سر تیتر خبرها
من آیا آخوند خوبی هستم؟

من آیا آخوند خوبی هستم؟

من که می گویم: تا سران نظام اسلامی بخاطر زدن ها و کشتن ها و دزدیدن ها و توهین ها و تحقیرها و غارت ها و به باد دادن فرصت ها و روفتنِ ذخایر پولی و انسانی و زیست محیطی و بجای نهادن خرابی های پشت به پشت، رسماً از مردم و از تاریخ پوزشخواهی نکنند و تن به اراده و خواستِ مردم نسپارند و مردم نیز به همین روند راضی باشند و ناگزیر، درهای خفت و خواری بر همین پاشنه خواهند چرخید الی الابد. می پرسم: آن عده از آخوندهای آدمکش و مال مردمخور و بی لیاقت با چه رویی انتظار دارند مردم برای باقی ماندنِ همانان بر سرِ کارها به سمت صندوق های رأی هجوم برند؟ و باز می پرسم: این همه زدید و کشتید برای این که بی رقیب بمانید. نه؟ خب، با این همه زدن و کشتن و خراب کردن قرار داشتید چه چیزی را ثابت کنید جز خودتان را؟ این که ما ملایان از دیگران برای اداره ی کشور برتریم؟ این که آینده ی کشور با حضور ما ملایان رو به کمال انسانی و خورشید می رود؟ این که شاه بلد نبود و ما ملایان بلدیم؟ راستی چرا قیامت؟ همین اکنون کارنامه ی اعمالتان را به دستتان می دهیم تا خودتان قضاوت کنید با مردمِ این سرمین چه کرده اید. کدام کارنامه؟ چهره ی پژمرده و مکیده شده ی ایران. بله، این است سرزمینی که با ذخایر فراوانش تحویلش گرفتید و اکنون به این روزش انداخته اید. کاش در میان دختران تن فروشِ این روزهای سرزمینمان، یکی از بستگان خود را می یافتید و ازش می پرسیدید: دخترم، من آیا آخوند و سردارِ خوبی هستم به نظر تو؟


سایت: www.nurizad.info
فیسبوک: https://www.facebook.com/m.nourizad
اینستاگرام: mohammadnourizad
تلگرام: telegram.me/MohammadNoorizad
ایمیل: mnourizaad@gmail.com

محمد نوری زاد
بیست و سوم دیماه نود و چهار – تهرانShare This Post

درباره محمد نوری زاد

103 نظر

  1. جمیل نه وه ره

    با سلام!
    من جمیل نه وه ره هستم که با 8 نفر از افرادی که بوسیله جانیان حکومت اسلامی در 5 شهریور 1358 به جوخه آتش سپرده شدند در زندان فرودگاه سنندج بسر میبردم ..
    فردی سایت محمد نوری زاد به من معرفی کرد و اظهار داشت که عکسی از جهانکیر رزمی و زیر نویسهایی گذاشته شده است.
    من زیر نویسها یی که مربوط به این ماجرا نوشته شده بود راخواندم . در میان زیر نویسها، با نوشته هایی از سید مرتضی برخورد کردم که سعی در توجیه این جنایات بوسیله جانیان حکومت اسلامی است و سعی دارد این کشت و کشتار را موجه جلوه دهد و مبارزین کورد را خرابکار وآدمکش خطاب میکنند .
    من جهت اطلاع مرتضی و نسل امروز باید خاطر نشان کنم که بجز دو نفر آنها که همکار رژیم پهلوی بوده اند به نظر من آنها نیز نمیبایست اعدام شوند، بقیه از کسانی بودند که به مناسبتهای مختلف بوسیله خودفروختگان وهمکاران حکومت اسلامی ذستگیر شده بودند . و در به اصطلاح دادگاه حکومت اسلامی به جرم کورد بودن و دفاع از حقوق انسانیشان که همانا حق تعین سرنوشت ملت کورد بود به جوخه اعدام سپرده شدند
    شرح این ماجرا را در کتابی بنام” برای ثبت در تاریخ” نوشته ام من قسمتی از نوشته را که در کتاب درج گردیده را آورده ام تا نسل جدید جامعه ما که از این تاریخ اطلاع کافی ندارند متوجه شوند که این جنایتکاران چه بر سر مردم کوردستان آوردند و زندانی بنام ایران را به مردم تحمیل کرده اند.

    “”جوانان هوشیار و با درایت در فردائی نه چندان دور خواهند توانست به استناد به این خاطرات و عکسها علیه این بانیان استبداد و سرکوب اسلامی اقامه دعوا کنند و زباله دان تاریخ را برازنده هیبت ویروسی شان بنمایند و به عمر ننگین بانیان فاجعه انسانی خاتمه دهند.
    من نه آن زمان و نه امروز که 28 سال(زمانی که کتاب چاپ شده است) از عمر این رژیم میگذرد، قبول نکرده ام که آنها ما را دادگاهی کرده اند. فرمان خمینی
    اشتباه نکنید این پیام امامشان خمینی در 28 مرداد 58 است

    ” فرمان حمله خمینی به سنندج:”

    بدون فوت وقت به سنندج بروید. کلیه نیروها و قوای نظامی توجه فرمایند .. الساعه خبر رسید كه در سنندج ، ارتشی ها و سازمانهای آنان را محاصره كرده اند و اگر تانیم ساعت دیگركمك نرسند ، اسلحه ها را می برند وازمسجد سنندج بما خبر داده‌اند كه حزب دمكرات ، زنهای مارا به گروگان برده‌اند. اكیداً به كلیه قوای انتظامی دستورمی دهم كه به پادگانهای مراكز ابلاغ كنند كه به قدركافی بطرف سنندج حركت كنند وبا شدت اشرار را سركوب نمایند . پاسداران انقلاب درهرمحلی هستند به مقدار كافی بطرف سنندج وتمام كردستان با پل هوایی بسیج شوند وباتمام شدت اشرار را سركوب نمایند. تاخیر و لو بقدر یک ساعت تخلف از وظیفه وبشدت تعقیب میشود از ملت ایران میخواهم كه مراقب باشند هر یك از مامورن تخلف كردند فورا اطلاع دهند . من انتظار دارم كه تانیم ساعت‌ دیگر ازقوای انتظامی بمن خبر بسیج عمومی برسد .
    والسلام روح اله موسوی الخمینی 28 مردادماه 1358»*

    ـ روزنامه كیهان 29 مرداد ماه 1358ص. 3

    *این فرمان توسط مقامات مسئول که عوامل رژیم در کردستان بودند و خبر گزاری ها در کردستان تکذیب شد. اما فرمان خمینی به قوت خود باقی بود وبرای اجرأ این فرمان، خلخالی جلاد مأمور گردید که به پاوه ،مریوان ،سقز ،سنندج و… برود و فرمان اعدام دهها نفر را تائید کند و به جوخه اعدام سپرده شوند.”

    فرمان قتل عام ملتی بود. فرمانش بهترین سندی است، برای اثبات اینکه آنها از پیش تصمیم به قتل گرفته بودند و در مدت یک هفته 58 نفر را به جوخه های آتش سپردند.
    من روی کلمه قتل تأکید میکنم. این قتل عام سیاسی بود. چرا که اتهام ما سیاسی بود و دلیل سیاسی داشت.

    کیفر خواست این مردم در مقابل این جانیان باید چنین محتوایی را در بر گیرد: آخوندی بر مبنای فرمان امامش از قبل تصمیم گرفته بود و می خواست از خلق کـُرد زهر چشم بگیرد. باید مردمی که عزم جزم کرده اند برای حقوق پایمال شد شان تلاش کنند، به عقب نشینی وا دارند، سرکوب شان کنند. در این نوع دادگاهها متهم حق ندارد بگوید که تو چرا به کـُردستان آمده ای؟ اینجا خانه من است ، ما هم ملتی هستیم و حق داریم که بر سرنوشت خودمان حاکم باشیم. اگر اسلحه بدست گرفته ایم برای دفاع از خودمان و مردم بی دفاعی است که قرنهاست برای حقوق سیاسی پایمال شده اش مبارزه کرده است! متهم نمیتواند بگوید که شما با تانگ توپ، ارتش، پاسدار، بسیج و جاش به کـُردستان لشکر کشی کرده اید و من حق داشتن اسلحه ای که با آن از مردمم و خودم دفاع کنم را ندارم و مرا ضد انقلاب میدانید ! شما و دار و دسته های آدم کـُشتان به کـُردستان آمده ا ید که دمکراسی و آزادی را سرکوب کنید، آمده اید بر تن زنان آزاده این دیار عبا بپوشانید و از حق لباس پوشیدن آزاد محروم شان نمائید، خانه نشین شان کنید و نصف مرد به حساب شان آورید! آمده اید که آزادی را خفه کنید ! متهم نمیتواند بگوید که کارگر و زحمتکش کـُرد برای تأمین زندگی خود و خانواده اش باید چند ما از سال خانه و کاشانه اش را ترک کند به امید اینکه نان بخور و نمیری داشته باشد. متهم نمیتواند بگوید شما به کـُردستان حمله کرده اید و هزاران کیلو متر برای سرکوب ما لشکر ها روانه کرده اید! حال ما گناه کارو شما بی گناهید!؟ ما را زندان،اعدام میکنید و به تبعید میفرستید !متهم نمیتوانست بگوید شما چند روز پیش در پاوه کسانی را اعدام کرده اید که برای حقوق انسانی مردم مبارزه میکردند و به حضور شما در کردستان معترض بودند. همانگونه که ما هم معترضیم! شما بودید مردم مبارز سنندج را در بهار 58 به خاک و خون کشیدید و به جای جشن نوروز در خانه های شان عزاء به ارمغان آوردید! حق ندارد بگوید شما بر مبنای آنچه عوامل تان، آنهایی که شما آنها را خریده اید، آنهایی که نه تنها مردم بلکه خودشان را به شما فروخته اند و به قول خودشان خودمختاری را در جیب شان گذاشته اند، قضاوت می کنید، تصمیم میگیرید و ما حق دفاع از خود را نداریم! نمی توانست بگوید شما باید در جایگاه متهم قرار گیرید زیرا که شما هستید مردم کـُرد را به خاک و خون کشیده اید. اینجا که من قرار گرفته ام جایگاه امثال شما و همپالگی هایتان است. این شماهستید که جنایت مرتکب شده اید ، نه من که برای حقوق پایمال شده مردمم به هر شیوه ممکن مبارزه میکنیم! اینها و صد ها سوال دیگر را نیز میشد در مقابل شان قرار داد.

    احسن و جمیل میتوانستند از خود دفاع کنند و گویند سازمان ما و سازمانهای چپ کـُردی از زحمتکشان منطقه خور خوره دفاع کرده ایم و شمائید که از صاحبان زمین دفاع میکنید. شهریار میتوانست از آمدنش به ملاقات نزد احسن بگوید. عطا و دوستانش خود را در تضاد با اسلام ناب محمدی حکومت اسلامی میدیدند، میتوانستند بگویند ما هدف مان تقویت جنبش مردم ستمدیده ای است که در مقابل بی عدالت های اجتماعی قد علم کرده اند. درویش عیسی اگر اجازه داشت میگفت: میخواهید مرا بخرید؟ به مردمم خیانت کنم؟ به مردمم پشت کنم!؟ من این جنایت را مرتکب نشده ام که به من تحمیل میکنید! مظفر میتوانست توضیح دهد او را به جرمی که مرتکب نشده است، متهم میکنند. همه آنها میتوانستند از حق داشتن وکیل بر خوردار شوند. بگویند که این دادگاه را به رسمیت نمیشناسند. آنها حق داشتند که به دفاع از مبارزات ملّت شان زبان باز کنند و بگویند که ما هم همانند ملتهای دیگر این جهان پهناور میخواهیم از حق تعیین سرنوشت خودمان برخوردار باشیم .

     
  2. بادرود به جناب نوریزاد .ازکسانی که میخواهند درمورد اسلام واینکه قران کلام محمد است نه خدا وایاواقعا محمد ازطرف خدا فرستاده شده یاپیامبرخودخوانده بوده درسایتی که معرفی میکنم کتاب ۲۳سال علی دشتی و کتاب نامه های به محمد وکتاب شخصیت محمد .نویسنده عراقی است وکتابهای انصاری ودکترشفا رابخوانند این هم ادرس سایتazadieiran2.wordbress.com حتما بافیلتر شکن موفق باشید امیدوارم برویدوبخوانید تامتوجه شوید۱۴۰۰سال است چه کلاه گشادی سرملتهابخصوص ملت فرهیخته ومتمدن ایران رفته درپناه خدای ایران باشید

     
    • خدا کمرتو بزنه تو سیدی ؟
      نکنه از بهائیت سیدی؟
      خجالت بکش .

       
      • اگر نمی دانی مشکل توست ولی اگر متعصبی مشکل اجتماع است. اگر در نادانیت سکوت کنی حد اقل شاید محترم شمرده شوی ولی اگر در نادانی پاسخ دهی گستاخ شمرده خواهی شد. همانگونه که تو به خودت اجازه میدهی از بهائیت بنالی ، دیگری به خود اجازه خواهد داد از اسلام بنالد.

         
  3. جناب نوریزاد با این حرفها و شعارها نمی توانید شراکت خود در پا گرفتن دیکتاتوری و خودکامگی های خامنه ای را ماستمالی کنید . اگر قرار بود عدالت بر قرار شود همانزمان که جنابتان پاچه خواری امثال مصباح را میکردید باید دهانتان پر از خاک شده بود و دار فانی را وداع گفته بودید .
    چرا بعضی قرار نیست آدم شوند ؟ چرا شما وقتی آنوری بودی تندرو بودی و حالا که چرخیدی اینور باز تندروی میکنی؟

    خر خودتی . لطفا بدون کم و کاست و سانسور منتشر کن .
    کی هستی و مگر کی بودی تو؟ آنهمه امکانات را که صرف تجهیزاتی کردی که الان از تو و بقول تو دزدیده اند از همان پولهای مردم است که وقتی با /////زمان آبگوشت دو نفره میخوردی بدست آورده ای .

    جناب نوریزاد اگر تقی به توقی بخورد مطمئن باش تو و ////زمان را در یک گودال چال خواهیم نمود پس لطفا به امام و انقلاب که نتیجه آرمان های جوانان خونین کفن ایرانی بوده توهین نکن .
    امثال تو هنوز فرق حاکمیت را با نظام نمی فهمید . برای مثال فرق بسیری میان نظام مشروطه سلطنتی با حاکمیت پهلوی بوده که بعدها آن نظام به رژیم پهلوی بدل شد لذا نباید بخاطر دد منشی های پهلوی ها بگوئیم نظام مشروطه از اول باطل بوده و یا بگوئیم حاکمیت پهلوی همان نظام مشروطه بوده است.
    آقای نوریزاد نفس اصلاح و اصلاحات همین است که اجازه ندهیم حاکمیت هائی که بعدها تشکیل میشوند اهداف نظام و آرمانهای انقلاب را نابود و یا به انحراف بکشند .
    شما دنبال چی هستی اصلاح امور یا انقلاب؟ مطمئن باش اگر انقلابی صورت بگیرد تو نیز به جرم معاونت در تشکیل سلطنت خامنه ای تاوان بسیار سختی پس خواهی داد .

     
    • دمت گرم . آی گفتی .
      اتفاقی بیفته من اول میرم سراغ این نوریزاد . یادتونه تا 7 سال پیش چه دمی واسه خامنه ای می جنباند و برای اون مصباح عوضی دولا سه لا می شد و با قلم زدن در کیهان چطور قتلهای زنجیره ای را ماستمالی میکرد ؟ نوریزاد یکی از قصابانی است که اطلاعات نابی از قتل حاج احمد یادگار امام دارد .

      هیچکس مثل نوریزاد در کشتار خط امام و تبدیل حرکت امام به دیکتاتوری خامنه ای نقش نداشته حالا هم شده منجی بهائیت کثیف و منافقین و همپالگی اکبر گنجی و فرح و گوگوش .
      نوریزاد بدان که اتفاقی بیفته خیلی ها دنبالتن.

       
    • باید گفت :
      خاک بر سرت نوریزاد . بعد از عمری دعا و نماز حالا افتادی دنبال ////////////یک عده آدم لخت و پتی؟
      واقعا هدف ما در جنبش سبز زیر سئوال بردن دین و آئین و شریعت بود؟
      ما با خودکامگی و دیکتاتوری خامنه ای و تمامیت خواهان حامی او مخالفیم . ما میخواهیم برگردیم به اهداف و آرمانهای شهدای انقلاب . کی معترضین 88 دنبال بی حجابی و دفاع از بهائیت بی بته و سلطنت طلبی بودند ؟

       
  4. سلام . بالاخره بعد از دستور ریاست محترم جمهوری و وزیر محترم کشور در زمان 15 روز مشخص شدن حمله کنندگان به سفارت عربستان ، برادران و سربازان بی نام نشان امام زمان تعداد 60 نفر ” مافنگی ” معتاد را دستگیر و بازداشت کردند . بازداشت شدگان از کسانی بودند که مخالف نظام اسلامی و برانداز خودشان و باعث برهم خوردن امنیت ملی بودند . این 60 نفر آدم ” مافنگی ” برانداز نظام با زیر اندازی که با خودشان جلوی سفارت آورده بودند تا خودشان را بهتر بسازند ، آنقدر بی حس و حال بودند که با یک یورش سربازان امام گمنام زمان ، به خاطر اینکه هیچ حرکتی از خود نشان ندادند و حتی نتوانستند به اندازه ” نیم متر ” فرار کنند ، ضرب سه سوت همگی اشان بازداشت شدند . اما نیروی های ضد شورش انتظامی که متأسفانه نتوانسته به موقع جلوی اشغال سفارت عربستان را توسط این ” مافنگی ” ها و معتادان را بگیرد ، همگی برای تنبیه برای چند روز به مرخصی اجباری رفته تا خستگی اشان را از تن بدر کنند و در موقع بازگشت از مرخصی ، ترفیع های جانانه ای هم بگیرند ، زیرا عربستان سعوذی هم باید بداند که در کشور ما همین آدم های ” مافنگی ” معتاد هم ضد عربستان هستند و بخاطر آنکه قبلاً هم مأموران شان با دو ” فرد نا بالغ ” در فرودگاه ” بچه بازی ” کرده اند ، خونشان بجوش آمده بوده است .

     
  5. اقتصاد مقاومتی:
    پارسینه: دولت احمدی نژاد در نخستین ماههایی که اعمال تحریم‌های شدید مالی و بانکی، نفس اقتصاد کشور را به شماره انداخته بود، تصمیم گرفت به منظور ضربه زدن به آمریکا و سلطه دلار بر اقتصاد جهانی، به سمت حذف دلار از مبادلات ارزی ایران حرکت کند.
    قیمت هر اونس طلا در آن زمان حدود 1800 دلار بود و پس از مدتی به سمت 2000 دلار هم رفت. بسیاری از کارشناسان در آن زمان این اقدام دولت را کاملاً اشتباه دانستند و نسبت به دریافت طلا در هنگامی که قیمت آن در اوج است، هشدار دادند. اما محمود بهمنی، رئیس کل وقت بانک مرکزی، سرمست از سود 10 درصدی خریدهایش، از تصمیمش به شدت دفاع می‌کرد.
    پس از چند ماه روند نزولی طلا آغاز شد و قیمت هر اونس طلا هم اکنون حدود 1100 دلار است. در این فاصله در مقاطعی قیمت هر اونس طلا به حدود 1000 دلار هم رسیده بود.

    به عبارت دیگر، ما به جای دلار، طلایی دریافت کرده‌ایم که در این فاصله حدود 40 درصد ارزش خود را از دست داده است!

     
  6. حاج مم جفات وزوزیرک به یکی دیگه: دیپلماسی عرصه بالغان است،و نه نوکیسه‌ها و متکبران.
    -اینا اینن دیگه. یارو ناسلامتی دیپلماته. این زبون دیپلماسیه؟ وقتی که یه بچه حاجی بازاری رو وزوزیرکش میکنن نه بخاطر لیاقت یا کفایتش بلکه بخاطر سرسپردگیش کار به همچین حرفآ و اون اعمال میرسه.

     
    • مش قاسم سلام

      نباشدشماهم ازدلواپس هاي مغرورومتكبرهستيد؟
      بلأخره يكي بچه بازاري است وديگري هم مثل من ونوري زادبچه روستائي وديگري بچه خركچي وعمله وكارگر وبنا ؛همگي كه مثل شما بچه استاددانشگاه نيستند.

      وليكن الآن خودشان استادند ومدرس وديپلومات كاركشته اندهماندجناب ظريف وبرخي هم سياستمدارهستند همانندنوري زادوسركارعالي مقام ،توهين گر ومتمسخر وسخره گو. پس شخصيت هركس ازكارش شناخته مي شود ،جناب ظريف هم ديپلومات كاركشته وشناخته شده هستند وباتمسخرشما هم تنازل نمي يابند.

       
      • از قدیم ندیم گفتن در شهر کورآ یه چشم ولی فقیهه. حرف جنابعآلی درست، در اون وزوزارت خونه پر از کور و کر ایشان … (سه نقطه از مش قاسم)

         
      • منظور از بچه حاجی بازاری مرام و فطرت عده یی بود. هستند در این مملکت افرادی که فرزند حاجیهای بازار هستند ولی عمله ظلم حکومت اسلامی نشدن فارغ از اینکه پدرانشان کی و چی بودن.

         
        • مش قاسم گرامی ،آقا مصلح درست میگوید ،طرز و لحن گفتار شما لحن درستی نیست ،شما ناقد حکومت دینی باش و عملکردها و گفتارها رو نقد و ایراد کن اما قبلا هم گفتم این لحن تحقیری و ریشخند و پسوند تحقیر بکار بردن رفتار درستی نیست ،شما مایلید حکومت دینی منقرض شود؟ خوب چیزی بگویید و لحنی بکار ببرید که در نفوس دیگران تاثیر کند ،گذاشتن یک کامنت چند سطری تحقیر آمیز و توهین بدیگران هم کار درستی نیست ،هم تاثیر گذاری خوبی در مخاطب ندارد ،الان در همین موردی هم که محمد جواد ظریف را که یک دیپلمات کارکشته و فارغ التحصیل دانشگاههای امریکا هم هست و انصافا وزیر به روز و کار آمدی هست را وزیرک خواندید ،اصل مطلبت اشتباه است ،در این مورد بخصوص، وزیر خارجه امارات بود که در توئیتی مقاله ظریف در یکی از روزنامه های امریکا در تبیین دیپلماسی ایران را مورد ریشخند قرار داد ،حالا از شما عجیب است که بعنوان یک ایرانی وزیر خارجه کشور شما را که توی دهن یک وزیر خارجه بی ادب زده را مورد شماتت قرار می دهی.توجه کن گرامی ،نقد و انتقاد آری ،ریشخند و توهین نه.

