یک: امروز شنبه زودتر از همه رفتم اوین. پلیس ها منتظر بودند. یک ستوان جوان در حالی که لقمه ی صبحانه اش را تا نیمه در دهان داشت جلو دوید که: نمی توانی بروی بالا. گفتم: فرض کن می خواهم بروم دادسرا. گفت: بی خود می کنی. ستوان دیگری آمد و بی معطلی یقه ام را گرفت و چند تا فحش پایین تنه ای نثارم کرد. من هم یقه اش را گرفتم. او بکش من بکش. نعره ها و عربده ها و قیل و قال ها در هم فرو شد اما من هنوز همانجا بودم. گروهبان جوانی که دوست داشت زورش را نشان همه بدهد، آمد و با فریادی بلند مرا هل داد و بیرونم راند به آنسوی تیرک. من مگر چه می خواستم؟ من اموالم را می خواستم که چهار سال پیش سپاه برداشته و برده. و این که ممنوع الخروجی ام رفع شود. پلیس ها اما گوششان به این حرفها بدهکار نبود. وظیفه ای داشتند که باید بدان عمل می کردند. آقای نعمتی و دکتر ملکی نیز آمدند. دکتر رفت که با ستوان فحاش صحبت کند، هل داده شد بیرون و کم مانده بود زمین بخورد. مادر امید علی شناس آمد با پوستر پسرش. ستوان فحاش چند تا فحش زشت نثار این بانو کرد که مرا به تکاپو در انداخت که بگویم: خاک بر سر آن لجن زاری که تو در آن تربیت شده ای. پلیس با ادبی آمد که: بروید بیرون. گفتم: بخاطر ادب شما هم که شده می گویم: بچشم. و رفتیم بیرون به آنسوی تیرک.
دو: دوستان یک به یک آمدند. آقای رضا ملک و مادر سعید زینالی و شاگردان محمد علی طاهری و کمی بعد خانم نسرین ستوده. جمعیت ما فزونی گرفت. به دکتر ملکی گفتم: عجب جای خوبی است اینجا. ما سابقاً می رفتیم داخل محوطه و روبروی در اصلی زندان اوین و در آنجا کسی ما را نمی دید. اینجا اما کنار خیابان هستیم و سرنشینان اتومبیل ها همه ما را می بینند. سمت راستمان دادسرای اوین است و پشت سرمان دیوار بلند اوین.
سه: دکتر ملکی داده بود یک پلاکارد چوبی کوچک برایش درست کرده بودند با دسته. روز قبلش این را داده بود به من که بر کاغذی بنویسم: کشتار انسانهای بی گناه و بی سلاح، جنایت علیه بشریت است. در اشاره به لیبرتی که به راکتش بسته بودند. من این رانوشته و بر تخته ی کوچک پلاکارد چسبانده بودم. پلاکارد در کش و قوس بین من و پلیس فحاش شکست و از هم دریده شد و یکی از پلیس ها دست برد و این پلاکارد دریده را برداشت و با خود برد. دکتر ملکی که آمد، داستان پلاکارد را برایش گفتم. و قول دادم که یکی بهترش را برایش بسازم. شاگردان طاهری یک مقوای لوله شده ی سفید را کنار گذارده بودند. نیز یکی شان ماژیکِ نوک پهنی داشت. گرفتم و بر مقوا همان جمله ی مورد نظر دکتر ملکی را نوشتم و دادم دستش. پیرمرد چقدر خوشحال شد. راستی عجب دنیایی داریم. ببین مجتبی خامنه ای با چه خوشحال می شود و دکتر ملکی با چه؟!
چهار: با کمی فاصله از جمعیت ما، دو نفر از اعضای خانواده ی آقای هاشمی رفسنجانی ایستاده بودند. بانو عفت مرعشی همسرش، و فاطمه دخترش. کمی بعد یاسر پسر آقای رفسنجانی نیز آمد. اجازه گرفتم برای عکس. همسر آقای هاشمی گفت نه. اما فاطمه راضی اش کرد که: مادر عکس شما همه جا هست چرا اینجا نباشد. ازشان فیلم گرفتم. همسر آقای هاشمی به من گفت: چرا از پسر من مهدی نمی نویسید. گفتم: من دو سه بار از خانواده ی شما که همینجا به ملاقات آمده بودید نوشته ام. گفت: نه، از خود مهدی بنویس. پرسیدم: به نظر شما مهدی بی گناه است؟ مادر و دختر یکصدا گفتند: صد درصد. و فاطمه بانو شروع کرد به این که همه اش پرونده سازی است و اینها یک برگ سند مبنی بر خطا و جرم مهدی در دست ندارند.
پنج: دقیقاً تا ساعت یازده و نیم جلوی ورودی اوین ایستادیم و تعدادمان به یکصد و پنجاه نفر رسید. بعدش راه افتادیم سمت چمران. که خودش یک راهپیمایی درست و حسابی بود. در راه جوانی از من پرسید: این کارها نتیجه هم دارد؟ گفتم: فرض کن اینجا نیستی و در خانه نشسته ای. کدامیک به نتیجه نزدیک است؟ قبول کرد که این حضور بهتر از نشستن در خانه است. و همین ما را بس. فیلم این راهپیمایی و حضورمان جلوی اوین را تقدیمتان می کنم تا شما به هر شکلی که مقدورتان است منتشرش فرمایید.
شش: دیروز آقای محسنی اژه ای گفته: “آماده ی هرگونه همکاری با دولت برای رفع مشکلات هستیم”. خب، شما وقتی به ظاهر این سخن جناب اژه ای خیره می شوید بخود می گویید عجب دم و دستگاه همدل و همراهی است این دستگاه قضا که حاضر است دست در دست دولت بگذارد برای رفع مشکلات. در این سخن دو تا ایراد اساسی هست که متعمدانه مغفولش گذارده انده. یکی این که: خودِ این آقای محسنی اژه ای و دم و دستگاهش یکپا “مشکل” اند برای مملکت. مثل این که یک ساطور در قصابی به چرخش در آید و بگوید: ما حاضریم مشکل شقه های گوشت را حل بکنیم. و دو این که مشکلِ مورد نظر این جناب، عمراً ربطی به مشکلات مردم داشته باشد. اینان وقتی سخن از مشکلات می گویند، قصد و غرضشان رفع و رجوعِ گیرو گورهای خودشان است و لاغیر. دستگاهی که شاکله ی کلی اش فرشی است زیرپای رهبر و سپاه، و از خود هیچ اختیاری ندارد مطلقاً، مگر می تواند در داوری میان مردم و حاکمان، صورت به سمت مردم بگرداند؟ آقا بدنبال مشکلات مردمید؟ یک کلام: سپاه را از دزدی و دخالت باز بدارید. اگر که می توانید!
هفت: آقای هاشمی رفسنجانی افاضه فرموده اند: اگر برای منافع کشور مذاکره می کنیم، باید به قرآن مراجعه کنیم. می گویم: این سخن، پوک تر از آن است که بشود برآن ساختمانی از درستی آراست. پرسش این که در مراجعه به قرآن به کدامین آیه اش تأکید ورزیم؟ و در این تأکید، به کدامین تفسیرش اعتنا بندیم؟ و در این تفسیر، شأن نزولش را درنظر بگیریم یا نگیریم؟ و در این شأن نزول، حاکمانِ خطاکار را در جانب حق بنشانیم یا ناحق؟ پاسخ جز یکی نیست. و آن این که: حاکمانِ برما حتماً و مطلقاً به نمایندگی از خود خداست که ریسمان ها در دست دارند برای شل کردن و سفت کردن. ایکاش جناب رفسنجانی می فرمود: نه در مذاکره بل در هر کار، بجای قرآن، به عقل جمعیِ مردم دخیل باید بست.
هشت: این روزها فیلمی از سنگسار یک دختر نوزده ساله ی افغان در فضای مجازی دست بدست می شود که تماشای آن دلِ هر سنگدلی می شکافد از اندوه. پیشنهاد می کنم این فیلم را حضرات مراجع تقلید خودمان تماشا بکنند و حتماً نیز نسبت بدان اعلام موضع کنند. در این موضعگیری یا بگویند: سنگسار این دختر عین دستورات اسلام است و جایز است و ایرادی ندارد، یا بگویند: این سنگسار، عین جنایت است و توحش. سکوت مراجع در باره ی حادثه هایی اینچنین، نان خوردن از مشعشعات دین است در پس پرده ی رنگینی که بر جمال جهالت افکنده اند.
نه: این روزها من سخت به لکِ ” به سیم آخر زدن” فرو شده ام. خود را سرگشته ای می بینم که برای گرفتنِ حقش، به هرکجا که شما بگویید سر زده و سرآخر سر از ناکجا در آورده و در پرسه های پریشانی اش، یکی را می جوید که کارش تمام کند. یا این یا آن. یا حقش را برگرداند یا بر تمامیتش تیغ بکشد. شمارش معکوسِ روزی که خود را به دل حادثه ها بسپرم شروع شده. مرا زمستان سختی در راه است. شما را با خبر می کنم حتماً.
telegram.me/MohammadNoorizad
محمد نوری زاد
شانزدهم آبان نود و چهار – تهران
|
این پرچم خرچنگ نشان پرچم من نیست
این پرچم بی نام و نشان پرچم من نیست
این مظهر ایران من و خاک کهن نیست
/////////////////////////////////////////
« مهدی یعقوبی »
غلمان چیست
غلمان چیست که اینهمه خداوند بزرگ به مسلمانان در بهشت وعده داده است و بارها روی آن تاکید کرده است :
غلمان یعنی پسری نوجوان که به عنوان ابزاری تنها برای سکس از آن استفاده میکنند . هزاران هزار از این نوجوانان پسر را سپاهیان اسلام در صدر اسلام اسیر کرده و در خانه ها به عنوان برده سکسی از آنها استفاده میکردند .
غلام یعنی چه؟(لغت نامه دهخدا) :
همخوابی مردی با پسر بچه را گویند
غلام . [ غ ُ] (ع اِ) کودک . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). کودک شهوت پدیدآمده . (ترجمان علامه ٔ جرجانی تهذیب عادل نسخه ٔکتابخانه ٔ لغت نامه ). پسر از هنگام ولادت تا آمد جوانی . (از منتهی الارب ). کودک که خطش دمیده باشد و بعضی گویند از زمان ولادت تا حد بلوغ . و فارسیان غلام به معنی مطلق بنده و پسر استعمال کنند خواه کودک باشد و خواه جوان و خواه پیر، لیکن بر مذکر اطلاق کنند نه بر مؤنث . (آنندراج ). ریدک . (مقدمة الادب زمخشری ). کودک نرینه . پسر خردسال . پسر. امرد. مقابل دختر. غلام بزرگتر از صبی و خردتر از شاب است و آن سنی است از چهارده سالگی تا بیست و یک سالگی . (مسعودی )
پسری یا امردی که با وی عشق ورزند. پسر زیباروی . معنی اصلی غلام ، پسر و امرد است ولی چون پادشاهان و امرا و شعرا و توانگران علاوه بر استفاده از غلامان خود در مورد خدمتگزاری و جنگاوری و تجمل با بعضی ازبندگان خوبرو عشق میورزیدند از این رو غلام در ادبیات مفهوم معشوق را به خود گرفته است .
رجوع شود به «غلام و بنده از نظر تاریخی »
هرگز یک عرب را نمی بینید که اورا غلام بنامند! اعراب معنی غلام را میدانند .
“غلم” در عربی به معنی “شدت یافتن شهوت جنسی شتر یا مرد” می باشد و از همین ریشه میشود اشاره کرد به غلمه و اغتلام و البته “غلام”؛ غلام بمعنی کودک یا اَمرَد به خدمت گماشته برای اعراب است .
عرب هیچ وقت به نوکر یا چاکر نمیگفته است غلام چون معنی غلام اصلا نوکر نیست بلکه نوکر در عربی میشود موالی، خادم، مستخدم، سادِن و سادِنِه و نه ابدا غلام .
برخی از مسلمین ادعا دارند که این پسران نوجوان بینهایت زیبا برای زنان است، در پاسخ باید گفت که در زبان عربی ضمیر هم مذکر و مؤنث دار، در اینجا از لهم (برای آنان) استفاده شده که ضمیر مذکر است و منظور برای مردان بهشتی است.
صفت پسران نوجوان(غلمان) .
آیتالله سید عبدالحسین دستغیب در کتابی به وصف زیبایی آنها و نیز آنکه تمتع جنسی با ایشان(غلمان) از تمتع جنسی با حوریان لذت بخش تر است پرداخته و غلمان را بهترین نعمت بهشتی برشمردهاست. یعنی به زبان ساده فارسی سکس با پسر بالغ 15 ساله ملیژک به مراتب بهتر و لذت بخش تر از دختران و حوریان بهشت است.!!!
کتاب معاد نوشته آیت الله سید عبدالحسین دستغیب، ناس (۱۴ شهریور، ۱۳۸۴) شابک
غلمان . [ غ ِ ] (ع اِ) ج ِ غُلام . (منتهی الارب ). جمع غلام است و غلام بر امرد اطلاق میشود. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). گاهی به معنی مفرد آید. (از آنندراج ) :
مگر لشکرگه غلمان خلدند
سرادقشان زده دیبای اخضر.
اول کسی که در آفاق گریست ابلیس بود، حوران و غلمان و ولدان بر گرد وی برآمدند. (قصص الانبیاء ص 19). گفت : یا رسول اﷲ رضوان با اهل بهشت آمده اند و حله ها آورده اند، و ولدان و غلمان صف درصف زده . (قصص الانبیاء ص 245).
غلام ار ساده رو باشد و گر نوخط بود خوشتر
خوش اندر خوش بود باز آنکه با زوبین و چاچله .
عسجدی
غلام و جام می را دوست دارم
نه جای طعنه و جای ملام است .
منوچهری .
در کف جاهل همیگوید نبید
در بر فاسق همیگوید غلام .
ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 298).
می چه داری در صراحی ای غلام
جام پرکن تا به کف گیریم جام .
امیر معزی (از آنندراج ).
ملک درحال کنیزکی خوبروی پیشش فرستاد همچنین در عقبش غلامی بدیعالجمال لطیف الاعتدال . (گلستان سعدی ).
شمع نخواهد نشست بازنشین ای غلام
روی تو دیدن به شب روز نماید تمام .
کس ازین نمک ندارد که تو ای غلام داری
دل ریش عاشقان را نمکی تمام داری .
سعدی (بدایع).
بگذر از نفس بهیمی تا نباشد تنت را
طمع نقل و مرغ و خمر و حور و غلمان داشتن .
سنایی .
ایوانش جنت را بدل جام از کفش کوثر عمل
اصوات غلمان زین غزل ابیات غرا داشته .
خاقانی .
خدم مجلس بهشت آسایش تحیر عقول غلمان دارالسرور. (حبیب السیر چ 1 تهران جزو چهارم از مجلد سوم ص 322).
آنجا که ساعد تو برآید زآستین
غلمان رود ز دست و گزد حور پشت دست .
صائب (از آنندراج ) .
خلاصه مردان مومن و مسلمان در بهشت خداوندی هم سکس با حوریان دارند ( دختران همیشه با کره ) و هم سکس با پسران ( غلمان پسران همیشه باکره !؟ )
فقط در روی کره خاکی این عمل لواط محسوب میشود و اعدام و سنگسار در پی دارد ولی در بهشت خداوندی حلال است و صواب .
متن نامه محرمانه آیت الله خمینی برای پذیرش آتش بس برای نخستین بار منتشر شد!
دفتر هاشمی رفسنجانی روز گذشته برای نخستین بار متن نامه محرمانه آیت الله خمینی به مسئولان کشور برای پذیرش قطعنامه 598 را منتشر کرد.
آیت الله خمینی در این نامه اظهار می کند که بنا بر نامه های تکان دهنده فرماندهان ارتش و سپاه از آنجا که پیروزی در جنگ نه تنها متصور نبوده بلکه شکستی محتوم در پیش است به آتش بس تن میدهد .
او ادامه میدهد که مهمترین ضرورت ادامه جنگ بودجه و امکانات کافی میباشد که بعید میرسد از عهده آن برآید .
آقای نخست وزیر از قول وزرای اقتصاد و بودجه وضع مالی نظام را زیر صفر اعلام کردهاند
در این نامه آمده است که جمهوری اسلامی به دلیل طول کشیدن جنگ و پیروزی دور از دسترس و وضعیت بحرانی جامعه ، مشروعیت خود را از دست داده است و مردم دیگر شوق رفتن به جبهه را ندارند و از این رو برای حفظ نظام جام زهر را سر می کشد .
متن نامه که در سال 1367 نوشته شده به شرح ذیل است.
بسم الله الرحمن الرحیم
با یاری خداوند متعال و با سلام و صلوات به انبیاء بزرگوار الهی و ائمه معصومین صلوات علیهم اجعمین…….
حال که مسئولان نظامی ما اعم از ارتش و سپاه که خبرگان جنگ میباشند، صریحاً اعتراف میکنند که ارتش اسلام به این زودیها هیچ پیروزی به دست نخواهند آورد و نظر به این که مسئولان دلسوز نظامی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی از این پس جنگ را به هیچ وجه به صلاح کشور نمیدانند و با قاطعیت میگویند که یک دهم سلاحهایی را که استکبار شرق و غرب در اختیار صدام گذاردهاند به هیچ وجه و با هیچ قیمتی نمیشود در جهان تهیه کرد و با توجه به نامه تکان دهنده فرمانده سپاه پاسداران که یکی از دهها گزارش نظامی سیاسی است که بعد از شکستهای اخیر به اینجانب رسیده و به اعتراف جانشینی فرمانده کل نیروهای مسلح، فرمانده سپاه یکی از معدود فرماندهانی است که در صورت تهیه مایحتاج جنگ معتقد به ادامه جنگ میباشد و با توجه به استفاده گسترده دشمن از سلاحهای شیمیایی و نبود وسائل خنثی کننده آن، اینجانب با آتش بس موافقت مینمایم و برای روشن شدن در مورد اتخاذ این تصمیم تلخ به نکاتی از نامه فرمانده سپاه که در تاریخ 2/4/67 نگاشته است اشاره میشود، فرمانده مزبور نوشته است تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم، ممکن است در صورت داشتن وسائلی که در طول پنج سال به دست میآوریم قدرت عملیات انهدامی و یا مقابله به مثل را داشته باشیم و بعد از پایان سال 71 اگر ما دارای 350 تیپ پیاده و 2500 تانک و 3000 توپ و 300هواپیمای جنگی و 300 هلیکوپتر …که از ضرورتهای جنگ در آن موقع است – داشته باشیم میتوان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی داشته باشیم. وی میگوید قابل ذکر است که باید توسعه نیروی سپاه به هفت برابر و ارتش به دو برابر و نیم افزایش پیدا کند، او آورده است البته آمریکا را هم باید از خلیج فارس بیرون کنیم والا موفق نخواهیم بود. این فرمانده مهمترین قسمت موفقیت طرح خود را تهیه به موقع بودجه و امکانات دانسته است و آورده است که بعید به نظر میرسد دولت و ستاد فرماندهی کل قوا بتوانند به تعهد عمل کنند. البته با ذکر این مطالب میگوید باید باز هم جنگید که این دیگر شعاری بیش نیست. آقای نخست وزیر از قول وزرای اقتصاد و بودجه وضع مالی نظام را زیر صفر اعلام کردهاند، مسئولان جنگ میگویند تنها سلاحهائی را که در شکستهای اخیر از دست دادهایم به اندازه تمام بودجهای است که برای سپاه و ارتش در سال جاری در نظر گرفته شده بود. مسئولان سیاسی میگویند از آنجا که مردم فهمیدهاند پیروزی سریعی به دست نمیآید شوق رفتن به جبهه در آنها کم شده است. شما عزیزان از هر کس بهتر میدانید که این تصمیم برای من چون زهر کشنده است ولی راضی به رضای خداوند متعال هستم و برای صیانت از دین او و حفاظت از جمهوری اسلامی اگر آبروئی داشته باشم خرج میکنم، خداوندا ما برای دین تو قیام کردیم و برای دین تو جنگیدیم و برای حفظ دین تو آتش بس را قبول میکنیم.
خداوندا تو خود شاهدی که ما لحظهای با آمریکا و شوروی و تمام قدرتهای جهان سرسازش نداریم و سازش با ابرقدرتها و قدرتها را پشت کردن به اصول اسلامی خود میدانیم. خداوندا در جهان شرک و کفر و نفاق در جهان پول و قدرت و حیله و دوروئی ما غریبیم، تو خود یاریمان کن. خداوندا در همیشه تاریخ وقتی انبیاء و اولیا و علماء تصمیم گرفته اند مصلح جامعه گردند و علم و عمل را در هم آمیزند و جامعهای دور از فساد و تباهی تشکیل دهند با مخالفتهای ابوجهلها و ابوسفیانهای زمان خود مواجه شدهاند.
خداوندا، ما فرزندان اسلام و انقلابمان را برای رضای تو قربانی کردیم غیر از تو هیچکس را نداریم ما را برای اجرای فرامین و قوانین خود یاری فرما، خداوند از تو میخواهم تا هر چه زودتر شهادت را نصیبم فرمائی. گفتم جلسهای تشکیل گردد آتش بس را به مردم تفهیم نمایند. مواظف باشید ممکن است افراد داغ و تند با شعارهای انقلابی شما را از آنچه صلاح اسلام است دور کنند، صریحا میگویم باید تمام همتتان در توجیه این کار باشد. قدمی انحرافی حرام است و موجب عکس العمل میشود. شما میدانید که مسئولان رده بالای نظام با چشمی خونبار و قلبی مالامال از عشق به اسلام و میهن اسلامیمان چنین تصمیمی گرفتهاند خدا را در نظر بگیرید و هر چه اتفاق میافتد از دوست بدانید، و السلام علینا و علی عباد الله الصالحین.
روحالله الموسوی الخمینی
شنبه 25/تیر/67
پنج ماه قبل از حمله صدام به ایران در 30.01.1359 تیتربزرگ عنوان اصلی روزنامه کیهان : امام ارتش عراق را به قیام دعوت کرد
خمینی علنا ارتش و مردم عراق را به کودتا و قیام علیه دولت صدام فرا میخواند و علنا به کردها و مخالفین صدام حسین کمک مالی و تسلیحاتی میکرد .
at ۹:۴۹
جناب دوست
باید چوری زندگی کنیم که لیاقت آزادی زا ذاشته باشیم. با مطالعه و فهمیدن و بد اخلاقی هایمان را به خوش اخلاقی تیدیل کردن…اول هم خودمان را درست کنیم.
بچه ای از پدرش پرسید سیاست یعنی چی؟
پدر گفت.برای تو 1مثال در مورد خانواده خودمون میزنم ..
من حکومت هستم .
چون همه چیزرو من تعیین میکنم
مامانت جامعه هست چون کارهای خونه رو اون اداره میکنه
کلفتمون ملت فقیر وپا برهنه هست چون صبح تا شب کار میکنه وهیچی نداره..
تو روشنفکری چون داری درس میخونی وپسر فهمیده ای هستی
داداش کوچیکت هم که 2سالش هست نسل ایندس…
پسرک نصف شب با صدای برادر کوچکش از خواب می پره ومیبینه زیرشو کثیف کرده ومیره تو ی اتاق خواب پدر ومادرش میبینه پدرش توی تخت نیست ومادرش به خواب عمیقی فرو رفته وهر کاری میکنه مادرش بیدار نمیشه
میره تو اتاق کلفتشون که اونو بیدار کنه میبینه پدرش با کلفتشون خوابیده ……..
فردا صبح پدرش ازش میپرسه .پسرم فهمیدی سیاست چیه؟
پسر میگه :
بله پدر .سیاست یعنی اینکه حکومت ترتیب ملت فقیر وپا برهنه رو میده در حالی که جامعه به خواب عمیقی فرو رفته وروشنفکرهر کاری میکنه نمیتونه جامعه رو بیدار کنه در حالیکه نسل اینده داره تو کثافت دست وپا میزنه .
جناب دوست
شما متاسفانه چنان با تعصب حرف میزنی که آدم جرات نمی کند چیزی بگوید.حرف شما نه منطق دارد و نه محتوی. شما یعنی می خواهی ثابت کنب که کوروش آدم خوبی بود؟ خوب حالا کی راجع به بدی یا خوبیش حرفی زد؟ شما هم مثل سایر ایرانیان دچار بیماری تاریخ پرستی هستی. کوروش هر طور بود و نبود به من و تو چه؟ قاعدتا کوروش باید آدم عاقل و فهمیده ای بوده باشد که آن دستاوردها را داشت. شما کجای کاری که اینهمه پز میدهی؟ کوروش اگر خدماتی داشت برای این بود که به آینده فکر میکرد نه اینکه از صبح تا شب بنشیند و راجع به آبا و اجدادش قصه بگوید. بنده به رهگذر دوستانه گفتم بیا از این گورستان پرستی خارج شویم و به آینده فکر کنیم. کوروش آینده نگر بود نه مثل این مّلت درب داغون بی سوادی که به جای کناب ماهواره لوس آنجلسی و ترکی می خواند و قهرمانش هم سلطان سلیم هست و مصدق را با پدر ژپتو عوضی می گیرد!. کامنت “دین فروش” را بخوان و ببین باید گریه گنی یا بخندی؟!
علوی گرامی سپاس از پاسختان ، من کاملا با حرف شما موافقم که باید فکر اینده بود ولی چه جوری ؟وقتی کسی را به بند کشیدند جد و ابادش را در می اورند !! اگر شما را بگیرند اولین کاری که میکنند اگر فرزند دانشجو داشته باشی حداقل کاری که میکنند از دانشگاه اخراجش میکنند (اگر شانس بیاورد و شکنجه و بازجویی نشود) یعنی زحمت و بیخوابی کشیدن چندین ساله فرزندتان به هوا میرود ؟ چرا ؟چون همه مان می ترسیم !!! اگر موقع اذیت کردن خواهرمان که چرا بد حجاب است و به زور سوار ون میکنند فقط دو با ر با این مزدوران درگیر میشدیم دیگر جرات می کردند که این همه خواهران من و تو را اذیت کنند ؟همه میایستیم و تماشا میکنیم یا حداکثر انها را هو میکنیم !!! وووو راهکار را نشان بده نه اینکه….
حاج مم قاسم تهرانی، رئیس هیأت نظارت بر انتخابات استان تهران: شورای نگهبان در امر انتخابات به دنبال کاهش رد و احرازنکردن صلاحیت نامزدهای انتخاباتی است.
-حاجی! قسم حرضت عباس تو باور کنیم یا دمب خروس ۳۰ ساله رو؟ … (سه نقطه از مش قاسم) خودتی حاجی!
حاج مم جفات: متاسفانه برخی همسایگان هنوز افراط را بهعنوان برگ بازی میبینند.
-آدرس این همسایگان رو هم میدادی دیگه! همسایه چهار راه آذربایجانه؟ سه راه دولته؟ پاستوره؟ بهارستانه؟ جمارانه؟ جمکرانه؟ قم؟ کجا رو میگی حاجی؟
فیروزآبادی: وزیر دفاع آمریکا خارج از اندازه خود حرف زده است.
-حاجی گفتی اندازه؟ باز جای شکرش بقیه نگفتی به وزن. ولاکن حاجی در موارد نظامی، معمولا وزیرهای دفاع از قدرت آتش، تعداد و برد هواپیماها و کشتیها و سرباز و اینجور چیزا حرف میزنن. از ما گفتن.
حتما ببینید و نظر دهید
https://www.facebook.com/NikJafarzadehjfrzadh/videos/361105770680954/
محمد نوریزاد دوستت دارم مراقب خودت باش وقتی میگی به سیم آخر میزنم و شمارش معکوس شروع شده تنم میلرزد و نگران می شوم به خدا یکی اینجا تو این شهر کوچیک هزا و چند کیلومتر این طرف تر است که نگران میشود وقتی میگی شمارش معکوس شروع شده
جناب منصور گرامی اسلامی را که شما معرفی می کنید هیچ مسلمان مؤمن قرآن خوانی قبول ندارد.دلیل اش هم منطبق نبودن با قرآن است.هموطن ارجمند شما فردی انساندوست و مهرورزید و سعی در تطبیق اسلام با نیت و فکر خود هستید ولی واقعیت اسلام چنین نیست.اسلام کتاب قرآن و سنت محمد و اولیای اولیه اسلام و بعد هم فقه و شریعت و …برای حکومت کردن.شما یا محمد را قبول دارید یا نه.اگر قبول دارید آیات متعدد در قرآن کسانی را که محمد و الله و دینش را نمی پذیرند ملحد و کافر دانسته و واجب القتل.خب هموطن ارجمند با طرفداران چنین دینی شما هر بحثی که کنید با کوچکترین انتقادی باید آماده رفتن سرت باشی.مثلا در مورد همین زنان محمد و خود محمد بفرمایید چگونه باید سخن گفت که مسلمین انرا بی احترامی ندانند؟انسان منتقد یا باید قید انتقاد را هر چند بصورت اشاره ایی بزند و یا بزند به سیم آخر و قید سر و جان خود زند.شما بفرمایید اگر کسی مثلا محمد یا علی را می خواهد بعنوان یک انسانی از دید انتقادی توصیف کند چه باید بگوید که مسلمین آنرا بی احترامی ندانند.باورکنید کوچکترین و ملایمترین انتقادها نیز به بی احترامی به دین و مقدسات تعبیر شده و بشدت سرکوب می شود.بنابراین هموطن گرامی بکار بردن حرف احترام در مورد چنین دینی و مقدساتی که در کوچکترین زوایای زندگی مردم رخنه کرده و قدرت و حکومت را بدست کرفته شایسته نیست.حرف شما زمانی درست است که اسلام از قدرت به حریم خصوصی رانده شده و هوادارنش به چنین امری تن داده باشند.مثلا ادیان در کشورهای متمدن با سیستمهای سکولار و دمکراتیک.ولی زمانیکه اسلام در قدرت است و بنامش اینهمه جنایت می شود وظیفه هر فرد روشنفکریست که به هر طریقی با آن مبارزه کند و در مبارزه اسلامیان نیستند که وسیله را تعیین می کنند بلکه کسانیکه از اسلام و اسلامیان ضربه خورده اند وبی احترامی کردن به چنین قوانین ضد بشری که ابزاری برای حکومت و کشت و کشتار و ویرانگریست وسیله مبارزه است.چون در قرآن صریحا به دگراندیشان بارها توهین شده و در حریم عمومی بخصوص در سیاست چیزی یا فردی مقدس نیست.چون تقدس یعنی امتیاز و امتیاز یعنی قدرت!
