سر تیتر خبرها
اگر که غیرتی مانده هنوز!

اگر که غیرتی مانده هنوز!

من هرگز باورم بر این نیست که در داستان حمله به سفارت عربستان، یک جماعت شیدای رهبر و مزد بگیر سپاه، با کشور آن کردند که حالا حالاها باید از کیسه ی مردم برداشت و خسارتهای عظمایی را ترمیم کرد که جز بلاهت، باعث و بانی اش نیست. نخیر، من باور ندارم جماعتی از شیدایانِ بی خرد، “همینجوری” از دیوار سفارت عربستان بالا رفتند و ” همینجوری” عربده کشیدند و “همینجوری” خسارت ببار آوردند. بل باورِ صد در صدم به این است که جاسوسانِ خانه کرده در رده های استراتژیکِ سپاه، کشور را درست بر ریلی نهادند که عربستان خود را برای آن مهیا کرده بود از پیش ترها.

بگذریم، من بنا ندارم در این نوشته ی کوتاه، بر این زخمِ کاری سوزن بزنم. بل بنا دارم راهی بگشایم و خردی در میان آورم. می گویم: با این چاله ی تازه ای که پیش پای مردم ایران گشوده شد و من به ” تیرخلاص” ازش یاد می کنم، رهبر و سپاه ناگزیر به راهی خواهند افتاد که همان استراتژیست های خانه کرده در داخل سپاه بر میزشان می نهند. اما رهبر و سرداران سپاه، اینگونه نیست که در همه ی کارها مطیع نفوذی های داخل سپاه باشند. خیلی جاها این خود رهبر و این خود سپاه اند که کارهای خاص خودشان را از دل و جگر مملکت و دارایی های مملکت بیرون می کشند.

مثلاً نفوذی های داخل سپاه که به سرداران نگفته اند: بیایید و از اسکله های مخصوص بخودتان، کشتی کشتی لوازم آرایش وارد کنید. یا تریلی وارد کنید از چین و از هرکجا! یا کسی به رهبر نگفته بابت اینهمه مسئولیتی که داری، و بابت اینهمه دخالت های بنیادینی که در امّهات کشور می کنی، هیچگاه به هیچ احدی پاسخگو نباش. ناقلاهای نفوذی، اینجور کارها را بخودِ این آقایان وانهاده اند برای خواسته های تک موردی و گاه و بیگاه اما تأثیرگذارشان.

در آن روزهایی که در زندان بودم، یکصد و بیست نفر به بند 350 زندان اوین آوردند همه جاسوس. بیست نفر از این صد و بیست نفر، جاسوسان داخل سپاه و بسیج بودند. گنده ترین شان، سرداری بود که خیلی راحت می گفت: من برای اسراییل جاسوسی می کردم. و عجبا که این سردار، سالها مسئول اتاق اسراییل بوده در داخل سازمان اطلاعات سپاه و خبرها و خواسته های “مخصوص” خود را بر میز سرداران سپاه و بر میز رهبر می نهاده و لابد آنان را به انجام کارهای “همینجوری” ترغیب می کرده است.

خب، اینها همه مقدمه بود برای گفتنِ این که: سرداران سپاه و جناب رهبر، باید به اصل انسانی خود رجوع کنند و اجازه ندهند بخاطر ماجراهایی که در پیش است و عربستان و دیگران برای بر زمین کوفتن ما دندان تیز کرده اند، باز همچنان به کیسه ی مردم دست برده شود و بیش از پیش بر گرده ی مردم بار نهاده شود. به سرداران سپاه می گویم: اگر مختصری از غیرتِ ایام جنگ تان باقی مانده، دست ببرید و مختصری از ثروت افسانه ای خود را در این تنگنای اقتصادی به میان آورید و دست همکاری بدهید به مردم در عبور از این معبر و معرکه ای که خود پدید آورده اید. البته گفتم: اگر که غیرتی از آن ایام در شما هست هنوز!


telegram.me/MohammadNoorizad
https://www.facebook.com/m.nourizad
سایت: www.nurizad.info اینستاگرام: Mohammad Nourizad


محمد نوری زاد

پانزدهم دیماه نود و چهار – تهرانShare This Post

 

درباره محمد نوری زاد

186 نظر

  1. جناب نوریزاد عزیز تاریخ نشان داده است که گاهی بالاترین رده های یک کشور جاسوس بوده اند مگر احمدی نژاد نبود شاید بالاتر هم باشد!!!!

     
  2. برای کسانی که به تکامل و فرگشت انسان علاقمند هستند:
    http://1.darwinday.ir/human_evo_infographic/

     
  3. سلام.
    اگه براتون ممکنه، URL فیلم ها را نیز بنویسید تا بشه این جوری اون ها رو راحت تر دریافت کرد.
    برای ما که از داخل کشور و با اینترنت کم سرعت و فیلتر کار می کنیم،این جوری دسترسی راحت تری به فیلم ها خواهیم داشت.
    تشکر

     
  4. جناب مصلح عزیز:

    شما در جواب ناشناس فرموده اید که کتابهای حضرت موسی و عیسی تحریف شده است. آیا سند و مدرکی موجود میباشد و اگر هست لطف کرده و اشاره یی بفرمایید؟
    در ضمن دیانت بهایی فرقه نیست و جواب شما را در زیر کامنتتان داده ام. موفق باشید

     
    • جناب گلابتون گرامي

      نيازي به ارائه سندومدرك درتحريف عهدين نيست زيرا كه هرچه باشندآنها منسوخ هستند به شريعت محمد-ص- .
      واما مجعول بودن بهائيت بدست استعمارانگليس بوسيله محمد علي باب وحسينعلي باب اظهرمن الشمس است وتاريخ جعلش درزمان ناصرالدين شاه قاجار اتفاق افتاده است.
      بله فرقه نيست چون فرقه ازيك دين اصلي جدامي شود بلكه آئين من درآوردي ومجعول دست بشراست آنهم درتاريخ نزديك.
      واينكه گفته بودي محمد-ص- ختم پيامبران نيست شمابراي اين حرفت دليل بياورولكن دليل ما آيات قرآن است :{“وماكان محمد اباأحدمن رجالكم ولكن رسول الله وخاتم النبيين.”40/احزاب}= محمد-ص- پدرهيچ يك ازمردان شما نيست وليكن فرستاده خداوند وختم كننده وآخرين نفر ازپيامبران است.} ؛شما اگر دليلي داريد ارائه كنيد.
      شادكام باشيد

       
  5. سلام خدمت همه اعضای وبلاگ و اقای نوریزاد
    بنده میخوام توضیحی کوچیک راجع به نظریه داروین بدم
    دکترسیدمرتضی اولاد پیغمبر این نظریه بسیار مبسوط است و شما که پایه تحصیلاتتون حوزوی هستش و کلا با علوم تجربی غریبه اید ذاتا،نمیتونید درک درخوری ازش داشته باشیدمگر با تحصیل فراوان در همون علومی که دوسش ندارید و پست ترین علم در انواع علوم میدونید.از نظر natural selection اشتباهه یا حداقل ناقصه چون شما و اجدادتون تا بحال ندیدن طوطی گربه بشه و شیر پلنگ بشه و…. .حالا بنده یه توضیح میدم برداشت ازاد!!!!!!!!
    نظریه داروین عمدتا اثر انتخاب محیط،از موجودات رو انتخاب میکنه که اونم غیر مستقیم(که امروزه با گشترش ژنتیک کاملترشده)
    فرض کنید یک اکوسیستم در یک منطقه جریان داره و حیوانات شکارچی اون مثلا شیر ببر پلنگ و حیوانات شکار اون اهو و بوفالو … هستند و گیاهان متفاتی هم در این اکو سیستم باشند حالا فرض کنید یک ژن در اهو دچار جهش میشه و باعث میشه این عضلات این اهو به اکسیژن کمتری نیاز داشته باشن یا توانایی هموگلوبین در حمل اکسیژن رو بالا ببره نتیجه این جهش باعث میشه که اولا خود این اهو بتونه از چنگال شکارچی بگریزه و بچه های این اهو هم این توانایی رو به ارث میبرن نتیجه این میشه که اون اهوهایی که این جهش رو ندارند با گذر زمان حذف میشن چون شکار اوهایی که تندتر حرکت میکنن سخت هستش و اینها در جمعیت اهوها غالب میشوند;حالا که جمعیت این اهو ها زیاد شد شکارچی ها هم دچار کمبود غذا میشن پس از اون شکارچی ها هم فقط اونایی شانس بقا دارن که در اثر جهش ، سریعتر و با کارایی بهتری حرکت کنند(در اثر جهش که همیشه اتفاق میفته).این میشه تکامل همراه چون محیط به طور basicتغییر نکرد
    حالا اگه محیط تغییر کنه مثلا به مرور زمان سرد بشه یا بالعکس گرم بشه و یا دچار کم ابی شود تنها اون زاده هایی از هر گونه موفق به بقا میشن که به نوعی با عامل محدود کننده محیط مطابق باشند.درمورد اشتققاق یک نو. ع گونه به چند یا چندین گونه دیگر هم
    اگر تغییر محیط در سالیان متمادی پیوسته اتفاق بیفته و در یک جهت( مثلا همیشه سرد)اونموقع میتوانیم انتظار داشته باشیم که مثلا یک گونه به طور کامل حذف شود یک گونه به نحوی تغییر کند که با نیا(جد)تفاوت بنیادی داشته باشد و یا از یک گونه چندین گونه مشتق شوند به شرطی که همه با محیط سازگار باشند(متلا در اثر جهش های متوالی چربی زیر پوست بسار حجیم شود تا به سرما مقاوم باشد).مطلب مهم برای تغییر یا اشتققاق یا حذف ، زمانی طولانی ده هزار ساله و یا بیشتر نیاز است چون ماده خام تغییر جهش است و جهش بسیار کند و تدریجی است و اگر جز این بود خود شما سیداولاد پیغمبر باید با پدر و مادرتان تفاوت های بسیار زیادی داشته باشید یا اصلا شبیه گونه انسان نمیشدید;پس گفتن این جمله که اگه نظریه داروین درست باشه چرا اون چوپان که گاوش شب زایمان کرده و صبح میره گوساله ش را ببیند چرا خرس بدنیا نیورده و اینکه چرار طوطی گربه نمیشه و یا شیر تبدیل به پلنگ ،بسیار ابتدایی و ناشی از عدم درک موضوع است.نظریه داروین وقتی به دم در حوزه میرسه سه عکس العمل درپی دارد 1یکسری از روی نادانی از قانون بقا انرا ناقض تمام اصول بشریت میدانند2یکسری تز خاصی نمیدهند 3معدود اخوند هایی هم هستتد که قبول دارند که نظریه داروین منافاتی با اصل خلقت نداردپ
    جناب سید مرتضی اولادپیغمبر همه علوم رو نمیشه با یه چوب برونی.شما میتوانید با استاد دیرین شناسی دانشگاه تهران مشورت کنید
    ممنون که توجه کردید(

     
    • جناب هيومنست

      اين حرفهاي شما وداروينيسم ها يكسري حدس وگمانهائي است بدون دليل وبرهان عقلي ؛اگرشما باتعقل وتفكر وبرهان آشنا بوديدهمانندجناب كورس گرامي مي گفتيد:من نه مي توانم فرضيه تكاملي داروين را وياهاوكينگ را تثبيت كنم وياردكنم.

      شمااينگونه باجزميت ودگماتيسمي حرف نمي زديد. خودداروين درايراد منتقدين به حلقات مفقوده دراين فرضيه اش، درمانده بود. حال شما بانظرتثبيت شده حرف مي زنيد؟

       
      • جناب مصلح،

        حلقه های مفقودۀ داروین همینهائی هستند که ملّت ومملکتی را بخاک سیاه نشانده اند. لَعَنَ عَلی کُلّ الفاسِقین وَالجاعِلین جمیعا. آمین! قال علی کبیری: یا ایهالناس استعن بنفسک الذی لا اله الا هو!

         
  6. اقای حمید وفایی عزیز سلام میشه توضیح بدهید از زمانیکه حضرت محمد ویارانشان در بیرون مدینه مستقر شدند از چه راهی امرار معاش میکردند؟

     
  7. دولتمردان ایرانی متخصص حرفهای بی ربط هستند که همان حرفهای بی سر وته هست. آقای ظریف گفته ما شرعا و قانونا مسئول حفظ امنیت سفارتخانه ها هستیم. او یادش نیست که به شرع با فتوای امام راحل و امام ساکن فعلی حمله به سفارتخانه هیچ منع شرعی ندارد و قانونا هم ناجا اول با حمله کنندگان عکس سلفی میگیرد و بعد از اینکه مومنین کارشان را انجام دادند خود ر ا نشان میدهند و بقول دوستان بوق میزنند..

     
  8. آیا اسلام فرقه است یا دین؟ با کمی بررسی می توان دید که آنچه درقران//////////////////.بنابراین اسلام نمی تواند ////////////////.همانطور که مسیحیت چنین است.حال سرنوشت شیعه معلوم است.

     
  9. جناب نوری زاد سلام
    خواستم از شما سوال کنم چرا مرتب در برنامه های ماهواره ای و یا نوشته های خود می گویید مذهب شیعه به خامنه ای و خمینی این اجازه را می دهد که کشت و کشتار کنند ؟
    شما در کجای تاریخ اسلام دیده اید که مشخصا امام علی علیه السلام (از ایشان نام بردم چون فقط ایشان حکومت کردند ) با مخالف خود چنین کرده که اینان می کنند .اگر هم جنگی در گرفته دشمنان ایشان قدم پیش گذاشته اند . اما هیچ جای تاریخ نمی بینید که ایشان اینگونه که حکام این رژیم فاسد مخالفین خود را حذف می کنند ، رفتار کرده باشد .
    چرا آدرس غلط به جوانان می دهید ؟و مذهب شیعه را مذهبی جلوه می دهید که اجازه هر نوع کشتار و وحشی گری را به افراد می دهد؟در حالی که امامان ما (همانگونه که در احادیث بارها خوانده ام ) حتی اجازه قیام در برابر ظالم را به مومنین نمی دادند چرا می فرمودند اثر محقق نمی شود .و این مساله در مورد امام حسین هم صدق می کند که امام حسین نخواست که با یزید بیعت کند و از او گریخت تا اینکه سرانجام توسط لشکریان یزید محاصره شد .و حتی در شب عاشورا به اصحاب خود فرمود بروید اینها با من کار دارند نه با شما .یعنی اینگونه برای جان و روح مردم ارزش قائل بودند.
    و در خصوص سایر ائمه ندیده ایم که کسی از این بزرگواران دستور حذف مخالفش را داده باشد .
    ولی شما جوری صحبت می کنید که انگار خمینی و خامنه ای دستور کشتار مردم را از امامان ما گرفته اند و این صحیح نیست .
    از اصل و اساس این هندی زاده را وارد ایران کردند که اسلام را نابود کند و چه کسی بهتر از خمینی با این لباس ؟

    ——————–

    سلام حمید گرامی
    کاش نمونه ای از نوشته ها و سخنان مرا با همین معنایی که شما برداشت کرده اید، برای ما سند می آوردید تا من بهتر بتوانم پاسخ بگویم. اما من هماره بر اسلام و تشیع حکومتی تاخته ام. اسلامی که اینان برای بقای خود بازتعریف کرده اند. اسلام فقاهتی. اسلام ولایی. تشیعی که نظام آخوندی را تأیید کند و همه را قربانی مقاصد ناجورشان کند.
    با احترام

    .

     
    • درطول تاریخ ما همواره تشیع را جدای از سیاست دیده ایم.کلا دخالت دین در سیاست جواب نداده وهمیشه و بدون استثنا منجر به نتایج مخربی شده.
      دین امری شخصی ست.ومبانی ان نمیتواند معیار و ملاک قانون برای جامعه ای باشد.تابه حال که نبوده.

       
    • جناب وفائي سلام

      ايشان دمدمكي مزاج هستند هرروزيك نظري دارند وازاسلام ولائي كه تاسال 88 خيلي جانانه دفاع مي كردندومروج ولايت مطلقه فقيه بودند وبه منتقدين اين نظرهجمه ها وحمله ها وفحاشي هاي عجيب قريبي داشتند وبه منتقدين تك صدائي وتك نظري ودرواقع تنگ نظري مي تاختندوخلاصه كلام يك حسين شريعتمداري ثاني بودندودريك جبهه كاروفعاليت داشتند .تااينكه درحادثه 88 يك انفجارمهيبي رخ دادكه انفجاربينگ بونگي بودكه ايشان دراين انفجاربينگ بونگي سخت متحول شدندوهجمه ها وفحاشي هايش برگشت بسوي ولايت مطلقه وبيت شريف او وفقه شيعي ولائي ،بااينكه ايشان ازولايتمداران جان بركف وقلم بدست وذوب شده درآن بودند بسبب همين تحول ايشان كه بقول خودش مات ومتحيربود بعدازاولين نامه به رهبري وانتقادازاوودعوت به عذرخواهي وي ازملت ناگهان حسين شريعتمداري ايشانرا ازانجمن قلم بيرون انداخت ومدتي درزندان آب خنكي مي نوشيدند وبعدازآزادي اززندان كه البته بدستور حضرت آقابوده است ؛ايشان تبديل به يك آتشفشان عليه فقه اسلام وشيعه شده اند بااينكه خودش مي گويد من شيعه ومسلمانم اما مي بينيد كه چگونه مقالات ضداسلامي وشيعي را منتشر مي كندوخودش مي گويد :
      ” اما من هماره بر اسلام و تشیع حکومتی تاخته ام. اسلامی که اینان برای بقای خود بازتعریف کرده اند. اسلام فقاهتی. اسلام ولایی. تشیعی که نظام آخوندی را تأیید کند و همه را قربانی مقاصد ناجورشان کند.””پا
      بااينكه خبرنداردوياخودرا به تغافل زده است كه دراين قرباني كردن همه به مقاصدناجور ،ايشان سهم بزرگي داشته اند؛وقتي كه آيت الله هاي متعدد كه نام نميرم انتقادوايرادي بررهبر يعني حضرت آقاي ايشان داشتند؛ايشان درهجمه وحمله وهجوگوئي براين بزرگان گوي سبقت را ازشريعتمداري ربوده بودند.
      وبقول يارديرينش ذات ايشان فحاشي كردن است يك روز به منتقدين حضرت آقا واصلاح طلبان وحالا برعكسش به سوي بيت رهبري وسپاه ودين ومذهب خودش.
      من دراين ميان نمي دانم خودش درواقع چه دين ومذهبي داردوبه چه آئيني معتقداست كه اينهمه دين ستيزان را به دورخويش جمع كرده است؟
      بااحترام
      مصلح

       
      • جناب مصلح
        آقای نوریزاد شجاعت تغییر در این سن وسال را داشته و این تقزیبا از استثناعات عالم بشریت هست،شما یک فکری به حال خودتان بفرمایید که در جهل مرکب نمانید شما حتی جسارت شک کردن به عقایدتان را هم ندارید و متاسفانه در مورد علوم نادانسته نظر می دهید و دقیقا اشتباهی که آقای نوریزاد قبلا میکرده شما در حال حاضر مرتکب می شوید با این تفاوت که جناب نوریزاد به مشکل خود در حال حاضر آگاهی دارند ولی نمی دانیم شما این توفیق را بدست می آورید یا نه؟
        از جنابعالی تقاضا میکنم سعی بکنید سخنان افراد را نقد بکنید از نقد شخصیتها خودداری بفرمایید،
        با تشکر از توجهی که مفرمایید.

         
    • جناب حمید وفایی شما هم آدرس اشتباهی ندهید.
      امامی که حاکم نیست و قدرت ندارد که نمی تواند دستور حذف مخالفین را بدهد والاتوسط حاکم تعزیر می شده و حاکمان فعلی هم تا قبل از قدرت گرفتن دستور حذف مخالفین را نداده اند مهم اینست که قدرت داشته باشی و مخالف را تحمل بکنی در غیر اینصورت عیب و هنر عزیزانمان نهفته می باشد.
      امام حسین ع به کوفه رفت که حکومت را به دست بگیرد ( مردم با ایشان بیعت کرده بودند)،معنی آن اینست که قصد جنگ داشته است .
      حضرت علی ع هم هر سال یک جنگ با هم کیشان مسلمان کرده بخصوص جنگ نهروان جنگ نابرابری بوده و قتل عام دوستان سابق که در جنگ صفین در رکاب ایشان با معاویه جنگیده بودند خیلی منصفانه نبوده است.(سپاه علی ع 14000 نفر خوارج 2000 نفر)البته خوارج هم مردمان عاقلی نبودند ولی این جنگ که به نوعی برادر کشی تلقی می شد مانع رسیدن حضرت علی ع به هدف اصلی که همانا بر کناری معاویه بود گردید ، این در حالیست که امویان و عباسیان سالهای متمادی به ناحق و با علم کشور داری حکومت کردند.
      در خصوص اقلیتهای یهودی و نوع برخورد با آنها را که خودتان می دانید .
      به امید روزی که همه ما منصفانه و بدون غرض داوری کنیم.

       
  10. قشنگترین متنی که تا حالا خوندم :
    خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: …آزادی…آزادی…آزادی…
    و عابران خسته میپرسند: آزادی چند؟
    و من عابری را دیدم که از راننده سوال میکرد آزادی کجاست؟
    راننده گفت: رد کردی ازادی قبل از انقلاب بود

     
  11. ماجرای هواپیمای شاهین

    خیلی از شماها عزیزان داستانهایی در صدا و سیما و مدرسه در رابطه با دزدی شاه ایران و داستان چمدانهای پول شاه موقع خروج شنیده اید! اینجا میخواهم یک نمونه از کارهای شاه ایران بعد از خروج رو به شما نشان دهم! قضاوت به عهده شماست !
    اول از همه میخواهم شاهین هواپیمای سلطنتی ایران رو به شما معرفی کنم، شاهین همان BLUE FLIGHT 1 ایران
    نام یک بوئینگ ۷۰۷ متعلق به نیروی هوایی شاهنشاهی ایران بود که محمدرضا شاه پهلوی و شهبانو فرح پهلوی از آن برای سفرهای داخلی و خارجی استفاده می‌کردند.
    رنگ این هواپیما آبی و داخل آن به شکل مجللی تزئین شده ‌بود. این هواپیما در زمان خود به واسطه تزئینات داخلی به کار رفته، یکی از گران‌ قیمت‌ ترین پرنده های ساخت بشر محسوب ‌می‌شد.
    این هواپیما ۳۰۰ میلیون تومان تجهیزات اضافه و دارای ۱۵ میلیون تومان اشیا زینتی طلایی و مجهز به سیستم ارتباطی تلفن و تلکس به ارزش ۴۰ میلیون تومان بود؛ به طوری که شاه از داخل هواپیما می‌توانست با هر منطقه از جهان تماس تلفنی برقرار نماید.
    اين هواپيما 6 توالت دارد که 5 توالت در قسمت عقب متعلق به همراهان و يکی به شاه و همسرش تعلق داشت.
    در سالن ناهارخوری هواپيما يک ميز 40 تکه وجود دارد که 6 هزار ساعت منبت‌کاری شده، و ارزش آن ميليون‌ها تومان است.
    اتاق خواب آن رويايی و ديدنی است و می‌توان آن را يک موزه کوچک دانست. در کل می توان گفت: قصری که در داخل بويينگ بنا شده قيمت هواپيما را تا 800 ميليون تومان بالا برده بود.
    از اين قصر طلايی پرنده، همواره 20 دژبان نگهداری می‌کردند و ورود به آن مستلزم داشتن کارت مخصوص بود. در ضمن معرف پروازی اين هواپيما ” BLUE FLIGHT 1″ بوده است.
    این پرنده بر خلاف تمامی هواپیماهای ایرانی به رنگ آبی تیره بسیار مرغوب و همچنین سیلور بسیار درخشان در زیر بدنه رنگ‌آمیزی شد، که البته بعدها کلیه این رنگ‌آمیزی‌ها پاک شد. همچنین خلبان اصلی آن در سالهای اولیه فردی آمریکایی به نام «بلو منستین» و سپس سرهنگ بهزاد معزی بود.

    و حال داستانی که شاید خیلی ها نمیداند…

    محمدرضا شاه پهلوی در ۲۶ دی ۱۳۵۷ با این هواپیما از کشور خارج شد. بعد از خروج شاه از ایران و ورود او به مصر در اسفند ماه، به فرمان شاه هواپیمای شاهین به ایران بازگردانده شد!!!
    با اینکه قیمت این هواپیما 3برابر کل ثروت شاه در اون زمان بود و شاه ایران میتوانست به راحتی از فروش آن 112 ملیون دلار درامد کسب بکند ولی شاه ایران آن را به ایران بازگرداند!

    وقتی از شاه پرسیدند:
    شاهنشاها چرا شاهین را به ایران پس میفرستید؟ در جواب گفت:
    هواپیمای شاهین متعلق به مردم ایران است نه من! شاهین ثروت ملی ایرانیان است نه هواپیمای شخصی من !

    شاهین بعد از ورود به ایران به پارکینگ برده شد و بعد از تاراج و سرقت لوازم گران‌ قیمت آن مدت‌ها در گوشه‌ای از مهرآباد زمین‌گیر بود!!
    نام هواپیمای شاهین در سال 1986 به “EP-NHY” تغییر کرد و رنگ‌آمیزی اولیه آن هم عوض شد و کلیه مسئولیت آن به “ایران ایر” واگذار شد تا سال 1999 ، که در پی بازنشستگی ناوگان 707 “ایران ایر” ، این شرکت این پرنده را به نیروی هوایی بازگرداند و مجددا نام “1001” روی آن نقش بست! شروع پروازهای این پرنده را باید از ابتدای هزاره سوم یعنی سال 2002 دانست که این پرنده به طور گسترده به آسمان کشورهای دنیا بال گشود و در چند سال اخیر به پرکارترین پرنده دولت تبدیل شد!
    این پرنده در بین علاقمندان 707 در جهان بسیار شناخته شده می‌باشد و در هر سفر ریاست جمهوری عکاسان علاقه زیادی به تصویر برداری از این جت تاریخی دارند.

    این خبر هیچ موقع در اخبار جمهوری اسلامی گفته نشد و هیچ وقت کسی سئوال نکرد شاهی که شما میگویید این همه چمدان پول در این هواپیما جا داده بود چطور وقتی میتوانست با فروش این هواپیما ملیونها دلار به جیب بزند آن را به ایران پس فرستاد!؟
    پس از انقلاب این هواپیما به ۱۰۰۱ تغییر نام داد و در شرکت هواپیمایی معراج به پرواز ادامه می‌دهد!
    این هواپیما ترابری مقامات رده‌بالای حکومت ایران من‌جمله رئیس‌جمهور و وزیر امورخارجه را عهده‌دار است و تعمیر و نگهداری آن بر نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران میباشد.

     
  12. سلام جناب نوری زاد
    من در باره روحانیت داشتم تحقیق می کردم به این فیلم شما برخوردم که فقط می توانم بگویم: محشر است. https://www.youtube.com/watch?v=pCGzu91sUAY

     
  13. با سلام و درودهاي گرم و پرمهر
    گفت و گوي راديو ندا با اكرم نقابي ، مادر سعيد زينالي دانشجوي سر به نيست شده ، در خصوص دروغ هاي شرم آور حجت الاسلام محسني اژه اي سخنگوي دستگاه قضا ؛ و فرياد هاي جگر سوز اين مادر دردمند !

    http://radio-neda.blogspot.com/2016/01/blog-post.html

     
  14. به ذره عقل تو سره اين مسولين ارشد نيست
    وإلا مسالمت آميز ميرفتن جسد نمر مياوردن تو همين خيابان نيلوفر دفن ميكردن و يه امام زاده ميزدن هم كلي نذورات جمع ميكردن هم خواري بود در چشم پرسنل سفارت

     
  15. جناب ناشناس زرتشت ادعای پیغمبری نکرده و گاتا که در حقیقت گفتار زرتشت است مجموعه فلسفی از سروهاست.کتاب اوستا که از زمان اشکانیان شروع به جمع آوریش شده و در زمان ساسانیان به پایان رسیده کتاب زرتشت نیست بلکه از ادیان گوناگونیست که تا آن زمان در ایران زمین موجود بوده اند.مثل میترائیسم و زروانی …زرتشت یک فیلسوف است نه پیغمبر.ولی با برجسته کردن اهورامزدا از بین خدایان ایران زمین که 33 خدای گوناگون بوده اند می توان گفت که بنیان گذار ادیان تک خدایی بوده.هرچه در گاتا امده از زرتشت است نه چیز دیگری.

     
    • اقای مزدک سپاس و تشکر فراوان از اطلاع رسانی در مورد زرتشت وکتاب اوشتا من چندین بار مطلبی در مورد عدم وابستگی اوستا با زرتشت نوشتم اما هر بار انها را دوباره خواندم دیدم که انشای بسیر ابتدائس دارد وبه درد انتشار نمیخورد همیشه ارزو داشتم کسی در مورد زرتشت واوستا در این سایت چیزی بنویسد باز هم سپاس

       
  16. درود بر نوریزاد و سایر هم میهنان ارجمند،

    «جلوسيل وجرثقيل وكشتار سفاكان گرفتن كارخداوند نيست
    زيرا همه كارهاي اين جهان مشمول قاعده علت ومعلول است. به انسان عقل داده است كه جلوسيل وجرثقيل واقع نشوند وديگران را نكشندوازكشتارنهي تشريعي فرموده است.
    خداوندما حي وعالم وقادر متعال شعورزندگي سالم كردن را به همه موجودات داده است »
    پایان فرمایش دوست گرامی مصلح.

    دوست عزیز بنده بشخصه بگفتارارزشمند شما را بعنوان یک نظر شخصی نگاه میکنم. بدلیل اینکه گفتار شما با عقل و علم تطابق دارد و فقط میتوان بعنوان نظر وعقیده شخصی شما قبول کرد برای اینکه این گفتار شما با نص صریح قران در تضاد هست.

    بعنوان مثال داستان گفتار صریح قران در مورد عصای موسی، زنده ماندن یونس در معده ماهی، پرت کردن سنگلاخ توسط ابابیل برسرفیل های ابرهه ، مکالمه حضرت سلیمان با پرندگان و مورچگان، زندگی ۹۰۰ ساله حضرت نوح، فرزند آوردن یک بانوی باکره، همه و همه نشان از عدم رعایت قوانین، علت و معلول توسط خود الله دارد. پس ایشان میتوانست از سرنگونی جرثقیل و یا تخریب ساختمان کعبه توسط سیلاب ها پیشگیری کند.

    «درقرآن آمده است :”ان من شيئ الا يسبح بحمده “= هيچ چيزي نيست مگراينكه به تسبيح وتنزيه وتحميد وستايش خداوندمشغول است.حتي جمادونبات وحيوان هم واين مستلزم داشتن شعورآنهااست .» پایان نقل قول

    دراینجا با تناقضی دیگر مواجه میشویم باین دلیل که اگربه این گفتار قران باور داشته باشیم پس کلماتی مانند کافر، مرتد، بیدین و محارب بی معنی میشوند چون هیچ چیز در دنیا نیست که به تسبیح و تنزیه و ستایش الله مشغول نباشد.

    با احترام
    رسول

     
    • ویرایش با عرض پوزش:

      دوست عزیز بنده بشخصه بگفتارارزشمند شما را بعنوان یک نظر شخصی نگاه میکنم = دوست عزیز بنده بشخصه بگفتارارزشمند شما بعنوان یک نظر شخصی نگاه میکنم

      با آرزوی بهترین ها برای همه شما عزیزان
      رسول

       
    • سلام جناب رسول

      اين مواردي كه شما ازقرآن شمردي ،آنها اموري اعجازي هستندبازهم تابع قانون عليت هستندوهيچگونه تناقضي باگفته من ندارندفقط خرق عادت مالوف بشري است.وقدرت نمائي خداونداست كه باتسريع اثرعليت درسنن وقوانيني كه درطبيعت اشياء نهاده است .
      شما چگونه تخريب بمب اتم را مي بينيد وسرعت مافوق صوت پرنده مصنوع بشررا مي بينيدتعجب مي كنيدكه چگونه اينطور عمل مي كنند. بااينكه كاركرد اينها نيزتابع عليت وسنن طبيعي است منتها باعمليات بشر درساخت اينها اثرعليت تسريع شده است؛معجزه هم شبيه چنين است كه اثرعليت درآنها تسريع شده است.
      اگرماقدرت بي منتهاي الهي را بپذيريم ؛پذيرش اين اعجازها خيلي ساده است.

      آفرينش زمين و آسمان باهمه موجوداتشان ونظم دقيق منظومه شمسي حاكي ازعلم وقدرت بي منتهاي خداونداست،پس اين اعجازها نيزمرتبط باآن علم وقدرت است چنانكه بشرعاجزولي دراك وعالم وپي گيرعلم ازاين اموروقوانين طبيعت صنعت هاي شگرفي راايجادكرده است ؛بااينكه علم وقدرت خداوندجزءذات خويش وازلي وسرمدي است.

      واما ايراددوم شماكه باقبول شعورنسبي همه موجودات هستي ؛{پس کلماتی مانند کافر، مرتد، بیدین و محارب بی معنی میشوند چون هیچ چیز در دنیا نیست که به تسبیح و تنزیه و ستایش الله مشغول نباشد.}.
      كلمه كافر يعني پوشاننده حقيقت ،يعني آن خداباوري فطري را پوشاندن وخدارا به عنوان آفريدگار خويش باورنداشتن وپشت پازدن به پيامها وراهنمائي هاي خداوند. دراصطلاح قرآني به اينگونه انسانها كافراطلاق مي شودوجزاي اين عمل را درآخرت وبعدازمرگ مي بيند؛مرتدوبي دين نيزهمين معني راداردباتفاوتي درمرتدكه ازدين اسلام برگشته ودرمحكمه اي ثابت شده باشد.
      وامامحارب كسي است كه باجامعه درحال جنگ است وجزاي اومهاركردن وكشتن اوست.
      اما باهمه اينها كافر ومحارب نيز باظهوروجودشان تسبيح گرخداوندهستند هرچند خودشان غافل ازآن هستند؛يعني هرموجودي چه كافر چه مؤمن بخدا كه حاكي ازآفريدگاري خداوندهستند بخودي خود تسبيح گر اوهستند،وجودشان نمايانگر تسبيح اوست.
      پس تناقضي دركارنيست.
      موفق باشيد بااحترام
      مصلح

       
      • شیخ مصلح ما همه چیزهایی را می دانیم و چیزهایی را نمی ذانیم .درباره آنچه نمی دانیم فقط می توانیم بگوییم نمی دانبم.شما داری مچهولات را به نفع خدای خودت مصادره می کنی . به قول معروف توی دیکته نانوشته همه بیست می گیرن.مغلطه تا کی ؟

         
  17. درود بر جناب نوری زاد و دیگر عزیزان؛

    چهل و هشتمین سالگرد درگذشت پهلوان و قهرمان نامدار ایران غلامرضا تختی را به تمامی عزیزان تسلیت عرض میکنم و بدینوسیله یاد و خاطرۀ آن مرحوم را گرامی میدارم.
    پدرم هر وقت دور هم جمع میشویم اگر صحبتها گل بیندازد خاطرات زیادی از ایشان برایمان نقل میکند که هر بار می شنویم با اینکه تکراری ست ولی لذت میبریم. از مرام و معرفت و جوانمردی اش. او یکی از طرفدارانش بود.

    نقل خاطره ای از “الکساندر مدوید” اسطورۀ کشتی شوروی سابق و روسیه سفید ( دارندۀ 3 مدال طلای المپیک و اروپا و 7 مدال طلای قهرمانی جهان) در مورد مرحوم تختی:
    ” تختی یکی از حریفان مستقیم، جدی و مطرح من بود او از فیزیک مناسب و قدرت عضلانی فوق العاده‌ای برخوردار بود. او قهرمانی بود که روح و قلب بزرگی داشت. تختی روح جوانمردی، ایثار و گذشت را در یکی از مبارزات پایانی ما به من نشان داد. وی با وجود اینکه واقف بود که زانوی پای راست من آسیب دیدگی شدید دارد، اما در هیچ زمانی از کشتی، به پای آسیب دیده من یورش نبرد و حتی نزدیک نشد. او قهرمان بزرگی بود که اخلاق و معنویت و قهرمانی را در هم آمیخت به همین سبب تجلی پیدا کرد و مردم ایران او را بعنوان یک اسطوره انتخاب کردند و خوب هم انتخاب کردند. تختی در بین و در درون لایه‌های مختلف جامعه آن زمان خود چیزی به نام اخلاق و جوانمردی را سرمایه‌گذاری کرد بنابراین سطح اعتماد اجتماعی را نسبت به خودش افزایش داد و این اعتماد همانند یک تاج زرین و گل زیبایی بر پیشانی او برای همیشه درخشید.”

    یادش گرامی باد

    بدرود

     
    • جناب آتش سوار درود بر شرفت

      سپاس فراوان برای اشاره خالصانت به این روزی که درطی آن تمامی ایروونیا برای از دست دادن فرزند دلبندشان گریستند. آخه غلامرضا ازخودشون بود، همه دوسش داشتن، همیشه میخندید طوریکه ناخود آگاه فک میکردی سالاس میشناسیش، انگاربا هم بزرگ شده بودین، آخه بچه مختاری بود مث اکثر ۱۲ متری ها تو ایرون جاهایی که اکثرمون تو اوونا بزرگ شدیم. ضمن اینکه تو اون عزا بچه ها تنها نبودند الکساندرمدیوید هم اومده بود. با اینکه خیلی سعی میکرد قائمش کنه ولی رنگ روشن صورتش سرخی رطوبت چشاشو بیشتر میکرد ، آخه این خارجی های سفید پوست دوپاشنو تو یه کفش کردن که ما همچی احساساتی نیسیم و واسه هر بوونه ای گریه نمیکیم. میگفت: تعجب نمیکنم که چرا غلامرضا باین زودی از میان ما رفت واسه اینکه این بچه پیرشو نبود. میگف تختی اونی رو بدنیای ورزش عرضه کرد که ممد علی کلی به بکس، اما اوونی که غلامرضا به دنیای مردی و جوونمردی و لوطیگری هدیه کرد تا حالا کس ندیده و کی بتونه دوباره ببینه. بگذریم….

      الکساندرمدوید راس میگف واللا، تختی همیشه تو قلب ما میمونه، دوسش داریم خب…هرکدوم از ما یه چیزی که واسه خودمون عزیزه تو وجودش پیدا میکنیم که باهاش شریک شیم. نمیدونم چرا مام میهن دیگه یه همچی بچه ایی رو تو دامن ایران نمیذاره؟ شاید فاصله دنیا اومدن این جور فرزندا از هر۵۰۰ ساله. خدارو چی دیدی؟

      نه ققط امروز بلکه هر روز یادتیم. تو نشون دادی چه جوری میتونیم یه ایروونی باشیم. جوونمرد….کلمه ایی که بهیچ زبون دنیا قابل ترجمه نیست، فقط ایروونیا میدوونن یعنی چی…

      رسول

       
  18. *
    جان ایرانیان بی ارزش ولی شیخ نمر ارزشمند است!

    این همه ایرانی در کشورهای عربی مورد تجاوز و خشونت قرار داشته و دارند. اما ظاهراً خون یک نفر بنام “شیخ نمر ” برای برادران حزب اللهی بیش از هزاران ایرانی ارزش داشته است… البته که همین طور است. این حزب اللهی ها خود اولین قاتلان ملت ایرانند و دستشان به خون جوانان وطن آلوده است. ایشان خون شیخ نمر را رنگین تر می دانند.

    ادامه مطلب: فضول محله | تلاش برای آزادی، دموکراسی و سکولاریسم در ایران http://www.fozoolemahaleh.com/#ixzz3waBtRRdx

     
  19. مازیار وطن‌پرست

    مصطفی ملکیان:
    «اینکه من بگویم الف، ب است، و شما بپرسید، از کجا می‌گویی الف، ب است؟ من پاسخ دهم چون S می‌گوید الف، ب است…
    هرقدر این فرم استدلالی بیشتر ذهن شما را بگزد، شما مدرنترید. و هرقدر این فرم استدلالی شما را آزار ندهد معلوم می‌شود که هنوز به مدرنیته نزدیک نشده اید.»

     
  20. *چه کسانی از دیوارها بالا می‌روند؟
    به قلم محمود صباحی
    حمله به سفارت آن هم با اشارت رهبر، و آن هم در خانه‌ خود، هرگز نه نیازمند شجاعت، که نیازمند کم‌عقلی، بی‌شرمی و بزدلی است و از این رو، نیازمند کسانی است که کار کارستان‌شان بالا رفتن از دیوارهای کوتاه است: دیوار کوتاه زنان، دیوار کوتاه بهاییان، دیوار کوتاه مهاجران افغان، دیوار کوتاه کارتن‌خواب‌ها و دیوار کوتاه دست‌فروشان و نیز دیگر دیوارهای کوتاهی که در آن سوی‌شان هیچ خطری هیچ‌کس را تهدید نمی‌کند.
    *http://www.radiozamaneh.com/252257

     
  21. آياطرح اين مساله اشكالي داردوبمعناي كالابودن زن است؟..(مصلح)

    طرح این مسئله دلالت براین دارد که در مغز دینداران و اینجا مسلمین از زن جز فرج اش تصوری نیست. کتب دینی هم اگر مراجعه کنید با خواندن آنها بیش از مجلات پورنو از نظر جنسی برانگیخته می شوید.خب این یعنی زن را کالا و جنس دانستن جناب مصلح!والا می توانست جناب شیخ از خاک روی ///// مرد طهارت بگیرد( تیمم کند)!

     
    • زمانی پرانتز ج. ا در تاریخ ما بسته خواهد شد. این دوران را چه میتوانیم بنامیم: اشکار شدن همه کثافات و چرک هایی است که فرن هاست در پس زمینه اذهان تلمبار شده است. ما را ازار داده است و ما نمیدانسته ایم چه چیز ما را ازار میدهد. بتدریج چرک ها خارج میشود و سرانجام یک روز بیمار درمان خواهد شد و ارزش های بزرگ انسانی ما آشکار خواهد شد. و ما خواهبم توانست . تمدن ایرانی خود را استوار سازیم . مصلح براستی مصلح جامعه ماست که این کثافات و چرک ها را بما مینماید. ما هرگز نمیدانسته ایم در کتاب های مذهبی ما چه نوشته بوده است. اموزه های مذهبی ما چه بوده است. انها که وجدان جوامع ما را میسازد. آنها که هم اکنون در منطفه جنگ های خانمان سوز را بر انگیخته است. هز چه زود تر این دوران را پشت سز بگذاریم بهتر است شاید فطره ای نفت برای نسل های اینده باقی بماند.
      اطلاعاتی که مصلح و سید مرتضی میدهند یسیار ارزشمند است. مثل سحنان بیماری هیپنوتیزم شده بر تخت روانکاو است. و انگاه کورس عریز اینجاست که دارو های لازم را بما بنماید. و نوریزاذ عزیز و دکتر ملکی گرامی که شهامت تغییر یافتن را بما بیاموزند. اینجا شفا خانه نوریزاد و دانشگاه دکتر ملکی است.

