سر تیتر خبرها
” مردی” به اسم رضا شاه کبیر

” مردی” به اسم رضا شاه کبیر

یک: در روز چهارم خیلی ها آمدند و رفتند. دو جوان خوش روی که به کلاس درس استاد یغما گلرویی می رفتند و دستنوشته ای از سلام مرا نیز برای آن استاد گرانقدر با خود بردند. جوانی که از قزوین آمده بود و ساعت ها بی سخن در گوشه ای به نقطه ای خیره مانده بود. یا جوان سی و پنج ساله ای که از من شیوه های نترسیدن را پرسید. و یا مرد شصت و چند ساله ای که از سنگسر سمنان آمده بود و یک پسر و دو دخترش را بخاطر پخش شکلات در نیمه ی شعبان گرفته بودند و زندانی کرده بودند. شکلات ها در لفافی پیچیده شده بودند که سخن از میرحسین و کروبی و رهنورد داشتند.

این مرد سنگسری به شوخی می گفت: آقای نوری زاد می دانی مهریه ی زنان سمنانی دو برابر دیگر زنان است؟ و خودش دلیلش را گفت: به این خاطر که زنان سمنانی، رییس جمهور زا هستند. من نیز به شوخی به وی گفتم: می شود از قول من به بانوان سمنانی بفرمایید: شما را بخدا کمی استراحت کنید و این رییس جمهور زایی را فعلاً به فرصتی دیگر موکول فرمایید. اجازه بدهید ما از زیر آوار این دو تایی که به دنیا آورده اید خلاصی پیدا کنیم تا بعد!

دو: خانم کریم بیگی آمد و از سفرش به گناباد و دیدار با احمد زید آبادی گفت که از همین ماه به گناباد تبعید شده است. با جمعی از دوستان رفته بودند شاهرود و از آنجا رفته بودند گناباد. مجید توکلی هم بوده و برایشان بهترین قورمه سبزی عمر خانم کریم بیگی را پخته. شاید یکی بگوید: این خانم کریم بیگی عجب بانوی بی قراری است. خب وقتی پسر ما را بزنند و بکشند و خونش را انکار بکنند، همین می شود دیگر. یکی می شود مادر ستار بهشتی، یکی می شود مادر مصطفی کریم بیگی، یکی هم می شود مادر سعید زینالی. همه ی حاضران در نمایشگاه برای خانم کریم بیگی – این بانوی بی قرار – کف زدیم دو بار.

سه: آقای نعمتی گوشی تلفنش را آورد و داد به دست من. آقای مقیمی – وکیل آتنا فرقدانی – بود که از زندان رجایی شهر کرج زنگ می زد. با هم صحبت کردیم چند دقیقه ای. قاضیِ آخوندی که در دادسرای اوین بوده به وی می گوید: ببین، تو با یک دختر نامحرم دست داده ای و این یکجور زنا بحساب می آید و باید بروی زندان. و هرچه مقیمی گفته بود این را از کجای قانون یافته ای جواب داده بود: من قاضیِ شرعم نه قاضیِ قانون.

چهار: یک جوان دانشجو آمد که اهل زنجان بود. می گفت: آقای نوری زاد من هم مثل شما از اینها برگشته ام. و گفت: من تا چند سال پیش یک بسیجیِ افراطی بودم غلیظ. که با دیدن فضاحت های اینها کلاً کشیدم کنار. و گفت: می خواهم تابلویی بنویسم با این مضمون: ما نمی گذاریم خون بهشتی هدر شود. و ادامه داد: در همین نوشته، یک ابرو می گشایم بین دو کلمه ی خون و بهشتی. و داخل ابرو می نویسم: ستار.

پنج: مرد جوانی خودش را به من رساند و از تحصن خودش در وزارت ارشاد گفت. رفته بود و وسط حیاط وزارت ارشاد نشسته بود و تابلویی را بالا گرفته بود. حراست آمده بود به او قول پیگیری داده بود و بعداً زده بود زیرش. تهیه کننده ی فیلم های سینمایی بود این مرد جوان. می گفت: من سال 88 فیلم تبلیغاتی آقای کروبی را ساختم. بعد که بازی انتخابات بهم خورد، مرا هفت ماه بردند زندان. و گفت: صد رحمت به وزارت ارشاد دوره ی احمدی نژاد. معاونت سینمایی بی دلیل برای فیلمی که این مرد جوان ساخته مجوز اکران نمی دهد. به وی گفتم: دوست من، یا تحصن نکن یا اگر کردی پای همه ی مخاطراتش بایست و بر خودت و دار و ندار خودت خط بکش پیشاپیش. وگرنه نمی شود شما همه چیزت را داشته باشی و اعتراض هم بکنی و نتیجه هم بگیری در این نظام اینجوری.