           
          • اگر دیپلمات یک کشور وطن فروش بود و حفظ نظامی که انتخابش کرده از هر چیزی برایش مهمتر است و مدام در عرصه بین المللی دروغ می گوید ،چون وزیر ما هست قابل احترام است، و اگر وزیر خارجه کشوری همسایه با شناخت کامل رژیم ایران، به گفته های ایشان انتقاد بکند و ایشان با بی ادبی پاسخ بدهند،ما باید طرف ایرانی را بگیریم حتی اگر حق با طرف مقابل باشد. شما ببین این چه دروغگوی قهاریست که حال یک دیپلمات را بهم زده که مجبور شده علیرغم منافع کشورش نسبت به آقای ظریف اعتراض بکند،این نشانه ای از بی تجربگی این دیپلمات و صادق بودنش در این مورد است،ما هم به نظر میرسد هنوز در دوران قبیله ای زندگی می کنیم و باید طرف قبیله خودمان را بگیریم صرفنظر از اینکه حرف کدام درست است.
            شما ببینید در کدام کشور دنیا به سفارتخانه یک کشور حمله می کنند، چه چیزی برای دفاع داریم ،

             
  7. سلام

    آخوند خوب وجود ندارد اما :

    می توان گفت این آخوند از آن آخوند بدتر است

     
  8. حتما خوندید خبر مرگ اون آخوند مسخره ای که از حمله به سفارت عربستان دفاع می کرد…
    البته که حرفش درست بود که رهبر با سکوتش در برابر این اقدام “انقلابی” اون رو تایید کرده…
    ببینید مردم من نمی دونم چه تصمیمی دارید. تا کی دست روی دست گذاشته و منتظر منجی نشسته اید ولی از من گفتن این ها تا ما ایرونی ها رو به خاک سیاه ننشوندند دست بر دار نیستند. فقط بدونید که منجی در کار نیست. تا دست روی دست گذاشتید آب از آب تکون نمی خوره …

     
    • اگه مردم به حرف امثال تو گوش بدن باید قبلش به وضع عراق و سوریه و لیبی و یمن و لبنان و مصر و …… یه نگاه دوباره بکنن ، و با ایده اله ایی که ساختارها و فرهنگ آن در مملکت وجود ندارد ، آنچه را هم که دارند و یک امنیت نسبی و کشوری با مرزهای تثبیت شده به ویرانی و تجزیه ننشانند

       
  9. آمریکایی ها می گویند بار اول که سرم را کلاه گذاشتی شرم بر تو ولی بار دوم شرم بر من!
    حالا ما سی چهل سال است که سرمان را همان گروه اندک کلاه می گذارند. وقتش نرسیده کمی احساس شرمساری کنیم؟
    جنتی را تصور کنید که با لبخند ملیحش سوار بر قاطر خوشحال خوشحال هر سو که اراده کند می رود و جالب تر قیافه قاطر است که او هم خوشحال خوشحال که به چوب جنتی تمکین می کند. راز ماجرا اگر گفتید کجاست؟
    جنتی یک چوب دراز دستش گرفته که هویجی از آن آویزان است درست جلوی چشم قاطر!
    اگر گفتید این هویج چیست؟

    آفرین بر پسر ها و دختر های باهوش!
    آری این هویج چیزی نیست به غیر از یک نمایش تهوع آور به نام “انتخابات”.
    قاطر را که همه می شناسیم…….

     
  10. درود برنوریزاد و سایرهم میهنان ارجمند،

    عکسی که جناب نوریزاد برای این پست انتخاب کرده است شرح واقعه ای دیگر ازکشتار دسته جمعی ونسل کشی های این حکومت اسلامی هست. تا آنجایی یادم هست این روی جلد اولین انتشار مجله جمعه بسردبیری جناب شاملو را مزین کرده بود و تقریبا یکسال بعد بخاطر اینکه عکاس این عکس جهانگیر رزمی برنده جایزه پولیتزر شد این عکس شهرت جهانی پیدا کرد. البته جهانگیر رزمی یک عکس مشهور دیگر از این کشتار ثبت کرده است که آقای ابو شریف را هنگام شلیک تیرخلاص به سر قربانیان را نشان میدهد. این عکس را در ادرس زیر میتوانیدمشاهده کنید:

    http://pz.rawa.org/iran-zamima/35-36-pic-5.jpg

    این جنایت علیه بشریت در تاریخ ۵ شهریور ۱۳۵۸ بریاست آیت الله خلخالی درمحوطه خاکی قسمت جنوب شرقی پارگینگ فرودگاه سنندج انجام گرفت و بنده ازاول فاجعه یعنی از بدو ورود لند کروزرهای خاکی رنگ قداره بندان و میرغضبان، مینی بوس آبی رنگ همراه با یک آمبولانس که وارد محوطه فرودگاه شدند و تا زمانی که بعد از شلیک تیر خلاص بر سر تک تک جانباختگان اجساد جانباختان را بر روی ۲ وانتبار زامیاد انباشته کرده و محوطه را ترک کردند درآنجا حاضر و شاهد عینی این جنایت علیه بشریت بودم

    دیشب کامنتی مشروح با شرح ریزه کاری و چگونه گیها نوشتم ولی متأسفانه درست زمانی که بر روی انتخاب «درج نظر» کلیک کردم فایرفاکس کرش کرد. حالا نمیدانم که پیامم ارسال شده یا نه. اگر جواب نه باشد وهنوزانرژی برایم باقیمانده باشد دوباره آنرا نوشته و حضورتان تقدیم خواهم کرد.

    با احترام
    رسول

     
    • عجب! آن كه در آن عكسِ ديگر تير خلاص مى زند ابوشريف بوده؟ هميشه دلم مى خواست بدانم اين شخص سفيد پوش چه كسى بوده.
      به ويكى پديا مراجعه كردم. عباس آقازمانى ملقب به ابوشريف عجب CV پر و پيمانى دارد. حتى قتل مصطفى چمران را به ايشان نسبت مى دهند.
      اگر CV اش را براى ابوبكر البغدادى بفرستد بخصوص اگر همان عكسى كه در ويكى پديا هست ضميمهء CV اش كند، البغدادى كه بسيار به شايسته سالارى معتقد است بى درنگ استعفا داده و جايگاه خود را به ايشان تقديم مى كند.
      انصافاً مقامات انقلابى خودمان خيلى از زمان خود جلوتر بوده اند و نزديك به چهل سال پيش كارهايى را مى كردند كه داعش حالا بخاطر انجام كمتر از آن كارها بر سر زبانها افتاده و حالا مى فهميم كه نه ريش داعشى ابتكار داعش است و نه نحوه كشورگشايى شان. گيرم ابوشريف بجاى بريدن گلو با خنجر، با گلوله مغز قربانيانش را پريشان مى كرده.
      واقعاً كه داعش در ظاهر و عملكرد، كپى بردارى از مقامات انقلابى خودمان است. اما حق ايشان بابت كپى رايت را خورده و يك آب هم روش. جا دارد كه نظام نسبت به احقاق حق خود از اين گروه ثروتمند اقدام عاجل كند. بلكه در اين زمان ارزانى نفت، خرج آقازاده ها تأمين شود.

      اما خودمانيم. با ديدن كسانى كه پس از انقلاب زمام امور را بدست گرفتند مى توان به خوبى فهميد كه چرا ايران اين شد كه شد.

       
    • رسول گرامی
      ممنون بابت این جزئیات.
      منتظر متن کامل شما هستیم.

      با آرزوی تندرستی

       
    • جناب رسول

      من نمی خواهم از اعدام یا هرچه اتفاق افتاده یا خلخالی انجام داده دفاع کنم ،آما شما که مطلبی به این ایهام را می نویسید ،لطف کنید به اتهامات و جرایم این مقتولین نیز اشاره ای بکنید ،همانطور که شما گفتید این ماجرا مربوط به فرودگاه کردستان در 5 شهریور ماه 58 است ،کسی اگر این الفاظ را در گوگل بگذارد در می یابد که اینهایی که شما و برخی دیگر برایشان اشک تمساح می ریزید افرادی بودند که با نارنجک و سلاح و ادوات جنگی و حین ارتکاب قتل و آدمکشی و حمله به فرودگاه و نظایر آن دستگیر ،محاکمه و اعدام شدند ،برای اینکه محارب و آدمکش و حامل سلاح بودند ،و در قوانین اسلام و کشور حکم محارب یعنی کسی که مسلحانه اقدام به جنایت و قتل و ارعاب مردم کند و امنیت اجتماعی را مورد هجوم قرار دهد اعدام است ،من یکی از لینک های مربوط به این ماجرا را که در گوگل دیدم اینجا می گذارم:
      “خاطرات تسخیر کننده: اعدام کردها توسط جمهوری اسلامی در سال 1358
      3،4. ســنندج

      مقصد بعدی خلخالی سنندج، مرکز استان کردستان و مرکز فعالیت‎های اقتصادی و اجتماعی منطقه بود.[142]اگرچه معلوم نیست آیا وی در روز 4 یا 5 شهریور به آنجا وارد شده است، اما گزارش شده که وی در روز 5 شهریور دستور یک سری اعدام‎ها را صادر نموده است و این اعدام‎ها در همان روز اجرا شده‎اند.[143] خلخالی مانند آنچه که در پاوه و مریوان انجام داده بود، از مردها و پسرهائی که بدون حکم جلب دستگیر شده بودند پرسش‎هائی کرده و بدون برگزاری هیچگونه محاکمه عادلانه‎ای، آنها را به اعدام به وسیله جوخه آتش، محکوم نمود.

      در روز 6 شهریور، روزنامه اطلاعات گزارش کرد که دادگاه انقلاب اسلامی روز قبل تشکیل جلسه داده و «پس از چند ساعت بررسی و شور» یازده تن را که سزاوار اعدام تشخیص داده و دوازده نفر دیگر را تبرئه نمود. این روزنامه خبر داد که یازده تن مزبور در ساعت 4:30 بعد از ظهر همان روز اعدام شدند. این روزنامه فهرست نام‎ها، شواهد، و اتهامات یازده نفر مذکور را به شرح زیر منتشر ساخت:

      سرتیپ مظفر نیازمند، فرمانده سابق ناحیه ژاندارمری کردستان، به جرم سرکوبی مردم آزادیخواه سنندج در طول مبارزات رهایی بخش ملت ایران (پیش از پیروزی انقلاب) دادگاه همچنین، رای به توقیف اموال سرتیپ نیازمند را صادر کرد.[144]
      سیروس منوچهری، رئیس امنیت داخلی ساواک سنندج به جرم شرکت در چماق کشی اطراف شهر سنندج و دخالت مستقیم در سرکوبی مردم و صدور دستور قتل و کشتار مردم بیگناه و آزاده سنندج.[145]

      به غیر از این دو تن یاد شده بالا که پس از پیروزی انقلاب دستگیر و تا کنون در سنندج زندانی بوده‎اند، 9 نفر دیگر در رابطه با وقایع کردستان، پس از پیروزی انقلاب، تیرباران شدند. این 9 تن عبارت بودند از:

      عطاالله زندی، به جرم حمل مواد منفجره و خمپاره در شب 28 مرداد 58، او هنگامیکه قصد داشت فرودگاه سنندج را منفجر کند، دستگبر شده بود.[146]
      علی اصغر مبصری، به جرم فعالیت مسلحانه و دعوت مردم به ایجاد شورش و یلوا علیه حکومت اسلامی (او هنگام حمل خمپاره در اطراف فرودگاه سنندج دستگیر شده بود).[147]
      جمیل یخچالی، دانش آموز دبیرستان صنعتی ارتش در مسجد سلیمان و از طرفداران تجزیه کردستان که از مسجد سلیمان به سنندج آمده بود و در فعالیتهای مسلحانه شرکت داشت، به جرم قیام علیه حکومت اسلامی.[148]
      شهریار ناهید، فرزند محسن، ساکن مجیدیه تهران که برای درگیریهای مسلحانه بانه، مریوان و سقز و سنندج حرکت کرده و در برخوردهای مسلحانه این شهرها شرکت داشته (او هنگام مبارزه مسلحانه در سنندج، خلع سلاح و دستگیر شده بود و عضو سازمان چریکهای فدایی خلق ایرانتهران بود).
      مظفر رحیمی محی الدین به جرم حمل اسلحه و مواد منفجره (او هنگامیکه در سنگر مسلحانه می جنگیده، توسط پاسداران در سنگر دستگیر و خلع سلاح شده بود). [149]
      ناصر سلیمی به جرم اقدام برای تجزیه کردستان و شرکت در درگیریهای خونین پاوه (او هنگامی که در پاوه می جنگید، از ناحیه دست، هدف گلوله قرار گرفته بود).[150]
      علی احسن ناحید، به جرم شرکت در کلیه جریانات خونین کردستان (او در ماجراهای قطور، نقده، مهاباد، سقز، و مریوان شرکت مستقیم داشت و از فرماندهان گروههای مهاجم بود).
      عیسی پیرولیف به جرم قتل شاطر محمد و پسرش حشمت الله در ماجراهای فروردین ماه سنندج.
      عبدالله فولادی، فرزند محمد به جرم رگبار بستن اتومبیل پاسداران و شرکت در خلع سلاح پادگان، در حوادث اخیر کردستان (او دارای سوابق و پشتیبان حکومت کمونیستی بود).[151]

      این روزنامه عکسی از اعدام‎ها را در صفحه اول خود چاپ و در سراسر کشور منتشر نمود (نسخه‎ای از آن در پیوست 3 منعکس گردیده است). ویراستار تصاویر روزنامه بعداً توضیح داد که وی این عکس‎‏ها را در روزنامه چاپ شده برای ناحیه کردنشین منتشر نساخته است زیرا معتقد است که این «به معنای اعلام جنگ است.»[152] وی همچنین برای محافظت از عکاس، نام وی را در زیر عکس «گمنام» قید کرد. این عکس به زودی در روزنامه‎های سراسر جهان انتشار یافت و نخستین دریچه برای مشاهده عموم مردم از اعدام‎های رژیم گردید و در بهار سال 1980 جایزه پولیتزر را به خود اختصاص داد. عکاس آن – جهانگیر رزمی – از ترس جانش تقریباً برای سه دهه گمنام باقی ماند.[153]

      چندین سال بعد وی و خلیل بهرامی، گزارشگری که با او به نواحی کردنشین رفته بود، مشاهدات خود را توصیف کردند. آنها به دنبال نیروهای دولتی به نواحی کردنشین رفته بودند که مطلع شدند خلخالی برای محاکمه کردها به فرودگاه داخلی شهر سنندج می‎آید. آنجا آنها در خارج از تالار ورودی ایستادند و دیدند که ده مرد که دستبند به دستشان زده شده بود به یک اطاق دادگاه موقت وارد شدند و در مقابل خلخالی ایستادند. یک زندانی مصدوم بر روی برانکار قرار داشت. بهرامی توضیح می‎دهد:

      «قاضی عمامه‎اش را برداشت، … کفشهایش را درآورد. پاهایش را روی یک صندلی گذاشت. از پشت عینک ضخیمش زندانی‎ها را یک به یک نگاه کرد، از آنها نامشان را پرسید. مأموران دادگاه جرائمی که به متهمان نسبت داده شده بود را گفتند – حمل اسلحه، ایجاد آشوب و قتل. زندانی‎ها که برخی گرایش‎های چپ داشتند یا ملی گرا بودند، این اتهامات را انکار کردند».[154]

      هیچگونه مدرکی ارائه نشد اما پس از 30 دقیقه، خلخالی فرمان داد که این مردها «مفسد فی‎الارض» هستند. بهرامی به یاد دارد که بعضی از مردها گریه می‎کردند. زندانیان با دستبند و چشمبند، هر یک دست خود را بر روی شانه مردی که در جلوی او قرار داشت گذاشت و بدین ترتیب آنها را «از طریق سالن سیمانی فرودگاه هدایت نموده و از یک در فلزی عبور دادند تا به فضای باز رسیدند.» یکی از محافظان شخصی خلخالی، به نام علی کریمی، که شلوار سفید به تن داشت، عینک آفتابی به چشم داشت و یک غلاف دو قلوی طپانچه کمری به کمرش بسته بود، به دنبال این ستون در حرکت بود. آنها از مقابل تقریباً 30 کارگر فرودگاه عبور کردند و پس از طی تقریباً 100 یارد، در یک «بیابان برهوت» ایستادند. زندانیان لباس ساده به تن داشتند و اعدام کنندگان لباسهای استتاری پوشیده بودند. تمام 11 تن اعدام کنندگان به جز یکی صورتشان را پوشانده بودند. به نظر می‎رسید که هیچکس اهمیتی نمی‎داد که رزمی در حال گرفتن عکس می‎باشد.

      رزمی چند قدمی پشت تنها اعدام کننده‎ای که ماسک به صورت نداشت ایستاد. در ساعت 4:30 جلادها شلیک کردند و این 11 تن به زمین افتادند. رزمی بعداً به خاطر آورد که تمام آنها کشته نشده بودند. کریمی یک طپانچه از پهلویش درآورد، بر روی احسن ناهید که بر روی برانکار بود خم شد و گلوله‎ای به سرش شلیک کرد. سپس پیش رفته و به سر هر یک از آنها گلوله‎ای شلیک کرد. آمبولانس‎ه زود آمدند و اجساد را بردند.[155]

      این عکس که برنده جایزه پولیتزر شد (بر روی جلد و نیز در زیر مشاهده می‎کنید) زندانیان را در حال افتادن به زمین پس از اصابت گلوله‎های مأموران اعدام، نشان می‎دهد. 26 عکس از 70 عکسی که توسط رمزی گرفته شد، بعداً در اختیار عموم قرار گرفت و نسخه‎های آن در پیوست 1 این گزارش تکثیر شده است. این عکس‎ها تأئیدی است بر گفته‎های بهرامی و رزمی. در عکس‎های سری اول زندانیان به صف در مقابل جلادانشان که زانو زده و تفنگ‎های اتوماتیک شان را به طرف آنها نشانه رفته‎اند، ایستاده‎اند. برخی از زندانیان لباس سنتی کردی که شلوارهای گشاد و کمربندهای پارچه‎ای پهن می‎باشد را به تن دارند. تمام آنها چشمبند دارند. در یکی از عکس‎ها مردی بر روی برانکار دراز کشیده و در مقابل جوخه آتش بر زمین افتاده است.

      عکس‎های بعدی بعضی از مردها را نشان می‎دهد که در اثر اصابت گلوله مأموران اعدام به ایشان، در حال به زمین افتادن هستند. یک مرد در حالیکه افراد اطراف وی در اثر اصابت گلوله به زمین می‎افتند، دستش را بیهوده برای دفاع بلند کرده است. در عکس‎های بعدی قربانیان، از پای درآمده و بر زمین افتاده‎اند در حالیکه مردی که پیراهن و شلوار سفید به تن و اسلحه به دست دارد در حال بررسی صحنه مشاهده می‎شود. در حالیکه او بر روی اجساد بیجان خم شده و به آنها یک به یک شلیک می‏کند، یا به خاطر آنکه از اجرای کامل این کار اطمینان یابد یا شاید صرفاً برای لذت جوئی بیمارگونه‎اش، دود سفیدی دور لوله طپانچه وی را پر کرده است.

      جمیل ناواره – کردی اهل سنندج – خوشبختانه آن روز در میدان نبود. اما وی در بازداشتگاه موقت فرودگاه سنندج با هشت تن از قربانیان در یک اتاق بود و به یاد دارد که پیش از اعدامشان چه اتفاقی افتاد…….
      http://www.iranhrdc.org/persian/permalink/3510.html?p=7#.VpgZI0-B7IU

       
      • حناب مرتضی درود بر شما،

        جناب مرتضی چرائی مجازات مورد نظر نیست، نحوه انام مجازات هست که کلمات مشهوری مانند «وحشیگری، بربریت، خونخوارانه، عقب ماندگی، ارتجاعی، حسینقلی خانی،

        در مورد فرمایش شما در مورد اتهام این ۱۱ نفر بنده هیچ اطلای نداشتم و هنوزهم ندارم و حتی نام هیچ کدام از قربانیان دادگاه های یک دقیقه و نیم آیت الله العظمی شیخ صادق خلخالی دامت برکاته که درآنان ایشان نقش بازجو، دادستان، وکیل مدافع و قاضی را همه با هم ایفا میکردند (خوشبختانه نقش جلاد را بشخص دیگری محول فرمودند) هم هنوز نمیدانم

        ولی میدانم که دادگاه صحرایی، اعدام دسته جمعی در ملأ عام، اعدام شخصی که از نظر سلامتی فاقد توانایی دفاع ازخود است از نظرجامعه متمدن جهانی، انسانیت و وجدان آنهم در اواخر قرن بیستم نشانگر چیزی جز بربریت، وحشیگری، عقب ماندگی و سباعت نیست

        البته بنده قبول دارم که درشروع انقلابهایی مانند فرانسه و یا انقلاب سرخ روسیه انقلابیون چه بلایی سرلوئی ها و نیکولاس ها و خانواده آنان آوردند ولی باید در نظر داشت که اکثریت کشتار آنان تقریبا به خانواده سلطنتی محدود میشد ودرضمن انقلابیون هرگز ادعای اتصال به الله، خاندان نبوت، امامان مرده و زنده نداشتند. این بابا آیت الله گربه خفه کن که هرموقع حرف میزد عمامه نامرتبش بالا پایین میپرید ادعای توسل به منابع مقدس شیعی داشت و معتقد بود که اوامر الله را بر روی زمین اجام میدهد.

        این امرهیچ ربطی باین که قربانیان چند تا نارنجک بطرف چه کسی پرتاب کرده بودند ندارد و اگراعدام های عاجل آیت الله العظمی شیخ صادق خلخالی همه با منویات اسلام تطابق داشت پس چرا خیابانی، گذری و یا کوچه ای درهیچ کجای ایران بنام نامی وی نمیبینیم؟ اصلا این آیت الله عظما چنان بد نام هست که حتی سعید مرتضوی هم از یادآوری اسم وی دوری میکند.

        حالا جناب مرتضی سؤالی عاجزانه از شما دارم..داری از کی دفاع میکنی؟ آقا مرتضی!

