من مگر چیزی فراتر از دو خواسته ی ساده ی خود دارم؟ یکی گذرنامه ام و یکی نیز اموال شخصی ام. که برادران سپاه چهارسال پیش از خانه ام برداشته اند و برده اند. من برای واخواهیِ این دو خواسته ی دمِ دستی ام، چهار سال است که پیگیرم. در این یک ماه گذشته اما، نرفتم دمِ درِ سفارتِ هلند و سوییس و انگلستان و ایتالیا بست بنشینم. رفتم پشت دیوار دادسرا و زندان اوینِ خودمان. که یعنی: ببینید، من دمِ دستِ شمایم. غریبه هم که نیستم. همه ی شما مرا می شناسید. یا درست می گویم و حق دارم، یا که نه، مرا حقی نیست. اگر راست می گویم و حق دارم، پس معطل چه هستید؟ حقم را بدهید. وگرنه، زندانی ام کنید و اجازه ندهید کسی نا بحق آبروی نظام مقدس تان را بر سفره ی اجانب نهد. با این همه اما برادران توجهی نکردند و ترجیح دادند مرا نبینند و حضور مرا نادیده بگیرند. من یک ماه یک روز در میان پشت دیوار بلند زندان اوین و در سه متریِ دیوار دادسرای اوین نشستم و خوابیدم و قدم زدم. تا این که همین دوشنبه ی گذشته پلیس آمد و کار به کش و قوس انجامید و بر کورسویِ پایداریِ من باد مخالف وزید و قلب من که سابقه ی بیماری و آنژیوپلاستی داشت، ناگهان به پت و پت افتاد. به ناگزیر سنگر زندان اوین را ترک کردم و بهمراه دوستان به بیمارستان رفتم و دکترِ معالجم با تماشای حال و روز من نه گذاشت نه برداشت گفت: کاری که تو می کنی یکجور خودکشیِ آشکار است!
به هر روی، من نه امروز بل تا پایان تعطیلات نوروز هم حضوری در اوین نخواهم داشت. بعدش چه؟ نمی دانم. برخود اما فرض می دانم از همه ی دوستان آشنا و نا آشنایی که از راه های دور و نزدیک به دیدنم آمدند یا برای من چند خطی نوشتند و مرا با دنیای قشنگِ درون خودشان آشنا کردند، سپاس گویم. من در این یک ماه شاید دوازده سیزده نوشته ی روز به روز دارم که هریک برای خود ملاحتی دارد از آسمانِ خرد و شیداییِ شما خوبان. بویژه دوستان و همراهانی که همین دیروز طیِ نامه ای با اشاره به وضع جسمانی ام از من خواسته اند به حضورم در اوین پایان دهم. از همه ی شما تشکر می کنم که با من بودید و به هر شکل ممکن صدای خود را به من رساندید. این که: مبادا فکر کنی تنهایی؟! تنها حضورِ حتمیِ من جلوی اوین، به لحظه ی تحویلِ سال مربوط است. که دکتر ملکی و من نیم ساعت مانده به لحظه ی تحویلِ سال جلوی اوین خواهیم بود تا صدایِ دنگِ آغاز سال نود و پنج را پیشِ پایِ عزیزان دربندمان فرش کنیم.
فیس بوک: facebook.com/m.nourizad
اینستاگرام: mohammadnourizad
تلگرام: telegram.me/MohammadNoorizad
ایمیل: mnourizaad@gmail.com
محمد نوری زاد
بیست و شش اسفند نود و چهار
|
جناب نوری زاد!
فقط 10 دقیقه در خلوت، این دو بیت رو زمزمه کنید.
هر کسی کو باز ماند از اصل خویش ….. باز جوید روزگار وصل خویش
ترسم و نالم که او باور کند …. وز کرم آن جور را کمتر کند
کامنت گذار مزدک 1 معمولا مطالبی در مورد سن ازدواج حضرت خدیجه با پیامبر بزرگوار اسلام نوشته است ،حاصل یک بررسی تاریخی در این مورد را در پاسخ به ایشان ارائه می کنم،در این مورد هشت قول در بین مورخان تاریخ اسلام وجود دارد که آنها را با ذکر منبع تقدیم می کنم :
1-قول به 25 ساله بودن خدیجه هنگام ازدواج :
بنگرید به: دلائل النبوه (بيهقى)، 2/ 71؛ البداية و النهايه، 2/ 294.
———————-
2- قول به 28 سال :
بنگرید به: شذرات الذهب، 1/ 14؛ انساب الاشراف، 1/ 98؛ تهذيب تاريخ دمشق، 1/ 303؛ سير اعلام النبلاء، 2/ 111؛ مختصر تاريخ دمشق، 1/ 303.
———————
3-قول به 30 سال :
بنگريد به: سيره حلبى، 1/ 140؛ تاريخ الخميس، 1/ 264؛ سيره مغلطاى، 12
———————
4-قول به 35 سال :
بنگرید به :سيره ابن كثير، 1/ 625؛ سيره حلبى، 1/ 140.
———————
5-قول به 44 سال :
بنگرید به :تهذيب تاريخ دمشق، 1/ 303
———————-
6-قول به 45 سال :
بنگرید به :تهذيب الاسماء و اللغات، 2/ 342؛ مختصر التاريخ، 2/ 275؛ سيره حلبى، 1/ 140؛ تاريخ الخميس، 1/ 301.
——————-
7-قول به 40 سال :
بنگرید به :انساب الاشراف، 1/ 98؛ سيره مغلطاى، 12؛ المواهب اللدنيه، 1/ 38؛ شذرات الذهب، 1/ 14؛ تاريخ الخميس، 1/ 264
——————–
8-قول به 46 سال :
بنگرید به : مستدرك حاكم، 3/ 182
================================================
اصل شبهه شبهه کننده ،عدم امکان علمی و تجربی زایمان یک زن در چهل سالگی تا سن یائسگی متداول یعنی پنجاه سالگی بود ،که با توجه به اقوال تاریخی فوق در بسیاری موارد این اقوال ،شبهه ای بی اساس است ،و امکان زایمان برای ایشان در سنینی مثل 25 و 28 و 30 و 35 وجود داشته و بلاتردید است ،ضمن اینکه بلحاظ تجربی قابلیت های زنان و سن یاس آنان از باروری دارای تفاوت هایی هست (برخی آبستنی ها برای برخی زنان در سنین بالای پنجاه سال که گاه در زمان ما هم گزارش می شود) ،و در فرض اینکه دختران دیگر غیر از فاطمه از شوهران قبلی خدیجه بوده باشند که خود موضوع بررسی تاریخی دیگریست ،حتی در سنین بین چهل تا پنجاه سالگی امکان ولادت فاطمه از ایشان که نص قطعی تواریخ است وجود داشته است و همین ولادت کافیست در دفع شبهه دشمنان و بدخواهان پیامبر در نسبت افتراء آمیز عقیم بودن به ایشان.
بهار با تعادل روز و شب شروع می شود ، اما در تعادل باقی نمی ماند ، و درتغییر و تکرارهای خود پیام آور وابستگی و یگانگی جهان است ، و ما انسانها درگیر خدای افسانه ای خود ساخته، دروغ را حقیقت می پنداریم، و تیشه بر ریشه هستی یگانه می زنیم و بهار همچنان می آید .
۷۸٪دختران در خوزستان از تحصیل محرومند،بهاییان حق تحصیل و کار ندارند ، حق آزادی در نابرابرای ها و بی عدالتی ها صلب شده ، اسارت و کشتار و شنکنجه و هیچ شمردن انسان با تقسیم آنان برجنسیت و عقاید و مذاهب و ایمان مظهر آپارتاید و تبعیض و نژادپرستی اند تا زمانی که مردگان بر زندگان حکومت می کنند .
جنگ الله بر حقیقت وجود ادامه دارد ، و ما شاهدآنیم ناباور.
که رفت به دوزخ و که آمد ز بهشت ؟
را خیام بر ما ندا خواند و ما همچنان بندها را نمیبینیم ، و بر سایه ها ،در غار درونی امان دلبسته
ایم و آنها را حقیقت میپنداریم.
با سلام
جناب نوریزاد و دوستان گرامی که در این صفحه مطالبی را عرضه میکنند ، از همگی استدعای عاجزانه دارم که به جای بحثهای مذهبی که تاثیری در زندگی ما ندارد و قرنها هم تداوم داشته ، قدمی در کمک به دوستان و هموطنان عزیزی که به اتهامات واهی در زندان بسر میبرند و خانواده آنان باید به تنهایی مشکلات و سختی معیشت را مدیریت نمایند برداریم.
جناب نوریزاد در این روزهای پایان سال خانواده این عزیزان چگونه عید و نوروز را برگزار میکنند ، اگر جنابعالی قبول زحمت نمایید مانند کمپین لگام ، کمپین یاری به این عزیزان را با اعلام شماره حسابی جهت کمک دوستان اعلام فرمایید تا دوستانی که در این صفحه مطلب میگذارند بتوانیم عملا قدمی هر چند کوچک در یاری به دوستان در بند و اسیر زندان داشته باشیم.
بدیهی است که برادران مسلمان یاری به این هموطنان را تحمل نخواهند کرد!!!!!!! و تهمتها و احضارها به دنبال خواهد داشت ، امیدوارم دوستان لحظه ای حال این همسران و فرزندان را مجسم نمایند و پیشنهادهای خود را برای یاری به این عزیزان مطرح کنند و انشالله حضور در این صفحه نتیجه عملی و مثبت داشته باشد.
با سپاس
هوشنگ گرامی
اگر در این سایت کسانی از همفکران شما ،تعرضی به اسلام و مسائل دینی نداشته باشند و به نقد و انتقاد به مسائل اجتماعی و آنچه که شما نیاز مبرم و اول جامعه تشخیص می دهید بپردازند ،بنده بعنوان یک مذهبی یا مبلغ مذهبی انگیزه شخصی خاصی ندارم در این سایت اینگونه مسائل را طرح کنم ،اما خودتان اگر انصاف دهید می بینید که در این سایت درصد قابل توجهی از نوشته ها و کامنت ها محتوائی جز مسخره کردن دین ،سبک کردن اعتقادات مردم مسلمان ، و دروغ بستن به دین و مذهب یا برداشت های نادرست از متن دین نیست ،در مواردی هم دوستانی با انگیزه های متفاوت مثبت یا منفی سوالاتی طرح می کنند ،که بلحاظ احساس مسولیت و وظیفه دینی لازم می بینیم به آنها بپردازیم ،من بشما قول می دهم اگر دوستان توصیه شما را بپذیرند و چنین تعرضاتی نداشته باشند و بنقد مسائل اجتماعی بپردازند ما هرگز در این سایت بدنبال طرح ابتدایی مسائل دینی نیستیم.
نوروزتان خجسته باد
دوستان سلام
لازم است ابتدا تشکر ویژه ای بنمایم از جناب امید که با اظهار لطف خود بنده را سرافراز نمودند و نیز از رسول گرامی و سایر دوستان و همچنین پسر عموی عزیز و خستگی ناپذیرم ملقب با یازده م.
اما دوستان حالا که ایام عید است خواستم مطلبی در اینباره بنویسم بدین قرار که : من از نوروز فقط به روز 13 ان که معروف به سیزده بدر میباشد علاقه دارم نه به جهت رسم سیزده بدر که بازمانده از کیش ضاله مجوسیت میباشد بل به این جهت که در این روز حمزه علیه سلام تمامی جنهای عالم را ///////////////
/////////////////
/////////////////////
/////////////////////
—————————–
مسخرگی شما حذف شد دوست گرامی
پوزش
.
سلام مرد بزرگ
به جان آمده ام. نه زن و بچه ای دارم که بعد از مرگم چشمشان به در باشد و نه پدر و مادری که با رفتنم دق کنند. چیزی به جز جانم ندارم که آن را هم میخواهم از هرراهی که بیشترین نتیجه را دهد بسوزانم.حتی شده با خودکشی …. راهی نشانم ده که بتوانم با این جان سوخته راهی به سمت آزادشدن ملتم باز کنم
نوری زاد فدایی نمی خواهد
ازدواج کنید و بچه دار شوید و آگاهی خود و اطرافیان را دائم افزایش دهید، اینگونه راهی به سوی آزاد شدن ملت باز خواهد شد. با خودسوزی و دیگری سوزی هیچ ملتی سرافراز نشده است.
به مخاطب خود که مسن تر از …سید مرتضی
جناب سید مرتضی در بحث چیزی مقدس نیست ////////////////////////و نه سن بحث کننده.کسیکه افکاری ////////////////////یا نباید در جایی که امکان انتقاد از سخنانش هست وارد شود و یا پی همه چی را به تنش بمالد.دانش و خردورزی آنچه را اسلام و یا آخوند می گوید//////////////// و توسل به اخلاق و احترام به سن و عقیده و متهم کردن دیگران به فحاشی و…نمی تواند اسلام شما را دربرابر انتقادات کوبنده و ویرانگر بیمه کند.این سلاحها دیگر کهنه شده اند.
مقصود من نقد نکردن نیست ،نقد یعنی محتوا را واکاوی کردن و نفی و اثبات کردن توام با ادب و پرهیز از له کردن شخصیت طرف مقابل ،عبارت مورد نظر من ، موردی بود که کسی شخصیت طرف مقابل را به طعن آلوده بود ،حرف این بود ،چند سال است ما نتوانستیم بخود جنابعالی هم که مدعی مدرن بودن هستید اینرا تفهیم کنیم که نقد محتوا هیچ تلازم بین یا غیر بینی با لجن مال کردن محتوا و لجن مال کردن شخصیت طرف مقابل ندارد،امیدوارم در تحول فصل و پیدایش سال نو چنین تحولی در شما بوجود آید.
عید مبارک
،……………………و فرزند آوری هم فرض واجب نیست ،هرکس خواست در عمل زناشوئی اختیار فرزند دار شدن می کند یا اختیار نمی کند ،حال فرض اصلا بگیرید پیامبر ابتر بود (چیزی که خلاف نص قرآن است در سوره کوثر و خلاف نص تاریخ و روایات است) ابتر بودن یک پیامبر چه دخالتی در محتوای دعوت او دارد.
در مورد سن خدیجه هنگام ازدواج با پیامبر اقوال دیگری غیر از چهل سال نیز مطرح است ،که بعد آنها را بعرض خواهم رساند ،حال فرض کنید اصلا خدیجه چهل ساله ،آیا چه دلیل علمی و تجربی وجود دارد که زنی در چهل سالگی بفاطمه آبستن شود و بزاید ،و دیگر دختران او از شوهران فبلی او باشند؟ این آیا تاریخ و محتوای دعوت پیامبر را دگرگون می کند؟بقول خودت مسلما نه! پیامبر پیامبر است چه ابتر باشد یا نباشد ،و فاطمه دخت گرامی محمد و خدیجه است چه بهانه گیران و کافران بخواهند یا نخواهند ،یک زن در سنین چهل تا پنجاه سال که معمولا و بتجربه علمی و عینی سن یائسگی است قابلیت نکاح و باروری دارد ،ابتران بخواهند یا نخواهند ،و پیامبر می توانسته است از زنان دیگر فرزند نخواهد ،ابتران تاریخ بپذیرند یا نپذیرند ،آن زنان هم در جای خود گفته شده است که برخی مسن بودند و بچه دار بودند ،برخی را بانگیزه های سیاسی و قبیلگی گرفت ،با برخی اصلا همبستر نشد ،برخی را زود طلاق داد ،و خلاصه مدت زندگی او با آنان مجموعا کوتاه بود ،اینجا چه برهان عقلی یا علمی تجربی وجود دارد که نفی کند انسانی با زنانی محشور باشد و نخواهد از بستر آنان فرزند داشته باشد ،یا اصلا شما بگو پیامبر پس از باروری از خدیجه و تولد فاطمه عقیم شد! این چه ربطی به حقانیت یا عدم حقانیت محتوای دعوت یک پیامبر دارد …..(سید مرتضی)
1.بنظرم اکثر دوستان بحثهای قبلی را بیاد دارند و کامنت سید را که در جواب من نوشته بود خدیجه 6 بار از محمد ابستن شد و پسری بنام قاسم(البته گویا آخوندها سونوگرافی داشته اند و جنسیت جنین فاطمه و خدیجه را قبلا از سقط تعیین کردع اند و نام مذکر برآنها نهاده اند) داشت که سقط شد.حالا ایشان بالاخره رضایت دادند که محمد یک فرزند با خدیجه بیشتر نداشته و آنهم فاطمه بوده!می بینید چهار چنگولبازی آخوندی را!یعنی درست چیزی را که از ما می آموزد به خود ما برمیگرداند.بله جناب سید یک فرزند می تواند داشته باشد ولی 6 بار حامله کردن زنی 40 ساله از نظر علمی چیزی محال است.و بهمین جهت آنچه را شما آخوندها به محمد نسبت داده اید دروغ است.
2.و اما دروغ دیگر تو اینست که اولا ادعا می کنی محمد نمی خواسته با زنان دیگرش بچه دار شود و دوما با بسیاری از زنانش همبستر نمی شده! دلیل دروغ بودن این ادعا اولا نادیده گرفتن فرهنگ عرب است که در همین الان هم داشتن فرزند بخصوص فرزند ذکور را به هر چیزی ترجیح میدهند.و محمد بعنوان یک عربیکه فرزند ذکور نداشته پیوسته به این موضوع می اندیشیده.بهمین جهت هم سوره کوثر به محمد می گوید که آنها تورا ابتر می نامند و ابتر خود آنهاست.این بدین معنی است که عرب به محمد بعنوان توهینی و یا برای دست انداختنش به این حربه متوسل می شده اند.و خود محمد یا الله به این موضوع اشاره می کند و برای تسلی محمد مقابله به مثل می کند.
درمورد همبستر نشدن محمد هم تو دروغ می گویی چون در قرآن سوره های زیادی دال بر شهوت رانی و دعواهای زنان محمد هست که انکار ناپذیرند.بنابراین چنین شخصی نمی توانسته آنهمه زن خوشگل و جوان را در خانه نگاه دارد و به آنها نزدیک نشود.بله محمد چند زن مسن هم داشته که بخاطر موضوعات سیاسی آنها را نگه داشته مثل خواهر عمر ولی زنان جوان و خوشگل را هم بازور تصرف کرده و یا با کلک مثل زن پسر خوانده اش.آیا باور کردنی است که عرب باشی و دشمنانت تورا بخاطر نداشتن فرزند تحقیر کنند و زنان جوان هم در خانه داشته باشی و هیچگونه وسیله پیش گیری هم نداشته باشی ولی نخواهی فرزند داشته باشی؟بفرمایید اگر محمد حتی اگر می خواسته جلوگیری کند اینکار را چگونه انجام می داده؟پس جناب سید آنچه را شما آخوندها می بافید مرغ پخته را هم بخنده وا می دارد.
3. مدت زندگی محمد با زنان جوانش اصلا کوتاه نبوده محمد مدت 23 سال به اندازه کافی زنان جوان در اختیار داشته و هنگام مرگش تعداد زیادی از آنها بین سنین 17(عایشه) و 40 سال بوده اند.و محمد با مادر امت معرفی کردن زنانش آنها را از داشتن مرد زندگی و عشق محروم کرده که خود جنایت و ظلم است.شما که ما سکولارها را بی اخلاق و …می نامید چنین رفتاری را چه می نامید؟بعد خود تو چرا اینهمه دروغ برای توجیه چیزهایی سرهم می کنید که تاریخ خود مسلمین است؟اینها که دیگر نوشته های سکولارها نیست.
4.با توجه به آنچه گفته شد محمد عقیم بوده و فرزندی نداشته و فاطمه هم فرزند محمد نیست مثل سایر فرزندان خدیجه از همسران دیگر خدیجه است.
5.درمورد خدیجه 40 ساله همانطوریکه قبلا من گفته ام و متاسفانه جناب نوریزاد بعلت حساسیتی که بر کامنتهای من دارد سلاخی اش کرده نوشته ام که از نظر علمی امکان حاملگی یک زن 40 ساله 0.5% است که امکان زیادی نیست ولی امکان دارد.بنابراین وقتی آخوندی ادعا کند که 6 بار خدیجه از محمد حامله شده(قبلا تو در جواب من نوشته ای) غیره ممکنست و دروغ است.ولی حالا که همان آخوند به یک فاطمه رضایت می دهد ما می گوئیم جناب آخوند یکبار احتمالش هست ولی فراموش نکنید که محمد در اوج جوانی اش بوده و بعد هم که با زنان جوانی ازدواج می کند هنوز از نظر جنسی نه تنها فعال بوده بلکه /////////////////////////////
6.درپایان جناب سید نه شما از نسل /////////////////////////////
احتجاج و استدلال کردن بر مسائل مورد اختلاف و قوی بودن استدلال ،به این نیست که دائم طرف گفتگو را به “تو” “تو” خطاب کنیم یا مکرر به او بگوییم :تو دروغ می گویی ،قبلا گفته ام اینگونه سخن گفتن و تخاطب ،گفتگوی هاید پارکی نام دارد ،گفتاگفت هاید پارکی این است که با حرارت و کاربرد الفاظ تبلیغاتی به اهداف سیاسی برسند ،در حالیکه اینجا بحث ما بحث سیاسی و هاید پارکی نیست ،در یک بحث تاریخی اگر فردی جنتلمن باشد و بدنبال رسیدن به واقع ،تنها استدلال می کند و با ذکر شواهد و اسناد تاریخی نهایت این است که خطای طرف مقابل را اثبات می کند نه دروغگویی او را ،بی پیرایه بگویم شما اهل مراجعه به منابع نیستید ،اهل مطالعه دقیق نیستید ،فقط می خواهی با کاربرد الفاظ تند و گاهی زشت که بناچار زیر سانسور می رود تنها طرف گفتگو را سبک کنید ،و این انسانی نیست ،من هرگاه بحثی می کنم برای سخنانم سند ذکر می کنم و ارجاع می دهم ،و طرف گفتگو را نمی گویم تو دروغ می گویی ،نهایت اینکه خطای او را اثبات کنم ،بنابر این شما سعی کن طرز گفتگو و ادب سخن را یاد بگیری تا من از گفتگو بیزار نشوم.
البته من بالای این صفحه با ارجاع دقیق به احتمالات سن خدیجه هنگام نکاح با پیامبر اشاره کردم و اینکه نظر مورخان در مورد سن چهل سالگی ایشان مورد اجماع بر چهل سالگی نیست ،آنکه مسلم است این است که خدیجه بیوه بود و مسن تر از رسول الله بود .
یکی دو نکته در این نوشته است که به آن اشاره می کنم ،من قبلا گفتم پیامبر چند فرزند دختر و دو فرزند پسر داشتند که در کودکی این دو پسر از دنیا رفتند ،اینکه آن چند دختر فرزند مستقیم پیامبر از خدیجه بودند یا دختر خوانده ایشان ،قبلا موضوع بحث نبود ،در این مورد باز می شود اقوال تاریخی را بررسی کرد که غیر از فاطمه چند دختر دیگر مشترکا از محمد و خدیجه متولد شدند ،بحث ما بر سر نسبت ناروای عقم به پیامبر بود ،که شما دلیلی بر آن ندارید ،صرفا بر اینکه پیامبر از زنان پس از خدیجه فرزند نداشت تکیه می کنید ،عرض من این است که این دلیل نیست ،برای اینکه فرض کنید اگر پیامبر از عائشه فرزند نداشت ،به چه دلیل قاطعی ما عقم را حتما به پیامبر نسبت دهیم؟ هم ممکن است زن و شوهری فرزند نخواهند ،هم ممکن است نازائی در طرف زن باشد ،شما آیا دلیل قاطع برهانی یا تاریخی یا تجربی دارید که عائشه مثلا نازا نبوده است؟ الان من هم بقاطعیت چنین چیزی نمی توانم بگویم اما می گویم ممکن است ،اما اینکه فرزند نیاوردن عائشه را قاطع مستند به پیامبر کنیم ،سخن نابخردانه ایست چرا که بقطع تاریخی لااقل فاطمه علیها سلام از خدیجه متولد شده است ،زیرا از نظر سن و سال با اقوالی که در سن خدیجه وجود دارد امکان و اقتضای باروری در او وجود داشته است ،اینکه دختران دیگر پیامبر آیا دختر خوانده بودند یا نه ،می شود موضوع بحث دیگری باشد ،اما حرف این بود که بهترین دلیل امکان یک پدیده وقوع خارجی آن است ،پیامبر عقیم نبود چون فاطمه از نکاح او با خدیجه متولد شد ،شما همینطور بی سند و شکمی در یکی از بندها نتیجه گرفتید که فاطمه دختر پیامبر نبود ،سوال این است که چرا؟ دلیل تاریخی شما چیست؟
در مورد ابتر دانستن پیامبران از سوی دشمنان ،توضیح عرض شد که در عرف عرب کسی را که فرزند پسر نداشت ابتر می نامیدند ،گویا گمان باطل آنها این بود که نسل انسان فقط از طریق فرزند پسر حفظ می شود ،قرآن فرمود دشمنان تو ابترند ،و نسل تو از طریق فاطمه که کوثر است محفوظ است. پس ابتر گفتن دشمنان به پیامبر امری ناشی از یک عرف جاهلی بوده است و این اثبات عقم پیامبر نمی کند بدلیل تولد فاطمه.
در مورد همبستری من نگفتم پیامبر با همه زنان خود همبستر نمی شد ،چرا حرف را فهم نمی کنید؟ من گفتم پیامبر برخی زنان را گرفت و با آنها همبستر نشده آنها را طلاق داد ،من گفتم همه زنان را؟
شما گفتید پیامبر خواهر عمر را تزویج کرد! میزان سواد و اطلاعات شما همین است دیگر ،نه جانم ،پیامبر حفصه دختر عمر را بزنی گرفت ،شما سعی کن بجای نسبت دروغ دادن به طرف گفتگو ،حرف را با تکیه بر اسناد تاریخی بزنی ،من الان همین گاف واضح شما را هم مثل شما با بداخلاقی حمل بر دروغ نمی کنم فقط میگویم مزدک در این حرف خطا کرد .
شما گفتید :”مدت زندگی محمد با زنان جوانش اصلا کوتاه نبوده محمد مدت 23 سال به اندازه کافی زنان جوان در اختیار داشته و هنگام مرگش تعداد زیادی از آنها بین سنین 17(عایشه) و 40 سال بوده اند”.
من نمی گویم دروغ می گویی فقط می گویم هم بیسوادی و هم اهل مطالعه و مراجعه به اسناد تاریخی نیستی ،اما برای رفع خطا فقط می گویم پیامبر چند سال قبل از بعثت با خدیجه ازدواج کرد و تا زمانی که خدیجه زنده بود با هیچ زنی نکاح نکرد ، و بر اساس نقل های متفاوتی که در مورد سن خدیجه هنگام ازدواج و وفات او وجود دارد مدت زناشوئی او با محمد متفاوت خواهد بود ولی عموما گفته اند بیست تا بیست و پنج سال پیامبر با خدیجه همسری داشت ،شما قلم دست نگیر همینطور الله بختکی جدل کن ،اما پس از مرگ خدیجه :پيامبر با زنانى ازدواج كرد كه بعضی از آنها دوشيزه و بعضى بيوه بودند و در ميان آنها جوان و پير هر دو ديده مى شد و اين آزادى در ازدواج هم بيش از ده سال دوام نداشت و پس از آن ازدواج تازه بر آن حضرت بنص قرآن حرام شد. ، و پیامبر بعد از سیزده سال مکه فقط ده سال در مدینه زنده بود چطور می شود پس از خدیجه 23 سال با همسران دیگر خود زندگی کرده باشد؟!پس روشن شد که این جمله که :
“مدت زندگی محمد با زنان جوانش اصلا کوتاه نبوده محمد مدت 23 سال به اندازه کافی زنان جوان در اختیار داشته و هنگام مرگش تعداد زیادی از آنها بین سنین 17(عایشه) و 40 سال بوده اند”.
ناشی از کم سوادی و عدم مراجعه به تاریخ و عدم مطالعه گوینده آن است ،که بر اساس این عدم اطلاع تازه هاید پارکی طرف گفتگوی خود را متهم بدروغ گویی می کند! حالا من برخلاف سکولار اخلاقی! نمی گویم او دروغ می گوید فقط می گویم اطلاعات او ضعیف است که این عدم اطلاع را ضمیمه با بغض و کینه ای که نسبت به اسلام دارد می کند و چیزهایی را ابراز می کند.
امکان حاملگی زنان تا سن یائسگی بهر درصدی باشد (فرض را می گیریم که درصدی را که گفته اید مورد تایید علم طب باشد) وجود دارد ،و مهمتر از آن لااقل تولد یافتن فاطمه از خدیجه پس از ازدواج با پیامبر بهترین دلیل وقوعی است بر اینکه پیامبر بکوری چشم دشمنان عقیم هم نبود ،قبلا هم عرض شد که در مورد فرزندان دیگر پیامبر اعم از دختر و پسر با توجه به سنین مختلفی که در مورد خدیجه هنگام نکاح نقل شده است امکان آن وجود دارد که موضوع بحث تاریخی دیگری است ،فعلا شما لطف کنید بدیهیات تاریخی پیش گفته را هضم کنید تا بعد به حساب آن بحث هم برسیم.
جناب مصلح گرامی
با سلام و عرض ارادت مجدد به شما دوست عزیز و با تشکر از توضیحی که فرمودید. .بنده تاکید و تمرکزم روی کتاب جناب سلیم بود و اگر ملاحظه فرمائید به جناب سید مرتضی هم عرض کردم که در مورد این حادثه معمول این هست که متاخرین از متقد مین نقل کنند بخصوص اینکه تاریخ اسلام بطور عمده روایات تاریخی میباشند تا تاریخ نگاری نسبتا حرفه ای. وثوق این کتاب هم همانطور که خود حضرتعالی بدرستی فرمودید به هر حال مورد تردید هست. با دعای خیر و آرزوی سالی پر برکت برای شما
دوست بسیار عزیز جناب سّید مرتضی
من قبلا عرض کردم که مباحثه باشما لطف دیگری دارد و بقول شما لطفش این هست که ما شما را مرتب به زحمت میاندازیم!
فکر میکنم همه ما با اینموضوع موافق باشیم که بالاخره هر روایت تاریخی یک نقطه شروعی دارد هر چند که افراد مختلف و در زمانهای مختلف نقل کرده باشند و نقطه شروع نقل این حادثه هم کتاب سلیم هست و بس. بقیه نمیتوانند خود منشا موضوع باشند چون بقول خود شما تاریخ حضور انها حداقل 300 سال بعد از هجرت هست. اولین نقل موضوع همین کتاب اسرار آل محمد هست . حال اگر کسی هم ازآن نقل نکرده احتمالا بواسطه اینکار را کرده.
در مورد خود جناب سلیم هم تردید کم نیست. کسانی که بوجود ایشان قائل هستند همه معترفند که او اهل کوفه بوده و اصلا در آنزمان در مدینه نبوده و هیچ یک از این وقایع را هم ندیده و طرفداران ایشان هم گفته اند که او این مطالب را از امام علی و سلمان و دیگران شنیده که هیچ مدرکی هم برای این حرفها نیست.
همخچنین نکته دیگر اینکه این کتاب توسط ابان ابی عیاش ارائه شده و تا زنده بودن سلیم کسی از وجود آن خبر نداشته و همانطور هم فرمودید صداقت خودابان ابی عیاش مورد تردید جدی هست و تا آنجا که بیاد دارم مرحوم علامه امینی او را کذاب میدانست.
شما قطعا در ذکر نام کسانی که او را تائید کرده اند مشکلی نخواهید داشت و بنده هم اصراری ندارم ولی اصل حرف بنده این هست که این منبع مورد وثوق نیست و نمیتوان برای آن اعتباری قائل شد. همچنین در نظر داشته باشیم که در آنزمان صنعت چاپ وجود نداشت و تکثیر این کتابها بصورت دستنویس شخصی بوده هست و این احتمال هم هست که هر کس بسته به منافع و یا اعتقادات و باورهای خود چیزی را کم و یا زیاد کرده باشد. به همین دلیل در مورد صخت چنین مدارکی و متونی واقعا سئوالات جدی وجود دارد.
حال اگر کسان دیگری خارج از این مدار هم این حادثه را به همین نحوی که بر منابر و مداحی ها نقل میشود،گفته اند که مورد وثوق شما هستند، بقول معروف دیگر حرفی ندارم. بنده به آن نرسیده ام…با تشکر فراوان
با صفای گرامی
بخشی از مطالب شما در مورد شخصیت سلیم و کتاب سلیم بود که موضوع اشاره من نبود ،چنانکه در بحث های استنادی قبلی نیز استناد من به کتاب سلیم نبود.
در مورد نقطه شروع نقل وقایع تاریخی ،من چنین وفاقی با شما ندارم که مسلم گرفته اید! ،وقایع تاریخی یک نقطه وقوع دارند که مربوط به ظروف زمانی و مکانی و علل و اسباب آنهاست ،اما اینکه همه نقل های متاخر منتهی به یک نقطه شروع در نقل باشند ،این همان ادعایی است که متاسفانه شما بر آن اصرار دارید اما دلیلی بر آن ارائه نمی دهید ،معادله روشن است ،یک واقعه اتفاق می افتد ،و دهها و صدها ناظر بر آن وجود دارند ،حال اگر در طبقه متاخر ،هریک از روات متاخر از ناظری نقل کند ،و طبقه متاخر به همین بیان تا برسد بزمانهای دور ،هیچ استلزامی وجود ندارد که طبقات و کتب و روات متاخر همه از راوی منحصری نقل مطلب کرده باشند ،و این مطلب بنظر می رسد اینقدر پیچیده نیست که شما را بزحمت بیندازد ،مثالی میزنم ،فرض کنید واقعه غدیر در سال آخر عمر پیامبر و در حجه الوداع اتفاق افتاده است ،صدها و هزاران نفر از صحابه نیز شاهد آن واقعه بوده اند ،حال اگر صدها سال بعد راویان تاریخ در کتب خود بسلسله اسناد دور و نزدیک خود این واقعه را جدا جدا از اصحاب حاضر در آن ماجرا نقل کنند که نقل هم کرده اند ،باید گفت همه راویان تاریخ در کتب متاخر نقل هایشان منتهی می شود فقط به ابوبکر مثلا؟! مگر فقط ابوبکر ناظر آن واقعه بود؟ ایرادی که من عرض کردم این بود ،الان در زمان خود ما نیز چنین چیزی هست و وجدانیست ،فرض کنید واقعه ای در قلب اروپا اتفاق میفتد (مثلا واقعه هولوکاست توسط هیتلر) ،دهها و صدها خبرنگار حاضر از رسانه ها و مطبوعات مختلف واقعه را حسا و عیانا می بینند ،حال اگر صدها سال بعد راویان تاریخ با زنجیره های اسنادی خود هرکدام از یکی از حاضرانی حسی واقعه چیزی نقل کنند ،شما باید بفرمایید راوی واقعه هولوکاست فقط رپورتر فلان روزنامه خاص بوده است؟!
بزحمت نیفتید جناب باصفا ،سال نو بر شما مبارک باد
سلام آقای نوریزاد؛
امیدوارم که هرچه زودتر آرامش و سلامت خود را باز یابید. سال نو را باآرزوی سلامتی و موفقیت روزافزون شما و ملت بزرگ ایران از خداوند متعال خواستارم.
همانطور که قبلا در باره کاره جمعی گفتم شما بهترین روش خود را نباید کنار بگذارید. زنده باد کار جمعی, زنده باد اشغال, زنده باد تجمع در مقابل لاستیک دناو دستگاه ضد بشری قضاییه (قصابیه) این کار باید با تلاش بیشتر ولی با صبر و حوصله و بصورت قا فلگیرانه و مستمر انجام شود این نوشتارهای روزانه شما بمرور ثمر خواهد داد . این مزدوران نامرد هم کاری ازشون بر نمیاد.
کافی است بطور مخفیانه عکس آنها را گرفت و رد منزلشان را یافت و با مشخصات تصویرشان را بر در دیوار زد جایی برای فرار از این ملت نخواهند داشت.
سردار سلیمانی و دوستی خاله خرسه!
داستان خاله خرسه رو که همه می دونید. اون هایی که نمی دونند از اون هایی که می دونند بپرسند……..
دوستی خاله خرسه یک نمونه اش کمک ها و حمایت های ولایت مطلقه فقیه از فلسطینیان بخت برگشته است.
باور کنید من به شخصه هیچ حسادتی و ناراحتی از این ندارم که ثروت های ملی ما به کام هر چه گدا و بد بخت و بیچاره است در دنیا ریخته شود و عالمی را شاد و خندان کند اگر چه ما ایرانی ها اندوهگین و گرسنه سر به بالین نهیم تن فروشی کنیم و اعضای بدنمان را بفروشیم از صبح تا شام مثل سگ بدویم و چند شغل اختیار کنیم تا خجالت زده خانواده نباشیم. حال که قرار بر این است دار و ندار ما را اراذل و اوباش حاکم نیست و نابود کنند و سهمی برای ملت ایران قایل نباشند چه اشکال دارد دست کم بخشی از این دارایی های تاراج شده گدایان و بی نوایان جهان را دلشاد کند؟
لیکن هیهات. هیهات که چنین نیست. می گویند مال حرام برکت ندارد یک نمونه اش همین ثروت های بی کران ایران عزیز خودمان است که بر خلاف رای و نظر صاحبان اصلی آن به این و آن بخشیده می شود. مثل این است که این ثروت ها به جیب هر غیر ایرانی که ریخته می شود او را بد بخت تر و بیچاره تر می کند.
سردار سلیمانی عزیز که ما شا الله از جیب من و شما خوب بذل و بخشش می فرمایند فرموده اند ولایت مطلقه فقیه دست از واریز کردن پول های مفت غنیمتی ملت به اسارت رفته ایران به جیب فلسطینیان بر نخواهد داشت. مدتی در اثر تحریم ها دستمان تنگ بود که به حمد الله با امضای سند ترکمانچای و گلستان از حق غنی سازی اورانیوم (تعبیر من نیست از ذوب شدگان ولایت بپرسید) چشم پوشیدیم تا چند صد میلیاردی اجالتا دست و بالمان گشوده تر شود و چند میلیارد ناقابلی به نیازمندان جهان اهدا کنیم قربتا الی الله تا ببینیم بالاخره در ظهور گشایشی می شود………
سهم ملت ایران که البته حناق است و خودشان بهتر می دانند… عجب ملت سر به زیری واقعا آفرین که لایق همین ولایت فقیه شمایید و لا غیر!
نپرسیدید رابطه داستان با خاله خرسه چیست بالاخره؟
این همه پول به فلسطینی ها دادید چه گلی به سرشان زدید؟
یکی خبر آورد در غزه چه می گذرد؟
موشک باران اسراییل توسط فداییان فلسطینی چه نتایج گهر باری به دست داد؟
واقعا دل انسان به حال فلسطینی ها می سوزد. با دوستانی همچون ولایت فقیه از داشتن دشمن بی نیازند.
یکی آمار داد تلفات فلسطینی ها در پی عملیات متهورانه شان چه بود؟ چه میزان نوار غزه توسط بمباران اسراییل تخریب شد؟ فلسطینی ها خیلی بی کسند. منظورم حماس نیست. بمباران نوار غزه در کمال بی صدایی انجام شد. اسراییلی ها که هرگز حاضر نیستند به قتل عام فلسطینی ها اعتراف کنند. مرض که ندارند. خنده دار اینجاست که حماس هم هیچ علاقه ای ندارد آمار کشتار مردم خود را علنی کند. طبق اخبار رسمی فلسطینیان مبارز و جنگ جو درس عبرتی تاریخی به اشغال گران صهیونیست دادند و از این جنگ سر بلند و پیروز به در آمدند حالا چند زن و بچه بی گناه فلسطینی این وسط نفله شوند چه اشکالی دارد.
نمی دانم میزان کمک های مالی کشور های غربی به فلسطینی ها چه قدر است ولی هر چه هست خرج ساختن و آبادانی و سامان دادن به زندگی مردم می شود. این آشی است که اروپا و آمریکا پخته اند و اکنون باید هزینه اش را بپردازند و می پردازند….. حالا ما کاسه از آش داغ تر شده ایم و می خواهیم با مجهز کردن فلسطینیان به مدرن ترین فشفشه های چهار شنبه سوری دماری از روزگار صهیونیسم بین الملل در آوریم که آن سرش نا پیدا است……
چند درصد پول های اهدایی جناب سلیمانی به سران حماس به داد فلسطینی های نیازمند می رسد و چند درصد آن در حساب سران حماس در بانک های سوییس نا پدید می شود والله اعلم…..
حوثی ها مثل این که باهوش تر از فلسطینی ها هستند و بازی را زود متوجه شدند و متواضعانه از ولایت مطلقه فقیه تقاضا کردند:
مرا به خیر تو امیدی نیست شر مرسان!
بخصوص با اون ناو گروه جماران که کم مونده بود نصف عالم رو ضمیمه فرمانروایی ولایت ……..
مزدک1
9:53 ق.ظ / مارس 18, 2016
لابد سید رزمنده کنونی است!همیشه همینطور بوده جنگ و کشت و کشتار را آخوند براه انداخته و قربانیانش مردم بوده اند ووقتی که ادای حقی کرده اند بنام منافق و مجاهد و مبارز سابق طرد و نابود شده اند.چون مطابق میل آخوند حرف نزده اند.
—————————————
—————————————
مزدک 1 گرامی اتفاقا” درست حدس زده اید رزمنده کنونی همین آقایان هستند که در جبهه ی فرهنگی و نشر و ترویج شیعه گری جهاد و مبارزه می کنند و چه درآمد سرشاری که بابت همین مبارزات(کامنت گذاری های قطاری) به جیب نمیزنند. باور بفرمایید اگر همین سایت نوری زاد تعطیل شود بزرگترین منبع درآمد همین آخوند قطع میشود.
دلیل:
هیچ دقت کرده اید که در پاسخ به هر شبهه و سئوالی چه مربوط و چه نامربوط، مدام و مستمر اظهار لحیه کرده و کامنت های قطاری ردیف می کند! چون بابت هر سطر و پاراگرافش اجرت میگیرد به همان الله قسم از خودم نمی گویم این آقایان بنام مبارزه با الحاد و رواج شیعه اثنی عشری( جهاد فرهنگی ) بابت هر کامنتی که می گذارند، دستمزد های سرشار و کلانی می گیرند و الخ…
البته من در پاسخ این آخوند و پیرامون همین وجوه سرشار، مطلب مبسوط و مدللی نوشتم و ارسال کردم که متاسفانه با سانسور غیر منصفانه و بیرحمانه ی آقای نوری زاد مواجه شد.
آقای نوری زاد در ذیل کامنت حقیر مرقوم فرمودند: ” بر خلاف میلم حذف کردم “. که من میافزایم: “بر خلاف میل تان و بر وفق میل آخوند سید مرتضی” !
نوری زاد خود نیک آگاه است که اگر در بین اطرافیانش فقط باتدازه ی تعداد انگشتان دستش، هوادار جان برکف و دوستدار واقعی و عاشق سینه چاک داشته باشد، بی شک یکی از همانها حقیر(کاوه) است علی ایحال بعض مواقع دست به کارهایی میزند که چگویم که ناگفتنم بهتر است… باز برسم مالوف فریاد مبزنم: تو هر آن ستم که خواهی بکنی که پادشاهی….
ثسمتی از کامنت مذبور را دوباره و ذیلا” ارسال میکنم که امیدوارم منتشر شود:
شايد بعضي از دوستان ندانند ولي من که ميدانم محل درآمد هنگفت شما همين سايت فخيمه نوري زاد است ///////////////////
///////////////////
بيچاره نوري زاد! فکر مي کند سيد مرتضي واقعا” براي رضاي الله کار مي کند و مثلا” پژوهش اسلامي مي کند! نه جناب نوري زاد به همان الله قسم اين جناب /////////////////////// ميداني به چه نامي؟ بنام مبارزه و جهاد در جبهه فرهنگي و مبارزه با الحاد! آقاي نوري زاد شما نمي دانيد حکومت وقيح اسلامي چه پولها و منابع هنگفتي که بنام ترويج شيعه گري و خامنه اي شناسي و مبارزه با کفر، اختصاص و هدر نميدهد!؟ يکي از همين کانال ها اجير کردن و بکار گماردن افرادي مثل آخوند سيد مرتضي است. مرا ببخشيد که مي گويم شما نمي دانيد – و زبانم لال اگر شما را نادان فرض کنم – ولي قبول بفرماييد و از من بپذيريد اين آقايان که اينهمه با وقاحت تمام، اينهمه هجمه ها و بي محلي هاي مخاطبين اين سايت را تحمل ميکنند فقط و فقط براي پول است و الا باز بهمان الله قسم اين آقا خودش به اوهام و شطحياتي که مي بافد، ذره اي اعتقاد ندارد!!!
