضایا، از راه توسل به مثال که سست ترین روش استدلال و از نظر خِرَدمندان و عالمان به منطق، یکی از بی پایه ترین طرق اثبات ادعاهای مطروحه است. آیا ایشان گمان باطل دارند که پس از چهاردهه کلنجار رفتن اندیشمندان با همفکرانشان، اکنون نیز سال 57 است تا با توسل به شعر و روایت و حدیث بتوانند مردمی که به بلوغ فکری رسیده و به کلیۀ شگردهای آخوندها پی برده اند، را خام و تهی مغز بشمار آورند؟ ضمناً ایشان به ادعای نادرستی هم دست یازیده اند. میفرمایند: «همه ارباب فکر و اندیشه و اصحاب نظر و مجاهده (مثل مهاتما گاندی رهبر استقلال هند) در پیشگاه عظمتش [منظور علی است] سر تعظیم فرود آورده اند.» متقابلاً از ایشان تقاضا میشود مدرک مستندی ارائه دهند تا به بینیم چگونه مهاتما گاندی در مقابل عظمت حضرت علی سرِ تعظیم فرود آورده بود؟ این است نتیجۀ نیم قرن مطالعات جناب گواهی در منطق و حکمت و علم الادیان و قرآن و مثنوی و غیره…که در این جا به رخ خواننده کشیده است. واقعاً که!!
سلام آقای گواهی. شما به عنوان مترجم آثاری در تاریخ ادیان و من به عنوان فردی ناشناخته که هر دو به انسان های بزرگ ارادت داریم و شما به عنوان فرد محترمی که هزاران ساعت تدریس و تحقیق و انس با نهج البلاغه را پشتوانه دارید و من نیز به عنوان انسان دیگری که با دغدغه دینی به جستجو پرداخته ولی به نتایج متفاوتی رسیده ام، آیا حاضرید در همین سایت محترم، بر پایه اخلاق حسنه و بدون انگ زدن و طفره رفتن از جزییات بحث، تا اندازه ای که حقایق به سمت روشن شدن برود و جزییات اسناد نهج البلاغه و محتوای نهج البلاغه و مباحث و جزییات کلام آقای نوری زاد را در دایره تحقیق و تحلیل بگذاریم و با گفتگویی دو طرفه روشن کنیم که حقیقت در باره نهج البلاغه چیست و تا کجا می توان از حقیقت در تاریخ حرف زد؟. آیا حاضرید-من با همه مصائب زندگی ام حاضرم در این موضوع صدها ساعت وقت بگذارم چون این مطلب به همه مردم ایران بهره می رساند.- گفتگو کنیم و گفتگوی مفصل خود را با احترام به دین و امام علی پیش ببریم؟
تذکار:
باید توجه کنیم با توصیه و من بنا ندارم چه بگویم و من اخلاص دارم و دیگری شبهه افکن است و دیگری منحرف شده است، چیزی نه در باره امام علی و نه در باره نهج البلاغه روشن نخواهد شد. ما نباید از عباراتی خلاف تحقیق استفاده کنیم و مثلا بگوییم « بنا ندارم بحث کنم و دأب من نیست» که خواننده تصور نکند هنوز در عهد امیر اعظم های عهد قاجار می زید که بنا داشتن و نداشتن این و آن تعیین گر حقیقت است. باور کنید مردم و جوانان تحصیل کرده صدها و هزاران پرسش دارند و پرسش تنها با زبان و بیان بی تکبر و نیز با تحقیق تاریخی مشخص می شود. اینکه نهج البلاغه متن محترم و موجهی است و حاوی معارف مورد توجه شیعه، بحثی نیست، ولی آیا می توان این کتاب را سخن و گفته امام علی دانست؟ آیا حاضرید همه منابع را بررسی کنیم و روی دایره بریزیم؟ آیا حاضرید مشترکا توضیح دهیم که محتوای نهج البلاغه در هر خطبه و نامه و حکمت چیست و از کجاها سرچشمه می گیرد؟ من مدعی ام که نهج البلاغه حتی در ده صد هم محصول بیان امام علی نیست و این را هم از لحاظ روش و رویه تاریخی ثابت می کنم و از هم از لحاظ محتوایی. براحتی نشان می دهم که منشا کمال التوحید نفی الصفات عنه و تمام جزییات این خطبه ها و گفته ها محصول چه زمانی و برامده از چه دعواهای تاریخی و کلامی بوده است. آیا شما هم حاضرید برای دفاع از آنچه حق می دانید، در این گفتگو شرکت کنید و ساعتها و ماهها وقت بگذاریم تا به نتیجه مطمئن تری برسیم؟ من در نهایت نامم را اعلام می کنم ولی شک ندارم در این حالتش اگر اعلام کنم تضمین جانی ندارم ولی دستکم می توانم طی نامه ای به شما اعلام کنم که چه خوانده ام و کی هستم تا تصور نکنید تا با یک نام مستعار طرف هستید. البته که من شناخته شده ای که شاید شما انتظار داشته باشید نیستم ولی حق را با شهرت نمی توان سنجید و شما هم حتما کاری به این ندارید که طرف در حد عبدالکریم سروش شهرت دارد یا ندارد و کی هست و نیست. مهم برملا شدن حقیقت از خلاف گفتگوی محققانه و تا حد امکان بیطرفانه است. اگر آمادگی دارید، برای رفع اشکالات و روشن شدن اذهان شیعیان بحث و تحقیق مشترک کنیم، می توان پست های بعدی آقای نوری زاد را محل بحث مفصل قرار داد. بنابرین من به عنوان یکی از افراد این مملکت که با تعالیم دین و گذشته خود کورکورانه برخورد نکرده و جزییات را بررسی کرده ام،اعلام آمادگی گفتگو با شما را دارم و با هر شرط عقلانی که شما بگذارید پیشاپیش موافقم.
جناب گواهی
این پیشنهاد بسیار ارزنده و مفیدی است و امیدوارم شما آنرا قبول کنید بخاطر ارشاد بسیاری از افراد کم اطلاع مثل بنده. ضمننا , آقای نوریزاد را به آیات ۳ – ۵۵ و ۶۷ سوره مائده ارجاع داده اید که البته در هیچیک از این آیات صحبتی از علی ابن ابیطالب نیست و فقط مفسرین شیعه طبق عادتشان غرض خوانی کرده اند.
قسمت دوم
5- برادرم! گیرم که شما سخنان قرآن و احادیث پیامبر(ص) در شان حضرت علی(ع) را ندیده و نخوانده باشید، که اگر دیده بودیدهمان سه آیه در سوره مائده (آیات 3، 55، 67) تا آخر عمر شما را کافی بود، لیکن این قطعه دورانساز مولوی در دفتر ششم مثنوی را هم در تفسیر حدیث «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» (زین سبب پیغمبر با اجتهاد / نام خود و آن علی مولا نهاد) یا آن قطعه دیگر در اواخر دفتر اول را هم که ذیل (او خدو انداخت بر روی علی / افتخار هر نبی و هر ولی) خطاب به آن حضرت میفرماید: (توترازوی احد خو بودهای / بل زبانه هر ترازو بودهای) را هم ندیدهاید! آیا میشود انسان آزاده و فهیمی چون شما مثنوی نخوانده باشد؟مولوی که به قول آقای سروش شیعه غالی نیست و بلکه اصلا بر مذهب تشیع نیست! پس چطور میشود او حضرتعلی(ع) را با اوصافی چون «ترازوی احد خو»، «شیر ربانی» و «باب رحمت» خطاب میکند و شما آن حضرت را نعوذبالله چهرهای داعشی / طالبانی میبینید؟ نکند، خدای ناکرده، تبلیغات مسموم بیگانه، در کنار تنفر ما از بیعدالتیهایی که به نام دین انجام میشود، موجب شود که پیش چشمانمان شیشه کبودی به وجود آمده و لاجرم همه چیز را کبود میبینیم؟
6- دوست عزیز! خدا وکیلی حضرت علی(ع) طالبانی بود یا ضد طالبانی؟ داعشی بود یا ضد داعشی؟ بوکوحرامی بود یا ضد بوکوحرامی؟ اگر پاسخ شما به این سوالات منفی است که میدانم منفی است، پس این حرفها و سخنها و نسبتهای ناروا خطاب به آن حضرت چیست؟ یک لحظه فکر فرمودهاید که اگر در قیامت چشم شما به چشم پیامبری که فرمودهاست: «الحق مع علی و علی مع الحق» (تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، استاد جعفری، جلد 14، ص 528) و یا خود حضرت علی(ع) که در حق خویش فرمودهاست: «ما شککت فی الحق مُذ اریته، از وقتی که حق را نشانم دادند –دیدم- هرگز در آن شک نکردم» (تفسیر نهجالبلاغه آقای جعفری، ج1، ص 220، خطبه 60) بیافتد با این اتهاماتی که بر برادر، پسر عمّ، داماد، وصی، خلیفه، و از همه مهمتر عین نفس و جان پیامبر(ص) (قرآن کریم، سوره آلعمران، آیه 61) وارد ساختهاید دیگر با چه رویی به آن ذوات مقدسه نگاه خواهید کرد؟
7- دوست عزیز! ببخشیدها! به نظر میرسد این ایرادات شما به حضرت علی(ع) در ایستادگی به پای حق و مقاومت در برابر ظلم ظالمین (قاسطین و ناکثین و مارقین) بیشتر به خود خداوند و قرآن و پیامبر(ص) وارد باشد تا به حضرت علی(ع)، البته آن هم با خوانشِ بیش از حد لطیف و تا حدودی سادهلوحانه شما. که اگر بخواهیم امروزه مطابق آن عمل کنیم و یکسره جلوی خون و خونریزی را بگیریم باید نه تنها کشور خودمان بلکه عراق و منطقه را بسپریم دست تکفیریهای داعش و خودمان برویم گوشهای بنشینیم و اگر داعشیها رخصت دادند از این حرفهای شیرین بزنیم! حال آن که: «لفظ شیرین ریگ آب عمر ماست»! در حالی که، جسارتا، این خوانش از اساس غلط است و در اسلام اصلا چیزی به نام جهاد ابتدایی نداریم (برای توضیحات بیشتر نک. جهاد در اسلام، آیهالله نعمتالله صالحی نجف آبادی، نشر نی، 1383).
8- برادر بزرگوارم! یک لحظه در خلوت بین خود و خدای خود بیاندشید که چطور است جورج جرداق مسیحی، علی(ع) را «صوت العداله و الانسانیه» میبیند و شما بیعدالتش میپندارید؟ جبران خلیل جبران مسیحی آرزوی تولدی مثل او را حداقل در هر هزار سال میکند و شما چهرهای چون چنگیز و نرون و هیتلر از ایشان بهدست میدهید؟ مولوی بر عرشش مینشاند (بازگو ای باز عرش خوش شکار)(دفتر اول مثنوی) و شما فرش معمولی را هم از او دریغ میدارید؟
در همین دوران ما، استاد فقیدم آیتالله شیخ محمد تقی جعفری که هیچ آدم متعصب و سیاسی و افراطی و غیرهای نبود، بردارید و ببینید در همین مجلات بیست و چندگانه تفسیر نهجالبلاغه که متاسفانه با پایان عمر شریفشان نیمه کاره هم ماند، چه در باب شخصیت و عدل و انصاف و انسانیت آن حضرت میگویند؟ آخر این همه برهان و بیّنه، و ما و شما هنوز از این خرمن خوشهای نچیده باشیم؟
ترسم بروی عالم جان نادیده بیرون روی از جهان، جهان نادیده
قمست اول
دوست ارجمند جناب آقای محمد نوریزاد
سلام علیکم
نصیحتنامه شما خطاب به حضرت مولیالموحدین امیرالمومنین علی علیهالسلام را خواندم و به عنوان یک مسلمان شیعی غم بزرگی بر دلم نشست، غم و غصهای که فکر میکنم میلیونها شیعه مسلمان دیگر نیز در آن با من سهیم هستند. فکر کردم برای سبککردن این غم سنگین چند کلمهای خدمتتان بنویسم تا در محضر مولا و مقتدایم امیرالمومنین علی(ع) ادای تکلیف ناچیزی بوده باشد و در پیشگاه ملت مسلمان و بزرگوار و اهل فکر و اندیشه و عدل و انصاف ایران نیز وجیزه ناقابلی برای تسکین روحی آنان از غم مطالعه نوشته شما!
1- برادر عزیز! تردیدی نیست که شما این مطالب را از سر رحمت و رافت و شفقت که اوصاف بارز شما هستند نوشتهاید. لیکن، چنانکه از صدر تا ذیل بندهای نامهتان پیداست، متاسفانه ذهن شما از جزئیات تاریخ صدر اسلام و تاریخ زندگانی حضرت علی(ع) و دیگر ائمه معصومین علیهمالسلام خالی و لذا برداشتها و نتیجهگیریهای تاریخیتان هم به کلی باژگونه و غلط میباشد. به نحوی که متاسفانه در حق آن انسان کامل و اهل بیت عصمت و طهارات پا را از آقای سروش هم چند گام فراتر نهادهاید و اگر او فقط عصمت و امامت و ولایت را از آنان نفی کرد و آنها را «عالمانی پرهیزکار» نامید، شما عملا همین دو صفت علم و پرهیزکاری را هم از امام عارفان و امیر مومنان دریغ فرمودید و نعوذ بالله چهره فردی نادان و ظالم را از آن بنده خاص خدا تصویر فرمودید.
2- دوست عزیز! بنده را سر آن نیست که وارد جزء جزء بندهای نصیحتنامه شما به حضرت علی(ع) شوم و موارد ضعف و نقص علمی- تحقیقی – تاریخی آنها را نشان دهم که این امر مستلزم وقت فراوان و چندین و چند جلد کتاب است. ولی یک سوال اولیه در ذهنم جولان میکند و آن اینکه چطور شما با این دانش کم از تاریخ اسلام، ولو با قلبی مهربان و رئوف و نیتی پاک و خالص، به خود جرات و جسارت دادید که به نصیحت (و یا قضاوت درباره) مردی بنشینید که نه تنها بزرگان علم و ادب و عرفان و تاریخ، بلکه همه ارباب فکر و اندیشه و اصحاب نظر و مجاهده (مثل مهاتما گاندی رهبر استقلال هند) در پیشگاه عظمتش سر تعظیم فرود آوردهاند؟ برادرم! مگر نشیندهای که میگویند:
نازنینی تو ولی در حد خویش الله الله پا منه ز اندازه پیش
همانکه مولا و مقتدای علی(ع)، پیامبر عظیمالشان اسلام میفرماید: «رحم الله امرأ عرف قدره و لم یعتد حدّه»
3- دوست بزرگوارم! والله بنده در این حدود نیم قرنی که به تفسیر قرآن و نهجالبلاغه و مثنوی مشغول بودهام و صدها و بلکه بیش از هزار ساعت در موضوعاتی چون امامت در قرآن، اهل بیت در قرآن، ولایت در قرآن و عین همین موضوعات در حدیث نبوی، نهجالبلاغه، مکتوبات شیعی، کتاب مثنوی و غیره صحبت کردهام و مطلب نوشته و کتاب و مقاله چاپ کردهام، هنوز خود را عارف و واقف به قطرهای از معارف و فضایل اهل بیت عصمت و طهارت و در راس آنها مولای متقیان نمیدانم و لذا در حیرتم که شما برادر عزیز با این بضاعت مزجات در حد و حدود اقسام بنده چگونه به خود حق دادهاید که به این تندی و تلخی زبان انتقاد به روی با وفاترین یار رسول گرامی اسلام که به قول اسلام کسی که «یبتغی نفسه ابتغاء مرضات الله» (جان خویش را در راه کسب رضای خدا فدا میکند) (بقره، 207) بگشایید؟
چشم باز و گوش باز و این عمی حیرتم از چشمبندی خدا
4- برادرم! میدانید که دأب بنده وارد شدن به این قبیل جار و جنجالهای مذهبی –سیاسی نیست، بهخصوص در عهد و زمانهای که انسان میبیند که عدهای «درِ تزویر و ریا گشودهاند» و «نهادهاند به هر مجلس وعظی دامن»! لیکن حیفم آمد از شما دوست عزیز و مهربان و زحمت کشیده و زجر چشیده که خدای ناکرده به مسیری بیافتید که در ادب فارسی به آن دوستی خاله خرسه گفته میشود، یعنی اینکه برای دفع شرور و مظالم برخی از ما هموطنان به ظاهر شیعه و مسلمان اما ظالم و جاهل و مستبد و خودخواه، یکهو اصل اسلام و قرآن و تشیع را کن فیکون نمایید. عزیز من مگر نمیدانیدکه:
اسلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیب که هست از مسلمانی ماست
جناب گواهی، درود و سلام عرض می کنم
امیدوارم از من نرجید اگر خالصانه و بی تعارف به شما بگویم در این گفتار شما نه چیزی اثبات شده و نه مسأله ای طرح شده است. البته به شرطی که مخاطب شما کسانی نباشند که قبل و بعد از خطاب شما به آنچه شما گفته اید باورمند بوده یا یاباورمند باشند. دیگران چه گفته اند، چند هزار یا میلیون به امام علی و بزرگی ایشان معتقدند، و چه القابی به ایشان داده اند ، چه چیزی را حل می کنه؟ می فرمایید به این دلایل ما باید علی را به شاهی تبدیل کنیم و دایماً ایشان را چاپلوسی کنیم تا برای خودمان کسب هویت کنیم یا از همعقیده های خودمون کسب تحسین و آفرین ؟ گفتار شما چه چیزی به آنچه دیگران گفته اند افزوده و چه حرفی برای کسی داره که می خواد از این لحظه با خرد خودش و به اقتضای شأن انسانی خودش دربارۀ آنچه گفته اند و شنیدیم و خوانده ایم ، بیطرفانه بپرسد و از نو جویای حقیقت شود؟ روحانیان ما که زبان خودشان معدن حب و بغض است به چنین جویندگانی می گن: عنود، تابع هوای نفس ، دین ستیز، کور ،کر ، خفافیش ، شیطان زده ، مغرض و قس علیهذا. الان یک کشیش مسیحی صد برابر بیش تر از این ملاهای خروس جنگی می تواند غیرمسیحی ها را به مسیحیت جذب کند. اما این آخوند ها کینه می افروزند و جنگ راه می اندازند چون به هر دری که می زنند نمی تونند یک مخالف را جذب خود کنند. با عرض معذرت باید بگویم که گرچه زبان شما بر خلاف این ملاها آرام و نرم است ، اما برای من که سؤال دارم گفتار شما در حکم آفتابه لگن هفت دست و شام و نهار هیچی است. شما بیا به سه سؤالِ این سایل جواب بده.
1- معصومیت چطور برای انسانی که روی زمین زندگی می کند ممکن است؟
2- به فرض که ممکن باشد، امام علی چگونه و چرا مصداق این معصومیت است؟
3- خود این حضرت کی و در کجا ادعای معصومیت کرده است؟
لطفاً با استدلال اثباتی و بدون ارجاع به منقولات_ خواه منقولات یک نفر، خواه منقولات صد میلیون نفر_ لطف فرموده و پاسخ دهید. گمان می کنم اثبات عقلانی صفات و مقامات والای هر شخصی بیش تر بر احترام آن شخص افزوده کند تا صرفِ بستن القاب اثبات ناشده و در واقع چاپلوسی آن شخص. ما ایرانی ها و بخصوص ادیبان ما استادان تملق بوده ایم ، چه تملق شاهان و حاکمان زمینی ، چه تملق شخصیت های دینی و چه تملق خودِ خدا. مثال بزنم:خدایا تو بزرگی، تو رحیمی ، تو غفوری، تو قادر به هر کاری هستی، تو از دل من خبر داری ، خدایا روی منو زمین ننداز و یه کاری کن که دمار از روزگار فلانی در بیارم.
این یک الگوی رایج دعا کردن ماست، که پس از انقلاب اسلامی این دعا کردن به صورت نمایش دعا کردن از منابر نماز جمعه و تلویزیون تبدیل شده ، به طوری که آدم نمی دونه که این دعا کننده رو به خلق داره یارو به حق. ما خدا را اون قدر کوچک می کنیم که انگار خودش نمی دونه که بزرگ و رحیم و قادره و ما بایست بهش یادآوری کنیم یا نعوذاً یالله خدا یک سلطانه که از چاپلوسی ما خوش خوش خوشانش بشه و بهمون صله بده.
حالا این در مورد امام علی هم صدق میکنه. ای علی : تو فاتح خیبری ، معدن حکمتی، مظهر عدالتی ، سرور عارفانی و قس علیهذا. حالا بگذریم که هر یک از این صفات باید با خرد سنجیده و اثبات بشه. آیا علی اگر معدن حکمت باشه از این ستایش ها بیش تر خوشش میاد، یا از اینکه یک نفر مثل نوریزاد بهش بگه بشین باهات حرف دارم . حرف هام تکرار طومار مدایح نیست . حرف دلمه . حرف دلم راجع به خودته . به خودت نگم به کی بگم ؟ اصلاً به چه کسی مربوطه که من نمی خوام با امامم مثل چاپلوسان یک سلطان حرف بزنم. هزاران سال درباره تو هرچی تکرار کردند اون قدرها قوی بوده که دو کلمه درد دل من لطمه ای به شخصیت تو وارد نکنه. جناب گواهی ، من خودم بارها از خدا شکوه کردم که چرا در برابر این همه ظلم و جوری که به نام او میشه ساکته.اگه خدا مالک یوم دینه، پس اینایی که من تا حرفی خلاف عقیده شون میزنم به جهنم تهدیدمی کنند کی هستند؟ مگه یوم دین چند تا مالک داره ؟ مگه انسان بادوست نباید حرف دلش بزنه؟ کاش طومار ستایش های خدا و قدیسین که در اساس به ستایش خودمون بر میگرده ، به قدر بک ذره در رفع ظلم طالمان تأثیر کرده بود!
با نهایت احترام
سید مرتضی باتربیت ،
حال که آشتی کردید از شما چند سوال دارم ،
اول،بنیادگرایی یااصولگرایی« هم اجمالا یعنی پایبندی به اصول پذیرفته شده در هر مکتب ،بنابر این تعریف هرکسی که مکتبی رو پذیرفته باشه یعنی اصول اونو پذیرفته باشه مصداق یک اصولگراست (سید مرتضی)»، چگونه شیعه و سنی را زیر یک سقف می آورد؟
با توجه به اینکه در دنیای کنونی ما گروههای طالبان و داعش و…دولت اسلامی را داریم که هر یک رهبری دینی یعنی واقف به اصول دین اسلام را دارند،وهمه بر پیامبر و قرآن مستند می کنند، چگونه می شود که با هم در
تضادند؟ مگر نه اینکه در اصول یکی هستند؟
دوم، شما خود کلمه شیطان را به کار بردید و مایل بودم تعریف شما را به عنوان فردی آشنا با فقه اسلامی بدانم؟ !
سوم، سید جمالدین اسدآبادی ، فردی عادی نبود که آسان بر او قضاوت کرد و باید ما زمان و دوران اورا نیز در نظر بگیریم،زمانی که اواخر دولت عثمانی است وسعی در گسترش مرزهایش دارد (که بالاخره با جنگ جهانی اول ۱۹۱۴-۱۹۱۸ از هم پاشیده وترکیه نام می گیرد) این فرد دم از یکی شدن مسلمانان می زند ،تا مسلمانان را بر علیه غرب برانگیزد وجلوی شکست عثمانی را بگیرد ، آیاسوال برانگیز نیست؟!
چهارم، اگربدون شخصی شدن جواب بدهید ، فکر نمی کنید قابل قبول ترید ، نامهای پشت نظرات چه اهمیتی دارند، مهم این است که بحثها و سوالات مطرحند ،برای نمایان شدن حقیقت، و حقیقت متعلق به همه است.
برخی اصول مشترک بین همه وجود دارد مثل قبله و قرآن و پیامبر و توحید، و اختلافات نوعا ناشی از برداشت های دیگر از فروع است.مثلا شیعه و سنی در قبله و قرآن و پیامبری پیامبر و مساله معاد اختلافی ندارند.
شیطان بر اساس تعریف قرآن از جن است (کان من الجن) و جن موجداتی مخفی از حواس عادی هستند از جنس لطافت آتش ،این شیطان مطابق گزارش قرآن و روایات قبل از خلقت انسان از مقربان درگاه خدا بود و علی علیه السلام در خطبه قاصعه فرموده است او شش هزار سال عبادت خدا را کرده بود که معلوم نیست از سال های دنیوی بوده است یا سالهای اخروی ،اما در ماجرای خلقت انسان و امر فرشتگان و مقربان به سجده بر انسانیت انسان و آدم ،تکبر کرد و بر خلاف فرشتگان سجده نکرد و گفت :او (انسان) را از خاک آفریدی و مرا از آتش و من از او بهترم (بقیاس اینکه آتش از خاک بهتر است) و بتصریح قرآن شیطان از ابتدای خلقت انسان از قرب الهی اخراج شد و از خدا خواست به او فرصت دهد تا روز قیامت ،و خدا به او مهلت داد و شیطان که دشمن انسان شده بود قسم خورد که تا قیامت او را اغواء کند ،البته برای شیطان جنود و معاونانی هست ،و عمده شگرد او هم اغواء و فریب انسان از طریق وسوسه و تصرف در دستگاه ادراکی و خیالی انسان است ،یعنی طرزی انسان را می فریبد که انسان گمان می کند این خود اوست که در حال تفکر است ،و دعوت شیطان به شرور و اخلاق رذیله است .این بح دامنه داری است و شما می توانید در این زمینه به تفاسیر قرآن که در آنها کلمه شیطان و ابلیس در آیات مورد بحث قرار گرفته و روایات مراجعه کنید ،ضمنا بحث در مورد شیطان یا ابلیس ربطی به علم فقه ندارد ،زیرا علم فقه علم تبیین احکام و وظایف عملی انسان است.
آری سید جمال الدین فرد عادی نبود ،او عالم معتقد و پر تلاشی بود و دم از مسلمانی نمی زد بلکه واقعا مسلمان بود ،و دعوت به وحدت اسلامی و دوری از خود باختگی در برابر غرب و رهاییاز استعمار سیاسی و اقتصادی و فرهنگی غرب می کرد ،و بحث او شکست یا پیروزی عثمانی نبود و بنظر من بدون سند و مدرک تهمت زدن اخلاق انسانی نیست.
لحن من بتفاوت لحن و ادب و انسانیت اشخاص متفاوت می شود ،اگر شما هم افراط و تفریط نکنید و بحث های مفهومی و دینی را با مسائل و اغراض سیاسی نیامیزید و مودبانه بحث کنید و از طعنه و کنایه (مثل همین تعبیر بچگانه بی تربیت با تربیت که شما آنرا آغازیدید و آنرا در مورد یک عالم اسلامی بکار بردید) و تهمت زدن خود داری کنید ،مثل افراد مودب دیگر می توانید طرف خطاب من باشید.
موفق باشید
جناب سید مرتضی
اینکه فرقه ها و دسته های مختلف وجود دارند شکی نیست ، اما ، آن چگونه بنیادی است که به عنوان وسیله ای ضد بشری در فرقه های مختلف بروز می کند ؟
آیا سوال برانگیز نیست که بشر در مقابل خدا قرار بگیرد ؟
چگونه می شود یک انسان به جنگ با خدابرود؟
آیا نتیجه ی دستورات قرآنی بشر را برضد بشرسوق نداده است؟
فقه و قوانین اسلامی چرا شدیدا با نوگرایی و تجدد مخالف اند ؟
در مورد سیدجمالدین اسدآبادی هنوز بحثها بازند، ایشان در نهایت یکی چون نواب صفوی می شد بدون عرق وطن پرستی و من با چند کتاب و بیسوادیم او را در خدمت عثمانی می بینم ، تا اسلام و البته این نظریه من است گفته باشم.
جناب سید مرتضی
بدور از هرگونه شوخی سوالات زیر از سخن شما برای من ایجاد شده و
اگر پاسخ بنده را نیز میدهید ، لطفا بفرمایید:
1-تفاوت بین سنوات اخروی و دنیوی را تشریح فرمایید، و بفرمایید که یک سال اخروی دقیقا معادل چند سال دنیوی است و همانگونه که میدانید سال های دنیوی بر اساس گردش زمین بدور خورشید شکل میگیرد حال ملاک سالهای اخروی چیست؟ ایا انها هم بر اساس گردش چیزی به گرد چیزکی محاسبه و تعیین میشوند؟ یا به روشی دیگر؟ ایا در سنوات اخروی فصلها هم جایی دارند یا خیر؟ اگر دارند یک سال اخروی چند فصل است؟ ماه و روز چطور ؟ سال اخروی چند ماه است؟ روز و شب هم دارد؟ روز و شب در سنوات اخروی مستقل از خورشید است یا مرتبط با ان؟
2-اسناد منتشر شده در خصوص عضویت سید جمال در تشکیلات فراماسونری و نیز دریافت مقرری ماهیانه از سفارتخانه چند کشور اروپایی را چگونه ارزیابی میکنید؟
3-همچنین اسناد دریافت مقرری توسط شیخ فضل الله نوری از سفارت انگلیس با ماموریت مشخص وی به منظور تلاش در جهت ممانعت از دستیابی ملت ایران به مشروطه -که بیانگر خیانت عظمی این نماینده برجسته قشر روحانیان به ملت ایران است انهم در گرماگرم روزگاری که ازادایخواهان هر روزه از جان خود برای دستیابی مردم به نظامی مشروطه مایه میگذاشتند و خونها برای به ثمر رسیدن ان نثار میکردند- را چطور ارزیابی میفرمایید؟
بر من منت خواهید نهاد چنانچه این چند سوال را بدور از کلی گویی و بدون توهین به نحو منجز پاسخ فرمایید.با احترام عالم دینی از نوع تجربی: سید رضی
سلام اقا مرتضی در مورد شیطان که خداوند اجازه داده انسانها را فریب دهد با این حساب ما انسانهای فریب حورده گناهی نخواهیم داشت به دو دلیل اول به دلیل اینکه خود خداوند با فریب دادن ما موافقت کرده دوم به این دلیل که قدرت انسان از کسی که 6000سال خدا را عبادت کرده کمتر خواهد بود با اخترام
(توجه دارید نرخ و قیمت انرژی و از جمله آب و برق در ایران هنوز هم با کشورهای همسایه و حتی کشورهای عربی صاحب نفت و گاز بیشتر از ما قابل قیاس نیست؟ می شود گفت تا همین اواخر نرخ بنزین و فراورده های دنبال آن در ایران مفت بوده است ،الان بنزین در ایران لیتری هزار است،بروید تحقیق کنید در ترکیه و جاهای دیگر چند است؟ بند کرده اید به یک سخنی که بنده خدایی در فضایی با قید و قیودی گفته است ،همین الان هم نرخ آب و برق در قیاس با جاهای دیگر چیزی مثل مجانی است ،اندکی منصف باشید.)(سید مرتضی در مقام مغلطه)
سیدجان
شما می دونی در حکومت طاغوتی پهلوی نان چند بود،برق چند بود،بنزین چند بود دلار چند بود،مسکن چند بود و حقوق کارمندان چند بود؟!!حالا می دونی اخوی حقوق در ایران با سایر کشورهای همسایه به چه نسبت است؟!حداقل اون حکومت طاغوتی بود و شما اسلامی شدی؟!آقای خمینی گفت مجانی می کنیم.یعنی از چیزی که بود باید پایین تر می داد نه اینکه الان هر دلار حدود 500 برابر شده،مسکن چند هزار برابر شده،آب و برق و…چند ده برابر شده و…بابا شرم هم خوب چیزیه.شما اسلام گراها کی دست از مغلطه بر می دارین؟!!
سلام بر ناظران گرامی
در جاییکه سخن از یک واقعه تاریخی می گردد می بایست استناد به کتب تاریخی بوده و از حاشیه روی یا استناد به کتبی نظیر کتب روایت و …پرهیز نمود.علی ایحال شوربختانه در بین مردم ما به عموم و حوزویان بالاخص این امر باب شده که روایات و کتبی از بزرگان خود را ملاک راستی گرفته و آنچه با نظر و خواست ایشان در تضاد باشد ولو با بدیهیات عقلی و تاریخی در تضاد باشد به عنوان واقعیت فرض نموده و به اشاعه آن می پردازند.اینست که می بینیم کتب منحرفی نظیر بحار الانوار و اصول کافی بیش از هر مدرک دیگری نزد اینان مقبولیت یافته مورد استناد قرار می گیرد.کتبی نظیر الامامه و السیاسه نیز با توجه به تناقضات موجود در آن می توان در این رسته قرار داد.در مورد بحث کشته شدن یا شهادت علی ابن ابیطالب با توجه به حب و بغض طرفداران یا مخالفان و نیز اینکه چه بخواهیم و چه نخواهیم ایشان منشاء یک تاریخ بوده این حاشیه پراکنی بیشتر شده است.در زیر به بیان برخی نقلها از واقعه قتل پرداخته می شود و با توجه به علاقه شیعیان به کتب خود و علی رغم میل باطنی این نگارنده مجبور به نقل برخی از این موارد نیز هستم:
1-آنان شمشیرهای خویش را گرفتند و مقابل دری که علی(ع) از آنجا بیرون میشد نشستند. چون علی(ع) بیامد شبیب با شمشیر ضربتی به قصد او زد که به بازوی درب یا به طاق خورد. آنگاه ابن ملجم با شمشیر به پیشانی وی زد. ( تاریخ طبری ص2684 -2683 )
2-آنها شمشیرهای خود را گرفته و در مقابل دری که علی(ع) از آنجا وارد مسجد میشد نشستند. علی(ع) هر روز برای نماز به مسجد میآمد و مردم را بیدار میکرد. ابن ملجم بر اشعث بن قیس، که در مسجد بود، گذر کرد. اشعث به او گفت: زود کار خود را انجام ده که روشنایی صبح تو را رسوا میکند. حجر بن عدی این را شنید و به طرف خانه حضرت رفت تا او را با خبر کند، از قضا در راه حضرت را ندید. علی(ع) وارد مسجد شد و ابن ملجم و یارانش به او حمله کردند و گفتند: حکم دادن خاص خداست نه خاص تو. ابن ملجم ضربتی به پیشانی حضرت زد و شمشیر شبیب به بازوی در خورد و مشاجع بن وردان فرار کرد. علی(ع) گفت: نگذارید که این مرد فرار کند. (مروج المذهب-مسعودی-ص773 – 772)
3- ابو مخنف از عبد الله ازدی روایت میکند که در شب ضربت خوردن علی(ع) من نیز در مسجد کوفه بودم و با مردم دیگر که معمولا از اول ماه در مسجد مشغول عبادت بودند، مشغول نماز بودم. در همین هنگام علی(ع) با صدای بلندی فرمود: الصلوة الصلواة. هنوز صدایش به آخر نرسیده بود که برق شمشیری را دیدم و شنیدم که کسی فریاد می زد: لا حکم الا الله. حکم از آن خداست نه از آن تو و پیروان تو. و شنیدم که علی(ع) گفت: این مرد فرار نکند.(ابوالفرج اصفهانی-مقاتل الطالبین-ص 52 و 53)
4-از عبد الله ازدی روایت شده است که در شب ضربت خوردن علی(ع)، من نیز در مسجد کوفه بودم و با مردم دیگر که معمولا از اول ماه در مسجد مشغول عبادت بودند، مشغول نماز بودم. در همین هنگام علی(ع) با صدای بلندی فرمود: نماز نماز. هنوز صدای او به آخر نرسیده بود که برق شمشیری را دیدم و شنیدم که کسی فریاد می زد: «لله الحکم یا علی، لا لک و لا لاصحابک.» حکم از آن خداست نه از آن تو و پیروان تو. و شنیدم که علی(ع) گفت: این مرد فرار نکند. (ارشاد شیخ مفید-ص 18-19)
شوربختانه دوستداران علی ابن ابیطالب حب ایشان را با داستان سرایی مورد علاقه خود اشتباه گرفته و هر چه خواسته اند بر ایشان بسته اند تا او را انسانی ماورایی مورد علاقه خود کنند و در این راستا از داستان مرغابیها گرفته تا شهادت در محراب که یقینا دلپسند تر ایشان است مضایقه نکرده اند.غافل از اینکه هرگاه ما انسانی را ماورایی کنیم ایرادات معمولی یک انسان که در حالت عادی بدیهیست برای او چونان فاجعه ای نمود یافته و دستاویز مخالفان می گردد.بنده علی رغم اینکه با بسیاری از مطالب این نوشتار نوریزاد مخالفم ولی آنرا امر مبارکی می دانم تا بلکه بابی گشوده شود و این انسانها از فراز آسمانی که علی رغم میل خود توسط شیفتگان آراسته شده به زیر آیند و دستاویز خلقی دین فروش دنیا طلب قرار نگیرند.
پاینده و پیروز باشید
بابک گرامی را درود
بله درست میفرماییذ- ممنون از تذکرتان- من شعر مولوی را با شعری که شهریار در مورد حضرت علی سروده قاطی کردم و دچار اشتباه شدم.
آقای نوریزاد
قطع نظر از محتوای نامه شما, می خواستم بگویم ارجاعات تاریخی از این دست هنگامی که هدفشان بازنمایی و تفسیر دوران حال باشد, شیوه ای است نادقیق و یا حداقل پر از اما و اگر. این دست ارجاعات که غالبا از تاریخ صدر اسلام ریشه می گیرد در دهان مقامات جمهوری اسلامی موج می زند و شما هم با نگارش این نامه نخواسته به همان راهی رفته اید که مقامات جمهوری اسلامی. گر چه شما با ذکر تاریخ هدف دیگری جز هدف مقامات جمهوری اسلامی دنبال می کنید, با اینحال منطق شما و ایشان همسان است. در همین چند سال اخیر عباراتی نظیر “مسجد ضرار”, “صلح امام حسن”, ” حبیب ابن مظاهر”, ” خوارج ” و… برای رد یا توجیه یک عملکرد سیاسی, یا بزرگداشت یک شخصیت مذهبی – سیاسی و یا تحقیر و تخفیف مخالفین حکومت بکار رفته اند. “عدل علی ” هم در کنار همین ارجاعات تاریخی جای می گیرد که کاربردش در سپید نمایی سیاهی های نظام قضایی لغو و بیدادگر حاکم خلاصه می شود. اما جدای این نکته, اصل حرف من آن است که سنجش گذشتگان با مترو معیارهای امروز کاری نادرست است خواه نظر مثبت باشد خواه منفی, خواه برخاسته از تاریخ اسلام باشد یا تاریخ ایران باستان. نمونه ای می آورم : هم سن و سالان من چهل ساله حتما بیاد دارند که در کتابهای تاریخ دوران دبستان و راهنمایی, تمام هم و غم نویسندگان آن بود که پادشاهان ایران را یکدست جنایتکار و ظالم به تصویر بکشند و در این سیاست آن چنان پیش می رفتند که حتی انوشیروان که به دادگری نامبردار بوده است را نیز بیدادگر می نامیدند. روش نویسندگان کتابهای تاریخ روشی بود که در منطق ” استقرای ناقص ” می نامند. در این روش تنها یک یا چند داده تاریخی, برای اخذ نتیجه مورد توجه قرار می گیرند و ما بقی داده ها, به ویژه آنهایی که می توانند در نتیجه گیری نهایی موثر واقع شوند به عمد کنار گذاشته می شوند. لذا با توصیف این مطلب که انوشیروان برای تنبیه مجرمان ایشان را در قفس جانوران درنده رها می کرده, مورخین جمهوری اسلامی حکم می دادند که انوشیروان شقی ترین, جناتکار ترین و وحشی ترین فرمانروای جهان بوده است!
قضاوت تاریخی افراد باید در بستر همان تاریخ صورت گیرد. چه بسا رفتارهایی که تا همین چند دهه پیش عادی تلقی میشد و امروز ظالمانه است : از پدرتان بپرسید تا حکایت چوب و فلک آموزگار دبستان را برایتان نقل کند. مختصر اینکه, شخصیتهای تاریخی را نباید از محیطشان بیرون کشید, چه علی باشد چه انوشیروان ساسانی.
—————-
جهانگیر گرامی
اجازه بدهید کمی با نظر شما مخالف باشم. اگر بخواهیم حوادث و آدمهای تاریخی را در همان بستر عصریِ خودشان وارسی کنیم، ناگزیر در همان محدوده های عصری گرفتار می شویم. مثلا همین اکنون می خواهیم به جنگ هشت ساله ی ایران و عراق بپردازیم و بد و خوبش را واکاوی کنیم. اگر به همان دوران برویم، هرگز شاید نتوانیم به آنچه که رخ داده دست پیدا کنیم. صدامی به ایران حمله کرده و ما باید در برابرش ایستادگی کنیم اگر چه بیست سال هم بدرازا بکشد. شعار و شعار و شعار و خون و خون و خون. اما از اکنون که به آن دوران می نگریم، با نگاه منصفانه تری می توانیم به زیروبالای آن جنگ ابلهانه بنگریم. چرا؟ چون هم نسبت گرفتاری و درگیری ما با آن حادثه به صفر گراییده و هم کمی از جانبداری مغرضانه تهی هستیم و هم اسناد و مدارک بهتری در دسترسمان است. شما همین اکنون به واکاوی رفتار آقا محمدخان قاجار اگر بپردازید بدیهی است که شرح صادقانه تری از آنچه که وی بوده بدست می دهید تا آن ایامی که با وی درگیر حادثه ها بوده باشید.
با احترام
.
جناب سید مرتضی
می شود بفرمایید از اصرار بر این ادعا که سرکار خانم سارا همان آنیتا است چه هدفی را دنبال می کنید؟ برای شما چه فرقی می کند؟ تا جایی پیش رفته اید که سکوت سرکار خانم آنیتا در این باب را تایید مدعای خود می شمرید. شبیه به اعتراف گیری نیست؟ جناب عالی بازجو هستید؟
البته نمی دانم خانم آنیتا متوجه هستند یا خیر. این را منباب توجه ایشان درج کرده ام.
جناب ساسانم الان که فعلا شما در حال ایفاءء نقش بازجو هستید:چه هدفی را دنبال می کنید؟! برای شما چه فرقی می کند؟!
پاسخ :نه من بازجو نیستم ،اما بشما چه مربوطه؟ مگر شما بازجوئید از انگیزه من می پرسید؟! یا مگر شما قیم یا وکیل وصی یک انسان هستید که بقید “شرافت و وجدان” مورد یک سوال قرار گرفته است؟! حالا البته پیام می خواستین به موکل خود بدهید اون مساله دیگری بود دیگر چکار داشتید از من بازجوئی کنید؟! یادش بخیر اون بحث قصاص کوفتی رو! نتونستیم یک کلمه حالی ساسانم جهانگرد و هاید پارک رفته کنیم که :بابا احکام قصاص مربوط به فرض جنایت “عمدی” است نه همینجوری :دستها را بریدن! و پاها را بریدن! و چشم ها رو کور کردن! اونوقت این جناب با این میزان درک از مسائل متوقع است مساله نحوه تشریع و قانون گذاری در اسلام و مناطات و ملاکات اونها رو با یک تزریق دریافت کنه!
اخلاقیات و فضائل یک پدیده آسمانی نیستند که به یکباره در دامان جامعه قرار گیرند. انسان محصول تعلیم و تربیت است. منظور از تعلیم و تربیت مجموعه تأثیرات اجتماعی است. فضائل و اخلاقیات را نمی توان با موعظه ترویج کرد بلکه باید با ایجاد مناسبات اجتماعی منطقی زمینه رشد آنها را فراهم ساخت. تاریخ هزاران ساله ادیان به خوبی نشان داده است که دین و مبلغان دینی در بوجود آوردن اخلاقیات مناسب انسانی نه تنها عاجز بوده اند، بلکه خود بر بستر شرایط جامعه طبقاتی قرار گرفته و مدافع سرسخت نابرابری ها و اجحافات در جامعه شده اند. در واقع اگر این نظریه مادی را قبول کنیم که انسان وابسته به محیط خویش می باشد، پس فضایل خود را هم مدیون همین محیط خویش است در این صورت رذایل خود را نیز مدیون محیطی است که او را تربیت نموده. در نتیجه اگر بخواهیم رذایلش را از میان برداریم، باید محیطش و بویژه محیط اجتماعی اش را به شیوه ای مناسب دگرگون سازیم. چون طبیعت در خوب و یا بد شدن انسان دخالتی ندارد. اگر مناسبات اجتماعی منطقی برجامعه حکمروا شود، یعنی موقعیتی بوجود آید که غریزه صیانت نفس، انسان را به جان انسانهای دیگر نیاندازد. اگر منافع فرد در کل با منافع جامعه هماهنگ شود. فضائل بخودی خود پدیدار می شوند.
داستان یک جنگ تن به تن به روایت سایت خودمان!
– سلام بابا جون..شما باین سن و سال 82 سالگی چرا سوار اسب میشی و از خندق میپری؟ چیزی جا گذاشتی؟
– نه پسر عمو..اومدم تو وپسر عموت رو بکشم!..آخ چه گرمه!..از نفس افتادم!
– خوش آمدی..مهمان حبیب خداست!..بفرما بکش!
– خدا دیگه کیه که من حبیبش باشم؟ جمع کن این خرافاتو!..بیا بکشمت!
– خب عموجون آخه شما سوار اسب هستd و من پیاده!..شما باید بیائی پائین که منو بکشی..ببخشید جسارت میکنم!
– آره راست میگی!..گرچه تو /// بزرگی و کوچکی سرت نمیشه ولی باشه من می آم پائین تا ادب را ببینی!
– لطف میکنی عموجان..میخوای نردبون بیارم که یه موقع نخوری زمین!..آخه شما فقط 8 سال از جنتی سنت کمتره!
– نه پسر عمو..یه دقه سرت رو میبرم و میرم..این نفس در نمی آد!..راستی چرا شما انقدر از من میترسین و در رفتین!
– منم تعجب میکنم!..حالا میخوای یکی رو صدا کنم شمشیرت رو بکشه..آخه مگه شما تو 82 سالگی میتونی این کار ها رو بکنی؟
– نه پسرم. بی خیال..یکی رو صدا کن سرت رو که بریدم پوستت رو بکنه..دیگه از من گذشته!..امان از پیری و بت پرستی!
– راستی شما چرا 10 نفری اومدین؟ من که یکی بیشتر نیستم؟
– خیال کردی من آلزایمر هم دارم؟ ..منم و جنتی!..نترس!( ناگهان ضربه وارد میشود و می افتد زمین!)
– ای ///..کلک زدی؟ ..خدعه کردی؟!..بیا یه تف بندازم بهت!
– نه ..با اجازه سر شما را هم میبرم میدم کلاغا ببرن!
– احسنت..تو چه جوانمردی هستی!..شانس آوردم گیر نائب تو 1400 سال بعد نیفتادم!..والا میگفت چون سر موضع نبودم برای همین کشته شدم! ..هبل رو شکر!..
امام علی را نمی دانم که بود و برای من و در زندگی من چندان مهم نیست ، چرا؟
چون اکنون من با نظریه کوانتم و نسبیت و اشعه و امواج زندگی روزانه را سر می کنم ، برای من زمان و سرعت و مکان و تغییر و تحول دست یافتنی شده اند، ومی توانم هر کجای دنیا با کمک ماهواره باشم .
امامی که شمشیر می کشید و بر زور بازویش برای کشتار کفار می بالید به چه درد من انسان نوعی در اکنون می خورد؟
دوران کنونی بالیدن برای حفظ و پیشرفت زندگی در راس قرار دارد.
آنچه برای قبیله دیروز می بود جوابگو ی جوامع پیچده و چندین فرهنگی امروز نیست.
شاید هم اگر هریک از امامان دوباره زنده می شدند از این هوادارانشان شوکه می شدند!