        رسول

         
        • جناب رسول من غرضم دفاع از کسی نیست اما شما باید روشن تر بگویید آیا غرضتان دفاع از جانیان و آدمکشان و تروریست های ابتدای انقلاب است؟ من قبول دارم که فضاهای قضائی ابتدای انقلاب فضای کامل و مطلوب نبوده است ،اما در مواردی که افرادی بوضوح قیام مسلحانه می کردند و مردم و مسولان را ترور می کردند یا سلب امنیت و آسایش دیگران را می کردند و ممکن بود اصل کیان انقلاب (بقول شما آشوب) را بخطر بیندازند نمی شد مسامحه و دست دست کنند ،شما لطف کنید اگر آنجا بودید فضای آن محاکمه و رویداد را توصیف کنید ،از یکطرف ابراز بی اطلاعی از جرم جانیان تبهکار می کنید از طرف دیگر می گویید محاکمه یکی دو دقیقه ای ! در محاکمه زمان کوتاه و طولانی معیار نیست ،شما کسی را حین ارتکاب قتل و ترور و بمب گذاری و جنایت دستگیر کرده اید بینه وجود داشته یا اقاریر خود آنها بوده ،کسی که حکم او روشن اعدام است مسامحه دیگر چه معنا دارد؟ حالا فضای داغ انقلاب را باید در نظر گرفت اما در مقام محاکمه مساله بینه یا اقرار و آگاهی قاضی بموازین قضاء اسلامی است ،این درست نیست که شما همینطور بدون آگاهی از جرم و جنایت اشخاص برای آنها اشک تمساح بریزید ،اعدام هم اعدام است یعنی کشتن کسی که جرم و جنایت او شرعا و قانونا محرز است ،اعدام یعنی سلب حیات ،چه به طناب دار چه به تیر باران چه به خوراندن سم چه به صندلی الکتریکی ،مگر سلب حیات کردن در همان امریکایی که شما آنجایید در سلب حیات کردنش تفاوت ماهوی با اعدام ها در جاهای دیگر دارد؟ آنچه که معیار قضاوت است علم قاضی به تحقق جرم است ،کش و قوس در پرونده های قضائی آنجاست که قاضی نیاز به تحقیق دارد نه جاهایی که جرم و جنایت محرز است یا خود جانی معترف است ،جناب رسول شما اگر بطور کلی با اعدام مشکل دارید خوب این مبنایی است و باید مبنای خود را نه فقط نسبت به اعدام در ایران خودمان بلکه همه جا بگویید ،اما اگر قبول دارید که حکم محارب مسلح و قاتل عمد و جانی و تروریست اعدام است چرا اینطور برای جانیان روضه خوانی می کنید؟

           
      • با سلام دوست گرامی شما راست میگویید شاید چند نفر واقعا آنطور که حضرتعالی فرمودید ولی بقیه به جرات میتوان گفت که بیگناه بوده اند میتوانید به اعترافات حسین بروجردی مراجعه کنید که قدم به قدم در بطن و متن کردستان بوده است https://azadieiran2.wordpress.com پشت پرده های انقلاب
        جنایات بیشماری شده است که ما از آنها خبر نداریم به امید آگاهی تمام آحاد جامعه

         
    • با دیدن این عکس ادم باد داعش می افته و اینکه داعش واقعی 1979 با سرنگون کردن حکومت شاه و فاجعه بهمن 57 اومد روی کار به خلافت خمینی

       
  11. بخوانیم و بخندیم،

    این سردار نقدی یا مجنون است و یا حقوق بگیر سازمانهای جاسوسی مخالف آمریکا، اینها نمی‌‌خواهند کشور ایران دارای ثبات بشود با آمریکا رابطه برقرار کند و در جامعه جهانی‌ دارای وجهه سیاسی شود. باورتان نمی‌‌شود، متن زیر را که از یک خبرگزاری کپی‌ کردم بخوانید:

    حمدرضا نقدی٬ فرماند بسیج می‌گوید «مزدوران سرویس‌های جاسوسی آمریکا» و «عناصر سلطنت‌طلب» در حمله به سفارت عربستان دست داشتند تا «چهره بچه‌های» حزب‌الله را خراب کنند.
    این یکی از تازه‌ترین ادعاها درباره حمله به سفارت عربستان در تهران و کنسولگری این کشور در مشهد است که از سوی نیروهای حزب‌الله صورت گرفت و منجر به قطه روابط ریاض تهران شد.
    آقای نقدی گفته «مزدوران سرویس‌های جاسوسی آمریکا و عناصر سلطنت‌طلب» با «دست های پشت پرده برنامه‌ریزی می‌کنند و به سفارت عربستان می‌ریزند تا چهره بچه‌های ما را خراب کنند وگرنه ۱۰۰ نفر نصف شب از کجا آمدند و حمله کردند؟»
    وی افزوده «برای خشن جلوه دادن ملت ایران مزدوران سرویس‌های جاسوسی آمریکایی فعال می‌شوند و عناصری که سلطنت‌طلب هستند وارد دستگاهای نظام می‌شوند و قتل‌های زنجیره‌ای را راه می‌اندازند و بدون دادگاه و قاضی برخی را می‌کشند و روز دیگری به صورت برخی خانم‌ها اسید می‌پاشند که چهره حزب‌اللهی‌ها را بد جلوه دهند.»
    نقدی این اظهارات را برای توضیح آنچه «اقدامات میدانی استکبار برای تکمیل کار رسانه‌ها» نام گذاشته٬ مطرح کرده است.
    وی گفته «امروز بیش از ۹۵ درصد رسانه‌های عالم در دست خشن‌ترین دشمنان ملت‌های عالم است» و «رسانه امروز در دست قدرت‌های شیطانی است.
    رئیس سازمان بسیج همچنین اظهار کرده که «سربازان امام زمان مثل موش گوش سربازان آمریکایی را گرفتند و گفتند اینجا جای شما نیست، اما برخی رسانه‌های کشور معلوم نیست کجایی هستند پیام تشکر وزیر امور خارجه آمریکا را تیتر کردند؛ که باید گفت اصلا غلط کرده که تشکر کرده اصلا و سربازانشان غلط کردند که به خلیج فارس آمدند.»
    نقدی پیش از این نیز گفته بود «پشت پرده به شهادت رساندن شیخ نِمر و حمله به سفارت عربستان در تهران نیز آمریکا است.»

     
    • پسر عموی این سردار نقدی هم کاردار ایران در ایتالیا بود که در سال شصت علنا به مخالفین پیوست و بعدها در ایتالیا ترور شد، ممکن است این هم نفوذی باشد و از داخل به مخالفین خدمت کند

       
  12. حضرت آیت الله العظمی نوری زاد دامت برکاة و دامت افاضاة، سلام علیکم ، ضمن آرزوی سلامتی بر شما انسانِ بصیر ، آزاده ، حکیم ، فرزانه ، بشیر و نذیر . در پستِ قبلی حضرتعالی فرموده اید که استفتائات سهل ننموده و حقیر را به سخت ترین آنها اشاره فرموده اید . (بحث شیرینِ آیا من آخوند خوبی هستم ؟) امام خمینی روزگاری هنگام ورود شان به ایران و در بهشت زهرا فرمودند : من به واسطه اینکه ملت ایران مرا قبول دارد ، دولت تعیین میکنم . من به واسطه اینکه ملت ایران مرا قبول دارد ، توی دهن این دولت میزنم ( دولت بختیار ) . استفتاء از حضرتعالی اینکه آیا ” عین ” همین جملات را رهبری کنونی هم می تواند در جلسه سخنرانی و یا در میدانِ یکی از شهر ها که جمعیتی او را احاطه کرده اند بزنند ؟ الحقر____ مبشّر

    —————–

    سلام مبشر گرامی
    پاسخ شما در دل پرسش شما هست. بقول جوونا: مارو گرفتی ها؟!
    با احترام

    .

     
  13. شیاطین و روحانیت

    آن یکی حضرت آیت الله که کارش تجارت لاستیک است، این یکی آیت الله هم که کارش تجارت شکر است، آن یکی امام جمعه هم که با نصف زنهای شهرستان شان رابطه غیرافلاطونی داشته، این یکی حضرت آقا هم که بالای منبر استندآپ کمدی مرغ و خروس اجرا می کند، آن یکی حجت الاسلام که تخصص اش جوراب استارلایت بوده، قرائتی هم که 37 سال است اوپرا وینفری حزب الله شده، قرآنی را که در 23 سال نازل شد، سی و هفت سال تفسیر کرده هنوز به جزء دومش نرسیده، در عوض خودش کمدین شده .
    آن یکی را هم که به اتهام زنای محصنه، رابطه نامشروع با اجنه، روابط ویژه با ارواح دستگیر کردند و این یکی هم که در اثر حمله آفتابه به دلیل اخلاق خانوادگی، وردست ناموسش بکلی دچار غیبت کبری شد، آن وقت آقای مصباح یزدی گفته که « شیاطین در صدد تخریب روحانیت هستند .»
    شیطان غلط می کند این کارهایی را که علمای اسلام بلدند بکند. شیطان از این کارها بلد نیست. اگر محاکمه های دادگاه ویژه روحانیت را بفرستند برای بارگاه شیطان دودور آنها را بخواند، از شدت ناراحتی و غم و غصه سکته می کند. شیطان باید برود تازه جامع المقدمات را پیش شجونی بخواند و سیوطی را پیش پناهیان و لمعه را پیش طائب، تازه وقتی وارد درس خارج شد برود پیش آیت الله مصباح و از شدت خجالت از قم فرار کند و برود به جزایر برمودا .
    طرف می گوید « شیاطین در صدد تخریب روحانیت هستند.» شیاطین اصلا قد این حرفها نیستند. حرف می زنید شما هم. به عقل جن می رسد که مثل آیت الله مصباح از قم سه دور کره زمین را دور بزند، برای اینکه هر کوبایی را مسلمان کند یک میلیون دلار از بیت المال پول بگیرد؟ که چی؟ که در کشور کوبا بعد از سی سال چهارصد تا مسلمان شیعه نماز بخوانند. آنوقت هر سال چهل هزار نفر توی قم بی دین بشوند؟ شما اگر ماهی یک میلیون دلار در قم صرف رفاه مردم کنی مسلمان کم نمی آوری که بخواهی از کوبا مسلمان تولید انبوه کنی .
    بعد معاون سیاسی استاندار تهران دیروز گفته: « نود درصد جوانان ما امروز به واسطه رفتارهای سیاسی ما از اسلام فاصله گرفته اند.» پس انتظار داشتی چکار کنند؟ انتظار داشتی وقتی یک دیوانه مثل احمدی نژاد می شود رئیس جمهور کشور، یک هیولا مثل احمد خاتمی می شود امام جمعه تهران، یک ابوالهول مثل علم الهدی می شود امام جمعه مشهد، از صبح تا شب علما در تلویزیون اباطیل می گویند و سالی چهارده ماه مملکت عزا و روضه خوانی است، جوانان مملکت به جای لاس و گاس بروند جمکران؟ یک نگاهی به عکس ده امام جمعه اول کشور بکن، ببین برای چی این جوانان از اسلام فاصله گرفتند .

     
  14. قرآن ترجمان شهود
    قسمت شانزدهم،
    بعثت پیامبر
    مبعوث شدن پیامبر به پیامبری انتخاب خود پیامبر بود.
    این ادعای خطرناکی است و بالطبع موجب درگیری با دوستان مذهبی در اینجا خواهد گردید. چرا؟
    علت آن است که ما به نحوه ادراکی که با آن بزرگ می شویم خو می گیریم و آنها را اصل می پنداریم و آسمان و ریسمان را به کمک می طلبیم تا عقیده خود را اثبات نمائیم. این فقط داستان مذهبی ها نیست اغلب ما اینگونه هستیم. چه چیزی باعث می شود تا یک پدیده ای برای ما بغرنج بنماید؟ یکی آن که ما شناختی از آن پدیده نداشته باشیم و هر چه عد م آگاهی ما بیشتر باشد آن موضوع برای ما پیچیده تر می گردد. زمانی هم هست که دیگران آنرا برای ما پیچیده نشان می دهند. حال یا این دیگران نیات خوب دارند یا بد. مثلا در ارتباط با بعثت پیامبران ، خوبان معتقدند که اگر زیادی به کنه موضوع بعثت بپردازیم و در آن تشکیک یا تجزیه تحلیل های عقلانی خارج از دین بنمائیم این می تواند موجب سستی اعتقادات مردم و در نتیجه اشاعه بی اخلاقی ها در جامعه گردد. بد ها آنانی هستند که از این دکان نان می خورند پس هرچه موضوع مبهم تر و پیچیده تر ، تعداد خریداران بیشتر.
    باز کردن موضوع بعثت و نگاه واقع بینانه به آن نه تنها موجب کاهش احترام پیامبر نمی شود بلکه با زدودن اوهام و خرافات از آنچه که در قالب روایات و احادیث و یا تفاسیر غیر معتبر به پیامبر چسبانده اند زدوده شده و چهره واقعی او نمایان می شود.
    ماجرای بعثت و اثبات اینکه پیامبر خود آن را انتخاب کرد با یک استدلال ساده عقلی که دلائل هم از خود قرآن گرفته می شود قابل اثبات است. گقته می شود که پیامبر در 27 رجب سال 40 عام الفیل از سوی خداوند به پیامبری برگزیده شد. این یعنی خدا ناگهان یا پس از سالیان سال تفکر یا انتظار یا برنامه ریزی در لحظه ای خاص پیامبر را به پیغمبری برگزید. چنین ادعائی با صفاتی که برای خدا برشمرده می شود منافات دارد. در قسمت های قبل گفته شد که خدا به چه معنی است و در اینجا تنها یاد آوری می گردد که خدا نامی است که بر ذاتی پنهان و غیر قابل دسترسی داده تا بتوان از قوانین و قواعد این عالم سخن گفت. بنابراین هرکجا که نام خدا برده می شود مقصود آن ذات یگانه است و الا خدا موجودی جدا نیست و تنها لفظی است برای بیان افکار. خدا در قالب زمان و مکان نمی گنجد و اصولا زمان هم مفهومی مستقل نیست بلکه این تغییر است که ما اسم زمان بر آن گذارده ایم. بنا براین اینکه بگوئیم خدا امروز تصمیم گرفت پیامبر را به پیامبری برگزیند یا حتی اینکه میلیون ها سال پیش اراده کرده بود ووو هر چه که آغاز و مبدئی داشته باشد نمی تواند به خدا منتسب شود چرا که مستلزم انفعال خدا خواهد بود و این با تعریف خدا منافات دارد. از آنطرف هم اگر فرض کنیم که چنین بوده باشد بنابراین باید ازلی و ابدی بودن پیامبر را هم فرض بدانیم که احادیث مشکوکی هم در این زمینه وجود دارند مثل اینکه خدا اول نور پیامبر را آفرید و از آن نور بقیه موجودات که البته همه افسانه بافی است.
    بنابراین در اینجا می توان به این نتیجه رسید که بعثت پیامبر انتخاب “خود” او بوده است. این نکته مهم است به آن دقت شود. “خود” پیامبر ، پیامبری را انتخاب کرد. در اینجا ناچارا به “خود” که در قسمت های قبلی تعریف شد اشاره می گردد. این “خود” در اثر تخلیه ذهن و به قول عرفا “سر” دادن (سر بفتح سین) بدست می آید و چون این “خود” در “خود” کلی که عبارت از آن یگانه ایست که به وجه ظاهر آن نام خدا گذاشته ایم مستهلک می گردد بنابراین همه چیز را حتی مبعوث شدن خود را از او می بیند. او درست می گوید چرا که اراده او در یک اراده کلی مستهلک شده ولی آنچه که الزام ظهور یک پیامبر جدید را ایجاد می کند خواست اولیه پیامبر و دردی که او از انحرافات و فساد ها در خود احساس میکند ناخود آگاه او را در مسیر انتخابی حتمی قرار می دهد.
    (ادامه دارد)
    موفق باشید

     
    • جناب منصورسلام

      جناب شما خودتان چرا بارسيدن بمقام فنا ومستهلك شدن خوددرذات خدا ؛چرا به پيامبري مبعوث نمي شويدتاحال اين مردم بخت برگشته رااصلاح فرمائيد؟

       
      • آیا شما نیازی به دین و پیامبری جدید احساس می کنید؟ شما شوخی کردید من جدی جوابتان را می دهم.
        به نظر من تا آنجا که به فلسفه دین و انبیاء مربوط می شود حرف نگفته ای باقی نمانده که نیاز به پیامبری جدید بعد از پیامبر اسلام باشد.

         
        • سلامي مجددبرمنصورنوعارف منش گرامي

          بله من هم جدي عرض كردم وسؤالم جدي است.
          مگراين نابساماني وديگركشي وهرج ومرج وغارتگري وانحطاط اخلاقي انسانها را نمي بينيد؟
          آيابااين وضع واوضاع نابسامان انساني نيازي به پيامبرجديدواصلاحگربنابرمسلك وسلوك شما نيست؟
          ثانيااگرپيامبربمعناي پيام رسان خداونداست ؛چگونه ازناحيه خودمبعوث وبرانگيخته مي شود؟
          چرااسمش راپيامبرورسول خداگذاشته است؟
          چرااسمش رامصلح بشري نناميده است؟

          ثالثا اگرقرآن گفتارخودمحمد-ص-است ،چه فرقي باگفتارديگرش داردكه گفته باشد :”اول ماخلق الله نوري”= اولين آفريده خداوندنوروجودمن بوده است ؟
          چگونه گفتار قرآنيش راقبول داريد وليكن گفتارحديثي اوراقبول نداريد؟

          رابعا بااين تعريف وكشف شما پيامبرحرفهاي قرآني اش را به خدا نسبت داده اند؛آيااين پيامبرخودبرانگيخته شما دروغ نگفته است ؟وبرخداافترا نبسته است؟
          آيا چنين پيامبري حرفش متبع وامرونهيش قابل پيروي است؟
          آياپيروان چنين پيامبري دروغگو ومفتري داراي كمترين عقل وخردي هستند؟

          ازهمينجاهست كه بزرگان عرفا ومخلصين گفته اند درپيمودن اين راه عرفاني خطراتي بس گمراه كننده درپي دارد كه رهزنان ازآن عرش برين برروي درخاك فلاكت وهلاكت اندازند.
          وحافظ لسان الغيب چه نيكوگفته است :
          قطع اين مرحله بي همرهي خضرمكن ///
          ظلمات است بترس ازخطرگمراهي.

          جناب دكتر سروش هم همين را “قرآن ترجمان شهوداست “ويارؤياهاي رسولانه رسول ويا خوابنامه بودن قرآن راسروده اند؛وليكن درعين حال اورا پيامبري ازسوي خداوند دانسته اند؛نه همانند گفتارشماكه پيامبر خودبراينگيخته باشد.

          المخلصون في خطرعظيم…؛مصداقش عرفان ومكاشفات شماي عزيزاست دقيقا.

          نمي دانم چراازعرفان رجبعلي خياط وحاج اسماعيل دولابي مرحوم ذره اي نياموخته ايد وخودرا خودسرانه وبدون رهنمائي خضرفرخ پيئ بدين وادي خطرناكي انداخته ايدوحرف هاي من درآوردي مي زنيدكه تاكنون هيچ عارف نظرانديش وهيچ سالك راه طي طريق كرده ،نزده است.

          نعوذبالله من شرورانفسنا ومن شرهمزات الشياطين.
          خيرخواه شما
          مصلح

           
          • جناب مصلح،
            مشکل شما دوست عزیز این است که خدا را در حد یک کلمه شناخته و پذیرفته اید و بعد اورا به کناری گذاشته اید. خدا را نمی شناسید. اگر می دانستید که چیزی جز خدا (با تعریفی که در قسمت های قبلی ارائه شد) وجود ندارد در آنصورت هیچ موضوع گیج کننده ای در اینجا نبود. اشکال تفکر دینی این است که از بس که به آدم ها می پردازند از خدا که اصل قضیه است غافل می شوند و همین موضوع هم این همه نابسامانی را موجب شده. ادیانی که آمده اند تا مردم را به هم نزدیک و آنها را با هم یکی کنند ، خود به عامل تفرقه، جنگ و فساد های عریض و طویل بدل گشته اند. چرا؟ چون آنقدر که موسی و عیسی و محمد و حسن و حسین را می شناسند از خدا بیگانه اند . تصور کنید اگر همه ادیان بجای پیامبران و جانشینانشان ، می گفتند خدا چه اختلافی وجود داشت؟ همه یکی را می پرستیدند و آن یکی در دست شما با آن یکی در دست مسیحی یا یهودی تفاوتی نداشت پس دلیلی هم برای اختلاف نبود.

             
    • منصور گرامی

      همینطور که خودتان گفته اید سخن شما سخن نادرستی است ،حالا من تعبیر به خطرناک که گفتید نمی کنم ،جدلی هم ندارم ،اما بعثت انبیاء به انتخاب خود شخص یا مردم دیگر نیست ،حالا شما به روایت ها کاری ندارید و به آنها استناد نمی کنید ،اما فرمایش شما خلاف ظاهر خود قرآن است ،اگر استنادتان به قرآن و محتوای وحی است لازم است آنها را ذکر کنید ،اما اگر استناد به قرآن ندارید بگویید تا من از خود قرآن چندین آیه و شواهد مستقیم و غیر مستقیم بیاورم که “پیامبری به انتخاب و اختیار خود پیامبران نیست” ،و پیامبران مصطفی و برگزیده گان خدای جهان آفرین هستند بعد از آنکه زمینه هایی در آنها هست که سبب برگزیدگیست ،و بعد از طی ریاضات زیاد در طریق عبودیت ،و اینطور نیست که برگزیده شدن پیامبران به پیامبری امری گزاف یا گتره ای یا باختیار آنها باشد ،البته آنها با اراده و اختیار خویش و بعد از اتصال شهودی بوحی حامل پیام الهی هستند و ابلاغ خبر می کنند ،لکن مقام نبوت مقام انتخابی نبوده و نیست ،حتی مقام معنوی قطبی و ولایت الهی نیز بانتخاب خود اولیاء و اقطاب نیست تا چه رسد به مقام نبوت و رسالت ،بنگرید به این آیات :

      “ِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَه‏”.الانعام/124
      خدا بهتر مى‏ داند رسالتش را كجا قرار دهد.
      در این آیه جعل رسالت را فعل خدای متعال می داند ،و جاعل رسالت الله است و تقدیم کلمه “الله” در این جمله دارای نکته اهتمام و عنایت و حصر است.
      —————————————————-
      “اللَّهُ يَصْطَفي‏ مِنَ الْمَلائِكَةِ رُسُلاً وَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَميعٌ بَصير”.الحج/75
      خدا از ميان فرشتگان رسولانى برمى‏ گزيند، و نيز از ميان مردم. بى‏ گمان خدا شنواى بيناست‏.
      در این آیه نیز باز تقدیم (مبتدا قرار دادن) کلمه مبارکه “الله” که اسم جامع خدای متعال است ،دارای نکته ادبی حصر و تاکید است ،در علوم ادبی گفته اند “تقدیم ما حقه التاخیر یفید الحصر” یعنی آنچه که در جملات طبعا بلحاظ ادبی متاخر است اینکه آنرا گوینده ادیب مقدم در ذکر کند مفید حصر است ،می توانست بفرماید :یصطفی الله …الخ ولی فرمود “الله یصطفی…” یعنی فقط خداست که بر می گزیند ،اصطفاء یعنی اختیار و برگزیدن ،در این آیه مصطفی (بکسر فاء)=بر گزیننده خداست و فقط خداست چون الله مقدم ذکر شده است ،و “مصطفی”(بفتح فاء) فرشتگان در مقام ابلاغ رسالت یا ماموریت های دیگر و پیامبران از جنس آدمیانند.
      از این دست آیات مستقیم ،و آیاتی دیگر که غیر مستقیم مفید این معنا هستند فراوانند که چون شما اهل مطالعه قرآن هستید بیشتر مزاحمت نمی کنم ،البته استدلال عقلی شما نیز ناتمام است ،اینکه پیامبران مورد توفیق و عصمت الهی باشند و ریاضات و مراحلی را طی کنند اثبات کننده این نیست که آنان مقام نبوت و رسالت الهی را راسا اختیار و گزینش می کنند ،خود نگهداری و صیانت نفس و ریاضات و عبادات پیامبران همه مقدمه و معدات شایستگی چنین مقامی هستند لکن اینها غیر از گزینش و اختیار است ،و پیامبران پیش از نزول و انزال وحی از مقام رسالت خویش بیخبرند ،شما مطالعه وضعیت موسی کلیم الله را در قرآن بکنید ،موسی در میان قوم خویش است ،پس از ماجرای سهوی نزاع با قبطی می گریزد ،و حتی تا زمانی که با دختر شعیب نکاح می کند پیامبر نیست ،با همسر خویش خارج می شود :
      فَلَمَّا قَضى‏ مُوسَى الْأَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً قالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُون‏.القصص/29
      و چون موسى آن مدّت را به پايان رسانيد و همسرش را [همراه‏] برد، آتشى را از دور در كنار طور مشاهده كرد، به خانواده خود گفت: «[اينجا] بمانيد، كه من [از دور] آتشى ديدم، شايد خبرى از آن يا شعله‏ اى آتش برايتان بياورم، باشد كه خود را گرم كنيد.
      این آتش و نور وحی چه بود چیزی است که مشاهده و دریافت و اتصال موسی است و دیگران بیخبرند ،چرا همسر موسی آن نور و آتش را ندید؟ ظاهر این قضایا برای انسان های دیگر قصه است ،بقول برخی میتولوژی! اما واقعیت وحی را موحی الیه یعنی موسی می فهمد ،نور وحی موسی را جذب می کند و این جذب و انجذاب شروع وحی و آغاز نبوت است ،این اختیار موسی نیست ،موسی اختیار کننده نیست اختیار شونده است که مجذوب جذبه الهی می شود و می شود مامور :اذْهَبْ إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‏ .طه /24 به سوى فرعون برو كه او به سركشى برخاسته است‏.
      مقصود این است که مقام رسالت و نبوت مقام تفویضی و ماموریت الهی است و اصطفاء و جعل مقام و منصب نبوت مربوط به خدای جهان آفرین است برای تامین آنچه که غرض خلقت است و ارسال پیام ،وگرنه ممکن بود همه انسانها اختیار کنند که پیامبر باشند ،شاید نفس من و شما هم راغب باشد که پیامبر باشیم ،لکن ” اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَه”.
      پوزش از تصدیع

       
      • آقا مرتضی،

        1- من کجا گفتم سخنم نادرست است؟

        2- هنوز به قرآن نرسیده ایم . در آنجا خواهید دید که قرآن هم کلام است و کلام ساخته بشر است. پس قرآن ساخته بشر است که منظور ما از بشر در اینجا پیامبر است.
        شما بیش از حد به منطق صوری چسبیده اید. اگر منطق را رها کنید و به محتوای کلام بپردازید به شما قول می دهم هیچ کجای ادعای من نه با قرآن منافات دارد و نه از ارزش پیامبر می کاهد.

