سر تیتر خبرها
ما به شما مشکوکیم آقا ( نامه ی سی و چهارم محمد نوری زاد به رهبر)

ما به شما مشکوکیم آقا ( نامه ی سی و چهارم محمد نوری زاد به رهبر)

یک: چندی پیش بانویی حدوداً چهل و پنج ساله که درسخوانده و سرزباندار و خارج رفته و سرد و گرم چشیده بود و زنبیل چرخدار پُراز میوه ای را از پی می کشید و سرتا بپا صورتی پوشیده بود، به همراه شوی عصا بدستش آمد و رخ به رخِ من ایستاد و اخم طلبکارانه ای به صورت دواند و بی مقدمه و بی سلام وعلیک به من گفت: ما به شما مشکوکیم آقا! شوی عصا بدستش او را به آرامش خواند اما توپ این بانو پُر بود و باید به یک جایی و به یک نفر شلیک می کرد. به احترامِ اخمِ صورتش، سر فرو بردم و لحظه ای دیگر سر برآوردم و تبسم صورتم را تقدیمش کردم و گفتم: حق دارید بانو. وگفتم: حالا من چه باید بکنم برای این شکِ مقدس شما؟ عصبی تر از سابق گفت: دست از سرِ این مردم بردارید آقا و بیش از این فریب شان ندهید. وشلیک از پیِ شلیک! متبسمانه پرسیدم: در کدام نوشته ی من نشانه ای از فریب دیده اید و ازکدام سخن من نرمه ای از فریب شنیده اید؟ بانوی صورتی پوش بی آنکه بخود زحمت بدهد و پاسخکی برای پرسش من پیدا کند، به شویش نگاه کرد. که یعنی برویم. دسته ی زنبیل چرخدارش را کشید و رفت و همینجور که می رفت و دور می شد با یکی که حتماً شویش نبود صحبت می کرد و با حرارت دست دیگرش را تکان می داد و من تک و توک کلمه هایی مثل زندان و چرا و مرتیکه و فکر کرده ما خریم را از لابلای عتابِ یکسویه اش می شنیدم.

دو: رهبر گرامی، مردمی که خود می ترسند، و یا نه، به روال همینجوریِ زندگی ترجیح بسته اند، معمولاٌ ازیکی که با نترسیدنش، و با ضجه های گاه و بیگاهش، به وجدان فروخفته ی آنان سوزن می زند، دررنج اند. و یکجوری باید تکلیفِ خود را با این موجودِ سر به هوای سوزن بدست یکسره کنند. شاید دم دستی ترین شیوه ی راندنِ این مزاحمِ سوزن بدست، فرو فشردنِ او به وادی مشکوکی است. اینجوری، هم خیال خود را از همراهی با وی آسوده می کنند، وهم او را بدنبال نخود سیاهِ اثباتِ حقانیتش گسیل می کنند. ناصرالدین شاه از گزشِ سخنانِ سید جمال الدین اسد آبادی در رنج بود. که گاه به گاه می آمد و خصوصیاتِ مدنی و انسانیِ کشورهای اروپایی را در مقایسه با به گِل تپیدگیِ ایران و کشورهای اسلامی به رخِ می کشید. این مقایسه ی فرساینده، به روانِ نامتعادلِ ناصرالدین شاه سوهان می کشید. تا این که یک روز به یکی از چاکرانِ حجة الاسلامیِ دربارش گفت: کاری بکنید که این سیدِ عوضی اینطرفها پیدایش نشود. چاکرِ درگاه سلطانی چه کرد؟ در بازار و درهرکجا چو انداخت که سید جمال ختنه نکرده است. سید جمال چه باید می کرد آیا؟ تک به تکِ متعجبان را وا می داشت و به همگان می گفت: به ابوالفضل من ختنه کرده ام؟ و با سند و مدرک ابهام مردمِ متعجب را می زدود؟

سه: پیش از رفتن، به آن بانوی صورتی پوش گفتم: شما حق دارید به من مشکوک باشید، همانگونه که من حق دارم به شما مشکوک باشم. همانگونه که تک به تکِ ما حق داریم به همدیگر و به بعضی از ملاها و به بعضی از نمایندگان مجلس و به بعضی از سرداران سپاه و حتی به خود رهبر مشکوک باشیم. منتها خودتان تجسم کنید با این شک های تمام نشدنی، چه آشفتگی ها را که سامان نمی دهیم و چه خرابی ها را که نمی آراییم.

چهار: من در این ورطه ی مشکوکی، روز و شب می گذرانم. مردم با من سخن می گویند و سخن می شنود و من در لحنِ سخنِ خیلی هاشان این شک را می چشم. که چرا این بابا را نمی کشند. آخر چرا باید بکشندش؟ بخاطر حرفهایی که می زند و چیزهایی که می نویسد. چه می گوید و چه می نویسد مگر؟ از مسئولانِ طرازِ نخستِ کشور انتقاد می کند. خب مگر نقدِ مسئولان از وظایفِ همگانِ ما نیست؟ بله اما اینجا ایران است و خیلی ها را بخاطر مختصر انتقادشان سر به نیست کرده اند. بدا به روزی که این شکِ خزنده، به خانه های ما بخزد و ما از زبان همسر و فرزندانمان بشنویم که: تو مشکوکی! و این، واقعیتی است انکار ناپذیر. ما مشکوک می زنیم آقا. من، شما، سرداران، نمایندگان مجلس، امام جمعه ها، وجماعتی از ابن الوقت های سیری ناپذیر.

پنج: بازجوهای اطلاعات و سپاه به بعضی از زندانیان سیاسی و عقیدتی گفته اند و می گویند: فریب نوری زاد را نخورید، او را خود ما فرستاده ایم جلو. می گویم: مشکوک به کسی می گویند که هنوز نیم امیدی به سلامتش هست. من بخاطر نوعِ نوشته ها و سوزِ سخنانم اگر مشکوکم، بعضی از آخوندها و برخی ازاطلاعاتی ها و سرداران سپاه بخاطر فرصت هایی که درو کرده اند و پولهایی که بالا کشیده اند و آدمهایی که کشته اند، حتماً از حوزه ی شک بدر رفته اند. مگر می شود بمبی را که سربازان گمنام امام زمان در حرم امام رضا منفجر کردند، و افرادی را که هم اطلاعاتی ها در قتل های زنجیره ای و هم برادران سپاه به اسم دانشمند هسته ای زدند و کشتند، به وادی شک در انداخت و با همین شک به تحلیل رفتارشان پرداخت؟ در ادامه ازکشته های سال هشتاد و هشت خواهم گفت.

شش: اگر موافق باشید، من از باب مثال چند مورد از ابهام ها و شک هایِ معطوف به خودِ شما را باز می شمرم تا معلوم شود کدامیک از ما مشکوک تریم. اما پیش از شما، به دلایل مشکوک بودنِ خود می پردازم: من مسئولان را و جناب شما را نقد می کنم اما کسی مرا نمی کشد. من با شبکه های رادیویی و تلویزیونیِ خارجی مصاحبه می کنم اما کسی مرا نمی کشد. من به اعتراض، جلوی وزارت اطلاعات و جلوی زندان اوین و جلوی دفترکارخانه ی لاستیک سازی دنا می ایستم اما کسی مرا نمی زند و نمی کشد. من به کردستان و کرمانشاه و خوزستان و ایلام سفر می کنم و به زیر پوست این استان های از دست رفته سر فرو می برم اما کسی مرا نمی گیرد و نمی کشد. دیگران اگر مثل من بنویسند و مثل من سخن بگویند و مثل من اعتراض کنند، حتماً به زندان و اعدام مبتلا می شوند. گرچه من یکسال و نیم زندان بودم و بازجویانِ کم خرد مرا کتک زدند و فحش های ناموسی بر من باریدند، اما کشتنِ من طعمی دیگر دارد که جماعتی از مردم چشم براه آنند. مأموران شما در حرفه ی خود زیرک اند. اگر مرا بکشند، این شکِ ناقلا را سر می برند و ناخواسته پرسش سرگردان مردم را پاسخ می گویند. و حال آنکه برای دستگاه شما، این شک و این پرسشِ سرگردان قیمت دارد و نباید مفت از آن چشم گرفت. من شاید صد بار به این پرسش سرگردان پاسخ گفته ام. اما پاسخ های من در کناره ها می مانند و این شکِ ناقلا به هر بهانه تر و تازه می شود. مأموران شما به این تر و تازگی محتاج اند. خب، این از من.

هفت: این که چرا شاه را برداشتند و چرا از میان همه ی معترضان و انقلابیون، رشته های اراده را بدست ملاهای حوزوی سپردند، آشکارتر از آنست که مجال این نوشته را بدان درپیچانم. هم شما چراییِ این چرا را می دانید وهم ما. مهمترین علتش این بود که ملاها، هیچ تخصصی در هیچ زمینه ای نداشتند و بهترین گزینه بودند برای قدرتهای پسِ پرده تا با این اعجوبه های برآمده از پسِ دیوار اعصار، آن کنند که: می خواهند. نبود تخصص، مثل نبود اکسیژن، بدن را می فرساید و می پوساند. و ملاهای بی تخصص، بدنِ کشور را فرسودند و پوساندند. درست همانجوری که قدرتهای پس پرده خواهانِ آن بودند. و اکنون مواردِ مشکوک بودنِ جناب شما.

هشت: انفجار سینما رکس آبادان، به توصیه ی ملاها صورت پذیرفت. این را شما می دانستید و می دانید. این انفجار، یک هولوکاست شیعی است و قطعاً در آینده واشکافی خواهد شد و مُهرِ ننگِ ابدی اش بر پیشانیِ ملاهای دست اندرکار و ملاهای بهره بردار خواهد نشست. بیش از سیصد نفر در این سینما جزغاله شدند تا مقدماتِ بر سرِ کار آمدنِ ملاهای شیعه فراهم آید. پیش از پیروزیِ انقلاب، من این خبر را با یک واسطه از شخص آیت الله نوری همدانی شنیدم که گفت: انفجار سینما رکس آبادان کارِ ما بود. کارکنان صنعت نفت باید دست از کار می کشیدند و به اعتراضیون می پیوستند. این انفجار، کارکردش همین بود. خشم ناشی از انفجار سینما رکس، مردمِ بینوا را درست به همان راهی برد که ملایان می خواستند. بی آنکه ملایان بدانند خودشان عروسکِ دست های پسِ پرده اند و به راهی می روند که دیگران می خواهند.

نه: به یکی ازعکس های دورانِ پس از انقلاب تان نگاه کنید. عکسی که شما را در میان جمع ملایان و همراهان تان نشان می دهد. از میان آنهمه ملا، تنها شمایید که هم زنده مانده اید و هم ساعت به ساعت بر مراتب ملکوتی و کهکشانیِ شما افزوده می شود. دیگران، یا به یک جوری اعدام و سر به نیست شدند، یا در زندان به اعتراف و غلط کردن مجبور شدند، یا درخانه هایشان به انزوا در افتادند، یا به خارج گریختند، یا دق کردند و مردند. آنها که مانده اند، آنقدر در حاشیه و ترسیده و محو اند که در برابر خورشید درخشانِ جمال مبارک شما دیده نمی شوند تا مبادا موجبات نگرانیِ شما را فراهم آورند.

ده: ترورِ آقای مطهری در همان دمِ پیروزیِ انقلاب، کنار زدنِ یکی از رقبای حتمیِ جناب شما بود. که اگر مطهری زنده می ماند، خورشید جمال شما فرصتی برای درخشش پیدا نمی کرد. بخت اما با شما یارانده شد. خورشید جناب شما، بعدها باید می درخشید و آسمان تشیع را روشنایی می بخشود. مردم فلسطین و لبنان و عراق و سوریه و یمن و بحرین برای این درخششِ درکمین پا بپا می شدند از بی تابی! مطهری اصلاً اینکاره نبود.

یازده: رقیب دیگرِ جناب شما، آقای بهشتی بود. که بظاهر فردی جهاندیده و اهل مدارا و نیک سخن و خواستنی می نمود. بهشتی مثل جناب شما اهل جنگ در یمن و عراق و سوریه و بابک زنجانی و قمار هسته ای و کشتار هشتاد و هشت نبود. و باید می رفت. انفجار ساختمان حزب جمهوری اسلامی، نه یک انفجار سمبلیکِ گروهکی، که یک انفجار سیستماتیک بود. این که چند نفراز زبده های علمِ تخریب در آرامش و امنیت بر بیخ دیوارها و ستون های یک ساختمان بزرگ و تودرتو مواد منفجره کار بگذارند و کسی نیز متوجه نشود، نمی تواند کار یک جماعت نوپا باشد. این انفجار، حکومتی و کار دستگاههای امنیتی بود. بعدها نیز هیچ گروهکی مسئولیت این انفجار بزرگ را که هفتاد هشتاد نفر را بخاطر کشتنِ بهشتی کشتند، نپذیرفت. مجاهدین با پذیرفتن مسئولیت این انفجار بزرگ، می توانستند در دنیا پُز بدهند که بله ما اینیم. می گویم: روسها و اسراییلی ها مگر نه این که بهمین خاطر در سپاه و اطلاعات نفوذ کرده بودند از سالها پیش؟

دوازده: روسها و خود اسراییلی ها، داستانِ رهاییِ قدس و بیرون راندنِ صهیونیست های اشغالگر را از دلِ حسرت ها و حقارت های تاریخیِ مسلمانان بیرون کشیدند و پرچمش را بر شانه ی ملایان شیعه یِ به تازگی پیروز شده نشاندند. که یعنی: تاریخ، این رسالتِ دستمالی شده توسطِ اعرابِ بی بخارِ سُنّی را برای شما شیعیان ذخیره کرده از دهه ها پیش. که چه شود؟ که قدس به اراده ی امام زمانیِ شما رهایی یابد و با محو اسراییل، کشورفلسطین بجایش بنشیند و اسم شیعه در جهان طنین اندازد و باد به پرچمِ جهانیِ شما افتد و چشم وهابی ها از کاسه درآید. دورنمای نابودی اسراییل و برآمدنِ فلسطینیان با مدیریت و با حمایت مستقیم ایران، هم ملایان شیعه ی ما را در لذتی اساطیری غلت می داد و هم ناب ترین نقشه ای بود که می توانست پای ایران را به همجواری با اسراییل بکشاند آنهم با تسلیحِ غلیظِ حزب الله لبنان. شما “ممّد رینگو” را می شناسید. بله، محمد منتظری. که عده ای جوان مسلح را برده بود فرودگاه تهران تا با یک هواپیما به لبنان بروند و ترتیب اسراییل را بدهند! روسها و اسراییلی ها از این بلاهت عظما و از این شوق باطنیِ ملایان شیعه نیک خبر داشتند.

سیزده: بلافاصله پس از پیروزی انقلاب، قطارِ کشتارِملایانِ حاکم به راه افتاد. و شما مرتب در سخنان آتشینِ خود به این قطار سوخت می رساندید و مردم شعارخوار را به نعره کشی و فورانِ هیجان فرا می خواندید. بی آنکه بدانید درست به همان راهی می روید که گنده تر ها راهش را برای جاری شدنِ همان هیجانِ پوک گشوده اند. امام خمینی به داستان باغبانی علاقه داشت که در باغ خود غریبه هایی را می بیند و با همدستی همانها، یکی یکیِ غریبه ها را می زند و از باغ بیرون می اندازد. و جناب شما، از این داستان تمثیلی بسیار سود بردید. بزرگترین رقیب ملاهای حاکم، نهضت آزادی بود. شما بعد از آنکه مزاحمین را یکی یکی زدید و کشتید و بیرون راندید، رفتید سراغ کسانی که هم کت و شلواری بودند و هم از شما باسواد تر بودند و هم برای جوانان جاذبه داشتند و هم مختصری از مختصات دنیا را می شناختند. شخص شما در چزاندن و نابود کردن نهضت آزادی نقشی محوری داشتید. بویژه در دوران رهبری تان. جوری که یا سرشناسانِ آنان را زندانی کردید و به زور از آنان اعتراف گرفتید یا در خانه هایشان فرو تپاندید تا در انزوا بمیرند یا از باغ بیرونشان انداختید .

چهارده: روسهای داخلِ سپاه با به هیجان در آوردنِ دانشجویان ابلهِ خط امامی، سفارت آمریکا را تسخیر کردند و شما با سخنانِ هیجانیِ خود این تسخیر را که در هر کجا بسیار دم دستی است، بحساب دست به یقه شدن با آمریکا گذاردید. بی آنکه بدانید درست به همان راهی می روید که روسها برایتان تدارک دیده اند. حذفِ شعار مرگ بر شوروی و حذفِ واژه ی شرق از شعار نه شرقی نه غربی از عربده های مردم کار جنابِ شما بود. دلیلش را نیک تر از همه ی ما می دانید. سپاه و اطلاعات در تسخیر روسها و اسراییلی ها بودند. نه ملایان از سیاست و پیچیدگی هایش چیزی می دانستید و نه پاسداران که در عین سلامت، همگان شان از پخمه های عالم سیاست بودند.

پانزده: ورود به جنگ هشت ساله کاملاً با نقشه ی روسها و با هماهنگی با آمریکا و اسراییل صورت پذیرفت. این جنگ، مقدمه ای بود برای حضور قدرتهای بزرگ در منطقه و نقشه ی راهی بود برای بهم ریختن مرزهای جغرافیایی تمامی کشورهای اسلامیِ منطقه. صدام با قلچماقی اش و ملاهای ایران با مغزهای فندقی شان سفره ی جنگ هشت ساله را گشودند و سرمایه های پولی و انسانیِ دو کشور را بر این سفره آراستند. در گامِ نخست، مهم اما، نفتِ این دو کشور بود. قرعه برجهالت صدام نشست. چرا که برای ملاهای ایران هنوز وظیفه ها درآستین بود. گنده ها، همان جهالت صدامی را آراستند و برای تسخیر کویت تهییجش کردند. و صدام، درست به درّه ای افتاد که گنده ترها پیش پایش حفر کرده بودند. نفت عراق به چنگ آمد اما هنوز نقشه ها در آستین بود برای ملاهای ایران. نقش شما در این ورطه این بود که شوروی و بعدها روسها را از مدار نفرت مردم بیرون بکشید و بجایش نفرت غلیظ اما همینجوری از آمریکا را بنشانید.

شانزده: جنگ پایان گرفت و امام رفت و شما رهبر شدید. بی آنکه طبقِ قانون، مجتهد بوده باشید. شما خود بگویید که من چرا به شما مشکوک نباشم؟ نطفه ی رهبریِ شما با پای نهادن بر قانون بسته شد. شما بعد از امام “باید” رهبر می شدید. چه با موافقت قانون و چه بی موافقتش. آقای هاشمی رفسنجانی نیز اگر در مجلس خبرگان بر رهبری و استحقاقِ جناب شما اصرار نمی ورزید، اسم شما ازهمان مجلس بیرون می آمد. چرا؟ چون فاجعه ی کوی دانشگاه و کودتا و کشتار سال هشتاد وهشت و برآمدنِ عتیقه هایی چون جنتی و سعید مرتضوی و بابک زنجانی و طلاهای از دست رفته در مرز ترکیه و رؤیای بمب هسته ای و پارو شدنِ نقدینگیِ ما توسط روسها و سراسیمگیِ شما درشیعه گستری و تحریم های کمرشکن و بالا رفتن ازدیوار سفارتخانه ها و پاشیدن اسید به صورت بانوان وغوغای بحرین و بمبارانِ یمن و ویرانیِ سوریه وحقوق ماهیانه ی بشاراسد وارتشِ وی و قتل عام وآوارگیِ میلونها سوری وچند پاره شدنِ عراق و ضریح مفت ومطلّای حضرت کاظم وآشوب درکل منطقه وحتی ریزگردهایی که هرازچندی روزِخوزستانی ها را شب می کنند، چشم امید به رهبریِ جناب شما داشتند و نبایست چشم انتظارشان گذارد زیاد. بله، جناب شما – تنها و تنها جناب شما – باید رهبر می شد. اینک خود بگویید: مشکوک منم یا جناب شما؟

هفده: شما رهبر شدید و حمایت همه جانبه ی شما ازحزب الله لبنان و مردم فلسطین و ستیز با اسراییل برپیشانیِ اِقدام وعملِ جناب تان نشست. شما درهرسخن، با خشمی که مرتب فزونی می گرفت و نشان از درونِ پُرخروشان تان داشت، مثلاً کپه های آتش بر سر آمریکا و اسراییل فرو می باریدید. به این هوا که: شما تنها شجاعِ جهانید. وبا این هوا که: ای مردمان ترسیده و ستم دیده ی جهان، نیک بنگرید، این منم – سیدعلی خامنه ای – که آشکارا با آمریکا و اسراییل می ستیزم و هیچ نیز نمی هراسم. کمی آنسوتر اما روسها درست پیش چشم شما و پیش چشم مردم جهان، زدند و مسلمانان چچن را روفتند. شما اما رو بر گرداندید و هیچ از قتل عام زنان و کودکان مسلمانِ چچنی نگفتید. من خود یکبار تمامی سخنان شما را مرور کردم تا مگر به سخنی و عتابی اخم آلود بر بخورم که جنابتان با روسها گفته باشد. پیدا نکردم. مشکوک بودن به این می گویند آقا جان. نه این که چرا مأموران شما نوری زاد را بخاطرِ نگارشِ نامه هایی اینچنین نمی کشند!

هجده: گام دوم، تهییجِ ملاهای مغز فندقی برای شیعه گستری بود. کجا؟ در هرکجا که آوازه ای از اسلام بچشم می خورد. که جناب شما در این گام، نیک عمل کردید و درست به همان راهی در افتادید که برایتان تدارک دیده شده بود. شما شیعیانِ داخل را ندیدید و درهرنا کجا برای یافتن دو تا شیعه چشم بر تلسکوپ نهادید و میلیاردها هزینه کردید. برای چه؟ تا مگر تخم شیعه را در هرکجا بپرورانید و برای امام زمان تان سربازی کنید. گنده ترها، ازاین دلمشغولیِ شما نیک خبر داشتند.

نوزده: آهنگِ دلخراشِ شیعه گستریِ جناب شما که در منطقه پیچید، سُنیانِ سَلَفی یک به یک سر برآوردند. که یعنی اگر بنا برکشتن وجلو رفتن و یارجمع کردن باشد، مگرما دستمان کج و ملاجمان معیوب است؟ طالبان و القاعده و جیش العدل و بوکو حرام و جیش المختار را عطشِ شیعه گستری شخصِ شما بود که بر ساخت و ترو خشک شان کرد. که این نیز درست همانی بود که باید می شد. فوران آشوب در منطقه، به هماوردِ شیعه گریِ شما محتاج بود. نمی شود سپاهیانِ شیعه درو کنند و پیش بروند و رقیبی نیز نداشته باشند. به موازاتِ عطشِ شیعیِ شما، وهابیانِ سعودی نیز پای پیش نهادند و پازلِ درگیری ها و پاره پاره شدنِ کشورهای منطقه کامل شد. صبور باید بود. نوبتِ گسست به کشور ما نیز می رسد. شما بخاطرِ همین رهبر شده اید گویا!

بیست: سپاه و اطلاعاتِ شما در مشتِ روسها و اسراییلی هاست. نه این که اگر سپاه و اطلاعات را بکاویم، به مأموران موبورِ روسی بر بخوریم. نخیر، عده ای از سرداران و اطلاعاتی های شما از روسها و اسراییلی ها مزد می گیرند و خواسته های آنان را بر میز شما و دولت و مجلس می نهند. نتیجه ی حضور روسها و اسراییلی ها در دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی این شده که سپاهیانِ شما با همه ی تجهیزات نظامی شان در عراق و سوریه به گِل بتپند و راه خروجی نیز نداشته باشند. وباز نتیجه ی حضور روسها در سپاه و اطلاعات این شده که شما درسالهای رهبریِ خود، بسیار آشکارا به ریسمانِ روسها چنگ بزنید و رسماً در آغوش روسها جا بگیرید و درست به همان سویی شتاب کنید که اسراییلی ها بدان محتاج اند. در این سالهای رهبری، عتاب ها و نقدها و خروش ها و خشم های هماره و ضد آمریکایی و ضد اسراییلیِ شما مطلقاً به جانب روسهای گرسنه و هفت خط و خنجر بدست رو نکرد. شما کاری کردید که روسها بر ریز و درشتِ سرزمین ما دست بردند و هر بلایی که می خواستند بر سر ما آوردند. جوری که هرچه روسهای گستاخ و گرسنه دارایی های ما را بلعیدند و بر پشتِ ملت ما خنجر نشاندند، جناب شما اما نرم و بی اعتنا برای غارت هایِ همچنان شان راه گشود. ازهمان روزِ نخستی که با ریسمان روسها به قهقرای هسته ای فرو شدید تا مگربه بمب هسته ای دست پیدا کنید، روسها می دانستند که انتهای این بازی کودکانه به کجا می انجامد. خوب که دارایی های ما را با امضای شخصِ شما مکیدند، خودشان مقدمات بتن ریختن به قلب رآکتور هسته ای اراک را فراهم آوردند. و شما عجبا که با تماشای خنجری که روسها بر پشت تان نشانده بودند، برای احداث چند نیروگاه هسته ایِ دیگر خیز برداشتید و با روسهای هفت خط قرار داد بستید و راه را برای بلعیدن های مکررشان هموار کردید. نیز در این هم آغوشی با روسها، به پول های هنگفتی اشاره می کنم که روسها بابت هر ساعت حضورِ نظامیان و هواپیماهای جنگی شان در سوریه با امضای شما و از کیسه ی مردم بر می دارند.

بیست و یک: شما هرچه آخوند بی خرد و جهل گستر بود، به امام جمعگی و به نمایندگی خود درهرکجا بر گزیدید و بخیال خود پایه های تشیع را استحکام بخشودید. سرمایه های نقد مردم را به مؤسسه های شیعی سرازیر کردید و هیچ نیز به دختران و بانوانی که از فرط فقر تن به تن فروشی می سپرند اعتنا نکردید. به چشم خود نگون بختیِ جوانان بیکار و معتاد و تحقیر شده ی ما را دیدید و همچنان با سماجت بر سرِ آمریکا و اسراییل خروشیدید. صمیمانه بگویم که شما هشتصد سال از امروزِ دنیا عقبید.

بیست و دو: فریب جاسوسانِ روسی و اسراییلیِ خانه کرده در سپاه و اطلاعات را خوردید و به عربده های تسلیحاتیِ سرداران سپاه دلخوش کردید و رسماً در عراق و سوریه و یمن به جنگ پرداختید و میلیاردها سرمایه ی مردم ایران را بی اجازه ی آنان سوختید و میلیون ها انسان بی گناه را کشتید و آواره کردید تا مگر میخِ تشیع تان را در هر کجا محکم کنید. امروز اما چه در غرقابِ عراق و چه در باتلاقِ سوریه، شما را راه بازگشتی نیست. شما باید جلو بروید و هر چه بیشتر آدم بکشید و پول خرج کنید. دست های شما خونی است آقا. چرا جوانان مردم را به دروغ و به اسم مدافعین حرم به سوریه و به دم گلوله ی داعشیان می فرستید؟ و حال آنکه هم شما و هم ما می دانیم که هم حرم بهانه است و هم دفاع. شما فقط و فقط بخاطر حفظ حزب الله لبنان و شخصِ سید حسن نصرالله است که این همه از حیثیتِ پولی و هویتیِ مردم ما هزینه می کنید.

بیست و سه: با اطمینان این بگویم و بگذرم: همانگونه که عراق و یمن با گام های شیعه گسترِ شما پاره پاره و ویران شده اند، و همانطور که سوریه با تن سپردن به افسانه ی جهانشمولیِ تشیعِ شما از هم گسسته، همین چند پارگی، و همین آوارگی و قتل عام مردم بی دفاع، با گام های شخصِ شما به مرزهای ملیِ ما نزدیک و نزدیک تر می شود. شما گویا رهبر شده اید برای همین. که ایران به چند پارگی در افتد. راستی موشک های شهاب و خط و نشانِ سرداران سپاه اگر سنگی از پیش پا بر می داشت، در دو گام باید حریف داعش می شد و هورای مردم جهان را بر می کشید. از من دلگیر نشوید آقا. من از راه رفته ی شما پرده بر می دارم. این راه، خصوصیاتش همینجوری است. که من نیز اگر هر چه را که جاسوسان روسی و اسراییلی و سرداران منگِ سپاه بر میزِ کارم بنهند تکرار و امضاء کنم، حتماً و ملتمسانه همه ی استعدادهای فرامرزیِ آمریکایی و روسی و اسراییلی را برای از هم دریدنِ کشورم فرا می خوانم. راستی، آن روز به آن بانوی صورتی پوش گفتم: زدن و کشتن نوری زاد که هنر نیست. بقول جوانها، “برادران” در ایکی ثانیه صورت مسئله اش را پاک می کنند. با کشتنِ وی، گرچه یکی به آمار هزاران کشته ی نظام مقدس افزوده می شود، انگِ مشکوک بودنش اما محو می شود ناگهان. و حال آنکه برادران به امتداد این شک محتاج اند. بانوی صورتی پوش با همان اخمِ طلبکارانه اش بر شکِ مقدسِ خود اصرار ورزید: هرچه هم که دلیل بیاورید، ما به شما مشکوکیم آقا.

سایت: nurizad.info فیس بوک: facebook.com/m.nourizad
اینستاگرام: mohammadnourizad
تلگرام: telegram.me/MohammadNoorizad
ایمیل: mnourizaad@gmail.com

محمد نوری زاد
دوازدهم اردیبهشت نود و پنج – تهران

Share This Post

درباره محمد نوری زاد

251 نظر

  1. سلام

    خدا آقای بهشتی را رحمت نماید.
    هیچ انسانی را به شکوه و عظمت ایشان نیافته ام.
    سخنان آقای نوریزاد نیز هر چه جلوتر می روند پخته تر و عمیقتر می شود.
    در وجود ایشان صداقت و راستی و پاکی می بینم.
    البته از دیدگاه منطقی، هنوز هم نقاط ضعف متعددی در نحوه استدال ایشان مشاهده می شود.
    البته فن بیان و ادبیات ایشان زیبا و دلنشین است. اما منطق و تفکر صحیح، از فن بیان نیز مهم تر است.
    بهر حال، برای ایشان آرزوی سلامتی و بهروزی دارم.

     
  2. آقای نوری زادآیا امکان دارد مطالب صادق و دعواهای زرگری او با دیگران را حذف بفرمایید؟ اینها جز بی ادبی چیزی به این سایت اضافه نمی کنند.

     
    • عمو نوری زاد!!!
      این دوست مون راست میگه!!! من نباید با آدم های جعلی و بی وجود دهن به دهن بشم!!! حالا که تو روز روشن به همه ثابت شد که چه آدم های بی وجودی ادعای تحلیل و فهم و مبارزه دارن!!! خودم تذکر این نشناس رو روی چشم میذارم و از این به بعد زیر هیج مطلبی پاسخ نمیدم!!! در هر پست مطلب نوری زاد، همه حرف ها و نظراتم رو جمع می کنم و توی یه کامنت مورد نظر خودم میارم!!!
      اصلا هوای این پس و پشت ها چی هست که آدم حسرتش رو بخوره!!! بذار ویز ویز کن ها هوا و فضا رو شلوغ کنن و نرن کنار باد بیاد!!! من دو قدم اونورتر بالای یه قله میرم و نسیم باد صبا رو استنشاق می کنم!!! آخیششششششش!!!!!

       
      • بالاخره ناشناس بی وجود یادت رفت اسم آی دی منو بذاری!!!!حق همیشه پیروزه!!!ولی من به توی بی وجود می گم برو کنار بذار باد بیاد!!!!!!!!!!قاه قاه قاه!!!

         
        • خخخخخخخخخخخخ.صادق عمو دمت گرم الان 10 دقیقه است یه بند دارم می خندم.خدا خیرت بده به قول خودتون آجرکم الله.اول که یه جنگ زرگری باخودت راه انداختی.بعد که همه بهت شک کردن اینجوری رفع ابهام کردی.خخخخخخخخخخخخخخخ.بازم لازمه برم کنار باد بیاد؟!!!خخخخخخخخخخ.

           
  3. سلام بر نوریزاد گرامی
    شما مواردی را در این پست بر شمردید و برخی دوستان آنها را زیر سوال برده و با تاکید مجدد شما بزرگوار معترضین مثالهایی از ابهامات ارائه کرده اند.بنده شخصا به درستی یا نادرستی این گزاره ها کاری ندارم هرچند شخصا به عینه به بعضی از آنها رسیده ام و شواهدی آشکار از دست داشتن نظام دینی در آن موجود است که صرفا قدری به کنار نهادن تعصبات را می طلبد به عنوان مشتی از خروار جنایات حکومت دینی ایران در اعتراضات سال 88 بنده به برخی از اطرافیان می گفتم که حکومت اراذل و اوباشی را که به نام مبارزه با اراذل و اوباش گرفته در سرکوب اعتراضات مردمی استفاده می نماید برخی از همین معترضین بر بنده خرده می گرفتند که دلیلت کو و واقعا دلیلی به جز قیاس با موارد مشابه و برخی دریافتهای عقلی و فطری وجود نداشت تا اینکه سردار معدوم همدانی بعد از سرکوب این اعتراضات با افتخار از این قساوت و جنایت نظام اسلامی یاد کرد.یا در مورد سینما رکس آبادان چه دلیلی بهتر از اینکه آقای سلحشور خود معترف بود که قبل از انقلاب سینما آتش زده و همینطور برخی از اظهارات آقایون سازمان مجاهدین انقلاب در آتش زدن سینماها که شاکله اصلی اصلاح طلبان را تشکیل می دادند وجود دارد و…با این مقدمه اما ایرادی را بر شما وارد می دانم.ایراد این حقیر اینست:
    وقتی شما مواردی را اعلام می کنید و ایراداتی بر شما وارد شد و مجددا شما بصورت بر صحت گفتار خود تاکید می فرمایید و ادله طلب می کنید یا نبایست تاکید مجدد بفرمایید و درخواست شهود نمایید یا بلادرنگ باید پاسخ ارائه فرمایید وگرنه این ذهنیت بر قوت خود باقیست که سخنی به گزافه رانده شده.شاید مواردی باشد و اطلاعاتی در دست شماست که دیگران از آن بی اطلاعند و شما به خاطر برخی معذورات از بیان آنها معذورید.پس لطفا چالشی ایجاد ننمایید.
    با آرزوی تندرستی شما

     
    • درادامه فرمایشات این دوستمون مبنی بر دست داشتن برادران عزیز در اتش سوزی سینما رکس خاطر نشان کنم جناب مرحوم عسگر اولادی رادر تلویزیون ایران دیدم که کاملا اتش سوزی سینما رکس را گردن گرفتند و تمامی مراحل ونحوه اتش زدن را توضیح دادن ایشان میگفتند با جمعی از دوستانم در هیات موتلفه اسلامی وطبق نظر جمع مبنی بر این ایجاد این اتش سوزی و انداختن کردن دولت شاه وبرانگیختن خشم عمومی مردم که موفق نیز شدیم .. البته من برادرم بهمراه همسر باردارش در این اتفاق ازبین رفتند جسد همسر باردارش شناسائی شد ولی برادر من همچنان یکی از مفقودین این دسیسه بود..

       
  4. فقط تو ٨ سال اتفاق افتاد:

    1-سکه تمام بهار آزادی در سال 84؛ 99 هزار تومان بود، در حالی که در سال 92 بابیش از هزار درصد رشد، به یک میلیون و صدهزار تومان رسید.

    2-دلار آمریکا در سال 84 که 902تومان معامله می شد، درسال 92 با 255درصد رشد، سه هزار و 200 تومان معامله می شود.

    3-تمامی خودروهای داخلی نزدیک به 150 درصد رشد قیمت داشتند. مثلا پرایدکه در سال 84 به قیمت شش میلیون و صدهزار تومان فروخته می شد،‌ اما در سال 92 با 170درصد رشد با قیمت 16 میلیون و 500هزار تومان فروخته می شود.

    4-در سال 84 که بنزین در جایگاه های عرضه سوخت لیتری 80 تومان فروخته می شد، با رشد 775 درصدی،‌در سال 92 به لیتری 700 تومان رسید.

    5-گازوئیل هم که در سال 84 لیتری 16 تومان بود، در سال 92 به قیمت 350 تومان رسید که رشد بیش از دو هزار درصدی را نشان می دهد.

    6-برق که در سال 84 کیلوواتی 5/16 تومان بود، در سال 92 و با رشد 161 درصدی به 43 تومان رسید.
    7-گاز که در سال 84 مترمکعبی 10تومان بود؛ با رشد 620 درصدی به مترمکعبی 72 تومان رسید.
    8-گوشت گوسفند که در سال 84 کیلویی 5010 تومان بود؛ در سال 92 و با رشد 489درصدی به قیمت کیلویی 29 هزار و 528 تومان رسید.
    9-گوشت گوساله که در سال 84 کیلویی چهارهزار و580تومان بود، در سال 92 به قیمت کیلویی 30 هزار و 950 تومان رسید که رشد 576 درصدی رانشان می دهد.

    10-گوشت مرغ هم که در سال 84 کیلویی هزار و 350فروخته می شد، در سال 92 و با رشد 379درصدی به قیمت هر کیلو شش هزار و 250 تومان فروخته شد.

    11-برنج ایرانی درجه یک نیز در سال 84 کیلویی هزار و 400 تومان بود که در سال 92 به هفت هزار و 200 تومان رسید که نشان از رشد 413 درصدی است.

    12-نان بربری با رشد 667 درصدی از سال 84 به قیمت 75 تومان به قیمت 500 تومان در سال 92 رسید.

    13-نان لواش نیز با رشد 967 درصدی از سال 84 به قیمت 15 تومان به 160 تومان در سال 92 رسید.

    14-چای خارجی در سال 84 که کیلویی شش هزار و 200 تومان بود، در سال 92 و با رشد 385درصدی به کیلویی 30 هزار و صد تومان رسید.

    15-روغن مایع در سال 84 لیتری 850 تومان فروخته می شد که در سال 92 و با رشد 440درصدی به قیمت چهار هزار و 600 تومان رسید.
    16-پنیر که رشد نزدیک به دو هزار و 500درصدی را داشته، از قیمت 600تومان در سال 84 به 15هزار و 560 تومان در سال 92 رسید.

    18-تخم مرغ در سال 84 کیلویی 890 تومان بود که در سال 92 به سه هزار و 930 تومان رسید،‌یعنی رشدی در حدود 340 درصد.

    18-گوجه فرنگی درسال 84 که کیلویی 240 تومان بود نیز در سال 92 نزدیک به 740 درصد رشد داشت و به قیمت کیلویی دوهزار و 350 تومان رسید.
    19-قندوشکر در سال 84 کیلویی 560 تومان بود که در سال 92 و با رشد 283 درصدی به قمیت دو هزار و 350 تومان رسید.

    20-ماست و شیر نیز هر کدام به ترتیب در سال 84 کیلویی 580 و 600 تومان بود که با رشد 283درصد و 252 درصد به قیمت کیلویی دوهزارو 250تومان و دو هزار و 150تومان در سال 92 رسید.

    21-سیمان نیز درسال 84 پاکتی سه هزارو 500 تومان خرید و فروش می شد که در سال 92 و با رشد 329درصدی به قمیت هر پاکت 15 هزار تومان رسید.

    ایمان بیاورید به مدیریت محمود

     
  5. آمار وزیر کشور: ۱۱ میلیون حاشیه‌نشین، سه و نیم میلیون بیکار! (محض اطلاع، اینا هرکی که یه ساعت (۶۰ دقیقه) در روز کار کنه جزو بیکاران به قلم نمیارن.)

    مش قاسم: چشم منقلابیون اسلامی روشن که هم میخواستن این دنیامون رو بهتر کنن هم اون دنیامون رو. … (سه نقطه از مش قاسم) دن به هر دوتاش. قربون زبون فارسی و مثال های این زبون: از کوزه برون تراود هر آنچه در اوست! از حکومت اسلامی بیش از این چیزی در نمیاد. بر هرچه شیاد نعلت.

     
  6. اگر شما فکر می‌‌کنید با قبول زحمت یک منفی‌ به این صاد که امتیاز بسیار بزرگی‌ هم براش محسوب می‌‌شه‌ ( تعداد براش مهمه آخه، به منفی و مثبتش کاری نداره)، کمتر فحاشی و هتاکی میکنه، حرفی‌ است جدا. ولی‌ اگه اصلا زحمت هیچ واکنشی را نکشید چی‌؟ مدتی دیگه هم با خودش حرف می‌‌زنه و بعد هم مدتی فقط به خودش تنها فحش میده ( چون این فحش دادن براش مهمه، فرق نمی‌‌کنه به کی‌، جز شاید به صاحبش)، بعد اونا متوجه میشن و می‌‌ر‌ه پی‌ کارش. چه کارش می‌‌کنن؟ هیچی‌، پستشو عوض می‌‌کنن میگن بهش برو سخنرانی بهم بزن یا از دیوار سفارتی بالا برو یا کنسرت بهم بریز یا اسید بپاش، به هر حال یه چیزی دستش میدن که یه چیزی دستشو بگیره. میخواستم کم بنویسم ولی‌ شد همه رزومهٔ صاد.

     
  7. بسم الله الرحمن الرحیم
    با سلام
    جناب آقایان مزدک و انعامی
    بنده دیگر قصد نداشتم مطلبی در این سایت بنویسم اما با دیدن نظرات شما سروران به این نتیجه رسیدم که حتی اگر به ناحق متهم به دروغ شوم و فله ای زیر نوشته هایم امتیاز خیلی بد بیاید باز هم درست این است که ادامه دهم.برادران و هم وطنان، حرف حق مانند خانه ای است که بر کوه بنا شده و با هر سخن کذبی فرو نمی ریزد حتی اگر کلنگی به دست بگیرید و کوه را بخواهید نابود کنید هم نمیتوانید. اما سخن کذب یا از روی خیالات و آرزو ها مانند خانه ای است که بر روی ریگ ساحل بنا شده و با چند موج دریا در زمین فرو میرود. در نتیجه بیاییم خانه استدلال و استنادمان را بر کوه بنا کنیم تا حرفمان خریداری داشته باشد حتی اگر ارزشش در سالهای آینده مشخص شود.
    جناب آقای مزدک شما فرمودین که در قرآن ترویج کشتار و قتل و غارت شده است! من به شما میگویم که برادر هم وطن آیا می توان فردی که به خانه شما برای جنایت آمده یا دزدی ، با ملایمت ناز و نوازش کرد و از جنایتش تعریف و تمجید کرد؟
    آیا اگر کسی به شما بگوید که فردا شما را خواهم کشت، و کاملا جدی نیز این را بگوید، شما با روی خوش می گویید بفرما من برای مردن حاظرم و نتنها خود بلکه بیا و خاندانم را هم بکش، دستت هم درد نکند!
    آیا قبول ندارید که در مقابل جرم و جنایت باید مجازاتی باشد؟بعبارتی شما ممکن است قانون جنگل را قبول داشته باشید که هرکه قوی تر است باید بماند و ضعیف کشته شود؟ آیا شما دفاع از خود را قبول ندارید؟آیا سیستم قضایی کل بشریت را مبنی بر (یک جرم=یک مجازات) را مردود اعلام می کنید؟
    هم وطن گرامی به هیچ عنوان دین شیعه را با دین اسلام مقایسه نکن و اصلا و ابدا دین اسلام را بخاطر جنایات دین شیعه مجازات نکن.
    ابتدا من به شما می گویم که در هر کجای قرآن شما دستور کشتاری را یافتید که در مورد جنگ تحمیلی از سوی کفار نباشد ، من همین جا اعلام میکنم که لائیک خواهم شد.
    با قاطعیت میگویم که در هیچ کجای قرآن دستور شروع جنگ داده نشده مگر اینکه کفار اعلام جنگ علیه مسلمانان کرده اند.به طور کل الله به شدت با جنگ و خونریزی مخالف است اما در مورد گرفتن حق و دفاع از خود باز هم در عین محکم بودن،رحم و بخشندگی نیز دارد.
    در هیچ کجای قرآن اجبار به قبول اسلام توصیه نشده و به شدت نهی شده است و هم چنین در هیچ کجای قرآن حکم مرتد قتل نبوده و نیست.و البته به طور مکرر اعلام شده که کار مرتد را به خدا بسپارید که در قیامت پاسخش داده می شود.حتی در قرآن آمده کفار را لعنت نکنید چون که آنان نیز مخلوق من هستند هرچند که گمراه باشند.
    جناب آقای مزدک ، قرآن همانند طناب یا زنجیری است که نمی توان استناد به بخشی از آن کرد و بخش دیگر را نادیده گرفت.
    مثال: خداوند دستور جهاد می دهد فقط با کسانی که با مسلمانان پیکار و جنگ می کنند و شروع کننده جنگ آنها هستند اما در مورد کسانی که صلح می کنند و قصد کشتار مسلمانان را ندارند به شدت تاکید میکند نتنها نباید آنها را کشت بلکه حتی اجازه تعرض به هر شکلی به آنها را ندارند
    إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَىٰ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ ۚ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ ۚ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا
    مگر آنها که با همپیمانان شما، پیمان بسته‌اند؛ یا آنها که به سوی شما می‌آیند، و از پیکار با شما، یا پیکار با قوم خود ناتوان شده‌اند؛ (نه سر جنگ با شما دارند، و نه توانایی مبارزه با قوم خود.) و اگر خداوند بخواهد، آنان را بر شما مسلطّ می‌کند تا با شما پیکار کنند. پس اگر از شما کناره‌گیری کرده و با شما پیکار ننمودند، (بلکه) پیشنهاد صلح کردند، خداوند به شما اجازه نمی‌دهد که متعرّض آنان شوید.[4:90]

    و باز درمورد کسانی که به مسلمانان حمله می کنند و قتل و تجاوز میکنند اینگونه سخن گفته:
    إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ۚ ذَٰلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا ۖ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ
    کیفر آنها که با خدا و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند، و اقدام به فساد در روی زمین می‌کنند، (و با تهدید اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله می‌برند،) فقط این است که اعدام شوند؛ یا به دار آویخته گردند؛ یا (چهار انگشت از) دست (راست) و پای (چپ) آنها، بعکس یکدیگر، بریده شود؛ و یا از سرزمین خود تبعید گردند. این رسوایی آنها در دنیاست؛ و در آخرت، مجازات عظیمی دارند.[5:33]
    اما در مورد آنهایی که از جنگیدن و قتل و تجاوز به مسلمانان توبه می کنند فرموده:

    إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ ۖ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ
    مگر آنها که پیش از دست یافتن شما بر آنان، توبه کنند؛ پس بدانید (خدا توبه آنها را می‌پذیرد؛) خداوند آمرزنده و مهربان است.[5:34]
    دقت کنید که دو آیه آخری که گفتم جدا از هم نیستند بلکه در یک سوره(5) و پشت سر هم آمده است (33 و 34).
    مقدار آیات جهاد زیاد است و مقدار مساوی هم تاکید بر رحم به توبه کنندگان از جنگ. جهاد به معنی شروع کنندگی جنگ نیست بلکه به معنای دفاع است تا سر حد مرگ و پیشروی در دل دشمن تا زمانی که آنان صلح کنند.
    در مورد مرتدین و اجبار در دین گفتید:
    ابتدا خداوند در مورد قبول یا قبول نکردن اسلام بر این مسئله تاکید می کند که اجباری در دین اسلام نیست:
    لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ ۖ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ ۚ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انْفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
    در قبول دین، اجباری نیست. (زیرا) راه درست از راه انحرافی، روشن شده است. بنابر این، کسی که به طاغوت کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمی چنگ زده است، که گسستن برای آن نیست. و خداوند، شنوا و داناست.[2:256]
    و در مورد مرتد به اسلام می گوید:
    1. مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ
    پیامبر وظیفه‌ای جز رسانیدن پیام (الهی) ندارد؛ (و مسؤول اعمال شما نیست). و خداوند آنچه را آشکار، و آنچه را پنهان می‌دارید می‌داند.[5:99]
    یعنی به پیامبر ارتباطی ندارد که کفار و مشرکین آیا هدایت شده و مسلمان می شوند یا نه و فقط یک پیام رسان است.

    2.يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ۚ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ
    ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هر کس از شما، از آیین خود بازگردد، به خدا زیانی نمی‌رساند؛ خداوند جمعیّتی را می‌آورد که آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند؛ آنها در راه خدا جهاد می‌کنند، و از سرزنش هیچ ملامتگری هراسی ندارند. این، فضل خداست که به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) می‌دهد؛ و (فضل) خدا وسیع، و خداوند داناست.[5:54]
    ببینید با کافر صحبت نکرده بلکه مسلمان و مومن را خطاب قرار داده است.یعنی مسلمانی که از آیین خود برگردد!یعنی مرتد!!! آیا در این آیات نوشته مرتد را بکشید و به زندان اندازید و شکنجه دهید؟ یا نوشته خود شخص خداوند مجازاتگر است و جمعیتی دیگر بجای مرتدین میاورد؟؟؟
    3. در آیه دیگری باز در مورد جنگ و ارتداد صحبت می کند:
    يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ ۖ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ ۖ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ ۚ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ ۗ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىٰ يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا ۚ وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَٰئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۖ وَأُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
    از تو، در باره جنگ کردن در ماه حرام، سؤال می‌کنند؛ بگو: «جنگ در آن، (گناهی) بزرگ است؛ ولی جلوگیری از راه خدا (و گرایش مردم به آیین حق) و کفر ورزیدن نسبت به او و هتک احترام مسجد الحرام، و اخراج ساکنان آن، نزد خداوند مهمتر از آن است؛ و ایجاد فتنه، (و تحریک مسلمانان به جنگ) حتّی از قتل بالاتر است. و مشرکان، پیوسته با شما می‌جنگند، تا اگر بتوانند شما را از آیینتان برگردانند؛ ولی کسی که از آیینش برگردد، و در حال کفر بمیرد، تمام اعمال نیک (گذشته) او، در دنیا و آخرت، برباد می‌رود؛ و آنان اهل دوزخند؛ و همیشه در آن خواهند بود.[2:217]
    باز در اینجه تاکید میکند که مجازات مرتد در آخرت است نه اعدام یا کشته شدن در این دنیا!
    4. باز درمورد مرتدین که لقب منافق و فاسق به آنها می دهد ، می فرماید:
    أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ يُحَادِدِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدًا فِيهَا ۚ ذَٰلِكَ الْخِزْيُ الْعَظِيمُ
    آیا نمی‌دانند هر کس با خدا و رسولش دشمنی کند، برای او آتش دوزخ است؛ جاودانه در آن می‌ماند؟! این، همان رسوایی بزرگ است![9:63]
    يَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِي قُلُوبِهِمْ ۚ قُلِ اسْتَهْزِئُوا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَا تَحْذَرُونَ
    منافقان از آن بیم دارند که سوره‌ای بر ضدّ آنان نازل گردد، و به آنها از اسرار درون قلبشان خبر دهد. بگو: «استهزا کنید! خداوند، آنچه را از آن بیم دارید، آشکار می‌سازد!»[9:64]
    وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ ۚ قُلْ أَبِاللَّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ
    و اگر از آنها بپرسی (: «چرا این اعمال خلاف را انجام دادید؟!»)، می‌گویند: «ما بازی و شوخی می‌کردیم!» بگو: «آیا خدا و آیات او و پیامبرش را مسخره می‌کردید؟!»[9:65]
    لَا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ ۚ إِنْ نَعْفُ عَنْ طَائِفَةٍ مِنْكُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ
    (بگو:) عذر خواهی نکنید (که بیهوده است؛ چرا که) شما پس از ایمان آوردن، کافر شدید! اگر گروهی از شما را (بخاطر توبه) مورد عفو قرار دهیم، گروه دیگری را عذاب خواهیم کرد؛ زیرا مجرم بودند![9:66]
    درمورد مرتد و جنگ و غیره همین آیاتی که می گویم را توجه کنید:
    خداوند در آيه 190 سوره بقره (سوره 2) ميفرمايد:
    “و در راه خدا با كسانی كه با شما می جنگند، بجنگيد ولی تعدی (تجاوز) نكنيد. چون خدا افرادی را كه تجاوز ميكنند دوست ندارد.”
    خداوند در آيه 39 سوره حج (سوره 22) ميفرمايد:
    “به کسانی که مورد حمله قرار گرفته اند بعلت اينکه مورد ظلم قرار گرفته اند اجازه جنگ داده شده و خدا قادر به ياری کردن و پيروز ساختن آنها است.”
    خداوند در آيات 41 و 42 سوره شوری (سوره 42) ميفرمايد:
    “بركسانی كه مورد ظلم قرار گرفتند و انتقام گرفتند ايرادی نيست. كسانی بايد ملامت شوند كه بمردم ظلم مينمايد و در زمين بنا حق تجاوز ميكنند.آنها عذاب پردردی دارند.مسلماً كسی كه صبور باشد و گناه ديگران را ببخشد كارش از كارهائيست كه اراده‌ای قوی لازم دارد.”
    خداوند در آيه 61 سوره انفال (سوره 8) ميفرمايد:
    “و اگر برای صلح حاضر شدند با آنها صلح كن و به خدا توكل كن، چون او شنوا و دانا است.”

    خداوند در آيه 193 سوره بقره (سوره 2) در مورد افرادی که با مسلمانان ميجنگند ميفرمايد:
    با آنها بجنگيد ولی “تجاوز فقط بر ستمكاران جايز است”.
    ((اینکه می فرماید تجاوز بر ستمکاران جایز است ، به این معنی است که کسی که تجاوز کار است ، ستمکار است. يک مسلمان اجازه ندارد حتی به کافری تجاوز کند چه رسد به فردی که پيرو يکی از کتابهای الهی است:
    ما مسلمانان، اجازه تجاوز به هيچ فردی، قومی، يا کشوری را نداريم – اين نظريه يک انسان نيست، بلکه اين دستور خداوند بزرگ و يکتا است))

    “و با آنها بجنگيد تا توطئه‌ای باقی نماند و دين مخصوص خدا شود. اگر دست برداشتند بدانيد كه تجاوز فقط بر ستمكاران جايز است.”

    خداوند در آيه 194 سوره بقره (سوره 2) در مورد مسلمانانی که مورد تعدی قرار گرفته اند ميفرمايد:
    “اگر كسی بشما تعدی كرد همانطور كه بشما تعدی كرده به او تعدی كنيد و از نافرمانی خدا بترسيد و بدانيد كه خدا با پرهيزكاران است.”
    خداوند در آيه 190 سوره بقره (سوره 2) ميفرمايد:
    “و در راه خدا با كسانی كه با شما می جنگند، بجنگيد ولی تعدی (تجاوز) نكنيد.
    چون خدا افرادی را كه تجاوز ميكنند دوست ندارد.”

    خداوند در آيه 39 سوره حج (سوره 22) ميفرمايد:
    “به کسانی که مورد حمله قرار گرفته اند بعلت اينکه مورد ظلم قرار گرفته اند اجازه جنگ داده شده
    و خدا قادر به ياری کردن و پيروز ساختن آنها است.”

    خداوند در آيات 41 و 42 سوره شوری (سوره 42) ميفرمايد:
    “بركسانی كه مورد ظلم قرار گرفتند و انتقام گرفتند ايرادی نيست.
    كسانی بايد ملامت شوند كه بمردم ظلم مينمايد و در زمين بنا حق تجاوز ميكنند.
    آنها عذاب پردردی دارند.
    مسلماً كسی كه صبور باشد و گناه ديگران را ببخشد كارش از كارهائيست كه اراده‌ای قوی لازم دارد.”

    خداوند بزرگ و يکتا به يک يک ما به وضوح ميفرمايد که عذاب پر دردی در انتظار افراد ظالم و متجاوز است.
    عده ای روز و شب به ديگران بناحق تجاوز و ظلم ميکنند – کدام قسمت از اين آيات برای اين افراد قابل فهم نيست؟

    خداوند در آيه 61 سوره انفال (سوره 8) ميفرمايد:
    “و اگر برای صلح حاضر شدند با آنها صلح كن و به خدا توكل كن، چون او شنوا و دانا است.”

    خداوند در آيه 193 سوره بقره (سوره 2) در مورد افرادی که با مسلمانان ميجنگند ميفرمايد:
    با آنها بجنگيد ولی “تجاوز فقط بر ستمكاران جايز است”.
    يک مسلمان اجازه ندارد حتی به کافری تجاوز کند چه رسد به فردی که پيرو يکی از کتابهای الهی است:
    ما مسلمانان، اجازه تجاوز به هيچ فردی، قومی، يا کشوری را نداريم – اين نظريه يک انسان نيست، بلکه اين دستور خداوند بزرگ و يکتا است

    “و با آنها بجنگيد تا توطئه‌ای باقی نماند و دين مخصوص خدا شود.
    اگر دست برداشتند بدانيد كه تجاوز فقط بر ستمكاران جايز است.”

    خداوند در آيه 194 سوره بقره (سوره 2) در مورد مسلمانانی که مورد تعدی قرار گرفته اند ميفرمايد:
    “اگر كسی بشما تعدی كرد همانطور كه بشما تعدی كرده به او تعدی كنيد
    و از نافرمانی خدا بترسيد و بدانيد كه خدا با پرهيزكاران است.”

    ببينيد اين به اصطلاح دينداران و خداپرستان چه بلاهائی بسر مردم بيگناه مياورند، و رفتارشان با افرادی که زندانی ميکنند به چه صورت است؟
    خداوند در قرآن به من دستور ميدهد که من بايد حتی در مورد دشمنی که به من حمله کرده با عدالت رفتار کنم.

    به افرادی که اسلام را نميشناسند بگوئيد
    به اين روش و رفتار انسانی ميگويند اسلام

    خداوند در آيات 8 و 9 سوره ممتحنه (سوره 60) ميفرمايد:
    “خدا شما را از نيکی كردن و عدالت كردن به كسانی كه درباره دين با شما نجنگيدند و شما را از سرزمينتان بيرون نكردند، نهی نميكند. چون خدا افراد عادل را دوست دارد. خدا شما را از دوستی با كسانيكه با شما بخاطر دينتان جنگيدند و شما را از سرزمينتان بيرون كردند و برای بيرون كردن شما بهم كمك كردند، نهی ميكند. كسانيكه با آنها دوستی كنند ظالم هستند.

    در آيه 2 سوره 5 (سوره مائده) خداوند ميفرمايد:
    ” دشمنی عده‌ای كه شما را از رفتن به خانه كعبه بازداشتند شما را وادار به تجاوز نكند. بر پايه نيكی و تقوی با هم همكاری كنيد و بر پايه گناه و ظلم همكاری نكنيد. از نافرمانی و عذاب خدا بترسيد چون مجازات خدا شديد است.”

    در آيه 8 سوره 5 (سوره مائده) خداوند ميفرمايد:
    ” ای افراد باايمان، برای اجرای احكام خدا قيام كنيد و بعدالت شهادت دهيد و دشمنی دسته‌ای شما را به بيعدالتی وا ندارد. در همه حال عادل باشيد چون عدالت به تقوی نزديكتر است. از (نافرمانی) خدا بترسيد چون خدا از كارهائی كه ميكنيد با خبر است.”
    خداوند در آيه 87 سوره مائده (سوره 5) ميفرمايد:
    “چون خدا افراد متجاوز را دوست ندارد.”

    خداوند در آيه 32 سوره مائده (سوره 5) ميفرمايد:
    “هر كس كسی را بكشد، بدون اينكه او كسی را كشته يا مرتكب فسادی(تجاوز به عنف یا زنای محصنه) در زمين شده باشد،مثل اين است كه تمام مردم را كشته باشد، و كسی كه فردی را زنده بدارد،مثل اين است كه تمام مردم را زنده داشته است.”

    جناب آقای مزدک، من نمیدانم شما از کجای این دستورات محکم و صریح ، جنایات و کشتار بی دلیل و تجاوز و خونریزی را در آورده اید.قرآن صلح جو ترین کتاب عالم است که خشونت را با خشونت همراه عدالت پاسخ می دهد به همراه رحم بر متجاوز توبه کننده. و صلح و آشتی و آزادی عقیده و تفکر را ترویج می کند. دقت کنید می فرماید(کسی ، کسی را بکشد) یعنی بین مسلمان و مرتد و کافر فرقی نیست!!! هر کس کسی را به ناحق و بی دلیل بکشد انگار تمام اهل زمین را کشته است!ببینید تا چه اندازه به حق حیات یک انسان (با هر دین و عقیده ای) ارزش می گذارد که چنین جنایتی را تا این حد شماتت میکند. بگو در کجای قوانین بشری عصر کنونی تا این حد علیه قتل بی گناه ، موضع می گیرد؟این قانون بشر دوست در 14 قرن پیش توسط خداوند گفته شده. 14 قررررررررررررررررن 1400 سال پیش!!!!!
    در اسلام فقط و فقط و فقط کسانی که مرتد می شون و علیه مسلمانان می جنگند مشمول قتل در میدان جنگ شده اند. و هر بشری چه مسلمان چه شیعه اگر بر خلاف رای قرآن رای دیگری صادر کند مشمول این آیات می شود.
    آيه های 5:44 و 5:45 و 5:47 سوره مائده (سوره 5) را ببينيد که خداوند ميفرمايد:
    “كسانی كه مطابق آنچه خدا نازل كرده ( وحی: كتاب الهی ) حكم نكنند كافرند.”
    “كسانی كه مطابق آنچه خدا نازل كرده حكم نكنند، ظالم هستند.”
    “كسانی كه مطابق آنچه خدا نازل كرده است حكم نكنند از اطاعت خدا خارج شده‌اند.”
    جناب آقای انعامی عزیز شما بر اساس دانسته های خود گفتید که چون خداوند مخالف شروع کننده جنگ است پس اعراب غلط کردند علیه ایران وارد جنگ شدند.
    من به شما می گویم که جنگ علیه ایران و روم ، شروعش با مسلمانان نبود بلکه دفاع بود تا حدی که دشمنان صلح کنند.
    لطفا و لطفا و خواهش می کنم از شما که حقایق تاریخی را انکار نکنید و به تاریخ و رنجی که تاریخ نویسان برای رساندن این اخبار به من و شما کشیدند، وفادار باشید.
    دکتر کاتوزیان و پروفسور کریستوفر سن و تاریخ طبری و دریایی و تلمود و بلاذری و ………. به صراحت نوشته شده که شروع جنگ با ایران بود که ساسانیان اعراب مسلمان حیره و بین النهرین را به دلیل مسلمان شدنشان به خاک و خون کشیدند و مثنی بن حارث شیبانی رهبر اعراب ایرانی در بین النهرین ، پنهانی به مدینه آمد و از ابوبکر کمک خواست تا علیه ظلم ساسانیان به اعراب ایرانی خیزش کنند و چنین شد که ابوبکر ابتدا قبول نکرد و مثنی بن حارث شیبانی یاد آوری کرد اعراب ایرانی نیز مسلمان شده اند و زیر ظلم و ستم ساسانیان جان می دهد و طبق گفتار قرآن مسلمانان باید در دفاع از حق به یکدیگر کمک کنند که در نهایت ابوبکر قبول می کند.حتی در کتاب دکتر عبدالحسین زرین‌کوب در بامداد اسلام نیز نوشته شده فکر کنم در صفحه هایی بین 70 تا 90 بوده باشد.
    زرین کوب ادامه می دهد(این سخنانش تکرار تاریخ های پیشینیان است که تاییدشان می کند)
    “”خالد بن ولید از یمامه با دوهزار مسلمان خارج شد.در محرم سال ۱۲ه. ق مقارن با ۶۳۳ میلادی خالد بن ولید به سوی عراق روانه شد، هنگامی که به عراق رسید جنگ بین قبیله‌های عرب با ایرانیان شدت گرفت. در این میان تعدادی از عرب‌های عراق از جمله مثنی بن حارثه به ارتش مسلمانان پیوستند. چون این اخبار به «هرمز» رسید، وقایع را به دربار اطلاع داده، در مقابل دشمن شتافت. در حفیر که یکی از مناطق مهم ایران نزدیک خلیج فارس بود، جنگی واقع شد که معروف به نبرد زنجیر است. «هرمز» در مبارزه با خالد پسر ولید کشته شد و بر لشکر او شکست وارد آمد.””
    شروع جنگ توسط خود ایرانیان بود و نه اعراب. عرب از ایران و ارتشش وحشت عمیقی داشت و جرات حمله مستقیم را به ایران نداشت.
    در پایان این بحث عرض کنم کسی که نمیداند و می خواهد بداند را می شود دانا کرد ولی کسی که میداند و دانسته هایش را وارونه جلوه می دهد و کسی که نمی داند و نمیخواهد که بداند را به هیچ شکلی نمی شود دانا کرد.

    در مورد اینکه می گویم دین شیعه و دین اسلام با هم متفاوتند در چندین چیز مختلف است
    1. شیعه قرآن را اصلا قبول ندارد و اعتراف به تحریف آن می کند و بر این اساس کتاب قرآن و دستوراتش برای این دین پشیزی ارزش ندارد
    در کتاب معتبری که شیعه معرفی می کند به عنوان صحیح ترین کتاب می نویسد:
    باب:
    “”همه قرآنرا غير ائمه جمع نكرده و تنها ايشان همه آنرا ميدانند
    بَابُ أَنّهُ لَمْ يَجْمَعِ الْقُرْآنَ كُلّهُ إِلّا الْأَئِمّةُ ع وَ أَنّهُمْ يَعْلَمُونَ عِلْمَهُ كُلّهُ‏””

    1- مُحَمّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ جَابِرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ مَا ادّعَى أَحَدٌ مِنَ النّاسِ أَنّهُ جَمَعَ الْقُرْآنَ كُلّهُ كَمَا أُنْزِلَ إِلّا كَذّابٌ وَ مَا جَمَعَهُ وَ حَفِظَهُ كَمَا نَزّلَهُ اللّهُ تَعَالَى إِلّا عَلِيّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع وَ الْأَئِمّةُ مِنْ بَعْدِهِ ع
    اصول‏كافى جلد : 1 صفحه: 332 رواية: 1 : صحیح

    ترجمه :
    امام باقر عليه‏السلام فرمود: جز دروغگو هيچكس از مردم ادعا نكند كه تمام قرآن را جمع كرده است، و كسى جز على بن ابيطالب و امامان پس از وى عليهم‏السلام آنرا جمع و نگهدارى نكرده‏ اند.

    2- مُحَمّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنِ الْمُنَخّلِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنّهُ قَالَ مَا يَسْتَطِيعُ أَحَدٌ أَنْ يَدّعِيَ أَنّ عِنْدَهُ جَمِيعَ الْقُرْآنِ كُلّهِ ظَاهِرِهِ وَ بَاطِنِهِ غَيْرُ الْأَوْصِيَاءِ
    اصول كافى جلد 1 صفحه: 332 رواية: 2 : صحیح

    ترجمه :
    و فرمود: جز او صياء پيغمبر كسى را نرسد كه ادعا كند ظاهر و باطن تمام قرآن نزد اوست.

    “ظاهر یعنی آنچه که نوشته شده یعنی متن قرآن”” میگوید جز اوصیاء و نه پیغمبر و اوصیاء !!! یعنی خود پیغمبر نیز نمی تواند بگوید همه ظاهر یا همان نوشته مکتوب قرآن را دارد!!!”

    خب معلوم است دینی که قرآن را فقط نزد امامش می داند و پیغمبر را جاهل به متن یا ظاهر قرآن می داند و این روایات را با نهایت ……. ، صحیح می داند، دین را اجبار می کند و مرتد غیر حربی را زندانی می کند و می کشد و شکنجه می دهد. اصلا چه ربطی به اسلام دارند؟ قرآن می گوید کسی که به این کتاب ایمان ندارد کافر است.میگوید کسی که بر خلاف حکم الله رای صادر کند کافر است.
    پس لطفا همینجا راه مسلمانان و شیعیان را جدا کنید.
    خداوند در قرآن می فرماید:
    رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا
    پیامبرانی که بشارت‌دهنده و بیم‌دهنده بودند، تا بعد از این پیامبران، حجتی برای مردم بر خدا باقی نماند، (و بر همه اتمام حجت شود؛) و خداوند، توانا و حکیم است.[4:165]
    شیعه میگوید:

    3- مُحَمّدُ بْنُ يَحْيَى عَمّنْ ذَكَرَهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشّابِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمّدٍ عَنْ كَرّامٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللّهِ ع لَوْ كَانَ النّاسُ رَجُلَيْنِ لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْإِمَامَ وَ قَالَ إِنّ آخِرَ مَنْ يَمُوتُ الْإِمَامُ لِئَلّا يَحْتَجّ أَحَدٌ عَلَى اللّهِ عَزّ وَ جَلّ أَنّهُ تَرَكَهُ بِغَيْرِ حُجّةٍ لِلّهِ عَلَيْهِ‏
    اصول كافى جلد 1 صفحه: 253 رواية: 3 : صحیح

    ترجمه :
    و فرمود: اگر مردم زمين تنها دو كس باشند يكى از آندو امامست و فرمود: آخرين كسى كه بميرد امامست تا كسى بر خداى عزوجل احتجاج نكند كه او را بدون حجت واگذاشته است.

    جالب است این که حضرت آدم که از خاک و گل بد بو آفریده شده است را با حضرات شیعه و امامانشان یکی نمیدانند به عبارتی حضرت آدم پدر شیعیان و امامانشان نیست!!!!!!!!!!!!!
    باب:
    “””* كيفيت آفرينش بدنها و روحها و دلهاى ائمه عليهم السلام *
    بَابُ خَلْقِ أَبْدَانِ الْأَئِمَّةِ وَ أَرْوَاحِهِمْ وَ قُلُوبِهِمْع “”

    1- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِى يَحْيَى الْوَاسِطِيِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبـِى عـَبـْدِ اللَّهِ ع قـَالَ إِنَّ اللَّهَ خـَلَقـَنـَا مـِنْ عِلِّيِّينَ وَ خَلَقَ أَرْوَاحَنَا مِنْ فَوْقِ ذَلِكَ وَ خَلَقَ أَرْوَاحَ شـِيعَتِنَا مِنْ عِلِّيِّينَ وَ خَلَقَ أَجْسَادَهُمْ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ الْقَرَابَةُ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ تَحِنُّ إِلَيْنَا
    اصول كافى جلد 2 صفحه 232 روايت 1 : صحیح

    ترجمه روايت شريفه :
    امـام صـادق عـليـه السـلام فـرمـود: خـدا مـا را از عـليـين آفريد و ارواح ما را از بالاتر آن آفـريـد و ارواح شيعيان ما را از عليين آفريد و پيكرشان را پائين آن آفريد، پس قرابت ميان ما و آنها از اين جهت است و دلهاى ايشان مشتاق ماست .

    2- أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ شُعَيْبٍ عـَنْ عـِمـْرَانَ بـْنِ إِسْحَاقَ الزَّعْفَرَانِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَنَا مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ ثُمَّ صَوَّرَ خَلْقَنَا مِنْ طِينَةٍ مَخْزُونَةٍ مَكْنُونَةٍ مِنْ تَحْتِ الْعـَرْشِ فـَأَسـْكَنَ ذَلِكَ النُّورَ فِيهِ فَكُنَّا نَحْنُ خَلْقاً وَ بَشَراً نُورَانِيِّينَ لَمْ يَجْعَلْ لِأَحَدٍ فِى مِثْلِ الَّذِى خَلَقَنَا مِنْهُ نَصِيباً وَ خَلَقَ أَرْوَاحَ شِيعَتِنَا مِنْ طِينَتِنَا وَ أَبْدَانَهُمْ مِنْ طِينَةٍ مـَخـْزُونـَةٍ مَكْنُونَةٍ أَسْفَلَ مِنْ ذَلِكَ الطِّينَةِ وَ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لِأَحَدٍ فِى مِثْلِ الَّذِى خَلَقَهُمْ مِنْهُ نَصِيباً إِلَّا لِلْأَنْبِيَاءِ وَ لِذَلِكَ صِرْنَا نَحْنُ وَ هُمُ النَّاسَ وَ صَارَ سَائِرُ النَّاسِ هَمَجٌ لِلنَّارِ وَ إِلَى النَّارِ
    اصول كافى جلد 2 صفحه 231 روايت 2: صحیح

    ترجمه روايت شريفه :
    امـام صـادق عـليـه السـلام مـى فـرمـود: خـدامـيـرالمؤ منين (ارواح ) ما را از نور عظمت خويش آفـريد، آنگاه آفرينش ما را (يعنى پيكر ما را با صورت مثالى ما را) از گلى در خزانه و پوشيده از زير عرش صورتگرى كرد و آن نور را در آن ، جايگزين ساخت ، و ما مخلوق و بـشـرى نـورانـى بوديم ، و براى هيچكس از آنچه در خلقت ما نهاد، بهره ئى قرار نداد……….. و مردم ديگر خرمگسانى كه سزاوار دوزخند و بسوى دوزخ مى روند.

    4- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِى نَهْشَلٍ قَالَ حَدَّثَنِى مُحَمَّدُ بـْنُ إِسـْمـَاعـِيلَ عَنْ أَبِى حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَنَا مِنْ أَعـْلَى عـِلِّيِّيـنَ وَ خَلَقَ قُلُوبَ شِيعَتِنَا مِمَّا خَلَقَنَا وَ خَلَقَ أَبْدَانَهُمْ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَقُلُوبُهُمْ تـَهـْوِى إِلَيـْنـَا لِأَنَّهـَا خـُلِقـَتْ مـِمَّا خـُلِقْنَا ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ كَلاّ إِنَّ كِتابَ الْأَبْرارِ لَفِى عـِلِّيِّينَ. وَ ما أَدْراكَ ما عِلِّيُّونَ. كِتابٌ مَرْقُومٌ. يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ وَ خَلَقَ عَدُوَّنَا مِنْ سِجِّينٍ وَ خَلَقَ قُلُوبَ شِيعَتِهِمْ مِمَّا خَلَقَهُمْ مِنْهُ وَ أَبْدَانَهُمْ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَقُلُوبُهُمْ تَهْوِى إِلَيْهِمْ لِأَنَّهَا خـُلِقـَتْ مِمَّا خُلِقُوا مِنْهُ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ كَلاّ إِنَّ كِتابَ الفُجّارِ لَفِى سِجِّينٍ. وَ ما أَدْراكَ ما سِجِّينٌ. كِتابٌ مَرْقُومٌ
    اصول كافى جلد 2 صفحه 234 روايت 4 : صحیح

    ترجمه روايت شريفه :
    ابـوحـمزه ثمالى گويد: شنيدم امام باقر عليه السلام مى فرمود: همانا خدا ما را از اعلى عليين آفريد و شيعيان ما را از آنچه ما را آفريد،آفرید ………………..

    خودتان بروید و کل منابعی را که ذکر کرده ام بخوانید تا با چشمان خودتان حقیقت را ببینید. امیدوارم که موفق باشید
    و من الله توفیق
    .

     
    • حضرت آقا…لطفاً با اسناد تاریخی معتبر و دست اول (نزدیک به زمان واقعه) غیر اسلامی به ما نشان دهید که مردم ایران و فلسطین و مصر و غیره…به نو مسلمانان اعلان جنگ داده بودند و به همین خاطر هم ازجانب ارتشهای خلفای راشدین مورد حمله ویورش قرارگرفتند.