فکر و تئوری و عمل فرسنگها فاصله است ، این دعواهای حیدری، نعمتی هم همه بر سر قدرت واعمال زور است ، اخلاق زور و شمشیر به درد من نمی خورد، جایی که می توان بحث کرد و عقاید خود را بیان کرد ، دیگر تحمیل افکار و منم منم هزارمنی مسخره است .بدین خاطر ، باید با گذشته برخورد کرد و دانست چه بود و زمان حال را دریافت.
اگر در ایران یک مسلمان و خدادوست واقعی باشد ، آن آقای نوری زاد است که دینش را از منجلاب نیستی مایل است بیرون بکشد، و گرنه این مسلمانان حکومتی چه آخوند و چه غیر آخوند تنها دغدغه ای که ندارند خدا و دین و پیامبرشان است وترس از دست دادن قدرت در آنها آنچنان است که حاضر به دیدن واقعییت نیستند و ترس ام الفساد اخلاق وانسانیت است و همان اصلی که آخوندان مردم را بدان فریب می دهند .
نظریه کوانتوم و نسبیت و اشعه و چیزهای دیگر نظریاتی است که نفع آن برای عموم بشریت است و ربط و اختصاصی به شما ندارد ،مبدعین و مکتشفین و مخترعین اینها هم شما نیستید که به آنها مباهات کنید و به دیگران فخر ورزید ،من هم مثل شما به این پیشرفت های عمومی بشریت افتخار می کنم و آنرا هم عمومی و عام می دانم چه برای مذهبی و چه برای غیر مذهبی ،اما نکته مهم اینجا این است که کوانتوم و نسبیت و بیگ بنگ و چیزهای دیگر چه ربطی به ارزش های دینی ،و اخلاقی و احکام دین و امامت و نظایر آن دارد؟! اینهم از اون حرفها بودها! گفته باشم! ضمنا دین در منجلاب نیست احتمالا عینکی که بچشم دارید توی لجن ها افتاده بوده و پاکسازی نشده اونو بچشم زدید ،در مورد علی هم سخن بسیار است و شمه ای از آن بیان شد ،علی فقط ذوالفقار نبود علی مجمع اضداد کمالی انسانی بود ،بقول آن شاعر عرب :جمعت فیک الاضداد ،و ما ادراک من هو علی بن ابیطالب؟!
سید مرتضی
9:21 ق.ظ / سپتامبر 24, 2016
آخ آخ! بله حیف شد که چند دقیقه از آن نه ساعت فعالیت عام المنفعه؟! جناب مزدک کسر شد! آخ آخ حیف! چقدر وقت و عمر مزدک ذی قیمت و گرانبهاست!
——————————————–
——————————————–
اینهم فرازی دیگر از ادبیات و درافشانیهای کودکانه و حال بهم زنِ آخوندِ و مجتهدِ خودخوانده ای که دم از فقاهت و علامه گی و پزوهش میزند….!!!!؟؟؟؟
حیف از آن اوقات گرانبهاییِ که بعضی اساتید محترم و فرهیخته این سایت، برای محاجه و همکلام شدن با این آخوند – که بصراحت از کشتارهای 67 دفاع میکند و بدان افتخار میورزد – هدر می دهند…!
تصریحات کتب تاریخی در مورد تعبیر “فزت و رب الکعبه” علی علیه السلام هنگام ضربت خوردن:
فخرج عليّ لصلاة الصبح فبدره شبيب فضربه فأخطأه، و ضربه عبد الرحمن بن ملجم على رأسه، و قال: الحكم للَّه يا عليّ لا لك و لا لأصحابك، فقال على رضى الله عنه، فزت و ربّ الكعبة، لا يفوتنّكم الكلب. فشدّ الناس عليه من كل جانب، فأخذوه، و هرب شبيب خارجا من باب كندة.
(الاستیعاب ،ج3 ص 1125)
—–
أنبأنا عمر بن محمد بن طبرزد، أنبأنا أبو القاسم بن السمرقندي، أنبأنا أبو بكر ابن الطبري، أنبأنا أبو الحسين بن بشران، أنبأنا أبو على بن صفوان، حدثنا ابن أبى الدنيا، حدثني هارون بن أبى يحيى، عن شيخ من قريش أن عليا لما ضربه ابن ملجم قال: «فزت و ربّ الكعبة»
(اسد الغابه ،ج 3 ص 618)
—-
فقعد لعليّ حين خرج عليّ لصلاة الصبح، صبيحة نهار الجمعة، ليلة عشر [4] بقيت من رمضان سنة أربعين، فلما خرج للصلاة وثب عليه، و قال: الحكم للَّه لا لك يا علي، و ضربه على قرنه بالسيف، فقال علي: فزت و رب الكعبة، ثم قال: لا يفوتنكم الرجل، فشدّ الناس عليه، فأخذوه.
(الامامه والسیاسه ،ج1 ص 180)
——
ثم إنه قعد لعليّ فقتله، ضربه على رأسه، و ضرب ابن عم له عضادة الباب، فقال على- حين وقع به السيف- فزت و رب الكعبة.
(انساب الاشراف ج2 ص 488)
—–
عبد الرحمن ملجم بوقت صبح در مسجد كوفه، مرتضى على را بر فرق زخم زد، بشمشيرى زهر آب داده و كارگر آمد. على گفت «فزت و رب الكعبه» و پيوسته گفتى «لتخضبن هذه من هذه» يعنى سر او رنگ كننده ريش اوست بخون. على دو روز ديگر بزيست و در نوزدهم رمضان بجوار حضرت حق پيوست.
(تاریخ گزیده ، حمد الله مستوفی ،ص 197)
سید جان اگر انقدر موضوع موثق است چرا این همه سئوال در موردش است؟..منشا این خبر کیست؟ باید کسی باشد که همانجا که امام ضربت را خورده شنیده باشد..آنجا فقط امام علی بوده و این ملجم..بعد ضربه ای با این شدت بفرق سر آن چنان شوکی میدهد که بسیار مشکل است تجسم کرد کسی در ان واحد فکر کرده و یک چنین چمله ای را فریاد زده باشد…من نمیدانم فایده اشاعه این حرف برای اسلام چیست؟ راستی اصلا این حرف چه معنائی دارد؟ چرا ادم با ترور شدن رستگار میشود؟
یک توضیح اینکه مقصود از تعبیر “عضاده الباب” یا “عضادتی الباب” بازوی درب نیست ،عضاده الباب یعنی چهار چوبه های درب ،که در طرفین درب ها نصب می شود ،عضد بمعنی بازو هست در لغت عرب اما عضاده الباب اصطلاح برای چوبهای طرفین درب های چوبی است.
در پاسخ ناشناس بی هویت می گویم ،موضوع این بحث ها مطلق تاریخ یا فلسفه تاریخ یا تحلیل تاریخ نیست ،بحث در تاریخ اسلامی است و البته واسطه فهم ما نسبت به گذشته صدر اسلام همین کتابهایی است که از آنها نقل می شود،کتابهایی مثل استیعاب ،اسد الغابه ،الامامه و السیاسه ،اوصاف الاشراف و نظایر آن از کتب نفیس تاریخی اهل سنت است،شما می گویی برو تاریخ بخوان ، مقصود شما این است که من برای خواندن تاریخ وقایع اسلام به تاریخ هرودوت مراجعه کنم؟! بالاخره وقتی گفته می شود تاریخ مکتوب همین کتابهایی است که در قرون اولیه هجرت نوشته شده و بصورت نقل متسلسل از روایان متسلسل نقل شده است که البته در تحلیل و واکاوی تاریخ باید بمدد قرینه های گوناگون وقایع را دریافت.اصل و نسب من نیز الان موضوع بحث نبود ،بنابر این روشن شد که سخن شما فقط طعن و بد اخلاقی بود نه نقد مطلبی که ارائه شده بود.
و در پاسخ به دین فروش گرامی می گویم ،کسی در اینجا نوشته بود که تعبیر “فزت و رب الکعبه” که به علی علیه السلام نسبت داده می شوددر کتب تاریخی معتبر نیست ،یا ادعای شیعیان است ،من چند نمونه از کتب تاریخی اهل سنت ارائه کردم که چنین عبارت و نسبتی در آنها هست؟ خود این کتابهای استیعاب و اسد الغابه هم از کتب معتبر تاریخ و رجال اهل سنت است ،حال اینکه سند و روات چگونه اند بحث جداگانه ایست ،مقصود من وجود این تعبیر در کتب تاریخ اهل سنت بود و در کتب تاریخ و روایت شیعه هم هست. چیزی هم که شما می گویید فقط یک “استبعاد” است نه استدلال ،بله ممکن است کسی ضربه و طعنه ای بخورد و حین طعنه خوردن چیزی گفته باشد و این محال نیست،حال اگر علی چنین جمله ای گفته باشد چه آسیبی به کسی می خورد که در صدد انکار آن باشد من نمی دانم!
تصحیح می کنم مقصودم “انساب الاشراف” بود و البته “اوصاف الاشراف” کتابی است در اخلاق و عرفان از حکیم و فیلسوف ایرانی و مسلمان جناب خواجه نصیر الدین طوسی.
در مور داستان علی وعمر بن عبدود شاید کمی کار کشیدن از عقل ضرری نداشته باشد. اینکه یک پیرمرد 82 ساله یهلوانترین فرد عرب باشد که از روی خندق با اسبش بپرد و همه از او حساب ببرند و کسی هم جرات مقابله با او را نداشته باشد از آن سوژه هائی است که فقط در فیلمهای هندی میشود سراغ گرفت!
در ضمن دوستان مرتب فراموش می کنند که کسی که در این وسط متجاور است و برای کشتن دیگری آمده عمربن عبدود است و نه علی! حال ما جوری حرف میزنیم که علی مثلا یقه یک پیرمرد زپرتی 82 ساله را وسط خیابان و یا بیابان گرفته است!..بعد هم مجسم کنید که علی و عمر در جائی دور از دو سپاه با هم جنگیده اند و احتمالا حرف همدگر را هم بزحمت میشنیدند و ما داریم جوری قصه سرائی میکنیم که انگار یک دوربین آنجا بوده و همه چیز را ضبط کرده!
بالاخره در جنگ که حلوا خیرات نمی کنند. یا باید بکشی و با کشته شوی!. اصلا اینجا بحث جوانمردی و این حرفها نیست..علی و عمرباید یکیشان در آنجا کشته میشد و هردویشان هم میدانستند که راه سومی وجود ندارد..لطفا کمی فکر کنیم..
عثمان گرامی شما بفرمائید عمربن عبدود چند ساله بوده؟در ضمن این عمربن عبدود و مکیان بنودند که به حریم دیگران تجاوز کردند و به فرهنگ و تمدن دیگران توهینها کردند و زندگی را بر دیگران تلخ نمودند و آنها تا ابوطالب زنده بود بخاطر احترامش با محمد بدرفتاری نکردند و او را تحمل نمودند.جناب عثمان حرکت محمد عین حرکت خمینی و اسلامیان در قبل و بعد از 57 بوده.محمد از اول///////////////و به محض رسیدن به مدینه شروع به///////////// و زندگی را بر مکیان تنگ کرد. و برای گرفتن قدرت از هیچ کاری و وسیله ایی دریغ نکرد. راستی مگر حرف مکیان چی بود؟آنها که محمد را آزاد گذاشته بودند و تنها حرفشان این بود که کاری با عقاید ما نداشته باش و تو هم باورت را تبلیغ کن!ولی محمد چون تمام قدرت را می خواست از خواستی متمدنانه سرباز زد.بنابراین شما نبرد خندق را در رابطه با کل جریان خشونت گرائی اسلامی باید تجزیه و تحلیل کنید نه مثل حکومتگران تنها به اینکه مثلا چون مجاهدین آدم کشته اند ما حق داشتیم هواداران اسیرشان را که حکم گرفته بودند سلاخی کنیم.کسی هم نگفته که در جنگ حلوا پخش می شود ولی انسانها در هر حالتی از خود صفاتی را بروز می دهند که دیگران از آن یا به نیکی و یا به بدی یاد می کنند.مسلمین /////////////// را برعکس کرده اند تا او را نمود جوانمردی بنامند!بقولی //////////// نامیده اند!اینجاست که جناب عثمان موضوع مهم می شود!
مزدگ گرامی با درود..من نمیدانم عمر چند ساله بود ولی میدانم آنقدر نیرو و انرژِی و توان جنگی داشته است که همه از او بترسندو کشته شدنش یک پیروزی به شمار آید. دیگر اینکه این جنگ در مدینه صورت گرفت که شهر محل اقامت و زندگی عمر نبود. پس کسی که حمله کرده عمر است نه علی..من بحثم فقط واقعیت تاریخی بدیهی است. بقیه مسائلی که شما میفرمائید مورد مناقشه است و نظر شما هم یکی از این نطرات است. خیلی ها که مسلمان هم نیستند با نظرشما موافق نیستند. به هز حال میشود تاریخ و ایمان را اینجا از هم جدا کرد تا راحتتر بفهمیم چه شده…با سپاس
در گفتگوی اینجانب با دوست گرامی سید مرتضی به فرازی از نامه 31 امام علی به فرزندش اشاره شد که ایشان را از آمیختن با روند جاری سیاست در آنزمان پرهیز میداد. این تعبیر مورد توافق دوست گرامی نبود ولی به هر حال باید توجیهی برای صلح امام حسن و یا کناره گیری بسیار واضح امام چهارم تا ششم و بعد هم امامان دیگر از صحنه سیاست و قدرت پیدا کرد.
از سوی دیگر این وصیتنامه که بعد از جنگ صفین نگاشته شده حاوی مطالب دیگری هم است که بطور صریح با بعضی از محکمات شیعه در تضّاد است و باید به حال آنها هم فکری کرد. یکی از این موارد نفی صریح شفاعت است که باور بسیار قوی شیعه غالی فعلی است . البته برای شفاعت توضیحات چندی ارائه شده ولی باور شیعه غلو گر فعلی شفاعت صریح 14 معصوم در امر عفو گناهان میباشد. نکته دیگر و جا لب توجه در این وصیتنامه تذکر دادن به امام حسن در مورد پرهیز از گناهان و مراقبت نفسانی و توبه و احتمال غلطیدن در شبهات است که بطور آشکار با نظریه عصمت امامان در تضاد است. این نکات از دید تیزبین پاره ای از علما شیعه پنهان نمانده و لذا تلاش شده راهی برای توضیح آن ها پیدا شود و از جمله گفته شده که این نامه خطاب به اشخاص دیگری است و نه امام حسن و دلیل هم اینکه امامان معصوم هستند و این موارد در مورد آنها صادق نیست.
از این موارد در نهج البلاغه و سایر متون میتوان سراغ گرفت وا ین سئوال را فراروی ما قرار میدهد که چهره واقعی علی کدام است؟ متاسفانه این مشکل در مورد تمامی شخصیت های تاریخی که بنوعی با ایمان مردم آمیخته هستند وجود دارد و محدود به شخصیتهای اسلامی نیست . پاسخ این سئوال میتواند ما را به نقاط تاریک دیگری در تاریخ هم راهنمائی کند و ای بسا که روشن شدن این حقایق و جدا شدن داستانسرائی از واقعیت بسیاری از بنیانهای باور های فعلی عامیانه را بهم بریزد
همانطور که عرض شد آن فقره هیچ دلالتی بر نهی از ورود به مسائل سیاسی یا امامت سیاسی نداشت ،و مخالف ادله دیگر امامت است ،اینکه صلح امام حسن چه توجیهی داشت بحث خاص خود در محل خود را می طلبد ،همینطور بحث های دیگر مورد اشاره را باید در توضیح کامل نامه وصیت مورد بررسی قرار داد ،با اینهمه این مباحث ارتباطی با این ندارد که امام حسن از ورود به سیاست و اعمال نقش تاریخی “نهی” شده باشد.موضوع شفاعت هم بحث گسترده ایست با بیشمار دلایل روایی قرآنی ،اگر طالب هستید می توانید به تفسیر شریف المیزان ذیل آیه شریفه “من ذا الذی یشفع عنده الا باذنه” مراجعه کنید.
(اولا اصلاح کنید کلمه “محظ” غلط است باید بنویسید :محض!! لطفا فارسی زبان مادریتان را پاس بدارید.)(سید مرتضی در مقام معلم املاء)
(بله از ایشان سوال شده بود شما شغ دولتی خواهید داشت یا فرض کنید رئیس جمهور خواهید بود ایشان گفته بود نه)(سید مرتضی در مقام نوشتن املاء)
سیدجان(مجیدجان دلبندم)
ما چیزی به نام شغ نداریم احتمالا منظور شما شغل بوده دیگه.راستی این شغ زبون کدوم کشوریه؟!!
حمید1 گرامی سپاس از یاد آوری شما .
مهرداد گرامی
این کامنت گذار بالایی جنابعالی که فرد بی شخصیتی است و شایسته گفتگو نیست چون هنری جز طعن زدن و نقد شخصیت ندارد ،اما چون شما او را تایید کردید برای شما توضیح می دهم،اگر یادتان باشد در مجادلاتی که با کامنت گذاری بنام “بینهایت” که یادش بخیر داشتید ،او هم وقتی این تذکر را بشما داد که اغلاط در نوشته ها دو گونه اند :1- اغلاط تایپی سهوی مثل همین کلمه “شغ” که ناشی از خطای در تایپ بود و اینکه وقت تایپ کردن بنده حواسم متوجه تایپ کلمه بعد بود و از تایپ حرف “لام” سهو کردم و بعد هم بخاطر کمی فرصت بازبینی نکردم ،وگرنه شما چنین تصوری دارید از من با اینهمه نوشته در این سایت که دیکته کلمه “شغل” را نمی دانم؟!
2- اغلاطی هستند که ناشی از خطای در تایپ نیستند ،مثل همین کلمه “محض”این کلمه را شما اگر نوشتید “محظ” نمی شود گفت شما خطای تایپی کردید چون تکمه مربوط به حرف “ض” با تکمه مربوط به “ظ”در کی بردهای فارسی خیلی با هم فاصله دارد ،پس معلوم می شود شما یا واقف به دیکته کلمه “محض” نیستید و علیرغم اینکه در همه علوم طبیعی نظر می دهید و اظهار نظر می کنید اما دیکته و املاء فارسی تان ظاهرا خوب نبوده ،من خوب بیاد دارم که وقتی کامنت گذار محترم بینهایت شما را از این جهت گوشه رینگ گیر انداخته بود برای او نوشتید :حالا “ض” با “ظ” در تلفظ چه فرقی دارد؟! و ادامه بحث هایی که داشتید! اگر منکر هستید می شود آن بحث ها را پیدا کرد.
با احترام
سیدجان
بازم خلف وعده کردیا!!سیدجان چرا تجاهل می کنی.من می خوام به شما بعد از 55 سال یاد بدم تو بحث با دیگران طعنه نزن.طعنه نزن.طعنه نزن.خود شما هم کم سوتی نداری.مگه تو این سایت برای علی سینه چاک نمی ;کردی؟!!لااقل هرچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند.حالا اینهمه داستان سرایی چیه راه انداختی؟!
یاد و خاطره استاد بزرگ منش و ازاده خوی مهدی اخوان ثالث گرامی باد.
سلام بر همگی
به نظر بنده بر هر انسان کمال طلب و حقیقت جویی لازم است تا حدی به مطالعه خصوصیات و ویژگی های اجنه بپردازد و شناختی هرچند مختصر از این موجودات پیدا کند زیرا
انسان حقیقت جو برای رسیدن به حقیقت و برای طی کردن مسیر کمال ، ناگزیر از شناخت اجته است و بدون شناخت این موجودات ، ادمی در راه سعادت و طریق رسیدن به خداوند ، دچار لغزش و انحراف شده و چه بسا مسیر را بکلی گم نماید و سر ازوادی ضلالت بدر کند. اهمیت این موضوع به گونه ایست که حتی زیرکی چون حاقظ را نیز به انحراف مبتلا کرده و از مسیر درست خارج و به بیراهه کشانیده ، چراکه در غزلی از ایشان اینگونه می خوانیم:
در خرابات مغان نور خدا می بینم
این عجب دان که چه نوری ز کجا میبینم
گفتیم که یکی از قبایل اجنه “سکان الخرابات” نام دارد و این قبیله همانگونه که از نامش پیداست در خرابات سکنی دارند و از طرفی نیز گفتیم که اجنه خلقتشان از اتش بوده و خاصیت اتش نیز درخشندگی و تولید نور است و بنابراین نوری را که حافظ در خرابات میبیند و تصور میکند نور خداست در واقع نور افراد قبیله سکان الخرابات جنیان است که در خرابات سکونت دارند. گرچه حافظ خودش از این موضوع سخت تعجب میکند و با همان تعجبی که در کلامش نمودار است میگوید: این عجب دان که چه نوری ز کجا میبینم ، ولی بجهت عدم اشنایی کامل با اجنه ، نمیتواند تشخیص دهد که ان نوری که وی در خرابات می بیند نور خدا نیست و همین اشتباه او را بکلی از مسیر منحرف کرده و در جاده ضلالت قرار میدهد و سبب میشود که حافط از ان پس بندگی پیر خرابات را گردن نهد و به خدمت پیر خرابات دراید زیرا تصور میکند پیر ان خراباتی که نور خداوند از ان خرابات ساطع میشود ، بی شک نماینده خداست حال اینکه این پیر خرابات در حقیقت کسی نیست جز جناب “الملک برقان ابا العجائب” رهبر قبیله سکان الخرابات که در ان خرابات نورانی-نورانی از اتش اجنه- سکونت دارد و در راس قبیله خود است و این اشتباه به همین راحتی سبب میشود جناب حافظ تا پایان عمر خود در خدمت پیر خرابات یا همان جناب الملک برقان ابا العجائب قرار گیرد با این تصور که خدمت خدای را میکند و عجیب تر انکه حافظ بهترین اشعار خود را نیزدر همین زمان که ارادتمند پیر خرابات شده ، می سراید.
اگر کسی از این کامنت سدرضی در باره پیر خرابات و جناب ابوالعجایب و حافظ و نور خدا و …چیزی دستگیرش شد برای ما هم بگوید
دوست ناشناس گرامی
نشانه ها در متن موجود است و بعضا نیز در متون قبلی.
این نوشته ظاهری طنز امیز دارد ولی این تنها یک روی سکه است ، روی ذیگر سکه داستان غم انگیزی را روایت میکند ، داستانی اندوهبار از جهالتی تاریخی که کمر ما را خم کرده ، با دنبال کردن نشانه ها می توانید داستانی که بر روی دیگر سکه حک شده را بخوانید و قدری نیز متاسف شوید./با احترام
سلام
براى اطلاع دوستان به خصوص دانشمندان فرهيخته
نهجالبلاغه گزیدهای از خطبهها، نامهها و سخنان کوتاه علی ابن ابیطالب است که توسط سید رضی در قرن چهارم هجری قمری براساس ذوق ادبی خویش از نامهها و خطبه های علی فراهم آورده است. از جمله شاخصههای این کتاب، ترجمههای متعدد آن است.
دوستان الان در قرن 15 هجري قمرى هستيم
جناب مهرداد چگونه حساب کرده كه 700 سال شده خدا عالم است
جناب علی احتمالا ماشین حساب کامپیوتری ایشان وقت محاسبه یا هنگ کرده بوده یا باطری آن رو به اتمام بوده.
جناب آقا سید مرتضی لطفا در اموری که تخصص ندارید افاضه کلام نفرمایید ماشین حساب تحت هیچ شرایطی هنگ نمیکند و اگر هم باطری آن رو به اتمام باشد فقط دیسپلی آن کم سو میشود ولی محاسبه میکند ! شما و دیگر //// (ج.ا) کلام رهبران را بعد از چند زمان کوتاه کاملا واژگونه و به نفع دوران اخیر تفسیر میکنید و باکی هم ندارید .آن وقت توقع دارید که سینه چاکان معصومین بعد از گذشت چند قرن به قول شما چهار قرن و قول بنده هفت قرن عین کلام آن ها را نوشتند و در چاپخانه کائنات به چاپ رسانیدند و در مخزن های ضد بمب هسته ای نگاه داشتند که به دست ما بدون کوچکترین خدشه ای رسیده ؟ و کوچکترین شکی هم در دخل وتصرف آن نوشتار نمیتوان کرد چون برای بعضی شیعیان ازقرآن هم مستند تر است شما همین الان که اگر در مکانی تروری صورت گیرد و چند نفر هم در ماجرا حضور داشته باشند از تک تک آن ها سوال کنید مطمئنا حرف های آن ها و شنیده های آن ها با هم همخوانی ندارد مگر دوربین و ظبط صدایی کل جریان را حفظ کرده باشد آن هم اززوایای گوناگون آن وقت شما قاطعانه در آن سحر که حضرت علی را ترور کردند میگویید که ایشان بلافاصله بعد ازشکافت فرقشان چنین گفتند و چنین دستور هایی دادند چه کسانی در آن سحر مراقب ایشان بودند که شخصی فرقش شکافته توان صحبت داشته باشد ؟ مگر چندی بعد ازشوک آن ضربه باشد که بدن و ماهیچه های صورت امکان حرکت فک را فراهم کرده باشند جناب سید باز هم با شما تبادل افکار خواهم کرد .با احترام
جناب مهرداد ،سلام
تعبیر من این یود که “ماشین حساب کامپیوتری نه مطلق ماشی حساب! بدیهی است که کامپیوتر ممکن است هنگ کند و چیزهای دیگر را هم تحت الشعاع قرار دهد ،لپ تاپ ها هم گاهی می شود بدون برق و با باطری کار کنند اگر باطری های آنها فرسوده شده باشد! حالا من که الان دائم با کامپیوتر و لپ تاپ کار دارم و با شما در اینجا گفتگو می کنم بقدر شما از رایانه اطلاع ندارم که تحدی علمی فرمودید؟!
کلمه “ظبط” هم ضمنا درست نیست ،لطفا بنویسید :”ضبط” در مورد تفاوت اغلاط تایپی سهوی و اغلاط ناشی از ضعف در املاء نویسی در کامنت دیگری برایتان توضیح دادم.
در مورد مطالب ذیل گفتار نیز می گویم اینها صرفا “استبعاد”=بعید شمردن نام دارد نه اقامه دلیل و استدلال،چزا چنین استبعادی می کنید ،آن ماجرا در مسجد بوده و مردم هم به نماز جماعت می رفتند ،چه استبعادی است که اشخاصی آنجا صدای فزت و رب الکعبه علی را شنیده باشند و نقل کرده باشند این محال است؟ چه استحاله ای دارد؟ اگر چندی بعد از ضربه هم باشد مگر محال است که کسی این را گفته باشد و دیگران شنیده باشند؟! بهرحال اینطور هم نبوده که کسی بلافاصله با هر گونه ضربه شمشیری بیفتد غش کند یا فورا بمیرد ،اصلا مگر در تاریخ ندیده اید که علی روز 19 ضربه خورد و روز 21 بشهادت رسید ،و در این مدت آنحضر تحت مداوای پزشک بود ،بهر حال می خواهم بگویم آنحضرت در داخل شبستان مسجد یا داخل محراب ضربه خورده است و مسجد محل اجتماع مردم برای نماز جماعت صبح بوده و هیچ استحاله ندارد یا هیچ برهانی ندارید که کسی ضربه شمشیر بسر او بخورد و چیزی بگوید :چه ناله کرده باشد چه فریاد زده باشد چه آنها را بگیرید گفته باشد و چه فزت ورب الکعبه گفته باشد ،اینجا هیچ برهان عقلی یا هیچ دلیل تجربی علمی وجود ندارد که کسی که ضربه شمشیر خورده است و روی زمین افتاده است :فزت و رب الکعبه گفته باشد ،بنابر این این مطالب شما و دیگران چیزی نیست جز اظهار لحیه بی جا ،یا احساس روشنفکری و خیی چیز فهمی ،یا تلاش مغرضانه برای تخفیف شان امام شیعیان ،یا تحریف متن تاریخ.
با احترام
سید رضی گرامی
بنده نیز با نظر شما که با ظرافت و بصورت زیبایی تعلق نهج البلاقه به امام علی را ////دانسته اید هم عقیده هستم و انتساب این کتاب به امام علی را ////تاریخی میدانم زیرا این کتاب در قرن چهارم تالیف شده و تا قبل از ان در هیچ متن و یا کتابی اشاره به ان نشده و اگر چنین کتابی تالیف حضرت علی بود قطعا می بایست حداقل در یک متن متعلق به قبل از قرن چهارم یک بار نام ان اورده میشد و یا به ان اشاره میشد.
—————
سلام دوست گرامی
من کتاب دیدم (اسمش شاید این بود: اسناد نهج البلاغه) و این که سیدرضی این گفته ها و نوشته های امام علی را از کجاها برداشته. یکی یکی به کتاب های قدیم و پیش از سیدرضی اشاره کرده بود که مثلا این گفته ی امام علی را سیدرضی از اینجا برداشته و دیگری را از این کتاب.
با احترام
.
جناب نوریزاد
از این مهمتر این است که کسی نگفته کتاب نهج البلاغه “تالیف” حضرت علی است! صد بار اینرا اینجا نوشتیم که سید رضی عالم و ادیب بزرگ شیعی (نه دین ستیز اسمشو نیار وصفشو بیار این سایت) برخی کلمات و نامه های علی را که از نظر ادبی و فصاحت بلاغت بنظرش زیبا و دارای حسن می رسیده را در مجموعه کتابی بنام “نهج البلاغه” که تالیف خود سید رضی است جمع آوری کرده است ،نه اینکه علی نشسته قبل از سید رضی چنین کتابی نوشته! البته سید هم این خطبه ها و نامه ها و کلمات کوتاه را که تازه برخی از آنها را تقطیع کرده و فقط آن بخش ادبی مورد نظر را ذکر کرده ،بصورت مرسل و با حذف سند ذکر کرده اما این نه بمعنای سند نداشتن سید بوده است و نه آنطور که مغرضان فاقد اطلاعات گفته اند انشاء خود سید بوده است ،برای اینکه بسیاری از این کلمات بصورت کاملتر در کتابهای پیش از سید آمده است و برخی هم بتعبیر شما مسترک نهج البلاغه نوشته اند مثل مرحوم بهبودی ،و در هر حال خطبه ها و نامه های علی بیش از اینهاست که سید رضی نقل کرده ،وقتی دشمنی با غرض ورزی و تعصب آمیخته شود انسان می شود موجودی که نه می بیند و نه می شنود حتی مسائلی بدیهی را که صد بار به او تذکر دهند.
با احترام
سلام
جناب مهرداد من علي هستم پس دست از سر اون Ali بردار اى انديشمند فرهيخته
نوشته اخير جناب مهرداد را ديده ايد
م
8:30 ق.ظ / سپتامبر 23, 2016
بادرود به نوری زاد عزیز و هم میهنان فرهیخته : جناب نوری زاد من از ابتدای سخنان آن عزیزدر مورد مجادله با علی ابن ابیطالب امام اول شیعیان منتظر بودم که نظرهای دوستان را تا حد امکان مطالعه کنم و اینجا که کامنت جناب علی ویا Aliمنتشر شد دیگر تاب نیاوردم آخر تا کی باید به این دستور های بهداشتی تمسک جست که از قول ائمه و حضرت رسول مشتی آخوند از خود در آورده وفکر میکردند که اگر این دستورات بهداشتی حکیم باشی ها و عطاران سرگذرشان را به اسم (معصومین ) منتشر کنند صواب اکبر خواهند برد و اصلا توجه نمیکرد ند که مثلا گل بنفشه و کاسنی و و و و اصلا در سرزمین حجاز نمیروید تا این معصومین به خواص درمانی این گیاهان پی ببرند تا چه رسد که برای فرزندانشان و یا بیماران آن ها را تجویز کنند . همین نهج البلاغه هفتصد سال قبل نوشته شده و هفتصد سال در پرده غیب بوده ؟؟ آخوند هایی مثل ملا محمد باقر مجلسی گزافه را آنچنان به زبان قلم جاری میکردند که انسان منصف کنونی هاج و واج میماند مثلا این آخوند که اصولا بعلبکی ولبنانی بوده در نوشتار های خود در مورد امام یازدهم و امام دوازدهم چنان دچار خطا های فاحشی میشود که کل نوشتارش زیر سوال میرود به عنوان مثال وی میگوید امام یازدهم برای خرید نرگس بانو به غلام خود یک کیسه که شامل تعدادی اشرفی بوده میدهد و وی را روانه خرید این کنیز میکند اگر دوستان به داستان سرایی های این ملا محمد با قر مجلسی خوب توجه کنند متوجه از اساس دروغ بودن آن خواهند شد دختر پادشاه روم چطور اسمش عربی که نه ایرانی بوده نرگس نام ایرانی نرجس نام عربی خاتون یک کنیه ایرانی هست و از همه مهم تر اشرفی واحد پول بسیار قدیم ایران بوده و اصولا امام یازدهم حدود بیست وپنج سال در زندان خلیفه بودند چگونه به پول دسترسی داشتند و مراسم ازدواج در زندان صورت گرفته ؟ به همین ترتیب آخوند حکیم باشی ها هرچه خواسته اند سرهم میکردند . دوستان اگر توجه بایسته کنند متوجه میشوند که اعراب حجاز اصولا سواد نداشته اند و خط نداشته اندکه بخواهند وقایع نگاری و تجویزات پزشکی و نصایح معصومین و یتیم نوازی علی را ثبت کنند واینجا من سوال میکنم که این حضرت علی با موالی و ایتام ایرانی که به حجاز بره شده بودند چه رفتاری داشتند در زمانی که کل ایران را غارت کرده بودند و ثروت های انبوهی که به حجاز برده بودند همه اعراب صاحب اموال زیادی شد ه بودند و نباید یتیمی بی پول آنجا باشد مگر اسرای بد بخت که هیچ فریاد رسی نداشتند و این خط عربی اختراع ایرانیان است که در سده دوم یا سوم اختراع شده و اعراب را هم صاحب خط کرد ! جناب نوری زاد علی ابن ابیطالب مشاور اعظم خلفای راشدین بود و حتی به عمر ( که هم دامادش بود یعنی به زور عمر دختر حضرت .. ام کلسوم .. را از ایشان ربوده بود ؟ و هم علی داماد عمر بود ) اظهار داشت که در حجاز بماند تا گزندی از ایرانیان نبیند و غافل بود که در آخر یک ایرانی پاک نهاد این خلیفه را //////////////خواهد کشت . با احترام
======
نهج البلاغه 700 سال قبل نوشته شده است اين كشف مهم را به مهرداد و مزدک تبريک مى گويم
از كشوفات مهم مهرداد ايضا گل بنفشه است دوستى دارم كه با زبان عريى آشناست نشانى صدها سايت را برايم فرستاد
كه انواع گياهان دارويى در شهر مدينه منوره و شهر طائف به صورت طبيعى و خودرو وجود دارد
از جمله گل گاوزبان كه براى آرامش اعصاب بسيار مفيد است خصوصا براى آقايان مزدک و مهرداد
آدرس سايت
http://www.weather-sa.com/details-160.html
50 گیاه دارويي با تصوير را مشاهده مى كنيد در مناطق مختلف سرزمين حجاز
سلام.
به نظرم پاسخ و نقد برخی دوستان بر این نامه یا نقد کافی بود به ویژه پاسخ آقای سیدمرتضا که نسبتا کامل و جامع بود. و بهتر بود آقای نوری زاد به آن پاسخ می دادند.
با این حال چند نکته که به نظرم می رسه رو میگم:
* آقای نوری زاد! به نظرم مشکل کار شما اینه که از پایین به بالا حرکت می کنین یعنی تمام جزئیات کار پیامبر و امامان را (فارغ از صحت و سقم روایت) می خواهید تفسیر کنید یا از آن انتقاد کنید. در حالی که اگر بحث عصمت رو که ریشه قرآنی داره (مانند: آیه “انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و….” یا “اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولی الامر…” یا “و ما ینطق عن الهوی” و… ) قبول داشته باشین، و درواقع از بالا به پایین نگاه کنید، این مشکلات حل میشه. البته این به معنی فکر یا کاوش نکردن در زندگی، رفتار و کلام اون ها نیست.
* درسته که اون ها بشرند ولی به دلیل رابطه ی وحیانی با عالم بالا تفاوت های جدی با مردم عادی دارند و مانند قرآن کارهاشون محکم و متشابه داره. در واقع، بَشَره و ظاهرشون مانند دیگر انسان هاست.
* درباره ی اختراع یا شفای مردم یا حل مسائل علمی و… که برخی دوستان هم پاسخ دادند، بگم که اولا اون ها چنین وظایفی نداشتن و این ها اموری است که باید به صورت تکاملی و در ظرف زمان توسط خود مردم کشف و حل بشه و تصور حل دفعی این جور امور توسط خدا یا پیامبران و امامان، به نظرم بسی سطحی و کودکانه است؛ کما این که خود ایشان در صورت بیماری نزد طبیب می رفتند؛ با این حال بنا به مقتضیات زمان و مکان، توصیه های بهداشتی و طبی و علمیِ صادر شده از ایشان کم نیست.
* بسیار از ادب و معرفت دوره اگه بخواهیم برای اثبات مقام پیامبر و اهل بیت، از سخنان شعرا و حکمای بزرگی چون مولوی، و سعدی و حافظ و عطار سنایی و دیگران دلیل بیاریم ولی تنها برای یادآوری میگم که این بزرگواران که در تعقل، انسانیت و بزرگیشون شک نداریم، هم به غایت، در عظمت، اخلاق، ادب، شجاعت و فضایل اون ها قلمفرسایی کرده اند.
* در پایان کاش شما پیش از نوشتن این نامه ی انتقاد آمیز، که به نظرم حاوی استدلال های سست هست، بیشتر مطالعه و تفکر می کردین یا از بزرگانی ( چون دکتر اسدی گرمارودی، مهندس سیدمجتبی حسینی و …) بهره می جستید.
الّلهمّ لاتجعَل مُصیبتَنا فی دینِنا…..
یا علی
“…. ،با اینحال اگر بطور عمومی و تحت اشراف کنوانسیون های بین المللی در مورد اسیر جنگی قوانینی وجود داشته باشد که مورد پذیرش همه قرار گرفته باشد و به آن عمل شود ،منطق اسلام در عصر ما هم با آن موافقت دارد و اینکه اسیر گیری و برده کردن انسانها در جنگ نیز حرام و ممنوع است.” سید مرتضی در پاسخ به سایلی.
“دولت موظف است که امور جامعه ما را بر حسب احکام الهی اداره نماید. بنا بر این ما به حقوق اسلامی متعهدیم نه به چیز دیگر. به نظر ما کنوانسیون های بین المللی و از جمله اعلامیه حقوق بشر و میثاق های آن در حدی معتبرند که با اسلام سازگارند.
اعلامیه و میثاق های آن اصلا به ما ارتباطی ندارد. هدف ما این است که به احکام اسلام عمل کنیم حتی در زمینه هایی که میبینید ما به مفاد حقوق احترام می گذاریم ما مدعی رعایت موازین حقوق بشر نیستیم زیرا اعلامیه حقوق بشر و مستخرجات آن برای ما ملاک قضاوت و یا معیار اتخاذ تصمیم نمی باشند.
تصمیم ها موافقت نامه ها و قطعنامه های این و یا دیگر جوامع بین المللی که مخالف اسلام باشند در جمهوری اسلامی کمترین اعتباری ندارند.
در اعلامیه حقوق بشر مطالب سازگار با اسلام سراغ داریم و با تمام امکانات هم سعی می کنیم که این قسمت ها را به دقت احترام بگذاریم و رعایت کنیم ولی نه بخاطر احترام به اعلامیه و میثاق های آن بلکه صرفن به این دلیل که آن بخش های بخصوص با اسلام سازگار است.
در مفاد اعلامیه حقوق بشر بین اجزا موافق با اسلام و آن چه بر خلاف اسلام است و ما باکمال افتخار علی الدوام نقض خواهیم کرد فرق بگذارند بالاخره یا ما باید احکام خدا را نقض کنیم یا کنوانسیون های غیر مذهبی را و ما تصمیم گرفته ایم که دومی را انتخاب کنیم.”
سخنرانی دکتر رجایی نماینده جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل. کیهان22/9/1363
سید مرتضی لطف کنید بفرمایید به فتوای کدام مرجع شیعی یا سنی برده داری در اسلام حرام است؟
“از مجموع احکام و برخوردهای اسلام نسبت به مساله برده داری چنین استنباط می شود که اسلام به مبارزه با پدیده برده داری برخاسته است تا در فرصت مناسب آن را ریشه کن کند…”
“پذیرش موارد برده گیری و برده داری که استثنائی و طبعا خلاف قاعده می باشد مبتنی بر “ضرورت” است ،در این امر نیز تردیدی نیست که “الضرورات تتقدر بقدرها” ضرورت ها باندازه ای که ضروری باشند مجاز شمرده می شوند.بعبارت دیگر اگر مورد اضطراری پیش نمی آمد آن موارد اقتضای ممنوعیت را داشتند و تنها عاملی که موجب عدم ممنوعیت شده است ضرورت خاصی است که بهره گیری از آن را مجاز شمرده است”.
“حکم برده داری از احکام تاسیسی شارع نیس بلکه از احکام امضائی است ،بنابر این برای کشف علت پذیرش آن از سوی شارع مقدس باید در پی کشف علت یا حکمت امضای حکم این موضوع اجتماعی بر آمد”.
“اگر اساس این موضوع مطلوب شارع می بود به ترغیب و تشویق استرقاق بشر و برده فروشی و توصیه به رفتارهایی که به تکثیر برده داری منجر می گردد و جلوگیری از آزادی آنان می پرداخت ،و اگر اساس آن بر خلاف خواست اولی شارع و صرفا از روی ناچاری تجویز شده باشد طبعا از استرقاق انسان ها منع نموده و به پرهیز از بردگی و برده فروشی و در نظر گرفتن راههایی برای تقلیل بردگان و آزاد سازی آنان توصیه می فرمایدو تردیدی نیست که شارع برای آزاد سازی بردگان و رفتار انسانی با ایشان توصیه های فراوان و موکدی کرده است ،همچنین در بیانات پیامبر اکرم عبارات مختلفی آمده است که برده فروشی را ناپسند یا بندگی برخی انواع بردگان را باطل می فرماید.. “.
“پس معلوم می شود که “آزادی بردگان” مطلوب خدا بوده است و نه “برده گرفتن آنان”.
“اینکه در جنگ برای شکست دشمن افرادی از آنها را بگیرند روشی بوده که در آن عصر در همه کشورها رایج بوده است و افرادی را که اسیر می گرفته اند برده می کردند و اسلام در آن شرائط جامعه جهانی نمی توانسته یک طرف از آن پرهیز نماید و در نتیجه در جنگ هایی که برای آن اتفاق می افتاده به برده دادن تن داده ولی برده نگیرد ،این امری نامعقول است”.
“همچنین اسلام نمی توانست نظام بردگی را که سابقه تاریخی بسیار طولانی داشته است با یک فرمان و دستور الغاء نماید اما تدریجا و با اعمال تدابیری در صدد حذف آن از گردونه جامعه برآمد”.
“در کتب فقهی نیز فصلی مستقل بنام “عتق رقبه”(آزادی برده) تدوین شده نه رقیت که روش های آزاد نمودن برده و حقوق بردگان در آن به تفصیل ذکر شده است”.
“بعبارت دیگر از آنجا که نظام بین الملل در عصر تشریع پدیده برده داری را پذیرفته بود و همگان به آن ملتزم بودند و براحتی از آن دست نمی کشیدند توجه اسلام به مبارزه منفی با پدیده دارب مبتنی شد ،بهمین جهت “عدم مطلوبیت” آن نزد خدای سبحان تاکید شد و رضای خدا در “آزاد کردن بندگان” تعریف شد”.
“بنابر این عدم تحریم ناشی از رواج عملی آن پدیده و انس نظری جامعه بشری نسبت به آن بوده است ،اگر انس نظری و رواج عملی نمی بود دلایل برای ممنوعیت (حرمت) این پدیده نامطلوب شارع فراهم می شد”.
“بهرحال امروزه چون موضوع بردگی از گردونه جامعه خارج شده است از نظر اسلام نیز جایز نمی باشد ،برده گیری در عصر اسلام از قبیل مقابله بمثل بود که امری مورد قبول عقل و عقلاء می باشد و امروز بکلی عرف زمان تغییر کرده و برده گیری برطرف شده است و فرض اینکه برده گرفتن کجددا در عرف زمان ما رایج شود فرض بسیار بعیدی است و اگر فرضا چنین شد طبعا اسلام از روی اضطرار و مقابله بمثل به آن تن خواهد داد ،پس هم اکنون حکم برده گیری و برده داری به لحاظ عدم تحقق موضوع آن ،فعلیت ندارد”.
(حکومت دینی و حقوق انسان،آیت الله العظمی منتظری،ص 110)
من قبلا با اشاره به استدلال و فتوای مرحوم استاد آن را ریفرنس کرده بودم مشکل امثال شما این است که فقط اهل ادعا و اشکالید نه اهل مطالعه و فهم سخن دیگران ،مقصود من عبارت های پایانی کلام استاد است که بوضوح فتوا بحرمت برده داری در عصر ما داده اند باعتبار تبدل یا فقدان موضوع ،و در قسمت های ابتدایی که آنرا گزیده کردم بنیان استدلال خود بر حرمت برده داری در اسلام در وضع فعلی را تبیین فرموده اند.
من نمیدونم این سید خودش میفهمه که حرفاش تا چه حد ضد و نقیض و بی اساسه یا نه! میگوید پیغمبری که آمده بود بضرب شمشیر بت پرستان را خدا پرست بکند و بتهایشان را در هم شکست به برده داری که رسید “نمی توانست نظام بردگی را که سابقه تاریخی بسیار طولانی داشته است با یک فرمان و دستور الغاء نماید,” جل الخالق!
معتقد است قران کلام خداست و دستوراتش همه از جانب خدا صادر شده ولی میگوید خدا مجبور بود قبول کند “اینکه در جنگ برای شکست دشمن افرادی از آنها را بگیرند روشی بوده که در آن عصر در همه کشورها رایج بوده است و افرادی را که اسیر می گرفته اند برده می کردند و اسلام در آن شرائط جامعه جهانی نمی توانسته یک طرف از آن پرهیز نماید”. حالا غلط های املائی که از همه میگیرد پیشکشش ولی این حرف اذعان به عجز و ناتوانی خدا نیست ؟ بابا ایوالله!
و بالاخره از همه جالبتر اینکه میگوید “بهرحال امروزه چون موضوع بردگی از گردونه جامعه خارج شده است از نظر اسلام نیز جایز نمی باشد.” آشیخ مگر قرارنبود احکام اسلام ابدی و برای همه دورانها باشد ..مگر سنگسار و اعدام وازدواج با دختر بچه ها وهمه آنچه که شما مرتبا تبلیغ و تایید میکنی از گردونه جامعه متمدن خارج نشده؟
شما هم ناشناس و ترسو هستی و هم درک درستی از حرف ندارید ،توی جهالت خودتون بمونید مگز حالا کسی بشما التماس میکنه بیا مسلمون باش؟! شما مسلمون نباش ،اما درک و فهم یک استدلال و مقدمات اون نیازمند عقل و تعقله که شما ندارید ،وقتی ندارید واکنشتون احساسی و مبتنی بر پیش فرض و انکاره ،اول این مشکل شخصی (ترسو بودن از شناس بودن و تداوم گفتگو) رو حل کنید بعد بیایید تا لفظ بلفظ تناقضات گفتارتونو حالی کنم! حالا گمان می کنی مسلمون نباشی چه اتفاقی میفته؟! تو مسلمون نیستی فقط همین!
