سر تیتر خبرها
تحویلِ سال، مقابل زندان اوین

تحویلِ سال، مقابل زندان اوین

امروز صبح – یکشنبه اول فروردین – جلوی اوین، مأموران لباس شخصی که پانزده نفری می شدند، بسیار بداخلاق بودند. من و دکتر ملکی بالا بودیم. مقابل درِ ورودیِ زندان اوین. و دوستانمان پایین بودند و مأموران به آنها اجازه ی ورود نمی دادند. بل نیز اصرار به این داشتند که متفرق شوند. چیزی به ساعت هشت صبح نمانده بود که من و دکتر پایین رفتیم و از نزدیک دیدیم که یکی از مأموران دوستان ما را با ضرب و شتم می راند. سیلی محکمی زیر گوشِ پدرِ آتنا فرقدانی زد و جوانی را زیر مشت و لگد گرفت. آنقدر این جوان را زد که جوان به روی زمین در غلتید. بعد همو به سمت دکتر فرهاد میثمی رفت و او را هل داد و برایش لگد پراند و با مشت و لگد وی را مورد ضرب و شتم قرار داد. به سر رییس شان داد زدم: شما نیم ساعت نمی توانید ما را تحمل کنید؟ روز عید ما را و عید خودتان را خراب کردید. و به مأمور ضرب و شتمی گفتم: شما اجازه نداری دوستان ما را بزنی. و به دکتر میثمی اشاره کردم و به همان مأمور گفتم: این دوست من می تواند از شما شکایت کند. که گفت: برود شکایت بکند. پشتش به بی قانونی گرم بود. هر چه رییس شان گفت که : شما و دکتر ملکی باشید ولی اینها بروند، گفتم: ما و دوستانمان با هم ایم. و با هم هستیم. همگی رفتیم به آنسوی پل. آنانی که با ما بودند: مادر سعید زینالی و خواهر شهرام فرج زاده، خانم معصومه دهقان همسر جناب عبدالفتاح سلطانی، چند نفر از شاگردان محمدعلی طاهری، دکتر فرهاد میثمی، پدر آتنا فرقدانی، و جمعی از بانوان و آقایانی که خواسته بودند لحظه های سال تحویل را در کنار ما باشند. همانجا در کنار هم رو به زندان اوین ایستادیم و با دعاهای دکتر ملکی همراه شدیم. امروز ، هم شیرین بود هم تلخ. از دوستانی که کتک خورده بودند پوزشخواهی کردم. بسیار. از جانب مأمورانی که با پوزشخواهی نسبتی ندارند.

سایت: nurizad.info
اینستاگرام: mohammadnourizad
تلگرام: telegram.me/MohammadNoorizad
ایمیل: mnourizaad@gmail.com

محمد نوری زاد

یکم فروردین نود و پنج – تهرانShare This Post

 

درباره محمد نوری زاد

201 نظر

  1. آقای نوری زاد
    متأسفانه شما در این سایت وضع بدی درست کرده ای. اغلب بحث و جدل های این سایت بی ارزش و بی محتواست. یک مشت افراد عصبانی و عقده ای دائما سئوالاتی را درباره اسلام مطرح می کنند که در دنیای امروز جایی ندارد.
    امروز که دنیا با مشکل از دست رفتن بکارت بیش از نیمی از دختران در سنین بالای ده سالگی مواجه است و لذا نیازهای جنسی نوجوانان را به رسمیت شناخته و برای آنها چاره جویی می کند، جدل می کنند که چرا اسلام ازدواج دختر بعد از 9 سالگی را پذیرفته؟ ایرادکنندگان عصبانی حتی این مطلب ساده را هم درست نفهمیده اند که سن 18 سالگی سن استقلال و مسئولیت کامل افراد است و ربطی به نیازهای افراد بعد از دوران بلوغ طبیعی ندارد و همین الان هم روانشناسان و جامعه شناسان بررسی های گسترده در این مورد دارند و فعلا به این نتیجه رسیده که برآوردن نیاز طبیعی نوجوانان بخصوص نیاز جنسی شان اگر مبتنی بر انگیزه و خواست جدی خودشان باشد و تابع پول و زور نباشد، کسی حق الزام آنان به صبر تا پایان 18 سالگی را ندارد. خوب مگر اسلام چه گفته؟ گفته اگر دختری پس از ورود به ده سالگی به بلوغ طبیعی رسید، حق دارد به خواست و انگیزه خود شوهر اختیار کند و بیان این گونه احکام در 1400 سال قبل، حقیقتاً اعجاز اسلام است!! نگویید که از این حکم سوء استفاده شده و می شود یا اینکه درست اجرا نمی شود، چون اولا عموم مسلمان ها در کشورهای اسلامی زندگی شان را با امثال این احکام سامان می دهند و در حد خودشان مراقب پاسخگویی نزد خدا هستند و ثانیاً خود اسلام به صراحت تأکید کرده که بدون اراده و اختیار دختر، این حکم بلا اثر است.
    یا مورد دیگر اینکه عده ای در این سایت جدل می کنند که چگونه حضرت خدیجه بعد از 40 سالگی صاحب چند فرزند شده؟!! آقای نوری زاد، واقعاً این سئوال مسخره است. من فکر می کنم بعضی می خواهند با طرح این گونه سئوالات شما و سایت شما را مسخره کنند. امروزه که در دنیا فرزند آوری زنان تا حد بالای 60 سال موارد فراوانی پیدا کرده و با روش های بهداشتی و پزشکی چنین امری به سهولت امکانپذیر شده، چه ایرادی وجود دارد که پیامبر خدا که عالم به حقایق امور است، همسرش احتمالا در فاصله سنی 40 تا 60 سالگی صاحب فرزند شود؟ یعنی پیامبر خدا از این مقدار کرامت خداوند هم محروم است؟!! جلّ الخالق!! همین امروز یک آمار سطحی بگیرید تا ببینید در همین ایران خودمان در 10 سال اخیر چند زن در محدوده سنی 40 تا 60 سالگی فرزند آورده اند؟ یک جستجوی دم دستی هم در کشورهای آمریکای لاتین و کشورهای شمال آفریقا بکنید تا ببینید فرزند آوری زنان در سنین بالا در این کشورها چقدر فراوان و گسترده است. خوب، واقعاً شما بگویید که این جدل مسخره چه جا و مناسبتی در این سایت دارد؟
    مورد دیگر جدل های مسخره درباره بهاییت است. بعد از آن همه کتاب های مفصلی که شخصیت های طراز اول بهاییت و دالگورکی روسی و بسیاری از مستشرقین غربی درباره جعلی بودن این دین نوشته اند و کسانی نظیر فضل الله مهتدی مرید و حواری میرزا حسینعلی بهاء و کاتب وحی عبدالبهاء و میرزا آقا خان کرمانی و ابوالفضل گلپایگانی و بسیاری دیگر از سران بهاییت نوشته اند و به صراحت جعلی بودن بهاییت را افشا کرده اند و خود اینها کسانی بوده اند که در دوره گرمابه و گلستانشان با حسینعلی بهاء و عبدالبهاء عباس افندی ابتدا کتاب های اعتقادی بهاییان را نوشته اند و بعد به خاطر باقیمانده ذره ای وجدانی که در وجودشان بوده، از پیامبر دروغین بهاییت و پسرش بریده و افشاگری کرده اند و این مطلب به قدری برای سازمان ملل واضح و آشکار است که امروزه خود بیت العدل نیز بهاییت را به عنوان یک فرقه و طریقه زندگی مدرن به سازمان ملل معرفی کرده و اصلا خودش را دین نمی داند و حرف سازمان ملل با جمهوری اسلامی ایران این است که در این دنیا که هزاران خرده کیش و فرقه زندگی می کنند، با فرض جعلی بودن این دین شما به اعضایش سخت گیری نکنید و جمهوری اسلامی هم نمی پذیرد، اما جعلی بودن این دین از روز روشن تر است و به طور مستمر فرزندان خانواده های بهایی به جعلی بودن دین پدرانشان پی می برند و یا به اسلام روی می آورند و یا بی دین و سکولار می شوند و الان سایت ها از مطالب بازگشتگان جوان سابقا بهایی پر شده و نمونه اش کتاب های خانم رئوفی و همسرش و دیگران است، آنوقت این بحث های مسخره چه جایگاهی در این سایت دارد؟
    جناب آقای نوری زاد، من مدت محدودی است که به سایت شما سر می زنم و در این مدت دائماً شاهد جدل و جر و بحث افرادی با نام مزدک و کبیری و گلابتون و دیگران از یک طرف و جواب های سید مرتضی و مصلح و دیگران از طرف دیگر درباره این گونه مطالب واضح و روشن هستم و جالب است که آقای سید مرتضی که گویا طلبه است، به روش پنجاه سال پیش می کوشد مفری بر ایرادات جدلی مزدک و امثال او بیابد. آقاجان، دنیا امروز همه علایق و سلایق را درک کرده و به رسمیت شناخته و برای همه آنها در هر دوره و سنی چاره جویی می کند و خودش هم قبول دارد که سن خواست ها و انگیزه های این علایق و سلایق بسیار پایین آمده و بعید هم به نظر می رسد که از روش متین و معقول اسلام، راه حل های بهتری بتواند ارائه کند و دانشمندان و متفکران غربی بسیار مشتاق بحث و بررسی مشترک با دانشمندان اسلامی برای یافتن راه حل ها هستند، آنوقت این معرکه حقد و کینه و مجادله عجیب که بین چند نفر محدود در این سایت درگرفته، چه معنا و خاصیتی دارد؟!!
    آقای نوری زاد، نتیجه اجتناب ناپذیر و طبیعی برای عموم مراجعه کنندگان به سایت شما این است که پس حق با جمهوری اسلامی است که مانع این گونه توهین ها و هناکی های افراد در فضای رسانه ای می شود. الان دنیا دارد به سویی می رود که اگر توهینی در یک رسانه غربی به شمای نوری زاد بشود، شما بتوانی به صورت بین المللی ادعای حیثیت کنی و خسارت بگیری! آنوقت این افراد عصبانی و کینه ای در سایت شما طوری حرف می زنند که گویی دنیا جنگل است و اعتراض می کنند که چرا ما به بقیه دنیا ملحق نمی شویم!! نه جناب، دنیای امروز حساب و کتاب دارد، نزاع و جنگش حساب و کتاب دارد و سازش و مسالمتش هم حساب و کتاب دارد، آنوقت جنابعالی چنان سایت خود را از حساب و کتاب خارج کرده ای که خودت هم نمی دانی از این سایت به چه نتیجه ای می خواهی برسی؟
    جناب نوری زاد، ببخشید مطلبم طولانی شد، در پایان مطلبم یک پیشنهاد برای شما دارم، یا نظام جمهوری اسلامی و قوانین موضوعه آن را مبنا قرار بده و سایت را به سمت نقد و بررسی نظام و قوانین کشور و سوء اجرای قوانین سوق بده و بحث ها را با حفظ ادب و احترام علمی در این جهت خلاق کن و خودت هم به دیگران توهین نکن و دائما انگ دزد و جانی به این و آن نزن، یا با صداقت اعلام کن که این سایت برای براندازی جمهوری اسلامی است و می خواهی نیروی لازم برای این کار را آماده کنی! آنوقت سعی کن مدینه فاضله مورد نظرت را اول پیدا کنی و خودت بفهمی و بعد به دگران معرفی کنی و سپس به دنبال یاران جسور و با وفا باش و به اسم های مستعار بزدل امید نبند. اگر مسیر اول در این سایت شکل پیدا کرد مطمئنم افکار فراوانی را به خود جذب خواهی کرد، مثل همین مطالبه بحق اموال خود، اما اگر مسیر دوم را رفتی مطمئن باش فقط یک سایت به دهها سایت عقده ای های مخالف این کشور و نظام و ملت اضافه شده و دائماً باید تودهنی مشارکت های سیاسی بالای 60 درصد را از مردم بخوری تا زمانی که بر شانه های مردم تشییع شوی و حتی اگر سید مرتضی ها تشییع کننده ات باشند، خیالت جمع باشد که در جمعیت تشییع کنندگان از مزدک ها اثری و خبری نخواهد بود. آیا نوری زاد به شرط بلاغ توجهی خواهد کرد؟ نه گمانم!!!

     
    • پرسشگر گرامی

      ضمن عرض سلام و تبریک سال نو و تشکر از ابراز لطفتان،و نوشته خوبتان ،بشما خوش آمد می گویم ،و عرض می کنم با نکاتی که در خصوص لزوم پرهیز از توهین و هتک اشخاص و عقائد گفتید موافقم ،و امیدوارم با نوشته های مستمر خود در این سایت حضور داشته باشید و در همه بحث ها مشارکت کنید ،و حتما آگاهید که همه اختلافات فکری و عقیدتی را نمی توان در قالب یک کامنت و یک نوشته حل و فصل کرد ،پس با ما باشید ،و در همه بحث ها مشارکت کنید ،البته غالب کامنت گذاران این سایت مخالف نظام جمهوری اسلامی و طالب نظامی سکولار هستند و برخی از آنها همینطور که شما گفته اید بجای بحث های آرام علمی و تبادل فکر متمدنانه ،اقدام به توهین به عقائد و اشخاص و عقده گشائی می کنند ،در عین حال بنظرم مجموعا حضور داشتن و گفتگوی صبورانه و منطقی بهتر از خالی کردن صحنه گفتگوها در فضای مجازی و از جمله این سایت است ،و سکولارهای وطنی حاضر در این سایت هم بخوبی می دانند که عدم حضور و بحث و جدل های متدینان ،فضا را به سمتی جز کسالت و یکنواختی و بهم پریدن سکولارهای وطنی نخواهد برد ،بنابر این نگران نباشید ،این افراد معدود کم کم فرا می گیرند که قدر حضور ما را دانسته و از گتوئی سخن گفتن “های کلس” خودداری کنند ،بامید آنروز.
      موفق باشید

       
      • سلام بر آقا مرتضی گرامی
        یرادرجان لطفا زود ذوق زده نشوید.این تازه وارد در بدو ورود همه را من جمله خود شما آنجا که شما را طلبه ای می داند که می خواهید با روش ۵۰ سال پیش مفری برای مجادلات مزدک بیابید مورد نوازش قرار داده.اینگونه سریع قضاوت کردن دو دلیل دارد.اول اینکه ما کل مطلب را نخوانده با دیدن قسمتی سریع دست به قلم می شویم و دوم اینکه مبنای قضاوت ما احساسات ماست.بگذارید این تازه وارد بیاید ببینیم چه در چنته دارد.ضمنا مثل اینکه اگر شما از نوشته ای لذت ببرید مهم نیست که نویسنده علامت تعجب در متن داشته باشد یا نه؟!
        موفق باشید

         
        • آرتین گرامی من از پنج شنبه در تهران هستم برای دید و بازدید و موفق نشدم بطور کامل و منظم نوشته ها را ببینم،الان روز جمعه این نوشته شما را دیدم و متاسف شدم.
          ببین برادر جان ،ما اینجا با کامنت گذارانی با با اسامی مختلف مواجهیم که بطور آزاد کامنت می گذارند،و ما هیچکدام شخصیت حقیقی اشخاص را نمی شناسیم ،این بنده خدا هم یکی دو کامنت گذاشت که بخشی هایی از آن اشاره به مباحث من با مزدک داشت ،خیلی از این تعبیر ذوق زدگی شما دلگیر شدم ،برای که شما اجمالا میدانید من استقلال رای دارم و ذوق زدگی به سخن این و آن برایم مطرح نیست ،من نه سخن کامنت گذار پرسشگر را تایید کردم و نه رد کردم ،ممکن است به بخش هایی از مطالب یا گفتمان او نقد داشته باشم ،و نقد او بخودم را هم در یک بحث تاریخی وارد نمیدانم ،و نخواستم از ابتدای ورود یک کامنت گذار که هنوز بساط تفکر خود را پهن نکرده است آنچنانکه شما و برخی از سکولارهای وطنی این سایت واکنش های احساسی و تند و بی منطق دهم،حرف من فقط این بود که ایشان هم مثل دیگران آزاد است اینجا کامنت بگذارد ،مسائلی مطرح کند ،به این و آن نقد و ایراد داشته باشد و از تفکر خود دفاع کند ،نمیدانم این چه منطقی است که برخی افراد این سایت دارند که تا کسی نقدی به مطالب آنها داشت یا علایق آنها را مورد بحث قرار داد باید به او دسته جمعی حمله کنند ،و من بخصوص از مطالب تند شما به این بنده خدا در پیج دیگر تعجب کردم که شما دیگر چرا؟ این آقا چند مطلب ارائه کرده به وضعیت عمومی سایت آقای نوریزاد ایرادهایی گرفته و به دوستمان کورس نقدهایی وارد کرده که خود فرد نقد شده می تواند پاسخ دهد،دیگران هم می توانند ،جواب دهند ،واقعا من با اینکه تفکرم مذهبی است ،و اینجا بین شما سکولارها بر خورده ام ،شرمنده شدم از این حملات مختلف شما و همفکران شما ،آخر برادر این چه روش نادرست و خود پسندانه ایست که شما دارید؟ اصلا توجه نمی کنید که این طرز برخورد شما با یک تازه وارد و اصلا فرض کن یک تفکر غلط ،کاملا عکس آن ایده ها و ادعاها و شعارهای سکولاریستی و حقوق بشری و آزادی خواهانه است که از آن دم می زنید؟ شما اصلا فرض کنید یک مزدور جمهوری اسلامی وارد این سایت شود و نه که از مسائل فکری بحث کند ،اصلا از گاو تا ماهی حکومت جمهوری اسلامی دفاع کند و با شما جدل کند ،آیا روش برخورد و گفتگو با او باید این باشد که شماها بمراتب گوناگون دارید؟ از مزدک گرفته با آن لحن شدید و غلاظ و شدادو فحش های آبدار تا شما و دیگران ،پس ایراد شماها بعنوان اپوزیسیون منتقد جمهوری اسلامی در سرکوب آزادی منتقدان و محدود کردن آنها چیست؟ واقعا لختی بیندیشید ،تفاوت شما با ایرادی که بحکومت ایران می گیرید چیست؟ فکر کنم فرق این است که شما و مزدک و دیگران فقط تسلط فیزیکی بر این بنده خدا ندارید وگرنه با این منطق تکه بزرگ جسم این بنده خدا گوشش بود!(این علامت تعجب هم بجا بود یا نبود؟!بگذریم).
          من اصلا از شما توقع نداشتم اینگونه بمن توهین کنید که من ذوق زده شدم ،من به چه ذوق زده شدم؟ من تفکر خودم و استدلال خودم را دنبال می کنم و ممکن است با صد نفر امثال این کامنت گذار هم در مسائلی مخالفت کنم ،تصادفا حرف من این بود که این بنده خدا برای حل و فصل اختلافات فکری اکتفاء به یک کامنت کلی و کلی گوئی نکند ،و مسائل را نمی شود با یک کامنت حل و فصل کرد ،این اتفاقا نقد من به او بود،خنده دار هم هست که دیدم کامنت گذاری تخمین زده بود که پرسشگر همان سید مرتضی است! ای بابا اگر گرفتاریم ما اینجا ،شما الان با ادبیات و طرز فکر من اینجا آشنا هستید اصلا طرز نوشته او ومسائلی که مطرح کرده است به ادبیات و منطق من می خورد؟!بله ایشان استدلال های مرا بقدمت و قدیمی بودن موصوف کرد حالا من باید مثل شماها به او هجوم کنم و بگویم او مزدور جمهوری اسلامی است که بمن نقدی وارد کرده؟ بنیاد حرف من این است بگذارید کسی بیاید بساط تفکر خود را پهن کند ببینیم چه می گوید بعد با او مثل دو تفکر آزاد و خردمند گفتگو کنیم ،آیا با حمله تند و فحاشی های امثال مزدک رفتار کنیم؟ این منطق چه چیزی در بطن دارد جز این حقیقت شرم آور که زنده باد خودم و مرده باد مخالف من و تویی که به این سایت آمدی برو گمشو اینجا فقط جای ماست که هرچه خواستیم بهم بگوییم و یکدیگر را تایید کنیم؟
          شما از کدام کل مطلب حرف می زنی برادر؟ من چند کامنت این آقا را دقیق خواندم همانطور که کامنت های شما و دیگر دوستان را می خوانم،من می گویم کسی را طرد نکنیم ،کل مطلب یک تفکر یک کامنت و نوشته نیست ،یک تفکر باید آزاد باشد (لااقل در این فضا که نوریزاد درست کرده است) تا مطالب خود را اینجا پهن کند و شما هم در نقد مطالب او آزادید،من نه از نوشته کسی لذت بردم و نه کسی را تایید کردم ،فقط گفتم تازه وارد تو هم می توانی باشی و بنویسی ،و تو هم بنویس اما با یک کامنت مسائل یکسره نمی شوند.
          این حرف من بود ،آیا باید این ویژگی را هم به ویژگی سکولارهای این سایت اضافه کنم؟!
          موفق باشید

           
  2. تقدیر معاونک وزوزیرک ارشاد دولت خاتمی از نامه متعهدانه عزت‌الله انتظامی: نامه حق‌شناس به آقای بازیگر: ندای حق‌طلبی شما بر دل و جان ملت می‌نشیند.
    -به این میگن مفت خوردی و شیادی گری و شامورتی بازی و چهارتا کلفت دیگه به حاجی معاونک.
    اولا: مینویسه نامه متعهدانه. یارو داره نامه آقای عزت‌الله انتظامی به نفع نظام میچرخونه. ای معاونک!! نه دیگه این ملت، ملت ۳۸ ساله پیشه و نه تو معاونک چوپون خونه.
    دوما: ای نادان، آقای عزت‌الله انتظامی این نامه رو واسه چشم و گوش تو و اربابت نوشته، نه واسه بر دل و جان ملت! شیاد پررو!
    سوما: تشکر روشنمون کردی که برای وزوزیرک و معاونک وزوزیرک شدن توی این مزرعه حیوانات توانائی و عقل لازم نبوده و نیست، پررو بودن و شیادی و شامورتی بازی از همه چیز مهمتره.

     
  3. خدا وکیلی هرچه ما میکشیم از دست این اسلامی چی هاست. مثلا سایت کلمه ور داشته نوشته: به مناسبت سالروز فاجعه فیضیه/ بیانیه امام خطاب به نخست‌وزیر: با چه مجوزی علما و مردم را به حبس کشیدید؟
    اولا: ای کلمه چی ها، اگه ما صابون شماها در طول این ۳۸ سال به تنمون نخورده بود شاید با این جفنگیات شماها خر میشدیم. ولکن، دیگه نه.
    دوما: اون امام //////////// و ما از خواب بیدار گشته ایم!
    سوما: با چه مجوزی؟ با همون مجوزی که تو صدها برابر بدترش رو کردی.
    چهارما: علما؟ منظورش یه مشت آخوند/////////// بوده.
    پنجما: مردم را به حبس کشیدید؟ خود شماها، بخصوص امامتون و نخست‌وزیر امامتون صدها برابر بدترش رو کردین.

     
  4. جالب است که من قبلا سید مرتضی را آخوند و یا آخوند مرتضی می نامیدم و او چندین بار مرا متهم کرد که تو چنین لقبی را برای تحقیر و توهین من و آخوندها بکار می برید!ولی حالا خودش بهایی را بعنوان پسوندی دقیقا بهمین منظوریکه مرا متهم میکرد می آورد!من چون دیدم که سید ناراحت می شود فکر کردم که من به افراد توهین نمی کنم بنابراین از بکار بردن آخوند در مورد سید مرتضی بندرت استفاده کرده ام.ولی او با مغلطه و سفسطه به توجیه این عمل زشت و تحقیر کننده خود ادامه می دهد.جناب سید مرتضی !شما هیچ قصدی جز توهین به یک هموطن بهایی که در کمال ادب و بدون توهین به اعتقادات تو با تو بحث می کند ندارید.هر حرف و حدیث و آیه و قسم هم که بیاوری از تو پذیرفته نیست.

     
    • فرق “هموطن بهائی” و “گلابتون بهائی” چیست؟! اگر بجای کلمه “گلابتون” ،کلمه “هموطن” ذکر شود توهین است؟!

       
  5. سلام آقاسیدمرتضی عزیز -دامت برکاته
    عیدسعید نوروز وسال جدیدرا برایتان وخانواده گرامی تان صمیمانه تبریک عرض می کنم وسالی پرازخیروبرکت و همراه باسلامتی وتندرستی وشادکامی وموفقیت برایتان ازدرگاه ایزدمنان مسألت دارم.
    اتفاقا جناب آقای نوری زاد -سلمه الله من آفات الدهر_ مشگل عمده واساسی اش باهمه ادعای خردورزی اش ؛خردش درجمع نقیضین وهم دررفع نقیضین وجمع اضدادگیرناجوری کرده است. این بدیهی ترین مسأله عقلی است که جمع نقیضبن نشاید ورفعش هم نشاید. زیرا نمی توان گفت که نوری زاد دریک آن ودقیقه هم هست وهم نیست. مگرچنین چیزی بدهی قابل پذیرش عقلا می تواند باشد؟ویابگوییم نه خاتمیت صحیح است ونه غیرخاتمیت؟ویانمی توان گفت هم خاتمیت پیامبرصحیح است عقلا وهم خاتم پیامبران نبودن او
    .ازاین جهت آقای نوری زاد هم مدعی است که مسلمان وشیعه ومعتقدبه خاتمیت پیامبراست وهم مسلک بهاییت را باطل نداندکه اوبه خاتمیت معتقدنیست. این همان تناقض آشکاری است که نوری زاد درمیانش گیرکرده است. همانند اینستکه نوری زاد می گوید من دریک آن وساعت هم هستم وهم نیستم. ومتوجه بطلان بدیهی مفادکلامش هم نیست.
    حال مابااین نوری زادچه کارکنیم؟
    بهترهمانست که ترک مراوده به سایتش کنیم.
    ارادتمندتان مصلح

    ——————————-

    سلام مصلح گرامی
    نه نه نه، شما را بخدا مرا ترک نکنید. من بی شما چه وامانده خواهم نمود. من با کلی زحمت و مرارت یک به یک شما عزیزان را یافته ام. مرا می نهید و می روید؟ این رسم رفاقت است مصلح جان؟ من اگر خطایی کرده ام بمانید و مجابم کنید. نه این که روی از من بر بگیرید و بروید و مرا با همه ی هیاهوها تنها بگذارید. من مگر چه گفته ام نازنین؟ من می گویم: داستان حق و باطل و شیعه و سنی و بهایی و بودایی را رها کنیم و کاری به این نداشته باشیم که حق در تشیع بلوکه و متوقف شده و دیگران بر باطل اند. شما جهانی را تصور کنید با یکصد میلیون شیعه ای که خود در هزار جور تفرقه و تشتت و نابسامانی و خرافه و مفسده مستغرق اند، اما همزمان خود را حق مطلق می دانند و میلیاردها انسانِ بی ولایت علی ابن ابی طالب را باطل و جهنمی رقم می زنند! این جهانِ بی ولایتِ باطلی که طفیلیِ همان یکصد میلیون نفر شیعه ی هردمبیل است، چه وحشت سرایِ تهی از هر شعور می نماید. وقتی کله ی این یکصد میلیون شیعه آقای خامنه ای باشد و کله های دیگرش آقای خاتمی و سیدحسن نصرالله و مکارم شیرازی و شیخ علی فلاحیان، شما چرا باید نوع تشیع مرا زیر سئوال ببرید و با من قهر کنید و روی از من بگردانید؟ من نیز مثل بقیه. با این تفاوت که من باور شیعی خود را با درونم سازگار ساخته ام و جوری تربیتش کرده ام که هیچ مزاحمتی با دیگر عقاید نداشته باشد. من همسایه ی بی آزاری هستم برای دیگران. من اسلامِ سنیِ موجود در دوبی و کویت و مالزی را بیشتر می پسندم که مته بر مغز مردم نمی نهند که شما بهایی هستی و خلافت ابوبکر و عمر و عثمان و علی را قبول نداری پس اجازه ی تحصیل نداری. شما مسیحی هستی پس نمی توانی وزیر شوی. شما یهودی هستی پس استخدام نخواهی شد. مصلح جان، آن تشیع نمونه و مقبول و مطلوب و منزه و پاک و بی عیب و مدینه ی فاضله ی شیعیِ شما هنوز که هنوز است متولد نشده. که اگر شده بود در یک جای تاریخ کورسویی ازش پیدا بود. تنها جایی که می شود در درازنای تاریخ سراغی از تشیع ناب گرفت همین جمهوری اسلامی شیعه است که پای برگه ی حقانیتش را خلخالی ها و کشتارها و دزدی ها و غارتگری ها و بی لیاقتی های ملاهای حاکمیت امضاء کرده اند. پس جان من بی خیالِ حقانیت شوید و مهر باطل بودن را بر پیشانی کسی مزنید و از ورود به این بحث پرهیز کنید که ما شیعیان در این مجادله دستمان تهی است و هیچ نقطه ی روشنی که بشود بر آن بالید در کارنامه ی عملیِ خود نداریم. مصلح گرامی، این حق و باطل یا در کهکشانها سیر می کند یا در زمین. اگر در زمین است، یک وجب جا در تاریخ نشان من بده که من با توسل بدان بگویم: حق یعنی این. استناد به سیره ی امام علی و پیامبر و امامان مطلقا داستان حق را در قاموس شیعه متجلی نمی کند. چرا که حق آن است که اگر در یکجا شعله بر کشید، در ادامه به روشنگری بپردازد. ورنه در حیات شیعه، آنچه بچشم می خورد جز کورسویی از انصاف و درستی نیست و هرچه که هست خرافه و بلاهت و فریب و نابخردی است. یک نگاهی به قد و بالای همین جنتیِ خودمان بیندازید نازنین! این ها را نوشتم تا به این برسم که: حیف نیست من و شما در قهر باشیم ای عزیز؟
    با احترام و ادب

     
    • به قبا برخوردن و قهر کردن و ناز و عشوه آمدن برای آقای نوری زاد بچگانه است ، آقای سید مرتضی که دمی طولانی و انگشتی خستگی ناپذیربرای تایپ وتخصص در طومار نویسی دارندو حاج آقا مصلح هم در فرمان دادن به پادویش آقای سید مرتضی کم نمی آورند.
      با توجه به حجم طومارها، نبودن آقای سید مرتضی محسوس خواهد بود، و ایشان که یک تنه همه را حریفند مگر می شود دست کم گرفت ، در هر حال عصبیت دوای ناچاری نیست .
      کار هر کس نیست خرمن کوفتن
      گاو نر می خواهد و مرد کهن

       
      • خانم فریبا ،الان که با تعبیراتی مثل “پادو” و “ناز و عشوه” و چند لفظ مودبانه دیگر در نوشته شما مواجه شدم ،متوجه شدم که “گتوئی” که قبلا بکار بردید یعنی چه! البته از گتوئستان بودن و گتوئی سخن گفتن ،بر متدینان حتما عیب و ایراد است ،اما بر سکولارهای وطنی خود شیفته که همه چیز را در مسیر اهداف خود مباح می دانند اصلا عیب و عار نیست ،زیرا سکولارهای وطنی ، نه که “لوو کلس” نیستند بلکه “های کلس” هایی هستند که در گتوئستان کشورهای دیگر از دماغ فیل افتاده اند.
        بنابر این “گتوئی” از نظر سکولارهای وطنی “های کلس” خود بخود محکوم و زشت نیست ، مهم این است که “گتوئی” در مسیر کدام هدف مقدس بکار گرفته شود!
        به دیار “گتوئستان” خوش آمدید! اما مرا دیگر با شما خطاب و کلامی نیست ،چون نه مطلبی محتوائی دارید ،نه انشاء و ادبیات فرهیخته ای ،بگمانم در دوران دبستان و زنگ انشاء دختر بازیگوشی بوده اید ،و خوب انشاء بشما نیاموخته اند.
        خدا نگهدار

         
        • گتویی به معنای دسته بندی انسانهاکه در آلمان نازیسم به اردوگاههای مرگ منجر شد ، و از آنجا که اسلام ،انسانها را به کافر و ذندیق و مومن تقسیم می کند ، افکار شما را که کپی برداری داری است ، می توان نتیجه گرفت.

           
          • از بدو اسلام غیر مسلمانان از جانب حکام تازی و نو مسلمانان مورد تبعیض قرار میگرفتند. باوجود آنکه مسیحیان و یهودیان پس از پرداخت جزیه (باج سبیل) حق نفس کشیدن داشتند، ولی به موجب احکام صادره از جانب حکام تازی مجبور بودند در خارج از خانه های خود “زنار” به بندند. حتی عمر پس از پذیرش عقد قرارداد اورشلیم به سوفرونیوس اسقف مسحی اعظم آن شهر دستور داد تا از آن منبعد هیچ یهودی در اورشلیم حق زندگی کردن ندارد. این زنار بستن تا اواخرحکومت قاجار به صورت دیگری درمورد لباس متفاوت غیر مسلمانان اجرا میشد. توضیح آنکه یهودیان ومسیحیان در روزهای بارانی نمیبایستی از خانه هایشان خارج میشدند. چون احکام دینی دال برآن بود که اگر لباس خیس یک یهودی با لباس یک مسلمان تماس پیداکند، لباس مسلمان نجس میشود و در این مورد مجازاتهای سختی را برعلیه غیر مسلمانان اعمال میکردند.

            در ایران اسلامی کنونی نیز وضع بهمین منوال است. حکام جمهوری اسلامی به غیر شیعیان اجازه اشتغال به مناصب دولتی را نمیدهند، حتی اگر سنی مذهب باشند از دسترسی به مقامات حساس مملکتی محرومند. درمقابل شیعیان عراقی حساس ترین مقامات را در حکومت بدست گرفته اند گواینکه ایرانی نیستند. بهائیها هم که جای خود دارند. کوتاه سخن آنکه این حکومت با وجود آنکه خود را پیرو منشور و مجری حقوق بشر میداند، ولی در مورد ایرانیان غیرشیعه آپارتاید مذهبی برقرارکرده است. این یکی از اعمال غیر انسانی این حکومت است که در حکومت مبتنی بر دمکراسی باید این بساط برچیده شود.

             
        • خانم فریبای گرامی،

          با تشکر از توضیح شما، اما وقتی در زبان Slang انگلیسی بخصوص انگلیسیِ آمریکائی به فردی میگویند: That guy is a Ghetto اشاره به فرد بی شخصیت و بی کلاس اجتماعی میکنند. منتها هنگامی که شما میفرمائید “گتوئی” این واژه به صورت صفت نسبی تلقی میشود. یعنی کسی که از گِتو آمده است. درنتیجه معادل تعبیر Slang انگلیسی-آمریکائی برداشت خواهد شد. خب. پس بنا به فرمایش شما، منظورتان چنین نبوده. بسیار خوب و با سپاس.

           
          • آعلی

            در مورد شعارهایی که می دهید بحثی نمی کنم ،فقط می گویم ،ادعاهایی که در مورد قضیه نجاست و طهارت و روزهای بارانی کردید مستند به کدام تاریخ است ،آنرا مشخص کنید ببینیم.
            و نکته دیگر اینکه من با تعبیر گتو آشنائی نداشتم ،و گمان می کردم خانم فریبا که با ما چپ افتاده است دچار اشتباه در تایپ شده است ،اما آن توضیح خانم آنیتا بنظرم توضیح خوبی بود ،که سوتی شما را خوب عیان کرد،من به زد دیکشنری مراجعه کردم توضیح لغوی همان بود که ایشان گفته بود که لغت ریشه ایتالیایی دارد ،و در گوگل سرچ و دانشنامه ویکی پدیا نیز همان توضیحات تاریخی در مورد تبعیض ها علیه یهود وجود داشت ،این تعبیر اسلنگ یا عامیانه را که شما تکرار می کنید از کجا آوردید؟ روشن کنید در کدام دیکشنری چنین تعبیری وجود دارد که مراد از گتو یعنی فرد لوو کلس.ضمن اینکه حالا من که مودبانه با شما گفتگو می کنم فرض کنید چاله میدانی و لوو کلس ،شما که اینقدر جنتلمن و های کلس هستید چرا تحمل یک گفتگوی مودبانه ندارید و غالب نوشته هایتان خطاب بمن پر است از الفاظ نفرت و تندی و فحش هایی که ذیل چنگک دفن می شود ،های کلس بتفسیر شما یعنی اینگونه سخن گفتن؟

             
          • دوست گرامی
            ممنون از شما

             
  6. ناشناس
    9:50 ب.ظ / مارس 21, 2016
    راستی چرا شیعه با بهاهیت چنین دشمن است در حالیکه این دو بیشترین تطابق را دارند،در مقایسه با بودایی،یهودی،مسیحی و زرتشتی؟
    ……………………………………………………………………………………………………….
    جناب ناشناس درود.ادیان ابراهیمی یکی پس از دیگری آمدند و ضمن تایید گفته های پیمبر قبلی و با استفاده از همان داستانها و قصه ها و قوانین شرعی با کمی تغییر برای قانع کردن مردم در عمل با برتر دانستن ایین خود آئین قبلی را نسخ نمودند و همین باعث کشمکشها و جنگهای حیدر نعمتی و مذهبی و کشت و کشتار دگراندیشان توسط پیروان ادیان ابراهیمی در طول تاریخ بشر بوده.مسیحیت ناسخ یهودیت و اسلام ناسخ مسیحیت و یهودیت بود.محمد علی باب با آگاهی به این روش خود را پیامبر نامید و در عمل به نسخ دین اسلام مبادرت و دکان آخوندهای شیعی در ایران را بیکبار بست!بسیاری از آخوندهای شیعی به باب گرویدند و بعدها به بها الله که اونهم ادعای پیغمبری کرد.ولی وقتی کار بر بابیان و بهائیان سخت شد و شیعیان به بی رحمانه ترین وجهی بدستور همین سید مرتضی ها به سلاخی باب و طرفدارانش و بعدها بهائیان پرداختند.آخوندها دوباره بر سر همان دکان پر منفعت خود که مشتریانی جز از خرد تهی شدگان نداشته و ندارند بر گشتند.بنابراین علت اصلی تنفر آخوند از بهائیت و بابییت یکی نسخ اسلام و دیگری بقول آنیتای گرامی همان کساد کردن و یا بستن دکان این//////////////////// است.چون در بهائیت دیگر حرف از آخوند و ملا و سر کیسه کننده مردم وجود ندارد.خوب یا بد یک شورای مرکزی دارند و انهم انتخابی است!

