این که این روزها و در بهار سال 95 ، یکی از نوه های آقای خمینی می آید و بر درستیِ کشتار سال شصت و هفت مهر تأیید می نشاند، نشان از رنجِ درونیِ وی دارد. اینان بر سرِ یک دو راهی آزار دهنده پا بپا می شوند. که یا باید پدربزرگشان را قاتلِ ده بیست سی هزار بی گناه بدانند در یک قلم، یا شانه های خاکیِ وی را از حملِ این بار سنگین بدر ببرند. اشتهار جهانیِ آقای خمینی، به همجوشی و به همخونیِ وقایعِ بسیاری بند است . یکی اش همین کشتار سال 67 است بفرمان ملوکانه اش در چهار خط. کمترین تردید در این کشتار، تمامیِ فرمول های اسلامیِ امام راحل را و ادعای همینجوری اش را که گفته:” با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا ازخدمت خواهران و برادران مرخص و به سوی جایگاه ابدی سفر می کنم” و بسیاری از عبادت ها و شب زنده داری ها و شعارهای شیعیِ وی را بخاک می برد. مگر می شود در چهار خط هزاران بی گناه را از هستی ساقط کنی و همزمان خودت را درآغوشِ فضلِ خدا بدانی؟ چرا نگویم: کمترین تردید در این فاجعه ی بزرگ و سایرسخنان تهی از درستیِ آقای خمینی، کلّ مفصل بندیِ نظام مقدس را از هم می دراند. این که نوه ی آقای خمینی – امروز- به یاد این می افتد که از آن کشتار دفاع کند، بخاطر این است که وی “باید” خود را از مهلکه ی آن دو راهیِ دهشتناک برهاند و تکلیف خود را با فجایعی چنین یکسره کند. چرا که این نوه ی زیرک و سایر نوه ها بنا دارند حالا حالاها از اسم و شهرت جدّشان نان بخورند. وگرنه کیست که مختصری و رشحه ای از لطافت انسانی در وی باشد و به زخمی کردنِ سرانگشتانِ کسی راضی باشد؟ چه برسد به کشتار بیست سی هزار نفر در چهار ماه، همینجوری! می گویم: نیز اگراین نوه و نوه های دیگر آقای خمینی مسئولیتِ کشتارِ بزرگ سال شصت و هفت را بعهده نگیرند و از درستی اش نگویند، همین مرقد مطلّا واَشرافی ای که بر مزار پدربزرگ بالا برده اند، نشان از اعتراف آنان است بر درستی کشتار شصت وهفت ودرستیِ همه ی راه هایی که وی به خطا طی کرده. شاید تنها کارکرد این مرقد اشرافی دراین باشد که مردمی با دیدنش آنچنان مرعوب زرق و برق و شکوهش شوند که جرأت انتقاد از صاحبش را نداشته باشند. وگرنه مگر می شود دو قدم آنسوتر از همین مرقد مطلّا، بانوانی ناگزیر به تن فروشی روی برند و مردانی ناگزیر به مفسده، و شما کاشی های طلا را بر گنبد پدر بزرگ بچسبانی بی خیال؟!
سایت: nurizad.info فیس بوک: facebook.com/m.nourizad
اینستاگرام: mohammadnourizad
تلگرام: telegram.me/MohammadNoorizad
ایمیل: mnourizaad@gmail.com
محمد نوری زاد – نوزدهم خرداد نود و پنج – تهران
|
دورود بر شما جناب نوری زاد نوشته قبلی که به نام بنده یکی از دوستان لطف کردن نوشتن از این قراراه و اگر اجازه بدید بنده این سئوال رو روشن مطرح می کنم اگر جواب بدهید بزرگوارید کردید اگر جواب هم ندید بزرگوارید و صلاح کاری خودتان است جناب نوری زاد جناب عالی سوپر من که نیستید از طرف خدا هم برای این گروه که غیر از حکومت کردن به هیچ ائینی معتقد نیستند نامه ای نوشته نشده که به ایشان کری نداشته باشید گیرم اگر هم چنین باشد اینها کسانی نیستند که به نامه خدا و پیامبر و انبیا ارزشی قائل باشند اگر بودند تا خرخره در دزدی و فساد گرفتار نبودند تعداد انگشت شماری در میان این حکومت هست که به بیت امال دست درازی نکرده و سالم مانده و هیچ کاری هم از دست این افراد ساخته نیست حال مگر نه اینکه جناب عالی اسناد و مدارکی از کار های زشت و ناپسند اینها و دزدی های کلان بیت المال و بسیاری مدارک دیگر که شما را در مقابل تمام واقعیت گویی و افشای حقیت سران سپاه رلاریجانی ها و یا کسانی که خود را حزب الله ای می دانند ولی از الله اش را هیچ نمی شناسند مصون کرده و این اسناد و مدارک در خارج از ایران نگهداری می شود و این اسناد بهدی قوی و کار امد هستند که حتی خود سران حکومت و سپاه برای شما محافظانی گماشته که خدای ناکرده در کوچه حتی ماشین هم به شما نزند که این شبه را بیدار کند که این عمل از طرف حکومت بوده و ان اسناد در خارج از ایران بر روی اینترنت برود و در سایت های مجازی دودمان این ها را بر باد دهد حال این نظر من است باز که چرا افشا نمی کنید نظر خود من برای رفتن این حکومت این است که هنوز مردم به ان حد از روشنگری نرسیده اند و ما در این 38 سال هزینه زیادی پرداخت کردیم تا خودشان به دست خودشان چنان به فضاحت کشیده شده اند که اینها با اب کوثر هم تمیز شدنی نیستند ولی باز عده قلیلی از مردم هنوز در نااگاهی هستند و فرا رسیدن ان اگا هی کامل مردم نباید انقلاب دیگری در این کشور صورت بگیرد کوتاه سخن و سلیس عرض کنم تا بتوان مطلب را برسان اینها منظورم روحانیت از 38 سال پیش شروع به کندن چاهی برای خود هستند و عمق ان چاه به نظر شما هنوز بحدی کافی نیست که نتوانند از ان بیرون بیایند و منتظرید تا عمق این چاه انقدر عمیق باششد به اندازه عمق تاریخ که که نتوانند با کشیدن مار مار نویس را کتک بزنن تنها خواهش من از جناب عالی این است که در صورت صلاح دید جوابی بگذارید و این مطلب نوشته پائینی هم که عرض کردم دوستان لطف کردن به نام من گذاشتند در مجلسی این را من مطرح کردم و ایشان هم با زبان خود اینگونه نوشته بود
پاینده و برقرار باشید مبارز تنها و با سیاستی که یک تنه توانسته تمام کسانی را که مدعی سیاست و یا قدرت کاذب را دارند تلنگری بر افکار پوسیده انها بزند
بدرود
کامنت محسن خان عجیب بو دار و نخ نماست.
در یکی از دفعات بازداشت توسط ساواک یکی از بازجوها که نسبت بدیگران خیلی ملایم تر بود و مراعات روحانیون رو میکرد .. در پاسخ به من که پرسیدم گناه من چیه ؟ گفت شما ها به مملکت خیانت میکنید ..گفتم ببینم کدوم خیانت امضای کدوم آیت الله و روحانی پای حکم اعدام و دستور زندان و شکنجه آزادیخواهان بوده ؟ کدوم قرارداد نگین رو مثل ترکمنچای یه روحانی امضا کرده کدوم منابع ملی رو یه روحانی به خارجی مفت واگذار کرده؟
اون ساواکی برگشت و گفت شما قدرت دستتون نبوده و هیچ پخی نبودین والا خیانت تو اندیشه و ذات شماست …بعدها که بقدرت رسیدیم و همه اون کارها رو بمراتب بیشتر و بدترش رو انجام دادیم یاد حرف اون ساواکی افتادم که چقدر درست حدس زده بود.
اجاره هر مغازه در مجموعه تجاری مرقد امام راحل بطور متوسط 4 میلیون تومان است. همه مفازه دارها در هفته ارتحال خرج کامل یکسال خود را در می آورند و 51 هفته دیگر سال را سود خالص میبرند!..همه اینها بلطف آن ماشین چاپ اسکناسی است که به لطف امام راحل برای نوه و نتیجه باقی مانده!..شما چرا فکر میکنی که سید علی خمینی این ماشین چاپ اسکناس خانوادگی را با حتی بهشت عوض کند؟! حالا سید حسن که جای خود دارد که از غصه مردم تب کرده است!!
با سلام و درودهاي گرم و پرمهر
ديدار تني چند از اعضاي كانون نويسندگان ايران با خانواده جعفرعظيم زاده
گفتگوي راديو ندا با اكبر معصوم بيگي، عضو هيئت دبيران كانون نويسندگان ايران، پيرامون ديدار تني چند از دبيران و اعضاي كانون نويسندگان ايران با خانواده جعفر عظيم زاده، فعال كارگري كه بيش از 40 روز است كه در زندان اوين دست به اعتصاب غذا زده است.
http://radio-neda.blogspot.com/2016/06/blog-post_10.html
هو ۱۱۰
باز آمدم موسی صفت ظاهر ید بیضا کنم
فرعون و خیلش سربه سر مستغرق دریا کنم
سلام آقای نوریزاد
پس از تائید نظرات سرکار در باره نوه مزبور اجازه میخواهم علیرغم نفرتی که از اعوان و انصار من یظهر الله زمان دارم حسین فرزند مصطفی را بیاد شما بیاورم که در همان ابتدای، بدعت جوانمردانه رو در روی مظهر انانیت ایستاد و با استناد به احادیث صحیح و متقن او را غاصب حقوق آل محمد و متجاسر خواند و البته این قیام یکتنه، آنهم در شرایطی که وحشت بر جامعه مستولی بود منجر به طرد وی از خاندان شد. از آنهنگام تا به امروز او نه ادعای حق و حقوق کرده و نه ابراز وجود. امیدوارم که این نوشته آرامش و انزوای این جوانمرد را مختل نکند. اطمینان دارم که او آمین گوی دعای من خواهد بود، آنگاه که عرض کرده باشم:
نادعلیا مظهر العجائب تجده عونا لک فی النوائب که هم و غم سینجلی به ولایتک یا علی
ختم فتنه فقیهان
ظهور صاحب الزمان
با اخلاص درویشانه عرض کردیم
هو
جناب نوری زاد درود!
ابن خلدون(در مقدمه)، ارول(در قلعه حیوانات) سعیدی سیرجانی(در شیخ صنعان) و بسیاری دیگر از نویسندگان و متفکران، محوریت قدرت را در لوای ایدئولوژی های آسمانی و زمینی نشان داده اند. حکومت های ایدئولوژیک برمبنای توان اقناع جامعه، عمرشان متفاوت است. سرعت تحولات امروز دنیا در دانش ، ارتباطات و فرهنگ، عمر کوتاهی را برای حکومت های خودکامه رقم می زند. در این میان نقش افرادی چون شما در مشروعیت زدائی حکومت فاسد ولایت فقیه ستودنی است. در این میان، تضادهای لاینحل این ایدئولوژی منحط با واقعیت های زندگی امروزین، پایان آن را نوید می دهد. بر همین اساس حرکت های نابخردانه استشهادی برای ایجاد ناامنی در جامعه ملی و بین المللی قابل تفسیر است.
اما میراث شوم این قدرت پرستان(در ویرانی هویت ملی و اخلاقی) همچنان مایه نگرانی است؛ همان چیزی که حاکمان ایران که مشروعیت خود را(برخلاف سه دهه گذشته که بر دین استوار بود) اکنون در ایجاد امنیت تبلیغ می کنند، در صورتیکه خود موجد و عامل ناامنی اند.
یک کشور 80 میلیونی با 24 میلیون سعید حنایی !!!!!!
مشکل ما ملت ایران از اینجا آغاز میشود که هم اکنون 30% از جمعیت 80 میلیونی ایران که 24 میلیون باشد . خود را قانونگذار . مفسر قانون
و مجری اعمال قانون در این مملکت بی صاحب و عقب مانده !! می دانند . ( که اگر بعضی ها اصلا بدانند چیزی به اسم قانون در این مملکت وجود دارد )مثالی برایتان میزنم . فکر کنید شما متاهل باشید . روزی به منزلتان مراجعه کنید و کلید در را در جایش بچرخانید و همسرتان را ( چه زنش چه مردش ) را در آغوش شخصی اجنبی ببینید . با خوشبینانه ترین صورتش به باور بنده حدس میزنم از ده نفرمان ایرانی ها سه نفر بفکر کشتن آن شخص اجنبی خواهیم افتاد . چون همینطور که در ابتدا گفتم باور به این نداریم که در مملکتی زندگی می کنیم که قانونی مدونی در آن نگاشته شده و برای خود مجریانی دارد . باور سعید حنایی و سعید حنایی ها هم بهمین صورت کار می کند . جای شکرش باقیست که این سعید حنایی ها در ابتدای انقلاب در این مملکت شاید متجاوز از 90% جامعه را تشکیل می داد . به اسم انقلاب و اسلام .هر زمینی را که می خواستند تصرف میکردند و هر شخصی را که دشمنی به او داشتند دستگیر می کردند و به هر روزنامه ای که می خواستند به آن هجوم می بردند .و هر که را که میخواستند حتی می کشتند.!! الان به خوشبینانه ترین صورتش این اعمال خود سرانه به 30% رسیده است برای همین از صدر جامعه که شاه مملکت بوده .تا ذیل این مملکت که در تصورمان باشد یک رفتگر زحمتکش معمولی خود را برتر از قانون می دانستند . و رفتار خود سرانه داشته اند . و قانون را به تصور خود تفسیر می کردند . که هنوز که هنوز است این خود سری در خلق و خوی ما ایرانیها ساری و جاریست . ( همین چهار روز پیش رفتگری را دیدم در یکی از خیابانها با نگاهی زیر چشمی به اینور و آنور / از فرصت استفاده کرده زباله هایی که جمع کرده بود با جارو آنها را به جوی آب نزدیکش سوق میداد !!. )
خوب حالا بیاندیشیم که این آنارشیسم ( هرج و مرج ) اجتماعی از کجا شروع شد . از حقیر بپرسید میگویم از قرنها پیش در این مملکت بوده ولی با
وقوع انقلاب این عمل بصورت وحشتناکی توسعه یافته و به لایه های سطح بالای جامعه و پائین جامعه تسری یافته . و بطور اخص باید گفت که این خود سری و بی قانونی از روز 26 بهمن سال 57 شروع شد که چهار نفر از افسران ارشد حکومت قبل را در مدت 4 ساعت آنهم در محل دبیرستان شماره 2 علوی محاکمه و حکم اعدام و شب همانروز آنها را اعدام مینمایند . مثل این میماند . یک مکانیک اتومبیل برای نجات جان یک بیمار بدون هیچ اطلاعی از امور پزشکی او را در یک بقالی جراحی کرده باشد . و بعد هم بخواهد خود را توجیه کند !!!!! متعجب نمی شوید . با این که نویسنده در همان سال انقلاب بیشتر از 25 سال نداشت . و دل خوشی هم از رژیم شاهنشاهی نداشته است ولی با تمام وجود از تشکیل دادگاه در محل یک مدرسه و آنهم بمدت 4 ساعت و آنهم بدون وکیل مدافع در همانروز !!! / سالهای آتی این مملکت را با اینکه خیلی جوان بودم پیش بینی نمودم . و تاسف بسیار خوردم / و در دهسال اول انقلاب بسیار حیرت زده بودم که چگونه انسانهایی . روشنفکر و یا تحصیلکرده و نویسنده و خبر نگار مطبوعات و وزرا و وکلا و تمامی جامعه بجز عده ای قلیل این اعمال را از سوی عده ای قانون شکن توجیه کرده سهل است با آن همراهی و کمک کرده اند . ما به آدمهای عقده ای متحجر بی سواد فرصت طلب عقب افتاده کاری نداریم . به آن طبقه از روشنفکر ها و تحصیلکرده ها که متاسفانه ناگزیرم در اینجا از آنها نام ببرم . متاسف و متعجب میشوم که با قشر تند رو و بی فضیلت جامعه دست بدست داده . همکاری کرده . پروژه داده و این خشونت ها را در جامعه ( تسری و تسریع ) داده اند و یا حد اقل با این بی قانونی مخالفتی هم نکرده اند و آنرا ملهم از انقلاب و طبیعی جلوه داده اند . اسامی این افراد ابوالحسن بنی صدر . میر حسین موسوی . مهدی کروبی . محمود طالقانی . حسینعلی منتظری . دکتر بهشتی . تمامی کابینه مهدی بازرگان . دکتر محسن سازگارا .ابراهیم نبوی . رضا براهنی . دکتر سروش. علی اصغرحاج سید جوادی و برادرش .. / .مسعود رجوی انقلابی ! با روشنفکری مضاعف !!!!!!!!!!! که در آن جریان کشت و کشتار بی محاکمه و سریع بدست خلخالی که موافق بوده سهل است هیزم بیار معرکه هم بوده … !!!و طرفدارانش هم بیکار ننشسته و خود در خیابان عده ای را بحکم خود ترور میکرده اند …! اگر بخواهم جلو بروم نفراتم شاید به هزاران نفر برسد . خوب حاصل چه میشود حاصلش این میشود که هزاران نفر بیگناه یا کم گناه بزیر خاک بروند . و صد ها هزار خانواده را در غم رفتگان خود در عذاب و در بحران روحی جانگاه مشاهده کرده و کاری از دست ما برایشان بر نیاید . … آیا ما ایرانیان انقلاب کرده این را می خواستیم که خلخالی در پای زن یهودی فرو نرود ! .خواهشمندم گناه این خشونت ها را بپای رهبران این حکومت مثل آقای خمینی و خا منه ای نیاندازید که اگر مسببین خشونت و طرفداران بی قانونی را بخواهیم بیابیم که با آن اوضاع قند در دلشان آب میشد باید بیش از 10 هزار نفر آدمهای تحصیلکرده و ناظر بی طرف !!! و سرشناس جامعه را معرفی کرده که ساکت نشسته و کوچکترین واکنشی از خود نشان نداده اند. که آقا جان / ما چیزی به اسم محاکمه انقلابی آنهم در قرن بیستم نداریم دادگاه انقلاب یعنی چه ؟ . سهل است ده ها دادگاه دیگر هم برای خود / مردم را دادگاهی میکرده اند و سهل است هنوز بعد از 37 سال بعد از انقلاب دادگاه انقلاب داریم . اصلا هیئت منصفه را کیلویی چند . !!!!
