یک: عکس های منتشر نشده ای داشتم از جلوی کانون وکلا در همین دوشنبه ای که گذشت و دو شنبه ی قبل ترش. در این روزها یادی شد از زندانیانی چون: ئاسو رستمی و امید علی شناس و علی نوری و آتنا دائمی و آتنا فرقدانی و محمد رضا احمدی و رویین عطوفت و مجید مقدم و سایر عزیزانمان. و بویژه از آقای مقیمی وکیل آتنا فرقدانی که بخاطر دست دادن با موکلش بازداشت شد و کتک خورد و همین دیروز به قید وثیقه آزاد شد و پروانه ی وکالتش را نیز فعلاً از دستش گرفته اند تا او باشد که دست ندهد با یک بانوی زندانی.
دو: روز هفتم نمایشگاه را روز دست های چاک چاک نام نهاده ام. جوانی آمد و نقشی نقاشی شده از گوهر بانو عشقی – مادر ستار بهشتی – به دستم داد و گفت: این را دوستم نقاشی کرده به شما می دهم شما هم آن را به مادر ستار بهشتی تقدیم کنید. گفتم: چشم. ” ننه گوهر” برای همه ی معترضان پرچمی است در اهتزاز که حتماً در تاریخ سیاسی و حقوقی و هنریِ این سرزمین جایگاهی بس والا خواهد داشت. به همه ی اصولگرایان و اصلاح طلبان و حقوق دانان و سیاستمداران و اهالی بیت رهبری و سرداران سپاه و دزدان و آدمکشان اسلامی می گویم: شما اگر بخواهید در کل کشورمان بگردید تا چهره ای شکسته تر و مستضعف تر و مظلوم تر از گوهر عشقی پیدا کنید، می توانید؟ و می گویم: همه ی کسانی که در کشتن فرزند این بانو و انکار خونش سهیم بوده اند و همچنان سکوت کرده اند از این که چرا قاتل ستار بهشتی را به سه سال زندانِ همینجوری و نامعلوم محکوم کرده اند و هیچ وقعی نیز به فریادها و استغاثه های این مادر بی پناه برای پاسخگو بودنِ مسئولانِ این فاجعه نمی نهند، حتماً در آینه و حافظه ی این سرزمین ملا زده به داوری سپرده خواهند شد. گفته باشیم خلاصه!
سه: یکی از مادران پارک لاله و خواهر حکیمه شکری که همین اکنون در زندان است، به نمایشگاه آمد. وی را به حاضران معرفی کردم و برای حکیمه که بی هیچ خطایی زندانی است، کف زدیم. حکیمه شکری آنقدر بی گناه و بی دلیل زندانی است که عنوان جرمِ وی را اگر در هر محکمه ی بشری مطرح کنیم، غش غش به چینیِ نازکِ این نظام اسلامی خواهند خندید و زار زار برای مردمی که در این مُلک به اسیری گرفته شده اند خواهند گریست.
جرم حکیمه شکری: شرکت در مراسم بزرگداشت ” امیر ارشد تاجمیر” در بهشت زهراست. این جوان، یکی از کشته شدگان حوادث بعد از انتخاباتِ آقا مجتبی خامنه ای است که خروجیِ متعمدانه اش حضرت احمدی نژاد بود. آقا مجتبی خامنه ای برای برکشیدنِ احمدی نژاد در آن سال، جماعتی را کشت و جماعتی را به زندان انداخت و جماعتی را تاراند و جماعت بسیاری را خانه نشین کرد. و بعد که همه ی زحمت هایش را برای احمدی نژاد بر شمرد و بر طَبَق نهاد، حضرت احمدی نژاد سرِ کیسه ی پول های مردم را واگشود و به مجتبی گفت: هر چه میل دارید بفرمایید. و مجتبی آنچنان حریصانه پول های مردم را بالا کشاند که رد آن پول ها را حالا حالا ها در تن فروشی دخترکان ایرانی و بیکاری و اعتیاد و آشفتگی روانی ایرانیان خواهیم دید.
چهار: بانویی تند و تیز نیامده هر چه را که در دل انباشته بود بر من بارید. و من، هر چه پرسیدم ماجرا از چه قرار است، نه توضیح داد و نه آرام گرفت، بل شعله ی عصبیتِ افزاینده اش را در میان جمع برمن افروخت آنچنان که: بیا و ببین. سر آخر معلوم شد این بانو شش هفت ماه پیش به نمایشگاه قبلیِ من آمده بود همینجا. و چند پرسش مطرح کرده بود و بقول خودش ما برایش کف زده بودیم نیز. اما بخاطر این که من در نوشته های روزانه ی خویش از نمایشگاه، به پرسش های وی نپرداخته بودم، از من متنفر شده بود و شش هفت ماه این تنفر مقدس را پرستاری کرده بود تا از راهی دور با همسرش به اینجا بیاید و بار سنگینِ نفرتش را بر زمین بگذارد و نفسی به راحت بکشد و بازگردد. به دوستانِ متعجب گفتم: همین که این بانو آرام گرفت و رفت، جای بسی شادمانی است. من – نوری زاد – حاضرم همگانِ متنفر، پتک نفرت خود را بر سرِ من بکوبند و آرام شوند. این آرامشِ روانیِ مردمان، عجب سرمایه ای است که سرداران سپاه و آیت الله های ما به تاراجش برده اند.
پنج: یک جوان دبیرستانی برای حاضران سه تار نواخت. و چه مسلط و دلنشین. یادم هست این سخن سید مرتضی آوینی را که می گفت: موسیقی، ضجه ی انسان است در فراق بهشت. در سفری که به قوچان رفته بودم این سخن آوینی را با حاج قربان سلیمانی دوتار نوازِ خراسانی در میان نهادم. حاج قربان گفت: مرا به فرانسه برده بودند و من در آنجا کولاک کردم با همین دو تار. بعد از برنامه یک خبرنگار آمد به هتلی که ما بودیم و از من پرسید این همه صدا را چگونه از این دو سیم بر می کشی؟ به وی پاسخ دادم: یکی از این سیم ها آدم است و دیگری حوا. همه ی نغمه ها و ناله ها و آواها از همین دو نیست مگر؟ حاج قربان سلیمانی در فقر و فراموشی بخاک سپرده شد چند سال پیش.
