سر تیتر خبرها
فیلم کوتاهی از نمایشگاه نقاشی های نوری زاد (رونمایی)

فیلم کوتاهی از نمایشگاه نقاشی های نوری زاد (رونمایی)

روز پایانیِ نمایشگاه، روزِ رونمایی از عاشقانه ترین نقاشیِ من نیز بود. عزیزان بسیاری خود را به نمایشگاه رسانده بودند تا هم به من هم به خودشان هم به دیگران بگویند: چرا باید برای عاشق شدن از کسی اجازه گرفت؟ این فیلم کوتاه را ببینید و در مراسم رونمایی از عاشقانه ترین نقاشیِ من شرکت کنید. پوزش اگر تصاویر عمودی اند.

telegram.me/MohammadNoorizad
https://www.facebook.com/m.nourizad
سایت: www.nurizad.info اینستاگرام: Mohammad Nourizad

محمد نوری زاد
هفتم دیماه نود و چهار – تهران

Share This Post

درباره محمد نوری زاد

25 نظر

  1. با سلام .جناب نوریزاد من توانستم فایل تصویری شما را بصورت درست و راست مشاهده کنم.شما باید از نرم افزارمدیا پلیرکلاسیک استفاده کنید .از لینکهای زیر برای دانلود این نرم افزار سود بجویید.البته فکر کنم نسخه بیسیک این کار را انجام نمی دهد.امتحان کنید.

    http://www.downloadha.com/1393/03/برترین-مجموعه-کدک-های-پخش-مالتی-مدیا-k-lite-codec/
    http://www.codecguide.com/download_kl.htm

    فایل تصویری را باز کنید تا ویدئو پخش شود.سپس با فشردن کلیدهای ALT+3 تصویر را بچرخانید.البته با فشردن کلید3 سمت راست کیبورد نه کلیدهای بالای حروف پارسی به همین راحتی.ALT+3
    برای دفعه های بعد هم از همین ترفند می توانید استفاده کنید.

     
  2. سلام جناب نوري زاد وديگرعشاق

    جناب براي عاشق شدن هيچوقت نيازبه اجازه هيچكس نيست.
    مگراين همه عاشقان به خداكه معشوق كامل وزيبائي مطلق است ازكسي اجازه گرفته اند؟
    مگراين عاشقان به زخارف دنيا ازكسي اجازه گرفته اند؟
    مگراين عاشقان به زن وفرزند وزندگي باكرامت انساني ازكسي اجازه گرفته اند؟
    مگراين عاشقان خدمت به انسانيت ازكسي اجازه گرفته اند؟

    مگراين نوري زاددربوسيدن پاي بچه بهائي كه عشق به انسانيت مظلوم گشته است ازكسي اجازه گرفت؟
    پس درعشق ورزيدن هركس بخالق خويش ويامخلوق اوهرگزمنوط ومشروط به اجازه كسي نيست.بقول سعدي:

    بجهان خرم ازآنم كه جهان خرم ازاوست /// عاشقم برهم عالم كه همه عالم ازاوست.
    امادرراه عشق موانعي هست كه بايدباانديشه عقل وكوشش وايثارخويش وباجهاد نفس ازآن موانع عبوركرد تاباسلامت نفس وبدون گمراهي وبدون اسيرشدن به دست رهزنان به معشوق دلخواه مي توان رسيد.

    وبهترين عشق ورزي ،عشق به كمالات وزيبائي هاي عشق آفرين است كه عشق به ذات وكمالات خويش موجب آفرينش جهان هستي گشته است.

    لسان الغيب چه نيكوسروده است:
    فاش مي گويم وازگفته خوددلشادم /// بنده عشقم وازهردوجهان آزادم.

    برخي هابندگي عشق را ذلت براي انسان مي انگارند،اينان چقدرازمعرفت وعشق وعاشقي بدورندكه بندگي خداراكه آفريدگاراوست نپذيرفته انداما بنده ذليل هواي نفس خويشند كه هرلاطائلات را بصحنه مشق مي آورندوذات خويش راازنسل ميمون بي عقل وشعوروتفكر مي انگارند؛مگرازذات حيوان وحشي بي عقل وشعور ،موجودذي عقل وباشعورزايد؟

    وباادبيات پرطمطراق خود برانكارخالق خويش چه ترانه هاي مستهجني مي سرايند وصغرا وكبرا ازطامات مي بافند وازعقل مي لافند.
    بايدبيايندكين داوري هارا به پيش داوراندازيم.وبيش ازاين ازعقل وانديشه وتفكروآزاد انديشي دم نزنيم زيرا كه زاده ميمون راعقل وتفكروانديشه وآزادگي انساني نشايد. زاده ميمون همان ميمون وحشي است باانواع خويش.

    مثال وتمثيل هاي عقلاي پيشين همگي محصولي ازروي تعقل وتجربه است كه گفته اند:گندم ازگندم برويدجوزجو؛ويا،ازكوزه همان تراودكه دراوست؛ گرگ زاده گرگ شودگرچه باآدمي بزرگ شود. والي ماشاءالله ازاين تمثيل ها.
    بداهت اين برهان براهل بينش مبرهن است. كه ميمون وحشي بي عقل وبي شعور ،بشروياانسان متعقل نزايد.

    پس سزاوارآنست كه حال خودرا اهل تفكروتعقل وانديشه مي انگاريم ازاين سخن ناصواب وانديشه اشتباه برگرديم وخودرا ازبني آدم بدانيم كه بوديم وهستيم.

    اما من باهمه اختلاف افكاروانديشه هاي انسانها برهمه آفريده ها عشق مي ورزم چون به آفريدگارهستي عشق مي ورزم. چه كنم حرف دگريادنداداستادم.والسلام
    مصلح

     
  3. بسم الله

    خجسته ميلادپيامبرخاتم، نبي اكرم ،صاحب خلق عظيم ،رسول رحمت وكرامت-ص-
    وشب روزسالگردولادت وصي ششمين اويعني صادق آل محمد-ص-وستاره درخشان آسمان ولايت محمدي را -ص-به همه مسلمانان وشيعيان جهان اسلام صميمانه تبريك وتهنيت عرض مي كنم.

    اميدوارم كه از معارف زلال معرفت انساني والهي حقيقت محمديه -ص- انسان هاي تشنه زلال حقيقت معارف الهي وانساني سيراب گشته ؛ودرنشرمعارف الهي وانساني،عالم انسانيت را به سرمنزل مقصود رهنمون شوند ودراين دنياي پرهياهو باكرامت انساني ونيكي به همنوع خويش وباانديشه صلح جويانه وكريمانه وبشر دوستانه اين زندگي زودگذررا باتعاون وكمك به يكديگردرحال صلح وصفا وبدور از خشونت وفحاشي وتهمت زني وافترابه يكديگر به سربريم.