شد این که شد …..حالا یکنفر در این مملکت پیدا میشود که کارگری بیگناه ولی حق طلب مثل ستار بهشتی را بقول خود تعذیر و تمشیت می کند آیا در آن زیر زمین خوفناک آقای صادق لاریجانی به آن باز پرس بی وجدان نهیب زده اند که این جنایت را بکن ؟….. یا خشونت نهادینه شده در این مملکت آنهم بدست عده ای کثیر از روشنفکر ها مسبب این آشفتگیست . آیا شما خواننده محترم تا بحال از مملکت حسینقلی خانی چیزی شنیده اید روشنفکر ها و سرامدان جامعه ما تمایلی عجیب به مملکتی داشته اند که آنرا با روش حسینقلی خانی اداره اش بکنند آنهم بجای یکی هزاران هزار از نوع سعید حنایی ….بهمین خاطر می بینید بعداز 37 سال از انقلاب کنسرت موسیقی با مجوز ارشاد را بهم میزنند. رفتن به دادگستری در تهران با آستین کوتاه برای آقایان مجاز ولی در شهرستانها ممنوع می باشد . میخواهم صد مورد دیگر بنویسم که متاسفانه عیال برای انجام کاری صدایم میکند که اگر همین الان انجامش ندهم مطمئنم که طلاقم میدهد. چون باور به این دارم که در این 37 سال در این مملکت به دو پیشرفت اساسی دست یافته ایم یکی در سینما و یکی در زن سالاری .!!!!! ونه البته در حقوق زنان … .و والسلام . .
حسینقلی خان کیست؟
بر اساس منابع تاریخی حسینقلی خان یکی از والیان لرستان بوده که در دیکتاتوری و خشونت کمنظیر بوده است. درباره شخصیت او در تاریخ آمده است: «حسينقلي خان در زمان ناصر الدين شاه قاجار والي پشتكوه لرستان بود و قبلاً لقب «صارم السطنه» داشت و از طرف دولت ايران درجه امير توماني؛ يعني سرلشگري، هم به او اعطاء شده بود.
وی مردي به شدت خشن و ديكتاتور و در عين حال جنگجو و كاردان بود. از آنجهت وي را لايق و كاردان ميدانند كه سپاهيانش در آنزمان بطور قطع يكي از مرتبترين افواج موجود در كشور بشمار ميآمد.
در زمان حكومت حسینقلي خان، هيچكس از خود قدرت و اختياري نداشت. همه چيز به (خان) تعلق داشت و سرپيچي از خواسته و فرمانش به هلاكت و نابودي عائله و بلكه عشيرهاي منتهي ميگرديد. حسينقلي خان سه فصل بهار و تابستان و پائيز را در حسين آباد ميزيست و مردم پشتكوه از بيم ستمگريها و آدمكشيهايش خواب راحت نداشتند.»
3. ضربالمثل به چه معناست؟
ظلم و ستمها و مشکلاتی که حسینقلی خان در لرستان به وجود آورده بود باعث شده که سیره و روش حکومتداری وی به عنوان یک روش دیکتاتورگونه مطرح شود و به عنوان یک ضربالمثل مطرح شود.
درباره ریشه این ضربالمثل گفته شده است: «هرگاه در منطقهای بینظمی و غارت و چپاول و یغماگری از ناحیه ارباب قدرت مشاهده شود و قوانین جاریه نتواند حقوق ضعفا و زیردستان را احقاق کند آن نوع حکومت جابرانه را حسینقلی خانی گویند. به همین جهت از همان موقع کلمه حسینقلی خانی با مفاهیم خودمختاری و خودکامگی و اجحاف و ستمگری و غارت و چپاول ترادف پیدا کرده است و هرجا تعدی و تجاوز به حقوق دیگران مشاهده شود آن را به حسینقلی خانی تشبیه و تمثیل می کنند.
چون این توضیح را در مورد حسین قلی خان اضافه کرده ام عیالم طلاق میخواهد . لطفا کمکم کنید …….
شوخی شوخی با امام هم شوخی دادا این خط قرمز من هست حواست باشه
اگر امامت را خیلی دوست داری, برایش دعا کن که بلکه خدا از بار گناهانش بکاهد! امام شما باید خیلی تقاص پس دهد! شما هم اگر میتوانی در تقاص ایشان مشارکت کن و نگذار ایشان تنها بماند. آفرین به شما و خط قرمز شما ! بارک الله! بارک الله !
مشکل ما مسلمانها همین است:” حواست باشه” , یعنی تهدید که حالا تو خالی و تو پرش را کار ندارم که اکثرا” هم توپر است و نمونه هاش در خاورمیانه و هرجایی که مسلمان موجود است فراوانه و علتش هم این است که هر آنچه که مورد تائید منِ نوعی باشد مقدس است!!
چند روز قبل افطار در خانه پدری بودیم و یک بحث دینی در گرفت و مادر بنده شدیدا” در مدح مهربانی و رحمت در اسلام میگفت و وقتی بنده مثالی آوردم جواب من این بود: از این حرفها بزنی سر سفره ما جا نداری!!!!!!!!!!!!!!!!!!
در صورتیکه بنده فقط و فقط قسمتی از مفاتیح را به فارسی خواندم!!
بعضیها نمیخواند با واقعیات روبرو شوند ,با استدلال میانه ایی ندارند,از بحث گریزانند. عین مدیرانِ بیسواد و بیفایده ایی که در بعضی ادارات جاخوش کرده اند و چنان با اخم و تخم با ارباب رجوع برخورد میکنند که طرف جرات سوال کردن نداشته باشد. حالا این ناشناس هم این مدلیه , چون خطِ قرمز من است پس حواست باشد!! مثل خط قرمز داعش و القاعده و بوکوحرام و ابوسیاف و ………
رئیس مجلس اعلای عراق اعلام کرد حکومت عراق معتقد است که حضور مستشاری سردار سلیمانی در عراق دارای اهمیت است.
وزیر دفاع سوریه نیز در این دیدار طی سخنانی با ابلاغ سلام های گرم رئیس جمهور، نیروهای مسلح و ملت سوریه به رهبری، رئیس جمهور، نیروهای مسلح و ملت بزرگ ایران و قدردانی رهبران سیاسی-نظامی سوریه از حمایت و کمک های جمهوری اسلامی ایران گفت: خون شهدای ایران و در هم آمیختن آن با خون شهدای سوری بیتردید موجب شکست تروریسم و پیروزی محور مقاومت خواهد شد.
—————-
بی شک سردار سلیمانی یکی از افراد قدرتمند در منطقه است ، و او سرنخ های بسیاری را در دست دارد ، این سردار که در خارج از ایران نگاه داشته می شود ، عامل مستقیم رویاهای اسلام جهانی آخوندی است و با این همه مصاحبه با او به نظر من میلیاردها ارزش دارد .
متاسفانه کسی جوابگوی کودکان یتیم شهدا نیست چه برسد به آیندگان ، حلوای شهیدان مدتهاست که با دروغ سرگین شده است.
توصیههای قرنی به آمریکا در مورد آیتالله خمینی
محمد ولی قرنی، اولین رییس ستاد مشترک ارتش ایران بعد از انقلاب، به آمریکا توصیه کرده بود که حملات لفظی آیتالله خمینی را جدی نگیرد چونکه شعارهایش “تاکتیکی” است.
بنا بر اسناد، آقای قرنی بعد از ظهر دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۵۷ (شش روز پیش از پیروزی انقلاب) به جورج لمبراکیس، رئیس بخش سیاسی سفارت گفته بود: “هواداران خمینی میدانند که سیاست حقوق بشر پرزیدنت کارتر مسبب سرنگونی موفقیتآمیز حکومت شاه بوده. خمینی هم ته قلبش این موضوع را درک میکند. روابط خوب با آمریکا آرزوی اوست اما نقش رهبریاش ایجاب میکند که تاکتیکی علیه آمریکا شعار بدهد…
کامبیز فتاحی بیبیسی، واشنگتن
http://www.bbc.com/persian/iran/2016/06/160609_l13_kf_qarani_warning_us_khomeini
صادق لاریجانی رییس دستگاه قضا تمام روزنامه ها ورسانه ها را تهدید کرده که اگر در زمینه فسادها و دزدیهای میلیاردی حکومتی اقدام به بزرگ نمایی کنند ، با آنها برخورد شدید خواهد شد.
خشایار دیهیمی نویسنده اصالتا تبریزی در پاسخ به تهدید لاریجانی نامه ای شجاعانه نوشته که مطالعه و اشتراک گذاری آن حداقل قدردانیست که ازاین مرد آزاده میتوان انجام داد.
ﻗﺎﻧﻮﻥ !
ﺁﻗﺎﯼ ﺭﺋﯿﺲ ﻗﻮﻩ ﻗﻀﺎﺋﯿﻪ !
ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﻣﯿﮑﻨﯽ !
ﺟﺰ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﻭ ﺍﺭﻋﺎﺏ ﻭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻭ ﺷﻼﻕ ﭼﯿﺰﯼ ﻫﻢ ﻧﻤﯿﺸﻨﺎﺳﯽ .
ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺷﻼﻕ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺩﻝﻣﻦ ﺍﺧﻼﻕ !
ﺗﻮ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﺑﻪ ﺍﺣﻀﺎﺭ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪﺍﻧﯽ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﮐﻪ ﻓﺮﯾﺎﺩﺷﺎﻥ ﺍﺯ ﻓﺴﺎﺩ ﻻﻧﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺩﺭﻧﻈﺎﻡ ﺑﻪ ﻫﻮﺍﺳﺖ . ﺁﻥ ﻫﻢ ﻧﻪ ﻓﻘﻂ ﻓﺴﺎﺩ ﻣﺎﻟﯽ ، ﺑﻠﮑﻪ ﻓﺴﺎﺩ ﺍﺧﻼﻗﯽ، ﺩﺭﻭﻏﮕﻮﯾﯽ ، ﻭ ﺣﻖ ﺭﺍ ﻧﺎﺣﻖ ﮐﺮﺩﻥ .
ﻣﺮﺍ ﻫﻢ ﺯﺑﺎﻥ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﻫﺴﺖ.
ﻣﺮﺟﻊ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺗﻮ نیستی.ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺍﺳﺖ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﻨﻤﺎﯾﯽ ﻓﺴﺎﺩ ﺩﺭ ﻧﻈﺎﻡ ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻻﭘﻮﺷﺎﻧﯽ ﻓﺴﺎﺩ ﺩﺭ ﻧﻈﺎﻡ .
ﻣﺴﺌﻮﻝ ﺍﺭﺷﺪ ﻗﺎﻧﻮﻥ !
ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺷﮑﻨﺎﻥ ، ﺭﺍﻧﺖ ﺧﻮﺍﺭﺍﻥ ، ﺩﺭﻭﻏﮕﻮﯾﺎﻥ ﻭ ﺗﻬﻤﺖ ﺯﻧﻨﺪﮔﺎﻥ ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺭﺍﻩ ﻣﯿﺮﻭﻧﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﮕﻮﯾﯽ ﺑﺎﻻﯼ ﭼﺸﻤﺘﺎﻥ ﺍﺑﺮﻭﺳﺖ ﻣﺘﻬﻢ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮔﻨﻤﺎﯾﯽ ﻓﺴﺎﺩ ﺩﺭ ﻧﻈﺎﻡ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﻭ ﻋﻘﻮﺑﺖ ﻣﯿﺒﯿﻨﻨﺪ .
ﻃﺸﺖ ﺭﺳﻮﺍﯾﯽ ﻫﺸﺖ ﺳﺎﻝ ﺩﻭﻟﺖ ﺍﺯﺑﺎﻡ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ .
ﻣﻌﺎﻭﻥ ﺍﻭﻝ ﺭﺋﯿﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﮑﯿﺪﻥ ﺧﻮﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﺎﺯﻩ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﻣﻨﺼﺒﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺗﺎﺯﻩ ﯾﻘﯿﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ .
ﻭﻗﺘﯽ ﻓﺴﺎﺩ ﻣﻌﺎﻭﻥ ﺍﻭﻝ ﺭﺋﯿﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﺳﺎﺑﻖ ﻣﺤﺮﺯ ﺷﺪﻩ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻪ ﺟﺎﯼ ﺑﺰﺭﮔﻨﻤﺎﯾﯽ ﻣﯿﻤﺎﻧﺪ ؟
ﺗﺎﺯﻩ ﺍﯾﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻫﺰﺍﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﺸﺪ ﻻﭘﻮﺷﺎﻧﯽ ﺍﺵ ﮐﻨﯿﺪ .
ﻭ ﺗﻮ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﻫﻢ ﻣﯿﮑﻨﯽ ؟
ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻫﺎﯾﺶ ﺩﺭﻃﻮﻝ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻻﻓﻬﺎﯼ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺯﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﻋﺎﻗﺒﺘﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﯾﻢ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺳﺨﻦ ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ . ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﭼﯿﺰ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺍﮔﺮ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ ﺑﻪ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﮔﺰﺍﻓﻪ ﮔﻮﯾﯽ ﺍﺕ ﻋﻤﻞ ﮐﻦ .
ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺗﺤﺖ ﺍﻣﺮﺕ ﺑﻪ ﺣﮑﻢ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺍﺳﺎﺳﯽ ﻓﺮﺍﻣﯿﺨﻮﺍﻧﻢ .
ﺑﯿﺎ ﺩﺭ ﺩﺍﺩﮔﺎﻫﯽ ﻋﻠﻨﯽ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﻮ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺗﻬﺎﻣﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪ ﯾﮏ ﻻﻗﺒﺎ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ﺟﻮﺍﺏ ﺑﺪﻩ . ﻭﮔﺮﻧﻪ ﻣﻦ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﺗﻮ ﮐﻬﺮﯾﺰﮎ ﻫﺎ ﺩﺍﺭﯼ .
ﮔﻤﺎﻥ ﻣﺒﺮ ﮐﻪ ﺷﻬﺎﻣﺖ ﻣﺪﻧﯽ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ . ﻧﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ ﻧﻪ ﺍﺯ ﻻﻑ ﻭ ﮔﺰﺍﻓﺖ . ﻣﺮﺩﻡ ﻗﻀﺎﻭﺗﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ.
اﻣﺮﻭﺯ ﺑﺮ ﻣﺴﻨﺪ ﻗﺪﺭﺗﯽ ﻭ ﻏﺮﻩ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﻨﺪ . ﻣﻦ ﻧﻪ ﻣﺴﻨﺪﯼ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﻧﻪ ﺟﺰ ﻋﺰﺕ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺍﻡ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﻭ ﻗﺪﺭﺗﯽ.
ﻗﺎﻣﺖ ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭ ﺯﻭﺭﺗﺎﻥ ﺧﻤﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺩﻟﻢ ﺳﺮﻓﺮﺍﺯ ﺍﺳﺖ . ﺗﻮ ﺩﻟﺖ ﺧﻤﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﻓﺨﺮ ﻣﻔﺮﻭﺵ . ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺗﮑﻠﯿﻒ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺭﻭﺷﻦ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ.
– ﺧﺸﺎﯾﺎﺭ ﺩﯾﻬﯿﻤﯽ. اجازه کپی آزاد است
سلام آقای نوریزاد عزیز
اینکه آقای خمینی
با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا ازخدمت خواهران و برادران مرخص و به سوی جایگاه ابدی سفر می کنم”دروغی بیش نیست ‘ او حتی تحمل شنیدن انتقاد از فردی که هم خبره بود’ و هم بسیار ارادتمند او را نداشت ‘ منظورم آیتالله منتظری است ‘ حاج احمد بارها به این مسئله اشاره کرده بود که حضرت امام در انتقادها بسیار بر افروخته بود ‘ او به هیچ وجه تحمل انتقاد را نداشت ‘
یکی از همین آیتالله ها قسم خورده بود که اگر بگوید از خمینی به اندازه خدا واهمه دارد بیراه نگفته است ‘
حاج احمد بارها گفته بود که از ملاقات امام با کسانی که با انتقادات و اشکالات خود خاطر امام را مکدر میکنند جدا پرهیز شود ‘
آیا اینها مشخصات یک رهبر با درایت و با تجربه است ‘ که همزمان ادعا میکند که فقط در مقابل خدا پاسخگوست .
آیا شعور ما به این نمیرسد که وقتی انسانها فقط خود را در مقابل خدا پاسخگو بدانند هرج و مرج مستقر میشود ‘
چرا باید حضرت علی گریه میکرده ‘
چرا باید برای او فرقی بوده باشد ‘
او که وظیفه خود را به کمال انجام میداده
او که باید به رضای خدا راضی میبوده .
خدا همه ما را شفا دهد
سلام دوستان
روی سخن بنده در این نوشتار، با آقای دکتر خزعلی است; اما بیشتر خواهان این هستم که دو گروه اصلاح طلبان و کنشگران مدنی که ایشان را در جرگه خود جا داده اند، مواضعشان نسبت به روش چنین عناصری را روشن سازند.
با انتشار ویدئوی نشست اخیر در سرای قلم با عنوان “نقد عرفان حلقه” هیچ نیازی به نقل جزئیات نمی بینم و تنها از اعضای دو گروه یاد شده تقاضا دارم که لمپنیسم احمدی نژادی را این بار در چهره کسی تماشا کنند که با همین بنیه علمی و اخلاقی، خود را منتقد سیاسی و مصلح برخوردهای قضایی می داند.
جناب آقای خزعلی!
مهم نیست که این بار قصد دارید بر گرده عرفان حلقه به کدام منافع شخصی دست یابید و اهمیتی ندارد که بی غیرتی دست کم عده ای از مریدان آقای طاهری، به آنها اجازه می دهد که فرصت هایی را برایتان فراهم کنند. اما چند نکته را خاطر نشان می کنم:
1- کرسی نقد، مخصوص شخصیت های علمی است که روش نقد را می شناسند; نه کسی که بی هیچ گونه اطلاعی از مکتوبات و مبانی فکری یک عرفان یا هر چیز دیگر، با شامورتی بازی بر آن بتازد.
2- در هر نقد و مناظره ای، محل نزاع باید به طور دقیق روشن باشد و اگر نیست، عمدی در کار است تا اذهان به بازی گرفته شود و هدفی غیر از نقد دنبال گردد.
3- شما همه بازجویان اطلاعات سپاه و آخوندهای این نهاد را روسپید کردید. چون آنها از این که آقای طاهری در جایی مجبور به گرفتن مچ دست یک خانم شده است، همراه با نمایش فیلم این صحنه سناریو ساختند; اما شما بی رحمانه و با بی ایمانی و بی تقوایی تمام، تهمتی به او زدید که موجب شرم هر مسلمان در هم آیینی با جنابعالی است. شما غلت زدن طاهری با یک خانم روی زمین را دیده اید و مانند احمدی نژاد فیلمش را در اختیار دارید؟!
آیا آنقدر دستتان از سوژه نقد خالی بود که باید دروغ می ساختید و نارواترین تهمت را روانه یک انسان در بند می کردید و یا به کلی نه دین دارید و نه آزادگی را می شناسید؟
راستی! از اربابتان بپرسید که اگر چنین خلاف شرعی از محمدعلی طاهری سر زده بود، کدام بدتر بود؟: جنایت های گسترده دهه شصت یا انجام این کار؟! شریعت شما همان نظام کج و معوج فکری تان نیست که بر مبنای آن، خودخواهانه و با اصرار برای تشکیل یک جلسه بی اهمیت در سرا، با جوانی محسن قشقایی هایی بازی کردید؟ مقصودم همان زیان دیدگانی است که کسی را نداشتند تا قوانین را دور بزند و مانند شما که هر بار بعد از بازداشت، پرنده آزاد از قفسید، رنج زندان یا جلای وطن را از آنها بستاند. مسبب فوت مادر آقای قشقایی شما بودید. همان طور که مسبب رنجش خانواده آبرومند و بی گناه محمدعلی طاهری هم شما هستید. در شریعت شما قتل نفس، بردن آبروی مؤمن و همه حق الناسی که به گردن دارید و مجال گفتنش نیست، بدتر است یا غلت زدن با یک خانم روی زمین که البته سندی هم از آن ندارید؟
4- دین و شریعتی که از آن دم می زنید، اگر دین و شریعتی است که جامعه نسوان را ناقص العقل می داند، تاریخ مصرفش گذشته است و حالا که بیشتر اطرافیانتان را به گریز واداشته اید و عده ای عوام الناس در جلساتتان شرکت می کنند که اتفاقا بیشترشان از همین جامعه نسوان هستند، حتی در میان آنها هم اعتباری ندارد چه رسد به دیگران.
5- ملاک و معیار شما در نقد چه بود وقتی نه اسلام را به خوبی می شناسید و نه سوژه مورد نقد را؟ اگر ملاک، برداشت مذهبی شخص شما از اسلام است، در قافله تازندگانی که برخاسته از حوزه تا سپاه، سالهاست بر مردم می تازند، شما نه تنها جلودار نیستید، بلکه کارآموزی ناشی به حساب می آیید.
6- کار منتقد، روشنگری علمی برای شناخت امتیازات و اشکالات موجود در ساختار، روش یا محتوای چیزی در نسبت با معیاری معین و تعریف شده است; نه هدایت کسی. پیشنهاد می کنم نامبر وان عرفان حلقه را که در خیالتان هدایت کردید و رستگار شد، در یک جلسه همراه با پخش فیلم “غلت زدن آقای طاهری با یک خانم” در معرض دید بگذارید تا اگر به دنبال شهرت و تحسین هستید، بهتر به مقصودتان که قطعا نقد نیست، نزدیک شوید!
7- هیچ گونه علاقه ای به اطلاع از موضوع جن ندارم. اما چگونه گزارش مردم از جن را باید توهم دانست; اما گزارش قرآن از وجود آن و گزارش شما از وارد کردن جن به بدن دیگران توسط آقای طاهری را باید تأیید کرد؟ آیا می دانید تناقض در سخن، سفسطه گر را رسوا می کند و قلب سکه، بازارتان را بی سکه تر می سازد؟
8- اگر فرادرمانگران توانسته اند شما را فرادرمانگر کنند، بر اساس نظری که با قطع یقین مطرح کردید (جن زده بودن هر فرادرمانگر و انجام فرادرمانی از طریق جن) شما هم اکنون جن زده اید. چگونه انتظار دارید کسی سخنان یک
جن زده را جدی بگیرد؟
این را شوخی کردم; شما برای هذیان گفتن هیچ نیازی به حضور جن ندارید.
در پایان از شما سپاسگزارم که به خوبی خودتان را معرفی کردید و نشان دادید که دفاعتان از آزادی، دفاع از آزادی بیان خودتان علیه هر کسی و هر جریانی است که عقیده اش منطبق بر عقیده شخصی تان نیست تا با کبائر گناهان هم که شده است، شهرت و عزت بیابید.
اخیرا کسی دیگر هم گفته بود که در اسلام(!!!)، آزادی بیان داریم; اما آزادی عقیده خیر.
اما این راه که می روید، به ترکستان است. زیرا در انظار عمومی هم بی عزت خواهید شد چنان که در درگاه ربوبی بی عزتی ساز کرده اید.
این حضرات آخوند و آخوند زاده برایشان قابل تصور نیست که کسی امکان غلط زدن با زن (یا حتی مردی) برایش وجود داشته باشد و غلط نزند ، با وجود شاگردان زن در بین شاگردان آقای طاهری علط زدن را مسلم پنداشته اند ، همانطور که تار مویی آنان را به گناه می اندازد . حرف عبدالناصر در مورد قذافی که گفته بود ، جانور قابل مطالعه ایست ، در مورد اکثریت این جماعت مصداق دارد !
کسی این صادق ما رو ندیده؟!صادق عمو!صادق جان کجایی بابا؟دلتنگتم یه وقت کاری دست خودت ندی؟صادق.
زمانی که وزیران دفاع سوریه و روسیه با ایران در سفره می نشینند ، احتیاج آنها برنیروی انسانی است ، و چه خونی حلالتر از جوانان ایرانی که شهید شدن را آرزومندند ؟
یا شاید کسی فکر می کند به خاطر موشکهای ساخت ایران است ؟!
خواندن متن مهم زیر را به همهی دوستان توصیه میکنم:
زمینههای فکری و سیاسی اصلاحات
مصاحبهی ماندانا زندیان با کاظم علمداری (جامعه شناس) در خصوص اتفاقات اجتماعی-سیاسی ایران معاصر.
http://www.iran-emrooz.net/index.php/politic/more/62298/
حرمها با تیم وکلای زبده و گران خویش با هم گلاویز میشوند نه با لشکر و تیغ کشی؛ این روش فقط برای فرامرزان بیگانه با نظام چند هرمی بکار گرفته میشود.
دوست گرامی ما میبایست که همگی همت و تلاش خود را جهت تغییر و تحول نظام تک هرم طبقاتی خود کنیم، کاهش ارتفاع هرم، افزایش سطح قاعده، جهت کاهش فشار بر اهالی سطوح تحتانی (یعنی بخیه صورت بچه رعیت را بخاطر ناتوانی پرداخت هزینه توسط پدرش باز نکنیم)، و همچنین تنظیم مناسبات (حقوق شهروندی، قانون مداری، تحمل پذیری، روا داری، شایسته سالاری، کرامت شهروندان و انسان مداری، نکواخلاق پروری..، یعنی آتنا برای بچهها در مدرسه نقاشی کند نه در اوین). میبایست که نفس کشیدن درون این هرم را تسهیل و مآلا خوشایند کنیم.—کاوش
………………………………………………………………………………………………..
قبلا من فکر میکردن که چریکهای فدایی و مجاهد و …خیالاتی و ارمانگرا هستند تو نگو جناب تکنوکرات غرب دیده و اقتصاد دان و سیاستمدار ایرانی گوی سرقت را از رفقا برده!امان از شعارهای دهن پر کن!جناب کاوش تحلیلهای شما نتیجه عملی اش دنبال نخود سیاه فرستادن روشنفکران و اپوزیسیون ایرانی است.
جناب مزدک،
عیب جوئیهای بی پایه و اساس شما (گوی سرقت!!!) نمایانگر بی توجهی لجوجانه یا ناتوانی درک تحلیلات اقتصادسیاسی ملی و جهانی اینجانب است که اغلب با برچسبهای سخیف و ملال آور شما همراه هست.
هیچک از نقطه نظرات اینجانب در قالب شعار پردازی، آرمان گرایی یا خیال پردازی مطرح نشده. اینجانب بروز و گسترش اختلاف طبقاتی و عوارض گوناگون آن را چه در سطح جهانی و چه در سطح ملی با تکیه بر برسی و تحلیل نظام کاپیتالیسم پولی (نزول یا رانت خواری)، تاریخچهٔ دلارهای نفتی، تولید بدهی (چاپ مجازی پول) درون نظام بانکی و چاپ پول بدون پشتوانه توسط بانکهای مرکزی و فساد روز افززن نظام پولی- مالی- بانکی، هدایت و کنترل انحصاری نظام و ساختار اقتصادی مبتنی بر ارز (پول کاغذی) را که نسخه مدرن آن ساخته و پرداخته مکتب اقتصاد شیکاکو به زعامت آقای میلتون فریدمن کلاش از دیدگاه اقتصادسیاسی مکتب اتریش متکی بر طلا (به عبارتی معاوضهٔ دسترنج در مقابل دسترنج بدون نفوذ انحصاری هیچ قدرتی) بارها در پستهای خود تشریع و تبیین کردم. و با تکیه بر این تحلیلها ریشههای اصلی پیداش فقر و اختلاف طبقاتی شدید و پی آمادهای گوناگون اجتماعی و فرهنگی آن را تبیین کردم.