شش: جوانی لرستانی مرا به گوشه ای کشاند و مثل رگبار از شکست ها و شکستن های مردم لرستان گفت. این که چندین کارخانه ی مطرح لرستان همه تعطیل شده اند و هیچ چرخی در کارگاه ها و کارخانه ها نمی چرخد. از رنج جوانان و جاری بودنِ اعتیادشان گفت. و: از آبی که نیست می شود. و این که: از آن خرم آبادِ تاریخی، کمی بعد جز سرزمینی خشک و ول معطل چیزی بجای نخواهد ماند.
هفت: جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران که همانروز امتحاناتشان تمام شده بود، به نمایشگاه آمدند. انطباق نمایشگاه با فصل امتحان دانشجویان و دانش آموزان مدارس، مرا از لمس حضور بسیاری از این عزیزان محروم ساخت. شاید در این دو روز باقی مانده مرا لیاقتی افتد و ببینمشان.
هشت: مرد کشاورزی آمد با دست های چاک چاک. از نابودیِ آب و زمین و کشاورزی و آینده هراس داشت. دست های ترک خورده اش را در میان گرفتم و به صورتش نگاه کردم که سخت رنجور و آفتاب سوخته و فرسوده بود. در این سالهای اسلامی، بخاطر بی کیاستی ها و بی لیاقتی ها و سپردن کارها به دوستان و قوم و خویش و خودی ها، ما آنچنان حساسیت های کارشناسی و تخصصی را به مسخره گرفته ایم که نبود آب و کویری شدن کشور یکی از تبعات بدیهیِ آینده ای است که از نسل های ما ربوده شده است. اگر گفتید چرا آخوندهای حاکم هرگز در این سی و شش هفت سال علاقه ای به محیط زیست و داستان نابودیِ آب های رو زمینی و زیر زمینی نداشته اند و هنوز نیز ندارند و تنها زل زده اند به نفت؟
نه: امروز پنجشنبه و فردا جمعه نمایشگاه همچنان دایر است. اگر امروز نتوانستید بیایید، فردا را که روز اختتامیه است از دست مدهید. باور کنید بیش از شما این منم که به تماشای چهره های گل تان محتاجم. بی خیال تابلوها. قشنگ ترین تابلوی هستی شمایید. و من چه مست می شوم وقتی در قشنگی های لبخندتان آب می شوم.
نشانی: خ کارگر شمالی بالاتر از خ نصرت کوچه عبدی نژاد پلاک 18
سلام
8 سال جنگ بیهوده کمر شکن و اما بعد
قبل از جنگ ربا از معاصی کبیره بود ولی بعد از جنگ صندوق های اسلامی بانک ها به سود کمتر از 30 درصد راضی نمی شوند
قبل از جنگ دزدی گناه کبیره بود و دست دزد جماعت باید برای عبرت جامعه قطع می گردید ولی امروز کمترین رقم دزدی آقایان ملیاردی است و تمام این دزدی ها با رمز الهم کل لولیک الفرج بود
قبل از جنگ آدم کشی گناه بود و عده ای یقه پاره می کردند که قانون قصاص اسلامی تصویب شود و بعد از جنگ صدها جوان را به جرم حق خواهی در خیابان و زندان ها کشتند و آب از آب هم تکان نخورد
قبل از جنگ دروغ معصیت کبیره بود و کلید همه معاصی دیگر و بعد از جنگ از شخص اول مملکت تا شخص آخر مملکت دروغ می گویند و هیچ کبیره ای هم در کار نیست
و……حکایت همچنان باقی ست
در جنگ به ما نسل هیجان زده کور متعصب می گفتند شما برای اعتلای ارزش های اسلامی انقلاب کردید و می جنگید و امروز حسرت نسل من که فریب خوردیم و ارزش های شیطانی اعتلا پیدا کردند و انبوه مراجع ریز و درشت هم مانند گوسفند سکوت کرده اند پس آقای نوری زاد قبول کن که من و شما بیهوده جنگیدیم..
خمینی در وصیتش گفت نگذارید انقلاب به دست نا محرمان بیفتد نگذارید پیشکسوتان خون و شهادت در پیچ و خم زندگی خود گم شوند و امروز خود خانواده خمینی نا محرم شده اند و دزدان قداره بندان سرداران فربه از حرام خوری محرم
امروز من به عنوان یک رزمنده چنان در کوچه های پیچ در پیچ زندگی ام گم شده ام که خود خدا هم نمی تواند پیدایم کند به وام با 30 درصد سود هم تن داده ام تا در این جامعه سرد یخ زده بتوانم نفس بکشم
“یک درصد از رنجنامه یک رزمنده جنگ”
مسافر تنها
هفته گذشته و بدنبال سخنان حسن روحانی درباره فلج شدن کشور براثر تحریم ها، روزنامه های وابسته به سپاه، امامان جمعه، دست نشاندگان بیت رهبری، رئیس و مسئولان قوه قضاییه، نمایندگان دست راستی مجلس و … بطور یکپارچه به حسن روحانی یورش بردند و مدعی شدند که او همه چیز و از جمله آب خوردن کشور را با تحریم ها گره زده است.
این آقایان فراموش کرده اند که اولین کسی که همه چیز را با تحریم ها گره زد خود رهبر بود که اعلام کرد توافق اتمی بدون لغو یکجای همه تحریم ها ناممکن است! تحریم هایی که قبلا گفته می شد کاغذ پاره است، کاسبان و دلالان تحریم و واردکنندگان خودروها و کالاهای لوکس و امام جمعه ها می گویند نعمت است، عده ای دیگر آن را اسباب “خودکفایی” ما معرفی می کنند از نظر آقای خامنه ای آنقدر مهم است که بدون لغو آن توافق اتمی ممکن نیست.