    ودرتغييرسرنوشت جامعه انساني خويش ساعي وكوشا وپرتلاش باشيم تابه كرامت زندگي انساني خويش نزديك شويم وهمه گان درنهايت احترام به حقوق يكديگر،حقوق همه راپاس بداريم انشاءالله الرحمان.
    ارادتمندهمه نيكان
    مصلح

     
    • مازیار وطن‌پرست

      جناب مصلح پاسخ صفحهٔ پیش شما به آقای مهدوی‌فر را بسیار پسندیدم. دوستانی داریم که آوردن یک پسوند “زنده‌یاد” برای اسامی مبارزین مسلح با رژیم سابق را برنمی‌تابند اما ناخواسته همان روال ایشان را درپیش می‌گیرند. من اغلب رویه‌های مبارزان با رژیم سابق (بخصوص رویه‌های مسلحانه) را تایید نمی‌کنم و ناشی از نا آگاهی جوانانی کم طاقت می‌دانم که بدون شناخت عینیات جامعهٔ ایران -اگرچه با صدق و صفای کامل و ایثار جان و جوانی خویش- تنها به مُد روز جهان (انقلاب‌های مسلحانه کوبا و جنگ ویتنام) دست به عمل می‌زدند. اما برای خلوص نیت و شخصیت‌های استوارشان احترام قائلم. بویژه که دستشان از دنیا کوتاه است. اما منتقدین ایشان که امروزه هرنوع مشارکت حداقلی در سرنوشت سیاسی کشور را محکوم می‌کنند، و خود نیز قادر به تاثیرگذاری حداکثری نیستند، به نوعی ادامه دهندهٔ راه همان جوانانند. سیاست صحنهٔ عاشورایی و نبرد حق علیه باطل نیست. کار سیاسی از نظر من استفاده از مقدورات و حصول ممکنات است. حتی اگر تنها محدودهٔ عمل به جای دو قدم به عقب، یک قدم به عقب باشد، باید از این تنها امکان استفاده کرد.

       
  4. “توضیحی مختصر در رابطه با لینکِ غیر فعال ”

    پستی در رابطه با هنر بوسیله ماسه، “sand art” را، بدلیل عشق و علاقه نوری زاد گرامی‌

    به هنر، صرفاً برای ایشان به آدرس ایمیل شخصی‌‌شان ارسال داشتم .

    نوری زاد عزیز نیز با محبت و صلاح دید خود، آنرا برای بازدید عموم، در سایت خود به اشتراک گذاردند.

    متأسفانه لینک مورد نظر پس از انعکاس در این سایت، غیر فعال گشته، قابل رویت نبوده است.

    از آنجائیکه این اثرِ هنری بسیار زیبا و دیدنی‌ است، و حیف است عزیزانی که آنرا ندیده اند، از دیدن آن

    محروم گردند، دگر بار به ارسال آن اقدام کرده، به امید آنکه اینبار برای همه کاربران عزیز قابل رویت باشد.

    با سپاس از همه شما

    https://youtu.be/HOMgDbcA84A

     
  5. مازیار وطن‌پرست

    از خاطرات پرویز ثابتی معاون امنیت داخلی ساواک:
    «پرویز ثابتی، مدیر امنیت داخلی “ساواک” (سازمان اطلاعات و امنیت کشور در رژیم پهلوی) در کتاب خاطراتش با عنوان “دامگه حادثه” گفته که این سازمان برای کنترل آخوندهای مخالف، مدارکی از “فساد اخلاقی” آن‌ها در قالب گرفتن عکس و ضبط صدا و فیلم تهیه و از این مدارک برای ترساندن و یا جلب همکاری آن‌ها استفاده می‌کرده است.

    او به طور مشخص به یکی از عملیات “ساواک” در سال‌های ۱۳۴۶-۴۷ اشاره کرده که در آن ۵ نفر از واعظان معروف تهران به نام‌های محمدتقی فلسفی، عبدالرضا حجازی، محمود قمی، جعفر شجونی، و محمدصادق لواسانی طعمه‌‌ی ساواک شدند.

    ثابتی این ۵ نفر را از جمله آخوندهایی معرفی می‌کند که «در بالای منبر از پاکی و طهارت و صداقت و اسلام و ایمان صحبت می‌کردند» و در عین حال «خود آلوده به فساد بودند».

    او در شرح ماجرا می‌گوید: «ماموریت اجرای عملیات در سازمان اطلاعات و امنیت تهران به کارمندی به نام عباس تهامی که تشنه این‌گونه کارها بود و استعداد خوبی نیز در این زمینه داشت، محول شد. او منزل آبرومندی را اجاره کرد و سپس مامورین فنی در بعضی از اتاق‌های آن دوربین‌های متعدد تلویزیونی و عکس‌برداری و میکروفون‌های ضبط صوت تعبیه کردند. او دخترانی را استخدام کرده بود که عاشق کارهای پلیسی و ماجراجویانه بودند. با آن‌ها موضوع را مطرح و منظور از تهیه عکس و فیلم را توضیح داده بود. یکی از این دخترها از خود استعداد بیشتر نشان داده و در عملیات بیشتر مورد استفاده قرار گرفته بود. روش کار هم این بود که این دختر به نحوی خود را به افراد مورد نظر نزدیک، و به عنوان این‌‌که مساله شرعی دارد با آن‌ها ملاقات می‌کرد. او در ملاقات می‌گفت که همسر دارد اما همسرش از نظر جنسی او را ارضا نمی‌کند و سه ماه سه ماه در سفر است. او وانمود می‌کرد که زنی آتشی مزاج است و می‌پرسید که از نظر شرعی تکلیفش چیست. باید از شوهرش طلاق بگیرد یا بسوزد و بسازد؟ دخترک چون از زیبایی نیز بهره‌مند بود و گاهی از لای چادر، عشوه‌ای نیز ابراز می‌کرد، امکان نداشت که تیرش به هدف نخورد و همه‌ی سوژه‌هایی که روی آن‌ها کار می‌کرد، به دام افتادند.»

    ثابتی ادامه می‌دهد: «دخترک پس از یک یا دو جلسه ملاقات موفق می‌شد آن‌ها را به طرف خود جلب کند و چون عنوان می‌کرد از لحاظ مالی وضع مرفهی دارد و شوهرش نیز غالبا در سفرهای طولانی‌ خارج و داخل کشور است، آن‌ها تشویق می‌شدند به خانه‌اش بروند. همه ۵ نفر که اسم‌شان را اشاره کردم، به منزل دختر رفتند و از همه‌شان فیلم و عکس و نوار تهیه شد.»