        موفق باشید

         
  15. با درود . آقای نوری زاد در قسمتی از متن آورده اید که آهای آخوندها با مردمِ این سرمین چه کرده اید ، جز کارنامه ای از چهره ی پژمرده و مکیده شده ی ایران ؟ حال نظر من هم مانند شما تقریباً همین است که بجز آدمیان کمتری که در این سرزمین کشور ما عاقل هستند و صبور ، این نظام افرادی بیشمار و حداکثری را در جامعه تربیت کرده ، اعم از خود رهبری و اصطبل نشین بهارستان و آخوند و روضه خوان و منبری و مذهبی و حزب الهی و … و یا غیر مذهبی و سکولار که متأسفانه همگی ” عصبیت مزاج ” و ” تند خو ” و ” یقه یکدیگر بگیر ” شده اند کمی به این جامعه ” صبوری ” تزریق نکرده اند . به قولی آن تعداد از افراد صبور ، در جامعه کنونی ما افراد همگی ” غمگین ” هستند و انقلاب افراد ” غمگین ” تربیت کرده است .

     
  16. با درود . آقای نوری زاد در قسمتی از متن آورده اید که آهای آخوندها با مردمِ این سرمین چه کرده اید ، جز کارنامه ای از چهره ی پژمرده و مکیده شده ی ایران ؟ حال نظر من هم مانند شما تقریباً همین است که بجز آدمیان کمتری که در این سرزمین کشور ما عاقل هستند و صبور ، این نظام افرادی بیشمار و حداکثری را در جامعه تربیت کرده ، اعم از خود رهبری و اصطبل نشین بهارستان و آخوند و روضه خوان و منبری و مذهبی و حزب الهی و … و یا غیر مذهبی و سکولار که متأسفانه همگی ” عصبیت مزاج ” و ” تند خو ” و ” یقه یکدیگر بگیر ” شده اند کمی به این جامعه ” صبوری ” تزریق نکرده اند . به قولی آن تعداد از افراد صبور ، در جامعه کنونی ما افراد همگی ” غمگین ” هستند و انقلاب افراد ” غمگین ” تربیت کرده ایت .

     
  17. فرمانده سپاه پاسدارا:همه تحولات خاور میانه زمینه ساز ظهور امام زمان است .
    اقای فرمانده با اشوبهایی که در منطقه براه انداختید تا امام زمان ظهور کند مبارک شما ورهبر عزیزتان باشد. استدعا دارم اینقدر با شعور مردم بازی نکنید که یک ذره به ان اعتقاد داشتید مرتکب این همه جنایت نمیشدید . مطمین باشید حنای شما دیگر رنگی ندارد به شعور مردم احترام بگذارید .ان نمانده این هم نخواهد ماند تمام حرفها واعمالتان درکارنامه شما ثبت میشود بترسید از روزی که در حضور همین مردم که اعتقادی به شعورشان ندارید بازگشایی شود. ممنون

     
  18. یکی از کرامات مقام عالی سلطنت اقای خامنه ای این است که همه را متعلق به خود و ملک خود میداند و مردم را جز سگ و خر و خوک نمیپندارد و نیز برای انها حتی حقوق حیوانی نیز متصور نمیداند و همه مردم ایران را جز سنگ استرجا خود نمیداند ولی هرگاه نیاز دارا تا از این ابزار استفاده کند میشود استاد کلام و دم از حق الناس میزند چیزی که اصلا در مخیله اش هم برای احدی قائل نیست که این امر را میتوان از عملکرد کثافت خانه قضائی و ملیجک درباری گماشته شده بر ان اظهر و من الشمس است یا عملکر شورای نگهبان سلطنتش که همه حتی جرات فکر بغیر از دسورات ایشان را به مخیله راه نمیدهند البته اگر در سر انها چیزی بنام عقل و خدا خواهی و دینداری وجود خارجی داشته باشد حالا ایشان این کرامتشان بروز کرده و به انها که در حد حیوان نیز برای ایشان امیت ندارند دستور میدهد بیائید و من را تائید کنید ولی خوب بدانید اثری حتی از کسی که فکر کند شاید انسانی در این جامعه وجود داشته باشد هم بعنوان کاندید وجود نخ.واهد داشت ادم باید به قذافی و چائوشسکو و کاسترو و رهبر کره شمالی غبطه بخورد که انها حداقل ادعای دین نداشتند البته از کرامات ایشان نیز بسیار است از جمله استفاده از دین و…… بعنوان سنگ استرجا ایشان قطعا نشانه یک اخوند واقعی است

     
  19. اگر این فاحشه گری نیست بفرمایید جناب آخوند چیست؟

    درآمد میلیونی “دلالان صیغه”

    از طریق یک سایت به دفتر این دلال صیغه در حوالی خیابان جمالزاده آمدم. آلبوم عکسی به من نشان می‌دهد و به هرکدام که می‌رسم، توضیحات خودش را می‌دهد. هر عکس قیمت خودش را دارد.

    به او می‌گویم یک قیمت میانگین بده تا یک آمار کلی داشته باشم. پاسخ می‌دهد: از ۴۰ هزار تومان شروع می‌شود تا ۳۰۰ هزار تومان برای هر ساعت.

    البته موضوع جالب، حق معرفی است که او می‌گیرد: من درصدی کار نمی‌کنم. برای هرکدام از این‌ها‌، دفتر حق‌الزحمه‌ای تعیین کرده از ۱۰ هزار تومان تا ۱۰۰ هزار تومان. مبلغ قابل توجهی است؛ به غیر از من چند نفر دیگر هم نشسته‌اند، ولی خبری از بانوان محترم نیست. طبق روال شما یک نفر را انتخاب می‌کنید و مبلغش را دلال محترم می‌گیرد و بعد شما را برای جاری‌ کردن صیغه به جای دیگری معرفی می‌کند که همسر موقتتان را آنجا ملاقات می‌کنید………………….
    ……………….

    از آقای «الف» می‌پرسم اگر مدت بیشتری بخواهم، چه مبلغی را باید پرداخت کنم. می‌گوید: آنوقت ماهیانه باید حساب کنید؛ از یک میلیون تومان هست تا پنج میلیون تومان؛ حق دفتر هم از ۵۰۰ هزار تومان تا یک میلیون تومان متغیر است.

    عجله دارد یا کسی را انتخاب کنم یا دفتر را ترک کنم؛ تلفن دفتر دائماً زنگ می‌خورد و او آدرس یا اطلاعات می‌دهد. از او با حالت شوخی می‌پرسم که ماهیانه چقدر درآمد دارد. پاسخ می‌دهد: زیاد نیست! دردسرش زیاد است، ولی ماهی بالای ۱۰ میلیون تومان برایم درآمد دارد. الان حدود چهار سال است که این‌ کار را انجام می‌دهم………………………….

    http://news.gooya.com/society/archives/207149.php

     
    • اینگونه گزارشات فرضا اگر مبالغه آمیز نباشد و صحیح باشد مربوط می شود به عملکرد و رفتار اشخاص نه خود قانون نکاح موقت ،نکاح موقت با شرائطی که برای آن هست قانونا و شرعا یک نکاح است با لوازم آن ،مثل الحاق فرزند و وجوب نفقه او ،و تعیین مهریه ،حتی مطابق برخی فتواها شرط توارث نیز در آن وجود دارد ،بنابر این ما چیزی بنام “صیغه” که حرفی است عوامانه نداریم ،صیغه هم در نکاح دائم لازم است و هم در نکاح موقت ،تفاوت عمده نکاح موقت و دائم در مدت دار بودن این نکاح است و در عدم لزوم نفقه ،و نکاح موقت می تواند دارای مدت کوتاه یا چندین و چند ساله باشد و شرط عمده آن تراضی و توافق طرفین است ،یعنی تحقق این نکاح موکول برضایت زن و رضایت مرد است ،و هیچ کس نمی تواند شرعا و قانونا زنی یا مردی را بنکاح کوتاه مدت یا بلند مدت مجبور کند ،هر زن و مردی در شرائط آن باشند نکاح می کنند و هرکس در شرائط دیگری است نکاح دائم می کند ،این ربطی به فحشاء ندارد ،ازدواج بر دو قسم است :دائم و موقت و هرکدام شرائط و لوازمی دارند و باید ثبت قانونی هم شوند ،چیزی که مایه تعجب است این است که منکران ادیان و احکام ادیان از قبیل کامنت گذار فوق ،یک قسم نکاح تابع شرائط خاص و ضرورت ها را فحشاء دانسته آنرا تقبیح می کنند ،در عین حال بادعای آزادی انسانها و حقوق ذاتی بشری و حق انتخاب ،به فحشاء و روابط خارج از چهار چوبه ازدواج قانونی تحت عنوان “بوی فرند” و “گرل فرند”نه که اشکالی ندارند بلکه آنرا از آثار تمدن و حقوق بشر و آزادی انتخاب می دانند! بقول حاجی نوریزاد و از قول جوونها:این قضاوت های بشر دوستانه ات تو حلقم!

       
  20. آخونده سواره تاکسی میشه. بغل دستش یه خانمه بوده که سی تا النگو به دست داشته. آخونده میگه خانم این النگو ها یه دونه ش هم برای زیبایی کفایت میکنه.. بقیه اش رو بده به فقیر بیچاره ها…..خانمه جواب میده حاج آقا، این عمامه ای که پیچیدی به سرت، یه دورش هم برای اینکه بفهمند آخوندی کفایت میکنه … بقیه اش رو تکه تکه کن بده چند تا بچه پوشک استفاده کنن… والا به خدا . جناب نوری زاد آخوند خوب ، آخونده مرده هست . خلاص

     
  21. فرماندهک سپاهک: همه تحولات خاورمیانه زمینه‌ساز ظهور امام زمان است.
    – ببینین اوضاع چه قده خرابه که یارو به این جفنگیات گفتن افتاده.

     
  22. * به نقل از سایت ایران وایر
    نویسنده: رضا حقیقت نژاد
    حزب اعتدال و توسعه و پای لنگ حسن روحانی.
    خلاصه مطلب: اعتدال معتدالی ها، اصلاح طلبا و کارگزاران … (سه نقطه از مش قاسم) گیجه گرفتن که چه جوری شیره به سر ملت بمالن که رای بگیرن و برن توی اون طویله. گیرم که وارد اون طویله هم شدن، چه گلی به سر ما میخواهید بزنن که توی این ۳۷ ساله نزدن؟ به کدوم تپه میخوان … (سه نقطه از مش قاسم) که تا به حال … (سه نقطه از مش قاسم)؟

     
  23. درود بر جناب نوری زاد و دیگر عزیزان؛

    * نقدی بر قانون اساسی جمهوری اسلامی و همچنین مجریان قانون اساسی
    * نقد اصل 12 و 13

    – اصل ۱۲
    “دین رسمی ایران، اسلام و مذهب جعفری اثنی‌عشری است و این اصل الی‏ الابد غیر قابل تغییر است و مذاهب دیگر اسلامی اعم از حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی و زیدی دارای احترام کامل هستند و پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی، طبق فقه خودشان آزادند و در تعلیم و تربیت دینی و احوال شخصیه (ازدواج، طلاق، ارث و وصیت) و دعاوی مربوط به آن در دادگاه‏ها رسمیت دارند و در هر منطقه‏ ای که پیروان هر یک از این مذاهب اکثریت داشته باشند، مقررات محلی در حدود اختیارات شوراها بر طبق آن مذهب خواهد بود، با حفظ حقوق پیروان سایر مذاهب.”

    – اصل ۱۳ رسمیت اقلیت‌ها
    “ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی تنها اقلیتهای دینی شناخته می‏شوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آیین خود عمل می‌کنند.

    “الی الابد غیر قابل تغییر است!”.
    چگونه میشود که یک جمله با پایانی اینچنین، میشود سرآغاز یکی از اصول قانون اساسی؟!
    چگونه میشود که در یک اصل حقوقی و محدود به نوع نظام حاکم و رأی مردم، اینچنین در مورد ماندگاری الی الابد و غیر قابل تغییر بودن ( حال هر چیزی ) فتوا داد؟!
    مگر قانون گذاران حق نسخه پیچیدن برای نسلهای آینده از مردم ایران را دارند؟
    چه چیزی در این دنیای فانی الی الابد ماندگار بوده که مذهب جعفری اثنی عشری ماندگار باشد؟! من در صحبتهای پیشین خود اشاره کردم که چندین اصل از اصول قانون اساسی ربطی به ایران و مردم ایران ندارد و بیشتر جنبۀ شعارگونه، افراطی، ایدئولوژیک و جهان شمول دارد. علت آنهم تب و روحیۀ انقلابی! و توهمات ناشی از آن در نمایندگان مجلس خبرگان قانون اساسی در هنگام تدوین قانون بود و اینکه آنها خود را ناجیان دنیا میدانستند و اندیشه های خود را غالب بر تمام دنیا، این بود که حس برتری ایدئولوژیک بر آنها مستولی شد و خود را موظف به نسخه پیچی برای تمامی مسلمانان جهان دیدند. در این فقره هم که نسلهای تمامی دوران تا ابد در ایران مورد خطاب و تأکید آنها بوده! و نسخه اش را پیچیده اند!
    در مورد اینکه مذاهب چهار گانۀ اهل سنت را مورد خطاب قرار داده اند و به نوعی آنها را شهروند درجۀ دوم محسوب کردند و برای آنها تکلیف و حد و حدود معین کردند هم که برمیگردد به همان ایراد قبلی من که اینگونه اصول از قانون اساسی، نه اصل ملی و مربوط به مردم ایران بلکه اصولی ایدئولوژیک و مذهبی هستند که باید آنها را قانون اساسی شیعیان نامید و نه قانون اساسی کشور ایران. بسیاری از قوانینی از این دست که در بیشتر جوامع متمدن دنیا رایج است، تمام مردم یک کشور را همسان و همسنگ میدانند و هیچ تبعیضی (حداقل در قوانین ثبت شده ) برای آنها قائل نیستند ولی متأسفانه در این اصل به برتری شیعیان بر اهل سنت صحّه گذاشته شده و شیعیان به خود حق میدهند که برای اهل سنت در راستای انجام تمامی فعالیتهای اجتماعی و دینی خود شرح وظایف بدهند و در نحوۀ انجام آنها دخالت کنند.
    اگر از منظر دین اسلام به این اصل بنگریم بازهم اشکال دارد؛ در کجای کتاب آسمانیِ مسلمانان آیه ای می توان یافت که نشان از برتری و رجحان شیعیان بر اهل سنت باشد. اگر خداوند آنها یکی یست و کتابشان و پیامبرشان هم یکی، پس این تبعیض برای چیست؟ اگر تقسیم بندی و جناح بندی و مذهب سازی کار دست بشر است و ربطی به خداوند ندارد، پس خالی از اشکال نیست و نباید قوانین یک کشور بر مبنای شبهات و اشکالات یا برتری خواهی و یا بدتر از آن، عناد مذهبی یک گروه اکثریت بر دیگر اقلیتها استوار باشد و ضمینه ساز دامن زدن به اختلافات بشود.
    اشکال دیگری که بر این اصل وارد است اینست که قانون گذاران قانون اساسی کشور را در مرتبۀ دوم اهمیت میدانند و با توجه به این نسخه ای که برای اهل سنت پیچیده اند، آب پاکی را هم روی دست تمام شیعیان ساکن در ایران میریزند که تمامی آنها هم باید بالاجبار اول مطیع قوانین شریعت اسلام و مذهب شیعه باشند و سپس قانون اساسی ( حاکمان تا امروز نشان داده اند که از تمامی اصول قانون اساسی تنها همان اصل هایی که رنگ و لعاب دینی و مذهبی دارد را اجرا کرده اند و مابقی را بدون استفاده رها کرده اند همانند اجناس پشت یک ویترین شیشه ای و پلمپ شده که تنها برای نمایش زیبایی، جلب توجه و استناد کاربرد دارد )
    اگر قرار است ایران متعلق به تمام ایرانیان باشد پس باید قوانین آن کشور همگانی و بدور از گرایشات دینی، مذهبی، نژادی و قبیله ای باشد که مربوط به احوالات شخصی ست. باید پرسید با توجه به این اصولی از قانون اساسی که تا امروز به عنوان یک فرد از مردم ایران مورد نقد قرار داده ام هدف از تدوین قانون اساسی چه بوده؟ آنچنان که تا امروز بر من هویدا گشته هدف از تدوین قانون اساسی فخر فروشی شعارگونه و بیمارگونۀ حکومت تشیّع بوده و توهّم جهانی سازی اسلام، آنهم از نوع جعفری اثنی عشری و آماده سازی مقدمات ظهور آن غایب الی الابد!؛ از اصل یک تا همین اصل را اگر مرور کنیم متوجه میشویم که تنها همّ و غمّ تدوینگران قانون اساسی، ترویج اسلام آخوندی و گرایشات دینی، مذهبی و قومی بوده و بس. آنها نه به عنوان یک ایرانی بلکه با تفکر و تعهد یک مسلمان شیعۀ آخوندِ درباری ( آنهم نه از نسل ظلم ستیز و آزادیخواهش که در گذشته بوده ) قوانینی از این دست را تدوین کردند.
    حاکمان بحق نشان دادند که برای شناخت واقعی هر کس حتی آنکه ادعای پیامبری و نمایندگی خداوند را میکند کافیست که به او قدرت دهی. اینگونه حاکمان بسیار بدتر هستند چرا که خود را نمایندۀ خدا و معصوم میدانند که مبرّا از خطا و لغزش هستند.
    – اصل 13 نیز به نوعی کامل کنندۀ اصل 12به همراه محدودیتها، مرز بندی ها و تعیین تکلیف های آن است البته خارج از حلقۀ دین اسلام و برای دیگر ادیان. همین که فقط فعالیتهای 3 دین مشخص شده را مجاز دانسته اند خود به نوعی اعمال محدودیت و همچنین دخالت در امور شخصی افراد است.
    از آنجا که در این اصل از عبارت اقلیّت استفاده شده لازم میدانم توضیحاتی در مورد این واژه بدهم :
    یک تعریف ساده از “اقلیّت” اینگونه است که : « اقلیّت گروهی از افراد جامعه می باشند که در خصوصیات نژادی، مذهبی یا زبانی با خصوصیات نژادی، مذهبی یا زبانی گروه اکثریت موافقت نداشته باشند.» البته هنوز به دلیل اختلاف نظر حقوقی موجود بین کشورها تعریف کامل و جامعی از اقلیّت وجود ندارد، از جمله بهترین تعریف های “اقلیّت”، تعریف “کاپوتورتی Capotoriti” است که می گوید:
    « اقلیّت عبارت است از گروهی که در حاکمیت شرکت نداشته، از نظر تعداد، کمتر از بقیه جمعیت کشور باشند و اعضای آن، در عین حال که تبعه آن کشورند، ویژگی های قومی، مذهبی یا زبانی شان با سایر جمعیت کشور تفاوت دارد و دارای نوعی حس وحدت منافع و همبستگی در جهت حفظ فرهنگ، آداب و رسوم، مذهب یا زبان خود هستند.»
    بر اساس این تعریف، هر جا این عناصر در گروهی گرد آمد، آن گروه، از نظر حقوق بین الملل، اقلیّت محسوب می گردد و صدق اقلیّت منوط به شناسایی دولت ها نمی باشد. نکتۀ مهم دیگر این است که اقلیّت در فقه اسلامی با اقلیّت در حقوق، متفاوت است. در فقه اسلامی، اقلیّت زبانی یا نژادی نداریم؛ زیرا در اسلام، نژاد و زبان باعث برتری و امتیاز نمی گردد.
    اقلیّت مطرح شده در اسلام، تنها اقلیت دینی است که بر دو قسم است:
    1- اهل کتاب، که عبارتند از یهودیان ، مسیحیان و زرتشتیان
    2- ادیان و مذاهبی دیگر که از نظر اسلام، اعتبار ندارند.
    در ایران اسلامی میان “اقلیت فقهی” با “اقلیت حقوقی” نسبت عموم و خصوص مِن وجه برقرار است. (این نسبت میان دو مفهومی برقرار است که در برخی مصادیق همپوشانی و اشتراک دارند، ولی هر یک دارای مصادیقی است که به خود آن اختصاص دارد) مثالی بیاورم: مسلمانان غیر ایرانی از نظر حقوق، بیگانه و اقلیت محسوب می شوند، اما از نظر فقه، اقلیت نیستند؛ اما کلیمیان ایرانی از دید فقهی اقلیت محسوب می شوند ولی از دید حقوقی اقلیت نیستند.
    در ایران طی سالهای پس از انقلاب و با توجه به عملکرد حاکمانِ از تبار آخوند و آیت اله، قوانین و اصول فقهی ارجح هستند بر قوانین و اصول حقوقی پس میتوان نتیجه گرفت که از نظر فقهی کسی که هفت پشتش ایرانی ست ولی به واسطۀ اینکه به دینی غیر از اسلام معتقد است میشود اقلیت ولی یک مسلمان خارجی مقیم “بورکینا فاسو” از نظر فقهی اقلیت محسوب نمیشود!
    هر چه بلا تا امروز بر سر ما مردم ایران نازل شده از همین تفاوت دیدگاه فقهی و حقوقی ست که در بسیاری از شعون زندگی ما جاری و ساری ست، همین تفاوت در تعریف اقلیت بسیاری از سیاستهای داخلی و خارجی را با خطر جدی روبرو ساخته. یکی از همین نوع سیاستهای غلط توجه به اکثریت مسلمان خارج از مرزهای ایران (البته آندسته که منافع حاکمان را تأمین میکنند و حقوق بگیر آنها هستند) و بی توجهی به اقلیت های دینی ایرانی مانند کلیمیان، مسیحیان و زرتشتیان. و یا بی توجهی به اقلیتهای قومی و نژادی مسلمان ولی از نوع دیگرش و نه شیعۀ اثنی عشری! و …

    البته حاکمان بدلیل مشغلۀ زیاد و حوصلۀ کم ! برای خود تعریف ساده و روشنی از اقلیت و اکثریت دارند و تمامی سیاستهای خود را بر طبق این تعریف بکار می گیرند:
    « اکثریت یعنی همان اقلیت خودی یا خودی ها » حال از هر دین و نژاد و قومیتی میخواهند باشند و « اقلّیت یعنی همان اکثریت غیرخودی » حتی اگر مسلمان و شیعۀ اثنی عشری باشند.
    این بازی با واژه ها و مصادیق فقهی و حقوقی یکی از شگردهای حاکمان در مواجهه با مسائل مختلف در امور کشور داری بوده و هست؛ آنها همیشه فقط منافع حکومت و گروه خود یا “منافع نظام” را در نظر میگیرند و نه منافع مردم یا “منافع ملی” را. آنچه واضح است اینست که حاکمان اسلامی در ایران همیشه حامی و مشوّق محدودیت بوده اند و با توسّل به این محدودیتهای فقهی و حقوقی با چاشنی انواع لطایف الحیل تا امروز مردم ایران را منزوی و تحت کنترل خود قرار داده اند. حالا خوانندگان متوجه پیچیدگی های حقوقی و فقهی این واژه شده اند و این پیچیدگی حداقل برای حاکمان ما بسیار خوش آیند بوده و هست.

