من کاری به هزار هزار آسیب و قاچاق و قتل و غارتی که سرداران سپاه سرگرم آن بوده اند و هستند ندارم، اما در یک قلم می گویم: بازداشت هاشم زینالی، پدر پیری که هفده سالِ آزگار چشم به راه باز آمدن پسر برده شده ی خویش است توسط سپاه، پدری که تنها پرسشش – پا به پای همسر دل سوخته اما خستگی ناپذیرش – در این سالهای تلخ و بحرانی این بوده و هست که: پسرم کو؟، و کتک زدنِ وی در همان روز نخستِ بازداشت در زندان اوین، و انتقالش از زندان اوین به یک جای نامعلوم، و سربه نیست کردن ده بیست دانشجو همچون سعید زینالی در سال هفتاد و هشت، و ترساندن خانواده های این ده بیست دانشجوی برده شده و کشته شده توسط سپاه، داغ ننگی است بر پیشانیِ تک تکِ سرداران فربه ای که از مالِ مردم برای خود بساطی از فردا آراسته اند، و داغ ننگی است بر پیشانی بیت رهبری که برای بقای اسلام خود و البته برای بقای خود از این بردن ها و کشتن ها و سر به نیست کردن ها فراوان در آستین دارد، و داغ ننگی است بر پیشانیِ تک تک نمایندگان مجلس که مدام پشت به مردم دارند و سخن از حقوق مردم می رانند، و داغ ننگی است بر پیشانیِ تک تک قاضیان و رییس قوه ی قضاییه که خود را فرش زیر پای سرداران سپاه کرده اند و شهامتِ یک اعتراض مختصر ندارند به این همه مفسده ای که سرداران سپاه بانی اش هستند، و داغ ننگی است بر پیشانی رییس جمهور و تک به تک دولتمردانی که داستان سعید زینالی و پدرش را شنیده اند و از ترس سرداران دم بر نمی آورند، و داغ ننگی است بر پیشانی تک تک روحانیان و آخوندها و ملایانِ این سرزمین که اینهمه بر منبرها زمین و زمان را بهم دوختند تا بگویند حق چیست اما از کنار این ظلم آشکار سر به زیر و بی صدا در می گذرند، و داغ ننگی است بر پیشانی بسیج و بسیجیان که برای بقای این نظام آنچنان از هویت انسانی خود خالی شده اند که مثل ربات های بی احساس از یک بلندگوی مرکزی فرمان می گیرند و بهر کجا یورش می برند و پای بر هر دهان گشوده و معترضی می کوبند، و داغ ننگی است بر پیشانی هر ایرانی که خبر برده شدن هفده ساله ی سعید زینالی و برده شدنِ پدرش را، و خبر ده بیست دانشجوی سر به نیست شده ی آن سالها را توسط سپاه بشنود و از کنارش با بی خیالی گذر کند. حالا داستان کشته های سال هشتاد و هشت و کشته های قتل های زنجیره ای و کشتار قصابانه ی سال شصت و هفت و تقاص خونِ کشته ها و آسیب دیدگان جنگ نابخردانه و بی دلیل هشت ساله بماند برای وقت و فرصتی دیگر.
telegram.me/MohammadNoorizad
nurizad.info
محمد نوری زاد
ششم آذرماه نود و چهار – تهران
|
سلام
و داغ ننگی است بر آنها که ولایت فقیه رای دادند و هنوز از آن پشیمان نشده اند
سلام
آفای نوری زاد لطفا یادداشتی درباره جفایی که به آقایان مدنی و رضوی فقیه رفته است تنظیم کنید.
مرگ بر استبداد
نامه به جناب ره بر
بسمهی تآلا
جناب ره بر همونطوری که ملاحظه میفرماین مدت مدیدیه که چندتا آدم راسگو، باشرف، باکدامن، با وجدان، بیگنا و مومن مظلوم واقع شدن و چون دیگه زنجیر عدل انوشیروان بدس مبارکتون برداشته شده واسه دادخواهی دم قله کوه دزدیده شده دنا و قلعه اوین واسه دادخواهی جمع میشنو خیلی مودبونه حقشونو طلب میکنن. بیاو جون اون آ مجتبای دردونت یه بار آره فقط یه بار نقش عمر ابن عبد العزیزو بازی کنو اونا را بخونت دعوت کن و بنشونشون تو تالار فقیرونت و بهشون نونو نمکی بخورونو بدرد دلشون گوش کن و حاجاتشونو برآر. عوضش ازشون قول بگیر که فردای روز قیومت ازت به پیشگا الهی تظلم نکنن. انوقته که هم اونا ا عذاب دنیوی رها میسن هم تو ا عذاب اخروی.
والسلام علی من التبع الهدی
http://news.gooya.com/politics/archives/2015/11/205317.php
منصور گرامي ،علت اينكه دين اسلام بعد از هجرت به انحراف كشيده شد ، اينه كه پيامبر استاد و يا مرشدي نداشت، او بدون هيچ راهنمايي شروع به مراقبه در غار حرا كرد و وقتي كه به شهود رسيد تمام وجودشو ترس ورداشت و سراسيمه از كوه پايين آمد و نزد خديجه رفت و خديجه هم به دائي اش گفت و او هم به اشتباه گفت كه نشاني تو در تورات امده است و محمد هم باورش شد كه فرستاده خداست ( تمام هستي فرستاده و نشان خداست و خدا خود فرستاده خود است و هيچ فرستاده بخصوصي ندارد) و محمد بدون هيچ استاد و عارفي شروع به تبليغ و إصلاحات كرد كه از ان موقع ببعد زمين روي اسايش نديد.
پس به اين نتيجه ميگيريم براي مراقبه و مديتيشن عميق حتما به استاد نياز داريم.
————————–
دوست گرامی
در آموزه های اسلامی، استاد و راهنمای پیامبر خود خدا بوده است. آیه های فراوانی در قرآن هست که به همین راهنمایی و ارشاد پیامبر اشاره دارد.
با احترام
.
دوست گرامی،
شما کاملا درست می گوئید. عارف به استاد زنده نیازمند است. ولی دو نکته در اینجا هست:
اول اینکه ما از طریق قران تصمیم داریم قضاوت کنیم نه تاریخ سیر سلوک پیامبر دوم این است که در تاریخ گفته اند پیامبر مدتی با بحیرا راهب مسیحی مدتی مانوس بوده است. به نظر من بحیرا می توانسته استاد پیامبر باشد. البته مطمئنا بعد از این خیل کامنت ها به من حمله ور خواهند شد که ما هم گفتیم که محمد از خودش هیچ نداشت و مسیحی ها به او یاد دادند. خیر اینها نیست. در عوالم معنوی دین وجود ندارد و چه بسا یک بت پرست استاد یک سالک مسلمان شود. تعریف استاد برای یک سالک این نیست که سالها در مقابل کسی زانو بزند و شاگردی کند. ممکن است یک عابر جمله ای به او بگوید و سالک آنرا بکار بندد و گشایش ها ببینید بهمین دلیل سالک آن عابر را استاد خود می بیند.
می گویند بایزید 300 استاد داشت. این اساتید اکثرا از همان دست بوده اند.
ضمنا عارف شدن هم مانند هر نوع عمل دیگری به هوش و استعداد بستگی دارد. انسان ها از نظر هوش ، استعداد و تعهد به انجام تمرینات متفاوتند. پیامبر اسلام بسیار تیز هوش و مستعد بوده است.
موفق باشید
دکتر بزرگوار قرآن از دهان خود محمد آمده نمی شود این استدلال شما را قبول کرد با احترام.
آقای نوریزاد…دست مریزاد!!
اگراستادو راهنمای پیامبر خودِ خدابوده، پس نوشته های قرآن هم عین کلام خدا بوده و خدا کسی هست که جزراستی و درستی از وی نباید انتظارداشت. مضافاً به اینکه درجایجای قرآن اشاره شده که خدا عالِم به هستی و آگاه به همۀ اموراست. ولی براساس بسیاری از تناقضها و ادعاها ////////////که درقرآن وجود دارند، قرآن نمیتواند کلام خدا باشد و استاد و راهنمای پیغمبر نیز خدا نبوده است. آیا حاضرید در این مورد به بحث بپردازیم؟
کرم نما و فرود آی که خانه خانۀ تست!
جناب مش قاسم
جنابعالى بسيار فرد حقير و نادانى هستى كه نسبت به مرحوم منتظرى اسائه ادب كردى
مرحوم منتظرى اگر طالب قدرت و ثروت اندوزي بود تا الآن زنده بود و در مقام رهبر جمهورى اسلامى حاكميت مطلق داشت
حيف اسم قاسم كه بر خود نهاده اى
جناب نورى زاد اين فرد و دوستانش در ظاهر از شما تعريف مى كنند ولى اگر ورق برگشت و اين نظام ساقط شد
شما را اعدام خواهند كرد به اتهام اينكه تا قبل از سال 1388 طرفدار نظام بودي
همين مش قاسم و دوستانش در نوشته هاى قبلى به مهندس ميرحسين موسوى و مهدى كروبى اهانت كردند
به اين دليل كه در گذشته فلان اشتباه را مرتكب شدند و اين 6 سال خانه نشينى و حصر را اصلا حساب نمى كنند
دوستدار واقعى شما
حافظ
حاج علی ، نوه خمینی: تحریم انتخابات سودی ندارد.
-انگار یارو داره کم کم اوضاع حالش میشه و ترس ورش داشته.
سلام دوست عزیز؛
در موردانتشار مطلب مورد ادعا بنده درخواست همکاری شما در این مورد هستیم چرا که مطمئنم , تنها جنابعالى شجاعت لازم برای انتشار چنین مطالبی رو داشته و داريد.
حال اگر همچون انسانى ازادى خواه و آزاد اندیش , شما نیز شجاعت لازم رو برای بیان حقیقت دارید , پس تعلل نکنید که اگر امروز جلوی افکار نابود گر حاکمیت اتمی رو نگیریم قطعا روزی ضررهای جبران ناپذیری رو متحمل خواهیم شد !
منتظر اقدام و حمایت عملی چند باره تان از درياچه نگون بخت اورمیه هستیم .ضمنا یادتان نرود که شما هزینه آن شجاعت رو قبلا با ترک سرزمین تان بسختی پرداخت کرده اید پس هراسی از گفتن و برملاساختن حقیقت نداشته باشید !
با ارزوى بهترين ها براى شما
احمد لاجورد
———————————-
اطلاع رسانی برای اولین بار :
***تونل های کوزه رش سلماس , محل دفن مواد رادیو اکتیو !
* یک سال قبل , زمانی که در ادامه فعالیت های روشنگرانه مان در راستای حقیقت نابودی دریاچه اورمیه از سوی حاکمیت , توجه مان به موارد سوال برانگیز و تاسیساتی نامعمول در محل سدهای زولا و دریک سلماس جلب شده بود و زمانیکه طبق معمول شاهد انکارهای عده ای و فرافکنی در خصوص حقیقتی که دیگر از هر سو قابل مشاهده و اثبات گشته هست , بودیم ; فردی مطلع از فعالین حقوق بشر سلماس به نام آقای (احمد لاجورد) با اطلاع رسانی کلی در خصوص سازه های مخفی در دیگر منطقه سلماس مهر تائیدی بر آن ادعا ها و تردید های ما نسبت به فعالیت های مخفی حاکمیت اتمی در منطقه زدند !
* اینک با گذشت مدت طولانی و جلب رضایت ایشان برای اولین بار در سطح مجازی , تصویری از آن تونل ها منتشر می شود که این سند به گواه ایشان تنها یک نمونه از اسناد متعدد حاوی فیلم و عکس از آن تونل ها می باشد که توسط ایشان و دوستان شان با بخطر انداختن جانشان گردآوری شده هست !
* طبق اطلاعاتی که ایشان در اختیارمان قرار داده اند , بر اساس نتيجه آزمايشگاهی كه نمونه هائی از خاک آن منطقه جهت شناسائی به خارج از کشور منتقل شد , اثبات گردید که كل خاك اطراف تونلها آلوده به مواد راديو اكتيو می باشند !
* مختصات جغرافيايى كه با جى پى اس از محل تونلها گرفته شد , در واقع بلند ترين نقطه از آن منطقه بود و دقيقا در كمتر از ٥ كيلو مترى نقطه صفر مرزى سلماس-ترکیه قرار داشت !
* محل تقریبی تونل ها بروی سه تپه که بصورت مثلثی با فاصله های ٣٠٠ -٤٠٠ متری از یکدیگر قرار داشته که راه روستاى كوم نیز از وسط اين سه نقطه رد مى شد که بعدا بخاطر امنيت تونلها , راه روستا را از آنجا قطع نمودند .
* طول تقریبی تونل ها ١٠٠ تا ١٥٠ متر می باشند که در پی بررسی های بعمل آمده نشانی از محل اتصال این سه تونل بدست نیامد .
* در واقع از خود شهرستان سلماس تا تونلها سربالايى می باشد , بطوریکه از تمام جهات حتی سمتی که بسوی ترکیه هست اگر به آن منطقه نگاه شود , همواره بصورت سربالائی بوده که بهیچ وجه امکان روئیت محوطه داخل آن تاسیسات مخفی از جائی بلندتر از آنجا وجود ندارد !
* بر اساس مشاهداتی که طی مدت طولانی در چندین نوبت از سوی ایشان صورت گرفت , داخل تونلها ورقه هاى فلزى با وزنی بسیار سنگین که تنها با کمک جرثقیل بر روى کف زمین هر یک از اتاق ها که در دو طرف سالن تونل ها هست قرار داده شده که نشانگر قرار دادن درپوشی بروی جائی که محل نگهداری موادی بصورت انباری می باشد !
* نکته دیگر در خصوص وضعیت ظاهری محل تونلها که توجهات را بخود جلب میکرد این بود که , تمام اطراف آن منطقه در زمستان ها, شاهد تجمع برف بیش از یک متر می بودند در حالیکه خاک اطراف تونلها همیشه آب می شد !
* بنا به ادعای آقای احمد لاجورد , در بازدیدهائی که هنگام زمستان از تونل ها کرده بودند , نیروهای سپاهی که آن زمان مسئول اجرای این طرح بودند بعلت سرمای شدید منطقه , محل را تخلیه میکردند و با ترویج شایعات بی اساس كه آنجا پر را از گرگ كردن و یا درب تونلها به برق وصل می باشد , تا کسی جرات ورود بدان محل ها را نداشته باشد در حالی كه هرگز چنين نبود !
* از مشاهدات مهم ایشان که چندین بار نیز شاهدش بوده اند , همچنین می توان به حضور کامیون های متعدد حاوی محموله های مشکوک اشاره کرد که موقع حمل آنها تمام راه ها را مى بستند و شبانه بصورت مخفیانه وارد تونل ها می شدند !
* نکته مهم دیگری که از افشاگری آقای احمد لاجورد در خصوص وجود این تونلها در سلماس می توان بدان اشاره کرد اینکه علاوه بر اثبات فعالیتهای مخفی اتمی حاکمیت در این منطقه و ارائه مدرک مستند و آشکار دیگری در تائید خشکانیدن تعمدی دریاچه اورمیه بجهت امیال و اهداف اتمی حاکمیت , همانا سرنوشت تلخ مردمانی هست که خاک هزاران ساله محل زندگی شان در اثر آلودگی به مواد رادیو اکتیو و نشت آن به سفره های آب زیر زمینی شان سبب شیوع انواع بیماری سرطان زا و غير قابل زيست شدن محل زیست هزاران ساله شان می باشد !
* در انتهای این اطلاع رسانی که برای اولین بار در شبکه های اجتماعی صورت میگیرد , توضیحات اندکی نیز در مورد شخص آقای” احمد لاجورد ” آورده می شود :
* ایشان فعال حقوق بشر حوزه سلماس می باشند که بعد از بازداشت “محمد صادق کبودوند” موسس سازمان حقوق بشر کردستان , لیستی ٢٠٠ نفره از اسامی فعالین حقوق بشر کرد بدست ماموران امنیتی افتاد که ایشان نیز به همین طریق بازداشت و تحت شکنجه های روحی و جسمی طاقت فرسائی قرار گرفتند . بعد از مدتی به قید وثیقه از زندان آزاد و در حالیکه ماموران برای بار دوم جهت بازداشت ایشان به منزلشان مراجعه کرده بودند , موفق به فرار از منزل گشته و در نهایت مجبور به ترک کشور شدند , هم اکنون ایشان مدت ٥ سال هست که مقیم انگلستان بوده و همچنان علی رغم تحمل آثار آن شکنجه ها که بیماری ریوی, تنفسی می باشد به فعالیتهای حقوق بشری و اطلاع رسانی خود علیه فعالیت های ضد بشری و مخفیانه ولایت آخوندی ادامه می دهند .
دوستان عزیز در این وضعیت حواس تون باشه که عده ای بدنبال لوث کردن و به ابتذال کشوندن مبارزات هستن. در متن بالا حتی یک جملهء مستند و مستدل که سهله حتی یک جمله بامعنی هم پیدا نمیشه.
نه معلومه این احمد لاجورد کیه نه معلومه مستنداتش کجاس!
خلاصه کل متن اینه که آخوند دوزاری هایی که هنوز نتونستن از نیروگاه بوشهر در حد یه ژنتراتور زپرتی هم برق تولید کنن در عوض کلی زباله هسته ای تولید کردن و ضمنا تمام زباله ها رو هم در عملیاتی محیر العقول بجای اینکه در بیابون های مرکز ایران دفن کنن از جنوب ایران منتقل کردن به شمالی ترین نقطه ایران اون هم وسط دریاچه ارومیه!! تازه از قبل هم برنامه ریزی کرده بودن که اینطوزی نمیشه, اول باید دریاچه رو خشکوند بعد زباله رو توش دفن کرد!!!
مستندات این کارآگاه گجت هم اینه که در اطراف مرز ترکیه چندتا تونل پیدا کرده که خیییییلی هم مشکوکه! از اون عجیب تر اینکه هرچند وقت یه بار هم توش کامیون میره! البته بصورت خیلی مشکوک و ترسناک!!! تازه توش چند تا آهن پاره بزرگ پیدا شده که درب یه چیزیه, حتمآ هم درب چاه زباله اتمیه دیگه! از همه حیرت انگیزتر اینکه اونجا خیلی برف میاد ولی در محل عبور و مرور کامیون ها این برفها هی آب میشه!!! ضمنآ یه چیزی هم هیچکس نفهمیده و فقط خود این کارآگاه گجت از نزدیک مشاهده کرده و اون اینکه هزاران نفر از اونجا آواره شدن!!