پس به این ترتیب اسلام هدفش ریشه کن کردن برده داری بود و ما نمی دانستیم؟
به همین دلیل بود که امامان شیعه نسل ها پس از صدر اسلام به بازار برده فروشان تشریف می بردند و کنیز و غلام می خریدند و از آنان بهره می کشیدند؟
این از سر اضطرار بود؟ چاره دیگری نداشتند؟ مجبور بودند؟ فکر نکردند امامان سرمشق دیگرانند و نگاه ها به سوی ایشان است و هر کاری که انجام دهند دیگران را در انجام آن تشویق می کنند؟
سید مرتضی گرامی
با پوزش
می دانید معلم من در دبستان چه گفت؟ او نیز گفت برده داری مسلمین مقابله به مثل بود. فکر می کنید پاسخ قانع کننده ای است؟
فرقی نمی کند معلم تعلیمات دینی باشد یا آیت الله منتظری. برای من این پاسخ به هیچ وجه قانع کننده نیست. به یاد شعر خواننده کوچه بازاری دوران جوانی ام می افتم که می سرود”: آخه دردت به جونم خون رو که با خون نمی شورن!”
در نهایت ایشان بر خلاف گفته شما فتوایی مبنی بر حرمت برده داری صادر نکرده اند بلکه تنها اذعان داشته اند بنا به شرایط و عرف زمان موضوع فعلیت ندارد.
با این حال از این که زحمت کشیدید و اظهار نظر این مرد شریف را درج کردید ممنونم. از دیگر بخش های نوشته ایشان بهره های زیادی می توان برد. به خصوص آنجا که اشاره می کنند به احکام امضایی. نمی دانم متوجه هستید یا خیر؟ فکر کنم متوجه عمق ماجرا نباشید و اگر نه این متن را منتشر نمی کردید.
به خاطر دارم اوایل آشنایی سایبری با شما در مورد احکام امضایی بسیار جدل کردیم و شما نمی پذیرفتید. قایل شدن به احکام امضایی کلید حل بسیاری معضلات لاینحل فقهی است. نمی دانم اصطلاح احکام امضایی را اول بار چه کسی آورده ولی با این کار خدمت بزرگی به دین کرده است. هنگامی که بپذیرید احکام از سنت های دوران جاهلیت به اسلام وارد شده و امضایی است باید بپذیرید چنین احکامی متوجه زمان و مکان جاهلیت بوده و در زمان ما قابل نقض و اصلاح است چرا که خلاف “عرف زمان” است. موضوعی که مورد اشاره آیت الله منتظری نیز قرار گرفته است. ایشان هم به امضایی بودن احکام اشاره کرده اند و هم عرف زمان را معتبر دانسته اند. این هر دو زمینه ساز تحول و تعقل در امر فقه است.
چه بسا خمینی منتظری را به دلیل همین نظرات برگزید. می توان تصور کرد او نیز اوایل در فکر تغییر و اصلاح فقه بود. شطرنج آهنگ خاویار. تیرباران به جای سنگسار. ولی جنتی پرید وسط و اجازه نداد. به خاطر می آورید جنتی گفت کفن می پوشم و به خیابان می آیم؟
من هیچوقت امضائی بودن برخی احکام اسلام خصوصا در معاملات و احکام اجتماعی را انکار نکرده ام ،بحث بر سر درصد اونها بود و اینکه حکم امضائی به این معنا نیست که یک حکم دقیقا به همان صورت رایج امضاء بشه ،اسلام در بسیاری از موارد حکمی را با اصلاح و قید و قیود امضاء کرده ،این بحث مفصلیه و جاش اینجا نیست ،مدت زیادی باید پیش من مقدمات و مطالب زیادی بخونید تا اصل حرف رو بفهمید.
در مورد فهم سخن مرحوم استاد ،شما کوچکتر از آنید که حرف اون مرد بزرگ و عمق اون را درست درک کنید ،فهم فقره فقره سخن اون بزرگ نیاز به صرف وقت داره ،همینجور سرسری نمیشه بگویید اینجاش اینه اونجاش اونه و من قانع نشدم ،سخن ایشون بصورت مقدمات متسلسل و بهم مرتبطه و نحوه قانون گذاری و ثبوت مصالح و مفاسد در جعل و تقنین رو توضیح می ده ،نمیشه یک گوشه حرفشو که مورد علاقه است بگیرید و بقیه رو ول کنید ،در واقع در مسائل علمی تصور موضوع و محمول مساله شرط فهم دقیق و استنباط دقیق هست ، اگر در سخن استاد دقت می کردید بوضوح حرمت و ممنوعیت فعلی حکم برده داری از اون ظاهره ،من نمیدونم آیا اگر یک فقیه صاحب فتوا بخواد استدلال کنه و بفتوا برسه باید حتما اونطور که میل شماست سخن بگه؟ آقا وقتی میگن برده داری موضوعش منتفی شده پس حکمش هم منتفی است،یعنی اون موضوعی که سبب این رویکرد تدریجی در قانون گذاری بوده رفته ،شما حالا چون با اصل دین مخالفید می خواهید توی دهن فقیه بگذارید که نه تو اینو نمی گی؟! یا اینو نگو اونو بگو که من هوسم میخاد؟ اندکی شرم کنید ،شما دارید فتوای استدلالی کسی رو میخونید که صاحب فقه و فتوا و رساله است و هزاران نفر از او تقلید می کنند ،و آقای منتظری بعد از انقلاب آقای منتظری نشده ،او همان زمان استادش آیت الله بروجردی صاحب فتوا و کرسی فقه بوده مگر شوخی و بچه بازی است که اونو با یک معلم دینی کم سواد مقایسه کنید؟ درد شما حالا چیه؟ مگر نگفتید کو فتوای عالم صاحب فتوا؟ من استدلال و فتوای عالمی رو برایت ریفرنس کردم که اگر از من بپرسن اعلم علماء عصر یا لااقل یکی از عالمترین و وارسته ترین علماء معاصر کیست من که حدود پانزده سال نزد او تلمذ کرده ام می گویم :آیت الله حسینعلی منتظری ،و اینو با اعتقاد میگم ،اما مشکل شما اینه که منتظری رو بعنوان یک عالم وارسته و ملای دینی قبول ندارید هرجا تمایل نفسانی مخالف دین شما اقتضاء کند سخن او را می پذیرید:مثل ماجری اعدامها! اما همین منتظری اگر همان فتواهای رایج را بدهد مثلا بگوید حجاب از ضروریات دین است یا برده داری حرام است چون سلب بانتفاء موضوع است ،اونوقت منتظری هم از نظر شما میشه مثل سایر ملاهای محجر! گفتم مشکل شما چیز دیگریست ،مشکل شما پیش فرض قبلی نپذیرفتن دینه ،والا فهم دین نیازمند اجتهاد روشمند هست ،دین اینطور که معمولا می پندارید ساده فهم نیست که معیار اون معلم دینی باشه ،باید دین را با مراجعه به کارشناس دین بدون پیش فرض دوباره شناخت ،الان اگر عالمی بیاد بگه نخیر الان برده داری با اینکه موضوعش منتفی است باز جایز است بطور بالفعل! فورا می گویید ببین فلان عالم گفت برده داری حرام نیست! اگر عالم برتری مثل منتظری بیاد سیستم و بنیاد قانون گذاری در اسلام رو توضیح بده و بگه حکمی که موضع اون منتفی شده فعلیت ندارد (یعنی جایز نیست) و اون فعلیتی که از اول بوده روی ضرورت بوده و اینکه موضوع ریشه دار را نمیشده یکهو برکنند ،دوان دوان میایید پای کی بورد که نخیر منتظری نگفته حرام ،یا اصلا چرا گفته حرام! و فلان حرفش فقط قابل استناده ،معذرت میخوام اینو میگم :جمع کنید این بساط دین ستیزانه رو شما هنوز اولیات مسائل اسلامی رو درک نمی کنید اومدید توی مقدماتی از استدلال که اونها رو درک نمی کنید خدشه کنید؟ دوباره میگویم این سخن استاد مقدمات سنگین و دیر فهمی داره ،و ذهن شما چون به چیزهای دیگری مانوسه خوب اونو حلاجی نمیکنه وگرنه اینها رو نمی نوشتید توصیه می کنم برید اصل مطلب رو چندین بار در خلوت مطالعه کنید.
در مورد مسائل ذیل نوشته تان هم بدانید که احکام فقهی تابع استنباط و اجتهاد مجتهد از ادله فقهی است ،نه تابع مسائل خارجی ،این طرز بیان شما و شواهد آوردن ربطی به استدلال فقهی نداره.
وکیل القاتلین، به استاد بزرگت نمیخوای بگی در بارۀ جنایت جمهوری اسلامی در سال67 نوحه خوانی نکنه؟ طبق خزعبلاتی که دربارۀ یک جنایت کاملاً غیرقانونی سرودی الان استادت باید به عنوان حامی محاربین دیگه مرجع نباشه. نگو که تفسیر اون فرق داشته که اگه این طور هم باشه تو که تفسیر کینه جویانه ات از خود اون جنایت بدتره ، باید استادت رو لایق همون حرفهای ناروایی بدونی که به مخالفان اون قتل عام سرپایی زدی. یه بام و دو هوا که نمیشه. میشه یک مرجع از محاربین دفاع کنه و تو بگی این قسمت از حرفش به اون قسمت از حرفش ربط نداره؟ لطفاً بگو از نظر اون فقه پوسیده ات که فکر می کنی علمه اگه یک فقیه از محارب با خدا دفاع کرد تکلیقش چیه؟ مگه اون اسیران حکم گرفته و اون تروریست های بیرون از زندان و اون پیرمرد توده ای و اون جوون سمپات که یک روزنامه فروخته و اون زن حامله و اون دختران باکره که حیوان صفت ها بهشون قبل از اعدام تجاوز کردند، و اونی که شخصاً فعل ترور انجام داده و اونی که فعل اش فقط یک قبض کمک مالی بوده و اونی که عضو سازمان غیرمسلح بوده و اونی که فقط ذهناً طرفدار سازمانی مسلح یا نامسلح بوده همه و همه در چرخ گوشت فقه من درآوردی تو چکی و فله ای یکی نشدند؛ بدون حق وکیل، بدون رعایت تشریفات آیین دادرسی، بدون اطلاع از نوع کیفر ؟ خب ، چرا اینجا که می رسه استادت غلط گفته و همه غلط می گند جز خود قاتلان، جز خود قاتلان ، جز خود قاتلان. راستی امام علی چرا دستور نداد همه خوارج رو کلکشون بکنند ///////////////؟
دوست عزیز تغییرات علمی را چند دانشمند ایجاد می کنند و تغییرات فرهنگی را ملتها، و دین جزوفرهنگهاست ،بدین خاطر باید تکلیفش را روشن کرد ، و بخصوص دین اسلام ،اگر خردگرا باشد به ترمیم و نوگرایی رو می آورد وگرنه چون طاعون با او برخورد خواهد شد ، برای ادامه بقاوهستی.
شـــــــــاه مـــــــــــردان!!!!!؟؟؟؟
جناب آقای نوریزاد، درود بر شما
من در مورد جنگ خندق و نبرد علی با عمر ابن عبدود، مدتها است که چند سوال برایم بوجود آمده است اگر اجازه بفرمائید این سوالها را در سایت شما مطرح نمایم هم شما و هم دیگر کاربران محترم این سایت بر من منت بگذارند پاسخی قانع کننده که خالی از تعصب باشد به بنده بدهند فقط یک نفر را از پاسخ به خود مستثنی می کنم و او هم کسی نیست جز سید مرتضی. دلیل آن هم این است که من در پاسخهای ایشان به کاربران جز سفسطه و مغلطه، همان که به زبان لری میشود حقه و کلک! نمی بینم نه تنها پاسخهای ایشان برایم قانع کننده نیست که ///// نیز میباشد به همین دلیل دیگر هرگز کامنتهای او را نمی خوانم از او خواهش می کنم ذیل کامنت مرا////////////////////// نفرمایند، ممنون، حالا من با اجازه شما سوالاتم را در چند بند مطرح می نمایم:
بند یک: اولین سوال در مورد سن علی و عمر ابن عبدود است جنگ خندق در سال پنجم هجری واقع شده است 13 سال مکه و سن علی در ابتدای اسلام که 10 ساله بوده است را با هم جمع کنیم سن علی میشود جوانی 28 ساله، و از طرفی دیگر سن عمر ابن عبدود را در تاریخ مسلمانان 82 سال ذکر کرده اندجناب نوریزاد ما در کشور ایران در کوچه و خیابان اگر ببینیم جوانی 28 ساله با پیرمردی 82 ساله زد و خورد می کند اولین عکس العملمان سرزنش جوان است که خجالت نمی کشد با نیروی جوانی خود با یک پیرمرد 82 ساله مواجه شده است؟ او را نکوهش می کنیم و اگر در این عمل ناجوانمردانه سماجت کند بدون توجه به حق و باطل موضوع دعوا، به نفع پیرمرد مداخله می کنیم ما دست بلند کردن جوان بروی پیرمرد را ناجوانمردانه میدانیم و دخالت خود به نفع پیرمرد را جوانمردانه، حال چگونه جنگ علی 28 ساله را با یک پیرمرد 82 ساله نه تنها دلیل مردی! او میدانیم که لقب شاه مردان! را نیز به او ارزانی داشته ایم سوالم این است جنگ جوان 28 ساله با یک پیرمرد 82 ساله مردانه است یا ناجوانمردانه؟
بند دوم : قبل از شروع جنگ تن به تن، عبدود به علی میگوید پسرعمو، من با پدرت دوست هستم دوست ندارم تو را بکشم تو جوان هستی تو هم کفو من نیستی علی در پاسخ می گوید ولی من دوست دارم تو را بکشم.
جناب نوریزاد در این مکالمه دو نفره دو مطلب برای من ایجاد سوال کرده است اول اینکه آیا سخنان پیرمرد 82 ساله اخلاقی نیست؟ که مواجه شدن فامیل با فامیل را زشت میداند دوم، وقتی میگوید تو هم کفو من نیستی آیا منظورش این نیست که ما با هم هم سن نیستیم؟ آیا پاسخ علی که می گوید من دوست دارم فامیلم را بکشم اخلاقی است؟
بند سوم : در این قسمت علی به عبدود می گوید من پیاده هستم ولی تو سواره، برای برابر شدن باید از اسب پیاده شوی.
سوالی که برای من مطرح شده است را با یک مثال بازگو می کنم جناب نوریزاد ما بارها در جامعه دیده ایم که وقتی مثلا یک پیرمرد در اتوبوس سوار میشود و صندلی خالی نیست یک جوان فورا جایش را داوطلبانه به پیرمرد می دهد و خودش سرپا می ایستد که از منظر عموم مردم عملی جوانمردانه انجام شده است اگر این پیرمرد عبدود باشد و آن جوان هم علی، آیا این سخن درست است که به پیرمرد بگوید برای برابر شدن با من جوان شمای پیرمرد هم باید سرپا به ایستی تا عادلانه باشد!؟ آیا این توقع جوانمردانه است یا ناجوانمردانه؟ چرا علی که سواره و پیاده بودن را دلیل نابرابری میداند جوان بودن خودش و پیرمرد بودن عبدود را در نظر نمی گیرد؟ از نظر من عادلانه و جوانمردانه بودن همان است که پیرمرد 82 ساله سواره باشد و علی 28 ساله پیاده، تا جبران نقصان نیروی بدنی این دو نفر بشود نظر شما چیست؟
بند چهارم : وقتی علی از او درخواست پیاده شدن می کند عبدود پاسخ معناداری می گوید بدین مضمون که” گمان نمی کردم یک عرب یک چنین درخواستی را بنماید!” و با ناراحتی از اسب پیاده میشود معنی این جمله میتواند این باشد وقتی علی تفاوت سن خودش را نمی بیند و برای برابری با یک پیرمرد از او میخواهد پیاده شود این با جوانمردی کسی که عرب است در تضاد است منتهی این را محترمانه و جوانمردانه در یک جمله به علی گفته است و در خواست جوان 28 ساله را اجابت کرده است….ادامه در زیل
از کدام متن تاریخی معتبر استفاده کردید که سن عمرو بن عبدود حین کارزار با مسلمانان 82 دو سال بوده است؟
پاسخ به سوالات افلاطون
پاسخ بند اول :در جنگ سن و سال مطرح نیست چون اونجا تشک کشتی یا سکوی وزنه برداری نیست که دو طرف باید با هم هم وزن یا هم شان باشند ،دو طرف مقابل هم ایستاده اند و هرکدام می خواهد دیگری را بکشد و پیروز شود.
پاسخ بند دوم :چنانکه اشاره شد در جنگ حلوا و اخلاق پخش نمی کنند ،دو طرف آمده اند یکدیگر را بکشند ،منتها یکی تکبر دارد و طرف مقابل را بچه فرض می کند و می گوید برو بزرگترت را بیاور ،و آنطرف هم می ایستد و می گوید من می تونم بکشمت بجنگ تا بجنگیم ،اینجا اخلاق دیگر چه نقشی بازی می کند؟! اگر عمرو اهل اخلاق بود چرا اصلا بجنگ پیامبر آمده بود؟!
پاسخ بند سوم:عجب استدلال و تمثیل خنده داری! اتوبوس و میدان جنگ؟! طرف اومده بزنه کله تو رو بپرونه اونقت اونجا بیاد اخلاق در اتوبوس میفتی؟! عمرو بن عبدود هم اون پیرمرد ضعیف دست و پا لرزون که تو گمان کردی نبوده او مسن تر از علی بوده و گفته اند با هزار مرد هماورد بوده ،اخلاق اینجا اتفاقا اقتضاء می کرده که سوار با سوار یا پیاده با پیاده بجنگه ،حالا علی درخواست کرده عمرو هم پذیرفته شما پس از هزار سال اومدی وکیل عمرو شدی؟!
پاسخ بند چهارم:نه بابا بد فهمیدی ،این جمله را عمرو در جواب درخواست ترک جنگ او گفته ،چون علی از او خواسته بود به اسلام بپیونده و او قبول نکرد ،خواسته بود پس میدان جنگ رو رها کنه ،اینجا عمرو اینو گفت ،حالا از این گذشته علی راضی و عمرو هم راضی این وسط شما چه کاره ای که نارضی؟!
پاسخ بند پنجم:این بندو یا خودت ساختی یا از یک جعال دیگری گرفتی ،اینها در هیچ تاریخ معتبری نیست ،در تواریخ مشخص هست که آنها درگیر شدند و اتفاقا ابتدا عمرو ضربه مهیبی به سر علی وارد کرد (همون پیرمرده که ریقش در اومده بود و باید تو اتوبوس دستشو میگرفتن و می نشوندنش!) که علی با سپر دفاع کرد اما سپر دو نیم شد و کمی سر علی آسیب دید ،اما علی تکبیری گفت و ضربه ای به کتف عمرو زد و او را ناکار کرد و بقیه ماجرا….
پاسخ بند ششم: نه اینها هم جعل تاریخ است پیامبر کی و کجا گفت علی نیرنگ زدی و علی هم تصدیق کرد؟! منبع این سخن شما کجاست؟! می خوای برم گوگل سرچ کنم بگم منبع دروغت کجاست؟! ضمنا در جنگ واقعی عادلانه نیست که عمرو بن عبدود نره خر با وسائل جنگی بنشینه بالای اسب و با یک جوان تازه کار پیاده بجنگه!
حالا سوالات و مشکلات علمیت همینها بود؟! این حرفهارو که بچه دبستانی ها هم بهش لبخند می زنند!
گفتی سید مرتضی پایین کامنتتو آلوده نکنه! آخه عزیز دلم کدومیک از همفکرات توی این سایت میان جواب این سوالات کودکانه رو بدن اونا که با این مضحکات موافقن ،سید مرتضی که مخالفته باید جوابتو بده! دیدی حالا جرزنی کردی؟!
سلام می کنم به آقای سید مرتضی
بازهم تشکر می کنم که جواب سوال مرا دادید در باره اجاره دادن کنیزان و زنان و دختران اسیر. خوب که به فاجعه ای چون برده داری نگاه می کنم می بینم برده داری هرچند قبل از پیغمبر بوده اما با تأیید پیغمبر و امامان مثل دیواری کج بالا رفت. این دیوار توسط حاکمان بعدی کج تر شدو کلاً انسانیت فرو ریخت و چیزی ازش نماند. من اصلا کاری به قرآن و حدیث ندارم. می گویم: کار برده داری توهین به خود خداوند است. توهین به بشر است. این توهین با توجیه این که برده داری از ضروریات در ظرف زمان خودش بوده برطرف نمی شود. مثل این که در یک زمانی دزدی و دروغ رسم مردم بوده و امامی و پیغمبری بیاید بگوید من چون اسیر ظرف زمان هستم از این رسم طرفداری می کنم تا نرم نرم بعدها برچیده شود. من می گم باقی بودن یک ثانیه از عمر پیغمبر و امامان در همراهی و تآیید برده داری کل موجودیتشان را از مقبولیت می اندازد. برده داری یک جنایت مطلق است. هرکس از آن طرفداری کند در این جنایت سهیم است. حالا می خواهد پیغمبر باشد یا امام یا آخوند یا 1400 سال پیش یا در عصر جمهوری اسلامی یا در آمریکا یا اروپا. مرسی
من در مورد نحوه برخورد اسلام با برده داری و چگونگی قانون گذاری در جهت رفع تدریجی آن بارها توضیح دادم و کلام مرحوم استاد منتظری را هم در این زمینه نقل کردم ،مهم نیست شما بپذیرید یا نپذیرید ،در واقع اشکال شما بخداست ،و معمولا شما می خواهید از اشکالاتی که مطرح می کنید و همیشه یک کلیشه :قانع نشدم! هم پشت آن است نتیجه بگیرید که :پس پیغمبر پیغمبر نبوده! یا خدا نداریم! یا اگر خدا داریم غیر از اون خدایی است که این پیغمبرو فرستاده و ازدواج با مرد مسیحی رو بر من ممنوع کرده! یا اصلا پیغمبر چیه! پیغمبر همون خواست ها و تمایلات نفسانی منه که از نظر من عنوان “عقل” رو داره و باید پیغمبر بیرون رو کلا کنار گذاشت و پیغمبر درون! رو پاس داشت ،این منطق کلی خانم سارا فرام فرانکفورت هست که غالبا در کلینیک وقت برای این اصرار و ابرام ها هم براش وجود داره! خیلی خوب نتیجه چیه؟ نتیجه اینه که سارا نمی خواد مسلمون باشه؟ خوب مسلمون نباشه! مگر اینهمه کافر و منکر خدا و پیامبر که به جهنم خواهند رفت و خدا رو انکار می کنند یا احکام دینو مسخره می کنن گردی بکبریائی خدا می نشونه ،پس از این ببعد لطفا نگید من مسلمونم ،بگید من فقط پیغمبر درونمو (هوی و میل و خواهش های نفسانی) قبول دارم نه احکام اسلامی مورد اتفاق از قبیل اینکه نکاح با مرد مسیحی کافر ممنوعه! چون اسلام به عمله نه به شناسنامه.
تشکر مرسی
اسپارتاکوس انگار مترقی تر بوده از پیغمبر اسلام
بند پنجم : در این مرحله وقتی علی حجب و حیای فامیلی را زیر پا می گذارد جوان بودن خود را هم نادیده می گیرد و پیرمرد را نیز برای برابری ادعایی اش از اسب به پائین می آورد به عبدود می گوید من به تنهایی به مقابله تو آمده ام ولی تو کسان دیگری را برای کمک همراه خود آورده ای وقتی پیرمرد بر می گردد پشت سرش را ببیند ناگهان شاه مردان! جوانمردانه! با شمشیر هر دو زانوی او را قطع می کند و سپس بر روی سینه او می نشیند تا سرش را نیز با شمشیر قطع کند در اینجا پیرمرد فقط یک جمله به علی می گوید و آن اینکه تو مرا فریب دادی!! و سپس یک آب دهان بصورت علی می اندازد یعنی این رسم جوانمردی نیست ای جوان 28 ساله در هماوردی با یک پیرمرد 82 ساله!! وقتی علی در بازگشت مجدد به اصطلاح آخوندها برای فرو نشاندن خشمش!! میخواهد سر او را قطع کند پیرمرد بدون پا یک درخواست دیگر می کند و آن اینکه پس از جدا کردن سر از بدنم، لباسم را از بدنم بیرون نیاور!! در واقع بفکر آبرو و عزت خود بعد از مرگ میباشد و از طرف دیگر نشان میدهد که مسلمانان لباس میت را نیز غارت می کرده اند ای وای، ای وای، ای وای، شاه مردان!!
بند ششم :وقتی علی بعد از کشتن عبدود به پیش محمد بر می گردد محمد به علی می گوید نیرنگ زدی!؟ علی در پاسخ میگوید: بلی، ای پیامبر خدا، جنگ نیرنگ است!!
جناب نوریزاد، من در این جمله یک نوع مغلطه می بینم همانطور که میدانیم دو لشگر در دو سوی خندق نشسته بودند و هنوز جنگ صورت نگرفته بود این هماورد طلبی تن به تن با صحنه واقعی جنگ تفاوت دارد یغنی همانند ورزش کشتی که یک نوع جنگ تن به تن است یک سری قوانین و قواعد دارد که با جنگ متفاوت است حتی در کشتی ما در فرهنگ خود جهان پهلوان تختی و پوریای ولی را داریم که جوانمردانه فراتر از قوانین این ورزش مراعات حال طرف مقابل را کرده اند و بعنوان پهلوان نامشان در این مرز و بو م باقی مانده است وقتی علی از عبدود میخواهد از اسب پیاده شود تا برابر شوند این یعنی قاعده و قانون جنگ تن به تن هر چند با توجه به تفاوت سن، این در خواست علی عادلانه نبوده است ولی در جنگ واقعی هیچ پیاده ای به سواره نمی گوید از اسب پائین بیا و بعد با من بجنگ! بلکه سواره با همان اسبش می جنگد و پیاده هم با همان نیزه اش. این همان مغلطه و نکته ای است که در کلام علی و محمد مغفول واقع شده است که می گویند جنگ یعنی خدعه و نیرنگ ، در صورتی که جنگ تن به تن اصول خاص خودش را دارد که دو طرف موظف به رعایت آن هستند علی که سواره بودن پیرمرد را نابرابری میدانست فریب دادن و خدعه زدن در جنگ تن به تن و زیر پا گذاشتن اصول جوانمردی آنهم در نبرد با یک پیرمرد 82 ساله،را هر چه بتوان نام نهاد ولی قطعا نمی توان شخص واجد این رفتار را شاه مردان نام نهاد .
جناب نوریزاد، با اتکا به تکیه کلام شما، بقول جوانها شاه مردانت رو برم!!
———————-
دوست گرامی
بله این ها که شما بر شمردید در جنگ خندق و در رویا رویی امام علی با عمروبن عبدود روی داده و تاریخ گواه آن است. اما ای بسا همین تاریخ نیز ساخته و پرداخته ی این سوی و آنسوی ماجرا بوده باشد. که یکی غلیظ نگاشته و دیگری به انحراف برده. چرا که ظاهراً یک معصوم از این نقطه ضعف های نچندان ریز بدور باید باشد. پرسش های نیکویی مطرح کرده اید. امید که دوستان با رعایت چارچوبهای اخلاقی شما را و ما را در پاسخگویی به این پرسش ها یاوری فرمایند.
با احترام و سپاس
.
از این دوست گرامی، مهرداد، کاوه، علی 1 و مازیار گرامی و سایر دوستانی که نسبت به روایتها و احادیث اسلامی با نظر شک و پرسشگرانه برخورد میکنند، بسیار سپاسگزارم و بسی خوشحال از اینکه از این منبعد دوستان دیگر هر خبر یا روایت یا حدیثی را بدون مورد سوآل قرار دادن درستی و تجزیه و تحلیل خِرَدمندانۀ آن، نخواهند پذیرفت. اکنون این دوستان ما دارند پایه های سازۀ عظیمی بنام خِرَد را بنیان می نهند که در آینده هیچ نابخردی نتواند به آن خللی وارد کند. تبریک…تبریک…تبریک
مزدک 1 گرامی و آنیتا و سارا از فرانکفورت و سایر دوستان مرا ببخشایند که در بالا اسم این دوستان خردمند را از قلم انداخته ام. وجود این دوستان مایۀ سربلندی ماست.
وقت بخیر دوست عزیز
نظر به درخواستتان و تبیین نمودن حقایقی برای خوانندگان گرامی این چند سطر را می نگارم امید این دارم که بدور از تعصب به موضوع نگاه کنیم.
برای پاسخ به 6 بندی که مطرح نمودید لازم است حقایقی تاریخی را از نظر بگذرانیم که پس از تبیین این حقایق پاسخ سوالاتتان خود به خود جواب داده می شوند.
هنگامی که همین علی نوجوانی 15، 16 ساله است همین فامیلها! همین پیرمردها! او و همفکرانش را از خانه شان بیرون می کنندو به شعب ابی طالب می فرستند! به چه جرمی؟! چون عقیده ی بت پرستی آنها را نپذیرفته اند!!! اینها که علیه این پیرمرد ها و فامیلها فعالیتی سیاسی نکرده اند فقط باور آنها را نپذیرفته اند و به تبع آن مثل هر فکر و باوری دیگر دست به دعوت دیگران هم زده اند.آن وقت این فامیلهاو …. هیچ که بیرونشان کرده اند با هرکس که به آنها غذا و… برسانند برخورد می کنند!(چه فامیلهایی!!!!!)بعد از 13 سال تحمل شکنجه و اذیت، این افراد و علی نو جوان که حالا جوانی 23 ساله شده از وطن کوچ می کنند چون فامیلهایشان شرایط ماندن را برایشان نگذاشته اند و هنگامی که گروهی پیدا می شوند که به این بخت برگشته ها را پناه دهند فامیلها و … این را تحمل نمی کنند و به مدینه می روند تا با آنها بجنگند! و تنها پناهگاشان را نیز از بین برند وقتی در جنگ بدر شکست خوردند و در جنگ احد نتوانستند حضرت علی و یارانش را برای همیشه از بین برند دست به گریبان یهودیان بنی قریظه و بنی مصطلق و بنی فزازه و…در جنوب شرق و شمال مدینه و داخل خود مدینه شدند که بلکه با همکاری این یهودیان بتوانند فامیلهایشان را از بین برند!!!!!! آخه چرا ؟ مگه فامیلهای شما چکار کردند ؟! از شهرشان بیرونشان کردید! اموالشان را غارت کردید! حالا هم به جنگ با آنها در پناهگاشان می روید؟! و آنها هم فقط خندقی را در اطراق خانه های کوچ کرده شان می کنند بلکه فامیلهایشان با دیدن این خندق دست از سرشان برداند و به مکه برگردند! ولی نه… فامیلهای 82 ساله به بالا و پایین! به خونشان تشنه اند! برنمی گردند! آمده اند که آنها را بکشند! کدام فامیل دوست عزیز کدام سن وسال دوست عزیز؟ آنها فامیلهاشان را در هیچ نقطه ای رو زمین تحمل نمی کنند!این فامیله ؟! این جوانمردی عربه؟! احترام این سن و سال را باید گرفت وقتی وجود تو را در خارج از خانه ات هم تحمل نمی کند بی هیچ دلیل؟!؟ مطلب واضح است دوست من
در همین جنگ خندق که در طرفین خندق تیراندازی هایی می شد، بزرگ طایفه ی خزرج سعدابن معاذ خدا از او راضی باشد تیرزهرداری به بازویش اصابت می شود و او را به مسجد می برند تا مداوا روی او صورت گیرد؛ در آن حال رو به آسمان می کند و دعایی می کند: خداوندا اگر جنگ دیگری از قریش را نیز باقی گذاشته ای من را برای آن نگهدار ! چون هیچ قومی نزد من برای جنگیدن با آنها سزاورتر از قومی نیست که رسول تو را اذیت کردند،او را تکذیب کردند؛و او را اخراج کردند!
چه مطلب نیکویی! چه دعایی! حتی پناه دهنده ها نیز این رفتار عرب را تحمل نکردند! که فامیلشان را اخراج کنند و در خارج از خانه اش با بیگانگان همدست شوند بلکه او را نابود کنند!!!! همان تیر زهرگین او را شهید کرد و خدا دعایش را مستجاب کرد! چون خندق آخرین جنگ با قریش بود! خدا از از او و یارانش راضی باشد….
آری دوست من این هم از بزرگمردی عرب که فامیلها آن را اجرا کردند…
علی اگر مددی داشت که به خودش مدد میکرد که در جنگ ها /////////////// پیروز شود و و خلیفه اول شود و یا کشته نشود!یادم به شعر رهی معیری افتاد که کسی بر قبر یکی از همین /// زادگان دعا میکرد و کسی از او علت گریه و زاری را می پرسد و وقتی علتش را می فهمد به آن شخص می گوید که هالو این جناب وقتی که زنده بود برای خود نمی توانست کاری کند حالا که مرده تو از او چه انتظاری داری؟
کامنت ها را که نگاه می کنم چیزی که برایم جالبه اینه که بسیاری از افرادی که در دفاع از امام اول شیعیان مطلب نوشته اند از سبک وسیاق مطالبشان هویداست که از اهل سنت اند!!!!
این برای شما جالب نیست جناب نوریزاد؟!
سید مرتضی
9:21 ق.ظ / سپتامبر 24, 2016
آخ آخ! بله حیف شد که چند دقیقه از آن نه ساعت فعالیت عام المنفعه؟! جناب مزدک کسر شد! آخ آخ حیف! چقدر وقت و عمر مزدک ذی قیمت و گرانبهاست!
………
سید من مثل شما///////// نان دین و باور خود را نمی خورم.بله من 9 ساعت بطور متوسط در روز کار می کنم.مسلما تعطیلات هم دارم و مرخصی هم دارم.ولی از وقت کارم هرگز برای امور شخصی استفاده نکرده و نمی کنم.سید من وجدان کاری بالایی دارم چیزی که شما و هم فکرانت اصلا نمی دانید چیست؟چون چندین بار این مطلب را به تمسخر گرفته ایی فقط جهت اطلاعت نه تبرئه خود چون من به اینکه افرادی مثل شما چه فکری درباره ام می کنند اصلا اهمیتی نمی دهم ولی برای پاسخ به نیشخندهایت بگویم که اگر زمانی حس کنم که رجوع کننده ایی از کارم یا ناراضی بوده و یا بنحوی راضی نشده و یا اشتباهی در مورد کسی نموده ام که باعث آزار و یا ناراحتی او شده نه تنها شب خوابم نبرده(چند مورد ناخواسته بوده و انهم مربوط به زمانی بوده که من از تجربه کاری زیادی برخوردار نبوده ام)بلکه بدون هیچ درنگی و در عین تواضع با مراجعه کننده تماس گرفته ام و با اعتراف به اشتباه و پوزش سعی در جبران ان کرده ام که خوشبختانه به خیر و خوشی گذشته.سید من در نوشته های شما بجز دروغ و مغالطه نوعی ////تهمت به دیگران هم می بینم.شما بدون اینکه برنامه کاری و کار مرا بدانید مرا متهم به سؤاستفاده از ساعات کاریم می کنید!در صورتیکه من در تمام دوران زندگی ام حتی لحظه ایی از اوقات کاریم را فدای زندگی شخصی و یا کارهای غیر از کارم نکرده ام.من هر وقتی که برای نوشتن در سایت نوریزاد و سایر سایتها و یا خواندن و نوشتن برای علاقه ام صرف کرده ام از وقتهای اضافی و یا استراحت و یا تعطیلاتم بوده.در ضمن برای اینکه خاطرت از این بابت کاملا جمع باشد هم کارفرما و هم مراجعین من از کار من بسیار راضی و سپاسگزارند.و مرا انسانی صبور و فرهیخته و درگیر در کارم و جدی و مهربان و انساندوست و مطلع به کار و با دیدی باز و مثبت و با تجربه میدانند. بنابراین می بینید که در مورد کار من حرف شما هیچ اهمیتی برای من ندارد.شما بخیال خود با گفتن چنین سخنانی می خواهید یکی از سرسخت ترین منتقدان دین و باور خود را از راه بدر کنید ولی با کمال تاسف تیر شما مثل بارها قبل به سنگ خورده. نه تنها سید مرتضی بلکه مسلمین امروزه بد جور به تنگنا افتاده اند.از یکطرف ایات قتال و تمدن و انسان و زن ستیز /////و رفتار خشونت بار و انسان ستیزانه ///// و از طرفی خشونتها و جنایات و کشت و کشتار دگر اندیشان توسط حکومتهای اسلامی و از طرفی ضدیت اسلامیان با تمدن و دست بردن به بربریت و مخالفت با تمدن و حقوق بشر و عدم مدارا و تسامح با دیگران باعث سر در گمی و حیرانی و افسرده گی شما مسلمین گشته.بهمین جهت بجای یافتن طریقه ایی مسالمت آمیز با دگراندیشان و قبول عدم کارائی اسلام بعنوان یک ایدیولوژی حکومتی و روش زندگی و سیاست ورزی به ستیزه جوئی و درنده خوئی روی اورده اید.بهمین جهت خواندن نوشته های افرادی مثل شما برای من وقت تلف کردن و بی مهری نسبت بخود است!
مزدک 1 :من هر وقتی که برای نوشتن در سایت نوریزاد و سایر سایتها و یا خواندن و نوشتن برای علاقه ام صرف کرده ام از وقتهای اضافی و یا استراحت و یا تعطیلاتم بوده.
============
پس معلوم میشه اوقات اضافی و استراحت و تعطیلات عالیجناب از نه ساعت فعال هم بیشتره چون عالیجناب بطور شبانه روزی در سایت نوریزاد تشریف دارند با صدها کامنتی که بسیاری از آنها با چنگک های فخیمه نوریزادیه کاهش کمی و کیفی پیدا می کنند!
نه سید من 8 ساعت می خوابم و هشت ساعت کار می کنم ولی بعضی از روزهای تعطیل و بعضی از شبها را نیز کار می کنم.اگر شما دقت میکردید و عجله ایی در ایراد گیری نداشتید منظور مرا از 9 ساعت کار در روز و در ماه بطور متوسط متوجه می شدید!سید من نه احتیاجی به کسی دارم و نه محتاج دروغم.تنها چیزی که مرا وادار به نوشتن دراین سایت و یا گفتن و نوشتن در این 37 سال بر ضد /////////// اسلامی کرده احساس مسؤلیتم نسبت به هموطنانم و کسانیکه توسط //////////// اسلامی سلاخی شده اند هست.والا باور کنید من نه تنها احتیاجی به کسی ندارم بلکه می توانم در کنج عزلت و دور از هر هیاهوئی زندگی ارامی داشته باشم.ولی من در این 37 سال شب و روزم را بخاطر این احساس مسؤلیت به سختی و با درد و غم گذرانده ام.چون من در جریان حوادثی بوده ام که با چشم خود ترور و وحشت شما مسلمین را دیده ام.بهمین جهت با وجود امکان راحتی و بی خیالی هرگز به چنین بی غیرتی فکر هم نکرده ام!سید مرتضی شما از نظر من ////// ایی هستید که //// را به لقمه ایی فروخته اید و وجدانت را بخاطر /// ایی زیر پا گذاشته اید.مسلما شما بعنوان انسانی حق انتخاب دارید ولی هر انتخابی مسلما پی آمدی در پی خواهد داشت. سید مرتضی من و شما درانتهای یک خطیم ولی درجهت مخالفیم!من از له کردن مورچه ایی حتی نا آگاه نگران و پریشان می شوم ولی شما سلاخی هزاران جوان رعنا و برومندی در عنفوان جوانی بدون هیچ جرمی و داغدار کردن و ویران کردن هزاران خانواده ایرانی توسط همفکرانت را توجیه می کنید.شما اواره گی و بی کسی و تجاوز به حریم دگراندیشان و ایجاد ترس و وحشت و از بیخ و بن کندن هستی دگراندیشان را توسط مسلمین و همفکران خود طبیعی می دانید.ولی من خود را ملزم به حقوق قاتلانی مثل شما و همفکرانت می دانم.اینست که دنیای شما پر از دروغ و توجیه و ملغطه و سفسطه برای فرار از حقیقت است ولی دنیای من بدنبال کشف و درک حقیقت است.شما و همفکرانتان حقیقت را در چهار چوب فکری خود می دانید ولی من هر دره ایی از حقیقت را پیش این و ان می بینم.بنابراین شما بخود حق می دهید که از هیچ خونریزی ////////////////////////////// فروگذار نباشید ولی من با تواضع به اشتباه و کج فهمی خود در مقابل دیگران اعتراف کرده و از آنها طلب بخشش می نمایم!بقول سعدی هر گز این بدان کی ماند؟
سلام دوستان
این مصاحبه آقای نوری زاد را حتما بشنوید
[رادیو فرهنگ گوتنبرگ]
گفت شنود راديو فرهنگ با محمد نوريزاد فعال مدنى و سياسى در مورد افشاى دزديها و جنايتهاى وابستگان حكومتى و مسئوليت بيت رهبرى: در اين گفتگو آقاى نوريزاد با اشاره به اينكه حاكميت بلد نيست كشوردارى و روابط با جهان را اما خوب بلد است غارت و دزدى و آدمكشى را ، و همچنيناز نامه به امام على كه در پانزده بند ميباشد سخن گفتند و انگيزه نوشتن چنين نامه اى كه حتا پيامبران و امامان را به پرسش
بخوانيد http://goo.gl/BsRakn
همراه ماباشيد با تلگرام رادیو فرهنگ
https://telegram.me/raadiofarhang
صفحه فیسبوک رادیو فرهنگ
https://www.facebook.com/Radio-Farhang-774785762611953/
جناب سید مرتضی
همین نمونه ای که در مورد آقایان موسوی و کروبی فرمودید خود یکی از موارد فرا قانونی شدن ولایت فقیه است. از این موارد کم نیست که به قدرت متصدی این اصل، اصول دیگر نقض میشوند. وقتی این سیطره بر قانون اساسی قویتر میشود برای حفظ آن بناچار قوه قضائی هم که در حقیقت باید حامی مردم در مقابل حاکمیت باشد بهمراه ظابطینش و نیروهای نظامی نیز در خدمت این بی قانونی قرار میگیرند. سپس برای صورت شرعی دادن به آن روحانیون و مراجع و حوزه های علمیه بکار گرفته میشوند. همین وضعیت در دانشگاه و ادارات و نهاد دولت و آموزش و پرورش و فرهنگ و هر جای دیگر که تصورش را بکنید هم تکرار میشود و ما در نهایت سیستمی پر قدرت و با همه امکانات را میبینیم که بسیج شده اند تا از تعدی ولی فقیه به حقوق مردم و اصول مربوطه که در قانون اساسی برسمیت شناخته شده حمایت کنند و این گروه متجاوز دارای منافع مشترک هم میشوند. بر همین مبنا نقش افراد در اجتماع و سیاست تعریف و تعیین میشود. این پدیده یعنی دیکتاتوری ایدئولوژیک در یک کشور و نه تنها دیکتاتوری یک گروه اندک بر مردم. اینجا دیکتاتوری بسیار سازمان یافته جلو آمده و مستقر میشود.
این همان دلیل مخالفت با ولایت فقیه است که در حقیقت نه مخالفت تئوریک با آن بلکه مخالفت با عامل اصلی این وضعیت است. حال شما تصور کنید که اگر ولی فقیه این کار ها را نمی کرد و این میزان بی قانونی نمی کرد، آیا بازهم کسی دنبال این میرفت که ببیند اصلا پایه و اساس این نظریه کجاست و یا مقبوله عمر ابن حنظله چیست؟ در حقیقت باعث و بانی این مخالفت ها با ولایت فقیه عملکرد نا درست متصدیان این سمت بوده است که برای خود به استناد انتصاب به معصوم اختیارات فرا قانونی فرض کرده اند.
بقا و دوام هر نظریه در مفید بودن آن برای مردم آن کشور است. وقتی هر تئوری و یا پست و یا مقام سیاسی نتیجه ای به غیر از تحقیر روز افزون مردم و افزودن مشکلات بر روی هم ندارد و در عمل هم قادر به حل بخش عمد مشکلاتی که خودش ایجاد کرده نمی باشد بطور طبیعی باید منتظر افزایش منتقدین و مخالفینش باشد. فقط باید دعا کرد که حاکمیت شاخی را که بر آن نشسته بیش از این نبرد و هزینه ای بیشتری را به این کشور تحمیل نکند و با صداقت تمام به راه ثواب بازگردد.
با سپاس
عمدهی این عزیزانی که میگویند ما شیفتهی سخنان آزادیخواهانهی آیتالله خمینی در مورد حقوق زنان و آزادی بیان و احزاب در پیش از انقلاب اسلامی شدیم و پشت سرش به سینهزنی افتادیم، به باور من نمیخواهند گذشتهی خود را نقد کنند و بگویند که دارای بینش سیاسی و آگاهی نبودند و شناختی از نهاد روحانیت و قدرتگیری مذهب نداشتند. عموم اینها میخواهند بگویند که ما خیلی آزادیخواه بودیم و روشنفکر و این خمینی بود که فریبمان داد.
این عزیزان خمینی را فریبکار جلوه میدهند تا از بار نادانی ِ خویش بکاهند. خمینی صادقانه در بیشتر جاهایی که اسم از آزادی آورده بود آن را مقید به احکام نورانی اسلام میکرد. منتها این مبارزان عزیز بودند که اسلام را معادل آزادی میگرفتند و بنابراین به عمق فاجعه پی نبردند.
صاحب «ولایت فقیه» و «کشفالاسرار» انسانی به غایت صادقتر از کسانی بود که امروز به جای نقد گذشتهی خود میخواهند خمینی را ناصادق بدانند تا از میزان نادانی خود در شناخت روحانیت بکاهند. روحانیت و فقیهان همانند که حافظ و مولانا و سعدی و خیام قرنها پیش آنها را معرفی کرده بودند. کتاب ولایت فقیه را شاه توقیف کرده بود، اشعار حافظ و مولانا که در دسترس بودند.
پینوشت:
عبدالکریم سروش در جایی گفته بود که نقد ما به شریعتی، نقد ما به گذشتهی خودمان است. باید عرض کنم که نقد ما به انقلابیان هم میبایست نقد ما به گذشتهی «ما»تلقی بشود. همین مایی که حتا در آن زمان حضور نداشتیم.
چند قهرمان بايد به خاك بيفتند تا جهان بيدار شود؟ خواننده هلنا
چند قهرمان بايد به خاك بيفتند
تا جهان بيدار شود؟
چند شمع بايد درطول شب بسوزند
تا سپيده بردمد؟
دوست من!
پاسخ دميدن در بادهاست
پاسخ دميدن دربادهاست
چند حكم بايد صادر شود
چقدر اشك بايد فروغلتد؟
چند سال بايد برمردم بگذرد
تا اجازه آزاد زيستن را به دست آرند؟
انسان تا چند ميتواند روي برگرداند
و وانمود کند كه نمي بيند
دوست من! پاسخ دميدن در باد است.
پاسخ ديدن در باد است.
حقيقت چند بار بايد انكارشود
تا راهش را از خلال دروغها راه بازكند
انسان چند گوش بايد داشته باشد
تا فرياد مردم را بشنود؟
چند مرگ را بايد ببيند تا دريابد
كه شمار كشته ها از حد گذشته است؟
دوست من! پاسخ دميدن در باد است
پاسخ دميدن در باد است
کمونیست جان اینا رو از استالین و مائو و لنین بپرس که برای اینکه کارگران جهان متحد شوند چند قهرمان رو بخاک افکندند!..آقا بی خیال این حرفا!