       
      • بسم الله الرحمن الرحیم
        با سلام
        جناب آقای کبیری
        بنده ماشین زمان ندارم که بروم به گذشته و برای شما فیلم بگیرم و نشانتان بدهم! اولا که برو نقشه آن زمان ایران و روم را ببین بعد اسامی کشور ها را بیاور. دوما گل که لگد نکردم!!! آن همه منبع گفتم. برو خودت مطالعه کن.
        و من الله توفیق

         
    • ناصری می گوید:…جناب آقای مزدک شما فرمودین که در قرآن ترویج کشتار و قتل و غارت شده است! من به شما میگویم که برادر هم وطن آیا می توان فردی که به خانه شما برای جنایت آمده یا دزدی ، با ملایمت ناز و نوازش کرد و از جنایتش تعریف و تمجید کرد؟….
      ——————————–
      این خلط کلام و مغلطه است و گفتار شما عاری از درستی است، چون شخص محمد باور دیگری داشت:
      قال رسول الله أمرت أن أقاتل الناس حتى یقولوا لا إله إلا الله فمن قالها فقد عصم منی ماله ونفسه (صحیح بخاری ج 2 حدیث 1335 و صحیح مسلم1/53)
      ترجمه: رسول الله گفت من مامور شده ام كه با مردم بجنگم تا بگویند لا اله الا الله پس كسی كه آنرا گفت “مال و جانش” را از دست من نجات داده است.
      و هم:
      قُل لِّلْمخَلَّفِینَ مِنَ الْأَعرَابِ ستُدعونَ إِلَى قَومٍ أُولِی بأْسٍ شَدِیدٍ تُقَاتِلُونَهم أَو یسلِمونَ فَإِن تُطِیعوا یؤْتِكُم اللَّه أَجرًا حسنًا وإِن تَتَولَّوا كَما تَولَّیتُم من قَبلُ یعذِّبكُم عذَابا أَلِیما (فتح 16)
      ترجمه: به برجاى ماندگان بادیه نشین بگو به زودى به سوى قومى سخت زورمند دعوت خواهید شد كه با” آنان بجنگید یا اسلام آورند” پس اگر فرمان برید خدا شما را پاداش نیك مى بخشد و اگر همچنان كه پیشتر پشت كردید [باز هم] روى بگردانید شما را به عذابى پردرد معذب مى دارد.
      فَإِذا لَقِیتُم الَّذِینَ كَفَرُوا فَضَرْب الرِّقَابِ حتَّى إِذَا أَثْخَنتُموهم فَشُدوا الْوثَاقَ(محمد 4)
      ترجمه: پس چون با كسانى كه كفر ورزیده اند برخورد كنید گردنها[یشان] را بزنید تا زمانی كه بسیار خونریزی كردید [اسیران را] محكم در بند كشید.
      —————————–
      ناصری میگوید: … ابتدا من به شما می گویم که در هر کجای قرآن شما دستور کشتاری را یافتید که در مورد جنگ تحمیلی از سوی کفار نباشد ، من همین جا اعلام میکنم که لائیک خواهم شد.
      با قاطعیت میگویم که در هی%c6 کجای قرآن دستور شروع جنگ داده نشده مگر اینکه کفار اعلام جنگ علیه مسلمانان کرده اند.به طور کل الله به شدت با جنگ و خونریزی مخالف است اما در مورد گرفتن حق و دفاع از خود باز هم در عین محکم بودن،رحم و بخشندگی نیز دارد.
      در هیچ کجای قرآن اجبار به قبول اسلام توصیه نشده و به شدت نهی شده است و هم چنین در هیچ کجای قرآن حکم مرتد قتل نبوده و نیست.و البته به طور مکرر اعلام شده که کار مرتد را به خدا بسپارید که در قیامت پاسخش داده می شود.حتی در قرآن آمده کفار را لعنت نکنید چون که آنان نیز مخلوق من هستند هرچند که گمراه باشند…
      ———————————–
      این مدعا خارج از واقعیتهای تاریخی و فاقد اعتبار است، ما در روایتها و مکتوبات اولیه از صدر اسلام در موارد زیادی خلاف گزاره بالا را شاهدیم. منصفان و جویندگان حقیقت و راستی می توانند به کتابهای از قبیل کتاب مَغازی تأليفِ محمد بن عُمَر واقدی که از روایتهای تاریخی دسته اول اسلامی است، مراجعه کنند.
      و گفته ای ازمحمد که کشتن ناباوران دینش را تجویز می کند:
      قال النبی: من بدل دینه فاقتلوه (صحیح بخاری 4/75 و مغنی 9/16 )
      ترجمه : كسی را كه دینش را تغییر دهد بكشید.
      و اما آیاتی که فرض بالا را مردود می شمارند:
      هو الَّذِی أَرسلَ رسولَه بِالْهدى ودِینِ الْحقِّ لِیظْهِرَه علَى الدینِ كُلِّهِ ولَو كَرِه الْمشْرِكُونَ (صف 9)
      ترجمه:اوست كسى كه پیامبر خود را با هدایت و دین حق روانه كرد تا آن را بر هر چه دین است غالب گرداند هر چند مشركان را ناخوش آید.
      این آیه عینا در سوره ی توبه آیه ی 33 نیز تكرار شده است.
      قَد كَانَت لَكُم أُسوةٌ حسنَةٌ فِی إِبرَاهِیم والَّذِینَ معه إِذْ قَالُوا لِقَومِهِم إِنَّا برَاء مِنكُم ومِما تَعبدونَ مِن دونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُم وبدا بینَنَا وبینَكُم الْعداوةُ والْبغْضَاء أَبدا حتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وحده (ممتحنه 4)
      ترجمه: قطعا براى شما در [پیروى از] ابراهیم و كسانى كه با اویند سرمشقى نیكوست آنگاه كه به قوم خود گفتند ما از شما و از آنچه به جاى خدا مى پرستید بیزاریم به شما كفر می ورزیم و میان ما و شما دشمنى و كینه همیشگى پدیدار شده تا وقتى كه فقط به خدا ایمان آورید .
      در آیه ی فوق گفته شده كه دشمنی با كافر ادامه دارد مگر اینكه كافر مسلمان شود. یعنی باید بین مسلمان و كافر بطور مطلق كینه و دشمنی جاودانه باشد.
      فَلَا تَهِنُوا وتَدعوا إِلَى السلْمِ وأَنتُم الْأَعلَونَ واللَّه معكُم ولَن یتِرَكُم أَعمالَكُم(محمد 35)
      ترجمه: پس سستى نورزید و[كافران را] به صلح مخوانید [كه]شما برترید و خدا با شماست و از كارهایتان هرگز نخواهد كاست.
      ————————————————-
      ناصری می گوید: …جناب آقای مزدک، من نمیدانم شما از کجای این دستورات محکم و صریح ، جنایات و کشتار بی دلیل و تجاوز و خونریزی را در آورده اید.قرآن صلح جو ترین کتاب عالم است که خشونت را با خشونت همراه عدالت پاسخ می دهد به همراه رحم بر متجاوز توبه کننده. و صلح و آشتی و آزادی عقیده و تفکر را ترویج می کند. دقت کنید می فرماید(کسی ، کسی را بکشد) یعنی بین مسلمان و مرتد و کافر فرقی نیست!!! هر کس کسی را به ناحق و بی دلیل بکشد انگار تمام اهل زمین را کشته است!ببینید تا چه اندازه به حق حیات یک انسان (با هر دین و عقیده ای) ارزش می گذارد که چنین جنایتی را تا این حد شماتت میکند. بگو در کجای قوانین بشری عصر کنونی تا این حد علیه قتل بی گناه ، موضع می گیرد؟این قانون بشر دوست در 14 قرن پیش توسط خداوند گفته شده. 14 قررررررررررررررررن 1400 سال پیش!!!!!…..
      ————————————————-
      شما خود را به گمراهی زده اید و چشم بر واقعیات حقیقی نمی گشایید. در آیه 5 سوره توبه حكم كشتار مشركین وناباوران به هر نحوی صادر شده است. گفته شده هركجا آنان را” یافتید” بكشید و در هر كمینگاهی به كمین آنان بنشینید تا آنان را بكشید. این دستورِ صریح ترور عام ناباوران و دگراندیشان است.
      فَإِذَا انسلَخَ الأَشْهرُ الْحرُم فَاقْتُلُواْ الْمشْرِكِینَ حیثُ وجدتُّموهم و خُذُوهم و احصرُوهم واقْعدواْ لَهم كُلَّ مرْصدٍ فَإِن تَابواْ وأَقَامواْ الصلاَةَ وآتَواْ الزَّكَاةَ فَخَلُّواْ سبِیلَهم إِنَّ اللّه غَفُور رحِیم (توبه5)
      ترجمه: پس چون ماه هاى حرام سپرى شد مشركان را هر كجا یافتید بكشید و آنان را بگیرید و به محاصره درآورید و در هر كمینگاهى به كمین آنان بنشینید پس اگر توبه كردند و نماز برپا داشتند و زكات دادند راه برایشان گشاده گردانید زیرا خدا آمرزنده مهربان است.
      و هم:
      یا أَیها الَّذِینَ آمنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِینَ یلُونَكُم منَ الْكُفَّارِ ولِیجِدواْ فِیكُم غِلْظَةً واعلَمواْ أَنَّ اللّه مع الْمتَّقِینَ (توبه 123)
      ترجمه: اى كسانى كه ایمان آورده اید با كافرانى كه مجاور شما هستند كارزار كنید و آنان باید در شما خشونت بیابند و بدانید كه خدا با تقواپیشگان است .
      – یا أَیها النَّبِی جاهِدِ الْكُفَّار والْمنَافِقِینَ واغْلُظْ علَیهِم ومأْوا هم جهنَّم وبِئْس الْمصِیرُ (توبه 73)
      ترجمه: اى پیامبر با كافران و منافقان جهاد كن و با آنان با خشونت رفتاركن و جایگاهشان دوزخ است و چه بد سرانجامى است این آیه عینا در سوره تحریم آیه ی 9 تكرار شده است
      قَاتِلُواْ الَّذِینَ لاَ یؤْمِنُونَ بِاللّهِ ولاَ بِالْیومِ الآخِرِ ولاَ یحرِّمونَ ما حرَّم اللّه ورسولُه ولاَ یدِینُونَ دِینَ الْحقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْكِتَاب حتَّى یعطُواْ الْجِزْیةَعن یدٍ وهم صاغِرُونَ (توبه 29)
      ترجمه: با كسانى از اهل كتاب كه به خدا و روز بازپسین ایمان نمى آورند و آنچه را خدا و فرستاد هاش حرام گردانید هاند حرام نمى دارند و متدین به دین حق نمى گردند(مسلمان نمی شوند) جنگ كنید تا به دست خود جزیه دهند در حالی كه ذلیلند.
      همانطور كه از آیه ی بالا بخوبی روشن است بر مسلمانان واجب است كه با اهل كتاب(یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان) بجنگند و آنان را كشتار كنند و یا اموالشان را به جزیه(باج دهی) به حالت ذلت دهند.
      ما كَانَ لِنَبِی أَن یكُونَ لَه أَسرَى حتَّى یثْخِنَ فِی الأَرضِ تُرِیدونَ عرَض الدنْیا واللّه یرِید الآخِرَةَ واللّه عزِیزٌ حكِیم (انفال 67)
      ترجمه: هیچ پیامبرى را سزاوار نیست كه اسیرانى بگیرد مگر اینكه در زمین “خونریزی” بسیار كند شما متاع دنیا را مى خواهید و خدا آخرت را مى خواهد و خدا شكست ناپذیر حكیم است.

       
      • بسم الله الرحمن الرحیم
        با سلام
        جناب آقای شوریده، این کار شما جلوی توپچی ترقه در کردن است.
        اولین حدیثی که آوردی خود بخاری و مسلم در باب جعلیات این حدیث را نوشته اند و خودشان هم تاکید به جعلی بودنش کرده اند.احتمالا اگر عربی کمی می دانی برو در این سایت:
        http://library.islamweb.net/newlibrary/display_book.php?idfrom=35&idto=38&bk_no=81&ID=10
        فقط حواست باشد فیلتر است.یعنی کل مطالب اینترنتی اهل سنت فیلتر است.
        در نتیجه برو در این سایت ابتدا صحت حدیث را پیدا کن بعد بر آن استدلال کن.و همچنین در بهترین حالتی که مسلم و بخاری بر این مسئله فرض کرده اند در صورت صحت: برای آن زمانی گفته شده که کفار با مسلمانان پیمان صلح بستند و ابوسفیان و دار و دسته اش پیمان شکنی کردند و مسلمانان که بدون سلاح بودند را کشتند.و پیامبر بر خونخواهی مسلمانان توسط خداوند مامور شد که تا زمانی حق را نگرفته بجنگد مگر که کفار بگویند لا إله إلا الله. گرچه همچنان تاکید بر عدم صحت و جعلی بودنش دارند.
        سپس به این آیه استناد کردید: (قُلْ لِلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرَابِ سَتُدْعَوْنَ إِلَىٰ قَوْمٍ أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ تُقَاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ ۖ فَإِنْ تُطِيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْرًا حَسَنًا ۖ وَإِنْ تَتَوَلَّوْا كَمَا تَوَلَّيْتُمْ مِنْ قَبْلُ يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا
        به متخلّفان از اعراب بگو: «بزودی از شما دعوت می‌شود که بسوی قومی نیرومند و جنگجو بروید و با آنها پیکار کنید تا اسلام بیاورند؛ اگر اطاعت کنید، خداوند پاداش نیکی به شما می‌دهد؛ و اگر سرپیچی نمایید -همان گونه که در گذشته نیز سرپیچی کردید- شما را با عذاب دردناکی کیفر می‌دهد!»[48:16])
        چرا فقط یک آیه را نوشتی؟ترسیدی که مشخص شود آیات قبل که مکمل این آیه هستند ، در مورد صلح حدیبیه و شکستن صلح نامه توسط کفار فاش شود؟بله که خداوند فقط آینده را گفته و دقیقا نیز چنین شد و خود کفار هم در نهایت اعتراف کردند که خودشان پیمان شکنی کرده اند. این که می گوید “”تا اسلام بیاورند”” کفار حداقل 2 صلح نامه را پشت سر هم شکستند و صلح با اشخاص پیمان شکن فقط حماقت است و این که اسلام بیاورند به دو معنی است:1. تسلیم شدن که اسلام از تسلیم شدن می آید.2. قبول اسلام به معنی قبول مطلق صلح بود . افرادی که از دین بر میگشتند و حرب می کردند کشته می شدند و غیر حربی ها آزاد بودند.در مورد شان نزول آن آیه نیز حداقل 3 هزار صحابی شهادت داده اند که قبل از شکستن صلح حدیبیه توسط کفار، نازل شده است پس جای شکی با قی نیست.
        در مورد آیه 4 سوره محمد نیز شما به زشت ترین حالت ممکن تحریف مطلب کردید و همیشه به یاد داشته باش که اگر دین نداری ، حداقل وجدان داشته باش و دروغ نگو و ریا نکن.
        اصل آیه این است:
        فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّىٰ إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّىٰ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ۚ ذَٰلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَٰكِنْ لِيَبْلُوَ بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ ۗ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ
        و هنگامی که با کافران در میدان جنگ روبه‌رو شدید گردنهایشان را بزنید، (و این کار را همچنان ادامه دهید) تا به اندازه کافی دشمن را در هم بکوبید؛ در این هنگام اسیران را محکم ببندید؛ سپس یا بر آنان منّت گذارید (و آزادشان کنید) یا در برابر آزادی از آنان فدیه [= غرامت‌] بگیرید؛ (و این وضع باید همچنان ادامه یابد) تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد، (آری) برنامه این است! و اگر خدا می‌خواست خودش آنها را مجازات می‌کرد، اما می‌خواهد بعضی از شما را با بعضی دیگر بیازماید؛ و کسانی که در راه خدا کشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را از بین نمی‌برد![47:4]
        الحرب=جنگ
        در مورد حدیث: “”من بدل دینه فاقتلوه”” باز هم رعایت انصاف نکردی. اولا کتب حدیث ما مسلمانان وحی نیست که خالی از اشتباه باشد و روایاتش 100% درست باشد. دوما که جمهور علمای حدیث ، این حدیث را ضعیف و غیر قابل استناد دانسته اند و آنهایی که در اقلیت هستند و این حدیث را صحیح می دانند نیز اعتراف بر این دارند که این حدیث در مورد افراد مرتد حربی است نه فرد فقط مرتد.
        اگر عربی می دانید ارجاع می دهم به :
        http://library.islamweb.net/newlibrary/display_book.php?idfrom=12678&idto=12681&bk_no=52&ID=3821
        در مورد آیه 9 سوره صف هم باز دروغ می گویید(شرم نمی کنید از این همه دروغ هایتان؟)
        همچنان که در نظرات قبل نیز عرض کردم ، باز می گویم که قرآن مانند زنجیر است و تمام آیات آن متصل هستند و نمی شود یک آیه را بیرون کشید و به آن استناد کرد. ببینید:
        وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ ۖ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَٰذَا سِحْرٌ مُبِينٌ
        و (به یاد آورید) هنگامی را که عیسی بن مریم گفت: «ای بنی اسرائیل! من فرستاده خدا به سوی شما هستم در حالی که تصدیق‌کننده کتابی که قبل از من فرستاده شده [= تورات‌] می‌باشم، و بشارت‌دهنده به رسولی که بعد از من می‌آید و نام او احمد است!» هنگامی که او [= احمد] با معجزات و دلایل روشن به سراغ آنان آمد، گفتند: «این سحری است آشکار»![61:6]
        وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُوَ يُدْعَىٰ إِلَى الْإِسْلَامِ ۚ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ
        چه کسی ظالمتر است از آن کس که بر خدا دروغ بسته در حالی که دعوت به اسلام می‌شود؟! خداوند گروه ستمکاران را هدایت نمی‌کند![61:7]
        يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ
        آنان می‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند؛ ولی خدا نور خود را کامل می‌کند هر چند کافران خوش نداشته باشند![61:8]
        هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ
        او کسی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان غالب سازد، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند![61:9]
        اولا که ابتدای آیات اشاره به دستور حضرت عیسی مبنی بر معرفی پیامبر بعد از خود است و آیات بعد ، بحث کلامی میان پیامبر اسلام است با مسیحیان، که در آیه 8 گفته با دهان می خواهند خاموش کنند”یعنی با سخن کذب” و دین اسلام غالب می شود و سخنش آشکار میشود” حتی اگر شما آقای شوریده نیز خوشتان نیاید و سعی به تحریف قرآن کنید”
        در آیه 33 سوره توبه خطاب به مسیحیان می گوید:
        اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَٰهًا وَاحِدًا ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ
        (آنها) دانشمندان و راهبان خویش را معبودهایی در برابر خدا قرار دادند، و (همچنین) مسیح فرزند مریم را؛ در حالی که دستور نداشتند جز خداوند یکتائی را که معبودی جز او نیست، بپرستند، او پاک و منزه است از آنچه همتایش قرار می‌دهند![9:31]
        يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ
        آنها می‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند؛ ولی خدا جز این نمی‌خواهد که نور خود را کامل کند، هر چند کافران ناخشنود باشند![9:32]
        هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ
        او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیین‌ها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند![9:33]
        باز همان که گفتم. اگر شبانه روز هم تلاش کنید باز هم نمی توانید جنایت بر قرآن ربط دهید. سخن حق روشن می شود حتی اگر خوشتان نیاید آقای شوریده!

        جناب شوریده کذاب باز هم دروغ گفتید و آیات را تحریف کردید. اصل آیه این است:
        يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ ۙ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِنْ كُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِي ۚ تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنْتُمْ ۚ وَمَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ
        ای کسانی که ایمان آورده‌اید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید! شما نسبت به آنان اظهار محبّت می‌کنید، در حالی که آنها به آنچه از حقّ برای شما آمده کافر شده‌اند و رسول اللّه و شما را به خاطر ایمان به خداوندی که پروردگار همه شماست از شهر و دیارتان بیرون می‌رانند؛ اگر شما برای جهاد در راه من و جلب خشنودیم هجرت کرده‌اید؛ (پیوند دوستی با آنان برقرار نسازید!) شما مخفیانه با آنها رابطه دوستی برقرار می‌کنید در حالی که من به آنچه پنهان یا آشکار می‌سازید از همه داناترم! و هر کس از شما چنین کاری کند، از راه راست گمراه شده است![60:1]
        إِنْ يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْدَاءً وَيَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَأَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَوَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ
        اگر آنها بر شما مسلّط شوند، دشمنانتان خواهند بود و دست و زبان خود را به بدی کردن نسبت به شما می‌گشایند، و دوست دارند شما به کفر بازگردید![60:2]
        لَنْ تَنْفَعَكُمْ أَرْحَامُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ ۚ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
        هرگز بستگان و فرزندانتان روز قیامت سودی به حالتان نخواهند داشت؛ میان شما جدایی می‌افکند؛ و خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست.[60:3]
        قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّىٰ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ ۖ رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ
        برای شما سرمشق خوبی در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند وجود داشت، در آن هنگامی که به قوم (مشرک) خود گفتند: «ما از شما و آنچه غیر از خدا می‌پرستید بیزاریم؛ ما نسبت به شما کافریم؛ و میان ما و شما عداوت و دشمنی همیشگی آشکار شده است؛ تا آن زمان که به خدای یگانه ایمان بیاورید! -جز آن سخن ابراهیم که به پدرش [= عمویش آزر] گفت (و وعده داد) که برای تو آمرزش طلب می‌کنم، و در عین حال در برابر خداوند برای تو مالک چیزی نیستم (و اختیاری ندارم)!- پروردگارا! ما بر تو توکّل کردیم و به سوی تو بازگشتیم، و همه فرجامها بسوی تو است![60:4]

        ببینید این آیات زمانی نازل شد که کفار ، مسلمانان را از مکه بیرون کردند و مابقی مسلمانان بخاطر ظلم شدیدی که به آنها میشد از مکه به سوی مدینه هجرت کردند، اما تعدادی از مسلمانان با کفار مکه دوستی می کردند که نتیجه اسارت و شکنجه برای مسلمانان بود تا زمانی که خداوند این آیات را نازل کرد.و در نهایت مثال حضرت ابراهیم را گفت که در آن زمان نیز چنین بوده و کینه ای که کفار از ایمان آورندگان دارند یک کینه قدیمی است و ادامه دار.در ضمن کجای این آیه حضرت ابراهیم و همراهانش اسم اسلام آوردند؟؟!!! ” چه آسمان و ریسمانی به هم می بافی”
        چرا راه دور برویم ؟ مثلا همین شمایی که تمام تلاش خود را می کنید تا با دروغ ، مسائل را وارونه جلوه دهید و برچسب خشونت به اسلام بزنید. چه بسا اگر من در دنیای واقعی با شما دوستی کنم ، به واسطه تفکراتی که دارید مرا به قتل برسانید و در نهایت یک دروغی مثل همین دروغهایتان سر هم کنید و از قصاص نجات پیدا کنید ، چون که شما از دروغ گفتن آشکار اصلا ترسی ندارید. آن افرادی که نهی از دوستی شدند نیز طرف مقابلشان چون شما بود.
        در آیه 35 سوره محمد باز هم کلک بازی میکنی.اصل آیات این است:
        يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ
        ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید رسول (خدا) را، و اعمال خود را باطل نسازید![47:33]
        إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ مَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ
        کسانی که کافر شدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند سپس در حال کفر از دنیا رفتند، خدا هرگز آنها را نخواهد بخشید.[47:34]
        فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَلَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ
        پس هرگز سست نشوید و (دشمنان را) به صلح (ذلّت‌بار) دعوت نکنید در حالی که شما برترید، و خداوند با شماست و چیزی از (ثواب) اعمالتان را کم نمی‌کند![47:35]
        اولا که در مورد این است مرتد نشوند و تاکید می کند بر سست نشدن در ایمان و تاکید میکند که سست نشوید که صلح همراه ذلت را برای خودتان بپسندید. خب این کجایش ربط به خشونت داشت؟ جناب عالی خوشت می آید که صلح ذلت بار را بپذیری دیگر چرا بقیه که چنین نمی خواهند را شماتت می کنی؟

        جناب کذاب ، دیگر گند مسخره اش را دراوردی.چرا انقدر دروغ می بافی؟حداقل وجدان داشته باش آیات قبل و بعدش را هم بگو!
        اصل آیات چنین است:
        إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَىٰ مُدَّتِهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ
        مگر کسانی از مشرکان که با آنها عهد بستید، و چیزی از آن را در حقّ شما فروگذار نکردند، و احدی را بر ضدّ شما تقویت ننمودند؛ پیمان آنها را تا پایان مدّتشان محترم بشمرید؛ زیرا خداوند پرهیزگاران را دوست دارد![9:4]
        فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ ۚ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ
        (امّا) وقتی ماه‌های حرام پایان گرفت، مشرکان را هر جا یافتید به قتل برسانید؛ و آنها را اسیر سازید؛ و محاصره کنید؛ و در هر کمینگاه، بر سر راه آنها بنشینید! هرگاه توبه کنند، و نماز را برپا دارند، و زکات را بپردازند، آنها را رها سازید؛ زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است![9:5]
        وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّىٰ يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْلَمُونَ
        و اگر یکی از مشرکان از تو پناهندگی بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود (و در آن بیندیشد)! سپس او را به محل امنش برسان، چرا که آنها گروهی ناآگاهند![9:6]
        كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ۖ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ
        چگونه برای مشرکان پیمانی نزد خدا و رسول او خواهد بود (در حالی که آنها همواره آماده شکستن پیمانشان هستند)؟! مگر کسانی که نزد مسجد الحرام با آنان پیمان بستید؛ (و پیمان خود را محترم شمردند؛) تا زمانی که در برابر شما وفادار باشند، شما نیز وفاداری کنید، که خداوند پرهیزگاران را دوست دارد![9:7]
        كَيْفَ وَإِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لَا يَرْقُبُوا فِيكُمْ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً ۚ يُرْضُونَكُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَىٰ قُلُوبُهُمْ وَأَكْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ
        چگونه (پیمان مشرکان ارزش دارد)، در حالی که اگر بر شما غالب شوند، نه ملاحظه خویشاوندی با شما را می‌کنند، و نه پیمان را؟! شما را با زبان خود خشنود می‌کنند، ولی دلهایشان ابا دارد؛ و بیشتر آنها فرمانبردار نیستند![9:8]
        خدا در مورد کفاری که پیمان صلح دارند و کسانی که وفای به عهد می کنند گفته شما هم وفادار باشید که در نظرات بالا هم چند ده آیه آورده ام که خداوند اجازه نمی دهد مسلمانان شروع کننده جنگ باشند.وقتی میان دو لشکر آتش بس دائم باشد می شود پیمان صلح و اگر مدت دار باشد دوباره بعد از انقضای پیمان، جنگ شروع می شود.انتظار داشتی خدا بگوید بعد انقضای پیمان صلح که تا آخر آخرین ماه حرام بود، در مقابل کفاری که می جنگند بگوید هر کجا آنها را یافتید ماچشان کنید و گل بر سرشان بریزید؟کدام سیاره زندگی می کنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!
        تازه فرموده کفاری که امان می خواهند را امان بده و آیات خدا را برایشان بخوان تا خودشان تصمیم بگیرند چه کار کنند و به محل امن(خانه های خودشان که در مکه بود و همگی کافر بودند) برسان!
        دیگر حالم را به هم زدی با این همه دروغ و دغل بازی. واقعا حیف وقتی که برای پاسخ به شما هدر می دهم.چون که مثل شما بیکار نیستم، در جواب های پایین فقط متن قرآن را می نویسم تا دیگران به کذاب بودن شما پی ببرند.
        “””يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ ۚ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ
        ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن، و بر آنها سخت بگیر! جایگاهشان جهنم است؛ و چه بد سرنوشتی دارند![9:73]
        يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا ۚ وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ ۚ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْرًا لَهُمْ ۖ وَإِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۚ وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ
        به خدا سوگند می‌خورند که (در غیاب پیامبر، سخنان نادرست) نگفته‌اند؛ در حالی که قطعاً سخنان کفرآمیز گفته‌اند؛ و پس از اسلام‌آوردنشان، کافر شده‌اند؛ و تصمیم (به قتل پیامبر) گرفتند، که به آن نرسیدند. آنها فقط از این انتقام می‌گیرند که خداوند و رسولش، آنان را به فضل (و کرم) خود، بی‌نیاز ساختند! (با این حال،) اگر توبه کنند، برای آنها بهتر است؛ و اگر روی گردانند، خداوند آنها را در دنیا و آخرت، به مجازات دردناکی کیفر خواهد داد؛ و در سراسر زمین، نه ولیّ و حامی دارند، و نه یاوری![9:74]
        وَمِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتَانَا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ
        بعضی از آنها با خدا پیمان بسته بودند که: «اگر خداوند ما را از فضل خود روزی دهد، قطعاً صدقه خواهیم داد؛ و از صالحان (و شاکران) خواهیم بود!»[9:75]
        فَلَمَّا آتَاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ
        امّا هنگامی که خدا از فضل خود به آنها بخشید، بخل ورزیدند و سرپیچی کردند و روی برتافتند![9:76]
        فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا فِي قُلُوبِهِمْ إِلَىٰ يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُوا اللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ
        این عمل، (روح) نفاق را، تا روزی که خدا را ملاقات کنند، در دلهایشان برقرار ساخت. این بخاطر آن است که از پیمان الهی تخلّف جستند؛ و بخاطر آن است که دروغ می‌گفتند.[9:77]”””

        “””يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً ۚ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ
        ای کسانی که ایمان آورده‌اید! با کافرانی که به شما نزدیکترند، پیکار کنید! (و دشمن دورتر، شما را از حمله ی دشمنان نزدیک غافل نکند!) آنها باید در شما شدّت و خشونت (و قدرت) احساس کنند؛ و بدانید خداوند با پرهیزگاران است![9:123]”” (دشمنان نزدیک قبایلی بودند که به کاروان های مدینه حمله می کردند ولی مسلمانان بیشتر به خطر حمله مکیان توجه داشتند)

        “”لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ ۙ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ ۙ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئًا وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ
        خداوند شما را در جاهای زیادی یاری کرد (و بر دشمن پیروز شدید)؛ و در روز حنین (نیز یاری نمود)؛ در آن هنگام که فزونی جمعیّتتان شما را مغرور ساخت، ولی (این فزونی جمعیّت) هیچ به دردتان نخورد و زمین با همه وسعتش بر شما تنگ شده؛ سپس پشت (به دشمن) کرده، فرار نمودید![9:25]
        ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَنْزَلَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُوا ۚ وَذَٰلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ
        سپس خداوند «سکینه» خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان نازل کرد؛ و لشکرهایی فرستاد که شما نمی‌دیدید؛ و کافران را مجازات کرد؛ و این است جزای کافران![9:26]
        ثُمَّ يَتُوبُ اللَّهُ مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ عَلَىٰ مَنْ يَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ
        سپس خداوند -بعد از آن- توبه هر کس را بخواهد (و شایسته بداند)، می‌پذیرد؛ و خداوند آمرزنده و مهربان است.[9:27]
        يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَٰذَا ۚ وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ
        ای کسانی که ایمان آورده‌اید! مشرکان ناپاکند؛ پس نباید بعد از امسال، نزدیک مسجد الحرام شوند! و اگر از فقر می‌ترسید، خداوند هرگاه بخواهد، شما را به کرمش بی‌نیاز می‌سازد؛ (و از راه دیگر جبران می‌کند؛) خداوند دانا و حکیم است.[9:28]
        قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّىٰ يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ
        با کسانی از اهل کتاب که نه به خدا، و نه به روز جزا ایمان دارند، و نه آنچه را خدا و رسولش تحریم کرده حرام می‌شمرند، و نه آیین حق را می‌پذیرند، پیکار کنید تا زمانی که با خضوع و تسلیم، جزیه را به دست خود بپردازند![9:29]””(جزیه به معنای جریمه یا تقبل خسارتی است که موجب شده یک قشون برای دفاع آماده شود)(بله که تا زمانی که می جنگند باید پیکار کنند و زمانی که نمی جنگند باید جریمه جنگ های قبل تر را بپردازند. قوانین جنگ در زمان اعراب چنین بود و هر طرف که در نهایت دست از جنگ می کشید به طرف مقابلش جزیه یا جریمه می داد و این مسئله فقط در جنگ های تحمیلی از سوی کفار ، کاربرد داشت. و بعدا تبدیل به حق تامین امنیت شد که کفار پیمان می بستند پول به مسلمانان دهد و در مقابل مسلمانان در جنگ های تحمیلی از سوی قبیله های دیگر به آنها کمک کنند و جزیه امروزی همان پولی است که کشور ها از آلمان بخاطر جنگ جهانی اول و دوم گرفتند و همچنین آمریکا از عراق و ویتنام گرفت و نوع دیگرش پیمان نامه آتلانتیک شمالی است که کشور های عضو ، پول و نیروی نظامی در اختیار یکدیگر می گذارند تا بتوانند از یک دیگر در مقابل دشمن خارجی دفاع کنند.ولی چون مسلمانان نیروی برتر بودند و قوای نظامی بالاتر داشتند ، پرداخت این پول یک طرفه بود البته در صورتی که کفار صلح کرده باشند)

        “”الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفًا ۚ فَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ ۚ وَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُوا أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ
        هم اکنون خداوند به شما تخفیف داد، و دانست که در شما ضعفی است؛ بنابراین، هرگاه یکصد نفر با استقامت از شما باشند، بر دویست نفر پیروز می‌شوند؛ و اگر یکهزار نفر باشند، بر دو هزار نفر به فرمان خدا غلبه خواهند کرد! و خدا با صابران است![8:66]
        مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرَىٰ حَتَّىٰ يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ ۚ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَاللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ ۗ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
        هیچ پیامبری حق ندارد اسیرانی (از دشمن) بگیرد تا کاملاً بر آنها پیروز گردد ! شما متاع ناپایدار دنیا را می‌خواهید؛ (و مایلید اسیران بیشتری بگیرید، و در برابر گرفتن فدیه آزاد کنید؛ ولی خداوند، سرای دیگر را (برای شما) می‌خواهد؛ و خداوند قادر و حکیم است![8:67]
        لَوْلَا كِتَابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ لَمَسَّكُمْ فِيمَا أَخَذْتُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ
        اگر فرمان سابق خدا نبود (که بدون ابلاغ، هیچ امّتی را کیفر ندهد)، بخاطر چیزی [= اسیرانی‌] که گرفتید، مجازات بزرگی به شما می‌رسید.[8:68]””
        دقیقا لفظ خونریزی را از کجای این آیات دراوردی؟در جنگ چون مسلمانان اسیر می گرفتند ، در مقابل هر اسیر یک جنگجو مسلمان برای نگهبانی اش می رفت و از تعداد جنگجوها کم میشد و خدا گفته اول اصل کاری یعنی دشمن را شکست دهید بعد اسیر بگیرید. نصف شبی سردرد گرفتم از بس که دروغهای شما را خواندم. در تحریف قرآن استادی و احتمالا یا آخوند بودی یا آخوند زاده.اگر هیچ کدام نیستی توصیه میکنم حتما بروی حوزه قم چون مورد نیازشان هستی.
        پایان

         
        • ناصری می گوید:
          ***اولین حدیثی که آوردی خود بخاری و مسلم در باب جعلیات این حدیث را نوشته اند و خودشان هم تاکید به جعلی بودنش کرده اند.احتمالا اگر عربی کمی می دانی برو در این سایت:
          http://library.islamweb.net/newlibrary/display_book.php?idfrom=35&idto=38&bk_no=81&ID=10
          فقط حواست باشد فیلتر است.یعنی کل مطالب اینترنتی اهل سنت فیلتر است.
          در نتیجه برو در این سایت ابتدا صحت حدیث را پیدا کن بعد بر آن استدلال کن.و همچنین در بهترین حالتی که مسلم و بخاری بر این مسئله فرض کرده اند در صورت صحت: برای آن زمانی گفته شده که کفار با مسلمانان پیمان صلح بستند و ابوسفیان و دار و دسته اش پیمان شکنی کردند و مسلمانان که بدون سلاح بودند را کشتند.و پیامبر بر خونخواهی مسلمانان توسط خداوند مامور شد که تا زمانی حق را نگرفته بجنگد مگر که کفار بگویند لا إله إلا الله. گرچه همچنان تاکید بر عدم صحت و جعلی بودنش دارند.***
          ——————————————–
          گفتار شما فارغ از راستی و صحت است و این روایت از نظر صحت و درستی شکی در آن نیست چنان که خلیفه دوم در اعتراض به ابوبکر آن را یادآور می گردد و در کتاب بخاری از ابوهریره کامل نقل شده که گفت:
          حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ بُكَيْرٍ، حَدَّثَنَا اللَّيْثُ، عَنْ عُقَيْلٍ، عَنِ ابْنِ شِهَابٍ، أَخْبَرَنِي عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُتْبَةَ، أَنَّ أَبَا هُرَيْرَةَ، قَالَ: لَمَّا تُوُفِّيَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَاسْتُخْلِفَ أَبُو بَكْرٍ، وَكَفَرَ مَنْ كَفَرَ مِنَ العَرَبِ، قَالَ عُمَرُ: يَا أَبَا بَكْرٍ، كَيْفَ تُقَاتِلُ النَّاسَ، وَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: ” أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَقُولُوا: لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، فَمَنْ قَالَ: لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، فَقَدْ عَصَمَ مِنِّي مَالَهُ وَنَفْسَهُ إِلَّا بِحَقِّهِ، وَحِسَابُهُ عَلَى اللَّهِ ”
          قَالَ أَبُو بَكْرٍ: وَاللَّهِ لَأُقَاتِلَنَّ مَنْ فَرَّقَ بَيْنَ الصَّلاَةِ وَالزَّكَاةِ، فَإِنَّ الزَّكَاةَ حَقُّ المَالِ، وَاللَّهِ لَوْ مَنَعُونِي عَنَاقًا كَانُوا يُؤَدُّونَهَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لَقَاتَلْتُهُمْ عَلَى مَنْعِهَا…
          (صحيح البخاري ج 9ص 15،المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي،المحقق: محمد زهير بن ناصر الناصر،الناشر: دار طوق النجاة (مصورة عن السلطانية بإضافة ترقيم ترقيم محمد فؤاد عبد الباقي)،الطبعة: الأولى، 1422هـ)
          وقتي ابوبكر تصميم گرفت با اصحاب ردة بجنگد، خليفه دوم بر ايشان اعتراض كردند و گفتند: چگونه مي‌خواهي با مردم قتال كني با اينكه پيغمبر فرمود: من مأمورم با كفار بجنگم تا اينكه اينها لاإله إلا الله بگويند و “هر كس لا اله الا الله بگويد و مسلمان شود مال و جان او كاملاً در امان است مگر اينكه از حدّ اسلام و حدّ توحيد بيرون رفته باشد”؛ ولي ابوبكر گفت: قسم به خدا با هر كس كه بين نماز و زكات فرق بگذارد خواهم جنگيد حتي اگر يك بزغاله‌اي كه به پيغمبر مي‌دادند و به من ندهند با او خواهم جنگيد.
          —————————————————
          ناصری می گوید:
          ***چرا فقط یک آیه را نوشتی؟ترسیدی که مشخص شود آیات قبل که مکمل این آیه هستند ، در مورد صلح حدیبیه و شکستن صلح نامه توسط کفار فاش شود؟بله که خداوند فقط آینده را گفته و دقیقا نیز چنین شد و خود کفار هم در نهایت اعتراف کردند که خودشان پیمان شکنی کرده اند. این که می گوید “”تا اسلام بیاورند”” کفار حداقل 2 صلح نامه را پشت سر هم شکستند و صلح با اشخاص پیمان شکن فقط حماقت است و این که اسلام بیاورند به دو معنی است:1. تسلیم شدن که اسلام از تسلیم شدن می آید.2. قبول اسلام به معنی قبول مطلق صلح بود . افرادی که از دین بر میگشتند و حرب می کردند کشته می شدند و غیر حربی ها آزاد بودند.در مورد شان نزول آن آیه نیز حداقل 3 هزار صحابی شهادت داده اند که قبل از شکستن صلح حدیبیه توسط کفار، نازل شده است پس جای شکی با قی نیست.***
          ———————————————-
          شما به مغلطه گویی و پریشان گویی دچار شدید و باورمندی کورکورانه شما را از حقیقت دور افکنده است. با تفسیرهای منقلب به رای خود و مبنا قرار دادن ایمان خویش در درک حقیقت، به وادی نادانی قدم گذارده اید.
          اين آيه شرح حال افراد ضعيف‌الايمانی در صف مسلمانان است كه در زمان حيات محمد آن ‌گاه كه جريان حديبيه به وقوع پيوست با او همراه نشدند. آنها تصور می‌كردند اگر محمد به اين سفر برود ديگر بازگشتی نخواهد داشت و مشركان وی را به قتل می‌رسانند. پس از آنكه صلح حديبيه انجام پذيرفت و محمد و اصحابش به مدينه بازگشتند اين عده ضعيف‌الايمان خجالت زده شدند لذا نزد او رفتند و از محمد خواستند اجازه دهد آنها گذشته خود را جبران كنند، در اين آيه از قرآن از افرادی كه به صلح حديبيه نرفتند و محمد را همراهی نكردند و او اطاعت نكردند تعبير به «متخلف» شده است. اما این قوم جنگجو و پر قدرت که در این آیه به آنها اشاره کرده چه کسانی بودند؟
          جمله «تُقاتِلُونَهُمْ أَوْ یُسْلِمُونَ» (با آنها پیکار کنید تا اسلام بیاورند) دلیل بر این است که مسلماً اهل کتاب نبودند، زیرا آنها را مجبور به پذیرش اسلام نمى‏کنند، بلکه مخیر میان اسلام آوردن یا پذیرش شرائط اهل ذمه و همزیستى آمیخته با ذلت با مسلمانان و پرداخت جزیه مى‏کنند، تنها ناباوران هستند که چیزى جز اسلام از آنان پذیرفته نمى‏شود، زیرا اسلام هرگونه باور و ایمان دیگری(غیر اهل کتاب) را به عنوان یک «دین» نمى‏شناسد، و اجبار در ترک آن جایز وحتمی است و جهاد و قتال با آنان واجب.
          —————————————————-
          ناصری می گوید:
          ***در مورد آیه 4 سوره محمد نیز شما به زشت ترین حالت ممکن تحریف مطلب کردید و همیشه به یاد داشته باش که اگر دین نداری ، حداقل وجدان داشته باش و دروغ نگو و ریا نکن.***
          —————————————
          شما گویی کاملاً به پریشانی اندیشه و گفتار دچار شده اید. مرا به دروغگویی و ریا متصف کرده اید. مگر بیش از ترجمه و برگردان آن سخن دیگری از من آمده که مرا به وجدان خود نداشته، فرا می خوانید؟ کجا تحریفی صورت گرفته؟ ای پریشان حال، دور شو از غفلت و بی مایگی. ترجمه و برگردان آورده شما هم راستی منظور مرا ثابت می کند؛ مگر نه این است که حکم کلی اسلام در مورد کسانی که کافر اطلاق می گردند، دعوت به اسلام و پذیرش بی بهانه آن است و در غیر آن حکم حرب و قتال است؟
          ————————————————————–
          ناصری می گوید:
          در مورد حدیث: “”من بدل دینه فاقتلوه”” باز هم رعایت انصاف نکردی. اولا کتب حدیث ما مسلمانان وحی نیست که خالی از اشتباه باشد و روایاتش 100% درست باشد. دوما که جمهور علمای حدیث ، این حدیث را ضعیف و غیر قابل استناد دانسته اند و آنهایی که در اقلیت هستند و این حدیث را صحیح می دانند نیز اعتراف بر این دارند که این حدیث در مورد افراد مرتد حربی است نه فرد فقط مرتد.
          —————————————————————————-
          1- از ابن عباس نقل شده است که “پیامبر گفت : اگر مسلمانی از دین اسلام بازگشت، او را بکشید.” ( سنن ابن ماجه، کتاب حدود، باب 2* سنن نسائی، کتاب تحریم الدم، باب 14* الطیالسی، شماره 2689 * صحیح بخاری، کتاب استتابة المرتدین، باب 2* سنن ابوداوود، کتاب حدود، باب 1 * سنن ترمیذی، کتاب حدود، باب 1 * ابن حنبل، جلد 1، ص 217،282،322)
          2- عایشه حدیثی از پیامبر نقل می کند : مرتدین باید کشته شوند یا به صلیب کشیده شوند یا تبعید گردند(حدثنا محمد بن سنان الباهلي ثنا إبراهيم بن طهمان عن عبد العزيز بن رفيع عن عبيد بن عمير عن عائشة رضي الله عنها قالت قال رسول الله صلى الله عليه وسلم لا يحل دم امرئ مسلم يشهد أن لا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله إلا بإحدى ثلاث رجل زنى بعد إحصان فإنه يرجم ورجل خرج محاربا لله ورسوله فإنه يقتل أو يصلب أو ينفى من الأرض أو يقتل نفسا فيقتل بها)
          3- حدیث دیگر از رسول : «اگر مردی از دین مرتد شود او را به اسلام بخوانید، اگر توبه نمود از او بپذیر و گرنه گردنش بزن و اگر زنی مرتد شد او را به اسلام بخوان اگر توبه کرد از او بپذیر و گرنه او را زندانی کن»( کنزالعمال، جلد 1، ص91)
          غیر موارد بالا، روایات تاریخی حکایت از آن دارد که این حکم محمد در زمان او شامل دو تن شده که ، کافر بوده ، مسلمان شده ، و دیگر بار به کفر بازگشته اند. (مثل: عبدالله بن ابی سرح که تنها با شفاعت عثمان بن عفان را که برادر رضاعی اش بود از این حکم نجات یافت) پس فقط در مورد مرتد حربی نیست.
          و بعد آنکه اخبار و روایات متعدد بیانگر این است، که در میان خلفای راشدین؛ ابوبکر، عثمان و علی معتقد به آن بودند، که مرتد نخست به اسلام دعوت گردد، اگر پذیرفت، ریختن خونش حرام است، و اگر از پذیرش اسلام سرباز زد، باید کشته شود. بر پایة روایات تاریخی این سه تن بدین گونه عمل کردند؛ تنها عمر خلیفة دوم، قتل مرتد اعتقادی را جایز نمی شمرد.
          ——————————————————————
          ناصری می گوید:
          ***در مورد آیه 9 سوره صف هم باز دروغ می گویید(شرم نمی کنید از این همه دروغ هایتان؟)***
          ————————————————————–
          شما دچار عصبیت و هذیان گویی شده اید و سخن بی ربط و وارونه می گویید، به هر روی در زیر قسمتی از تفسیر این آیه در کتاب تفسیر المیزان خدمت شما ارائه می گردد. این منظور مرا در ارتباط با آیه فوق که اسلام ناباوران را مشرک می داند و وعده غلبه بر آنان را می دهد به خوبی نمایان می کند:
          “هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون: (اوست آنکه پیامبر خود را با هدایت و دین حق فرستاده تا آن را بر همه ادیان غلبه و ظهور دهد، هر چند که مشرکان کراهت داشته باشند)این آیه در مقام تعلیل آیه قبلی است ، یعنی خدا نور خود را تمامیت می بخشد، چون او آن کسی است که رسول خود را با نورش که همان هدایت و دین حق (یعنی اسلام )است ، گسیل داشت تا آن را بر همه ادیان غیر آن غلبه دهد، اگر چه مشرکان بت پرست نخواهند و آن را نپسندند.از این دو آیه استفاده می شود که دین حق نور خدا در زمین است ( و مشرک هر کسی است که دینی غیر از دین خدا برگزیند و به آن تمسک بجوید).”
          ———————————————————————-
          ناصری می گوید:
          ***و کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیین‌ها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند![9:33]
          باز همان که گفتم. اگر شبانه روز هم تلاش کنید باز هم نمی توانید جنایت بر قرآن ربط دهید. سخن حق روشن می شود حتی اگر خوشتان نیاید آقای شوریده!***
          ———————–
          بنده تلاشی برای متهم کردن کسی یا نوشته ای به صفتی بد و زشت نمی کنم ولی از سخن آمیخته به نادانی و کج فهمی بیزارم. شما با تفسیرهای شخصی و نوبرانه و مغلطه گونه سعی در انحراف ذهن و اندیشه دیگران دارید و بی ادبانه هر کسی که مانند شما نیندیشد سخیف و سبک می شمارید؛ اما روایتی از علی خلیفه چهارم در این مورد به خوبی بیانگر گفتار من است:
          “از اميرالمؤمنين(ع) درباره آيه (… هُوَ الذى اَرْسَلَ…) نقل شده است: «…لايَبقَى قَريةٌ اِلاّ وَ نُودِىَ فِيها بِشَهادَةِ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللّهُ وَ اَنّ مُحَمَّداً رَسُول اللّهِ9 بُكرَةً وَ عَشياً»؛ باقى نمى ماند قريه اى مگر اينكه در آنجا صبح و شب شهادت به توحيد و رسالت پيامبر[محمد] داده مى‌شود.”
          و در کتاب المیزان بدین گونه تفسیر شده است:
          هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون: (اوست آنکه پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را برهمه ادیان غلبه و ظهور بخشد، اگر چه مشرکان کراهت داشته باشند)، (هدی )یعنی هدایت الهی که رسول خود را با آن مقارن و همراه نمود و (دین حق ) دین اسلام و احکام آ نست که مطابق با واقع و حقیقت می باشد. می فرماید: خدا آن کسی است که رسول خود محمد(ص ) را با آیات ومعجزات و با دینی فرستاد که مطابق با فطرت و حقیقت آفرینش است ، “تا آن دین را بر سایر ادیان و نظامها زاییده هوا و هوس بشری غلبه دهد، اگر چه مشرکان نخواهند و این دو آیه در جهت تشویق مؤمنان بر جنگ با دشمنان دین و اهل کتاب است” ، و حال که خدای تعالی اراده نموده که دین اسلام در کل عالم انتشاریابد، مسلماتحقق آن مستلزم سعی و مجاهدت است و از آنجا که آیه متضمن وعده نصرت و غلبه می باشد، مسلمانان وظیفه ای جز قیام برای تحقق آن وعده ندارند و باید بدانند که خداوند یاور آنهاست .)
          —————————————
          ناصری می گوید:
          ***فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَلَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ
          پس هرگز سست نشوید و (دشمنان را) به صلح (ذلّت‌بار) دعوت نکنید در حالی که شما برترید، و خداوند با شماست و چیزی از (ثواب) اعمالتان را کم نمی‌کند![47:35]
          اولا که در مورد این است مرتد نشوند و تاکید می کند بر سست نشدن در ایمان و تاکید میکند که سست نشوید که صلح همراه ذلت را برای خودتان بپسندید. خب این کجایش ربط به خشونت داشت؟ جناب عالی خوشت می آید که صلح ذلت بار را بپذیری دیگر چرا بقیه که چنین نمی خواهند را شماتت می کنی؟***
          ———————————————
          ترجمه کلمه به کلمه آیه فوق به این شرح است: «السَّلْمِ»: صلح. «تَدْعُوا إِلَی السَّلْمِ»: از کافران طلب صلح مکنید و ایشان را به صلح مخوانید. (تَدْعُوا) مجزوم و عطف بر (لاتَهِنُوا) می‌باشد. در اصل چنین است. لا تَهِنُوا وَ لا تَدْعُوا إِلَی السَّلْمِ. «الأعْلَوْنَ»: برتران. چیرگان. «لَن یَتِرَکُمْ»: از شما نمی‌کاهد. از ماده (وتر). «وَ أَنتُمُ الأعْلَوْنَ»: در حالی که شما برتر و چیره‌اید، و خدا با شما است و هرگز از اجر و پاداش کارهایتان نمی‌کاهد.
          شما ازکجا توانستید کلمه “صلح” را با “صلح ذلت بار” جابجا کنید! و از آن مغلطه بسازید و خود را به حق جلوه دهید؟ در ثانی، مگر وقتی بر دشمن استیلا دارید و بر او چیره هستید، به او پیشنهاد صلح با ذلت می دهید؟
          ————————————————————
          ناصری می گوید:
          ***خدا در مورد کفاری که پیمان صلح دارند و کسانی که وفای به عهد می کنند گفته شما هم وفادار باشید که در نظرات بالا هم چند ده آیه آورده ام که خداوند اجازه نمی دهد مسلمانان شروع کننده جنگ باشند.وقتی میان دو لشکر آتش بس دائم باشد می شود پیمان صلح و اگر مدت دار باشد دوباره بعد از انقضای پیمان، جنگ شروع می شود.انتظار داشتی خدا بگوید بعد انقضای پیمان صلح که تا آخر آخرین ماه حرام بود، در مقابل کفاری که می جنگند بگوید هر کجا آنها را یافتید ماچشان کنید و گل بر سرشان بریزید؟کدام سیاره زندگی می کنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!
          تازه فرموده کفاری که امان می خواهند را امان بده و آیات خدا را برایشان بخوان تا خودشان تصمیم بگیرند چه کار کنند و به محل امن(خانه های خودشان که در مکه بود و همگی کافر بودند) برسان!***
          ———————————————————–
          این سخن شما درکل گزاف و بر اساس رای و نظر شخصی شماست به هیچ روی بر مبنای وفای به عهد ناباوران[ یا کافران در اسلام] قرار نگرفته است. در خوشبینانه ترین حالت یک ضرب العجل برای به اصطلاح کافران و ناباوران است. تعجب می کنیم از این پیرایه ناموزن و ناهمگن در استدلال شما!
          چرا که طبرسی در تفسیر مجمع البیان در ذیل آیات مذکور می نویسد:
          “مفسران و ناقلان اخبار همه گفته ‏اند- و در اين گفته اجماع دارند- كه چون سوره برائت نازل گشت رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله آن را به ابوبكر داد (تا برود و بر مشركان قرائت كند) ولى دوباره از ابوبكر گرفت و آن را به على بن ابى طالب عليه السلام سپرد، ولى در كيفيت اين داستان و شرح و تفصيل آن اختلاف دارند.
          برخى گويند: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله ابى بكر را به مكه روانه كرد و بدو دستور داد ده آيه از آغاز اين سوره را براى مشركان بخواند، و پيمان آنها را (بدین وسیله) به هم زند، سپس على عليه السلام را بدنبال وى روانه كرد تا آن حضرت آيات مزبور را از او بگيرد و بر مردم (مكه) قرائت كند، على عليه السلام بدنبال دستور رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله بر شتر عضباء (كه شتر مخصوص آن حضرت بود) سوار شد تا اينكه در ذو الحليفه به ابو بكر رسيد و آيات را از وى گرفت.
          برخى گويند: آيات را على عليه السلام بر مردم خواند و ابو بكر نيز امير بر مردم (در حج) بود، و اين قولى است كه حسن و قتاده گفته ‏اند. و برخى گفته‏ اند: ابو بكر از همانجا به نزد رسول خدا باز گشت و پرسيد: آيا درباره من آيه‏اى نازل شده؟ حضرت فرمود: نه چيزى نيست جز آنكه اين آيات را كسى جز خودم يا مردى كه از من باشد نبايد به مردم برساند.
          و دسته ‏اى گفته‏ اند: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله پيش از آنكه ابو بكر از مدينه خارج شود آن آيات را از وى گرفت و به على عليه السلام سپرد. و دنبالش فرمود: آنها را جز من يا مردى كه از من است ديگرى نبايد به مردم برساند، و اين قولى است كه عروة بن زبير و ابو سعيد خدرى و ابو هريره گفته ‏اند. …..
          …. و شعبى از محرز بن ابى هريره از پدرش ابو هريره روايت كند كه گفت: روزى كه على عليه السلام سوره برائت را بر مشركين ابلاغ مي كرد من هم با او بودم، و هر گاه صداى آن حضرت مي گرفت من به جاى او فرمان خدا را ابلاغ مي كردم، گفتم: پدر جان چه مي گفتيد؟ پاسخ داد: مي گفتيم: از اين سال به بعد ديگر مشركى نبايد حج بجا آورد، و كسى عريان طواف نكند، و در خانه خدا كسى جز مردمان با ايمان داخل نشوند، و هر كه با رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله پيمانى دارد مدت آن تا چهار ماه بيش نيست، و پس از گذشتن چهار ماه خدا و رسولش از مشركان بيزارى جويند.”
          و یا تفسیر نمونه، مکارم شیرازی،ج7 ص292:
          “شدت عملی که در آیه بیان شده مربوط به مشرکان وبت پرستان است. این شدت عمل بخاطر آن است که برنامه اسلام ریشه کن کردن بت پرستی از روی کره زمین بوده است ومساله آزادی مذهبی یعنی ترک اجبار پیروان مذاهب دیگر برای پذیرش اسلام منحصر به ادیان آسمانی واهل کتاب مانند یهود ونصارا است وشامل بت پرستان نمی شود زیرا بت پرستی مذهب وایین نیست که محترم شمرده شود، بلکه انحطاط وخرافه وانحراف وبیماری است که به هر حال وبه هر قیمت باید ریشه کن شود. ولی این شدت وخشونت به مفهموم این نیست که راه بازگشت به روی آنها بسته شده بلکه در هر حال ودر هر لحظه بخواهند می توانند جهت خودرا تغییر دهند وراه توبه باز است”
          در اینجا از ادامه بحث به لحاظ این که فرد مدعی صرفاً نظراتی شخصی و ناهمگون و بسیار سطحی را به هم می آمیزد تا خرد مردمان مورد تمسخر قرار دهد چشم میپوشم. امید است همگان بدون بی ادبی و نسبت دادن صفات زشت به دگران فقط نظرات و دریافتهای خویش را عنوان کنند.

          —————

          از دوستان دو سوی این بحث خواهشمندم به این جدلی که پایانی بر آن نیست خاتمه دهند. ما برای با هم بودن بهانه ی بیشتری داریم تا دوری و نفرت و دشمنی.
          سپاس که درخواست مرا اجابت می فرمایید.
          سپاس

          .

           
    • جناب ناصری
      از شما تشکر می کنم که به سرعت هویت فکری خود را آشکار کردید و مثل برخی از حاضران در این سایت ابهام هویتی پیشه نکردید.
      مباحثات شیعه و اهل سنت مقتضی فضای بحث در این سایت نیست. لذا مطمئن هستم دفاع شیعه محور در مقابل شما انجام نخواهد شد. اما شما از نقطه خوبی وارد این بحث نشدید.
      بله ائمه شیعه مدعی اند که امکان ندارد با آنهمه تقابل و اختلاف میان صحابه، قرآن واحد و بدون اختلاف را کسی بدون اذن خداوند جمع آوری کرده باشد و آن شخص امام علی (ع) است.
      ادعای اینکه علم ظاهر و باطن قرآن نزد ائمه اطهار (ع) است، ملازم با نفی این علم نزد پیامبر گرامی اسلام (ص) نیست. لطفا تجاهل نفرمایید. پیامبر (ص) اصل وحی است و در تمامی روایات و زیارات شیعه این تعبیر درباره پیامبر (ص) وارد شده است، اما پس از او هیچ کس غیر از ائمه اطهار (ع) عالم به ظاهر و باطن قرآن نیست. موارد اثبات این مطلب در تفسیر آیات قرآن بسیار فراوان و دقیق است که اکنون جای آن نیست.
      برای همین است که تفاسیر مفسران اهل سنت در اصل، شرح ادبی و بیان صناعات لفظی آیات قرآن کریم است و چندان شرح محتوایی از آیات در آنها به چشم نمی خورد. برای نمونه کشاف زمخشری و اتقان سیوطی را ببینید و در این نکته ای که آوردم تعمق کنید.
      لطفا از مغالطات بی هدف پرهیز کنید. البته شایسته است اصولا از مغالطه پرهیز کنید. خلقت نژادی همه انسانها از آدم (ع) هیچ ربطی به موضوع طینت و باطن معهود از یوم «الست بربکم» تا امروز بشر ندارد و روایات فوق ناظر به نفی خلقت نژادی نیست. همین مغالطه جنابعالی نشان از این دارد که تفسیر ظاهر و باطن را به هم می آمیزید.
      من ترجیح دادم این مطلب را با عنوان ناشناس تقدیم کنم. به صراحت و صداقت عرض می کنم که من سید مرتضی یا مصلح و فردی نظیر ایشان نیستم. به این آقایان هم انتقاد دارم که به بحث های مطول بی سرانجام می پردازند.
      جناب ناصری، من یک تماشاچی در این سایت هستم و از شما خواهش می کنم به مطولات خسته کننده ورود نکنید. مطلبی به شیعه نسبت دادید و پاسخی کوتاه شنیدید و طبعا هیچ کدام از ما قرار نیست از رأی و نظر خود برگردیم، فقط فهمیدیم که هر یک چه می گوییم. همین مقدار کافی است. موفق باشید.

       
    • سلام بر ناصری عزیز
      دوست گرامی مطلب بسیار زیبا و آموزنده ای نوشته اید که این نگارنده با برخی از آنها موافق و با برخی مخالف می باشد.در مورد موارد موافق که بحثی نیست اما در مورد حمله اعراب به ایرانیان مطالبی را مرقوم فرموده اید که لازم است دو نکته را یادآور شوم:
      1-مسلمانان ایرانی تبار و معتقد فعلی بدون توجه به آداب و رسوم و فرهنگ زمان پیدایش اسلام بسیار تلاش می کنند که نمایش دهند مردم ایران گروه گروه به دین اسلام گرویدند و اسلام دین رهایی بخش آنان بوده و باعث ترقی ایرانیان گردیده است و…با درستی یا نادرستی این گزاره کاری ندارم ولی یک چیز غیر قابل کتمان است.مسلمین به کشور پهناور ایران حمله کردند لقب موالی را نصیب ایرانیان نمودند و خزانه های تیسفون و کنیزان سفید روی را به تاراج بردند.شما آیا مثالی از این دارید که غنایم فتح شده اعراب که متعلق به مردم ستمدیده ایران بوده بدانها بازگشت؟!!آیا فرش پاره پاره شده بهارستان بین اعراب از صحابه و غیر آن دست به دست شد یا صرف آبادانی و رفع ظلم از ایرانیان شد؟!اگر چنین است هرچه در باب رهایی ایران و ایرانی گفتید سمعا و طاعتا در غیر اینصورت یک نام می توان بر آن نهاد حضور غارتگر به جای غارتگر.دوست گرامی افتخاری بر این مرتب نیست که ایران ویران شده و غنیمتها به تاراج برده شود.البته این قضیه(غنیمت گیری و تاراج) با توجه به فرهنگ زمان خود پذیرفتنیست ولی دیگر تشویق و هلهله ای بابت حضور فاتحان جدید وجود نخواهد داشت.
      2-در مورد دلیل حمله اعراب به ایران فرمودید.شما فقط یکی از دلایل اشاره شده توسط برخی از مورخان را اعلام نمودید و از کنار دلایلی که سایر مورخان عنوان کرده اند به سادگی گذر نموده اید.در جایی دیدم شما دوست بزرگوارم دوستان را به خواندن چند صفحه از ویکی پدیا ارجاع داده بودید حال که شما اعتبار آن را قبول دارید قسمتی از آن را که مربوط به دلایل حمله اعراب به ایران بود برای آگاهی شما ارائه می کنم:
      “…در مورد انگیزه و نقطه شروع حملات اعراب به ایران مورخان دلایل متعددی را ذکر کرده‌اند.
      هورانی و روتون دورنمای کسب ثروت و زمین را یک انگیزه و اعتقادات مذهبی را نوع دیگری از انگیزه ذکر می‌کنند.
      عبدالحسین زرینکوب با بیان گرسنگی و فقر اعراب، روایتی نقل می‌کند که در آن محمد قول «گنج خسروان و قیصران» را به اعراب داده بود.
      به گفته هما کاتوزیان نقطه شروع جنگ اعراب و ایران، قیام اعراب به اسلام گرویدهٔ بین النهرین تحتِ کنترل ساسانیان بود که می‌خواستند خود را از سلطه ساسانیان خارج کنند. سرکوب این قیام توسط ساسانیان باعث گسترده شدن نزاع و ورود تمامی‌توانایی نظامی مسلمانان شد. کاتوزیان همچنین نقش ایدلوژی اسلامی را در انرژی بخشی به اعراب و همچنین ایرانیان شکست خورده متمایل پررنگ می‌کند.
      توماس نوبل معتقد است که از آنجایی که یورش و غارت در میان اعراب مرسوم بود، پس از اینکه اسلام خشونت را میان مسلمانان ممنوع کرده بود، اعراب به روزنه جدیدی برای بروز این خشونت سنتی نیاز داشتند و این دلیل نظامی گری آنها می‌باشد.
      زرینکوب معتقد است که ارسال اعراب به سرزمین‌های خارج از عربستان باعث محدود شدن نزاع‌های داخلی در درون جامعه اعراب می‌شد.
      برخی مورخین ظهور و گسترش اسلام را اجزای یک فرایند دیده که خود ناشی از تغییرات آب و هوایی و افول منابع آب در عربستان می‌باشد. دیدگاهی که ویلیام مونتگمری وات معتقد است شواهد کافی برای آن وجود ندارد.
      به گفته دوکر و سپیلوگل فرضیه دیگر این است که طبقه حاکم مکه می‌خواستند که شبکه تجاری خود را گسترش بدهند.
      به گفته پیتر ویلیام آوری هدف اولیه مسلمانان برقراری امنیت در مسیرهای تجاری و ارتباطی در عربستان بود. در حین انجام این کار، جنگ بر سر منابع آب، چراگاه‌ها و شترها به جنگی بین‌المللی گسترش پیدا کرد. ویلیام آوری همچنین ماهیت حمله به ایران را پان‌عربیسم می‌داند….”
      ملاحظه می نمایید که دلایل متعدد است و از مابین آنها شما بدانچه متمایل بوده اید مصادره به مطلوب فرموده اید.اما واقعیت قضیه به عقیده بنده(که نوعی استنتاج شخصی از مطالب تاریخیست و عرقی به تایید صددرصد آن ندارم)اینست که تعداد مسلمانان که عملا گروهی جنگجو بودند و بعضا از راه تجارت و به ندرت کشاورزی کسب درآمد می کردند و عمده درآمد آنها مربوط به غنایم بدست آمده بود در پایان حیات پیامبر به تعداد قابل توجهی رسیده بود و خلیفه برای این افراد بیکار و بدون درآمد نیاز به یافتن منابع جدید ثروت بود.شروع جنگ با ایران آنها را با منابع عظیمی از ثروت آشنا نمود و چون به جنگاوری مدام عادت داشتند با دیدن غنائم بیشمار تهییج شده و به حملات بعدی ادامه دادند.همانگونه که برخی از مورخین نوشته اند یکی از اشتباهات سرداران ایرانی این بود که به رسم زمان خود برای خیره کردن چشم دشمنان خود جنگ افزارهای مرصع نشان خود را می بستند و این به جای ترساندن اعراب که شعارشان یا حیات با سعادت(غنیمت) در دنیا یا شهادت و اجر اخروی بود به تکاپوی بیشتری واداشت.این به مثابه نشان دادن گوشت به گربه بود و بس.
      پاینده و پیروز باشید

       
    • جناب ناصري سلام عليكم

      دراين مقال مطول شما كه خطاب به جناب مزدك وانعامي است درتفسيرسه روايت ازاصول كافي تحريفهائي انجام داده ايد واين قطعه ذيل ازنوشتارشماهست كه عين آن درج مي شود:

      “”{در مورد اینکه می گویم دین شیعه و دین اسلام با هم متفاوتند در چندین چیز مختلف است

      أ‌- شیعه قرآن را اصلا قبول ندارد و اعتراف به تحریف آن می کند و بر این اساس کتاب قرآن و دستوراتش برای این دین پشیزی ارزش ندارد””پايان مقال شما. ”
      جواب:{ اين ادعاي شما ازبيخ بي اساس وبدون سند است وهيچيك ازعلماي معتبرشيعه ادعاي تحريف قرآن را نكرده اندوهمين قرآن چاپ عثمان طه كه عربستان چاپ كرده است دردستهاي اكثرشيعيان مورداستفاده است. واما قبول داريد كه حضرت علي بعدازپيامبر كه خانه نشين شد به جمع آوري قرآن باتمام شأن نزول وسبب نزول آيات جمع كرده ودرمصحفي برجمع صحابه عرضه كرد وليكن صحابه گفتند مانيازي به قرآن شما نداريم . علم اهل بيت پيامبربه قرآن برهمه ظاهروباطن وتأويل آن مي باشد ؛وعصمت اهلبيت بگواهي آيه تطهير33/33وتفسيراكثرمفسرين علماي اهل سنت ثابت است.
      واما بقيه جوابتان درموردسه روايت درذيل گفتارتان مي آيد}.

      ب -در کتاب معتبری که شیعه معرفی می کند به عنوان صحیح ترین کتاب می نویسد:
      باب:
      “”همه قرآنرا غير ائمه جمع نكرده و تنها ايشان همه آنرا ميدانند
      بَابُ أَنّهُ لَمْ يَجْمَعِ الْقُرْآنَ كُلّهُ إِلّا الْأَئِمّةُ ع وَ أَنّهُمْ يَعْلَمُونَ عِلْمَهُ كُلّهُ‏””
      1- مُحَمّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ جَابِرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ مَا ادّعَى أَحَدٌ مِنَ النّاسِ أَنّهُ جَمَعَ الْقُرْآنَ كُلّهُ كَمَا أُنْزِلَ إِلّا كَذّابٌ وَ مَا جَمَعَهُ وَ حَفِظَهُ كَمَا نَزّلَهُ اللّهُ تَعَالَى إِلّا عَلِيّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع وَ الْأَئِمّةُ مِنْ بَعْدِهِ ع
      اصول‏كافى جلد : 1 صفحه: 332 رواية: 1 : صحیح
      ترجمه :
      امام باقر عليه‏السلام فرمود: جز دروغگو هيچكس از مردم ادعا نكند كه تمام قرآن را جمع كرده است، و كسى جز على بن ابيطالب و امامان پس از وى عليهم‏السلام آنرا جمع و نگهدارى نكرده‏ اند.
      2-مُحَمّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنِ الْمُنَخّلِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنّهُ قَالَ مَا يَسْتَطِيعُ أَحَدٌ أَنْ يَدّعِيَ أَنّ عِنْدَهُ جَمِيعَ الْقُرْآنِ كُلّهِ ظَاهِرِهِ وَ بَاطِنِهِ غَيْرُ الْأَوْصِيَاءِ
      اصول كافى جلد 1 صفحه: 332 رواية: 2 : صحیح
      ترجمه :
      و فرمود: جز او صياء پيغمبر كسى را نرسد كه ادعا كند ظاهر و باطن تمام قرآن نزد اوست.
      “ظاهر یعنی آنچه که نوشته شده یعنی متن قرآن”” میگوید جز اوصیاء و نه پیغمبر و اوصیاء !!! یعنی خود پیغمبر نیز نمی تواند بگوید همه ظاهر یا همان نوشته مکتوب قرآن را دارد!!!”
      خب معلوم است دینی که قرآن را فقط نزد امامش می داند و پیغمبر را جاهل به متن یا ظاهر قرآن می داند و این روایات را با نهایت ……. ، صحیح می داند، دین را اجبار می کند و مرتد غیر حربی را زندانی می کند و می کشد و شکنجه می دهد. اصلا چه ربطی به اسلام دارند؟ قرآن می گوید کسی که به این کتاب ایمان ندارد کافر است.میگوید کسی که بر خلاف حکم الله رای صادر کند کافر است.
      پس لطفا همینجا راه مسلمانان و شیعیان را جدا کنید.
      خداوند در قرآن می فرماید:
      رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا
      پیامبرانی که بشارت‌دهنده و بیم‌دهنده بودند، تا بعد از این پیامبران، حجتی برای مردم بر خدا باقی نماند، (و بر همه اتمام حجت شود؛) و خداوند، توانا و حکیم است.[4:165]
      شیعه میگوید:
      3- مُحَمّدُ بْنُ يَحْيَى عَمّنْ ذَكَرَهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشّابِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمّدٍ عَنْ كَرّامٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللّهِ ع لَوْ كَانَ النّاسُ رَجُلَيْنِ لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْإِمَامَ وَ قَالَ إِنّ آخِرَ مَنْ يَمُوتُ الْإِمَامُ لِئَلّا يَحْتَجّ أَحَدٌ عَلَى اللّهِ عَزّ وَ جَلّ أَنّهُ تَرَكَهُ بِغَيْرِ حُجّةٍ لِلّهِ عَلَيْهِ‏
      اصول كافى جلد 1 صفحه: 253 رواية: 3 : صحیح
      ترجمه :
      و فرمود: اگر مردم زمين تنها دو كس باشند يكى از آندو امامست و فرمود: آخرين كسى كه بميرد امامست تا كسى بر خداى عزوجل احتجاج نكند كه او را بدون حجت واگذاشته است.
      جالب است این که حضرت آدم که از خاک و گل بد بو آفریده شده است را با حضرات شیعه و امامانشان یکی نمیدانند به عبارتی حضرت آدم پدر شیعیان و امامانشان نیست”””} پايان .
      ————————————————!!!!!!!!!!!!!
      واماجواب :درموردروايت اول مقصودازجمع كل آن ،جمع كردني است كه بامباني وهمه معاني آنست يعني معناي اوليه وثانويه وبالاتر.
      ودرموردروايت دوم :قوله { مايستطيع أحد} عدم استطاعت وقدرت ديگران ازصحابه براين ادعا به تجربه وامتحان ظاهر وواضح است زيرا عامه –يعني اهل سنت – معترف هستندكه ائمه سه گانه اهل سنت وديگران ازصحابه جميع آنچه كه درقرآن است نمي دانند.
      ولفظ ” كل” درروايت مبالغه درتاكيداست؛ ومقصودازلفظ”بظاهره” الفاظ قرآن است ومقصوداز” بباطنه” معاني آنست ،يااينكه مقصوداز”بظاهره” معاني اوليه و”بباطنه” معاني ثانيه وثالثه ومعاني بالاتر است.
      ومقصوداز{ غيرالاوصياء} يعني غيرازاوصياي نبي –ص-همه معاني ظاهر وباطن قرآن را نمي دانند زيرا اوصياء رتبه تقدم وخلافت دارندنه ديگران ،زيرااگرامام جميع معاني قرآن رانداندلازم آيداهمال خلق وبطلان شرع وانقطاع الشريعة؛وهرسه اين ملازمه باطل است بحكم شرع وعقل.
      ازاين دوروايت هيچگونه استفاده نمي شود كه پيامبري كه قرآن براو نازل شده است اوقرآن را نمي داندامافقط اوصيائش مي دانند. اين ادعاي باطل شما فقط يك مكابره وزورگوئي بيش نيست. وساير استدلال وسخن پراكني ات ازهمين قبيل است.
      ماهم معتقديم قبول دين اجباري نيست لااكراه في الدين ،حكم صريح درمسأله است .امادرموردارتدادكه يك بحث سياسي درصدراسلام بوده است وفتواي فقهاي شيعه دراين مسأله مختلف است برآن نمي پردازم وفقط شماراارجاع مي دهم نظر آية الله منتظري را دررساله توضيح المسائلش ببينيد.
      اما بگوببينم چراابوبكر شما براي جنگ بارده ومرتدين لشگركشي كرد؟
      اما جواب مربوط به روايت سوم كه ازاصول كافي آورده ايد مبني براينكه حجت خداوندبربشراعم ازنبي ياوصي نبي است ازاول خلقت انسان تاآخرين نفر باحجت خداوندهمراه بوده است وآخرين نفرش امام است كه وصي نبي است وحجت خداوند؛و آدم ابوالبشر خودش پيامبروحجت حق برفرزندانش بوده است وپدرهمگان است چه شيعه وچه سني ويالائيك بوده باشد.واماازكجاي اين روايت برمي آيدكه حضرت آدم-ع- پدرامامان شيعه وپدرخودشيعيان نيست؟
      اين هم ترجمه روايت ازخودشماهست :
      “و فرمود: اگر مردم زمين تنها دو كس باشند يكى از آندو امامست و فرمود: آخرين كسى كه بميرد امامست تا كسى بر خداى عزوجل احتجاج نكند كه او را بدون حجت واگذاشته است”.
      حجت خداوندبربشر اعم است ازاينكه نبي باشد ويا وصي نبي ،قبول داريدكه باحضرت محمد-ص- ارسال پيامبري براوختم شد “ماكان محمدابا احدمن رجالكم ولكن رسول الله وخاتم النبيين…}40 /احزاب.
      وحضرت علي بن ابي طالب ويازده فرزندش-ع- به ترتيب وصي حضرت محمد-ص- هستند وفرزنديازدهم امام علي، مهدي آل محمد –ص- الآن امام غايب ازنظر ازترس من وشما،حجت خداونددرروي زمين است. وهمين آيه شريفه 4/165 نيز يكي ازادله وبراهين ادامه حجت حق برخلق است تاقيام قيامت:” رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا.، 4/165″.
      والسلام علي من اتبع الهدي

       
    • برادر گرامی کرد اهل سنت جناب ناصری

      سلام علیکم

      من این چند کامنت شما در بحث های تاریخی مربوط به حمله اعراب به ایران و همینطور بحث های قرآنی شما در توضیح دفاعی بودن ماهیت جنگهای اسلامی قرآنی را دیدم و بعضا از استدلال خوب و ارجاعات شما خرسند شدم.
      فقط چیزی که بعضا در برخی از کامنت های قبلی شما و خصوصا کامنت فوق مشاهده می شود این است که شما ضمن این که از مذهب تشیع به دین تعبیر می کنید ،اموری نادرست و ناخوشایند را به آن نسبت می دهید که حاکی از نوعی تعصب مذهبی از سوی شماست ،مثل همین تهمت که شیعه قرآن را قبول ندارد یا قرآن را تحریف شده می داند یا روایات قابل بحثی که اینجا مطرح کردید ،من قبلا در این سایت که عموما به اصل اسلام عزیز و قرآن شریف و پیامبر رحمت توهین و جسارت می شود گفته ام که مایل نیستم بحث های اختلافی کلامی بین شیعه و اهل سنت مطرح شود و به اختلافات دامن زده شود ،مطالبی هم که شما اینجا بر علیه مذهب تشیع نوشتید همه قابل بحث و جواب است ،من به این جهت که شما به حکومت ایران انتقادی داشته باشید کاری ندارم ،اما از شما اتنظار می رود در اینجا از اصل اسلام و پیامبر و قرآن کریم و قبله واحد اسلامی در برابر دشمنان اسلام دفاع کنید و از تعرض به مذهب شیعه خودداری کنید ،یا فرضا اگر مایل به بحث های کلامی تاریخی در مورد حقانیت مذهب شیعه و مذاهب برادران اهل سنت هستید از انگ و تهمت زدن های یکسویه خودداری کنید ،عرض کردم اگرچه من مایل به دامن زدن به اختلافات شیعه و سنی نیستم ،لکن اگر مایل به گفتگو هستید من برای گفتگو در این مواردی که مطرح کردید هستم.
      موفق باشید و ملتمس دعا

       
    • اقای ناصری در صدر اسلام هنگامی که اییه ای به رسول اکرم نازل میشد .اگر در هنگام جنگ بودند کاتبان معروف پیامبر انرا حفظ میکردند وپس از ان اقدام بنگارش میشده.پس از رحلت حضرت عمر (س)جناب عثمان برمسندخلافت تکیه زدند هنگامی که متوجه شدند اکثر کاتبان رسول اکرم(ص)شهید ویا فوت کرده اند وخطر ازبین رفتن این کتاب ارزشمند میرود.بدنبال محکم ترین وکاملترین نگارش ها گشتند وبه کتاب بانو عایشه(س) رسیدند ودستور دادند کلیه کتابهای دیگر کاتبان جمع اوری وسوزانده شود.در پی این عمل اقدام بنشر وکتابت کامل قران کریم ورواج این قرانی که درحال حاظر در دست ما میباشد اقدام کدند ..وهنگامی که در راه مسجد جهت معرفی این کتاب بودن ..علی ابن طالب (ص)قران خود را که کتابت ان حضرت بود برپشت شتری سر راه جناب عثمان ظاهر شدند وخشم عثمان را برانگیختند وگفتند جرا الان این کتاب را اوردهای وشمشیر از نیام برکشیدن وبه حضرت علی(ص)روکرده وگفتند با این کارت قصد اختلاف در بین مسلمانان راداری برگرد وگرنه کشته خواهی شدوخضرت علی(ص)بخاطر اختلاف نیوفتادن در بین مسلمین بازگشتند وفرمودند این را به امانت بدست فرزندانم خواهم سپرد… تاریخ طبری جلد دوم صدر اسلام جناب ناصری شیعه دین نیست مذهب است یکی از 70 مذهب دین اسلام در ضمن خودم فقط قران بخط جناب عثمان طه را میتوانم بخوانم چون با پنج رنگ نگاشته شده بدون اعراب میباشد ..یک کتاب وهفتاد مذهب انشعابی بیایید اختلافات وکنار بزاریم با هم متحد باشیم نه در صحن مسجدالنبی با کفش به استقبال هم دین خود بریم… یا حق

       
    • جناب ناصری خود شعار لا اله الا الله را لطفا یکبار با دقت و بدون تعصب بخوانید و با رفتار محمد و خلفای راشدین و شعار فاشیستها و نازیستها مقایسه کنید. اسلام با نفی همه بجز الله و پیروانش شروع شده و همین کلمه حذفی لا در اول شعار اصلی اسلام کار مسلمین را راحت کرده. جناب ناصری نه شما از محمد و عرب اسلام را بیشتر و بهتر میدانید و نه قران و مسلمین چنین اجازه ایی را به شما می دهند. تفسیر قران همان ///یست که دمار از روزگار مردم اسلام زده دراورده. اسلام ایدیولوژی حکومت است و خود محمد بخوبی از عهده اینکار با /////////////////////////برآمد. برو عزیز با دیدی باز تر تاریخ اسلام را بخوان و راستی رفتار پیامبرانه و انساندوستانه محمد را با صفیه دختر حیی بن اخطب را یکبار بدون تعصب بخوان!