از خود شما سئوال مي کنم نوري زاد عزيز، اگر در همين سايت نظرات مخاطبين تان، عليه شما بود يعني اگر 1 بار و تنها 1 بار مردم امتياز منفي به نظرات و مطالب شما مي دانند آيا باز هم مطلب مي نوشتيد و سايت را همچنان برگزار و اداره مي کرديد؟؟؟ معلوم است که نه!!!
…………………
با سپاس سالم و پایدار بمانید.
خوب من نیازی به این ندارم کسانی که نسبت بمن بدگمان هستند را اقناع کنم ،اصلا شما فرض را این بگیرید که من مزدور جایی هستم و برای مزد می نویسم ،بنظر شما چون مزد می گیرم و از اصول اسلامی که به آن معتقدم دفاع می کنم ،این دلیل استواری سخن شما و مطالبی است که می نویسید؟
اما بارها عرضکردم که حرکت من و نوشتن های من یک حرکت فردی و بعلاقه و اشتیاق خودم به بحث و مطالعه و پاسخ گوئی است نه یک حرکت سازمانی منتسب به هیچ فرد یا گروهی ،و خدای من یعنی خالق جهان ناظر و حاضر احوال بندگان و نیات آنهاست ،من هیچ نیازی به باور شما و خوش گمانی شما بخود ندارم ،و بکار خود بقدر توان ادامه خواهم داد ،هر تصوری می خواهید داشته باشید ،اما من متقابلا شماها را متهم نمی کنم که مثلا از مراکزی پول می گیرید و بر خلاف اسلام تبلیغ می کنید ،فقط می گویم شرافت و کرامت انسانی اقتضاء می کند که از نسبت دروغ و تهمت به هم نوع خودداری کنیم و اگر با کسی اختلاف فکری داریم تنها تلاش کنیم با او در محیطی آرام و مودبانه و انسانی بگفتگو بپردازیم و استواری حجت و دلیل خویش را در بحث های خارج از موضوع و تهمت و افتراء به طرف گفتگو نجوییم. همین
کاوه گرامی
می شود بفرمایید چرا نظرات آقا مرتضی همیشه با تعداد منفی بالا در این سایت و احتمالا یک یا حداکثر دو مثبت که مربوط به خودش و احتمالا مصلح است رای گیری می کند.اگر چنین است که شما می گویید خوب با تکثر امتیاز مثبت کار به مطلوب نزدیک تر می شد.این بنده خدا یه مدتی هم به یاد دارم قهر کرد رفت خوب مزدش چی می شد؟!!بنده منکر ارتش مزدور سایبری حکومت نیستم و به کرات با آن برخورد داشته ام ولی تصورم اینست که اینگونه قضاوت کردن ما را از وادی منطق عقلانی به بیراهه بی اعتمادی و دشنام و..فرو می برد.اتفاقا این ایجاد بدبینی مابین مردم بزرگترین دستاورد حکومت فاشیست دینی مسلط بر ایران است.
سلام جناب نوری زاد
این فیلم را دیده اید؟ حتما ببینید
https://www.youtube.com/watch?v=UM7xIIFoHlA
با سلام
در پی اعتراض برخی از چهره ها و تشکل های تندروی کشور، به سخنان خانم مولاوردی مبنی بر اعدام تمامی مردان یک روستا در بلوچستان، بر آن شدیم تا در این زمینه، تحقیقاتی داشته، و نتیجه آن را، که بسیار وسیعتر و فجیعتر از اشاره ی خانم مولاوردیست، در اختیار هموطنان خود قرار دهیم. باشد تا وجدانی بیدار شود.
در پایان تقاضا هست در اطلاع رسانی ما را یاری کنید.
سپاس
ﻗﺘﻞ ﻋﺎﻡ ﺍﻋﻀﺎﯼ ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺑﻠﻮﭺ ﺩﺭ ﻧﺼﺮﺕ ﺁﺑﺎﺩ ﺗﻮﺳﻂ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ
ﺩﻭﻟﺘﯽ
ﻋﺪﺍﻟﺖ ﻧﯿﻮﺯ : ﺍﻋﻀﺎﯼ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻧﻮﺍﺏ ﻧﺎﺭﻭﯾﯽ ﺍﺯ ﻧﺼﺮﺕ ﺁﺑﺎﺩ ﻣﺠﻤﻮﻋﺎ
ﺗﻮﺳﻂ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﺩﻭﻟﺘﯽ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻧﺪ .
ﺩﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﮔﺰﺍﺭﺷﻬﺎﯼ ﻗﺘﻞ ﻋﺎﻡ ﻭ ﻧﺴﻞ ﮐﺸﯽ ﺩﺭ ﺑﻠﻮﭼﺴﺘﺎﻥ
ﺗﻮﺳﻂ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﭘﺮﺩﻩ ﺍﺯ ﻧﺴﻞ ﮐﺸﯽ ﻭ ﻗﺘﻞ ﻋﺎﻡ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ
ﺑﺮ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﯽ ﭘﺮﺩﺍﺯﯾﻢ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻧﻮﺍﺏ
ﻧﺎﺭﻭﯾﯽ ﺍﺯ ﺑﺨﺶ ﻧﺼﺮﺕ ﺁﺑﺎﺩ ﺧﺎﺵ ﮐﻪ ﺍﮐﺜﺮ ﺍﻋﻀﺎﯼ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻭﯼ
ﺗﻮﺳﻂ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﺩﻭﻟﺘﯽ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ .
ﻻﺯﻡ ﺑﻪ ﺫﮐﺮ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻭﯼ ( ﮐﺮﯾﻢ ﻧﺎﺭﻭﯾﯽ ، ﺣﮑﯿﻢ
ﻧﺎﺭﻭﯾﯽ، ﺷﮑﻮﺭ ﻧﺎﺭﻭﯾﯽ، ﻋﻤﺮ ﻧﺎﺭﻭﯾﯽ ) ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ﺑﺎﺯﺩﺍﺷﺖ ﻭ
ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﮐﺮﻣﺎﻥ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﮔﺸﺘﻨﺪ .
ﻣﺎ ﺩﺭ ﻣﺠﻤﻮﻉ ﺑﻪ ﺍﺳﺎﻣﯽ ﭘﻨﺞ ﺗﻦ ﺍﺯ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻭﯼ ﺩﺳﺖ ﯾﺎﻓﺘﯿﻢ ﻭ ﺍﯾﻦ
ﺩﺭﺣﺎﻟﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻋﻀﺎﯼ ﺧﺎﻧﻮﺩﻩ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﻭﯼ ﻓﺮﺍﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ
ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺍﺳﺖ . ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﯿﻢ ﺑﻪ ﺗﺼﺎﻭﯾﺮ ﻗﺮﺑﺎﻧﯿﺎﻥ ﺩﺳﺘﺮﺳﯽ ﭘﯿﺪﺍ
ﮐﻨﯿﻢ ،ﺍﻣﺎ ﻣﺤﻞ ﺳﮑﻮﻧﺖ ﻭﯼ ﻣﺸﺨﺺ ﺍﺳﺖ .
ﺑﺨﺶ ﻧﺼﺮﺕ ﺁﺑﺎﺩ ﺧﺎﺵ ﺩﺭ ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ 1370 ﻭ 1371 ﻣﻮﺭﺩ ﻫﺠﻮﻡ
ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺩﻭ ﻫﺰﺍﺭ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﺩﻭﻟﺘﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﮐﺮﻣﺎﻥ
،ﺯﺍﻫﺪﺍﻥ،ﺍﯾﺮﺍﻧﺸﻪﺭﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﮔﺴﯿﻞ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺟﻨﺎﯾﺖ
ﻭ ﻧﺴﻞ ﮐﺸﯽ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﻄﻘﻪ ﺯﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻣﺠﻤﻮﻉ ﭼﻨﺪﯾﻦ
ﺭﻭﺳﺘﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﺎﮎ ﯾﮑﺴﺎﻥ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺗﻮﺳﻂ ﺑﻤﺒﺎﺭﺍﻥ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﻭ ﺷﻠﯿﮏ
ﺧﻤﭙﺎﺭﻩ ﻭ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﺻﺤﺮﺍﯾﯽ ﺗﯿﺮﺑﺎﺭﺍﻥ ﻭ ﺍﺣﺸﺎﻡ ﺭﺍ ﺯﯾﺮ
ﺭﮔﺒﺎﺭ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﻗﻨﺎﺕ ﻭ ﺑﺎﻏﺎﺕ ﺭﺍ ﺗﺨﺮﯾﺐ ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﻮﺳﻂ ﺟﻨﺪﯾﻦ
ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﺧﻮﺩﺭﻭﯼ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﮐﻤﭙﺮﺳﯽ ﺑﻪ ﺍﺭﺩﻭﮔﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﺼﺮﺕ ﺁﺑﺎﺩ
ﺍﯾﺠﺎﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺩﺍﺩﻧﺪ .
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺟﻨﺎﯾﺖ ﻧﺴﻞ ﮐﺸﯽ ﺳﻦ ﺍﮐﺜﺮ ﻣﺮﺩﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻧﺪ ﺯﯾﺮ
45 ﺳﺎﻝ ﺗﺎ 12 ﺳﺎﻝ ﻭ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﮐﻮﺩﮎ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﺍﻭﺍﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﻧﯿﺰ
ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻧﺪ .
ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮐﻮﻫﺴﺘﺎﻧﻬﺎ ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﻧﯿﺰ ﺑﻌﺪ ﻫﺎ ﻣﻮﺭﺩ
ﺗﻌﻘﯿﺐ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺩﺍﺧﻞ ﻭ ﯾﺎ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺯ ﮐﺸﻮﺭ ﺩﺭﻣﻨﺎﻃﻖ
ﻣﺮﺯﯼ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ ﻭ ﭘﺎﮐﺴﺘﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﺗﻮﺳﻂ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﺍﻣﻨﯿﺘﯽ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ
ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﻓﺮﺍﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﺗﺮﻭﺭ ﺷﺪﻧﺪ .
ﺩﺭ ﻭﻫﻠﻪ ﺍﻭﻝ ﺳﻌﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺗﺎ ﮐﺸﺘﺎﺭ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﮔﯽ ﻭ
ﺳﭙﺲ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﺑﻪ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﮐﻠﯽ ﺍﺭﺋﻪ ﺩﻫﯿﻢ .
_1ﻋﻤﺮ ﻧﺎﺭﻭﯾﯽ ﻋﻤﺮ ﻧﺎﺭﻭﯾﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻧﻮﺍﺏ ،ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﮐﺮﻣﺎﻥ ﺍﻋﺪﺍﻡ
ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻧﺶ ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ
ﮐﺮﻣﺎﻥ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﺷﺪﻧﺪ .
_2 ﻛﺮﻳﻢ ﻧﺎﺭﻭﯾﯽ ﻛﺮﻳﻢ ﻧﺎﺭﻭﯾﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻧﻮﺍﺏ ، ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﮐﺮﻣﺎﻥ
ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ﺑﺎ ﺳﻪ ﺗﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻧﺶ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﺷﺪ
_3 ﺣﮑﯿﻢ ﻧﺎﺭﻭﯾﯽ ﺣﮑﯿﻢ ﻧﺎﺭﻭﯾﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻧﻮﺍﺏ ، ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﮐﺮﻣﺎﻥ
ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ﺑﺎ ﺳﻪ ﺗﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻧﺶ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﺷﺪ
_4 ﺷﮑﻮﺭ ﻧﺎﺭﻭﯾﯽ ﺷﮑﻮﺭ ﻧﺎﺭﻭﯾﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻧﻮﺍﺏ ، ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﮐﺮﻣﺎﻥ
ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ﺑﺎ ﺳﻪ ﺗﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻧﺶ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﺷﺪ
_5 ﺭﻭﺡ ﺍﻟﻠﻪ ﻧﺎﺭﻭﯾﯽ ﺭﻭﺡ ﺍﻟﻠﻪ ﻧﺎﺭﻭﯾﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻧﻮﺍﺏ ﺗﻮﺳﻂ ﻣﯿﻦ
ﮐﺎﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺩﻭﻟﺘﯽ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺷﻮﺭﮔﺰ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪ .
ﺧﺎﻧﻮﺍﺩ ﯼ ﻧﻮﺍﺏ ﻧﺎﺭﻭﯾﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺻﺪﻫﺎ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ
ﻗﺘﻞ ﻋﺎﻡ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺠﯿﺮﻩ ﺍﯼ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺩﺭ ﺩﻫﻪ ﻫﺎﯼ 60 ﻭ 70
ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺳﻌﯽ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﺩﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺍﺯ ﻗﺘﻞ ﻋﺎﻡ ﻫﺎﯼ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﭘﺮﺩﻩ
ﺑﺮﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﮔﺰﺍﺭﺷﺎﺕ ﻣﺴﺘﻨﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﻩ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﻫﯿﻢ .
ﻟﺬﺍ ﺍﺯ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﻠﻞ ﻭ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﺭﮔﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮﯼ ﺧﻮﺍﺳﺘﺎﺭﯾﻢ
ﺗﺎ ﭼﺸﻢ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺟﻨﺎﯾﺎﺕ ﻧﺒﻨﺪﺩ ﻭ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺑﺖ ﻗﺘﻞ ﻋﺎﻡ ﻣﻠﺖ
ﺑﻠﻮﭺ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﻮﺍﺧﺬﻩ ﻭ ﺑﺎﺯ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﻨﺪ .
ﮔﺰﺍﺭﺵ ﻫﺎﯼ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﻧﯿﻮﺯ ﺩﺭ ﺧﺼﻮﺹ ﻗﺘﻞ ﻋﺎﻡ ﻫﺎﯼ
ﻣﺬﮐﻮﺭ :
ﻗﺘﻞ ﻋﺎﻡ ﺍﻋﻀﺎﯼ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻓﺘﺤﯽ ﺧﺎﻥ ﺷﻪ ﺑﺨﺶ ﺗﻮﺳﻂ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ
ﺩﻭﻟﺘﯽ
http://edaalatnews.blogspot.de/2016/
03/7.html
ﮐﺪﺧﺪﺍ ﺟﺎﻥ ﺑﯽ ﺑﯽ ﺑﺎﻧﻮﯼ ﻣﻌﺘﻤﺪ ﻭ ﻣﺘﻨﻔﺬ ﺭﻭﺳﺘﺎﯼ ﮐﻨﺎﺭﺩُﺭ
http://edaalatnews.blogspot.de/2016/03/
blog-post_56.html
ﻗﺘﻞ ﻋﺎﻡ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺭﻭﺳﺘﺎﯼ ﻗﻠﻌﻪ ﺑﯿﺪ
http://edaalatnews.blogspot.de/2016/03/
blog-post_40.html
ﻗﺘﻞ ﻋﺎﻡ ﺍﻋﻀﺎﯼ ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺑﻠﻮﭺ ﺩﺭ ﻧﺼﺮﺕ ﺁﺑﺎﺩ
https://m.facebook.com/story.php?story_
fbid=1554471761532134&id=10000
9079748370
ﺳﻪ ﺷﻨﺒﻪ، 25 ﺍﺳﻔﻨﺪ ﻣﺎﻩ 1394 ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺑﺎ 2016-03-15
لطفا سایر گزارشات را در لینکهای بالا دنبال کنید.
جناب نوریزاد ،با سلام ،نگاهی به اخبار و مقالات سایت گویا نیوز می کردم ،با این مقاله در باره شما روبرو شدم از امیر بیگلری ،نمیدانم شما و دوستان آنرا دیده اید یا خیر،لینک آنرا اینجا می گذارم ،زاویه دید نویسنده که او را نمی شناسم تنها زاویه دیدی هنری به کنش های اجتماعی شماست نه عنایت به محتوای کنش ها ،من این نوشته را پسندیدم:
محمد نوری زاد تجسم عینی هنر امیر بیگلری
اگر هنر را تلاش برای به فعلیت رساندن ظرفیتهای جدید ابزارهای گوناگون بیان (اعم از زبان و تصویر و موسیقی و غیره) در نظر بگیریم، محمد نوری زاد نه تنها یکی از هنرمندان سرزمین ما، بل خود هنر است. و از این رو پدیدهای استثنایی.
آثار او انواع مختلفی را در بر می گیرند از جمله فیلم ها، نقاشی ها، مجسمه ها وهمچنین نوشته ها که خود اقسام متفاوتی دارند، اعم از سفرنامه، گزارش و داستانهای کوتاه. کدام داستانها ؟ همانها که خود او راوی آن است و شخصیت محوری. کافیست بار سیاسیاجتماعی آثار او را نادیده بگیریم، فرض کنیم که مسایل مطرح شده نه واقعی، بل تخیلی است. مواجه خواهیم شد با هنر و ادبیات ناب ……
http://news.gooya.com/politics/archives/2016/03/209866.php
درود بر محمد نوریزاد که به تنهایی حقیقتا یک ملت است . فرزند خلف وشجاع خطه ایران .هزاران چون منی فدای یک تار موی محمد نوریزاد که حرف و کلامش حق است و قدمش استوار و قلمش از هزاران بمب هسته ای و غیر هسته ای کوبنده تر
وقتست به دندان لب مقصود گزیدن آن شد که به حسرت سرانگشت گزیدیم
دست فلک آن روز چنان آتش تفریق در خرمن ما زد که چو گندم بطپیدیم
المنةلله که هوای خوش نوروز باز آمد و از جور زمستان برهیدیم
دشمن که نمیخواست چنین روز بشارت همچون دهلش پوست به چوگان بدریدیم
سعدی ادب آنست که در حضرت خورشید گوییم که ما خود شب تاریک ندیدیم
…………………………..
فرا رسیدن سال نو بر ایرانیان وطندوست مبارکباد.
به امید رهایی از ظلم و جور دیوان اجنبی و حکومت دوموکراتیک خردمندان ایرانی
ایرانیان عزیز لیاقت شما بیش از انست که چند تا اخوند که فقط پیام اور عزاداری وگریه و ماتم هستند بر شما حگومت کنند.
این قوم هیچ هنر و تخصصی جز روضه خوانی و مداحی و گریاندن شما نداشته و نخواهند داشت و ایران را نا بود و در جهان بی ابرو و بی اعتبار کرده اند
و زشت تر از این جهت ،اینکه دختر پیامبر اسلام را قیاس به زن مومنه عفیفه ای مثل هاله سحابی می کند ،هاله سحابی مرحومه محترم است ،لکن زبان حال صدها مثل هاله سحابی معلم قرآن این است که :ما بفدای فاطمه سلام (سید مرتضی)
………………………………………………………..
اما شخصیت حضرت صدیقه کبری-ص- مافوق همه زنان عالم است ومافوق تصورمن وشماهست ومظلومیتش نیزچنین است.
ومظلومیت اودرراه دین خدابوده وامامظلومیت هاله سحابی مرحوم درراه منافع خویش بوده است.بدرود
مصلح
……………………….
جناب نوریزاد درود و از صمیم قلب از اینکه باعث زحمت شما شدم عذر میخواهم و من بعد سعی ام براینست که به شما زحمت سلاخی کردن ندهم.
دوستان ببینید خود محمد می گوید که انسانی است مثل دیگر انسانها.این یعنی محمد دارای پدرو مادری بوده خودش رشد کرده غذا میخورده نفس می کشیده مثل بقیه توالت می رفته و با زنانش همبسر می شده و کارهای روزمره را مثل بقیه انجام می داده.در قرآن هم حتی دعواهای شخصی اش را با زنانش و جر و بحثها و نفرینها با دشمنانش موجود است.همه اینها می رساند که محمد انسانی مثل بقیه بوده. و علی شوهر فاطمه هم از آنچنان جایگاهی در میان عرب و مسلمین برخوردار نبوده.حالا چطور آخوند دختر چنین فردی را و آنهم یکی از دخترانش را به موجودی غیره طبیعی و غیر قابل دسترسی تبدیل می نماید و او را برتر از تمام زنان تاریخ می داند؟ایا چی در باره این ////////// (با عذر خواهی از زنان …لفظی که اسلام و مؤمنین در مورد زنان بکار می برند) بوده که او را اینچنین بالا برده که در تصور هم نگنجد.با رجوع به تاریخ خود مسلمین ////////// !فاطمه حتی از زنانی مثل عایشه و یا مادرش خدیجه //////////////
بقول اصفهانی های شیرین زبان ،یوخده از عصبانیت و تند خوئی فاصله گرفتی ،اما آخرش دوباره یوخده خراب کردی و رفتی زیر چنگک!
آقای نوریزاد
سال نو را بشما وتمامی تفسیر ونظر دهندگان تبریک میگویم وآرزوی سلامتی و مو فقیت برای همه دارم ولی نه برای کسانیکه با جشنهای مردمی وکهن ما مخالفند و هرچیز را طالبند از سوراخ حوزه بخورد مردم دهند.
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر انداریم فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم
جبهه مقاومت شما در برابر حکومت کر ، عربده کش ، دزد و سرکوبگر تا اینجا بی همتا بوده و محور و کارگردان آن شما هستید پس باید بفکر سلامتی باشید و خواسته و خواسته ها را بطرق دیگر فریاد کرد هرچند دیکتاتورها همیشه تصور کرده اند بیشتر میفهمند و بهتر رفتار میکنند و مردم رادر اندازه وارزشی نمیبینند که مسئول وجواب گو یشان باشند.
آنچه درین 37 سال بر مردم گذشته ار تفکرات حوزه نشئات گرفته و تا آخوند درسیاست مملکت داری(نابود کنی) دخالت دارد و لحظه بللحظه فتوا میدهد در بر همین پاشنه خواهد گشت مردم هم بی تفاوت،گرفتار ،ناتوان وذر اقیانوس بحران های گونان گون غرق دیگر اراده ای ندارند جز اقلیتی از قبیل گروه شما و یاران.
بشر در تمام عمرش دو کار بزرگ کرده هفت هزار سال پیش خدا را ارائه کرده و هفتاد سال پیش کامپیوتر واین دو خلقت بشز زمین و زمان و زندگی جانداران را تحت الشعاع قرار داده و دگرگون کرده واما یکی کهنه شده ودیگری درحال تاختن است با ضایعات فراوان.
راه برون رفت و سافط کردن آخوند از حکومت نداری و یا به لجن کشیدن کشوری وملتی کودتای همین پاسداران دزد و قاتل است هرچند باز هم مثلث بازار ، لات ولوط ها و آخوند خواهند ماند زیرا اتحاد آنها سنتی است، سپاه اگر قدرت را بدست بگیرد وآخوند را از فتوا و دخالت در همه امور منع کند این خود قدمی مثبت وبزرگ خواهد بود و بند ناف مالی آنها را هم قطع کند قدمی بسوی بهتر شدن است، نا گفته نماند نیروهای نظامی همسشه مدت کوتاهی کشورداری کرده اند و اذاره کشور را به سیاسیون سپزده اند نمونه یونان ،ترکیه،پاکستان، ودر کشورهای آمریکای جنوبی،خلاصه با اینکه کودتا در همه در همه جا وموارد محکوم وضد دمکراتیک است ولی برای خروج ازین بن بست 37 امروز تنها در ایران و درین شرایط غنیمت است.
جناب شاهد منهم با نظر شما موافقم قبلا هم این مطلب را بعرض دوستان رسانده ام سپاه اگر فاسد شد عاملش همین اخوندهای ام الفساد هستند .حکومت سپاه حداقلش اینه که نمیتونند ادعای قداست کذایی و ریایی اخوندها را داشته باشند مجبورند ذر قبال خواسته های مردم کاری انجام دهند و نمیتونن با چندتا حدیث و روایت گندکاری هایشان را سنبل کنند و از حماقت امت خرافات زده سو استفاده کنند و ناچار هستند در پستها از افرادی که دارای حداقل تخصص هستند استفاده کنند نه صرفا ملاک اخوند بودن باشد علارقم اینکه ورود سپاه در اقتصاد کار اشتباهی بود ولی میبینیم از متخصصین به خوبی برای پیشبرد کارهایشان بهره میبرند اما خامنه ای ملاکش فقط غلام حلقه به گوش بودن است نه تخصص بر باد رفتن مملکت براش اهمیتی ندارد فقط به بقا خودش فکر میکنه به هر قیمی.
(خمینی:ما متعهد میخواهیم نه متخصص)همه بدبختیهای ما ناشی از همین طرز تفکر احمقانه و متعهدان احمقتر میباشد.
یکی نبود به این بابا بگه کدام نادانی رانندگی یک خودرو را بجای اینکه به کاربلد بسپاره به متعهدی که هیچی حالیش نیست میسپاره
آقای خمینی در کدام سخنرانی یا نوشته گفته است که :”ما متعهد میخواهیم نه متخصص”.
ممکن است لطف کنید منبع این نسبت را مشخص کنید؟
سید مرتضی
1:30 ق.ظ / مارس 18, 2016
رزمنده سابق ،سعی کن مودب باشی ،و در اموری که بشما ارتباطی ندارد دخالت نکنی ،آن کامنت گذاران اگر حد خود را بشناسند و تندی و توهین نکنند به آنها اعتراضی نخواهد شد.
———————————————————————–
———————————————————————–
آخوند حوزه و دربار شما نیز حد خودت را بدان. بازهم که رفتی اون بالا بالاها و داری امر و نهی میکنی! مواظب چاک دهان مبارکت باش. اینجا حجره نیست که////
//////////////////
///////////////////
—————————-
کاوه ی گرامی
برخلاف میلم نوشته ی شما را حذف کردم
پوزش
مودب باش و از چاک دهان مبارک چیزی خارج نکن که مدیر سایت را بزحمت بیندازی و زیر چنگک ها دفن شوی.
آری دوست عزیز همان بهتر که کامنت های قطاری آخوندهای درباری را منتشر کنی! و لابد این بده بستان ها عوایدی دارد که ما از آن بی اطلاعیم!
باشد دوست گرامی مجلس(سایت) مال شماست و صدر و ذیلش در اختیار شما ! هر جا بفرمایید زانوی ادب اختیار می کنیم. و حتی خفه خون می گیریم تا تنفس دوستان درباری تان راحت تر باشد. لطف آنچه شما اندیشید و حکم آنچه شما فرمایید!
این کامنتی که اینچنین سلاخی کردید آیا کوچکترین بی ادبی و فحاشی یا توهین به مقدسات در خود داشت غیر از بیان واقعیات؟؟؟
بگذارید حقیقتی هرچند تلخ را بعرض تان برسانم، ملکی که داعیه داران روشنگری و انسان دوستی اش اینچنین دست به سانسور و سلاخی می برند، حال و روزشان همین هست و همین خواهد بود!!! باید بگویم این آخوندها و ملایان //////////////////، از سرمان نیز زیاده هستند و از ماست که بر ماست. سالم و پایدار بمانید.
پرسشی در فیسبوک دکتر صادق زیباکلام به همراه پاسخ ایشان:
تبعیضی که با مرگ هم پایان پیدا نمیپذیرد. روزهای گذشته دکتر #فاطمه_زیباکلام پژوهشگر فلسفه و دانشیار دانشگاه تهران درگذشت و سیل تسلیتها به برادر او #صادق_زیباکلام جاری شد؛ اما وقتی به اعلامیه ترحیم نگاه میکنیم او اینطور معرفی شده است؛ «مادری مهربان، همسری فداکار، همسر استاد نورپناه، خواهر گرامی دکتر زیباکلام» اما سمت دیگر اعلامیه قاب عکس او قرار دارد، اما خبری از عکس نیست و یک شاخه گل بهجای او گذاشته شده و روبانی مشکی که بر قابی خالی از عکس نقش برجسته است. اگر در این قاب، عکس فاطمه زیباکلام با همان حجاب و محدودیتهای اجباری موجود هم قرار میگرفت چه اتفاقی میافتاد؟ در صورت تقاضای ما چاپخانهها چاپ نمیکردند؟ آیا امروزه که دیگر در اکثر خانهها یک دستگاه کپی وجود دارد، نمیشد اعلامیه را با عکس زنی که درگذشته منتشر کرد؟ در جوامع مردسالار از لحظهی تولد، چه بسی قبل از تولد، تفکرات تبعیضآمیز و متحجر شروع میشوند و تا بعد از مرگ هم ادامه پیدا میکنند.
پاسخ صادق #زیباکلام:
سلام خانم محترم، بهجز موافقت کامل با شما و ابراز تأسف واقعاً کلام دیگری نمیتوان ابراز داشت. شما کاملاً درست دیدهاید و واقعیت تلخ جامعه ما را متذکر شدهاید حتی در میان اقشار بهاصطلاح فرهیخته آن. اگر امروز به مجلس ختم خواهرم میآمدید، بخش دیگری از ورشکستگی فرهنگیمان را مشاهده میکردید. بااینکه مسجد جامع شهرک غرب بسیار شیک و در منطقهای مرفه و بالای شهرنشین است منتهی ترتیب جداسازی زنان و مردان آن بهگونهای است که فکر کنم در زنگبار و حبشه هم اینگونه نباشد. صدها نفر از خانمهایی که برای ادا احترام به همسر، پسران، داماد و یا برادران ایشان آمده بودند نمیتوانستند هیچکدام آنها را ببینند. ایضاً اگر از مردان فامیل یا بستگان میخواستند مادر یا خواهر متوفی را ببینند نمیتوانستند. واقعاً فکر کنم در حبشه هم به انسانها اینگونه توهین نشود. البته در جوامع غربی از زن بهعنوان کالا و عروسک باربی و مقاصد مادی و جنسی بهرهبرداری میشود اما در عوض در جمهوری اسلامی ایران زنان به ارزش و جایگاه واقعی، اصیل، انسانی و عزت مدارانه شان دست پیداکردهاند. سمبل این رسیدن به کرامت انسانی زنان در ایران اسلامی را میتوان در #مسجد_جامع_شهرک_غرب و اعلامیههای ترحیم فاطمه زیباکلام استاد علوم تربیتی دانشگاه تهران میتوان بهوضوح ملاحظه نمود.
صادق زیباکلام ۲۵ اسفند ۱۳۹۴
البته در جوامع غربی از زن بهعنوان کالا و عروسک باربی و مقاصد مادی و جنسی بهرهبرداری میشود….(پرورده آخوند صادق)
///////////////////////
آیا زن در غرب بعنوان کالاست؟زن با مرد دارای حقوق برابراست .برای کار مساوی حقوق مساوی دریافت می کند.تحصیل برای زن و مرد در تمام رشته ها آزاد است و زنان دوش بدوش مردان در دانشگاها و مراکز علمی به درس و بحث و پژوهشهای علمی مشغولند.حق ارث و نگهداری از فرزندان طبق قانون به عهده زن و مرد بطور مساویست.در سیاست در قضاوت و بازرگانی و فرهنگی زنان در رده های بالا قرار دارند.تصمیم زن برای زندگی مشترک با دیگری چه با ازدواج و چه بدون ازدواج بعده دوطرف است.جالب است که حتی همخوابی و سک اگر با رضایت هردو طرف نباشد تجاوز محسوب می شود و پیامد قانونی دارد!
حال مقایسه کنید با زن دراسلام.
زنان تا زمانیکه ازدواج نکرده اند برده پدر و برارد هستند و بعد برده شوهر.زن حق گفتن نه به شوهرش را ندارد بدون اجازه شوهرش نمی تواند خانه را ترک کند.هر زمانیکه شوهر اراده کند حتی اگر زن آماده گی نداشته باشد نمی تواند نه بگوید(تجاوز جنسی).زن مسؤل آشپزخانه و نگه داری از فرزندان و شوهر است.حق گرفتن کار و یا تحصیل بدون اجازه شوهرش را ندارد.بسیاری از شغلها را به زنان نمی دهند.نه تنها ارث زن نصف ارث مرداست بلکه دیه زن کمتراز تخم چپ مرد است!زن حق تعیین لباسش را ندارد.حق انتخاب شوهر ندارد.اگر بدون ازدواج با مردی همبستر شود سزایش مرگ است.فرزندانیکه او 9 ماه با خون دل در رحم نگه داشته به مرد تغلق دارند.دریک کلام در اسلام زن موجودیست که برای همخوابی و فرو نشاندن عطش شهوت مرد و تولید مثل و کلفت خانه افریده شده و ارزشش تا زمانی است که صاحبش او را لازم دارد و همچون سگی با وفا برای صاحبش دم تکان دهد!
حالا انصاف دهید در کدام فرهنگ غرب یا جوامع اسلام زده از زن بهعنوان کالا و عروسک باربی و مقاصد مادی و جنسی بهرهبرداری میشود؟
من وقتی ////////////////// انسانها را مریض و عقده ایی و دروغگو و بی شرم بار می آورد .دیگران بمن خرده می گیرند که همه را با یک چشم نگاه نکن!این از روشنفکرش آخوند که جای خود دارد!
اینها همه خلط مبحث است ،بحث جناب زیبا کلام بحث از قوانین عمومی ناظر به تساوی زن و مرد در جوامع غربی نیست ،همینطور بحث ایشان در مورد کار و فعالیت و تحصیل زنان در آنجا نیست ،اینها را زیبا کلام خیلی بهتر از شما می فهمد و در بحث ها و نوشته هایش دارد ،و آشنائی یک استاد علوم سیاسی دانشگاه آشنا بزبان و غرب رفته بسیار بیشتر از ظن و گمان های کلیشه ای شماست ،آنچه که ایشان به آن اشاره می کند ،همان عبارت سوء استفاده جنسی و کالا کردن زن در غرب است که تحت عناوین پر زرق و برق ،آزادی جنسی ،و استفاده های تبلیغاتی اقتصادی از جاذبه های گوناگون بدن زن ،و تجارت سکس ،و اینگونه چیزهاست ،شما تلاش کنید حرف مردم را درست بفهمید ،حال در باره آخوند هرچه بزبانت می آید بگو ،اما در باره استاد دانشگاه و استاد علوم سیاسی و یک فرد دموکرات که بجای فرار از کشور و هرکول وار پشت رایانه نشستن و بزمین و زمان فحش دادن ،متمدنانه در بین هم میهنان خود می ماند و در جهت تعمیق دموکراسی و عقلانیت هر چیزی را بجان می خرد ،نمی توانید اینگونه قلمفرسایی کنید و طعنه بزنید ،هنر و شجاعت زیبا کلام این است که مرد میدان است در این کشور نه مخفی در ناکجا آبادها و پرخاشگری به همه.
در مورد دروغ هایی هم که با اسلام بستید ،بارها بحث شده است ،شما یا آشنای به احکام و حقوق زن در اسلام نیستید ،یا اینجا را با بحث های هاید پارکی پر حرارت عوضی گرفته اید ،مطالب شما اینقدر سطحی و دور از واقع است که ساده ترین ذهنها به آن لبخند می زند
عبارت های مورد نظر و بی اساس شما را بلوکه می کنم تا همه ببینند حد اطلاع شما چیست و چگونه مثل روضه خوان های بیسواد فقط روضه خوانی می کنید و از مسائل بی خبرید:
“”زنان تا زمانیکه ازدواج نکرده اند برده پدر و برارد (برادر) هستند و بعد برده شوهر.زن حق گفتن نه به شوهرش را ندارد بدون اجازه شوهرش نمی تواند خانه را ترک کند.هر زمانیکه شوهر اراده کند حتی اگر زن آماده گی نداشته باشد نمی تواند نه بگوید(تجاوز جنسی).زن مسؤل آشپزخانه و نگه داری از فرزندان و شوهر است.حق گرفتن کار و یا تحصیل بدون اجازه شوهرش را ندارد.بسیاری از شغلها را به زنان نمی دهند.نه تنها ارث زن نصف ارث مرداست بلکه دیه زن کمتراز تخم چپ مرد است!زن حق تعیین لباسش را ندارد.حق انتخاب شوهر ندارد.اگر بدون ازدواج با مردی همبستر شود سزایش مرگ است.فرزندانیکه او 9 ماه با خون دل در رحم نگه داشته به مرد تغلق دارند.دریک کلام در اسلام زن موجودیست که برای همخوابی و فرو نشاندن عطش شهوت مرد و تولید مثل و کلفت خانه افریده شده و ارزشش تا زمانی است که صاحبش او را لازم دارد و همچون سگی با وفا برای صاحبش دم تکان دهد!””.
(پایان)
من اگر بخواهم تک تک اینها را نقد کنم مفصل است شعر می گویید؟! برده یعنی چه آقا؟ دختر برده پدرش است؟! یعنی چه؟ حرف اگر می زنید چیزی بگویید که بعد بتوانید از آن دفاع کنید ،در اسلام پیوند ازدواج یک تعهد دو طرفه است به اینکه زن و مرد از هم کامیاب شوند ،اگر زنی نخواهد بخواسته جنسی شوهر پاسخ دهد چرا تعهد نکاح می کند؟ عکسش هم هست ،زن نیز می تواند خواهان رابطه جنسی باشد و مرد باید پاسخ دهد ،تجاوز یعنی چه؟! تجاوز مفهومی عرفی حقوقی خارج از چهار چوبه نکاح است.
زن شرعا هیچ الزامی بر کار در خانه ندارد ،شما برو کتب فقهاء و اهل فتوا را ببین ،یکی نمی گوید کار و آشپزی و نگهداری بچه بر او واجب است ،حتی فتوا این است که می تواند در ازای کار در خانه و شیر دادن بچه تقاضای اجرت کند ،اینها اصلا بگوشت خورده است ،یا می دانی و اینجا را با هاید پارک عوضی گرفتی؟از آنطرف شوهر باید مسکن و نفقه و نیازهای زن را مطابق شان و عرف تامین کند ،کی گفته کار و تحصیل موکول بر اجازه شوهر است؟ اجازه وقتی لازم است که اینها با حق استمتاع شوهر معارض باشد که وجه آن تعارض با تعهد اصل نکاح است.
مسائل زیاد است ،خیلی عجیب است که کسی همخوابگی و استمتاع مردن از زن و بالعکس در چهار چوبه تعهد نکاح را به تکان دادن دم سگ تشبیه می کند ،از آنطرف ایراد صادق زیبا کلام به سوء استفاده های گوناگون جنسی در غرب تحت عنوان آزادی جنسی و استفاده از بدن زن در تبلیغات اقتصادی و صنعت سکس و چیزهایی مثل گرل فریند و بوی فریند و هم جنس بازی را ،از مظاهر تمدن و آزادی و برابری می داند! بگمانم اینگونه اظهارات محملی جز کم سوادی و عدم مطالعه و محملی جز تعصب کورکورانه نسبت به غرب و محملی جز کینه ورزی به اسلام ندارد ،اما خوب است ،نویسنده این مطالب که در حافظه تاریخ و در فضای اینترنت می ماند خوب خود را رسوا و رسواتر می کند.
ﺑﺎ ﺻﻔﺮ ﺩﺭﺻﺪ ﺍﻟﮑﻞِ ﺍﯾﻦ ﺁﺑﺠﻮﯼ ﻭﻃﻨﯽ
ﮐﺴﯽ ﻣﺴﺖ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ ﺍﻣﺎ
ﺗﻤﺎﺷﺎﯼ ﻻﮎ ﺯﺩﻧﺖ
ﺗﻠﻮﺧﻮﺭِ ﭘﺲﮐﻮﭼﻪﻫﺎﯼ ﺟﻬﺎﻧﻢ ﻣﯽﮐﻨﺪ.
ﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﺎﻩِ ﻣﻐﺮﻭﺭﯼ
ﮐﻪ ﭘﻠﻨﮓِ ﺻﺨﺮﻩﻧﻮﺭﺩﻡ ﮐﻨﯽ
ﺑﻪ ﺳﻘﻮﻁ ﺁﺯﺍﺩﻫﺎﯼ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪﯼ ﺳﻮﺯﻧﺎﮎ،
ﻧﻪ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﭘﺸﺖِ ﺍﯾﻦ ﺭﯾﺶِ ﺟﻮﮔﻨﺪﻣﯽ
ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﻧﻔﺲ ﻣﯽﮐﺸﺪ
ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﻫﺮﮔﺰ
ﺁﺵِ ﺍﯾﺴﺘﮕﺎﻩِ ﻫﻔﺖِ ﺗﻮﭼﺎﻝ ﺭﺍ ﻣﺰﻩ ﻣﺰﻩ ﮐﻨﺪ.
ﭘﺲ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ
ﺑﺎ ﺩﺳﺘﻪﮔﻠﯽ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ
« ﭘﻠﻨﮓِ ﺻﻮﺭﺗﯽ» ﺗﻮ ﺑﺎﻗﯽ ﺑﻤﺎﻧﻢ
ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻧﯽ مضحک ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻧﺶ ﻣﺪﺍﻡ
ﭘﯿﺎﻧﻮﻫﺎ ﺳﻘﻮﻁ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ
ﻭ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﮐﺸﻨﺪ.
ﻣﯽﺑﯿﻨﯽ !
ﺯﯾﺮِ ﺷﻼﻕ ﻫﻢ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﻢ
ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻨﻢ ﺻﻮﺭﺗﺖ
ﺧﻨﺪﻩﻫﺎﯼ ﭘﻨﺞ ﺳﺎﻟﮕﯽﺍﺵ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ.
ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﺎ ﺑﻮﺳﻪﺍﯼ
ﺍﺯ ﮐﺎﺑﻮﺱِ ﮐﻬﻨﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭﺕ ﮐﻨﻢ.
ﺗﻨﻬﺎ ﺳﻔﯿﺪﺑﺮﻓﯽِ ﺍﯾﻦ ﻟﯽﻟﯽِ ﭘﻮﺕِ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﻧﻔﺮﯼ
ﮐﻪ ﮔﺎﻟﯿﻮﺭﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻫﻤﯿﺸﻪ
ﺑﻪ ﭼﻬﺎﺭﻣﯿﺦ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
ﭘﺲ ﺑﯽﺧﯿﺎﻝِ ﺗﻤﺎﻡِ ﭘﺎﮐﺖﻫﺎﯾﯽ
ﮐﻪ ﻧﺸﺎﻥِ ﺗﺮﺍﺯﻭ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ،
ﺑﯽﺧﯿﺎﻝِ
ﻣﺒﻠﻎِ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﯿﺰﺍﻥِ ﻣﻮﺟﻮﺩﯼ ﺷﻤﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ
ﺑﯽﺧﯿﺎﻝِ ﺍﻟﻤﺎﺱِ ﺍﺗﻤﯽِ ﺍﯾﻦ ﺣﻠﻘﻪ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﻣﺪﺍﺭﺵ
ﺭﻭﯼ ﺍﺳﺘﻔﺮﺍﻍِ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕِ ﻏﺎﺭﻧﺸﯿﻦ
ﺗﺎﻧﮕﻮ ﻣﯽﺭﻗﺼﯿﻢ.
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﮐﺴﯽ ﻧﺪﺍﻧﺪ
ﺍﺯ ﮔﯿﺎﻩﺧﻮﺍﺭﯼِ ﻣﺎ ﻧﯿﺴﺖ
ﮐﻪ ﺩﺭ یخچال ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ
ﭘﺮﻧﺪﻩ ﭘﺮ ﻧﻤﯽﺯﻧﺪ!
ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯿﻢ ﯾﮏ ﺩﻝِ ﺳﯿﺮ ﺑﺨﻨﺪﯾﻢ
ﺑﻪ ﺭﯾﺶِ ﺗﻤﺎﻡِ ﺭﺷﺘﻪﻫﺎﯼ ﭘﻨﺒﻪ ﺷﺪﻩ
ﻭ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﺭﻭﻍﻫﺎﯾﺸﺎﻥ
ﻣﺜﻞِ ﭘﺮِ ﺳﯿﻤﺮﻍ
ﺩﺭ ﺷﻮﻣﯿﻨﻪﺍﯼ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﺁﺗﺶ ﺑﺰﻧﯿﻢ.
ﺁﻥﻭﻗﺖ ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺗﻦِ ﻟﮑﻨﺘﻪ
ﻗﻠﻤﺪﻭﺷﺖ ﻣﯽﮐﻨﻢ
ﻭ ﺁﻥﻗﺪﺭ ﺩﻭﺭِ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﮔﺮﺩﺍﻧﻤﺖ
ﺗﺎ ﻻﮎِ ﻧﺎﺧﻦﻫﺎﯾﺖ ﺧﺸﮏ ﺷﻮﺩ.