مزدک عزیز،
من تنها دیدگاههای خود را بیان می کنم و سعی در انطباق چیزی با چیز دیگر ندارم. در میدان مباحثه هر کسی نظر خود را میگوید و دیگرانی که یا در بحث شرکت می کنند یا ناظر هستند خود قضاوت می نمایند.
فرضا شما با آقا مرتضی در ارتباط با یک موضوع عقیدتی بحث می کنید و دلائل خود را می آورید. کسانی که این مباحثه را می خوانند خود قضاوت می کنند که دلائل چه کسی قانع کننده است و چه کسی نیست. پس نیازی نیست که حتما مثلا آقا مرتضی قانع شود و از عقیده خود برگردد. همینکه دلائل او نتواند یک ناظر را قانع کند، او بحث را باخته است یا برعکس، شما.
در ارتباط با آنچه که از قرآن می گوئید واقعیت امر این است که کلام ،ساخته بشر است نه خدا. وقتی که می گوئیم قرآن به زبان عربی است یعنی قرآن ترجمان یک تجربه شخصی است. مانند این است که شما به عنوان یک شاعر در عالم خیال از یک واقعیت عینی تصاویری می سازید و بعد به توصیف این تصاویر با زبان شعر می پردازید. یک روزی در تقریبا ابتدای بحث ریشه ها، کورس گفت که این مطالب می آیند و من در این جریان افتاده ام. کورس سالها مطالعه کرده است و نتیجه این مطالعات و تفکرات امروز بر قلم او جاری شده و می بینید که چگونه روان و جاری می نویسد.
این اتفاقی است که در ظهور قرآن افتاده است. پیامبر اسلام مشاهدات خود را بر زبان جاری کرده است و این اتفاق ناخود آگاه بوده است. کسانی که اهل نظر هستند از این قرآن مطالب ژرفی را در می یابند که خیلی از آنها را خود تجربه کرده و دیده اند. اینطور نیست که موسی و عیسی و بودا این ها را ندیده باشند یا مطالب آنها با قرآن متفاوت بوده باشد. هرکدام با زبان فرهنگ و سمبل های شناخته شده خود تجربیاتشان را بیان کرده اند.
مطمئن باشید اگر پیامبر 20 سال دیگر زنده می بود بسیاری از این آیات منسوخ می شد چرا که آیات زیادی در قرآن هست که مثل رویاهای شبانه که در اثر وقایع روز قبل ، به خواب شما می آیند بوده بنابراین اگر مثلا در یک روزی ، پیامبر از عملکرد قریش به تنگ آمده ناگهان آیه نازل شده که بگیرید و بزنید و بکشید و به زنانشان هم رحم نکنید.
اینکه ما فکر کنیم همان کارها را امروز باید انجام بدهیم عین جهل است.
میگویند از پیدایش انسان امروزی چهل هزار سال می گذرد. انسان امروز با انسان چهل هزار سال قبل بسیار متفاوت است ولی این تفاوت تنها در دانش ، تجربه و تکنولوژی است. آیا می توانید بگوئید انسان امروزی نسبت به انسان آن زمان از شهوت جنسی کمتری بر خوردار است؟ یا کمتر حریص و زیاده خواه است؟ یا از نظر احساس زیبائی و عشق تفاوتی ایجاد شده؟
خیر ذات انسان تغییر نکرده. گروهی از انسان ها زمانی که از آب و آتش و زلزله و خورشید و ماه و ستارگان که حاصل آنها خدایان بی شمار بودند نتیجه نگرفتند خود را یافتند و تصمیم گرفتند که به “خود” بنگرند و از طریق “خود” به کشف حقیقت بپردازند. این “خود” در های بسیاری را گشود. و راز های بسیاری را بر ملا ساخت ولی تجربیات بدست آمده چیزی نبودند که برای دیگران قابل فهم باشند. مثلا شما سیب خورده اید من هم خورده ام. اگر شما بگوئید عجب سیب خوشمزه ای من م فهمم که چه می گوئید ولی اگر من حتی سیب را در تمام عمرم هم ندیده باشم نمی فهمم شما راجع به چه صحبت می کنید. اگر خیلی به وصف مزه سیب بپردازید در نهایت می گویم شما دیوانه اید.
هیچیک از مشاهدات عرفانی قابل اثبات نیستند. ولی نتیجه ای که از سیر درونی بوجود می آید می تواند بسیار خطرناک باشد.
درون انسان منبع قدرتی غیر قابل تصور است. ببین تا اینجا که رسیدم شما قطعا اولین حکم مبنی بر دیوانه بودن را برای من صادر خواهید کرد. این تازه یک قسمت کوچک از این بیشمار است. اگر به جمله دوم برسم شما حکم بستری شدن من در یک تیمارستان را صادر خواهید کرد.
دوست من به همین دلیل است که زبان عرفا فقط برای خودشان قابل فهم است چرا که تجربیات مشترک دارند.
حالا شما فکر کنید کسانی که این تجربیات را ندارند کتابی که ترجمه ای ناقص از آن تجربیات است بدستشان می رسد و بدتر آنکه می خواهند از روی آن روش زندگی و حکومت استخراج کنند. اینجاست که جفائی از این بزرگتر به آن کتاب و صاحب آن کتاب متصور نیست.
اینها همه از ارزش آن کتاب نزد اهل نظر نمی کاهد. در واقع اهل نظر این ها را به پای آورنده کتاب نمی گذارند.
موفق باشید
متشرعین چه
با پوزش، می خواستم مطلب را ادامه دهم ولی برای جلوگیری از طولانی شدن مطلب از آن خود داری کردم ولی دو کلمه آخر سهوا باقی ماندند.
دیروز توی تاکسی یکی از نسل سوخته جمله ای در جواب یک مسافر دیگر که مرتب از تاریخ باستان قصه پردازی میکرد گفت که هوش از سرم پرید. این جوآن با صدائی که غم عالم در آن بود گفت “خاک بر سر ما مردم بدبخت و فلک زده که هیچ از آینده حرفی نمی زنیم.یا کوروش است و داریوش ویا پیغمبر است وامام..آینده که فقط جهنم نیست! ای لعنت بر همه شما که انقدر احمقید که چیزی بنام آینده را نمیفهمید..لعنت بر همه شما”..اشک از چشم او و دیگران سرازیر شد…واقعا لعنت به شعور نداشته!
حضرت آیت الله العظمی نوری زاد دامت برکاة و دامت افاضاة، سلام علیکم ، ضمن آرزوی سلامتی بر شما انسان بصیر و بشیر و نذیر ، آزاده ، حکیم و فرزانه. 1_ آیا حضرتعالی میتوانید از تمام جنایات ، پلشتی ها ، دزدیها و نامردمی هایی که در کشور بدست عوامل حاکمیت دینی و بعضا” به قصد قربة الی الله و به حد وفور اتفاق افتاده ، با ذکر اسامی و آدرسی دقیق از هر یک آنها کتابی تهیه و به تمامی مراجع تقلید شیعیان و علما و رؤسای حوزه های علمیه جهت مزید اطلاع ایشان و رفع تکلیف از وظیفه انسانی و دینی خود ، مستقیما” ارسال تا شخصا” دریافت نمایید تا اینان پس از مطالعه کتاب حضرتعالی کمی در مسلمانی خود غور کرده و دیگر عسر و حرجی بر ایشان باقی نمانده باشد ؟
———————————-
سلام مبشر گرامی
دیروز جلوی دنا یک رهگذر عبوس از من پرسید: شما دلیلی برای حقانیت خود دارید که با این شعارها در اینجا به اعتراض می ایستید؟ مادر سعید زینالی را که عکس پسرش را بدست داشت نشانش دادم و گفتم: یکی اش این.
شما فکر می کنید هزار هزار سند غیر قابل انکار از جنایت های آقایان اگر تنظیم شود و بدست حضرات مراجع رسانده شود، آبی از هیجان و دگرگونی و انقلاب درونی شان گرم می شود؟ هرگز. اینان اگر می خواستند هیجانی داشته باشند که خودشان را فرش زیرپای حضرت رهبری و سپاه نمی کردند.
با احترام
.
با سلام وعرض ادب واحترام
دوستان عزیزوبزرگوار از حضورانورتان استدعا دارد که زیاد هم به چگونگی کشته شدن پاسدارانمان درسوریه ؛بقول جوونا گیر ندهید .اجازه بدهید تا قبله عالم لشکریان را بدان سوی مرزها گسیل دارند (گویا از کسی مشورت خواسته اند ویا نظرات مردم برای ایشان حائز اهمیت است ) که دراین لکشکرکشی محاسنی است که ما سالهای سال بعد به آن پی خواهیم برد .
فائده اول :فقط آنهائی کشته میشوند که حکم قتلشان درجیبشان گذاشته شده وغیر ان کشته نخواهد شد .
فائده دویم :هرزمان که قبله عالم نیزگرفتارمشکلاتی از این دست درداخل بشوند سپاه جرار عرب ازسوریه وسایر بلاد اسلامی به داد ایشان میرسند وازمرگ حتمی نجاتشان میدهند ..میفرمائید نه ؟بگوئید قبله حالم فقط باانگشت کوچکشان بطرف حسن نصراالله اشارتی مختصر داشته باشند .
فائده سیم :بهرتعدادکه ازنیروها کشته شوند بلافاصله وبدون درنگ تعدی چندین برابر به استخدام درمی آیند که خود ایجا داشتغال است .
فائده چیارم :راه تبلیغات اسلامی کشاده میگردد تا به مردم بفهمانند که آنهمه بودجه کذائی که دراختیار این سازمان بی درب وپیکرقرار میگیرد بدلیل اینجورمسایل حساس است .این سازمان باید بدون وقفه به کارش ادامه دهد .
.فائده آخرهم اینکه :ببینید اینقدرکه مردم دادمیزنند چرا دستورداده اند جمعیت زیاد شود وافزایش نفوس را خارج از لطف میدانستند ،بجای این کشته ها باید بلافاصله وضوگرفت ،یک بچه آدم تحویل داد تا جمعیت شیعی کمتراز مثلا بهائی یا سنی نشود .بله بدین ترتیب خواهید فهمید که جنگ نعمت است ونه نقمت .
جناب آقای نوریزاد معلم آزادگی، راستی و بیباکی
عامهٔ مردم با وجود درگیری در نبرد هر روزهٔ تامین معاش، به دلیل ناآگاهی از وابستگی معاش خویش و سایر مسائل اقتصاد کشور به عدم وجود آزادیهای اساسی، پایمال شدن حقوق طبیعی بشر، شایسته سالاری و نیز ساختار معیوب قوهٔ قضائیهٔ اسلامی (که حتی آنچنانکه مدعی است، رنگ و بویی از اسلام هم ندارد) علاقهای به درگیر کردن خویش در اعتراضات مدنی و سیاسی ندارند.
لذا فروتنانه و به اندازهٔ فهم خویش پیشنهاد میکنم شعارهایی در این خصوص نیز به رنگین کمان مطالبات شرکت کنندگان در تجمعات فوق افزوده گردد. به عنوان مثال: “نان مردم اسیر سیاستهای غلط نظام شدهاست” یا “ناشایستگی مسئولان= فقر مردم کشور ثروتمند ایران” یا “آزادی بیان برای جلوگیری از دزدیها” و نظایر آن.
فراموش نکنیم که 10 سال پیش به بهانهٔ آنکه دولت اصلاحات تنها در پی توسعهٔ سیاسی است و وقعی به توسعهٔ اقتصادی و معاش مردم نمینهد (که دروغی آشکار بود و دست کم همهٔ ما به راحتی میتوانیم قدرت خرید خود در سال 76 با نفت بشکهای 8 دلار را مقایسه کنیم با سال 90 و نفت بشکهای 100 دلار) تقلب انتخاباتی منجر به فاجعهٔ 3 تیر (نخستین انتخاب احمدینژاد) را به خسته شدن مردم از خاتمی تعبیر کردند. البته سیاستهای نادرست اصلاح طلبان در آن انتخابات نیز کم نبود اما هیچ ربطی به ادعاهای حکومت نداشت.
با در بوق نمودن چنین ادعاهایی همزمان با چوب گذاشتن لای چرخ اقدامات اقتصادی دولت روحانی، در انتخابات میتوانند عدهای را پای صندوقها بیاورند و باز تقلب خویش را با رنگ و بوی “نومیدی مردم از دولت روحانی” بیارایند.
درود بسیار بر جناب آقای محمد نوری زاد.
هر کاشتنی بدانکه برداشتنی است
هر داشتنی همیشه بگذاشتنی است
جز جای تو در جان٫ چه نگداشتنی است.
بزرگوارا؛ یک داغ دل بس است برای قبیله ای. شمارا به انسانیت سوگند میدهم٫ چون میدانم و ثابت کرده ایدکه انسانگرا هستید واز انسانیّت ناب برخوردار ٫پس دیگر حرفی از « شمارش معکوس » یا «سیم آخر » و یا از ین قبیل فرمایشات نگویید٫ ننویسید و عمل نکنید. پرچم را به چه شخصی میسپارید؟ آقای دکتر ملکی که بعلّتِ کهولت سن و بیماری٫ بسختی و با کمک سایر بزرگواران حرکت میکنند؟ مادران داغدار؟ و….عمر همگی شمایان طولانی٫ پر برکت تر و همراه با سلامتی باد.
هر کس که در این دنیای بلاخیز و مملو از نا مردمی تنها به جنایاتِ حیواناتِ مهاجمی که از روسیه٫ ایران٫ لبنان٫ عراق٫ افغانستان٫ داعشیان و ..به جنگ مردم بیدفاعِ سوریه اعزام و به قتل عام مردم مشغولند٫ اندکی توجه نشان دهد٫ از خود و تمام کاينات منزجر میشود که چرا توانی برای مقابله ندارند.
از وظعیت زندانیان در زندانهای ایران و کشورهای دیکتاتوری٫ اوضاع معیشتیِ مردم در بند و زندانیِ حکّامِ جور و بعضاً دین پرور ٫ و مصایب بسیاری که بر ما میرود٫ باندازه کافی غمگین هستیم.
برای هرچه بیشتر نمایان تر کردنِ چهره کثیف ناپاکان و برای رسالتی که دراین برهه بعهده گرفته اید٫ مواظب سلامت خودباشید و از نیمه راه تنهایمان مگذارید.
سلامت و شاد باشید.
با دورودی بی پایان به نوری زاد گرامی
نامه اقای تاجزاده به رهبر جمهوری اسلامی
به نام خدا
رهبر محترم جمهوری اسلامی
با سلام و احترام
جنابعالی یک سال پس از آغاز مذاکرات هستهای در دولت جدید فرمودید: «عدهای اینجوری وانمود میکردند که اگر ما با آمریکا دور میز مذاکره بنشینیم بسیاری از مشکلات حل میشود. البته ما میدانستیم اینجور نیست اما قضایای یک سال اخیر برای چندمین بار این واقعیت را اثبات کرد که مذاکرات برخلاف تصور برخی به هیچ چیز کمک نمیکند. این یک تجربه ذی قیمت دیگری برای همه بود که متوجه شویم نشست و برخاست و حرف زدن با آمریکاییها بدون فایده است. مذاکره با آمریکا ما را در افکار عمومی دولتها به تذبذب متهم میکند. (اطلاعات ۲۳/۵/۱۳۹۳)
یازده ماه پس از تحلیل فوق ایران با آمریکا و پنج دولت بزرگ دیگر به توافق رسید و معلوم شد نشست و برخاستها مفید است و دولتها حتی با وجود دیوارهای بلند بیاعتمادی میانشان میتوانند با حرف زدن در موارد مشخص به تفاهم دست یابند و به یک چالش دو سر باخت ۱۲ ساله پایان دهند و همگی هم احساس پیروزی کنند. پس از این تجربه مثبت انتظار میرفت جنابعالی از تعمیم این الگو برای حل سایر تنشهای ملی و منطقهای دفاع کنید اما درست در نقطه مقابل آن موضع گرفته و اعلام کردید: «در هیچ مسئلهای جز مسئله هستهای با آمریکاییها طرف صحبت نمیشویم چرا که ما در همه زمینهها و مسائل ۱۸۰ درجه با آمریکاییها اختلاف نظر داریم و جهت گیری آنها درست نقطه مقابل جهت گیریهای ماست.» (جراید ۳۱/۶/۱۳۹۴)
بعد از آن نیز تأکید فرمودید: «معنای اینکه میگوییم با آمریکا مذاکره نمیکنیم این نیست که با اصل مذاکره مخالفیم نه با مذاکره با آمریکا مخالفیم و الا با دیگران مذاکره میکنیم که بعضی از آنها دشمنند اما مذاکره آمریکا با جمهوری اسلامی یعنی نفوذ. تعریفی که آنها برای مذاکره کردند این است و آنها میخواهند راه را برای تحمیل باز کنند. امروز غول عظیم تبلیغاتی دنیا در مشت آمریکاست. امروز جریان صهیونیستی با آمریکا هر دو در یک لباسند. دستشان از یک آستین میآید بیرون و با هم هستند. مذاکره با اینها یعنی راه را باز کردن برای اینکه بتوانند هم در زمینه اقتصادی هم در زمینه فرهنگی و هم در زمینههای سیاسی و امنیتی کشور نفوذ کنند. مذاکره با آمریکا ممنوع است زیرا این مذاکره نه تنها هیچ نفعی ندار بلکه ضررهای بیشمار نیز دارد.» (جراید ۱۶/۷/۱۳۹۴)
مطابق اظهارات فوق دلایل منع مذاکره با آمریکا از نظر شما عبارتند از:
– متهم به مذبذب شدن نزد دولتها و ملتها
– اختلاف نظر داشتن با آمریکا در تمام موارد
– اتحاد جریان صهیونیستی با دولت آمریکا
– در مشت آمریکا بودن غول عظیم تبلیغاتی دنیا
– داشتن زیانهای بیشمار بدون حتی یک منفعت
– باز شدن راه نفوذ آمریکا به میهن
به علت آنکه دلایل فوق را نادرست میدانم و معتقدم نفی مطلق مذاکره با آمریکا میتواند فرصتهایی از ملت ما و دیگر مردم منطقه بگیرد یا هزینههای غیر ضرور بر آنان تحمیل کند، به نقد آنها میپردازم بدان امید که مفید افتد:
تاکنون هیچ دولت و ملتی مذاکره دو ساله ایران با آمریکا و پنج دولت دیگر و نیز دستاوردش، برجام، را نشانه تذبذب جمهوری اسلامی ارزیابی نکرده است. دوستان نزدیک نظام از بشار اسد تا سید حسن نصر الله و از دولتهای افغانستان و عراق تا انصار الله یمن و حماس فلسطین نیز از گفتگوها و برجام استقبال کرده و آن را اقدام هوشمندانه ایران قلمداد کردهاند. تنها دو استثنا دیده میشود: اول دولت مردان و دولت زنان اسرائیلی که توافق هستهای را برای ایران خوب و برای جهان و اسرائیل بد خواندند. دلواپسان وطنی نیز دومین گروهی هستند که با خائن و وطن فروش خواندن مذاکره کنندگان ایرانی به محافل و تریبونهای استعمارگر بهانه و فرصت دادند تا به استناد به تحلیل ایشان مدعی شوند که جمهوری اسلامی نیز سرانجام تسلیم آمریکا شد.
دلیل دوم شما با واقعیتها سازگار نیست. زیرا درست است که دولتین ایران و آمریکا در برخی مسائل مانند مواجهه با رژیم صهیونیستی اختلاف نظرهای بنیادین دارند اما در موضوعات دیگر یا با دشمن مشترک مواجهند مانند داعش و القاعده و یا دارای اشتراکات و افتراقاتی هستند مانند اوضاع و احوال در افغانستان و عراق. در بسیاری از زمینههای اقتصادی، علمی، صنعتی، تکنولوژیک نیز اساسا تضادی دیده نمیشود.
اکثریت مردم آمریکا برخلاف اروپا در منازعات با فلسطینیان، اعراب و مسلمانان حق را به اسرائیل میدهند و هر دو حزب دموکرات و جمهوری خواه خود را متعهد به تأمین امنیت آن رژیم میدانند. از این نظر با ما ۱۸۰ درجه اختلاف دارند اما برجام نشان داد جمهوری اسلامی میتواند با دیپلماسی صحیح و صد البته با بهره برداری درست از دیگر اهرمهای خود شرایطی فراهم آورد که واشنگتن به خاورمیانه نه از چشم تلاویو ننگرد بلکه مستقل از اسرائیل استراتژی خود را در منطقه تنظیم کند. توجه دارید که فاصله زیادی است بین تعهد به تأمین امنیت اسرائیل با نگریستن به مسائل منطقه از دید اسرائیل. بر این اساس ما میتوانیم درباره خلع سلاح هستهای اسرائیل، توقف ماشین سرکوب آن رژیم و جلوگیری از شهرک سازیهای جدیدش، بازگشت آوارگان فلسطینی به مام وطن، رفع محاصره غزه، آزادی زندانیان فلسطینی، منع تعرض به مسجدالاقصی، عدم انتقال پایتخت رژیم صهیونیستی به قدس شریف و … به مذاکره با آمریکا در کنار دیگر دولتها بپردازیم و حتی اگر به پیشرفتهای چشمگیری هم نائل نشویم دست کم دست دارودسته نتانیاهو را در برخی از زمینهها ببندیم. به ویژه آنکه مذاکرات هستهای شکاف بیسابقهای در روابط واشنگتن – تلاویو بوجود آورده است. نباید با سیاستی نسنجیده زمینه اتحاد کامل آن دو دولت را مجددا ایجاد کنیم.
این یک واقعیت تلخ است که غول عظیم تبلیغاتی دنیا در مشت آمریکاست اما خوشبختانه نه تنها صدا در جهان است و نه مهارکردنش ناممکن که البته ربطی به گفتگو کردن یا نکردن با آمریکا ندارد. مگر زمانی که تهران با واشنگتن مذاکره نمیکرد این غول با حداکثر قدرت به سم پاشی علیه جمهوری اسلامی مشغول نبود؟ و آیا در دوسالی که مذاکرات هستهای جریان یافته از شدت تأثیر و احتمالا حجم تبلیغات منفی آن علیه جمهوری اسلامی کاسته نشده است؟ تنها نکته منفی القاء این شبهه است که ایران به قیمت اخذ برخی امتیازات بویژه لغو تحریمها متحدان خود را فروخته است اما این دروغ زودتر از آنچه انتظارش را میکشیدند برملا شد و دنیا فهمید که برجام موجب قطع حمایت جمهوری اسلامی از حزب الله لبنان یا تغییر موضعش در عراق و سوریه و یمن و … نشده است. حملات جنابعالی و تریبونهای رسمی نظام نیز در این مدت به دولت آمریکا اگر بیشتر از گذشته نشده باشد، قطعا کمتر نبوده است.
مذاکره با آمریکا میتواند فواید زیر را به همراه داشته باشد:
الف) بالا بردن میزان مبادلات اقتصادی دوطرف با جذب سرمایه گذاری، انتقال فن آوری پیشرفته، تکمیل زنجیرههای تولید داخلی، توسعه صادرات کالاهای ایرانی و دسترسی بیشتر به بازارهای بین المللی و آمریکایی
ب) افزایش یافتن احتمال اجرای کامل برجام منتفی شدن روند بازگشت به اعمال تحریمها
پ) انجام همکاریهای تعریف شده در مهار داعش و القاعده و …
ت) ایجاد تسهیلات در رفت و آمد ایرانیان مقیم آمریکا به وطن و تحکیم پیوندهای ملی و استفاده از سرمایه، دانش، تجربیات و مدیریت ایشان
ث) ارتقا دادن توان چانه زنی ایران در تعامل با دیگر کشورها از همسایگان تا چین و روسیه و هند و از اروپا تا ژاپن و کره. زیرا تمام دولتها از ترس جایگزین شدن شرکتهای آمریکایی به جای کمپانیهای خود حاضر به دادن امتیازات بیشتر به جمهری اسلامی خواهند شد.
ج) ترغیب نمودن واشنگتن به پذیرش راهبرد برد – برد در سوریه و یمن و عربستان و.. و ترک یک جانبه گرایی و نظامیگری که یک بازی باخت – باخت تمام عیار است.
ح) استمرار بخشیدن به شکاف واشنگتن – تلاویو و منزوی کردن بیشتر اسرائیل
خ) تضعیف نمودن جناح جنگ طلب آمریکا و نیز جلوگیری از به اجماع رسیدن جناحهای سیاسی آن کشور علیه ایران تا مانند زمان احمدینژاد مجلس سنا با ۹۹ رأی از ۱۰۰ رأی اعضای خود قطع نامههای تحریم علیه جمهوری اسلامی صادر نکند.
د) مأیوس کردن اپوزیسیون برانداز ایرانی که گفتگو با واشنگتن را موجب تثبیت نظام سیاسی ما ارزیابی میکنند.
ذ) رونق بخشیدن به ایران گردی
ر) بیرون آوردن نام ایران از فهرست ناقضان حقوق بشر سازمان ملل که البته باید با اقدامات عملی همراه باشد. هم چنان که در دو سال اول دولت آقای خاتمی نام جمهوری اسلامی از این فهرست خارج شد.
ز) لغو کردن تمام تحریمها
جناب آقای خامنهای
مذاکره با آمریکا کنار فواید فوق میتواند واجد تهدیدهایی نیز باشد اما ما نباید از ترس مرگ خودکشی کنیم و یا به علت هراس از نفوذ خصم، جمهوری اسلامی را به مسیری آزمون شده و شکست خورده بکشانیم. به یاد دارید که ۲۵ سال پیش در زمانی که با آمریکا نه رابطه داشتیم و نه مذاکره و از اینترنت و ماهواره و تلفن همراه نیز خبری نبود، جنابعالی نسبت به تهاجم فرهنگی غرب هشدار دادید و منصوبانتان نیز محدودیتهای کم نظیری در عرصههای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و هنری و مطبوعاتی و انتشاراتی اعمال کردند. نتیجه آن همه بگیر و ببندها، عقب گردها و آبروریزیها چه بود؟ چرا در این مدت نگرش و گرایش قشرهای بیشتری از مردم به آمریکا و سبک زندگی آمریکایی جلب شده است؟ به باور من پاسخ این پرسش مهم را باید بیش و پیش از غول عظیم تبلیغاتی آمریکا در علل و عوامل داخلی زیر یافت:
ارائه تعریفی نادرست از تهاجم فرهنگی یعنی به جای هدف قراردادن مقاصد و عملکرد توسعه طلبانه برخی دولتهای غربی به نفی و مقابله با انسانیترین دستاورد تمدن غرب یعنی حقوق بشر و حقوق شهروندی پرداختند. همان حقوقی که استاد مطهری غبطه میخورد که چرا مسلمانان با کشف آن این افتخار را به نام خود ثبت نکردند. به بیان روشن ۲۵ سال به نام مبارزه با غارت فرهنگی غرب بر طبل مبارزه با آزادیهای اساسی و مدنی ایرانیان کوبیدند و با غفلت از بستر سازی برای شکوفایی فرهنگی و هنری و ادبی در فضای آزاد رقابتی آنچه را که رهایی بخش دیدند اعمال سانسور و سرکوب و انسداد بوده است. آن هم هم زمان با فروپاشی بلوک شرق و حاکمیت یافتن گفتمان دموکراسی خواهی در سراسر جهان.
ترویج نظری و عملی اسلام دستوری و آزادی ستیز و تشیع شلاقی فرقهای که پیران و حتی میانسالان را پس میزند چه رسد به نسل جوان.
تعرض به حریم خصوصی شهروندان و مجاز دانستن تنها سبک زندگی و تلاش برای تحمیل آن به همه ایرانیان.
تبدیل دانشگاه ملی به تریبون یک جناح سیاسی و لذا فرسایش مستمر اعتبار و نفوذ آن رسانه به گونهای که امروز صدا و سیما در سنجش با بالیوود کم میآورد، رقابت با هالیوود که جای خود را دارد.
ناتوانی حاکمیت در حل مشکلات اقتصادی – اجتماعی و زیست محیطی از گرانی و کاهش قدرت خرید مردم تا افزایش طلاق و اعتیاد و تن فروشی و مصرف مشروبات الکی، از آلودگی هوا تا هجوم ریزگردها. از خشک شدن تالابها و دریاچهها تا نگرانی عمومی در برابر سیل و زلزله.
فراگیر و حتی نظاممند شدن فساد در ارکان حکومت (دونمونه شرم آور یک سال اخیر افشاء شدن فساد گسترده مالی در تعاونی نیروی انتظامی و نیز در موسسه مالی میزان که با استفاده از رانت قوه قضائیه تأسیس شده است.)
شکاف عظیم طبقاتی به گونهای که عدهای محتاج نان شبند و گروهی از پرخوری در حال ترکیدن و …
مقام محترم رهبری
مستحضرید که رویای تحصیل در خارج به ویژه در آمریکا از دانشجویان به دانش آموزان رسیده است. مهاجرت مغزها و فرار سرمایهها از ایران اگرچه من و شما را اندوهگین میکند اما تا سیاستهای کلان نظام اصلاح نشود و در هم چنان بر همین پاشنه بچرخد، بهبود قابل توجهی در اوضاع رخ نخواهد داد. اختلاف ما در این است که نگاه شما به خارج است و من خطر را از داخل میبینم. خارجیان نیز به باور من چشم امیدشان به تحولات داخلی است.
به هر رو جنابعالی نقش اصلی را در این روند غیر ملی و خسارت بار به غول عظیم تبلیغات آمریکا میدهید و به این ترتیب بیکفایتیها، انحصارطلبیها، فرصت سوزیها، دشمن تراشیها، هزینه آفرینیها، خطاها، ضعفها، قصورها و تقصیرهای مسئولان و نهادهای حکومتی عملا نادیده گرفته میشوند و پیامدهای ویرانگر دین تحمیلی و ضد حقوق شهروندی مورد توجه کافی قرار نمیگیرد و مروجانش فرصت مییابند که به اسم مقدسات اما با رفتار و گفتاری خوارج گونه، چهره قرون وسطایی از جمهوری اسلامی ترسیم کرده بسیاری از ایرانیان را از انقلاب و نظام و ولایت که سهل است، از اسلام و تشیع و روحانیت دور سازند. به نظر من یکی از دلایل مهمی که جمهوری اسلامی به رغم حضور گسترده در عراق و سوریه نتوانست شکل گیری و قدرت یابی داعش را قبل از اشغال بخشهای قابل توجهی از عراق پیش بینی کند، همین غافل شدن از رشد اسلام گرایی سلفی و تکفیری بود.