با دورودی بی پایان به نوری زاد گرامی
نوروز باستانی
اربعین حسینی
اقتصاد مقاومتی
گذشته ای نه چندان دور در دولت دوم هاشمی رفسنجانی مجلس پنجم که ننگ ونکبت تصویب نظارت استصوابی را در تاریخ برای خود به ثبت رساند در اقدامی مشابه تصمیم داشت روز 29 اسفند روز ملی شدن صنعت نفت را از تقویم تعطیلات ایران حذف کند واین روز که افتخار بزرگی در پرونده مصدق بود وخار چشم خمینی کم کم از فرهنگ سیاسی وتاریخی ایران حذف کنند اما آخوندهای مرتجع باچنان واکنشی روبرو شدند که از این مسئله گذشتند ودیگر سخنی از ان به میان نیاوردند. اخوندها تا توانسته اند افتخارات ملی ما که همه چهرای انسانی واستقلال طلبانه دارند را با ترفندهای مختلف از ذهن مردم بزدایند وبجای ان خرافات دینی را به نام ارزش اسلامی به خورد مردم بدهند اگر به تعطیلات رسمی کشور نگاه کنید ما تنها سه مناسبت ایرانی در تقویم خود داریم همه از 29اسفند شروع وبه 13 فروردین خاتمه می یابند روزملی شدن صنعت نفت با تلاش دکتر مصدق وملیون نوروز و سیزده بدر ودیگر مناسبات انهائی است که از فرهنگ اسلامی ویا با استقرار جمهوری اسلامی به مناسبتها اضافه شده است.مناسبتهای ملی ما شادی بخش وهمه اقوام ایرانی را زیر چتر خود دارد هیچ کدام از این مناسبتها ایدالوژیک نیست.مردم ایران هم هیچگاه ان را پس نزده اند.اما با استقرار جمهوری اسلامی هر چند وقت یک بار مناسبتی اضافه شده ومی رود تا کشور را به تعطیلی بکشاند از مناسنتهای دینی که میخ خود را کوبیده اند وتا فوت خمینی واگر احمدی نژاد وامثال او فرصت یابند ماه محرم وصفر ورمضان را بطور کلی تعطیل ومردم را به مساجد وتکیه ها خواهند کشاند .بعد از سقوط صدام و وارد شدن مردم عراق در گرداب نکبت اسلامی پروژه ای به نام عاشورا واربعین که ریشه در تاریخ خرافی مردم داشت سر براورد عراقیها در رقابت مذهبی با اهل سنت محکم به این خرافات چسبیده اند ودر ایران نیز که پیش از این فرهنگی به نام اربعین وجود نداشت امروز از ابتدای ماه محرم در بوق کرنا کرده اند ومردم را فرا میخوانند تا در این جابجائی جمعیت چند میلیونی زندگی وخانواده وکسب کار خود را تعطیل کنند و به کربلا بروند.در این میان همه امکانات کشور در خدمت این مناسبتها قرار گرفته جمعیتی که به سوی کربلا حرکت میکند وقطعا در سالهای اینده میلیون میلیون به ان اضافه خواهد شد نیروی کار کشور هستند که کارخانه واداره ومزرعه را رها کرده اند وبرای براورده شدن حاجات خود به مشتی سنگ و گل که با طلا تزئین شده است راهی عراق میشوند.همه این هزینه ها از امکانات کشور وبودجه ان که باید در راه رفاه وپیشرفت کشور هزینه شود به هدر میرود .این را مقایسه کنید با نوروز ایرانیان که خار چشم اخونده است وهمه هزینه انرا از پس اندازتک تک ایرانانیان برای شادی بخشی به زندگی خود خرج میکنند.بارها خامنئی در سخنرانیهای خود از تعطیلات نورز شیکایت کرده ودولت را برای پیدا کردن راهی قانونی در حذف مناسبتهای نوروزی نهیب زده است . در همین روزها شما به هر اداره ای وارد شوید با غیبت از رئیس گرفته تا کارمندان جزئ همگی راهی کربلا شده اند وکشور را به تعطیلی کشانده اند.در این میان شعار اقتصاد مقاومتی که هنوز هیچ اقتصاد دانی معنی ان را نفهمیده مطالبه خامنئی از دولت روحانی است.اقتصادی که بعد از گذشت نزدیک به چهل سال از ان هیچ نقشه راهی برای ان ارائه نکرده اند .غافل از اینکه اقتصاد اسلامی در معنی همان جنگ برای غارت وپس از ان تقسیم غنائم بین خودشان است که زنان وکودکان هم کالایئ هستند که بین جنگجویان تقسیم میشود ودر روزگار ما گروه داعش وهم پیالگی هایش ان را بخوبی به نمایش گذاشته اند. همه این نکبتها را خامنئی با صدا وسیمای خود بر جامعه ما تحمیل میکند و اصلاح طلبان هم خفه خون گرفته اند وهیچ اعتراضی به این کثافت کاریها نمیکنند .
شاد باشید
جناب نوری زاد,انتظار میرفت که با هزینه های میلیونی حداقل دوستان و نمایندگان ایران در آرژانتین که اکثرشان لبنانی هستند و به آنها عنوان سفارت موازی داده اند, بتوانند شرکای خود را در دولت کریستینا فرناندز متقاعد کنند که در مجمع حقوق بشر سازمان ملل حضور و حداقل رای ممتنع بدهند, واقعا جای تاسف است, این همه هزینه جز آبرو ریزی حاصل دیگری نداشت.
دقیقا 19 روز دیگر دوستان دلارهای نفتی و کمیسیون های تجارتی کاخ ریاست جمهوری را ترک خواهند کرد, ببینیم با دولت جدید چگونه کنار می آیند, هر چند بسیار مشکل خواهد بود, امید است اینبار بجای سقف, پنجره و تونل زیر زمینی از در و راههای قانون و صداقت وارد شونند.
بطور یقین و بدون تردید توافقنامه بین ایران و آرژانتین (مبنی بر همکاری مشترک در زمینه اقدام تروریستی بر علیه آمیا) یکجانبه از طرف آرژانتین, لغو خواهد شد.
قتل دادستان مسئول رسیدگی به بمبگذاری بر مشکلات گذشته اضافه خواهد شد.
مسئولین ایرانی همچنان در ردیف اول لیست عاملین بمبگذاری در آرژانتین باقی خواهند ماند.
مجله نوتیسیاس (اخبار)
خداحافظ کریستینا
درود بر آقای نوری زاد گرامی. من می خواهم نامه ای سرگشاده برای حمایت از عزیزانی که اخیراً در مقابل زندان اوین و مقابل ساختمان لاستیک دنا دستگیر شده اند بنویسم بعضی از دوستان که با آنها مشورت کرده ام با آن موافق بودند ولی البته تعداد کمی از دوستان گفتند ممکن است به آنها اتهام بهایی بودن هم بزنند و این نامه به ضرر آنها تمام شود. نظر شما را می خواهم بدانم.
آقای نوریزادعزیز اگر امکانش باشد که من با نام حقیقیم بنویسم دو نتیجه دارد اول اینکه دوستان نازنین مسلمان می دانند که ما بهاییان هم دوست داریم قدمی به طرف آنها برداریم و دوم اینکه دوستان بهایی من هم که فکر می کنند هر نوع حرکت اجتماعی و حقوق بشری دخالت در سیاست است، می فهمند نه این دو با هم متفاوت است و ما می توانیم در امور اجتماعی وارد شویم.
————————————————————
ریاست محترم قوه قضاییه حضرت آیت الله علی لاریجانی
محترماً معروض میدارم در تاریخهای … و … عده ای از هموطنان عزیز من دست به تظاهرات اعتراضی مسالمت آمیز زده بودند بوسیله نیروهای امنیتی بازداشت شدند و به زندان های گوناگون گسیل شدند و هم اکنون بسیاری از آنها در وضعیت وخیمی بسر می برند.
من به این وسیله اعتراض خودم را به بازداشت معترضان اعلام می کنم. چون طبق ماده … قانون اساسی جمهوری اسلامی اعتراضات مسالمت آمیز نیاز به گرفتن مجوز ندارد و هر شهروند ایرانی که ستمی بر او رفته می تواند دست به اعتراض بزند.
چرا پدر پیری که از مفقود شدن پسر جوان دانشجویش بوسیله نیروهای امنیتی معترض است باید به زندان بیفتد؟ چرا مادری که جگرگوشه اش به ناحق به … سال زندان محکوم شده است باید به زندان بیفتد.
ریاست محترم قوه قضاییه آیا شما از وضعیت این زندانیان در حال حاضر مطلعید؟ آیا می دانید امید علی شناس بعد از اینکه شنید مادرش را دستگیر کرده اند دست به اعتصاب غذا زده است و مادر هم در اعتراض به بازداشت خودش و زندانی بودن فرزندش دست به اعتصاب غذا زده است؟
«محسن شجاع» زندانی محبوس در بند ۸ زندان اوین که دراعتراض به بازداشت های اخیر و حمایت از بازداشتی های منتقل شده به زندان قرچک دست به اعتصاب غذا زده است در سومین روز اعتصاب غذای خود درپنجشنبه شب ۵ آذر ماه ۱۳۹۴ به علت وخامت جسمانی، به بهداری زندان اعزام و پس از کنترل فشار و معاینه اولیه از پذیرش سرم خودداری وبه بند خود باز گشته است.این فعال مدنی اعلام کرده “علاوه بر اعتصاب غذا، اعتصاب دارو و درمان را نیز آغاز کرده است”
«داوود (هوشنگ) نعمتی» دیگر فعال مدنی و از شرکت کنندگان تجمع های اعتراضی روزهای شنبه و دوشنبه، پس از انتقال به بند ۸ زندان اوین روز چهارشنبه ۴ آذر ماه به علت وخامت بد جسمی و در دسترس نبودن داروهایش به بیمارستان «طالقانی» منتقل شده است.
این فعال مدنی دچار دیابت حاد و آسیبدیدگی ۷۰ درصدی از ناحیه قلب است.
بیمارستان طالقانی فاقد دکتر متخصص قلب است و تا کنون اقدامی جهت درمان این فعال مدنی صورت نگرفته است.
همچنین «پوریا ابراهیمی» فعال مدنی محبوس در بند ۸ زندان اوین که پیش تر در ۱۹ خردادماه ۱۳۹۴، به همراه «شکوفه آذر» و «غزاله شیری» دو فعال مدنی دیگر، از سوی نیروهای امنیتی در منزلی در شهر «رودهن» بازداشت و در ۲۷ خرداد ماه سال جاری، در دادسرای اوین شعبه ششم، به اتهام “فعالیت تبلیغی علیه نظام”، “ارتباط با رسانههای خارج از کشور” و “ارسال اخبار کذب به رسانهها” تفهیم اتهام شد، در اعتراض به بازداشت های اخیر و حمایت از بازداشتی های منتقل شده به زندان قرچک ورامین از روز چهارشنبه ۴ آذر ماه ۱۳۹۴ دست به اعتصاب غذا زده است؟
آقای رئیس قوه قضاییه چرا باید خانم های بازداشتی به زندان قرچک ورامین منتقل شوند؟ و چرا باید چنین زندانی در جمهوری عدل اسلامی وجود داشته باشد؟ با توصیفاتی که از این زندان شنیده ام فکر می کنم این زندان، زندان کهریزک دیگریست منتهی برای بانوان. آیا شما به عنوان رییس قوه قضاییه یکبار از آن دیدن کرده اید؟ آیا می دانید چه بر سر بانوانی که در آنجا بسر می برند می آید؟ آیا شما می دانید که تعدادی از کودکان بی گناه همراه مادرانشان در آن وضع قرون وسطایی بسر می برند؟ اگر می دانید چرا اقدامی در بستن در چنین زندانی نکرده اید و اگر نمی دانید حالا که آن را شنیده اید بر شما واجب است که به بازدید آنجا بروید و در استاندارد کردن آن زندان اقدام نمایید و یا آن را ببندید.
آقای رییس قوه قضاییه، من به عنوان یک ایرانی، به عنوان ایرانی ای که وطنم را دوست دارم و بالطبع هموطنانم را نیز دوست می دارم از شما تقاضا می کنم، لحظاتی فکر کنید، بیندیشید آیا با این اقدامات قهر آمیز خداوند از شما و اعمال شما راضی است؟ لحظاتی بیندیشید آیا این است حکومت عدل علی؟ فقط لحظه ای بیندیشید و به ندای قلبتان گوش فرا دهید.
آرزو می کنم تأیید خداوند منان شامل حالتان باشد تا بتوانید قدم در راه عدالت بگذارید.
کتایون تقی زاده
علی لاریجانی رییس مجلسه نه رییس قوه قضاییه.
ریشههای 356 را نیمه خوانده رها کردم تا این شعر وارهٔ شاملو را برای کورس عزیز بگذارم. در این شعرواره شاملو از سبک ترجمهٔ عهد عتیق تقلید کرده و موفق به آفرینشی نو شدهاست. هیچ توضیحی به این شاهکار نمیافزایم، که خود “به هزار زبان در سخن است” :
و تباهی آغاز یافت …
پس پایها استوارتر بر زمین بداشت * تیرهی پُشت راست کرد * گردن به غرور برافراشت * و فریاد برداشت: اینک من! آدمی! پادشاهِ زمین!
و جانداران همه از غریوِ او بهراسیدند * و غروری که خود به غُرّشِ او پنهان بود بر جانداران همه چیره شد * و آدمی جانوران را همه در راه نهاد * و از ایشان برگذشت * و بر ایشان سَر شد از آن پس که دستانِ خود را از اسارتِ خاک بازرهانید.
پس پُشتهها و خاک به اطاعتِ آدمی گردن نهادند * و کوه به اطاعتِ آدمی گردن نهاد * و دریاها و رود به اطاعتِ آدمی گردن نهادند * همچنان که بیشهها و باد * و آتش، آدمی را بنده شد * و از جانداران هرچه بود آدمی را بنده شدند، در آب و به خاک و بر آسمان؛ هرچه بودند و به هرکجای * و مُلکِ جهان او را شد * و پادشاهیِ آب و خاک، او را مسلم شد * و جهان به زیرِ نگینِ او شد به تمامی * و زمان در پنجهی قدرت او قرار گرفت * و زرِّ آفتاب را سکه به نامِ خویش کرد از آن پس که دستانِ خود را از بندگیِ خاک بازرهانید.
پس صورتِ خاک را بگردانید * و رود را و دریا را به مُهرِ خویش داغ برنهاد به غلامی * و به هر جای، با نهادِ خاک پنجه در پنجه کرد به ظفر * و زمین را یکسره بازآفرید به دستان * و خدای را، هم به دستان؛ به خاک و به چوب و به خرسنگ * و به حیرت در آفریدهی خویش نظر کرد، چرا که با زیباییِ دستکارِ او زیباییِ هیچ آفریده به کس نبود * و او را نماز بُرد، چرا که معجزهی دستانِ او بود از آن پس که از اسارتِ خاکِشان وارهانید.
پس خدای را که آفریدهی دستانِ معجزهگر او بود با اندیشهی خویش وانهاد * و دستانِ خدایآفرینِ خود را که سلاحِ پادشاهیِ او بودند به درگاهِ او گسیل کرد به گداییِ نیاز و برکت.
کفرانِ نعمت شد * و دستانِ توهین شده، آدمی را لعنت کردند چرا که مُقامِ ایشان بر سینه نبود به بندگی.
و تباهی آغاز یافت.
۴ دی ۱۳۴۳ – از کتاب “آیدا ، درخت، خنجر و خاطره”
سلام دوستان
آقای خامنه ای تاکنون چندین بار درباره تخت جمشید اظهار نظر کرده و در مجموع، تعلق آن به پادشاهان هخامنشی را نکوهش کرده است.
ايشان نخستین بار در ۲۹ فروردین ۱۳۷۰ در مشهد، از اینکه پیش از انقلاب اسلامی در دنیا ” چهار نفر نويسنده مزدور را پيدا مىكردند و پول هاى گزافى به آنها مىدادند تا در كتاب و يا مجلهاى، از قالى ايران، از تخت جمشيد ايران، از فلان محصول ايران تعريف كنند ” انتقاد کرد.
در ۲۵ مهر ۱۳۷۴ نیز یکی از ” نمونه های باطل ” را “ويرانههای كاخ هايی نظير پسماندههای تخت جمشيد” عنوان کرد.
آیت الله خامنه ای در نخستین روز از سال ۱۳۷۸ و باز در شهر مشهد از اینکه “يك نفر پيدا مىشود كه از سر اشتباه و ندانم كارى، به جاى مرقد امام رضا و مرقد امام بزرگوار و مرقد حضرت معصومه و مراسم معنوى، تخت جمشيد را زنده مىكند” انتقاد کرد.
ايشان در عین حال تخت جمشید را یک ” اثر معماری ” توصیف کرد و گفت: ” انسان، اثر معمارى را تحسين مىكند و چون متعلق به ما و مال ايرانی هاست ، به آن افتخار هم مىكند .اين غير از آن است كه ما دلها و ذهنها و جانهاى مردم را متوجه به نقطهاى كنيم كه در آن خبرى از معنويت نيست، بلكه نشانه طاغوتی گرى است “.
آخرین اظهار نظر آقای خامنه ای درباره تخت جمشید به سفر ايشان به استان فارس در اردیبهشت ۱۳۸۷ باز می گردد.
ايشان در آن سفر به وجود ” دو نگاه متفاوت به آثار تاریخی قبل از اسلام از جمله تخت جمشید ” اشاره کرد .این آثار از یک منظر ” متعلق به جباران تاریخ ایران ” است و ” نفرت از استبداد و جباریت، اینگونه آثار را در چشم و دل انسان ها از جمله متدینین ، بیجاذبه میكند “.