    سخن پایانی اینکه اگر به اصل 12 و 13 از دیدگاه فقهی و حکومت شیعه مذهب بنگریم میتوان آنرا یک اصل مبتنی بر همزیستی مسالمت آمیز و بدور از تعصب و تجاهل مذهبی دانست و به آن نظر مثبت داشت. اگر به این دو اصل از نظر حقوق انسانی بنگریم متوجه بسیاری از نقصان و کمبودهای ناشی از بکارگیری روشهای حکومتی مستبدانه و اقتدارگرایانه و همچنین زیاده رویهای مرتجعانه میشویم و به آن رأی منفی میدهیم.
    اصول قانون اساسی یک کشور از آنجا که قوانین بشری ست باید مبتنی بر احترام به حقوق تمام مردم آن کشور، همخوان با قوانین حقوق بشری جامعۀ جهانی و بدور از ملاحظات دینی، نژادی و قومی قبیله ای باشد و نه تکرار یک سری قوانین شریعت دینی، مذهبی و فرقه گرایانه که از یک طرف مردم یک کشور را ملزم به داشتن مذهبی الی الابد بداند و از طرف دیگر برای ادیان و مذاهب دیگر نسخه بپیچد و تعیین تکلیف کند./

    پایان نقد اصل دوازدهم و سیزدهم قانون اساسی
    مرا از راهنمایی ها و همراهی خود محروم نکنید. با سپاس
    بدرود

     
  24. منصورخان گرامی،

    شما بطورسربسته به مخالفان شرکت درانتخابات پیش رو اشاره کرده وسخن ازاصلاح طلبان به میان آورده اید و اینکه امکان دارد مردم به بسیاری ازآنها رأی بدهند. من هم از شما سوآل میکنم به ما توضیح دهید که اصلاح طلبان میخواهند چه چیزی را اصلاح کنند؟ منظور ازطرح چنین سوآلی آنست که پیش از شرکت در انتخابات ورأی دادن به نامزدهای اصلاح طلبان، متوجه باشیم که سوابق و گذشتۀ اینها چیست واصلاح طلبان چه برنامه هائی را میخواهند به مرحلۀ عمل درآورند. حتماً متوجه هستید که واژه ها با عمل ارتباط ناگسستنی دارند.
    آیا مقصود شما از مطرح کردن اصلاح طلبان همانهائی هستند که درمجلس ششم حضورداشتند و رهبر عالیقدرشان نیز به مدت 8 سال بر اریکۀ ریاست جمهوری جلوس فرموده بود؟ این جمع مگرهمانهائی نیستند که سالیان دراز درمقامهای مهم کشوری حضورداشته و از جیک وبوک همۀ اسرار پنهان بدکاریهای این رژیم بخوبی آگاهی داشته و هیچگاه در اطلاع رسانی به مردم پیشگام نشده و هیچگونه واکنشی درمقابل آنها بخرج نداده اند؟

    در این رژیم، اصولگرا و محافظه کار و اصلاح طلب و غیره…همه باهم دست دریک کاسه اند. همه باهم مشغول غارت وچپاول هستی ملت ومملکت هستند. هیچ کدام ازاینها در غم مردم نیست. اینها درصحنه حضوردارند تاهرچه زودتر بارِ خود را به بندند وبروند. کی دیده اید که اینها در صف ملت درآمده و از حقوق پایمال شدۀ آن دفاع کنند؟ مگر همین آقای روحانی از ابتدای این نظام ولائی در پستهای مهم مملکتی حضورنداشته و نمیدانسته که جمعی دارند اموال مردم وکشور را به یغما میبرند؟ حالا این شخص با بدست گرفتن یک کلید پلاستیکی آمده است تا از منافع مردم وکشوردفاع کرده و حقوق حقۀ مردم را به آنان بازگرداند؟ آیا این یک دهن کجی به مردم نیست؟ این هم مثل خاتمی آمده است تا نظام ولائی را حفظ کند و در خطابۀ اخیرش به این نقش خود بوضوح اذعان کرد. مگر جناب خاتمی سالها درمقامهای مهم کشوری حضورنداشته و بی خبر ازچپاول اموال ملت و پایمالی حقوق مردم بوده است؟ حالا رفسنجانی را رسانه های نظام درمقابل خامنه ای قرارداده اند و ماهم دلخوشیم که بالأخره اکبرآقا به “جهاد اکبر” دست خواهد زد و خامنه ای را با فن یکدست ویک پا خاک کرده وکُنده اش را خواهد کشید؟! اما اکبر آقا بیشتر ازحقوق مردم در اندیشۀ حفاظت از سرمایه های ارزی خود درینگه دنیا وکانادا و اروپا و اقیانوسیه است. آمده اند و میرحسین وکروبی را همچون دو طفلان مسلم مظلوم وار درمقابل خامنه ای ودارودسته اش درمقابل دیدگان مردم به نمایش گذاشته اند!! انگار که این دو از اوّل شروع این بساط ولائی در متن حکومت حضور نداشته و درسال 88 از کرۀ مریخ آمده بودند تا مردم و مملکت را از بدکاریها نجات دهند. آخر کدام انسان باشعوریست که همچه داستان ساختگیِ مسخره و به این واضحی را باورکند؟ این دو در آب نمک خوابانده شده اند تا در روز مبادا برای حفظ رژیم ولائی وارد میدان شوند.

    کوتاه سخن آنکه افراد خردمند تحت تأثیر این بازیهای کودکانه قرارنگرفته ودرگیراین خیمه شب بازیها نمیشوند. موریانۀ فساد کلیۀ ارکان این نظام را جویده وخورده است، اصلاح طلبی و اصلاح طلبان جز بلوف چیز دیگری نیستند. دیگر آنکه هیچ خردمندی دنباله روی اکثریت نادان نمیشود. نمونۀ اکثریت نادان همان اکثریت پنجاه وهفتی است که چنین سرنوشت غم انگیزی را برایمان رقم زد. اگراکثریتی مایل است تا در مقابل دریافت یک گونی سیب زمینی رأی خودرابفروشد، پس نباید توقع خوراک بوقلمون در حکومت احمدی نژاد داشته باشد!!

     
  25. سلام بر نوریزاد- سرخپوست خوب سرخپوست مرده است

    آخوند خوب آخوند مرده است مثل منتظری-بهشتی-خویی-خمینی اول و دوم وسوم—- مطهری- نمر باقر النمر- طالقانی

     
  26. ۲۹۴ پناهجوی ایرانی همراه با سوریها و عراقیها سر از فقط یک شهر در آلمان (کلن) در آورده اند. نمیدونم کسی توی این حکومت این آمار رو میخونه یا نه. ولکن، اون دولت دزدان اسلامی که سر شون رو بگیری پاشون رو بگیری سر از اوروپا و امریکا در میارن برای آوردن سرمایه ایرانیان موفق هیچ حالیشون هست که اونایی که اینا دنبالشون میرن که پولشون رو بیارن ایران هم این خبرها رو میبینن و پیش خودشون لابد فکر میکنن واسه چی ما پولمون رو ببریم توی مملکتی که شهروندآش مثل سوریه و عراق فراری کشورهای دیگه هستن؟

     
  27. حاج اسمال کوثری، عضوک کمیسیونک بی امنیتی نآ ملی و بی سیاستی خارجیکی مجلسک شورای اسلامی (اووووووووووه عقده لقب داره یارو……..): ما در بازدیدهایمان از تأسیسات هسته‌ای، به دنبال ارزیابی میزان تحقق منویات مقام معظم رهبری هستیم.
    -چی میگی حاجی، منویات رهبرک شکر خوری بود که خورده شد با امضا و مشت پس … (سه نقطه از مش قاسم). تو هم هیچی و پوچی. با هزار تقلب بردنت توی اون طویله و حالا //////////// میکنی.

     
  28. ” سرنوشتِ ما و درختها ”

    درختها می‌میرند،

    عده‌ای عصا میشوند و دستی‌ میگیرند،

    عده‌ای تبر میشوند بر نسل خویش،

    عده‌ای کبریت میشوند برای سوزاندن تبار خود،

    عده‌ای تخته سیاه میشوند برای تعلیم اندیشه‌ها

    و

    عده‌ای منبر، برای پراکندن جهل و خرافات !

    ⭐️ ⭐️ ⭐️

    بر خلاف درختان که نقشی‌ در تعیین سرنوشت خود ندارند،

    در توان ماست که سرنوشتی بهتر از آنچه برایمان رقم زده اند، داشته باشیم 🙂

     
  29. سپاه با اون عر و تیزش ۲۴ ساعته آمریکایی رو آزاد کردن. اینا فقط قدرت مندیشون توی خیابونا با زدن زن و بچه مردمه. اون روزی که این ملت تصمیم بگیره که مسخره بازی حکومت اسلامی باید تموم بشه اینا هیچ و پوچ خواهند بود.

     
  30. مازیار وطن‌پرست

    آقای نوریزاد
    این نوشته را در ویلاگ سفارت سبز دیدم. تاریخ آن هم یکهفته پیش بود. گفتم شاید نخوانده‌باشید. مقاله‌ایست از احمد ملکی خطاب به هموطنان:

    «میدانیم که آقای محمدنوری زاد بیش از این درد و رنج و شکنجه دیده است که اکنون گوشه ای ازآنرا بر ملا کرده است و از این مرد بزرگ درخواست داریم که جزء به جزء تمامی اعمال ضد انسانی و شکنجه های شرم آوری که بر او و دیگر زندانیان سیاسی رفته است تماماً بیان کند که هر کلام این رنج نامه تیری است بر قلب حاکمان ستمگری که عاقبتی بهتر از صدام و قذافی نخواهند داشت. و این سخنان برگ های زرین تاریخ ایران خواهند ماند و عفریت و حاکم ظالم ایران خامنه ای را بیش از پیش رسوای عام و خاص خواهد ساخت.»

    http://thegreenembassy.com/2016/01/07/%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%85%D9%84%DA%A9%DB%8C-%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81%D8%AA%D8%8C-%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%AA%D8%8C-%D9%88%D8%AC%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/

     
  31. با سلامی مجدد به اقای نوریزاد وسایر دوستان .
    اقای نوریزاد قریب یک ساعت به این عکسی که در این پست گذاشتید نگاه کردم واشک ریختم .سوالی دارم از همه انسانیت . چقدر ازمال دنیا ویا پست مقام به شما بدهند تاقادر باشید روی زمین زانو بزنید وقلب یک انسان را نشانه بگیرید و با چه امتیازی حاضر خواهید شد امر قتل ده انسان رایکجا بدهید تا بزسد به صدها وهزازان چه خویی در یک انسان باید نهفته باشد که خیلی خونسرد قلب یک انسان مجروحی که میباست روی برانکارد وراهی بیمارستان باشد نشانه بگیرد . این تنها قلب انها نیست که نشانه رفته اند هرکدام باکوهی از ارزو هایشان به زیر خاک می روند. این موجودات (نتوانستم انسان خطابشان کنم ) ایا به خون جکر والدین وهمسری که حامی وتکیه گاهش و فرزندانی که سرپرست و نان اورشان از دست میدهند فکر کردهاند کودکان در کتابها میخوانند بابا نان داد …………..اورا کشتند نتونست نان بده و اونا بابای مرا کشتند تا نان اغشته به خون پدرم را به فرزندانشان بددهند وفرزندانشان بخوانند بابا نان داد

     
  32. با سلام به جناب نوریزاد و دیگر دوستان،

    در اینجا تقریبا همه دوستان از تحریم انتخابات صحبت میکنند در حالیکه بطور قریب به یقین اصلاح طلبان که همه میدانیم قادرند خیل عظیمی از مردم را به پای صندوق های رای بکشانند منتظرند تا نتایج صلاحیت ها مشخص شود که البته تعدادی اندک از اصلاح طلبان تائید خواهند شد و تبلیغات آغاز خواهد گردیدو در عین حال رهبر هم خط و ربط را داد که همین گورستان فعلی خبرگان و اسطبل شورای اسلامی را تائید کردند و در واقع سیستم به سمت عملی شدن منویات ایشان پیش خواهد رفت. سخنی که با آقای نوریزاد و دیگر دوستان در اینجا هست این است که اگر توان آن را دارید که در مقابل اصلاح طلبان ، مردم را تهییج کنید که در انتخابات شرکت نکنند چنان که حتی روحانی هم گوشی دستش بیاید در آنصورت حاکمیت هم خواهد فهمید که واقعا آن ممه احمدی نژاد را لولو برده. در غیر این صورت این گونه تحریم کردن ها با تحریم هائی که گروهی از اول انقلاب هیچگاه رای نداده اند تا نشان دهند درست می گفته اند هیچ تفاوتی ندارد واین حاکمیت هم از جایش تکان نخواهد خورد. دنیا هم یک هفته ای از انتخابات و مشارکت مردم سخن خواهد گفت و بعد همه چیز به روال عادیش باز می گردد و آب هم از آب تکان نمی خورد. پیشنهاد من این است که این انتخابات را به یک کمپین بزرگ تبدیل کنیم و در برگه های رای بنویسیم زندانیان سیاسی را آزاد کنید. یا همگی در برگه های رای بنویسیم: میر حسین موسوی. این کار اگر با مشارکتهای میلیونی همراه باشد حرکتی خواهد شد که به حاکمیت نشان خواهد داد که هنوز هستیم و حاکمیت نمی تواند خواب راحت داشته باشد. از طرفی هم دولت روحانی که آرا را شمارش میکند خواهد فهمید که معنای 9 دی چیست. این کمپین وقتی اثر گذار خواهد بود که همه یک چیز بنویسند.
    بیائید از این فرصت باقیمانده در جهت تشویق مردم استفاده کنیم.

    ——————

    سلام منصور گرامی
    من آیا در جایی نوشته ام که انتخابات را تحریم می کنم؟ هرگز. من همیشه گفته ام که شخصا در انتخابات شرکت نمی کنم و حتی شخصا آن را “هو” می کنم اما به کسانی که شرکت می کنند احترام می گذارم. قرار نیست که همه ی ما یکجور فکر بکنیم. نگاه من به روزی است که شرکت نکردن، از سرِ آگاهی صورت پذیرد. ما این جور شرکت نکردن را به سمت یک حرکت بزرگ ملی سوق خواهیم داد در آینده. اگر که بتوانیم.
    با احترام

    .

     
    • منصور گرامی و جناب نوریزاد

      با سلام ،بارها عرض شد که ایده کلی تحریم انتخابات در ایران ،واقعیت و تحقق عینی ندارد ،و کسانی که با الفاظ و عبارات گوناگون شداد و غلاظ تلاش می کنند ایده فردی تحقق تحریم کلی انتخابات را بکرسی بنشانند در اشتباهند ،البته سابقه گفتاری دوستمان منصور روشن است که طرفدار شرکت و تاثیر گذاری در انتخابات است و این نوشته هم در بیان همین ایده و هدف است ،من خود بارها گفته ام مساله نظارت استصوابی و اعمال سلیقه های شخصی شورای نگهبان بر خلاف روح قانون اساسی و تعبیر نظارت در آن است ،مع الاسف فضای اندیشه های حزبی و آزادی احزاب نیز هنوز نهادینه نشده است ،با اینکه در قانون اساسی و قوانین عادی به اینها تصریح شده است ،اهرم های قدرت نیز بیشتر در اختیار نهادها ی انتصابی است ،با همه اینها بنظر من انتخابات فرصت و روزنه خوبی برای چانه زنی و تلاش برای حرکت بیشتر بسوی دمکراسی و انتخابات کاملا آزاد و حرکت بسوی اصلاح ساختارهای قانونی و مهمتر از همه تلاش برای انتخاب افراد معتدلتر و عاقل تر و آگاهتر است ،بهرحال همه افرادی که از ذیل اهرم نظارت استصوابی عبور می کنند محافظه کار یا متعلق بجناح باصطلاح اصولگرا نیستند و درشتی و توهین به همه جناح ها و از جمله اصلاح طلبان نیز نتیجه ای جز خشونت طلبی و حرکات شعاری خاص در پی ندارد ،پس فی الجمله می توان در ایام انتخابات -بسبب فضای بازتر- در گفتارها و نوشته ها تلاشها برای حرکت بسوی اصلاحات ساختاری و مطالبات قانونی و نقد قانون را تشدید کرد و باصطلاح اگر حتی بد و بدتری هم وجود دارد باز بد را بر بدتر ترجیح داد ،شعار تحریم بطور فردی و شعار دادن های غلیظ در اینگونه فضاهای محدود آسان است ،اما مهم تلاش عملی آگاهانه برای پیشبرد روند دمکراتیزاسیون است ،افکار مالیخولیائی و توهم توطئه و سخنان شاعرانه ،بقول دوستمان منصور آبی را از آب تکان نخواهد داد ،بحث هایی مثل توهم توطئه ترجیح “غیر لولو خورخوره” بر “لولو خور خوره”! بحثهایی ایده آلیستی ،شعاری و شاعرانه است از سوی کسانی که در صددند یاس و درماندگی شخصی خویش را به دیگران تزریق کنند ،اینان با اینگونه لفاظی های محدود تاثیر گذاری خاصی بر فضای عمومی نخواهند داشت ،البته بنظر من هرکس شخصا آزاد است به همینکه جناب نوریزاد می گوید عمل کند یعنی انتخابات را تحریم نکند (برای اینکه اصلا تحریم در ایران کاربرد و تحقق عینی ندارد) در عین حال به تحلیل شخصی در انتخابات شرکت نکند ،خیلی واضح است که خود کسانی که بالفاظ و انحاء گوناگون سخن از تحریم یا رای ندادن می کنند بوضوح می دانند که اندیشه تحریم بدون مصداق و عینیت است،سابقه انتخابات های گذشته نیز کاملا بعکس تحلیل آنهاست،تحلیلی که فلسفه انتخابات در ایران را ترجیح “غیر لولو” بر “لولو” میداند و در عین حال انتخابات 76 را نقطه عطف میداند ،توجه نمی کند که در همان انتخابات نیز کاندیدای روشن نظام و نهادهای انتصابی ناطق نوری بود، آیا در آن انتخابات هم دوران امر بین لولو و غیر لولو بود؟! مسلما نه!برای اینکه لولو بودن امری نسبی و تفسیری و شخصی است ، در آن انتخابات مردم برنامه های سید محمد خاتمی را ترجیح دادند و این یک نقطه عطف بود ،بنظر من این روند ترجیح آگاهانه از آن زمان بواسطه رشد فکری مردم و خصوصا نسل جدید ملازم با رسانه های جدید ،سیکل رو به رشدی داشته است ،هرچند تا مطلوب اصلی یعنی انتخابات آزاد بمعنای واقعی هنوز فاصله هست ،در همین انتخابات 92 علیرغم اینکه عده زیادی بسبب وقایع اسف بار سال 88 از انتخابات قهر کردند ،در عین حال برخی دیگر نیز تاثیر گذاری و شرکت خویش اعمال کردند و کاندیدای مورد علاقه آنان (نسبت به افراد دیگر) هرچند با اقل مبنای دمکراسی یعنی نصف بعلاوه یک پیروز شد ،من می گویم ارزیابی ها باید نسبی و بین صفر و صد در نوسان باشد ،و منطق هایی مثل “همه یا هیچ” و ” فلسف بافی توهم ترجیح غیر لولو خور خوره بر لولو خور خوره “توهماتی دور از واقعیت است که برای صاحبان آنها نتیجه ای جز یاس و افسردگی در پی ندارد ،کسانی که انتخابات ایران را ریشخند کلی می کنند یک نظری کنند به وضعیت دمکراسی و کم و کیف انتخابات در کشورهای همسایه ،نمی خواهم بگویم با وجود نظارت استصوابی وضعیت مطلوب است اما ارزیابی باید مقایسه ای و نسبی باشد،اینکه کسانی دائم یک تصور صد در صدی از یک نظام ایده آل سکولار در ذهن خویش کنند و ماسوای آنرا بانواع و اقسام الفاظ و تعبیرات بکوبند و نفی کنند ره بجایی نخواهد برد ،ضمن اینکه در فرض عدم عینیت تحریم کلی انتخابات که امریست که در ایران عادتا استحاله وقوعی دارد ،کسانی که به دموکراسی معتقدند امابواسطه یاس شخصی یا فقدان تفکر عمل گرایانه نافع ، قصد شرکت در انتخابات ندارند و دیگران را هم بتحریم دعوت می کنند ،در واقع بر خلاف اقتضائات و فلسفه دمکراسی حرکت می کنند.مجموعه این تحلیل به این نتیجه می رسد که: در جامعه ایران، راهبرد مفیدی جز رفورم و اصلاح طلبی واقع بینانه از طریق تاثیر گذاری قانونی در فضاهای عمومی و در فرصت های انتخابات وجود ندارد ،و دیگر اینکه: هر فردی می تواند روی استدلال های شخصی در مورد شرکت یا عدم شرکت خویش در انتخابات و نحوه کنش خود در فضای انتخابات تصمیم گیری کند ،اما در فضایی غیر حزبی دعوت به تحریم کلی انتخابات آب در هاون کوفتن است و بقول دوستمان :آب از آب تکان نخواهد خورد.