به هر حال اختلاف ما در این است که شما از نفوذ بیگانه هراس دارید و من بیش و پیش از آن از رخنه و نفوذ ظاهرپرستانی میترسم که با ندانم کاری، تمامت خواهی و فساد پروری مثل موریانه در حال جویدن درخت نظام از درون آنند. شما از جاذبه غول تبلیغاتی آمریکا نگرانید و من بیش و پیش از آن از دافعه حاملان تنگ نظر اسلام آزادی هراس بیمناکم. شما دغدغه بزک کردن چهره آمریکا را دارید و آنچه مرا بیش و پیش از آن به وحشت میاندازد از ریخت افتادن جمهوری اسلامی است. شما نسبت به اتاقهای فکر آمریکایی انذار میدهید و هشدار من پیش و بیش از آن درباره بیفکران مسئولیت ناشناسی است که واقعیات تلخ جامعه و حکومت را میبینند و درک میکنند اما از ترس اینکه با گفتن حقایق از چشم رهبر نیفتند، گزارشهای غیرواقعی به آن جناب عرضه میدارند.
من نمیدانم که ما چرا نباید از تجربه رژیم پهلوی درس بگیریم که هرچه بیشتر در جهت اسلام زدایی آمرانه و تجدد گرایی آزادی ستیز کوشید، کمتر نتیجه گرفت و آتش اشتیاق به دین از یک سو و خشم با آمریکا از سوی دیگر را در بین ایرانیان شعله ورتر کرد.
به علاوه ما تا کی میتوانیم از دادن جواب به این سوال طفره رویم که چرا تقریبا تمام کشورهای مسلمان که از نعمت ولایت فقیه بهرهمند نیستند و ۶۰ شبکه رادیوتلویزیونشان رسالت خود را حقنه کردن شبانه روزی دین خدا به مخاطبان خود نمیدانند و فکر و ذکر دولتمردان و نیز بخش مهمی از بودجه و امکانات سازمانهای لشکری و کشوریشان به تبلیغ مستقیم اسلام و هنجارهایش اختصاص نمییابد، غول تبلیغاتی آمریکا در آن جوامع پا در گل مانده است و قادر به تغییر باورهای مردمش نیست و اسلام خواهی در آنها رو به رشد است. حداقل تا زمانی که اسلام خوارجی رشد آن را متوقف نسازد یا به ضد خود تبدیل نکند. اما همین غول وقتی به ایران انقلاب کرده و آمریکا پس زده پا میگذارد شلتاق میکند و بیش از همه به اعتراف شما به جذب قشرهای فرهیخته آن دل میبندد. مگر ایرانیان مؤمنترین، انقلابیترین و بصیرترین مردم دنیا نیستند؟ پس این موج رو به اوج دین گریزی و غرب گرایی را چگونه باید توجیه کرد؟ به باور من اتاقهای فکری در آمریکا ناتوانتر از آنند که بتوانند اعتقادات عمیق و تاریخی این ملت را تغییر دهند اما به خدای بزرگ پناه میبرم از آتش زهد ریایی که به تعبیر رسای حافظ خرمن دین را میسوزاند.
اجازه دهید صریح عرض کنم: آنچه من از نگاه و علاقه بسیاری از ایرانیان به آمریکا خطرناکتر میبینم فرافکنی علل واقعه این تمایل به توطئههای آمریکایی است چرا که نگاه به خارج فرصت فهم و امکان اصلاح آفات و آسیبهای داخلی را از ما میرباید و راه کارهای پیشنهادیمان نیز به جای آنکه از درد بکاهد بر آن میافزاید.
رهبر محترم
جنابعالی از فروردین ۹۲ که مجوز گفتگوهای علنی با آمریکا را صادر کردید دلایل زیر را در توجیه آن ارائه فرمودید:
– اراده جمهوری اسلامی برای بستن پرونده هستهای به رغم خواست دشمن برای تداوم آن
– تبدیل روابط آژانس بین المللی انرژی اتمی با ایران به روابط متعارف
– عبور از موانعی که دشمن بر سر راه پیشرفت کشور ایجاد کرده است
– مقابله با فضاسازی و دروغپردازی دشمن در افکار عمومی علیه ایران
– به دست گرفتن ابتکارعمل در سیاست خارجی و مبادلات بین المللی (سایت رهبری ۹۳/۶/۲۸)
هم چنین تصریح فرمودید که «جمهوری اسلامی درباره مذاکرات در موضوعات خاص که مصلحت بداند با شیطان برای دفع شر او و برای حل مشکل مذاکره میکند.» (جراید ۹۲/۱۰/۱۹) لطفا بفرمایید چه اتفاقی افتاده است که ناگهان و برخلاف استدلالهای منطقی و راهگشای فوق، مذاکرات را در تمام مسائل جز هستهای ممنوع کرده و غیرمستقیم بر حرف اوباما صحه میگذارید که تحریمها ایران را پای میز مذاکره کشاند؟ افزون بر این جنابعالی بهتر از من میدانید که تحقق نظریاتتان در اجرای برجام مستلزم تداوم مذاکرات با کاخ سفید است. حال اگر نفس مذاکره با آمریکا نفوذآور باشد دستور جلسه چه تفاوتی در ماهیت آن ایجاد میکند؟ چنانچه بفرمایید موضوع با موضوع فرق میکند پس منع کردن مذاکرات به طور مطلق چه توجیهی دارد؟ منطق حکم میکند در مورد هر موضوعی جداگانه تصمیم بگیریم و مانند روسیه و چین رفتار کنیم که در عین داشتن اختلافات بعضا عمیق با آمریکا اهداف خود را مستقل از آن پیش میبرند و هر وقت ضرورت ببینند به گفتگو با واشنگتن مینشینند. دوستان جمهوری اسلامی نیز به همین سبک عمل میکنند نه فقط دولت عراق و حماس بلکه سوریه و حزب الله لبنان نیز مذاکره با آمریکا را به طور مطلق نفی نمیکنند. حتی مرجعیت شیعه در عراق نیز نمایندگان آمریکا را عنداللزوم به حضور میپذیرد.
جناب آقای خامنهای
متأسفم که به استحضار برسانم این گزاره که مذاکره در مورد موضوعات مورد علاقه طرفین راه نفوذ اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی آمریکا را در ایران باز میکند، در درجه نخست اعلام شکست جمهوری اسلامی است که در عمر ۳۷ ساله خود نتوانسته است چند دیپلمات کاردان و وطن دوست را تربیت کند تا هنگام نشست و برخاست با همتایان خود راه بر نفوذ آمریکاییان در ایران نگشایند و مانع تحمیل منویاتشان به دولت و ملت ما نشوند. حساسیت منفی جنابعالی نسبت به مذاکرات تا آن حد که آن را در دوره اصلاحات بدتر از برقراری رابطه خواندید، اگر قبل از برجام توجیه پذیر نبود پس از آن آسیب زاست و افزون بر زیانهای ملی خود به مخالفان توافق هستهای بهانه میدهد که در محافل داخلی خود و البته در آینده نه چندان دور به گونهای علنی اعلام کنند که نظر واقعی جنابعالی درباره مذاکرات با ۱+۵ با وجود آن همه تأیید تیم مذاکره کننده منفی است و با اظهارنگرانی از بازشدن مسیر نفوذ آمریکاییها در تداوم مذاکرات بکوشند در راه اجرای برجام مانع بتراشند. حتما شنیدید که عدهای در مراسم سوگواری سالار شهیدان در بیت شما علیه رئیس مجلس شعار دادند «امان نامه برجام تلاش بیسرانجام» که معنایی کاملا دوپهلو دارد و انسان را نگران میکند. چه خوب است که جنابعالی با اتخاذ موضعی شفاف جلوی این تحریکات و تحرکات را بگیرید پیش از آنکه دیر شود.
مقام محترم رهبری
در سخنرانی مهرماه اعلام کردید که جمهوری اسلامی با تمام کشورها حتی دشمنان خود مذاکره به معنای بده بستان میکند. در عین حال فرمودید معصومین با دشمنان خود مذاکره به مفهوم امروزی خود نمیکردند بلکه به آنها نهیب میزدند یا به خداترسی نصیحتشان میکردند و بر آن اساس، ممنوعیت مذاکره با آمریکا را توجیه کردید. اما توضیح ندادید که اگر بده بستان با دشمن ناپسند است چرا جمهوری اسلامی انجام میدهد و اگر مجاز است چرا ساحت پیشوایان دین را از آن مبرا میخوانید؟ از شما میپرسم آیا پیمان پیامبر اکرم (ص) با مشرکان مکه (صلح حدیبیه) یا عهدنامه امام حسن (ع) با معاویه مصداق بارز مذاکره با دشمن نیست؟ آیا واگذاری خلافت به بنی امیه نهیب زدن به دشمن است یا نصیحت کردن او. خوانش نادرست تاریخ صدراسلام به نظریه بدیع صداوسیما منجر شد که اعلام کرد: «دیپلماسی عاشورایی انذار است نه مذاکره» (۲۰: ۳۰ سوم آبان ماه) اهمیت تئوریک این کشف تاریخی «دیپلماسی بدون مذاکره» به قدری زیاد است که به زودی در کنار مدل برجام در دانشگاههای معتبر جهان تدریس و از آقای جلیلی به عنوان مبدع آن تجلیل خواهد شد. چه اشکال دارد در دنیایی که ویتنامیهای قهرمان «جنگ با مذاکره» صورت دادهاند، ما هم عرضه کننده «دیپلماسی بدون مذاکره باشیم»
جناب آقای خامنهای
یک ماه قبل از توافق وین فرمودید که مذاکره درباره سایر موضوعات با آمریکا به عملکرد آن دولت در اجرای برجام بستگی دارد. چرا این موضع هوشمندانه را تغییر دادید و به استدلال سترون پیشین بازگشتید؟ اگر واقعا تجربه دکتر ظریف و همکارانش را مثبت و موفق ارزیابی میکنید چرا به جای تعمیم الگوی برجام آن را عقیم میکنید؟ اساسا چرا باید آمریکا را آنقدر قوی و ایران را این میزان ضعیف ببینیم که تصور کنیم عملکرد تهران بر واشنگتن تأثیر نخواهد داشت؟ و بگوییم ما هر کار بکنیم آنها روش خود را دنبال خواهند کرد. ایالات متحده پرقدرت هست اما خدا نیست که هرآنچه اراده کند تحقق یابد. ایران نیز آنقدر ناتوان نیست که هر بلایی خواستند سرش بیاورند. برعکس مذاکره اگر با حساب و کتاب انجام شود، میتواند با تثبیت جمهوری اسلامی و حقوق ملت تحریمها را لغو کند، سایه شوم جنگ را از آسمان ایران دور سازد، ایرانستیزی را کاهش دهد و نتانیاهو را به عزا نشاند.
در نقطه مقابل اگر به جای دوگانه روحانی – ظریف، آقایان احمدینژاد – جلیلی هم چنان بر سرکار بودند، چه مذاکره میکردیم و چه نمیکردیم از ثبات و آرامش کنونی بیبهره بودیم. بیکفایتی، تک صدایی، فساد و تحریمها بیداد میکرد و بابک زنجانی هم چنان مشغول دور زدن تحریمها میبود. از شما میپرسم مگر آمریکا خواهان تغییر رژیم کمونیستی چین نبوده است؟ آیا چینیها از این واقعیت عدم مذاکره را نتیجه گرفتند یا با عادی سازی روابط خود با غرب و شرق سامان دادن اقتصاد خود همت گماشتند تا آنجا که دومین اقتصاد برتر جهان شدند و تنها در یک مرحله بیش از ۳۰۰ میلیون هم وطن خود را از زیر خط فقر خارج ساختند و جهان را به بازار کالاهای صادراتی خویش تبدیل کردند. حال بفرمایید برقراری روابط دو کشور که یک بازی دو سر برد بود، بیشتر به سود چین شد یا آمریکا؟
جمهوری اسلامی نیز میتواند و باید در دنیای متحول کنونی هر دو نوع توازن عدمی و ایجابی را برقرار کند. موازنه منفی برای اینکه به منظور نفی سلطه یک قدرت به زیر پرچم دیگری نرود و به هیچکدام اجازه دخالت در امور داخلی خود یا امتیازی ظالمانه ندهد. موازنه مثبت نیز برای بهره بردن کامل از مزیتهای ملی و بین المللی و برطرف کردن احتیاجات خویش با کمترین بها و بالاترین کیفیت. حق با شماست که مذاکره با آمریکا حلال همه مشکلات کشور نیست که اگر بود دولتهای متحد واشنگتن نمیبایست از معضلات مهمی رنج میبردند اما و هزار اما که تنها راه حفظ استقلال میهن و یک پارچگی سرزمینی، قهر با آمریکا نیست که اگر بود، دول مستقل دنیا یکی پس از دیگری رابطه خود را با آن کشور قطع میکردند. بر این اساس است که مذاکره به هر قیمت را به همان اندازه اشتباه میدانم که نفی مطلق مذاکره را.
رهبر محترم
جنابعالی میتوانید برای سد کردن راه نفوذ سیاسی و فرهنگی دشمن دست منصوبانتان را باز بگذارید تا قوه قضائیه به ایجاد محدودیتهای باز هم بیشتر در عرصههای گوناگون به ویژه در فضای مجازی بیندیشد. اطلاعات سپاه فعالان مطبوعاتی را با عناوین پرطمطراق اما تهی و نادرست به بند کشد و آنان را برای اعتراف گیری روانه سلولهای انفرادی دو الف سازد. شورای نگهبان با مهندسی انتخابات به قلع و قمع داوطلبان اصلاح طلب و مستقل بپردازد و صدا و سیما هم چنان به تخریب برجام و سیاست خارجی دولت ادامه دهد. شما حتی میتوانید هم چون گذشته با متهم کردن منتقدان نظریات خود به ساده لوحی و حماقت یا به بزدلی و خیانت مانع طرح نظریاتشان در تریبونهای مجاز شوید. اما آیا ۲۵ سال مبارزه با آزادی به اسم مقابله با تهاجم فرهنگی چه نتیجهای داشت جز شکستن کمر مطبوعات کشور و تقویت رسانههای فارسی زبان بیگانه. جز تجاوز به حقوق اصحاب فرهنگ و هنر و قلم و ریختن آبروی کشور، جز رواج قانون ستیزی و برنامه گریزی، جز کاهش شدید نرخ مطالعه و افزایش بیسابقه فساد، جز شرمنده کردن مبارزان زمان شاه و گشودن دهان مقام امنیتی ساواک علیه انقلابیون.
به علاوه آیا بگیر و ببندهای ۲۵ ساله توانست ملت را از پی گیری مطالبات به حق خویش منصرف سازد یا اصلاح طلبان را بیاعتبار کند یا بر محبوبیت اصول گراها و نهادهای انتصابی بیفزاید. آیا شکست حکومت یک دست اصول گرا در حل مشکلات میهن و مردم و ترویج ارزشهای اسلامی کافی نبوده است که کسانی باز هم درصدد برآمدهاند با همان روشهای آزمون شده و ناکام البته این بار به نام مقابله با نفوذ سیاسی و فرهنگی دشمن به مصاف حقوق و آزادیهای اساسی ایرانیان بیایند؟
میدانید که رژیم کمونیستی شوروی که استاد پرونده سازی، اعتراف گیری، مهندسی انتخابات و حکومت تک صدا بود، چند دهه زودتر از امپریالیسم آمریکا فروپاشید با اینکه در رفع نیازهای اولیه مردمش تاحدود زیادی موفق بود و دومین قدرت سیاسی – نظامی و هستهای دنیا به شمار میرفت. هم چنین مستحضرید که امروز اعتراض به فضای بسته اختصاص به اصلاح طلبان ندارد. بسیاری از اصول گرایان نیز به این قافله پیوستهاند تا آنجا که آقای ابوترابی اعتراف میکند اگر فضای کنونی نقد هستهای در دولت قبل نیز وجود میداشت، ایران تحریم نمیشد. آقای علی لاریجانی از برخی اشتباهات در ایران در تحمیل تحریمها سخن میگوید. آقای علی مطهری فسادهای بیسابقه در دولت احمدینژاد را نتیجه نبود آزادی مطبوعات در آن زمان میخواند و آقای توکلی از سیستمی شدن فساد از جمله به دلیل بستن دهان مطبوعات مینالد. امروز همه سیاست ورزان ایرانی منهای سیمان کاران جبهه پایداری، رفع معضلات ملی به ویژه مبارزه با فساد را با بند و بست و ایجاد فضای بسته ناممکن میخوانند. حقیقت آن است که انسداد سیاسی و تک صدایی در تحلیل نهایی به رذایل آدمیان هم در حکومت و هم در جامعه پروبال میدهد و هر چه شدیدتر شود فضایل را در تنگنای بیشتری قرار میدهد. البته حساب استثناءها جداست.
جناب آقای خامنهای
جنابعالی به درستی بر حقوق و آزادی منتقدان در نقد و حتی نفی مذاکرات هستهای تأکید فرمودید تا حدی که هر که منتقدتر، مقربتر میشد حتی اگر برجام را جام زهر میخواند. اما در باب ممنوعیت مذاکره با آمریکا در سایر موضوعات چنان به منتقدان خود میتازید که عملا هیچ صاحب نظری و هیچ نشریه و سایت مجازی یا از ترس بازداشت و توقیف شدن و یا بنا به مصالح دیگر به نقد علنی این موضع شما نمیپردازد. در اینجا هر که منتقدتر است جام بلا بیشترش میدهند. باید به این روش یک بام و دوهوا پایان دهید که در نقد برجام ایران از لحاظ آزادیهای سیاسی سوئیس شود اما در نقد ممنوعیت مطلق مذاکره با آمریکا تاحد عربستان سعودی سقوط کند.
از جنابعالی انتظار میرود که خود امکان بحث آزاد و امن را درباره مذاکره و حتی رابطه با آمریکا فراهم آورید تا ابعاد مثبت و منفی مسئله به طور کامل روشن شود و ملت ما فرصتهای دیگری را از دست ندهد یا هزینههای غیرضرور جدیدی را متحمل نشود. هرگز فراموش نکنید که این ملت با آزادی انقلاب کرده رژیم شاهنشاهی را سرنگون کرد، با آزادی به جمهوری اسلامی رأی داد، با آزادی در جنگ شرکت کرد و از استقلال، تمامیت ارضی و عزت و شرف خود پاسداری نمود و اینک با آزادی به حمایت از برجام برخاسته است. شما رهبر چنین ملت مستقل و آزادی باشید. حکومت بر کشوری مستقل اما با مردمی دربند استبداد مانند کره شمالی نه احترام و اعتبار دارد و نه آینده. این رژیمها بازمانده دورانی مردهاند و خود در شرف نیستی.
من شما را دعا میکنم تا پاسدار استقلال میهن تؤام با حقوق و آزادیهای شهروندانش باشید و با اجرای کامل قانون اساسی راه را برای تحقق عدالت و شعار «ایران برای همه ایرانیان» هموار سازید.
بااحترام
سید مصطفی تاجزاده
بند انفرادی اوین – ۱۸ آبان ماه
جناب ali (کبوتر صلح)
خواهش میکنم مرجع این نامه را معرفی فرمایید. هنوز در هیچ جا صحبتی ازین نامه مهم نیست و تنها در اینجا منتشر شدهاست. حتما مستحضر هستید که نمیشود سندی با این اهمیت را بدون منبع شناختهشده در جایی نقل کرد.
با سپاس
دورود مازیار گرامی
زمان copy و paste فکر کردم مرجع را هم کپی کرده ام
تا حالا همه فهمیده اند سایت کلمه مرجع نامه میباشد.
آقای تاجزادۀ گرامی،
نصایح شما به رهبر جمهوری اسلامی بسیار بجا و شایستۀ تقدیرند. بطور خلاصه، ازنصایح تحلیلی وموشکافانۀ شما به رهبر جمهوری اسلامی چنین مستفاد میشود تابجای “راهبرد تقابل” با آمریکا به “راهبرد تعامل” باآن روی آورد. منتها برای تغییرسیاست راهبردی از تقابل به تعامل، باید بررسی کنیم که کدامیک از ساختارهای حاکمیت مورد دگرگونی قرارگرفته و تکلیف این همه بخور بروها چه خواهدشد.
1- پیش از همه راهکارهای ناکارآمدِ حکومت مبنی بر ادارۀ مملکت براساس روابط انسانی-سیاسی-اقتصادی 1400 سال پیش باید دچارتغییرات اساسی شوند.
2- به منظور اجرای تغییرات بالا، دین باید ازحکومت جدا شده وتکنوکراسی جایگزین تئوکراسی شود.
3- اگر تکنوکراسی جانشین تئوکراسی شود، دستهای ناپاک متولیان دینی که درکلیۀ ارکان اقتصادی ومالی کشورنفوذکرده اند، از این همه منابع مالی کوتاه خواهد شد.
4- اگردستهای ناپاک متولیان دین از منابع مالی کشورکوتاه شود، دسترسی آنان به کل بودجۀ نهادهای مذهبی که درسال 94 بالغ بر یک چهارم بودجۀ کشوربوده است، قطع خواهدشد.
5- تغییرمکان خط مقدم جبهۀ مبارزه با آمریکا واسرائیل ازمرزهای ایران به سواحل مدیترانه ودریای سرخ وباب المندب، بی معنی شده و خطوط دفاعی به مرزهای ایران منحصرخواهدشد.
6- براثر تغییران بند (5) پیش گفته، نگاهداری سپاه قدس بی معنی بوده وتخصیص بودجه های هنگفت آشکاروپنهان برای آن از بین خواهندرفت.
7- سپاه پاسداران تبدیل به گاردملی شده و بسیج مشمول تغییرات عمده خواهدشد.
8- وبسیاری ازموارد دیگر که بطورحتم ازقلم افتاده اند.
حال باید به روی دیگر سکه نیز نظری بیاندازیم. اولاً- آیا حاکمان به تغییرات بالا با طیب خاطررضایت خواهندداد؟ ثانیاً- اگر به چنان تغییراتی رضایت دهند، چه نفعی بجز ضررعایدآنان خواهدشد؟ ثالثاً- فرماندهان سپاه چه خواهندکرد؟ رابعاً- چراآمریکا باید به چنان راه حلی تن دردهد، درحالیکه درعرض 37 سال گذشته بیشترین بهره را ازاین سیاست تقابل جمهوری اسلامی درمنطقه برده است: الف- نفت ارزان قیمت، ب- فروش مقادیر معتنابهی سلاح به اعراب منطقه، ج- تقویت بنیۀ مالی ونظامی اسرائیل به بهانۀ وجود خطر جمهوری اسلامی، د- دریافت حق العمل از کشورهای جنوب خلیج فارس با گسیل ناوهای هواپیمابر وزیردریائیها و نیروهای نظامی آمریکائی ونیزبرقراری پایگاههای متعدد درآنها، ه- مشغولیات کشورهای منطقۀ خلیج فارس به ادامۀ کشمکشهای نظامی ودرگیریهای سیاسی لاینحل و بازداشتن آنها از پیشرفت وترقی ودرنتیجه خودکفائی و الدرم بلدرم درمقابل آمریکا…
با توجه به این مختصر آیا هیچ حکومتی بهتراز حکومت اسلامی ایران به پیشبرد منافع آمریکا درمنطقه کمک نکرده است وآیا از قبل چنین کمکی حکومتگران آن جیبهای خودرا ازدلارهای آمریکائی پرنکرده اند؟ پس چرا باید ازاینهمه نعمات خدادادی چشم پوشی کرده ونان خودرا آجرکنند؟
چه دشمني بهتر از خود رهبر براي دولت امريكا
با هر نطق رهبر كلي منفعت عايد امريكا و سلاح جنگي عايد كشور هاي منطقه ميشه
كي از اين نظام جمهوري اسلامي بهتر
Mr. Norizad good luck for what you doing, I want ask people come out and help you to get rid of these mullah regim.
به امید روزی که بشنویم رژیم //////////// سرنگون شد
نامه مهم و کوتاه محمد مهدوی فر به فرماندهی سپاه:
فرماندهی محترم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی جناب سردار عزیز جعفری
پس از سلام و عرض احترام؛
اطلاع پیدا کردیم، طی روزهای اخیر افسران جنگ نرم در واحد اطلاعات سپاه، طی عملیاتی بسیار پیچیده و کاملا حساب شده در راستای هشدارهای فرماندهی معظم کل قوا، موفق به شناسایی و دستگیری افرادی، در حوزه ی رسانه و ارتباطات شده اند که اینها به صورت آشکار و بعضاً مخفیانه در راستای «پروژه ی نفوذ» فعالیت داشته اند.
انتظار مردم این است که به زودی این افراد نفوذی به دست های باکفایت عدالت سپرده شوند.
اینجانب ضمن تشکر، توفیق بیشتر برای شما و همکاران سخت کوش شما از خداوند بزرگ مسئلت می کنم و در عین حال از حضرتعالی و همکاران شما انتظار دارم که دانه درشت اصلی را هیچگاه از یاد نبرید.
دانه درشت اصلی و سلسله جنبان ماجرای نفوذ در کشور، به عقیده من کسی نیست جز آقای سید محمد خاتمی رئیس جمهور اسبق کشورمان، که با وجود اقدامات پیشگیرانه توسط قوه قضائیه مبنی بر ممنوع التصویر کردن ایشان، مع الوصف نامبرده سالهاست که در قلوب دهها میلیون ایرانی نفوذ کرده است و هیچ قصدی برای خارج شدن از قلب ها ندارد و اینطور که به من خبر رسیده، نفوذ نامبرده در قلوب ایرانیان طی ماههای اخیر بیشتر نیز شده است.
حداقل انتظار از شما و همکاران شما این است که از پیشروی بیشتر نفوذ ایشان در قلب های بقیه ایرانیان جلوگیری فرمایید.
با تشکر و سپاس فراوان
ارادتمند شما
محمد مهدوی فر
تخریب چی و غواص دفاع مقدس
۱۳۹۴/۸/۱۸
telegram.me/m_mahdavifar
@m_mahdavifar
https://www.facebook.com/mahdavifar.mohammad
گزارشی از «زنده به گور» شدن زندانیان در بند یک سالن سه رجائی شهر
نگهداری ٧ تن از زندانیان عقیدتی و امنیتی بند یک سالن ۳ رجایی شهر در وضعیتی نگران کننده، بیم آسیب جسمی و روحی شدید را برای آنها بهوجود أورده است.
به گزارش «سحام»، حمید بابایی، یاسر حمیدی شرابی، مسلم یعقوبی، شهرام چینیان، پیام باستانی پاریزی، محمد علی توفیق و مهدی کرامتی از جمله زندانیان عقیدتی و امنیتی محبوس در این بند هستند که با زندانیان جرایم خطرناک نگهداری می شوند.
این بند، شرایط بهداشتی اسفناک دارد به طوری که سال هاست موکتها و پردهها شسته نشده و انواع حشرات و گردهها در داخل موکتها باعث بروز مشکل تنفسی در میان زندانیان شده است.
به دلیل کثیف بودن زیر اندازها، برخی از زندانیان که از شرایط موجود سوء استفاده میکنند، زبالهها و ته مانده غذا و نوشیدنی خود را همانجا تخلیه میکنند.
به دلیل عدم رعایت تفکیک جرایم، اغلب زندانیان در همان فضای بسته، سیگار و مواد مخدری همچون تریاک و شیشه مصرف می کنند و این اقدام برای این دسته از زندانیان نوعی شکنجه محسوب می شود.
در بند یک، ۱۵۰ زندانی در حال سپری کردن دوران محکومیت خود هستند و همه آنها باید از سه حمام بسیار کثیف و بدون دوش استفاده نمایند.
در حالیکه وعده غذایی زندان خالی از هر گونه میوه و سبزیجات است، فروشگاه نیز میوه و سبزی به هیچ عنوان عرضه نمیکند و فقط هر چهار ماه یکبار یک نوع میوه، آن هم به صورت محدود وارد می شود که عمدتا کمبود آن، سبب تشکیل صفهای طویل و اکثرا به درگیری و فحاشی منجر میشود. این امر، موضوعی است که موجب شده تا زندانیان سیاسی و امنیتی از مصائب خرید آن بگذرند.
بنا به این گزارش با سرد شدن هوا و نبود سیستم گرمایش مناسب، زندانیان با کشیدن سیگار خود را گرم میکنند. همچنین به علت وجود زندانیان امنیتی و سیاسی، در بازدید رییس سازمان زندانهای کشور از زندان رجایی شهر بند مذکور مورد بازدید قرار نگرفت.
در حالیکه این شرایط وخیم بهداشتی منجر به بروز انواع بیماریها شده است، استفاده از بهداری و پزشک یک امر لوکس محسوب شده و از تحویل هرگونه دارو به بیماران خودداری می شود و حتی داروهای تجویز شده توسط پزشک که از سوی خانواده تهیه می شود، به زندانیان تحویل داده نمی شود.
نوع نیاز زندانیان عقیدتی و سیاسی به کتابهای تخصصی در نظر گرفته نمی شود و خانوادهها موفق به تحویل کتاب به زندانی خود نمیشوند و همچنین به زندانیان برخلاف آییننامه سازمان زندانها، روزنامه نیز تعلق نمیگیرد.
در حال حاضر حمید بابایی دانشجوی ایرانی که پیش از سفر به ایران در حال تحصیل در بلژیک بود، به دلیل نپذیرفتن همکاری با دستگاههای امنیتی، به اتهام ارتباط با دول متخاصم، شش سال حبس خود را در چنین شرایطی سپری می کند.
یاسر حمیدی شهرابی از زندانیان عقیدتی گمنام زندان رجایی شهر کرج نیز به اتهام توهین به مقدسات به ۵ سال حبس محکوم شده بود که پس از تخفیف، مجازات او به دو سال و نیم کاهش یافت.
مسلم یعقوبی نیز از دیگر زندانیان این بند، به اتهام توهین به مقدسات ابتدا به ۵ سال و در پی تخفیف مجازات به دو سال و نیم حبس محکوم است در بین زندانیان جرایم خطرناک نگهداری می شود.
همچنین شهرام چینیان از زندانیان عقیدتی و بهائی نیز پس از چند بار تبعید از اوین به کرج در این بند نگهداری می شود. پیام باستانی پاریزی، محمدعلی توفیق و مهدی کرامتی نیز از جمله دیگر زندانیان امنیتی هستند که در این بند نگهداری می شوند.
قابل توجه حوزویان گرامی ازجمله سید مرتضی و مصلح که بفرمایند اسلام اینگونه است ؟ و یا حکام ایران اسلامی ازدین خارج شده اند ؟ منتظر جواب مستدل و متین هستیم .
ســـردار کــوثـــری : حسین همدانی در حادثه رانندگی در سوریه کشته شده است!