با سلام خدمت شما جناب نوری زاد
جناب نوری زاد عزیز من حدود دو سال اخیر را در حال نوشتن کتاب شعری به نام ((نطفه اندیشه)) بودم که کتاب به ستار بهشتی تقدیم شده بود و حقیقت میخواستم اون رو در روز سالگرد شهادت اون بزرگوار به اشتراک بذارم که متاسفانه سایتهایی که خود را مدعی انتشار ادبیات زیرزمینی میکردن کارشکنی کردن و من رو حدود دو ماه بی حاصل دواندن .تا بالاخره دیروز در سایت انجمن قلم ایران (در تبعید) به شکل رایگان کتاب در اختیار عموم قرار گرفته است. خواستم اگر برای شما مقدور هست این رو به اطلاع دوستان و بخصوص مادر آن بزرگوار برسانید.فقط این رو عرض کنم لحن کتاب بسیار تند است و این رو از (میرزاده عشقی ) الهام گرفتم و به هیچ مسئول و گروهی رحم نکردم . به هر حال کلام ستار بهشتی هم برای آقایان خیلی تند بود و تلاش کردم به آن وفادار بمانم.
ارادتمند شما یاوری
http://s6.picofile.com/file/8224947092/Notfe_Andishe_Yaveri_1_.pdf.html
یاوری گرامی سپاس خیلی جالب و آموزنده است . مواظب خودت باش تا این آخرین کتاب شعرت نباشد چون …
توجه آنها که فکر می کنند با توافق اتمی قرار است اتفاقات مهمی در مدیریت کشور بیفتد به دو خبر ذیل جلب می کنم:
شنبه 6 آذرمعاون ارزی سابق بانک مرکزی: “30 درصد از منابع کشور در دست موسسات فاقد مجوز است که تحت هیچ نظارتی نیستند.”
برای اینکه بدانید چه مبلغ پول بی حساب دست این عده است خدمتتان عرض می کنم که کل منابع کشور 782 هزار میلیارد تومان است! با این همه پول می شود کل اقتصاد مملکت را یک شبه کن فیکون کرد.
شنبه 6 آذر سفیر ایران در روسیه: قرار است به زودی یک قرارداد 11 میلیارد دلاری با روس ها برای ساخت دو نیروگاه اتمی در بوشهر بسته شود.
نتیجه اش را آقای نوری زاد بفرمایند.
سلام
جناب مازيار و كوروس اين فيلم را ببينيد
http://www.dalfak.com/w/zpw5q/رد-نظریه-تکامل-داروین
“دومین و آخرین نامه خدا به مقام مععععععععععععععظم رهبری”
سید، این دومین و آخرین نامه ایه که واست میفرستم. بیخود نگو نامه اّولت بدستم نرسیده !
خودم گذاشتم زیر جانمازت. حالا دیگه نماز نمیخونی، من مقصر نیستم!
ضمناً واسه اطمینان، از اونجأیکه میدونم هر شب بعد اینکه مجی جون و عیال خوابیدن،
“آی پد” ت رو ور میداری میری زیر لحاف و سایتِ نوری زاد رو از بالا تا پایین شخم میزنی،
نامه اول رو گذاشتم، تو پستِ “فریادهای جگر سوز یک مادر” تاریخ هفتم اکتبر.
دیگه نگو ندیدم که دستت رو شد!
سید یه موقع ای میگفتی خودت رو واسه نزدیکیِ بما، از پنجره قطار در حالِ حرکت پرت میکردی
بیرون (ای خالی بند) حالا دیگه اینقد مععععععععععععععظم شدی که جواب نامه ما رو هم نمیدی ؟
فکر کردی من نوری زادم که نزدیک چهل نامه واست فرستاده، بدون حتی یک جواب ؟!
حالا دیگه ولادیمیر پوتینِ عرق خور و کافر شده “رب العا لمین” ت و بهت قرآن کادو میده؟
خلاصه سید با این رفتار و حرکاتت ما رو از “الرحمن الرحیم” به ” قاسم الجبارین” تبدیل کردی !
ضمناً در تصمیم مون برای انتقال جهنم به ولایت اسلامی شما، آنطوری که در نامه اول نوشته بودیم،
تجدید نظر کردیم. پس از آنکه ساکنانِ جهنم، از این قصد ما آگاه شدند، دست به اعتراض و آشوبی
گسترده زدند و در بیانیه ای که به این مناسبت صادر کردند، حتی خواهان طولانی تر شدنِ مدت
اقامتشان در جهنم و افزایشِ حرارتِ کورههای آتش گشتند، اما حاضر به انتقال به ولایت شما نیستند!
در هر حال از اینکه در زمینه هایی “رکورد زدید” شکی نیست!
خلاصه سید اینو بدون، دیر یا زود، گذار پوست به دباغ خونه میفته ! یک حالی ازت بگیرم! 🙁
که اینطور آ ملی نامه دزدی میکنی. باشه دست درد نکنه اما اگه جناب ره بر //////////// ما نیسیم هان. خوب دیگه ما ملت ایرونیم ناممون بلند شهرمون ویرون
حضرت آیت الله العظمی نوری زاد دامت برکاة و دامت افاضاة، سلام علیکم ، ضمن آرزوی سلامتی بر شما انسانِ بصیر ، آزاده ، حکیم ، فرزانه ، بشیر و نذیر . در این چند سال اخیر خبرهای تأسف باری از اختلاس های عجیب و کلان از بیت المال و غارت گری های فراوان از پول نفت سرزمین مان داریم که سهوا” و یا عمدا” در دولت قبل توسط شخص احمد نژاد و با پشتیبانی و حمایت های بی دریغ بیت رهبری ، اطرافیان ، ناظرین او در دولت ، قوه قضاییه ، شورای نگهبان و مجلس شورای اسلامی بوده است . چنانچه روزی و روزگاری دادگاهی برای این جرم های اقتصادی خودِ شخص احمدنژاد تشکیل شود ، حضرتعالی غیر از مجرمیت احمدنژاد ، از نظر شرعی ، قانونی و حقوقی و اینکه مثلا” رهبری روزگاری برای حمایت صریح از احمدنژاد گفتند که ” نظر من به ایشان نزدیک تر است ” و یا کلیه افرادی که در این نابسامانی های اقتصادی ، اعتقادی و اجتماعی ایشان شراکت داشتند را هم قابل تعقیب کیفری و … می دانید ؟ الحقر ___ مبشر
——————–
سلام مبشر گرامی
پیش از همه ی مجرمان و بزه کاران و دزدان و قاچاقچیان و سرداران نابکار و مسئولان فریبکار و روحانیان جسمانی و نمایندگان حراف و قاضیان رشوه گیر و دولتمردان ترسو و خلافکارانِ هرکجا که در فرو کشاندن کشور بدین منجلاب سهم و نقش داشته اند، این شخص رهبر است که باید به هزار هزار پرسش انباشته ی مردم و وکلای مردم و قاضی و هیأت منصفه ی آن دادگاه آتی پاسخ بگوید.
با احترام
لغت حسمانیان درست مناسب آخوند است. تنها چیزی که ندارد روحانیت است. فابل توجه فرخنگستان علوم
درود بر شور و شعور نوری زاد عزیز
آقای نوری زاد بنظر میاد با قدرت گیری هرچه بیشتر سپاه, فضای ایران به “دوران طلایی دهه شصت” شبیه تر میشه با این تفاوت اساسی که جنایات در اون زمان “مخفیانه” انجام میشد و درنتیجه حکومت با بیشترین سود کمترین هزینه رو پرداخت میکرد اما امروز در عصر اینترنت و ماهواره و ارتباطات جنایات و بی شرمی های به مراتب کمتر از دهه شصت کمترین سود و بیشترین هزینه رو عاید حکومت میکنه. برخلاف نظر اکثر مردم که از قدرت گیری سپاه به وحشت افتادن من این رو به فال نیک میگیرم چون آخوندها به مراتب زیرک تر از سپاهی ها هستن. آخوند “مجبوره” که زیرک تر باشه چون خودش اسلحه نداره بلکه اسلحه در دست نوچه های آخوندهاس که در اثر مغزشویی توسط آخوندهای زیرک حاضرن برای حفظ منافع آخوندها بکشن و حتی کشته بشن. بنظر میرسه که سپاهی های امروز وابستگی ایدئولوژیک شون به آخوندها رو از دست دادن و برخلاف “دوران طلایی” دیگه حاضر نیستن در خدمت آخوندها باشن و برعکس آخوندها رو سد راه خودشون میدونن. حالا چرا این موضوع از هرنظر به نفع ایرانه؟ آخوند رو میشه به دزدی تشبیه کرد که “مخفیانه” از خونه مردم دزدی میکنه و تازه بعد از دزدی در نقش “منجی” ظاهر میشه و برای صاحب خونهء غارت شده در مذمت دزدی سخنرانی میکنه! یعنی بعد از دزدی مدعی هم میشه و فرد غارت شده بهش پناه هم میبره!!! اما سپاهی رو میشه به دزد لاتی تشبیه کرد که با لگد در خونه رو باز میکنه و به صاحب خونه میگه هرچی داری اِخ کن بیاد! این مدل دزدی به نظر ترسناک میاد ولی باعث میشه (برخلاف مورد قبلی) فرد غارت شده همون موقع یا به وقت مناسب از خودش “واکنش” نشون بده و دزد رو به سزای عملش برسونه بجای اینکه بهش پناه هم ببره! کلا ساقط کردن حکومت های کودتایی و نظامی باوجود ظاهر ترسناک شون بمراتب اسون تر و سریع تر از حکومت های ایدئولوژیک و مدهبیه. درمورد زیرکی آخوند و حماقت سپاهی مثال های زیادی میشه زد که یه موردش مقایسه بین انتخابات دوم خرداد و انتخابات سال هشتاد و هشته. زمان دوم خرداد که سپاه هنوز قدرتمند و صاحب اختیار رهبر نشده بود رهبر اجازه داد خاتمی 8 سال ملت رو سر کار بذاره. در سال 88 هم که مردم ساده لوحی بخرج دادن و به موسوی رای دادن میتونست عینا همین اتقاف بیافته ولی خوشبختانه سپاه با حماقتش این ساده لوحی مردم رو جبران کرد و با مهندسی کردن انتخابات باعث بوجود اومدن بزرگترین جنبش تاریخ ایران شد (هرچند بعلت عدم رهبری و مدیریت این جنبش شکست خورد و بی نتیجه موند)
به امید حماقت های بیشتر سپاه و واکنش های مناسب تر و مدیریت شده تر از سال 88 توسط مردم!
سلام به همه دوستان عزیز،
کاش میشد دوستان عزیز باهم هماهنگ کنند و هر روز در کنار زندان اوین تجمع کرده و اعتراض خود را نسبت به دستگیری تمام دوستان در بند اعلام کنند.
علی خامنهای باید بداند که زمان ظلم و ستم به پایان رسیده و بایستی تمام زندانیان سیاسی در بند را آزاد نماید. اطلاعاتیهای سپاه و وزارت اطلاعات و سرداران بدانند که مردم از آنها نخواهند گذشت . این اطلاعاتیها در پیشگاه ملت شریف ایران پس از سقوط خامنهای و شرکا محاکمه خواهند شد.
از آن دوستان عزیزی که زحمت میکشند و در اینجا نظر خود را میگذارند خواهشمندم همگی ما روی مباحث اتفاق افتاده جاری صحبت کنیم و به دنبال بحث ادیان نباشیم که فقط از بحث اصلی دور خواهیم شد. اگر نظر من را قبول دارید تا شروع کنیم.
با تشکر از آن دوستان محترم.
ای بخشکی شانس. در کشور سوییس تا سال ۱۳۴۹ (۱۹۷۱ میلادی) زنان اجازه رای دادن نداشتن. یکی از دعواهای آخوندا با حکومت سابق همین رای دادن بانوان بود. سالها بعد اون برنده جایزه صلح نوبل نه ورداشت و نه گذآشت و گفت پدر حقوق بشر در ایران آخوند منتظری میباشد. این همون آخوند منتظری هست که زنان را کشتزار مردان میشمرد. خدا وکیلی با یه همچین خود-روشنفکر خواندگانی آیا سرنوشت اون انقلاب از این بهتر میشد؟ ای که مرده شور اون روشنفکری و اون انقلابتون رو ببرن.
مش قاسم خیلی زیادی داری میری برای یک جمله که معلوم نیست کجا و در چه رابطه ای کفته شده چنین بی ادبی به شخص و ملتی نمیکنند.
http://www.rahesabz.net/story/5812
با درود به مش قاسم گرامی! بقول زنده یاد عشقی :
پدر ملت ایران اگر این بی پدر است …
مش قاسم اون بنده خدا آدم خوبی بود. ساده دل و بی ریا . باهاش تو قصر همبند بودم. به همه محبت میکرد حتی به من که با هیشکی نمیساختم. ممد پسرش بخونم تشنه بود اما ا ترس بابا چیزی نمیگفت. گرچه اون واضع ولایت فقیه بود و خمینی ازو مصادره کرده بود اما سر آخر که به فساد این بدعت پی بردتوبه کردو مردونه قیام کرد . رودر روی اینا وایساد و مردونه جون باخت.اون در نوع خودش یه ابوذر بودمث داش محمد گرچه داش ما چن پله ا همه بالاتره
توی اخوندا آدم خوب هم وجود داره، آخوند منتظری هم یکی از اونا. ولکن گمراه بود، با افکار قرون گذشته واسه دنیای امروز نسخه میپیچید، کلی هم خیال میکرد چیزی حالیشه. ملتی رو دنبال خودش به گم راهی کشوند، مملکتی رو به خاک و خون کشوند. این فجایایی که ما الان میبینیم یکی از مهمترین پایه گزارانش همین آخوند بود.
اگه سنت ایجاب میکرد و اون روزگارو تجربه میکردی ا گمراهی دس کمی از هیچکدوم ا ما نداشتی. تنها یه ساعت یاوه های رادیوی فارسی بغداد تو را به بیراهه هائی می کشوند که جز به خیانت منتهی نمیشد. همینکه همون اوائل ماها بیدار شیدیم و یا مث بعضیا ریا نکردیم کلی جای حق شانسی داره. اگه اون بنده خدای ساده لوح پنهون میکرد تا سررشته کارا بدسش بیاد امروز اینقد بدبخت نبودیم. یه وقتی سندی با استناد به آ سید حسین بروجردی طباطبائی واسش فرستادم. بعدا شنیدم که خوندهو اشک ریخته. باز نامه ای دیگه فرسادم مردونه به حاکمیت توپید اونم روزگاری که هیشکی جرئت نه گفتن به امویان قرن بیستویکم نداشت. همین الانش با اینهمه فرصت آدمائی که نه میگنو نه مینویسن شمارشون به یه عدد سه رقمی هم نمیرسه. نه مشتی بگو خدا بیامرزدش. منو تو کمتر از اونیم که اسرار ازل رو بدونیم. روزگار آبستن حوادثیه که تاریخ پیش از اینا هرگز بخودش ندیده. خیلی مهیبتر ا اونکه ما تصورش کنیم. خدا کاروانسالار داش محمد و همرزماشو نگهبون باشه
آخوند خوب ! آخوند مرده است و بس !!!
خاك دو عالم بر سرت اى مجنون روانى عقده اى
راستى علت انتخاب اين نام >مش قاسم> چيست؟
اسم ساسان واشكان مناسبتراست
آ ناشناس با اهانت کار درس نمیشه. استدلال کن. مث داش محمد که یه عالمه مدعی در برابرمستدل نویسیش لاجوابن
با سلام و درودهای گرم و پرمهر
برنامه ماهواره اي راديو ندا در روز جمعه 6 آذر 1394 با مجموعه اي از: گفتگو با اكرم نقابي ، مادر سعيد زينالي دانشجوي سر به نيست شده ، گفتگو با دكتر محمد ملكي ، گفتگو با پرستو فروهر به مناسبت مراسم سالگرد فروهرها و بازخواني بيانيه خانواده هاي دواني ، حاجي زاده ، شريف ، فروهر، مختاري و پوينده به مناسبت هفدهمين سالگرد قتل هاي سياسي پائير77.
http://radio-neda.blogspot.com/2015/11/6-1394.html
هيچ پاسخى چندان ابدى نيست كه جريان پويا و خلاق تفكر را از حركت بازدارد و براى خود معبدى از سنگ خارا بنا كند و زايرانى با مغز هاى سنگ شده پرورش دهد . تفكر ايستارى دارد رو به آينده .(کورس)
مصلح جان بخود نگیر منظور کورس گرامی شما نیستید!
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، سعید مرتضوی با پرواز شماره ۳۴۱۳ تهران را به مقصد نجف اشرف ترک کرده و گفته است که برای مراسم اربعین به کربلا میرود.
پرونده این مدیر دولت دهم، هماکنون در دستگاه قضایی در حال رسیدگی است.وی در پرونده موسوم به جنایت کهریزک و پرونده تامین اجتماعی متهم است.
بابک زنجانی در جریان محاکمات اخیر خود از مرتضوی نیز نام برده است.
اقای زینالی 17 ساله دنبال بچه گمشده اش که توسط سپاه برده شده و برنگشته میگرده و یه سوال ساده داره که بچه ام کجاست ؟ پیر مرد راگرفتنش و کتکش زدن و انداختنش زندان! حالا کتک خوردنش را باید از خودش پرسید چی بوده. زندانیان را بی گناه ممنوع الخروج میکنن.
اونوقت مرتضوی که به دزدی و قتل متهم هست راست راست راه میره و از کشور هم خارج میشه .
به قول معروف : عدالتت تو حلقم.
مرتضوی دستش تو دست اق مجتبی است برای همین راحته
این همه می دونن ولی جراتش ندارن اعتراض کنن
نوری زاد عزیز، بادرود ظاهرا” فراموش کرده اید گوش دادن و علی الخصوص مشاهده موسیقی(لهو و لعب)، طبق احکام نورانی اسلام، عمل و فعلی حرام است!!!؟؟؟ که عاملِ به آن از شنیدن صوتِ داوودی محروم خواهد بود!! و خیلی از مراجع عظام موسیقی را مقدمه ی زنا میدانند!!!؟؟؟ خدا نیامرزد یکی از اقوامِ ما و امام جمعه شهرمان “آیت الله شرقی” را که تا روزی که زنده بود ” موسیقی را مقدمه زنا ” فریاد می زد!!! مرا ببخشید نوری زاد عزیز ولی شما بر بالای مزاری به سوگ نشسته و بر خاکش سرشک می افشانید که هیچ مرده و ابوالبشری در آن مدفون نیست!!!