     
  7. مزدک گرامی
    تصور کنید مردی در یک گذرگاه شلوغ ایستاده و با یک بلند گوی دستی مدام داد می زند: من قاتل ها را دوست دارم. من هیتلر و چنگیز را دوست دارم. بالاتر از این؟ آیا به گمان شما در یک جامعه ی پسندیده چه باید کرد با این فردِ هیتلر دوست؟ آیا باید به او توهین کرد؟ از حقوق مدنی بازش داشت؟ بل آن زمانی باید جلوی او ایستاد که آن فرد، سخن از دوستی با قاتلان را به عمل در آورد. اینجاست که ما باید وارد عمل شویم و جلوی او را بگیریم. در این زمانه هزاران فرقه در لحظه مشغول تولید خرافه و فریب اند. این ما هستیم که باید تلاش کنیم و با خردمندی فریب نخوریم و درستی را از نادرستی باز شناسیم. عصبیت شما چاره ی کار نیست نازنینم. نردبان عصبیت شما را بر بامِ شایسته ای نمی نشاند….

    …………………………………………………………………………………..
    نوریزاد گرامی شما عقاید مرا دراینمورد بخوبی می دانید چون من بارها نوشته ام که دشمنی خاصی با فرد و یا گروهی که فقط عقاید خود را دریک جامعه دمکراتیک و سکولار بیان می کنند ندارم. چون آزادی بیان جزئی از حقوق شهروندیست.
    دوست گرامی اسلامیان الان حاکمند و با زور و دروغ به کشت و کشتار مردم می پردازند و با پراکندن ترور و وحشت در کشور جو خفقان را حاکم کرده اند.کسانی مثل سید مرتضی و همفکرانش هیچ مشکلی برای بیان عقاید خود ندارند ولی برعکس هیچ دگراندیشی حق حرف زدن ندارد.ولی جناب سید و همفکرانش نه تنها در این سایت بلکه از هزاران تریبونی که با خزانه ملی تغذیه می شوند به تبلیغ ترور و کشت و کشتار دگراندیشان و توجیه جنایت و ترور بر ضد دگراندیشان می پردازند.چنین کسانی حقی برای دیگران قایل نیستند و در قدرت هم هستند.بنابراین مقایسه آنها با گروهی طرفدار تروریست که در یک جامعه دمکراتیک تبلیغ می کنند قابل مقایسه نیستند.

     
  8. “حضرت زهرا به‌راستی در حمایت از ولایت پیشتاز بودند و به دنبال اثبات ولایت و امامت در صحنه جامعه بودند. گرچه سیاست نمی‌تواند بیانگر تمام ولایت ولیّ الله باشد؛ ولی این را باید بدانیم که اجرای امر حکومت و سیاست در عالم خارج، بخشی از وظایف ولیّ الله است.”
    -این جفنگیاتی که در بالا خوندین از مغز آیت اللهک حاج صادق لاریجانی تراوج شده. میگن این یارو قراره بعد از سید علی بشه ولی ماها.

     
    • مش قاسم عزیز درود بر شما:

      ایکاش زحمت تفسیر و ترجمه این عبارت وزین را هم میکشیدید!!! راستش منکه چیزی از آن نفهمیدم!
      از دو حال خارج نیست یا من کودن و بیسوادم و یا این حضرت شطحیات می بافد…

       
  9. -سلام بر همگی
    من به اندازه ي يك ابر دلم مي گيرد. وقتي از پنجره ميبينم حوري. -دختر بالغ همسايه. پاي كمياب ترين نارون روي زمين. فقه مي خواند
    سهراب سپهری
    من به اندازه یک ابر که هیچ ، بل به اندازه صد ابر دلم میگیرد وقتی میشنوم حوری دختر تحصیلکرده هم وطنم هر سشنبه سر چاه جمکران می اید
    سید رضی
    من به اندازه یک ابر که هیچ و به اندازه صد ابر که هیچ ، بل کمی بیشتر از کل جهان ملتهب میگردم وقتی میشنوم حوری و زهره و مریم و بسی دختر دیگر همگی هموطنم ، رفته و صیغه شیخی شده اند
    سید رضی
    مبحث عشق است ای زاهد خموشی پیشه کن
    عرض علم و موشکافیها به عرض ریش نیست
    صائب تبریزی
    مخور صائب فریب فضل از عمامه زاهد
    که در گنبد ز بی مغزی صدا بسیار می پیچد
    صائب تبریزی
    پشه از شب زنده داری خون مردم می خورد
    زینهار!! از زاهد شب زنده دار اندیشه کن
    صائب تبریزی

     
    • درود بر سید رضی گرامی من شعر صائب را چنین شنیده ام:

      مخور صائب فریب زهد این عمامه دوار
      که در گنبد زبی مغزی صدا بسیار می پیچید!

       
      • سلام بر مزدک بزرگ
        بله احتمالا این به دلیل تفاوت نسخ است ولی جالب شناخت دقیق و عمیق صائب از این قماش است همچون حافظ و خواجو و شعرای دیگر. موفق باشید

         
  10. آنگ سان سوچی، به سمت وزیر امور خارجه‌ی میانمار در دولت جدید هتین چیاو، رئیس‌جمهور این کشور انتخاب شد. این دولت قرار است از ابتدای ماه آوریل زمام امور کشور را به دست گیرد.
    -ای که مرده شور انقلابیون سال ۵۷ و به اصطلاح روشنفکرانی رو که این … (سه نقطه از مش قاسم) به … (سه نقطه از مش قاسم) ما فرو کردن ببرن. یک مشت خودخواه، خود گنده بین و نادان … (سه نقطه از مش قاسم) … (سه نقطه از مش قاسم) و … (سه نقطه از مش قاسم)

     
    • دوست محترم، آن جماعت نه روشنفکر بلکه روشنفکرنما بودند. متأسفانه هنوز مردم ما به آن درجه از شکوفائی اندیشه نرسیده اند تا فرق بین دوغ و دوشاب را متوجه شوند. بقول برنارد شاو، عده ای از فرط انباشته کردن کتابها در مغزشان، درست مانند سطل آبی شده اند که پس از پرشدن سرریز کرده و با پرتاب محتویات ذهنیشان، خودشان را به مردم ناآگاه به عنوان روشنفکر وانمود میکنند. بنابراین، نه دانشگاهیان روشنفکرند و نه اهالی حوزه های دینی و مذهبی. جامعۀ ما از فقر اندیشه به سبب کمبود تولید کنندۀ آن رنج میبرد. سعدی علیه الرحمه نیز از این بابت شکوه داشت که فرمود:

      نه محقق بود، نه دانشمند/ چارپائی براو کتابی چند

      روشنفکر از ایمان عاریست و برای هیچ چیز و هیچ اندیشه ای اعتبار قائل نیست. ایمان سبب تحجر اندیشه شده و دروازه های خروج از تحجر فکری را بر انسان می بندد. آنانی که خود را ازقید ایمان رهانیده اند، در واقع زنجیرهای محکمی را که بر دست وپایشان پیچیده شده گسسته اند و از این رو توانسته اند چامعۀ بشری را به سوی تکامل رهنمود سازند.

       
  11. اعتراض احمد خاتمی به نبود شور انقلابی در حوزه ها
    ……………..
    شور انقلابی برای چه؟
    سفره های خالی پر پیمون و رنگین شده حسابی إ
    جیبهای گله گشادی که تو شپیشها قاپ مینداختند لبزیز شده
    حسابهای بانکی چی بگم؟
    اینده شغلی تضمین شده
    اقای خاتمی این انقلاب خیلی به دهنت مزه کرده نه؟
    قبل از انقلاب تو همقطارانت یک موتور گازی نداشتید اما حالا یک نگاه به وضع زندگی و ماشین…و محافظ …..
    یکی میتونه بگه این بابا جز چاپلوسی رهبر چه خاصیتی و چه خدمتی در این مملکت انجام داده

     
  12. سید مرتضی گرامی

    بارها نوشتم که ختم نبوت شد و امامت جایگزین نبوت شد و باز هم میدانم که تقیه میکنید و من مجبورم که آیه 40 از سوره احزاب را از نوع دیگری برای شما تشریح کنم و کلمه خاتم با فتح ت به معنی (زینت بخش) آمده و این آیه سه قسمت است که در باره آیه 37 از همین سوره توضیح داده شده و درآیه 52 هم اشاره کرده .
    سید عزیز: کدام پیامبر معجزه آورده ؟ حضرت موسی با عصای خود مار درست کرد فرعون هم همینکار را کرد . میگویند حضرت مسیح مرده را زنده میکرد یعنی اینکه از لحاظ جسمی نمرده از لحاظ روحانیت مرده بوده مثل عموی پیامبر که بت پرست بودند وقتیکه به اسلام گرویدند زنده شدند. در سوره عنکبوت مردم از حضرت محمد معجزه میخواستند و حضرت فرمود من تنها هشدار دهنده آشکارم و معجزه من پیش خدا است و این کتاب است.
    سید عزیز 1400 سال دیانت اسلام آمده ولی ماشاا لله این همه علمای اعلام از 72 فرقه عاجز بودند از معجزه قرآن و حتی این رهبر مسلمین جهان که جای خدا نشسته عاجز از معجزات قرآن است ولی با آمدن حضرت باب و بهاا لله معجزات آشکار شد و بطور حتم شنیده ای که عدد 19 در دیانت بهایی مقدس است و همین عدد 19 معجزه قرآن است.
    سید گرامی: بهاییان معتقد بر تداوم تابش رحمت الهی میباشند و یقین دارند تا جهان باقی است مظاهر الهی بنا به مقتضیات زمان ظهور خواهند کرد و انسان مختار در انتخاب است و از نظر دیانت بهایی هر کسی که اخلاق و رفتار انسانی داشته باشه او یک بهایی است و حضرت بهاا لله میفرمایند بهایی را به عمل شناسند نه به اسم
    حضرت بهاا لله فرموده اند : زخم ستمکاران را مرحم نهید و درد ظالمان را درمان شوید اگر زهر دهند شهد دهید اگر شمشیر زنند شکر و شیر بخشید اگر اهانت کنند اعانت نمایید اگر لعنت نمایند رحمت جویید در نهایت مهربانی قیام نمایید و با اخلاق رحمانی معامله کنید و ابدا بکلمه رکیکی در حقشان زبان نیالاببد.
    در یکچنین دورانی (قاجاریه) بزرگ مردی در ایران خطاب به تمام انسانها گفت : ای اهل عالم سراپرده یگانگی بلند شد به چشم بیگانگان یکدیگر را نبینید همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار . و فرموده اند : رگ جهان در دست پزشک داناست درد را میداند و به دانایی درمان میکند هر روز را رازی است و هر سر را آوازی درد امروز را درمانی و فردا را درمان دگر دیده میشود گیتی را دردهای بیکران فرا گرفته و او را بر بستر ناکامی انداخته .
    سید گرامی : از آنجا که جامعه انسانی مرتبآ رو به تکامل است ظهور پیامبران نیز بطور مداوم استمرار میابد
    اگر کسی عاری از اخلاق انسانی باشد عبادات او ولو اینکه شب و روز ترک نشود جوی نیرزد
    مولوی علیه الرحمه نیکو فرموده است: بچه بیرون آر از بیضه نماز/// سر مزن چون مرغ بی تعظیم و ساز
    از دعا و نماز باید نتیجه اخلاقی گرفت نه چون مرغ بدون سرایط نماز سر بر زمین زد

    ———————–

    سلام گلابتون گرامی
    سلام سید مرتضای گرامی
    پیشنهاد می کنم کفایتِ این بحثِ تمام نشدنی را اعلام کنیم. اینجوری که نوشته های شما نشان می دهد من فکر می کنم تا قیام قیامت می تواند بحث های دوجانبه ی شما عزیزان ادامه داشته باشد. همچنانکه مثلا در باره ی جدل های شیعه و سنی هماره بوده و هیچگاه نیز به نتیجه ی درستی منجر نشده. علتش معلوم است. قرار هم نیست با فرمایشات یکی، دیگران از باور خود دست بشویند. کافی است ما نظر دیگران را بخوانیم و بشنویم. پذیرش یا عدم پذیرش آن دیگر به خودمان مربوط است. این پیشنهاد با احترام به هر دوی شما بزرگواران مطرح شد. اما اگر همچنان مشتاق تداوم این بحث باشید، من که باشم که نوشته های نازنین شما را قدر ندانم؟
    با احترام و ادب

    .

     
  13. آرتین گرامی، سال نو را مجددا” به شما تبریک عرض میکنم. امیدوارم پوزش حقیر را مشعر بر دین ستیزی شما پذیرا باشید و مضافا” پوزش صمیمانه و مجدانه مرا مبنی بر تیز بینیِ تان را هم بپذیرید. امیدوارم بدل نگیرید و صبور باشید تا مطالبی را که در 2 بخش، بدلیل اجتناب از اطناب کلام، تقدیم شما و عزیزان خواهم کرد، به عرض مبارک برسانم.

    بخش اول:

    جناب آرتین عزیز، من نیز، همچنانکه، پیشتر گفته ام از آنجا که در یک خانواده ی کاملا” مذهبی به دنیا آمدم، سالها پیش از ورود به سن تکلیف نماز و روزه و سایر تکالیف واجب و بعضا” مستحبی را ادا کرده ام حتی قبل از ورود به سن تکلیف هم در خطوط مقدم جبهه های چنگ حضور فعال داشتم معذالک اتصاف به این امور را بر خلاف حضرتعالی موجد افتخار و موجب مباهات نمیدانم.
    ادای تکالیف شرعی و بطریق اولی حضور در جبهه(جهاد) را از روی ایمان قلبی و درونی وظیفه شخصی و درونی خود میدانستم و لاغیر. باور بفرمایید هم اکنون هم اثر مولمِ ناشی از جراحات و وجود ترکش های عدیده، برخی شب ها امانم را می بُرند و مجبورم میکنند مدام از مسکن های قوی استفاده کنم و امیدوارم حمل بر خودستایی نشود که در یکی از عملیات نفوذی که تا پشت خط مقدم دشمن پیش رفتم از دست نماینده ی مثلا” سردار سازندگی(رفسن جانی) پاداش شجاعت که عبارت از 5 سکه طلا بود دریافت کردم.

    جناب آرتین آخوندِ نوعی[من کاری به آخوندی بنام سید مرتضی ندارم] که شما از آن دفاع می کنید اعوان و انصارش و بزرگانش که در بالاترین رده های حکومتی و امنیتی کشور، جا خوش کرده اند دستشان به خون هزارن نفر آغشته است…
    مملکت را غارت کرده اند،
    جوانان میهن را تارانده و از ملک و سرزمینشان بیرون رانده اند،
    ثروت و منابع عظیم کشور را بنام شیعه گستری و ولایت پروری، حیف و میل کرده اند،
    مردم را از دسترسی به اصولی ترین حقوق اولیه محروم کرده اند،
    اندیشمندان و فرهیختگان و دانشمندان این مرز و بوم را یا کشته یا فراری داده و یا به ظلت و خفت و آوارگی در افکنده اند،
    فقر و فحشا و بدبختی و اعتیاد و فساد و دزدی و چپاول را در تمام شعون و صحنه های زندگی مردم مفلوک وارد کرده اند،
    گذرنامه ی ایرانی را در خارج مرزهای ایران از هویت و اعتبار انداخته اند،
    خانواده ی هزاران سعید زینالی را داغدار سیه پوش کرده اند،
    … و هزاران فاجعه و بدبختی و مصیبت که شما بهتر از من می دانید…

    به تک تک نوشته های نوری زاد بنگرید که چگونه فساد مفتیان و قاضیان و مجریان و روحانیان را برملا میکند…
    از رهبر و ریس جمهور و قاضی القضات و امام جمعه و امام جماعت و تئوریسین … همه و همه یا آخوندند یا از آنان خط و قدرت می گیرند…!
    همین لباس شخصی ها که به هیچ آیین و مرام و قانونی پایبند نیستند را بنگرید! از اساتید دانشگاه یا دانشمندان که خط و نشان نمی گیرند همه و همه از آخوندهای ولایت مدار شیعه اثنی عشری دستور می گیرند…

    حکومت شیعه کستر جمهوری اسلامی برای گسترش اسلام شیعی در دورترین کشورها و اقصی نقاط جهان سرمایه گذاری های کلان میکند،
    لبنان و فلسطین را نگاه کنید،
    به سوریه که غرق آتش و خون است، نظری بیافکنید،
    عراق را ببینید،
    یمن را ملاحظه کنید،
    در افغانستان و پاکستان تامل بفرمایید،

    آرتین گرامی و دیندار که از 13 سالگی نماز می خوانید و روزه می گیرید، آدابتان و عباداتتان مقبول….

    آیا شما می دانید که دولت برای تازه مسلمان – شیعی شدگان بوداییِ سابق، در تانزانیا، غنا، کنیا و سایر کشورهای آفریقایی چه هزینه های سرشار و نامحدودی صرف میکند؟؟؟!!!
    من دوستی دارم که هتلدار است در بالای شهر تهران> هر از چند گاهی برای دیدارش میروم. در این رفتن ها و دیدن ها متوجه نکات باریک و ظریفی شده ام که بد نیست شما هم بدانید:

    بدون استثناء من در هر بار مراجعه به هتل افراد سیاه پوستی را مشاهده کرده ام که برای زیارت مشهد، قم، جمکران و دیدار آقای خامنه ای به ایران آمده اند. هر خانواده متشکل از یک مرد، یک زن و تعداد کثیری بچه قد و نیم قد. یک بار شمردم تعداد بچه های یک خانواده(یک زن و یک مرد) 9 نفر بچه بودند. میزبان این خانواده ها در ایران وزارت امور خارجه است چون تمام مخارج ایاب و ذهاب و اسکان و گردش شان را کارمندی بنام… که از کارمندان وزارت امور خارجه است و زبانهای انگلیسی و عربی را بخوبی صحبت میکند، پرداخت میکند. یکبار دیدم بچه های یکی از همین خانواده ها در لابی هتل باهم دعوا میکنند. سرِ چی؟

    سرِ انتخاب و تملکِ گوشی های تلفن همراهِ گرانبهایی که آغا( اقای خامنه ای) در دیدارشان بعنوان اسباب بازی به اینها هدیه مرحمت فرموده بودند!!!
    سرورِ ارجمند آرتین گرامی، خنده دار است یا گریه آور؟!

    بعد، شما آرتین ارجمند و تیز بین! به من خرده می گیرید که چرا به آخوندهایی مثل آقاسیدمرتضی دامت برکات و عزه، تهمت می زنم و افترا می بندم؟!
    حکومت دزد و فاسد در دورترین نقاط کره زمین برای ترویج شیعه گری هزینه های آنچنانی میکند و بعد شما انتظار دارید در داخل خود ایران، از این ولخرجی ها نکند !!!!!!

    شما فکر می کنید کسانی که بعنوان دفاع از حرم، عازم عتبات در سوریه و عراق میشوند فی سبیل الله جنگ می کنند؟

    خب، آن اعزام شونده و شرکت کننده در جنگ اسمش مدافع حرم و جهادگر است و این( کامنت گذارانی در سایت هایی از قبیل همین سایت )، اسمش مدافع اسلام شیعه گری و حمایت از اهل بیت در جبهه فرهنگی.

    شما یک آخوند بمن نشان دهید که مثلا” در فلان مراسم فوت یا عزاداری ایام محرم، مفت و مجانی کلامی از قرآن بخواند؟! مگه میشه ؟! مگه داریم؟! آیات قرآنی را حتی این جماعت فی سبیل الله و رایگان تلاوت نمی کنند!!! چه برسد به اینکه شب و روز بنشیند و رایگان جواب شبهات و ایرادات خوانندگان سایت نوری زاد و امثالهم را بدهد؟!

    اگر بنا بر تهمت زدن است چرا من به سید مصلح عزیزم تهمت نمیزنم!؟ من حتی در کامنتی که ابتدا ارسال کردم و آقای نوری زاد آن را برخلاف میلش، سانسور کرد، حساب افرادی مثل ایشان را از بقیه جدا کردم. سیدمصلح عزیز یک آخوند دیندار و بزرگوار است که هر از چند گاهی و بنا به مفتضیاتی میایند در سایت و از داشته هایشان دفاع میکنند و الحق که اسم واقعی شان را ابراز فرمودند و بیانیه های قابل ستایشی در جور ستیزی بیان کردند و از همین آقایان همین هم مغتنم است. از همینجا از فرصت استفاده میکنم و سلام گرم و شادباشهای نوروزی ام را مجددا” تقدیمشان میکنم.

    اگر دقت کرده باشید همین آسید مصلح چندین بار از ایشان مصرانه خواسته اند این سایت را باتفاق ترک گویند. ولی این خط و اینهم نشان! حاشا و کلا! محال است این اتفاق بیافتد… چون در اینصورت بخش معتنابهی از مداخل و درآمد ایشان به خطر میافتد. جا دارد بایشان هم بعداز سلام، عرض کنم حق و حلالت. بالاخره اینهم نوعی پژوهش و نشر است و شما محق هستید از منابع آن بهره مند شوید.

    بخش دوم عرایضم در مورد چراییِ خشم و نفرتی است که از کلامم می بارد.

    سالم و پایدار بمانید.

     
    • سلام بر کاوه دوست داشتنی
      بنده نه از کاربرد لفظ تیزبین شما غره شدم و نه از عذرخواهی مجدانه شما دلگیر.آرتین را اگر می خواهید بهتر بشناسید بگذارید خودش در چند
      جمله بگوید.آرتین از وادی تعصب گذشته،وادی عصبانیت را گذرانده،مسیر نفرت را پشت سر نهاده و به مقصد عقلانیت خود را نزدیک تر کرده.آرتین سخن طرف مقابل را می شنود و هرگز خودش را قضاوت نمی کند.آرتین می داند بی عیب نیست و به همین خاطر عیب جویی نمی کند.آرتین از تمسخر دیگران بیزار است و…دوست عزیزمن.شما بارشی از ترشرویی و نفرت بر من پراکنده اید بدون آنکه دلیلش را بدانم.من که گفته ام این موارد را مزیتی برای خویش نمیدانم دیگر چرا با عباداتم فرق سرم را مورد نوازش قرار میدهید؟!دوست عزیز من کی از آخوند نوعی دفاع کرده ام؟!عجیب است که احساس می کنم شما اصلا نوشتار مرا نخوانده اید.تاثیر کلام هر چقدر منطقی هرگاه در لجن زار نفرت و ناسزا شستشو داده شد نمای بیرون آن جز حسی نا مطبوع تاثیری بر بیننده نخواهد داشت.دوست نازنینم شما ببینید به یکباره آرتین را از عرش به فرش رسانده اید.این یعنی اتکا صرف به احساسات در حالیکه من با مطالعه تمام نوشتار شما قضاوتی لحظه ای هرگز نسبت به شما نخواهم داشت.فرض کنید همین آقا مرتضی آمد گفت آقا من نظرم کلا عوض شده شما با این منش گویا او را به عرش خواهید رساند در حالیکه تازه کار من با او شروع شده.برادر بزرگوارم.من وکیل مدافع هیچکس نیستم ولی انصاف دهید در جاییکه یکی از افراد یا چندتن بر علیه هم ناسزا می گویند برای برخی که قصد تلمذ دارند این محیط نامطبوع بوده و طبیعیست که تمنای رعایت داشته باشند.شما با مرتضی یا هرکس دیگری مباحثه داشته باشید و اجازه دهید آرتین حظ لازم را ببرد نه اینکه شنونده الفاظی ناشایست باشد.در پایان اگر کاوه کامنتی ارسال کرده که این حقیر مورد خطاب بوده ام از نوریزاد گرامی مجدانه خواهشمند است از انتشار آن به هیچوجه جلوگیری نکند.
      به امید تندرستی و سلامت برای کاو نازنین و عصبانی خودم

       
    • کاوه عزیز الحق دست مریضاد وخانه آبادن سپاس ازنوشته بسیارخوبتان .

       
  14. از همین یک قلم میتوان دریافت جمهوری اسلامی تا چه اندازه برگزیده مردم ایران و نماینده روحیه ایرانی است. ۸۰ میلیون ایرانی در لحظه تحویل سال پای سفره هست سین می نشینند! متدین و بی دین, با خدا و بی خدا, بلوچ و فارس و کرد و آذری و لر و.مسلمان و یهودی و مسیحی آشوری و ارمنی و البته زردشتی .. از شمال و جنوب و خاور و باختر ایران همه به هم می پیوندند. اما مظاهر اصلی حاکمیت ایران که بایستی برا یند همه ایرانیها و زبان اشترکات ایرانیان باشند از نشستن پای سفره هفت سین طفره می روند. رهبر ایران که تکلیفش معلم است اما همین روحانی که با رای مردم به مسند ریاست جمهوری نشسته, در میز کنارش یک تنگ بی آب با نارنج همراه یک قاب ” یا زهرا” می گذارد ! معنی این چیست ؟ غیر از این است که ملت ما با شما همصدا نیستیم ! ملت ما نماینده شما نیستیم ! ما نمیخواهم مثل شما پای سفره هفت سین بنشینیم !

    از خودم می پرسیدم چطور این چهارشنبه سوری که برای نسل من مظهر شادی و شور بود, طی این چند دهه شوم تبدیل شده است به سمبل هراس و ترس و خطر؟ غیر از این است که حکومت امکانات عمومی بر گزاری این جشن کهن را به تعمد فراهم نمی کند و به موازات ان از طریق ایادی اش مواد منفجره از هر جور در میان مردم می پراکند! به این امید که به ملت حقنه کند که چهارشنبه سوری چیزی جز وحشیگری نیست ؟ یعنی ملت ما چهارشنه سوریهای گذشته را به یاد ندارد ؟

     
  15. آقای سید مرتضی
    اولا درسایت هر موضوع عمومی است و همه حق اظهار نظر دارند.
    دوما تبعیض و دسته بندی انسانها بر اساس دین و عقیده و مرام نادرست است نتیجه اش اردوگاهای مرگ می باشد،تقیه اسلام شما هر دروغ را مجاز و این وضع وحشتناک واسف بارکنونی را پیش آورده ، یک بهایی هیچگاه بهایی بودنش را پنهان نمی کند.
    شما با بهایی نامیدن، یک نفر را از اول تقسیم کرده اید ، که گویا هرا ظهار نظر ایشان با بهایی بودنش درارتباط است،این را پیشداوری و تبعیض می نامند .
    ثالثا ملا سید مرتضی باز هم می گویم ما همه انسانیم و برابرچه معمم و چه ملحد وکافر .

     
  16. شاعر طنز‌پرداز که با تخلص «هالو» اشعار خود را منتشر می‌کند، می‌گوید در زندان ۳۰ شاعر «معترض» تربیت کرده، به زندانیان افکار «هالویی» منتقل کرده و شعر به زندانیان آموزش داده است.

    http://www.radiozamaneh.com/267711

     
  17. بچّه جوادیه

    خطابه رهبری از نگاه دیگر
    1. این برجام که نصویب شد من در جمکران بودم و با آقا داشتیم راجع به پرونده هسته ای بحث میکردیم که ناگهان فرمودند حمع کن بساطت رو، ظریف امضا کرد! من یکمرتیه نقدی را مثل عزرائیل دیدم!
    2. این برجام 1 باعث این ترافیک شده! آقای ظریف بمن گفت که خط قرمز من رعایت نشده! خوب برادر من وقتی خط قرمز رهبر انقدر///////// هست، شما از راننده ها میخواهید پشت چراغ قرمز بایستند؟ تف بذاتت آمریکا!
    3. تو برچام 1 حفره اراک رو بتون ریختید! من بدولت گفتم ای خائنها لا اقل سیمان بریزید! گوش نکردند آقا! حالا تو برجام 2 میخواهند حفره کجا رو پر کنند؟! ای مردم مواظب حفره های خودتان باشید! اینابا سفره هفت سین میان!
    4. تو اصلا یک سین تو انگلیسی نشون بده تا بگم اونجای بابای دروغ گو! سیب به انگلیسی میشه اپل! بچه گول میزنی؟ دیروز لیست انگلیسی داشتیم حالا هم هفت سین آمریکائی! ای فرجامم تو تدبیرتون!
    5. من نمیفهمم مثلا تو برجام 5 قراره چی بشه؟ حتما میان میگن باید گذر نامه نوریزاد و ملکی رو بدی ! ببینید چه جوری به ارزشهای انقلابی گیر میدن؟
    6. من به شما قبلا گفتم من چیزی حالیم نیست چون انقلابی هستم! حوزه ها هم نباید چیزی حالیشون بشه و باید حاللت انقلابی خود رو حفظ کنند! این سوسول بازی ها که دور هم جمع میشن کتاب میخونن همان نفوذ دشمن هست! ملت بیدار باشید و همیشه بخولبید!
    7. من دیدم حریف این نفوذیها نمیشم خودم که 60% افتصاد کشور دستم هست به نوچه هام گفتم مقاومت میکنید و یک قرون حساب و کتاب بکسی پس نمیدید! ای ارزشهام تو اقتصاد مقاومتیت !
    8. حتما فکر کردید امسال رو سال میمون اعلام میکنم! نه امسال سال یابو علفی هست! همه باید علف بخوریم! تو برجام 10 رئیس جمهور بدبخت آمریکا قراره ازمردم بخواد فحش ناموسی به بزرگترای خودشون ندن! مگه از رو نعش شریعتمداری رد شید که به آرزویتان برسید!
    9. کلام آخر به استکبار هفت سینی اینکه ما خدا را داریم پس بی خیال همه چیز هستیم! حتما می گویید ما هم داریم! ای ذروغگو ها! خدای ما رو حضرت عباس حفظش میکنه خدای شما چی؟ انشالله مصباح و یزدی شما هم رای نیارن تا حال منوبفهمید!!

     
  18. طبق مدارک ومسلمات!سید مرتضی سن خدیجه بانوی اول اسلام از چیزی بین 28…….تا 40 سال است!
    ا. این مسلمات تنها 12 سال تفاوت دارند جلو بچه بداری قهر می کند.خب مسلمات دینی است دیگر!
    2.اگر تفوت را به ماه حساب کنیم مثلا برا دقیقتر کردن آن بگوییم 28 سال و یک ماه!چنین تفوتی می شود 12 .12 می شود 144 ماه.و حالا به رو زحساب کنیم می شود 12 .12.30 می شود 4320 روز تفاوت !خب مسلمات تاریخی است و اسناد معتبر!
    جناب مرتضی تازه این بهترین مسلمات تاریخی مسلمین و متدینین است.جریان پیامبری محمد از این هم بدتراست و یا بقول خودت مسلم تراست.
    بله جناب سید شما با توصل به مشتی دروغ و خرافات و مغالطه و سفسطه خیال می کنید می توانید واقعیتها را بپوشانید.
    … من نوشته ام زن 40 ساله امکان ندارد که 6 بار ابستین شده و 6 تا وضع حمل کند ولی شما مرا متهم به این دروغ کردید. …انکار عدم حاملگی در زن 40 ساله .من به این دروغ می گویم .
    جناب مرتضی فاطمه بدلایل زیادی نمی تواند دختر محمد باشد.چون اگر تو و آخوندهای دیگر بگویید که فاطمه دختر محمد است یا باید ثابت کنید که محمد با زنان دیگرش هم فرزندی یا فرزندانی داشته و یا اتفاقی افتاده که محمد بعد از خدیجه عقیم شده.ولی هیچ نشانه ایی نه در قرآن و یا روایات دیگر نیست.ودر خود قرآن هم از فراوانی زنان محمد و هم از زندگی زناشویی محمد سخن رفته.وبخصوص کلمه ابتر را درمورد محمد از قول عرب و و انعکاس محمد به آن آورده.حالا تو هی برو و با کلمات بازی کن که تو بمن گفتی ابتر را عرب به محمد نگفته.اولا این بحث را من از 3 سال پیش هم در این سایت داشته ام و اولین بارم نیست.شما آخوندها چون نمی توانید دلیلی قانع کننده برای خرافات اعتقادی که چه عرض کنم ارتزاقی خود بیاورید سعی در انحراف بجث می کنید.
    جناب سید حرف من مشخص است. تو هر کتاب دینی دبستانی را هم باز کنید می بینید که خدیجه را 40 ساله و محمد را 25 ساله نوشته.حالا اگر شما خدیجه را 28 ساله بدانید محمد 13 ساله است!نکند بهمین دلیل که محمد در کوکی مورد سوءاستفاده جنسی از طرف خانمی پولدار قرار گرفته خودش به سوءاستفاده جنسی از دختری 9 ساله اقدام کرده؟
    سید جان تا از جلد تعصب بیرون نیایی دیگران را درک نخواهی کرد.بجای قال این و آن به خردت رجو کن.

    ——————

    مزدک گرامی
    همین مطالب را نمی شد آیا بدون عصبیت قلمی کرد؟ بدون توهین؟ بدون کنایه؟ خب شما انتظار دارید مخاطب شما در پاسخ شما کاملا ادب را رعایت کند؟ بدیهی است اگر که طعمی از این نوشته، در نوشته ی وی نیز پیدا شود. این سیر تصاعدی بکجا خواهد انجامید؟ کاش می دانستید که در احترام و نرمش و مدارا لذتی است که در عصبیت و فحش و کنایه و ناسزا نیست. شما وقتی عصبیت اختیار می کنید، خودتان را تخلیه می کنید اما بلافاصله نوشته و محتوای آن را از ریخت می اندازید. می شود آیا روزی را تجسم کرد که مزدک گرامی ما از اسب سرکشِ عصبیت فرود آمده و سوار کادیلاک هشت سیلندر مدارا شده؟
    با احترام

    .

     
  19. اخوندي ///////اكبررشاد/گفته :حوزه علميه نيمه وقت براي شناخت مردم ازمعارف اسلامي ايجاد ميشود!… .ياد مشنگ ديگر/انصاري/افتادم كه هرسال مخار ج زيادي را به ملت تحميل ميكند براي سالگردارتحال ودراخر ميگويد هنوز شخصيت امام براي مردم شناخته نشده است!?…

     
  20. آقاى نوريزاد گرامى

    فرموده ايد : سیدمرتضی در این سایت، اصرار به گفتگو دارد و ما اصرار به عصبی کردن وی داریم. و این پسندیده نیست. من همینجا از صبوری سیدمرتضی سپاس می گویم. او یک تنه ایستاده و ضربه های نفرت جماعتی را تحمل می کند. و این تمرین بزرگی است که تنها و تنها سید مرتضی بدان تن سپرده و در میان دانشمندان اسلامی من همچو وی ندیده ام

    سيد مرتضى اصرار به گفتگو ندارند، اصرار به گفتن دارند. ايشان ابر و باد و مه و خورشيد و فلك را بكار مى گيرند تا ميخ باورشان را در مغز شنونده بكوبند و ثابت كنند آنچه به آن باور دارند از ازل تا ابد درست بوده است. به گفته خودشان مى خواهند بينى طرف را به خاك بمالند و در اين بينى بخاك ماليدن، رضايت خدا و رسولش را مى جويند!
    كسى اصرار به عصبى كردن ايشان ندارد بلكه برعكس، ايشان چون مى خواهند براى باورهايشان دلائل عقلى بتراشند و در اين راه دستشان سخت از استدلال خرد پسند خاليست، دلائل متناقض و مغلطه و سفسطه را براى به كرسى نشاندن حرفشان به خدمت مى گيرند و گاه آنچنان دراين كار زياده روى مى كنند كه شنونده را هر چه هم كه صبورباشد عصبى و دلزده و از بحث منصرف مى كنند، پس مست از پيروزى، بادى به غبغب انداخته و در تمام نوشته هاى بعدى اين پيروزى خيالى را به رخ مى كشند، و يا اگر شنونده از ميدان به در نرود و به بحث ادامه دهد او را با طعن و خشونت هاى كلام مى نوازند يا با مظلوم نمايى بحث را خاتمه مى دهند و باز هم بعد ها خود را پيروز آن بحث معرفى مى كنند كه بله فلانى پرسش كرد، پاسخ هم گرفت (حالا اين پاسخ جه محتوايى داشته و براى چه كسى بجز خودشان قانع كننده بوده ، بماند)
    اين نه ويژهء سيد مرتضى، كه نتيجهء ناگزيرِ پرورش حوزوى است. حوزه ها در طى قرون و اعصار هر گز به بحث واستدلال با منتقدين در شرايط برابر تن نداده اند و بجاى آنكه با ورود به صحنهء گفت و شنود، در تقويت منطق و استدلال خود بكوشند، همواره آسانترين راه را انتخاب كرده اند و با مرتد خواندن و از ميان برداشتن منتقدان، شانس رشد و تكامل را از خود گرفته اند. اما در اينجا كه مجازى بودن فضا به ديگران امكان مى دهد كه تا اقناع نشدن خود، از ادامه بحث هراس، نداشته باشند و ( بر خلاف دنياى حقيقى) شگرد مرتد خواندن جواب نمى دهد پس شگردهاى جدل حوزوى بسيار پررنگ تر و “تابلو” تر مى شوند.

    بيشترين چيزى كه از ايشان مى توان ديد، سر مخاطب را به طاق كوفتن است با انواع استدلال ضد و نقيض و مغالطه ها.

    يك نمونه از پرسش ها و چكيدهء پاسخ ايشان در اينجا مى آورم:
    پرسش: چرا پيامبر همسر پسر خوانده اش را پس از طلاق به همسرى خودش در آورد؟
    سيد مرتضى: حرام بودن ازدواج با همسر پسر خوانده رسم زمانه بوده و پيامبر با همسر پسرخوانده اش ازدواج كرد تا اين رسم جاهلى را منسوخ كند.

    پرسش: چرا پيامبر اسيران جنگى را به بٓردگى و زنان اسرا و كشته ها را به كنيزى در مى آوردند؟
    سيد مرتضى: خوب اين رسم زمانه بوده است و پيامبر هم طبق أن رسم رفتار كرده است.