       
  8. مازیار وطن‌پرست

    چکیده‌ی انتقادات آرامش دوستدار بر فلسفه‌ی مشائی اسلامی، در برنامه‌ی نیلگون از عبدی کلانتری:

    https://www.youtube.com/watch?v=FgLrWif482M

     
    • مازیار گرامی

      فلسفه مشاء اسلامی و غیر اسلامی ندارد ،فلسفه مشاء بنیاد مکتبی است از یونان قدیم که بنیانگذار آن امثال ارسطو و فرفوریوس و دیگران بوده اند ،برابر حکمت اشراقی ،و بنیاد این حکمت که آنرا اصطلاحا حکمت بحثی نیز می نامند بر استدلال محض استوار است برخلاف حکمت اشراقیون که ممزوج با کشف و شهود عرفانی نیز بوده و هست ،و پایه گذار آن افلاطون و بعدها افلوطین و پس از اسلام شیخ شهاب الدین سهروردی بوده اند ،بنظر می رسد تعبیر دقیق این باشد که بگوییم حکمت بحثی یا مشائی پس از اسلام ،یا بین حکیمان مسلمان.
      اما مطالب امثال دوستدار نیز نوعا بر پیش فرض ها و برداشت های خاص و گاه نادرست از متون کلاسیک فلسفه مشائی پیش از حکیمان مسلمان یا بعد از اسلام استوار است ،که در بحث هایی که با دوست ارجمند کورس داشتیم به شمه ای از آن اشاره شد ،در حقیقت اینها نقد درون متنی کلاسیک نیست ،چون کسی که قائل به تز امتناع در تفکر دینی باشد نمی تواند در اینگونه تحلیل ها و نقدها فارغ از برخی پیش ذهن ها باشد.

       
  9. با سلام
    کاش یک سویسی بودم
    نامه زیبا و تاثیر گذاری است ولی گوش رهبر با این ناله ها باز نمی شود .این مطالب خطاب به مردم ایران است که متاسفانه ننگ بشریتند از بی غیرتی.
    کاش سویسی بودم نه اینکه مثلا پیشرفته ترند ،بلکه به این دلیل که با آن مردم با فرهنگ و آگاه هموطن باشم ملتی باهوش ( به نظر سنجی اخیرشان توجه کنید)
    مطلب دیگه اینکه با این ملت ، این حکومت از سرمون هم زیادتره
    راستی معمای خمینی را از سایت ابراهیم نبوی بخوانید ،
    کانال تلگرافخانه ابراهیم نبوی تحلیل جالبی داره

     
  10. بسم الله الرحمن الرحیم
    با سلام
    جناب آقایان مزدک و انعامی
    بنده دیگر قصد نداشتم مطلبی در این سایت بنویسم اما با دیدن نظرات شما سروران به این نتیجه رسیدم که حتی اگر به ناحق متهم به دروغ شوم و فله ای زیر نوشته هایم امتیاز خیلی بد بیاید باز هم درست این است که ادامه دهم.برادران و هم وطنان، حرف حق مانند خانه ای است که بر کوه بنا شده و با هر سخن کذبی فرو نمی ریزد حتی اگر کلنگی به دست بگیرید و کوه را بخواهید نابود کنید هم نمیتوانید. اما سخن کذب یا از روی خیالات و آرزو ها مانند خانه ای است که بر روی ریگ ساحل بنا شده و با چند موج دریا در زمین فرو میرود. در نتیجه بیاییم خانه استدلال و استنادمان را بر کوه بنا کنیم تا حرفمان خریداری داشته باشد حتی اگر ارزشش در سالهای آینده مشخص شود.
    جناب آقای مزدک شما فرمودین که در قرآن ترویج کشتار و قتل و غارت شده است! من به شما میگویم که برادر هم وطن آیا می توان فردی که به خانه شما برای جنایت آمده یا دزدی ، با ملایمت ناز و نوازش کرد و از جنایتش تعریف و تمجید کرد؟
    آیا اگر کسی به شما بگوید که فردا شما را خواهم کشت، و کاملا جدی نیز این را بگوید، شما با روی خوش می گویید بفرما من برای مردن حاظرم و نتنها خود بلکه بیا و خاندانم را هم بکش، دستت هم درد نکند!
    آیا قبول ندارید که در مقابل جرم و جنایت باید مجازاتی باشد؟بعبارتی شما ممکن است قانون جنگل را قبول داشته باشید که هرکه قوی تر است باید بماند و ضعیف کشته شود؟ آیا شما دفاع از خود را قبول ندارید؟آیا سیستم قضایی کل بشریت را مبنی بر (یک جرم=یک مجازات) را مردود اعلام می کنید؟
    هم وطن گرامی به هیچ عنوان دین شیعه را با دین اسلام مقایسه نکن و اصلا و ابدا دین اسلام را بخاطر جنایات دین شیعه مجازات نکن.
    ابتدا من به شما می گویم که در هر کجای قرآن شما دستور کشتاری را یافتید که در مورد جنگ تحمیلی از سوی کفار نباشد ، من همین جا اعلام میکنم که لائیک خواهم شد.
    با قاطعیت میگویم که در هیچ کجای قرآن دستور شروع جنگ داده نشده مگر اینکه کفار اعلام جنگ علیه مسلمانان کرده اند.به طور کل الله به شدت با جنگ و خونریزی مخالف است اما در مورد گرفتن حق و دفاع از خود باز هم در عین محکم بودن،رحم و بخشندگی نیز دارد.
    در هیچ کجای قرآن اجبار به قبول اسلام توصیه نشده و به شدت نهی شده است و هم چنین در هیچ کجای قرآن حکم مرتد قتل نبوده و نیست.و البته به طور مکرر اعلام شده که کار مرتد را به خدا بسپارید که در قیامت پاسخش داده می شود.حتی در قرآن آمده کفار را لعنت نکنید چون که آنان نیز مخلوق من هستند هرچند که گمراه باشند.
    جناب آقای مزدک ، قرآن همانند طناب یا زنجیری است که نمی توان استناد به بخشی از آن کرد و بخش دیگر را نادیده گرفت.
    مثال: خداوند دستور جهاد می دهد فقط با کسانی که با مسلمانان پیکار و جنگ می کنند و شروع کننده جنگ آنها هستند اما در مورد کسانی که صلح می کنند و قصد کشتار مسلمانان را ندارند به شدت تاکید میکند نتنها نباید آنها را کشت بلکه حتی اجازه تعرض به هر شکلی به آنها را ندارند
    إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَىٰ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ ۚ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ ۚ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا
    مگر آنها که با همپیمانان شما، پیمان بسته‌اند؛ یا آنها که به سوی شما می‌آیند، و از پیکار با شما، یا پیکار با قوم خود ناتوان شده‌اند؛ (نه سر جنگ با شما دارند، و نه توانایی مبارزه با قوم خود.) و اگر خداوند بخواهد، آنان را بر شما مسلطّ می‌کند تا با شما پیکار کنند. پس اگر از شما کناره‌گیری کرده و با شما پیکار ننمودند، (بلکه) پیشنهاد صلح کردند، خداوند به شما اجازه نمی‌دهد که متعرّض آنان شوید.[4:90]

    و باز درمورد کسانی که به مسلمانان حمله می کنند و قتل و تجاوز میکنند اینگونه سخن گفته:
    إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ۚ ذَٰلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا ۖ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ
    کیفر آنها که با خدا و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند، و اقدام به فساد در روی زمین می‌کنند، (و با تهدید اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله می‌برند،) فقط این است که اعدام شوند؛ یا به دار آویخته گردند؛ یا (چهار انگشت از) دست (راست) و پای (چپ) آنها، بعکس یکدیگر، بریده شود؛ و یا از سرزمین خود تبعید گردند. این رسوایی آنها در دنیاست؛ و در آخرت، مجازات عظیمی دارند.[5:33]
    اما در مورد آنهایی که از جنگیدن و قتل و تجاوز به مسلمانان توبه می کنند فرموده:

    إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ ۖ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ
    مگر آنها که پیش از دست یافتن شما بر آنان، توبه کنند؛ پس بدانید (خدا توبه آنها را می‌پذیرد؛) خداوند آمرزنده و مهربان است.[5:34]
    دقت کنید که دو آیه آخری که گفتم جدا از هم نیستند بلکه در یک سوره(5) و پشت سر هم آمده است (33 و 34).
    مقدار آیات جهاد زیاد است و مقدار مساوی هم تاکید بر رحم به توبه کنندگان از جنگ. جهاد به معنی شروع کنندگی جنگ نیست بلکه به معنای دفاع است تا سر حد مرگ و پیشروی در دل دشمن تا زمانی که آنان صلح کنند.
    در مورد مرتدین و اجبار در دین گفتید:
    ابتدا خداوند در مورد قبول یا قبول نکردن اسلام بر این مسئله تاکید می کند که اجباری در دین اسلام نیست:
    لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ ۖ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ ۚ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انْفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
    در قبول دین، اجباری نیست. (زیرا) راه درست از راه انحرافی، روشن شده است. بنابر این، کسی که به طاغوت کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمی چنگ زده است، که گسستن برای آن نیست. و خداوند، شنوا و داناست.[2:256]
    و در مورد مرتد به اسلام می گوید:
    1. مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ
    پیامبر وظیفه‌ای جز رسانیدن پیام (الهی) ندارد؛ (و مسؤول اعمال شما نیست). و خداوند آنچه را آشکار، و آنچه را پنهان می‌دارید می‌داند.[5:99]
    یعنی به پیامبر ارتباطی ندارد که کفار و مشرکین آیا هدایت شده و مسلمان می شوند یا نه و فقط یک پیام رسان است.

    2.يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ۚ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ
    ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هر کس از شما، از آیین خود بازگردد، به خدا زیانی نمی‌رساند؛ خداوند جمعیّتی را می‌آورد که آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند؛ آنها در راه خدا جهاد می‌کنند، و از سرزنش هیچ ملامتگری هراسی ندارند. این، فضل خداست که به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) می‌دهد؛ و (فضل) خدا وسیع، و خداوند داناست.[5:54]
    ببینید با کافر صحبت نکرده بلکه مسلمان و مومن را خطاب قرار داده است.یعنی مسلمانی که از آیین خود برگردد!یعنی مرتد!!! آیا در این آیات نوشته مرتد را بکشید و به زندان اندازید و شکنجه دهید؟ یا نوشته خود شخص خداوند مجازاتگر است و جمعیتی دیگر بجای مرتدین میاورد؟؟؟
    3. در آیه دیگری باز در مورد جنگ و ارتداد صحبت می کند:
    يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ ۖ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ ۖ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ ۚ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ ۗ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىٰ يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا ۚ وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَٰئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۖ وَأُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
    از تو، در باره جنگ کردن در ماه حرام، سؤال می‌کنند؛ بگو: «جنگ در آن، (گناهی) بزرگ است؛ ولی جلوگیری از راه خدا (و گرایش مردم به آیین حق) و کفر ورزیدن نسبت به او و هتک احترام مسجد الحرام، و اخراج ساکنان آن، نزد خداوند مهمتر از آن است؛ و ایجاد فتنه، (و تحریک مسلمانان به جنگ) حتّی از قتل بالاتر است. و مشرکان، پیوسته با شما می‌جنگند، تا اگر بتوانند شما را از آیینتان برگردانند؛ ولی کسی که از آیینش برگردد، و در حال کفر بمیرد، تمام اعمال نیک (گذشته) او، در دنیا و آخرت، برباد می‌رود؛ و آنان اهل دوزخند؛ و همیشه در آن خواهند بود.[2:217]
    باز در اینجه تاکید میکند که مجازات مرتد در آخرت است نه اعدام یا کشته شدن در این دنیا!
    4. باز درمورد مرتدین که لقب منافق و فاسق به آنها می دهد ، می فرماید:
    أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ يُحَادِدِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدًا فِيهَا ۚ ذَٰلِكَ الْخِزْيُ الْعَظِيمُ
    آیا نمی‌دانند هر کس با خدا و رسولش دشمنی کند، برای او آتش دوزخ است؛ جاودانه در آن می‌ماند؟! این، همان رسوایی بزرگ است![9:63]
    يَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِي قُلُوبِهِمْ ۚ قُلِ اسْتَهْزِئُوا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَا تَحْذَرُونَ
    منافقان از آن بیم دارند که سوره‌ای بر ضدّ آنان نازل گردد، و به آنها از اسرار درون قلبشان خبر دهد. بگو: «استهزا کنید! خداوند، آنچه را از آن بیم دارید، آشکار می‌سازد!»[9:64]
    وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ ۚ قُلْ أَبِاللَّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ
    و اگر از آنها بپرسی (: «چرا این اعمال خلاف را انجام دادید؟!»)، می‌گویند: «ما بازی و شوخی می‌کردیم!» بگو: «آیا خدا و آیات او و پیامبرش را مسخره می‌کردید؟!»[9:65]
    لَا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ ۚ إِنْ نَعْفُ عَنْ طَائِفَةٍ مِنْكُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ
    (بگو:) عذر خواهی نکنید (که بیهوده است؛ چرا که) شما پس از ایمان آوردن، کافر شدید! اگر گروهی از شما را (بخاطر توبه) مورد عفو قرار دهیم، گروه دیگری را عذاب خواهیم کرد؛ زیرا مجرم بودند![9:66]
    درمورد مرتد و جنگ و غیره همین آیاتی که می گویم را توجه کنید:
    خداوند در آيه 190 سوره بقره (سوره 2) ميفرمايد:
    “و در راه خدا با كسانی كه با شما می جنگند، بجنگيد ولی تعدی (تجاوز) نكنيد. چون خدا افرادی را كه تجاوز ميكنند دوست ندارد.”
    خداوند در آيه 39 سوره حج (سوره 22) ميفرمايد:
    “به کسانی که مورد حمله قرار گرفته اند بعلت اينکه مورد ظلم قرار گرفته اند اجازه جنگ داده شده و خدا قادر به ياری کردن و پيروز ساختن آنها است.”
    خداوند در آيات 41 و 42 سوره شوری (سوره 42) ميفرمايد:
    “بركسانی كه مورد ظلم قرار گرفتند و انتقام گرفتند ايرادی نيست. كسانی بايد ملامت شوند كه بمردم ظلم مينمايد و در زمين بنا حق تجاوز ميكنند.آنها عذاب پردردی دارند.مسلماً كسی كه صبور باشد و گناه ديگران را ببخشد كارش از كارهائيست كه اراده‌ای قوی لازم دارد.”
    خداوند در آيه 61 سوره انفال (سوره 8) ميفرمايد:
    “و اگر برای صلح حاضر شدند با آنها صلح كن و به خدا توكل كن، چون او شنوا و دانا است.”

    خداوند در آيه 193 سوره بقره (سوره 2) در مورد افرادی که با مسلمانان ميجنگند ميفرمايد:
    با آنها بجنگيد ولی “تجاوز فقط بر ستمكاران جايز است”.
    ((اینکه می فرماید تجاوز بر ستمکاران جایز است ، به این معنی است که کسی که تجاوز کار است ، ستمکار است. يک مسلمان اجازه ندارد حتی به کافری تجاوز کند چه رسد به فردی که پيرو يکی از کتابهای الهی است:
    ما مسلمانان، اجازه تجاوز به هيچ فردی، قومی، يا کشوری را نداريم – اين نظريه يک انسان نيست، بلکه اين دستور خداوند بزرگ و يکتا است))

    “و با آنها بجنگيد تا توطئه‌ای باقی نماند و دين مخصوص خدا شود. اگر دست برداشتند بدانيد كه تجاوز فقط بر ستمكاران جايز است.”

    خداوند در آيه 194 سوره بقره (سوره 2) در مورد مسلمانانی که مورد تعدی قرار گرفته اند ميفرمايد:
    “اگر كسی بشما تعدی كرد همانطور كه بشما تعدی كرده به او تعدی كنيد و از نافرمانی خدا بترسيد و بدانيد كه خدا با پرهيزكاران است.”
    خداوند در آيه 190 سوره بقره (سوره 2) ميفرمايد:
    “و در راه خدا با كسانی كه با شما می جنگند، بجنگيد ولی تعدی (تجاوز) نكنيد.
    چون خدا افرادی را كه تجاوز ميكنند دوست ندارد.”

    خداوند در آيه 39 سوره حج (سوره 22) ميفرمايد:
    “به کسانی که مورد حمله قرار گرفته اند بعلت اينکه مورد ظلم قرار گرفته اند اجازه جنگ داده شده
    و خدا قادر به ياری کردن و پيروز ساختن آنها است.”

    خداوند در آيات 41 و 42 سوره شوری (سوره 42) ميفرمايد:
    “بركسانی كه مورد ظلم قرار گرفتند و انتقام گرفتند ايرادی نيست.
    كسانی بايد ملامت شوند كه بمردم ظلم مينمايد و در زمين بنا حق تجاوز ميكنند.
    آنها عذاب پردردی دارند.
    مسلماً كسی كه صبور باشد و گناه ديگران را ببخشد كارش از كارهائيست كه اراده‌ای قوی لازم دارد.”

    خداوند بزرگ و يکتا به يک يک ما به وضوح ميفرمايد که عذاب پر دردی در انتظار افراد ظالم و متجاوز است.
    عده ای روز و شب به ديگران بناحق تجاوز و ظلم ميکنند – کدام قسمت از اين آيات برای اين افراد قابل فهم نيست؟

    خداوند در آيه 61 سوره انفال (سوره 8) ميفرمايد:
    “و اگر برای صلح حاضر شدند با آنها صلح كن و به خدا توكل كن، چون او شنوا و دانا است.”

    خداوند در آيه 193 سوره بقره (سوره 2) در مورد افرادی که با مسلمانان ميجنگند ميفرمايد:
    با آنها بجنگيد ولی “تجاوز فقط بر ستمكاران جايز است”.
    يک مسلمان اجازه ندارد حتی به کافری تجاوز کند چه رسد به فردی که پيرو يکی از کتابهای الهی است:
    ما مسلمانان، اجازه تجاوز به هيچ فردی، قومی، يا کشوری را نداريم – اين نظريه يک انسان نيست، بلکه اين دستور خداوند بزرگ و يکتا است

    “و با آنها بجنگيد تا توطئه‌ای باقی نماند و دين مخصوص خدا شود.
    اگر دست برداشتند بدانيد كه تجاوز فقط بر ستمكاران جايز است.”

    خداوند در آيه 194 سوره بقره (سوره 2) در مورد مسلمانانی که مورد تعدی قرار گرفته اند ميفرمايد:
    “اگر كسی بشما تعدی كرد همانطور كه بشما تعدی كرده به او تعدی كنيد
    و از نافرمانی خدا بترسيد و بدانيد كه خدا با پرهيزكاران است.”

    ببينيد اين به اصطلاح دينداران و خداپرستان چه بلاهائی بسر مردم بيگناه مياورند، و رفتارشان با افرادی که زندانی ميکنند به چه صورت است؟
    خداوند در قرآن به من دستور ميدهد که من بايد حتی در مورد دشمنی که به من حمله کرده با عدالت رفتار کنم.

    به افرادی که اسلام را نميشناسند بگوئيد
    به اين روش و رفتار انسانی ميگويند اسلام

    خداوند در آيات 8 و 9 سوره ممتحنه (سوره 60) ميفرمايد:
    “خدا شما را از نيکی كردن و عدالت كردن به كسانی كه درباره دين با شما نجنگيدند و شما را از سرزمينتان بيرون نكردند، نهی نميكند. چون خدا افراد عادل را دوست دارد. خدا شما را از دوستی با كسانيكه با شما بخاطر دينتان جنگيدند و شما را از سرزمينتان بيرون كردند و برای بيرون كردن شما بهم كمك كردند، نهی ميكند. كسانيكه با آنها دوستی كنند ظالم هستند.

    در آيه 2 سوره 5 (سوره مائده) خداوند ميفرمايد:
    ” دشمنی عده‌ای كه شما را از رفتن به خانه كعبه بازداشتند شما را وادار به تجاوز نكند. بر پايه نيكی و تقوی با هم همكاری كنيد و بر پايه گناه و ظلم همكاری نكنيد. از نافرمانی و عذاب خدا بترسيد چون مجازات خدا شديد است.”

    در آيه 8 سوره 5 (سوره مائده) خداوند ميفرمايد:
    ” ای افراد باايمان، برای اجرای احكام خدا قيام كنيد و بعدالت شهادت دهيد و دشمنی دسته‌ای شما را به بيعدالتی وا ندارد. در همه حال عادل باشيد چون عدالت به تقوی نزديكتر است. از (نافرمانی) خدا بترسيد چون خدا از كارهائی كه ميكنيد با خبر است.”
    خداوند در آيه 87 سوره مائده (سوره 5) ميفرمايد:
    “چون خدا افراد متجاوز را دوست ندارد.”

    خداوند در آيه 32 سوره مائده (سوره 5) ميفرمايد:
    “هر كس كسی را بكشد، بدون اينكه او كسی را كشته يا مرتكب فسادی(تجاوز به عنف یا زنای محصنه) در زمين شده باشد،مثل اين است كه تمام مردم را كشته باشد، و كسی كه فردی را زنده بدارد،مثل اين است كه تمام مردم را زنده داشته است.”

    جناب آقای مزدک، من نمیدانم شما از کجای این دستورات محکم و صریح ، جنایات و کشتار بی دلیل و تجاوز و خونریزی را در آورده اید.قرآن صلح جو ترین کتاب عالم است که خشونت را با خشونت همراه عدالت پاسخ می دهد به همراه رحم بر متجاوز توبه کننده. و صلح و آشتی و آزادی عقیده و تفکر را ترویج می کند. دقت کنید می فرماید(کسی ، کسی را بکشد) یعنی بین مسلمان و مرتد و کافر فرقی نیست!!! هر کس کسی را به ناحق و بی دلیل بکشد انگار تمام اهل زمین را کشته است!ببینید تا چه اندازه به حق حیات یک انسان (با هر دین و عقیده ای) ارزش می گذارد که چنین جنایتی را تا این حد شماتت میکند. بگو در کجای قوانین بشری عصر کنونی تا این حد علیه قتل بی گناه ، موضع می گیرد؟این قانون بشر دوست در 14 قرن پیش توسط خداوند گفته شده. 14 قررررررررررررررررن 1400 سال پیش!!!!!
    در اسلام فقط و فقط و فقط کسانی که مرتد می شون و علیه مسلمانان می جنگند مشمول قتل در میدان جنگ شده اند. و هر بشری چه مسلمان چه شیعه اگر بر خلاف رای قرآن رای دیگری صادر کند مشمول این آیات می شود.
    آيه های 5:44 و 5:45 و 5:47 سوره مائده (سوره 5) را ببينيد که خداوند ميفرمايد:
    “كسانی كه مطابق آنچه خدا نازل كرده ( وحی: كتاب الهی ) حكم نكنند كافرند.”
    “كسانی كه مطابق آنچه خدا نازل كرده حكم نكنند، ظالم هستند.”
    “كسانی كه مطابق آنچه خدا نازل كرده است حكم نكنند از اطاعت خدا خارج شده‌اند.”
    جناب آقای انعامی عزیز شما بر اساس دانسته های خود گفتید که چون خداوند مخالف شروع کننده جنگ است پس اعراب غلط کردند علیه ایران وارد جنگ شدند.
    من به شما می گویم که جنگ علیه ایران و روم ، شروعش با مسلمانان نبود بلکه دفاع بود تا حدی که دشمنان صلح کنند.
    لطفا و لطفا و خواهش می کنم از شما که حقایق تاریخی را انکار نکنید و به تاریخ و رنجی که تاریخ نویسان برای رساندن این اخبار به من و شما کشیدند، وفادار باشید.
    دکتر کاتوزیان و پروفسور کریستوفر سن و تاریخ طبری و دریایی و تلمود و بلاذری و ………. به صراحت نوشته شده که شروع جنگ با ایران بود که ساسانیان اعراب مسلمان حیره و بین النهرین را به دلیل مسلمان شدنشان به خاک و خون کشیدند و مثنی بن حارث شیبانی رهبر اعراب ایرانی در بین النهرین ، پنهانی به مدینه آمد و از ابوبکر کمک خواست تا علیه ظلم ساسانیان به اعراب ایرانی خیزش کنند و چنین شد که ابوبکر ابتدا قبول نکرد و مثنی بن حارث شیبانی یاد آوری کرد اعراب ایرانی نیز مسلمان شده اند و زیر ظلم و ستم ساسانیان جان می دهد و طبق گفتار قرآن مسلمانان باید در دفاع از حق به یکدیگر کمک کنند که در نهایت ابوبکر قبول می کند.حتی در کتاب دکتر عبدالحسین زرین‌کوب در بامداد اسلام نیز نوشته شده فکر کنم در صفحه هایی بین 70 تا 90 بوده باشد.
    زرین کوب ادامه می دهد(این سخنانش تکرار تاریخ های پیشینیان است که تاییدشان می کند)
    “”خالد بن ولید از یمامه با دوهزار مسلمان خارج شد.در محرم سال ۱۲ه. ق مقارن با ۶۳۳ میلادی خالد بن ولید به سوی عراق روانه شد، هنگامی که به عراق رسید جنگ بین قبیله‌های عرب با ایرانیان شدت گرفت. در این میان تعدادی از عرب‌های عراق از جمله مثنی بن حارثه به ارتش مسلمانان پیوستند. چون این اخبار به «هرمز» رسید، وقایع را به دربار اطلاع داده، در مقابل دشمن شتافت. در حفیر که یکی از مناطق مهم ایران نزدیک خلیج فارس بود، جنگی واقع شد که معروف به نبرد زنجیر است. «هرمز» در مبارزه با خالد پسر ولید کشته شد و بر لشکر او شکست وارد آمد.””
    شروع جنگ توسط خود ایرانیان بود و نه اعراب. عرب از ایران و ارتشش وحشت عمیقی داشت و جرات حمله مستقیم را به ایران نداشت.
    در پایان این بحث عرض کنم کسی که نمیداند و می خواهد بداند را می شود دانا کرد ولی کسی که میداند و دانسته هایش را وارونه جلوه می دهد و کسی که نمی داند و نمیخواهد که بداند را به هیچ شکلی نمی شود دانا کرد.

    در مورد اینکه می گویم دین شیعه و دین اسلام با هم متفاوتند در چندین چیز مختلف است
    1. شیعه قرآن را اصلا قبول ندارد و اعتراف به تحریف آن می کند و بر این اساس کتاب قرآن و دستوراتش برای این دین پشیزی ارزش ندارد
    در کتاب معتبری که شیعه معرفی می کند به عنوان صحیح ترین کتاب می نویسد:
    باب:
    “”همه قرآنرا غير ائمه جمع نكرده و تنها ايشان همه آنرا ميدانند
    بَابُ أَنّهُ لَمْ يَجْمَعِ الْقُرْآنَ كُلّهُ إِلّا الْأَئِمّةُ ع وَ أَنّهُمْ يَعْلَمُونَ عِلْمَهُ كُلّهُ‏””

    1- مُحَمّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ جَابِرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ مَا ادّعَى أَحَدٌ مِنَ النّاسِ أَنّهُ جَمَعَ الْقُرْآنَ كُلّهُ كَمَا أُنْزِلَ إِلّا كَذّابٌ وَ مَا جَمَعَهُ وَ حَفِظَهُ كَمَا نَزّلَهُ اللّهُ تَعَالَى إِلّا عَلِيّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع وَ الْأَئِمّةُ مِنْ بَعْدِهِ ع
    اصول‏كافى جلد : 1 صفحه: 332 رواية: 1 : صحیح

    ترجمه :
    امام باقر عليه‏السلام فرمود: جز دروغگو هيچكس از مردم ادعا نكند كه تمام قرآن را جمع كرده است، و كسى جز على بن ابيطالب و امامان پس از وى عليهم‏السلام آنرا جمع و نگهدارى نكرده‏ اند.

    2- مُحَمّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنِ الْمُنَخّلِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنّهُ قَالَ مَا يَسْتَطِيعُ أَحَدٌ أَنْ يَدّعِيَ أَنّ عِنْدَهُ جَمِيعَ الْقُرْآنِ كُلّهِ ظَاهِرِهِ وَ بَاطِنِهِ غَيْرُ الْأَوْصِيَاءِ
    اصول كافى جلد 1 صفحه: 332 رواية: 2 : صحیح

    ترجمه :
    و فرمود: جز او صياء پيغمبر كسى را نرسد كه ادعا كند ظاهر و باطن تمام قرآن نزد اوست.

    “ظاهر یعنی آنچه که نوشته شده یعنی متن قرآن”” میگوید جز اوصیاء و نه پیغمبر و اوصیاء !!! یعنی خود پیغمبر نیز نمی تواند بگوید همه ظاهر یا همان نوشته مکتوب قرآن را دارد!!!”

    خب معلوم است دینی که قرآن را فقط نزد امامش می داند و پیغمبر را جاهل به متن یا ظاهر قرآن می داند و این روایات را با نهایت ……. ، صحیح می داند، دین را اجبار می کند و مرتد غیر حربی را زندانی می کند و می کشد و شکنجه می دهد. اصلا چه ربطی به اسلام دارند؟ قرآن می گوید کسی که به این کتاب ایمان ندارد کافر است.میگوید کسی که بر خلاف حکم الله رای صادر کند کافر است.
    پس لطفا همینجا راه مسلمانان و شیعیان را جدا کنید.
    خداوند در قرآن می فرماید:
    رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا
    پیامبرانی که بشارت‌دهنده و بیم‌دهنده بودند، تا بعد از این پیامبران، حجتی برای مردم بر خدا باقی نماند، (و بر همه اتمام حجت شود؛) و خداوند، توانا و حکیم است.[4:165]
    شیعه میگوید:

    3- مُحَمّدُ بْنُ يَحْيَى عَمّنْ ذَكَرَهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشّابِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمّدٍ عَنْ كَرّامٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللّهِ ع لَوْ كَانَ النّاسُ رَجُلَيْنِ لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْإِمَامَ وَ قَالَ إِنّ آخِرَ مَنْ يَمُوتُ الْإِمَامُ لِئَلّا يَحْتَجّ أَحَدٌ عَلَى اللّهِ عَزّ وَ جَلّ أَنّهُ تَرَكَهُ بِغَيْرِ حُجّةٍ لِلّهِ عَلَيْهِ‏
    اصول كافى جلد 1 صفحه: 253 رواية: 3 : صحیح

    ترجمه :
    و فرمود: اگر مردم زمين تنها دو كس باشند يكى از آندو امامست و فرمود: آخرين كسى كه بميرد امامست تا كسى بر خداى عزوجل احتجاج نكند كه او را بدون حجت واگذاشته است.

    جالب است این که حضرت آدم که از خاک و گل بد بو آفریده شده است را با حضرات شیعه و امامانشان یکی نمیدانند به عبارتی حضرت آدم پدر شیعیان و امامانشان نیست!!!!!!!!!!!!!
    باب:
    “””* كيفيت آفرينش بدنها و روحها و دلهاى ائمه عليهم السلام *
    بَابُ خَلْقِ أَبْدَانِ الْأَئِمَّةِ وَ أَرْوَاحِهِمْ وَ قُلُوبِهِمْع “”

    1- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِى يَحْيَى الْوَاسِطِيِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبـِى عـَبـْدِ اللَّهِ ع قـَالَ إِنَّ اللَّهَ خـَلَقـَنـَا مـِنْ عِلِّيِّينَ وَ خَلَقَ أَرْوَاحَنَا مِنْ فَوْقِ ذَلِكَ وَ خَلَقَ أَرْوَاحَ شـِيعَتِنَا مِنْ عِلِّيِّينَ وَ خَلَقَ أَجْسَادَهُمْ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ الْقَرَابَةُ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ تَحِنُّ إِلَيْنَا
    اصول كافى جلد 2 صفحه 232 روايت 1 : صحیح

    ترجمه روايت شريفه :
    امـام صـادق عـليـه السـلام فـرمـود: خـدا مـا را از عـليـين آفريد و ارواح ما را از بالاتر آن آفـريـد و ارواح شيعيان ما را از عليين آفريد و پيكرشان را پائين آن آفريد، پس قرابت ميان ما و آنها از اين جهت است و دلهاى ايشان مشتاق ماست .

    2- أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ شُعَيْبٍ عـَنْ عـِمـْرَانَ بـْنِ إِسْحَاقَ الزَّعْفَرَانِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَنَا مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ ثُمَّ صَوَّرَ خَلْقَنَا مِنْ طِينَةٍ مَخْزُونَةٍ مَكْنُونَةٍ مِنْ تَحْتِ الْعـَرْشِ فـَأَسـْكَنَ ذَلِكَ النُّورَ فِيهِ فَكُنَّا نَحْنُ خَلْقاً وَ بَشَراً نُورَانِيِّينَ لَمْ يَجْعَلْ لِأَحَدٍ فِى مِثْلِ الَّذِى خَلَقَنَا مِنْهُ نَصِيباً وَ خَلَقَ أَرْوَاحَ شِيعَتِنَا مِنْ طِينَتِنَا وَ أَبْدَانَهُمْ مِنْ طِينَةٍ مـَخـْزُونـَةٍ مَكْنُونَةٍ أَسْفَلَ مِنْ ذَلِكَ الطِّينَةِ وَ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لِأَحَدٍ فِى مِثْلِ الَّذِى خَلَقَهُمْ مِنْهُ نَصِيباً إِلَّا لِلْأَنْبِيَاءِ وَ لِذَلِكَ صِرْنَا نَحْنُ وَ هُمُ النَّاسَ وَ صَارَ سَائِرُ النَّاسِ هَمَجٌ لِلنَّارِ وَ إِلَى النَّارِ
    اصول كافى جلد 2 صفحه 231 روايت 2: صحیح

    ترجمه روايت شريفه :
    امـام صـادق عـليـه السـلام مـى فـرمـود: خـدامـيـرالمؤ منين (ارواح ) ما را از نور عظمت خويش آفـريد، آنگاه آفرينش ما را (يعنى پيكر ما را با صورت مثالى ما را) از گلى در خزانه و پوشيده از زير عرش صورتگرى كرد و آن نور را در آن ، جايگزين ساخت ، و ما مخلوق و بـشـرى نـورانـى بوديم ، و براى هيچكس از آنچه در خلقت ما نهاد، بهره ئى قرار نداد……….. و مردم ديگر خرمگسانى كه سزاوار دوزخند و بسوى دوزخ مى روند.

    4- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِى نَهْشَلٍ قَالَ حَدَّثَنِى مُحَمَّدُ بـْنُ إِسـْمـَاعـِيلَ عَنْ أَبِى حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَنَا مِنْ أَعـْلَى عـِلِّيِّيـنَ وَ خَلَقَ قُلُوبَ شِيعَتِنَا مِمَّا خَلَقَنَا وَ خَلَقَ أَبْدَانَهُمْ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَقُلُوبُهُمْ تـَهـْوِى إِلَيـْنـَا لِأَنَّهـَا خـُلِقـَتْ مـِمَّا خـُلِقْنَا ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ كَلاّ إِنَّ كِتابَ الْأَبْرارِ لَفِى عـِلِّيِّينَ. وَ ما أَدْراكَ ما عِلِّيُّونَ. كِتابٌ مَرْقُومٌ. يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ وَ خَلَقَ عَدُوَّنَا مِنْ سِجِّينٍ وَ خَلَقَ قُلُوبَ شِيعَتِهِمْ مِمَّا خَلَقَهُمْ مِنْهُ وَ أَبْدَانَهُمْ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَقُلُوبُهُمْ تَهْوِى إِلَيْهِمْ لِأَنَّهَا خـُلِقـَتْ مِمَّا خُلِقُوا مِنْهُ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ كَلاّ إِنَّ كِتابَ الفُجّارِ لَفِى سِجِّينٍ. وَ ما أَدْراكَ ما سِجِّينٌ. كِتابٌ مَرْقُومٌ
    اصول كافى جلد 2 صفحه 234 روايت 4 : صحیح

    ترجمه روايت شريفه :
    ابـوحـمزه ثمالى گويد: شنيدم امام باقر عليه السلام مى فرمود: همانا خدا ما را از اعلى عليين آفريد و شيعيان ما را از آنچه ما را آفريد،آفرید ………………..

    خودتان بروید و کل منابعی را که ذکر کرده ام بخوانید تا با چشمان خودتان حقیقت را ببینید. امیدوارم که موفق باشید
    و من الله توفیق

     
  11. مازیار وطن‌پرست

    «…
    7- اما با پیدایش حکومت جمهوری اسلامی ایران در سال 1357 در کشور ما وضعیت تاریخی کاملا ویژه‌ و بی سابقه‌ای به وجود آمده که آن تئوری کلامی ـ فلسفی فقیهان و علمای اصول را به وضوح ابطال کرده است. این ابطال از این طریق رخ داده که در ایران معاصر که زیر سایه حکومت فقیهان اداره می‌شود، تکلیف هزاران افعال عباد (افعال بندگان خدا) در سیاست و حکومت، اقتصاد و قضاوت و قانونگزاری و تصمیم گیری‌های کلان که سرنوشت سازی آن‌ها در سعادت دنیوی و اخروی میلیون‌ها بندگان خدا به مراتب قوی‌تر از افعال مورد بحث در کتاب‌های فقه و توضیح المسائل‌ها است با استفاده از علوم و فرآورده های تمدن جدید غربی و تجربه های بشری شرقیان یا غربیان معین و مشخص می‌شود و نه با استنباط از کتاب و سنت.

    چه کسی می‌تواند منکر این واقعیت شود که از سال 1357 به این طرف که در ایران قانون اساسی نوشته شد و در آن از حاکمیت ملت، تفکیک قوا، نظام اقتصادی سه بخشی تعاونی، خصوصی و دولتی، انتخابات و پارلمان سخن گفته شد و یک حکومت مدرن از نوع ملت و دولت پذیرفته گشت و با آن اقدام بی سابقه که مجمع تشخیص مصلحت نظام پدید آمد و مراعات مصلحت‌های عقلانی را بر التزام به فتواها و احکام شرعی در صورت لزوم ترجیح داد و با نوشتن و تصویب چندین برنامه توسعه و برنامه چشم انداز بیست ساله و مانند این‌ها و تصویب هزاران قانون، با استفاده از علوم جدید و تجربه‌های بشری در مجلس شورا و تأسیس صدها نهاد حقوقی و اقتصادی و سیاسی با استفاده از تجربه‌های سایر کشورها و … برای هزاران افعالِ حکومتگران که قطعا مصالح و مفاسد دارند و هزاران افعال افراد ملت که در مقام عمل به قوانین مرتکب می‌شوند و قطعا مصالح و مفاسد دارند تکلیف‌های مهم و سرنوشت سازی معیّن شده است اما نه با استنباط از کتاب و سنت (که آنها از کتاب و سنت قابل استنباط نبودند و نخواهند بود) بلکه با استفاده از علوم و ایده‌ها و فلسفه‌های عصر و تمدن جدید و تجربه‌های حکومتی غربیان یا شرقیان.

    8- در حال حاضر آن رخداد بسیار مهم و سرنوشت ساز که در ایران اتفاق افتاده و آن را تصویر کردم یک پرسش کاملا جدی و غیر قابل اغماض را پیش آورده که چنین است:

    اگر در عصر حاضر ما مسلمانان برای ادامه حیات در جهان حاضر راهی جز این در پیش نداریم که تکلیف هزاران افعال خود را که سرنوشت اکنون و آینده ما را رقم می‌زنند با استفاده از افکار و ایده‌ها و علوم و فلسفه‌های تمدن جدید و تجربه‌های بشری معاصر که پیشرفته و کارامد اند مشخص کنیم و برای معین کردن تکلیف آن افعال هر گونه مراجعه به کتاب و سنت بی ثمر و عقیم و عملی لغو است (چون کتاب و سنت هیچ سخنی درباره آن‌ها ندارد) این مدعا که مقتضای علم و حکمت و قدرت خداوند این است که برای همه افعال بندگان در همه عصرها و همه زمان‌ها (الی یوم القیامه) احکام جعل فرماید و او چنین کرده و آنها را باید از طریق کتاب و سنت جستجو کرد و روش آن جستجو هم استفاده از علم اصول و اجتهاد فقهی است کاملا بی اعتبار و سراسر غیر قابل قبول به نظر نمی‌رسد؟! وقتی چون روز روشن تجربه می‌کنیم که در جامعه کنونی خودمان برای تعیین تکلیف سرنوشت سازترین افعال و تصمیم گیری‌ها هیچ حکمی نمی‌توان از کتاب وسنت به دست آورد. چگونه می‌توانیم خود را به نادانی بزنیم و باز هم از اعتبار آن تئوری کلامی ـ فلسفی سخن بگوئیم؟!

    9- ممکن است بگویند گرچه در موارد آن هزاران افعال که گفتی به صورت مشخص و معین از کتاب و سنت حکم به دست نمی‌آید، اما از کلیات آموزه‌های آن دو مأخذ می‌توان حداقل مشروعیت آنها را به دست آورد. این سخن فرار صریح از آن پرسش جانسوز است. آیا با این کار که در آغاز هر برنامه و قانون چند آیه قرآن بنویسیم و یا چند جای یک قانون یا برنامه را که سراسر بر اساس بهره وری از علوم جدید و تجربه های بشری نوشته شده با چند فتوای فقهی وصله پینه کنیم و آنگاه بگوییم مشروع شد، ماهیت علمی و تجربه ای و اقتباسی آن قانون و برنامه عوض می‌شود و احکام شرعی آن افعال به دست می‌آید؟ این کارها جز خود فریبی و دیگر فریبی به نظر نمی‌رسد.»

    نشانی متن کامل: http://mohammadmojtahedshabestari.com/articles.php?id=601&title=%DA%86%D8%B1%D8%A7+%D8%AF%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86+%D8%B9%D9%84%D9%85+%D8%A7%D8%B5%D9%88%D9%84+%D9%88%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%87%D8%A7%D8%AF+%D9%81%D9%82%D9%87%DB%8C+%D8%B3%D9%BE%D8%B1%DB%8C+%D8%B4%D8%AF%D9%87+%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%9F

     
  12. محمد مهدوی فر

    نامه پانزدهم محمد مهدوی فر به رهبری

    محضر مبارک مقام معظم رهبری
    حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مد ‌‌‌‌ظله ‌العالی

    پس از سلام و عرض احترام
    دیروز پانزده خرداد ماه که حضرت امام آن را عزای عمومی اعلام کردند، مصادف بود با اولین روز از رهبری شما.

    دیروز من به صورت جسته گریخته برنامه‌های تلویزیون را مشاهده کردم. در بعضی از برنامه‌ها به صورت مدون، رهبری بیست و هفت ساله‌ی شما به تصویر کشیده شده بود. هر کسی که این برنامه‌ها را می دید و تحت تأثیر این برنامه‌ها قرار می گرفت، بدون فوت وقت و بدون تعلل در موضوع رهبری، به شما نمره بیست می داد.

    این صدا و سیمایی است که رئیس آن را شما تعیین می فرمایید و سیاست‌های آن را نیز شما تبیین می کنید.
    اگر برگه‌های امتحانی دانش‌آموزان و دانشجویان را در اختیار خود آن‌ها بگذارند، تقریباً همه آن‌ها به خودشان نمره بیست خواهند داد. کجای دنیا چنین کاری می کنند؟ نمره‌ای که دانش‌آموز و دانشجو به خودش می‌دهد مهم نیست و ملاک قضاوت نیست، مهم این است که استادان آن درس، به عنوان کارشناسان و داوران بی‌طرف چه نمره‌ای زیر برگه آن‌ها می نویسند.

    اگر شما در باره ۲۷ سال رهبری خودتان، نظر مردم را می پرسیدید و مردم هم بدون ترس و واهمه جواب می‌دادند و شما جواب مردم را و به ویژه جواب کارشناسان را و حتی جواب منتقدین و مخالفین را بدون سانسور از تلویزیون پخش می‌کردید، اینطوری تا حدی نمره واقعی شما مشخص می‌شد.

    اگر یک سخنران در یک سخنرانی یک ساعته، ۵۹ دقیقه از شما تعریف و تمجید کرده باشد و یک دقیقه در نقد شما چیزی گفته باشد، این صدا و سیمایی که من می شناسم سخنرانی او را پخش نمی‌کند یا اگر هم پخش کند، آن یک دقیقه را از سخنرانی او سانسور می کند.
    در طول این بیست و هفت سالی که شما رهبر بوده‌اید، به من نشان بدهید که صدا و سیما در یک برنامه برای یک دقیقه، در نقد رهبری شما سخنی را منتشر کرده باشد.

    اگر من به جای شما بودم، امسال در سخنرانی مرقد امام خطاب به مردم می گفتم:
    ای مردم ؛ من بیست و هفت سال است که به شما حکومت می‌کنم. بالاخره من امام معصوم که نبوده‌ام، اگر کسی از رهبری من انتقادی دارد، آزادانه در مدرسه، در دانشگاه، در روزنامه و حتی در صدا و سیما انتقاد خودش را بیان کند و بداند که هیچ خطری او را تهدید نمی‌کند.
    خطاب به روزنامه‌ها می گفتم:
    از این به بعد، اگر روزنامه‌ای مستقیماً و به صورت علنی مرا نقد کند و فلان کار مرا اشتباه بنامد و اعمال گذشته مرا به بوته نقد بگذارد و از کار من ایراد بگیرد و فلان سخن مرا اشتباه بداند، آن روزنامه توبیخ نخواهد شد و دفتر آن روزنامه مورد حمله قرار نخواهد گرفت.

    اگر کسی مقاله‌ای در نقد رهبری بنویسد، از سوی وزارت اطلاعات و از سوی واحد اطلاعات سپاه احضار و مورد تهدید قرار نخواهد گرفت.

    هیچ استاد دانشگاهی و هیچ معلمی به خاطر انتقاد علنی از رهبر اخراج نخواهد شد و برای او پرونده‌سازی نخواهد شد و نان او آجر نخواهد شد.

    از این به بعد ائمه جمعه به هیچ وجه لازم نیست پی در پی از من تعریف و تمجید کنند. مطمئن باشند که اگر کارهای مرا نقد بکنند، از امامت جمعه عزل نخواهند شد.

    از این پس هر مسئولی در مملکت، چنانچه نام مرا در صحبت‌هایش بدون پسوند و پیشوند بگوید، عمل او توهین‌آمیز تلقی نخواهد شد.

    دوستدار شما
    محمد مهدوی فر
    تخریب چی و غواص دفاع مقدس
    شانزدهم خرداد نود و پنج

    لینک کانال محمد مهدوی فر
    @mo_mahdavifar

     
  13. گفتن و بحث، بهترین آغاز است .
    …….
    حجت الاسلام محمد مقدم در گفت‌وگو با خبرنگار سیاسی ایلنا، در ارزیابی خود از اوضاع فعلی منطقه و جهان تاکید کرد: در ادبیات​ دیپلماسی، روابط خارجی و تمام مسائل تنها چیزی که جواب می‌دهد عقلانیت، اعتدال و درک منافع عمومی و ملی جامعه ما است. در غیر این صورت با تندی و تندروی و بر طبل جنگ کوبیدن و تهدید کاری از پیش نخواهد رفت. آنچه که منطقه و درنهایت کل جهان بیش از هر زمان نیاز دارد، یک دیپلماسی عقلانی فعال است؛ سلاح کارگشا نیست.
    ……..
    و ادامه گفتما نها ، فضای آزاد مجازی وقبول تنوع افکار ، کارکردی جز شفافیت وروشنگری نخواهد داشت.

     
  14. آقای نوریزاد عزیز درود بر شما، قدری مایه دلخوشی شخصی‌ من است که پدرم به یکی‌ از آرزوهایش بعد از خروج از باتلاق سمی و کشنده بیت( سالها پیش و با چه مکافاتی) رسیده است. و آن هم خوشحالی زیاد اوست که همهٔ صلاحیت‌های پوشالی و اعتبارات جعلی سرکردهٔ بیت رو شده است. روی روسی بودن وی همچنان می‌‌گوید فعلا سند و مدرک معتبری در دست نیست که گماشته مستقیم روس‌ها باشد اما تقریباً همهٔ آنهایی که در بیت اند‌کی پشتوانه استقلال فردی و توان تحلیل و تشخیص داشتند منهای پخمه‌ترین‌های کاسه لیس و متملقی که در راس سپاه و ارگان‌ها گذاشته می‌‌دانستند که این آقا گرایش خیلی‌ خاصی‌ به روس‌ها و نظامندی روسی در یک کلیت دارد و گاه در برخی‌ جلسات خیلی‌ بسته انگار یادش می‌‌رفت که رهبر است و نباید تا حد یک مبلغ روس‌ها افت کند. پدرم می‌‌گوید هر چه هست روس‌ها وی را تمام و کمال در مشت و اختیار خود دارند. دو نکتهٔ دیگر به نقل مکرر پدر بگویم و زحمت کم کنم. یکی‌ افراط گری بی‌ حد و حصر این آقا در مخالفت با کشور‌های غربی است که به نظر پدرم این زبان و بیان ، خشم گستاخ گونهٔ دیکته شدهٔ روس هاست، چون قبل از اینکه این آقا در سالهای افول شتاب دار خویش و خانواده و اختاپوس فامیل و تبار، در وحشت از سرنوشت خویش بسر بردکه می‌‌برد، این روس‌ها هستند که بخاطر ترس از امروز و فردای رسوایی‌هایی‌ ناگزیر که خود و منافع غارتگرایانهٔ خود را در غیاب عواملی‌ که سر سپردهٔ این رهبری نباشند، در خطر می‌‌بینند چرا که روس‌ها می‌‌دانند اول که در بین ایرانیان منفورند و در ثانی‌ ایرانی جماعت هیچ مشکل و گرفتاری از مراوده و رابطه با کشور‌های غربی در خود احساس نمی‌‌کنند. اینکه رهبر می‌‌گوید انقلابی و زبان انگلیسی‌ و مسائل فرهنگی‌ بخاطر هول و حرص و شتاب و تنگنای وقتی‌ است که زیر فشار روس‌ها برای آینده خویشان بعد از خودش که گره خورده به دوام تسلط و نفوذ و غارت روس ها، با آن مواجه شده است. دیگری اینکه این آقای رهبر بار اول نیست که رویای آموزش زبان روسی و ترویج و توسعه آنرا بجای انگلیسی خواسته باشد، قضیه بر می‌‌گرد به یک ماه پیش از سفر آن کوتوله حرف رهبر گوش کن به روسیه تا به بسته زبانی پوتین جامه آرزوی رهبر بپوشانند. واکنش روحانی‌ با آگاهی‌ از این رویای رهبر در بارهٔ زبان انگلیسی‌ بیان شد. حالا هم که می‌‌گوید این مجلس دهم انقلابی‌ عمل کند، یعنی‌ چارتا قیام و قعود کنید تا آیندهٔ حکومت شوم فامیل و دار و دسته من تحت عنایات و توجهات بزرگوارانهٔ نظام روسی که کلّ ملت و مملکت و ثروت‌ها و منافع آن ارزانی روس‌ها باد،حفظ شود. آقای نوریزاد هر چه تلاش در راه نشان دادن چهره‌ٔ واقعی این آقا و افشای اهداف شوم روس‌ها بشود کم است تا مملکت بطور کامل اشغال روس‌ها و اسیر و بازیچه ایل و فامیل جانشین رهبری نشود.حیفم می‌‌آید اینرا هم نگویم که همهٔ تحقیقات نتیجهٔ یکسانی را نشان داده که تمامی دست نشانده‌های روسی در هر کجا،همگی‌ از یک مشخّصه‌ها و مؤلفه‌های شخصیتی مشابهی‌ برخوردار بوده اند که منجمله بی‌ رحمی و بی‌ تفاوتی نسبت به نشاط و رفاه جامعه، وحشت از آگاهی‌ عمومی، حسادت، کینه توزی و قدرت پرستی و زر اندوزی بارزترین مؤلفه‌های مورد علاقه گماشتگان روسی بوده و هست. قضاوت با شما.

     
  15. جناب نوری زاد عزیز : با تمام احترامی که برای شما قائلم . به جنابعالی توصیه ای دارم
    نامه های بیشماری را که برای رهبری نوشته اید را کاری عبث میدانم . چرا چون اعتقاد دارم . اگر روزی در این مملکت جای اقای خامنه ای فرد فرهیخته ای چون واتسلاو هاول
    Václav Havel (زاده ۵ اکتبر ۱۹۳۶ – درگذشته ۱۸ دسامبر ۲۰۱۱
    را هم رهبر این مملکت می کردند همان میکرد که رهبر فعلی آقای خامنه ای میکرد سهل است . اگر نلسون ماندلا هم رهبر این مملکت میشد . همین روش رهبر فعلی را ادامه میداد. قربانت شوم . من اگر جای شما بودم این 32 نامه را برای این ملت اکثرا مجنون و بیمار می نوشتم . عقیده ام بر اینست ما هیچ شکایتی نمی توانیم از ناصرالدین شاه / مظفرالدین شاه / محمد علی شاه /
    احمد شاه / رضا شاه / محمد رضا شاه / آقای خمینی / و آقای خامنه ای داشته باشیم . طرف ما آن یک در صدی ها / که به جمهوری اسلامی در اولین رای گیری نه گفتیم . آن 99% نادانیست که نفع و ضرر و عاقبت خود را نمی تواند پیش بینی کند . چرا : چون بی سواد است . چرا : چون عمری با خرافات زندگی کرده است . چرا : چون عمری با تعصب زندگی کرده است .
    دوستی داشتم دکترای فیزیک از آکسفورد داشت . وقتی اولین مسافرت را در سال 1356 با او از تهران بطرف رشت می رفتیم زمانیکه گنبد امامزاده هاشم را از دور دید . پخش صوت اتومبیل را بی درنگ خاموش کرد . به او گفتم آهنگ قشنگی بود چرا خاموش کردی . در جواب بمن گفت . بگذار این امامزاده را رد کنیم . دوباره روشنش می کنم ..!!!
    قربانت شوم وقتی تحصیلکرده های مملکت ما اینگونه بیاندیشند از عوام چه انتظاری دارید . آیا واقعا انتظار دارید . نخست وزیری مثل بیسمارک یا رئیس جمهوری مثل ماندلا بر ما حکومت کند / یا مثلا رهبری مثل گاندی ……. والله اگر به خاور دور تشریف برده باشید بوضوح ملاحظه می کنید کشور هایی مثل کره / مالزی / سنگاپور / تایلند ./وووو…. که کلا سالهای مدید مستعمره بریتانیای کبیر بوده اند بمراتب از ما از لحاظ فرهنگی پیشرفته ترند . شما در این کشور های یاد شده یک موتور سوار را بدون کلاه کاسکت نخواهید دید . یکنفر را نخواهید دید که از روی خط کشی خیابان حرکت نکند …. شاه مرحوم حرف بزرگی زد او میگفت تمام روشنفکر های ما را باید ریخت در توالت و سیفون را کشید .
    آیا او نادرست میگفت ….نگاهی بکنید به نوشته های متفکرانی مثل آل احمد / شریعتی / رضا براهنی / عبدالکریم سروش / احسان نراقی / علی اصغر حاج سید جوادی / بیژن جزنی / سیاوش کسرایی / احسان طبری / و دهها نفر دیگر که چگونه با تجدد و تمام آنچیزهائیکه از غرب آمده سر جنگ داشتند. و فقط اسلام را چاره تمام درد ها می دانسته اند . خوب وقتی روشنفکر های ما چنین درکی داشته باشند این مردم عادی راه بکجا می خواهند ببرند . … آقای خامنه ای با این مردم نادان که اگر لحظه ای غفلت کنند .مملکت از سوریه هم بد تر خواهد شد چکار می تواند بکند . مردمی که بیشترشان یک لحظه نمی تواند مخالف عقیده اش را تحمل کند .!!!
    شاه فقید چکار می توانست برای این مملکت بکند که نکرد نه اینکه او از سال 1320 تا 1332 یک پادشاه تمام عیار دموکرات منش بود و تا سال 1357 ایران را به یکی از مقتدر ترین کشور های قاره آسیا تبدیل کرد / و در آمد سرانه ایران را در دوران 37 ساله حکومتش به 18 برابر رساند. با کمی فضای باز سیاسی دیدید چه بر سرش آمد. قربانت گردم بشما پیشنهاد می کنم از این به بعد بجای اینکه به رهبری نامه بنویسید به مردم این سرزمین نامه های خود را بنویسید . که بیشترشان حتی یک مقاله یک صفحه ای در ماه مطالعه نمی کنند . و ادعای درک همه چیز را دارند . . و بیشترشان خود را از فهیم ترین مردمان جهان میدانند .
    بوالله اگر یک روز انسانی مثل دیوید کامرون یا فرانسوا اولاند بخواهند در مملکت ما پست و مقامی داشته باشند روز دوم دیوانه خواهند شد . و فرار را به قرار ترجیح خواهند داد از مملکتی با سیزده هزار امامزاده از مردمانش چه توقعی دارید که مثل هایدگر یا فرانتس فانون یا مارکوزه بیاندیشند . بقول آذری های عزیز بیله دیگ بیله چغندر . باز بقول ناصرالدین شاه همه چیزمان باید بهمه چیزمان بیاید دیگر …..
    نوریزاد عزیز من از شما 3 سال کوچکترم . و اصمینان دارم تا زمان انقلاب اگر من پانصد کتاب خوانده باشم شما سه برابر من کتاب خوانده اید پس چگونه اینکه روشنفکر هم بوده اید و کار فرهنگی هم می کردید تا 31 سال یعنی تا سال 88 نتوانستید فکر کنید که چه حکومتی را برای یک زندگی بهتر انتخاب کرده اید نمیدانم چگونه یکهو از خواب بیدار شدید و ملاحظه کردید که در چه جهنمی زندگی میکنید ….باز جای شکرش باقیست که بالاخره دو زاری شما افتاد و از این کج راهه خود را خلاص کردید
    از مردم عادی چه انتظاری دارید ….. فقط باید خوشحال باشیم نسل امروز ایران بیشترشان اهل خرافات و تفکرات ارتجاعی نیستند.
    و این فقط جای شکر گذاری دارد که در نسل های بعد شاهد تحولات عمیق اجتماعی باشیم .و به کشور های متمدن دنیا بپیوندیم فقط عجله نکنید به سالهای زیادی نیاز داریم ……شاید یک قرن ….والسلام…..

     
    • اقای نوریزاد به رهبر نامه نوشته اموالش را پس بدهد. اگر رهبر اموال او را پس بدهد آن صد سالی که شما میگویید برای پیشرفت کشور لازم است میشود 50 سال.

       
    • in comment harfe hesab dasht

      aghaye nurizad aziz , jahl o khorafe garibane iran o irani o gerefte

       
    • نه بابا!!! ملت ملاتش خیلی غلیظه!!! شاید دویست شاید سیصد شاید هم یک هزاره وقت لازم داره تا به آستان هپروتی مورد نظر حضرتعالی مشرف بشه!!!!!
      اما این جمله رو خوب اومدی!!! «شاه مرحوم حرف بزرگی زد او میگفت تمام روشنفکر های ما را باید ریخت در توالت و سیفون را کشید»!!!!! واقعا اگه محمد رضای گور به گور یه همچین جمله زیبایی گفته باشه جاش مستقیم توی بهشته!!!
      راستی!!! با این همه عمق تحلیلی که این وسط پروندی بد نیست یه جمله هم بنالی که این ملت بی فهم و شعور اصلا چه جوری از زمان میرزای شیرازی تا امروز داره تو پک و پوز انگلیس و فرانسه و آمریکا و بقیه میزنه؟!!!!! نکنه خودت و اجدادت این مدت کلا و دربست خواب تشریف داشتین؟!!!!!!!!!!!

       
      • من با تمام کسانی که در گفتار و نوشته هایشان سعی در تحقیر مردم دارند زاویه دارم بنظرمیرسد که همراهی ناخواسته ای بین آنان و سیستم تبلیغی حکومت اععم از رادیو و تلویزیون و عوامل حکومتی وجود دارد تفاوتی بین نفهم و بیشعور وخس و خاشاک و یا گوسفند وجود ندارد.ف ریب این سک.ت را نخورید آنهم در مورد مردمی که تاریخ معاصر پر است از لحظاتی که سر بزنگاه ها ی تاریخی حضور خودشان را نشان داده اند اگر قدری با احترام با همین مردم صحبت می کردیم ضمن آنکه همدل تر میشدیم میتوانستیم نتیجه بهتری بگیریم

         
  16. سلام
    از دوست عزیزمان آنیتای دوست داشتنی و پرانرژی، مدتیست بی خبریم. امیدوارم هر کجا هستند شاد و تندرست باشند و ما رو از سلامتی خودشون مطلع کنند.

     
  17. عمو نوری زاد!!!
    می بینی با چه تیپ هایی دل به دل میشی!!! توی اینها آدم های وجودی هست که وقتی مقابل حرف های واضح و روشن من کم آوردن حالا پشت سر هم زیر مطلب خودم بجای من استفراغ می کنن!!!!
    آره عمو نوری زاد!!! ما این آدم های بی وجود رو خیلی زودتر از تو شناختیم و خیال همه جمع باشه که به اندازه یه حشره هم فرصت جولان تو فضای جامعه بهشون نمیدیم!!!!!! به همشون میگم!!! باش تا صبح علافیتون بدمه!!!!!!!!

    ————–

    حشره؟

    .

     
    • آی ایها الناس!!!!!!!!!
      والله بالله این نوشته مال من نیست!!!این نامرد پست می خواد اینجور نشون بده که من به شخصیت افراد توهین می کنم!!!تو که جرات نداری اسمتو بگی بیا همون مترو انقلاب که یه بار گفتی میای ببینم کیه استفراغ می کنه!!!!نوشته های من هست کی به کسی گفتم حشره؟!!!!نامرد جلوی من کم آوردی اینجوری خودتو خالی می کنی؟!!!!!

       
      • بابا عمو صادق یه دو روز تو این سایت نبودم قاطی کردیا؟!یکی این صادقو از دست خودش نجات بده الان یه آسیبی به خودش می زنه.نکنه ناقلا اند آو هیستوریه!؟ما رو باش می خواستیم این بابا درمونمون کنه خودش تو زرد از آب در اومد.طرف شیزوفرنیه.خخخخخخخ

         
        • آقای نوریزاد نخیر مثل اینکه مشکل شد چندتا!!این سایت یه دونه صادق متوهم لوده بددهن هتاک داشت واسه هفتاد پشتش بس بود رفته یه صادق دیگه و یه خل و چل هم با خودش آورده.این آدم یه بیماره که با سوء استفاده از فضای مجازی و آزادی بیان اینجوری با نام صادق و …داره خودشو تخلیه می کنه شما نمی خوای یه جایی ببندیش؟!

           
        • ناشناس قایمکی به توان دو!!!!تو زرد اونه که قایمکی می نویسه!!!!!قبلا هم بهت گفتم برو کنار بذار باد بیاد!!!!

          —————

          دوست گرامی
          از نگارش مطالب میان تهی و از توهین به دیگران بپرهیزیم
          باشد؟
          سپاس

          .

           
    • په تو حشره کش بودی و ما نمی دونستیم.
      حشره کش: حشره کش که دیگه وجود موجود نمی خواد. حشره کش دمش وصله به بالا و این دیگه شجاعت نمی خواد. راستی لابد تو نه دی خیلی احساس شجاعت می کردی،ها ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
      ساندیس خوردن که شجاعت نداره. شجاع همون هایی بودن که دست خالی و بی دفاع جلو سه رج چماقدار و باطوم برقی و گلوله و تهدید زندان و شکنجه و اعتراف گیری وایسادند نه شمایی که همیشه پشتتون به آقاتونه. آقات ازت بیگیرن،باد شجاعتت هم خالی میشه. با قدرت بودن که شهامت نمی خواد مشتی. بر قدرت بودنه که جرات لازم داره ، حتی پشت کامپیوتر.ببینم تو وقتی دستت خالیه و طرفت مجهز به همه جور اسلحه سرد و گرمه سنگر نمی گیری. پس تا وقتی جواب قانع کننده به من ندادی ، دیگه حرف مفت از شجاعت نزنی ها !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
      راستی یادم رفت بگم. خیلی شجاعی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!برو کنار بذار هوا بوی خوش بگیری .

       
      • مجهول خان!!!
        یه نمونه از جواب سر راست تو آدم هایی مثل بابای منه که سر تا پاشون اثر شکنجه ها و جراحت های دوست گور به گور شده تون محمد رضا پهلوی و امید به گور رفته خیلی ها صدام عفلقی هنوز روی بدنشه!!! با دست خالی اون رژیم رو توی روز روشن سرنگون کردند!!! اونوقت شماها دارین پشت کامپیوترتون از ترس میلرزین!!! آخه یه ذره از خودتون وجودی نشون بدین!!! خیلی بده اون ته توها قایم شدین و هی داد میزنین نوری زاد برو جلو!!!!!!
        من همش هول و ولا دارم که وقتی اون ته توها و پس و پشت های اتاق خونتون دارین داد میزنین نوری زاد برو جلو یه دفعه از ترس زهره ترک نشین!!!!!!!!!!!!

         
        • بابای من تعداد زخمهاش از بابا تو بیش تر بود عمو حشره کش. بود نه این که هست. اما من توقع ندارم باور کنی ، چون اینجور حرف زدن منطق نیس. وزوزه. من با تو دارم حرف می زنم، نه با بابای محترمت.آخه این هم شد دلیل؟ باید باور کنم چون تو داری از پشت کامپیوتر فحش می دی . تو هنوز نفهمیدی که فحش دادن منطق نیس؟ فحش بدی ، فحش میخوری، اما دست کم دومی از رو مقابله فحش میده. حیف از وقت که صرف مفاحشه با امثال شما بشه . از اهالی سایت خیلی عذر میخوام . میرم دهنمو آب بکشم و به شما هم میگم که اینا هنری غیر از مفاحشه و زدن مخالف ندارن .به این امید نباشین که یه روزی گوش اینا به قدر دهنشون کار کنه و یک در میلیون حق به طرف مقابل بدن. عمو نوری زاد تحویل بگیر . این میگه من اون صادقه نیستم که گفت حشره. اگه نیستی ، من یکی در مقابل تو کرنش می کنم ، چون توی بازیگری استعدادت بی نظیره. عمو نوری زاد، اگه ممنوع الکاری لغو شد، از دستش نده، من یکی میگم ، این رو تو فیلم بازی بده، جایزه اسکار بگیر. فقط حواست باشه صادق اصلی خودشو صادق جعلی حشره کش جا نزنه. اگه هم زد، خیالت نباشه، یه نقش حشره کش بهش بده، تا طفلکی عقده ای نشه.اینا همشون استعداد بازیگری دارن .

           
    • shoma noche hamooni ke melat o khas o khashak khatab mikard !!!

       
    • ایها الناس!!!
      مطلبی که خطاب به عمو نوری زاد نوشتم مطلب خودمه!!!!! این ناصادق بی وجود تکذیبیه قبلی من رو بیخود اینجا گذاشته!!! واقعا آدم حالش از اینجور افراد بی وجود به هم میخوره!!!!!
      ناشناسی که حتی حاضر نیستی یه اسم مستعار برای خودت بذاری!!! خودت قضاوت کن!!! من باید برم کنار هوا بیاد یا تو که حتی وجود یه اسم مستعار رو هم نداری!!!!!
      عمو نوری زاد!!! تحویل بگیر!!!!! مگه سئوال نکردی حشره؟!!!!! خودت بگو آدمی که حتی برای خودش هم آدم نیست و با قاطی کردن مطالب من میخواد انتقام عجز و جهل خودش رو از من بگیره خداییش حضورش توی این سایت از ویز ویز یه حشره بیشتر ارزش داره؟!!!!!!!!!

       
      • بی وجود ناصادق!!!حشره خودتی!!!خیلی دوست داشتم با اسم واقعیت می نوشتی بهت می گفتم!!!!مرد نیستی اگه نیای مثل دوتا مرد باهم بحث کنیم!!!زالوی بی وجود هدف تو اینه که با فحاشی منطق منو زیر سوال ببری!!!

         
  18. علی شاکری زند

    منشاء هراس شدید نظام از مردم!
    نظامی که مشروعیت ندارد همواره خود را در خطر نابودی می بیند١
    بیش از هزار اعدام در یک سال وعمل شرم آور شلاق زدن مردم در ملاءِ عام ناشی از احساس عدم مشروعیت رژیم است!

    بخش یکم:
    ناباوری سران نظام به قدرت خود
    و به مشروعیت آن

    دست یافتن روحانیت به قدرت سیاسی بیش از همه برای اعضای خود این گروه اجتماعی باورنکردنی بود. چنین رویداد غریبی برای خود آنان بیش از هر عضو دیگر جامعه به یک رؤیای غیرقابل تصور می مانست. سران آنان که بطور نیمه آگاه می دانستند که این وضع برای جامعه نیز به شدت باورنکردنی و برای هوشیار ترین مردم بهت آور است، برای آنکه خود به واقعیت آن باور کنند، به باور جامعه و قبولاندن واقعیت آن به مردم شدیداً نیازمند بودند. آنان از این رو می بایستی هر صدایی را که ممکن بود کمترین تردیدی را سد راه این باور سازد بی تأمل خفه کرده هر جنبنده ای را بلافاصله از سر راه آن بر می داشتند. این رفتار بطور نیمه غریزی و نیمه آگاهانه سرکوب بی امان و بلاوقفه ای را می طلبید.
    اما علت اصلی این ناباوری سران رژیم ملایان به قدرتی که به دست آنان افتاده بود عدم مشروعیت آن بود. شکل به ظاهر عرفی دولت موقت که اکثریت آن از چهره های سیاسی غیر روحانی بودند نیز نشانه ای از همین عدم امکان افتادن قدرت حکومت به دست روحانیت در وجدان عمومی بود، و از سوی خمینی پوششی موقت بر آن، برای مستهلک کردن ضربه ی فکری آن و کمک به تضعیف مقاومت روانی در برابر آن.
    آری، نظام جمهوری اسلامی از همان روز نخست تاًسیس آن هیچگاه مشروعیت نداشته است و از این حقیقت بیش از هر کس بانیان و سران آن آگاه بوده اند؛ ، اندکی دقت نشان خواهد داد که همه ی اعمال و سخنان آنان بر این اگاهی گواهی می دهد. البته این آگاهی از آن نوع نیست که آن را خود علناً بیان کنند، یا حتی در درون خود نیز مستقیماً بدان معترف باشد. این آگاهی از نوع ضمنی و خاموش است؛ از آن نوع آگاهی که شخص یا گروه، حتی پیش خود نیز، از اعتراف بدان بسختی بیمناک است؛ اما نمی تواند صدای خاموش آن را در درون خود کاملاً خفه کند. مانند آگاهی دزد و آدمکش به عمل خلاف اخلاق یا جنایت خویش که خود بیش از هر کس بدان آگاهی دارد و همچون دغدغه ای خاموش اما سمج در درون او آسوده اش نمی گذارد، اما معمولاً از هر کس دیگری سخت تر آماده ی اعتراف به آن است. علت اصلی این احساس عدم مشروعیت غرابت شدید این رویداد است، تا حدی که حتی عادت کردن به آن با گذشت زمان هم، حتی برای خود صاحبان جدید قدرت، قابل تصور نیست……..(ادامه در: )

    http://namir.info/

     
    • اووووووووووووووه!!!!!!بابا خودتو کشتی با اینهمه صغری کبری کردن!!!!!خرفتی هم حدی داره!!!بعد اینهمه سال اقتدار و یکه تازی تازه توی نادون رفتی ببینی حکومت مشروعیت داره یا نه!!!!!!!!!چند صد سال دیگه صبر کن شاید به کشفیات بزرگی رسیدی آلبرت انشتین!!!!بهت توصیه می کنم شماره عینکتو هم یه خورده ببری بالا بهت کمک می کنه!!!

       
  19. در تاریخ دهم دیماه 1356، یعنی دو ماه پس از آنچه به حادثه ی کاروانسرا سنگی معروف شد، جیمی کارتر که از خاور دور باز می گشت برای سفر رسمی کوتاهی مهمان پادشاه ایران بود. شاه که می دانست هدف از این سفر تشویق او به تغییر سیاست داخلی در جهت رعایت حقوق بشر است از این دیدار سخت متوحش بود. اما کارتر که مردی مؤدب بود و، در عین حال نیز، نه می خواست و نه می توانست در سیاست کشور خود نسبت به وضع حاکم در ایران چرخشی ناگهانی و شدید نشان دهد، در سخنان رسمی و علنی خود بیش از هر چیز بر پشتیبانی دولت آمریکا از شاه تأکید ورزید. اما این اظهارات ظاهری کسی را نمی فریفت و همه می دانستند که می بایست در سختگیری های شاه نسبت به مخالفان دیکتاتوری انعطافی رخ دهد، هرچند درجه ی این دگرگونی و زمان آن بر کسی معلوم نبود. از آنجا که در نظام های دیکتاتوری کمتر کار مهمی بر اساس تعقل جمعی صورت می گیرد، درست یک هفته پس از سفر رییس جمهوری آمریکا به ایران، یعنی در تاریخ هفده دیماه بود که مقاله ی توهین آمیز و ابلهانه ای در مورد آیت الله خمینی در روزنامه ی پرشمارگان اطلاعات منتشر شد و به مخالفان دینی که مترصد فرصت بودند بهانه ای داد که با برانگیختن احساسات هواداران متعصب، هرچند بکلی غیرسیاسی خود، تظاهراتی پی در پی، و هر بار در شهری دیگر، برپا دارند و ذهن جامعه را از مسائل اساسی کشور که آزادی و پیش از هر چیز اجرای قانون اساسی بود منحرف ساخته به سوی اموری منعطف سازند که نمی توانست دردی از دردهای واقعی و اساسی مرد م را درمان کند. رهبری این تظاهرات در دست هواداران آقای خمینی بود، که در این زمان هنوز جز بخش کوچکی از جامعه که یا از مبارزان سیاسی با تجربه بودند یا از همان هواداران نزدیک خود او، کسی وی را نمی شناخت. شک نیست که این تظاهرات نیز علی رغم ظاهر متعصبانه ی دینی آن در واقع ریشه در نارضایی عمومی شدیدی داشت که سالیان دراز در ژرفنای جامعه انباشته شده بود و برای آشکار کردن خود هیچگونه مجرای سیاسی سالمی نیافته بود. هواداران آیت الله خمینی که در آن سالها، با استفاده از همه گونه تسهیلات در راه تبلیغات دینی، و از آن جمله، حتی با برخورداری از یاری بخشی از نیروهای ملیِ دارنده ی تمایلات شدید دینی که امروز به ملی ـ مذهبی مشهور شده اند، توانسته بودند جماعاتی از عامه ی مردم را بصورت نیمه مخفی متشکل سازند، با کسب موفقیت در برپایی این تظاهرات هر روز اعتماد به نفس بیشتری یافته، از آن پس، دیگر دست به ابتکارت گسترده تر و جسورانه تری می زدند. یکی از این اعمال آتش زدن اماکن عمومی بود. سینماها، رستوران ها و بانک ها در میان آنچه محافل متعصب دینی آنها را مظاهر رخنه ی فرهنگی غرب و از علل سستی عقاید دینی می دانستند جای برجسته ای داشتند.

    شبکه های سازمانی وسیع این محافل با رجوع به نوعی از احساسات مذهبی کور در میان بی فرهنگ ترین و غیرسیاسی ترین قشرهای جامعه مشغول به کار شده تظاهرات وسیعی در همه ی شهرها به راه انداخته بودند. در آغاز آن مرحله طبیعی بود که مخالفان دیکتاتوری، غافل از خصلت فاشیستی اینگونه تظاهرات، از نظاره ناتوانی شاه در فرونشاندن این حرکات احساس خرسندی کنند. اما این شبکه ها رفته رفته، با اقدام به عملیات تروریستی چهره ی دیگر خود را نیز هرچه آشکارتر می ساختند.