شما چه کسی را، و به چه راهی رهنمون می شوید! آخوند را به تماشا و گوش دادن عملِ حرام و ممنوعه ی لهو و لعب!!! و آنهم به زبان انگلیسی، زبانِ اجنبی و “دشمنانِ الله” !!! حاشا و کلا!؟
بیچاره آسید مصلح حق دارد از دست شما اینهمه جیغ و داد بنفش سر دهد!!! سید مصلح دوستانی مثلِ شما داشته باشد، من بیرقی سفید بر می افراشم، دست افشان و پایکوبان!!!
من جای شما بودم از حضرت ایشان می خواستم بجای اینهمه هیاهو ، اشتلم بازی، رجز خوانی و هل من ناصر ینصرنی
طلبی، جواب کامنت آخر مرا بدهد که آنرا با رندی زاهدانه و البته مزورانه، مسکوت گداشت!؟
آسید مصلح! یادتان که نرفته در آخرین کامنت گهربارتان خطاب به من چه فرمودید:
مصلح
12:25 ق.ظ / نوامبر 4, 2015
سلام كاوه عزيز
آخوندزاده گرامي بنده هم اگروارد اين جمع بشوم نمي توانم كه بالباس طلبگي ام واردبشوم زيرا حضور من بالباس آخوندي يعني اقدام به خودكشي خودم واينهم رواومجازنيست مگراينكه بعنوان رهگذر ازآنجا ترددنمايم.
واما حضوربالباس شخصي اميدوارم كه دراين نزديكي ها به جمع اين گروه شجاع ملحق شوم وبه فيض اين شهامت كه شماي عزيزهم به آن رسده ايد، نائل آيم.
پايدارباشيد ورستگار
مصلح
(پایان فرمایش حضرت دامت و برکات و عزه و غیره…)
و آخرین عرض حقیرِ سراپا تقصیر:
جناب مصلح گرامی
آیا من واقعا” این سخن را از دهان و زبانِ مبارکِ سید مصلح ارجمند می شنوم؟؟؟!!!
خودکشی ؟؟؟ !!!
آیا شما واقعا” حرکت و جنبش این مجاهدان راه آزادی و عدالت و مبارزان و داغدیدگان نظام جابر را، به خودکشی تعبیر می فرمایید؟؟؟
آیا سایر مجاهدین راه آزادی و عدالتخواهی هم خودکشی کردند؟؟؟
آیا سرور آزادگان حسین هم – که شما سنگش را از همه بیشتر، به سینه می زنید – که حتی طفل شش ماهه اش را در راه مبارزه با جور و طاغوت، قزبانی کرد، بزعم شما خودکشی کرد؟؟؟
حضور شما با لباس غیر روحانی و بصورت رهگذر و نایل شدن به فیض شهامت !!!
(خواهش می کنم به رقیمه ی شریفه تان مجددا” نگاهی بیافکنید!)
روزانه و هر ساعت هزاران نفر از مردم از کنار این جماعت داغدار عبور می کنند که چه ؟؟؟ شما این را مصداق فیوضات
شهامت قلمداد می کنید؟ چه و کدام شهامت؟؟؟
پس فیض رفیعِ شهادت چه میشود؟ وصل به معشوق، جوار و قربِ الهی، آرامش ابدی …… ورود به بهشت، بهشتی که الله ، خود، کاسه گردانِ شراب است، شرابی که حتی سردرد هم نمی آورد، حوری و غلمان و الی ماشاالله که همه را شما از حفظ هستید….
آخر همه ی اینها را مگر شما ها فرمایش نمی کنید:
ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتابل احياء عندربهم يرزقون و هرگز كساني را كه در راه خدا كشته شدند مرده مپندار،بلكه آنان زنده اند و در نزد پروردگارشان روزي مي خورند و متنعم هستند
یا نه!
آیه فوق بنا به تفسیر که و که… و به نقل از که و که… در این حالت مصداق ندارد و الله تبارک و تعالی فرموده:
وَلاَ تَحْسَبَنَّ اللّهَ غَافِلاً عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الأَبْصَارُ
و مپندار که خدا از کردار ستمکاران غافل است عذابشان را تا آن روز که چشمها در آن خيره می ماند ، به تاخير می افکند
نکند منتظر هستید با استناد به آیه ی اخیر، الله ستمکاران را، خودش قلع و قمع نماید و یا مهدی موعود را بفرستد؟؟؟
و یا نه!!! جمع و تفریق 2 آیه بالا همان میشود که شما سید مصلح عزیز در چرتکه ی مبارکتان محاسبه فرمودید!!!
(خلاصه کامنت من از پست ” مادر و دیگر هیچ)
با سپاس از ناظرین محترم و نوری زاد نازنین.
جناب آقای نوری زاد عزیز
باسلام و احترام ؛
مطلبی رو که میخام ایندفه براتون ارسال کنم و طبق معمول سرتون و درد بیارم برای خیلیا یه قصه ست ولی با هربار یادآوریش برای من جز غصه چیزی نیست .
اسمم فاطمه ست و الان که دارم این نامه رو براتون می نویسم سی و دو سالمه ماجرا مربوط به شش سال پیشه از وقتی یادمه من به اون گروهی ک شما ازشون دل خوشی ندارین علاقه و کشش خاصی داشتم نه اینکه من آدم خیلی مذهبی و مقیدی باشم نه ، من هم مثل خیلی از همسن و سالام بودم یه آدم متوسط ، کارمند ، از طبقه متوسط اجتماع . ولی یه فرقی داشتم با بقیه و اون هم اینکه من از هجده سالگی تنها زندگی می کردم چون اولش دانشجو بودم بعد درسمم بلافاصله جایی مشغول شدم همیشه همه دوستانم بچه های حزب اللهی و سپاهی بودن با اینکه هیچ ربطی هم به کارم نداشتن ولی به لحاظ علاقه قلبی خودم به قول معروف با این جماعت بورنابسام داستان زندگی من از اونجا شروع شد که یک شب تو فصل بهار و ماه اردیبهشت برای دیدن یه برنامه ای به تالار وحدت دعوت شدم و توسط جمعی که همیشه با هم بودیم و فردی تو این جمع به من معرفی شد بنام حمید ؛ نمیدونم چرا اینقدر خوشحال بودم و سر از پا نمی شناختم حمید جوانی بود با قد بلند هیکل کاملا درشت و ورزشکار با محاسن زیبا و شغلش هم سپاهی بود همه این موارد باعث شد حس کنم این همون مردیه که همیشه آرزوشو داشتم هر روز دیدارهای من و حمید بیشتر می شد و در قبال همین دیدارها و صحبت ها علاقمون روزی نبود ک همدیگر و نبینیم از صبح تا عصر که من سرکار بودم حتما بایستی حمید یه سرکوتاه ولو پنج دقیقه هم شده پیش من میامد گاهی وقتا غذاهایی که دوست داشتم و تو خونه درست می کرد و براممیاورد ، یادم نمیره اولینچیزی که ازش هدیه گرفتم یه چادر بود
بعد از اون دیگه یه خانوم چادری شده بودم قرارمون پنجشنبه یا جمعه صبح بهشت زهرا بود لحظه ای رو بدون حمید حتی تصور نمی تونستم بکنم علاقه ما به هم تو این مدت یکی دوماه زبانزد همه دوستان شده بود و من از اینکه به آرزو و خواسته قلبی خودم که داشتن همچین مردیبود رسیده بودم دیگه زندگی ما جوری شده بود که کلید یدک آپارتمانم دست اون بود و گاهی وقتا تا من برسم خونه اون قبل از من رسیده بود و کل کارای خونه رو کرده بود یا حتی زمانیکه من سرکار بودم پیش اومده بود که حمید با دوستاش با همکاراش خونه من بودن و وقتی من می رسیدم تنها چیزی ک متوجه میشدم این بود که دارن از یه سری از ماموریت ها وبرنامه هاشون صحبت می کردند ، هم خودش و هم دوستانش مجهز به یه سری وسایل از جمله بسیم که همیشه همراهشون بود و خیلی کم پیش میومد که اسحله هم داشته باشن و من اصلا ذره ای ترس یا تشویش و نگرانی حتی نداشتم بماندکه گاهی اوقات خواهش هم می کردم من هم وارد برنامه ها وبازی هایشان شوم ولی متاسفانه حمید موافقت نمی کرد، بعضی وقتا ساعت سه یا چهار صبح میومد خونه . یادمه برای اولین بار که از هم دور شدیم سه روزی بود که به ماموریت رفته بود و من از فرط بی تابی کارم بهبیمارستان کشید و تا زمانی که حمید برگرده من بستری بودم ، اونقدی که من حمید و در طول شبانه روز می دیدم پدر و مادرش نمیدیدنش و این همیشه جای سوال بود برام ، امااااااا امااااااا ماجرا از جایی شروع شد که بعد از سه سال زندگی با این آدم غروب یه روز پاییزی توسط یکی از دوستان صمیمیش که تو سپاه ولی امر بود فهمیدم حمید هم زن داره و هم بچه یعنی این بنده خدا اومد بهم بگه واقعیت رو که دیگه بیشتر از این وابسته همنشیم ولی مگه ممکن بود ، دنیا جلوی چشمام تیره و تار شد
تصمیم گرفتم با خوردن چند قرص به زندگیم پایان بدم ولی باز توسط همین دوست محترمشان به بیمارستان لقمان انتقال داده شدم و از مرگ نجات پیدا کردم هیچوقت اون صحنه ای که حمید بالاسرم تو بیمارستان بود و مثل ابر بهار گریه می کرد یادم نمیره ، بعد این اتفاق رفتارهای حمید کم کم سر شد تا جایی که به محو شدن رسید و من هر روز و هر لحظه بیادش بودم آخه چطور ممکنه یه آدم زنو بچه داشته باشهولی بیست و چهارساعت زندگی با یکی دیگهباشه هرجور فکر می کردم مغزم به جایی قد نمی داد و نمی تونستم قطعات این پازل وکنار هم بچینم ، شده بودم یه آدم روانی که شبا ساعت سه صبح با خیال اینکه در می زنن پا میشدم و آیفون وبر میداشتم و صدا می کردم حمیدم …. ولی حیف و صد حیف که همش فقط یه خیال بود
تمام در و دیوار خونه پر بود از عکس حمید که زیر هر عکسش یه شمع هم بود و کار من شده بود حرف زدن با عکسش و پوشیدن لباساش و هر شب با گریه خوابیدن همه دوستام من و تنها گذاشتن و هیچکس حتی برای تسلای روحم هم سراغم نیومد با هزار بدبختی و این در و اون در آدرس خونشو پیدا کردم و متوجه شدم که با پدر و مادرش توی یه آپارتمان ز زندگی می کنن و در کنار همین تلاشم موفق شدم مقرشون رو پیدا کنم و کار من شده بود بعد از ساعت کاری یا جلو در خونشون تو ماشین بشینم و ببینمش یا جلوی همون مقرشون البته کلی دوربین داشت اونجا و من مجبور بودم کمی قبل تر یا کمی جلوتر وایسمتا ببینمش یکسال تمام این شده بود کارم و به یاد پنجشنبه جمعه هایی که می رفتیم بهشت زهرا همه جمعه ها صبح زود اونجا بودم تا دقیقا یه همچین روزایی فهمیدم آقا حمید رفتن کربلا . تصمیم گرفتم براش نامه ای بنویسم و بگم تو که عاشق امام حسین و حضرت ابوالفضلی چرا به یه دختر تنها وبیکس ظلمکردی ؟
تصمیم گرفتم با خوردن چند قرص به زندگیم پایان بدم ولی باز توسط همین دوست محترمشان به بیمارستان لقمان انتقال داده شدم و از مرگ نجات پیدا کردم هیچوقت اون صحنه ای که حمید بالاسرم تو بیمارستان بود و مثل ابر بهار گریه می کرد یادم نمیره ، بعد این اتفاق رفتارهای حمید کم کم سر شد تا جایی که به محو شدن رسید و من هر روز و هر لحظه بیادش بودم آخه چطور ممکنه یه آدم زنو بچه داشته باشهولی بیست و چهارساعت زندگی با یکی دیگهباشه هرجور فکر می کردم مغزم به جایی قد نمی داد و نمی تونستم قطعات این پازل وکنار هم بچینم ، شده بودم یه آدم روانی که شبا ساعت سه صبح با خیال اینکه در می زنن پا میشدم و آیفون وبر میداشتم و صدا می کردم حمیدم …. ولی حیف و صد حیف که همش فقط یه خیال بود
تمام در و دیوار خونه پر بود از عکس حمید که زیر هر عکسش یه شمع هم بود و کار من شده بود حرف زدن با عکسش و پوشیدن لباساش و هر شب با گریه خوابیدن همه دوستام من و تنها گذاشتن و هیچکس حتی برای تسلای روحم هم سراغم نیومد با هزار بدبختی و این در و اون در آدرس خونشو پیدا کردم و متوجه شدم که با پدر و مادرش توی یه آپارتمان ز زندگی می کنن و در کنار همین تلاشم موفق شدم مقرشون رو پیدا کنم و کار من شده بود بعد از ساعت کاری یا جلو در خونشون تو ماشین بشینم و ببینمش یا جلوی همون مقرشون البته کلی دوربین داشت اونجا و من مجبور بودم کمی قبل تر یا کمی جلوتر وایسمتا ببینمش یکسال تمام این شده بود کارم و به یاد پنجشنبه جمعه هایی که می رفتیم بهشت زهرا همه جمعه ها صبح زود اونجا بودم تا دقیقا یه همچین روزایی فهمیدم آقا حمید رفتن کربلا . تصمیم گرفتم براش نامه ای بنویسم و بگم تو که عاشق امام حسین و حضرت ابوالفضلی چرا به یه دختر تنها وبیکس ظلمکردی ؟
چرا اول از همه به زن و بچت خیانت کردی و بعدش به من ؟! کجای اسلامگفته که همچین کاری بکن ؟! مگر غیر اینه همه ایمه چند همسر داشتن ؟! چرا تو راهشان را ادامهندهی و من را هم در کنار خودت نگه نداری ، دیگه به جایی رسیده بودم که حاضر بودم دومین نفر باشم توزندگیش ولی نشد براش نوشتم حمیدم با کاری که تو کردی مرا برای همیشه از نعمت مادر شدن محروم کردی ؛ با روح و روانم و شخصیتم و غرورم بازی کردی و به قهقرا کشیدی شان ، منچه گناهی مرتکب شدم که تانوانش پس دادن همچین عذاب الیمی است.
بعد از نوشتن همه گلایه هام بهشگفتم با همه این شرایط باز من حاضرم در کنار توباشمنمیخواهم قبح ارتباطی که با هم داشتیم شکسته شود و من به لجن زار کشیده شوم . بعد نامه را داخلپاکت گذاشته و رفتم سراغ یکی از دوستانش که می دانستم حداقل حرام و حلال سرش می شود و ازش خواهش کردم نامه ام را بدستش برساند که همینکار را همکرد و دقیقا فردای آن روز حمید بعد از یکسال و چند ماه دوباره با من تماس گرفت ووقتی وارد خانه ام شد باورش نمیشد که من در فراق او اینچنین سوخته باشم ، بیست کیلو لاغر شده بودم جوری که جز پوست و استخوان چیزی نماندهبود ، زیر نظر روانپزشک بودم و قرص مصرف می کردم که خود این موضوع باعث شده بود رنجور ورنگپریده جلوه کنم با گریه ازش التماس کردم که مرا به حال خود وا نگذارد من او خواهم مرد ولی حمید سنگدل تر از آن شده بود که فکرش را کنم
یه روز میومد سر می زد یه روز نمی یومد تلفنش اکثرا خاموش بود ، هر وقتم که میومد شدیدا بوی بدی می داد که بعدا فهمیدم بوی عرق و مشروبه ، اصلا باورم نمیشد حمید که اینقد بچه مقید و مذهبی بود ومن بیشتر از همه بخاطر ویژگی ها قبولش داشتمبه همچین روزی افتاده باشه ، ولی من همون فاطمه سابق بودم یکیدو بار بردمش پیش پزشک براش کلی لباس شیکو نو خریدم و حسابی تیمارش می کردم ، حتی یه روز ازش خواستم بیاد با هم عرق بخوریم چون من نمی دونستم با کیا حشر و نشر پیدا کرده هنوز هم مزه تلخ اون زهرماری که هم مزه روزگار تلخاون روزهامبود زیر زبونمه ولی این چاره کار نبود حمید از زمانی که از در خونه بیرون می رفت دیگه ازش بی خبر بودم تا زمانی که هر وقت دلش می خاست و میو مد و تو این مدت من مثل یک مرغ پرکنده پریشون بودم بیماریم بیشتر از گذشته شده بود تا جایی که دکتر بهمگفت اگه بخای با این استرس ادامه بدی حتما سنکوب می کنی و نامه ای نوشت که به مدت دوهفته بیمارستان بخش اعصابوروان بستری بشم . و گفت که با الکتروشک ممکنه قسمتی از خاطراتم در مورد حمید پاک بشهو من آرومتر بشم ، خودم آستین همت و بالا زدم با اینکه دوسال از این ماجرا کی گذشتبزرگترین ظلم و من به خانوادم کردم حتی به دیدنشون نمی تونستم برم چون اصلا دوست نداشتم من و تو اون وضع روحی ببینن ، فقط یکبار رفتم اونم چون بخاطر قرصا خواب بودم همش اصلا چیزی نفهمیدم و یادمم نیست ، تو محیط کار هم خدا یه لطفیکرد و یه همکار خوب نصیبم کرد که خیلی هوای من و داشت ولی باز به من گیر داده بودن که لاغر شدنت و رخوتت ممکنه بخاطر استفاده از مواد مخدر و اعتیاد باشه به ناچار توسط حراست به آزمایشگاه رفتم و آزمایش دادم و از روانپزشکم هم نامه ای مبنی بر استفاده از قرص های
که میخوردم داد دیگه داشتم کم کم کل زندگیم و می باختم تصمیم گرفتم حرف دکتر و گوش کنم و برای الکتروشک به بیمارستان مراجعه کنم یه روز صبح با هزار مکافات از دست اون خانومی که جلو درب بیمارستان بهحجاب و پوششم گیر داده بود فرار کردم و وارد بیمارستان بقیه ا… شدم چون دکترم اونجا رو پیشنهاد کرده بود به هرکی می گفتم میخام برم بخش اعصاب و روان باورش نمیشد دلشون برام می سوخت اما اونی که بایستی دلش می سوخت سنگدل شده بود هیچوقت اون صحنه بخش اعصاب و روان و فراموش نمی کنم زنها یه طرف سالن مردها اون طرف سالن وسط هم یه جای خالی بود که وسایل ورزشی گذاشته بودن قبل از ورود بایستی زنگ میزدم تا در و برامباز می کردن از ترس مریضا همه درها قفل داشت وقتی دفترچه رو نشون دادم با چشای درشت شده پرسید مریض خودتونین ؟! با ناراحتی جواب دادم بله چشمم افتاد به زنها ودخترها مسول بخشکه دلش حسابی به حالم سوخته بود دستمو گرفت و یه چرخی تو بخش زد و گفت می تونی اینجا دوام بیاری و یک هفته بخوابی ؟! دیدم واقعا کار من نیست اینجا برای اولین بار بود که به حمید و علاقم نسبت به این تیپ مردا با این شغل لعنت و نفرین فرستادم و با گریه از بیمارستان فرار کردم وقتی رسیدم خونه خیلی فکر کردم چون کلی از مسیر و پیاده اومده بودم میخاستم مسیر زندگی رو عوض کنم ولی زور و توانش و نداشتم ، سعی کردم دیگه اسم حمید وحتی تو خلوت هم با خودم نیارم و شروع کردم اول همه عکسا و لباساشو و هرچی خونه من داشت و انداختم تو گونی و بردم جلوی مغازه یکی از دوستاش و تحویلش دادم ، دقیق یادمه که غروب پنجشنبهبود موقه برگشت از مسیر رفتم سراغ همون ساقی که حمید ازش زهرماری می خرید میخاستم بخرم و همشو تنها بخورم تنها چیزی بود که آرومم می کرد و به چیزی
ولی بعد از مدتی که اثرش می رفت بدتر و بدتر شدم از حمید کم کم کینه به دل گرفتم و اون علاقه داشت کم رنگ میشد ولی هیچ وقت خاطرات خوب با هم بودنمون فراموش نشد با اینکه الان شش سال از اون ماجرا میگذره هنوزم هر از گاهی مسیرم و کج می کنم و از میدون پاستور رد میشم بلکه جلوی مقر بتونم ببینمش و هر از گاهی هم میدمش چقدر با اون لباس فرم وهیبت دوست داشتنی تر میشد این موقه ها دلم میخاست براش میمردم که اگه نجنبیده بودم واقعا به درک واصل شده بودم هنوزم وقتی دلم میگیره میرم بهشت زهرا هنوزم وقتی دلم می گیره میرم همون قهوه خونه سنتی که همیشه با هم می رفتیم . یادگاری های زیادی دارم ازش ولی بزرگترین یادگاری که از خودش گذاشته نعمت مادر شدن و ازم گرفت و تا لب گور یا حتی بعد مرگ هم یادم خواهم ماند
ولی با همه این اوصاف و اتفاقات هیچ وقت کششم نسبت به این جماعت کم نشد نگران اتفاق بعدی هستم که ممکنه ازشون نصیبم بشه .