اینجانب هرگز تحلیلی مبنی بر دگرگونی ساختار طبقاتی با “شعارهای تخیلی یا آرمان گرایانه چپی سوسیالیستی کمونیستی رفاقتی” – به زعم شما – ارائه نداده ام؛ اگر شما اینگونه بر داشت کردید ناشی از همان دلایلی ایست که پیشتر به آن اشاره کردم.
جناب مزدک اینجانب قصد فریب دادن یا دنبال نخود سیاه فرستادن روشنفکران و اپوزیسیون ایرانی نیستم. تلاش همه جانبه برای کاهش ارتفای ساختار اجتماعی تک هرمی ما در جهت استقرار عدالت اجتماعی و کرامت انسانی وظیفهٔ همی آنهایست که دغدغه عدالت اجتمایی (درون جامعهٔ طبقاتی) دارند. آنچه که اینجانب اصلاح ساختاری جهت کاهش ارتفاع و افزایش سطح قاعده میبینم، کورس گرامی از دیدگاهی متفاوت گسترش دموکراسی و انتقال قدرت به لایهای زیرین هرم و توزیع بیشتر قدرت در سطح قاعده هرم میبیند، یعنی تمرکز بر مناسبات در کنار تمرکز بر اصلاح ساختار.
قبلا من با شما بحثی مشابه داشتم؛ شما انگار مشکلی با این ساختار تک هرمی و مناسبات درون آن ندارید فقط رنگ و لاب فرهنگی آن باب میل شما نیست؛ انگار شما با خلافای عباسیان مشکل دارید نه با شاهان ساسانی؛ در صورتی که اینجانب از دیدگاه فرودستان به این هرم طبقاتی متکی بر رانت خاری نگاه میکنم.
در خاتمه جهت روشن شدن ذهن جناب عالی ( که بعید است) و سایر دوستان هم فکر و آنهایکه مایلند درک بهتری از نظام جهانی کاپیتالیسم پولی عمو سام که نظام سیاسی و پولی جهانی را در چنبره قلدری و شیفتگی و فریبندگی خود پیچانده، داشته باشند به تماشای ویدو کلیپهای زیر دعوت میکنم.
در کلیپ اول “جورج کارلین” پیکاروی آمریکایی با نقدی صریح روشن و گاه به زبان عامیانه رکیک همچون “عبید” زمانه، فرهنگ خود و رویای امریکایرا که “میبایست در خواب بود تا باور کرد” واضح تر از هر فیلسوف سیاسی توصیف و شاخص نگاری میکند.
https://www.youtube.com/watch?v=u9hM_e_kL5g – A/ Dream: “You Have to be Asleep to Believe it”
در کلیپ دوم این بار با زبان فاخر اما واضح نوام چامسکی زبان شناس و اندیشمند رادیکال و برجسته آمریکای نقدی از ساختار امپراطوری عمو سام میدهد که بسیاری اندیشمندان شیفتهٔ وطنی و جهانسومی عمو سام از شنیدنش قطعاً آزرده خاطر میشوند.
https://www.youtube.com/watch?v=rqznqIpkZz0 / “Who does control the world?” – Noam Chomsky – BBC interview 2003
در کلیپ سوم که خود یکی از کلیپهای زنجیره ایست ساختار و ساز و کار نظام پولی عمو سام، رابطه ی بین خزانه داری، بانک فدرال و شبکه بانکی عمو سام، تولید بدهی درون این نظام رانت خار و اسارت جامعهٔ جهانی در قید و بند این ساختار و سازو کار را نشان میدهد. میتوانید از “دکمهٔ CC” برای فعال سازی زیر نویس انگلیسی نیز استفاده کنید؛ شاید ناچار شوید بیش از یک بار ببینید که بهتر پیچیدگیهای کلام را دریافت کنید.
https://www.youtube.com/watch?v=iFDe5kUUyT0/ The Biggest Scam In The History Of Mankind – Who Owns The Federal Reserve? Hidden Secrets of Money 4
کلیپ چرم نیز نقش کنترل پول در کنترل جهان را به شکل خلاصه نشان میدهد.
https://www.youtube.com/watch?v=YDYfyAQ8lUI/ Who Controls the Money Controls the World
هیچ توفیری بین متدهای تبلیغاتی حکومت اسلامی، آلمان نازی، کره شمالی، و انواع و اقسام حکومتهای کمونیستی وجود نداره. هرچه خوبان همه دارند حکومت اسلامی یکه و تنها دارد.
نامه شانزدهم محمد مهدوی فر به رهبری
محضر مبارک مقام معظم رهبری
حضرت آیت الله خامنهای مد ظله العالی
پس از سلام و عرض احترام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات
یک شنبه همین هفته حضرتعالی در جمع نمایندگان مجلس، ضمن عرایض خود فرمودید:
« شرمندگی این حقیر از اینکه جوانی بیکار با دست خالی به خانه می رود کمتر از خود او نیست.»
شاید واقف باشید که این قسمت از فرمایشات شما بازتاب وسیعی در رسانهها و به ویژه در فضای مجازی داشت.
انعکاس گسترده این سخنان، شاید به این دلیل بود که برای اولین بار از لسان جنابعالی شنیدیم که شما بابت موضوعی شرمنده شدهاید و شرمندگی خودتان را نیز به گونهای ابراز کردید که همگان بشنوند.
برای مردمی که سالهای طولانی، در سخنرانیهای شما موضوع مبارزه با دشمن و مقابله با استکبار جهانی را برجسته و مهم دیده بودند، شنیدن این عبارات با چنین ادبیاتی حائز اهمیت بود.
اصولاً موضوع بیکاری و بیپولی موضوعی است که مربوط به جغرافیای داخل کشور ماست و برای بیشتر مردم، ملموس و قابل درک است.
سخن از بیکاری و بیپولی و اظهار شرمندگی این بار در کلام رهبری، شاید نشان از زنگ خطری است که به صدا درآمده و صدای آن را رهبری شنیده است و از قضا این بار، این سخنان از زبان کسی است که نمی توان او را به سیاهنمایی و دشمنی با نظام متهم کرد.
با شنیدن این مطالب که در ادبیات رهبر معظم تازگی داشت، سؤالات متعددی به ذهن متبادر میشود.
آیا به جز بیکاری و بیپولی، کمبودها و اشتباهات و اتفاقات دیگری هم هست که رهبری به خاطر آنها شرمنده باشد؟
به عنوان مثال، آیا ممکن است در آیندهای نزدیک رهبری معظم بفرمایند که من به خاطر اعتیاد چند میلیون ایرانی و متلاشی شدن بسیاری از خانوادهها و نابود شدن روح و جسم انسانها و تنفروشی زنان و دختران و بالا بودن آمار طلاق و افسردگی و شلوغی دادگستریها و زندانها و رتبه اول در فرار مغزها و در آمار اعدامها و در کشتار جادهای و به خاطر عقبنشینی از آرزوهای هستهای و به خاطر بیعدالتیها و مکفی نبودن حقوق معلمان و به خاطر ورشکستگی در اقتصاد کشور از مردم ایران شرمندهام و شرمندگی من در این موضوعات از شرمندگی مبتلایان و گرفتاران کمتر نیست؟
آیا با این اظهار شرمندگی، در آینده تغییری در وضعیت مردم و به ویژه جوانان ایجاد خواهد شد؟
آیا اشتباه دولتمردان و دستاندرکاران در طول این ۲۷ سال و عدم توجه آنان به تذکرات رهبری، موجب شرمندگی رهبر نزد مردم شده است؟
آیا اشتباه یا اشتباهات خود رهبر نیز در به بارآوردن این شرمندگیها تأثیرگذار بوده است؟ در این صورت سهم اشتباهات رهبر در این میانه چه میزان بوده است؟
در ادامهی این نامه از رهبری عزیز تقاضا میکنم، اکنون که تغییر مبارک و محسوسی در کلام حضرتعالی به چشم خورده است، چنانچه فصل جدیدی از پاسخگویی رهبر به نقصانها و اتفاقات گشوده شده است، تمهیداتی اندیشیده شود که پیرامون سه اتفاق مهم در کشور، که دو مورد آنها در زمان رهبری حضرتعالی بوده، اخبار و اطلاعات لازم برای شفافسازی و تنویر افکار عمومی در اختیار مردم قرار گیرد.
۱) ماجرای اعدام گسترده زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷
علت اعدامها، کیفیت اعدامها، تعداد نفرات اعدام شده، نحوه تدفین و محل دفن اعدامشدگان، نحوه اطلاعرسانی به خانوادهها، نقش خانوادهها در مراسم تدفین، امکان و یا عدم امکان برگزاری مراسم سوگواری برای خانوادهها، علت مکتوم داشتن این موضوع تا الآن و نپرداختن به آن در هیچ مناسبتی و در هیچ رسانهی داخلی.
۲) ماجرای قتلهای زنجیرهای
علت و انگیزه قتلها، تعداد دقیق قتلها، نحوه قتلها، عاملین قتلها، آمرین قتلها، فتوی دهندگان این قتلها، مطلعین از قتلها و وضعیت محاکمه آنان.
۳) ماجرای بمبگذاری در حرم مطهر امام رضا (ع) در خرداد ماه سال ۱۳۷۳
چگونگی کشف عامل حادثه، نحوه کشتن مهدی نحوی و ریز جزئیات حادثه. (در صورت امکان و صلاحدید)
در پایان تأکید میکنم، پاک کردن صورت مسئله و پرهیز از پاسخگویی، به حساب نداشتن پاسخهای قانعکننده گذاشته میشود و بازار شایعات را داغ نگه میدارد و این امر نه تنها به نفع نظام نیست، بلکه دقیقاً به ضرر نظام است.
به عنوان مثال ممکن است در ماجرای اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ تنها دو هزار نفر یا چهار هزار نفر اعدام شده باشند ولی بازار شایعه، عدد چهارده هزار نفر را به جای چهار هزار نفر در اذهان مردم ماندگار کند. در این صورت مسئولیت این اشتباه با کیست؟
بیتردید مسئولیت این اشتباه متوجه کسانی است که برای کتمان این واقعه، سعی بینتیجه کردهاند و حتی در موضوع عدد و رقم نیز در مقام دفاع از خویش و یا دفاع از نظام برنیامدهاند.
محمد مهدوی فر
تخریب چی و غواص دفاع مقدس
بیستم خرداد نود و پنج
کانال تلگرام محمد مهدوی فر
@mo_mahdavifar
سلام بر دوستان نوریزاد – من نمیدانم این خانواده خمینی چه درد بی درمانی داشتند که مثل بختک بر سر ملت ایران افتادند- مصطفی خمینی خدا بیامرز که /////////////////و ظاهرا همیشه با پدرش خمینی سر همین مسئله درگیری داشتند- حسین پسر مصطفی که بقول اطرافیان خمینی دیوانه بود و مدتی در گرگان تبعید بود و بعد هم امریکا و نجف بود بعد با وساطت بزرگان به ایران بازگشته و در قم نیمه محصور است و مثل پدر فقیدش مصطفی اهل ////////////////// است- احمد خمینی که ملقب به احمد گریان بود در عمرش فقط سه کار مفید بلد بود- جلوی امام خدا بیامرز آیینه می گذاشت و ریش و سبیل امام را کوتاه میکرد- برای امام خیار پوست می کند- پیک و کاتب امام بود هم ب نامه های امام به افراد را می نوشت ( گاها دستکاری هم میکرد ) و هم نامه رسان امام راحل بود——— خلاصه این خدا بیامرز هم خیلی ////////////////////// بود و سعید امامی هم غفلتا در //////////////// مقداری ( بخوانید اندکی یا ایپسیلون ) سیانور جاسازی کرد و به درد و مرضی از دنیا رفت که اگر تمام دکترهای جهان هم سر جنازه اش بودند علت مرگ و حیات غیر مستقر احمد خمینی مشخص نمیشد- خلاصه اینکه احمد یک هفته روی تخت بیمارستان عین جنازه و گوسفند سر بریده داشت جان میداد و تلویزوین هی می گفت قلبش-کبدش- کلیه اش- مغزش- ادارش- جریان خونش و تنفسش از کار افتاده ولی شما ملت غیور ایران- ای امت همیشه در صحنه ( در گل مانده ) برای سلامتی مولایمان مهدی موعود وبرای سلامتی فرزند عزیز امام راحلمان دعا کنید و دست رو به آسمان بلند کنید و همگی با هم بگین یا مهدی- یا زهرا- خلاصه احمد هم ////////////// شد و رفت پیش راحل سفر کرده قبلی———- ی مدتی بود که ملت از /// این خانواده خلاص شده بود- حسین که ایران نبود- امام که مرده بود و احمد هم در جوار امام سفر کرده آرام گرفته بود – فتنه 88 شد و خلاصه ///////////// این خانواده دوباره /////////// بیدار شد – مدتی اکبر هاشمی با ذکر خاطرات شیرین از امام سفر کرده میخواست سید حسن را به جای رهبر فعلی در قالب نایب بر حق خمینی و علامه به ملت ایران قالب کند که نشد- از این یکی داشتیم خلاص میشدیم که سید علی اقا سر از/////در اوردند و فرمایش فرمودند دم بابابزرگم گرم- تازه کم هم کشت- من بودم نصف ملت را می کشتم- از قدیم هم تمام حرفها را زده اند- ت/////- حسنی به باباش- پسر کو ندارد نشان از پدر- تو بیگانه خوانش مخوانش پسر
اکر بما بگویند که نه دیگر شاهی برای ما باقی مانده است و نه امامی هم آن یکی حائن بوده است و هم این یکی چه میگوییم؟ معلوم میشود ما شدیم یک ملت هشتاد میلیون نفری تنها. یعنی هشتاد میلیون آدم تنها. چه باید کرد باید یک ملت مستقل بشیویم با عقل مستقل نه به شاه وصل باشیم نه به امام. بر اساس خرد مستقل که راهنمای آنرا در فرهنگ خود داریم یعنی فردوسی مولوی حافظ صادق هدایت نوریزاد حلاج مصدق و…. انگاه که این خرد را یافتیم میشویم یک ملت و عمله ظلم و جهالت میشوند اقلیت جزیی مثل ویروس هایی میان گلوبول های سفید بسیار ار بین میروند.