جناب نوریزاد، از شما درخواست دارم این خبر و 45 نظر ذیل آن را بدون هیچ سانسوری درج نمائید تا کسانی که همچنان از این رژیم حمایت می کنند نظر سانسور نشده مردم ایران را نسبت به خودشان بدانند تا شاید به خود آیند و خودشان را از فرش زیر پای ملا بودن نجات دهند. فکر نکنند نظر مردم همان است که در صدا و سیما و منابر تبلیغ میشود آنجاها نظر مردم را سانسور می کنند و وارونه نشان میدهند ولی این نظر بدون سانسور مردم ایران است.
….. اسماعیل کوثری، نماینده اصولگرای مجلس و از فرماندهان سابق سپاه، روز یکشنه ۱۷ آبان گفته است که حسین همدانی، از فرماندهان سپاه در سانحه رانندگی در سوریه کشته شده است.
اسماعیل کوثری در خصوص چگونگی کشته شدن حسین همدانی در سوریه گفته است: «سردار همدانی وقتی در حال حرکت به سوی منطقه بود، به دلیل باریک بودن جاده و زیاد بودن سرعت، خودروی وی هنگام سبقت از یک کامیون واژگون و بر اثر این حادثه» «دچار ضربه مغزی» و کشته شد…..
لازم به یادآوری است که همان زمان سپاه اطلاعیه داد و به دروغ اعلام کرد که او به دست داعش شهید شده است و در ایام محرم بیلبوردهای تبلیغاتی فراوانی در سطح تهران نصب کرده بودند و او را شهید خطاب می کردند. و حال معلوم میشود آن همه تبلیغات دروغ بوده است.
و حال نظر بدون سانسور مردم ایران را در ذیل همین پست بخوانید.
توسط: بنده خدا
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۱۱:۰۰
اصلا مهم نیست چه جوری کشته شده. مهم اینه که یه مزدور جیره خور دیگه از میان رفت و پوشالی بودن سپاه بیش از پیش عریان تر شد. 42 کشته اونم در یک ماه. خودتون قضاوت کنین.
توسط: سحر
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۱۰:۵۹
حکومت آخوندی که دروغ مثل خون تو رگهاش جریان داره و بدون اون یه ثانیه هم زنده نمیمونه کی راست گفته که این بار دومش باشه
توسط: رضا از: مشهد
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۱۰:۴۰
دیگه باید در هر حال ازش شهید بسازن یا نه؟ براشون شرم آوره که بگن کشته شده اونم در اثر تصادف!
مقدس سازی مذهبی به سبک شیعی – ایرانی برای شست و شوی مغزی مردم
توسط: تبریک به مقام محترم رهبری
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۱۰:۳۸
امروز یا سپاه باید سلطنت سید علی را منقرض کند یا سید علی دخل سران سپاه را بیاورد.. ببینیم در این جنگ که پیرور می شود
توسط: علی
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۱۰:۳۶
چه بهتر…
تو رو خدا راست میگی!
خودم با چشم خودم دیدم با گلوله زدنش مرتیکه عوضی
خخخخخخخ
توسط: نام مستعار
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۱۰:۳۲
سردارهاش اینجوری رانندگی میکنند وای بحال ….
اینجوری میخوان از میهن دفاع کنند؟
در یک ماه ٤٠ فرمانده کشته شده! عجب سپاه و ارتشی داریم ما!
توسط: كسرا از: تهران
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۱۰:۱۶
يمن و سوريه و لبنان هم مرز ما نيستنداتفاقا به نفع ايران است كه اين كشورها از هم بپاشند
توسط: ما ایرانیها از: ایران
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۱۰:۱۲
ما ایرانیها همیشه آمریکا را بخاطر یک روز 28 مرداد ملامت میکنیم ولی حالا دو ساله که هر روز 28 مرداد را بر سر ملت سوریه اجرا میکنیم یعنی تابحال هفتصد بار 28 مرداد را بر سر ملت سوریه درآورده ایم و از آزادی آنها از یوغ استبداد حاکمشان جلوگیری میکنیم .
توسط: ستار بهشتی از: بهشت
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۱۰:۰۹
این پاسداران فقط بلد بودند به دختر و پسر بیدفاع ایرانی گوشه زندان شکنجه و تجاوز کنند , عرضه دیگری ندارند , رژیم با یک فشار جدی سرنگون خواهد شد .
توسط: AWARE
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۱۰:۰۴
خدايى ميخواهيد جرزنى كنيد و بگوييد همه اين سپاهى ها توريست بودن و در حوادث رانندگى كشته شدن!!!
توسط: آمنه از: تهران
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۱۰:۰۳
در اثر خلاف در رانندگى به درك واصل شده است. اين وحشى ها به هيچ قانونى پايبند نيستند
توسط: نام مستعار
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۱۰:۰۱
وطن فروشی بیش نبود به درک که تلف شد مردم ایران شاد میشن ایرادی نداره ٬ فرمانده سرکوب مردم تهران بود در سال ۸۸ ٬ همدانی داعش ایرانی
توسط: هم رزم
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۱۰:۰۰
گویا حالت متعادل نیز نداشتن و در ماشین تنها هم نبودند و در پی میخ اسلام کوبیدن بودند.
توسط: سعید – اس
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۰۹:۵۴
یه چند روز دیگه اعلام میکنند ، اشتباه شده این یارو جزو کشته های منا بوده ، روحش به سوریه پناهنده شده بوده….!!!! واقعاً که مسخره اید…، دروغگویی و پدرسوختگی تمام سیستمِ سراسر ظلم و فسادتون را گرفته…، کاشکی مفهوم خجالت کشیدن برای شما عوضیها معنی داشت….!!!!!؟؟
توسط: کارون حاجی زاده
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۰۹:۴۵
فوق العاده است!
توسط: بويراحمدى
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۰۹:۳۶
براى ما مردم ايران به درك واصل شدن سپاهى ها مهم است ،تصادف يا تركش مهم نيست
توسط: نام مستعار
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۰۹:۲۷
از همون اول انقلاب 57 با بوجود آوردن حزب الله لبنان چوب تو سوراخ زنبور کردن، بعدش هم با حمایت از نوری مالکی غول چراغ داعش رو آزاد کردن.
حالا هم منت رو سر ملت می زارن که آره برا اینکه داعش آبجی کماندو ها رو به کنیزی نبره به پیشوازش در سوریه رفتیم.
حکایت ما شده اون بابایی که تو زمین مسابقه فوتبال داد زده بود “اصغری مارادونا رو ول کن اکبری رو بچسب”، از بس که اکبری به خودی گل زده بود.
ما اگه کشوری دمکرات و تابع قانون داشتیم، چرا باید از یه گروه شبه نظامی مثل داعش می ترسیدیم، که مجبور بشیم بریم سوریه باهاش بجنگیم؟
راستی چرا این روزها همه اش مردم رو از داعش می ترسونن؟ این همون لولویی نیست که ا.ن همه اش ازش یاد می کرد؟
حالا همه این حرفا بماند. خداییش بد هم نشد که این داعش از چراغ آزاد شد، وگر نه به چه بهانه ای می خواستیم بریم سوریه به بشار کمک کنیم تا مردمش سرنگونش نکنن؟
عاغا حرف زیاده برا گفتن، عزت زیاد
توسط: نام مستعار
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۰۹:۲۰
این بر و بچ س…. قاچاق و بقیه امور عام المنفعه، چقدر پول به بعضی متوهمین بدهند که ز… نزنند؟
توسط: سید الکساندر از: ام القری
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۰۹:۱۵
بهر حال عرض تسلیت داریم به حاج پوتین عزیز .
وای اگر حاج پوتین حکم جهادم دهد ….
توسط: نام مستعار
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۰۹:۱۰
اومند ماله کشی کنن زایدن. یعنی چی میخواسته سبقت بگیره خودشو کشته؟ خوبه نگفتن سردار بزگ، گند لات تاریخ سپاه بر اثر خاراندن گوش چپش شهید شد!!!
توسط: نام مستعار
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۰۹:۰۷
سردار رو رنگی کردید رفت که. کلی در مورد شهادتش تبلیغات راه انداختید بعد میگید با پراید دور دور کرده!!!!
توسط: ایرانی
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۰۹:۰۱
بلاخره در ارتباط با خدمت به بشار اسد جلاد کشته شده!
توسط: تاریخ نگار از: بیت
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۰۸:۱۴
و این هم عاقبت این سه پا!
توسط: sara
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۰۸:۱۱
تک تیر انداز داعش زدنش
توسط: کارآگاه حلبی
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۰۸:۰۴
پس معلوم شد ترسیده بوده داشته در میرفته که چپ می کنه و هلاک میشه. مرگ در وحشت.
توسط: علی گدا از: بیت
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۰۷:۵۵
به جای شربت شهادت شرب سینه خورده بوده پیر خرفت.
توسط: پیشگوی افسانه ای
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۰۷:۵۰
کم کم این ساندیس خور ها پیداشون میشه و شهادت تبریک می گن. ههه خیلی بد بختین.
توسط: نام مستعار
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۰۷:۴۶
چه ضایع! طرف واسه هیچ زندگی کرد و واسه پوچ هلاک شد.
توسط: علیرضاآمریکا
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۰۷:۳۵
خدمت مقام عظما، با عرض سلام و تحیات. آقا جاده رفت ما هم رفتیم جاده پیچید ما هم پیچیدیم جاده پیچید ما اجازه حضرت عالی رو نداشتیم تا کسب تکلیف کنیم طول کشید. لطفا این اینترنت بیت رهبری رو یه نمه آپ گرید کنید تا سرداران بیشتری به فنا نروند.
توسط: korooshkabir
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۰۶:۵۸
چه بوسیه داعش چه با تصادف و یا هر زهر ماری نمی توانید لذت کم شدن یک مفت خور و جنایت کار را از مردم ایران بگیرید . به امید روزی که همه شما با تصادف یا بی تصادف به یاران خود بپیوندید و ما را خوشحال کنید.
توسط: آرش از: تهران
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۰۶:۵۶
اینکه بدتر شد که ! تو تابوتش که نشون میدادیک چیزی پریده تو چشمش , پس بعد تصادف برای اینکه زجر نکشه یک گلوله زدن تو چشش که بعدن شهید حساب بشه بهش مزایا تعلق بگیره. ببینم پس چرا مردمی را که این بابا توی خیابانهای تهران میکشت بهشون شهید نمیگن!؟ اینها که در خاک وطنشان بدستور همدانی کشته شده بودند.
توسط: نخودآش از: توی آش
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۰۶:۳۹
همینجوری پیش بره نسل سپاهی ها منقرض میشه!…
از ما گفتن…
توسط: نام مستعار
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۰۶:۳۲
مهم اینه که الان در جهنم پیش ارازل دیگره فرقی نمیکنه با چی یا چطوری رفته خدا لعنتش کنه جنایتکار رو
توسط: بسیجی از: مسجد محل
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۰۵:۵۸
من فکر کرده بودم ایشان در درگیری با دشمن فرضی شهید شده اند.
توسط: دژمن
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۰۵:۵۳
خیلی سه است! حداقل نمی گفتین. چه ضایع!
توسط: ایرانی
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۰۵:۲۵
خب حالا اگه خیلی اصرار دارند. …. توی ماشین بوده و ماشینش رو با راکت زدن.
خخخخخخخخ
توسط: نام مستعار
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۰۵:۰۵
در بزرگراه به حرم رانندگی میکرده و تصادفی به موشک خورده!
توسط: شهادت با سرعت مجاز
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۰۵:۰۲
آقازاده هاشون با پورش و بنز توی خیابونای تهران لایی میکشن ، میرن توی در و دیوار با دوست دختراشون لت و پار میشن، خودشون توی جاده های سوریه.
توسط: نام مستعار
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۰۵:۰۰
بقیه چی حتمی انها در حال رانندگی کشته شدن همچی دروغ حکومت دروغ داخلی چی این همه مشکلات داخلی دارید شما اول داخل را درست کنید همه مردم میدانند که همگی افتادید بجان همدیگر شما مخالف مردم هستید اگر چنین نبود این همه مخالفت با خواستهای ریس جمهوری که منتخب مردم است نمیکردید البته همگی دست نشادن ان رهبر نادان میباشید
توسط: مستعار از: سبز ستار بهشتی
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۰۴:۵۵
مگر دیکتاتور کودتای ۷۶و۸۸ حسین همدانی گواهینامه نداشته ! اونوقت سپاه کهریزکی میگه ما آمریکا را نابود میکنیم ؟ از پس چندتا نمیتونید بربیاید چطوری میخوای بجنگید فقط تو دزدی و گول زدن مردم صیغه پیشرفت اتمی داشتن بدرک چطوری کشته شد و آهه سبزهای نداها و ستارها بود که کشته شد . رفت جهندم پیش رهبرانش
توسط: پدر ژپتو
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۰۴:۳۸
هاهاهاهاهاها………..
پینوکیو چه جوکی گفت ! ای ول
توسط: خسرو
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۰۴:۲۰
از ترس جونش توی جاده چپ کرد رفت زیر کامیون، تو که از ترس داعش و از ترس النصره و ارتش آزاد راه تو گم کردی زدی رفتی زیر کامیون مگه مجبوری بری سوریه؟ برو دست تو برا ملت ایران بلند کن که سال 88 زدی مردم بیگناه رو کشتی و جوونهای 14، 15 ساله و زنها و مردهای همین خاک رو ترور کردی، به والله شماها حتی از پس جنگ هم بر نمیاین و توان جنگ با کسی رو هم ندارین الا ترور مخفی و سازمان یافته و بزدلانه کنید. برو، برو شاخ و شونه برای زنان و مردان فقیر و تهیدست ایرانی بکش و ماشه اسلحه رو روی جوونهای وطن شلیک کن ای تروریست بزدل
توسط: سعيد
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۰۴:۱۱
بابا هر چي بيرو پاتال رو بردن دم كلوله داعشيا،،،خخخخ،…..،،،،
توسط: نام مستعار
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۰۳:۵۵
گفتم خدا لیاقت شهادت به فردی مثل این که جوانان ایران را سال ۸۸ سرکوب کرد با بیرحمی تمام, نمیدهد.
توسط: مردیم از خنده
۱۸ ۰۸ ۱۳۹۴ ۰۳:۴۵
یعنی بعد از سه روز عزای عمومی و تشکیلات تازه دارن می گن شست پاش رفته بوده توی چشش مرده!!!! ههه
دفتر هاشمی رفسنجانی روز گذشته برای نخستین بار متن نامه محرمانه آیت الله خمینی به مسئولان کشور برای پذیرش قطعنامه 598 را منتشر کرد.
آیت الله خمینی در این نامه به دلایل پذیرش آتش بس اشاره کرده و از مسئولان کشور خواسته است این دلایل را برای مردم تشریح کنند.
متن نامه که در سال 1367 نوشته شده به شرح ذیل است.
بسم الله الرحمن الرحیم
با یاری خداوند متعال و با سلام و صلوات به انبیاء بزرگوار الهی و ائمه معصومین صلوات علیهم اجعمین…….
حال که مسئولان نظامی ما اعم از ارتش و سپاه که خبرگان جنگ میباشند، صریحاً اعتراف میکنند که ارتش اسلام به این زودیها هیچ پیروزی به دست نخواهند آورد و نظر به این که مسئولان دلسوز نظامی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی از این پس جنگ را به هیچ وجه به صلاح کشور نمیدانند و با قاطعیت میگویند که یک دهم سلاحهایی را که استکبار شرق و غرب در اختیار صدام گذاردهاند به هیچ وجه و با هیچ قیمتی نمیشود در جهان تهیه کرد و با توجه به نامه تکان دهنده فرمانده سپاه پاسداران که یکی از دهها گزارش نظامی سیاسی است که بعد از شکستهای اخیر به اینجانب رسیده و به اعتراف جانشینی فرمانده کل نیروهای مسلح، فرمانده سپاه یکی از معدود فرماندهانی است که در صورت تهیه مایحتاج جنگ معتقد به ادامه جنگ میباشد و با توجه به استفاده گسترده دشمن از سلاحهای شیمیایی و نبود وسائل خنثی کننده آن، اینجانب با آتش بس موافقت مینمایم و برای روشن شدن در مورد اتخاذ این تصمیم تلخ به نکاتی از نامه فرمانده سپاه که در تاریخ 2/4/67 نگاشته است اشاره میشود، فرمانده مزبور نوشته است تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم، ممکن است در صورت داشتن وسائلی که در طول پنج سال به دست میآوریم قدرت عملیات انهدامی و یا مقابله به مثل را داشته باشیم و بعد از پایان سال 71 اگر ما دارای 350 تیپ پیاده و 2500 تانک و 3000 توپ و 300هواپیمای جنگی و 300 هلیکوپتر …که از ضرورتهای جنگ در آن موقع است – داشته باشیم میتوان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی داشته باشیم. وی میگوید قابل ذکر است که باید توسعه نیروی سپاه به هفت برابر و ارتش به دو برابر و نیم افزایش پیدا کند، او آورده است البته آمریکا را هم باید از خلیج فارس بیرون کنیم والا موفق نخواهیم بود. این فرمانده مهمترین قسمت موفقیت طرح خود را تهیه به موقع بودجه و امکانات دانسته است و آورده است که بعید به نظر میرسد دولت و ستاد فرماندهی کل قوا بتوانند به تعهد عمل کنند. البته با ذکر این مطالب میگوید باید باز هم جنگید که این دیگر شعاری بیش نیست. آقای نخست وزیر از قول وزرای اقتصاد و بودجه وضع مالی نظام را زیر صفر اعلام کردهاند، مسئولان جنگ میگویند تنها سلاحهائی را که در شکستهای اخیر از دست دادهایم به اندازه تمام بودجهای است که برای سپاه و ارتش در سال جاری در نظر گرفته شده بود. مسئولان سیاسی میگویند از آنجا که مردم فهمیدهاند پیروزی سریعی به دست نمیآید شوق رفتن به جبهه در آنها کم شده است. شما عزیزان از هر کس بهتر میدانید که این تصمیم برای من چون زهر کشنده است ولی راضی به رضای خداوند متعال هستم و برای صیانت از دین او و حفاظت از جمهوری اسلامی اگر آبروئی داشته باشم خرج میکنم، خداوندا ما برای دین تو قیام کردیم و برای دین تو جنگیدیم و برای حفظ دین تو آتش بس را قبول میکنیم.
خداوندا تو خود شاهدی که ما لحظهای با آمریکا و شوروی و تمام قدرتهای جهان سرسازش نداریم و سازش با ابرقدرتها و قدرتها را پشت کردن به اصول اسلامی خود میدانیم. خداوندا در جهان شرک و کفر و نفاق در جهان پول و قدرت و حیله و دوروئی ما غریبیم، تو خود یاریمان کن. خداوندا در همیشه تاریخ وقتی انبیاء و اولیا و علماء تصمیم گرفته اند مصلح جامعه گردند و علم و عمل را در هم آمیزند و جامعهای دور از فساد و تباهی تشکیل دهند با مخالفتهای ابوجهلها و ابوسفیانهای زمان خود مواجه شدهاند.
خداوندا، ما فرزندان اسلام و انقلابمان را برای رضای تو قربانی کردیم غیر از تو هیچکس را نداریم ما را برای اجرای فرامین و قوانین خود یاری فرما، خداوند از تو میخواهم تا هر چه زودتر شهادت را نصیبم فرمائی. گفتم جلسهای تشکیل گردد آتش بس را به مردم تفهیم نمایند. مواظف باشید ممکن است افراد داغ و تند با شعارهای انقلابی شما را از آنچه صلاح اسلام است دور کنند، صریحا میگویم باید تمام همتتان در توجیه این کار باشد. قدمی انحرافی حرام است و موجب عکس العمل میشود. شما میدانید که مسئولان رده بالای نظام با چشمی خونبار و قلبی مالامال از عشق به اسلام و میهن اسلامیمان چنین تصمیمی گرفتهاند خدا را در نظر بگیرید و هر چه اتفاق میافتد از دوست بدانید، و السلام علینا و علی عباد الله الصالحین.
روحالله الموسوی الخمینی
شنبه 25/تیر/67
مرگ ایرانی پناهنده:
قربانی دیگری از سیاستهای فاشیستی جمهوری اسلامی
http://sokhan-rooz.blogspot.com/2015/11/blog-post.html
دوست زهگذر..یه لطفی بکن و از این حرفها بیا بیرون..عزیز من کوروش 2500 سال پیش به چه دزد من و تو میخوره؟ آخه برادر جان یعتی چی که بی خونریزی اونجا رو گرقت؟ یعتی همه وایساده بودن کوروش بیاد و براشون سخنرانی کنه؟ خدا میدونه چه فجابعی کردن.. اصلا شما جنگ بی خونریزی شنیدی؟ بهتر نیست خودمون رو آلت دست این حرفها نکنیم؟
علوی گرامی مطمئن باش شما و امثال شما نمی توانید مثل سران جمهوری اسلامی کورش کبیر را …..اگر غیر از این بود نامش را به نیکی در کتب دینی ما مسلمانان و یهودی یان و…. نمی اورند !! چرا نام پادشاه دیگری آورده نشده؟ مگر تاریخ نویسان به جز نیکی از ایشان یاد کرده اند؟ انها که خودشان از مردمان کشورهای جنگی بودند. خواهش می کنم خردت را بکار ببر وگول حرف دیگران را نخور .
کورش بزرگ الگوی بی بدیع پارس »لطفا ازین افکار افراط و تفریط گونه خود دست کشیده یکم به فکر فرهنگ بر باد رفته ملت که پدرانمون به میراث گذاشته »»بودند»» برگردید .احمق کساییند که فکر میکنند با دور شدن از گذشته به اینده ایده آل میرسند..این خاک 7هزار گیگابات دیتا ذخیره کرده بهمین راحتی پاک شند؟دنیا داره بت من و جوکر و مرد عنکبوتی و و و شخصیت های خیالی رو الگو سازی میکنه اونوقت یه ایرونی از سرمایه واقعی ملی….التماس تفکر
یکی از سئوالاتی که ذهن جوانان ما را بخود مشغول کرده این هست که مسلمان کیست و مسلمانی چیست؟ این سئوال در جهانی مطرح میشود که هیمنه سلطه بی چون و چرای مذهب در زندگی مردم بشدت با قرون پیش و حتی سالهای نزدیک به زمان حاضر تغییر یافته و بر دامنه این تغییرهم افزوده میشود. اگر روزگاری برای روحانیون شیعه حوزه های نجف و قم مهد دانش دینی بودند امروز دانشکاه هاروارد هم وارد صحنه شده و صاحبنظران و اندیشمندان معروفی هم در آنجا به واکاوی مفاهیم دین میپردازند.تمام دانشکاههای معتبر غرب دارای چنین دپارتمانهای فاخری هستند و استنباطات آنان از دین و دینداری رقیبی بس نیرومند را در مقابل همه روحانیون مذاهب قرار داده هست.
دستگاههای مذهبی چون مساجد و کلیسا و کنیسه و معبد بودائی هنوز قویترین سلاح و حربه شان در مقابل این دنیای پر التهاب همان دینداری فطری و خونی انسانها هست که هر که از پدر و مادری مسلمان و یا مسیحی و یهودی و بودائی و دیگران متولد شده بطور طبیعی مسلمان و یا به آن آئین میباشد. سن تکلیف هم برایش تعریف میکنند و مقلا یک کودک 7 ساله کاتولیک به عشای ربانی میرود و خون و بدن مقدس عیسی را می خورد و یا دختر مسلمان در 9 سالگی به سن تکلیف میرسد و با جشن و سرور و هدایا بی آنکه خود بداند دارد مسلمان مکلف میشود و از فردای آنروز به افتخار پایبند شدن به احکام شرع نائل میشود.
برای نسلی که اکنون دارای برچسب مسلمانی هستند این سئوال مطرح هست که آن اختیار شخصی برای یافتن دین و آئین و آن وعد های خوش نبودن اجبار در دین و اعلام اینکه ای کافران شما بدین خود باشید و ما هم بدین خود بالاخره در زندگی آنها باید چگونه اجرا شوند و جواب درست هم این هست که هیچ وقت.
حال بحق میتوانیم به سئوال آنها بپردازیم که واقعا مسلمان کیست؟ اخیرا در ویدئوئی مناظره ای که در آن دکتر رضا اصلان محقق ایرانی مقیم امریکا در سی ان ان بعنوان یک مسلمان طرف سئوال بود دیدم که او با ابن سئوال از طرف یکی از مسیحیان مواجه شد. دکتر اصلان در پاسخ او که اصرار داشت که مسلمانان با نسبت خونی مسلمان میشوند پاسخ داد ” مسلمان کسی هست که خودش بگوید من مسلمانم”.
من داشتم فکر میکردم اگر فرزندانما ن را از این جو و جامعه و خانواده خارج کنیم و بعد از انها بپرسیم دین شما چیست؟ چند درصد خواهند گفت اسلام؟..کاش کسی جواب آنرا داشت.
Kamran
2:21 ق.ظ / نوامبر 8, 2015
لطف بفرمایید ان فیلم سنگسار دختر ۱۹ ساله افغانی را به نشانی جناب آخوند سید مرتضی ارسال فرمایید تا روحش از مظاهر تمدن اسلامی بیش از پیش سیراب شود.
کامران
—————————————————————-
—————————————————————-
جناب کامران گرامی بادرود
شما فکر میکنید حکم سنگسار چیزی است خارج از قواعد اسلام؟ که اقا سید مرتضی و سایر علمای اسلامی از اجرای ان ناراحت یا با ان مخالف باشند؟!
این امر از اصول مسلم فقه و قانون مجازات اسلامی است هر چند در قران بدان اشاره ای نشده ولی علمای اسلامی آن را از قران استنباط و استخراج کرده اند همچنانکه احکام اولیه اسلام مانند احکام نماز و روزه هم به این صورتی که توسط مسلمین برگزار میگردد در متن قران نیست ولی علمای اسلامی آن را به این شکل و فرمی(کیفیت) که امروزه اجرا می شود، درآورده و دستور به اجرای آن داده اند البته با اندک اختلافی که بین مسلمانان شیعه و سنی در جریان است. به این آیات توجه فرمایید:
وَاللاَّتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِن نِّسَآئِكُمْ فَاسْتَشْهِدُواْ عَلَيْهِنَّ أَرْبَعةً مِّنكُمْ فَإِن شَهِدُواْ فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّىَ يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا (نساء/15)
و از زنان شما كسانى كه مرتكب زنا مىشوند چهار تن (مرد) از ميان خود بر آنان گواه گيريد پس اگر گواهی دادند آنان را در خانهها نگاه داريد تا بمیرند يا الله راهى براى آنان قرار دهد.
وَاللَّذَانَ يَأْتِيَانِهَا مِنكُمْ فَآذُوهُمَا فَإِن تَابَا وَأَصْلَحَا فَأَعْرِضُواْ عَنْهُمَا إِنَّ اللّهَ كَانَ تَوَّابًا رَّحِيمًا (نساء/16)
و از ميان شما، آن دو تن را كه مرتكب زشتكارى (زنا) مىشوند آنها را آزار (شکنجه) دهید، پس اگر توبه كردند و درستكار شدند از آنان صرفنظر كنيد زيرا الله توبهپذير مهربان است.
مجازات بالا تنها یکی از راههای مجازاتی است که اسلام مجوز آن را به حاکم اسلامی داده است، این مجازات پیشنهادی است از سوی الله رحمان و رحیم!!!
هدف، کشتن آنان زیر شکنجه است، یعنی مرد و یا زن زناکار نباید یک دفعه بمیرند!!! یکی از بهترین راههای شکنجه تا سرحد مرگ همین سنگسار است، هر اندازه سنگی که به سوی زناکار پرت میشود کوچکتر باشد به تقوا نزدیکتر است؛ زیرا بیشتر شکنجه خواهد شد.
لازم نیست که قرآن بیان نماید آنان را رجم (سنگسار) کنید، مرگ زناکاران باید زیر شکنجه باشد، این شکنجه خواه سنگسار باشد خواه خفه شدن با طناب دار با بالا کشیدن تدریجی(اگر اعدامی در حالیکه طناب دار بر گردن دارد سقوط نماید او دردی نخواهد کشید زیرا مهرهی گردنش شکسته و نخاعش قطع خواهد شد؛ مانند اعدام صدام حسین ملعون).
پس اصل این موضوع یعنی مرگ با عذاب (شکنجه) در قرآن وجود دارد، کیفیت این شکنجه تا سر حد مرگ را سنت محمد ابن عبدالله مشخص میکند همانگونه که عرض کردم مثلا اصل نماز خواندن در قرآن هست ولی کیفیت آن و اینکه ظهر و … چگونه خوانده شود باید در سنت محمد جست و جو کرد!!!
و همچنانکه در فیلم همین بانوی افغانی مشاهده می کنیم اگر خواستند زنی را سنگسار کنند او را تا وسط در گودال دفن میکنند و نخست امام و سپس بقیه مردم به سویش سنگهای کوچک پرت میکنند.
تدفن المراه الى وسطها إذا أرادوا ان يرجموها و يرمی الامام ثم الناس بعد بأحجار صغار. (الکافی/ جلد 7/ صفحه 184)
احادیث در این مورد بسیار زیاد است.
حتی مرد دیوانه هم اگر زنا کرد باید سنگسار گردد:
علی ابن ابراهیم (قمی)….. اگر مرد دیوانه و یا احمق زنا کرد باید شلاق بخورد و اگر دارای همسر بود باید سنگسار گردد، گفتم: فرق میان زن و مرد دیوانه و احمق چیست، گفت: این مرد است که برای زنا به سوی زن میآید، اگر عقل ندارد چگونه لذت میبرد و زن از این امر بدش میآید و انجام میدهد و بدون اینکه فکر کند انجامش میدهد.
علی ابن ابراهیم ….. إذا زنى المجنون أو المعتوه، جلد الحد و ان كان محصناً، رجم؛ قلت:
و ما الفرق بين المجنون و المجنونه و المعتوه و المعتوهه؟ قال: المرأه إنما تؤتی و الرجل يأتی و إنما يزنى؛ إذا عقل كيف يأتي اللذه و إن المرأه إنما تستكره و يفعل بها و هی لاتعقل ما يفعل بها. (الکافی/جلد/7/ صفحه192)
اگر خاطر شریف خوانندگان محترم سایت باشد، در دوره ریاست آقای هاشمی شاهرودی بر قوه قضائیه، تلاشهایی برای کاستن از انتقادات و فشارهای داخلی و بین المللی نسبت به موارد نقض حقوق بشر در ایران از جمله مجازات سنگسار صورت گرفت. در همین راستا، رئیس قوه قضائیه در سال 1381 طی بخشنامه ای خواستار خودداری قضات از صدور حکم سنگسار شد. البته با توجه به اینکه این بخشنامه جنبه الزام آور نداشت، از سوی برخی قضات متعصب نادیده گرفته شد. بدین ترتیب همچنان شاهد صدور احکام سنگسار بودیم که از آن میان حکم سنگسار سکینه محمدی آشتیانی بازتاب جهانی یافت.