“ﯾﻐﻤﺎ ﮔﻠﺮﻭﯾﯽ”
۱۳ خرداد ۱۳۹۴
آدمای ساده _ یغما گلرویی
ما آدمای سادهیی بودیم:
به سادهگیه برههایی که
بیخبر میرن دنبالِ قصاب
به سادهگیِ بچههایی که
شبا خدا رُ میبینن تو خواب
ما آدمای سادهیی بودیم:
وقتی یه عده مگسو رو ماه
نشون میدادن ما باور کردیم
وقتی میگفتن لاک پشتا از ما
عقب افتادن ما باور کردیم
ما آدمای سادهیی بودیم،
ما آدمای سادهیی هستیم،
از سادهگیمون نفس بُریدیم،
از سادهگیمون به شب نشستیم…
ما آدمای سادهیی هستیم:
برای هرکس از آزادی و
برابری گفت هورا کشیدیم
بدون فکر و بدونِ تردید،
همیشه یامُفت هورا کشیدیم
ما آدمای سادهیی هستیم:
تن به سیاست بازی نمیدیم
کاری نداریم به کارِ دنیا
هر چی پیش بیاد لابد درسته
با هر جناحی موافقیم ما!
ما آدمای سادهیی بودیم،
ما آدمای سادهیی هستیم،
از سادهگیمون نفس بُریدیم،
از سادهگیمون به شب نشستیم…
دوست عزیز جناب مصلح
با سلام.در رابطه با مطالبی که خطاب به جناب نوریزاد مرقوم فرمودید همانطور که احتمالا مشاهده فرمودید این موضوع بحث بنده و جناب سید مرتصی بود و بنده هم به ایشان عرض کردم که ریشه این ماجرا به مطالب کتابی منصوب به سلیم بن قیس برمیگردد و همه از روی او تکرار کرده اند. چون به لحاظ تاریخی نزدیکترین زمان به صدر اسلام هست. خوشبختانه جنابعالی هم تائید فرمودید.
نکنته دیگری که هم به ایشان و هم به شما عرض میکنم این هست که در وثوق و مورد اعتماد بودن شخص سلیم و کتابش بنام اسرار آل محمد جندان هم اتفاق نظری وجود ندارد و گروهی اصلا وجود شخصی بنام سلیم را قبول ندارند، گروهی سلیم را قبول دارند ولی محتوی کتابش را دقیق نمی دانند و گروهی هم اصلا این کتاب را کار غلات شیعه میدانند و هیج اصالتی برای آن قائل نیستند.
در اینجا عین متن مربوط به شیخ مفید را از باب نمونه جهت اطلاع ذکر میکنم:
شیخ مفید عالم بزرگ شیعه درباره این کتاب مینویسد ” أن هذا الكتاب غير موثوق به، ولا يجوز العمل على أكثره، وقد حصل فيه تخليط وتدليس، فينبغي للمتدين أن يجتنب العمل بكل ما فيه”
کتاب سلیم بن قیس قابل اعتمادنیست ودرآن (راست ودروغ) قاطی شده ودست کاری گردیده ،پس سزاواراست برای افرادمتدین ودیندار که اجتناب کنندازعمل به هرچه درآن است.(قاموس الرجال ج5/ص232)
ملاحظه میفرمائید که چه میزان این ماجرا اتکا به منبعی غیر قابل اعتماد دارد. بنده قصد ورود مجدد در این بحث را نداشتم ولی مطالب جنابعالی به آقای نوریزاد باعث شد مراتبی را عرض کنم.
با اجازه آقا مصلح و با سلام به دوستمان باصفا
من هم قصد ادامه این بحث را ندارم ،اما عرض می کنم و در آن بحث های قبل هم گفتم که مساله موثق بودن سلیم و کتاب او یک بحث است و مساله استناد سایر منابع شیعی و سنی به مطالب این کتاب بحث دیگری است ،قبلا عرض شد که خود شخصیت سلیم بن قیس نزد رجالیین شخصیت ثقه و از اجلاء اصحاب مولی علی بوده است که البته جوانمرگ هم شده است ،اما در مورد اسناد این کتاب و برخی مطالب آن بحث و اختلاف هست ،ائمه فن رجال هم زیادند ،مرحوم آقای تستری از شخصیت های رجالی ارزنده حوزه رجال هستند ،اما تحقیقات یک محقق همیشه نمی تواند حرف نهایی در یک موضوع باشد ،ایشان که معاصرند ،اما بحث مفصل از سلیم و کتاب او مختص به ایشان نیست ،در رجال ،حرف های ابن غضائری و نجاشی و کشی و شیخ طوسی و از قدماء ،و علامه در خلاصه و شهیدین و متاخرینی مثل ابن شهر آشوب و برقی و دیگران یا مثلا مرحوم آیت الله خوئی در معجم الرجال هم مطرح است ،مباحث رجالی هم خیلی رد و اثبات و مطالب قابل بحث مبنائی دارد ،بهرحال یکی از مناقشات به کتاب سلیم بن قیس این است که راوی این کتاب منحصرا فردی بنام ابان بن ابی عیاش است که معمولا مورد جرح قرار گرفته است ،اما خوب خود این مطلب هم بحث دارد ،من البته در سالهای تحصیلم به درس آقای مددی که از علماء رجالی خوب قم هستند نرفته ام و بیشتر درسهای استاد منتظری و اقای وحید و مرحوم آقای تبریزی و فاضل ،و بعضا بحث های آقای زنجانی حفظه الله را دیده ام ،اما یک فایلی از درس های آقای مددی در این مورد را یکی از دوستان من که ازشاگردان قدیمی ایشان است برایم ارسال کرد ،در آنجا ایشان مفصل بحث دارند و همین نکته را که ابان ابی عیاش حتما غیر موثق باشد را مورد مناقشه قرار داده است ،همینطور برخی ایرادات وارد به محتوای کتاب را پاسخ داده است ،نمی گویم مطلب ایشان هم همه صحیح و نهایی است ،اما در علم رجال و کتاب شناسی همیشه بحث و تجدید نظر و بالا پایین شده بحث وجود دارد ،عمده حرف جناب مددی این است که نسخ های کتاب سلیم متفاوتند ،یعنی ایشان ایرادهای توثیقی و رجالی را پاسخ می دهد ،و می گوید نوع ایرادها به برخی نسخه ها و متن است ،حتی ایشان عبارت نعمانی صاحب کتاب الغیبه را در مدح و تایید کتاب سلیم نقل می کند ،آن فایل و بحث مفصل است ،من الان به بحث رجالی یا کتاب شناسانه کاری ندارم ،فقط بمیان گفتگوی شما آمدم بگویم که این فرمایش تکراری شما نادرست است که براحتی و بطور کلی می گویید :
“بنده هم به ایشان عرض کردم که ریشه این ماجرا به مطالب کتابی منصوب به سلیم بن قیس برمیگردد و همه از روی او تکرار کرده اند. چون به لحاظ تاریخی نزدیکترین زمان به صدر اسلام هست”.
قبلا گفتم اینگونه سخن گفتن سخن گفتن تحلیلی تحقیقی نیست ،اینرا می گویند حدس کلی بدون شاهد ،اولا هرکتاب که بصدر اسلام نزدیکتر بود نمی شود گفت منبع همه نقل های کتب دیگر متاخر باشد ،ثانیا در ادعای استناد کتب متاخر به کتاب قدیم ،تنها ادعای استناد کافی نیست ،بلکه باید مدعی دلایل تحلیلی و شواهد خود را دقیق بیان کند.
ثالثا:بسیاری از استناداتی که ارائه شد از کتب اهل سنت است ،و سلیم از اجلاء اصحاب مولی علی است ،چطور می توان براحتی گفت همه مورخان اهل سنت استناد به سخن یک شیعی کرده باشند؟ این راحت نیست ،بنابر این وثاقت یا عدم وثاقت کتاب سلیم یک بحث است ،اینکه کلی مدعی شویم همه و از جمله اهل سنت همه به کتاب سلیم استناد کرده اند بحث دیگری است که نیاز به اثبات دارد.
ببخشید
سلام باصفاي گرامي
ازهمينجا ارادت خودرا بشماي دوست نديده خويش وآشناي دراين سايت بادلي كه داراي صفا و مصفا است ابراز مي دارم.
دوست عزيزاولا شيخ مفيد-ره- مطالب همه كتاب سليم را مطرودومخلوط ندانستند.
ثانيا خودشيخ مفيد دركتابش المزار،ص179.ودركتاب مقنعه ،ص:459 ؛ درزيارت حضرت صديقه كبري باعبارت: السلام عليك ايتهاالبتول الشهيده الطاهره} ازامام معصوم روايت كرده اند.
وهمينطور قاضي ابن براج دركتاب المهذب، ج1،ص،277-278؛متوفاي 481؛ وابن مشهدي درقرن ششم درالمزارالكبير ص80-81 ؛ وسيدبن طاوس متوفاي664 درمصباح الزائر ،ص،53؛وشيخ كفعمي متوفاي 905 دركتاب البلد الامين ،ص،278؛ همه اين بزرگان زيارت زهر-س- راباعبارت :السلام عليك ايتهاالبتول الشهيده الطاهره} وياباعبارت ،ايتهاالصديقه الشهيده} هريك بااسنادخودازامام معصوم زيارتش را اينگونه آورده اندوروايت كرده اند.
ولفظ شهيده يعني جانبازي درراه خدا وكشته شده درراه خدا مي باشد.
ثالثا،شيخ مفيد خودش جريان هجوم برخانه فاطمه-ع- رادركتاب جمل ،ص،117 بطورمختصر باروايت مشهور آورده اند.
دوست عزيز من باصفاي گرامي ،هجمه به درخانه علي وفاطمه -ع-س-وآتش زدن درب خانه وبين دروديوار ماندن فاطمه وسقط جنينش وضربت خوردن اوازسوي قنفذ بربازويش فقط ازطريق سليم بن قيس نيست صدها راوي دراين جريان باتعابير مختلف گواهي داده اند؛واين اخباربگونه متواتردرتاريخ ثبت شده است.منتهي چنان خفقان بوده است كه اظهارش درملاعام ازسوي هركس باعث مرگش مي شد. واين نوشتارها بيشتر درزمان عباسيان ودرعهدامام صادق وبقيه ائمه علني گشت.
سؤل مهمي كه بين مسلمانان خردمند وانديشمندمطرح است اينكه چرا دخترپيامبر درحال جواني وبنا بقول موثق در28سالگي درگذشت؟ وچرا قبرش مخفي است؟ وچرافدك راازايشان گرفتند ؟ وچرا عمربن عبدالعزيز اموي فدك را به بني هاشم بازگرداند؟
وايضا شيخ مفيد دركتاب امالي خود درص،50-59، جريان هجوم بخانه علي وفاطمه -ع- را وآتش زدن به درب خانه رابه تفصيل نقل كرده اند.
بيش ازاين تصديع نكنم.والسلام
ارادتمندتان
مصلح
بجای این همه بحث موضوع را از پزشک قانونی بپرسید ضمنا داخل شدن میخ ب////////////////منجر به التهاب و عفونت پریتوین می گردد و باید سریعا جراحی شود
جناب م .ر
با سلام ،من امروز مشغولیت داشتم و کامنت های دیگری نیز باید می نوشتم ،و در انتها پاسخ سوالات جنابعالی را ارسال کردم که هنوز منتشر نشده ،باید از جناب نوریزاد پرسید
موفق باشید
سه نفر فرهیخته و مدرنی که سه رای منفی به این مطلب خبری دادند ،ممکن است توضیح دهند عقلانیت آنها چه استدلالی بر این کار داشته است؟!
اقای نوریزاد گرامی
فرصت را مغتنم میشمارم و نورز باستانی را به شما بعنوان تنی دلیر از نوروز آوران این سرزمین تبریک میگویم. تن و جانت از گزند دور باد. سلام مرا از این غربت سنگین به یاران و همرزمان شریفت برسان ایران با وجود مردان و زنانی چون شما زنده می ماند و به روزگار نو خواهد رسید با مهر و ارادت اسماعیل وفا یغمائی و شعری نیز تقدیم حضورتان.
عيد آمد و نو كرد زمين باز قبا را
بردوش فكند از گل و از لاله ردا را
گر نيست جهان سيد و اولاد پيمبر
از چيست كه او كرده چنين سبزعبا را؟
بنگر! كه چسان ريش زمين همچوفقيهان
روئيد و بر آن شانه زنان باد صبا را
بنگر! كه به سر بسته كنون غنچه، عمْامه
منكر مشو اى جان پسر كار خدا را
ــ گر منكر اعجاز خدائى تو بياد آر
بارى طبس ولارو بم و رشت و فسا را!!ــ
زنبور به گرد گل نرگس به زيارت
با وز وز خود زار زند راز خفا را
برمصحف گل بلبل قارى به قرائت
ترتيل كند يكسره انواع دعا را
او توبه نموده است و ز الطاف الهى
كرده ست رها مطربى وكارغنا را
گل نيز شده پرده نشين حرم شرع
با باد صبا، ترك نموده ست زنا را!
وآنسوترك، با روضه قمرى بگشا گوش!
اندوه جگر سوزغريب الغربا را
وين شبنم اشك است كه از ديده ى سبزه
بر خا ك چكد از غم، تا ما و شما را
پيغام دهد: كاول نوروزبجوئيد
از گريه صفا را و دوا را و شفا را
واى ار كه بخنديد و ببوسيد وبه جنبش ــ
در رقص در آريد كمر را و دو پا را
گويدكه بقائى نبود موسم گل را
درياب اگر عاقلى ايام فنا را
آن سنبه ى سوزنده! و آن گرز گرانسنگ
كاين بهر سر و، آن دگرى هست قفا را!
اين فصل و در آن هرچه عيان است مجازى است
بگذر زمجاز و بطلب وصل خدارا
وآن معدن عفو و كرم وعقل كه افكند
بر خطه جم طرح رژيم فقها را!
وآن مركز رحمت كه شكوفاندخزان را
اما به خزان فصل بهار علما را!
آغاز بهار است و خدايا تو ببخشاى
از حرمت گل شطح شرر خيز(وفا) را
وز بعد بهارى كه در آن نيست بهارى
بشكف تو بهارى و در آن نيز تو ما را
————————
ردا. قبا. عبا: چند نوع لباس قدیمی و آخوندی
طبس و رشت ولارو…: اشاره به زلزله خیز بودن این شهرها و حوادث مرگ و میر مردم
مصحف: قران
قاری: قران حوان
غریب الغربا: امام رضا
ترتیل: خواندن قران و دعا.ترتيل در گفتار آن است كه سخن را روان و آراسته و بدون تكلّف و شتاب ادا كنند، به طورى كه حروف وكلمات در آن واضح و آشكار گردد.
شطح :یعنی گفتهای پیچیده و عجیب در توصیف وجد درونی که نیرومند و استوار بر صاحب وجد چیره میشود و از گرمی و جوشش روح بیرون میتراودبه عبارت دیگر شطح، یعنی حرکت و جوشش که حالات وجد در سرّ عارف پدید میآورد. مانند: سخنان (سبحانی ما اعظم شانی) از بایزید بسطامی و (اناالحق) از حلاج. وقتی عرفا در پی بیان این حالت بر میآیند از سخنان چنان غریب بهره میگیرند که شنونده حیران میشود. اما چنانچه شنونده زبان به انکار ملامت این سخنان بگشاید، نشان از آن دارد که در دامی افتاده که خود از وجود آن بیخبر است
نخستین نمونههای شطح را در سخنان صوفیان سدهي دوم هجری چون: ابراهیم ادهم و رابعهي بصری میتوان یافت. ولی در کلام بایزید بسطامی، شطحیّات صوفیانه رنگ بسیار تند یافت چنانکه حتی شبلی و حلاّج هم سخنانشان، تندتر و بیپرواتر از بایزید نبود. هر چند حلاّج جانش را بر سر همین شطحیّات خویش نهاد، اما به هر حال شطحیّات صوفیه با نام بایزید پیوند و ارتباطی خاص یافت.[5] علاوهبر بایزید و حلاّج صوفیان دیگری هستند که در شطحیّات معروفند. از این قبیل هستند کسانی چون: ابونصر سراج طوسی، احمد غزالی، سهل تستری، الواسطی، ابوبکر شبلی، ابوالحسن خرقانی، ابوسعید ابیالخیر، ابوحامد غزالی، ابنعربی، بوعلی حریری، ابنسبعین، عفیف تلمسانی و از سویی شاعرانی چون سنایی، عطار، مولوی، عراقی، حافظ، نعمتالله ولی و جامی نیز در شعرهای خود سخنان شطحآمیز میگنجاندند. مثلا این ابیات از نعمتالله ولی:
گر کسی در هوای جنت هست جنت و حور در هوای من است
شاهزاده مصلح گرامى
دلايلى كه شمرديد براى كسانى خوب است كه در مسجد پاى منبرتان مى نشينند. اينجا حرفهاى باسمه اى خريدار ندارد. گوش كنيد تا من بگويم چرا براى آن بانوى پهلو شكسته مرثيه مى خوانيد و براى اين بانوى پهلو شكسته نه.
١- آن مرثيه سرايى نان دارد اين مرثيه سرايى خطر
٢- در آن ماجرا قاتل در تيم مقابل است در اين ماجرا در تيم خودى.
بی پرده بگویم ،اخیرا شما از حالت نرمال و کنترل نفسانی خارج شده اید ،و به مخاطب خود که مسن تر از شما هم هست اهانت می کنید ،این نکته ای است که متاسفانه غالب سکولارها به آن مبتلا هستند ،که تقید به اخلاق ندارند ،وقتی در فضای عمومی در بحث کم میاورند ،همچون غریق تشبث به هر چیزی می کنند ،حتی اگر آن چیز انکار بدیهیات عرفی و عقلی یا خروج از وجدان اخلاقی و توهین به مقدسات دیگران باشد ،و این متاسفانه نتیجه طبیعی خروج از ایمان و باور به خدا و جهان پس ازمرگ است ،این همان شیب سقوط اخلاقی و تمسک بهر دلیل برای جبران مافات است که از حس گرائی ها و پوزیتیویسم و ماده گرایی و دنیا گرایی ناشی می شود ،همه را خلاصه بسمع رساندم.
سيد مرتضاى گرامى.
هر كس به كامنت شما خطاب به شخص ديگرى پاسخ دهد از جانب شما مورد عتاب قرار مى گيرد كه: “شما مگر وكيل وصى فلان شخص هستيد كه از طرف او حرف مى زنيد و سينه سپر مى كنيد”. اكنون خودتان دقيقاً همان كار را كرديد. مهم نيست. بار اول نيست كه واعظ غير متعظ هستيد و بار آخر هم نخواهد بود.
آنچه من درجناب مصلح صفت بسيار پسنديده اى مى دانم بى پرده، صريح و خلاصه سخن گفتن ايشان است. من هم به روال خودشان به ايشان پاسخ دادم. از اين كه شما هم اين روال پسنديده صراحت و خلاصه گويى را در پيش بگيريد استقبال مى كنم.
قضاوت در باره محتواى سخنتان را هم به ناظرين ارجمند واگذار مى كنم.
آنیتای گرامی
نوشته من دخالت در محتوای گفتگو و سوال و جواب شما و برادرمان آقا مصلح نبود ،اشکال من به ادبیات چکشی و تند و اهانت آمیز شماست ،اینکه خود حق پندارانه بخود اجازه دهید سخنان دیگران را باسمه ای تلقی کنید و اینکه انگیزه خوانی کرده نظرات دیگران را به نام و نان ربط دهید ،این تعبیرات دور از اخلاق و شرف مورد نظر من بود نه ورود به محتوای گفتگوی شما.
وای که این سید مرتضی چقدر آسمون و ریسمون بهم میبافه و در مقام امامت به همه درس اخلاق میده در حالیکه بلا استثنا تمام نوشته هایش پر است از متلک و تمسخر و سفسطه . کافیست بهمین چند سطر نگاه کنید. برادر پیاده شو با هم بریم! کی شما رو معلم اخلاق سایت نوریزاد کرده. ضمنا ما باور کردیم که ۶ کلاس انگلیسی هم خوندی بالاغیرتا اینقدر از دو لغت “فکت” و “اندرستند” استفاده نکن.
ناشناس آشناس شو و بیا پیاده بریم ببینم چکاره ای ،من مدعی اخلاق یا معلم اخلاق بودن نیستم ،حرفم اینه که بهیچکس توهین نکنیم ،مشکل شما هم اینه که توی تعصبات قبیلگی متوقف هستید ،اگر تعبیرات تند آنیتا خطاب به شما یا دیگری بود ممکن بود اعتراض کنید ،حالا که تعبیرات او متوجه یک روحانی است کک اتان هم نمی گزد .
نو فاینالی سی: این فکت یو آر رانگ!
سلام آقا سیدمرتضی-دام مجده
اخلاق این ضعیفه راماچندستل است که تحمل کرده ایم ایشان دست کمی ازآن مفتخربه کفر ندارند. دراین مدت این دوتا چنان نیش ومنگیش بما زده اندکه دیگرروحمان براین هجمه هاعادت کرده است . قل الله ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون. ارادتمندتان
مصلح
قابل توجه آخوندهای درباری و ذوب شدگان در ولایتش:
آیتالله خامنهای در استفتایی در مورد برگزاری مراسم چهارشنبهسوری گفته است که «چهارشنبهسوری هیچ مبنای شرعی ندارد و مناسب است از آن اجتناب شود» اما ایشان هرگز اشاره نکرده است که آیا کشتن بهنود رمضانی بر اثر ضربات باتوم نیروهای بسیج در شب چهارشنبهسوری ایراد شرعی دارد یا نه.
پنجسال پیش فردای چهارشنبهسوری برای خانوادهی رمضانی دیگر به پیش از آن بازنگشت. این خانواده داغ جوان دید.
روز ۲۶ اسفندماه ۱۳۸۹ خانوادهی بهنود رمضانی جسد فرزند خود را از پزشک قانونی تحویل گرفتند و در روز ۲۷ اسفند در روستای قراخیل از توابع شهرستان قائمشهر دفن کردند.
بهنود رمضانی متولد ۱۳۷۱ در شهرستان قائمشهر مازنداران و دانشجوی ترم دوم رشتهی مهندسی مکانیک دانشگاه نوشیروانی بابل در اعتراضات جنبش سبز در چهارشنبهسوری ۱۳۸۹ بر اثر ضربات باتوم نیروهای بسیج در میدان ۲۲ نارمک تهران کشته شد و جسدش به بیمارستان الغدیر منتقل شد. قاتلان او هیچگاه شناسایی و مجازات نشدند.
یادش گرامی!
جناب مهرداد ،اجازه دهید مزاحی کنم با شما ،و آن اینکه حالا با جواب دادن من به این سوال های شما همه مشکلات ما و شما و جامعه حل می شود ،که ابتدا دو سوال می کنید بعد دو سوال می شود سه سوال ،و لابد اگر من سه سوال را جواب ندهم بعد تصاعدی سه سوال می شود چهارتا و بقول ما طلبه ها و هلم جرا ؟!
من سوالات شما را پاسخ می دهم اما امیدوارم انگیزه شما از پرسش ،مچ گیری و جنجال تبلیغاتی نباشد ،برای اینکه حاکم و محکومی وجود ندارد ،نه من قاضی و حاکمم و شما محکوم و متهم ،نه شما قاضی و حاکم و من محکوم و متهم ،ما اینجا دیدگاههای مختلف خود را در باره مسائل گوناگون جامعه ابراز می کنیم و قصد تحمیل هم نباید داشته باشیم ،و انتخاب سنخ مطالب هم در اینجا برای هر کامنت گذار آزاد است ،فی المثل صریحا بگویم بشما ارتباطی ندارد چرا من اینجا از عقائد شیعه دفاع می کنم ،یا در باره تاریخ فاطمه زهرا چه می گویم ،همانطور که عکس آن نیز صحیح است یعنی بمن ربطی ندارد که شما به چه سنخ مطالبی علاقمندید و آنها را نیاز اولی جامعه می دانید ،پس شما آزادید هرچه می خواهید بنویسید ،من نیز آزادم ،و این فضای آزاد گفتگو بهمت و لطف صاحب این سایت فراهم آمده ،پس لطفا خارج از موضوع سخن نگویید.
—————————-
1- در مورد سوال اول شما ،چند مطلب را بهم آمیختید ،در مورد حوادث پس از انتخابات سال 88 ،خوب من به آقای موسوی رای دادم ،و به ایشان علاقه داشتم و دارم و مواضع و انتقادات ایشان را عموما قبول دارم ،در این سایت که اکنون محل گفتگوی من و شماست ،هم بارها نارضایتی خویش را از آن انتخابات ،و تقلب یا تخلفات وسیعی که در آن شد،و ماجرای حصر آقایان و ظالمانه بودن آن نوشته ام ،من آن حوادث و سرکوب مردمی که بطور آرام معترض به وضعیت انتخابات و تخلفاتی که برخی افراد و نهادها مرتکب شده بودند رامحکوم می دانم و بنظرم آن مشکل را می شد طرز دیگری مدیریت کرد ،هم می بایست قانون اصلاح می شد که بعد در مواردی اصلاح شد ،و هم می بایست افراد و نهادهایی که تخلف کردند توبیخ می شدند.این مبنای من است که به اصل نظام جمهوری اسلامی اعتقاد دارم و هدفم اصلاح روش ها و انحرافات است ،نه سرنگونی نظام ،احتمالا در این هدف با من همراه نیست و شاید همین تفاوت غائی انگیزه طرح سوال بوده است ،اگر مقصود شما این است که چون تخلفاتی واقع شده باید طوری رفتار کنیم و کنش ما طوری باشد که نظام جمهوری اسلامی سرنگون شود ،من چنین ایده ای ندارم ،گمان می کنم ،همین تفاوت نگرش باعث می شود که نوع نگاه و کنش من و شما متفاوت شود.بنظر من بهترین سخن در این نظام در خصوص ماجرای 88 را فرزند محترم مرحوم استاد مطهری ابراز کرد ،اینکه مدیریت جنجالی که پیش آمد غلط و ضعیف بود ،و نباید مردم صدمه می دیدند ،و می شد یا انتخابات تجدید شود یا لااقل مثل افغانستان کل آراء را بازشماری می کردند ،و افراد متخلف نیز توبیخ می شدند ،اگر بنا بود و بناست موسوی و کروبی محاکمه شوند ،رئیس جمهور متخلف سابق نیز باید محاکمه شود،چرا باید خادمان پیشین نظام در حصر باشند و فرد متخلف آزاد باشد؟ ،و اگر بناست بگوییم بر گذشته ها صلوات ،پس همه باید آزاد شوند و روش ها اصلاح شود ،این سخن منصفانه ای است که مع الاسف تاکنون دست اندرکاران عالی کشور به آن توجه نکرده اند و این ظلم همچنان تداوم دارد.
در مورد آسیب دیدگان این واقعه ،شما جوری سخن نگویید که گویا من از آن خرسندم ،من قبلا گفته ام یک محقق حوزوی هستم که مشغول کارهای علمی و امور مربوط به نشر کتاب هستم ،و سمت اجرایی ندارم که کسی از من متوقع باشد ،برای تک تک افراد این کشور چه روحانی و چه عیر روحانی نیز مقدور نیست که دنبال چیزهایی که شما می گویید بروند ،مگر خود شما سراغ تک تک مصدومان یا مجروحان یا بازماندگان کشته شده ها رفته اید که چنین توقعی از من دارید؟ من از کشته شدن مرحوم ستار بهشتی بارها در این سایت ابراز تاسف کرده ام و آنرا محکوم کرده ام ،مگر همه افراد این جامعه با انواع و اقسام مشکلات زندگی و کاری توفیق این را داشته اند که سراغ مادر مرحوم بهشتی بروند؟
می دانید حوادث بعد از انقلاب در برخی ابعاد آن از کنترل خارج شد ،و برخی افراد ضد نظام که ممکن است شما هم یکی از آنها باشید ،در مواردی کارهایی کردند که هرگز مورد نظر طرفداران واقعی اقای موسوی و آقای کروبی نبود ،آنچه مورد تایید این آقایان بود همان راه پیمایی آرام و سکوت 25 خرداد بود ،اینکه کسی بانک آتش بزند ،یا بجایی آسیب بزند مورد تایید شماست؟ شما می خواهید بگویید در آن راه پیمایی سه میلیونی همه طرفداران موسوی ضد نظام و ضد جمهوری اسلامی و خواستار سقوط آن بودند؟ چنین چیزی نیست ،پس برخی افراد خود را بصف طرفداران واقعی موسوی زدند ،و بلوا درست کردند ،اگر کسی تخلف کرد و دستگیر شد و محاکمه شد ،شما توقع دارید من بروم دنبال اینکه او چه کرد و چه تخلفی کرد و الی آخر؟ جامعه محکمه دارد و پرونده اشخاص تحقیق می شود .اینهم یک بخش ماجراست.
اینکه من در مورد پرونده های قضائی اظهار نظر نمی کنم،دلیلش را بارها گفته ام ،قضاوت در مورد پرونده های قضائی چه سیاسی چه امنیتی چه حقوقی و چه کیفری ،بدون اشراف بر پرونده ،روند تحقیق ،اظهارات و اقاریر متهم ،استنادات و بینه قاضی و متن حکم و استناد های آن ممکن نیست ،بنظر می رسد شما چون با اصل نظام مخالفید ،یک موضع همیشگی دارید که نظام باید محکوم شود ،و هر پرونده و حکمی را باید دستمایه تبلیغ علیه نظام کنیم تا بهدفمان که اسقاط نظام است برسیم، من با این هدف شما هماهنگ نیستم ،شما هر عنوانی دوست دارید بر آن بگذارید ،یک متهم ممکن است چند اتهام و جرم داشته باشد ،نمی شود در سایت ها و فضاهای مجازی چیزی را ناقص از متهم یا وکیل او یا نزدیکان او که طبعا ناراحتند یا ذی نفع بشنویم ،و راحت در مورد آن قضاوت کنیم ،فکر می کنم این مقدار در مورد پرونده های قضائی کافی باشد ،قبلا هم شما زندان ورامین را پیش می کشیدید که من بروم بازدید کنم! من چکاره ام که بروم بازدید کنم ،کسی متهم است شما چرا بنا را حتما بر برائت اشخاص می گذارید، ممکن است واقعا جرمی واقع شده باشد ،بصرف اینکه من و شما اطلاع نداریم باید بدو بدو برویم اطراف زندان ورامین بگوییم آن خانم بیگناه است؟حرف من کلی است ،شما ذکر مصداق می کنید ،من از اینکه سعید زینالی شرائط نامعلومی دارد و خانواده او در رنجند متاسف هستم ،من چه اطلاعی از وضعیت ایشان دارم ،خانواده او می گویند دستگیر شده ،سخنگوی قوه قضاء می گوید بازداشتی ثبت نشده ،آیا آدم ربائی حتما از ناحیه حکومت بوده ؟ اینکه من بروم مادر سعید را ببینم ،چه مشکلی را حل می کند؟ بارها اظهارات مادر و پدر سعید را شنیده ایم ،من الان دادستان یا رئیس قوه قضائیه هستم بروم با آنها ملاقات کنم؟ کمی واقع بین باشید ،و صرف اینکه من اینجا بعنوان یک طلبه بحث های ایدئولوژیک دارم و از منطق دین در حد فهم خود دفاع می کنم ،باید سبب این شود که از من توقع نامعقول داشته باشید؟ خود شما که اینطور پر حرارت می نویسید و بدیگران فشار وارد می کنید چه کرده اید؟ شما چرا نمی روید سراغ دادستان؟ چرا نمی روید دفتر قوه قضائیه؟ چرا نامه به جامعه بین الملل نمی نویسید؟ چرا خود را کاسه داغتر از آش نمایش می دهید و خود کاری نمی کنید؟ همه این سوالهایی که متوجه من کرده اید متوجه شما هم هست.
—————————————————-
2-در مورد نسبت ناروا به اشخاص دادن بحث من با آقای نوریزاد چیز دیگری بود ،اینکه خیابانی هر نسبتی را از هر ناشناسی بپذیریم و آنرا در جامعه نشر دهیم ،این خلاف اخلاق و انصاف و منطق قرآن است.
در مورد کامنت گذار سارا که می گوید متخصص بیهوشی در فرانکفورت است ،اولا من از پاسخ دادن به سوالات او عاجز نیستم ،سوالات او سوالاتی روتین مثل سوالات دیگر است ،لکن من روی قرائنی طعم کلام او را همان طعم کامنت گذار خانم دیگر این سایت می دانم ،نمی گویم حتما حدس من صحیح است ،اما این حدس من است ،که کسی سوالاتی تحت آن عنوان می کند و الفاظ خود را اندکی نمایشی تغییر می دهد ،نیازی نیست حالا من همه قرائن را بگویم ،اما دقت کنید ،آیا خانم ایرانی متخصص بیهوشی و تحصیل کرده می آید اینطوری فارسی بنویسد که :دانش پژو! ؟ یاد ماشین پژو میفتد انسان! یک زن تحصیل کرده باید مرا بازی دهد و تفاوت “پژو” و “پژوه” را نداند؟!
در همین نوشته آخر پس از سوالها گفته بود من در فرانکفورت با این مطالب درگیرم!! تو گفتی و من هم باور کردم! یک متخصص بیهوشی در آلمان اینقدر کار و مشغله و مسائل خانوادگی و تفریح و سرگرمی های متناسب ان جوامع را دارد که دیگر به این سوالات نمی رسد که چرا ابراهیم علیه السلام خانواده خود را بواد ذی زرع عن بیتک المحرم و بیابان بی آب و علف ببرد؟ واقعا دغدغه دکترها و متخصص های ایرانی خارج از کشور این سوالات است؟! این است که حدس من (نمی گویم صد در صد) این است که آی دی سارا فرام فرانکفورت نیست! اینکه کیست،اولا شما حالا مگر وکیل وصی سارا یا آنیتا هستید؟ به شما چه ارتباطی دارد که تلقی من از افراد چیست؟ یا مگر من اجبار دارم حتما در این سایت بهمه پاسخ دهم؟ ثانیا: چرا خود خانم آنیتا در این مورد سکوت می کند و شما افتادید جلو؟! خود ایشان لازم نیست به خدا و قران و پیامبر قسم بخورد ،چون به اینها باور ندارد ،به جان فرزندان خود هم لازم نیست قسم بخورد که آنیتا سارا نیست(با اینکه من سلامت فرزندان ایشان را خواستارم اما اخیرا ایشان نفرینی از روی عصبانیت نثار فرزندان من کردند ،بگذریم) ایشان فقط بوجدان انسانی خویش که حتما برایشان خیلی مهم است چون غالبا برای هر مورد تثبیت شده یا نشده بلرزه در می آید!یشان بوجدان خود قسم بخورد که نوشته های سارا از او نیست،من می پذیرم و از هردو آی دی عذر خواهی می کنم چون مطمئنم که آنیتا از “تقیه”بتفسیر خاصی که از آن دارد بیزار است و حتما تقیه نخواهد کرد ،اما توریه را نمیدانم ،تضمین نمی کنم! اگر ایشان بدون تقیه و توریه گفتند که نوشته های سارا از ایشان نیست ،من حدس خود را تخطئه خواهم کرد و حتما عذر خواهی می کنم ،ولی جناب مهرداد! (یا جناب تحریم انتخابات یا جناب امید ،یا جناب میم ر،هرکه هستید) این سوال رمز آلود برای شما مطرح نیست که چرا تاکنون خانم آنیتا هیچ تکذیبی نکرده اما شما بجای ایشان سینه سپر کرده اید؟!
ضمنا من در موارد زیادی به سوالات سارا فرام فرانکفورت در حدی که وقت داشته ام پرداخته ام شما منصف باش.
——————————————————
3- من در انتخابات 7 اسفند با اینکه حامی لیست اعتدال یا حامیان دولت و اصلاح طلبان بودم ،تهران نبودم ،من در قم به لیست انگلیسی! رای دادم،اما اگر تهران بودم منطق مشارکت لیستی اقتضاء می کرد برای اینکه لیست اصولگرایان رای نیاورد من هم لیستی رای دهم ،البته تهران نبودم ولی از طریق تلگرام و وسائل دیگر دوستان و برادران و اقوام را تشویق به لیست انگلیسی! کردم.
در مورد اشخاص صحیح نمیدانم براحتی نظر دهم ،اول بحث گفتم دیدگاه شما با من کاملا متفاوت است ،شما نظام خواستار سقوط نظام جمهوری اسلامی هستید من خواستار حفظ و اصلاح تدریجی آن بقدری که بتوانم ،آقایی که نام بردید وزیر اطلاعات زمان آقای خاتمی بوده است ،زمان تصدی ایشان ماجرای قتل های زنجیره ای خودسرانه بدست گروهی خاص در وزارت اطلاعات اتفاق افتاده است،البته ایشان بدلیل سوء مدیریت یا ضعف مدیریت برکنار شده است ،اینکه بخواهید آن قتلهای ناروا و جنایتکارانه را بطور جزمی به ایشان اسناد دهید و مثلا ادعای آمریت کنید ،من سندی بر این ادعا ندارم ،شما سندی دارید؟ در مورد قتل مرحوم فروهر و همسرشان ،قطعا این کارکار فجیع و جنایتکارانه ای بوده است ،و آقای فروهر هم غیر ازمبارزات زمان شاه و زندان هایی که رفته بود،انسانی شریف و شجاع بود ،طبعا این جنایت زشت و محکوم است ،من رنج نامه دختر ایشان را ندیده ام اما اصل قضیه قتل ایشان جنایتی محکوم است ،ممکن است تحلیل شما چیز دیگری باشد ،اما تحلیل من این است که آن چند قتل قتل هایی محفلی و باندی و خود سرانه بوده است ،حال اگر کسی بخواهد فرد یا افرادی را بعنوان آمر و مفتی این جنایات معرفی کند ،باید دید سند و مدرک او چیست؟ اگر کسی ادعایی کند و سندی بر آن نداشته باشد ،بقاعده شرع و قانون مفتری است ،و نوع مواردی هم که دیده ایم ادعاهای افرادی است که مخالف نظامند و در هر موردی بطور تحلیلی هم شده چیزهایی می گویند؟ بحث من در یک جمله این است که من نه کسی را می خواهم تطهیر کنم ،و نه جایز می دانم که بی دلیل فردی را متهم به جنایت یا آمریت به جنایت کنم.
در مورد سعید امامی ،نه من اعترافات او را ندیده ام ،البته آن فیلم فاجعه بار فشار بر همسر ایشان را دیده ام ،اما بنظرم سعید امامی کلا فرد مشکوکی بود،کسی در آن شرائط می تواند هر ادعایی بکند ،و در عین حال خودکشی کند ،چنین فردی را طبعا نمی توان “مستند” تحلیل هایی که شما در صدد آن هستید قرار داد.در پایان این را هم اضافه کنم که تشخیص اهمیت مسائل اجتماعی و عقیدتی و طبقه بندی آنها نیز امری مبنائی است ،و فقط بعهده شما نیست ،من در مورد انتخاب مقولات بحثها بتشخیص خودم عمل می کنم نه تشخیص شما
از طولانی شدن مطلب عذر خواهی می کنم ،اقتضاء جزئیات سوالات شما این بود.
موفق باشید
تقلب یا تخلفات ؟
م.ر گرامی
سلام
شما به آیه مورد نظرتان عمل کرده اید؟ توضیحی دهید که آیه چه می گوید و شما چگونه به آن عمل کرده اید که دیگران را به آن دعوت می کنید؟و چه آسیبی در راه دین بشما وارد آمده است که از دیگران مچ گیری می کنید؟
برای من سوال است که چرا شما دائم آی دی خود را تغییر می دهید و در صدد نفی امکان تغییر آی دی توسط دیگران هستید؟
حادثه مربوط به قرنهای پیش که به آن اشاره می کنید موضوع بحث و سوال یکی از کامنت گذاران بود ،و من سوال را پاسخ دادم و به شبهات نیز ،مثل این است که شما که آن چند سوال را از من کردید و من پاسخ دادم ،شخص ثالثی بپرد وسط که سید مرتضی چرا به آن سه سوال پاسخ دادی؟! بدون توجه به اینکه طرح سوال از سوی شخص دیگری بود.
شما تلاش کنید در کار دیگران مداخله نکنید ،اگر مطلبی دارید می توانید طرح کنید اگر بحث و سوالی با من دارید مطرح کنید ،اینکه من چه حدسی در باره کدام آی دی دارم یا به او پاسخ می دهم یا نمی دهم بمن و به آن آی دی مربوط است ،شما در این میان چکاره اید؟
شما در باره فردی ادعای مباشرت در چند جنایت می کنید ،مگر شما قاضی هستید؟ چطور شما اقدام به صدور حکم می کنید که هنوز تفاوت ما بین عنوان “مباشرت” و عنوان “آمریت” را نمی دانید؟ مباشرت یعنی کسی بطور مستقیم مرتکب یک جنایت شود شما معنای این تعبیر را می فهمید؟ آنها هم که اشکال می کنند چیزی که می گویند عنوان “آمریت” است ،نه مباشرت ،حال چه مباشرت و چه آمریت ،سند شما بر این افتراء چیست؟ سخنان یک متهم و مجرم؟! عجب از شماست که خود را در پرانتز مسلمان معرفی می کنید و حدس من در مورد تغییر یک ای دی را به تهمت و افتراء تفسیر می کنید و برای من آیه قرآن می خوانید ،آنگاه راحت و باتکاء سخن یک متهم و مجرم که در شرائطی چیزی گفته ،یک روحانی را به قتل مباشری متهم می کنید :شمای مسلمان فقط آیه “ام حسبتم” را در قرآن خوانده اید؟ نخوانده اید همان قرآن فرمود :”ان جاءکم فاسق بنبا….”خبر او را بی بینه و برهان نپذیرید؟ و نخوانده اید که همان قرآن در سوره حجرات فرمود :اجتنبوا کثیرا من الظن؟!
در مورد سکوت ،چرا شما اینقدر بسکوت من علاقمندید؟! سکوت من در این سایت برای شما اینقدر مهم است؟! اگر تصورتان این است که کار نوشتن من در این سایت خیلی مهم نیست ،بسیار خوب من نمی گویم مهم هست ،اما چرا سکوت من برای شما مهم است؟! حالا من نیز حق دارم متقابلا از شما بخواهم سکوت کنید و چیزی در مورد دیگران ،یا لااقل من ننویسید؟
مصلح
10:30 ب.ظ / مارس 17, 2016
سلام آنیتاخانم
من بشما حق میدهم کلامتان منطقی ومعقول است.
اماچکنم بااین روزگارستمخیز؟لابدازترس رژیم بوده است.
اما شخصیت حضرت صدیقه کبری-ص- مافوق همه زنان عالم است ومافوق تصورمن وشماهست ومظلومیتش نیزچنین است.
ومظلومیت اودرراه دین خدابوده وامامظلومیت هاله سحابی مرحوم درراه منافع خویش بوده است.بدرود
مصلح
…………………………………………………………..
آ شیخ!بفرمایید این ////////////////////// که شما از فاطمه نامی ////////////////////// درست کرده اید چگونه است که مافوق تمام زانان عالم است.
زنده یاد هاله سحابی ای شیخ …. چه منفعتی داشته ؟زنی مسلمان تنها به جرم داشتن تفسیری غیر از حاکمیت زندان شده و پدر پیرش که سالها ریاضت و زندان کشیده بدست مشتی اراذل و اوباش بقل رسیده و این انسان ستم دیده از زندان یک روزه مرخصی داده شده برای بدرقه جسد پدرش و اخرین دیدار از جسد او .لابد منافع شخصی اش همین بوده؟!خب مگر این فاطمه بفرضی که لگدی خورده درحالیکه شوهر ////ش درخانه بوده برای منافع //////////// بوده؟راستی دراینجا منافع کی بیشتر بوده؟هاله یا فاطمه؟////////!شما اسم خودتونو انسان می گذارید؟
————————-
شما با این فحش ها خود را تخلیه می کنید اما وقت مرا تلف می کنید. ایکاش به من رحم می کردید اگر به مخالفان خود رحم نمی کنید.
سپاس
.
جناب مزدک ،شما با این فحشها دارید به این جماعت در مظلوم نمایی کردن کمک می کنید،اگر آن شاه هم می گذاشت اینها حرفشان را بزنند مردم شعور داشتند و اعتماد بی جا و ناگاهانه نمی کردند،حرفتان را بزنید ولی فحشهاتان را خودتان حذف کنید،مگر نمی بینید این جماعت می گویند فحاشی به پدرمان بکنید ولی به امامان و معصومین ع نکنید، شما هم رعایت بکنید، البته رفیق سید شما اخیرا به حضرت بهااله توهین کرد و رعایت قایده خودش را نکرد ولی شما اگر رعایت بکنید ما می توانیم جملات شما را بخوانیم نه اینکه حدس بزنیم.
ضمنا شما فکر نمی کنید چرا وقتی یک عکس از پیامبر معظم اسلام در فرانسه یا دانمارک چاپ می شود صدها نفر در تهران کفن می پوشند و به خیابان می ریزند ولی در سایت نوریزاد فقط دو سه نفر به نفع نظام قلم میزنند ، فقط نوشته های شما می طلبید که هزاران ساندیس به مصرف رسیده و …… دنباله دارد..