شش: یک جوان کرجی با اصرار می گفت: اطرافیان من همه جاهل اند و من برای آگاه کردن آنها راه به جایی نمی برم. و راه کار می پرسید. این جوان هر چه را که من می گفتم رد می کرد و بر همان آگاه کردن اطرافیان اصرار می ورزید. ناچار به وی گفتم: در این مجاهدتی که می کنی، از کجا معلوم که تو درست بگویی با مردم؟ و گفتم: در این گیر و دار، ما باید از جدل کردن با دیگران پرهیز کنیم. مردم را آنگونه که هستند بپذیریم و باورها و یافته های خود را بر آنها تحمیل نکنیم. جامعه ای درست و منطقی و استوار است که همه ی اختلاف های بینشی در آن احساس امنیت کنند.

هفت: بانویی از رشت آمده بود. برایش کف زدیم. این بانو بقول خودش میان رشت و تهران در حرکت بود. عزیزانش در تهران بودند و خودش در رشت. چقدر این بانو با ادب بود ای خدا. و ما چقدر به این گوهر درخشان محتاجیم. راستی چه زیوری برای زنان و مردان، زیبنده تر از ادب؟ کاش ما در این سالهای آخوندی، هیچ از موشک های شهاب و تجهیزات ساخت بمب اتمی و تشکیلات عریض و طویل حوزوی و دعای جوشن کبیر و صغیر و قرآن سر گرفتن و فرستادن موجود زنده به فضا نمی داشتیم اما: ادب می داشتیم. و چقدر فاصله داریم ما تا: با ادب شدن!

هشت: روز چهارمِ نمایشگاه شاید از آن روی که مردی بی پناه و سرگشته بدان پناه آورده بود، روزی شاخص باشد. مردی زن رفته و به زنش تجاوز شده و مالش را و زنش را کار چاق کنِ چاقو کشی به اسم ” محمود سهرابی” برده که برده که برده. محمود سهرابی ای که با حمایت قاضیانِ رشوه بگیر و کار بمزد دستگاه قضایی، و حتی با همکاری و هماهنگی و راهگشاییِ معاونین و رییس قبلی دستگاه قضا، و حتی با چشم پوشیِ همه یِ اکنونیانِ دستگاه قضا، و با همه ی اقرارها و اسناد بی تردیدی که مردِ بی پناه علیه محمود سهرابی در دست دارد، راست راست راه می رود و با پول مرد، در همین میدان ونک مغازه ای و دم و دستگاهی آراسته بیا و ببین.

این مرد بی پناه و مظلوم و بی سر و زبان آمد و گفت: من بدنبال برگرداندن پول و خانه و سرمایه ای نیستم که سهرابی و قاضیانِ رشوه بگیر از من بالا کشانده اند و برده اند، بلکه من می خواهم به این برسم که چرا جلوی چشم آخوندها یک بابایی با دوز و کلک و همراهیِ خودِ آخوندها، مرا به زندان انداخت و ثروتم را درو کرد و جلوی چشم آخوندها به زنم تجاوز کرد و زندگی ام را از هم پاره کرد، و حالا جلوی چشم همه ی آخوندها راست راست راه می رود و مطلقاَ کسی و قانونی هم متعرضش نمی شود و برایش راه هم می گشاید برای تجاوزها و درو کردن های بعدی.

و گفت: می خواهم بدانم اگر یکی مثل سهرابی به زن خود این آخوندها تجاوز کرده بود، باز از کنارش بی سر و صدا رد می شدند؟ یا نه عربده می کشیدند و یقه می دریدند و آسمان و زمین را به هم می دوختند؟ و گفت: من می خواهم بدانم این کاری که آخوندها و قاضیان دستگاه قضایی با من و زن و بچه ها و سرمایه ام کرده اند، از کجای قوطیِ اسلامشان در آورده اند؟