این جوابی که شما در رابطه با سوال آقای سید مرتضی دادید که در جای خوانده و یا شنیده بودم که امام علی با زیرکی خاصی عمرو را گول میزند تا به پشت سرش نگاه کند و به یک بار دو جفت پای او را قطع میکند اصلان با روش امام علی سازگاری ندارد و با داستان ابن ملجم هم در تضاد است با اینکه هم خودش و هم اطرافیناش میدانستند که او قصد جانش را دارد ولی اعتنایی نکرد و به نماز ایستاد و بقیه داستان و وصیت نامه اش که همه میدانیم ,خوب اگر ما هم بگویم شما دارید خیلی زیرکانه چهره این سمبل و اسطوره اخلاقی ,آزادگی و مردمداری را بهم میریزید قضاوتی نا جوانمردانه نیست حتا اگر تمام حرفها و اطلاعات شما صحت داشته باشد باز چون موجب یک ساخت و ساز فرهنگ اخلاقی و زیر بنای اجتمائی ما را بنا نهاده است نباید اینگونه از بین ببریم در فرهگ جاری ما وقتی صحبت از اخلاق,عدالت ,آزادگی ,صداقت و و و و میشود خود به خود ایشان در ذهن مردم ما تداعی میشود و نباید اینگونه اعتبار آنها را دگرگون کنیم .ادامه این وضع مارا با بحران های اخلاقی و اجتمائی بیشتری روبرو خواهد کرد طوری که الان ایرانیها سایه یک دیگر را با تیر میزنند و تحمل یکدیگر را ندارند .ملت بی پناه ایران بین دو قطب متضاد هم قرار گرفتند یکی با زور و درفش و زندان و دیگری با رها کردن تمام ملات ها و اسطوره های تاریخی و فرهنگی تصور مرحله بعدی را خدا بخیر مبهم و نگران کننده است ,
چناب Ali جناب نوریزاد عین واقعیت را گفتند و اگر ریگی به کفش ندارید و دنبال حقیقت هستید ! به هر روحانیی که خواستید مراجعه کنید تا با افتخار این //// را برایتان شرح دهد .
………
با داستان ابن ملجم هم در تضاد است با اینکه هم خودش و هم اطرافیناش میدانستند که او قصد جانش را دارد ولی اعتنایی نکرد و به نماز ایستاد
………..
Ali گرامی اگر علی می دانست که ابن ملجم قصد جانش کرده و او به نماز ایستاده چنین کاری بر خدلاف اسلام است.چون این یعنی خودکشی.آنهم خودکشی خلیفه مسلمین در متشنج ترین دوران اسلام!بنابراین اینکار علی از نظر اسلام گناهی بزرگ است.راستی مگر علی معصوم نبوده؟
درسته علی گرامی ،من هم بررسی در منابع معتبر تاریخی کردم چنین مطلبی که علی علیه السلام بر اساس فریب عمرو بن عبدود را بخاک انداخته باشند اساس درستی ندارد ،اگر لازم شد من متن عبارت های کتب معتبر تاریخ را نقل خواهم کرد ،آنچه که هست این است که علی پیاده بوده است و معروف است که هرکس از عمرو دو خواهش می کرده است او پاسخ مثبت می داده است ،ابتدا علی از عمرو می خواهد که به پیامبر بپیوندد که او نمی پذیرد ،بعد از او می خواهد پیاده با او بجنگد که می پذیرد ،در نبردی که در می گیرد ابتدا عمرو ضربه مهیبی می زند که سپر علی را می شکند و حتی اندکی سر انحضرت آسیب می بیند ،اما بعد علی ضربه ای بشانه او می زند و او را بخاک می اندازد.محقق بارع جعفر مرتضی عاملی در کتاب الصحیح من السیره النبویه می نویسد در خصوص سن و سال عمرو بن عبدود مبالغه شده است ،البته او از علی بزرگتر بوده است که جوانی تقریبا سی ساله بوده ،و این عمرو از شجاعان عرب بوده است که از شنیدن نام او پشت شجاعان عرب می لرزیده است .این کارزار مهمی بوده است که به پیروزی مسلمین و فرار کفار انجامیده است ،دیدم در نوشته های برخی کامنت گذاران مغرض و بی اطلاع طوری وانمود شده بود که عمرو فردی کهنسال و نحیف و ضعیف بوده است! اگر چنین است او در جنگ چه می کرده؟ خیال کرده اند میانسالان و مسن های عرب از قبیل همین جوانان روغن نباتی قوی خودمان بوده است که اینجا کامنت می گذارند! اگر آن زمان بودید و عمرو بینی شمای را می گرفت جانتان در می رفت! در مورد عمرو نوشته اند هزار مرد را حریف بود و رجز ها و عربده کشی های او در این نبرد در تاریخ ثبت و ضبط است ،برخی کودکانه می خواهند علی را با این مطالب بچگانه سخیف جلوه داده و شجاعت مبارزه او را کمرنگ جلوه دهند :یریدون لیطفوا نور الله والله متم نوره…زهی خیال باطل ، بروید بجای خواندن مزخرفات دین ستیزان اندکی تواریخ معتبر را مطالعه کنید.
آقاي نوري زاد
مطمئن باش روز قيامت كور محشور خواهي شد زيرا جشمت را بر بسياري إز حقايق بسته اي و افراط روحت را كور كرده
سید مرتضی:
«بروید بجای خواندن مزخرفات دین ستیزان اندکی تواریخ معتبر را مطالعه کنید…محقق بارع جعفر مرتضی عاملی در کتاب الصحیح من السیره النبویه می نویسد در خصوص سن و سال عمرو بن عبدود مبالغه شده است»
این هم نمونه ی یکی از تواریخ معتبر سید که مورخ آن درسال 1364 قمری متولد شده و اکنون سال 1437 قمری و تقریباً 72 ساله و زنده است!!!!!!!!!! آیا منبعی از این معتبرتر که نزدیک به آن زمان باشد، وجود ندارد؟ حال منبع این محقق و مورخ بارع از کجا بوده و چگونه متوجه مبالغه در خصوص سن و سال عمرو بن عبدود شده، بماند. پس ای دین ستیزان، بجای خواندن مزخرفات و بکار انداختن مشاعر و اندیشۀ خود بروید اندکی تواریخ معتبر مطابق میل سید مثل الصحیح من السیره النبویه را مطالعه کنید.
باید به سید مرتضی گفت، اندکی از جزئیات کشت و کشت سال ۶۷ را بخوان و مطالعه کن، آگاهی از تاریخ پیشکش.
معلومه اهل مطالعه نیستی پسرم! اگر کسی اهل مطالعه باشه میره کتاب تحلیلی تاریخی الصحیح من السیره جعفر مرتضی عاملی را که ترجمه هم شده بر می داره ورق می زنه و می فهمه که نویسنده محقق اونجا همه منابع تاریخی معتبر شیعه و سنی را نقل و مورد نقد و تحلیل قرار میده،و می فهمه نقد و تحلیل تاریخ چه رسم و روشی داره و همینجوری نمیاد توی عرصه عمومی با عنوان ناشناس کم سوادی خودشو با ردیف کردن چند علامت تعجب برخ دیگران بکشه!
من فقط شناس هایی که ثبات شخصیت دارند و می نویسند را شایسته خطاب تفصیلی می دانم ،ناشناس ها معمولا بنداز و در رو هستند و زیاد هم هستند نمیشه اونها را از هم جدا کرد چون هویت و شخصیت ثابت ندارند.
درود برمرد بزرگ نوری زاد عزیز,جاناسخن اززبان ما می گویی.درود برشرف وشجاعتت .امیدوارم که موفق باشی.
سید مرتضی سلام و تهیت دوباره. شما مطلب من را با دقت نخوانده اید و تهمتتان را که بر پایه ی حدس محض است درباره ی یکی از اعضای شریف این سایت تکرار میفرمایید. عرض بنده این است که فرمایش قرآن است که بعضی ظن ها گناه است. شما که اینهمه نه تنها بر اجرای آیات قرآن، که بر بر روی چشم قرار دادن روایات ائمه تاکید می ورزید چطور است که اینجا آیه ی قرآن را برای موضوع به این سادگی نادیده گرفتید و تهمت هایتان را ادامه می دهید؟
دو: حقیر نظر شما را درباره ی پرونده ی ستار که نپرسیدم برادر من. بنده عرض کردم گهر بانو مادر ستار رسما طلب یاری از مسلمانان کرده و طبق آیه ی شریفه 75 سوره نساء شما به عنوان یک مجتهد آگاه موظف هستید مداخله کنید. آیا فهم بنده از این آیه ایرادی دارد؟ آیا حضرتعالی که با تاسی به روایاتی که چند هزار سال از آنها می گذرد قادرید یک فرمان فقهی استخراج نموده و بر قتل چندهزار زندانی محروماز وکیل صحه بگذارید نمیتوانید با مراجعه به مادر یک کارگز فقید ادعای این بانو را که در رنجنامه اش گفته قاضی ناعادلانه حکم صادر نموده راستی ازمایی فرمایید؟ یک سوال دیگر از دل همین سوال بیرون می آید: طبق احکام اسلام اگر چند قاضی به خاطر مصلحتی حکم ناعادلانه صادر نمودند وظیفه ی مسلمین آن جامعه آیا سکوت و تمکین به فرمان قاضی و تعلیق آیه ی 75 است؟ آیا این آیه در ادامه استثنا و تبصره ای قائل شده؟ آیا وقتی این آیه نازل شد قاضی ای در جامعه نبود یا نعوذ بالله خدا حواسش به این موضوع نبوده؟ از بنده سوال نمودید چه انجام داده ام؟ حقیقتش هیچ. حقیر فقط یکبار در مراسمش حاضر شدم و افتخار زیارت جناب نوریزاد و بعضی دیگر از عزیزان را داشتم. خوب شد نبودید سید عزیز چون این مادر از درب ورودی گورستان تا سر قبرپسرش را هروله کنان و نشسته طی میکند. آقا سید بنده از وظیفه ی شرعی سوال کردم نه نظر شما درباره ی پرونده ستار. عرض من این بود که شما وقتی سب النبی را که در قرآن بصراحت نیامده قبول دارید و اعدام محاربین را که مستخرج فقه است ضروری قلمداد می فرمایید پس نظرتان درباره ی فرمان بی اعوجاج مصحف شریف برای رسیدن به داد ضعفای عصر چه است و چرا باید مسکوت گذاشته بشود؟
سوال سوم من را هم بی جواب گذاشتید. من نگفتم شما به میرحسین یا هر کسی رای داده یا نداده اید آقا سید. عزیز. عرض بنده این بود که اینهاحتی بفرض مجرمیت بی محاکمه در حصرند. با توجه به اینکه اخیرا روزنامه نگاری صرفا بخاطر اسم بردن از حصر دستگیر شده، مشخصا پرسیدم آیا شما حاضرید برای اجرای توصیه موکد حسین (ع) برای امر به معروف به سبک مسالمت آمیزی یک نامه با اسم شریف خودتان تهیه فرمایید و به امضای اساتید حوزه برسانید برای نجات این عزیزان؟ حتما می دانید که یک همچه نامه ای چه ولوله ای در حوزه میکند و سر و صدایش حتما در جامعه خواهد پیچید و شاید گشایشی در امر فراهم بیاورد. سید مرتضی می نویسید این نامه را؟ خیر؟شرمنده سیدجان، ولی آیا مسلمانی بنده و شمادر نماز و روزه و حج و عزاداری و حجاب و ذکر و خیرات شب جمعه خلاصه نشده؟ احیانا یک چیزهایی کم ندارد؟؟ مثل دادن هزینه ی امر به معروف حکومت، مثل شجاعت و صعه ی صدر؟
قصد من قرار دادن حضرتعالی در تنگنا نیست. اینکه دیدید بنده قصد کردم چند خط مداخله نمایم ازبابت این بود که دیدم شما خود را معیار مسلمانی می دانید، به ساراخانم تذکر میدهی که مسلمان نیست و فکری به حال زندگی حرامش بکندو به نوریزاد بخاطر نامه نگاری به علی (ع) هشدار می دهید. این شد که نوشتم که خدمت شریفتان عرض کنم خود شما سه فرمان مسلم اما پرهزینه ی اسلامی را نادیده گرفته اید (پرهیز از گمانه زنی، لزوم رسیدگی به ستمدیده گان، و نهی از منکر حکام). حقیر نه اسائه ی ادب نمودم و نه شما را به پرهیز از نوشتن دعوت نمودم. فقط پرسیدم چقدر به مسلمانی خودتان اطمینان دارید. بنده را زیاده عرضی نیست و کفایت بحث را اعلام مینمایم. اگر شما را گوشی برای شنیدن نقد تندی باشد همین مقدار کفایت میکرد و الباقی هر چه باشد یکی به دو های بیحاصل خواهد بود. یا حق.
یا حق.
خدمت دوستان طناز (طنز پرداز) عرض کنم سوژه ای خدمتتان تقدیم کنم کمی بخندیم.
احمدی نژاد که در مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی می کرد سالن تقریبا خالی می شد.
گفتیم شاید روحانی وضع بهتری داشته باشد که متاسفانه در مورد ایشان هم همین اتفاق افتاد و هر چه آدم حسابی بود از سیاستمدار و دیپلمات سالن را به میمنت و مبارکی قدوم ایشان ترک کرد به استثنای عده ای نظافت چی و کارمند و منشی مستخدم سازمان ملل. شاید دیپلمات های کره شمالی و روسیه و سوریه هم نرفته باشند.
پیش خودم فکر کردم خوب شد در سخنرانی اش از احکام برده داری چیزی نگفت و اگر نه همین چند دیپلمات و نظافت چی ها و منشی ها را هم فراری می داد!
از شوخی گذشته سید مرتضی عزیز شما حاضرید استدلالاتی که اینجا برای دوستان طرح می کنید را در یک مجمع عمومی بین المللی با حضور اساتید فن اسلام شناسان سر شناس فلاسفه دانشمندان و تاریخ دانان تکرار کنید؟ نشسته اید بالای منبر مونولوگ پشت مونولوگ ما شا الله.
مقایسه بین گاندی و علی موجب خنده و مسرت جناب عالی شد. اشکالی ندارد. در این دوره و زمانه شاد کردن دل این و آن کار آسانی نیست. ما که بخیل نیستیم. شاد باشید.
اجازه دهید سناریوی دیگری تقدیمتان کنم. البته قصد من شوخی و مزاح نیست ولی اگر کسی از این سناریو ها خنده اش گرفت که گرفت.
تصور کنید خمینی به جای پیروی از علی از گاندی پیروی می کرد. شاید عده ای فکر کنند آری چه خوب می شد! بعد از پیروزی انقلاب این همه اعدام نداشتیم. این همه قتل عام نداشتیم. به کسی بهانه برای حمله به ایران نمی دادیم. من اما می گویم خمینی اگر چنین می کرد هرگز در پی انقلاب نمی رفت!
اگر افق دیدش وسیعتر بود می گذاشت ایران روند رشد تاریخی خود را طی کند. دین هم به مرور زمان خود را با رشد عقل بشر هم آهنگ می کرد و ما امروز دینی داشتیم که می توانستیم به جهانیان عرضه کنیم.
خبرنگاری از خانمی سوال کرد اسوه و سرمشق زندگی شما کیست؟ خانم ساده از همه جا بی خبر از دهانش در رفت اوشین! خمینی حکم اعدامش را صادر کرد. هم او و هم خبرنگار و همه دست اندر کاران برنامه خبری رادیو.
ببینید دوستان ماجرا ماجرای علی و حسن و حسین و تقی و نقی نیست. هر کس عاشق امامش است نوش جانش کیف کند حال کند من هم از کیف او شاد می شوم و حتی حاضر نیستم ایرادی به او بگیرم.
ماجرا از این قرار است که ما امنیت نداریم. امنیت نداریم بگوییم اوشین! امنیت نداریم بگوییم آقا این طرحی که دارید اجرا می کنید فاجعه است! اعدام ها پشت اعدام ها فاجعه است! این طرز کشور داری فاجعه است! این جنگ افروزی و دنیا را بر ضد ایران بسیج کردن فاجعه است! جنگ شیعه و سنی راه انداختن فاجعه است! برای خودتان هم فاجعه است منتهی صدایش کمی دیر تر در می آید که به حمد الله طلیعه هایش ظاهر شده است و آمریکا و روسیه با هم زد و بند کرده اند و به ریش مبارک ولی امر مسلمین جهان هیچ وقعی نگذاشته اند. ملت تا کی این همه زلت و زبونی و بد بختی. کی می خواهید بیدار شوید.
هر حرفی می زنیم می گویند تو دشمن دین هستی دشمن علی هستی بگوییم اوشین می گوید دشمن فاطمه ای!
و من می گویم تو دشمن انسانیت هستی! و زمانی خواهی فهمید که بزرگترین دشمن خودت هستی.
ساسانم گرامی انظار من اینجا یا هرجا در عرصه عمومی نوشته می شود و نظر دادن و نقد هم آزاد است ،شما هم که الحمدلله دائم در حال سفر و شرکت در مجامع بین المللی پیشرفته و مدرن و در تماس با روشنفکران و اهل فکر هستید ،لطف کنید هرگاه چیزی مطرح می شود نقد صادقانه خود را بنویسید و پشت پرده و حجاب ننشینید وقتی مخالف و موافق نظراتشان را بیان کنند در زی یک پدر بزرگ خیلی خیلی پروفسور با یک نگاه عاقل اندر سفیه ناگهان بیایید بمیدان و با بکار گیری اغلاط دیکته ای و دستوری زبان فارسی اظهار لحیه فرمایید! من این نوشته شما را که خواندم ناگهان یاد هاید پارک لندن افتادم! گفتم ساسانم گرامی که خیلی اهل سیر و سفر و شرکت در مجامع پیشرو هست حتما سری هم به هاید پارک لندن زده است و احتمالا این نوشته را در حالیکه روی یکی از نیمکت های آن پارک نشسته است برای سایت نوریزاد فرستاده است! فقط بگویم ساسان حقیقتا از بحث های این سایت پرت هستید! نه درست پست های نوریزاد را می خوانید و نه سعه صدر دیدن همه نظرات را دارید و نه بلد هستید فارغ از حاشیه سازی مثل یک انسان متمدن و فرهیخته در موضوعات نظر دهید جناب پروفسور پدر بزرگ!
ما بالاخره نفهمیدیم که قران و سنت محمد و علی و…برای همان زمان بوده و یا اینکه تا ابد برای هدایت مردم معتبرند؟مسلمین قرآن و سنت محمد و اولیای دین را مربوط بهمه زمانها می دانند و آنرا رهنمای زندگی اجتماعی و سیاسی مسلمین و دیگر مردمان می دانند و هدفشان هم گرفتن قدرت است و مسلمان کردن همه چه با فریب و چه با زور!تعجب از اینحاست که همین مسلمین در جواب انتقاد دگراندیشان از اسلام و قران و سنت اولیای اسلام دست بدامن زمان و مکان خاص می افتند.مثلا علی الان زنده نیست تا از خودش دفاع کند!یا این جنگها مربوط به زمانی دیگر و با مردمی دیگر بوده!…
ولی عجیب است که اگر همین حرف را مابزنیم و بگوئیم جناب مسلمان قلدر که مست قدرت شده ایی و قوانین کشور را بر افکار پوسیده 1400 سال پیش بنیان نهاده اید.این افکار مربوط به زمان ما نیست بلکه مربوط به عرب بدوی بوده .همان عربی که پیغمبرش محمد و اولیای دینی اش ////////////////////// از موضوعات اجتماعی و روابط بین انسانها و علم و هستی و رابطه انسان با هستی نداشته اند.و حتی یک توالت نداشته اند و هنگام قضای حاجت دچار درد سر بوده اند.نمونه اش همین الان شهرهای بزرگ کشورهای اسلام زده است.تو پاکستان با 100 و اندی ملیون مسلمان سربازخانه اش توالت ندارد!اگر قران و سنت مربوط به گذشته است خب بدرد اینکه بنیان قانون اساسی برای حکومت در یک کشورباشد نمی خورد.اگر هم شما اصرار دارید که نه اسلام و قوانینش مربوط به همه اعصار است چرا انتقاد از آنها را بجای تهمت و توهین و دروغ و سفسطه و ترور و کشت و کشتار مستدل جواب نمی دهید؟ در دنیای امروزی نه قانون و نه قانونگذار و نه اصولا باور و ایدیولوزیی که وارد سیاست و حریم عمومی می شود مقدس نیست و همه چیز قابل انتقاد و حتی توهین است. چرا نمی شود از شخصی که مرده ولی سایه افکارش بعد از 1400 سال دمار از روزگار ملیونها انسان دراورده و کشورهای بسیاری را به نابودی کشیده انتقاد کرد؟محمد خود گفته من بشری مثل شما هستم این یعنی اینکه شما می توانید همان رفتاری را با بقیه انسانها می کنید با من نیز انجام دهید.ولی عده ایی //////////////////////////////// به محمدی که بقول پیروانش امی بودنش را به بیسواد بودنش تفسیر می کنند کتاب نسبت می دهند!حالا اگر کسی گفت شما که می گوئید محمد بی سواد بوده و قران را هم 25 تا 35 سال بعد از مرگ محمد بقول خودتان جمع آوری کرده اند دراین بین حتما اشتباهاتی رخ داده والا چرا بسیاری از گفته ها و نوشته های دیگران را از بین بردند؟به اسانی می شود گفت که اگر تمام داستان محمد و همه را که با روایت سنتی نوشته شده قبول کنیم باز هم نمی توانیم بگوئیم که قرآن امروزی در دست ما همان قرآنی است که محمد گفته.وقتی کاتب وحی درست یا غلط محمد و پیامبریش را زیر سؤال برده چرا دیگران به حرف مشتی/////////////////////////دینی اهمیتی بدهند؟بله شما دست به ترور و کشت و کشتارتان خوب است و اینو ایرانیان با گوشت و پوست خود در طول تاریخ خونبارش و بخصوص در همین 38 سال تجربه کرده اند.ولی چنین برخوردی نه تنها دلیلی بر منطقی و درست بودن باور شما نیست بلکه با توجه به ایه های قتال و دگراندیش کشی در قرآن دلیل محکمی بر خشونت طلبی و //////////////////// و انسان و خرد و دگراندیش و زن ستیزی شما هست.دنیای امروز دنیای ارتباطات است و کوچکترین حرکتی و حرفی و رفتاری از هر گروهی و فردی براحتی در سراسر چهان می پیچد.شما اگر ملیونها مقاله و کتاب و نوار و فیلم …در مورد محمد و علی و اولیای اسلامی و اسلام و قرآن هم بنویسید هرگز نمی توانید خاطره فیلمی کوچک از شکنجه و یا صحنه سنگسار زنی بینوا و یا بریدن گلوی دیگرانی که جرمشان تنها نه پذیرفتن افکار عقب افتاده و انسان و زن و تمدن ستیزی اسلامی است را از ذهنها پاک کنید.شما با هیچ تفسیری نمی توانید خاطره جاری کردن احکام ضد انسانی/////// را از اذهان پاک کنید.مگر خاطرهای تلخ و ضد بشری کلیسا از ادهان دنیای متمدن پاک شدنی است؟حرکات و رفتار و کردار شما به انسانهای درمانده و گرفتاری می ماند که از سایه خود نیز می ترسد.شما مدیون نویرزادها هستید!
سید مرتضی
شما مگر نشنیده اید همین علی در کارزار خندق وقتی سمبل کفر یعنی عمرو بن عبدود را بخاک انداخت و بر سینه او نشست تا سر او جدا کند ،عمرو آب دهانی بصورت علی انداخت ،طبیعت انسان در چنین حالتی خشم است ،مطابق نقل علی برخاست و اندکی قدم زد تا خشم شخصی خود فرو برد آنگاه سر از تن او جدا کرد ،فرمود آب دهان او مرا خشمگین کرد ،تاملی کردم تا مبادا کشتن او بانگیزه شخصی باشد
—————————————————————————————
راستش من از کودکی این ماجرا را از منابر و معلمان تعلیمات دینی خیلی شنیده ام. اما همیشه یک سؤالی برایم پیش می آمد و چون می دیدم که همه چنان احساساتی شده اند که ممکن است سؤال من احساساتشان را جریحه دار کند، ترجیح می دادم از خیر سؤال بگذرم . حالا که در این سایت به همت نوری زاد گرامی عقل ها دارند بر احساسات غلبه می کنند، فکر می کنم اشکالی نداشته یاشد که سؤالم را بپرسم، اما لازم میدانم قبلاً خدا راشاهد بگیرم که واقعاً قصد رنجاندن کسی ندارم.
اما سؤال: وقتی امام علی از روی سینه عمرو بن عبدود بلند شدند و شروع به قدم زدن فرمودند ، این عمرو چرا در نرفت و همین طور خوابید تا حضرت برگردد و سرش را ببرد؟
—————
دوست گرامی
قبلاً در یک جنگ تن به تن، شنیده و خوانده ام که امام علی زیرکانه به عمرو می گوید: اینهمه سپاهی با خود آورده ای در پشت سر برای چه؟ البته سپاهی با خود نیاورده بود عمرو. عمرو از خندق جهیده بود و در آن جنگ تن به تن تنها بود. اما همین که عمرو سر به عقب بر می گرداند، امام علی به یک ضربت ذوالفقارش جفت پای وی را قطع می کند. برسینه نشستن به زمانی تعلق دارد که عمرو پاهایش را از دست داده بود.
با احترام
.
سلام بر نوریزاد گرامی
و همینطور قبلا در چند جا خوانده ام که در ماجرای ابن ملجم علی بن ابیطالب پس از ضربت فریاد می زند بگیریدش ضمن اینکه ابن ملجم پس از ورود به مسجد بعد از فرد دیگری که حمله نخست را کرده بود و البته ناموفق بود به سمت ایشان یورش برد.حال اینکه شیعیان متعصب داستان فزت ورب الکعبه و بیدار کردن ابن ملجم و ….را ساخته اند.به هر حال شخصا اعتقاد دارم زندگی ما نباید تا بدین حد در گذشته دور بماند و ما خود را سرگرم این داستان سراییها نماییم.پرداختن به داستان ابوبکر و عمر و علی و…دردی را از دردهای ما دوا نمی کند.صرفا شاید بشود به آن به عنوان یک واقعه در گذشته نگاه کرد و بس.
موفق باشید
از دیدگاه علم بیو مکانیک امکان ندارد که انسانی بتواند با یک ضربه شمشیر هر دوپای یک نفر را قطع کند!
و از دیدگاه رزم تن به تن امکان ندارد که یک پهلوان نامی در مبارزه روی خود را از دشمن برگرداند. این بیشتر به داستانهای کودکانه می ماند!
شوربختانه نیاکان ما برای جنگیدن با خلیفه های بغداد و ترکان عثمانی پشت خود را از دیدگاه دینی خالی میدیدند چرا که آتشکده های آنان ویران شده بود و کتابهایشان سوخته و نیاکانشان کشته و قتل عام شده بودند و به جز اندک کتابهایی که فراریان با خود به هندوستان برده بودند و آن هم در دسترس ایرانیان نبود چیزی نمانده است تا اینکه برآن شدند دینی بسازند و از ترکیب دیدگاههای باقیمانده در افکار مردم در دین زرتشت و اسلام مذهب //////// را ساختند .
این را تمامی دین شناسان می گویند که آیین ///////////// یک دین ساختگی و ترکیبی است.
در این فرآیند ترکیب هم بسیاری از داستانها ساخته شد و شخصیتها باز نویسی شد.
نیاز به این بود که از علی یک رستم و یک سیاوش جوانمرد و زیبا رو بسازند و تمامی ویژگیهای یک ابرمرد را به او بیافزایند تا دیگران بپذیرند که پادشاهی ازآن او بوده و بانیرنگ از او ستانده اند!
تا اینجا و پس از این هم با شیعه گری هماهنگ است ولی //////// فراموش کرده بودند که همه تاریخ را هم باید دستکاری میکردند!
تاریخ چیزی دیگر می گوید و در آن نمی توان /////////// را یک حاکم عادل و عاقل و شجاع و اندیشمند دانست و گواهش خود تاریخ است!
این را هم بگویم که تاریخ تعریف خود را دارد و بدیهی است که نمی توان تاریخ درست را در کتابهای منتهی الامال و مفاتیح الجنان یافت!
جالبتر اینجاست که هرگاه میپرسیم چگونه امکان دارد که انسانی شب نان جو با آب بخورد ساعت ده شب نماز عشا در مسجد بخواند با همسرانش رابطه داشته باشد غسل بکند دوازده شب برای فقرا نان ببرد سه نیمه شب نماز شب بخواند تا اذان صبح و نماز صبح را در مسجد بخواند برود کشاورزی تا نماز ظهروعصر و مغرب را هم در مسجد بخواند و آنگاه حکومت را هم اداره کند و ….!
می گویند این هم از معجزات خداوند است! در حالیکه از معجزات خداوند آفرینش ////////////////// شماست که نه تنها ///////////////// کوتاه نمی ایند بلکه طرف مقابل رامتهم می کنند!
نوبت به غارت و غنیمت گیری و برده داری و جنگ و تجاوز و جزیه دادن اهل کتاب که می رسه آقایون میگند عرف زمان بوده. نوبت به چیزهای دیگه که میرسه میگند حلال و حرام خدا الی یوم القیامه ! اگر حکومتی که حاکمش معصوم بوده حسب شرایط زمانی مثل حکومت هایی که حاکمشان نامعصوم بوده عمل کرده ، پس این معصومیت و غیب دانی و رابطه با قدرت لایزال الهی چه فایده و اثری داشته ؟ معصوم مگه قرار نیست اشتباه نکنه؟ معصوم مگه قرار نیست به قوه الهی بتونه برخلاف عرف زمان رسم زشتی مثل برده داری را الغا کنه و نگذاره هزار و اندی سال بعد افتخارش نصیب اشخاصی نامعصوم مثل آبراهام لینکلن بشه؟
در این مورد قبلا بارها توضیح داده شد که معیار در چنین استنباط هایی زبان و لسان دلیل در کتاب و سنت است ،یعنی برخی احکام که حالت موقتی داشته است لسان دلیل در آن چنین گویائی دارد ،و برخی احکام بصورت متدرج و تدریجی تبیین شد مثل تبیین حرمت شرب خمر که در آن پنج جور تعبیر وجود دارد تا بالاخره تصریح به حرمت می شود ،مقصود این است که روند قانون گذاری در اسلام گاه بصورت روندی تدریجی بوده است و این مبنائی عقلائی هم دارد ،در مورد برده داری بارها توضیح داده شد که برخی اسباب برده داری از همان ابتدا قاطعانه نفی و تحریم شد ،و ریشه کن کردن و شدن مساله برده داری ناشی از جنگ که سنت ریشه داری بود در جنگهایی که دائم در حال وقوع بود ،نیازمند به تدریج و تدرج بود ،و چنین رویه ای در قانون گذاری از رویکرد اسلام به اصلاح و تربیت بردگان و حمایت از آنان و توصیه اکید به آزاد کردن بنده و اینکه چه ثواب هایی در مورد آزاد کردن بنده است و اینکه مثلا در کفاره واجب افطار روزه رمضان ،یا کفاره هایی مثل خلف قسم ،کفاره ظهار و برخی موارد دیگر یکی از شقوق انجام وظیفه واجب ،آزاد کردن بنده قرار داده شده است و بیشمار توصیه و سفارش در خوش رفتاری نسبت به بردگان ،و تلاش برای تربیت اخلاقی و دینی آنان ،نشان دهنده این رویکرد است که نظر اسلام از پذیرش محدود و ابتدائی امر برده گرفتن در جنگها ،همین بوده است که آنان بتدریج آزاد شوند و تحت تربیت دینی قرار گیرند ،در واقع می خواهم بگویم منطق قانون گذاری و وضعیت ریشه دار مورد برده داری اقتضای تدریج را داشته است تا زمانی که کلا در بین انسانها این روش زایل شود ،البته باسم و تبلیغات زایل شده است ولی هنوز در همین قرون اخیر در جنگها شاهد چنین چیزهایی در جنگها بوده ایم ،و در واقع ربودن انسان ها و استثمار آنها و سوء استفاده از آنان شکل های دیگری پیدا کرده است ،با اینحال اگر بطور عمومی و تحت اشراف کنوانسیون های بین المللی در مورد اسیر جنگی قوانینی وجود داشته باشد که مورد پذیرش همه قرار گرفته باشد و به آن عمل شود ،منطق اسلام در عصر ما هم با آن موافقت دارد و اینکه اسیر گیری و برده کردن انسانها در جنگ نیز حرام و ممنوع است.
اضافه می کنم این توضیح من برگرفته از فتوای استاد عالیقدر و فقیه وارسته مرحوم آیت الله منتظری است ،هرکس طالب تفصیل بیشتر در این مورد هست می تواند به کتاب”حکومت دینی و حقوق انسان” معظم له ص 106 ،پاسخ به پرسش 14 مراجعه کند که ایشان آنجا مفصلا این مطلب را توضیح داده اند.
جناب نوری زاد نمیدانم این حرف ازکیست که ” در دنیا هیچ چیزی آنقدر مقدس نیست که نشود ازش انتقاد کرد” ولی مسلمانها خصوصا شیعیان تا دلت بخواهد مقدسات دارند و واین احساس را بنده در طول نوشته شما میبینم که در رگ و پی تان به علی امام و مقدس زیاد هم نباشید کم اعتقاد دارید و این روحانی جماعت در طول سالها از این نقطه ضعف برای تحمیق ما استفاده نموده اند و خواهند نمود . من خیلی وقت است به این نتیجه رسیده ام که علی و حسنی و حسینی بوده آدمهی معمولی بوده اند با کمی علم و آگاهی بیشتر . ما تا ازاین چنبره مذهب خلاص نشویم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد . آن ////بنام همین مذهب آمد و من و شما هم افتادیم دنبالش و گفت اتوبوس و آب و برق را مجانی میکند و وقتی نشد نیامد بگوید مردم من ////کردم من از مملکت داری هیچ نمیدانم . او به بوسیدت دستش اهمیت داد تا به منافع مردم
این مطلب وعده آب و برق مجانی معمولا زیاد در کلام منتقدان تکرار می شود ،من این تعبیر را در کتاب صحیفه امام سرچ کردم ،عبارت اینطور است :
“من به دولت راجع به مجانى كردن آب و برق و بعضى چيزهاى ديگر فعلًا براى طبقات كم بضاعتى كه در اثر تبعيضات خانمان برانداز رژيم شاهنشاهى دچار محروميت شده اند- و با برپايى حكومت اسلامى به اميد خدا اين محروميتها برطرف خواهد شد-سفارش اكيد نمودم كه عمل خواهد شد”.
(صحیفه امام ،ج 6 ص 263)
تاریخ این نوشته که بصورت پیام بوده است 9 اسفند 1357 بوده است یعنی زمانی که بعد از ورود ایشان به تهران تازه دولت موقت مرحوم مهندس بازرگان تشکیل شده بود و هنوز حتی رفراندوم های جمهوری اسلامی و قانون اساسی انجام نشده بود ،در بخشی از همین پیام باز این عبارت هست :
” به خواست خداوند متعال به زودى درباره شكل حكومت، رفراندم خواهد شد. لازم است تذكر دهم آنچه اين جانب به آن رأى مىدهم «جمهورى اسلامى» است و آنچه ملت شريف ايران در سرتاسر كشور با فرياد از آن پشتيبانى نموده است همين «جمهورى اسلامى» بوده است، نه يك كلمه زياد و نه يك كلمه كم”.
(همان،ص 265)
می خواهم بگویم اینگونه مطالب در چه زمان و مکان و فضائی صادر شده است ،سایر فقرات را هم اگر ببینید وعده هایی کلی در مورد آرمانهایی کلی است ، در خود این عبارت نیز تعبیراتی مثل “فعلا برای طبقات کم بضاعتی…”در آن هست و اینکه ایشان در این مورد به دولت موقت سفارش کرده است ،حال فرض کنید دولت موقت یا کوتاهی کرده است یا در مرحله کارشناسی صلاح ندیده است و تصویب نکرده است ،تعبیر ایشان سفارش جدی است در آن فضا و زمانی که هنوز حتی قانون اساسی تنظیم نشده بود یا در حال تنظیم بود ،باید توجه هم کرد که وقتی دولت شاه سقوط کرد بسیاری از روستاها اصلا دارای آب و برق نبود که بعد تاکنون دارای آب و برق و حتی گاز شدند ،این وضع عمومی کشور بود و در این فضا ایشان بصورت موقت و با سفارش به دولت موقت به این آرمان کلی برای اقشار مردم اشاره کرده است و متاسفانه مخالفان این را دست گرفته ایشان را به دروغگوئی یا فریب یا خلف وعده متهم می کنند.
با سلام به جناب سید مرتضی : آقا سید داشتیم ؟ یعنی ایشان در نوفل لوشاتو نفرمودند در حکومت آینده کمونیست ها هم آزادند که عقاید خود را آزادانه ابراز نمایند …. بنده به هیچ وجه شغلی نخواهم داشت و به قم میروم تا با امور دینی بپردازم …. روحانیت حق هیچ گونه دخالت در امر حکومت نخواهند داشت و بسیاری از وعده های سر خرمن دیگر !! البته ایشان بعدا که صاحب قدرت شدند و سوار کارشدند فرمودند امروز بنده یک مطلب را میگویم شاید به واسطه ای فردا مطلب دیگر بگویم ! واین یعنی دو رویی محظ !! آری این چنین است برادر .
سلام مهرداد گرامی
اولا اصلاح کنید کلمه “محظ” غلط است باید بنویسید :محض!! لطفا فارسی زبان مادریتان را پاس بدارید.
حال بحث ما ترسیم فضای عبارت مربوط به آب و برق مجانی بود ،یکهو پریدید رفتید سراغ چیزهای دیگر؟! بله از ایشان سوال شده بود شما شغ دولتی خواهید داشت یا فرض کنید رئیس جمهور خواهید بود ایشان گفته بود نه و به مسائل دینی و مرجعیت خواهم پرداخت ،و همین کار هم شد ،اتفاقا این پیام را مراجعه کنید ایشان در آستانه رفتن به قم نوشته است ،البته بعد بجهت بیماری قلبی و مشکلات پزشکی بتوصیه پزشکان مجبور شدند به تهران و جماران بروند و همچنان مرجعیت دینی خویش را ادامه دهند و سمت ولایت فقیه مطابق قانون اساسی هم سمت و شغل دولتی نیست.آزادی عقیده مطابق قانون اساسی وجود دارد ،چیزی که هست توطئه علیه نظام دینی و توهین و عناوینی این چنینی مطابق قانون ممنوع است ،و دیدید که گروهها متاسفانه از آزادی سوء استفاده کردند و آزادی بمعنای تخلف از قانون نیست چون از اول وعده آزادی آزادی در چهار چوبه قوانین بوده است ،کمونیست هم می تواند کمونیست باشد و هیچکس را محاکمه نمی کنند که تو چرا کمونیستی ،باید دید گروههای مارکسیستی کمونیستی یا التقاطی های مجاهدین خلق در عرصه عمل چه کردند. در مورد روحانیین نیز بارها گفته ام اگرچه من شخصا می پسندم که روحانیین اصلا در مشاغل اجرایی و دولتی نباشند ،اما ایشان وعده دروغ نداده بود ،وقتی حکومت تشکیل شد در بسیاری از موارد دچار کمبود بودیم و ایشان عملا مجبور به عدول از نظر اول خویش شد ،البته معمولا اینجا هیاهو می کنید شما نسبت سنجی کنید ببینید مشاغل دولتی که در قوانین تعریف شده آیا برحسب قانون این مشاغل مشروط و موکول به روحانی بودن صاحبان مشاغل است؟ غیر از سمت رهبریت که سمت خاص است و عنوان آن بر فقیه تطبیق می شود و غیر از رئیس دستگاه قضا (که البته آنهم باید فرد مجتهد باشد نه لزوما آخوند) کدامیک از مناصب و مشاغل دولتی از ریاست جمهور گرفته و وزیران و نمایندگان مجلس و معاونان مربوطه خود شغل مشروط به روحانی بودن صاحب آن شغل است؟ رئیس جمهور در مواردی روحانی بوده در مواردی شخصی و مردم رای داده اند ،الان و قبلا همه نمایندگان مجلس آخوندند؟! وزرای کابینه ها همه آخوندند؟! چیزهایی مثل امامت جمعه هم از سمت های دولتی نیست و از شوون حکومت و ولایت فقیه است ،بنابر این مجموعا می بینیم که اینطور مطالبی مثل مطلب شما که روحانیین همه شغل ها و مناصب را پر کرده اند و کشور آخوندیست و آخوندیسم حاکم است و تعبیراتی این چنین چیزی جز هوچیگری محض! نیست.
اقامرتضی گرامی اینکه فرمودید در بسیاری از موارد دچار کمبود بودیم چنین نیست علت این بود که اقای حمینی و روخانیون کسی را غیر از خودشان قبول نداشتند و فکر میکردند بهتر میتوانند کشور را اداره کنند
همیشه گفتن قضاوت بسپارید به تاریخ
سیدجان
همین کم مونده بود که نوار ویدیویی آقای خمینی رو هم واسه نیل به مقصود تحریف کنی!!عزیز برادر این دیگه حکم محارب نیست که قلم فرسایی کنی اینجا آقای خمینی علنا می گه دلخوش به این مقدار نباشید که آب و برق و…مجانی می کنیم…یعنی این وعده داده شده بوده.ضمن اینکه شما هی می گی توضیح داده شد و پاسخ داده شد و…انگار توضیحات شما قانع کننده بوده.برادر گرامی توضیحات شما امروزه یه بچه مدسه ای رو هم قانع نمی کنه مگر اینکه شما دنبال اهداف دیگه ای باشی که الله اعلم.
سید جان لطفا این ویدئو رو ببینید این آدرس اش : https://www.youtube.com/watch?v=B_umNLqJ0NE
خمینی : آب و برق مجانی ،اتوبوس را مجانی میکنیم
نیریزی گرامی من که اصل متن پیام و آدرس مکتوب آنرا ارائه کردم ،صوت یا نوشته فرقی می کند؟ ما باید به فضای آنروز و مطلبی که طرف گفته و قرائن کلام و قبل و بعد عبارت توجه کنیم ،من که نگفتم ایشان نگفته ،گفتم ببینید ایشان دقیقا چی گفته ،ضمنا آیا از اول انقلاب تاکنون برق و آب به همه روستاها نرسید؟ زمان شاه همه روستاها آب و برق داشتند؟ امکانات موجود در آن زمان را ببینید و تلاشی که شده است با اینکه بلافاصله گروههای مسلحی که اینجا برای آنها نوحه خوانی می شود در بسیاری از شهرها شروع به شورش و قیام مسلحانه کردند بعد هم جنگ به ایران تحمیل شد و چه هزینه ای بکشور تحمیل شد در عین حال جهاد سازندگی ادامه یافت و بقدر امکان کار شد ،شماها از وعده آب و برق مجانی سخن می گویید ،توجه دارید نرخ و قیمت انرژی و از جمله آب و برق در ایران هنوز هم با کشورهای همسایه و حتی کشورهای عربی صاحب نفت و گاز بیشتر از ما قابل قیاس نیست؟ می شود گفت تا همین اواخر نرخ بنزین و فراورده های دنبال آن در ایران مفت بوده است ،الان بنزین در ایران لیتری هزار است،بروید تحقیق کنید در ترکیه و جاهای دیگر چند است؟ بند کرده اید به یک سخنی که بنده خدایی در فضایی با قید و قیودی گفته است ،همین الان هم نرخ آب و برق در قیاس با جاهای دیگر چیزی مثل مجانی است ،اندکی منصف باشید.
دوست گرامی با درود 1-ممکن است برای ما نام روستا هایی که بعد از انقلاب برق و اب برده شده حداقل 5تای ان را نام ببری ؟2-من یکسال در ترکیه بودم و ماهیانه یک /صد و پنجاهم حقوق کارگری ام را برای اب و برق میپرداختم (6سال قبل)حالا نمیدانم و حالا در امریکا جهان خوار قیمت برق تقریبا یک نود هم حقوق کارگری ام را میپردازم 3 – قیمت بنزین هم یک دوازدههم قیمت یک ساعت کارگری است (حقوق کارگری ساعتی حدود 12 دلار و بنزین گالنی حدود یک دلار) …
سید گرامی خواهش میکنم قیمت ها را با حقوق ساعتی گارکری محاسبه و برایمان بنویس .
اول خلقت بود. حوا توی بهشت یه گوشه تنها نشسته بود. آدم رفته بود خرما بچینه. حوا داشت با خودش فکر می کرد که چقدر مزه خرما دلشو زده. دیگه میلی به خوردن انار و امبه و موز و …. نداشت. چون همه براش تکراری شده بود.راستش رو بخوای حوصله آدم رو هم دیگه نداشت. چون حرفاشون برای هم تکراری شده بود.آخه میدونید اون بهشتی که آدم و حوا توش زندگی می کردند. از بهشتی که محمد به مسلمونا قول داده خسته کننده تر بود. چون توی بهشت محمد کلی مسلمون زن و مرد هست با کلی حوری و غلمان. اما بهشتی که اول خلقت آدم و حوا توش بودند. فقط خودشون دوتا اونجا بودند. حوا از این بهشته کلافه شده بودچون نه بچه ای داشت که نصف روز سرشو با اون گرم کنه و گاهی کهنه های اونو بشوره. نه همسایه ای که بره پیشش بشینه غیبت مادرشوهرشو بکنه. نه اختراعی شده بود که خبرشو توی روزنامه بخونه. نه یک هم بهشتی دیگه داشت که از سرگذشتش بپرسه. نه رادیو بودخلاصه حوا کلافه شده بود. صبح تا شب باید توی این بهشت اینور و اونور سرک می کشید. غذا هم آماده بود لازم نبود نصف از وقتشو توی آشپزخونه بگذرونه. باید یه جوری به این زندگی یکنواخت خاتمه میداد. آدم عین خیالش نبود. یک لحظه با خودش گفت حاصل این همه تلف کردن وقت چیه. تازه قرار نبود توی بهشت مرگی وجود داشته باشه که بالاخره یک روز از این زندگی خسته کننده راحت بشه. حداقل اگه با آدم هم دعواش میشد روز بعد از دعوا احساس میکرد یه تنوعی توی زندگیش پیش اومده. بدبختی اینجا بود که موضوعی هم نداشتند که با هم دعواشون بشه. چون توی بهشت به جز خودشون کسی نبود که بخوان با اون چشم هم چشمی کنند. یا مثلا آدم نمی تونست به حوا بگه چرا موقعیکه داشتی خرید میکردی روسریت کنار رفته بود و موهاتو مرد سبزی فروشه دید حوا داشت با خودش فکر می کرد همینکه آدم اومد بهش میگم بریم پیش خدا بگیم یه تجدید نظر بکنه .آخه خدا وقتی حوصله اش از تنهایی به سر اومده بود نشست و گل بازی کرد و ما رو ساخت. ما باید چکار کنیم. تازه اون از خودش اختیار داشت. ما که نداریم هر کاری خدا گفت بکن باید بکنبم . و هر کاری گفت نکن نباید بکنیم. اون گفته از این درخت سیب نخور اما من نمی دونم چرا نباید بخورم. اگه سیب بده چرا اینجاست. اگه خوبه چرا نباید استفاده بشه. اگه برای آزمایش منه مگه خودش از نتیجه آزمایش خودش خبر نداره. ناسلامتی اون خداست و از همه چیز خبر داره. در ثانی این تنها چیزی هست که مزشو نچشیدم حد اقل خوردن این میوه که تا حالا نخوردم یه کمی به زندگیم تنوع میده.توی همین فکرها بود که شیطون از راه رسید.تا شیطون دهنشو باز کرد که بگه با زندگی توی بهشت چطوری حوا از خستگی ملال آور بهشت برای شیطون حرف زد. شیطون هم که وقت رو مناسب دید گفت اگه از این میوه بخوری دانا میشی. خدا هم هیچ دلیلی نداشته که به تو گفته از این میوه نخوری . فقط /////میشده تو هم مثل خودش بشی. حوا به شیطون گفت آره با تو موافقم. وگرنه چه دلیلی داره که درختی وجود داشته باشه اما خدا که میگن همه چیزش از روی حکمت هست بی دلیل اونو خلق کرده باشه. چرا من باید مثل یک بره معصوم فقط هر چی خدا گفت گوش کنم پس کی خودم باشم. کی از اراده ام استفاده کنم.