جناب نوری زاد عزیز ،برادران داعشی و طالبانی خمینی هم که کمربند انفجاری به خودشون می بندند و میرن وسط جمعیت بی گناه و خودشون رو منفجر میکنند مثل خمینی با دلی آرام و قلبی مطمئن این جنایت رو می کنند.حالا شما این //////////////// که پدرخوانده تمام داعشی ها و طالبانی های منطقه هست رو با پیامبر موقع رحلتش مقایسه کن پیامبر خدا یه سری مردم وحشی و بدوی رو آدم کرد و باعث ایجاد صلح و برادری و پیشرفت شد ولی در عین حال علیرغم پیشرفت جامعه موقع مرگش از مردم حلالیت طلبید و گفت هر کس نسبت به ایشون دینی داره بیاد تا پیامبر دینش رو ادا کنه ولی امام ////////////// درست بر عکس ، یک کشور آباد ،پرنعمت ،سالم ،مومن رو به کشوری ویرانه ،پر از کشته و مجروح ، مردمی افسرده وروانی،پر از خلافکار و مدیرانی اختلاسگر و دزد و قاچاقچی و معتاد و زندانهایی لبریز و پر و… تبدیل کرده اونوقت بدون اینکه از مردم ایران حلالیت بطلبه و عذرخواهی کنه با کمال //////////// با دلی آرام و قلبی مطمئن به جایگاه ابدی که قطعا به گمانش بهشته سفر میکنه .پیامبر در اون جلسه که از مردم حلالیت می طلبید شخصی که ادعا می کرد موقع سوار شتر شدن پیامبر ،چوبدستی پیامبر افتاده و بر شانه اش خورده رو به عمل قصاص با همان چوبدستی دعوت کرد و حالا شما فکر کن حکم ///// خمینی در اعدام دهها هزار زندانی دربند که بعضی هاشون جرم شون فقط هواداری بوده و تعدادی حتی مدتها از زمان آزادی شون گذشته بود در نزد پروردگار چیه؟ ماشین آدم کشی خمینی حتی دامن پسرش احمد رو گرفت و احمد اون طوری////////// توسط سعید امامی کشته شد
/////////////////// بهمان دلیل که داعش و القاعده و بوکوحرام …هستند.جناب سعدی باور کنید بنفع مردم است که برای مقایسه خمینی و حکومتش انسانهای شریف و آزاده و حکومتهای دمکراتیک و سکولار را مثال بزنیم ودست از ////////////// و کسانیکه کاری جز جنایت و کشتار و تجاوز انجام نداده اند برداریم .
افاضات نوه آیت الله خمینی, هم مایه ی رسوایی است هم مایه شگفتی. بسیاری با پای فشردن بر کهولت خمینی می گویند که ایشان در پایان عمر تحت نفوذ نزدیکانش بوده و آنچه می گفته و می کرده, آنی بوده است که از او می خواسته اند. به این ترتیب کهولت آیت الله خمینی اگر نه توجیه کننده جنایات ۱۳۶۷, که توضیحی است قابل
اعتنا. اما اینکه نوه جوان مشارالیه چنین شکری میل فرماید, حقیقتا از بی آبرویی است. با این حال, به قول دوستی ظریف, نوه آقای خمینی با این فرمایش گهربار ضمن اینکه تاریخ را وامدار خود ساخته و به ایرانیان کم حافظه هم یاری می رساند تا تفاوت میان فرزند آخوند و فرزند شاه را به درستی ببینند و دریابند. همین چندی پیش, روی یوتیوب مصاحبه ایی می دیدم با ولیعهد سابق که از کژروی ها و اشتباهات دوران پدر و پدربزرگش می گفت انهم با زبانی بی تکلف. ایرانی متوسط امروز – البته اگر کور و مغرض نباشد – خوب می داند که واپسین پادشاه ایران آنی نبود که جمهوری اسلامی می گوید: دست کم اینکه از صلب آن پدر, پسری بیرون آمده که خطای پدر را کتمان نمی کند, در صدد قلب تاریخ نیست و نمی پذیرد تا شرفش ملکوک شود, و از صلب این پدر, پسری برون آمده که نان را به نرخ روز می خورد و با شرف بیگانه است.
حضرت آیت الله العظمی نوری زاد دامت برکاة و دامت افاضاة، سلام علیکم ، ضمن آرزوی تندرستی و سلامتی بر شما انسانِ بصیر ، آزاده ، حکیم ، فرزانه ، بشیر و نذیر . یکم : در یک واقعیت رفتاری ، حدود 50 سال قبل در یکی از شهرهای ایران نوجوانی که قصد ازدواج و دامادی داشت ، تصمیم شجاعانه مبنی بر اینکه خیلی از قیود و رسم های غلطِ ازدواج آن زمان را بشکند و آن تنها چیزی را که در امرِ ازدواج عقلانی و منطقی است ، انجام دهد . اما اطرافیان ، بنا به سبک و سیاق و رسوم خود هر آنچه را که تازه داماد در نظر داشت که هم عقلانی و منطقی بود ، بی توجهی نموده و همان رسوم غلط و بی منطقِ گذشته را در طول برگزاری جشن عروسی بر دامادِ به ظاهر جسور ، شجاع و عاقل دیکته نمودند . اما زمانِ رفتن به حجله ، از تازه داماد که متأسفانه فقط ناظر بر رسوم غلط بود ، خواسته شد که بر طبق همان رسوم غلط به حجله رود که داماد به حجله نرفته و به اطرافیان گفت شما به نظرات عقلانی من توجه ننموده و همه چیز را خودتان انجام دادید و حالا هم خودتان به حجله روید !!! دوم : استفتاء آنکه حضرت آیت الله نوری زاد ، آیا نمی شود که نمونه های کشتار و جنایات سال 1367 ، سال 1378 خوابگاه دانشجویی ، سال 1388 شهرها و کهریزک را صرفاً بدستِ اطرافیان بی عقل ، منطق و خردِ رهبران نظام مقدس اسلامی بدانیم و بپنداریم که همین اطرافیان بی خرد بوده اند که بر اساس همان رسوم غلط گذشته همه جنایات را خودشان انجام داده و ، فقط رفتنِ به حجله را از تازه دامادان ، امام خمینی و خامنه خواسته اند ؟ الحقر ____ مبشّر
—————
سلام مبشر گرامی
اگر بعد از هر فاجعه یا حتی هر حادثه ی نادرست حکومتی، رهبران به پوزشخواهی روی می بردند و دست و پای خود را از خون بی گناهان بدر می بردند، بله بخش نخستِ سخن شما درست است. اما این دو بعد از هر فاجعه، و در تآیید آن کلی بحث کرده اند و پشت بندش کلی: توپ و تشر!
با احترام
.
آقای نو ریزاد
خدایی که میپرستی نگهدارت باشد. از مرز بزرگی خیلی وقت است عبور کردهای؛ غمی نیست اگر تنگ چشمان نمیبینندت.
محمد نوری زاد گرامی،
این نوشته ات بی همتاست. چکار میتوانم انجام داد جز اینکه از دور روی ماهت را ببوسم و در آغوشت گیرم. اینکه به ذات انسانی ات بازگشته ای و مانند اهالی اصولگرا و اصلاح طلب جمهوری اسلامی، چشم بر واقعیات دردناک تاریخ معاصر ایران نمی بندی، بی اندازه ارزشمند است. استوار باد گامهایت در راهی که در پیش گرفته ای.
Radio Zamaneh
بازداشت هما هودفر، استاد دانشگاه کونکوردیای کانادا در ایران
هما هودفر، استاد رشته انسانشناسی در دانشگاه کونکوردیای کانادا که برای دیدار خانواده و تحقیق آرشیوی در کتابخانه مجلس به ایران سفر کرده بود، در تهران بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.
رسانههای کانادا نوشتهاند که خانواده هما هودفر روز چهارشنبه ۸ ژوئن / ۱۹ خرداد نسبت به وضعیت او اظهار نگرانی کرده و گفتهاند او پنج روز پیش بازداشت شده و از سرنوشتاش اطلاعی در دست نیست.
خانواده هودفر همچنین گفتهاند او ابتدا در ماه مارس (اسفند) بازداشت و سپس آزاد شد. پس از آزادی او را ممنوعالخروج کردند و از آن زمان بارها مورد بازجویی قرار گرفت تا اینکه احضاریهای از دادسرای زندان اوین دریافت کرد و بازداشت شد.
هما هودفر ۶۵ سال سن و تابعیت کانادایی، ایرلندی و ایرانی دارد. او پس از مرگ همسرش شهر مونتریال را ترک کرد و برای دیدار با خانواده به ایران رفت.
فعالیت و تحقیقات او بهویژه بر نقش زنان در کشورهای اسلامی تمرکز دارد. او از فعلان کارزار پایان بخشیدن به سنگسار در ایران بوده است.
بنا به گفته خواهرزاده هودفر، او توسط سازمان اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دستگیر شده است و تاکنون دسترسی به وکیل یا اعضای خانواده نداشته است و از زندان تلفن هم نزده است.
خواهر او، کتایون هودفر در گفتوگو با روزنامه گاردین بریتانیا گفته است: «ما بهشدت نگران سلامت او هستیم. او به یک بیماری نادر سیستم عصبی بدن دچار است.»
خواهرزاده هما هودفر، آماندا قهرمانی، که خود وکیل حقوق بشر است به «کندین پرس» گفته است که خالهاش به دلیل سکته مغزی دچار بیماری سیستم عصبی است باید مدام دارو مصرف کند اما مقامات زندان اوین داروهای هودفر را تحویل نگرفتهاند.
قهرمانی که با مقامات وزارت خارجه کانادا هم در ارتباط است میگوید به دلیل اینکه دو کشور روابط سیاسی ندارند، پیگیری وضعیت خالهاش دشوار شده است. قهرمانی تأیید کرده است که وزیر امور خارجه کانادا، استفان دیون با خانواده هودفر تماس گرفته است.
قهرمانی میگوید خانواده هودفر هیچ اطلاعاتی در مورد اتهامات احتمالی این استاد دانشگاه دریافت نکردهاند.
بازداشت هما هودفر در حالی صورت گرفته است که جمهوری اسلامی در سالهای اخیر چندین شهروند با تابعیت دو گانه را بازداشت کرده است. ایران تابعیت دو گانه را بهرسمیت نمیشناسد و چنین افرادی را تنها بهعنوان ایرانی میشناسد. حکومت ایران اینگونه شهروندان را بههنگام بازداشت از دسترسی به سفارت و یا کنسولگری کشور دوم تابعیت خود محروم میکند.
رانندگی دختر ۹ ساله را دیده اید ؟
معلم و یا کارمند دختر ۹ ساله دیده اید ؟
مادر بودن دختر ۹ ساله دیده اید؟
حتما ازدواج دختر ۹ ساله را دیده اید ؟
و حتما حکم روضه داری دختر ۹ ساله را میدانید!
این چرخ گوشتی که انسانها و انسانیت را له و خورد می کند ، دستگاه عریض و طویل جاهلیت است که سد راه هستی طبیعی است.
خودکشی دختر ۹ ساله را حتما شنیده اید ؟
چرا کارتر پیام آیتالله خمینی را بیجواب گذاشت
در تاریخ انقلاب ایران هفتم بهمن ۱۳۵۷ روزی است مهم. در چنین روزی بود که آیتالله خمینی در پیامی محرمانه به دولت آمریکا یک پیشنهاد برد-برد میدهد: اگر جیمی کارتر جلو «مداخله» بختیار و ارتش را در امور بگیرد، او هم معترضان را ساکت خواهد کرد.
آیتالله خمینی در مرحله اول میخواست فرودگاهها باز شود تا از فرانسه به تهران برگردد. او در پیامش (که ابراهیم یزدی آن را برای فرستاده سفارت آمریکا در پاریس نقل میکند) برای جلب حمایت واشنگتن استراتژی «هویج و چماق» در پیش میگیرد؛ هم وعده دوستی میدهد و هم در مورد به خطر افتادن جان شهروندان آمریکایی در ایران هشدار میدهد و تلویحا تهدید میکند: «فعالیتها و اقدامات بختیار و رهبران فعلی ارتش برای مردم ایران زیانبار است اما برای دولت آمریکا زیان بارتر است؛ به خصوص برای آینده آمریکاییها در ایران. این فعالیتها ممکن است باعث شود که دستورات جدیدی در ایران صادر کنم».
«وقتی من دولت موقت را اعلام کنم خواهید دید که ما با آمریکاییها هیچ دشمنی خاصی نداریم و خواهید دید که جمهوری اسلامی که مبتنی بر فلسفه و قوانین اسلامی است چیزی به غیر از (حکومتی) بشردوست نخواهد بود و به آرمان صلح و آرامش تمام بشریت کمک خواهد کرد».
بیشتر بخوانید:
پیام محرمانه آیت الله خمینی به دولت کندی
آمریکا چطور از شاه قطع امید کرد
نزدیکان آیتالله خمینی تماس او با دولت آمریکا را تکذیب کردند
رهبر ایران اسناد برقراری ارتباط آیتالله خمینی با آمریکا را جعلی خواند
تماس مستقیم آمریکا و آیت الله خمینی چطور شروع شد
کارتر چطور دستش را مقابل آیتالله خمینی رو کرد؟
وعدههای آیت الله خمینی به آمریکا
چرا آمریکا بختیار را جدی نگرفت؟
ماجرای دیدار سفیر آمریکا با موسوی اردبیلی
http://www.bbc.com/persian/iran/2016/06/160608_kf_carter_khomeini_messegas
کامبیز فتاحی بیبیسی، واشنگتن
8 ژوئن 2016 – 19 خرداد 1395
فقط خیلی از آنچه نوشته اید راضیم این مطلب در دل من یک غده شده بود, الان شما از جانب زبان یک ملت نوشتید.
جانا سخن از زبان ما میگویی.
انشای یک دانش آموز در مورد “پول حلال”
نان حلال خیلی خیلی خوب است ، من نان حلال را خیلی دوست دارم ، ما باید همیشه دنبال نان حلال باشیم،
مثل آقا تقی ؛
آقا تقی یک ماست بندی دارد . او همیشه پولِ آبِ مغازه را سر وقت میدهد تا آبی که در شیرها میریزد ، حلال باشد .
آقا تقی میگوید : آدم باید یک لقمه نان حلال به زن و بچهاش بدهد تا فردا که سرش را گذاشت روی زمین و عمرش تمام شد پشت سرش بد و بیراه نباشد .
دایی من هم کارمند یک شرکت است .
او میگوید : تا مطمئن نشوم که ارباب رجوع از ته دل راضی شده ، از او رشوه نمیگیرم . آدم باید دنبال نان حلال باشد .
داییم میگوید : من ارباب رجوع را مجبور میکنم قسم بخورد که راضی است و بعد رشوه میگیرم !
داییم میگوید : تا پول آدم حلال نباشد برکت نمیکند.
پول حرام بیبرکت است.
ولی پدرم یک کارگر است و من فکر میکنم پولش حرام است ؛ چون هیچ وقت برکت ندارد و همیشه وسط برج کم میآورد.
تازه یارانهها را خرج میکند و پول آب و برق و گاز را نداریم که بدهیم .
ماه قبل برق ما را قطع کردند چون پولش را نداده بودیم .
دیشب میخواستم به پدرم بگویم : کاش دنبال یک لقمه نان حلال بودی .
اتاق سیگار فرودگاه را چند وقتی میشه آوردن به این ور سالن ، کنار نمازخانه. چند وقت پیش طبق معمول خورده بودم به یکی از تاخیرهای سریالی پروازهای ارومیه!