مرا از حیله ى رندان نترسانید……………………..مرا از مکر نامردان نترسانید
من از آغاز عمرم در قفس بودم……………………مرا ازحبس و از زندان نترسانید
تمام پیکرم از درد مى لرزد…………………………مرا از درد یک دندان نترسانید
به خود مى پیچم و خون مى خورم هر روز………مرا از یک شب بى نان نترسانید
من آدم دیده ام از گرگ وحشى تر……………….مرا از آدم و حیوان نترسانید
من از دریاى طوفانى گذر کردم……………………مرا از نم نم باران نترسانید
من از همخون خود آتش به جان دارم…………….مرا ازخنجر مهمان نترسانید
دگر نورى نمانده تا ببینم من……………………..مرا از کورى چشمان نترسانید
دگر جانى نمانده تا بگیریدش…………………….مرا از این تن بى جان نترسانید
درون من خدا پر نور مى تابد………………………مرا از ظلمت شیطان نترسانید
تمام زندگى من عاشقى کردم…………………..مرا ازلغزش ایمان نترسانید
براى حرف آخر یادتان باشد……………………….گرانم من مرا ارزان نترسانید….
نوریزاد نقطه شروع آن چیز است که جامعه ما باید باشد.
درعجبم چرا گذرنامه شما را نميدهند شما كه خارج هم باشيد بيش ازين نتوان گفتن ونوشتن وسرودن پس شايد چيز ديگرى است وانها فكر ميكنند از جانب شما كاسهاى رير نيم كاسه باشد،
خوبید؟جناب نوری زاد،یجورایی باید قبول کنید که شما متعلق به خودتون نیستید.اینا هیچی حالشون نیست.اونقدر هم ضعیف و ترسو هستند که انتظار کارهای خفیف و پست رو ازشون بشه داشت.ظاهرا حالتون هم خوب نیست.بازهم شرمندگی امروز برای من موند که نتونستم انجام وظیفه کنم.ولی ازتون خواهش میکنم که این تحصن رو حداقل الان که وضعیت جسمانیتون خوب نیست ادامه ندین.اینا اونقدر پست هستن که بخوان چندتا ادم بی سروپا رو بفرستن تا صدمه و آسیبی بهتون بزنن.اگر فکر میکنین بعد شما کسی هست که لیاقت برداشتن پرچم شمارو داشته باشه حرفی نیست.ولی فعلا همه حکم شاگردهای تنبل کلاس شمارو داریم.اما همه چی درست میشه.من یک دوست وکیل دارم که سرش واسه این پرونده ها درد میکنه،یا حداقل قبلا که میکرد.تو وکلا معروفه.کتابش به چند زبان ترجمه و تدریس شده،با روحانی و خاتمی هم سر و سری داره.البته شما خودتون معدن ارتباطات هستید.ولی گفتم که شاید این حقیر هم کاری از دستش بربیاد.خیلی نگران حالتون هستم و حیف که هیچ راه دیگه ای برای تماس با شما ندارم.به امید بهبودی شما و دیدار
درود قربان
فایل صوتی شما رو گوش جان سپردم
بیشتر از یک ساعت بود این راهی که شما انتخاب کردید مشقت فراوان داره ولی سوالی که برام پیش اومد اینه که عکسهای بیمارستان بعد از او ن فایل صوتی اتفاق افتاده ؟
قربان خیلی نگرانتونم آقای نوریزاد عزیز من سواد درست و حسابی ندارم خیلی سعی میکنم که متنهایی که برای شما مینویسم لفظ قلم باشه . ولی قربان یه عده انسانهای ستمدیده و زجر کشیده که پناهی جز خدا و یاورانی روشنفکر و شجاع و حق طلب و قوی جز شما ندارن و چشم امیدشون بعد از خدا به انسانهای متدین و شجاعی مثل شماست اگر هم خدایی نکرده اتفاقی برای شما بیوفته پس دیگه پیامهای چه کسی رو بشنون؟ دیگه افشاگریهای کیو بشنون و کی آگاهترشون کنه و امیدشون بعد از خدا به کی باشه ؟ اگه خدایی نکرده اتفاقی براتون بیوفته ،بعد از اینکه ما مردم ناشکر و آلزایمری اگه به خواست خدا سر عقل اومدیم و خواستیم حق رو از ظالم بستانیم پس کی راهنمایی و هدایتمون کنه .
قربان شما دیگه فقط واسه خودتون و خانوادتون نیستید .شما حق ندارید که فقط به فکر خودتون باشید . وقتی که مبارزاتتون رو علیه ظلم و ستم رژیم ستمگر آخوندی سپاهی علنی میکنید و از مرگ و شکنجه هراسی به دل راه نمیدید و طرفداران بیشماری دارید دیگه فقط برای خودتون نیستید. قربان وقتی که یه قدمو برداشتید باید قدمهای بعدی رو هم بردارین.خواهش میکنم با احتیاط و سیاست به مبارزاتتون ادامه بدید . قربان هواداراتون طاقت دیدن و شنیدن این عکسها و فایلهای صوتی رو ندارن . خدا بسر شاهده که وقتی عکسهاتونو تو بیمارستان دیدم بی اختیار اشکم جاری شد .خدا بسر شاهده هر روز زوج که اونجا اقامت میکنید تا شبش که داخل کیسه خواب میرید هزارجور دلشوره و اضطراب سراسر وجودمو فرا میگیره . خواهش میکنم به آینده روشن فکر کنید و به فکر ما هم باشید استاد .باز هم بزرگواری کنید و یکم از حقتون برای مردم نا سپاس و کم لطف کوتاه بیاین .بعد از خداوند امیدمون به شماست شما باید تا ریشه کن شدن ظلم و احیای حق مردم کم لطف و ناسپاس سرحال و سلامت و درکنار مردمتون باشید .بازهم بدون هیچ تعارفی میگم که اجازه بدین که منم سهمی تو مبارزات داشته باشم و هر کاری بود رو بنده هم حساب کنید . من هیچ تجربه مبارزاتی ندارم قربان . نمیدونم از کجا باید شروع کنم . لطفا راهنماییم کنید . بیشتر مراقب خودتون باشید خواهشن وجود شما برای مردم داغدیده جواهره
سلام جناب دکتر. از تلگرام بطور جدی پیگیرتان هستیم. لطفن در آستانه سال نو مواظب آن قلب نازنینتان باشید. ۴ تا استنت در رگهای قلب , موضوع ساده ای نیست. شما باید پلاویکس مصرف کنید و مدام تحت نظر پزشک باشید و استرس هم سم است برایتان. اگر ممکن است ، چای و دوغ را کمتر میل نمایید. چای قاتل قلب است و دوغ هم بخاطر داشتن اسید لاکتیک ، عامل آرتروز (برای گردنتان میگویم). ماست را اگر میخورید , سعی کنید چکیده باشد که آب ماست هم اسید لاکتیک دارد. از عسل , فندق , بادام سنگی , گردو و پسته غافل نشوید. از سر بزرگواری و دانایی ، در دلتان بخندید بر بلاهت ملاهای زبان دراز و بی خرد. کاش یک مرخصی به خودتان بدهید. ما حالا حالاها به نفس های گرمتان نیاز داریم.
بادرودفراوان به استادعزیز وآزادمردایران دکترنوریزاد.
میخواستم ازاینکه اولین ایمیلم رابامحبت وزیبایی پاسخ دادی ازشماقدردانی کنم وازاینکه نوشته هایم راباتعجیل نوشتم و اشتباهات سهوی املایی وادبیاتی زیادداشتم وسوادم کشش بیان حرف دلم راآنطورکه دوست داشتم را نداردازشماعذرخواهی میکنم امابامزاحمت دوباره دلم اجازه نمیدهدبدون بیان حرف دلم
باب سخن راببندم .من چهره های سیاسی فراوانی رادرگذشته وحال میشناسم همان دوران که گفتم باسریال پروانه هامینویسندباشماآشناشدم شیفته ی افرادی چون خاتمی،مهاجرانی،گنجی ونمایندگان شاخص اصلاح طلب مجلس ششم و نویسندگان وسیاسیونی که اکثراتوسط قضاتی چون سعیدمرتضوی مهجور ومنفور زندانی وتوقیف ومحدودوشکنجه ویاچون زهراکاظمی کشته شدندوعده ای ترک دیارگفتندوامروزدرخارج ازکشوربه سرمیبرندواکنون علاقه به آنهادارم امابی گزاف نوریزادرامجزاازتمامی اینهامیدانم.امروزصرفه نظرازدوستداران فراوان شمادرشبکه های اجتماعی وفضای تبادل اطلاعات کسانی هم هستندالبته به ندرت که درشبکه های اجتماعی ازشماانتقادویافراترازانتقادسخن به میان می آورندچه ازسرسپردگان حکومت وچه ازمخالفین ومنتقدین حکومت امانقطه ی مشترک این دوگروه درموردشماآن است که شمابااتکابه رژیم وارادت ونزدیکی خاص به رهبری وشاکله ی نظام ازرانتهای فراوان استفاده نموده ای وباساخت فیلم وبرنامه وقلم زدن دردفاع ازحکومت ونفوذزیادبه سرمایه های کلان رسیده ای این رابیشتردوستان قدیم شما وحامیان حکومت میگوینداماازاینطرف مخالفین ومنتقدین حکومت بازهمین رامیگویندونکاتی دیگرکه نوریزاد همان بودکه سریال فلان راساخت ودرفلان روزنامه وسازمان سالهادرخدمت حکومت بوده واکنون هم نقش بازی میکندوسخنان بچگانه ای ازاین قبیل ومیگوینداومتهم است وحتی مجرم وازاین قبیل تهمتهای نارواکه به شمانسبت میدهندومن درتمامی این موارددرفضای مجازی پاسخ آنهاراچنین میدهم که:اگرنوریزادبه دنبال اهدافی چون منافع شخصی،مادیات،رانت،ثروت وپست ومقام بودکه بهترازهرکس شرایط رسیدن به این اهداف راداشت واوازهرکسی بیشتر به رهبری وروحانیت وسپاه نزدیکتر بودپس چه دلیلی داردکه جناب نوریزادکه دارای یک زندگی آرام ودرامنیت آهنین حکومت به سرمیبردبرتمام این داشته هاپشت بکندسالهاسوابق خوش خدمتی صادقانه ونفوذواعتبارنزدحاکمان وحامیان حکومت ودارای وزنه ی سیاسی پراعتبارنزدنهادهای قدرتمندی چون سپاه،روحانیت وشهرت فراوان دررسانه ها،به همه ی اینهاپشت پابزندوراه خودراازآنان جداکند،امنیت مالی وجانی خودوخانواده ی خودرابه خطراندازدو راهی سلول انفرادی وشکنجه گاه وزندان گردد وسالهاآواره ودربه در و اموالش توسط سپاه مصادره گرددوهنوزکه هنوزاست هزینه وتاوان میدهداماپاپس نکشیده و درقدمگاههای خود.دررسانه هاوشبکه های اجتماعی گوناگون تاآنجاکه ممکن است بااشکال مختلف صدای اعتراض خودرابه گوش اربابان حکومت ومردم میرساندوبابیان شیواوقلم توانای خودبرتاریکی عالم سیاست نور می افشاند.آیااگرنوریزادبه دنبال پست ومقام ومادیات بودبا آن همه سابقه ونفوذووجهه واعتبارکه نزدحاکمان رژیم داشت نمی توانست به هرمنصب ومقام وثروتی دست بیابد.آیااینکه نوریزادتمام این خصوصیات اعم ازشهرت،نفوذ،ووجاهت سیاسی که نزداربابان حکومت داشت راازخودراندوخودنیزرانده ومطرودحکومت گشت آیا این به معنای آن نیست که ایشان همان زمان وهمان سالهاکه درخط حکومت فعالیت میکردباورایشان براین بوده که حکومت وحاکمان جمهوری اسلامی راه کج نمیروند،دروغ نمیگویند.گناه وظلم نمیکنندومن تردیدندارم که نوریزادهمان سالهاکه باحکومت همراه بودهم خالصانه وصادقانه برای پیشبردشعارهای به ظاهرخوب حکومت قلم میزدوفعالیت میکردنه مثل برخی هاکه مزورانه وریاکارانه باآنکه میدانندراه حکومت کج است امابرای منافع شخصی خودوبرای رسیدن به جاه ومقام یاحفظ جایگاه خودهمچنان برطبل قداست ولایت ومشروعیت جمهوری اسلامی میکوبندبرخلاف نوریزادکه وقتی متوجه شدکه آنچه حاکمان جمهوری اسلامی درعمل انجام میدهندچیزی غیرازآن است که درشعارمیگویندراه خودراازآنهاجداکردوهنگامی که نوریزادمتوجه گردیدکه آن باوری که تاقبل ازسال88 نسبت به روحانیت وسپاه ورهبری وحاکمیت داشته غلط ازآب درآمده واحساس نمودبه بیراهه رفته
بی درنگ غیرتمندانه وشجاعانه برخودشوریدوحکومت رابه بادانتقادگرفت وراه خودراازآن جداکردودراین راه تاوانهای سنگینی پرداخت نمودوهنوزهم پرداخت میکند.اینجانب همیشه به دوستان وهمه ی افرادی که به نوعی شک وتردیدیاانتقادویاهمراهی باحکومت جمهوری اسلامی دارندگفته ام ومیگویم برای آنکه بفهمید وبدانید که ماهیت وکلیت جمهوری اسلامی چه بوده وچه هست زندگی شخصیتی معروف بنام محمدنوریزادرامطالعه ودنبال کنید.سندروشن وگواهی هویت جمهوری اسلامی راازسوابق سیاسی نوریزادبایدجستجوکردتابه رمز و رازآن پی ببرید یابه طریق خداوندگارسخن سعدی شیرازی میگویم ازدریچه ی چشم نوریزادبرچهره ی جمهوری اسلامی بایدنگریست تاسرهویت اوبرتوتجلی گردد.
دنیای نوریزاددنیای عجیب وپرحاشیه ای است توصیه میکنم نسبت به اویک طرفه به قاضی نرویدکه به دورازانصاف وجوانمردی است.
دوستدارهمیشگی دکترنوریزاد.نیماکوروش24/12/94
فرق ابر قدرت آمریکا و ابر قدرت ج.ا
ابرقدرت آمریکا
از همه دنیا می دزد میرود می دهد به مردم خودش
هر وقت خواست یک کشور را از روی نقشه خذف میکند به هیچکس هم نمیگوید اول حذف میکند. بعد از سی سال مردم آن کشور میفهمند که کی آنها را از روی نقشه حذف کرده است
برای قمپز در کردن جلو مردم خودش میگوید زنده باد همه کشور های دنیا
میرود دز یک کشور نفوذ میکند نفت و سرمایه ها و مغز های آنها را میبرد کشور خودش در انجا اسلحه میفروشد
آخوند هایش در کلیسا هستند نظامی هایش در میدان جنگ
مردم کشورش روز به روز ثروتمندتر میشوند
جمغیت کشورش سی سال پیش 300 میلیون بود حالا هم همان است
رهبرش عقل کل نیست ولی همه کار ها را درست میکند
مردم رهبرشان را انتخاب میکنند.
——————————–
ابرقدرت ج. ا
ازمردم خودش می دزد میدهد به همه دنیا.
هنوز خذف نکرده روی یک موشک مینویسد که ما فلان کشور را میخواهیم از نقشه حذ ف کنیم و موشک را به طرف خودش پرتاب میکند. در نتیجه آن کشور می فهمد و میرود دور کشورش را بهترین سیستم ضد موشک می گذارد.
برای قمپز در کردن جلو مردم کشورش میگوید مرگ بر هم دنیا
اسلحه های خودش را میبرد در همان جا هایی که امریکا اسلحه می فروشد میدهد گروه مخالف. در نتیجه خودش فقیر میشود و مغز ها و سرمایه و نفت خودش را میفرستد به ابر قدرت آمریکا.
آخوند هایش فرمانده جنگ هستند و نظامی هایش در مسجد هستند
مردم کشورش روز به روز فقیرتر میشوند.
جمعیتش هر سی سال دوبرابر میشود.
رهبرش عقل کل است ولی همه کار ها را خراب میکتد.
رهبر مردمش را انتخاب میکند
سلام قربان
نمیدونید چقدر خوشحالم از اینکه دیگه اوین نمیاین ، درسته که نتونستید حقتون رو بگیرید اما شجاعت و جسارت شما رو تو این مدت تحسین میکنم ،قربان قبلا هم گفتم که شما فقط مال خودتون نیستید که به این راحتی بخواین خودتونو تو خطر بیندازید، بازهم میگم خیلی خیلی خوشحالم و درون پوستم نمیگنجم ،خدا بسر شاهده که خوشحالی و احساسمو اغراق نمیکنم واقعا بازگشت شما از جلو زندان و تجدید نظرتون بهترین عیدی تمام عمرم بوده ،من همیشه مشتاق خدمت گذاری هستم خواهشا رو بنده حقیر حساب باز کنید،بازهم خیلی خوشحالم و براتون آرزوی سلامتی کامل دارم خدا نگهدارتون قربان
دیگر چیزی به تاریخ انقضای آرزوهای این سال هم نمانده…
مرا ببخش ای دوست!!!
اگر ناخواسته دلت را شکستم…
اگر در ازدحام صداهای شهر، نشنیدم صدایت را…
اگر همراه روزهای غمگینت نبودم…
مرا ببخش…
اگر نتوانستم آنگونه باشم که میخواستی،
اگر خستگیهایم کلامی شد که قلبت رنجید…
مرا ببخش…
اگر نبودم آن زمان که میباید حضور میداشتم…
مرا ببخش ای دوست…
برای تمام ندیدنهایم…
نبودنهایم…
بدیهایم .
سرور گرامی برادر مبارز و استوار جناب نوریزاد عزیز
با درور فراوان به شما اسوه صداقت و مقاومت.
باز هم درد دلی داشتم که سنگ صبوری جز شما نیافتم .امید آنکه همچون گذشته حوصله کنید و عرایضم را بخوانید. البته رونوشت را برای عزیزان دیگر نیز میفرستم شاید آنها نیز راهکاری داشته باشند.
امروز متنی از خاطرات دکتر رنانی بدستم رسید که بسیار جالب بود. نقل شده بود از ژیس کاردستن رئیس جمهور اسبق فرانسه که در بازدیدی از ایران در سال 55 از فرودگاه باتفاق شاه در مسیر بوده اند و شاه از برنامه توسعه کشور ظرف 10 سال با درآمد نفت و رسیدن به ژاپن دم میزده و ژیس کاردستن در پاسخ میگوید کشوری که برای حفظ گلهای باغچه های خیابان مجبور است اطراف آن را حصار بکشد، صحبت از توسعه برایش زود است.
در کنار این جمله و اتفاقات تلخ چهارشنبه سوری که حاصل بی رحمی ما نسبت به خویش است و بی فرهنگی و نادانی از چگونگی جشن و شادی باین فکر فرو رفتم که براستی توسعه را از کجا باید شروع کرد؟
آیا رونق اقتصادی کافیست تا مردم وضعشان خوب شود و رضایتمندی حاصل آید و گرسنه ای نباشد و ….؟
آنوقت میشویم شبیه اعراب حاشیه نشین خلیج فارس که ثروتشان سر به فلک میکشد و فرهنگ هیچ!
آری درد جامعه ما بی فرهنگیست. بی سوادیست، بی اخلاقی و بی ادبیست.
حتما از فحاشیهای چون نقل و نبات حتی بصورت نوشتاری در پای صفحات شخصی افراد در اینستا گرام و فیس بوک شنیده اید و الفاظ رکیکی که چون آب خوردن در محاورات روزمره استفاده میشود.
کار بجایی رسیده که شخص اول مملکت هم از این موضوع مستثنی نیست با آن قدوقواره در سخنرانیهایش که انعکاس بین المللی دارد دشنام میدهد و الفاظ ناشایست بکار میبرد.
براستی این غصه را کجای دلمان بگذاریم؟
برادر ارجمندم، باید گفت این درد درمانش دست خودمان است.
کلید توسعه در دست آموزش و پرورش است نه حتی خانواده و پدران و مادرانی که خود نیز به نوعی قربانی پرورش بی ادبانه دست اندرکاران آموزش و پرورش مملکت شده اند. یادمان باشد که حد اقل سه نسل از انقلابتان گذشته است و من، سوخته نسل اولم کسی که در زمان انقلاب فقط 9 سال داشت.
وقتی رئیس فرهنگستان ادب این مملکت در کمپین انتخاباتی خویش از کلاه مخملیها دعوت بعمل می آورد و با ایشان قصد قدرت نمایی دارد. غم عجیبی دل آدم را میگیرد.
آیا وقت آن نرسیده که ادب و فرهنگ را به کودکان خویش بیاموزیم؟
آداب درست رفتار اجتماعی، برخورد با بزرگتر، شرکت در مهمانی، معاشرت و ….. را باید آموزش داد. بخداوندی خدا قسم اینها مهمتر از فروع دین است و احکامی که به خورد بچه های ما میدهند.
جامعه ای که در آن علوم انسانی تخریب و تحقیر میشود و جامعه شناسانش خلع سلاح و روانشناسانش محدود به درمانگاهها میشوند محکوم به افول است. افول اخلاق در جامعه چنان نمایان است که تبلور آنرا میتوان در نمایندگانی دید که باصطلاح منتخب مردم میشوند و مورد تائید شورای نگهبان قرار میگیرند و الفبای ادب و متانت را بلد نیستند.
امیدی به تریبونهای نماز جمعه و منابر مساجد ندارم که هر چه بی اخلاقی و بی ادبی و نابسامانی در جامعه است از آنجا نشات میگیرد.
همانطور که ماهاتیر محمد در مالزی، توسعه و رشد را از آموزش و پرورش شروع کرد و سرمایه گذاری هنگفتی را برای ارتقا سطح سواد و فرهنگ مردم در بخش آموزش و پرورش انجام داد، مانیز برای نیل به آزادی ، رشد و توسعه باید آموزش و پرورش خود را دگرگون کنیم
تا ادب پارسی باز به این مرزوبوم بازگردد.
ترس از این دارم که با برداشته شدن تحریمها و باز شدن مرزها و شروع مراودات با خارجیها و حضور احتمالی توریستها در این مرز و بوم اینبار نه به انگ تروریست بودن بلکه با انگ بی فرهنگ و بی ادب بودن تحریم شویم و این دیگر با هیچ مذاکره ای درست نمیشود و آبروی رفته به جوی باز نخواهد گشت. درست همانند والدینی که فرزندان خود را از معاشرت با بی ادبان نهی میکنند!
گفتم آنچه در دل بود تا چه پیش آید و چه در نظر افتد.
ارادتمند شما،
رضا
درود بر جناب نوری زاد گرامی.
سه شنبه 25/ 12/ 94 ساعت 13 عصراز شهر خودمان واقع در استان فارس از توابع شهرستان استهبان با وسیله شخصی به صورت تک نفره 1200کیلومتر رانندگی کردم و برای ملاقات با شما به تهران آمدم. چهار شنبه ساعت 8صبح روبروی زندان اوین بودم.پس از انتظار دو ساعته در محل اعتراض شما پرس و جویی از سربازان کردم که متاسفانه خبر دادند که دوشنبه شما بیمار شدید و شما را به بیمارستان منتقل کردند.خیلی ناراحت شدم هم بابت بیماری و هم بابت عدم ملاقات با شما.خیلی دوست داشتم شما را از نزدیک ببینم.هم چنین میخواستم از شما دعوت کنم که اگر براتون امکان داره یه سری هم به شهر ما بیایید. بنده پذیرای قدمهای با صلابت شما هستم.آدرس:فارس،استهبان،//////// علیایی.هم چنین میخواستم به شما بگم که اگر افراد جامعه از نزدیک شدن به شما واهمه دارن به خاطر اینه که نزدیک شدن به اقیانوس خطرناکه.با آرزوی سلامتی و شادکامی برای شما و نابودی ظلم،جهل،استبداد،خرافه وعصیان گری.دوست دار همیشگی شما.
نوری زاد عزیز و دوست داشتنی و ای مرحم[ البته از نوعِ مسکن] دردها و آلام مردم مفلوک و به بند کشیده ایران توسط ملایان مستبد حاکم و آخوندهای مفتخور که نان از جهالت مردم میخورند…
در شگفتم عزیز جان!!!
در عجبم که شما را چه شده است؟! از طرفی با سید مرتضی همراه و هم آوا میشوید و بر بدقلمیِ و وهن کلام و انتقاد و اعتراضش به شما، می آشوبید! و از طرفِ مخالف هم، تمام توهین ها و بی ادبی های خودِ سید مرتضی را بی هیچ حذف و چنگکی منتشر می نمایید!! و نه تنها هتاکی ها و فحاشی های دهانِ دریده و بی چاکش را بی کم و کاست منتشر می کنید بلکه بر آن صحه هم می گذارید !!!
آیا با این تبعیض و بی انصافی، به افلاطون و سایرین[که شما را عامل حکومت می دانند]، حق نمی دهید که نسبت به شما بدبین باشند و در شما به دیده ی شک و تردید بنگرند!!!
به کامنت قبلی اش خطاب به مزدک 1، در همین پست بنگرید که از چه الفاظ رکیک و بی شرمانه ای استفاده کرده است!!! غیر از صد و اندی میلیون شیعه اثنی عشری به میلیاردها انسانهای ماقبل و مابعد خودش شب و روز توهین و هتاکی میکند و همه را بیسواد و نفهم و روان پریش و گمراه و ظلال خطاب می کند و شما دارید باز هم از ایشان جانبداری می کنید!؟
این بده بستان تقیه وار و باج دهی و نان قرض دادن برای هم، از چیست و برای چیست؟؟؟!!! و تا به کی استمرار و ادامه خواهد داشت؟؟؟
با سپاس سالم و پایدار بمانید.
———————
کاوه ی گرامی
بله من شرمنده ام. اما از این باب که بعد از این همه سال که با هم هستیم و اخلاق هم را دانسته ایم باز به یک چنین نوشته هایی بر می خوریم که سرشار از ترشرویی است. من در هر کلمه ی این نوشته ی شما می توانم چهره ی شما را تجسم کنم. ایکاش یکبار برای همیشه یک چنین ادبیاتی را کنار می گذاردیم و به اصل سخن داخل می شدیم و از بد اخلاقی پرهیز می کردیم.
با احترام
البته بسمع مبارکِ همین آخوند در باری برسانم که من بشخصه از قلم چکامه گون و مطالب پربارِ مفید و موشکافانه و افشاگرانه ی افلاطون گرانمایه و مزدک عزیز بهره ها و حظهای وافر میبرم که امیدوارم شما بزرگواران، از سرِ تقصیرات و ///////////////////////// اینچنینی در گذرید. این/////////////////////خدا میداند برای کامنت های کیلومتری که میگذارند چه پاداشها و انعام هایی که از صاحب امرشان دریافت میکنند…
کاوه گرامی آخوند مرتضی بخوبی میداند که /////////////////////
طرف حالا بحث ابتر بودن در سوره کوثر را مثل اینکه بلی گرفته باشد آورده!جناب سید یادش رفته که به دلایل مختلف محمد را عقیم نامیدم و داشتن 6 فرزند از محمد را آنهم با پیر زنی بدرستی و با دلایل علمی رد کردم.برای حظور ذهن ایشان دوباره دلایلم را می نویسم
1.خدیجه موقع ازدواج با محمد که شوهر سومش بوده و نوکرش 40 سال داشته و در چنین سنی در صد حاملگی زنان 0.5% است و هر چه زن پیرتر شود این درصد کمتر می شود. اگر خدیجه 6 بچه آورده باشد و بین هر حامگلی را 2 سال بگیریم یعنی خدیجه اخرین حاملگی اش را بیش از 50 سالگی داشته که احتمال آن چیزی نزدیک صفراست.درثانی باتوجه به وضع بهداشت و تغذیه آن زمان محمد احتمال یائسگی در زنان در 40 سالگی بسیار بوده.
2.آیا خدیجه ایکه دو شوهر قبلا داشته از شوهران قبلی خود فرزندی نداشته؟اگر چنین بوده پس چگونه از محمد آنهم در سن 40 سالگی و بالاتر می توانسته بچه دار شود؟آیا جلوگیری میکرده؟سندی ؟
3.محمد بعد از خدیجه زنان زیبا و جوانی داشته و با هیچیک از آنها بچه دار نشده درصورتیکه ///////// محتاج چنین اتفاقی بوده.داستان حامله شدن ماریه و سقط کردنش هم مشکوک است چ//////////////
4. کلمه ابتر با توجه به عقیم بودن محمد برای /////////// محمد بوده و درست همین معنی عقیم را می دهد.
درمورد پزوهشهای این آخوند و آخونهای دیگر شاید اگر ////////////////// را پژوهش بنامند حرف ایشان درست است. منبع درآمد آخوند هم که///////////////// از خزانه و دسترنج دیگران و سرو کیسه کردن مردم است و آخوند در طول تاریخ ثابت کرده که دراینکار خبره است.وقتی در کتابی که اصل و بنیان یک دین یا ایدیولوژیست حتی یک آیه درمورد کار مفید نیست از چنین//////////////////// چه انتظار کارکردن و زحمت کشیدن و نان بازو خوردن.
در مورد فاطمه هم که اغلب کاربران دراین سایت و از جمله خود شما و من و جناب با صفا و افلاتون و جناب نوریزاد با دلایل غیره قابل انکار نشان دادیم که چنین///////////////// تنها ترشحات فکر ///////////////////آخوند برای رواج دکانش است.این جناب///////////////// مثل بیش از یک ملیون //////////////////// صفت که بهترینهایش /////////////ترینها هستند!
————————
مزدک گرامی
این متن کوتاه شما کلی وقت مرا گرفت تا بتوانم مختصری از عصبیت شما را بکاهم. دوست گرامی، بارها گفته ام که در یک مجادله ی منطقی، فصل یقه درانیدن و کف بر دهان آوردن و خط و نشان کشیدن و فحش دادن و آبرو بردن و زیر و بالای طرف را جلوی چشمش آوردن سپری شده. این توهین ها و ناسزاها، بار منطقیِ سخن شما را کج می کند و بار کج به منزل می رسد آیا؟
نرم و درست سخن بگوییم و نفوذش را تماشا کنیم.
.
رزمنده سابق ،سعی کن مودب باشی ،و در اموری که بشما ارتباطی ندارد دخالت نکنی ،آن کامنت گذاران اگر حد خود را بشناسند و تندی و توهین نکنند به آنها اعتراضی نخواهد شد.
لابد سید رزمنده کنونی است!همیشه همینطور بوده جنگ و کشت و کشتار را آخوند براه انداخته و قربانیانش مردم بوده اند ووقتی که ادای حقی کرده اند بنام منافق و مجاهد و مبارز سابق طرد و نابود شده اند.چون مطابق میل آخوند حرف نزده اند.
مزدک 1 که دیگران را بمفت خوری متهم می کند بالاخره نگفت خود او که دائم پشت رایانه است و شداد و غلاظ مشتی فلان و مشتی بیسار می کند و دیگران را در ایران دعوت بقیام و تحریم انتخابات و این چیزها می کند ،نان او از کجا تامین می شود؟! زود تند سریع بگو ببینم!!
خدایا با چه زبانی به که بگوییم در اول انقلاب نا اگاه بودیم اشتباه کردیم معنای انقلاب ،دموکراسی،الیگارشی و از همه مصیبت بارتر که شناختی از ذات واقعی اخوندها نداشیم گول خوردیم غلط کردیم حالا پشیمانیم حی دارند با چماق این اشتباه را ۳۷ ساله تو سرمون میکوبند. حضراتیکه اوضاْ این اشفته بازار به کامشان است و سوار بر خر مراد یعنی گرده این ملت مفلوک خرافات زده هستند بدانید مردم گول فریب وعده های دروغین خمینی را خوردند به همان دلیل خانه مجانی اب و برق مجانی ازادی سیاسی وووووووهیچ کدام تحقق پیدا نکرد ان انتخابات کذایی هم مردود است .اگر شهامتی ،انسانیتی ،وجدانی در کار هست که نیست یکبار دیگر یک همه پرسی انجام شود تا سیه رو شود هر که در او غش باشد.
شما فقط رای و نظر خودتان را نمایندگی می کنید ،یعنی می توانید رای خود به جمهوری اسلامی را اکنون اشتباه بدانید ،اما چه حقی دارید که از جانب همه آن 99 درصدی که قبلا رای دادند سخن بگویید و آنرا اشتباه بدانید؟ شما می گویید آن انتخابات کذائی باطل است ،مقصودتان از کذائی چیست؟ چرا آن انتخابات باطل باشد؟ چون شما الان منصرف شده اید؟ خیر آن انتخاب باطل نیست ،بلکه همیشه موید دارد ،موید آن چیست؟ تظاهرات 22 بهمن هرسال ،می گویید جلوه های ویژه سیماست؟ تلویزیون را خاموش کنید و در کلان شهرها و شهرهای کوچک و بزرگ بروید میان اجتماعات ببینید آیا همه مثل شما منصرف شده اند؟ مسلما نه!
موید دیگر انتخابات های مختلف از اول انقلاب است ،همین انتخابات مجلسین که شما تحت آی دی “تحریم انتخابات” تابلوی دعوت به تحریم را بلند کرده بودید،آیا 62 درصد واجدان شرائط اعتنایی به سخن شما کردند؟ مسلما نه!
پس معلوم شد که پشیمانی شما از رای به جمهوری اسلامی مساوی با پشیمانی مردم ایران نیست.
موفق باشید
۱-در ان انتخابات ۹۹٪شرکت کردند در این انتخابات ۶۲٪ کجا هستند ان ۳۲٪
۲-از ۶۲٪ حداقل نیمی از انها بخاطر جلو گیری از انتخاب شدن همفکران شما پای صندقهای رای رفتند یعنی نه به منتخبین خامنه ای دیدید که چطور صدای ایت الله ها درامد :این حرکت را شنیع خواندند و یا به دشمن و انگلیس و کوفه وووووووونسبت دادند
۳-از تعداد باقیمانده با پرس و جو از شهرستانها میتوانید میتوانید بفهمید چقدر رای ها به ضرب شام و پول بنزین و پول تو جیبی خریداری شد
۴-کذایی یعنی فریب مردم با وعده های دروغین خمینی که حتی یک کدام از انها تحقق پیدا نکرد
۵-هر وقت شما توانستید فقط رای خودتانرا نمایندگی کنید و ۹۹٪ ۳۷ سال پیش دال بر تایید خودتان ندانید و به واقعیتهای امروز نگاه کنید حتما از شما خواهم اموخت.
شمااخوند و استاد در مغالطه وسفسطه و میدانم که نمیتوانم انطور که باید جواب قانع کننده ای بشما بدهم
جناب سید مرتضی شما چطور میتوانید ثابت کنید هنوز ان۹۹٪ پایبند رای شان هستند و پشیمان نشده اند؟ موفق باشید
اولا باقی مانده 62 درصد می شود 38 درصد نه 32 درصد!
ثانیا: گر یادتان باشد شما پیش از انتخابات تابلوی تحریم انتخابات را برداشته بودید ،معنای تحریم مطلق انتخابات این است که اثبات کنید همه واجدان شرائط با نظام مخالفند ،این مطلوب شما حاصل شد؟ مسلما نه! اکنون که 62 درصد در داخل نظام و محیط انتخابات بهرکس که خواستند رای دادند ،اینگونه رای آنان را تفسیر و تحلیل می کنید در عین حال مرا بسفسطه متهم می کنید!
ثالثا :قاعده حقوقی این است که رای به اصل نظام باقی است مگر رفراندوم دیگری بشود بر خلاف آن ،سوال من الان از شما این است مردم امریکا تقریبا دویست سیصد قابل نظام خود را تاسیس کرده اند ،بگویید الف : بعد از آن چند بار در جامعه امریکا رفراندوم تغییر نظام انجام شده است؟
ب:در برخی انتخابات های امریکا گاهی مشارکت دموکراتیک مردم حتی زیر پنجاه درصد است در عین حال همه ملتزم به رای اکثریت هستند و جر زنی هم نمی کنند ،بگویید در آن دموکراسی کجا دیده شده است که مشارکت زیر سی درصد مردم مثلا در انتخابات مجلس ایالتی یا کنگره یا مجلس سنا دلیل بر این است که مردم امریکا از اصل نظام فدرالی امریکا اعراض کرده اند؟
رابعا: من عرض کردم ،ادعای شما یک ادعا و تحلیل فردی است ،و از نظر حقوقی شما حق ندارید گرایشات فردی خود را معیار سنجش افکار عمومی بگیرید ،علاوه اینکه راه پیمایی های بزرگ 22 بهمن هر سال و همین انتخابات ها که شما تابلوی تحریم مطلق را در برابر آن بالا می گیرید و مردم بی اعتنا به سخن شما یا امثال شما برای تغییر مشارکت می کنند و رای می دهند حجت قاطعی بر بطلان تحلیل های شماست .
خامسا: نوسان میزان مشارکت در انتخابات در هر دموکراسی تابع متغیرها و فاکتورهای مختلف است ،و از آنجا که مشارکت صد در صدی در هیچ دموکراسی پیشرفته ای در جهان وجود ندارد ،هیچگاه نمی توان با یک جمع و تفریق کودکانه ،عدم مشارکت صد درصدی را دلیل بر اعراض مردم یک جغرافیا گرفت ،شما دقت کنید ،آیا می توان در دموکراسی های پیشرفته مثل آلمان و فرانسه و سوئیس و جاهای دیگر عدم مشارکت صد در صدی را دلیل مخالفت شرکت نکنندگان با اصل آن نظام گرفت.
در مورد جمله آخرتان ،شما هرگاه اثبات کردید که 38 درصد شرکت نکننده در انتخابات بطور یکسان و قاطع ،دلیل عدم مشارکت آنها مخالفت با اصل نظام است ،من هم در مورد 99 درصد اقامه دلیل خواهم کرد.
عجب بصیرتی داشته،احمد کسروی،اینهمه سال پیش!!!!!!!!؛هرچه بیرون از دستگاه آخوندی و شیعیگری است خلاف شرع است!
مارس 17
نوشته شده توسط بردیا
Kasravi_12 //////////// نافرمانی بقانون، سرپیچیدن از دستور دولت، گریختن از سربازی، نپرداختن مالیات، گریزانیدن کالا از گمرک، قاچاقی گذشتن از مرز و اینگونه کارها عبادتی در اندیشة آنهاست. سربازی که در راه ایمنی کشور کشته میشود در نزد آنها «مرتد» مرده، پاسبانی که شب تا بامداد بیدار میماند و نگهبانی میکند از «ظلمه» است و پولیکه بگیرد حرام است. نخست وزیر، وزیران، نمایندگان مجلس، سران ادارهها، کارمندان دولت، همه از «ظلمه»اند و همه گناهکارند، پولشان حرامست، رختهاشان حرامست،
نانیکه خودشان و فرزندانشان میخورند حرامست.
عدلیه خلاف شرعست، دبستانها خلاف شرعست، نظام وظیفه خلاف شرعست، مالیه خلاف شرعست، دبستانها خلاف شرعست، دانشکدهها خلاف شرعست، هرچه بیرون از دستگاه آخوندی و شیعیگری است خلاف شرع است.
میهنپرستی بت پرستیست. گفتگو از سوسیالیزم و کمونیزم بکلی حرامست. «اینها صحبتهای دنیاییست». اگر بیگانگان بکشور آمدند چون جلو روضه خوانی و زیارت را نمیگیرند بسیار بهتر که بیایند.
چنگیز و تیمور و صمدخان که آنهمه ستمها کرده و خونها ریخته اند درخور پروا نیستند. باید
ستم یزید را فراموش نگردانید. باید دست از گریبان ابوبکر و عمر و عثمان برنداشت..
«دولت به ما پاسخ بدهد، احمد کسروی، برگ دهم»
تمام بدبختی ما مردم اینست که میخواهیم گندم نکاشته را درو کنیم . یکبار سال 57 انقلاب زود رسی را دو دستی تقدیم متحجران فرصت طلب دادیم بس نیست؟ نجات ما راه حل فوری و آنی ندارد و اگر دارد به باز تولید استبدادی هولناکترخواهد رسید. تنها راه فهمیدن و فهماندن است واگر این راه دیر نتیجه دهد بهتر از چاله در آمدن و به چاه افتادن است . ووقتی نور اگاهی و روشنگری بتابد نیازی به سلاخی کردن متحجران و نان به نرخ روز خوران نیست . آنها خود به خود حذف میشوند و به عنوان تجربه تلخ ملتی که بدون فکر به ساختن آینده گذشته اش را نابود میکند در حافظه تاریخ میمانند .
سردارک شکست خورده حاج قاسم: چند سال پیش شعار “نه غزه نه لبنان؛ جانم فدای ایران” را سر دادند؛ از شما میپرسم اینها اکنون کجا هستند.
مش قاسم: بیخ گوش خودت، در همه جا!
سردارک شکست خورده: در برابر شما تاکید میکنم حتی اگر فشارها و تحریم ها را دهها برابر علیه ما افزایش دهند ما از آرمان فلسطین دست برنمیداریم.
مش قاسم: انگار سردارک مواد سناتوری که سپاهک کرمان واسش میبره زیادی مصرف کرده. ای سردارک! اون صبو بشکست و آن پیمانه ریخت! کجای کاری؟
با درود . چند ماه پس از انتخابات ریاست جمهوری 2 خرداد 1376 رهبری نظام ” چفیه ” به گردن شدند و وقتی که سردار حجازی پس از نماز جماعت با ایشان ، دلایل ” چفیه ” را از رهبری نظام جویا شدند ، ایشان فرموده بودند : انداختن ” چفیه ” بر گردن ، جنگ من با این ها است که از امروز شروع شد( جنگ با کسانی که 2 خرداد را آفریدند ) . انتخابات 7 اسفند 1394 را چه رهبری نظام و افراد حاکم بخواهند و چه نخواهند ، به هر حال تغییراتی را نمایان کرده است . حداقل در اصطبل بهارستان کوچک زاده و توکلی و رسایی و کوثری و حسینیان و … که زنجیری بودند و مدافع قتل های زنجیره ای ، دیگر از آن محیط پاکسازی شدند . ملت ایران باید زین پس ببیند که رهبری نظام ، این بار از چه ” سمبلی ” برای مبارزه با ” رانده شدگان ” از بهارستان و دیگر جایگاههای از دست رفته بر می گزینند !
سلام جناب نوری زاد گرامییییی
حرف هایت درجواب من منطقی نبود اصلا ونه به استناد تاریخی.
مشاورت حضرت امیر-ع باخلفا جای هیچ انکارنیست بخصوص باعمرواین برای تشییدارکان اسلام بود. ودادن دختر به عمرنه خلیف سوم ازروی جبر عمروتهدیدبه آبروریزی بااقامه شهودزور وحدزنازدن برحضرت.
واماباآن شجاعت چراازخانمش دفاع نکرد چرادفاع کردبینی عمررابخاکمالید ودرهمان قضیه ومی خواست اورا بکشد خودش یاوری به اندازه چهل نفرنداشت تابردیگران سیطره یابدلذارهایش کردووصیت پیامبربودکه اگریاوری کافی داشتی ازحقت وازاسلام دفاع کن واگرنداشتی صبرپیشه کن. وازاین رواورارهاکرد واورا به مسجدبردند وبااحتجاجات مفصل وبه اکراه ازاوبیعت گرفتند. وقیام نکردنش بخاطرحفظ اسلام بود.
وامااینکه گفتی دری وجودنداشته است وفلان وبیماری…. این حرفهاهفوات بدون سندفقط شماهست وبس.
وکتاب سلیم بن قیس گزارش همان زمان است که اولین کتاب واقعه نگاری دراسلام است وملایان ازپیش خودنمی گویند یک مقدارباتکفروتعقل ومستندحرف بزن ونه ازروی احساس وحقدوکینه انباشته شده . نه به آن شوروشوری نه به این اندازه بی نمکی وتفریطی که فعلا پیش گرفته اید.