از اونجا که حوا یک پیش زمینه از یکنواختی بهشت داشت حرفای شیطون زود کار خودشو کرد. میدونی از اینجا معلوم شد که یکنواختی بهشت بیشتر روی حوا اثر گذاشته بود تا آدم.تازه شیطون از حوا خداحافظی کرده بود که آدم با یک مشت خرما از دور پیداش شد. همینکه آدم به نزدیکیهای حوا رسید حوا به استقبالش رفت و با یک عشوه گری گفت : عزیزم بهتر نیست خوردن خرما رو کنار بزاریم. بیا بریم از این درخت سیب بچشیم ببینیم چه مزه ای داره . من دیگه از خوردن این همه میوه تکراری خسته شدم.آدم گفت : چی داری میگی . وای تو میخوای خلاف دستور خدا عمل کنی. زود باش بگو استغفرالله. اما حوا گفت مگه من عروسک کوکی هستم که فقط هر چی خدا گفت انجام بدم. پس فایده این مغزی که توی سر من هست چیه. این مغز منه که به من میگه من هستم .اما اگه ازش استفاده نکنم یعنی همش خداست و من هیچی نیستم. اما آدم زیر بار برو نبود از حوا اصرار و از آدم انکار. چون غم توی بهشت معنی نداشت. تا حالا حوا گریه نکرده بود . اصلا بلد نبود گریه کنه تا اینجوری دل آدم رو نرم کنه. ناچار بهش گفت: اگه نیای از سیب بخوری امشب من میرم یه جایی می خوابم که دستت بهم نرسه. آدم تا حالا فکر اینجاشو نکرده بود. توی بهشت زن دیگه ای نبود که بهش بگه به جهنم. میرم با یکی دیگه. مجبور شد به خاطر این حرف هم که شده حرف خدا رو زمین بزاره و دو دستی بچسبه به حرف حوا خانم آدم رفت بالای درخت سیب و دو تا سیب کند یکیشو خودش خورد یکیشو هم داد به حوا. همینکه سیب از گلوشون پایین رفت. دیدند که ای وای لخت هستند. اما من نفهمیدم چرا از لخت بودن ناراحت شدند و خودشون رو با برگ پوشوندند.آخه اونجا که به جز خودشون دو تا کس دیگه ای نبود. بگذریم از همین لحظه که بنای نافرمانی رو میزارن شعورشون بالا میره. همینکه داشتند دنبال یه برگ می گشتند که خودشون رو بپوشونن یه دفه صدای خدا بلند میشه. آخ آخ چقدر خدا ///// شده بود که آدم و حوا به راز دانایی دست پیدا کرده بودند .خدا با غضب از اونها خواست که از بهشت خارج بشن. خلاصه هر چی آدم به خدا التماس کرد که ببخشتش توی گوش خدا نرفت. اما حوا قند تو دلش آب شده بود. میگفت ای کاش خدا دلش به رحم نیاد تا ببینیم خارج از این جا چه شکلیه هنوز آدم در حال التماس بود که اصلا نفهمیدند رو بال کدوم فرشته به زمین رسیدند.از اینجا بود که نق نق های آدم شروع شد. هی میگفت زن هر چی میکشم از دست تو می کشم. حوا بهش گفت حالا هر چقدر نق بزنی چیزی عوض نمیشه . پاشو برو یه چیزی پیدا کن بخوریم. دیگه اینجا مثل بهشت نبود که همه چیز دم دستشون باشه . باید تلاش می کردند. خلاصه روزای اول خیلی به سختی گذشت اما همینکه چند روز گذشت. آدم به حوا گفت. راستی چه کیفی داره که انسان از زحمت خودش استفاده کنه. واقعا توی بهشت خسته شده بودم . از بیکاری و پر خوری حوصلم سر رفته بود. چون اینجا خستگی تلاش روزانه استراحت را برام دلچسب می کنه.اینجا میتونم مثل خدا آفرینش کنم . اما توی بهشت فقط باید می خوردم. روی زمین که هستم مثل خدا هستم توی بهشت هیچی نبودم. حوا به آدم گفت فکرش را بکن اگه توی بهشت مونده بودیم ، همیشه تو آدم بودی و من حوا. هیچ تغییری در انتظارمان نبود. هیچ حرکتی برای بهبودی نبود. مثل اینکه زمان ایستاده. آدم دیروز با آدم هزار سال بعد هیچ تفاوتی نداشت.اما در اینجا می توانیم رازهای هستی را بگشاییم.امروز ما می تواند با دیروز ما متفاوت باشد. در اینجا می توانیم بگوییم که هستیم. آدم پیشانی حوا را بوسید و از او سپاسگزاری کرد که او را از آن زندگی خسته کننده بهشتی نجات داده
—————-
سپاس بابک گرامی
نوشته ی خیال انگیز و دلنشینی است.
سپاس
.
“سومين إنسان روي زمين”
يه روز معلم دبستان مياد تو كلاس و به شاگرداش ميگه: امروز ميخام از چگونگي خلقتِ اولين و دومين
إنسان روي زمين واستون صحبت كنم. شاگردا همگي با هم ميگن:
اقا اجازه، اين داستان رو همه مون
ميدونيم، لطفاً از چگونگي خلقتِ سومين إنسان روي زمين واسمون
تعريف كنيد! 🙂
جناب نوریزاد این نوشته از خود بابک نبود ،این محصول جدید زندیق دات کام بود :https://zandiq.com/2008/11/16/ghesseye-adam-va-hava/ که بابک فقط زحمت کپی پیستشو کشیده بود ،آدم یاد قصه های زمستونی مادر بزرگ ها زیر کرسی میفته! با اینحال باید از بابک تشکر کرد ،آخه بابک از پیش کسوتای این سایته که غالبن با نام های دیگم حضور فعال داره منتها باقتضای تنوعی که ننه حوا هم بتعبیر او طالبش بوده بابک هم طالب تنوعه و دوست داره گاهی هم به همون نام پیش کسوتی همیشگیش کپی پیست کنه! آخه کپی پیست هم از خصوصیات این جهانیه که آدم و حوا درش هبوط کردن و بابکم این دنیا رو خیلی دوست داره چون این دنیا کپی پیست توشه! و بابکم گمانش اینه که این دنیا با همه کپی پیستاش همیشگیه ،واسه همین گفتارهای وحیانی رو مسخره میکنه و هرجا از این کپی پیستای زندیقی می بینه زود عقلش بهش دستور میده کپی اند پیست کن ببر سایت نوریزاد ،آخه سایت نوریزاد سایت آزادیه و اصلا این چیزا جاش اونجاست و بیشتر خوانندگان اون برا این چیزا کف و سوت و هورا می کشن ،فقط یه آخوند متحجر بنام سید مرتضی اونجاست شاید اون لجش در بیاد!،خوب هم فاله و هم تماشا ،هم سید لجش در میاد و هم اونجا بیشتر افراد کف و سوت میزنن! خرجشم یه دستور کپی به رایانستو یک پیست! کاری نداره ،پس کپی اند پیست بنام خودم :بابک ایرانی!
ادامه چند سوال ازمذهبيون
.اگر حضرت محمد كه پيغمبر بود غير عادي نبود .چگونه نوه اي كه دوازده نسل با او فاصله دارد غير عادي است.اگر او زنده است در همين فضا هست كه ما هستيم.اگر سرب در هوا هست براي او هم هست.ميكرب ويروس مواد شيميايي بيماري هاي واگير دار همه براي او هم هست.هيچ عقل سليمي نمي تواند بپذيرد با اين همه عوامل كه از عمر انسان مي كاهد انساني اين همه عمر بكند.اگراو غير عادي است .خدا حرف خودش را نقض كرده كه مي گويد ما پيامبران را از ميان خود شما بر انگيختيم.اگر براي اثبات مدعاي خود عمر حضرت نوح را مثال مي زنيد.چرا در آنجا كه در قران گفته شده خدا دنيا را در شش روز خلق كرد مي گوييد اين آيه از متشابهات قران هست.و شش روز به معني شش دوره است.اما به نوح كه مي رسيد اين آيه از محكمات قرآن مي شود.تازه كشتي نوح هم افسانه اي بيش نمي باشد.چرا كه هيچ عقل سليمي نمي تواند بپذيرد كه در آن زمان كه نه هواپيمايي وجود داست نه وسيله تند رو ديگري
حضرت نوح چگونه حيوانات مختلف را از سر تاسر دنيا جمع كرد.مثلا» خرس قطبي را از قطب و كوالا را از استراليا و شتر را از اسيا جمع كرد.ميلياردها گونه جانور وجود دارد .چگونه
حساب تك تك آنها را در ذهن داشت و از قلمش چيزي در نرفت.و كشتي او به وسعت چند اقيانوس بايد مي بود تا ميليارد ها جانور را در خود جاي دهد.اگر از همه جانوران فقط دو جفت بودند جانوران گوشتخوار در اين مدت چه مي خوردند.مگر كشتن كافران راحتتر و منصفانه تر ازكشتن ميلياردها حيوان بيگناه نبود.با اين حساب افسانه نوح هم نمي تواند به داد حضرت مهدي برسد.
چرا بايد حضرت مهدي در زماني ظهور كند كه ظلم به اعلي درجه خود رسيده باشد .مگر اگر ظلم كمتر باشد مبارزه با آن راحتتر نيست.و چرا فقط مردم اخر زمان كه عده اندكي بيشتر نيستند بايد راحت زندگي كنند.مگر مردم دوره هاي مختلف نياز ندارند كه در صلح و صفا و آرامش زندگي كنند.چه فرقي بين ما و مردم آخر زمان مي باشد.آيا انتظار فرج كشيدن يك نوع منفعل بودن نيست.اگر توجيه مي كنيد كه بايد انسان ها خودشان زمينه ظهور را فراهم كنند-ديگر چه نيازي به خضور حضرت مهدي است
داستان معراج نيز برايم سوال بر انگيز است.مي گويند در شب معراج حضرت محمد به ديدار خدا رفت به جايي رسيد كه در آنجا جبرئيل هم اجازه ورود نداشت.حضرت محمد از پشت پرده با خدا سخن گفت.آيا اين به اين معني نيست كه خدا جا ومكان دارد.كه حضرت محمد با الاغ بال دار توانست به آنجا برود.آيا از پشت پرده يا هر گونه حجاب ديگرصحبت كردن به اين معني نيست كه خدا همه جا نيست .يعني خدا اين طرف پرده بود و آن طرف نبود.خودتان بگوييد با قبول داستان معراج چقدر خدايتان را كوچك كرده ايد.او را در حد يك پادشاه كه هر كس با رعايت سلسله مراتب مي تواند به حضورش نائل شود پايين آورديد.
جناب بابک عزیز من این سوال ها را چندین سال و در فواصل مختلف و گسترده تر ازحوزویان گرامی کرده ام ولی متاسفانه هیچ جواب قانع کننده دینی برای این سوال ها دریافت ننمودم امید که شما فتح بابی شوید برای جواب معقول و متین !
مهرداد گرامی باز خدا پدر ترا بیامرزه که خودت سوال می کردی ،این بنده خدا (بابک ایرانی پیش کسوت سایت) هنرش اینه که میره دهها سوال مختلفو از سایت هایی مثل زندیق دات کام که با اون سنخیت داره (کبوتر با کبوتر ..الخ) کپی اند پیست میکنه و میاره توی سایت نوریزاد!منتظر پاسخ هم نمیشه همینطور لاینقطع مثل تیربار و مسلسل که نوار فشنگاش تموم شدنی نیست هی شلیک می کنه ،هی شلیک میکنه! با خودش نمیگه یا خیال میکنه بقیه هم خنگن و نمی فهمن که طریق پرسش و سوال برای فهمیدن مطلب یا تامل در پاسخ کسی است که مورد خطاب قرار گرفته! نه همینطور بمباران سوال ،مذهبیون رو مورد خطاب قرار داده ،از خدا شروع کرده که خدا چیه و عدم چیه و این چیزا ،بعد اصلا صبر نکرده مذهبیون به سوال اول پاسخ بدن که اتفاقا همه این مشکلات و جهالت های بعدی بشر نافهم همون نفهمیدن پاسخ سوال اوله! یعنی توحید ،وقتی آدم توی توحید پاش بلنگه دیگه لنگ لنگان رو به سقوط میره و خیا میکنه انباشتن پنجاه تا سوال و بیجواب فرض کردن سوالها می شود کمال و عقلانیت و پیشرفت ،و بطلان سخن مذهبیون و اثبات سخن زندیق دات کام! اینه که من فقط نگاهش کردم که همینطور بمبارون سوالشو ادامه بده و خودشو رسوا کنه و همه بفهمند که روش طرح سوال اینه که پله پله برند جلو و سوال برای فهمیدن و تبادل نظر و کسب اطلاعاته نه خودنمایی و عاجز کردن طرف ،روشنه که اگر پیش فرض آدم این باشه که این سوالها هست و همه بی جوابه و زندیق حقه و مذهبی باطله ،دیگه صرف وقت برای پاسخ به سوالات بمبارانی بی معناست چون زندیق از اول دچار پیش فرضه!
اما شما هم که یهو اومدین تو میدونو وسط دعوا نرخ تعیین فرمودین هم کم لطفی کردین ،و من در این چند سال برخی سوالات رو پاسخ داده ام و کپی همه اونهارو هم دارم ،اینکه کسی نخواد چیزی رو قبول کنه و بر اساس پیش فرض های خاص خودش پیش بره امری علیحده است ،یادتونه در مورد بحث آدم و حواء و آفرینش انسان یه کامنت گذار انسان و و مودبی بود (یادش بخیر) که مفصل در مورد آیات خلقت انسان از من سوال می کرد اما نه بمباران سوال مثل بابک ایرانی پیش کسوت ،من هم در حد وسع وقت و فهم و مطالعه ام آن آیات را برای او تبیین کردم یادش بخیر بحث های خوبی بود ،و با اینکه موضع او انکار بود اما سعه صدر و ادب هم داشت و عاقلانه بحث می کردیم.بحث هایی هم در مورد ماجرای نوح و موارد دیگر شما داشتید که من مفصل پاسخ می دادم ،چه کنم که شما فقط پیش فرض های خاص خودتون رو دنبال می کنید ،الان ببینید این بابک خان جان ،سوال اولش در مورد خدا بود که خود این یک سوال کلی بحث های فلسفی علمی تجربی را دنبال داره ،اما این بنده خدا اصلا دنبال جواب سوال نیست !میخاد فقط مثل یک روبوت برنامه ریزی شده هرچه توی سایت زندیق دات کام دیده و براش حل نشده رو اینجا کامیونی خالی کنه تو سایت نوریزاد و حقانیت زندقه و بطلان خدا و ایمان و دین را اثبات کنه! عیبی نداره دلشون و دلتونو به این چیزا خوش کنید ،یهو می بینید پیک مرگ اومدو تموم؟! نه بابا تازه اول ماجراست!
فرزند ایران گرامی
من ،مقدمه ای بر رستم و اسفندیاروسوگ سیاوش در مرگ و رستاخیز از شاهرخ مسکوب را مطالعه کردم ، اما متاسفانه ،کتاب بیچاره اسفندیار نوشته زنده یاد سعیدی سیرجانی را نتونستم تهیه کنم ، یک دنیا از راهنمایی شما تشکر می کنم .
شاد باشید
هموطن گرامی
خواستم لینک دانلود کتاب بیچاره اسفندیار را پیدا کنم و برای شما در اینجا بگذارم…در نهایت شگفتی، به جز یک لینک پولی اصلا سرنخی از دانلود این کتاب نیست, حتی در کتابخانه های رایگان اینور آب. حال آن که تقریبا همه کتاب های زنده یاد سعیدی سیرجانی (حتی ضحاک ماردوش که مستقیما ولایت فقیه را نشانه رفته است) برای دانلود موجود هستند. عجبا…ظاهرا جلادان حکومت از خود حاکم حساس تر تشریف دارند!! شاید تنها از دستفروش های جلوی دانشگاه بتوانید سراغ بگیرید. راستی، شهر کتاب را هم امتحان کنید (شهر کتاب میرداماد انتخاب مطمئن تری است).
کورس گرامی،
پیرو توصیه شما، کتاب امروز پاییز 1351 را پیدا کردم و حتما به زودی خواهم خواند. ظاهرا این فصلنامه، هشت شماره دارد که علاقمندان می توانند همه آن ها را از نشانی زیر دانلود کنند. فصلنامه شماره چهار، همان شماره مورد نظر کورس بزرگوار است:
http://ketabnak.com/cat/749/%D9%85%D8%A7%D9%87%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2
با احترام
فرزند ایران
فرزند ایران و کوروس ومزدک عزیزوگرامی
ازمعرفی شما برای کتابها و افراد محقق و با ارزش بسیار سپاسگزارم.
چه دنیای متعفن و نفرت انگیزی است دنیای سیاست
http://www.bbc.com/persian/iran/2016/09/160923_u01-carter-islands-oman
جناب سید مرتضی دو سوال من را جواب نداده اید :
اول، تعریف شیطان؟
دوم،نظر شما نسبت به بنیادگرایی سید جمالدین اسد آبادی و اصولا بنیادگرایی اسلامی در عصر حاضر چیست ؟
نه قصد توهین و نه شوخی دارم ، گفته باشم.
در مورد سوال اول رجوع کنید به فرزانه یگانه سایت که خودشو نخود هر آس می کنه و گاهی هم مثل جنی ها بجای افراد دیگر خودشو جا میزند و اندکی معرفت عذرخواهی هم نداره (وصفشو بیار اسمشو نیار رو میگم!) اون چون جن شناسه و شیطان هم بتعبیر قرآن از جن بوده و توی مخ من و جنابعالی هم دائم فعاله ،پس این توی حوزه تخصصی اسمشو نیار وصفشو بیاره! پس به او مراجعه کنید.
اصولگرائی هم اجمالا یعنی پایبندی به اصول پذیرفته شده در هر مکتب ،بنابر این تعریف هرکسی که مکتبی رو پذیرفته باشه یعنی اصول اونو پذیرفته باشه مصداق یک اصولگراست ،حتی شما. مرحوم سید جمال هم یک اسلامیست پرشور و اصولگرا بوده که به اصول اسلامی و خصوصا اصول مشترک اسلامی بین همه فرقه ها پابند بوده و برای آن کوشش می کرده ،دیدم شما در یک نوشته ای باز با تربیتی کرده بودید و منبع درآمد سید رو چون برای شما معلوم نبوده مورد تهمت قرار داده بودید ،و اونو فرامانسیون ،نه ببخشید فراماسون خونده بودید! حالا انصافه چون من الان ممر درآمد شما رو نمیدونم بقول نوریزاد همینجوری! بشما تهمت بزنم؟!
دولت آلمان اعلام کرد تا پایان سال جاری میلادی افغانها را از این کشور اخراج خواهد کرد چون بیشتر افانستان امن می باشد. حالا چند افغانی در آلمان دومین کشور صنعتی جهان هستند؟ حدود 70 هزار نفر !
در حالی که همین غربیها برای ماندگاری بیش از پیش و حتی ابدی مهاجران افغا و عراقی به ایران فشار می آورند و روز بروز به حق و حقوق آنها اضافه میشود. مهاجران سالها در این کشور زندگی کرده اند و تخصص و سواد و سرمایه ای جمع کرده اند حاضر نیستند برگردند کشور خود را بسازند و از این وضع عقب مانده و تولید کننده 75 درصد مواد مخدر جهان نجات دهند. این در حالی است که بارها اعلام شده 40 تا 50 درصد جرائم خشن استانی مثل کرمان را همین خارجیها انجام می دهند و در این سالها باعث بیکاری 75 درصد کارگران بخش ساختمان در خراسان شده اند ( عبارت بیکاری 75 درصد کارگران ساختمانی را سرچ کنید)
به جرات می توان گفت نیمی از افغانستان و میلیونها نفر دیگر از عراق و پاکستان و .. ایران را به اشغال خزنده خود درآورده اند و دارند بدون جنگ و خونریزی مملکت راصاحب میشود و بخش زیادی از آسیبهای اجتماعی و بیکاری جوانان و کودکان ولود در سر چهاررا ه ها بخاطر آنهاست. ( با تجاوز یا ازدواج قانونی و غیر قانونی چند بچه می زارن توی دامن زن و بعد هم فرار می کنند به ولایتشان بچه ها هم راهی چهارراه ها می شوند!)
البته در آذربایجان ما و بسیاری استانهای قومی، اقامت و اشتغال مهاجر خارجی ممنوع است و اینها تنها در 14 استان شرق کشور از قزوین به سمت شرق اجازه اسکان دارند. جایی می خواندم در غالب طرح خاورمیانه جدید غرب همین 14 استان قرار است با اتصال به هرات افغانستان ایران جدید را بوجود بیاورد و مناطق قومی که اقامت مهاجر خارجی در آن ممنوع است مثل آذربایجان و کردستان و خوزستان و سیستان بلوچستان قرار است تجزیه شود. البته از استعمارگران غربی هر چه بگویی برمی آید. ما هم که در این کشور همه خواب هستیم. همین بیگانه ها فردا بر مسند کار می نشینند و کشور را به فنا می دهند کما اینکه از این ها کم ضربه نخورده ایم تا حالا. کسانی که وطن خود را به دشمن دادند و به ایران فرار کردند چه خیری می خواهند به ما می رسانند جز اینکه هر جا نفوذ کنن می شوند کار چاق کن قوم و خویشهای آنطرف مرز ( تازه این بترین حالتش هست). باز عده ای جمع میشوند و ناله و نفرین می کنند که چرا وضع مملکت خراب است. شما در خانه و زندگی خودت را به روی غریبه اینگونه بی حساب باز کنی در عرض مدت کوتاهی نابود میشود مملکت هم همینطور. روز بروز هم با تصویب قانون و تغییر رویه های قانونی زمینه ورود و حضور و سواستفاده بیگانه را راحت تر می کنند. چوب حراج زده اند به مملکت. بعضی وقتها می پرسم ماندن ما آذریها در این جغرافیای بی در و پیکر دلیلی هم دارد مملکتی که حیاط خلوت بیگانگان است؟ داخل مملکتمان بودجه ها خرج عراقی و افغانی می شود خارج هم خرج باز عراقی و سوری و لبنانی و فلسطین و یمن و …
یک نامه هم به این مهاجران بنویسید و بگویید کشورتان در اشغال دشمن است امریکا و ناتو در آن جولان می دهند چه می خواهید در این مملکت؟
سلا م جناب نوری زاد از اینکه برعلیه ظلم رژیم جنایتکار ودزد وقاتل (//////) می نویسی دست مریزاد اما شما که ادعای شیعی بودن داری اگر معصومیت امامان شیعه ودر راس آنها امیرالمومنین علی علیه السلام را زیر سوال ببری یعنی:
1 : خداوند فردی را که اشتباه هم میکند وبعبارت دیگر گاها ظلم میکند دستور اطاعت محض داده است یعنی در درجه اول خود خداوند العیاذ با لله به ظلم راضی شده ویا خود خداوند ظالم است که نه در اعتقاد شیعیان ونه در اعتقاد سایر مسلمانان چنین باوری است دارنده چنین فکری حداقل دیگر شیعه نیست ونسبت ظالم را به خداوند جایز دانسته واین دیگر کفر است (آیات وروایت زیادی در رابطه با مطالب فوق هست که بهتر میتوانید بررسی کنیدولی عقلا ثابت است) وتوبه واجب که از اعتقادات مسلم شیعیان است ربطی هم به بنده ناچیز ندارد که بخواهم شمارا امر به توبه کنم اعتقاد شیعیان را عرض کردم خود دانی اگر غیر از این است بفرمایید
2: اصولا عصمت اساس وشرط صدرصد ولازم برای انبیا واوصیا و امامان شیعه است چه در این صورت چه فرقی بین امام علی (ع)(که بزعم شما معصوم نیست گاها ظلم میکند) وسایر جنایتکاران از نمرود وفرعون وعمر وابوبکر وهیتلر وچنگیز تا مسولان فعلی ؟ البته حاشا وکلا چنین باشد پناه برخدا از چنین فکر کفر آلودی ؟؟چه اینکه امیرالمومنین علی(ع) که ((میفرماید که در مقابل تمام گنجهای دنیا حاضر به گرفتن دانه ای به ظلم از دهان مورچه ای نیستم)) کجایی جناب نوری زاد ظلمهای خامنه ای و تشویقات مخالفین دین بطور کلی ومخالفین شیعه بطور خاص با نظراتشان برای شما مجوز از ریشه زدن مذهب شیعه شده است البته وقتی از جامعه سنتی ومتدین فاصله بگیری ومخاطبان مخالف رژیمتان اکثرا از دسته اقلیت ناچیز و ضد دین و ضد شیعی باشد خوب مطالبتان هم بیشتر به مذاق آنها خوش میاید در صورتیکه شما اگر برای هفتاد میلیون شیعه عاشق اهل بیت علیهم السلام مینوشتی که اکثرا دل خونی از خامنه ای وایادیش دارند خیلی موفق بودی واصولا اینکه باشما کاری ندارند شاید دلیل اصلیش همین باشد که با اکثریت مردم بیگانه شدید ان شالله متوجه شده باشی و برای اکثریت مردم مظلوم هم قلم فرسایی کنید میبخشید ضمن احترام مجدد به شما در فداکاریتان برای روشنگریتان وعاقبتتان بخیر خیر خواه شما هستم
سلام بر یا علی مدد
دوست عزیز فرموده اید:”اصولا عصمت اساس وشرط صدرصد ولازم برای انبیا واوصیا و امامان شیعه است چه در این صورت چه فرقی بین امام علی (ع)(که بزعم شما معصوم نیست گاها ظلم میکند) وسایر جنایتکاران از نمرود وفرعون وعمر وابوبکر وهیتلر وچنگیز تا مسولان فعلی ؟ “اولا چه کسی این شرط را گذاشته؟!اگر منظور کمتر از ۱۰۰ ملیون شیعیان جهان است که در مقابل بیش از یک ملیارد مسلمانان جهان عدد قابل توجهی به شمار نمی آیند.عمده مسلمانان جهان نه تنها اعتقادی به عصمت امامان ایشان ندارند بلکه در مورد پیامبر هم عصمت را مطابق نص صریح قرآن در ابلاغ وحی می دانند.ثانیاعدالت امری نسبیست.مثلا در مورد کشتار ۶۷ حکومت دینی اکثریتی آنرا جنایت و اقلیتی هم عین عدالت و حکم خدا می دانند.در مورد اقدامات پیامبر هم حتی این عقاید دوگانه وجود دارد.ضمن اینکه چه کسی گفته اگر عدالتی بخواهد باشد ایجاد کننده آن اجبارا بایستی معصوم باشد.اگر چنین است که شما می گویید ما در زمان علی ابن ابی طالب اصولا نباید فقیری داشته باشیم که خود نشانه تبعیض اجتماعیست.ثالثا امام حسن شیعیان در مقابل شروطی که همگی موجود است حکومت را به معاویه واگذار کرد.اگر معاویه ظالم باشد این عمل حسن ابن علی هم عین ظلم است.رابعا مستدعیست خیالات و ابداعات شیعی را که بر اذهان ایشان نقش بسته و به هیچ روی قصد اجازه خودنمایی به خرد ایشان را نمی دهد را به جای بدیهیات مسلم عقلی و منطقی جا نزنید.آخر اینکه عارضم از غیر خدا طلب یاری کردن مطابق همین قرآنی که شما معتقد به آنید کار مشرکان است.به جای الفاظی نظیر یاعلی و یا مهدی و امثالهم بهتتر نیست بگویید یا الله.یا سبحان.یا رحمان و…
پاینده و پیروز باشید
جناب یا علی مدد ضزب المثلی داریم که میگوید من آنم که رستم بود پهلوان مصداق کامل آن حکومت ج.ا هست که با تمسک به نوشتار در مورد معصومین که اصلا کاری به راست ویا دروغ بودن آن ها ندارد به ناحق خود را پیرو این معصومین قلمداد میکنند و تا آنجا که در توان دارند مردم را تحقیر وتحمیق میکنند و مدعی اطاعت محض ازاین معصومین هستند ولی در عمل جنایت کاران وشیادانی بیش نیستند ودر خلوت و آشکار آن کاردیگرمیکنند.
جناب آقای نوریزاد من یکی از هواداران پرو پا قرص شما هستم و هر روز سایت شما را برای خواندن مطالب جدید و تازه پی گیری میکنم و با تبحری که شما در ترسیم نکات مهم اجتماعی ,فرهنگی و سیاسی دارید و به روایتی همان درد میلیونها انسانی است که بصورت پتک بر فرق این نظام وارد میشود ,اما این بار متاسفانه این پوتک و تیر خالص را بر فرق این ملت بی پناه و مظلوم بخوصوص قشر جوان فرود آوردید نگاهی مختصر به این بلبشور فکری و فرهنگی که امروز گریبانگیر جوانان ما شده است هر انسان متعهد و متفکری را در ترویج و اشاعه شک و تردید نسبت به اولگو ها و نمونه های بارز فرهنگی که در جامعه معرفی شده است اینگونه بی محابا بر خورد نمیکند .
در ذهن فرهنگی ناخود آگاه مردم ما هروقت نشانی از عدالت ,صداقت ,آزادگی ,مردانگی و مروت به میان میاید یعنی علی و فرهنگ و مرام علی و خدشه دار کردن و یا ذهن مردم را با یک سری سوالاتی که مربوط است به یک دوره خاص در شرایط بسیار بدوی مخصوص خودش از انسان متفکری چون شما بعید بنظر میرسد .
یقینا این نامه اخیر شما به امام علی در ظاهر ممکن است این حکومت سر و صد ای بکند ولی در باطن از آن استقبال هم خواهد کرد چون شما با طرح این سوالات و ایجاد شک و تردید در حقیقت ان سلاح تقوا,عدالت و آزادی را که همان فرهنگ جا افتاده امام علی بود از فکرو ذهن مردم خارج کردید و خود حکومت هم دنبال یک چنین چیزی است اصلا از خدا میخواست که چنین فرهنگی هم وجود نداشت که تمام اعمال و حرکاتش با آن ارزیابی شود و مدام او را با رفتار و کردار علی مقایسه بکنند حتا در بین طرفداران خودشان با منش و رفتار علی خودشان را میسنجند و انتقاد میکنند .
خدا وکیلی الان با طرح این سوالات کدام یک از مسائل و مشکلات را توانستید بر طرف کنید خودکشی های ۴۰۰۰ نفر در سال ,اعتیاد ,فحشا ,بچه های بی پناه و سرگردان توی خیابانها یا اینکه سرخوردگی و پرکندگی بیشتر مردم گیرم که امام علی هم همانند عییس مسیح یا حضرت موسی معجزه میکرد جلوی امراضی مثل طاعون و ابله را میگرفت چه دردی از دردهای امروز ما را برطرف میکرد که مسیح و موسی برای پیروانشان کردن و تاثیر آن معجزات در زندگی امروز مردم امریکا و اورپا .
ما ایرانیها انسانهای بسیار قدر ناشناسی هستیم همه چیز داشتیم و داریم ولی چون قدر ناشناس هستیم داریم همه چیز رو از دست میدهیم همانگونه که آثار باستانی و هنری خودمان را تخریب میکنیم با همون شدت فرهنگ کهن و باستانی و مذهبی و عرفانی خودمان را هم داریم از بین میبریم ما پایین برویم و بالا بیاییم مذهب را نمیشود از مردم جدا کرد فراموش نکنیم دست آورد همین مذهب و همین تشیع با کلی ایرادات منطقی موجود موجب پدیدار شدن بسیاری از دانشمندان , فلاسفه و هنرمندان نظیر مولانا ,حافظ ,سعدی و و و شده است که امروزوجودشان و آثارشان در دنیا مطرح است و غرور ملی ما را به همراه دارند
جناب علی کلام شما کلام متین و دلسوزانه ای بود من بسهم خودم بهره بردم و به آن مثبت دادم
موفق باشید
با سلام به جناب سید مرتضی : ممکن است بفرمایید از کلام متین ؟ و دلسوزانه ALI آقا چگونه بهره بردید اگر ممکن است این بهره ها را هم برای ما سائلین آشکار تر بفرمایید که آیا این ملاطفت را حضرت علی در حق موالی بی پناه و کودکان بیگناه اسیر که فقط وفقط برای بردگی رنج ومرارت کشی وآسایش اعراب وسوء استفاده مجانی جنسی وجانی ازآن نگون بختان به حجاز برده شده بودند هم مورد احسان ایشان واقع میشدند یا نه ویا ایشان فقط ایتام عرب را میشناختند آیا در این پژوهش های سرکار عالی به موارد احسان معصومین به ایرانیان نگون بخت هم برخورد کرده اید لطف بفرمایید جواب شایسته بفرمایید که تاکنون ازشما بسیار سراغ دارم .با احترام .
نامه تمثیلی است. برداشت منفی نکنید
لطف کنید پاسخ مربوط به علی اولین کامنت در سایت خودتان را به ایمیل که تقدیم کردم بفرستید .ممنون علی صد
بنظر بنده تا ذهن ایرانی جماعت از این خرافات پاک نشود رستگاری برای ماوجودنخواهدداشت وحال وروز ما همینی هست که هست .اتفاقا ایشان دراین گفتار به یکی از اساسی ترین اعتقادات خرافی که خود باعث پدیدارشدن تصاعدی خرافات گوناگون دربستر زمان شده است اشاره کرده است.اگر مردم ما تکلیفشان راباامام اولشان روشن کنند تکلیف خیلی چیزهای ذیگر وبویژه امام آخر روشن تراست وبه تبع آن خیمه شب بازی به نام ولایت فقیه دیگر جایگاهی نخواهد داشت.
اخوی از اینها که نام بردید، دو نفرشان(حافظ و سعدی) که ابتدا، تمام عیار سنی بوده اند! مولوی هم که علاوه بر سنی بودن، هُرهُری مذهب بوده! حال شما خوبه برادر؟!
نکنه یه موقع فریبِ مصادره های علمای دروغگوی شیعه را بخوری!
حافظ و سعدی هم اصلا” در این باغهایی که مسلمانان آراسته اند، نبوده اند! هر دو اسلامِ تشیع و تسنن، صلاح و رستگاری را در “نماز” میدانند! ولی ببین سعدی چه می فرماید؛ عبادت به جز “خدمت خلق” نیست. این بزرگان که شما هم ناخواسته و ناآگانه میخواهید افکار متعالی آنان را، مصادره فرمایید و به تشیع و اسلام بچسبانید! از این جنگِ هفتاد و دو ملت، کلا” عبور کرده بودند…!
جناب سید مرتضی
در مورد سئوالاتی که مطرح کردم هدف بنده این بود که نشان بدهم در مورد آن مقطع تاریخ میشود این سئوالات را طرح کرد کما اینکه طرح هم شده ولی اگر دقت بفرمائید عرض کردم که جواب این سئوالات منوط به آگاهی درست از شرایط آن زمان است که ای بسا پیش داوریهای محقق نیز در جواب تاثیر داشته باشد و عنایت میفرمائید که طرح اینگونه سئوالات بمعنای تائید آنها نیست . شما درست میفرمائید و یک پاسخ به این سئوالات همان است که شما فرمودید ولی شاید پاسخ های دیگری هم باشد. به هر حال آنچه که معلوم است مخالفین ایشان توان جمع آوری نیروی قابل ملاحظه ای را داشتند که این خود قابل تامل است و نباید ندیده گرفت ولی برای قضاوت در مورد آنها ما اظلاعات بیشتری نیاز داریم. بنده در یک تحقیقی که چندی پیش دیدم متوجه نقش مالک اشتر در جنگ جمل شدم که بنظر محقق محترم او و محمد ابن ابی بکر و افراد تند رو در سپاه امام در راه انداختن این جنگ نقش اساسی داشتند . یا در صفین همین مالک از انتخاب نماینده ای که امام میخواست ممانعت کرد. بنده اینها را برای این عرض میکنم که تاکید کنم واقعا برای پیدا کردن پاسخ به سئوالات کار لازم انجام نشده.
در مورد ولایت ففیه،عرض میکنم که آنچه تصویب شد بعنوان اصلی از قانون اساسی بودکه نقش و حد و اندازه اش معلوم است و در کنار آن اصول دیگری هم هست. لکن ولایت فقیه بعنوان یک ایدولوژی و مرام در حقیقت جایگزین قانون اساسی شده و امروز بحث حکومت در همه ابعاد مخالفت و یا موافقت با ولایت فقیه یا بهتر بگویم ولی فقیه است و این فضا بر جامعه ما حاکم است. بنده عرضم این بود که وقتی میشود از امام علی سئوال کرد چرا نشود از بقیه سئوال کرد؟ چون شما از ولی فقیه نمی توانی سئوال کنی و توضیح بخواهی به این دریای مشکلات وارد شده ایم و این موضوع بر همه شئونات جامعه ازجمله قانون اساسی و اجرای آن سایه انداخته است.
یاران گرامی
همینطور که می گویید سوال می شود کرد و در مورد بخش حقوق ملت می توان پافشاری و اصرار کرد ،نمی شود گفت بطور مطلق ولایت فقیه جایگزین قانون اساسی شده ،باید در هر مورد تلاش کرد مستدل و بزبان حقوقی موارد تخلف را نشان داد و بحث کرد مثل همین مورد مخالف قانون اساسی بودن نحوه برخورد با آقایان موسوی و کروبی ،بارها گفته ام من با نقد وفادارانه با نظام و قانون اساسی مخالفتی ندارم اما متاسفانه برخی از ماها واقعیات خارجی را نادیده می گیریم و از اول یکسره می خواهیم برویم ته ماجرا یعنی سقوط نظام بقول نوریزاد :سیم آخر!.
در مورد جنگ جمل و صفین منابع متقنی وجود دارد و نمی شود هر ایده و احتمالی را تحقیق نامید ،شما را ارجاع می دهم به دو منبع قدیمی و مهم یکی :الجمل مرحوم شیخ مفید و دیگری الصفین نصربن مزاحم.
موفق باشید
سیدجان
خداییش اگه اینجا پیش من بودی یه ماچ بزرگ ازت می کردم.وجدانا نمی شه آدمی(به غیر از آخوندا) پیدا شه که تا این حد استاد تجاهل به وقت لزوم باشه.اخوی وقتی یک اصل مسلم قانون اساسی اینه که همه در پیشگاه قانون باهم برابرند و این اصل معطل مونده قانون نوشته شده به جز مشتی فکاهی چیزی نمی تونه باشه.قانون اساسی که به غلط از غرب گرفته شد و اصلا برای ما ایرانیان مسلمان مفهومی نداشت همه من جمله رهبر رو در برابر قانون یکسان می دونه.حالا یه توهین کوچیک به رهبری حداقل 2 سال زندونی داره و رهبر و طرفداران حکومتی مثل شما هر چه به مردم بار کنن کوچکترین مواخذه ای نداره!همین تعطیلی این اصل کافیه که به پشتوانه اون حکم حکومتی(همون وتوی منفور امثال شما) باب بشه و هر چیز دیگه ای تو قانون بیاد چون یدالرهبر فوق ایدیهم هست دیگه معنایی نداره.البته که شما اینا رو می دونی ولی مواردی نظیر اون کرسی معارف اسلامی که تو دانشگاه از طرف حکومت دینی به شما هبه شده مانع از اعتراف به حقیقت می شه.
سلام بر همه عزیزان علی الخصوص اقا سید مرتضی
نیمه شب با خودم نجوا میکردم تو چه شیعه امام غریب هستی که عاجز از دفاع امام معصومت باشی بخدا نه اینکه عاجز باشم از براهین بلکه عاجز از نطق و قلم هستم ولی با خواندن دفاعیه سید گرامی که چطور به شیوایی و مستدل از امام معصوم دفاع نمودند از یک طرف بر حقارت خودم از دفاعیه آن معصوم خجل و از طرفی خون تازه و گرم در عروقم جاری گشت و الاف تحیات و درود بر سلاله ان امام فرستادم و دانستم قطره ای از خون ان امام همام در عروق فرزندش جاریست . برادران خواهران من بلد نیستم سخنوری کنم از دلم می نویسم اقای نوری زاد شما اگر قرار است حکومت و رهبر و مسیولین و شیوه حکومتداری را نقد کنید عیبی نیست ولی مسیرش تخطیه و زیر سوال بردن بدیهیات و …. نیست . عزیزم ما شیعه امام علی هستیم و تا جان در بدن داریم علی علی گوییم و بر این علی گفتنها افتخار می کنیم ولی کاری نکنیم که انها بما افتخار نکنند . یا علی بابی انت و امی و نفسی و اولادی . ببخشید اگر کسی این نوشته های سطح پایین را می بیند و می خندد . نوری زاده عرزیز بقول همان امامی که زیر سوالش بردی شقشقیه ای بود .
از ميان خبرها
امام جمعه شهرکرد: کنسرتها سوغات غرب است.
– و مردم حتماً كنسرت ها را تحريم مى كنند چون مى بينند امام جمعه شهر كرد خودش هم سوغاتهاى غرب را كنار گذاشته و با الاغ به محل اقامه نماز مى رود و حاج خانومشان هم رختها را مى برد سر جوب با چوبك مى شويد.
امام جمعه ورامین: جولان مانکن های متحرک در خیابان های کشور مایه ننگ است
– همه اش تقصير رانندهء ماشين ضد گلولهء حاج آقاست كه ايشان را از مسير جولان معتادان و كودكان كار كه مايه افتخارند به محل اقامه نماز نمى برد.
چمران: گزارش واگذاری ملک به اعضای شورای شهر دروغ است.
– حسودان اين دروغها را پخش مى كنند. ملك ها را ساختيد “وان يكاد” بالاى سر درش يادتان نرود.
ابراز نگرانی مشاور رهبر از احتمال «زد و بند» روسیه و آمریکا بر سر سوریه
– البته بين خودمان بماند اگر ما را دور بزنند و خداى نكرده صلح بشود، از زير سنگ هم شده بحران ديگرى پيدا مى كنيم تا مردم هميشه در صحنه، به فكر آنچه در پشت صحنه مى گذرد نيفتند.
ترک تحصیل ۴۰ هزار دانشآموز به دلیل فقر در دزفول
– ائمه جمعه : الحمدلله! گفتيم نكند خداى نكرده در دزفول كنسرت برگزار شده است.
محکومیت یک روزنامهنگار، به هفت ماه حبس به دلیل پرسش درباره حصر
– مشمول رأفت اسلامى شده. چون در باره هفت سال حصر پرسش كرده مى بايست به هفت سال زندان محكوم مى شده نه هفت ماه.
کشته شدن یک سیاهپوست دیگر با گلوله پلیس آمریکا/ ادامه ناآرامیها در شارلوت
– ناشى گرى يعنى اين. بايد بدهند لباس شخصى ها بكشند بعدش هم: كى بود؟ كى بود؟ من نبودم، و خلاص.
فروش کیسه های “هوای تازه” در یک مرکز خرید چین
– برادران قاچاقچى: چيطو به فكر ما نرسيده بود؟ پٓ هوا م ميشه فروخت؟ الهى شكر. نفت، آب، خاك مرغوب، چوب جنگلا، آثار باستانى كه تموم شد باكى نيس. هواى تازه هر چى بود صادر مى كونيم.
مسابقات طناب کشی در نمازخانه ای در قم!
– جمعى از طلاب بسيجى : حيف شد كه خودى بودند. اگرنه بخشنامه مى آمد كه كفن بپوشيم و در يك راهپيمايى خواهان اعدام حرمت شكنان بشويم، يك اضافه كارى هم دشت مى كرديم. بخشكى شانس….
امام جمعه شیراز: ائمه جمعه و نمایندگان ولی فقیه در هیچ گروه و جناح سیاسی نمی گنجند.
– به گمانم اگر رژيم بگيرند بگنجند.
“يا علي” يا “يا حسين”
از موقعيكه اقاي نوري زاد به پدرِ حسن و حسين نامه نوشت، فضاي سايت دگرگون شد
و با اخرين پاتكِ سيد مرتضي جنگ صفحه(صفيّن ) مجازي وارد مرحله تازه اي شد!
سيد مرتضي جوري استدلال ميكنه كه انگار در واقعه غدير خُم، رو شتري نشسته
بود و تمام ماجرا رو از نزديك ديده و همه گفتگوها رو با ايفونش ضبط كرده !
حالا قبل از اينكه دوستان، به كندنِ ” خندق” رو بيارن و جبهه ديگري رو باز كنند وظيفه
مليجكيم حُكم ميكنه فضا رو كمي از معنويت سبك كرده و اتش بسي موقتي اعلان كنم.
⭐️
يه اخوندي نشسته بود و داشت بچّه شو نصيحت ميكرد. ميگفت : هر وقت از كوچه اي رد شدي و
از منزلي صداي “يا علي” شنيدي، تو اون خونه نرو، كه دارن كار و حمّالي ميكنند
ولي هر جا صداي “يا حسين” شنيدي، معطل نكن، برو اونجا كه بخور بخوره !
⭐️ ⭐️ ⭐️
حالا تعجب ميكنم، كه سيد مرتضي با شنيدن صداي “يا علي” اقاي نوري زاد، وارد خونه شدند!!
ضمناً سّيد زياد خودشو ناراحت نكنه كه اين نامه اقاي نوري زاد، موجب اشاعه كفر ميشه.
اگه كافر هايي مثل مليجك نباشن كه اتش جهنم، بيخودي واسه خودش حروم ميشه ! 🙂
ملیجک گرامی باور کن مال من هنوز سونی اریکسون کا هفتصد و پنجاست! و ای فون نیست ،و تلگرامم هم تلگرام دسکتاپه ،ولی خوب این کا هفتصد و پنجاه ها عجب چیزای با دوامین! ،ضبط هم بخوبی می کنن و طبعا پخش هم می کنن و مانع اشاعه کفر میشن،اما خوب دیگه از دستشون بر نمیاد کسی رو که خودش راضیه هیزم جهنم باشه و توی سایت نوریزاد به اون مباهات میکنه از هیزم بودن نجات بدن آخه این ناشی از اراده و سوء اختیار خودشونه!
سید مرتضی گرامی
اولا تشکر از بابت توجه و تذکرتان و بعد هم نه تنها بر افروخته نشدم بلکه خیلی هم خوشحال شدم که به مطلب مربوطه توجه داشتید.در مورد وصیت نامه امام به فرزندشان مطلب همان است که عرض شد و وضعیتی که امام در مورد آن توضیح میدهد در رابطه با سیاسیون و متنفذین زمان خودش است که امام حسن بدلیل موقعیت خود با همه آنها در تماس بوده است که همگی هم از داخل همان جامعه هستند و نه از خارج و به او توصیه میکند که از آنها برحذر باشد و بر حذر بودن هم یعنی وارد بازی سیاسی آنها نشود. اما این حرف هم که امام حسن نقض فرمان کرد درست نیست چون اینجا توصیه ای هست و توضیحی و نه فرمانی و این خود امام حسن است که بعد از پدر باید ارزیابی خودش را داشته باشد. ایشان در طول 11 ماه درستی این گزارش برایش اثبات شد و لذا از سیاست کناره گیری کرد.