       
  22. حکمرانی در کلاس جهانی

    در این گفتار که با هدف ارائه چارچوبی در مورد سیاست خارجی کشور نگاشته شده، نخست فرضیه‌ای در این مورد بیان می‌شود؛ سپس تصویری از وضعیت موجود ترسیم شده و متعاقب آن به مسیری که گوینده به عنوان دانشجوی علم سیاست معتقد به پیمودن آن در شرایط کنونی است، اشاره می‌شود.
    فرضیه چنین است: اگر کشور به فکر بازسازی جدی اقتصاد و تولید ثروت نباشد، در دهه آینده مسیری رو به رکود خواهد پیمود. چنانچه اصلاح امور کشور در سه رهیافت مورد بررسی قرار گیرد، یکی از این رهیافت‌ها در حوزه سیاست امور خارجی کشور بوده و دو رهیافت دیگر در حوزه داخلی است که در این مجال صرفاً رهیافت نخست، مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرد.
    بدیهی است که مبنای حکمرانی یک کشور، افزایش قدرت آن کشور است. هنگامی که امکانات یک کشور افزایش پیدا کند، این ارتقا را می‌توان در کیفیت زندگی مردم، دانشگاه‌ها، صنعت، شاخص‌های اقتصادی، وضعیت جاده و حمل و نقل، نرخ تورم و از همه مهم‌تر در «امید به آینده» مشاهده .
    ///////////////////
    //////////////////////
    —————————–

    ادامه ی مطلب را از اینجا بخوانید:
    http://www.sariolghalam.com/?p=786

     
  23. این متن نه به اسلام توهین میکنه نه به عقاید کسی.
    دو پرسش :
    میخوام برگردیم به ۱۴۰۰ سال پیش ؛

    در خونه ات، کنار خانواده ات نشستی که خبر میرسه که به کشورت حمله شده، و طبق نظر و اعتقادشون، اگه بتونن یه سرزمین رو اشغال کنن، خواهرت و مادرت و همسرت رو میدزدن و تا آخر عمرشان باید به عنوان کنیز به آنها خدمت کنن و برادر و پدرت را اگر بدن و دندان سالمی داشته باشد به غلامی و ‌بردگی میبرند.
    و هر که مخالفت کند سر از تنش جدا میشود البته به دستور خدا ( در قرآن ).
    چیزی شبیه داعش

    فکر کن به مردم آذربایجان که مردهایشان را دسته دسته در زنجیر میکنند و در جلوی چشمان آنها به همسر و دخترشان تجاوز میکنند و بعد از ار…….شدن ، آن مردهایی که حاضر به غلامی و بردگی نشدند رو گردن میزنند.( تاریخ ایران ج ۳ص ۳۵۹ش۱۹۰)

    به مهربانو های ۱۵ساله خراسانی فکر کن که به فاحشه خانه های شام بردنشان، تا قبل از هر حمله لشکریان خدا برای جهاد، به آن دخترک ها تجاوز کنند برای گرفتن روحیه.( تاریخ طبری ، ج ۴، ش ۲۴ص ۱۴)
    فکر کن اگر شهر را بگیرند و اسیر شوی، اربابت مشغول نکاح با دختر ۹ساله ایست که معلوم نیست از کدام جهاد فی سبیل الله به پاداش گرفته و تو باید به اندازه ده گاو کار کنی، بار بیاوری و ببری وگرنه شلاق میخوری و صد البته آن دنیا به جهنم میروی چون طبق قرآن کنیز و غلام باید مطیع اربابشان باشند و وقتی شهوت اربابت بالا زد، دختران برده را میبرن که با او نکاح کند و تو صدای ناله های آنها را میشنوی….
    در زیر بدن یک عرب که از صحابه است….‌
    و اون صحابه حتما به بهشت میرود چون جهاد در راه خدا کرده!!
    و خبرهایی میشنوی از اینکه هم وطنت یعنی بابک خرمدین و هفتاد یارش را مسلمین در راه خدا زنده زنده سوزانده اند!
    یا می شنوی از سپید رود، که به خاطر قطع گردن هزاران هموطن ات به رنگ سرخ درآمده.
    ( تاریخ ۶۳۰۰ساله ایران ؛ رابرتن.ون ص ۲۵۰ /// تاریخ طبری ج۴ص ۳۱۰ )

    حال ۲ پرسشم را می پرسم:
    یک :
    اگر ۱۴۰۰ سال پیش بودی، به جنگ این وحشی ها میرفتی؟

    دو :
    اگر تو از شهیدان یا اسیران در راه دفاع از وطن در مقابل حمله مسلمانان بودی ؛
    آیا باور می کردی ۱۴۰۰سال بعد یک عده بگویند، ایرانیان با آغوش باز اسلام را پذیرفتند!؟
    باز هم میتونی خودت را گول بزنی !؟
    اندیشه کنید و دیگران هم به اندیشیدن وادارید لطفاااا

    زاد روز بابك خرمدين است‌ !

    محل تولد : كليبر بلال ٱباد

    علت مرگ : بريده شدن دست و پا و سر

    آرامگاه : ندارد

    مليت : ايرانی

    شناخته شده :
    مبارزه برضد اشغالگری اعراب پس از حمله اعراب به ایران
    جنبش : رهبر انقلابی جنبش سرخ جامگان
    مخالفان : خلیفه عباسی ؛ مامون و معتصم

    خلیفه : اگر توبه کنی می بخشمت!
    بابک : گنهکاران توبه می کنند نه وطن پرستان
    خلیفه : تو اکنون در چنگ ما هستی !
    بابک : جسمم آری ولی روحم نه، دژ آرمان من تسخیر ناپذیر است…
    خلیفه : جلاد قطعه قطعه اش کن تا با زجر بمیرد !
    جلاد با یک ضربت دست راست بابک را قطع کرد…
    بابک به زمین نشست و با خون کتفش صورتش را غرق خون کرد…
    خلیفه : کافر ، این چه بازی ای است !
    بابک : پیش نامرد باید مردانه مرد…با رفتن خون از تنم، رخسارم زرد می شود و تو گمان می کنی از ترس است ! اما مرا ترسی از گله ی روباهان نیست…با قطع هر عضوم بابکی در این سرزمین متولد می شود…
    با هر جمله ای که بابک می گفت عضوی از بدنش بر زمین می افتاد…
    خلیفه : جلاااااااااااد ببر صدایش را !
    و شمشیر فرود آمد…
    و سر بابک ، سری که پیش هیچ ظالمی خم نشده بود به زمین افتاد…

    به یاد بابک خرمدین ؛ غیور مرد ایران زمین ❤

    ﺯﻧﺪﻩ ﺑاد هر شهیدی که به عشق مردم و وطن با جان خویش عشق بازی می کند!

    بهتر است اسطوره هایمان را از یاد نبریم.

     
    • حالا این دوستی که لایک بسیار بد براین کامنت گذاشته بهتره توضیحی بر ان بزاره تا ببینیم نظر ایشون چیه.شایدایشان چیزی میدانند که دیگران ازان بیخبرند.

       
    • Islam is kind of rape

      mental rape

      physical rape

      When ARABS attacked Iran 1400 years ago, RAPE was their most important drive.

      They were fighting to kill men and to rape women.

      RAPE is justified in QORAAN

      Virgin girls of Iran were considered a gift from ALLAH.

      Even now idiot JIHADISTS fight to kill or to be killed to have sex with virgins in BEHESHT

      This is real Islam

      —————————

      سلام سیدعلی گرامی
      از میان بیش از یک میلیارد مسلمان تنها ده بیست میلیون نفرند که شاید اسلام را اینگونه باور داشته باشند که شما توصیف می کنید. و حال آنکه اغلب مسلمانان در جهان، انسانهایی سازگار و همراه با دیگران اند. شوربختانه اما سایه ی شوم آن ده بیست میلیون نفر، همگانِ مسلمانان صلح جو و آرام و همراه را به کارنامه ی خونین و تجاوزگر خود سنجاق کرده است. مشکل دوستانی چون شما در این است که در توصیف اسلام، گذشته های دور و تاریخیِ مسلمین را به امروز می کشانید و در قضاوتِ خود تأثیر می دهید. و حال آنکه امروز، اکثریت مطلقِ مسلمانان جهان، گذشته را به گذشته وانهاده اند و در امروز زندگی می کنند.
      با احترام

      .

       
  24. احمد توکلی به درستی حرفی زده که باید رد پای اعمال و رفتار خودش را در آن ببینید و آن اینکه فساد نفوذ یافته تا مغز استخوان این رژیم می تواند به سقوط آن منجر شود. حتما ایشان یادش هست که چگونه در اتخابات 88 با افتخار تمام برای حمایت خود از احمدی نژاد نظریه پردازی میکرد که میرحسین نباید رئیس جمهور میشد چون محبوبیت زیاد و بیشتز ازرهبر داشت و میتوانست شاخ بشود!
    اما این حرف او الان درست هست. آنچه که در مورد نتیجه رهبری آقای خامنه ای میتوان جمع بندی کرد این هست که امروز فساد سازمان یافته موجود دیگر قانون جاری کشور شده و به این دلیل هم مورد حمایت بالاترین نهاد مملکت هست. حاکمیت فساد آنچنان عمیق هست که هیج توجیهی برای آن نیست و موجب شده که مرتضوی معلوم الحال ممنوع الخروج نشود و دکتر ملکی و نوریزاد ممنوع الخروج شوند و احمدی نژاد فاسد در خیابان ول بکردد و تاجزاده 5 سال در حبس انفرادی به سر ببرد.
    اگر رزیمهای دیگر توانستند ادامه بدهند این نظام فاسد هم میتواند ،چون رهبر کشور در دوراهی فساد و از دست رفتن مملکت و مثل آدم حکومت کردن و کشور را نجات دادن ، اولی را انتخاب کرده هست!

     
    • ايضااين فرد وقتي بنزين راار800 ريال ميخواستند به880 ريال برسانندباتعدادي ازهمپالگي هايش درمجلس مانع شدند ودوسال بعد هم 1000 ريال شد وهم باكارت. اين عنصرپرمدعاكه درانگليس دكتراگرفته باادعاي اقتصاددان بوده باتملق رهبري خيانت هاي زيادي به كشوركرده وازروهم نميرود

       
  25. محمدعلی کلاغزاده

    “قبله اول مسلمین که دست دشمن شماره یکمونه.

    قبله دوم هم که افتاد دست دشمن شماره دوممون!

    آقا اصلا تابلوعه قسمت نیست ما نماز بخونیم دیگه”

     
  26. محمدعلی کلاغزاده

    + الو بفرمایین؟

    – آگومبا گومبا آگومبا!!

    + چی میگه
    مترجم ترجمه کن….

    = از جزیره آدم خواران هستن میگن روابطشون رو با ایران قطع کردن

     
  27. محمدعلی کلاغزاده

    وزیر دفاع وهابی عربستان :
    بعد از یمن ایران را هم سر جایش خواهیم نشاند

    پاسخ وزیر صنعت و معدن:

    به شرافتم قسم اگر تیری از عربستان به ایران برسد
    در عرض 48 ساعت نمایندگی فروش پراید را در عربستان تاسیس میکنیم
    و جاده هایتان را با خونتان رنگین میکنیم

     
  28. محمدعلی کلاغزاده

    اسلحه دین!
    صادق طباطبایی به نقل از پدرش مرحوم ایت الله سلطانی نقل می کند:

    ———–
    دوست گرامی سلام
    شما این نوشته را از اینجا برداشته اید: https://www.facebook.com/seyed.mahmoud.taleghani/posts/778767832177335
    و از اینجور نوشته ها چند تایی نیز برای ما ارسال کرده اید که من با اجازه همه را حذف می کنم. قرار نیست در اینجا ما نوشته های دیگران را کپی پیست کنیم.
    با پوزش

    .

     
  29. محمدعلی کلاغزاده

    سومالی هم روابطش رو با ایران قطع کرد

    حیف اون همه دعای ابوحمزه سومالی که خوندم

     
  30. حاج اسحاق، معاونک رئیسک: ابراز اطمینان!؟ کرد که با لغو تحریم‌ها “به زودی از سختی‌ها عبور خواهیم کرد و سال ۹۵ حتماً سال رونق و شکوفایی اقتصادی خواهد بود”.
    – اینا هنوز خیال میکنن با همون دسته کورایی که انقلاب کردن طرفن. حاجی! ماها ۳۷ سال صابون حکومت اسلامی به تنمون خورده. جفنگیات رو برو توی لبنان تحویل بده.

     
  31. حاج حسن رییسک جمهورک خواستار مجازات عاملان و آمران حمله به سفارت عربستان شد.
    -کی رو گول میزنی حاجی؟ اگه نمیدونی بیخود و بیجا روی اون صندلی نشستی. برو واسه خودت یه کار دیگه پیدا کن.

     
  32. مازیار وطن‌پرست

    اگر کلیشه‌های تاریخی و بت سازی‌ها و اسطوره سازی‌ها و شهید نمایی‌های متعارف شما را هم خسته می‌کند، تاریخ معاصر را به روایت محمد قائد بخوانید: http://www.mghaed.com/essays/observation/august_blues.htm#ã

     
  33. چرا آقای خامنه ای /////////////؟ از دید بنی صدر

    https://www.enghelabe-eslami.com/banisadr.html

     
  34. با سلام . آقای نوری زاد وقتی شما و دیگر افراد آسیب دیده از این نظام اسلامی ! بدون هیچگونه مزاحمتی ، در محل ” لاستیک دنا ” و یا در محل نزدیکی زندان اوین بودید و به هیچ کس و نفری و ساختمانی کوچکترین آسیبی نزدید و بطور حتم ، در جیب شما و دیگر افراد دل سوخته و آسیب دیده در آن محل حتی یک فقره ” ناخنگیر ” هم نبود ولی شما را نیروی انتظامی از آن محل ” تاراندند ” و به معنای دیگر شما را ترساندند و پراکنده کرده و تعدادی از آسیب دیدگان از ظلم و جور نظام را هم دستگیر کردند که هنوز بعضی از آنان از جمله آقای رضا ملک هنوز آزاد نشده اند . اما در همین تهران و مشهد ، عده ای از تخم تنه های شعبان بی مخ هر روز و هر وقت بخواهند می روند و سفارت انگلستان را آسیب میزنند و اکنون نیز سفارت و کنسولگری عربستان را به آتش کشیده اند و نیروی انتظامی با آن همه افراد چکمه پوش و جلیقه ضد گلوله و یال و کوپال و باتوم و گاز اشک آور و سپر و کلاشینکف و … در برابر این بی قانونی هیچ کاره بوده است و به قولی بچه های ” لب خط ” میدان شوش ، این نیروی انتظامی بی خاصیت یعنی ” کشک ” یا ” پشم ” و یا ” بوق ” هستند .

     
  35. با درودی خالصانه به اقای نورزاد وسایر دوستان خوبم و عرض خیرمقدم به عزیزانی که جدیدا ویا دراینده به این سایت میپیوندند. ………….دوستان خوبم مشگلی که دارم مطلبی را که بر مغز و زبانم جاری میشود هیچ وقت نتونستم روی کاغذ بیارم . خودم از نوشته های خودم در مقایسه با نوشته های شما خجالت میکشم نمیدونم ناشی از کند ذهنی ویا اطلاعات کم وسطحی من باشه . از انشای خوب شعر ونقاشی و موسیقی بی بهره هستم . اینها استعدادی ذاتی ویا خدادایست که شما خوبان از ان بهرهمند هستید . اما از شعوری که همانا لذت بردن از هنرهای همه عزیزان درخودم میبینم وبخصوص نوشته های شما را چند بار میخونم چند بار هم درمغزم مرور میکنم وهر بار لذت مضاعفی میبرم و قدردان سپاسگزار خالقین ان هستم . بالاخره هر دارایی یک صدقه داره که ازصمیم قلب پذیرای ان هستم ازهمگی . بدون اینکه بتونم جبران کنم …………………………………………………………………………………………………………………………………………..درخصوص بحث اخیر دوستان عزیز کوروس و مصلح ……………سوالی داشتم از اقای مصلح ………………۱- وقتی از پرنده گان صحپت میشه باید تصور کنیم همه پرندگان از نظر قدرت شکل شمایل وصدا و سایر خصوصیات مثل هم هستند. وقتی صحبت از پستاداران است انسان درکنار کدام جانداران قرار میگره ایا این یک توهینه ………………………… و وقتی صحبت انسان از نسل میمون میشه به هیچ وجه میمونهایی که درحال حاضر در طبیعت موجود میباشد و اسامی مختلفی هم دارند نیست . در حالیکه همه انها از هوش نسبی برخوردار در حد خودشان میباشند. چه اشکالی دارد که فرض کنیم انسان هم یک تیره خاص از میمونها با هوش بیشتر از بقیه و نامش انسانها باشد اگر از من سوال شود چرا در ردیف میمونها قرار بگیریم همانطور که در پستانداران در کنار حیوانات اهلی و وحشی قرار میگیریم در اینجا هم از شباحت ظاهری بخصوص انسانهای اولیه با میمون در این گروه قرار گرفته اند . و فکر میکنم یک وجه مشترک دیگر که خییلی از انسانها با میمون دارند (البته بلانسبت) همانا تقلید کورکورانه بدون اینکه ازعقل خودشان استفاده کنند بیانگر ان است که بتیره میمونها نزدیک هستیم………………….دوستان اگر اعتراضی به نوشته من دارید مقصر اقا رسوله با تشویق محبت امیزش تحریک به نوشتن میشم ………….سپاسگذار از صبوری شما

     
    • دو ساله گرامی

      اشکالی نداره که شما هم بتوصیه دوستمان رسول اینجا اظهار نظر کنید ،اما توجه داشته باشید همانطور که شما از دیگران متوقعید که در امور کارشناسی تخصصی (در هر حیطه و مقوله ای) اظهار نظر تخصصی نکنند ،خودتان هم باید ملزم باشید به این اصل ملتزم باشید ،اینجا فقط جای مطرح کردن امکان چیزها و اینکه چه اشکالی دارد که چنین باشد یا چنان باشد نیست ،حتی در حیطه تخصصی زیست شناسی یا جانور شناسی و بحث تکامل هم اگر دانشمند متخصصی بخواهد فرضیه یا تئوری یا مدلی را به جهان علم ارائه کند باید مدل یا فرضیه یا تئوری خویش را مدلل به فاکت های دقیق تجربی قابل قبول کند ،و صرف اینکه من و شمای غیر متخصص اینجا احتمالی را روی اغراضی مثلا در نفی ایده های دینی مطرح کرده و بر آن اصرار کنیم که چه اشکالی دارد که چنین باشد یا چنان ،کافی نیست ،البته علم و علوم تجربی هم اینجا وقف با دینان یا بی دینان نیست ،علم و پیشرفت های علمی برای همه بشر کاربرد دارد نه گروه خاص ،اینجا متاسفانه برخی افراد طوری وانمود می کنند که گویا علم مخصوص آنان است یا هرکس به روش علوم تجربی باور دارد قهرا باید بنیان های وحی و شریعت را کنار بگذارد یا هرکس متدین است حتما مخالف علوم تجربی یا انسانی متکی بر تجربه و آزمون و خطاست ،چنین نیست دوست گرامی و علم وقف شماها نیست ،در مورد بحث انتشاء نسل فعلی انسانها از نوعی میمون نیز صرف پسند و اظهار احتمال و طعنه به متدینان زدن روش علمی در بحث نیست ،مساله داروینیسم و تکامل مساله ای به این راحتی نیست که شما جاده را یکطرفه فرض کنید ،و در این طور مسائل تکیه جزمی بر تئوری ها و مدل هایی که هنوز بسیاری از عناصر پازل در آنها حل نشده است یا مبتلا به سوالات و تعارضات دیگری از سوی مدل ها و تئوری های دیگر است ،به چیزی جز دگماتیسم و خود حق پنداری مفرط و تبلیغات منجر نمی شود ،شما که حالا متخصص نیستید اما در باب تکامل و زنجیره حیات و چگونگی پیدایش نسل فعلی بشر ،متخصصان زیست شناس یا جانور شناس هم به این صورت جزمی سخن نمی گویند ،بسیاری از مطالبی هم که در رسانه های سمعی بصری یا نوشتاری منتشر می شود صرفا صبغه طرح موضوع و احتمال یا نهایتا تئوری و مدل سازی دارند و نمی شود هرچه که بصورت تئوری و مدل مطرح شد را این است و جز این نیست فرض کرد ،در باب نظریه داروینیسم و تکامل کسی منکر مساله تکامل در انواع موجودات نیست ،اینکه امر مشهود و مشخصی است که در همه انواع گیاهی و جانوری از موجودات زنده مساله تکامل چه بصورت موتاسیون و جهش و چه بصورت تدریجی وجود دارد ،اینگونه تکامل که امر محسوس است مورد انکار هیچ عاقلی نیست تا چه رسد به متخصصان علوم تجربی مربوطه ،آنچه که مطرح است این است که نظریه “تبدل و تکامل انواع” که باصطلاح فلسفی “ماهیات نوعیه دارای ماده و صورت مشخص” هستند مبتلا به نقض ها و حلقات مفقوده است ،در جهان تجربه و حس نیز ما تبدل انواع در انواع ماهیات نوعیه فعلی مشاهده نمی کنیم ،شما در گذشته حتی دور و فعلیت فعلی تاکنون مشاهده کرده اید یا گزارشی دیده اید بگوید اجناس حتی شبیه بهم بیکدیگر تبدیل شده باشند؟ هیچگاه در گربه سانان دیده شده است که نوع شیر تبدیل به پلنگ شود یا ببر به چیز دیگری مبدل شود؟ همین اقسام موجود از نوع میمونهایی که الان وجود دارند کجا دیده شده است به جانور دیگری مبدل شده باشند ،اینکه طوطی واری روی مشابهت هایی در جمجمه و صورت یا روی پا ایستادن حکم به این کنیم اصل انسان نوعی میمون بوده است امر روشن و بدیهی نیست و در خود نظریه هم اشکالات و ابهامات وجود دارد و هم مورد نقض مدل های دیگر واقع می شود ،اینجا بحث توهین مطرح نیست ،بحث چگونگی یک ادعاست ،شما که ابداء احتمال می کنید بگویید چرا نسل فعلی میمونها مبدل به چیز دیگری نشده یا نمی شوند؟ و به چه خصوصیتی بگوییم نسل دیگری از میمونها بوده اند که آنها اصل انسان بوده اند؟ من در صدد نفی تکامل یا نفی یک احتمال یا نظریه نیستم ،اما اینکه “”فرض کنیم انسان هم یک تیره خاص از میمونها با هوش بیشتر از بقیه و نامش انسانها باشد”” با فرض نمی شود براحتی چیزها و احتمالات دیگر را نفی کرد ،بهر حال مساله تکامل در خود انواع مورد انکار نیست ،آنچه در حد فرضیه است و باثبات دقیق تجربی نرسیده است مثل تبدیل شدن انواع به یکدیگر است ،این محل بحث است که یک ماهیت نوعیه چه جهشی و چه تدریجی مبدل به نوع دیگر شود ،این الان در تجربه محسوس فعلی در جهان طبیعت وجود ندارد ،شما در انتههای گفتارتان هم سعی کردید با پیش کشیدن مساله تقلید و مشابهت رفتاری با میمون ،به طرف گفتگوی خود توهین کنید ،اگر به مبنای شما میمون اصل در حقیقت نوعیه انسان است پس لابد رفتارها و ویژگیهای آن در همه نسل فعلی وجود داشته باشد و از این جهت شما با دیگران در آن سنخ رفتار مشابه خواهید بود ،ببیان دیگر زمینه تقلید کورکورانه فقط در مخالف عقیدتی شما وجود ندارد ،کسی هم که فرضیات علمی تثبیت نشده را جزمی و غیر قابل نقض و ایراد بداند نیز در معرض تقلید کورکورانه قرار دارد.
      موفق باشید

       
      • واقعا انتظار دارید که کسی دیده باشد شیر به پلنگ تبدیل شود؟
        شیر و پلنگ یک جد مشترک دارند و هیچکدام به دیگری تبدیل نشده اند. انسان و شامپانزه هم جد مشترکی دارند و هیچکدام به دیگری تبدیل نشده اند.
        از آن جد مشترک تا امروز میلیون ها سال گذشته است‌.
        ما جد هزارم خود را تصور نماییم، ۳۰ هزار سال پیش زندگی میکرده و البته انسان بوده است، جد ده هزارم خود را تصور نماییم، ۳۰۰ هزار سال پیش زندگی میکرده ولی میمون نبوده، انسان امروزی هم نبوده. چیزی در این مسیر طولانی، موجودی بینابینی.
        کروموزوم های شامپانزه شباهت بسیار زیادی به کروموزوم های انسان دارد، همچنین کروموزوم های ببر و شیر، به هم شباهت دارند.

         
        • این مطالبی که شما اینجا می نویسید بنده بیشتر از شما از سی چهل سال قبل در کتابها و مجلات علمی و مقاله ها دیده ام ،اینگونه مشابهت های تخمینی تجربی هیچگاه مسلمات و اصول ثابت شده علمی نیستند ،همانطور که من بیولوژیست نیستم شما نیز همینطورید ،و پهنه علم وقف هیچکس اعم از باخدا و بیخدا نیست ،مساله تبدیل و تبدل انواع به یکدیگر یا اثبات و احراز اجداد مشترک در روند تکاملی در علم ژنتیک و زیست شناسی به این سر راستی که توهم می کنید نیست ،امروزه با چند کلیک در گوگل می توان به دهها و صدها از این قبیل فرضیه ها دست یافت که توسط دیگر دانشمندان مورد تردید یا حتی نقض در تبیین قرار گرفته است ،حرف این است که تبدل انواع به یکدیگر دارای ابهامات و اشکالات عدیده است ،نظریات داروین و لامارک و باصطلاح ترانسفورمیسم دارای فراز و فرودهای فراوان بوده و هست ،این بحث این نیست که مثلا الان فلان بیماری به فلان ویروس یا باکتری مستند است ،بحث دیرینه شناسی و بررسی انواع و اقسام آثار و اسکلت های متفاوت در اقصا نقاط جهان است ،کسی تنوع و تکثر درون انواع را انکار نمی کند ،زیرا تنوع و تکثر داخل هر نوع بین اقسام و افراد آنها محسوس و مشاهد ماست ،سخن بر سر ابهامات و سوالاتی است که در تبدل میمون به انسان مطرح است و اینکه صرف مشابهت های خاص در اسکلت یا تشابهات ژنتیکی دلیل قاطعی بر تنوع و انتشاء انسان از میمون نیست ،با اینهمه تفاوت هایی که در ضریب هوشی انسان و میمون هست و تفاوت های دیگر ،من بیولوژیست یا عالم ژنتیک نیستم ،اما اگر بیشتر از شما نه ،لااقل بقدر شما قدرت مطالعه و بررسی نظرات مختلف عالمان زیست شناس را دارم ،علم هم میراث الهیون یا ماتریالیستها نیست ،اگر من متخصص زیست شناس نیستم شما هم نیستید ،پس نسبت علم به همه یکسان است ،شما همین الان در همین گوگل فارسی کلماتی مثل “تبدل انواع”،”تکثر انواع” ،”داروینیسم” ،”نظریه داروین” ،”حلقه مفقوده” ،و نظایر آنها را سرچ کنید می بینید صدها بلکه هزاران مستند و مقاله و نوشته های کوتاه و بلند از صاحبنظران مختلف اعم از الهی یا مادی بودن آنها در خصوص این نظریه وجود دارد ،این مربوط به الان نیست ،بلکه داروینیسم و ترانسفورمیسم ،از دهها سال قبل مورد بحث و مناقشه و نقض قرار داشته است ،می دانیم که امکانات و پیشرفت های علمی زمان داروین به این حد نبود ،نگاه کنید به بسیاری از لینک ها از دانشمندان خارجی که با توجه به پیشرفت های علم ژنتیک و زیست شناسی و کشف دیرینه های متفاوت اشکالات و ابهامات عدیده ای متوجه نظریات داروین و لامارک کرده اند ،اینها از جهت خود بحث های علمی ،حال بحث از اصطکاک این نظریه با نظریه آفرینش انسان بتصریح کتب آسمانی و قرآن هم البته بحث های دیگری وجود دارد که باید جداگانه به آن وارد شد ،این تصور باطلیست که ماتریالیست ها یا نفی کنندگان نوین ادیان خیال می کنند نظریاتی مثل “تکامل” یا “تبدل انواع” ناقض نصوص و متون دینی است ،چنین نیست ،قرآن خود در آیات مختلفی تصریح به مساله تکامل نموده است ،و تکامل در انواع موجود نباتی و جانوری تضادی با مساله توحید ندارد ،این جهالت برخی بی خدایان بود که از همان اوان طرح نظریه داروین خیال می کردند نظریه داروین کلک خدا و متون کتب آسمانی را کند! در حالیکه داروین خود یک مسیحی معتقد به خدا بود ،بهرحال این بحث باب واسعی دارد ،همینطور ساده نیست که شما خیال کنید با طرح یک نظریه همه چیز مربوط به زیست شناسی انسانی و جانوری حل شد و انسان تحول یافته از نوعی میمون است و تمام!بحث ما در نسل فعلی انسان است و بحث قرآن در نسل فعلی انسان است ،وگرنه به اشاره برخی نصوص دینی انسانهای دیگری پیش از پیدایش این نسل موجود در زمین وجود داشته اند و منقرض شده اند ،بنابر این نه یافتن اسکلت هاو جمجمه های مربوط به میلیونها سال قبل از این نسل موجود نقض کننده نصوص دینی است ،و نه استناد به برخی مشابهت های فیزیکی دلیل قاطعی بر انتشاء نسل فعلی انسان از میمون است ،اینها باصطلاح امروز فرضیه های علمی هستند نه اصول علمی تثبیت شده و فرضیه ها و مدل ها فرضی تخمینی همیشه مواجه با نقض های مختلف هستند.

           
  36. خانواده شیخ نمر حمله به سفارتخانه عربستان تو ایران رو محکوم کرده

    یاد اون جکه افتادم که تو مجلس ختم گفتن مرحوم وصیت کرده کسی براش سیاه نپوشه ، یکی از جمع گفت مرحوم غلط کرده شکر خورده ما به احترامش میپوشیم

     
  37. شیخ مصلح
    یه نگاهی به قیافه اینا که به سفارتخانه ها حمله می کنن بنداز تا باورت بشه که انسان از نسل /////.
    در ضمن خامنه ای به شیخ نمر که می رسه خواهان اجرای حقوق بشر می شه.
    خامنه ای و حقوق بشر!جل الخالق!!!!!!!!!!!!!!!!

     
    • I think you should call the so-called MOSLEH as he deserves it:

      MOFSED!

      he -or she!- is not MOSLEH

      instead he/she is a MOFSED

      believe me !

      —————-

      آقا سید علی گرامی
      قرار نیست در اینجا فحش ها و متلک های خود را با حروف انگلیسی و به زبان انگلیسی بنویسیم. به کسی توهین نکنیم. توهین، بجای تأدیب، نفرت و عصبیت و دوری پدید می آورد. مراعات می فرمایید؟
      باشد؟

      .

       
      • اين سيدعلي هم قابليت جوابگوئي ندارد

         
      • سلام بر نوریراد گرامی
        چه اشکالی دارد کسی در این سایت انگلیسی بنویسد؟!اگر کسی متوجه شد که پاسخ می دهد و اگر کسی متوجه نشد فقط زحمت نگارنده را در پی دارد و بس.مثلا برخی دوستان که در این سایت عربی می نویسند مگر کسی حتی خود شما خرده می گیرید که مثلا زبان ما پارسیست.بنده شخصا متوجه اظهارات انگلیسی ایشان می شوم و مطمئنم بسیاری از دوستان هم وضعیتی مشابه دارند.

         
        • آرتین گرامی

          بنظر می رسد قیاس شما مع الفارق بود ،اینجا یک سایت فارسی است و قاعدتا زبان کاربردی در آن فارسی است و مدیریت سایت نیز یک ایرانی و فارسی زبان است ،پس اصل اولی در محاورات و گفتگوها فارسی نویسی است ،وگرنه اگر استدلال شما را بپذیریم باید بپذیریم دیگرانی که روسی و یونانی مثلا بلدند بیایند اینجا در مقام گفتگو روسی و یونانی بنویسند ،اما اینکه گفتید دیگرانی عربی می نویسند ،ظاهرا عنایتتان به من و دوستان مذهبی است ،ببینید ما اینجا در مقام گفتگو عربی نمی نویسیم ،مثل حالا که من در حال خطاب با شما هستم من با اینکه امکان نوشتن عربی برایم هست با شما عربی سخن می گویم؟! مسلما نه! اگر اشاره شما به بحث ها و استدلال هاست ،بله ما در مقام استدلال و طرح آیات قرآن یا متن روایات ممکن است متن عربی را ارائه کنیم اما در مقام استشهاد و استدلال و بعد هم ملزم هستیم محتوا را توضیح دهیم ،و این غیر از عربی نوشتن و عربی گفتن است ،حالا چیزی که غریب است این است که کسی ایرانی باشد (سید علی) و فارسی را بفهمد و متن فارسی کامنت ها را که زبان مادری اوست ببیند اما وقتی می خواهد پاسخ دیگران را بدهد آنرا به انگلیسی بنویسد! و در مواردی هم به مخاطب خود توهین کند ،بحث من این بود دوست عزیز ،وگرنه کسی که یک غیر ایرانی است و فارسی را اصلا نمی فهمد طبعا به این سایت نمی آید زیرا مطالب و نوشته های فارسی برای او نامفهوم است.حالا بهرحال این یک پیشنهاد بود به مدیریت سایت ،و تصمیم با مدیر سایت است.
          سپاس

           
          • اقایان/خانم های مسلمان اخوند تیم مامور به جواب مصلح – سید مرتضی!

            باور بفرمایید اگر در هر موردی بی ربط و با ربط نظر ندهید کسی نمیگوید لال هستید!

            بقول خودم:

            This is non of your business!

             
          • سلام بر آقا مرتضی
            له گمانم در برداشت از صحبت من قدری تعجیل کردید.بنده گل مطلب را در همانجا آورده ام که اگر کسی متوجه شد پاسخ می دهد و در غیر اینصورت زحمت نگارنده را در پی دارد و بس.حالا به فرمایش شما اگر روسی و یونانی هم بود باز وضع فرقی نخواهد کرد.در مورد کاربرد زبان عربی هم بنده هیچ مشکلی ندارم بنابر استدلال اولی ولی سخن با صاحب این سایت است که ایشان را متوجه دوگانگی رفتار کنم.به گمانم اینگونه مرزبندی اولا به زیر سوال بردن شعور کاربران این سایت است و در ثانی احساس می کنم که نویسنده این متون در حالیکه همانند شما اعتقاد دارم که فارسی را به خوبی می داند منظور خاصی از انگلیسی نوشتن دارد.باید دید منظور اصلی چیست؟

             
    • این شیخ مرحوم یه ابزار و یه وسیله است برای اهداف و مقاصد و انتقام جویی سیاسی جناب رهبر و سپاه و البته ال سعود

      و گرنه چرا اینهمه اشوب و ابرو ربزی موقع تجاوز به حجاج ایرانی و یا حادثه منا رخ نداد.

       
  38. غیرت در لغت نامه دهخدا:]غَ رَ[ )ع اِمص( رشک. )فرهنگ اسدي(. حسد. رشک بردن، با لفظ عربی اسـتعمال میشود، و مردانه و سـرشار از صـفات آن است. )ازآننـدراج(.رجـوعبه َغیَرةورشـکشود:چوناسـماعیلبیامـد)متولـدشـد(ونوربیـاورد،سـارهغمنـاكگشتوبگریستاز غیرت، و گفت: یـا ابراهیم چه بود که از همهء زنـان من بی فرزنـد مانـدم. )تاریـخ سیسـتان(. هاجر حلقهء زرین بر گوش کرد زیباتر شد، ساره را غیرت زیادتر شد. )قصص الانبیاء چ سنگی 1320 ص50
    —————————————————–
    اگر غیرت معنی بالا را می دهد ، ملت ایران سالهاست گرفتار غیرت روحانیان برعلیه تمدن و دستاوردهای بشری اند. رشک و حسد میخش را در اذهان نادان با نام دین کوفته و مانند مشروطه و بهمن ۱۳۵۷ و ۱۳۸۸ ارازل و اوباش را بسیج کرده و به جان زندگی و هستی و صلح انداخته است. و جوانمردی ایرانی را افسانه کرده است .
    اوضاح نابسامانی است ، و مسلما ملت نیست که از آب گل آلودماهی می گیرد ، زیرا او خود طعمه ای است برای نگاه داشتن قدرت روحانیان در حکومت.
    همین دولت مگر نبود که به دروغ می گفت ما به سوریه نفر نمی فرستیم ،تا گندش بالاخره در آمد و اکنون ادعا می کند که من نبودم دستم بود تقصیر آستینم بود ، و حمله وحشیانه به سفارت را تقصیردیگری می داند .
    چه جنگ داخلی ویا جنگ خارجی ، هزینه اش را مردم می دهند، مردم ایران آسوده خوابی و خوش خیالی تا کی ؟ این اوضاع خود بخود و با دعا و نفرین عوض نخواهد شد ، قدرت از ماست ، تابه کی اجازه می دهیم که بر ما باشد ؟

     
  39. مصلح آبادی اراکی

    با درود . امروزه دنیای عجیب و کشور عجیب تری داریم که متأسفانه دکّانِ عقل و فهم و شعور به نازلترین آن رسیده است . چند سال پیش سیّد عالم گرانقدری به نام آیت الله ” کاظمینی بروجردی ” که نویسنده کتاب های مذهبی و سالیان زیادی هم امام جماعت ” مسجد نور ” در میدان خراسان تهران بود به رحمت ایزدی پیوست و پسرش ” کاظمینی بروجردی ” در آن مسجد نماز جماعت اقامه میکرد ولی چون افکار ” بسیجیان ” در آن مسجد را قبول نداشت ، بسیجیان مسجد با ابزار ” دوز و کَلَک ” و درگیری با ایشان ، پای برادران سپاهی و وزارت اطلاعات را به مسجد باز کردند و این بنده خدای امام جماعت را با زور و درگیری مسلحانه و توهین … دستگیر و هم اکنون سالیانی است که در زندان زیر ” شکنجه ” و ” ظلم و جور ” قرار دارد و حتی بدون یک روز مرخصی و ایشان تاکنون ” یک قدم ” از عقیده اش ” پا ” پس نگداشته و توبه درخواست شده از طرف برادران! اطلاعات را نپذیرفته است . حال بنازم به حکومت آل سعود را که این ” شیخکِ ” باقر نمر و ایران مسلک را چندین بار دستگیر و آزاد نمود ولی شیخک بجای توبه ، جری تر شده بود و هر لا طائلات را به حکام سعودی نسبت میداد . من هر چه فکر میکنم بین شیخک اعدام شده سعودی که در حوزه علمیه قائم تهران درس خوانده بود و به نوعی در عربستان دیکته ایران را ” رونویسی ” میکرد با این آیت الله ” کاظمینی بروجردی ” زندانی کشور خودمان هیچ فرقی ندارد ، آن شیخک با حکام عربستانی جفت و جور نبود و این آیت الله ” کاظمینی بروجردی ” با نظام ایران جفت و حور نشده است . به قولی ” نفس کار ” یکسان است و این احمق های داحلی که به خاطر شیخک به سفارت عربستان حمله کردند ، فهم بصیرتشان فقط از تفکر شعبان بی مخی سرچشمه میگیرد که نمیدانند که آیت الله ” کاظمینی بروجردی ” هم در زیر طلم جور همین حکام داخلی دارد زجر میکشد و جان میدهد !

     
  40. …..علوم عقلي مطرح است آنست كه انقلاب ماهيت محال است عزيزمن. ماهيت ميمون هرگز به ماهيت انسان نمي تواندمنقلب باشد.
    انقلاب ماهيت نوعي ازحيوان به نوع ديگر چه انسان باشد وچه حيواني ديگرمحال عقلي است.
    ………………………………………………………………………………………………………………..
    جناب مصلح از همینجا می توان درک کرد که موضوع تکامل را درک نکرده اید.اگر ما مبنا را تک سلولیها بنامیم مسلما از نظر ماهیتی با چند سلولی تفاوت دارد و درست بهمین دلیل است که چند سلولیها می توانند کارهایی را انجام دهند که تک سلولی قادر به انجامش نیست.ولی همین جانور تک سلولی موجودی کامل است و می تواند زنده گی کند و آنچه را از نظر ژنتیکی برای زنده ماندنش لازم است انجام دهد.موضوع برایش یا تکامل که از تک سلولیها شروع شده و بما رسیده موضوع این نیست که چون همه از تک سلولی برامده ایم بنابراین تک سلولی هستیم ولی تک تک سلولهای بدن ما دارای همان خاصیتی است که موجود تک سلولی برای زنده ماندن دارد ولی همزمان بعلت مشارکت در جمع سلولی وظایف تخصصی دیگری هم به او محول شده.همه این تغییرات از اثرات تفاوتهای زنتیکی بین موجودات است.برای اگاهی مسلمین که خوک را حرام میدانند(اصلا یک لحظه به همین پدیده حرام و حلال بنگرید تا عمق تحجر و بی فکری و ابلهی را دریابید)آنچنان از نظر ژنتیکی به انسان نزدیک است که در دنیای پزشکی برای پیوند اعضای بدن خوک به انسان بحثهای زیادی شده و گروهی معتقدند که یکی از آلترناتیوهای بسیار خوبی است برای اینکار.ولی همین خوک می بینیم که روی چهاردست و پا راه می رود و فکر و اندیشه ایی ندارد و نمی تواند حرف بزند…بنابراین تفاوتها نه در اینست که ما هییت سلول عوض می شود بلکه تکامل ژنتیکی باعث تغییراتی در جانوران بالاتر در درجه تکاملی می شود که آنها را از دیگران متفاوت می نماید.والا بدن تمام جانوران از همان تک سلولها ساخته شده و در ماهییت جسمی انها تغییری ایجاد نشده.شما هر سلولی را که از هر حیوانی زنده یا مرده بگیرید دارای همان اجزائ تشکیل دهنده تک سلول اولیه است.بنابراین تغییرات ژنتیکی است که باعث تفاوتها شده .

     
  41. جناب اتش سوار گرامی اگر انسانها فکر کنند و به شعور خود رجوع نمایند که معتقد به خرافات نمی شوند.ایمان و اعتقاد برای دینداران همان غرایزی است که ابابیل و اجسام را وادار به کرنش در برابر الله کرده.

     
    • Disagree!

      Dear MAZDAK!

      Many of these believers have BENIFITS in being loyal!

      Especially in IRAN they can be employed and have good salary
      they can buy big houses, luxurious cars!

      do not limit it to their insanity or ignorance.

      most of them are extremely smart and know why they believe!

      they gain big items!

      money
      sex
      reputation
      job
      social status
      etc.

      Regards

       
      • سید علی گرامی
        اینجا یک سایت فارسی زبان است ،از مطالب واکنشی که نسبت به برخی مطالب می نویسید روشن است که شما فارسی را خوب می فهمید و طبعا می توانید بفارسی بنویسید ،بنابر این لطف کنید اگر مطلبی می نویسید حتی اگر فحش و ناسزا هم باشد که دور از رسم ادب است ،آنرا بفارسی بنویسید.

         
        • When you stop writing in ARABIC, I will consider not writing in English!

           
          • سید علی

            واقع بین باش دوست من ،من کی و کجا کامنتم را عربی نوشته ام؟ اینجا من دهها کامنت نوشته ام و از عقایدم دفاع کرده ام ،همه فارسی هستند ،بله در یک بحث ایدئولوژیک وقتی مخالفان من آیه عربی قرآن را طرح می کنند و مطالبی می نویسند طبعا وقتی من پاسخ میدهم آیه قرآن را نقل و ترجمه وتحلیل می کنم ،این می شود عربی نویسی؟!

             
      • جناب سید علی ولی بسیاری هستند که اعتقاد به خرافات دارند بدون اینکه نانی و یا نامی و یا بقول شما پول و لوکس و …از این بابت بدست آورند.

         
  42. محمود صباحی- حمله به سفارت با اشارت /////// آن هم در خانه‌ خود، هرگز نه نیازمند شجاعت که نیازمند کم‌عقلی، بی‌شرمی و بزدلی است و از این رو، نیازمند کسانی است که کار کارستان‌شان بالا رفتن از دیوارهای کوتاه است.