والسلام علی من اتبع الهدی
مصلح
سلام بر ناظران گرامی
اما سلیم که بوده و چه گفته؟نظر شما را به لینک زیر که مربوط به موافقان است جلب می کنم.آنچه معلوم است اینست که سلیم هم همچون جابر هرجا نیازی به گشودن باب روایت بوده انجام وظیفه نموده است:
http://www.fardanews.com/fa/news/315508/%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D9%8A%D9%86-%D9%83%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%86%D9%85%D9%8A%E2%80%8C%D8%B4%D9%88%D8%AF-%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%AF-%DA%A9%D8%B1%D8%AF-%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D8%B4%DB%8C%D8%AE-%D9%85%D9%81%DB%8C%D8%AF-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%82%DB%8C%D8%B3-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D8%AB%D8%B1-%D8%AA%D8%AE%D9%84%D9%8A%D8%B7-%D9%88-%D8%AA%D8%AF%D9%84%D9%8A%D8%B3-%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%AF-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF
موفق باشید
پاسخ به گلابتون بهائی
البته قبلا به این شبهه پاسخ داده شد،اگر تعصب بر عقیده نداشته اید احتمالا فراموش شده ، شما پذیرفتید که “هر رسول نبی است” رسول یعنی فرستاده ،یعنی کسی از طرف خدا ماموریت ابلاغ پیام را پیدا می کند ،همینطور پذیرفتید که “هر نبی رسول نیست” چون نبی یعنی کسی که بواسطه ارتباط با خدا از مسائلی با خبر است ،پس هر نبی قطعا رسول نیست ،زیرا ممکن است نبی باشد اما فرستاده و مامور به ابلاغ پیام جدید نباشد.
ظاهرا این دو مقدمه مورد توافق است.
می رویم سرآغ آیه محل نزاع یعنی آیه ختم نبوت :
“ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليما”.(الاحزاب/40)
محمّد پدر هيچ يك از مردان شما نيست، ولى فرستاده خدا و خاتم پيامبران است. و خدا همواره بر هر چيزى داناست.
تعبیر “خاتم النبیین” می گوید چه؟ می گوید :محمد پایان دهنده نبوت و آخرین نبی خداست،نتیجه این تعبیر و آن دو مقدمه مورد تسلم شما چیست؟ نتیجه این است که با آمدن محمد بن عبدالله که آخرین نبی است بساط نبوت و رسالت بپایان رسید و پس از ایشان هیچ پیامبر یا نبیی نخواهد آمد ،زیرا نیامدن نبی که منطوق صریح آیه است بصراحت نفی شده و شما هم پذیرفتید ،نیز پذیرفتید که :هر رسولی نبی هم هست” ،نتیجه چیست؟ نتیجه این است که رسول هم نخواهد آمد! چون هر رسول نبی است و وقتی نبی بنا شد نیاید رسول هم نخواهد آمد ،چرا؟ چون اگر یک رسول مامور به ابلاغ دوباره از سوی خدا بیاید ،آن رسول نبی هم خواهد بود ! و شما پذیرفتید که قرآن فرموده است هیچ نبیی در آینده نخواهد آمد و پیامبر اسلام آخرین پیامبران است چنانکه دین اسلام که نسخ کننده همه ادیان گذشته است آخرین دین و شریعتی است که از سوی خدای متعال آمده است،و این استدلال لازمه قهری پذیرش آن دو مقدمه است که :1- هر رسول نبی هست ،2- هر نبی رسول نیست ،و باصطلاح منطقی رابطه بین رسول و نبی عموم و خصوص مطلق است.
نتیجه این استدلال که بر پایه پذیرش مقدمات فوق از سوی گلابتون بهائی است این است که گلابتون باید دست از آیین بهائیت بردارد ،برای اینکه با اثبات خاتمیت پیامبر اسلام ،ادعای نبوت و رسالت از هرکسی پس از ایشان ادعای کذب و دروغ است ،بنابر این جناب بهاء الله نیز در ادعای نبوت یا رسالت کاذب است ،و هیچ عاقلی تبعیت از یک دروغگو نمی کند.
اینها لازمه استناد و استدلال شما بقرآن است ،اگر قرآن را قبول دارید و به آن تمسک می کنید ،آیه خاتمیت بساط بهائی و بهائی گری را بر چیده است ،مگر آنکه شما قرآن را دروغ بپندارید ،و رسالت و نبوت پیامبر اسلام را از ابتدا قبول نداشته باشید ،در این صورت نمی توانید برای اثبات مذهب باطل خود به هیچیک از آیات قرآن تمسک کنید ،پس زحمت استناد به آیات دیگر قرآن بخود ندهید ،فقط همان آیه خاتمیت را معنا کنید.
سلام آقاسیدمرتضی دام ظله
برادرگرامی وعزیزم خسته نباشیدعرض میکنم.
درمورد وجودبهشت موعودادیان وبالاخص قرآن دیدم که جنابعالی مرقومه ای کنایه آمیز وتعریض بربهشت نوری زادداشتیدکه بایدعرض کنم که ایشان گویا ازنوشته هایش چنین برمی آیدکه معتقدبه بهشت موعود قرآن ندارند
همانندمادی گرایان . خوب باتوجه به عقایدایشان درموردآیات قرآن. نسبت به بهشت نیزهمانست که ابرازفرمودند وبیش ازاین هم انتظاری ازایشان نیست.
وامانسبت به عرایض این حقیردرمورد شهادت حضرت صدیقه کبری-ع- مرقومه مطولی درجواب داشتند که حاکی ازعقده گشایی ازعلمای دین بود تاحقیقت گویی ودرادامه گفتارایشان خیلی هاعرض اندام کرده بودند همانندنوری زاد عقده گشایی بودوکینه توزی.
اماسرکارخانم آنیتا هم باادبیات خاص خودش مقداری نزدیک به واقعیت که چراما به مظلومیت خانم هاله مرثیه سرایی نمیکنیم که یک حادثه ملموس بود؟
به ایشان ازهمینجاعرض می کنم که ایشان هم موردظلم قرارگرفته اند ونظیرچنین مظلومی درجهان زیاداست اماشخصیت فاطمه زهرا -س- فوق تصورآنیتاخانم می باشد وبااین زنان و مردان مظلوم قابل مقایسه نیست تابرای اوهم مرثیه ثرایی کنیم امادرکل ازمظلومیت همه مظلومان دفاع می کنیم وخداوند هم دشمن ظالمان است ودادخواه مظلومان می باشد.
امابه ایشان عرض می کنم که مظلومیت فاطمه زهرا-ع-
درراه دین خدابوده است وبرای اعتلای دین وتبیین حقیقت دین بوده است ودوتاخطبه که ازایشان به یادگارمانده گویای این حقیقت است.
باعرض پوزش ازاطاله کلام .
ارادتمندتان مصلح
سلام و درود بر جناب آقا سید مصلح عزیز
تشکر از محبت شما ،بله مطلب مربوط به بهشت از بنده نقد سخن جناب نوریزاد گرامی بود ،من ضمن ارادت به همه انسان های نیک اندیش و متادب اگر اختلاف دیدگاهی با کسی داشته باشم او را نقد می کنم ،برادر گرامی ما جناب نوریزاد هم انسانی نیک اندیش هستند ،ضمن اینکه ما اینجا میهمان سایت ایشان هستیم و احترام ایشان بطور ویژه نزد این بنده حقیر محفوظ است.
در مورد دوستان دیگر هم هرکس بحث مفید و انسانی کند من خوشحال می شوم در عین حال برابر بی ادبی و تند خوئی و درشت گوئی بسیار اندوهگین می شوم ،من واقعا مایلم حتی کامنت گذار مفتخر به کفر هم بحث و اشکال کند اما درست و مودبانه نه نیش و کنایه و فحاشی و مشتی فلان و مشتی بیسار کردن و مچ گیری ،از این جهت گاهی در برابر توهین های بیش از حد بی تحمل می شوم و گاه ممکن است سخن خود من نیز تندی واکنشی در آن باشد ،همین جا از همه عذر خواهی می کنم و خواهش میکنم که همه بحث کنیم اما توهین نکنیم تا دیگری وادار به واکنش شود.
در مورد مطلب خانم آنیتا ،خوب متاسفانه مرام ایشان بدبینی و نیش و کنایه است ،من خودم حقیقتا مرحومان سحابیان پدر و پسر را بسیار دوست می داشتم ،زیرا هم انسان هایی فاضل بودند و هم مبارز و هم متدین ،خصوصا مرحوم سحابی پدر که از دانشمندان و اساتید ماهر در رشته دانشگاهی خود زمین شناسی بود ،و برخی کتابهای مفید هم دارد ،همینطور دختر محترمه ایشان خانم هاله که طوری که می گفتند زنی نجیب ،اخلاقی و انسان بود و حتی فعالیت های قرآنی هم داشت ،حالا ایشان در آن ماجرای فجیع و بظلم و شرارت یکی از ماموران عمدا یا سهوا دچار حادثه شد و مرحوم شد ،که باعث تاسف است ،این وسط حالا من و شما می شویم چوب دو سر طلا! هم با آن حادثه مخالفیم و در رنجیم از ظلم ظالمان ،هم باید شاید لغز خوانی و کنایه های خانم آنیتا باشیم که همه شهامت و کنش سیاسی ایشان این است که بدون اطلاع از موضع ما همینجور تندی کند و نیش بزند و کنایه نثار کند ،نمیدانم چرا مدتی است این خواهر سابق ما اینقدر عصبانی و متعصبانه می نویسد ،قبلا با ما مهربان تر بود ،اما ظاهرا پس از یکی دو بحث اخیر که تیرشان بسنگ خورد عصبانی هستند ،و زشت تر از این جهت ،اینکه دختر پیامبر اسلام را قیاس به زن مومنه عفیفه ای مثل هاله سحابی می کند ،هاله سحابی مرحومه محترم است ،لکن زبان حال صدها مثل هاله سحابی معلم قرآن این است که :ما بفدای فاطمه سلام الله علیها.
ممنون از لطف شما
جنابان سید مرتضی و گلابتون چرا اینقدر به یک کلمه چسبیده اید خدا قبلا هم سابقه تغییر نظر داشته و نیازی به اجازه از شما دو نفر ندارد مثلا در تغییر قبله مسلمین ،حالا هم اگر صلاح بداند پیغمبر دیگری اعزام می کند ،قادر متعال اگر ببیند انسان خطا کار زیادی داره خطا می کند ممکن است نظرش را تغییر بدهد شما برید ببینید کدامیک از این دو حرفش به درد انسان می خورد همان را استفاده کنید، این به فلسفه وجودی پیامبران نزدیکتر است،
موفق باشید
آقای نوریزاد سلام اگر جای شما بودم این سایت را به صحنه ی مجادله ی دو طرف دعوای اسلام و بهائیت به نمایندگی مرتضی و گلابتون اختصاص نمی دادم. خود دانید.
ناشناس دوست عزیز این یکی از ارزشهای گرانبهای این سایت است که شاهد تنوع عقاید و افکار هستیم .این تنها راه بالا رفتن سطح اگاهی ماست و شخصا از همه عزیزان حاضر تشکر و قدر دانی میکنم
سید مرتضی
ضرب المثل معروفی است که کسیکه خود را به خواب زده مشکل هست که او را از خواب بیدار کرد حالا قضیه شما است شما میگوییدرسالت و نبوت بنابراین فرقی است بین رسول و نبی برای مثال (حسن و حسین)(تقی و نقی)آیا این اسامی یکی هستند؟ سوره مریم آیه53 – ما به برادر موسی هارون از روی رحمت مقام نبوت بخشیدیم و در آیه 56 – در این کتاب از ادریس یاد کن که او نبی صادق بود.
رسول کسی است با پیامی از جانب خدا فرستاده میشود و نبی کسی است که واقعه ای را در آینده پیشگویی میکند.
(سوره مایده آیه19) ای اهل کتاب فرستادیم بر شما پیامبری را در فاصله بین رسولان مبادا بگویید بر ما بشارت دهنده و هشدار دهنده نیامده پس قطعن برای شما بشارت و هشدار دهنده آمده و خدا بر همه چیز آگاه است .
سید مرتضی این آیه به شما هشدار میده که پیامبری برای مسلمین میآید بین رسولان یعنی پیامبر بین پیامبران قبل و بعد است.
(سوره المرسلات آیه 1) سوگند به فرستادگان پی در پی
در همین سوره آیه 11 میفرماید : و آنگاه پیامبران به وقت معین میایند.
(سوره بقره آیه 143) همانگونه که شما را امت وسط قراردادیم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر گواه بر شما
(سوره یونس آیات 47 تا 49) هر امتی را پیامبری است پس چون پیامبرشان بیاید میانشان به عدالت داوری میشود و میگویند اگر راست میگویید این وعده چه وقت واقع میشود بگو هر امتی را زمانی است و آنگاه که زمانشان به سر آید ساعتی پس و پیش نمیشود
(آل عمران آیه82) کسانیکه بعد از آمدن آن رسولان روی از حق بگردانند آنان از فاسقان هستند.
سید مرتضی : برای مسلمین یک پیامبر آمده ولی برای دیانت بهایی دو پیامبر ( باب و بها الله ) آمده که در سوره آل عمران از رسولان گفته شده.
سید مرتضی: متاسفم برای امثال شما چون ثلث قرآن کریم نوید به آمدن پیامبران میدهد و شما به میل خودتان تاویل و تفسیر میکنید.
بگو: اين يك خبر بزرگ است! (۶۷)
قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ ﴿۶۷﴾
كه شما از آن روي گردان هستيد. (۶۸)
أَنتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ ﴿۶۸﴾
من از ملاء اعلي (و فرشتگان عالم بالا) به هنگامي كه (درباره آفرينش آدم مخاصمه ميكردند خبر ندارم. (۶۹)
مَا كَانَ لِي مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلَى إِذْ يَخْتَصِمُونَ ﴿۶۹﴾
تنها چيزي كه به من وحي ميشود اين است كه من انذاركننده آشكاري هستم. (۷۰)
إِن يُوحَى إِلَيَّ إِلَّا أَنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُّبِينٌ ﴿۷۰﴾
به خاطر بياور هنگامي را كه پروردگارت به ملائكه گفت: من بشري را از گل ميآفرينم. (۷۱)
إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِن طِينٍ ﴿
پاسخ به گلابتون بهائی
درست می گویید ،خواب را می توان بیدار کرد اما گلابتون را می شود؟مسلما نه!
گلابتون ،فقط یک سوال،آیا همه قرآن را قبول داری؟ اگر همه قرآن را قبول نداری ،پس ایمان به قرآن نیاورده ای ،زیرا قرآن می گوید مومنان فرقی بین این رسول و آن رسول نمی گذارند و قرآن را شرحه شرحه نمی کنند که بخشی از آن را بپذیرند و بخشی را نپذیرند . و اگر همه قرآن را قبول دارید،بگویید معنای “خاتم النبیین” چیست؟ و اگر پیامبر اسلام خاتم نبیین و خاتم رسل است بهمان بیان که عرض شد که هر رسولی نبی است و اگر رسولی پس از محمد بیاید ،مفاد آیه نقض شده است ،پس دروغگویانی مثل باب و بهاء الله چکاره اند؟
از اینها گذشته ،اصلا فرض کردیم آیات بی ربطی که مطرح کردید نوید دهنده آمدن پیامبران پس از محمد باشد ،شما به چه بینه و برهانی پذیرفتید که دروغگویان مورد اشاره همان پیامبران موعودند؟! سند شما بر اینکه باب و بهاء الله پیامبرند چیست؟ و معجزه این پیامبران چیست؟
در قرآن گفته است که باب و بهاء الله پیامبران پس از محمدند؟!
مطلب دیگر اینکه اگر باحتجاج شما ختم نبوت نشده است ،پس آمدن پیامبران دیگر پس از باب و بهاء الله ممکن است! حالا اینجا من می گویم :من و جناب مصلح و جناب و نوریزاد پیامبران ثلاث پس از باب و بهاء الله هستیم! اینکه اول من پیامبر باشم و بعد مصلح و نوریزاد ،یا برعکس ،آنرا بین خودمان حل می کنیم ،گلابتون! چرا من و مصلح و نوریزاد پیامبران پس از باب و بهاء الله نیستیم؟!
بیداری گلابتون؟!
سید مرتضی
در آیه 40 آمده محمد رسول الله و خاتم النبیین ولی نیامده محمد خاتم الرسول . همانطور که نوشتم چون پیامبر برادر و فرزند ذکوری نداشتند ختم نبوت شد و بجای نبوت امامت آمد و برای روشن شدن شما حدیثی است از زمخشری در کتاب تفسیر کشاف که گفته اگر فرزند ابراهیم زنده میماند همانا نبی بود و در سوره مریم آیه 53 آمده که خدا از روی رحمت به برادر موسی مقام نبوت بخشید.
در همین قرآن کریم بارها پیامبر فرموده که من بشارت دهنده و هشدار دهنده هستم و در سوره نسا آیه 165 میفرماید : پیامبرانی بشارتگر و هشدار دهنده بودند تا برای مردم پس از فرستادن پیامبران در مقابل خدا بهانه و حجتی نباشد و خدا توانا و حکیم است . و اینطور که شما میگویید بعد از رسول اکرم دیگر پیامبری نمیآید این خلاف علم لایتناهی الهی است و خداوند عاجز هست از آوردن پیامبران دیگر در صورتیکه در سوره الاسراء آیه 77 سنت خداوند آوردن پیامبران است .
آیه 77 میفرماید : این سنت ما در پیامبرانی است که پیش از تو فرستادیم و هرگز برای سنت ما تغییر و دگرگونی نخواهد یافت . دو بیت از مولوی راجع به آیه 77
گفت در قرآن خدا با عقل کل /// سنت ما بود ارسال رسل
سنت الله را ز پی تبدیل نیست /// زان در ارسال رسل تعطیل نیست
عمر دیانت اسلام یک روز است و یک روز برابر هزار سال است طبق آیه 5 در سوره السجده
بهائی گرامی گلابتون
در آیه 40 احزاب هم فرمود محمد رسول است و هم در عین اثبات نبوت او ،او را ختم کننده نبوت دانست ،و ختم کننده نبوت ختم کننده رسالت نیز هست ،بدلیل همان مقدمه ای که خود شما پذیرفتید که :هر رسولی نبی هم هست ،شما وقتی می پذیرید هر رسول نبی است ،معنای آن این می شود که نبوت در ضمن رسالت هر رسول هست ،حال قرآن وقتی فرمود محمد ختم کننده بنای نبوت است ،اگر پس از محمد رسول دیگری بیاید ،بحکم مقدمه ای که پذیرفتی (هر رسول نبی هم هست) آن رسول حتما نبی هم خواهد بود ،در این صورت مضمون گزاره آیه 40 که ختم نبوت است با آمدن رسولی که قهرا نبی هم هست کذب خواهد بود،نتیجه این است که مطابق منطق شما بهائیان قرآن دروغگوست ،و شما با ادعای رسالت و نبوت برای باب و بهاء الله در حقیقت در حال تکذیب قرآن هستید ،چون قرآن فرمود نبوت ختم شد و رسالت هم که ضمن آن نبوت است ختم خواهد شد ،پس شما تکذیب کننده قرآن هستید و در حقیقت قرآن را قبول ندارید ،جای تعجب است که در عین تکذیب قرآن (آیه 40 احزاب) به آیات دیگر قرآن تمسک می کنید ،در آن آیات هم می توانیم بحث کنیم و فهم شما در آن موارد نیز فهم درستی نیست ،اما این شاخه آن شاخه نپرید لطفا ،فعلا محل نزاع ما و شما بهائی ها در مورد آیه 40 است و اینکه ختم نبوت ختم رسالت است .
به علم لایتناهی خدا نیز کاری نداشته باشید ،علم لایتناهی الهی در قرآن و آخرین وحی خدا منعکس شده است.
خارج از این بحث ها من چند سوال از شما کردم:
1- دلیل رسالت باب و بهاء الله و معجزه آنها چیست؟
2-اگر با آمدن پیامبر اسلام و بنص قرآن نبوت ختم نشده باشد ،غیر از باب و بهاء الله اگر هرکس ادعای نبوت و رسالت کرد احتجاج شما در رد سخن او چیست؟ مثلا اگر من و جناب مصلح ادعا کنیم پیامبر هستیم شما چگونه ادعای نبوت و رسالت ما را رد خواهید کرد؟
3- بتفسیر شما قرآن گفته است پس از پیامبر اسلام نبوت و رسالت وجود خواهد داشت ،فرض کنید این تفسیر را پذیرفتیم ،به چه دلیلی باید ادعای باب و بهاء الله را بپذیریم؟ آیا قرآن نشانه هایی بر نبی یا رسول بودن اینها برای ما گذاشته است؟
موفق باشید
سید مرتضی
پاسخ شما در پست بالا(پریدن از کپه های آتش) داده شد
.سلام جناب نوریزاد
من یک کامنت که کل طولش به 6 سانتیمتر هم نمیرسد را 111بار فرستادم و هر بار حذف شد درحالیکه بعضی دوستان که نمیخواهم اسمشان را بیاورم-زیرا ممکن است ناراحت شوند- 11متر کامنت فقط در یک پست دارند ،این شد انصاف استاد عزیز؟
————————
دوست گرامی
من نوشته های توهین آمیز و نوشته های آلوده به تمسخر به باور دیگران را منتشر نمی کنم.
با احترام
.
آقای خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در پاسخ به استفتایی که روز دوشنبه ۲۴ اسفند، در وبسایتش منتشر شدهاست، ضمن تأکید دوباره بر نظرات پیشینش نوشت که «چهارشنبهسوری هیچ مبنای شرعی ندارد و مناسب است از آن اجتناب شود».
یکی به این آقا نگفت مگرهرکاری را که مردم انجام میدهند باید مبنای شرعی داشته باشد؟ موشک پرانی های شما مبنای شرعی دارد؟ رانندگی کردن مردم مبنای شرعی دارد؟برف پاروکردن پشت بامها مبنای شرعی دارد؟تارزدن یک آخوند مبنای شرعی دار؟ هیزبازی آخوند مبنای شرعی دارد؟ اعدام 1000 نفر فقط در یکسال توسط حکومت الله مبنای شرعی دارد؟ وجود نحس شماها در روی زمین مبنای شرعی دارد؟ که جشن سنتی وابسته به نوروز مبنای شرعی داشته باشد؟ اصلا مبنای شرعی یعنی چه ، شرعی که درآن ذره ای شعور نیست چرا باید مبنای زندگی باشد؟
هنوز هر ثانیه و هر سال وابسته بر خورشید ند،هنوز ماه باعث کسوف و جر و مد می شود و هنوز مشتری دور از دست رس ماست، هنوز سال و ماه ما بر ستارگان نقش بسته و هنوز علم بزرگ ستاره شناسی بر پایه ی حساب و اعداد است.
تصور ما از قدیم نقطه ای تاریک وگم است، قدیم یعنی آبا و اجداد ما ، زمانی که ما به بیش از هزاران سال پیش بر می گردیم ، به تمدن خاورمیانه بر می خوریم از مصر تا چین ، دنیای قدیم این ناحیه بوده و بشر به دستاوردهایشان مفتخر .
وابستگی انسان و طبیعت را قدیم دریافته و سپاس می داشتند ، با امید به اینکه انسان خود گم کرده ی امروزی دوباره خود را باز یابد .
آقای نوری زاد عزیز و کابران محترم که هر کدامتان با تمام اختلافاتمان در دل من جای دارید ،سال جدید خورشیدی را از پیشاپیش تبریک گفته و صلح و آرامش و شادمانی را برای یکایک آرزومندم.
آقای نوری زاد عزیز خوشحالم که بیشتر زمان برای نوشتن یافته اید، و سلامتی را برایتان آرزومندم.
ريشه ٣٧٨ ( قسمت ٣٧٧ ذيل پست :بهترين خوراك اسراييل و روش: ١٣ مارس٢٠١٦)
فرهنگ < فرهنگ دينى <عرفان <….
زمين و آسمان حافظ
٢٨-فرضيه عارف بودن حافظ : قسمت ب:
چندين قرن خرد سوزى : مدينه سازان افلاتونى
" و خلاف ميان اصحاب ملت ها [ دين ها ، كيش ها] هرچه ظاهرتر،بعضى به طريق ارث دست در شاخى ضعيف زده و طايفه اى از جهتِ متابعتِ[ پيروىِ] پادشاهان و بيم جان پاى بر ركنى لرزان نهاده ، و جماعتى براى حُطام دنيا و رفعت منزلت ميان مردمان دل در پشتيوانِ پوده [تكيه گاه پوك و پوسيده ] بسته و تكيه بر استخوان هاى پوسيده كرده و اختلاف ميان ايشان در معرفت خالق و ابتداى خلق و انتهاى كار بى نهايت ، و رأى هر كس بر اين مقرر كه من مصيبم [ راست و درست ] و ديگرى مخطى { خطاكار] …هر طايفه اى را ديدم كه در ترويج دين و تفضيل مذهب خويش سخنى مى گفتند و گرد تقبيح ملت[ مذهب] خصم و نفى مخالفان مى گشتند… به هيچ تاویل درد خویش درمان نیافتم و روشن شد که پای سخن ایشان بر هوا بود و هيچ چيز نگشاد كه ضمير اهل خرد آن را قبول كردى …"(كليله و دمنه ، باب برزويه طبيب )
اين پاره نوشتار روزبه گزارشى است از يك سفر درونى -برونى كه به راستى درانديشيدنى است. سفر درونى – برونى همان سفر فرهنگى است ، چرا كه فرهنگ اساساً ١- همگانى است ،٢- درونى است ، ٣- برونى است . فرهنگ به هيچ وجه عقايدى كه در جمجمه ها فروبسته مانَد، نيست ، بل باورهاى درونى ، به ويژه وقتى عموميت داشته باشند ، در واقعيت عمومى ، در هستى اجتماعى ، در روابط قدرت ، در حقوق و قضاء ، در روابط انسانى و اخلاقيات و تعصبات و ممنوعات و مجاز ها و تابوها و زشت ها و زيباهاى جمعى ، در معمارى و خانه سازى ، در هنر و ادبيات ، در امكان يا امتناع آزادى انديشه ، در شيوه نگاه عموم به جهان و جامعه و در يك كلام در تار و پود زندگى جمعى نقشمند مى گردند . اين فرهنگ خود فراورده يا فراآورنده هرچه كه مى خواهد باشد ، وقتى روح تاريخى يك قوم مى گردد ، در بيرون نيز عينيت و واقعيت پيدا مى كند. آنچه از قلم روزبه در نقل قول بالا مى خوانيم ، در وهله نخست خبرى است از يك واقعيت در فرهنگ دينى . دين واحد هنگامى كه وارد حيات اجتماعى مى شود، ديگر مبحثى استدلالى و محبوس در مدارس دينى نمى مانَد ، بل به صورت چيزهايى پديدار مى گردد چون : تكيه گاهى موروثى ، وسيله پيروى از حاكم دينى از بيم جان ،انگيزشى براى حطام دنيا و ارتقاء مقام و منزلت ، و پشتوانه اى پوك و تهى ، هويتى مالكانه كه خود را حقيقتى مطلق و تمام شده جلوه مى دهد و معبدى بيرونى كه در دل وابستگانش نسبت به مخالفانش كينه و نفرت و آهنگ جنگ مى پروراند. دين لاجرم با خواهش ها و آز ها و نيازهاى مردم همساز مى گردد . نويسنده چندان هشيار است كه هيچ سخنى از ذات دين نگويد . سفرش از كجا آغاز گشته است ؟ از بى دينى . اگر او پيشاپيش به مذهب و كيشى پايبند بود ، ديگر دربايست نبود كه علماى هر مذهب را ببيند و " از اصول و فروعِ مُعتَقَدِ ايشان استكشافى " كند. و بكوشد" تا به يقينِ صادق پاىْ جاىِ دلپذير بدست "آرد. بنابراين آغازگاهِ سفر روزبه شك و آزادى است و مقصد سفرش رسيدن به "جاىْ پاىِ " يقينى صادقانه كه رانشگر و انگيزشِ آن بيم از شاه و حاكمان و تعصبات جماعت و دستيافت به مقام و روزى و خواهش هاى دنيوى و اخروى نباشد ، بل تنها و تنها رسيدن به يقينى بحق باشد همچون همان نقطه ارشميدسى كه دكارت فرانسوى در سده ١٧ ميلادى مى جُست . ليك چرا راه دور رويم . زكرياى رازى (٣١٣-٢٥١ ه ق) صد سالى بعد ، همچون روزبه ، جستجويش را از گسست از هرباور موروثى و شك در باورهاى فرهنگى آغازيد. دويست سالى پس از زكرياى رازى ، ابوحامد محمد غزالى در ٣٦ سالگى در اوج كامروايى در شهرت و جاه و مقام استادى ، ناگهان در پى يك بحران روحى خرقه سوزاند ، بر گذشته چار تكبير زد تا خود به تنِ خويش و با اتكا به خرد خويش از نو و به اصطلاح از نقطه صفر ، براى رهيافت به يقينى قطعى جستجويى تازه آغاز كند. غزالى خود به شيوه بيانى كه نشان از روحى مستقل دارد ، اين بحران را با روايت اول شخص شرح داده است :" اى برادر دينى من ، از من خواستى تا هدف و اسرار علوم و پرتگاه و ژرفاهاى مداهب را براى تو بيان كنم و براى تو از رنجهايى بگويم كه براى به دست آوردن حق در ميان پراكندگى فِرَق[ فرقه ها ] همراه با تباين مسلك ها و راه ها پشت سر گذاشته ام . و جرأت آن را داشته ام تا از حضيض تقليد به مرتبه بالاى پرسشگرى نائل شوم .'' (غزالى، ابوحامد محمد . ترجمه و متن المنقذ من الضلال روزبه ، ترجمه سيد ناصر طباطبايى ، چ ٢، انتشارات مولى ، تهران ،١٣٩٣، ص ٣). نخستين بار كه اين گزاره ها را خواندم براى من باور كردنى نبود كه در اواخر سده پنجم و اوائل سده ششم ، آن هم همروزگار با نفوذ كلام اشعرى يكى ،با آن ضميرِ منِ گردن فرازانه، از جرآت كنار نهادن تقليد و رسيدن به مقام بالاى پرسشگرى سخن گويد. به مترجم بدگمان شدم ، به متن عربى كه به ترجمه پيوست كرده رجوع كردم و نيز به يك متن عربى ديگر،. ترجمه را كمابيش درست يافتم . ''و ما استجرأت عليه من الارتفاع عن حضيض التقليد ، الى يفاع الاستفسار " (همان ، ص٦٩). غزالى جرأت طلبيده كه به تن خويش استفسار _ يا بنا به متن دوم استبصار_ كند. اين دو واژه گرچه دقيقاً به معناى پرسشگرى نيستند ، ليك اگر مفاهيم خلاصى از فرقه ها ، جرأت برونشد از حضيض [ پست جاى] تقليد ، و يفاع [ بلندجاىِ] استفسار يا استبصار را در مجموع بنگريم ، پرسشگرى نيز با اندكى چشم پوشى خلاف اين مجموعه نيست . جويندگى و پرسشگرى از هم چندان دور نيستند. مى كوشم دنباله گفتار غزالى را چكيده كنم. او در پنجاه سالگى كثرت فرقه ها را غرقاب هايى مى بيند كه " بسيارى در آنها غرق شدند و جز اندكى از آن نجات نيافت . هر گروهى گمان دارد كه او نجات يافته است " غزالى در اينجا به حديث نبوى درباره هفتاد و سه فرقه شدن امتش اشاره مى كند كه از آن ميان تنها يك فرقه نجات يافته است. غزالى حتى به هنگام شك به رهنمايى خدا اميد دارد. اين نكته آيا مقايسه او با دكارت را ناموجه مى كند ؟ دريافت من اين است كه شك دكارت يك روش است و از نگرِ ذهنى دكارت بعيد است كه آزادى از سنت كاتوليكى را به جان آزموده بوده باشد ، ليك وى در سراسر تأملات خود برخلاف غزالى حتى يك كلمه به كتاب مقدس استناد نمى كند . شك غزالى تنها يك روش نيست ، بل به راستى بريدن از ميراث و تقليد و شك را به جان آزمودن است ، با اين همه ، اين صرفاً گمانه من است ، پس بهتر است با اين گمانه خواننده پرسش بالا را مختوم نداند . غزالى پس اشاره به اين كه خداوند از كودكى در وى عطش درك حقايق را نهاده است مى افزايد :" …پيوند با تقليد را گسستم ، و عقايد به ارث برده را در آغاز جوانى رها كردم . زيرا مى ديدم كه كودكان نصارا جز بر آيين نصرانى ، پرورش نمى يابند . كودكان يهودى جز بر يهوديت و كودكان مسلمان جز بر اسلام پرورش نمى يابند . " غزالى سپس حقيقت علم را وابسته به يافتن يك امر يقينى مى خواند " كه هيچ گونه شك و انكارى بدان راه نيابد "( همان ، صص٦-٤). بخش سپسين با عنوان " مدخل السفسطه و جحد العلوم : ورودگاهِ سفسطه و انكار علوم" آغازى شگفت دارد ، تو گويى غزالى به حسيون و ماترياليست ها خوشامد مى گويد چرا كه تنها علم يقينى را در حسيات و ضروريات مى يابد. مى گوييم : آهان پس غزالى نقطه ارشميدسى را يافته است ، ليك دوسه خط سپس تر چنين مى خوانيم: " آيا ممكن است در حسيات و ضروريات نيز شك كنم ؟"( همان، ص٨). شگفتا كه گويى دكارت است كه دارد مى گويد:" تمام آنچه تا كنون به عنوان صحيح ترين و قطعى ترين امور پذيرفته ام يا از حواس يا به واسطه حواس فراگرفته ام ، اما گاهى به تجربه دريافته ام كه همين حواس فريبنده اند و مقتضاى حزم و احتياط اين است كه اگر يك بار از چيزى فريب خورديم ، ديگر زياد به آن اعتماد نكنيم "( دكارت ، تأملات در فلسفه اولى ، تأمل نخست ). غزالى مى افزايد:" اين شك رو به تزايد بود تا جايى كه مى گفت : از كجا مى توان به محسوسات اعتماد كرد در حالى كه نيرومند ترين حواس بينايى است؟" مثال دكارت واقعى پنداشتن محسوسات در خواب است و مثال غزالى چيزهايى در بيدارى است؛ از جمله : سايه متحرك است ، اما چشم آن را ثابت مى بيند . غزالى مى افزايد: " با خود گفتم : اعتماد به محسوسات نيز از ميان رفت"( غزالى ،همان، ص ٨) . عقليات چطور ؟ غزالى اكنون مثال خواب را پيش مى كشد ؛ دقيقاً _ و نه تقريباً _ همچون دكارت . اما غزالى در دليل آورى عقلى نيز شك مى كند و حال آنكه دكارت پس از يقين شهودى به كوژيتو _ مى انديشم پس هستم _ بر اساس آن يقين درباره ديگر امور از جمله اشياء ، ماده ، نفس و خدا برهان مى آورد و اين برهان آورى همان چيزى است كه سيصد سال پس از دكارت، ادموند هوسرل در كتاب تأملات دكارتى به آن ايراد مى گيرد و ايرادى دورانساز در تاريخ انديشه ، در حالى كه در اين سيصد سال تا آنجا كه من مى دانم انديشمندان مدرن دكارت را صرفاً به دليل كشف گزاره كوژيتو يا سوژه قايم به ذات مهم دانسته اند و مابقى تأملات او را كه در اثبات وجود نفس و خداست چندان درخور توجه ندانسته اند ،برهان دكارت را در اثبات وجود خدا چيزى جز برهان وجودى انسلم قديس ندانسته اند و از مابقى تأملات او نيز بوى كهنگىِ فلسفه مدرسى (scholastic) قرون وسطى شميده اند . هوسرل مى گويد : پديدارشناسى سيصد سال پيش آغاز مى شد ، اگر دكارت به يقين شهودى وفادار مى ماند و شتابزده به سوى اين شيوه برهان آورى جست نمى زد . غزالى در فلسفه ورزى ، علم كلام ، تجربه حسى و خلاصه همه شيوه هاى شناخت شك مى كند و بلكه همه را قابل شك مى خواند.جانمايه گفتار و مقصد نهايى وى يقين و به تعبير دينى ايمان است . دكارت نيز اگر در ابرمتنِ رنسانس نفس نمى كشيد ، چه بسا به جاى گشايش راهى براى رشد علم _ به تعبير راسل در تاريخ فلسفه غرب ، فصل دكارت _ لگام شك را به سوى ايمان كج مى كرد . اگر دست دهد ، كمى به وضعيت فرهنگى و عقايد عمومى و مناسبات قدرت در زمان غزالى خواهيم پرداخت،تا جداسانى زمينه تاريخى و اجتماعى رنسانس با روزگار تيره سلجوقيان شفاف تر شود .
اما غزالى چگونه از شك در وجود بدن و عمامه خود به يقين درباره آتش دوزخ مى رسد ؟ چكيده مى كنم : غزالى پس از شرح شورانگيز و پرفراز و نشيب زندگى درونى و برونى اش شناخت نظرى را رها مى كند ، به روش صوفيان به تزكيه نفس و " قطع تعلق از دنياى فريب "( تجافى عن دارالغرور ) رو مى كند و همزمان از خدا يارى مى طلبد . بدينسان به گفتِ خودش، سرانجام نور يقين در دلش تابيدن مى گيرد . وى شناخت حقيقى را نزد صوفيانى مى يابد كه دل از دنيا و خود بريده اند و با طهارت فطرت خود نور الهى را در دل مشاهده و مكاشفه كرده اند ." به يقين دانستم كه صوفيان تنها پيشتازان طريق الى الله هستند. سيره و روش آنان نيكوترين سيره است و راهشان به صواب نزديك تر و اخلاقشان پاك ترين اخلاق است".( همان، ص٤٤). در اينجا، در همسنجشِ غزالى و دكارت، توان گفت كه مقصد آن يك هم از آغاز خدامدارانه بوده است و مقصد اين يك از آغاز انسان مدارانه . يكى در فرهنگ دينى و خدا مدار قرون وسطى غوطه ور بوده و ديگرى در عصر شكوفايى خرد خودبنياد انسانى و انسان گروى نوزايى . تفاوت اين دو ، در روح زمانه و جغرافياى سياسى شان است . در عين حال ، روح زمانه يا روح قومى و قلمرو جغرافيايى و كلى هايى از اين دست ، نبايد تفاوت هاىِ ذيلِ اين كلى ها را ناديده گيرد . چرا نبايد؟ زيرا اگر نبود سهمِ اختيار انسان در پيكار با جبرها، جهان انسانى هنوز در همان وضعيت انسان هاى نخستين درجا زده بود . غزالى حتى با عارفان ، از جمله برادرش احمد غزالى و عين القضات شاگرد احمد غزالى تفاوتى دارد كه به نقش سياسى او بى ارتباط نمى تواند بود. از آنجا كه خليفه وقت ، المستظهر ، همواره از غزالى درباره عقايد مردم كمك مى گيرد، او نقش شارع حكومتى نيز ايفا مى كند . شريعت عوام را براى برقرارى نظم عمومى لازم مى داند ، هرچند عامه به دارويى كه شرع برايشان تجويز كرده است جاهل باشند . غزالى ، نه تنها در تهافت الفلاسفه بل در المنقذ من الضلال نيز فيلسوفان را تكفير مى كند ( همان ، صص ٢٤-٢٣و فصل : اصناف الفلاسفه و شمول الوصمة الكفر كافتهم : دسته هاى فيلسوفان : اتصاف همه آنها به كفر ،صص ٢٩-١٨). هدف سياسى غزالى در جهتِ حفظ وضعيت موجود و وجوب اطاعت عامه از خليفه حتى خليفه جاير، امرى است كه جداگانه بايد به آن پرداخت . همچنين اين پرسش كه چرا و چگونه آزادى او از تقليد و تأكيد او بر شك بدون دليلى منطقى از سياستى ارتجاعى در جهت حفظ تقليد عموم سر در مى آورد و در نتيجه ، به نزد وى حتى برهان ورزى ابن سينا و فارابى و متكلمين خطرى شمرده مى شوند در ايجاد شكاف در فروبستگى فرهنگ اطاعت و تعطيل پرسش ، انديشش و شك . غزالى در هر حال در صفحات آغازين المنقذ من الضلال پراكندگى فرقه ها را مانعى خوانده است بر سر راه حقيقت جويى و هرگز نيز آن را پس نگرفته است .