اما تذکری دوستانه هم خدمت شما دارم که این میزان لفظ دین ستیز و یا مشابه آنرا بکار نبرید. این نوعی برچسب زدن است و مزاحم گفتگو ما بین دوستان و نیازی هم به کاربرد آن نیست . وقتی ما این روش را از دیگران نمی پذیریم اگر خودمان هم بکار نبریم بهتر است….با سپاس مجدد
علوی گرامی
تشکر از نوشته و تذکرتان، نظر شما محترم است اما مطلب همان است که عرض شد در آن فقره و سایر فقرات آن وصیت و هیچ دلیل دیگری نهی امام حسن از ورود به عرصه سیاست دیده نمی شود ،بلکه می توان از سفارشات و ادله دیگر روایی تاریخی عکس آنرا استنباط کرد.
در مورد تعبیر دین ستیز ،من آنرا در مورد هر مخالفی بکار نمی برم ،در مورد افرادی که واقعیت گفتار و نوشته شان چنین حکایتی دارد و داد میزند از باب بیان واقعیت می گویم ،مثلا مصداق بارز دین ستیز در این سایت عالیجناب مزدک یا علی کبیری یا بابک ایرانی و …برخی دیگر هستند ،شما به خودتان نگاه نکنید و نگیرید نوشته های این گونه افراد را ببینید و ببینید من این تعبیر را کجا و در حق چه کسی بکار می برم.
موفق باشید
درود به روحانی عالیقدر جناب سید مرتضی
من استاد دانشگاه هستم ولی بدلایلی که خودتان بهتر می دانید نمی توانم اسم خودم را و حتی یک اسم دروغین برای خودم بسازم و منتشر کنم. این ترسی که در دل منِ پنجاه و چند ساله هست و می لرزاندم، در دل خیلی های دیگر هم هست. برغم دانش متراکمی که من در وادی یکی از رشته های علوم انسانی دارم و استادان جدیدی که به دایره هیآت علمی داخل شده اند و کلا بی سوادند، یکی از نگرانی های عمیق خودم را به شما تقدیم می کنم تا مگر خواب خوش تان مثل آشوبی که از سه سال پیش به جان من افتاده، به خواب آشفته ای منجر شود تا بدانید دفاع ممتد و همواره از این نظام بیش و پیش از آنکه به سرانجامی شیرین بینجامد ما و شما را به دل یک بحران بزرگ سوق می دهد که جز به سقوط و له شدن ایران و ایرانی ختم نمی شود. می دانید از چه می خواهم بگویم؟ از فقر علمی استادان بسیجی. که صرف بسیجی بودن و فرزند شهید بودن خیلی زود فارغ التحصیل می شوند و بی زحمت به مرتبه دکتری نائل می شوند. این دکترها را بدون گذراندن مراحل علمی و سنوات کاری و تجربه تدریس به جرگه هیآت علمی نفوذشان می دهند. این استادان هم بی سوادند هم جاسوس. در میان دانشجویان هم این فساد علمی دستمایه پلیدی های اخلاقی است بنحوی که هم دانشجو آرامش علمی ندارد هم استاد. جاسوسان بسیجی چه در میان دانشجویان و چه در کسوت استادی فضای علمی را بشدت آلوده اند و همه فرصت های علمی را به دلشورگی های بیرونی و اخلاقی و نیز حرفه ای پیوند زده اند. تماشای یک چنین شکنجه گاهی که اسمش دانشگاه است مرا به هر چه بسیجی و دینی که این جور آدمها از آن تغذیه می شوند بدبین کرده است. باور کنید من هم به این رسیده ام که این خرابکاری های اخلاقی ناشی از همان دینی است که اینها از آن خط می گیرند. خواهشمندم در همین نظام که شما دوستش دارین یک جمع معدود و کوچک اسلامی نشان ما بدهید که از هر جهت کارشان و اندیشه شان و خروجی اعمال شان درست و منطقی و منطبق با عقل است و مفید به حال همه. از شما تشکر می کنم منتظر جواب شما در باره آن جمع کوچک شیعی هستم.
….
و مانند مزدکیان سرهایشان را در زمین کرد و از آنها جنگل ساخت. تا زودتر به بهشتشان بروند پیش از آنکه خود را منفجر کنند و دیگران را به جهنم اندیشه های اهریمنی و ناپاک خود بفرستند!
………..
ناشناس گرامی مقایسه مزدک با محمد و آئین مزدک با اسلام نهایت بی اطلاعی شما از جنبش مردمی مزدک است.مزدک در انساندوستی و نوعدوستی و طرفداری از مردم و برقراری عدالت اجتماعی درنوع خود بی نظیر بوده.جنایت انوشیروان و موبدان زرتشتی باعث شکست جنبشی مردمی و عدالتخواه در ایران آنروز و زمینه ساز فقر و بدبختی و تنفر مردم از نظام ظالمانه پادشاهی ساسانی و در نتیجه شکست ایران از عرب و افتادن ما در دام اسلام و مسلمین آغاز ویرانی و نکبت و بدبختی و عقب افتاده گی ما همچون جوامع مسلمان زده شد!من قبلا هم نوشته ام که درتاریخ ایران زمین پیچهای تاریخی و تعیین کننده ایی بوده که از مهمترین آنها که عواقب وخیمی برای ایرانیان داشته یکی همین قیام مزدک و زمان بموقع آن برای رنسانس دینی درایران و دیگری نهضت بموقع محمدعلی باب برای و ضرورت رنسانس دینی در ایران برای بار دوم.و می بینیم که هر دوجنبش با بی رحمانه ترین روشی سرکوب می شوند تا خداوندان زور و زر و تزویر دوباره یکی بنام زرتشت و دیگری بنام/// بر ما حاکم شوند و به باز تولید استبداد ادامه دهند.اینست که هموطن مقایسه جنبش مردی شریف و انسان دوست و عدالت خواه و براستی مبارزه گری که هیچ نوع برده گی انسان را برنمی تافت با ////که نه تنها طرفدار برده بوده که خود نیز برده داشته و چند همسری را نه تنها تشویق میکرده که خود زنان بسیاری را از داشتن زندگی عادی محروم کرد وحتی بعد از مرگش آنها را از نعمات زندگی بی بهره نمود نا بجا و بی انصافی است.
اما در مورد کمک به مستمندان به صورت انفرادی باید عرض کنم جدای از مدیریت مالی مستمندان که اشاره فرمودید و این کار در زمان حضرت عمر به شرایط نسبتا مطلوبی رسید، این گونه افراد( افراد سطح اول جامعه اسلامی) برای پرورش شخصیتی خودشان- که تحت نظر شخص پیامبر پرورش شده بودند – لازم بود که هر از چندگاهی شخصا به در خانه های مستمندان بروند و کوله بر پشت نهند و عرق بریزند در کوچه پس کوچه های مدینه و به افراد مستند کمک برسانند بلکه فراموش نکنند که قبلا در شعب ابی طالب برای چه هدف مهمی این همه مشقت کشیدند !!! حرکتی که الان جامعه ی ما چقدر محتاج آن است مسوولینش آن را انجام دهند….
……………
جناب عبداللهی لطفا بفرمائید ///////////////////// اسلامی با دسترنج مردمی که کشته و غارت کرده بودند به شرایط مطلوب مالی رسیده بودند.
جناب نوریزاد… من دوست تو هستم. تازه اگه به فرض محال…فرض محال که محال نیست. اگه دوست تو نباشم، دشمن تو هم نیستم. این را داشته باش تا عرض کنم خدمتتون. عرضم اینه که چرا انقدر دروغ سرِهم میکنی؟ ادعا میکنی تازیان به سرزمین ما حمله کردند. مدرکت کو؟ وقتی مدرک نداری، پس اصلاً و ابداً تازیان به سرزمین ما حمله نکردند. میگی دیگران مدرک دارند، بسیار بیجا کرده اند که مدرک دارند. من هم مدرک دارم. این از این. اما موضوع مهمتر اینه که مسلمانان صدر اسلام را تازی خطاب میکنی. از این توهین بالاتر تاحالا ندیده ام. پس از این منبعد مواظب حرف زدنت باش و مؤمنان را با تازی مقایسه نکن. اما مگر این مردمِ ما نبودند که با نامه ها و تومارهای فدایت شوم به ابوبکر و عمر و عثمان و علی، از آنها درخواست عاجزانه کردند تا به سرزمین شان تشریف فرما شده و آئین اسلام را برایشان تحفه بیآورند؟ خب اونا هم بزرگواری بخرج داده و آمدند. حالا آن بزرگواران یه چیزی هم به مردم ما بدهکارشده اند؟ من هزار خروار مدرک تاریخی دارم که در زمان خلافت اونا یه قطره خون هم از دماغ کسی نچکید. دیگه اینکه مگه این ایرانیهای آتش پرست مجوس نبودند که به عربستان حمله ور شده و حکومت اسلامی نوپای آنجا را به خطر انداختند؟ درمقابل، اعراب آنجا هم به دفاع از خود پرداختند. اگه شماها هزار خروار مدرک و سند دارین، من دوهزار نه بلکه سه هزار خروار دارم. اصلاًبگذار خیال شما را بکل راحت کنم: اسلام دین رحمت و مهربانی است و بر طبق گفته های مورخین اسلامی و مطابق با احکام اسلامی، مسلمانان هیچ وقت و به هیچ مناسبتی به کسی و مملکتی بیخودی حمله نکرده اند مگر اینکه مورد حمله واقع شده و به دفاع پرداخته باشند که این هم امری مشروع است. خب اگر دزدی با اسلحه از دیوار منزل شما بالا آمد و قصد جانتان را کرد، شما همین طور وای میایستید و زل زل بهش نگاه میکنید تا جانتان را بگیره؟ نه خودمانیم…سوآل میکنم، جواب بدهید. پر واضحست که شما هم از جانتان دفاع میکنید. اینطور نیست؟ لطفاً نفرمائید اینطور نیست. این یک مغالطه است. میدونی مغالطه یعنی چی؟ یعنی همین مدرک دارم مدرک دارمهای شماها. من هم مدارک و اسناد تاریخی زیادی دردست دارم که ثابت میکنند همۀ مورخین از دم دروغ گفته اند. بهترین دلیل من بطور عینی همین الآن قابل ملاحظه است: مگرحکام اسلامی خودمان آدمهای شریفی نیستند؟ آیا این ما هستیم که مرتب برای آمریکای جهانخوار خط و نشان میکشیم یا آنها برای ما؟ آیا ما میخواهیم رژیم صیهونیستی را از روی نقشۀ جهان محو کنیم یا آنها؟ آیا ما به لبنان و سوریه و یمن و بحرین و قطر و کویت وووو جاسوس و خرابکار و تروریست برای سرنگون کردن حکومتهای آنها، میفرستیم یا آنها؟ مثلیست معروف که میگه “موش به انبونه کار نداره، انبونه به موش کارداره” متوجه عرضم شدی یا بیشتر توضیح بدم؟ پس ملاحظه میکنی که اسلام دین رحمت و مهربانیست. آیا همین حکومت حاضر تا حالا شده یک نفر، منظورم یک نفره نه بیشتر را بجرم اینکه حرف زده و از بدبختی و نداری گله کرده باشه، به زندان انداخته و به داغ و درفش کشیده باشه؟ عرضم اینست که اینها همه اش نقشۀ صیهونیستهاست تا این حکومت منحصر به فردِ عدلِ علی را سرنگون کنند. انشاء الله تیرشان هم به سنگ خواهد خورد و این جمهوری مردمساری اسلامیِ ما تا چند هزار سال دیگه برقرار بوده و حکام اسلامی ماهم از دولتی سرِ مستضعفین یک لقمۀ نانی نصیبشان خواهد شد. شما هم اگر مایلید به آنها ملحق شده و از گناهانتان توبه کنید که خداوند بخشنده و مهربان است. اعوذ بالله من الشطان الرجیم. بارالها…از سرتقصیرات ما بندگان گناهکارت بگذر و به همۀ مسلمانان یک دردنیا و هزاران دربهشت از نعمات بیکران خود کرامت فرما. آمین.
————-
دوست گرامی
من تا کنون در تمامی نوشته هایم هرگز از واژه ی “تازی” استفاده نکرده ام. یک نمونه بیاورید. هرگز. هرگز. هرگز.
استاد نوری زاد ضمن ادب وسلام چرا جواب کبیری که طنز گونه
مساله را مطرح کرده این پاسخ را داده ای همان طور که در مورد سد
رضی برداشت بود که من چندین کامنت گذاشتم که بگذاریداستاد
قلم زند من که اغلب به کبیری نمره منفی میدهم در چند مورد نمره
عالی داده ام این هم یکیش
استاد نوریزاد عزیز…خلاصه ما یکی که خیلی مخلصیم. ما که حریف اون شیخ نشدیم. هرچی میگی یه چیز دیگه جواب میده. برای همه چی هم جواب داره. این طنز بخاطر دست اون شیخ بود که از آستین من بیرون اومد. شاید کمی بخودش بیاد. میدونم هرگز از واژۀ تازی استفاده نکرده ای. برای شیخ فرق نمیکنه استفاده کرده باشی یا نه. میندازه شاید به هدف بخوره. سر بلند و پاینده باشی.
سلام
آقاي نورى زاد دانشمندانى مثل مزدک و مهرداد غنيمتى هستند واقعا از نوشته هاى اين دونفر كلى خنديديم
مثلا از فرمايشات جناب مهرداد اينكه عربها فاقد خط بودند سؤال مى كنم از اين انديشمند فرهيخته در باره ى فرستاده هاى رسول خدا به ايران و روم و مصر و ووووووو نامه هاى ارسالى با خط بريل نوشته شده بودند
مطلب دوم آنكه در سرزمين حجاز كاسنى و گل بنفشه نمى رويد هينطور آقا مهرداد به افاضات خود ادامه مى دهند بدون اينكه كمترين اطلاعى از وضعيت جغرافيايي حجاز داشته باشد فقط همانند عوام الناس شنيده كه عربستان بيابان است بنابراين بعيد
است كاسنى در اين سرزمين به عمل آيد و احتمالا كاكتوس فراوان است
دانشمند عزیز آقا علی حالا من ازشما سوال میکنم که اگر شما به دولت یک کشور بیگانه مثلا ژاپن جین انگلیس گواتمالا کامبوج ووو نامه بنویسید و درخواستی کنید به زبان شیرین فارسی مینویسید ؟ که باعث شود در ترجمه اشتباه شود ویا به زبان همان مملکت . البته عاقلان دانند !!! شما که اطلاعات کافی و جامع در مورد حجازحتما دارید و الان که پول نفت لاکردار بعضی از نقاط حجاز را به بهشت مصنوعی تبدیل کرده در 1400 سال پیش هم این اعراب دارای گلخانه بودند که انواع گیاهان دارویی که در هوای مرطوب امکان رشد دارند را پرورش میدادند و خواص دارویی تک تک آن هارا هم میدانستند ؟ خدا همه ما را شفا دهد ! آمین .
چهت اطلاع علی دانشمند آتی !! زیست گاه گیاه کاکتوس در امریکا بود که چندین دهه قبل به جهت تصمیم اشتباه به قاره استرالیا برده شد و بلای جان استرالیا شد و هنوز که هنوز است در حال معدوم کردن این گیاه که دیگر تبدیل به انگل شده میباشند حالا شماهم //////////////////// خود این گیاه را به عربستان ببرید تا دمار ازروزگار آل سعود ومردم در آورید .
گفت و گوی نوری زاد با سید مرتضی مرا بر آن داشت دوستان را دعوت کنم به سناریویی.
تصور کنید گاندی نبود و علی رهبری جنبش آزادی بخش هند را بر عهده داشت. حال و روز هند به چه شکلی در می آمد؟
می دانید که مسلمانان و هندو های تند رو بار ها از گاندی خواستند مسلحانه علیه استعمار انگلیس قیام کنند ولی وی مانع می شد.
اگر چه هندو های متعصب و مسلمانان دو آتشه در نهایت نگذاشتند کار گاندی کامل شود_ منظور من جدا شدن پاکستان است _ با این جال اگر تلاش های صلح جویانه گاندی نبود آتش جنگ های قومی تمامی هند را فرا می گرفت و خونریزی ها بسیار وسیع تر بود. بخش های بیشتری نیز تجزیه می شد.
هر جا مردم هند از روش صلح جویانه گاندی پیروی کردند پیروز شدند و آنجا که دست به اسلحه بردند و مقابله به مثل کردند (جدایی پاکستان) باختند.
گاندی با روش صلح جویانه خود اجازه نداد آرزوی انگلیس که تکه تکه شدن هند بود تحقق یابد و کار به همین تجزیه پاکستان خاتمه یافت.
خنده دار سرنوشت مسلمین پاکستان است که همه شاهدیم به چه تعفنی دچار است. هند با همه مشکلات در حال رشد و ترقی است و بزرگترین دمکراسی دنیا شمرده می شود و رقیب آینده چین و آمریکا به شمار می آید.
این است معجزه این است معجزه گر. ای کاش هواداران خامنه ای و شرکا و دیگر مقدسین می فهمیدند گاندی که بود و چه کرد.
جناب ساسانم باز یک چالشی پیش و آمد و شما بعد از چالش پدر بزرگ منشانه آمدید بمیدان؟! کی شما این عادت بد را ترک می کنید و باصداقت در هر موضوع نظر خود را ببحث می گذارید؟
باید در مورد سناریوی ناشیانه شما که :از قیاسش خنده آمد خلق را! این سناریوی جنابعالی بیشتر بدرد فیلمسازان ناشی می خورد جناب!
سید مرتضی
10:56 ق.ظ / سپتامبر 23, 2016
جناب نوریزاد
هشداری از اعماق اخوت دینی و ایمانی! اگر پیش از اقدام بنوشتن چنین مطالب سست و متزلزلی به اینگونه لوازم عدول از عقائد ایمانی خویش نمی اندیشید اکنون خوب ملاحظه فرمایید که چه کسانی چگونه با استعاره الفاظی مثل شرافت و جوانمردی و شجاعت ،اقدام به تشویق شما می کنند تا بشما بباورانند که اسلام و تشیع شما جز جز جز “آدم کشی” و “تحقیر”و “کینه توزی”چیزی نیست .
الصدیق من صدقک لا من صدقک
دوست تو آن است که ترا راست گوید نه آنکه دائم ترا تصدیق کند
————
سلام سیدمرتضای گرامی
نشانه ی دوستی من به امام علی همین عبارت عربی ای است که شما به من هدیه دادید. سپاس از هدیه تان. من، هم علی و هم راه و ایمانم را بهمین خاطر نقد می کنم. که دوست دارم خالی از خلل باشد. سپاس بابت هدیه ی نابتان که من آن را برچشم می نهم.
سپاس
—————————————
—————————————
نوری زاد گرامی، واقعا” نمی دانم اینهمه ژرف نگری و صرافت و بدیهه گویی را چگونه توصیف کنم…!
بقول شاعر دانا:
بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس
حد همین است سخندانی و رعنایی را
و فی الواقع پاسخ آنهمه کامنت های مطول و قطاری را – که در منطق کلام، مغلطه و سفسطه نامیده میشود – در همین یک بند کوتاه، می توان یافت. “الصدیق من صدقک لا من صدقک” درود بر شما نوری زاد عزیز.
و ایضا” بقول شاعر دانای دیگر – نظامی:
بر هر سخنی به خنده خوش
میگفت بدیهه ای چو آتش
می گویند؛ روزی در حضور شادروان علامه امینی که مهمان شهر همدان بوده است، یکی از
روحانیون سرشناس آن شهر لب به شکوه می گشاید که در این شهر چه کارهای مفید وعام المنفعه ای را به نفع مردم انجام داده ام، ولی مردم همدان به سراغ آخوند ملا علی رفته اند و مرا تنها گذاشته اند.
مرحوم آخوند بالبداهة، در آن محضر لب به سخن گشوده و می گوید: «آری!
فلانی راست می گوید. مردم ایران نوعا بی وفا هستند و قدر زحمات را پاس نمی دارند.
کشور ایران را عمر خلیفه ثانی فتح نمود، ولی مردم او را رها نموده و دور علی (ع) راگرفتند!»
[دقت شود؛ این سخن، با توجه به نام او که «علی» بود، دارای کنایه و تشبیه لطیف و ظریفی می باشد.]
باز هم هزار درود و سپاس جناب نوری زاد. برقرار و بردوام مانی برای ایران عزیز، که سخت تشنه سخنان ناب و زلال توست.
به نظر میرسد در پاسخ آقای نوری زاد یک اشتباه تایپی – آنجا که نوشته اند؛ من هم علی و راه و ایمانم “با” بهمین خاطر نقد میکنم – صورت گرفته است، که بنظرم باید نوشته میشد؛ من هم، علی و راه و ایمانم را، بهمین خاطر نقد می کنم. با سپاس.
————-
بله دوست گرامی
اصلاحش کردم
سپاس
.
احتمالا مقصود از “صرافت” صراحت بوده ،ویرایش کنید تا با شعر و ادبیاتی که چاشنی نقد شخصیت و کینه ورزی با مخالف عقیدتی می کنی هماهنگ باشد!
کاوه :بله دوست گرامی اصلاحش کردم.
بر هرسخنی به خنده خوش
می داد بدیهه ای چو آتش
می داد بدیهه ای چو آتش
چو آتش
زد زیاد
به ولله و تالله من از این ادبیات بیزارم. ولی در برابر آنهمه کبر و غرور ناگزیرم. انشالله تبارک و تعالی که اندرستند!
درود به دوستان نیک اندیش این سایت
کلمات عربی که پس از حمله اعراب به ایران تدریحا وارد زبان فارسی شد ه …..درحال حاضر 18% از مجموعه زبان ما راتشکیل میدهد.نکته قابل ذکر اینکه زبان عربی بسیار فصیح ووسیع بوده ولی در 1400 پیش خود اعراب عمدتا بصورت محاوره ای وبا فراگیری سنتی از طریق شنیداری ازاین زبان بهره میبردند ودر آن زمان در میان اعراب ودر شبه جزیره عربستان که به دوبخش نجد وحجاز تقسیم میشد بعلت بیسوادی نویسنده یا کاتب اندک بود در نتیجه این زبان وقتی وارد ایران شد ادبا ودانشمندان ایرانی هرچند آنرا فصیح وبلیغ وزبان شعر وروایات حماسی یافتند ولی فاقد قاعده ودستور زبان بود .نهایتا ایرانیها دست بکار شده وبرای آن صرف ونحوودستورزبان نوشتند که موجب توسعه وپیشرفت روزافزون اآن گردید. حال با این مقدمه مختصر وذکر اینکه کلمات عربی جزو زبانها ی پر مشتق هستند به تعریف کلمه عربی مشاع و مشتقات آن یعنی واژه اشاعه ومشاعات میپردازم. لابد تا کنون شنیده اید که میگویند اشاعه فرهنگ وادب / یا پیشگیری از اشاعه ویروس فلان بیماری وغیره .در اینجا معنی اشاعه یعنی گسترش وتوسعه . ولی مشاع یک کلمه عمدتا حقوقی بوده ودرآن زمینه کاربرد دارد ومعنی حقوقی آن یعنی مالکیت مشترک برچیزی یا زمینی یا مال منقول وغیر منقول. منتهی مادر حوزه علم حقوق جند نوع مالکیت مشترک داریم.مثلا مالکان یک بلوک آپارتمانی که در یک ساختمان اقامت دارند دونوع مالکیت برآن ساختمان وجود دارد .نوع اول اینست که هر کدام از مالکین صاحب ومالک تک آپارتمان خودبوده وهیچ یک حق دخالت یا دخل وتصرف بر واحد دیگری ندارد وهرگونه اختیار ومسئولیت برواحد فردیست ونه جمعی.همزمان یک نوع مالکیت مشاع نیز برساختمان حاکم بوده واختیارات ومسئولیتها جمعی ومشترک بوده وآن بخش از ساختمان را اصطلاحا مشاعات میگویند.راه پله ها وآسانسورها وپشت بام وفضاهای پسیوها مشمول مشاعات میگردند .یعنی مالکان واحدها برتک تک اجزاء تشکیل دهنده این مشاعات حق اعمال مالکیت مشترک داشته ودر بهره برداری از آنها حقوق برابر داشته ودر تامین هزینه های آن نیز مسئولیت برابر دارند .این تعریف شامل اشکال بسیار بزرگتری از اموال واملاک گوناگون نیز میگردد. سرزمین ایران در کلیات ودر میلیونها اجزاء آن ملک مشاع 80 میلیون ایرانی بوده ودارای حق مالکیت وبهره برداری برابر ومسئولیت برابر در دفاع وتوسعه وپیشرفت آن میباشند . یک سرزمین تحت نام یک کشور همانگونه که سخت افزارهای فراوانی نظیر دشتها وکوهها و دریاها ودریاچه ها وجنگل ها وشهرها وغیره دارد دارای نرم افزارهای عمده وحیاتی نیز بوده وهمان حقوق وقوانین برآنها نیز بلا استثناء حاکم است .قانون اساسی مشروطیت /مجلس شورای ملی /قوه قضائیه ونظام شاهنشاهی این سرزمین از اولین روز پایه گذاری آن تا کنون ملک مشاع است.شرکت در انتخابات مجلسین ونیز در همه پرسی های سرنوشت ساز ملک مشاع یا حق مشترک همه ما ایرانیان است.منتها با توجه به گوناگونی این حقوق اعمال برخی ازآنها مطابق قوانین موضوعه کشور اختیاری وبعضی اجباری است . اختیاری بدین معنا که هر فردی آزاد است باشرکت دررای گیری از حق خوداستفاده کند یا با عدم شرکت از این حق بگذرد. برپایه قانون اساسی مشروطیت پادشاه مشروطه متعلق به همه است .چراکه از خدمات وسازندگی های آن یا آنها همه آحاد ملت بهره مند شده اند پس همانگونه که انتقاد واعتراض بحق ومنطقی به ایرادات هر مقام سیاسی حق مشترک است دفاع از آنها نیزعین دفاع از مرزهای جغرافیائی حق مشترک همه است. به عقیده بخشی از ایرانیان رضاشاه ومحمد رضاشاه پهلوی عاشق ایران وایرانی بوده ودر پیشرفت وترقی آن تمام نیرو وانرژی خودرا مبذول داشته اند ودرسایه زحمات صادقانه آنها بوده که ما چند نسل است که توانسته ایم به تحصیلات عالیه وتمدن امروزی دست یافته وبرخلاف پدر بزرگهای چند نسل پیشمان در شکل وشمایل آدمهای امروزی درجهان ظاهر شویم. پس ما صاحبان این درک وباورکه پهلویها ملک طلق احدی نبوده وملک مشاع ملت ایرا ن هستند لذا درهرجا واز طرف هر اهل ونااهل وکس وناکسی چه دوست نادان وچه دشمن دانای نفوذی بخواهد به این دو ابر مرد تاریخ ایرانیان توهین وتعدی نماید با تکیه برشرف ووظیفه شناسی وقدر دانی پا به میدان استفاده از حق مشاع گذاشته ودفاع نمائیم./ عنصر نامطلوبی بنام مهدی آقازمانی ( جامعه شناس منم منم زن) مد تیست در تلویزیون افق ایران باطرح مسایل خائنانه ومغرضانه به این دوگنجینه ملی اهانت میکند .وقایع 28 مردادرا بیشرمانه کودتای 28 مرداد میخواند ودر مصاحبه اخیرش با دکتر مصطفی دانش که باورمند عقاید سوسیالیستی است شاه را ژاندارم خلیج فارس ودر واقع مزدور وآدم آمریکائیها خوانده ومیخواهد از دکتر دانش تاییدیه بگیرد. خوشبختانه دکتر با هوش وذکاوت خاصی از پاسخ دادن به این سئوال شانه خالی نموده وراه خودش را رفته وحرمت خودرا حفظ نمود .هموندان گرامی ما اگر فریب توجیحات دمکراسی مآبانه وحیله های ننگین ورنگینی مثل حق آزادی بیان وغیره راخورده واز باورهای شرف پیمان خوددفاع نکنیم :::چه شاید که نامم نهند آدمی .من با اطمینان از حمایت وپشتیبانی شما یاران پاک و حق طلب خود این گله را از جناب آقای رضا پیرزاده نموده وباوجود اینکه یکسال پیش تذکری در این باب به ایشان داده بودم استدعای عاجز دارم در این مورد بطور مشخص ورسمی اعلام موضع فرموده وخیال مارااز نگرانی احتمال وجود توطئه پیرامون شاهزاده گران قدر مان آسوده سازند .
زنده باد ایران / احیا ومستقر باد آئین وفرهنگ شهریاری ایرانشهری.
شهباز
درود بر شما شهباز گرام.
درود به نوری زاد
این خبر را خوانده اید؟
نایب رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس:
فقط با ۱۴ نفر از ۹۵۰ صاحب فیشهای حقوقی برخورد شده است.
منبع: تسنیم
آقای نوری زاد سلام آقای سیدمرتضی سلام
در جنگ با خوارج امام علی به ابن عباس گفت: برو و با خوارج صحبت کن اما از قرآن برای اینها سند نیاور بلکه از احادیث و گفته های پیامبر سند بیاور. چرا که در قرآن آیه های چند بچند هستش که هرکس بفراخور حال خودش می تونه از آن استفاده به نفع خودش بکنه. سوال من از شما عزیزان این است که پس قرآن نمی تواند در بحران ها راهنمایی بکند و حق و باطل را نشان بدهد. من خودم از این ماجرا این نتیجه را می گیرم که قرآن نمی تواند کتاب و قانون باشد برای زندگی برای این که هرکس می تواند آیه مطلوب خودش را بردارد و دیگری را منکوب بکند. دیگر صحبتم با آقای سیدمرتضی است که نشان می دهد این نوشته آقای نوری زاد خیلی برای ایشان گران تمام شده. از سیدمرتضی می پرسم مگر امر به معروف و نهی از منکر بزرگ و کوچک و امام و مأموم دارد؟ اگر ندارد در این نوشته آقای نوری زاد به زیباترین شکل ممکن امامش را به معروف دعوت کرده و از منکر پرهیز داده شاید بپرسید نوری زاد کجا امام علی کجا؟ جواب من اینه: عقل را به داوری می خوانیم تا میان اینها داوری بکند. من هم با آقای نوری زاد موافقم که اگر امام علی جنگ نمی کرد و مثل امامان دیگر از در صلح و سازش و خانه نشینی در می آمد بهتر بود برای این که شما اگر بکشی فردا تو را می کشند اگر تو را هم نکشند همان کینه را به خانواده و طرفدارانت منتقل می کنند . اگر جنگ را یک واقعیت بدانیم که از آن نمی شود پرهیز کرد بهتر نیست این واقعیت را برای آدمهای ضعیف کنار بذاریم؟ در جنگ هشت ساله میان عراق و ایران کدام طرف حق بود و کدام طرف باطل؟
سلام دردمندان گرامی
نه سخن شما درست نیست ،اینکه در آن نزاع به آیات قرآن که حمال ذو وجوه است تمسک نشود چون ظرف مقابل نیز ممکن است تمسک به عکس کند ،سبب این نیست که قرآن قانون اساسی مسلمانان نباشد ،قرآن البته کتاب قانون نیست ،قوانینی بطور کلی در آن وجود دارد که در سنت تحلیل می شود و توضیح داده می شود ،و قرآن کتاب هدایت است و دارای ابعاد گوناگون انسانی اخلاقی ،فلسفی ،تاریخی و امور دیگر انسان ساز هست.پس آن توصیه ربطی به نور هدایت بودن قرآن در سایر ابعاد نیست.
البته نوشته آقای نوریزاد سبب تاسف و تاثر من شد اما برای من گران تمام نشد! چون معامله ای در کار نبوده است تا گران تمام شود یا ارزان ،من با ایشان دوستم و گاه صداقت در دوستی اقتضاء دارد نقد مشفقانه دوستان بهم ملازم با نوعی تندی و سرزنش باشد.
شما ضمنا شرائط تاریخی ائمه نسبت به یکدیگر را با هم خلط نکنید ،شرائط متفاوت بوده است ،امام علی در آن مقطع بعد از عثمان هم بلحاظ نص شرعی از نظر ما و هم بلحاظ خواست و بیعت قوی مردم خلیفه مشروع و مفترض الطاعه مسلمین بود ،و علی هم چنانکه توضیح دادم دنبال جنگ نبود ،بلکه جنگ به علی تحمیل شد چون علی مدافع حقوق مردمی بود که با او بیعت کرده بودند ،بله جنگ یک واقعیت است که ناشی از تضادهای منافع انسانهاست اما نمی توان در ارزیابی جنگها طرف غیر خاطی را سرزنش کرد و از نقش خاطی غفلت کرد.
در جنگ هشت ساله ایران بحث حق و باطل مطرح نیست بلکه بحث مقصر جنگ و شروع کننده جنگ مطرح است ،البته من از اشتباهات تاکتیکی یا استراتژیک در جنگ ایران و عراق دفاع نمی کنم و ارزیابی جنگ را روا می دانم ،اما می دانید که مطابق حکم رسمی سازمان ملل متحد ،مقصر و شروع کننده جنگ صدام حسین معدوم بود.
از حالا دیگه با اظهار فضل و نخوت و غره شدن کسی بنام آنارشیست مواجه هستیم که متوهمانه میخواهد دیگران را شیر فهم کند.و چه ادبیات و گارد گرفتن آشنایی. مگر شما را مجبور کردهاند در بارهٔ همه چیز و همه کس نظر بدهی؟ و اگر دادی چرا باید خیال کنی خیلی حرفهای مهمی زده ای؟ جناب آنارشیست گفته باشم در این سایت مو را از ماست میکشند جناب. حالا خود دانی هر چی دلت میخواهد فلسفه و منطق اختراع کن و به رخ بکش و فرمولهای من دراوردی خود را در دایرهٔ معرکه گیری مثل نقل و نبات پخش کن. هیچ معلومه چی میخوای بگی؟ لااقل آخرش بگو وای به حال من، از کی و کجا محق هستی که به نیابت از همه بگویی وای به حال “ما” ؟ آرام باش جانم، آرام! وقتی مینویسی چند بار مرور کن و فرغونی تو سایت خالی نکن.
دوست ناشناس
سپاس از اظهار لطف شما
از اینکه مطالب من حداقل یک نفر را اینگونه به وجد می آورد، خوشحالم. پس ادامه میدهم.
به قول نوری زاد
صمیمانه از شما سپاس مندم
اهمیت مقاله اخیر نوریزاد در این است که ترکی اساسی در نهاد یک نظم استبدادی ایجاد میکند. به تعبیر بسیار زیبای “واتسلاو هاول”، رئیس جمهور فقید و متفکر جمهوری چک، در جهان جدید مفهوم دیکتاتوری بکلی تغییر کرده و دیگر نباید دیکتاتوری را حاکمیت گروه کوچک با قذرتی بر اکثریت بی قدرت دانست بلکه ما در جهان معاصر با دیکتاتوری “ایدولوژی دارای قدرت” مواجه هستیم که همه فضای جامعه را پر می کند. بر خلاف نظر دوست فاضل سید مرتضی که در پاسخ آقای نوریزاد در مورد ولایت فقیه آنرا صرفا یک نظریه فقهی دانسته اند باید عرض کنم که “ولایت فقیه” دیگر یک نظریه فقهی نیست بلکه ایدئولوژی یک حکومت و نظام است که تمام فضای جامعه را پر کرده است و مبنای مشروعیت خود را هم بر اعمال و رفتار امام اول شیعیان پایه گذاری کرده است که به تعبیر ایشان امام منصوب خدا است. لذا ایمان به ولایت فقیه یعنی ایمان به اعمال امام منصوب خدا که بدست پیامبر نصب شده و در نتیجه باور به نظم ولایت فقیه هم عین همان ایمان است و لذا حکومت حاضر هم همان حکومت خدا و رسول.
حال اگر ناگهان دیوانه ای از قفس بپرد و ریشه این نظریه را مورد سئوال قرار دهد، اولین ترک جّدی پیدا میشود جون در این روش شما امام را در جایگاه والای خودش دست نخورده باقی میگذارید ولی با بخش دنیائی و زمینی وی کار دارید. فقها و علاقمندان آنها نمی توانند به این شیوه اعتراض کنند چون خود فقه که کعبه آمال ایشان است هم در حقیقت بخش سکولار و دنیائی دین است.
جالبتر از همه اینکه این پرسشگری اولا دستور خود امام است و بعد هم سیره خودش که در نهج البلاغه از ویژگیهای بحق خود میداند. حال که خود او نیست باید بتوانیم نیت او را برای مردم توضیح دهیم و اگر نمیتوانیم یا جوابی نداریم و یا اینکه شیوه تحقیق در تاریخ را بلد نیستیم. اگر آقای خمینی بر مبنای حکومت حدود 5 ساله امام علی، ولایت فقیه را توجیه میکند و اگر به استناد جنگهای او بسیاری از خشونتها را عین شیوه علی میداند و اگر اعدام ها را به ماجرای خوارج نسبت میدهد، پس اگر ما در مواجه تاریخی با امام به شیوه استعاره و در عین حال منطقی از ایشان بپرسیم که ما موافقیم که شما با رای و بیعت مردم حاکم شدی ولی بعد که دیدی این سه گروه معروف با پشتوانه قوی مردمی در مقابل شما به جنگ آمدند، آیا حفظ دمای مسلمین و اینکه مردم در بعد وسیع آسیب دیده و داغدار نشوند آنقدر مهم نبود که شما هم مثل فرزندتان وارد صلح با معاویه میشدید و یا بنحوی از مردم مجددا بیعت می گرفتید؟ آیا شما متوجه تغییر جامعه و احوال آن نشده بودید که این مردم و این صحابی دیگر آن صحابی دوران رسول نیستند و اگر آنروز خود شما با 16 خرما با پیامبر زندگی میگذراندید و برای یهودیان مدینه آبرسانی میکردی، امروز حقوق و مزایای صحابی از غارت ایران و عجم هر کدام ماهانه هزاران سکه طلا است؟ مگر عایشه همسر رسول نیامد و از عمر درخواست افزلیش 5000 سکه سالانه مازاد بر دریافتی جاری خود ننمود؟ مگر همسران پیامبر قشر خاص نشده بودند و مگر فرزندان شما از بیت المال مستمری نداشتند؟ آیا دوام شما بر حکومت خیری برای اسلام داشت یا نه؟ اسلام که به تعبیر خود شما کاملا تثبیت شده بود
اینکه جواب این سئوالات چیست موضوع بررسی های دقیق تاریخی است که میتواند با پیش فرضهای فکری محققین هم شکل خاصی بگیرد و لذا ما چندان روی آنها نمیتوانیم متمرکز شویم اما نکته بسیار مهم این است که “از امام میشود سئوال کرد آنهم به حکم خود امام”. حال اگر از امام علی میشود سئوال کرد چرا نشود از سردار سلیمانی سئوال کرد که شما داری در سوریه و عراق چکار میکنی برادر؟ چرا نشود از رهبر سئوال کرد که شما میدانی این برادر دارد چکار میکند یا نه؟ آیا شما میدانی بعد از جنگ ویرانگر 8 ساله ما را وارد یک جنگ 5 ساله دیگر کرده ای؟ و یا چرا از آقای خمینی که تمام مردان مهمش هنوز هستند سئوال نکنیم که دلیل شما برای ادامه جنگ بعد از خرمشهر چه بود؟ و صدها سئوال دیگر. اگر امام علی نیست که جواب بدهد، شما که هستید..
یاران گرامی
چند نکته قابل تامل در نوشته شما بود که مجملا توضیح می دهم ،من خطاب به آقای نوریزاد گفتم نظریه ولایت فقیه صرفا یک نظریه فقهی است چون ایشان از آن تعبیر به خرافه کرده بود ،خواستم بگویم ولایت فقیه بهر معنایی خرافه نیست و موافقان و مخالفان آن روی سنجه های فقهی آنرا نفی و اثبات می کنند ،حال شما می گویید ولایت فقیه الان مبدل به یک ایدئولوژی برای حکومت شده است ،بسیار خوب من با شما در این تعبیر موافقم اما دقت کنید که ولایت فقیه الان یا بطور تدریجی تبدیل به ایدئولوژی حکومت نشده است ،ولایت فقیه همان اول انقلاب در همه پرسی قانون اساسی مبدل به ایدءولوژی تعیین کننده سمت وسوی حکومت جمهوری اسلامی شده است و مردم به قانون اساسی مشتمل بر آن رای دادند حال کسی با آن موافق است یا مخالف اما مخالف نمیشود در فضای نقد و تحلیل دست به تبلیغات زده آنرا خارج از فضای بحث های فقهی یک “خرافه” بخواند ،حرف من این بود.
در مورد تعبیر به ترک یا نقد به امام علی علیه السلام ،بحث من با جناب نوریزاد یا هرکسی ،اصل نقد یا پرسش در مورد سنت و سیره آن بزرگوار نبود ،بحث من در کیفیت نقد و لحن نقد و نوع احتجاج و استدلال در نقد ایشان بود که نقطه نظرات خویش را هم نوشتم.
شما در ادامه مطلب اتان به نکته نامقبولی در نقد امام علی اشاره کردید و آن اینکه درست که ایشان خلیفه بیعت شده اکثریت مردم آن زمان و غالب بلاد و شهرهای قلمرو اسلامی منهای شام معاویه بود ،اما چون گروهی از مردم “با پشتوانه قوی مردمی” با تعبیر شما بروش و سیره آنحضرت معترض شدند پس ایشان باید برای احتراز از جنگ و کشتار از روش و مسیر خویش در عدالت و قسط صرفنظر می کرد تا جنگ پیش نیاید،اگر درست فهمیده باشم غرض شما این بود ،و بگمان این این سخن نامقبول و خلاف منطقی هست ،برای اینکه اولا باید شما که روش تحقیق در تاریخ را بلد هستید یک تاملی بفرمایید در مورد گروه خوارج و خواسته های آنها ،نیز تاملی کنید در خواسته های طلحه و زبیر و فریبی که متوجه عائشه همسر پیامبر کردند ،نیز تاملی بکنید در مجموعه جمعیت های مردمی بگفته شما که آنها را ساپورت می کردند ،و یک تاملی بکنید در مجموعه مردم در اقطار کشور اسلامی ،حال مساله طغیان معاویه از قبل و استقلالی که برای خود در شام ایجاد کرده بود آن را کنار می گذاریم ،جای سوال است که اگر علی روش های کج و معوج سنت شده در زمان عثمان خلیفه سوم را کنار گذاشت و بنا گذاشت بر تسویه و عدالت ورزی در تقسیم بیت المال و غنایم و کوتاه کردن دزدان و مفسدان و مفت خوران ،و آنها نیز رفتند تیول خود را جمع کردند به اعتراض ،بنظر شما اینجا حاکم متکی بر اکثریتی بسیار بسیار بزرگتر از چهار هزار جاهل متنسک در نهروان که سبب اصلی فشل و سستی سپاه علی برابر معاویه و بنوعی شکست آنحضرت بودند ،یا گروهی از زیاده خواهان از بیت المال که بروند مردم جایی مثل بصره را فریب دهند ،باید دست از مشی و سیره عدالت طلبانه خویش برداشته و مصلحت کلی اکثریت بزرگی از جامعه را فدای این اقلیت جاهل یا ناکث کند؟ بنظرم این تحلیل منطقی نیست ،علاوه اینکه اگر ما آن مساله بیعت عمومی مردم و از جمله همان اقلیت بعد معترض و خیانت پیشه را ،دور نمائی از یک دموکراسی اولیه بدانیم ،بنظر شما آیا این با حاکمیت و انتخاب اکثریت مردم سازگار است که علی از روش منطقی عادلانه خود و عمل به کتاب و سنت و سیره نبوی عدول کرده و تن به مشتهیات نفسانی گروه قلیلی در برابر اکثریت قاطع مردم مسلمان دهد؟ شما الان همین روش را در همین عصر تمدن و دموکراسی قابل قبول می دانید که مثلا در انتخابات امریکا فرضا اکثریت قاطع مردم به حزب دموکرات و برنامه های آن رای دهند و عملا خط بطلان بر برنامه های حزب جمهوری خواه بکشند ،بعد که اوضاع مستقر شد ناگهان حزب جمهوری خواه و هواخواهان آن که پشتوانه مردمی آنها هستند ناگهان طغیان کنند و اقدام به جرزنی کرده و بگویند :نخیر!برنامه حزب دموکرات بی برنامه! باید آنچه ما می گوییم بشود! این از نظر شما مقبول است؟! البته بله حفظ دماء مسلمین دارای اهمیت است ،اما از باب تزاحم اهم و مهم ،حفظ مصالح عمومی جامعه قطعا مقدم است ،و علی هم ابتدا بجنگ نکرد و ایراد من همین بود.
با درود به نوری زاد عزیز وهم میهنان فرهیخته : وبا سلام به جناب سید مرتضی .سید گرامی کامنت مطول شما را به جناب نوری زاد خواندم که به گفتار دکتر کلانتری وزیر اسبق کشاورزی درسایت دیگری برخوردم وتمام رشته افکارم و مدافعات شما از امام علی به هم ریخت .جناب سید اگر به گفتار ایشان که روز گذشته ایراد کرده برخورد کنید متوجه عمق فاجعه ای که گریبان ایران را گرفته و مسئولین هم فقط تلاش های اندکی در این راه میکنند وآن نیست به جز خشک سالی بیسابقه که بنا به اظهارات کاملا علمی دکتر کلانتری طی بست وپنج سال آینده شرق و جنوب ایران تبدیل به مناطق خشک و بیابانی خواهند شد و پی آمد این پدیده مهاجرت پنجاه میلیون ایرانی به مناطق دیگر بله پنجاه میلیون ایرانی به فلاکت خواهند رسید جناب سید شما متاسفانه اصلا توجه نمیکنید که این جناب نوری زاد ازسال 88 تغییر جهت داده اند و متوجه عمق فاجعه ای که هم مسلکان شما یعنی عموم روحانیون که این مملکت را گرفتار کرده اند شدند و راهشان را جدا کردند و جنایات آن هارا با گفتن این که ما آدم کشته ایم افشا نمودند جناب سید این حکومت تا ایران را به خاک سیاه نیندازد ول کن نیست شما اگر در تاریخ ازصد سال گذشته رصد کنید اینچنین عمق فساد را در هیچ حکومتی به جز حکومت /////// امام زمان نخواهید دید. ببینید خیلی ساده بگویم شما روحانیون هر بلایی که به سر این مملکت بیاید با یک لبخند میگویید ما به وظیفه عمل کردیم و نتیجه مهم نیست . بابا ولله بالله تالله شما از حکومت جز ارعاب و فشار چیز دیگری بلد نیستید و فقط بلدید ادای حکمرانان را در آورید شما جناب سید اگر اشتباه نکنم گفتید که متولد سال 39 هستید پس باید خوب و بد را تشخیص دهید گفتار آقای خمینی مبنی بر آب مجانی برق مجانی اتوبوس مجانی را که یادتان هست اگر باور ندارید یک ایمیل موقت بسازید و اعلام کنید تاعین گفتارصوتی شان را اگر مایل باشید به آن ایمیل موقت که برایتان دردسر سازنشود ارسال کنم که باور کنید که ایشان در مورد مملکت داری هیچ اطلاعی نداشته و اگر اطلاع داشته که عین خیانت است . به هرحال ایشان اصرار داشتند که مملکت در کشاورزی باید خودکفا باشد . حال که به سخنان جناب کلانتری وزیر کشاورزی اسبق و (متخصص ) مراجعه میکنیم متوجه میشویم که این خودکفایی چه خیانت عظمایی بوده که یکی ازبزرگ ترین دلایل خشک سالی هست . حالا ما هی توی سر وکله یکدیگر بزنیم که حق با علی بود ویا دیگری به قول معروف ببخشید این حرف ها برای ///// نمیشود اگر به ایران و ایرانی علاقه داریم باید کاری کرد ! والا آینده بسیار تیره وتار تر ازهر تصوری است . درضمن امروز جناب رحیم صفوی اظهار لحیه فرمودند که روسیه مراقب باشد که امریکا سزش کلاه نگذارد تا سهم ایران محفوظ بماند یعنی مسئله حرم و مدافع حرم همه اش کشک بوده و ایران از دیار سوخته سوریه سهم خواهی میکند این آقا رحیم اصلا توجه نمیکند که همین روسیه چقدر به صدام یزید کافر سلاح داد و همین امریکای جنایت کار در ماجرای مک فارلین برای ما سلاح فرستاد . ختم کلام همه اش سیاست است و ما ایرانیان بازی خورده ایم که به فلاکت کشیده شویم با فقر با بیکاری با فحشا با رانت خواری با چپاول اموال و از طرفی با وقاحت بینظیر حکام و مراجع اعلام شود که حکومت امام زمان و حکومت اسلامی چه وچه شما که برای فلسطین دل میسوزانی برای کودکان کار دل میسوزانید شما که در قم حظور دارید یک روز به تهران بیایید و از میدان انقلاب تا امام حسین را رصد کنید تا متوجه انبوه کودکان کار شوید آیا بیشرمی نیست که حق این کودکان را به گلوی فلسطین و نیکارا گوئه و هزار کوفت و زهر مار بریزد و دم ازاسلام بزنید شما بارها گفته اید که با سیاست کار ندارید مگر خمینی نگفت سیاست ما عین دیانت ما ودیانت ما عین سیاست ما پس این ساست اسلام است که ایران را به خاک سیاه بکشاند ؟
مهرداد گرامی و یاران عزیز
مسئولیت پذیری را از آخوند بخواه ، ایران کنونی را تحویل می دهد ، اینکه این امام چند صد سال پیش چیزی گفته یا نگفته بحثی است واینکه برای انجامش اینان مامورند و معذوربرمی گردد به مسولیت ناپذیری! در طول تار یخ چه جنایتها و کشتار به نام دین و پیامبر و الله نشده و تا کنون همچنان ادامه دارد و همه تقصیر را به دیگری انداخته و خود را مبرا می دانند!