با موضعگیری وابستگان بیت رهبری و نمایندگان آیتالله خامنه ای در حمایت از تحریم ها و نعمت دانستن آنها این پرسش پیش می اید که آقای خامنه ای ضرورت لغو تحریم ها در توافق اتمی را برای تبلیغات و جلب نظر مردم زد؟ یا برای گذشتن مانع و خط قرمز تازه در برابر کوشش های دیپلماتیک دولت برای دستیابی به تفاهم اتمی؟ اگر تحریم ها نعمت است پس می توان توافق اتمی را بدون لغو یکپارچه همه تحریم ها در همان مرحله اول انجام داد و گام به گام به پیش رفت؟ یا نه! هم نعمت است و هم باید در همان مرحله اول همه آنها لغو و مردم ایران یکجا و بدون فوت وقت از این نعمت محروم شوند؟ یا اینکه آقای خامنه ای وظیفه خودش را علیه دولت انجام می دهد و آنان وظیفه خود را؟
وقتی صداقتی با مردم و احساس مسئولیتی نسبت به سرنوشت کشور در کار نباشد، این تناقض ها در اندیشه و گفتار و کردار طبیعی می شود. آنچه روشن است آن است که وضعیت کشور بسیار وخیم است و البته همه آن هم به تحریم ها مربوط نمی شود. بخش عمده این وضع ناشی از حاکمیت دولت احمدی نژاد و جناح راست بر کشور، نابود کردن و وسیله نابودی قرار دادن صدها میلیارد دلار ثروت ایران، سپردن کشور به مشتی نالایق و فاسد و اختلاسگر و دزد و بالاخره کودتا علیه رای مردم برای حفظ و ادامه این فاجعه است. تحریم های جهانی علیه ایران یکی از پیامدهای آن مدیریت به اصطلاح “اصولگرا”ست که ضمنا به پیامدهای فساد و سوء مدیریت و بی برنامگی ابعادی بیسابقه داده و اجازه حل آنها را نمی دهد.
کسانی که می گویند تحریم ها نعمت است و موجب خودکفایی شده ظاهرا فراموش می کنند که اتفاقا در دوران همین تحریم ها بود که بیشترین حجم بریز و بپاش و آتش زدن ثروت ملی و سفرهای استانی و توزیع ضبط صوت و دوچرخه و پول میان جمعیت و وارد کردن کالاهای لوکس و غیرلوکس در تاریخ ایران انجام شد. در همین دوران تحریم ها بود که نظام حکومتی در ایران شد “عربستانی” و کمیته امدادی. بجای ایجاد کار و اشتغال و تشویق تولید و صنعت، مردم تشویق شدند که به احمدی نژاد نامه بنویسند تا وی صدقه ای به آنها بدهد و رایی بدست آورد و این وسط عده ای هم بخشی از این پول های بی حساب و کتاب را به جیب خود بریزند.
مشکل ایران بیش از آنکه تحریم ها باشد کاسبان تحریم است. عده ای که کشور را به تحریم کشاندند و سپس بر سفره آن نشستند. آنها که هم تحریم را نعمت می دانند و هم لغو آنها را تبدیل به شرط و خط قرمز می کنند. آنها که خود را نماینده وحدت ملی جا می زنند ولی در تنور ادامه حصر و بند می دمند. آنها که اقتصاد و تولید کشور را با واردات به نابودی کشاندند و از “اقتصاد مقاومتی” دم می زنند. آنان که سرنوشت خود را با شکست مذاکرات اتمی و ادامه تحریم ها گره زده اند و امیدوارند در اینصورت خواهند توانست مجلس شورا و خبرگان را تصرف کنند. مردم ایران برای رها کردن کشور از شر این جمع که در تحریم و بلبشو و بی قانونی نفع دارند باید فکری اساسی کنند.
پیک نت 28 خر
هردم از این باغ بری میرسد تازه تر از تازه تری میرسد.
اوضاع در سوریه اینقده خرابه که سپاه دیگه نمیتونه سپاهی و بسیجی رو به سوریه بفرسته. راه اوفتآدن رفتن افغانستان و به یه مشت هزاره های بدبخت وعده پول، کار، و کارت شناسایی در ایران دادن. بعد از اینکه این بیچارهها رو میآرن ایران ورق رو برمیگردونن میگن باید برین سوریه و وعده پاسپورت ایرانی و خونه بهشون میدن. تعدادی از اینها راه افتادن رفتن سوریه و اکثرشان کشته شده اند.
یکی دو هفته پیش حاج قاسم سردارک شکست خورده گفت عملیاتی رو در سوریه انجام میده که دنیا حیرت کنه. هیچ خبری نشد. اینها همونهایی هستن که والفجر یک تا بینهایت رو عملیات کردند و غیر از به کشتن دادن جوانان ایرانی هنری ازشون بر نیومد. حالا دیگه جوانان ایرانی به عقل اومدن و به جبهه حق علیه باطل سوریه نمیرن. افغونها هم به این نتیجه میرسن.
با درود خدمت جناب نوریزاد سوالی در ذهنم بود که خواستم با شما در میان بگذارم با توجه به اینکه آقای خامنه یی با همه رییس جمهورهای قبل و بعد از خود اختلاف داشته است اعم از بنی صدر موسوی رفسنجانی خاتمی احمدی نژاد و اخیرا هم آقای روحانی اگر خود ایشان رییس جمهور بود و شخص دیگری را آقای رفسنجانی به مقام رهبریت رسانده بود چه رفتاری را با مقام بالاتری که همان رهبر بود داشتند ممنون میشوم اگر جوابی به ذهن تان رسید بفرمایید
——————
سلام پیروز گرامی
اجازه بده سراغ ” اگر” ها نرویم . آنقدر ما گرفتار ” هست” ها هستیم که نیازی به تخیل نیست.