     
  43. سلام خدمت آقای نوریزاد عزیز
    نام راءفی پور و حسن عباسی را کما بیش همه ما شنیده‌ایم ‘ آنها شومن و نظریه پردازان تئوری توطئه هستند ” و مشتریان زیادی دارند آنها به شنوندگان خود چنین القا میکنند که انگار به راز بزرگی در سیاست جهانی پی برده‌اند ‘ و جهان در خواب خرگوشی به سر میبرد و آنها میخواهند رسالت نجات جهان را با مخاطبین خود تقسیم کنند ”
    آنها بدون اینکه خود بدانند دست روی ماشه اسلحه‌ای گذاشته‌اند که خود ما را نشانه گرفته است ” یک کلمه از آنچه آنها در ایران تبلیغ میکنند ‘ برای کسانی که دسترسی به اینترنت آزاد و پر سرعت دارند ‘ حرف جدیدی نیست ‘ حجم فیلمهایی که در کانال یوتوب در رابطه با تئوری توطئه عرضه میشود باورنکردنیست ” کیفیت این فیلمها به قدری عالیست که جای هیچ تردیدی باقی نمیگذارد که خود توطئه گران حامیان اصلی تولید کنندگان این فیلمها هستند ‘
    اینجا دو سوال مهم مطرح است ”
    اول اینکه توطئه یعنی چه و دوم اینکه چرا باید توطئه گران خودشان آتش بیار این معرکه باشند ” ؟؟
    پاسخ سوال اول این است که توطئه به هیچ وجه امر غریبی نیست و تا همین امروز تمام معادلات جهان بر اساس توطئه تنظیم میشود ” به طور مثال در حوزه علمیه قم عده‌ای همچون آیت‌الله میلانی و جناب نصیریان که عرفان و فلسفه را گمراهی مطلق میدانند در حال توطئه علیه روحانیان وحدت وجودی هستند و اگر روزی قدرت را به دست بگیرند گردن تمام کسانی که از عرفان و فلسفه توبه نکنند را خواهند زد ” احمدی نژادی ها در حال توطئه علیه اصلاح طلبانند اصولگرایان در حال توطئه علیه هر دو گروهند ‘ حسین طاءب و دارو دسته اش در حال توطئه علیه تمام مخالفان اند ‘ داعشی ها در حال توطئه علیه شیعیانند ‘ شیعیان در حال توطئه علیه وهابیانند ‘ عده‌ای در حال توطئه بر علیه اتحادیه اروپایند ‘ روسیه در حال توطئه علیه آمریکاست و خلاصه بازار توطئه گرم گرم است و تا بوده همین بوده .
    حال عده‌ای جویای نام ناگهان از پشت کوه پیدا شده‌اند و خیال میکنند شق القمر کرده‌اند و راز بزرگی را کشف کرده‌اند ‘

    حال پاسخ سوال دوم مهمتر است ” که چرا خود توطئه گران آتش بیار این معرکه اند ”
    به گمان من توطئه گران برای نظم نوین جهانی به یک بحران جهانی نیازمندند و در حال فراهم کردن مقدمات آن میباشند ” آنها در درجه اول نیاز به یک دشمن جهانی دارند که بتوانند افکار عمومی خود را علیه آنها متحد کنند ‘ و چه کسی بهتر از مسلمانان ” به هر حال قرعه به نام مسلمانان افتاده ” جماعتی که بیشتر تصمیماتش از روی احساسات است ‘ عاقلان و خائنانشان فراری به غرب اقتصاد و اسلحه شان وابسته به غرب’ هنرشان کشتن هموطنان مخالفشان ” خلاصه مسلمانان بهترین کاندیدای این بازی جهانیند
    ” آمریکا یکی از بی نیازترین کشورهای جهان است چه از لحاظ کشاورزی و چه از لحاظ اقتصادی ” آنها لازم نیست به کشوری حمله کنند ‘ کافیست خود را برای مدتی از معادلات اقتصادی و نظامی جهان خارج کنند و از دور نظارگر جنگ های خانمانسوزی باشند که وقوع آنها بدون حضور آمریکا غیر قابل اجتناب خواهند بود ”
    بعد از کشتارها و قحطی ها آمریکاییان میتوانند به عنوان ناجی بشریت به میدان بیایند و به هر کشوری که قوانین بین‌المللی آنها را بپذیرد کمک کنند ” این آن چیزیست که بنده از ظواهر پنهان داستان میفهمم ”
    بهترین جاسوسان آمریکا جاسوسانی هستند که خود از جاسوس بودن خود خبر ندارند و بدون جیره و مواجبی در حال اجرایی کردن نقشه‌های آنها میباشند جناب عباسی و راءفی پور به قدری شیفته سخنرانی و مطرح بودن هستند که وقتی برای پاسخ دادن به ابهاماتی که در این داستان است ندارند ”
    ما در تله مورچه‌خوار گرفتار آمده‌ایم ”هر چه دست و پا میزنیم بیشتر فرو میرویم ” دست و پا زدن دقیقاً کاریست که نباید انجام دهیم ”
    قصه ما مثل داستان دراکولاست
    چهار صد سال پیش در مجارستان بیماری مرموزی گریبانگیر مردم آنجا میشود ‘ این بیماری شباهت زیادی به بیماری هاری داشته
    مردم آنجا گمان میبرند که این بیماری به وسیله کسانی که از طریق این بیماری مرده اند به شهر آنها باز میگردد پس تصمیم میگیرند به حرف رمال شهر گوش دهند و جنازه مرده ها را از قبر بیرون بکشند و با چوبی که نوک آن مثل مداد است بر روی قلب آنها بکوبند تا آن دوباره زنده نشوند ”
    همین کار آنها که قرار بود از آمدن بیماری جلوگیری کند ” خود عامل اصلی منتشر شدن همان بیماری بود .
    داستان توطئه داستانی واقعیست ” جان اف کندی در یکی از آخرین سخنرانیهایش بسیار بی پرده به این مسئله اشاره میکند و از مردم کمک میخواهد ” راه مبارزه با این توطئه گران جهانی چوب و چماق و اسلحه نیست ” چرا که در آن عرصه ما حرفی برای گفتن نداریم و هر خشونتی خشونت آنها را توجیه میکند ‘ این همان وضعیتیست که اصلاح طلبان در مقابل اقتدارگرایان دارند ” اقتدارگرایان از خدا میخواهند که مخالفان دست به اسلحه ببرند ” تا آنها مخالفان خود را قلع و قمع کنند
    کما اینکه در سال هشتادو هشت خودشان فیلمهایی را ساختند و پخش کردند ”من شکی ندارم که آنها بسیاری از نیروهای سپاه را به میان مردم فرستادند تا خشونت را به میان مردم ببرند و آنها بهانه لازم برای سرکوب را به دست آورند ” همین شرایط برای ما در سطح جهانی مطرح است
    چاره کار فقط و فقط مبارزه بدون خشونت است ” همان که آقای نوریزاد تبلیغ آن را میکند ” راه گاندی و ماندلا تنها راه ممکن در شرایط حاضر است
    خدا همه ما را نجات دهد .

    —————————

    سپاس عرفانیان گرامی بخاطر این نوشته ی منصفانه تان
    سپاس

    .

     
  44. /////////////// مادری که در سن 6 سالگی او دیده از جهان فرو بست، آیا منطقی است که مادرش در این سن به او چنین سخنی بگوید؟!

    در بسیاری از منابع معتبر شیعه و سنی سخنی از قول محمد بیان شده که گفت:

    و رأت ام رسول الله (ص) فی منامها، أنه خرج من بين رجليها سراج أضاءت لها منه قصور الشام. مادرم در خواب دید که (هنگام زایش من)، نوری از لای رانش تابیدن گرفت و تا کاخهای شام را روشن نمود.
    (البدایه و النهایه / جلد 2 / صفحه 394 ، الکامل فی التاریخ / جلد 1 / صفحه 170 ، الانتصار العاملی / جلد 4 / صفحه 213 ، معجم الکبیر طبرانی / جلد 22 / صفحه 333)

    و همین نوری که در خواب دیده در هنگام زایش او هم از آمنه خارج می‌گردد:

    و رأت امی حين حملت بی أنه خرج منها نور أضاء لها قصور الشام… مادرم هنگام باردای من دید از او نوری خارج شد که تا کاخ شام را روشن کرد. (سیره ابن هشام / جلد 1 / صفحه 108 ، سیره ابن اسحاق / جلد 1 / صفحه 28، تاریخ طبری (عربی) / جلد 1 صفحه 578 و بحار الانوار / جلد 15 / صفحه 366 … )

    وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ (تحریم/12)

    آن چه که در اینجا توهین آمیز تلقی شده معنی “فرج” در این آیه است و اینکه منظور قرآن از اینکه الله درش(در آن) دمید چه می‌توانسته باشد؟

    ابتدا با ذکر چند حدیثی که در آن زمان از محمد نقل شده(بدون اینکه به صحت و سقم این احادیث کاری داشته باشیم، زیرا هدف در اینجا فهم قدمای سلف از واژه‌ی “فرج” می‌باشد):

    در صحیح بخاری که از کتب معتبر و قدیمی اسلامی است که احادیث آن تقریبا 200 سال پس از محمد جمع‌آوری شده است، بابی وجود دارد با عنوان “غسل ما يصيب من فرج المرأة”
    در اینجا منظور از “فرج المرأه” در اینجا همان “مهبل” یا “واژن” و یا هر واژه‌ای است که بصورت عامیانه گفته می‌شود.
    به یکی از این احادیث توجه فرمائید:

    حدثنا أبو معمر حدثنا عبد الوارث عن الحسين قال يحيى وأخبرني أبو سلمة أن عطاء بن يسار أخبره أن زيد بن خالد الجهنی أخبره أنه سأل عثمان بن عفان فقال أرأيت إذا جامع الرجل امرأته فلم يمن قال عثمان يتوضأ كما يتوضأ للصلاة ويغسل ذكره قال عثمان سمعته من رسول الله صلى الله عليه وسلم فسألت عن ذلك علي بن أبي طالب والزبير بن العوام وطلحة بن عبيد الله وأبي بن كعب رضي الله عنهم فأمروه بذلك قال وأخبرني أبو سلمة أن عروة بن الزبير أخبره أن أبا أيوب أخبره أنه سمع ذلك من رسول الله صلى الله عليه وسلم

    از عثمان بن عفان پرسیدم : اگر مردی با زنش جماع کند ولی انزال( ارگاسم) نکند حکم آن چیست؟ عثمان گفت: همانگونه که برای نماز وضو می‌گیرد، وضو گیرد و ذکرش ( آلتش ) را بشوید؛ عثمان گفت: این حکم را از رسول الله (ص) شنیدم؛ زید گفت: این پرسش را از “علی ابن ابی‌طالب” و “زبیر بن عوام” و “طلحة بن عبیدالله” و “أبی بن کعب” رضی الله عنهم پرسیدم و آنها نیز چنین پاسخ دادند.

    اما در منابع شیعه

    عن محمد بن علي بن محبوب ، عن أحمد بن محمد ، عن الحسين بن سعيد ، عن فضالة ، عن حماد بن عثمان ، عن عمر بن يزيد قال : قلت لأبي عبد الله ( عليه السلام ) : الرجل يضع ذكره على فرج المرأة فيمني ، عليها غسل؟ فقال : إن أصابها من الماء شيء فلتغسله وليس عليها شيء إلا أن يدخله. قلت : فإن أمنت هي ولم يدخله ؟ قال : ليس عليها الغسل.

    …. مرد آلتش را در واژن زن قرار می‌دهد و منی از او خارج می‌گردد، آیا باید غسل کند؟ ….
    در اینجا منظور از “فرج” دقیقا همان “واژن” زن است.

    التهذيب جلد 1 ص 121
    الاستبصار جلد 1 ص 106
    وسائل الشيعة ج 2 ص 181

    وبهذا الاسناد عن الصفار عن أحمد بن محمد عن شاذان عن يحيى بن أبي طلحة أنه سال عبدا صالحا عن رجل مس فرج امرأته أو جاريته يعبث بها حتى أنزلت أعليها غسل أم لا ؟ قال: أليس قد أنزلت من شهوة؟ قلت بلى قال: عليها غسل.
    اخبرني الشيخ رحمه الله عن أبي القاسم جعفر بن محمد عن محمد بن يعقوب عن محمد بن يحيى عن احمد بن محمد عن ابن محبوب عن عبد الله بن سنان قال : سألت أبا عبد الله عليه السلام عن المرأة ترى ان الرجل يجامعها في المنام في فرجها حتى تنزل ؟ قال : تغتسل .

    پرسیدم از ابا عبدالله(ع) از زنی خواب ببیند مردی با او جماع(سکس) واژن(فرج) داشته باشد تا اینکه به ارگاسم برسد؟ گفت: باید غسل کند.

    الاستبصار الشيخ الطوسي باب ان المرأة إذا انزلت وجب عليها الغسل في النوم واليقظة وعلى كل حال

    البته دهها مورد از اینگونه روایات در منابع هم شیعه وجود دارد و هم اهل سنت، بنابراین آشکار است که معنی فرج اگر در مورد زن باشد همان “مهبل”، “واژن” می‌باشد، پس معنی آیه دقیقاچنین است:

    وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ (تحریم/12)
    مريم دختر عمران، همان كسى كه واژنش(مهبلش) حفظ کرد و ما از روح خود در آن(واژن) دميديم و سخنان پروردگار خود و كتاب‌هاى او را تأیید نمود و از فرمان‌بران بود.

    دمیدن در خود مریم معنا ندارد، وانگهی اگر منظور شخص مریم بود باید از ضمیر مؤنث “ها” به جای ضمیر مذکر “ـــه” استفاده می‌شد
    (واژه‌ی فرج در عربی مذکر است)؛
    درست مانند این آیه که ظاهرا محمد متوجه اشتباهش شده است:

    وَالَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهَا مِن رُّوحِنَا وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آيَةً لِّلْعَالَمِينَ (انبیاء/91)
    و آن (مریم)كه واژن خود را حفظ کرد و (ما) از روح خويش در او دميديم و او و پسرش را براى جهانيان نشانه‌ای قرار داديم.

    همانگونه که مشاهده می‌گردد، قرآن در اینجا بر خلاف آیه‌ی قبل از ضمیر “ها” در فیها استفاده نموده است که ضمیری است مؤنث و به مریم برمی‌گردد.

    در زبان عربی تمام اعضای جفت بدن مانند چشم، گوش و دست و … مؤنث و اعضای تک مذکر هستند،
    فرج در زبان عربی در اصل به معنی شکاف میان دو چیز است ولی هنگامی که به همراه زن یا مرد می‌آید، معنی آلت تناسلی را داد. (1)

    شاید برخی‌ها از ترجمه نفخ به معنی دمیدن انتقاد کنند، برای فهم بهتر معنی نفخ، به قرآن مراجعه می‌کنیم:

    وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُم بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللّهِ …(آل عمران/49)
    و (عیسی) فرستاده به سوی بنی اسرائيل (می‌گفت) من نشانه‌ای از سوی پروردگار شما، برايتان آورده‌ام؛ من از گل، چيزی به شكل پرنده می‌سازم، سپس در آن می‌دمم و به اذن الله، پرنده‌ای می‌شود؛ …

    البته از دید شیعه مرد می‌تواند فرج کنیزش را در اختیار برادرش قرار دهد.

    شیعه در پاسخ به این آیه، حدیثی دارد که در آن به جای مریم، فاطمه قرار داده شده:

    ان فاطمه احصنت فرجها و حرم الله ذریتها علی النار… (معانی الاخبار/ شیخ صدوق/ ص 107 و بحار الانوار/ جلد 43/ صفحه 231 و مناقب آل ابی طالب ابن شهر آشوب/ جلد 3/ صفحه 135)

    هدف شیعه بالا بردن جایگاه ملکوتی فاطمه در اسلام است، در ایران تا چند سال پیش مرگ فاطمه را وفات و اکنون شهادت می‌دانند، قاتل او هم عمر است؛ اما بخوانید که در معتبرترین کتاب شیعه یعنی الکافی در ررابطه با ازدواج ام کلثوم دختر مشترک علی و فاطمه با عمر چه گفته می‌شود:

    ان ذالک الفرج غصبناه (الکافی/جلد 5 / صفحه 346 و وسائل الشیعه / جلد 20 / صفحه 561 و جامع الاحادیث الشیعه ایت الله العظمی بروجردی / جلد 20 / صفحه 538).
    آن واژنی بود که از ما غصب گردید.
    و البته در روایات شیعه آمده که محمد گونه و میان دو پستان فاطمه را می‌بوسید.(2)

    از آنجائیکه اسلام زن را کالائی جنسی در خدمت شوهر می‌داند، علاوه بر مورد گفته شده یکی دیگر از کاربردهای واژن در اسلام آنجائی است که مرد بخواهد نماز بخواند و نه آبی برای وضو در اختیار نداشته باشد و نه خاکی در آن نزدیکی باشد که ایشان بتوانند تیمم نمایند و تنها چیزی که در کنار خویش دارد زنش می‌باشد،

    بر طبق فتوای علامه حلی او می‌تواند بر فرج زن تیمم نماید:

    و فی أجزاء مسح الوجه بكف واحد اشكال و لو قلنا أن مس الفرج حدث لو ضرب يده على فرج امرأه عليه تراب، صح التيمم، لأن أول الأركان المسح لا النقل. (نهایه الاحکام علامه حلی/ ج 1/ ص 208)

    ———————————

    سلام دوستان گرامی
    ای بسا انتشار این نوشته را برای همچو منی که مدام حریم باورها را محترم شمرده ام، کمی دور از انتظار بدانید. من از رضای گرامی – که نویسنده یا مولف یا آورنده ی این مطلب است سپاس می گویم که هیچ جمله ای و خطی مطرح نکرده الا این که سندش را آورده. من نمی دانم رضای گرامی با ارسال این مطلب به کدامین سو اراده داشته است. اما این را می دانم که ما مدام باید به زلال سازی باورهایمان همت کنیم و تراشه های تردید و گزافه و آلاینده را از آن دور کنیم. این نوشته می تواند بهانه ی خوبی باشد برای دوستان حوزوی که ما را از دانش خود بهره مند سازند و اطمینان داشته باشند: مسیری که به روشنایی راه دارد، حتما و مطلقاً در گفتاگفت های محترمانه و پسندیده است. مجادله ی نیکو به همین می گویند.
    سپاس از همگی
    با احترام

    .
    نوشته ی دوم آقا رضا را که دیدم بخود گفتم احتمال دارد از جایی برداشته. بله آقا رضا مطلب را از اینجا برداشته و ایکاش برای ما می نوشت: http://iran000.blogspot.com/2011/08/blog-post_9.html

     
    • سلام برناظران گرامي ونوري زادخيلي مكرم

      جناب رضا چيزهائي را دراينجاكپي كرده اندكه من به همه اش نمي پردازم وفقط به قسمت اخيردرموردفتواي علامه مي پردازم وبقيه آنهارا موكول مي كنم به پاسخگوئي برادرعزيزم جناب آقاسيدمرتضي -دامت بركاته-.

      ايشان درآخركامنت اولش چنين كپي كرده اند:

      “از آنجائیکه اسلام زن را کالائی جنسی در خدمت شوهر می‌داند، علاوه بر مورد گفته شده یکی دیگر از کاربردهای واژن در اسلام آنجائی است که مرد بخواهد نماز بخواند و نه آبی برای وضو در اختیار نداشته باشد و نه خاکی در آن نزدیکی باشد که ایشان بتوانند تیمم نمایند و تنها چیزی که در کنار خویش دارد زنش می‌باشد،

      بر طبق فتوای علامه حلی او می‌تواند بر فرج زن تیمم نماید:

      و فی أجزاء مسح الوجه بكف واحد اشكال و لو قلنا أن مس الفرج حدث لو ضرب يده على فرج امرأه عليه تراب، صح التيمم، لأن أول الأركان المسح لا النقل. (نهایه الاحکام علامه حلی/ ج 1/ ص 208)”””پا

      من به اصل عبارت علامه حلي مرحوم درنهاية الاحكام نگاه نكرده ام وازهمين عبارت بانقل قول نويسنده وكپي كننده جواب رضارا مي دهم برفرض اينكه اين عبارت دقيقا وبدون تصرف ازآنجانقل شده باشد.وتاتوطئه وكلك ودروغگوئي وتحريف وشارلاتاني رضا ونويسنده معلوم شود.تاسيه روي شودهركه دراوغش باشد.

      بحث درموردطهارت براي نمازاست نه آب دارد ونه نزديكش خاك موجوداست كه تيمم كندفقط زنش درآنجاهست ومقداري خاك روي فرج زنش؛ آيا مي شود برآن خاكي كه درروي فرج زنش هست تيمم نمايد؟
      علامه فتواداده اند بلي مي شود وتيممش صحيح است وعبارت علامه هم بنقل ايشان چنين است:…لو ضرب يده على فرج امرأه عليه تراب، صح التيمم،= اگردستش رابزندبرخاكي كه روي فرج زنش قرارداردتيممش صحيح است.
      آياطرح اين مساله اشكالي داردوبمعناي كالابودن زن است؟

      اما بقيه مواردكامنت رضا چيزي نيست جزنقل گفتارازقرآن واحاديث شيعه وسني.
      بله قرآن مي گويدما بمريم عذرا ازروح خويش دميديم وعيسي-ع- ازآن نفخه متولدشد. وهمچنين دميدن حضرت عيسي به مجسمه گلي پرندگان كه زنده مي شدن ازجمله كارهاي اعجازي حضرت عيسي-ع- بودبه اذن خداوند.

      ومناقب حضرت فاطمةالزهرا صديقه كبري-س-بيش ازاين حرف هااست وشهادتش چيز مخفي نبوده است ازهمان ضربتي كه خورده بود بسبب همان ازدنيا رفت ومخفيانه هم دفن شد وقبرش هم مخفي است.
      واين جاي سؤل است كه چرا قبريگانه دختر پيغمبراسلام درميان امتش مخفي باشد؟
      بن باز مفتي عربستان دستورداده بودمبلغان وهابي اززندگي دخترپيامبربازگوئي كنند وقتي بااين سؤال مواجه شدبازهم گفتار اززندگي او ممنوع شد.

      دركامنت بعدي شرِووِرهاي ديگري آورده است كه خداوندكافران رالعن كرده است وعذابي درناك براي آنان آماده كرده است .

      بله خداي ما مسلمانان ؛كافران را لعن كرده است يعني ازرحمت خداوند دوراست كسي ناسپاس نعمتهاي اوست وآفريدگارخودش را نمي شناسدوبخويش وديگران هم ظلم مي كند.البته اين دوري ازرحمت خداوندوعده ئيست براي آخرت ودرقيامت است وگرنه همه موجودات حتي كافر هم ازنعمت خوان بي كرانش دراين دنيابهره مند هستند.
      مصلح

       
      • درود بر جناب مصلح

        من در عجبم که چگونه شما ساعت به ساعت رنگ عوض میکنید و لحن و گفتارتان 180 درجه تغییر میکند. در همین پست حدود چهار ساعت قبل از ارسال این پست و در جملات پایانی پاسخ به کامنت من به جناب نوری زاد اینگونه خطاب کردی:
        “حرف های نوري زاد هم قابل پاسخگوئي نيست چونكه فحاشي در ذات او نهفته و مزمن است. خداوند اصلاحش فرمايد.”
        و چهار ساعت بعد در اینجا در ابتدای کامنت خود میفرمایید “سلام بر …نوری زاد خیلی مکرم”
        آیا این دورنگی و رفتاری به سبک منافقان نیست که هر لحظه رنگ عوض میکنید و اینکه ثبات شخصیتی، اخلاقی و گفتاری ندارید و دمدمی مزاجید؟ در بسیاری از موارد دیگر هم اینگونه رفتار میکنید و جالب اینکه در قاموس شما چیزی بنام معذرت خواهی و حیاء نیست!
        شاید هم گرفتار آلزایمر دوران پیری هستید که بیاد نمی آورید چند ساعت قبل چه گفته اید؟ انگار نه انگار که اتفاقی رخ داده و به قول خودتان شرووری گفته اید! سخنان به سبک چارواداری هم یکی دیگر از شاخصه های کلام شماست.
        از امر به معروف و نهی از منکر دیگران عصبانی نشوید.
        در ضمن شفای عاجل شما را خواهان و خواستارم.
        بدرود

         
        • جناب آتشسوار سلام

          من نمي خواستم برايت ديگر جوابي بنويسم
          چون ازدايره ادب خارج شدي وآنچه كه اوصاف خودت هست بمن نسبت دادي.همين اندازه بس شماهست.

          اما شروور گفتن نوري زادسرجاي خودش باقي است همانندشروورهاي تو.

          اما سلام كردن به ايشان ايرادي دارد؟
          ايشان مكرم است منهاي فحش هايش؛آيااينهم ايرادي دارد؟
          جناب نفاق عين چهره شما ست مرا به ادب دعوت مي كنيد درعين حال خودتان سنبل بي ادبان هستيد به كامنت خودت دراين پست وپست قبلي نگاه كنيد نمونه سردمدارنفاق ودوچهره ايد.
          ازاين ببعد تورا درزمره مزدكان محسوب مي داريم وبه كامنتت جواب نمي دهيم.

           
          • شیخ مصلح سنبل نه سمبل!

             
          • درود بر جناب مصلح،
            با توجه به این مطلب شما، دیگر جای هیچ پاسخی برای من باقی نمیماند که البته متأسفانه خودتان خیلی خوب ماهیت درونی خود را نشان دادید. اصرار بر خطا و گناه از اصل خطا و گناه بسیار بدتر است! از امر به معروف و نهی از منکر دیگران نرنجید!
            و در آخر به سبک و سیاق آخوندها جمله ای عرض کنم شاید مقبول افتد و این کینه و بدخواهی را از دل بزدائید.

            “رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقده من لسانی یفقهوا قولی”

            امیدورام که بر سر حرف خود بمانید و پاسخی به من ندهید!

            بدرود

             
      • Hi ////// Mosleh!

        Are u really ////// or you pretend to be /////?
        look at this phrase carefully:

        اما بخوانید که در معتبرترین کتاب شیعه یعنی الکافی در ررابطه با ازدواج ام کلثوم دختر مشترک علی و فاطمه با عمر چه گفته می‌شود:

        ان ذالک الفرج غصبناه (الکافی/جلد 5 / صفحه 346 و وسائل الشیعه / جلد 20 / صفحه 561 و جامع الاحادیث الشیعه ایت الله العظمی بروجردی / جلد 20 / صفحه 538).
        آن واژنی بود که از ما غصب گردید.

        Can you understand what it means?

        Duaghter of Mohhamad is considered a VAGINA stolen from Ahl o lbeit!

        Furthermore when they say you can TAYAMMOM on VAGINA of your wife/sex slave , can t you see what it means?

        Maybe you and other MOSLEM BROTHERS like to treat this way with their wives
        and I am sure your wife deserves it!- but you can not consider website readerd idiots!

        Clear enough?

        need more clarification?

         
        • جناب نوریزاد

          با سلام این فرد هتاک و بی شرم با بدفهمی خود در حال توهین به عقائد و بنیان های اسلامی و توهین به اشخاص محترم در این سایت است ،و شما گرامی مطالب او را منعکس می کنید ،جنابعالی اولا بعنوان میزبان یک سایت فارسی زبان داخلی خود و دیگران را مقید کنید که اگر مطلبی در ذهن دارند بفارسی بنویسند ،ما قبلا کامنت گذاری بنام عقرب داشتیم که روش او چنین بود ،با اینکه یک فارسی زبان ایرانی بود ، برای خودنمایی ابتدا مطالب دین ستیزانه و توهین آمیز خود را بزبان انگلیسی می نوشت ،بعد که دوستان مسلط به زبانی مثل دوست غایب ما بی نهایت با او کلنجار رفتند که اینجا سایت فارسی زبان است و بفارسی بنویس ،شروع کرد به فینگلیش نویسی تا نهایتا بفارسی نوشت ،وقتی بفارسی شروع بنوشتن کرد و مطالبی نوشت و پاسخ گرفت همه فهمیدند که مطالب او تا چه حد سطحی و دور از واقع و بی پایه است ،حال حکایت این کامنت گذاری است که خود را سید معرفی می کند در عین حال به اهلبیت و اولاد پیامبر اسلام جسارت و زبان درازی می کند ،از جناب شما انتظار می رود مادام که او بانگلیسی می نویسد و هتاکی می کند مطالب او را منعکس نکنید ،اگر فارسی نوشت و حرفی در چنته داشت بنده برای گفتگو با او آماده ام ،نگاه کنید چقدر مضحک است که مطالبی سطحی را از جاهایی بفارسی کپی پیست می کند بعد به انگلیسی بفحاشی و هتاکی می پردازد.
          با احترام به شما

           
          • با سلام خدمت جناب سید مرتضی،
            برادرشما هم مدام ایراد بنی اسراییلی می گیرید ،طبعا اینطور نیست هر کسی می تواند بخواند بتواند به همان راحتی بنویسد بعلاوه کافیست همین آقا یک کلمه غلط املایی داشته باشد ، روزی چند بار شما یاداوری می فرمایید.همه باز دید کننده ها که منشی و دبیرخانه وامثال آن ندارند و مهمتر بابت وقتی که اینجا می گذارند حقوقی دریافت نمی کنند.(یعنی خیلی وقت مراجعه به لغت نامه و کتابهای دیگر جهت ارایه رفرانس و غلط گیری ندارند)
            ضمنأ توهین از طرف شما هم حتی در مقابل فرد هتاک نیز قابل قبول نیست و عذر بدتر از گناه است .
            بعضی مواقع شما طوری می نویسید که آدم فکر می کند جناب نوریزاد تنها ادمین این سایت نیست وبا همکاری شما سایت را فعال کرده است.
            موفق باشید

             
          • عادل گرامی

            با سلام به شما ،اولا این سید علی در ادامه فارسی نوشت و روشن شد که احتمال شما درست نبود که او می تواند بخواند و نمی تواند بنویسد.
            ثانیا برادر من ،حرف من دو چیز بود ،یکی انگلیسی نویسی در سایت فارسی و دیگری توهین کردن به اشخاص و عقائد ،من بنایم برتوهین به کسی نیست ،اما دیدم این سید علی مکررا دارد بزبان انگلیسی به دوستمان مصلح و مسلمانان و پیامبر و اهلبیت توهین می کند ،من اینرا تعبیر می کنم به بی شرمی و نفرت.
            ثالثا عادل عزیز شما که با تهمت هایی که بمن زدید بیشتر از او توهین کردید ،من نه دبیرخانه دارم و نه منشی و نه میرزا بنویس ،مطالب من مطالب خود من است و دقت من در نوشتن ،شما چرا اگر کسی دقت در نوشتن کرد یا وظیفه دینی خود دانست جایی مطلب بنویسد را تعبیر به حقوق و مزدوری می کنید؟ خوشایند شماست منهم به شما تهمت بزنم شما هم مزد بگیر چیزهایی هستید که می نویسید؟ این بزرگترین توهینی است که کسی در این سایت بمن کرده است،شما اگر در مورد مطالب من حرفی دارید مطرح کنید و از حاشیه رفتن و خروج از اخلاق خود داری کنید لطفا.
            موفق باشید

             
          • بچه مسلمون ///////// که از صبح تا شب داری به کامنت های ملت جواب میدی!
            نوشتی:
            به اهلبیت و اولاد پیامبر اسلام جسارت و زبان درازی می کند

            محمد برای تو مقدسه
            برای بسیاری از ایرانیان اصیل و ازادیخواه او نه تنها مقدس نیست بلکه ///////.

            قرار نیست همه به /////////// معتقد باشند.

            میفهمی؟

             
          • سید علی چند سالته که بمن میگویی بچه؟ کمی مودب باش ،اگر چیزی نزد کسی مقدس نیست معنای آن این نیست که باید به آن اهانت کرد ،شما و افکار شما نزد من مقدس نیستی ،آیا من باید بتو توهین کنم؟ فهم این مطلب اینقدر برایت مشکل است که فرق است بین نقد و بین توهین و تحقیر و تبلیغات احساسی؟

             
    • سلام به ناظران گرامی

      بجهت برخی امور روزمره مدتی امکان نوشتن پیدا نکردم ،بعد دیدم اشکال کننده ای بنام رضا اشکالاتی که معمولا کپی پیست مطالب همان سایتی است که برخی از کامنت گذاران این سایت مثل کاوه و رضا و برخی دیگر مطالب آنرا اینجا کپی پیست می کنند و جناب نوریزاد به ماخذ آن اشاره کردند را اینجا کپی اند پیست کرده است ،البته بخشی از این ایرادات را دوست محقق گرامی جناب آقای مصلح ایده الله پاسخ داده بودند من ضمن تشکر از ایشان می پردازم به بقیه جزئیات این ایرادات:

      اشکال اول:
      ایراد کننده ضمن نقل جمله ای مربوط به حکایت یک خواب پرسیده است:
      /////////////// مادری که در سن 6 سالگی او دیده از جهان فرو بست، آیا منطقی است که مادرش در این سن به او چنین سخنی بگوید؟!
      در بسیاری از منابع معتبر شیعه و سنی سخنی از قول محمد بیان شده که گفت:
      و رأت ام رسول الله (ص) فی منامها، أنه خرج من بين رجليها سراج أضاءت لها منه قصور الشام. مادرم در خواب دید که (هنگام زایش من)، نوری از لای رانش تابیدن گرفت و تا کاخهای شام را روشن نمود.
      (البدایه و النهایه / جلد 2 / صفحه 394 ، الکامل فی التاریخ / جلد 1 / صفحه 170 ، الانتصار العاملی / جلد 4 / صفحه 213 ، معجم الکبیر طبرانی / جلد 22 / صفحه 333)
      (پایان نقل قول)
      ——————————–
      پاسخ سوال این است که:
      عبارت مورد نظر اینطور است:
      و رأت أم رسول الله صلّى الله عليه و سلّم في منامها أنه خرج من بين رجليها سراج أضاءت له قصور الشام‏
      البدایه و النهایه ج2 ص 323))
      باید گفت سوال ناشی از سوء ترجمه است ،اولا: در حاشیه البدایه و النهایه هست که این عبارت در همه نسخ نبوده
      ثانیا: عبارت فوق نمی گوید مادر پیامبر به او چنین گفت ،راوی این نقل هرکس باشد می گوید آن زن(مادر پیامبر ) در خواب دید که از دامن او نوری خارج شد که قصرهای شام را تحت الشعاع قرار داد،یعنی راوی این عبارت خود پیامبر نیست که ترجمه کننده بدروغ آنرا از قول پیامبر نقل می کند و ممکن است پیامبر بعد از نزدیکان مادر خویش شنیده باشد
      ثالثا شایسته بود ترجمه کننده همانطور که این عبارت را اگر از ناموس او نقل شده بود محترمانه تر نقل می کرد در مورد مادر گرامی پیامبر نیز چنین می کرد
      رابعا :حال بحث یک خواب است ،چه مانعی دارد که یکی از نزدیکان آن زن چنین مطلبی را از او شنیده باشد و نقل کرده باشد ،یا حتی در سن شش سالگی پیامبر آنرا به ایشان بازگو کرده باشد ،مگر خود اشکال کننده برایش غیر منطقی است که مادر او در این سن و سال قصه ای یا قضیه ای را برای او نقل کرده باشد و او آنرا بیاد داشته باشد؟ این چه ارتباطی به منطق دارد ،اما در هر حال عرض شد که ناقل این قصه خود پیامبر نیست و فعل “رات” یعنی آن زن دید،و در متن عبارت نیامده است که پیامبر گفت مادرم در خواب دید ،خوب بود اگر اشکال کننده و کپی پیست کننده خود سواد خواندن عبارت عربی ندارد لا اقل ترجمه آنرا به آشنایان به زبان عرضه و از آنان استفهام کند