    ايشان نمى گويند اگر اين رسم بد بوده چرا پيامبر مانند آن يكى رسم، شخصا براى منسوخ كردن آن اقدام نكرد و اگر خوب بوده و پيامبر لازم ندانسته آنرا منسوخ كند، چرا حوزويان داعش را كه دقيقا همين عملكرد را دارد منحرف و غير اسلامى مى خوانند؟

    يك شگرد رايج ايشان موضع شفاف نداشتن و جاخالى دادن در قبال مسائل حساس است. استدلال غير منطقى ايشان در جدا دانستن باور از عملكرد ( تكيه كلام سابق ايشان “پرهيز از خلط مفاهيم و مصاديق”! كه اخيراً هم با واژه هاى ديگر، به تكرارهمان مفهوم پرداخته اند) باعث مى شود ايشان با زرنگى، هرگز مسؤليت عملكردهاى برخاسته از باورشان را بر عهده نگيرند و با اين شگرد، از هفت دولت آزاد، هيچگونه پاسخگويى به عوارض فاجعه بار باورهايشان نداشته باشد. پس بحث را در مجردات ومنفك از واقعيات عينى به پيش مى برند، هرگز خود را با واقعيات زمينىِ برخاسته از باورهايشان مواجه نمى كنند و هر چند تلاش كنيد ايشان را از آسمان به زمين بياوريد، در آسمان مفاهيم، سبكبال مى خرامند و سخن مى رانند و مصائب بر آمده از آن باورها براى زمينيان را از شمول سخن خارج مى دانند.
    با اين شخص چگونه مى توان گفتگوى سازنده كرد؟

    من در ابتداى ورود ايشان به سايت هنگامى كه شگردهاى ايشان و خالى بودن دستشان از استدلال هاى خردپسند را دريافتم گفتگو با ايشان را تنها از يك جهت مفيد يافتم. تمرين و مهارت يافتن در بيرون كشيدن مغز سخنشان از وراى پوسته ضخيمى از پرگويى و تناقض و سفسطه و مغلطه. هر گاه در گفتگوهايى كه با ايشان داشته ام در كاربرد اين شگردها زياده روى كرده اند، ناچار شده ام با پرهيز از حاشيه رفتن و تعارفات مرسوم، با شكستن اين پوستهء ضخيم، و بيرون كشيدن چكيدهء كلامشان، آنرا را جلوى چشمشان بگذارم. ايشان اما ايجاز و شفافيت را اصلاً نمى پسندند و پاسخشان در چنين مواقعى بر افروختگى، عصبيت و طعن است.

    آقاى نوريزاد. اينجا كسى اصرار به عصبى كردن ايشان ندارد مشكل اينست كه ايشان چون ساير حوزويان، عمرى را با بحث و جدل با خودى ها و پژوهشهايى با نتايج از پيش معلوم گذرانده اند و هرگز بطور جدى به چالش كشيده نشده اند پس تاب شنيدن نقدهاى صريح و بى تعارف ندارند و آن را توهين، طعنه، و يا در مودبانه ترين خطاب، چكشى سخن گفتن مى نامند.

    سخن چكشى اگر هم مصداق داشته باشد، نتيجهء ناگزيرِ روشهاى جدلى ايشان است. تنها با چكش است كه مى توان پوسته سخت و ضخيم زياده گويى و پيرايه هاى كلامى و شگردهاى جدلى را شكست و مغز كلام را بيرون كشيد وگرنه مانند چهارده قرن گذشته بايد به اين گردوى درشت نگاه كرد و ابهت خيالى مغزش را ستود.
    بيهوده نيست كه ايشان مى خواهند فرصت تاريخى اين سايت را هم با يكه تازى، پرگويى و پر پيرايه سخن گفتن بسوزانند تا پوسته گردو نشكند و معلوم نشود كه اين گردوى غلط انداز، هميشه پر از “خالى” بوده است.

     
    • سرکار خانم آنیتا
      کمی انصاف داشته باشید
      سری بزنید به پست های یکی دو سال قبل. ببینید دوستان ما کجا بودند الان به کجا رسیده اند.
      زرتشتی و مجوس و بهایی و …. را فراموش کرده اید؟ حالا من همه القاب رو تکرار نکردم چون ….

      توصیه من به جناب مرتضی این است که تصور کنند دعوت شده اند به یک اجلاس بین المللی با حضور تاریخ دانان و اسلام شناسان. ایشان عادت کرده اند به منابر و مساجد و سینه زنی ها و ایراد مونولوگ و موعظه که البته در جای خود می تواند مفید باشد.
      اگر یک بار پایشان به یک محفل علمی و گفت و گو با آدم های حسابی بیافتد درک می کنند محسن کدیور چه می گوید.

       
  21. سلام سال نو برشما و دوستان گرامیتان مبارک. کاش سال جدید واقعا متحول میشدید حداقل به عبدالله اینفدر ظلم نمی کردی . خدا را خوش نمی آید . چون می شناسمت وقتی مطالبت را می خوانم فقط می توانم بگویم خیلی مردرندی. خدا به فریادت برسد آن دنیا با این همه ظلمی که به عبدالله می کنی در حالی خودت این ظلمهارا قبول داری وادامه می دهی.

     
  22. اخراج مهندس ۱۵ سال خدمت اهل سنت کورد در مهاباد

    در ادامه ی سیاست فشار علیه اهل سنت کورد « کاکه محمد بقوت» ( از اعضای مکتب قرآن در مهاباد) که به مدت ۱۵ سال در شهرداری آن شهر به عنوان مهندس عمران ( راه و ساختمان) در واحدهای فنی و مهندسی و شهرسازی مشغول به کار بود، با حکم شهردار مهاباد اخراج گردید؛ طبعا همانند پزشکان و معلمان و کارمندان و … هم مسیر کاکه محمد، این حکم، به دستور اداره ی اطلاعات ( حراست) می باشد. برای اثبات مدعا نیز می توان به نامه ی مورخه ی ۳/۸/۹۴ شعبه هشتم تجدید نظر دیوان عدالت اداری!!! اشاره نمود که مستندات آن اداره، گزارش گزینش می باشد.

    الغرض! مردم کورد اهل سنت با این تضییع حقوقها و اقدامات سلیقه ایی غیر قانونی، سالهاست که آشنا می باشند، و این اطلاع رسانیها برای وجدانهایی است که معتقد به روز جزا می باشند و گرنه کما فی السابق امیدی به رفع تضییع حقوق ملتی که تنها اتهامش تفاوت زبان و مذهب می باشد، نیست .

    حسبنا اللهُ و نِعم الوکیلُ

    شورای مدیریت مکتب قرآن 94/12/28
    منبع:سایت رسمی مکتب قرآن
    http://www.maktabquran.com
    http://telegram.me/mojahedkurd
    http://www.mojahedkurd.wordpress.com

     
  23. سلام، ما علی رغم ظلم های پی در پی و دامنه داری که بر رسول بداقی معلم رفته و او گناهی جز دردمندی و انجام وظیفه ی معلمی نداشته، امیدواریم مسئولان قضایی و دولتمردان لااقل شرایط انتقال او را به بیمارستان برای انجام معالجات چشم پزشکی فراهم آورند.اگر این ستم همچنان در حق رسول بداقی استمرار داشته باشد،متاسفانه او بینایی خود را از دست خواهد داد.

     
  24. بادرودفراوان برنوریزادعزیزوتبریک به مناسبت عیدفرخنده ی نوروزایران عزیز
    وامابعد:
    درنخستین روزعیدنوروزوسال جدیدرهبرایران دوباره فراوان سخن ازدشمن گفتدوبطورکامل یک منشوروچهارچوب اساسی رابرای کشورایران تعریف نمودندبی آنکه ایشان بداندیابپذیردکه آیااکثریت مردم ایران حرفهای وی راقبول دارندیاندارندهرآنچه باب سلیقه ونظرخودبودآنرابعنوات تکلیف سیاسی وقانونی تمام مسئولین اعم ازدولت ومجلس وحتی مردم تعیین نمودند.ازبرجام وپسابرجام که رئیس جمهورمنتخب آنرایک افتخارملی نامیده به شدت ناراحت وعصبانی ومتنفربودونتوانست این تنفرراپنهان نمایدودقیقابرضدسیاست وکلام وپیام نوروزی رئیس جمهور سخنهابرزبان جاری کردند.همگان به یادداریم که علی خامنه ای چقدر درگفتگوهای هسته ای کارشکنی کردندتاتفاهم وتوافقی حاصل نگرددازابرازبدبینی خودنسبت به مذاکرات تااعلام عدم تعهدامریکاییهابه تعهدات خوددربرجام ازبدوشروع مذاکرات دراین دولت سخنهاگفته تاجایی که سطح خویش راآنقدرپایین آوردکه واردجزئیات پسابرجام شدوازاقدامات وزیرخزانه داری امریکادررابطه باحفظ تحریمهاوتبلیغات نامزدهای ریاست جمهوری امریکادراینکه مسابقه گذاشته اندبرای لغوبرجام وتوافق هسته ای که هربیننده وشنونده ای احساس میکردآقای خامنه ای درحال خواندن سرمقاله ی روزنامه ی کیهان یانطق افرادی مثل کوچکزاده وروح الله حسینیان میباشد.کشورایران راقبل ازانقلاب صاحبدارتعریف کردوگفت درزمان شاه میگفتندمملکت صاحب داردومنظورازصاحب اعلیحضرت بود.وشاه صاحب وهمه کاره ی مملکت بوداماجمهوری اسلامی آمدومملکت راداددست صاحباصلی آن یعنی مردم.بنده بعنوان یک شهروندبه جناب آقای خامنه ای میگویم آیااختیارات ومداخلات شاه درحکومت بیشتربودیااختیارات ومداخلات حضرتعالی؟آیاشاه درتمام سیاستها،تصمیمات،واستراتژی کشوردردولت ومجلس وقوه قضائیه وتمام ارکان حکومت بیشتر مداخله ونظرخودرابرتمام نظرات مقامات دیگرتحمیل میکردیاحضرتعالی که ازانتخابات بامهره چینی خودوشورای نگهبانتان هم هراس داری وازنتیجه ی آن ناراضی وعلناشکست مصباح ویزدی رایک خسران بزرگ میدانی آیااین بی احترامی شدیدبه افکارعمومی ومردم ایران ورئیس جمهورومنتخبین مردم نیست؟آیااکنون مردم ایران صاحب مملکت وتصمیم گیرنده ی اصلی هستندیامقام رهبری؟آیا اگرمجلس یادولت که منتخب مردم هستندوازفیلترشورای نگهبان شماهم عبورکرده اندصحبت ازرابطه ی خوب باامریکاوصلح ودوستی باجهان میکننداماشمابلافاصله باآن مخالفت وآنرا وتو میکنیدچه تفاوتی بایک پادشاه دیکتاتوروصاحب اختیار کل مملکت دارید؟لابدشمامعتقدهستی نظروتصمیمتان بسیاردرست،دقیق ومنطقی است یاشایدهم رنگ وبوی الهی داردامانظروتصمیمات شاه ودیگران غلط بودونادرست.البته که هرشخصی ولو دیکتاتورترین آدم حتی هیتلروصدام هم معتقدبودندتصمیماتشان بسبارمنطقی ودرست وبه صلاح مردموکسورخوداست.جناب آقای خامنه ای شما خیال میکنیدملت ایران همانهایندکه برای شنیدن سخنان شماگردشماراگرفته وشعارتکبیرسرمیدهندیانه میدانیدکه بیش ازهشتادوهشت درصدملت ایران شدیدا بانظرات وافکارجنابعلی مخالفت هستند.میگوییدنه.بسیارخوب این گویی واین هم میدان یک رفراندوم برگزارکنیدخودرادرمعرض رای مردم قراربدهیدیااعلام کنیدمثلاروزجمعه ی فلان تاریخ مخالفین شمابه خیابانهابیایندتابه خوبی متوجه بشوی که شاه کیست؟صاحب مملکت کیست؟ومردم واقعی ایران کدامندوکجایند.شایدبخت باشمابودومااشتباه میکنیم اماامتحان این کاربرای ادامه ی حیات سیاسی شماضروری است وغفلت ازآن عاقبتی بهترازشاه نخواهدداشت ازماگفتن بودوازشمایقینانشنیدن اماخواهی دید.نامه تمام.
    بااحترام
    نیما

     
  25. سلام ببخشیدآقای نوری زاد داستان ضحاک وکاوه آهنگر داستان واقعی است ولی باز هم عوامل ظلم وستم باعث شده است که این نوع ذهنیت درجامعه رواج پیداکنددرحالیکه ضحاک عرب نبوده بلکه کردی بوده است که در یمن آموزش دیده ولقبی بوده است که یمنیها به علت خوشرویی ومهربانی به ضحاک نسبت داده اند واززمان خیانت کاوه به ضحاک حکومت کردها منقرض شده است و……….پس ضحاک اسطوره خرابی نیست بلکه برعکس . باتوجه به این توضیحات جای تحقیق دارد

    ———————-
    سلام دوست گرامی
    اما طبق نظر فردوسی آن جوانانی که آشپزِ ضحاک آنان را از مرگ و دریده شدنِ مغزشان می رهانده و به کوهها فراری می داده نسل کردها را بر زمین می گسترانند. و نه شخص ضحاک
    سپاس

     
    • مهم این است که بدانیم ایده ضحاکی الان از لبنان و عراق آمده است.

       
    • بر اساس شواهد تاریخی، مردم کرد تبار یکی از ارکان حکومت ایرانیان بوده اند و آنها هم به خاطر ظلم ضحاک شورش کرده اند، این که داستان ضحاک جنبه واقعی دارد ، برخی از شواهد باستانی به نفع آن است ولی این که از چه تباری بوده است و یا اصولا همان شکل داستانی واقعی بوده است و یا اسطوره ، کسی نمیداند. و سندی موجود نیست.
      چیزی که بسیار روشن است این است که در سالهای اخیر کسانی خواسته و یا ناخواسته بدنبال جدا کردن مردم کرد از ایرانیان هستند، این که در تاریخ یک سلسله می آید و سلسله دیگر میرود به این معنا نیست که مردم ایران از ملت کرد جدا هستند و یا با آنها جنگیده اند، مردم ایران از تمام تبعیض ها و ظلم ها بیزار هستند و این ارتباطی با نژاد و فرقه فرد ظالم ندارد. و کردها هم یک ساختارهای اساسی ایرانیان بوده و هستند.
      یافته های قلعه زیویه آشکار کرد که شالوده اصلی حکومت مادها را در ایران کردها تشکیل داده اند و این شالوده در تمام تاریخ تا کنون بوده است و ایران بدون کردستان بی معناست!
      با اندک مطالعه تاریخیی که دارم و در حدود چند صد کتابی که در کتابخانه خود دارد تا کنون چنین چیزی نه دیده ام و الن اولین بار است خواهشمند است که سند تاریخی خود رابیان کنید.
      باتشکر

       
    • اینطور داستان ها اسطوره هستند و هیچ سند و مدرک تاریخی برای واقعی بودنشان نیست، بنابراین اسطوره را به همان صورت که بیان شده باید پذیرفت و از آن درس های فلسفی و اخلاقی گرفت نه اینکه آن را روایتی واقعی پنداشت و به قومیت ها نسبت داد و …

       
    • از اسطوره گفتید, از تاریخ هم بگویید : مادر کوروش بزرگ, شاهدخت ماندانا کرد بود و دخت واپسین پادشاه ماد ” آستیاگ”.

       
    • مش کرد خیلی پابند افسانه ای. کل کتابای تاریخی رو بگردی یه نفر به این نومو نشون پیدا نمیکنی. اگه میگفتی این معرب آزیداهاکه میگفتیم قبوله اما این حرفا ا چاخان هم بی ارزشتره

       
  26. با درود . سال نو را به همه ایرانیان و فارسی زبانان بویژه مبارزان راه آزادی خجسته باد گفته وامیدوارم سال پربرکت همراه با شادی و تندرستی برای انها باشد . استاد کرامی نوریزاد گرامی ، تندرستی و شادی و بهترین ها را برایت آرزو میکنم هرچند که میدانم شاد نیستی چون فرزندان ایران در بند و زبانها بسته و …. هستند ،

     
  27. درود بی پایان بر یاران عزیزتر از جان که همگی در سایت پربار نوریزاد عزیزتر از جان کندوکاو و گفت و شنود میکنند

    کامنتی از شخص عزیزی به اسم علی از پست های سابق نظر حقیر را جذب کرد که دوباره نویسی آنرا بیمورد ندیدم:
    «در چمنزاری خرها و زنبورها در کنار هم زندگی می کردند. روزی از روزها خری برای خوردن علف به چمنزار می آید و مشغول خوردن می شود. از قضا گل کوچکی را که زنبوری در بین گلهای کوچکش مشغول مکیدن شیره بود، می خورد و زنبور بیچاره که خود را بین دندانهای خر اسیر و مردنی می بیند، زبان خر را نیش می زند و تا خر دهان باز می کند او نیز از لای دندانهایش بیرون می پرد. خر که زبانش باد کرده و سرخ شده و درد می کند، عر عر کنان و عربده کشان زنبور را دنبال می کند. زنبور به کندویشان پناه می برد. به صدای عربده خر، ملکه زنبورها از کندو بیرون می آید و حال و قضیه را می پرسد. خر می گوید: «زنبور خاطی شما زبانم را نیش زده است باید او را بکشم.»
    ملکه زنبورها به سربازهایش دستور می دهد که زنبور خاطی را گرفته و پیش او بیاورند. سربازها زنبور خاطی را پیش ملکه زنبورها می برند و طفلکی زنبور شرح می دهد که برای نجات جانش از زیر دندانهای خر مجبور به نیش زدن زبانش شده است و کارش از روی دشمنی و عمد نبوده است. ملکه زنبورها وقتی حقیقت را می فهمد، از خر عذر خواهی می کند و می گوید: «شما بفرمائید من این زنبور را مجازات می کنم.»
    خر قبول نمی کند و عربده و عرعرش گوش فلک را کر می کند که: «نه خیر این زنبور زبانم را نیش زده است و باید او را بکشم.»
    ملکه زنبورها ناچار حکم اعدام زنبور را صادر می کند. زنبور با آه و زاری می گوید: « قربان من برای دفاع از جان خودم زبان خر را نیش زدم. آیا حکم اعدام برایم عادلانه است؟»
    ملکه زنبورها با تاسف فراوان می گوید: «می دانم که مرگ حق تو نیست. اما گناه تو این است كه با خر جماعت طرف شدی که زبان نمی فهمد و سزای کسی که با خر طرف شود همین است.»

    امیدوارم توهینی بکسی متوجه نشود. آخه این روز ها بحث بر سر این است که هر کلامی از طریق هر کسی عنوان شود بالاخره اشخاصی خود را در معرض اهانت و دشنام فرض کرده و فریاد بدادم برس و هوار وانفسایش برآسمان میرسد ضمن اینکه خود تمامی دادرسی کشور را بطور ۱۰۰ در ۱۰۰ در اختیار خویش داشته و بطور دلخواه و بدون هیچ باز خواستی شخص بیگناهی را در سیاه چال ها می افکند. ذهی قدری حیا و حجب انسان دوستانه. آیا کسی نیری، پورمحمدی، اشراقی و مقیسه ها را میشناسد؟

    لاکن، اینطور نباشد که هر چی هر کی گفت عده ای داد و هوار کنند که کسی چیزی گفته که همه فکر کنند که چیزی شده است.

    رسول

     
  28. سخنرانی اخیر آقای خامنه ای نشانه هر چیز که باشد قطعا نشان قدرت ایشان و دستگاهی که رهبری میکند نیست.این سخنرانی را اگر بخواهیم با مثالی توضیح دهیم مانند پدر ناتوان و معتاد خانواده ای هست که زورش فقط به زن و بچه اش میرسد و در مقابل بیرون خانه ناتوان و مستاصل هست. ایشان نه توانست مشکلی طرح کند و نه راه حلی ارائه کند.
    اما از همه اینها که بگذریم فراز اول سخنان ایشان در رسای مرحوم واعظ طبسی بود که ایشان دعا کرد خداوند آن مرحوم را در شمول رحمت امام رضا قرار دهد! تا آنجا که همه ما از حداقل دین و ایمان میفهمیم این هست که باید از امام رضا خواست شفاعت کند تا آن مرحوم بتواند در شمول رحمت الهی قرار بگیرد و نه بر عکس آن که مصداق کامل شرک میباشد!. اگر این مملکت صاحبی داشت ایشان باید از همان منبر خطابه به منزل شخصی در مشهد هدایت میشد!
    مجموع این سخنرانی ناله های مردی ضعیف بود که از حریف مکاّر گله ها داشت و مرتب هم فراموش میکرد که جرا باید از طرفی که آنرا دشمن مینامد و میداند انتظار ملاطفت داشته باشد؟! ایشان بعد از ذکر مصیبت بی وفائی دشمن و تسلیم خودش در مقابل او که ظاهرا وزیر خارجه ما هم به لیشان یاد آوری کرده بود، به این نتیجه رسید که توان دشمن انقدر هم که میکویند نیست و فقط می تواند یک تحریم قوی بکند که با نصف آن حضرت اقا به ناله افتاد هاند. بعد هم در مذمت سفره هفت سین کاخ سفید و اقرا ر تلویحی به اینکه پیام اوباما در تحبیب قلوب امت همیشه در صحنه چندان هم بی تاثیر نبوده!
    بخش دیگر سخنرانی ایشان را حسین شریعتمداری بهتر میتوانست انجام دهد چون فقط فحش ناموسی حواله دولت تدبیر و امید نشد.
    همه عقلای عالم معفقدند که عقل نشانه رشد انسان هست ولی بشرط اینکه عنایتی هم باشد چه آنکه عقل بی عنایت همان عقل هست وای بی مبالاتی و لا ابلیگری فراوان دارد.
    هر زمان که آن عنایت را برد
    عقل زیرک لا ابالیها کند.
    ما در این سخنرانی شاهد لا ابلیگری یک عقل بودیم!

     
  29. سلام جناب آقاسیدمرتضی دام عزه
    استدعادارم که عرض این حقیررا بپذیرید
    کأن مزدک نامی دراینجا نیست وسخنش را نخوانید اصلا.
    مصلح ارادتمندتان

     
    • علیکم السلام آقا مصلح گرامی

      عرض ارادت و احترام

      چشم،باحترام سن و بزرگواری شما امتثال می کنم.

      ملتمس دعا

       
    • سلام جناب آقا ی مزدک دام عزه
      استدعادارم که عرض این حقیررا بپذیرید
      شما هم سخنان این آقا سید مرتضی را ندید بگیرید.
      نا شناس ارادتمندتان

       
  30. با سلام
    جناب نوریزاد در مورد طرح حمایت از خانواده زندانیان در بند امیدوارم دوستان روشی را پیشنهاد کنند و همه هموندان هم حمایت خود را اعلام فرمایند.
    در خصوص بحث های مذهبی در این صفحه دوستان گرامی توجه داشته باشند که رواج این خرافات و تعصبات مذهبی از دوره صفویه و شروع حکومت شاه اسماعیل صفوی میباشد و تا حا هم ادامه دارد ، مختصرا اینکه :
    ایرانیان بیشتر سنی شافعی و حنفی بودند و شیعیان هم زیدی و اسماعیلی و شیعیان 12امامی کمی هم در قم و سبزوار و شهرری و اطراف ساوه زیست میکردند.
    شاه اسماعیل صفوی باینکه پدرش سلطان حیدر سنی شافعی بود و مادرش عالم بیگ ) مارتا ( مسیحی بود در سن شانزده سالگی بعد از فتح تبریز در سال 907 قمری در مسجد جامع تبریز توسط مولانا اردبیلی شیعه 12 امامی را دین رسمی کشور اعلام کرد.
    اعلام دشنام به ابوبکر ، عمر ، عثمان و اضافه شدن ) اشهد ان علی ولی الله ( و ) حی علی خیر العمل ( به نماز و اعلام لقب ابوالمظفر شاه اسماعیل الهادی الوالی به شاه بقدری در جامعه سنی آن روز ایران غیر قابل پذیرش بود که به دستور شاه اسماعیل در مسجد جامع تبریز بین نماز گزاران افراد قزلباش با شمشیر مخالفت افراد را خاموش میکردند.
    جالب اینکه شیعیان عقیده دارند که حکومت حق امام غایب است و فقیهان برای شاه اسماعیل علیرغم جنایات بسیار و شرابخواری شجره نامه ای ساختند و او را از نسل امام موسی الکاظم و نایب امام غایب معرفی نمودند. نظریه ولایت فقیه
    پس از اعلام مذهب شیعه در ایران و برای اداره کشور و محاکم احتیاج به فقیهان شیعه داشتند و تنها مرجع کتاب ابن المطهر حلی به نام قواعد السلام بود و به دلیل عدم وجود فقیهان شیعه از سوریه و لبنان خانواده کرکی ، حلی ، عاملی را به ایران اوردند تا پایه گزار فقه شیعه در ایران باشند.
    تا قبل از این تاریخ بدلیل دین کشور که تسنن بود هیچ بقعه امامزاده ای در ایران وجود نداشت و حکومت صفویه در رواج خرافات و امامزادگان در ایران سهم بسزایی دارد و انهم بدلیل مسایل اقتصادی که با اعلام وجود مزار امامزاده در نقطه ای بلافاصله در امد دهات اطراف تیول امامزاده میگردید و کشاف امامزاده مادام العمر خادم انجا میشد و همچنین فرزندانش و عده ای در نقاط مختلف کشور خواب میدیدند و امامزاده میساختند و فقیهان هم شجره نامه انان را تهیه میکردند و مادام العمر از این ثروت لایزال متنعم میشدند.
    وحشیگریهای شاه اسماعیل و قزلباشان کمتر از مغول نبوده که حتی مخالفان را بعد از شکست زنده کباب میکردند و میخوردند و علیرغم این جنایات مریدان او را تجلی گر و مظهر خداوند تبارک و تعالی میدانستند.
    شاه اسماعیل میگفت پدرم بر من نسبت پدری نداشت و بلکه غلام من بود! !!!!! و یا اینکه من خدا هستم! !!!!!! دالساندری سفیر ونیز در دربار شاه طهماسب صفوی ضمن تایید این امر خوردن ته مانده غذای شاه جهت تبرک و شفا از طرف مردم که بهای گزافی خریداری میکردند را عجیب میداند! !!!!!!
    شاردن در سفرنامه خودمینویسد که ) اطاعت محض ایرانیان از شاه در همه امور ناشی از این است که معتقدند کلام او کلام خداست (
    خلاصه اینکه علت اعلام مذهب تشیع در ایران سنی بر کسی معلوم نیست عده ای کینه شاه اسماعیل ار کشته شدن برادر ، پدر و پدر بزرگ او در جنگ شیعه و سنی را علت میدانند تا به حدی که قبر سلطان یعقوب که علیه پدرش جنگیده بود را باز کرد و استخوانهایش را سوزاند و قتل عام فرقه های یزیدی و مشعشیان یا کشتن علما و دانشمندان شیرازی که حاضر به دشنام به خلفا نشده بودند و بدتر از همه در لشکر کشی به بغداد نبش قبر ابو حنیفه و سوزاندن استخوانهایش و دفن لاشه سگی به جای او در سال 914 قمری
    بهر حال با رواج خرافات در دوره صفویه و قدرت گرفتن فقیهان بعد از مرگ شاه اسماعیل صفوی محقق کرکی واضع نظریه ولایت فقیه خود را ولی فقیه اعلام کرد و رواج خرافات در دربار صفویه به انجا ختم شد که فقیهان چله مینشستند و قول شکست افاغنه و آوردن سر رهبر انان را به شاه میدادند و ایران اسیر قحطی و فساد و خرافات به دست عده ای افغان فتح شد و با مطالعه تاریخ صفویه متوجه شباهت عجیب ایران فعلی با آن دوره میشویم و
    اعلام شیعه صفوی به ایرانیان از طرف کشورهای عرب سنی نشات گرفته از تاریخ دوره صفویه میباشد.
    با سپاس
    ماخذ : ایران عصر صفوی ، راجر سیوری ترجمه کامبیز عزیزی
    شاه صهماسب اول ، منوجهر پارسا دوست
    تاریخ ادبیات ایران از صفویه تا عصر حاضر ، ادوارد براون
    سفرنامه شاردن

     
  31. سید علی چی میگه؟ این حرفهای عصبانی که پریروز زد حرفت آدمی که مشاعرش درست کار میکنه نبود. اوباما رفته کوبا، اونجایی که سید علی دلش غنج میزد ایران رو به پای اونجا برسونه، ۲ ماه دیگه وزیر میره ویتنام، حالا این سید علی چی میگه؟ سید علی! ما دیگه تحریم نمیخواهیم، دیگه در دنیا واسمون بسته بشه نمیخواهیم!

     
    • مش قاسم بدون کاربرد ک تسخیر بزرگتر است. همه در این سایت میآموزند. سید مرتضی دیگر شهوت آیه پراکنی ندارد. خوذ نوریزاد خود دانش آموز است. فقط مانده است مزدک که بداند هیچ معلمی با پرتاب تف بصورت دانش آوزانش چیزی را آموزش نداده است.
      ما همه بایذ بیامو موزیم. در کانال تلگرام غوغاست جوانان متن های کوچک روشنگری را بسرعت میپ پراکرانند . یادمان باشد که در دنیا امروز بی سواد گسی است که خاضر به تصحیح دانستنی های خود نباشد.

       
  32. سلاو و درود و عرض ادب و احترام بر دوستان و گروه لگام و نوریزاد عزیز ، آرزومندم شادابی و طراوت جدید طبیعت گوارای وجودتان باشد .

    و اما ،

    جناب آقای نوریزاد عزیز و دوستان ما ایرانیان ملتی بودیم که نسبت به هم احترام و اعتماد داشتیم اما چه شده که الان خودمان به خودمان نیز نه احترام قائلیم ونه اعتماد داریم . در گذشته های نه چندان دور برای بزرگترها ، همسایه ها ، پدر و مادر و… احترام خاصی قائل بودیم ، ولی متاسفانه آن احترام های گذشته را فراموش کرديم . ما ملت ایران علاوه بر بحران اقتصادی ، بحران بیکاری ، بحران دبنی و مذهبی ، به یک بحران اخلاقی هم دچار شدیم که ضررش را رفته رفته متوجه خواهیم شد . الان در کوچه و بازار یک پیر مرد وبا پیر زنی را جوان می بیند عبن خیالش نیست که ایشون برای دستگیری نیاز دارد و یاپدر ومادري که چشم براه بچه هاشونه که براي عید دیدنی میان ولی 24ساعت بعدش یه سری میزنن که آن هم شاید بخاطر این و اون که حرف در نیارن . دوستان چرا نسبت به همدیگر نباید مثل قدیما ،آن هم نه چندان دور ، نباشیم . آیا پدربزرگمان ویا پدرانمان نسبت به هم مثل ما بودند . آيا نسل هاي دهه20 ویا 40،30 مثل ما بودند . چرا ما با این بحران اخلاقی دچار شدیم و انتظار هم داریم که مملکتمان دچار استبداد شده و تجاتش بدهیم . واقعاً با این بی احترامی و بی اعتمادی کاری از دستمان بر میاد .چرا اول از خودمان شروع نکنیم ، چرا اخلاقیات اجدادمان را گوشزد جوانانمان نکنیم . اگر از رسانه های ملی و رادیو وتلویزیون انتظاری داشته باشیم ، که متاسفانه بنظر من مسبب اصلی این بحران همین سازمان صداو سیماست. دوستان من آن چیزی که امروز مشاهده آن بودم (نمي خواهم افکار شما را هم پریشان کنم ) بر همه چیز لعن و نفرین ميکردبد.جامعه ایران علاوه بر مشکلات گرانی و مالی و مشکلات کشوري و سیاسی و اقتصادی با یک مشکل اخلاقي مواجه است که باید روشنفکران و روانکاوان کشور یا راه حلی پیدا کنند.

    امیدوارم در سال95 ملت ایران نسبت به هم مهربان و آن جوانمردی سابق را بدست آورند.

     
  33. چند وقتی است که در سایت جناب نوریزاد بلوایی بر سر چگونگی از دنیا رفتن دخت پیامبر بپا شده تا انجا که یکی از نویسندگان پر انزجار از اسلام و هرچه که بوی ان را دارد انکار محمد حبیب الله، ویپام اور بودن ایشان و اصرار به ابتر بودنشان را کرده تا خط بطلان به وجود دخت ایشان فاطمه سلام الله بکشد، و از طرف دیگر انان که خود را به واسطه ی دخت پیامبر دنباله ی پدر او دانسته و بر مسند ولایی و شیعی تکیه زده اند با مظلوم خواندن ایشان لعن اول ظالم که از قضا یکی از یاران نزدیک پیامبر و دلاوران صدر اسلام نیز میباشند را میکنند و از این طریق حقانیت جماعت قلیل شیعه را بر کثیر سنی استدلال میتمایند و در زمانی که برای رحلت برگزیده ی خدا هر سال یک روز عزادارند برای دخت او دو دهه عزاداری میکنند!!!! بنده در حالی که معتقدم بحث در مورد چگونگی مرگ عزیزی که 1400 پیش به لقائ مبدا خویش رسیده دردی از دردهای ما کم نکرده بلکه بر ان افزوده و باعث انشقاق شده و سودجویان از بغل ان سالها نان خورده اند در زیر دیدگاه خود را در این مورد بیان میکنم،:
    گیریم که جناب عمر و یا گماشته ی ایشان ضربه ای کاری با در ، میخ یا حصیر به ایشان زده باشند، واین ضربه منجر به مرگ ایشان شده باشد انچه مسلم است این ضربه به قصد کشتن نبوده و قتل غیر عمد است که جرم ان قصاص نمیباشد، حال فرض کنیم قتل عمد است و جرم ان قصاص است ولی دم که مولی علی میباشد به تشویق قران کریم که عفو را بهتر دانسته میتوانسته مجرم را عفو کند، رفتار خوب و مسالمت امیز وحتی حمایت کننده ی علی ع پس از مرگ همسر ازجناب عمر همه دلالت بر گذشت و عفو ایشان دارد پس چرا علمای شیعه کاسه ی داغتراز آش شده اند و او را لعن میکنند؟؟ اگر صاحب خون به سفارش قران قاتل را عفو کرد فکر میکنید عفو خداوند رحمن رحیم همراه او نخواهد بود؟؟؟ باید گفت اقایان جمع کنید این بساط را و در این مغازه را تخته کنید، به بدن مجروح و تکه پاره ی مسلمین نگاه کنید انکه لعن باید کرد انانند که استدلال به تفرق و اختلاف میکنند، من یک مسلمانم نه شیعه و نه سنی ، مسلمانی که کتابش قران است ومحمد پیام اورش !!!!

    ——————–

    سپاس بانوی گرامی
    سپاس
    سپاس
    سپاس

    .

     
  34. با سلام و درودهاي گرم و پرمهر و تبريك عيد نوروز و سال نو
    دكتر ملكي از برگزاري مراسم تحويل سال در مقابل زندان اوين مي گويد
    دكتر محمد ملكي در گفتگو با راديو ندا با بيان ماجراي برگزاري مراسم تحويل سال در مقابل زندان اوين و هجوم ماموران امنيتي ، گفت : ” اميدوارم ملت ما در اين سال به آرزوها و آرمان هاي خودش نزديك و نزديك تر بشود! ”

    http://radio-neda.blogspot.com/2016/03/blog-post_21.html

     
  35. موضوع حق و باطل عقاید دینی که در یادداشت تعریضی جناب نوریزاد بر مباحثه دو دوست محترم در باره بهائیت مطرح شد و پاسخ سید مرتضی عزیز از منظر دیگری هم شاید قابل بحث باشد.
    بطور طبیعی وقتی کسی عقاید و یا اعتقادات فرد دیگر را قبول ندارد به این معنا هست که آنرا درست نمیداند و این حق هر کسی هست. اما کاربرد بعضی واژه ها بار بخصوصی را بر آن عدم باور نیز تحمیل میکند. اگر ما هر چه را که خارج عقاید ما است باطل میدانیم سئوال دیگر این هست که آیا در عقاید ما جائی برای همزیستی مسالمت آمیز برای صاحب آن عقیده باطل وجود دارد یا نه؟ آیا برای مثال یک بهائی میتواند در نظام شیعه عقاید خود را تبلیغ کند؟ همینطور صاحبان عقاید دیگر. اگر ما این نوع تبلیغات را به معنای بر اندازی نظامی که دوست داریم بدانیم دیگر موضوع امنیتی هست نه صرفا تحمل دیگران . مشکل موقعی حادتر میشود که یک اعتقاد دینی پایه حکومت شود. در اینجا دین حاکم ادیان دیگر را رقیب سیاسی خود در قدرت میداند و این باور به مشکلات جدیدتری منجر میشود که به هر حال در این معرکه همزیستی مسالمت آمیز و یا حقوق شهروندی بیشتر یک شوخی تلخ هست تا یک واقعیت

    ——————–

    سلام و سپاس باصفای گرامی
    بله از زاویه ی درست و منطقی ای به این مجادله نگریسته اید
    سپاس
    سپاس

    .

     
    • دقیقا به همین دلیل، ایجاد حکومت مبتنی بر یک مذهب در کشوری که انواع مذاهب و ادیان و حتی بی دینی در آن وجود دارد، نه تنها موفق نخواهد بود که اساسا خطرناک است.

       
    • درود بر با صفای گرامی!حرف ما هم همین است . که دین و اعتقادات و ایمان مربوط به حوزه خصوصی است.برای زندگی مسالمت آمیز وبرابری انسانها و رعایت حقوق شهروندی در کشور دستگاه دین باید از دستگاه حکومت جدا باشد.سیاست و فضای عمومی کار به تقدس و دین …ندارد.