    شنبه ۲۸ مرداد 1357 هواداران آیت الله خمینی با آتش زدن سینما رکس آبادان، بیش از ۵۶۰ تن از تماشاگران را سوزاندند. در این واقعه نزدیک به 600 کودک، زن و مرد جان باختند. این حادثه نتیجه ی خشنترین اقدام انقلابیون اسلامی از آغاز فعالیت آنها در یک ساله ی پیش از آن بود؛ اما نه تنها اقدام آنان از این نوع. یک روز پیش تر از آن با آتشسوزی سینما آریانای مشهد، تنها سه تن زنده سوخته بودند. حتی آتش سوزی سینماها واقعه های منفردی از این نوع نبود؛ در آن سال هفته ای نگذشته بود که یک سینما، یک بانک یا یک رستوران را آتش نزده باشند. فردای آتشسوزی سینما رکس آبادان نیز اسلامیون متعصب سینما ماکسیم
    شیراز را نیز منفجر کرده بودند . برای امثال مخالفانی که در خارج از کشور بودند این وقایع نامحسوس بود، مگر صحنهها ی وحشت در سینما رکس که به دلیل دامنه ی وسیع فاجعه به گوش همه ی جهانیان رسید؛ اما ناظران سیاسی داخل کشور باید متوجه می شدند که نیروهایی که دست به این اعمال می زدند قدرت مخوفی بودند که پیشرفت کار آنها می توانست همه ی اساس و هستی کشور ما را تهدید کند. لیکن گویی نه شخص شاه و نه حتی رهبران نیروهای آزادیخواه شدت خطر و عمق فاجعه را لمس نکرده بودند. تنها کسانی می توانستند از حوادث جاری آن سال دامنه ی خطر را حدس بزنند که دانش و تجربه ای کافی درباره ی علائم پیشتاز پیدایش رژیم های فاشیستی می داشتند. اما اینگونه شخصیت ها در میان سرآمدان جامعه ی ما چند تن بودند؟

    اما، به علت اهمیت فوق العاده ی آتشسوزی سینما رکس آبادان، آتش زدن شمار بزرگی از اینگونه اماکن در دو ساله ی 1356 و 1357، تحت الشعاع آن قرار گرفت و از یادها رفت. واقعیت این است که در سال 1356 دست کم 5 سینما، که 3 دستگاه آن متعلق به پایتخت بود، در کشور دستخوش آتشسوزی شد . در سال1357، که به دنبال انتشار مقاله ی 17 دیماه یادشده در بالا، هوارادان آیت الله خمینی اوضاع را کاملاً در جهت تمایلات خود می دیدند، این وضع با آتشسوزی 36 دستگاه سینما که سینما رکس آبادان یکی از آنها، و رادیوسیتی تهران معروف ترین آنها بود، شدتی اعجاب انگیز گرفت . یکی از حوادثی که به موقعیتی برای حمله علیه اماکن عمومی تبدیل شد مرگ شیخ احمد کافی از واعظان و منتقدان بی پروای رژیم و مخالفان سرشناس آزادی مراکز صرف مشروبات الکلی، در سی ام مرداد، در یک سانحه ی رانندگی، بود که در بعضی از شهرها به درگیری چندین روزه ی عزاداران و مأموران، و حمله به سینماها و کاباره ها انجامید. روز چهاردهم مرداد، محمدرضا شاه در پیامی به مناسبت هفتاد و دومین سالگرد انقلاب مشروطه وعده داد انتخابات را صد در صد آزاد برگذار کند و گفت مملکت در حال توسعه سیاسی و گسترش آزادیهای مدنی است. آیت الله خمینی ضمن رد این وعده ی شاه گفت که هدف آن «انحراف اذهان از مسیر عمومی حرکت است.» در این پیام منظور او از «حرکت» چه بود؟ او در آستانه شروع ماه رمضان خواست که مساجد به کانون مبارزه علیه شاه تبدیل شود. در تهران مسجد قبا به مرکزی مهم برای افشاگری علیه حکومت تبدیل شد . در نوزدهم همین ماه در آستانه ی برگذاری دوازدهمین دوره جشن هنر شیراز، جماعاتی در این شهر دست به اعتراض زدند و ماموران برای متفرق کردن آنها از گاز اشک آور استفاده کردند. همچنین سالن کنفرانس دانشگاه پهلوی شیراز دچار آتشسوزی شد. «زد و خورد شیراز چندین روز ادامه داشت و به مرگ چند نفر انجامید. در اصفهان نیز هتل شاه عباس آتش زده شد و به علت شدت درگیری، حکومت نظامی اعلام و جلسات دعا و وعظ منع شد. در تهران نیز مخالفان شیشه چند بانک و سینما را شکستند. آیت الله خمینی در پیامی کشتار مردم شیراز و اصفهان را محکوم کرد .» در یکم شهریورماه در تهران تظاهرات گسترده ای رخ داد و تظاهر کنندگان به برخی از بانک ها، سینماها و کاباره ها حمله کردند. با استعفای دولت جمشید آموزگار به دنبال حوادث بالا، جعفر شریف امامی، رییس مجلس سنا، مامور تشکیل دولت “آشتی ملی” شد. شریف امامی برای جلب نظر مراجع دینی و مخالفان مذهبی شاه، از جمله تقویم کشور را از شاهنشاهی به هجری شمسی(تقویم جلالی سنتی ایران) بازگرداند و دستور تعطیل تمام کازینوها و قمارخانه ها را داد. همچنین برخی از روحانیون از زندان آزاد شدند. با این حال شعله های ناآرامی به بسیاری از شهرهای دیگر سرایت یافت .

    حال مهم است دانسته شود که پس از آتشسوزی سینما رکس آبادان واکنش های اسلامیون متعصب، از یک سو و سخنگویان رسمی و غیر رسمی رژیم از سوی دیگر، چه بوده است.

    پیداست که در آن زمان که موج قدرت نمایی حزب اللهی ها هنوز همه ی کشور را فرا نگرفته بود، با دامنه ی غیر منتظره ی فاجعه ی آبادان که مسئولیت آن جز ننگ و بدنامی ابدی چیزی به بار نمی آورد، هیچکس حاضر نمی شد چنین مسئولیتی را به عهده گیرد. از این رو بود که آیتالله خمینی بلافاصله در پیامی به ملت ایران فاجعه ی سینما رکس را «شاهکار شاه» خواند. او ضمن اظهار «تأسف و تاثر شدید» از این حادثه درباره ی آن گفت:

    «قراین شهادت میدهد که دست جنایتکار دستگاه ظلم در کار باشد.» در این پیام همچنین آمده بود: «[این]گفتار شاه که تظاهرکنندگان مخالف من، وحشت بزرگ را وعده میدهند و تکرار آن پس از واقعه که این همان وعده بوده است شاهد دیگری بر توطئه است.»

    او با همان عباراتِ عوامانه ی همیشگی خود افزوده بود: «این مصیبت دلخراش شاه[کذا فی الاصل !]؛ به فارسی صحیح منظور او چنین بوده: این مصیبت دلخراشِ انجام شده به دست شاه]، شاهکار بزرگی است تا [کذا؛ به فارسی صحیح منظور چنین بوده : تا به کمک آن]به تبلیغات وسیع در داخل و خارج دست زند و به بوقها و مطبوعات دست نشانده ی داخل و نفعطلب خارج [کذا؛ منظور : به مراکز نفع طلب خارج] دستور دهد که هر چه بیشتر برای اغفال مردم این جنایت را [کذا؛ منظور چنین بوده: خبرِ مربوط به این جنایت را] منتشر و به ملت محروم و مظلوم ایران [کذا؛ منظور چنین بوده :آن را به ملت محروم و مظلوم ایران] نسبت دهند تا در خارج، ملت حقطلب ایران را مردمی که به هیچ ضابطه ی انسانی و اسلامی معتقد نیستند معرفی نماید .»

    در این زمان هم روح الله خمینی و هم مراجع دولتی نسبت به آتشسوزیِ یک روز پیش از فاجعه ی آبادان، که در یک سینمای مشهد رخ داده بود و به روشنی مسئولیت ها را نشان می داد، تجاهل کردند. در آن روز نه تنها یک سینمای دیگر به دست «انقلابیون» آقای خمینی طعمه ی آتش شده بود بلکه مسئولان آن کار با احساس سربلندی نقش خود را به عهده گرفته بودند. این آتشسوزی همچنین با چند مورد دیگر از بمب گذاری، آتشسوزی و تخریب تأسیسات مقارنت داشت، اما گویی نه روح الله خمینی و نه مسئولان کشور از وقوع آنها نیز کمترین اطلاعی نداشته اند. و البته هرکس می داند که برای افراد مسئول حتی بی اطلاعی از حوادثی هم که پیرامون آنها اظهار نظر نادرست می کنند نه تنها عذر گناه محسوب نمی شود بلکه بر شدت آن می افزاید.

    درمطبوعات دو روز بعد از فاجعه ی مشهد دراین باره چنین می خوانیم: «انقلابیون با به آتش کشیدن سینما آریای مشهد، سه نفر را زنده زنده سوزاندند. در ساعت ۳:۳۰ دقیقه امروز نزدیک اذان صبح، عدهای از انقلابیون، سینما آریانا را به آتش کشیدند. آنها با ریختن پنج گالن بنزین از راه درب خروجی شیبدار به داخل سینما، آتشی را در این سینما برافروختند که شعلههای آن در نخستین لحظهها جان سه نفر بیگناه را گرفت.

    سه نفری که بهطور فجیعی زنده زنده سوختند و کشته شدند نظافتچی و دوچرخهپاهای سینما بودند که شبها در محل سینما میخوابیدند… سرایدار سینما هم در این حادثه دچار سوختگی شدید شد و هماینک تحت مراقبتهای شدید در بیمارستان بستری است. به علت وسعت آتشسوزی، ماموران آتشنشانی اقدام به تخلیه ی خانهها و مغازههای اطراف سینما کردند. پس از آتشسوزی ویرانهای از سینما آریا به جای مانده است. شجاعی رئیس آتشنشانی مشهد و سه تن از ماموران او به نامهای ملکوتی، اسرمی و اسداللهزاده نیز در جریان خاموش کردن آتش دچار سوختگی شدید شدند و آنها نیز در بخش مراقبتهای شدید بیمارستان بستری هستند.

    «سازمان توحیدی صَف، مسوولیت [کذا] بمبگذاری انتحاری در رستوران خوانسالار را که منجر به کشته شدن یک تن و زخمی شدن ۴۵ تن از جمله ۱۰ آمریکایی شد به عهده گرفت.» سید مهدی هاشمی در اصفهان و محمد بروجردی در تهران از بنیانگذاران این سازمان اسلامگرا هستند.

    «این سازمان در اطلاعیه خود اعلام کرد که در انفجار و آتش زدن مشروبفروشیها، سینماها و بانکها در ماههای گذشته دست داشته است.

    «حمله به کاخ جوانان که به نظر این سازمان مرکز فساد بوده و نیز منفجر کردن یک دکل اصلی برق نیز از جمله فعالیتهای این گروه انقلابی است. این سازمان رستوران خوانسالار را مرکز فساد اعلام کرد .»

    پیش از فاجعه ی آبادان و پس از آن آتشسوزی های «انقلابی» و حمله به بانک ها و رستوران ها با نارنجک و بمب، که با آتشسوزی محله ی بدنام پایتخت موسوم به«قلعه ی شهرنو» و مرگ چند تن از ساکنان بخت برگشته ی آن در ماه های بعد(نک. دورتر)، به اوج رذالت رسید، قطع نمی شد. شرح نمونه ای از این جنایات را می توان در گزارش مطبوعات آن روز کشور بطوری که توسط سعید بشیر تاش و ابراهیم نبوی نقل شده و ما اینجا تکرار می کنیم، قرائت کرد.

    « تعطیل سینماهای کشور. درحالیکه رضا انواری رییس انجمن سینماداران امروز صبح اعلام کرد که بهعنوان عزای ملی سینماهای تهران تعطیل هستند، سینماهای شهرهای بزرگ کشور از جمله اهواز، رضاییه، سنندج، مشهد، اراک و قزوین نیز تعطیل کردند.

    «در تبریز نیز شهربانی این شهر به مأموران انتظامی این شهر دستور داد از این پس تماشاچیان را هنگام ورود به سالنهای سینما مورد بازرسی دقیق بدنی قرار دهند.

    «بسیاری از سینماها برای جلوگیری از بروز هرگونه حادثه ی ناگوار تعطیل کردهاند. تنها در دو ماه گذشته ۲۹ سینمای کشور به آتش کشیده شدند.
    «رهبران انقلابی سینماها را مرکز فحشا و بخشی از پروژه رژیم شاه و غرب برای دور کردن مردم کشور از هویت خود میدانند.

    «بسیاری از روحانیون فیلمهای روی پرده سینماها را نیز خلاف اسلام میدانند. در چند هفته اخیر تعداد سینماهای آتش گرفته به شدت افزایش یافته است.

    «نام بعضی از این سینماها عبارت است از: شهر فرنگ اصفهان، شهر نمایش بندر عباس، سینمای الیگودرز، سیلوانا در میدان ژاله تهران، هما در همدان، آریا در تبریز، شهر فرنگ در تبریز، سایونا در شهباز جنوبی تهران، نپتون در خیابان دماوند تهران، آریا در مشهد (که سه نفر[در آن] کشته شدند)، کریستال رضاییه، پارامونت شیراز و رکس آبادان.

    «انقلابیون رستوران ماکسیم شیراز را نیز منفجر کردند‫‬»

    «در ساعت ۱۱صبح امروز کافه رستوران «ماکسیم» واقع در فلکه گاز شیراز براثر انفجار یک بمب، به آتش کشیده شد.»

    این بمب را انقلابیون درون یک سطل در توالت کافه رستوران کار گذاشته بودند. با انفجار این بمب صدای مهیبی برخاست و دود و آتش کافه رستوران را فرا گرفت.
    «براثر انفجار این بمب یکی از کارگران کافه رستوران به نام عسگر عسگری که ۵۰ سال دارد به سختی آسیب دید و به اورژانس بیمارستان انتقال یافت.

    «وی از ناحیه دو چشم به شدت آسیب دیده است. انفجار بمب کافه رستوران را به آتش کشید و مأموران آتشنشانی شیراز بلافاصله در محل حاضر و آتش را خاموش ساختند.»

    «کرمانشاه: انفجار اتومبیل پر از مواد منفجره، سرقت و آتشسوزی بانک و کافه قنادی.»

    «پنج مرد انقلابی که مسلح به مسلسل، کلت و نارنجک بودند، پس از حمله به بانک صادرات شعبه «بارفروشان»، دوازده میلیون ریال موجودی اتومبیل مخصوص جمعآوری پول را که مقابل بانک پارک شده بود ربودند.»

    «مردان انقلابی پس از این سرقت که در ساعت ۱:۳۰ دقیقه صورت گرفت با اتومبیل پیکان خود که نمره مشهد داشت از محل حادثه گریختند.»

    «مأموران شهربانی اتومبیل سارقین را در یکی از خیابانهای کرمانشاه پیدا کرده و به روبهروی شهربانی حرکت دادند.»

    «این اتومبیل که پر از مواد منفجره و نارنجک بود ساعتی بعد با صدای مهیبی منفجر شد و آتش گرفت. سارقین که لهجه غلیظ عربی داشتند، لباس کردی بر تن کرده بودند.»

    در همین روز در کرمانشاه عدهای از انقلابیون پس از به آتش کشیدن یک کافه قنادی در کرمانشاه، با یک اتومبیل محل حادثه را ترک کردند.

    «کافه قنادی عسگری که در خیابان سپه کرمانشاه قرار داشت براثر این آتشسوزی خسارت زیادی دید. مأموران آتشنشانی پس از یک ساعت و نیم تلاش موفق به اطفای حریق شدند.»

    «روزنامه اطلاعات نیز در صفحه اول خود خبر از کشته شدن یک کارمند بانک صادرات در اثر به آتش کشیده شدن این بانک را داد .»[تاًکید افزوده]
    پس از آتشسوزی 28 مرداد آبادان، داریوش همایون سخنگوی دولت در پایان جلسه هیأت وزیران، درباره ی آن به خبرنگاران، از جمله، چنین گفت:

    «من تصور نمیکنم در دنیا جز در دورانی که فاشیستها در آلمان حکومت میکردند، چنین اتفاقی افتاده باشد. تاکنون در هیچ جای جهان هیچ گروه تروریستی نسبت به مردم مملکت خودش چنین وحشیگری نکرده است و این حقیقتاً پدیدهای است که درباره آن باید فکر کرد و مردم ایران باید درباره ی آن فکرکنند.»

    او به دنبال این سخنان به شدت اعلام خطر کرد و از همه ی محافل کشور خواست که درباره ی آن موضع بگیرند. و اضافه کرد: «این[فاجعه] باید با واکنش سخت تودههای مردم روبهرو شود. در عین اینکه دولت وظایف خودش را دراینباره انجام میدهد، مردم [نیز]باید واکنش نشان دهند. مردم باید این اقدامات را محکوم بکنند و عملاً نشان بدهند که تماشاگران و قربانیان ساده این وحشیگریها نیستند .»

    داریوش همایون نگفت که مردم، یا «توده های مردم»که تا آن زمان اجازه ی هیچ اظهار نظری نداشتند و، نه تنها به صورت جمعی(منظور او از واژه ی «توده ها؟»)، بلکه حتی به صورت فردی نیز نمی بایست در امور کشور خود کمترین دخالتی می کردند، چگونه بود که حال می بایست وارد میدان می شدند. آیا اظهار نظر «توده های مردم» بر طبق دستور ممکن بود، و می توانست جدی گرفته شود؟
    اما از واکنش مورد نظر او حتی در رفتار و گفتار متصدیان رسمی امور هم اثری دیده نشد و آنان غالباً حتی برخلاف آن رفتار کردند. تیمسار رزمی، رئیس شهربانی آبادان، لابد برای آنکه تیرهای کینه ی اسلامیون متعصب را متوجه خود نکند، اعلام کرد اطمینان دارد که «مسببین این فاجعه وابسته به گروه مارکسیست ـ اسلامی هستند» و افزود «خوب میدانیم که دشمنان ما کمونیستها هستند که از احساسات مذهبی مردم سوءِ استفاده میکنند .»

    احمد بنیاحمد نماینده ی تبریز گفت آتشسوزی «تصادفی» بوده است. عجیبتر از آن سخنان نمازی استاندار خوزستان بود که اعلام میکرد این فاجعه کار هیچ نوع مسلمان حتی از نوع افراطی آن نیز نیست.

    بسیاری از روزنامه نگاران منتسب به آزادیخواهی نیز دقیقاً به نوای همین ساز می نواختند. چنانکه نشریه جنبش در همین دام افتاده، در شماره ی هشت، فوقالعاده ی ویژه ی آبادان، مینویسد:

    “دو روز بعد از مصاحبه پادشاه و مقایسه بین تمدن بزرگ رژیم، که محصولی جز قتل و فساد و دزدی در بیست و پنج سال اخیر نداشته است، با برنامه وحشت بزرگ از طرف شاه، برنامه وحشت بزرگ با فاجعه سینما رکس آبادان و قتل ۳۷۷ نفر بیگناه اجرا شد… ”

    با اینهمه خشونت که بقیه ی آن در پایین خواهد آمد، و نیز وحشت ناشی از آن که سبب شد که حتی متصدیان رده ی بالای امور دیکتاتوری شاه هم، با علم کامل به هویت عاملان و آمران فاجعه، جراًت انتساب آن اعمال به دستگاه خمینی را نداشته باشند، باز همچنان، ابوالحسن بنی صدر در مصاحبه ای، بار دیگر ادعا می کند که انقلاب اسلامی(که امروز نیز هنوز نام نشریه ی اوست !) عاری از خشونت بوده است:

    « … در انقلاب ایران گل بر گلوله پیروز شد. معنی نفوذ و القا چیست؟ معنایش این است که این راه و روش را جانشین کنید با خشونت. خشونت زدایی دوران انقلاب جایش را به خشونت ستایی داد. خوب کی این کار را کرد؟ این النصر بالرعب را شما، آقای خامنه ای باب نکردید؟ این حرکت قسری از آقای مصباح یزدی نیست؟ شما و آقای مصباح یزدی مدعی جنگ ابتدائی نیستید ؟ او که خیلی صریح در کتاب جنگ و جهاد می گوید در قرآن جنگ ابتدائی نیست ولی فقها اجماع دارند که هست! عجب داستانی است . خوب ،این فکر جنگ ابتدائی، این خشونت ستایی که افتاده است به جان منطقه و دارد مثل آتش هستی سوز می سوزاند و کشورهای منطقه را تبدیل به بیابان می کند و استعداد ها و نیروهای محرکه را می گریزاند مگر نه این است که شما باب کردید ؟» [تاًکید افزوده]

    مگر آنکه منظور از آن «گلی» که «بر گلوله پیروز شد» شعله های آتش سینما رکس باشد. حال، دنباله ی این «گلِ پیروز بر گلوله» را بخوانیم( مگر آنکه از خشونت تنها اسلحه ی گرم و گلوله را بفهمیم، که البته نوبت آن هم با قتل امراء ارتش و حملات به مراکز مهم ارتشی و دولتی و کلانتری ها، در اواسط بهمن ماه رسید):

    شش ماه بعد از آن فاجعه، در اواسط بهمن ماه که حزب الله دیگر به تحاشی درباره مسئولیت آتشسوزی های سینماها نیازی نمی دید، علاوه بر ادامه به آتش زدن مراکز فروش و مصرف نوشابه های الکلی و کارخانه های آبجوسازی، امکنه ای را آتش می زد که عاملان آن در روز روشن و درملاءِ عام دست به این کار می زدند.

    نمونه ی بسیار آشکار و انکارناپذیر آن آتشسوزی یک محله ی بدنام پایتخت بود. حادثه ی خوفناک آتشسوزی محله ی بدنام تهرانِ آن روزگار موسوم به «قلعه ی شهرنو» یکی از گویا ترین رخداد هایی است که نه تنها در آن مسئولیت حزب الله، که حتی مایل به پنهان داشتن نقش خود در بروزِ آن هم نبود، کاملاً آشکار است، بلکه می تواند بهتر از هر حادثه ی دیگری ماهیت اجتماعی مسببان آن را به ما بشناساند.

    روزنامه اطلاعات دهم بهمن 1357 در این باره نوشته بود:«از حدود ساعت پنج بعد از ظهر در اطراف “قلعه شهر نو” که روزی آنجا را «قلعه خاموشان” و زنانش را “ساکنان محله غم” میگفتند، به تدریج مردم اجتماع کردند. مدت زیادی نگذشت که اجتماع افراد با تظاهرات توأم شد. ابتدا مأموران فرمانداری نظامی از مردم خواستند که پراکنده شوند و پس از مدتی اقدام به تیراندازی هوایی کردند. با رفتن مأموران دوباره اجتماع کثیر مردم در اطراف محله روسپیان تشکیل شد.

    «در حدود ساعت شش بعد از ظهر چند تن از جوانان به در “قلعه” حمله کردند و بعد جمعیت به تبعیت از آنها به خیابانهای داخل “قلعه” ریختند. در این هنگام با وسایلی که از قبل تهیه شده بود، خانهها و مغازههای داخل «قلعه» به آتش کشیده شد.»

    «گروهی به زنان ساکن محله حمله کردند، اما در این جریان عده دیگری از تظاهر کنندگان مانع وارد ساختن صدمه به ساکنان “قلعه” شدند. چند تن از شاهدان عینی اظهار داشتند تعدادی از روسپیان در این وقایع مجروح و دو تا سه نفر کشته شدهاند.»

    «به این ترتیب “روسپیخانه بزرگ شهر” به آتش کشیده شد. آتشسوزی ساعتها «محله غم» را میسوزاند و خاکستر میکرد. مأموران آتشنشانی که پیرو اعلامیه قبلی خود ضمن اعلام همبستگی با مردم اعلام کرده بودند از خاموش کردن آتشهایی که مردم نخواهند، خودداری خواهند کرد، اقدامی برای خاموش کردن این آتشها صورت ندادند .»

    در میان اخبار مربوط به این حادثه ی شرم آور عکس هایی نیز منتشر شد که یکی از آنها منظره ی دلخراش حمل کالبد سوخته ی زنی بر سرِ دست چند تن از حاضران را نشان می دهد.

    حادثه ی بالا یکی از ننگین ترین و در عین حال گویا ترین جنایاتی بود که به دست هواداران «غیور» آیت الله خمینی انجام یافت. اگر جنایت آبادان بیش از حدِ تصور هولناک بود، جنایت واقع در قلعه ی بدنام پایتخت، که در آن جنایتکاران از مأموران آتش نشانی هم خواستند تا آتش ها را خاموش نکنند، و حتی آن مأموران نادان نیز به این خواست ننگین تبهکاران گردن نهادند، از جنایت آبادان هم شرم آور تر بود. این جنایت هولناک نه تنها بر رذالت و دنائت این «دینداران غیور» گواهی می داد، بلکه در عین حال از درجه ی انحطاط جامعه ای نیز حکایت می کرد که پس از ٢٥ سال حکومت زندان و سرنیزه، لاف و گزاف های کودکانه ی دیکتاتور و تبلیغات میان تهی دستگاه عریض و طویل او درباره ی دروازه های تمدن بزرگ، بخش عظیمی از «توده های» آن، همچون علف هرز، با همه ی ارزش های انسانی و فرهنگی ملت خود و فرهنگ جهانی حقوق بشر بیگانه بارآمده بودند و به آنان فرصت و امکان آموختن چیز دیگری جز الله اکبر و شعارهای دیگری از این نوع داده نشده بود.

    سرانجام یک سال پس از فاجعه ی آبادان، در شهریورماه 1358، در دادگاهی که در نتیجه ی پیگیری و پافشاری شدید خانواده های صدها قربانی فاجعه ی آبادان ، و علی رغم خواست دولت اسلامی تشکیل شد، اعترافات مفصل حسین تکبعلی زاده(تکرو علیزاده؟)، یکی از چهار عامل مستقیم آتشسوزی، گرچه به اعدام وی و چند تن دیگر، از جمله چند بیگناه، انجامید، اما آگاهی های لازم برای نتیجه گیری قطعی را، بطوری که بسیج همه ی دستگاه تزویر و دروغ جمهوری اسلامی هم نتوانست مانع از آن شود، فراهم کرد .

    مطبوعات آن زمان در این باره از جمله گزارش دادند که عامل [اصلی]فاجعه سینما رکس، فرماندار آبادان شد. بنا به این گزارش «به منظور رسیدگی به پرونده فاجعه سینما رکس آبادان، ضرابی، دادستان این شهر از طرف کمیته ی انقلاب آبادان رهسپار تهران شد. به گفته ی تکبعلیزاده، عامل اصلی اجرای حادثه ی آتشسوزی سینما رکس آبادان، سید محمد کیاوش که قبل از انقلاب معلم و از رهبران نیروهای مذهبی این شهر بود، همان کسی است که نقشه ی آتش زدن سینما رکس آبادان و کشتار حدود هفتصد نفر از مردم این شهر را اجرا کرد.

    کیاوش پس از انقلاب فرماندار آبادان شد و به پیگیری حادثه ی سینما رکس آبادان پرداخت. وی پس از یک دوره، نماینده ی آبادان شد و در ماجرای انفجار حزب جمهوری اسلامی در هفتم شهریور ۱۳۶۰ کشته شد.»

    طبیعی است که کسانی که در دوران گسترش نیروی فاشیست ها در ایتالیا و بخصوص به قدرت رسیدن نازی ها در آلمان این دو پدیده ی سیاسی را از نزدیک و با کنجکاوی و دقت نظاره کرده بودند برای فهم خطرات ظهور و صعود چنین نیروهایی ورزیده تر و از لحاظ منش شخصی نیز آماده تر بودند. شاپور بختیار چنین شخصیتی بود. او با حساسیتی که نسبت به آزادی و دموکراسی داشت در تمام مدت تحصیل در فرانسه از دور و نزدیک پیدایش و صعود فرانکیسم به نام دفاع از مسیحیت و سلطنت در اسپانیا، فاشیسم به نام اعاده ی عظمت ملی رُم باستان در ایتالیا ، نازیسم به نام برتری نژادی در آلمان، و خشونت ها و تبهکاری های این فرقه ی اخیر را که به نام ناسیونالیسم افراطی و نژاد پرستی رخ می داد دنبال کرده بود. او حتی پیش از به قدرت رسیدن حزب نازی یک بار با استفاد هاز تعطیلات دانشگاهی برای نظاره ی رفتارهای خیابانی نازی ها سفری کوتاه نیز به آلمان کرده بود.

    دکتر غلامحسین صدیقی که از دانش وسیعی درباره جنبش های مذهبی در ایران و جهان برخوردار بود یکی دیگر از معدود فرهیختگان سرشناسی بود که این خطر را احساس کرده بود. و، چنانکه خواهیم دید[در بخش های دیگر این نوشته]، از میان مردان سیاسیِ مخالف با دیکتاتوری تنها این دو شخصیت بودند که با اعلام خطری جدی به کشور لزوم تشکیل یک دولت ملی ، یعنی مبتنی بر اصول و آرمان های نهضت ملی مصدق و با شرکت نیروهای ملی، را تشخیص دادند و اعلام داشتند؛ یکی از آن دو، بختیار، از همان مهرماه 57، و دیگری در ماه آذر. با بررسی اظهار نظرها و مقالات دیگر سرآمدان شناخته شده ی کشور در آن دوران جز نام زنده یاد دکتر مصطفی رحیمی، که تاوان مواضع روشن و صریح و تحلیل های درستش درباره جمهوری اسلامی آیت الله خمینی را با زندان و مرگ مشکوک پس از آزادی از زندان داد، به نام شخصیت دیگری که چنین تشخیصی را علناً اعلام داشته باشد بر نمی خوریم.

     
    • ببخشین اینا توضیح واضحاته. اگه میتونی یه راز افشا کن مثلا راز کورش نیک اختر مرموز

       
  20. جناب نوریزاد درود به شرف و جوانمردیت : امروز در تابناک خواندم که حضرت آقا فرمودند که شرمندگی من کمتر ازجوان بی کاری نیست که دست خالی به خانه باز میگردد . دیگر کل مقاله و نظرات مشعشع ایشان را نخوانم یعنی نمیخواستم که بخوانم . واقعا این دستار بندان چه به روز ما آورده اند ؟ روز روشن و به طور علنی دروغ میگویند و کذب میفرمایند و جمع کثیری هم مانند بز اخفش سر تکان میدهند و تایید میکنند آخر یکی نیست به این حضرت عظما بگوید آقا جان کی شما شرمنده شدی و رخسارت آن را نشان داد و اعمالت دلیل آن شد ؟ فقط به عنوان نمونه یک فقره از هزاران بگویم ! مگر معلوم نشد که سه هزار نفر به طور غیر قانونی و نا حق بورسیه شدند و حق سه هزار نفر جوان مستعد ولی بی پول را ملا خور کردند و از دست یابی آن بیچاره گان به بورس جلوگیری کردند چه شد آیا همین یک مورد به تریج عبای شما بر خورد؟ استفاده از قدرت ولایی جهت محاکمه سریع مسببان آن و بازگرداندن حقوق محرومان چه شد ؟ سعید مرتضوی جنایت کار چه همو که خبر نگار زهرا کاضمی را در اوین به قتل رساند و با بازداشتیان کهریزک آن رفتار های ضد انسانی را انجام داد ودرعوض چاپیدن سازمان تامین اجتماعی را برایش رقم زدید وحالا با اینکه هیچ مسئولیت دولتی ندارد با پنج محافظ گردن کلفت با حقوق های میلیونی راست راست دارد میگردد ماجرای ده تن طلای این مملکت چه شد ؟ بیست واندی سال است که هستی این مملکت را به دست دلالان هسته ای و موشک سازی سپردی و به انواع کشور های تیتیش مامانیت یعنی فلسطین وسوریه و سودان کره شمالی وچین وماچین اخیرا و شاید ازقدیم روسیه پول های یامفت ایران را حقنه کردی و از بار تمام مسئولیت هایت شانه خالی کردی و انو.اع یاران گوش به فرمانت را به گرد وجود خود گرد آوردی که کار همه شان به به چه چه گفتنست و حتی کار به جایی رسید که با کمال بیشرمی گفتند سر زایمان مادرتان حظور داشتند و قابله گفته که شما با زبان فصیح گفتید یا علی و همین روز پانزده خرداد شمعخانی با کمال وقاحت گفت که به آقا حظور در سوریه از غیب الهام میشود! البته فکر میکنم اسلام یعنی قطع وحی ویا شاید خداوند در مورد ایشان نظرش عوض شده !!؟!! همین سلف ایشان مگر نبود که میگفت کاش من یک پاسدار بودم ؟ جنگ نعمت است وووو مگر همین جناب خمینی نبود که وعده های آن چنانی داد وبعد هرطور که دلش خواست عمل کرد ؟ جناب نوریزاد دیگر دل خونی تا چند ای عزیز ؟ شما بگو تا کی صبر کنیم ؟ منتظر مرقومه شما هستم.سپاس.

     
  21. آقای نوریزاد
    نامه شما به مقام ولایت رسید. چون روی کامپیوتر بود نمیشد پاره کرد! ولی آقا پاسخ شما را فرمودند که به این شرح است:
    ” در جریان باش بنده یک عمری است که بخودم هم شک دارم! کجای کاری؟!..در ضمن شما تا وقتی جنتی هست در امانی!”
    والسلام علینا و برکاته

     
    • قاه قاه قاه!!!!!!خندیدم گوله نمک!!!!فعلا که آقا دنیا رو رو دستش داره می چرخونه!!!!!تو هم پشت کامپیوترت بشین بچه ننر مبارزه تایپی کن!!!خاورمیانه از آن ماست!!!!دو تا چشمتو باز کن خوب ببین!!!

       
      • ایها الناس!!!
        این مطلب نوشته ناصادق بزدل و حشره است!!!
        من قبل از ظهر 6 ژوئن (به تاریخ میلادی سایت) از کله صبح تا بعد از ظهر جلسه داشتم و هیچ مطلبی تو سایت نوری زاد نگذاشتم!!!
        ناصادق جعلی!!! دلم برات سوخت!!! چقدر بی وجودی!!!
        عمو نوری زاد!!! تحویل بگیر!!! مگه نپرسیدی حشره؟!!!!

         
        • عمو صادق گرفتی مارو ها؟آخه بحر العلوم،استیون هالو کینگ،نخبه زمان،اند آو هیستوری،هلو،آب نبات،قیسی،زردآلو مردم مگه علم غیب دارن بفهمن تو تو جلسه بودی یا نه که داری می گی من جلسه بودم.خداییش بمب خنده ای.خخخخخخخخخخخخخخ.خودت با خودت دعوا زرگری راه انداختی که مثلا بگی بعضیا چون من خیلی اهل منطقم دارن چنین می کنن!خخخخخخخخخخ.دیدی کسی بهت محل نمی ده خواستی جلب توجه کنی.ای ناقلا.خخخخخخخخخ.من که گفتم به بقیه کاری ندارم خودم مخلصتم اگه بمونی توسایت.تو علاج افسردگی منی خخخخخخخخخخ .گفتم برم کنار بذارم باد بیاد بلکه خنک شی ولی مثل اینکه کفاف نکرده خخخخخخخخخخخ.اند آو هیستوریتو برم من خخخخخخخخخخخخخ.

           
  22. مبارزه عمل گرا

    موثرترین کار: بزن و دیده نشو .در هر جا . با هر امکانی .

     
  23. کاش منی که علم تاریخ و علم ادیان خوانده ام و کارشناسی ارشد حقوق دارم در جای خود
    آ………………………….
    واقعا وای بر آن مملکتی که افرادی مثل تو متخصص علم تاریخ و علم ادیان و کارشناس ارشد حقوقش هستی!
    جناب علم تاریخ و علم ادیان و کارشناس حقوق در کجای دنیا اولا کسی را که تقاضای سند برای مشتی ادعای بی سرو ته می کند تحقیر می کنند و نادان خطاب می نمایند؟بفرمائید کدام سند را رو کرده بجز به فیلم ضد ایرانی 300 رجوع داده ایی و صفحاتی که خودت هم مطمئن نیستی !؟ایا شما با وجود این بار علمی پزوهشی هم ارایه داده اید و یا اینکه چون یا خود آخوندی و یا از اقوام اخوندی و یا سهمیه ایی همینطوری ارشد این و آن شده ای؟اصلا میدانی چنین ادعایی را که کرده ای و با این مدارکی که ارایه داده ایی جز رسواکردن خود و اقرا ر به بی سوادی خود برای خوانندگان سایت کاری نکرده اید؟از کی تا حالا مدرک خواستن دال بر بیسوادی مدعیان است؟ گویا در حکومت امام زمان همه چیز مثل آخوندها باید بالای منبری و بدون سند و مدرک باشد؟ایا دراینهمه دوران تحصیلی که به احتمال زیاد از خزانه ملی بوده و شاید هم سهم دیگران را غصب کرده اید حتی یک پژوهش هم ننموده اید تا بدانید وقتی ادعایی را می کنید باید ریفرس بنویسید و درست نوع مدرک نویسنده و صفحه و چاپ و انتشارات ….را بنویسید و حق کوچکترین اشتباهی ندارید؟بگذار بگویم راستی شما در کدام خراب شده اینهم مدارک را گرفته اید که اینچنین ناشیانه و بی ادبانه بدیگران می تازید؟شما هم مثل آخوندهای بی سواد بجای نقد گفته و اوردن سند برای گفته هایت به تخریب شخصیت افراد پرداخته اید.این روش شما یکی از زشت ترین و ناجوانمردانه ترین و حوزه ایی و آخوندی ترین روش شناخته شده در میدان نقد است.

     
  24. تقدیم به کسانیکه بین آخوندها دنبال آخوند روشنفکر میگردند.جناب سعدی اخوند خوب یعنی آخوند مرده.بین مطهری و بهشتی و خمینی و خامنه ایی و رفسنجانی همانقدر اختلاف در باره ازادی بیان وحقوق مردم و حکومت مردمی و مردم سالار وجود داشت که بین همین شیخ مصلخ و سید مرتضی خودمان! ///////////
    ///////////
    ///////
    ////////////

    علی مطهری: اسلام با آزادی تفکر موافق است نه با آزادی عقیده

    علی مطهری، نایب رئیس مجلس دهم با بیان اینکه عقیده از تفکر متفاوت است، گفت: “اسلام با آزادی تفکر موافق است ولی با آزادی عقیده موافق نیست چرا که هرعقیده ای منشاء فکر و عقلانیت ندارد و بسیاری از عقاید برگرفته از تعصبات، راه آبا و اجداد و خرافه گرایی است و از همین رو اسلام با این دسته از عقاید مبارزه کرده است و آنها را زنجیری بر دست و پای بشر می داند.”
    ……………………………………………….
    به گزارش ایرنا، مطهری عصر پنجشنبه درمناظره ‘حدود آزادی بیان و اندیشه در انقلاب اسلامی’ با بیان اینکه هر استعداد انسانی منشاء یک حق است، افزود: استعداد تفکر منشاء حق آزادی، استعداد یادگیری منشاء حق تحصیل، میل به جنس مخالف منشاء حق ازدواج، قوه ابتکار منشاء حق فن و صنعتگری و زیبا دوستی منشاء هنر، است.
    …………………………………….
    مطهری با بیان اینکه عقیده از تفکر متفاوت است، افزود: اسلام با آزادی تفکر موافق است ولی با آزادی عقیده موافق نیست چرا که هرعقیده ای منشاء فکر و عقلانیت ندارد و بسیاری از عقاید برگرفته از تعصبات، راه آبا و اجداد و خرافه گرایی است و از همین رو اسلام با این دسته ازعقاید مبارزه کرده است و آنها را زنجیری بر دست و پای بشر می داند.

    وی تصریح کرد: راه تفکر باز است و آزادی تفکر وجود دارد و حتی افراد می توانند آزادی بیان داشته باشند به شرطی که در بیان تفکر خود بدون فریب و نفاق، با پرچم مکتب فکری خود به بیان فکر خود بپردازند نه اینکه پرچم اسلام را بلند کنند و در لوای آن اندیشه دیگری مثل کمونیست را مطرح کنند.

    نایب رییس مجلس شورای اسلامی اظهار کرد: غرب بر خلاف اسلام می گوید، آزادی عقیده را مطرح می کند و رسیدن به این نقطه ناشی از افراط گرایی کلیسای قرون وسطی و شخصی دانستن دین است.

    وی اظهار کرد: غرب بر خلاف اسلام آزادی فرد را تا جایی می داند که فقط به دیگران ضرر نزند، در حالیکه اسلام آزادی فرد را تا جایی می داند که به جامعه، خود و آیندگان ضرر نزند و لذا مصلحت خود فرد، جامعه و آیندگان محدودیت هایی برای آزادی فرد به وجود می آورد.

    مطهری اظهار کرد: آزادی بیان در اسلام وجود دارد و هر مکتبی در حکومت اسلامی می تواند به بیان اندیشه خود بپردازند و این آزادی تا جایی که منجر به اقدام عملی علیه اسلام نشود، ادامه خواهد داشت.
    وی گفت: هرعقیده ای اگر ناشی از فکر باشد آزادی بیان دارد و تنها مرز آزادی بیان اقدام عملی و مسلحانه علیه حکومت اسلامی است و تا جایی که صرف اظهار نظر است، هر کس حق دارد نظر خود را بیان کند.

    وی ادامه داد: حکم ارتداد نیز زمانی اجرا می شود که فردی مرتد شود و برای این امر تبلیغ کند و آزادی تبلیغ در اسلام وجود ندارد.

    ……………………..
    http://news.gooya.com/politics/archives/2016/06/213220.php

     
  25. بفرمائید خود شما جناب مسلم کی هستید و با چه پشتوانه ایی از طرف مردم با این اعتماد بنفس حرف می زنید؟شما هم یکی بفرمائید با نام خود و بدون ترس به افشاگری بپردازید و مردم را آگاه کنید.ساده ترین کار الان حمله به کسانی مثل نوریزاد است.من بجرات می گویم کسانیکه نوریزاد را مشکوک می دانند و یا اینطور وانمود می کنند چه کسانی باشند که قبلا به گروهای مختلف وابسته بوده و حال به هر علتی درمانده و مایوس شده اند و یا هنوز دل به گروها و ایدیولوژیها بسته و چه طرفداران رزیم باشند و چه افراد عادی و و چه روشنفکران عزلت نشین …همه در یک چیز مشترکند و آن افزودن بر توهم مردم بنفع رژیم.والا هر کسیکه یک لحظه به هر کدام از نوشته های نوریزاد بیندیشد هیچ نفعی درآن برای رژیم نمی تواند بیابد.مگر جناب مسلم و همه کسانیکه نورزاد را مشکوک می دانید شما چه چیزی می خواهید بگوئید که رادیکاتر و بهترش را در نوشته های نوریزاد نمی توانید بیابید؟تنها تفاوت نوریزاد و اکثریت مدعیان مبارزه با رژیم شهامت و از خود گذشتگی او نیافتن توجیهی برای بی حرکتی اش است.مسلما منظور کسانی نیست که به نوشته های ایشان نقد منصفانه و خردمندانه و بدون تهمت دارند.

     
  26. زمانی که لیلای چهارماهه معتاد می میرد، زمانی است که دگر بار دو فرزند یک شهید پاسدار بی پدر می شوند و همچنان جوانان ایرانی به سوی مرگ برای جنگ و به نام انقلابی گری هول داده می شوند .
    فاجعه ی بزرگ را در همین ابعاد به ظاهرکوچک باید دید.
    آنچه مسلم است ، مردم اگر ندانند علت دردهایشان چیست ، می دانند که آنچه می گذرد بر آنان نارواست.

    مردم ایران چرا هنوز در اتحادند ؟ کردو ترک و بلوچ ودیگر اقوام و ادیان خود را ایرانی می نامند ؟ زیرا که این پیوند قدیمی است این پیوند فرهنگ و رسوم و آداب و اجدادی است ، این پیوند هزاران در هزاران ساله ملتها است، تهاجمات خارجی تا به حال کاربردی نداشته ، زیرا که روح یک ملت و سرزمین با هم آمیخته و آن نه در تاریخ ِ بوده بلکه در حال نیز جریان دارد.
    مردم ایران با هر زبان و قوم و دین به هم وابسته اند، این پیوند شگفتی برانگیز است ، و تنها ازیک ملت قدیمی بر می آید ، که باید مورد بررسی وپژوهش قرار گیرد.
    نه آمریکا و قدرتها قادر به شکستن این پیوندند ونه دین و ایده و سپاهی و امنیتی می توانند تاثیری بزرگ در این پیوند داشته باشند، البته جنگ همانطور که یک ملت را متحد می کند می تواندآن را ناثبات کند،چرا که جنگ تاثیرش کشتار و خرابی و فروپاشی است و آنرا با هر کشته به جامعه انسانی و آینده تحمیل می کند، جنگ نه تنها در جبهه ها و مرزها بلکه در پشت جبهه با هر خون ریخته و شهید برگشته به نقش مخرب خود ادامه می دهد، در این جاست که باید پرسید که برد و که باخت ؟
    و دشمن واقعی کیست ؟

     
  27. جناب نوری زاد درود! فیلسوفی گفته است”و آنگاه انسان خدا را آفرید” این جمله شبیه انقلاب کپرنیکی، خورشید را بجای زمین مرکز عالم قرار داد، و تمام دستاوردهای بشری را معنای دیگری بخشید، حتی خدا را. دقت در این نکته فاصله عملی ما “مسلمانان”! را از اندیشه امروزین بشر به حداقل 500 سال می رساند؛ هر چند در طول تاریخ ایران زمین کسانی چون رازی، خیام، ابن سینا و مولوی بوده اند که از زمان خود جلوتر بوده اند اما اندیشه هایشان به منصه ظهور و واقعیت نرسیده است تا عصر حاضر که قدر و قیمت، افکار بلندشان در چشم جهانیان درخشیده است. باری دین اسلام و بویژه مذهب شیعه مونتاژی ناشیانه(شترگاوپلنگ) از سایر ادیان و آیینها است، اما مانند هر مفهوم و تکنولوژی(اعم از آزادی، دمکراسی، حقوق بشر، صنعت و…) به نحو دلبخواه و ناشیانه ای به محض ورود از دنیای آزاد، دستخوش تغییر گردیده و لوث شده اند. بعنوان مثال همین صندوق آرائی که سمبل دمکراسی و مشارکت مردم در حکومت است آیا براستی معنای آن در ایران و در دنیای آزاد یکی است؟ باری انسانی که خدا را آفرید می بایست آن را دور از دسترس عوام قرار دهد چرا که گاه به آیات او نیاز داشت، برای توجیه منافع فردی، طبقاتی و نژادی. در این میان خواصی که با آن خدای دست ساخته محشور و مانوس بودند، همواره در نقش، واسطه، دلال و محلل ظاهر شده اند. اندیشه دلالی اندیشه ضد خلاقیت و تولید است، بنگریید به نگرش ممالک اسلامی که خود را اشرف مخلوقات و محق به اتلاف منابع طبیعی می دانند، یا از آن بدتر طرز تلقی شیعیان را در تثبیت نقش دلالی روحانیان و امامان، میان انسان با خدا. همین نگرش در صحنه اقتصاد بوده که کاسبی(دلالی) محمد را در 1450 سال در عربستان و کاسبی آخوندهای خودی را در ایران امروز رونق بخشیده است. این دلالان نه که با فوت و فن واسطه گری آسمانی آشنایند آنرا در زمین بهتر بکار می گیرند، ببینید در آستانه تحول 57(به اصطلاح انقلاب) رهبرشان سرنوشت ملتی را با غرب رقم می زند(طبق اسناد سازمان سیا)، در طول حیاتشان با اسرائیل مذاکره کرده اند(بقول شاهین دادخواه)، بید ایمانشان در کشتار مسلمانان چچن و ایغور(در چین و روسیه) به لرزش در نیامده، زیرا که مصلحت خدا و براستی خود را در آن دیده اند. شما سخت در اشتباهید که تصور می کنید اینها عامل بیگانه اند، این جماعت “برگزیده” براساس بده بستان با مردم، و از میزان فهم و درک ملت، ارتزاق می کنند، مشروعیت خود را از خدای آفریده اشان گرفته اند، خدایی که دسترسی مستقل و فردی بدان میسر نیست. با این تفاصیل حالا شما به چه چیزی مشکوک هستید: به مشروعیت اینها، یا به خدایشان، به فهم مردم یا خیانت رهبران خداگونه. بنظر بنده خیانت اساسی این جماعت از بین بردن جایگزین و قدرت انتخاب مردم است، خیانت آنها فرموله کردن ترس از نزدیک شدن مردم به خدا است همان چیزی که بظاهر مشروعیتشان را می سازد.
    بنابراین جناب نوری زاد! ایران در حال گذار و انقلابی در تفکر است که امیدوارم مبتنی بر اصول انسانی و حقوق بشری باشد تا شاید در این منطقه بلاخیز تمدن پرور که مقدرات آن تاکنون خارج از مرزهای آن ترسیم شده، به سلامت و یکپارچه بگذرد!
    پاینده باشید

     
  28. آقای نوری زاد سلام؛
    بارها خواسته ام خودم رو جای شما بذارم و احساسات شخصی با وضعیت شما رو
    درک کنم، اما حقیقتا شرایطی ست که طاقت اش از توان من و امثال من خارج
    هست. اینکه با آگاهی کامل قدم در راهی بذاری که بدونی جونت کف دستته و تا
    پایان عمر در هر لحظه سایه مرگ رو بالای سر احساس می کنی، موضوعی نیست که
    در توان هر کسی باشه و فقط نتیجه اعتقاد کامل به حقانیت راه و البته
    شرافت و از خود گذشتگی ست و گر نه تطمیع مالی و وعده های آنچنانی نمی
    تونه هیچ عقل سلیمی رو مجاب کنه چنین ریسک سنگینی رو برای تمام عمر
    بپذیزه.
    خطاب به این بانوی بزرگوار و همه کسانی که بعد از هفت سال، هنوز به
    حقانیت شما به دیده تردید نگاه می کنن عرض می کنم که محمد نوری زاد اگه
    میخواست به قول شما نقش سوپاپ اطمینان حاکمیت رو بازی کنه، میدونست که
    بهترین طعمه برای گروهها و تشکیلاتی خواهد شد که بصورت بنیادین جمهوری
    اسلامی رو قبول ندارن. چرا که با کشتن محمد نوری زاد براحتی می تونن
    انگشت اتهام رو بسوی حاکمیت بگیرن و اونها رو مسئول قتل کسی بحساب بیارن
    که بارها اعلام کرده تنهای تنهاست، نه عضو هیچ سازمانی سیاسی و نه دارای
    انگیزه و قصدی برای اقدام علیه امنیت کشور.
    تازه این، ضمن نادیده گرفتن خطر بسیجیان و امثال اونهاست که بدون اطلاع
    از خودی بودن نوری زاد، ممکنه با خوندن مطلبی از او، چنان دچار آشفتگی
    ذهنی بشن که شخصا وارد عمل بشن و چنان بلایی بر سرش بیارن که برای منو
    شما درس عبرتی بشه….
    آیا محمد نوری زاد مثل ماها پدرومادر، همسر و فرزند نداره؟ احساسات نداره؟
    آیا بجز اعتقاد به حقانیت راه و از خود گذشتگی، چیزی می تونه آدم رو به
    پذیرش این خطرات مرگبار مجاب کنه؟
    سوالی مرتبط؛ آیا تا بحال به این موضوع فکر کردیم که بزرگترین شبکه های
    اطلاع رسانی دنیا هم در مورد مواضع اشخاص و سازمانها، فقط به اونچه از
    طرف اونها گفته میشه استناد میکنن، هرچند ممکنه در تحلیل هاشون به گفته
    ها نقد داشته باشن و حتی کلیت اون رو زیر سوال ببرند. ولی اساس دیدگاه
    اشخاص یا دولتها رو مبتنی بر اون چیزی میدونن که خودشون بیان می
    کنن….
    با این دیدگاه هست که شبکه ای حرفه ای و دارای سابقه صد ساله مثل
    بی.بی.سی، با افراد مختلف من جمله محمد نوری زاد مصاحبه می کنه و بدون
    اینکه مثل ماها سعی در مچ گیری از اونها داشته باشن، نظراتشون رو می پرسن
    و احیانا ازشون انتقاد می کنن….
    آیا تابحال به این فکر کردیم حتی اگه نوری زاد از خودشون باشه، بهتره تا
    زمانی که حرف حق میزنه، بدون علاقه به خودش، از حرفاش برای آگاهی رسوندن
    به جامعه استفاده کنیم؟
    التماس تفکر.
    از زاویه دید نوری زاد که به قضیه نگاه می کنی، واقعیت گاهی آزار دهنده
    هست. برای گفتن حرف حق از جان، مال و خلاصه همه هستی و نیستی ات چشم
    بپوشی و بعد هم بوسیله بعضی از هموطنات به دروغ و ریا متهم بشی.
    آقای نوری زاد البته مطمئن هستم که شما نه تنها کینه ای از این هموطنان
    به دل نمی گیرید بلکه اونها رو در هرج و مرج فکری جامعه امروز ایران،
    آسیب دیده تر میدونید و همین امر اعتقادتون رو نسبت به مسیر سخت پیش رو
    بیشتر می کنه….
    امیدوارم علیرغم تهدیدهایی که برای سلامت شما وجود داره، خداوند همانگونه
    که عزت، آزادگی و آبرومندی رو به شما داده، عمر طولانی هم به شما عنایت
    فرماید.
    عابد

     
  29. با درود

    ویدیویی شگفت ـور در مورد خامنه ای

    https://youtu.be/pQyxIiZ0l6g

     
    • بنده خدا جوونمردی این حمیدرضا مون هم کاردسش داد. طفلکی دید که چه بلائی سر هادی آووردن با اینهمه ساکت نموند

       
  30. سلام جناب آقای نوریزاد
    من داشتم نامه شما به رهبری را میخوندم راستش من هم به این تحلیل رسیدم که با این شرایط ما به بن بست و در نهایت تجزیه میشیم انگار یه جوری وارد این بازی شدیم که بقول معروف برامون دو سر باخته جلو بریم جنگ و بعدش تجزیه مثل عراق یا لیبی یا سوریه تسلیم بشیم مثل شوروی و یوگسلاوی سرمون میارن خلاصه انگار به سوی فروپاشی با سرعت داریم میریم البته من معتقد به تئوری توطئه نیستم و معتقدم از ماست که برماست ولی انگار با دست اینها دارن قبر ایران رو میکنن متاسفانه افراد دلسوز و عاقل هم که به ندرت پیدا میشن یا زندان یا حصر یا بی آبروشون میکنن خدا آخر و عاقبتمون رو به خیر کنه توی بد چاله ای افتادیم مثلا همین شلاق زدن کارگرها بخدا اگه زمان سابق این اتفاق میفتاد دودمان اون رژیم بر باد میرفت ولی شما ببینید انگار نه انگار مردم هم خودشون رو بخواب زدن و کسی رو هم که خودش رو بخواب بزنه بیدار نمیشه کرد و اسفا بحال این کشور و نسلهای بعدش که ما رو نفرین میکنند و میگن بی عرضه ها کشور رو تجزیه کردید البته ما دچار انحطاط سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی هم شدیم خلاصه مثل یه بیماری شدیم که سرطان همه وجودش رو گرفته و جالبه قبول هم نمیکنیم
    با آرزوی سلامتی و عاقبت به خیری برای خودمان و سرزمینمان بدرود

     
    • کاوۀ گرامی،

      دردنیای متمدن امروزی حتی به اسب و الاغ و قاطر هم شلاق نمیزنند، چون بالفور گرفتار ماده ای از خشونت درمورد حیوانات شده و روانۀ دادگاه وزندان و جریمه و غیره میشوند. چنین مجازاتهائی مربوط به عهد حجراست و انسانهای متمدن اجرای آنرا نشانۀ عقب افتادگی میدانند. حالا از این جمع که مغزهایشان انباشته از آموزه های عهد دقیانوس است نمیشود توقع رفتارمتمدنانه داشت. آیا فراموش کرده اید که همین آخوندها چگونه مردم را سنگسار میکردند؟ سنگسار در کتاب عهد عتیق یهودیان آمده و امروزه جزء یکی از مجازاتهای جنایتکارانه است. ولی اینها گشته اند و آنرا از آنجا تقلید کرده و در قرن بیستم به اجراء گذاشته اند. قانونش هم اکنون وجود دارد منتها فعلاً به هرعلتی دست نگاهداشته اند. تازه متجددترین آخوندها مثل آیت الله صانعی نه تنها سنگسار را منع نکرده بلکه آنرا تا ظهور امام زمان به تعویق انداخته است. اما چنین فتوائی یا نظریه ای نشانۀ تحجر فکری ایشان است. اگر این آقا متجدد بود و میانه ای با بشر متمدن امروزی داشت، باید فتوا میداد که سنگسار عملی غیر انسانی و سبعانه است و من آنرا ممنوع اعلام میکنم. حواله دادن مردم به امام زمان خود دلیل عقب ماندگیست.

       
  31. مازیار وطن‌پرست

    در ایران تازیانه کیفر زندگی است

    زندگی مگر چیست جز شاد بودن، لذت بردن، آموختن، زحمت کشیدن، کار کردن و حق خود ستاندن؟ در آن وادی که دین سالار شیعه به تملک درآورده و از جیب خلق و آبروی خدا خرج مالیخولیای خود می‌کند؛ این همه را کیفر می‌دهند: نام آن وادی ایران و نوع کیفر تازیانه است.

    از جوانانی که جوانی کوتاه خود جشن گرفته‌اند تا کارگرانی که مُزد زحمت خویش طلب کرده‌اند؛ از سفره خانه‌های شهر تا معادن بیابان، همه جا شلاق حاکم است. دین سیاسی خلاصه‌ی زبان خویش را در تازیانه معنا کرده‌است. دیگر این دین را زبان نه تازی، که تازیانه است.

     
  32. بسم الله الرحمن الرحیم
    با سلام
    آقا یا خانم فرزند ایران
    شاید در نگاه اول نوشتار من به ظاهر توهین آمیز باشد ولی من برای شما مثال هایی میزنم
    1. هنگامی که یک انسان مذکر 4 ساله را خطاب می کنید ، آیا میگویید چه پسر خوبی یا چه بچه خوبی(مونث و مذکر) یا میگویید چه زن خوبی یا چه مرد خوبی؟!!! به نظر شما باید از چه واژه ای استفاده کرد؟ یا هنگام خطاب یک مرد 60 ساله یا زن 60 ساله به او میگویید حرف شما درست است آقا پسر یا دختر خانم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    این که به دکتر، دکتر بگوییم و به مهندس، مهندس بگوییم و به حکیم ، حکیم بگوییم یا به کارگر، کارگر یا به بیسواد، بیسواد بگوییم اصلا هیچ کجایش نه توهین است نه بی ادبی.
    مثلا من به شما میگویم بیسواد ، و چرا؟ به چه دلیل؟ چون یا خوابتان آمده هنگام مطالعه متنی که من نوشته ام یا چون سواد درستی ندارید نتوانستید آن جاهایی را که بنده منبع معرفی نموده ام را بخوانید!و تند و تند جمله (منبعتان کدام است) را می گویید! البته نیت بد داشتن را فاکتور می گیرم و به همان دو احتمال اولیه بسنده می کنم.
    2. اینکه من گفتم تمامی کتاب های تاریخ درمورد ایران ، به این معنی نیست که واقعا تمام کتاب ها بلکه به معنی زیاد بودن و اکثریت داشتن کتاب هایی مبنی بر صحت سخنم بود. مثال:
    وقتی آفتی به زمین های کشاورزی میزند و شخصی می گوید تمام زمین ها را آفت زده قصد بر این نیست که کل کره زمین را آفت زده بلکه قصد کثرت زمین های آلوده است.یا وقتی که زلزله در شهری رخ داد و خرابی سنگینی به وجود آمد شخص میگوید تمام شهر خراب شد معنی این نیست که واقعا تمام شهر با خاک یکسان شد! شاید دیواری در شهر یاشد که هنوز سالم مانده بلکه معنی حرف شخص این بوده که کثرت در خرابی است.
    این بیان و ایرادی که گرفتید باز دو حالت دارد
    یا اینکه همچنان بیسواد هستید و درک درستی از مقوله کثرت در ادبیات ندارید یا اینکه واقعا بی سواد نیستید بلکه کاملا هدفمند و با قصد چنین ایرادات عجیبی از بنده گرفتید!
    3. اکثر اطلاعاتی که ما در مورد حکومت هخامنشیان داریم از تاریخ هرودوت است و کمی از دیگران که البته با استدلال شما که یا میتوان متن یک کتاب را تمام درست دانست یا تمام دروغ، و نمیشود گزینشی عمل کرد! خب من خبر خوبی دارم برایتان…. ایشان بجز تعریف از حکومت هخامنشی ، فرموده که اکثر سپاه ایرانیان جزامی بودند و خشایار شاه همجنس باز مفعول بوده!!!!!!کتاب که نمی خوانید ، حداقل فیلم 300 را ببینید که مقداری از آن بر اساس نوشته های هرودوت است. اگر هم باز میگویی کجا نوشته ، جواب این است: من که نمیتوانم کتاب را لوله کنم و در کامپیوترم فرو کنم تا به دست شما برسد یا نمیتوانم که کل صفحه های کتاب ها را در اینترنت بنویسم تا شما بخوانید!!بروید خودتان بخوانید. سن انسان را چند سال تعیین کردید که متوسطش چند سال باشد؟ با فرض اینکه شما از 18 سالگی شروع به خواندن تاریخ کرده باشید و طبق حرف خودتان 30 سال تاریخ خوانده باشید حداقل 48 سالتان است و چون خودتان را از افراد با سن متوسط حساب کردید میشود 96 سال! شما کجا زندگی میکنید که سن کامل 96 سال و سن متوسط 48 سال است؟؟؟ احتمالا ژاپنی نیستید؟ البته سن متوسط در ژاپن هم 83 سال است!
    تازه با فرض اینکه شما واقعا راستگو باشید و 30 سال تاریخ خوانده باشید (البته اگر قصد از 30 کثرت نبوده باشد که باز هم اگر قصد کثرت باشد باید 28 تا 29 سال باشد که بتوان به آن کثرت را نسبت داد) اولا که نام نویسندگان و کتاب ها را فراموش نمی کردید که بخواهد آن چند قلم کتاب را به خاطر بیاورید. دوم اینکه من فکر نمیکنم بیشتر از 1 یا 2 کتاب تاریخ خوانده باشید آن هم کتاب های تحصیلی چون که همان ابن اثیری که فرمودید در جلد 4 بیشتر مطالبی را که گفتم عینی نوشته است!30 سال!!! 30 سااااااال ل ل ل ل !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!(بلا تشبیه یاد گفتار راننده ماشین سنگین ها افتادم که همشان برای بزرگ نشان دادن تجربه میگویند 30 سال راننده بیابان بودم! انگار که کادر استخدام رسمی بوده اند که میگویند 30 سال!البته برای بالا بردن خود تا حد کارمند از این عدد استفاده می کنند…. با احترام به تمام رانندگان عزیز)
    4.من نمی خواهم دل شما را با این سن و سالتان بشکنم و در این ایام اواسط(48 سالگی!!!) به شما بگویم این 30سال تاریخی که خواندید به باد فنا بوده.در نتیجه میگویم 29 سالش خوب بوده و این یک سال اخیرش به باد فنا رفته. جناب 30 سال تاریخ خوانده عزیز اگر واقعا تاریخ خوانده باشی متوجه هستی که تاریخ نویسان تعداد و ارقام را متفاوت ذکر کرده اند و یکی گفته 80 میلیون یکی 90 یکی 100 و یکی 130 میلیون نفر و بنده فقط یک حداقل و حداکثر را بیان کردم دیگر نمی دانستم این مسئله هم نیاز به توضیح باشد و انقدر سخت و ثقیل است برای شما که این همه نقدش کردید!
    5.جناب 30 سال تاریخ خوانده عزیز (بعدا نگویی دستم خورد و میخواستم بنویسم 3 سال!) بافرض محال که شما واقعا تاریخ طبری و بلاذری و غیره را خوانده باشی ازشما می پرسم که این کتاب ها را در اول 30 سال خواندید که فراموش کرده اید یا آخر 30 سال و به فراموشی مصلحتی افتاده اید که میگویید در کجای تاریخ نوشته با صلح شهر ها را فتح کردند؟؟؟؟؟؟بفرمایید این هم منابع برای شما 30 سال تاریخ خوانده عزیز:
    بلاذری در فتوح البلدان در صفحه 317 و 318
    تاریخ طبری جلد 3 صفحه یا 178 بود یا 188 دقیق نمیدانم یکی از این دوتا بود در مورد صلح جندی شاپور
    در کل فقط همین دو تاریخ صدها مورد ذکر صلح نامه بدون جنگ شده و شما 30 سال تاریخ خوانده ندیده اید؟
    6.جناب 30سال تاریخ خوانده(تکرار نمیکنم چون قصد مسخره کردن دارم، تکرار می کنم چون میخواهم همگان بدانند که فردی چون شما که ادعای 30 سال تاریخ خواندن دارید چقدر یا بی سواد یا ……… {واقعا واژه مناسبش ندارم} هستید و اگر شما باسواد با پیشینه 30 سال تاریخ خواندنش هستید که دیگر باید بر سر دانشگاه ها و کتاب خانه ها گل گرفت که چون شمایی را تحویل جامعه داده اند) بله جناب 30 سال تاریخ خوانده عزیز شما که ادعا می کنید بیشتر از 20 صفحه زبان شناسی قدیم و نقد آن را مطالعه کرده اید اولا در این 30 سال پژوهش و تلاش در خواندن تاریخ آیا نخوانده اید که در زمان ساسانیان زبان پهلوی، دری،خوزی ، پارسی، و سریانی باب بود؟ آیا نخواندی که زبان پهلوی نوشتاری و پارسی و دری محاوره و سریانی و خوزی بسیار کم استعمال می شد؟ و این دو زبان سریانی و خوزی فقط در بین روحانیون زردشتی استفاده می شده؟منبعش نیز کتاب لازارد به نام تاریخ ایران است در صفحات 580 تا 610 یا شاید 620 و صدها کتاب داخلی و خارجی چون لاپیدوس و کاتوزیان و کتاب خانم شریعتی و طبری و…… تا فردا منبع می نویسم اگر بخواهید!!
    جناب 30 سال تاریخ خوانده من کجا نوشته ام ایرانیان خط و کتاب نداشته اند؟ که می گویید (((آن وقت مدعی هستی که ایرانیان قبل از اسلام خط و نوشته نداشتند؟! ))) تازه استناد میکنید به کتاب اوستا!!!!!!جناب 30 سال تاریخ خوانده من میگویم کتاب و نوشتاری به زبان پارسی نبود شما استناد میکنید به اوستا؟؟؟ مرا مسخره کرده اید؟ یعنی شما بعد 30 سال تاریخ خواندن فرق بین زبان پهلوی و پارسی را نمیدانید که با تعجب اوستا را مثال میزنید؟
    آیا شما بعد 30 سال تاریخ خواندن نمی دانید که زبان فارسی امروزی از زبان دری در زمان ساسانیان تکامل یافته؟؟؟ آیا نمیدانید که زبان شعر در پهلوی با عروض و قافیه ای که اعراب داخل فارسی(دری گذشته و فارسی معاصر و زمان فردوسی) وارد کرده اند فرق دارد؟؟؟؟؟؟؟باور نکردنی است اصلا قابل قبول نیست واقعا شگفت آور است که در مورد چیزی به این روشنی منبع میخواهید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    7. جناب 30 سال تاریخ خوانده واقعا باید بر سر خود خاک بریزم که فرزند 30 سال تاریخ خوانده این مملکت از من برای طبقات جامعه ایران در زمان ساسانیان و اجبار بر بی سوادی مردم رعیت ، منبع میخواهد!!افسرده شدم و ای کاش این کامپیوتر سوخته بود تا این متن شما را نمی خواندم واقعا چطور آدمی چنین جهلی ممکن است داشته باشد؟منبع میخواهی؟ کتاب تاریخ 4 و 5 دبستان!!!!!
    8. جناب 30 سال تاریخ خوانده عزیز درست است من قبول دارم که مقداری سخنم تیز و برنده است و گاهی عصبانی می شوم اما… اما این عصبانیت از بیسوادی چون شما نیست بلکه از این است که افرادی چون شما با نهایت طلب کاری در عین بی سوادی ، کباده علم و دانش می کشند و اطلاعات دیگران را نقد هم می کنند! سرداران و آخوند ها به اندازه شما سواد دارند( کمتر از کلاس چهارم دبستان) و به این مردم حکومت میکنند و دانشمندان در زندانها می پوسند.
    ببین برادر یا خواهر 30 سال تاریخ خوانده عزیز ، جناب آقای نوریزاد عزیز نقاش خوبی است و از نقاشی خیلی خوب سر در میاورد اما من در مورد نقاشی اطلاعاتم صفر است.من نمیداند چرا ایشان در اکثر نقاشی هایی که دیده ام از ایشان ، از حرف (ه ) استفاده می کند اما به هیچ عنوان نه در کار ایشان نه در کار هیچ هنرمندی دخالت نمی کنم چون که می دانم در هر زمینه ای نمیشود ادعای فضل کرد نه اینکه مثلا آقای نوریزاد به مشکل می افتد بلکه در جلوی نظر ایشان خودم را مسخره کرده ام.ممکن است شما ریاضی دان یا فیزیک دان یا شیمی دان خیلی باسوادی باشید یا مثلا مکانیک خیلی خوبی باشید و من اعتراف میکنم سوادم در این زمینه ها بیشتر از کتابهای دبیرستان و دانشگاهی نیست و عملا بی سواد حساب می شوم در برابر شما.بی سوادی جرم و ننگ نیست بلکه توهین و ننگ این است که مثلا من که هنر نقاشی نمیدانم برای آقای نوریزاد شاخ و شانه بکشم و خود را عالمی در باره هنر جلوه دهم.
    کاش منی که علم تاریخ و علم ادیان خوانده ام و کارشناسی ارشد حقوق دارم در جای خود
    آقای نوریزاد عزیزتر از جانم که نویسنده ای حرفه ای با قلمی شیوا و هنرمندی عالی است در جای خود
    نور چشمانمان آقای امید کوکبی در جای خود(دانشگاه )
    روحانیان در جای خود(مساجد و حوزه های علمیه)
    و هر بشری که در هر زمینه ای اطلاعات دارد در جایگاه خود باشد و بماند
    بد بختی این سرزمین از جایی شروع شد که هر راننده تاکسی شد نقاد سیاست و هر تخمه خواری شد نقاد سینما و هر …….. (با احترام به رانندگان عزیز. و تخمه خواران!) و هر کسی را پیدا کنید و از او در مورد مثلا ساخت ایستگاه فضایی میر بپرسید تا فردا برای شما سخنرانی میکند درحالی که خودش هم نمیداند چه میگوید! کلا قومی علامه دهر داریم که در هر زمینه ای حداقل 10 تا دکترا دارند.
    توصیه می کنم شما نیز بر این 30 سال تاریخ خواندن خود 10 روز اضافه کنید و یک نگاه به منابعی که در این نظر و نظر قبلی ذکر کرده ام انداخته و با اطلاعات صحیح برگردید و نظر جدیدی بنویسید و ترجیح میدهم بنویسید فلان کتاب و فلان کتاب نظر من را رد می کنند تا اینکه فقط بگویید منبع و منبع. اینکه نمی شود بدون پیش زمینه علمی وارد بحث شد با کسی. من که نمی توانم تمام تاریخ را به شما یاد دهم بلکه این شمایید که با خواندن کتاب های مختلف ، باید پیش زمینه داشته باشید.
    مثلا من به آقای x می گویم نقاشی شما اشتباه است و ایشان پاسخ می دهند که رنگ روغن باید در این سبک استفاده شود و من بگویم منبع؟1+1=2 من بگویم منبع؟ابر از بخار آب تشکیل شده و باز من بگویم منبعت چیست؟ این طوری باید من و شما برویم کتابخانه ملی ایران و یک جمله میگویم برای شما منبع رو کنم. درست است که هر حرفی باید مستند و معتبر باشد ولی دیگر هر چیز ساده ای را برایش منبع نمی خواهند! آنهایی که نیاز به منبع داشتند نیز معرفی منبع کرده ام. و اگر مخالف حرف من فکر میکنید باید از اول دبستان شروع کنید به تحصیل تا منابع کامل و پایه ای داشته باشید.یاد 2 نفر افتادم که اولی به دومی گفت: پیامبر اسلام آخرین است و دومی گفت : منبعت کجاست و چیست که پاسخ دهنده عاجز از ذکر منبع شد! من نیز فقط با صدای بلند خندیدم هم از ناراحتی و هم از طنز بودن حرف های آن دو نفر. چرا؟ چون که هر دو شیعه و مذهبی بودند و ادعای 10 بار ختم قرآن داشتند و نمی دانستند در آیه 40 سوره احزاب نوشته شده است! :
    مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَٰكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ ۗ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا
    محمّد (ص) پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست؛ ولی رسول خدا و ختم‌کننده و آخرین پیامبران است؛ و خداوند به همه چیز آگاه است![33:40]

    پ.ن: جناب آقای نوری زاد عزیز ، الان در کانال تلگرام شما دیدم که پدر گرامیتان در بیمارستان است، برای ایشان سلامتی فوری از خداوند می خواهم و انشا الله سایه ایشان از سر شما کم نشود.قطعا ایشان مرد شریفی بوده و لقمه حلال بر سر سفره آورده که انسان فهمیده و درستی چون شما را به جامعه تحویل داده است.امیدوارم هرچه زودتر خبر سلامتی ایشان را از زبان شما بشنویم.
    ((((اگر به شخص یا اشخاصی توهین کرده ام از صمیم قلب پوزش می خواهم))))
    و من الله توفیق

    ——————

    درود و سپاس ناصری گرامی
    بخاطر وقتی که در نگارش این متن صرف کرده اید و ادبی که از این نوشته ساطع می شود، از شما سپاس مندم
    سپاس

    .

     
    • از کوزه همان برون تراود که در اوست . این ضرب المثل در مورد ادبیات و گفته های شما جناب ناصری زیاد مصداق پیدا می کند .در ثانی من بعید می دانم که شما ایرانی باشید و اینگونه هجو و با بی مایه به ایران و ایرانی بتازید . فرزند ایران عزیز حیف وقت شما نیست که اینگونه هدر برود ؟ من این بحث و مجادله را یکی دو بار با جناب سید مرتضی انجام دادم ، بازده و نتیجه کار برای من این شد که تصمیم گرفتم که ادامه ندهم چون نتیجه ای جز هدر دادن وقت و انرژی نداشت ……

       
      • بسم الله الرحمن الرحیم
        با سلام
        جناب آقای امیر
        چند نکته مهم را به شما یاد آوری میکنم
        1.ادب آنجاست که ناقدان ادبیات من نه سلام بلدند و نه خدا حافظ! البته عده کمی از کل کامنت های اینجا با سلام هم شروع می شود و مثلا نوشته شما نه سلامی دارد و نه بدرودی و اگر می گویید که از من دل خوش نداشتید که سلام نکردید باید توجه کنید که بجز بنده آقا یا خانم فرزند ایران را هم خطاب قرار دادید و حداقل به ایشان سلام می کردید! به قول شما (((از کوزه همان برون تراود که در اوست)))
        2. هنگامی که در نامه ای آقای نوریزاد عزیز خطاب به آقای خامنه ای می گفتند خانم ستوده هزاران بار از من و شما بیشتر می فهمد یا هوشش از شما ده ها هزار بار بیشتر است و پشت سر هم تکرار می کرد، کسی گلایه نکرد که بی ادبی می کنی و آیا میدانی چرا؟؟؟؟ چون که کسی از آقای خامنه ای دل خوشی ندارد و تازه خوشحال بودند مردم و به به ها و چه چه ها کردند و آفرین و احسنت گفتند. البته بنده کاملا این ادبیاتشان را نتنها سرزنش نمی کنم بلکه واقعا تحسین میکنم و ستایش که اینگونه شمشیر قلم را به روی دشمنان سرزمین ایران می گیرد و بدون چاپلوسی و تملق و ترس از جانش ، حقیقت را می گوید.بنده نیز با کم و کاستی همین شیوه را دارم و تحریف حقیقت را ادب نمی دانم که به اشخاصی که لایق ستایش نیستند به به و آفرین و احسنت بگویم که اگر چنین بودم الان یکی از همین سپاهی ها یا اطلاعاتی بودم که چاپلوسی و کاسه لیسی می کنند و به جنایات اربابانشان آفرین و مرحبا می گویند یا پست و مقامی کسب می کردم. و صد البته هر کسی که لایق ستایش است را آفرین می گویم و تعریفش را می گویم البته نه بیشتر از واقعیت.
        3. این که می گویید (من این بحث و مجادله را یکی دو بار با جناب سید مرتضی انجام دادم ) نشان از تشابه اتفاقات بین بنده و آقا یا خانم فرزند ایران افتاد: یعنی شما غلو کردید و دروغ گفتید و تاریخ و ادبیات را به نفع خود وارونه کردید و حقایق را کتمان کرده اید که چون ما را با رابطه خودتان مقایسه کردید لذا بی شک چنین بوده رفتار شما. که البته بسیار کار زشت و ناپسندی بوده که باز همین حرفتان تکرار می شود(از کوزه همان برون تراود که در اوست)
        4. از قدیم گفته اند که طبل هرچه تو خالی تر باشد صدایش بیشتر است.شما و فرزند ایران دقیقا همین هستید و هر دو فقط فریاد و فغان می زنید که در مقابل دروغ های ما چرا تند و تیز برخورد می کنی؟
        5.همین آقای عالی پیام و نوری زاد و تاج زاده و تاجیک و ….. هزاران نفر دیگر اگر زبان چرب و نرم داشتند و مدح سران را می گفتند الان هر کدام دفتر و میز و خدم و حشمی داشتند و بهترین و آسوده ترین زندگی را.هجو در زبان اینان که نام بردم نه از سر کینه است و نه از سر بی ادبی ، بلکه فقط بیان حقیقت است.این که بر روی پلاکار می نویسند دزدان سپاه اموال مرا پس بدهید توهین نیست! آمده اند و اموالی را دزدیده اند خب به دزد چه بگویند؟دزد، دزد است دیگر حالا چه بگوید دزد یا بگوید سارق یا بگوید مال مردم خور!اینکه آقای عالی پیام می گوید فلانی شکم گنده و مفت خور و ….. اصلا توهینی در کار نیست. کسی که مفت خور است لایق این است که بگویند مفت خور!
        دیگر این بحث ها فرسایشی شده و بنده مانند شما زبانی ندارم که احتمالا ندانسته به طرفداری از این و آن برخیزم و ………
        من سخن کوبنده و تند و تیز میگویم و راستگویی میکنم و نه تملق می گویم و نه چاپلوسی و نه چرب زبانی. نوشتارم همین است و نه دروغ شور انگیز می دانم و نه ادبی حرف زدنی که دروغ و نیرنگ را پنهان کند.
        من بجای 16 ماه مجبور بودم 30 ماه خدمت سر بازی کنم و آیا می دانی چرا؟ چون که بی پرده سخن می گویم و رک حرفم را میزنم حالا عاقبتش هرچه میخواهد بشود.یکی از فرماندهان(در سپاه خدمت می کردم) از انبار مهمات دزدی می کرد و روزی در جمعی نشسته بود و چنان در شماتت عمل دزدی حرف می زد گویی که عابدی است درستکار و از جمع پرسید مثلا من را ببینید ، با حقوق کم خود می سازم و آیا کسی هست بگوید من دزدم؟ که برخاستم و بی پرده گفتم تو دزد حقیری بیشتر نیستی که با ریا و دروغ میخواهی خود را پاک نشان دهی که 6 ماه اضافه خدمت گرفتم !شخصی در عقیدتی سیاسی داشتیم که بسیار از ادب و فضل و حیا و نجابت حرف می زد و خود را تا حد یک عالم دانا و باسواد و حکیم بالا می برد و به قول خودش 40 سال و اندی درس دین و تاریخ و اخلاق خوانده و البته آن چه را که از دروغ بود در تاریخ فرو می کرد و چنان مقام سرورش را بالا می برد که گویی آن شخص فرشته است! و البته بسیار فریبکار و دروغ پرداز بود. من خطاب مستقیم کردم به ایشان که دروغ گفتن بس است و ریا بس است ، اگر که انقدر ابله هستی که حرف های خودت را باور داری ، دیگران را نباید ابله و احمقی چون خودت فرض کنی که در اینجا هم 8 ماه اضافه خدمت گرفتم! من همینم که هستم.آدم بیسوادی که ادعای فضل کند را بیسواد خطاب میکنم و فرد دانا را که ادعای فضل کند، فاضل خطاب میکنم.
        دقیقا این جمله شما زیبنده شما و امثال شماست (از کوزه همان برون تراود که در اوست)
        در پایان این دو جمله زیبا را تقدیم همگان می کنم:
        هم کلامی با اشخاصي كه درستكار، وفادار و دانا هستند، سودمند است و هم کلامی با اشخاصي كه خوش ظاهر و چاپلوس و چرب زبانند، زيان آور است.((كنفوسيس))
        بپرهیز از اینکه کسی را بآنچه در او نیست ستایش کنی زیرا کردار او حقیقت را آشکار میکند و دروغ تو پیدا میشود. «حضرت امیر (علیه السلام)»
        دیگر جای من میان شما نیست.با خود و دروغ هایتان خوش باشید.
        و من الله توفیق

         
    • سوره ۷۷: المرسلات – جزء ۲۹ – تغيير سوره و ترجمه

      به نام خداوند رحمتگر مهربان

      بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

      سوگند به فرستادگان پى‏درپى (۱)

      وَالْمُرْسَلَاتِ عُرْفًا ﴿۱﴾

       
  33. مازیار وطن‌پرست

    منبع: https://www.facebook.com/sepideh.jodeyri/posts/10154173237619194

    «از دوم اردیبهشت ماه امسال، رادیویی به نام “صدای بهار” با پخش برنامه‌هایی برای زندانیان ایران کار خود را آغاز کرد. این برنامه‌ها که با مد نظر قرار دادن نیازهای متنوع زندانیان با هر جرمی (سیاسی یا غیر سیاسی) و از هر رده سنی، ساخته می‌شود هر پنجشنبه و جمعه از ساعت 22:00 تا 22:30 به وقت ایران روی موج کوتاه رادیویی 41 متر، فرکانس 7430 تا 7520 کیلوهرتز قابل شنیدن است. به گفته‌ی دست‌اندرکارانِ این رادیو، ایده‌ی راه اندازی آن با توجه به حربه‌ای که حاکمیت جمهوری اسلامی با قطع تماس‌های تلفنی یا محدود کردن تماس زندانیان با خانواده‌هایشان ساخته، شکل گرفته است: «رادیو صدای بهار میکروفونِ خودش را تمام و کمال در اختیار خانواده‌ی زندانیان ( سیاسی و غیر سیاسی) گذاشته تا هر چه دوست دارند دست کم بدون واسطه، با زندانی خودشان در داخل زندان مطرح کنند، حتی برایش ترانه‌ی مورد علاقه‌اش را پخش کنند، گوشی تلفن را بین اعضای خانواده بچرخانند و هر کس جمله‌ای به عزیز در بند بگوید […] ما از همه‌ی امکانات موجود استفاده می‌کنیم تا صدای هر دو طرف دیوارهای بلند زندان را به گوش دیگری برسانیم.»
    نمونه‌ی یکی از پیام‌های پخش شده از این رادیو، از لینک زیر قابل شنیدن است:
    https://soundcloud.com/user-483420286/f9fejg3hmn5o

    برای اطلاعات بیشتر، به صفحه‌ی فیس‌بوکِ رادیو صدای بهار مراجعه کنید:
    https://www.facebook.com/sedayebahar/

    با دست‌اندرکاران رادیو صدای بهار که فعلا ترجیح می‌دهند ناشناس باقی بمانند گفت‌وگویی انجام داده‌ام که در ادامه می‌خوانید.
    http://shahrgon.com/…/%DA%AF%D9%81%D8%AA%E2%80%8C%D9%88%DA…/ »

     
  34. من به سید مرتضی مشکوکم

     
  35. مش قاسم
    6:46 ب.ظ / ژوئن 1, 2016
    انسان مسؤلیت پذیر و صادق توی خیابون راه نمیره پاسبان و افسر راهنمایی رانندگی بکشه. آدم نکشی و وحشت نپراکندن هیچوقت ضد ارزش نمیشه. هر آدمکش جنایتکاری میتونه بگه هدفی جز سربلندی و پیشرفت نداشته. این گمراهی و مسؤلیت ناپذیری و جنایات کاریه. هیتلر و ملا عمر، و ال بغدادی، و خمینی و بقیه هم میتونن از این بهانه استفاده کنن. اینا همه یه مشت گمراه خود محور بین و جنایتکار بودن و هستن.
    …………………………………………………………………………………………………………………………………….
    مش قاسم گرامی کسی تو خیابون مرض نداشته که بره پاسبان و افسر و یا سرباز وظیفه را بکشد.دوست گرامی همانطوریکه خود مامور ساواک گفته دوطرف چه خوب و چه بد در جنگ بودند.این بدین معنی است که پلیس و افسر راهنمایی و یا سرباز وظیفه و یا ژاندارم و حتی مامور اداره برای کسیکه مخالف یک رژیم است و تمام بدبختی و فقر و رنج مردم را از آن رژیم می داند و هر کسی را که با آن رژیم کار می کند شاید مزدور نداند ولی قابل اعتماد نمی داند.از طرفی وقتی کسی از تله نیروهای امنیتی فراریست دیگر اعتماد به هر ناشناسی بخصوص اگر کارمند دولت باشد ابلهانه است پاسبان و افسر پلیس که جای خود دارند.مگر ان افسر اگر چریکی را شناسایی میکرد وظیفه اش برخورد با آن نبود؟دوست گرامی متاسفانه کشورما تاریخ خونباری دارد.خون انسانهای ایران و انساندوست بسیاری بعلت استبداد بهدر رفته.ما نمی توانیم مبارزان ودلاوران و انسانهای صادق و انسان و ایراندوست را که برای حقوق مردم بمبارزه با دیو استبداد بر خاسته اند تنها بخاطر نادرست بودن راهشان محکوم کنیم وسعی در تبرئه استبداد ویرانگر نمائیم.خمینی فرزند سیاست استبداد پهلوی بود.مگر نهضت آزادی یا جبهه ملی دست به اسلحه بردند؟نطق زنده یاد بازرگان در دادگاه نظامی که به شاه اخطار کرد که ما آخرین گروهی هستیم که متمدنانه با شما مبارزه می کنیم مگر هشداری به رژیم شاه نبود؟مگر 34 نامه و نوشته های بسیاری از نوریزاد و دیگران به خامنه ایی نمی تواند اخطاری به حکومت دستار بسران باشد؟آیا شما حاضرید جوانان پرشور و مبارزی را که با دیو استبداد اسلامی بلا فاصله بعد از سال نحس 57 بمبارزه بر خواستند و از جان خود دراینراه گذشتند جنایتکار بدانید؟اگر چنین است شما حکومت //////////////// اسلامی را نیز تبرئه می کنید!مگر راه آن جوانان پر شور و انقلابی بعد از 57 صد در صد درست بوده؟اگر چنین بندیشیم ما هر جنبده ایی را که بر ضد بی عدالتی و ظلم و ناراستی قیام می کند باید محکوم کنیم و به استبداد و جنایتکاران حق دهیم که هر کاری که می خواهند انجام دهند.