    وی محتوای فیلم‌ها را نیز این‌گونه توصیف می‌کند: «دختر طبق دستوری که داشت سعی می‌کرد در اتاق‌خواب حرکاتی بکند که سوژه هم متقابلا حرکات سبک و زننده‌ای انجام دهد. مثلا در فیلم مربوط به فلسفی، دختر عمامه‌ی فلسفی را برداشت و ابتدا به سر خود گذاشت. بعد لخت شد و عمامه را دور کمر خود پیچید و محل مخصوص خود را با آن پاک کرد. یا عمامه را به گردن‌شان پیچیده و آن‌ها را به این طرف و آن طرف کشانده بود. و یا از عمامه به عنوان توپ فوتبال و از عبا به عنوان چادر استفاده کرده بود و حرف‌های رکیکی که هتک حیثیت آخوندها را می‌کرد، بین آن‌ها رد و بدل شده بود. آخوندها هم انصافا از زبان در نمانده بودند و علیه هم‌لباس‌ها خود شوخی و خوش‌مزگی کرده بودند. دخترک بعضی از آن‌ها را به رقص و مشروب‌خواری نیز واداشته بود.» کتاب دامگه حادثه صفحهٔ 174 به بعد

    در این ویدئو، روایت جعفر شجونی ۸۳ ساله را از ماجرای احضارش به ساواک و نشان دادن فیلم‌ها و عکس‌هایش به او می‌بینید. این ویدئو، بخشی از مصاحبه‌ی شجونی با برنامه‌ی اینترنتی “دید در شب” با اجرای رضا رشیدپور است.»

    شجونی در پاسخ می‌گوید: انشاء الله مونتاژ بوده است:
    https://www.youtube.com/watch?v=kXzJMitQT5s (لینک خلاصه -آنونس- برنامه)
    https://www.youtube.com/watch?v=iX3x0MHqjQM (لینک کامل)

     
    • جناب مازيار
      //////////////
      پرويزثابتي هم يكي ازدروغ پردازان وافتراگوياني از همانندجنس شما مي باشدآنهانيز همانندشما دشمن سرسخت و///////// همانندشما يان بودندكه با آخوندها دشمني سرسختي داشتند وحال شما جانشين آن هرزه ها شده ايدوهرافترائي راازهرجا درست مي كنيدومي سازيد وخجالت هم نمي كشيد
      ونوري زادابله واحمق هم خجالت نمي كشد واين خزعبلات را منتشرمي كند وبااين وضع دم ازعشق سرنگون شده اش هم مي زند.

       
      • جناب ارسط در مورد گفتارپرویزثابتی مدرک زیادی موجود نیست ! ولی از شما سوال میکنم که در مورد امام جمعه اسبق تویسرکان یعنی حجت الاسلام گلستانی و فیلم کاملا پورنو ایشان با همسر کارمندشان که در اینترنت موجود است نظری ندارید و این مورد را هم تکذیب میفرمایید؟ وباز هم جناب نوریزاد را مورد غضب قرار میدهید که چرا حقایق را انتشار میدهند؟

         
        • جناب مهرداد

          همانطوركه خودتان انصاف داده ايدبه بدون مدرك بودنحرف هاي پرويزثابتي صحه گذاشته ايدجاي تقديراست واماگلستاني امام جمعه تويسركان نبود وحجت الاسلام هم نبود بلكه ننگ اسلام دراين لباس بودوبلكه به دفترآنجارفت وآمدداشت همين؛و وبه تله اون دخترافتاده بودوخودش مفتضح گشت وساقط شد.
          وازاين نمونه ها درتاريخ زيادداريم ازجمله آنها بسياري ازكشيش هاوكاردينالهاي مسيحي است كه بسياري ازراهبه هارابارداركردند.

          ودرميان علما ي يهودهم ازاين جانورهابسيار درتاريخ ديده شدهومفتضح گشته اند وازجمله شاخص آنها عالم مستجاب الدعوه بنام بلعم باعورا است كه خداوندازاوبكنايه نام مي برد وبعدازافتضاحش وگول خوردن ازشيطان وهواي نفس ديگرآن مقام علم واستجابت دعا ازاوگرفته شد وبدون ايمان بخداساقط گشت.

          البته علماهم انسانند وممكن است بلغزندوبيفتند اما واعظ شهيري كه شهرت جهاني داردمثل مرحوم فلسفي ازكياست وديانت اوخيلي بعيداست كه به اينگونه تله ها بيفتند .

          آقاي مازيار شدت عداوتش باآخوندواسلام را بمنصه ظهورگذاشته اندوگرنه هرافترائي به هركسي چون مرحوم فلفسي به اين سادگي ها نمي چسبدوهيچ عاقلي هم كه اورا مي شناخته اند باورنمي كنند.
          نوري زادخيلي كارزشتي را باانتشار اين كامنت مازيار بي وطن انجام داده است وشدت بلاهت وسفاحت خويش رابنمايش گذاشته است اگربنابرآزادي انتشارهرنوشته ايست چرا كامنت ميرزا حسن را كه درجواب مازيارهرزه گوهست منتشرنكرده است كه ازفاميل هاي مازيار به سراغ اوهم رفته بودند.
          پس معلوم است كه غرض ومرض نوري زاد بيشترازمازيارهرزه گوي ابله وسفيح هست.

          ——————-

          توهین ممنوع جناب ارسطو. شما لذت می برید از بکار بردنِ این الفاظ؟
          من شخصا فیلم مصاحبه با شجونی را دیدم. مجری در باره ی کتاب خاطرات ثابتی – ساواکی – می پرسد و شجونی تلویحا همه را تأیید می کند. مجری می پرسد این که آقای فلسفی و شما و دیگرانی چون شما طبق نوشته های این کتاب با فلان زن بوده اید درست است یا مونتاژ است؟ که شجونی با وقاهت به دامان تقیه فرو می شود و می گوید: ان شاءالله مونتاژ بوده.