       
  36. آنکس که نداند ونداند که نداند / در مقام رهبر ابد الدهر بماند

     
  37. آقای خامنه ای!
    شما با این ژست ضد آمریکایی ما را فریب می دهید یا خودتان را؟

    مثلا جنس از آمریکا نخریم و قرار داد با شرکت های آمریکایی امضا نکنیم؟
    ولی مشابه این اجناس را از اروپا بخریم یا از روسیه یا از چین؟
    قبلا هم گفته ام دوستی برای من توضیح می داد فلانی این خود رو ها را می بینی در خیابان های تهران رفت و آمد می کنند؟ سودش به جیب آمریکا می رود. این راننده تاکسی را می بینی؟ در اصل برای آمریکا کار می کند. این رفتگر را می بینی مشغول نظافت خیابان های تهران است؟ برای آمریکا نظافت می کند.
    دوزاری؟
    می دانم متوجه نشدی یا ریشخند زدی که این چه حرف مفتی است که می زنم. پس توضیح دهم. ببین عزیز دنیای امروز با دنیای هزار و چهار صد سال قبل تفاوت هایی دارد. کمی دست از این کتاب های حدیث و علم الرجال بردار و کتاب های نو و تازه بخوان تا سر از اوضاع دنیای مدرن در آوری. کتاب های نوام چامسکی و فیلم های قهرمانان چینی و کره ای گویای وضعیت واقعی دنیا نیستند. نوام چامسکی یک روی سکه را نشان می دهد. وقتی انتقاد می کند دیگر ابعاد و جوانب دنیای مدرن را پذیرفته و فرض گرفته و بر پایه این فرایض است که نقد خود را استوار کرده. با پوزش خدمتت عرض کنم تو در حدی نیستی که نقد نوام چامسکی را درک کنی. همانطور که بن لادن نفهمید چامسکی چه می گوید (از مریدان چامسکی بود این بن لادن). در ضمن یک کمی هم /////////// و ببین ظرفیت تحمل حکومت آمریکا چه حد است که امثال نوام چامسکی در آمریکا سالیان متمادی است کرسی تحقیقاتی و استادی دانشگاهی شان محفوظ است و احدی جرات نمی کند حقوق استادی این ها را زیر سوال برد ولی تو تحمل یک شاعر طنز پرداز را نداشتی. البته در مورد چامسکی اصلا بحث تحمل و این ها مطرح نیست. انتقادحق طبیعی وی است که کسی راجع به آن شک نمی کند.
    برویم سر اصل مطلب.
    الان تمامی کشور های پیشرفته دنیا از لحاظ اقتصادی به یکدیگر متصل اند. به یکدیگر وابسته اند. شما وقتی جنس از یک شرکت آلمانی می خرید باید بدانید این شرکت آلمانی با آمریکا در مراوده است. درصدی از فن آوری خود را از آمریکا وارد کرده. همینطور از فرانسه یا ژاپن. به این ها می گویند کشور های صنعتی پیشرفته. تار و پودشان در هم تنیده است. وقتی بحران اقتصادی در آمریکا بروز می کند اروپا و ژاپن وارد عمل می شوند تا نگذارند آمریکا ضربه بخورد. چرا؟ چون ضربه به خودشان است. برعکس وقتی اروپا یا ژاپن دچار بحران می شوند آمریکا کمک می کند تا این ها سقوط نکنند. البته رقیب یکدیگر هستند ولی رقبای عاقل و خردمندی هستند و راضی به نابودی رقیب خود نیستند چون ضرر می کنند.
    حالا من نفهمیدم شما می گویید ما با آمریکا وارد معامله نشویم؟ یعنی اگر آمریکا جنسی داشت ارزانتر و با کیفیت بهتر ما آن را نخریم و از آلمان و فرانسه و ژاپن یا حتی چین یا روسیه یا هند گرانتر و کیفیت نامرغوب بخریم؟ به این می گویند عقل؟ آدم عاقل چنین می کند؟ مثلا هواپیما از آمریکا نخریم از اوکرایین بخریم یا از روسیه؟ یکی بعد از دیگری در کوه و دشت و بیابان و فرودگاه سقوط می کنند خودت حاضری سوار این ها شوی؟
    فکر نکردی ما از آمریکا نخریم از آلمان بخریم پولی که به شرکت آلمانی دادیم کجا می رود؟ آن آلمانی بدان از تو عاقل تر است چرا که فوری می رود با پولی که از ما گرفته از آمریکا می خرد چون سود می برد. به ما گران می فروشد و از آمریکا ارزان تر می خرد. خیال کردی از آلمان یا فرانسه خریدیم ضربه به آمریکا زدیم؟ خیر عزیز ما خودمان را از رقابت این ها با یکدیگر محروم کرده ایم. وقتی ایرباس بداند ما از آمریکا نمی خریم قیمت بیشتری مطالبه می کند چون رقیبی ندارد. ////////////////

    یک کمی از هند یاد بگیر. خودت که معلوم است به غیر از فحاشی چیزی //////////////// نیاموخته ای. تمام طول عمرت یک بار ندیدم سخنرانی کنی و در آن بد و بیراه به این و آن نگویی.

    یک کمی از چین یاد بگیر. ببینم راستش را بگو دیپلم داری؟ شک دارم دیپلمه باشی. اگر دیپلمه ای امتحانات ریاضی را ///////////////// این طور نیست؟ اسم معلم ریاضی ات چه بود این تن بمیرد بگو بر و بچه ها بروند باهاش یواشکی صحبت کنند وضع نمراتت در دبیرستان چطور بود. انضباط چند گرفتی؟

    مثلا اگر ما با آمریکا قرارداد امضا نکنیم یعنی خیلی شجاعیم؟ میگم نکنه این پسرک رهبر کره شمالی را سرمشق قرارداده ای؟ ما سیاست خارجی مان باید هم طراز سیاست خارجی کیم ایل سونگ مونگ پونگ روانی دیوانه باشد؟

    البته تو بی گناهی. من گواهی می دهم که تقصیر تو نیست. ملت هشتاد میلیون نفری رو باش که دنبال تو راه افتاده!

     
  38. خبرگزاری آلمان:
    حسن منصور، استاد اقتصاد و کارشناس نفت و انرژی در تحلیل پیام نوروزی آیت‌الله خامنه‌ای و سخنان او در مشهد، نگاهی کرده به سند “اقتصاد مقاومتی” مورد نظر رهبر جمهوری اسلامی. او به دویچه‌وله (فارسی) می‌گوید که سند یادشده نه تنها راهنمای عمل نیست، بلکه حاوی تعاریف نادرست و تفسیرهای کسانی است که “حتا یک ترم اقتصاد نخوانده‌اند”. این کارشناس معتقد است که مانع بزرگ اجرای “اقتصاد مقاومتی​” به معنای واقعی آن، اتفاقا سیاست​گذار عمده کشور در سطح کلان است. حسن منصور به نظام مالی ایران اشاره می‌کند که در اختیار “ولایت فقیه” است، حساب و کتابش روشن نیست و به دولت هم مالیات نمی‌دهد. این کارشناس معتقد است که گام اول برای شفاف​سازی این است که تمام نهادهای زیر نظر “رهبری” دفتر​های خود را باز کنند و در برابر دولت و مجلس پاسخگو باشند.

     
    • بعضی استادان خیانت کار به وطن مسبب اینگونه خطا پراکنی ها هستند. آنها برای پسیژی مال دنیا بر جهالت های رهبر مهر تایید مینهند و حتی با زبان آخوند فریب جعلیات علمی میکنند . سند علمی و سند اقتصاد مقامتی مینویسند و بعد مقام معظم میاید مهر تایید بر این اسناد می گذارد و خطا ها همچنان در دانشگاه ها و محافل علمی میچرخد و خیچ کس جرات نمیکند خطا ها را عنوان کند. از جمله غلط مصطلح تولید علم. حیانت کارانی تعریف غلم را تغییر داده اند . بعد کسانی در جلو دانشگاه جار میزنند که مقاله علمی ای اس پی مینویسند. و بمقام معضم تولید مدرک و کاغذ های سیاه شده را به رهبر نشان میدهند م میگویند علم تولید کرده ایم. سپس یک بنر در محله پاسدار ها میگذارند که سرعت تولید عام در ایران 17 برابر رقم متوسط جهانی شده است. رهبر هم با انداختن تکه استخوانی جلو ////////////////////

      خاک بر سر استاد دانشگاهی که دانش خود وجدان خود را به تکه استحوانی می فروشد به وطن خود خیانت میکند

       
  39. سیرضی گرامی
    در مورد تعجب بیجای شما از تعداد فرزندان آن امام باید متذکر شوم که مگر نمی دانید که ایشان شهید شده اند و شهیدان زنده اند و…..پس دنبال پرتقال فروش نگردید!!!!

     
  40. اقای نوریزاد باید به اون گنده شون بچسبونی و اسرارش را فاش کنی که بقول ان قبلی اونجاشون بسوزه اونیکه توهم دژمن دژمن داره و همه را دژمن میپنداره . من نمیدونم چی میزنه اینقدر توهم داره

     
  41. جناب نوریزاد عزیز,
    من پشتکار شما را جهت تفهمیم مطلب به آقا سید مرتضی تحسین می کنم. البته اینجا مراد من از ” سید مرتضی”, نه شخص ایشان که همه کسانی است که اینگونه می اندیشند. اما این پشتکار و همت شما, کاری نخواهد بود و تاثیری نخواهد بخشید: این خط و این نشان ! روحیه جزمی و جمود فکر که غالب آخوندهای ما بدان دچارند, درمانپذیر نیست. آنچه عرض می کنم, بدین معنی نیست که آخوندهای ما از فکر تهی اند. ابدا! در گذشته آخوند باسواد داشته ایم فراوان, امروز هم داریم. اما, جزمیت گرایی و سواد دو مقوله جدا هستند! شما ممکن است در زمینه معینی چیزهایی آموخته باشید و در ان زمینه معین باسواد و صاحبنظر باشید اما در عین حال دچار انجماد فکری نیز باشید. طرد روحیه جزمیت گرایی, فرایندی است که باید از کودکی به ان پرداخت, یعنی در مدارس ابتدایی. باید کوشید که چنین روحیه ای بدوا در ما مستقر نشود که اگر شد خلاصی از ان شدنی نخواهد بود. گفتگو با امثال آقا سید مرتضی, نه تنها کمترین تاثیری در تفکر و برداشت آنها نخواهد داشت بلکه نتیجه عکس به بار خواهد آورد و ایشان را در حقانیت تفکرشان مومن تر هم خواهد ساخت.
    ارادتمند
    پژمان

     
  42. طلوع بهارطبيعت رابه شماوسايرازادگاني كه درجلوساختمان لاستيك دنا تجمع ميكرديد تبريك ميگويم وبه نظرم اين اقدام شما دركوتاه شدن دست مجسمه ظلم ودزدي/محمديزدي/ازمجلس خبرگان بي تاثيرنبود!

     
  43. موندم که چرا سیما اینقدر سریال چینی و کره ای نشان میدهد راستش اینقدر موضوع انها تکراریست که حالم را بهم میزنند، دقت که کردم دیدم همه ی انها پیام تکراری جناب خامنه ای را که خود اعتراف به دانسته تکرار کردن ان دارد میدهند، پیام توطئه و نفوذ دشمن، یک امپرانتور و ولی با یک عده جان بکف و فدایی ،ماش مخ ، چاکر بی سوال، که در حال مبارزه با نفوذ و توطئه ی دشمن هستند، راستی زندگی با چنین بینشی چقدر سخت و طاقت فرسا است طاقت فرساتر اینکه یک ملت را وادار کنی رنگ ترا بگیرند وگر نه بی بصیرت و نفوذیند، در عوض وقتی ویدئوی تبریک نوروز 1395جناب اباما را دیدم کیف کردم ، مخصوصا بیان کلمات فارسیشان را ، با سخنان و پیام ایشان بیشتر ارتباط برقرار کردم ، اگر بر سگها گذر کرده باشید متوجه شده اید که سگهای کوچک بیشتر پارس میکنند تا حدی که میلرزند این در حالیست که سگهای بزرگ جسته ارام از کنارت میگذرند ونگاهت میکنند دلیل ان این است که کوچها بیشتر میترسند ، باور کنید من یک نفوذی نیستم عقلم سخن میگوید!!!

     
    • سید علی کشته مرده کره شمالیه. واسه همینه که همه سردارکان شکست خورده فرستاده اونجا که مشق دیکتاتوری بکنن.

       
  44. مصلح آبادی اراکی

    سلام آقای نوری زاد پس از آنکه در افغانستانِ جهان چندمی !! در سال قبل دختری به نام فرخنده را عده ای ” خودجوش ” در وسط خیابان آتش زدند و سوزاندند ، بعد از یک سال ، دستگاه ظلم گستری آنجا نتوانسته مسببان کشتن آن دختر را به درستی محاکمه کند . جدیداً و بنا به درخواست خانواده اش ، اکنون پس از یک سال رئیس جمهور افغانستان شخصاً از محاکم قضایی خواسته است که مجدداً محاکمه مسببین قتل فرخنده را از سر گیرد . اما کشور و نظام اسلامی و ولایی ما را داشته باش که به اندازه افغانستان هم نیست و از ولی فقیه بگیر تا پایین ترین کس که بخواهد صدای سوزناک گوهر عشقی مادر شهید ” ستار بهشتی ” را بشنود و برای یکبار هم شده عاملین شهادت ” ستار بهشتی را به خانواده و مردم معرفی کنند . این است نظام اسلامی و ولایی و امام زمانی ما . اصلاً شاید ملت ایران فکر میکنند که ماجرای به آن بزرگی ” ستار بهشتی ” به گوش کلیه مقامات بلند پایه کشور ، مقامات قضایی و دیگر دست اندرکاران نخورده است !!

     
  45. قاضی محترم،

    حبس خود را کشیدم و آزاد شدم. هرچند معلوم نیست این خلاصی از زندان تا کی پایدار بماند و کی دوباره به حبس برگردم. دوستان «هم لباس شما و همدل با من» در بازپرسی و در دادگاه به من گفته بودند: عالی پیام، یک مقام کله گنده پشت پرونده‌ی توست و دستور داده حال تو را بگیرند تا دلش خنک شود. برای همین هم شما چشم خود را بر قانون بستید و پرونده‌ای را که امر به مختومه بود باز کردید و به من حکم زندان دادید. وقتی هم که از اوین مرا به رجایی شهر آوردند، یکی از معاونین زندان، خصوصی به من گفت: دستور داده‌اند تو را به رجایی شهر بفرستند تا حالت را بگیرند.

    علی ایحال هرچه بود گذشت. اما لازم می‌دانم مراتب سپاس خود را از شما به خاطر مسایل زیر اعلام کنم:

    ۱ـ خیلی ها به من لقب سوپاپ اطمینان رژیم داده بودند و می‌گفتند از خودشان است و چرا او را نمی‌گیرند و … ؟ شما مرا از همه‌ی این اتهامات تبرئه کردید.
    ۲ـ یک سال فرصت کافی و بی دغدغه به من دادید تا بدون گرفتاری‌ها و کارهای روزمره و مهمانی‌ها و وقت تلف کردن‌های بیرون زندان، به کارهای تحقیقاتی نیمه کاره‌ی خودم بپردازم. هرچند به دستور مقامات زندان اجازه‌ی استفاده از کتابخانه را نداشتم، ولی بودند دوستانی که کتاب‌های مورد نیاز را برایم می‌آوردند.
    ۳ـ تشکر از شما به خاطر فراهم آوردن فرصتی طلایی برای یک سال زندگی با کسانی که معلول ظلم و فقر و بی‌عدالتی جامعه‌ای هستند که شما ساخته‌اید. لمس درد کسانی که مطرود اجتماع شده‌اند، ولی حق زندگی کردن دارند.
    ۴ـ تشکر از شما به خاطر برقرار کردن ارتباط تنگاتنگ هالو با قشری از جامعه که هیچ گاه با تفکر و مطالعه انسی نداشته است و انتقال افکار و اندیشه‌ی هالویی به آن‌ها. با خبر شدنشان از این که در بیرون زندان چه می‌گذرد و چه بر سر آن‌ها آمده است و چرا آمده است.
    ۵ ـ تشکر از شما به خاطر ایجاد فرصتی مغتنم برای تشکیل کلاس‌های عروض و قافیه و آشنایی زندانیان با شعر و فرهنگ و ادب و از همه مهم‌تر، توان بیان درد خود به زبان شعر. حضور هالو در این زندان بیش از سی شاعر معترض تحویل شما داد. همه که اعدام نمی‌شوند. نیمی از این ها پس از سال‌ها حبس به جامعه بازمی‌گردند. کما این که در زمان محکومیت خود من، بسیاری از این هنرجو ها آزاد شدند.
    ۶ ـ تشکر از شما به خاطر عوض کردن رنگ و مزه و احساس اشعار من، شعرهایی که در زندان سروده شد و پخش گردید را با اشعار قبلم مقایسه کنید. آیا فکر کردید با زندانی شدن هالو دهانش بسته می‌شود؟ خیر، اشعارش صیقلی شد و واقع بینانه‌تر. چون من بخشی از جامعه را که زندانیان عادی و غیر سیاسی باشند را تا به حال به این خوبی درک نکرده بودم.
    ۷ ـ جناب آقای قاضی، در زندان شنیدم که شاعران دیگری را هم دستگیر و روانه‌ی زندان کرده‌اید. از این بابت هم از شما ممنونم. چون همان طور که زمین از حجت خدا خالی نمی‌ماند، زندان نیز نباید از شاعران دگر اندیش خالی بماند.
    ۸ ـ جناب آقای قاضی، شما همراه هالو، اشعار هالو را وارد این زندان کردید. کسی هالو را نمی‌شناخت، ولی الان که شما دارید این نامه را می‌خوانید، دفترچه دفترچه اشعار هالو دارد رونویس می‌شود و خیلی از آن‌ها را از بر شده‌اند. باز اشتباه کردید.
    ۹ ـ آقای قاضی، من یک آدم فرهنگی بودم. سرم به فیلمسازیم بود و وقتی ممنوع کار شدم، به شعر. شما از من یک آدم سیاسی ساختید. بسیاری از فعالان سیاسی را فقط نامشان را شنیده بودم. ولی چه در این زندان و چه در اوین فرصت کافی برای آشنایی نزدیک با آن‌ها، نشست و برخاست و تبادل افکار فراهم آوردید. این اشتباهتان محشر کبرا بود.

    خلاصه خواستید حالم را بگیرید، ولی ندانسته حال دادید. حتا عدم استفاده از باشگاه و کتابخانه و سالن سینما و بخش فرهنگی و مرخصی و عفو عمومی و عفو مشروط و راه براه محرومیت از ملاقات حضوری و این‌ها هم حالم را نگرفت. دمم گرم. نوروز باستانی بر شما هم مبارک.

    از چنین فرصتی که ساخته‌ای
    من که بردم، ولی تو باخته‌ای
    من اگر پیرم و به زنجیرم
    تو شدی خط خطی و من شیرم
    از قضا یا قدر هر آن چه که بود
    تو ضرر کرده ای و هالو سود
    جان من مثل دفعه‌ی ماضی
    باز هم اشتباه کن قاضی
    باز هم جان استر و یابو
    حال گیری کنید از هالو

    محمدرضا عالی پیام (هالو)

     
    • با درود ، سپاس بر هالو با دل شیرش / کاش یک ملیونیم این دل و جرات را افرادی مثل من هم داشتیم . اگر فقط هزار نفر مثل استاد نوری زاد و استاد ملکی و استاد هالو و …داشتیم تا بحال از این رژیم فقط نام ننکیش باقی بود .

       
  46. من با اجازه ی سیدمرتضای گرامی، نوشته ی امروزِ ایشان در پاسخ به جناب گلابتون را از یکی از پست های قبلی بدینجای آورده ام تا بهتر دیده شود. نوری زاد
    —————-

    سیدمرتضی:
    بهائیت مذهبی بین البطلان و نادرست است ،کمی خارج از این چهار چوبه به سوال و جوابها بیندیشید.
    نوروز مبارک

    ———————-

    سلام سیدمرتضای گرامی
    ما و شما وقتی بر باورِ مردمی انگِ باطل بودن می نشانیم، حتما این باطل بودنِ باورِ دیگران را با درستیِ شاخصِ باورِ خود سنجیده ایم. یعنی ما و شما پیشاپیش باورِ خود را در جایگاه حق نشانده ایم و باورِ دیگران را با ترازوی پیشاپیشیِ خود وزن کرده ایم. من به شما پیشنهاد می کنم برای سنجش حق و باطل از مرام و باور خود فاصله بگیریم و یا حتی پای از آن بیرون بگذاریم. وگرنه با این پنداشتِ درستیِ شاخصِ خود، همه ی باورها را باطل خواهیم انگاشت و معدود افرادی چون خودِ ما در مدار حق جای خواهیم گرفت. و این، از انصاف و همان حقی که ما بدان اعتنا بسته ایم، دور خواهد بود. این رویه ی ” خود حق پنداری” از عدالت خدا نیز بدور است. شاخصِ حق، درستیِ راه است نه چونیِ فکر. فکر و باورِ مردمان هرچه می خواهد باشد، این قدم های درست و پسندیده ی ما انسان هاست که یکی را بر می کشد و دیگری را وا می نهد. اگر خروجیِ رفتار مردمی را عصاره ای از باورشان تلقی کنیم، ما مسلمانان و بویژه شیعیان، کارنامه ی درستی در پیشگاه تاریخ و محکمه ی منصفانه ی بشری نخواهیم داشت. شاید یکی از منِ شیعه بپرسد: یکجا در درازنای تاریخ نشان من بده که شیعیان و مسلمانان در آن یکجا نیک درخشیده اند و به هستِ انسانیِ بشر خدمتی بنیادین کرده اند. من هر چه می گردم این یکجا را پیدا نمی کنم. پس، انصاف و عقل ایجاب می کند که من با عنایت به عقبه ی نچندان درخشانی که همکیشانِ تاریخیِ من داشته اند، به دیگر باورها نیز بقدر باورِ خود فرصت بدهم که در آزمون و خطای بشریِ خود جولان بدهند و خودی بنمایانند. مثل نظام آخوندیِ خودمان. که هرکجا سر فرو برده همانجا را به بی تدبیری و بداخلاقی و نامردمی آلوده. چه ایرادی دارد من به آخوندهای ورشکسته ی این نظام اسلامی بگویم: آقایان، این سی و هفت سال آزمون، نشان داده که شما به هیچ صراطی مستقیم نیستید و همه جا را به گند آلوده اید. اکنون کنار بروید و به دیگرانی که بهتر می فهمند و نیک تر می نگرند، فرصت جولان بدهیم تا مگر آنان ما را از این ریختِ ناجوری که گرفتارش کرده ایدمان، بیرونمان کشند. به باور دیگران احترام بگذاریم تا به باور ما احترام بگذارند. وگرنه، میزان، خروجیِ رفتار باورمندان به یک عقیده خواهد بود و لاغیر!
    با احترام

     
    • سلام بر نوریزاد گرامی

      با احترام به نقد توضیحی شما می گویم :من الان در حال گفتگوی مستدل با صاحب یک اندیشه و تفکر یا مذهب هستم ،در اثناء یک گفتگوی مستدل و دو طرفه ،بدیهی است که دو طرف گفتگو خصوصا آنجا که پای دین یا مذهب در میان است ،مدعی دو گزاره هستند :صحت مذهب خود و بطلان مذهب دیگری ،چیزی که هست در این فرایند ،آنچه که محور یک گفتگوی خردمندانه است تنها اقامه دلیل و شنیدن سخن طرف گفتگو ،و اقامه دلیل بر نفی احتجاج طرف مقابل است ،این چیزی است که الان در جریان است ،و آنچه که بدور از خردمندی است ،توهین به شخصیت طرف مقابل و کاربرد الفاظ رکیک یا تهدید طرف گفتگوست ،و من تاکنون اقدام به اینها نکرده ام ،تصادفا آنچه که خوشایند من هست و گلابتون را به آن می ستایم و او را دوست دارم این است که گلابتون بهائی نیز اهل توهین و عصبانیت و کاربرد الفاظ تحقیر و تهدید طرف گفتگو نیست ،از این جهت من از مباحثه با این بهائی محترم مبتهج و خرسندم .
      باقی مسائلی که شما در مورد تشیع و نقد آن و کارکرد خارجی و اجتماعی آن می گویید کمابیش مورد انکار من نیست ،لکن من و شمای شیعی در عین حال که می توانیم بهائیان ایرانی را بعنوان یک هموطن محترم داریم و بر حقوق عمومی شهروندی که مطابق قانون شامل حال آنان هم می شود اصرار کنیم ،در عین حال نمی توانیم هم مذهب شیعه را حق بدانیم و هم مذهب بهائی را ،بی تعارف عرض کنم ،با این جهت گفتار شما موافق نیستم ،یعنی بنظرم این خلط مبحثی آشکار است که ما خود را مسلمان و شیعه بدانیم که لازمه طبیعی آن اعتقاد و حرکت بر اساس تسلم خاتمیت قرآنی باشد ،که فرقه بهائیت آنرا نمی پذیرد ،در عین حال جوری وانمود کنیم که اعتقاد بهائیت حق است چنانکه اعتقاد به اسلام و تشیع ،این بنظر من پارادوکس و تعارف بیجاست ،و در واقع جناب شما بین انگشت گذاشتن بر حقوق و آزادی های اعتقادی فرقه بهائیت و حقانیت یا عدم حقانیت آنان که تلازم منطقی اثباتی و غیر اثباتی با اسلامیت و تشیع دارد خلط مبحث می کنید ،عرض شد اینکه کارکرد خارجی حکومت چیست ،اینکه بهائی ایرانی حق آب و گل دارد ،اینکه در مقام احتجاج و گفتگو در شرائط برابر نباید طرف گفتگو را تهدید کرد ،بحث هایی دیگر است که من به همه آنها ملتزم هستم ،لکن باصطلاح ما در مقام ثبوت و اثبات ،نمی توان دو عقیده کاملا متضاد و متناقض را بطور یکسان حق دانست و از تعبیر باطل دانستن منطق طرف مقابل با تعارف و وانمود خود داری کرد ،چون عقلا اجتماع و ارتفاع نقیضین و ضدین ممنوع است ،و من در بنیان های اعتقادی اهل تعارف و تظاهر نیستم .
      با احترام

       
      • «چون عقلا اجتماع و ارتفاع نقیضین و ضدین ممنوع است»
        بهمین دلیل فوق افراد عاقل و دانا در جهان حکومت سکولار را بعنوان بهترین گزینه اداره جوامع پیشنهاد می کنند،نمی شود حکومت اسلامی داشت و حقوق شهروندی سایر ادیان را رعایت کرد، یک بهایی و یا مسیحی در حکومت اسلامی حق دارد ریس جمهور نه،معاونش هم نه،…… رییس اداره هم نه کارمند اداره در حکومت اسلامی شود؟این چگونه حق آب و گل است که شیعیان برای دیگران قایلند،بیشترین تناقض در تفکر اسلامی است ولی همانگونه که جناب نوریزاد بدرستی ذکر کرده اند ،مقیاس ایشان فقط عقیده خودشان است و این مقیاسی عادلانه در دوران حاضر نیست و نمی تواند مشکلات حاضر را رفع نماید.

         
        • ناشناس گرامی

          میزان در انتخاب نوع سیستم حکومتی ،رای اکثریت مردم ایران است ،اگر مردم ایران حکومت سکولار را پذیرفته بودند سخن شما درست بود ،اما اکثریت مسلمانان ایران و حتی بسیاری از غیر مسلمانان ،در ابتدای انقلاب ایران ،به سیستم جمهوری اسلامی و اداره جامعه بر اساس قوانین اسلام رای داده اند و میزان رای آنان است نه رای فرد شما.
          در مورد رعایت حقوق اقلیت های جامعه ،کلیاتی در قانون اساسی و مقرراتی در قوانین عادی وجود دارد ،من با رعایت حقوق شهروندی ایرانیان اقلیت موافقم ،و ممکن است در مواردی در نقد عملکرد جمهوری اسلامی در این مورد با شما همراه باشم ،این مساله که اختصاصی فقط به اقلیت های مذهبی یا بهائی ها ندارد ،در این کشور ممکن است حتی به شیعیان نیز اعم از عالم و غیر عالم جفا شده است ،عرض شد که معیار در انتخابات نوع سیستم حکومتی مردم هستند ،و در فرض اصرار مردم بر حکومت دینی ،امکان اصلاح قوانین و روش های مدیریتی وجود دارد ،شما دائم با بازگو کردن رای فردی خود و اشاره به اشکالات،اصرار بر تغییر سیستمی که اکثریتی بر خلاف شما اختیار کرده اند نکنید ،چون میزان رای مردم است ،و تلاش شمای سکولار باید این باشد که ضمن احترام به خواست اکثریت مردم تلاش کنید اذهان و دلهای آنان را با نظریه خود همراه کنید.
          ضمنا آشناس باشید و گفتگو کنید ،آسیبی از گفتگو متوجه شما نیست که بصورت ناشناس می نویسید

           
          • با سلام شما ضمانت می دهید، از جانب لشگر گمنام امام زمان آسیبی به ما نمی رسد؟
            ضمنا حقوق شهر وندی در حکومت اسلامی مورد تایید شما چگونه باید باشد و الان چگونه است.
            آیا اگر اکثریت جامعه خواستند حکومت دینی داشته باشند تکلیف اقلیت چه می شود میتوان همه آنها را با قانون اساسی مورد تایید اکثریت از دم تیغ گذراند؟ چه اشکالی دارد جلوی نفس کشیدن اقلیت را بگیریم زیرا از دید ما خدا هم منتظر عذاب کردن پس از مرگ آنهاست،
            ممنون از پاسختان

             
          • بحث ضمانت نیست ،من طلبه ای بیش نیستم ،اما در مقام کامنت گذاری ،انتخاب یک نام مجازی با انتخاب یک ناشناس چه تفاوتی دارد؟
            اینهمه افراد این سایت که به اسم های گوناگون واقعی و مجازی چیز می نویسند و هرچه می خواهند می گویند و حتی در مواردی به عقاید اکثریت ملت ایران توهین می کنند کدامشان آسیب دیده اند؟
            حقوق اقلیت ها در قوانین اساسی و عادی پیش بینی شده است ،اما مبنای دموکراسی این است که اقلیت نیز به قوانین مورد درخواست اکثریت احترام گذاشته و زبان درازی نکنند ،مقصود شما از دم تیغ گذراندن چیست؟کدام قانون از قانون اساسی ایران می گوید باید اقلیت را از دم تیغ گذراند؟

             
          • با سلام و عرض ادب به جناب سيد مرتضي،
            1- اكثريت جامعه 36 ميليوني در سال 57 راي به حمهوري اسلامي داد.
            2- آيا راي اكثريت مردم در آن سال، براي اكثريت 79 ميليوني كنوني نافذ است.
            آيا اكثريت كنوني بايد تسليم راي مردم 38 سال قبل باشد.

             
      • سلام آقاسیدمرتضی عزیز -دامت برکاته
        عیدسعید نوروز وسال جدیدرا برایتان وخانواده گرامی تان صمیمانه تبریک عرض می کنم وسالی پرازخیروبرکت و همراه باسلامتی وتندرستی وشادکامی وموفقیت برایتان ازدرگاه ایزدمنان مسألت دارم.
        اتفاقا جناب آقای نوری زاد -سلمه الله من آفات الدهر_ مشگل عمده واساسی اش باهمه ادعای خردورزی اش ؛خردش درجمع نقیضین وهم دررفع نقیضین وجمع اضدادگیرناجوری کرده است. این بدیهی ترین مسأله عقلی است که جمع نقیضبن نشاید ورفعش هم نشاید. زیرا نمی توان گفت که نوری زاد دریک آن ودقیقه هم هست وهم نیست. مگرچنین چیزی بدهی قابل پذیرش عقلا می تواند باشد؟ویابگوییم نه خاتمیت صحیح است ونه غیرخاتمیت؟ویانمی توان گفت هم خاتمیت پیامبرصحیح است عقلا وهم خاتم پیامبران نبودن او
        .ازاین جهت آقای نوری زاد هم مدعی است که مسلمان وشیعه ومعتقدبه خاتمیت پیامبراست وهم مسلک بهاییت را باطل نداندکه اوبه خاتمیت معتقدنیست. این همان تناقض آشکاری است که نوری زاد درمیانش گیرکرده است. همانند اینستکه نوری زاد می گوید من دریک آن وساعت هم هستم وهم نیستم. ومتوجه بطلان بدیهی مفادکلامش هم نیست.
        حال مابااین نوری زادچه کارکنیم؟
        بهترهمانست که ترک مراوده به سایتش کنیم.
        ارادتمندتان مصلح

        ——————————-

        سلام مصلح گرامی
        نه نه نه، شما را بخدا مرا ترک نکنید. من بی شما چه وامانده خواهم نمود. من با کلی زحمت و مرارت یک به یک شما عزیزان را یافته ام. مرا می نهید و می روید؟ این رسم رفاقت است مصلح جان؟ من اگر خطایی کرده ام بمانید و مجابم کنید. نه این که روی از من بر بگیرید و بروید و مرا با همه ی هیاهوها تنها بگذارید. من مگر چه گفته ام نازنین؟ من می گویم: داستان حق و باطل و شیعه و سنی و بهایی و بودایی را رها کنیم و کاری به این نداشته باشیم که حق در تشیع بلوکه و متوقف شده و دیگران بر باطل اند. شما جهانی را تصور کنید با یکصد میلیون شیعه ای که خود در هزار جور تفرقه و تشتت و نابسامانی و خرافه و مفسده مستغرق اند، اما همزمان خود را حق مطلق می دانند و میلیاردها انسانِ بی ولایت علی ابن ابی طالب را باطل و جهنمی رقم می زنند! این جهانِ بی ولایتِ باطلی که طفیلیِ همان یکصد میلیون نفر شیعه ی هردمبیل است، چه وحشت سرایِ تهی از هر شعور می نماید. وقتی کله ی این یکصد میلیون شیعه آقای خامنه ای باشد و کله های دیگرش آقای خاتمی و سیدحسن نصرالله و مکارم شیرازی و شیخ علی فلاحیان، شما چرا باید نوع تشیع مرا زیر سئوال ببرید و با من قهر کنید و روی از من بگردانید؟ من نیز مثل بقیه. با این تفاوت که من باور شیعی خود را با درونم سازگار ساخته ام و جوری تربیتش کرده ام که هیچ مزاحمتی با دیگر عقاید نداشته باشد. من همسایه ی بی آزاری هستم برای دیگران. من اسلامِ سنیِ موجود در دوبی و کویت و مالزی را بیشتر می پسندم که مته بر مغز مردم نمی نهند که شما بهایی هستی و خلافت ابوبکر و عمر و عثمان و علی را قبول نداری پس اجازه ی تحصیل نداری. شما مسیحی هستی پس نمی توانی وزیر شوی. شما یهودی هستی پس استخدام نخواهی شد. مصلح جان، آن تشیع نمونه و مقبول و مطلوب و منزه و پاک و بی عیب و مدینه ی فاضله ی شیعیِ شما هنوز که هنوز است متولد نشده. که اگر شده بود در یک جای تاریخ کورسویی ازش پیدا بود. تنها جایی که می شود در درازنای تاریخ سراغی از تشیع ناب گرفت همین جمهوری اسلامی شیعه است که پای برگه ی حقانیتش را خلخالی ها و کشتارها و دزدی ها و غارتگری ها و بی لیاقتی های ملاهای حاکمیت امضاء کرده اند. پس جان من بی خیالِ حقانیت شوید و مهر باطل بودن را بر پیشانی کسی مزنید و از ورود به این بحث پرهیز کنید که ما شیعیان در این مجادله دستمان تهی است و هیچ نقطه ی روشنی که بشود بر آن بالید در کارنامه ی عملیِ خود نداریم. مصلح گرامی، این حق و باطل یا در کهکشانها سیر می کند یا در زمین. اگر در زمین است، یک وجب جا در تاریخ نشان من بده که من با توسل بدان بگویم: حق یعنی این. استناد به سیره ی امام علی و پیامبر و امامان مطلقا داستان حق را در قاموس شیعه متجلی نمی کند. چرا که حق آن است که اگر در یکجا شعله بر کشید، در ادامه به روشنگری بپردازد. ورنه در حیات شیعه، آنچه بچشم می خورد جز کورسویی از انصاف و درستی نیست و هرچه که هست خرافه و بلاهت و فریب و نابخردی است. یک نگاهی به قد و بالای همین جنتیِ خودمان بیندازید نازنین! این ها را نوشتم تا به این برسم که: حیف نیست من و شما در قهر باشیم ای عزیز؟
        با احترام و ادب

         
        • آقای مصلح تهدید فرموده اند که :
          ” حال مابااین نوری زادچه کارکنیم؟
          بهترهمانست که ترک مراوده به سایتش کنیم.”

          می خواهند ترک مراوده کنند و لابد مثل علمای اسلافشان به عتبات عالیات مشرف شوند !

           
      • با سلام برسید بزرگوار :منظورآقای نوریزاد را با همه تیزهمشیتان درک نکردید ؛ جناب نوریزاد فرموده اند ما چرا دیگران را که هرچه فکرمیکنند ناحق بدانیم وخود را عین حق .بنده هم همین را میگویم آیا مسیحیت باید بجنگ وجدال بامسلمان بپردازد ؟آنها به این درجه از حقیقت رسیده اند که شخصی آمده وگفته است من پیامبرمسلمانانم ،خوب گفته عده ای هم مثل بنده وشما به او گرویده ایم ودرعقاید خودمان هستیم ؛بدون اینکه درحق یا ناحق بودن مسیحیت کاری داشته باشیم آن پیامبران بزرگوار مطالبی را براساس زمان ومکان خودشان گفته اند ورفته اند ما باید بدون کوچک شمردن دیگران به عقاید بهتری که تشخیص میدهیم احترام بگذاریم وحرمت گاوپرست وآلت پرست را نیزنگه داریم که اگرنگه نداریم ما ازادب واحترام فاصله گرفته ایم .ممکن است شما به عنوان مبلغ دین خواهان ثابت کردن حقانیت دین خودتان باشید ولی همه مردم عقاید شمارا ندارند وبه دیگران ربطی ندارد که یک بهائی چه می اندیشد .این مهم است که این عزیز بهائی چقدرشناخت ومعرفت وانسانیت دارد ،چقدربه حقوق دیگران احترام میگذارد وچقدر درمصاحبت ودانش خودش به انسانها کمک میکند .بحث طولانی است امیوارم بربنده ببخشائید .
        قبل از اینکه پاسخ جناب نوریزاد داده شود این حقیر شروع به پاسخی کردم که تصورمیکنم با پاسخ آقای نوریزاد تناقضی نداشته باشد بلکه متم ومکمل یکدیگرند .