اما با مطرح شدن لایحه قانون جدید مجازات اسلامی، مسأله لغو مجازات سنگسار در قوانین جزایی ایران مجددا به طور جدی مطرح شد. این لایحه که توسط معاونت حقوقی قوه قضائیه تهیه شده بود، برخلاف انتظارات، تنها جایگزینی سنگسار با اعدام یا شلاق را در شرایط خاص پیش بینی کرده بود. تبصره 4 ماده 5-221 این لایحه مقرر داشته بود:
«هرگاه اجرای حد رجم مفسده داشته و باعث وهن نظام شود با پیشنهاد دادستان مجری حکم و تأیید رئیس قوه قضائیه در صورتی که موجب حد با بینه شرعی اثبات شده باشد رجم تبدیل به قتل می شود و در غیر این صورت تبدیل به صد ضربه شلاق می شود.»
اما در نهایت، کمیسیون قضایی و حقوق مجلس همین ماده را هم از متن لایحه حذف کرد و دیگر نوبت به مخالفت شورای نگهبان نرسید. متن نهایی قانون جدید نیز بدون این ماده به تأیید شورای نگهبان رسید و بدین ترتیب سالها بحث و جدل و تلاش برای حذف یا تبدیل سنگسار در قانون مجازات عقیم ماند.
و مهمتر از همه اینکه، جمهوری اسلامی، اسلام را بهتر از من و شما میشناسد؛ اگر جمهوری اسلامی از بیان این مستندات خودداری مینماید، دلیلش تنها حفظ آبروی نظام و ترس از سازمان های حقوق بشری میباشد.
جا دارد همینجا از جناب نوری زاد و دوستان و همفکرانشان در “لگام” که تلاش و مساعی و حتی مصائب زیادی برای اینکار( لغو اعدام)، متحمل گردیده اند و همچنان بر ان اصرار میورزند، بنوبه ی خودم تقدیر کنم، دست و پای و قلم پرتلاش و خستگی ناپذیرشان را می بوسم.
با سپاس سالم و پایدار بمانید.
آنچه را عرض کردم نه برای ان بود که جناب آخوند سید مرتضی ها از ان آشفته و ناراحت شوند یا ابراز مخالفت کنند ! خیر! گفتم تا بلکه /////////////////////
حرفی واسه گفتن ا سر دلتنگی
استوانهی فرمان کوروش کبیر در خرابههای بابل پیدا شده و اصل آن در موزهی بریتانیا نگهداری میشود و خوشبختانه در حال حاضر در ایران عزیز نگهداری و در معرض دید مردم قرار گرفته است. این استوانه فرمان پادشاه ایران کوروش کبیر است ارتش او 539 سال پیش از میلاد بدون جنگ و خونریزی وارد بابل شد و در آن زمان وی فرمان داد این استوانه نوشته شود. باید تذکر داد که این فرمان نوشتههای بیشتری داشته است که قسمت بزرگی از آن شکسته و از بین رفته و قسمت سالم آن هم شکسته بوده که بهنحو ارزندهای چسبانده شده است ولی هر آن چه باقی مانده است، ارزشمند و گوهربار است.
در این نوشتهها کوروش خود، کاهنان و نژاد و تبارش را معرفی کرد. سپس فرمانها را صادر میکند این کتیبه به زبان و خط بابلی نوشته شده است.
ترجمهی متن این کتیبه که شادروان استاد دکتر بهرام فرهوشی در برگردان این متن به فارسی از چند ترجمهی آلمانی و فرانسوی در کتاب Cyrus بهره گرفته و در کتاب ایرانویچ به چاپ درآمده به شرح زیر است.
1- کوروش شاه جهان شاه بزرگ شاه توانا شاه «بابل» شاه «سومر» و «اکد» .
2- شاه نواحی جهان.
3- چهار … من هستم ….. به جای بزرگی، ناتوانی برای پادشاهی کشورش معین شده بود.
4- «نبوئید» تندیسهای کهن خدایان را از میان برد …… شبیه آنها را به جای آنها گذاشت.
5- شبیه تندیسی از (پرستشگاه) از اگیلا ساخت …. برای «اور» و دیگر شهرها.
6- آئین پرستشی که بر آنان ناروا بود …. (آورد) هر روز ستیزهگری میجست همچنین با خصمانهترین روش.
7- قربانی روزانه را حذف کرد … او قوانین ناروایی در شهرها وضع کرد و ستایش مردوک شاه خدایان را بهکلی به فراموشی سپرد.
8- او همواره به شهر وی بدی میکرد هر روز به مردم خود آزار میرساند با اسارت بدون ملایمت همه را به نیستی کشانید.
9- بر اثر دادخواهی آنان «الیل»،«مردوک» خشمگین گشت و او مرزهایشان خدایانی که در میانشان زندگی میکردند ماوایشان را رها کردند.
10- او «مردوک» در خشم خویش، آنها را به بابل آورد، مردم به مردوک چنین گفتند: بشود که توجه وی به همهی مردم که خانههایشان ویران شده معطوف گردد.
11- مردم سور و اکد که شبیه مردگان شده بودند، او توجه خود را به آنها معطوف داشت این موجب همدردی او شد، او به همه سرزمینها نگریست.
12- آنگاه وی جستوجوکنان فرمانروای دادگری یافت، کسی که آرزو شده کسی که وی دستش را گرفت، کوروش پادشاه شهر «انشان» پس نام او را بر زبان آورد نامش به عنوان فرمانروای سراسر جهان ذکر کرد.
13- سرزمین «گونیان» سراسر اقوام «ماندا» (ماد) را مردوک در پیش پای او به تعظیم واداشت مردمان و سپاه سران را که وی به دست او (کوروش) داده بود.
14- با عدل و داد پذیرفت. مردوک، سرور بزرگ، پشتیبان مردم خویش، کارهای پارسایانه و قلب شریف او را با شادی نگریست.
15- به سوی بابل، شهر خوش، فرمان پیشروی داد و او را وا داشت تا راه بابل را در پیش گیرد. همچون یک دوست و یار در کنارش او را همراهی کرد.
16- سپاه بیکرانش که شمار آن چون آب رود برشمردنی نبود با سلاحهای آماده در کنار هم پیش میرفتند.
17- او (پروردگار) گذاشت تا بیجنگ و کشمکش وارد شهر بابل شود و شهر بابل را از هر نیازی برهاند. او «نبوئید» شاه را که وی را ستایش نمیکرد به دست او کوروش تسلیم کرد.
18- مردم بابل همگی سراسر زمین «سور» و «اکد» فرمانروایان و حاکمان پیش وی سر تعظیم فرود آوردند و شادمان از پادشاهی وی با چهرههای درخشان به پایش بوسه زدند.
19- خداوندگاری (مردوک) را که به یاریش مردگان به زندگی بازگشتند، که همگی را از نیاز و رنج به دور داشت، به خوبی ستایش گردند و یادش را گرامی داشتند.
متن فرمان خود کوروش به شرح زیر است :
20- من کوروش هستم شاه جهان، شاه بزرگ، شاه نیرومند، شاه بابل، شاه سرزمین «سومر» و «اکد»، شاه چهار گوشهی جهان.
21- پسر شاه بزرگ کمبوجیه، شاه شهر «انشان» نوهی شاه بزرگ کوروش، شاه شهر انشان، نبیرهی شاه بزرگ چیش پیش، شاه انشان.
22- از دودمانی که همیشه از شاهی برخوردار بوده است که فرمانروایش را «بعل» و «نبو» گرامی میدارند و پادشاهیش ر برای خرسندی قلبیشان خواستارند آنگاه که من با صلح به بابل درآمدم.
23- با خرسندی و شادمانی به کاخ فرمانروایان و تخت پادشاهی قدم گذاشتم آنگاه مردوک سرور بزرگ، قلب بزرگوار مردم بابل را به من معطوف داشت و من هر روز به ستایش او کوشیدم.
24- سپاهیان بیشمار من با صلح به بابل درآمدند، من نگذاشتم در سراسر سرزمین «سومر» و «اکدا» تهدیدکنندهی دیگری پیدا شود.
25- من در بابل و همهی شهرهایش برای سعادت ساکنان بابل که خانههایشان مطابق خواست خدایان نبود کوشیدم …. مانند یک یوغ که بر آنها روا نبود.
26- من ویرانههایشان را ترمیم کردم و دشواریهای آنان را آسان کردم، مردوک، خدای بزرگ از کردار پارسایانه من خشنود گشت.
27- بر من کوروش شاه که او را ستایش کردم و بر کمبوجیه پسر تنی من و همچنین بر همهی سپاهیان من.
28- او عنایت و برکتش را ارزانی داشت، ما با شادمانی ستایش کردیم مقام والای (الهی) او را همه پادشاهان بر تخت نشسته.
29- از گوشه و کنار جهان، از دریای زیرین تا دریای زبرین شهرهای مسکون و همه پادشاهان «امورو» که در چادرها زندگی میکنند.
30- باجهای گران برای من آوردند و به پاهایم در بابل بوسه زدند از … «نینوا» ، «آشور» و نیز «شوش» .
31- «اکد»، «اشتویه»، «نرمیان»، «مه تورنو»، «در» تا سرزمین «گوتیوم» شهرهای آن سوی دجله که پرستشگاههایشان از زمانهای قدیم ساخته شده بود.
32- خدایانی که در آنها زندگی میکردند، من آنها را به جایگاهشان بازگردانیدم و پرستشگاههای بزرگ برای ابدیت ساختم، من همهی مردمان را گرد آوردم و آنها را به موطنشان بازگردانیدم.
33- همچنین خدایان «سومر» و «اکد» که «بتونیه» آنها را بهرغم خشم خدای خدایان مردوک به بابل آورده بود، فرمان دادم که برای خشنودی مردوک خدای بزرگ.
34- در جایشان در منزلگاهی که شادی در آن هست برپای دارند بشود که همهی خدایانی که من به شهرهایشان بازگردانیدم .
35- روزانه در پیشگاه «بعل» و «نبو» درازی زندگی مرا خواستار باشند، بشود که سخنان برکتآمیز برایم بیابند بشود که آنان به مردوک سرور من بگویند : کوروش شاه، ستایشگر تو و کمبوجیه پسرش.
36- بشود که روزهای …. من همهی آنها را در جای با آرامش سکونت دادم.
37- …. برای قربانی، اردکان و فربه کبوتران.
38- …. محلهای سکونتشان را مستحکم گردانیدم.
39- …. و کارش را.
اهمیت چنین استوانهای هنگامی معلوم میشود که به پیرامون ایران آن زمان نظری بیفکنیم. پیش از کوروش هنگامی که پادشاهان آشور به سرزمین ایران میآمدند، خاک ایران را در کیسه میکردند و باز میبردند و قتل و کشتار خود را در سالنامههای خود مینویساندند و اعلامیههای آنها حاوی شرح خونریزیهای آنان بود. ولی مقایسهی آن اعلامیهها با اعلامیهی کوروش ، مقام بلند و والای وی را بهخوبی آشکار میسازد. وی به درخواست مردم بابل بدون خونریزی وارد بابل شد و بیآنکه کسی از او برنجد فرمانروایی کرد و چنان بزرگمنش بود که توانست افکار دیگران را هم قبول کند و آنها را در طرز فکر و اندیشهی خود آزاد بگذارد. آنان دین و آئین دیگری داشتند، او به «دین، روش و آداب و رسوم آنها احترام گذاشت و آزادی کامل به بابلیها داد. این استوانه سند گرانبهایی است که از دو هزار و پانصد سال پیش به یادگار مانده و موجب افتخار هر ایرانی است. از آن بهعنوان نخستین اعلامیهی کهن حقوق بشر در تاریخ جهان یاد شده و متن آن در سالن سازمان ملل متحد در نیویورک منعکس است.
آی ملت یکی هم به چن کلمه یادی ا سربداران بیگنا کاوسی فرها بکنه. عکسش کا یادتونه. دسا دسبند طناب دار بگردن لبخند بر لب.. آی که روحشون شادمردونه مردن و ا این جهنم نجات یافتن.
از آقای دکتر خزعلی خبری دارید؟ انشاله سالم و سلامت باشن.
ایشون از ارادتمندان آقای هاشمی هستند ظاهرا. میتونن بیان روزهای شنبه و دوشنبه جهت آزادی آقای مهدی هاشمی اگر به ناحق زندان رفته اعتراض کنن . به هر حال حقوق بشر مطرح هست حال مهدی یا هر کس دیگر. خود آقای خزعلی هم که زندان دیده این رژیم هست.
خوب مادر محترم مهدی هاشمی و یا هرکس از خانواده اش اگر به زندانی شدن ناحق فرزندشون اعتراض دارن و 100% معتقد هستند که فرزندشان بی گناه هست میتونن بیان روزهای شنبه و دوشنبه عکس مهدی بگیرن دستشون ( یا حتی از طرفدارن مهدی ) بیان لاستیک دنا و اوین. مشکلی که نیست. این تجمع هم به قولی برخی از خودی ها هستند- برخی هم میگن جنگ زرگری است و برخی هم میگن احسنت به این شرافت و مردانگی. حالا هرچه هست بد نیست دوستداران و خانواده هاشمی هم اگر ظلمی بهشون شده بیان و اعتراض کنن. مثل سایر مادرها.
یک مادر اومد و فرزندش را رهانید حالا با وثیقه 500 میلیونی
آقای نوری زاد عزیز سلام
پیشتر هم از شما کلماتی هممعنای سطرهای زیر خوانده بودم اما این یکی را که دیدم گفتم جسارتا برایتان بنویسم. منظورم این است که بر وبساییتان نوشته اید:
«این روزها من سخت به لکِ ” به سیم آخر زدن” فرو شده ام. خود را سرگشته ای می بینم که برای گرفتنِ حقش، به هرکجا که شما بگویید سر زده و سرآخر سر از ناکجا در آورده و در پرسه های پریشانی اش، یکی را می جوید که کارش تمام کند. یا این یا آن. یا حقش را برگرداند یا بر تمامیتش تیغ بکشد. شمارش معکوسِ روزی که خود را به دل حادثه ها بسپرم شروع شده. مرا زمستان سختی در راه است. شما را با خبر می کنم حتماً.»
و اما: گیرم شما خود را به کشتن دهید یا به کشتارگاه برده شوید؛ کدام طرف ضرر می کند؟ ادامه دادن مسیری که هوشمندانه آمده اید نیاز حیاتی این جامعه است. به یکی از دوستان همین دیروز می گفتم که هیچکس را نمی شناسم که به قدر نوری زاد چگونگی فعالیت مدنی در جامعه ی مستبد سنتی و سرکوبگر را بشناسد. گفتم هر کدام از فعالیتهای نوری زاد و نوشته هایش کلاس درس فعالیت مدنی ست.
برای همین است که همیشه به تان می گویم قدر خود را بیشتر بدانید.
برادر کوچکتان – مهدی
با دورودی بی پایان به نوری زاد گرامی
جناب نوری زاد مسئله لیبرتی را یا مطرح نکن ویا مسئولیت حرف خود را باید بپذیری مبارزه سیاسی فرهنگ و منش خود را دارد اینجور برای شما بگویم این گروه از ابتدا با این تعبیر از سلاحهای کشتار جمعی استفاده کرده لذا مشروعیت خود را در مبارزه سیاسی از دست داده وهم اکنون هم دست از روش زشت خود برنداشته این گروه نه تنها فرصت دفاع از حقوق مردم را ضایع کرد بلکه برای بدست اوردن قدرت بر کادرسازی سازمانی اطاعت پذیر محض ومبارز مسلحانه تاکید دارد.
جناب کبوتر صلحali
اولا علی و کبوتر صلح با هم همخوانی ندارند.دوما شعار استاد محکوم کردن کشته شدن انسانهایی بدون اسلحه است حالا چه در لیبرتی و چه در هر کجای دنیا نه دفاع از مجاهدین. چنین کاری ناجوانمردانه و زشت و ضد بشری است.نفس این عمل محکوم است حتی اگر بجای آنها موجوداتی بنام آخوند بودند و بدون اسلحه و بدون امکان دفاع از خود مورد تهاجم مشتی وحشی قرار می گرفتند هر چند تاریخ تا بحال وحشتی تر از آخوندها ندیده باز هم باید محکوم می شد.
جناب مزدک دورود
در مورد قضاوتی که در مورد اسم می کنید حرفی نمی زنم .
کامنت گذاری از اقای نوریزاد خواسته بود در مورد همه زندانیان اقداماتی بکند واقای نوری زاد جواب داده بود امکانات ما محدود است وهمه را نمی شود زیر پوشش برد.دو گروه با هم کینه شتری دارند وسر سازش هم ندارند اما قران واسلام بهانه هر دو است ما وارد گفتگوی این دو نمی توانیم بشویم نظر من مسکوت گذاشتن موضوع بود وپرداختن به اولویت های مهمتر مانند لشکرکشی های انسانی به عراق وخرافه پرستی و افشا کردن ترفندهای عوام فریبی اخوندها است.اخوندها در سیاست واقتصاد به بن بست رسیده اند وبا نمایش های مردمی برای خود مشروعیت می تراشند. متاسفانه بعضی ها گر چه رقیب خود را خوب میشناسند و اما برای اسقرار دمکراسی وازادی همان راهی را می روند که گروه های اسلامگرا امروز در خاورمیانه انتخاب کرده اند.انتخاب روش می تواند به اندازه هدف ارزش داشته باشد.شعارها زیباست اما روشها است که توان افراد را مشخص می کند.
کورس گرامی
نمیدانم چطور از اینکه با یک اشتباه، وقت عزیز شما را تلف کردم پوزش بخواهم؛ منظور من این بخش از ریشههای 348 بود:
«ابن رشد به جاى چنين راه مستقيمى با ترجمه ها و تلخيص هاى معيوب عربى ور مى رود . او كمدى را به صناعة المديح و تراژدى را به صناعة الهجا ترجمه مى كند ( بنگر به : ارسطو ، هنر شاعرى يا بوطيقا ، ترجمه فتح الله مجتبايى ، بنگاه نشر انديشه ، تهران ، ١٣٣٧، پى نوشت ص ٤٢).»
«متى بن يونس چنان از جنبه تئاترى كتاب ارسطو غفلت مى ورزد كه كمدى را به هجا ( بدگويى) و تراژدى را به مديح ترجمه مى كند .»
سؤالم این بود که اختلاف بین ترجمه متی بن یونس با ابن رشد (که با کم حواسی نام آشنایِ ابنخلدون را نوشتم) در معادل سازی “تراژدی با مدیح” و “کمدی با هجا” است یا صرفا یکی جابجا شده، و اگر چنین است کدام؟ بازهم ببخشید.
از کورس به مازیار عزیز: ایراد شما باعث شد که:1- من ناچار شوم در غیاب ترجمه فارسی مقدمه ابن خلدون در کتابخانه ام از طریق اینترنت متن عربی را جستجو کنم و کلی هم عربی یاد بگیرم.2-من هم واقعا یک اشتباه کردم که از بابت آن از شما و همه دوستان پوزش می خواهم.در نقل قول مضمونی من صناعت المدیح و صناعت الهجا به ترتیب نیامده و اگر تذکر شما نبود متوجه آن نمی شدم. مسولیت این اشتباه از من است
بنابراین نتیجه گفتگوی ما هم برای شما و هم برای من سودمند بوده
شاد و سرافراز باشید
کورس
منصور عزیز
بحث با شما از آن روی شیرینتر است که دست کم با یکدیگر در مقدماتی شریک هستیم و احتمال دست یابی به یک توافق حداقلی دور از انتظار نیست.
ای کاش شما مشخص میکردید که کجای تحلیل من غلط است. من با دین کاری ندارم مگر آنکه دین بخواهد خودش را به من (چه در زندگی خصوصی و چه عمومی) تحمیل کند. در مثالی که از معنای عدالت زدم، شما میتوانید بجای امام نخست شیعیان، نام هر مقدس سنتی یا مدرنی را بنشانید: عیسی، موسی، مارکس، مائو و الخ. اگر هر یک از افراد فوق را دارای شانی مافوق مرتبهٔ انسان عادی قلمداد کنیم، در تعیین اساس و چارچوبهای زندگی اجتماعی خویش همان مشکلاتی را خواهیم داشت که آنجا به عرض رساندم: نخست آنکه عدهای (روحانی، تئوریسین حزب، …) تعبیر و تفسیر حرفهای ایشان را به خود منحصر کرده و به همین دلیل برای خویش شأن ویژهای در مراتب اجتماعی قائل خواهند بود. و دوم آنکه هرگاه شأنی بالاتر از انسانهای عادی برای امام نخست/ پیامبر/ رهبر حزب قائل شویم، از پیش راه را بر هر انتقادی بستهایم. من همهٔ حرفهایتان را قبول دارم و میپذیرم که ولو با محو کامل دین هم ساختار جامعه علیهالسلام نخواهد شد.
اما به عقیدهٔ شما در چارچوب حکومت جمهوری اسلامی که تمام مشروعیت (به معنای حقوقی) خویش را از دین و نمادها و نهادهای دینی میگیرد، بزرگترین مانع اصلاح جامعه کدام است، آن هنگام که به هر اعتراضی به هیئت حاکمه، برچسب “محاربه با خدا و رسول” میخورد؟ عرض من نابودی دین نیست که اگر هم چنین بگویم تنها خود را سبک کردهام. عرض بنده اینست که مبنای حکومت باید غیر دینی (و نه ضد دینی) باشد. براساس احترام به حقوق بشر و شهروند.
میتوانم تصور کنم از آنجا که دین به مثابه شاکلهٔ بخش بزرگی از فرهنگ جامعه وجود دارد، تسلیم بلاشرط به رای اکثریت نیز همچنان رنگ و بویی از دین خواهد داشت. برای همین باید حقوق اقلیت نیز محترم شمردهشود.
من ایمان دارم که شما هم به حقوق بشر و رعایت اقلیتها قائلید، و باز امیدوارم در این که هردوی اینها ارمغان خرد مدرن است* تردیدی نداشتهباشید. بنابراین توصیه میکنم بحث مدیریت اجتماع و ادارهٔ سیاسی-اقتصادی آن را بکل از دین منفک کنیم. تا هم احترام و جایگاه دین به عنوان “روشی فردی برای رستگاری در آخرت” حفظ شود، هم این تجربهٔ تلخ که دنیای افراد جامعه را همچون آخرت یزید کرده، تکرار نگردد.
پدر من آدم مومن و متشرعی بود. هنگام سخن گفتن با هر متشرعی، در نظر میگیرم که چگونه صحبت کنم تا اگر پدرم میبود، نرنجد. اما گمان نزدیک به یقین دارم، اگر پدرم این روزها را زیسته و تجربه میکرد، قطعا از بسیاری انتقادها نسبت به دین نمیرنجید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* اگر هم به قرائت بعضی روشنفکران مسلمان میشود “حقوق بشر” را از دین استنباط کرد، یقینا پس از مطرح شدن این ارزشها توسط مدرنیسم بوده که مسلمانان این استنباط را کردهاند. بویژه در این مورد از شما خواهش میکنم نوشتهٔ گرانسنگ کورس “ریشهها” را، مطالعه بفرمایید چون من چیزی افزون بر آن نتوانم گفت.
منصور گرامی
پس از خواندن مجدد پاسخ شما -این بار با دقت- متوجه شدم اساسا زیره به کرمان بردهام و اختلافی فیمابین نیست. اما ادامهٔ این گفت و گوی سه نفره را که ابتدا به نیت انتقاد و پاسخ آغاز گردید از جهاتی میتواند بسیار مفید باشد. از یکسو ناگزیر به تراشیدن و پیراستن استدلالها و مفاهیم خویش خواهیم شد و از سوی دیگر شاید مفهومی که فرضا از قلم یا بیان مازیار مورد پذیرش سایر دوستان نباشد، از زبان و قلم منصور یا مزدک بیشتر به دل بنشیند. پس امیدوارم این بحثها و خردهگیریها ادامه یابد و هدفمند شود. باشد که سایر دوستان -با هر عقیده و مسلک- نیز به ما ملحق شده و بر کیفیت آن بیفزایند. با سپاس
مازیار گرامی،
داستان دین و عرفان داستانی درونی است. آنها که با شهود آشنا هستند کلامی مانند قرآن و انجیل و … را می فهمند. آنها که به غلط دین را به حکومت در آمیختند حتی اگر پیامبر و امامان و خلفا باشند به راهی رفتند که دیگر شهود نیست بلکه افسانه سازی از شهود است.
بنابراین اصل دین مانند هر جهان بینی یا ایدئولوژی دیگری کاملا شخصی است و ورود آن به حیطه اجتماع و حکومت جز فساد ، چیزی به بار نمی آورد.
اما نکته اینجاست که نبش قبر امامان و پیامبران و شخصیت های تاریخی مثل کوروش و داریوش و…
نه تنها ما را به جائی نمی رساند بلکه سمی مهلک است. نمی گویم نقد نکنیم ولی نقد نباید با توهین همراه باشد.
مثلا اگر نقدی نسبت به تعداد زنان پیامبر وجود دارد این می تواند خیلی محترمانه مطرح شود
امروز ما به هم دلی و وفاق نیاز داریم. ما باید به این نقطه برسیم که به یکدیگر احترام بگذاریم .
مشکل ما مردم ایران بسیار بزرگتر از جمهوری اسلامی است.
مشکل ما این است که :
-قانون گریزیم.
-خود خواهیم.
-به عقل جمعی احترام نمی گذاریم
این سایت با امکانی که آقای نوریزاد در اختیار همه ما گذاشته یک موقعیت بسیار استثنائی است تا احترام به یکدیگر و قواعد دموکراسی را تمرین کنیم.
اگر هموطنی کامنت می گذارد که شب تا صبح خوابم نمی برد بدلیل احساس تضاد درونی و از موضوعی رنج می برد به جای اینکه به او کمک کنیم تا این احساس خورنده را از او بزدائیم شروع می کنیم باریدن بر او و اعتقاداتش یا تمسخر و به جای ترمیم زخم او ، زخمی دیگر هم بر دلش می نهیم. این مروت نیست. ما در ظاهر معتقدیم که هر کسی با هر مرام و مسلکی آزاد است حرفش را بزند. اینجا باید تمرین کنیم تا به عقاید هم احترام بگذاریم.
موفق باشید
سردارک شکست خورده دبیر شورایعالی امنیت خوداشون: با همبرگر و مرغ سوخاری مخالف نیستیم اما با تابوشکنی مخالفیم، افزود: ورود کیافسی و مکدونالد میتواند منجر به شکلگیری دیپلماسی سیاه باشد.
۱- ما با همه نوع تابوشکنی موافقیم، مخصوصآ اگر در راستای شکستن اقتدار دیکتاتوری نعلین به دست عمله ظلمی مثل تو باشه.
۲- دیپلماسی سیاه دیگه چه صیغه آی میباشد؟ یارو دیپلماسی حالیش نیست، به جفنگ گفتن افتاده.
احمد
با احترام
مورد چهارم نگران کننده بود مورد هفتم کمی رفع نگرانی میکرد. نزدیک شدن به این خاندان فساد آور است. پدر خوانده معیار غلط بودن است. ضمن این که دستانی قرمز نیز دارد. نگران آقازاده اش نباشید این خاندان لااقل چند روزنامه فعال در ایران و چند شبکه ماهواره ای دارد. حتی در معتبر ترین شبکه فارسی زبان چند خبرنگار و گزارشگر فعال دارد. آقا زاده اش نیازی به دفاع ندارد.
دبیر شورایعالی امنیت ملی در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه با همبرگر و مرغ سوخاری مخالف نیستیم اما با «تابوشکنی» مخالفیم، افزود: «ورود کیافسی و مکدونالد میتواند منجر به شکلگیری دیپلماسی سیاه باشد.»
” چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا ”
علی رغم ادعای پیگیری موضوع حقوق بشر در ایران قبل از سفرِ هاینز فیشر، رئیس جمهور اتریش، به تهران
{حسابهای بانکی ایران در اتریش موضوع دیدار محرمانه رهبری با هاینز فیشر}
رهبر ایران معمولا با همه مقام های خارجی که به ایران سفر می کنند ملاقات نمی کند مگر در موارد معدودی که مصلحت بداند و اهمیت آن ، برای وی در حدی باشد که مقام خارجی مورد نظر را به حضور بپذیرد ، پس از توافق هسته ای که مقامات متعددی از کشورهای اروپایی به ایران آمدند ،اتریش کشوری بود که در عالی ترین سطح یعنی رئیس جمهور ترتیب سفر خود به ایران را داد و نیز توانست با رهبری ایران هم ملاقات کند ، گویا حضور در ایران در این سطح و دیدار با رهبری موضوع بسیار مهمی بوده که در این گزارش به آن اشاره شده است.
به گزارش نگام بنا بر اخبار موثق حساب های بانکی ایران در اتریش و دادن اطمینان خاطر به رهبری محور اصلی گفت وگوهای آقای خامنه ای با رئیس جمهور اتریش بوده است .
در سفر اواسط شهریور ماه هاینز فیشر رئیس جمهور اتریش به ایران ، وی با آقای خامنه ای دیدار و گفت وگو می کند که بخشی از این دیدار محرمانه بوده و به گفته منابع مطلع علت اصلی سفر فیشر به ایران همین دیدار و نیز مطالب مهمی که در آن طرح شده ، بوده است.
از آنجاکه اتریش عضو بانک جهانی نیست و در سال ۲۰۱۷ به این مرکز جهانی خواهد پیوست در حال حاضر به مراکز مالی بین المللی پاسخگو نمی باشد ، و هم اکنون مبالغ کلانی از پول های بیت رهبری ، سپاه و نهادهای خاص دیگر در بانک های اتریش نگهداری می شوند.
این مبالغ عمدتا مربوط به در آمد حاصله از فروش نفت و دیگر فعالیت های اقتصادی خاص سپاه و نهادهای زیر مجموعه رهبری اختصاص دارد که هرگز در بودجه عمومی کشور لحاظ نگردیده و به عنوان بودجه سری و خارج از شمول که هیچ گونه نظارتی بر نحوه هزینه شدن آن ها وجود ندارد ، تلقی می گردد.
گویا هزینه های مربوط به گروه هایی نظیر حزب الله ، ارتش سوریه ، شیعیان یمن و بحرین ، سپاه بدر عراق و نیز در گذشته حماس و سایر گروه های جهادی ، بدون آن که به داخل کشور منتقل شود مستقیما به سوی گروه های در حال نبرد مذکور ارسال می گردد.