     
  36. درووووووووووود به شرفت درود به شرف والدینت نوریزاد تاج سر مایی

     
  37. مازیار وطن‌پرست

    آقای نوریزاد بسیار بسیار عزیز، مدتیست که مرتکب دو اشتباه بزرگ می‌شود (به زعم این دوستدار):
    یکی گفتن اینکه من در انتخابات شرکت نمی‌کنم، حال آنکه خودش هم معترف است همه‌ی کنش‌های مدنی‌اش را کنترل و در نهایت متوقف کرده‌اند؛
    و دیگری که به زعم من بزرگتر است، جستن رد پای روسیه و آمریکا و این و آن در همه‌ی بزنگاه‌های 40 سال گذشته. هیچکس منکر نقش پررنگ منافع بین‌المللی در تاریخ و سیاست منطقه نیست، اما تقلیل اشتباهات سیستماتیک جامعه، کنشگران و سیاستمداران به نفوذ بیگانه، عملا جز به برآوردهای نادرست و در نهایت هم انفعال، نمی‌انجامد.

    نتیجه‌ی ترکیب دو ایستار فوق برای نهال نازک سیاست ورزی ایرانی، معجونی مردافکن از انفعال، نومیدی و سترونی است. در این خصوص بیشتر خواهم نوشت.

     
  38. ای مردم ایران شمایی که در انتظار دموکراسی و آزادی هستید بیخودی خودتان را خسته نکنید . شاید تا دویست سال دیگر به آرزوی خود نرسید . چرا ….. حال بخوانید که چرا ….. این بهیچ عنوان به دیکتاتوری حکومت شاه یا شیخ مربوط نمی شود . بلکه به فرهنگ یک ملت بستگی دارد. درود بفرستیم به فرهنگ آفرینان یک کشور که مردم فقط آنها را باید روی چشمهایشان بگذارند….
    1- آیا در هیچ یک از ملل جهان سراغ دارید که در فرودگاه مردم منتظر یکی از بزرگترین هنر مندانش که جایزه نخل طلا را از جشنواره کن دریافت داشته بمانند .و قصد کتک زدنش را داشته باشند !!! (بازگشت کیا رستمی از فرانسه )
    2- آیا در هیچ یک از ملل جهان سراغ دارید که سنگ قبر یکی از بزرگترین شعرای خود را چندین بار در گورستان عمومی بشکنند وآب از آب تکان نخورد ( گور احمد شاملو ) ودیگر از شاعران نام آور خود را تا هفت سال اجازه ندهند سنگ گوری ( فقط یک کاشی آبی ) روی مزار او بگذارند چون بگفته کسی که اورا در گور قبرستان امامزاده سلطانعلی کاشان دفن کرده به او تهمت شاعر طاغوتی و نا مسلمانی زده بودند !!! (سهراب سپری )
    3- آیا در هیچ یک از ملل جهان سراغ دارید که در پی هر نوشته و نظر در اینترنت بخصوص در سایت یوتیوب انواع فحش های رکیک و خارج از عرف را نثار نویسنده اش بکنند. !!!!
    4- آیا در هیچ یک از کشور های جهان سراغ دارید که ارگانی دولتی را که برای شکایت مردم از دزدیهای ارگان های دولتی دیگر تعیین کرده اند خود از مردم تقاضای رشوه کند تا بکار آنها رسیدگی کند . !!!
    5- آیا در هیچ یک از ملل جهان سراغ دارید که بخاطر کوچکترین اختلاف / در روز روشن و جلوی عده ای کثیر بهم فحش ناموسی بدهند . بخصوص در شهرستانها و بخصوص در استان مازندران …!!!
    6- آیا در هیچ یک از ملل جهان سراغ دارید که یک نوجوان 17 ساله به یک دختر 6 ساله تجاوز کند . و بعد اورا بقتل برساند و از همه بدتر مصمم باشد اورا در اسید حل نماید . !!!
    7- آیا در هیچ یک از کشورهای جهان سراغ دارید که وقتی اتومبیل شما دزدیده شد و بعد از چند ماه تصادفی توسط خودتان در یکی از خیابانها پیدا شد پلیس از شما تقاضای یک میلیون تومان بکند تا ماشین را بشما پس بدهد . !!!
    8- آیا در هیچ یک از کشور های جهان سراغ دارید که پس از اینکه عزیزی جوان را در یکی از بیمارستان های دولتی از دست دادید . افرادی از همان کادر بیمارستان بعنوان دلسوزی برای خانواده متوفی / بسراغ شما بیایند و بگویند شما میتوانید . از دست کادر بیمارستان بعلت فوت مشکوک و سهل انگاری در امر مراقبت از بیمار / در پزشکی قانونی شکایت کنید .و دیه بگیرید و شما هم باور کرده پس اینکه 350 هزار تومان خرج پزشکی قانونی و بارها رفت و آمد به دادگستری کرده اید تازه متوجه میشوید که همه اینها کلک بوده تا درآمدی برای پزشکی قانونی باشد . !!!
    9- آیا در هیچ یک از ملل جهان سراغ دارید که مردم بهم در روز اینهمه دروغ بگویند. و همه هم دروغ های همدیگر را باور کنند و آخر سر هم بهم بگویند دروغگو دشمن خداست .!!!
    10- آیا در هیچ یک از کشور های جهان سراغ دارید که رئیس دولت محبوب و برگزیده مردم نرخ تورم یکسال گذشته را 12% اعلام کند در صورتیکه تمامی آحاد آن مملکت با گوشت و استخوانشان بدانند که تورم بیشتر از 40% بوده است .!!!!
    10- آیا در هیچ یک از ملل جهان سراغ دارید که دولت یک امری را غیر قانونی بداند ( مثل داشتن گیرنده ماهواره ای ) و 90% آحاد مردم به آن قانون اعتنا نداشته باشند .!!!!
    11- آیا در هیچ یک از کشور های جهان سراغ دارید که شنیدن موسیقی از تلویزیون دولتی آزاد باشد ولی نشان دادن تصویر نوازنده و ساز آن ممنوع و مکروه و احداث جایگاه تعلیم موسیقی در پایتخت آزاد و در شهرستانها ممنوع . حمل کیتار در خیابان ممنوع .
    ولی فروش آن در فروشگاه آزاد. ساز زدن آکاردئون در خیابان ممنوع ولی زدن دنبک و فلوت و نی آزاد / ووووو……..
    12- آیا در هیچ یک از ملل جهان سراغ دارید که آحاد آن ملت تا ده سال پیش دلخوش به این باشند که باز کشور ما از دو کشور دیگر در دنیا پیشرفته تر است یکی از افغانستان و دیگر از عراق و بعد از چند سال متوجه شود که از لحاظ آزادی فردی از این دو کشور هم عقب مانده تر است .
    13- آیا در هیچ یک از ملل جهان سراغ دارید که وقتی دست دختر 5 ساله تان را گرفته اید و از خیابان عبور می کنید یک جوان 16 ساله بشما که چهل سال دارید . بطور زننده بگوید اوهوی آقا مگه غیرت نداری دختر بچه ات را بدون پوشش اسلامی مناسب بخیابان آورده ای. و بخواهد امر به معروف کند. می مانی به او چه بگویی ..!!!
    13- آیا در هیچ یک از کشور های جهان سراغ دارید که به اداره برق یکی از شهر ها بروی ( نوشهر ) که بگویی که از نوشهر تا جنگل سیسنگان 70% مغازه های بر جاده خارج از شهر از تیر برق / برق دزدی میکنند . و ریالی به شرکت برق نمی دهند. بتو جواب میدهند بشما ربطی ندارد. ما اگر برق اینها را قطع کنیم شورش همگانی بپا میشود و زورما به اینها نمی رسد. آنهم در فاصله 220 کیلومتری از تهران / وای بحال زابل و چابهار و بگفته مردم تازه خود امام راحل فرموده ما آب و برق را برای شما مجانی می کنیم ……!!!!
    البته اگر بخواهم ادامه دهم موارد به 500 میرسد که خودتان که در این دیار زندگی میکنید بهتر میدانید . چرا کشور ما تا این اندازه از کشور های دیگر دنیا عقب افتاده کشوری که 13000 امامزاده داشته باشد و مردم به خرافات تن دهند و تمام گرفتاریهای خود را از مقدرات خداوند بدانند عاقبتشان از این بهتر نخواهد شد. و این اعتقاد به خرافات به آحادش ربط دارد شما با مجوز بروید در شهرلندن یک امامزاده بپا کنید ببینید در سال حتی یک مشتری خواهید داشت . البته بجز ایرانی !! متاسفانه این خرافات نسل به نسل به ما منتقل شده است. و ما دراین شرایط نا گوار هم / خود را سر آمد تمام ملت ها میدانیم . و هیچ ملت دیگری را جز خودمان داخل آدم نمی دانیم .
    سرتان را درد آورده ام حرف آخرم را اول زده ام دلخوش به این نباشید که آب و برقتان مجانی شود و به این سادگی مراتب انسانی پیدا کنید .
    باید قرنها بگذرد. فرهیختگانی بیشمار غم مردم خورند. و آنها را از تفکرشان و هنرشان به جامعه هوده ای بسیار رسد. تا مردم هشیار شده و بهر لاطائلی گوش ندهند . و پی خرافات نروند..با آرزوی اینکه دویست سال دیگر بخواسته خود نائل آئیم….و همطراز الان کشور مالزی شویم…

     
  39. مازیار وطن‌پرست

    در مقاله‌ای تحت عنوان “پیامدهای حمله به سفارت عربستان” نوشته‌ی “مصطفی ایزدی” در شماره‌ی http://www.sharghdaily.ir/ روزنامه‌ی شرق، با استدلالی همچون نوشته‌ی اخیر آقای نوریزاد ادعا می‌کند:
    «… آخرین بخش سناریو این بود که باید اجرا می‌شد. این اقدام غیرمعمول،‌ بهانه‌ای می‌طلبید که متأسفانه به دست عده‌ای افراطی بی‌فکر در حمله به سفارت عربستان در تهران صورت گرفت. اگر بپنداریم که حمله به سفارت عربستان در تهران،‌ بخشی از آن سناریو بوده، پندار اشتباهی است؟»
    اگر حماقت یک عده به نفع دشمنانش تمام شود، باید گفت این عده احمق نیستند بلکه جاسوس و مزدورند؟

    آقای نوریزاد گرامی: این نشانی اشتباه است.

     
  40. مازیار وطن‌پرست

    « اژه‌ای تصریح کرد: «این اقدامی که تحت عنوان برگزاری پارتی انجام می‌شود و عده‌ای مرکب از دختر و پسر در آن شرکت می‌کنند، قرائن و شواهدی پیدا شده که از جای دیگر هدایت می‌شود که سیستم‌های اطلاعاتی و انتظامی باید آن را پیگیری کنند».
    احساس می‌شود پشت پارتی‌های شبانه یک هدایتگر وجود دارد»

    اولا که در کجای دنیا سیستم قضایی بر اساس “احساس” عمل می‌کند؟
    دوما شما جاسوسان را شلاق می‌زنی و بعد ولشان می‌کنی؟
    آخر چرا نمی‌فهمید زندگی خواهی و لذت بردن از جوانی به فرمی که شما نمی‌پسندید، نامش جاسوسی نیست؟ چرا فکر می‌کنید همه باید چون شما از زندگی ببرند وگرنه جاسوسند؟ جالب اینجاست که به دلیل سوء مدیریت اقتصادی خودتان امکان لذت بردن از زندگی به شیوه‌ی دلخواه شما هم برای طرفدارانتان غیر ممکن شده‌است. کدام جوانی می‌تواند یک ازدواج مطلوب داشته‌باشد چه برسد به 4 تا عقدی و بی‌نهایت صیغه‌ی مشروع و مطلوب شما؟

    تصویری که حضرات از جامعه دارند خیلی جالب توجه است؛ به قول ابراهیم نبوی: از نظر آقایان 50 میلیون نفر عامل اجنبی به 5 میلیون نفر نفوذ کرده‌اند.

     
  41. صادق لاریجانی رییس دستگاه قضا تمام روزنامه ها ورسانه ها را تهدید کرده که اگر در زمینه فسادها و دزدیهای میلیاردی حکومتی اقدام به بزرگ نمایی کنند ، با آنها برخورد شدید خواهد شد.

    خشایاردیهیمی نویسنده اصالتا تبریزی در پاسخ به تهدید لاریجانی نامه ای شجاعانه نوشته که مطالعه و اشتراک گذاری آن حداقل قدردانیست که ازاین مرد آزاده میتوان انجام داد.White down pointing backhand index

    ﻗﺎﻧﻮﻥ !

    ﺁﻗﺎﯼ ﺭﺋﯿﺲ ﻗﻮﻩ ﻗﻀﺎﺋﯿﻪ ! ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﻣﯿﮑﻨﯽ ! ﺟﺰ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﻭ ﺍﺭﻋﺎﺏ ﻭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻭ ﺷﻼﻕ ﭼﯿﺰﯼ ﻫﻢ ﻧﻤﯿﺸﻨﺎﺳﯽ . ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺷﻼﻕ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺩﻝﻣﻦ ﺍﺧﻼﻕ ! ﺗﻮ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﺑﻪ ﺍﺣﻀﺎﺭ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪﺍﻧﯽ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﮐﻪ ﻓﺮﯾﺎﺩﺷﺎﻥ ﺍﺯ ﻓﺴﺎﺩ ﻻﻧﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺩﺭﻧﻈﺎﻡ ﺑﻪ ﻫﻮﺍﺳﺖ . ﺁﻥ ﻫﻢ ﻧﻪ ﻓﻘﻂ ﻓﺴﺎﺩ ﻣﺎﻟﯽ ، ﺑﻠﮑﻪ ﻓﺴﺎﺩ ﺍﺧﻼﻗﯽ،ﺩﺭﻭﻏﮕﻮﯾﯽ ، ﻭ ﺣﻖ ﺭﺍ ﻧﺎﺣﻖ ﮐﺮﺩﻥ . ﻣﺮﺍ ﻫﻢ ﺯﺑﺎﻥ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﻫﺴﺖ.ﻣﺮﺟﻊ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺗﻮ نیستی.ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺍﺳﺖ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﻨﻤﺎﯾﯽ ﻓﺴﺎﺩ ﺩﺭ ﻧﻈﺎﻡ ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻻﭘﻮﺷﺎﻧﯽ ﻓﺴﺎﺩ ﺩﺭ ﻧﻈﺎﻡ . ﻣﺴﺌﻮﻝ ﺍﺭﺷﺪ ﻗﺎﻧﻮﻥ ! ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺷﮑﻨﺎﻥ ، ﺭﺍﻧﺖ ﺧﻮﺍﺭﺍﻥ ، ﺩﺭﻭﻏﮕﻮﯾﺎﻥ ﻭ ﺗﻬﻤﺖ ﺯﻧﻨﺪﮔﺎﻥ ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺭﺍﻩ ﻣﯿﺮﻭﻧﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﮕﻮﯾﯽ ﺑﺎﻻﯼ ﭼﺸﻤﺘﺎﻥ ﺍﺑﺮﻭﺳﺖ ﻣﺘﻬﻢ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮔﻨﻤﺎﯾﯽ ﻓﺴﺎﺩ ﺩﺭ ﻧﻈﺎﻡ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﻭ ﻋﻘﻮﺑﺖ ﻣﯿﺒﯿﻨﻨﺪ .ﻃﺸﺖ ﺭﺳﻮﺍﯾﯽ ﻫﺸﺖ ﺳﺎﻝ ﺩﻭﻟﺖ ﺍﺯﺑﺎﻡ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ . ﻣﻌﺎﻭﻥ ﺍﻭﻝ ﺭﺋﯿﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﮑﯿﺪﻥ ﺧﻮﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﺎﺯﻩ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﻣﻨﺼﺒﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺗﺎﺯﻩ ﯾﻘﯿﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ .

    ﻭﻗﺘﯽ ﻓﺴﺎﺩ ﻣﻌﺎﻭﻥ ﺍﻭﻝ ﺭﺋﯿﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﺳﺎﺑﻖ ﻣﺤﺮﺯ ﺷﺪﻩ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻪ ﺟﺎﯼ ﺑﺰﺭﮔﻨﻤﺎﯾﯽ ﻣﯿﻤﺎﻧﺪ ؟ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﯾﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻫﺰﺍﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﺸﺪ ﻻﭘﻮﺷﺎﻧﯽ ﺍﺵ ﮐﻨﯿﺪ . ﻭ ﺗﻮ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﻫﻢ ﻣﯿﮑﻨﯽ ؟

    ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻫﺎﯾﺶ ﺩﺭﻃﻮﻝ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻻﻓﻬﺎﯼ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺯﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﻋﺎﻗﺒﺘﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﯾﻢ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺳﺨﻦ ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ . ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﭼﯿﺰ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺍﮔﺮ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ ﺑﻪ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﮔﺰﺍﻓﻪ ﮔﻮﯾﯽ ﺍﺕ ﻋﻤﻞ ﮐﻦ . ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺗﺤﺖ ﺍﻣﺮﺕ ﺑﻪ ﺣﮑﻢ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺍﺳﺎﺳﯽ ﻓﺮﺍﻣﯿﺨﻮﺍﻧﻢ . ﺑﯿﺎ ﺩﺭ ﺩﺍﺩﮔﺎﻫﯽ ﻋﻠﻨﯽ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﻮ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺗﻬﺎﻣﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪ ﯾﮏ ﻻﻗﺒﺎ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ﺟﻮﺍﺏ ﺑﺪﻩ . ﻭﮔﺮﻧﻪ ﻣﻦ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﺗﻮ ﮐﻬﺮﯾﺰﮎ ﻫﺎ ﺩﺍﺭﯼ . ﮔﻤﺎﻥ ﻣﺒﺮ ﮐﻪ ﺷﻬﺎﻣﺖ ﻣﺪﻧﯽ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ . ﻧﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ ﻧﻪ ﺍﺯ ﻻﻑ ﻭ ﮔﺰﺍﻓﺖ . ﻣﺮﺩﻡ ﻗﻀﺎﻭﺗﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ.ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺮ ﻣﺴﻨﺪ ﻗﺪﺭﺗﯽ ﻭ ﻏﺮﻩ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﻨﺪ . ﻣﻦ ﻧﻪ ﻣﺴﻨﺪﯼ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﻧﻪ ﺟﺰ ﻋﺰﺕ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺍﻡ ﺳﺮﻣﺎﯾ. ﻭ ﻗﺪﺭﺗﯽ. ﻗﺎﻣﺖ ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭ ﺯﻭﺭﺗﺎﻥ ﺧﻤﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺩﻟﻢ ﺳﺮﻓﺮﺍﺯ ﺍﺳﺖ . ﺗﻮ ﺩﻟﺖ ﺧﻤﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﻓﺨﺮ ﻣﻔﺮﻭﺵ

    ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺗﮑﻠﯿﻒ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺭﻭﺷﻦ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ

    یک ﺷﻬﺮﻭﻧﺪ – ﺧﺸﺎﯾﺎﺭ ﺩﯾﻬﯿﻤﯽ

    . اجازه کپی آزاد است

     
  42. مازیار وطن‌پرست

    آقای نوریزاد بسیار عزیز

    به نظر من بیهوده است که در سیاست‌های نادرست و مبتنی بر ایدئولوژی دِمده‌ی غرب ستیزی جمهوری اسلامی، نشانی از جاسوس بیگانه بجوییم. روی دیگر این قرائت این است که خوب جاسوس‌ها را اخراج می‌کنیم و سیستم درست کار خواهد کرد. حال آنکه اصولا این سیستم برای کار درست ساخته نشده‌است، وگرنه اتفاقا دارند اهداف خود را دنبال می‌کنند و از این نظر استقلال هم دارند. اگر هم جاسوسی در سیستم وجود داشته‌باشد (که به دلیل نابلدی حضرات، زیاد هم وجود دارد) در ایجاد وضع موجود عامل تعیین کننده‌ای نیست.

    وقتی آشکارا امت را بر ملت، سوریه را بر خوزستان و ولایت فقیه را بر حق حاکمیت ملی ترجیح می‌دهند؛ وقتی یکمشت آدم بی‌سواد (یا خوشبینانه بگویم با سوادی قرون وسطایی و نامربوط) همه‌ی مقدرات کشور را در دست دارند و میزان ترقی در تظاهر به ایدئولوژی و چاپلوسی برای مظاهر آن است، بدیهی است که سیاست‌های کشور اصولا در پی منافع ملی نباشد و دیگر چه نیازی به جاسوس؟

    وقتی سیاست‌های غلط حکومت ما اصولا منطق سود و زیان و منافع ملی را به رسمیت نمی‌شناسد، جاسوس بیگانه خواندن تنها به اعتبار آنان خواهد افزود. به هر حال جاسوس از منطق سود و زیان پیروی می‌کند، اما سود شخصی خویش را بر منافع ملتش برمی‌گزیند.

    همه‌ی دعوا بر سر اینست که در این سیستم معیوب حتی اگر فرشتگان هم بکار گماشته شوند چون منطق و منافع ملی در طراحی سیستم تعمدا نادیده انگاشته‌شده‌است، نتیجه بازهم به نفع ملت نخواهد بود. مراقب باشیم به اشتباه بر اعتبار سیستم نیفزاییم.

    ———————

    دوست گرامی ام
    کاش به کاربرد جاسوس در نوشته های من کمی بیشتر اندیشه می کردید. جاسوس در نوشته های من، به فعلیت در آوردن مکنونات فروهشته ی رهبر و سرداران و اطلاعاتی هایی است که خود بالاستقلال جز در واحه ای برهوت تکاپویی ندارند. مثالی بزنم از برصیصای عابد. می گویند ابلیس آنگاه که می خواست در این عابد سابقه دار که مثلا شصت سال رکوع داشت و هشتاد سال سجده و دویست سال روزه داری نفوذ کند نرفت با او از خوردنی ها و لذات ظاهری بگوید بل از درِ عبادت در آمد. عبادتش را به رخ کشید و توجه برصیصا را به خود جلب کرد و با درون او آمیخت. پس از در عبادت یعنی همان که در مدار تعلق برصیصا بود وارد شد. پوتین برای آقای خامنه ای موشک اس 300 نمی آورد، قرآن می آورد.
    سپاس

    .

     
    • نوری زاد عزیز ، قرآن در اینجا یعنی:رگ خواب. اگر غیر از این بود که پوتین الان مسلمان شده بود. قرآن بر سر نیزه پوتین مساوی است با همان خنجر از پشت.مگر کسی در مکر و تزویر نهفته در این اهداییه شک داشته باشد.درود بر شما که وجدان بیدار ایران زمین هستید .

       
  43. سخنرانی خمینی تقدیم به کسانیکه اسلام را دین رحمت میدانند.بقول خمینی کشتار کفار توسط محمد رحمت به آنها بوده!

    https://www.youtube.com/watch?v=eTGzc1Q_HHM

     
  44. سلام عمو نوری زاد!!!
    بازم اومدی نسازی که!!!!! تا یه چند روزی میگذره و به تو امیدوار میشیم میزنی زیر کاسه و کوزه و یه توپ جدید درمیکنی!!!
    بابا خدا بالا سر شاهده طوری این مهر مشکوک به پیشونیت خورده که با هزار نامه و قسم و آیه پاک نمیشه!!! این هم که با آسمون ریسمون به هم بافتن و مشکوک نشون دادن سر تا پای حکومت بخواهی خودت رو از مشکوک بودن تطهیر کنی ازت دردی رو دوا نمیکنه که!!!
    اما میدونی مشکل مشکوک بودنت کجاست؟!!! مشکل اینه که خیلی رطب و یابس به هم می بافی و به وقتش از هر چپی چپ تر میزنی و از هر راستی راست تر می پیچی!!!
    بابا یه توهم توطئه ای گفتند و یه جورایی هم توی مخ های خیلی ها جا باز کرد!!! ولی نه اینجور که طوری به هم ببافی انگار همه عالم و آدم توی این پنجاه سال زیر بلیط توطئه بودند و خودشون هم خبر نداشتند!!!
    عمو نوری زاد!!! مشکل تو اینه که دم خروس تحیل هات بد جوری میزنه بیرون!!! باشه قبول! روسها از پنجاه سال پیش با آمریکایی ها بستند و تو ایران و خاورمیانه شد هر چی شد!!! خوب این برادران عزیز روس وقتی داشتند این کارها رو با نقشه دقیق پیش می بردند چطور یه دفعه اتحاد جماهیرشون از هم پاشید!!! چطور آلمان شرقی به آلمان غربی ملحق شد؟!!! چطور ناتو اومد دیوار به دیوار روسیه ای که باقیمونده از 12 کشور بود؟!!! چطور …؟ چطور …؟ چطور …؟!!!
    ایها الناس!!! یه عده اَبَر آدم صد ساله دارن دنیا رو با نقشه خودشون پیش می برن و روحانیون ما هم شدن آلت دست اونها!!! این ابَر آدم ها اولش جنگ جهانی اول رو راه انداختند و بعدش جنگ دوم و بعدش یه لیست آدم رو رئیس جمهور 200 کشور کردند و بعدش کلی نقشه کارتونی جنگ های محلی و منطقه ای رو کشیدند و بعدش یه نقشه دقیق انتشار دلار رو توی تار و پود دنیا کشیدند و بعدش بین تمام کمپانی های عالم تقسیم کار و سهم پول کردند و بعدش از دل مادر جد رهبران مبارز هند و پاکستان و مصر و ترکیه و عراق و ایران و و و و و کلی نوزاد بیرون کشیدند و قلپی هدایت شون کردند تا اینها رهبران این نهضت ها بشوند و همه چیز رو و همه چیز رو و همه چیز رو هدایت کردند!!!!! که چی؟!!! که به منافع خاص خودشون برسن!!!! این تحلیل جانانه نوری زاد!!!!باشه قبول!!!
    اما دم خروسش کجاست؟!!! دم خروسش اینه که این ابَر آدم ها ته این خط رسیدند به آمریکایی با کسری بودجه فوری هجده هزار میلیارد دلاری و انگلیس با بدهی استقراضی هفت هزار میلیارد دلاری و فرانسه و ایتالیا و اسپانیا و پرتقال و … در حال ورشکستگی و چین که اومده رو خط و داره می تازه!!! خوب عمونوری زاد!!! این دم خروس که همه بافته هات رو جارو میکنه و میریزه توی آشغالدونی تاریخ که!!!
    و اما حکایت مشکوک بودن عمو نوری زاد ما!!! خوب عمو جون مشکوکی دیگه!!! چرا؟!!! چون خط بچه های بالا رو خوب و دقیق پیاده می کنی!!! چه خودت بخواهی و چه خودت نخواهی!!! ما شاء الله و هزار ما شاء الله!!! و این یعنی رشته و پنبه شدن همه بافته هات!!! ولی خداییش غیر از مرگ تصادفی چند نفر مثل ستار و زهرا کاظمی و امثالهم، تا حالا هیچکس به صرف چند جمله فحاشی و ناسزا و بدون ارتباط و اجیری و مزدوری برای گروه های برانداز و مسلحانه و یا اهانت مستقیم به ذات جلاله و پیامبر و ارتداد اعدام نشده!!! هر اعدامی هم که بوده با محاکمه و وکیل و حکم بوده!!! حتی اعدامی های 67 بهشون فرصت داده شد که اعلام کنن ما با دروغ جاویدانی ها و بقیه گروه های مسلح همراه نیستیم!!! خوب خودشون نخواستن!!! قبول دارم که این اعدامی ها هنوز از اعدامشون راضی نیستن و بعضیا گاه و بیگاه و بعضیا هم مدام اعتراض میکنن!!!!!!
    پس ببین عمو نوری زاد!!! هیچ وقت قرار نبوده کسی بخاطر چند کلمه امثال خزعبلاتی که عمو نوری زاد سر هم میکنه کشته بشه!!! ولی خوب این یه سئوال مهمه که چرا عمو نوری زاد این قدر آزاده که آه به دل آزادی توی آمریکا و اروپا میذاره؟!!! خدا نکرده امروز داریم می بینیم که ترامپ و هیلاری هم برای همدیگه شکایت قضایی در مورد اظهاراتشون رو میکنن!!! ولی این نوری زاد تو گفتن و نوشتن تا ته خط قرمز عالم و آدم جلو میره و باز هم کسی بهش کاری نداره!!! خوب این میشه یه معمای پیچیده و عجیب دیگه!!!
    اما من با فکر ناقص خودم جار می زنم که ابها الناس!!! به نظر من نوری زاد برای این آزاده که:
    اولندش تا میتونه هر چی اباطیل تو چنته داره بیرون بریزه و تا میتونه خودش رو توی مردم رسوا کنه!!!
    دومندش برای اینکه دم خروس هاش طوری از نوشته هاش بیرون میزنه که معلوم نیست دم خروسه یا چوبه!!!
    سومندش چرا باید بچه های بالا یه همچین تفریح و گذران اوقات فراغت تو فضای مجازی رو از موافق و مخالف بگیرن؟!!! مگه همه نمیگید ایرانی جماعت تفریح شون کمه و همش نباید مصیبت خونی و عزاداری باشه!!! خوب تفریح از خوندن اباطیل بهتر؟!!!
    چهارمندش وقتی یکی مثل عمو نوری زاد هیچی نمی فهمه ولی مخش توهم میزنه که همه چیو می فهمه چرا باید فضای علم و دانش مملکت رو از تفریح کردن با افاضه های نوری زاد محروم کنیم؟!!!
    و پنجمندش قربون شهید آوینی برم که سایه آبروش هم از نوری زاد محافظت میکنه!!!
    ولی من به پیر و به پیغمبر قسم میخورم که نوری زاد نه مزدور حکومته و نه جاسوسه و نه آب زیرکاهه و پنه شت پرده با بچه های بالا بسته!!! دلیلش هم خیلی روشنه!!! مگه ماها افتخار مزدوری برای اقا امام زمان (ع) رو به این مفتی ها به آدم پر از تناقض و سردر گمی مثل نوری زاد میدیم!!! پس خواهشا بیخود به نوری زاد مشکوک نشید ها!!! گناه داره!!!!
    تازه خود نوری زاد هم گفت که همه رازها رو باید از تنوین خواهشا بیرون کشید؟!!! پس چرا معطلید؟!!!!!!

     
    • خخخخخخ.صادق جون دمت گرم خوب به همه فهموندی اهل توهین و تحقیر شخصیت نیستی.اند آو هیستوریتو برم من خخخخخخخ.دمت گرم خخخخخخخخخ.

       
  45. خبر فورى از گویا نیوز : حادثه در مسجد مقدس جمكران
    به گزارش خبرگزارى فارس، امروز صبح، //////////////// توسط نيروهاى اورژانس تهران و آتش نشانى مستقر در مسجد مقدس جمكران از چاه بيرون كشيده، و به بيمارستان كودكان بقيةالله الاعظم منتقل شده اند.

    به دنبال حضور شهاب الدين حسينى، هنرپيشه ى مطرح كشورمان كه اخيرا در فستيوال كن،///////////////
    ///////////////
    ////////////////////

    —————————
    سلام بردبار گرامی
    من بخش های دیگر نوشته ی شما را حذف کردم. در اینجا ما باور مردم را به مسخرگی نمی آلاییم. هرچند آن باور خرافی و غلط باشد. نقد کجا و مسخره کردن باور مردم کجا؟
    سپاس که مراعات می فرمایید

     
  46. حاج آقا خطاب به مجمع الشرعیه :

    هر جوری که می تونی نگذار مردم فهمشون زیاد بشه .
    بهشون بگو هر چی هست همینه که ما به شما می گیم و خارج از گفته ما کفر است و باطل .
    هیچ وقت نگذار قمه و زنجیر علم و کتل از دست مردم بیافته …
    اگر روزی بیاد که مردم این ها رو زمین بندازن و کتاب بدست بگیرن ، اون روز باید بریم و این عیش مدام رو رها کنیم …
    اگر تونستی این جوری مردم رو حفظ کنی ، هزاران سال بر اون ها سواریم و از خریتشون ثروتمند و محترم زندگی می کنیم .
    اگر در هر هزار نفر یکی هم مثل این شاعر چرند باف پیدا شد ، نترس و فوری اتهام کافر بودن بهش بزن …
    اون وقت می بینی همون مردمی که تو تربیت کردی چطور بر سرش می ریزن و تکه تکش می کنن …!

    #کتاب_حاجی_آقا

    اثر زنده یاد ؛

    #صادق_هدایت

     
  47. سلام جناب نوریزاد عزیز.خسته نباشید.متن نامه شما را خواندم برایم جالب بود چون خودم هم مثل همان زن فکر میکنم! و در صداقت گفته هایم همین که نام و ایمیلی که در پست گذاشتم کاملا جعلیست…اما چرا من به شما مشکوکم: آنهمه کشتارهای نابحق با بحقی که نظام به هردلیل مرتکب شده و میشود که بر زبان شما جاریست همه و همه اطلاعاتیست که اکنون بدرد ما نمیخورد بعبارتی سوخته! اینها بایست همان زمانیکه اتفاق افتاد و پاره ای هم بگفته خودتان در جریان امر بودید برملا میکردید و نکردید….حکایت شما حکایت بازیکنان و مربیان ورزشی ماست که دایم از بازگو کردن حقایق پشت پرده حرف میزنند اما بعد از اینکه آب از آسیاب افتاد کلا یادشان میرود چه قولی دادند…..پس به ما حق بدهید که به شما اعتماد نکنیم! و شما را مهره سوخته نظام بدانیم!…..کافیست خودتان را جای ما بگذارید آنگاه به ما حق خواهید داد…دلیل رافت اسلامی نظام با شما یکیش همین است……اگر تشخیص حرف حق و حرف باطل به همین سادگی بود تاریخ بشر بگونه دیگری رقم میخورد.ما انسانیم و فراموشکار خلق شدیم امروز روز که مثلا عصر ارتباطات و فن آوریست هیچ تفاوتی با صدر اسلام از نظر آگاهی بخشی به معنای کشف حقیقت توسط مردم وجود ندارد چون ما همان انسانیم با همان چشمان میبینیم و با همان گوشها میشنویم و البنه که بهمان نسبت فریب میخوریم…..اشکال کار در اینجاست شاید شما حر زمان امام حسین شده باشید که از لشگر یزید جدا شده و اعتنایی به مرگ حتمیتان ندارید اما بدانید دانسته های شما اکنون هیچ دردی از آلام مردم کم نمیکند که هیچ بلکه یادآوی کننده و باز کننده زخم کهنه درد کشیده هاست…..سعی کنید جلوی دردهای آینده را بگیرید نه اینکه تکرار کننده دردها باشید….بازهم به شما خسته نباشید میگویم

     
  48. ایران دوست واقعی

    53 کشور در دنیا کشورهای اسلامی هستند که دارای حاکمانی مسلمان اند و قوانین اسلامی را در آنها پیاده میشود . جالب است که مردم این کشورها از هر نژاد ، فرهنگ ، موقعیت جغرافیائی و زبان تنها در فقر و عقب ماندگی و اسلام با یکدیگر اشتراک دارند . حال به این آمارها دقت کنید .

    1 – فقیر ترین و عقب افتاده ترین کشور اروپا ،کشور مسلمان آلبانی است

    2 – اکثر کشورها ی خاور میانه با آنکه دارای ثروتهای هنگفت و باد آورده طبیعی هستند ، جزء کشورهای مصرفی ، عقب مانده و جهان سومی حساب محسوب می شوند .

    3 – کشورهای ترکیه ، امارات متحده عربی ، مالزی تنها کشورهای در حال پیشرفت این مجموعه هستند که یا حکومت سکولار دارند یا حاکمانشان قوانین اسلامی را اجرا نمیکنند.

    4 – کشورهای ایران و مصر در حالی جزء کشورهای جهان سومی حساب میشوند که تا قبل از استیلای اسلام ، دارای بزرگترین تمدنهای تاریخ بوده اند .

    5 – تنها کشور پیشرفته ای که زمانی اسلام در آن رواج داشته ، اسپانیاست که قرنها قبل مردمش اسلام را از کشورشان بیرون کردند .

    6 – منبع اصلی تریاک ، هروئین و حشیش دنیا کشور مسلمان افغانستان است که مردمانش به شدت اعتقادات مذهبی دارند .

    7 – معدود دزدان دریائی باقیمانده در جهان از کشور مسلمان سومالی هستند.

    8 – این کشورها دارای بالاترین آمار جرم و جنایت ، کشتار و ترور و خشونت و نقض حقوق بشر در دنیا هستند.

    از آمارهای مربوط به فقر من جمله فقر فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی که بگذریم ، دیکتاتوری حاکم بر قریب به اتفاق این کشورها را هم نادیده بگیریم … یک نفر به من بگوید که اسلام برای این کشورهای فلک زده چه ارمغانی داشته است !؟

     
  49. مازیار وطن‌پرست

    مصطفی تاج‌زاده آزاد شد.

     
  50. نظر مجاهدین و اعضای جدا شده اش در مورد فرقان

    بعد از ترورهای فرقان، سازمان مجاهدین نیز مثل تمام سازمانهای سیاسی دیگر ترورها را محکوم کرد ولی کاربرد ” اقدام نابجای ترور “برای اولین ترور یعنی ترور سرلشکر قره نی بعد ها دستاویز حملاتی بر علیه آنها شد، محکومیت ترورها در ان جو شدید بر علیه ترور های گروه فرقان انتظار معمول جامعه بود و حتی بر فرض ارتباط آنها با فرقان، چنین موضعی کاملا قابل انتظار است و نه چیزی را ثابت و نه رد میکند. بررسی عقاید افراد جدا شده از سازمان شاید بهتر به درک نظر واقعی سازمان کمک کند زیرا هر چند انها از سازمان به خصوص رهبری آن فاصله گرفته اند ولی بعید است از تمامی عقاید خود برگشته باشند و خود نیز چنین ادعایی نداشته اند، به همین علت این موضوع بیشتر بررسی میشود.
    سعید شاهسوندی از افراد رده بالای جدا شده از ………………….
    ………………..
    ……………………
    ……………………..
    ( https://www.enghelabe-eslami.com/component/content/article/21-didgagha/tarikhi/15692-2015-07-31-21-31-30.html )

    نسخه کامل مطلب فوق در وبلاگ poshtepardeh60@blogfa.com وجود دارد

     
  51. پشت پرده فرقان، مجاهدین، گروگانگیری سفارت امریکا، تحکیم وحدت، انفجارات سال 60 و کودتای نوژه، ( نوشته : ح. پیروزی )

    بخش اول، فرقان و مجاهدین خلق

    هرکه ناموخت از گذشت روزگار نیز نیاموزد ز هیچ اموزگار (رودکی)

    دهه اول پس از پیروزی انقلاب ایران، یکی به خاطر اقدامات مسلحانه فرقان و مجاهدین خلق و اعدام وسیع اعضای آنها و دیگر به علت جنگ هشت ساله ایران و عراق باعث مرگ صدها هزار ایرانی شد و تا موقعی که علل این وقایع غم انگیز به خوبی بررسی نشود و همه گروههای درگیر اشتباه و تندرویهای خود را نپذیرند و جامعه مدنی و مردم از آن اشتباهات درس نگیرند خطر تکرار آن فجایع همیشه وجود دارد، به درستی گفته اند کسانی که تاریخ نخوانند مجبور به تکرار ان خواهند شد، مثل خطر جنگ بین ایران و عربستان که اخیرا از آن بحث میشود. در مورد جنگ به اختصار اشاره میشود اگر فقط به اینکه صدام به دستور آمریکا به ایران حمله کرد و یا به قول مخالفین به خاطر دخالت ایران در عراق جنگ رخ داد فقط ساده سازی است. توجه به تمام اشتباهات منجر به جنگ مثل گروگانگیری سفارت آمریکا که باعث انزوای ایران در مجامع جهانی، تحریم اقتصادی و نظامی ایران شد و توجه به علل دیگری که باعث فرصت طلبی صدام حسین البته در محاسبه ای اشتباه، برای تسویه حساب مشکلات تاریخی او با ایران و اقدام او برای حمله به ایران شد میتواند از تکرار جنگهای فاجعه بار مشابه و دیگر مواضع و اقدامات افراطی در کشورمان جلوگیری کند.
    نویسنده به دلایلی که /////
    ////////////////
    ///////////

    ترور امیر انتظام توسط فرقان، انتقام بازداشت سعادتی ؟

    یکی از طرحهای ناموفق ترور افراد مشهور توسط فرقان، که طی ان فردی به اسم محمد علی شیرین پور دستگیر میشود طرح ترور عباس امیر انتظام در 21 تیر 58 است (19) در روزهای بعد فرقان ریس کمیته منطقه 3 را با تلفن مرتبا تهدید به ترور کرده و خواستار ازادی فرد دستگیر شده میشود
    ( http://www.habilian.ir/fa/اسناد/غائله-چهاردهم-اسفند-۱۳۵۹-19.html)
    /////////////
    ////////////////
    ///////////
    « دستور دستگیری امیر انتظام را شهید قدوسی صادر کرد، ….ما جا خوردیم که چطور چنین کاری ممکن است ……رضا سیف اللهی که یکی از شاگردان ایشان بود و در لانه جاسوسی حضور داشت، با آقای قدوسی روابط حسنه ای داشت و رفت و آمد داشتند و گزارش هایی را از آنجا برای ایشان می آورد ». ( همان، ص 825 ) امیر انتظام در دادگاه حتی بعضی از اسناد را اساسا جعلی و ساخته خود دانشجویان خوانده بود.
    طبق مصاحبه محمد هاشم پور یزدان پرست از دانشجویان خط امام، یکی از دانشجویان که عضو مجاهدین بوده بعدا اعدام میشود، عباس زریباف یکی دیگر از مجاهدین خلق درون سفارت است که اولین بار در سال53 توسط “علی رضا الفت” با مجاهدین آشنا شد و از ابتدای 58 یعنی قبل از اشغال سفارت به مجاهدین پیوسته بود او که بعد ها در واحد نهضت های ازادیبخش و اطلاعات سپاه هم نفوذ کرده بود در عملیات مرصاد یا همان فروغ جاویدان در صف مجاهدین کشته میشود،طبق گفته یزدان پرست مسول عملیات ( این فرد باید به نام علی زحمتکش باشد ) و دو نفر از شورای مرکزی دانشجویان پیرو خط امام ( مربوط به دانشگاه شریف، پس انها باید اصغر زاده و رضا سیف الهی باشند )نیز به گزارش بقیه دانشجویان مبنی بر اینکه زریباف اسلحه های افراد کمیته درون سفارت را می دزدیده و فردی مشکوک است توجهی نمیکردند،(http://revolution.shirazu.ac.ir/?p=11912)
    //////////////
    //////////

     
  52. سند؛ کارنامه سیاه ابراهیم یزدی از زبان بی بی سی

    تماس‌های سری دولت کارتر با آیت‌الله خمینی یک روز پیش از خروج شاه از ایران شروع می‌شود. اینکه آیت‌الله خمینی و دولت کار‌تر چه روابطی داشتند و چطور خط‌ مشی آنها در ظاهر و برای مدت کوتاهی همخوانی پیدا کرده بود در پی انتشار مجموعه جدیدی از اسناد آمریکا بهتر قابل درک است.

    بنیانگذار جمهوری اسلامی مأموریت حساس گفت‌وگوهای محرمانه با دولت کارتر را به ابراهیم یزدی واگذار می‌کند. یزدی سالها در تگزاس زندگی کرده بود و زبان آمریکایی‌ها را خوب درک می‌کرد. به علاوه او دوستانی چون ریچارد کاتم، استاد دانشگاه پیتسبورگ داشت که سال‌ها بعد مشخص شد در جوانی مأمور مخفی سیا در تهران بوده است.

    بر اساس اسناد روز ۱۵ ژانویه ۱۹۷۹ (۲۵ دی ۱۳۵۷) وارن زیمرمن، از کارکنان ارشد سفارت آمریکا در پاریس به دیدار ابراهیم یزدی، مشاور رهبر انقلاب می‌رود. زیمرمن با پژوی شخصی سفیر آمریکا – که پلاک دیپلماتیک نداشت و توجه خبرنگاران و هواداران آیت‌الله خمینی را جلب نمی‌کرد- به نوفل لوشاتو می‌رود تا شناسایی نشود. این دو حدود ساعت یک بعد از ظهر به وقت محلی در خلوت مسافرخانه‌ای کوچک گفت‌وگو می کنند. آن دیدار – که بنا بر اسناد ۲۰ دقیقه بیشتر طول نمی‌کشد – آغاز روند ارتباط آمریکا و بنیانگذار جمهوری اسلامی است.

    روز پنجم ژانویه ۱۹۷۹ (۱۵ دی ۱۳۵۷) ‌آیت‌الله خمینی به یک شهروند آمریکا به نام لئونارد فریمن که در نوفل لوشاتو به ملاقاتش رفته بود می‌گوید که اگر قدرت را در دست بگیرد و حکومت عدل را تشکیل دهد فروش نفت را به آمریکا ادامه خواهد داد. او سپس به آقای فریمن توصیه می کند که پیام را به دولت آمریکا برساند.

    بنا بر اسناد، ترجمه انگلیسی صحبت‌های آیت‌الله خمینی را دستیارش ابراهیم یزدی در یک نوار ضبط می‌کند و به لئونارد فریمن می‌دهد تا به دولت آمریکا منتقل کند. او هم بلافاصله با سفارت آمریکا در پاریس تماس می‌گیرد و پیام‌‌‌‌ همان روز به واشنگتن می‌رسد. کارتر هم با رعایت جوانب احتیاط فرمان گشایش یک کانال محرمانه بین سفارت آمریکا در پاریس و همراهان آیت‌الله خمینی را صادر می کند، که در اسناد آمریکا به نام کانال “یزدی-زیمرمن” معروف شده است.

    در نوفل لوشاتو بنیانگذار جمهوری اسلامی مصلحت را در ابراز دوستی با دولت کارتر دیده بود. فرستاده‌اش و دیپلمات آمریکایی چهار بار دیگر هم در خلوت‌‌‌‌ همان مهمانخانه کوچک ملاقات می‌کنند. بر اساس اسناد دولت آمریکا در آن دیدار‌ها بود که آیت‌الله خمینی و دولت کار‌تر از هم سوال می‌کردند و جواب می‌گرفتند.

     
  53. بسم الله الرحمن الرحیم
    با عرض سلام
    من 2 نظر اینجا گذاشتم که در هر اولین نظر واقعیت های دین شیعه را بیان نمودم و دروغ هایی که دین شیعه به مردم گفته بود را بیان کردم. در نظر دوم هم باز در مورد دین شیعه صحبت کردم اما واقعیاتی را که در تاریخ توسط دین شیعه تحریف شده بود را تعریف کردم که چگونه بود حمله اعراب به ایران و غیره و منابع معتبری را که از گزند دین شیعه و تحریف دور مانده معرفی کردم. و هر کدام با یک نوع متفاوت برخورد شد. اولی بسیار استقبال شد و امتیاز عالی گرفت17 عالی و 2 خوب، دومی بسیار بد 10 عدد!!!!!
    نتیجه برخورد ها چیست:
    1. ایرانی فرق بین اسلام و دین شیعه را نمی تواند درک کند
    2.ایرانی به ظاهر روشنفکر و به ظاهر با سواد نمیتواند باور کند جنایاتی که در حق مردم ایران شده است ربطی به دین اسلام ندارد
    3.ایرانی بسیار بسیار نژاد پرست و فاشیست است و بی نهایت کوته فکر! اگر واقعیت مخالف طرز فکرش باشد آن را سرکوب و اگر دروغ و اراجیف موافق طرز فکرش باشد آن را تایید میکند(نه اینکه نظر اول من دروغی داشت بلکه چون به دین شیعه و دروغ هایش حمله کردم و نشان دادم چه دروغ هایی گفته شده به مردم، 100% برای این امتیاز عالی گرفت چون مردم فرق بین دین اسلام و دین شیعه نمی بینند و حمله به دین شیعه را حمله به اسلام می دانند و در نتیجه تایید می کردند)
    4.ایرانی عمق جهل و بی سوادیش قابل تصور نیست به طوری که ذره ای در مورد تاریخ مملکتش نمی داند

    همان گونه که ایرانی ، داریوش و کورش و شاهان ساسانی را بخاطر کشور گشایی ستایش می کند، نه میداند و نه می فهمد این کشور هایی که تصرف می شدند با گل و بلبل فتح نشدند بلکه با جنگ و خونریزی این کشور ها جزء خاک ایران شدند، همان گونه مردم مغولستان چنگیز خان را ستایش میکنند و تیمور لنگ را ستایش میکنند و اسکندر را ستایش میکنند و …… . بطور مثال ایرانی جنایات نادر شاه افشار را در حق ملت ایران(به طور مثال نادر شاه مردم را به بهانه های واهی و دروغ مجبور می کرد که سفته های آن زمان را مهر کنند مبنی بر بدهی به دولت تا سقف 80 هزار سکه طلا! به گونه ای که حتی نوزادان به دولت حداقل 10 هزار سکه بدهکار بودند!) و کشور های منطقه را نه میبیند و نه میخواهد ببیند مثلا در حمله به هندوستان آنقدر مردم کشت که از حساب خارج شده! میلیون ها نفر کشته در ایران به دست صفویان را نمی بیند و بجایش می گوید صفویه ایران را متحد کرد! بقول آقای احمدی نژاد قوم ایرانی قومیست عجیب که نه در گذشته مانند آن آمده و نه در آینده چنین قومی می آید و یگانه و بخصوص است!
    ایرانی را اینگونه میتوان توصیف کرد:
    1.روشنفکری را در سیگار کشیدن و سکس آزاد و بی دینی می داند
    2. با سوادی را در موافق بودن تاریخ و دین و غیره با تفکر خود می داند
    3. وطن پرستی را در انکار تاریخ و نژاد پرستی و فاشیست بودن می داند
    4. منطق راستین را منطق خود و تفکر درست را تفکر خود میداند
    5.انسانیت و خوب بودن را فقط در حرف زدن می داند و در عمل فاجعه رفتار می کند

    ایرانی بسیار بسیار بی سواد است به طوری که من هزاران جمله در فضای مجازی میبینم که به کورش هخامنشی نسبت می دهد در صورتی که کل جملاتی که از ایشان مانده همان استوانه حقوق بشر و یک یا دو کتیبه کوچک است! حالا از کجایشان چنین سخنانی می آورند واقعا جای سوال است و خنده دار تر این است که بسیار طرفدار متعصب برای این جملات وجود دارد که برایش خون هم می دهند.
    از یک ایرانی ترجیحا فارس زبان بپرسید که آریایی ها چگونه به ایران آمدند و چه شد؟(دقت کنید که آریایی ایرانی واقعی نیستند و از سیبری روسیه به ایران کنونی آمدند و در اصل روس هستند)بسیاری که فکر میکنند از شمال خود ایران آمده اند و عده قلیلی هم جوری میگویند از سیبری و بی اهمیتش می کنند که گویا از همین درکه و دربند خودمان آمده اند!
    جوری برای قوم آریایی یقه جر می دهند که انگار آریایی هستند! چه کسی جرات دارد بگوید من آریایی هستم؟ بعد از ورود اسکندر و چنگیز و عرب و ترک و ….. آیا هنوز کسی هست که بگوید من آریایی هستم؟ بروید تاریخ را بخوانید تا بدانید ساکن اصلی ایران کرد ها (لر در اصل شاخه ای از کرد است که در طی 18هزار سال خود دارای تمدنی جدا شد) بودند و آریایی ها پس از 300 سال جنگ و خونریزی و تجاوز و کشتار توانستند کرد ها را شکست داده و فلات ایران را به اشغال خود درآورند.
    در هر صورت قصد من از بیان این واقعیات تاریخی چه بود؟
    این که ایرانی تا زمانی که بی سواد و نژاد پرست و فاشیست و دروغ پرداز است و واقعیتها را انکار می کند و نه خود را می شناسد و نه دنیای اطراف خود را، هیچ وقت از دست استبداد و ظلم آزاد نخواهد شد و طعم خوش زندگی بدون کینه را نخواهد چشید. در بهترین حالت ایرانی در 2000 سال دیگر لیاقت یک حکومت کمونیستی را به دست می آورد و شاید 10 هزار سال یا بیشتر طول بکشد که لایق دمکراسی باشد.
    یادم می آید که در سال 88 دوستی به من گفت چرا در تظاهرات شرکت نمیکنی؟ پاسخم این بود:
    آیا برای مردمی خون بدهم و تظاهرات کنم که تا چند روز دیگر از ترس کشته شدن به سوراخ های خود می تپند؟
    برای مردمی، که با ندانم کاری همان گونه که در انقلاب 57 را به گند کشیدند و در مقابل جنایات رژیم آخوندی چیزی نگفتند و این به ظاهر انقلاب جدید را هم به دست استبداد جدیدی بدهند
    من زندان بروم و بمیرم تا آزادی پوشش بیاید و فحشا از این فاجعه ای که هست بیشتر شود ؟ چون ایرانی آزادی را در کمربند به پایین می بیند نه بیشتر
    به او گفتم ببین که همین مردم چگونه در خانه های خود پنهان می شوند و جوانان فهمیده و آزاده به خیال پشتیبانی مردم از آن ها در زندان ها می پوسند و می میرند و شکنجه میشوند. مطمئن باش دور بعدی ریاست جمهوری طوری همین مردم برای رای دادن سر و دست می شکنند که انگشت حیرت به دهان بگیری تازه با اینکه میدانند رای آنها هیچ ارزشی ندارد و کوچکترین تاثیری در رسیدن به دمکراسی نخواهد داشت!
    ببین مردم چگونه برای هر رای گیری در آینده شتاب می کنند و فقط مشروعیت نظام را نزد مجامع بین المللی زیاد تر می کنند.
    دو جمله ی زیبا در فضای مجازی خواندم:1. ذهن احمق ها مثل مردمک چشم است و هرچه بیشتر به آن نور بتابی تنگ تر می شود
    2. ملتی که تاریخ نمی خواند باید اشتباهات گذشتگان را خود تجربه کند.

    …………………………………………………………………….
    جناب آقای نوریزاد عزیز مردم ایران فرقی برایشان نمی کند که رژیم آخوندی با انگلیس و امریکا و روسیه و اسراییل همکاری می کند یا نه و حتی اگر بفهمند مثلا آقای نتانیاهو روز ها به ایران می آید و ریش مصنوعی می گذارد که همه با نام خامنه ای بشناسندش و شب به اسراییل میرود و مثلا آقای جنتی همان آقای پوتین است که گریم می کند و خود را جنتی می نامد، هیچ صدایی از این مردم بلند نخواهد شد.پس سوال این است که چرا بیهوده تلاش می کنید؟فقط خود شما به خاطر هیچ و پوچ زندان می روید و آزار می بینید و چشم خود را با نوشتن این واقعیت ها خسته می کنید.یقرآن بیکارید که برای این مردم فدا کاری می کنید.اگر نگران امنیت خود و شما نبودم مسائلی را برای شما بازگو می کردم که تا 6 ماه سرگیجه بگیرید از عمق فاجعه ای که در صورت بپا خواستن ملت در برابر حکومت پیش خواهد آمد که عاقبت سوریه مثل آرزوی شیرینی برای مردم ایران باشد و بگویند کاش حداقل مثل آنها کشته میشدیم!!!!
    در نهایت توصیه میکنم که مانند من منتظر باشید که نبیره و نتیجه ها یمان به حدی از سواد و عقل برسند که بخار از آنها بلند شود و آبی از آنها گرم شود.
    اگر مخالف هستید و فکر میکنید مردم لیاقت تجربه دمکراسی را دارند ؛ وعده ما انتخابات ریاست جمهوری بعدی باشد و بعد انتخابات من می آیم و به شما خواهم گفت: دیدید؟
    و اگر هر دو زنده ماندیم در سالهای آینده، من هر 4 سال یک (((دیدید؟))) برای شما میفرستم و به فرزندان و نوه ها و نبیره های خود سفارش میکنم که با هر انتخابات در ایران یک ((دیدید؟)) برای نوه ها و نبیره های شما بفرستند.
    یک آقایی را می شناختم که فعال سیاسی بود(به حرف من گوش نکرد و فعالیت های سیاسی می کرد تا اعدام شد)
    آخرین باری که قبل از مرگش دیدمش گفت: افسوس که تصور کردم مردم ایران آنقدر بالغ شده اند و جرات دارند که حتی یک اعتراض کوچک به حکم اعدامم کنند ولی دانستن پوچ بودن این خیال به ریخته شدن خونم انجامید. از او پرسیدم حالا نظرت چیست و چه زمانی را پیش بینی میکنی برای تغییر حکومت؟ گفت شاید 180 تا 200 سال دیگر آن هم فقط به شرطی که چنان مردم کشته شوند تا خون به مچ پای مردم برسد و در آن زمان هم چیزی از این سرزمین باقی نمانده است که مردم بخواهند در آن زندگی کنند.
    و من الله توفیق

     
  54. ۱-آقای نوری زاد عزیز،خامنه ای و احمد خمینی و رفسنجانی هم عضو حزب جمهوری اسلامی بودند عجیب اینکه در روز ترور بهشتی هیچ کدام از اینها به طور کاملا برنامه ریزی شده در محل انفجار حضور نداشتند نظر کارشناس ارتش درباره این انفجار جالب بود که میگفت شدت و نوع تخریب نشان میده که این یا کار سپاه است یا کار ارتش و کار یک گروه شبه نظامی مثل سازمان مجاهدین نیست
    ۲-هر آخوند روشنفکر و باسواد برای این داعشی های شیعی خطر بود شما چرا دکتر مفتح رو نام نبردید که بدون داشتن هیچ سمت و پست حکومتی جلوی دانشکده الهیات دانشگاه تهران به شیوه مطهری و با کلت کمری ترور شد.مردم ساده لوح چنان به آخوند اعتماد کرده بود که فکر نمی کرد این ترورهایی که در مافیای سیسیل هم برای حذف رقبا کمتر استفاده می شد توسط عمامه به سرهای مدعی نمایندگی انحصاری خدا در روی زمین انجام بشه
    ۳- در شیعه آخوندی -صفوی در پشت همه جنایتها و برادر کشی ها همیشه پای یه قبر در میان است در جنگ با عراق مگه پای آزادی قبور امام علی و امام حسین و دیگر امامان مدفون در عراق برای فریب مردم در میان نبود در سوریه هم باز پای قبور زینب و دیگران در میان است در حالیکه این مافیاهای شیعی در قبر امام رضا توسط تیم سعید امامی که خامنه ای همیشه اون بدبخت رو سعید جان صدا میزد بمب گذاشتند

     
  55. درود دوستان

    *براستی آیا هدف از احداث اینهمه سد توسط مافیای سپاه در گرداگرد دریاچه اورمیه با هزینه های سرسام آور تنها جهت تامین نیاز شرب و صنعتی و کشاورزی منطقه بوده هست ؟!!*

    *فهرست تمام سدهای حوضه دریاچه اورمیه *
    https://www.facebook.com/photo.php?fbid=797442916951934&set=a.176708119025420.43493.100000586994662&type=3&hc_location=ufi

    *تصویری گویا از علت اصلی فاجعه دریاچه اورمیه !*
    https://www.facebook.com/photo.php?fbid=919764218053136&set=a.176708119025420.43493.100000586994662&type=3&hc_location=ufi

     
  56. بقلم مهدی خزعلی

    می ‌گویند یکی از بزرگان نجف عیال را سه طلاقه کرده بود، دیگر امکان رجوع نداشت، باید محلّلی پیدا می ‌کرد تا خاتون را به عقد خویش درآورد و پس از همبستری، او را طلاق دهد، کاری بس دشوار و پر مخاطره بود، باید کسی می‌یافت که نه خاتون به او دل بندد و نه او به خاتون!
    شیخ سردرگریبان به دنبال چاره بود، آخر خاتون جوان و زیبا و گل اندام بود، نکند محلّل جا خوش کند و خاتون را رها نسازد، یا خاتون محلّل را بر شیخ ترجیح دهد! دراین اندیشه بود که صدای انکر الاصوات آب‌حوضی در کوچه پیچید، صدا را به سرش انداخته بود که : ” آب حوض می کشیم” خودش از صدایش نتراشیده تر و نخراشیده تر بود، کچل و لوچ و پیس، با قدی کوتاه و چشمانی تنگ ودهانی دریده، دون مایه و بی‌فرهنگ، با پایی لَنگ، ازمال دنیا سطلی داشت و یک لولهنگ، آب حوض می کشید، نگاه به اوکفاره داشت و دیدنش درخواب صدقه، شیخ چون ارشمیدس فریاد کرد که:”یافتم، یافتم” و سربرهنه به کوچه پرید، دیگر آب‌حوضی نمی‌دید، او واسطه وصال بود، دراو جمال یار می‌دید، او را به اندرون دعوت کرد و راز خویش با او در میان گذاشت، گفت :”همیشه تو آب ما می کشی و اینک ما، همیشه یک درهم می ستاندی و اینک صد دینار، اما حواست باشد که زود کارت را بکنی و بروی!”
    آب‌حوضی انگار در عرش پرواز می کرد، خانه شیخ را یکی‌ از قصرهای بهشت می‌دید که درغرفه های آن حوریان منتظرند، او که عمری‌عزب بود و معذَّب و دست درآغوش خویش‌داشت، در دل خود گفت :”صد دینار هم ندهی در خدمتم!” اما به شیخ گفت:” شما بر من ولایت دارید، امر امر شماست،”(امر مولوی است!)
    القصه، برای اولین بار بود که دلی از عزا در‌آورد و کامروا با صد سکه دینار طلا از خانه شیخ بیرون آمد، سبکبال شده بود، انگار بر بال ملائک قدم می گذاشت، برعمر رفته افسوس می خورد و می گفت:”عجب کسب پر منفعتی!”
    فردا صبح شیخ با صدای آب‌حوضی بیدار شد، از همیشه سحرخیزترشده بود و صدایش رساتر، اما چیز دیگری می گفت، او داد می زد:”مَن یَطلُب المُحَلِّل؟ ” ” کی محلّل می خواهد؟” شیخ بیرون آمد و گفت: ” این چه بی‌آبرویی است که راه انداخته‌ای؟” آب‌حوضی –ببخشید محلّل– پاسخ داد:”راستش دیدم کارش راحتتر و درآمدش بیشتر است، شغلم را عوض کردم!
    این حکایت روزگار ماست، علماء همه جورش را با این ملت تجربه کرده بودند، 24 سال ( سه دوره) کابینه در اختیار روحانیت بود، جابجایی سید و شیخ و سید هم جواب نمی داد، سه روحانی این عروس را در کابین خویش داشتند و اینک محلِّلِی لازم بود با شرایط کذا و کذا! باید آنقدر زشت باشد و زشتی کند که ملت نه تنها دل بر او نبندد که از ترس او به دامان داماد قبل پناه برد، قدرش را بداند و اورا بر روی سر بنشاند، و از سویی کسی باشد که اگر خواست جا خوش کند، زورمان به او برسد و دمش را بگیریم و بیرون بیاندازیمش!
    اما امروز محلِّل جا خوش کرده است و با بزک و دوزک، با دروغ و فریب و با خرج کردن از کیسه شیخ می خواهد در دل خاتون جا باز کند، تازه همکاران سابق را هم دعوت کرده است که بیایید، این شغل راحتتر‌ و پر منفعت تر است وبرای دور بعدهم محلِّل‌ها صف کشیده اند. بیچاره خاتون!!*

     
    • جناب خزعلی درود بر شما و وای بر ما که خاتون ایرانزمین را به پای دستار بندان انداختیم و توقع انصاف هم داریم روحانیتی که سرداران و جان باخته گان عرب ستیز را دشمن خدا و خلق می انگارد بهتر از این نمیشوند .

       
  57. مصلح آبادی اراکی

    با سلام / امروز 15 خرداد ماه 1395 و شاید که دو خبر برای هموطنان مهم بوده باشد . 1 _ مصطفی تاج زاده از زندان جهالت و اَشقیا آزاد شد . تاج زاده روزی از دستِ جنتی ” آرای مردم خوار ” بر وزن ربا خوار و زمین خوار شکایت به دادگاه برده بود ولی ایشان حتی مردانگی و شجاعت آن ” یهودی ” را که در دادگاه حضرت علی علی (ع ) حاضر شده بود ، را نداشت و در هیچ دادگاهی حاضر نشد ( ایشان پست و مقام خود را از آن حضرت بالاتر می داند ) . 2 _ محمد علی کلی درگذشت . محمد علی کلی که ” تازه مسلمان ” شده بود ، در مخالفت علنی با جنگ شرق دور و ویتنام ، بخاطرِ باورهای مذهبی‌اش در آرتش آمریک حضور نیافته و به جنگ مردم ” بودایی ” ویتنام نرفت و به اتهام “فرار از خدمت” گناهکار شناخته شد و به همین علت محمد علی مدتی در بازداشت بود . اما در کشور جمهوری اسلامی که افرادش ” تازه مسلمان ” نیستند و ” نسل اندر نسل مسلمان ” اند و سیادت ها هم وصل به امام معصوم هستند ، برای کشتار مردم سوریه فوج ، فوج و لشکری برای کشتار مسلمانان مردم سوریه صف کشیده اند ! آقای نوری زاد خودتان بهتر از بنده میدانید که این ” تفاوت ” مسلمانی ” مردم ما در کشور شیعی مسلک با مرحوم محمد علی کلی در کشور کفار و شیطان مسلک ، به قول معروف ” از زمین تا زیر زمین ” است !

     
  58. درود

    سوریه و راه حل آن

    جمهوری اسلامی باید به اسد فشار بیاورد. از حکومت کناره گیری کند و و
    انتخابات زیر نظر سازمان های بین اللملی بر گزار کند. از همه مهمتر همه پرسی
    برای تغییر قانون اساسی بطوریکه حقوق” سنی ها” و” کردها ” و بقیه اقوام رعایت
    بشود.متاسفانه عده ای از مردم عادی ایران در توجیه جنگ سوریه می گویند . ما
    جنگ را به سوریه کشانده ایم تا جنگ به کشور ما کشیده نشود. این واقعا غیر
    اخلاقی ترین توجیه برای جنگ سوریه است. مردم کشوری دیگر کشته شوند تا جنگ به
    کشور ما کشیده نشود؟؟!! این افراد ساده لوح نمی دانند جنگ سوریه ساخته پرداخته
    شرکت های چند ملیتی است برای اهداف شان که *اسراییل بیشترین سود را از این
    قضیه می برد *چرا که از زمان جنگ سوریه کلا” کارهای غیر اخلاقی اسراییلی ها
    به فراموشی سپرده شده حتی اسراییلی ها که قرار بود بلندی ها” جولان “را به
    سوریه پس بدهند حالا می گویند. این سرزمین ها برای همیشه جز اسراییل باقی
    خواهند ماند.که پر واضح است سرداران سپاه(اوبشان و شکم کندگان) مجری سیاست های
    اسراییل و شرکت های چند ملیتی هستند. حتی داعش عراق هم با برسمیت شناختن حقوق
    “سنی ” ها وبقیه مذاهب و اقوام داخل عراق قابل حل شدن است.در واقع یکی مهمترین
    بهانه برای بوجود آمدن داعش در عراق و سوریه عدم رعایت حقوق سنی ها است.

     
  59. آقای نوریزاد ضمن عرض سلام و ارادت،با اجازتون میخوام انتقاد وگله ای از شمابکنم؛درپست قبلی،من از میان خبرها، خبری رو از دیوید کامرون، نخست وزیر بلاد کفر نقل کردم٪که دیوید کامرون با مراجعه به فروشگاه اتوموبیلهای دست دوم،اتوموبیلی به قیمت دو هزار و صد دلار برای همسرش ،خریداری کرده٪ واز قلم توانای شما استمداد کردم که؛«خواهشا»با توجه به «ظرفیت»خبر،حاشیه ای برآن بنویسید،وتصورم این بود که یک قلم توانا در یک قیاس هنرمندانه،که بین این رفتار وعملکرد آقازاده ها و مدیران درجه چندم ام القرای اسلام ومملکت امام زمان،انجام می دهد،چنان این مطلب رابپروراند ،که تا مغز استخوان ولایت مدارانی که هنوز غیرتی و ته مانده وجدانی،در وجودشان باقی مانده بسوزد۰ولی در کمال ناباوری ،دیدم که شما اصل مطلب ،و خواهش مرا،رها کرده و تنها مرا نصیحت فرمودید که زبان فارسی را پاس بدارم و کلمه فارسی«خواهش»را ،با تنوین آمیخته نکنم۰اینست عین نصیحت شما به بنده؛«منصور گرامی، خواهش یک کلمه ی فارسی است و کلمات فارسی “تنوین” نمی پذیرند.»واماجواب من به نصیحت شما؛«سرور و استاد گرانقدر،اگر نگوئیم چند صد سا ل ،که منظورم از زمان صفویه و پر و بال گرفتن اسلام آخوندیست ،ولی بجرأت میتوان گفت که؛۳۷ سال است که هست و نیست این ملت،از دین و فرهنگ و اقتصاد وآبروی ملی گرفته ،تا معادن و مراتع وجنگلها و رودخانه و دریاچه های خشک شده،با ناجوانمردی ، وتوسط فقها وعلمای دین،«تنوین عربی» پذیرفته٪وبه تاراج رفته است،آنوقت شما نگران این هستی که چرا«خواهش»من شهروند عامی بیسواد،به غلط تنوین پذیرفته است؟؟؟

    ———————-

    سلام منصور گرامی
    کمی اگر در همین پاسخ کوتاه من دقیق می شدید، از همان نیم خط نوشته ی من، به مقاله ای بسیار مطول و ناب بر می خوردید. که یعنی: مشکل در این آمیختگیِ خود خواسته است که به دست خود ما صورت می پذیرد. مفهوم؟
    با احترام

    .

     
  60. منصور
    1:42 ب.ظ / می 31, 2016
    ضمن عرض سلام،آقای نوریزاد خواهشا حاشیه ای بر این کامنت بنویسید۰در خبرها خواندم که دیوید کامرون نخست وزیر انگلیس،با مراجعه به یک فروشگاه اتومبیل های دست دوم،یک اتومبیل دو هزار وصد دلاری برای همسرش خرید۰حالا شما این موضوع را مقایسه کنید با اتومبیلهایی که در مملکت امام زمان زیر پای آقا زاده ها و مدیران رده سوم وچهارم این کشور غارت زده هست۰لینک خبر هم اینست؛http://www.car.ir/news/Foreign-Company/david-cameron/

    —————-

    سلام منصور گرامی
    این هم حاشیه ی من بر نوشته ی خوب شما:
    منصور گرامی، خواهش یک کلمه ی فارسی است و کلمات فارسی “تنوین” نمی پذیرند. خواهشاً کلمه ای اشتباه است. چه در گفتار و چه نوشتار از آن استفاده نکنیم. تجزیه و تحلیل ماشین دیوید کامرون بماند برای اهل تنوین.

    .

     
    • جناب نوریزاد عزیز و سایر دوستان

      این منصور من نیستم. ایشان جدیدا با این اسم در این وبسایت مینویسند و خواهش من از ایشان برای تغییر نام متاسفانه تا کنون فایده ای نداشته است.

       
  61. با درود به نوریزاد گرامی‌، مبارز خستگی‌ ناپذیر آزادی قلم، بیان، اندیشه دین و و مذهب، و غمخوار ستمدیدگان وطن؛

    با به کار گیری استدلال شما من نیز میتوانم به خود حق بدهم که به شما بگویم که شما نیز مشکوکید آقا!!