         
    • درود بر نوریزاد گرامی که آنچه را ما دراین چند سال بارها و بارها نوشته ایم و به مسلمین و بخصوص شیعیان و بخصوص همین سید و شیخ و چند نفر دیگر یاد آور شده ایم شما به یکبار و با زبانی قابل فهم و منصفانه و در نهایت رعایت احترام به ایشان یاد آور کرده اید.من درک نمی کنم چگونه انسانهایی اعتقادات و دین و باور خود را محور زمین و آسمان و کل هستی میدانند و به دیگران گستاخانه اینهمه توهین می کننند ولی انتظار دارند دیگران به باورهایی که باعث اینهمه رنج و درد و بدبختی برای دیگران شده احترام بگذارند؟کل حرف ما به این انسانها اینست که همنوعان اگر قضاوتی می کنید چنین قضاوتی نباید از دیدگاه اسلامی و با اصل قراردادن اسلام باشد.و اگر توهین به کسی و اعتقادات کسی کردید توقع احترام نداشته باشید هر چند که طرف مقابل از روی ادب یا ترس و یا بهر دلیل دیگری به شما و اعتقاداتتان توهین نکند.و از همه مهمتر وقتیکه دین شما اسباسب سیاست شماست در سیاست توقع تقدس شمردن چیزی را نداشته باشید.سیاست و حریم عمومی تقدس بر نمی دارد. آقایان مسلمان شما وقتی خدای گاوپرست را با بی رحمی سر می برید و گوشتش را می خورید و سالانه ملیونها حیوان بی زبان را که شاید برای دیگرانی مقدس است نابود می کنید چه توقعی از دیگران دارند.بیایید لحظه ایی خود را جای آن گاوپرست بگذارید!

       
      • سخنان عجیب و پارادوکس گونه ای است ،اولا اگر نویسنده این نوشته انگشت تایید بر نقد محترمانه جناب نوریزاد بمن می گذارد چرا خود عامل به آن نیست و در مقام گفتگو از روش نوریزاد تبعیت نمی کند؟
        ثانیا:ما حاضر بگفتگوی عقلانی و مودبانه به همه مخالفان هستیم و بکسی هم توهین نمی کنیم ،چنانکه در نوشته خطاب به نوریزاد عرض شد ،باطل دانستن برهانی یک مذهب ،یک ایسم و یک نحله ،بمعنای توهین به صاحبان اینها نیست.
        ثالثا: درد و رنج و بدبختی بتفسیری که شما دارید ،اگر باشد ناشی از دین اسلام نیست ،بلکه ناشی از عمل و مدیریت افراد اعم از مسلمان و غیر مسلمان است ،و همه چیز را نمی توان مستقیم به دین نسبت داد.
        رابعا:در مورد خوردن گاو که خدای گاو پرست است! اولا این چه خدایی است که قابل خوردن است؟!
        دوما: خوردن گوشت گاو از نظر اسلام حرام نیست ولی نسبت به گوشت گوسفند دارای کراهت و ترجیح در نخوردن است.
        سوما:گاو از نظر گاو پرست خداست و از نظر موحدان یکی از مخلوقات خداست که انسان می تواند گوشت آنرا در مسیر تداوم حیات خود قرار دهد ،پس خدا دانستن گاو از نظر گاو پرست الزامی برای مسلمانی که گاو را صرفا حیوان مخلوقی می داند بوجود نمی آورد.
        رابعا:من شخصا بگوشت گاو علاقه ندارم و گوسفند و ماهی و مرغ را بعنوان گوشت در تغذیه مورد استفاده قرار می دهم ،شما که برای گاوپرست دلسوزی می کنید خودتان از گوشت گاو میل نمی کنید؟!
        خامسا: اگر گاوپرستی گاو مشخصی را که در تملک اوست خدا می داند و او را می پرستد ،مسلمان بلحاظ اینکه تصرف در ملک دیگران جایز نیست نمی تواند گاو مشخصی را گاوپرست در تملک دارد ذبح کند و از آن بخورد ،اما اینکه گاو پرست جنس گاو را خدا بداند ،سبب این نیست که انسان های دیگری که مالک گاو خودشان هستند و آنرا خدا هم نمی دانند از گوشت آن تناول کنند.
        لطفا کمی اندیشه ،نوروز مبارک

         
        • جناب سید مرتضی شما که بی تعارف به دین خانم گلابتون توهین می کنید و آنرا باطل میدانید. ایا اگر من بعنوان یگ گاوپرست بدون قصد توهین به اعتقادات و یا شخص تو و همکیشانت بگویم که گاو بعنوان خدای من از /////////// تو مقدست تر است به دلایل زیر

          1.گاو موجودی ازاد و علفخوارست ولی ///////////////// نه تنها بی آزار نیست بلکه خشن و خونخوار و حسود و قدرت طلب و بی رحم است.

          2.گاو با کسی دشمنی ندارد و کسی را ترغیب به کشت و کشتار نمی کند ولی ////////////////////////////در تمام کتابش به کشت و کشتار کسانی که او را قبول ندارند می پردازد

          3.گاو موجودی مفید برای انسانها بوده و هست ولی //////////////موجودی جنایتکار و انسان ستیز و نه تنها هیچ نفعی به انسانها نمی رساند بلکه مروج وحشیگری و جهل و جنایت و تبعیض و بی رحمی بین انسانهاست.
          4.گاو هیچ احتیاجی به تسبیح و نماز و اوراد و التماس انسانها ندارد و به انسانها به یک چشم می نگرد ولی ///////////////////// بقول خودش انسان را افریده که تنها به او سجده کند و اصولا اعمال نیک و عمل صالح یعنی دعا وندبه و التماس و زاری و بنده گی الله است.وکسانی را که حاضر به بنده گی الله نیستند به جهنم می فرستد و دراین دنیا نیز پیروان خود را که شما مسلمین باشید ترغیب به کشتن آنها می کند.
          5.////////////////////////و مقدر بر زندگی و مرگ و سرنوشت بشر ا ولی گاو موجودی واقعی و در خدمت انسان بوده و هست.
          ……………………….
          حال سید مرتضی انصاف بدهید که//////////////////////
          در ثانی با همان دلیلی که خود شما نوشته اید…..گاو از نظر گاو پرست خداست و از نظر موحدان یکی از مخلوقات خداست که انسان می تواند گوشت آنرا در مسیر تداوم حیات خود قرار دهد ،پس خدا دانستن گاو از نظر گاو پرست الزامی برای مسلمانی که گاو را صرفا حیوان مخلوقی می داند بوجود نمی آورد…..
          خدا بودن الله هم برای غیره مسلمین الزامی بوجود نمی آورد و شما نمی توانید با زدن برچسب توهین به اعتقادات مسلمین توهین به الله و اسلام را سرکوب کنید.چون من شخصا گاو را ///////////////////////مفید تر و هم قابل ستایش تر می دانم!

           
    • سید مرتضی گرامی

      خوشحال باش به اینکه دیانت بهایی بین البطلان و نادرست است . یهودیها و مسیحی ها هم دین اسلام را باطل و نادرست میدانند

       
      • جناب گلابتون
        بجای بحث در اصول دین که همیشه آخوندهای شیعه با یک باطل اعلام کردن مذهب شما دیگر صحبت ها را عقیم نموده اند ،بیایید مهمترین اختلافاتی که مذهب بهایی با شیعه و سنی هست صرف نظر از اینکه ما عمر را قبول داریم یا نداریم برشمارید از جمله حقوق زنان ، صلح جهانی،مواردیکه موجب پیشرفت در دنیای واقعی میگردد،و …. و قضاوت در خصوص باطل بودن و یا نبودن این مذهب را بعهده ناظرین بگذارید. لازم به ذکر است که نگویید حضرت بهاله چنین گفته و یا نگفته، موارد ذکر شده باید بر مبنای اصول دینتان باشد ،مثلا اگر گفتید در بهاییت حقوق زن و مرد برابر است چگونه بر مبنای اسلام و سنت رسول الله که مورد قبول شماست امکان چنین برابری وجود دارد؟با آرزوی موفقیت شما در این امر

        —————

        پیشنهاد خوبی است دوست گرامی
        سپاس از شما
        سپاس

        .

         
      • بهائی گرامی گلابتون

        مانعی ندارد ،بدانند ،من چنانکه گفتم باطل دانستن برهانی یک ایسم ،مذهب ،یا نحله را توهین به آن نمیدانم ،آنها اسلام را باطل بدانند ،ما نیز ادیان آنان را بسبب آمدن پیامبر متاخر باطل و منسوخ می دانیم ،اینکه سنجه صحت و بطلان چیست و کدام باطل است و کدام صحیح ،تنها در بحث و گفتگوی مستدل روشن می شود ،شما اکنون کاری به مسیحیت و یهودیت نداشته باشید ،بحث و تحقیق کنید ببینید پای نحله و مذهب شما به کدام دلیل و برهان بند است.
        موفق باشید

         
    • راستی چرا شیعه با بهاهیت چنین دشمن است در حالیکه این دو بیشترین تطابق را دارند،در مقایسه با بودایی،یهودی،مسیحی و زرتشتی؟

       
      • چون بهاييت مى گويد امام غايب آمده و رفته و خلاص. و در نتيجه بيزينسِ نيابت امام غايب، ولايت فقيه و رهبرى در غياب امام غايب، چرب و شيرين سهم امام براى فقهاى عزيز در زمان غيبت و جمكران و چاهش و عوايد آن خلاص.
        مى بينيد كه حق دارند سايه بهاييان را با تير بزنند و بهاييان را از يهود و مسيحى و زرتشتى بيشتر دشمن بدارند.

         
        • غیر از بهائیت در ایران هیچ اقلیتی که مبنای ولایت فقیه را قبول نداشته باشد وجود ندارد؟! اقلیت های زرتشتی ، مسیحی ،کلیمی ،و برادران اهل سنت در ایران که طیف بزرگترین اقلیت در ایران را تشکیل می دهند همه به مبنای ولایت فقیه و نیابت از امام علیه السلام معتقدند؟! اینهمه ادعای خرد و خرد ورزی گزاف که در سخنان خود حق پندارانه شما و امثال شما موج می زند همین است؟ اینکه می گویم مبنای گفتار و تفکرات شما چیزی جز دین ستیزی و نیش و طعن و بعد از عقلانیت و خرد نیست ،سند آن همین گونه فلتات عجولانه و اظهارات خود نمایانه است ،خردی که از آن دم می زنید همین است؟!

           
    • آقای نوریزاد گرامی اگر این دین حق نیست؟ پس حق کدام است که میفرماید

      تجاوربه زنی که جکم اعدام گرفته، ثوابی برابر طواف کعبه دارد .صباح شیرازی – از ماموران مذهبی دولت فعلی

       
  47. با درود . تاکنون رئیس جمهوری و مردم از برجام 1 و 2 سخن گفته اند ولی رهبری به در مشهد به ملت خود دروغ واضح میگوید و آنکه عده ای دنبال برجام 3 و 4 و … هستند . ایشان در سخنرانی خود در مشهد گفتند که معنای حرف فوق چیزی جز تسلیم به آمریکا نیست و به “خسارت محض” می‌انجامد ( گویا که رهبری در این چند سال گذشته “خسارت محض” ندیده اند ) که این سخن رهبری از انتقاد به کسانی است که معتقدند حکومت ایران باید مشکلات خود را با دولت آمریکا از راه مذاکره حل کند، که این مخالفت صریح رهبری با سیاست تنش‌زدایی ایران با آمریکا مخالفت با روش حسن روحانی می باشد .

     
    • جناب اقا مرتضی وسرکار خانم گلابتون حوصله خوانندگان این سایب از جنگ بهائی و مسلمان سر رفته این بخث ها در این دوران بی فایده است بگذارید هرکس به دین و مسلک و ائینی که دارد باشد این گفته مزدک درست است که هرکدام از ادیان یا ایدئو لوریها که برای زندگی مردم مشگل افرین باشند موردنقد وبررسی علمی قرار گیرند با پوزش از پیشتهاد باسلام به مدیر سایت من خیلی کم در این سایت مطلب مینویسم شاید حد ااکثر سه بار در سال متعجب شدم که هر بار مطبی نوشتم گفتید تکراری است ساید به علت انشای ان قابل پخش نمیدانید اگر چنین است چرا واضح نمیگوئید که من دیگر چیری ننویسم

       
  48. بهائی گرامی گلابتون

    شما در پست پیشین در پاسخ به سوالات سه گانه من با طفره رفتن از پاسخ به اصل سوالات چنین نوشتید :

    “”سید مرتضی در پست قبل(من و سپاس و دوستان جان) سه پرسش از من کرده بودید :
    1- دلیل رسالت باب و بهاء الله و معجزه آنها چیست؟
    2-اگر با آمدن پیامبر اسلام و بنص قرآن نبوت ختم نشده باشد ،غیر از باب و بهاء الله اگر هرکس ادعای نبوت و رسالت کرد احتجاج شما در رد سخن او چیست؟ مثلا اگر من و جناب مصلح ادعا کنیم پیامبر هستیم شما چگونه ادعای نبوت و رسالت ما را رد خواهید کرد؟
    3- بتفسیر شما قرآن گفته است پس از پیامبر اسلام نبوت و رسالت وجود خواهد داشت ،فرض کنید این تفسیر را پذیرفتیم ،به چه دلیلی باید ادعای باب و بهاء الله را بپذیریم؟ آیا قرآن نشانه هایی بر نبی یا رسول بودن اینها برای ما گذاشته است؟
    موفق باشید.

    اول- اینکه شما از هیچ چیز ترس و واهمه ندارید جز از دیانت بهایی که وجود شما را به لرزه انداخته و شما معجزه میخواهید میشه بفرمایید معجزه پیامبر اسلام چه چیزی است .
    دوم – من بارها نوشته ام چون پیامبر برادر و فرزند ذکوری نداشته اند که نبی شوند امامت بجای نبوت آمد و آیه ای از قرآنیکه قبول داری(مریم 53) خدا به برادر موسی هارون از روی رحمت مقام نبوت بخشید . و زمخشری در تفسیر کشاف نوشته نقل قولی از ابراهیم اگر پسر من زنده بود حالا نبی میشد . سید شما و دوستتان هم میتوانید ادعای پیامبری کنید مگر در همین قم کسانی نبودند که ادعای مهدویت کردند در جمهوری اسلامی و از آنها نه اسمی و نه رسمی بجا گذاشته شده .
    سوم – در تمام نوشته هایم آمده که رسالت ازبین نخواهد رفت و ثلث آیات قرآن نوید به آمدن پیامبران است و در سوره بقره آیه 143 میفرماید امت اسلام در وسط قرار گرفته . دوست عزیز موفق باشی””.
    (پایان)
    ==================================
    1-ما ترس و واهمه ای از مذهب باطل بهائیت نداریم ،سوال من از شما این بود : از آنجائیکه بضرورت تاریخ همه پیامبران برای اثبات دعوی رسالت خود معجزاتی داشته اند ،شما بهائی ها که معتقدید دین و رسالت پیامبر اسلام با آمدن باب و بهاء الله منسوخ شده است و ببیان دیگر معتقد به رسالت و نبوت باب و بهاء الله هستید لطف کنید بگویید معجزه باب و بهاء الله در ادعای رسالت خود چیست؟ شما در پاسخ بجای ارائه معجزه باب و بهاء الله در دعوی رسالت ،سوال مرا با سوال پاسخ دادید ،من البته جداگانه ممکن است بحث از معجزات قولی و فعلی پیامبر اسلام را مطرح کنم ،اما اکنون موضوع سخن “معجزه یا معجزات باب و بهاء الله” است که شما مدعی رسالت آنها هستید ،بنابر این اگر چنین پاسخی را ارائه نکردید ،نتیجه قهری این است که باب و بهاء الله مدعیانی بیش نیستند ،در حالیکه در بحث رسالت و نبوت ،ادعا کافی نیست بلکه ادعای رسالت باید قرین اعجاز باشد.
    بقول برخی دوستان این روش شما در پاسخ دادن سوال با سوال ،مرا بفکر فرو برد! اینکه اگر گلابتون بهائی ،رسالت پیامبر اسلام را قبول ندارد و مطالبه به معجزه می کند ،چگونه است که دائم آیاتی از قرآن کریم که معجزه پیامبر اسلام است را برای اثبات مطلوب خود (تداوم رسالت انبیاء و رسالت باب و بهاء الله) بکار می گیرد؟!
    ——————————-
    2-در مورد آیتم دوم : هیچ دلیل قاطعی وجود ندارد که اثبات کند ،پس از یک پیامبر حتما باید فرزند او یا برادر او بنبوت برسد ،و اینکه در مواردی برادری مثل هارون بنبوت برسد یا فرض کنید پس از داود فرزند او سلیمان بنبوت برسد ،اثبات کننده این نکته نیست که حیثیت برادر بودن یا فرزند بودن دلیل نبی یا رسول شدن آن شخص بوده است،و در طول تاریخ اکثر انبیاء و پیامبران اولو العزم به این مقام شامخ رسیده اند بخاطر استعدادهای خاص و اراده خدای متعال که فرمود “الله اعلم حیث یجعل رسالته” خدا می داند که منصب رسالت را کجا قرار دهد.این نشان می دهد که در انتصاب به مقام رسالت و نبوت و ولایت الهی ،شایستگی ها و اراده الهی نقش دارد نه عناوینی مثل برادری یا فرزندی و نظائر آن.
    در مورد امامت هم ،جهت جعل تشریعی امامت در اسلام پس از پیامبر اسلام ،نداشتن فرزند ذکور برای پیامبر نیست ،زیرا هیچ دلیل عقلی یا نقلی معتبر وجود ندارد که جنس زن نتواند پیامبر شود ،چیزی که هست این است که جعل و تشریع امامت پس از پیامبر اسلام دقیقا بخاطر همان حیثیت “ختم نبوت و رسالت”پس از پیامبر اسلام است نه فقدان فرزند ذکور در ایشان.
    در مورد نقل خبری از کشاف زمخشری ،عرض می کنم که آن خبر خبر واحد غیر مسند است ،و در اصول معارف و اعتقادات تکیه بر خبر واحد آنهم خبر غیر مسند و غیر معتبر جایز نیست ،و بر فرض صدور خبر ،چنانکه بیان شد ،عنوان برادری و فرزندی،باصطلاح حیثیت تعلیلیه منصب رسالت و نبوت نیست ،بلکه شایستگی ها و اراده و تکوینی و تشریعی خدا سبب جعل رسالت برای فرد است.
    الان سوال دیگری متوجه شماست ، اینکه شما اگر می گویید پس از پیامبر امامت آمد چون پیامبر فرزند ذکور نداشت ،اکنون شما چرا از امامت عدول می کنید و رهبر فکری شما پس از مدتها ادعای بابیت برای امام غائب عصر ،برای خود ارتقاء مقام داد و خود را پیامبر دانست؟! این سوال آیا برای شما تابعین ایشان مطرح نیست؟
    در مورد ادعای نبوت و رسالت ،عجب پاسخ منطقی دادید! سوال من این بود که عیار و معیار پذیرش ادعای رسالت از این و آن چیست؟ اگر منصب نبوت و رسالت ختم نشده باشد و هرکسی بیاید ادعای رسالت کند به چه معیاری باید سخن او را پذیرفت ،چه من و چه مصلح و چه شما و چه بهاء الله،شما در پاسخ می گویید برخی ادعای مهدویت کردند! بله ادعای مهدویت و تنبی یا ادعای نبوت همیشه بوده است ،لکن معیار قبول چیست؟ و شما به چه معیاری سخن و ادعای بهاء الله را پذیرفتید؟ آیا پیامبر قبلی نشانه های او را بیان کرد و شما آنرا در بهاء الله یافتید؟ آیا بهاء الله کتاب و معجزه ای داشته است؟ یا شما عاشق چشم و ابرو و زیبائی های ظاهری بهاء الله شده اید که او را پیامبر دانستید؟! اینها سوالاتی است که بهائیان از آن طفره می روند ،نگویید کسی از بهائی می ترسد یا بهائی را می ترساند ،اینجا اکنون شما از فضای نوری و مجازی با من مواجهید ،در یک فضای امن و برابر ،از مذهب خود دفاع منطقی کنید و سوال را با سوال پاسخ ندهید ،و آیه ختم نبوت را کنار نگذارید به سراغ آیات دیگر روید که معنا و تاویل دیگری دارند.
    ————————
    در مورد آیتم سوم،رسالت از بین نرفته است ،بلکه رسالت خاتم انبیاء محمد بن عبدالله باقیست الی یوم القیامه ،و ثلث آیات مورد اشاره شما (با اینکه ایمان بقرآن ندارید) اشاره به پیوستگی سنت ارسال رسل تا پیامبر آخر الزمان دارد بدلیل وجود آیه خاتمیت در همان قرآن که به آن احتجاج می کنید ،آن آیات از این سنت حکایت می کند و اینکه پیش از پیامبر اسلام پیامبران اولو العزم و صاحبان شریعت و انبیاء تبیین کننده آن شرایع پیوسته آمده اند و اینکه آن آیات حاکی از سنت ارسال رسل ،منعطف به بعد از رسول اسلام نیست ،بدلیل آیه خاتمیت و فراوان احادیث منقول از خود رسول الله.
    مقصود از تعبیر”امه وسطا” در آیه “و کذلک جعلنکم امه وسطا لتکونوا شهداء علی الناس” در آیه سوره بقره ،امت اعتدالی و شریعت کامل و معتدل اسلام است ،نه اینکه امت اسلام بین امت سابق و امت لاحقی که مثلا متعلق به بهاء الله است واقع شده است ،پس مفهوم “وسط” بمعنای مورد نظر شما نیست که بین دو امت واقع شده است ،برای اینکه اگر چنین معنایی مراد بود : باید تعبیر می شد “امه وسطا بین الامم السابقه و اللاحقه”چون پیش از اسلام امت های فراوانی بوده اند و بتلقی شما امت های زیادی در آینده خواهند بود.
    بهائی عزیز این پرسش ها را با بالاتری ها هم در میان بگذار
    موفق باشی

     
    • آقای سید مرتضی
      این چه طرز گتویی حرف زدن است ، همه را به اسم می خوانید و به گلابتون که می رسد او میشود گلابتون بهایی؟
      دوست گرامی در پشت هر اسم یک انسان است و بس.
      ا

       
      • مقصود شما از کلمه “گتویی”را متوجه نشدم ،من گلابتون را به مذهبی که به آن افتخار می کند و به آن اعتقاد دارد و از آن دفاع می کند ،می خوانم ،از نظر شما و ایشان مگر کلمه “بهائی” دارای بار منفی است؟
        آری در پشت هر اسم یک انسان است ،اما انسان در این بحث و گفتگو دو قسم است :انسان بهائی و انسان غیر بهائی ،و من انسان بودن گلابتون بهائی را مورد انکار قرار ندادم ،و بهائی نیز هیچ کلمه فحش یا رکیکی نیست ،اگر من ایشان را موصوف به بهائی می کنم با توجه به بحث در جریان است ،اگر چنانچه ایشان منکر بهائی بودن خویش هستند می توانند آنرا اعلام کنند و اگر از بهائی خطاب کردن شان در رنج واقع می شوند چرا از آن دفاع می کنند ،در عین حال اگر ایشان بگوید از اطلاق بهائی بر خود شرمسار یا ناراحت می شود بگوید تا من چنین تعبیری نکنم ،حالا این میانه شما مگر وکیل یا وصی ایشان هستید؟!

         
        • “گتوئی” یعنی “چاله میدونی” اشاره به فرد بی شخصیت و Low Class

           
          • شما که ادبیاتتان حاکی از دوز بالای شخصیت و های کلس هستید ،این از طرز نوشتن ها و مطالب مدفون ذیل چنگک های فخیمه نوریزادیه کاملا عیان است ،شما حقیقتا یکی از های کلس های برآمده از ناف ایالت گتوئستان هستید!بقول معروف از کوزه همان برون تراود که در اوست!

             
    • قومی متفکرند اندر ره دین
      قومی به گمان فتاده در راه یقین
      میترسم از آن که بانگ آید روزی
      کای بیخبران راه نه آنست و نه این

       
      • منطق این شعر یاد آور سوفیسم و تحیر و عدم توانائی بر استناد به عقل و منطق است ،و انسان بحکم داشتن عقل و خرد و قدرت بررسی مسائل نمی تواند با تکیه بر وزن و قافیه های خوشایند شعری ،مروج نیهیلیسم یا سفسطه و تحیر باشد.
        حتی اگر روزی هم در این جهان بانگ بر آید ؛انسان باید خود آن بانگ را هم تجزیه و تحلیل کند ،اما اگر بانگ مربوط به جهانی دیگر باشد ،آن جهان دیگر ظرف انکشاف حقایق است نه ظرف تکلیف و اختیار ،هرچه انسان می درود و اختیار و تکلیف دارد مربوط است به جهان پیش از مرگ ،که الدنیا مزرعه آلاخره و این جهان جهان آزمایش و ازمایشگاه است ،پس در اینجا نمی توان با منطق اشعاری این چنین،تکلیف تبعیت از عقل و بررسی حق و باطل را از شانه عقل خویش بردارد.

         
        • خیا م پوچ گرا و صوفی نیست او این جهان را قبول دارد وتاکید او بر زندگی و هستی و ضد خرافات و طامات است.

           
          • من اصلا مطلع نبودم این ابیات از خیام است و تنها بمضمون پوچ گرا و نیهیلیستی آن توجه کردم ،اما در هر حال برخی از محقّقين ترديد مى ‏كنند كه خيّام شاعر همان خيّام فيلسوف باشد، احتمال مى ‏دهند- بلكه ثابت مى‏ كنند- كه دو نفر و يا بيشتر وجود داشته‏ اند و تاريخ، آنها را بهم آميخته است. می شود گفت خیام شاعر غیر از خیام منجم و ریاضیدان و فیلسوف بوده است ، چون بعید است اشعار معروف بدبينانه، از خيّام فيلسوف و رياضيدان باشد زیرا آنچه براى خيّام شاعر موجب حيرت و رنج و ناله است براى «خيّام فيلسوف» حل شده است‏‏.اینرا می توان از مطالعه آثار خیام فیلسوف دریافت.

             
          • خیام را دو تا کردن نمونه ای از سنت قدیم از بین بردن تمدن باستان ایران توسط اعراب مسلمان می باشد، که هر دگراندیشی را باطل و کافر و ذندیق می نامد.

             
          • زندیق

             
        • در انزمان که خیام در افلاک سیر میکرد و در تفکر معادلات ریاضی عده ای مشغول ساختن حدیث و روایت اینچنین شد که خیام از نظر انان نیهیلسم شد و انان از نظر خیام

           
      • آنان که محیط فضل و آداب شدند
        در جمع کمال، شمع اصحاب شدند
        ره زین شب تاریک نبردند برون!
        گفتند فسانه ای و در خواب شدند

         
      • معنای این شعر کار هر کس نیست،گاو نر می خواهد و مرد کهن ای ب..

         
    • سید مرتضی گرامی

      چه فرقی است بین شما و آدمهای 1400 سال پیش.
      آنها از پیامبر آن زمان معجزه میخواستند و شما هم از پیامبر این زمان درخواست معجزه میکنید. جواب شما را آیات قرآن خواهد داد

      گفتند: چرا معجزاتي از سوي پروردگارش بر او نازل نشده ؟ بگو معجزات همه نزد خداست (و به فرمان او نازل مي‏شود، نه به ميل من و شما) من تنها انذار كننده آشكاري هستم. (۵۰)

      وَقَالُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَاتٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآيَاتُ عِندَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُّبِينٌ ﴿۵۰﴾

      آيا براي آنها كافي نيست كه اين كتاب آسماني را بر تو نازل كرديم كه پيوسته بر آنها تلاوت مي‏شود؟ در اين رحمت و تذكري است براي كساني كه ايمان مي‏آورند. (۵۱)

      أَوَلَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ يُتْلَى عَلَيْهِمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَرَحْمَةً وَذِكْرَى لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿۵۱﴾

       
      • بهائی محترم گلابتون

        چرا نوشته های خود را در یک کامنت یکجا ارسال نمی کنید؟ اینگونه مسلسل وار و زنجیره ای سخن گفتن پاسخ سوالاتی بود که با آن مواجهید؟
        عرض من این بود که نبوت و رسالت بر دو پایه استوار است :1-ادعای نبوت.2- بینه و برهان بر نبوت و فرستادگی از سوی خدا ،که از آن تعبیر به معجزه می شود ،و در قرآن در آیاتی از آن تعبیر به “بینات” شد ،نگاه کنید به این آیه در سوره حدید :
        “”لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَديدَ فيهِ بَأْسٌ شَديدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيز”.
        (الحدید/25)
        به راستى [ما] پيامبران خود را با دلايل آشكار روانه كرديم و با آنها كتاب و ترازو را فرود آورديم تا مردم به انصاف برخيزند، و آهن را كه در آن براى مردم خطرى سخت و سودهايى است، پديد آورديم، تا خدا معلوم بدارد چه كسى در نهان، او و پيامبرانش را يارى مى‏ كند. آرى، خدا نيرومند شكست ناپذير است‏.
        در این آیه شریفه از معجزات که دلایل اثباتی انبیاء الهی هستند به “البینات” تعبیر شده است ،بینات یعنی چیزهایی که روشن کننده و سند اثبات ادعا هستند. بنابر این بضرورت قرآن و بحکم عقل ،برای اثبات پیامبری یک پیامبر ،صرف ادعا کفایت نمی کند ،اگر چنین باشد ممکن است هر روز هر شیادی ادعای رسالت الهی و فرستادگی از سوی خدا کند ،و این با هدف متعالی نبوت و ارسال انبیاء که مرتبط با صفت حکمت الهی است سازگار نیست ،بنابر این هرکس مدعی پیامبری است یعنی مدعی ارتباط وحیانی با جهان غیب و اصل عالم یعنی خدای خالق جهان است ،و این ادعای بزرگی است که بدون بینه و برهان غیر قابل قبول است ،در این جهت هیچ تفاوتی نیز بین زمانهای قدیم و زمان ما یعنی قرن بیست و یکم هم نیست ،اگر فرضا یک میلیارد سال دیگر نیز نبی و رسولی بنا باشد که بیاید ،صحت ادعای رسالت او متوقف بر بینه وبینات است زیرا بینه و بینات یعنی همان معجزه ای که در هر زمان از قدرت عادی بشر هر زمان خارج است و انجام آن و ارائه آن دلیل بر صدق رسالت مدعی رسالت است.
        این مغزای کلام.
        اما عرض شد که این شاخه آن شاخه نپرید لطفا ،بحث از اعجاز و معجزات پیامبر اسلام بحث جداگانه ایست ،اکنون بحث ما متمرکز بر “خاتمیت محمد بن عبدالله” پیامبر بزرگوار اسلام است ،و اینکه آیا پس از ایشان آمدن پیامبر دیگر مطابق با متن قرآن هست یا نه؟ شما که تمسک به قرآن می کنید و آنرا حجت می دانید هنوز در مورد آیه 40 سوره احزاب موضع مشخصی ندارید ،و بی اعتنایی شما به این آیه بدین معناست که به همه قرآن بعنوان وحی معتقد نیستید ،حال آنکه شرط مسلمانی و ایمان به وحیانیت قرآن ،ایمان به همه آیات قرآن است ،نتیجه این رویکرد شما این است که شما تنها قرآن را ابزار تمایلات خود می کنید ،و می خواهید از آیات دیگر سوء استفاده کنید.

        بحث دوم این بود که اگر باب و بهاء الله پیامبر و فرستاده از سوی خدای متعال هستند ،سند صحت ادعای آنها و اعتقاد شما به رسالت آنان چیست؟ آیا باب و بهاء الله بینه و معجزه ای داشته اند؟ و آیا در قرآنی که شما با انکار خاتمیت می گویید بشارت به رسالت پیامبران بعدی داده است ،نشانه و علامتی دال بر صحت ادعای باب و بهاء الله ارائه کرده است؟ بیان کنید.
        دیگر اینکه اکنون پس از باب و بهاء الله اگر من یا هر انسان دیگری مدعی نبوت و رسالت باشیم ،و بگوییم دین بهائیت و رسالت باب و بهاء الله منسوخ شده است ،شما چگونه سخن آنان را مردود خواهید دانست ،یا اگر بخواهید بهائیت را بسبب سخن مدعی رسالت ،منسوخ بدانید و سخن پیامبر جدید را بپذیرید ،با چه عیاری سخن او را خواهید پذیرفت؟
        موفق باشید

         
      • هموطن عزیز گلابتون سلام
        من هیچ شناختی از دین شما ندارم اما با بهائیان زیادی برخورد داشته ام و جز ادب و احترام و صداقت از انها ندیدم و بعید میدانم سوای مسئله عقیدتی کسی از بهائیان اسیبی دیده باشد و در قبل از انقلاب هم شاهد خدمات بسیار ارزشمند و شایانی از طرف همکیشان شما بوده ام که متاسفانه اکثر ان خدمات همشه با مخالفت روحانیان شیعه مواجه میشد و علتش هم بر من نا معلوم . در حالیکه در حال حاضر با تمام وجود از ان بهره میبرند.
        گلابتون عزیز جا دارد یک بار دیگر به پاس قدردانی از خدمات انان تمامی کارهای انجام شده با ذکر نام بانی ان را جمع اوری و منتشر نمائید تا سایر هموطنان هم بدانند ابادانی یک مملکت نیاز به افراد دلسوز و وطن پرست دارد نه صرفا اعتقادات خاص.
        به امید زندگی مسالمت امیز که ملاک ان ایرانی بودن ما باشد نه نوع اعتقادات و کارها بدست کاردانان سپرده شود .سال نو مبارک

         
        • امید گرامی

          بحث هایی که الان اینجا در جریان است بحث از ادب و خدمات بهائیان نیست،حتی بحث از تاریخچه سیاسی و علل پیدایش بهائیت نیست ،بحث از همان چیزی است که گفتید از آن شناخت ندارید ،یعنی بحث از بنیادهای اعتقادی آنان ،بنابر این فارغ از این مسائل به دقت به ادامه بحث ها عنایت کنید.
          موفق باشید

           
          • من به هیچ وجه ورارد بحث بنیادهای اعتقادی فی مابین نشدم اما نمیتوانم تربیت یافتگان یک طرز تفکر را که خدمات و یا اسیبهایی که بر جامع وارد کرده اند را نادیده بگیرم به صرف نوع اعتقاداتشان. مسئول بهشت و جهنم کسی هم نیستم

             
          • با عرض پوزش مطب فوق خطاب به اقای سید مرتضی میباشد

             
    • سید مرتضی

      شما هم مثل آدمهای 1400 سال پیش فکر میکنی و از پیامبر معجزه میخواهی آیات قرآن جواب شما را داده

      گفتند: چرا معجزاتي از سوي پروردگارش بر او نازل نشده ؟ بگو معجزات همه نزد خداست (و به فرمان او نازل مي‏شود، نه به ميل من و شما) من تنها انذار كننده آشكاري هستم. (۵۰)

      وَقَالُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَاتٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآيَاتُ عِندَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُّبِينٌ ﴿۵۰﴾

      آيا براي آنها كافي نيست كه اين كتاب آسماني را بر تو نازل كرديم كه پيوسته بر آنها تلاوت مي‏شود؟ در اين رحمت و تذكري است براي كساني كه ايمان مي‏آورند. (۵۱)

      أَوَلَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ يُتْلَى عَلَيْهِمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَرَحْمَةً وَذِكْرَى لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿۵۱﴾

      <<صفحه بعد

       
    • جناب مرتضی ارجمند

      ۱- شاد باش برای سال نو و با آرزوی تندرسی، شادکامی و طول عمر برای شما وتمامی آنانی که در لیست عزیزان شما قراردارند

      ۲- کلمه «خاتم» با فتح ت درعربی بمعنی انگشتر و یا شیئی گران قیمت میباشد، بنده همین چند دقیقه پیش به مترجم عربی گوگل مراجعه کردم و آنجا نیز خاتم با فتح ت را انگشتر ترجمه میکند. اگر منظوراز خاتم پایان بود باید خاتِم با کسر ت قید میشد. تمامی اسم فاعل ها در دستور زبان عربی با کسر حرف سوم نوشته و تلفظ میشوند مانند خادم، حاکم، عالم، فاخر، نادر، شاکرو بسیاری دیگرکه حتی درگفتگوی فارسی نیز از آنان استفاده میشود

      ۳- اگر حضرت رسول آخرین پیامبران بودند پس چرا الله سبحان و التعالی در آیه ۳۵ سوره اعراف میفرمایند ای بنی آدم اگر ما پیامبرانی از میان شما برای شما فرستادیم از آنان اطاعت کنید و خوفی نداشته باشید

      «ای فرزندان آدم! هرگاه پيامبرانی از خود شما (به نزد شما) بيايند که آيات مرا برای شما بخوانند (از آنها پيروی کنيد) پس هرکس که پرهيزگاری کند و(اعمال خود را) اصلاح کند, نه ترسی بر آنهاست, ونه آنان اندوهگين شوند. ۷:۳۵»

      با احترام
      رسول

       
      • ناشناس بالا بنده رسول هستم. پروفایلم خالی بود برای همین ناشناس از آب در آمد

        رسول

         
      • رسول گرامی

        با سلام و تبریک حلول سال جدید

        در مورد ایرادی که مطرح کردید به نکاتی توجه کنید :

        1-اصل اسکلت آیات قرآن مجید که در صدر اسلام روی پوستها و استخوانها و چوبهای بر گرفته از درختان خرما ثبت می شده است و بطور متواتر بهمان صورت بدست ما رسیده است بصورت معرب نبوده است ،اینکه از کی و در کدام خط اقدام به اعراب گذاری قرآن شد موضوع بحث دیگری است.بنابر این ما برای فهم هر آیه روی روش تفسیری تحلیلی نیازمند این هستیم که به ریشه لغوی هر آیه و احتمالات معنایی متعدد آن ،نیز قرائات قراء مشهور سبعه یا عشره ،کمک گیری از آیات دیگر قرآن و عنایت به روایات تفسیری معتبر ذیل هر آیه توجه کنیم.

        2- در آیه 40 سوره احزاب و فقره مورد نظر “خاتم النبیین” کلمه “خاتم” اشتقاق يافته از ریشه لغوی “خَتَمَ يَخْتِمُ” است که مصدر آن “خَتْمْ” است بمعنای پایان یافتن و پایان دادن ،یعنی فعل لازم و متعدی است ،و ما برحسب اشتقاق لغوی کلمه خاتم از ماده ختم،چه آنرا بفتح تاء بخوانیم “خاتَمْ” و چه به کسر تاء بخوانیم “خاتِمْ”ناچاریم از اینکه معنای ریشه لغوی یعنی پایان دادن یا پایان یافتن را در آن لحاظ کنیم.و در عین حال برای تعیین معنای مورد نظر باید به قرائات معتبر قراء هفت گانه یا قرء دهگانه توجه کنیم.