سپاس
در اين ماه مبارك بنده به خاطر همان بي كياستي ها در كشوري به سر مي برم كه روزه گرفتن در آن واويلاست. يك روز را روزه گرفتم اما بيشتر از آن به نظرم ناشدني است. مدتي است سخت به فكر رفته ام: آخوندها از دين هيچ نفهميده اند و تنها با چماق دين بر سر مردم مي كوبند. تنها خرافه را در اين مدت به دين اضافه كردند. امثال بنده هم از كودكي چشممان به دهان ////// اين جماعت است تا دائما بر جان و مال و ناموس ما “ولايت” كنند. اعتماد به نفسمان زير نعلينشان خرد شد و هيچ گاه نپرسيديم: چه كسي حجاب را اجباري كرده؟ چه كسي حكم داده ٢٠ ساعت در ماه رمضان بايد روزه گرفت ؟
هر كس هم مي توانست دين را كمي به روز كند يا كشته شد يا تبعيد يا فراري!! وقت آن است كه بيشتر از خود استفاده كنيم و دين آخوندها را به حال خود رها كنيم
دیروز مصاحبه افق را گوش کردم. در جایی داد آقای تاجیک از اینکه به ابت االله سبحانیش نازکتر از گل گفته شده بود بلند بود. وا ادبا و وا آخوندایش دل هر ریش داری را ریش می کرد و اما
این آقای سبحانی وقتی که به دنبال محمل قدرت دوان بود کتاب شهید جاوید را نوشت و همه زور زدنش در آن کتاب آن بود که آن چهره مظلوم تشنه لب مرسوم از امام حسین را که ناندانی خودش و دیگر آخوندها بود به چهره یک انقلابی که برای گرفتن قدرت حرکت کرد تبدیل کند. آقای مرحوم به اشاره کدخدا به او فهمانده بود که که این یکی نه تنها آب و نانش بیشتر است که قدرت هم توش هست. با استدلال و حدیث و روایات موثق از کتب شیخ مفیدو شیخ طوسی و امثالهم ثابت کرد که امام حسین برای کشته شدن به کربلا نرفت بلکه برای گرفتن حکومت رفت. حتی عین آقا سید مرتضای خودمان نوشت که حدیث یا روایت “ان الله شاه ان یراک قتیلا ” که مورد علاقه آیت الله مطهری بود ضعیف است و مستند نیست و اول بار در کتاب لهوف ابن طاووس آمده که او هم گفته این را در کتابی که متعلق ملکی به فلانی (اسمش را یادم نیست) دیده است.
اما می دانید بعدا چه شد؟ فکر نمی کنم خیلیها یادشان باشد. بعد از اینکه آقایان قدرت گرفتند و جناب خامنه ای بر تخت نشست و جناب سبحانی بر مجلس، دیگر آن شیوه تفسیر قیام امام حسین نه تنها کابردی نداشت بلکه برایشان دردسرساز و خطرناک بود. کتاب را دیگر چاپ نکردند و چاپ شده هارا هم جمع کردند. جناب خامنه ای هم برای محکم کاری نطق پرمعنایی فرمود. یادتان هست؟ فرمود: “چه اصراری دارید قیام امام حسین را از مظلومیتش خارج کنید؟ کتاب لهوف کتاب بسیار خوبی است” . عنایت فرمودید. یعنی دیگر قضیه حل شد. امان حسین برتخت نشست. حا لا بروید و برگردید به همان کار اولتان به گریه و زاری و به سر و سینه زدن و آرزوی شهادت کردن.
کسی هم دیگر نه از این کتابها بنویسد و نه بخواند که ضاللللللللله و حرام اندر حرام است.
این بازیی است که با گفته ها، نوشته ها و مثلا اعتقادات خودشان دارند.
با این جماعت که نه از کار می دانند و نه از تولید ( البته بجز تولید به مثل) می خواهید چه کاری با محیط زیست و زندگی مردم داشته باشند. اسلام اینها نفتی است. با نفت اسلام را دارند و با اسلام نفت را. همه جا بیابان و لم یزرع بشود به نفع اینهاست. بی درد سر و راحت تر به سفره های نفتی دسترسی می یابند و تا تهش را همراه با خون مردم می مکند.
——————
سلام دوست گرامی
ظاهرا کتاب شهید جاوید از آقای سبحانی نیست. بل به آقای صالحی نجف آبادی تعلق دارد که سال گذشته از دنیا رفت.
سپاس
تشکر از تصحیح شما و پوزش از اشتباه لپی. ایشان کتابی در تاریخ اسلام نوشت که پر است از خرافاتی مانند سلام کردن سنگها و سایه کردن ابرها بر ان بشر مثلکم.
سلام نوری زاد گرامی . ای کاش خاطرات تان با مرتضی آوینی و دیگر انقلابیون بی ادعا و دین دار و عاقل را منتشر کنید . ای کاش آرمان هایی را که حقیقتاً بدان معتقدید را بی پرده ، کامل و در یک بیانیه منتشر کنید . ای کاش بگویید که نام آوران جبهه و جنگ دنبال چه بودند و چرا جنگیدند و هم اکنون ، بازمانده های آنها از چه چیزهایی گله دارند ؟
این کار باعث می شود که خیلی ها متوجه شوند که شما نه ضد دین اید نه ضد خدا و نه ضد منافع ملی و نه اپوزوسیون .
این کار را می کنید ؟
عزیز من این حرفها را دیگه نزنید.از بین انقلاب و انقلابی گری و ….. همین که میبینی در می اید همین جناب اقای نوری زاد هم اگر خدای ناکرده در ان زمانها شهید شده بود در گمراهی وضلالت بود تازه بهترین و دانا ترین گمراه ان دوران ایشان بوده که توانسته از این وادی خودش را خارج بکند بقیه اینها که متمئنا همین الان هم برای بیت فیلم می ساختن شما به اینها دلخوش نباشید
جناب “من”
چه نام خوبی بر خود گذشتهای. چون به نمایندگی بسیاری از “من”ها و “ما”ها سخن میگویی. “من” و “ما”هایی که همچنان در پستوهای نهان دل خویش عشق به معنویت و دین و خدا را محترم میدارند. اما این “من” و “ما”ها که خاطرشان برایم بسیار نیز محترم است باید بدانند که اگر برادر، خواهر، دوست یا همسایهشان همچون آنان نبود و در محراب پستوی دل خویش معنویتی دیگر نهاد و به قول شاعر خویش را خدایی دگرگونه آفرید، بازهم میتواند انسان باشد و محترم.
آقای نوریزاد همانطوری میاندیشد و باور دارد که تو میپسندی. اما حرف و حدیث او همانست که بالا مختصری اشاره کردم: او میخواهد به “من” و “ما” بیاموزاند: با خدا یا بیخدا، مسلمان یا کلیمی یا بهایی یا لامذهب، مادام که انسانیت را پاس میدارند، قابل احترامند و حقوقشان نیز محترم. دوست عزیز این آموزه چندان غریب نیست. پیش از انقلاب در همین کشور و شهرهای بزرگش در کلاسهای درس ما ارمنی و کلیمی و زردشتی و آسوری و بهایی کودکان در کنار هم مینشستند و با هم دوست میشدند. پدران و مادرانشان نیز همسایه بودند و آداب همسایگی را بیهیچ توجه به دین و آئین یکدیگر پاس میداشتند.