روزبه ( ابن مقفع) ، زكرياى رازى ، غزالى ، و چنانكه پيش تر اشارت رفت عزالدين محمود كاشانى شخصيت هايى هستند كه همگى اختلافات فرقه اى را ناشى از ظلمت نفسانى و كوردلى دنياطلبانه دانسته اند و البته مسئله را فردى دانسته اند نه ساختارين ، گرچه اين متون پويه هايى از پويشى چندصدساله را مى پوشانند و گرچه از افق امروزين ادامه همين اختلافات فرقه اى خاور ميانه را بازار پرسود تجارت اسلحه و انرژى گردانده است ،كارگردان اين كشتارهاى وحشيانه نمى توانست صحنه گردانى كند اگر صحنه از بازيگر خالى بود.بازى كردن و بازى نكردن در صحنه اى كه ديگران برايمان پرداخته اند ، مسئله تاريخ اجتماعى و فرهنگى ماست. به گُفتِ ناصر خسرو : زى تير نظر كرد و پر خويش بر آن ديد _ گفتا ز كه ناليم كه از ماست كه بر ماست . تنها در يك دموكراسى راستين است كه در اثر تبادل آزادانه انديشه ها در فضاى عمومى تفكر مى تواند آن قدر شكوفا گردد كه انسان ها به سادگى لعبتكِ لعبت بازان نشوند . اگر فضاى امن و آزاد و برابر گفتگو در شرايطى انسانى و دموكراتيك در خاور ميانه پويا و در جنبش بود ، كارگردان هاى اين صحنه اى كه از خون و لجن و ويرانه ها مفروش گشته و زندگى يكباره انسان ها را با توهمات تهى تباه كرده است ، دست كم نمى توانستند به آسانى با خردمندى و شرافت اخلاقى جمعى لعبت بازى كنند. گرسنگى ، فقر و جهل جدا از هم نيستند . كمابيش ، هزار و دويست سال پيش روزبه ( ابن مقفع) اين خصومت و خشونت فرقه هاى دينى را از ويژگى هاى نابخردى خوانده است و به گفت خودش در جستجوى حقيقت ميان فرقه هاى همستيز دينى " هيچ چيز نگشاد كه ضمير اهل خرد آن را قبول كردى ". پس از اين سخن قصه دزدان و وِردِ " شولم شولم " مى آيد . دزدانى به خانه اى درآمده اند به آهنگ ..به آهنگ؟ گفتن ندارد كه دزد به آهنگ غارت اموال صاحبخانه مى آيد . صاحبخانه پس از آگاهى از حضور دزدان گفتگويى وانمودين با همسر خود ترتيب مى دهد : زن مى پرسد : اين همه اموال را از كجا آورده اى ؟ شوهر مى گويد :" از راه دزدى و خواندن ورد شولم شولم كه همه منافذ نفوذ را بر من مى گشود . مخصوصاً طورى صحبت مى كنند كه دزدان بشنوند .رييس دزدان با شنيدن اين گفتگو " هفت بار بگفت: شولم شولم . و پاى در روزن كرد . همان بود و سرنگون فرو افتاد " صاحبخانه با چوب دست به جان دزد افتاد و گفت " همه عمر بر و بازو زدم [ بغل زدم و با زور بازو كوشش كردم] در مال بدست آوردن تا تو كافر دل پشتواره بندى و ببرى ؟ بارى بگو تو كيستى . دزد گفت: من آن غافل نادانم كه دم گرم تو مرا بر بادنشاند[ نابود كرد] تا هوس سجاده بر آب افكندن پيش خاطر آوردم" خطيب رهبر سجاده بر آب افكندن را چنين معنا مى كند: " جانماز بر آب گستردن و بر آن نشستن و روان شدن از كرامات پيران شمرده مى شد . سعدى فرمايد :/ بگسترد سجاده بر روى آب _ خيال است پنداشتم يا بخواب/". ( كليله و دمنه ، باب برزويه… ، بكوشش خليل خطيب رهبر، انتشارات مهتاب ، چ٤ ، ١٣٧٤، پانوشت ٥ ص ١٠). روزبه از زبان برزويه مى گويد اگر از اين مذاهب پيروى مى كردم ، حكايت من حكايت اين دزد غافل و نادان بود . جاى دزد و صاحبخانه را عوض كنيد ؛ حاصلش تاريخ سياسى ماست . بسيارى از اهل نظر نيز در همان قرون وسطى ، هر يك به زبانى ، به خشونت و دشمن خويى و نزاع كشتارى ناشى از اين جنگ فرقه اى و عقيدتى انتقاد كرده اند . همه آنها سخنى را بازگفته اند كه حافظ در سده هشتم آن را در يكى از نادر غزل هاى عارفانه اش چنين چكيده كرده است :
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند
شكر آن را كه ميان من و او صلح افتاد
صوفيان رقص كنان ساغر شكرانه زدند
كس چو حافظ نگشود از رخ انديشه نقاب
تا سر زلف عروسان سخن شانه زدند
فرشتگانى كه حافظ دوش در ميخانه ديده است ، گل آدم را به پيمانهِ ( عشق) سرشته اند . ساكنان حرم ستر و عفاف ملكوت لابد در حافظِ درويش و راه نشين و رند و قلاش ، برترى اى ديده اند كه با او باده مستانه زده اند . اين امتياز همان رابطه انسانى – الهى اى است كه نامش عشق است و در آن آشتى و مهر به جاى جنگ و خصومت مى نشيند. ابن مقفع و زكرياى رازى و عزالدين محمود كاشانى ،با همه تفاوت هاشان ، در جستجوى راهى بوده اند تا به اين جنگ پرخشونت و پركين و بلاهت آميز فرقه ها پايان دهند. وقتى خداى حاكم و شارعانش محمل دروغ و تزوير و " پشتواره بستنِ " دسترنج مردم مى گشت ، وقتى به نام اين خدا كتاب ها مى سوزاندند و بدن ها تكه تكه در تنور مى افكندند و حتى خامخوارانِ آدمخوار انسانى را زنده زنده زنده مى خوردند ، ناگهان عارفى صيحه مى زد كه من خود خدا هستم . عارفى ديگر مى گفت : " خدا در دل توست نه در عمامه و دستار خليفه ". عارفى ديگر در مى آمد كه خدا ديدنى است و تو ديده به ديدارش كه باز كنى جز عشق نمى بينى . ديگر گفتن ندارد كه پس از غزالى آن خردى كه روزبهِ آزادانديش مى خواست به سوى خرافه هايى از نوع شولم شولم گسيلش كند ، بسى كم زور گشت . در قلمرو فرهنگِ جماعتِ زودباور همين كه چيزى مقدس مى گشت ،در برابر نقد و مخالفت ، نوعى مصونيت ، نوعى امتياز ويژه مى گرفت . نفىِ نگره اى در رياضيات ، در نجوم ، در طب و حتى در فلسفه بسى كم خطرتر بود تا نفىِ باورهاى عمومىِ مقدس شده . چون و چرا در اين باور ها با چون و چرا در نگره هاى علمى شرايطى برابر نداشته اند . چون و چراىِ نخست شخص را با تهديد مرگبارِ اقتدار جماعت و شريعت و حكومت رويارو كرده است. اين مسئله به هيچ وجه براى حكومت دينى ناديده گرفتنى نبوده است و نيست. هنوز زمان زيادى از نه دى سال ٨٨ نگذشته است . جنبش سبز در برابر سركوب ها مقاومت مى كرد . تلوزيون غصب شده با صحنه سازى هاى دروغين تير خلاص و راه حل نهايى را با اتهامى به نام توهين به مقدسات رها كرد . مقاماتى كه فقط در انديشه اوجب واجبات بودند ، پروا نداشتند كه جنگ حق و باطل را داخلى كنند . دولتِ دزدان شد غمخوار مقدسات جماعت شد و البته در دراز مدت نه فقط باور نسل جديد به مقدسات را سست كرد ، بل به جريانى سيل آسا از تقدس شكنى هاى خشمگنانه نيز دامن زد. همواره در تمامى تاريخ ، بدون حتى يك استثنا، حكومتى كه متولى خدا و مقدسات مردم شده است ، سرانجام با وعده بهشت آنجهانى ، در همين جهان جهنم بپا كرده است . سخن به درازا كشيد . نتايج اين قسمت را چكيده كنم : ١-ترديدى نيست كه در فرهنگ دينى اختلاف عقايد وجود داشته است . ٢- اين اختلاف به هيچ وجه از نوع اختلاف انديشه ها در يك فضاى انسانى ، نقدنيوش و گفتگو محور نبوده است ، بلكه حتى غزالى كه عامل خرد ستيزى اش دانسته اند به نابخردانه و موروثى بودن آنها خستو مى شود . ٣- به شهادت شاهدانى هوشمند ، از ابن مقفع آزادانديش گرفته تا غزالى متعصب و متشرع و تا عزالدين محمودِ عارف ، هر يك از فرقه ها خود را بحق و مابقى را منحرف و باطل خوانده است. موروثى بودن و مقدس شمرده شدن، عقيده و فرقه را همچون مالى گردانده است كه دفاع مالكانه از آن همچون دفاع از مِلكى هويت بخش بوده است نه گفتگويى آزادانه در شرايط آزاد و برابر . امر مقدس اين حق ويژه را به يك عقيده داده است كه در برابر نقد و مخالفت بيش از انديشه نامقدس مصونيت داشته باشند ؛ مصونيتى كه پشتوانه اش تنها گفتار و برهان مدرسى نبوده است ، بلكه گوشمالى هاى يك اقتدار سه گانه و مرگبار نيز بوده است . ٤- فرقه ها ،براى اثبات حقانيت خود، نزاع گفتارى را دوشادوش نزاع كشتارى پيش برده اند . به بيانى ديگر ، اهل هر فرقه اى افزون بر جدل گفتارى براى دفاع از حقانيت خود ، خواسته اند با خشونت و حتى شكنجه بر ديگر عقيده ها سلطه و قدرت پيدا كنند .
با سپاس بسيار از بردبارى شما
نو روز بر همه دوستان ارجمند به ويژه ، بر چشم اميد مان نوريزاد خردمند و دلاور ،فرخنده و شادمانه باد . باشد كه سال نو سال رهايى ميهن از زندانبانانش باشد ؛ و سال رهايى زندانبانان از قفس درونى شان .
دوستت دارم محمد…
فاطمه.
از یک جای دور…
مصلح
10:22 ب.ظ / مارس 15, 2016
سلام روح قارداش
گفتارمن ازروی نقل تاریخی مستنداست وحجت من همین هامی باشد به نقل ازخودپیامبر گرامی اسلام که توای فاطمه شهیده خواهی شد. سلیم بن قیس مخبرمعاصر وقت این خبراست. وعلت عدم اقدام امیرمؤمنان-ع-درمقابل این هجمه عدم حمایت کننده وترس ازپاشیدن دین اسلام بود ودستورپیامبر برصبرکردن دراین صورت می باشد
…………………………………………………………………………………………………………………………………………………
شیخ مصلح آنچنان از مستندات سخن در می کنید که مثلا خود شما حضور داشته اید.آخه هموطن تنها آخوندی که گویا نان دین را نمی خورید؟قال الباقر و قال الصادق در باره موضوعی به این مهمی که سند نشد.سلیم بن قیس دیگه ///// کی بوده؟خود محمدو کسی قبول نداره و قرآن را ///////////// می دانند بعد تو چسبیدی به چندتا حدیثی که نه تنها معلوم نیست از ///////////////// تازه همین قال این و آن عمر را تا دم در خانه علی///////////////و یا فرزند ذکوری نداشته؟ای //////////////!زن دراسلام از کی تا حالا آدم حساب شده و خانه دار شده بخصوص وقتی که شوهر ////////////////////////////
شاهزاده مصلح خير مقدم
آيا خبر شديد ٤ سال پيش يك بانوى مومن مسلمان به نام هاله سحابى كه براى تشييع جنازه پدرش از زندان به مرخصى آمده بود، در حين تشييع پيكر پدرش فوت كرد؟ اين فوت پس از حمله مأموران امنيتى رخ داد. به گفتهء اطرافيانش او توسط ضربه اى كه از جانب مأموران امنيتى به پهلويش خورد كشته شد و آنچه اين قول را تقويت مى كند اينست كه وى هرگز كالبد شكافى نشد و خانواده اش را مجبور كردند پيكرش را فوراً شبانه دفن كنند.
آيا نحوهء مرگ اين بانوى مسلمان مؤمن هرگز وجدان و غيرت شما را به لرزه در آورد؟
آيا هاله سحابى كه گفته شد به دليل ضربه به پهلو كشته شد هرگز كنجكاوى شما را براى دانستن نام قاتلش برانگيخت؟
وقتى نام قاتل هاله سحابى كه ٤ سال پيش كشته شد در ابهام است و هرگز اجازه كالبد شكافى ندادند تا علت مرگ مستند شود و معلوم شود اگر علت مرگ ضربه نبود چرا بلافاصله پس از ضربه به پهلويش به زمين افتاد و ديگر هرگز بلند نشد، چگونه شما از نام قاتل و ماجراى قتلى در هزاران سال پيش با جزييات كامل خبر داريد؟
آيا كشته شدن مظلومانهء اين بانوى شريف زندانى در مراسم تشييع جنازه پدرش و درخاك كردن عجولانه پيكرش ملموس تر، واقعى تر و حزن برانگيز تر از ماجراهاى هزاران سال پيش نيست كه معلوم نيست داستان در آغاز چه بوده است؟
چرا هيچ ملايى در جزييات مرگ هاله سحابى، اين بانوى مؤمن مسلمان، كنجكاوى نمى كند و براى مرگ مظلومانه اش مرثيه نمى سرايد؟
اگر مى سرود، بدون هيچ شاخ و برگى بسيار غمبارتر از داستانهاى محيرالعقولى مى شد كه در طى قرون به ضرب افزودن جزييات رقت بار به آنها تلاش كرده ايد از مردم اشك بگيريد.
شما ملايان كه براى اثبات ماجراهاى هزاران سال پيش يقه مى درانيد چرا براى ديدن همين ديروزمان كورى مصلحتى داريد؟
ما ترسوييم و هركول پشت كامپيوتر. شما كه مرد خداييد و سر منبر براى مردم ” لاخوف عليهم و لايحزنون ” مى خوانيد از چه مى ترسيد؟ از پهلوى شكسته هاله سحابى هم بگوييد.
آنیتای گرامی چیزی را که نون توش نیست و نمی توان از آن دکانی ساخت از آخوند طلب نکنید!
سخنان کامنت گذار مزدک1 غالبا انسان را بیاد حرف های خاله زنکی بین خانم ها می اندازد،به نان خوردن آخوندها ایراد داری؟ روشن بگو نان خودت از کجا تامین می شود؟! چرا از پاسخ به این سوال طفره می روی؟
با درود به دوستان بخا طر اینکه کاربری بدون توجه به اینکه من دراین سایت مدت زیادیست که بنام مزدک کامنت می گذارم در استفاده از نام من اصرار می نماید از این به بعد من نام مزدک 1 را بر می گزینم!
مازیار عزیز،
اینجانب با کلیایت بینش مارکسیستی اریک هابسبام و فعالیتهای سیاسی عمومی ایشان به خاطر اقامت طولانی در انگلیس از طرق رسانههای گوناگون عمومی، آشنایی دارم؛ ایشان یک اکادمسین مورخ محقق و عضو حزب کمونیست بریتانیا تا آخر حیات حزب در سال ۱۹۹۱ بود، ایشان همچنین از حزب کارگر بریتانیا حمایت میکرد و مارکسیست مورد علاقه اقای “نیل کیناک” رهبر حزب کارگر بود، و بعدا زمانی که آقای”تونی بلر” به ریاست حزب و منصب نخست وزیری انگلیس رسید اورا به “تاچر با شلوار” تشبیه کرد. ایشان یک مارکسیست اروپائی بود – هم هوادار و هم منتقد شوروی سابق بود – و با یاس از تجربهٔ شکست سوسیالیسم و خسارتهای امپریالیسم و ناکامی در پیشبینی وضعیت طبقه کارگر و نقش و جایگاه حزب آن در هدایت این گروه اجتماعی، و نا امیدی از ایندهٔ مبهم بشر در دنیا، به دار فانی و باقی شتافت. دوست گرامی من از دیدگاه مارکسیسم یا سوسیالیسم نظام سرمایه داری را نقد نکردم ( این جمله تکراری تبدیل به چراغ راهنمای زرد بنده در این سایت شده، اگرچه اغلب آنرا با چراغ قرمز یکی میخوانند که شاید ناشی از همان رفتار ترافیکی در ایران است). قبلا نیز این موضوع را چندین بار توضیح دادم، اما گویا هنوز “فقط مارکسیستها نظام جهانی کاپیتالیسم پولی و امپراطوری عمو سام” را نقد میکنند؛ دوست گرامی اینطور نیست؛ ما در دههٔ ۵۰ و ۶۰ ، ۷۰ میلادی و جنبشهای چپ چریکی و کمونیستی یا “دوران جنون انقلابهای چپی در اوج جنگ سرد” جهانی به قول کروس گرامی نیستیم – نقد من متأثر از آن و مترتب بر آن روزگاران و بینش و خاستگاه نیست. اگرچه این دوران جنگ فقط سرد نبود، در جنگ ویتنام عمو سام بیشتر از تمام آتش جنگ دوم بر سر ویتنامیها آتش ریخت، که چرا قدر دومکراسی را نمیدانید!!!!! البته شکست سیاسی نظامی و اقتصادی عمو سام در این دوران منجر به پایان پایبندی به توافق برتن وودز “دلار برای طلا” و شوک نیکسون شد
نقد اقتصاد -سیاسی من از دیدگاه مارکسیستی چه از جنس جهان سومی چه از جنس اروپایش نیست؛ امروزه نقد من و بسیاری دیگر بر اقتصاد سیاسی کاپیتالیسم پولی متکی بر دلارهای نفتی امپراطوری عمو سام یعنی نظام غالب بر اقتصاد جهانی از منظر اقتصاد مکتب اتریش متکی بر استاندارد طلا در مقابل اقتصاد مکتب شیگاگو مبّلغ نظام کاپیتالیسم پولی متکی بر پول کاغذی (فیات کارنسی) و در رأس آن دلارهای نفتی یا به عبارتی “پول کالا”ی عمو سام به میمنت چاپ بدون پشتوانه تولید یا طلای لازم بانک فدرال آمریکاست که توانسته با کنترل میزان ، و نرخ بهره آن که اکنون منفی شده، و تزریق تخمینی بیش از یک هزار تریلیون دلار در بازار جهانی به اشکال گوناگون ابزار پولی و تحمیل قلدرانهٔ بیش از ۱۸ تریلیون دلار بدهی نه تنها بر دوش مالیات دهندگان امریکایی بلکه بر گردهٔ سایر شروندان نادان دهکدهٔ جهانی ، از این طریق سلطهٔ جهانی سیاسی- اقتصادی- نظامی خود را بگستراند
از برکات تحمیل بدهی بر شهروندان جهان به این میزان است که عمو سام میتواند بودجه بیش از ۶۰۰ میلیارد دلاری نظامی جهت حفظ و گسترش سلطهٔ جهانی خود با سیاستهای مداخله جویانه و تجاوز کارانه تحت استراتژی و شعار فریب کارانه تاسیس و تحکیم “دموکراسی و حقوق بشر” در جهان سوم را پیوسته پی گیری کند، همان طوری که با صرف هزینهٔ تخمینی بیش از ۲ تریلیون دلار طی یک دهه جهت ویرانی سرزمین سوز و کشتار صدها هزار انسان بیگناه و آواره و ریشه کن سازی میلیونها نفر شهروند عراقی و افغانی در سالهای آغازین قرن ۲۱ شده؛ فهرست مبسوطی از کارنامهٔ درخشان و مشعشع عمو سام را در یکی از پستهای اخیر در پاسخ به نقدی از یکی از دوستان درج کردم، که خود سندی هرچند اجمالی اما گویا بر این استراتزی سلطه جویانه است. عمو سام این هدف را با انداختن “آزمایشی” بمبهای اتمی بر هیرشیما و ناکازاکی آنهم هنگامی که امپراطوری ژاپن در پایان جنگ تسلیم شده بود، آشکار کرد او با ایجاد وحشت اتمی “نظم نوین جهانی” خود را بر جهانیان اعلام کرد.
دوست گرامی توصیه من به شما برای پی بردن به اساس و مبنای اقتصاد سیاسی نظامی ساختار کاپیتالیسم پولی این است که به تاریخچهٔ توافق “برتن وودز” مراجعه کنید، پست ذیل کلیاتی مفید در این باره به خواننده میدهد، برای مطالعه بیشتر میتوانید در ویکیپیدیا اطلاعات و لینکهای مفید متعددی در این زمینه بیابید. دوست گرامی بطور خلاصه آنچه که مورد نقد اینجانب در مورد عمو سام بوده نظام تحمیلی مانیتریسم غارت گرانه متکی به میلیتاریسم لجام گسیسخته عمو سام است نه جامعهٔ مدنی و دستاوردهای مفید فرهنگی آن؛ دوست گرامی جهانی شدن امر محتوم زمانهٔ فرا گشوده ماست، زمانه آنها را که بخواهند با خود میبرد، آنها را که مقاومت میکنند به دنبال خود میکشاند و ما باقی را که سرکشی میکنند دفن میکند؛
اولین داد و ستد تاریخ بشر احتمالا با معاوضه سنک چخماق تیز خوب برش خرده در مقابل پوست شکاری در دهکده ای از عصر حجر آغاز شده و امروز به داد و ستاد خرید و فروش بنگاهای عظیم صنعتی در دهکدهٔ جهانی رسیده است، سازو کاری که در این چند دهه یا تقریبا یک صد سال اخیر – با کنار گذاشتن استاندارد طلا- در بازرگانی، داد و ستد، خرید و فروش کالا و خدمات به واسطهٔ پول کاغذی (فیات کارنسی) در جهت منافع نظام مالی-پولی دگرگون شده؛
مانیتریسم شرایطی بسیار نا برابر و غیر عادلانه از طریق همین مکانیزم بر اقتصاد در سطوح مختلف ملی و بین المللی داشته؛ فرق بنیادین داد و ستد دهکدهٔ عصر حجر با داد و ستد دهکدهٔ عصر فضا این است که ماحصل کار (انرژی) در مقابل ماحصل کار همطراز یا آنچه که در دید آنها معادل دیده میشده – معاوضه یا معامله میشده؛ داد و ستد از طریق پول یا ارز ملی و در سطح و رأس جهانی از طریق ارز غالب یعنی ارز عمو سام و دلارهای نفتی خود عامل ستم مالی و تحمیل مالیات پنهان از طریق کنترل پایه پول و نرخ بهره آن بر اقتصاد جهانیست؛ و به همین طریق ارزهای ملی ستم ملی خود را از طریق تورم پولی مستدام بر شهروندان خود اعمال میکنند؛
مصاحبهٔ تلفنی رادیو ندا (لینک درج شده توسط یکی از کامنتگزارن سایت) با دکتر فریبرز دانا را گوش دادم؛ ایشان مطابق همیشه با شور و عشق و دانش خود از حقوق زحمتکشان و گارگران کشور حمایت و ضرورت دمکراسی مردمی و اصلاحات همزمان سیاسی و اقتصادی در جهت منافع فرودستان جامه دفاع میکرد؛ او برایستی از میزان افزایش حد عقل دستمزد ماهانهٔ گارگران (کمی بیش از ۸۰۰ هزار تومان) که مبلغ ناچیزیت و طبق محاسبات اقتصادی ایشان تقریباً معادل نصف دستمزد “میزان فقر” نه، بلکه “میزان مرگ” (حدود ۱ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان) برای خانوادهٔ ۳ الی ۴ نفر – که لازمهٔ ادامهٔ حیات انهاست و همچنین از ستم مالی و سیاسی کارفرمایان و حکومتگرایان امنیتی حامی آنها نقادانه سخن میگفت.
وی این ارقام و قوانین مربوط به حقوق و مزایای کارگران و فقدان اعمال بجا و یا تحمیلات حقوقی قردادی بدون پوشش بیمه و رعایت سایر ملزومات حقوقی آنها را سرسختانه نقد و به سیاستهای ضدّ کارگری و پیشینه امنیتی مسئولین آنها ایراد میگرفت. ایشان معتقد است که اقای روحانی معاون اول رئیس حزب کارگردان اصلی دولت اقای هاشمی است؛
اینجانب ضمن ادای احترام نسبت به دکتر فریبرز دانا به عنوان یک اقتصاد دان با تجربه در تعجبم که چگونه موضوع تورم هولناک پولی یعنی افزایش نقدینگی دولت روحانی از ۴۵۰ هزار میلیارد تومان به ۱۱۰۰ میلیارد تومان (کیهان دیروز) در طی ۳۰ ماه یعنی تورم پولی تقریبا %۵۸ در سال اشارهی نکرد؛ در چنین ساختاری چانه زدن برای افزایش دستمزد و حقوق یعنی شنا کردن برخلاف سونامی
سپاس
Hello
Dear Mohmmad , we love you & we need you . just think about others and give yourself some rest . ,thank you again and give my hello to all prisoners who are there in Tahvil time. .
جناب نوریزاد، اگر که شما از این دنیا بروی و سرنگونی این آخوندها را نبینی خیلی حیف میشه. لطفا خودت را به امید آن روز سالم نگاه دار.
سلام بر جناب نوری زاد گرامی
دلاور! چه خوب كه مدتی به خودتان استراحت داده ايد. از حسن توجهتان به درخواست خيل مشتاقان و همدلان، من به سهم خود بسيار ممنون و سپاسگزارم. درسته كه سپاه و مقامات ظاهرا ً به ”دو خواسته ی ساده ”شما بزرگوار تا حال ترتيب اثر نداده اند، اما تا اين مرحله هم كار سترگی كرده ايد و خواب اين شب پرستان را آشفته ساخته ايد. اين برگ زرينی در تاريخ مقاومت مدنی ماست. سلامت و سرفراز باشيد.
سلام
درود بر پسر عمویم جناب سید مرتضی
پسرعموی عزیز من به اینهمه مجاهدت و تلاش شما درود میفرستم امروز در یکی از پست ها طول کامنت های شما را با خط کش اندازه گرفتم چیزی کمتر از 11متر شد!!انوقت بود که قدر زحمات شما برایم روشن شد
سلام پسر عمو تو چه با هوش و نابغه ای! اما خوب نابغه جان اینهم بدان که وقتی قسمت پاسخ ها ذیل یک کامنت پشت سر هم قطار میشه ،و دو کامنت گذار پشت سر هم پاسخ هم را می دهند ،عرض قسمت پاسخ کم میشه و طولش کش میاد! و این از مختصات فنی سایت نوریزاده ،حالا شما هم اگه میخوای از نبوغت استفاده کنی و طول کامنت های محیر العقولت کش بیاد سعی کن یک کامنت گذارو وادار به لجبازی در پاسخ کنی و خودتم هی جواب بدی!
آندرستند پسر عموی نابغه؟!
اگر ورق کتاب هایی که این صنف در طول قرنها نوشته اند را جدا کنیم و پی در پی بچینیم از ایران تا چین و ماچین هم فراتر می رود، اما حاصل چه بوده است؟
حاصل این بوده است که یک کامنت گذار در فضای مجازی و یک سایت ،جسارت انتخاب یک آی دی ثابت و بحث و گفتگوی عقیدتی ندارد ،و بواسطه عجز و ترس اکتفاء به کنایه زدن ها تحت عنوانی ناشناس می کند.
سید مرتضی وقتی قدرت دست مردم افتاد آنوقت حالت رو می پرسم سروراخ موش را چند خواهی خرید
ای جان! ای جان ناشناس 2!،جسارتت فقط این بود که دو بزنی بغل اسمت؟!الان هم قدرت دست مردمه ،حالا افرادی و مدیریت های خطایی هم هست ،اما قدرت دست مردمه ،بخاطر همین هم هست که تو ناشناسی! و شجاعت ات هم اینه که یک دو بذاری بغلش! حرف من اینه که تو الان داری با من صحبت می کنی ،پس نترس و با آی دی واحد حرفتو بزن ،من مخلص آدمای چیز فهم و مودبم ،اما ناشناس ها بنظرم جسارت ندارند ،الان اگر بعد شما بشی ناشناس 3 و بگی من نه ناشناس بودم و نه ناشناس 2 بودم ،خودت قضاوت کن من چطور بدونم راست میگی یا دروغ ،روی این جهت من همیشه به ناشناس که می خوان زرنگی کنن و چیزی پرتاب کنن و بعد مسولیت نپذیرن و فرار کنن آلرژی دارم و توصیه می کنم همیشه شناس باشن تا من بدونم با کی حرف می زنم و سابقه گفتار و تفکر او را بدانم.ناشناس جان پس شناس باش و مودب باش و کنایه هم نزن.
زنده باشی
اّورین بر تو دانشمند ریز بین اینکاری که انجام دادی تا حالا بفکر هیچکس نرسیده بود امیدوارم همیشه شاهد حضورت باشیم.
مطلب فوق خطاب به سید رضی میباشد
سید رضی گرامی از این پسر عموهات بپرس از کجا تامین معاش می شوند که اینهمه وقت ازاد دارند آنهم در کشوریکه هر فرد با 2 تا 3 سر عائله باید از صبح تا شب بدود تا بتواند با هزار بدبختی خرج ماهانه اش را تامین کند؟اگر پژوهشگرند که ما هیچ پزوهشی از پسرعموهایت تا بحال ندیده ایم با وجودیکه بارها از آنها در خواست نموده ایم. پس کی به کار پژوهش می رسند؟کی خرج این همه سال پژوهشها را می پردازد؟نتیجه پژوهشها چیست؟نکند همین کامنتها جزء پزوهش حساب می شوند؟اگر چنین است تا با دقت تر بخوانیم شاید چیزی دستگیرمان شود.شاید هم بقول خمینی در تفسیر ا ل م بعد از چند جلسه و چندین ساعت وقت مردم و تلویوزیون را قرق کردن السر و السر و السر است ؟
باز این کامنت گذار اقدام به خود شیرینی کرد! چند بار به او بگوییم زیتون ذاتا تلخ است و با این خود شیرینی ها شیرین نمی شود؟!
در مورد منبع معاش ،چند بار نوشته ایم هم من و هم جناب مصلح ،اگرچه این مطلب ربطی به فضولها ندارد اما من تحقیق و مطالعه و خواندن و نوشتن را بر گردش و سفر و اتلاف وقت های دیگر ترجیح میدهم و در اوقات منزل خیالت راحت مفت و مجانی مطلب می نویسم خصوصا برای اینکه بینی امثال کامنت گذار مزدک 1 بخاک مالیده شود ،و در این بینی بخاک مالیده شدن ها ،رضایت خدا و رسولش را می جویم ،اما من هم چند بار متقابلا از این کامنت گذار پرسیدم ،شما بگو منبع در آمدت چیست؟ جرات گفتن داری؟
در مورد پژوهش ،بله همین نوشته ها و همین ارجاعات و مطالعه کردن ها که برای من لذتبخش است (بدلیلی که گفته شد!) پژوهش است ،چرا نباشد؟ پژوهش در هر مساله فقهی ،فلسفی ،تاریخی ،علمی و چیزهای دیگر که بینی مفتخران بکفر را بخاک بمالد ،یعنی تعمق در هر مساله ،بررسی اسناد آن ،اقوال مطرح در آن و نتیجه بحث روشمند در آن،این پژوهشی است که موضوع و محمول آن مطالب دینی ،فلسفی ،تاریخی ،کلامی و غیر آن ،پژوهش مگر شاخ و دم دارد؟ یا پژوهش مگر باید حتما منتج به نتایج کفر آمیزی که شما دنبال آن هستی ،یا روی عدم اطلاع و مطالعه کافی از اینجا و آنجا برش می کنی ،بشود؟ یا مگر پژوهش وقف دانشگاههاست؟ من البته در دانشگاه نیز معارف تدریس می کنم ،اما یک پژوهشگر حوزوی هستم با سابقه سی سال تحصیل و تحقیق و تدریس و کارهای مربوط به کتاب ،چشم نداری ببینی یک محصل و محقق حوزوی ،رشته ها و بافته هایت را پنبه کند؟ اینکه من چند کتاب یا مقاله یا کار پژوهشی دارم بشما مربوط نیست ،مهم آن است که شما اینجا هرچه بافته ای پنبه شده ،آن بحث فیل را بیاد داری که چگونه در انتهای بحث زیر دست و پای فیلهای بحث له شدی؟! این فقط یک نمونه بود ،البته اگر مودبانه سوال و بحث کنی پاسخ مودبانه می گیری ،اما اگر مثل همین نوشته تمسخر آمیز سبکسری کنی ،پاسخ محتوائی مناسب خواهی گرفت ،فقط در انتها می گویم شما بما نمی خواهد یاد دهی که پژوهش چیست و میزان آن چیست ،زیرا تو خود حظی از این مقوله نداری ،و غالب مطالبت کپی اند پیست از سایت جمالی و نوشته های آزاد دین ستیزان در فضای اینترنت است ،و در این جهت فراوان سوتی ها از جناب شما رویت شده است مثل سوتی پایین این صفحه: قرآن در سوره کوثر گفته است محمد ابتر بود!! شما با این سوتی ها لازم نیست حرف از پژوهش بزنید ،بصلاحت این است که از مطالب ما استفاده کنی ،یا پرسش کنی و بمنابعی که ارجاع می شود مراجعه کنی ،ضمنا بدان با این روش (پشت رایانه نشستن در کشوری دیگر و عافیت طلبانه ناسزا گفتن به اسلام و مسلمانان ایران) اگر صدها سال عمر کنی بجایی نخواهی رسید! یادت هست قبل از انتخابات می گفتی :سحر نزدیک است؟! دیدی 62 درصد مشارکت در انتخابات که در هیچ جای دنیا نیست ،چگونه سحری برایت درست کرد؟! حالا هی به این و آن بند کن و بگو منبع معاش تو کجاست ،شما هم بگو منبع معاش تو از کجاست؟
سلام نوری زاد گرامی
ازکسالت تان وازبستری شدنت واقعا ناراحت شدم صحت وسلامتی شمارا ازخداوندمنان مسالت دارم.
اگریادت باشد عرض کردیم که شماشدیدا به استراحت نیازدارید حفظ بدن ازاوجب واجبات است ؛هپانند نظام؛!
واما درمورد شهیده بودن حضرت زهرا-س- وبین درودیوارماندنش وضربت خوردنش اززقنفذ غلام عمر وآتش زدن به درب خانه اش بوسیله عمر ؛ داستانی نیست که ملایان این عصر ویاملایان هزارسال پیش ساخته باشند
بلکه سلیم بن قیس واقعه نگار همان عصر ازسلمان وابن عباس نقل کرده اند.
مخالفت شما وما باملایان درباری امروزی نباید موجب انکار واقعیات تاریخ شود.
ومطمءن باش که آن افسر مامورحضرت زهرا-ع-بوده اند که برخوردش شمارابه بیمارستان فرستاده است. یک گوشمالی کوچلو. هرچند می دانم به این حرف ها باورندارید.
سلامتی وسعادت وموفقیت شمارا درافشاگری ظلم وستم ستمگران ازخداوند قادرمتعال خواستارم
مصلح
———————-
سلام مصلح گرامی
شما هماره به من محبت داشته اید. و من از این بابت سپاسگزار شمایم. دیدم در هر کجا شما رد این مطلب را گرفته اید و از هرکجا یک سنگی به سمت کله ی من می پرانید. در اینستاگرام هم دیدم همین ماجرای در و دیوار و پهلوی شکسته را پیش کشیده اید. که البته بدیهی است که شیعه را همین استوانه ها سرپا نگاه داشته و سیادت شما خوبان نیز گویا در زنده نگاهداشتن داستانهایی چون خصومت های صدراسلامی و داستان در و پهلوی شکسته و صورت نیلی و پاره کردن بنچاق فدک و اینجور چیزهاست. در باره ی داستان در و دیوار و پهلوی شکسته، اصلا نمی گویم اساسا دری در کار نبوده و معمولا از حصیر استفاده می شده. که برگ های نخل کاربردهای فراوانی داشته در آن عصر. از باب آزمون، شما مثلا روزگاری را تجسم کنید که واقعیت های تاریخی عریان شده باشند و بدانیم بطور مثال حضرت فاطمه ی زهرا بر اثر بیماری – که فراگیرِ آن زمان بوده – از دنیا رفته اند. تجسمِ این فرض که نامبارک نیست. حالا شما ایا یک روضه خوان می توانید پیدا کنید که بر منبر بنشیند و از تب و لرز و بیماری حضرت بگوید و اشکی از مخاطب بی نوا بستاند؟ من در حیرتم که ملاهای کاسبکار و حاکمان زیرکِ تاریخ آنچنان در این داستان دست به دست هم داده اند که فرسنگها از خود حضرت امیر جلو افتاده اند. جوری که لابد معتقدند: حضرت بخاطر ملاحظات سیاسی فرصت و امکان عزا داری برای حضرت فاطمه و امکان فوران نفرت از خلفا را نداشته ما باید جبرانش کنیم نیابتاً. این حیرت زمانی فزونی می گیرد که مستنداً می دانیم حضرت علی با خلفا مشورت می کرده و از حریم آنان دفاع می کرده و امامان شیعه اسم فرزندانشان را به خلفا منتسب می کردند و خود حضرت علی دخترش را به خلیفه ی سوم می دهد و اصلا نه انگار که دری شکسته و میخی به پهلو فرو شده و جنینی ساقط شده. ریسمانِ این همه نفرت را اگر بگیریم و بکشیم و چونی اش را بکاویم دم خروس ها یکی یکی پیدا می شوند. یکی اش را بگویم؟ رازش در این است که ملاهای شیعه در طول تاریخ برای تثبیت خود هماره به دشمن محتاج بوده اند. سربرکشیدنِ یک دشمن، به جسم بی رمق علمی آنان اکسیژن می دمیده و بر منبرهایشان جلا می افزوده است. لذتی که ملاهای دوره ی قجر و دوره ی بعدش از ظهور بهاییت بردند، نه لذتی است فراموش شدنی. که هنوز نیز امتداد این لذت مشهود است. به این رسیده ام که علمای شیعه در یک محیط آرام و امن و عقلانی، سخن چندانی برای مخاطبان خود ندارند. منبرهای آنان را اشتعال دو جور هیزم گرما می بخشاید. یکی موجودی به اسم دشمن که همه ی کاسه کوزه ها را بشود بر سر او شکست و نفرت ها را به سمتش حواله داد و مغز مخاطب بی نوا را در حوله ی نفرت مالش داد، و دیگری جهالت مخاطب است. مخاطب فهیم و پرسشگر و کنجکاو و دیر پذیر آفت است و باید با انگی شبیه کافر و ضد انقلاب و مرتد ترتیبش را داد. این را دوستی به شما می گوید که خواستار محیطی عالمانه و هوشمندانه و قانونمند است. دوست دارم خود شما عزیزان قیام کنید برای زدودن هزار هزار خرافه. گرچه خود می دانم کمترین تحرک شما در این باب، منجر به تکفیر شما می شود از جانب هم صنفانتان در همان حوزه ها. چرا آیت الله ها هنوز که هنوز است جرأت ندارند دوره ی برده داری را سپری شده تلقی کنند؟ در عین حال که خود قلبا بدان معترف اند. دلیلش این است که همه ی ایت الله ها منتظرند یکی شروع کند و بقیه منتظر عکس العمل ها بمانند. که اگر آسیبی هست متوجه همان یک نفر باشد. این روزها همه ی فتاوا در اطراف “حرام است” چرخ می زند. گشایشی نیست. علتش در ترس است. مراجع از همدیگر می ترسند. وگرنه چرا نباید فتوایی صادر شود با این محتوا: گسیل پول مردم به سوریه و هرکجا حرام است. چرا؟ چون مردم خود ما محتاج ترند.
با احترام
.
آفرین بر نوریزاد //////////////////////- آخوند مصلح نه چندان نازنین- ظاهرا روح مبارک فاطمه زهرا برای تعزیه گردانی و معرکه گیری آخوندهای سیاه و سپید هنوز در این دنیا سرگردان است و رفته دم در اوین نوریزاد را نیشگون گرفته؟ خوب نگفتی علی که در خیبر را بلند کرد موقعی که میخ و سیخ به پهلوی فاطمه زهرا فرو کردند کجا تشریف داشت؟ و چرا علی قهرمان داستان ما رفت و با خلفه عمر بیعت کرد؟ لابد روح انبیای قبلی به علی علیه السام حمله گازانبری کرده بودند و علی را وادار به سکوت کرده بودند؟ شما اگر یک /////////////مثل حضرت عمر در در و همسایگی خودت باشد آیا حاضر هستی خواهرات یا دخترت را مجبور کنی با //////// عمر ازدواج کند؟ /////////////////بشنو از افلاطون حکیم
علی دخترش ام کلثوم را به عمر داد
عمر دخترش صفه (صفیه ) را به محمد نبی داد
ابوبکر هم تمام مالش را به محمد نبی داد و مورد تحریم مالی کفار در مکه واقع شد و هم دختر 7 ساله خویش را به عقد محمد در اورد
خواهر یا دختر عموی عثمان (زینب یا ام کلثوم ) هم زن محمد پیامبر بوده است
حتما آخوند شیعه /////// میگوید اینها برای مصلحت بوده است – خوب یکی نیست بپرسد خود شما اخوندها چرا دختران و خواهران خود را به شیوخ عرب و اهل سنت نمیدهید تا آتش تفرقه و نفاق بین شیعه و سنی برای همیشه رخت بر بندد؟
بقول همونی که ایرانی بود و جاسوس آژانس یهود در اومد و شما با مباهات در سال 88 بهش رای دادین- بازم بگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگم؟ بگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگم؟
در ضمن اگر از نکات هوشمندانه نوریزاد قانع شدید ////////////
سلام بر نوریزاد گرامی
تا وقتی کسی در این باب سخن گوید او را به حدی می رسانند که گویا اصول دین را زیر پا نهاده شما چه انتظاری دارید؟حوزویان ما در مباحث نقلی استادند چه جور.شما به ایشان بگویید فلان موضوع را ثابت کن از شاخه ای به شاخه دیگر و از راوی به راوی دیگر چنان کوچ می کنند که شنونده بی نوا و بی تحقیق و مطالعه گمان می کند که این اتفاقات یقینا همین دیروز اتفاق افتاده و اصلا علی و عمر با یکدیگر پدر کشتگی داشته اند و شما باید به طرفیت یکی گردن دیگری را بزنید ماشاء الله باب روایت هم باز است.در همین قضیه فاطمه و عمر و شاخ و برگ دادن به آن می گوییم چرا فاطمه به سمت در رفت می گویند چه اشکالی دارد.بعد گویا برخی از ایشان یادشان می افتد که فاطمه در آن ایام مریض بوده می گویند فاطمه اصلا سمت در نرفته و سر خود را بسته بوده و پشت در نشسته بوده است!می گوییم خوب مریض نیاز به استراحت دارد پشت در چه می کند آن هم در گرمای جانسوز مدینه؟!می گوییم علی کجا بوده؟می گویند در اندرونی با برخی اصحاب.می گوییم خوب علی چرا در کشمکش عمر با فاطمه بی غیرتی نشان داد؟!می گویند پیامبر چنین وصیت کرده بود!!بعد به یکباره برخی از ایشان یادشان می افتد که علی مظهر غیرت معرفی شده و قتال العرب نام گرفته ماجرا را تغییر مسیر می دهندومی گویند علی عمر را بر زمین کوبید و بر سینه او نشست و سپس گفت چون پیامبر به من توصیه کرده با تو کاری ندارم تا اینچنین هم خدا را خواسته باشند و هم خرما.بعد هم ایرادی ندارد علی //// شده بسته بندی نزد ابابکر برود.می گوییم چگونه عمر با لگد درب را شکست و میخ آن به تن فاطمه رفت مگر صدای فاطمه را نشنیده بود می گویند عمر بوده و کلا کله شق و اصولا طالب فتنه و یکدنده و دسیسه چی!بعد می گوییم اصلا می دانید بسیاری از منزلهای عرب در نداشته یا نهایتا با لیف خرما بوده و اصولا اعراب ساختن درب منزل را از کشورهای متمدن آن روزگار یاد گرفتند و به همین دلیل بوده که عرب را بادیه نشین می گفتند پس این میخ کجا بوده؟لابد می گویند چه بهتر از شر نحوه شکستن در خلاص شدیم عمر با کله پرید تو و…می گوییم مگر خداوند در قرآن نمی گوید بی اذن و اجازه وارد منزل دیگران نشوید و اگر اذنی داده نشد راه خود را گرفته و پی کار خود بروید و…و البته اینهم نشان می دهد که منزل اعراب فاقد در بوده وگرنه دق الباب خود اذن دخول خواستن است.پاسخ جالب است.می گویند آری و این را فاطمه می دانست(و لابد عمر نمی دانست!) و به همین سبب فکر نمی کرد عمر با کله بیاید تو!!!البته یادشان می رود که در جاهایی گفته اند عمر با لگد در را شکسته و جنینی سقط شده.می گویند فاطمه اگر لگد نخورده چگونه در جوانی مرده؟!می گوییم حال ما می گوییم اولا چه اشکالی دارد؟ثانیا دو خواهر دیگر او ام کلثوم و رقیه هم در جوانی مردند و شاید این بدلیل فقدان دانش ناشی از مشکلی ژنتیکی بوده.می گوییم جنین شش ماهه چگونه در فقدان دانش نوین پسر شد و چگونه شش ماهه و چگونه محسن نام گرفت؟پاسخها متنوع و در نوع خود جالبند.عده ای می گویند در آنزمان مرسوم بوده!می گوییم طبق همین روایات خودتان اگر مرسوم بوده چرا راجع به سایر فرزندان فاطمه من جمله زینب چنین نبوده؟برخی بحث را فراتر برده و می گویند از جانب خدابه پیامبر وحی شده و ایشان گفته(حال شما پیداکنید ما پیامبر و خدا را از کجا بیابیم بپرسیم؟!)می گوییم آخه برادران گرامی این با تاریخ اسلام و سیره پیامبر نمی خواند.پیامبر از خدا اسلام آوردن عمر را خواست(البته می گویند جعلیست)ابابکر را صدیق نامید(جعلیست)در آخر عمر ابابکر نماز جماعت در غیاب ایشان می خواند(البته می گویند برای جازدن خود به عنوان خلیفه بوده و پیامبر تا فهمید او را به کناری پرتاب کرد!)می گوییم رفتار پیامبر با اصحاب خود نشانه ای از کینه به ما نمی دهد و اگر ایشان از قضایا مطلع بودند یقینا در رفتارشان نمود داشت.می گوییم السابقون بودند.پاسخ لابد بودند که بودند.می گوییم علی اگر چنین بوده چرا دختر فاطمه را به عمر داده؟می گویند روایت ضعیف است!می گوییم چرا نا فرزندانش عمر و ابابکر است؟می گویند عمرو بوده نه عمر!!ابابکر هم لقب است نام نیست!می گوییم عثمان چه؟می گویند عثمان نام یکی از شاگردان مورد علاقه بوده!!می گوییم پس چه؟می گویند هر چه ما بیاوریم صحیح است ببینید اهل تسنن هم گفته اند.می گوییم خوب چیزهای دیگر هم گفته اند.می گویند جعلیست!و….
حال شما آقای نوریزاد چه انتظاری دارید؟انتظار دارید اینگونه سخن گفتن را جز برای باز بودن باب نفرت و جلب مشتری بدانیم؟!شما اصول کافی و بحار الانوار را از حوزه بگیرید چه می ماند؟اینها به خود هم رحم نکرده اند تا جاییکه کسی مانند طباطبایی هم که سخن از تصحیح این کتب گفت او را تا مرز تکفیر و عدم اجازه دفن جنازه برده اند ما و شما که دیگر جای خود داریم.
پاورقی:این مباحث را با بسیاری از طرفداران سرسخت شیعی داشته ام و برخی از دوستان ارجمندم در این سایت آن را به خود نگیرند.
یاحق
دوستمان آرتین گرامی ،مطالبی تاریخی را مورد استبعاد و احتمالات مختلف قرار می دهد و در فضای عمومی آنرا باشتراک می گذارد در عین حال هم می نویسد منطور من دوستان این سایت نیستند ،حال منظور شما ما باشیم یا نباشیم بهرحال شما بحث هایی را که با اعتقادات شیعه تقابل دارد و مورد بحث هم قرار گرفت مطرح می کنید و سوالات و شبهاتی کلی که مفهومی جز انکار اسناد تاریخی خود اهل سنت و کلی گویی و استبعاد صرف ندارد را باز تکرار می کنید ،که بیشتر آنها فقط القاء احتمال و استبعاد است نه اقامه دلیل بر مطلوب ،حالا من دوباره قصد ادامه بحث را ندارم و باز تکرار می کنم که این گونه بحث های تاریخی و عمدتا نقلی را خود شما و دوستان دیگر مورد سوال قرار دادید و شروع کردید نه ما ،و بارها عرض شد که بحث تاریخی محتوایی نقلی دارد که اس و اساس آن اقامه شواهد تاریخی و اسناد آن است آنگاه جمع بندی و تحلیل مستند نقلی ،اینکه ما دائم بر منطق عقل که معلوم نیست چه تعریفی از آن در ذهن داریم تاکید کنیم و معتقدان و کسانی که استناد به نقل های تاریخ دارند را رمی به نقل گرایی کرده و خود را اهل علم و منطق و عقل بدانیم فقط کاربرد یک پروپاگانداست نه پیگیری روشمند و تحلیلی اسناد تاریخی ،من البته سوالات را پاسخ دادم و تحمیل هم مقصود نیست ،شما بر موضع انکارتان باشید ،اگر سوال هم نشود ما اصراری بر اینگونه بحث ها نداریم ،اما بعد دوباره معتقدان و شیعیان را به اوصافی متهم نکنید ،واقعا باید هدف مطرح کنندگان این بحث ها چیست؟ آیا هدف این است که شیعه ای که سند و تحلیل تاریخی دارد دست از اعتقاد یا عزاداری خود بر ظلم بدختر پیامبر خود بر دارد ،بدانید چنین نخواهد شد ،اگر هم مقصود این است که شما شیعه نیستید و چنین اعتقاد و عملی ندارید ،بسیار خوب نداشته باشید ،پس دیگر بحث نکنید.