           
          • جناب نوري زاد دشمن آخوندها

            فحاش درجه يك آخوندها ودين اسلام
            توبقول خودت كه گوش كرده ايد،ايشان كه مي گويد انشاءالله منتاژ بوده است.
            پس تومفتري باچه وقاحت وشرمي مي گوئي:”که شجونی با وقاهت به دامان تقیه فرو می شود و می گوید: ان شاءالله مونتاژ بوده.”؟
            توازكجا فهميدي اوبه دامان تقيه فرورفته است؟

            آياهمه فهم واستنتاج هاي مسائل سياسي واجتماعي ات همينگونه تخميني وحدسي وتوهمي نيست؟

            البته كه توهمي هست؛ وازاين رو حرف هايت درنزدكمتيرن عاقلي هيچ اعتباري نداردتوهمان فحاشي هستي كه قبل از88 هم فحاش بوده اي .
            ذات وخميرمايه تو وگوهرتو همان فحاش بودن تواست گاهي به اين طرف وگاهي به طرف مقابل ؛قبلا فحاشي ات به آيةالله منتظري مرحوم وياران اوبودوحال به آقاي خامنه اي ودارودسته اش؛ذات تو درفحاش بودنت هيچ فرقي نكرده است.
            اميداست كه رفتاروگفتارت اصلاح شود.
            هرچندمن اين دعارا كردم وليكن اصلاح درذات تورا بعيدمي دانم.

             
      • ارسطو، از کجا معلوم که حرف حسابی‌ نداری؟ اما وقتی‌ راه فحاشی و هتاکی و تهمت به دیگران را برای خود هموار می‌‌بینی‌، راه کمترین توجه درخور و معقول را به آنچه می‌‌گویی می‌‌بندی. چرا برد فحاشی‌ها و هتاکی‌هایی‌ بسیاری از سر کرده‌های نظام به سختی حتی در حلقه مریدان زبان بسته هم، آن اثر و نفوذی ، آنطور که انتظار داشته و دارند، را ندارد؟ وقتی‌ کسی‌ از خیلی‌ شایستگی‌ها و رواداری‌ها بی‌ بهره بود و در موضع ابراز وجود بی‌ خبر از تهی دست خویش هست، چنانچه از حداقل تربیت و ادب و منش هم برخوردار نباشد، ناگزیر به فحاشی و هتاکی و تهمت روی می‌‌آورد. چیزی که ۳۷ سال شاهد آنیم و هر کس جز این رویه داشته نیز از آوار شدن عمود خیمه کینه توز بر سر وی گزیر و گریزی نبوده است و نمونه‌ها بسیار که چگونه زنجیری‌های درنده خوی بسته شده به ستون چادر متوهم قدرت پرست به هر سویی برای درندگی حمله ور می‌‌شوند تا آن مفلوک به ننگ حیات خویش ادامه بدهد ولو که بی‌ چون و چرا مطیع اوامر پوتین دیکتاتور باشد.

         
    • جناب مازيار ///////////

       
  6. سلام جناب مهدوي فر
    يك جواب درپست قبلي به همين گفتارت گذاشته ام. سرافرازباشيدوشادكام

     
  7. حضرت آیت الله العظمی نوری زاد دامت برکاة و دامت افاضاة، سلام علیکم ، ضمن آرزوی سلامتی بر شما انسانِ بصیر ، آزاده ، حکیم ، فرزانه ، بشیر و نذیر . اخیرا” در گورستان بهشت زهرای تهران و در بغل مکان دفنِ ” شهید صیاد شیرازی” ، سنگ قبری و مقبره ای به نام سردار حسین همدانی ساخته اند ( جنازه حسین همدانی را که در سوریه تصادف کرده و کشته شده بود را در شهر همدان دفن کرده اند ) که بنظر می رسد سیاست بازانی میخواهند مردم را به اشتباه انداخته و مردمی که بر مزار شهید صیاد شیرازی فاتحه ای میخوانند ، بر قبر ( تو خالی ) حسین همدانی هم فاتحه ای بخوانند . با توجه به این نوع بِدعَتِ ” مزار سازی ” اخیر در بهشت زهرای تهران ، آیا حضرتعالی ” فتوا ” می دهید که از این پس ، از این نوع ” مزار سازی ها ” ، آرامگاه و مقبره های مشابه ، برای امام خمینی ، آیت الله منتظری ، آیت الله مطهری ، آیت الله طالقانی ، آیت الله بهجت ، شهید رجایی ، شهید بهشتی ، شهید باهنر، شهید چمران ، شهید آوینی ، شهید همت ، شهیدان باکری ، شهیدان زین الدین ، شهیدان میر مُحکم ، شهیدان شیردَم ، شهیدان جلائی پور ، شهیدان واضحی فرد ، شهید حاج داوود کریمی ، شهید عباس کریمی ، شهیدان جهان آرا و … در قبرستان های سایر شهرهای کشور ساخته شود تا مردم پُر شور تر از همیشه بر مزار این افراد فاتحه ای در شهر خودشان بخوانند ؟ الحقر _____ مبشّر

    ———————
    سلام مبشر گرامی
    مزار های اینجوری درست در نقطه ی مقابل مدرسه و دانشگاه عمل می کنند. یعنی کارشان گسترش جهالت و چفت بندی دم و دستگاه عمله های این نظام به جهالت مردم است. شاید بهمین دلیل است که مزار های اینجوری را حتی در دانشگاهها احداث می کنند که کارکردش فراموش نشود. باور کنید ایده آل برای حاکمیت این است که هر ایرانی یک مزار در خانه داشته باشد برای گریستن و خزعبلاتی چون : دل نبستن به دنیا و…
    با احترام

    .

     
  8. آقای نوری زاد از شما بعید است که فیلم را سرو ته در ویدئو کلیپ بگذارید. شما در این زمینه حرفه ای هستید.

    —————

    باور می کنید نصف روز تلاش کردم درستش کنم نشد که نشد. من بلحاظ فنی گاه در حد صفرم.
    با پوزش

    .

     
  9. دوستان در مصاحبه اقای باقی با روزنامه شرق مطلب زیر را دیدم که جالب است
    ما در اصول کافی روایتی از امام صادق(ع) داریم که بنی‌امیه را توصیف می‌کند و می‌گوید یکی از خصوصیات بنی‌امیه این بود که تعلیم ایمان را آزاد گذاشتند و تعلیم شرک را ممنوع کردند امام صادق(ع) می‌گوید این کار را کردند برای اینکه اگر فردا جامعه به شرک آلوده شد مردم شرک را نشناسند و به آن آلوده شوند. امام صادق(ع) می‌گوید آزادی یعنی آزادی ایمان و شرک توأمان.
    مطالعه ان در لینک زیر
    http://kaleme.com/1394/09/29/klm-232736/

     
  10. پیام چارلی چاپلین به بشریت:
    در چنين روزى چارلى چاپلين اسطوره كمدى در گذشت اما حرفهايش قابل تامل است..

    http://iranian.com/posts/a-message-for-all-humanity-62208

     
  11. من می گویم سوای همۀ خسارت ها و آسیب های مادی و غیرمادی که در این 37 سال بر ما و سرزمین مان رفته، یک بلا، اعظم آفات بوده و جبران ناپذیرتر. چیست این بلای عظما؟

    این بلای عظما، غارت ثروت نفت نیست، هر چند که خودِ این حراج منابع زیرزمینی مصیبتی بزرگ است.
    این بلای عظما، دشمن تراشی های بی دلیل و غیرعقلانی منطقه ای و بین المللی هم نیست، هر چند برای این انزوای بین المللی و آسیب های جانبی آن هم باید در جای خود گریست.