خسته و کلافه تو سالن ، نمی دونم برای چندمین بار رفتم سیگاری بکشم ، همون صندلی اول نشستم ، و سیگارم رو روشن کردم …
آقایی که مسئول اطلاعات پرواز یا هر چی بود از نمازخونه اومد بیرون و در حالی که داشت کفش هاش رو در حال رفتن می پوشید ، خانم میانسالی به همراه پسر نوجوانش جلو اومد و پرسید : مشخص نشد پرواز ما کی انجام میشه ؟ آقای فرودگاه ، با لحن بدی گفت خانم چند بار می پرسی ، گفتم بهتون پرواز تاخیر داره ، هر موقع پرواز اوکی شد با بلندگو اعلام میشه … من وایستاده بودم دم در اتاق سیگار و کامل حرفهاشون رو می شنیدم … لحن آقاهه بد بود و اون خانم خیلی مودبانه سوالی رو پرسید که حقش بود … خانم با همان لحن گفت ، مگه شما مسئول پاسخگویی فرودگاه نیستی ؟ من می خوام بدونم حالا که تاخیر داره ، چند ساعته تاخیر؟ آقاهه با لحن بدتری جواب تندتری داد!!!
چشمتون روز بد نبینه ، همون خانم آروم و موقر و متین، یهویی شد بمب صدا ، دادی کشید که فروشندهای اون ور فرودگاه هم اومدن ببینن چه خبر شده ، کل فرودگاه مختل شد، داد میزد ها سر اون کارمند، میگفت : شما باید معذرت خواهی کنی ، اون هم دو بار ، یک بار به خاطر تاخیر پروازم ، یک بار هم به خاطر لحن صحبتت!!! میگفت تو کل دنیا اگه پرواز به تاخیر بخوره ، و کسی به مسئول اطلاعات پروازمراجعه کنه اول عذرخواهی میکنه ، بعد تایم بعدی پرواز رو میگه !!!
مرده رو چسبوند به دیوار و گفت باید جلوی این همه آدم از من و پسرم معذرت خواهی کنی، بعد با صدای بلند میگفت معذرت خواهی کن !!!! گفتم معذرت خواهی کن!!!!
یه آقایی سراسیمه خودش رو رسوند من فهمیدم اینها مسافر ارومیه هستن ، آقاهه رو می شناختم ، داخل هواپیما سلام علیک کردیم ، صندلی شون ردیف پشت من بود، آقاهه توضیح داد که خانم بعد سالها به ایران اومده و پسرش هم بار اوله میاد ایران و قراره ده روز بمونن ، میگفت کل اقوام تو باغ منتظرن ما برسیم ، جشن گرفتن که این تاخیر همه چی رو ریخت به هم!!
خلاصه کل فرودگاه معطل عذر خواهی اون آقا بودیم ، و این شیرزن رسما اجازه نمی داد طرف تکون بخوره ، بنده خدا مرده هم سرش رو انداخته بود پایین ، یه آقایی از حراست اومد ، گفت چی شده ، خانمه توضیح داد ، حراستیه دید جمعیت زیاده جو گیر شد بانمکی اش گل کرد ، گفت خانم ناراضی هستی بلیطت رو پس بده برو با اتوبوس برو ، انتظار داشت مثلا شاید جماعت به حرف با مزه اش بخندن ، که خانمه یقه اونم گرفت و گفت تو هم باید معذرت خواهی کنی
سرتون رو درد نیارم ، نیم ساعتی همه چی تحت الشعاع بود ، من هم مونده بودم اتاق سیگار ، خانومه تاکیدا میگفت باید از من و پسرم عذرخواهی بشه ، نهایتا هم موفق شد و هر دو مامور با صدای بلند و شمرده شمرده از خانوم و پسر نوجوانش عذرخواهی کردن …
خنده ام گرفته بود از شجاعت خانومه ، تو طیاره هم بهشون گفتم ، گفتم واقعا خیلی خوب بود، میگفت من تعجب می کنم ، چرا باید به من اونجوری جواب می داد جلوی پسرم ؟
من سوالی رو پرسیدم که حقم بود. هواپیما تاخیر کرد، باید تایم مجدد پرواز رو بگن. این یه امر طبیعی هست!
ولی نکته دردناک عکس العمل مردم بود به رفتار اون خانم:
-بسه دیگه بابا!سرمون رفت!
-چه صدایی یم داره!
-خودنمایی نکن بابا!فهمیدیم از خارج اومدی!
-ولم نمی کنه!
-بیچاره شوهرش!
-چه انرژی ای داره!
-سریشی یه برا خودش!
عادت کرده ایم به تمسخر و متلک ، اون خانم نه خودنمایی میکرد نه چیز دیگه ، اتفاقا یه رفتار خیلی منطقی و معقول داشت ، من از اول داستان شاهد بودم!
از پریروز تا حالا، شونصد بار خبر انصراف سویسی ها از یارانه رو توو گروهها،به هم فوروارد کردیم و افسوس خوردیم و ژست روشنفکری گرفتیم!!! ساختن جامعه سالم خیلی پیش زمینه می خواد !
فعلا و در قدم های اول حداقل اگه نمی تونیم اون خانومه باشیم ، از اون متلک گوها هم نباشیم!
ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻣﺎ ﯾﮏ ﻣﺪﺍﺡ ﺍﺳﺖ،
ﺳﻮﺍﺩﺷﻢ ﺩﺭ ﺣﺪﯼ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﻧﻪ ﺷﻌﺮﺍﺷﻮ ﺍﺯ ﺭﻭ ﮐﺎﻏﺬ ﺑﺨﻮﻧﻪ,
ﺍﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺁﺳﺎﯾﺶ ﻭ ﺭﻓﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻥ ﻭ ﺑﭽﻪ ﺍﻡ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ
ﺑﻪ ﺑﺮﮐﺖ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﺍﺳﺖ!
ﻣﻦ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺍﺣﯽ ﻧﺮﺥ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ!
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ۴۵ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﭘﺎﮐﺖ ﭼﻨﺪ ﻣﻠﯿﻮﻧﯽ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﺪﻥ!
ﺑﺮﺍ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﺎﺷﻦ ﺍﺻﻼ ﺟﻠﻮﯼ ﺍﻭﻧﺎ ﺩﺍﺧﻠﺸﻮ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ!
ﭼﻮﻥ ﺑﺮﺍ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺘﻪ!
ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺩﯾﮕﺮﻣﻮﻥ ﻫﻢ ﯾﻪ ﺷﯿﺨﻪ ،
ﺷﺶ ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻝ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﻫﺎﺗﺸﻮﻥ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﺮﺍ ﺗﺒﻠﯿﻎ ﻭ ﺗﺮﻭﯾﺞ ﺍﺳﻼﻡ!
ﺭﻓﺘﻪ ﺗﻮ ﺣﻮﺯﻩ ﺍﻭﻧﻢ ﻣﯿﮕﻪ:
ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩﯼ ﮐﻪ ﻣﺎ ﻫﯿﭻ ﺩﺭﺁﻣﺪﯼ
ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﻭﻟﯽ ﭘﻮﻻﻣﻮﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎ ﺑﺮﮐﺘﻪ!
ﺩﺭ ﺣﺪﯼ ﺑﺮﮐﺖ ﺩﺍﺭﻩ ﮐﻪ ﺍﻻﻥ ﺻﺎﺣﺐ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺷﺪﻩ!
ﺍﻭﻥ ﻣﯿﮕﻪ: ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﭘﻮﻟﻬﺎیی
ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺎ اﺻﺮﺍﺭ ﺯﯾﺎﺩ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﺪﻥ ﭘﻮﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺖ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﺑﺮﮐﺖﺗﺮﻩ!
ﺑﻘﯿﻪ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺗﺮﺗﯿﺐ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺩﯾﻨﯽ ﺍﻭﻥ، ﺑﻪ ﺗﺮﺗﯿﺐ ﺑﺎﺑﺮﮐﺘﻦ !!
ﺍﻭﻥ ﻣﯿﮕﻪ: ﺍﮔﻪ ﺁﺩﻣﺎ ﻃﻤﻊ ﺩﻧﯿﺎ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ ﻭ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺩﺭﺍﻣﺪ ﺣﻼﻝ ﺑﺎﺷﻦ،
ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺩﺵ ﮐﺎﺭ ﺍﺩﻣﻮ ﺭﺍﻩ ﻣﯿﺎﻧﺪﺍﺯﻩ!
ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺭﻭﺑﺮﻭییموﻥ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﮐﺎﺭﺧﻮﻧﺲ،
ﺍﺯ ﺑﺲ ﮐﻪ ﺣﺮﺹ ﻣﯿﺰﻧﻪ!
ﺻﺒﺢ ﻫﻮﺍ ﻫﻨﻮﺯ ﺭﻭﺷﻦ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﯿﺎﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ،
ﺗﺎ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻇﻬﺮ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻪ،
ﺗﺎﺯﻩ ﺑﻌﺪﺍﺯﻇﻬﺮ ﮐﻪ ﻣﯿﺎﺩ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﯾﻪ ﺟﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﯿﺮﻩ ﺳﺮ ﮐﺎﺭ ﺗﺎ ﺷﺐ!
ﺍﺯ ﺑﺲ ﮐﻪ ﺣﺮﺹ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﻭ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﺎﻝ ﺩﻧﯿﺎﺱ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﺪﺍﺭﻩ!ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﭘﯿﺶ ﺻﺎﺣﺐ ﺧﻮﻧﺶ ﻣﯿﺨﻮﺍﺱ ﺑﻨﺪﺍﺯﺩﺵ ﺑﯿﺮﻭﻥ!
ﻣﯿﮕﻔﺖ:
ﻣﺮﺩیکه ﻣﻔﺖ ﺧﻮﺭ ﭼﻨﺪ ﻣﺎﻫﻪ ﺍﺟﺎﺭﺵ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺩﻩ!
ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺣﺎﺝ ﺍﻗﺎ ﮐﻤﯽ ﺍﺯ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﺣﻖ ﺍﻟﻨﺎﺱ ﺑﺮﺍﺵ ﮔﻔﺖ!
ﯾﻪ ﮐﻤﯽ ﺣﻼﻝ ﺣﺮﺍﻡ ﺭﻭ ﺣﺎﻟﯿﺶ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺣﮑﺎﻡ ﻣﻨﺰﻝ ﻏﺼﺒﯽ ﻭ …
ﻭ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﮔﺮ ﺍﺟﺎﺭﻩ ﺍﺕ ﺭﺍ ﻧﺪﻫﯽ ﻧﻤﺎﺯﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﯽ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﻤﯿﮕﺮﺩﺩ ﻭ …
ﺧﻼﺻﻪ ﺑﺎ ﻧﺼﺎﯾﺢ ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺣﺮﯾﺺ ﻭ ﻃﻤﺎﻉ ﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﯾﻪ ﻭﺍﻡ ﺑﮕﯿﺮﻩ ﺍﺟﺎﺭﻩ ﻋﻘﺐ ﺍﻓﺘﺎﺩﺵ ﺭﻭ ﺑﺪﻩ!
ﺧﻼﺻﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ، ﺍﺯ شما و ﻤﺎ ﮐﻪ ﮔﺬﺷﺖ، ﻻﺍﻗﻞ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺑﭽﻪﻫﺎﺗﻮﻥ ﺑﺎﺷﯿﺪ ,
ﺍﺯ ﺣﺎﻻ ﺑﻔﺮستینشوﻥ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﺣﻼﻝ !!!
متن وصيتنامه ثريا اسفندياری همسر محمدرضا شاه كه به علت باردار نشدن مجبور به جدايی از شاه شد :
بعد از مرگم تمام ثروتم را به گربه های پاريسی مي بخشم ! می دانم مردم ايران در فقر و بد بختی هستند ولی راضی نيستم يك ريال از اين پول كه حق خودشان هم هست به آنها برسد !
چون چشم و رو ندارند . چشم و روی گربه ها از اين مردم بيشتر است . رضا شاه مرحوم برايشان دانشگاه ساخت ، جاده و بيمارستان و نظميه ساخت ، كاری كرد اگر يك زن با طبق طلا از اين سر كشور به آن سر كشور برود كسی معترضش نشود ، برای زنها حق زندگی آورد و سعی كرد آنها را از زير سلطه مردها بيرون بكشد و حق و حقوقشان را بشناسد ، خواست چادر سياه اسارت را از سرشان باز كند و طعم آزادی را بهشان بچشاند ، به مردهای شال و قبا و كهنه پوش كت و شلوار و كلاه پوشاند و بچه هايشان را با خرج دولت فرستاد فرنگ تا سواد ياد بگيرند و بيايند ايران را بسازند ، اما مردم چه كردند ؟؟؟
با وعده بهشت ملاها بيرونش كردند . محمدرضا شاه آمد كاری كرد سنگاپوريها و چشم تنگها بيايند براي ايرانی كلفتی و نوكری كنند ، عربها التماس كنند كه يك شب بتوانند در كابارهای ايرانی زن ايرانی را تماشا كنند ، در چاه های نفت را بست تا انگليس دستش از مملكت كوتاه شود ، با برپايی جشن ٢٥٠٠ ساله شاهنشاهی عظمت ايران را به رخ دنيا كشيد ، براي دخترها مدرسه رقص فولكوريك باز كرد ، دلار را ٧ ريال تصويب كرد تا اهل فن و تفكر و علم راحت بتوانند بروند مملكت فرنگ ، كاری كرد كارمند و كارگر قادر باشند جلوی مهمانش گوسفند قربانی كنند، برای عظمت ايران هزار طرح و برنامه داشت و حتی ميخواست سنگاپور را بعنوان منطقه آزاد و تفرجگاه ايرانيان بخرد ( حالا سنگاپور شده جز كشورهای برتر جهان ) ولی مردم ايران برای رفتن به بهشت وعده ای ملاها بيرونش كردند … حالا هم همين مردم منتظر باشند ملاها ببرندشان بهشت … و در اين آخرين روزها آرزو ميكنم همانطور كه اشك همسرم ( اگر چه همسر پيشينم بود ولی چنان عظمت و بزرگی داشت كه مصر با اينكه او داماد سابقشان بود و فوزيه دختر ملك فاروقشان را طلاق داده بود ولی برای مراسم تشعيع اش قيامت كردند ) را در آوردند، روزی هزار بار اشكشان در بياييد …
برويد مردم ايران به اميد همان بهشتی باشيد كه قرار است ملاهای انگليسی شما را ببرند ، شما لياقت عظمت و بزرگی نداريد شما بايد پايمال شويد تا درد پايمال شدن را بفهميد … برويد، چشم و روی گربه ها از شما بيشتر است.
بعد از خواندن متن وصیتنامه بانو ثریا به یادم آمد که:
وقتی دنیا به فکر تسخیر فضــــــــــــا بود،
ما به این میاندیشیدیم که
انگشتر عقیق در کدام انگشت، ثواب بیشتری دارد…
این جغرافیا نیست که جهان سومی بودن را تعیین میکند….!!!
آدمها هستند که آن را میسازند!
جهان سوم جا نیست، شخص است.
جهان سوم منم،
جهان سوم تویی،
جهان سوم طرز تفکر ماست،
نه آن مرزهایی که داخلش زندگی میکنیم!
جهان سوم جاییست که درآمد یک دعانویس
از یک برنامه نویس بیشتر است.
جهان سوم جاییست که مردمش جهان سومی فکر میکنند
جاییکه میزان خرید یکسال کتاب برابر با یک روز لوازم آرایش است
جهان سوم جاییست که در آن مردم به ظاهر خود بیشتر از شعور اهمیت میدهند.