      ============================================
      اشکال دوم:
      و همین نوری که در خواب دیده در هنگام زایش او هم از آمنه خارج می‌گردد:
      و رأت امی حين حملت بی أنه خرج منها نور أضاء لها قصور الشام… مادرم هنگام باردای من دید از او نوری خارج شد که تا کاخ شام را روشن کرد. (سیره ابن هشام / جلد 1 / صفحه 108 ، سیره ابن اسحاق / جلد 1 / صفحه 28، تاریخ طبری (عربی) / جلد 1 صفحه 578 و بحار الانوار / جلد 15 / صفحه 366 … )
      (پایان نقل قول)
      ————————
      پاسخ اشکال دوم:
      این نقل غیر از عبارت قبل است ،درست است اینجا از خود پیامبر نقل شده است که فرموده است :مادرم در آن زمانی که حامل من بود دید که نوری از او خارج شد که قصرهای شام را روشن کرد
      اینجا نیز مشخص است که سواد ناقص مترجم یا کپی پیست کننده او را به سوال غیر منطقی افکنده است ،عبارت نمی گوید “هنگام زایش” او نور را دید ،عبارت می گوید “حین حملت” یعنی زمانی که حامل و آبستن بود ،طبعا حین حاملگی هنوز زایشی در کار نیست تا خروج نور اتفاق بیفتد ،بنابر این روشن است که به این قرینه ،مراد از فعل “رات” یعنی او در خواب دید هنگامی که مرا حامله بود
      بنابراین روشن شد که سوال و اشکال در اینجا هم ناشی از نا آگاهی و عدم آشنائی بلغت عرب و تقلید کور کورانه از کسانی است که در عبارت ها جعل و دسیسه می کنند
      =====================================
      اشکال سوم:
      اشکال کننده گفت :
      وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ (تحریم/12)
      آن چه که در اینجا توهین آمیز تلقی شده معنی “فرج” در این آیه است و اینکه منظور قرآن از اینکه الله درش(در آن) دمید چه می‌توانسته باشد؟
      (پایان نقل قول)
      ————-
      پاسخ اشکال سوم:
      ضمیر در “فیه” به همان کلمه فرج بازگشت می کند و فرج عبارت است از عضو جنسی و رحم زن ،معنی آیه هم این است که مریم دختر عمران بر خلاف نسبت خلاف عفتی که یهود به ایشان داده بودند یا می دهند ،از خود و از رحم خود محافظت کرده بود و هرگز عمل قبیح زنا مرتکب نشده بود ،بعد فرمود ما بی آنکه مریم شویی داشته باشد به اعجاز در رحم (فرج) او نفخ روح کردیم و دمیدیم و او از این طریق به حضرت عیسی حامل شد
      الان به خصوصیات آیه و مساله اعجاز تولد بدون پدر عیسی علیه السلام کاری نداریم اما چه کسی گفته است که نفخه الهی به اعجاز در فرج یا رحم مادر عیسی سلام الله علیها توهین تلقی شده است؟ آنچه که توهین به سحت مریم عذراء سلام الله علیها بوده است نسبت ناروای زنا به ایشان بوده است که قرآن این افتراء را مردود اعلام فرموده است. این بیان یک اعجاز و خرق عادت از سوی خدای تبارک و تعالی است و بیان اعجاز و شرح ما وقع توهین نبوده و نیست.
      از این بیان روشن شد که روایاتی که اشکال کننده در تمثیل و بیان کاربرد کلمه “فرج” ارائه کرده است تلاشی بی ثمر بوده است زیرا کاربرد کلمه “فرج” به همان معنای واژن یا رحم زن در همان روایات هم دارای بار معنایی منفی نیست و مثالهای مطرح شده در این روایات نیز همه در جهت بیان احکام و آثار شرعی مربوط به آن بوده است ،از این دست روایات در احکام مربوط به عمل زناشوئی و آثار و احکام تکلیفی و وضعی مترتب بر آن در احکامی مثل طهارت و نجاست ،وضو و غسل ،حیض و نفاس و استحاضه ،نکاح و طلاق ،اجراء حدود شرعی و توارث ،فراوان است و در بیان احکام و موضوعات مترتب بر احکام شرعی طبیعی است که تصریح به عناوین و موضوع و محمولات شرعی شود و اینها ربطی به قباحت یاد آوری در غیر موارد تبیین احکام شرعی ندارد ،بنابر این مستشکل در جمع آوری روایاتی که در آنها صریح بنام “فرج” یا عضو جنسی زنان شده است و احکامی در آنها بیان شده ،فقط خود را بزحمت انداخته است زیرا در همه اینها بیان و تعبیر از عضو جنسی زن قبحی ندارد زیرا تا موضوع حکم تصریح نشود بیان شرعی دقیق و متقن نخواهد بود،پس نه در روایات و نه در آیه که در مقام تبیین جزئیات خرق عادت در تولد عیسی مسیح سلام الله و تنزیه و طهارت والده مکرمه ایشان است قبحی وجود ندارد=========================================
      اشکال چهارم:
      اشکال کننده نوشت :
      وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ (تحریم/12)
      مريم دختر عمران، همان كسى كه واژنش(مهبلش) حفظ کرد و ما از روح خود در آن(واژن) دميديم و سخنان پروردگار خود و كتاب‌هاى او را تأیید نمود و از فرمان‌بران بود.
      دمیدن در خود مریم معنا ندارد، وانگهی اگر منظور شخص مریم بود باید از ضمیر مؤنث “ها” به جای ضمیر مذکر “ـــه” استفاده می‌شد
      (واژه‌ی فرج در عربی مذکر است)؛
      (پایان نقل قول)
      ——————
      پاسخ اشکال چهارم:
      چنانکه بیان شد بدون شک مقصود از کلمه “فرجها” در آیه شریفه همان عضو معهود در زنان است و ضمیر مجرور در کلمه “فیه” نیز بازگشت به کلمه فرجها می کند ،بنابر این اشکال کننده نیازی به تکلف و تلاش برای اثبات اینکه ضمیر در فیه به فرج راجع است نه به مریم نداشت! و اصلا همه اشکال او به کاربرد تعبیر “فرجها” است و عرض شد که کاربرد این کلمه که بهمان معنای عضو جنسی زنان است در مقام تبیین جزئیات احکام شرعی یا خرق عادات نه که قبحی ندارد بلکه لازم الذکر است
      =======================================
      اشکال پنجم:
      اشکال کننده در ادامه می گوید:
      درست مانند این آیه که ظاهرا محمد متوجه اشتباهش شده است
      وَالَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهَا مِن رُّوحِنَا وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آيَةً لِّلْعَالَمِينَ (انبیاء/91)
      و آن (مریم)كه واژن خود را حفظ کرد و (ما) از روح خويش در او دميديم و او و پسرش را براى جهانيان نشانه‌ای قرار داديم.
      همانگونه که مشاهده می‌گردد، قرآن در اینجا بر خلاف آیه‌ی قبل از ضمیر “ها” در فیها استفاده نموده است که ضمیری است مؤنث و به مریم برمی‌گردد.
      در زبان عربی تمام اعضای جفت بدن مانند چشم، گوش و دست و … مؤنث و اعضای تک مذکر هستند،
      فرج در زبان عربی در اصل به معنی شکاف میان دو چیز است ولی هنگامی که به همراه زن یا مرد می‌آید، معنی آلت تناسلی را داد. (1)
      (پایان نقل قول)
      ——————-
      پاسخ اشکال پنجم:
      نیازی به این تکلفات نیست ،ضمیر در “فیها” بدون شک به حضرت مریم سلام الله علیها باز می گردد ،همانطور که خود اشکال کننده اشاره کرد اصلا کلمه “فرج” در لغت عربی به هر شکاف حائل بین اجسام اطلاق میشود بنابر این اطلاق آن بر عضو جنسی زنان نیز اطلاقی کنائی است و همانطور که عرض شد تبیین موضوع احکام شرعی یا احکام تکوینی ناظر به خرق عادات یا معجزات با تصریح به موضوع سازگار است و قبحی در کاربرد کلمه مورد اشاره وجود نداشته که اشکال کننده اینهمه صغری و کبری و استشهاد به آیات و روایات کند
      در مورد تعبیر :”درست مانند این آیه که ظاهرا محمد متوجه اشتباهش شده است”
      اولا آیات الهی کلمات خدا در وحی است که بزبان مبارک رسول او جاری می شده است و قرآن وحی الهی است نه سخن شخصی محمد رسول الله که این بحث جداگانه است ،اما در مورد تعبیر اشتباه ،هیچ اشتباهی وجود ندارد جز نا آشنائی و عدم آگاهی اشکال کننده به لغت عربی و استعمالات گوناگون در لغت عرب و در زبان های دیگر ،اشکال کننده توجه نکرده است که در اسناد یک فعل به یک “کل”یا مجموعه ای که محل وقوع فعل واقع شده است ،هم می توان به محل جزئی آن کل که مورد فعل (اینجا نفخ) واقع شده است تعبیر کرد و هم به کلیت یا مجموعه ای که جزء در آن وجود دارد ،این در زبان ها و گویش های دیگر نیز هست مثلا فرض کنید شما چیزی را در داشبورد ماشین قرار می دهید ،شما هم می توانید تعبیر کنید که مثلا بیمه نامه ام را در داشبورد ماشین قرار دادم (تصریح به جزء محل وقوع فعل) و هم می توانید تعبیر کنید به اینکه آنرا در ماشین گذاشتم ،زیرا داشبورد ماشین جزئی از مجموعه اجزاء ماشین است و این اطلاقی عرفی و شایع است
      در اینجا نیز در آیه ای تعبیر شده است به اینکه ما از روح خود و روح حیات در عضو خاص که محل توالد و تناسل است دمیدیم ،که این جزء خاص جزئی از پیکره جسمانی مریم است و در آیه دیگر تعبیر کرده است به اینکه روح خود را در مریم دمیدیم ،اینرا باصطلاح ادبی اطلاق کل و اراده جزء میگویند که اطلاق استعمالی شایعی است و هیچ اشتباهی در وحی واقع نشده است بلکه این کاربردهای زیبا تصادفا دلیل بر حسن صناعت ادبی و فصاحت و بلاغت قرآن است که یکی از وجوه اعجاز این کتاب الهی است.
      ======================================
      اشكال ششم:
      شاید برخی‌ها از ترجمه نفخ به معنی دمیدن انتقاد کنند، برای فهم بهتر معنی نفخ، به قرآن مراجعه می‌کنیم:
      وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُم بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللّهِ …(آل عمران/49)
      و (عیسی) فرستاده به سوی بنی اسرائيل (می‌گفت) من نشانه‌ای از سوی پروردگار شما، برايتان آورده‌ام؛ من از گل، چيزی به شكل پرنده می‌سازم، سپس در آن می‌دمم و به اذن الله، پرنده‌ای می‌شود؛ …
      (پایان نقل قول)
      ——————————
      پاسخ اشکال ششم:
      نفخ در لغت بمعنای دمیدن یا بتعبیر دیگر فوت کردن در زبان فارسی است که مفهوم آن خارج کردن با فشار هوای موجود در دهان به بیرون است ،اما در اصطلاح قرآن این تعبیری کنائی است که در مواردی بکار رفته است مثل نفخ روح به پیکره آدم پس از گذشت مراحل تکوینی خلقت جسمانی ،یا نفخ روح به جنین پس از تکون تدریجی آن در رحم زن که از طریق عادی توالد و تناسل صورت می گیرد یا همین تعبیر اعجاز در مورد تولد عیسی یا برخی معجزات او ،چنانکه اشاره شد این تعبیری کنائی است که اشاره به تاثیر و دخالت ماوراء طبیعت در عالم جسم است و اینجا نفخ روح در مریم کنایه است از اینکه ولادت فرزندش عیسی مستند به جریان عادی نیست که مانند سایر فرزندان نطفه ای باشد که پس از طی دوره ای روح در آن دمیده شده باشد ،بنابر این نیازی به شاهد آوردن نبود ،آری نفخ لغتا یعنی دمیدن ،اما در اصلاح قرآن نفخ روح یا نفخ حیات عنوانی کنائی از تاثیر ماوراء الطبیعه در حدوث پدیده هاست .
      ==============================================
      اشکال هفتم:
      البته از دید شیعه مرد می‌تواند فرج کنیزش را در اختیار برادرش قرار دهد.
      (پایان نقل قول)
      ———————-
      پاسخ اشکال هفتم:
      سوال این است که الان این گزاره چه دخلی به سوالات یا اشکالاتی که اشکال کننده مطرح کرده بود داشت؟!
      الان بحث کاربرد کلمه فرج در قرآن و کاربرد نفخ روح در مورد ولادت عیسی بود ،چه ربطی داشت که موضوع دیگری را مطرح کنید؟ این گونه طفره روی ها نشان می دهد که طرح کنندگان اینگونه سوالات و اشکالات اراده فهم مطلب و حل شدن آنرا ندارند و غرض آنها تنها تکثیر و تحجیم مطالبی برای طعن زدن به دین است که پیش فرض دین ستیزانه آنهاست.
      ===============================
      اشکال هشتم:
      اشکال کننده گفت:
      شیعه در پاسخ به این آیه، حدیثی دارد که در آن به جای مریم، فاطمه قرار داده شده:
      ان فاطمه احصنت فرجها و حرم الله ذریتها علی النار… (معانی الاخبار/ شیخ صدوق/ ص 107 و بحار الانوار/ جلد 43/ صفحه 231 و مناقب آل ابی طالب ابن شهر آشوب/ جلد 3/ صفحه 135)
      هدف شیعه بالا بردن جایگاه ملکوتی فاطمه در اسلام است، در ایران تا چند سال پیش مرگ فاطمه را وفات و اکنون شهادت می‌دانند، قاتل او هم عمر است؛ اما بخوانید که در معتبرترین کتاب شیعه یعنی الکافی در ررابطه با ازدواج ام کلثوم دختر مشترک علی و فاطمه با عمر چه گفته می‌شود:
      (پایان نقل قول)
      —————
      پاسخ اشکال هشتم:
      این فقره نیز از قبیل بهانه گیری در فقره قبل است ،آری این روایت میگوید فاطمه سلام الله علیها احصان داشت و عفیف بود ،و مزایایی هم در مورد ایشان وجود داشته باشد ،این چه ارتباطی با ایراداتی که کرده بودید داشت؟! یعنی خواستید بگویید شما حامی و طرفدار مریم سلام الله علیها بودید؟
      درهر حال این تعبیرات پاسخ به آن آیه نیست ،و فضائل حضرت صدیقه سلام الله علیها معلوم و در مواردی دور از اذهان امثال ما و شماست و همان پیامبری که آیات تنزیه مریم علیها سلام الله بر زبان او جاری شد ،زهرا سلام الله علیها را بر آن زنان بزرگوار فضیلت داد و این حقیقتی است غیر قابل انکار که مستند به نقل های معتبر فراوان در کتب فریقین است.
      =====================================
      اشکال نهم :
      اشکال کننده در ادامه نوشته است :
      ان ذالک الفرج غصبناه (الکافی/جلد 5 / صفحه 346 و وسائل الشیعه / جلد 20 / صفحه 561 و جامع الاحادیث الشیعه ایت الله العظمی بروجردی / جلد 20 / صفحه 538).
      آن واژنی بود که از ما غصب گردید.
      (پایان نقل قول)
      ———————–
      پاسخ اشکال نهم:
      این روایتی است که در کافی وجود دارد ،و اشاره به ازدواج ام کلثوم با خلیفه دوم دارد ،البته اصل این قضیه تاریخی وضوح تامی ندارد و روایات متعارض در مورد آن وجود دارد اما فرض کنید شما این تعبیر در این روایت را استشهاد کردید برای کاربرد کلمه فرج در عضو جنسی ،حال چه؟ اینکه گذشت که اصل معنای لغوی مطابقی فرج چیست و اطلاق و کاربرد آن در عضو جنسی زنان اطلاقی کنایی است که توضیح داده شد ،اشکال کننده آیا باید برای تبیین اینکه فرج بکار برده شده در قرآن در مورد مادر عیسی مسیح که بغرض تنزیه آن بزرگوار بکار رفته است و معنای توهین آمیز ندارد ،هرچه شواهد از آیات و روایت ها را باید اینجا جمع کند؟
      عرض شد که در مقام تبیین مسائل شرعی یا حقایق قرآنی و اعجاز بالاخره باید تعبیری از موضوع داشت ،شما الان در مسائل پزشکی و علمی نیز وقتی می خواهید در مورد عضو جنسی زن مطالبی بیان کنید بالاخره باید تعبیری بکنید! مثلا اگر گفتید واژن زنان هر ماه دچار عادت ماهیانه و خونریزی می شود این توهین به زن است؟!
      ==================================
      اشکال دهم:
      اشکال کننده در ادامه نوشت:
      و البته در روایات شیعه آمده که محمد گونه و میان دو پستان فاطمه را می‌بوسید
      از آنجائیکه اسلام زن را کالائی جنسی در خدمت شوهر می‌داند، علاوه بر مورد گفته شده یکی دیگر از کاربردهای واژن در اسلام آنجائی است که مرد بخواهد نماز بخواند و نه آبی برای وضو در اختیار نداشته باشد و نه خاکی در آن نزدیکی باشد که ایشان بتوانند تیمم نمایند و تنها چیزی که در کنار خویش دارد زنش می‌باشد،
      بر طبق فتوای علامه حلی او می‌تواند بر فرج زن تیمم نماید:
      و فی أجزاء مسح الوجه بكف واحد اشكال و لو قلنا أن مس الفرج حدث لو ضرب يده على فرج امرأه عليه تراب، صح التيمم، لأن أول الأركان المسح لا النقل. (نهایه الاحکام علامه حلی/ ج 1/ ص 208)
      (پایان نقل قول)
      ——————
      پاسخ اشکال دهم:
      پاسخ : این تعبیرات معنایی جز بدفهمی و خروج از ادب و هذیان گویی ندارد،این نشان میدهد که ایراد کننده بدنبال حل مشکلات علمی نیست و فقط بدنبال طعنه زدن و ,چنگ زدن به هر مطلبی است که فهم درستی از آن ندارد و فقط بدنبال سوء استفاده در جهت اغراض دین ستیزانه خویش است ،اینکه پیامبر سینه دختر خویش را می بوسید تعبیری عاطفی از احترام و تکریم پدری نسبت به دختر خویش است ،در روایات هست که پیامبر سر آنحضرت و دست آنحضرت را هم می بوسید و می فرمود فداها ابوها یعنی پدر بفدایت ،این نهایت تکریم و تبجیل انسانی است و حکایت از علو شان آن بانوی بزرگوار است ،هیچ انسان نرمال و غیر مریض جنسی اینگونه روابط عاطفی را تعبیر به سوء نیت یا سوء استفاده جنسی نمی کند ،شما اگر گونه دختر خویش را ببوسید و او را احترام کنید و در آغوش بگیرید باید گفت شما زن را کالا دانسته و در صدد سوء استفاده از دخت خویش بوده اید؟ این چه بدفهمی و غرض ورزی است که دارید ،آن تعبیر بوسیدن سینه مقصود معنای مبتذل و عریانی که ذهن شما به آن متوجه است مراد نیست ،چنانکه در بوسید دست و سر نیز انگیزه انگیزه عاطفی و الهی و تکریم آن بزرگوار است ،زن و مرد در حوزه روابط زناشوئی متعلق بهم هستند و از هم کامجویی می کنند ،شما وقتی می خواهید تعبیر به کالا در مورد زن کنید نگاهی کنید به آنجاها که قبله گاه شماست که بدن و اعضاء زن دست مایه سوء استفاده و ابزار تبلیغاتی قرار می گیرد.
      در مورد تعبیری که از کتاب نهایه الاحکام مرحوم علامه حلی نقل و از آن سوء استفاده شد:
      اولا عبارتی که در همه نسخه ها و نقلهای کتب فقهی از آن کتاب شده است تنها عبارت “و فی اجزاء مسح الوجه بكف واحد اشكال”
      در ذیل شرط ششم از شروط تیمم وجود دارد که اشاره دارد به اینکه آیا با یک دست کفایت می کند در تیمم اکتفاء به مسح صورت کنند و علامه حلی اشکال فرموده است.
      اما آن عبارت ذیل فقط در یک نسخه وجود دارد که فقط بیان یک مبنای فقهی است ،در فقه این مساله طرح شده است که اگر کسی وضوء داشته باشد و فرضا عضو جنسی همسر خویش را لمس کند آیا این لمس نقض کننده وضوء هست یا خیر ،اهل سنت لمس فرج را ناقض وضوء میدانند اما معروف بین فقهآء شیعه این است ناقض وضوء نیست ،علامه این مساله را طرح نموده در ضمن آن می گوید اگر فرض کنیم که لمس عضو زن سبب حدث است اگر کسی لمس کرد و فرضا عضو بهر علتی خاک آلود بود ،آیا این لمس خاک بر آن مبنای کفایت مسح وجه با یکدست کافی برای مسح وجه و تیمم هست یا خیر ،ایشان اشاره می کند که ممکن است کافی باشد بجهت اینکه اصل در ارکان تیمم نقل و انتقال تراب و خاک نیست بلکه ملاک مسح و لمس خاک است.
      بهر حال این عبارت در نسخ فراوان آن کتاب و نقلهای دیگران نیست ،حال فرض کنید اصلا باشد ،این یک فرع و فرض بسیار نادر الوقوع فقهی است که اشاره به مبناها دارد و بنای علمی مساله ،این چه ارتباطی با سوء استفاده از زن دارد؟
      در انتها به اشکال کننده می گویم در روایات ما وارد شده است که :
      “سل متفقها لا متعنتا”
      سوال کن برای فهمیدن نه برای عاجز کردن طرف مقابل و خودنمایی
      و در روایت دیگر هست که :
      “حسن السوال نصف العلم”
      نیکو پرسیدن و پرسش نیکو نیمی از علم است.
      موفق باشید

       
  45. لعنت فرستادن از منطق‌های الله و الله‌پرستان است!

    نفرین و لعنت همواره از سوی کسانی فرستاده می‌شود که خود را ضعیف دیده و توانائی مقابله با مخالف را ندارند، این موضوع همواره از سوی انسانهای ضعیف صورت می‌گیرد، آیا پذیرفتنی است که خدا هم نفرین کند؟
    آیا این الله همان خدای حقیری نیست که اقدام به لعنت فرستادن می‌کند؟

    برای شناخت رفتار پیروان هر دین باید خود آن دین را نیز شناخت، امروزه مشاهده می‌نمائیم که بد زبانترین و هتاکترین افراد در برخورد با مخالفان عقیدتی، مسلمانان(الله‌پرستان) هستند؛ اما چرا؟

    توهین سخن کسی است که خود را در استدلال و قانع نمودن مخالف ناتوان احساس نماید؛
    اسلام ادعا دارد که این دین بر مبنای منطق و اخلاق بیان شده و از سوی خدائی است به نام الله؛ اما ببینید که این الله چگونه مخالفانش با بدترین کلمات ممکن مورد خطاب قرار می‌دهد!:

    إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكَافِرِينَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعِيرًا (احزاب/64)
    الله كافران را لعنت كرده و براى آنها آتش سوزناکی آماده نموده است.

    الله علاوه بر اینکه خودش بددهن است به پیروانش هم توصیه می‌نماید که بد دهن باشند:
    ///////////////
    ////////////////////
    //////////////////
    ///////////////////////////
    ——————————-
    ادامه ی مطلب را از اینجا بخوانید:

    http://iran000.blogspot.com/2010/09/blog-post.html

     
    • حالا شاید نفهمی چه غلتی برزبان میاوری اما در اینده نه چندان دور میبینی که با نفهمی خود چه خاکی برسر خودت کردی و کجا خواهی رفت جز پیش این خدای که باورش ندلری ؟

       
      • Dear Mr Nourizad!

        pleas don’t unleash such beasts in your website!
        you should respect your website readers.
        Why do you allow such illiterate MOSLEMS step in and spread their hatred and oath everywhere?

        Regards

         
    • بنام خدا

      لعن در لغت بمعنای طرد و ابعاد (دور کردن و دور دانستن) است ،نه بمعنای فحش و ناسزا ،و در مورد خداوند بمعنای دور دانستن و دور شدن از رحمت رحیمیه خدای متعال است وگرنه رحمت رحمانیه خدا که عام است شامل همه موجودات است زیرا در جهان طبیعت حتی کفار ناسپاس و منکر خدا بواسطه نعمت اصل تحقق وجود و مواهب طبیعت مشمول رحمت رحمانیه عام الهی هستند ،اما رحمت رحیمیه خاص الهی شامل مومنانی است که خدا را می شناسند و پیام پیامبران الهی در قالب دین را می پذیرند ،حال اگر تعبیر به لعن و ابعاد و طرد در موردی شود معنای آن این است که آن مورد تکوینا بسبب سوء اختیار خویش و تکبر و اظهار رفعت برابر خالق هستی و خالق او ،خود را از دائره رحمت رحیمیه الهی دور کرده است و این اثر تکوینی ناشی از سوء اختیار خود انسان است ،بنابر این مساله لعن اصلا چیزی از سنخ لفظ نیست تا فحش تلقی شود یا نشود ،و آن لعن لفظی هم چه از ناحیه خدای متعال و چه از ناحیه بندگان در مقام دعاء ،واکنش و برآیند همان عمل خارجی ناشی از سوء اختیار انسان است که در برابر خدای جهان و پیام پیامبران الهی استکبار کرده و پیامبران را به جادوگران و ساحران و شاعران و دیوانگان تعبیر می کند ،بنابر این مساله لعن لفظی در قرآن نیز چیزی غیر مرتبط با فحش و ناسزاست که ناشی از حقارت نفسانی باشد ،وگرنه همین خدا در همین قرآن سفارش می کند که حتی بتان مشرکان را ناسزا نگویید و سب نکنید ،و این دلیل روشنی است که مساله لعن و دور شدن از رحمت خاص الهی ربطی به مقوله فحش و فحاشی ندارد ،اینجا سوالی هم متوجه طرح کنندگان چنین شبهاتی هست و آن سوال این است که شما اگر اینقدر وارسته و مودبید که حتی لعن و طرد ناشی از سوء اختیار انسان در برابر خدای جهان و پیام پیامبران الهی را به “فحش” و “احساس حقارت” تفسیر و تعبیر می کنید ،چرا خودتان در مقام بیان چنین سوالات و اشکالاتی اقدام به “فحاشی” و “تندی” و “تحقیر کردن عناصر درون دینی” می کنید؟ آیا اینگونه ادبیاتی که ناظران عرصه عمومی در ایندو کامنت از کامنت گذار رضا مشاهده کردند معنا و محملی جز “احساس حقارت نفسانی و اقدام به درشتی و تعبیرات زشت در خصوص بزرگان و اولیاء دین” دارد؟ بقول معروف :دو صد گفته چون نیم کردار نیست ،شما که بتلقی نادرست حتی به خدا و پیامبر و کتاب او در مورد ناسزا گوئی ایراد می کنید چرا خودتان رعایت ادب در گفتار و در مقام بیان اشکال نمی کنید؟

       
    • به کدامین گناه اعدام شد؟

      خوانندگان گرامی، اعدامهای نوریزاد ظاهرا طرفدار لگام! را می بینید؟ یک مروج خرافات بنام ملا مرتضی در این سایت کاملا آزاد است هر خرافه ای را تبلیغ کند و در بالا می بینید تیمم کردن بر آلت تناسلی زن را علم! میداند و نمی گوید در جایی که آب و خاک موجود نیست همین خاک غیر موجود چگونه بر واژن زن برای تیمم! نشسته است مگر ممکن است گرد و خاک روی لباس زن ننشیند و مستقیما برود روی واژن زن بنشیند اصلا در کجای این کره زمین ممکن است که نه آب باشد و نه خاک؟ یاد زنده یاد فریدون فرخزاد که به تیغ ملاها کشته شد افتادم که فتوای ////////// را نقل می کرد که اگر زلزله بیاید و طبقه دوم خراب شود و مردی از آن بالا مستقیما در زیر آوار! به روی عمه اش بیفتد و در همان حال و در زیر آوار عمل نزدیکی با عمه اش را انجام دهد! حکم آن را /////////// بیان کرده است براستی برای این مزخرفات و ملاهای مروج این خرافات چه باید کرد؟ آیا جز نشر این مزخرفات از کتب خود آنها و روشنگری کار دیگری میتوان انجام داد؟ سوال این است چرا نوریزاد ترویج خرافات ملاها را درج می کند ولی روشنگری هموطنان را با حربه اعدام اهل قلم سانسور میکند آیا این شگردی که نوریزاد برای سانسور بکار میبرد منطقی است که چون مطالب نقل شده مربوط به سایت دیگر است و خوانندگان را ارجاع میدهد به مطالعه در همان سایت؟ تا آنجا که من میدانم این جناب کاوه که یکی از جانبازان جنگ است خودش صاحب آن سایت است و این مطالب حاصل زحمت و مطالعه خودش میباشد که به لحاظ امنیتی با نامهای مجازی مختلف در سایتها درج می کند که اول در وبلاگ خودش درج می کند و بعد هم در سایت های دیگر منتشر میکند این چه اشکالی دارد؟ جناب نوریزاد مگر شما خودت را شیعه نمیدانی؟ مگر صدها بار ار علی نقل نکرده اید که به مطلب نگاه کن و نه به گوینده مطلب؟ پس چرا اینطور جاها شیعه بودن خود را فراموش می کنی؟ سانسور اهل قلم، یعنی اعدام اهل قلم، جناب مخالف اعدام(لگام) اهل قلم که جز قلم وسیله دیگری ندارند تنها گروهی که به هیچ وجه نباید اعدام شوند همین اهل قلم است که شما در اعدام آنها با بگار بردن شگرد خیلی قهاری، صدها کاربر فرهیخته و اهل مطالعه را شما تاکنون با همین شیوه ، از این سایت رانده ای اینها همه فرزندان ایران بوده اند که ملت ایران را از قلم آنها محروم کرده ای جناب نوریزاد تا کی میخواهی به این شیوه ادامه بدهی؟ این در شرایطی است که مطالب مروجین خرافات را بطور صد در صد در سایتت درج می کنی دست یک طرف را با سانسور می بندی و دست طرف مقابل را برای فریب مردم باز میگذاری تا هل من مبارز بطلبد!؟ آیا این همان جوانمردی است که از حسین نقل میکنید و به بیدینان توصیه جوانمردی می کنید یعنی دینداران جوانمردند! به نظر می آید باید جوانمردی و ناجوانمردی را از نو معنی کرد دست مریزاد جناب نوریزاد.

       
      • به همان گناهي كه بي ادب بود ومفتري وتوهينگرونادان فحاش.

         
      • در مورد بیان منسوب به مرحوم علامه در کتاب نهایه الاحکام توضیح کافی داده شد برای کسی که خرد خویش را در فهم سخن دیگران بکار گیرد ،در بیانی که در توضیح عبارت اضافی کتاب نهایه الاحکام ارائه شد کسی نگفت که فرض کلام علامه “فاقد الطهورین” است ،هیچگاه نه از کلام علامه و نه از بیانی که بنده داشتم بر نمی آید که فرض مساله فرض فقدان آب و تراب که از آن در فقه تعبیر به فاقد الطهورین می شود باشد،خوب است انسان پیش از تسرع در طعن و جدال بیهوده به مغزای سخن دیگران توجه کند که :هنر فهم سخن مردم است نه شتاب در جدال و اشکال بی محتوا.

         
  46. اشتباه و غلط املائی در قرآن
    قرآن معتقد است که شیر از شکم دامها خارج می‌شود:
    وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُّسقِيكُم مِّمَّا فِي بُطُونِهَا وَلَكُمْ فِيهَا مَنَافِعُ كَثِيرَةٌ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ (مؤمنون/21) و بدون شک در دامها براى شما پندی است از آنچه در شكمشان است شما را می‌نوشانیم؛ و در آنها برای شما بهره‌ی زیادی است و از آنها می‌خورید.
    و منظور از شکم، دقیقا معده‌ی آنان است؛ زیرا گفته است که شیر از میان سرگین و خون خارج می‌شود:
    وَإِنَّ لَكُمْ فِي الأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُّسْقِيكُم مِّمَّا فِي بُطُونِهِ مِن بَيْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَّبَنًا خَالِصًا سَآئِغًا لِلشَّارِبِينَ (نحل/66) و بدون شک در دامها براى شما پندی است، آنچه در شكماشان است از ميان سرگين و خون شما را شیری ناب می‌نوشانیم كه براى نوشندگان گواراست.
    آیا چنین است؟!

    اشتباه اساسی در قرآن!

    ///////////////////////
    ///////////////////////////
    //////////////////////////////
    ————————————
    دوست گرامی،
    بنای ما در این سایت این نیست که نوشته های دیگران را بی هیچ نقد و نگرشی و خلاصه نویسی عینا در اینجا بیاوریم. که اگر اینگونه بود قامت سایت فرو می ریخت. ایکاش بجای کپی پیست کردن مطلب دیگران زحمت می کشیدید و بخشی از نوشته را یا خلاصه ای از آن را یا تحلیل خودتان از آن را برای ما به ارمغان می آوردید.
    سپاس که رعایت می فرمایید.

    ادامه ی مطلب را از اینجا مطالعه فرمایید.
    http://iran000.blogspot.com/2015/09/blog-post_56.html

     
    • There are a lot of errors in QORAAN
      but real MOSLEMS never see them.

      That’s why they are MOSLEM!

      Being a MOSLEM means you close your eyes when you come to paradoxical concepts in a text!

      ISLAM is slavery of mind.

      pure and simple!

      any doubt?

       
      • سید علی

        لطفا با انگلیسی نوشتن خود نمائی نکنید ،شما اگر مدعی هستید که خطاها یا اغلاطی در قرآن وجود دارد لطف کنید ،و اهل بحث و گفتگو هستید لطف کنید مطالب خود را برای استفاده عموم اهالی این سایت که فارسی زبان هستند بفارسی بنویسید تا من پاسخ شما را بدهم ،اینجا افراد و دوستانی هستند که مسلط بزبان انگلیسی یا زبان های دیگر هستند اما برای خودنمائی با اعراض کردن از زبان مادری خود در یک سایت فارسی زبان اقدام به نوشتن به زبان دیگر نمی کنند ،اینرا بدانید که انگلیسی دانستن یا بانگلیسی نوشتن سند درک و فهم بالاتر و حقانیت گفتارها و ادعاهای پوشالی هیچکس نیست ،شما بفارسی بنویس من در خدمتم سید علی!
        بقول شما :رگارد!

         
        • به کدامین گناه اعدام شد؟

          ملا مرتضی، چرا چیزی را میگویی که خود عمل نمی کنی؟ این یکی از آیه های قرآنی است که مدعی اعتقاد به آن هستی شما که میگوئی انگلیسی نوشتن دلیل درک بالاتر نمی باشد میخواهم بدانم آیا عربی نوشتن در یک سایت فارسی زبان میتواند دلیل درک بالاتر باشد؟ ملا مرتضی میخواهی کامنتی از خودت را از همین سایت جلوی چشمت بگذارم که خطاب به عبدالله عربستانی از قبیله مضر شخص خود شما به زبان عربی نوشته ای و وقتی کاربران به تازی پرستی و عربی نویسی شما اعتراض کرده اند شما به سفسطه پرداخته ای؟ در ضمن خوب است بدانی که من نویسنده کامنت به زبان انگلیسی نیستم من بالاتر کامنتی گذاشته ام با نام”به کدامین گناه اعدام شد؟” و در آنجا بعضی سوالاتم به پاسخ شما مربوط است از شما پرسیده ام کجای کره زمین است که نه آب باشد و نه خاک؟ جگونه ممکن است جایی که نه آب باشد و نه خاک، یکدفعه مقداری خاک روی واژن زن یافت شود؟ جگونه ممکن است این خاک اجی مجی لا ترجی! نه روی لباس زن بنشیند و نه روی هیچ نقطه دیگری از بدن زن؟ فقط یکراست بیاید برود روی واژن زن بنشیند؟ اگر پاسخ منطقی به این سوال ندهی فقط یک جمله بیشتر از من نخواهی شنید و آن این است: ای ملا فریب عربستانی، شرمت باد.

           
          • دوست گرامی

            من اینجا بزبان عربی مطلب نمی نویسم ،در مطلبی هم که در مورد انگلیسی نویسی داشتم خطابم به کامنت گذار سید علی بود نه شما ،در مورد عربی نوشتن خطاب به دوستی بنام عبدالله که عرب زبان است ،من در موارد خطاب به او هم فارسی نوشته ام مگر در یکی دو مورد که سلام و تعارفی اختصاصی بوده ،اما مطالب بفارسی نوشته می شود و آیات و روایات نیز اگر در مقام استدلال نوشته می شوند بعد توضیح داده می شوند و این غیر از مطلب نوشتن بعربی است.
            در مورد مطلب فقهی دو سه بار توضیح داده شد که برخی مسائل در فقه بصورت فرضی مطرح می شوند برای تبیین مبناهای فقهی و اصولی ،و در فقه همیشه مسائل مطروحه از قبیل قضایای خارجیه مصداقی نیستند ،در کامنت قبلی نیز توضیح داده شد که عبارت منسوب به علامه حلی در همه نسخه های کتاب نیست و نقل نشده ،اما در آنجا بحث از فقدان آب و خاک بطور کلی نیست ،فرضی مطرح شده در مورد اینکه آیا لمس عضو جنسی زن سبب بطلان وضوء می شود یا خیر ،عرض شد که در فقه اهل سنت لمس فرج را باطل کننده و ناقض وضوء میدانند اما در فقه و روایات شیعه تصریح شده که لمس عورت زن سبب بطلان وضوء نیست ،حال اگر آن عبارت واقعا از علامه حلی بوده باشد ایشان ذیل آن مساله لمس،مساله کافی بودن تیمم به یک دست را مطرح کرده است که اگر در آن مساله لمس فرضا غبار باشد آیا همان غبار کافی برای تیمم هست یا نه؟ اینها بحث های فرضی فقهی است که اشاره به مبناها دارد ،این چه کار دارد به دیدگاه اسلام به زن و حقوق زن که شما و دوستانی که در اصل دین تشکیک دارید دائم بجاده خاکی می زنید؟ شما تلاش کن بجای بدفهمی و بدبینی به مخالف عقیدتی سخن او را آنطور که گفته است بفهمی؟ از تو می پرسم شما اگر تعبد به شریعت نداشته باشی چه نفعی دارد برایت از اینکه در فروع تعبدی تیمم و وضوء و غسل و نظایر اینها چون و چرای تمسخر آمیز کنی؟ بحث زن و دیدگاه حقوقی اسلام به زن چیزی است و بحث از احکام و فروعات فقهی چیز دیگر ،ضمنا شما تلاش کن بدون کاربرد اسمهای عجیب و غریب از یک اسم همیشگی استفاده کرده و از ادب خارج نشوی ،ما برای اینکه با دیگران گفتگو کنیم و از آنها بخواهیم که پاسخ دهند نیازی نداریم که از کلمات دور از ادب و شعاری مثل شرمت باد و نظایر آن استفاده کنیم ،شما سعی کن مودبانه بنویسی و بحث کنی ،من اگر ببینم مودبانه مطلب می نویسی و بحث می کنی خودم پاسخت را میدهم نیازی به شعار ضد عربی در حق یک مسلمان ایرانی نیست ،بهر حال اگر مقصودت این است که ما اینجا چیزی ننویسیم این خیال باطل است ،من با این الفاظ تهوع آور و شعارهای افراطی از دور خارج نمی شوم ،نهایت این است که اگر دیدم کسی ادب انسانی را رعایت نمی کند و با ابراز بیسوادی خویش فقط هاید پارکی شعار می دهد ،از کنار نوشته او گذشته و او را بحال وخیم نفسانی خویش واگذار می کنم ،حال اختیار با خودت است اگر مودبانه نوشتی پاسخ می گیری و گرنه خود را از جواب محروم کرده ای و نزد یاران سایت تلقی می شود که روزبه فرد هتاک و بی ادبی است که هر روز به اسم و رنگی در می آید و مطالب او هم مطالبی بی محتواست.
            احتراما

             
          • طرح اين مساله ازسوي علامه حلي آنهم ناظربه فتاواي علماي اهل سنت است فقط يك فرض است نه اينكه چنين وقوعي متداول باشد.يعني اصل درتيمم مس دوكف باخاك است ،حالا درهرجاباشدمهم نيست . همين وبس جناب….

             
    • بنام خدا

      این اشکال بصورت کپی پیست از سایت مزبور در یکی از پست های قبلی سایت نوریزاد توسط کامنت گذاری بنام کاوه مطرح شده بود ،اینکه محمد صادق همان کاوه است یا نه مطلب مهمی نیست ،اما چون صورت این اشکال که ناشی از نا آگاهی به لغت عربی و فرهنگ قرآن است اینجا مطرح و ریفرنس هم شده است ،من همان پاسخ گذشته را که ضبط کرده بودم در جواب کامنت محمد صادق یا کاوه درج می کنم تا بی پایگی این گونه ایرادات سست و دین ستیزانه بیشتر آشکار شود:

      بنام خدای فهم و خرد

      مطلبی که در کامنت فوق مورد اشاره قرار گرفته است در دو جای قرآن عظیم
      آمده است ،یکی در سوره نحل که فرمود :
      “”وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقيكُمْ مِمَّا في‏
      بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً
      لِلشَّارِبينَ””.النحل/66
      ترجمه : و در دامها قطعاً براى شما عبرتى است: از آنچه در [لابلاى‏] شكم
      آنهاست، از ميان سرگين و خون، شيرى ناب به شما مى ‏نوشانيم كه براى
      نوشندگان گواراست‏.

      و دیگری در سوره مومنون که فرمود :
      “”وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقيكُمْ مِمَّا في‏
      بُطُونِها وَ لَكُمْ فيها مَنافِعُ كَثيرَةٌ وَ مِنْها
      تَأْكُلُونَ””.المومنون/21
      ترجمه : و البته براى شما در دامها[ى گلّه درس‏] عبرتى است: از [شيرى‏]
      كه در شكم آنهاست، به شما مى‏ نوشانيم، و براى شما در آنها سودهاى فراوان
      است و از آنها مى‏ خوريد.
      پس مفاد این دو آیه یک هدف را دنبال می کند :اشاره به یکی از آیات و
      نشانه های تکوینی آفرینش و خلقت از سوی خدای متعال و توجه دادن به قدرت
      خدا و اینکه انسان توجه کند به نکته های آفرینش و عنایتی که خدا در اعطای
      نعمت های گوناگون به انسان داشته است و توجه به لزوم عبودیت خدا مغرور
      نشدن انسان.
      این جمله دوستمان که :
      “”و منظور از شکم، دقیقا معده‌ی آنان است؛ زیرا گفته است که شیر از میان
      سرگین و خون خارج می‌شود””.
      (پایان نقل قول)
      مبنی بر بد فهمی آیه شریفه است ،البته اگر کسی به سبک و روش قرآن در بیان
      توحید و تنبه دادن انسان به شگفتیهای خلقت و نعمت هایی که خدا در اختیار
      انسان قرار داده است ،توجه کند و درست به ترجمه آیه توجه کند ،می فهمد که
      این دو آیه ،نه که دارای هیچ اشکال لفظی یا معنایی نیست ،بلکه در اعلا
      درجه فصاحت و زیبائی معنایی و تمثیلی است ،زیرا آیه شریفه در صدد توجه
      دادن انسان به یکی از نعمت های خوراکی (شیر حیوانات) است که خدای متعال
      با آفریدن چهارپایانی مثل شتر و گاو و گوسفند (انعام) در اختیار او قرار
      داده است که یکی از مهمترین منابع تغذیه انسان است و این حکایت از قدرت
      خالق جهان و انسان دارد که انسان را دعوت به توحید و عبودیت خالق می
      کند.مفردات آیه شریفه را تجزیه می کنیم ببینیم آیه چه می گوید و برداشت
      دوست ما چیست:

      وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً”
      – يعنى براى شما در شتر و گاو و گوسفند امرى است كه اگر عبرت‏ گير و
      پندپذير باشيد همان امر براى عبرت و موعظه شما بس است‏.كلمه” عبرت” به
      معناى دليلى است كه با آن استدلال شود بر اينكه خدا مدبر امر خلق است، و
      به ايشان رؤوف و رحيم است‏.

      “نُسْقيكُمْ مِمَّا في‏ بُطُونِها”
      -مراد از اينكه فرمود:” شما را از آنچه در بطون چهار پايان است سيراب مى‏
      كنيم” اين است كه شير آن حيوانات را به انسانها مى‏ نوشاند.

      “لَكُمْ فيها مَنافِعُ كَثيرَةٌ وَ مِنْها تَأْكُلُونَ”.
      مراد از” منافع بسيار”، انتفاعى است كه بشر از پشم و مو و كرك و پوست و
      ساير منافع آنها مى ‏برد، و از گوشت آنها مى‏ خورد.
      این حاصل مفاد آیه سوره مومنون است که ذیل آن البته با ذیل آیه اول
      متفاوت است که معنا شد.
      همه استعجاب یا انکار دوست کامنت گذار مربوط به این بخش از آیه اول است
      که فرمود :””نُسْقيكُمْ مِمَّا في‏ بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ
      لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبينَ””.
      شما را سیراب می کنیم از آنچه که در بطون (جمع بطن بمعنای شکم) آنان است
      و از بین فرث (سرگین) و دم (خون) آنان خارج می شود ،یعنی این تعبیر که
      شیر از شکم چهارپایان و از لابلای سرگین و خون بدن آنان خارج می شود سبب
      شگفتی و انکار و کامنت نویسی دوستمان شده است در حالیکه بعکس ،این تعبیر
      از زیباترین تعابیر قرآن است که بشکلی زیبا وصف قدرت خلقت خدای متعال را
      کرده است که از قسمت زیرین شکم انعام ،جایی که محل مقارنت مکانی سرگین و
      خون جاری در همه جای بدن و از جمله شکم است و از لابلای اینها ،نوشابه ای
      گوارا و مفید و پرمنفعت خارج می کند که عامل مهمی در تغذیه انسان است.
      ببیانی دیگر که در عبارت ترجمه المیزان آمده است :
      “” [معناى اينكه فرمود: شير خالص را از ميان فضولات شكم و خون به شما نوشانيديم‏]
      ” مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ”- شير حيوانات شيرده كه جايش اواخر شكم،
      ميان دو پاست، و خون كه مجرايش شرايين و رگها است كه به تمامى آن دو
      احاطه دارد، و اگر شير را عبارت دانسته از چيزى كه ميان كثافات و خون بدن
      قرار دارد، از اين باب بوده كه اين هر سه در داخل بدن و در مجاورت هم
      قرار دارند، اين غذاى پاك و لذيذ را از ميان آن دو بيرون كشيده، هم چنان
      كه گفته مى ‏شود:” من از ميان قوم، زيد را اختيار كردم، و از ميان آنها
      بيرونش كشيدم” كه البته وقتى گفته مى ‏شود كه زيد و قوم در يك جا جمع شده
      باشند، هر چند زيد در حاشيه جمعيت نشسته باشد، نه در وسطشان، چون مراد
      اين است كه من او را از ميان آن همه جمعيت با اينكه غير شما نيز بود تميز
      دادم و جدا كردم.
      پس معناى آيه اين است كه: ما شما را از آنچه كه در بطون انعام است شيرى
      از ميان سرگين و خون آنها بيرون كشيديم و به شما نوشانديم، كه به هيچ يك
      از آن دو آلوده نبود، و طعم و بوى هيچ يك از آن دو را با خود نياورد،
      شيرى گوارا براى نوشندگان و اين خود عبرتى است براى عبرت گيرندگان، و
      وسيله‏ اى است براى راه بردن به كمال قدرت و نفوذ اراده خدا، و اينكه آن
      كس كه شير را از سرگين و خون پاك نگاه داشته قادر است كه انسان را دوباره
      زنده كند، هر چند كه استخوانش هم پوسيده و اجزايش در زمين گم شده باشد.
      (ترجمه تفسیر المیزان ،ج12 ص 419)
      بنابر این روشن شد که اتفاقا این آیه که اشاره به یکی از نعمت های حیات و
      آفرینش کرده است در اعلا درجه فصاحت و بلاغت ،مراد خود را تفهیم کرده
      است،و این دوست ما با طرح این آیه و نگرش تمسخر آمیز خود به طرز بیان آیه
      ،خدمت خوبی بقرآن کرد که معنای آن بیان شود و ریشخند کننده بقرآن مبهوت
      شود :”فبهت الذی کفر”.
      این در مورد اشکال اول.
      ———————————–
      در مورد تفاوت تعبیر “مما فی بطونه” در آیه سوره نحل با تعبیر “مما فی
      بطونها” در آیه سوره مومنون که چرا با اینکه ضمیر مذکر در “بطونه” و ضمیر
      مونث در “بطونها” هردو مرجع واحدی دارند و به کلمه “الانعام” باز می
      گردند که اسم جمع است و اشکال به اینکه پس از نظر لغوی و ادبی در قرآن
      “غلط املائی” و “اشتباه اساسی” واقع شده است نظر اشکال کننده را به دو
      نکته جلب می کنم :
      اولا : کلمه الانعام مونث نبوده است که شما گفتید چون مونث بوده است ضمیر
      مونث در سوره مومنون بکار رفته است ،زیرا نکته ارجاع ضمیر مونث به
      الانعام مونث بودن کلمه الانعام نیست ،بلکه “جمع بودن” آن است و در
      ادبیات عرب ،ضمیر راجع به اسم جمع بصورت مونث نوشته می شود.

      ثانیا :اینکه در اينجا (سوره نحل) ضمير راجع به انعام را مفرد آورد
      (بطونه) اين از باب كثير (انعام) را واحد فرض كردن است که تعبیر شایعی در
      زبان عربی هست و شواهد آن در کتب تفسیری ادبی ذکر شده است.

       
  47. شما زنی مسلمان و پایبند به این دین هستید،
    ///////////////////
    ///////////////////
    ————————
    ادامه از اینجا: http://iran000.blogspot.com/2015/10/blog-post.html

     
    • برای من سوال
      چرا عده ای که به دین اعتقادی ندارند و بهر دلیلی هم از دین تنفر دارند ، اصرار عجیبی دارن که این تنفر و مخالفت به بقیه هم منتقل کنند و مدعی ان که حق با اوناست .

      مشکل ما دین نیست مشکل جهل و بی خردی و بی اخلاقیه
      اگر سراسر دین بدی و زشتی و پلشتی بوده پس چرا تا الان نابود نشده ؟

       
      • دور از وطن گرامی

        حق با شماست ،برخی مثل شما دنبال چیزی هستند که در انتهای نوشته خود نوشتید و البته اگر سوال و ابهامی داشته باشند پرسشگری می کنند ،برخی هم مثل این کامنت گذار که مخاطب شماست بنظر من بنوعی بیماری و عقده های حقارت مبتلا هستند و از این طرق عقده های خویش تخلیه می کنند وگرنه کسی اگر مرام و خط سیر سیاسی یا اصلاحی دارد آنرا بصورت منطقی پی می گیرد یا حتی اگر نقدی به دین دارد آنرا مودبانه طرح می کند ،امثال محمد صادق که هر لحظه هم به نام کاربری خاصی در قالب خانم یا آقای هزار چهره مطلب می گذارند هنری ندارند جز کپی اند پیست کردن مطالب سایت های الحادی که صاحبان آنها به امراض و عقده های روانی ستیزانه مبتلا هستند.

         
  48. سلام جناب نوری زاد
    با سلام
    میخواستم یه مورد را خدمتتون مطرح کنم تا اگر صلاح میدانید به نحو مقتضی منعکسش فرمایید.
    یک خانمی از بستگان حدود یک ماه پیش در ایستگاه اتوبوس مورد حمله دو موتور سوار قرار گرفت.نامردا کیف این بنده خدا را میگیرن و با خودش میکشن و پس از طی مسافتی کشیده شدن روی آسفالت سرش به جدول می خوره و برای ساعتها بیهوش بوده و بالاخره با کمک اورژانس و مراجعه به بیمارستان از مرگ حتمی نجات پیدا می کنه.
    امروز از کلانتری بهش خبر میدن که بیا دزدت رو پیدا کردیم.این بنده خدا هم میره و می بینه که این آقای دزد 20 تا شاکی دیگه هم داره.اونجا میفهمه که این آقا دزده تنها یک ماهه که از زندان آزاد شده بوده و این حداقل بیست فقره دزدی رو تنها طی یک ماه انجام داده.
    یعنی زندان رفتن این آقا هیچ تاثیری در آدم شدنش نداشته!!طرف نه تنها اصلاح نشده بلکه با روحیه قوی تر و آموزش های تخصص تر بلافاصله پس از آزادی وارد جامعه میشه و کارهای خلافش رو ادامه میده.
    حال سئوالی که برای من بوجود آمده اینه که هدف از دستگیر کردن دزدها ، به زندان فرستادن آنهاست یا اصلاح آنها؟آیا مقصود تادیب است یا پر کردن زندان ها ؟واقعا بازخورد این همه هزینه نگهداری زندانیان که بر دوش جامعه تحمیل میشه چیه؟
    آیا واقعا توی این دستگاه عریض و طویل دستگاه قضا یه نفرتا حالا تجزیه و تحلیل نکرده که نقش زندان ها در تادیب مجرمان چه بوده؟
    و اینگونه این چرخه باطل هی تکرار میشه…جامعه-جرم-بازداشت-زندان-؟؟؟؟؟-آزادی-جامعه……………….و این علامت سئوال همان اصلاح زندانی است که حلقه مفقوده در سیستم قضایی ماست.

     
    • جناب قاسمی زندانها محل درآمدی برای بسیاریست.در آمریکا هم این موضوع بارها مورد بحث قرار گرفته.بسیاری که حتی زندانشان تمام شده به بهانه های واهی در زندان نگه داشته می شوند.

       
  49. درود به نوری زاد و دوستان نوری زاد
    تقدیم به نوری زاد و دوستان نوری زاد

    —————————————–

    وقتی تخم مرغ به وسیله یک نیرو از خارج می شکند، یک زندگی به پایان می رسد

    وقتی تخم مرغ به وسیله یک نیروئی از داخل می شکند، یک زندگی آغاز می شود

    تغییرات بزرگ همیشه از داخل انسان آغاز می شود

    1-اعداد و ارقام غیر ضروری را دوربیندازید!
    این اعداد شامل سن، قد و وزن میشود
    بگذارید دکترها راجع به این عددها نگران باشند
    برای همین است که به آنها ویزیت می دهیم.

    2 دوستهای شاد و خوش و خرم و سر حال را برای خودتان نگه دارید!
    آدمهای بی حس و حال شما را هم بی حال می کنند
    ( اگر خودتان جزو این دسته اید حواستان باشد!)