این تنها گوشه کوچکی از اتفاقات و احساساتی بود که تو این مدت برام افتاد
ولی بعد از مدتی که اثرش می رفت بدتر و بدتر شدم از حمید کم کم کینه به دل گرفتم و اون علاقه داشت کم رنگ میشد ولی هیچ وقت خاطرات خوب با هم بودنمون فراموش نشد با اینکه الان شش سال از اون ماجرا میگذره هنوزم هر از گاهی مسیرم و کج می کنم و از میدون پاستور رد میشم بلکه جلوی مقر بتونم ببینمش و هر از گاهی هم میدمش چقدر با اون لباس فرم وهیبت دوست داشتنی تر میشد این موقه ها دلم میخاست براش میمردم که اگه نجنبیده بودم واقعا به درک واصل شده بودم هنوزم وقتی دلم میگیره میرم بهشت زهرا هنوزم وقتی دلم می گیره میرم همون قهوه خونه سنتی که همیشه با هم می رفتیم . یادگاری های زیادی دارم ازش ولی بزرگترین یادگاری که از خودش گذاشته نعمت مادر شدن و ازم گرفت و تا لب گور یا حتی بعد مرگ هم یادم خواهم ماند
ولی با همه این اوصاف و اتفاقات هیچ وقت کششم نسبت به این جماعت کم نشد نگران اتفاق بعدی هستم که ممکنه ازشون نصیبم بشه .
این تنها گوشه کوچکی از اتفاقات و احساساتی بود که تو این مدت برام افتاد
هنوزم که هنوزه مصرف قرصام ادامه داره ولی دیکه مثل قبل نیستم که همش خواب باشم اصلا حتی خونوادمم نمی دونن که تو این مدت که من دارم قرص ضدافسردگی مصرف می کنم یه کم هم چاق شدم قرصام از روزی هفت هشتا رسیده به روزی یه دونه که این و مدیون پزشکم هستم که شب و نصفه شب روز تعطیل و غیر تعطیل همیشه چه از طریق پیامک و یا از طریق تلفن هوای منو داشته
حالا چیکارکنیم ما؟این خزعبلات چه ربطی به این سایت داشت؟برو سایتهایی که مختص این کاراست دیگه.
راستی ننوشتی چطورازمادر شدن محروم شدی؟تنها نکته ای که منوبه فکرانداخت همین بودو…
شما بهتره چند تا قرص جدید هم اضافه کنید برای سلامت عقل! همچنین تشریف ببرید به کلینیک ترک اعتیاد سارا خانم فرانکفورتی برای درمان بهتر! سناریو جدید هم داشتید بدید لاله زار براتون رو حوضی اجرا بشه!! آفیدیزن!
جناب علوی افی دزن! نه بزن
اقاي علوي بنظر ميرسه شما هم يكي از همون ها باشيد از رسته و دسته اقايي كه اون خانوم شيفته اش شد
آن آقای سپاهی خیانت کرد و دروغ گفت و زندگیت را از هم پاشید!؟ نقش شما این وسط چه می شود؟؟ شما وقتی فهمیدی وی متاهل است چرا باز هم پاپی اش شدی؟ نمیتوانستم دوریش تحمل کنم و کارم به بیمارستان کشید توجیح خوبی نیست خانم محترم که زندگی زن دیگری رو خراب کنید. با همچین توجیح هایی خیلی کارهای بد دیگر را هم می شود توجیح کرد حتی دزدی را!!بعضی وقتها این خود شما زن ها هستید که بهم خیانت می کنید اما همیشه مردها را سرزنش می کنید و خیانکار می دانید. توصیه می کنم ویدئوهای خانم ساعیان روانشناس روی یوتیوب را ببینید که می گوید قبل از اینکه مردان به زنانشان خیانت کنند این خود زنانند که بهم خیانت می کند و وارد زندگی همدیگر می شوند. بهر حال امیدوارم مشکل روحی تان بزودی برطرف بشود.
فاطمه خانوم (نمونه ای از اکثر بانوان ایرانی) !
من در درجه اول مغزم سوت کشید از خوندن این مطلب طولانی تا ببینم ارتباطش با این سایت و نوری زاد چیه اما ارتباطی پیدا نکردم جز واژهء “سپاهی”! دوما مغزم سوت کشید از فهمیدن اینکه یه آدم چطور میتونه چنین زندگی ای داشته باشه بدون ذره ای پرنسیپ و اصول اخلاقی و منطقی, چه از نوع مذهبی و سنتی ش چه از نوع غیرمذهبی و مدرن. خانوم عزیز, اون مردک سپاهی در این مورد بخصوص رفتاری به مراتب نرمال تر از رفتار شما داشته و اساسا درمورد شخص شما مرتکب هیچ خیانت و ظلمی نشده. اگه از دیگاه مذهبی نگاه کنیم اون مردک حق داشته چهارتا زن داشته باشه و هرموقع هم عشقش کشید طلاق بده, اگه شما خودت مذهبی هستی پس هیچ اعتراضی نباید داشته باشی گذشته از اینکه بر اساس توضیحات شما اساسا “ازدواج” نکرده بودین که خیانتی درکار باشه و ظاهرا “نامزد” بودین. به هم زدن نامزدی هم حق هردو طرفه. اگه خیانتی درکار بوده خیانت به اون همسرش بوده نه خیانت به شما! اگه هم از دیگاه غیرمذهبی به قضیه نگاه کنیم (که اساسا معلوم نیست شما کدومش هستی) رابطه شما از نوع دوست دختر و دوست پسر بوده که باز هم ترک کردن شما نه خیانت بوده نه ظلم! بجای مصرف قرص بهتره دو دقیقه بشینی فکر کنی که هدفت از زندگی چیه؟! همه حیوانات ماده مهمترین هدفشون مادر شدنه, شما بعنوان یک انسان هدفی جز مادر شدن نداری؟! ملاکت برای انتخاب همسر فقط اینه که طرف «قد بلند هیکل کاملا درشت و ورزشکار با محاسن زیبا و شغلش هم سپاهی» باشه و اینکه وقتی یونیفرم میپوشه خیلی خفن میشه؟!!!
بگذریم….
نمونه مرد سالاری و خوار شمردن زن را می توان در جواب شما یافت ، گر چه نکات خوبی را مطرح کردید ولی باتوهین آنرا خراب کردید ، مردان را ازبار مسولییت رفتار فردی و اجتماعی مبرا می دانید و همه را به زن محول می کنید و در آخر هم زن را حیوانی برای زا خطاب کرده و کلی از مزه پرانی تان خوشحالید۰
کاش می توانستم بگویم که این نظر فردی شماست.
اما دید شما به زن نیز نمونه ی اکثرمردان ایرانی است.
فریبا خانوم! بی دلیل نبود که من فاطمه خانوم رو نمونه ای از اکثر بانوان ایرانی نام بردم چون خود شما هم با همین یک کامنتی که گذاشتین حرفم رو اثبات کردین.
چه در فضای حقیقی چه در فضای مجازی اکثریت مطلق کسانی که در بحث های سیاسی و مذهبی (مخالف یا موافق) و اجتماعی و فرهنگی و هنری و علمی و… مشارکت دارن که جنبهء عمومی و انسانی دارن و ضمنآ نیاز به عنصری به نام مغز دارن “مردها” هستن, در عوض مشارکت اکثریت مطلق زنان در موضوعاتیه که بشدت جنبهء “غریزی” و خودخواهانه و شخصی دارن از جمله تمام موضوعاتی که حول محور “تولید مثل” میگردن. کافیه مطلب یا حتی تصویری از ازدواج یا جفت گیری و زاییدن منتشر بشه تا سیل خروشانی از شیرزنان فعال بشن و هزاران نظر و کامنت منتشر کنن با مضامینی مثل: “نازی!” …. “آخِی!” …. “الهی!” و….
موضوع دیگه ای هم که اکثریت مطلق زنان در اون بشدت فعال هستن که باز هم جنبهء “غریزی” و خودخواهانه و نارسیسیستی داره چیزی نیست جز حمایتِ همه جانبه, بی قید و شرط و با هر وسیله ای از “هم جنس”! (دلیل غریزی بودن این رفتار اینه که همین رفتار در حیوانات هم وجود داره تحت عنوانِ حمایت بی چون و چرا از “گله”).
کامنت شخص شما و فاطمه مصداق بارز همین دو نوع رفتاره که در بین اکثر زنان مشترکه: شما دو نفر (بعنوان زن) “هیچ” کامنت دیگه ای جز دو کامنت بالا در این صفحه ندارین ولی درعوض فاطمه در این سایت سیاسی که جنبه “عمومی” داره میاد داستان شکست عشقی خودش رو که کاملآ جنبه “شخصی” داره مینویسه و این انتظارِ خوخواهانه و نارسیسیستی رو داره که اولآ همه داستانِ طولانی و بی ربطش رو بخونن و دومآ باهاش همدلی و همدردی کنن با وجود این همه رفتار غیر اخلاقی و غیر منطقی و غیر مسئولانه ای که در داستانش موج میزنه! شخص شما هم میایین صرفآ به این دلیل که “زن” هستین نعل وارونه میزنین و کامنت من رو توهین, اون هم به “زنان” معرفی میکنین درحالیکه در کامنتم اگه توهینی هم بوده استفاده از واژهء “مردک سپاهی” بود که ایشون هم “مرد” تشریف دارن!!! اما از دید اکثر زنان هر نوع “انتقاد” به رفتارهاشون حتی اگه بر اساس تمام دلایل و مستندات و شواهد قابل اثبات باشه “توهین” محسوب میشه اما “فحاشی” های روزمرهء اکثر زنان به مردان نه تنها توهین نیست بلکه عین روشنفکری هم هست!
فریبا: «در آخر هم زن را حیوانی برای زا خطاب کرده…»
شما اگه حتی چند ثانیه عینک فمینیستی و نارسیسیستی رو از جلوی چشم بر میداشتین متوجه میشدین که نظر من دقیقآ “برعکس” بود!!! ایشون مدعی بود که دیگه نمیتونه مادر بشه و برای همین قصد خودکشی داشت. من هم در پاسخ گفتم شما بعنوان “انسان” نباید تنها هدفت مادر شدن باشه که درصورت شکست در این مورد احساس پوچی و نابودی کنی! (هرچند بنظر میرسه که متاسفانه اکثر زنان از جمله فاطمه و شاید هم شما با این نطر من موافق نیستین)
صحبت درمورد کلیشهء دروغین و حقه بازانهء “مردسالاری” که ساخته و پرداخته فمنیستها و زن سالاران هست هم بمونه برای بعد!…
خانم فریبا
ایشان به چه حقی با یک مرد متاهل رابطه برقرار کرده اند؟
آیا با این کار به همسر آن مرد خیانت نکرده اند؟ این ها هر دو خیانتکار هستند ولی خیانت زن به زن دردناک تر است.
انگار راسی راسی النسا نصف العقل.
جناب کورس ارجمند و گرامی
با درود و سپاس فرمایش آسید مصلح دامت برکاته و عزه را زیاد به دل نگیرید، بنده خدا شما را با داروین اشتباه گرفته اند؟!
باور بفرمایید اگر قبر داروین در ایران بود تا بحال همین آقایان حضرات عظام، چندین بار نبش قبرش کرده، استخوانهایش را به آتش کشیده و خاکسترش را بر باد داده بودند!!!؟؟؟
استاد گرامی و فرهیخته با جماعت عجیبی پنجه در پنجه افکنده ایم و در بد عصر و زمانه ای پای به عرصه وجود نهاده ایم!!! ما ترک ها ضرب المثلی داریم که امیدوارم از عهده ترجمه اش بر بیایم:
“با جماعتی ارمنی(مسیحی)، در طبخِ سمنو(غذایی که در نوروز می پزند) شریک شده ایم و بر بالای دیگی جوشان بر روی آتشِ پرزبانه ای، محتویات دیگ را بهم می زنیم !!! “.
به نظرِ شما آیا این هم انبازی، شدنی است؟ و به سرانجام خواهد رسید؟!!!
با احترام
پس از 16 سال هنوز هم فراموش کردن آن حمله جنایت کارانه – بی آن که قصد بزرگنمایی داشته باشم – بعید میدانم در تاریخ دانشگاههای جهان سابقه داشته باشد دشوار است. اتفاقا رهبر و سپاه و بعضی نمایندگان و … گاهی جهت ارعاب آن روزها را یاد آور میشوند. اما بی عرضه گی و بی لیاقتی ریس جمهور و وزرای مربوطه وقت یعنی آقایان خاتمی و موسوی لاری و معین را نباید از نظر دور داشت اتفاقا این دسته جهت منافع صنفی خود در غالب موارد عملا همه را به فراموشی دعوت میکنند.
خواستم یاد آوری کنم از انجا که هر انتخابات مهمی چه در شکست و چه در پیروزی در این دو دهه با سرکوب دانشگاه و دانشجویان توام بوده و از آنجا که انتخابات امسال به نظر مهم میرسد و با توجه به این که باندهای سیاسی از هر جناحی برای کسب قدرت هر کاری میکنند بایستی جوانترها را به حفظ آرامش در محیط دانشگاهها دعوت کرد بخصوص آنکه با نزدیک شدن به انتخابات حضور افراد ی که به باندها ی جناحهای مختلف تعلق دارند روز به روز افزایش خواهد یافت
برعکس آنچه که عموما در جامعه تصور می شود، دانشگاه به هیچ وجه نباید سیاسی شود و جای کار سیاسی نیست. جای کار سیاسی حزب است ولی متاسفانه در کشور ما در فقدان احزاب وقعی و قدرتمند و شناسنامه دار افراد سیاسی بخصوص در جنگهای قدرت خودشان دانشجوها که افرادی جوان و بی تجربه و آرمانی و به شدت بی اطلاع از وضعیت تاریخی کشور هستند را به قربانگاه می فرستند. یادم نمی رود سال 88 از یک دانشجو که کتک مفصلی از بسیجیها در خیابان خورده بود پرسیدم هدفت چیست؟ می خواهی به کجا برسی؟ جمله ای گفت که مثل پتکی بر سرم کوبیده شد…گفت “دوران امام خمینی در دهه شصت”. به او گفتم جوان تو جای نوه من هستی حیف شماست که فریب به این بزرگی بخوری.این دوران دهه شصت دردناک ترین دوره تاریخ معاصر ایران است. شدت خفقان دهه شصت لرزه بر اندام هر آزادی خواهی می اندازد. ابتدا اندکی مطالعه کن و از افرادی که آن دوران را دید اند بپرس…ما اگر می خواهیم به دموکراسی برسیم باید همه اقشار مردم پای کار بیایند. وگرنه دانشجویان فقط آینده شان تباه می شود…….
سرورم جناب نوریزاد
یک کامنت حاوی سه لینک -خطاب به حضرت مصلح- ارسال کردهبودم ظاهرا به پستوهای وردپرس رفته. دستتان را میبوسد.