سالها پیشتر دوستی داشتم در نهایت ادب و انسانیت. با هم به کلاس خوشنویسی میرفتیم. او اهل موسیقی بود و من هیچ از موسیقی نمیدانستم، ازینرو مصاحبتش دو چندان دلپذیرتر بود. تا اینکه روزی مرا به خانهاش دعوت کرد تا برایم ویولن بنوازد. زمانی که به اطاقش رفتم دیدم بزرگ بالای سرش نامی از عبدالبها آورده. همین و دیگر هیچ. حتی کشف اینکه او بهایی بوده هیچ تغییری در روابط ما ایجاد نکرد. مگر اینکه مدتی بعد با خانوادهاش از شهر ما رفتند و من دیگر ازو خبری ندارم. در حالیکه من بواسطهٔ زندگی در یک خانوادهٔ مذهبی سالهای سال از بهائیان و بهائیت میترسیدم، حتی به من آموختهبودند: بهایی از کمونیست! بدتر است.
پس از اینروست اگر جناب نوریزاد درخواستی را که “من” و “ما”یی چون تو میخواهیم، برنمیآورد. زیرا تلاشش در اینست که این معانی را در ما دیگرگون کند. و “من” و “ما”یی جدید برای ما بیافریند: انسانیت.
آنچه که مسلم است دیگر نه رضا شاه خواهیم داشت و نه محمد رضا شاه که همه کارها را برایمان بکنند شدیم یک ملت 80 میلیونی تنها باید به تنهایی گلیممان را از اب بکشیم. خیلی زحمت داره هز کسی باید یک ابتکار بکند فرهنگمان را کم کم بسازیم. ملت های دیگر هم همین کار را کرده اند . امریکایی ها عاشق کشورشونند ما هم هستیم اگه یک کشتی امریکایی یک گلوله توپ بندازاه تو بوشهر یک میلیون نفر میرند کشتی امریکایی را غرق کنند. حاضرند خودشونو با کشتی غرق کنند. ما باید سزبازای فرهنگی داشته باشیم. یعنی 1000 نفر یا 100000 نفر مثل نوریزاد. خیلی چیز باید یاد بگیریم. اول باید بدونیم اون خلبان خوش تیپه ایرفرانس که خمینی رو از هواپیما آوزد پایین برای حل مسایل خودشون اورد نه برای حل مسایل ما. این مدت هم اونا همه مسایل خودشونو در منطقه خل کردند نفت ارزان بردند. وضغشئن بهتر شد وضع ما بد تر. اونا عاقلتر شدند ما جاهلتر. اول باید بفهمیم ااونا چگونه عقلی دارند که ما نداریم. ولی این کارو باید خیلی رود انجام بدهیم. نفت داره تمام میشه. انرزی هسته ای مفت نمیارزد. اگر نفهمیم بزودی سیاه روز تاریخ حواهیم شد.
ولی امریکایی ها دیگه نه توپ میاندازند تو کشور ما نه بمب اون خلبان خوش تیپه اومد یه بمب اتمی جهالت انداخت تو خاورمیانه رفت بعد از اون کارا همه اتوماتیکند فرا ایند های زنجیره ای…
” آقای تاجیک, پیش قاضی و معلق بازی ؟ ”
عبدالرضا تاجیک , آقای مقیمی وکیل آتنا فرقدانی را سرزنش میکند که چرا باموکلش دست داده
تا پایههای اسلام به لرزه در آید و آیت الله های دراز ریش ما نا خشنود گردند !
این فعال “حقوق بشر” (ظاهرا از دید آقای تاجیک این حقوق شامل شهروندان بهائی نمیشود) اندک
اشارهای به اینکه آتنا فرقدانی به چه جرمی به 12 سال زندان محکوم گردیده, نکرده و تنها “گناه کبیره”
آقای مقیمی است که ایشان را بخشم آورده !
آقای تاجیک بخوبی میداند که ارتکاب همین “گناه های کبیره” است که میتواند قوانین و سنت های
پوسیده و ارتجاعی ضد زن موجود در این نظام فاسد را به چالش کشد و ریا کاریها و شارلاتان بازیهای
آخوندها را بر ملا سازد.
در حالیکه فحشا و تن فروشی زنان, کشور را فرا گرفته است, ورود بانوان جهت تماشای مسابقات سالم
ورزشی ممنوع است!! جهالت و حماقت از این آشکارتر ؟
بزیر کشیدن چنین معیار های جاهلانه و خود ساخته یکی از وظایف مهم فعالین مدنیست, چنانچه
آقای نوری زاد با نوشتن نامه های خود به آیت الله خامنه ای, قداست “مقام معظم رهبری” را شکست
و او را از آسمان هفتم به همان زمینی فرو کشید که دیگر شهروندان پای بر آن میگذارند.
جناب تاجیک این ژستهای اصلاح طلبی دیگر بد جوری نخ نما شده است و “دم خروس” که چه عرض کنم
“ریشِ خروس” (البته نوع اصلاح شده اش )هم بد جوری بیرون زده !
* * *
انگار این “تاجیک” رو فرستادند اونجا, تا جیک بزنه 🙂
تمام این کتک زدن ها زندان های آنچنانی تبعید ها تهدید ها ء وکیل قانون را به لجن کشیدن ها ء تجاوز به شهروندان
قاضی و آیت الله و دادستان و شمخانی و احمد جنتی و شیطان و ام الخبیس ها و دلواپسان و زیاده گویان ء حجاب را از رباخواری در اولویت نظر دارند
فرض کنید این جماعت را در یک آبادی یکدست نفس بکشند. حاصل این قوم بعد ز چند سال چه خواهد بود ؟
آبادی به بیابان تبدیل خواهد شد
هر که فرماندار باشد دیگران می باید در رکابش باشند و مثل فرعون بر صندلی جلوس کند و آبادی های مجاور را زبان تهدید کند.