    3- دائم در حال یادگیری باشید!
    سعی کنید بیشتر راجع به کامپوتر، کارهای دستی،باغبانی و خلاصه هرچی که فکر می کنید یاد بگیرید . کتاب کتاب کتاب بخوانید!
    هیچوقت نگذارید مغزتان بی کار بماند
    “مغز بیکار پاتوق یک بیمار است”
    نام این بیمار آلزایمر ِاست

    4- از چیزهای ساده، لـــذت ببرید

    5- اغلب بخنـــــدید، قهقهه های بلند و طولانی بزنید
    آنقدر بخندید که نفستان بند بیاد
    اگر دوستی دارید که با اوخیلی می خندید، با اوهم خیلی وقت بگذرانید

    6- گاهی اوقات یه کم اشک بریزید زیان ندارد
    البته نه برای مرده ها و کسانی را که خودتان ندیده اید
    سختی کشیدن هست، غمگین بودن هست اما ادامه بدهید
    زندگی یک جور نمی ماند ، هر روز عوض می شود

    7- دور و اطرافتان را با آدمهاو چیزهایی پر کنید که قلبا دوستشان دارید نه بخاطر مصلحت روزگار
    با د وستهای خوب و فامیل، با یادگاری ها، موسیقی ، گل و گیاه و خلاصه هرچیزی که در دسترس است خود را سرگرم کنید . این ها همان زندگی است

    8- سلامتیتان را جشن بگیرید و به آن اهمیت بدهید!
    اگر سالمید، سعی کند این وضعیت را حفظ کنید
    اگر وضعیت متغیری دارید، سعی کنید متعادلش کنید
    اگر هم فکر می کنید تنهایی از پسش بر نمی آیید،از یک نفر کمک بگیرید

    9- به سوی ناراحتی ها راه نیفتید!
    بریدو به یک مرکز خرید، بروید به یک محله ی دیگر،به دیدار بیمار، حتا بروید به یک کشور دیگر
    اما هیچ وقت جایی نروید که مرکز خرافات و بدبختی ها و گریه زاری است

    10- به همه کسانی که دوستشان دارید، عشق و محبت خود را نشان دهید. از شما چیزی کم نمی شود.

    11- تنها کسی که تمام طول زندگی کنار ماست، خود ما هستیم
    تا وقتی که زنده ایم باید به او برسیم و مواظبش باشیم

     
  50. ساعتی پیش شاه عربستان رسما ورود ایرانیان را مایه بد اقبالی و شومی و قدوم آنان را مسبب حوادث اخیر حج اعلام کرد و از کلیه مسلمانان جهان خواست که یکپارچه و متحد جلوی ورود ایرانیان را به خاک عربستان بگیرند تا دیگر شاهد چنین فجایعی در مراسم حج نباشند!!!!!!!

    همگی بیایم دعا کنیم ک اونا راه ندن

    خودمون که شعور نداریم

    . روزی که اعراب برای همخوابگی با دخترانه ایرانی به مشهد اومدند باید عزای عمومی اعلام می شد . روزی که 300 ایرانی 3 دقیقه بعد از تک اف هواپیما در مهراباد از بین رفتند باید عزای عمومی اعلام می شد . روزی که رو صورت دخترامون تو اصفهان اسید پاشیدند .روزی که معلمی رو در بروجرد با چاقو کشتند . روزی که دخترامون برا تجارت به دبی می رفتند .روزی که معلم رو دست بسته به زندان انداختند . روزی که جوونای ما بخاطر سرطان پر پر شدند .روزی که به ایرانی تو فرودگاه تجاوز شد .روزی که نیروی انتطامی دست دختر ایرانی دست بند زدند روی زمین کشیدنش بخاطر حجاب …..
    .ازین روزا تو ایران زیاد داریم .عزای عمومی برای این روز هاست .خیلی وقته هر روز در ایران عزای عمومیه

    عزای عمومی من موقعی بود که دختر بچه ها تو کلاس اتیش گرفتن وجزغاله شدن و كسى نبود بگه چرا و چى شد!
    عزای عمومی من موقعی هست که ماه رمضان میاد و گرونیش واسه ملته حتى اون پدرى كه شرمنده خانه و خانوادش ميشه.چیزهای مفتم سر سفره فلسطینی ها ميره و كشور رو غارت ميكنن
    عزای من اختلاس میلیاردی اقا زاده هاست كه جولونشون با فلان ماشينها توى بالا بالاهاى شهره
    عزای عمومی من موقعی که یک پرایدو ۲۰تومان فرو میکنن به ملت و ۳/۵به کشورهای افغانستان ميدن!……. حاجی ما خیلی وقته عزاداریم…
    یاد محمد رضا شاه خائن افتادم که وقتی دولت عربستان یه حاجی ایرانی را کشت اول سفیر عربستان رو احضار کرد بعد به شاپور غلامرضا دستور داد چنان کشیده ای بهش زد که به گفته شاهدان سفیر عربستان از شدت ضربه به زمین خورد بعد به مدت چهار سال حج رو ممنوع کرد و تا عذرخواهی رسمی دولت عربستان و دریافت خسارت کامل و پادر میانی دولتهای دیگه کوتاه اومد
    ولی حالا به یمن عزت جمهوری اسلامی زنهامونا تو عربستان میدزدن و به پسرامون تجاوز میکنن و ما فقط از رافت اسلامی و برادری دینی حرف می زنیم و آخوندامون تو تلویزیون از زبان بهشتی اعراب دفاع میکنن
    و وقتی هواپیماهامونا راه نمیدن و دکل رو سرمون خراب میکنن دیگه خیلی که گندش در میاد و مثل حکومتای دیکتاتوری هزار سال پیش برا هوس گردش یه شازده سعودی صد تا صدتا مردممون زیر دست و پا خفه میشن به جای سیلی زدن و انتقام گرفتن تازه یادمون میافته که تو کشور خودمون عزای عمومی اعلام کنیم و تو سر خودمون بزنیم
    روحت شاد شاهنشاه نیستی ببینی از این همه عزت داریم خفه میشیم
    چرا نمیگیم مرگ بر عربستان
    چطور می گیم مرگ بر اسراییل در حالیکه عراقی ها نزدیک یک میلیون ایرانی را کشته و معیوب کردند تو 8 سال جنگ تحمیلی!!!

    چرا میگیم مرگ بر اسراییل وقتی که عربستان تو سال 67 نزدیک به 500 زائر بیگناه ایرانی رو به خاک و خون کشیدند در مکه!!!

    چرا می گیم مرگ بر اسراییل اونوقت عراقی ها به صورت گروهی به نوامیس ایرانیان تو جنگ تجاوز می کردند!!!

    چرا میگیم مرگ بر اسراییل اونوقت که ایران تو جنگ با عراق فقط 1700 اسیر فلسطینی گرفته بود!!!

    چرا میگیم مرگ بر اسراییل اونوقت که عرب ها به خلیج پارس می گن خلیج عرب!!! و اونوقت که اسراییل میگه خلیج پارس درسته،دیگه صداتون درنمیاد!!!

    چرا مرگ بر اسراییل میگیم اونوقت که همین بشار الاسد به خلیج عربی رای داد!!!

    وقتی که حسن نصرالله میگه ایران تمدن نداشت و عرب ها تمدن رو بردن ایران!!!!

    بعید میدانم اسراییل تاکنون حتی 4 ایرانی را کشته باشد!!! در حالیکه میلیونها ایرانی از زمان حمله عمر تا صدام به ایران،شهید شده اند.
    اندیشیده ای؟!؟

    همین فلسطینیا تو جنگ ایران و عراق به طرفداری از صدام با ایرانیان می جنگیدند

    کاسه داغ تر از آش یعنی چی ؟

    بزار برات بگم،….

    کاسه داغ تر از آش یعنی اینکه ورزشکارای ما که یه عمر زحمت کشیدن،
    تو مسابقاتی که میخوان نتیجشو بگیرن میخورن به یه حریف اسراییلی و در حمایت از مردم مظلوم فلسطین ،
    آینده حرفه ای شون رو باطل میکنن و با حریف بازی نمیکنن و با اشک زمین رو ترک میکنن؛ اونوقت تو تیم ملی فلسطین تو جام ملت های آسیا 5 تا بازیکن اسراییلی وجود داره !!!
    بعدشم خود فلسطين با اسرائيل بازى دوستانه ميكنه
    و از همه جالبتر اینه که تیم فوتبال فلسطین بازی دوستانه با تیم ملی مارو رد میکنه…!!!

    کپی کردن این متن حرامه یه وقت خدای نکرده مردم از جهالت در میان..!!!!

     
    • به این میگویند ابر قدرت شیعی

       
    • مگر غیر از این انتظار داشتید روزی که اون ///////// وارد این دیار بی پناه شد اعلام کرد کل یومن عاشورا کل ارضن کربلا این بدان معنی ست که همه جای جهان کربلاست و باید همواره جنک و بد بختی رواج داشته باشد این که می بینید تمام منطقه خاور میانه در آتش جنگ می سوزد وروز به روز بیشتر ویران می شود ومردم بیچاره کشته وآواره می شوندحاصل همان طرز تفکر //////// هست از طرف دیگر کسی که در رساله اش اعلام می کند مردان می توانند از دختران خرد سال کسب لذت کنند پیروان جنایت پیشه اش می توانند رفتاری غیراز این داشته باشند مثالی میزنم تا بدانی این جماعت چگونه می اندیشند دختری چهل ودو ساله که بخاطر نداری و نداشتن شوهر وسر پناه بسیجی شده بودتالقمه نانی برای گذران امورش بدست آورد و بدلیل روحیه خرابش در بدر به دنبال مشاور میگشت راهنمائی شده بود که آخوندی در سید علائدین حسین به مردم مشاوره می دهد باکلی خوشحالی به اون شیخ نا بکار مراجعه می کند شیخ می گوید تو می توانی صیغه شوی تا نگرانی هایت ازبین بره دختره با تعجب می گوید من دخترم جواب می دهد تو می توانی از پشت نزدیکی داشته باشی و اون فاجعه تاریخ هم در رساله می نویسد وتع در دبر زن حائز کفاره ندارد بنا بر این آنها که فکر میکنند حاکمان فعلی ما قابل اصلاح هستند به بیراهه میروند تا این گرو سر نگون نشود این مملکت ٬مملکت نشود

       
    • خود فلسطبنی ها هم به ستوه اومدن دیگه از اینهمه جنگ خسته شدن

      این رهبری و سپاه جمهوری اسلامی که کوتاه نمیاد تا ویرانی کامل خاورمیانه جنگ جنگ نا فتح قدس

       
  51. با درود ، معنی این چیه؟http://ir.voanews.com/content/iran-saudi-arabia-hajj/3130088.html

     
  52. با درود ، خواهش میکنم یکی برای من روشن کند که ایا کشتن یک ….بنام نمر مهم تر از تجاوز به فرزندان این مملکت بود یا مهمتر از کشتن چندین زائر ؟ چرا ان موقع این اتفاق نیافتاد؟

     
  53. آدم خیلی ذلیل میشه وقتی جیبوتی براش آدم میشه..آخه شما چند نفرید؟ بگو ۸۰۰۰۰۰ نفر..قبول..آخه جوجه ما فقط ۴ میلیون معتاد رسمی و ۶ میلیون کارتون حواب و همینقدر ایدزی و خیابانی و ۱۰ برابر کودک کار داریم جوجه ماشینی!! برو با هم قد خودتت بازی کن!

     
  54. درود بر جناب مصلح

    جناب مصلح من با آیات همان قرآنی که شما ادعای علم بدان را دارید پاسخ مطلب سطحی و بازهم توهین آمیز شما را که در پست قبلی خطاب به من نوشتید را میدهم تا شاید کمی اندیشه کنید قبل از گفتار و نوشتار خود. نا امید شدم از میزان دانش و بینش شما، از نظر من شما یک فرد پر مدعای لاف زن هستید چرا که فقط یک ادعای بی اساس میکنید راجع به تسلط خود به علوم حدیث و کتاب آسمانی قرآن، قرآنی که سخنان خداوند در آن نقش بسته. (فقرۀ مربوط به علمتان در باب احادیث و انواع آن را که خاطرتان هست چگونه به شما یادآوری کردم در مطلب شما خطاب به مزدک؟! ) حداقل از نگاه شما عالمان علوم دینی اگر در احادیث محل شک و شبهه است ولی در کلام خداوند که نمیتوان شک کرد! غیر از این است؟ یا شاید بعضی آیات از جانب خداوند بوده و بعضی دیگر آیات شیطانی؟! یا شاید معنای تحت الفظی آن متفاوت است و یا شاید تفسیر به رأی آن؟
    علم شما از قرآن، مانند علمتان از احادیث، در حد همان سورۀ حمد و قل هواله و در ادامه سوره ها و آیاتی ست که به فراخور زمان و در ایام مختلف به کارتان میآید و برای بیزینس اسلامی الهی شما پولساز و گره گشاست و یا تضمین کنندۀ ورود شما به بهشت و نجات شما از پل صراط! بقیه آیات را یا نمی خوانید و یا شاید هم از وجودشان آگاهی ندارید!

    آیات و سوره هایی از این دست را تا کنون خوانده اید و یا در موردش تحقیق کرده اید؟

    1- تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَكِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا . اسراء – 44

    2- “وَلِلّهِ يَسْجُدُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مِن دَآبَّةٍ وَالْمَلآئِكَةُ وَهُمْ لاَ يَسْتَكْبِرُونَ”. نحل – 49

    جناب مصلح آیا موجودات بی شعور میتوانند تسبیح خداوند را بگویند و او را ستایش کرده بر او سجده بگذارند؟ یا شاید از نگاه شما ستایش خداوند و تسبیح او غیر ارادی و غریضی ست؟!

    3- “وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ”. تکویر – 5

    جناب مصلح آیا حیوانات وحشی که شعور ندارند می توانند دوباره محشور شوند؟ و برای چه محشور شوند؟

    4- آیات 16 تا 22 از سورۀ نمل.

    حکایت مورچه ها و هُدهُد با حضرت سلیمان.

    5- “وأرْسَلَ عَلَیهمْ طَیراً أبابیل” فیل – 3

    خوب، این ابابیل های بی شعور چگونه بر سر سپاه ابرهه سنگ انداختند؟! با کدامین شعور فرمان خدای را به جا آوردند؟ شاید از نگاه شما کار آنها هم غریزی بوده؟! اگر اینگونه است بر طبق چه غریزه ای این کار را کردند؟ آیا فرمانبرداری آنها از خداوند بدون شناخت و شعور بوده؟

    6- أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ. نور – 41

    بازهم دلیلی دیگر بر شعور دیگر موجودات و پرندگان.

    متأسفانه تعریف شعور و میزان سنجش آن چون با درک محدود انسانی و خود خواهانۀ شما صورت گرفته کاملاً اشتباه است. شما آدمهای مغرور و پر مدعا از نسل آدم ابوالبشر فرضی فقط خودتان را با شعور فرض میکنید و خیلی محکم میگویید که دیگر حیوانات و موجودات شعور ندارند. خوب، از افرادی مانند شما که پس از هزاران سال علمشان امروز هم فقط محدود به تفسیر آیات و احادیث پر منفعت است، دیگر چه انتظاری میشود داشت؟!

    جناب مصلح شما تفاوت بین میلیونها سال و چند هزار سال را هنوز درک نکرده اید و شعور تمام موجودات را با میزان شعور انسان مقایسه میکنید. آیا تمام موجودات باید شعوری مانند انسان داشته باشند تا آنها را با شعور بدانیم یا نه، هر موجودی شعوری مختص بخود دارد؟

    جناب مصلح، هنوز دانش انسانهای نسل ما به آن اندازه ای نرسیده که پاسخ قطعی در مورد بسیاری از پرسشها بدهیم و هنوز جستجو و کنکاش میکنیم تا پاسخ درست را بیابیم. بعکس، نسل شما که تا بوده بدنبال لقمۀ حاضر و آماده و امداد غیبی بوده اید و برترین قومتان که همان بنی اسرائیل است ببینید چه بر سر خداوند آوردند و چقدر خداوندتان ناز آنها را کشید و برایشان 124 هزار پیامبر مقرر کرد ؟ ما ترسی نداریم اگر فرض کنیم و روزی به اثبات برسد که انسان از نسل نوعی میمون بوده یا شاید بدلیل شکل ظاهری اولیه شبیه میمونها بوده ( کافیست همین انسان امروز چندین سال به خودش نرسد و موهایش را اصلاح نکند حال بدون لباس آیا شبیه میمون نمیشود؟)، این نسل شماست که باید بترسد چرا که هر آنچه هزاران سال گفته پوچ و باطل میشود.

    امیدوارم که دیگر به سخنان متلک گونه و توهین آمیز خود پایان دهید. در مطلب قبلی خود خواستم به شما بفهمانم که با خطاب کردن جناب کورس به موجودی از نسل میمون، نیّت شما نه نقد مطلب ایشان که توهین به ایشان بود. متأسفانه شما در دریافت بسیاری از مطالب یا کند ذهنید و یا عامداً خود را به کوچه علی چپ میزنید. بهتر است در نقد مطالبی که از درک آن عاجزید و یا نصفه نیمه درک میکنید ورود نکنید و ابتدا چند پرسش بپرسید و پس از دریافت پاسخ خود و روشن شدن موضوع به نقد مطلب و گوینده بپردازید و آن هم بدون توهین.
    البته خواستم چند کتاب را هم به شما معرفی کنم ولی بعد پشیمان شدم چرا که به کلاس و نسل شما نمیخوره.

    بدرود

    ————————

    درود آتش سوار گرامی
    مرا با استنادات قرآنی شما در این نوشته سخنی نیست اما چرا نگویم: از شما بخاطر این که نوشته ی کنایه آمیز جناب مصلح را با مدارا پاسخ گفتید، سپاس می گویم. شما درست همان کار ی را کردید که ما از جناب مصلح انتظار داشتیم. ما را در گذر از این دخمه ی تاریکی که نامش سترونی تاریخی بی خردی است، چاره ای جز همدلی و مدارا و صبوری نیست. وظیفه ی دشوار روحانیان از همینجا پا می گیرد. که یا باید در باور خردمندانه ی مردم بگنجند، یا تماشاگر خرافه گرایی آنان باشند و برای تحمیق مردم آستین بالا بزنند. چشم امید ما به روحانیان نخست است. که جمعیتی قلیل دارند و راهی دشوار در پیش. گنجیدن در باور خردمندانه ی مردم به دشواری جابجایی دماوند است اما با حلاوتی به طعم ” عشق”. و تماشاگر بودن مردمی که در خرافه غلت می زنند نیز کاری است که شگردش با جماعت کثیر آخوندها بوده است در درازنای تاریخ.
    سپاس

    .

     
    • سلام جناب آتشسوار

      بهتراست كه ازآتشسوارشدن منصرف باشيدزيرا كه آتش سوزاننده است وازجنس شيطان كه اوهم ازآتش است؛اماشيطان خودش خيلي موجودي ملا وعالم ودانشمندوزيرك بودوهست كه جان خودش راعلي رقم نفرين ورجيم ودوربادگفتن خداوندرهانيدوتاروزمعلوم حيات خويش راتضمين كرد.
      حالا شما باسوارشدن براين موجودخطرناك وسوزاننده فقط خودتان رااول مي سوزانيدواين اضراربرخويشتن نه صحيح ايست ونه كاردرستي.پس ازاين سوخت وسوزبيابيرون.

      اگرآمدي بيرون وعصبا نيتت مرتفع شد؛آنوقت برايت مي گويم برادرمن ،من كه باشما طرف گفتگونيستم ونبوده ام من باجناب كورس انديشمندگرامي طرف گفتگوهستم حالا شماچرافضولي مي كنيد؟
      پس فضولي موقوف به اجازه صاحب سخن است وايشان هم نه بشما اجازه داده بودندونه شما وكيل پايه يك مدافع منافع ايشان هستيد.وبقيه شروورت قابل جوابگوئي نيست.
      واماآنچه كه ازآيات قرآن مورداستدلال شماهست موردقبول ما هم هست ماخيلي بكرات اين آيات راتلاوت كرده ايم عمده حرف شما اينست كه چنين گفته ايد:
      ” هر موجودی شعوری مختص بخود دارد؟”پا
      اين حرف حقي است كه ازآيات مكتوب شما وديگرآيات مستفاداست ؛اما.
      جمله اي ديگرازقرآن:”ان من شيئ الايسبح بحمده ” =هيچ شيئ و موجودوچيزي نيست مگراينكه به تسبيح وتنزيه وتحميدوستايش خداوندمشغول است .”
      واضح است كه تسبيح وتحميد خداوندلازمه شعورداشتن آن موجوداست.
      امادرجواب شما همان حرف خودتان را مي آورم كه گفتيد:
      ” هر موجودی شعوری مختص بخود دارد.”
      برادرمن شعورميمون ياهرحيوان ديگر به اندازه ذات خودش استشعوريك درجه كجا وشعوروآگاهي صددرجه كجا ؟باهم خيلي تفاوت دارند،شعورميمون نه به اندازه شعورانسان است كه حيوان ناطق است؛ نطق نه بمعناي سخن گفتن بلكه اعم ازآنست يعني درك كليات وتعقل هرچيزوصاحب ابداع واكتشاف وتجربه ونوآوري وپرده ازروي قوانين وسنن الهي درطبيعت برداشتن كه شما به اين علوم ديگران زحمت كشيده اند ،خيلي مي نازيد وازمطالعه كتب مترجمشان خيلي پوزمي فروشيد. اين ازاين.
      اما مسأله مهم ديگراينكه درعلوم عقلي مطرح است آنست كه انقلاب ماهيت محال است عزيزمن. ماهيت ميمون هرگز به ماهيت انسان نمي تواندمنقلب باشد.
      انقلاب ماهيت نوعي ازحيوان به نوع ديگر چه انسان باشد وچه حيواني ديگرمحال عقلي است.
      حرف هانوري زادهم قابل پاسخگوئي نيست چونكه فحاشي درذات اونهفته ومزمن است خداونداصلاحش فرمايد.
      برقرارباشيد وغيرهتاك وغيرفضول
      مصلح

       
      • درود بر جناب مصلح
        خواندن همین بیانات شما گواهی میدهد از سّر درون شما!
        خوشحال و مسرور شدم از اینکه اعتراف کردید به شخصیت جناب کورس و خطاب به من اینگونه گفتید:
        “…من كه باشما طرف گفتگو نيستم و نبوده ام من با جناب كورس انديشمند گرامي طرف گفتگو هستم…”
        پس بدان و آگاه باش که با یک اندیشمند گرامی باید چگونه صحبت کنی و از دایرۀ ادب خروج نکنی.
        اینکه مرا فضول مینامی هم نشان دهندۀ عدم شناخت و درک شماست و حاکی از بینشی لجوجانه و کودکانه. متأسفانه شما در گفتگوی خود با دیگران اصرار عجیبی در تمسخر کردن و هتاکی داری که ملبس بودن به لباس روحانیت هم مزید بر علت شده. البته بدلیل سن و سال بالای شما این گونه منش در وجود شما نهادینه شده و خیلی سخت تغییر میکند و نیاز به مجاهدت و تزکیۀ پی در پی دارد.
        پس دیگر عرضی نیست و شما را به خدایتان میسپارم.
        فراموش نکنید احترام به اندیشمندان را
        با سپاس
        بدرود

         
        • بازهم درودبرجناب آتشسوار

          ازلحنت معلوم است كه ازمركب آتش يك پله پائين آمده ايد واينكه خوشحال شده ايد من هم ازخوشحالي شما خوشحال مي شوم.

          امامن هيچگاه طرف خطابم را به تمسخر وهتاكي نمي گيرم مگراينكه افرادي همانندشما شروع به هتاكي وتمسخركرده باشند ؛شمالطفا به دوكامنت قبلي خودت ودراين كامنتت ازنونگاه كن ببين تمسخر وتهديدي داريديانه بخصوص دوتاي قبلي؟
          پس بدان آگاه باش …يعني چه؟
          بدليل سن وسال ….يعني چه ؟
          بقول معروف يك نگاه به قدوقيافه خودنگاه كن درآينه بعدديگران رابه تمسخربگير ياتهديدكن. ياادب آموزي كن؟
          وشماهم فراموش نكنيد مؤدب حرف زدن ونوشتن راباهركسي كه گفتگومي كني. خداحافظ بدرود باسپاس
          مصلح

           
    • جناب نوری زاد با سلام ، من از شما سخت در تعجبم که چطور چشم امید نخست شما به روحانیونی است که سالهاست امتحان خود را پس داده و بجز فلاکت و بدبختی و انحطاط اخلاقی ارمغانی برای مردم نداشته اند ؟ !! شما لطفآ ما را راهنمائی کنید که ما باید به چه چیز ملا و آخوند امید داشته باشیم ؟ به درک و فهم بالای دانشگاهیشان ، به میزان روا داریشان به مردم و یا به عشق و علاقه در حد صفرشان به مام وطن و ایران ؟ …….

      —————–

      سلام امیر گرامی
      اطمینان دارم سخن مرا نیک دانسته اید که من به هر صنف و گروهی، مطلق و سیاه و سفید نگاه نمی کنم. در این مورد هم نگاه من به جماعت کم شمار روحانیانی است که انسان و درستکارند. عیبی دارد نازنین؟
      با احترام

      .

       
      • پروژه ، توهم یا واقعیت؟

        جناب امیر، روی نکته حساسی دست گذاشته ای! پروژه ای گه جناب نوریزاد در حال اجرای آن است یکی از قطعات پازلش تقسیم بندی روحانیون به خوب! و بد است! و مکرر هم در نوشته های مختلف به آن تاکید ویژه مینماید! با این کارنامه نکبت بار حگومت اسلامی، آینده تلخی در انتظار اسلام و روحانیون میباشد و ایران در آینده دچار یک تجدید حیات و رنسانس خواهد شد و این یعنی همان سخن کسروی که ایران برای نجات از خرافات باید یک بدهی تاریخی را بپردازد و اندک اندک آنروز فرا میرسد پروژه نوریزاد مسلمان و شیعه! آنروز را نشانه گرفته است تا پیش بینی کسروی تحقق پیدا نکند! و اسلام را بتوانند نجات دهند اگر از نوریزاد بپرسی آخوند خوب(مروج خرافات خوب) چه کسانی هستند قطعا خواهد گفت یکی از آنها همین ملا مرتضی فعال در سایتش میباشد! که نوریزاد او را دانشمند! خطاب می کند عجیب این است همین ملا مرتضی ، شاگرد مصباح یزدی است که در این سایت با چهره مبدل فعالیت می کند و منتقدینش را بزدل خطاب می کند ولی تاکنون چهره واقعی و موقعیتش را در قم برای هیچکش افشا نکرده است پروژه کلی نوریزاد قطعا نجات اسلام است چون که صد آید نود هم پیش ماست! اسلام که نجات پیدا کند بقیه مخلفاتش هم با ترفندهای مختلف نجات پیدا خواهند کرد اوائل انقلاب را یادتان هست آخوندها دو دسته شده بودند آخوندهایی که با انقلاب همراه نبودند را مردم هو می کردند و آنها را از مساجدشان بیرون می کردند همین مکارم شیرازی وقتی به شیراز رفته بود مردم او را به جرم انقلابی نبودن از شیراز اخراج کردند و او را هو می کردند هفت هزار آخوند که از ساواک حقوق می گرفتند لیستشان را بازرگان به خمینی داد ولی هیچوقت افشا نشد یکی از آنها همین شجونی است که اخیرا عکسهای سکسی او با فواحش افشا شده است و خودش هم فلسفی را محلل! معرفی کرده است میخواهم بگویم لازمه نجات روحانیت از خشم فراگیر مردم در آینده ایران این است که به دروغ آنها را آخوند خوب و آخوند بد معرفی کنیم و در قدم بعدی آخوندهای بد هم بوسیله همین آخوندهای خوب! نجات پیدا خواهند کرد این یکی از قطعات پازل پروژه در حال اجرای نوریزاد است البته قطعات دیگری هم دارد که تاکنون ناخواسته از طرف خودش افشا شده است که در آینده از زبان خودش و با استناد به نوشته های خودش به آن می پردازم زیاد دلخوش به انتقادهای او از حاکمیت نباشید در فرهنگ عزاداری ایران برای اعراب تعزیه را داریم که در آن یک نفر هم نقش شمر را برعهده می گیرد این شمر تعزیه ای! خودش یکی از چاکران امام حسین است لازمه فرورفتن در نقش شمر، بد و بیراه گفتن به امام حسین است در خاتمه از شما میخواهم به همین تابلویی که در بالای سایت گذاشته است و در آن “هه دو چشم” را نقاشی کرده است و در میان فراوان “هه دو چشم” یکی(رهبر) را برجسته و به رنگی دیگر نقاشی کرده است خوب دقت کن معنی “عشق” مورد نظر نوریزاد را که سه نمایشگاه تاکنون در مورد آن گذاشته است را خواهی فهمید که عشق مورد نظر او چیزی نیست جز اینکه “آغا جان عاشقتم” ای تضمین کننده امنیت من! اگر در این پروژه در نقش “شمر” به شما بد و بیراه می گویم هدفم چیزی نیست جز حفظ اسلام! اگر اسلام حفظ شود همه شما نیز حفظ خواهید شد و اگر اسلام فرو بریزد همه ما نیز غرق خواهیم شد!

         
        • سلام بر ناظران گرامی
          دوست بزرگوار من قضاوت درباره دیگران کار آسانی نیست.به این سادگی قضاوت نکن.اولا مرحوم کسروی که شخصا تمام کتب او را خوانده و ایشان را پایه گذار خردگرایی در ایران می دانم پیشگو نبودند که دیگران بخواهند جلوی پیشگویی ایشان را بگیرند.ایشان حتی مورخ هم نبودند هرچند یکی از معتبرترین و بی نظیرترین کتب تاریخی ایران به نام تاریخ مشروطیت را نگاشته اند که با مطالعه آن انسان معنی بی طرف بودن یک مورخ را کاملا احساس می کند.ایشان برخلاف تصور برخی دوستان و اکثر دشمنانشان هرگز به دین بی احترامی نکرد و منکر آن نشد.ایشان از پیامبر بانام پاک مرد عرب یاد می کند و تماما به وجود خدا معتقد است.مشکل کسروی با خرافات موجود و بالاخص مذهب گرایی جامعه ایران است.تئوری نامبرده این است که دین آمده تا زندگی را برای مردم آسان کند نه اینکه مردم مراقب آن باشند و…ثانیا ایکاش به جای قضاوت در مورد نوریزاد و تابلوهایش از دور از نزدیک به نمایشگاهش می رفتید.من به آنجا رفته ام و از نزدیک با او بوده ام.پیرمردی را دیدم که تکیده اما مردمدار است.اگر محیط مثلا نمایشگاهش را می دیدی که بیشتر به قفس شبیه بود و پنج تابلو را روی یک دیوار با پس زمینه آبی!!!نصب کرده بود در حالیکه رسم گالری نقاشی اصولا چنین نیست می دانستی که او هم به نوعی در این بحران مظلومیتی با خود دارد.ضمن اینکه نوریزاد با این عده قلیل می خواهد جماعت آخوندی را که شوربختانه ریشه در سالیان دراز این مرز و بوم دارد را حفظ کند؟ثالثا در مورد فردی به نام سید مرتضی هم درست قضاوت نکردی.ایشان با اینکه حوزویست ولی شاگرد مصباح یزدی نیست و هر چند بسیاری از نظراتش مورد پسند نویسنده نیست و برخی رفتار ایشان مانند ما بعضا خوشایند نمی باشد ولی دلیل بر این نمی شود که حداقل چیزی که نیست را به او ببندیم.بنده هم دیده ام که آقا مرتضی برخی مواقع سخنان و لغات نامناسبی نسبت به بقیه به کار می برند ولی آیا بقیه دوستان کاملا با ایشان در کمال متانت و ادب سخن گفته اند؟دوست بزرگوار در مورد دیگران منصف باشیم تا در مورد ما به انصاف رفتار شود.

           
          • پروژه، توهم یا واقعیت

            جناب آرتین، در مورد کسروی، شما منظور مرا بد متوجه شده ای منظور من محتوی همان سخن معروف کسروی است که همه تاکنون شنیده اند در مورد نقاشیهای نوریزاد، به نظر می آید شما یاد داستانهای مظلومیت کربلا افتاده ای! من تابلوی مشخصی را معرفی کرده ام و محتوای آنرا از نظر خودم توضیح داده ام شما اگر توضیح دیگری در مورد این تابلوی مشخص دارید ارائه دهید در مورد شاگرد مصباح یزدی نبودن ملا مرتضی نیز شما را ارجاع میدهم به اعتراف خود این ملا در زیر:

            ملا مرتضی: من کتاب “نهایه الحکمه” مرحوم علامه را تماما نزد مصباح یزدی خوانده ام و از این جهت از ایشان سپاسگزارم جناب آقای مصباح یزدی یکی از صاحبنظران و اساتید برجسته فلسفه و حکمت متعالیه و خصوصا حکمت مشائی هستند.
            (پست کنگره جهانی 6 نوامبر 2014 ساعت 1/20 دقیقه قبل از ظهر)

             
          • سلام بر ناظران گرامی
            دوست بزرگوارم در مورد نوزاد ایران نه با من عهد اخوت دارد ونه پسرخاله من است.شما از یک تابلو آنهم در قاب کوچک یک سایت در مورد کسی قضاوت کردید من از بعد دیگری قضیه را دیدم.این به معنی مظلومیت صحرای کربلا و…نیست.در مورد آقا مرتضی هم ایشان با بنده هیچ نسبتی ندارند ولی اگر کسی در حوزه در کلاس درس فردی حاضر شد شاگرد او در تمام شیون زندگیست؟مثلا بنده در دوران دانشگاه در کلاس اساتید مختلف بوده ام.آیا شاگرد آنها محسوب می شوم؟در اینجا همانگونه که گمان دارم منظور شما دوست عزیز هم همین بوده پیروی در سلوک است که بنده اعتقادی مشابه شما ندارم.در تمام زندگی تلاش کرده ام که افراد را حتی الامکان قضاوت نکنم و خواستم صرفا این تجربه را به شما دوست عزیز منتقل کنم.
            پاینده و مسرور باشید

             
          • من اولا از دوستمان آرتین که ادب و انصاف او مرا بیاد دوست خوبی بنام بردیا می اندازد تشکر می کنم ،اما در مورد این دوستمان نگفتم او همان روزبه است؟! این حالا مهم نیست اما من از ادبیات و نوع استدلال اشخاص بهویت آنها پی می برم حال دائم خود را زیر پوشش اسمهای عجیب و غریب پنهان کنند یا نکنند ،این ارجاعی که جناب “پروژه ، توهم یا واقعیت؟”!به آن پست داد روشن کرد که اشکال کننده همان روزبه قبلی است! چون روزبه دائم مرا متهم می کرد به انتساب به آقای مصباح یزدی ،من آنجا هم توضیح دادم که یک کتاب فلسفه نزد این استاد خوانده ام (نهایه الحکمه) و در عین حال با بسیاری از انظار و گرایش های سیاسی ایشان مخالفم ، همانطور که آرتین گفت آیا خواندن یک کتاب نزد یک استاد فن دلیل هم سنخی و همراهی با او در همه عقاید اوست؟! این رویکرد روزبه یا همان “پروژه ، توهم یا واقعیت؟!” نشان دهنده این است که او تنها دنبال نقد و هو کردن شخصیتی است و معمولا اینگونه رفتارها از کسانی صادر می شود که چیزی در چنته ندارند.
            ممنون از آرتین

             
          • منظور نوریزاد بوده که به اشتباه نوزاد ایران تایپ شده است.این مشکل مربوط به تبلت مورد استفاده من است که بعضا هر چه دوست دارد می نویسد!!!!!!!اینهم گویا از حضور در عصر ایدئولوگ حاکم است که مانند حکومت فعلی این تبلت به حرف من کاری ندارد و خودش راسا هرکاری دوست دارد می کند!!

             
  55. چهار ویژگی منحصر بفرد نظام ولایت عبارتند از : طمع کاری ، فساد مالی وسیاسی، بی صداقتی و دروغگوئی ،و تکبر و غرور.. برای همین همه به ما حسودی میکنند!!

     
  56. کسی‌ که از سر تا پای وجودش پخمگی و بلاهت و عقب افتادگی می‌‌بارد و تمام سکنات و وجنات یک داعشی از گونه شیعی آن را به ویژه در حالت نگاه ابلهانه خویش دائما به نمایش می‌‌گذارد، چنان آن وظیفهٔ غلام حلقه به گوشی و امر بری برای صدور بگیر و ببند و کشتار و زندان و شکنجه و تجاوز و البته تحت نام چک و پز راس حرم افتضاحیه، عطش خوی درندگی وی را سیراب نمی‌‌کند که دائما دارد همه روزه از دید هوش موشی خویش حرف اول و آخر سیاست‌های کلان و راهبردی کشوری و منطقه‌ای و جهانی‌ را نیز از پوزهٔ بد ترکیبش فر‌ فر‌ می‌‌کند. ای ایران و ‌ایرانی “جای آن است که خون موج زند در دل لعل *** زین تقابن که خزف می‌‌شکند بازارش”

     
  57. در جواب دوست عزیز حامد که: “گر ممکن هست یک تعریف دقیق از شعور و ذهن داشته باشید و چگونگی تکامل آنها. من کمی گیج شدم ”
    بنظر من برای اینکه از پیچیدگی مسئله بکاهیم بهتر است از تعریف های فلسفی را کنار بگذاریم. فلاسفه قرنها بر سر موضوع شعور و ذهن به بحث نشستند و مطالبی ارائه نمودند ولی بدون هیچ تحقیق و آزمایشی.
    دیگر حالا دانشمندان می دانند که شعور انسانها این چیزی نبوده است که در حال حاضر ما می بینیم. همین شعور در طی میلیونها سال تکامل پیدا کرده است که از نظر فیزیکی و چه از نظر ارتباطات منطقی سلول های آن. قشر خاکستری مغز هرچه وسیع تر باشد( که این وسعت را چروک های خود مغز به آن می دهد ) مغز می تواند دنیای اطراف خویش را بهتر بشناسد. شماببینید مثلاً عقاب دیدش ده ها برابر انسان است ولی هیچ عقابی مانند انسان قادر به تشخیص جزئیات نیست. به هر حال از زمانی که ما از درخت پائیین آمدیم و دستهایمان آزاد شد و قادر شدیم که از دستهایمان برای ساخت ابزار استفاده کنیم ارتباط تنگاتنگی بین دست و مغز ایجاد شد. این ارتباط سبب گردید که مغز انسانها بطور روز افزونی تکامل پیدا کند. چیزی که تا آن موقع در طبیعت بی سابقه بود. به هر حال مغز انسان کنونی کامل ترین ماده شناخته شده در طبیعت است.
    انسان با کمک همین مغز تکامل یافته خویش شروع کرد به کارکردن برروی طبیعت اطراف خود. در طی هزاران سال بتدریج با کار بر روی طبیعت شعور ما نیز رشد کرد. به طوری که دانشمندان می گویند کار انسان را ساخت.
    حامد عزیز اگر ما دنیا را ساکن ببینیم و همه چیز را تصور کنیم از روز ازل همین بوده که هست سخنان بالا عجیب و دشوار می نماید ولی اگر به واقعیت جهان مادی نظر بیافکنیم خواهیم دید که این جهان ما هر ثانیه نه بلکه هر لحظه در حال تغییر است که بعضی از تغییرات بطحی و بعضی از تغییرات ناگهانی است. دیگر الان فقط آدمهای بی سوادی که تعداشان هم متاسفانه کم نیست نمی دانند که همین کره زمین به این زیبائی در چهار و نیم میلیارد سال پیش توپی گداخته بوده که هیچ مو جود زنده ای نمی توانسته برروی آن وجود داشته باشد گرمای سطح آن به سه هزار درجه سانتی گراد می رسیده است. ولی کم کم سطح این کره آتشین شروع به خنک شدن می نماید. این پروسه صد ها میلیون سال طول می کشد تا ای کره گداخته رو به سردی گذاشت و این اقیانوس مواد مذاب، پوسته ای برای خودش پیدا کرد. آتشفشانهای اولیه بر روی این پوسته نازک بوجود آمدند این آتشفشانها همیشه فعال بودند و گازهای سمی بسیاری متصاعد می کردند هنوز خبری از اکسیژن نبود فقط این آتش فشانها باعث شدند جو سمی به دور زمین ایجاد گردد. که هیچ موجود زنده شناخته شده کنونی تاب تحمل این جو سمی و داغ را ندارد. حدود ششصد میلیون سال براین منوال گذشت،هنوز بیشتر سطح کره زمین را مواد مذاب تشکیل می داد این پوسته نازک دائماً در اثر فعل و انفعالات درونی ترک می خورد و مواد مذاب بیرون می ریخت. حیات اولیه حدود سه میلیارد و هشتصد میلیون سال پیش درون اقیانوسهای اولیه که به شکل سوپی از مواد پروتئینی و اسید های آمینه و… بودند شکل گرفت. چگونه شکل گرفت؟ هنوز دانشمندان بر سر چگونگی شکل گرفتن آن به توافق نرسیده اند. تحقیقات در این مورد هنوز برای بشر بسیار مشکل است. میلیون ها سال بعد چیزی حدود ششصد و سی وپنج میلیون سال پیش موجوداتی بوجود آمدند که بدنشان خیلی نرم بود و هیچ قسمت سختی نداشتند بنابراین چیز زیادی از خود بجای نگذاشتند تا دانشمندان دقیقاً شکل آنها را تشخیص بدهند. مابین حدود 545 میلیون سال تا پانصد میلیون سال قبل موجودات درون دریا ها دیگر می توانستند شکار کنند و از دشمن خودشان را پنهان کنند ولی هنوز موجودات در دریا ها بسر می بردند و در آبهای شیرین و در خشکی موجوداتی وجود نداشتند. در ضمن قارها و خشکی های کره زمین به همین شکل که اکنون وجود دارد نبوده است. تقریباً در سیصد میلیون سال پیش با بهم چسبیدن خشکی های کره زمین قاره ای شکل گرفت به نام پانگه آ که بعد از صد میلیون سال شروع کرد به تکه شدن. با حرکت لایه های زیرین زمین این قاره بزرگ ازهم گسیخت و به شکل امروزی آن درآمد. بیشتر زلزله های امروزی نیز در جهان به واسطه حرکت همین لایه های زیرین زمین است در حقیقت زمین ما هرورز در حال شکل عوض کردن است منتها این شکل عوض کردن آنقدر بطحی و تدریجی است که ما آن را احساس نمی کنیم. و رفته رفته از هم جدا شده اند و به شکل قاره هائی که ما اکنون می بینیم درآمده اند. بین 248 تا 205 میلیون سال پیش دایناسورها پدید آمدند. در عصر جوراسیک که بین 205 تا 142 میلیون سال پیش بود دایناسورها فرمانروای کره زمین شدند. دراین زمان بود که پرندگان نیز بوجود آمدند. پستانداران اولیه نیز در این زمان وجود داشتند. در دریا ها نیز موجودات عظیم اجثه ای بوجود آمده بودند که دست کمی از دایناسورهای خشکی نداشتند.بعضی از انواع دایناسورها بقدری عظیم الجثه بودند که ارتفاع آنان به پنجاه و هشت متر و وزن آن به 122.4 تن می رسید. تیرازروس که یک دایناسور شکارچی غول پیکر بود ارتفاعش تا چهل متر و وزن آن به نود تن می رسید و از بقیه دایناسورها تغذیه میکرد. کوچکترین دایناسورها قدشان به پنجاه سانتی متر می رسید. این موجودات 135 میلیون سال بر کره زمین فرمانروائی کردند.
    حدود شصت و پنج میلیون سال پیش دوران جنگلهای انبوه و انقراض دایناسورها بود. با انقراض این موجودات غول پیکر راه برای تکامل پرندگان و پستانداران، برای پرکردن این خلاء باز شد. هوا گرم تر و مرطوب تر شد. باید توجه داشت همواره در طی این سه میلیارد سال تغییر آب و هوا در تکامل و تغییر موجودات کره زمین نقش مهمی داشته است. در سی میلیون سال پیش کره زمین شروع کرد به سرد شدن اولین عصر یخ بندان در 2.4 میلیارد سال پیش رخ داد. کره زمین مانند یک توپ برفی شده بود. مجدداً زمین گرم شد. طی دوران های مختلف عصر یخبندان کره زمین همواره تکرار شده است. به هر صورت مقصود این است که خواننده پی به این قضیه ببرد که آب و هوا و موجودات کره زمین طی این چهار و نیم میلیارد سال که از عمر کره زمین می گذرد همواره در حال تغییر بوده اند. گاهی این تغییرات به حدی شدید بوده که گونه هائی از جانوران را که نتوانستند با این تغییرات خودشان را هماهنگ کنند، از بین رفته اند و تنها آن گونه هائی از جانوران و گیاهان توانستند بمانند که قدرت این را داشتند تاخودشان را با شرایط جدید تطبیق دهند. و واضح است که با این تطبیق خودشان نیز دستخوش تغییرات اساسی شدند.
    درحدود شصت و پنج میلیون سال پیش طایفه ای از میمونها زندگی می کردند که انسان و شامپانزه و گوریل از آنها نتیجه شدند. این میمونها دیگر وجود ندارند. نسل آنان در اثر تکامل طبیعت منقرض شده است. ولی این میمونها نیاکان ما بودند. اکنون آنان را به واسطه استخوانها و یاجمجمه هائی که از آنان بجای مانده است می شناسیم. در اثر تکامل حدودبست و پنج میلیون سال پیش شاخه ای از میمونهای انسان نما از خانواده میمونها جداشدند. این گونه از میمونهای انسان نما که ما از آنها اسم میبریم، کامل تر از پستانداران ماقبل خود بودند و سر منشاء میمونهای باهوش و انسان هستند.
    البته برای اطلاعات بیشتر می توان به هزاران جلد کتبی که در دیار کفر وجود دارد و هم اکنون در دانشگاهها تدریس می گردد مراجعه نمود. شاید بنظر برسد از مطلب دور شدیم ولی خواستم نشان دهم که ما اگر مغز کنجکاوی داریم و در پی دانستن هستیم باید از تفکر ایستا دیدن چیزها که متعلق به صد ها سال پیش است دست برداریم. پس رابطه شعور ما با دنیای خارج از خودش یک رابطه مادی است. که ضمن تغییر جهان هستی خود نیز تغییر و تکامل می یابد. بار ها اتفاق افتاده که شما نسبت به مسئله ای پیش قضاوتی داشتید ولی با بر خورد به مسئله و لمس آن متوجه شدید که اشتباه می کردید. این بدین معنی است که شما داده ای واقعی از جهان اطراف خود را به شعور خود دادید و جالب اینجاست که این داده ها به صورت خام در مغز نیم ماند بلکه پردازش می شود و با تجربیات گذشته شما آمیخته شده و برای شناخت بیشتر در اختیار شما قرار می گیرد تا با بر خورد عمیق تر به موضوع شناخت خود را دقیق تر نمائید. این شناخت اولیه اصلاً قابل اتکا نبوده و فقط برای قدم بعدی بدرد شما می خورد تا با آزمایش و تجربه بیشتر داده های بیشتری در اختیار شعورتان قرار دهید تا جائی که می توانید تصمیم به قضاوت بگیرید و مثلاً بگوئید که فالنی آدم خوبی است. خوب این یک منطق صوری است اگر در همین جا بمانید و در جا بزنید. با مطالعه بیشتر و اینکه مثلاً آدمها تغییر می کنند و با در نظر گرفتن شرایط زیست محیطی انسانها و هزاران فاکتور دیگر می توانید یک نظر علمی در مورد فرد مورد نظر بدهید. که تا حد زیادی قابل اعتماد است.
    امید وارم توانسته باشم جوابی در خور داده باشم و از اینکه این کامنت اینقدر طولانی شد واقعاً عذر می خواهم.