رئیس جمهور اتریش در سفر به ایران و دیدار با آقای خامنه ای درباره نحوه انتقال این پول ها گفت وگو کرده و اطمینان خاطر داده که بعد از رفع تحریم ها دست اتریش برای ارتباط مالی بیشتر با ایران بازتر شده و می توان به ایران برای رسیدن به اهدافش کمک بیشتری نمود.
با توجه به اینکه عربستان به عنوان رقیب منطقه ای ایران برای برتری بیشتر ، هزینه های هنگفتی در بحرین ، یمن ، عراق و سوریه انجام داده ، لذا ایران نیز در این رقابت منطقه ای لازم می بیند پس از رفع تحریم ها و حل شدن مشکلات ناشی از آن ، برای حفظ و بقای حامیان خود در منطقه مانند رژیم بشار اسد ، حزب الله ، حوثی های یمن و شیعیان بحرین و دیگر گروه های جهادی هم چنان هزینه هایی را متقبل شده تا برتری خود بر عربستان و گروه های شورشی و تکفیری را تثبیت نماید.
هاینز فیشر در این دیدار رهبر ایران را آسوده خاطر نموده که در نحوه نقل و انتقال پول های ایران در بانک های اتریش خواسته های ایران را به طور کامل تأمین کند.
لازم به ذکر است که رئیس جمهور اتریش پیش از سفر به تهران تاکید کرده بود که موضوع حقوق بشر را در سفر خود به ایران مورد توجه قرار خواهد داد اما حال که دلیل اصلی سفر وی به ایران روشن شده مشخص می شود این سخنان صرفا برای منحرف کردن اذهان از موضوع اصلی سفر و پوششی برای رسیدن به هدف های اصلی بوده که دو طرف بر پنهان ماندن آن تلاش داشته اند.
نقل از سایت خبری ” نگام ” ( ناگفته های ایران ما )
بقول شاعر دانا:
چو علم آموختی از حرص آن گه ترس کاندر شب
چو دزدی با چراغ آید گزیدهتر برد کالا !!!
ضرب المثلی که همه از بچگی شنیدیم ولی به کاربردش فکر نکردیم!
نمیگم تنها کاربردش همینه ولی اینم یکیشونه!
مدیران(دزدان) دولتی همه دوست دارند قبل از خلع ید بخاطر خصوصی خواری(دزدی)! حسابی خودشونو ببندند تا در وانفسای تورم سری در سرها داشته باشند!
حالا چرا باید تعجب کرد که شرکت ایرانخودرودیزل(یا مثالهای فراوان دیگر)علیرغم فروش دارایی راکد 150میلیارد تومانی خود(زمین اسفندیار)از انتشار خبر آن جلوگیری کرده یا آن را در هاله ای از ابهام نگهدارد.
{از خود ناظرین و خوانندگان محترم سایت سئوال می کنم، براستی چند نفر از ما در جریان این معامله(دزدی با چراغ) قرار گرفتیم؟؟؟ که ادعای …. هم داریم!}
این معامله 1000ریال سود به ازای هر سهم شرکت میسازد.حال اگر بصورت بدبینانه 400 ریال سود عملیاتی سال 86 را هم اضافه کنیم میشود قیمت سهم در حال حاضر.
مگه مدیرای جمهوری اسلامی بد میخورند؟!
ای کوفتتون بشه!
هیزم جهنم حرومتون باشه!
که بهش اعتقادی ندارین!
پاره طنابی که فردا همین مردم با اون، شما رو تو خیابونا و جلوی بچه دردونه های ناز نازی تون، به دار خواهند آویخت، حرومتون باشه!!!
مگه یکی دو تاست؟؟؟
همین چند وقت پیش قضیه تراکتور سازی و مفت خوری هاشون برملا نشد!؟ و فریاد خانم شایق نماینده تبریز تو مجلس در اومد! و تازه از ترس پاره ای مسائل مجبور شدن سه برابر قیمت پایه معامله کنن!!!
به خدا و روز رستاخیز که اعتقاد ندارین( چون شما بهتر از همه میدونین همش چرت و پرته و به همه هم ثابت کردین چرت و پرته!) …
از فردایی بترسین که شما دنبالِ سوراخِ موشین و مردم به دنبالِ شما و فرزندانِ شما!!!
ازاطفال گرسنه که شبها با شکم خالی سر به بالین میگذارند شرم کنید!!!
از کارگری که بعد از یک ماه کار شبانه روزی به اندازه دو پرس غذای رستورانهای آنچنانی درآمد دارد شرم کنید!!!
از والدین بیمارانیکه تمام داراییشان پول خرید کراوات مارکدار پزشکشان را تامین نمیکند شرم کنید!!!
از همین مردمی بترسین و شرم کنین که مورد تحقیر شما قرار گرفته اند!!!
ای مرگ بیا که زندگی ما را کشت!!!
بر درگه خلق بندگی ما را کشت
فارغ نشویم یک دم از فکر معاش
هر سو پی نان دوندگی ما را کشت
با سپاس، سالم و پایدار بمانید.
برگرفته از سایت کژدم ( با اصلاحات )
کفن پوشان «قلّابی» و «گنده ….ز» که شعار «تروریسم مقدس» را سر میداند و آزمایشهای موشکی و «قایقهای تند رو» برای «ساکنین نَدید بَدید ایران» راه می انداختند و در مغزهای «گنجشکی» خودشان رویاهای «شاه عباسی» می دیدند.
امّا زمانی که ماجرای «بحرین» پیش آمد و عربستان سعودی؛ نیروی نظامی به بحرین گسیل کرد و همین «استشهادیون گنده….ز» با هزینهٔ دفتر «رهبر فرزانه» به بندر عباس رفته و در آنجا «یزله رقصیدند» و سپس به همان جا هایی که از آنجا جمع آوری شده بودند بازگشتند. پس از این ماجرا؛ ناگهان موجودی بسیار ناشناخته که همچنان نیز ناشناخته است و تعداد خواننده های وبلاگش شاید به فراتر از ۲۰۰ نفر در روز نیز نرسد؛ گفت: «بحرین نقطهٔ عطف و آغاز مسیر شکست استراتژیک رژیم صفوی مسلک بر ایرن است».
از آن ماجرا نزدیک به ۶ سال (کمتر و یا بیشتر) میگذرد. سرازیریها و سربالاییها و کش و قوسهای زیادی در این مسیر در طول این تقریباً ۶ سال بوجود آمدند و فشار خونها به دفعات بالا و پایین رفتند؛ امّا به قول معروف نظریهٔ «افتادن رژیم صفوی به روند شکست استراتژیک»؛ «دیر و زود داشت ولی سوخت و سوز نداشت».
حتماً «گروهبان شمخانی گنده …ز» و عاشق سینه چاک کتابهای «آلوین تافلر» را که ۲۵ سال پیش نقل قول از نوشته هایش به صورت «نماد روشنفکری» در آمده بودند را میشناسید.
این «گروهبان پارو زن» اکنون «یکی از مشاوران گنده …ز رهبر فرزانه» است و پروندهٔ «فرار از جبهه و به کشتن دادن گلّه ای پاسداران نسل اوّل» را نیز زیر بغل دارد. :
اکنون زمان اجرای «صفحهٔ آخر عمر رژیم ا» فرا رسیده است؛ که البته خبر خوشی برای ساکنین ایران نیست. زیرا تاکنون «لیاقت به دست گرفتن سکّان کشتی در حال غرق شدن ایران» را از خود نشان نداده اند. آنهایی نیز که فکر میکنند سرنگونی رژیم به نفع ایران است؛ سخت در اشتباه هستند؛ زیرا زمانی میتوان یک کشتی شکسته را نجات داد که «ناخدای فوق العاده زبردستی» وجود داشته باشد. چنین ناخدایی وجود ندارد.
در تحولّات چند ماه اخیر؛ پس از به روی کار آمدن «ملک سلمان» در عربستان سعودی؛ «ملک سلمان» برای پایان بخشیدن به اختلافات «جهان تسنّن» برخلاف سلف خویش؛ گفت که با «اخوان المسلمین مشکلی ندارد». گفتن این جمله جبههٔ «قطر – ترکیه» را از حالت خصمانه نسبت به جبههٔ عربستان سعودی؛ بیرون آورد. لذا پس از آن هم فکری ها و عملیات مشترک زیادی توسط این دو جبهه انجام گرفته اند که گسیل شدن ۵۰۰۰ نفر از نیروهای ارتش سودان به یمن از آن جمله است. امّا هیچ یک از خبرها به خاطر «فیلتر حفاظت اطلاعات» به گوش ساکنین ایران و حتّی حزبلبلی ها هم نرسیده است؛ تا در «تاریکی نگاه داشته شوند» و گوششان را به «هیاهوهای تبلیغاتی و عربده ها» بسپارند. اگر هم چنین جریاناتی را به گوش حزبلبلی ها رسانیده باشند؛ در لفّافه های «ظهور سفیانی و ظهور امام زمان» و از این قبیل مزخرفات پیچیده و به خورد این «گلّه ها» داده اند.
چند روز پیش؛ «جیش الاسلام» و «احرار الشام» هر دو در یک بیانیهٔ مشترک؛ پیروزی انتخاباتی را به «اردوغان» و حزب اخوان المسلمینی «عدالت و توسعه» تبریک کفتند. این تبریک گفتنها و ماچ و بوسه ها؛ عواقب بسیار گرانباری برای رژیم انگلهای صفوی خواهد داشت. به این مفهوم که اگر تا دیروز؛ با پرداختن میلیونها دلار پول به «احرار الشام» توانستند آنها را از «قتل عام شیعیان زبدانی» باز دارند؛ نه به خاطر این بود که «ترکهای عثمانی» میانجیگری کردند!! بلکه به این خاطر بود که ترکهای عثمانی به «احرار الشام» گفتند که: «پول را بگیرید بهتر است» چون اکنون به «پول» بیشتر از «قتل عام شیعیان زبدانی» نیاز دارید و آنها را در آینده و زمان مقتضی میتوانید قتل عام کنید و یا به عنوان گروگان به صورت اهرم فشار استفاده کنید و «حاجی بادمجان» را بدوشید.
اکنون به پردهٔ آخر نمایشنامه رسیده ایم. «پدر خوانده» نیز مجبور شده است که از پس «پردهٔ اسرار» بیرون آید؛ امّا در همان گام نخستین؛ پایش به «لاشهٔ هواپیمای سرنگون شده» گیر کرده و زمین خورده است. نیروهای پرتوان FSB نیز مثل خر توی گل گیر کرده و برای حلّ مسئله از FBI کمک خواسته اند (اینجا) و پس از آن نیز وزیر دفاع آمریکا یک لیست بلندبالا از خواسته های آمریکا از روسیه را ردیف کرده است (اینجا).
روسها چنان ترسیده اند که پس از سرنگونی هواپیمای مسافربری؛ سیستم ضد هوایی به سوریه فرستاده و این حرکت را با چنین جمله ای پوشش داده اند: «فرض کنید که در یکی از کشورهای همسایه؛ گرونگانگیری هوایی رخ بدهد و هواپیما را به پایگاههای نظامی روسیه بکوبند. لذا ما باید همه چیز و هر احتمالی را در محاسباتنان بگنجانیم».
البتّه این مقام روسی نتوانسته است بگوید که: «شاید یکی از حکومتهای منطقه؛ هواپیما را عمداً در اختیار داعش بگذارد».
لذا در نشست بعدی «وین» برای حلّ بحران سوریه؛ یا باید شاهد دگرگونیهای مثبتی در مواضع روسیه باشیم و یا اینکه:
«پروژهٔ داعش» در افغانستان به شدت شتاب خواهد گرفت.
اگر به گزینهٔ دوّم رسیدیم؛ باید دید که «گروهبان پارو زن شمخانی» در مصاحبهٔ بعدی خود در تلویزیون چه چیزی برای گفتن خواهد داشت؟
کژدم
با اجازه داش محمد جوونمرد میخوام دم شعله های آتیش دلو خاموش کنم – مرگ بر ما که گفتیم مرگ بر شاه – جماعت بگین آره والله
آره والله . و هزار آفرین بر شما .
سلام و درود بی انتها بر جناب نوریزاد گرامی . به خدمتتان معروضم در باب عزمتان برای زدن به سیم آخر . جناب عالی با تحمل انواع مشقات من جمله شنیدن ناسزا از مزد بگیران رژیم دروغ و چماق و اختلاس و ایضا تحمل مدتها حبس و به یغما رفتن دارایی هاتان بدست دزدان سپاه و غیره … چراغی افروخته اید در شب ظلمانی خلق رنج کشیده این دیار. حیف نیست اکنون که آوازه شجاعت و شهامت و راد مردیتان حتی کودکان کوی و برزن را به شما ارادتمند نموده این چراغ را با زدن به سیم آخر زبانم لال خاموش بفرمایید?
یک ملت امیدش به شما و امثال کم شمارتان است . رسیدن کوچکترین گزندی به شما برای رهروان راه مقدستان و برای همه ملت رنجدیده و جور کشیده وطن بسیار گران تمام خواهد شد . مراقب خود باشید و مراقب چراغتان .درود بر شما .
شانس که نداریم یک نفر انسان هم بین ما پیدا شد او هم میخواهد خودش را بکشد برود!
هاشمی قابلیت انرا دارد که در جبهه مردم شود یکی نعل یکی میخ زدن او از روی ناچاری است که از اردوگاه بیرون نشود بعبارتی به بیرون پرتابش نکنند چه اورا سرزنش شایسته نیست که او به موقع به اردوی مردم خواهد دوید می گویید نه صبر کنید و واقعا خواهید دید که سیاست چنین اقتضا می کند کرم
طویلههای حکومتی، مسعود نقرهکار
کاردر تاریخ سیاسی میهنمان طویله نقش سیاسی ایفا کرده است، یکی از این طویلهها “طویله سلطنتی” دوره قاجار بود که با هزارها نفر درشکهچی، کالسکهچی، جلودار، شاطر، مهتر، میرآخور، قاطرچی، شتربان و گاریچی از دستگاههای مهم ودرجه اول حکومتی و سرکوب دولتی شد
…….
مجلس شورای اسلامی از همان روزهای آغازین فعالیت اش صحنه ی عربده کشی های هادی غفاری و کفش پرت کردن او به سوی دیگر نمایندگان و کتک زدن و شاخ و شانه کشیدن های وی و مشابهین اش، تاحد هفت تیرکشی بود. بعدها کار با “کلّه زنی آقا صفر” و دست به کمربند شدن فتح الله خان حسینی ادامه یافت. صدای سیلی نماینده دولت که به صورت نماینده مجلس نواخته شده ضبط ” یوتیوب” است البته همراه با فحاشی های ” نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی ” به وزرای دولت ها ی اسلامی و امام زمانی و تهدید آنان به کتک زدن. حتی منورالفکرشان، جناب مطهری استفاده از کلماتی مثل” خفه شو، پفیوز” در برخورد به دیگر نمایندگان را لازم و زدن کف گرگی به برخی نمایندگان این مجلس را در صحن مجلس نیزضروری اعلام کرده است. وقتی منورالفکر مجلسی مطهری باشد، نماینده بروجردش هم می تواند در صحن چنین مجلسی داد بزند:” ظریف به طور تصادفی خود را به آغوش اوباما رسانده . آقای ظریف غلط زیادی کرده و …”
……
به نظر نمی رسد تاریخ پارلمان یا مجلس نمونه ای به مانند” مجلس شورای اسلامی ” تجربه کرده باشد، مجلسی که نمایندگان اش درصحن مجلس درحال راهپیمائی نعره بکشند رئیس سابق همین مجلس و نخست وزیر” ۸ سال دفاع مقدس” و رئیس جمهورشان ” کروبی و موسوی و خاتمی ” اعدام باید گردند….و فراوانند از این نمونه ها.
و با توجه به تَک نمونه های ارائه شده اگر با تعبیر و تعریف آقای فرجی ومنتقدان اش موافق نیستید آیا گمان نمی کنید دست کم همان ” استرداران و شترداران نتراشيده دژآگاه و اوباشان سنگلج و چاله ميدان با چاقو کشان و قمه کشان و کلاه نمدی های محلات و اشراری” که احمد کسروی مبسوط و مستند به آنان پرداخته است، ودر” واقعه توپخانه ” در زمانه ی محمد علیشاه شعار ضد مجلس مشروطه می دادند و به مجلس و مجلسيان و مشروطه خواهان حمله می کردند، به عنوان نمایندگان مردم پای به مجلس گذاشته اند؟
http://news.gooya.com/politics/archives/2015/11/204502.php
جناب جیرفتی ali برای اینها حفظ نظام بالا تر از همه چیز است.دعوای اسلامیان بیشتر به جنگ و دعواهای خانواده گی و حفظ قدرت می ماند تا اینکه برای حقوق مردم باشد.
مدال لژیون دونور توسط رئیس جمهور فرانسه به روسای فدراسیون بینالمللی جوامع حقوق بشر که شامل گرد هم آمدن 178 سازمان حقوق بشری در سراسر دنیاست، اعطا شد. رئیس این فدراسیون دکتر عبدالکریم لاهیجی حقوقدان و فعال شناخته شده حقوق بشر است.
نرگس محمدی به عنوان یکی از شش برندهٔ جایزهٔ بنیاد گالیله 2000 برگزیدهشد که طی مراسی باحضور همسرشان تقی رحمانی و خانم شیرین عبادی اعطا شد. بانو نرگس محمدی در پیامی که به مناسبت دریافت این جایزه فرستاد چنین گفت: او خواستار رسیدگی به وضعیت مادران زندانی ایرانی که فرزندانشان آواره هستند شد.
احمد خاتمی گفت: عاشورا کار نفوذیها بود. مستشاران رومی (که میدانید روم در آن موقع نقش آمریکا را داشت) یزید را به کشتن امام واداشتند.
او همچنین افزود: بعضیها (= لقب جدید سردار سازندگی) میخواهند ترکیب مطمئن شورای نگهبان را به هم بزنند.
کاشف بعمل اومد که مقیسه نواده مقوقس هسش. پنا بر خدا
آغا تو سجلش نوشته بهرمونی که همون بهرمانی باشه چرا جماعت بهش هاشمی خطاب میکنن اونم ا جنس رفسنجونیش
اين نوشته هاى ناقابل تماماً مديون همت بلند انسانى است كه بارها مشوق من بوده است ، اما اين بخش را از بن جان به اين نور ديده ام پيشكش مى كنم . باشد كه به سيم آخر نزند و از شيوه عمل در سال ٥٧ فاصله گيرد . تن و جانش را اگر دوست نمى دارد ، به خاطر شعله اى از آگاهى كه در تن و جان هاى بسيارى برافروخته به سيم آخر نزند . به سيم آخر زدن در شرايط كنونى احتمالاً خاموش كردن شعله اى است كه تا كنون آن را نستوه و استوار فروزان نگه داشته است . رمز روشنى آينده ما در تلاش بى وقفه ماست براى ايجاد فضاى عمومى امن و برابر و دادگرانه براى گفتگوى همه انديشه ها از چپ چپ تا راست راست .اين سايت شريف نمودارى از اين تبادل آزادانه افكار را پيش ديده ها مى نهد. نوريزاد دلاور تصميمت ارجمند است ، اما من نظر خود را گفتم . از اين جسارت پوزش مى خواهم .
ريشه ها ٣٥٠
جادوگران و كاهنان نخستين پاسداران دين بودند. انسان هاى اوليه و بدوى تنى نيرومند داشتند. بدن قوى براى درآويزى با جانوران درنده و پديده هاى ويرانگر و پيش بينى ناپذير طبيعت و نيز براى مراقبت دايم از خانواده و قبيله در برابر ديگر خانواده ها و قبيله ها دربايست و ناگزير بود ، ليك اين انسان ها به همان اندازه كه تنى نيرومند داشتند ، از نگرِ شناخت جهان پيرامون نادان و ناتوان بودند . طبيعت بكرى كه از دور زيبا مى نمايد براى آنها موجودى بود كه وقتى آن را قياس از خود مى گرفتند، خود را در برابر آن به غايت ناتوان مى يافتند ؛ يك سيل ، يك طوفان ، يك زمين لرزه و يك ببر يا شير يا مار مى توانست جان آنها را به آنى بگيرد. اگر خود را در خيال دمى به جاى اين انسان ها بگذاريم ، طبيعى است كه طبيعت جان ستان را جانمند مى انگاريم . زبان اين موجود ناشناخته جانمند را نمى دانيم . اين طبيعت رعب آور نخستين شاه مستبد و يكه تاز جهان بود كه انسان ها نمى دانستند چگونه خود را با دماسنج مزاجش همساز كنند تا خشم پيش بينى ناپذيرش را مهار كنند .
درباريان شاهى كه هوس دلبخواه او حكم قانون دارد هماره مى كوشند تا همچون شهرزاد قصه گو رگ خواب شاه را بدست گيرند. چشم ها مدام به چهره شاه مى نگرند تا در شناخت تغييرات خطوط آن كاركشته شوند و افزون بر اين ، راه هايى يابند كه خطوط چهره اين انسان هيولاوش و طبيعت گون را ملايم و مهربان سازند. مى توان حدس زد كه وزيران دانشور ايرانى در دربار خلفاى عباسى چه كشيده اند تا شاهخدا را از طبيعت به مدنيت ره نمايند. اين رابطه خواجگى و بندگى ،برخلاف تمايلِ بندگان به ايفاى نقش مظلوم و قربانى ، يكسويه نيست . آنكه مى ترساند مى ترسد . آنكه مى ترسد مترصد فرصتى است كه مقام ترسانندگى را از خواجه بربايد. ترس ميان خواجه و بنده رد و بدل مى شود. از اين ترس دوسويه هرگز درخت دوستى و عشق و اعتماد باليدن نمى گيرد . همين ترس است كه تبار و تاريخ ريا كارى و چاپلوسى و دروغ و دسيسه و شر و خشونت است. بندگان كم كم از فرط چشم دوختن به چهره خواجگان خود نيز بالقوه خواجه مى گردند . در مناسبات استبداد شرقى استبداد از بالا به پايين و از پايين به بالا دست به دست مى گردد. ستيزهِ بنده با خواجه كم كم به اشتياقِ اينهمانى با خواجه دگر مى گردد . فيلسوفى چه خوش گفته است كه :” آنکس که با هیولا پنجه در پنجه میکند باید بپاید که در این میان خود هیولا نشود. اگر دیرزمانی در مغاکی چشم بدوزی، آن مغاک نیز لاجرم در تو چشم میدوزد ” عشقى كه حافظ و مسيح و مانى دقيقاً در سرزمين هايى مشتعل در آتش كين و خون و خشونت به آن فرامى خواندند از ديد نزديك بين چه بسا مضحك و ساده انديشانه بنمايد ، ليك تنها از نگاه كسى كه در تاريخ سير مى كند، اين فراخوانش چه بسا تنها راه رهايى انسان ها از استبداد درونى باشد كه به گواه تاريخ استبداد پيوسته جاى خواجه و بنده ، جاى ترساننده و ترسيده ، و جاى فرادست و فرو دست را عوض كرده است تا چرخه خشونت و استبداد هماره سيار و برقرار ماند . . خواهش انسان هاى نخستين اين بود كه رابطه خود با طبيعتشاه را دوسويه كنند. بايد طبيعت را به سخن وامى داشتند تا بگويد چرا غضب مى كند و چگونه مى توانند بر سر مهرش آورند. جادوگران و كاهنان در مقام دانايان قبيله و مترجمان زبان مرموز طبيعت پا در ميانى كردند. نخستين آيينِ نخستين دين مراسم قربانى بود . انيميسم يا جانمند انگارى (animism) را جادوگران جعل كردند تا طبيعت را به خداى بدوى مانا و فتيش و توتم تبديل كنند . روح طبيعت يك شيئ يا حيوان را تسخير مى كرد كه همچون گوش طبيعت بود . جادوگران با وردهايى كه در اين گوش مى دميدند از او مى خواستند تا در ازاى قربانى و نذورات شر بپا نكند و براى بندگانش عامل خير گردد. اين وردها را مى شمردند ؛ حتماً بايد سه بار يا هفت بار يا چهل بار يا هفتاد بار مى خواندند ؛ اين عدد ها نيز كم كم مقدس شدند .خداىِ اين انسان هاى بدوى همان مانا و فتيش و توتم بود كه اطلاع در باره آنها در اينترنت دسترس پذير است. فتيش ، بتواره ، توتم ، و مانا با خدايان بعدى چه همانندى دارند تا ما را حق قرار دادن آنها در ذيل يك عنوان باشد ؟ همه آنها مقدس شمرده شده اند . ما از فرط قحطى واژه مسامحتاً همه اين مقدس ها را خدا مى خوانيم ، اما چطور است به همه اين موجوداتى كه نقش خدا را داشته اند بگوييم : امر مقدس . امر مقدس با رشد تمدن به پاگانيسم يا شرك دگر گون شد . بى سبب نيست كه خدايان اسطوره اى قلمرو خود را از يك جنگل يا زيست بوم محدودى چون جهان پيرامون هندى شمردگان ( سرخپوست ها) و بوميان جنگل هاى آفريقا به زمين و آسمان و درياها و زير زمين گسترش دادند . امر قدسى همسو با امر سياسى گسترش يافت . يونان و روم و بابل و مصر و ايران هر يك حكومت هايى داشتند مدعى تمامى گيتى و جهان خاكى . تصادفى نيست كه سياست در ادبيات باستانى گاه به گيتى آرايى و جهان دارى تعبير شده است . در حقيقت عمر فرهنگ دينى با عمر تاريخ فرهنگ برابر است . همچنين است عمرِ امر سياسى . جادوگران نخستين حاكمان و نخستين شيوخى بودند كه سلطه آنها را سلطان برترى به نام طبيعت مشروعيت مى بخشيد . نخستين سخنگويان خدا نخستين جادوگران بودند. قلمرو حاكمان گسترش يافت و قلمرو خدايان نيز. يونانيان و روميان خدايان بسيار داشتند زير نظر يك خدا به نام زئوس و ژوپيتر . تصور بر اين بود كه خداي خدايان در كوه المپ سكنا دارد و ايزدان و ايزد بانوها و تيتان ها ( نيمه خدايان ) سلسله مراتبى دارند كه در قوس نزول به انسان ختم مى شودو در قوس صعود از كيهان بالاتر نمى رود .ميان بالاترين خدا و انسان مغاكى ناپيمودنى نيست . ايزدان و ايزد بانوها همچون انسان ها احساس و عاطفه و حسد و نيرنگ بازى و همستيزى و اميال جنسى دارند . تيتان ها و انسان هايى در اين ميان يافت مى شوند كه به سبب درآويزى با خدايان محبوب انسان ها مى شوند . نه ايزدان كاملاً سرسپرده هم اند و نه انسان مطلقاً سرسپرده ايزدان . كثرتى از نيروها در خدايان اسطوره اى نمادينه مى گردند كه برخى همساز با يكدگرند و برخى همستيز و تعادل آنها نگه دارنده تعادل جهان . اين امكان براى انسان منتفى نيست كه همچون پرومته و سيزيفوس در عمل بر خدايان بشورد يا در نظر رفتار آنها را به پرسش و چون و چرا كشد . دگرسالارى اين خدايان چندان دور و متمركز نيست كه خودسالارى انسان را مهار و منكوب كنند. كتاب دينى و مجموعه قوانينى از سوى خدايان نازل نمى شود . اساساً پرسش پيش مى آيد كه ميتولوژى در مقام چهره نماى فرهنگ دينى يونانى چگونه پديد مى آيد ؟ چگونه ساخته و پرداخته مى شود ؟ پيداست كه هيچ پيامبرى اين ميتولوژى را به عنوان رهاورد ارتباط ويژه خود با جهانى ناشناخته در وراى كيهان مادى نياورده است . ميتوس قصه اى است كه در پاسخ پرسش هاى انسان هاى ناتوان ساخته شده و دهان به دهان و سينه به سينه منتقل شده اند . تا سده شش پيش از ميلاد يونانى ها پاسخ پرسش هاى خود را در اسطوره ها مى يافتند. انسان پرسشگر خود نيز بخشى از قدرت تقسيم شده ميان خدايان و نيمه خدايان بود . سهامى كه يونانيان از قدرت در نظام سياسى و فرهنگى خود مى بردند در قلمرو سياسى در جايى به نام اگورا فراهم آمد. كثرتى از انديشه ها در اجتماع خودسالار در اگورا با هم برخورد كردند . اين گردهم آيى به هيچ وجه سرگرمى بى حاصلى نبود ، هيچ همانندى اى با مجالس مناظره و مباحثه درباره حدوث و قدم يك كتاب مقدس يا مباحث الهياتى و آخرت شناسانه نداشت و از جنسى متفاوت با جماعت صوفيان و شاگردان و اساتيد مدارس دينى و يا پيروان فرقه هايى بود از آن نوع كه در سده دوم در جهان اسلام پديد آمدند ( بنگر به قسمت قبلى ). گرد هم آيى در اگورا پيوندى حياتى و جدى با زندگى اجتماعى و شهردارانه داشت. شهروند شمردگان در اگورا مى بايست درباره زندگى جمعى خود تصميم گيرند و قانون گذارند . اين مسئله چندان به زندگى عاجل و ملموس آنها پيوند داشت كه ناچار بودند براى آن عقلانيت عملى و انسانى خود را به كار گيرند و عقل هاى خود را روى هم ريزند، جايى براى افسانه بافى و اسطوره پردازى و خرافه نبود. هيچ نيرويى بيرون از اگورا به جاى شهروندان پيشاپيش قانون ننهاده و تصميم نگرفته بود. از بطن اين فضاى عمومى دموكراتيك و خودسالار بود كه انديشه در زمينه هاى ديگر نيز جرأت يافت اسطوره ها را به پرسش كشد و از دوران ميتوس به عصر لوگوس ( خرد) فراگذرد. اينكه چه شرايط ويژه اى شكل گيرى فضاى عمومى و اجتماع سياسى را ممكن ساخت يا ممكن مى سازد پرسشى است بايسته و بجا، اما در اينجا نمىتوان در باب اين شرايط حكمى قطعى و مختوم كننده داد. شرايط امكان پديدارهاى فرهنگى و سياسى در واقعيات و هستى اجتماعى بنياد دارند. در يونان باستان كار به غير شهروندان تعلق داشت . انبوه بى شمار بردگان و پيشه وران چرخ هاى توليد را مى چرخاندند. كار بدنى خوار شمرده مى شد. كار فكرى و فلسفه ارجمند بود. اگر شهروندان از زحمت بردگان در رفاه نمى زيستند ، اگر كوه ها و دره ها و جزاير بسيار همچون مانعى براى وحدت سياسى نمى بودند ، اگر بخش هاى حاصل خيز با حصار هاى طبيعى محافظت نمى شدند ، اگر جمعيت شهروندان آتن ،اين زادگاه دموكراسى ، بسيار زياد و مهار ناپذير مى بود و اگر جنگ يكى از پايه هاى اقتصاد آتن نبود چه بسا انكساگوراس نيز نمى توانست فارغ از غم نان به اين نتيجه رسد كه گرداننده جهان جيزى از جنس انديشه به نام نوس است . من بر اين اگر ها پاي نمى فشرم . به هر دليلى شش سده پيش از ميلاد يك اجتماع سياسى به نام پوليس ( دولتشهر ) مجال بروز يافت و همين نمونه براى آگاهى از آنچه در پى مى آيد بسنده بود :١- جان پوياى دموكراسى پيش از هرچيز حتى پيش از صندوق هاى رأى فضاى آزاد ، برابر و خودسالارِ گفتگوى بى هراس شهروندان و مشاركت دايم آنها در امر سياسى از جمله قانونگذارى است .٢- در چنين فضايى است كه عقلانيت جمعى دير يا زود هرآنچه را ناعقلانى است از بازى خارج مى كند. ٣- از چنين فضايى است كه انديشه خودبنياد انسانى باليدن مى گيرد . ٤- انديشه باليده و بالنده بدون چنگ زدن به امور مقدس قانون مى گذارد . ٥- قانون گذارى شهردارانه به قلمرو هاى ديگر نيز سرايت مى كند و به انديشيدن در باره بنياد جهان هستى و سرانجام ابداع قوانين استدلال درست يا منطق گسترش مى يابد .