       
    • جناب نوریزاد،

      یک فعال مدنی تنها زمانی در انتخابات شرکت نمی کند که آنرا تحریم کرده باشد. ما یا می خواهیم در قالب همین جمهوری اسلامی انتخابات آزاد داشته باشیم که در اینصورت باید بطور شفاف بگوئیم که انتخابات آزاد از نظر ما چگونه باید باشد که در آن شرکت کنیم، نه یک بار و نه صد بار، آنقدر باید گفت تا صدا شنیده شود. یا اینکه اصلا جمهوری اسلامی را نمی خواهیم که در آنصورت هم باید مشخص کنیم به جای جمهوری اسلامی دقیقا چه می خواهیم. در حقیقت منظور من وضوح ، شفافیت و جامع الاطراف بودن هدف است.
      امروز مخالفان شرکت در انتخابات می گویند که فردای انتخابات خامنه ای خواهد گفت این جمعیت برای تائید جمهوری اسلامی رای دادند. این استدلال به همان اندازه کم وزن است که رهبری آقای خامنه ای که بر مبنای انجام عکس هر آنچیزی است که در رسانه های غربی گفته می شود. اگر دقت کرده باشید همه رهنمود های آقای خامنه ای با توجه به اخبار و گزارش های رسانه های غربی است . هر چه که آنها می گویند خامنه ای برعکسش عمل می کند و این شیوه رهبری ایشان بوده است تا کنون.

       
    • شما بری و رای بدی به میر حسین یا امام زمون اونا میخونن واسه هرکی دلشون بخواد. شرکت نکردن در این مضحکه که اینا اسمش رو گذاشتن انتخابات حد اقل نشون میده که ماها دیگه توی این بازی کثیف شرکت نمیکنیم.

       
    • جناب منصور اینکه ما برویم پای صندوق رای صرفنظر از آنکه روی برگه چه بنویسیم برای فیلمبرداری و سپس تبلیغات و بهره برداری از آن برای نظام کافیست بعدا آنها بلدند برگه ها را چگونه بخوانند.

       
    • جناب منصور
      نیازی نیست به حاکمیت چیزی را نشان بدهید آنها بهتر از من و شما 9 دی یا اصلاح طلبان را درک میکنند، به همین علت نه رفراندوم بر گزار می کنند نه اصلاح طلبان را قلع و قمع، همین جناب نوری زاد مختصری به همین رییس جمهور فعلی امید داشت ،علیرغم اینکه ما می گفتیم چاقو دسته اش را نمی برد، ولی می بینید ایشان هم به حق امیدشان را از این اصلاح طلبان دروغین برداشته اند. جای بسیار تعجب است که بعد از اینهمه دروغ شما و همفکرانی مثل شما می خواهید به حاکمیت با تعداد بالای شرکت کننده در انتخابات نشان دهید که اکثریت مردم با آنها مخالفند!!! واقعا چه منطقی ، نتیجه پیشنهاد نا عاقلانه شما اینست که رای غیر کاندید را ،آمارش بصورت آرای ماخوذه باطله تلقی شده وهیچکس نمی فهمد مثلا چند میلیون به موسوی رای داده اند و سپس در ستاد وزارت کشور با یک مهندسی ساده هر آنچه که بخواهند آمار می دهند، دوست عزیز تمام سیاستمداران کشورهای دیگر هم نظام ایران را می شناسند بهتر از من و شما و حتی خود حاکمیت و الا اجازه نمی دادند بیش از یک دهه در خفا برنامه اتمی جلو برود و فقط با تحریم ،خیلی ساده دیگر هیچ حرفی از حق مسلم و کودکان شعار دهنده نیست.
      عزیز من اینها فقط برای ماندگاری باید به قدرتهای جهانی نشان بدهند که با هر شامورتی بازی هنوز میتوانند تعداد زیادی از مردم این کشور را اغفال کنند و این رمز بقا است حالا شما برو به عملکرد اصلاح طلبان دلخوش باش ببینیم تا چند سال دیگر این ملت با این روشنفکران اصلاح طلب خیانت پیشه می توانند دوام بیاورند،شما هنوز فرق ساختار یک سیستم و افراد آن سیستم را بدرستی متوجه نشده اید ، اگر گاندی را هم در چنین ساختاری قرار دهید یا همین که اینها هستند می شود و یا کشته و یا مستعفی، راه دیگر ندارد. دلخوش به این موسوی و کروبی و اصلاح طلبانی ازقبیل مهاجرانی و خاتمی و حسن آقا هر دو تاشون نباشید از اینها آبی برای خودشون چرا ولی برای ملت دریغ از حتی یک درجه فارنهایت ،گرم نخواهد شد.
      به امید هوشمندی بیشتر

       
      • نوشته شما را به شوق دیدن یک راه حل خواندم ولی چیزی نصیبم نشد.
        حرف های قشنگ دردی دوا نمی کنند. راه حل عملی ارائه کنید.
        اگر آراء باطله را کسی نمیخواند مطمئن باشید هیچ کس هم نخواهد فهمید که شما و چند میلیون دیگر در انتخابات شرکت نکردید. باور کنید اگر فقط دو میلیون نفر هم در انتخابات شرکت کنند این جمهوری اسلامی را ککی نخواهد گزید. نیویورک تایمز با ده میلیون دلار و بی بی سی با پنج میلیون دلار هر چه جمهوری اسلامی بخواهد می نویسد و پخش میکند.

         
    • منصور گرامی درود برشما ودیگر دوستان. خدمت شما بزرگواران عارضم که فکر نکنید شیخ کلید ساز را شما اصلاح طلبان انتخاب کردید مطمین باشید که سیاستهای نظام ایجاب میکرد بعد از هشت سال عوعو کردن احمدی نژاد برای قدرتهای جهانی که منجر به تحریم نفت گردیداتخاذ تصمیمی ملایم همراه با گفتگو وتعامل با جهانیان سر لوحه نظام اخوندی قرار بگیرد نشانه اش هم سال نرمش قهرمانانه ایست که جناب خامنه ای پیش از انتخاب حسن کلید ساز برای تصمیم گیران پشت پرده چراغش را روشن کرد تا امثال من وشما خیال کنیم با اراده ما روحانی از صندوقها بیرون امد در حالی که تصمیمش بیش از یکسال قبل گرفته شده بود .پس بازهم عرض میکنم نوشته شما بر روی کاغذ به مراتب از ان چیزی که فکر میکنید بی تاثیرتر وبی ارزشتر است از سوی نظام ولایی

       
  33. ایشان در علمشان استاد هستند

    https://www.youtube.com/watch?v=QjKMKFvNC-c

     
  34. مازیار وطن‌پرست

    شرط شرکت در انتخابات:
    لغو نظارت استصوابی شورای نگهبان

    تعدادی از فعالان سیاسی و مدنی و استادان دانشگاه در ایران و خارج از کشور روز دوشنبه ۲۱ دی در فراخوانی، خواهان لغو نظارت استصوابی شورای نگهبان شدند.

    همزمان حسین انصاری راد، رییس کمیسیون اصل نود مجلس ششم نیز در نامه‌ای خطاب به رهبر جمهوری اسلامی، تفسیر شورای نگهبان از نظارت را خلاف نظر قانونگذار عنوان کرد.
    http://www.radiofarda.com/content/f4_iranian_political_activists_call_remove_guardian_election/27484033.html

     
  35. این مادر که چند سال پیش فیلمش در همین سایت پخش شد شش فرزندش اعدام شده. در قاموس انسانیت یک مادر چه گناهی باید مرتکب شده باشد تا مستحق چنین مجازاتی گردد؟؟ فرزندان این مادر حتی کافر نبودند که به توصیه آیات قران برای قلع و قمع کفار حربی کشته شوند. پس به کدامین گناه؟

    http://www.nurizad.info/blog/21353

     
    • مادر بهکیش ها که همین یکی دو هفته پیش غریبانه درگذشت. من معتقدم اگر قیامتی باشد، پای همه ی ما و بخصوص آخوندها سر این قضیه گیر است. نمی دانستم آقای نوری زاد سه سال پیش فیلمی از این مادر پخش کرده بود. حق یاورت

       
  36. با عرض سلام و ارزوی توفیق همه عزیزان
    ۱-مدتیست اقای دانشجو غیبت دارند هر جا هستند بسلامت باشند باخبر سلامتیشان دوستدارانش را خوشحال کنند ممنون
    ۲-نمدونم من درست معنی اپوزسیون را درک نکردم یا دوستانی که در خارج از کشور فعالییت میکنند اپوزسیون نظام نیستند واپوزسیون اپوزسیونها هستند دایم درحال تخریب -تهمت و افشاگری با ادبیاتی زشت زننده نسبت بیکدیگرهستند وهدف اصلی را فراموش کرده اند البته نقش اطلاعات هم بی تاثیر نبوده با نفوذ خودش خیلی از مسیر هارا عوض کرد ولی این حضرات که با .سوادهای ما بودند چرا بازیچه شدند ؟. عینا همین روش بعد از انقلاب شوروی اتفاق افتاد ناراضیانی که در کشورها اروپایی پخش شده بودند کاک ب معمورانش به ذاخل کروها نفوذ داد تا هم از فغالییت انها باخبر باشد وهم با دستورالعمل های لازم مسیر و فعالییت انها را کنترل کنند . متاسفانه دیگه برای من قابل تشخیص نیست کی راست میگه کی نفوذیه بکدامشان میشه اعتماد کرد . ازار دهنده است به همشون مذنونانه نگاه کرد. پیروز سر فراز باشید.

     
  37. خوب چیست ؟ برای شناختن خوبی بد را باید دانست و بد چیست ؟
    فهم مغز را شخم می زند و کلمات را در آن می کارد، وفکر ، کلمات را با خرد پرورش می دهد و معانی را می سازد .
    جهان در تسلسل و وابسته و یکی است ، و هر آنچه این یگانگی را بر نتابد از دور خارج است و به زبانی جداست و گاه معنی بد را به خود می گیرد.
    اما این یگانگی در هستی است که معنی می یابد ، و هستی بی همتاست ، و زیبایی و خوبی و نیکی و شادی و عدل و دلیری و ووو را خواهان است ، برای ادامه ی بودن و هستی یگانه .
    هستی در هم پیچیدگی ناگسستنی این جهان است ، وحاصل پیوندها و در کنار هم و با هم بودن
    هاست، وچون لحظه ی لذت کوتاه رفع تشنگی گذرا و چون رودی جاریست .

    معنی خوب بودن به هستی می رسد،وزین رو نیاکان ما نیکی را خاستار بودند، بر اساس
    افکار نیک گفتار نیک کردار نیک
    چرا که فکر و گفتار و کردار را یکی است و نیک بودن را زایندگی و سپاس بر هستی است.

     
  38. رومیان کسانی که بزه های سنگین محکوم می شدند به زنجیر می کشیدند و برای ابد به کندن سنگ و کار در کانها وا می داشتند. اما من در مورد کیفر بیشتر روشی را می پسندم که در سفرهایم به ایران دیدم،اینان مردمانی شایسته اند و حکومتی خوب دارند،واز لحاظ روش حکومت از قوانین خود پیروی می کنند،و تنها سالانه خراجی به شاه می دهند.این قوم از دریا دورند و در حلقه ای از کوهها زندگی می کنند،……با کسی سر جنگ ندارند………در آنجا هر کس محکوم به دزدی می شود،می باید غرامت مال را به صاحب آن بپردازد،نه آنکه به شاه و یا جاهای دیگر بپردازد، اگر مال دزدی شده از میان رفته باشد دارایی دزد را ارزیابی می کنند وغرامت مال دزدی را از آن می پردازند و بقیه از آن زن و بچه دزد می شود.
    کسانی که به دزدی محکوم می شوند به بیگاری در کارهای عمومی می برند ولی نه زندانی در کار است و نه غل و زنجیر…….
    ازکتاب آرمانشهر نوشته تامس مور (۱۴۷۷-۱۵۳۵) صفحه ۴۴-۴۵

    و اکنون،
    ما در جهان به ملتی وحشی و جنگ طلب مشهوریم.

     
  39. آیا شما مخالفان ، مخالفان خوبی بودید ؟

    اغلب مخالفان بعضی عمدا و بعضی ناشی از عدم آگاهی شان ، هیچ ذکری از این نمی کنند که این مخالفین حکومت مثل فرقان و منافقین بودند که از اول 58 مطهری و مفتح و ….را کشتند، بعد منافقین بودند که از خرداد 60 بمب گذاری و ترور بهشتی و رجایی ( رئیس جمهور ) و باهنر و نمایندگان مجلس را شروع کردند و آتش خشونت را در کشور شعله ور کردند و اتشی افروختند که تر و خشک در ان سوختند ، آقای نوری زاد غیر از سعادتی که بعد از محکومییت به علت جاسوسی برای شوروی که حین تحویل مدارک بازداشت و در زندان بود ، یک و فقط یک فرد مهم از مخالفین نام ببرید که قبل از ترورها و بمب گذاریهای دوستان فرقانی و مجاهد دکتر ملکی رفیق شما، در زندان باشند ؟
    اگر مسلمان هستید انصاف شما کجاست که چشمان خود را بر هزاران ترور مسولان توسط تروریستهای مخالف بسته آید و همکلام با محمد ملکی شده آید که به اقرار خودش قبل انقلاب جزوه های فرقان را برای چاپ به خارج می فرستاده و بعد انقلاب هوادار تروریستها بوده ؟ البته در کتاب پرونده مسکوت ذکر شده ایشان به علت آگاهی قبلی از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی 5 سال زندان بوده است ، بگذریم که در زمان ریاست شان بر دانشگاه ، عده ای مدعی عستند مخالفین یعنی تروریستهای بعدی ، حتی تانک در دانشگاه داشتند .

     
    • تا جاييكه ويديوهاي شبكه يوتوب نشون ميده انفجار دفتر حزب جمهوري اسلامي يجور تسويه حساب بوده
      بعد از تسخير سفارت امريكا برخي اسناد مربوط به ارتباطات محرمانه دولت وقت امريكا با عناصر كليدي انقلاب مثل يزدي و شهيد بهشتي و … بوده

      اين روش جمهوري اسلامي از همون ابتداي كار بوده يعني نابود كردن و از سر راه برداشتن هر نظر و ايده مخالفي

       
      • عامل انفجار حزب فردی به نام کلاهی است ، افرادی مخالف مثل شاهسوندی از رهبران اصلی منافقین و ایرج مصداقی و کریم سنجابی نقش منافقین در آن انفجار را تایید کرده اند، در نوارهایی که بعد از سقوط صدام حسین پیدا شد و متن آنها در سایت های مختلف وجود دارد خور رهبران دیگر منافقین این انفجارات را به عهده گرفته اند، خورشید را انکار نکنید.

         
    • سلام بر ناظران گرامی
      دوست عزیز اولا بسیاری از ترورها و بمب گذاریها توسط هیچیک از دو گروه فوق به گردن گرفته نشد و در برخی موارد مانند بمب گذاری دفتر حزب جمهوری شواهدی موجود است که این عمل هرچند به رقیب بسته شد ولی عملا نوعی تصفیه درون گروهی حزب حاکم بود.تصفیه ای که تا به امروز ادامه داشته است.اگر قدری به تاریخها مراجعه کنید می بینید که انقلابها که عمدتا نشات گرفته از ایدئو لوژی هستند روش یکسانی دارند.ابتدا با پیروزی بر گروه حاکمیت قبلی شروع به کشتار ایشان می کنند.متاسفانه عموم مردم به موضوع بی تفاوت بوده و حتی آن را به نوعی حق گروه قبلی می دانند.با قدرت گیری بیشتر انقلابها شروع به تصفیه عوامل خود می کنند و به قول معروف انقلاب فرزندان خود را می بلعد.با قدرت گیری بیشتر ایشان شروع به بسط استبداد خود بر عموم و کلا هر قشری که مخالف عقاید آنان باشند می کنند و در نهایت تمام انقلابها بعد از این مرحله ناچار به فروپاشی یا اصلاحات هستند که عمدتا به راه اول می روند.ثانیا عباس امیر انتظام مشتی از خروار است.ایشان زمانی به زندان افتاد که بحث مجاهدین هنوز شروع نشده و فرقان تازه یکماه بعد دستگیر شدند.ثالثا در ارتباط با گروه فرقان اگر از برخی بحثها که حاکی از این است که گروه فوق عملا دستاویزی شد تا برخی مهره های انقلاب حذف شوند نهایتا آن را باید جزیی از حاکمیت زمان دانست.ایشان در تئوری و عملکرد کاملا مشابه فداییان اسلام بودندرابعا گیریم هر آنچه شما فرمودید درست باشد.گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسکری.این دو گروه که عملا در اوائل انقلاب متلاشی شدند یا حداقل از ایران رفتند.نویسندگان و دگراندیشان و مردم عادی کوچه و خیابان و برخی روحانیون و…هم آیا در بمب گذاری و ترورها نقش داشتند که یا سلاخی شدند،یا زندانی شدند یا محصور و مهجور شدند یا هتک حرمت و…شدند.عملکرد فعلی حاکمیت در عصری که همه چیز را نمی شود مانند اوائل انقلاب پنهان کرد یا به دیگران نسبت داد به خوبی گواه اینست که اینگونه یکه تازیها بالذات در سیستم حکومتی ایدئولوگ اسلامی فعلی وجود داشته و دارد.با عملکرد فعلی حاکمیت عملا هیچ شبه ای نمی ماند که ایشان شناگران خوبی بودند ولی آبی ندیده بودند.
      پاینده باشید

       
      • امیر انتظام به خاطرسیاسی دستگیر نشد بلک بعد از ماجرای سفارت آمریک که خود چپها و منافقین قویا مدافع آن و حتی به عقیده عده ای طراح ان ماجرا بودند دستگیر شد و اتهام او که شاید هم بی اساس بود جاسوسی بود نه مخالفت سیاسی بر علیه نظام ، در واقع او قربانی تبلیغات ضد امپریالیستی حاصل از گروههای نامبرده شد که ظاهرا افرادی مثل عباس عبدی و اصغر زاده را فریفته خود کرده بود

         
      • امیرانتظام موقع دستگیری خود سفیر ایران در سوئد بود و جزو مخالفین نبود و از قضا توسط جلوگیری اشغال سفارت آمریکا که خو د مخالفین از حامیان شدید آن بودند بازداشت شد و خود مخالفین فعلی و افراد مشکوکی مثل عباس عبدی و خویینیها خ استار اعدام او بودند

         
        • سلام بر ناظران گرامی
          دوست عزیزم آقا محمد.شما نمونه ای از پیش دستی حاکمیت خواستید ارائه شد.عباس امیرانتظام اتهامش به زعم شما شاید بی اساس که نه بنا بر مدارک مستند تاریخی یقینا بی اساس بود.مرحوم بازرگان تا آخر عمر بزرگترین ناکامی خود را تبرئه ایشان می دانست.به ایشان حتی پیشنهاد شد که تقاضای عفو کند که نپذیرفت.حمله به سفارت هم توسط آقای خمینی انقلاب دوم نامیده شد و تا امروز هم به شدت از آن دفاع می گردد پس نامبردن از مخالفین در این اقدام و به گردن آنها انداختن چندان منطقی نیست.اینجانب قصد واشکافی حوادث حین و بعد از انقلاب را ندارم.ولی بررسی امروزه عملکرد حاکمیت و تشابه آن با بسیاری از وقایع رخداده در ابتدای انقلاب هر تحلیل گر و انسان بی طرفی را به اندیشه فرو می برد که این اقدامات ریشه در کجا دارد.
          موف باشید

           
          • من گفتم قبل از انفجارات سال 60 مخالفین آزاد بودند ، امیرانتظام یک مخالف نبود که حرف مرا نقض کند بلکه سفیر خود نظام بود و به خاطر جو مسخره ضد امپریالیستی که چپها و منافقین ساختند قربانی شد، در ضمن ابراهیم یزدی گفته که امام روز گروگانگیری به او گفت که دانشجوها را برود بیرون بریزد( ولی خویینی های سید احمد را فریب داد که اینجا جاسوس خانه و پر از مدارک جاسوسی است و اینگونه حمایت آنها را جلب کرد )

             
    • جناب محمدآقا سلام

      جناب نوري زادبعداز تحول وانقلابي كه دردرونش پيداشد قسمتي ازواقعيت هارا ديدنداما براي ديدن واقعيت هاي ديگر چشمشان وفكرشان توان ديدن ودرك كردن را ازدست داده اند؛بخاطرتعصب بيش ازحد.
      اين منافقين وفرقاني هاكه ملكي ازآنهاپشتيباني مي كرداول شروع كردندبه ترورشهيدمطهري بعدمردم كوچه وبازاربعدبه ترورائمه جمعه بعدبه ترورنخست وزيري رجائي وباهنروهمراهانش بعدبه ترور وانفجارحزب جمهوري شهيدبهشتي ويارانش كه بيش از72 نفربودندبعددرجبهه ازپشت به خنجرزدن بعدرفتن به عراق وتسليم صدام شدن وتسليم امپرياليسم امريكا كه مدعي مبارزه بااوبودند بعدبراي فريفتن جوانهاي اسيردراردوگاه اسارت صدامي وبردن به پادگان اشرف بعدلشگركشي وحمله به ايران وواقعه تنگه چهارزبر كه اكثرجوانان اغفال شده اعم ازدختروپسردرآنجا بوسيله رزمندگان به درك واصل شدند.

      حال هرازگاهي ايشان براي كشته شدگان واعدام شدگان اين منافقان خائن به كشورو كوردل وضدوطن ودشمن ميهنمان ايران مجلس تعزيه برپا مي كندوبراين درك واصل شدگان روضه نهنه من غريبم ونهنه من مظلومم مي خواند.

      خيلي جالب اينست كه ملكي كه خودش ازحاميان اين منافقان وجانيان آدمكش بود حالا بانوري زادوچندنفرديگرگروه لگام تشكيل داده اندو مخالف اعدام هاي جانيان وآدمكشان شده اند وخواستارلغو مجازات اعدام هستند.
      اين تحول نتيجه انفجار بزرگ بينگ بونگي بعداز88است كه دراين افرادرخ داده است.