     
    • ستاره گرامی

      از زمانی که گذاشتید و پاسخ آموزنده شما بسیار سپاسگزارم. من هر چه قدر متن شما را خواندم تعریفی از شعور ندیدم و درست درک نکردم هنوز شعور از دیدگاه شما چیست؟ و پرسشی دیگر، آیا این شعوری که شما مد نظرتون هست در حیوانات هم هست و اگر هست چه تفاوت هایی با شعور انسان دارد. این پرسش آخر رو از این جهت پرسیدم که بر طبق گفته های شما تکامل برای همه موجودات بوده و به نظر میزسه باید گونه ای شعور در حیوانات هم باشه البته به مراتب کمرنگ تر. مصلح گرامی هم ادعا میکنند که حیوان دارای شعور نیست. چشم انتظار پاسخ شما خواهم بود

      ممنون از همه دوستان

       
      • سلام جناب حامدگرامي

        بنده كلا منكرشعور درحيوانات وياجمادونبات نشده ام بلكه شعورصددرجه انساني را درغيرانسان منكرهستم به كامنت اخيري كه به جناب آتشسوارنوشته ام ملاحظه بفرمائيد.

        درقرآن آمده است :”ان من شيئ الا يسبح بحمده “= هيچ چيزي نيست مگراينكه به تسبيح وتنزيه وتحميد وستايش خداوندمشغول است.حتي جمادونبات وحيوان هم واين مستلزم داشتن شعورآنهااست .

        امانه به اندازه شعورانسان كه درك كليات وجزئيات هر قضايارا مي كند بلكه شعورآنها درحديك درجه است نسبت به شعور وآگاهي انسان ازاول آفرينشش كه بين 120-و80 درجه است .
        كه درجات پائينترانسان ازشعوررا عقب مانده مي گويند وهمين هم بادرجات شعور حيوان خيلي متفاوت است.
        موفق باشيد
        مصلح

         
        • سلام
          ميشود لطف كنيد و توضيح دهيد كه اين قسمتي كه مرقوم فرموده ايد يعني چه ؟
          شعورآنها درحديك درجه است نسبت به شعور وآگاهي انسان ازاول آفرينشش كه بين 120-و80 درجه است .
          آيا منظور شما ضريب هوشي (IQ) است ؟
          چون درجه واحد اندازه گيري زاويه , و اگر با پسوند سليسيوس يا فارنهايت همراه شود واحد اندازه گيري
          دما يا حرارت هم هست اما ضريب هوشي عدد مطلق است و هيچ واحدي ندارد .

           
        • مصلح گرامی
          من که گفتم شما حیوان رو بی شعور میانگارید بر پایه متن پیشین شما در پست پیشین مورد اشاره به کورس بود که در آنجا بیان کردید. بعد در پاسخ به آتش سوار از شعور یک درجه حیوانات سخن گفتید. زمانی که متن رو برای ستاره گرامی فرستادم تنها متن نخستین شما در سایت بود و بعد از فرستادن آن متن بعدی شما در پاسخ به آتش سوار رو که در بالا آوردید رو خواندم. خیلی ممنون که اشاره ای داشتید و این امکان رو دادید که من شاید متن رو ندیده ام.
          برایتان تندرستی آرزومندم و ممنون بابت شرکت در گفتگوها

           
      • درود بر جناب حامد

        اگر چه پرسشهای شما از ستاره بود ولی من هم در پاسخ به آنها مطالبی عرض میکنم:

        شعور به معنای کلی آن شامل خصوصیاتی مانند درک، فهم، شناخت، احساس، کنجکاوی و کشف است که در تمامی موجودات به شکل و گونه های متفاوت و در درجات متفاوت وجود دارد.
        نوع شعور و درجات آن متفاوت است و البته تشابهاتی هم وجود دارد. شعور انسان پیچیدگی های خاص خود را دارد و این دلیل بر برتر بودن و یا بالاتر بودن شعور انسان نیست. هنوز دانشمندان بسیاری مشغول بررسی و شناخت شعور دیگر موجودات هستند و این مطالعات به پایان نرسیده.
        پیچیدگی شعور انسان نیز بدلیل نارضایتی ذاتی اوست و بهمین دلیل است که پس از میلیونها سال روند تکامل هنوز هم به رضایت نرسیده و تا زمانی که راضی نشود این پروسه ادامه دارد.
        تفاوت اصلی شعور ما انسانها و دیگر موجودات هم در میزان رضایتمندیست. از نظر من ما انسانها ناراضی ترین موجودات کرۀ خاکی هستیم و همین عدم رضایت است که ما را وادار به فعالیت میکند. ما انسانها می خواهیم تمام نمادهای قدرت را در اختیار داشته باشیم که البته تا امروز ناممکن بوده ولی بعید نیست روزی بتوانیم با تغییرات ژنتیک و یا بکار بردن قطعاتی در داخل بدن به آنها برسیم.
        برخی از کمبودهای انسانها نسبت به دیگر موجودات که بدنبال جبران آن هستند:
        امکان دیدن اجسام در روز و شب و یا دیدن اجسام در دور دست یا بسیار ریز، یا دیدن نورهای غیر مرئی – امکان شنیدن صداهای بسیار زیر یا بسیار بم – امکان احساس ارتعاشات بسیار حساس
        امکان پرواز کردن – امکان حرکت در روی آب و زیر آب – امکان دویدن با سرعت زیاد – امکان پریدن از بلندیها – امکان جابجا کردن اجسام سنگین – امکان ارتباط با دیگران در فاصله های بسیار زیاد … و بسیاری دیگر از قابلیتها. اگر چه بشکل مصنوعی و یا تلاش طاقت فرسا تا حدی انسانها جبران کمبودها را کرده اند ولی کماکان این قابلیتها را در وجود خود همانند دیگر موجودات ندارند.

        شعور به شکل کلی به دو بخش تقسیم میشود: 1- شعور فردی 2- شعور جمعی
        بسیاری از موجودات دارای شعور فردی هستند ولی از نظر من موجوداتی که به شکل جمعی زندگی میکنند شعور تکامل یافته تری دارند و امکان رشد و ارتقای بیشتری.
        به طور مثال : انسانها، مورچه ها، زنبورها، میمونها، دلفین ها، نهنگ ها و دیگر موجودات اجتماعی.
        ما انسانها نیز بواسطۀ همین زندگی اجتماعی و تأثیرات شعور جمعی ست که امروز با این سرعت از دیگر موجودات فاصله گرفته ایم و البته نارضایتی، کنجکاوی و قدرت طلبی نوع ما هم مهمترین اثر را داشته که همگی این خصوصیات دست بدست هم داده تا در مسیر تکامل گام برداریم.
        برای روشن تر شدن موضوع سه مثال می آورم:
        1- در خبرها شاید خوانده اید که پدری فرزند خود را سالیان سال در زیر زمین خانه حبس کرده و پس از اینکه ماموران متوجه شده اند و فرزند وی را از حبس خانگی در آورده اند، او دیگر نه قادر به تکلم بوده و نه با دیگران میتوانسته ارتباط برقرار کند و بسیاری از مشکلات دیگر روحی و فیزیکی را داشته و چندین سال طول کشیده تا با تعلیمات مختلف به روال عادی خود برگردد.
        2- یا در اخبار خوانده اید که فردی به تنهایی سالیان زیادی را در جنگل سپری کرده، او هم قادر به تکلم نبوده و همانند بسیاری از حیوانات و یا به شکل انسانهای غار نشین زندگی میکرده.
        3- در نقاط دور افتاده از کرۀ زمین و یا همین ایران خودمان انسانهایی هستند که هنوز به سبک انسانهای دورانهای باستان زندگی میکنند و حالتی نیمه وحشی دارند، یا با یکدیگر سخن نمیگویند و قدرت تکلم ندارند و یا به زبانهای خاص و جملات کوتاه و یا زبان اشاره با یکدیگر در ارتباطند و از ابزار ساخته شده از سنگ و چوب استفاده میکنند.
        پس یکی از عوامل مهم در بالا رفتن سطح شعور انسان ارتباط با دیگر همنوعان خود بوده. هر چه این ارتباط بیشتر بوده سطح شعور او بالاتر رفته و تکامل یافته تر شده، هر چه این ارتباط کمتر و محدودتر بوده سطح شعورش یا بسیار کم رشد کرده و یا اینکه در همان حد شعور چند هزار سال قبل مانده.
        در یک جمع بندی عواملی که برای ارتقای شعور مؤثرند را میتوان اینگونه برشمرد:
        1- حس کنجکاوی
        2- حس نارضایتی
        3- حس قدرت طلبی و افزایش توان
        4- توانایی و اشتیاق به زندگی جمعی و در پی آن دریافت و بکار بردن شعور جمعی که هر چه این اجتماع گسترده تر و متنوع تر باشد مؤثرتر است.
        بسیاری از افراد گونۀ انسان و نه همۀ آنها بدلیل دارا بودن این چهار شرط نسبت به دیگر موجودات از شعور تکامل یافته تری برخوردار هستند.
        (البته هنوز کاملاً ثابت نشده ولی از ظواهر اینگونه پیداست)
        برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید کتابها و مطالب مربوط به شعور جمعی و همچنین کتاب “صدمین میمون” یا گزیده هایی از آن را که در اینترنت موجود است مطالعه کنید.

        جناب حامد امیدوارم که پاسخ پرسشهای خود را تا حدی گرفته باشید.

        بدرود

         
        • بسیار سپاسگزارم از پاسخ آموزنده و شفاف شما.
          فکر میکنم جهش های ژنتیکی هم در تکامل شعور انسان اهمیت داشته باشه و البته مطمئن نیستم.

          تندرست و خوش باشید

           
  58. سلام جناب كورس گرامي

    درنوشتاربنده هيچگونه توهيني به حضرتعالي نبودوبنده فقط نوشتم كسي كه انسان راوياخودراازنسل ميمون مي انگارد نبايد ازميمون تمايزي داشته باشد. همين وبس. وبعدبه نقوض اين فرضيه پرداختم كه ازموجودبي شعور، موجودي باشعور ومتفكروانديشمندي همچون شما محال عقلي است .
    وحالا خلاصه جواب شما بمن چنين است:
    “” من در يك متن بدون آنكه تأكيدى بر فرضيه داروين داشته باشم مى گويم نخستين ميمون آدم نما كه روى دو پا راه رفت … و شما مثل منبرى هاى دهه چهل و پنجاه داد و فرياد برمى داريد كه آهاى اهالى سايت كورس مى گويد: شما از نسل ميمون هستيد و خودش ميمون زاده است””
    خوب اين حرف شما:” شما از نسل ميمون هستيد و خودش ميمون زاده است .”
    تحريف وافترائي برمن بيش نيست. من درهردوكامنتم گفته ام اين استناد انسان به ميمون استنادغلطي است وگرنه جناب كورس متفكر چنين انديشمندي نمي شد.
    جناب كورس گرامي هرمدل والگوئي ازهردانشمند آن هم بعنوان فرضيه غيرثابت شده ازنظرجنس همان دانشمندان؛نمي تواندتثبيت شده باشدكه خودتان معترفيد چون به برهان عقلي متكي نيست.نه استادِ هاوكينگ كه جناب انيشتن باشد چنين حرفي زده ونه معاصرانش اوراتاييدكرده اندوفرضيه خودداروين هم مواجه باچندين ايرادمبنائي است،كه برآن ايرادها هم معترف هستيد.
    قبول است كه انسان نسبت به تاريخ هاي دوران قبلي اش تكامل پيداكرده است واصلا دنياي انسان جهان تكامل است اما اين تكامل نه اينكه انسان متعقل ازحيوان بي شعورمتولدشده باشد.بلكه ازتجارب وفكرابداعي وخلاقيت يكديگربكمال رسيده ومي رسد وكل جهان انساني وبطوركلي جهان مادي درحركت وتكامل است وهرلحظه جهان نومي شودوانسان هم نومي شود اماحرف اينست بقول مولانا :
    هردم ازاين باغ بري مي رسد/// تازه ترازتازه تري مي رسد
    نوزكجامي رسد،كهنه كجامي رود/// گرچه وراي نظرعالم بي منتها است.
    خداونداين عالم-هرچندشماباورنداريد- خالق وعالِم و فياض وقادرمتعال است وفيضش علي الدوام است نوهارا مي آورد وكهنه هاهم درجايگاه خودشان محفوظ است ودرطبيعت هم سنن وقوانيني دارد،دانشمندان فقط پرده ازروي اين سنن وقوانين برمي دارندهمانندكشف جاذبه زمين وماده ازسوي نيوتن وغيره ويافيزيك أتمي وكوآنتومي وغيره كه نتيجه اش سوئ استفاده حاكمان ازآنست كه جمعيت كشي ازانسانها راراه انداخته اند ودنياي ناامني رابراي بشرايجادكرده اند.
    اماآيا وجودنوي را ابداع وخلق كرده اند؟هرگز.
    اماتكامل نه اينكه نوعي به نوع ديگرمتبدل شود وماهيتش عوض شود؛ماهيت هرنوعي ازانواع حيواني تبدلش به نوع ديگرمحال عقلي است؛هرچندهاوكينگ بگويدمحال نيست ومن درتحقيقات خويش به اين نظررسيده ام. گفته اوباتنازع رقبايش گرفتار وبرمن نوعي هم حجت برهاني ندارد.
    دررابطه بابررسي فرضيه هاوكينگ يك مقاله ازدوست مهاجرخودبرايتان ارسال كرده ام مطالعه آن برايتان خالي ازفائده نيست.
    اما كورس گرامي شمااينهمه بردين واعتقادمامتدينين تاخته ايد؛نه اينكه انتقادكرده ايد ،ماهيچ برنياشفته ايم اماما بايك انتقاد برفرضيه پوچ هاوكينگ كه شماآن رانقل كرده وبرآن صحه گذاشته ايد؛ چنين برآشفته ايدوحرف مراتحريف كرده ايدتاتوهين بخودرااثبات نمائيد.بله حرف من اينست كه هرگز ازحيوان بي شعور،حيوان ناطق باشعورمتولدنمي شود.گندم ازگندم برويد جوزجو؛گرگ زاده همان گرگ است گرچه باآدمي بزرگ شود؛ ازتخم شفتالو درخت گردو نمي رويد؛هرچندي انفجارهاي بينگ بونگي رخ دهد.وهيچ موجود امكاني علت آفرينش خودش نمي تواند باشد؛ كه خلاصه حرف هاوكينگ است كه اين جهان مادي خودش خودرا آفريده است.
    بااينكه صدفه واتفاق را همه عقلا ودانشمندان راستين غيرمعقول ومحال دانسته اند.واين قاعده عقلاني هيچ استثناپذيرنيست.زيرا كه هرمعلولي علتي دارد ومجموعه اين جهان هستي معلول يك علت است وآن اراده ذات آفريدگارهستي است وبراين موجودات هستي ربوبيت وفياضيتش دائمي است.
    واينكه اودائم الفيض است ووجودش قائم بذات وازلي وسرمدي است نه اولي دارد ونه آخري ،آفرينش وفيض او هم ازيك زماني شروع نشده است بلكه زمان متولد ازوجودماده متحرك است وازحركت ماده زمان انتزاع مي شود ،واين جهان كهنه كتابي است كه اولش براي مامعلوم نيست .ونسل ما بني آدم متفكر وباشعور درحدودهشت هزارسال سابقه دارداما قبل ازماهم موجودات باشعور وداراي عقلي مي زيسته اندواگر به سببي ازاسباب منقرض مي شدندبازخداوندنظيرما انسانهاي عاقل را به اقتضاي فياضيت وخلاقيتش وبه اقتضاي ديگراسماي حسنايش آفرينش داشته است . چنين نيست كه دنيا همين ديروز ياهشت هزار سال پيش شروع شده باشد،بلكه اولش براي مابشرمعلوم نيست واگردانشمندي ادعائي داشته باشد حدس اوست نه گوياي واقعيت شروع زماني دنيا.
    بلكه اول وآخر وظاهروباطن هستي همه اوست وفيض او وربوبيت مستمراو.
    والسلام علي من اتبع اهدي
    مصلح

     
    • ماهيچ برنياشفته ايم اماما بايك انتقاد برفرضيه پوچ هاوكينگ كه شماآن رانقل كرده وبرآن صحه گذاشته ايد؛ چنين برآشفته ايدوحرف مراتحريف كرده …مصلح

      شیخ مصلح می شه دلایل پوچی فرضیه هاوکینگ را دراین سایت بنویسید؟
      کورس گرامی بحث با /////////////// توهین به بشریت و علم و تمدن است.

       
  59. پاسخ مادر سعید زینالی به محسنی اژه‌ای

    منتشر شده در چهارشنبه, ۱۶دی , ۱۳۹۴ | ۱۲:۲۳ ق.ظ / http://sahamnews.org/2016/01/294258/
    اکرم نقابی» مادر دانشجوی مفقود شده در جریان یورش لباس شخصی‌ها به کوی دانشگاه تهران، در یادداشتی به اظهارات محسنی اژه‌ای سخن‌گوی قوه قضاییه پاسخ داد.

    به گزارش «سحام» محسنی اژه‌ای در نشست خبری روز گذشته خود، ادعا کرده که «بازداشت سعید زینالی توسط هیچ نهادی اعلام نشده است و طبق استعلام‌های قوه قضاییه از نهادهای مختلف، دستگیری نامبرده اثبات نشده و اگر نهادی این امر را ادعا کرده باید معرفی تا از نهاد مربوطه برای این امر پیگیری کنیم.»

    خانم نقابی در بخشی از پاسخ خود به محسنی اژه‌ای آورده است: «براى بازداشت کدام زندانى سیاسى به خانواده‌اش سند مکتوب مى‌دهید که به من داده باشید؟ وقتى خودم و دخترم را دستگیر کردید سند دادید؟ وقتى یک‌ماه پیش همسرم را دستگیر کردید و من تا شش روز اصلا نمی‌دانستم همسرم را کجا برده‌اید،براى بازداشتش به من سند دادید؟ و ١٧ سال پیش براى سعید به من سند داده شده که حالا من آن را ارائه دهم؟»

    متن کامل پاسخ «اکرم نقابی» مادر «سعید زینالی» به شرح زیر است:

    چند ماه پیش به دلیل این‌که از من ایراد گرفته بودند که چرا با رسانه‌ها و خبرنگاران بیگانه مصاحبه مى‌کنى به نمایشگاه مطبوعات رفتم و با خبرنگاران داخلى در مورد وضعیت سعید صحبت کردم، علی‌رغم ناامیدى‌ام از این‌که حتى یکى از خبرنگاران داخلى صداى مرا به مسئولین برساند، مطلع شدم دو روز پیش در نشست خبرى آقاى اژه‌اى بالاخره خبرنگارى سؤالى در مورد وضعیت و سرنوشت سعید از ایشان پرسیدند و آقاى اژه‌اى در جواب گفته‌اند که «مدرکى دال بر این‌که سعید زینالى بازداشت شده وجود ندارد» و ممکن است بعضا افرادى مفقود شوند و براى اثبات بازداشت شدن سعید از ما سند و مدرک می‌خواهند!

    ضمن تشکر از آن خبرنگار محترم با توجه به جواب آقاى اژه‌اى که من را به خانه اول برگرداندند، اعلام می‌کنم حالا که با شگفتى می‌بینم جاى ما و شما عوض شده و با گذشت ١٧ سال این ما هستیم که باید مدرکى براى بازداشت پسرمان ارائه دهیم، من هم به خانه‌ى اول و روزِ اول برگشته و دوباره تمام آن مسائل را توضیح مى‌دهم.

    من اکرم نقابى مادر سعید زینالى به چشم خود دستگیرى سعیدم را توسط سه نفر از ماموران مسلح امنیتى، که نمی‌دانم وابسته به کدام ارگان بودند، دیده‌ام، سعید من مفقود نشد بلکه براى ١٠ دقیقه سؤال و جواب توسط مامورین امنیتى بازداشت شد.

    حالا از من سند می‌خواهید؟! براى بازداشت کدام زندانى سیاسى به خانواده‌اش سند مکتوب مى‌دهید که به من داده باشید؟ وقتى خودم و دخترم را دستگیر کردید سند دادید؟ وقتى یک‌ماه پیش همسرم را دستگیر کردید و من تا شش روز اصلا نمی‌دانستم همسرم را کجا برده‌اید،براى بازداشتش به من سند دادید؟ و ١٧ سال پیش براى سعید به من سند داده شده که حالا من آن را ارائه دهم؟ سند قابل ارائه من به شما این‌هاست:

    چندین تماس با منزل‌مان از زندان اوین (گرفته) شد که تماس گیرنده خودش را فردى از اطلاعات اوین معرفى کرد و خبر سلامتى سعید را به ما داد، یا در یکى از تماس‌ها در مورد فعالیت‌هاى سعید از من سؤال کردند و تماس خود سعید که حال من خوبه و پیگیر کارم باشید.

    سند دیگر، تفتیش غافل‌گیرانه مامورین مسلح امنیتى که بدون مجوز و اعلام هویت‌شان، تمام مدارک و کتاب‌هاى سعید را بردند و با وجود اصرار ما براى معرفى خودشان و دلیل این‌که چرا منزل‌مان را تفتیش مى‌کنند تنها چیزى که دستگیرمان شد این بود که شخصى که از طرف همکارانش «سید» خطاب مى‌شد به ما گفت که «پسرتان وارد یک‌سرى مسائل سیاسى شده که باید بررسى شود.»

    سند دیگر، پیگیرى‌هاى مستمر من در این ١٧ سال و جواب‌هاى مسئولین وقت مثل آقایان سالارکیا، نقدى، کوثرى، سرهنگ فاطمى و موسوى خوئینى و… که هر کدام سر بسته و در حد توان‌شان بازداشت سعید را کتمان نکرده و فقط گفتند «تا تکمیل پرونده سعید صبر کنید ما به شما خبر مى دهیم فعلا کارى از دست ما بر نمى‌آید»، و افراد دیگرى که در آن زمان هر کدام سمت مهمى در حکومت داشتند و به دلایلى از کشور خارج شدند که نهایتا آن افرادى که در حال حاضر در کشور حضور دارند به دلایلى از زیر بار آن جواب‌ها شانه خالى مى‌کنند و آن افرادى که در کشور نیستند را شما به رسمیت نمى‌شناسید.

    سند دیگر، اجبارتان به بازخرید کردن پدر سعید، بعد از ٢٨ سال و ۶ ماه خدمت در وزارت صنایع که مدتى بعد از بازداشت سعید، پدرش از حراست وزارتخانه خواسته شد و گفتند که خواسته شده شما به کارتان خاتمه بدهید و وی را مجبور کردند تا خود را بازخرید کند، کارى که هیچ انسان عاقلى با ٢٨ سال و ۶ ماه سابقه خدمت انجام نمى دهد مگر این‌که واقعا مجبور شده باشد.

    سند دیگر، گفته‌هاى بازجوهای‌تان در بازداشت خودم و دخترم که: «دنبال دو تا پاره استخوان می‌گردید، ما دیگر چیزى نداریم به شما بدهیم» یا پیشنهاد بازجوی‌تان که «اگر مى‌خواهى خانواده‌ات و فرزندان دیگرت را دچار مشکل نکنى خودت را به نحوى آرام کن، ما سنگ قبر نداریم که به تو بدهیم، برو قطعه‌ى شهدا، یکى از شهدا را انتخاب کن و به جاى سعیدت با او درد و دل کن تا آرامش بگیرى.»

    در نهایت از این دست سندها بسیارند که ارائه کردن تک تک‌شان به صورت جزء به جزء هم از حوصله خواننده‌ى این متن خارج است هم بعد از ١٧سال ذهن من یارى نمى‌کند دلایلم را براى اثبات این‌که «سعید من» را حکومت دستگیر کرده مو به مو بشکافم. الان هم اشاره مستقیم من به طور خاص به هیچ‌کدام از ارگان‌هاى سپاه، وزارت اطلاعات و نیروى انتظامى نیست بلکه به کل مجموعه است، حتى اگر هر کدام از ارگان‌ها من را جلوى دوربین بنشانند و بخواهند که بگویم من به طور خاص از آن ارگان شکایتى ندارم و فرزندم را آن‌ها بازداشت نکرده‌اند و هر کدام‌شان از زیر بار مسئولیت شانه خالى کنند که فقط خود را مبرا کنند، مى‌گویم که با توجه به سر نخ‌هایى که در این سال‌ها به دست آورده‌ام حتى اگر سند مکتوب نداشته باشم و شما به هر دلیلى از زیر بار مسئولیت‌تان (در قبال فرزندم، شهروندى که مى‌دانم روزى به دلیلى توسط این مجموعه بازداشت شده) شانه خالى کنید و تمام این دلایل و مستندات من را نادیده بگیرید و منکر فرزندم شوید، من با استناد به همین اسناد از کل مجموعه جمهورى اسلامى ایران و از مسئول این مجموعه خواستار روشن شدن وضعیت و سرنوشت فرزندم «سعید زینالى» هستم.

     
  60. بقلم محمد آقازاده

    اصلاح طلب و اصول گرا ندارد . هیچکدام جز به نتیجه انتخابات و نشستن در جایگاه قدرت به هیچ چیز فکر نمی کنند ، دریغ از یک خط و یک جمله در مورد گرانی ، بیکاری ،غارت ، تبعیض ، کاهش در امدهای نفتی ، ، آزادی رسانه ، رفع حصر ،حمله به سفارت عربستان و از همه مهمتر آلوده گی هوا ، قدیم ها جناحها لااقل به صورت اثباتی حرفی می زدند و بشارتی می دادند هر چند بعد به ااین بشارت وفا نمی کردند ، ولی الان خود انتخابات موضوع اصلی . از طرح و برنامه خبری نیست . اصول گرایان مدام از فتنه و نفوذ حرف می زنند و اصلاح طلبان از عدم حذف و تساهل در رد صلاحیت و انتخاب بین بد و بدتر . در این میان هیچ چیز نصیب ما رای دهندگان نمی آید . بهتر نیست آنها به انتخابات فکر کنند و ما به هزار بدبختی مان و از جمله درآمدی که دیگر جوابگوی حداقل مخارج زندگی مان نیست و بپذیریم انتخابات با هر نتیجه یی هیچ گره یی از مشکلات ما باز نمی کند د ، جز آنکه خود همت کنیم و مشکلی را با همراهی هم حل کنیم و دغدغه های انتخاباتی را به اهلش بسپاریم که هیچ دردی ندارند و جز همین دغدغه یعنی نتیجه انتخابات

     
  61. حضرت آیت الله العظمی نوری زاد دامت برکاة و دامت افاضاة، سلام علیکم ، ضمن آرزوی سلامتی بر شما انسانِ بصیر ، آزاده ، حکیم ، فرزانه ، بشیر و نذیر . با توجه به اینکه شیخ پرورش یافته در ایران در تمرّد و مبارزه با ولایت مسئولین کشورش ( عربستان ) ، گردن زده شده و در این چند روز ، رهبری نظام هم بیشترین ” تَشر ” را نصیب عربستان کرده و ” برادران ” همیشه در صحنه هم ساختمان سفارت عربستان را به آتش کشیدند و اینکه نظام کشورمان! امروزه با داشتن ” بمب اتمی ” و ساخت انواع و اقسامِ تجهیزات و موشک زمینی ، هوایی ، دریایی ، پهباد ، هواپیما ، اژدر و از همه مهمتر قشون و سپاه پاسداران و بسیج و … بسیار قدرتمند می باشد ، آیا حضرتعالی صلاح می دانید که نظام قدرتمند کشورمان با توان نظامی افزون یافته فوق ، بجای ” مماشات ” با دشمن دیرینه دینی و اعتقادی خود ، به یکباره هجومی ببرد و به قول معروف بزند و ” پدر صاحب بچه ” را درآورد ؟ الحقر ____ مبشّر

    ————————–

    سلام مبشر گرامی
    پرسش شما همزمان پاسخ مطلوبش را با خود دارد.
    سپاس

     
  62. سلام

    جناب نوری زار! حکومت وقتی ایده ئولژیک باشد همین پیامدها را هم دارد. کسی برای صدها کشته ی منا، به سفارت حمله نکرد اما برای یک شیخ که سنگ حکومت شیعی را به سینه می زند یک کشور و ۸۰ میلیون مردمش را دچار مشکل می کنند. این دیوانه سنگی به چاه انداخت که هزار عاقل هم نمی توانند آن را بالا بکشند.

     
  63. “عاشقان حسين و مسيح ”

    در ايام كريسمس بعضي از هموطنامون تو فضای مجازی، یجوري کریسمس رو تبریک ميگفتن

    انگار از نوادگان پاپ اعظم هستند !!

    حالا همين ديروز بود كه داشتن واسه قيمه امام حسين، خشتك همو جر ميدادن !

    اگه نيگا كني، هنوز جاي زخمهاي زنجير محرم شون خوب نشده!

    ⭐️ ⭐️ ⭐️

    از بركت اين حكومت إسلامي، عشق و إيمان ما به دين و مذهب، اونقدر عميق شده

    كه نميتونيم فقط به يك دين بسنده كنيم 🙁

     
  64. باسلا م به جناب كورس گرامي وديگرناظران محترم

    مقاله اي قابل توجه درموردفرضيه استيون هاوكينگ فيزيكدان

    استیون هاوکینگ یکی از فیزیک‌دانان مطرح معاصر که با طرح مردم‌فهم آراء علمی به مشهورترین فیزیکدان زنده‌ی جهان تبدیل شده است، پا را از مرزهای علوم تجربی فراتر گذاشته، منکر وجود خدا و آخرت شده است. وی در نخستین کتابش A Brief History of Time تاریخچه‌ی مختصر زمان در ۱۹۸۸ نوشت: اگر فیزیک‌دانان «تئوری همه چیز» را بیابند، در این صوت ما ذهن خدا را خوانده‌ایم. او در کتاب طرح بزرگ Grand Design در ۲۰۱۰ که به همراه فیزیک‌دان دیگری به‌نام Mlodinow منتشر کرد، مدعی خلق خودبخود جان شد: «بنابر قانون جاذبه جهان می تواند خود را از عدم خلق کند.»
    Because there is a law such as gravity, the universe can and will create itself from nothing
    پرسشهایی که کتاب طرح بزرگ در مقام پاسخ آنها برآمده اینهاست: «جهانی که در آن زندگی می‌کنیم را چگونه درک می‌کنیم؟ این جهان چگونه رفتار می‌کند؟ طبیعیت واقعیت چیست؟ این موجودات از کجا آمده‌اند؟ آیا جهان نیازمند خالق است؟» نویسندگان کتاب توجه داشته‌اند که «به طور سنتی این پرسشها فلسفی است، اما فلسفه مرده است و تحولات اخیر علوم به‌خصوص فیزیک را دنبال نکرده است. اکنون عالمان علوم تجربی حاملان پاسخ به این‌گونه پرسشها هستند.» به عبارت دیگر در مرگ فلسفه عالمان علوم تجربی به‌خصوص فیزیک‌دانان تفلسف می‌کنند و به‌جای فلسفه و متافیزیک از آغاز و انجام و هدف جهان سخن می‌گویند.
    واضح است که قضیه‌ی فوق قضیه ای فلسفی است نه علمی! این که علم پاسخ‌گوی همه پرسشهاست و با علم science ما از دین وفلسفه و عرفان بی نیاز شده ایم همان علم‌گرایی Scientism یا خداناباوری جدید New Atheism است. بسیاری از عالمان علوم تجربی به علم‌گرایی باور ندارند. در هر دو سوی خداباوری و خداناباوری دانشمندان علوم تجربی و فیلسوفان یافت می‌شوند. اعتبار یک رأی فلسفی به قوت براهین آن است نه تعداد قائلان آن از کسانی که با فلسفه و عرفان و متافیزیک کمتر آشنا هستند.
    برنده جایزه نوبل ۱۹۶۰ Sir Peter Medawar دو کتاب ارزنده نوشته به نامهای اندرز به دانشمند جوان‌تر (۱۹۷۹) Advice to a younger Scientist و مرزهای دانش تجربی (The Limits of Science (۱۹۸۴. او به صراحت نوشته است: پاسخ همه پرسشها را علم نمی‌داند. برای پاسخ به پرسشهایی از این دست چگونه همه چیز آغاز شد؟ برای چه اینجا هستیم؟ هدف زندگی چیست؟ باید به دامان دین و ادبیات پناه ببریم. فرانسیس کالین Francis Collins عالم معتبر ژنتیک نیز قائل است علم از پاسخ به این پرسشها عاجز است: چرا جهان موجود شده است؟ معنای زندگی چیست؟ آیا زندگی پس از مرگ جاری است؟ انیشتین در ۱۹۳۰ یادآور شد: پایه‌های اخلاقی علم بله، اما پایه های علمی اخلاق نه! هرگونه کوشش برای فروکاهش اخلاق به علم مردود است.
    از پنج پرسش پیش‌گفته‌ی کتاب طرح بزرگ تنها پرسش دوم علمی است: جهان چگونه رفتار می‌کند؟ چهار پرسش دیگر فلسفی و متافیزیکی است. در این کتاب سه پرسش ستبر دیگر نیز مطرح شده است: «چرا به جای نیستی هستی محقق شده است؟ چرا ما زنده ایم؟ چرا تنها این مجموعه از قوانین بر جهان حاکم است نه مجموعه قوانین دیگری؟» اینها هم پرسشهای فلسفی و متافیزیکی است. البته علم هم می‌تواند به این پرسشهای فلسفی متافیزیکی پاسخ دهد، اما پاسخهای علمی نه «تنها پاسخ» به پرسشهای ستبر یادشده هستند نه «بهترین پاسخ».
    آنچه در کتاب طرح بزرگ هاوکینگ و همکارش نفی شده است «خدایان» فلاسفه‌ی پیش سقراطی است، نه «خدا»ی ادیان ابراهیمی. آنان به تفاوت خدایان و خدای واحد توجه نکرده‌اند. خدای انکارشده‌ی آنان خدای رخنه‌ها God of Gaps است. هرجا درعلت پدیده درماندیم، آن را به خداوند نسبت می‌دهیم! هرجا هم که علتش مشخص شد دیگر جای قدرت خداوند نیست! پس هرچه علم بیشتر پیشرفت می‌کند، جای کمتری برای خدا می‌ماند. فیزیک مدرن دیگر هیچ جائی برای خدا نگذاشته است. آخرینش امر آفرینش بود که آن نیز با کشفیات جدید علمی مسئله‌اش معلوم شد. به عبارت دیگر خدا با جهل و ترس همراه است و علم جهل و ترس و خدا را طرد می‌کند. از سر جهل علمی جهان را مخلوق خدا پنداشته‌ایم و از سر ترس به آخرت باور کرده‌ایم، و علم بساط مبدء و معاد را در هم پیچید!
    خدا را مقابل علم نهادن از سر نشناختن مفهوم درست خداوند است. خدای ادیان ابراهیمی خصوصا خدای اسلام نه خدای رخنه‌هاست نه خدای ساعت‌ساز که بعد از خلقت جهان خوابیده و جهان را به خود واگذشته باشد، بلکه خدای عالم قادر متعال و خیر مطلق است. او خدای استثناها نیست، خدای قاعده‌هاست: سنن الهی. قوانین موجود در طبیعت مخلوقات خداوند هستند. قانون جاذبه و دیگر قوانین فیزیکی موجودند یا معدوم؟ اگر موجودند چگونه خلق شده‌اند؟ همین‌که دانشمندی به وجود قانون جاذبه اذعان کند نمی‌تواند مدعی شود جهان از عدم خلق شده است. این نخستین تناقض در ادعای هاوکینگ است. پس جهان هم از عدم خلق شده هم از قانون جاذبه که چیزی است و موجود است، یعنی هم از عدم و هم از وجود! تناقض دوم خلق خودبه خودی است. هیچ چیز نمی‌تواند خود را خلق کند، به زبان دقیق‌تر هیچ ممکن الوجودی نمی‌تواند علت وجودی خودش باشد. این دور صریح و به لحاظ فلسفی باطل است. تناقض سوم خلق توسط قانون جاذبه است. قانون نمی‌تواند علت و فاعل باشد.
    به نظر گالیله، کپرنیک، دکارت و نیوتن قوانین فیزیک کار خداوند هستند که فیزیکدانان آنها را کشف کرده و می‌کنند. نیوتن جاذبه را خلق نکرد، او جاذبه را کشف کرد. راستی اساس این قوانین چیست؟ آیا این قوانین استثناپذیر هستند؟ آیا تنها یک مجموعه قوانین طبیعی داریم؟ قوانین فیزیک هرگز نمی‌توانند چیزی را ایجاد کنند. فیزیک‌دانان شارح قوانین موحود در طبیعت هستند. قوانین فیزیکی حتی علت پدیده‌ها هم نیستند. ریچارد فیمن Richard Feyman برنده جایزه نوبل فیزیک: این قوانین از قبیل قانون جاذبه نوعی معجزه هستند، قوانین علمی فقط به ما امکان پیش بینی می دهند، یعنی آمادگی برای تجربه‌ای که تا کنون نکرده‌ایم نه بیشتر. انیشتین که هاوکینگ مدعی تکمیل پروژه‌ی اوست در نامه ۲۴ ژانویه ۱۹۳۶ نوشته: هرکه مسائل علمی را با جدیت دنبال کرده باشد متقاعد می‌شود که قوانین طبیعی تجلی وجود روحی متعالی به مراتب برتر از روح آدمی است که در برابر او باید متواضع بود.
    پاسخ هاوکینگ به این پرسش کلیدی «چرا به جای این‌که چیزی نباشد، چیزی هست؟» قانون جاذبه است. از او می‌پرسیم خود این قانون چرا موجود شده است؟ چه کسی آن را ایجاد کرده است؟ پدر اخترشناسی مدرن Allen Sandage برنده جایزه Crafoord (معادل جایزه نوبل در اخترشناسی) گفته: اطمینان دارم این نظم موجود در جهان اتفاقی حاصل نشده است، بلکه بر اساس قواعدی طراحی شده است. خدا برای من یک راز است. همو توضیح معجزه هستی است، این که چرا چیزی هست به‌جای این‌که نباشد.
    هاوکینگ می‌پندارد همان تئوری که انیشتین در انتظار یافتن آن بود یافته است و آن M-Theory است.این قانون ریاضی از تفسیر بسیاری پدیده‌های فیزیکی هم عاجز است و هنوز برای اثبات اعتبار آن در فیزیک راهی دراز در پیش است. هاوکینگ و همکارش در فصل نهایی کتاب طرح بزرگ در نهایت به این نتیجه می‌رسد که تئوریهای طبیعی نمی تواند به پرسشهای سه‌گانه پاسخ دهد: چرا وجود به جای عدم تحقق یافته؟ چرا ما موجودیم؟ چرا این قوانین طبیعی به‌جای دیگر قوانین جاری است جهان موجود شده؟ پاسخی منتاقض با محتوای کتاب!
    معجزات موجود در کتب الهی استثنایی بر سنن الهی نیستند، در منظر مخاطبان پیامبران آن امور خرق عادت و نقض طبیعت بود نه واقعا. سنن الهی که بخشی از آن در علوم تجربی جدید کشف شده استثناپذیر نیست. از سوی دیگر ماده و زمان و حرکت ملازم هم هستند. هیچکدام اول زمانی ندارند. اول زمانی نداشتن معادل بی نیازی از خداوند نیست. اول زمانی نداشتن جهان مادی از مسائل حل شده‌ی متافیزیک است. بنابرنظریه خلق مدام، تجدد امثال و حرکت جوهری جهان مادی دم به دم در حال خلقت است. این جهان در شراشر وجودش نیازمند خداوند است نه فقط در لحظه حدوث اولیه.
    یکی از کتابهایی که در نقد دستاورد فلسفی و متافیزیکی هاوکینگ ترجمه آن به فارسی مفید است کتاب مختصر زیر است:
    John C. Lennox, God and Stephen Hawking: Whose design is it anyway? Lion Hudson, UK, 2010, 96 pages
    مصاحبه جناب دكتر محسن كديور بابرنامه افق صداي امريكا در27آذر 1393

     
    • جناب مصلح و همفکران،

      لطفاً بطور منطقی به ما حالی کنید که این “الله” به چه کار ما میآید؟ این الله ای که مسلمانها به خاطر توهین به او، توهین کننده را از هستی ساقط میکنند، به چه کارِ مردم میآید؟ این الله ای که درست درمقابل خانه اش (کعبه) جرثقیل بر سرِ زائرانش سقوط کرده و 70 نفر از آنها را درمقابل دیدگانش به کشتن داد، چرا انقدر قدرت نداشت جلوی سقوط جرثقیل را بگیرد تا بر سرِ این جمع سقوط نکند؟ این الله چرا ازجان دو هزار زائرانی که امسال زیر دست و پای همدیگر درمقابل خانۀ او له و لورده شدند، حفاظت نکرد؟ چرا این الله قادر به حفظ خانۀ خود درمقابل آبگرفتگی حاصل از سیلاب نیست؟

      حال بطور خردمندانه و بدون توسل به روایات و قرآن بما توضیح دهید که چگونه این الله میتواند از جان ما که هزاران کیلومتربا او فاصله داریم، محافظت کند؟ به چه علتی بخاطر چنین الله ای باید بجان همدیگر بیافتیم و دشمنی ایجاد کنیم؟ اگر پاسخی برای این سوآلها ندارید، لطفاً کمی در مفهوم آنها اندیشه کنید.

       
      • سلام جناب علي كبيري

        جواب شمارا درهمين پست خطاب به جناب كورس درذيل كامنت آمده است كه خلاصه اش چنين است.