حاصل آنكه لوگوس كم كم خود را از بند ميتوس آزاد مى كند . فلسفه كم كم به جاى اسطوره مى نشيند ، فيلسوفان مى كوشند با اتكا به خرد خود به آن بنيادى كه پيش تر از قداست قدرت مى گرفت برسند . در آغاز هنوز رمز و راز در خداى فيلسوفان نيز جان سختى مى كند . فيلسوفان ايونى علت آغازين جهان را غالباً عنصرى طبيعى مى گيرند. براى تالس آب ، براى هراكليتوس آتش ، براى انكسيمندر آپايرون يا اثيرى بى شكل و نامعين ، براى دموكريتوس ( ذيمقراطيس) اتم نقش خدا را دارند. هنوز قداست اسطوره اى و رمز آگين در بيان فيلسوفانى چون فيثاغورث و پارمنيدس سوسو مى زند . افلاتون جهان حقيقى را وراى جهان محسوس مى داند ، خدا به نزد او مادر همه كلى ها يا آگاتون يا خير برين است . ارسطو در فلسفه اولى محرك نامتحركى را تئوس يا خدا مى نامد كه علت غايى – و نه علت فاعلى – همه حركت هاست . نخستين ويژگى خداى ارسطو اين است : تئوس يا اوسيا يا همان جنباننده ناجنبده مقدس نيست ، خالق نيست ؛ قادر به خلقت از عدم نيست ، همه دان و همه جا بين و همه توان نيست ، متعالى و جدا از اين جهان نيست . شناختنى است و شناخت او تنها از راه عقل بشرى ممكن است ، نه از راه وحى يا ارسال پيامبران . آخرت و دوزخ و بهشت ندارد. فرمودمان هاى اخلاقى و سياسى ندارد، آن امر مقدسى نيست كه با اراده مطلقه يك شاهخدا همبسته گردد. رابطه با اين خدا ، درست يا غلط ، رابطه اى صرفاً منطقى و برهانى است ، اين رابطه به هيچ وجه از جنس نياز روحى و دعا و نيايش و ترس و طاعت و فديه و قربانى نيست . مذهبى از او بنيان نمى گيرد ، كسى از اوسيا نمى ترسد .
براى سنجش اين ويژگى ها به جاى رجوع به شارحان مسلمان و مسيحى بهتر است يك راست به خود ارسطو رجوع كنيم . جاذبه شگفت انگيز اين فيلسوف براى شارحان مسلمان و مسيحى ، از جمله ابن سينا ، ابن رشد و توماس اكويناس صرفاً مى تواند در دو چيز بوده باشد . قابليت تطبيق آن با خداى يكتاى ابراهيمى ، قابليت شناخت او از راه استدلال عقلى . سخن به درازا كشيد . دنباله اين مطلب در قسمت بعد .
با سپاس بسيار از بردبارى شما
امروز دانسته شده است که علت اصلی پیشرفت یک کشور آموزش و پرورش آن است. اگر برزیل در 30 سال از یک کشور عقب مانده به پنجمین فدرت جهان تبدیل شده است بواسطه سیستم آمزش و پروزش پسشرفته آن یوده استو
آموزش و پرورش ما معظلات بسیاری دارد ولی مغظل بزرگ آن ان قسمتی است که رهبر باید بیاموزئد. 7 سال از جنگ 8 ساله ایران و عراق خرج یاد گیزی خمینی شد. اینکه او باید می اموخت که راه فد س از کربلا نمیگذرد
مقام مغظم ما هم چندین دهه ظول کشید که اموخت باید با جهان تعامل کند باید بداند که امریکا هر غلطی بخواهد می تواند بکند. برجام که او خوانده است و امضا کرده است مثل یک تز است برای او/ امیدواریم همه صفحات انرا بدقت خوانده باشد و اموخته باشد.
امیداریم نوریزاد فدر خودش را بداندو که او چگونه در اموزش رهبر نقش داشته است.او اولین کسی بود گه در مورد انرژی هسته ای به رهبر نامه نوشت
او چه در سر دارد آیا میخواهد خود را در مفابل لاستیک دنا به آتش بکشد. این کار را نکند. به اندازه کافی خود آزار و خود زن داریم. خود آزاری و خودزنی مسایل ما را خل نمیکند.
ما به دانشمندان چاره جو نیز داریم به سزبازان فرهنگی نیاز داریم. فاصله جهل ما تا دانایی بسیار است. انکس که رهبر ماست بیشترین سهم جهالت را دارد. چه کسی باید به او بیاموزد.
نوریزاد عزیز،
میدانم از ستم روزگار گله مندی واز ظلم جباران در خشم. ولی فقط بیادداشته باش که دیگر تنها متعلق به خود و بستگان و فرزندانت نیستی. وجود تو نماد قیام کاوه بر علیه ضحاک زمانه است. پس دل قوی دار و درفش آزادی درچنگ بفشار که این مردمان به قول و پایداری تو دل بسته اند. اگر پاپس کشی، رنجور شده و از آن به بعد به دنبال هیچ کسی روان نخواهند شد تا درمیانۀ راه آنان را سرگردان رها سازد. این رسم انصاف نیست.
گر بزرگی بکام شیردرست/ شو بزرگی زکام شیربجوی
یابزرگی و عز و نعمت و جاه/ یا چو مردانت مرگ رویاروی
پوری سلطانی همسر مرتضی کیوان به علت نارسایی ریه در بیمارستان ایرانمهر تهران چشم بر جهان فرو بست.
او از پایهگذاران علوم کتابداری و اطلاع رسانی و پایهگذار مرکز ملی کتابداری و عضو هیات علمی دانشگاه تهران بود. اما این همه سرگذشت زنی نیست که 61 سال عاشقانه پای سه ماه زندگی با مردی نشست و سیاه پوشید که در مرگش سایه سرود “ستاره شد” و شاملو “سال بد” را سرود.
او همسر مرتضی کیوان شاعر، منتقد و عضو حزب توده ایران بود که بعد از کودتای بیست و هشت مرداد 1332 به دستور مستقیم شاه تیرباران شد. فصل بلندی از کتاب خاطرات سایه با نام “پیرپرنیان اندیش” به زندگی و شخصیت و سرگذشت مرتضی کیوان اختصاص دارد و این که او چه نقشی در زندگی ادبی و هنری کسانی داشت که بعدها هر یک از نامداران عرصه ادب و هنر ایران شدند.
پوری سلطانی متولد 1310 در همدان بود و در سال 1330 با مرتضی کیوان ازدواج کرد. سه ماه پس از این ازدواج کودتا شد و کیوان دستگیر و اعدام شد.
پوری سلطانی در خاطراتش گفته است: « سال1330 در مراسم نامزدی برادر سیاوش کسرایی با کیوان و سایه آشنا شدم. سیاوش دوست زمان کودکی ام بود. قبلا ذکر سایه و کیوان و شاملو را از دوستان و آشنایانم شنیده بودم. بهمین دلیل پس از نیمساعت گفتگو به نظرم رسید که سالهاست با هم دوست و آشنا بوده ایم. حتی بعدها برای خودم تعجب آور بود که چگونه همان شب بعلت اینکه سر میز شام بشقاب دم دست نبود، من و کیوان در یک بشقاب غذا خوردیم؟… معذالک رابطه بین ما رابطه بین دو دوست بود. هرگز باورم نمی شد که ممکن است روزی با او زندگی مشترکی را شروع کنم. مطلقا به این مسئله نیندیشیده بودم. دانشکده می رفتم و یادم است در مورد “ویس و رامین” تحقیقی می کردم و آن شب آشنائی در این مورد با مرتضی صحبت کرده بودم. صبح روز بعد از دانشکده ادبیات آمد و در این مورد مطلبی از صادق هدایت برایم آورد. و دوستی ما از همانجا سرگرفت… از این طریق با دوستان دیگر او نیز آشنا شدم. آنوقت ها او بیشتر با سایه و سیاوش و نادرپور و شاملو و ناصرمجد و پاک سرشت محشور بود و برای من هیچ لذتی بالا تراز این نبود که در جمع این دوستان باشم. ما تقریبا تمام اوقاتمان را با هم می گذراندیم. بخصوص با چهار نفر اول، بسیار دوستان دیگر را جداگانه می دیدیم: مثل شاهرخ مسکوب، سروش، نیما، فریدون، فریده و ده ها دوست دیگر.»
مرتضی در خانه مخفی زندگی می کرد. چند ماهی پس از ۳۰ تیر ۱۳۳۰ او مأمور نگهداری از سه تن از افسرانی شد که غیاباً در دادگاه نظامی شاه محکوم به اعدام شده بودند. سروان مختاری، محقق و مهدی اکتشافی. او رابط آنها بود. افرادی چند به خانه رفت و آمد می کردند. غالباً جلساتی در آنجا برقرار می شد. وکیلی، بهزادی، مبشری، سیامک و سبزواری که همه را به اسامی مستعار می شناختند با لباس عادی به خانه می آمدند. کیوان از ۳۰ تیر به بعد فقط سری به اداره می زد و تقریباً تمام اوقاتش را برای حزب کار می کرد.»
در روز ۳ شهریور ۱۳۳۳ مرتضی کیوان به همراه چند تن افسر سازمان نظامی حزب توده ایران که در خانه او پنهان بودند دستگیر شد. وی در هنگام بازداشت دوران سربازی خود را در نیروی دریائی شاهنشاهی میگذراند. در سحرگاه روز ۲۷ مهر ۱۳۳۳ تیرباران شد. در مرگ او شاعران زیادی مرثیه خود را خطاب به پوری سرودند.
شاملو سرود
سال بد
سال باد
سال اشک
سال شک
سال روزهای دراز و استقامتهای کم
سالی که غرور گدایی کرد.
سالِ پست
سال درد،
سالِ عزا
سالِ اشکِ پوری
سالِ خونِ مرتضا
سالِ کبیسه.
سایه هم سرود:
من در تمام این شب یلدا
دست امید خسته خود را
در دستهای روشن او میگذاشتم
کیوان ستاره بود
با نور زندگی کرد
با نور درگذشت.«
آخرین دیدار پوری و مرتضی در روزی بود که او را به زندان زنان قصر و مرتضی را به زندان قزلحصار بردند. او در همین زندان بود که آخرین نامه کیوان که وصیتنامهاش بود را دریافت کرد و از زندانبانها شنید که ترورش کردند. کیوان در وصیت خود از پوری خواسته بود ازدواج کند. اما پوری هیچگاه تن به ازدواج دیگری نداد و با کیوان که ستاره شده بود زندگی کرد.
او بعد از آزادی از زندان به خارج از ایران رفت و در رشته کتابداری تحصیل کرد. او در بازگشتش در دهه چهل به ایران مرکز ملی کتابداری را پایه گذاری کرد. خودش درباره این دوره گفته:
«به نظر من دهة 40 دهه فوقالعادهاي بود. براي اينكه پايههاي كتابداري ايران در آن زمان گذاشته شد. در آن زمان انجمن كتابداري ايران راهاندازي شد، دوره فوقليسانس كتابداري پايهگذاري شد، شوراي كتاب كودك پا گرفت، كانون پرورش فكری راه افتاد. مركز خدمات، مركز مدارك علمي همه در آن دهه به وجود آمدند و خب همه اينها نشان ميدهد كه چه رشد و بالندگي وجود داشته است. بخصوص انجمن كتابداري بسیار مهم بود به دليل اينكه به طور گستردهاي در سطح كشور كلاسهاي آموزشي برقرار ميكردند و بهترين اساتيد در آن كلاسها تدريس ميكردند، كساني مانند خانم انصاري تدريس ميكردند.»
سلطانی همچنین سیستم طبقهبندی کتابهای کتابخانه ملی را براساس رده بندی دی و دی که سیستم کتابخانه کنگره است قرارداد. او در چند سال پایانی زندگی خود در املاک خانوادگی در لواسان زندگی میکرد و بیشتر به پژوهش در حوزه کتابداری و ویراستاری مشغول بود و تا آنجا که در توان داشت به مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی که به همت کاظم بجنوردی در جمهوری اسلامی پایه گذاری شده بسیار کمک کرد و یاری رساند.
حرکتهای مدنی، اعتراضی فرا قومی، عیقدتی، و دینی اند ،برای احقاق حقوق همه ی مردم و فارغ از خشونت .
هر فرد
در اعتراض مدنی ارجحیت دارد ،هر کسی با هر تعلقی و اسم و نامی برای گرفتن حق به خیابان می آید محترم است و باید به اعتراضش گوش کرد ، برابری در برابر قانون و آزادگی از همین جا شروع می شود ،حرکتهای مدنی زخمهای جامعه را نشان می دهند و هر دولت با خرد می داند که باید جوابگوی مردم باشد.
خسته نباشید، درود و سپاس برهمه ی شما آموزگاران
با درود به نوریزاد گرامی و هم میهنان فرهیخته :سرور معظم جناب نوریزاد همانطور که مطلع هستید در حال حاظر تنها و تنها شخص جناب عالی پرچم دار مبارزه علنی بر علیه ظلم و ستم غداران و دستار بندان مثلا مسلمان ! و افشا گری ددمنشی روز افزون این نا مردمان هستید و تا بحال رژیم بنا به علل گوناگون که فقط برای خودش مشخص است در مقابل آن جوانمرد روشن ضمیر مماشات نموده و شما را به زندان بلا منتقل نمیکند و متاسفانه بدن شما یارای این همه مصائب را از دست داده و توان یاری افکار گرانسنگتان را در تمام صحنه ها از دست داده و استدعا میکنم که این سنگر را ازما گرد آمده گان به دور شمع وجودتان را محروم ننمایید که در صورت اتفاق ناگوار روز عروسی دشمنان ملت خواهد بود و گمان نمیکنم که پس از وجود شریفتان مادر دهر همچو شما تا سالیان به این مردم سر گشته ارزانی کند . دوری از اباذر گرامی بسیار سخت و سنگین است و لی در عوض چشمان بسیاری به وجود آن نازنین منور است تکنولوژی روز فاصله های دور را بسیار کوتاه کرده وامکان تماس فیبس تو فیس فراهم است و به احتمال زیاد شما ازاین امکانات بهره مند هستید و روزانه میتوانید فرزند عزیزتان را مستقیم زیارت کنید و ببینید و صحبت کنید .اینطور نیست ؟ پس مطمئن و امیدوار به تن گرامی برسید که با شما کارهاست کارستان . با ادب و احترام . مهرداد .
قربانت گردم
راپورت آمده است، حسب اوامر نورانی قبله عالم جهت انسداد نفوذ اجنبی خاصه ینگه دنیا در ممالک محروسه، جمعی راپورتر کاغذ اخبار چی توسط عدلیه همایونی جلب و به محبس افتادهاند،یکی از آنها هم آقا عیسی سحر خیز کاغذ اخبار چی است که پیشتر به وسیله یکی از جان نثاران عدلیه گزیده شد رعیت کرور کرور شکر گذار تدبیر ذات اقدس همایونی است،که انسداد نفوذ عجالتا مثل سنوات ماضیه از قلع و قمع کاغذ اخبار چیها شروع شده است که هم میگیریم هم میگزیم تا برسیم به بقیه،
قربان این مملکت داریتان گردم هر بار که دهان باز میکنید اول تن کاغذ اخبار چی جماعت را میلرزانید دویّم سر رعیت را به این شامورتی تا چند ماه گرم نگاه میدارید سیوم نزد جهان برای رعیت آبرو میخرید،چقدر آبرو؟ آخر آبرو هم حدی دارد .
کریم شیره ایی از درب خانه زبان درازی کرد که:هر آینه قبله عالم در گرمابه هم باشند فریاد بزنند لنگ خشک، دلاکان خزینه همایونی اول تن کاغذ اخبار چیها را کیسه میکشند تازه جخ مشت مال هم میدهند به فرموده.
یکی از گاری چیهای قنات آب شاهی جسارت کرد که:قبله عالم تا کنون ۳ بار در سنوات ماضی این روحوضی را اجرا کردند اوّل از تهاجم فرنگی گفتند دویّم از شبیخون فرهنگی ما را اندرز دادند حالا هم از نفوذ فرهنگی هشدار میدهند معنی همهشان هم یکیست(از کاغذ اخبار چی نسخ بکشید)،عجالتا پنداشتی قبله عالم ترتیب تاریخی این داستان را فراموش کرده اند که اول نفوذ میکنند دویّم تهاجم سیّم شبیخون،قربان قبله عالم بشوم که اینها آثار کهولت است و قرطاس بازی با هم،
خاک پای همایونی
تلقرافچی
… مگرنه كه گويند:… دروغگوكم حافظه واقع ميشود?..ايشان هم بجاي نفود, تهاجم, شبيخون ميگه شبيخون, تهاجم نفوذ!…
بسیار زیبا .
استاد بعضى موقع شما صحبت از بيو فايى ميكنيد خودتان بهتر از همه ميدانيد ادمهاى بزرگ يك قلب بررگ دارند خيلى محكم واستوار هستند شما ميدانيد چقدر چراغ اميد را در دلها روشن كرديدببخشيد استادميدانيم شما هم مانند ديگران دلتان براى فرزندتان ميتپد ولى معلم عزيز اين راهى كه انتخاب كرديد نه برگشت دارد نه به سيم اخر زدن ميدانم استوار ومانند فولاد مقاوم شما سمبل خيلى ها هستيد وخواهيد بود در اخر عرايضم فقط ميتوانم بگويم خداوند نگهدار همه نيكان ايران زمين باشد عزت زياد.
جناب نوریزاد عزیز
اگر اجازه فرمائید در مورد این “سیم آخر زدن” نظری عرض کنم. احتمالا با توجه به جمیع مسائل تصمیم گیری برایتان آسان نیست. فبل ار همه چیز توصیه ام این هست که زندانی حرف خود نشوید. یعنی نگوئید چون گفته ام میزنم به سیم آخر پس باید حتما بزنم. نه شما نیازی نیست چیزی را به کسی ثابت کنید. اصلا مهم نیست.
بنده پیشنهاد دیگرم مشورت هست. مشورت با همفکران خودتان و توضیح وضعیت و راه حلهائی که در پیشش رویتان هست و میزان سازگاری خودتان با هریک. همنطور مشورت با خانواده نردیک و فامیلها و دوستانی که تجربه دارند. در درجه بعد کسب مشورت از مراجعی که میشناسید و یا حتّی سیاسیون. در خواست مشورت هیچ اشکالی ندارد و ای بسا که در این امر گشایشی بنحوی پدیدار گردد. شما بعدا می توانید با تحلیل و جمع بندی این نظرات تصمیم خود را بگیرید.به هر حال شما از مشورت ضرری نمی کنید.
بنده شخصا مشورتم به این اندازه که نوشته اید این هست که اولا مواظب سلامتی خود باشید چون اگر خدای نا خواسته زمینگیر بشوید مشکلات ورای آن چیزی خواهد بود که میشود فکر کرد. دیگر اینکه شما قبل از همه چیز مسئول خانواده هستید. خدا هم خارج از توان شما تکلیفی برای شما ندارد. ممکن است راه حل های بهتری هم باشد. موفق باشید
نطرات رهبری در مورد “نفوذ” از زاویه ای دیگر
• اسلام در اصل برای بستن منفذ و محل نفوذ آمده است و جاهلیت یعنی باز بودن منفذ مردم.علما کسانی هستند که منافذشان بعلت دعاها و مجاهدات بسته است الا به روی خوّاص!
• رهبر فقید ما در همان جوانی با درایت خود فهمیدند که پهلوی خائن منفذ شعور مردم را دارد باز میکند و یا اینکه خودش دارد باز میشود. پس برای جلوگیری از این فتنه بزرگ نهضت “منفذ” بندی خود را از همان زمان شروع کردند !
• مردم ما هم در سال 57 بعد از اینکه منفذ عقلشان به رهبری امام بزرگوار بسته شد به خیابانها ریختند و بر علیه خودشان قیام کردند و در پایان روز 22 بهمن دیگر همه منفذها بسته شده بود و این از ایام الله هست!
• بعد از چند روز متاسفانه با توطئه آمریکا و استکبار ملت ما حس کردند که رکب خورده اند و رفتند برای باز کردن منفذ!..ولی دیگر دیر شده بود چون اسلام بر سر هر منفذ یک اخوند و طلبه گزارده هست که از دستشوئی تا مترو مواظب منافذ باز خلق الله هستند!
• امروز باید بسیار با هوش بود. این عیسی سحر خیز خودش نفوذئی هست که از منفذ اژه ای وارد شده! شما تا بحال کدام شیعه را دیده ای که اسمش “عیسی” باشد و تازه سحر خیز!..ان یعنی آخوند تا ظهر می خوابد ولی “عیسی” مسیحی سحر خیز هست!..در حالیکه عیسی مگر نماز صبح می خواند؟!..اینها همه همان نفوذ آمریکا هست !
• یا مثلا این نوریزاد!..اسمش محمد هست ولی فامیلش نوریزاد!..یعنی تو در “نور” بدنیا امدی؟ پس چرا زادگاهت “شهریاره”؟..ببینید این بر عکس سحر خیز هست.! ..این ها هست را ههای نفوذ و منافذ به نظام!..جوانان ما بیدار باشند!..اور دوز نکنند!..کارتن خوابها در آن جای نرم وگرم خود بیدار باشند!..سحر خیز و نوریزاد دارند از منفذ عقل می آیند تو!..ببندید این منافذ را!..بداد اسلام برسید!!
سلام جناب نوریزاد روی سخنم. با شماست
حداقل از شما انتظار نمیرفت. به احترام مقام مادر ی که فرزندی در بند دارد. تیغ تیز انتقاد خود را به هاشمی چه به درستی چه به خطا پشت بندش نمیاوردی. قرار نبود گناه پدر را بپای زن وخانواده اش بنویسیم. شما درخواست مادر مهدی را اجابت کردی ولی به بدترین شکل. نمیخوام بگم این خانواده بیگناه اند که البته در دادگاه واقعی وصالح در اینده به جرمشان رسیدگی میشود. فکر میکنم هنوز ته مانده های کینه ذوب شدگان در ولایت فقیه از هاشمی در. وجودتان باشد. یادمان نرود خانم مرعشی یک مادر است که مثل بقیه مردم برای ملاقات فرزند در بندش آمده. کینه از آقای هاشمی نباید باعث ندیدن رنج این مادر بشه. باید یاد بگیریم که مهربان باشیم با دشمنانمون والا همه با دوستانشون مهربانند
—————————–
سلام دوست گرامی
شما فیلمی را که من از حضور معترضانه ی خودمان از جلوی اوین برای شما به ارمغان آورده ام ببینید. در همین فیلم من جانانه با این خانواده همراهی کرده ام. من اگر سخن آقای هاشمی را نقد کرده ام، این را به مهدی هاشمی و خانواده اش ربط ندهید. من سخن یک مسئول تراز نخست این کشور را نقد کرده ام. مثل همه
سپاس
.
جناب مزدک…شما عدالت را با کینه ورزی مخلوط نکن دوست عزیز. ما همه میدانیم که دادگاههای ایران سیاسی و آنهم از نوع کثیفش هستند. وقتی بی عدالتی باشد هم برای هاشمی بد هست و هم برای نوریزاد و دیگران. ما باید دنبال عدالت در قضا باشیم که بر گزاری دادگاه عادلانه با دسترسی متهم به وکیل و ایزار قانونی از لوازمش هست. اینکه خانواده هاشمی چه کرده و آیا این ادعای شما در مورد خود هاشمی هست و یا شامل همه خانواده اش هم میشود پشتوانه حقوقی ندارد. این درست هست که آقای هاشمی در خیلی مسائل دست داشته و ندانم کاری ها و یا غرض ورزی هاییش به همه لطمه زده ولی اینکه ما از مجکومیت بی دلیل فرزندش خوشحال باشیم امر خوبی نیست. فکر نکن من میگم کاری نکرده بلکه حرفم این هست ینده حداقل نمی دانم اصلا موضوع چیست؟
جناب علوی من در کامنتم بعنوان یک شاکی و فردی از ملیونها ایرانی که از این خانواده ضربه خورده حرف زده ام نه قاضی.هموطن من همچون شما معتقدم که اینها باید در دادگاهی مردمی عادلانه محاکمه شوند و درست برعکس کسانیکه توسط هاشمی ناجوانمردانه بدون هیچ امکان دفاعی از خود نابود شدند نه تنها اجازه دفاع از خود را داشته باشند بلکه حق کوچکترین توهینی به آنها جایز نیست و احترام آنها حتی در صورت مجرم دانستن بعنوان انسان باید رعایت شود.
سلام جناب نوریزاد روی سخنم. با شماست
حداقل از شما انتظار نمیرفت. به احترام مقام مادر ی که فرزندی در بند دارد. تیغ تیز انتقاد خود را به هاشمی چه به درستی چه به خطا پشت بندش نمیاوردی. قرار نبود گناه پدر را بپای زن وخانواده اش بنویسیم. شما درخواست مادر مهدی را اجابت کردی ولی به بدترین شکل. نمیخوام بگم این خانواده بیگناه اند که البته در دادگاه واقعی وصالح در اینده به جرمشان رسیدگی میشود. فکر میکنم هنوز ته مانده های کینه ذوب شدگان در ولایت فقیه از هاشمی در. وجودشان باشد. یادمان نرود خانم مرعشی یک مادر است که مثل بقیه مردم برای ملاقات فرزند در بندش آمده. کینه از آقای هاشمی نباید باعث ندیدن رنج این مادر بشه. باید یاد بگیریم که مهربان باشیم با دشمنانمون والا همه با دوستانشون مهربانند
با سلام و درودهاي گرم و پرمهر
حضور چشمگير مردم در مراسم خاكسپاري كوروش بخشنده در سنندج
عثمان اسماعيلي ، فعال كارگري ، در گفتگو با راديو ندا با اشاره به حضور چشمگير مردم از شهرهاي دور و نزديك ايران در مراسم خاكسپاري كوروش بخشنده در سنندج ، گفت : ” مردم با جان و دل در مراسم خاكسپاري شركت كردند و در قلب شهر سنندج با وجود نيروهاي لباس شخصي سرود انترناسيونال خواندند.”
http://radio-neda.blogspot.com/2015/11/blog-post_7.html
لطف بفرمایید ان فیلم سنگسار دختر ۱۹ ساله افغانی را به نشانی جناب آخوند سید مرتضی ارسال فرمایید تا روحش از مظاهر تمدن اسلامی بیش از پیش سیراب شود.
کامران
” قحطی معنی میان نام ها ”
عکس نسرین بانو(سرکار خانم نسرین ستوده) را دیدم، که در دفاع از حقوقِ شهروندی بلادیده از جور جباران پروانه ی وکالتش را از دست داد – و در واقع منبع و مّمّرِ تامین معاش و زندگی اش را. ناخودآگاه شعری از شاعر دانا در ذهنم نقش بست، و حیفم آمد در توصیف این شیرزنِ ایرانی در کنار شما براحتی عبور کنم…
راه هموارست و زیرش دامها
قحطیِ معنی میان نامها
لفظها و نامها چون دامهاست
لفظ شیرین ریگ آب عمر ماست
مقایسه شود نام مسمای این شیرزن، نسرینِ “ستوده” بعنوان سخنگو و نماینده ی مردم،
با نام الهام “چرخنده!”، خانمِ مثلا” هنرمند! و چرخنده ی ماهرِ ولایت مدارِ نظامِ مطلقه ی فقیه در سیمای میلیِ “سرافراز!”
و ایضا” مقایسه شود نام پرمسمای محمدِ- به معنیِ ستوده مردم- “نوری زاد” سخنگو و ترجمانِ دلِ مردمِ داغدیده و ستم کشیده،
با نام محمدِ- ستوده ی نظامِ غاصب جابر- “سرفراز!”، که با امر و میلِ ولی امر و نعمتش چه سرفرازی ها و طنازی ها که، در سیمای نامردمی اش نمی کند!!!
براستی چه مسما هستند برخی نام ها در بعضی زمان ها !!!
راه هموارست زیرش دامها
قحطِ معنی در میانِ نامها …
با سپاس همواره بر فراز و برقرار باشی فریدون سرزمینم نوری زاد نازنین ….
——————–
سلام کاوه گرامی
در اسم ها توقف نکنیم. معنی اسم ها هر چه که هست، هیچ ربطی به ماهیت خود فرد ندارد.
سپاس
.
نوری زاد عزیز، هر ذیشعوری فقط با اندکی شعور می تواند بفهمد که نام و معنی- و بتعبیر شما ماهیت- هیچ ارتباطی به هم ندارند و شاعر(مولوی)ی که همین تعبیر را در موارد مشابه بکار میبرد نیز میداند لفظ و معنی ارتباطی بهمدیگر ندارند، هدف من تلنگری کوچک و طنزگونه، به کسانی است که از دسترنج مردم(بیت المال)، میخورند و علیه همین مردم برای “آغا” خوشرقصی میکنند.!!!