    این بلای عظما، جنگ قابل پیشگیری هشت ساله (عطف به خاطره ای از سفیر وقت ایران در عراق که کمی بعد تکذیب شد) و بی تدبیری های مدیریت آن، و روی مین فرستادن جوانان نازنین برای پاکسازی یک میدان مین (عطف به لینک صوتی صدای شهید «حسن باقری») ، و خرابی های هنوز-ویران هم نیست. هر چند دیدن اینکه خرمشهر، هنوز پس از 25 سال از پایان جنگ، ویران است خاطر هر وطن دوستی را مکدر می کند.

    این بلای عظما، افت سطح علمی دانشگاه های کشور، و تربیت دانشجویان کم سواد و استخدام استادان سفارشی در آیندۀ نزدیک از جماعت بورسیه های غیرقانونی هم نیست، هر چند تماشای دانشجویان سطحی و استادان کم سواد اما «خودی»، زنگ خطری برای آینده ای است که چشم به دانشگاهیان دوخته. این بلای عظیم که از آن خواهم نوشت، خروج سالانه 150 هزار فارغ التحصیل دانشگاه ها، و تبدیل شدن تأسّف بار دانشگاه های شریف و تهران به محلی برای تربیت نخبه های آماده برای مهاجرت به غرب هم نیست.

    بلایی که از آن خواهم گفت، تبدیل شدن شهرهای بزرگ به دوزخی از دود و ترافیک و سر و صدا و هرج و مرج و پارازیت و نزاع های هر روزۀ آدمها هم نیست. چشاندن طعم وسوسه انگیز قدرت به بخشی از قشر روحانیت –که بنا به وجه تسمیۀ نامشان باید از لذائذ دنیوی چشم پوشی کنند— و آلوده کردن آنان به گناه دروغ، صدور فتوای قتل، مشارکت یا سکوت در برابر دزدی های بیت المال، و در یک کلام، زیر سؤال برده شدن نقش آموزه های دینی در تضمین سلامت اخلاقی انسان ها هم نیست. آن بلای عظیم که از آن خواهم گفت، هدر دادن هزاران بیلیون دلار ثروت نفت برای برنامۀ بیهودۀ اتمی هم نیست هر چند گاهی فکر می کنم کاش می شد شبیه سازی کرد که اگر دلار به دلار این ثروت های دود شده، در یک نظام مبتنی بر خرد و در جای درستش و توسط آدم های بجا و کاربلد هزینه شده بود، ایران امروز به لحاظ قدرت اقتصادی و سیاسی و حتی معیارهای زیست محیطی و انسانی کجا ایستاده بود. آن بلای عظما، فاجعۀ کشتارهای دهۀ شصت، سلاخی کردن دگر اندایشان با فتوای علمای دینی، و رسوایی ربایش شش هفت جوان دانشجو از جمله سعید زینالی در فاجعۀ کوی دانشگاه در دهۀ هفتاد، و بهای گزاف صدها کشته و مجروح و اسیر در سال 88 برای مرد کم بها و سبکی چون محمود احمدی نژاد هم نیست. زحمت قضاوت دربارۀ عمق چنین فجایعی بیفتد گردن تاریخ.

    بزرگ ترین خسران سی و هفت سال حاکمیت جمهوری اسلامی، تهی کردن بازگشت ناپذیر جامعه از اخلاق است. اگر فرصتی دست دهد که نخبگان بازگردند و ادارۀ امور را بدست بگیرند، هم خشکسالی درمان دارد، هم احیای کشاورزی و صنعت، هم رفع بیکاری و فقر، هم کاهش قیمت نفت، و هم ترمیم روابط درست با جامعۀ بین الملل بر مبنای منافع ملی. ولی سجایای اخلاقی به آن سرعتی که در تنگناهای اقتصادی با رذائل اخلاقی جایگزین شدند باز نخواهند گشت، و گناه گرفتاری در یک باتلاق اخلاقی بر گردن آن گروهی از قشر روحانیت است که برق حکمرانی بر یک سرزمین غنی چشمشان را گرفت، بی آنکه دانش و تجربه ای از چند و چون و فنون و تکنیک های پیچیدۀ دیپلماسی و مذاکرۀ بین الملل داشته باشند، و این کم گناهی نیست.

    از جامعه ای که مردمش بخاطر سوء مدیریت اقتصادیِ آدم های نابجا و بی ریشه، به ورطۀ فقر اقتصادی در بیفتند، اخلاق رخت بر می بندد. آدم های این جامعه دروغ می گویند و دروغ می گویند و باز هم دروغ می گویند و چاپلوسی می کنند، در خوشبینانه ترین حالت شاید برای اینکه قادر باشند مخارج دانشگاه آزاد فرزندشان را تأمین کنند یا خدمت سربازی اش را بخرند. سیاسیون اصلاحات جوی این جامعه، برای اینکه به اصطلاح عامیانه اش، دَمِ شورای نگهبان را برای عدم قلع و قمعشان در انتخابات پیش رو ببینند، در مجلس ترحیم فرزند علی فلاحیانِ آمرِ قتل های دهۀ 70 حاضر شده و بر شانۀ او دست تسلّی می گذارند. کارگران تولیدی ها، کار بی کیفیت و سرهم بندی شده ارائه می دهند تا اگر نه برای انتقام از کارفرما بخاطر ماه ها حقوق معوق، که زودتر بتوانند از کار بیرون بزنند تا با اتومبیل فرسوده و دودزایشان مسافرکشی کنند. آدم های این جامعه خیانت در امانت می کنند و رشوه می دهند و می گیرند چون به عایدی مادی و راه میانبرش نیازمندند. ضابط قضائی این جامعه، برای ترفیع یا برای تداوم حقوق ماهیانه، از جاری کردن رکیک ترین الفاظ به یک بانو، یا زخمی و زندانی کردن پدری پُرسان از سرنوشت فرزندی که نظام برده هم شرم نمی کند. در این جامعۀ نامتعادل و سرنگون شده به لحاظ اخلاقی، به برخی تن فروشان و دزدانِ ناگزیر هم باید احترام گذاشت و به احترام یک کودک کار مبتلا به ایدز و یک جوان بیکار معتاد خفته در گوشۀ خیابان در یک صبح برفی زمستان هم باید از جا برخاست، چون همگی قربانی شرایطی اند که هیچ نقشی در پیدایشش نداشته اند. که اگر شرعاً بشود در شرایط اضطرار، گوشتی حرام خورد و عطش تشنگی روزه داری را با جرعه ای آب بقدر ضرورت بر طرف کرد، پس لابد با کمی اغماض باید بشود برای سیر کردن شکم یا تأمین نیازهای اولیۀ فرزندی که «ندارم» نمی شناسد، دست به دزدی زد یا شبی را در بستر بی شرافتی و هرزگی صبح کرد بی استفتاء از علمای دینی که بر این همه جفا این همه سال سکوت کرده اند و برای «خروج» منتظر برهان های قوی تری هستند (اشاره به سخنان آقای وحیدخراسانی که شش سال پیش چیزی بدین مضمون گفته بود که «ولله اگر بر من مسجّل شود که خروجم روزنه ای می گشاید، خروج خواهم کرد.»)