جهان سوم جایی است که بسیاری از مردمانش با يک “استخاره” هدف تعيين ميکنند!
و با يک “عطسه” از هدف خود دست ميکشند!
اینجا ایران است…
ملتی طلسم شده!
مغز بر باد رفته، که تا کربلا پای پیاده راه میروند!
اما از روی پل عابر پیاده رد نمیشوند…
عزیزم این متن رو تا میتونی به دوستات بفرست تا مردم از این جهالت در بیاند.
التماس تفکر
روان ثریا شاد و جاش بهشت چه خوب ما ملت نمک نشناس رو شناختو توصیف کرد. ما لایق همین بنی امیه و بنی عباس قرن بیستویکم هستیمو بس
معلم سر كلاس…
به يكي از شاگردان گفت ؛
درس “چوپان دروغگو” را بخوان….!
شاگر زد زير گريه و گفت: آقا نمیتونم…!
معلم پرسيد: چرا…؟
شاگرد گفت :
آخه پدرم اين صفحه را از كتابم پاره كرده…!
معلم بر آشفت و گفت؛ چرا…؟
دانش آموز گفت: آخه پدرم چوپانه…،
و از خوندن اين درس سخت خشمگين شد، و به من گفت:
من و پدرم و پدربزرگم و بسياري از پيامبران، چوپان بوديم،
و هيچ پيامبري دروغگو نبوده.. اما يه نفر تو مملکت ما پيدا
شد که گفت دلخوش به این نباشید که آب را مجانی میکنیم!،
برق را مجانی میکنیم!، اتوبوس را مجانی میکنیم!، برای شما
مسکن مجانی می سازیم..!، به این مقدار دلخوش نباشید..!،
ما شما را به مقام انسانیت میرسانیم…!!!
ولی…
از روزی که به قدرت رسید…،
نه تنها به هیچکدوم از وعده هاش عمل نکرد…!،
بلکه…
آب و برق و مسکن ما ده برابر شد…!،
و بیکاری و اعتیاد و فقر و بدبختی ما صدبرابر شد…!،
بطوریکه بجای پرداخت حقوق کارگر بهش شلاق میزنن!،
و تمام “کشاورزان” و “چوپان” های ده ما به تهران رفتن!،
تا “دستفروشی” و “کلیه فروشی” و “خودفروشی” کنن!!
این بود که…
پدرم صفحه “چوپان دروغگو” رو از کتابم پاره کرد…!،
و به من گفت؛ به معلمت بگو اين صفحه را پاره كردم…!،
تا بجاي درس “چوپان درغگو”، درس آخوند دروغگو بذارن!!
یا درود
ویدیویی جالب در مورد سید علی خامنه ای
https://youtu.be/pQyxIiZ0l6g
خمینی آمد با وعده و وعید، قلع وقمع کرد و با ادامه جنگ باقی ماند ، اما ، ما مردم کجا بودیم ؟ اگر نه در گورها و زندانها و یا آواره چه می کردیم ؟
شاید برای رود به بهشت ،سرگرم زدن تیر خلاص ، کشیدن دارها ، مشغول زیارت حرمها و تا کنون مشغول کاسبی با بورس قیامت از حرص در جلز و ولز ؟
خمینی مرد و ما ماندیم با مشتی شعار بی سر وته مرگ بر این و آن ورد زبانمان وهر روز در کشور و خاکی بیگانه برای هدف بهشتی کشته می شویم .
خمینی اگریک بار مرد، ما بارها می میریم ، تا زمانی که مسولییت هستی را قبول نکنیم!
نامه پانزدهم محمد مهدوی فر به رهبری
محضر مبارک مقام معظم رهبری
حضرت آیتالله خامنهای مد ظله العالی
پس از سلام و عرض احترام
دیروز پانزده خرداد ماه که حضرت امام آن را عزای عمومی اعلام کردند، مصادف بود با اولین روز از رهبری شما.
دیروز من به صورت جسته گریخته برنامههای تلویزیون را مشاهده کردم. در بعضی از برنامهها به صورت مدون، رهبری بیست و هفت سالهی شما به تصویر کشیده شده بود. هر کسی که این برنامهها را می دید و تحت تأثیر این برنامهها قرار می گرفت، بدون فوت وقت و بدون تعلل در موضوع رهبری، به شما نمره بیست می داد.
این صدا و سیمایی است که رئیس آن را شما تعیین می فرمایید و سیاستهای آن را نیز شما تبیین می کنید.
اگر برگههای امتحانی دانشآموزان و دانشجویان را در اختیار خود آنها بگذارند، تقریباً همه آنها به خودشان نمره بیست خواهند داد. کجای دنیا چنین کاری می کنند؟ نمرهای که دانشآموز و دانشجو به خودش میدهد مهم نیست و ملاک قضاوت نیست، مهم این است که استادان آن درس، به عنوان کارشناسان و داوران بیطرف چه نمرهای زیر برگه آنها می نویسند.
اگر شما در باره ۲۷ سال رهبری خودتان، نظر مردم را می پرسیدید و مردم هم بدون ترس و واهمه جواب میدادند و شما جواب مردم را و به ویژه جواب کارشناسان را و حتی جواب منتقدین و مخالفین را بدون سانسور از تلویزیون پخش میکردید، اینطوری تا حدی نمره واقعی شما مشخص میشد.
اگر یک سخنران در یک سخنرانی یک ساعته، ۵۹ دقیقه از شما تعریف و تمجید کرده باشد و یک دقیقه در نقد شما چیزی گفته باشد، این صدا و سیمایی که من می شناسم سخنرانی او را پخش نمیکند یا اگر هم پخش کند، آن یک دقیقه را از سخنرانی او سانسور می کند.
در طول این بیست و هفت سالی که شما رهبر بودهاید، به من نشان بدهید که صدا و سیما در یک برنامه برای یک دقیقه، در نقد رهبری شما سخنی را منتشر کرده باشد.
اگر من به جای شما بودم، امسال در سخنرانی مرقد امام خطاب به مردم می گفتم:
ای مردم ؛ من بیست و هفت سال است که به شما حکومت میکنم. بالاخره من امام معصوم که نبودهام، اگر کسی از رهبری من انتقادی دارد، آزادانه در مدرسه، در دانشگاه، در روزنامه و حتی در صدا و سیما انتقاد خودش را بیان کند و بداند که هیچ خطری او را تهدید نمیکند.
خطاب به روزنامهها می گفتم:
از این به بعد، اگر روزنامهای مستقیماً و به صورت علنی مرا نقد کند و فلان کار مرا اشتباه بنامد و اعمال گذشته مرا به بوته نقد بگذارد و از کار من ایراد بگیرد و فلان سخن مرا اشتباه بداند، آن روزنامه توبیخ نخواهد شد و دفتر آن روزنامه مورد حمله قرار نخواهد گرفت.
اگر کسی مقالهای در نقد رهبری بنویسد، از سوی وزارت اطلاعات و از سوی واحد اطلاعات سپاه احضار و مورد تهدید قرار نخواهد گرفت.
هیچ استاد دانشگاهی و هیچ معلمی به خاطر انتقاد علنی از رهبر اخراج نخواهد شد و برای او پروندهسازی نخواهد شد و نان او آجر نخواهد شد.
از این به بعد ائمه جمعه به هیچ وجه لازم نیست پی در پی از من تعریف و تمجید کنند. مطمئن باشند که اگر کارهای مرا نقد بکنند، از امامت جمعه عزل نخواهند شد.
از این پس هر مسئولی در مملکت، چنانچه نام مرا در صحبتهایش بدون پسوند و پیشوند بگوید، عمل او توهینآمیز تلقی نخواهد شد.
دوستدار شما
محمد مهدوی فر
تخریب چی و غواص دفاع مقدس
شانزدهم خرداد نود و پنج
لینک کانال محمد مهدوی فر
@mo_mahdavifar
درود فراوان به جناب آقای نوریزاد عزیز.خسته نباشید.
امیدوارم حال پدر گرامی رو به بهبودی باشد و رفع کسالت شده باشد به امید پروردگار.
انتشار نامه سی وچهارم قدمی بود بزرگ جهت آگاهی بخشی و رفع شبهات و روشن شدن برخی مسائل برای عده ای که بفهمند مدافعان حرم همان مدافعان اسد هستند.
حقیقت امر این است که عده ای از هم قطارها جویای سی وسه نامه گذشته شدند و باتوجه به وبگردی های بی حاصل من تصمیم برین گرفتم که هم احوالی از پدر بزرگوار پرسیده باشم هم منبع نامه های گذشته.اگر محبت کنید منت گذاشتین.من هم به جبران زحمات، آن ها میرسانم به دست اهلش .
سپاس فراوان
درود به نوری زاد و دوستان نوری زاد
این مطلب را به همه شما خوبان تقدیم می دارم:
خبر پيامهاى يواشكى خمينى به كندى و كارتر در اين چند روزه غوغا به پا كرده. مناظران مى گويند كه اين اسناد از قاطعيت وى، يكى از ويژگى هاى كه كارشناسان و مردم عام به خمينى اختصاص مى دهند، مى كاهد. مردم عادى در شگفتند كه خمينى بدين اندازه زرنگ بوده و حتى به اين حيله گرى هم دست زده بود. در اين ميان خامنه اى مى گويد اين اسناد جعلى هستند. بى بى سى هم كه ساز و دهل به دست گرفته كه اين اسناد به دست آنان افشا شده. همهُ اين حرفها مزخرف است ولى نه بى معنا. خواستم چند نكته را متذكر شوم.
اولاً اين اسناد نشان دهندهُ دودوزه بازى خمينى است و به كار گرفتن آن حيله اى كه ملايان و اسلاميون در كل “مصلحت” مى نامند و از قاطعيت او در عمل هيچ نمى كاهد. اين ملا تا به قدرت رسيد قاطعانه جمهورى اسلامى اش را بر پا كرد، ناجوانمردانه هر مخالفى را از راه بر داشت و نهايتاً هم نه تنها مانع اشغال سفارت آمريكا نشد، بلكه در آن ٤٤٤ روز حامى اين كار هم شد و از قطع روابط با ايالات متحده استقبال و استفاده كرد. هرچند موفق به “صدور انقلاب” به جهان عرب نشد، اما اين برنامه را نيزقاطعانه در عراق پيگيرى كرد و در اين راه جان و زندگانى ميليون ها ايرانى را زير و رو كرد. اينكه پيش از رسيدن به قدرت دست به دروغ و حيله زده، او را دو رو مى كند، اما از قاطعيت و تندروى وى نمى كاهد. مفهوم “مصلحت” هم كه جامهُ شرعى لازم را به اين كار مى بخشد.
در مورد شگفت زدگى مردم مى توان به كوتاه گفت كه كاملاً بى جا هست. كدام از حرفها و وعده هاى او درست و حقيقى بود كه از اين يك كارش آدمى شگفت زده شود؟ در زيركى خمينى هرگز ترديدى نبوده و اين اسناد كاملاً با “اخلاق” او سازگار است.
موضوع اصلى انكار خامنه اى است. مسئلهُ خامنه اى با اين اسناد بسيار عميقتر است از اين كه “امام پاكيزه و مطهر” اسلامگرايان را بدنام نشان مى دهند. آن بر خودى خود مسئله هست، ولى هم حيله گرى آن ملا نزد مردم ايران از روز به قدرت رسيدنش رو شد، هم پذيرش آن حيله براى پشتيبانان نظام مسئله اى نيست چون از ديدگاه شرعى دروغ مصلحتى كاملاً مجاز است و خود خمينى اين موضوع را بارها تكرار كرده بود. مسئلهُ اصلى خامنه اى با جناح رفسنجانى و دار و دستهُ اصلاح طلب است كه اين اسناد را علم مى كنند تا مدعى شوند كه حتى امام سيزدهم هم رابطه با آمريكا را الزاماً و در همه شرايط محكوم نمى كرد و بنابراين امروز اگر بنفع حكومت است، بايد اين ارتباط دوباره برقرار شود. البته برقرارى ارتباط، كه خواست مردم ايران است، به زيان جناح خامنه اى كه مانع آنست و به سود دار و دستهُ رفسنجانى كه مبلغش است تمام مى شود. بنابراين، خامنه اى با جعلى ناميدن اين اسناد كوشيده تا عرصهُ تبليغ شان را بر اصلاح طلبان تنگ كند.
و اما بى بى سى. اولاً در خود گزارش بى بى سى هم آمده كه اين اسناد ساليان است كه افشا شده اند، تنها موضوع اينكه از ديد “اكثر” مورخان و كارشناسان پنهان مانده بوده. خدا مى داند آيا واقعاً هيچ پژوهشگرى چشمش به اين اسناد نيافتاده بود و حق كسى در اين ميان ضايع شده يا نه. در هر حال، بى بى سى نخستين كسى نيست كه معجزه وار به اين اسناد “دست يافته”، به معنى حقيقى كلمه، بلكه نخستين رسانه اى است كه آن را انتشار گسترده داده.
بگذريم؛ مسئلهُ مهمتر اينست كه چرا بى بى سى امروز اين اسناد را رو كرده؟! دقيقاً چون از رفسنجانى سرخط مى گيرد و خواسته فشار را بر خامنه اى بيافزايد تا نظام با آمريكا رابطهُ مستقيم به پا كند. اين در حالى است كه به خوبى مى داند كه نظام پربركت از لحاظ ايدئولوژيك قادر به اين كار نيست و چنين رابطه اى به معناى تغيير اساسى آن خواهد بود. بنابراين، در كوتاه مدت قصدش اينست كه بيش از پيش چهرهُ خامنه اى را سياه كند و آنِ رفسنجانى را محبوبتر. بايد در انتظار اين بود كه تنش ميان دو گروه بيشتر شود، چون پس از حل ماجراى اتمى، جورى كه ما آزاديخواهان واقعى در خارج به كرات و مرات پيشبينى مرده بوديم، تمركز مردم به داخل كشور گشته و در آن عرصه روحانى و اصلاح طلبان مسلماً با خطوط قرمز نظام، كه خود مدافع آنند، روبرو هستند و بنابراين سعى دارند تا تمركز مردم را بر روابط بين الملل نگه دارند، نه بر مسائل داخلى. بى بى سى هم ابزار كارشان هست. از بام تا شام تبليغ اصلاح طلبى مى كند در حالى كه هيچ امكانى به مخالفان واقعى اين رژيم براى ابراز عقيده نمى دهد. همانطورى كه در ٥٧ آن امام را سر كار آورد و موقعيت انحصارى وى را در مطبوعات فراهم كرد، امروزه اين لطف را در حق رفسنجانى مى كند تا ايرانيان را به چاه اين يك آخوند بياندازد. ابن هم البته كاملاً با انگليسى بودن بسيارى از آخوندها مى خواند: پايان جنبش تنباكو را ديديم، كاشانى را ديديم، خمينى و بى بى سى را ديديم، امروزه هم رفسنجانى و دوباره بى بى سى را مى بينيم. حقيقت امر اينست كه روباه پير هرگز همهُ سرمايه اش را صرف يك گزينه نمى كند و در طول تاريخ معاصر ايران، ملايان همواره يك گروه مهم در دست انگلستان بوده و هستند.