    نوریزاد گرامی شما مجدداً بسبک و روش نامهٔ اخیر خود به پوتین در پستی به همین نام با کنار هم چیدن برخی‌ داده‌های میدانی و وقایع ازجمله ادعای وقوع زمین لرزه بم بواسطهٔ انفجار بمب هسته‌ای و رویدادهای سیاسی برای بست و تحلیل “نظریه توطئه” و برای رسیدن به نتایج ذهنی‌ مطلوب از قبل شکل گرفته تفسیری تکراری از بینش سیاسی جهانی‌ خود دادید.
    دوست گرامی‌ اگر که بشود با تکیه به “نظریه توطئه” ساختار و مناسبات و توازن قدرت جهانی‌ و روابط بین المللی بلوک‌های اقتصادی سیاسی نظامی این قرن را این چنین که شما تحلیل و تبیین می‌کنید – آنهم در مهمترین و بحرانی‌‌ترین منطقه زئوپلیتیک جهان – و با اطمینان خاطر قاطعانه تفسیر کرد! دیگر جامعهٔ بشری را چه نیازی به علوم انسانی‌، سیاسی، اجتمایی، تاریخی و مطالعه و برسی‌ اقتصاد سیاسی و نظامی گذشته و اکنون جوامع است؟؟
    فقط یک مرور سطحی و گذرا بر تاریخ منطقه میا‌‌ن رودان، بین النهریین (مزوپتیمیا) که در مرکز حلال حاصل خیز – مهد تمدن بشری – از زمان پیدایش و حضور “آدم” در باغ “عدن” تا کنون بیندازیم، ما حضور و تردد تمدنهای بیشماری را در این منطقه خواهیم دید؛ اقوام و ملتهای گوناگونی که با ادیان مختلف در این منطقه بشکل بومی ساکن، مهاجر و یا مهاجم حضور داشتند. بابلیها، سومریها، سامیها، مادها، پارتها، هخامنشیان، یونانیها (سلوکیان)، اشکانیان، ساسانیان، رومیان، اعراب حجاز و شام، ترکها، مغولها، تیموریان، صفویان، عثمانیان و سپس در طی‌ یک صد سال اخیر در عصر مدرن این منطقه محل تاخت و تاز و حوزه نفوذ سیاسی نظامی و اقتصادی بریتانیا و ایالت متحده خصوصاً پس از جنگ جهانی‌ اول و دوم بوده. با کمی‌ اغراق میشود گفت تنها اقوامی که پایشان به این خاک نگون بخت نرسیده اقوام بومی آمریکای لاتین و شمالی‌ به انضمام اسکیمو‌ها هستند. تقریباً تمامی ادیان و مذاهب شناخته شده پیش و پسا ابراهیمی بعلاوهٔ ایدولوژیهای سیاسی اقتصادی کاپیتالیسم و لیبرالیسم و کمونیسم نیز اینجا بساط خود را پهن کرده اند. از ادیان چند خدائی، سنگ و بت پرستی‌ گرفته تا ادیان سامی و هندو، یهودیت، مسیهیت، زردشتی، مانوی، اسلام همگی اینجا حضور پر رنگ داشته و در تطور تاریخی این منطقه و شکل گیری تمدنهای فرا آماده در صلح و جنگ نقش هدایت شونده یا گمراه شونده و انحراف بازی کرده اند.
    بنابرین با توجه به واقعیت تاریخی مختصر برشمرده در بالا کاربرد “نظریه توطئه” و نتیجه گیری شما از ماجراجویی و دخالتهای “هدایت شده” یا خودمختار سیاسی‌نظامی نظام اسلامی کنونی ما نشان دهندهٔ اغماض غیر قابل پذیرش دستگاه بینش شما از این تاریخ غنی‌، پر تلاطم و شیفته کننده است که جنگ آورانی همچون کورش، اسکندر، فرهاد، مهرداد، مارکوس کراسوس، رستم فرخزاد، یزدگرد، ابومسلم، عمر، هارون، چنگیز، تیمور، اسماعیل، سلیم، فخری پاشا، لورنس، فیصل، آلن بی‌، عبدالکریم قاسم، صدام، شوارزکف، تامی‌ فرنکس، ابو بکر بغدادی و سلیمان قاسمی را از عصر باستان تا کنون در این میدان و تئاتر تاریخ تردد و جنگ و تجاوز و خون ریزی به خود دیده. این حضور و ورود و خروج متنوع تمدنها، ادیان و نقش آفرینی جنگاواران نمایانگر جنگخویی نوع بشر است نه نوع فرهنگ یا مذهب یا ایدئولوژی منتسب به آنها انسان حیوانی‌ “ارضی” ایست. تجاوز چنگیز و تیمور و عمر و شاپور و خشایار ماهیتاً هم جنس تجاوز اسکندر و ناپلئون و نیکسون و بوش است. مقصود تسخیر سرزمین، استحصال منابع طبیعی و استثمار نیروی انسانی‌، ایجاد و حفظ بازار فروش کالا و پایگاه نظامی برای حفظ سلطه و گسترش نفوذ بیشتربا توجه به مقتضیات زمانه.
    آنچه که ما امروز مشاهده می‌کنیم ارواح سرگردان نیاکان ساسانی و صفوی ما در کالبد ایرانیان شیعه شده امروز برای بازیافت و باز سازی تمدن از دست رفته اما اکنون شیعه شدهٔ ما ایرانیان است، در غیر این صورت اظهارات توام با غرور و مطالبه گرانهٔ صریح نه در لفاف لغزش زبانی‌-فرویدی امثال برادر حسین در مورد قفقاز و بحرین، و شیخ یونسی در مورد مدائن که اینها در گذشته‌ای دور و نزدیک به ما تعلق داشته و اشارات برادران سپاهی در مورد گسترش نفوذ خود به شرق مدیترانه چه معنایی میتواند داشت باشد؟
    تقلیل سیاست پیشگی و سیاست گزاری راهبردی خارجی‌ نظام اسلامی به “ناخدا گاهانه صرفاً بازیچهٔ دست جاسوسان اسرائیلی و روسی نفوذ کرده در سپاه و بیت رهبری بودن” در زمرهٔ تخیلات دایی جان ناپلئون است که همهٔ تحولات و رویداد‌ها را نتیجهٔ توطئه ا‌نگلیسی‌های خبیث میدانست؛
    دوست گرامی‌ شرایط جهانی و منطقه‌ای، و توازن قوا و سیاستهای تفوق طلبی و سلطه جویانهٔ عمو سام و رقابتهای منطقه‌ای میراث دارن امویان، عثمانیان و صفویان‌ساسانیان سبب ایجاد یک هم پیمانی طبیعی بین ایران و روسیه شده. دست‌نشانده‌ای پوتین خواندن علی‌ خامنه‌ای نادیده گرفتن واقیتهای تاریخی، روند تغییر توازن قوا، جاه طلبی تاریخی و ناگزیر ایران و تحلیل رفتن نفوذ عمو سام به عنوان قدرت بلا منازع جهانیست.
    سیاستهای قلدر مآبانه و تمامیت خواه عمو سام و نفوذ لابی صهیونیستهای حاکم بر ایالات متحده و حمایت بی‌ چون و چرای عمو سام از اسرائیل و دشمنی آشتی‌ ناپذیر ایدولوژیک نظام ولایت فقیه با آن و پشتیبانی و گسترش جبهه مقاومت اسلامی و پرچم داری این نظهت تبیین کنندهٔ این وضعیت خاص و بحران ایدولوژیک، نظامی، سیاسی و اقتصادی گریبان گیر منطقه نفت خیز خاور میانه است، که نزدیک یک سوم نفت جهان را از طریق گلوگاه تنگه‌ی هرمز تامین می‌کند و حیات اقتصادی جهانی‌ بدان وابسته است.
    تقلیل انقلاب عظیم ضدّ دیکتاتوری، استقال طلبانه و آزادی خواهانه ۵۷ با هدایت روحانیت با نفوذ و حضور سایر نیروهای ملی‌ که منجر به سقوط و سرنگونی نظام شاهنشاهی پهلوی بر آماده از کودتای پدر و سپس پسر با طراحی‌ و هدایت امپراطوری بریتانیا و سپس امپراطوری عمو سام (با استناد به مراجع و شهود تاریخی خود کودتاچیان) به “کنار گذاشتن شاه” به مثابه ی صرفاً جابجایی یک مهره توسط قدرتمندان حاکم بر جهان باز نمایانگر اغماض غیر قابل پذیرش بینش حضرت عالی‌ و بی‌ بها دانستن نقش مردم در حرکت تاریخ سرنوشت ساز خود است.
    شما تفسیر این نقش را در قالب دسیسه و توطئه چینی‌ توسط قدرتهای خارجی‌ (آمریکا، اسرائیل و روسیه) می‌بینید، بدون توجه به تضاد منافع جهانی‌ آمریکا و روسیه . ریشه این بینش و تفسیر در وحلهٔ اول ناشی‌ از عدم تحقق‌ اهداف و شعارهای اولیه انقلاب توده مردم، سپس سرکوب انقلابیون و مخالفین دگر اندیش و یاس و سرخوردگی توده ی مردم ناشی‌ از پیمان شکنی و نقض آشکار “عهد اجتماعی”، و انواع ستم و تبعیض توسط به قدرت رسیدگان و مصلحین افلاطونی جفاکار است. در واقع عدم توجه یا عدم شناخت ساختار طبقاتی و منافع متضاد اقشار گوناگون شرکت کننده در انقلاب و تطور و دگرگیسی ساختاری و طبقاتی رهبران انقلاب را که منجر به تولد اشرافیت رانت خوار ایدولوژیک و جاه طلب اسلامی برای احیای تمدن اسلامی صفویان (ساسانیان شیعه) که امپراطوری “روم” در این عصر یعنی‌ آمریکا را دشمن و ترکیه عثمانیان و عربستان بنی‌امیه را رقیب خود میشمارد، نادیده میگیرید و تحلیلی مخدوش، متناقض، نارسا از نظام اسلامی ایران ارائه میدهید که متراتب با واقعیات‌های عینی ملی‌ منطقه‌ای و جهانی نیست.
    اقتصاد سیاسی متکی‌ به صادرات نفت و واردات کالاهای مصرفی زایدهٔ اقلیم نیمه‌خشک -خشک- کویری کشور و تحمیلی از جانب کنسرسیوم نفتی‌ هفت خواهران به سرکردگی عمو سام پس از کودتای ننگیین مرداد منجر به گسترش طبقهٔ وسیع میانی سنتی‌ بازاری متکی‌ به بازرگانی شد. این قشر وسیع ارتباط تاریخی تنگاتنگی با قشر شریعتمدارن در فرهنگ مذهبی‌ ما دارد. رشد این قشر وسیع بمراتب از نظر میزان نفوذ اجتماعی میچربید بر طبقه کوچک سرمایداری وابسته وطنی که خود زأئده ی ناتوان یا ضعیف سرمایداری جهان غرب بود و نتوانست مستقل از درآمدهای نفتی‌ رشد کرده و طبقات تولید کننده، کار آفرینان و کارگران صنعتی‌ را در ابعاد وسیع در شرح‌های بزرگ ایران پرورش دهد. این برآیند طبیعی اقتصاد سیاسی همانطور که تجربهٔ انقلاب و سالهای پس از آن نشان داد الیگارشی نفتی‌ و دیوان سالاری متکی‌ به درآمدهای نفتی‌ و واردات کالاهای مصرفی، اقتصاد خصولتی مضر، ضرر دٔه، ناکار آمد را نه تنها حفظ کرد بلکه بافزایش بیش از ۲ برابری جمعیت در طی‌ ۴ دهه عوارض ناهنجار اجتماعی این ساختار و نظام را ابعاد ی گسترده تر و سهمگین بخشیده. با این وضعیت نظام و سرکردگان نظام لاجرم در انجام تعهدات “انقلابی‌” و “عهد اجتماعی” خود دچار فراموشی مطلوب و قصور رفتاری، نقض تعهد، نامشرویی و قانون‌شکنی بر مبنای ماهیت و منافع متغیر طبقاتی و امتیازات نامشروع خود شده؛ بعبارتی کوخ نشینان و ولینعمتان انقلاب و توده مردم را فرو نشانده و فرصت طلبان و وابستگان هزار فامیل شیعه علوی را بر میراث و خان کسرا و انفال انقلاب جهت بر گذاری نماز شکر و وحدت سیاسی میخوانند. چشم بستن بر روی این فرایند دگرگونی تاریخی‌ اجتماعی و دل بستن به نظریهٔ توطئه، تقلیل تحلیل تاریخی – ساختاری اقتصاد – سیاسی کشور به خیالبافیست حتا اگر این داده‌ها خیال انگیز باشند.
    بیان آرزوهای استراتژیک پطر کبیر برای دست یابی‌ روس‌ها به آبهای گرم خلیج فارس – آنهم از زبان بریتانیای ویکتوریا – احتمالا برای آبتنی کردن روس‌ها که روی برف و یخ قطبی برهنه میغلتند، همان تز‌ نخنمای عصر تقابل امپراطوری روسیه تزاری با امپراطوری بریتانیا مربوط به قرن ۱۸ است که دیگر حاوی اعتبار و متانت در اوایل قرن ۲۱، عصر ماهواره و ایستگاه دائمی در فضا نیست. وسعت خاک روسیه بیش با درود به نوریزاد گرامی‌، مبارز خستگی‌ ناپذیر آزادی قلم، بیان، اندیشه دین و و مذهب، و غمخوار ستمدیدگان وطن؛
    با به کار گیری استدلال شما من نیز میتوانم به خود حق بدهم که به شما بگویم که شما نیز مشکوکید آقا!!

    با سپاس و آرزوی سلامتی‌

    ——————————

    درود کاوش گرامی
    نوشته ی پسندیده و کارشده ی شما سپاس مرا با قلم شما آمیخت. از این که به نوشته ی من بها داده اید و مطلبی به این شایستگی در نقد آن قلمی کرده اید، از شما سپاس مندم.
    سپاس

    .

     
    • من هم از این زاویه دید کاوش گرامی تشکر می کنم و اجمالا با نقد ایشان به جناب نوریزاد موافقم ،البته بحث من این نیست که نباید یا نمی شود خطاب به رهبر یا هر مسئول یا حاکمی که مسولیت اجتماعی دارد نامه انتقادی نوشت و او را مورد سوال و نقد قرار داد ،نه، من این را مفروض می گیرم که نقد امری حتمی و غیر قابل اجتناب در امور عامه و اجتماعی است ،اما همینطور که کاوش گرامی روی عنصر “نظریه توطئه” انگشت گذاشت ،من هم اضافه می کنم که در نامه ها یا انتقادها ،کافی نیست که لحن ما فقط لحن شعاری یا احساسی و محکوم کردن مخاطب بهر وسیله باشد ،در این نامه ملاحظه می شود برخی از عناصر بکار رفته در آن اموری هستند وهمی ،نامستند ،یا لا اقل حدسی ،در حالیکه در اینگونه خطاب ها لازم است نویسنده روی عناصر واقعی و وقوع یافته و مستند دست گذاشته و از طریق آنها مخاطب مسئول را مورد خطاب و نقد قرار دهد ،اینکه ما هر امر نامرتبط یا نامستند و اثبات نشده را چاشنی گفتار خود کرده ،آنرا بسمت او آوار کنیم ، بار نقد و انتقاد محتوایی و رئالیستی نامه و خطاب را کاهش می دهد و آن را به سطح بیانیه های سیاسی از پیش تعیین شده تنزل می دهد ،البته در این سایت هم چون غالبا از ریشه با نظام جمهوری اسلامی مخالف هستند ،در هر صورت بطور کلی مطالب آقای نوریزاد را مورد تشویق قرار داده و آنرا تایید می کنند ،در حالی که بطور واضح می توان برخی از عناصر بکار رفته در نامه را مورد سوال قرار داد و از کم و کیف استدلال بر آن یا اسناد آن پرسش کرد.

      ——————-

      سلام سیدمرتضای گرامی
      فرموده اید نوشته ی من تهی از سند و مدرک است. فاجعه هایی مثل جنگ هشت ساله و تلاش برای دستیابی به بمب هسته ای و تاراج اموال عمومی و تباه کردن فرصت ها و اسید پاشی ها و بابک زنجانی ها و کشتار سال 88 و حضور در سوریه و یمن و کشتار و آوارگی میلیونها انسان – انسان – انسان – انسان – انسان ، آیا مدرکی قابل استناد نیستند؟ کاش چند مورد از مواردی را که من بی سند اسم برده ام شماره می فرمودید؟
      سپاس

      .

       
      • آقای نوریزاد، سینما رکس را نگفتید ؟ عجیب نیست که هیچ سالگردی برای آن نمی گذارند؟ چطور می شود با افکار یک ملت بازی کرد؟پاسخش سینما رکس آبادان است. در آن زمان مردم چنان در توهم غرق شده بودند که هیچ کس جرات نمی کرد بپرسد : مگه شاه و ساواک مرض دارند که نفرت مردم را علیه خودشان بیشتر کنند؟ فرض بگیرید که مردم واقعیت را می فهمیدند.در این صورت انقلاب نمی شد. ادامه نمی یافت،چون به جای ابراز نفرت از شاه و ساواک مردم می گفتند:این آخوندا که هنوز قدرت ندارند هولوکاست راه انداختند ، معلومه که بعد ها چه خواهند کرد. سالی که نکوست از بهارش پیداست. آیا تقدیر ماست که همیشه دیر بفهمیم ؟آیا نجات ما در آن نیست که راهی برای بموقع فهمیدن پیدا کنیم؟ نوریزاد گرامی: آیا همین الان ممکن نیست توهماتی ما را گرفته باشد که باید بعدا بفهمیم؟ این چه سری است که ایرانی ها همیشه وقتی می فهمند چی به چی بوده گه دیگه کار از کار گذشته؟ مشکل از کجاست؟

         
      • سلام نوریزاد گرامی

        نخیر آقا، من در مورد کلیت نوشته شما تعبیر به “تهی” نکردم و نگفتم همه اجزاء یا عناصر تحلیلی یا خبری آن غیر واقعی یا نامستند است ،عرض من این بود که برخی از موارد عناصر گفتار شما نامعلوم و غیر مستند یا حدسی و ظنی است ،حالا من بنا ندارم در مورد این عناصر با شما مجادله کنم یا ذیل آنها توضیح دهم ،شما نظر خودتان را فرموده اید و عبارت هایتان گویاست ،اما چون پرسش کردید من فقط عبارت هایی از گفتار شما را که بنظرم نامستند یا حدسی و ظنی می رسد و احتمالا نظر جناب کاوش هم با تعبیر به “توهم توطئه “به اینها بود را برای شما لیست می کنم و از شما در باره آنها مطالبه به سند می کنم:

        1-مگر می شود بمبی را که سربازان گمنام امام زمان در حرم امام رضا منفجر کردند.

        2-افرادی را که هم اطلاعاتی ها در قتل های زنجیره ای و هم برادران سپاه به اسم دانشمند هسته ای زدند و کشتند.

        3-این که چرا شاه را برداشتند و چرا از میان همه ی معترضان و انقلابیون، رشته های اراده را بدست ملاهای حوزوی سپردند
        انفجار سینما رکس آبادان، به توصیه ی ملاها صورت پذیرفت.

        4-ترورِ آقای مطهری در همان دمِ پیروزیِ انقلاب، کنار زدنِ یکی از رقبای حتمیِ جناب شما بود. که اگر مطهری زنده می ماند، خورشید جمال شما فرصتی برای درخشش پیدا نمی کرد..

        5-رقیب دیگرِ جناب شما، آقای بهشتی بود. که بظاهر فردی جهاندیده و اهل مدارا و نیک سخن و خواستنی می نمود.

        6-انفجار ساختمان حزب جمهوری اسلامی، نه یک انفجار سمبلیکِ گروهکی، که یک انفجار سیستماتیک بود. این که چند نفراز زبده های علمِ تخریب در آرامش و امنیت بر بیخ دیوارها و ستون های یک ساختمان بزرگ و تودرتو مواد منفجره کار بگذارند و کسی نیز متوجه نشود، نمی تواند کار یک جماعت نوپا باشد.این انفجار، حکومتی و کار دستگاههای امنیتی بود.عدها نیز هیچ گروهکی مسئولیت این انفجار بزرگ را که هفتاد هشتاد نفر را بخاطر کشتنِ بهشتی کشتند، نپذیرفت. مجاهدین با پذیرفتن مسئولیت این انفجار بزرگ، می توانستند در دنیا پُز بدهند که بله ما اینیم. می گویم: روسها و اسراییلی ها مگر نه این که بهمین خاطر در سپاه و اطلاعات نفوذ کرده بودند از سالها پیش؟

        7-روسها و خود اسراییلی ها، داستانِ رهاییِ قدس و بیرون راندنِ صهیونیست های اشغالگر را از دلِ حسرت ها و حقارت های تاریخیِ مسلمانان بیرون کشیدند و پرچمش را بر شانه ی ملایان شیعه یِ به تازگی پیروز شده نشاندند.

        8-شما “ممّد رینگو” را می شناسید. بله، محمد منتظری. که عده ای جوان مسلح را برده بود فرودگاه تهران تا با یک هواپیما به لبنان بروند و ترتیب اسراییل را بدهند! روسها و اسراییلی ها از این بلاهت عظما و از این شوق باطنیِ ملایان شیعه نیک خبر داشتند.

        9-روسهای داخلِ سپاه با به هیجان در آوردنِ دانشجویان ابلهِ خط امامی، سفارت آمریکا را تسخیر کردند.

        10-سپاه و اطلاعات در تسخیر روسها و اسراییلی ها بودند.

        11-ورود به جنگ هشت ساله کاملاً با نقشه ی روسها و با هماهنگی با آمریکا و اسراییل صورت پذیرفت.

        12- سپاه و اطلاعاتِ شما در مشتِ روسها و اسراییلی هاست. نه این که اگر سپاه و اطلاعات را بکاویم، به مأموران موبورِ روسی بر بخوریم. نخیر، عده ای از سرداران و اطلاعاتی های شما از روسها و اسراییلی ها مزد می گیرند و خواسته های آنان را بر میز شما و دولت و مجلس می نهند.

        با احترام

         
    • با عرض پوزش چند پاراگراف کامنت بالا در نقد نامه اخیر نوریزاد گرامی‌ هنگام کپی‌ و پست ارسال جا افتاد که در ذیل آماده از پاراگراف ” پطر کبیر….”

      بیان آرزوهای استراتژیک پطر کبیر برای دست یابی‌ روس‌ها به آبهای گرم خلیج فارس – آنهم از زبان بریتانیای ویکتوریا – احتمالا برای آبتنی کردن روس‌ها که روی برف و یخ قطبی برهنه میغلتند، همان تز‌ نخنمای عصر تقابل امپراطوری روسیه تزاری با امپراطوری بریتانیا مربوط به قرن ۱۸ است که دیگر حاوی اعتبار و متانت در اوایل قرن ۲۱، عصر ماهواره و ایستگاه دائمی در فضا نیست. وسعت خاک روسیه بیش ۲ از برابر وسعت خاک ایالات متحده است با جمعیتی کمتر از نصف؛ روسیه بزرگترین ذخایر انرژی گازو طلا را جهان دارست؛ اشکال آنها اینست که پسرخاله‌های ا‌نگلیسی – امریکایی تمامیت خواه سلطه جو رقیب جهانی‌ دوست ندارند، چه در شکل امپراطوری تزاری، چه کمونیستی و چه لیبرالیستی. توضیح لازم که اینجانب هیچ گونه تمایل سیاسی یا شخصی به هیچ کدام نداشته بلکه سعی‌ بر آن‌ دارم که از دیدگاه منافع ملی‌ و خواستگاه اجتماعی توده مردم زحمتکش به توازن قدرت جهانی‌ نگاه کنم و نه جانبداری ایدولوژیک و یا سلیقه شخصی.
      ‌آیا تاه کنون شده که شما از این فرصت‌های رسانه ایی و بلند گوهای غربی سیاستهای تجاوز کارانهٔ عمو سام در افغانستان، عراق یا سودان، و یا علت و چرایی حمایتهای بی‌دریغ نظامی مالی‌ اطلاعاتی عمو سام از صهیونیستهای حاکم بر اسرائیل در سرکوب و بمباران و ویرانی شهر‌های مردم بی‌دفاع و آواره‌ اهالی فلسطینی منطقه را هم صریحاً ‌نقدو افشا کرده باشید؟ یا از سیاستهای غارت گرانهٔ نظام بانکی تحت سلطهٔ عمو سام بانک فدرال، خیابان گرگها، بانک جهانی‌، صندوق پول دزدان بین المللی، چاپ پول بدون پشتوانه در ابعاد تریلیونی و انتقال تبه کارانهٔ بدهی‌های خود بر گردهٔ شهروندان زحمت کش دهکدهٔ جهانی‌ انتقاد کنید؟؟!! یا این که از آنها بخواهید که چرا میلیاردها دلار پولهای مردم کشور مرا در بانک‌های تحت سلطهٔ خود منجمد و اموال مردم مرا مصادره کردید؟ خسارت‌های جانی و مالی‌ کودتا و تحمیل رژیم دیکتاتوری شاه، اعمال جو خفقان برای ۲۵ سال بر مردم کشورم را با شعار دمکراسی و حقوق بشر خود چه گونه توجیه می‌کنید؟؟!! توطه‌های رنگارنگ در دوران انقلاب و جنگ و فروش و تحویل بمب شیمیایی به صدام برای ریختن بر سر هم وطنان من و تحریمات گسترده و روز افزون اقتصادی، مالی‌، بانکی، دارویی، و غیره از آغاز انقلاب را تا کنون چه می‌نامید؟ اقداماتی در جهت تنبیه مردم کشورم که میخواهند مستقل و آزاد سرنوشت خود و حکومتشان را تعیین کند یا تلاش در جهت براندازی و نصب حکومت دست نشانده دیگری که حامی‌ منافع نامشروع شما در کشورم باشد؟؟
      دوست گرامی خلاصهٔ مطلب اینست که میشود بجهت در اختیار گذاشتن بی‌دریغ بلند گوهای رسانه‌های با نفوذ غربی همچون بی‌ بی‌ سی‌ ، صدای آمریکا و رادیو فردا و امثالهم که همگی ابزار کارزار تبلیغاتی و جنگ رسانه‌ی مثلث ایالات متحده، پیر استعمار و لابی صهونیست میباشد با انگیزه تضعیف کردن دشمن خود مشتاقانه جناب عالی‌ را جهت افشاگری علیه نظام مستقل اما مستبد و جاه طلب اسلامی ایران ترغیب و تشویق کنند؛
      حال در این شرایط آیا من نیز محقم که به شما بگویم، که آقا من به شما مشکوکم. ولی‌ قلبا نمی‌توانم باشم و نیستم

       
      • کاوش گرامی : شما در ایران نیستی.از نزدیک وضع و حال مردم را نمی بینی . اشتباه نشود .نمی خواهم از پندار نخ نماشده مردم مظلوم و قدرت های ظالم بگویم .مظلومیت و
        تحمل ظلم از خود ظلم خفت بار تر است.به نظر من شما در یکجا اشتباه می کنی. در کجا؟ فاکت هایی از زد و بند های مالی و نظامی در صحنه موازنه قدرت ها می آورید که از نظر وقوع غلط نیست. اما که چه بشود؟شما پرسیده اید که چرا ما از لابی های صهیونیستی و چه وچه انتقاد نمی کنیم.اطلاع ما از مسایل جهانی کم تر از شما نیست، اما انتقاد کنیم که چه بشود؟ که جمهوری ملاها بل بگیرد و ظلم خودش را در ظلم دیگران لاپوشانی کند و کثافت خودش را در کثافت عموسام قایم کند و بگوید تو ابو غریب داری پس از کهریزک ایراد نگیر؟ و پشت پرده خودش یکی از کلنی های همین سرمایه داری منتها از کثیف ترین نوعش بماند و با توسل به دین و جواز اوجب واجبات با وجدان های بیدار جامعه هر کاری که خواست بکند؟شاکله فکری شما اسمش هرچه می خواهد باشد فرافکنی مسایل داخلی به امور جهانی و قایم کردن گاو خودمان در گله بوفالوهاست.شما بفرما حل مشکل ما از کجا باید شروع شود. دلار را در معاملات نفتی حذف کنیم و به جاش طلا بگذاریم؟ بقیه مشکلات چی ؟ آیا همه تقصیر ها از اقلیم است؟ خب، اقلیم که از نظر کارکرد فرقی با تقدیر ازلی ندارد. اقلیم را که نمی شود عوض کرد. البته الان همان اقلیم هم دارد بدست اهریمنان حاکم بی آب تر می شود و دولت آینده بهانه کت و کلفت تری برای تقدبر گرایی خواهند داشت؟ شما خبر داری که مقصر سوختن میلیون ها نخل که از بهترین خرماهای جهان را صادر می کردند فقط صدام نبوده است؟ دوست گرامی بگو چه باید کرد؟ اما حال گیرم که من وشما راهکار رهایی بخشی عرضه کردیم. از آنجا که هر فعلی به فاعل و فاعلانی نیاز دارد،بعد این سؤال پیش می آید:چه کسانی باید راهکار را هرچه زودتر شروع کنند؟آیا این جماعتی که دین و فرهنگ ، دین و فرهنگ، بله، دین و فرهنگ را با تمامی امکانات رسانه ای و مالی سپر بلای خود و افیون توده ها کرده_ و دقیقا به همین دلیل با منتقدان فرهنگ بیش از شما مشکل دارد و دستش برسد حذف فیزیکی شان می کند_ این الیگارشی فاسد، دزد، رانت خوار، فامیل باز، قاچاقچی،شکنجه گر، کودتاچی، وحشت پراکن_ می تواند فاعل شایسته ای برای اجرای راهکار باشد یا بشود؟ نقشی که دین ، چه دین فقها، و چه فرهنگ دینی مردم ، در تحمل خفتبار این حکومتی که هر روز بودنش هزار روز زیان به منافع ملی است ایفا می کند از نظر شما بی اهمیت است، چون اینجا نیستی رفیق ، اینجا نیستی که ببینی دین به هیچ وجه یک اعتقادات بی آزار در خانه ها م مسجدهانیست، بلکه تدبیر و اقتصاد آن به تمامی و تمامت خواهانه در اختیار حکومت است. نیستی تا ببینی رسانه های گروهی که در انحصار مطلق حکومت است، چگونه یک دم و یک نفس مغز ها را بمبارد می کنند،با نمایش عزاداری ها و سینه زنی های و انبوه زوار و عربده کشی های آخوندها علیه آمریکا و اسراییل _ دیگر چه نیاز به انتقاد ما _ و سرقفلی دارانی چون ازغدی و قرایتی و
        حسین بازجو_ و فیلم های سفارشی در تحریف تاریخ و اخبار سانسور شده و گزینشی و هرچه بتواند از یک لحظه پرسش جلوگیری کند.نیستی تا ببینی مجلس های خرج و قیمه پلو و چلو مرغ و خیرات چگونه هدایت می شوند در دو سه ماه سال. نیستی تا نتایج نبوغ آمیزترین پروژه ها که در عصر صفوی با کشتاری بسیار عظیم تر از هولوکاست میخ
        خود را در خاک خون آلود ایران کوفت الان چطور دارد بار می دهد و امام زمان در سیاست دارد چه نقشی ایفا می کند.
        خب، حالا فرض می گیریم راهکار رهایی بخش روی میز ماست و هیچ خط خطایی نیز ندارد؟ اکنون می پرسم مجری شایسته اش را چگونه باید یافت؟ من می گویم: از دو راه با یک مقصد. یکی عقلانی کردن فرهنگ عمومی به گونه ای که از خواب دیرسال و کرختی وجدان و سکوت و خفقان و تنهایی و تک روی و انزوا به سمت وسوی همبستگی و گفتگوی پویا حرکت کند . ای، کاوش، نیستی تا فقر فرهنگی و تسلیم شدگی به بلا و قضا را در شوش و مولوی و میدان غار ببینی و گسترش روزافزون آن به مرکز و شمال . نیستی تا وقتی از خانه بیرون می روی هر چند صد متر جوانی نابود شده را ببینی که زیر یک پل، یا لابلای جوی و درخت ها یا ماشین های پارک شده نشسته و علنا دارد هرویین می کشد . نیستی تا ببینی خانواده های بسیاری از طبقه متوسط رو به زوال چگونه هر روزشان با تشویش و کشمکش با فرزندان تحصیلکرده و بیکاری می گذرد که با حشیش و ماری جوانا و دراگ های ویرانگر مغز و احساس و انگیزه روز به روز به زومبی شدن نزدیک تر و از حساسیت به هرچه جمعی و ملی است دور تر می شوند تا در رویارویی با خود فاجعه در ذهنت این پرسش جرقه زند که چه رابطه ای است میان این خودکشی تدریجی و رفتن به سوی مرگ به هوای بهشت. دیگر از بلاهایی که همه از آنها خبر دارند_مگر متوهمان و خود به خواب زدگان_ چیزی نمی گویم. حال برای یافتن و تعیین شایستگان برای اجرای راهکار آیا لازم نیست کسانی با پیشباز خطر آن قدر به این مردم آکاهی بدهند تا در انتخاب نمایندگان و سرنوشت سیاسی و اقتصادی و جمعی خود هرچه بیش تر عقلانی عمل کنند و هرچه کم تر فریب دین سیاسی بخورند؟ شما راه بهتری می شناسی برای تعیین فاعلانی که ملاک تصمیماتشان وجدان انسانی و علم و دانش و خرد باشد نه چپاول ثروت ملی یا برای پرکردن جیب خود یا برای ارضای توهمات آخرالزمانی؟ اگر نه، پس من فکر می کنم نوری زاد در کل دارد راه درستی می رود گرچه شاید در جزییات بعضا خطا کند و همین طور هانا آرنت که در اواخر کتاب سرچشمه تمامت خواهی انگار دارد وضع و حال امروز جامعه ما را وصف می کند، اما شما به رغم حسن نیت ، به رغم اطلاعات درست و دقیقتان ، و به رغم انسان دوستی و دلسوزی ای که من از لحن و کلام شما احساس می کنم ،سرنا را از سر گشادش می زنی .پاینده باشی رفیق

         
      • لا اقل تاریخو بخون که بدونی اسلاو مهاجر نفرت انگیز هیچ حقی از این سرزمین نداره. حتی نژاد زرد هم غاصبه. اگه تاریخو بخونی و بدونی که روزگاری ا غرب چین تا بالکان و حتی لهستان جولانگاه اسکیت های تیره بخت بوده که خویشاوندای ما ایرونیای خودباخته هسن و بحال روز تباهشون گریه نکنی بی عاطفه ای

         
    • جون هر که دوست داری کاوش یه چیز جدیدی غیر از آنچه ////////// اسلامی و توده ایها و اکثریتها می گویند بگو!تو همانقدر به نقش مردم اهمیت می دهی که خامنه و خمینی و بقیه /////اسلامی!مشکل ما عزیز داخلیست و نوریزاد بخوبی به آن اشاره کرده.حالا تو و یه عده ایی چپ از توده ایی و استالینی و رادیکال و انارشیست …بعنوان روشنفکران سرخورده از تیوری طبقاتی هی بند کنید به عمو سام و اسرائیل …!

       
    • جناب کاوش درود بر شما

      با کسب اجازه برویم سر مطالبی که با مرور کامنت نسبتا مسبوط سرکار به مخیله کم کشش ونیمه فعال بنده میرسند و تقدیم حضور میشوند:

      ۱- همانطور که میدانید شرکت نفتی ارامکو و یا اَرَمکو ( ARAMCO) که مابین عربستان سعودی و ایالات متحده بسته شده است که قراردادی ۵۰، ۵۰ هست و درحقیقت اولین دلیل و جرقه ابراز نارضایتی ایرانیان از قرار داد ۲۰ و ۸۰٪ (تازه اگر آن ۲۰٪ را هم کامل و بدون حیله گری تقبل میکردند) شرکت نفتی بریتانیا و پرشیا بود که منجر بقیام ملی کردن نفت ایران شد کشورامریکا از هیچ یک ازممالک خاورمیانه نفت وارد نمیکند. فقط قطر و مقداری کویت به امریکا نفت میفروختند که آنهم چندین سال هست که ادامه نیافته است. در سال ۲۰۱۵ امریکا فقط ۲۴٪ از مایحتاج نفتی خود را وارد کرده است که آنهم فقط نفت خام نبوده بلکه شامل تمامی فرآورده های نفتی مانند گاز و محصولات پتروشیمی وغیره میشود. صادرکنندگان عمده فرآورده های نفتی به امریکا کشورهای کانادا، مکزیک، ونوزئلا و نیجریه هستند.
      منظورازسخن این هست که امریکا در حین و بعد از اتمام جنگ عراق حتی یک قطره نفت از عراق وارد نکرده است. با مرور نوشته های خود جنابعالی بنظرمیآید شما تسلط چشمگیری در امر اقتصاد دارید دراین صورت بنده از شما میپرسم که با بیش ازهزارمیلیارد (تریلیون) دلار پولی که امریکا برای جنگ عراق صرف کرد چقدر نفت خام میتوانست در بازار آزاد که در آن هر روز مازاد کالا وجود دارد بخرد؟ بنده به هیچ وجه نمیدانم چرا امریکا برای جنگ با عراق داوطلب شد ولی میدانم که دلیل اصلی نفت نبود. سرمایه داری که پول توی چنته دارد برای ابتیاع کالایی که هرروز مازاد آن در بازارهست بجنگ نمیرود به بازار میرود

      ۲- هیچ نوع هم پیمانیی بین روسیه و ایران وجود ندارد. امروزه ایران اسلامی متعهدی جز خریدار تولیدات بنجل روسی که ممالک دیگر بخاطرعصبی نکردن «عموسام» به ج.ا نمیفروشند برای روسیه نیست. در تمامی جلسات شورای امنیت که برای تحریم های اقتصادی ج.ا تشکیل شده بودند اکثرا روسیه بود که اول ازهمه دست خود را برای توافق تحریم ها بالا میبرد. این کشور عهد شکن کثیف که نصف سرزمین های ایران بزرگ را با قلدری بسرقت برده است که آنهم بخاطر بیعرضه گی خودش نتوانست برای خود نگه دارد حتی یک بار یکی از این تحریم های شورای امنیت را وتو نکرد. یکی از جالبترین جملاتی که کامرد ( Commrad) پوتین در ملاقات خود به خامنه ای گفت این بود که «ما به دوستان خود از پشت خنجر نمیزنیم». این جمله را به دو نوع میشود تحلیل کرد الف) به غیر دوست ها از پشت خنجر میزنیم. ب) به دوستهایمان از جلو خنجرمیزنیم. یا اینکه بطور کلی حواست باشه، ما خنجر بدست هستیم. بنده اگر جای مشاورین آقا بودم بلافاصله دستور میدادم آفتابه لگن بیاورند
      یادمان نرفته است که اگر تهدیدات هری ترمون با اسلحه تازه ساز که هنوز روسها از دسترسی به آن بیخبر بودند ولی نتایج آنرا در هیروشیما و ناکازاکی دیده بودند نبود روسها آذربایجان و کردستان را هم از ما قاچ کرده بودند. جعفر پیشه وری و کاکا قاضی محمد هنوز درخاطره های انسان هایی هست که خود هنوز زنده هستند

      ۳- تصور نمیکنم شما کاوش ارجمند دسیسه های بیگانگان قدرتمند را دست کم فرض بفرمایید. بله روس ها دوست دارند داخل آب های گرم خلیج فارس آبتنی کنند ولی نه هر آبگرمی از خلیج فارس. آنها آب های گرم «تنگه هرمز» را بیشتر ترجیح میدهند.

      ۴- در زمان قاجارها ایرانیان امریکا را «ینگی دنیا» که لغتیست آذری که دنیای تازه یا جدید معنی میدهد که البته این نام کاملا فراموش شد است. در اوایل سالهای ۱۹۶۰ که امریکا با اتکا به واقعه (خودساخته) خلیج تونکین بطورکاملا علنی و با تمام نیرو(منهای سلاح اتمی) خود را در گیر جنگ با نیروهای چریکی وارتش ویتنام شمالی (صد البته بعلاوه نیروهای شوروی و چین کمونیست آن روزگار) کرد سربازی برای جوانان بالای ۱۸ سال در امریکا اجباری بود ولی جنگ ویتنام بدلیل بد نامی و ماهیت خشن و خونباری را با خود یدک میکشید اکثریت این جوانان با بکارگیری تمامی توانایی و متدهای مختلفی مانند بیماری، فرار کردن به کانادا و مکزیک و سایر بهانه های دیگر سعی برخالی کردن شانه از زیرخدمت نظام وظیفه داشتند وتعداد کسانی که میتوانستد نظامیگری در یکی ازنیروهای مسلح ایلات متحده را بعنوان حرفه تا آخرعمرانتخاب کنند به حداقل ممکن رسیده بود
      بدین خاطر دولت امریکا ی یک پوستر تبلیغاتی درست کرده بود که در متن آن پیرمردی را که کلاه شاپویی مثل پرچم امریکا بود نشان میداد که انگشت سبابه خود را بسمت بیننده اشاره
      وبیان میکرد «عموسام بشما احتیاج دارد» ( Uncle Sam needs you) بعد از آن مابین محافل ضدجنگ و چپ در خود امریکا و در خارج مابین نیروهای چپ سایرنقاط دنیا واژه عمو سام سیاقی روشنفکرانه برای نامبردن امریکا بحساب میامد

      با عرض احترام به کاوش و سایر دوستان که همه در دل جای دارید
      رسول

       
      • با درود به رسول گرامی‌ و با تشکر از نقد شما بر کامنت اینجانب

        ۱- در واقع نوع قرارداد و توافق اولیه بین ایران و انگلیس یا شرکت نفتی‌ بریتانیایی و پرشیا بر مبنای سهم انگلیس %۸۴ و سهم ایران %۱۶ بود و بعداً پس از کشف نفت در عربستان در بهبوههٔ جنگ دوم جهانی‌ توسط شرکتهای نفتی‌ امریکایی که قراردادی بر پایه سهم ۵۰-۵۰ درصدی بین طرفین بسته شد، این توافق یکی‌ از عوامل اصلی‌ اختلافات حکومت وقت ایران با بریتانیا بخاطر قرداد ناعادلانه نفتی‌ فی‌ مابین و سهم خواهی بیشتر ایران شد.
        رضا شاه که به حق از سهم ایران ناراضی‌ بود بسبک خود بدون توجه به قیود دست پا گیر و الزام آور حقوقی و بدون درک توازن قوا (کاغذ پاره خواندن قطعنامه‌های سازمان ملل احمدی‌ نژاد را که به خاطر داریم) با خشم قرداد نفتی‌ امضا شدهٔ مظفردین شاه با ویلیام ناکس دارسی (تاریخ میلادی ۱۹۰۱ بمدت ۶۰ سال در قبال ۲۰ هزار پوند سهم شاه و %۱۶ عایدی سالانهٔ ایران از فروش نفت) را که مبنای این تقسیم سهم و عایدی آن بود نادیده گرفته و کاغذ پاره‌ها را در آتش شومینه ریخت تا که شاید آتش خشم شاهانه فروکش کند.
        دولت بریتانیا بعدها سهام دار اصلی‌ و کنترل کنندهٔ شرکت شد با دخالت مستقیم چرچیل فرماندهٔ نیروی دریایی وقت بریتانیا برای تضمین تامین سوخت مورد نیاز نیروی دریایی بریتانیا و رهائی از وابستگی‌ به شرکتهای نفتی‌ امریکایی استاندارد و هلندی شل، این چرخش سیاست بسیار مرغون بصرفه در راستای تغییر سوخت از زغال سنگ به نفت برای کشتیهای تجاری و نیروی دریایی بریتانیا و حفظ سلطهٔ جهانی‌ وقت آن بسیار مفید واقع شد.
        دامنهٔ این اختلافات از طریق رضا شاه و وزیر دربارش تیمور تاش به دیوان داوری بین المللی نیز کشید اما قلدری رضا شاه و مماشات درباریان مفت خور و نوکر صفت و مرعوب قاجار سنبهٔ پرزوری در مقابل امپراطوری بریتانیا و احتمال اعمال تحریم نفتی‌، ترابری دریایی و نفتکش‌ها و شاخ و شانه‌ کشیدن قویترین نیروی دریایی جهانی‌ آنزمان نبود.
        چهار سال مذاکرات نفتی‌ (۱۹۲۸-۱۹۳۲) توسط تیمور تاش در ایران و لندن و دیوان داوری هیگ جریان داشت و ایران سهم %۲۵ را مطالبه میکرد که در کسب آن موفق نشد. چهار سال مذاکرات تیمور تاش با دولت وقت بریتانیا و شرکت نفتی‌ بریتانیا و رئیس شرکت – جان کدمن – یک بازرس و مهندس نفت و معادن- بجایی نرسید؛ از او نقل قول هست: که وزیر پس از ثبت نام ولیعهد در مدرسه ی در سوئیس به لندن آمد، اینجا نوشید و خورد و روز و شب را صرف مذاکره کرد، مصاحبات فراوانی انجام داد، دخترش را شوهر داد، وزیر امور خارجه را ملاقات کرد، و در خم و پیچ مذاکرات نفس گیر و طولانی‌ و بحثهای مفصل پس از چهار سال او خود را در مسیری یافت که تصوّر میکرد در انتهای مسیر به فرجامی مطلوب رسیده؛ اما آخرین مذاکرات در لندن نشان داد که او به بن‌بست رسیده (برجام اخیر در واقع برجامی است از برجامهای فراونی که طی‌ قرون اجبارا تجربه کرده ایم، دیوان سالاری کشور ما قدیمی‌ترین و پر سابقه‌ترین دیوان سالاری جهان است – مهمتر آنکه تیمور تاش رجل کم مایه ی بود برای اینجام این مهم.)
        بعداً با دخالت مستقیم رضا شاه و برکناری تیمور تاش و جایگزینی وی با نقش بیخاصیت حسن تقی‌زاده و میانجیگری دیوان داوری هیگ منجر به عقب نشینی رضا شاه از لغو قرداد و تن‌ دادن به یک فرایند توافق اجباری شد. در سال ۱۹۳۱ شرکت نفت ایران و انگلیس به دولت ایران مبلغی کمتر ۳۷۰ هزار پوند بابت عایدی از فروش نفت پرداخت میکند در حالیکه همان سال مبلغی حدود یک میلیون پوند فقط مالیات بر در آمد به دولت فخیمه بریتانیا میپردازد. شرکت نفت ایران و انگلیس سهامدار در چندین شرکت نفتی‌ دیگر- شرکت نفت ترکیه -عراق، نیز بود که عایدی از سود این سهام را دور از چشم دولتمردان ایران نگاه می‌داشت چون که امور مالی‌ شرکت را بشکل انحصاری و کاملا محرمانه انجام میداد.
        سرانجام جنبش ملی‌ نفت به رهبری روانشاد دکتر مصدق و پیروزیهای نسبی وی علیرغم تحریم نفتی‌، ترابری دریایی و نفتکش‌ها و شاخ و شانه‌ کشیدن قویترین نیروی دریایی به بار نشست ولی‌ دشمنان زخم خورده بیگانه و وطنی نقشهٔ سرنگونی دولت ملی‌ وی را به کمک هم پیمانان و پیمان کاران سیاسی اقتصادی نظامی رسانه ایی فرهنگی داخلی‌ خیلی‌ زود عملی‌ کرده و سرانجام پس از کودتا ننگیین مرداد اینبار قرارداد جدیدی بر مبنای ۵۰-۵۰ با حفظ مالکیت ملی‌ بر ذخایر در اسم البته – با کنسرسیوم شرکتهای نفتی ‌ هفت خواهران را بر ایران تحمیل کردند .
        تاریخ یک صد سالهٔ اخیر کشور ما با تقابل نفت خواران انگلیسی‌امریکایی و وطنی عجین بوده و قصه همچنان ادامهٔ دارد
        ۲- دوست گرامی‌ مساله صرف دست اندازی به ذخایر نفت دول خاور میانه یا خرید نفت از جانب ایالت متحده از ایران یا عراق یا تامین کننده‌های اصلی‌ خود مثل کشورهای مکزیک و کانادا نیست، که مورد نقد اینجانب بوده، بلکه کلا کنترل تجارت و بازار جهانی‌ نفت و فراتر از آن اقتصاد و داد و ‌ستاد جهانیست که در چنبره سلطهٔ دلارهای نفتی‌ و شبکه بانکی – پولی‌ – مالی‌ عمو سام آنهم نه با پشتوانهٔ طلا بلکه با پشتوانهٔ مجتمع صنعتی‌ نظامی آن است که در کامنت‌های قبلی‌ و خصوصاً تاریخچهٔ توافق برتن وودز توضیح دادم (http://www.nurizad.info/blog/29737 – تجارت نفت از زمان جنگ جهانی‌ دوم تا امروز).
        دوست گرامی حملهٔ عمو سام به عراق و افغانستان در زمرهٔ پروژه‌های نظامی با هزینهٔ چند تریلیون دلاری در وحلهٔ اول بر گردهٔ شهروندان دهکدهٔ جهانی‌ سپس مالیات پردازان آمریکایی خود نمود نظام مونوتریسم متکی‌ بر میلیتاریسم در عمل است.
        ۳-توطئه و دسیسه از آغاز پدایش بشر در زندگی فردی و اجتماعی وی همواره نقش و حضور داشته، معهاذا نقد من بر نوریزاد گرامی‌ متراتب با نظریه خاص ایشان یعنی‌ در مرکزیت تحلیلات تاریخی خود قرار دادن این رویداد هاست آنهم بشکل ظن و حدس و گمانه زنی‌ نا متکی‌ بر واقعیتها و یا مخدوش کردن واقعیتها با تحلیل و لاجرم نتیجه‌گیری‌های ناسازگار و متناقض و هم زمان تقلیل نقش کنش و واکنش‌ها و رویدادهای پیچیدهٔ عظیم اجتماعی تاریخی در این نظریه پردازی. دوست گرامی ملاک اصلی‌ برای تعیین ماهیت حکومت نوع روابط و مناسبات حکومت گران با توده مردم و بود و نبود، تضمین و یا نقض تعهد اجتماعی و نقش مردم در تعیین سرنوشت خویش و حضور مستقیم و نمایندگان منتخب آزاد آنها در ساختارها، و نهادهای تصمیم سازی و اجرایست، و نه در نوع روابط خارجی‌ با کشورها یا قدرتهای بیگانه؛ حفظ و تحکیم منافع ملی‌ نه صرفاً منافع حکومتگران و گروهای اجتماعی ذینفع و وابسته به آنها، ملاک اصلیست و همواره باقیست اما دوستان و دشمنان متغیرند در طول تاریخ.
        ۴- بکار گیری اسم”خودمانی” عمو سام (Uncle Sam) اشاره به ایالات متحده ( United States) با حروف اختصاری (US) دارد که در دوران جنگهای استقلال طلبانهٔ ایالات متحده جوان با امپراطوری بریتانیا در خاک آمریکای شمالی‌ باب شد نه در دوران سرباز گیری عمو سام برای جنگ جنوب شرق آسیا در دههٔ ۶۰ میلادی.
        با سپاس از نقد شما

         
  62. = آقای نوریزاد ، وقتی نوشته های شمارا می خوانم خودم را با شما نزدیک حس میکنم اما وقتی سعی میکنید اسلام را دین رحمت معرفی کنید از شما دور میشوم . در جائی می گوئید این آخوندها خیلی از کارها را زیر بیرق اسلام میکنند.، البته که آخوندها //////////////////// برای حفظ قدرت است اما بگوئید کدامیک از این کارها اسلامی نیست : قطع دست و پا ، شلاق ، جواز چند همسری و صیغه ، ازدواج با دختر ان کم سن و سال ( مگر عایشه 8 یا 9 ساله نبود ؟؟) ، کشتن کافر ( هر کس که به خدا و محمد اعتقاد ندارد ) ، حضانت بچه با مادر محدود به شرط سنی معین و بعد از آن با پدر یا والدین شوهر ، سهم کمتر زنان از ارث ، کتک زدن و حبس زنان در منزل در صورت نافرمانی از مرد ، برتری مردان بر زنان ( بصراحت یکی از آیات )که نتیجه اش همین به حاشیه راندن زنان بوده است ، حجاب ، دریافت نفقه بشرط تمکین بی چون و چرای زن از مرد ، برده گرفتن و تملک زنان غیر مسلمان در جنگ ( می بینیدکه نه خامنه ای و نه هیچیک از سران رژیم ، تا بحال اسارت و تملک وحشیانه زنان غیر مسلمان را از طرف داعش را تقبیح نکرده اند ) و بسیاری چیزهای دیگر . . اسلام یعنی تسلیم ، یعنی حرف نزن ،اطاعت کن، خم شو بدون جدل و پرسش …..البته آخوندهای///////////////// ، یک کار نیک کرده اند و آن اینست که خیلی ها بدنبا ل شناختن اسلام رفتند وقرآن را بارها و بارها خواندند مگر نه این است که اسلام یعنی قرآن و قرآن یعنی اسلام ؟؟؟. منتها مارا آنچنان از جهنم خیالی و خشم خدای جبار ! ترسانده ا ند که مردم عادی و روشنفکران ما از بحث و شکافتن این موضوع حتی در خلوت و خانه خود هم هراس دارند …
    = ایرانی ها در طول تاریخ و حتی همین حالا هم بالاترین خیانتها را در بقای استبدادبه هموطنان خود کرده اند( مثل همین اصلاح طلبها که دانسته یا ندانسته فکر می کنند کثافت را با عطر و گلاب می شود خوشبو کرد ) امیدوارم سرچشمه تردید من به شما ناشی از این هراس تاریخی باشد ….اگر آدم خالصی باشید کارتان سخت است :هم در جبهه شک و هم در جبهه آخوند !!! آقائی گویا بنام آبرامیان ( یوتیوپ) به بی صداقتی شما مصر است …درست یا غلط نمی دانم ، مهم هم نیست چون این آقارا هم نمی شناسم ،فقط می گویم که ما آدمهای دلشکسته از این اوضاع شوم ، بخدا که تاب خیانت نداریم …….اگر آدم رژیمید بگذار از طریق شما بفهمد که چه منفور است و اگر صادقید ، همدردیم و همنوا ……….
    = مدتهاست از خانم عشقی خبری نیست . مادرهای بینوای ایران ،آخرچطور می تواننداینهمه صبور باشند ؟؟؟

     
  63. ایران دوست واقعی

    نام های تازه ای برای وزارتخانه ها و بنیاد های مملکت تصویب شده که از قرار زیر است
    کمیته امداد امام = گداعلی
    سازمان حفاظت محیط زیست = سبز علی
    سازمان بهشت زهرا = عروجعلی
    اداره برق = چراغعلی
    اداره آب = آبعلی
    //////////
    ///////////////
    /////////////////////
    ///////////
    ///////////////
    //////////////
    //////////
    ///////
    ///////
    ///////

     
  64. فقط تو سزاوار این شعر محمدرضا شفیعی کدکنی هستی.

    آن عاشقان شرزه که با شب نزيستند
    رفتند و شهر خفته ندانست کيستند

    فريادشان تموج شط حيات بود
    چون آذرخش در سخن خويش زيستند

    مرغان پر گشوده ي طوفان که روز مرگ
    دريا و موج و صخره بر ايشان گريستند

    مي گفتي اي عزيز ! سترون شده است خاک
    اينک ببين برابر چشم تو چيستند

    هر صبح و شب به غارت طوفان روند و باز
    باز آخرين شقايق اين باغ نيستند

    فدایت شوم.البرز.

     
  65. سلام به نوری زاد و دوستانش

    ﻧﻮﺷﺘﻢ %50 ﺯﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻦ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
    ﻣﺘﺎﻫﻞ ﻫﺴﺘﻨﺪ
    ﮔﻔﺘﯽ : ” ﻣﻦ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ “!
    ﻧﻮﺷﺘﻢ : %75 ﻣﻌﺘﺎﺩ ﻫﺎ ﺟﻮﺍﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ
    ﮔﻔﺘﯽ : ” ﻣﻦ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ “!
    ﻧﻮﺷﺘﻢ : ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﻭ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺗﺠﺎﻭﺯ
    ﻣﯿﺸﻮﺩ
    ﮔﻔﺘﯽ : ﻣﻦ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ
    ﻧﻮﺷﺘﻢ : ﭘﺪﺭﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻬﯿﺰﻩ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻠﯿﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ
    ﻓﺮﻭﺧﺖ
    ﮔﻔﺘﯽ : ﻣﻦ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ
    ﻧﻮﺷﺘﻢ : ﺳﻦ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺑﺨﺖ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﺍﺯ
    ﻓﻘﺮ ﺑﻪ ﺯﯾﺮ 14 ﺳﺎﻝ ﺭﺳﯿﺪ
    ﮔﻔﺘﯽ : ﻣﻦ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ
    ﻧﻮﺷﺘﻢ : ﻣﺮﺩﻡ ﮐﺸﻮﺭﻣﺎﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺗﻔﺮﯾﺢ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ
    ﺯﻫﺮﺍ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ .
    ﮔﻔﺘﯽ : ﻣﻦ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ
    ﻧﻮﺷﺘﻢ : ﺩﺍﺭﻭﯼ ﺑﯿﻤﺎﺭﻥ ﺧﺎﺹ ﺩﻩ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺁﻣﺎﺭ
    ﻣﺮﮒ ﺑﺎﻻ ﺭﻓﺘﻪ
    ﮔﻔﺘﯽ : ﻣﻦ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ.
    ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺍﺯﺕ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ , ﭘﺴﺮﺕ ﻣﻌﺘﺎﺩ ﺷﺪ ,
    ﺩﺧﺘﺮﺕ ﻓﺎﺣﺸﻪ , ﺯﻧﺖ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﻃﻼﻕ !
    ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ
    ﭘﺎﺳﭙﻮﺭﺕ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﯽ ﺍﺭﺯﺵ ﺷﺪ , ﻧﺎﻣﺶ ﺑﺎﻋﺚ ﻧﻨﮓ
    ﺷﺪ , ﻭﺭﺯﺷﮑﺎﺭﺵ ﺍﺯ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ﭘﻨﺎﻫﻨﺪﻩ ﺷﺪ , ﻧﺨﺒﻪ
    ﺍﺵ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﺪﻝ ﻣﻮ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺍﺧﺮﺍﺝ ﺷﺪ ,
    ﺍﺳﻄﻮﺭﻩ ﻫﺎﯾﺶ
    ﻋﺮﺑﯽ ﺷﺪ , ﺷﺎﺩﯼ ﺟﺮﻡ ﺷﺪ , ﺗﺠﻤﻊ ﺑﺎﻻﯼ 10 ﻧﻔﺮ
    ﻏﯿﺮ ﻣﺠﺎﺯ ﺷﺪ , ﺻﺤﻨﻪ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻤﺎ ﺷﺪ ,
    ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺍﺳﮑﺎﺭ ﮔﺮﻓﺖ ﺷﺒﮑﻪ ﺧﺒﺮ ﺍﺯ ﻏﺰﻩ ﮔﻔﺖ , ﺩﺭ
    ﺷﻬﺮﯼ ﺁﺏ ﻧﺒﻮﺩ ﺁﺏ ﺻﺎﺩﺭ ﺷﺪ , ﺍﺭﻣﻨﺴﺘﺎﻥ ﭘﻮﻝ ﺑﺮﻕ
    ﻧﺪﺍﺩ ﺑﺮﻕ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺳﺎﻋﺘﯽ ﺷﺪ , ﻣﺨﺪﺭ ﺷﯿﺸﻪ ﻫﻢ
    ﻗﯿﻤﺖ ﻗﻠﯿﺎﻥ ﺷﺪ
    ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻧﺒﻮﺩﯼ، بی وجدان ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﮐﻪ بودى…
    مردم یمن بمباران میشن ؟
    به ما چه !
    هشت سال زیر موشکای صدام تیکه تیکه شدیم ،
    اونا هم بجنگن و شهید شن مگه شهادت بده ؟؟ ، هنوز بعضی مناطق جنگ زده بازسازی نشده…..

    %%داعش عراقیارو میکشه؟
    بهتر !
    اسیرای مارو تو شهرای شیعه نشینشون به تف و حقارت کشیدن ، یک شیعه عراقی تو جنگ طرف ایرانو نگرفت…‌.
    همین عراقی ها سه سال پیش به تبدیل خلیج فارس به عربی رای مثبت دادند….
    —–
    ٪٪ بچه های غزه گرسنن؟؟
    به درک !
    دم دروازه غار پایتخمون ، بچه ده ساله از گشنگی مواد میفروشه
    —–
    ٪٪ دخترای ایزدی کنیز میشن؟
    به جهنم !
    سن فحشا دختران از سر فقر تو کشورم رسیده به۱۳.
    ——
    پولی که به ایران رواست ،
    به لبنان حرامه
    به غزه حرامه
    به سوریه حرامه
    پولی که به بیمارستان رواست ،
    به ساخت ضریح حرامه ،
    پول نفتی که بچه یتیم رواست ،
    به آقا زاده حرامه ،
    خیری که به نون خشکی ۱۳ ساله رواست ،
    به بچه آخوند پورشه سوار حرامه….

     
    • آخه اینهمه نژاد پرستی دیگر چرا؟ ایرانی تر از ایزدی ها هم مگر میشه؟ به درک؟ به جهنم؟ درد ما یکی دو تا نیست.

       
  66. مازیار وطن‌پرست

    احمد علم‌الهدی “ابومسلم” را «مایه ننگ اسلام و سرسخت‌ترین دشمن امام هشتم شیعیان» توصیف کرده است.

    نمره‌ی امتحان “تاریخ دین” امام جمعه‌ی مشهد با یک غلط نوزده: ابومسلم حدود یک قرن قبل از امام رضا می‌زیست!

    اگر اطلاعات معممین در حوزه‌ی تخصصی این باشد، کاملا می‌شود فهمید در حوزه‌ی غیر تخصصی (یعنی همه‌ی چیزهای دیگری که الآن متولی‌اش هستند) چکاره‌اند.

     
    • مازیار عزیز،

      به کررات ثابت شده که این جمع ملاها ضد ایران وایرانی هستند. توجه کنید که وقتی اعراب خلیج فارس را خلیج عربی نامیده و اینها متقابلاً نام آنرا خلیج اسلامی پیشنهاد میکنند، وقتی که درشروع این انقلاب اسلامی آیت الله خلخالی کلنگ بدست به همراه سایر ملاها به قصد ویرانی تخت جمشید روانه میشود، و بالاتر از همه وقتی که خبرنگاری از خمینی هنگام بازگشت به ایران از او میپرسد که از بازگشت به وطن چه احساسی دارد و او پاسخ میدهد “هیچ”، وقتی که حکومت ملاها 1000 میلیارد دلار خسارت واردۀ جنگ از سوی عراق را سالهاست به آن کشور بخاطر هم مذهب بودن، بخشیده و هنوز که هنوزاست مردم مناطق جنگزده درمیان خانه های مخروبه و خیابانهای پر از چاله و گودالهای براثر بمباران به زندگی ملالت بار ادامه داده و هنوز که هنوزاست درختان نخل که به عمد از سوی سربازان عراقی هدف قرارگرفته و فقط تنۀ خشک شدۀ آنها باقی مانده و دیگر از خرماهای رطب خرمشهر خبری و اثری نیست…. و وقتی که بقول همین ملاهای حکومتی 700 میلیارد دلار در حکومت احمدی نژاد گم شده و رهبر بادستور “کشش ندهید” براین دستبرد تاریخی به خزانۀ کشور و هستی مردم مهر تأئید میزند و وقتی که کودکان بیگناه ایرانی بجای تحصیل، در خیابانها ولو شده و درمعرض تجاوزهای جنسی و آسیبهای اجتماعی و روانی هستند و جائی که چندین تن طلا صرف گنبدسازی اماکن شیعه شده و زنهاو دختران گرسنۀ ایرانی در زیر همین گنبدهای طلا با التماس و تمنا به ” صیغه میری؟” تنهای نحیفشان را دراختیار مردان حریص زائر قرارمیدهند……آیا هنوز کسی هست که ملاها ی حکومتی وغیر حکومتی را ایرانی بنامد؟

      حال نوبت سازندگیست!! کمر مردم و کشور درآیندۀ نزدیکی زیر بار خرد کنندۀ بهره های نجومی تمساحهای بین المللی که برای چپاول هرچه بیشتر هستی ما آمادۀ هجوم به منابع ما هستند، خواهد شکست. این حملۀ دوبارۀ تازیان پس از 1400 سال به این مرز و بوم است تا دیگر اثری از این مردم وآب وخاکش باقی نماند.

       
    • مازیار گرامی اگر به سوال اینجانب در پست قبل از جناب سید مرتضی عزیز که در همین مورد بود و جواب های بسیار مبسوط ایشان توجه فر مایید همه چیز دستگیرتان خواهد شد . با احترام

       
      • مهرداد گرامی،

        پاراگراف زیر عیناً از گزارش سید مرتضی نقل میشود:

        « 1- عبارت مورد اشاره و نقل شده در کتاب تاریخ اجتماعی ایران (« ….خلفاى بغداد؛ به قول دارمستتر، ساسانيانى بودند كه خون تازى داشتند…») در حقیقت عبارت کتاب “دو قرن سکوت” مرحوم دکترعبدالحسین زرین کوب ،ص 134 ، است که در بخشی تحت عنوان “فرجام ابومسلم” آمده است و مرحوم مرتضی راوندی آنرا از زرین کوب نقل کرده است و در پایین همین صفحه ،عبارت نقل شده از شرق شناس فرانسوی دار مستتر به این منبع ارجاع داده شده :Darmesteter, coup d’oeil. P. 34»

        من نسخه ای ازچاپ دوم کتاب دوقرن سکوت زرینکوب، چاپ دوم مورخ 1336 را دراختیار دارم. برخلاف گزارش سید، صفحۀ 134 ادامۀ بحث وبررسی تحت عنوان “استاد سیس” بوده و به هیچ وجه سخن از (« ….خلفاى بغداد؛ به قول دارمستتر، ساسانيانى بودند كه خون تازى داشتند…») به میان نیآمده است. در نسخه های متعددی در فرمت pdf در گوگل هم جستجو کردم، چنین ادعائی از جانب زرینکوب نشده است. شما هم میتوانید در جستجوگر گوگل درستی اظهاریۀ مرا بررسی کنید.

        درمورد اظهارات دارمستتر دربارۀ ابومسلم، درمبحث قبل درپاسخ ایشان عین ادعای دارمستتر را ازکتاب “داستان گذشته وحال مهدی” دربارۀ عباسیان و ابومسلم ذکرکردم که سید قانع نشد و ازمن خواست تا به منظوراثبات صحت ادعای راوندی با اشاره به کتاب دوقرن سکوت زرینکوب، مدرک ارائه دهم. به نوشتۀ زرینکوب در بالا اشاره شد. سپس به صفحۀ 34 از کتاب دارمستترمراجعه کردم. کتاب نامبرده به زبان فرانسه بوده و حاوی مباحثی از درسهائی است که دارمستتر به شاگردانش در کلژ دوفرانس میداد. عنوان کتاب که سید بطورناقص نوشته است، چنین میباشد:

        نگاهی گذرا به تاریخ ایران
        Coup d’oeil sur l’histoire de la Perse

        صفحه های 33 و 34 را که به فرانسه هستند، کپی کرده ودراینجا قرارمیدهم:

        33
        fermé, très haute dans s’a morale, très
        raffinée dans ses dogmes, mais très exi-
        geante dans son culte, c’était une religion
        faîte pour une secte, non pour une nation,
        et, en poussant à outrance la notion de
        pureté appliquée au monde de la matière
        comme à celui de l’esprit, elle avait abouti
        i une immense casuistique où ^ chaque
        mouvement la main de l’homme se heurte
        à une prohibition. Ce culte, d’importation
        étrangère après tout, ridicule quand il
        n’était que prêché, devenait odieux quand
        il voulait s’imposer. Or, à mesure que la
        lutte contre Byzance s’acharnait et que le
        christianisme grandissait à l’intérieur, la
        religion d’État devenait plus oppressive et
        prétendait étendre i la communauté laïque
        des observances de moines. Le niveau de
        la persécution s’étendit, non pas seulement
        sur les chrétiens et les juifs, ni sur les
        sectes religieuses comme celle de Manès,
        ni sur les sectes socialistes et communistes
        comme celle de Mazdak, ni sur les libres
        penseurs et les incrédules comme les Zen-
        dik, maissurleslièdesmèmeetles

        34
        indiffèrents: un premier ministre fat mis à mort
        pour avoir enterré sa femme, au lieu de
        l’exposer aux bètes de proie comme le veut
        l’Avesta. De là, en grande partie, la rapidité
        merveilleuse avec laquelle la Perse, con-
        quise par les Arabes, accueillit l’Islam (i).

        توضیح آنکه مطالب دو صفحۀ مذکور مربوط به مانی و مزدک وزندیق میباشند وهیچگونه اظهاراتی نه درمورد فرجام ابومسلم شده است ونه درمورد اینکه (« ….خلفاى بغداد؛ به قول دارمستتر، ساسانيانى بودند كه خون تازى داشتند…»).

        نتیجه اینکه با اتکاء به همین نمونۀ بالا این واقعیت احرازمیشود که جناب راوندی اقدام به مخدوش کردن این برهه ازتاریخ ایران نموده و ادعای اینجانب مبنی برتحریف مبحث مورد بحث از جانب سید مرتضی وارد است. ضمناً سید مارا به مورخانی نظیر جریر طبری ارجاع داده است. محض اطلاع ایشان، نه تفسیرهای قرآنی طبری معتبراست ونه تاریخ نویسی وی. نمونه ای ازتفسیر وی درمورد کعبه را هم اکنون در سایت من میتوانند مطالعه کرده و نظرشان را همین جا بدهند. به علت طولانی بودن مطلب از ذکر آن درمیگذرم.

        اما تذکر دوستانه ای که مایلم به سید مرتضی بدهم، درمورد اظهارات غیر واقعی و غیرمستندیست که جا وبیجا ارائه میدهد. شک نیست که در حال حاضر با وجود این همه وسائل ارتباطی که دردسترس عموم قرار دارند، دوستان میتوانند اظهارات نادرست ایشان را به سادگی مورد تحقیق قراردهند و لذا آنها را به حساب نادرستگوئی جامعۀ روحانیت بگذارند. پس ایشان گمان باطل نبرند که دراینجا با مشتی سفیه یا کودک سروکاردارند. با مطالعۀ مطالبی که دوستان دراینجا مینویسند، چنین نتیجه گرفته میشود که معلومات آنها درسطوح بالای دانشگاهیست. بحث را در همین جا خاتمه یافته تلقی میکنم. با تشکر ازهمۀ دوستان و بخصوص دوست روحانی ما آقاسید مرتضی که به منظور اختصار ایشان را آسد مرتضی خطاب کرده ام و ایشان هم متقابلاً درصدد تلافی برآمده و مرا آعلی نامیده است. خب اشکالی ندارد.