        3-مرحوم امین الاسلام طبرسی در بحث قرائت در ذیل آیه مورد نظر در مورد قرائات رایج در مورد کلمه “خاتم” چنین نوشته است :

        “القراءة
        .. قرأ عاصم وحده‏ «وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ» بفتح التاء و الباقون بكسرها.
        ( مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج‏8، ص: 563)
        مطابق این گزارش مجمع البیان ،در بین قراء معتبر و مشهور هفت گانه ،تنها عاصم کلمه “خاتم” را به فتحه تاء خوانده است ،و بقیه قراء این کلمه را بصورت مکسور یعنی “خاتِمْ”قرائت کرده اند ،و می دانید که قراء دیگری که در مقابل عاصم قرار گرفته اند ،قراء معتبری هستند که قرائت مقابل عاصم را نقل کرده اند.

        4-حال ببینیم بر اساس دو قرائت فوق الذکر و تحلیل معنای خاتم که از ریشه معنایی پایان دهنده اخذ شده است معنای آیه چه می شود:
        اگر ما قرائت شش قاری دیگر را که خاتم را بصورت اسم فاعل و بکسر تاء خوانده اند بخوانیم و ترجیح دهیم ،که اعتبار عقلی هم موید ترجیح این قرائت است ،ظهور معنای آیه در خاتمیت پیامبر اسلام بغایت روشن است ،زیرا “خاتم” بکسر تاء و بصیغه اسم فاعل همینطور که جنابعالی از گوگل نقل کردید ،بمعنای ختم کننده ،پایان دهنده ، و تمام کننده است ،در این صورت و بر ترجیح این قرائت ،معنای خاتم النبیین بروشنی دلالت بر خاتمیت نبوت و رسالت پیامبر اسلام دارد و اینکه پس از ایشان هیچ رسول و نبیی نخواهد آمد ،نبی نخواهد آمد چون مفاد مطابقی آیه است “خاتم انبیاء” یعنی تمام کننده بنای نبوت ،و در بحث های گذشته با بهائی محترم گلابتون عرض شد که رابطه رسول و نبی رابطه عموم و خصوص مطلق است ،زیرا خارجا هر رسولی نبی هست و از غیب از طریق وحی باخبر شده و بماموریت ارسال شده است ،اما بعکس هر نبی رسول نیست ،یعنی لزوما خبر یافتن از غیب و ارتباط با خدا از طریق وحی بمعنای ماموریت در اعلان رسالت جدید نیست ،پس نبوت در ضمن هر رسالتی وجود دارد ،پس وقتی قرآن اعلن ختم نبوت پیامبری می کند که رسول نیز هست ،ختم رسالت و نبوت هردو تواما شده است ،و اگر فرض کنیم رسولی پس از پیامبر بیاید ،چون رسول نبی هم هست ،منطوق آیه مورد نظر کذب خواهد بود.پس بر اساس قرائت “خاتم” بکسر تاء پایان دهندگی یا خاتمیت پیامبر اسلام روشن است.
        حال اگر ما به تبعیت از قرائت منحصر بفرد عاصم قاری ،بگوییم خاتم بفتحه تاء است ،معنا روی این احتمال چیست؟ پاسخ این است که روی ترجیح این احتمال لغوی و قرائتی نیز باز خاتمیت پیامبر و دروغین بودن ادعای رسالت و نبوت از هرکسی پس از ایشان تا قیام قیامت ،اثبات می شود ،زیرا در قرائت “خاتَمْ” بفتح تاء ،این کلمه بر وزن “فاعَلْ” است و در لغت عربی وزن “فاعَلْ” بمعنای “ما یفعَلُ بِهِ” یعنی چیزی که بوسیله آن فعل مورد نظر ریخته شده در این وزن ،انجام می شود ،در واقع معنای ابزار فعل در این وزن تفهیم می شود ،و در مانحن فیه ،وقتی ریشه لغوی “ختم” که بمعنای پایان یافتن و پایان دادن است در این وزن ریخته می شود ،مفاد لغوی آن این است که شیء مورد نظر چیزی است که به آن چیز دیگر ختم و خاتمه می یابد ،یعنی خاتم به فتحه تاء ،وزن فاعَلْ” است بمعنی “ما یُخْتِمُ بِهِ” ،پس در اینجا که فرمود “محمد رسول الله و خاتم النبیین” است ،خاتم را بصورت خبر برای محمد قرار داد ،یعنی محمد رسول الله و کسی است که به وسیله او و با آمدن او بنای نبوت خاتمه می یابد .
        اینکه فرمودید در لغت عرب به انگشتر “خاتم” گفته می شود ،حرف درستی است ،همینطور است ،خاتم یعنی انگشتر ،اما توجه کنید که اصلا فلسفه اینکه انگشتر را در لغت عرب “خاتم” گفته اند چیست؟ جواب این است که انگشتر را در عربی انگشتر می گویند چون از زمان های گذشته تاکنون و حتی الان ،نامه ها و اسناد مهم مورد تبادل را با مهری که نگین انگشتر بوده ختم می کردند ،نامه را می نوشتند و در انتها نگین انگشتر خود را که نام و اعتبار شخص روی آن حک شده بود در آخر نامه مهر می کردند ،از این جهت انگشتر در لغت عرب خاتم بفتح تاء تعبیر می شده است چون نگین انگشتر خاتمه دهنده نامه بوده است ،بنابر این روی این قرائت و اعتبار لغوی باز پیامبر خاتم انبیاء است و نبوت به او ختم می شود زیرا او ما یختم به است یعنی کسی است که به او بنای نبوت ختم شده است.
        ————————-
        5- آیه ای که مورد اشاره قرار دادید ،یعنی آیه 35 سوره اعراف :
        يا بَني‏ آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آياتي‏ فَمَنِ اتَّقى‏ وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون‏.
        اى فرزندان آدم، چون پيامبرانى از خودتان براى شما بيايند و آيات مرا بر شما بخوانند، پس هر كس به پرهيزگارى و صلاح گرايد، نه بيمى بر آنان خواهد بود و نه اندوهگين مى‏ شوند.
        دلالتی بر معنای مورد نظر شما ندارد ،زیرا این آیه مربوط است به جریان هبوط آدم در صدر خلقت این دوره از بشریت ،که اجمالا می گوید ای انسانها اکنون که به زمین هبوط کردید و در آن ساکن شدید ،ما پیامبران خود را پیاپی برای هدایت شما به توحید و شریعت و طریق سعادت شما ارسال خواهیم کرد ،پس این آیه در مورد پیامبران پس از آدم یعنی ابراهیم و نوح و موسی و عیسی و محمد بعنوان پیامبران اولو العزم ،و انبیائی که در بین این شرایع دعوت به آنها می کرده اند بوده است ،که همه آنها هم خبر از پیامبر آخر الزمان دادند ،اگر در آخرین وحی و رسالت چیزی دال بر خاتمیت پیامبر آخر الزمان نداشت سخن شما حق بود که سنت ارسال رسل پیاپی ادامه می یافت ،لکن آیه خاتمیت که منحصر به آیه مورد بحث در سوره احزاب هم نیست ،و آیات دیگری دال بر استمرار نبوت و رسالت پیامبر اسلام الی یوم القیامه ،دلالت بر انقطاع وحی و رسالت پس از نبی خاتم دارند ،از این جهت آیه مورد نظر شما بدلیل وجود آیه خاتمیت مورد نظر در سوره احزاب و بدلیل چندین آیه دیگر ،مربوط می شود به مساله رسالت و نبوت پیامبران پیش از پیامبر اسلام ،براین اساس هرکس پس از قرآن و پیامبر اسلام مدعی رسالت و نبوت باشد دروغگوئی بیش نخواهد بود.
        عید بر شما مبارک

         
        • جناب سید مرتضای عزیز سلام وبعد حتما کتاب پیامبردزدان تصحیح مرحوم باستانی پاریزی را خوانده اید که چون پیامبردزدان درشیراز مهمان حاکم شیراز میشود خانمش بدرالسلطنه ازباب مزاح میپرسد پیغمبرنا ؛همه پیامبران معجزه ای داشته اند آیا شما هم اعجازی داشته اید پیغمبردزدان که حاضربجواب بوده میگوید :
          آنکس که فجربدر به ذکرازمیان کند
          آن حاکم است که معجز شقالقمرکند
          وبعد متوجه میشود که سوال بدی کرده وجواب بدتری شنیده که البته پیغمبردزدان با اشاره به طرف شوهراین خانم این بیت را میگوید .
          به نظربنده همینکه پیامبربهائیت آدم کش نبوده معجزه بزرگی داشته است
          همین که قوانینی برای بشریت ارئه داده که حدود یکصد سال بعداز آن درسازمان ملل متحد دنبال تصویب آن قوانین بوده اند معجزه بزرگی داشته است .
          وهمینکه قرت العین چادراز سربرمیدارد وبیحجاب میشود وآزادی زنان را مطرح میکند انقلاب بزرگی کرده اند .
          ما چه کرده ایم برای بشریت ؟لابد مانند آقای خمینی میفرمائید حضرت علی دریک روز حدود 700نفرانسان را گردن زده است وخوب این کاررا آیت الشیطان خلخالی هم بنحو احسن انجام داد وتا ابد لعنت بشریت را بجان خرید .ما گروهی ومذهبی هستیم که بعداز 1400سال هنوز طایفه ای از مسلمانان که اتفاقا دراکثریت نیزهستند مارا رافضی وباطنی میخوانند وخونمانرا حلال مدانند .سربکنیم بداخل یخه مان وببینیم اگرانصافا شمشیربالای سراجدادمان نبود مسلمان میشدند ؟آنچه امروز تروریسنها دربلژیک انجام داده اند دست پخت ما مسلمانهای شرمنده از جهانیان بوده است ،غیرازاینست ؟معجزه پیغمبرما حتما یکی آیت الله خمینی بوده ویکی آیت الله خامنه ای ویا مجلسی وامثالهم آیا ضررهای این اشخاص به این آب وخاک چند سال بعد جبران میشود ؟خروس هفت خصلتش به پیغمبراسلام رفته !!!مخصوصا جماع زیاد کردنش .

           
    • جناب مرتضی شیعه، با درود. قصدم از کاربرد پسوند شیعه این است که اگر طفره رفتن کاری ناپسند است اینهمه واکنش‌های نوشتاری شما در برابر ساده‌ترین پرسش‌هایی‌ که شمای شیعه با صلاح و سلاح طفره از سر خود ردّ کرده‌ای به شما اجازه و مصونیتی می‌‌دهد که هر گاه و هر طور که دلتان خواست از واژگانی چون طفره مفاهیمی متضاد صادر کنید؟

       
  49. درود : باعرض شادباش و تبریک بهار طبيعت خدمتتان نامتان در اندیشه و مهرتان همیشه در قلب من. در این روزهای بهاری از خدا اميدو توفيق همراه باصلابت وسلامتي براي شماوخانواده محترمتان خواهانم.
    سال نو برشما و خانواده محترمتان مبارک باد.
    در ضمن اون ماموران معذوری که بوجدان نداشته اشان اجازه ضرب و شتم و فحشایی به انسانهای شریفی مانند پدر اتنا گرامی میدهند بدانند روزی نه خیلی دور و بدون کوچکترین سوخت و سوزی دست قضا و روزکار یقه اشان را میگیرد و نمیتوانند بگویند مامور و معذور بودیم شرم بر شما شرم بر شما تف به غیرت نداشته اتان

     
  50. امید گرامی
    ضمن تبریک و تهنیت متقابل بشما بابت حلول سال نو
    شما در دنباله گفتگویی با من در پست قبل چنین نوشتید :
    “”اقای سید مرتضی فرموده اید
    مردم امریکا تقریبا دویست سیصد قابل نظام خود را تاسیس کرده اند ،بگویید الف : بعد از آن چند بار در جامعه امریکا رفراندوم تغییر نظام انجام شده است؟
    آیا می توان در دموکراسی های پیشرفته مثل آلمان و فرانسه و سوئیس و جاهای دیگر عدم مشارکت صد در صدی را دلیل مخالفت شرکت نکنندگان با اصل آن نظام گرفت.
    ……………………………………………………………..
    این یک قیاس مع الفارق است که شما دارید . در کدامیک از کشورهای فوق یکنفر مادام العمر رهبر و تصمیم گیرنده تام الاختیار در تمام سیاستهای کلان مملکت میبینید ؟اوست که کاندیداهای مجلس و ریاست جمهوی و ریس قوه قضا و….مشخص میکند.
    قوه قضاییه مستقل ، مطبوعات ازاد که نداریم صدای مردم را هم که خفه کرده اند نتیجه :
    احمدی نژاد با ان حجم اختلاسهای سرسام اور و سو مدیرت ایشان از استاندر به شهرداری تهران و دو دوره ریاست جمهوری و دست اخر عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام چرا ؟ چون فکرش به رهبرتان نزدیک بود و یزدی و پسرش وووووووو
    اقا مرتضی انصاف داشته باش فقط یک نمونه همانند این جنایتها در کشورهای فوق نشان بدهید بعد خودتانرا با انها مقایسه کنید .
    اقای سید مرتضی شما و تمام کسانیکه این نظام را تایید و از ان حمایت میکنید در تمامی این اختلاسها سهیم و مدیون مردم ستمدیده هستید .
    ضمنا درصد مشارکت کشورهای فوق را هم با ایران مقایسه نکنید چون رای انها هوشمندانه و اگاهانه میباشد ارزشش خیلی بیشتر از رای که با ساندیس وشام ونهار و پول بنزین یا تو جیبی و یا وعده های دروغ کاندیداها کسب میشود .
    سال خوبی داشته باشید””.
    (پایان)
    ————————-
    1-مطلبی که به آن اشاره می کنید اشکال دیگری (اصل ولایت فقیه در قانون اساسی) به سیستمی است که بر اساس همان رفراندوم ها مورد تایید مردم قرار گرفت ،بحث من با شما این است که شمای اقلیت بعنوان اقلیت نمی توانید بلحاظ حقوقی ساختاری را که مورد رفراندوم قرار گرفته و 99 درصد به آن رای داده اند ،با نقطه نظرات شخصی خود غیر مشروع بدانید ،و حرف من این بود که در کدامیک از دموکراسی ها برای رعایت حال اقلیتهایی، دائم بر سر نوع ساختار و سیستم کلی نظام (نه جابجایی دولت ها) رفراندوم می کنند ،بدیهی است که من در این احتجاج در مقام مقایسه نوع دموکراسی ها و لوازم آنها و تحقق خارجی آنها با آنچه که در ایران است نبودم.
    در مورد میزان مشارکتهای کم در آن دموکراسی ها ،سوال این است که اگر بتلقی شما آن دموکراسی ها پیشرفته ترند و رای مردم در آنها بتعبیر شما آگاهانه است ،و نظام دموکراتیک خود را هم قبول دارند ،چرا میزان مشارکت از صد درصد به زیر پنجاه درصد می رود؟ ببیان دیگر آیا شرکت نکردن با میزان مشارکت بالا در اروپا و امریکا ناشی از آگاهی و اعتقاد آنها به دموکراسی است ، اما مشارکت نکردن اقلیت 38 درصد در ایران با اینکه ممکن است ناشی از فاکتورهای متفاوتی باشد حتما بمعنای مخالفت با نظام و مشارکت 62 درصد حتما ناشی از عدم آگاهی است؟! و حرف اصلی من که شما بدان توجه نکردید این بود که در کدام دموکراسی پیشرفته از مشارکت زیر پنجاه درصدی مردم در یک انتخابات نتیجه می گیرند که آن 60 درصد مشارکت نکنندگان، مخالف اصل نظام فدرالی امریکا مثلا هستند که شما اینجا مشارکت 62 درصدی را تحقیر می کنید و عدم مشارکت 38 درصدی که تابع فاکتورهای متفاوتی هست را حمل بر مخالفت آن 38 درصد با اصل نظام جمهوری اسلامی می گیرید؟ این سوالی بود که بی پاسخ ماند.

    2-بدیهی است که دفاع من از اصل نظام جمهوری اسلامی و درست دانستن روش رفورم و اصلاح و تلاش برای اصلاح قوانین و روش های مدیریتی ،بمفهوم دفاع از اختلاس و اختلاس گر و متخلف نیست و اینجا شما با عدم رعایت اخلاق بمن تهمت زدید.

    3-شما ضمنا در ذیل کلامتان هم به هموطنان رای دهنده خود در ایران اهانت کردید ،و هم سخن شما متناقض با آنچیزی بود که پس از انتخابات نوشتید و من پسندیدم: اینکه “امید” علیرغم مخالفت با شرکت در انتخابات و بالا بردن تابلو و آی دی “تحریم انتخابات” پس از شرکت 62 درصد مردم در انتخابات مجلسین ،متمدنانه شکست خود در ترویج و تحکیم تحریم مطلق انتخابات را پذیرفت و تابلو و ای دی خود را از تحریم انتخابات به امید تغییر داد ،اکنون چه پیشامدی شد که باز اهانت به مردم مشارکت کننده آغاز شد و آن احترام ظاهری فراموش شد؟!
    موفق باشید

     
    • جناب سید مرتضی این ۹۹٪ متاسفانه برای شما حکم ایه قران پیدا کرده و معتقد هستید نسلهای بعدی هم باید بدون چون چرا انر بپذیرند فکر میکنید چند درصد مردم بین یک تا پنجاه سال دارند؟ که هیچ نقشی در ان انخابات نداشتند .اگر بخاطر رعب و وحشت و سرکوب صدای اعتراضها در گلو خفه شده این سکوت را دال بر حقانیت خود میدانید منهم حرفی ندارم مجبورم سکوت کنم فقط یک رفراندم میتواند رسوا کند پر مدعا را.
      ……………
      فرمودهاید:دفاع من از اصل نظام جمهوری اسلامی و درست دانستن روش رفورم و اصلاح و تلاش برای اصلاح قوانین و روش های مدیریتی .
      این اصطلاحاتی بکار برده اید ایا تا کنون ثمری هم داشته؟اگر برای خودیها و حوزویان داشته که خوب هم داشته ولی برای انطرف شکاف که اکثریت جامعه را تشکیل میدهند جز فقر و بدبختی،بیکاری ،اعتیاد،فحشای ناشی از فقر ، فروش اعضا ،چند شیفت کاردن ،ثمر دیگری نداشته.
      درخصوص انتخابات تا زمانی که کاندیداها گزینشی و مطلوب نظام هستند و یک نفر مادام العمر اون بالا بشینه و برای ما کاندیدا تعیین کنه بر نظر خود پایبندم .من نه سر پیاز هستم نه ته پیاز که توقع داشته باشم با برداشتن پرچم هزاران نفر از من تبعیت کنند فقط یک وظیفه انسانی خودم میدانم در این راه طلاش کنم یا درست یا غلط .و همچنین در انتخابات اخیر به اندسته از هموطنانی که معتقد به شرکت برای جلوگیری از ورود تندروها بودند و موفق هم شدند تبریک گفتم و ارزو کردم
      حاصل کار انچنان چشمگیر و ملموس باشد که منهم با تمام وجود به انها بپیوندم دغدغه من نجات هموطنام است نه پافشاری به نظر خودم .
      در پایان واقعا متاسف شدم وفتی دیدم عده ای سود جو و قدرت طلب از فقر مردم سو استفاده کرده با پرداخت مبلغ نا چیزی و دو تا شام و نهار برای خودشون رای جمع میکنند .
      اقا مرضی نمیدونم از کی بنالم از اون کاندیداهایی که مثل زیگ پول خرج کردند و وقتیکه با حقوقی که قراره بگیرند اصلا همخونی نداره چه فکری باید بکنم ؟یا از اون کسانی که انچنان ضعیف شدند که هیچ توجهی به اینده خودشون و به برنامه و چه کاری کاندیدا ها میخواهند بدهند ندارند فقط چشمشون بدست طرفه کی پول بیشتری میده.
      اقا سید مرتضی اگر این نوشته را لایق جواب دانستید با اشتیاق تمام میخوانم عدم جواب را حمل بر بی احترامی ندانید بخاطر سن و سالی که دارم زیاد کشش ندارم .موفق باشید

       
      • امید یا مهرداد گرامی

        معمولا شما بحث را از اصل آن به نکات و جهات دیگری سوق می دهید ،حالا چون در انتهای گفتار گفتید بخاطر سن و سال کشش ادامه بحث ندارید من ادامه نمی دهم ،فقط در اصل بحث می گویم ،مساله رفراندوم 99 درصد یک آیه قرآن نیست ،یک واقعیت تاریخی است با لوازم حقوقی آن ،شما می گویید نسل جدید به آن توجه ندارند ،شما مگر وجدان و برآیند نظر نسل جدید هستید؟ اصلا نقطه شروع بحث من با شما همین بود که بلحاظ حقوقی هیچ فردی در هر رتبه و مقام و علم و سوادی نمی تواند خواست و تمایلات فردی خود را منطبق بر خواست حتی ده نفر از مردم قرار دهد تا چه رسد به سرایت دادن یک خواست و یک مطالبه به یک نسل ،اینرا توجه کنید که تفکرات شما و برداشت های شما از جامعه و تعمیم هایی که می دهید تنها ابراز آراء و انظار شماست ،الان 37 سال از یک انقلاب و تحول و استقرار یک سیستم حکومتی گذشته است ،و قرائن زیادی بر خلاف آنچه که نظر فردی شماست وجود دارد ،شما راحت چیزی را به یک نسل سرایت و نسبت می دهید،و براحتی از استمرار حرکت عمومی مردم در 22 بهمن هرسال گذر می کنید ،از انتخابات ها با میزان مشارکت بالا غمض عین می کنید و خود را زبان یک نسل می پندارید ،اگر نسلی که شما خود را زبان آنها می پندارید به اینکه شما تصور می کنید معتقدند چگونه است که 62 درصد در یک انتخابات سخت و فشرده شرکت می کنند؟ و شما بجای سرمایه گذاری روی آن 62 درصد ،و تجدید نظر در اشتباه تحلیلی خود ،می روید سراغ 38 درصد باقی مانده و آنرا با تاویل و تفسیرهای عجیب و غریب بنفع تحلیل خود مصادره می کنید؟ با اینکه عرض شد که نوعا مشارکت در دموکراسی های پیشرفته در جهان همین میزان 38 درصد است ،بعکس ایران ،و آنجا هیچ گروه حتی رادیکالی ،شرکت نکردن 62 درصد باقی مانده را حمل بر مخالفت با نظام نمی کنند ،با اینکه عرض شد شرکت نکردن 38 درصد هم تابع فاکتورها و عوامل متفاوت و غیر همسان است ،و مع الاسف شما با اصرار بر اشتباه تحلیلی خود که هیچ مویدی حتی از دموکرات ترین کشورهای دنیا ندارد ،بار حقوقی یک رفراندوم 99 درصدی را با اموری موهوم نادیده می گیرید و آنرا آیه قرآن از دید من تلقی می کنید ، الان 37 بهار از یک انقلاب و یک انتخاب و رفراندوم قوی گذشته است ،شما بمن بگویید در جهان متمدن و در پیشرفته ترین دموکراسی های جهان هرچند سال یکبار بر سر اصل نظام و سیستم حکومتی رفراندوم می شود که شما با تکیه بر ظنیات خود متوقعید باید پس از 37 سال از یک رفراندوم باید آنرا تجدید کرد؟ در همان امریکا پس از 200 سال از سابقه تاسیس حکومت فدرال و تنظیم قانون اساسی ،چند بار رفراندوم در باره تغییر اصل نظام مستقر شده است ،همینطور در آلمان ،در فرانسه ،در انگلیس ،در سوئیس ،ووو؟ با اینکه من ظن قوی نزدیک بقطع دارم که اگر رفراندوم مجددی شود باز مردم دست از حکومت دینی بر نخواهند داشت ،و لابد مخالفان قلیل فعلی باز در آن صورت نیز بشکل دیگری بجرزنی خود ادامه خواهند داد ،نگویید من متوهم ام ،اگر تصوری که شما از جامعه اسلامی ما دارید درست است پس اینها که هرسال در 22 بهمن در سراسر کشور و شهرهای بزرگ و کوچک بخیابانها می آیند آیا جنیان هستند یا از کرات دیگر به اینجا میایند؟ همینطور مشارکت در انتخابات ها ،شما و همفکران شما هرقدر می خواهید و می توانید دم از تحریم مطلق می زنید ،کی و کجا مردم از شما تبعیت کردند؟ بحث من در مورد اصل نظام است ،من می گویم قرائن روشنی وجود دارد که اکثریت مردم ایران با اصل نظام جمهوری اسلامی موافقند ،اینکه در زمان و مکان هایی در داخل یک خانواده بزرگ اوقات تلخی و قهر و آشتی پیش می آید این یک نزاع داخلی است با لوازم آن ،ممکن است من خود نیز در یک انتخابات قهر کرده باشم و شرکت نکرده باشم در اعتراض بچیزی ،مثل انتخابات مجلس قبلی بواسطه رد صلاحیت های گسترده شورای نگهبان ،این اعتراض به یک روش است ،اعتراض به یک مدیریت است ،نه اعتراض به اصل نظام ،و بنظر من اعتراض های گوناگون و کنش های فعال در هر مقطع ممکن در دراز مدت اثرگذار است ،منتها شما چون با اصل نظام مخالف هستید ،ممکن است کوشش هایی را بی اثر یا کند بدانید ،بسیار خوب عقیده شما محترم ،بحث من این است که شما دید و برداشت شخصی خود را آیه قرآن نپندارید و بصورت موهوم آنرا به یک نسل تعمیم و تسریه ندهید.
        در مورد کلیاتی که ذکر می کنید من البته منکر وجود اجمالی فقر و بدبختی،بیکاری ،اعتیاد،فحشای ناشی از فقر ، فروش اعضا ،چند شیفت کار کردن ،نیستم ،و منکر سوء مدیریت ها در سالهای اخیر نیستم ،بهمین جهت می گویم باید در انتخابات ها به تاثیر گذاری حتی المقدور پرداخت ،شما یقین بدانید اگر در آن انتخابات سال 84 و در مرحله دوم خود ما اصلاح طلبان قهر نمی کردیم و با انتخاب هاشمی جلوی روی کار آمدن آن شخص فاجعه بار را می گرفتیم الان وضعیت اقتصادی اجتماعی ما و فلج اقتصادی ناشی از تحریم ها دامنگیرمان نبود ،بهرحال در مورد این کلیاتی که میگویید باید ارقام و اعداد و آمار را بمیان آورد نه تبلیغات کلی ،من مثلا منکر وجود مواردی از فروش کلیه نیستم ،اما شما آمار بیاورید که این چند درصد است ، اینها را شما بخاطر مخالفت با اصل نظام بزرگ سازی می کنید ،در مورد فقر من منکر نیستم ،در مورد اعتیاد و چیزهای دیگر ،بحث من این است که اینها را با مدیریت صحیح و رفع اشتباهات مدیریتی و تصحیح قوانین می توان رفع کرد ،در کدام جامعه پیشرفته و غیر پیشرفته فقر نیست ،کارتون خوابی نیست ،اعتیاد نیست ،در خود امریکا هم اینها با درصدهای متفاوتی وجود دارد ،من نمی خواهم توجیه کنم و بگویم از اینها صرفنظر کنیم ،بحث من اصلاح روش است ،و شما چون ایده تان تغییر اصل نظام است تا بموردی بر می خورید آنرا بزرگ سازی کرده تعمیم می دهید و می گویید باید نظام را عوض کرد! من با این روش شما هماهنگ نیستم.
        برای شما آرزوی موفقیت دارم

         
        • اقای سید مرتضی سلام
          با سپاس از توضیحات شما .من پرچم سفید را بالا بردم البته نه بمعنی پذیرش استدلالات شما بلکه بینتجه بودن بحث و گرفتن وقت حاضرین. لااقل یک تخفیف بخاطر کسانیکه این وضع را تحمل نکرده و اواره شدند و مغزهای متواری شده و اقلییت های مذهبی و زندانیان سیاسی در ان ۹۹٪ قایل شوید جای دوری نمیره اخه همعقیده نیستیم هموطن که هستیم

           
        • اگر منظورتان امید همان مهرداد است اشتباه میکنید .فقط خدمت ایشان ارادت دارم

           
    • شخصی حکومت فقیه را جمهوری اسلامی نامیده و در بهشت زهرا قول آب و برق مجانی و غیرو داده بعد بسرعت رفراندوم کرده و با این پیش فرضها و عدم توضیح در خصوص چنین حکومتی ، مثل صدام حسین از درون صندوق رای بدون ناظرین بین المللی عدد 99 درصد را بیرون کشیده و حالا معیار آخوند و پژوهشگر این سایت شده که هر جا کم بیاورد بگوید مردم این مقدار رای به چیزی که حداقل اسمش جمع نقیضین است داده اند ،جناب، جمهوری یعنی حکومت مردم بر مردم نه فقیه بر مردم، به نظام ولی فقیه هیچ انسان درستکاری نام جمهوری نمی دهد و هیچ انسان با شرفی به این کلاهبرداری استناد نمی کند ،مگر از جنس همان شخص !

       
  51. جناب اميد سلام بر شما
    بنده پاسخى مستدل و مستند براى سوالات جنابعالى ندارم و انچه را ميگويم صرفا بر اساس حدس و گمان شخصى خودم است؛
    دوست عزيز گنبد و بارگاه را اشخاصى احداث ميكنند كه باور به تقدس مرده اى كه زير ان مدفون است ، دارند و شايد اشخاص مدنظر جنابعالى خود بهتر از هر كس ديگر ميدانستند كه خود و مردگانشان هيج تقدسى ندارند تا بخواهند براى انها گنبد و ضريح بسازند زيرا چه كسى بهتر از خود پيامبر به صحت و سقم ادعاهايش ميتواند اگاه باشد.
    اما در خصوص تعداد امامزاده هاى داخل در خاك ايران رقم بسيار بيشتر از ٣٠٠٠ است و جالب اينكه شايد حدود نود درصد از انها فرزندان امام موسى كاظم هستند و جالبتر اينكه حضرت امام موسى كاظم عليه سلام در سن ٥٥ سالگى فوت نموده و بر طبق برخى اقوال ٣٥سال از عمر مبارك خود را نيز در زندان بسر برده اند و چنانچه ازدواج و صاحب فرزند شدن ان بزرگوار را از سن ١٨ فرض نماييم ، ايشان بدون احتساب سنواتي كه در حبس بوده اند فقط ٢ سال براى توليد مثل اينهمه فرزند كه تنها بخشى از انها در ايران مدفون هستند ، فرصت داشته كه اين خود بهترين و بالاترين اعجاز ايشان است براى ان كوردلانى كه حقيقت (ساخته دين مقدس اسلام) را به سخره ميگيرند. البته غير از باورمندان به تقدس بعضى از اهل قبور ، بعدها جماعتى از دين فروشان نيز با ساختن گنبد و بارگاه و ضريح دكانى بى سرمايه براى خود ساختند تا باورمندان به تقدس بعضى از اهل قبور را ، بى هيچ زحمتى سركيسه نمايند و ان شد كه اين باورمندان با پاى خود به اين دكانها امده
    و با دست خود اندوخته و ماحصل دسترنجشان را البته با نهادن دوصد منت بر ديدگان خود ، به ان دكانداران- (كه نمايندگان و جانشينان خفتگان مقدس هستند) – دهند تا انكه در زير گنبد و در خواب ابدى خفته يا حاجاتشان را دهد و يا در روز جزا شفيع گناهانى شود كه انها مرتكب شده اند و خود از ان بى خبرند و شايد هم باخبرند. زيرا مكرر زيرگوش انها زمزمه شده كه همه ما گناهكاريم و واى بحالمان اگر در روز جزا معصومين و منسوبين به معصومين شفاعت ما را نكنند و حال براى خشنودى اين اهالى قبور مقدس كه قرار است در روز جزا -كه مار غاشيه دهان باز كرده براي بليعدن ما- شفيع گناهانمان باشد ، چه چيز ميتواند بهتر از دادن پول به انها از طريق واريز كردن ان به ضريحشان باشد؟ خودمانيم …!!چه اشكالى دارد كه ما رشوه اى پرداخت كنيم تا روز جزا شفيعى براى گناهانمان حاضر باشد و نگذارد ما را براى هميشه و هر روز – كه مطابق احاديث هر روزش برابر با پنجاه هزار سال است- در اتش بسوزانند و بسوزاننند و بسوزانند؟ (فقط من از اين در شگفتم كه وقتى قرار است شخصى تا ابد و براي هميشه در اتش دوزخ بسوزد ديگر برايش چه فرقى دارد كه هر روز جهنم معادل پنجاه هزار سال اين جهان باشد يا معادل پنج ثانيه ان؟!!!)

     
  52. عذر خواهى ميكنم / در نوشته فوق يكجا بجاى نام امام موسى كاظم نوشته شده امام صادق و طول عمر ان امام نيز ٥٥ سال بوده.

     
  53. با این همه سخنرا نی ها ی پر فضیلت به یاد نیما یوشیج افتادم :

    میرداماد شنیدستم من
    که چوبگزیدبر خاک وطن
    بر سرش آمد و پرسید
    ملک قبر که : من ربک من ؟
    میر بگشاد دو چشم بینا
    وآمد از روی فضیلت به سخن
    اسطقسی….. است بدو داد جواب
    اسطقسا ت…. دگرزو متقن
    حیرت افزودش از این گفته ملک
    برد این واقعه پیش ذلمن
    که زبان دگر این بنده ی تو
    می دهد پاسخ ما در مدفن
    آفریننده بخندید و بگفت
    تو به این بنده ی من حرف نزن
    او در آن عالم هم زنده که بود
    حرفها زد که نفهمیدم من

    هر چند باید آنها را جدی گرفت

     
  54. حضرت آیت الله العظمی نوری زاد دامت برکاة و دامت افاضاة، سلام علیکم ، ضمن آرزوی تندرستی و سلامتی بر شما انسانِ بصیر ، آزاده ، حکیم ، فرزانه ، بشیر و نذیر .____ با توجه به کجروی های مختلفی که در تمامی زمینه ها در نظام اسلامی اتفاق میافتد ، تعداد کمی از افراد شجاع ، دلسوز و متفکر مانند حضرتعالی این اعوجاج ها را بازگو و بر ملا میکنند ، اما هستند بیشتر مراجع ، آیت الله ها و ائمه جمعه و جماعت و دیگر مسئولین مکلّا که در پَسِ کله خود پرده ای کشیده اند تا که این اعوجاج ها را ندیده و جَهدی ننمایند . استفتاء شرعی ، قانونی و اجتماعی از حضرتعالی آن که ندیدنِ عمدی این کجروی های اظهر منِ الشمس و قاعد بودنِ ایشان ” نفاق ” است یا که ” تقیّه ” و سکوت در زمان سلطانِ جائر و ستمگر ظالم ؟ الحقر ___مبشّر

    ——————–

    سلام مبشر گرامی
    من به این پرسش شما پیش از این بگونه ای دیگر پاسخ گفته ام. ندیدنِ ظلم، و اصرار به ندیدن آن، عینِ همراهی با ظلم است.
    با احترام

    .

     
  55. یک سوال ساده از از سید مرتضی .

    آقای سید مرتضی من از نسلی هستم که چه خوب و چه بد اصول تشیع را بدون تظاهر قبول دارم و از افراط و تفریط بیزارم .اما بفرمایید برای نسل امروزی که همه دزدی ها و فساد و جنایات فعلی را از چشم دین می بیند چه جوابی دارید ؟هم لباسان شما 37 سال پیش این کشور به قول شما طاغوتی را از شاه تحویل گرفتند . در این مدت این مردم و این کشور تحت اختیار کامل شماها بوده اند. حالا به دور از بحث های آکادمیک و رسمی انصاف بدهید در این مدت چه کرده اید که باعث افتخارتان باشد؟آیا برای این کشور جز جنگ و فقر و فساد و بدبختی دستاورد دیگری هم داشته اید؟

     
    • نقطه شک گرامی

      شما در نقد و انتقاد از کارکرد حکومت و مدیریت های مختلف آزاد هستید ،در این موارد نیز ادعاهای کلی در بحث ها کارساز نیست ،باید بطور جزئی موارد مورد انتقاد را با بینه و برهان بیان کرد ،و پاسخ مدافعان حکومت و مدیران گذشته و حال این کشور را شنید و به ارزیابی پرداخت ،ممکن است در موارد ادعاهای شما خلاف واقع باشد یا اطلاعات اتان ناقص باشد ،و بهرحال بحث ایراد و انتقاد به کارکرد های اجتماعی ارتباطی با حقانیت یا بطلان مذهب تشیع ندارد ،و باید ساحت بحث ها را از هم جدا کرد.
      عید مبارک

       
  56. سلام و درود و سلامتی به شما بزرگوار،

    سالیانی نه چندارن بلند(از 88) است که با قلم شما بزرگوار یکی شده و وابسته!! طوری که هر روز انتظار آپ دیت شدن و دیدن متن جدیدی از شما رو دارم. هدف از ارسال پیام تبرک عید و نو شدن طبیعت و پوشاندن ضعف های معنوی و جسمی خود و تلاش برای بهتر شدن بود. تاریخ شما رو فراموش نمیکنه هر چند که انسانها اصلا حافظه ای تاریخی خوبی ندارند. دوستتان داریم و سلامتی و سربلندی و شادی رو آرزو داریم

    دوست اینترنتی و راه دور شما
    اشکان

     
  57. سلام بر کاوه گرامی
    بنده به هیچوجه دین ستیز نبوده و بر عکس اعتقاد دارم دین آمده تا زندگی ما را سامان دهد نه اینکه ما مراقب آن باشیم تا خدشه ای نبیند.من صرفا با کاربری سیاسی از دین(مذهب)و مداخله دادن آن در زندگی دیگران مخالفم چه جور.شاید باور نکنید که این نگارنده از 10 سالگی نماز خوانده و از 13 سالگی روزه گرفته و به حمدالله تا کنون این موضوع ترک نشده است.از نظر من ما خدا نیستیم تا دیگران را قضاوت کنیم و اگر به وجودش اعتقاد داریم باید این امر را به او سپرده و خود را به کنار بکشیم.کاوه عزیز با دید من مابین دیندار و بی دین تفاوتی نیست و هیچ امتیازی این بین وجود ندارد و شخصا دین را امری خصوصی دانسته و در زندگی اعتقاد دارم حرف اول و آخر را باید خرد و خردورزی بزند.بنده از نوشتار شما نکاتی آموخته ام بی اغراق.اما احساس می کنم اگر قدری خشم و نفرتی که در کلام شماست تخفیف یابد این نوشتار بس زیبنده تر و بسیار مفیدتر خواهد بود.بزرگوار خواهشی دارم.اگر کسی مانند مرتضی عزیز با عقایدی بسیار متفاوت از من و شما آمد و کلامی را گفت او را مزدور ننامیم.این رسم انصاف نیست.در این سایت دیده ام به ناحق جفای زیادی در حق او شده است.القابی بسیار زشت زننده و خالی از خرد.کسی گفته اویک تیم دارد که برایش می نویسند!آخر برادر جان اگر قدری نوشته هایش را می خواندی می دانستی که تماما از یک فکر منشا گرفته.دیگری او را مصباح نامیده!آخر عزیز من جانم را می دهم اگر توانستی مصباح و مصباحها را وادار به گفتگوی دو طرفه کنی.سومی می گوید …است.آنقدر این کلام زشت است که از آوردنش معذورم و…مرتضی با ما در یک درد مشترک است هرچند شاید خود نداند!ما به دلیل خفقان موجود در جامعه همدیگر را جز در این سایت ندیده ایم.او به دنبال عقایدی متفاوت است تا خود را ورزیده تر کند و ما به دنبال فضایی که سخن خود را بگوییم.از نوشتار بلند او قضاوت دیگر نداشته باشیم.او صرفا می خواهد حرف بزند و ماهم.این دریچه را به روی هم نبندیم.بنده شخصا از مرتضی علی رغم تضارب شدید آرا ممنونم که ناخواسته مرا به مطالعه بیشتر ترغیب کرد و منهم در نوشتار او در جای جای این سایت تاثیر خود را دیده ام.در جاییکه زیر یک خم او را گرفته ام بدل زده و جاییکه هجوم آورده او را به پل برده ام.حریف هرچه زبده تر باشد دل انگیز تر است.باور کن.
    نوروزت مبارک دوست من
    پاورقی:از برکت حکومت ایدئولوگ حاکم بر ما که گویا با خرج از جیب بیت المال راه جدیدی برای سانسور یافته است این روزها کامنتها بعضا ارسال نمی شود و نمی دانم دلیل چیست و این امر سبب می گردد که کامنت اول من حذف شده و دوباره با مراجعه به ذهن خود بازنویسی کنم که در برخی موارد دیده ام نوریزاد گرامی هر دو مورد را چاپ کرده که تفاوتی با هم دارند.با نگاه به نظرات سایر کاربران بعضا دیده ام این مشکل برای آنها هم بوجود آمده.این بار هم چنین بوده امیدوارم این خطای سهوی را ببخشایید.