        صدفه واتفاق محال عقلي است وچيزي هم نمي تواندعلت وجودي خويش باشد،پس ناچار اين جهان علتي دارد كه آفريدگار آنست وآن خداونداست.
        اودرضمن آفرينش اين جهان سنن وقوانيني رابااو همراه كرده است درطبيعت ودرهمه موجودات واين سنت ها هرگز قابل تغييرنيست.
        جلوسيل وجرثقيل وكشتار سفاكان گرفتن كارخداوندنيست
        زيرا همه كارهاي اين جهان مشمول قاعده علت ومعلول است. به انسان عقل داده است كه جلوسيل وجرثقيل واقع نشوند وديگران را نكشندوازكشتارنهي تشريعي فرموده است.
        خداوندما حي وعالم وقادر متعال شعورزندگي سالم كردن را به همه موجودات داده است وبرترازهمه به انسان عقل وذكاوت هم داده است .وبرهرچيز نزديكتر ازااو به خودش خداونداست واوبه شما ازرگ گردنت هم نزديكتراست نه اينكه كيلومترها فاصله داشته باشد.
        اما به نظرما توهين برهيچ كس سزاوارنيست نه فقط بخداوند. وخودخدادرقرآن فرموده است به مسلمانها كه به بتهاي موردپرستش بت پرستان توهين نكنيد ودشنام ندهيد. اما انتقاد چيزديگري است كه مثلا چرا اين بتهارا پرستش مي كنيد درحالي كه نه به شمانفعي دارندونه مي توانندضرري برسانند.
        اما سخن ازخدا واسماي حسناي او بحث مفصلي است كه دراين مختصرنگنجد اما بدانكه ربوبيت اوبرآفريدگانش مدام است وهيچ لحظه اي غافل ازآنهانيست.
        والسلام علي من اتبع الهدي
        مصلح

         
        • اگر همه کار های جهان مشمول علت و معلول است پس این هنه آحوند برای دعا کردن برای چیست و این همه امام زاده برای چیست.

           
  65. مصلح
    فرقه بهائي دين نيست عزيزمن.

    جناب مصلح لطف می کنید توضیحی در خصوص فرقه و دین و تفاوت آنها بدهید که مثلا کسی بگوید شیعه فرقه است نه دین ما بفهمیم یعنی چه؟
    دوم ،علتی که مسلمان شیعه با بهاییها به این صورت دشمن هسند چیست آنها هم فکر می کنم تا نود درصد اعتقادات شیعه را قبول داشته باشند؟
    منظورم اینست که شیعه با زرتشتی 99 درصد اختلاف نظر دارند ولی مشکل حاد بینشان نمی بینیم ولی با بهاییها که خیلی مشترکات دارید اینقدر دشمن هستید اون شاه بیتی که اونها را ضاله می کند چه اعتقادی هست، در صورت امکان رئوس تشابهات و تفاوتهایتان را هم ذکر فرمایید از سید هم کمک بگیرید مورد امتنان است. با تشکر

    پاینده باشید

     
    • سلام ناشناس گرامي

      شما اطلاع نداريد كه اين فرقه اززمان ناصرالدين شاه وازطريق سيدعلي محمد باب شيرازي كه اوهم طلبه حوزه نجف بوده است ،ساخته وپرداخته شده است؟
      وبعدازاوبوسيله حسينعلي باب ادامه پيداكرده وكتابي دراين باب نوشته است ،وبه هيچ ديني ازاديان ابرهيمي منتسب نيست .خوب مجعوليت آن واضح است.
      سيداول گفت من باب امام زمان شيعيانم بعدگفت من خودامام زمانم بعدادعاي پيغمبري كرد بعدگفت من خودخدايم تااينكه به اعدامش منجرشد؛اين حرفها ضاله ومضله است.
      امامن دشمن هيچ كسي نيستم.
      مسلمانان همه نحله هايشان باهم اشتراكاتي دارنددروجودويگانگي خداوند وپيامبرش محمدمصطفي-ص- ودركتابش قرآن ؛امادرامامت اختلاف دارند. شيعه معتقداست جانشين پيامبر بنص صريح قرآن وگفتارمتعدد نبوي علي بن ابي طالب-ع- وفرزندان معصوم او-ع-بعدازخودش تاامام زمان-ع-است كه ازنظرها غائب است فعلاتاروزي كه بخواست خداظاهرشودودنياراپرازعدل ودادنمايد.

      واما اهل تسنن به جانشيني خلفا ي راشدين معتقدند ودراكثراحكام فرعي باتشيع مشترك هستند.
      واماپيروان دين زرتشتي هم ملحق به اهل كتاب هستندوزرتشت پيامبري ازسوي خداوندبوده ودينش منسوخ است وشريعت ديگراهل كتاب نيز بوسيله دين اسلام.

      واينكه بهائيت فرقه مجعول است چون به يك ديني منتسب نيست؛وامافرقه زيديه پيروان حضرت زيدهستندكه همگي مسلمان هستندوباتشيع درامامت بعدازامام سجاد-ع-اختلاف دارندوهمچنين فرقه هاي ديگراسلامي چه تشيع وچه تسنن منتسب به دين اسلام هستند. وهريك نحله هاي فكري خاصي دارند.
      اين خلاصه گزارشي كه خواسته بوديد امامتاسفانه من آدرس آقاسيدمرتضي راندارم -ومعظم له را درهمين جاازآثارپرمحتواي قلمش شناخته ام -تاازاوكمكي بگيرم اگرايشان لطف كردندوباقلم شيواوزيبايشان مفصل توضيح بدهندمن هم مستفيدمي شوم.
      مصلح

       
      • جناب مصلح عزیز:

        کاش قرآن را بیشتر مطالعه میکردید تا حقیقت فرقه متوجه میشدید.
        پیامبر اسلام یک دین آوردو نه 72 فرقه
        (سوره روم آیات 31 و 32)میفرماید : بسویش توبه برید و از او پروا بدارید و از مشرکان مباشید و از کسانیکه دین خود را قطعه قطعه کردند و فرقه فرقه شدند هر حزبی به آنچه پیش آنها است دلخوش شدند.
        جناب مصلح دیانت بهایی دین کاملی است و فرقه نیست و همانطور که خداوند به حضرت ابراهیم درجاتی اعطا فرمود به حضرت باب هم همینطور(سوره الانعام آیه83)
        در ضمن از آدم تا خاتم(فتحه روی ت) دوره طفولیت بشر محسوب میشه و با آمدن دیانت بهایی دوره بلوغ بشر شروع شده و حضرت محمد بشارت دهنده به خبر بزرگ(نباء عظیم) میباشند و ثلث آیات قرآن نوید به آمدن پیامبران میدهد.
        (الاسراء آیه 77) میفرماید: این سنت ما در پیامرانی است که پیش از تو فرستادیم و هرگز برای سنت ما تغییر و دگرگونی نخواهد یافت.
        گفت در قرآن خدا با عقل کل //// سنت ما بود ارسال رسل
        سنت الله را ز پی تبدیل نیست////زان در ارسال رسل تعطیل نیست (مولوی)

         
        • خانم گلابتون بهایی فرقه نیست یک ائین هسب که برمبنای امامت شیعه به وجود امده ومعلوم نیست بالاخره اقای مبرزا محمدعلی شیرازی باب امام دوازدهم است یا خود امام دوازدهم است یا پیغمبر لطف کنید از توجیه ائیینتان ترسط فران دست برداریدنمیدانم چرا هر وقت جوابی به بهائی ها میدهم بهانه تکراری بودن ان پیش میاید نکند این سایت مال بهائی هاست

           
        • گلابتون گرامی،

          باتوجه به منابع تاریخی، اینجانب سورۀ االإسراء را مورد بررسی قرارداده ام. آیۀ اول از این سوره به سفرشبانۀ پیغمبر اسلام از مکّه به بیت المقدس و مسجد الاقصی گواهی میدهد. درصورتی که در زنده بودن ایشان هنوز مسجد الاقصی وجود خارجی نداشت. قدیمی ترین نسخۀ قرآن برروی تکه های پوستی از مسجد الجامع الکبیر بصنعاء در سال 1972 کشف شده و در دارالمخطوطات یمن نگهداری شده و سورۀ الإسراء هم جزئی ازآن میباشد. قدمت تکه پوستی که آیه های از 1 تا 10 سورۀ الإسراء روی آن نوشته شده را باآزمایش رادیو کربن به سال 671 میلادی برآورد کرده اند. اما مسجد الاقصی درسال 690 توسط عبدالملک ابن مروان خلیفۀ اموی شروع به ساختمان شده و درسال 704 میلادی توسط فرزند او الولید به پایان رسیده است. توجه دارید که پیغمبر اسلام درسال 632 میلادی زندگی را بدرود گفت. این موضوع دلیل این واقعیت است که آیه های 1 تا 10 سورۀ الإسراء بعداز سال 704 میلادی یا حداقل بیش از 70 سال پس ازمرگ پیغمبراسلام برروی آن تکه پوست نوشته شده است.

          نظر به اینکه کلّ سورۀ الإسراء به عنوان یک مجموعه از جانب علمای اسلامی شناخته شده است، پس اکر 10 آیۀ آن اقلاً متعلق به 70 سال بعداز مرگ پیغمبراسلام باشند، نتیجه اینکه این سوره بعداز فوت پیغمبر به قرآن اضافه شده است.

           
          • جناب کبیری با درود فراوان

            تا آنجاییکه من اطلاع دارم قرآن توسط عثمان بعد از رحلت پیامبر جمع آوری و تدوین شده و اکر شما به این باور هستید که سوره السراء بعد از صدها سال نوشته شده بازهم سوره الفتح آیه 23 نوشته شده سنت الهی از پیش همین بوده و در سنت الهی هرگز تغییری نخواهد یافت. و در سوره آل عمران آیات 81 و 82 نوشته شده که خداوند از پیامبر و امتهایشان پیمان گرفت به شما کتاب و حکمت بخشیدیم و سپس بر شما رسولی از جانب خدا آمد که گواهی به راستی کتاب و شریعت شما داد به او ایمان آورده و اورا یاری کنید.و در آیه 82 آمده که : پس کسانیکه بعد از آمدن آن رسولان روی از حق بگردانند آنان از فاسقان هستند .

             
          • گلابتون گرامی با درود متقابل به شما،

            در نوشتۀ قبل یادآوری کرده بودم که طبق شواهد تاریخی سورۀ الإسراء بیش از 70 سال پس از مرگ پیغمبراسلام به قرآن اضافه شده است. علت آن هم عدم وجود مسجد الاقصی در زنده بودن محمّد است. توجه داشته باشید که بنا به شواهد تاریخی، درزنده بودن پیغمبراسلام اصلاً وابداً مسجدی در اورشلیم بنام مسجد الاقصی وجود خارجی نداشته است. در سایت زیر با نشان دادن تصویر 10 آیه از سورۀ الإسراء بخط کوفی که متعلق به قدیمی ترین نسخۀ قرآن موجود درجهان بوده و بر تکه پوستی متعلق به 670 میلادی (38 سال پس از وفات پیغمبراسلام) نگاشته شده، هم نگارش متن قرآن کنونی در زمان عثمان رد شده و هم داستان سفر شبانۀ محمّد از مکه به بیت المقدس، جعلی نشان داده شده است.

            مواردی که شما به آنها اشاره کرده اید براساس نقل قولِ شما از خودِ قرآن است و نه شواهد تاریخی. لطفاً دو مقالۀ زیر را با دقت مطالعه فرمائید. با سپاس.

            http://sokhan-rooz.blogspot.com/2016/01/blog-post.html

            http://sokhan-rooz.blogspot.com/2015/04/blog-post_9.html

             
          • مطالب هردو کامنت مطالب // بی اساسی است ، در مورد مسجد الاقصی :مسجد بیت المقدس در شهر قدس و نخستین قبله مسلمانان بوده است. این مسجد را حضرت داوود علیه السلام بنا کرد و سپس فرزندش، حضرت سلیمان، تکمیلش فرمود، و از آن پس در طول تاریخ بارها تجدید بنا شد، از جمله در عهد عبدالملک بن مروان خلیفه اموی.
            مسجدالاقصی یک بار در زلزله‌ای شدید ویران شد، در سال 585 م و در سال 583 هجری قمری توسط صلاح الدین ایوبی مرمت شد، و در قرن نهم هجری قسمت دیگری از مسجد ساخته شد.
            در زمان جنگهای صلیبی مسیحیان در همین مسجد توقف داشتند؛ حتی دالانی در آن موجود است که انبار اسلحه لشگریان آنان بوده.
            در این مسجد مصلای معروفی است که مورخین آن را مقام حضرت زکریا می‌شمارند. نام مسجدالاقصی در قرآن مجید در سوره اسراء در آیات مربوط به معراج پیامبر اسلام آمده است:«سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجدالحرام الی المسجد الاقصی»
            در زمان عمر، در سال 15 هجری، شهر قدس توسط مسلمانان فتح شد و عمر خودش نیز به قدس آمد.
            بیت المقدس در تاریخ 30 مرداد 1348 هجری شمسی دچار آتش‌سوزی مهیبی شد و قسمت‌های زیادی از آن ویران شد که در سال‌های بعد با کمک کشورهای اسلامی از جمله ایران مرمت گردید.
            (دانشنامه رشد)
            بنابر این اصل مسجد در زمان حضرت داود بنا شده است و آنچه که به آن در کامنت فوق اشاره شد مربوط است به مرمت آسیب هایی که به آن وارد شده است.
            در مورد قرآن ،قرآن در زمان رسول الله و تحت اشراف ایشان روی پوست ها و سعاف و چوب ها نوشته شده است و حتی تعیین اسامی آنها مربوط به زمان رسول الله است ،و بسیاری از مسلمانان قرآن را از بر بوده اند بجهت استحباب قرائت آن در نماز و غیر نماز ،و انگیزه های قوی که در حفظ و صیانت از قرآن وجود داشته است ، دو بار جمع آوری قرآن در عصر خلفاء نیز باز می گردد به اجتماع بر قرائت واحدچون قرائت ها مختلف بوده است نه اس و اساس و اسکلت کلمات.بحث کامنت اول این بود و کامنت گذار گلابتون بجای پاسخ به اینها به روش همیشگی تمسک به قرآن برای اثبات مشی بهائیگری خود نموده است ،بارها عرض شد که هموطن بهائی نمی تواند تمسک بقرآن و تطبیق آن بر توهمات بهائیان کند زیرا یکی از اصول مسلم قرآنی “خاتمیت” رسول الله است :تعبیر “خاتم النبیین” در قرآن تاویل بردار نیست چه به قرائت خاتم به کسر و چه بقرائت آن به فتح تاء ،پس پیامبر پایان دهنده بنای نبوت است یا آخرین پیامبران است همچون نگین انگشتری که پایان دهنده نامه ها در قدیم بوده است ،آیاتی هم که هموطن بهائی به آن تمسک می کند ربطی به بهاء الله و آیین گمراه بهائیت ندارد ،برای اینکه اساس بهائیت بر نفی خاتمیت قرآن است که از ضروریات دین اسلام و قرآن است ،پس بهائی هرچه از قرآن را تاویل و بر مرام نادرست خود در پیامبر دانستن بهاء الله تطبیق کند تخمین های بی اساس است و آیات اشاره شده در کلام او مربوط است به سنت مستمره الهی در فرو فرستادن رسولان و میثاق از امت ها برای تبعیت از رسولان الهی تا پیش از پیامبر اسلام و با آمدن رسول اسلام بنای نبوت تکمیل و رسالت به انتها رسید ،و کسانی مثل باب که ابتدا خود را باب مهدی دانستند و بعد خود را مهدی نامیدند و بعد هم ادعای نبوت و کتاب کردند شیادانی بیش نیستند که گروهی ساده دل را فریب دادند.
            با احترام

             
          • جناب آسد مرتضی باز به مخدوش کردن تاریخ پرداخته است.

            اولاً- اشاره میکند که مسجد الاقصی توسط حضرت داوود ساخته شده است. لطفاً مدرکی تاریخی غیراز قرآن ارائه فرمائید.

            ثانیاً- حضرت داوود یکی از پیغمبران قوم یهود است. چگونه آن پیغمبر قوم یهود از ظهور محمّد و اسلام اطلاع داشت تا اقدام به مسجدسازی برای مسلمانان کند؟ و دیگر اینکه اساساً چگونه یک پیغمبر یهودی برای مسلمانان مسجد ساخته است؟!

            ثالثاً- سلیمان یکی ازپادشاهان ///// قوم یهوداست و نه بقول شما یکی از “پیغمبران” آنان. قوم یهود هرگز سلیمان را پیغمبر خود بشمارنیآورده است. آیا شهادت شما به پیغمبری سلیمان معتبرتراست یا شهادت یهودیان به ///// بودن او در کتاب عهد عتیق؟

            عهد عتیق، پادشاهان اول: کتاب 11 از 1 تا 13

            ” علت دورشدن سلیمان از خدا:

            سلیمان پادشاه به غیراز دختر فرعون، دل به زنان دیگر نیز بست. اوبرخلاف دستور خداوند زنانی از سرزمین قومهای بت پرست مانند موآب، عمون، ادوم، صیدون و حیت به همسری گرفت. خداوند قوم خودرا سخت برحذر داشته و فرموده بود که با این قومهای بت پرست هرگز وصلت نکنند تا مبادا آنها قوم اسرائیل را به بت پرستی بکشانند. سلیمان هفتصد زن و سیصد کنیز برای خودگرفت. این زنها بتدریج سلیمان را ازخدا دورکردند…او به خداوند گناه ورزید. حتی روی کوهی که در شرق اورشلیم است (معبد اول) دو بتخانه برای آموش بت نفرت انگیز موآب و مولک بت نفرت انگیز عمون ساخت…هرچند خداوند، خدای اسرائیل دوبار برسلیمان ظاهرشده و او را ازپرستش بتها منع کرده بود، ولی او از امر خداوند سرپیچی کرد واز او برگشت.”

            درنتیجه، بنا برکتاب مذهبی یهودیان و مسیحیان، سلیمان بت پرست بوده است و نه خداپرست. بنابراین یک بت پرست نمیتوانست به عنوان پیغمبر محسوب شود. البته توجه دارید که روایت عهد عتیق که هم متعلق به یهودیان بوده و هم به مسیحیان، و نیز قدمت دین یهود و مسیحیت براسلام و هم اینکه عهد عتیق بسیار از قرآن قدیمی تر است، بنابراین ادعای آن واردتر است چون منبع خبر دراصل از همین کتاب و قوم یهود آمده است.

            حال به بینیم که مسجد الاقصی چگونه بوجودآمده است؟

            «این مسجد درابتداء یک ساختمان کوچک برای نمازگزاردن بود که توسط عُمریکی از خلفای راشدین ساخته شده بود…»
            http://en.wikipedia.org/wiki/Al-Aqsa_Mosque

            دانشنامۀ اسلامی رشد که از خود به عنوان پرتال امام خمینی نام میبرد، درمورد ساختمان مسجد الاقصی چنین میگوید:

            «مسجد الاقصی:

            مسجد [بیت المقدس] در شهر قدس و نخستین قبله مسلمانان بوده است. این مسجد راحضرت داوود بنا کرد و سپس فرزندش، حضرت سلیمان، تکمیلش فرمود، و از آن پس در طول تاریخ بارها تجدید بنا شد، از جمله درعهد عبدالملک بن مروان خلیفه اموی…»
            http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D9%85%D8%B3%D8%AC%D8%AF+%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%82%D8%B5%DB%8C&SSOReturnPage=Check&Rand=0

            با مطالعۀ اطلاعاتی که این دانشنامۀ اسلامی بدست میدهد، چند سئوال در ذهن خواننده بوجود میآید: اول اینکه دانشنامۀ نامبرده زیر عنوان “مسجدالاقصی” با زرنگی درمتن آنرا به مسجد بیت المقدس منسوب میکند. دوم اینکه تأکید میکند که این مسجدراحضرت داوود بنا کرده بود (توجه به این نکته لازمست که چگونه یک پیغمبریهودی برای مسلمانان مسجد بناکرده است؟!). سوم اینکه دانشنامه اقراربه نخستین قبلۀ مسلمانان که همانا اورشلیم درزمان محمّد است، میکند. (توضیح آنکه درشروع اسلام، به دستورمحمّدکه اورشلیم را قبله قرارداده بود، نومسلمانان رو به اورشلیم نماز میخواندند ونه رو به مکه!! به این موضوع درقرآن هم اشاره شده است). چهارم اینکه داوود و سلیمان دوتن از پیغمبران قوم یهود بودند و درزمان آنها اسلام هنوز وجود نداشت تا برای آن مسجد سازی کنند. طبق شواهدتاریخی، در ابتداء معبدی بنام “معبد سلیمان” یا به انگلیسی “Temple Mount” در اورشلیم وجودداشته که برروی صخرۀ مرتفعی بناشده بود.

            طبق داده های تاریخی، درسال 587 قبل از میلاد معبد اول که توسط سلیمان ساخته شده بود، از سوی لشکریان نَبوکتَنَصَر(بُختُ النَصر) بکلی ویران شده و اموال واشیاء قیمتی آن به بابِل برده میشوند. معبد دوم پس از آزادی یهودیان از نینوا درتاریخ 515 قبل از میلاد و مراجعتشان به اورشلیم، با حمایت وکمک کوروش پادشاه هخامنشی تکمیل شده بود. این معبد در سال 70 میلادی از سوی رومیان به آتش کشیده و ویران شد. درسال 136 میلادی، رومیها معبد ژوپیتر را درکنارخرابه های معبد یهودیان بناکردند ولی معبد یهودیان تااین تاریخ هنوزبازسازی نشده بود.

            درسال 638 میلادی پس از ورود سپاهیان عُمر به اورشلیم، به دستوراو مسجد کوچکی را با مصالحی از قبیل خشت و گِل برروی خرابه های معبد دوم یهودیان بناکردند که این بنا از سوی عبدالملک ابن مروان توسعه داده شده و مسجد الاقصی نامیده شد. باوجوداین، مسجد نامبرده بازلزله ای که در سال 746 میلادی بوقوع پیوست، بکلی ویران شد. به هرحال، تاسال 1187 میلادی دوزلزلۀ دیگر باعث ویرانی مسجدالاقصی شده و درهمین سال به دستور صلاح الدین ایوبی مسجد رابا افزودن استحکاماتی دوباره سازی کردند.

            همانطورکه دربالا شرح داده شد، مسجد الاقصی درزمان عُمر پس از سال 638 میلادی یا بیش از 6 سال بعداز وفات پیغمبر اسلام پایه گذاری شده و چون محمّد درسال 632 میلادی فوت کرده و خلافت عُمر بین سالهای 634 و 644 میلادی بوده و پای لشکریان عُمر تا سال 638 میلادی به اورشلیم نرسیده بود، پس این مسجد درحیات محمّد پیغمبر اسلام وجود خارجی نداشت که محمّد درسفر معراج به آنجا روانه شود. درزیر به یکی ازمدارک تاریخی ازدست نوشته هائی که به خط سُریانی از جانب یکی از کشیشان مسیحی بمارسیده و اشاره به ساخت مسجد الاقصی درزمان عُمرکرده است، میپردازم.

            « 73. لشکریان عرب به فرماندهی ابو عُبیدة ابن الجرّاح به اورشلیم حمله کردند. ساکنان شهر از قلعه بیرون آمده و با اعراب به جنگ پرداخته و دوباره به درون قلعه رفتند. بعد از چند نبرد بی نتیجه بین طرفین و بدون آنکه امیدی برای اعراب درفتح شهرباشد، اهالی شهر به ابوعُبیدة (فرمانده لشکریان عُمر. نویسنده ومترجم) پیشنهادکردند تا برای عُمر پیامی فرستد که اهالی اورشلیم حاضرند پس از امضای یک عهدنامه با او(عُمر) تسلیم شوند. پس ازآن ابوعُبیدة نامه ای به عُمر فرستاد وازاوتقاضاکرد تا به اورشلیم عزیمت کند. عُمر با جنگجویان بسیاری از قبیلۀ قریش که او راهمراهی میکردند و منجمله عباس ابن عبدالمطلب عموی محمّد پیغمبرعربها به اورشلیم آمد…

            74. چنین بود رسیدن عُمر به اورشلیم. او برشتری با زینی از پشم خشن و زبرسواربود. دو خورجین بر دو طرف شترش قرارداشت که یکی از آنها پراز آرد جو و دیگری مملو ازخرمابود با کوزۀ آبی و مشتی ازترکه های چوب تاک. لشکریان عرب برای خوش آمدگوئی به پیشواز او آمدند. آخرین کسی که به پیشوازعُمرآمد، ابو عبیدة بود. به محض رسیدن شتر ابوعُبیدة به شترعُمر، هردو از شتران خود برای خوش آمدگوئی فرودآمدند. سپس بزرگان شهر اورشلیم از شهر خارج شده و به سلطان “عُمر” نزدیک شدند. یکی از آنها که اعراب او راابوجُیَد مینامیدند و دیگری سُفرونیوس کشیش مسیحی بود. آنها با عُمرعهدنامۀ صلح بسته وبا سوگند آنرا گواهی نمودند. درمقابل، عُمر نامه ای به آنها داد که کلیساهای آنها و مردم شهردرامان خواهندبود. آن عهدنامه و عفو عمومی شامل کلیۀ سرزمینهای فلسطین میشد. اما بنابه دستورعُمر، قراربراین شد که هیچ یهودی دراورشلیم وجودنداشته باشد. آن عهدنامه به نوشته درآمد و ازسوی طرفین گواهی شد. سپس سلطان عُمروارد شهر اورشلیم شد. اولین فرمان او امر به ساختن یک مسجد برروی خرابه های معبد سلیمان به عنوان محلی برای نماز خوانی اعراب بود.»

            The Seventh Century in the West-Syrian Chronicles, Translated and Annotated by Andrew Palmer
            صص 162- 160

            باتوجه به شواهد تاریخی بالا، ملاحظه میشود که درزمان محمّد پیغمبر اسلام اصلاً مسجدی بنام “مسجد الاقصی” وجود نداشته تا طبق آیۀ اول ازسورۀ إسراء، محمّد بتواند شبانه به آنجا مسافرت کند.

            یادداشتی برای آقای نوریزاد:

            با تشکر از زحمات شما در ادارۀ سایت حاضر، اگر خواهان آگاهی مردم از واقعیات هستید، لطفاً از هاشور زدن به این نوشته که درپاسخ به ادعاهای بی پایۀ آسد مرتضی میباشد، خودداری فرمائید. این نوشته برمبنای اسناد تاریخی و نه ادعاهای واهی مشتی افراد نان به نرخ روز خور میباشد. با سپاس.

             
          • بخشی ازنوشتۀ ” جناب آسد مرتضی باز به مخدوش کردن تاریخ پرداخته است،” بدینوسیله تصحیح میشود:

            چهارم اینکه اگر داوود و سلیمان دوتن از پیغمبران قوم یهود بودند و…

             
          • سلام به ناظران گرامی
            با پوزش من این نوشته آعلی کبیری را شب گذشته دیر مشاهده کردم و امروز موفق به بررسی و پاسخ شدم ،در عین حال که از پاسخ علی تشکر میکنم به ایشان خاطر نشان میکنم که شایسته است در بحثهای علمی تاریخی ایدئولوژیک از طعنه زدن و کاربرد الفاظ نخوت آلود ناشی از دواعی سیاسی خود داری کرد ،و تنها در اینگونه مسائل خوب است استدلال کنیم ،و اینکه استدلال کنیم و در عین حال طرف گفتگو را به نان بنرخ روز خوردن یا الفاظ دور از ادب دیگر مورد هجوم قرار دهیم مناسب گفتگوهای متمدنانه و خالی از پیشداوری و اغراض سیاسی نیست.من از علی کبیری می پرسم ،ما کی میخواهیم یاد بگیریم که در گفتگوهای دینی علمی تاریخی بدون طعن و تندی و نخوت فقط سخن بگوییم و استدلال کنیم؟
            بهر حال این نوشته هم در پست قدیمی انتشار می یابد اما اصرار من این است که مطالب ذیل هم بعنوان سابقه یک بحث ردیف شوند برای قضاوت آیندگانی که بعد به این صفحات مرور می کنند،البته برخی مطالب ذیل گفتار آعلی کبیری تکرار ادعاهای سابق و سوالاتی سطحی متکی بر پیشداوری های خاص است و عمده مطلبی که هست پرسش آغازین ایشان در مورد اسناد تاریخی بنیانگذاری حضرت داود و حضرت سلیمان نسبت به مسجد الاقصی یا بیت المقدس واقع در اورشلیم فعلی است ،ایشان از من پرسیده است که اسناد تاریخی این ادعا که مسجد الاقصی توسط داود و سلیمان نبی تاسیس شده است چیست؟ عبارت پرسش ایشان این است :

            “”اولاً- اشاره میکند که مسجد الاقصی توسط حضرت داوود ساخته شده است. لطفاً مدرکی تاریخی غیراز قرآن ارائه فرمائید.””
            (پایان نقل قول آعلی کبیری)

            پاسخ بنده این است که اشتباه اول آعلی کبیری این است که قرآن نفرموده است که بنای مسجد الاقصی یا بیت المقدس تاسیس داود یا سلیمان بوده است! پس این اولا یک پیشداوری ناشی از عدم آگاهی به متن قرآن است ،اگر ادعا دارید که گزاره “مسجد الاقصی را داود و سلیمان بنا نهادند” در قرآن است لطف کنید بگویید اینرا از کجای قرآن استنباط کردید.
            اما در مورد سند گزاره و ادعای تاریخی فوق که جناب کبیری در مورد آن بنده را به مخدوش کردن تاریخ متهم کردند باید عرض کنم این ادعای ایشان ناشی از فقدان مطالعه و اطلاعات کافی در این مورد است ،مساله بنیان نهادن بنای اولی مسجد الاقصی توسط داود و سلیمان ،هم مستند به برخی آیات و فقرات عهد عتیق است ،هم در کتب تاریخی معتبر آمده است و هم در روایات منقوله از پیامبر اسلام وارد شده است ،چیزی که در این بین شگفت انگیز است این است که آعلی بدون مراجعه و دقت در عهد عتیق و کتب تاریخی و روایات نبوی ،در عین بی اطلاعی هم مدعی شود که در تورات اثری از این ادعا نیست و هم طرف گفتگو را بمخدوش کردن تاریخ متهم کند.
            مطالب در این مورد در کتابها زیاد است و من اینجا برخی موارد از عبارت های تورات و عبارات کتب تاریخی معتبر و برخی روایات وارد شده در صحاح اهل سنت را از ترجمه کتاب”دراسات تاريخية من القرآن الكريم‏،محمد بیومی مهران”‏ نقل و آنها را برای جناب علی ریفرنس می کنم تا شاید آنها را به اطلاعات سابق خود ضمیمه کند:

            1- اسنادی از مواضع مختلف عهد عتیق:

            الف-چنانكه در «عهد عتيق» آمده اهل كتاب باور دارند كه داود (ع) نخستين كسى بود كه در انديشه ساختن مسجد الأقصى افتاد و حتى جايش را از مردى يبوسى به نام «آرنان/ آرونا يا آرونه» كه آنجا را خرمنگاه گزيده بود و او به داود پيشنهاد كرد كه آن را بلاعوض بپذيرد. اما داود نپذيرفت و آن را از او همراه با گاوى براى قربانى كردن (سوزاندن) بهر خدا به قيمت پنجاه شاقل سيم خريد. در همين روايت آمده است كه داود (ع) را از ساختن آن بازداشتند، چرا كه معلوم شد آن نصيب مقرّر فرزندش سليمان خواهد بود. امّا مقرّر شد كه داود در ساختن آن خانه به طور فعّال با سليمان كمك كند، چنانكه افزون بر آن كه زر و سيم و مس و آهن در اختيار او گذاشت، در آماده كردن موادّ لازم در ساختن آن بنا نيز كمك كرد.
            (صموئيل دوّم، 24: 16- 25؛ اخبار ايّام دوم، 22: 1- 19؛ محمد بيومى مهران، اسرائيل، 2/ 843- 844؛ تاريخ ابن خلدون، 2/ 111- 112؛ تفسير ابن كثير، 4/ 58.
            ————————–
            ب-بنا بر روايت تورات، مكان آن بر كوه «مريا» در خرمنگاه ارونه يبوسى بود كه داود آن را همراه با گاوى براى قربانى كردن در برابر پنجاه شاقل نقره خريد. اين روايت به روشنى به اين امر اشارت دارد كه داود (ع) نخستين كسى بود كه به فكر ساختن خانه‏اى براى پروردگار افتاد، امّا اين انديشه او به خوبى از سوى خداى اسرائيل مورد پذيرش قرار نمى‏ گرفت، چرا كه او اين كار را براى پسرش سليمان ذخيره كرده بود. با اين حال داود (ع) پيش از آنكه- در اوج خشنودى او از خداوند و خشنودى خداوند از او- روى در نقاب خاك كشد، خواست در ساختن خانه خدا- به طور عملى- هيچ كمكى را از سليمان دريغ ندارد، بنابراين مواد لازم براى آن را فراهم آورد. قوم او در آن زمان باديه ‏نشين و بى‏ دانش بودند و طبعا كسى كه حرفه و صنعتى بداند يا دانشى داشته باشد در ميان آنان كمياب بود؛ از اين روى مى‏ بينيم كه اعتماد به فينيقيان تنها راه حل اين مشكل داود و سليمان براى برافراشتن معبد پروردگار بود. چنانكه در تورات مى‏ خوانيم كه داود: «فرمان داد كه تمامى بيگانگان ساكن در سرزمين اسرائيل جمع شوند و از آن ميان دو سنگ‏تراش را براى تراشيدن سنگى چهارگوش براى ساختن خانه خدا برگزيد و آهن بسيار براى ساختن ميخ جهت لنگه درها و لولاها آماده كرد و مس بسيار كه قابل وزن كردن نبود و مقدار بى‏ شمارى چوب صنوبر و افزون بر آن انبوهى از زر و سيم و مس و آهن و چوب. بدين ترتيب در بهار سال چهارم فرمانروايى سليمان (حوالى سال 957 ق. م)، سنگ بناى‏ بيت المقدس نهاده شد كه كار آن هفت سال پياپى به طول انجاميد. سپس، صنعتكاران زبر دست و كارگران سيزده سال ديگر در آنجا كار كردند تا كاخى بزرگ‏تر براى سكونت سليمان و زنانش افراشته دارند. جايگاه معبد هيچ دليلى به دست ما نمى ‏دهد كه در تعيين نقشه آن بتوان بر آن اعتماد كرد، بنابراين هرگونه تلاشى در اين مجال تنها رأى و اجتهاد شخصى است. امّا دانستنى ‏هايى كه سفر حزقيال (40- 44) درباره معبد جديد ارائه مى‏ دهد اين مكان را به انسان مى‏ دهد كه بتواند دوباره نقشه‏ اى از آن بنماياند، چنانكه شايد بتوان درباره نماى بيرونى و تنظيم درونى آن نيز چيزى گفت، از ديگر سوى دانستنى‏ هايى هم كه در سفر اول پادشاهان (6: 1- 28) آمده به روشنى معلوم مى‏ دارد كه به رغم ساختن پاپى با همكارى فينيقيان و با هزينه سنگين تا چه مايه از [معمارى‏] مصر و عراق تأثير پذيرفته‏ اند
            ( صموئيل دوّم، 24: 24)
            ( صموئيل دوّم، 7: 1- 17، 24: 26- 24؛ اول پادشاهان، 2/ 2؛ تفسير ابن كثير، 2/ 58؛ تاريخ يعقوبى، 1/ 58؛ تاريخ ابن خلدون، 1/ 111؛ ابن اثير، 1/ 127- 128.)
            ( اخبار ايام اول، 22: 2- 16؛ اخبار ايام دوم، 2: 17- 18)

            —————————
            ج-” در تورات چنين مى‏ خوانيم كه سليمان (ع) به مناسبت پايان كار ساختمان مسجد الأقصى جشن بزرگى برپاداشت و در آن بزرگان بنى اسرائيل و تمامى سران قبايل را براى بلند كردن تابوت عهد پروردگار از شهر داود دعوت كرد. همگى به سركردگى سليمان جلوى تابوت جمع شدند و گاوها و گوسفندان بى‏ شمارى را قربانى مى‏ كردند تا اينكه كاهنان تابوت عهد را به جايگاهش در محراب آن خانه در قدس الأقداس در آوردند، در اين هنگام بيت الرّب از ابر پر شد تا آنجا كه كاهنان نتوانستند مناسك دينى را بجاى آورند و سليمان اعلان كرد كه خدا در مه جاى دارد.
            (اول پادشاهان، 8: 1- 13.)
            ———————-
            توضیح : ملاحظه کنید که در تورات حتی از مساله جشن گرفتن سلیمان و همراهان او بعد از بنای بیت المقدس نیز سخن بمیان آمده است ،و دوست ما تشکیک می کند که کجای تورات از ساختن بنای بیت المقدس سخن بمیان آمده است.
            ——————————————————–
            2-اسنادی از برخی کتب تاریخی:
            الف- طبرى در تاريخ خود مى‏ گويد: “در زمان داود طاعون كشنده‏ اى دامنگير بنى اسرائيل شد و او مردم را به محل بيت المقدّس برد تا در آنجا به درگاه خداوند دعا كنند و از او بخواهند كه اين بلا را از سر آنان بردارد، دعايشان اجابت شد و آنان آنجا را به عنوان مسجد برگزيدند و چنانكه گفته‏ اند اين رخداد يك سال پيش از فرمانروايى او اتفاق افتاد، امّا پيش از آنكه بتواند ساختمان آن را به پايان برد، وفات يافت و به سليمان سفارش كرد كه ساختمان آن را تمام كند، و آن فرمانده را كه برادرش را كشته بود (يعنى يوآب كه ابشالوم را كشته بود و حكايت آنها را پيش از اين بازگفتيم) بكشد، وقتى سليمان، داود را به خاك سپرد، فرمان او را در حق آن فرمانده به اجرا گذارد و او را كشت و ساختمان مسجد را نيز تكميل كرد و از پروردگارش آمرزش خواست و به درگاه الهى دعا كرد كه از بنى اسرائيل در گذرد و سرانجام خداوند دعاى آنان را پذيرفت و مرگ را از آنان برداشت. داود (ع) ديد كه فرشتگان دارند شمشيرهاى آخته خويش را در نيام مى‏ كنند و بر نردبامى زرّين از صخره بر آسمان بالا مى‏ روند. آنگاه داود گفت: اينجا مكانى است كه مى ‏سزد مسجدى در آنجا بسازيم. داود (ع) مى‏ خواست كه ساختمان را آغاز كند كه خداوند متعال به او وحى كرد كه اينجا «بيتى مقدّس/ خانه‏ اى پاك» است و تو دست خويش را به خون آغشته‏ اى، پس تو بنيانگذار آن نتوانى بود، اما تو را فرزندى خواهد بود كه پس از تو به او فرمانروايى خواهم داد و نام سليمان بر او خواهم گذارد و هرگز نخواهم‏ گذاشت كه دستش به خون كسى آغشته شود. چون سليمان فرمانروايى يافت آن خانه را ساخت و برافراشت‏
            ( تاريخ طبرى، 1/ 484- 485؛ صموئيل دوّم، 7: 1- 17، 24: 16- 24.)
            نیز رجوع شود به :(الكامل ابن اثير، 1/ 127- 128)

            ——————————-
            ب- مسعودى مى‏ گويد: سليمان ساختمان بيت المقدس (مسجد الأقصى) را كه خداوند در پيرامون آن بركت نهاده است، آغاز كرد.
            (مروج الذهب، مسعودى، 1/ 69- 70.)

            نیز مسعودى مى‏ گويد:” وقتى سليمان (ع) مسجد الأقصى‏ را ساخت، پس از آن براى خويش نيز در جايى كه در همان زمان كنيسه «القيامة» ناميده مى‏ شد، خانه ‏اى ساخت كه از آن امروز در بيت المقدّس و در نزد مسيحيان به «كليساى بزرگ» تعبير مى‏ شود “(مروج الذهب، 1/ 70)
            —————————–
            ج- يعقوبى مى ‏گويد: سليمان ساختن بيت المقدّس را آغاز كرد و گفت: خداوند به پدرم فرمان داد كه خانه‏ اى بسازد، امّا داود همچنان به جنگ‏ها مشغول بود، آنگاه خداوند متعال به او وحى كرد كه فرزندت سليمان آن خانه را با نام من خواهد ساخت، آنگاه سليمان كسانى را فرستاد تا چوب صنوبر و سرو بياورند، سپس بيت المقدس را با سنگ ساخت و آن را بسى استوار داشت و از درون آن را با چوب فروپوشاند و فرمان داد كه آن چوبها با نقش و نگار باشند و معبدى زرين براى آن قرار داد كه در آن نيز افزار طلايى گذاردند؛ آنگاه تابوت آرام ‏بخش را بالا برد و در معبد گذارد و در تابوت دو لوح بر جاى مانده از موسى كه در آن گذارده بود، قرار داشت‏
            ( تاريخ يعقوبى، 1/ 58)
            ——————————–
            د-ابن خلدون مى‏ گويد: سليمان در سال چهارم فرمانروايى خويش شروع به ساختن بيت المقدس كرد كه از زمان پدرش بر عهده او قرار گرفته بود و ساختمان معبد را طى هفت سال تكميل كرد.
            (تاريخ ابن خلدون، 2/ 111- 113)
            ——————————–
            3-نمونه ای از اسناد روایی در صحاح و تفاسیر اهل سنت:
            “رسول خدا (ص) مى‏ فرمايد: «سليمان بن داود، عليهما السلام، وقتى بيت المقدس را بنياد گذارد، بيش از سه چيز از خداوند نخواست، از خداوند متعال خواست كه به او حكمى در حد حكم خويش دهد، كه به او داده شد. از خداوند چنان فرمانروايى خواست كه پس از او كسى را شايسته نباشد و آن نيز از او دريغ داشته نشد و آنگاه كه از ساختن مسجد فراغت يافت از خداوند متعال خواست، اگر كسى تنها به قصد نماز واردش شود، چنان گناهانش را بيامرزد كه گويى تازه از مادر زاده شده است‏
            (سنن نسايى، 2/ 43؛ سنن ابن ماجه، 1/ 451؛ تفسير ابن كثير، 4/ 58)
            ===============================
            آعلی کبیری در سوال دوم پرسیده است :

            ” حضرت داوود یکی از پیغمبران قوم یهود است. چگونه آن پیغمبر قوم یهود از ظهور محمّد و اسلام اطلاع داشت تا اقدام به مسجدسازی برای مسلمانان کند؟ و دیگر اینکه اساساً چگونه یک پیغمبر یهودی برای مسلمانان مسجد ساخته است؟!”.
            (پایان نقل قول آعلی کبیری)

            پاسخ :این سوال سطحی و عجیبی است!
            اولا :آگاهی داشتن یک پیامبر به مسائل گذشته و حال از طریق وحی امری ممکن است ،اینکه اشکال کننده ایمان به پیامبری و اتصال پیامبران به خدای متعال از طریق وحی نداشته باشد تغییری در امکان این موضوع نمی دهد.
            ثانیا:کی گفت که سلیمان و داود آن مسجد را برای مسلمانان ساختند؟!آنها مسجدی برای خودشان و بشکرانه اجابت دعایشان و برای مراسم عبادی خویش ساختند ،اینکه بعد این مسجد بامر خدا قبله اول مسلمانان در مکه و مدتی در مدینه واقع شود که حاوی این نکته نیست که از ابتدا داود و سلیمان آنرا برای مسلمانان ساختند!
            ==============================
            آعلی کبیری در آیتم سوم با بی حرمتی به حضرت سلیمان نبی اینطور نوشته است :
            “”سلیمان یکی ازپادشاهان ///// قوم یهوداست و نه بقول شما یکی از “پیغمبران” آنان. قوم یهود هرگز سلیمان را پیغمبر خود بشمارنیآورده است. آیا شهادت شما به پیغمبری سلیمان معتبرتراست یا شهادت یهودیان به ///// بودن او در کتاب عهد عتیق؟…..””
            (پایان نقل قول آعلی کبیری)

            اولا : ما تورات موجود فعلی را در بخشهایی تحریف شده می دانیم ،لم این مطلب روشن است ،قبلا اینجا بحث های تاریخی داشته ایم که تابوت و کتاب مقدس یهود در حمله بخت نصر به اورشلیم کاملا نابود شد همچنانکه شهر و آن مسجد ویران شد ،بعدها بفاصله زمانی زیاد برخی مطالب تورات را بازسازی کردند ،بنابر این اجمالا تورات فعلی همه آن چیزی نیست که بموسی سلام الله علیه نازل شده بود ،پس اگر نسبت های ناروایی به ساحت انبیاء در آن وجود داشته باشد غیر قابل قبول است ،نظیر نسبت های ناروایی که آعلی کبیری ذکر کرد و برخی از آنها هاشور زده شد.