دستهای چاک چاک برایشان مهم نخواهد بود
دلواپس مرض و مریضی و آلودگی دسته جمعی نخواهند بود
نگران خواهند بود که را پیدا کنند کتکش بزنند فحاشی کنند و با داشتن زندان چرا معنویات دل بازجو فراهم نیست. تا مهارت عقیدتی کند تا با اعتراف گیری جعلی مرحم دل فرعون قبیله باشد
داشته های قبیله می بایست در چنگ فرعون قبیله باشد تا وی با آن داشته ها به قمار سیاسی با قبیله های اطراف بنشیند که بگوید ما هم بازی
احیانأ اگر یکی به ارشد تری لقب خائن داد آنگاه اتفاق خاصی نخواهد افتاد و چنان با ماست مالی به آرامش مدعی العموم اعتبار خواهند داد که اگر یکی غیر از خودشان میبود قاضی او را زنده زنده به گور میکرد
خلاصه قبرستان و گندابی درست میکردند که بوی فاضلابش تا دورها به دماغ غریبها میرسید
حضرت شیخ الشیوخ ، فقیه عالیقدر مطلقه ، عالم بزرگ تشیع ایران و جهان و عالم بزرگ اسلام و جهان ، آیت الله العظمی امام نوری زاد دامت افاضاة و دامت برکاة و دامت تحیاة – السلام علیکم ، در پاراگراف ششم گفته اید : جوانی لرستانی از آبی که در خرم آبادِ تاریخی نیست و کمی بعد جز سرزمینی خشک و ول معطل چیزی بجای نخواهد ماند . اضافه کنیم قشنگترین و زیباترین رودخانه کشور ” زاینده رود ” را که در داحل شهر اصفهان بوده و با آن دهنه سی و سه پل اش ( پل خواجو ) که هم اکنون از یک دهانه اش هم آب خارج نمی شود و در داخل 33 پل ، گوسفندان به چرا مشغولند و دیگر رودخانه های داخلی ایران را که خود بهتر میدانید . حال حضرت آیت الله نوری زاد فتوای شرعی و قانونی و جامعه شناسی خود را در باره ” زاد و ولد ” را که مقامات نظام ! کشور با تبلیغات و ” چایزه میلیونی ” و اینکه این ” زاد و ولد ” جدید در آینده آب بیشتری خواهد مصرف کرد و اینکه مقامات نظام ! در یک رقابت غلط می خواهند تعداد زاد و ولد ” اهل تشیع ” را از لحاظ جمعیت ، به تعداد کل جمعیت ” اهل سنت ” دیگر کشورها برسانند و اینکه به گفته مسئولین سازمان آب و فاضلاب ، با این جمعیت کنونی هم ، کم آبی کشور را تحدید میکند و برای شهر نشینان بحران دارد ، بفرمایید .
—————————-
سلام دوست گرامی
من یک بار به این پرسش پاسخ داده ام. این که: ما چرا به حکم آقایان زاد و ولد کنیم؟ خودشان زاد و ولد کنند. مگر نمی گویند بیست میلیون بسیجی ولایی دارند؟ با یک بخشنامه و در یک زمان مشخص پنج میلیون نفر از این دوستان ولایتی تن به زاد و ولد بدهند با رمز یا فلان. این بچه های بدنیا آمده، هم ولایی اند و هم بخاطر ولایی بودنشان به مختصری از آب و نان قانع خواهند بود. همچنان که برادران و سرداران سپاه قانع اند چه جور! برای آخوند جماعت، نبود آب و نابودی جنگل و خاک و بشر، کی مهم بوده که اکنون مهم باشد. آنها به میخ اسلام شان متمرکزند که در کجاها محکم شود.
با احترام
.
صدای پای فاجعهای جدید در سپهر فرهنگ و نشر کتاب:
سازمان تبلیغات اسلامی خیز آخر را برای تصرف انتشارات خوارزمی (یکی از مهمترین بنگاههای خصوصی نشر کشور) برداشتهاست:
http://www.bbc.com/persian/arts/2015/06/150617_l41_books_kharazmi_sazman_tablighat
یکی از بزگترین و موثرترین افراد ایران که ترجمه را تا حد پژوهش و پروژه بالابرد. کسی که اگر رنسانسی در فکر و فرهنگ ما اتفاق بیفتد، قطعا یکی از ستونهایش خواهد بود. یکی دو نفر هستند که نامشان بر پشت هر کتابی بیاید آن کتاب را باید خواند. حالا چه رمان باشد (آمریکایی آرام- گراهام گرین) چه فلسفه (بیش از چند ده عنوان) و چه تاریخ (برج فرازان – باربارا تاکمن) و چه تالیف.
مهمترینشان عزتالله فولادوند است:
«بنده براي اينكه موضع خودم روشن شده باشد مطرح ميكنم كه دو اصل در سراسر زندگي من بوده است كه امروز در آستانه ٨٠ سالگي هستم و اين دو اصل را هرگز روا نديدم كه باز بگذارم؛ يكي اين بوده كه هر بلايي به سر ما ملت ميآيد، از ناداني است و بايد دانا شويم. ديگري اين است كه به قول شاعر معاصر احمد شاملو: «ما آزمودهايم كه هيچ چيز قلب آدمي را مانند آزادي شاد نميكند»، دانايي و آزادي به نظر من دو اصلي است كه بايد مدنظر قرار داد و در واقع چراغ هدايتي بوده كه در زندگي خود من وجود داشته است.
يك سومي هم هست كه در واقع اول است و آن ايران است. من تحصيلاتم را از طفوليت در اروپا و امريكا داشتهام و شايد بيش از بسياري از كساني كه اين كشور را گذاشتند و رفتند، بهتر ميتوانستم بروم ولي همواره اين اصل مدنظر من بود كه من اين مام وطن را چگونه تنها بگذارم. بايد باشم. وظيفه من است و كجاست كه ميتواند ايران باشد؟ براي من هيچ جا.»
http://www.persianpersia.com/artandculture/adetails.php?articleid=25032&parentid=1&catid=175
پنجشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۴
شنود هسته ای
ابراهيم نبوی
براساس اطلاعاتی که از طرف دولت سوئیس منتشر شده، یک کشوری که اسمش احتمالا اسرائیل است، ولی شاید هم نباشد، از محل مذاکرات اتمی با ایران جاسوسی کرده است. البته هنوز معلوم نیست این جاسوسان واقعا در این جاسوسی چه چیزی را به دست آورده اند. ما از طریق منابع خودمان متوجه شدیم که اطلاعاتی که لو رفته چه چیزهایی است، افسر سرویس اطلاعاتی همان کشوری که معلوم نیست کدام کشور است، کلیه اطلاعات به دست آمده از ای میل های جواد ظریف و اعضای دیگر گروه را تحلیل کرده و نتیجه جاسوسی خودش را به این شرح داده است:
یک، براساس اطلاعات به دست آمده، ایرانی ها حاضر نیستند از غنی سازی دست بردارند، ولی اگر هم لازم باشد دست برمی دارند، رهبر ایران از طریق یک ای میل فیک به ظریف گفته است که خودت هر کاری می خواهی بکن، ولی نگو به من گفتی، اصلا اسم من رو نیار. اگر هم پرسیدند من موافقم یا نه، بگو اصلا منو نمی شناسی. ورنداری بگی من مخالفم یا اصلا بهت چیزی گفتم. جواد! در مورد هر نیروگاهی که خواستی کوتاه بیا، ولی خواهشا منو ضایع نکن.