    روحانیت حاکم، که امروز به مدد اسلحه و ماشین سرکوب سپاهیان و تربیت وندال های بسیجی، روئین تن و خلل ناپذیر بنظر می رسد، به من و ما سخت بدهکار است. حساب خون شهیدان جنگ و شهدای 88 به کنار، حساب تن پردرد جانبازان فراموش شده در گوشۀ آسایشگاه ها هم به کنار، حساب هزاران بیلیون دلار ثروتی که با سوء مدیریت دود شد هم به کنار، و حساب هزاران نخبه ای که بناچار رفتند هم به کنار، باز آنها به ما و چند نسل پس از ما اخلاق و شرافت و وجدانی که به جبر روزگار از دست دادیم را بدهکارند. ثروت هایی که شاید بازیابی شان به صدها سال زمان نیاز داشته باشد. حق اینست که روحانیت حاکم بر تمثال فرضی شرافت و اخلاق خاک مال شدۀ سرزمین آبرومند ایران، به رسم ابراز شرم و پوزشخواهی زانو بزند. ما که هیچ، خدای آسمان ها هم هیچ، نسل های غارت شدۀ آتی هم هیچ، بلکه بتواند خود را ببخشد.

    پی نوشت:
    ارائه ادب و احترام به روحانیون درستکار از جمله آنها که به نام می شناسم: احمدرضا احمدپور و حمید معصومی تهرانی، و مرحوم احمد قابل و مرحوم منتظری

     
  12. در جمهوری اسلامی یا باید متدین به ولی آمر باشی و یا مومن به فاحشه! جنگ قدرت هم بین اصلاح طلب و اصول گرا نیست! بلکه بین ولی فقیه و چند فاحشه هست! بهشت وجهنمش هم گردن آقا طهرانی استاد اخلاق! مآ تو جوادیه و شهریار حرف ید نمیزنیم!

    ————–

    سلام دوست گرامی
    شاید پسندیده این باشد که ما “طرف” را با ادبیات خاص خودش تنها بگذاریم. بهتر نیست نازنین؟

    .

     
  13. قرآن ترجمان شهود
    قسمت سیزدهم،

    عرفان و خدا،
    عرفان و شهود ربطی به “خدا” ندارد. “خدا” محصول تفسیر شهود است.
    عارف در سیر خود بدلیل آنکه قضاوت و ذهن را به کناری می نهد به مشاهده دست می یابد. آنچه که عارف در اثر مشاهده می بیند در نهایت یک یگانگی یا Unity است. سیر عارف از “خود” خود شروع می شود و نگاه بی قضاوت عارف موجب می شود که او بتواند از “خود” خود فاصله بگیرد و آنگاه آنرا مشاهده نماید. نگاه یک غیر عارف به “خود” مانند کسی است که صورت خود را به آینه چسبانده و می خواهد خود را تماشا کند. به نظر شما چقدر می تواند موفق باشد؟ چنین کسی چقدر از خود را می تواند ببیند و بشناسد؟ تقریبا هیچ. زمانی که عارف می تواند خود را ببیند در می یابد که او بسان یک معدن است. ولی این معدن با معادنی که ما می شناسیم متفاوت است. از این معدن شما می توانید هر آنچه را که در ذهنتان مجسم می کنید استخراج نمائید. و هر آنچه که اراده نمائید می توانید بدست آورید. کمی که از این “خود” بیشتر فاصله بگیرید خواهید دید که همه “خود” های دیگر هم این چنین هستند. همه “خود” های عالم را در یک برهم کنش حیرت انگیز می بینید. و بعد می بینید که هر جزئی از این عالم یک “خود” دارد. هر آنچه که در این عالم می تواند به تصور آید در ما هست و توان ساختن آن و رسیدن به آن وجود دارد. در یک روایت از یکی از ائمه آمده که تصور می کنی همین جسم کوچکی؟ جهانی در تو نهفته است.
    شگفت انگیز است که بشر آنچه را که بر آن نام خدا گذاشته در ابتدا در خود یافته است.
    آیا خدا انسان را بصورت خود آفرید و یا انسان خدا را بصورت خود آفرید؟
    خدا کیست؟
    در قرآن نام الله بر خدا گذاشته شده است. این نام از اله آمده که نام بتان قبل از اسلام بوده است تنها الف لام تعریف گرفته است تا نشان دهنده یگانگی باشد. این الله مرئی ترین وجهی است که پیامبر در قرآن آنرا تعریف کرده است. همه صفاتی که به خدا نسبت داده می شود در حضور انسان و وجود انسان معنا می یابند و اگر انسانی نباشد آن صفات معنائی ندارند. رحمن، رحیم، علیم، کریم، غفار، ستار، رازق، منتقم ، حکیم وووو
    پس انسان با دادن صفاتی به خدا در پی آن بر آمده تا قوانین حاکم بر این عالم را در قالب صفات و ویژگی هائی که می تواند وجود داشته باشد بیان نماید. آیا خدا یا آن کلی که شامل همه “خود” ها می باشد رحمان است؟ رحیم است؟ منتقم است؟ غفار است؟ ستار است؟
    اینها همگی صفاتی است که در درون ما بعنوان همان معدنی که نام بردم می توانند وجود داشته باشند. و اما آن وجهی که از ما پنهان است مربوط به حقیقت “الله” می شود. حقیقت “الله” همان است که در سوره توحید سعی شده شناسانده شود.
    هو الله احد. در اینجا “هو” که ضمیر غایب است به امری پنهان اشاره دارد که به آن دست یافته نشده است ولی ظاهر آن دیده می شود(الله) و آن همه آن صفاتی هستند که بالفعل و بالقوه وجود دارند. یعنی چون می توانیم آنها را به تصور در آوریم پس هستند. و یا امکان بوقوع پیوستن دارند. همه چیز از “هو” به ظهور پیوسته و همه چیز خواص “هو” را دارند. از کجا می دانیم ؟ از آنجا که عارف می بیند که یک حقیقت بیشتر در این عالم نیست. آنچه که به آن وحدت وجود می گویند. یعنی این عالم یک وجود بیشتر نیست. مثالی ناقص که عارفان که برای نشان دادن منظور خود از وحدت وجود استفاده می نمایند مثال دریاست. حقیقت این عالم مانند دریاست و همه موجودات مانند امواج این دریا هستند. اگر مثالی علمی بخواهیم بزنیم میتوانیم بگوئیم که همه این عالم از 104 عنصر شیمیائی تشکیل شده اند که همگی متشکل از الکترون، پروتون و نوترونند. بنابراین یگانگی این عالم حتی باوجود تنوع موجودات تنها بدلیل بنیانی مشترک قابل لمس است.
    مشاهده عرفانی وحدت وجود را بوضوح می توان از آیه زیر دریافت:
    هو الاول و والآخر و والظاهر و والباطن و هو بکل شیء علیم
    این آیه بخوبی نشان از شهود وحدت وجود دارد. هر عارفی در هر زمانی که توانائی تخلیه ذهن داشته است بطور قطع و یقین توانسته است تجربه مشاهده وحدت وجود را داشته باشد.
    آنچه که به خدای زنده نسبت داده می شود همگی آنهائی هستند که می توانند وجود داشته باشند. در حقیقت خدا در خدمت انسان است و حقیقت خدا چیزی جز حقیقت همه انسانها و همه موجودات زنده و غیر زنده دیگر نیست و خود خدا نیز چیزی جز همه انسانها معنا نمی دهد.
    در عالم معنا ، یکی معادل همه و همه معادل یکی هستند. هیچ کسی حق ندارد کسی را به ناحق از این گردونه حذف نماید و ملاک حق بودن رضایت همه است.
    اما در این تعریف از خدا همه صفات گنجانده شده است حتی خشم و انتقام در حالیکه در صفاتی که عیسی بر میشمرد خبری از انتقام و خشم نبود و قرار بود اگر یک سیلی به گوش چپت زدند ، گوش راست را جلو بیاوری برای سیلی دوم. در حالیکه تعریف جدید از خدا این چنین نیست. وکسی حق ندارد سیلی ناحق به کسی بزند. در تعریف جدید کشتن یکی به ناحق مساوی کشتن همه بشر است. این یعنی همه بشر مسئول کشته شدن به ناحق آن یک نفر هستند. این یعنی یکپارچگی که در این عالم هست و هیچ تفاوتی بین هیچ دو انسانی نیست.
    بنابراین خدا محصول یک تفسیر از شهود حقیقتی است غایب که جز او چیزی در این عالم نیست و این انفکاک تنها بدلیل ذهن ماست و در نبود ذهن انفکاکی وجود ندارد و همه یکی بیش نیست.
    ادامه دارد
    موفق باشید