علی الخصوص وقتی این افراد کسانی باشند که وظبفه و رسالت آنها “روشنگری و اطلاع رسانی”- در صدا و سیما- و “انتقال عناصر فرهنگی” از طریق ایفای نقشِ هنرمندانه باشد.
به آخرین جمله( چکیده ی عرضم) توجه بفرمایید:
“براستی چه مسما هستند برخی نام ها در بعضی زمان ها !!!”
{تاکیدم روی کلماتِ “بعضی”و “برخی” میباشد} و این یعنی برخی کلمات در برخی مواقع یطور تصادفی “مسما” یا “بی مسما” می گردند.
استدعای عاجزانه دارم همانطور که خود هم قبلا” به آقاسید مرتضی فرمودید، “اندک شعوری هم به اطرافیانِ خود قائل شوید”!!!
باسپاس برقرار یاشید.
زمانی که انسان خویش را تنها و بیگانه ترین حس می کند و مرگ را آوا دارد،و از خود می پرسد تا به کی ؟ تا کجا ؟ چرا؟ و همچنان راهش را ادامه می دهد با جسمی ناتوان و احساسش که بال های پروانه ای خونینند، و با همه ی خستگی ها و رنجها و دردها تقسیم می کند : دنیایش را ، امیدش را ،آرزوهایش را تا بگوید : من یک انسانم ، ببیند هنوز در تاریکی ها نوری است ،انسانیت زنده است .
آغاز جاودانگی است .
هر چند آنرا بارها با اشکهایش فروپاشانده است.
با درود ، استاد گرامی این فیلم را فراموش کردید که بکارید یا دلیل دیگری دارد که وجود ندارد.
دون مرز با آدرس http://www.pezeshk.us
واما نكته مهم در باره افكار مزدك و افراد مشابه اين است كه عقايد مسلمانان را خرافي و متعلق به 1400 سال
قبل مي دانند ولي خودشان عقايد 2500 سال قبل را تبليغ مي كنند بنابراين با يك حساب ساده رياضي مسلمانان
1100 سال بر اين افراد تقدّم دارند
…….
جناب عبدالله واقعا برات متاسفم!
1.هموطن آن کامنت مرا که در جواب تو نوشتم با رعایت انصاف به انگلیسی ترجمه کن و برای همان خانم فوق تخصص زنانه بفرست و نظرش را در این سایت بنویس.
2.جناب عبدالله تو که مسلمانی و می گویی دروغ در اسلام حرام است.آیا من از هر چه عقاید 2500 سال بوده دفاع کرده ام؟هموطن متعصب شیعی من از افکار پادشاهی بنام کورش که در 2600 سال پیش به انسانهای مغلوب و برده و شکست خورده احترام گذاشته احترام گذاشته ام.من کورش را با درنده خویانی که انسانها را همچون گله هایی از گوسفند به قربانگاه فرستاده اند و از هیچ جنایتی دریغ ننموده اند مقایسه کرده ام و انساندوستی و احترام به ادیان آنها و ادم دانستن آنها را ارج نهاده ام.هموطن شیعی متعصب من کورش را با محمد و علی 1200 سال بعد از او که تو و امثال تو مقدس می دانید مقایسه کرده ام و به این نتیجه رسیده ام که با دردست داشتن قرآن و سنگ نوشته کورش من باید بی نهایت ابله باشم که کورش را در مقایسه با محمد بر نگزینم!مسلما اگر تنها همین دو انتخاب را داشته باشم.هموطن من برای نوریزاد انچنان ارزش و احترام بدون ریا و چاپلوسی و پدرسوختگی قائلم که اگر کامنتی از من در سایت خود نگذارد بخود حق اعتراض نمی دهم.ولی کلماتی که شما خیال می کنید توهین و فحش بوده نام علی و محمد و خشن و …بوده نه چیز دیگری.تو و هم دینانت تا بحال بارها بمن و دیگران در این سایت توهین کرده اید ولی من هنوز خود را در حد شما مسلمین و مؤمنین پایین نیاورده ام که به مادر و پدرو یا حتی خود شما توهینی نمایم.مرد نا حسابی تو به ////////// که به مادر فردی منتقد و یا فحاش و یا بد گو توهین می کند شک نمی کنی؟آخه اگر من به شما یا مقدسات شما بد بگویم شما به چه حقی و با چه منطقی به مادر من توهین می کنید؟ایا اسلام شما این است؟اینست ایین انسان ساز اسلامی شما؟ایا من حق ندارم که بگویم تف بر/////////////
درود بر جناب نوری زاد و دیگر عزیزان؛
* نقدی بر قانون اساسی جمهوری اسلامی و همچنین مجریان قانون اساسی
* نقد اصل 8 (اصل امر به معروف و نهی از منکر)– قسمت دوم
در اصل 8 قانون اساسی آمده ” … امر به معروف و نهی از منکر وظیفهای است همگانی و متقابل بر عهدۀ مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت. …”
در قسمت قبلی پرداختم به امر به معروف و نهی از منکر دولت یا حکومت نسبت به مردم. در مورد وظیفۀ مردم نسبت به یکدیگر که البته یکی از مهمترین بخش های اصل 8 می باشد باید بگویم که تنها زمانی مؤفق خواهد بود که در دو بخش دیگر بویژه وظیفۀ مردم نسبت به دولت(حکومت) شاهد نتیجه بخش بودن آن باشیم. مردم باید احساس کنند که دولت(حکومت) محیط آزادی را فراهم کرده تا تمامی عوامل نقد کنندۀ فردی و اجتماعی بتوانند از سخنان و عملکرد آنها براحتی و بدون ترس انتقاد کنند، نقد سیاسی، اقتصادی و اخلاقی حکومت که با سرعت و دقت پاسخهای خود را نیز دریافت کنند. باید از نقدهای بجا و مهم به اشکال مختلف تجلیل شود و حکومت به گونه ای واکنش نشان دهد که مردم به این باور برسند که حکومت به حضور فعال آنها و نقد آنها اهمیت میدهد. آزادی امر به معروف یا نهی از منکر مردم از حکومت یکی از بهترین روشهای کنترل عملکرد حکومتهاست و وقتی حکومت خود را موظف به پاسخگویی به مردم بداند، مردم دیگر احساس بیگانگی با حاکمان نمیکنند و خود را در حکومت شریک می دانند. پس، امر به معروف و نهی از منکر حکومت نسبت به مردم و همچنین مردم نسبت به یکدیگر زمانی نتیجه بخش خواهد بود که ابتدا حکومت با پاسخ درست و فهیمانه به انتقاد مردم نسبت به خود، منجر به تقویت روحیۀ همکاری دو جانبه و مسئولیت پذیری مردم نسبت به اجتماع پیرامون خود گردد.
افراد و گروه های اجتماعی مؤثر در امر به معروف و نهی از منکر کردن حکومت:
1- احزاب ، تشکّلها، اتحادیه ها و شوراها
2- وسایل ارتباط جمعی شامل: رادیو، تلویزیون و سینما
3- روزنامه نگاران، خبرنگاران و مستند سازان
4- هنرمندان، عکاسان، شاعران و نویسندگان
5- “اِن جی او” ها، تشکّل های عام المنفعه و خیریه ها
6- اعتصابها و اعتراضات گروهی مسالمت آمیز و قانونمند
7- تذکر، و در ادامه، شکایت و پیگیری های شخصی
8- ملاقاتهای حضوری مردم با مسئولین در جلسات هفتگی یا ماهانۀ پرسش و پاسخ و اجازۀ نقد آزاد و امکان توضیح خواستن از مسئولین.
9- در نظر گرفتن سایتهای اینترنتی مستقل و سیستم نقد آنلاین برای تمامی شاخه های حاکمیت.
10- تأسیس یک نهاد مردمی و یا شورای مستقلی از حکومت با یکپارچه شدن نهادهای نمایشی فعلی که متشکل باشد از حقوقدانان با سابقه در امور حقوق بشر که مستقیماً منتخب مردم باشند و همچنین گنجاندن شعبات آنها در تمامی ارکان دولت و حکومت که مردم براحتی به آنها دسترسی داشته باشند.
هر یک از 10 مورد اشاره شده میتوانند نقش مهمی در نقد عملکرد حکومت و جلوگیری از فساد آن را داشته باشند به شرطی که پشتوانۀ اجرایی و قهری هم داشته باشند. قوۀ قضاییۀ مستقل میتواند این امر را به عهده بگیرد و اهرم فشاری باشد برای حاکمان تا بدانند که بعد از هرگونه خطای عمدی باید منتظر عواقب آن هم باشند. حال اگر امکان نقد مردم وجود داشته باشد، بدون پشتوانۀ عملی و قضایی، امر به معروف و نهی از منکر کردن حکومت هرگز به نتیجۀ دلخواه نخواهد رسید.
حال پرسش اینجاست که آیا در نظام جمهوری اسلامی، قوۀ قضاییه مستقل است؟ و آیا هیچکدام از 10 مورد اشاره شده تا امروز قادر به نقد آزادانه و بدون ترس از حکومت بوده اند؟
پاسخ به هر دو پرسش بدون ثانیه ای مکث “نخیر” است.
نه تنها قوۀ قضاییه بلکه تمامی قوای سه گانه و زیر مجموعه های آن تحت کنترل و زیر نظر ولی فقیه نظام می باشند و او خود را قادر مطلق میداند. در ضمن شوراهای نظارتی نیز تحت کنترل وی هستند و عملاً هیچ نظارتی بر عملکرد رهبر در نظام جمهوری اسلامی وجود ندارد. وقتی رهبر نظام خود را بالاتر از قانون اساسی کشور دانست دیگر هرچه بیشتر در حکومت بماند تنها پیآمد آن افزایش خود محوری و استبداد فردی و در نتیجه قالب شدن روشهای حکومتی دیکتاتور گونه و توتالیتر خواهد بود. با مقایسۀ قانون اساسی تدوین شده در سال 1358 و قانون اساسی بازنگری شده در سال 1368 متوجه میشویم که از اختیارات مردم کاسته شده و بر اختیارات رهبر نظام افزوده شده. در چنین نوع حکومتی نمیشود از رهبر قدرتمند نظام انتظار داشت که به نظر و خواست مردم احترام بگذارد و یا اجازۀ نقد آزادانه و بدون ترس از خود و زیر مجموعۀ خود را به مردم بدهد.
امروز زندانهای کشور و قبرستانها مملو از اشخاصی ست که تنها جرمشان نقد حکومت بوده.
قوۀ قضاییۀ نظام نه تنها از مردم و خواسته های قانونی آنها حمایت نکرده بلکه با دادن احکام سنگین به امر به معروف و نهی از منکر کنندگانِ نظام، این پیام را به مردم داده که در نظام جمهوری اسلامی با هر گونه نقد از حکومت برخورد سختی خواهد شد. احکامی تحت عناوین ” تبلیغ علیه نظام “،”تشویش اذهان عمومی” ،”نشر اکاذیب”،”توهین به رهبر، پیامبر و امامان” و “محاربه با خدا”.
ولی فقیه به همراه زیر مجموعۀ خود، با حمایت همه جانبۀ قوۀ قضاییۀ سرسپرده و دست نشانده، هر روز بی پرواتر از دیروز و با شعار “فاستقم کما امرت” و با توهم داشتن وکالت تام از جانب خداوند به راه خود ادامه میدهد و هر کس چه در داخل و چه در خارج از مرزهای ایران را که مخالف خواسته های خود ببیند به عنوان دشمن معرفی میکند.
ولی فقیه، همانطور که در قسمت قبلی به آن اشاره کردم، با توهّم اولیاءاله بودن، خود را و نظام را بالاترین معروف میداند و هرکس یا گروهی که درصدد نقد از نظام باشد را منافق، توطئه گر و دشمن نظام.
در چنین محیطی و با چنین طرز تفکری آیا میتوان انتظار داشت که اصل 8 قانون اساسی به درستی اجرا شود؟
بارها گفته ام که اگر بعضی از اصول همین قانون اساسی به تنهایی و بدرستی اجرا میشدند، جامعۀ امروز ایران یکی از بهترین جوامع موجود در دنیا می بود ولی متأسفانه بسیاری از اصول قانون اساسی فقط در قالب شعار های زیبا و مردم فریب ارائه شدند. نیّت حکومت نمایش دموکراسی و مردم سالاری دروغین در قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی بود. برای این نظام تنها اجرای صحیح 3 اصل ششم، هفتم و هشتم قانون اساسی کفایت میکرد. ولی پس از سپری شدن سالیان متمادی نزدیک به نیم قرن، هنوز که هنوز است میتوان ادعا کرد که این حکومت با نام جمهوری اسلامی، یک اصل و تنها یک اصل از قانون اساسی موجود که نشانی از مردم سالاری و حقوق مردم در آن باشد را تمام و کمال اجرا نکرده.
در پایان بازهم تکرار میکنم که اصل هشتم قانون اساسی هم در محتوا و هم در نحوۀ اجرا اشکال دارد./
– یه یک نکته اشاره کنم و ختم کلام؛
* ناقد همیشگی مطالب من در مطلب خود زیر کامنت نقد اصل ششم و هفتم ، در پست “سپاه و قوای جنسی”، یک ادعای دروغین و پوچ کرده بودند که من در ابتدا نخواستم پاسخ ایشان را بدهم ولی از آنجا که ایشان خود را حقوقدان و فردی آگاه به متن قانون اساسی میداند و ادعای سخنان مستند و بدون خدشه از خود را دارد، خواستم فقط به یک جملۀ وی پاسخ دهم:
“… تعبیر امام که اصلا در قانون اساسی نیست ،در قانون اساسی تعبیر به رهبر شده است نه امام ،و امام هم بر حسب لغت اعم از پیشوای معصوم است ،در واقع باطلاق عرفی امام همان رهبر است نه امام معصوم از نظر شیعه ،حال این تعبیر که در قانون نیست اما اگر فرضا هم بوده باشد انتخاب یک رهبر فقیه یا شورای رهبری ،ابدا بمعنای این نیست که رهبر معصوم باشد…” پایان نقل قول
در پاسخ به شما خلاصه بگویم که در قانون اساسی 3 بار واژۀ “امامت امت” آورده شده، 2 بار هم واژۀ “امام” و 1 بارهم واژۀ “امامت” به تنهایی.
در اصل پنجم5 (… در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل …)
در اصل پنجاه و هفتم57 ( … قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضاییه که زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول آینده این قانون اعمال میگردند…)
اصل یکصدو هفتاد و هفتم177( … اهداف جمهوری اسلامی ایران و جمهوری بودن حکومت و ولایت امر و امامت امت و نیز اداره امور کشور با اتکاء به آراء عمومی و دین و مذهب رسمی ایران تغییر ناپذیر است…)
در اصل یکم1( … مرجع عالیقدر تقلید آیت الله العظمی امام خمینی …)
در اصل دوم 2( …5- امامت و رهبری مستمر و نقش اساسی آن در تداوم انقلاب اسلام)
در اصل 107 یکصدوهفتم (… و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت الله العظمی امام خمینی…)
پایان نقد اصل هشتم قانون اساسی
مرا از راهنمایی ها و همراهی خود محروم نکنید. با سپاس
بدرود
..مناسب ميدانم از اقاي منتظري يادشود كه محورسخنراني 13رجب سال76 او امربه معروف ونهي ازمنكر بود.ايشان به مناسبت تولدحضرت علي ع اين سخن را كه :..اگردرجامعه امربه معروف ونهي از منكر تعطيل شوداشرار بران جامعه حكومت خواهند كرد… توضيح داد به اقاي خاتمي گوشزد نمود برونزد رهبر بشين ومحكم بگو21ميليون نفر به من راي دادند كه.… .صدا وسيما دست چند بچه كه انوقت كه درصلب پدرانشان بودند مادرمبارزه بوديم !… به دري نجف ابادي گفتم بافت وزارت اطلاعات خراب است نري هي زرت وزرت هرچه جلوت ميذارند امضا كني… مرجعيت شيعه را مبتذل كردند… .معني ايه ولتكن منكم امه يدعون الي الخير… ان است كه بايداحزاب تشكيل شود وگروهي. به امر به معروف بپردازند… ..طرفه انكه نه تنها به سخنان اين عالم دلسوز توجه نشد بلكه باهجوم ناجوانمردانه وتخريب حسينيه وحصرشد… .واعتبروا يااولوالالباب
جناب نوریزاد دروبر شما باد!خانواده هاشمی بدهکارند و همانطوریکه خود گفته اید جنایتی در حکومت قداره بندان اسلامی اتفاق نیفتاده که هاشمی رفسنجانی دستش به آن الوده نبوده.خود شما این موضوع را بخوبی قبلا در نامه ایی به خامنه ایی یا در حضور هاشمی یاداور شده اید.این خاندان اکنون رانده شده از قدرتند و جایگاهی نیز در بین مردم ندارند.بگذار سزای خیانت به ارمان مردم را خود بپردازند.ولی در مورد سیم اخر دوست ارجمند کمی صبور باش .دراین سالیان سیاه انسانهای با شرفی هستی خود را از دست داده اند و عزیزترین دارایی خود را به تیغ جلادان سپرده اند و از هست و نیست خود تهی شده اند .دوست گرامی ایران قربانی جهل و تعصب و بی خردی از یکطرف و شیادی و جنایتکاری و فریب و زور از طرف دیگر است.به سیم اخر زدن انسانهای باشرفی چون شما در چنین جوی نهایت آرزوی حرامیان در قدرت است.ایران امروز به افرادی مثل شما سخت نیازمند است.نمی بینید که حتی سوسوی چراغی نیست؟من قبلا به شما بعنوان پیشنهاد استراحت و بزیر کشیدن پرده سایت خود بمدتی نمودم چون بخوبی از بیماری قلبی و درد توانفرسا و افسرده گی را در کلمات شما حس کرده ام.دوست ارجمند من به آینده ایران امیدوارم و نسلی را می بینم که توانایی گذر از این منجلاب وحشت را دارند.درست است که ما مسؤلیت خطیری در به کرسی نشاندن آرزوهای ایرانیان برای رسیدن به حکومتی ازاد و سکولار و قوانینی انسان و حقوق انسان محور داریم اما تنها ما نیستیم که باید از خود مایه بگذاریم.ما حرف خود را می زنیم و برحق خود و حقوق برابر انسانها پافشاری می کنیم.دیگران نیز باید بخود آیند.شما دوست ارجمند ارامش خود را حفظ کنید چون شما دیگر متعلق بخود نیستید. پایه های ظلم و جنایت سرانجام روزی بزیر خواهد ریخت و درآن روز ایران ما احتیاج به انسانهای شریف و ایران و انساندوستی همچون شما دارد تابتوانند نسل جوان را همچون فانوسی در طلاطم امواج رهنما باشند!دوست ارجمند ایرانیان به کشتی شکسته گانی سرگردان می مانند که برای رسیدن به ساحل تنها مقابله با کوسه های آدمخوار وکوهای یخی و صخره های زمخت برای رساندن انها به ساحل کافی نیست.آنها احتیاج مبرمی به تغذیه فکری و روحی نیز دارند.40 سال سرکوب بی رحمانه و بی وقفه با ترویج خرافات و تبلیغ فرهنگ ترس و جنون و آدمکشی و شکنجه و دروغ و تهمت اکثریتی از ایرانیان را به موجوداتی دروغگو و خیالپرداز و ترسو و فرصت طلب و متملق مبدل نموده.با چنین مردمی مبارزه با دیو استبداد ساده نیست.بهمین جهت نیروهای رها گشته از دروغ و دزدی و تملقی که خواهان آزادی و رعایت حقوق انسانها و در بند حکومتی مردمی اند باری عطیم بر دوش دارند.صبور باشید دوست من موقعی فرا خواهد رسید که گلها غنچه های پر پشتی دهند و خنده بر لبان تک تک ما افسرده گان بنشیند و ایران ما آزاد و رها گردد!صبور باش دوست من!
” دروغگویان کثیف “و “سردارانِ مشاورِ پوشالی”
{در ارتباط با گفتگوی تلویزیونی زنده ی آقای شمخانی در ساعت 23 از سیمای “سرفراز”انه ی شبکه یک 94/8/16}
ملاحظه فرمودید نوریزادِ عزیز، سردار پوشالی و دروغگوی نیروی دریایی(شمخانی) که اینروزها به یکی سخنگویان و مشاوران ارشد “آغا” تبدیل شده، چگونه در عرض یک دقیقه و فقط یک دقیقه چگونه در جلوی میلیونها بیننده ی تلویزیون، با وقاحت تمام، حرفش را عوض کرد و در جواب مجری تلویزیونی که مردم دارند سئوال میکنند چرا ما در جاهای دورتر( سوریه، عراق و لبنان و…) به جنگ وارد می شویم؟ پس از لحظه ای مکث، گفتند: ما جنگ نمی کنیم!!! ما مشاوره میدهیم!!! در حالیکه درست چند دقیقه قبل از آن خودش گفت: “امروزه همه دارند می بینند که سرداران و فرماندهان دیروز ما(در جنگ عراق)، که امروز پیر شده اند و موهایشان سفید گردیده، به استقبال شهادت می روند و در دفاع از اسلام سر از پا نمی شناسند!!!” ؟؟؟
وقاحت و دروغگویی را مشاهده می فرمایید!!!
من که واقعا” نمی توانم و زبانِ الکن و سوادِ اندکم قد نمی دهد واژه و جمله ای برای توصیفِ این وقاحت مفتضحانه و دروغگوییِ کثیف، پیدا کنم !!!
“پس سخن کوتاه باید والسلام”!!!
ترا بخدا اگر شما می توانید، یاری کنید ما را !!!!
با سپاس و درود
درود نوری زاد عزیزم
بدجوری با خوندن نوشته هات بغضم می گیره. به کجاهای احساس من دست می بری که من سراز پا نمی شناسم برای خوندن مطالبت
چرا نوری زاد نباید به سیم آخر بزند؟
توضیح ضروری: من در عنوان این مطلب از واژه “نباید” استفاده کرده ام. این باید و نباید دستوری نیست، چون نه من در جایگاهی هستم که کسی را درباره امور شخصی خود به بایدها و نبایدها ببندم و نه هیچ ایرانی فرهیخته و متشخصی همچون جناب نوری زاد به چنین دستور و عتابی اعتنا می کند. در دستور زیان پارسی، این “باید”، پیشنهادی است؛ مثل: این کتاب را باید خواند (یعنی این کتاب خواندنی است، ارزش خواندن دارد) و من در دو پست بعدی که تلاش می کنم هر چه زودتر تمامشان کنم از همین نوع “باید” استفاده کرده ام: چه باید کرد؟ چه باید خواند؟
محمد نازنین
ما، خوانندگان سایت شما، همگی ایرانی هستیم و به اعتبار زایش و پرورش در همین سرزمین بلادیده، از مصائبی که می کشید آگاهیم. شاید میزان رنج هایی که هر کدام برده ایم برابر نباشد، امـــــــــا به اعتبار همان درد مشترک و تجربه های یکسان، همگی ما کمابیش جنس درد شما و بزرگی آن را درک می کنیم و اگر شدت فشارهایی را که بر شما وارد می شود به درستی احساس نمی کنیم، دست کم تخمین درستی از آن داریم.
شما این راه را یکه و تنها آغاز کردید. هر چند که از همان آغاز، باز پس گیری اموال شخصی (که فی نفسه خیلی هم مهم و ارزشمند بود) بهانه ظاهری اعتراض به دردی عمومی بود-درد سکوت، درد افسردگی اجتماعی، درد بی مسوولیتی، درد ترس-که ماهیت جمعی و اجتماعی داشت، ولی چون در سراسر راه تنها بودید با پیروزی خود و پس گرفتن اموالتان می توانستید در این غائله را ببندید؛ زیرا: هنوز تنها بودید؛ و هرچند چشمان ما همزمان نگران و مشتاق حرکت شما بود، اما تا همین مرحله را می شد در مقام پیروزی اراده شخص بر نظام استبداد جشن گرفت و ادامه راه را به دیگران محول کرد.
اما با ادامه راه و کشاندن این حرکت مسوولانه و آگاهی بخش به دیگر نقاط تهران و ایران (سفرهای استانی)، اندک اندک پروانه ها گرد شمع شما حلقه زدند و همان پوسته ظاهری نیز دریده شد. اکنون جنبش اجتماعی انفرادی شما تبدیل به حرکتی اجتماعی شده است، به این نشان که که دیگر برای بزرگداشت ستار بهشتی اگر جلوی حضور شما یا بانو ستوده را بگیرند، آن مجلس باز هم به لطف شهامت شما برقرار می گردد. شما در حال تکثیر هستید. آگاهی بخشی شما در کار گسترش است، هرچند که کند، هر چند که بسیار آرام. در این مرحله دیگر شما متعلق به خود نیستید. شما کاری را آغاز کرده اید که آغازش با خود شما بود، پایانش دیگر با شما نیست. شما دیگر فقط به خود تعلق ندارید. به سیم آخر زدن شما در این میان تنها به حرکتی که خود آغازیده اید، ضربه می زند.
اما در این میان گاه بیماری سر می رسد و خود می دانید که من همیشه از شما تمنا کرده ام که در غوغای مسوولیت اجتماعی، کمی هم به تن خود رسیدگی کنید که هم پیکرتان و هم خانواده ارجمندتان حق زیادی از شما طلب دارند. پس گاهی استراحتی بفرمایید و به تن خود آرامشی ببخشید.
در پایان، مبادا گمان ببرید (ببرند) که من در گوشه آسایش خودم راحت نشسته ام و شما را روانه میدان بلا می کنم که چنین نامردمی از من دور باد. آن چه نوشتم، در وسع بینش و خرد من بود وگرنه تصمیم گیرنده نهایی حتما خود شمایید. چه به سیم آخر بزنید و چه نزنید، من به شخصه تا ابد وامدار خوبی های شما در حق ایران و ایرانی هستم.
دوست و دوستدارتان
فرزند شما، فرزند ایران
آقای نویزاد
با سلام و خسته نباشید..من هم با حرف آقای هاشمی موافقم و هم حرف شما..برداشت بنده این هست که آقای هاشمی هم حرف شما را زده. در مورد نحوه تصمیم گیری در مورد مصالح و منافع و زندگی مردم حرف قرآن نه تفسیر بردار هست و نه توضیح بردار و نه نیاز با بازی با لغات و تعابیر عجیب و عریب دارد. حرف قرآن این هست:
1- پیامبر وظیفه ای جر تبلیغ و بیان نظر خود ندارد و اجازه امر و نهی در این مورد به او داده نشده.
2- وقتی قرار هست در مورد امری که مربوط به مردم هست تصمیم گیری شود باید با مشورت و توافق آنها باشد.
3- هیچ حاکم و پیغمبری حق ندارد تحریم اقتصادی بر مردم را بپسندد . برای شکستن آن حتی اگر لازم باشد باید از نام خدا و رسالت پیامبر هم گذشت. مانند صلح حدیبیه که سنت قطعی پیامبر هست.
4- وقتی پیامبر وضعش اینطوری هست بقیه هم با هر ادعائی تکلیفشان معلوم هست. رهبری ومراجع که جای خود دارند.
5- ما باید مطابق قرآن که مورد نائید همه هست از ایشان بپرسیم ایشان در مصیبتهائی که بر سر این کشور آورده چگونه با مردم مشورت کرده هست؟ بنظرم آقای هاشمی تلویحا اینرا میگوید.
با پوزش از ناتمام بودن، با توجه به اینکه اینجانب از حیثث طراحی و اجرای سیستمهای کنترل مهارت داشته و هیچ گاه به اندازه سر سوزنی دزدی نکرده ام مورد بی مهری مقامات به دلیل انتقاداهای موجه تحویل اداره اطلاعات و مدت هشت ماه را در زندان بی جهت گذرانده ام که البته این افتخار من است .
با درود به حضور برادر شجاع و مقاومم جناب آقای محمد نوریزاد . بنده مهندس ارشد برق در یکی از پالایشگاههای گاز در عسلویه مدت 14 سال است که مشغول به کار میباشم که البته قبل از آن نیز حدود 16 سال در سایر مراکز نفت و گاز به کار اشتغال داشته ام ار آنجا که هرگز تظاهر بهددینداری و نماز خواندن در نماز خانه محل کار 7
با سلام وعرض ادب
1-جناب نوریزاد عزیز به محض اینکه دخترآقای هاشمی گفت برای مهدی پرونده سازی کرده اند ؛ازش میپرسیدید قبل از مهدی هاشمی برای کسی پرونده سازی نکرده بوده اند؟
مهدی اولین کسی است که گرفتار پرونده سازی دم ودستگاه پدرش میشود ؟یا قبل از آن بکمک پدرمهدی خانه ها خراب کرده اندو زندگیها متلاشی .بچه ها یتیم کرده اند زنان بیوه .فرزندان درعزای پدرنشانده اند وپدرمادردرعزای فرزند.
اما پدرایشان همه جا شریک جرم بوده ودرهیچ کجای تاریخ حکومت اسلامی وهیچ نوع اعتراضی به بگیروببند مردم نداشته است .حالا زود است .باید صبرکردودید زمانیکه فرزندان آقای خامنه ای درچنگال همین سپاه پاسداران به اسارت برده میشوند وزیرمحاکمه های آنچنانی قرار میگیرند ؛آنها نیز بفکرحقوق بشرمی افتندو میگویند دارند پرونده سازی میکنند؛حقوق بشرباید رعایت شود گزارشگرحقوق بشرباید بتواند وارد ایران شود. .آنروز دیرنیست درهمین نزدیکیها نشسته ودارد از زمین بلند میشود .
2-جناب نوریزاد شما دیرآمده اید ولی سعی کنید زود نروید که مردم سخت تنهایند .بلی مردم سخت تنهایند وفعلا این فانوس روشنائی دردست شماست که مملکت را روشن نگه داشته است .آوازه این روشنائی تادوردستها نیزرسیده است
تا آنها مماشات را انتخاب کرده اند شما هم بهتراست مماشات کنید .صبرکنید که گروهی دارند از راه میرسند واین گروه درانتظار بودن شمایند ؛بی شما پایشان پیش نخواهد رفت .
3- من نمیدانم کسانیکه درتهران هستند وبه شما نزدیک وظلم را از نزدیک لمس کرده اند چرا وارد میدان نمیشوند ؟منتظرکی وچی هستند خانواده تاج زاده کجایند ؟خانواده همین هاشمی به اصطلاح مظلوم کجایند ؟خانواده های موسوی وکروبی چرا جلوی زندان اوین نیایند ؟ما راهم که درشهرستان گرفتار 5و6 خودمان کرده اند وشش دریم .
امیوارم موفق باشید وامیوارم که این کور سوی از دورنمایان خاموش نشود .با تشکرازجناب شما وهمه همراهان شجاعتان .