چگونه می شود برای سید مرتضی ازجدایی دین و حکومت گفت و این که دین یک اعتقاد شخصی است در حالی که او به قدرت تکیه زده است و ام الفساد دین هم قدرت وهم ولایت فقیه را پشتیبانی می کند.
مهرداد گرامی
از اینکه مرا شایسته مخاطبه قرار دادید متشکرم ،بقول سارا از فرانکفورت :مرسی! اما این کامنت و کامنت پایین تری شما که مورد تایید وثیق یکی از دین ستیزان این سایت قرار گرفت نشان می دهد که هنگام نوشتن ایندو کامنت کمی تا قسمتی خشمگین بودید ،پیشنهاد می کنم هنگام خشم چیزی ننویسید ،حالا شما در ابتدای این کامنت اشاره بنقد من به نقد نوریزاد به امام علی کردید و من خیال کردم در این رابطه می خواهید چیزی بگویید ،خوب عزیز من اینها که اینجا با خشم نوشتید بمن چه؟ مگر من حکومتم؟ بله مشکل آب یک مشکل جدی است برای این کشور و البته بیشتر کشورهای این منطقه اما من نه متخصص حل مشکل کم آبی هستم و نه طرفدار رحیم و غیر رحیم هستم ،شما با من در مورد مطالبی که اینجا می نویسم بحث کنید.
دوستدار شما سید مرتضی
سید مرتضی
اگر من لغات را غلط می نویسم ، شما غلط برداشت می کنید ، یعنی آنچه خودتان مایلید نتیجه می گیرید و تهمت می زنید .
اول: من از جدایی دین و قدرت و حاکمیت می گویم ، شما دین ستیز خطاب می کنید ، این دیدگاه شماست هر که با من نیست ضد من است.
دوم:اوضاع بی آبی ایران نتیجه دزدی و چپاول خاک و ملت و سوئ مدیریت به نفع چند آخوند بوده و است.
سوم: بله، شما ازحکومتید ، چون از آن سود می برید و آنرا دفاع می کنید ،و اینقدر نگویید به من چه ، من نقد دارم ،اگر راست می گویید نقدتان بر حکومت چیست؟ تابه حال که سعی در باطل کردن نظرات دیگران داشته اید.
چهارم:اغلب نویسندگان شما را مورد خطاب می دهند ، تا نظرتان را بپرسند ،و شما سعی در مخدوش کردن نظرات آنها و شخصی شدن دارید ، کدام ایرانی است که از حال و اوضاع کنونی ایران بداند و ناراحت نباشد ، اما خشمگین رایک تهمت می بینم .
من فقط نوشتم “فرامانسیون” نداریم! فراماسونری و فراماسون تعبیر درست است ،این تشکر شماست خانم با تربیت؟!
در مورد نظرات ،شما نظر خودتون را بنویسید من هم نظر خودم را می نویسم ،و ایرادات خودم به فرامانسیون و چیزهای دیگر را می نویسم ،بشما چه که من در چه موضوعی می نویسم مگه شما بازجو هستید؟! دین ستیزی هم در کلام شما موج می زند! کسی که خودش و چیزهای دور و بر خودش را چیز می داند اما خدا را حتی “چیز”=شیء نمی داند دین ستیز نیست؟! دیگه جوابتو نمیدم قهر قهر تا روز قیامت!
ظاهرا دو «علی» را باید از هم تفکیک کنیم. یکی علی بن ابیطالب که شخصیتی تاریخی، داماد پیامبر، خلیفه چهارم مسلمانان، دارای پایتختی در کوفه، کنشکر جنگ با معاویه و خوارج و اصحاب جمل و کشته شده از سوی فردی به نام ابن ملجم مرادی است. این شخص محترم و ارجمند، در زمانه خودش زیسته است و کارهایی کرده و این کارها را نمی توان با معیارهای امروز سنجید و ارزیابید و نقد کرد چون واقعا خودش حضور ندارد و منصفانه نیست که ما او را نقد کنیم. در مقابل یک «امام علی» داریم که امام اول شیعیان است، بیست و پنج سال خانه نشین بوده، خلافتش غصب شده و او مراد و مولای هر آزاده ای است، او در کوفه سخنرانی هایی کرده که به دست ما رسیده و در این سخنرانی ها حق و باطل را از هم جدا کرده و خود معصومی است که به راههای آسمان آگاهتر از زمین است و این امام نازنین را ما با شخص اول آمیخته ایم. این کار را بشر همواره انجام می دهد و اگر چیزی به نام «زمان» را به میان کارهایش نیاورد، به ناسازگاری های بسیار دچار می شود. مثال بزنم. ما به بیرون نگاه می کنیم، میز و صندلی و کاغذ و درخت و آدم می بینیم. بیایید در باره کاغذ فکر کنیم. کاغذ یک واقعیت بیرونی دارد همین واقعیت بیرونی را وقتی من به ذهنم بیاورم از آن مفاهیم کلی«نرم بودن»، « رنگی بودن»،«حد و مرز معین داشتن.کمیت داشتن»،«مکان داشتن و در جایی قرار گرفتن» و.. را از آن بیرون می کشم. سپس این مفاهیم کلی را در یک جا جمع می کنم و نامش را«کاغذ» می گذارم. این کاغذ دوم غیر از تک تک کاغذهایی است که در بیرونند ولی آن بیرون را هم شامل است. بنابرین در ذهن من چنین معنایی از کاغذ ساخته می شود و خود همین «معنا»ی من ساخته«بیرونیت» می یابد و دیگران هم می توانند به آن نگاه کنند و در باره آن حرف بزنند. معنای خودساخته من در قالب کتاب و گفتار من بیرونیت می یابد و شما آن را می شنوید و می خوانید و می بینید پس حق دارید راجع به آن حرف بزنید چون معنای ماهیتا «مشترک»اند. حالا چرا ما این کار را می کنیم جای بحث دارد ولی مهم این است ک این کار را می کنیم. بعد همین معنای کلی و یگانه از کاغذ را وقتی بخواهیم برای «همیشه» بکار ببریم و بگوییم کل واقعیت همین معنایی است که من و ما ساخته ایم،با مشکل مواجه می شویم. زیرا بعدی ها در یک ملیون سال دیگر چه بسا خصوصیاتی از کاغذهای واقعی یا از نقص گفتار پیشینیان، کشف کنند که خصوصیات قبلی ما را نقض کند و رد کند از این رو باید صبور بود و از«همیشگی و ابدی سازی» مفاهیم و باورها و معانی خودداری کنیم(درود بر سرور ارجمند جناب کورس که این کلمه ابدی سازی را اینجا بسیار بکار برد که مطلب را راحتتر می کند) باری ما باید بپذیریم که درگیری میان «مفاهیم و معاین» با «واقعیات» که این معانی به آنها اشاره دارند، تمام شدنی نیست پس چکار کنیم تا مشکل پیش نیاید.؟ دو کار خیلی خوب است1-به عنوان حکومت فضای باز استدلالی ایجاد کنیم تا همکاری اجتماعی و رشد با چالش مواجه نشود2- از مقدس کردن مفاهیم و باورها و معانی بپرهیزیم. حالا ما اگر امام علی محترم را که در ذهن ما شیعیان هست، با آن علی بن ابی طالب محترم تاریخی بیامیزیم به تعارضهایی می رسیم که آقای نوری زاد با شجاعت برخی را گفت پس طبیعی است که اجازه باشد به تعارضها فکر کنیم و این هیچی از مقام واقعی امام علی کم نمی کند بلکه نشان می دهد که او ظرفیت زنده بودن را دارد چون ما به او فکر می کنیم
من از نقد شخصیت های تاریخی دفاع میکنم ولی از جناب نوریزاد می خواهم اگر بنا دارند به این رویه ادامه دهند از تندی متون خود کاسته و بر لطافت آن اظافه نمایند. جناب نوریزاد شما را چه خوش بیاید و چه نه با جمعیتی روبرو هستید که بر باورهای موروثی خود تعصب دارند. در این نامه به جای قدم گذاشتن نرم، از یک پرش و جهش استفاده فرموده اید. لذا شاید بهتر می بود مسائل اینچنینی را نرم مطرح فرمایید. سالها پیش مطلبی نوشتید به عنوان اینکه اگر پیامبر اکرم امروز بود چه میکرد. شما را به آن سبک نوشته ها برای جامعه امروز توصیه میکنم.
و اما روی اصلی عرایضم اینجا با برادر ارجمندم مرتضی است که اگر خاطر شریفشان باشد یکی دو بار وارد گفتگو با ایشان شدم و عرایضم تکرار همان موضوعات است. سید عزیز اول سوال مشخص بنده از شما چیزی است که قبلا پرسش نمودم. شما چند بار به سرکار آنیتا تهمت زدید، بنده به این تهمت اعتراض نمودم و جواب شما این بود که مگر بنده وکیل ایشان هستم؟ جواب من به شما: خیر برادر، بنده وکیل آنیتا بانو نیستم اما به فرموده ی قرآن “انّ بعض الظنّ اثم”. چرا شما این فرمایش قرآن را در مورد گمانتان به ایشان لحاظ نفرمودید؟ شما وقتی جناب نوریزاد را به احادیث رجوع میدهید، آیا به بنده حق میدهید شما را دوستانه و با کمال احترام به آیات قران ارجاع داده و متذکر خطایتان گردم؟
اما سوال دوم ارجاع به بخشی از رنجنامه مادر ستار بود که: “صحبت آخرم را خطاب به دینداران جامعه اسلامی و مراجع عظام تقلید و مسئولین حکومت اسلامیست”. یعنی شما هم به عنوان یک دیندار مشمول خطابه تکان دهنده ی گهربانو قرار میگیرید که این آیه شریفه را می آورد:
“چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکانی که تضعیف شده اند، پیکار نمی کنید. همان افرادی که می گویند : خدایا ! ما را از این شهر که اهل آن، ستمگرند، بیرون ببر و برای ما از طرف خود، سرپرست قرار ده و برای ما از طرف خود، یار و یاوری تعیین فرما”.
بخش مهم حرفهای گهر بانو اینجاست: “من ،گوهر عشقی،مادر پیر و داغدار ستار بهشتی ظلم رفته بر خود و خانواده ام را به بارگاه خدای تعالی واگذار میکنم و در روز حساب و جزا، از تمامی افرادی که میتوانستند یاور من باشند و نبودند، به درگاه خداوند شکوه و ناله میکنم و از حق خود در دادگاه عدل الهی بهیچ عنوان گذشت نمی کنم”.
مرتضی نازنین: شما همیشه می فرمایید به پرونده های قضایی دسترسی ندارید و نمی توانید قضاوتی داشته باشد. خب زمانیکه این آیه نازل شد که پرونده های قضایی در کار نبود که. افراد در یک جامعه زندگی می کردند و از احوال هم خبر میدادند ومی گرفتند. همین مادر ستار می گوید در حق پسرش جنایت شده و طلب کمک نموده. شد یکبار با همین نوریزاد بروید برای کشف حقیقت؟ می شود فردای قیامت به خدا گفت بنده از جزئیات خبر نداشتم؟ “نمی دانستم” آیا ادله ی کافی برای سلب مسئولیت شرعیست؟
اینها را نوشتم که در حواب نقد حضرتعالی به نوشته ی نوریزاد بگویم مرتضی برادر جان، آهسته تر. اینجورها هم که شما فکر میکنید نیست (اینجورها که ما فکر می کنیم هم نیست البته). مسلمانی آداب سختی دارد که بنده به شخصه قادر به بجا آوردن نیستم. همینجا خواستم نظر تان را درباره تفسیر حسین (ع) از امر به معروف بدانم.شما که بر محازات فقهی سب النبی تاکید دارید حتما برای احرای فرمایش قران برای احرای نهی از منکر هم به شکل اولی مصرید. حضرتعالی به پرونده محکومان دسترسی ندارید قبول. مگر سید جلیل القدر منتظری سالها حصر نبود یا اکنون جنابان موسوی و کروبی؟ آیا مثلا نوشتن یک نامه از طرف اساتید حوزه ی علمیه نمی تواند کمک کند؟ حاضرید نامه ای از طرف اساتید حوزه با امضای شخصتان بنویسید و درخواست رفع حصر را فرمایید؟ شما چرا برای دفاع از دین بی دردسرترین کم هزینه ترین روش را انتخاب فرموده اید؟ مرتضی مگر یک سایت فیلترشده نوریزادچند خواننده دارد در مقابل هزاران هزار مجلد و سی دی و و … که با ارتزاق از بیت المال مراقب حفظ دین مردم هستند؟ بفرض که نوریزاد با نوشتن یک جمله اشتباهش جبران شد. خب فرصتهایی که حوزه هامیتوانستند با شجاعت نقد حکومت به جامعه تقدیم کنند امادریغ نمودند چطور جبران می گردد؟
م.ر گرامی
ممنون از نوشته شما ،اما باز هم می گویم مگر شما اینجا وکیل آنیتابانو هستید؟ اینجا کسانی با من بحث و مجادله می کنند و من نیز بحث و مجادله می کنم و روش گفتگو و بحث را هم در هر مورد خودم انتخاب می کنم لطفا شما اینجا مفتشی نکنید و فقط مطالب خودتان را بنویسید ،من احتمال قوی داده ام و می دهم که رابطه بین سارا فرام فرانکفورت و آنیتا بانوی خردمند تحلیل گر از نظر منطقی رابطه هوهویت است و بر آن قرائنی دارم و بحث هم جاری و ساری است بقید شرافت و وجدان ،طرف بقید شرافت و وجدان خودش سکوت کرده و نفی هوهویت نمی کند چون حتما خود را مقید بشرف و وجدان می داند ،آنگاه شما آمده اید این وسط وکالت می فرمایید؟
من در مورد مرحوم ستار بهشتی و مادر محترم ایشان ابراز تاسف کرده ام ،اما من حقیقت یاب یا عضو کمیته حقیقت یاب یک پرونده قضائی نیستم ببینم قتلی که آنجا اتفاق افتاده قتل عمد بوده یا قتل خطائی ،من چه دسترسی دارم به پرونده دادگاه مرحوم ستار که بروم دنبال حقیقت یابی ،مگر الان اینهمه آمد و رفت آقای نوریزاد ثمری در کشف واقع ماجرا داشته است؟ من آن واقعه را قبلا محکوم کرده ام و گفته ام درست نیست مثلا کسی در وبلاگ خود انتقاداتی کند بعد او را دستگیر کنند و یک هفته بعد جنازه اش تحویل خانواده اش شود،این منطق دین نیست و موافق با قوانین نیست و شایسته نظام جمهوری اسلامی نیست ،اما من نمی توانم در مورد واقع ماجرا که عبارت از این است که قتل مرحوم ستار قتل عمد بوده یا قتل خطا قضاوتی بکنم ،قضاوت با قاضی پرونده است و محتویات پرونده و قرائن و شواهد ،و بقیه ماجرا شانتاژ وارد کردن بر کسی است که با اصل قضیه مخالف است و نقشی هم در آن ندارد ،سوال متقابل من هم از شما این است الان که شما بمن چنین توصیه ای می کنید خود شما در موضوع حقیقت یابی این ماجرا چه کرده اید و چه ایده ای دارید؟ حال اگر بر این مطلب اصرار کنم بنظر شما این مصداق شانتاژ نخواهد بود؟
در مورد امر بمعروف و نهی از منکر ،من قبلا در موضوع ماجرای سال 88 نظراتم را گفته ام ،نظر من در مورد ماجراهای آن سال همان نظری است که فرزند محترم مرحوم شهید مطهری همیشه گفته است ،و من با حصر غیر قانونی آقایان موسوی و کروبی که از دوستان نزدیک مرحوم امام بوده اند و این نظام را قبول دارند و البته اعتراضات و انتقاداتی نسبت به اتنخابات سال 88 و نحوه مدیریت اعتراضات در آن سال داشته اند ،مخالفم و تداوم آنرا بصلاح نظام نمی دانم ،من به آقای موسوی رای دادم و هنوز معتقدم آن انتخابات مجموعا مخدوش بود و نباید با مردم معترض به انتخابات آنطور برخورد می شد البته برخورد با ضد انقلاب سوء استفاده گر که خواهان سقوط نظام است مساله جدایی است و برخی بنظر من با حماقت های خود هم به اعتراض آرام مردم صدمه زدند و هم به جنبش سبزی که خواستار اصلاحات آرام بود و هم به آقایان موسوی و کروبی که قطعاضد انقلاب نبوده و نیستند و فقط خواستار اجراء بلا تنازل مجموعه قانون اساسی بودند و هستند.
در مورد نوشتن در این سایت ،خوب من قبلا گفته ام ،من صرفا قبلا روی کنجکاوی و دیدن نامه های صاحب سایت اینجا میامدم و خواننده ساکت سایت بودم و در موردی (قضیه پورشجری) به آقای نوریزاد تذکری دادم و از آن پس بحث و گفتگو با ایشان و دیگر دوستان آغاز شد ،این فرمایش شما هم خلاف اصل و آزادی بیان است که شما خود را به آن ملتزم می دانید و بمن سفارش می کنید در اینجا چیزی ننویسم ،من اگر اینجا چیزی در باب مسائل اسلامی ننویسم مشکلات شما و دیگران حل می شود و آرام می گیرید؟ نه دوست من ،بنظر من شما هم از پرداختن به حواشی و بدیهیات خودداری کنید و صرفا نظرات خود را در موضوعاتی که لازم می دانید بنویسید و از تفتیش دیگران یا وکالت از جانب این و آن صرفنظر کنید ،بگمانم این بروش عقلاء در آزادی اندیشه و بیان در عرصه عمومی نزدیک تر است.
موفق باشید
سید مرتضی -طرز فکر شما همخوانی کاملی با گروه داعش دارد مگر آنها چه میگویند ؟گوش و هوش خود را تعطیل کرده اند و می گویند میکشیم و کشته میشویم .اگر نام شما را از بالای مطلب طولانی شما که نشانی از جواب منطقی و علمی نداردبردارند تنها نامی که با آن هماهنگی دارد داعش است .جان کلام نوری زاد این است که خشونت کشتار میآفریند و کشتار انتقام میکارد . ودر زمانی که مسلمانان دل روده همدیگر را بیرون میریزند بقیه دنیا با علم و منطق رو به جلو برای ساختن دنیایی بهتر تلاش میکنند .
پوریا من گفتم جنگ های علی آنطور که جناب نوریزاد ترسیم کرده بود جنگ ابتدایی و از روی خشونت طلبی نبود ،شما مرا به داعش تشبیه می کنید؟! این سبک نوشته شما و حمله و انگ زنی که بروش داعش شبیه تر است! ببینم پوریا تو الان اگر رئیس جمهور امریکا باشی و ناگهان رئیس جمهور ابله کره شمالی با سلاح هسته ای به کشور تو حمله کنه و بخواد اون نابود کنه شما وا می ایستی بر و بر اونو نگاه می کنی و می گی :اوا! خشونت چیه؟! خشونت مال داعشه! و بعد دست هایت را بعنوان تسلیم بالابرده وامیدی یا فوری دستور آمادگی نظامی می دی و از کشور و ملت و مملکت و حکومت ات دفاع می کنی؟! با داعش چکار داری جانم لطفا کمی عقل مبارک رو بکار و بینداز و تعصب را دور بریز ،این خردمندانه تره
سلام می کنم به آقای نوری زاد عزیز
من راستش را می گویم اولش که این نامه شما را خواندم که به امام اول شیعیان نوشتین کمی جا خوردم بخاطر این که از شیعه چیزی که از بچگی در گوش ما خواندن اینه که ای بچه به علی عشق بورز برای چی؟ برای چی نداره برای این که علی خوبه ایده آله صاحب کرامته و جنگاوره عارفه دانشمنده . بعدها که بزرگتر شدیم گفتن اینم نهج البلاغه علی بگیر بخون لذت ببر. از چیش؟ از ادبیاتش از قاطعیتش از سخنان پر از حکمتش. ما هم بقول شما همینجوری عاشق علی شدیم که اطمینان دارم خود علی هم راضی نیست کسی به این شکل دوستش داشته باشه. من چه در حرفه خودم و چه از همین اتاقی که در آن نشسته ام و دارم تایپ می کنم غرق در تکنولوژی و فراورده های غربی هستم بعضی وقتا از خودم می پرسم خب سهم مسلمانها در این همه اقلام جوراجور چیه؟ ما مسلمونا چی به این کاروان نفسگیر و پرشتاب تکنولوژی و حتی تیوری های علمی اضافه کردیم؟ بعد از قرن ها یه حکومت شیعه در ایران شکل گرفته شما را بخدا ببینید چه آتشی در داخل و در خارج کشور درست کرده همه رو داره با خودش به جهنم می بره با این تفاوت که جهنم دیگران را توی همین دنیا براشون درست کرده تا نوبت به جهنم خودش برسه. آقای نوری زاد عزیز من یه جا چند سال پیش تو یکی از کامنت ها خوندم اسم پسر دیگه شما علی است. این نشان می دهد که شما به امام اول خیلی علاقه داشتید. بعضی ها با نوشتن این نامه شاید تصور کنند که نوری زاد دیگر به همه چیز پشت کرده اما من قسم می خورم که نقد یک نفر اگر صادقانه باشه نشانه دوست داشتن آن فرد است و من فکر می کنم شما حتما این علی انتقاد پذیر را دوست دارید تا علی مقدس و این که علی انتقاد پذیر کاربردی تره تا علی داخل زرورق تقدس . من با اطمینان می گم شما از این جهت انتقاد می کنید که دوست دارید همون چیزی را که انتقاد می کنید بهتر و در دسترس تر باشه. اما برای کسانی که یک عمر علی علی گفتن و در هر مجلس و محفل علی گویم علی جویم شنیدن و یاعلی و یاعلی و یاعلی سردادن شاید قابل قبول نباشه چرا که شما علی را از جایگاه مقدس و دور از دسترسش به جایی در دسترس دعوت کردین. مردم ما عادت به این داده شدن که دلبسته افراد دور از دسترس و نشسته در جایگاه تقدس باشن . خواستم بگم این نوشته را سه بار خواندم بار اول کمی بهم برخورد بار دوم نویسنده اش که خیلی احترامش می کنم دلسرد شدم بار سوم به دلم نشست حتی قسمت هایی از این نامه را برای شوهرم خواندم می دونید چی گفت؟ گفت من هم مسیح را همینطوری که الان هست دوست دارم نه آن مسیح که در برج عاج کلیسا نشسته بود و بدون اجازه کشیشان حرف نمی زد و کاری نمی کرد و شده بود ابزار دست کشیشان و باعث رونق دم ودستگاه کلیسا و رنسانس باعث شد هم مردم آزاد شدن هم مسیح. مرسی آقای نوری زاد
جناب نوری زاد دفعه بعد سریال نامه هات رو کامل کن و به خود خدا نامه بنویس و از ایشان گله کن که خدایا تو که همه چیز رو میدونستی و اینکه نهایتا کی بهشت و کی جهنم میره برای چی ما رو به این دنیا آوردی تا با دیدن منصوبان به تو نظیر خمینی و خامنه ای و بغدادی و ملاعمر ،که ورژن های مختلف امام و خلیفه هستند که همگی کشتن و کشته شدن رو مقدس میدونند که به ترتیب ساخته انگلیس و روسیه و اسراییل و آمریکا هستند هی حرص بخوریم و اساسا به خودت هم شک کنیم
آقای نوری زاد عزیزلازم می بینم از برخورد شما بار دیگر تقدیر کنم .
انتقاد ، نه تنها مجاز بلکه وسیله ای برای پیشرفت علمی و به حقیقت نزدیک شدن است ، قدرت تفکر و تجربه گرایی ، بدون انتقاد بی سرانجامند، باید این واژه های واهی چون تقدس و ایمان و محارب و کافر…. را که وسیله ی نابودی انسانهایند به گور تاریخ افکند،تا حقیقت بودن را دریافت ، اما حقیقت چیست؟
ذره ای پنهان ،پدیدار جهان؟ در میان و برتر از صورت و جان؟هر چه است ، انسان از او دارد نشان.
اینکه هریک از ما فرا اندیشیم ، شگفت انگیز نیست، راه بشر آغاز و نهایتش تا کجاست و در پس پرده چه میگذرد ؟
« در اسطوره های یونان ،خدایان و تیتانها در جنگند ، پرومتوس حامی انسانها ، آتش رااز بارگاه خدایان برای انسانها ارمغان می آورد ،در عین حال آینده بینی انسان را می گیرد ، تا آن زمان انسانها قادر به آینده نگری بودند، پرومته به خاطر کمک به انسانها مورد خشم خدایان قرار می گیرد ، اسیر شده ومحکوم است هر روز عقابی جگر اورا در آورده و شب جگری نو در او سبز می شود.»
این اسطوره نجات دهنده ی است که روزبرایش ناگوار است، در روز آنچه او می بیند ، درد و رنج و عذاب است، جگرکه جایگاه دوستی و مهر و علاقه است، در طول روز خورده می شود مگر عشق و دوستی اورا بگیرد، و شباهنگام دگربار ترمیم می شود ، او در روزچشمانش را می تواند ببندد، اما ، زمانی که روز «دنیای ظاهر» خود را در تاریکی محو می کند او سلامتی خود را می یابد ، زمانی که چشمان دنیا بر او بسته می شود زمانی است که او تنها خود را می یابد .
این اسطوره زیبا ، تیتان پر قدرتی را نشان میدهد که حامی انسان و جزایش خون جگر خوردنش است ، اونه به دست خود و عمدا بلکه بوسیله جگر خواران زخمی و خون آلود می شود .
او که خود معنی نامش« پیش بین» آینده نگر است چگونه تن به سرنوشت خود می دهد ، آیا او سرنوشت خود را نمی دید ؟
شاید با سرنوشت خود ، نشان دهنده آینده انسانها بوده تا خود نجات دهنده و چاره جوی خود باشند؟
و انسان در طول تاریخ همچنان با مشعل پرومته در جستجو در پی آینده است و سوال اینکه چرا پرومته قدرت آینده بینی انسانها را گرفت؟
شاید برای اینکه زمان حال وتوانایی قدرت خود را دریابند و سرنوشت خود را از دست خدایان رها سازند، تنها بدین گونه قدرت خدایان ضعیف خواهد شد، زمانی است که انسان مشعل بودنش را حافظ باشد .
آخوند را بهتر بشناسید.واقعا ملت جاهل ایران چه دیده بود که حکومت کشور خود را بدست این////// ایران فروش سپرد.بعد از گذشت بیش از ۳۰ سال از این //////ما در این سایت همین ////را به شکل دیگری به خورد خلق الله می دهد.اصولا اصل بقای تفکر فقیهان می گوید که افکار آخوند از بین نمی رود ولی در گذشت زمان از رنگ و لعابی به رنگ و لعاب دیگر در می آید.مواظب این تغییر چهره ها باشید.
https://youtu.be/-vZVwj7oRyw
بادرود به نوری زاد عزیز و هم میهنان فرهیخته : جناب نوری زاد من از ابتدای سخنان آن عزیزدر مورد مجادله با علی ابن ابیطالب امام اول شیعیان منتظر بودم که نظرهای دوستان را تا حد امکان مطالعه کنم و اینجا که کامنت جناب علی ویا Aliمنتشر شد دیگر تاب نیاوردم آخر تا کی باید به این دستور های بهداشتی تمسک جست که از قول ائمه و حضرت رسول مشتی آخوند از خود در آورده وفکر میکردند که اگر این دستورات بهداشتی حکیم باشی ها و عطاران سرگذرشان را به اسم (معصومین ) منتشر کنند صواب اکبر خواهند برد و اصلا توجه نمیکرد ند که مثلا گل بنفشه و کاسنی و و و و اصلا در سرزمین حجاز نمیروید تا این معصومین به خواص درمانی این گیاهان پی ببرند تا چه رسد که برای فرزندانشان و یا بیماران آن ها را تجویز کنند . همین نهج البلاغه هفتصد سال قبل نوشته شده و هفتصد سال در پرده غیب بوده ؟؟ آخوند هایی مثل ملا محمد باقر مجلسی گزافه را آنچنان به زبان قلم جاری میکردند که انسان منصف کنونی هاج و واج میماند مثلا این آخوند که اصولا بعلبکی ولبنانی بوده در نوشتار های خود در مورد امام یازدهم و امام دوازدهم چنان دچار خطا های فاحشی میشود که کل نوشتارش زیر سوال میرود به عنوان مثال وی میگوید امام یازدهم برای خرید نرگس بانو به غلام خود یک کیسه که شامل تعدادی اشرفی بوده میدهد و وی را روانه خرید این کنیز میکند اگر دوستان به داستان سرایی های این ملا محمد با قر مجلسی خوب توجه کنند متوجه از اساس دروغ بودن آن خواهند شد دختر پادشاه روم چطور اسمش عربی که نه ایرانی بوده نرگس نام ایرانی نرجس نام عربی خاتون یک کنیه ایرانی هست و از همه مهم تر اشرفی واحد پول بسیار قدیم ایران بوده و اصولا امام یازدهم حدود بیست وپنج سال در زندان خلیفه بودند چگونه به پول دسترسی داشتند و مراسم ازدواج در زندان صورت گرفته ؟ به همین ترتیب آخوند حکیم باشی ها هرچه خواسته اند سرهم میکردند . دوستان اگر توجه بایسته کنند متوجه میشوند که اعراب حجاز اصولا سواد نداشته اند و خط نداشته اندکه بخواهند وقایع نگاری و تجویزات پزشکی و نصایح معصومین و یتیم نوازی علی را ثبت کنند واینجا من سوال میکنم که این حضرت علی با موالی و ایتام ایرانی که به حجاز بره شده بودند چه رفتاری داشتند در زمانی که کل ایران را غارت کرده بودند و ثروت های انبوهی که به حجاز برده بودند همه اعراب صاحب اموال زیادی شد ه بودند و نباید یتیمی بی پول آنجا باشد مگر اسرای بد بخت که هیچ فریاد رسی نداشتند و این خط عربی اختراع ایرانیان است که در سده دوم یا سوم اختراع شده و اعراب را هم صاحب خط کرد ! جناب نوری زاد علی ابن ابیطالب مشاور اعظم خلفای راشدین بود و حتی به عمر ( که هم دامادش بود یعنی به زور عمر دختر حضرت .. ام کلسوم .. را از ایشان ربوده بود ؟ و هم علی داماد عمر بود ) اظهار داشت که در حجاز بماند تا گزندی از ایرانیان نبیند و غافل بود که در آخر یک ایرنی پاک نهاد این خلیفه را به سزای اعمالش خواهد رسانید و وی راخواهد کشت . با احترام
با پوزش کامنت فوق از اینجانب مهرداد بود که متاسفانه از قلم افتاد
آفرین بر خرد گرائی تو مهرداد گرامی. برای نجات از خرافات و موهومات، به تیر وتفنگ نیاز نداریم بلکه به اندیشمند نیازمندیم. درود بر تو.
جناب علوی
با سپاس از متن زیبا و ابتکاری شما که در باره متن بسیار مفید آقای نوریزاد بود…بسیار لذت بردم..
جناب سید مرتضی
تذکر شما اصلا موردی ندارد و به شما توصیه میکنم قدری بیشتر با ادبیات مانوس شوید تا هضم این موارد برایتان راحت تر شود و زیاد هم در رابطه مردم با امام خودشان دخالت نکنید.،اینجا که کره شمالی نیست. در ضمن توصیه میکنم در مورد اشاعه احادیث نا درست ار قول امام هم همینقدر حساس باشید تا تذکرتان دلنشین تر شود و در عین حال قدری هم به مزخرفات مداحان و هم لباسهای خودتان که در عید الزهرا رکیک ترین الفاظ را بکار میبرند عنایت کنید.
در مورد توصیه ایشان به فرزندشان هم متن وصیت نامه ایشان بعد از بازگشت از صفین را که در نامه 31 نهج البلاغه آمده، می آورم :
“وإِيَّاكَ أَنْ تَغْتَرَّ بِمَا تَرَى مِنْ إِخْلَادِ أَهْلِ الدُّنْيَا إِلَيْهَا وَ تَكَالُبِهِمْ عَلَيْهَا فَقَدْ نَبَّأَكَ اللَّهُ عَنْهَا وَ نَعَتْ هِيَ لَكَ عَنْ نَفْسِهَا وَ تَكَشَّفَتْ لَكَ عَنْ مَسَاوِيهَا فَإِنَّمَا أَهْلُهَا كِلَابٌ عَاوِيَةٌ وَ سِبَاعٌ ضَارِيَةٌ يَهِرُّ بَعْضُهَا عَلَى بَعْضٍ وَ يَأْكُلُ عَزِيزُهَا ذَلِيلَهَا وَ يَقْهَرُ كَبِيرُهَا صَغِيرَهَا نَعَمٌ مُعَقَّلَةٌ وَ أُخْرَى مُهْمَلَةٌ قَدْ أَضَلَّتْ عُقُولَهَا وَ رَكِبَتْ مَجْهُولَهَا سُرُوحُ عَاهَةٍ بِوَادٍ وَعْثٍ لَيْسَ لَهَا رَاعٍ يُقِيمُهَا وَ لَا مُسِيمٌ يُسِيمُهَا سَلَكَتْ بِهِمُ الدُّنْيَا طَرِيقَ الْعَمَى وَ أَخَذَتْ بِأَبْصَارِهِمْ عَنْ مَنَارِ الْهُدَى فَتَاهُوا فِي حَيْرَتِهَا وَ غَرِقُوا فِي نِعْمَتِهَا وَ اتَّخَذُوهَا رَبّاً فَلَعِبَتْ بِهِمْ وَ لَعِبُوا بِهَا وَ نَسُوا مَا وَرَاءَهَا”
ای حسن! مبادا شیوه کسانی که به دنیا آرمیده و به خاطر آن به هم می پرند، تو را بفریبد! اینها مانند سگان به هم عو عو می کنند و مانند جانوران همدیگر را می درند. به روی هم زوزه می کشند. قدرتمندان ضعیفان را می خورند، بزرگترها بر کوچکترها مسلط می شوند. برخی به حیوانات بسته می مانند و قدرت فساد ندارند، و برخی به حیوانات وحشی و رها شده در بیابان و بی بند و بار می مانند. عقول خود را از دست داده و بر مرکب جهل خود سوارند، در بیابانی صعب العبور و در علفزاری مسموم می چرند. نه صاحبی دارند که آنها را کنترل و هدایت نماید و نه چوپانی که آنها را بچراند. دنیا آنها را به راهی تاریک به پیش رانده و چشم آنها را پوشانده که علامات راه را نبینند، در بیابان حیرت آور آن سرگردان شده و غرق در خوشی ها و سرگرمی های آن شده اند. اینها دنیا را خدای خود گرفته، دنیا هم آنها را بازی داده، آنها هم به بازی با آن سرگرم شده و غیر آن را فراموش کرده اند.
این هشدار در مورد وضعیتی هست که در دنیای اسلام آنزمان و بین مسلمانان جاری بوده است و ایشان تجربه خود را با فرزند در میان میگذارد که بداند در چه دنیائی زندگی میکند و در نهایت ایشان هم با صلح ،خود را از این معرکه کنار میکشد.
علوی گرامی
قصد من توهین یا ناراحت کردن شما نبود ،چرا از یک نقد برافروخته شدید و نقد پذیر نیستید؟ من گفتم اینجا کره شمالی است؟چیزی که من تذکر دادم این بود که نقدی به کردار و گفتار مولی علی صورت گرفته است ،اینجا من و شما بعنوان شیعه و دوستدار او می توانیم نقد را بزبان خود نقد کنیم یعنی جهات اشتباه سخن ناقد را تذکر مستند دهیم ،اما اینکه خود را زبان علی بدانیم و بالاتر از آن در از زبان علی سخن گفتن هر آنچه را که میل شخصی ما یا برداشت شخصی ما از مسائل اجتماعی روز است از زبان علی بیان کنیم و به او نسبت دهیم این امر شایسته ای نیست و ممکن است افتراء به امام باشد ،حال من نمیدانم این نقد به شما چه ارتباطی با ادب و ادبیات داشت و چه ارتباطی به سخن نادرستی داشت که احیانا مداح یا روحانی کم سوادی در مورد علی گفته باشد.
در مورد عبارتی که نقل کردید این عبارت ربطی به مدعای قبلی شما نداشت ،مدعای قبلی شما این بود که :علی در این نامه فرزندش امام حسن را از دخالت در امر سیاست نهی کرده است ،و این عبارتی که شما زحمت کشیدید و نقل و ترجممه کردید ارتباطی با مدعای شما نداشت ،این عبارت در صدد بیان شاخصه های اخلاقی مردم آن دوران و نوعی هشدار باش بمراقبت در مورد آنان است و ربطی به نهی از دخالت در سیاست ندارد ،علاوه اینکه لازمه سخن شما این است که امام حسن با ورود به سیاست و پذیرش بیعت مردم با نهی مولوی پدر خویش مخالفت کرده است که چنین رویکردی شایسته مقام امامت آن بزرگوار نیست.
موفق باشید
قبول کنید که تمام مطالب قبلی تان یک طرف این مطلب هم یک طرف، خیلی تفاوت دارند! من هم مثل خیلی های دیگر تعجب می کنم از این نوع نقدتان! بله می شود حتی پیامبر را هم نقد کرد! اما ناقد چه ویژگیی باید داشته باشد؟ به نظرت می شود یک معلم دبیرستانی فیزیک که در تار و پود مطالب مانده است همینجوری! نظریه نسبیت انشتین را نقد کند؟! مگر در شرایطی که همین معلم بتواند بر تمامی مسائل نسبیت تسلط داشته باشد تا بتواند شاید سخنی بگوید! اما ناقد پیامبر کیست؟ جز خدا چه فردی توانسته به آن مرحله برسد که بر رفتار پیامبر تسلط داشته باشد تا او را نقد کند؟! شما را دعوت می کتم به بررسی تفسیر آیه ی عبس و تولی از دیدگاه علامه مفتی زاده که روشن شود همین رفتار را اگر مثلا حضرت علی یا حتی حضرت ابوبکر انجام می داند عین کار خیر و صواب بود برایشان ولی از پیامبر پذیرفته نیست! این است نقد
شما در نظر بگیرید که در زمان حکومت همین حضرت علی، تا زمانیکه خوارج – که نتیجه فعالیتشان منجر به شهادت خود حضرت علی شد- علیه حکومت شورش نظامی نکردند، حقوقشان از بیت المال محفوظ بود! یعنی حقوقشان از بیت المال محفوظ بود در شرایطی که به شدت مخالف حضرت علی بودند! ( این را مقایسه کنید با وضعیت فعلی!).
در جنگی که قرآنها را به سر نیزه کردند حضرت علی چه گفت؟ : این منم قرآن ناطق! یعنی چه؟ نه یعنی منییت بر من مسلط است و من باید حکومت کنم ، نه! یعنی ای مردم ؛ من منتخب مردم (شورا) هستم و باید از من منتخب شورا تبعیت شود همانطور که اگر کس دیگر ی منتخب شورا بود من هم از او تبعیت می کردم و این تبعیت به خاطر من علی ابن ابی طالب نیست!
حضور حضرت علی در این همه جنگ به خاطر توفیق اجباری بود که نصیبش شده بود وگرنه شاید میل زیادی به کشور گشایی نداشت.
اما در مورد کمک به مستمندان به صورت انفرادی باید عرض کنم جدای از مدیریت مالی مستمندان که اشاره فرمودید و این کار در زمان حضرت عمر به شرایط نسبتا مطلوبی رسید، این گونه افراد( افراد سطح اول جامعه اسلامی) برای پرورش شخصیتی خودشان- که تحت نظر شخص پیامبر پرورش شده بودند – لازم بود که هر از چندگاهی شخصا به در خانه های مستمندان بروند و کوله بر پشت نهند و عرق بریزند در کوچه پس کوچه های مدینه و به افراد مستند کمک برسانند بلکه فراموش نکنند که قبلا در شعب ابی طالب برای چه هدف مهمی این همه مشقت کشیدند !!! حرکتی که الان جامعه ی ما چقدر محتاج آن است مسوولینش آن را انجام دهند….
با سلام و درودهاي گرم و پرمهر
بازگشائي مدارس در اول مهر و حقايق تلخ در حوزه آموزش و پرورش
گفت و گوي راديو ندا با پدر و مادر يكي از دانش آموزان در ايران به مناسبت بازگشائي مدارس و سخنان شنيدني آنها از حقايق تلخ در حوزه آموزش و پرورشي كه بيزنس شده است.
http://radio-neda.blogspot.com/2016/09/blog-post_22.html
بنام خدا
سلام جناب نوریزاد من ابتدا وقتی این نوشته شما در کانال تان را مشاهده کردم از فرط تعجب و تاثر اصلا قصد نداشتم در این پست نوشته ای بگذارم و شما را با مخاطبان نوعا همفکرتان تنها بگذارم ،اما بیاد کلامی از بزرگواری که بنظر من در حق او جفا کردید افتادم که در خطبه ای فرمود :”أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّهُ لَاخَيْرَ فِي الصَّمْتِ عَنِ الْحُكْمِ كَمَا أَنَّهُ لَاخَيْرَ فِي الْقَوْلِ بِالْجَهْل” خیری نیست در سکوت از سخن بجا همانطور که خیری نیست در گفتار جاهلانه. عرض می کنم معمولا تصور می شود که رکاکت یک سخن به این است که مشحون از الفاظ فحش و دشنام باشد ،این البته سخن درستی است اما رکاکت سخن تنها به مشتمل بر لفظ فحش بودن آن نیست ،بلکه گاه رکاکت سخن باز می گردد به سستی در فهم معنا و خالی بودن آن از اسناد و استناد ،باید عرض کنم کلام شما البته عاری از سخن فحش است هرچند بعنوان یک شیعه امامی حتی لحن گفتار شما را نمی پسندم و آنرا شایسته حتی انسان غیر متدین نیز نمی دانم تا چه رسد بشمائی که مسلمان شیعه هستید ،از این جهت بنظر من برخی تعبیرات و فرازهای گفتار شما دور از ادب سخن با یک امام است ،اما بهرحال عمده رکاکت نوشته شما باز می گردد به جهت دوم یعنی سخافت در درک و فهم اندیشه و عمل علی علیه السلام و واکاوی فاکت های تاریخی ،این صراحت را از من ببخشایید چون عادت من این است که در امور بنیانی اعتقادی با کسی (هرچند دوستی عزیز باشد) تعارف و تسامحی ندارم.البته می دانید مسائلی که شما اینجا برای خوش باش برخی افراد بی دین و دین ستیز بیان کردید و باعث شدید برخی از آنها علیرغم حس گرائی و انکار معجزه ،کلام شما را در حد “اعجاز” بخوانند! و شاهد هورای آنها هستیم و هستید نیازمند به بحث های طولانی اسنادی و استنادی و صرف وقت فراوان است که امکان آن در اینجا میسر نیست،اما بنده کوتاه با اشاره به فرازهای اشتباه کلام و برداشت شما آنها را پاسخ کوتاه می دهم:
1- نقد اول من بشما این است که این لحن و ادبیات شایسته یک فرد غیر ملتزم به ادیان نیست تا چه رسد به مسلمان شیعه انسانیت طلب ،بعد خودتان در اثناء می گویید : قبول می فرمایید که ادب، تنها گنجی است که هر چه از آن مصرف شود، کاستی که نمی گیرد، نیز روز به روز بر وسعت و عمق آن افزوده می شود.
2-در ابتدای نوشته تان که آنرا مجوز هرگونه تعبیر و هر گونه برداشت از سیره و سنت علی قرار داده اید می گویید:علی منبر ترتیب می داد و می نشست که یاران او از فراز منبر چیزهایی مثل برداشت های شما بگویند! چنین نیست دوست عزیز ،ما در تاریخ چنین چیزی سراغ نداریم ،آنچه که محمل و مجوز سوء برداشت شما و نامه یکسویه به مخاطبی است که اکنون حضور ندارد تا بنقد شما پاسخ گوید این جملات در نهج البلاغه است:
” فَلَا تُكَلِّمُونِي بِمَا تُكَلَّمُ بِهِ الْجَبَابِرَةُ وَ لَا تَتَحَفَّظُوا مِنِّي بِمَا يُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ الْبَادِرَةِ وَ لَا تُخَالِطُونِي بِالْمُصَانَعَةِ وَ لَا تَظُنُّوا بِي اسْتِثْقَالًا فِي حَقٍّ قِيلَ لِي وَ لَا الْتِمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِي فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ أَنْ يُقَالَ لَهُ أَوِ الْعَدْلَ أَنْ يُعْرَضَ عَلَيْهِ كَانَ الْعَمَلُ بِهِمَا أَثْقَلَ عَلَيْهِ- 102 فَلَا تَكُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِي إِلَّا أَنْ يَكْفِيَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي”
( نهج البلاغه خطبه 216)
فرمود :با من(که والی و امام شما هستم) آنچنان که با پادشاهان زورگو (به چاپلوسی و مصانعه و ظاهر سازی) سخن می گویید سخن نگویید ،و گمان نکنید در حق من که در امور سیاست و حکومت اگر کلامی و گفتاری انتقاد آمیز بمن گفتید اگر آن گفتار حق باشد برایم ثقیل خواهد بود ،و با من بقصد بزرگداشت سخن نگویید ،نه من چنین نیستم ،زیرا که اگر کسی کلام واجد حقیقت برایش سنگین باشد بطریق اولی عمل به حق برای او ثقیل و سنگین خواهد بود ،بنابر این خودداری نکنید از گفتن حق و از مشورت عادلانه و به عدل ،زیرا که من فوق این نیستم که تخطئه شوم مگر آنکه ….