دو، براساس اطلاعات به دست آمده از چند ای میل هک شده، رئیس مجلس ایران طرفدار توافق هسته ای است ولی نمایندگان مجلس ایران به گفته رئیس مجلس در ای میل اش به جواد ظریف پنجاه درصدشان با مذاکره موافقند، چهل درصدشان با توافق مخالفند و ۲۲ درصدشان معتقدند که بهتر است جواد ظریف مذاکره را نصفه بگذارد، 35 درصد نمایندگان مجلس ایران هم معتقدند که فقط تحریم باید لغو شود.( ما هر چه جمع کردیم متوجه نشدیم که چرا جمع نظرات ایرانی ها همیشه از صددرصد بیشتر می شود.)
سه، براساس اطلاعات به دست آمده در پنج روز گذشته مواضع رهبر ایران که از طریق ای میل های مختلف با جواد ظریف اعلام شده، چنین بوده است: روز شنبه طرفدار مذاکره، روز یکشنبه گفته است که زودتر برگرد با هم حرف بزنیم. روز سه شنبه گفته است: من دیروز که نوشته بودم زودتر برگرد بخاطر این بود که مجتبی بالای سرم بود، برنگردی ها، اصلا بی خیال شو من بهت چیزی گفتم. روز چهارشنبه گفته است: فردا مصاحبه داری یادت نره اسم منو حتما بیاری، بگو منم نظرم مثل توئه، من خودم بعدا مصاحبه می کنم و می گم تو اشتباه کردی، ولی اصلا به روی خودت نیار. روز جمعه گفته بود: ببخشید دیروز ای میل نزدم، فرخنده پسورد منو داره، ای میل های اینجوری رو فوروارد می کنه برای مجتبی، منم پنجشنبه ها دستم زیر سنگه، زودتر تمومش کن، هر کاری می کنی بکن ولی با هیچ کس حرف نزن، تو رو خدا توی خیابون هم راه نرو، ولی توی بالکن بری خوبه. جواد! اگه امروز علم الهدی ضایعت کرد ناراحت نشی ها، اصلا انگار نشنیدی.
چهار، براساس ای میل های مختلفی که تا به حال به دست آوردم، رهبر ایران هفته ای سه روز طرفدار مذاکره است و چهار روز مخالف آن، سه فرمانده سپاه طرفدار حمله نظامی به سوئیس هستند، دو نفرشان معتقدند که آن سه فرمانده را باید اخراج کرد، دو فرمانده طرفدار مذاکره هستند ولی نمی خواهند کسی نظرشان را بفهمد، رئیس قوه قضائیه مخالف مذاکره است. تا اینجا که ما فهمیدیم، تقریبا هیچ اطلاعات مشخصی وجود ندارد که نشان بدهد که ایرانی ها می خواهند چکار کنند.
من به مدت هجده ساعت تمام اطلاعات ایرانی ها را بیرون کشیدم، راستش گیج شدم و نمی دانم نظرشان چیست، با ادامه هک کردن هم مخالفم، چون هیچ چیز خاصی توی این اطلاعات نیست. لطفا با مرخصی من موافقت کنید، چون بدجوری قاطی کردم. هکر: دانیل کوهن افسر اداره سوم.
نقدی و تفنگ بازی
دیروز من تمام مدت قاطی کرده بودم، دیدم سردار نقدی گفته: “نباید ماهواره ها را با اجبار از بین خانواده ها جمع کرد.” هر چه فکر کردم، به نتیجه نرسیدم، فکر کردم شاید همانطور که محافظه کاران برای اصلاح طلبان مشابه سازی کردند و مثلا در مقابل سید محمد خاتمی، سید احمد خاتمی را علم کردند، یا در مقابل صادق زیباکلام سعید زیبا کلام به منصه ظهور رسیده است، یا در مقابل محمد شبستری، محسن شبستری وجود دارد، فکر کردم این دفعه اصلاح طلبان یک “نقدی” تولید کردند که اثر حرف های او را از بین ببرند، چون هر چه فکر می کردم آدمی مثل نقدی اصولا نمی تواند با هیچ کاری که با زور انجام می شود مخالف باشد، ولی هر چه تحقیق کردم، دیدم که واقعا همین نظر را گفته است. فکر کردم شاید سرش به جایی خورده، یا تصادف کرده و حالش بد بوده نظری برخلاف حرف های همیشگی اش گفته، ولی هر چه تحقیق کردم، دیدم نه، هیچ خبری از تصادف احتمالی سردار نقدی وجود ندارد. به همین دلیل تمام امروز سرم درد می کرد.
تا اینکه همین دو ساعت قبل این خبر را خواندم که روابط عمومی سازمان بسیج سازندگی اظهارات نقل شده توسط سردار نقدی را تکذیب کرده و گفته است: “من فقط به بسیجیان گفتم ماهواره ها را جمع کنید، ولی از تفنگ استفاده نکنید.” بعضی از برادرانی که دچار بیماری خوشبینی بودند، فکر کردند که منظور سردار نقدی این است که برای جمع آوری ماهواره ها از تفنگ استفاده نکنید و از نصیحت و گفتگو استفاده کنید، در حالی که منظور ایشان احتمالا این بوده که “برای جمع آوری ماهواره ها از تفنگ استفاده نکنید، ولی از تانک، یا هلیکوپتر یا تیربار و خمپاره یا ناو هواپیما بر استفاده کنید.” لذا اظهارات قبلی سردار تکذیب و اظهارات جدیدش تائید می شود.