——————-
من پیدا نکردم شان مازیار گرامی
دو باره نمی شود ارسال کرد؟
.
دوباره متولد شويد :
وقتي متولد ميشويد با دو كيفيت طبيعي به دنيا مي آييد .
يكي اينكه أبدا نميترسيد . ترس در وجود شما معنا و مفهوم ندارد . دليلي براي ترسيدن نداريد زيرا تجربه اي نداريد كه شما را ترسانده باشد
دومي اينكه حالت خود به خودي داريد . يعني بدون اينكه فكر كنيد يا توجهي داشته باشيد ميخنديد گريه ميكنيد ميخوابيد إدرار ميكنيد و خودتان را إبراز ميكنيد
وقتي در أحاطه كساني باشيد كه آنها را دوست داريد و به آنها اعتماد و اطمينان ميكنيد ، باز و گشوده هستيد حالت خود بخودي داريد و هراسي به دل راه نميدهيد
مردم هم كم كم دوباره متولد ميشن در طبيعت اول شون .
مطمين باشيد
علی1 گرامی
پاسخ دلقک گرامی به شما پس از اطاعت بنده از امر شما:
http://dalghakirani.blogspot.com/2015/11/blog-post_26.html?showComment=1448643133261#c9105588446438911667
سخنان رهبری با پوتین از زاویه ای دیگر
• من به شما خوش آمد میگویم.شما فکر کنید اینجا دفتر کار شما در کا گ ب هست. لطفا غریبی نکنید!
• من از شما جدا ممنونم و همان خدائی را که نه شما قبول داری و نه من،که همین نشانه همدلی ما هست، شاکرم که در این شرایطی که بابای زینعلی و مادر ستار بهشتی برایم درست کرده اند به دیدن من آمدید!
• این سفر شما بسیار مهم هست چون شما با بزرگواری بنده را از انزوا در آوردید و خدا میداند که در این کار خیر شما هیچ جاذبه جنسی وجود نداشت و نفوذی انجام نشد!
• بالاخره این پرونده هسته ای هم که شما با آن دید وسیع خود و یا همدستی آمریکا و بمدد خودم و محمود روانی برای ما درست کردید به جائی رسید..ولی آمریکا دست از توطئه بر نمیدارد.!
• بعد از برچام از طریق مک دونالد و بعد هم مجسمه های مانکنها که جتی طلبه ها را هم حالی به حالی میکرد نفوذ خود را شروع کردند که نقدی و ده نمکی و بسیچ روحانیون و مراجع مانع آنها شد!.الان مشکل ما همبرگر و فرنچ فرایز آمریکائی شده!
• فقط برای اینکه خباثت آنها را بفهمید “آنجلا جولی” میخواست بیاد اینجا !..حتما بی آرایش و چادر!..من با الهام چرخنده که زینب زمان شده و بر علیه “حسین زمان”! آوازه خوان میچنگد زدیم تو پوزش! (خنده شدید پوتین!!)
• شما که تو این یه سال گذشته مثل حر شده ای اینجا را عین روسیه بدان. شما با این لیموزینت راه بیفت و هر جا ماشین شما مثل ناقه حصرت رسول وایستاد و یا ریپ زد همانجا یک پایگاه نظامی درست کن!..پولش با من!
• من برایم محمود روانی و اسد آدمکش فرقی ندارند..هر دو را مثل مجتبی دوست دارم!..هر دو عزیرند و هر دو با حمایت من کشورهای خود را نابود کردند!..این راه امام هست!
• من در اینجا مثل روز قدیر دست شما را بلند میکنم که شما بعد از من وصی و وکیل این مردم و سوریه و لبنان و همه مسلمانانید و من هم کوچیک شما!.خدا از تاواریشی کمت نکنه!
• من از جوانی با استالین و لنین و مارکس و انگلس حال کرده ام. بنظرم مارکس همان جبرئیل بود که پیام را به لنین داد و استالین هم همان امام خودمان هست!..شما هم در حقیقت سید هستسد چون از تخم و ترکه همونها هستید..مثل نقدی که تبارش به شمر میرسد!!
• من امیدوارم با نفوذ معنوی شما بتوانم از شر دشمن خلاص شوم و بتوانم مجتبی را به تخت بنشانم. شما فرض کن اینجا ترکمن چای هست و شما هم همان کلنل روس که سلطنت عباس میرزا را تعهد کرد و منهم فتحعلیشاه!.هر گلی زدی سر خودت زدی! .شما برای من و امت اسلام دعا کن تا ولایتی و ظریف که در این جلسه حضور دارند آمین بگویند!
“پوتین” از فرط خنده تو بغل لاوروف بی حال می افتد!! و حاضرین دچار گاز گرفتگی میشوند!!
بچه جون بپا ////////////// پاچهتو گاز نگیره. ا اون رها شی نیم چکمه روسی گازت میگره ها. نگی نگفتی. اگه گازت گرفتن رو ما حساب نکن که مام یکی ا ابواب جمعی این ملت بی خاصیت ترسوئیم
من کاری به هزار هزار آسیب و قاچاق و قتل و غارتی که سرداران سپاه سرگرم آن بوده اند و هستند ندارم، اما در یک قلم می گویم: بازداشت هاشم زینالی، پدر پیری که هفده سالِ آزگار چشم به راه باز آمدن پسر برده شده ی خویش است توسط سپاه، ….
جمله بالا گفته شماست! بخوبی وظیفه خود را انجام میدهید! انحراف اذهان عمومی از بسیاری دردها و مصایب و فقط توجه به یک موضوع خاص ! اشتباه نکنید موضوع ایشان مهم است ولی آیا اینقدر مهم است که همه دیگر مسایل را بیخیال شویم ؟
سوال: فرض کنید نوری زاد به تنهایی جمهوری اسلامی را روی یک انگشت چرخانده و با یک حرکت ضربه فنی نماید, ایراد بعدی حسینعلی و امت شهیدپرور چه خواهد بود؟ (2 نمره)
الف- ایران این همه مشکلات داره چرا اذهان رو منحرف میکنی و فقط گیر میدی به جمهوری اسلامی؟ دیدی مزدوری؟
ب- گیرم جمهوری اسلامی رو ساقط کردی حالا طرح ت برای حکومت بعدی چیه مزدور؟
ج- خاورمیانه در جنگ و نابودیه چرا فقط میخوای اذهان رو منحرف کنی به سمت مشکلات ایران؟ گفتم که مزدوری!
د- چرا راجع به مشکلات زیست محیطی و سوراخ شدن لایه اوزون چیزی نمیگی مزدور؟
یه ایرادی پیدا میکنم ! 🙂
جناب نوری زاد ، فرهنگ ایرانی تونست در طول بیست سال مغول وحشی رو آدم کنه آخوند رو در طول 37 سال هم نه تنها نتونست کوچکترین تغییری بده بلکه طبق رفتار فرهنگ موقر و متین ایرانی، آخوند شیعی ///////////////////و حریص تر و دزدتر هم شده. چنگیز خان مغول مکتبخانه و مسجد و کتابخانه آتش میزد در عوض جانشینش رو آدم کردیم کتابخانه و رصدخانه و مکتبخانه ساخت.فقط اینو گفتم شما به عمق //////////// آخوند ساخت و مونتاژ صفوی-///////// پی ببری
مهدی از تهران
عرض احترام و ادب
جناب نوری زاد گرام، من هم اضافه میکنم، ننگ بر فرهنگ واپسگرا و ارتجاعی استبداد ساز حاکم و جاری در ایران که تمامی بدبختیها و فلاکتهائی که ده ها بلکه صده ها ایران میکشد ازآن است. مگر انسانهائی که درایران طی قرنها حاکمیت این مملکت را در دست گرفتند از کشور یا کره دیگری آمده اند، نه اینها هم زاده ایران و با همین فرهنگ ضد بشری بزرگ شده اند .
ریشه درخت فرهنگ واپسگرا و ارتجاعی استبداد ساز را باید سوزاند والا افراد وارد شده به حکومت فقط شاخ و برگهای قوی شده این درخت هستند که مانند سلول سرطانی شاخ و برگهای ضعیف تر را از بین میبرند.
سوزاندن ریشه در ایران کاری مشابه با کاری باید باشد که مردمان دیگری برای نجات خود از قرون وسطا (سیاه، حاکمیت کلیسا،Dark Ages ) انجام دادند.
مهدی از تهران
من فکر میکنم پدر سعید را برده اند تا سرنوشت سعید را برای او تو جیه کنند و او را برای مدتی در قرنطینه نگاه خواهند داشت تا آنرا هضم کند و آرام بگیرد سپس او را آزاد میکنند و نزد مادر می فرستند تا واسطه ی آگاهی مادر شود شاید بسته های تشویقی نیز برای سکوت و آرامش به آنها پیشنهاد شود تا موضوع مختومه شود. اما چه خوش خیالند این خفاشها ی شهر ما که ابرها ی سیاه همه در گذرند و روزی آفتاب بیرون خواهد شد وخفاشها دود !!!!!!! دود!!!!!!! و دود!!!!!
——————–
سلام بانوی خوب
من کاملا می توانم وضعیت درونی و روانی سپاه را در باره ی سعید زینالی و پدر و مادرش تجسم کنم. سپاه اگر بپذیرد که سعید را در همان سال نخست زده و کشته، و مزاری را به پدر و مادرش نشان بدهد که: سعید در این زیر است، باید رسماً مسئولیت این قتل را بپذیرد یک. و به این پرسش پاسخ بدهد که چرا این پذیرش را هفده سال به تعویق انداخته دو. و هجوم مادران و پدرانی راتحمل کند که فرزندانشان درهمان کوی دانشگاه توسط بسیج و سپاه برده و سر به نیست شده اند سه. و تبعات داخلی و جهانی این فاجعه را تا قیام قیامت با خود حمل کند چهار. پس همان بهتر که با خانواده ی زینالی کجدار و مریز رفتار کند تا مگر چهل سالی بگذرد و این قتل آشکار شامل مرور زمان شود پنج.
با احترام
جناب كوروس و مصلح
انسان ابتدا ميمون بوده يا نبوده چه مشكلى از مصائب ايرانيان را برطرف مي كند
كشور در اختيار عده اي دزد و غارتگر است مافیایی به نام سپاه پاسداران (دزدان) كه هم و غم آنان
پاسداري از امول و ثروتي است كه از ايرانيان دزديده اند نه پاسداري از مصالح كشور آنوقت جناب كوروس
مباحث ادبي و نظري و فلسفي مطرح مى كنند كه به هيچ دردي در حال حاضر نمي خورند
جناب مواظب باشید اتفاقا این موضوع درست به دزدیهای سپاه و جنایات اراذل و اوباش اسلامی ربط مستقیم دارد!کسیکه خیال می کند الله انسان را افریده و تنها کار انسان دعا و نیایش الله است اصولا حقی برای انسان قایل نیست که در برابر نماینده خدا به او حق ایستاده گی و طلب حق اش را نماید.شما گویا از شعار هرانکس که دندان دهد نان دهد سرسری گذشته اید.
جناب مصلح با سلام : فرمودید نوریزاد دروغ زن است ! و باز ایشان را به گناه قدیم که ازآن بارها استغفار کرده و با شجاعت بی نظیر از بی راهه به راه آمده وقافله ای را سروسامان داده و سایت وزینی راه انداخته نواخنه اید ! جناب مصلح متاسفانه ماهیت سرکار مشخص نیست و هرچند گاه به یکی میپرید حال این بنده ناچیز باشد یا کاوه و یا کورس گرانقدر و یا نوریزاد و دیگران واقعا سر چه دارید بارهااز شما حوزویان درخواست کردم که حد اقل در حوزه ها روشنگری کنید و فرمودید دست ما کوتاه و خرما برنخیل این جناب آملی که علاوه بر استادی حوزه در سیاست هم دست دارند و مدعی هستند که چیزی از دست ندادیم لابد درست میفرمایند و چیزی از دست نداده اند . این مملکت بدبخت هست که همه چیزاز دست داده و مرتبا به رقص قهرمانانه میپردازد حال در مقابل بشار جنایت پیشه باشد و یا پوتین دغل باز و قرآن چاپ کن ایشان اعتراضی چیزی فرموده اند یا نه البته آیت الله عظما پوتین خیلی ارزش دارد که در موردش حرف ها بعدا خواهیم زد . تا بعد .
اين روزها سيماي جمهورى اسلامي بر عبارت نفوذ تاكيد مى كند كه مبادا خللى به كشور وارد شود
آقايان كشور را دربست در اختيار كشور چین قرارد داده اند (برادران فربه سپاه) با وارد كردن اجناس و محصولات
بی کیفیت چيني زيانهاي جبران ناپذير به كشور تحميل مي كنند و رهبر معظم و بروبچه های سپاه فكر مي كنند
كه مردم ايران هالو هستند و نمي فهمند كه اين سخنان به درد خودشان مي خورد
كشور ايران دربست در اختيار سازمان مافيايي سپاه دزدان و بيت رهبر معظم است
با درودبه سرور گرانقدر نوریزاد عزیز و هم میهنان فرهیخته : داغ ننگ ؟ کدام داغ ننگ ! حناب نوریزاد حتما شوخی میفرمایید این ها که فرمودید اصلا و ابدا معنای داغ ننگ را نمیفهمند و اصلا احساسی برایشان باقی نمانده که استفهامی داشته باشند برایتان مثالی میزنم . بیچه !!! بله بیچه را میگویم ! اورا میشناسید ؟ این نام همان نامی است که چند سال قبل تهران را در وحشت فروبرد همو بود که به کودکان تجاوز و سپس با هروسیله ای به قتل میرسانید ! سعید حنایی چطور ؟ هموکه خانم های ویژه را به قتل میزسانید و پس ازاعدام برایش مجالس بزرگداشت ازسوی امت حزب … برگذار شد و مورد تقدیر هم قرار گرفت چرا امثال این جانوران به وجود می آیند ؟ میگویند شرایط محیط ! خوب رهبر و امت همیشه در صحنه هم شرایطی به وجود آورده اند که ماموران المعذور به خود جرئت میدهند و بک پدر دردمند و یک مادر دل شکسته و مشتاق دیدن گل روی فرزند برومند را شانزده سال در بی خبری نگاه میدارد و البته این ماموران المعذور حتما حکم باز داشت از مقامات بالادستی ! داشته اند و همینطور کشکی کشکی بازداشت نکرده اند ویک پیام برای همه دارند و آن نیست جز اینکه از ما بترسید ما هربلایی که خواسته باشیم به سرتان می آوریم و جیک هم نمیتوانید بزنید مثل همان طعمه هایی که در دستان بیچه و حنایی پرپر شدند ! فقط بین بیچه و این ماموران و مافوق هایشان ها یک فرق اساسی هست وآن نیست جز تمسک به اسلام عزیز چون هیچگاه بیچه نگفت که اعمال من منطبق بر اسلام بود و فقط میگفت که چون دیگران همین بلا را در کودکیش به سرش آوردند به سر دیگر کودکان می آورد ! خوب حال ازرهبر مقتدر ! که پوتین برایش قرآن کپی شده آورد و فکر میکرد که اصل اصل هست باید سوال کرد که در این حکومتی که میگویید اسلامی و امام زمانی هست یک پیر مرد داغ دار و مادر ستم دیده را به زندان بردن افتخار دارد ؟ شما اگر به روسیه مستمسک نشده بودید کارتان در سوریه تمام بود و هنوز هم معلوم نیست چه سر نوشتی در انتظارتان است شما که در مملکت امام زمان یک زن وشوهر مستاصل که دستشان از همه جا کوتاه است را تحمل نمیتوانید بکنید ! نامتان را باید چه نهاد ؟ شما که مردم را با هر وسیله تبلیقی به اربعین میکشانید و آن هارا برای عزاداری وبر سروسینه کوفتن تشویق میکنید و تسهیلات در اختیارشان میگذارید که به کشور دیگر با هروسیله ای بروند و برسر وسینه بکوبند که چه بشود ؟ مردمی که اگر ازآن ها سوال کنید که چه معظل هایی در مملکتشان است هاج و واج به شما مینگرند و میگویند اسرائیل باید نابود بشود درست مانند همانهایی که راحل به آن ها وعده آب مجانی و برق مجانی داد و درک نمیکردند که اگر این آب و برق مجانی شود چه به روز مملکت می آید و کسی که این وعده را میدهد اگر خائن نباشد از نادانان روزگار است که اگر اطرافیان مهارش نکنند بلایی به سر همه میآورد که نابودی مملکتش در کوتاه زمان حتمی است ومتاسفانه پیروان آن راحل هر بلایی که میخواهند به سر کوتاه دستان می آورند وهمانطور که جناب ملکی طبق اصل سازمان ملل فرمودند در نهایت اگر هیچ کار نشود کرد دست ها به اسلحه خواهد رفت که امیدوارم هیچ گاه اینطور نشود که آن وقت خشک وتر خواهد سوخت و نه از تاک نشان ماند و نه از تاک نشان .
جناب مصلح
از شواهد علمی و تشابهات ژنتیکی که موید میمون بودن نیای نخست همهٔ آدمیان است، درمیگذرم که یقینا نه مرا صلاحیت آموختن (در معنای متعدی) آن است و نه شما را حوصلهٔ درک آن. اگر شما را حوصلهٔ این مباحث باشد، همین مستندها که نشانیاش را می دهم محض “فاعتبروا یا اولوالابصار” کافیست:
https://www.youtube.com/watch?v=0uQh8T41_GA
https://www.youtube.com/watch?v=7dEds87WKsI
https://www.youtube.com/watch?v=sp6f0yqIKIo&feature=iv&src_vid=0uQh8T41_GA&annotation_id=annotation_1675853921
همینقدر به عرض با سعادتت میرسانم که همان به خود را از نسل میمونی بدانیم که فرگشت یافته و انسان شدهاست و اکنون آزار کَسش درپی نیست تا زادگان اشرف و برگزیدهٔ مخلوقات باشیم از سپاهی و بازجویان آدمخوارش یا مومنین خلافت اسلامی و آن کنیم که بازگوییاش همهٔ نوع انسان را شرمزده کردهاست.
میگن کمر کمونیسم دوبار شکست !