اینجا فقط نکته اضافه ای را که مطرح شد اشاره می کنم ،و آن مساله امکان یا عدم امکان درب چوبی یا لولایی داشتن خانه ها در مدینه آنروز بوده است ،اینهم تنها صرف یک استبعاد و تخمین تاریخی است که پیش از شما کسانی مثل سهیل ذکار استاد تاریخ دانشگاه دمشق ،و دکتر جواد علی ،و برخی دیگر مطرح کرده اند و در این معنا نه مثل شما صرفا به خرص و تخمین و حدس و احتمال ،بلکه به متن ها و شواهدی تاریخی استناد کرده اند که همه آنها را مورخ ارجمند معاصر جعفر مرتضی عاملی در کتاب “ماساه الزهراء” که تحت عنوان “رنج های حضرت زهرا(ع)” ترجمه و منتشر شده است ،مطرح و با اتکاء بر اسناد و شواهد تاریخی (و نه احتمال و تخمین) دیگر بر وجود درب هایی از جنس چوب عرعر و ساج یا تنه درختان خرما در آن زمان و مکان ،پاسخ داده است ،مراجعه فرمایید.
آقا مرتضی دوست داشتنی
وقتی در بیان ادله عقلی پاسخی جز گریز به همان موارد نقلی نمی یابید واقعا دلیل اینهمه ترشویی شما را درک نمی کنم.شما آزادانه هر چه می خواهید گفته و می گویید و من در جای جای این سایت بنابر اعتقاد راسخ خود به حق آزادی بیان از این حق شما دفاع کرده و خواهم کرد ولی نمی دانم چرا شما در مواجهه با این حق من چنین جبهه ای گرفته اید.خوشتان بیاید یا نه ایرادات بسیار عقلی بر این داستان مترتب است.حال دیگر عقل را هم با این عبارت که معلوم نیست چه تعریفی از آن در ذهن است به سخره می گیرید و آنوقت انتظار دارید ما به هذیان گوییهای کلینی و مجلسی بی تفاوت باشیم؟ما را به پروپاگاندا بودن برای تحقیر متهم می کنید؟!می دانید برخلاف درک نادرست شما از واژه پروپاگاندا به عقیده صاحب نظران بهترین پروپاگاندا انتشار حقیقت است و ما مفتخریم به این.می خواهید عزاداری کنید بکنید.می خواهید روزی بگویید وفات بوده فردا بگویید شهادت آزادید.می خواهید عاملی برای مظلوم نمایی که حربه اقلیت در تاریخ است داشته باشد اوکی.هیچ مشکلی نیست ولی دیگرانی هم هستند که به این عقاید و بافته ها خواهند تاخت.به قول گالیله که می گفت من می گویم زمین صاف و ساکن است ولی واقعیت اینست که زمین در گردش است.شما هم بگویید آنچه را مدنظرتان است و اگر امثال من تایید کنند چیزی عوض نخواهد شد.وقتی در این پست پاسخ شما به سیدرضی را خواندم که گفته اید نبوغتان در اینست که لجبازی پاسخ دهنده را در پاسخ بر می انگیزید و بعد مجبور به ارائه پاسخ هستید از این سخن افسوس خوردم ولی گویا شوربختانه بنده هم دارای چنین نبوغ نامیمونی شده ام.
یاحق
آرتین دوست داشتنی ،بنده بشما ارادت دارم ،ترشروئی چیست دوست من؟ پاسخ کلام کلام است ،من مخالف آزادی عقیده شما نیستم ،کی و کجا گفتم سخن نگویید یا حتما حرف مرا بپذیرید ،بحث من این بود که تبلیغات نکنیم و آنرا عقل و منطق بنامیم ،تبلیغات نکنیم و آنرا حقیقت بنامیم ،شما به حقیقت راه یافته اید و ما را متحجر و گمراه و اقلیت می دانید ،آفرین به شما ،لکن این مانع گفتگو نیست و نباید باشد ،بحث من این است که هی حرفهایی که پاسخ گرفته تکرار نشود ،دائم استبعادهای تاریخی غیر مستند را عقل و منطق عقل ننامیم ،دائم روش درست تحلیل تاریخ یعنی بمیدان آوردن اسناد تاریخی را به چماق “نقل و نقلی” بودن نکوبیم ،شما اگر با من بحث فلسفی کنید در خواهید یافت که بنده به عقل و منطق و فلسفه هم اشراف دارم ،در آن بحث فلسفی اگر من تمسک بنقل کردم شما گرامی بگو فلانی بحث عقلی را واگذاشت رفت سراغ نقل ،اما بحث تاریخ نیاز به زحمت دارد ،باید بیخوابی ها کشید و کتابها ورق زد و فاکت برداشت و استنتاج کرد ،اینکه راحت پشت رایانه بنشینم و باحتمال نیش غولی بگویم خانه های مدینه درب چوبی نداشت ،این عقل گرائی و تمسک بدلیل عقل نیست ،اینکه بعد از 1400 و وجود دهها سند تاریخی در کتب شیعه و سنی بنشینم پشت لپ تاپ و بگویم مگر می شود یک زن ناگهان برود دربی را بروی دق الباب کننده بگشاید یا بی غیرتی است اگر زن برود درب باز کند ،این عقل و عقلی و تمسک بدلیل عقل نیست ،با اجازه شما باز اگر خاطر لطیف مکدر نشود می گویم اینها تمسک بوهم و کلی بافی بی سند و صرف استبعاد است نه روش تحلیل و تحقیق درست تاریخ ،اجازه بدهید این بحث را ختم کنید ،چون آغازگر این بحث ما نبودیم ،حالا تحلیل شما متفاوت است و تحلیل و استناد شیعه را مظلوم نمائی تلقی می کنید ،این تحلیل شماست و محترم است ،لکن شیعه نمی تواند از غصب حقوقی که آورنده شریعت ایجاد کرده بود مثل فدک و ولایت صرفنظر کند و همه رفتارهای صحابه را یکسره حمل بصحت کند.
در این مورد دیگر بحثی نمی کنم هرچه می خواهید بنویسید ،فقط شیعه را به اقلیت و مظلوم نمائی متهم نکنید و مردم هم در اقامه عزا بر هرکسی از محبوبان خود آزادند.
متشکرم
آقا مرتضی دوست داشتنی
وقتی در بیان ادله عقلی پاسخی جز گریز به همان موارد نقلی نمی یابید واقعا دلیل اینهمه ترشرویی شما را درک نمی کنم.شما آزادانه هر چه می خواهید گفته و می گویید و من در جای جای این سایت بنابر اعتقاد راسخ خود به حق آزادی بیان از این حق شما دفاع کرده و خواهم کرد ولی نمی دانم چرا شما در مواجهه با این حق من چنین جبهه ای گرفته اید.خوشتان بیاید یا نه ایرادات بسیار عقلی بر این داستان مترتب است.حال دیگر پاسخی نیافته اید عقل را هم با این عبارت که معلوم نیست چه تعریفی از آن در ذهن است به سخره می گیرید و آنوقت انتظار دارید ما به هذیان گوییهای کلینی و مجلسی بی تفاوت باشیم و هر سخنی بگوییم محکوم به توهین به عقاید باشیم؟ما را به پروپاگاندا بودن برای تحقیر متهم می کنید؟!می دانید برخلاف برداشت نادرست شما از واژه پروپاگاندا به عقیده صاحب نظران بهترین پروپاگاندا انتشار حقیقت است و ما مفتخریم به این.آیا نگرانید که ما با این ادله بر افکار عمومی تاثیرگذاری کنیم که واژه پروپاگاندا را به کار می برید؟شما که استدلال خود را محکم می دانید پس از چه نگرانید؟پاسخ همین هم مرامتان مصلح را چند ستر بالاتر ببینید انگار من پیشگو بوده ام و پیشاپیش ادله دوستان شیعی را گفته ام.ولی نعوذ بالله که غیب بدانم.واقعیت اینست که شما بزرگواران در این مبحث چیزی بیش از این در چنته ندارید.می خواهید عزاداری کنید بکنید.می خواهید روزی بگویید وفات بوده فردا بگویید شهادت آزادید.می خواهید عاملی برای مظلوم نمایی که حربه اقلیت در تاریخ است داشته باشد اوکی.هیچ مشکلی نیست ولی دیگرانی هم هستند که به این عقاید و بافته ها خواهند تاخت.به قول گالیله که می گفت من می گویم زمین صاف و ساکن است ولی واقعیت اینست که زمین در گردش است.شما هم بگویید آنچه را مدنظرتان است و اگر امثال من تایید کنند چیزی عوض نخواهد شد.وقتی در این پست پاسخ شما به سیدرضی را خواندم که گفته اید نبوغتان در اینست که لجبازی پاسخ دهنده را در پاسخ بر می انگیزید و بعد مجبور به ارائه پاسخ هستید از این سخن افسوس خوردم ولی گویا شوربختانه بنده هم دارای چنین نبوغ نامیمونی شده ام.
پاینده و پیروز باشید
مصلح عزیز من از دینی که پایه گذارانش حتی در عالم پس از مرگ کسیرا که فقط یک روایت تاریخی را زیر سوال ببرد اینطوری گوشمالی می دهند می ترسم. این بزرگواران حساسیتشان فقط به کسانی است که صحت برخی روایات را زیر سوال می برند؟ مثلا آیا آنها از این گوشمالی ها به شیخ فلاحیان و شیخ دری نجف آبادی هم داده اند؟
جناب نوری زاد توصیه های قاسم سلیمانی به مداحان را خوانده اید؟ به گزارش ایسنا ایشان در بخضی از بیاناتشان فرموده اند:
“مداحان فرماندهان جبهه فرهنگی، احساسات، اداره احساسات و فرمانده ارزش ها در مقاطع مهمی هستند.”
“شما فرماندهان لشکرهای احساسات هستید و مجلس همان فرماندهی است که به شما سپرده شده و اینکه چه استفادهای از آن می کنید بسیار مهم است.”
جناب نورى زاد كمتر ديده ام كه پاسخى به اين مفصلى بدهند. دو اصل كلاس درسى بود براى خام شدگان. باشد كه بياموزند. هر چند ضربالمثلى داريم كه ميگويد فردى از جوب خيابان مشغول اب خوردن بود. رهگذرى گفت از جوب اب نخور هوشت كم ميشود. فرد گفت هوش چيست؟ رهگذر گفت هيچى ابت را بخور.
من بعد ٢٠ سال زندگى در خارج از مرزهاى ايران، ايرانيان را مردمى نا اگاه ،بي خرد و بى اطلاع ميابم و از دنياى جارى بسيار دور. دستانى سخت در عقب نگه داشتن شعور مردم دو كارند
جناب مصلح
ایا در زمان حیات پیامبر و امامان هیچ گونه مراسم و مجالس مانند عید ،تولد،ازدواج که باعث شادی و سرور مردم بوده باشد وجود نداشته؟ در خصوص ازدواج که میدانم ///////////////// بین ۲۸۰ تا ۴۰۰ازدواج داشته اند.
حالا فقط چرا عزاداری و گریه و شیون وسیاهپوش،تعزه،قمه زنی،زنجیر زنی به ما به ارث برسه به مجالس شادی که میرسه فقط بنشین و دو انگشتی شادی کن.ایا نباید تعادلی بین ایندو وجود میداشت ؟یا بقول اقای نوریزاد یک جریان فکر فقط از عزادری مردم سود میبرند.
این چه دینیست که فقط با عزاداری زنده مانده (خمینی:محرم و صفر استکه اسلام را زنده نگه داشته ) اخوند و مداحی موفقتر استکه بیشتر مردم را بگریاند نه درس انسانیت و علم بدهد
سلام آنیتاخانم
من بشما حق میدهم کلامتان منطقی ومعقول است.
اماچکنم بااین روزگارستمخیز؟لابدازترس رژیم بوده است.
اما شخصیت حضرت صدیقه کبری-ص- مافوق همه زنان عالم است ومافوق تصورمن وشماهست ومظلومیتش نیزچنین است.
ومظلومیت اودرراه دین خدابوده وامامظلومیت هاله سحابی مرحوم درراه منافع خویش بوده است.بدرود
مصلح
سلام بر نوریزاد———- پیشا پیش سال نو را به شما و هموطنان عزیم تبریک میگویم و امیدوارم سال 95 سال رهایی از آخوند و جهل و جنایت باشد
من قبلا هم به عنوان یک حکیم خردمند به شما عرض کرده بودم بهترین میقات و وعده گاه شما و ملت ایران ( تهران ) ایستگاه های شلوغ مترو همانند میدان انقلاب- امام حسین- صادقیه – کرج و گوهر دشت (گلشهر )- تجریش و شوش است گاهی اوقات اقتضا می کند آدمی مصلحت فردی را فدای مصلحت جمعی کند چون اعتراض به حق شما اعتراض 75 میلیون ایرانی از 80 میلیون نفر آحاد ملت و اعتراض 11 میلیون اهالی تهران از 12 میلیون کل جمعیت تهران است
اگر همین روش تک بودن را انتخاب کنی بزودی در جهنم با آوینی بی کله دیوانه محشور خواهی شد – چرا گفتم جهنم؟ چون آوینی قطعا جهنمی است و اگر شما هم مصلحت شخصی خودت را بر مصلحت میلیونها ایرانی ترجیح دهید قهرا و جبرا مهمان جهنم خواهید بود
دوست عزیز نوریزاد- پارسال رفتی دم بیت العنکبوت خامنه ای- چی شد زدی فرمانده حفاظت را آش و لاش کردی-خب گرگهای خامنه ای هم تعدادشان زیاد بود- اونها هم متقابلا شما را توی گونی کردند و خط قرمز تعیین شد
بعدش رفتی اتوبان همت- دم در اداره بدنامترین و بی رحمترین لاشخوران دربار جماران و پاستور- بعد از کلی رفت و آمد یک مشت آشغال تحویلت دادند که به اعتراف خود شما همه ی انها را ریختی سطل آشغال
بعد که دیدی فردی نمیشه کاری کرد بازهم اشتباه کردی و رفتید خیابان گاندی- مقابل کارخانه دنا مسروقه توسط دزد بد نام شیخک یزدی- نتیجه چه شد- مشتی بدبخت ساده لوح بهایی یا طرفدار طاهری را انداختی هلفدونی و جز اسم بد نامی برای خودت و رضا ملک چیزی باقی نماند- رصا ملک که تابلو بود جاسوس خودشونه وگرنه کدوم خری باور می کنه کسی نوار صوتی بازجویی زن سعید امامی با کلی اسرار سری نظام را بیرون داده باشه و زنده به گور نشده باشد
بعد برای امتحان روشی دیگر—- تشریف بردید دم زندان اوین- مشخص بود که اونجا لانه زنبوره- یک تظاهرات 50 نفره راه انداختی و تمام افراد تار و مار شدند و هنوز که هنوزه اون بدبختهای مفلوک یا در راه دادگاه هستند یا دارند آب خنک میخورند و جالبه که همه افراد گروه شما یا زندانی هستند یا در پله های دادگستری سرگردان و منتظر حکم زندان ولی شما دارید راست راست در خیابانها و بزرگراها میگردید
بازهم درس عبرت نگرفتی رفتی پف به آسمان کردی و زباله جمع کردی و اون 4 تا بدبخت دیگه هم که شناسایی نشدند را دم کتک دادی و همه ی افراد ناجارا از دور و بر شما تارانده شدند
دست اخر یک گالری نقاشی با یک کیسه خواب دم زندان اوین راه انداختی تا تنهایی خود را توجیه کنید- برادر نوریزاد این مردم لایق همین اخوندها هستند بگو چرا؟
مگر نه اینکه همین مردم در دور دوم انتخابات 1384 به قول خودت بخاطر آنچه بحق معرکه نفرت نام نهادی ( در معرکه نفرت 1384 رفسنجانی با تبانی خامنه ای نقش فرد منفور یا bad man را بازی کرد و احمدی نژاد رابین هود ) به فرد منفور رای نه و سلبی دادند و به فرشته نجات موهومی رای مثبت و ایجابی دادند؟
مگر نه اینکه همین مردم در معرکه نفرت 1394 ( یعنی بعد از 10 سال آدم نشدند که نشدند ) این بار به رفسنجانی آرتیست انتخابات و فرشته نجات فعلی رای مثبت دادند و به شیخک یزدی و مصباح یزدی و حداد عادل و سایر دزدان هم قماش رفسنجانی و خامنه ای رای منفی و سلبی دادند؟
خب حاصل چه شد- مشتی مردم ساده لوح و لوده و کودن که همیشه قابلیت خر شدن دارند به قول مرحوم کسروی کسی که 30 یا 50 سال طول کشیده تا ذهنش همانند قاطر شود نمیتوان یک شبه او را به مقام خریت رساند و یکساله آدمش کرد بلکه حداقل 30 یا 50 سال طول می کشد عزیز دل برادر
اما بشنو از افلاطون حکیم- آخوند سیاه و سفید به جبر تاریخ ( همانگونه که آخوند جوادی آملی هم در سال 1388 اشارتی داشت و از نمایش جمعه قم خلع ید شد ) در روزهای اخر عمر خویش است و مآلا چه بخواهد چه نخواهد رفتنی است و خود اسلام هم پایش لب گور است و آخوندها همانند آخوندک حاضر در وبسایت شما نیز نیک میداند که روز مجازات نزدیک و بسیار نزدیک است و تیر چراغهای برق خیابانها منتظر گردنهای نا مبارک آنها هستند و مردم حتی تا کد پستی و پلاک بیت العنکبوتهای آخوندها را نیز یادداشت کرده اند تا خانه شیاطین در روز مجازات به آتش کشیده شود
از من حقیر بشنو- در سال 1395 در میادین شلوغ تهران و ایستگها های پر ازدحام مترو ظاهر شو- کافی است مردم ترا ببینند- کار به فریاد مرگ بر دیکتاتور—– نترسید نترسید ما همه با هم هستیم خواهد کشید و یگان ویژه قطعا حضور چشمگیر و پررنگی خواهد داشت و کار به برخورد فیزیکی بین مردم ونیروهای سرکوبگر و گاز اشک آور کشیده خواهد شد و تمامی فضای مجازی و یوتیوب ( با فیلمهایی که مردم حاضر در صحنه بلافاصله آپلود می کنند ) به کمک تو خواهند شتافت و تمام دنیا سه سوته متوجه حرکات زیبای تو خواهند شد و خبر سه سوته به بیت العنکبوت جمارن و پاستور رفسنجانی و خامنه ای خواهد رسید وقطعا قبل یا پس از یک یا دو بازداشت خواهی شد و خیلی شانس بیاوری به اوین یا گوهر دشت هدایت خواهید شد
حسنش چه خواهد بود؟ اینکه افلاطون نوعی دیگر شک نمی کند نوریزاد و خامنه ای دستشان در یک کاسه است- و حسن دیگرش این است که به مردم آسیب نخواهد رسید و تنها خود نوریزاد به زندان خواهد افتاد
با شما مخالفم، هنگامی که پیرامون خود افرادی را می بینم که عاشقانه یا گمراهانه به فهرست حداد رای خواهند داد اگر بنشینم و کاری نکنم، فهرست حداد به مجلس خواهد رفت. شما هرچه میخواهی به من بگو، اگر جای من بنشینی و ببینی نخواهی نشست، من هم اگر پیرامون خود را نبینم مانند شما خواهم بود.
جناب نوریزاد من فکر میکنم صاحب آی دی افلاطون یک جوان یا نوجوان /// است که در اوهام خویش غرق است ،بنظرم جناب شما به خود و دیگر خوانندگان فرهیخته سایت تان جفا می کنید که سخنان سست ،زشت ،تنفر آمیز و متناقض این فرد را منعکس می کنید ،یکی از نشانه های تناقض و عدم تعادل روانی این آی دی این است که در هر ابراز نظری در هر موضوعی و در مورد هرکسی ،نمی تواند الفاظ گفتار خود را از توهین ،وقاحت ،بی ادبی ،و این فبیل اوصاف خالی کند ،با اینکه معلوم است بی سواد است و دارای هیچ مطالعه و اطلاعات علمی نیست ،حتی در مواردی هم که خود را نخود هر آش می کند و در مورد مسائل عقیدتی و تاریخی و نظائر آن اظهار نظر می کند ،در همان موارد هم می خواهد با کاربرد الفاظ تنفر با مخالف فکری خود گفتگو کند ،مثلا در همین یکی دو پست آخر همه دیدند که افلاطون بی سواد و بی ادب ،دوست خوب و مودب سایت جناب باصفا را مورد پرسش قرار داد و در همان پرسش ها هم از کاربرد تندی و الفاظ تنفر آمیز فروگذار نکرد ،گویا ستون محکم استدلال آی دی بی مسمای بر افلاطون بر چیزی جز جزم گرائی تنفر آمیز و تنفر آور استوار نیست ،و بنظر من این نوعی بیماری است که صاحب آن باید به روان پزشک مراجعه کند.
یا در همین کامنت ملاحظه کنید ،سرتاپای آن تناقض است ،از یکطرف شما را تنها فرض می کند و می گوید فلان حرکت در فلان جا بیفائده بوده است چون شما تنها هستید ،و مثلا آنها که جلوی ساختمان لاستیک دنا با شما همراهی کردند یا جلوی اوین همراهی کردند همه حامیان طاهری بودند ،از یکطرف خودش عافیت طلبانه در منزل خود نشسته پشت رایانه بشما می گوید بروید مثلا در سالن مترو و آنجا شلوغ کنید چون همه مردم طرفدار شمایند! واقعا بنظر شما اینگونه سخن گفتن جز از یک انسان متناقض و روانی صادر می شود؟ بالاخره نوریزاد تنهاست یا عموم مردم حامی اویند؟ بالاخره نوریزاد فردی آزاده و مستقل از دستگاه حکومت ایران است یا فردی وابسته به آن؟ یکجا می گوید شما برو مترو همه مردم با شما هستند ،که ظاهر کلام این است که نوریزاد مستقل از حکومت است ،دوباره چند سطر پایین تر می گوید نوریزاد هم پالکی آخوندهای حاکمیت است و در جهنم با آوینی است!آیا این سخنان جز از یک انسان روان پریش و متناقض صادر می شود؟ مگر اینکه بگوییم این آقا طناز زبردستی است که دست ملیجک این سایت و سید رضی آنرا از پشت بسته است! و نکته مهمتر این است که این پسر شجاع که شما را تحریک به کارهای متهورانه ای مثل حضور در مترو و شلوغ کاری می کند ،خودش این وسط چه نقشی دارد؟! آیا افلاطون مزدور حکومت است ،یا مخالف آن و خود او در این معادله چه نقشی ایفاء می کند که فقط بنشیند پشت رایانه و دیگران را مسخره کند یا با کاربرد الفاظ زشت و بی ادبانه ،خود را برخ این و آن بکشد ،کسی نیست به این آی دی خودخواه بگوید: بچه جان ،یا پسر شجاع ،خیال می کنی کی هستی که قلم دست می گیری و با نفرت و بی ادبی به این و آن توهین می کنی؟ و از آن مهمتر اینکه خودخواهانه عموم مردم ایران را که مخالف توهمات روان پریشانه تو هستند به خریت و اوصاف دیگر وصف می کنی؟ حد خودت را بشناس ،و در هر ابراز نظری که می خواهی بکنی اولا مراعات ادب را فراموش نکن ،و ثانیا احتمال خطای در تفکراتت را بده.
حالا بشما آقای نوریزاد عرض می کنم اگرچه بنای شما انعکاس آزادانه انظار موافق و مخالف در مسائل مختلف سیاسی اجتماعی عقیدتی است ،اما فکر می کنم بصلاح شما و سایت شما این است که اگر آی دی افلاطون سخن خود را از الفاظ نفرت و نخوت و خود حق پنداری و اهانت به دیگران خالی نکرد ،کامنت های او را منعکس نکنید ،شما که مرا از طریق این سایت می شناسید ،من با اظهار عقیده آزاد مودبانه و دور از توهین هیچ مخالفتی ندارم ،اما اندکی بیندیشید که انعکاس مطالبی این چنین روان پریشانه ، تنفر آور و زشت که یا تهمت و توهین این فرد و آن فرد است یا توهین به گروههای بزرگ و کوچک جامعه یا حتی توهین به مجموعه مردم شریف ایران است ،چه نفعی بحال این سایت یا جامعه ایران ،یا رشد علمی و عقلی انسانها در فضای عمومی دارد؟ واقعا انعکاس این مطالب دلیل آزادی و آزادمنشی عاقلانه و معقول است؟ ابراز کینه و نفرت هم حدی دارد البته ،حالا کسی مثلا نفرت از حکومت ایران دارد شما بگویید بگذار بیاید اینجا خود را تخلیه کند ،اما شما یکبار دیگر این نوشته و نوشته های دیگر این فرد را بخوانید،این آقاپسر شجاع که پشت رایانه خود مخفی شده و هرچه می خواهد می نویسد ،دیگر کسی مانده است که به او توهین نکرده باشد؟ شما را که مزدور می خواند ،هربار از فحش بمن نیز فروگذار نمی کند ،هر دوست دیگری در این سایت او را نصیحت کند و به ادب فراخواند را هم یا بی اعتنایی می کند یا چند لفظ زشت نثار او می کند ،در این کامنت هم که مردم ایران را یکسره بخریت متصف کرد ،آخر بگویید انعکاس مطالب این فرد خودخواه که ظاهرا فقط خود را قبول دارد چه نفعی برای شما ،من ،خوانندگان دیگر سایت ،و ناظران فضای عمومی دارد؟
———————-
سیدمرتضای گرامی
من در تآیید یا حذف کامنت افلاطون مردد بودم. که حذفش کنم یا نکنم. گرچه کاملا با شما موافقم که پرتاب توهین و ناسزا، بسیار پیش تر از آنکه سرکسی را بشکند، سرِ پرتاب کننده اش را زخمی می کند اما باز با خودم گفتم: افلاطون کلی زحمت کشیده و این متن بلند را نوشته چرا دلش را بشکنیم و عصبیت او را چند برابر کنیم. گاه، فضا پرداختن برای کسی که بلندپروازانه هیاهو در می اندازد، شاید مناسب ترین شیوه ی مداوا باشد. افلاطون البته نوشته های خوبی نیز داشته که من خود بهره ها برده ام از نوشته هایش. این یکی را می گذاریم بحساب تندخویی اش. باشد؟
سپاس
.
با درود به نوریزاد عزیز و جان برکف و امید سلامتی وجود نازنینش بنا به دلایلی اززمان تحصن شما در اوین برای سایت شما هیچ کامنتی نگذاشم . کامنت (افلاطون ) واقعا مرا به فکر فرو برد و جواب سید مرتضی که بارها با ایشان بحث های دامنه داری داشتیم بیشتر مرا به فکر فرو برد . روی سخن من این جناب سید مرتضی است که : اولا سلام جناب سید مرتضی: شما که با هوش و فراست حتی سن این جناب افلاطون را هم حدس زدید آیا متوجه نفرت روز افزون مردم کوچه و بازار از کلاهی که آقای خمینی به سرشان گذاشت یعنی ج اسلامی نشده اید ؟ و یا انکار مینمایید که نفرتی هم وجود دارد ؟ من اگر معضل هایی که در این حکومت جهنمی و به ظاهر طرفدار مردم را را به شماره آورم مثنوی هفتاد من کاغذ میشود که بار ها در کامنت هایم به سید مرتضی به آن ها اشاره کرده ام . جناب سید مشتی ابن الوقت زرنگ کل ارکان یک مملکت را در دستان پلیدشان گرفته اند و به هر سو که دلشان خواست رهنمون اند و اگر از طرف قدرت ها جهانی احساس خطر کنند کمی تعدیل میکنند و از جیب های گشاد مردم حاتم بخشی میکنند وباز از گرده این مردم تسمه میکشند . و در این حکومت کاملا دیکتاتوری محض ! رفسنجانی و دری نجف آبادی ( آمر قتل های زنجیره ای )میشوند مفر نجات مردم؟ این یعنی پناه بردن از دست عقرب های جهنمی به مار غاشیه ! در صورتی که برای همه مشخص است که اساس بدبختی و بی قانونی این مملکت از بیت العنکبوت سر چشمه میگیرد ! در حکومتی که نماینده مجلس (ارومیه ) هر فحش و گندی از دهانش در می آید و برای نجات از گند کاری به نوکری و عبد و عبیدی ( آقا) افتخار میکند وپناه میبرد و خود را خادم المله میگوید و افشا گر فحاشی هایش را در خیابان روز روشن چند نفر کتک جانانه میزنند را چه باید نامید ؟ شما که بارها از کامنت گذاران به عنوان هرکول های پشت کامپیوتر نام بره اید ! آیا راهی بهتر از اعتراض پشت کامپیوتر برایشان در نظر دارید که بلایی به سرشان نیاید ؟ راستی تا یادم نرفته یادی بکنم از جناب مصلح که آنقدر شرافت انسانی دارد که جواب بسیار نیکویی به آنیتا داد ولی باز هم دچار دو گانگی شد و گفت هاله سحابی به خاطر کار شخصی کشته شد و حضرت فاطمه به خاطر خدا ! اگر ما قضیه شهادت یا مرگ خانم فاطمه را آن طور که میگویند قبول کنیم . کار ایشان هم در راه خدا نبوده و ایشان هم به خاطر کار شخصی به درب منزل رفته اند و آن مسائل به وجود آمد . با احترام.
سلام مهرداد گرامی
ضمن خوش آمد به شما و آرزوی توفیق بیشتر شما ،شما اینجا نوشتید :”بنا به دلایلی اززمان تحصن شما در اوین برای سایت شما هیچ کامنتی نگذاشم “.
(پایان)
در بحث های این پست هم تا نام شما بمیان آمد فی الفور حاضر شدید ،اونهم اینجا ذیل گفتار کامنت گذار افلاطون ،بهتر نبود بالای همین صفحه جایی که بنده گفتگویی با جناب امید یا همان م.ر داشتم و نامی از شما بمیان آمد این دفع توهم را می فرمودید؟!
حالا سوالی از شما دارم ،شما گفتید از زمان تحصن جناب نوریزاد تا الان در هیچ پستی کامنتی نداشته اید ، در حالیکه در پست بهترین خوراک اسرائیل و روس که پیش از پایان تحصن ایشان بود ،دو کامنت به این صورت از کامنت گذار مهرداد وجود دارد :
مهرداد
10:02 ب.ظ / مارس 13, 2016
دوست عزیز جغد نادان!!!این تویی که باید از عاقبتت بترسی.یک لحظه فکر اگه یک صدم احتمال داشته باشه که حرفای نوریزاد درست باشه تو با معاویه و یزید محشور میشی.#
———————–
مهرداد
9:57 ب.ظ / مارس 13, 2016
اقای جغد نادان این تویی که باید از عاقبتت بترسی.امثال شما همون خوارجی هستند که گول ادمای ریاکار و شیطان صفتی مثل معاویه رو خوردند.
————————————-
جناب مهرداد ،این دو کامنت در زمان تحصن آقای نوریزاد از شما نبود؟!
با عرض سلام و تبریک عید نوروز خدمت جناب نوریزاد و هموطنان شریف و جناب سید مرتضی عزیز: سید جان اگر به کامنت های اینجانب از ابتدا حضورم در این سایت شریف توجه بایسته میفرمودید متوجه میشدید که اینجانب هیچگاه بدون عرض ادب به جناب نوریزاد و دیگر ان شروع به کامنت گذاری نمیکنم و حتما ایمیل خود را ضمیمه میکنم ( برای اینکه جناب نوریزاد بنده را با دیگران اشتباه نفرمایند ) متاسفانه تشابه و یا سوء استفاده از نام هم در این سایت باب شده که توجه بایسته جناب نوریزاد را میطلبد و احتمالا به علت گرفتاری های فراوان از عهده ایشان خارج است .سپاس از توجه بایسته بدرود.
چقد این حاکمیت نا مشروع جیم الف ذلیلو درموندس. تحمل روزنامه عصر امروز چاپ لس آنجلس که اخبار جونفشونیای داش محمد رو منعکس میکنه نداره و اونو هک میکنه. آخه مگه با هک کردن عصر امروز مشروعیت کسب میکنین یا داش محمد ا یاد جوونمردای این دنیا میره. خاک بسرا داش محمد کاوه آهنگر روزگار ماس
یکی از مهم ترین ودرواقع اصلی ترین مشکلی که افرادی امثال دوستمون مرتضی و مصلح با ان رو به رو هستند عوض شدن روزگار وحاکمیت عقل و خرد در جای جای دنیاست.اگاهی عوام در حوزه های مختلف بالارفته و دیگر هرسخن و روایاتی را بدون نقدوانتقاد وبه اصطلاح بدون حلاجی کردن قبول نمیکنند.
روایات مختلف درباره بی ارزش بودن زن و تاراج وغارت وچپاول و حاکمیت یک فرد و رعیت وبنده بودن دیگران و همه وهمه اموراتی بودند که تا زمانی نه چندان دور اقتضای زمانه بود.در همه نقاط.(حالا برخی استثناها در گوشه کنار دنیا را میشود نادیده گرفت)مشخصا اسلام و قوانین ان و وحی الهی به زعم مسلمین به تناسب رخدادها بود.مثلا جنگی در گرفته وچون غنایم به دست امده به شیوه جدیدی که همان خمس باشد تقسیم شده و یا هزاران اتفاق و قانونی که مختص ان شرایط و ان انسانها بوده و احتمالا برخی از ان قوانین در ان روزگار به نسبت هم دوره های ان شاید خیلی هم خوب بوده.مثلا برای ازادی اسیران پیامبر تقاضای اموزش افراد را داشته که در مقایسه با کشته شدن اغلب اسرا نمونه خیلی عالی بوده و هزاران مثال دیگر.وقوانین ودستوراتی مانند احترام به عقاید دیگران در باور کوروش و احتمالا قوانین دیگری هم بوده در سایر نقاط دوردستی چون چین و سرخ پوستان و ….
مشکلی که امروزه این دوستان با ان روبه رو هستند و مجبور میشوند با دروغ و به استناد به تفسیرو تحلیل به اصطلاح به در و دیوار میزنند تا از امری منسوخ بیهوده دفاع کنند.وچون روزگار عوض شده و اولویت ها و نیازها و رفتارها دیگرگون شده ناچار چون عقاید خود را حقیقت محض میدانند درصدد توجیه جنایتها و تجاوزها وبی منطقیهایی در میایند که روزگاری اقتضای تاریخ بوده و ارزش محسوب میشده.جنگ ها که در همه نقاط جهان ارزش بوده و امروزه حماقت محسوب میشود را برای اسلام ازنوع دفاعی و حکم خداوندی میخوانند.
انسان،با همه خوبی و بدیش انسان ست.ودرطول زندگانی خوبیها و بدیهایی دارد.اینان اما افرادی خاص را اسمانی ومنزه از هراشتباهی دانسته و انان را علی رغم اینکه خودشان ادعا انسان عادی بودن داشتند را ابرانسان و اسمانی میدانند وصفات عجیبی به انان انتساب میکنند که خداوند هم همچین قدرتی نداشته.
اما این قبیل امور و معجزات به موازات حاکمیت علم وخرد دیگر رخ نداده ونخواهد داد.با حاکمیت خرد دیگر معجزه ای شبیه بازشدن دریا و یدبیضا و شقه شدن ماه و زنده شدن مرده و طی عرض و هزاران معجزات ذکرشده در کتب دینی رخ نداده ونمیدهد.
بله مشکل اصلی متدینان وخصوصا اخوندها که برای دین سینه سپرمیکنندگسترش خرد واگاهی بین عوام ست.دیگر دست بریده عباس و سم ذوالجناح و تف مبارک پیامبراسلام و رفتن در شکم ماهی و این قبیل امور برای اذهان سنگین وثقیل ست.هرچند به مصداق احترام به عقاید مردم ملالی از هرنوع عقیده هرشخصی نیست اما مشکل اینجا رخ میدهد که این اخوندها امروزه دراین شرایط بازهم درصدد گسترش خرافه در اذهان مردم هستند و دراین راه چون با نقد خرد روبه رو میشوند ناچار همان اصطلاح …ولی افتاد مشکلها رخ میدهد واینان ناچار زمین و اسمان را به هم میدوزند که چی؟بله حضرت زهرا شهید شده اند.ویا اینکه کیفیت معراج پیامبرمکرم اسلام اینگونه واینسان بوده و….برای اشاعه امری بعید ناچار از دروغ گفتن هستند و درجواب نقدهای اساسی چون بنیان بر خرافه و دروغ ست به بهانه تفسیر بدانگونه که خود میخواهند دروغ ب روی هم می انبانند.واین دور تسلسل ادامه دارد.جالبتر اینکه همه این تفاسیر وادعاها ایا گرهی از مشکلات کسی باز کرده؟لاوالله.نکرده هیچ که خود مسبب فجایع زیادی هم گشته.
بالاخره بااینکه به خاطر پاره ای ملاحضات که بهتر میدونید نمی شود حرف دل را اساسی و بدانگونه که دلباب ادم است شرح دادواین همان ممانعت از ازادی بیان وعقیده ست.
همانگونه که نوشته امد هرگونه عقیده ای اشکالی ندارد ودریک جامعه متمدن هرشخصی ازادست هرگونه عقیده ای که دوست دارد را داشته وحتی برای ان تحقیق و تحلیل و تبلیغ هم بکند بطوریکه مزاحم دیگران نباشد.این دوستان به اصطلاح اخوندمان هم به مصداق این امر مانعی ندارندکه هرگونه روایتی را که دوست دارند بیان کرده و هرگونه که میخواهندتفسیروتحلیل بکنند.منتها دیگران نیز بایست این امکان را داشته باشند برای عقیده خودشان کار کرده ومشکلی نداشته باشند و همه اینها فارغ از هرعقیده ای از قانون مترقی که به توسط خرد نوشته میشود بایست اطاعت بکنند قانونی که مهم ترین مشخصه ان این ست که همواره اماده ست با قوانینی بهتر عوض بشودو هیچ قانونی برای ابد ضمانت ندارد و درمعرض تحول مثبت قرار دارد.
پیشاپیش عید همگان مبارک باد وامیدورام روزهای بهتری در انتظار همگان باشد.
درود برنوریزاد ارجمند
خوشحالم ازاینکه بخاطر کسالت قلبی تصمیم برکاهش فعالیت های بدنی و فیزیکی گرفته اید و حقیٰ که وجود نازنینتان از مدت ها پیش نیازمند این آرامش هرچند کوتاه مدت بوده است.
بببینید جناب نوریزاد بنده نه درموقعیت آن هستم ونه شایستگی آن را دارم که به شما عرض کنم که چه کاری بکنید بهتراست ولی نکته ای را حضورتان عرض میکنم که شاید ازاین زاویه آنرا مورد توجه قرار نداده باشید و یا هیچ راجع بآن سخنی بمیان نیاورده اید
ببینید دوست گری شما هرکاری خواستید انجام بدهید خیالی نیست ولی هیچوقت نامتان نباید ازسر زبانها بیافتد. شما بهربهانه ای همواره دراجتماع، نشریات، پایگاه های خبررسانی خودی یا غیر خودی(حتی اگرازشما بد بنویسند)، داخلی یا خارج ازکشور و نهایتا حضورفعالتان دردنیای سایبری باید حاضرباشید وهرگز ارتباطتان را با هوداران، منتقدان و حتی دشمنان خود قطع نباید بکنید و این عملکرد تا آخر زندگی طولانیتان ادامه خواهد داشت بالاخره راهی است که خود انتخاب کرده اید. دلیل وضمانت زنده ماندنتال دراین ۵ سال گذشته همین برسرزبان ها بودن اسمتان و بحث های روزانه جه مثبت چه منفی در مورد فعالیتهای شما بوده است.
بعقیده بنده (که امیدورم کاملا اشتباه کنم) شما اگر یکی دو ماه ازسرزبانها بیافتید و ازافق دید اجتماع کنار بروید روزنه فرصت برای برادران مهرورز بازشده وامکان دارد مثل آوار بر سرتان ریخته و تمامی عقده ها و نفرتی را که در طول این ۵ سال از شما تلانبار کرده اند برشما خالی کنند.
صلاح دراین است که شما همیشه خبرساز باقی بمانید. اگراشتباه میکنم گوشزد بفرمایید تصحیح خواهم کرد
برایتان تندرستی و طول عمرآرزو دارم
رسول
ثبت ملی باقالیقاتوق، میرزاقاسمی و3 غذای دیگر اصیل گیلانی.
– حکومت اسلامی به قله های پیشرفت رسید. همین امروز فردا وزوزیرهای متعدد و سرداراکان شکست خورده با نامه نویسی به سید علی از رهبری عالی وی در رسیدن به این قله ها ابراز تشکر میکنن.
حضرت آیت الله العظمی نوری زاد دامت برکاة و دامت افاضاة، سلام علیکم ، ضمن آرزوی سلامتی بر شما انسانِ بصیر ، آزاده ، حکیم ، فرزانه ، بشیر و نذیر .____ در چند سال اخیر عده ای مسلمانِ از جان گذشته به خاطر اعتقادِ مذهبی اشان در کشورهای عربستان ، پاکستان ، افغانستان ، عراق ، نیجریه و … همچنین در شهر زاهدان کشورمان ” کمربند انتحاری ” به خود بسته و در اماکن مذهبی خود را منفجر میکنند و نیز در ماههای اخیر ، عده ای از مسلمانان از اقصی نقاط ایران ( از جمله سرداران شاطری و همدانی و … ) که به خاطر اعتقادِ مذهبی اشان ، در کشور سوریه کشته شده اند ، در بسیاری از شهرها تشییع گردیده اند . استفتاء از حضرتعالی آنکه این دو گروه مسلمان معتقد از نظر مذهبی در کدام مرتبه بهشت قرار دارند ؟ الحقر ___ مبشّر
———————–
سلام مبشر گرامی
بهشتِ موعود، بهشت عقلانیت است. اوج تجلی عقل همان بهشت است. یعنی جایی که در نهرهای معرفتش عقل جاری است و خورشید عقل بر پدیده های گرسنه ی عقل می تابد و بر زبانها سخنان عاقلانه جاری است و دلها خون خردمندی به رگها تزریق می کنند. این ها که شما بر شمردید نسبتی با عقل ندارند. پس جایی نیز در بهشت عقلانی بشر نخواهند داشت.
با احترام
.
بهترین پاسخی که میشد داد، خلاصه و دقیق.
اما اگر این عزیزان کمربند انفجاری بر کمر ببندند و در بیابانی خالی از دیّار خود را منفجر کنند یقینا جای آنان در بهشت است ، به پاس خدمت به خلق خدا .
بهشت موعود از طرف انبیاء عظام ،و از جمله در قرآن کریم ،بهشتی در سرای باقی و جهان پس از مرگ است ،البته جهان آخرت و فعلیت ،جهان عقلانیت و فعلیت هاست ،لکن عقلانیتی که در این جهان مورد نظر است ،اگر به تشبیه و مجاز هم بتوان آنرا بهشت سعادت و خوبیها برای تداوم زندگی این جهان نامید ،غیر از بهشت موعود ادیان و بهشت قرآن است که جایگاهی است مربوط به جهان پس از مرگ و نشئه ثواب و عقاب و تجسم اعمال ،که فرع تحول و زیر و رو شدن جهان مادی است :”يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ”.(ابراهیم/48) ،ضرورت همه ادیان آسمانی این است که بهشت و جهنم امری سمبولیک و نمادین و تشبیهی برای سعادت و شقاوت این جهان نیست ،که این سخن مادیون و منکران جهان پس از مرگ و بقاء نفوس انسانی است
مکارم شیرازی: چهارشنبه سوری آداب نادان ها و خرافه است.