روحانی رو باید کشت
یعنی فکر کنید در تمام هشت سال دولت احمدی نژاد طرف نامه می نوشت به بوش و کلی حرف های پرت و پلا می زد، همین طوری سرخود و مثل اینکه برای عمه اش نامه می نویسد، بعد مجلس، قوه قضائیه، ائمه جمعه، وزرا، انجمن اسلامی دیزی خورهای مقیم مرکز، سازمان زنان خیلی با حجاب، سودانی های مقیم قم، آبادگران، دادستان و همه و همه تائیدش می کردند و وقتی می گفتی برای چی نامه نوشته، می گفتند دلش خواسته اصلا به شما چه. هشت سال اقتصاد مملکت لوله شده بود هیچکس مشکل نداشت، کنسرت برگزار می شد غیرت اسلامی کسی تحریک نمی شد، خواهران و برادران با هم پارتی می رفتند مشکلی نبود، میلیارد میلیارد دزدی می شد، مجلس یک کلمه حرف نمی زد، و کلا هیچ اتفاقی نمی افتاد.
دیروز سردار قاسمی به روحانی گفته “بیعرضه! توافق هسته ای و آب را به تحریم ربط می دهی؟” بعد هم گفته “رهبر تحت فشار روحانی مذاکرات را پذیرفت.” نبی حبیبی پلنگ صورتی هیات های موتلفه هم اعلام کرده که “فهرست فتنه گران حاضر در دولت را داریم.” سردار نقدی هم پوز خاتمی را زده و گفته: “برخی فکر می کنند اگر مردم جیب شان خالی شد، در برابر استکبار کرنش می کنند.” رجبی دوانی هم گفته: “خدشه دولت روحانی به نظام در تاریخ انقلاب سابقه ندارد.” و طبیعتا مصباح یزدی هم گفته: “امروز کسانی را داریم که عامل انگلیس هستند.” یعنی اگر دولتی روی کار آمد که حداقل تا امروز دزدی نکرده، تورم را پائین آورده، نرخ ارز را ثابت نگه داشته، امنیت کشور را در منطقه حفظ کرده و سیاست خارجی موفقی دارد، همه حکومت با او مخالفند، اگر دزد بود، بی عرضه بود، فاسد بود، الآن همه مجیزش را می گفتند.
البته خودمانیم، اینها هم شعورشان نمی رسد که وقتی می گویند روحانی برخلاف خامنه ای طرفدار مذاکره با آمریکاست و خامنه ای تحت فشار او مذاکره را پذیرفته، یعنی روحانی حداقل به یکی از قول هایش عمل کرده، حالا مچکریم یا نیستیم، بماند.
نظر دهندگان محترم
1- دیروز شوئی دیگر از شوهای سریالی به خاک سپردن استخوان، اینبار بنام غواص را رژیم ولایت مطلقه فقیه به نمایش گذاشت. مانند شوهائی از این دست، عده ائی جیره خوار از باند آخوند حاکم هم فرمان داده شدند که نقش مخالف داستان5+1 را در تئاتر هسته ائی بازی کنند. ظاهرا سناریو نویسان رژیم ولایت مطلقه ففیه از حول حلیم تو دیگ افتاده اند و سناریو را خیلی غلیظ ترتیب داده بودند به نحوی که نقش منفی را اینبار به دو قوه آقای علی خامنه ائی (اجرائی و مققنه) اختصاص دادند یعنی هم اقای علی لاریجانی و هم اقای حسن فریدون (روحانی) مورد سرزنش قرار داده شدند. آخوند برای بقای خود با شعارحفظ نظام بخوانید حفظ آخوند از اوجب واجبات است ، دست به هر عملی میزند حتی اگر آن عمل خود زنی باشد. به نظر اینجانب علتش هم آن است که اگر آخوند حاکمیت را از دست دهد دیگر مانند زمان رژیمهای سابق نخواهد توانست سر مردم کلاه بگذارد و چون کاری بلد نیست و عنصر آویز به مردم است ، میداند که به گورستان تاریخ سپرده خواهد شد.
2 – این روزها اقای اکبر هاشمی بهرمانی (رفسنجانی) هم به یاد مردم افتاده و فریاد وا اقتصادای مردم را میکشد، او خوب میداند که حافظه تاریخی اکثر ما ملت ایران بسیار ضعیف است که حالا مردمی شده. این اقای اکبر هاشمی بهرمانی (رفسنجانی) مثل اینکه یادش رفته زمانی که یکه تاز رژیم ولایت مطلقه فقیه بود هم راهنما به چپ میزد و هم راهنما به راست میزد و سپس عقب عقب میرفت.
3- در این ماه ///// (رمضان) مسافرت آخوندها و عواملشان زیاد خواهد شد، تا از مواهب و صواب روزه خواری بعلت مسافر بودن فیض ببرند. البته آروار ه های آنها برای مردم در خصوص باز شدن دربهای بهشت و رویت فرشته ها و هم جوار شدن با امامان شیعه و و و و و و در این ماه ////// (رمضان)به شدت تکان میخورد. خوب آخوند به غیر از ////////و ترویج موارد غیر علمی و ضد خرد و ضد عقل قادر به انجام کار دیگری در این دنیا که ذره ائی مفید برای بشریت باشد، نمیباشد
به امید رشد عقل و خرد در حد اعلا در فرهنگ ما ایرانیها و جایگزینی آن با جهل و خرافات دینی و مذهبی
مهدی
جناب نوریزاد با درود!دوست گرامی زیاد به اراجیف مثل تاجیکها بها ندهید.اینها خود نیز نمی دانند که چه می گویند.حرفهای این جناب به به لجن کشیدن تنها منبع آب قبیله ایی برای مشهور شدن می ماند.ایشان را کسی تا حالا نمی شناخت ولی الان با چنین ترفندی مشهور شده.مسلما نه به نیکی.درکشوریکه نفس کشیدن افراد به سیاست وصل است جناب ایشان و همپالکیهایش حقوق بشر را از این قاعده مستثنی میدانند. از این افراد بسیار است مگر وزیرارشاد جناب خاتمی نبود که خامنه ایی را پاک و پاک میدانست؟ولی حضرت ایشان نگفت که چگونه میلیاردها دلار را ایشان کسب کرده اند!ولی باز هم من باور دارم که همین افراد هم در جامعه باید باشند و آزادانه حرفشان را بزنند.همین یعنی آزادی عقیده و حقوق شهروندی.