      واما اعتراض به حبس روزنامه نگاران وسياسيون عقيدتي وحقوق بشري ودموكراسي خواهي واعتراض به حبس وحصرجنبش سبزي ها؛اعتراض بحق وقانوني وانساني است ؛ومن هم معترض هستم.
      من الله التوفيق وعليه التكلان
      مصلح

       
      • ترورهای سالهای 60 به بعد کشور را امنیتی کرد و بسیاری از بی عدالتی های بعدی تا حدی زیاد ناشی از همان آتشی بود که مخالفین روشن کردند و مثل هر آتشی تر و خشک در ان سوختند و بعضی هم از فضای پدید آمده برای منافع خود سواستفاده کردند ، ولی بیشتر خشونتهای کشور را خود مخالفین نامبرده و تجزیه طلبها ی قاسملو زمینه سازی و شروع کردند

         
      • سلام بر آفا مصلح گرامی
        می شود لطفا نظرتان را در ارتباط با گروه فداییان اسلام و فرزند خلف آن موتلفه اعلام فرمایید.
        با سپاس

         
        • سلام آرتين گرامي

          فدائيان اسلام گروه مرحوم نواب صفوي وديگرياران اوبودند كه باستم شاهي محمدرضاشاه پهلوي مبارزه مسلحانه رادربرخي مواردانتخاب كردند وقصدترورشاه راداشتندكه موفق نشدندواما رزمارا كه نخست وزير وي بودترورش كردند وبدين جرم تروراعدام شدند.
          آنان قصدجانشين كردن حكومت اسلامي بجاي شاهنشاهي بودند.
          واما مؤتلفه يك گروه بازاري رئيسش كه مرحوم شدبافدائيان اسلام همكاري داشتندوميراث خوار نابجاي فدائيان اسلام وفرزندناخلف شدند واركان اقتصادي ايران دردست ناپاك اونهاست.
          ومن شديدا ازاين گروه مؤتلفه متنفرم ؛زيرا آدمهاي چاپلوس ومتملق ونون به نرخ روزمي خورندوقصداحاطه حزبي درهمه جاي كشورراداشتندودارندالبته يك مقداردمشان قيچي شدوكوزه شان آب نگرفت.حال حبيب الله عسگراولادي خلق مسلمان ازيهودبرگشته بجاي برادرش رئيس حزب است.
          همين حلاصه بنظرم كافي است

           
          • سلام بر آقا مصلح گرامی
            درود بر جد بزرگوار و امواتت.برادر عزیزم همین را خواستم از زبان شما بشنوم.فداییان اسلام با برداشت سطحی از اسلام بصورت ناشیانه دست به ترور زدند.تروریست تروریسته نامش مهم نیست.مهم ماییم که تروریست رو محکوم کنیم حالا چه فداییان باشه چه هر گروه دیگه ای.در مورد مجاهدین هم قضیه ایشان مانند فرزند نازپرورده بی تربیتی بود که هر کاری می کرد پدرش او را بازخواست نمی کند تا اینکه این فرزند که بدون هیچ تشری بزرگ شده بر روی پدر خود چاقو می کشد و بعد فغان پدر در می اید.بله مجاهدین در زمان شاه هم تروریست بودند ولی مورد تایید علما قرار گرفتند تا ایشان که با این تربیت بزرگ شده بودند به روی پدر خود یعنی همان علما اسلحه کشیدند.برادرم بیایید بدون مرز بندی ترور را از هرکه با هر نام محکوم کنیم.حالا فداییان باشد یا موتلفه باشد یا مجاهدین باشد یا هر تروریست دیگری.ترور یعنی قتل بدون حکم قانونی با نظر هر کس در هر مقامی دینی یا غیر دینی یعنی هرج و مرج و بی قانونی.نمی شود ما عمل تروریستی به نام نواب صفوی را تایید کنیم بعد فریاد برآوریم که فرقان تروریست است چون افراد مورد تایید ما را کشته.فرقان هم با برداشت سطحی خود برخی دیگر را مهدور الدم می دانست.نمی شود اگر مجاهدین مستشاران امریکایی را می کشند تایید کنیم و همین جنایتکاران اگر فلان امام جمعه را کشت تقبیح کنیم.همین مجاهدین شیطان به نظر من بزرگترین خیانتی که به ملت ایران کردند نه مشارکت با صدام بر علیه جوانان غیور وطنمان بود که انجام برخی اعمال تروریستی بعد از انقلاب بود که راه را برای برخی گشود تا هر جنایتی خواستند مرتکب شوند و بعد بدون پذیرش مسولیت به گردن این گروه بیندازند.قتل کشیشان در اصفهان و بمب گذاری مشهد و …از این دست است.
            یاحق

             
  40. برگی از تاریخ
    نامــــه ی رهبراهل سنت ایران علّامه کاکه احمد مفتی زاده به رهبر انقلاب خوران ایران آقای خمینی که تهدید به افشاگری کرده بودند!!!
    درسال 60 آقای خمینی خطاب به دیدار کنندگان گـُرگانی اش باگوشه وکنایه، اقدامات کاک احمد مفتی زاده در جهت دفاع از حقوق اهل سنت وملتهای کرد وبلوچ ونیز تأسیس شورای مرکزی سنت (شمس ) را اقدامی توطئه آمیز وتفرقه اندازانه قلمداد می کند! وکاک احمد را تهدید به افشا گری می کند!
    علامه کاکه احمد مفتی زاده در جواب، برایش چنین می نویسند .[ قسمتی از متن نامه را ارائه می دهم ]
    “… ودر همین آغاز، می خواهم مطمئن باشید که: نوشتن این نامه به دلیل نگرانی از «افشاگری!» که بدان اشاره داشتید، نمی باشد. زیرا بحمدالله در سوابق سیاسیم، از آن زمان که بینش وفهمی اسلامی یافته ام چیزی وجود ندارد که با روش برخورد احترام آمیز همه ی « مراجع » وحتی مرحوم آیت الله بروجردی – که گویا شما، ایشان را استاد خود می خوانید – با طاغوت تا ایّامی پیش از قیام شما – در خرداد42 – شباهت داشته باشد ! ونیز به دلیل نگرانی از جان ومال نیست، زیرا اگر مسلمانی، اخلاق مادی هم داشته باشد، وچنان که، شاید، قدر« رِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ» را نداند، بالاخره، چندان هم غبیّ وکـَودن نیست که از معامله ی پرسود «إنّ الله اشتری من المؤمنینَ أنفسهم و أموالهم بأنّ لهم الجنّة »، [توبه 111] استقبال نکند، وما که به خاطراسلام ومسلمانان، درزمان رژیم پیشین، راه منتهی به چنین معامله ای را پیش گرفته بودیم، معقول نیست که در ایام اقتدار زورمداران این رژیم، از این معامله سر باز زنیم، در حالی این رژیم با چنان انقلابی گرانقدرو پربها وبا عظمت، بر روی کار آمده؛ ولی قدرت پرستان حاکم بر آن، ضررشان برای اسلام ومسلمانان، و برای خود انقلاب نیز، بیش از رژیم سابق است!…
    … این مسأله از بدیهیات است که: « تبعیض وستم، با برادری و وحدت در یکجا جمع نمی شوند »، و زمانی که ما بین دو برادر، تبعیض وجود دارد، دم زدن از وحدت وصمیمیت، توقعی نا معقول، ویا فریبی سطحیانه بیش نخواهد بود. و….
    … بازهمان یک کلمه ی سابق را باردیگر تکرارمی کنم که: برای اثبات درستی آنچه تاکنون گفته ام، واثبات دروغ گویی ونامسلمانی انقلاب خواران، با تمام وجود، آماده ی شرکت در مناظره وبحث رودرروی علنی هستم، وبخصوص درباره ی دو مطلب تأکید جدی دارم:
    اول: درباره ی همین شورای مرکزی سنت [شمس]، که ریاکاران مفتری دنیا پرست خداناپرست، آن را به کنفرانس طائف و اینجا و آنجا نسبت می دهند « راستی: کافر همه را به کیش خود پندارد!!»
    ودوم : درباره ی قانون اساسی، تا معلوم شود که این معجون! حتی با تنها« فقه جعفری»هم، نمی خواند!
    اگر آقایان ِانقلاب خوار، راست می گویند که: مسلمان اند، وقوانین واعمالشان، اسلامی است، وراست می گویند که: ما، اهل توطئه وترور، ومزدور بعث و روس و آمریکا، وبلندگوی رژیم پهلوی، و… هستیم، بدیهی است که نباید از مناظره ومحاسبه، باکی داشته باشند. زیراهیچ وقت، حق وراستی ودرستی از مقابله با باطل وانحراف وفساد، واهمه ندارد. آنکه از بحث علنی وعمومی می ترسد، یقیناً به درستی وحقانیت خود اعتماد ندارد. پس، اگراینان از چنین بحثی ترسیدند، و « تولـّوا، فإنّ اللهَ علیمٌ بالمُفسدین »[آل عمران63] وگیرم با گریز از مناظره، و در انحصار گرفتن وسائل تبلیغ و اعلام، چند روزی دیگر، رسوا شدن خود را در نزد خاص و عام، به تأخیرانداختند، اولاً این ملت قهرمان که حماسه ی ایمانی خود را در این چند سال اخیر نشان داده، گمان نکنم نسبت به سرنوشت خود، بی تفاوت بماند، وبالاخره هر چند جنگ وآشوب هم برای منحرف ساختن توجه ها ایجاد شود، ماهیت ضد انقلابی حاکم بر انقلاب را شناسائی خواهد کرد، وثانیاً آن روزِ فصلی، که خائنان از دیدن نامه ی اعمال خود فریاد برآورند که: « مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا!» [ کهف49]بسیار نزدیک است.
    احمد مفتی زاده تهران 3/2/60

     
  41. جناب نوریزاد آخوند درس //////////////// و طلبکاری و//////////// را در حوزه می خواند و برای همین تربیت می شود.

     
    • جناب مزدک

      آخوندها حدیثی دارند که میتوانند به هرکسی تهمت بزنند (اصول کافی جلد 2 صفحه 274)
      در قرآن هم هست که میتوانند تقییه(دروغ) کنند

       
  42. تا ملت ما مشفول بررسی امکان شرکت در انتخابات علی رغم مخالفت با نظام به درخواست رهبری است، از ایشان تقاضا می کنیم از مسئولان مملکتی بخواهند از نشان دادن اشتیاق و شعف زاید الوصف خود از برداشته شدن تحریم ها خودداری فرمایند تا خدای ناخواسته این شائبه پیش نیاید که نظام به این نتیجه رسیده است که دنبال کردن برنامه هسته ای و تحمیل نمودن تحریم ها به یک ملت از اول اشتباه بوده و جز خسارت مادی برای کشور چیزی در پی نداشته. متن پیام این باشد که “مسئولان محترم، لطفا از نگنجیدن در پوست خود از لغو تحریم ها خودداری نمایید چون ما سالها گفته بودیم تحریم ها هیچ تاثیری بر ما که ندارد هیچ، کشور را واکسینه و قوی تر هم می کند.”

    در ضمن بنده بیاد می اورم ایشان یکشال بعد از انتخابات 88 جمعی از معترضان را “میکروب سیاسی” خوانده بودند. آیا به لحاظ اصول بهداشتی حضور ما میکروب ها پای صندوق ها به انتشار بیماری بی بصیرتی کمک نمی کند؟

     
  43. این برنامۀ شل کن-سفت کنِ حضرات دیگر درنةر مردم اظهرمن الشمس شده است. دریک دوره شل میکنند و خاتمی را به عنوان رهبر اصلاح طلبان با هزار حقه وتمهید و وعده و وعید به مردم ساده دل قالب میکنند. ولی پس از دو دوره برمسند ریاست جمهوری بودن، در آخر کار درمقابل دانشجویان دانشگاه که نرمشهای پیاپی وی را در مقابل حاکمیت ولایت فقیه مورد انتقاد قرارداده بود، اشک ازدیدگانش جاری شده و خود را “رئیس جمهورتدارکاتچی” معرفی کرده و بصراحت اظهار میدارد که ” من آمده بودم تانظام را حفظ کنم!!” همه بیاد دارند که در دوران ریاست جمهوری این مرد چه بی قانونی هائی اتفاق افتاد واین میرساند که چاقو هیچگاه دستۀ خودش را نمیبرد. و آن هم از اصلاح طلبان مجلس ششم که از دیوار درمقابل آن همه ظلم وستم وبدکاری صدا درآمد ولی ازآنان حتی نق و ناله شنیده نشد. درمرحلۀ بعدی سیاست سفت کن به مرحلۀ اجراء درآمد که طی آن مردم خواهان آزادی و دمکراسی مورد حمله قرارگرفته، زندانها مملو از آزادیخواهان و خیابانها رنگین شد از خون ملت. دراین مرحله رهبر معظم انقلاب نظرش بر نشاندن “مظهرهالۀ نور” بر اریکۀ ریاست جمهوری بود و بضرب زور و با اعمال خشونتهای زائد الوصفی آن اسطورۀ حماقت را به مردم تحمیل کرده و فرمود: ” من نظرم بر احمدی نژاد است!! ” نتیجۀ بردن اسطورۀ حماقت به کاخ ریاست جمهوری که مورد تأئید رهبر معظم و عموم دستاربندان نیز بود، موجب به خاک سیاه نشاندن ملت و مملکتی و برباد دادن بیش از 700 میلیارد دلار ذخائر ارزی کشور شده و مردم و حتی مملکت را با دنیا سرشاخ کردند. در مرحلۀ بعدی به علت روشهای احمقانۀ هالۀ نور و حماقتهای پی در پی زمامداران رژیم و دزدیهای کلان از بودجۀ مملکت زیر نظر مستقیم رهبر معظم در دوران ” پاک ترین دولت پس از انقلاب، ” کفگیر به ته دیگ خورده و هستی مردم وکشور بباد فنا رفت. پس ازآن لاجرم دوران شل کردن فرارسید و دستاربندی را که طی 37 سال گذشته در همۀ مقامات عالی مملکت حضور داشت و ناظر همۀ بدکاریها بود، با نشان دادن “کلید” حل مشکلات به مردم ساده دل قالب کردند. و همگان شاهدند که دراین دوران چه یورشهائی به آزادیخواهان انجام گرفت که نگو و نپرس.

    حال رهبر معظم انقلاب ( کدام انقلاب؟! ) مثل سالهای قبل دربرهۀ قبل از انتخابات بیاد ملت و کشور افتاده و از مخالف و موافق درخواست میکند تا با شرکت درانتخابات به نظام مشروعیت و مقبولیت دهند. درمقابل مردم متوجه این حیله های سیاسی تکراری شده اند و دیگر رغبتی به آلت فعل شدن از سوی رژیم ندارند. مضافاً به اینکه یک سیاستمدار مدبر هیچگاه یک بازی سیاسی را دوبار تکرار نمیکند. بنابراین اکنون دست رژیم بطور صد در صد روی میز است و این دست بدرستی خوانده شده است. سهل است که ملت دیگر به چنین بازی کودکانه ای نباید و نمیبایستی تن در دهد.

    پس تکلیف چیست؟

    این رژیم، حیله و تقلب را بصورت قانون درآورده و چنین قانونی را به مردم تحمیل کرده است: ولایت فقیه…شورای نگهبان…مجلس خبرگان
    این سه مورد که بصورت قانون درآمده، چیزی جز حیله و تزویر نیست. زنهار که تسلیم چنین قانونی نشویم. دیگر آنکه انتخابات از طریق شورای نگهبان بزرگترین حیلۀ نظام با اعمال تقلب شش ضرب است: 1- گردآوری نفرات مورد نظر رژیم. 2- سرند کردن آنها از سوی شورای نگهبان. 3- انتخاب عده ای ناشناخته از میان آنان. 4- دادن مهلت 7 روزه به این عدۀ ناشناخته برای تبلیغات انتخاباتی 5- کشاندن مردم پای صندوقهای رأی. 6- دست چین کردن نوکران دست بسینۀ رهبری.

    نتیجه: در برهمان پاشنه خواهد چرخیدکه میچرخید.

     
  44. Hello Mr. Nourizad.

    At this picture of the execution in the Sanandaj’s airport (1358 Shamsi), one of the executed men was our neighbor.

    Their names: 1. Ahsan Nahid, 2. Shahriar Nahid, 3. Jamil Yakhchali, 4. Mozafar Rahimi, 5. Atha Ollah Zandi, 6. Asghar Mobseri, 7. Eisa Piravali, 8. Naser Salimi, 9. Khasro Niazmand, 10. Yadollah Fouladi, 11. Sirous
    Manouchehri

    Viva Kurds, Viva Kurdistan.

     
    • پیمان گرامی
      این ها به چه دلیل تیرباران شدند؟

      با سپاس

       
      • با سلام به حامد گرامی

        جای اینگونه سوالات منطقی در این سایت خالیست ،اینجا چه در ناحیه متن هایی که مدیریت سایت می نویسد و چه در ناحیه کامنت ها ،تمرکز فقط روی این است که بگویند جمهوری اسلامی عده ای را اعدام کرد ،تمرکز روی این نیست که علت فلان اعدام چیست؟ مقصود فقط این است که بنوعی جمهوری اسلامی محکوم شود ،حامد گرامی در بالای همین صفحه من مطلب کوتاهی خطاب به دوستمان رسول در امریکا نوشتم ،ایشان که بنابر اظهارات قبلی خودشان از نظامیان زمان شاه مقارن با انقلاب ایران بوده است ،فقط می گوید من در آنجا (فرودگاه کردستان) حضور داشتم و شاهد اعدام این ده یازده نفر بودم ،می گوید اعدام را دیدم اما نمی گوید اعدام به چه علت بود، سوال من از ایشان این است که آیا در اسلام و ایران کسی را بیگناه می گیرند اعدام می کنند؟! پس چرا خود شما را که آنجا بودید اعدام نکردند؟ سوال این است که آیا پلیس و نیروی های امنیتی و دستگاه قضائی در کشورهای پیشرفته محاربانی که مردم و مسولان را ترور می کنند یا جایی نارنجک می اندازند یا مثلا فرودگاه را می خواهند منفجر کنند را دست خوش و جایزه می دهند یا با آنها مقابله و آنها را نابود و مجازات می کنند؟
        سوابق این افراد چه کرد چه غیر کرد مضبوط است ،من از اشتباه یا تخلف دفاعی نمی کنم ،اما نمی شود صرفا روی اعدام تکیه کرد و نظامی را محکوم کرد ،حالا چه مجازات اعدام را قبول داشته باشیم یا قبول نداشته باشیم ،از نظر قوانین اسلام حکم محارب مسلح که علیه جامعه و حکومت مشروع و منتخب مردم قیام کرده و مسلحانه به قتل و ترور و سرقت و آدمکشی و ترساندن مردم کند “اعدام” است ،حال این خوشایند لگام یا غیر لگام باشد یا نباشد ،در سایر کشورهای متمدن نیز قیام کننده مسلح و متجاوز به حقوق مردم و تروریست و آدمکش را آب نبات و جایزه نمی دهند و برای او اشک تمساح نمی ریزند.

         
    • کسانی که در عکس دارند تیراندازی میکنند جالب هست که لباس ویژه ای هم به تن ندارند و به نظر مردم عادی میاند و بی قانونی به خوبی در این عکس دیده میشه. نمیدونم اینان الان اگر زنده هستند چه فکری میکنند و کجا هستند و آیا از این کارشان پشیمان هستند؟ احتمال اینکه سردارهای سپاه شده باشند، کم نیست. در این عکس نکته های فراوانی میشود یافت.

       
    • مهدی از تهران

      عرض ادب و احترام
      ویوا ایران نه ویوا کرد و کردستان. سخنان شما بوی تعفن تجزیه طلبی میدهد.
      Hi
      Viva Iran not viva kurds or kurdestan. Your comment declares that you are separatists
      Down with separatists
      Mehdi from Tehran
      به امید نهادینه شده فرهنگ عقل و خرد در فرهنگ ما ایرانیها و به تاریخ پیوستن فرهنگ جهل و خرافات دینی و مذهبی
      مهدی از تهران

       
      • Hello dear Mehdi
        i respect humanity and of course my country , but believe me , try not to be like Mullahs , and their cultures , try not to say down to anybody , ,saying , down with others ,does not make change anything and has no positive effect , as a saying says , do not get satisfied with others deaths . i say, viva Iran and viva people of iran .

         
        • مهدی از تهران

          عرض ادب و احترام محمد گرامی
          جدائی طلب هر فردی نیست. جدائی طلب دشمن ایران است
          Hi
          separatists
          are not any body,they are Iran’s enemy
          Mehdi from Tehran
          به امید نهادینه شده فرهنگ عقل و خرد در فرهنگ ما ایرانیها و به تاریخ پیوستن فرهنگ جهل و خرافات دینی و مذهبی
          مهدی از تهران

           
    • اگه کسی اسم اونایی رو که جزو جوخه اعدام بودند میدونه لطفا دریغ نفرمایید.

       
  45. ريشه ها ٣٦٧ ( قسمت ٣٦٦ ذيل پست قبلى )
    فرهنگ < فرهنگ دينى <عرفان <….