    —————————

    سلام آرتین گرامی
    صمیمانه از شما و از قلم شریف شما تشکر می کنم. در این صبحگاه دومین روز فروردین، نوشته ی پسندیده ی شما مرا با مستیِ یک چنین نگرش شایسته و انسانی مواجه فرمود. بله، این سخن هماره ی من بوده و هست. که مته به مغز کسی که مخالف ماست نزنیم. و از او نخواهیم که همانند ما باشد تا تحویلش بگیریم و خودی اش بدانیم. عصبیت و نفرتی که از قلم چندنفر از دوستان فوران می کند، نفرتی است که از اسلام تاریخ و از اسلام نظام اسلامی دارند. و در این سایت، همان نفرت را بر سر کسی می بارند که وجهه ای اسلامی دارد و اسلامی می اندیشد و اسلامی می نویسد. من بارها نوشته ام که سیدمرتضای گرامی، یک مسلمان است با گرایشی که برای خود آراسته و بدان معتقد است. از او نخواهیم که از نردبان باور خود فرود آید تا ما با او اختلافی نداشته باشیم و بل قربان صدقه اش برویم. بارها نوشته ام که تصور کنیم سید مرتضی در این سایت نه بل یک هندو در اینجا می نویسد و همان هندو هر دو پایش را در یک کفش کرده که اعتقادش برتر از همه است و اساسا همه عرض و طول عالم را به باور خود منتسب می کند. چه ایرادی دارد انصافاً؟ خب باور سیدمرتضی بر این است که هست. ما تا زمانی که یک اندیشمند مسلمان و یهودی و مسیحی و هندو و بودایی و زرتشتی و بت پرست و کمونیست و حتی یک طرفدار داعش در محدوده ی حرف و نوشته و گفتگو، به پراکندن باور خویش مشغول است باید برای وی تریبون بپردازیم. نه این که میکروفن همان تریبون را چماق کنیم و بر سرش بکوبیم که تو مثلا طرفدار فلان باوری هستی که در فلانجا فلان جنایت را کرده است و می کند. ما زمانی از سیدمرتضی فاصله می گیریم که او را قمه بدست و کلت به کمر در معرکه ی تسری ظلم ببینیم. ما اگر قدرِ حلاوتِ گفتگو را می دانستیم هرگز به طعم تلخ عصبیت روی خوش نشان نمی دادیم. سیدمرتضی در این سایت، اصرار به گفتگو دارد و ما اصرار به عصبی کردن وی داریم. و این پسندیده نیست. من همینجا از صبوری سیدمرتضی سپاس می گویم. او یک تنه ایستاده و ضربه های نفرت جماعتی را تحمل می کند. و این تمرین بزرگی است که تنها و تنها سید مرتضی بدان تن سپرده و در میان دانشمندان اسلامی من همچو وی ندیده ام. تلخ نویسی های هرازگاه وی را به همین معرکه ی بارشِ نفرت مربوط بدانیم. که یک نفر تا کجا می تواند اهل مدارا باشد و هر از گاه از محور مدارا خروج نکند؟
    سپاس نازنین
    سپاس
    سپاس

     
    • آرتین گرامی درود و نورزتان خوش !به امید داشتن سالی خوب و خوش و خرم و پر امید.دوست ارجمند من بارها دراین سایت نوشته ام که من شخصا با دین و اعتقادت تا زمانیکه در حریم خصوصی هستند نه مشکلی دارم و نه کاری دارم.ولی اسلام از بدو بوجود آمدن باسیاست در فضای عمومی بوده.اصولا بقول یکی از طلبه های شیعی عراقی که چندی پیش دراین سایت فیلم کوتاهی از او گذاشته شده بود محمد خود اسلام را سیاسی کرد.پس دوست گرامی مشکل از اسلام است و در فضای عمومی که سیاست را هم شامل می شود عصبیتها و توهین و سخنان ناروا بسیار عادیست.شما در آزادترین کشور دنیا هم که تشریف ببرید زمانیکه فکری یا عقیده ایی به این فضا وارد می شود بخصوص که مثل اسلام خود را برترین و بهترین …هم می دداند سیل انتقادات و ناسزاها …بسویش روان می شود.دلیل اش هم اثریست که بر زندگی افراد در جامعه می گذارد.سید مرتضی هم چنین چیزی را بخوبی می داند و درست بهمین دلیل هم در این سایت است.ایشان با دفاع از کشتار و نابودی و سلاخی دگراندیشان خود را در معرض توهین و تحقیر قرار داده.تازه آنچه دراین سایت نوشته می شود یک در میلیارد هم نیست!

       
      • مزدک عزیز سلام بر تو
        شما به مباحثات من با ایشان رجوع کنید گمان ندارم سخت تر از این مباحثات در این سایت بوده باشد.من با نقد عقاید بطرز بسیار شدید مشکلی ندارم ولی مستدعیست کسی را مزدور و دروغگو و نفهم و…خطاب نکنیم.به این نقد نمی گویند اصطلاحا نامش ترور شخصیت است.مرتضی فردیست با عقاید متفاوت از من و شما. همین وبس.
        سال نو بر مزدک نازنین گرامی باد

         
        • آرتین گرامی شما درست می گویید که سید مرتضی فردیست مثل دیگران ولی دوست ارجمند مگر تک تک آن جنایتکارانیکه اینهمه درد و رنج را بر مردم روا داشته اند غیر از اینند؟نه آنها هم انسانهایی مثل من و شما هستند ولی گفتار و رفتار آنها باعث آینهمه جنایت در ایران شده.سید مرتضی با طرفداری از این جنایتها و حاکمیت دین اسلام بر جامعه باعث خشم دیگرانی می شود که از جنایتکاران حاکم صدمه دیده اند.شما دوست گرامی نمی توانید از کسانیکه فرزندان خود را از دست داده اند و خانه و زندگیشان را مشتی قاتل و تروریست بنابودی کشیده اند به کسیکه نه تنها اینهمه جنایت را محکوم نمی کند بلکه به توجیه دینی آنها می پردازد توقع بردباری با چنین فردی را داشته باشید.دوست ارجمند بخشش و یا گذشت که بدون درخواست طرف مجرم نمی شود.دوست گرامی کسانیکه در هرم قدرت در حکومت اسلامی بوده و هستند بدون یک استثنا جنایتکارند و کسانیکه از آنها طرفداری می کنند یا مزدورند و و یا جزئی از این حکومتند.

          ———————

          مزدک گرامی
          تصور کنید مردی در یک گذرگاه شلوغ ایستاده و با یک بلند گوی دستی مدام داد می زند: من قاتل ها را دوست دارم. من هیتلر و چنگیز را دوست دارم. بالاتر از این؟ آیا به گمان شما در یک جامعه ی پسندیده چه باید کرد با این فردِ هیتلر دوست؟ آیا باید به او توهین کرد؟ از حقوق مدنی بازش داشت؟ بل آن زمانی باید جلوی او ایستاد که آن فرد، سخن از دوستی با قاتلان را به عمل در آورد. اینجاست که ما باید وارد عمل شویم و جلوی او را بگیریم. در این زمانه هزاران فرقه در لحظه مشغول تولید خرافه و فریب اند. این ما هستیم که باید تلاش کنیم و با خردمندی فریب نخوریم و درستی را از نادرستی باز شناسیم. عصبیت شما چاره ی کار نیست نازنینم. نردبان عصبیت شما را بر بامِ شایسته ای نمی نشاند.
          با احترام

          .

           
    • عالی جنابان آرتین و نوریزاد ارجمند

      فرمایشات شما کاملا درست و پر معنیست ولی نکته کوچکی را هر دوی شما عزیزان از مد نظر دور کرده اد.
      بنده ازبدو شراکتم در سایت محتم آقای نوریزاد به هیچکس کوچکترین اهانت و یا گستاخی نکرده ام و این عمل را بسیار نکوهیده ناپسند میدانم و همواره کوششم این بوده است که بهنگام گفتگو با هر کسی با هر باور و عقیده ای جهت ادب و احترام را رعایت کنم و در این ا مر آقای مرتضی عزیز نیز مستثنا نبوده اند ولی ایشان در یکی از کامنت های خود به من فرمودند «شما که فرار کرده و به امریکا پناهنده شده اید…..» بنده جوابی به ایشان ندادم. منظورم این هست که خود ایشان هم در این معضل چنان مظلوم و بیگناه نیستند و در بسیاری از موارد با بکار بردن القابی که دشنام نیستند ولی همانقدرنکوهیده مخاطبان خود را تحریک میکنند. شما به کامنتی که آقا مرتضی درهمین پست برای جناب گلابتون گرامی نوشته اند توجه کنید که با « بهائی گرامی گلابتون » شروع میشود و در یکی از پست های سابق کامنت خودرا با «کاربر بهائی » شروع میکند

      البته بهائی خطاب کردن گلابتون ارجمند دشنام و یا توهین نیست و گمان نکنم گلابتون اصلا توجهی به آن بکند ولی همه ما میدانیم که چرا ایشان این کلمه را بکار میبرد. عزیزان قصد و منظور اهمیت دارد نه حرف.
      شما تا بحال دیده اید که آقا مرتضی حتی یکبار گفتار جناب مزدک عزیز را بدون پاسخ بگزارد؟ در صورتی که القاب استفاده شده از طرف مزدک یک عقیده و باور را نشانه دارند نه شخص را، ولی پاسخ جناب آقا مرتضی خود شخص مزدک را هدف میگیرد. شما به پستی که آقا مرتضی در وصف سید رضی نوشته اند سری بزنید ازآغاز تا پایان همه توهین و بد گوییست.

      خلاصه اینکه زیاد نگران مظلومیت آقا مرتضی گل و گلاب نباشید ایشان کاملا قادر بدفاع از خود هستند و دراکثر مواقع علاوه براینکه هرگز کم نمی آورند غالبا پیش نیز میافتند

      نوروزتان شاد، پیدار و تندرست باشید

      رسول

       
      • سلام بر رسول نازنین
        شما مگر مرتضی یا آرتین را می شناسی؟وقتی کسی را صرفا از روی نوشتار در این سایت شناخته ایم منطقی نیست بر شخص او بتازیم.من وکیل مدافع کسی نیستم و پرچمدار حقوق دیگران هم همینطور.اگر مرتضی یا آرتین و رسول …هم اشتباهی کرده اند مذموم است بی شک.ولی نازنین در قدیم اگر جماعتی بر سر کسی می ریختند که او را بزنند مرام مردم ما چنان بود که مهاجمان را ابتدا گرفته و اصطلاحا می گفتند تنها گیر آورده اید و…بعد به حال ماجرا می پرداختند.شما فرض را بر این بگیر.واقعا چه شد آن صفات خوب مردم ما.لعنت بر این حکومت ایدئولوژیک که همه چیز ما را گرفت.لعنت.

         
      • آقا رسول گرامی

        عزیز دل ،از آب گل آلود ماهی نگیر دوست من! و وسط دعوا نرخ تعیین نکن جانم! من بیاد ندارم بشما گفته باشم به امریکا پناهنده شده اید ،شما گفته اید در امریکا هستید ،و من در بحث هایی اشاره به رفتن شما از کشور و دستی از دور داشتن کرده ام اما نمیدانم شما پناهنده سیاسی یا غیر سیاسی هستید یا نیستید ،من چنین اتهامی را بیاد ندارم ،در عین حال خود را معصوم نمی دانم ،اگر آن جمله را در پیج های سایت نوریزاد یافتید بیاورید ،اگر من سخنی از پناهندگی شما بمیان آورده باشم ،قبول می کنم بشما اتهام زده ام ،و پیشاپیش از آن عذر خواهی می کنم و روی شما از راه دور و از وراء امواج ایتنرنت می بوسم ،و در مورد خارج بودن ایرانی ها بارها گفته ام که مهاجرت و انتخاب مکان زندگی حق شخصی اشخاص است و این جهت خودبخود سبب هیچ مدح و ذمی نیست ،حالا شما این مورد غیر مستند را مقایسه منصفانه کنید با آنچه که اینجا همفکران شما از آشناس ها و ناشناس های شجاع از اقسام فحش و توهین و افتراء نثار من و مصلح می کنند بصرف اینکه به اصولی باور داریم و بصرف اینکه برداشت ما از مسائل جامعه با آنها متفاوت است ،واقعا اینها قابل قیاس با این مثالی که شما زدید هست؟من کجا با الفاظ رکیک و زشت کسی را خطاب کردم دوست عزیز ،در مورد گلابتون بهائی هم توضیح دادم و توضیح شما کافی است اما شما بمن بدگمانید و خود این سوء ظن از دهها فحش بدتر است ،رسول عزیز ،قربان شکل ماه ندیده ات بنای من توهین حتی بمزدک هم نیست ،گاه ممکن است عصبانی شده باشم از لحن و الفاظ او اما بطور عادی اهل فحش و ناسزا نیستم ،در مواردی هم اگر کسی تمسخر آمیز بمن طعنه زند طابق النعل بالنعل ممکن است با او مقابله بمثل کنم ،اما من هرگز در خود نمی بینم اگر کسی مودبانه و جدی و انسانی با من سخن بگوید او را بیازارم.
        موفق باشید

         
    • سلام نوری زادگرامی
      این حرفهایت باآن حرف های بالا که دررابطه بابحث جناب سبدمرتضی وگلابتون است متفاوت ومتناقض است.
      وبه جناب آرتین منصف وخیلی مؤدب درودمی فرستم وسال نورراشادباش می گویم
      مصلح

       
  58. سلام بر نوریزاد گرامی
    برادرجان گند زدی به روز تعطیل اون بدبختای مزدور لابد انتظار داشتی خوش اخلاق هم باشن؟!بالاخره نظام مردمی منطبق با رای اکثریت مردم و با مشارکت بالا در رای گیری که نشانه ناب بودن دموکراسی تو اونه بایدم اینجوری باشه دیگه!خدا آقای خمینی رو بیامرزه که واقعا تو عمرم ندیدم کسی مثل اون به وعده هاش وفادار باشه.

     
  59. سلام به جناب نوری زاد دلاور و دكتر ملكی نستوه و ديگر همراهان ثابت قدم
    سال را كه چنين شايسته آغاز كرديد به يقين به همت شما بزرگواران سالی نيك و بايسته ای در پيش داريم. برقرار باشيد دلاوران و پايمردان.

     
  60. درود بر شما من عاشق شما شدم عاشق فکرت عاشق جسارتت عاشق خیر خواهی و مهربانییت من عاشق مظلومییت وعاشق صبور یت عاشق پشت کارت عاشق حس همدردیت شدم من عاشق حق طلبی وعاشق وجدان بیدار ت هستم ازتان شماره تماس میخام
    به امید پیروزی حق بر ناحق

     
  61. با سلام — امام خمینی در روزهای اول انقلاب به مردم نوید میدادند و میگفتند که شاه قبل از انقلاب به شکلی در کشور خفقان ایجاد کرده بود که مردم از یک ” پاسبان ” می ترسیدند و مردم الان به برکتِ انقلاب دیگر مثل سابق از ” پاسبان ” نمی ترسند ! آقای نوری زاد فکر میکنید که این زمان با دوره امام خمینی چقدر فرق و توفیر دارد که شما از چند تا ” آژان ” خدمت وظیفه و کادر و یا با درجات صغیر می ترسید و آنچه را که آنها به شما دیکته میکنند که محلِ ورودی زندان اوین را ترک نمایید ، انجام میدهید و به آنطرف، پل هوایی میروید !

     
  62. روشنفکر
    3:39 ق.ظ / مارس 20, 2016
    رود بر ابر مرد نازنین محمد نوری زاد
    این سایت یک اندیشکده واقعی و یک دانشگاه است ولی متاسفانه بعضی اوقات افراد معلوم الحال و عقب افتاده ای با ارسال خزعبلات وقت دیگران را تلف میکنند بعنوان نمونه شخصی با ایدی سید رضی که مطالبش جز لودگی نیست و نشان از شخصیت رشد نیافته او دارد چنان مطالبی مینویسد که هر انسان روشنفکر و با دانشی را به تهوع دچار میکند و شگفتا که برخی افراد مانند خودش از نوشته های او تمجمید کرده و خواستار تداوم حضورش می باشند!! شاید بر خود سید رضی به علت نقصان رشد غقلی حرجی نباشد ولی من تعجب از حامیان اوست ایا وقت ان نرسیده که با طرد این افراد درمانده و عقب افتاده محیط سایت و این اندیشکده را از افراد نادان و سطح پایین پاکسازی کنیم تا کلاس این سایت پایین نیاید و سایر اندیشمندان انگیزه حضور در سایت را از دست ندهند؟
    ………………………………………………………………………………………………………………………………………
    ////////////////////
    /////////////////////
    برای چندمین بار باید گوشزد کنم که هیچ انسانی ملزم به احترام به اعتقاداتی که باعث اینهمه جنایت و خباثت و کشت و کشتار در جامعه ایران و جهان شده اند نمی باشد.دین و اعتقادات وقتی به حریم عمومی پاگذاشتند و وارد زندگی مردم و سیاست و حکومت شدند تقدس برنمی دارند.تقدس برای چنین اعتقاداتی به درندگانی مثل همین درندگان حاکم بر جان و مال مردم مصونیت می آورد.تقدس مربوط به حریم خصوصی است.از کی تا حالا مشتی قاتل و جنایتکار مقدس شده اند؟دربین خود عرب اینها تقدسی نتوانستند کسب کنند و مجبور به بکار گیری زور و شمشیر شدند.متاسفانه جناب نوریزاد تا حرفی از اسلام و رهبران اسلامی بخصوص شیعی می آید دست به سلاخی می زنند ولی حتی نام عمر و ابوبکر و عثمان را سلاخی نمی کند.در صورتیکه آن 3 نفر را تعداد بیشتری از مسلمین پیروند.و بهمین روش هم مثلا نام باب و بها الله و موسی و عیسی و غیره را.ولی روی علی و محمد و زینب و فاطمه و امامان شیعی حساس است.در صورتیکه پیروان آنها بیشتر از مسلمین و کل شیعیان 10 % مسلمینند.چرا؟لابد فکر می کند که امامان شیعی از دیگران برترند!؟این بنظر من درست نیست.ما باید خرافات و دروغ را بر ملا کنیم و این کاریست که سید رضی بخوبی و با اوردن احادیثی شبیه آنچه علمای(بر عکس نهند نام زنگی کافور!) شیعی برای توجیه خرافات و دروغهایشان می گفته اند می آورد و دراینکار باتوجه به شناختی که از اسلام و سنت حوزه و خرافات اسلامی دارد بخوبی مهارت دارد.هرکسی به طریقی که خود تشخیص می دهد حرفش را می زند.سید مرتضی با کامنتهای پر از دروغ و سفسطه و مغلطه و آیات و روایت بی سند و بی مدرک قال الباقر و صادق یکی در قالب داستان دیگری طنز و…سید رضی هم این شیوه نوشتن را بکار می برد.چون ما انرا دوست نداریم نمی توانیم جلو نشر افکارش را بگیریم.اگر چنین باشد می شود سانسور یعنی چیزی که با آن خود جناب نوریزاد با شجاعت تمام مبارزه می کند.امیدوارم این سال نو سید رضی هم بتواند حرفش را بزند و دیگران بخصوص پسرعمویش با کامنتهای یازده متری اش جوابهای دندان شکنی به او بدهد.

     
    • برای چندمین بار باید گوشزد کنم که : معنای مقدس ندانستن یک شخص ،یک تفکر و یک ایدئولوژی بمعنای “جواز عقلی تحقیر،فحش و ناسزا”به او نیست ،و معنای نقد یک شخص نیز،مساوی یا ملازم با تحقیر و فحش و لجن زدن به او نیست ،چنانکه معنای مبارزات سیاسی و آزادیخواهانه ،علیه یک گروه یا تفکر اجتماعی ،تحقیر و فحش لفظی و کاربرد روش های رادیکال نیست.

       
      • جناب سید تو و امثال شما چرا اینهمه توهین به دگراندیشان و بهائیان و …می کنید؟آیا وقتش نرسیده که از بکار بردن کلمات نادرست درمورد دیگران خودداری کنید؟

         
  63. روی سخن این نوشتۀ کوتاه با مزدک مبارز وفهیم است ونه با کسی که بخاطر امرار معاش دردروغ سازی و پراکندن خرافات وموهومات ////////////////////// همچون غریقی است که در اقیانوس دانش به پرِ کاهی چسبیده است.

    مزدک گرامی،

    آن مدارک تاریخی درمورد تعیین سن وسال خدیجه هنگام وصلت با محمّد که از جانب هموطن “محقق و مدرس معرفت اسلامی” ما ارائه شده اند، غیر مستند، بی پایه واز دَم دروغند. میگوید:

    ” کامنت گذار مزدک 1 معمولا مطالبی در مورد سن ازدواج حضرت خدیجه با پیامبر بزرگوار اسلام نوشته است ،حاصل یک بررسی تاریخی در این مورد را در پاسخ به ایشان ارائه می کنم،در این مورد هشت قول در بین مورخان تاریخ اسلام وجود دارد که آنها را با ذکر منبع تقدیم می کنم :

    1- قول به 25 ساله بودن خدیجه هنگام ازدواج :
    بنگرید به: دلائل النبوه (بيهقى)، 2/ 71؛ البداية و النهايه، 2/ 294.
    ———————-
    2- قول به 28 سال :
    بنگرید به: شذرات الذهب، 1/ 14؛ انساب الاشراف، 1/ 98؛ تهذيب تاريخ دمشق، 1/ 303؛ سير اعلام النبلاء، 2/ 111؛ مختصر تاريخ دمشق، 1/ 303.
    ———————
    3- قول به 30 سال :
    بنگريد به: سيره حلبى، 1/ 140؛ تاريخ الخميس، 1/ 264؛ سيره مغلطاى، 12
    ———————
    4- قول به 35 سال :
    بنگرید به :سيره ابن كثير، 1/ 625؛ سيره حلبى، 1/ 140.
    *************************************************************

    1- درمورد 25 سالگی خدیجه: اولاً- بیهقی درسال 995 میلادی یعنی 363 سال پس ازمرگ محمّد در خراسان بزرگ به دنیا آمده وبه سبب لااقل چهار قرن فاصله با دوران زندگی محمّد ونیز عدم ارائۀ حتی یک مدرک تاریخی مستند، دلائلش در “دلائل النبوة” درتخمین سن وسال خدیجه بی پایه و مهمل است. ثانیاً- درمورد ” البداية و النهايه” ابن کثیر نیز وضع به همین منوال است. ابن کثیر در سال 1300 میلادی یعنی 670 سال پس از مرگ محمّد متولد شده است. این مورخ اسلامی نیزپس از 7 قرن از درگذشت محمّد بجز دروغبافی درمورد سن خدیجه، کار دیگری نکرده است. مضافاً به اینکه محقق شهیر ما دچار نسیان شده و در ردیف 4 نوشته اش مجدداً از قول ابن کثیر سن و سال خدیجه را هنگام ازدواج با محمّد 35 سال ذکر کرده است!! ولی فراموش کرده که در همان نوشته، قبلاً از قول ابن کثیر سن خدیجه را 25 سال دانسته بود.

    2- اولاً- نویسندۀ ” شذرات الذهب” در سال 1623 میلادی یا 1000 سال پس از مرگ محمّد متولد شده و نوشته اش متکی به مدارک مستند و شواهد تاریخی نیست. ثانیاً- نویسندۀ ” انساب الاشراف” سه قرن پس از مرگ محمّد میزیسته ودر نوشته اش مربوط به سن وسال خدیجه، شواهدی نداده است. ثالثاً- درمورد مؤلف “تهذيب تاريخ دمشق” لازمست بدانیم که مؤلف نامبرده 12 قرن بعد از مرگ محمّد میزیسته و مدرکی هم ارائه نداده است. بقیۀ افاضات “محقق ومدرس اسلامی ما” نیز به همین ترتیب فاقد مدارک و شواهد تاریخی بوده و صرفاً جنبۀ دروغ پراکنی تاریخی از جانب “مدرس معرفت اسلامی!” دارند.
    بدنیست بدانیم که این فرد که بسیار خود را اهل منطق وخبره در مسائل دین اسلام و مذهب شیعه معرفی کرده است، نمونۀ زنده ای از //////////////////// از طریق اظهارات بی پایه و پراکندن موهومات واظهارات دروغ درمیان مردم ناآگاه تأمین میشود. برهمین اساس، این حکومت برمبنای دروغهای تاریخی و ادعاهای مضحک پایه گذاری شده و دستاربندان اداره کنندۀ آن غیر قابل اعتماد و /////////////////

     
    • جناب کبیری درود و نورزتان خوش و شاد باد.من کاری به مدارک ایشان ندارم .آنچه را من می نویسم چیزیست که با خرد خود می سنجم .آنچه را که با خرد سازگار نیست ما نمی پذیریم و خرافات و دروغ و جهل می دانیم.

       
      • خرد شما باید این را درک کند که در بحثی که یک پایه آن نکاتی تاریخی است ،نمی توان از مدارک و منابع تاریخ مکتوب قطع نظر کرد ،فی المثل اگر ایراد خرد مندانه خرد شما بر این استوار است که زن چهل ساله نمی تواند شش بار آبستنی داشته باشد ،پایه این ایراد بر مفروض بودن قطعی چنین سن و سالی برای آن زن استوار است ،حال اگر کسی کنکاش تاریخی کرد و با ارائه منابع مختلف تاریخی نشان داد که نقل های تاریخی در واگویه سن آن زن یکسان نیست و احتمالات دیگری مثل 25 و 30 و 35 و امثال آن هم مطرح است ،در اینجا اگر خردی وجود داشته باشد صاحب خرد نمی تواند بدون در نظر گرفتن محتملات دیگر منعکس شده در تاریخ فقط بر حرف اول خود پای بفشرد ،مگر اینکه اساس کار او طعنه زدن همواره در پوشش ظاهر فریب خرد باشد.
        لطفا لجت در نیاد!

         
    • آنچه که مربوط می شود به نقد شخصیتی و کینه ورزی ها و حسادت هایی که برخی از آنها ذیل چنگک ها دفن شده است ،ارزش پاسخگوئی ندارد ،آنها حد ادب و تربیت و شخصیت خانوادگی و اخلاقی نویسنده را بازگو می کند.
      اما در مورد بظاهر ایرادهای محققانه ای که نویسنده ارائه کرده است :
      1-عمده ایرادهای این نوشته به منابع تاریخی و سیری که روایات تاریخی از وقایع صدر اسلام است ،باز می گردد به فاصله زمانی بین نگارش این کتابها و وقایع صدر اسلام ،و اینکه مثلا بیهقی یا ابن کثیر یا دیگر سیره نویسان چون مثلا دو قرن یا سه قرن یا بیشتر کتابی را تالیف کرده اند ،بجهت بعد و فاصله زمانی حتما نقل های آنها نادرست یا کذب است چون نقل آنها متکی به تجربیات آزمایشگاهی و کربن و سنگ نبشته! و چیزهای دیگر نیست!
      این اشتباهی است که معمولا نسل جدید از مورخان فرهیخته!حس گرای معاند با دین و شریعت به آن اعتیاد دارند،غافل از اینکه :
      اولا اگر کم و زیاد فاصله زمانی بین نقلها در تاریخ مکتوب ،بخواهد مانع از تمسک به تاریخ مکتوب شود ،پس اساسا باید کلا درب استناد به تاریخ مکتوب را بست و فقط رفت سراغ سنگ نبشته ها! و کربن های آزمایشگاه! و نظائر اینها. در این جهت اینگونه محققان مدرن! عنایت نمی کنند که :
      اولا :اگر این مبنا پذیرفته شد ،مساله اختصاصی به تاریخ دینی نخواهد داشت،و در هر عرصه ای از حکایت تاریخ گذشته باید تماما تواریخ مکتوب از هرودوت و دیگر مورخان را باید ریخت دور ،و در این جهت چه تفاوتی وجود خواهد داشت بین فاصله زمانی صد ساله ،یا پنجاه ساله یا دویست ساله یا هرچه ؟

      ثانیا: این محققان نوین و بسیار مدرن ،تصور می کنند اگر مورخی مثل طبری یا دیگران در دویست سال یا کم و زیاد متاخر از وقایع تاریخی صدر اسلام اقدام به نقل وقایع می کنند ،همینطور شب خوابیده اند و صبح از خواب برخاسته خواب نما شده اند و اقدام به نقل تاریخ کرده اند! در حالیکه چنین نیست ،و کسانی که با (کربن نه!) کتاب شناسی و نقل خبر و روایت سروکار دارند می دانند که هر کتاب تاریخ یا روایت که تالیف می شده است ،بین مولف کتاب تا راوی حکایت کننده حسی از واقعه تاریخی ،زنجیره ای از وسائط و راویان را دارد ،و کتاب تاریخ یا روایت نمی تواند بصورت خواب نما و منقطع از سلسله اسناد نویسنده کتاب از راویان برشته تالیف درآید ،منتها روش ها قدیما متفاوت بوده اند ،برخی نویسندگان و روات گاه تمام زنجیره اسناد هر روایت را تا تاریخ وقوع واقعه نقل می کرده اند ،برخی نیز سلسله سندی خود تا راوی یا راویان مستقیم واقعه را در ابتدای کتاب آورده و دیگر در متن کتاب تکرار نمی کرده اند ،برخی هم مثل مرحوم شیخ طوسی در تهذیب الاحکام و مرحوم صدوق در من لایحضر الفقیه ،روایات را ذکر می کنند و اسناد خود را در انتهی کتاب میاورند ،غرض اینکه نقل تاریخ وروایت مکتوب چه پیش از پیدایش صنعت چاپ و چه پس از آن بر این مبنا استوار بوده است ،بنابر این نقل قول های تاریخی در کتب ارجاع شده چه فاصله زمانی آنها یکسال تا وقوع واقعه باشد و چه هزار سال بر این اساس استوار است نه بر کربن و آزمایشگاه و از این دستاویزهای مدرن و نو! حالا اگر کسی به نوشته محققانه! فوق نظری بیندازد می فهمد که همه چند سطر نوشته این نویسنده تکرار همین مطلبی است که عرض شد منتها آنرا در لفافه الفاظ نقد شخصیت و توهین به تحقیق دیگران که انگیزه های نفسانی مثل خودنمائی و حسادت ریشه آنهاست پیچیده شده است و فحش های آنهم زیر چنگک ها دفن شده است.پس این ایراد یک ایراد مبنائی بود.

      2-ایراد دوم که من آنرا ایراد شکلی (بهانه گیری) می نامم ،خود نشان دهنده این است که نویسنده متن اصلا رنج و زحمت مراجعه به متن های ارجاع شده نداده است ،با اینکه در وضع فعلی رسانه ای ابزارها برای مراجعه به هر متن براحتی فراهم است ،فی المثل نویسنده وقتی اشاره به یلی مثل بیهقی می کند خیال می کند بیهقی هم مثل خود او یک فرد راحت طلب و متعصب بوده است که بدون زحمت جمع آوری و سیر و سفر در مناطق مختلف ،و استناد به زنجیره روات ،همینطور نشسته وسط صندوق خانه منزل (چون آنوقتها رایانه و کاناپه راحتی وجود نداشته است!) و شروع کرده به تخمین و حدس زدن،یا شب خوابیده صبح خواب نما شده و نوشته سن خدیجه هنگام ازدواج مثلا 25 سال بوده است،غافل از اینکه وضع کتاب دلائل النبوه وضع کتاب تحلیلی و تخمینی نیست ،و دلائل النبوه یک کتاب نقلی روایی تاریخی متکی به اسناد روایی است ،و این نگرش افراطی نویسنده که بیهقی (یکی از عالمان و مورخان جامع اسلامی) را متهم به تخمین بی پایه و اساس کرده حاکی از این است که اصلا کاناپه راحتی را ترک تفرموده برود کتاب را بیاورد و مطلب را اول ببیند بعد اقدام به اصدار حکم کند. و همینطور ناظران ملاحظه می کنند که نویسنده براحتی نشسته در مورد ابن کثیر مورخ و ادیب بزرگ و همینطور صاحب شذرات الذهب نیز همین چوب را رانده است و گفته است اینها هیچکدام “مدرک” آعلی پسند(همان کربن و لابراتوار و سنگ نبشته!) از نظر ایشان ارائه نکرده اند!

      3- و مطلب سوم اینکه نویسنده در یک اقدام متهورانه بخیال خود با یک مچ گیری بزرگ بساط استدلال سید مرتضی را در هم پیچیده است !،چه؟ اینکه ارجاع دهنده در فقره اول یعنی ارجاع به مستند قول به 25 سال ،یکبار به بیهقی و دیگری به البدایه و النهایه ابن کثیر استناد کرده است ،در عین حال در فقره چهارم یعنی در مقام ارجاع مستندات قول به 35 سال باز به کتابی از ابن کثیر یعنی سیره ابن کثیر ارجاع داده است ،فهذا هو التناقض ،که ابن کثیر هم قول به 25 سال را گفته و هم قول به 35 سال!
      غافل از اینکه ابن کثیر چه در کتاب البدایه و النهایه و چه در سیره خود فقط در مقام نقل قول از بیهقی در دلائل النبوه است و اینکه بیهقی قول به 35 سال را با اسناد روایی خود نقل می کند و در ادامه می گوید : و قیل (گفته شده است) 25 سال ،بنابر این هم کتاب البدایه و النهایه و هم سیره ابن کثیر ناقل هردو قول و قیل از بیهقی است ،و علیهذا هردو کتاب می تواند منبع هردو قول باشد ،همین!
      و همه اینها حاکی از این است که نویسنده محقق و مدرن ما ،هم زحمت مراجعه به سندها را بخود نداده و صرفا اقدام به ایرادات شکلی نموده ، و هم در قالب نقد شخصیت و الفاظ فحش ذیل چنگک ها نفرت و کینه ورزی همیشگی خویش به دینداران را بمنصه ظهور رسانده است ،طوبی له و حسن مآب!

      ————————-

      سلام و سپاس سیدمرتضای گرامی
      از این نوشته ی روشمند شما شخصاً بهره بردم. سپاس که دانش و یافته های خود را با ما قسمت می کنید.
      سپاس

      .