         
        • مهرداد گرامی

          با سلام به شما ،عرض می کنم که شما با این سوال تاریخی که از من کرده بودید ،تبدیل شدید به سنگ صبور من و علی کبیری!
          این بحث البته در پست قبلی نوریزاد مطرح شد و سیر آن در آن پست وجود دارد که شما چه پرسیدید ،من چه پاسخی دادم و به چه استناد کردم و علی کبیری گرامی از کجای بحث ورود پیدا کرد و به چه چیزی و با چه استنادی گیر داد ،لابد دوستان خواننده آنرا دیده اند یا می بینند ،اما برای یاد آوری و ضمنا پاسخ به این نوشته اخیر کبیری ،اجمالا به این اشاره کنم که شما پرسیده بودید چرا امام جمعه مشهد با بودن نام ابومسلم بر یک تیم فوتبال مخالف است؟ من هم عرض کردم که غالبا با رویکردهای قولی و فعلی آن امام جمعه مخالفم و بنظرم اصلا اهمیت زیادی ندارد که نام یک تیم فوتبال چه باشد ،اما فقط خواستم یک اشاره تاریخی کنم به اینکه قضاوت امام جمعه مشهد در مورد ابومسلم خراسانی سردار شجاعی که باعث انقراض سلسله ظالم و نژاد پرست اموی شد و بعد هم توسط همانها که به آنان خدمت کرده بود بقتل رسید ،قضاوت درستی بوده است و بر خلاف ارتکاز تاریخی که برخی ایرانیان در مورد ابومسلم دارند که سرداری ایرانی برای قیام علیه اعراب و بنفع ایرانیان بوده است ،نه تنها قیام او از سر خدمت به ایران و نهضت های ایرانی نبود ،بلکه قیامی بود به اسم و شعار کمک به اهلبیت پیامبر که در راستای آن هم هزاران هزار انسان اعم از ایرانی و غیر ایرانی را بکشتن داد تا بجای سلسله ظالم بنی امیه عباسیان بحکومت برسند تا آنان نیز ظلم های جدیدی علیه ایرانیان و هم اهلبیت پیامبر آغاز کنند ،بنابر این هیچ شاهد دقیقی وجود ندارد که ابومسلم که البته سرداری شجاع و جنگاور و جسور بود ،اقدام به یک نهضت ایرانی بر علیه اعراب یا اسلام کرده باشد ،برای اینکه او هم خود مسلمان بود و هم در ابتدا با ادعا و شعار بحکومت در آوردن اهلبیت پیامبر به میدان آمد منتها هیچگاه قیام او مورد تایید اهلبیت و از جمله امام صادق علیه السلام واقع نشد ،و بر اساس گزارش های فراوان و معتبر تواریخ ابومسلم خونهای زیادی از ایرانی و غیر ایرانی بزمین ریخت که در برخی تواریخ تا 600 هزار نفر نوشته اند.
          بحث من با شما این بود و من در اینمورد از باب نمونه عبارتی از کتاب تاریخ اجتماعی ایران تالیف مرتضی راوندی شاهد آوردم و همینطور استناد به تواریخ دیگری مثل طبری و کامل و دیگران.
          پس مقصود من از نقل عبارت کتاب مستند تاریخ اجتماعی ایران توضیح مطالب فوق بود که اتفاقا ابومسلم برخلاف ارتکاز ذهنی بسیاری از ما فردی جنایتکار و ریاست طلب بود که دست بکشتارها از ایرانی و غیر ایرانی زد تا امویان را کنار زده و عباسیان را روی کار آورد ،همه بحث من این بود ،در آن عبارت تاریخ اجتماعی ایران هم ،راوندی عبارتی از کتاب دو قرن سکوت مرحوم زرین کوب را نقل کرده بود که در آن یک مطلب حاشیه ای و کم اهمیت بنقل از شرق شناس فرانسوی یعنی دار مستتر نقل شده بود که جمله ای مبهم و قابل بحث بود.
          این علی آقای کبیری ما هم روی آن ارتکاز ذهنی از کتب درسی ابتدایی زمان شاه ،از این مطالب مستند تاریخی در باره ابومسلم باصطلاح خونش بجوش آمده بود و شروع کرده بود به تندی و تهمت در باره کتاب تاریخ اجنماعی ایران و مولف آن مرتضی راوندی و آخوندها! و چه و چه و اینکه این کتاب سفارشی بوده است و همه تواریخی که جنایات ابومسلم را نوشته اند از نظر ایشان بی اعتبارند چون معظم له در باب تاریخ فقط به “تاریخ لابراتواری”! اطمینان دارند نه تاریخ مکتوب!
          یعد هم ایشان بجای ابطال سند و استناد فکت فوق ،و ارائه اسناد تاریخی در تنزیه ابومسلم خراسانی ،شروع کرد به گیر دادن به آن عبارت نامفهوم یا مجمل دارمستتر که راوندی در تاریخ اجتماعی آنرا از قول زرین کوب در دو قرن سکوت نقل کرده بود! و این ماجرا هنوز ادامه دارد! غافل از اینکه اصلا بحث ما در نقل عبارت های راوندی نه استناد به قول دارمستتر بود و نه تحقیق در باره مفهوم عبارت او!
          در آن بحث ایشان گیر داده بود به اینکه این عبارت هم از دار مستتر نیست ،و هم معارض است با نظرات دیگر او در جاهای دیگر! من توضیح دادم که اولا عبارت تاریخ اجتماعی یک جعل نیست ،بلکه نقل قولی است از زرین کوب در دو قرن سکوت ،که در پاورقی دو قرن سکوت هم رفرنسی فرانسوی در مورد آن وجود دارد که من از صحت و سقم آن رفرنس مطلع نیستم چون آگاهی به زبان فرانسه و دسترسی به آن رفرنس ندارم.
          این علی آقای کبیری بجای بحث تاریخی مستند لابراتواری و غیر لابراتواری! این حاشیه روی و دست روی نکته فرعی را همچنان ادامه داده تا اینجا که بر کرسی وعظ و موعظه جلوس فرموده و سید مرتضی را موعظه می کند به اینکه دست از جعل در استناد و آدرس دهی بردارد!
          البته من از پند او تشکر می کنم و خوشحال هم هستم که علی کبیری یکبار هم شده از آن لحن کوبنده و حق بجانب و تند که غالبا طرف گفتگو را به مغالطه از نوع اول یا چندم ارسطویی متهم کرده ،چیزهایی می گفت و بعد هم بحث را بچماق سیاسی می کشاند دست برداشته اینجا متمدنانه و با لحنی آرام صرفنظر از موافقت یا مخالفت سیاسی مبنایی با مخاطب خود اقدام ببحث تاریخی کرد ،اما در عین حال همه متاسفم که باز نتوانست در انتهای این بحث بر سنجه انصاف ره پیموده درک کند که در مقام رفرنس و ارجاع به منابع ،ممکن است رفرنس ها از نظر چاپ و سال نشر متفاوت باشند ،روی این جهت خوب است انسان محقق اگر در رفرنسی دچار مشکل شد فورا طرف گفتگو را به جعل و دسیسه متهم نکند،بلکه از او بپرسد این ارجاع مربوط به کدام بخش یا کدام فصل یک کتاب ،یا کدام چاپ آن است.
          حالا من در پاسخ به ایشان در مورد انکار وجود نقل قول شرق شناس فرانسوی دارمستتر در کتاب تاریخ اجتماعی ایران و در کتاب دو قرن سکوت مرحوم زرین کوب ،لازم می دانم هم مشخصات کتاب تاریخ اجتماعی ایران را که بصورت نرم افزاری نزد من هست و هم کتاب دو قرن سکوت را که هم بصورت پی دی اف و هم بصورت چاپ کتابی در دستم هست بطور دقیق ارجاع دهم تا ببینیم این علی آقای کبیری منصفانه اذعان بحق خواهد کرد یا همچنان با انگشت گذاشتن روی یک بحث و عبارت فرعی بفرافکنی ادامه داده و از استناد به تاریخ لابراتواری و غیر لابراتواری طفره خواهد رفت!
          عرض می شود خدمت علی کبیری گرامی که مطلب نقل شده از دارمستتر فرانسوی در کتاب تاریخ اجتماعی ایران با مشخصات ذیل از کتاب دو قرن سکوت مرحوم دکتر زرین کوب نقل شده است :
          تاریخ اجتماعی ایران ،مرتضی راوندی ،ج 2 ص 134 ،انتشارات نگاه در تهران ،چاپ دوم ،سال 1382 شمسی!
          باز هم اضافه می کنم که راوندی عبارت دارمستتر را از کتاب دو قرن سکوت مرحوم زرین کوب نقل کرد!
          ——————–
          در مورد کتاب دو قرن سکوت ،ابتدا نظر علی را جلب می کنم به اینکه این کتابها بارها پیش از انقلاب بطبع رسیده است و این نسخه کتابی که من الان در اختیار دارم چاپ ششم این کتاب است! البته من یکی دو پی دی اف هم از آن در اختیار دارم که قابلیت سرچ آن مشکل دارد و شاید علی کبیری هم نتوانسته آنرا سرچ کند!
          در هر حال آدرس کتابی این مطلب در دو قرن سکوت اینطور است :
          دو قرن سکوت ،دکتر عبدالحسین زرین کوب ،ص 115 ،انتشارات جاویدان،چاپ ششم ،بهمن 2535!
          اگر چاپی یا پی دی اف دیگری دراختیار دارید راهنمایی می کنم :بخش 5 :درفش سیاه ،فرجام ابومسلم!
          در مورد اعتبار تاریخی طبری و کامل و غیر اینها ،این شما نیستید که اعتبار کلی طبری را تعیین کنید ،تاریخ نویسی متد و ابزارهای خاص خود را دارد ،هیچکس هم نمی گوید هر آنچه که طبری یا هر تاریخ نویسی در کتاب خود جمع می کند همه صد در صد صحیح است ،چنانکه هیچ محقق و تحلیل گر تاریخ هم مثل علی کبیری نمی تواند یکجا و چکی شهادت به عدم اعتبار کتاب طبری تاریخ نویس و فقیه و مفسر بزرگ ایرانی دهد! چطور شما آنجا که می خواهید در مورد حمله اعراب به ایران کاه را کوه جلوه دهید به طبری و ابن اثیر و دیگران تمسک می کنید ،نوبت به بررسی پیشینه تاریخی ابو مسلم که رسید ناگهان آسمان تپید و طبری و تاریخ و تفسیر او کلا بی اعتبار شد؟
          و نکته آخر اینکه خدمت علی آقای کبیری اینکه در بحث های تاریخی طفره روی و تمرکز روی مطالب فرعی و حاشیه ای مشکلی را حل نمی کند ،و یک محقق در امر تاریخ اگر به فکتی معتقد است یا فکت و اسناد ارائه شده از سوی طرف مقابل را نارسا یا نادرست می داند ،کافی نیست تنها او را به مغالطه از نوع اول یا دوم یا چندم متهم کرده و او را به جعل رمی کند ،در اینجا آنچه که مهم و کاربردی است ،ارائه اسناد تاریخی از منابع فارسی است نه ترجمه یا نقل قول دارمستتر فرانسوی و ختم بحث و موعظه!
          ضمنا من به یک مقاله از مرحوم محمد علی اسلامی ندوشن برخورد کردم در مورد انگیزه تالیف شاهنامه که همین مطلب فرعی خارج از موضوع بحث دارمستتر را نقل کرده است ،امیدوارم اگر علی کبیری گرامی با سید مرتضی عناد دارد او را مغالط یا جاعل می داند لا اقل مرتضی راوندی و زرین کوب و اسلامی ندوشن و بزرگان دیگر تاریخ و ادبیات این مملکت را به جعل و دسیسه متهم نکند ،ضمنا من که با زبان و منبع فرانسوی آشنا نیستم اما شما احتمال دهید همان رفرنس پاورقی دو قرن سکوت هم مطابق چاپی بوده باشد که در اختیار شما نیست ،بقول مرحوم شیخ الرئیس :هرچیزی را که برهان بر نفی آن نداشتی آنرا در بقعه امکان جای ده.
          اما عبارت مرحوم اسلامی ندوشن:
          “چرا شاهنامه سروده شد ؟
          دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
          داستان های شاهنامه از نظر مردم دوره ساسانی تاریخ قدیم سرزمین ایران بود . ساسانیان از سلسله های تاریخی ماد و هخامنشی اطلاع درستی نمی داشتند و تنها داستان هایی را که از کتاب مقدس اوستا ( گاتاها و یشت ها ) نشات گرفته و روایاتی که سینه به سینه گشته بود , تاریخ نیاکان خود می پنداشتند . مجموعه این تاریخ افسانه آمیز , ایران را به سپیده دم دور دست حیات خود می پیوست . روایات آن , بسان چشمه ای بود که از میان گل و لای قرون صافی شود و جاری گردد . آنچه به جای مانده بود , زلال تمدن و سرگذشت قومی , که دوران های پرکشاکش تیرگی ها و روشنی ها را گذرانده بود .
          هر ملت بزرگ باستانی , برای دوران تکوین خود حماسه ای دارد که باید به دست شاعر زبردستی زایانده و پرورده شود . تاریخ مضبوط , از روح و آب و رنگ بی بهره است , گرد و خاک قرون بر خود دارد , به عالم مردگان متعلق است , اما حماسه , تاریخ زنده است , نماینده روح ملتی است که هنوز نمرده است . پهلوانان حماسه , شعله مرموز حیات جاودان یک قوم را در خود دارند .
          ایرانیان دوره ساسانی با این داستان ها ریشه خود را در زمین محکم تر می یافتند . آغاز دنیا و آغاز تمدن را از کشور خود می دانستند و نیاکان خویش را جهاندارانی می دیدند که از دیرباز بر دنیا سروری کرده بودند . از آنان , درس زندگی کردن و مردن می آموختند .
          این خود پرمعناست که داستان های باستانی ایران , در دوران یزد گرد شهریار , یعنی زمانی که شاهنشاهی ایران در آستانه غروب کردن بود , بنام ( خداینامه ) تدوین گردید . شاید دلهایی در آن زمان گواهی داده بود که به زودی از همه شکوه گذشته جز داستان چیزی در دست نخواهد ماند .
          پس از فتح ایران از جانب تازیان (خداینامه ) , یکی از چند کتابی بود که به دست روزبه بن مقفع , حکیم و ادیب ایرانی , به زبان عربی ترجمه گردید . ما نمی دانیم که ترجمه های فارسی آن کی و به دست چه کسانی صورت گرفته است . آنچه می دانیم این است که این کتاب مهم ترین اثری بوده است که ایران بعد از اسلام را به ایران گذشته پیوند می داده .
          دولت ساسانی , در اواخر عمر خود بر اثر فسادی که دامن گیر هر امپراطوری بزرگ و سالخورده ای می شود , در تجمل و خوش گذرانی و غرور رفته بود . سران ملک به علت سود پرستی و خودخواهی , دستخوش تفرقه و نفاق بودند و موبدان زرتشتی دستخوش زورگویی و تعصب , و امتیازهای کشور , خاص طبقه اشراف بود , و بی نوایی و بیدا نصیب عامه مردم و بر اثر این احوال , جز این راهی نبود که کشور به سوی اضمحلال کشانده شود . چون شکاف بین مردم و دستگاه فرمانروا عمیق شده بود , ایرانیان مقاومتی را که می بایست , در برابر هجوم اعراب نشان ندادند . تا آن روز کسی ندیده بود که قدمی بدین اندکی و نامجهزی , به این آسانی بر امپراطوری ای عظیم مستولی شود , ولی تازیان شدند و این پیروزی ایمان و جلادت بر فرسودگی و دلزدگی بود . اعراب به تیسفون پای نهادند و یزدگرد , شهریار ناکام , بقول ثعالبی ( …. با هزار طباخ و هزار رامشگر و هزار یوزبان و هزار بازبان …. ) از پایتخت گریخت .
          گرچه دینی را که اعراب به ایران می آوردند , مبشر برادری و برابری برای همه پیروانش بود , دیری نپائید که شوق ایرانیان , جای خود را به تلخکامی داد . بدبختی ای جانشین بدبختی دیگر شده بود . خلافت اسلام به دست خاندان فاسد بنی امیه افتاد که نه تنها اسلام را از جوهر معنوی خود تهی کردند , بلکه نسبت به همه مسلمانان غیر عرب , که ایرانیان نیز از آنان بودند , تحقیر و توهین روا می داشتند . ایرانیان در این سرگشتگی و نومیدی , به خاندان علی (ع) روی بردند که آن نیز گرهی از کار نگشود . خاندان علی مقهور بنی امیه شدند و واقعه فجیع کربلا پیش آمد . باز ایرانیان از پای ننشستند , و از خروج مختار پشتیبانی کردند . مختار نیز شکست خورد , و جمعی از هواداران ایرانیش جان خود را بر سر قیام او نهادند . سپس برخورد بین دو خانواده بنی امیه و بنی عباس پیش آمد , و ایرانیان از نو فرصتی یافتند تا با هواداری از بنی عباس , انتقام خود را از امویان بگیرند . در نتیجه عباسیان به کمک خراسانیان بر مسند خلافت نشستند . این بار نیز سر ایرانیان بر سنگ خورد , زیرا تغییر خلافت , سبک کار را تغییر داد , نه اساس آن را . نخستین قربانی بزرگ عباسیان , ابومسلم خراسانی بود که بیش از هر کس آنان را در آمدن بر سر کار یاری کرده بود .
          از این پس , نهضت پشت نهضت بود که در ایران بر ضد دستگاه خلافت ایجاد می شد . این نهضت ها گر چه در تضعیف حکومت بغداد موثر بودند , اما دیر یا زود در هم شکسته شدند . سرداران و مردانی چون سنباد , مقنع , افشین , بابک خرم دین و مازیار , همگی نابود گردیدند , بعضی از آنها به دست خود ایرانی ها , عبدالله طاهر , مازیار را از میان برداشت , افشین بابک را , و بعد خود او نیز به دست معتصم خلیفه کشته شد .
          قیام این مردان گرچه غالباٌ خالی از شائبه جاه طلبی و نفع شخصی نبود , در عمق , با قصد رهایی ایران از سلطه اعراب همراه بود .
          روش دیگر برای بازیافت شخصیت ایران نه از راه مخالفت , بلکه از طریق همکاری اعمال می شد ؛ خانواده سهل و برمکیان این راه را در پیش گرفتند , لیکن سر انجام هر دو خانواده از میان برداشته شدند . عباسیان , تا حد اخذ آداب و تمدن ایران که لطمه ای بر استیلای اعراب نمی زد , جلو می رفتند ؛ تا بدانجا که بقول دارمستتر ( ساسانیانی شدند که خون تازی داشتند ) ولی به محض آنکه بیم تفوق عنصر ایرانی در کار می آمد و بوی خطر به مشام می رسید , بی رحمانه به کشتار و قطع نفوذ ایرانیان می پرداختند .
          کوشش خستگی ناپذیر ایرانیان در گرداندن مسیر خلافت از خانواده عباسی به خانواده علوی نیز بی نتیجه ماند ……”
          (پایان)

          فکت مورد نظر را در بین دو پرانتز در کلام ندوشن دریابید ،این مقاله در گوگل قابل دسترسی است.

           
          • آسد مرتضی…واقعاً که نمونۀ کاملی از آخوند جماعت هستی. هرچه هم که بیشتر مینویسی، بیشتر تشت رسوائی خود و هم اندیشان و هم صنفهای خودت را برسر هر کوی و بام به صدا درمیآوری. به بین تا بحال چند صد دفعه از طرف اهالی همین وبلاگ نوریزاد نمرۀ ردی گرفته ای. اما فقط یک سوآل: در اسلام که تو نماینده اش هستی، شرم وخجالت هم جائی دارد؟

            دوستان ملاحظه کنند که این آقا که خود را استاد و معلم معارف اسلامی معرفی کرده است، چگونه برای لجنمال کردن یک شخصیت مورد احترام تاریخی ایرانیان به آسمان و ریسمان بافیهای بی اساس پرداخته است. اینست معنی معارف اسلامی! پس بی ربط نبود که اقدام به نشر مقالۀ «سجاده بدوش کشان فریبکار» نمودم.

            1- درمورد ابومسلم خراسانی و درتأئید ادعای دروغ نورالهدی، به گفته های دارمستتر استناد کرده و ابتداء میگوید که ابومسلم ششصد هزار نفر اسیر (دست بسته) را به قتل رساند! اما وقتی به او ایراد گرفتم که چگونه حتی با وسائل مدرن امروزی دستِ ششصد هزار اسیر را نمیتوان بست، ادعایش را تغییر داده و مینویسد ابومسلم ششصد هزار نفر را به قتل رساند. مدرکش را هم ازجانب راوندی و مطهری براساس نوشتۀ دارمستتر ارائه میدهد. هنگامی که اصل نوشتۀ دارمستتر مبنی بر دروغ بودن ادعاهای راوندی و مطهری را جلویش میگذاریم، میگوید من زبان فرانسه نمیدانم! اما واقعیت جنگیدن ابومسلم برعلیه امویان، ازبین بردن نفوذ و سلطۀ آنان درسرزمین ما بود. منتها همانطور که خمینی درسال 57 مردم را فریب داده و بایاری آنها حکومت شاه را ساقط کرد، عباسیان نیز همین خدعه را برعلیه ابومسلم بکاربرده و با کمک ایرانیان به سلطۀ امویان خاتمه داده و سپس با کشتن ابومسلم و قلع و قمع طرفدارانش، خود بجای آنها به سلطه گری پرداختند. به همین سبب بود که ایرانیان پس ازمرگ ابومسلم مقام او را به عرش الهی رساندند.

            2- دراین میان نه تنها راوندی و مطهری به دروغ پردازی درمورد ابومسلم پرداخته اند، بلکه این سید اولاد پیغمبر نیز چنین کرده است. در چند نوشتۀ قبل از طرف راوندی و مطهری چنین داد سخن داده بود که 1- « ….خلفاى بغداد؛ به قول دارمستتر، ساسانيانى بودند كه خون تازى داشتند…» اما درنوشتۀ اخیر ادعا میکند که 2- «بقول دارمستتر ( ساسانیانی شدند که خون تازی داشتند )»
            دوستان محترم حتماً توجه میکنند جملۀ 1 نتیجه گیری تاریخی است، ولی جملۀ 2 مفهوم استعاره دارد. به این معنی که مفهوم “ساسانیانی بودندكه خون تازى داشتند ” با “ساسانیانی شدند که خون تازی داشتند” بکلی متفاوت است. جملۀ 2 به این معنیست که عباسیان ایرانیان را فریب دادند. ولی درجملۀ 1 نویسنده ادعا میکند که ساسانیان از بیخ عرب و عربزاده بودند.

            براین اساس من دیگر با چنین فردی اصلاً و ابداً وارد مباحثه نخواهم شد. وای به حال این مردم و این مملکت که بودجه های هنگفتی را به این جمع اختصاص داده است تا دروغ تحویل مردم دهند. (آقای نوریزاد لطفاً هاشورکاری نفرمائید، زیرا که دروغ دروغ است).

             
          • آعلی

            حقیقتا اثبات کردی که نه مرد تحقیق و تدقیق هستی و نه اهل انصاف و داوری عادلانه! دائم هم از سایت منزوی و کم مایه خود اینجا ترویج می کنی! که من فقط یکبار به این سایت یا وبلاگ منزوی مراجعه کردم و چیزی جز فحاشی های سیاسی در آن ندیدم ،حیف وقت که صرف گفتگو با امثال آعلی کبیری شود ،شما اگر منه و قدرت تحقیق و استدلال و تعمق در گفتارها و اسناد تاریخی ندارید ،چرا دائم ذیل بحث های سید مرتضی نخود هر آش می شوی تا در انتها اینجا که در بحث ها و ارجاع ها کم میاوری اینگونه فاتحه بحث بخوانی؟! چند بار گفتم که من یک عبارت طولانی از کتاب راوندی نقل کردم که اصلا نظرم به فقره مربوط به عبارت کوتاه دارمستتر نبود! باز آعلی اینجا داستان حسین کرد شبستری سرهم کرده و از استعاره و کنایه سخن می گوید! اینقدر توجه نمی کند که بحث از نقش و شخصیت تاریخی یک سردار جنگی یک مساله است ،بحث از عبارت لغز گونه یک شرق شناس مساله دیگر ،من کجا محور استدلال خویش را بر عبارت دارمستتر استوار کرده بودم که اینگونه با فرار از محور بحث و ارجاعات دقیق دائم روی این عبارت مغلطه می کنی و خود را در فضای عمومی مفتضح می کنی؟ شما اینقدر توجه نمی کنی که من در همه این بحث ها اعم از عبارت راوندی و عبارت دو قرن سکوت و عبارت اخیر اسلامی ندوشن فقط ناقل عبارت بودم ،شما اگر واقعا اهل مطالعه و تدقیق هستی برو مراجعه به تاریخ اجتماعی و دو قرن سکوت و مقاله اسلامی ندوشن کن ببین من یک واو از گفتار آنها کاسته ام یا به آن افزوده ام؟ این چه منطق بچه گانه ای است که شما در یک بحث تاریخی در خصوص نقش یک سردار جنگی ،بجای تمرکز روی اسناد تاریخی و تحلیل های تحلیل گران ،زوم کرده ای روی یک عبارت که نفیا یا اثباتا هیچ نقشی در ماهیت تحلیل ندارد ،اینقدر توجه نمی کنی که اگر اختلافی در نقل عبارت دارمستتر هست اختلاف باز می گردد به ترجمه یا نقل عبارتی اسلامی ندوشن و نقل عبارتی دو قرن سکوت! بنده خدا اینجا سید مرتضی چه کاره بود که این دو عبارت را برابر هم می گذاری و توهم خوانی می کنی؟!
            البته بالاخره من هم به این نتیجه رسیدم که آعلی کبیری شایستگی تخاطب و گفتگوی علمی در مسائل را ندارد ،بنابر این از او خداحافظی کرده و او را با توهمات و تعصبات اش تنها می گذارم.از این پس هرناسزائی خواهی بنویس برایم هیچ اهمیتی ندارد.
            خدا نگهدار و بای بای!

             
  67. آقای نوریزاد ,مشکوک هست. عامل امریکا هست, عامل اسراییل هست. و از همه مهمتر جاسوس رژیم جمهوری اسلامی هست. این آقا, وقتی حرف دل ملت ایران را میزند, و از نظر میلیونها ایرانی حرف حق میزند, من دست این جاسوس را می بوسم. و میلیونها ایرانی مثل من آماده اند دست این جاسوس را ببوسند.

     
  68. در سلامتی است که جسم و جان شاد است و می خندد و خنده ی شادی آزاد کننده است ، خنده ، رهایی فکر و لبخند جسم روان است، شادی نه تنها تاثیر مثبت بیولوژیک بر جسم دارد بلکه پیوند دهنده اجتماعی و دوستی و ومهر با خود و دیگری است ، فرا گرفتن لبخند و شای نیزیکی از روشهای روان درمانی می باشد. شادی در فرهنگ ایرانیان نشان فرهی و پیوند خدایی می بوده .

    حال ما شاهد دستگیری های بیشتر مردم در کوچه و خیابان و جشنها هستیم ،آزادی ها محدودتر می شوند ، جشنها بر گورستانها و مساجد برگزارمی شوند و جسم و روان در لابه های فراوانند بی امان ، عقل و آزادی اکنون هر دو به نیستی چشم دوخته اند ، در ایران اسلامی دشمن ستیز !

     
  69. مهدی از تهران

    عرض ادب و احترام
    الف- مختصری در رابطه با سخن پراکنی دیروز آقای علی خامنه ای
    1 – این سخنرانی بوئی از یک نوع وصیعت نامه میداد.
    2- به نظر اینجانب سخن پراکنی دیروز آقای علی خامنه ای و استفاده مکرر با تا کید بر واژه انقلاب و خواستن انقلابی ماندن و بودن مردم ایران نشانگر ترس وحشتناک رژیم ولایت مطلقه فقیه از روی کار آمدن اقای دونالد ترامپ (احمدی نژاد آمریکائی) میباشد. ایشان از حالا در مقابل تشکیل احتمالی دولت توسط اقای دونالد ترامپ (احمدی نژاد آمریکائی) گارد میخواهد بگیرد. اما من همانطور که چند ماه پیش در همین سایت جناب محمد نوری زاد نوشتم، مجددا به ایشان میگویم که جناب علی خامنه ای نترس، حزب جمهوری خواه آمریکا به ریاست جمهوری هر فردی نفع مملکت آمریکا را در روی کار ماندن رژیمهایی استبدادی در کشورهای جهان سوم میبیند که نظریه صحیح هم میباشد. روی کار ماندن رژیم ولایت مطلقه فقیه در ایران که جایگزین استبداد چکمه گردیده است ، تمام قد در راستای منافع غرب و آمریکا حرکت میکند.
    3 – در حین سخنرانی اقای علی خامنه ای گفت که اشتباهاتی هم در انجام مسئولیت خود کرده است. مرا یاد محمد رضا پهلوی انداخت که در آخرین نطق رسانه ای خود گفت “”من صدای انقلاب شما مردم را شنیدم””.
    4- آقای علی خامنه ای ارزشهای انقلابی را خدمت به مردم و محرومان ایران و جهان و و و و معرفی نمود. در مقایسه ایران امروز با ایران قبل از سال 1357چنان پیشرفت اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و عدم وابستگی به غرب و شرق ر در این 37 سال را جلاء داد که هرفردی که ایران را ندیده باشد، فکر میکند ایران پس از سال 1357 بهشت برین شده است. ظاهرا مثل اینکه مخبرین ایشان بد جور این بنده خدا را سر کار گذاشته اند.
    5- در جائی از سخن پراکنی در تعریف جمهوری اسلامی و اسلام ناب !!!! به جای خدا محوری نمودن انقلاب اسلامی (طبق روال معمول)مردم را محور نمود. این هم از همان نوع بازیهای قبل از انتصابات است – که مردم داخل آدم حساب میشوند تا تعداد رای دهندگان را تا حد ممکن برای نشان دادن مقبولیت حد اکثری رزیم ولایت مطلقه فقیه افزایش دهد – که البته این بار انتصاباتی در جریان نیست بلکه ترس از روی کار آمدن احتمالی اقای دونالد ترامپ (احمدی نژاد آمریکائی) میباشد.
    ب- آقای میر حسین موسوی هم بنده خدا گفت که قصد دارد ایران را مانند دوران طلائی !!! آقای روح الله مصطفوی (خمینی) که همانا فرهنگ انقلابی و انقلابی گری جاری بود، مدیرت کند. اما چون اقای علی خامنه ای آن موقع نمیخواست ایران مانند زمان مورد بحث مدیریت شود مردم را قلع و قمع کرد.
    در خصوص این سخنرانی شاید در مقاله های بعدی مطالبی بنویسم
    به امید روزی که فرهنگ عقل و خرد جایگزین فرهنگ جهل و خرافات دینی و مذهبی در ایران ما بگردد
    مهدی از تهران

     
  70. مازیار وطن‌پرست

    پیام محرمانه آیت‌الله خمینی به دولت آمریکا در 1963 (1342):

    http://www.bbc.com/persian/iran/2016/06/160601_kf_khomeini_carter_kennedy

     
  71. مازیار وطن‌پرست

    متنی از محمدجواد اکبرین:

    «•یک:
    چهاردهم خردادِ ۲۷سال پیش، پسرکِ ۱۴ساله‌ای تصویر خمینی را بغل کرده بود و زار می‌گریست؛ تنها یکسال پیش از آن، شناسنامه‌اش را دست‌کاری کرده بود تا «به عشق امام» به جبهه برود. پیش‌تر برخی معلم‌هایش، همسایه‌هایش، هم‌مسجدی‌هایش رفته بودند و او در تشییع پیکرهای‌شان احساسِ جاماندگی می‌کرد. او خمینی را اسم رمزِ همه‌ی کسانی یافته بود که هشت سال شجاعانه جنگیدند و در مظلومیت به شهادت رسیدند و در وصیت‌نامه‌های‌شان نوشتند «مبادا امام تنها بماند». پسرک، مادرانِ شهدا را می‌دید که نام خمینی، تسکینِ قلب داغدار آنهاست… و آن چهاردهِ خرداد، پیرمرد دیگر نبود تا معنای زندگیِ پسرک باشد؛ بسیجیِ ۱۴ساله‌ای که تصویر خمینی را بغل کرده بود و زار می‌گریست…
    آن پسرک من بودم.
    •دو:
    سالها گذشت و پسرک که حالا مردی شده بود و اهل خواندن و شنیدن بود با هزاران نام و تصویر آشنا شد که با حکمِ همان خمینی اعدام شدند بی‌آنکه حتی محاکمه شوند. انبوهی از آنان پیش‌تر به زندان‌های درازمدت محکوم شده بودند اما زندان‌بانانِ خمینی با حکم جدید او، آنها را سحرگاهان از زندان‌ها بیرون کشیدند و دسته دسته بر تپه‌های اوین تیرباران کردند و حتی نشانیِ خاک‌شان را نیز به مادران‌شان ندادند. نام خمینی، ذکرِ نفرینِ مادران داغدار بود.
    •سه:
    هر جمله از خمینی یک پرچم بود! برخی این جمله‌هایش را می‌خواندند که «میزان رأی ملت است و مجلس در رأس امور و هیچ‌کس حق ندارد قیّم مردم باشد». اما برخی دیگر که می‌خواستند قیّمِ همان مردم باشند جمله‌های دیگرش را دوست داشتند که آرزو می‌کرد کاش از اول «قلم تمام مطبوعات را شکسته بودیم و چوبه‌های دار را در میدان‌های بزرگ برپا کرده بودیم».
    •چهار:
    خمینی بی‌اعتنا به اعتراضِ فقیهان سنتی، موسیقی و شطرنج و گریم زنان در سینما و عبور از سدّ فقه به سود مدرن‌سازی شهرها را حلال و مجاز خواند و با جداسازی دختران و پسران در دانشگاه‌ها مخالف بود. همین خمینی اما بی‌اعتنا به اعتراضِ همان فقیهان سنتی، یکی از مراجع تقلید منتقد خود را (مرحوم آیت‌الله شریعتمداری) آنقدر در حصر خانگی نگه‌داشت تا در تنهایی و بیماری بمیرد و پیکرش را شبانه به خاک بسپارند.
    •پنج:
    نزدیکترین یاران خمینی در انقلاب۵۷ می‌گویند او را مدافع آزادی و کرامت انسان و ایران می‌شناختند. برخی مدعی‌اند فریب خورده بودند. برخی می‌گویند او وقتی به قدرت رسید تغییر کرد. برخی دیگر اما معتقدند او تا روز آخر نیز انسانی بزرگ و اخلاقی بود و برخی از احکامِ ناقض حقوق بشر را به دلیل شرایط خاصِ جنگ صادر کرد. بسیاری از جوانان انقلابِ۵۷ با شنیدن نام خمینی به آرمانی می‌اندیشیدند که قرار بود ایران را بهشت کند. بسیاری از فرزندان و نوه‌های همان جوانان، امروز با شنیدن نام خمینی به آرمانی می‌اندیشند که ایران را جهنم کرد و روزها و آرزوهای شیرین‌شان را به باد داد.
    و سرانجام:
    در روز محاکمه‌ام، قاضیِ دادگاه برای صدور حکم زندان به جملات «حضرت امام» استناد می‌کرد و من نیز در دفاعیاتم به جملات همان «حضرت امام» استناد کرده بودم. شب‌های زندان به این می‌اندیشیدم که کدام یک از این خمینی‌ها امامِ آن پسرک ۱۴ساله بود؟ آن‌که در دفاعیات من بود یا آن‌که در کیفرخواستِ دادگاه…

    عمری گذشت و طول کشید تا مثل کسی که از خوابی پر از بوسه و کابوس بیدار شده باشد بفهمم که هیچکدام از آنها خمینی نبود!
    همه‌ی آن خمینی‌ها «ما» بودیم…»

     
  72. بسم الله الرحمن الرحیم

    با سلام و عرض ادب خدمت شما آقای نوری زاد و تمام بازدید کنندگان عزیز

    سروران گرامی،دانشمندان،فیلسوفان،روشنفکران،نابغه ها، مغز های متفکر، ای مردم با سواد و فهمیده……
    تمامی کتب خارج از ایران که ارتباطی به تاریخ دارند و حتی عده کمی از کتب داخلی که در مورد تاریخ هستند همانند ایران بعد از اسلام دکتر اسلام نیا چاپ نیشابور و دکتر ستوده در کتاب اسلام در ایران و کتاب دکتر کاتوزیان و ….. و کتاب های انگلیسی زبان ایران قبل از اسلام و ایران بعد از اسلام پروفسور کریستوفر سن که یکی از کتاب هایش به فارسی ترجمه شده است ، همگی اعتراف بر این دارند زمانی که اعراب به ایران حمله کردند کلا 60 هزار نفر سرباز داشتند که 30 هزار در جبهه روم و 30 هزار در جبهه ایران بودند و آن 30 هزار نفر نیز 300 اسب و 250 شتر داشتند و فقط 20 هزار شمشیر و نیزه داشتند و عملا 10 هزار نفرشان با چوب و چماق می جنگیدند. در کل سپاه اعراب چیزی حدود 8 هزار سپر بوده.ارتش اعراب نا منظم و بی استراتژی بوده اما ایران دارای 200 هزار سرباز منظم و 5 هزار فیل سوار و 50 هزار اسب و 40 هزار شتر همراه 15 هزار ارابه جنگی و 200 هزار سپر و 200 هزار شمشیر و گرز پولادین و نیزه و تیر کمان بوده.
    30 هزار نفر سرباز عربی که 10 هزار نفرشان شمشیر هم نداشتند در مقابل 200 هزار نفر لشگر تا دندان مسلح و منظم ایران به پیروزی رسیدند. دلیل پیروزی مسلمانان حتی در کتاب سراسر دروغ 2قرن سکوت زرینکوب نیز اعتراف شده است: ایرانیان انقدر از حکومت ساسانیان متنفر بودند که در هر میدان جنگی که اعراب و ایران داشتند، سربازان ایرانی ده هزار ده هزار به جبهه اعراب پیوستند یا عده ای نیز از از ارتش فرار میکردند و اصلا نمی جنگیدند و خودشان به اعراب کمک میکردند تا راه حل فتح قلعه ها را بیابند.به گونه ای که پروفسور های شرق شناس و اسلام شناسی همچون کریستوفر سن و الکساندا پونا و میخایل مالین نیز با شگفتی از این فتوحات صحبت میکنند که ایرانیان چقدر می توانستند از حکومت خود متنفر باشند که دست به چنین اعمالی بزنند!
    دلایل سقوط ساسانیان در کتاب مقدس زردشتیان به خوبی مشهود است: در کتاب اوستا بخش وندیدا نوشته است که هر فردی که در امور دین یک دستور(مرجع تقلید!!!) نداشته باشد اعدام می شود. هر روز صبح باید مردم پس از بیدار شدن از خواب یک کف دست گومیز(خاکستر محلول در شاش گاو) بخورند و اگر ثابت شود حتی یک بار نیز چنین کاری را فراموش کرده یا عمدا انجام نداده اند، حکم اعدام داشتند!!! مردم هنگامی که عزیزانشان میمیرد قبل آنکه بر سر کوه ها بگذارند تا طعمه کفتار و شغال و کرکس شود ، افراد درجه یک مرده بر روی او بشاشند و غسلش دهند و خود نیز باید با شاش گاو غسل کنند! مردم ایران مجبور به شاش گاو خوردن شدند و حتی از سگ هم بی ارزش تر بودند به گونه ای که کشتن یک انسان(رعیت که 95 درصد جامعه آن زمان بود) حکم 50 ضربه شلاق داشت ولی کشتن یک سگ ولگرد و سگ گله و سگ آبی از حداقل 300 تا 10 هزار ضربه شلاق داشت!!!!
    حال این مردم با دین و گروهی آشنا شدند که طبقات اجتماعی نداشتد مثل ایران که 95 درصد جامعه رعیت بودند و انسان حساب نمی شدند.با مردمی آشنا شدند که برادر و برابری را ترویج کردند و غسل میت با آب پاک و کشتن انسان ها قصاص داشت و همان گونه که خلفای خود را با رای مردمی و دمکراسی انتخاب کردند همانگونه نیز دمکراسی را وارد ایران کردند.
    ای مردم خودتان برای دمکراسی و آزادی سر و دست می شکنید تازه با اینکه کسی مردم را به نجاست خواری مجبور نمی کند ببینید مردم آن زمان ایران چه تشنه به خون ساسانیان بودند و برای آزادی له له میزدند.
    اینکه اعراب جنایات کردند و کشتند و رودخانه خون راه انداختند یک داستان ساختگی خنده دار است.حتی خود زرین کوبی که به شدت نفرت پراکنی میکند ، اعتراف میکند در کتاب 2 قرن سکوت که اعراب هیچ کتابی نسوزاندند و هیچ کسی را به ناحق نکشتند و هیچ ایرانی را مجبور به قبول دین اسلام نکردند و همین آزادی دادن به مردم و رفتار عادلانه با آنها باعث شد تا رفته رفته مردم مسلمان شوند. مشرق شناسان معروف ضمن تایید اینکه اعراب هیچ کتابی را نسوزاندند، تاکید دارند که جمعیت ایران آن زمان با تمام کشور های امروزی که جزء آن بود حداقل نزدیک به 80 میلیون نفر تا 130 میلیون نفر بودند و در صورتی که اعراب دست از پا خطا میکردند ، جمعیت 30 هزار نفری مسلمانان را در یک چشم بهم زدن نابود می کردند.فردی بیسواد که مردم را ابله چون خودش فرض کرده بود و البته معروف بود نوشته بود در خانه هر ایرانی یک عرب نگهبانی میداد که اهالی خانه نماز بخوانند و هنگامی که مرد خانه بیرون میرفت به زنان و دختران خانه تجاوز میکردند!!!!!! اگر جمعیت ایران را همان 80 میلیون نفر فرض کنیم و هر خانوار 4 نفر میشود 20 میلیون خانوار و اگر هر خانوار را 10 نفر هم حساب کنیم میشود 8 میلیون خانوار!!!! حالا این 30 هزار نفر را طوری تقسیم کنید که در هر 8 میلیون خانه ایرانی حداقل یک قسمت بدن اعراب (در حد دیدن با ذره بین نیز قابل قبول است) وجود داشته باشد!!!
    این 30 هزار نفر را طوری تقسیم کنید که بتوان در هر 400 هزار شهر و روستای ایرانی حداقل 1 نفر عرب برای حکومت باشد!(شاید بگویید که پس این همه امام زاده از کجا آمده اند!در شهر من در کنار قبرستانمان زمین های کشاورزی وجود دارد که نسل در نسل بر این زمین ها کشاورزی می کرده اند. 10 سال پیش یک چادری زدند بر قسمتی از زمین که شد حسینیه که درونش یک صندوق صدقه هم گذاشتند،سال بعدش تبدیلش کردند به یک ساختمان کاه گلی، در سال پنجم گفتند فلان حاج آقا خواب دیده که فلان امام زاده قبرش در آنجاست و سنگ قبری هم داخلش گذاشتند و در سال 8 کامل باز سازی شد و با آجر و سیمان گنبد و بارگاهی ساختند و پارجه سبز و سگ مرمر قبر گذاشتند و ضریح گذاشتند! و در حال حاضر مردم داخل ضریح پول می اندازند و حاجت می خواهند و تازه می گویند شفا هم می گیرند!!!!!! به همین راحتی در طول 10 سال یک امام زاده خیالی ساخته و به 11 هزار امامزاده خیالی دیگر اضافه می شود)
    اینکه اعراب به بسیاری از دژ های ایرانی می رسیدند و فقط حاکم آنجا تعهد میداد که صلح داشته باشد و نجنگد دیگر به همگان ثابت شده است(البته کسانی که یک جو مغز و عقل دارند) اعراب حتی به بسیاری از شهر ها وارد هم نمیشدند و صرفا به یک پیک که پیمان نامه صلح برای حکام شهر ها می فرستاد،بسنده می کردند.این دو قرن سکوتی که میگوید کتاب های به زبان فارسی را آتش زدند و برای همین دیگر کتابی به زبان فارسی نداریم را فقط برای افراد کوچک مغز میگویند و آنها هم باور می کنند.بخدا اگر کسی حداقل 20 صفحه کتاب در مورد ادبیات ایرانی و زبان شناسی آن بخواند از خنده بی هوش میشود که چه دروغ هایی در ایران درمورد حمله اعراب و کتابسوزی زده اند! زبان فارسی در آن زمان اصلا زبان نوشتاری نبود که بخواهد کتابی نوشته شود با این زبان بلکه تنها محاوره و شفاهی بود که اتفاقا همین اعراب زبان فارسی را تبدیل به زبانی نوشتاری کردند و قواعد برایش ساختند و شعر ساختند و ردیف و قافیه و سجع و انواع آرایه های ادبی برایش ساختند تا همان زبان نوشتاری شد که (البته به حکیم فردوسی به دروغ می چسبانند) فردوسی با ردیف و قافیه و سجع و وزن و آهنگی که اعراب به زبان فارسی اضافه کردند گفت : بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی (واقعا جای سوال است که چه کسی کردی را زنده نگاه داشت؟مازنی؟گیلکی؟آذری؟ هندی؟فارسی دری؟فارسی پشتو؟سورانی؟هورامی؟ و ……..) همین فردوسی در بسیاری از اشعارش اعراب را ستایش کرد.بهترین و بزرگترین دانشمندان جهان ایرانیانی بودند که به لطف اعراب و اسلام می توانستند سواد خواندن و نوشتن داشته باشند چون در زمان ساسانیان و قبل آن هر کسی جز دربار پادشاهی و اشراف نوشتن و خواندن می آموختند، سریعا اعدام می شدند.
    این اراجیف قتل و کشتار و غیره ایرانیان توسط اعراب از زمان شاه اسماعیل خونخوار رواج پیدا کرد و اسلام را در نظر ایرانیان دین جنگ و خونریزی جلوه داد.شاه اسماعیل جنایت کار صدها هزار کتاب را سوزاند و صدها هزار دانشمند و عالم را کشت( غیر از میلیون ها نفری که در طول کل زمان حکومت صفویان کشته شد) تا تاریخ واقعی را پنهان کند و باعث شود ایرانیان سنی از اسلام نفرت پیدا کنند و به دین جعلی شیعه در آیند که بقدری این جنایات وحشیانه و جنون آمیز بود که حتی از قوه تخیل هیتلر و چنگیز خان خارج است.در شهر کرمانشاه یک جایی است به اسم تکیه معاون الملک و در زمان صفویه ساخته شده، 5 سال پیش در سفری که به کرمانشاه داشتم با دیدن نقاشی های روی دیوار هایش حالت تهوع گرفتم.داستان کشتار مردم اهل سنت به دست شاه اسماعیل بود که مردم را قطعه قطعه می کردند و در دیگ بزرگی از آن غذا درست می کردند برای خودشان!!!!!!!
    حرف بسیار است و در این مطلب جای نمی گیرد.
    اگر کتاب نمی خوانید حداقل یک سرچ در گوگل کنید و بنویسید حمله اعراب به ایران و به نوشته های ویکی پدیا رجوع کنید.نگران نباشید کلا 5 صفحه نمی شود.
    ترا به هرچه که قبول دارید کتاب درست و درمان بخوانید و کمی باسواد شوید.
    {{{اگر نا خواسته به فرد یا افرادی جسارت شد از صمیم قلبم پوزش می خواهم.}}}
    و من الله توفیق

     
    • چرا اینقدر دور می روید ، بوکوحرام و داعش و طالبان مگر مسلمان نیستند ؟
      اگر بگویم حاکمیت اسلامی ایران کنونی ، حتما زود قهر می کنید که از ما راستگو تر و عادلتر و انسانی تر و خداپرست ترو مسلمان تر ؟
      شما اول جرات داشته باش پیش رو را ببین آن دوور تاریخ را به پژوهشگران بسپار ، باور شما تغییری در تاریخ نخواهد داد ، تحریفات هم بی تاثیرند ، آنچه که عیان است امروز نمونه ای است از خروارها .
      براستی خمینی اولین قدمش گورستان بود تا آینده ملت را نشان دهد و ما ندیدیم و افسوس هم امروز نمی خواهیم این ذلت را باور کنیم و واقعییت را ببینیم.

       
      • بسم الله الرحمن الرحیم
        با سلام
        جناب آقا یا خانم انسان
        در مورد داعش و بوکوحرام و طالبان و احتمالا القاعده گفتید.
        جالب است که تمام این گروه هایی که گفتید با ایران دشمنی میکنند ناجور و عجیب و تمام کشور های دنیا را یا تهدید کردند یا اتباعشان را کشتند یا در کشور هایشان بمب گذاری کرده اند اما یک فشفشه در ایران روشن نکرده اند و ترقه ای در نکردند! و خانواده بن لادن در تهران بودند و راحت در ویلا های اطلاعات ایران زندگی می کردند یا همین رهبر جدید طالبان که روادید ایرانی اش کشف شد! یا خانواده اعضای ارشد القاعده که در ایران زندگی می کنند یا …… . جالب اینجاست همین گروه هایی که نام بردید فقط در حال کشتار مردم سنی منطقه و کشتار مخالفان سنی مذهب بشار اسد هستند!
        جالب است شما نمی توانید فرق بین اسلام و دین شیعه را ببینید!و جنایات شیعه را به پای اسلام حساب می کنید!!!
        و من الله توفیق

         
    • فرزند ایران

      هموطن گرامی، آقا یا خانم ناصری

      با سلام و عرض ادب

      حقیقتا من خود را حتی جزو “سروران گرامی، دانشمندان، فیلسوفان، مغزهای منتفکر” نمی دانم، چه رسد به “نابغه ها”. اما چون شما دوست محترم، مطالبی فرموده اید که به قول قدیمی ها خیلی “آب می خورد”، به عنوان یکی از “بازدید کنندگان عزیز” تصمیم گرفتم، با شما همکلام بشوم.

      دوست من، چه خوب است که شما مشتاق آموزاندن دانسته هایتان به دیگران هستید، و مطالعه کتاب های “درست و درمان” را توصیه می کنید. در این راه من برای شما بیش از دیگران موفقیت آرزو می کنم. می دانید چرا؟ اجازه بدهید با هم کمی مرور کنیم.

      شما با این کلمات آغاز کرده اید: “سروران گرامی،دانشمندان،فیلسوفان،روشنفکران،نابغه ها، مغز های متفکر، ای مردم با سواد و فهمیده……”. دوست من، مایی که به این سایت محترم سر می زنیم، اغلب سن متوسطی داریم و به اندازه کافی تجربه ادبی و اجتماعی داریم که از همان مقدمه مطلب بفهمیم با چه جور نوشته ای سروکار داریم. اگر شما مایلید دانسته های ارزشمند خود را به دیگران بیاموزید و در دیگران شوق آموختن برانگیزید، “اولین” شرط، به جای آوردن رسم ادب است. آغاز کلام با طعنه و هجو و تحقیر، راه به جایی نمی برد، جز تحریک همان خوانندگان و شنوندگانی که شما مایل به جذب و ارشاد آن ها هستید.

      “تمامی کتب خارج از ایران که ارتباطی به تاریخ دارند و حتی عده کمی از کتب داخلی”. هموطن، من بی اغراق نزدیک به سی سال است که به صورت مستمر تاریخ ایران را مطالعه می کنم و نمی توانم سر سوزنی ادعا کنم که تمامی کتاب هایی را که در خارج از ایران درباره ایران نوشته شده اند، می شناسم؛ چه برسد به این که بدانم در همه آن ها درباره ایران چه نوشته اند. درباره عده کمی از کتب داخلی هم منظور شما را درنیافتم. کتب داخلی هم در این باب کم نیستند (هرچند که به فراوانی کتب خارجی نیستند). ولی اتفاقا حجم عظیمی از همان منابع نسبتا پرشمار داخلی، منابعی هستند بسیار قدیمی و بسیار نزدیک به زمان فتح ایران به دست اعراب. تاریخ طبری، تاریخ کامل ابن اثیر، العبر (تاریخ ابن خلدون)، فارسنامه ابن بلخی، تاریخ بخارا (اثر ابوبکر النرشخی)، تاریخ سیستان و فتوح البلدان (بلاذری) فقط قطره ای از دریای کتب معتبر تاریخی کهن ایران هستند (که من در زمان نوشتن این متن نامشان را به خاطر می آورم) که درباره مطالب مورد نظر شما نوشته اند. لطف کنید و بفرمایید این اعداد سپاهیان تازی و شمار سپاهیان ایران را به انضمام شمار سازوبرگ نظامی آنان از کجای کدام یک از کتبی که نام برده اید (یا نبرده اید) استخراج فرموده اید؟ مضاف بر آن دوست من، یونانیان باستان (که به درست یا غلط سال هاست که بنیانگذاران تاریخنگاری لقب گرفته اند)، شمار سپاهیان ایران را در جنگ ترموپیل، دو میلیون و ششصد هزار نفر (!!) و سپاه اسپارتی خط مقدم را 300 نفر (!!) برشمرده اند. به نظر شما چنین اعدادی حتی از پدران تاریخنگاری، توهین به شعور خواننده نیست؟ خلاصه کلام این که نه سپاه ایران و نه سپاه عرب، آن گونه که شما برشمرده اید نبوده اند. شما معتقدید: “30 هزار نفر سرباز عربی که 10 هزار نفرشان شمشیر هم نداشتند در مقابل 200 هزار نفر لشگر تا دندان مسلح و منظم ایران به پیروزی رسیدند.” اینجا دیگر پای بررسی دقیق و تاریخی در میان نیست. وقتی با دید احساسی وارد میدان می شویم، خروجی چنین دیدگاهی مطلبی خواهد بود قابل چشم پوشی، نه قابل بحث.

      همین استدلال را می توان بسیار آسان تر درباره برآورد شما از جمعیت 80 تا 130 میلیونی ایران آن روز هم به کار بست. ابتدا لطف کنید و منبع مستدلی درباره برآورد حدودی جمعیت شاهنشاهی ساسانی ارائه بفرمایید تا نخست بتوانیم به یک نقطه مشترک برسیم. همین تخمین عجیب، یعنی 80 تا 130 میلیون نفر، به تنهایی 60 میلیون نفر محدوده خطا دارد!! دوست من، تحلیل علمی یعنی همین. وگرنه جستجوی سطحی اینترنت و آوردن یکی دو رقم از این سایت و آن سایت که چنین خطای ابتدایی فاحشی دارد که کار علمی نیست (تصور کنید که من به شما بگویم: دیروز یک فردی را در خیابان دیدم که حدودا 8 یا 15 ساله بود، یا مثلا دیروز با یک عده برخورد کرده، حدودا 7 یا 14 نفری بودند!! شما درباره من چه فکر می کنید؟). درباره بقیه دلایل شما (مثل گماردن یک عرب در هر خانه) نیازی به ادامه نمی بینم چون پایه اول استدلال شما هنوز مستحکم نیست.

      “اینکه اعراب به بسیاری از دژ های ایرانی می رسیدند و فقط حاکم آنجا تعهد میداد که صلح داشته باشد و نجنگد دیگر به همگان ثابت شده است(البته کسانی که یک جو مغز و عقل دارند)…”. هموطن گرامی، باور بفرمایید برای ارائه شواهد مستدلی که باعث اثبات قطعی مطلبی می شوند، نیازی به توهین به همه نیست. ضمنا چون من خودم یک جو مغز و عقل دارم و هنوز مطلب شما برای من ثابت نشده است، لطفا به شرط این که عصبانی نشوید و پرخاش نفرمایید، مدارکی ارائه بفرمایید که من را هم قانع کرده و به جمع “همگان” اضافه کند. لازم به ذکر نیست که کسانی که با استدلال من قانع نشوند، البته هنوز جزو همگان یک مملکت هستند و این گونه فرمایش شما، خودی و غیرخودی کردن “همگان” است و ماهیتا تفاوتی با عتاب و خطاب جمهوری اسلامی به مردم ایران ندارد.

      “حتی در کتاب سراسر دروغ 2قرن سکوت زرینکوب نیز اعتراف شده است: ایرانیان انقدر از حکومت ساسانیان متنفر بودند که در هر میدان جنگی که اعراب و ایران داشتند، سربازان ایرانی ده هزار ده هزار به جبهه اعراب پیوستند یا عده ای نیز از از ارتش فرار میکردند و اصلا نمی جنگیدند و خودشان به اعراب کمک میکردند تا راه حل فتح قلعه ها را بیابند….”. هموطن گرامی، من به شخصه نظری درباره این کتاب ندارم، اما شما یا کتابی را سراسر دروغ می دانید و قبول ندارید یا قبول دارید. آخر این چگونه رفتاری است که تمام یک کتاب دروغ است به جز آن جا که ما می پسندیم یا به کار استدلال ما می آید. این آقای زرین کوب اگر دروغگوی بزرگی بوده است که سراسر کتاب دروغ به خورد خواننده داده است، پس در این مورد هم دروغ گفته است. این استدلال سنتی پوسیده، باور بفرمایید در همان دنیای “خارجی” که کلی کتاب “درست و درمان” به دست ما داده است دهه ها است که منقضی شده است و تنها نقاطی که هنوز در دنیا وسیعا به کار می رود همین مناطق فلک زده خاورمیانه و روسیه و چین و کره شمالی است.

      “این دو قرن سکوتی که میگوید کتاب های به زبان فارسی را آتش زدند و برای همین دیگر کتابی به زبان فارسی نداریم را فقط برای افراد کوچک مغز میگویند…” هموطن، شما مرتبا به دام توهین به مخاطبان می افتید. گفتم که از اول هر نوشته ای پیداشت که ما با چگونه استدلالی سروکار داریم.

      “بخدا اگر کسی حداقل 20 صفحه کتاب در مورد ادبیات ایرانی و زبان شناسی آن بخواند از خنده بی هوش میشود که چه دروغ هایی در ایران درمورد حمله اعراب و کتابسوزی زده اند!” نظر به این که بنده هموطن شما، تا کنون خیلی خیلی بیشتر از آن بیست صفحه کذایی درباره ادبیات ایرانی و زبان شناسی خوانده ام و هنوز متاسفانه از خنده بیهوش نشده ام، لطفا آن منبع طرب افزا و خنده دار موصوف را درباره زبان شناسی زبان فارسی به من دقیقا معرفی بفرمایید تا در این دوره پر غصه، من هم همچون شما از اثرات خنده آور آن منبع علمی بهره مند شده و لحظاتی را در بیهوشی سپری نمایم.

      “زبان فارسی در آن زمان اصلا زبان نوشتاری نبود که بخواهد کتابی نوشته شود با این زبان بلکه تنها محاوره و شفاهی بود که اتفاقا همین اعراب زبان فارسی را تبدیل به زبانی نوشتاری کردند و قواعد برایش ساختند و شعر ساختند و ردیف و قافیه و سجع و انواع آرایه های ادبی برایش ساختند تا همان زبان نوشتاری شد که …” مرحبا به این انصاف!! شما چهار پاراگراف بالاتر نوشته ای: “دلایل سقوط ساسانیان در کتاب مقدس زردشتیان به خوبی مشهود است: در کتاب اوستا بخش وندیدا نوشته است که …”، آن وقت مدعی هستی که ایرانیان قبل از اسلام خط و نوشته نداشتند؟! شما شدیدا من را به یاد علی لاریجانی می اندازید در زمان سخنرانی در دانشگاه شریف (سال 1382) که گفت: “ایرانیان قبل از اسلام مردمانی کم سواد بودند و خود نیز علاقه داشتند بی سواد بمانند.” (محض تفنن بروید به سایت روزنامه ایران که خبر را درج کرده بود و ببینید که لینک پاک شده است: http://irannewspaper.ion.ir/1382/820306/html/social.htm – اخطار 404 می دهد، یعنی خبر دروغ نیست ها، زده اند پاک کرده اند). برای آنان که اهل مطالعه و تشنه دانستن هستند، من مطالعه کتاب “تاریخ هشت هزار سال شعر ایرانی” دکتر رکن الدین همایون فرخ را توصیه می کنم. صادقانه بگویم این کتاب خالی از خطا و لغزش نیست و به ندرت هم (در چند مورد انگشت شمار) به ورطه افراط درافتاده است اما منبعی است بسیار گرانقدر درباره تاریخ خط و زبان فارسی و هر آنچه را شما باید در چند جلد کتاب بخوانید در دو جلد مفصلا و فشرده به شما عرضه می کند(سال انتشار 1370 – ناشر: علم).

      “(البته به حکیم فردوسی به دروغ می چسبانند) فردوسی با ردیف و قافیه و سجع و وزن و آهنگی که اعراب به زبان فارسی اضافه کردند گفت : بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی.” داوری را به خردمندان و خردپژوهان وا می گذارم، اما پیشنهاد می کنم که از این پس اگر مایل هستید که همچنان به زبان فارسی و با نگارش فارسی مطالب خود را با دیگر فارسی زبانان در میان بگذارید، لطفا حرمت فردوسی بزرگ را نگه دارید، چه پیش از شما بوده اند کسانی که چنین کار ناپسندی کرده اند و بهره آنان جز رویگردانی عمومی و درافتاده به ورطه گمنامی و نفرت نبوده است. اگر همچنان بر ساختگی بودن زبان مادری که همه ما را از هر قومیتی به یکدیگر پیوند می دهد، اصرار دارید راه برای آموختن دیگر زبان های ساختگی (همه زبان های بشری از جمله عربی ساختگی هستند، یعنی محصول قردادهای اولیه ای میان نخستین متکلمین آن زبان هستند وگرنه اصولا همه آدمیان با یک زبان واحد “طبیعی” متولد می شدند) و استفاده از آن ها به جای زبان فارسی همچنان باز است.

      “چون در زمان ساسانیان و قبل آن هر کسی جز دربار پادشاهی و اشراف نوشتن و خواندن می آموختند، سریعا اعدام می شدند.” دود از کله من بلند شد!! منبع، لطفا.

      فرموده اید: “ترا به هرچه که قبول دارید کتاب درست و درمان بخوانید و کمی باسواد شوید.” چشم! شما هم البته امیدواریم با من همراه شوید و هر دو بدون جانبداری متعصبانه مقداری بر اطلاعاتمان بیافزاییم.

      با آرزوی بهروزی ایران و ایرانی،
      فرزند ایران

      ——————

      چه نوشته ی پسندیده و شورانگیزی
      سپاس
      سپاس

      .

       
      • بسم الله الرحمن الرحیم
        با سلام
        جواب شما را در پست های بالاتر داده ام
        و من الله توفیق

         
    • بازسازی مستند روزگار مردم صدر اسلام این روزها با کارگردانی ابوبکر البغدادی در میدانها و شهرهای سوریه و عراق در حال اجراست . برخی عقیده دارند اینها از زمین و آسمان تهدید جدی میشوند و نمی توانند بخوبی اجداد خود کارها را پیش ببرند اما در زمان صدر اسلام هیچ مانعی برای رهبران مسلمان وجود نداشت و پوست مردمان را براحتی می کندند و پیش می رفتند

       
    • جناب ناصری این تنها صفویه اسلامی/شیعی نبوده که کشت و کشتار و غارت را پیشه کرده بلکه ///////////////// از اول و به محضی که میدان یافت طبق تاریخ سنتی خود مسلمین اسلامش را با غارت و کشت و کشتار و ترور بمردم زورآور کرد.از طرفی شما هموطن چرا خود قرآن را نمی خوانید؟اینهمه کشت و کشتار و غارت و عذاب دگراندیشان بنظر شما برای چی در قرآن آمده؟خب اگر قرآن را منبعی قابل اعتماد می دانید همین قرآن مانیفست حکومتهای اسلامی از خود محمد تا کنون بوده و هست.آیا شما بعنوان یک مسلمان می توانید خمینی و خامنه ایی و البغدادی و رهبران القاعده و بوکوحرام و سایر گروها و حکومتهای اسلامی مثل آل سعود …را نامسلمان بدانید؟/////////////////بنظر شما کشت و کشتار و غارت و تجاوز به سرزمینهای دیگر عجیب می آید؟

       
    • عباس انعامی

      اقایاخانم ناصری یا باصری ،اعدادوارقامی که درباره سپاهیان دوطرف ذکرکردید خیلی هم واقعیت ندارد.شما دراین متن یک سری حقایق و دروغ را به هم بافته اخرش هم متوجه نشدیم منظورتان چی بود.
      درباره نارضایتی مردم از حکومت پادشاهی-دینی ساسانیان ،امروزه کاملا مبرهن ست که دراین زمینه مردم از بیدادحاکمیت مذکور به تنگ امده بودند.
      اما درباره شاش گاو وغسل با شاش کاهن ودیگرادعاهایتان این امور مستندنیست.هرچندبیداد کاهنان احتمالا بیش ازاین حرفابوده و هنوز هم هست.
      کلا درجنگ های بین اعراب وایرانیان ،اینگونه بوده که جنگ برا اعراب دو سره برد بود وبا تمام وجود میجنگیدندکه نتیجه یا ظفربودو غنیمت و کنیزو غیره ویا درصورت مردن شهادت و ان هم وصال به حوری و رودشهدوشراب.درطرف مقابل ایرانیان هم بخاطر بیدادکاهنان و هم بخاطر جنگ های طولانی با روم فرسوده وخسته بودندواز طرفی گول اصول ومبانی اعراب را خوردند که میگفتند در دین جدید اصل برمساوات و برابری ست که به مرور زمان همانند حرفهای خمینی برعکس از اب درامد.
      کلا همه ادیان به مرور و زمانی که فربه شده و به اصطلاح خرشان از پل رد شده از ان اصول ومبانی اولیه دور شده و افراد مختلفی با سوء استفاده از ان توده های مردم را غرق در جهل و خرافات کرده از این طریق به بند کشیدند.
      لطف اعراب به ایرانیان و باسواد کردن ایرانیان هم از اون حرفاست.هرچند اقتضای روزگار بوده اما با ملاک قراردادن متن قران اعراب اولا غلط کردند به ایران حمله نمودند(هرچندپا گرفتن اسلام خود با حمله وغارت بود)چه برسد به اینکه با مردم متصرفات به خوبی رفتار کرده باشندیانکرده باشند.به این میماندکه ادعا کنیم به فلان مملکت حمله کرده وبامردم انجا بدرفتاری نکنیم.این حمله کردن چه بودتا ان خوش رفتاری چه باشد.
      به هرحال روند تاریخ پر است ازاین تاخت وتازها وهمانگونه که نوشتم اقتضای زمانه همین بوده.ودراین لشکرکشی ها و تاخت وتازها پیروزیها بوده و شکست ها .مردمانی با خاک یکسان شده و دوره ای بعد سربراورده دیگران را تاراج میکردند.با دید و تفکر انسانی امروزی ،نمیتوان (یاکم میتوان)سلسله ای درتاریخ پیدا کرد که قابل ستایش ومدح باشد.هرچند برخی زمامداران مردمداربوده باشند،اما اغلب به اقتضای زمانه قدرت دردست شاه وکاهنان بود و توده مردم رعیت.
      از دورن این سلسله ها برخی امور مردان بزرگ قابل ذکرمیتواند باشد اما کلا با دید امروزی عملکرد انان قابل دفاع نیست.ازتاریخ میلاد به این ور مطالعه بکنیم.در اقصی نقاط جهان این امور به روشنی اشکارست.
      بنابراین درنقدتاریخ پدیده ها را براساس اقتضای زمانه و شرایط مکانی و زمانی خاص همان دوره بررسی میکنند.ودر این روند میتوان تجارب ارزنده وگران بهایی کسب کرده از ان برای ساختن امروز و فردا استفاده نمود.
      حالا جنابعالی چه نیتی از مطالعه این اتفاقات تاریخی داشته وچه نتیجه ای گرفته یا میخواهید بگیرید ازاین متنتان چیزی دسگیرمان نشد.

       
      • بسم الله الرحمن الرحیم
        با سلام
        جواب متن شما در بالا داده شده است.حتما بخوانید.
        و من الله توفیق

         
  73. مصلح آبادی اراکی

    با سلام — ضرب المثل جالبی داریم که میگوید ، زاغ از خرامیدن کبک خوشش آمد و خواست راه رفتن را از کبک یاد بگیرد ، راه رفتن خودش را فراموش کرد . حکایت حال و روز مردم کشور ماست که انقلاب کردیم و آمدیم بعد انقلاب کمی بیشتر اخلاق نیکو را بواسطه انقلاب اسلامی را از روحانیت یاد بگیریم ، همان اخلاق نیم بندِ مان خودمان را هم از دست دادیم و یادمان رفت و امروزه آنچه که در جامعه ما رواج ندارد و بصورت وحشتناک خراب شده ، همان اخلاق است !

     
  74. بدون شرح!؟

    سرلشکر صفوی به مناسبت سالروز فتح خرمشهر و نزدیکی به ایام 14 خرداد ،بعنوان سخنران پیش از خطبه های نماز جمعه تهران سخنرانی کرد :
    برخی تفاوت دولت و حکومت را نمی دانند. دولت شامل اشخاص و سازمانهایی می گردد که در یک انتخابات پیروز شده اند و کار مدیرت اجرایی و سیاستگذاری در یک کشور خاص را در یک برهه از زمان برعهده می گیرند. دولت به اداره امور مردم می پردازد و دیر یا زود جای خود را به دولت دیگری می دهد، در حالیکه حکومت در برگیرنده دولت و قوای مقننه و قضائیه و قوای مسلح و سرزمین است و از دوام و بقاء بیشتری برخوردار است و ویژگی اصلی آن حاکمیت اوست ، در حالیکه دولت فاقد حاکمیت است .
    وی افزود:
    در قانون اساسی مارئیس حکومت ،مقام معظم ولی فقیه است و و رئیس دولت رئیس جمهور است و هر دو از طرف مردم بصورت انتخابات تعیین می گردند.

     
  75. آیا این خبر درست است ؟ کسی از این جریان اطلاع دارد؟

    انتقاد خامنه ای از زبان انگلبسی به خاطر این بود

    با توافق دانشگاه «سینرگیا» روسیه و دانشگاه آزاد جمهوری اسلامی بیش از یک میلیون دانشجوی ایرانی می‌توانند بطور رایگان به دوره آموزش زبان روسی دسترسی پیدا کنند.

    به گزارش خبرگزاری “دانشجو” (بسیج)، بیش از یک میلیون دانشجوی ایرانی می توانند بطور رایگان به دوره آموزش زبان روسی دسترسی پیدا کنند. روز پنج شنبه قرارداد همکاری آموزشی دانشگاه “سینرگیا” روسیه و دانشگاه آزاد ایران به امضا رسید.

    در اطلاعیه دفتر مطبوعاتی دانشگاه “سینرگیا” روسیه ضمن اعلام این مطلب خاطرنشان میشود یکی از مواد قرارداد امضا شده درباره دسترسی رایگان دانشجویان دانشگاه آزاد به دوره آموزش زبان روسی است.

    سخنگوی دانشگاه سینرگیا توضیح داد که قرارداد دو طرف امکان می دهد اجرای تمام و کمال برنامه های مشترک در همه سطوح آموزشی، از کارشناسی تا دکترا سازمان داده شود.

    علاوه بر این طی سال آتی دستکم ۱۵ هزار دانشجوی روسی و ایرانی به طرح آموزشی مشترک روسیه و ایران در چارچوب برنامه های درسی آکادمیک چند رسانه ای جلب خواهد شد.

     
  76. در کشور دروغ و نیرنگ و ریا همه به هم مشکوکند.

     
  77. انتقاد خامنه ای از زبان انگلبسی به خاطر این بود

    با توافق دانشگاه «سینرگیا» روسیه و دانشگاه آزاد جمهوری اسلامی بیش از یک میلیون دانشجوی ایرانی می‌توانند بطور رایگان به دوره آموزش زبان روسی دسترسی پیدا کنند.

    به گزارش خبرگزاری “دانشجو” (بسیج)، بیش از یک میلیون دانشجوی ایرانی می توانند بطور رایگان به دوره آموزش زبان روسی دسترسی پیدا کنند. روز پنج شنبه قرارداد همکاری آموزشی دانشگاه “سینرگیا” روسیه و دانشگاه آزاد ایران به امضا رسید.

    در اطلاعیه دفتر مطبوعاتی دانشگاه “سینرگیا” روسیه ضمن اعلام این مطلب خاطرنشان میشود یکی از مواد قرارداد امضا شده درباره دسترسی رایگان دانشجویان دانشگاه آزاد به دوره آموزش زبان روسی است.

    سخنگوی دانشگاه سینرگیا توضیح داد که قرارداد دو طرف امکان می دهد اجرای تمام و کمال برنامه های مشترک در همه سطوح آموزشی، از کارشناسی تا دکترا سازمان داده شود.

    علاوه بر این طی سال آتی دستکم ۱۵ هزار دانشجوی روسی و ایرانی به طرح آموزشی مشترک روسیه و ایران در چارچوب برنامه های درسی آکادمیک چند رسانه ای جلب خواهد شد.

     
  78. سلام . ضرب المثلی داریم که میگوید : آرایشگران و سلمانی ها وقتی مشتری ندارند ، شروع میکنند به تراشیدن موی سر و ریش و سبیل خودشان ! حکایتِ برگزاری “نخستین جشنواره فیلم مدافعان حرم ” است که از بیکاری جشنواره های ساندیسی کم آوردند و هر چه خانواده افغانی کشته شده در حلبِ سوریه بود در این جشن گرد هم آورده بودند که در شامگاه دوشنبه۱۰ خرداد با حضور مقامات کشوری و لشکری جمهوری اسلامی و چند تا از هنرمندان حامی حکومت در سالن همایش‌های سازمان “صدا و سیما ” جمع شده بودند . سلمانی ها و آرایشگران بیکار شامل ، عبدالعلی علی‌ عسکری رییس جدید سازمان صداوسیما ، محمد محمدی گلپایگانی ، حسین سلامی جانشین فرمانده سپاه ، حمید رسایی از اصطبل پیشین مجلس ، اشتری فرمانده نیروی انتظامی و عده ای از فرماندهان ارشد سپاه و با حضور ابراهیم حاتمی‌کیا و مسعود ده‌نمکی ، داریوش ارجمند و طالبی (کارگردان قلاده‌های طلا) به گردن و حلقه به گوش و خواننده این مراسم هم علیرضا افتخاری ترانه‌ای را به نام “مدافعان حرم” به صورت زنده برای خانواده کشته شدگان افغانی اجرا کرده است .

     
  79. حجت‌الاسلام روحانی با بیان اینکه جمهوری اسلامی ایران الگویی برای جهان اسلام و جهانیان است، افزود: انقلاب اسلامی تنها انقلابی است که پس از انقلاب امام صندوق آراء را به مردم پیشنهاد داد. کدام انقلاب را سراغ دارید که پس از انقلاب مردم را به پای صندوق رای و انتخابات دعوت کند.
    …..
    او بخوبی می دانست که بدون رای گیری ، دوامی نخواهد داشت.

    تا کی فریب و دروغ!

     
    • نشان دادن فوری صندوق به مردم از آن جهت بود که خمینی میدانست با خوابیدن شور انقلابی و جانشینی شعور به جای شعار قالب کردن اصل مترقی ولایت فقیه به مردم ممکن نمیشود ، کما اینکه تا اخر عمر نیز خود را ورای قانون میدانست !

       
  80. دوستی داشت از شاه سخن می گفت، به او گفتم خوب یا بد شاه رفت و دیگر نیست ، بحث در باره او فایده ندارد . پاسخ داد اشتباه شما و خیلی ها همین جاست که فکر میکنید شاه رفت . اتفاقا شاه در سال 57 نرفت ، او آمد …..، به قلب ایرانیها که قبلا نتوانسته بود وارد شود!

     
  81. به نقل ا بیبیسی اونکاره

    در مقالات بعدی توضیح داده خواهد شد که تماس‌های محرمانه نمایندگان دولت کار‌تر و آیت‌الله خمینی چرا و چگونه یک روز پیش از رفتن شاه در کنج خلوت مهمانخانه‌ای کوچک در حومه پاریس آغاز شد و رهبر انقلاب ایران چه وعده‌هایی در آن تماس‌ها به آمریکا داد

     
    • امام الجاعلیین و الجاهلیین مثل همه قدرت طلبان تاریخ به همه وعده و وعید دروغی میداد به مردم ایران آب و برق و اتوبوس مجانی و به آمریکا و انگلیس نفت ارزان.و مثل همه قدرت طلبان بعد از به قدرت رسیدن زیر تمام وعده ها و قولهای خود زد

       
  82. » آیت‌الله محمدرضا نکونام*

    اگر رهبری اقتدار لازم را نداشته باشد و نتواند گردن گردن‌کشان را به زیر تیغ آورد و خون مظلومان را از تباهی برهاند، به چه کار می‌آید؟ در چنین سرزمینی هر روز باید شاهد پیدایش قلدرانی بود که خون مظلومان را در شیشه کرده و می‌نوشند. هر روز کاخ‌هایی ساخته می‌شود و کوخ‌ها وسعت می‌یابد. اگر چنین حکومتی بر کشوری چیره باشد آیا می‌توان آن را سالم و صالح خواند؟

    جامعه‌ای که از رهبری بزرگ و مردانی شیردل برخوردار است از هیچ‌چیز واهمه ندارد و هیچ‌کس ـ حتی به نام دین و اسلام و با استفاده‌ی ابرازی از عناوین شرعی ـ نمی‌تواند او را بترساند و او را از عمل مقتدرانه‌ی خود باز دارد. چنین جامعه‌ای سعادت همیشگی می‌یابد و در جهان می‌تواند سر خود را با بزرگی و صلابت بالا گیرد و به زندگی پر امنیت و آرامش خود ادامه دهد، بدون آن که ضعیف پروری کند.

    نخستین صفت رهبر، دانش و علم است و پیش از آن وی باید اقتدار داشته باشد، اقتداری که در مواقع حساس و لازم، برای کشور کارآمد باشد.

    گویند کریم‌خان زند از شاهان مقتدر ایرانی بود. وی چنان آرامش و آسایشی را برای کشور به ارمغان آورد که روزی در بیابان کاروانی را دید که اشیای قیمتی حمل می‌کنند و نیاز به محافظ ندارند. وی با دیدن این امنیت بسیار خوشحال شد. چنین شاهانی زنده‌ی تاریخ هستند.

    اقتدار برخی از شاهان نیز ظالمانه بوده است. روزی نادرشاه بر تخت پادشاهی تکیه زده بود و غلامان و چاکران گرد او را گرفته بودند. ناگاه یکی از وزیران رو به شاه گفت: «قلی» و همه از تعجب به او خیره گشتند. نادرشاه از تخت برخاست و درحالی‌که خشم صورت او را برافروخته و رگ‌های گردنش را متورم نموده بود گفت: جلاد! گردن این وزیر را بزن. وزیر گفت: ای شاه بزرگ، عرضی دارم. گفت: بگو، در گوش شاه گفت: من شما را در خلوت این‌گونه صدا می‌زدم، حال اشتباه کردم؛ چون خیال می‌کردم اینجا خلوت است و فراموش کردم. چرا برای چنین اشتباه کوچکی گردن مرا می‌زنید؟ شاه گفت: وزیری که تفاوت بین خلوت و جلوت را نداند، همان بهتر که گردن وی زده شود.

    در میان شاهان و دولت‌مردان نیز بسیاری بوده‌اند که نه تنها کوچک‌ترین اقدام مقتدرانه‌ای از خود نشان ندادند بلکه با ضعف و زبونی زندگی می‌گذرانده‌اند؛ از این‌رو به‌جز زبونی و ترس آنان و خیانتی که به سبب بزدلی خود داشته‌اند چیزی دیگری از آن‌ها باقی نمانده است. آرامش جامعه، میوه‌ی اقتدار رهبری آن جامعه است. مردم از اقتدار رهبران خوشحال می‌شوند. اقتداری که قطع کنندگان نان مردم مستضعف را به زیر کشد و نان مردم را به آن‌ها باز پس دهد. اگر افراد جامعه‌ای چنین رهبری را ببینند، روحشان تازه می‌شود و چشم و گوش و دل و هستی خود را در گرو پیروی از رهنمودهای او قرار می‌دهند؛ ولی چون در چند هزار سال گذشته، چشم مردم ترسیده و هر کس ادعایی داشته، وقتی به مسند ریاست رسیده، کاری نکرده، دیگر امید آنان ناامید شده است و حرف حق را دیر باور می‌کنند؛ چون نیش به‌جای نوش بسیار خورده‌اند.

    برای برقراری اقتدار در جامعه باید مجرمان را به دار کشید. یعنی همان افرادی که نان مردم را بریده‌اند اما متأسفانه بسیاری از این خون‌آشامان ریاست نیز دارند. این ضعیفان و بی‌چارگان جامعه هستند که به زندان می‌روند. بیش‌تر زندان‌ها از نان دزدها و کسانی که محتاج نان شب بوده‌اند پر شده است. حق این نیست که ابتدا این دزدها را به زندان انداخت؛ بلکه باید رئیس دزدها و شاه دزدها را گرفت و اعدام کرد؛ آنگاه مردم چشمشان می‌ترسد و دیگر به دنبال دزدی نمی‌روند. زمانی که حق مردم را در اختیارشان بگذاریم، دیگر کسی حتی میل به دزدی هم پیدا نمی‌کند، جز افراد بیماری که بسیار اندک هستند و قانون باید آن‌ها را درمان کند. اگر کسانی که در بند می‌روند افراد محتاج و بیچاره‌ی جامعه باشند، آن‌گاه دزدان دوست دارند دزدی با آبرو و متشخص گردند تا رئیس دزدها و شریک قافله شوند. برای برقراری اقتدار در جامعه باید فرعون‌های زمان را به دار کشید؛ از باسوادها گرفته تا بی‌سوادها. فرعون‌هایی که در هرم‌های خود نشسته‌اند و لاف خدایی می‌زنند و خون بندگان خدا را می‌آشامند. باسوادهایشان از بس نان به علم خود خورده‌اند قارون گشته‌اند و ضحاک‌وار به جان مردم جامعه افتاده‌اند.

    چنین جامعه‌ای نیاز به موسایی دارد که لحظه لحظه‌ی زندگی خود را به نمایش گذارد تا مردم ببینند این شخص غذایی بهتر از غذای مردم نمی‌خورد، بیش‌تر از مردم استراحت نمی‌کند، بیش‌تر از مردم تفریح ندارد و شبانه‌روز خود را وقف تلاش برای مردم می‌کند.

    رهبر همیشه باید بگوید: مردم، خون من برای شماست و هرچه دارم برای شماست، من چیزی برای خود نمی‌برم؛ شما هم باید برای خود تلاش کنید. برای رسیدن به جامعه‌ی متمدن، راهی جز اطاعت از رهبر نمی‌باشد؛ هرچند اگر مردم صداقت ببینند، به‌طور حتم پیروی می‌کنند.

    به‌طور حتم چنین رهبری در هر جامعه و ملتی وجود دارد؛ ولی ممکن است در طول قرنی تنها یک‌نفر از چنین خصلتی برخوردار باشد. به‌راستی آن شخص کیست و چرا در پیچ‌وخم ضعف رهبران گم می‌شود؟ آیا نباید او را یافت و او را به بلندی نصب نمود تا همگان عزت انسانیت و بزرگی آدمی و شرافت انسان و کرامت او را مشاهده کنند. آن کدامین موسای زمان است که بدون تکیه به‌قدرت شرق و غرب و بدون نیاز به توشه‌ای از این عالم، ندای «داخل نیل شوید» سر می‌دهد و همه را به دنبال خود به حرکت در می‌آورد. او، هم راه نیل را بلد است و هم قدرت تکیه بر خویش و خدای خویش را آموخته است. نمونه‌ی چنین رهبری، حضرت امام خمینی رحمه‌الله بود.

    * مرجع تقلید در بند در زندان ساحلی قم

     
    • تشکر از آقا مهرداد که با این نقل قول ماهیت فکر این دستاربندان را افشا می کند.آدم یادش به سخنرانی های هیتلر می افته. از همه چیز داد سخن میده جز اینکه مردم باید با نظام دموکراتیک خودشان رهبر شوند. انگار تو مغز اینا اصلا و ابدا نمیره که مشکل از کجاست .دست از نظام رهبری بر نمی دارن. آهای ملت لطفا گول این شعار ها رو نخورین. نادر شاه و کریمخان و خمینی و فرعون همه مردم رو گوسفند و رعیت و امت حساب می کردن.شما ببینید تو حرف های این شعار پراکن حرفی هم از آزادی و حقوق مردم در تعیین شخص اول مملکت می بینین. انگار مشکل فقط اینه که رهبر بده باید جاش رو به رهبر خوبه بده. حرفای ایشون از مرز دیکتاتوری اون ور تر نمیره.خلاصه اش اینه: دیکتاتور خوب باید به جای دیکتاتور بد بشینه. دیکتاتور خوب هم هر قرنی یکی پیدا می شه .

       
  83. انتشار پاره ای اسناد که حکایت از ارتیاط قدیمی آقای خمینی با آمریکائیها دارد توسط بی بی سی حاکمیت و مجموعه روحانیون را دچار آشفتگی کرده و همانطور که انتظار میرفت به انکار شدید همه آنها منجر شده.سئوالی که پیش روی ما قرار دارد این است که آیا میتوان به این اسناد استناد کرد و در حقیقت ادعاهای انقلابی آقای خمینی و در نتیجه شاگردان و همراهانش تردید جدی داشت یا نه؟
    شیوه عاقلانه، تردید در چنین اسنادی است و تا انجام تحقیقات کامل نباید درستی آنها را پذیرفت. ولی چرا در مورد این حکومت این اصل عاقلانه صادق نیست؟ پاسخ این سئوال بسادگی روشن است.از اولین روز شروع کار نظام فعلی، با اتخاذ همین شیوه و با اسنادی بسیار ضعیفتر از این ها بسیاری از مردم متهم به خیانت شدند و روانه گور های خود گشتندو یا از زندگی ساقط شدند. با این سابقه درخشان، چرا همین شیوه در مورد تمام سران این حکومت اجرا نشود؟ مگر بلاهائی که بر سر امیر انتظام و هزاران نفر دیگر آمد مستند به کدام مدرک بود که حداقل 1% اعتبار همین مدارک بی بی سی را داشته باشد؟
    امروز همان بی بی سی که یار دوازدهم روحانیون در انقلاب 57 بود همین مدارک را ارائه کرده و از سوئی هم ارتباط روحانیون با قدرتهای خارجی امری بی سابقه نیست. چمهوری اسلامی بیش از 37 سال است که قضاوت مردم را باهمین شیوه تنظیم کرده است و امروز همان مردمی که تربیت یافته همین مکتب هستند که حاضر ند با یک ورق کاغذ و یا یک ادعا فردی را در کوچه و خیابان بی آبرو کنند، قطعا علیرغم هر قسم حضرت عباسی همین مدارک را هم باور خواهند کرد. وقتی برای موسوی و کروبی و سلطانی و نوریزاد و تاجزاده و ستوده و صدها نفردیگر بدون یک ورق کاغذ بتوان پرونده خیانت درست کرد، چرا با این مدارک حداقل رسمی نتوان برای آقای خمینی و دیگران پرونده مشابه ساخت؟ فرق اسناد سفازت آمریکا در تهران با اسناد وزارت خارجه آمریکا چیست؟ اگر اولی امیر انتظام را محکوم کرد جرا دومی آقای خمینی را محکوم نکند؟ یک شهر و دو نرخ که نمیشود!