    زمين و آسمان حافظ
    ٢٨-فرضيه عارف بودن حافظ : قسمت ب:
    چندين قرن خرد سوزى :
    وازنش دموكراسى در فرهنگ دگر سالار : همهنگام با جنبش مشروطيت ، در غرب هستى اجتماعى و روح عمومى دگرگون شده بود. سرف هاى بيسواد قرون وسطايى به شهروندانى دگر شده بودند كه مى نوشتند ، مى خواندند ، مى ساختند ، مى انديشيدند ، نقد مى كردند ، براى حقوق فردى و اجتماعى خود از طريق تشكيل حزب و انجمن و روزنامه مبارزه مى كردند، با نوشتن رمان از تاريخ هايى كه هرگز فرد و جامعه را به حساب نياورده بودند انتقام مى گرفتند ، به رغم مسئله هايى كه به كار و پول مربوط مى شدند ، در ادبيات و نقاشى سبك هاى نو به نو ابداع مى كردند. در يك كلام ، روح همگانى و اجتماعى به نحوى درونزاد در برابر قدرت قد برافراشته بود . به وقتش اين اوضاع دگرگون گشته را با تفصيلى بيش تر بازخواهيم انديشيد . در ايران روح همگانى هنوز در قرون وسطى سير مى كرد . نخبگانى چند كه از تغيير جهان آگاه شده بودند مى خواستند از بالا خرد به خواب رفته جماعت بيسواد و خرافه زده را بيدار كنند. قرون وسطى اما دست از سر آنها بر نمى داشت . مشروطه ايرانى هنوز در بند آن گونه مشروط سازى ايدئاليستى بود كه حكماى پيشين به گونه اى ديگر در سر داشتند. تأمل بيش تر در اين باره ما را دگربار به گذشته برمى گرداند .
    تمامى آنچه تمامى حكماى قديم ما درباره سياست گفته اند همساختارند و همچون الهيات آنها اصلى پيشينى را فرض گرفته است : حاكميت يك تن بر همه. هم از اين رو آنها ساختار چنين حكومتى را از پيش بى چون و چرا گرفته اند ، از سوى ديگر چون شاهد نامشروعيت ، فساد و جباريت حاكمان بودند بر اين نمط رفتند كه حاكم را به زور حاكم برتر از خودش يا همان احكم الحاكمين اصلاح كنند. حال آنكه اين حاكم خودش پيشاپيش خودش را صداى زمينى و زمانى آن حاكم فرازمينى و فرازمانى مى دانست . اين دور باطل كه در دوران به اصطلاح طلايى متأثر از ارسطو و افلاتون در قالب نظريه پردازى سياسى ظاهر مى شد ، پس از افول نهضت ترجمه يا به صورت حاكمان غايب و دسترس ناپذيرى _چون انسان كامل نسفى ،خليفه منصوب الهى به نزد ابن سينا ، قطب زمان به نزد سهروردى _در مى آيد يا كم كم به كتاب هاى نصيحت الملوك نازل مى شود كه در چكيده ترين بيان حاكم زمينى را از حاكمى برتر مى ترسانند: سعدى انگاره نصيحت الملوك ها را بدينسان فشرده مى كند
    اَلا تا به غفلت نخفتى كه نوم [ خواب]
    حرام است بر چشم سالار قوم
    غم زيردستان بخور زينهار
    بترس از زبر دستى روزگار
    نصيحت كه خالى بود از غرض
    چو داروى تلخى است دفع مرض
    از سفاح تا منصور يعنى در زمان هفت خليفه اول كه نهضت ترجمه تقريباً با خلافت آنها همهنگام بود ، حكومت دينى در سركوب جنبش ها آن قدر قدرت نظامى و سياسى داشت كه چندان نيازى به امر مقدس نباشد. نوشته اند كه امويان دوست داشتند به شيوه شاهان ساسانى و امپراتوران روم زندگى كنند. خلفاى عباسى نيز با همه خصومتى كه به امويان داشتند شيوه زندگى آنها را به شكلى ديگر به ارث بردند . اين خلفا ، سرمست از ماليات هاى افسانه اى بودند كه از اقصا نقاط سرزمين اسلامى مى رسيد و همهنگام ، به اسم يگانه خاندان برحق براى جانشينى پيامبر ، شورش هاى استقلال طلبانه را با قساوت تمام سركوب مى كردند و سركشان دور و نزديك را با شيوه هاى درنده خويانه و رذيلانه مى كشتند و دين سياسى آنها هنوز با درونى شدن اسلام در اهالى تمامى سرزمين هاى فتح شده فاصله داشت .با گذشت زمان جاى جنبش هاى استقلال طلبانه ايرانى را سلاطينى گرفتند كه ،در عين اقتدار، با خليفه نيز به عنوان نمايندهِ دينى كه اكنون روح ايرانى را نيز تسخير كرده بود، همراهى مى كردند. به بيانى ديگر پس از يعقوب ليث صفارى كه كاخ المعتمد در بغداد را به لرزه افكند ، هيچ يك از سلاطين غزنوى و سلجوقى در صدد به انجام رسانىِ نبرد استقلال طلبانه و شگفت و تحسين بر انگيز آن پهلوان دلاور ايرانى برنيامد و حتى آل بويه نيز كه در سال ٣٣٤ ه.ق. بغداد را با اقتدار تمام فتح كردند ، در عين برخوردارى از قدرت براندازى خلافت ، اين دستگاه عشرت و خون و جنايت را همچون مقامى تشريفاتى نگه داشتند تا اينكه يك فاتحِ خارجى ديگر به نام هلاكو خان كارناتمام مانده يعقوب را تمام كرد. مورخان احتمال مى دهند كه در دوران زوال قدرت نظامى و سياسى عباسيان خلفا كه از پس قدرت تركان و خوارزمشاه برنمى آمدند ، به رسم مألوفشان كه دسيسه چينى و خنجر زدن از پشت بود، فرصتى مى جستند كه مغولان و سلاطين ايران را به جان هم اندازند و از ضعف آنها قوت گيرند. عباسيان بيش از پانصد سال (از ١٣٢ تا ٦٥٦ هجرى ) حكومت كردند و حال آنكه پس از صد سال نخست قدرت سياسى و نظامى آنها سستى گرفت . يك علتِ دوام آنها پس از سده اى كه نهضت ترجمه در آن آغاز و تمام شد ، باور همگانى به قداست هراس آور آنها و رسوخ شريعت مذهب تسنن و تصوف در اذهان بود. مردم از سلطان محمد خوارزمشاه به آن سبب ناخرسند بودند كه وى از خليفه بغداد پيروى نمى كرد و خلافت را حق سادات حسينى مى دانست و يكى از اعاظم سلسله كبراويه را به نام مجدالدين به قتل رسانده بود. كبراويه مذهب عرفانى بود در شرق و در مقابل سهرورديه در غرب . مجدالدين شرط طريق را اجراى مو به موى شريعت اهل تسنن مى دانست (بنگر به مجدالدين بغدادى ، تحفة البرره فى المسائل العشره ، ترجمه محمد باقر ساعدى ، تهران ،چاپ حسين حيدر خان مشتاقعلى ، ١٣٦٨،صص ١٢٩-١٢٨). مى بينيم كه هم اختلاف شاه ايران با خليفه و هم بى اعتنايى عمومى به اين اختلاف ريشه در تعصب دينى دارد . پيش تر به نقش خواب و خرافه و زيركى خواجه نصير در براندازى عباسيان اشارت رفت و اكنون مى توان گمانه زد كه چرا تنها يك خارجى به نام هولاكو بود كه سرانجام حكومت دينى عباسيان را بر انداخت ؛ آن هم با زمينه چينى هوشمندانه خواجه نصير شيعى مذهب در قداست زدايى از مقام الهى خليفه و رفع هراس هولاكو از عقاب خليفه كشى. مى توان دريافت كه چگونه خواب و خرافه و خيال مى تواند قدرتى را كه در واقعيت تا مغز استخوان فاسد و تا مرفق خون آلود است سرپا نگه دارد ، مى توان دريافت كه اين ستون پندارين تا وقتى كه آن خواب و خرافه و خيال در تار و پود فرهنگ ريشه دوانده است ، مى تواند از هر واقعيتى در نگه داشت قدرت واقعى تر باشد . تاريخ هرگز براى ما به تمامى دست يافتنى نيست . تنها با چينش گره گاه هاى ياد شده مى توان گمانه زد كه چرا زوال قدرت سياسى و نظامى دستگاه خلافت پس از صد سال نخستِ (١٣٢تا ٢٣٢ ق.) قدرتِ عباسيان سلاطين ترك را به فتح بغداد وسوسه نكرد و حال آنكه فتح بغداد براى محمود غازى ،فاتح هندوستان ، چندان دشوار نبود .
    نهضت ترجمه گشايشى بود كه مى بايست به محضِ ضعف دستگاه زور بسته شود تا دستگاه ايدئولوژى كارآتر گردد. الكندى و فارابى و ابن سينا نمى توانستند از فضاى گذشته گراىِ دينى به فضاى آينده سوىِ يونانى وارد شوند . نمى توانستند حق تفكر را چنان ادا كنند كه اختلافات جدى در اصول مقدس داشته باشند . آينده سويى تفكر در يونان اختلافى در اين حد در پى داشت كه ارسطو جاودانگى نفس را از بن و بنياد انكار كند و افلاتون برعكس از بقاى نفس دفاع كند. اين اختلاف هاى اساسى و راديكال و تعيين كننده سرنوشت تفكر يونانى را با ديالوگ و دو گويى و بنا به برگردان دقيق دكتر اديب سلطان به '' دويچَمگويى '' ( ديالكتيك) و چند گويى ممتاز كرد. در فضاى فكر فارابى و ابن سينا چنين اختلافى مى توانست سر يك طرف ماجرا را بر باد دهد . اگر كسى بقاى نفس را انكار مى كرد لاجرم آخرت و همه لوازم آن و در نتيجه ركن ركينِ كتاب مقدس را انكار كرده بود . افلاتون و ارسطو كتاب مقدسى نداشتند تا پيشاپيش ديالوگ آنها را به مونولوگ وادارد . آيندهِ تفكر آنها باز و آزاد بود چراكه در نقد و نقض گذشته با سد سديدى چون شريعت و تهديد قدرتى كه شريعت را پشتوانِ خود سازد مواجه نبودند. اين نه بدان معناست كه تفكر آنها بى گذشته و بدون زمينه بود ، اين نه بدان معناست كه آغازگاهِ حركت فكرى آنها صفر مطلق بود و حتى نه بدان معناست كه هيچ پيشفرضى نداشتند. آنها نيز در بستر يك فرهنگ تاريخمند مى انديشيدند منتها اين فرهنگ – كه اصحاب تز غربزدگى پيش از سال ٥٧ آن را به عنوان فرهنگ غرب يا يونانيت مى شناختند – نزديك به دو هزار و چهار صد سال پيش گذارِ ميان ميتوس ( μῦθος ) و لوگوس ( λόγος ) را پشت سر نهاده بود . .پوزشخواهانه بايد تكرار كنم كه ميتوس يعنى گفته ها ، منقولات و افسانه هايى از گذشته كه فرهنگ و جهان بينى يك قوم را تصوير مى كنند . در فرهنگ ميتولوژيك ( اسطوره اى ) پاسخ به پرسش هاى بنيادى درباره كائنات را همواره از پيش داده اند . انگاره ميتوس اين است : الف ب است ، چون چنين گفته اند يا در متن مقدس چنين آمده است . در اين فرهنگ شخص به چيزى باور دارد چون آن را نسل اندر نسل و سينه به سينه تكرار كرده اند. لوگوس واژه اى چند معنايى و در اينجا مقصود زبان و انديشه اى است كه به پرسش ها بر حسب اينكه ديگران چنين و چنان گفته اند پاسخ نمى دهد. در پندار اساطيرى ايزد ها و ايزدبانوها در كيهان بودند نه در وراى زمان و مكان و نه همچون فرمانده اى دسترس ناپذير كه فقط حكم هايى صادر كنند براى اجراى بى گفت و شنود يا بى لوگوس . ايزدها و ايزد بانوها دايماً در كشاكش تنش هاى ناشى از شهوت و عشق و رشك و آز و انتقام با هم و با تايتان ها ( غول ها) و انسان ها در نزاع بودند .در اين اسطوره ها حتى آن كس كه همچون پرومتئوس ( داننده آينده سو ) برادر اپيمتئوس ( داننده گذشته سو ) _ برادرى كه با نيرنگ خدايان همسر پاندورا ، عروس خدايان ، گشت _ يا همچون سيزيفوس با خدايان در مى افتاد محبوب آدميان مى شد . كابين پاندورا جعبه اى بود كه پرومتئوسِ از پيش داننده پاندورا و شوهرش را از باز كردن آن منع كرده بود ، ليك وسوسه دانستن بر پاندورا نخستين زن روى زمين كه خدايان به او زيبايى و دانش موسيقى و كمالات ديگر بخشيده بودند غالب گشت . به محض باز كردن جعبه تمامى بلاها هاى زندگى زمينى از جعبه برون زدند و در عالم پراكنده شدند پيش از آنكه پاندورا فرصت كند تا در جعبه را ببندد . اما ته جعبه فقط يك چيز ماند : اميد.
    اين ماجراى اسطوره اى را مى توان چنين تعبير كرد :از جعبه پاندورا آنچه بيرون زد همان وضعيت انسانى بود. نه اخلاق دينى ، نه اخلاق عرفى و نه قانون هاى پليس زمينى و مرجع آسمانى تا كنون هرگز باعث نشده اند كه جهان يك روز و حتى شايد يك لحظه آسوده از شر زندگى كند . فانتزى هايى كه نويد رهايى زمين از شرارت داده اند خود شرارت را افزون تر كرده اند ؛ با اين همه ، اميدى هست كه به توانش و بالقوگى خود انسان ها مربوط است . اين تنها خودِ انسان ها هستند كه مى توانند از همين لحظه در تمامى جهان با همبستگى و هماهنگى به خيابان ها بريزند و تا خلع سلاح كامل هسته اى به خانه هاى خود نروند . خودِ مردم هستند كه مى توانند عليه دزدان سرمايه هاى ملى ، عليه جنگ هاى عبث و ويرانگر ،عليه سودجويان آزمند و غارتگر ، عليه غاصبان حقوق ستمديدگان ، عليه دروغ و تباهى و دستگاه هاى زور و فريب ، عليه تقلب و ريا و خدعه گرى ، غليه تبعيض جنسيتى و عقيدتى ، عليه جهل و تعصب و انحصار رسانه اى و عليه شكنجه و سانسور همبسته شوند و مبارزه كنند . اگر سالارى غير از خودِ مردم ، متولى اخلاق جامعه گردد اخلاق وارد دستگاه قدرتى مى شود كه حفظ خود را از اوجب واجبات مى داند.
    مى بينيم كه در افسانه زيباى پاندورا انسان نقشى دارد كه مى تواند با خدايان درآويزد و رقابت كند . خدايان و انسان ها با هم بحث و نزاع مى كنند . پرومتئوس به بادافره ربودن آتش از خدايان و پيشكشِ آن به انسان ها محكوم مى شود كه تا ابد زنجيرى كوه قفقاز شود تا هر روزه كركس ها جگرش را بخورند تا روز بعد جگر دگربار ترميم شود . سيزيفوس هر روز سنگ غلتان را به بالاى كوه هل مى دهد و نمى گذارد تا سنگ او را در برگشت زير بگيرد . او به قول آلبركامو تقدير خدايان را ناديده مى گيرد . اين انسان تن به تقدير نمى دهد و در قعر فقر و از دست رفتگى و باران بلا بر بدبختى خود ندبه نمى سرايد و از فلاكت قداست نمى سازد . چرا كه در ته جعبه پاندورا چيزى براى او مانده است كه او را از سرسپردن به حكم ازلى و پيشانى نوشت و قسمت بازمى دارد و نگاهش را در تيره ترين وضعيت ها به افق پيش رو مى دوزد. چرا كه در ته كابين نخستين زن يك چيز مانده است : اميد .
    فرهنگ خدامدار (theocentrist) ما اين بخش هاى هنرى و انسانى فرهنگِ كيهان مدار (cosmocentrist) يونانى و نيز دموكراسى آتنى را هرگز به خود راه نداد گرچه الفهرست ابن نديم حاكى از ترجمه آثار سياسى و هنرى يونانى نيز هست . خواجه عبدالله در تفسير ميبدى ( دو جلدى ، ج١، ص٢٧٦) مى رساند كه اگر مشيت روز ازل '' عنايت باشد طاعت سبب مثوبت است و معصيت باعث مغرفت [ طاعت ثواب و گنه كارى بخشودگى در پى دارد] و اگر آن روز عنايت نباشد طاعت سبب ندامت و معصيت باعث شقاوت [ بدبختى ] است …. كار نه به آن است كه از يك كسى كَسَل [ تنبلى و بيكارگى ] آيد و از كَس ديگر عمل . كار آن دارد كه در ازل شايستهِ كار آمد .'' سعدى مى گويد :'' به نانهاده دست نرسد و به نهاده هركجا هست برسد'' . اين دو شاهد نمونه هايى از يك خروار از جملات ادبى و عرفانى اند كه همه يك چيز مى گويند . حكم ازلى پيشاپيش و در ازل آينده اعمال ما را رقم زده است . نه ژنوم ، نه اميال سركوفته در گذشته زندگينامه اى فرد بل گذشته اى به غايت دور و گذشته تر از هر گذشته اى نتيجه كوشش هاى ما را مقدر كرده است . چرا ؟ چون شاه و گدا گل كوزه گران خواهند شد و همه چيز در گذر به سوى نيستى است و عوعو سگان ( مغولان ) نيز بگذرد و ايوان مداين نيز بر اين تقدير ازلى گواهى مى دهد . زندگى يكباره هركس از مرگ معنا مى گيرد. اين پندار تاناتوسى ( مرگ گرا ) متون را نقش زده اند نه برعكس . اين سابقه ازلى از فرهنگ در متون جارى شده است ، از متون در فرهنگ سارى نشده است . نمى توان خواجه عبدالله و خيام و سعدى و خاقانى و تفسير عرفانى پير هرات را مقصر دانست . جغرافياى سياسى و مناسبات خدا شاهى شرقى همواره سرسپردگى به يك دگرسالار را در روح قومى كاشته است .
    با سنجه اين فرهنگ است كه ارجمندى كار الكندى و فارابى و ابن سينا را بايد سنجيد . ما در باره همت بلند آنها در عقلانى سازى اعتقادات جزمى ، در باره مقاصد ناگفته و در گلو فروخورده آنها فقط مى توانيم بنا به قراين گمانه زنيم . در هرچارچوب تك صدايى هر قدر نيز كه نوابغى چون ابن سينا و خواجه نصير به نفع تفسير غالب برهان آورند از آنجا كه مخالفان راديكال آنها از بيم جان مجال بيان نمى يابند ديالوگى كه راه انداز تفكر آزاد است گشوده نمى شود . تأمل بيش تر در باب اين فروبستگى را به بعد موكول مى كنيم .
    با سپاس بسيار از بردبارى شما

     
  46. سلام بر ناظران گرامی
    یکی از سایتهای داخلی اخیرا مانند سایر ارکان نظام برای دادن کد اشتباهی به مردم و معطوف کردن توجه آنان از جنایات رژیم حاکم بر ایران به سوی جنایات هم مسلک آنان یعنی داعش تصاویری از کشتار حکومت اسلامی عراق و شام را منتشر کرده بود.در ذیل آن کامنتی گذاشتم با مضمون این تصاویر چه آشناست و اشاره من به اعدامهای اوائل انقلاب توسط شیخ جنایتکار خلخالی بود که یکی از آنها در این تصاویر آمده.آن کامنت با اینکه به شخص و حکومت مشخصی اشاره نداشت هرگز چاپ نشد و این نشان می دهد که حضرات خود به جنایات خود معترفند.در این تصویر هم می بینیم که یک نفر حتی تفنگ را به سمت یک انسان مجروح نشانه رفته است که توان ایستادن هم ندارد.مانده ام که تا به کی برخی ازمردم در اقصی نقاط دنیا به سمت شعارهای فریبنده ایدئولوژیهای مختلف می روند.ایدئولوژیهایی که با عناوین مختلف از نازیسم و کمونیسم گرفته تا این اواخر اسلامی جز فاجعه و جنایت و بدبختی برای مردم خود ثمری نداشته اند.

     
  47. ………..تفکريک بیدین!………
    من یک بی دین هستم!
    اگرگرسنه باشی!…به توغذاخواهم داد!!…
    اگرتشنه باشی!…به توآب خواهم داد!!…
    اگرسردت باشد!.. به توگرماخواهم داد!!…
    اگرنیازمندباشی!…نیازت رابرآورده خواهم کرد!!…
    اگردردردسرافتاده باشی!…کمکت خواهم کرد!!….
    من اینکارهارابدلیل اینکه پاداشی بگیرم یاازترس تنبیه شدن انجام نخواهم داد!
    اینکارهاراانجام میدهم چون میدانم که کاردرست همینست!
    استاندارد های عقلی من اینگونه درک میکند!…حتی اگرتنها کسی باشم که این کارهاراانجام میدهد!!…-نه بحکم دین کسی راسنگسارمیکنم!
    – نه اسیدمیپاشم!
    – نه حکم قتل کسی راکه دین جدیدی انتخاب کرده راصادر میکنم!
    – نه خودم رامنفجرمیکنم تابه بهشت بروم!
    – نه حیوانات بی گناه راوحشیانه سر میبرم!
    – نه نصف عمرم رادرگریه وزاری ودرون هیئت ها میگذرانم!
    – نه زنان راکمترازمردان میدانم!
    – نه خوشی های دنیارابرخودحرام میدانم!
    – نه دختر ۹ ساله راآماده ازدواج میدانم و نه اورامجبورمیکنم ۳۰ روزساعتها گرسنگی وتشنگی بکشد!
    -نه مخالفانم راحرامزاده ونجس میدانم!
    حال به من بگوبه چه جرمی درآتش فرضی خدای خیالیت بسوزم?!…

     
  48. گفتگوی سوشا با تاجزاده در اوین!

    محمدرضا ستوده / چاپ شده در هیچ جا !

    سوشا مکانی دروازه بان تیم پرسپولیس که نتوانست به خوبی از عکس های خود دروازه بانی کند بعد از ورود به زندان اوین با مصطفی تاجزاده برخورد کرد و دقایقی با هم گفتگو کردند؛

    تاجزاده:به به خوش اومدی جوان..
    سوشا:چه خوشی ؟ کدوم خوشی ؟ برو بابا

    تاجزاده:روزنامه نگاری یا فعال سیاسی؟
    سوشا: نه بابا هیچکدوم

    تاجزاده: معلمی ؟
    سوشا: معلم چیه!

    تاجزاده:فعال حقوق بشری؟
    سوشا:چی میگی بابا تو دلت خوشه

    تاجزاده:سبزی ؟
    سوشا:من سبزم ؟! منو نمی شناسی ؟! من قرمزم..من سوشا مکانی ام دروازه بان پرسپولیس..واقعا منو نمی شناسی؟!

    تاجزاده:جداً ؟ تو دروازه بان پرسپولیسی ؟؟ اینجا چیکار می کنی؟!
    سوشا:تو مهمونی با دخترهای بوتاکس کرده پروتز شده عکس انداختم عکسام پخش شده

    تاجزاده:چون اونا بوتاکس و پروتز کرده بودن تو رو آوردن زندان؟!
    سوشا:نه..چون لباس شون کم بود!

    تاجزاده:لباس اونا کم بوده اون وقت تو رو آوردن زندان؟؟!
    سوشا:چی بگم والا…

    تاجزاده: !
    چرا آوردنت اوین حالا ؟ همون کلانتری نگهت می داشتن..جرمی نیست که..
    سوشا:نمی دونم والا..اگه اینطوری باشه که کل بازیکن های لیگ برتر و دسته یک رو باید بیارن اوین!

    تاجزاده:مملکتو ببین تو رو خدا..مورد منکراتی رو میارن اینجا، منه مصطفی تاجزاده رو هم میارن اینجا !
    سوشا:شما کی هستی مگه؟

    تاجزاده:واقعاً منو نمی شناسی ؟؟؟ مصطفی تاجزاده تا حالا نشنیدی ؟!
    سوشا:استقلالی هستی؟

    تاجزاده:چه ربطی داره ؟
    سوشا:تاجزاده ای دیگه..تاج داری..حتما بابا بزرگت انقد تیم تاجو دوست داشته فامیلیتونو گذاشته تاجزاده

    تاجزاده:من معاون سیاسی وزیر کشور دوره اصلاحاتم..
    سوشا:واقعاً؟ من فکر کردم شما رو توی مهمونی با دخترگرفتن !

    تاجزاده:واقعاً خجالت نمی کشی منو نمی شناسی ؟!
    سوشا:اینو طلبکارم هست..تو باید خجالت بکشی که منو نمی شناسی..معاون سیاسی وزیر کشور دولت اصلاحات مهم تره یا دروازه بان پرسپولیس؟؟!
    اصن آزاد شدیم بیا توو برنامه نود اسم مونو بذاریم توو نظرسنجی ببینیم مردم کدوم مونو بیشتر می شناسن به کی بیشتر رای میدن..الان چند نفر منتظرن تو آزاد بشی؟! حداقل 20 میلیون نفر منتظرن من آزاد بشم

    تاجزاده: حق با توئه..دروازه بان پرسپولیس مهم تره..همه به تو رای میدن!

     
  49. جناب نوری زاد درود. سوالی برای بنده پیش آمده. آیا شما می دانید چرا در ماهه ی پسابرجام، همه ی مسئولان وقتی از “تحریم” حرف می زنند بدون استثنا همه یک کلمه ی “ظالمانه” هم به آن می چسبانند؟ یعنی همگی به فرم کاملا هماهنگ شده و خنده داری می گویند “تحریم های ظالمانه”. حال سوال بنده این است که وقتی چسباندن یک کلمه به کلمه ای دیگر در استعمال آن در این کشور برای مسئولان الزامی است، و حتی حرف زدن و انتخاب کلمات مقامات با هماهنگی و دستور از بالا صورت می گیرد، چطور است که بعضی ها می گویند “خودسر” ها بدون هماهتگی به سفارت عربستان حمله کرده اند و چطور آقای روحانی که سی سال رئیس دستگاه های امنیتی بوده تجاهل العارفین فرموده و دستور می دهد که پیگیری کنید حمله کار چه کسانی بوده و سخنگوی سپاه این حرکت را “مشکوک” ارزیابی می کند؟ اینان که ثابت نموده اند برای مردم ارزشی قائل نیستند و تاکنون هم هرچه خواسته اند با مردم کرده اند چرا بر سر حمله به سفارت عربستان اینقدر دست و پایشان را گم کرده اند و “من نبودم من نبودم” سر داده اند؟ خوب بود شهامت داشتند و مسئولیت عملشان را بعهده می گرفتند که بله ما کردیم، فی المثل به تلافی کشتار منی و انتقام دو نوجوان ایرانی در فرودگاه جده. بارالها خودت ما را از شر این پلیدیها رها بفرما و جرات و جسارت و شهامت عطا فرما تا بخود آییم و میهنمان را آزاد و آباد نماییم. آمین.

     

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

85 queries in 1197 seconds.