خدا مرا کفایت کند. این کلام علی است که مستمسک شما شده است ،علی در این گفتار به مخاطبان خود می گوید من یک حاکمم و حکومت می کنم و شما در مسائل سیاسی و حکومتی و طرز مدیریت اجتماعی و سیاسی و روش حکومتی والیان و استانداران من ،صرفا چاپلوسی نکنید و انتقاد بمن و حکومت من کنید ،این سخن علی است و جنابعالی بعنوان یک انسان متاخر اینرا دست گرفته اید و آنرا محمل توجیه هر سخن عاری از حقیقت و عقلانیت قرار داده اید و می گویید علی منبر قرار می داد و می نشست هرکس هر رطب و یابسی بگوید ،چنین نیست.
—–
3- نوشته اید :”علی جان، ایکاش اصلاً سراغ جنگ و خونریزی نمی رفتی. و کاش در کل، اسلام از جهاد و جنگیدن در راه خدا تهی بود و راهی دیگر برای فرارَوی می جست،در آن پنج سال و چند ماهی که اراده و اداره ی جامعه ی اسلامی را بدست گرفتی، مرتب از این جنگ به جنگی دیگر فرو شدی!..”
این فراز نوشته شما یکی از بىترين فرازهای نوشته شما در عاری وتهی بودن از حقیقت و بی مبنا بودن است که دیدم در نقد برخی دوستان هم آمده بود ،این واقعا از شما بعید و غیر قابل باور است با اینکه شیعه هستید و این متن تواریخ در دست شماست که چنین زشتی هایی (خونریزی و سفاکیت) را به امام خود نسبت دهید ،اولا این چه فرمایشی است که ایکاش اسلام از جنگ و جهاد خالی بود! دوست من اینرا بارها در این سایت شما نوشته ام که جنگ یک واقعیت عینی و تاریخی در همه تاریخ بوده است ،و از نظر اسلام نیز جنگ مطلوبیت ذاتی و فی نفسه ندارد ،مگر دفاع از خود و دفاع از حقیقت و دفاع از مظلوم ،و رفع مانع از رسیدن پیام الهی به انسانها ،این سخن کلی شما واقعا دور از برهان و عقلانیت و تمدن است ،مگر حتی در همین غوغای ادعای تمدن و عقلانیت جنگ وجود ندارد؟ دفاع وجود ندارد؟ آمادگی دفاعی و تهیه ساز و برگ دفاع از خود وجود ندارد؟ شما الان همین سوئیس که فرض کنید دموکرات ترین کشور اروپائی باشد را در نظر بگیرید ،اگر کسی به این کشور هجوم نظامی کند مطابق منطق شما باید سوئیس و مردم و حکومت آن راهی دیگر فراروی خود بجویند؟! این چه فرمایشی است،قرآن هم می گوید :”والصلح خیر” صلح چه در سطح روابط فردی و چه در سطح اجتماعات همیشه بهتر است ،اما بنظر شما اگر کسی به جان و مال و ناموس و حق و حقوق شما ،یا به بنیان حکومت حق شما تعدی کرد می نشینید می گویید :”والصلح خیر”و باید راهی دیگر فراروی خود جست؟!پس جنگ و قتال و دفاع همیشه وجود داشته و امکان وقوع هم دارد و این سخن کاملا غلط و دور از واقعیتی است که بگویید :ایکاش اسلام از جنگ و جهاد و دفاع از خود و حقیقت تهی بود. در مورد مولی علی نیز ،از شما مایه تعجب است ،علی امام و مولای ما و شما واقعا و بطور ابتدایی طالب جنگ و خونریزی بود؟!این صفحات تاریخ است بردارید ببینید ،علی اولا با اینکه ازنظر ما منصوص بر امامت و ولایت بود ،اما وقتی آنها پیشدستی کردند و در حالیکه او مشغول تجهیز بدن پیامبر بود اقدام به تعیین خلیفه کردند ،شجاعانه و در عین حال مظلومانه از حق منصوص خدایی خویش چشم پوشید برای حفظ اصل نوپای اسلام و وحدت مسلمانان ،بعد هم وقتی خود مردم بعد از عثمان بسمت او هجوم بردند و از او خواستند حاکم باشد ،با اکراه آنرا پذیرفت ،پس مردم با او بیعت کردند ،آیا این علی بود که ابتدائا شروع به سه جنگ بزرگ با ناکثین و قاسطین و مارقین کرد؟ انصاف تاریخی شما کجاست؟این طلحه و زبیر و یکی از زنان پیامبر توطئه کردند و رفتند جایی را تصرف کردند و با قدرت طلبی و زیاده خواهی از زیر بیعت عمومی خارج شدند و می خواستند چیزهایی را به حاکم منتخب مردم تحمیل کنند ،علی به آنها پیام داد ،انها را نصیحت کرد ،این آنان بودند که جنگ را آغازیدند ،آیا علی خونریزی کرد و علی بی جهت خونریز بود؟ ،در تقابل با معاویه ،علی جنگ و تعارض را آغازید یا ترک تازی ها و قتل و غارت های معاویه سبب بروز جنگ بود ، بردارید این کتاب قدیمی “الغارات”ابراهیم ثقفی متوفای قرن سوم را که ترجمه هم شده است بخوانید ببینید تعدیات و قتل و غارت های معاویه و شامیان را نسبت به شهرهای تحت حکومت مولی علی ،خوب این معاویه بود که زیر بیعت عمومی مسلمانان در مرکزیت اسلام نرفت و تجاوز و تعدی هم می کرد ،بعد…
بعد هم سپاه عظیمی گرد آورد و هجوم کرد ،آیا ساده اندیشانه باید گفت جنگ بد است یا علی خونریز بود؟! اینهم جنگ قاسطین.
از دل همین جنگ نیز مارقین و مروق (زیاده روی های ابلهانه و جاهلانه) پدید آمدند ،علی در آستانه پیروزی بر معاویه بود ،که از آنطرف در سپاه او خلل وارد کردند و گفتند شایسته نیست دو گروه مسلمان تابع قرآن با هم جنگ کنند! بعد هم قرآن ها سر نیزه و علی را وادار به قبول صلح تحمیلی کردند و فریب خوردند و از پس آن علی را تکفیر کردند! اینها متن تاریخ است دهها و صدها منبع و ماخذ وجود دارد و اکنون شمای شیعه پس از قرنها آمده اید بجای تبیین مظلومیت علی در تقابل با جهل و خدعه و فریب و بی وفائی ،او را خونریز جلوه داده دهان ها و قلم های ناپاکی را تحریک می کنید بخیال نصیحت و انتقاد به علی.با همه اینها این متن تاریخ است ،علی با آنکه خون بدل از جهالت جهال خوارج بود آنان را آزاد گذاشت ،آنها رفتند در نهروان سپاه جمع کردند و دعوت بشورش و جنگ با خلیفه منتخب مردم کردند ،علی ابن عباس و دیگرانی را برای نصیحت فرستاد ،بنقل تاریخ آنها 12 هزار نفر بودند که با نصیحت متنبه شدند و رفتند ،چهار هزار نفر ماندند با لجاجت و جهالت ،باز علی صبر کرد و ابتدا بجنگ نکرد ،تا آنها جنگ را آغاز کردند ،جنگ هم یعنی جنگ ،شما وقتی دزدی قاتلی غارتگری بمنزل شما هجوم کرد می ایستید و می گویید:ایکاش جهان از جنگ تهی باشد و ایکاش خونریزی نشود؟! جان و مال و ناموس شما را در معرض قرار داده اند و شما می ایستید می گویید :والصلح خیر؟! آقا شما جای علی! شما اگر حاکم باشید و بخواهید جامعه را مدیریت کنید و عدالت و امنیت برقرار کنید و کسانی (نه به تعبیرات اراجیف و سفسطه گونه برخی :دگر اندیشی!) شمشیر کشیده اند و با شمشیر موی دماغ حکومت حق شما و اهداف عالی و عدالت طلبانه شده اند ،می ایستید و می گویید “والصلح خیر” یا ایکاش جنگی نباشد؟! بعد بر این اساس امام خود را خونریز معرفی می کنید؟! کجاست انصاف شما عزیز؟!
—
4- نوشته اید :”-اساس همه ی جنگ های تو در آن چند سالی که خلیفه ی مسلمین بودی، نه بخاطر هجوم دشمنِ خارجی به سرزمین های اسلامی، و نه بخاطر فرابردنِ امور انسانی و مردمی، بل بخاطرِ باقی ماندنِ خودت بود بر سرِ مقامِ رهبری و خلیفگی. عده ای تو را و طرز حکومتِ تو را نمی پسندیدند و خواستار کناره گیری ات بودند و تو بهمین خاطر تیغ در میان نهادی و درو کردی و پیش رفتی”!
عجب فرمایش تاسف آوری! در مورد منشا جنگ های تحمیلی به علی توضیح دادم ،ظاهرا از نظر جناب شما فقط جنگ دارای مجوز است که از ناحیه دشمن خارجی باشد! چه فرق می کند و ملاک چیست؟ ملاک تنازع و جنگ تعارض با یک حکومت است ،آنهم حکومتی که عموم مسلمانان با آن بیعت کرده اند ،وقتی گروهی در داخل با حکومت تعارض مسلحانه کنند و علی را وادار بجنگ کنند آیا علی باید تسلیم شود و انگیزه عدالت خواهی و اقامه قسط و عهدی که با عموم مردم بسته است را فراموش کند تا از نظر قضاوت پسینی غیر منصفانه شما خونریز نباشد؟! از نظر شما چه امری بالاتر از تلاش برای اجراء عدل و قسط و اجراء قوانین الهی برای علی می تواند وجود داشته باشد تا شما آنرا “امر انسانی” بدانید؟رک بگویم خدمتتان واقعا بی انصافی کردید! علی که به ابن عباس می گوید:”وَ اللَّهِ لَهِيَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ إِمْرَتِكُمْ إِلَّا أَنْ أُقِيمَ حَقّاً أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلا” قسم بخدا این نعلین پاره نزد من از امیری شما با ارزش تر است مگر آنکه با آن (حکومت) بتوانم احقاق حقی کنم یا باطلی ابطال کنم ،یا علی که خود حکومت فی نفسه را از آب بینی بز کم ارزشتر می داند :” أَمَا وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْز”
قسم بخدا که اگر حضور حاضران(بیعت مردم) و قیام حجت بوجود یاور و آن تعهدی که خدا از …
آگاهان گرفته بر تقابل بر ظالم و دفاع از مظلوم ،ریسمان شتر حکومت را بر او می انداختم و در می یافتید که این دنیای شما نزد من از آب بینی بز نیز کم ارزشتر بود.این علی است که دوست و دشمن (مراجعه کنید به نامه های معاویه بعلی و توصیفی که معاویه دشمن خونی علی از علی کرده است) در صداقت او شک نمی کنند ،آنگاه شمای شیعه مع الاسف امام خود را متهم می کنید که کنش و جنگ و دفاع او برابر نفض عهد کنندگان و ظالمان متجاوز و جاهلان متنسک ” بخاطرِ باقی ماندنِ خودت بود بر سرِ مقامِ رهبری و خلیفگی”! زهی انصاف دوست من.بعد می گویید :”عده ای تو را و طرز حکومتِ تو را نمی پسندیدند و خواستار کناره گیری ات بودند و تو بهمین خاطر تیغ در میان نهادی و درو کردی و پیش رفتی”! آن عده کسانی بودند که با علی بیعت کردند و بخشی از مجموعه بیعت کنندگان بودند ،من در این مورد توضیح دادم و از آن توضیح شناعت و سستی کلام شما واضح شد.
——
5-نوشته اید :”حیف تو نبود با آن همه ویژگی های انسانی؟ که یاعلی گویان تو را با ذوالفقارت بشناسند و زور بازویت؟ زور بازو مرتب در میان جوانان باز تولید می شود”.
البته زور بازو و شجاعت در نبرد و جبون و ترسو نبودن کمال انسانی است و در هیچ زمانی کسی را به واسطه شجاعت و شهامت و فرار نکردن از جنگ نکوهش نمی کنند ،الان در همین عرصه های فردی نیز اگر کسی به شما و جان و مال و ناموس شما تعدی کند و شما بایستید و از خود و حقانیت خویش دفاع کنید در هیچ زمان از ازمنه تاریخ کسی شما را نکوهش نخواهد کرد و بشما نخواهد گفت چرا شمشیر کشیدی و از خود دفاع کردی و ایکاش ترسو بودی و از حق خود می گذشتی!البته شجاعت علی در نبرد و کرار غیر فرار بودن او و اینکه زره او اصلا پشت نداشت زیرا که منش او گریز از صحنه جنگ نبود ،تنها خصیصه و کمال نفسانی علی نبود ،علی در محراب عبادت نیز از خوف جلال و جمال خدا همچون مارگزیده بخویش می پیچید ،در سخنوری و خطابه نیز افصح فصحاء بود ،در سخاء و جود نیز از دیگران سخی تر و جوادتر بود ،در برابرمظلومان و ستمدیدگان نیز خاکسار بود ….پس شاخصه علی فقط ذوالفقار علی نبود ،چیزی که حیف است و مایه تاسف ،اینکه یک شیعی امامی ،در فضاهایی وهمی شجاعت و سختکوشی امام خویش را مورد نکوهش قرار داده و آنهمه کمالات انسانی والای او را نادیده انگارد ،و جهاد و جنگ و شجاعت امام خود در کوشش بر اقامه قسط و عدل را نکوهش کند ،واقعا آیا جنگ علی برای خود و نفسانیت خود بود؟! این از شمای شیعه قابل قبول است؟ شما مگر نشنیده اید همین علی در کارزار خندق وقتی سمبل کفر یعنی عمرو بن عبدود را بخاک انداخت و بر سینه او نشست تا سر او جدا کند ،عمرو آب دهانی بصورت علی انداخت ،طبیعت انسان در چنین حالتی خشم است ،مطابق نقل علی برخاست و اندکی قدم زد تا خشم شخصی خود فرو برد آنگاه سر از تن او جدا کرد ،فرمود آب دهان او مرا خشمگین کرد ،تاملی کردم تا مبادا کشتن او بانگیزه شخصی باشد،بقول مولوی:او خدو انداخت بر روی علی —افتخار هر نبی و هر وصی ،این علی است و انگیزه الهی او در جنگ ،و شما چنین انسان والایی را نکوهش می کنید که علی تو چرا شجاعی؟! علی تو چرا در نبرد علیه ظالمان و متجاوزان سخت کوشی؟!دوست من این نقد علی است؟!
—
6- شما در مقام نکوهش علی او را بفقدان این اوصاف قدح کرده اید :”مثلِ چی؟ مثلِ مدارا. مثل تحمل مخالف. مثل صلح..”
یاللعجب! علی مدارا نداشت؟!علی تحمل مخالف نمی کرد؟! من در مورد ریشه های سه جنگ بزرگ زمان علی توضیح دادم ،تحمل مخالف از نظر شما یعنی ایستادن و نگاه کردن بکسی که بروی شما شمشیر کشیده و می خواهد حیات شما را ساقط کند؟! علی تحمل مخالف نداشت؟!مگر پس از نهروان ،علی با همان خوارج مدارا نکرد و آنها را اخوان ننامید؟ مگر همین خوارج نمی آمدند در مسجد و در سخنرانی علی و نماز علی اخلال نمی کردند و علی می گفت کاری به آنها نداشته باشید؟ اینها را یادتان رفته؟ مگر علی نبود که باز سهم خوارج از بیت المال را قطع نکرد؟ تحمل مخالف از نظر شما یعنی کناره گیری علی از حق منصوص الهی و حقی که عموم مردم بر دوش او گذاشته بودند؟! علی طالب صلح بود ،مدتها به معاویه نامه نوشت و با او احتجاج کرد ،بروید نامه های …
علی و معاویه را بازخوانی کنید ،علی مدتها خوارج را نصیحت کرد و آنان را از طغیان بازداشت ،علی طلحه و زبیر و یکی از زنان پیامبر را نصیحت کرد و بیعت آنان را به آنان تذکر داد ،حال اگر خاطی و طغیان کننده شمشیر کشید و ابتدا بجنگ کرد قرنها بعد باید متعمق در تاریخ علی را نکوهش کند یا ناکثین را؟!علی را نکوهش کند یا قاسطین و مارقین را؟! وقعا این تحریف تاریخ برای شما چه ثمر دنیوی یا اخروی دارد دوست من؟
—-
—
7-فرموده اید :”و بجای این که به دیگران بگویی: اینی که من باور دارم عین درستی و دیانت است، مردم را با هر دیانت و باوری که داشتند، به خصوصیات انسانی ای مثل ادب و خرد و پاکیزه خویی و تحمل و احترام و رعایت حقوق همدیگر تهییج می کردی”!
من قبلا خدمت شما دوستانه عرض کردم ،گاه برخی معاشرت ها ناخود آگاه در انسان اثر می گذارد ،این فقره فرمایش شما از همین سخنان بی پایه ای است که در سایت شما مکرر می شود ،خلط بین بحث “دگر اندیشی عقیدتی” با مسائل دیگر ،واقعا دعوای علی با معاویه و ناکثین و مارقین دعوای عقیدتی بود؟!معاویه که از عشره مبشره بود و صحابه پیامبر و خود را مسلمان تر از دیگران هم می دانست! دعوای علی با طلحه و زبیر و یکی از زنان پیامبر بر سر توحید و معاد و نبوت و جبر و اختیار و اینگونه مسائل بود؟! آقا چرا دقت نمی کنید و همینطور قلم را حرکت می دهید؟ دعوای علی با آنها بر سر اجرای عدالت و اقامه قسط و عدل بود ،و علی هرگز آغازگر جنگ نبود ،شما جوری می نویسید که گویا علی مخالف عقیدتی خویش را سرکوب کرده است!یعنی علی کوهی از علم و فصاحت و سخنوری قدرت جدال و بحث علمی با مخالف خود نداشت و شمشیر کشید و “دگر اندیش” را نابود کرد! اینکه سخن یکی از قلم زنان این سایت است که شما بیشتر سخنان او را هاشور می زنید! بنظر من این سخن از کافر ماتریالیست دگم هم بعید بود تا چه رسد بکسی که می گوید من شیعه علی هستم!آیا علی به ادب و خرد و پاکیزه خوئی و تحمل و احترام و رعایت حقوق یکدیگر عنایت نداشت و به آن دعوت نمی کرد؟ بروید نهج البلاغه را بازخوانی کنید ،بروید غرر الحکم را بازخوانی کنید ،بروید سخنان فصحاء و بلغاء و دانشمندان متاخر از علی که شرح بر سخن علی نوشته اند را بازخوانی کنید ،ببینید ابن ابی الحدید معتزلی (غیر شیعی) در حق علی و کلام علی چه گفت ،شما حتما از جرج جرداق مسیحی کم همت تر نیستید.
—–
8-یکی دیگر از فراز های تاسف آور کلام شما :”سلونی قبل ان تفقدونی ، فَوَ اللَّهِ إِنِّي بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الْأَرْض حالا منِ نوری زاد که جز صداقت از شما سراغ ندارم، می پرسم: علی جان، در درازنای عمرِ شصت و سه ساله ات، بارها به چشم خود دیدی که مردم اطرافت به بیماری های ناشناخته ای مثل طاعون و آبله و بیماری های پوستی وگوارشی و فشار خون مبتلا شدند و مثل برگ خزان روی زمین ریختند و تو یک بار – بله یک بار- از آن راههای آسمانی ات برگی نگرفتی و رازِ درمانِ این بیماری ها را با مردمِ رو به موتِ اطرافت در میان ننهادی و اسم غرور انگیز و افتخار آمیزت را برای بشری که از بیماری های گوناگون رنج می بُرد و می بَرَد، به یادگار ننهادی لإعلی جان، تو که می توانستی همه ی مجهولات زمینی و آسمانی را وا بشکافی، زحمت می کشیدی دست دو تا فرمول ریاضی و دوتا کشف و اختراع را می گرفتی و در دست طرفدارانت می گذاردی تا با غرور به مردمان همه ی عصرها بگویند: بفرمایید، این ها تنها چند اشاره ی مختصر از امام و بزرگ ماست.”.
(پایان)
این مغالطه ای است که در کلام دین ستیزان مغلطه گر زیاد تکرار می شود ،این گفته از چند جهت مخدوش است :شما در این گفته به مساله حقیقت مقام معنوی امام و رسالت خدایی او بی توجهید ،آیا انبیاء و اولیاء و اوصیاء آنها آمدند،برای آنان پزشکی کنند؟ آیا آنها آمدند جهات دنیوی انسانها را آباد کنند یا آمدند مردم را به فطرت توحیدی خود متوجه کنند؟ یا آمدند در بسط عدالت و اقامه قسط بکوشند:لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط،آنها آمدند عبودیت خدا را بسط دهند ،آنها آمدند احکامی که در سعادت دنیا و آخرتی انسانها نقش دارد بیان کنند ،البته معجزه هم…
داشتند برای اثبات صدق دعوت خود ،عیسی مسیح هم باعجاز و اذن الهی کور مادرزاد و مریض بمرض پیسی را هم معالجه کرد ،اما عیسی مسیح و پیامبران دیگر و اوصیاء آنها نیامدند برای مردم پزشکی کنند،البته کلام علی در علم به طرق سماء مجمل است و ذیل آن بحث هایی وجود دارد که نمی خواهم در آنها وارد شوم ،اما می گویم از نظر ما اولیاء الهی از خود چیزی نداشتند ،اعجاز و خوارق عادات از سوی آنان نیز بهوس شخصی و بانگیزه خود نمائی نبود ،آنها می توانستند اینرا که الان قرنها پس از پیشرفت علم و کمال طبیعی بشری آنها را با آن محاکمه و نکوهش می کنید باعجاز و اذن الهی آشکار کنند، اما آیا بنای جهان و اراده تکوینی الهی دائم بر اعجاز استوار است؟ علی بعنوان یک حاکم منصوص یا منتخب ،تلاش خویش در ایفاء وظیفه الهی را در مدیریت جامعه و اجراء قوانین دین و اقامه قسط و عدل می کند ،و علی بعنوان یک امام که واجد مقام معنوی و الهامی امامت است نیز تلاش معنوی خویش در اصلاح و تهذیب انسانها و تبیین معارف الهی و احکام الهی را می کند ،از نظر شما آیا امام بودن علی و حقانیت علی در گرو این بوده است که علی دائم بصورت اعجاز در فرایند تکامل علوم طبیعی و تبیین فرمولهای علمی ورود کند؟! اینها که اموری است طبیعی و فرایندی است تکاملی که بشر روی نیاز طبیعی بدنبال آن می رود و به آن هم می رسد ،اینها که بالاصاله وظیفه ذاتی انبیاء و اولیاء الهی نبوده است ،چرا توجه نمی کنید و سخنان دین ستیزان مغالطه گر از زبان یک مسلمان شیعه تکرار می شود؟ لازمه این سخن شما هم این است که ما در طول تاریخ همه عالمان و نوابغ و کاشفان و مخترعان گذشته را بخاطر تک تک کشفیات و اختراعات و یافته های انسان های بعدی مورد نکوهش و سرزنش قرار دهیم! این رویکرد منطقی و عقلانی است؟ببینید بالاخره من در یک جمله می خواهم پاسخ این اغلاط و سفسطه ها را بدهم و آن اینکه انبیاء و اولیاء شگفیها و خوارق عادات علمی و عملی زیادی داشته اند و شما بر آن واقفید ،اولیاء و انبیاء نیز خودبخود بشر بودند و چیزی از خود نداشتند مگر باذن و اراده الهی ،از سویی بنای خلقت بر جریان اعجاز در همه امور نبوده و نیست و جهان طبیعت و جهان انسانی فرایند تکاملی و کمالی خود را دارد ،اگر اراده الهی بر اعجاز در همه موارد استوار بود البته آنها می توانستند مجرای فعل و اراده خدا باشند ،پس اینها که شما علی بن ابیطالب امامتان را به آن نکوهش می کنید ،خلاف اراده کلی و عمومی الهی است ،و شغل انبیاء و اولیاء نیز پزشکی و حل مسائل ریاضی واین قبیل مسائل نبوده است ،اینها کمالات عادی و تدریجی است که بشر در سیر طبیعی کمای خود به آن برسد و هیچ تنافی نیز با منطق دین و اهداف توحیدی انبیاء در تحکیم عبودیت خدا و اقامه قسط ندارد و شما مع الاسف ناخواسته و نادانسته در دام مغلطه مغالطه گران دین ستیز واقع شده اید.
—-
9-نوشتید:”تو در جنگهای عصر پیامبر خیلی ها را با شمشیر ذوالفقارت از پای درآورده بودی و هر خانه از همسایگانت را به عزا نشانده بودی..”
من در مورد فلسفه جنگ و قتال در اسلام و گریز ناپذیری و لابدیت جنگ در مقاطعی از تاریخ حتی در تاریخ تمدنی معاصر توضیح دادم ،بنظرم این سنخ تعبیرات معنایی جز لفاظی و تکرار یک عنصر نادرست در درک مسائل تاریخی ندارد ،بله در جنگهای صدر اسلام خیلی ها بدست علی کشته شدند ،از آنطرف هم خیلی از مسلمانان بدست مشرکان قریش کشته می شدند ،این فرایندی دو طرفه بود ،آنها هم بسیاری از مسلمانان و زن و فرزندان آنان را عزادار کرده بودند ،ماهیت جنگ هم در اسلام ماهیت دفاعی است ،دفاع از توحید ،دفاع از انسانیت ،دفاع از هجوم به حوزه عقیده و مال و جان و ناموس ،آری علی سر عمرو بن عبدود را از تن جدا می کند و خاندان او را عزادار می کند ،اما مگر علی مقصر است؟ آنها هجوم کردند برای ریشه کن کردن اسلام و کشتن پیامبر، و علی از حریم اسلام و حریم پیامبر و حریم جان و مال و ناموس مسلمین دفاع کرده است و خاندان آنها را عزادار کرده است ،حال که چه؟ شما اکنون پس از قرنها امام خود را محاکمه می کنید که چرا نایستاده است مقابل عمرو بن عبدود تا او امام را بکشد؟!
10- نوشته اید :”می نشستی در خانه و از دانش زمینی و آسمانی ات، نوعِ بشر را کامیاب می کردی. از پزشکی گرفته تا فلسفه تا حکمت تا مهندسی تا علوم اجتماعی و تربیتی و انسانی، مجهولاتِ تمام نشدنیِ هستی را یکی یکی می شکافتی و چون گنجی برای همه ی ابناء بشر به یادگار می نهادی”!
(پایان)
در مورد وظیفه اصالی و ذاتی امام و امامت توضیح دادم ،آقا این سخنان به جوانان نورسی که فریفته مغالطات شیاطین در عرصه های عمومی می شوند سزاوار است نه شخصی به سن و سال شما ،من…
——-
توضیح دادم که شغل انبیاء و اولیاء الهی ،پزشکی و مهندسی و ریاضی و نظایر اینها که دستاورد طبیعی نیاز طبیعی انسانهاست نیست ،البته علی که در خانه نشست ،و بجمع قرآن اهتمام داشت ،و چه زمانی که منزوی بود و چه زمانی که در حکومت بود از الهیات و معارف الهی و تربیتی گفت و بخشی از سخنان او در دسترس من و شماست که هنوز راهگشاست برای آنان که تعمق می کنند ،مجهولات تمام نشدنی هستی نیز بنا نیست که همه به طور دفعی به اعجاز گشوده شوند ،شما کم لطفی می کنید ،لطفا سری به همین گنجینه هایی از سخن علی که در نهج و غیر نهج هست بزنید تا با کم لطفی امام را یک انسان فقط خونریز و کسی که فقط دنبال حفظ حکومت خویش است یا انسان منفعل و بیکار معرفی نکنید.
—
11- نوشتید :”چرا پایانی ترین سالهای عمرت را به خون آمیختی؟ و راه را برای خونریزی های طرفداران و مخالفانت گشودی؟”!
(پایان)
پایانی ترین سالهای عمر علی پنج وسال و اندی بوده است که علی با “انتخاب و بیعت عموم مردم”به حکومت گماشته شده است ،و توضیح تاریخی عرض شد که بنای علی فقط اجراء احکام اسلام و استقرار عدالت و قسط و بازگشت به سیره پیامبر بود ،و علی هیچگاه آغازگر جنگ با کسی نبود ،متاسفم و پوزشخواهم از اینکه بگویم که شما با این تعبیرات دور از ادب انسانی و دور از حقیقت ایمان و تشیع ،با تحریف بی سند و مدرک تاریخ ،چهره امام بزرگوار شیعه را تاریک جلوه دادید و او را از خونریزان تاریخ قلمداد کردید ،بی آنکه کنکاش و تحلیل و تدقیقی در تاریخ داشته باشید ،از شما می پرسم واقعا اندکی هورا و هیاهوی گروهی دین ستیز ارزش این را داشت که اینگونه چهره تابناک امام خود را بد جلوه دهید؟
—-
12-نوشتید:”این آقای خمینیِ ما به تآسی از تو، پایانی ترین سالهای عمرش را به خون آغشت. جوری که از همان ابتدایِ برآمدن، خونریزی را شروع کرد تا ماههای پایانیِ عمرش..”
(پایان)
صرفنظر از اختلاف نظر و برداشت ما و شما از اسناد ناموجهی که بمرحوم آقای خمینی می دهید ،شما در اینگونه عبارات انگیزه و هدف خود از چنین بیراهه روی ها در مورد پیشوای معصوم خود را بروز می دهید ،این چیزی است که در ایرادات برخی دیگر از نویسندگان سایت شما هم بود ،خوب شما آقا اگر بنای ایراد به آقای خمینی و دیگران و حکومت دینی در ایران دارید دیگر چرا دست بنوشتن چنین مطالب سست و بی پایه ای در مورد علی بن ابیطالب می برید؟شما به مسائل روزتان و اختلافاتتان با حکومت بپردازید ،علی بن ابیطالب این وسط چه گناهی کرده بود که او را مستمسک قرار دادید با این سخنان سست و ضعیف؟ ضمنا مغالطه ای که شما به آن دچارید محکوم انگاری مطلق خونریزی است ،این رویکرد نادرست است عزیز من ،بله خونریزی نابحق بتعبیر قرآن باطل و حرام و قبیح است ،شما اگر در مقام دفاع از یک حق شخصی یا حق اجتماعی ،خون خونریزان را ریختید این عمل شما نزد هیچ عقلی محکوم و قبیح نیست،در واقع قتل بناحق محکوم است نه قتل به حق ،مگر اینکه ما در برابر حکم و قانون خدا اقدام ببدعتی بنام لگام کنیم!
—
13-نوشتید :”کاش در سالهای رهبری ات، ریشه ی برده داری را – حتی در همان کوفه ی کوفتی – بر می کندی. و زنان و دختران را از حملِ بارِ تحقیر و بی هویتی می رهاندی”
(پایان)
در خصوص برده داری بارها اینجا مطلب نوشتم و بحث و رد و اشکال شد ،یک نظر عوام پسند و ساده اندیشانه بی توجه به اعماق تاریخ و لابدیت های زمانه و ریشه داشتن برخی سنت ها ،همین نظریه است که کاش اسلام از اول می گفت :یا ایها الناس الیوم برده داری ممنوع! آنوقت در عمل هم چنین می کرد و برده داری هم براحتی ریشه کن می شد و افتخار آن امروز برای ابراهام لینکلن نبود! اینها..
اینها مطالبی سطحی و بی توجه به واقعیت های گذشته و حتی فعلی است ،اولا که اسلام از همان اول برای انسان کرامت ذاتی قائل شد ،و اسباب مختلفی از برده داری مثل برده گیری برده داری از طریق ربودن و زور گیری انسانها و برده داری در سطح اقوام و خانواده را ممنوع اعلام کرد و انسان را آزاد خواند ،بارها عرض شد که برده گیری ناشی از جنگ امری تاریخی و دو طرفه بوده است و ابزاری بازدارنده و گاه اقتصادی برای منکوب کردن طرف مقابل بوده است ،و هدف اسلام نیز این نبود که انسانهایی را در جنگ برده گرفته و بخواهد آنان الی الابد برده بمانند ،رویکرد اسلام رویکرد اصلاحی و تربیتی برای آزاد کردن برده ها بوده است و تخلص آنان از شرک و کفر و بت پرستی ،و این از احکام مربوط به آزاد کردن بردگان و تشویق به آن و تشریع راههای گوناگون برای آزاد کردن آنان آشکار است ،این قانون و اراده تشریعی الهی بوده است ،حال آنکه رسالت انبیاء را انکار دارد یا پیامبر اسلام را در ادعای رسالت دروغگو بخواند شنیدن چنین سخنانی از او متوقع است ، شمای معتقد به اسلام و رسالت پیامبر اسلام چرا؟ آیا توحید در تشریع و تبعیت از اراده تشریعی الهی یکی از شرائط مسلمانی ما نبود؟
——-
14-نوشتید :”علی جان، در زمان حیات و رهبری ات، و بعدها در هیچ کجای جهان، اندیشه ی تو نتوانست در یک گوشه ی کوچک از این دنیای بزرگ، یک جامعه ی کوچکِ خوشبخت بیادگار گذارد”.
(پایان)
مقصود شما از بیان این جملات چیست؟ آیا اندیشه علی را ناصواب می دانید؟ توضیح دهید چرا؟
اندیشه علی مگر غیر از اندیشه پیامبر و اسلام بوده است؟ اصلا تعریف شما از امامت چیست؟ شما گویا در اینگونه عبارات امام و پیامبر را همردیف سایر اندیشمندان جهان می پندارید که چنین تعبیراتی می کنید ،الان مقصود شما از این جملات این است که اندیشه یا عمل پیامبر و امام ناصواب و غیر قابل پیروی است؟ اگر چنین است پس تعریف شما از اسلام و مسلمانی چیست؟ البته خوشبختی هم امر نسبی و قابل بحث و تعقیب است ،اما اصلا ما سخن شما را درست فرض می کنیم ،آیا اینکه در جایی از ممالک مسلمانان بتعبیر شما “خوشبختی” بهر تعبیری از آن بکنیم متحقق نباشد ،چنین استلزامی را در بر دارد که پس دین اسلام و احکام اسلام باطل است؟! شما چه نتیجه ای می خواهید از چنین عبارات دو پهلو بگیرید؟ اینکه چرا جهان اسلام و مسلمانان دچار چنین تفرقه یا عقب ماندگی از حیث معیارهای پیشرفت های مادی هستند ،موضوع بحث جدایی است که میشود در خصوص آن آسیب شناسی کرد ،اما اینکه کوتاهی و قصور و تقصیر و تفرقه مسلمانان را که تابع علل و عوامل گوناگون است مستقیم بپای اسلام بگذاریم ،خاص دین ستیزان و مخالفان اسلام است ،شمای مسلمان شیعه چرا؟!
—
15- نوشتید :”این سخن من، سخنِ سترگی است. این که: چرا علی دوستیِ شیعیان نتوانسته تنها صد نفر را در گستره ی زمینی به این بزرگی خوشبخت کند؟ علتش را بگویم؟ علتش تنها و تنها در این است که اندیشه ی تو مزاحم اندیشه و زندگی دیگران است و می گوید: من و فقط منِ شیعه ام که درست می اندیشم و درست می بینم مابقیِ مردمان یا همه در غفلت اند یا در کفر محض که باید در این جهان روفته شوند و در آن جهان چشم براه جهنم و گرزهای آتشینش بمانند”.
(پایان)
این سخن شما سخن سترگی نیست ،اینرا در بخش قبلی توضیح دادم ،هم خوشبختی را باید تعریف کرد ،هم از کاستی و کوتاهی در مسلمانان یا شیعیان نمی توان استنتاج بطلان یا ضعیف عقیده را کرد ،شما در این جملات متاسفانه به ساحت نورانی امامتان جسارت کردید ،خیلی متاسفم ،اندیشه علی مزاحم اندیشه و زندگی دیگران است؟! اگر اینطور است اندیشه شما که می گویید مسلمان شیعه اید چیست؟ دعوای علی یا شیعه در گذشته تاریخ صرفا دعوای عقیده و انذیشه بوده است؟بله شیعه می گوید من درست می اندیشم در حیطه انتساب به پیامبر و مطالعه سیرت و سنت آنحضرت ،خوب این را می شود با گفتگو حل کرد ،مگر دیگران در هر اندیشه ای اندیشه خود را درست نمی پندارند؟! خود شما در این چیزهایی که می اندیشید و می نویسید خودتان را محق نمی دانید؟ قطعا می دانید ،پس این اختصاصی به شیعه ندارد که شمای شیعه بر سر اندیشه شیعی می کوبید ،بحث جهان آخرت و گرز و جهنم هم…
بقول شما بماند ،مقصود شما از مزاحمت چیست؟ من اگر شیعه باشم و بنیان عقیده خویش را مبرهن و مستدل بدانم مزاحم اندیشه سنی ام؟! مزاحم کفر کافرانم؟خوب اگر خود حق پنداری در عرصه اندیشه مزاحمت است مگر خود جنابعالی در این چیزها که در عرصه عمومی می نگارید خود را محق نمیدانید؟ پس شما هم مزاحم دیگرانید؟! اما در مورد “روفتن” مقصود شما از روفتن چیست؟ شیعه می گوید باید دیگران را روفت؟! اینها چه فرمایشات مبهم و مجملی است که آنرا به ساحت امامتان می گویید؟
—
16- نوشتید:”خلاصه این که علی جان، ایکاش از زاویه ای وسیع به بشر و طبعِ تنوع طلبش می نگریستی و می گفتی: ای مردم، به هرچه باور دارید، گوارای وجودتان. مهم اما از این به بعد است. که درستکار و خیرخواه و با ادب و خردگرا و نوعدوست باشید و از ظلم به دیگران درهر نوعش پرهیز کنید”.
(پایان)
ببینید جناب نوریزاد من اینگونه فرمایشات را فقط تبلیغات و لفاظی می نامم ،احتمالا اگر این عبارات شما به مولا علی عرضه شود با لبخندی کریمانه از کنار آن خواهند گذشت ،بشر تنوع طلب است ،اما شما دارید با کی خطاب می کنید؟ با وصی ای از اوصیاء پیامبران ،پیامبران آمدند مردم را از تنوع طلبی عقیدتی و گمراهی به صراط عبودیت و بندگی خدا هدایت کنند ،البته اساس دعوت آنان بر جبر نبوده است ،آنها دعوت می کردند و باید هم دعوت کنند ،و تنوع عقیده هم هیچگاه میزان و معیار در درستی عقیده نیست،بالاخره شما با تکراراین سخنان پلورالیست ها می خواهید از کدام عقیده دفاع کنید؟ آیا عقیده نباید پشتوانه استدلال داشته باشد ،چیزی که مرا رنج می دهد این است که اینجا شما بارها نوشته اید :گاو پرست و مسلمان و بهائی و.. اینها را در یک ردیف می پندارید ،این یعنی اباحیگری در عقیده ،این یعنی اینکه عقیده شما بنیانی ندارد ،شما چطور پرستش جاهلانه یک مخلوقی مثل گاو را قرین بنیان توحیدی که هدف اساسی انبیاء خدا بوده است می کنید؟! بله زور عقیده ساز نیست ،معیار استدلال است ،و گاو پرست را نباید کشت ،اینها مفروض است ،اما چیزی که جاهلانه است این است که شما چنین تقابل هایی را میاورید در سطح انبیاء و اولیاء الهی و حتی علی بن ابیطالبی که وصی نبی و امام منصوب خداست را مورد سوال قرار داده می گویید جناب علی بن ابیطالب شما هم بیا مثل ما اباحه گران عقیدتی بگو:هرکس هرچه عقیده اش گوارای وجودش! شما دارید با امام صحبت می کنید یا حسن علی بقال؟! علاوه بر این مگر علی چه کرد؟ زمان پیامبر در رکاب پیامبر از هجوم شرک و کفار بحریم اسلام دفاع کرد ،بعد هم حق منصوص او را پایمال کردند و بجامعه مسلمانان آسیب زدند او تحمل کرد ،بعد هم او را بخلافت برگزیدند بوظیفه خود عمل کرد ،مگر علی بکسی عقیده تحمیل کرده بود که شما این فرمایشات را می کنید؟ دعوای علی با قاسطین و مارقین و ناکثین دعوای بر سر عقیده بود؟ جسارت دیگر شما ذیل این کلام تان بود :”درستکار و خیرخواه و با ادب و خردگرا و نوعدوست باشید و از ظلم به دیگران درهر نوعش پرهیز کنید” آیا از علی سراغ دارید که دعوت به غیر درستکاری کرده باشد؟ دعوت به خیر خواهی و ادب و خرد و نوعدوستی و پرهیز از ظلم در کلام مولی نیست؟ اینها را شما می فهمید و علی نمی فهمد؟! کمی دقت کنید.
—
17-نوشتید:”ما شیعیان با اطلاق “معصومیت” به شما عزیزان، اساساً به مقام انسانیِ شما توهین می کنیم. یعنی چه که شمایان از هر خطایی مبرّایید؟ وقتی قرآن به پیامبر می گوید: تو، بشری هستی مثل بقیه ی مردم، قائل شدنِ معصومیت، هر خیر و خوبیِ برآمده از توانِ شخصیِ شما و فرزندانِ شما را از شما می تاراند”.
(پایان)
متاسفم که شما مساله عصمت در تلقی وحی و الهام و رساندن پیام الهی و پرهیز از محارم الهی و پرهیز از غفلت را “توهین” به آنها دانسته و خود را زبان شیعیان می پندارید،نه آقا عصمت دارای برهان عقل و نقل است و در جای خود بحث می شود ،کار پاکان را قیاس از خود مگیرید ،شما لازم است در معنای امامت و مقامات ائمه و سفراء الهی بیشتر مطالعه کنید ،اینکه می گویید قرآن می گوید آنان بشرند مگر کسی انکار کرد که آنها بشرند؟ آنگونه آیات که انما انا بشر مثلکم ،پاسخ به چیزهایی بود که منکران وحی و نبوت می گفتند :
اینکه اگر خدا می خواهد با ما سخن بگوید چرا یکی از جنس بشر برای ما فرستاده ،چرا فرشته بر ما نازل نمی شود و اینگونه مزخرفات ،آنجا فرمود انا بشر مثلکم منتها “یوحی الی” آنها و شما یک انسان یک سر و دو گوش می بینید و تامل نمی کنید که همه اساس تفاوت باز می گردد به همان “یوحی الی” و تایید الهی ،اگر مساله عصمت در تلقی وحی و الهام و ضبط آن و ابلاغ آن نباشد دیگر سخن پیامبر و امام با سخن نوریزاد و سید مرتضی چه تفاوت ماهوی خواهد داشت؟! عصمت ویژگی و ویژه خواری و اسباب نخوت و تکبر و تبختر نیست ،عصمت بدنبال باور والا و تایید الهی و عبودیت محض و فناء در احدیت است ،و حکمت آن صیانت و اصالت در دعوت است نه ویژگی و ویژه خواری که غایت آمال اهل دنیاست.
—
18- نوشتید :”بعنوان مثال من یکی از خطاهای خفیف علی خلیفه ی مسلمین را برمی شمرم تا بدانی نیک تر نیز می شد با رفع محرومیت از فقرا و مستمندان عمل کرد. آنچه که معروفست این است که تو شبانه کیسه ی آذوقه را بدوش می کشیدی و خانه ی فقرا را دق الباب می کردی و خوردنی هایشان را پشت در می نهادی و بی آنکه شناخته شوی به درِ خانه ای دیگر می رفتی. خب، این رفتار تو بسیار به دلِ ما نشسته و غرور و تکبرِ بسیاری از ما را خمیر کرده. پرسش اما این که: تو در یک شب، به خانه ی چند فقیر و مستمند سرمی زدی؟ به سه خانه؟ ده خانه؟ بیش از این که نبوده؟ اما اگر می آمدی و برای هر خانواده ی مستمند پرونده ای تشکیل می دادی و بطور سیستماتیک، حکومت را موظف به رسیدگی به آنان می کردی، حتماً این نظم حکومتی، هم فراگیرتر عمل می کرد و هم تو را فرصت فراوان تری بود برای رسیدگی به سایر امور. به این رفتار سیستماتیک می گویند: مدیریت!”
(پایان)
الان اینکه شما شمردید خطای علی بن ابیطالب بود؟! شما در ذات این سخن خود هیچ التفاتی به شرائط و وضعیت عمومی و اجتماعی مسلمین نمی کنید ،آری علی شبها ناشناس به دستگیری از محرومان و نیازمندان می پرداخت ،این اما آیا حسنه است از نظر شما یا سیئه؟ علی البته در آن چند سالی که حاکم بود عدالت ورزید و در تقسیم دقیق بیت المال و رعایت مساوات می کوشید اصلا آن جنگی که با طلحه و زبیر کرد و شما بر سر آن امامتان را نکوهش کردید برای نفی همین ویژه خواری و زیاده خواهی بود ،ماجرای عقیل که یادتان هست؟ عقیل برادر او به اردوگاه معاویه پیوست بهمین جهت که علی حاضر به تبعیض و ویژه خواری او نشد ،علی آیا حق عقیل را ادا نمی کرد ؟ چرا می کرد هم سطح دیگران ،اما زیاده خواهی را عدول از عدالت می دانست ،امکانات هم محدود بود ،پس علی مدیریت خویش را داشت در آن چند سال محدود ،در عین حال منافاتی ندارد که از امور دیگری بفقراء سرکشی کند ،علی کار می کرد و چاه حفر می کرد و کشاورزی می کرد و بر خود سخت می گرفت و به مستمندان زائد از حق عمومی بیت المال کمک می کرد ،این از نظر شما که قرنها پس از علی به آن زمان می نگرید خطاست و سیئه؟ الان در کار آدترین اقتصادهای دنیا و جوامع هم علیرغم مدیریت بتلقی شما ،فقر و محرومیت هست ،حال اگر کسی به محرومی کمک کرد باید گفت تو مدیریت نمی فهمی یا نداری؟!
—-
19-نوشتید :”یکی از گنده خرافاتی که مته به مغز و زندگی ما فرو تپانده، خرافه ی ولایت فقیه است”.
(پایان)
باز اینگونه تعبیرات شما نشان از انگیزه های اصلی شما در قربانی کردن بنیادهای عقیدتی اسلامی شیعی در اینگونه نوشته هاست ،بسیار خوب شما با ولایت فقیه مشکل دارید حال چرا یقه علی بن ابیطالب را می چسبید؟! این است که می گویم مطالب شما خلط مبحث هایی روی اغراض سیاسی است ،من اینجا دفاع تئوریکی از ولایت فقیه نمی کنم ،شما ولایت فقیه را خرافه بدانید ،اما ولایت فقیه یک نظریه فقهی است مثل سایر نظریات فقهی و غیر فقهی دیگر ،و نظریه فقهی را باید با کارشناسی دقیق فقهی پاسخ داد و رد کرد نه با الفاظ تبلیغاتی مثل خرافه ،اجمالا بدانید که اصل ولایت فقیه مورد اتفاق فقیهان امامیه است چیزی که هست بحث در سعه و نطاق اختیارات فقیه در عصر غیبت است و هیچ فقیه غیر قائل بولایت فقیه (بمعنای اختیار حکومت که امثال محقق کرکی و مرحوم نراقی و مرحوم آقای خمینی و شاگردانشان به آن قائلند) روی روش و منطق فقهی از ولایت فقیه…
بمعنایی که امثال آقای خمینی گفته اند تعبیر به “خرافه” نکرده اند اما شما که فقیه نیستید بخود اجازه می دهید چنین تعبیری کنید.
—
جناب نوریزاد حقیقت این است که خسته شدم! شما مطلب مطولی می نویسید و هیچ محدودیتی هم برای خودتان قائل نیستید ،چند هزار کلمه می نویسید که دریایی از مط