     
    • باصفای گرامی،

      آقای خمینی پرونده پاکی ////. تنها اگر به همان خاطره ای که نعیمه اشراقی از پدر بزرگش نقل کرد در ارتباط با شوخی او در مورد همسران شهدا و مقایسه کنیم این خاطره را با اینکه آقای خمینی هیچگاه برای خانواده های شهدا سخنرانی نمی کرد و تنها به ابراز احساسات آنها با تکان دادن دست پاسخ می داد چرا که از آنها احساس شرم می کرد ، عمق ریا کاری مردی که برای سالها در ایران یک بت بود مشخص می شود. آقای خمینی بعد از پیروزی انقلاب جایگاه خود را از رهبری انقلاب به ریاست صنف روحانیت تنزل داد و تبدیل شد به رئیس این صنف و تمام آنچه که بدست آمد را به نفع روحانیون مصادره کرد. گوئی عقده ای هزار ساله در دل روحانیت مانده بود که با بروز خمینی سر باز کرد و بقول قرائتی روحانیون وقتی بر خری سوار می شوند پیاده کردن آنها از محالات است.
      بحث نامه بی بی سی این نیست که خمینی عامل آمریکا بوده و کمتر کسی هم در این چند روزه بر این باور بوده ولی این نامه نگاری آقای خمینی نشان می دهد که هیچ سیاه و سفیدی در ارتباط با “مصالح” چه مصالح شخصی و صنفی و چه مصالح عمومی وجود ندارد . اینکه خامنه ای و دارو دسته اش نسبت به آمریکا تبدیل شده اند به جن و بسم الله یا از هوش کم آنها نشات می گیرد و یا از اینکه اینها واقعا دست نشاندگان صهیونیست ها هستند والا کدام آدم عاقل و سالمی حاضر می شود اینهمه خسارت و جفا بر کشور و منابع وارد کند تنها برای حفظ یک ژست تو خالی “مرگ بر آمریکا” ؟
      آقای ابراهیم یزدی هم تکذیبیه ای برااین نامه نوشته است و یکی از ایرادات ایشان این بوده که در نامه به کارتر آقای خمینی نگفته ما با آمریکائیان دشمنی نداریم بلکه گفته ما با مردم آمریکا دشمنی نداریم. این هم شد تکذیبیه.

       
      • این یعنی تاییدیه منصور عزیز. این یعنی یزدی اصل ماجرا را تکذیب نکرده،بلکه یک ایراد جزیی گرفته فقط. پایدار باشی

         
      • جناب نوریزاد عزیز

        فعل “ندارد” جزو منهیات است که هاشور خورد؟

         
  84. جهت آق صادق جون ! از پست قبل کپی شد که یک وقت کار عجولانه ای نکند !

    صادق

    9:01 ب.ظ / می 31, 2016

    یه خبر خوب برای همه شماها عزیزان این سایت!!!
    تا دو ماه دیگه نوبت اعزام من به سوریه میرسه!!!!!!!! عالیه!!!! شماها هم از دست من راحت میشین!!!!!!!
    خبر بسیار بد!!!!!
    بچه ها میگن تو سوریه آیفون با سیم کارت های کشورهای عربی مثل نقل و نبات ریخته و من می تونم کلی وقت اضافه داشته باشم تا دم به دم رو سایت نوری زاد راه برم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! اوووووووه!!!!!!!!!!! عالیه!!!!!!!!!!!!!!!!

    آشنا

    6:49 ق.ظ / ژوئن 1, 2016

    جناب صادق خان ما اصلا راضی به شهادت شما در راه بشار اسد جنایت کار نیستم لیکن اگر خزعبلات سردمداران ج ا که آقازاده های گرامی را هفت سوراخ چپانیده اند و ذخیره کرده اند برای روز مبادا ! وشما هم تصمیم صادقانه !! گرفته اید که به سرای باقی بشتابید لطف کنید با آن آیفون های غنیمتی !! چند گزارش دست اول بفرستید باعث امتنان خواهد بود در ضمن تک تیر اندازان را فرا موش .. موش .موش نفرمایید . ودرپایان تکلیف تستسترون نابکار که هوش از سرتان پرانده ! ! و سرکار علیه همسر گرامی و پدر تحصیل کرده !ومادر گوش پیچان چه خواهد شد . راستی در سوریه ساندیس هم میدهند یا فقط شربت شهادت موجود است ؟

     
    • شما هم بیا یه وقت نیرو کم نیاریم!!!قاه قاه قاه قاه…!!!همه بسیج شدن واسه رفتن انقلاب ما حتما پیروز!!!شما هم جای اینکه پشت کامپیوتر قایم شی سعی کن یه قدری ادب یاد بگیری!!!مشکل ما ذوب شده ها اینه که رهبرمون گفته فحش هم شنیدین حرفی نزنین!!!حالا بچه قرتی فهمیدی چرا جواب خیلیاتونو نمی دم!!!یه وقت فکر نکنی کم آوردم از خوشحالی جفتک بندازی!!!

       
      • صادق جون شما هر چی بگی حق داری ولی جون رهبر زودتر برو سوریه! حرم الان بی مدافع است.وقت خودتتو با بچّه قرتیها تلف نکن! اگه بسلامتی عمودی برگشتی چند تا ساعت مچی غنیمتی هم بیار بفروش ! پیرهنم رو هم دادم خشکشوئی! جاش امنه!

         
      • آق صادق جون ! ما که به شما فحش ندادیم ! شما چرا به گفته عظما توجه نکردی فحش دادی ؟؟ البته شما که پشت کامپیوتر قایم نشدی ! //////////// هم معلومه که کار امثال شما ذوب شده گان در مقام عظما است درضمن اون زمان که ما تفنگ دست میگرفتیم شما پستونک دستتون بود ! آره بچه جون ذوب شده !!!!! درضمن عقل از سر ما نپریده که به حرف یک مشت شارلاتان حقه باز برم سوریه آدم بکشم یا کشته بشم که اونا راحت تر بچاپن !! همون افغانیای بد بخت که به خانواده هاشون تابعیت ایران میدن بس تونه !! مفهوم بود بچه آق سردار گوش پیچ خورده !؟!

         
      • خخخخخخخخ صادق عمو دمت گرم اومدی باز خنده رو به لب من آوردی.آخه مومن باعث شادی دل مومنه خخخخخخخخخخ خوشم اومد با چهارتا فحش خوب جواب اون بابا رو دادی و بهش گفتی مودب باشه خخخخخخخخخخخ سلام منو به رهبر برسون اند آو هیستوری من خخخخخخخ

         
    • آهای ایها الناس!!!!
      این کسی که به نام صادق نوشته «شما هم بیا نیرو کم نیاریم قاه قاه قاه …!!!» من یعنی همین صادقی که کلی مطلب رودر روی شماها نوشتم نیستم!!!! این ناصادق یه نامرده که به جای من مطلب نوشته!!!
      من این سه روزه برای زیارت رفته بودم مشهد!!! این نامرد از غیبت من سوء استفاده کرده و این مطب رو نوشته!!! خودتون با دقت بگردین و ببینین من از ظهر چهارشنبه گذشته تا ظهر امروز شنبه هیچ مطلبی تو این سایت نذاشتم و توی سفر مشهد هم به اینترنت دسترسی نداشتم!!! من تا حالا به هیچ کس بچه قرتی و جفتک و این توهین های شخصی رو نگفتم!!! آره من به ویژگی های شخصیت و تیپ حمله می کنم و شخصیت ها و تیپ های روشنفکری رو تحقیر می کنم ولی تا حالا یک کلمه به شخص توهین نکردم!!!
      آهای ناصادق جعلی نامرد!!!!! راه کم آوردن در مقابل مطالب من گذاشتن مطلب جعلی به نام من نیست!!! راهش اینه که یه قرار بذاری بیایی متروی انقلاب یا امام حسین (ع) تا چشم تو چشم بهت حالی کنم جعلی بودن یعنی چی؟!!! اما تو وجود این کار رو هم نداری!!!
      جناب آشنا! من ظهر امروز شنبه پونزدهم خرداد تا از مشهد رسیدم سری به پست قبلی زدم و زیر مطلبت و مطالب بقیه جواب گذاشتم!!! جوابم رو از پست قبلی بخون یا آقای نوری زاد لطف کنه جوابم رو اینجا هم برات بذاره!!!

       
      • صادق دمت گرم.خداییش نباشی دق می کنیم.شیطون تو هم یاد گرفتی داری ادای بعضی آدم حسابیارو تو این سایت در میاری که مثلا کسی جات نوشته.خدایی بمب خنده ای دمت گرم.نوشته تابلوهه مال توهه.اند آو هیستوری من.خخخخخخخخخخخ.تو که گفتی از سوریه هم پیام می فرستی از مشهد نمی شد؟!!خخخخخخخخخخ.راستی این چند روزه ناقلا چرا نرفتی مراسم امام رفتی مشهد؟!!خخخخخخخخخخ.

         
        • ناشناس درجه دوم!!!
          بعید نیست این نامردی کار خودت باشه!!!!! وقتی کم آوردی و اومدی جنونت رو مجانی معالجه کنم آخرش زدی به خط نامردی!!!!! از امثال تو بیش از این انتظاری نیست!!!!!

           
      • اووووووووووووووه!!!!یعنی صادق اینقدر خطرناکه که باید باهاش اینجوری رفتار کنین!!!!نامرد ناصادق اینجوری راهش نیست!!!!!خواستی از این راه وارد شی که مثلا منو مسخره کنی!!!!!!من هیچوقت از هیچکی خواهش نمی کنم چه برسه به نوریزاد!!!!!اونقدر مرد باش که با یه اسم دیگه بنویسی جوابتو بگیری!!!پشت کامپیوتر قایم شدن این چیزا رو داره دیگه!!!اگه ما می ریم تو سوریه و عراق مثل مرد می جنگیم شما بزدلا باید اینجوری از پشت خنجر بزنین!!!شماها می ترسین اسم واقعیتون رو بگین!!!!چون می ترسین با آشناییتون ما رو مفتخر کنین!!!قاه قاه قاه!!!!!!!

         
        • این مطلب که اولش اوووووووووووووووه و آخرش قاه قاه قاه نوشته مال من نیست!!!
          دوباره این نامرد ناصادق میخواد انتقام بزدلیش رو با اینجور مطالب انحرافی از من بگیره!!!!!!
          ناشناس به توان صد!!!!!!!!!! بزدل بی وجود!!!!!!!!! دیدی حتی وجود اینکه خودت رو با یه اسم مستعار هم معرفی کنی نداری!!!!!!!!!!!

           
    • آشنا جون برو جوابی رو که عمو صادق ما تو پست قبلی بهت داده رو بخون که زور زده مثلا یه خورده مودب تر باشه ببین چقدر فرهیختست خخخخخخخخخخ.نخونی از دستت می ره ها گفته باشم.خخخخخخخخ.طفلک اصلا تو کار توهین موهین نیست خخخخخخخخخخخخخخ.

       
  85. مهدی از تهران

    عرض ادب و احترام
    1- امروز یکی یکی سند های مختلف از تو کیسه های سازمان سیا آمریکا و انتلیجنت سرویس بریتانیا و متعاقبا سایر سازمانهای اطلاعاتی کشورهای دیگر در خصوص ارتباط اقای روح الله مصطفوی (خمینی) با غرب و فردا لابد سندهای مشابه در خصوص آقای علی خامنه ای در خصوص رابطه ایشان با غرب و شرق در می آید. دهه هاست ترفند انگ زدن به این وآن از انگلیسی خواندن آقای کاشانی و مرحوم دکتر محمد مصدق گرفته تا آمریکائی خواندن مرحوم مهندس مهدی بازرگان ما ایرانهیا خود را سر گرم کرده ایم. خوب اگر وابسته به اجنبی هم در ایران رئیس میشود مشکل از ما ایرانیهاست که این اجازه را دادهیم و می دهیم.
    به قول چرچیل نباید با هیچکس دشمنی یا دوستی دائم و ابدی داشت. اینکه رهبر هر نهضت یا انقلاب یا هر هرچه اسمش را بگذاریم با رهبران سایر کشورها تماس میگیرد مسئله عادی است (مثال1:آمریکا در جنگ با ویتنام با سران ویتنام مذاکره میکرد –مثال 2: ایران در جنگ با عراق با رژیم صدام مذاکره میکرد). به عقیده اینجانب تمامی این سندها بر فرض داشتن صحت چیزی را جز وارد کردن ضرر و زیان به ایران ثابت نمیکند. یکی از زیانهای بزرگ آن بی اعتماد کردن و بد بین نمودن ما مردم به یکدیگر و در پی آن نا امید کردن ایرانی به هر فردی یا گروهی که در راه رساندن ایران به سیستم سیاسی سکولار و دموکراسی (مانند کشورهای اروپائی یا آمریکا یا ژاپن و امثالهم) بخواهد فعالیت کند، زیرا در اذهان این طور جا می افتد که ای بابا اینها هم سر در آخور اجنبی دارند و روزی سندش بیرون خواهد آمد پس چرا فعالیت برای آباد نمودن وطن کنیم.
    .تا زمانیکه فرد فرد ما ایرانیها الوده به فرهنگ رایج فعلی (جهل و خرافات دینی و مذهبی) باشیم، معلوم است که کشورهای دیگر مخصوصا غرب و آمریکا و شرق مخصوصا روس و چین جهت منافعه مملکتشان دست به هر کاری میزنند .
    ای کاش اقایان روح الله مصطفوی (خمینی) و علی خامنه ای به جای اینکه مسلمان ایرانی می بودند، ایرانی مسلمان یا ایرانی با هر دین دیگری می بودند و برای پیشبرد ایران ازابزار علم و خرد و علم و دانش استفاده میکردند نه اینکه اساس مملکت داری را دین و مذهب قرار دهند و ایران را فدای دین و مذهب کنند.
    2- از رژیم آل سعود و رژیم ولایت مطلقه فقیه از بابت تعطیل کردن رفتن امسال ایرانیها به حج تشکر میکنم. امید وارم این روش سالها ادامه یابد.
    3 – از شورای نگهبان اقای علی خامنه ای تشکر میکنم که پس از اتمام نمایش راه دادن افرادی به مجلس شورای اقای علی خامنه ای (اسلامی) افرادی را که امتی بدانها به اصطلاح رای دادند از رفتن به مجلس یاد شده ممانعت کرد. از مجلس خبرگان اقا ی علی خامنه ای تشکر می کنم که آقای احمد جنتی را رئیس نمود و مشت محکمی به دهان امت رای دهنده زد. کلا ازاستبداد نعلین تشکر میکنم که روز به روز بیشتر قوانین دینی و مذهبی را در ایران پیاده میکند. یکی از بهترین ابزارهای بیدار کردن مردمی که در عرض 37 سال 300 تا 400 تا امام زاده را به 11000 امام زاده افزایش میدهد یا برای گرفتن حاجتهای دنیوی و اخروی خود را با بند یا طناب به قبر این و آن میبندد و یا در جهل و خرافات دینی مذهبی 1400 سال پیش تازیان بادیه نشین خود راغوطه ور میکند ، استبداد نعلین است.
    به امید روزی که فرهنگ عقل و خرد جایگزین فرهنگ جهل و خرافات دینی و مذهبی در ایران ما بگردد
    مهدی از تهران

     
  86. اخبار: سفر چهار روزه میشائل هویپل، شهردار وین به تهران برای این عضو حزب سوسیال‌دموکرات اتریش سفر پرباری توصیف شده است. وی با ممد قالیباف و حاج اکبر رفسن جانی دیدار کرد.
    مش قاسم: خدا وکیلی شما لغات <> و <> و <> رو بزارین کنار هم تا معنی این جمله رو کاملا بفهمین.

     
    • با عرض معذرت، جمله قرار بود این باشه:
      اخبار: سفر چهار روزه میشائل هویپل، شهردار وین به تهران برای این عضو حزب سوسیال‌دموکرات اتریش سفر پرباری توصیف شده است. وی با ممد قالیباف و حاج اکبر رفسن جانی دیدار کرد.
      مش قاسم: خدا وکیلی شما لغات “سفر پرباری” و حاج ممد و رفسن جانی رو بزارین کنار هم تا معنی این جمله رو کاملا بفهمین

       
  87. (کمانچه کشی‌ قبله عالم)

    قربانت گردم
    راپورت آمده است پنداشتی نبات شیراز
    حاجی خان احمد آقا جنتی نمیر سلطنه که خود کم مانده بود پشت درب مجلس عصا داران همایونی (خبرگان)جا بماند به تدبیر و تیز هوشی قبله عالم اکنون رئیس این مجلس شده است
    بیت :
    عزیز مصر به رغم برادران غیور
    ز قعر چاه بر آمد به اوج ماه رسید.
    در مجلس شورا هم وکیل اول رعیت نشیمنگاهش با صندلی ریاست مماس نگردید جخ رعیت فهمیده است که به چه کسانی‌ رای داده است.
    و این اشیا که رعیت از صندوق های معجزه گر‌ همایونی (همان که عباس می‌اندازیم کناس اخذ میشود) خارج کرده است همه از جان نثاران درب خانه بودند که بند نافشان در اندرونی همایونی چال شده است.
    فدایت گردم هیچ کس چنین زرنگی نداشت که شما داشتید آخر زرنگ بودن هم حدی دارد!
    درویشی در دهانه کاروانسرای حاج نور الله گردنه تنباکو یراق اسب درشکه مان را چسبید و گفت:این داستان را شنیده ای‌ که در شبی تار دزدی مشغول بریدن قفل دکانی بود کسی‌ او را دید و از و پرسید چه میکنی‌؟ دزد گفت کمانچه میکشم !پرسید پس صدایش کوو؟ گفت صدایش صبح در میاید! کمانچه ای‌ که قبله عالم در شب تار انتخابات همایونی کشیدند امروز صدایش در آمده است که رعیت به چه کسانی‌ رای داد؟
    هنوز مانده‌ام حیران که این درویش قصد داشت به قبله عالم کنایه بزند یا از کمانچه کشی‌ ماهرانه همایونی تمجید کند؟! بهتر است روزه شک دار نگیریم و خون این درویش را هم مباح کنیم.
    خاک پای ذات اقدس همایونی
    تلقرافچی

     
  88. مرگ بر منافق

    نوری زاد شما جز یه منافق جیره خوار غرب هیچ چیزی نیستی
    تا زنده ایم رزمنده ایم مرگ بر آمریکا مرگ بر اسراییل مرگ بر منافق

     
    • به به چشممون روشن..! پس تکلیف شعار مرگ بر روسیه چی شد؟ به همین زودی میثاقتون با امام راحلتون رو فراموش کردید ناقلا ها ؟ آها فهمیدم …. از وقتی که دریاچه خزر رو به روسیه هدیه دادید دیگه باهم دوست شدید و نیازی به گفتن مرگ بر روسیه ندارید . ولی خدا وکیلی آیا شما میتونید شرافتمندانه و بدون داشتن صاحب زندگی کنید ؟آیا حتما باید همیشه یکی وجود داشته باشه که شماها نوچه اش بشید ؟ چه کنیم دیگه ..آدم اوباش در هر زمان به دو چیز نیاز اساسی داره :۱. ارباب ۲. دشمن . در حال حاضر اربابتون روسیه است و دشمنتون امریکا . دو فردای دیگه که شعارهای تون کهنه شد جای این ارباب و دشمن فعلی رو با هم جابجا میکنید . همون جور که مرگ بر روسیه یادتون رفت بزودی مرگ بر امریکا و اسراییل هم یادتون میره. دراون زمان اربابتون میشه امریکا و دشمنتون میشه روسیه. اون وقت دوباره به امثال ما میپرید که چرا ما از اسرائیل یا امریکا انتقاد میکنیم.

       
    • دوست ناز نازی..چرا انقدر حساسی! ای رزمنده همون اسرائیل و آمریکا قربون اون مبارزت بره الهی! نوریزاد و بی خیال و منافق رو بچسب!

       
  89. اخیرا میبینم عده ای از دوستان درباره سکوت مردم در مقابل جکومت ابراز نگرانی میکنند. از این دوستان میخواهم کتاب توتالیتاریسم نوشته هانا آرنت که دکتر فولادوند ترجمه کرده بخوانند تا ببینند که این پدیده سکوت همگانی فقط گریبان ما را نگرفته و در طول تاریخ، مردم تحت حکومت استالین، مائو و هیتلر نیز اینگونه سکوتی کرده اند!!! با سپاس

     
    • مازیار وطن‌پرست

      علی جان
      فکر کنم کتاب توتالیتاریسم با ترجمه‌ی محسن ثلاثی منتشرشده است.

       
  90. جناب محمد نوریزاد هموطن و برادر عزیزم پاینده برای ایران بمان به وجود آزاده ای چون شما افتخار میکنیم . همانطور که بارها گفته ام قلوب ایرانیان با شماست. آرزوی ایران را برای شما دارم :پاینده مانی و جاودان. می ایستیم و خواهیم ایستاد همراهت . برقرار بمان ایران به امثال شما و دکتر ملکی برای آگاه سازی ایرانیان نیاز دارد. باز و باز میگویم برقرار مان.

     
  91. اخبار: دفاع نوه آیت‌الله خمینی از اعدام‌های دهه شصت در ایران.
    مش قاسم: بچه آخوندک به حساب خودش داره جاده ولی وقیه شدن خودشو واسه نسل بعدی صاف میکنه. قربون زبون فارسی و مثال های این زبون: شتر در خواب بند پنبه دانه. بچه آخوند مفتخور، دوران امام و امام بازی گذشته دیگه. برو به فکر یه شغل آبرومندانه باش.

     
  92. لطیفه سال
    حاج مم تقی: گفت‌وگوهای حقوق بشری با اروپا باید دو طرفه باشد.
    -گمانم حاج مم تقی این روزا داره زیادی مواد میزنه. یه همچین جفنگی از دهن آدم عاقل در نمیاد.

     
  93. شام‌گاه دوشنبه (۱۰ خرداد-۳۰ می)، مراسم اختتامیه‌ی “نخستین جشنواره فیلم مدافعان حرم” با حضور مقامات ارشد حکومتی و نظامی جمهوری اسلامی و شماری از هنرمندان حامی حکومت در سالن همایش‌های سازمان “صداوسیما” برگزار شد.

    محمد محمدی گلپایگانی (رییس دفتر رهبر جمهوری اسلامی)، حسین سلامی (جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران)، عبدالعلی علی‌عسکری (رییس سازمان صداوسیما)، حسین اشتری (فرمانده نیروی انتظامی)، حسن خجسته (از مدیران ارشد صداوسیما و برادر همسر علی خامنه‌ای)، حمید رسایی (عضو پیشین مجلس شورای اسلامی)، و شماری دیگر از فرماندهان ارشد سپاه از جمله مقامات حاضر در این مراسم بودند.

    هم‌چنین در کنار حضور ابراهیم حاتمی‌کیا و مسعود ده‌نمکی (دو عضو هیات داوران)، داریوش ارجمند و ابوالقاسم طالبی (کارگردان قلاده‌های طلا)، در مراسم اختتامیه این جشنواره، علی‌رضا افتخاری، خواننده‌ی مطرح موسیقی سنتی ایران نیز ترانه‌ای را با موضوع “مدافعان حرم” به صورت زنده اجرا کرد.

    ریاست شورای سیاست‌گذاری و تامین سرمایه‌ی برگزاری این جشنواره نیز بر عهده‌ی محمدهادی رضوی، “رییس موسسه کتیبه نوای فاطمی” و سرمایه‌گذار سریال “شهرزاد” بود. آقای رضوی ۳۲ساله، داماد محمد شریعتمداری (معاون اجرایی حسن روحانی و از چهره‌های اقتصادی-امنیتی مورد اعتماد علی خامنه‌ای) است.

    ——————————————–
    جناب نوری زاد به قول شما استاد افتخاری باز هم گل کاشت ، و نشون داد با چه کسانی می پرد ….

     
    • ریاست شورای سیاست‌گذاری و تامین سرمایه‌ی برگزاری این جشنواره نیز بر عهده‌ی محمدهادی رضوی، “رییس موسسه کتیبه نوای فاطمی” و سرمایه‌گذار سریال “شهرزاد” بود. آقای رضوی ۳۲ساله، داماد محمد شریعتمداری (معاون اجرایی حسن روحانی و از چهره‌های اقتصادی-امنیتی مورد اعتماد علی خامنه‌ای) است.
      مش قاسم: مهم نیست، بچاپ بچاپ خانوادگیه دیگه. این حاج ممد شریعتمداری جزو تیم بخور بخوری ۷۰۰-۸۰۰ میلیارد دلاریه. از قدیم و ندیم هم گفتن آقا زاده از ابوی چون ندارد نشان……. داره مشق وزوزیر شدن آینده رو میکنه.

       
  94. مازیار وطن‌پرست

    مختصری از ریشه‌های الهیات و تاریخ دینی اقوام سامی و نحوه‌ی تطور آن‌ها، در نخستین بخش کتاب شفاهی با عنوان “مقدمه‌ی گیل گمش” آمده که می‌تواند برای همه‌ی دوستان علاقمند مفید باشد:

    https://www.youtube.com/watch?v=tz22Ls2-s18&list=PLnxoy70whE7p6GIY87q_IDaWeDTJe1-DF

     
    • مازیار وطن‌پرست

      برای کسانی که خواندن را به گوش کردن ترجیح می‌دهند باید بگویم متن کامل کتاب گیل گمش (به همراه مقدمه‌ی فوق) برای دانلود روی اینترنت وجود دارد.

       
  95. بقلم حسن بهگر

    درود بر جناب نوری زاد گرامی. در راستای نامه 34 جنابعالی، من نیز این نوشته را تقدیم شما و دوستان نازنین می کنم. به امید پذیرش:

    خط و خال مقدس
    ظاهرا تصویری از خانم شادی صدر جام می بر دست بر روی یک مبل طراحی شده از خانم پرستو فروهر ملایان و عوامل آنها را به خروش واداشته تا جار و جنجال راه بیندازند که دین رفت و به مقدسات توهین شد و …(آدم بی اختیار یاد شعر حجاب ایرج میرزا می افتد*) تبدیل یک خطاطی روی مبل به یک امر دینی و ناموسی ؟

    هر دینی برای خود نمادهایی دارد که ظاهرا باید حرمت گذاشته شود یا باید از آن خوف کرد و ترسید. این خواست متولیان دین است ولی به معنای آن نیست که همه موظف به رعایت آن باشند و سرپیچی از آن به منزله توهین به دیگران باشد. به ویژه حال که ملایان بر مسند حکومت نشسته اند و استفاده از این نمادها پایانی ندارد و هر روز بر عرض و طول آن ها افزوده می شود. از جمله هر روز سدها امامزاده در گوشه و کنار ایران سبز می شود از جانب دیگر صبر و تحمل حضرات آیت الله ها هم هر روز کم و کمتر می شود. اول انقلاب ادعا کردند که اگر خانم ها به دلخواه اگر روسری سر کنند مناسب است و امروز حتا به چادر هم قانع نیستند. تکلیف مردم در این میان معلوم نیست و هنوز نمی دانند که حتا خارج از کشور اگر کسی جام می در دست بگیرد چگونه پایه های تشیع به لرزه در می آید. هیاهو و استخدام تروریست برای سلمان رشدی اگر نتیجه داد، جنجال برای خطاطی روی مبل هم نتیجه می دهد. در داخل هم مدتهاست یکدست کردن جامعه شکست خورده است. البته حاکمان باور نمی کنند که جامعه یکدست نمی شود و آزادی های فردی باید محترم شمرده شود، ولی دیر یا زود مجبور خواهند شد بپذیرند.

    شگفت انگیز آنجاست که ماموران حکومت اسلامی ( ظاهراً خودسر) به خانه داریوش و پروانه فروهر (پدر و مادر پرستو) که هر دو باورمند به اسلام بودند، شبانه مانند دزدان و راهزنان حمله می کنند و آنان را دشنه آجین می کنند، ولی به دین هیچ آسیبی وارد نمی شود!؟ هزاران جوان در دادگاه های دربسته محکوم و به دار آویخته میشوند ولی اسلام صدمه نمی بیند. جان انسان ها مقدس است یا خط و خال روی صندلی راحتی؟ پس فردا میگویند چون رویش عربی نوشته، اگر ما تحتتان را رویش بگذارید در حکم کفر است، پس مبل را باید بگذارید روی سرتان!

    آیا به اثر هنری پرستو فروهر که با خطاطی زیبایی بر روی مبل نگاشته شده، می توان هیبتی مذهبی و تابویی بخشید و به شیی مقدس مبدل کرد؟ هر چیزی را میتوان با دو خط عربی مقدس کرد؟ در باب این مسائل هر آخوندی می تواند فتوایی جداگانه بدهد و خود را متخصص بخواند، ولی لزومی ندارد که در این عصر و این زمان همه ی مردم موظف به اجرای نظر وی باشند و اگر نکردند توهین به مقدسات تلقی شود. تمام دستگاه فقه اسلام و شیعه براین قرار دارد که زن را موجودی پست تر از مرد می داند. این توهین آمیز است یا نقاشی روی مبل؟

    واقعیت اینست که جلوی این مسایل را با هیچ هیاهوی نمی توان گرفت و این بخشی از دنیوی شدن دین و لائیک شدن جامعه است و از این فرایند گریزی نیست.

    2016-05-31 سه شنبه، 11 خرداد 1395استکهلم

    حجاب- ایرج میرزا

    در سر در کاروانسرایی / تصویر زنی به گچ کشیدند
    ارباب عمایم این خبر را / از مخبر صادقی شنیدند
    گفتند که وا شریعتا، خلق / روی زن بی نقاب دیدند
    آسیمه سر از درون مسجد/تا سردر آن سرا دویدند
    ایمان و امان به سرعت برق / میرفت ، که مومنین رسیدند
    این آب آورد ، آن یکی خاک / یک پیچه ز گل بر او بریدند
    ناموس به باد رفته ای را / با یک دو سه مشت گل خریدند
    چون شرع نبی از این خطر جست / رفتند و به خانه آرمیدند
    غفلت شده بود ، خلق وحشی / چون شیر درنده میجهیدند
    بی پیچه زن گشاده رو را / پاچین عفاف میدریدند
    لبهای قشنگ خوشکلش را / مانند نبات میمکیدند
    بالجمله تمام مردم شهر / در بحر گناه میتپیدند
    درهای بهشت بسته میشد / مردم همه میجهنمیدند
    میگشت قیامت آشکارا / یک باره به صور میدمیدند
    طیر از وکرات و وحش از جهر / انجم ز سپهر میرمیدند
    این است که پیش خالق و خلق / طلاب علوم رو سفیدند
    با این علما هنوز مردم / از رونق ملک نا امیدند

     
    • اینها همه نمود خرافات و جهلند و تا از از تقدس نیفتاده اند کاربردی برای رواج دکان //////////////////دروغگوی بی سوادیکه نان خود را درجهل مردم می دانند دارند.درود بر زنان و مردان شیردلیکه درست پاشنه اشیل آخوند را یافته اند.

       
    • ظاهرا خانم شادی صدر از بیم انکه با تعطیل شدن سایت روز از یادها بروند ، با توجه به تجربیات امثال نامجو ، اینگونه خود را عرضه کرده اند !

       
  96. درود به دوستان
    مرتضی پسندیده برادر بزرگتر روح الله خمینی در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۳۶۲ طی نامه‌ای به برادر کوچک‌تر خود، مواردی اعتراضی را بیان می‌کند که بعد از گذشت چندین سال، مرور آن خالی از لطف نیست. او در این نامه گلایه‌آمیز اشتباهات برادرش را متذکر می‌شود و در گوشه‌ای از آن نیز به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری به نفع خامنه ای اشاره می‌کند.
    منبع این نامه کتاب ناگفته‌ها درباره خمینی» نوشته مهدی شمشیری و همچنین اسناد گردآوری شده توسط آقای اسد الله مروتی است« :
    ناله‌ها از هر سو به گوش می‌رسد و نفرین‌اش به ارباب عمائم عالمی را گرفته است. بر اساس آن‌چه هر روز مشاهده می‌کنیم و آن چیزهایی که به گوش ما می‌رسد و خودمان احیانا در جریان آن قرار می‌گیریم، مردم هر ساعت دست به آسمان دارند و آرزوی بازگشت اوضاع گذشته را می‌کنند.
    آیا این ناله‌ها را شما می‌شنوید؟ یا ماشاالله با حصاری که به دور شما کشیده‌اند، شما هم حکایت آن چوپان را دارید که گرگ به گله‌اش زده بود ولی او بی خبر مشغول دوشیدن میش مورد علاقه‌اش بود و هیچ از جای نجنبید تا لحظه‌ای که گرگ سراغ خودش آمد. اول میش او را به پنجه‌ای درید ، بعد هم خودش را …
    روزی که در خمین به دستور حزب جمهوری و با تمهید و توطئه‌ای که گمان ندارم به دور از اطلاع شما بوده، عمامه از سر من کشیدند و از هیچ اهانتی ابا نکردند؛ من ذره‌ای گلایه نکردم، که روزگار جدمان پیش چشم بود.
    روزی که آن سید بیچاره را که فقط قصد خدمت داشت و خود شما صد بار گفته بودید از فرزند به من نزدیک‌تر است، با آن افتضاح از ریاست جمهوری خلع کردند و یک بدبخت بدعاقبت را که اداره یک کاروان‌سرا هم از عهده‌اش بر نمی آید به ریاست‌جمهوری این مملکت بزرگ و معتبر تعیین کردند، به شما گفتم این شیاطین قصد دیگری دارند و می‌خواهند از این عروسک برای اجرای مقاصد خود استفاده کنند.
    اما شما به عوض گوش کردن به این حرف‌های مصلحانه رو در هم کردید و حتی حرمت برادر بزرگ را هم رعایت ننمودید.
    من که مثل عقیل‌بن‌ابوطالب مال و جاه و مقام نخواسته بودم که شما حکم به داغ کردن دلم دادید و سر پیری اهانتی به من روا داشتید که در زمان شاه هم کسی جرات اعمال آن را نداشت.
    روزی که دستور دادید همه صندوق‌ها را به نام علی خامنه‌ای باز کنند، من و دو سه آدم دل‌سوز که حداقل یکی‌شان، یعنی شیخ علی آقا تهرانی، بیست سال شاگرد خاص و مورد محبت شما بود؛ به شما نوشتیم که این انتخاب ایران را بر باد می‌دهد، گوش نکردید و حالا می‌بینید آنچه نباید می‌دیدید.
    این‌همه خون‌ها ریخته شد، این‌همه جنایات وقوع پیدا کرد که از ذکر آن به خود می‌لرزم که مبادا قطره‌ای از این خونها به سبب اخوت من و شما دامن مرا بگیرد، فقط برای این‌که شما به جای گوش سپردن به آن‌ها که هم به اسلام و هم به ایران علاقمند بودند، گوش به شیاطین دادید.
    شما چگونه بر مسند ولایت می‌نشینید، از آدم‌های بدنامی مثل رفسنجانی و مشکینی و صانعی و جلادانی مثل آن شیخ بدکاره گیلانی و موسوی تبریزی و ده‌ها ده‌ها آدم خبیث و بد عهد را قدرت و مقام می‌دهید، آنوقت سادات عالی‌قدری را مثل حاج آقا حسن قمی، سبط آن افتخار ازلی تشیع، حاج آقا حسین قمی، طاب ثراه و آقای حاج سید کاظم شریعتمداری، مرجع بر حق شیعه مولاعلی را به آن خفت خانه نشین می‌کنید و مرجعیت را از آن‌ها سلب می‌کنید، از آن‌ها که خود را با اشک و ناله‌های من بیست سال پیش حکم مرجعیت شما را امضا کردند و به شاه دادند تا از توهین و آزار شما ممانعت شود.
    شما خود بهتر از هر کسی می‌دانید که من از ابتدا با مداخله روحانیون در امور کشوری و لشکری مخالف بودم و به شما گفتم وقتی ما مصدر کار شویم اگر کارها مطابق خواست مردم نباشد همه نفرت متوجه ما خواهد شد و در نهایت اسلام ضرر خواهد دید.
    آیا امروز نتیجه‌ای بجز این حاصل شده است؟ این مردمی که در راه اسلام از جان می‌گذشتند و در زمان شاه از فلکی و بازاری و دانشجو و زن و مرد شعائر دینی را محترم می‌داشتند، امروز نه به دین توجهی دارند و نه برای شعائر دینی ارزشی قائلند. آن‌ها می‌گویند اگر دین این است که اولیای جمهوری اسلامی اعمال می‌کنند، بهتر است ما کافر باشیم و اصلا اسم مسلمان روی ما نباشد. با سیاست‌های غلط جمعی منبری و مدرس که از اداره خانه خودشان هم عاجزند، امروز ایران به نهایت ذلت و خواری در دنیا افتاده است. حتی یک دوست برای ما باقی نمانده است. من با چند روحانی شیعه پاکستانی اخیرا حرف می‌زدم، آن‌ها از وضع ایران گریه می‌کردند و می‌گفتند در کشور ما سابق شیعه مقام و ارزشی داشت، ولی حالا تا ما اسم تشیع می‌آوریم، می‌گویند لابد مثل ایران.
    آقای حاج آقا صدر به من می‌گفت مردم لبنان، که در غیبت آقا موسی صدر، چشم به ایران داشتند امروز خیلی از ما زده شده‌اند. این چه معنا دارد که ما اسلحه از اسراییل بخریم و بعد از جنگ با اسراییل و تحریر جنوب لبنان سخن بگوییم.
    بنده در مورد جنگ و مسایل آن حرف نمی‌زنم که خود مثنوی هفتاد من کاغذ است، فقط می‌گویم آیا به گوش شما نمی‌رسد که بعضی از نور چشمی ها چه دست اندازیها به بیت المال مسلمین به اسم جنگ و کمک به جنگ زدگان کرده‌اند.
    بیش از سه ماه است بنده برای دیدن شما وقت خواسته‌ام ولی دفتر شما مرتب می‌گویند وقت ندارید. آن‌وقت هر روز ملای فلان ده و دادستان بهمان قصبه را به حضور می‌پذیرید، چون لابد بجز مدح و ثنا نمی‌گویند و بدبختانه شاید چون خداوند تبارک به من لسان مداحی نداده حتی باید از برادر خود محروم بمانم.
    بنده گمان دارم که با ارسال این نامه لابد تضییقات و گرفتاری‌ها برای ما بیشتر خواهد شد ولی چون چند روزی است که حس می‌کنم هر لحظه ممکن است حق تعالی آرزوی‌ام را اجابت کند و اجازه ترک این جهان فانی را مرحمت فرماید، لذا به عنوان وصیت یا توصیه و یا خداحافظی برادری با برادرش این جملات را نوشتم.
    شما وصیت نامه می‌نویسید و بعد از خود جانشین تعیین می‌کنید، پس چرا اسمش را نمی‌گذارید سلطنت اسلامی به جای جمهوری، مگر رسول اکرم جانشین در وصیت‌نامه تعیین کرد؟ بجز اینکه مولا علی را که معصوم و منتخب الهی بود به مردم عرضه داشت. شما کدام معصوم را در اطرافتان می‌بینید؟ شیخ علی منتظری را که به اندازه یک مدرس ساده هم قدرت درک و فهم ندارد؟ شیخ علی مشکینی را که کراهت نفس او کاملا از منظرش هویداست ؟ بله کدام معصوم را دیده‌اید؟
    ۱۴ قرن مردم تشخیص می‌دادند که کدام مرجع اعظم است و کدام یک از علما قابل احترام و اعتماد. حال روزنامه‌ها یک روزه یک شیخ را آیت‌الله العظمی میکنند و دیگری را افقه‌الفقها. آن شیخ گیلانی جلاد، آیت‌الله می‌شود و دسته دسته ثقه‌الاسلام و حجه‌الاسلام از کارخانه حکومتی بیرون می‌آیند. اسمش را هم گذاشته‌اند حکومت جمهوری اسلامی، و مسرورید که حکم خدا را در زمین جاری کرده‌اید؟ خوشا به سعادت آن‌ها که همان روزهای نخست رفتند و این روزها را ندیدند. من نیز دیر و زود میروم، تنها وحشت من برای شما است.

    خداوند همه را به راه راست هدایت کند.

    ۲۵ شوال ۱۴۰۳ قمری

    قم – مرتضی پسندیده

     
  97. سلام
    پنج شهروند کرد در سلماس توسط نیروهای سپاه کشته و زخمی شدند.
    «کانون حقوق بشر سلماس» : براثرتیراندازی نیروهای سپاه پاسداران ایران در شهرستان سلماس یک شهروند کرد کشته و چهار شهروند دیگر به شدت زخمی شدند.
    بنا به گزارشهای رسیده، چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت ماه ۱۳۹۵، گرمان امینی فرزند وحدت ۳۶ ساله ، اهل روستای دشوان از توابع شهرستان سلماس به همراه برادرش رحیم امینی ۳۳ ساله ، کریم اطمانی فرزند فرزامی ۳۸ ساله ، کوهزاد اطمانی فرزند افروز۲۶ ساله و صمد گل محمدی فرزند علی ۲۹ ساله ، هدف تیراندازی مستقیم نیروی سپاه پاسداران ایران قرار گرفتند که گرمان امینی در دم جان باخته و چهار شهروند نامبرده به شدت زخمی شدند و به بیمارستان شهرستان سلماس منتقل و وضعیت آنها وخیم اعلام شده است.
    گفتنی است ، گرمان امینی متاهل و دارای ۳ فرزند و سرپرست خانواده بوده است و با پیگیریهای مکرر خانواده این شهروند تا چند روز نیروهای امنیتی و سپاه این شهر از تحویل جسد این شهروند کرد به خانواده اش ممانعت به عمل آورده است.
    اتهام نامبردگان از سوی مقامات سپاه ، کولبری و فراراز عضویت اجباری بسیج روستایی ذکر شده است ، که یک روز قبل از این حادثه تهدید شده بودند.
    بر پای همین گزارش، نیروهای سپاه در این شهرستان و حومه اقدام به ایجاد محل ایست و بازرسی در ورودی تمامی راه های منتهی به این شهرستان نموده و با این بهانه به ازارو اذیت شهروندان کرد و آذری و توقیف خودروهای ایشان‌ می‌پردازند که موجب نارضایتی و ناراحتی‌ اهالی منطقه شده است.
    لازم به ذکر است عامل جنایت هولناک کشتار شهروندان و مسافران و کودکان در روستاهای مرزی با گرفتن ژست پاسداری از مرزو بوم طی سالهای اخیراز سوی نیروهای سپاه پاسداران و انتظامی ، امنیتی ایران شدت گرفته است.

     
  98. نخجوانی نیا

    درود دوست عزیز
    بگذارید خاطره ای را از پدرم نقل کنم که داستان زیر یادم آورد:
    درجریان اشغال آذربایجان توسط ارتش سرخ بود که یکبار خواننده مشهور باکو با تخلص “بلبل” برای اجرای کنسرتی به تبریز آمد. در آن موقع مرحوم اقبال السلطان هم در تبریز بود. اقبال استاد آواز بود و به جهت سفری که پیش از انقلاب بولشویکی برای ضبط صفحه به همراه میرزا علی اکبرخان شهنازی به تفلیس داشت و صفحه هایش در ولایات اران هم پخش شده بود، در آن منطقه هم شناخته شده بود و سخت محبوب. صدای مرحوم اقبال به لحاظ قدرت حیرت آور و نیز تکنیک بسیار ورزیده او در زمان خودش جنبه افسانه ای پیدا کرده بود. لقب اقبال السلطان را هم محمدعلی شاه به او داده بود.
    باری در آن کنسرت “بلبل” که در تاترشیروخورشید تبریز (که بنیادگرایان انقلاب 57 ویرانش کردند) برگزار شد اقبال السطان هم به صورت ناشناس حضور داشت. در جریان کنسرت که با حضور سران کشوری و لشکری حکومت پیشه وری و نیز بلندپایگان ارتش سرخ برگزار می شد، هو افتاد که اقبال اینجاست و باید برایمان بخواند. به رغم اکراه اقبال او را روی صحنه تاتر آوردند و جمعیت حاضر یکصدا از او خواستند که حتما ترکی بخواند (اقبال در خواندن گوشه “قره باغی” شهرت داشت). اقبال در روی صحنه می گوید که جز فارسی نخواهد خواند و جمعیت که اصرار ایشان را می بنید تمکین می کنند. سپس اقبال السلطان شعری از عارف قزوینی را می خواند که به مناسبت اشغال ایران در جنگ اول جهانی سروده بود! وقتی که آواز به به این بیت می رسد که “چرا که مجلس شوری نمی کند معلوم که خانه، خانۀ غیر است یا که خانۀ ماست”، مجلس با شعارهای مرده باد و زنده باد به هم می خورد و طرفداران فرقه به سوی اقبال هجوم می آورند ولی هواداران و دوستان اقبال اورا دوره کرده از مجلس بیرون می برندو چند روزی اقبال را مخفی می کنند. البته سید جعفر پیشه وری عاقل تر از آن بود که بگذارد اسائه ادبی به چنان پیر استوانه فرهنگ مردم صورت بگیرد و بعدا هم متعرض او نشدند.
    اما سالها پیش از آن ماجرا پدر پدرم طی سفری به روسیه برای پدرش پالتوی تمام خزی سوقات آورده بود که پوششی سخت اشرافی بود و جدم از پوشیدن آن به این بهانه شرعی که “لباس شهرت” است پرهیز کرده بود و آن پالتوی خز در جا لباسی آن موقع ها که “یخدان” می گفتند باقی مانده بود. پدربزرگم با مرحوم اقبال السطان دوست بود و رفت و آمد داشتند. ایشان که مثل شما سخت ملی گرا بود بعد از شنیدن داستان ماجرای تاتر شیرو خورشید که سخت تحت تاثیرش قرار گرفته بود آن پالتوی خز را به رسم “صله” به مرحوم اقبال پیشکش کردند که ایشان تا آخر عمر طولانی شان در زمستان های تبریز آن را می پوشیدند که به تمامی برازنده اشرافیت هنری و بزرگی فرهنگی ایشان بود. معروف است که مرحوم اقبال پس از آن همیشه می گفتند که “من یک عمر برای اهالی تبریز آواز خواندم، اما تنها کسی که به من “صله” داد حاج محمدتقی بود”. حق به حق دار می رسد یا هو!

    Rahim Shahriari, the popular Iranian Azeri artist is one of those few artists who stands against the plots of the England / BBC and their servants in Iran who want nothing else but cutting Iran into pieces. Every time there is soccer match or a concert, the servants of foreigners such as Erdogan appear with flags and banners presenting the signs of Turkish Nationalists stating they want to separate Azerbaijan from Iran. Rahim Shahriari stops his concerts and demands they are thrown out of the concert hall. His Motto: We are all Iranians and nothing else.
    یاشاسین ایران. یاشاسین آذربایجانین ایفتیخارلی اوغلو. ننگ اولسون شرف سیز تجزیه طلبره و ساتقین پانتورک لره. سنیاش آذربایجانین ایفتیخاریسان .

    گرچه ترکی بس عزیز است و زبان مادری
    لیک اگر“ ایران“ نگوید لال بادا این زبان
    رحیم شهریاری هنرمند پرآوازه کشورما که زاده تبریز است و خواننده آذری زبان!
    در کنسرت خود در مشکین شهر با قطع کردن برنامه خود درس ادب خوبی به پان ترک های حاضر (که نماد گرگ خاکستری را بالا برده بودند) در این برنامه داد و با معرفی آنها به ماموران انتظامی حاضر در سالن گفت: ما ایرانی هستیم و آذربایجان و ترکیه همسایگان ما هستند!
    زنده باد بر این دلیر مرد آذربایجان! و سرزمین ستارخان و باقرخان ها!
    این ویدیو مربوط به کنسرت ماه می ۲۰۱۵ ایشان در شهر ونکوور کانادا است

    گرچه ترکی بس عزیز است و زبان مادری
    لیک اگر“ ایران“ نگوید لال بادا این زبان
    مرد آن باشد که حق گوید، چو باطل رخنه کرد
    هم بایستد بر سر پیمان حق تا پای جان
    اختلاف لهجه ملیّت نزاید بهر کس
    ملّتی با یک زبان، کمتر به یاد آرد زمان
    گر بدین منطق تو را گفتند ایرانی نه‌ای
    صبح را خوانند شام و آسمان را ریسمان
    از استاد شهریار

    https://www.youtube.com/watch?v=CH_m1UCAh84

     
  99. درود دوستان:

    حیرت از قافله و اهل ندانم کارش

    که زند شعله به جان و به همه افکارش

    بلبلان قافیه شعر و غزل باخته‌اند

    بس که تندی شده با گلشن و با معمارش

    خواجگان را که نماندست غم خدمتکار

    دلربایی و ادب، کج شده از معیارش

    دل صاحب نظران، حبس در این خانه پوچ

    زین سرای خشن و سلسله آزارش

    از هنر هیچ نماندست، مگر دل شکنی

    گل این بی‌خبران رفته و مانَد خارش

    لیک دانم که در این شهر پر از فتنه و خون

    کوچه‌ای هست «که سر می‌شکند دیوارش»

    «آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست

    هر کجا هست، خدایا به سلامت دارش»

    غم این بیت حزین، گر چه عظیم است، ولی

    در پس پرده شب، صبح شود اجبارش

    گر گذر کردی از آن مِی‌کده اهل نظر

    یادی از حال کلامی کن و از دلدارش

    – سیدمصطفی کلامی هریس

     
  100. حضرت آیت الله العظمی نوری زاد ، در نگارش پستِ ” زیر خاکی ها ” در 66 روز قبل و فاصله استفتائی که از آن زمان تا به امروز از حضرتعالی داشتم ، اتفاقی به قسمتی از تاریخ اسلامی برخوردم و اینکه نزدیک 6 سال پس از کشته شدن عثمان ابن عفان خلیفه سوم و پس گذشت زمان کوتاهی از به شهادت رسیدن حضرت علی علی (ع) ، معاویة ابن ابو سفیان از شام به مدینه سفری کرده و در یک دیدار هم به خانه دختر عثمان خلیفه سوم آمد و ایشان را مویه کنان و خوار و پریشان و نحیف یافته که علت آن را جویا شد که دختر خلیفه دلیل حال و روز و غمگینی خود را کشته شدن پدرش و به مجازات نرسیدن قاتل و یا قاتلین در سال های قبل عنوان نمود . معاویة ابن ابو سفیان دختر خلیفه سوم را دلداری داده و سفارش و توصیه ای به دختر خلیفه سوم نمودند مبنی بر اینکه از این پس هم دنبال قاتل و قاتلین مباش و بر همین نحو و منوال زندگی کن که هم قدر و منزلت و هم شأن و شوکت و دختر خلیفه بودن را نزد خود و مردم نگه داشته ای و هم راحت زندگی میکنی و اِی بسا اگر زیاد سخت بگیری ، هم خود را به دردسر می اندازی و هم این نوع زندگی راحت را از دست میدهی و هم جامعه به آشوب می افتد ! حضرت آیت الله العظمی نوری زاد ، این حقیر مشابهتی قابل توجه در توصیه معاویة ابن ابو سفیان به دختر خلیفه سوم و استفتاء حقیر درباره پیگیر نبودنِ ” صاحب دَمِ ” اشخاص امروزی از حضرتعالی داشتم که نیکو دیدم مجدداً همان استفتاء و پاسخ حضرتعالی در ” پست زیر خاکی ها ” را در این پست بیآورم تا مشخص شود که ظاهر و باطنِ حکمرانان و زیر دستان در دوران تاریخ 1400 سال گذشته سرزمین های اسلامی و حال یکی است و همچنین روش و روابطی یکسان با یکدیگر دارند که روش سید حسن خمینی ، روح الامینی و سردار رضائی و … هم مانند همان دوران هستند ! _________حضرت آیت الله العظمی نوری زاد دامت برکاة و دامت افاضاة، سلام علیکم ، ضمن آرزوی تندرستی و سلامتی بر شما انسانِ بصیر ، آزاده ، حکیم ، فرزانه ، بشیر و نذیر . _ قبل از تحویل سال نو سالگرد کشته شدن ” سید احمد خمینی ” پسر حضرت امام خمینی به دست اکبر خوشکوش بوسیله آلوده کردن لیوانِ آبِ ایشان با سیانور بود . در این سالها قتل های زنجیره ای مختلف ، از جمله زهرا کاظمی ، صیاد شیرازی ، دانشمندانِ هسته ای ، احمد رضایی ( پسر سردار محسن رضایی در هتلی در دوبی و قبل از ورود به ایران ) و قتل های کهریزک و … در کشور اتفاق افتاده . حضرتعالی ” مصلحتِ ” سکوتِ تنها دو مورد از این قتل ها را که اولیای دمِ آن ” سید حسن حمینی ” و ” سردار محسن رضایی ” بوده را در چه می بینید ؟ این ” مصلحت ” چیست و تا چه ” زمانی ” خواهد بود که نظام اسلامی و بسیاری از مسئولان این پَلَشتی ها را ندیده و پیگیر نمی باشند ؟ حضرتعالی چرا در افعال خود ” مصلحتِ ” مشابه ایشان را بر نگزیده و مداوماً در پی احقاقِ حق خود و واگویی حقِ ستمدیدگان هستید ؟ الحقر ___ مبشّر

    ———————-

    سلام مبشر گرامی
    به دو دلیل است اگر که سیدحسن خمینی و محسن رضایی پیگیر چراییِ کشته شدن عزیزان خود نیستند. نخست: ترس. و سپس: منافع. همین اکنون تجسم کنید اگر که دست جناب حسن خمینی را از بساط پدربزرگش و محفل درس و بحث و موقعیت های اقتصادی اش کوتاه کنند. یا مثلا خلع لباسش کنند. که البته بسیار نیز شدنی است و محتاج حساسیتی نیز نیست. خب ایشان بعدش چه بکند که: باشد و دیده شود؟ یا باید بگریزد به خارج از کشور و از آنجا مثلا افشاگری کند یا همین جا بماند و در دخمه های سکوت فرو شود. تجسم این فرایند پیش رو در جان این افراد ترسی را زنده نگاه داشته تا در سایه ی آن ترس هم خون عزیزانشان را فراموش کنند و هم خمیر دست نظامی شوند که موجودیت شان به آن بند است. شما تصور کنید همین محسن رضایی پایش را از ایران بیرون بگذارد. یا حتی خود رهبر. شدنی است؟
    با احترام

     
  101. به تعبیری خود باغبان هم دزد بود بلکه شاه دزد بود برای همین هم هیچ جای باغ رو هم نمی شناخت

     
  102. با سلام خدمت جناب آقای نوریزاد
    من قبلا هم سوالی در مورد زلزله بم خدمتتان فرستادم ؛ اما جوابی نگرفتم
    اما ادعاهائی که شما میکنید ؛ ادعاهای بسیار بزرگی است .
    شما از سه کشور نام میبرید و میگوئید اینها در پی کلنگی کردن ایران هستند ؛ آمریکا روسیه و اسرائیل
    اما نقش هر کدام را بصورت واضح بیان نمیکنید و اینکه چرا میخواهند ایران را با خاک یکسان کنند . مثلا میگوئید شعار آزادی قدس و نابودی اسرائیل را خود اسرائیل اختراع کرده ؛ اما چرائی آن را نمیگوئید
    در مورد آمریکا هم همچنین
    کلا مطالبتان ؛ تا حدود زیادی مبهم است ؛ خواهشا واضحتر بیان کنید
    با آرزوی موفقیت و بهروزی

    ————–

    سلام سعید گرامی
    من پرده از یک مسئله بر می دارم. این خود شمایید که به کُنهِ آن فرو شوید. در این که این سه بسیار مشتاق اند ایران کلنگی شود – مثل سوریه و عراق – و به کشورهایی کوچکتر بدل شود، منفعت های فراوانی برای همان سه دارد که یکی از آن منفعت ها، چیدمانِ دلبخواه پازل های کوچک در کنار هم است با کارکردی واحد. شما تجسم کنید اگر خوزستان از ایران جدا شود. زمین صد میلیونی در تهران می شود متری دوزار. چرا؟ چون کل کشور از خوزستان آویزان است. پول نفت خوزستان است که تهران را – که مصرف کننده ای شکم برآمده است_ تهران کرده. بقیه نیز بهمینگونه. حالا چند تا بمب و راکت هم بر سر برج های تهران فرو بنشیند. این تهران، هرگز سر بر نمی آورد و تا سالها جز چاکری نخواهد کرد. اگر همین امروز جنگ در سوریه تمام شود، چهل سال زمان نیاز است که برگردد به روزهای پیشینش. و چه مطلوب تر از این برای اسراییل و روسیه و آمریکا؟
    سپاس

    .

     
  103. میگویند وقتی رضا شاه تصمیم گرفت بانک ملّی را تأسیس کند ، برای بازاری های تهران و اطراف پیغام فرستاد که از بانک ملّی اوراق قرضه بخرند.
    هیچکدام از تجّار بازار حاضر به این کار نشدند .
    وقتی خبر به خانم فخرالدّوله ، مالک بسیار ثروتمند ، (خواهر مظفّر الدین شاه و مادرمرحوم دکتر امینی) رسید ، به رضاشاه پیغام فرستاد که مگر من مرده ام که می خواهی از بازاریان پول قرض کنی ؟!!! من حاضرم در بانک ملّی سرمایه گذاری کنم .
    و به این ترتیب بانک ملّی با پول خانم فخرالدّوله تأسیس شد
    یکی از قوانینی که در زمان رضا شاه تصویب شد ، قانون روزهای تعطیلی مغازه ها و ادارات بود .
    به این ترتیب هر کس به خواست خود و بدون دلیل موجّهی نمی توانست مغازه اش را ببندد .

    روزی رضاشاه با اتوموبیلش از خیابانی می گذشت که متوجّه شد مغازه ای بسته است .
    ناراحت شد و دستور داد که صاحب آن مغازه را پیدا کنند و نزد او بیاورند .
    کاشف به عمل آمد که صاحب مغازه یک عرق فروش ارمنی است. آن مرد را نزد رضاشاه آوردند.
    شاه پرسید : پدر سوخته چرا مغازه ات را بسته ای؟ مرد ارمنی جواب داد قربانت گردم ، امروز روز قتل (شهادت) حضرت مسلم بن عقیل است و من فکر کردم صلاح نیست در این روز عرق بفروشم .

    رضاشاه دستور تحقیق داد و دیدند که حقّ با عرق فروش ارمنی است .
    آنوقت رضا شاه عرق فروش را مرخص کرد و رو به همراهانش کرد و گفت: در این مملکت یک مرد واقعی داریم , آنهم خانم فخر الدوله است و یک مسلمان واقعی داریم آنهم قاراپط ارمنی است.

    سالهای سال بعد شاعره بزرگ ایران خانم پروین اعتصامی در وصف این ماجرا این چنین سرود :

    واعظی پرسید از فرزند خویش
    هیچ میدانی مسلمانی به چیست؟

    صدق و بی آزاری و خدمت به خلق
    هم عبادت ، هم کلید زندگ یست

    گفت : “زین معیار اندر شهر ما ،
    یک مسلمان هست آن ه%*5 ارمنیست !!
    این ﺷﻌﺮ ﺍﯾﺮﺝ ﻣﯿﺮﺯﺍ ﭼﻘﺪﺭ امروز آشنا بنظر میرسه.

    ﻫﺮ ﻭﻋﺪﻩ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﺎﺩ ﻫﻮﺍ ﺑﻮﺩ
    ﻫﺮ ﻧﮑﺘﻪ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻏﻠﻂ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺭﯾﺎ ﺑﻮﺩ

    ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﺍﯾﻦ ﮔﻠﻪ ﺑﻪ ﮔﺮﮔﺎﻥ ﺑﺴﭙﺮﺩﻧﺪ
    ﺍﯾﻦ ﺷﯿﻮﻩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻋﺪﻩ ﻫﺎ ﺭﺳﻢ ﮐﺠﺎ ﺑﻮﺩ ؟

    ﺭﻧﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﭼﭙﺎﻭﻝ ﺳﺮ ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮﻩ ﻧﺸﺴﺘﻨﺪ
    ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻏﻔﻠﺖ ﻭ ﺑﯿﺤﺎﻟﯽ ﻣﺎ ﺑﻮﺩ!

    ﺧﻮﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺷﮑﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﺭﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﺗﮑﺎﻧﺪﻧﺪ
    ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﯽ ﺑﺮﮒ ﻭ ﻧﻮﺍ ﺑﻮﺩ .

    ﮔﻔﺘﻨﺪ ﭼﻨﯿﻨﯿﻢ ﻭ ﭼﻨﺎﻧﯿﻢ ﺩﺭﯾﻐﺎ …
    ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻫﻤﻪ ﻻﻻﯾﯽ ﺧﻮﺍﺑﺎﻧﺪﻥ ﻣﺎ ﺑﻮﺩ !

    ﺍﯾﮑﺎﺵ ﺩﺭ ﺩﯾﺰﯼ ﻣﺎ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ
    ﯾﺎ ﮐﺎﺵ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮔﺮﺑﻪ ﮐﻤﯽ ﺷﺮﻡ ﻭ ﺣﯿﺎ ﺑﻮﺩ!

     
    • داش مهرداد
      رضا شاه بزرگ حق داشت بگه من میرزاتقی ای هستم که رگ میزنم ای که روحش شاد و جاش بهشت. جمله تاریخی این سرباز میهنپرستو باس رو برج شهیاد نوشت. بانو فخرالدوله دختر میهنپرست مظفرالدین شاه امیرکبیر رو در وجود سرادر سپه دیدو شاهد بود که او رگ دشمنای ایرون رو زد.
      دلت شادو تنت سالم

       
  104. آی روشنفکرا آی کتابخونا آی انقلابیا آی تاریخدونا کی گفت
    من میرزا تقی ای هستم که رگ میزنم

     
  105. درود بر نوریزاد نازنین و سپاس که با رنج خود و خانوده محترمتان بار بی لیاقتی و جهل و ترس و خودخواهی و فرصت طلبی اکثریت خاموش را بدوش می کشید.ا

     
  106. درود

    ضمن تشكر از دوستانى كه در ذيل نوشته قبلى نظراتى ارائه نمودند
    ادامه مطلب :نگاهی به منابع یونانی می اندازیم. در این سیر به یک موبد زرتشتی به نام استانس (Osthanes) می رسیم. یک مغ زرتشتی که باورهای مغان را در یونان رواج می داد. البته باید دقت داشت که این شخص را با استانس فرزند داریوش دوم اشتباه نگیریم . پلینی بزرگ (Pliny the elder) دانشمند رومی در کتاب تاریخ طبیعی (The Natural History) که در قرن یکم میلادی بر اساس اسناد تاریخی نوشته شده است و به نظر بسیاری از پژوهشگران اولین دائرة المعارف تاریخ جهان است که به گفته خودش از روی دوهزار کتاب و بیست هزار یادداشت نوشته شده در اعتراضی به رفتارهای این مغ ایرانی می‌نویسد:

    Say, Osthanes, who was it that first devised these practices; for it is thee that I accuse, thou uprooter of all human laws, thou inventor of these monstrosities; devised, no doubt, with the view that mankind might not forget thy name

    «تو ای استانس، تمام قوانین مرسوم و استاندارد بشر را پایمال و نقض کردی، تو مخترع و مبدع این وحشی گری و هیولا صفتی هستی که انسان‌ها اعضای بدن یکدیگر را بخورند. یقیناً بشر نام تو را به خاطر این بدعت کثیف از یاد نخواهد برد

     
  107. ” آیا آن اطاقک سنگی خانۀ خداست؟ ” در لینک زیر منتشرشد:

    http://sokhan-rooz.blogspot.com/2016/06/blog-post.html

     
    • با سپاس ازجناب کبیری که لینک فوق را ارسال کردند و زحمات زیادی جهت تحقیق این موضوع متحمل شده اند . از جنابان حوزوی یعنی سید مرتضی عزیز و مصلح گرامی استدعا میکنم که به لینک فوق مراجعه بفرمایید و اگر برهان قاطعی به نظرتان میرسد از ما دریغ نفرمایید . وهمین جا از جناب عبد الله گرامی که در موضوع (سجیل ) به هم صحبت هایی داشیم هم دعوت به عمل می آورم . سپاس.

       
  108. جناب نوریزاد عزیز, الهی زنده باشی ! همه آنچه را که شما می گویی درست پانزده سال پیش از این از دهان یک استاد علوم سیاسی در دانشگاه ازمیر ترکیه شنیدم.
    او معتقد بود محمد رضا شاه تنها واپسین شاه ایران نبود بلکه واپسین نیروی استقامت در مقابل زیاده خواهی های اسرائیل ( یعنی دقیقتر بگویم لابی صهیونیستی مستقر در امریکا ) بود. سقوط شاه ایران به این امید انجام گرفت تهدیدات علنی شاه نسبت به کمپانیهای نفتی خنثی شوند. اما لابیهای اسراییلی و آمریکایی گمان نمی کردند که ایران از ان طرف بام بیفتد و در دل روسیه بغلطد.
    ارادتمند
    پژمان

     
  109. ریس جمهور ما دکتری از انگلیس( اسکاتلند) گرفته و نه مسکو
    روشنفکرِ میدان دار حمایت از دولت در رسانه ها دانش آموخته انگلیس است و نه روسیه
    وزیر خارجه ما و مسئول برجام دانش آموخته غرب است و نه روسیه بسیاری از آقازاده ها در غرب ساکن هستند و نه روسیه
    از اولین کارهای وزیر خارجه تغییر سفیر ایران در افغانستان بخاطر مخالفت او با قرارد داد اتحاد استراتژیک امریکا و افغانستان بود!
    دولت اولین کاری که کرد جلوی بازگشت یک و نیم میلیون از مهاجران غیر قانونی که 3 سال برای بازگشت آنها برنامه ریزی شده بود را گرفت تا امریکای اشغالگر افغانستان و دولت زیرنظرش به مشکلی برنخوردند و دغدغه آب و نان و شغل برای آنها نداشته باشند و مشکلات را به ایران بیچاره منتقل کرد.
    اقامت مهاجر در مناطق غربی کشور ممنوع شده تا به ترکیه و اروپا راه پیدا نکنند!!( تمام مهاجران عراقی و افغانی تنها در نیمه شرقی کشور حق اقامت و کار دارند از قزوین آنطرف تر حق ندارند بروند یعنی دیواری بین آنها و ترکیه که دروازه ورود به اروپا می باشد کشیده شد! حمایت از غرب از این صریح تر!)
    مجوزهای اشتغال خارجیها توسط دولت فعلی 3 برابر شده ( با وجود درخواستهای کارگران از وزیر کار و تابلوهایی که در دست داشتند در روز کارگر )
    دولت افغان آب هیرمند را بروی شیعه سیستانی می بنند دولت ایران مدرسه را برای افغانهای اکثرا سنی مجانی می کند در حالیکه تا از ایرانی پول نگیرند ثبت نام نمی کنند.
    عمده مشکلات ما با غرب بخاطر حمایتهای ما از سنیهای فلسطین بوده.
    اکثر افغانهای ساکن ایران نیز سنی هستند بویژه در بین مهاجران جدید و غیر قانونیها!
    پس هزینه هایی که سنیها و غرب برای ما درست کرده بسیار زیاد است و کشاندن پای روسیه و موضوعاتی چون شیعه گستری منصفانه نیست ما شیعه را در داخل کشور خودمان نتوانستیم گسترش بدهیم اتفاقا در ایران این سنیها بودند که با زاد و ولد چند برابر شیعیان و دور بودن از جنگ 8 ساله و مهاجرت وسعت و جمعیت تحت نفوذ خو را گسترش دادند. دقت کنید چند صد هزار شهید و جانباز از بین شیعه ایرانی داشته ایم ولی بلوچهای سنی شاید 50 شهید نداشته باشند.

     
  110. جناب نوریزاد باسلام وعرض ادب .نظربه اینکه بخش اعظم مطالب وپستهای درج شده جنابعالی بسیارموجه وروشنگر ودرراستای باورهای حقیربوده وبمنظورتنویرافکا ربرای دوستان ارسال مینمایم .وازطرفی آموخته ام بلحاظ تاثیر گذاری حرف حق نیازی به آگراندیسمان وبزرگنمائیی وتوسل به تصاویر غیرواقع جهت افشای جنایات رژیم که اظهرمن الشمس وبه وضوح قابل اثبات است .نمی باشد.لذا لازم دانستم جسارتاً به اطلاع برسانم .تصویرارائه شده درتلگرام شما پیرامون شلاق زدن دانشجویان درقزوین . هرچند ازدست آوردهای نظام کنونی بوده ولیک درشرایط کنونی وبااندکی تامل مشخص است درارتباط باداستان قزوین نمی باشد وازاین رهگذربعید نمیدانم .بمنظور بی منطق جلوه دادن معترضین .این مونتاژ ازناحیه .دستگاه ویاتوسط مخالفین تندروصورت گرفته که درهرصورت بایددرانتشارآن هشیاربوده وازجاده انصاف که ازبدیهی ترین آموزه های دموکراسی میباشدخروج ننموده .وچون آنان نباشیم .یاددارم درگذشته تاترهای خیابانی درحوزه حادثه کربلادرمحلات توسط تعزیه خوانان اجرا می شد وشخصی درنقش شمربا هیات هیولائی ظاهرشده وبمنظورالقاءشقاوت وتوحش «دمبی»درباسن خودآویزان میکرد وبه اجرامی پرداخت .شخص ظریفی گفت .«بابا شمرشمربود دیگر دمب که نداشت »…یادمان باشد …کاری نکنیم ….که…به قانون زمین بربخورد …که داریم «الحُر”حُر.فی جمیع الاحوال »..پوزش ازاطاله کلام

     
  111. بچّه جوادیه

    نظام حکومتی که در آن حاکمیت از مردم بترسد و حساب ببرد دموکراسی نام دارد!
    نظام حکومتی که در آن مردم از حاکمیت بترسند دیکتاتوری نام دارد!
    نظام حکومتی که در آن مردم حاکمیت را آدم حساب نکنند و آنها را مشتی دزد و جاسوس بدانند و حکومت هم مردم را مشتی بزغاله و گوساله و نفوذی و به لحاظ شریعی اهل دیاثت بداند، نظام مقدّس ولایت فقیه نام دارد!

     
  112. ابتدا باید پدیده نوریزاد را توضیح داد. او مثل سقراط به اکتشافی دست یافته است وان حق سوال کردن است. و اینکه این حق انقدر ابتدایی است که هیچ کس نمیتواند از او بگیرد. اما نوریزاد در مقابل آنها که خواسته اند حق او را بگیرند چنان نعره کشیده است که آنها در جای خود میخکوب شده اند. صدای نعره او تا آن طرف جهان رسیرع است.
    من در پلی تکنیک قبل از انقلاب دانشجو بودم گارد به دانشگاه حمله کرده بود همه جا را قرق کرده بود و همه ما در سوراخی پنهان شده بودیم. ناگهان یکی از دانشجویان از سالن ورزش خارج شد و بی اعتنا از میان گارد ها سعی کرد عبور کند. گارد ها ایجاد مزاحمت کردند. چون او را میشناختند او سابقه مبارزه هم داشت. او آنچنان نعره ای کشید که دانشگاه لرزید گارد ها بر سر جای خود میخکوب شدند و او را رها کردند و رفت. نمیدانستند در حالیکه همه میترسند نطق بکشند در مقابل او چه کنند.
    در بیش از 2000 سال قبل سقزاط چنین کرد. هر روز بر سر بازار آتن ظاهر میشد و در مورد تضاد های سخنان و رفتار شاهزاده گان سوال میکرد. پیش از این کسی اینکار را نمیکرد. البته آزادی در 2000 و اندی سال پیش در آتن از امروز ما بیشتر بود 40 سال سقراط را تحمل کردند تا سرانجام جام زهر آلود را به او خوراندند. اما سنت سقراط مسیر تاریخ را عوض کرد سنت سوال کردن حتی بدون پاسخ مسیر تاریح را عوض کرد.
    هم اکنون من در همان دانشگاه استاد هستم. اما میدانم که همکاران من میترسند در جلسات کوچگترین سوالی را مطرح کنند. همین دیروز معاون دنشگاه صحبت میکرد و در هر 5 کلمه او یک مقام معظم رهبری بود . اینکه مقام در مورد پروژه های صنعتی راه حل ابتکاری د اده است. هیچ کس جرات نکرد سوال کند آیا این معظم نیم ساعت پشت این میز های کلاس های دانشگاه فنی نشسته است که حالا ابتکار کند.
    راه حل نهایی ما این است که سر انجام بر سر هر کوی و برزن در هر کلاس درس در مقابل هر وزیر و مقام معظم و غیر معظم یک نوریزاد یک سقراط باشد.
    فقط سوال کنید فقط سوال کنید فقط سوال کنید.

     
  113. سرمایه ی یک کشور جوانانش می باشد
    اقتصاد و سیاست و فرهنگ بدون و یا کمبود جوانان به رکود رو می کنند ،باید کودکان را پرورش وتعلیم طوری داد که هر کودک بتواند استعدادش شکوفا شود ، و فردی مفید و سازنده برای خودو جامعه باشد.
    مدرسه محل آموزش و اندیشیدن است.
    مدرسه محل پرورش فکری و جسمی است.
    مدرسه محل فراگیری توانایی و استعدادهای فردی است.
    مدرسه محل شناخت خود و دیگران و جامعه است.
    مدرسه محل مسولیت پذیری و انجام وظیفه است.
    مدرسه محل توسعه و شکوفایی یک کشور است.
    لازم به تکرار نیست که بیسوادی چه بلایایی را همراه دارد، وسیستم آموزش و پرورش یک کشور و میزان اهمیت دادن به آن ، اهمیت دادن به آینده یک کشور است.

    کودکان کار ، جوانان کارتون نشین و کودکان زندانی ویا معتاد نشانگر جامعه ای منحط و فاسد اند، جامعه ای که از مسولیت شانه خالی می کند زیر پایش را خالی می کند، و اینگونه می شود که جوانانش گروه گروه به خط مقدم جنگی بیهوده و رسوا فرستاده می شوند تا اقتدار عده ای همچنان باقی بماند، جامعه ی ایران جدا از دولتش نمی تواند باشد ، مگر سپاه و بسیجی و طلبه و رزمنده از مردم نیستند ، این جامعه خواب آلود که همه چیز را با هم می خواهد هم خدا و هم خرما را باید نگاهی دقیق به خود بیاندازد و بی شک از آنچه خواهد دید شوک زده خواهد شد ، دلهای پژمرده ه پر از ترس و احتیاط و دروغ با آرزوهای گمشده را با ید تکاند ، باید به خود آمد ، حداقل برای نجات خود.
    وجدان یک جامعه راهر یک از اعضای آن جامعه یعنی انسانها بر عهده دارند ،نه روحانیان آن .

     
  114. شرح عکس:
    اقا: تو هم خوب مردم ما را خر کرده ای ها!
    پوتین خوب ما دیگه شاگردیم.

     
  115. ببینید چگونه به پرچم ایران توهین می کنند !!

    http://bit.do/b4rCf

     
    • جناب ناشناس این پرچم ایران نیست بلکه پرچم اخوند و شیعیان /اسلامی است.درست بهمان دلیل که این حکومت حکومت ایرانیان نیست بلکه ////////////////// که مثل باندهای مافیایی با زور و دروغ و ترور بر مردم حکومت می کنند.
      ما ایرانیان با همسایگان خود هیچ کینه و دشمنی نداریم و دخالت در امور کشورهای دیگر و جنایات حرامیان حکومتی را چه در داخل و چه در خارج محکوم می کنیم.

       
  116. علی زضا قلی در کتاب جامعه شناسی نخبه کشی میگوید جامعه ما دارای خواصی است که با هر گونه نو آوری و خلاقیتی مخالفت میکند. بدین ترتیب مردم اطراف فین کاشان به قاتل امیرکبیر کمک کردند. همان مردم به حسنک وزیر سنگ پرتاب کردند.
    ما مردم به خاک بر سر بودن عادت کرده ایم انرا دوست داریم. اگر کسی از میان ما سر بر کشد در خود احساسی ناموزون میکنیم مثل این است که آرامش ما را میخواهد بهم بزند. ما وقتی بچه بودیم در همان کاشان اگر کسی کت پیچازی میپوشید او را مسخره میکردند.

    همین الان وزیر و نماینده ما باید قیافه خاک بر سری داشته باشد لب های او مثل لب خر اویزان باشد تا مورد ظن قرار نگیرد. آن نماینده اصفهان که از مجلس اخراجش کردند عیب او این بود که قیافه موزون داشت. آدم وار بود.
    ما 2500 سال است که در مقابل شاه و عمله زور کرنش کرده ایم. کرنش کرده ها را دوست داریم چون بتجربه دریافته ایم که آنها شاید بتوانند کاری برایمان بکنند. انها که یاقیند ممکن است با عمله زور در بیافتند و حداقل آن این است که گرد حاک بشود و مقداری از خاک به چشم ما برود.

     
  117. ( با عرض معذرت چند کلمه ویرلیش شده است ) سلام / آقای نوری زاد در باره مشکوکی بودن اشخاص ، دستگاههای امنیتی شوروی سابق و دیگر کشورهای دیکتاتور مأب و غیر دمکراتیک ، کلاً به لحاظ ترس از به زیر کشیده شدن از قدرت و از دست دادنِ پست و مقام و تاج و تخت و شرایط سیاسی سختِ خود به چنین ترفندهایی دست میزنند و در هر محل و کوی و برزن و شهر و روستا ، چند جنایتکار جانی ، چند سیاست بازِ ” بد دهن ” و چند منتقد حقه باز را که باید در زندان بمانند و تاوان پس بدهند آزاد میگذارند و آنها را در بین مردم رها میکنند تا چند تا دری وری به حکومت بگویند و آنان هم مردم را به شک و شبهه می اندازند که اینان از خود دربار و یا از خودِ دستگاه هستند و خود همان افراد هم بیشتر به همین نحو خودشان را معرفی می کنند تا مردم بیشتر هراس داشته باشند . در زمان محمد رضای پهلوی رژیم قبل ، بخاطر آنکه دستگاه ” ساواک ” با یک نفر در لباس و شغل ” آب حوضی ” توانسته بود در منطقه میدان خراس