یه بار با خراب شدن دیوار برلین
یه بارم دیشب که سیمای جمهوری اسلامی خلبان روسی رو شهید مدافع حرم ! اعلام کرد
نمردیمو شهید ودکا خور هم دیدیم اونم ا نوع کاپیتونیسم که هم کمونه هم کاپیتال
قرآن ترجمان شهود،
در پست قبل این موضوع خطاب به مزدک نوشته شد ولی از آنجا که مزدک اعلام کرد به چنین موضوعاتی علاقمند نیست بهمین دلیل آنرا تحت عنوان “قرآن ترجمان شهود” ادامه می دهم.
در قسمت اول تعدادی کامنت از دوستان گذاشته شد که در آنجا مختصری به برخی پاسخ دادم ولی بتدریج پاسخ آن کامنتها و کامنت دوستی بنام نیما ایرانی بطور مفصل تر داده خواهد شد.
همانطور که در نوشته قبلی گفتم با بیان چنین تجربیاتی اولین برخورد مخاطبان زدن انگ دیوانگی بر گوینده است.
دیوانه کیست؟ به بیانی ساده دیوانه کسی است که نرمها و عادات پذیرفته شده اجتماع را در عمل یا گفتار رعایت نمی کند و مقید به آنها نیست.
البته اهل شهود خود را دیوانه می دانند و در واقع تا دیوانه نباشند نمی توانند به این شهود دست یابند. دیوانگی در فرهنگ اهل شهود به معنای فرا افکندن عادات و نرم ها ست . همه باید ها و نباید های اجتماعی ، عقیدتی ، اخلاقی و همچنین همه دانشها و تجربیات که عارف به آنها عقل می گوید، همه عواطف و دلبستگی ها همگی آنهائی هستند که ذهن را مشغول می نمایند و برنامه عارف تمرینات یا بعبارتی ریاضات برای کنترل هر آن چیزی است که به ذهن وارد می شود. سالک در طول تمرینات خود به این توانائی دست می یابد که هر زمان که اراده کرد بتواند ساعت ها ذهن خود را خالی کند. در واقع تخلیه ذهن به معنای از دست دادن فیزیکی امور یاد شده در بالا نیست. این کاری است بغایت دشوار ولی شدنی.
البته بیماران با اختلالات رفتاری و شخصیتی هم مشابه چنین مطالبی را ممکن است بگویند ولی من آماری ندارم اگر کسی از دوستان چنین آماری دارد لطفا باشتراک بگذارد اگر از این بیماران روانی تا کنون مولا نا ، عطار یا بایزید و ابوالحسن خرقانی بیرون آمده. یا بیمارانی که بعد از 2015 سال ، 3000 سال ، 1400 سال یا 2500 سال هنوز بالای یک میلیارد طرفدار در جهان دارند.
البته من به دوستان حق می دهم . هر تئوری را می بایست شواهد تجربی به اثبات برسانند . بهمین دلیل برای اینکه بهتر بتوانیم این موضوع را پیش ببریم یک تمرین بسیار ساده را پیشنهاد می کنم:
سعی کنید یک دقیقه بطور مطلق سکوت ذهنی ایجاد کنید. یعنی یک دقیقه اجازه ندهید هیچ تصویر، خاطره، گفتگوی ذهنی، حساب و کتاب ، قضاوت و … به ذهنتان وارد شود. حتی زمانی که فکر میکنید که خوب حالا ذهنم خالی شد، خیر این خود یک فکر است، هیچ حرکتی در ذهن مجاز نیست. و زمانی که به این نقطه رسیدید دیگر نیازی به توضیحات من نیست خودتان بعدا خواهید آمد و تجربه تان را با دیگریان در میان خواهید گذارد.
این تمرین در واقع به شما نشان خواهد داد که هیچ موضوع پیچیده ای در کار نیست ضمن اینکه تجربیاتی که بدست خواهید آورد (درصورتی که تمرین را بدرستی انجام داده باشید و یک دقیقه سکوت واقعی را تجربه کرده باشید) آنقدر ارزنده خواهند بود که تفکرات شما را بصورتی بنیادین تغییر خواهد داد.
برچسب دیوانگی موضوع تازه ای نیست و معمولا به دانشمندان تراز اول جهان هم از دیر باز زده اند. البته امروز در کشور های پیشرفته ، دیوانگی یک ارزش است. اشتباه نکنید منظورم اختلالات روانی نیست بلکه خلاقیت است. نرمها و قالب های دست وپا گیر اجتماعی خلاقیت را می کشد. اغلب می بینید که آدمهای خاص رفتار های خاص دارند و برای عموم مردم قابل تحمل نیستند. ولی همانها در نقاشی، ادبیات، موسیقی و دانش تحولات شگرف می آفرینند. آنها هیچگاه با تائید یا تکذیب دیگران کاری ندارند.
در قسمت بعد به موضوع شهود باز خواهیم گشت .
موفق باشید
منصور گرامی من به شما گفتم که چیزی شما مطرح می کنید تمرین تمرکز حواس کردن است و من مثال کونگ فو را برای شما آوردم.شما کافی است فیلم تمرین معبد شوولی در چین را هموطن مشاهده کنید.خیال می کنید چندین سال نشستن بودا زیر یک درخت و یا مرتاضان هندی و برهمایی و بودایی چیست؟محمد هم با تکرار تنهایی تمرکز در غار حرا (مسلما اگر روایت سنتی از اسلام را بپذیریم) و یا آن ناطق مشهور یونانی که برای گرفتن حق خود سالها در غاری به نطق در برابر مستمعین خیالی می پرداخت و داستان گذشتن سیاووش از اتش در شاهنامه همه از همین نوع تمرینهات است.نه کار مولوی و عطار عجیب است و نه کار دیگران.چون همیشه انسانهایی بوده اند که به چنین کارهایی مشغول بوده و براثرتمرین مهارتهایی بدست اورده اند.در ضمن منصور گرامی معنی دیوانه بمعنی انسانی است که دارای اختلال فکری است و با انچه شما می گویید فرق دارد.بسیاری بوده اند که بر ضد اداب و رسوم رایج نوشته و گفته و عمل کرده اند ولی کسی انها را دیوانه خطاب نکرده .دیوانگی اختلالات مغزی است که باعث اختلالات فکری می شود.درضمن هر چه را علم نیافته هم به آسانی نمی توان به دکانی برای عرفان و شیادی …مبدل کرد.بهترین راه اینست که اگر چیزی را نمی فهمیمم و یا عاجز به درک و استدلال ان هستیم بجای بستن به وحی و عرفان …به اینده واگذار کنیم.
مزدک عزیز،
خوشحالم که شما تا این اندازه برای علم ارزش قائلید. بهمین دلیل است که پیشنهاد کردم برای اینکه از مسیر شناخت علمی خارج نشویم و ادعای من به تجربه ثابت شود آن تمرین را انجام دهید. اگر هم انجام نمی دهید پس درست نیست هیچ نتیجه ای بگیرید چراکه در آن صورت این شما اید که بدون دلیلی معقول به رد موضوع می پردازید. دیدن فیلم یا مطالعه کتب عرفانی و ذن و … نمی توانند کمکی به درک این امر کنند. درست مثل این است که بگوئید من کتب فراوانی راجع به ساز ویولون خوانده ام ولی اصلا از صدایش خوشم نیامده . به نظر شما می توان با مطالعه کتاب نسبت به صدای ویولون قضاوت کرد؟
منصور گرامی من آدمی هستم که موضوعات اجتماعی و عموی را پی گیری می کنم و به حوضه شخصی دیگران تا آنجا که در توان دارم و یا آنرا موثر در موارد اجتماعی نمی دانم دخالت نمی کنم.اصلا مشکل من اینکه شما عارف و یا مسلمان و یا یهودی و بهایی …هستید نیست.بهمین جهت احساسات و برداشته های شخصی شما از موضوعی را گر چه جالب بدانم ولی چون در سیاست و امور کلی جامعه بی تاثیر است تنها در حریم خصوصی دانسته و جزءحقوق شما می دانم.
زمانی که بخش اعتقادات بخش عظیمی از اجتماع ما مورد تاخت و تازهای اکثرا بی پایه قرار می گیرد و موجب رنجش و حتی حذف بسیاری از احساسات بی غل و غش می شود و از سوئی برداشتهای خرافی و متحجرانه از مفاهیم ناب نمی تواند چون منی را بی تفاوت بگذارد. من باید حقایقی را که همیشه بعنوان اسرار در میان عرفا برانها سر پوش گذاشته شده تا مبادا در دین و ایمان مردم خللی وارد شود را در این برهه بیان کنم. عارف میبیند که اکثریت مردم از تفکری عمیق در موضوعاتی این چنینی برخوردار نیستند و “بر خیالی نامشان و ننگشان” و “بر خیالی جنگشان و صلحشان” است. این راز ها باید برای روشنگری باز شود تا از سوئی دیدهای غلط راجع به اسلام تصحیح گردد و از سوی دیگر یکدلی و وفاق که جامعه ما امروز تشنه آنست افزایش یابد.
موفق باشید
باسلام به نوري زاد دروغگو ودروغ پرداز ودروغزن وپرت پلاگو
ضمن تاييد اينكه دراين پست داغ ننگ هارا شمرده ايد صحه مي گذارم درضمن خودجنابعالي هم ازاين داغ ننگين مستثني نبوديد وازسال78 تا88 جيك نزديدوبلكه اين جنايت هارا باجان ودل تاييدمي كرديد وازمولامولا مي گفتيدودم مي گرفتيد وهورا مي كشيديد.
واما دروغ پردازي تان ازجواب به جناب مبشر پيداوهويدااست كه درذيل كپي آن درج مي شود:
“حضرت آیت الله العظمی نوری زاد دامت برکاة و دامت افاضاة، سلام علیکم ، ضمن آرزوی سلامتی بر شما انسانِ بصیر ، آزاده ، حکیم ، فرزانه ، بشیر و نذیر . چند روز قبل دفتر آیت الله مکارم شیرازی از مراجع تقلید شیعیان اطلاعیه ای داده بودند مبنی بر اینکه این مرجع تقلید شیعیان ، حاضر به ملاقات با آقای علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی که به شهر قم آمده بودند ، نشده اند . از طرف دیگر بلافاصله آقای علی جنتی گفته است : من در هشت ساعتی که در شهر قم بودم ، اصلاً درخواستی برای ملاقات با آیت الله مکارم شیرازی نداشتم چرا که فرصتی برای این دیدار نبوده است . حضرت آیت الله نوری زاد ، حضرتعالی این نوع ” وهن ” در ادبیات تهمت و دروغ پردازی بین مقامات عالیه کشور و اثرات آن را بین مقلدین چگونه ارزیابی می فرمایید ؟
———————-
سلام مبشر گرامی
هر دوطرف این خبری که شما بدان اشاره کرده اید ” زاقارتی” اند. یعنی چی؟ می گویم. چندی پیش آقای ظریف به دیدن آیت الله جوادی آملی در قم رفته بود. همین آیت الله جوادی آملی در این دیدار نه گذاشت و نه برداشت و گفت: ما در مذاکرات هسته ای هیچ چیز از دست ندادیم. این دروغ آشکار می تواند به دو نکته اشارت داشته باشد. یا جناب جوادی آملی در یک ناکجا سر در میان ابرها دارد و مثل خواب زده ها یک چیزکی پرانده، یا رسما دروغ می گوید بجهت حفظ نظام. که من این دومی را ارحج می دانم. بله، حضرت آیت الله مثل چی دروغ می گوید. حالا در این اوضاع، چه آیت اللهی یک وزیر زاقارت را بپذیرد چه نپذیرد توفیری در زاقارتی حضرات آیت الله ها ندارد. زاقارت که می گویم، منظورم ناکارا و اوراق است.
با احترام””.
جناب نوري زادچرادچارتناقض شده ايدودروغ مي بافيد وبه شخصيت ها افترا مي بنديد؟
جنابتان كه با پروژه هسته اي ازبيخ مخالف بوديد وموجب فلاكت كشورمي انگاشتيد،وهمين مساله هسته اي كشور موجب تحريم هاي شكننده اقتصادي شده بودومسؤلان مي خواهند اززير بارشكننده تحريم هابيرون روند باديپلوماسي معقول كه ماقصدتوليدسلاح هسته اي ازاول كارنداشته ايم.
حال چگونه شدكه درقضيه برجام جناب آيةالله جوادي آملي به جناب ظريف گفته اند:” ما در مذاکرات هسته ای هیچ چیز از دست ندادیم. ”
آيا اين حرف دروغ است؟
شما باچه سندودليلي ميگوئيددروغ گفته است؟
آيا زخم خوردگي ازمولاي قبلي تان چنان شديداست كه همه افراديك صنف رادشمن تلقي كنيد وهرافترائي را برآنان بربنديد؟
آيا اقتضاي جوانمردي اينست كه به دشمنت هم هرافترائي رابربنديدوتهمت بزنيد؟
ثانيا به زعم شما دراين قضيه برجام چه چيزي را ازدست داده ايم؟
شما كه بااصل پروژه هسته اي ايران ازبيخ مخالف بوديد،چه شدكه يكدفعه 180 درجه به اين طرف چرخيديد؟
ظهوروبروز همينگونه ابرازنظرهاي زاقاراتي شما درهمه مسائل ،تعددشخصيت شمارا مي رساند ومبارزه تان هم با ظلم وظالم هيچ اثري ونتيجه اي نمي دهد چون دست به دغلكاري زده ايد وبادغلكاري وزاقارتي بازي هم هيچ كاري موفق نمي شود.
آياوجدانااين حرف هاي خودت زاقارتي نيست؟
والسلام.
مصلح
———————-
سلام مصلح گرامی
شرم بر من که نوشته ی من اینچنین شما را آشفته باشد. در داستان مذاکرات هسته ای خب ما خیلی متضرر شدیم. از ضرر پولی گرفته تا حیثیتی. نادیده گرفتن کارناوالی از خسارت های همه جانبه از جانب آیت الله جوادی آملی یک دروغ آشکار است. مباد از ما برنجید بخاطر گفتن این سخن تلخ؟ کلی پول دود شد رفت هوا. بله من از ابتدا مخالف فعالیت های مرموز هسته ای بوده ام. اما دود شدن میلیارد میلیارد پول را که نمی توان نادیده گرفت با این جمله که: ما در مذاکرات هسته ای هیچی از دست ندادیم. این کلیپ را با آرامش تماشا بکنید و اگر حال خوبی به شما دست داد دست ما را هم در دعاهایتان بگیرید: https://www.facebook.com/lovewhatreallymatters/videos/1001454089876989/?fallback=1
با احترام
.
هر انسانی قبلن میمون بوده است نباید به انسان ها ایراد گرفت که چرا قبلن میمون بودهاند. بای به میمون ها ایراد گرفت چرا انسان نشده اند چرا همچنان مقلد مانده اند.
سلام نوري زاد افترابند
اينكه چقدرپول براي پروژه هسته اي خرج شده بود دليل براينستكه باوجودتحريم هاي كمرشكن اقتصادي كشور بازبايدهمان راه احمدي نژادرا ادامه دهيم وبگوئيم حق مسلم ماست؟
نادیده گرفتن كدام کارناوالی از خسارت های همه جانبه از جانب آیت الله جوادی آملی يك دروغ آشكارشده است؟
آيا رديف كردن يك جمله سلمبه غلومبه مي شودخسارتهاي همه جانبه؟
بفرض كه خيلي پول براي تاسيس اين مؤسسه خرج شده بود ولي حالا كه تخريب نشده است تا متضررشويم بلكه مقصود ساختن سلاح هسته اي نبوده است تاحسرت آن دردل شمابماند ؛واگربراين قصدبوده است بهترهمانكه خراب شود.
وخراب شدنش خيلي بهترازآنست كه كشورمادرحال تحريم همه جانبه ودرانزوا بماند وسبب گراني وقحطي شودوتورم وبي ارزشي پولش غوغا كند.
واما پروژه صلح آميز هسته اي ايران به مسيرش ادامه مي دهد وهيچ چيزي راايران ازدست نداده است.واين كلام هيچگونه دروغي نيست بلكه دروغ آنست كه شما به ديگران نسبت مي دهيد وافترا مي بنديد.
آيا به اين مساله هيچ فكري كرده ايد كه اگرتوافق ژنو ونتيجه اش برجام ناموفق ازآب درآيد،درچه وضعيت اقتصادي هستيم؟
چرابنگ شده ايدهماننددلواپسان؟مگرازجاهاي ديگربراي توهم هماننددلواپسان پول مي رسد كه گراني رانمي فهميدواگردوسال بهمين منوال ادامه يابددراثرقحطي گوشت همديگررا مي خوريد.
بله بنده هم مي گويم هيچ چيزي بامذاكره وبرجام ازدست نداديم؛وانرژي توليدشده 20درصدهم با5درصدمبادله مي شودوتحريم هاهم برداشته مي شودوشما به آساني براي پسرت ارزدلاري مي فرستي وازاين چاخانها نمي بافيد.
جناب مصلح
شايد با انجام شدن برجام و رفع تحريم ها اندكي وضع اقتصادي بهتر شود كه بعيد ميدانم
اما چرا اصولا بايد اين راه دو سر زيان از طرف حاكميت پيموده ميشد و اونهمه از جيب مردم از خزانه ملي از ثروت ملي همون حق الناس براي اينكار صرف ميشد؟!!!!
پس ما يعني ملت ايران خيلي چيزها از دست داديم خيلييييي اونقدر بابت اين خسارت ها اوضاع اقتصادي مون خراب شده كه دخترا و پسراي جوون ما نتونن ازدواج كنن و جووني شون در حسرت از دست بدن !!!