     
  14. نوري زاد گرامي

    ازعشق وعلاقه فراوان تان به هنر واقفم . اينكه عليرغم فعاليتها، درگيريهاي روزمره و شرايط

    نامناسب جسمانيتان، وقت و زمان براي كشيدن نقاشي ميابيد و با وجود محدوديتهاي فراوان به

    برگذاري نمايشگاه اقدام ميكنيد، تا دوستدارانِ هنر را، گرد هم آرید خود شاهد اين مدعاست.

    حيفم امد كليپ ضميمه شده را برايتان ارسال نکنم، اگرچه اين احتمال وجود دارد كه انرا از پيش ديده باشيد.

    سبكي از هنر، با بكاري گيري شن و ماسه بر روي شيشه، كه هنرمند با سر انگشتان دست، با خلق تصاويري،

    پيام و يا داستاني را به بيننده و مخاطب خود انتقال ميدهد.

    در كليپ ضميمه شده، هنرمند جوان اوكرايني با زيباي و مهارتي بي نظير، وقوع جنگ وپیامد های ناشئ از انرا بتصوير ميكشد.

    با ديدن اين هنرنمايي تحسين برانگيز،آتنا فرقداني، هموطن در بندمان را بخاطر اوردم كه بجرم هنرش،

    زنداني جهالت و بي هنري حاكمان إسلاميمان است. و چه فراوانند از اينگونه استعدادها كه در اين سالهاي

    درازِ بيخردي و كم توجهي به هنر، بهرز رفتند و نشكفته پژمردند!

    امیدوارم مورد پسند واقع گردد.

    با آرزوی سلامتی‌ و پایداری برای شما
    و به امید فردایی روشن برای سرزمینمان

    با ارادت فراوان
    ملیجک

    Amazing Sand Art on Ukraine’s Got talent – Kseniya Simonova

     
  15. فدایت شوم

    خاطر مبارک مکدرشده بود که راپورت‌ها کم شده است مگر ممالک محروسه بی‌ سرو صاحب است که چیزی از گل و بلبل راپورت نمی‌کنید؟

    عجالتا معروض میدارم تلقرافچی یک نفر بیشتر نیست اما آنقدر در این مملکت زیر سایه همایونی شهکار زیاد است که نمیدانیم کدامشان را راپورت کنیم تا بیات نشده،

    معذلک عرض میشود حاجی آقا احمد جنتی نمیر سلطنه، جنت مکان، دربان بهشت مجلس شورا ناا خرسند از نام نویسی کرور کرور رعیت جهت ورود به بهشت مجلس ایشان را به زحمت انداخته اند.قربان این همه مظلومیت بشوم که رعیت با این نام نویسی زحمت ایشان را زیاد کرده اند چقدر ایشان زحمت کشند؟ آخر زحمت هم حدی دارد!

    اینجا رئیس الوزرا که خود تدارکچی درب خانه است باید اندرزشان بدهند که مکدر نباشند،رعیت رای‌شان به صندوق‌های (انتخاباد!!) همایونی افاقه نمیکند و نظرشان هم پشیزی نمی‌ارزد، دوسیه همه‌شان هم که دست حاجی جنتی هست که جز جان نثاران بقیه گماشته و نفوذی اجنبی هستند. رعیت که رایش از حالا خاک مال است بگذارید عجالتا دلش به نام نویسی خوش باشد پس مپکدر نباشند.