-برو پی کارت حاجی! آداب نادان ها و خرافه ها آداب ////////////////////
از همین جناب مکارم و سلفش مطهری باید پرسید شما که به حقوق و رسوم دیگران ذره ای اهمیت نمی دهید می شود بفرمایید سالیان دراز با دعوت شمایان بر سر کله کوبیدن چه دردی از ملت بدبخت ما دوا کرده و با کدام منطق عقلی سازگار بوده است؟باز حداقل چهارشنبه سوری یک تحرک و سروری به کالبد افسرده این جماعت بدبخت به دست شما می دمد.
به امید حاکمیت عقلانیت
طبق اعلام مرکز آمار 9 نشان می دهد، فاصله طبقاتی در ایران کاهش یافته است.
-همه فقیرتر شدن!
فرارو: تحلیل روسیه این بوده که قبل از اینکه بحران سوریه برای دولت روسیه پرهزینه شود تصمیمی بگیرد که افکار عمومی و منافع این کشور را لحاظ کرده باشد.
-روس ها فهمیدن و سید علی هنوز نفهمیده.
جنایات سپاه عرب در ایران به هنگام تصرف ایران در زمان عمر
تازیان به تیسفون آمدند و غارت و کشتن بسیار در پیش گرفتند.بدینگونه بود که مدائن با کاخهای شاهنشاهی و گنجها گرانبهای چهارصد ساله به دست تازیان افتاد و کسانی که نمک را از کافور نمی شناختند و توفیر بهای سیم و زر را نمی دانستند.از آن قصرهای اسرار آمیز جز ویرانی هیچ برجای ننهاد.
در جنگ جولا غنیمت های بسیار به چنگ اعراب افتاد چندان که پیش از آن نیافته بودند در حمله به دهکده ی الیس هم مرز با قلمرو اعراب جاپان سالار دهکده راه را بر خالد ابن ولید بست جنگی سختی میان ایرانیان و اعراب در کنار رودی که بعدها به سبب همین جنگ به نام رود خون معروف گردید در گرفت.
در برابر مقاومت و سرسختی ایرانیان خالد نذر کرد چندان از ایرانی ها بکشم که خونشان بر رود روان گردد و چون پارسیان مغلوب شدند گروه گروه از اسیران را کنار رود می آوردند و کنار رود سر می بریدند و در آن آسیاب ها بود سه روز پیاپی با آب خون آلود گندم سپاه را که بالغ بر هجده هزار نفر بود آرد می کردند. کشتگان پارسیان در الیس بالغ بر هفتاد هزار نفر بودند.
در جنگ نهاوند در سال 22 هجری ایرانیان مقاومت بسیار و اعراب خشونت بسیار نشان دادند.مقدسی می گوید دسته های ایرانی در آنجا چهارصد هزار تن بودند و از خود مقاومت بسیار نشان دادند و اعراب از ایشان چنان کشتند که خدا داند.
و از اموال و غنیمت ها چندین نصب اعراب گردید که در هیچ کتابی ذکر نشده است.
در فتح شوشتر مردم از آهن تیغ های تیز سه لبه ساخته بودند و در صحرا ریختند و اعراب متحیر گردیدند پس از فتحش شوشتر اعراب به قتل و غارت پرداختند و آنهایی را که از فرمان انها سر باز می زدند گردن زدند.
در فتح استخر مردم شهر قتل عام شدند و اعراب کشتاری بزرگ کردند.
رام هرمز نیز پس از جنگی سخت به تسخیر اعراب در آمد و سپاهیان اعراب بسیاری از مردم شهر را کشتند و زنان و کودکان بسیاری را برده ساختند و مال و متاع بسیاری را بدست آوردند.
در حمله به سیستان مردم مقاومت زیاد و اعراب خشونت زیاد از خود نشان دادند بطوری که ربیع ابن زیاد سردار عرب برای کاستن از مقاومت مردم و ترساندن آنها دستور داد تا صدری بسازند از آن کشتگان یعنی اجساد کشتگان را روی هم انباشتند واز آن کشته ها تکیه گاه ها ساختند و ربیع این زیاد بر شد بروی آن نشست بدین ترتیب اعراب بر سیستان مسلط شدند و قرار شد هر سال هزار هزار درهم و هزار وصیف(پسر بچه)به اعراب مالیات دهند.
در حمله ی اعراب به ری مردم مقاومت بسیار کردند بطوری که مغیره سردار عرب یک چشم خود را از دست داد و چندان از آنه کشته شد که کشتگان را با نی شمارش کردند و غنیمتی که نصیب اعراب شد به اندازه ی مداین بود.
در حمله ی اعراب به آذربایجان و همدان و خراسان نیز مردم مقاومت بسیار از خود نشان دادند و بقول طبری در جنگ همدان چندان از پارسیان کشته شد که در شمار نبود
در حمله به شاپور مردم مقاومت بسیار کردند بطوری که عبیدا سردار عرب به سختی مجروح شد و هنگام مرگ وصیت کرد که تا به خونخواهی او مردم شاپور را قتل عام کنند و سپاهیان عرب نیز همین کردند.
در حمله به سرخس سپاهیان عرب همه ی مردم به جز صد نفر را کشتند .
در حمله به نیشابور مردم امان خواستند و اعراب قبول کردند اما چون از مردم شهر کینه داشتند به قتل و غارت مردم پرداختند بطوری که آن روز از وقت صبح تا عصر می کشتند و غارت می کردند.
در حمله ی اعراب به گرکان مردم به سختی جنگیدند بطوری که سعید ابن عاص سردار عرب از ترس نماز خوف خواند پس از مدت ها پایداری و مقاومت مردم گرگان امان خواستند و سعید ابن عاص سردار عرب قسم خورد که یک تن از آنان را نکشد و همه ی مردم گرگان را کشت به جز یک تندر توجیح نقض عهد خویش گفته بود من فقط قسم خوردم یک تن را نکشم.
پس از فتح استخر مردم سر به شورش برداشتند و حاکم عرب شهر را کشتند اعراب مسلمان مجبور شدند برای بار دوم شهر را محاصره کنند مقاومت مردم به قدری زیاد بود که عبدالله ابن عاص سردار عرب را سخت هراسان خشمگین ساخت بطوری که سوگند خورد چندان از مردم شهر بکشد و خون براند.وپندان که بکشت خون نمی رفت و آب گرم ریختند که بشست و رفت و عده ی کشتگان چهل هزار کشته بود.
پس از فتح ری مردم بارها بر علیه عمر و عثمان شورش کردند مردم آذربایجان نیز شورش های متعددی در آذربایجان رخ داد و ولیدابن رعدد به سرکوب آنان رفت مردم خراسان فارس و دارابگرد نیز طغیان کردند.
مردم دیلمستان طبرستان و گیلان حدود 250 سال در برابر اعراب پایداری کردند در زمان عثمان سعید ابن عاص بسوی طبرستان راهی شدند
در چالوس رویان؛ عبدالله ابن حازم مامور خلیفه ی اسلام به بهانه (دادرسی ) و رسیدگی به شکایات مردم؛ دستور داد تا آنان را در مکان های متعددی جمع کردند و سپس مردم را یک یک به حضور طلبیدند و مخفیانه گردن زدند بطوریکه در پایان آنروز هیچ کس زنده نماند … و دیه ی چالوس را آنچنان خراب کردند که تا سالها آباد نشد و املاک مردم را بزور می بردند. (کتاب تاریخ طبرستان – کتاب تاریخ رویان )
مردم کرمان نیز سالها در برابر اعراب مقاومت کردند تا سرانجام در زمان عثمان؛ حاکم کرمان با پرداخت دو میلیون درهم و دو هزار غلام بچه و کنیز؛ بعنوان خراج سالانه؛ با اعراب مهاجم صلح کردند. ) کتاب تاریخ یعقوبی – کتاب تاریخ طبری جلد پنجم – کتاب تاریخ کامل؛ جلد سوم (
یکی از اسیران ایرانی جنگ نهاوند به نام فیروز ایرانی هر اسیر کوچک و بزرگ ایرانی را که در مدینه می دید دست بروی سر آن می کشید و می گفت عمر جگر من را خورد همین فیوز ایرانی با کشتن عمر عامل حمله به ایران سر انجام انتقام گرفت جشن عمر سوزان در بسیاری از ولایات ایران امروزه یاد آور کینه ی ایرانیان نسبت به عمر است.
اعراب پس از مسلط شدن به ایران ظلم های بسیاری در حق ایرانیان کردند و تنها جهت دسترسی بهزمین های کشاورزی و زنان ایران به ایران حمله کردند و پس از فتح ایران تجاوزهای فراوان به نوامیس ایرانیان کردند و زنان ایرانی را دسته دسته در بازار های مکه مدینه و … به فروش می رساندند و در هر خانه ی ایرانیان یک مرد عرب را بر ان خانواده گماشتند.کتابخانه های ایرانیان تها سالها در آتش می سوخت.
هشدار خامنهای نسبت به تضعیف تفکر انقلابی در حوزههای علمیه.
-اش اینقده شور شده که حاجی هم فهمیده. زنده باد ملت ایران!
روحیه انقلابی همان است که باعث شده است 35 گروه مسلح انقلابس اسلامی در حال جنگ را در منطقه بسازد و اسزاییل حال کند.
ایرانیها در رده دوم پناهندگان قبول شده در آلمان.
– وای که این حکومت چه نکرده!
در دورانی که حاکمان دوران ستم شاهی میخوانند ، ریال ایران در تابلو بانکهای المان جایگاه دومین ارز معتبر جهانی را داشت !
من اصلا شما را باور ندارم و معتقدم حتما با هماهنگی برخی مسئولین ذیربط این اقدامات را کرده و این حرفها و ادعاها را میکنید حال منظورشان چیست الله اعلم……امروز هم گویا تصمیم به ترک به اصطلاح “سنگر” به شما ابلاغ شده و شما نیز حسب الامر اطاعت کردید. خدا روزیتان را جای دیگر میدهد. عیدتان مبارک
این نظر نشان می دهد مشکل اصلی کجاست، فردی که این نوع مبارزه را قبول ندارد اما پیشنهاد دیگری هم ندارد و از جایش تکان نمی خورد، و تکان نخوردن خود را با تخریب مبارز توجیه می کند. می توان گمانه زد که از نوشته ی خود شاد هم خواهد شد!
وزوزیرک خارجهکی: که تمامی کشورهای منطقه خاورمیانه از جمله ایران باید در فکر پایان دادن به چندین دهه جنگ و درگیری نظامی و فرقهای باشند.
مش قاسم: حاج مم جفات باز که جفنگ گفتی! حاجی، حکومتی که تو وزوزیرک خارجهش هست یه حکومت فرقهای میباشد. تا وقتی که این حکومت فرقهای در ایران مصدر کار میباشد اش همین اش و کاسه همین کاسه. از بچه بازاری اسلامی بهتر از این در نمیاد.
سردارک شکست خورده شمخانی: خروج نیروهای روسیه از سوریه غیر منتظره نبود.
-خب، خورم داشتی و این جنایتها رو در سوریه رقم زدی؟ اینا همون احمقهای نادانی هستن که جنگ با عراق رو به اون وضع تموم کردن. از دست آموختگان کره شمالی از این بهتر بر نمیاد.
سلامتي شما آرزوي ما. خداوند هميشه نگهدار و حافظتان. بسلامت باشيد. انشاالله
برآمد باد صبح و بوی نوروز به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال همایون بادت این روز و همه روز
چو آتش در درخت افکند گُلنار دگر منقل مَنِه آتش میفروز
چو نرگس چشمِ بخت از خواب برخاست حسدگو دشمنان را دیده بردوز
بهاری خُرمست ای گل کجایی که بینی بلبلان را ناله و سوز
جهان بی ما بسی بودست و باشد برادر جز نکونامی میندوز
نکویی کن که دولت بینی از بخت مَبَر فرمان بدگوی بدآموز
منه دل بر سرایِ عمر سعدی که بر گنبد نخواهد ماند این گوز
دریغا عیش اگر مرگش نبودی دریغ آهو اگر بُگذاشتی یوز
………………………………
هر روزتان نوروز نوروزتان پیروز باد
به اسقبال این خجسته روز انچنانکه درخور شان فرهنگ ما ایرانیان میرویم
سید مرتضی
واقعا برای شما متاسف هستم که آیه40 سوره الاحزاب را به میل خویش تفسیر میکنی و آیت الله های دیگر هم مثل شما و از درک حقایقی که در قرآن کریم است عاجزید .
در آیه 40 فرموده : محمد پدر هیچیک از مردان شما نیست ولی رسول خدا و خاتم النبیین است و خدا بر همه چیز دانا است .بله همه میدانیم که او فرستاده خداوند است و ختم کننده نبوت اما فرقی است بین رسول و نبی هر رسول میتواند نبی باشد ولی هرنبی نمیتواند رسول باشد طبق آیه قرآن .(سوره مریم آیه 51 )میفرماید : موسی را در کتاب یاد کن زیرا او انسان مخلصی بود بعلاوه او یک رسول و یک نبی بود و حالا به این آیه 53 خوب توجه کن که میفرماید : ما به برادر موسی هارون از روی رحمت مقام نبوت بخشیدیم . و چون پیامبر اسلام فرزند ذکور و برادری نداشتند ختم نبوت شد و بجای آن امامت آمد .
(سوره الفرقان آیه 35)میفرماید : و به یقین ما به موسی کتاب آسمانی عطا کردیم و برادرش هارون را دستیارش گردانیدیم
(سوره حجرات آیه 6) میفرماید : ای کسانیکه ایمان آورده اید آگر شخص فاسقی خبری برای شما بیاورد در باره آن تحقیق کنید مبادا به گروهی از روی نادانی آسیب برسانید و از کرده خود پشیمان شوید.
جناب سید مرتضی این آیات تفسیر نیست ترجمه شده آیت الله ها مثل مکارم شیرازی است .
محمد پدر هیچیک از مردان شما نیست…(گلابتون)
بسیار عالی ما هم بارها گفته ایم که محمد عقیم بوده و شواهد بسیاری هم دراینمورد هست.از جمله در سوره الکوثر محمد را ابتر می نامد. از 23 زن محمد هیچکدام از ایشان حامله نشده اند .با وجودیکه اکثریت جوان و در بهترین دوران باروری خود بوده اند!
“از جمله در سوره الکوثر محمد را ابتر می نامد”!!
این سوره کوثر است :”إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ (1)
فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ (2)
إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ (3)”.
در این جمله آخر کلمه “شانئک” یعنی دشمن تو! کجای این سوره می گوید محمد ابتر است؟! این سوره اتفاقا در صدد نفی و تو دهنی زدن به کسانی است که حرف همین کامنت گذار را می زدند و در مورد پیامبر که فرزند پسر نداشت می گفتند :جاء الابتر” چون گمان آنها این بود که نسل انسان واقعا از طریق فرزند پسری حفظ می شود ،حالا همان اوهام را که اعراب بدوی در 1400 سال قبل داشتند و قرآن با این آیات توی دهان آنها زد و از ذراری سیده عالمین یعنی فاطمه زهرا نسلها تاکنون پدید آمد که تفسیر همین کلمه “کوثر” در این سوره است ،دشمنان متوهمی در قرن 21 مطرح می کنند که پاسخ قرآن به آنان روشن است ،زیرا کوثر بر وزن فوعل در لغت عرب بمعنای خیر کثیر است که یکی از معانی آن سیده عالمین فاطمه زهرا سلام الله علیهاست ،و کورباد دیدگان دشمنان مفتری و بدخواه ،در مورد فرزندان پیامبر از خدیجه سلام الله علیها بارها بحث شده است ،این کامنت گذار یا فراموش کار است ،یا گمان می کند با تکرار واهی شبهه کاری از پیش می برد
سید مرتضی سوره اگر راست می گوید بجای تودهن منتقدین زدن دلیل بیاورد!منظور من از ابتر بودن در سوره این نیست که محمد یا الله ////////// به محمد گفته بلکه لقبی بوده که مخالفان محمد به محمد داده اند.و با دلایلی که قبلا آورده ام ابتر بمعنی عقیم بوده.و محمد واقعا عقیم بوده و فرزندی نداشته!بنابراین شما /////////////// هم نمی توانید از پشت او باشید!شیر فهم شد جناب سید//////////////!
“از جمله در سوره الکوثر محمد را ابتر می نامد”
(مزدک=مزدک1)
در روایات ما هست که مومن ابتدا فکر می کند بعد سخن می گوید و منافق می گوید بعد می اندیشد ،شما اول فکر کن بعد چیزی بنویس جانم ،من دقت ام کم نیست ،همه مطالبت زیر ذره بین است ،حالا خسته شدم و صفحه هم شلوغ شده ،بعد در مورد ادعای ابتر بودن پیامبر و روند فرزند داشتن ایشان مستند بحث خواهم کرد ،اما بیادت می آورم که سخن همان است که قرآن در پایان سوره کوثر آورد که :پیامبر! دشمن تو ابتر (ابتر لغتا یعنی دم بریده و بلاعقب و مقطوع النسل) است در همیشه تاریخ ،پیامبر هیچ ابتر نبود و فرزند گرامی او فاطمه از خدیجه سلام الله علیهما کوثری است که منشا اینهمه تکثر نسل در جهان اسلام بوده است ،آری پیامبر ابتر نبود ،چون بهترین دلیل امکان شی وقوع آن است ،لا اقل وجود و تولد فاطمه سلام الله علیها از خدیجه بهترین دلیل بر نفی ادعای ابترانی است که مدعی ابتریت پیامبر بودند یا هستند ،و فرزند آوری هم فرض واجب نیست ،هرکس خواست در عمل زناشوئی اختیار فرزند دار شدن می کند یا اختیار نمی کند ،حال فرض اصلا بگیرید پیامبر ابتر بود (چیزی که خلاف نص قرآن است در سوره کوثر و خلاف نص تاریخ و روایات است) ابتر بودن یک پیامبر چه دخالتی در محتوای دعوت او دارد.
در مورد سن خدیجه هنگام ازدواج با پیامبر اقوال دیگری غیر از چهل سال نیز مطرح است ،که بعد آنها را بعرض خواهم رساند ،حال فرض کنید اصلا خدیجه چهل ساله ،آیا چه دلیل علمی و تجربی وجود دارد که زنی در چهل سالگی بفاطمه آبستن شود و بزاید ،و دیگر دختران او از شوهران فبلی او باشند؟ این آیا تاریخ و محتوای دعوت پیامبر را دگرگون می کند؟بقول خودت مسلما نه! پیامبر پیامبر است چه ابتر باشد یا نباشد ،و فاطمه دخت گرامی محمد و خدیجه است چه بهانه گیران و کافران بخواهند یا نخواهند ،یک زن در سنین چهل تا پنجاه سال که معمولا و بتجربه علمی و عینی سن یائسگی است قابلیت نکاح و باروری دارد ،ابتران بخواهند یا نخواهند ،و پیامبر می توانسته است از زنان دیگر فرزند نخواهد ،ابتران تاریخ بپذیرند یا نپذیرند ،آن زنان هم در جای خود گفته شده است که برخی مسن بودند و بچه دار بودند ،برخی را بانگیزه های سیاسی و قبیلگی گرفت ،با برخی اصلا همبستر نشد ،برخی را زود طلاق داد ،و خلاصه مدت زندگی او با آنان مجموعا کوتاه بود ،اینجا چه برهان عقلی یا علمی تجربی وجود دارد که نفی کند انسانی با زنانی محشور باشد و نخواهد از بستر آنان فرزند داشته باشد ،یا اصلا شما بگو پیامبر پس از باروری از خدیجه و تولد فاطمه عقیم شد! این چه ربطی به حقانیت یا عدم حقانیت محتوای دعوت یک پیامبر دارد ،جناب ،رفیق ،انسان ،هموطن ،اینها که تو می بافی فقط تبعیت از هوای نفس و شیطان باطن است که گمان می کنی القائات او تفکرات خودت هست ،بیا و توصیه سید مرتضی را بپذیر و بجای این بهانه گیری های بنی اسرائیلی و بحث ها بیهوده تامل کن در محتوای قرآن و دعوت و اهداف یک پیامبر و میزان اینهمه نفوذ شخصیتی او در فراخنای تاریخ که قلب میلیونها انسان را تسخیر کرده است و این تسخیر الی الابد باقی است ،زیرا که فرمود :ان شانئک هو الابتر
والسلام
جناب سید مرتضی و مصلح
این چه منطقی استکه رهبران مذهبی شما ملیونها ایرانی را بخاطر اعتقاد به مراسم سنتیشان نادان خطاب میکنند؟
اما اگر……….جرات نکردم بنویسم چون پای مرگ و زندگی در میونه.
اقای مکارم
گر می نخوری طعنه مزن مستانرا……. بنیاد مکن تو حیله و دستانرا
تو غره بدان مشو که می مینخوری……صد لقمه خوری که می غلامست آنرا
آیت الله مکارم شیرازی: چهارشنبه سوری مبنای عقلی ندارد
ایشون درست می فرمایند زیرا :
پرواز یک الاغ از مسجد الحرام و فرود آن در مسجدالاقصی بسیار مبنای عقلی دارد.
زنده ماندن یک انسان به مدت ۱۳۰۰ سال و بیرون آمدن آن از ته یک چاه و چیره شدن او بر دنیا کاملا علمی و عقلیست!
به ارث رسیدن معصومیت از امام اول به فرزندانش تا امام دوازدهم کاملا مبنای علمی و ژنتیکی دارد
شکافته شدن ماه توسط یک انسان و با سواد شدن در یک شب و … اگر عقلی نیست پس چیست!؟
————————————
————————————
آدمی واقعا” میماند به//////////////////، بخندد یا گریه کند؟؟؟!!!
” فقر، فقط شب را بی غذا سر کردن نیست”
فقرهمان گرد و خاکی است که بر بیشمار کتابهای فروش نرفته ی یک کتابفروشی می نشیند.
کتیبه ی سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند.
پوست موزی است که از پنجره اتومبیلی به بیرون پرتاب میشود.
اعترافِ غرورمندانه ایست،که به قتل عامِ اسرای جنگی میشود.
دزدی و تعرضِ مکرری ست، که به حریم خصوصی قربانیانِ “قتلهای زنجیرهای” صورت میگیرد .
جای مُهرِ نقش شده بر پیشانی ایست، که به ایمانی دروغین، تظاهر میکند.
فقر،
دزدیدن آرا مردم از صندوقهای انتخاباتیست !
ثروت ملی دزدیده شده ایست، که در بانکهای “اجنبی” سپرده میشود.
تعرض و خشونتِ آشکاریست که بر محمد نوری زاد اعمال میشود.
.
.
.
این روزها فقر، همه جا سر میکشد، حتی اگر برای احقاق حّقت به دیوارهای نمناکِ اوین پناه برده باشی!
فقر، فقط شب را “بی غذا” سر کردن نیست
روز را “بی اندیشه” گذراندن است.
⭐️ ⭐️ ⭐️
در آستانه سال نو، برای نوری زاد گرامی و همه کاربرانِ عزیز این سایت، شادی، سلامتی و استقامت
و برای ایران عزیزمان، رهائی از “فقر” و تاریکی آرزو میکنم.
دوستت داریم آقای نوری زاد
دوستت دارم
دوستت دارم …
ًبا سلام و درود به آقاى نوريزاد:
بايدارى شما واقعا ستودنى است.من در أروبا زندكى مىكنم، هر وقت شما در شبكه اى تماس تلفنى داريد، هيجوبقت إز دست نميدهم، و واقعا إز بايمرديتان لذت ميبرم . خداوند سلامتى و ياريتان دهد
استوار مانی و جاودان. در سراسر ایران نامت پیچیده است.از این می ترسند.این سیه دلان شب پرست.یک روزنامه نگار از شیراز.
مزدک
12:22 ق.ظ / مارس 16, 2016
سید مرتضی
8:21 ق.ظ / مارس 15, 2016
گلابتون
یکی از چیزهایی که در وحی آمده است این است که محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم خاتم پیامبران است ،و شما فرقه ضاله بهائیه با انکار این اصل بدیهی قرآنی فرقه ای باطل و گمراهید و هیچگونه صلاحیتی در تفسیر به رای آیات قرآنی ندارید ،و رهبر فکری شما یعنی بهاء الله دروغگوئی مفتری به قرآن و منکر آیه خاتمیت روشن قرآن بود که گمراهی خود را بشما بهائیان انتقال داد،یکی از اصول قویم قرآنی ایمان به همه آیات وحی است ،و یکی از اصول مسلم قرآنی مساله خاتمیت است که زبان شما را بلکنت می اندازد ،زیرا با اثبات خاتمیت همه دستگاه دروغین فرقه گمراه بهائیت پف هوا خواهد بود………………………….
1.محمد خاتم پیامبران است! در جهان نزدیک به 7 میلیارد انسان زندگی می کند و در تاریخ تمدن بشری تا کنون بیش از 30 میلیارد انسان آمده و رفته.آیا تمام این مردم چنین چیزی را قبول داشته اند؟درثانی اگر محمد آخرین پیامبر است معصومیت مشتی آخوند توسط شما شیعیان بنام امام که بیش از 90% مسلمین آنها را قبول ندارند چیست؟ شیعیان آنچنان از علی و سایر ///////////////////////////////
2.فرقه باطل و گمراه ….شیعیان توسط اکثزیت مطلق مسلمانان ///////////////////////////////////////
————–
سلام مزدک گرامی
مرا فرصتی برای ویرایش کامنت هایی که از روی عصبیت نوشته می شوند نیست.
با احترام
……………………………………………………………………………………………………………………….
درود بر نوریزاد گرامی!جناب نوریزاد اینکار شما در این مورد خاض تبعیضی آشکار است .شما خوب به کامنت این آخوند بنگرید که چگونه با بی شرمی و دهن دریده گی به اعتقادات بسیاری از مردم توهین کرده.آیا دیگران حق ندارند که مثل خود ایشان به او جوابی بدهند؟شما کامنت پر از توهین این موجودات عجیب الخلقه را که بویی از انسانیت نبرده اند در سایت می گذارید ولی جوابش را به اسم توهین و عصبیت …سلاخی می کنید؟دوست من برای من بهائیت و اسلام و مسیحیت همه خرافاتند ولی اگر بخواهم منصفانه قضاوت کنم آئین بهایی اصلا قابل مقایسه با تیوری ترور و وحشت و تجاوز و غارتگریی بنام اسلام نیست.لاقل در آئین بهایی مثل اسلام کسی را ترغیب به کشتن و نابود کردن و تجاوز به ناموس و زندگی دیگران نمی کنند و خواهان صلح جهانی هستند و با تمدن سر ستیز ندارند. دوست عزیز بی خیال ما من که به این سلاخی ها عادت دیرینه دارم ولی فکر کنم شما بخاطر سلاخی کردن این کامنت من یک عذرخواهی به بهائیان بدهکارید.
مزدک گرامی
با تشکر از لطف شما که نسبت به دین بهایی حقایقی را بیان کردید اما ادیان خرافات نیستند و هر دینی که به انتها رسید علمای آن به خرافات روی میآورند چون مطلب جدیدی برای گفتن ندارند . بهاالله فرموده من آمده ام که سلاح را به صلاح تبدیل کنم و فرموده اند در روضه قلب جز گل عشق مکار و همه بار یک داریم و برگ یک شاخسار .
جناب مزدک : خواهشن نقد بکن ولی عصبانی نشو . موفق باشی
خانم گلابتون من مشکلی با دین و عقیده ایی که درجایگاه خود یعنی حریم خصوصی است و خیال زور آورشدن به دیگران را از طریق کشت و کشتار و ترور و دروغ …نداردم هر چند آنرا خرافات بدانم.چون مشکل من نیست.مشکل ما با اسلام جنایاتی است که پیروانش با پیروی از قران و کتب دینی انجام می دهند و ملیونها انسان را از حقوق اولیه شان محروم کرده و با ترو ر و سرکوب و دروغ و تجاوز خود را بر مردم حاکم کرده اند.حرف ما اینست که دین و اعتقاداتت تو سرت بخوره مال خودت هرچی که هست.مثل سایرین در جامعه سعی کن بکار و کوشش و درکنار دیگران مثل آدم زندگی کن.من چه مشکلی با بهایی یا زرتشتی یا با خدا یا بی خدایی دارم که مثل یک شهروند کار می کند و به جامعه خدمت می کند و سربار جامعه نیست و به تبلیغ دروغ و ناراستی و کینه توزی و ترور و جنایت نمی پردازد؟چنین فردی هر کسی با هر مرامی و جنسیتی و یا نژادی که می خواهد باشد هموطن من و حتی دوست من می تواند باشد.ولی یک مسلمان نه تنها قاتل هموطنان دگراندیش خود است بلکه به ترور و کینه توزی وجنایت ترغیب می کند.
به کامنت گذار مزدک1 می گویم: مشکل شما هرچه هست توی سر خودت بخورد ،هرچه را هم دوست داری خرافات بدانی بدان ،در این کشور مطابق رفراندوم عمومی که ابتدای انقلاب صورت گرفته است ،اکثریت قاطع مردم ایران به همین اسلامی که شما خرافات می دانی رای داده اند و احکام آنرا و اداره جامعه بر اساس آنرا پذیرفته اند ،اینکه شما یا هر اقلیتی ،علیرغم ادعای دموکراسی و حاکمیت رای اکثریت یک جامعه ،به رای آنان احترام نمی گذارید ،مشکل جرزنی خودتان است ،شما چه در داخل کشور باشید و چه بیرون این کشور یک فرد هستید با افکار و رای فردی خودتان و از هیچکس نمایندگی نمی کنید ،اگر معتقد به قیام مسلحانه و اقدام از طریق زور هستید ،و جربزه آنرا دارید ، بسم الله، بجای حرف مفت زدن و فحاشی و تندی ،به اینکار اقدام کنید ،و اگر معتقد به روش های مسالمت آمیز سیاسی و مدنی و رهبریت مردم به این روش هستید ،چنانچه در خارج کشور هستید ،به داخل کشور برگردید و مبادرت به اینگونه روش ها کنید،اما اگر ترسویید و ترجیح می دهید که در کشورهای دیگر پشت رایانه بنشینید و از دور دیگرانی مثل نوریزاد و افراد منتقد دیگر را تحریک و تهییج کنید و خودتان عافیت طلبی پیشه کنید ،یا دائم به معتقدات و دین مسلمانان ایران و جهان توهین کنید ،خوب حد شجاعت و جربزه شما همین است ،پس تا می خواهید و می توانید عربده بکشید که شما حظی جز انزوا و ایزوله بودن ندارید ،و تنها حرف و سخن خود را نمایندگی می کنید ،و این نشان این است که هیچ شناختی از بافت جامعه ایران ندارید ،و گمان می کنید با اینطور بی ادبانه و گستاخانه سخن گفتن ،کثیری از مردم ایران همراه شما هستند ،نخیر این اشتباه بزرگی است و شما هرچه بیشتر به دین و مذهب اکثریت مردم ایران توهین کنید نزد آنها منزوی تر و منفورتر خواهید بود همچنانکه در همین سایت هم منزوی و منفورید ،بمن بگویید اگر اینگونه عربده کشیهای شما خریدار قابل توجهی در ایران دارد ،چطور هرسال مردم ایران در راه پیمایی های بزرگ سالگرد انقلاب وفاداری خود را به اصل نظام و انقلاب ابراز می کنند و در انتخابات ها علیرغم تحلیل ها و دعوت هایی که به تحریم انتخابات می کنید مردم باز با نرخ بالای مشارکت شرکت می کنند؟ نمونه اش همین انتخابات اخیر مجلس ایران ،اگر اینهایی که شما مطرح می کنید غیر از این سایت ،خریدار قابل توجهی بین مردم مسلمان ایران دارد ،چگونه است که 62 درصد مردم بقوت در انتخابات شرکت می کنند و تغییرات بوجود می آورند و هیچ اعتنایی به عربده ها و دعوت های شما نمی کنند؟ این قرائن نشان می دهد که شما سخت در خواب و خیال و اشتباهید و جامعه ایران را نمی شناسید ،و هنر شما فقط از راه دور و پشت رایانه دستی بر آتش داشتن و عربده کشیدن و مشتی فلان و مشتی بیسار کردن است ،اگر اینگونه پرخاشگریها و عصبانیت و توهین به اسلام ،سبب رفع افسردگیها می شود به آن ادامه دهید ،اما بدانید که آب در هاون می کوبید و خود را خسته می کنید ،توصیه من بشما این است که بجای این بداخلاقیها و پرخاشگریها ،اگر واقعا جرمی مرتکب نشده اید ،همچون صادق زیبا کلام ها در بین هموطنان خود باشید و برای رشد روند دموکراسی بقدر توان تلاش کنید.
موفق باشید
با لاخره مزدک توانست با پایداری ومنطقش سید را ضربه فنی کند و مجبور به توهین، ونوری زاد هم بهش کمک کرد.
ضمنا خمینی هم از بیرون توانست شاه را شکست بدهد ، و سیدهای داخل هیچ غل….ی نکردند
همه چیز خرافاته مگر اینکه با آزمون علمی یا تحلیل عقلی قابل درک باشه، در این صورت یا علم میشه یا فلسفه، و دیگه دین نیست.
با سلام . در کشورهای مسیحی نزدیک تحویل سال نو میلادی ، اشخاصی با لباسِ ” بابا نوئل ” می آیند و به کودکان و به افراد بی بضاعت هدیه و کادو تحویل میدهند ولی در کشور ما نزدیک سال نو اشخاص و یا کودکانی با لباس ” حاجی فیروز ” می آیند و از مردم مطالبه پول و کادو میکنند !
درود بر مرادعلی علتش دوست گرامی حاکمیت مشت /// و //// بر ما و سایه //// بر فرهنگ ماست. از تابعان حاکمیت //// آیا انتظاری غیر از گدایی دارید؟یک نگاهی به اطرف خود کنید.در کشور های اسلامی از ترس گدا نمی شود تو خیابان رفت.استثنایی هم ندارد.علتش هم دستورات //// است که به //////////// ترغیب می کند.در سراسر /////// یک کلمه از کار مفید نیست.همه اش حرف از دعا و ندبه و برده گی و بنده گی است.وقتی متولیان دینی جز ////// کاری مفید برای جامعه نمی کنند حاجی فیروز که نوید سال نو و زندگی و شادی و کار و کوشش است هم یک گدا می شود.
دوست عزیز چه اشکالی داره به پیام اوران سال نو و بهاری نو که عامل نشاط وشادی هستند یک مژدگانی تقدیم کنیم و شادی هایمان را تقسیم کنیم و فرهنگ اصیلمان را زنده نگه داریم چون به اندازه کافی مورد تهاجم و نابودی قرار گرفته بهتر است خودمان انرا لگدمال و تمسخر نکنیم.
با عرض تبریک نوروزی و آرزوی سلامت تقاضا دارم کامنتهای سید رضی را حذف نکنید با تشکر
درود بر استاد گرامی
کار بسیار خوبی انجام دادید و باید بیشتر استراحت کنید. با نوشتن و پخش یادداشتهای خود از راههای گوناگون، همچون تلگرام، میتوان همزمان با آگاهیرسانی قشرهای مختلف، به عقب راندن گام به گام حکومت هم امید داشت. باید تا آنجا که میتوانید از انجام کارهایی که منجر به خشونت و درگیری فیزیکی از سوی ماموران حکومت هست، پرهیز کنید و به کارهای مدنی کم هزینهتر روی بیاورید. اینها در زدن و کشتن دست همه را از پشت بستهاند و باید بیشتر مراقب بود با سن و سال و ناراحتی قلبی شما.
پیگیری بیشتر فعالیتهای لگام; نامه نویسی به رهبر و دیگر افراد شناختهشده همانند رفسنجانی، سید حسن خمینی، سید محمد خاتمی، صادق زیباکلام هم شاید در یکپارچهسازی نیروهای مخالف نظام گزینههای مناسبی باشند.
با آرزوی تندرستی شما
با سلام آقای نوری زاد من چه می توانم بگویم جز آنکه خدا قوت ای تنها ترین ” انسان ” .
حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى كه داراى خط توليد فتوا مى باشند و با عنايات الهى، فتاوى شان عليرغم توليد انبوه از كيفيت بسيار مرغوبى نيز برخوردار است به نحوى كه امروزه نه تنها مقلدين سنتى شان بلكه آحاد مردم جهت كسب تكليف براى اعمال روزانهء خود در انتظار صدور فتاوى ايشان لحظه شمارى مى كنند و هنوز فتوا از بين دولب مبارك ايشان صادر نشده آن را روى هوا مى زنند و به آن عمل مى كنند، فرموده اند كه: ” افراد نادان، آدابی را به صورت خرافه مانند چهارشنبهسوری را وارد زندگی کردهاند که باید از آن پرهیز کرد».
واقعاً كه بايد فرمايش ايشان را با آب زر نوشت زيرا آن نياكان ما كه اين رسم خرافى را وارد زندگى كردند افراد نادانى بوده اند. چنان نادان كه ايران باستان را ابر قدرت كرده بودند و مرزهايش را اين هواااااااااا گسترانده بودند و آنقدر اين كشور را درندشت كرده بودند كه مجبور شده بودند سيستم چاپار را اختراع كنند كه الگوى سيستم پستى امروز دنيا شود.
اما نياكان وارداتى ما كه برخلاف نياكان اصلى ما زبل بودند، بجاى زحمت كشيدن و پايه ريزى تمدن، ميان بُر زدند و “تمدن ايران رو دزديدن، و هنوز كه هنوزه دارن باهاش پز ميدن” و كم كم آن كشور گل و گشاد و بى در و پيكر را هم پاره پاره كردند و چه بهتر، اينطور جزيه و خراجش را راحتتر مى شد حساب كتاب كرد و به بيت المال واريز كرد.
حالا انصاف دهيد كدام باهوش تر بودند؟ آنها كه از پايه ساختند يا آنها كه آمدند و همه چيز را زير بغل زدند؟
من كه اكنون با سخنان گهر بار آيت الله مكارم به ذكاوت نياكان وارداتى خود بيش از پيش پى برده ام، از سال ديگر بجاى آنكه با شادى و انجام رسم خرافى پريدن از روى آتش و سردادن شعار منحوس ” سرخى تو از من، زردى من از تو” كه نه نمادين، بلكه نشانهء شرك است، مايه كدورت خاطر مراجع را فراهم آورم و خسر الدنيا والآخرة شوم، به زيارت جمكران خواهم رفت و با زنجموره، رسم غير خرافى زيارت قدمگاه امام غايب را بجا خواهم آورد و سپس تمام سرخى هاى خواستنى و زردى هاى نخواستنى ام را عريضه خواهم كرد و در چاه خواهم افكند و با حاجت خواستن از چاه بجاى آتش، رضايت مراجع خرافه ستيز را بدست مى آورم. البته اگر از مراجع سؤال شود مى گويند اين چاه موضوعيت ندارد و رسم غيرخرافى در چاه انداختن حاجات بر سر هر چاهى انجام شود اوكى است، اما اگر اين چاه موضوعيت ندارد چرا مانند چهارشنبه سورى هى به آن گير نمى دهند و پنبه اش را نمى زنند و برعليه آن فتواى طاق و جفت از خود در نمى كنند؟ پس معلوم است چاه خيلى خفنى است. حالا گيرم آنقدر كه كام متوليانش را شيرين كرده، حاجت زوارش را روا نكرده باشد كه آن هم حتماً ايراد از حاجت بوده نه چاه.
والسلام
بدنيست افرادي مانند اقاي مكارم خودرادرمعرض راي مردم قراردهند انوقت معلوم ميشودچندنفرتبعيت ازفتواي ايشان ميكنند.شايد به سختي ده هزاربرسد!مانندامامان جمعه تهران وشهرستان ها! كه ستادامامان جمعه به سرپرستي اقاي تقوي/كه صلاحيتش درانتخابات ردشد/امارتهران وشهرستان ها رادارد اولا دركل ايران چندنفرهستندوبه تفكيك نيز!وهم چنين امارافرادي كه بااتوبوس مياورند وافرادي قليل كه خودشان مي ايند!
هر سال نو برای جشن آتش بازی در اروپا هزاران نفر زخمی می شوند .
اما ، مسٔله فرهنگ ایرانی زدایی است، نابودی زمانی است که ملیتها هویت تاریخی خود را از دست بدهند ، و آن زمانی است که فرهنگ و آداب و رسومشان را از یاد برده اند.
ملایان باکمک سپاه سیستماتیک و با برنامه فرهنگ ایرانی زدایی را پیش می برند.
به نظر من اگر از لول انقلاب از اتش زدن بوته . پربدن از روی ان جلوگیری نکرده بودند امرور کار به ترقه الات انفجاری خطرناک نمیکشید از طرف دیگر اگر خودشان وسائل بی خطر کوچک همانند وسائل اتشبازی های بزرگ تهیه کرده میفروختند کار به اینجا نمیکشید که عده ای زخمی شوند به هر حال این یک سنت ملی ما است وهیچ تعارضی با دین ومذهب نداشته وارتباطی هم به اتش پرستی ندارد
جناب امیر مگر اتش پرست هم داریم؟
خيلي مردي دكتر – چقدر تحمل و درد و رنج خدا كمك كند تو را.
به زندانيان صبر دهد به خانوادهاشان صبر دهد .
همه را آزاد سازد شب عيد در منزل خود باشند كنار زن و فرزند و…
آيا اين درخواست زيادي هست؟
پیشاپیش نوروزت مبارک سالم واستوارباشی.
دکتر نوری زاد عزیز
خیلی از شما سپاسگزارم که به توصیه ما عمل فرمودید و تصمیم گرفتید چند روزی را به استراحت بگذرانید. برای ما مهم ترین مسئله سلامتی شماست و درخواستی جز حفظ سلامتی تان از شما نداریم. حال که فهمیدم خودتان نیز تصمیم به استراحت گرفتید خیالم راحت شد. مثل همیشه قوی و باروحیه باشد. منتظر نوشته هایتان هستم
آقای نوری زاد عزیز از کسالت شما بسیار آزرده شدم، امیدوارم وجود نازنینتان از بلایای ارضی! مصون باشد. همانگونه که پیش از این معروض داشتم، سلاح شما زبان و قلمتان است، سلاح شما پایداری اتان است، سلاح شما جسم سالمتان است. همین چیزهاست که خواب آقا را آشفته کرده است، پس صدای اعتراضتان را در فضای مجازی فریاد بزنید مطمئن باشید به گوش همه خواهد رسید.
درود بر نوریزاد گرامی!دوست ارجمند کار بسیار خوبی می کنید.مدتی بخود استراحت دهید.این درد سینه را ناچیز نگیرید.استرس و بی خوابی و عدم استراحت دراز مدت بخصوص در این سن باعث افسرده گی روحی و عوارض قلبی می شود.شما که قلبی مریض دارید باید بیشتر مواظب باشید.حرف جناب دکتر از یکظر درست است که شما خود این تصمیم را گرفته اید و اینکار باعث عوارض شدید قلبی در شما خواهد شد ولی از طرفی شما را به اینکار وادار کرده اند.چون اگر جنایت و دزدیها و تجاوزات حکومتی ها نبود شما مجبور به این کار نمی شدید.پس شما را به خودکشی می کشند.مواظب خود باش و مدتی به استراحت بپردازید.ما زنده و سالم بودن نوریزاد را دوست داریم ما مثل آخوند مرده خور نیستیم!
سلام بر نوریزاد گرامی
اگر شما دوست بزرگوار هیچ کار مثبتی هم انجام نداده بودید ایجاد همین سایت در میان خفقان و اختناق امریست خارج از تصور همگان.شما دوست بزرگوار با ایجاد این سایت هرچند مخاطرات بسیاری برایتان به همراه داشت در میان غبار خفقان حکومت دینی مسلط بر سرنوشت ملت ایران دریچه ای کوچک به فضای آزاد گشوده اید.حکومتی که با شعار و فریب آزادی آمد و بیش از هر حکومت دیگر در تاریخ خفقان و استبداد را جاری ساخت.من به نوبه خودم از شما ممنونم و بر خود می بالم که در سرزمین ویران شده ایران هنوز هستند کسانیکه پرچم انالحق برافراشته اند.
یاحق
تاریخ بداند. نوریزاد یک تنه مثل رستم به جنک ظلم و بی عدالتی رفت ظالمان چندی دیگر بر کوس رسوایی خود بکوبند. خورشید هرگز زیر ابر نمیماند. دلقکان بی ابرورویان چندی دیگر خوش رقصی کننند. نوریزاد خود را درممقابل جهالت های ما قرار داد اینه رئوبروی روی ما گشت اما ما رذیلانه به تصویر تهوع آور خود نگریستیم. بر خود خندیدیم خورشید همیشه زیر ابر نمیماند.این دوره حضیض ما هم بپایان خواهد رسید. سرانجام خرد بر جهالت پیروز خواهد شد.
نورزاد انجا که عاطفه صدایش زد آنجا رفت.