خسارتي كه حاكميت با پروژه ساخت بمب اتمي و نه صلح اميز هسته اي به ايران و ايراني زد حالا حالاها با هيچ برجامي قابل جبران نيست
اگر به گفته شما اقايون حجت الاسلام قيامت و پل صراطي باشي حتما حتما يقه سيد علي خامنه اي و روح الله خميني و ابراهيم يزدي بي وطن رو خواهم گرفت
متاسفانه مشکل افرادی مانند مصلح اینست که یکنفر را مطلق میکنند و طاقت شنیدن کوچکترین انتقادی را از او ندارند همانگونه که جناب نوریزاد و دکتر خزعلی قبل از سال 88 بودند واین مساله در میان افراد سوپر مذهبی به شدت رایج است
در ضمن اینکه جناب مصلح میگویند پروژه صلح امیز هسته ای بکار خودش ادامه میدهد کافیست ایشان توجه کند که ایران تا 10 سال حق غنی سازی بیش از 3.5 درصد را ندارد تازه به گفته اقای صالحی اگر همین الان امکانات 190000 سو را هم داشتیم اورانیوم کافی برای غنی سازی در اختیار نداریم و به گفته فریدون عباسی” ذخایر اورانیوم ایران از عمق 300 متری استخراج میشود” که همین باعث میشود اورانیوم غنی شده چندین برابر قیمت جهانی هزینه داشته باشد مضافا بر همه اینها در سال 87 تابناک مصاحبه ای با رییس یو سی اف اصفهان انجام داد که در ان ایشان اظهار داشت
که اگر ما کل ذخایر اورانیوم را هم استخراج کنیم تنها میتوانیم سوخت7 سال نیروگاه بوشهر را تامین کنیم و بعد از ان باید سوخت را وارد کنیم
بعد خناب جوادی میفرمایند چیزی را از دست نداده ایم و جناب مصلج از گرانی حرف میزنند و فراموش میکنند که بخشی از گرانی معلول پنهانکاری در پروژه هسته ای و اقدامات دولتی است که مورد تایید
کسانی همچون اقای جوادی املی بود و حداقل ایشان اگر صادق باشند بابت ان باید از مردم عذز خواهی کنند
سلام بر شاهدان گرامی
مثل آیت الله هایی نظیر جوادی آملی مانند مثل ندیم و بادمجان است که ندیم هر چه می گفت در خوشامدشاه بود ولو متناقض.این جناب جوادی ما هم چنین است.وقتی در بن بست هسته ای رهبری جام جدید را به نام برجام سرکشید و پس از آن از طعمش تعریف کرد ایشان شروع به شمردن محاسن برجام نمود.حال فرض کنید رهبری می فرمودند که این جام تلخ است و از نوشیدنش طفره می رفتند.این بزرگوار با تغییر چرخشی 180 درجه ای می فرمودند که ما با پذیرش برجام چیزی به دست نمی آوردیم!! این است سیاست مغالطه و رنگ به رنگی آخوندهایی کبره بسته بر سرنوشت ملت ما.ایشان اگر ذره ای به گرانی و فلاکت ملت ما غمناک می بودند و ماجراجویی هسته ای را سبب وهن مردم نه نظام می دانستند خیلی پیش از این سخن به اعتراض می گشودند.اگر نمونه ای از اعتراضات ایشان موجود است بفرمایید تا ما هم مستفیذ گردیم.نه مصلح جان.سیستم حوزوی ما به برونداد جماعتی نان به نرخ روز خور عادتی بس دیرینه دارد!
من انچه را خق است میپرستم
من به یک روز ایمان دارم:
که جهالت از میان همه مردمان بشر رخت بر بندد.
که بهره برداری از جهالت برای دستیابی به منابع آنان نباشد
که عاطفه در میان پدران ما بیدار شود و فرزندان همه ابنای بشر را فرزندان حود پندارند
که رنج دیگران شادی ما نیاشد
که رنج ما شادی دیگران نباشد
که به همه کشورهای جهان یاری رسانیم که جهالت را از میان مردمان خود بردارند.
که همه مردمان جهان از آموزش مساوی برخود دار شوند.
که هیچکس مانع آموزش انان نشود
از شکر دزد چگونه می توان تفلید کرد افلن اگر شکر خوار بود میشد یک کاری کرد.
با سلام خدمت جناب نوری زاد و تمامی دوستان ، برای من خیلی جالب هست که در این مبحث جناب نوری زاد داغ ننگی را بر پیشانی سرتاسر نظام به خاطر عملکرد ۳۷ ساله وکشتار وحشیانه هزاران انسان بی گناه می نشاند و در مقابل جناب مصلح این بحث را به خود می گیرد و در صدد می آید بجای توجیه و یا ابراز تآسف از این خسرانی که به ملت رفته است . شخصیت جناب نوری زاد را به چالش بکشد که و بگوید که شما فلان بوده و فلانی.. جناب مصلح شما یقینآ داستان مناظره آن شیخ و زن فاحشه بار ها به گوشتان خورده است ، خواهشآ بار دیگر در آن تامل فرمائید .
نوری زاد عزیز، بادرود ظاهرا” فراموش کرده اید گوش دادن و علی الخصوص مشاهده موسیقی(لهو و لعب)، طبق احکام نورانی اسلام، عمل و فعلی حرام است!!!؟؟؟ که عاملِ به آن از شنیدن صوتِ داوودی محروم خواهد بود!! و خیلی از مراجع عظام موسیقی را مقدمه ی زنا میدانند!!!؟؟؟ خدا نیامرزد یکی از اقوامِ ما و امام جمعه شهرمان “آیت الله شرقی” را که تا روزی که زنده بود ” موسیقی را مقدمه زنا ” فریاد می زد!!! مرا ببخشید نوری زاد عزیز ولی شما بر بالای مزاری به سوگ نشسته و بر خاکش سرشک می افشانید که هیچ مرده و ابوالبشری در آن مدفون نیست!!!
شما چه کسی را، و به چه راهی رهنمون می شوید! آخوند را به تماشا و گوش دادن عملِ حرام و ممنوعه ی لهو و لعب!!! و آنهم به زبان انگلیسی، زبانِ اجنبی و “دشمنانِ الله” !!! حاشا و کلا!؟
بیچاره آسید مصلح حق دارد از دست شما اینهمه جیغ و داد بنفش سر دهد!!! سید مصلح دوستانی مثلِ شما داشته باشد، من بیرقی سفید بر می افراشم، دست افشان و پایکوبان!!!
من جای شما بودم از حضرت ایشان می خواستم بجای اینهمه هیاهو ، اشتلم بازی، رجز خوانی و هل من ناصر ینصرنی
طلبی، جواب کامنت آخر مرا بدهد که آنرا با رندی زاهدانه و البته مزورانه، مسکوت گداشت!؟
آسید مصلح! یادتان که نرفته در آخرین کامنت گهربارتان خطاب به من چه فرمودید:
مصلح
12:25 ق.ظ / نوامبر 4, 2015
سلام كاوه عزيز
آخوندزاده گرامي بنده هم اگروارد اين جمع بشوم نمي توانم كه بالباس طلبگي ام واردبشوم زيرا حضور من بالباس آخوندي يعني اقدام به خودكشي خودم واينهم رواومجازنيست مگراينكه بعنوان رهگذر ازآنجا ترددنمايم.
واما حضوربالباس شخصي اميدوارم كه دراين نزديكي ها به جمع اين گروه شجاع ملحق شوم وبه فيض اين شهامت كه شماي عزيزهم به آن رسده ايد، نائل آيم.
پايدارباشيد ورستگار
مصلح
(پایان فرمایش حضرت دامت و برکات و عزه و غیره…)
و آخرین عرض حقیرِ سراپا تقصیر:
جناب مصلح گرامی
آیا من واقعا” این سخن را از دهان و زبانِ مبارکِ سید مصلح ارجمند می شنوم؟؟؟!!!
خودکشی ؟؟؟ !!!
آیا شما واقعا” حرکت و جنبش این مجاهدان راه آزادی و عدالت و مبارزان و داغدیدگان نظام جابر را، به خودکشی تعبیر می فرمایید؟؟؟
آیا سایر مجاهدین راه آزادی و عدالتخواهی هم خودکشی کردند؟؟؟
آیا سرور آزادگان حسین هم – که شما سنگش را از همه بیشتر، به سینه می زنید – که حتی طفل شش ماهه اش را در راه مبارزه با جور و طاغوت، قزبانی کرد، بزعم شما خودکشی کرد؟؟؟
حضور شما با لباس غیر روحانی و بصورت رهگذر و نایل شدن به فیض شهامت !!!
(خواهش می کنم به رقیمه ی شریفه تان مجددا” نگاهی بیافکنید!)
روزانه و هر ساعت هزاران نفر از مردم از کنار این جماعت داغدار عبور می کنند که چه ؟؟؟ شما این را مصداق فیوضات
شهامت قلمداد می کنید؟ چه و کدام شهامت؟؟؟
پس فیض رفیعِ شهادت چه میشود؟ وصل به معشوق، جوار و قربِ الهی، آرامش ابدی …… ورود به بهشت، بهشتی که الله ، خود، کاسه گردانِ شراب است، شرابی که حتی سردرد هم نمی آورد، حوری و غلمان و الی ماشاالله که همه را شما از حفظ هستید….
آخر همه ی اینها را مگر شما ها فرمایش نمی کنید:
ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتابل احياء عندربهم يرزقون و هرگز كساني را كه در راه خدا كشته شدند مرده مپندار،بلكه آنان زنده اند و در نزد پروردگارشان روزي مي خورند و متنعم هستند
یا نه!
آیه فوق بنا به تفسیر که و که… و به نقل از که و که… در این حالت مصداق ندارد و الله تبارک و تعالی فرموده:
وَلاَ تَحْسَبَنَّ اللّهَ غَافِلاً عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الأَبْصَارُ
و مپندار که خدا از کردار ستمکاران غافل است عذابشان را تا آن روز که چشمها در آن خيره می ماند ، به تاخير می افکند
نکند منتظر هستید با استناد به آیه ی اخیر، الله ستمکاران را، خودش قلع و قمع نماید و یا مهدی موعود را بفرستد؟؟؟
و یا نه!!! جمع و تفریق 2 آیه بالا همان میشود که شما سید مصلح عزیز در چرتکه ی مبارکتان محاسبه فرمودید!!!
(خلاصه کامنت من از پست ” مادر و دیگر هیچ)
با سپاس از ناظرین محترم و نوری زاد نازنین.
مصلح جان اگر نوریزاد دروغگوست ایا ولی نعمت قبلی ایشان از نوریزاد دروغگوتر نیست؟آیا بنظر شما کسانیکه سیاست چنین ولی نعمت دروغگویی را بعد از اینهمه سال تحسین و تایید می کنند دروغگو ترند یا نوریزاد که لاقل شرافتمندانه و با گذشتن از جان خود به چنین دروغگویی پشت پا زده؟فکر نمی کنید شما اگر زیاد در پی راست و دروغ بودی بهتر بود به چنین ولی نعمتی بتازید؟راستی تو که می خواستی به اعتراض کننده گان جلو دنا و یا اوین بپیوندی؟شیخ شه زاده فکر نمی کنید سوراخ دعا را گم کرده اید؟
باسلام برناظران گرامي
اين نوشته جناب كورس است كه خودرا وهمه انسان هاراازنسل ميمون مي انگاردومي پندارد:
“در آن دم كه يك ميمون آدم نما روى دوپا راه رفت ، دست هايش آزاد شد، دست آزاد شده در يك لحظه بزرگ توانست چوب يا استخوان يا سنگى را فراگيرد و آن را همچون دست افزار دفاعى به كارگيرد. در آن لحظه نه جشن با شكوهى برپا شد و نه خطى وجود داشت تا اين بزرگ ترين لحظه تعيين كننده تاريخ زمين را ثبت كند ، ليك از آن پس تمامى جشن ها و نوشته ها و آثار سازنده و ويرانگر تمدن و فرهنگ بشرى مديون همان لحظه بوده اند ؛ مديون آن نخستين انسانى كه روى دوپا راه رفت و پيله حياتِ صرفاً طبيعى را شكافت . “پايان گفتاروپنداركورس.
بدون نقدوايرادي ازسوي ما.
لوسی نام اولین شامپانزه ای است که دریافت میتواند بر پای خود بایستد و راه برود و خود به جستجوی پاسخ سوال های خود بپزدازد. در جنگل اتش سوزی شده بود همه درختان سوخته بود. میمون ها که عادت داشتند بر روی شاخه ها بپرند نمیتوانستند بر زمین های سوخته راه بروند. لوسی دریافت که میتواند بر پاهای خود بجهد و راه برود و خود را از اتش بر.هاند. او اولین مکتشف روش جسجو بروش علمی بود اوابتدا در خود اراده پرسش را یافت. ایا راه حلی یافت میشود. سپس در حود اراده یافتن راه حل را یافت.
لوسی که در 2 میلیون یا 4 میلیون سال قبل زندگی میکرد سرنوشت ما انسان ها را عوض کرد. آخوند ها نه میخواهند مهارت لوسی را بیاموزند و نه می گذارند بقیه بیاموزند.
اگر مهارت لوسی را می اموختیم دیگر نیازی به تفلید نداشتیم. زندگی میمون وار خود را ترک میکردیم و وارد مرحله جدید انسانی میشدیم. میتوانستیم این سوال را بپرسیم که در زمین های سوخته اطراف چاه ها ی نفت ایا میتوان راه حلی پیدا کرد. مییتوانستیم بپرسیم. چرا یک زمان بغداد و ودمشق و حلب مرکز دانشمندان و شاعران و اشاعه علم بوده است و اینک محل فروشنئگان اسلحه و تروریست ها دلالان نفتی و اشاعه جهالت در جهان است.
http://hoshefarazamini.persianblog.ir/post/1002/
سلام بر نوری زاد گرامی
جناب مصلح لطفا جنابعالی لحظه شروع فعالیت نخستین انسانی که تمدن و فرهنگ بشری مدیون اوست را توضیح دهید و کاری به کورس عزیز ما نداشته باشید شاید ما با توضیحات شما از کورس روی گردان شدیم.این یک درخواست واقعیست جناب مصلح لطفا جدی بگیرید.
حکومت های دیکتاتوری اینچنین هستند تازه با طعم دین که دیگه آخر کثافت و فساد و ستم است.
آقای نوری زاد گرامی
در تایید شما، بی غیرتی و بی سیرتی تماشاچیان نیز عذری بدتر از گناه است.
آقای زینالی پدر سعید زینالی کجاست؟
آقای زینالی پدر سعید زینالی کجاست؟
آقای زینالی پدر سعید زینالی کجاست؟
آقای زینالی پدر سعید زینالی کجاست؟
آقای زینالی پدر سعید زینالی کجاست؟
آقای زینالی پدر سعید زینالی کجاست؟
یکی از داغهای ننگی که همگان به عینه می بینند داغ پیشانی آخوندهاست که به آن افتخار هم می کنندکه ببینیدآثاردرجات ومقام معنوی مارا.ولی غافل از اینکه این داغ،داغ دیگری است.
با درود به برادرم نوری زاد / در سال 1378 که جانیانی نظیر سردار نقدی و غیر نقدی و سردار نظری و … در حادثه کوی دانشکاه فاجعه آفریدند که این فاجعه بیشتر با یورش بسیجیان منطقه هاشمی ( که بهترین اشان زمانی ، سعید واحد حافظ کل قرآن و قاتل استاد شهیذ مرتضی مطهری بود ) ، با زنجیر و اسلحه و … با توسل به حضرت فاطمه زهرا و با نام مبارک ایشان انجام شد . این بسیجیان مخ شور شده و منفعت طلب با ذکر ” یا فاطمه زهرا ” دانشجویان را از طبقات خوابگاه به پایین پرتاب میکردند و بعد چند روزی که تعدادی از این دانشجویان نفله شده و مصدوم و مجروح با مقام معظم رهبری دیدار کردند ، ایشان در جمع دانشجویانی که بعضا” یک چشم خود را از دست داده بودند ، فرمودند : من وقتی شما را در اینجا و با این وضع مجروحیت می بینم ” قلبم جریحه دار ” میشود که عده ای از این ابراز نظر رهبری به گریه افتادند . برادر نوری زاد آیا ” قلبِ جریحه دار ” شدن رهبری در سال 1378 که با دادگاهی شدن یک گروهبان نیروی انتظامی و تنها به جرم ” سرقت ریش تراش ” بود ، التیام یافت ؟ یا اینکه رهبری با دیدن آن فجایع بر دانشجویان در آن زمان ، موقتا” و در یک لحظه کوتاه دچار عذاب وجدان شده بودند که قلب اشان جریحه دار شد ؟
… روز بعدازفاجعه 18تير دانشگاه جنتي لعنتي دردانشگاه نماز جمعه خواند ودريغ از ان گه اشاره اي به اين ظلم فاحشي كه برفرزندان برومند اين ديار رفته بكند… يعني اين خبيث درخانه دانشگاهيان مانند هميشه خطبه پرازتهمت وخرافه خواند واين موضوع مهم راسانسور كرد..وسيعلم الذين ظلمو اي منقلب ينغلبون/صدق الله
سلام آقای نوری زاد – بخاطر سر به نیست کردنِ سعید زینالی ، این داغ ننگی که شما بر پیشانی هر صنفی از این به اصطلاح ” آدمیان ” دانسته اید ، بی شک و تردید ، یک واقیت است . اما این داغ ننگ بیشتر بر روی پیشانی تک تک روحانیان و آخوندها و ملایانِ این سرزمین است که اینهمه بر منبرها ، زمین و زمان را بهم دوختند تا بگویند حق چیست ، اما از کنار این ظلم آشکار سر به زیر و بی صدا در می گذرند! آقای نوری زاد بنظرم و با یک تحقیق میدانی و مصاحبه ای با اکثر این صنف روحانیت ، می توانید دریابید که این صنف اکثرا” و قریت به اتفاق ، همان رفتار ” آخوند درباری ” های زمان شاهنشاه آریا مهر را دارند که در منابر و خطابه ها بیشتر مجیز و ثنا و چاپلوسی درباریان را میکردند و حقوقی و جیره ای هر جند مختصر میگرفتند و امروز به قولی سعید حجاریان برادرِ جانبازِ به تیر نادانی و جهالت و شقاوت ، این صنف با رفتار هایشان ، بیشتر به صفت ” آخوند دستگاهی ” تبدیل و بدل گشته اند .
با درود بر نوریزاد گرامی و همرزمان دلیر و انسان و ایراندوست ایشان!وداغ ننگی است بر پیشانی مقدسینی که قدرت اعجاز حرکت درختی را داشتند ولی نتوانستند پیش بینی کنند که 1400 سال بعد بنام نامی آنها چنین جنایاتی تو سط پیروانشان صورت می گیرد!ولی ادعای آخرین بودن کردند.
http://news.gooya.com/didaniha/archives/2015/11/205076.php