    از این طرف راپورت آماده است که حاجی آقا علی‌ سعیدی دست نشانده قبله عالم در قشون تاجران چکمه پوش پاسدار همایونی افاضه نموده اند که (در انتخابات نقل و نبات پخش نمیکنند) از درشکه چی‌‌های سنگلج کنایه زد که ایشان که پنداشتی سالهاست دهانشان به همین نقل و نبات شیرین مانده نمی‌دانند که اگر نقل نباتی در کار نیست چرا وکیل دوله‌های مجلس همایونی سالهاست که به همین صندلیهای چسبناک چهار دست و پا چسبیده اند؟

    قربانت گردم راپورت دیگر اینکه نظمیه همایونی گفته است ( از این پس با نسوان که در اوتل شخصی‌‌شان کشف حجاب نمایند و لچک مناسب نداشته باشند به طور جدی برخورد خواهد شد).

    قربانت گردم تا کنون که ما با نسوان شوخی‌ میکردیم عجالتا از این پس باید اوتل‌شان را با توپ مروارید بزنیم گلولهٔ شراپنل هم افاقه می‌کند تا نظر قبله عالم چه باشد؟

    فدایتان گردم از این همه گل و بلبل

    جان نثار

    تلقرافچی

     
  16. ادامه کامنت قبل
    با تکامل هنجره در انسانها، آنها توانستند با هم دیگر حرف بزنند و تجربیات خود را به همدیگر منتقل کنند. آزاد شدن دستها در انسان و متعاقب آن ارتباط گفتاری باعث شد که به طور روز افزونی انسانها با هوش تر بشوند. کم کم انسان از یک موجود زبون و نا کار آمد تبدیل شد به یکی از خطر ناک ترین موجودات کره زمین. دانشمندان میگویند که ممکن است انقراض نسل ماموتها به واسطه انسانها بوده باشد که آنها را شکار می کردند. ولی همین انسانها هنوز در مقابل نیرو های طبیعت زبون و کار آمدی زیادی نداشتند. بنابراین از همان ابتدا دو برخورد متناقض با طبیعت از جانب انسان شکل گرفت.
    انسانها به کمک مغز تکامل یافته خود، همواره با کنجکاوی تحسین برانگیزی سعی در به کاری گیری طبیعت اطراف خویش برای بهتر زیستن خود نمودند. مثلاً با تغییر شکل سنگها و در آوردن آنها به شکل نیزه و چاقو برای بهتر شکار کردن توانستند اسلحه ای قوی تراز دندان و چنگالهای حیوانات اختر اع کنند. و یا استفاده از چوب که روی آب می ماند برای قایقرانی ضمن این برخورد هوشمندانه با طبیعت در مورد سیل و آتش سوزی و رعد و برق و … را به نیرو های ماورائطبیعت نسبت می دادند این برخورد دو گانه به طبیعت اطراف، همراه انسانها شروع به تکامل کرد. به عنوان مثال سرخپوستان آمریکای شمالی در مورد شکار گاو می گفتند گاو خودش را به ما تقدیم کرد. یا برای اینکه باران بیاید می رقصیدند چون هنوز درکی از قوانین طبیعت که چرا باران می بارد را نداشتند.
    با رشد و تکامل ابزار تولید و کشف کشاورزی که توسط زنها انجام گرفت، انسانها توانستند نه تنها از گرسنگی مزمن نجات پیدا کنند بلکه حتی چیزی برای ذخیره کردن نیز داشتند. همین ذخیره مواد غذائی باعث شد که بتدریج در جوامع انسانی امتیاز و تقسیم کار بوجود بیاید. اگر در گذشته کسی بر کس دیگری امتیاز نداشت حال کسانی که از وظیفه خاص نگهداری از ذخایر قبیله را داشتند که عمدتاً از ریش سفیدان انتخاب می شدند متمایز از دیگران گردیدند. حال چون بحث ما چگونگی تکامل جوامع انسانی نیست بلکه چگونگی رشد و تکامل تفکر در جوامع انسانی است از روی این موضوعات به سرعت می گذریم و تا شاید اگر برای کسانی جالب بود در آینده به آن پرداخته شود.
    ادامه دارد

     
  17. آقای نوری زاد عزیز

    واوو
    پرده بردار جهالت های مایید.
    نام ایرانی و انسانیت را سربلند وزنده کردید.

     
  18. محمد مهدوی فر

    محمد مهدوی فر ؛ شرط بندی

    من حاضرم شرط بندی کنم که مجلس خبرگان بعدی آقای هاشمی را به عنوان رهبر ایران معرفی خواهد کرد.

    امشب در میدان آزادگان شهرستان خودمان (آران و بیدگل) با آقای حسن عباسی یا به قول خودش دکتر حسن عباسی برخورد کردم.

    ایشان برای مراسم بصیرت افزایی در شهرهای مختلف ایران سخنرانی می کند و از استعداد خدادادی به گونه ای برخوردار است که همه جا می تواند ثابت کند آیت الله خامنه ای علی زمان است و آقای هاشمی اشعث زمان.

    مجالس او آن قدر جذاب و حرف های او آن قدر شیرین است که تا شنونده شیرفهم نشود از مراسم سخنرانی بصیرت افزای او بر نمی خیزد.

    امشب در حضور یاران و دوستانش به ایشان گفتم آقای عباسی من از شما یک سؤال دارم گفت بپرس.
    گفتم: اگر خبرگان بعدی آقای هاشمی را رهبر ایران قرار دهد آیا شما مقابله خواهید کرد یا تسلیم خواهید شد؟
    گفت اگر خبرگان حکم کند ما تسلیم خواهیم شد.

    ✅ از همه ی این ها بگذریم.
    اگر شما بعد از عید به شهر ما آمدید و دیدید وضع من خوب شده است و ماشین شاسی بلند خریده ام ، فکر نکنید توی دم و دستگاه رهبری جدید برای خودم کسی شده ام و شغل نان و آب داری دست و پا کرده ام. بدانید همه ی این پول ها را از راه شرط بندی پیدا کرده ام.
    و اما اگر رفتید شهر آقای عباسی و دیدید جغرافیای صورت آقای حسن عباسی عوض شده است، بدانید که او قول امشب خودش را در فلکه آزادگان شهرستان آران و بیدگل فراموش کرده و تسلیم رأی خبرگان نشده و جر زنی کرده است و طرفداران رهبری جدید، دخل او را آورده اند.

    محمد مهدوی فر
    تخریب چی و غواص دفاع مقدس
    یک شنبه ششم دی ماه نود و چهار

    telegram.me/m_mahdavifar

    https://www.facebook.com/mahdavifar.mohammad

     

ناشناس ارسال پاسخ به لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

87 queries in 0887 seconds.