       
      • جناب نوریزاد،

        آیا متوجه تناقض در رفتار و گفتار خود هستید؟ اگر متوجه هستید، پس چگونه شمائی که همگان را به خردورزی دعوت میکنید، براین نوشتۀ غیر منطقی و غیر علمی سید مرتضی صحه میگذارید؟ البته این اولین بارنیست که چنین میکنید. اولاً- این فرد طبق معمول به کلی گوئی پرداخته و باز خوانندگان را به روایات و احادیث اسلامی ارجاع داده است. درصورتی که چندماه پیش با ارائۀ یک آزمایش تجربی نشان دادم که اتکاء به روایات واحادیث برای اثبات امری در گذشته های نزدیک یا دور، غیر علمیست. پس جنابعالی که عده ای را دور وبر خود جمع کرده و آنان را تشویق به خردورزی و گفتار منطقی میکنید، باید قبل از هرکاری خودتان براساس منطق عمل نمائید. آیا مایلید دوباره آن آزمایش تجربی در رد کردن استناد به روایات و احادیث را برایتان توضیح دهم؟ ثانیاً- سید مرتضی طبق روال همیشگی اش باز اقدام به پرگوئی نموده ولی دریغ از ارائۀ یک منبع مستند اولیه. محض اطلاع شما و ایشان به عرض مبارک میرساند که درقرن 21 وبا وجود متدهای علمی مختلف در سنجش صحت و سقم وقایع تاریخی، محال وغیر ممکنست که مدعاهای ایشان براساس استناد به روایات واحادیث مورد قبول محافل علمی و پژوهشی دانشگاهی واقع شوند. واقعیت امریست و حقیقت از جنس دیگراست. برای رسیدن به واقعیت باید که حقیقت عین واقعیت بوده و یا بسیار نزدیک به آن باشد. بنابراین لازمست ایشان فاصلۀ بین واقعیت وحقیقت را با ارائۀ مدارک محکمه پسند یا خرد پسند پرکرده و وقایع تاریخی اسلام را بطور علمی و نه قال قال… مطرح کند. توجه خواهید داشت که اسلام دین نبوده و از جنبۀ الهی عاریست. علت اینکه درقرآن شاهد اعمال روزمرۀ محمّد و پیروانش هستیم نیزدال بر تاریخی بودن اسلام میباشد. ثالثاً- شما بخوبی از این واقعیت آگاهی دارید که میخواهید با حکومت جمهوری اسلامی مبارزه کنید در راه رسیدن به دمکراسی و آزادی. اگر چنین است، باید قبل از هر کاری به این واقعیت اذعان کنید که چنین حکومتی براساس خدعه و فریب بوجود آمده و آن خدعه و فریب به نوبۀ خود برپایۀ روایت سازی و تاریخسازی دروغین میباشد که حاصلش همین حکومت فاشیسم دینی است. لذا لازمست ابتداء تکلیف خودتان را با این دروغها روشن کنید تا سپس بتوانید به صورت ریشه ای در آگاه کردن مردم ناآگاه بکوشید. توسل به این روش گواینکه زمان میبرد، ولی در عمق اذهان و قلبهای مردم نفوذ میکند. از آن پس هیچ یک از این جمع قادر نخواهد بود تا مردم را بخاطر برآوردن امیالش مورد بازیچه قرار دهد. اینست اختلاف شما و ما در رسیدن به هدف برآوردن دمکراسی و استقرار یک حکومت مردمی که به حقوق مردم ارج نهد. مختصر اینکه شما دارید به سطح خراش وارد میکنید به گمان اینکه دارید در جهت احراز دمکراسی حرکت میکنید. خیر… این طور نیست. در مبارزۀ سیاسی تنها با تحریک احساسات مردم کاری اساسی صورت نخواهد گرفت. گواینکه لازمست، ولی کافی نیست. وقتی آن احساسات فرو نشست، همان مردم شما را بیخ دیوار قرار داده وپس از گرفتن جانتان شادمانه به راه اشتباه خود ادامه خواهند داد. با روبسپیر در انقلاب فرانسه چنین کردند وبا مصدق هم.

        کوتاه سخن آنکه اگر بنا به فرمایش خودتان از نوشتۀ روشمند سید مرتضی بهره برده اید، لطفاً روشمندی نوشتۀ ایشان را برای آگاهی کاربران ذکر فرمائید. ماکه روشمندی در نوشتۀ ایشان ندیدیم. ضمناً از ایشان بخواهید تا با ذکر دقیق قدیمی ترین مدرک تاریخی مورد اشاره درمورد سن و سال خدیجه هنگام وصلت با محمّد، خوانندگان را مستفیض نمایند، بدون اطالۀ کلام وتناقض گوئی لطفاً!!

         
        • جناب نوریزاد،

          لطفا به آعلی گرامی که فعلا با اینجانب قهر کرده و از طریق دیوار کوتاه شما برای من پیام می فرستد بگویید :آعلی بعدا میام توی همون سایته که آدرس داده بودی اونجا بحث ایدئولوژیک کنیم در مورد دین و ایدئولوژی و کرین و لابراتوار و اسناد روایات و عاری بودن اسلام از جنبه الهی و تفاوت حقیقت با واقعیت و سن و سال خدیجه هنگام ازدواج با پیامبر و قس علیهذا ،گفتگو می کنیم ،سایت نوریزاد که جای بحث از کربن و لابراتوار و سن ازدواج زنی در 1400 سال پیش و ابن کثیر و بیهقی و دلائل النبوه و مدرس معرفت و اینجور چیزا نیست که! اینجا جای بحث از دموکراسی خراشی و عمقی و سرنگون کردن حکومت جمهوری اسلامی و گذاشتن نوریزاد بیخ و دیوار و اینجور چیزاس! نوریزاد به آعلی بگو اونا چیه از اینا بگو!
          آندرستند نوریزاد؟!
          بایراموز موبارک اولسون!

           
      • باسلام و
        تبریک مجدد به شما و دیگر دوستان ، جناب نوری زاد عزیز با اینکه من به سیاست شما در چگونگی درج کامنت ها احترام میگذارم ولی این سئوال مطرح است شما که مخالف هرگونه توهین به اشخاص در این سایت هستید ه چرا هنگامیکه سید مرتضی ،اسم و آیدی افراد را با تمسخر قید می کنند ، با تذکر مواجه نمی شوند.
        نکته دیگر اینکه شما که با متوهم عظما (حضرت ولی فقیه )و اینکه مردم را صغیر و نابالغ فرض میکند و به جای همه تصمیم میگیرد ،مخالفید ،پس نباید برای اهالی این سایت وزین که پنجره ای به باغهای خرد و پاکی و آزادمنشی ،گشوده است تصمیم بگیرید که کدام مطلب مناسب است و یا باید سانسور شود مثل مطالب سیدرضی،مزدک،مصلح،انعامی،عرفانیان…..
        باتشکر : فرهاد عزیزی

         
        • جناب فرهاد پ

          ممکن است بطور مصداقی بگویید من کجا اسم و آی دی افراد را با تمسخر قید کرده ام؟

           
          • با سلام
            سید مرتضی عزیز
            شما در خطاب با اضافه کردن حرف ، آ ، به اسم علی ، ویا در پاسخ به مزدک ۱ ویا سیدرضی ویا قبلا شیرین خانم و اکنون گلابتون و یا سارا و افلاطون ( که اصلا کامنتهایش را نمی پسندم) وغیرو .. من همیشه جوابهایتان را وبحث با دیگران را دنبال میکنم شاید از این شکی که گرفتار آنم رها شوم ولی…….

             
          • فرهاد گرامی

            موارد دیگر غیر از آعلی را کلی گفتید و من بیاد ندارم به آنها توهین و تمسخر در مورد نامشان کرده باشم،همین مزدک با اینهمه تفاوت فکری و خشونت قولی و توهین هایی که بمن دارد من کی و کجا آی دی و نام او را مسخره کرده ام ،عنایت کنید بحث در مورد نام و آی دی بود ،در محتوا ممکن است کسی طعن بزند و طعن دریافت کند مثل همین بحث آخر من با آعلی ،اما مسخره کردن آی دی و اسم مساله دیگری است ،در مورد آی دی علی کبیری ،یکبار توضیح دادم که ایشان از ابتدا مرا مخففا آسد مرتضی خطاب کرد ،من اینرا البته توهین هم قلمداد نکردم اما برسم دوستی مطابق با خطاب او من نیز آقا را مخففا آوردم و گفتم آعلی ،آعلی هیچ بار منفی ندارد فقط مخفف آقا علی یا علی آقاست ،چون او گفت آسد من هم گفتم آعلی! اینها توهین نیست دوست عزیز ،همین الان اگر آعلی کبیری از قهر و بدبینی با من دست بردارد و مرا مثلا سید مرتضی خطاب کند و برسم متمدنانه آرتین جوانمرد با من کشتی عقیدتی بگیرد ،رد کند استدلال کند و بحث کند من ناراحت نمی شوم ،اما اگر با نخوت و تکبر سخن گوید و مسائل سیاسی و امور دیگر را با این بحث ها خلط کند و نقد شخصیتی کند و چیزهایی چنگکی بگوید ،من نیز بوزان سخن او با او سخن خواهم گفت ،فی المثل ببینید در همین مجادله اخیر او دو اشکال ظاهری بر منابع ارائه شده من داشت ،چقدر الفاظ نفرت آور بکار برد که رفت زیر چنگک ،و حتی از استاد معارفی من به استاد معرفت تعبیر کرد و حسد خود را ابراز کرد،شما دوست محترم که بحث ها را دنبال می کنید چرا اینها را در نظر نمی گیرید و تعبیر آعلی را اینقدر مهم می گیرید.
            بهرحال موفق باشید

             
  64. سلام به نام خدا یه سوال یعنی شما تو زندان وایفا و کامپیوتر دارید که سایتتونو بروز می کنید؟آیا زندانیان دیگه این امکانات رو دارن؟

     
    • جناب منصوری

      اگر شما قبل ازتمایل شدید، احساس اجبار و شتاب برای مطرح کردن سؤالی بی مورد و بی محتوی قدری این سایت و پست های قبل آنرا مطالعه فرموده بودید و خود را با جناب نوریزاد و اهداف ایشان آشنا میکرید جواب خود را میگرفتید و در ضمن متوجه میشدید که ایشان در داخل زندان اوین زندانی نیستند ایشان اغلب در مقابل درب ورودی دادسری اوین و یا در انتهای شیب منتهی به آن، زیرآن پل تشریف دارند. آنهم نه همه روزها.

      درهرصورت از شما برای خنده و انبساط خاطر باید تشکر کرد

      رسول

       
    • الان من باید مسکن بخورم، همین.

       
  65. خروارخروار دانش
    خروار خرواربینش
    خروار خروار معرفت
    بار دیگر رهبر ایران اظهار فضل نمودند و ما را بدنبال ترجمه و تفسیرفرمایشاتشان حیران و سرگردان کاشتند.
    رحمی بر فهم ملت
    گاماس گاماس
    نه خبر ده؟

     
  66. تبریک نوروزی به همۀ دوستانی که در راه مبارزه با خرافات و موهومات اسلامی، در میدان روشنگری پیشگام شده اند.

    ” جمهوری اسلامی با بی بی سی آمد و با اینترنت خواهد رفت! ” وجود اینترنت چنان وحشتی در میان دستاربندان ایجاد کرده است که از آن در هر مناسبتی به عنوان “دشمن” یاد کرده و حتی سازمانی با بودجۀ کلان برای مبارزه با آن تأسیس نموده اند. اینست نشانۀ درستی راه دوستان روشنگردر اینترنت و این مبارزه تا محو کامل جمهوری اسلامی وبرقراری آزادی و دمکراسی در ایران، همچنان ادامه خواهد یافت.

    ————————-

    جناب کبیری گرامی
    دستار بستن جماعتی را مسخره نکنیم. بسیاری از مردمان خراسان و ترکمن ها و بلوچ ها و اعراب دستار بر سر می بندند. به سخره گرفتن وضع ظاهری یک نفر یا یک جماعت هرگز پسندیده نیست. نوشته ها و باور ها و گفته ها را نقد کنیم و کاری به ظاهر افراد نداشته باشیم.
    باشد؟
    سپاس

    .

     
    • درود بر نوریزاد که نور بر تاریکخانۀ اشباح تابانده است. با سپاس از تذکر شما. با احترام با نظر شما در مورد عمومیت دادن واژۀ “دستاربندان” به دیگر مردمان ایرانی از قبیل ترکمن، عرب و بلوچ، موافق نیستم. علت آنست که آخوندها خودشان را به مردم به عنوان “معمّم” معرفی کرده اند. “معّمم” نیز به معنی کسی است که عمامه بر سردارد و معادل فارسی آن نیز “دستاربند” است. پس اگر بجای واژۀ عربی معّمم از واژۀ ترکیبی فارسی دستاربند استفاده شود، لباس کسی مورد تمسخر قرارنگرفته است. گمانم براین بود که خوانندگان گرامی متوجه منظور نویسنده شده باشند. حال اگر شما تفسیری غیر از برداشت من داشته باشید، میتوانم از این منبعد از واژۀ نیمه فارسی – نیمه عربی “عمامه داران” استفاده کرده یا شما هم یاری نموده و برای جمع آخوند که لباسوارانه به شمائل پیغمبر اسلام درقرن هفتم درآمده و به تحمیق مردم ناآگاه پرداخته اند، واژه ای مناسب با لباس ریاکاری این جمع پیشنهاد فرمائید.

      آن یکی شیریست اندر بادیه/ آن یکی شیریست اندر بادیه
      آن یکی شیریست کآدم میخورد/ آن یکی شیریست کآدم میخورد

      ——————————-

      درود نازنین
      شما اگر بار دیگر به توصیه ی من رجوع کنید خواهید دانست که مراد من این بوده و هست که عقیده و باور یک جماعت را اگر نقد می کنیم به لباس شان تیغ نزنیم. همه ی روحانیان در همه ی مذاهب لباسی متفاوت از مردم دارند که در مرتبه ی نخست برای شناخته شدن است. مثل این که ما از یک ارتشی یا از جماعتی از ارتشیان و سپاهیان و بلوچان و عرب ها آسیب دیده باشیم و لباس شان را به طعنه بگیریم.
      سپاس که مرا در این راه دشوار همراهی می کنید
      سپاس

      .

       
      • من به سخن نوریزاد نازنین ،اضافه می کنم که قرائن کلامی آعلی ،بوضوح حاکی از این است که کاربرد این تعبیر نزد او نوعی تحقیر و ریشخند به لباس یک صنف است ،که بنوعی سبب تخلیه نفرت او می شود ،و الا من وجدان آعلی و امثال او را بداوری می طلبم ،اگر فرضا آعلی اهل کراوات و پاپیون و هیئت خاصی در پوشیدن لباس است و کسی در مقام نقد تفکر او از وی اینگونه یاد کند که :آعلی فکل کراواتی پاپیونی شلوار پاچه تنگ چنین گفت یا چنان گفت ،آیا آعلی چنین تعبیری را خروج از نقد محتوای فکر و ورود به عرصه انتخاب شخصی و توهین و تحقیر نمی داند؟ بنابر این در کاربرد لفظهایی که اشاره به وضعیت لباس و هیئت ظاهری یک صنف دارد ،آنجا که کلام محفوف به قرائن اراده نیش و کنایه و تحقیر و توهین خارج از حد نقد است ،تفاوتی نیست بین اینکه ما لفظ عربی “معمم”یا “معممین” بکار بریم یا “دستار بند” و “دستار بندان” چون بقرینه روشن است که گوینده یا نویسنده این تعبیر می خواهد آن کینه و نفرت و عقده درونی را خالی یا سبک کند ،وگرنه اگر نقدی به تفکر یا عمل یک صنف وجود دارد ،ناقد می تواند بگوید :روحانیون ،یا صنف روحانی ،و نظایر آن که می تواند اعم از روحانیت حاکم و روحانیت غیر حاکم باشد ،و من بنظرم می رسد حتی تعبیراتی مثل “ملایان” و “آخوندها” نیز اگر کسی به فرهنگ نفرت پراکن رادیو مجاهد ناشر خائنان به مملکت ایران مراجعه کند می فهمد که دارای بار معنایی نفرت پراکنانه ای مثل “دستاربندان” دارد که کامنت گذار آعلی با آن نا آرامی های درون را آرامش می بخشد.

         
        • این جماعت//////////////// که خودشان را به لباس محمّد درقرن هفتم ملبس کرده و به عنوان جانشینان او به غارتگری و چپاول پرداخته و مردم وکشوری را به خاک سیاه نشانده اند، حال از مخالفان متوقع هستند تا اینان را محترم شمرده و بقول هدایت ” دُمشان را در دیس طلا” بگذارند.

          به بدهکار که رو بدی، طلبکار میشه!

          ——————-

          توهین نکنیم جناب کبیری گرامی
          شما وقتی به جماعتی توهین می کنید، هیچ مفری برای واگشایی باقی نمی گذارید. توهین و عصبیت یعنی بجنگ تا بجنگیم. و نه: حرفی زدی حرفی گوش کن. بکجا می رویم ما آیا؟

          .

           
      • نازنینا…
        یکی از انواع مغالطه “تعمیم جزء به کل” است. آخوندها به خودشان لقب “معمم” داده اند و معمم هم یعنی عمامه دار. من هم معادل فارسی آنرا که “دستاربند” بود بکار بردم و جنبۀ تمسخر هم نداشت. حالا شما آمده اید و با تعمیم این واژه از جزء به کل، با استعانت از روش مغالطه به جان زبان فارسی افتاده اید. همین. محمدیاش صلوات بلند ختم کنند!

         
    • جناب نوریزاد با درود بر نستوهی وشکیبایی و پایداری شما در برابر استبداد.

      پوشش ارتشیان با پوشش روحانیان این تفاوت دارد که آن پوششِ نخست برای سربازی است و دفاع از سرزمین و مردم کشور. اما آن دومی پوششی است برای خلع سلاح مردمان عامی و روفتن ته مانده خرد و وجدان آنها و جا نمودن تعصبات صلب و سخت “مذهب همیشه برحق” .

      یک ارتشی اگر ریش و یونیفورم هم نداشته باشد باز هم ارتشی است ولی یک روحانی اگر عمامه نداشته باشد و ریشش را بزند که آخوند نیست.
      پوشش عربی روحانیت مانند لباس زرهی شوالیه های اروپاست و سخنانشان همچون گرز و شمشیر.با بر تن کردن این لباس است که می توانند به دیگران-این دیگران “عریان”، ضربات مرگبار بزنند.
      اگر سال 57 خمینی با کت و شلوار و کروات بود آیا مردم دنبال او راه می افتادند؟اینجاست که به اهمیت این پوشش باید پی ببریم که: یک انسان یک سر و دو گوش را به اختاپوسی هزار دست تبدیل می کند و نیرنگهای او را اثرگذارتر می کند.

      بنظر من قدرت روحانیت ایران ناشی از هپروت گرایی تاریخی اذهان مردمان این صحرای دراندشت است که ایران نام دارد.مردمانی که بجای تلاش در ره سپردن درکوره راه پر زحمت معناگرایی- به اتوبان شش باند ولی شلوغ “پوسته پرستی مذهبی” روانه گشته اند که هر صد متر یک کیوسک خوراکی و شعبده و چشم بندی قرار دارد و سیر آنها بسوی مبدایی که آرزوی رسیدن به آن را در تخیلاتشان دارند، میلیونها سال به عقب می اندازد.

      شما- رهبران این کشور را بدون ریش و با کروات و کت شلوار مجسم کنید…ذره ای قدرت برای آنها نمی ماند هر چه هستند همین هیبت و جسمیت است که آنها را بر ایران سیطره داده است.
      ما خیال می کنیم با حیوانات خیلی فاصله داریم.یک گربه هنگام دعوا کمرش را قوسی می کند و خودش را بزرگتر نشان می دهد قورباغه هم خودش را برای ترساندن شکارچی باد می کند.ما انسانها با دیدن هیکل برخی از همنوعانمان دچار خودکم بینی می شویم و گمان می کنیم باید آنها را روی دوشمان سوار کنیم.

      من خود به روحانیانی همچون آخوند ملاعباس تربتی و فرزندش مرحوم حسینعلی راشد، مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی و برخی از روحانیون عفیف و باسواد مانند محمد حسین حسینی طهرانی علاقمندم بویژه به ملاعباس تربتی و حسنعلی اصفهانی ارادت دارم.ولی آیا همین ارادت به چند مرد درستکار پاک نیت نبود که ما را به دام خمینی انداخت؟

      بگذریم. نوروز را به شما و خانواده و سایر مهربانان شادباش می گویم.

       
      • البرز گرامی

        بالاخره همان آخوند ملاعباس تربتی و فرزندش مرحوم حسینعلی راشد، مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی و برخی از روحانیون عفیف و باسواد مانند محمد حسین حسینی طهرانی هم همین لباس را بتن داشتند یا نداشتند؟ مسلما بتن داشتند ،و شما قطعا با لباس این روحانیین که می گویید قبولشان دارید مشکلی ندارید ،پس درواقع باذعان خود شما مشکل شما با یک قطعه پارچه بصورت قبا و عبا و عمامه نیست ،مشکل شما با خود صاحب لباس است ،شما آقای خمینی را قبول ندارید ،حال بلباس او دیگر چکار دارید؟ می بینید که گفتار شما از نظر صدر و ذیل دچار تناقض است ،آخوندی را قبول دارید پس به او و لباس تن او احترام می گذارید ،وقتی به اخوندی می رسید که او را قبول ندارید بجای ایراد به خود او و تفکر او می روید سراغ لباس او و آرزو می کنید که کت و شلوار و پاپیون می پوشید! درحالیکه آقای خمینی و نظائر او در این صنف اند و در این لباس مشترک ،و دعوای فکری با کسی نباید به دعوا با لباس تنزل یابد ،ضمنا ارتشی مادام که ارتشی است و در این صنف استخدام هست موظف هست لباس صنف خود را بپوشد ،پس نمی شود ارتشی ارتشی باشد و لباس خود را حین انجام وظیفه از تن خارج کند.
        ببخشید،سال نو مبارک

         
    • جمهوری اسلامی با بی بی سی نیامده، مجموعه گسترده ای از عوامل به ویژه پس از مشروطه منجر به آمدن جمهوری اسلامی شده، با اینترنت هم نمی رود. برای رفتنش راه درازی در پیش است و از همه مهمتر آنکه باید آگاهی عمومی به حدی برسد که جایگزین بدتر یا مشابهی را به جایش نگذارند.

       
  67. تقدیم به همۀ دوستانی که در راه رهائی ایران از فقر، ادبار، خرافات، تبعیض، فساد و آخوند، جانانه پای در میدان مبارزه نهاده اند:

    سوته دلان باز رسیده بهار/ وه چه بهاری بَتَر از هجر یار

    از ستم ملای آزاده کُش/ مام وطن مویه کند زار زار

    آنهمه ایام که بر ایران گذشت/ پر ز سرشک و غم واندوه و بار

    شیخ و فقیه حاکم ملت شدند/ قیم اُمت چو خداوندگار

    هرکه دهد داد وطندوستی/ حبس و شکنجه بودش انتظار

    گرکه شود پا پی ملای مست/ تیر به حلقوم کندش، سر به دار

    نوکری جمع اجانب کند/ ملت و کشور چه آید بکار

    کینه و بغضش بهمه ارمغان/ کهنه امامش بجهان شاهکار

    مبتکر قتل بُد و آدم کُشی/ کشته جوانان هزاران هزار

    دزدی و غارت هدف وی بُود/ گر که بُود فربه و زبده شکار

    خطۀ ایران شده ویران کنون/ یا که شده مقبره ها و مزار

    چنگیز و تیمور و وُحُش روسپید/ در پیش عمامه سرانِ غدار

    باش که تا روز جزا در رسد/ تا که شوی مضطر و خُرد و نزار

    پردۀ ظلمت بِدَرَد خلق ما/ نور بپاشد بروی دیار

    هلهلۀ شادی و مستی و شور/ مژده دلا باز رسیده بهار

     
  68. پیام نوروزی رهبر خطاب به ایرانیان
    ای مردم کشوری که نمی خواهم نامش را ببرم ای مزدوران خاینین نفوذی های دشمن ای غیر خودی ها ضد انقلابی ها خاک بر سرتان کند با این جارشنبه سوری و نوروز باستانیتان. شما با این از روی آتش پریدن هاتان آب بر آسیاب دشمن می ریزید. حالا دیگر آنقدر گستاخ شده اید گه هم دیگر را ماچ میکنید. مرده شور خودتان و عیدتان را ببرد حالا دیگر جرات پیدا کرده اید میحندید. انشا یااله بر روی آب بخندید. حتمن فردا میخواهید حرکات موزون دشمن پسند بکنید. آنهم از برنامه اسیتجتان که 20 میلیون نفر می می نشنید بین چند تا رقاص و قرتی بهترین را انتخاب کنی. حضرت امام فرمود ارتش 20 میلیونی بسیج درست کنید حالا بسیج میشوید برای دیدن یک مشت خاک بر سرتر از خودتان؟
    اندیشمندانتان را هم که خودم تپانده ام در زندان. آن نوریزادتان را هم خودم گفته ام چند زمانی دلقک بازی کند. خیال نکند کسی شده است. بدانید که هیچ غلطی نمیتوانید بکنید. دیگر هم از این غلط ها بکننید//////////////
    ضمنن دیگر اقتصاد مال خر نیست بلکه در درجه اول اهمیت قرار دارد. بروید اقتصادتان را خوب کنید بیاورید بدهید به من.

     
  69. بار دیگر رهبر ایران اظهار فضل نمودند و ما را بدنبال ترجمه و تفسیرافاضاتشان حیران و سرگردان کاشتند.
    گاماس گاماس
    نه خبر ده؟

     
  70. رفسنجانی :*شعار «ما اهل کوفه نیستیم» پشتوانه تاریخی ندارد، یکبار در نماز جمعه توضیح دادم که کوفه از بهترین شهرهای اسلامی بود تا جایی که حضرت علی (ع) مقر حکومت شان را از مدینه به کوفه آوردند. اکثر مردم کوفه ایرانی بودند. آن موقع مرکز حکومت های ایران، نزدیکی های بعداد کنونی در مدائن بود که طاق کسری نماد آن است. با هر قیامی که امامزاده ها می کردند مردم کوفه همراهی می کردند که البته اکثرشان شکست می خوردند. مردم دیگر سرزمین های اسلامی با حضرت علی به گونه ای رفتار می کردند که دلشان خون بود، مگر مردم مکه و مدینه با امام حسن و امام حسین خوب رفتار کرده بودند؟مردم کوفه در هر قیامی خوب وارد می شوند و اشتباه است که مردم کوفه را بد بدانیم.

     
  71. رهبر طبق معمول نسخه ای برای ملت پیچنده اند و مردم را دعوت به اقصاد مقاومتی و خوردن نان و اشکنه میکنند و سرمایه های مازاد بر اختلاس ها را هم راهی لبنان وسوریه و………….تا تبدیل تسلیحات برای کشتار مردم بیگناه شود
    یک ارزوی خام(رهبر امسال را سال جلوگیری از اختلاس و عدم خروج سرمایه ها به خارج و تماما برای ایجاد اشتغال هزینه شود)مثل اینکه روز اول سال خیلی رویایی شدم شتر در خواب بیند ……………

     
  72. اقتصاد چه ربطی به مقاومت دارد؟
    مقاومت اقتصادی برای حفظ استقلال در مقابل استعمار را می توان معنا کرد مانند برچیدن دلالان و واسطه ها و حمایت تولیدات و صنعت داخلی ، چگونگی ودرست و نادرست بودنش بحثی دیگر است .
    تا کنون آنچه بوده مقاومت در برابر دستمزدهاو قراردادهای عادلانه و مقاومت برای لاپوشانی پولهای نفت و در آمد دولت و قراردادهای خارجی بسته شده است، خلاصه کلام مقاومت در برابر حساب پس دادن به ملت همان معنی اقتصاد مقاومتی است .
    اقتصاد مقاومتی از آن حرفهاییست که فقط احتیاج به تفسیر ملایان حدیث شناس شیعه دارد .

     
  73. اقای سید رضی سلام علیکم
    با توجه به اشراف شما به مسائل دینی لطفا توضیح بدهید
    ۱-چرا پیامبر برای خدیجه که تمام دارایی اش را در راه اسلام هزینه کرد هیچ گنبد و بارگاهی بنا نکرد و همچنین:
    ۲-امام علی برای فاطمه
    ۳-امام حسن برای امام علی و …. چی شد امامان فقط در ایران و عراق صاحب گنبد و بارگاه شدند؟
    ۴-بیش ۳۰۰۰۰تا امامزاده در ایران داریم .چندتا امام در ایران زندگی میکردند که اینهمه زاد و ولد داشته اند
    ۵- ایا همراهان امامان هم باید صاحب زیارتگاه باشند(خواجه رییع و خواجه مراد) و همچنین غلامان انها هم تبدیل به زیارتگاه شده اند
    ۶-و توضیحاتی در خصوص پیدایش جمکران
    فقط سر جدت ملایم بنویس که سانسور نشه و ما بتونیم بهره ببریم.و من الله التوفیق

     
    • اقای سید رضی گرامی (ویا هر فرد آگاه دیگر) بی زحمت به این سوال هم جواب دهیدکه به گفته حضرت امام خمینی ، حضرت علی در یک روز گردن 700تن را بتنهایی زد . اینها کی بودند ،دلیلش چه بود و چرا ؟ ایا فکر نمیکنی حتما دستانشان بسته بوده چون 700 نفر که قرار است کشته شوند حتما حریف یک نفر میشدند که مقاومت کنند !!!! آیا عدل همین است که ما باور داریم یا حرف شاعری که بعد 1400سال میگوید که چون فردی خدو به روی حضرت انداخته از کشتنش گذشته !!!!!

       
  74. .جناب نوریزاد و دوستان گرامی سلام
    لطفا به کامنت زیر که عینا در پست قبلی توسط شخصی با نام -روشنفکر- ارسال و جناب نوریزاد منتشر کرده اند-خصوصا قسمتهایی که بین پرانتز قرار گرفته- کمی دقت کنید:
    “رود بر ابر مرد نازنین محمد نوری زاد
    این سایت یک اندیشکده واقعی و یک دانشگاه است ولی متاسفانه بعضی اوقات ((افراد معلوم الحال و عقب افتاده ای)) با ارسال خزعبلات وقت دیگران را تلف میکنند ((بعنوان نمونه شخصی با ایدی سید رضی که مطالبش جز لودگی نیست و نشان از شخصیت رشد نیافته او دارد چنان مطالبی مینویسد که هر انسان روشنفکر و با دانشی را به تهوع دچار میکند)) و شگفتا که ((برخی افراد مانند خودش)) از نوشته های او تمجمید کرده و خواستار تداوم حضورش می باشند!! ((شاید بر خود سید رضی به علت نقصان رشد غقلی حرجی نباشد)) ولی من تعجب از حامیان اوست ((ایا وقت ان نرسیده که با طرد این افراد درمانده و عقب افتاده محیط سایت و این اندیشکده را از افراد نادان و سطح پایین پاکسازی کنیم)) تا کلاس این سایت پایین نیاید و سایر اندیشمندان انگیزه حضور در سایت را از دست ندهند؟”
    قبلا بگویم که من به هیچ وجه از مطالب این دوست روشنفکر و یا انتشار ان ناراحت نیستم چراکه ایشان نظرشان را بیان کرده و حتی از اینکه ناخواسته مطالب بنده ایشان را دچار تهوع نموده ، من از جناب ایشان عذرخواهی میکنم
    اما سوال من این است که : اگر صدر این کامنت بجای نام “روشنفکر” نام “سیدرضی” درج شده بود و در متن کامنت بجای نام سید رضی نام دیگری مانند امید یا رسول و یا مزدک و یا عباس انعامی و یا …نوشته شده بود (به این جهت نام این دوستان ذکر شد که اطمینان دارم این دوستان متوجه منظور بنده هستند و از ذکر نامشان ناراحت نمیشوند) ایا امکان داشت جناب نوریزاد انرا منتشر کنند؟
    اگر پاسخ منفی است بدان معنی است که انچه سبب حذف مطالب من توسط جناب نوریزاد می شود نه محتوای این مطالب بلکه ذکر نام “سیدرضی” در صدر انها میباشد.
    زیرا من تصور نمیکنم ذکر یک حدیث از اصول کافی به اندازه مطالب این کامنت سبب توهین و تحقیر دیگران باشد.
    جناب نوریزاد عزیز ایا شما نیز همین نظر را دارید یا به گونه ای دیگر؟؟؟

     
    • امیدوارم این شخصی که خود را روشنفکر نامیده ارزش قائل شدن برای افکار و ازادی بیان ،ادب ،شعور و عفت کلام خود را با سید رضی که دارای نقصان عقلی به ذم ایشان میباشد مقایصه کند .
      این ای دی به هیچ وجه با افکار و ادبیات شما سازگاری ندارد بهتر است یکدام را عوض کنید و بهتر است بجای پاکسازی سایت شعور خودمان را پاکسازی کنیم تا نه خودمان دچار تهوع شویم و نه دیگران را دچار تهوع کنیم البته گاهی حالت تهوع ناشی از یک نارسا ای درونی خودمان میباشد بهتر با مراجعه به پزشک بررسی کنیم

       
      • جناب امید

        شما در برخی موارد منطقی سخن می گویید ،و جاهایی از کوره در می روید و تند سخن می گویید ،بنظر من حرف روشنفکر حرف درستی بود ،برای اینکه روشنفکر نگفت که رضی یا هرکس دیگری به نقد و پرسشگری در هر مقوله ای نپردازد ،آنچه که روشنفکر گفت این است که منطق و بافت سخن رضی ،تمسخر است ،و تمسخر عقاید و اشخاص شایسته انسان و شایسته این سایت نیست ،منتها شما چون با محتوای تمسخر رضی موافقید و از آن مواردی که رضی آنها را به تمسخر می گیرد بدتان می آید از منطق تمسخر آمیز رضی حمایت می کنید و بیاد دارم در ذیل یکی از کامنت های او وی را تشویق کردید ،در یک جمله :نقد هر چیزی آری ،لکن تمسخر اشخاص و عقاید نه ،و روشن است که کسی که به تمسخر افراد و عقاید می پردازد سخن منطقی عاقل پسندی ندارد که اقدام به تمسخر های کنایی می کند،و تعبیرات کنایی تمسخر آمیز هم حاکی از ادب و ادبیات انسان نیست ،ادبیات آن بود که دوست خوبی بنام بیکنش در این سایت داشت ،هم مودبانه سخن می گفت و هم جنبه های ادبی شاهنامه و قصه های آنرا مطرح می کرد ،راستی این دوستمان بیکنش خیلی وقت است پیدایش نیست ،همینطور دوستمان عرفانیان ،دوستان گرامی ،بیکنش و عرفانیان شما کجایید؟

         
        • لطفا به افاضات روشنفکر توجه بفرمائید:
          (افراد معلوم الحال و عقب افتاده ای)) با ارسال خزعبلات وقت دیگران را تلف میکنند…………(برخی افراد مانند خودش)) از نوشته های او تمجمید کرده…..هر انسان روشنفکر و با دانشی را به تهوع دچار میکند)) و….. وقت ان نرسیده که با طرد این افراد درمانده و عقب افتاده محیط سایت و این اندیشکده را از افراد نادان و سطح پایین پاکسازی کنیم)) .
          ………….
          و جناب سید مرتضی:بنظر من حرف روشنفکر حرف درستی بود.
          …………..
          کبوتر با کبوتر کند پرواز باز با باز
          اقا سید مرتضی شما با روشنفکران هم طراز خودت اون بالاها پرواز کن و ما عقب افتاده ها هم این پایین چه کنیم دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش اید البته اگر حق حیات داشته باشیم این تازگی ندارد خس و خاشاک که بودیم حالا هم…..تا ارمغان بعدی

           
        • جناب سید مرتضی عادت دارند رطب میل بفرمایند و منع رطب کنند.
          هر زمان سایرین در بحث بین دو نفر اظهار نظر کردند اقا مرتضی فرمدند دیالوگیست بین دو نفر دخالت نکنید اما خودشان هر جا لازم بدانند مداخله میکنند .
          اقا مرتضی دیالوگ خصوصی فقط از طریق ایمیل ،تلفن و نامه انجام می شود نه در اینجا .
          هر کامنتی که در اینجا منتشر میشود خواندن و اظهار نظر برای عموم ازاد میباشد میبینید حتی در بحث اقای نوریزاد با حاضرین هم شاهد نقد و گاهی برخورد تند دوستان بوده ایم اما
          هیچ وقت ایشان معترض نشدند.موفق باشید

           
        • رتبه زمزمه عشق ندارد زاهد
          بگذارید که اوازه جنت شنود

           
  75. درود بر نوریزاد گرامی و یاراران همیشه در میدان نبرد نابرابرش!دوست گرامی اسم این ماموران را بنویسید.نه برای انتقام بلکه برای کوتاه کردن دست این نامردان از سر مردم.باورکنید کافیست که اینها بفهمند که شما اسم آنها را می نویسید.هرچند که این جنایات و وحشیگریها از چشم تیز بینان در جامعه پنهان نخواهد ماند و بموقع انتشار خواهد یافت.انروز دیگر مامور و معذور بودم به کمک آنها نخواهدآمد.چون هر فردی قبل از مامور شدن انسان بوده.

     
  76. آقای نوری زاد عزیز
    درودی بی شمار بر شما و همراهانتان
    سال جدید را به شما وجدانهای بیدارتبریک می گویم ،
    چه زیبا سرودید:
    «گرانم من مرا ارزان نترسانید»
    با امید بیداری ملت و دانستن ارزش خود

     
  77. به قول شاعر:
    صبر و استقامت میخ**سزد ار عبرت بشر گردد
    برسرش هرچه بیشترکوبند**پافشاریش بیشترگردد
    زدن وکشتن وحصروناسزاو…کاروپیشه انسانهای بی منطق وناتوان است که درجدال رقیب پاسخی درخوروقابل اقناع ندارند. صدای بلندطبل محصول تهی بودن اوست.

     
  78. دکتر نوری زاد عزیز
    امیدوارم در سال جدید نیز همچون گذشته قوی و با روحیه باشید. شما همچون خاری هستید در چشم دیو سیرتان و دیو صورتان ناجمهوری انیران اسلامی.
    آرزوی پیروزی برای شما و مردم ایران را دارم.

     
  79. خامنه ای به نسل جوان:
    شاه فاسد و بی غیرت بود

    یعنی اگر ما هایی که زمان شاه را درک کرده ایم هزار بار می خواستیم به نسل جوان بگوییم بابا به پیر به پیغمبر شاه خادم بود و مملکت را طبق فهم و درک متداول آن دوران خوب اداره می کرد نمی توانستیم این اندازه تاثیر گذار باشیم که خامنه ای با این مذمت ناشیانه کار ما را آسان کرد.

    تفعلی بزنیم بر حافظ ببینیم او چه می گوید:

    گر من از سرزنش مدعیان اندیشم

    شیوه مستی و رندی نرود از پیشم

    زهد رندان نوآموخته راهی به دهی ست

    من که بدنام جهانم چه صلاح اندیشم

    شاه شوریده سران خوان من بی‌سامان را

    زان که در کم خردی از همه عالم بیشم

    بر جبین نقش کن از خون دل من خالی

    تا بدانند که قربان تو کافرکیشم

    اعتقادی بنما و بگذر بهر خدا

    تا در این خرقه ندانی که چه نادرویشم

    شعر خونبار من ای باد بدان یار رسان

    که ز مژگان سیه بر رگ جان زد نیشم

    من اگر باده خورم ور نه چه کارم با کس

    حافظ راز خود و عارف وقت خویشم

    نوروز پیروز.

     

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

89 queries in 2562 seconds.