            ثانیا:همان منابعی از تورات که در بخش اول ذکر شد حاکی از این است که سلیمان پیامبری از پیامبران الهی بود که دارای معجزات و کرامات فراوان هم بود ،و در عین پیامبری بتعبیر قرآن دارای “ملکا لا ینبغی لاحد من بعدی ” بود،یعنی حشمت پادشاهی و تسخیر جن و انس در عین وحی و نبوت ،متاسفانه کم اطلاعی اشکال کننده سبب این تخیل شده است که ملک و پادشاهی سلیمان بامر خدا تنافی با نبوت او داشته است ،و شاید اینکه ماجرای سلیمان در بخش “پادشاهان” از عهد عتیق جمع آوری شده آمده است سبب این بد فهمی شده است که :پس یهود سلیمان را پیامبر نمی دانستند!
            و نکته شگفت انگیز در گفتار آعلی این جمله است که :
            “”نیز قدمت دین یهود و مسیحیت براسلام و هم اینکه عهد عتیق بسیار از قرآن قدیمی تر است، بنابراین ادعای آن واردتر است چون منبع خبر دراصل از همین کتاب و قوم یهود آمده است””!
            یعنی از نظر آعلی هر سندی قدیمی تر باشد مطلقا به صحت و اتقان نزدیکتر است!
            ==============================
            در بخش بعدی اعلی کبیری نوشته است :
            “”«این مسجد درابتداء یک ساختمان کوچک برای نمازگزاردن بود که توسط عُمریکی از خلفای راشدین ساخته شده بود…»
            ماخذ کجاست؟ دانشنامه ویکی پدیا!
            ما که منابع خود از عهد عتیق و کتب تاریخی قدیمی و معتبر و نمونه ای از روایات اسلامی را ذکر کردیم ،خوب شما این ادعا را مستند به ویکی می کنید ،اولا بگویید ویکی اینرا از کجا نقل می کند؟
            ثانیا در بحث قبل عرض شد که اصل مسجد در زمان سلیمان و داود بنا نهاده شد و بارها در طول تاریخ خراب و تجدید بنا شد ،چه در اثر زلزله و حوادث طبیعی و چه در اثر حمله بخت نصر و رومیان ،انها که شما شاهد میاورید عرض شد که مربوط به تکرار تجدید بناست ،این غیر از این است که همینطور هوایی بگوییم این مسجد در صدر اسلام وجود نداشت ،من می پذیرم که این مسجد خراب بود تا زمانی که مسلمانان بیت المقدس را گشودند خراب بود و آنها آن مسجد خراب را تعمیر و تجدید کردند ،اما این تعمیر و تجدید و مرمت به این معنا نیست که این مسجد اول بار بعد از پیامبر بنا شد! مسجدی که قبله اول مسلمانان بوده است بعد از پیامبر تاسیس می شود؟!
            =============================
            آعلی کبیری بصرف استبعاد مطالبی که مستندا بیان شد و در دانشنامه رشد آمده است را مورد ریشخند و انکار قرار داده است! بنگرید:
            “”با مطالعۀ اطلاعاتی که این دانشنامۀ اسلامی بدست میدهد، چند سئوال در ذهن خواننده بوجود میآید: اول اینکه دانشنامۀ نامبرده زیر عنوان “مسجدالاقصی” با زرنگی درمتن آنرا به مسجد بیت المقدس منسوب میکند. دوم اینکه تأکید میکند که این مسجدراحضرت داوود بنا کرده بود (توجه به این نکته لازمست که چگونه یک پیغمبریهودی برای مسلمانان مسجد بناکرده است؟!). سوم اینکه دانشنامه اقراربه نخستین قبلۀ مسلمانان که همانا اورشلیم درزمان محمّد است، میکند. (توضیح آنکه درشروع اسلام، به دستورمحمّدکه اورشلیم را قبله قرارداده بود، نومسلمانان رو به اورشلیم نماز میخواندند ونه رو به مکه!! به این موضوع درقرآن هم اشاره شده است). چهارم اینکه داوود و سلیمان دوتن از پیغمبران قوم یهود بودند و درزمان آنها اسلام هنوز وجود نداشت تا برای آن مسجد سازی کنند. طبق شواهدتاریخی، در ابتداء معبدی بنام “معبد سلیمان” یا به انگلیسی “Temple Mount” در اورشلیم وجودداشته که برروی صخرۀ مرتفعی بناشده بود””.
            (پایان نقل قول)
            خوب شما با انکار بی دلیل مدعاهای مستند طرف مقابل اثبات مدعای خویش می کنید؟!
            ===============================
            آعلی در ادامه نوشته است :
            “”طبق داده های تاریخی، درسال 587 قبل از میلاد معبد اول که توسط سلیمان ساخته شده بود، از سوی لشکریان نَبوکتَنَصَر(بُختُ النَصر) بکلی ویران شده و اموال واشیاء قیمتی آن به بابِل برده میشوند. معبد دوم پس از آزادی یهودیان از نینوا درتاریخ 515 قبل از میلاد و مراجعتشان به اورشلیم، با حمایت وکمک کوروش پادشاه هخامنشی تکمیل شده بود. این معبد در سال 70 میلادی از سوی رومیان به آتش کشیده و ویران شد. درسال 136 میلادی، رومیها معبد ژوپیتر را درکنارخرابه های معبد یهودیان بناکردند ولی معبد یهودیان تااین تاریخ هنوزبازسازی نشده بود.

            درسال 638 میلادی پس از ورود سپاهیان عُمر به اورشلیم، به دستوراو مسجد کوچکی را با مصالحی از قبیل خشت و گِل برروی خرابه های معبد دوم یهودیان بناکردند که این بنا از سوی عبدالملک ابن مروان توسعه داده شده و مسجد الاقصی نامیده شد. باوجوداین، مسجد نامبرده بازلزله ای که در سال 746 میلادی بوقوع پیوست، بکلی ویران شد. به هرحال، تاسال 1187 میلادی دوزلزلۀ دیگر باعث ویرانی مسجدالاقصی شده و درهمین سال به دستور صلاح الدین ایوبی مسجد رابا افزودن استحکاماتی دوباره سازی کردند””.
            (پایان نقل قول)
            پاسخ :
            عزیز دل! این داده های تاریخی نه تنها نافی مطالب مستند پیش گفته نیست بلکه تایید کننده آنست!شما هم دارید می گویید مسجد الاقصی یا بیت المقدس توسط بخت نصر تخریب شد و دوباره تعمیر شد ،توسط رومیان تخریب شد و دوباره ساخته شد ،در اثر حوادث طبیعی خراب شد بعد در زمان عمر و بعد در زمان امویان تعمیر و مرمت شد ،آیاا اختلاف تعبیر به معبد اول و معبد دوم و معبد سوم سبب می شود مکان و وضع تاسیسی یک مسجد که هزاران سال قبل در زمان داود و سلیمان بنا نهاده شده عوض شود؟!خود شما در این بیان ناخود آگاه دارید اعتراف می کنید که یک مسجد قدیمی چند بار تخریب و نابود شده و دوباره بنا شده است ،منتها شما تاسیس ابتدایی آن در زمان داود و سلیمان را از سر بی اطلاعی از تورات و تواریخ انکار کردید که با اسناد روشن نادرستی آن باثبات رسید.
            =============================
            مطالبی که در ذیل گفتار در مورد نحوه تصرف اورشلیم در زمان خلیفه دوم بیان کردید ربطی به اصل موضوع بحث نداشت من در آن جزئیات و صحت یا سقم آن بحثی نمی کنم ،بحث ام این است که این ادعای پایانی شما که :
            “”باتوجه به شواهد تاریخی بالا، ملاحظه میشود که درزمان محمّد پیغمبر اسلام اصلاً مسجدی بنام “مسجد الاقصی” وجود نداشته تا طبق آیۀ اول ازسورۀ إسراء، محمّد بتواند شبانه به آنجا مسافرت کند””.
            (پایان)
            از قبیل استنتاج یک نتیجه از مقدمات بی ربط است ،کسی نگفت در زمان پیامبر مسجد الاقصی یا بیت المقدس بهمین وضع فعلی برپا بوده است ،آری در آن زمان مسجدی نیمه مخروبه بوده است بعد از چندین بار بنا و تخریب و تجدید بنا ،و مسلمانان این مسجد دیرین سابقه را فقط ترمیم و تجدید بنا کردند نه تاسیس یک مسجد جدید ،و بسیار فرق است بین تاسیس مسجد جدید با تعمیر و مرمت مسجد مخروبه.
            در مورد بی پایه یا با پایه بودن مطالب رخصت دهید ناظران عرصه عمومی قضاوت کنند نه طرفین گفتگو.
            موفق باشید

             
      • يعني حاج آقا شما اعتقاد داريد كه زرتشت از طرف خداوند به نبوت برگزيده شده اند درست مانند حضرت
        موسي و حضرت عيسي و حضرت محمد ؟ و كتاب اوستا مانند تورات و انجيل و قرآن كلام خداست ؟
        و آيا اين نظريه در بين تمامي حوزه هاي علميه پذيرفته شده است ؟ و همه آيات عظام هم اين را قبول دارند ؟
        آنطور كه من شنيده ام مسلمانان اعتقاد دارند كه همه ي پيامبران الهي پشت در پشت از يك ريشه اند
        يعني اگر شجره نامه آنها را در نظر بگيريم به يك ديگر وصل ميشوند , در اين صورت زرتشت در كجاي اين
        شجره نامه قرار دارد ؟

         
        • سلام ناشناس گرامي

          تاريخ پيامبربودن ويانبودن زرتشت چنان واضح وروشن نيست اما امت مجوس را دركتب روائي ماازائمه اطهار-ع- ملحق به اهل كتاب آسماني دانسته اندودركتب فقهي فقها هم به تبعيت ازروايات ،درحكم اهل كتاب را بيان فرموده اند.

          وامادرموردشجره نامه بايدعرض كنم كه تعداد پيامبران منحصر به اين شجره نامه نيستند زيراكه مي دانيدكه نام تعداد124هزارپيامبر دراين شجره نامه نيستندونگنجيده اندبلكه درهرجا اجتماعي ازبشربوده است پيامبري داشته اندوممكن ومحتمل هست كه زرتشت هم يكي ازآن پيامبران باشد چگونه كتب حضرت موسي وعيسي-ع- تحريف شده انداوستا هم موردتحريف قرارگرفته باشد.
          موفق باشيد
          مصلح

           
  66. آقای نوری زاد فرمایش شما بسیار منطقی است. در این مملکت فلاکت زده ما همیشه دنبال جاسوسان آمریکا و انگلیس گشته اند و مردم را به خواب غفلت برده اند حال آنکه میان رفتارهای جماعت تندروان محبوب دل رهبر و منافع همسایگان عرب ما در خلیج فارس همیشه همپوشانی بوده است. هنگامی که در زمان دولت خاتمی قرارداد فرودگاه امام خمینی با شرکت تاو ترکیه بسته شد تا پروازهای ترانزیت بین الملل به شرق دور همگی از مسیر ایران انجام شود همین جماعت با تانک و ضد هوایی فرودگاه را تسخیر کردند تا بعد از دوسال پروژه فرودگاه امارات تکمیل شود و چند میلیارد دلار فواید آن در هر سال به جیب شرکای عرب آنها برود. هنگامی که کار پارس جنوبی با سرعت پیش میرفت همین جماعت قرارگاههای بی کفایت سپاه را جلو انداختند تا کار ده فاز پروژه را بخوابانند و جمعیت شاغل در این کارگاهها از ۴۵۰۰۰ هزار نفر به شش هزار نفر کاهش پیدا کنند تا امیرنشین دوست و برادر قطر از حوزه مشترک گازی سالی ده برابر ما گاز برداشت کند. اینها افرادی هستند که بابت مشتی درهم و دینار و ریال سعودی تمامی منافع ملی کشور ما را پایمال کرده اند و چون در این مملکت ولایت زده ملاک کسب مدارج بالای نظامی و امنیتی و حتی سیاسی و از همه مهمتر نمایندگی مجلس و قضاوت نه به لیاقت بلکه ابراز جان نثاری به رهبر است به راحتی اینان بر تمامی شوون مملکت ما مسلط گشته اند. این است داستان نفوذ که جناب سید علی خامنه ای از سر گشاد آن مینوازد.

     
  67. جناب سید مرتضی گرامی
    اعتبار فعال حقوق بشری به بی طرف بودن وی است
    نرگس محمدی در زندان است چرا که از حقوق اقلیت اهل تسنن دفاع کرده و با اعدام آنان مخالفت ورزیده است.
    سازمان های حقوق بشر معتبر هیچگاه از مواضع سیاسی یا اعتقاد دینی یا وابستگی قومی کسی نمی پرسند. برای آنان مهم آن است که هر انسانی دارای حقوق انسانی است حتی اگر دزد یا قاتل باشد ما حق نداریم با وی رفتار غیر انسانی کنیم. او جنایتکار باشد ما انسانیم. در مورد شیخ نمر که هیچ جرمی ذکر نشده به غیر از فعالیت برای احقاق حقوق اقلیت شیعی در عربستان سعودی. حال شیخ نمر مزدور خامنه ای است یا هر چه هست اولا این باید ثابت شود ولی حتی اگر چنین باشد رفتار غیر انسانی و مجازات غیر انسانی وی محکوم است.
    عربستان سعودی و جمهوری اسلامی باید بیاموزند مسایل سیاسی را از طرق سیاسی و با رعایت قوانین بازی جامعه متمدن قرن بیست و یکم حل و فصل کنند.
    ما اگر عربستان سعودی را محکوم کنیم هنگام محکوم کردن جنایات جمهوری اسلامی از اعتبار بالاتری برخوردار هستیم چرا که نشان داده ایم هدف ما حقوق بشر است و نه ملاحظات سیاسی.
    در ضمن فعالیت حقوق بشری امروزه از قدرت و نفوذ بیشتری در مقایسه با سیاست بازی بهره مند است. هر اندازه سیاست بازی در نزد افکار عمومی بد نام است فعالیت حقوق بشری از وجهه بسیار بالاتری برخوردار است.

     
  68. روحانی: عوامل حمله به سفارت عربستان شناسایی شوند
    خامنه ای: این ها شمشیر های من هستند شمشیر های من را کند نکنید!

    “نظام” در گنداب خود غرق می شود………

     
  69. با سلام ، اعدام شیخ نمر اگر چه باعث رنجش احوال داعشیان ایران شد . ولی دو فایده اساسی هم برای مردم ایران داشت یکی اینکه دیگر از سال آینده عده دزد و حیف و میل کننده اموال عمومی ملت قادر به رفتن به حج نخواهند بود. و از طرفی جوانان وطن مورد بی احترامی و دست اندازی مشتی اعراب بیابان گرد و وحشی نخواهند بود

     
  70. عربستان سعودی, بحرین, کویت, سودان …کلیه روابط خود با ایران را قطع کردند! داشتم این عبارت را پای تلفن به برادرم می گفتم که پدر بزرگم نه گذاشت و نه ورداشت و گفت :
    ” کسی که به ما …بود
    کلاغ … دریده بود” !

     
  71. دورانحکومت ها در ایران بیش از چهل سال نیست حکومتی را بوجود می اورند و با گماشتن مشتی ابله و نادان و تا میتوانند به هر روشی که انها بار بدهند و برایشان برنامه بریزند منابع کشور را چپاول میکنند بعد با برنامه بوجود اورندگان بعد از تمام شد شیر و فایده این گاو شیرده برای جلوگیری از مردنش حکومتی جدید میاورند و بازی از نو در 40 سال گذشته بهترین و باربر ترین افراد برای اجرای برنامه های انها عمامه به سرانی بوده اند که یا از فرط بلاهت قادر به تامین معاش نبوده اند یا با رندی بدنبال چپاول خلق ابله و احساساتی و سوار شدن بر خر مراد و جلوس در نقش امام زاده و یا عاشقان معارف که یا در زندانند یا با اتهام لامذهبی منفور و ………. اری بحث غیرت برای جماعتی که سر سوزنی به هیچ اعتقاد ندارد جز یک توهم نیست اقای نوری زاد مسیر همان است که برای این کشور برنامه ریزی کرده اند نه سرداران سر سوزنی از ثروت باد اورده را میاورند چون میدانند پشت صحنه واقعی حاکمیت را و امنیت خود و خانواده را برای روز مباد به خطر نمیاندازند به عمامه به سرها تا اتمام خزانه کشور دست از چپاول بر میدارند سرداران چون واقعیت را میدانند عمامه به سرها هم خود میدانند در این دنیای بزرگ دستشان برای همه رو شده مثل موبدان و کاهنان معابد امون همین بازی با شکل دیگر در سعودی و عراق و سوریه و …… در حال اجرا است مانند یک پازل که برنده نهائی عقل و شعوراین معجزه خداوند به بشر است که با هیچ در دنیا در حال حکومت است

     
  72. حمله به سفارتخانه ها فقط و فقط در حكومت ولايت فقيه اتفاق مى افتد
    جالب اينجاست كه صداوسيما هيچ اشاره اى به افرادى كه به سفارت عربستان در تهران حمله كردند نمى كند

     
    • آخه اونایی که از دیوار بالا رفتن همینایی هستن که توی صداوسيما رییسک مروئسکن. دوس ندارن خودشون رو نشون بدن، بسکه متواضع تشریف … (سه نقطه از مش قاسم) دارن.

       
  73. قرآن ترجمان شهود
    قسمت پانزدهم،
    بعثت پیامبر
    در قسمت قبل گفته شد که پیامبران عارفانی هستند که برای به اشتراک گذاردن تجربیاتشان و نیز صلح بین انسان و “خود” حقیقی اش پس از طی مراحل سلوک بین مردم باز میگردند. آنها ضمن اینکه به ادامه طریق می پردازند ، تجربیات خود را باشتراک می گذارند.
    اینکه جبرئیل وحی می فرستد یا مثل موسی مستقیما با خدا صحبت میکنند اینها موضوعاتی فرعی هستند که احتمالا در طی این مباحث به آنها پرداخته خواهد شد ولی در حال حاضر هسته اصلی بحث چیستی شهود و اثبات آن است که نشان داده شود که قرآن محصول شهود پیامبر است.
    آنجا که عارف تنها به شهود می پردازد و تجربیاتش را برای خود نگه می دارد ، او سیر می نماید و به کشف در عالم معنا می پردازد. در اینجا مقصود ما از عارف آنهائی هستند که مناظر راه آنها را شیفته و از طی طریق بازنداشته و تشنگی کشف و شهود هنوز بر آنها غالب است.
    پیامبر به میان مردم بازگشته و قصد دارد آنها را به حقیقتی رهنما شود که خود به کشف آن نائل آمده. حقیقتی یگانه که همه چیز از آن بر آمده و به آن باز می گردد. او در آن عالم می بیند که هیچ “دوئی” معنا ندارد و هیچ اختلافی بین انسانها نیست. این اختلاف چیست در حالیکه انسانها یکی هستند. زنی و مردی ، سیاهی و سفیدی، فقیر و غنی، زشتی و زیبائی و … همگی به اعتبار زیاده خواهی ، ترس و طمع و میل به تسلط بر دیگران و نبود زبانی مشترک منجر به جنگها و فساد ها و تبعیض ها شده است و انسانها را شقه شقه کرده در حالیکه انسانها یکی هستند. پیامبر به روشنی می بیند که اینها همه از آنجا می آید که انسان ها صورت خود را به یافته هایشان از این عالم چسبانده اند و جز آنها هیچ نمی بینند. باید آنها را آگاه ساخت. باید به آنها شیوه صحیح نگاه کردن را آموخت. اولین چیزی که آنها باید بدانند این است که در این عالم حقایق دیگری جز آنچه که آنها می دانند وجود دارد. او مردمش را دعوت می کند به آن یگانگی که خود یافته است اما با مقاومت روبرو می شود. مقاومت در برابر تغییر. این سنتی است تاریخی که بشر به یافته هایش و آنچه که از پدران خود آموخته دل می بندد و حاضر نیست آنرا از دست بدهد. همانطور که قبلا هم اشاره شد اینها “من” های کاذبی هستند که انسانها بدون آنها خود را نابود شده می دانند پس بر سر حفظ آنها می جنگند، انکار میکنند، تهمت میزنند، می کشند و آزار می رسانند تا مبادا گوشه ای از این حصار تنیده بدور خود آسیب ببیند. آنها که دکانی دارند و از آن ارتزاق می کنند نیز در مقابل تغییر مقاومت می نمایند چرا که این تغییر دکان آنها را هم بر هم خواهد زد ومنافعشان را به خطر خواهد انداخت.
    پیامبر بازبانی با مردم خود سخن می گوید که سالیان دراز آرزو داشت فصیح ترین مردمش باشد. و در نهایت هم از آن دریائی که قبلا ذکر آن رفت که هرکسی به هرآنچه که بخواهد به آن میتواند دست یابد به این توانائی رسید و فصیح ترین مرد عرب گشت. زبان قرآن زبانی جادوئی است. نه آنکه جادو باشد بلکه زیبائی و هارمونی آن هر شنونده ای را مسحور خود می سازد. برای مردم عرب نیز که خود با شعر و شاعری آشنا بودند این زبان ، تحسین برانگیز بود و مردمانی را به گرد پیامبر جمع نمود. اکنون پیامبر در قامت یک معلم می بایست با مردم سخن بگوید. نخستین چیزی که یک معلم حاذق می بایست بداند تفاوت های فردی است. بنابراین اگر هدف آن باشد که برای همه سخنی گفته شود و از آن دریای بی کران وحدت ارمغانی آورده شود ، کلام می بایست راهگشای همه باشد هر کس به اندازه توان و ظرفیتش.
    لا یکلف الله نفسا الا وسعها
    اما هدف این است که هر کسی در همان حد توانش در مسیری قرار گیرد که مسیر جاودانگی است نه مسیر نابودی که
    ان الباطل کان ذهوقا
    انسانها مانند قطرات دریا هستند ولی قطراتی که از خود اختیار دارند. قطره اگر به دریا ملحق باشد دریاست و شما قطره ای نمی بینید ولی وقتی که از دریا جدا شد ، نابودی خود را رقم زده است. آنچه که بشر امروز آنرا آزادی می خواند در حقیقت رهائی از پندار های غالب و افتادن به پندار های جدید است. در حقیقت انسان امروز فقط زندانهای خود را عوض می کند نه اینکه از زندان آزاد شوند. چه خوب است خواننده گرامی نگاهی به کتاب گریز از آزادی اریک فروم بیاندازد . خالی از فایده نیست.
    بشر امروز به اندیشه بال و پر داد. او از بین هابیل و قابیل ، قابیل را انتخاب کرد و راه طغیان در برابر نظم حاکم را برگزید. انسان قابیلی ماشین ساخت، قطار و هواپیما و توپ و تانک و موشک و دارو ساخت، انسان را به کره ماه فرستاد، انواع وسایل رفاه و آسایش را فراهم ساخت، دموکراسی را به انسان هدیه داد تا در پرتو آن بتوانند کسانی را که توان مطرح شدن دارند ، صدایشان اگر مورد پسند غولهای رسانه ای و احزاب با نفوذ مورد حمایت سرمایه داران و سرمایه گذاران بزرگ باشند به گوش مردم برسد. دانش به دست سرمایه گذاران غول آسا افتاد تا در جهت منافع خود هر گونه که می پسندند محصولات آنرا ارائه دهند. اکثر مردم دنیا بردگان جدید غول های بازار بورسند. امروز زنان آزادند تا به برکت آزادی بیان تظاهرات کنند و حق مسلم برابری پوشش با مردان را طلب نمایند. مردان و زنان آزادند که برای احقاق حقوق همجنسگرایان تظاهرات نمایند. در این بازار آزادی بیان و اندیشه براستی چند درصدند آنهائی که اندیشه میکنند و چند درصدند آنها که دنباله رو اند؟ امروز شاخصه انسان متمدن احترام به قانون و رای اکثریت است. قانونی که نمایندگان سرمایه داران بزرگ وضع می نمایند و اکثریتی که هدایت گر آن رسانه ها هستند. البته در مقایسه با کشور هائی نظیر ایران ، افغانستان و پاکستان بطور قطع و یقین کشور های غربی بسیار منضبط تر، قانون مند تر، آزاد تر و پیشرفته ترند. در مقام مقایسه ، نمی توان کشور های فاسدی همچون ایران را با هیچ یک از کشور های غربی در یک ترازو گذاشت و آنچه که موجب گشته که بسیاری از ایرانیان امروز و قشر تحصیل کرده از هویت خود فرار نموده ، آنرا انکار نمایند همین حکومت فاسد جمهوری اسلامی است. اما آنچه که منظور این مطالب است بسیار کلی تر از موضوع روز ایران است و الا چه کسی می تواند منکر این شود که کشور ما نسبت به غرب هنوز در دوران انسان وحشی سیر می نماید. حکومتی که داعیه پیروی از علی دارد عمالش را گسیل میکند تا در و دیوار سفارت عربستان را به آتش بکشند برای شیخ نمری که حتی آنقدر برایشان ارزش نداشت که بعد از اعدامش عذای عمومی اعلام نمایند. حکومتی که مدعی تشیع علوی است چه ارتباطی با ادعایش در پیروی از همین یک توصیه علی دارد:
    عباد الله اوصیکم به تقوی الله و نظم امرکم
    بنابراین بحث ما در اینجا بحث پیروان نیست چرا که همه پیروان در همه ایدئولوژی ها ، کج رفتند چه ایدئولوژی مادی و چه دینی حتی دینی ها یک پله از غیر دینی ها جلو تر رفتند و آنهم فساد بی حد و حصر است. لا اقل در چین کمونیست و شوروی سوسیالیست فساد نهادینه وجود نداشت.
    (ادامه دارد)
    موفق باشید

     
    • با سلام به جناب منصور
      تا حالا پانزده قسمت نوشته اید امکان دارد در چند سطر لب کلام را بگویید منظورتان چیست و چرا یافته های شما قابل تجربه برای افراد عادی و نرمال نیست؟یا ما درست منظور شما را نمی فهمیم اگر کمی روشنتر منظورتان را مرقوم نمایید ممنون می شوم با تشکر

       
      • هدف از این نوشته ها این است که دین را با واقع نگری بشناسیم ، نه با خرافات و بزرگنمائی های نا آگاهان و دکانداران و نه با انگ زدن ها و تخریب های نا آگاهان و کج فهمان و مغرضان. در نوشته های قبلی به تجربیات شهودی که همه انسانها دارند اشاره شده است. در حقیقت ما چه عارف باشیم و چه نباشیم استنتاج های علمی و غیر علمی مان در نهایت با بهره گیری از شهود صورت می پذیرد ولی یک شیمیست ممکن است عارف باشد یا نباشد. ذهن قابلیت کشف ندارد چرا که تنها با قیاس قادر به درک و شناخت پدیده هاست. ما ممکن است ندانیم یک دوربین عکاسی چگونه ساخته می شود و یا مکانیزم عکس برداری چیست ولی عکاس متبحری باشیم. همینطور اینکه ما نمی دانیم شهود چیست دلیل بر ان نیست که ما از آن استفاده نمی کنیم.
        این نوشته ها در نهایت قصد پالودن افکار از موهومات ، خرافات و کج فهمی ها از دین را دارند و از طرفی نیز آنچه که در دین بخصوص اسلام منحصر بفرد ، روشنگر و مترقی است معرفی میگردد.
        امیدوارم تا حدودی پاسخ سؤالتان را داده باشم. لطفا اگر در هر قسمتی از مطالب نکته مبهمی هست مطرح کنید تا پاسخگو باشم.

         
  74. مازیار وطن‌پرست

    ارش نراقی :

    «اخلاقی کردن سیاست: در واقع نظریه ولایت مطلقه فقیه را باید از جمله عوامل بحران و هرج و مرج اخلاقی در جامعه ایرانی بشمار آورد. در جامعه ای که صاحبان قدرت رسماً برای حفظ مصلحت، یعنی حفظ پایه های قدرت خود، انجام هر کاری را روا می دانند و حقوق انسانی گروههای غیرخودی را بی مهابا نقض می کنند، اخلاقی زیستن کاری بغایت دشوار است.

    به گمان من برای مقابله با زوال اخلاقی دامنگیر در عرصه سیاست ایران پیش و بیش از هر چیز باید امر حقوق بشر جدّی تلقی شود. هدف، هرچقدر هم که نیکو، هر وسیله ای را مجاز نمی کند. وسایل تا آنجا موّجه اند که کرامت و حقوق اساسی انسانها را نقض نمی کنند. احترام و رعایت حقوق بشر کف اخلاق و قیدی بر مصلحت اندیشی است. مصلحت گرایی لگام گسیخته برآمده از نظریه ولایت مطلقه فقیه، انسان گوشت و خوندار را قربانی مصلحتهای آرمانی، کشدار، و مبهم می کند، و نهایتاً بی اخلاقی را با ظاهری فریبنده و مقدس مآبانه گسترش می دهد. جنبش سبز را می توان اعتراض فرهیخته جامعه ایرانی به این بی اخلاقی مقدس مآبانه دانست. این اعتراض ماهیتاً اخلاقی نشان می دهد که جامعه ایرانی علی رغم بی اخلاقی عمیقی که سالها زیر پوست سیاست خزیده است، همچنان زنده، حساس، و سبز است.»
    http://arashnaraghi.org/wp/

     
  75. سلام آقای نوری زاد چرا کانال تلگرام راه اندازی نمی کنید سایت شما درست باز نمیشه.خواهشن

     
  76. مازیار وطن‌پرست

    گاهی اوقات که نوشته‌های دوستانی چون مصلح و سیدمرتضی را می‌خوانم، حسادت می‌کنم بر آرامشی که به ایشان دست می‌دهد از این پندار که یکبار برای همیشه حق و حقیقت برایشان مکشوف شده و تمام! از ازل تا ابد هم هر کس بیاید چیز متفاوتی بگوید یا از بیخ غلط گفته یا اگر درست بگوید هم بالاخره معلوم می‌شود که ما از پیش آن را در کتاب و سایر منابع داشتیم -اگرچه نمی‌دانستیم!- مثل یکی از دوستانم که می‌کوشید به من ثابت کند آیاتی در قرآن هست که به واقعهٔ Big Bang اشاره می‌کند.

    البته آن آرامش بسیار خواستنی است اما حقیقت خواستنی‌تر است، و وجود انسان مدرن با کشاکش برای دریافتِ دوباره و دوبارهٔ حقیقت معنا می‌یابد. به قول نیما:
    عشق هر لحظه پرواز جوید
    عقل هر روز بیند معما
    وآدمیزاده در این کشاکش

     
  77. ببینید فهم داستان ساده است , چون قضیه از دو حال بیرون نیست :
    یا اینکه تخریب سفارت جدا به صورت خود جوش انجام گرفته و ناشی از بر انگیختگی حس شیعه دوستی و …بوده است و جمهوری اسلامی در ان کمترین مداخله ای نداشته. که در این صورت باید گفت خاک بر سر حکومتی که نمی تواند جلوی چهار تا و نصفی آدم خودسر را بگیرد تا آبروی کشور را نبرند. رادیو تلویزیون جمهوری اسلامی فکر می کند با ” خودسر” خواندن این آدمها از مسوولیت دولت کاسته می شود. نمی فهمد که دنیا به ریش ما می خندد. دولتی که توانایی حفظ سفارت کشوری دیگری را در خاکش ندارد, دولتی است بی اعتبار.
    یا اینکه, جمهوری اسلامی خودش در براه انداختن این کارناوال جدید نقش داشته که در اینصورت جای چون و چرا نمی ماند…

     
    • یا اینکه در آستانه نمایش های انتخاباتی، بهانه برای تهییج مردم ، ایجاد دشمن فرضی و… نیاز است!
      یا…

       
  78. جنگ هفتاد دو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند

     
  79. تلاش در راه آفریدن تهدیدی دیگر بر علیه ایران

    در مقاله پیشین [1] بتاریخ 31 دسامبر 2015 می خوانیم که ” از این رو تحریک قدرت های خارجی مانند آمریکا (نمونه: تیراندازی در 1500 متنری ناو آمریکایی)، ترکیه و عربستان دور از ذهن نیست. این گونه تحریک نه وسیله و تائید حکومت، بلکه در رقابت با آنان بدست تندروهای نظام طراحی و اجرا می گردد.” چند روز بعد به انگیزه اعدام بسیار زشت و وحشیانه ی گروهی از شیعیان در عربستان، نظام اسلامی بهانه مورد نیاز را بدست آورد. گرچه بهیچ وجه نمی توان دستگاه دادگستری عربستان را آزاد و احکام صادره را دور از مقاصد سیاسی شمرد و افزون برآن، احکامی که بر اساس آموزه های سلفی و با استثنای زیاد انجام می گیرد، در دنیای امروز دور از ذهن و بسیار سبعانه است. همزمان باید در نظر داشت که نظام اسلامی کارنامه درخشان تری در مورد دادگستری مستقل و “دادگر” نداشته و تعداد اعدام های جمعی و حتا مخفی در آن فراوان بوده است. نظام اسلامی همراه با چند حکومت آفریقایی متهم به تصفیه های قومی و نژادی، آخرین رژیم هایی هستند که شایستگی اعتراض به اعمال وحشیانه عربستان سعودی را دارند. روشن است که حمله به سفارت و کنسولگری عربستان در ایران از روی برنامه وسیله ی گروه تندرو و با مخالفت حکومت و یا حتا بخش نظامی سپاه انجام گرفته است.
    چنین برنامه ای برای تند کردن هرچه بیش تر فضای انتخابات که به طور معمول ملتهب است، انجام گرفته. گروه تندرو حساب می کند که هرچه فضا و به ویژه در رابطه با سیاست خارجی آشفته باشد، آنان دست بازتری در اعمال نفوذ همراه با زور در داخل کشور را خواهند داشت. اما این ترفندیست که دیگر کهنه شده است و به احتمال زیاد کارآیی خود را از دست داده. هرچه فضا داغ تر می گردد به معنای آن است که تحمل ملت نیز به نقطه جوش نزدیک تر می گردد و از این رو خطر از دست دررفتن وقایع، به طور تصاعدی بالا می رود. ملت ایران از شرایط بی ثباتی تا درجه جنگ مدت هاست که فرسوده شده و آمادگی کم تری برای تحمل و ادامه آن را داراست. نکته دیگر این که، نظام اسلامی بدون داشتن پشتیبانی قابل تکیه، در برابر اتحاد عربستان – ترکیه و اسراییل از توان اجرایی پایین برخوردار است. نباید فراموش کرد که با تمام انزجار و نقاری که میان غرب با عربستان و ترکیه ایجاد شده، در برخوردی نهایی، غرب چاره ای بجز پشتیبانی از آنان نخواهد داشت. بازهم نباید فراموش کرد که ترکیه از برخورد هرچه بیش تر رژیم با عربستان که موقعیت استثنایی برای محکم کردن تصرف سرزمینی در عراق و سوریه در اختیار آنان قرار داده، استقبال می کند. در جبهه ی خاوری نیز بدون تردید طالبان و پاکستان از شرایط بوجود آمده برای دسترسی به هدف های خود، بهره برداری خواهند کرد. بنظر می رسد که بخش نظامی سپاه از این مطلب آگاهی کامل داشته و از این رو، تاکنون تلاش کرده که در برابر واکنش غیر منطقی گروه های تندرو، خود را دور نگاه دارد.
    نباید چنین پندار گردد که این نوشته در این موقعیت که خطر درگیری خارجی باردیگر شدت یافته، در راه آسیب رساندن به توان دفاعی ایران، دستکم از نظر روانی باشد. ایرانیان همیشه ثابت کرده اند که در برابر هر تجاوز خارجی دست در دست در برابر آن ایستادگی کرده اند. هدف از این نوشته، تکرار این واقعیت است که نظام اسلامی، بیش از هر عامل داخلی و خارجی، بزرگ ترین تهدید کننده امنیت و استقلال ایران می باشد.[2] این واقعیت در حال حاظر که این رژیم آخرین نفس های خود را می کشد و راه چاره ای در برابر خود نمی بیند، فوریت بیش تر یافته است زیرا آمادگی دست زدن به هر عملی را داراست. گروه واقع گرا و از آن میان در سپاه، در حالی که عربستان را محکوم کرده اند، تا کنون موفق به مهار وقایع گردیده اند. اما نمی توان مطمئن بود که اقدامات آنان برای مهار اوضاع کافی و دنباله دار باشد. کافیست حمله نظامی وسیله ی گروهی خودسر و یا اقدامات خرابکارانه وسیله ی سلول های امنیتی نظام، پای ایران را بجنگ ناخواسته کشانده و شرایط را در حدی که ممکن است، برای کودتای نظامی در داخل برای مخدوش کردن انتخابات و یا بتعویق کامل آن، آماده کنند.
    اکنون بر کلیه نهادهای اداری و مردمی ایران واجب است که در باره چنین نقشه ای واکنش موثر نشان دهند و نگذارند که ایران و آینده آن فدای ماندگاری رژیم گردد. بیش از هر زمان دیگر مسئولیت سپاه در از میان برداشتن مهم ترین تهدید بر امنیت ایران، امروز خودنمایی می کند.[3]

    [1] – رج “مسئولیت در برابر نسل آینده” در همین تارنما
    [2]- ایران بخاطر داشتن عامل ملت، بخودی خود از ثبات درونی برای وحدت برخوردار است. تنها با حمله خارجی می توان عامل تجزیه را زنده کرد. جنگ برای ایران که یکی از ناتوان ترین دوران خود را می گذراند، فاجعه آمیز است.
    [3] – رژیم اسلامی با تکیه بر “امت” به طور طبیعی فتنه ایجاد می کند.

    http://sakhtariran.com/%D8%AA%D9%84%D8%A7%D8%B4-%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%A2%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%86-%D8%AA%D9%87%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DB%8C-%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%B1-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7/

     
  80. واقعا رهبری به بی لیاقتی خامنه ای در طول تاریخ ایران وجود ندارد، از طرفی فکر می کنم شاید عامل بیگانگان باشد! آخه مرد ناحسابی هنوز خسارات اشغال سفارت آمریکا را ندادی، مریضی تکرار می کنی، این کار نشان می دهد تو عرضه کنترل ساندیس خورهای خودتو نداری بعد ادعای کنترل مکه و مدینه و جهان را می کنی! بدبخت حداقل چند وقتی در باد بریز و بپاش راه اندازی کارناوال اربعین عراق که همش از جیب ملت فقیر ایران بود، می خوابیدی بعد خواب دیگری را تعبیر می کردی! واقعا دنبال بحران سازی هستی چون مشروعیت ملی، دینی، اخلاقی و انسانی ندارید!
    “دوشنبه 24 ربیع الاول 1437هـ – 4 ژانویه 2016م KSA 01:37 – GMT 22:37
    ایران.. تاریخی از حمله به نمایندگی‌های دیپلماتیک خارجی
    یک شنبه 23 ربیع الاول 1437هـ – 3 ژانویه 2016م
    دبی -العربیه نت فارسی
    حمله به سفارت سعودی در تهران و کنسولگری این کشور در مشهد، یادآور تاریخی سرشار از حمله به نمایندگی‌های دیپلماتیک در ایران بود که از سال ۱۹۷۹ با حمله به سفارت ایالات متحده آمریکا در تهران آغاز شد.
    تمام این حملات نقض صریح معاهده وین و قوانین بین المللی است که بر ضرورت حمایت از نمایندگی‌های دیپلماتیک از سوی کشورهای میزبان تاکید دارد.
    سوم نوامبر ۱۹۷۹، دانشجویان انقلابی ایرانی با حمله به سفارت آمریکا در تهران و اشغال آن، ۵۳ دیپلمات را به گروگان گرفتند. این گروگان گیری ۴۴۴ روز طول کشید که طی آن بار‌ها آمریکا سعی کرد از راه نظامی، دیپلمات‌های خود را آزاد کند اما موفق نشد. راه حل مذاکره بود که سرانجام این مذاکرات با موافقت آمریکا به تسلیم ۵۰ تن شمش طلا به گروگان گیران و بازگرداندن ۵۰ تن دیگر که در خزانه آمریکا بلوکه شده بودند، به نتیجه رسید.
    ۲۰ ژانویه ۱۹۸۱، تنها دقایقی پس از آنکه رونالد ریگان به عنوان رئیس جمهوری آمریکا در واشینگتن قسم یاد کرد، هواپیمای حامل گروگان‌های آمریکایی، فرودگاه مهرآباد تهران را به مقصد کشورشان از راه الجزایر ترک کرد؛ کشوری که در آن توافقنامه آزادی آن‌ها امضا شد.
    این حادثه آغاز روابط پر تنش میان واشینگتن و تهران بود که پیامدهای آن تا کنون ادامه دارد؛ به ویژه اینکه محمود احمدی‌نژاد رئیس جمهوری ایران متهم شد که یکی از دانشجواین حمله کننده به سفارت آمریکا بود؛ اتهامی که او آن را رد کرد.
    این حادثه شاید مشهور‌ترین حادثه حمله به یک نمایندگی دیپلماتیک در ایران باشد، اما تنها حادثه نییست. در چهار دهه گذشته، حملات متعددی به شماری از نمایندگی‌های دیپلماتیک خارجی در ایران به ثبت رسید.
    در سال ۱۹۸۷، برای اولین بار به سفارت سعودی در تهران حمله شد. در‌‌ همان سال سفارت کویت در تهران هدف حمله قرار گرفت. در سال ۱۹۸۸ به سفارت روسیه در تهران حمله شد. یک دیپلمات کویتی در سال ۲۰۰۷ در تهران هدف حمله و ضرب و جرح قرار گرفت. سفارت پاکستان در تهران سال ۲۰۰۹ هدف حمله قرار گرفت. در سال ۲۰۱۱ به سفارت بریتانیا در تهران حمله شد. در سال ۲۰۱۱ برای نخستین بار به کنسولگری سعودی در مشهد حمله شد. سرانجام سال ۲۰۱۶ هم سفارت سعودی در تهران و هم کنسولگری‌اش در مشهد، مورد حمله قرار گرفتند”

     
    • بی خردی و جهل ، وحشی گری ، خشونت ، جنگ طلبی ، خود برتربینی دینی و مذهبی ، بی ادبی و فحاشی در ادبیات ///////// نظام اسلامی ، اینها همه خصوصیات جمهوری اسلامی اخوندی بوده و هست

       
  81. صادق از لرستان

    آقای نوری زاد حالا بهتر معنی این جمله را می فهمیم که”جنگ نعمت است” طبق نظریات علمی هنگامی که جامعه دچار از هم گسیختگی، فساد و مدیران نالایق است بمنظور جلوگیری از فروپاشی حکومت و ایجاد همبستگی ملی،در حالیکه دیگر ایجاد دشمن فرضی، ساخت ماکت های بمب و موشک یواشکی و بزن در رو(تروریسم) حکومت دیگر بکار نمی آید، لذا به بحرانی جدی تر نظیر جنگ تمام عیار نیاز می افتد. نظام بی کفایت ما نه که منافع ملی و خون ملت برایش ارزشی ندارد تکیه گاهش در بیرون شده بیگانگان حریصی چون روسیه و چین، و بیگانگان مفلوک و مزدوری که عملیات نیابتی برای آنها انجام می دهند؛ و در داخل برای سرکوب اعتراضات به سپاه و مزدوران شیعه لبنانی و سوری و عراقی و افغانی. اما گرانیگاه او در داخل و در دست سپاه است. نه اینکه همه چیز این نظام کاریکاتوری و قلابی است فردا روزی روسیه با شارژ سپاه و امضای پشت قرآن، ماکت رضاخان مانندی را به جامعه ایران هدیه می کند!

     
    • سلام بر ناظران گرامی
      دوست گرامی من.جنگ نعمت است واقعا ترفند خوبی بود که آقای خمینی در بحبوحه جنگ به کار برد.شما فرض کنید در آن ایام مردم می خواستند بفهمند چه بر سرشان آمد و چگونه بیت المال آنان حیف و میل قدرت طلبی دو نفر شده است(رهبر ایران و عراق)مسلما ادامه جنگ و فرستادن فرزندان مردم به جبهه میسر نبود.ایشان که در آنزمان مقبولیتی در عموم مردم داشتند (و شوربختانه این نگارنده هم از همان قشر بود)این گفته را باور می کردند و راهی جبهه ها می شدند یا کشته می شدند و شهید ملقب می شدند یا خانواده ای درگیر جنگ بودند و به این فکر نمی کردند که آقای خمینی قرار بود آب و برق مجانی و درکل رفاه بیاورد به جای آن قتال آورد.به یاد می آورم برادر بزرگ تر من داوطلبانه به جبهه رفت و پس از مدتی مجروح و به قول آقایان جانباز بازگشت.خانواده ما درتمام مدت درگیر اینگونه نابخردیها بود و عملا فرصتی برای تفکر نمی یافت.آری جنگ نعمت است البته برای جنگ طلبان.
      پاینده و پیروز باشید

       

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

86 queries in 1520 seconds.