خلاصه اينكه دوباره گول نخوريم. رابطه يا عدم رابطه با آمريكا مسئله اى ثانوى است و شرط آزادى كشورمان نيست، بلكه مشروط به آنست. راه آزادى ايران هم نه از اصلاح بلكه از براندازى اين نظام مى گذرد. هرچند اين واقعيت سخت و دشواری است، اما در عين حال ساده و روشن و آشكار هم ميباشد و روى تافتن از آن به حكم خود فريفتن است.
جاماسب سلطانى
٤ ژوئن ٢٠١٦
اگر مایل به گرفتن ای میل نیستید لطفا با ای میل زیر اطلاع دهید.
info@iranliberal.com
وقتی که امام جمعه بیسواد است !
آیا در خراسان بزرگ کسی نبود بگوید، امام رضا یازده سال پس از قتل ابومسلم به دنیا آمده است!
به گزارش آفتاب، در پی طرح مباحثی در مخالفت با نام باشگاه ابومسلم، عطاالله مهاجرانی که سابقه تدریس تاریخ در دانشگاه تربیت مدرس را دارد با یادآوری چندنکته درباره ابومسلم، نوشته است: به گمانم اندکی ذوق و سلیقه، اندکی [اطلاعات]، اندکی دقّت، اندکی احتیاط در طرح نظر و از آن مهمتر اعمال نظر برای همه اگر مستحب باشد، برای امام جمعه محترم مشهد جناب آقای علم الهدی واجب است! زیرا سخن ایشان به هر دلیل به سرعت نقل مجلس میشود و بر تارک تارنماها مینشیند. اظهارات اخیر ایشان که موجب تغییر نام باشگاه سیاه جامگان شد، از همین زمره است. ایشان فرمودهاند: متاسفانه دوستان یکی از باشگاه های سابقه دار این شهر را به نام یکی از دشمنان سرسخت امام رضا(ع) نامگذاری کرده اند، ابومسلم یک انسان جانی، بی باک و بی بند وبار بود که مایه ننگ اسلام است، آن وقت شما این باشگاه قدیمی را به عنوان سرسخت ترین دشمن امام رضا(ع) نامگذاری کردید. تا وقتی که چنین نامی است امام رضا به ورزش مشهد توجه نمی کند و مشهد در عرصه تربیت بدنی نیز پیشرفت نمی کند اما نکته دیگر این است که حالا یک تیم دیگر درست کردند و اسمش را گذاشتند سیاه جامگان که این نام لشکر ابومسلم بود.
و اما چند نکته: ابومسلم سردار پر آوازهٔ ایرانی که نقش تعیین کننده در فروپاشی و انهدام سلسلهٔ امویان در سال ۱۳۲ هجری داشت. با نیرنگ منصور خلیفهٔ عباسی که از جاذبهٔ فراگیر شخصیت ابو مسلم هراسیده بود، به قتل رسید. قتل ابومسلم در سال ۱۳۷ هجری، هنگامی که ابومسلم ۳۷ ساله بود، اتفاق افتاد. امام هشتم شیعیان، امام علی ابن موسی الرضا علیه السلام در سال ۱۴۸ هجری، یعنی یازده سال پس از قتل ابومسلم متولد شده است. چگونه ابومسلم می تواند یکی از دشمنان امام رضا محسوب شود؟…نمی دانم جناب اقای علم الهدی در بارهٔ اموری که اطلاع ندارند، چرا و چگونه با چنان قاطعیتی سخن می گویند؟ آیا در خراسان بزرگ کسی نبود به ایشان بگوید، امام رضا علیه السلام یازده سال پس از قتل ابومسلم به دنیا آمده است!
درود نوری زاد عزیز
من راست میگم که این مصاحبه شمارو پنج بار شنیدم و متن این مصاحبه و سخنان شمارو پیاده کردم. شما از آخوندا از “گرسنگی تاریخی” یاد کردید که خیلی به دلم نشسته. این فیلمو از دست ندید منظورم بخش هایی که آقای نوری زاد صحبت کرده
https://www.youtube.com/watch?v=pCGzu91sUAY
آقای نوریزاد عزیز، در یک کلام درود به شرفت، به شهامتت و به تیزبینیهایت که با قلمی شیوا و رسا و جذاب در آمیخته و چراغ راهی.
سلام می کنم به آقای نوری زاد روشن نگر و دور اندیش
نامه سی و چهار شما به آقای خامنه ای تن من را لرزاند. وقتی این نامه را خواندم به خودم گفتم این شاید تیر آخری است که آقای نوری زاد به زندگی خودش پرتاب کرده و از خودم می پرسیدم آقای نوری زاد با چه جراتی آقای خامنه ای را برآمده از دستگاه جاسوسی روسیه و شوروی می داند بعدش به چند تا ویدئو برخوردم که پیشنهاد می کنم به دوستان حتما این فیلمها را تماشا کنند. کتاب رفیق آیت الله انگار بسط داده شده نامه سی و چهار شما استاد نوری زاد است. ممنون
https://www.youtube.com/watch?v=pF963Aldzic
https://www.youtube.com/watch?v=Ry3oEkMv7Ro
https://www.youtube.com/watch?v=JEOx3WoFVGo
سلام
جاي نوشته هاى سارا خانم خالى بود
دارا هستم از برلين
سلام بر ناظران گرامی
آقای خمینی میخ آخر بر تابوت نهضت آزادی خواهی ایرانیان پس از مشروطه بود که با چکش جهالت مردم ایران بر آن کوفته شد.
یاحق
خمینی میخ آخر بر تابوت نهضت آزادی خواهی ایرانیان پس از مشروطه بود که با چکش //////خود روشن خواندگان خود محور بین و گمراه بر آن کوفته شد.
نوریزاد گرامی درود و سپاس !
بخشى از آيات قرائت شده توسط استاد طوسى در حضور رهبر انقلاب! طنزی از ف. م. سخن
استاد طوسى ضمن خواندن اين آيات //////، كار قرائت اش را چنان ماهرانه انجام داد كه رهبر معظم و حاضران در جلسه ى ختم قرآن،//////ضمن قرائت جناب طوسى، هاى هاى گريه مى فرمودند! ظاهرا اين سرِ كار گذاشتن قرآنى، بخشی از توطئه كثيف استكبار جهانى به سركردگى امريكا بوده، كه خواسته اند بدين طريق، با نفوذ دادن يك قارى قرآن به بيت مكرم، پاى رهبر معظم را به پرونده ى تفخيذ باز نمايند
همان طور كه مستحضر هستيد، قارى محبوب رهبر معظم انقلاب، متهم اول فساد اخلاقى معرفى شده است. ظاهرا اين معلم محترم قرآن، نوجوانانى را كه براى آموزش قرآن، از طريق «آزمون هاى ويژه» دستچين مى كرده، مورد لطف و عنايت و ماساژ، و در نهايت «تفخيذ» قرار مى داده، و نوجوانان را بدين طريق به سمت بهشت برين رهنمون مى شده است!
در مورد كلمه ى ناخوشاهنگ «تفخيذ»، اگر خاطرتان باشد، در زمان محاكمه ى «بيجه»ى جنايتكار، كه در پاكدشت ورامين تعداد زيادى كودك و نوجوان را بعد از تجاوز به قتل رسانده بود، اين كلمه ى «فقهى» و «اسلامى» مطرح شد، كه معنى آن، گلاب به روى شما، رو م به ديوار، عبارت از عملِ نزديكىِ بدون دخول مى باشد. به عبارتى، عمل تفخيذ، همان كارى ست كه حضرت امام خمينى (ره) در كتاب گران قدر خود فرموده اند مى توان جهت تمتع با نوزاد شيرخواره هم انجام داد! خلاصه مراحل تجاوز و نزديكى اسلامى، به دقت طبقه بندى شده و دسته بندى شده است و ورود به اين بحث، نياز به دانش تخصصى دارد كه متاسفانه ما از اين دانش بى بهره ايم و ورود ما به اين بحث، شرعا جايز نيست…
با اين تفاصيل و با در نظر گرفتن معناى شرعى و علمى و اسلامىِ «تفخيذ» مى توان گفت كه جناب استاد طوسى، كه نور چشم «آقا» تشريف دارند و استاد استادان قرآن شناس و قرآن پژوه به شمار مى آيند، عمل «تجاوز» را به شكل اتمّ و اكمل آن انجام نداده اند و عضو شريف را در حد مالش، مورد تمتع قرار داده اند، به حول و قوه ى الهى!
اما در پرونده ى نامبرده، كه حدود پنج سال است در اتاق هاى مختلف داد گسترىِ محترم جمهورى اسلامي پاس كارى مى شود، و نوجوانان مورد تفخيذ قرار گرفته و ماساژيده شده، احتمالا الان به سن بيست و بيست و يك رسيده اند و جوانان رعنايى براى خودشان شده اند، و ان شاءالله تعالى اگر حكومت اسلامى باقى بماند، احتمالا وقتى موهايشان به رنگ دندان هايشان در آمد اين پرونده مختومه و خدمتكار استاد طوسى به جرم باز كردن درِ دارالقرآن و آوردن چاى محكوم به يك ماه زندان قابل خريد خواهد شد و خودِ استاد، در حالى كه گل مريم بر سر ايشان ريخته مى شود، از تمام اتهامات مبرا تشخيص داده خواهند شد، بارى، در اين پرونده متنى موجود است، از ترجمه ى قرآنى كه اين استاد، در بيت رهبر معظم قرائت فرموده و مورد تشويق ايشان قرار گرفته اند. متن ترجمه ى قرآن قرائت شده توسط استاد طوسى از اين قرار است:
////////////
///////////
///////////
یکی از نظرات: من تردید ندارم که بزودی سروش پدر یا سروش پسر یا یکی از روشنفکران دینی دیگر با یک تفسیر و توضیح بسیار علمی از این آیه ی مبارکه نظر همه ی را متوجه ی عمق همه جانبه ی آن خواهند کرد !! همانگونه که دیوث را علمای اعظم توضیح دادند مسلما تفخیذ را هم لاپوشانی نخواهند کرد !! ضمنا با افتتاح دانشکده ی مداحی , مداحان دانشمند نیز مراحل مختلف سمعی و بصری رشته ی تفخیذ را تدریس خواهند کرد .
مش قاسم عزیز،
با عرض معذرت، گواینکه منِ نوعی حق ندارد برای جناب سخن تکلیف معین کند که چه بنویسد یا چه ننویسد و یا با استفاده از چه متدی برای نوشتن استفاده کند، اما آنجائی که واقعیت بطور عیان درمقابل دیدگان ما بوده و ضمناً درمحیطی به فعالیت و روشنگری میپردازیم که گرفتار بگیر و به بند و زندان و شکنجه هم نیستیم، وظیفۀ انسانیمان ایجاب میکند تا بجای طنز از واقعیات سخن به میان آوریم. طنز نمیتواند آنطور عمیق بر روح و جان شنونده یا خواننده نفوذ کند که مطرح کردن واقعیات. منظور اینست 80 میلیون انسان گرفتار عده ای شده اند که با ادعای نمایندگی از جانب خدا، فقر و بدبختی و فحشاء و ادبار و ارتشاء را در پوشش دین به بدترین وجهی به آنها تحمیل کرده اند، و این طنز یا شوخی و جوک نیست. این یک واقعیت دردناک است که تمام قد درمقابل ما خودنمائی میکند. به طنز درآوردن این واقعیت گواینکه میتواند لبخندی بر لبان ما نشانده یا ما را از زور خنده روده بُر کند، ولی اثر روانی آن به منزلۀ دل خنک کردن است و نه چیزی بیش از آن. اما واقعیتی که از آن یاد کرده ام، چیست؟ واقعیت در قرآن، در حدیث، در اعمال حاکمان و فرمانروایان اسلامی گذشته و نیز همین کسانیست که اکنون بر این ملت و کشور حاکمند. بنابراین، بر جناب سخن و دیگرانی که مدعی روشنگری هستند، لازمست چنین واقعیاتی را مورد بحث و تجزیه و تحلیل قرار داده و پی آمدهای آنها را به مردم گوشزد کنند. مردم نا آگاه ما و کسانی که کورکورانه به ریسمان خدا و دین چنگ زده اند، باید برای رهائی از چنین وضع رقت باری، بسیج فکری شوند. این تذکر را در اینجا مینویسم و به تجربه مطمئن هستم که جنابان فرشاد بیان و سخن نیز آنرا خواهند خواند.
شوربختانه خبرنامۀ گویا با دست چین کردن و انتشار چنین نوشته هائی بجز خنک کردن شعله های سوزان اشتیاق مردم در رهائی از این وضع و دادن آرامش روانی به آنها، نقش بهتری ایفاء نمیکند.
هرچه خوبان همه دارند، رهبران حکومت اسلامی یکه و تنها دارند:
مطالعهای که به تازگی در باره سانسور کتاب در آلمان در دوره حاکمیت نازی ها منتشر شده* پدیده جالبی را نشان میدهد: با وجود این که در فاصله سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ تعداد دستگاه های سانسور کتاب افزایش مییافت وهزارتویی از بوروکراسی و قوانین محدود کننده سیستم نشر آلمان را فرا گرفته بود و بسیاری از نویسندگان به خارج از آلمان گریخته بودند، هیتلر هیچگاه از سانسور کتاب راضی نشد. او مکررا در سخنرانیهای حزبی از آن گلایه میکرد که با وجود این که رایش سوم در سیاست و صنعت به پیشرفتهای بزرگ رسیده در فرهنگ عقب مانده و هنوز از شر فرهنگی که به باور او زاده نوشتههای یهودیان و کمونیستها و کاپیتالیست هاست و به طور کلی فرهنگ آفریده دشمنان رایش سوم رهایی نیافته است. به همین دلیل بر سانسورگرانی مانند گوبلز که وزیر تبلیغات و روشنگری (کپی همین وزوزیرکان ارشاد اسلامی خودمون) بود، در حزب و دولت سخت میگرفت. آنان را به ناتوانی متهم میکرد و مرزهای تازهای برای سانسورتعریف میکرد. این خصلت تاریخی نظام های سانسور است که سیری ناپذیرند. باز هم به این دلیل ساده که سیل کلمات را با صافی سانسور نمیتوان راه بست. این مطالعه تازه نشان میدهد که نوشتههای نویسندگان آلمانی که در آلمان مانده بودند، برخلاف نویسندگانش در بند نبودند. نویسنده را میتوان به بند کشید، کتاب را نه.
سلام
اینجانب از نوه امام بابت مطالبی که عرض فرمودند تشکر می نمایم ، اگر کوچکترین شکی در خصوص این واقع در بعضی اذهان بود، ایشان با زیرکی تمام برطرف نمودند . به امید بیداری تمام بشریت.
بچه آخوند به حساب خودش داره جاده وقیح فقیه شدن خودشو صاف میکنه.
من نامه سی و چهارم را در بین مردمی که اهل فیسبوک نیستند یا به اینگونه مسایل بی توجه هستند بطور گسترده
پخش کردم و دوستم سیاوش در چند رادیو آن را خواند و در نشریه اش منتشر نمود
متوجه شدم دراین نوشته در شماره 17 آخرین واژه های سطر آخرپارگراف چنین را اینچنین نوشته اید که میدانید غلط است
میدانم از سر هیجان برای پخش چنین نامه ای بوده است و از دستتان در رفته. بهتر است تصحیح شود
قربانت مرتضا