دو جوان خراسانی که شاهد گفتگوی ما بودند، از شنیدنِ صحبت های مردِ بی پناه سخت متأثر شدند. یکی شان که قدی رشید داشت سرش را بالا آورد. چشمانش پر از اشک بود. رفیقش نیز سخت بر افروخته بود اما سر به زیر داشت. جوان اولی اشک هایش را سترد و رو به مرد بی پناه گفت: آقای محترم، آخوندها به راهی رفته اند که قرن ها می رفته اند. و گفت: از معدود آدمهای سالم در میان آخوند ها که بگذریم، من شخصاً به این رسیده ام: تنها بزرگمردی که ذات این جماعت را نیک شناخت، رضا شاه بود. که محدودشان کرد و به انزوایشان انداخت. رضا شاه با همه ی سوادی که نداشت، راز فلاکت ایرانیان را در بر آمدن عمامه به سرانی به اسم آخوند یافت و تا توانست نیکبختی های مدنی کشور را از دسترس و گزند آخوندها دور ساخت.

مرد بی پناه خدا حافظی کرد و رفت اما سخنی که با وی به سمت رضا شاه رفته بود باقی ماند. به آن دو جوان گفتم: من – نوری زاد – در این چند سالی که از گردونه ی جهالت عظما بیرون زده ام، از خیلی ها پوزشخواهی کرده ام. از کسانی که ریش و اسلام و هواداری های کور من از این نظام فریب شان داد. از کسانی که بارشِ آسیب های فراوان، دار و ندارشان روبید و هرگز نیز جرأتی و فرصتی نیافتند تا نُطُق بکشند و اعتراضی بکنند. و گفتم: در این میان من یک پوزشخواهی بزرگ به پیشگاه رضا شاه کبیر و فرزندش بدهکارم. که سالهای سال در باره ی این دو ، آنگونه می اندیشیدم که حنجره ی پر فریب بسیاری از آخوندها بر می آورد.

و گفتم: اکنون که از بام سال نود و چهار شمسی به گذشته و به ایران و به ایرانیانِ امروز می نگرم، می بینم بختکی که به گلوی ما دندان فرو برده و راه تنفس مان را بند آورده و ما را از قدم زدن در خیابانِ معمولیِ زندگی مان باز داشته، هیچ نیست جز این که: در دم و دستگاه آخوندهای حاکم بر ایران، چیزی به اسم وطن دوستی یافت می نشود. و چیزی به اسم خرد در پیکره ی فکری شان. و چیزی به اسم انصاف و ادب و عدالت و آینده نیز. و گفتم: من از قله ی امروز که به گذشته های پست و بلندِ سالهایِ پیش از برآمدنِ رضا شاه می نگرم، می بینم عجب بلبشویی بوده در این سرزمینِ از هم دریده. و عجب زحمت ها کشیده رضا شاه برای نظام بخشودن به انتظامات همه جانبه ی کشور.

و گفتم: آخوندها در این سالها تا توانسته اند بر سر پهلوی ها کوفته اند تا بساط کشورخواریِ خود را بیارایند. رضا شاه با همه ی سوادی که نداشت، و با همه ی تلخکامی هایی که در کارش می پیچید، و با همه نداری ها و تهی دستی هایی که سفره ی سرانه ی کشور را به هیچ می فسرد، بسیار فراتر از ترازِ متداولِ شخصیت هایِ همطراز خود درخشیده است. ما اسلام زده های این نظام اینجوری، که معمولاً به نبوغ دانشمندان و انسان های نابغه خیره می شویم و تحسین شان می کنیم، به سرعت از خیره شدن به نبوغ رضا شاه در فراهم آوردنِ مقدراتِ اقتدارِ مرکزی و یکپارچه کردن کلیتِ کشور رو بر می گردانیم و برای کوفتنِ او و فرزند برومندش بر جزییاتی سر فرو می بریم که هزار هزار ناجور تر و ناجوانمردانه تر و وحشیانه ترش در همین نظام اسلامی دست بدست شده و می شود در روز روشن.

و گفتم: با اطمینان می گویم: رضا شاه آن مرد بی سواد، بقدرِ همه یِ عمرِ همه یِ آخوندهایِ همه یِ تاریخ، به رواجِ سواد و آگاهی در این سرزمین مدد رسانده است. خدمتی که رضا شاه به ایران و ایرانیان کرد، در سالهای پس از انقلاب اسلامی در ناجوانمردانه ترین شکل ممکن به هیچ گرفته شد. بی آنکه آخوندها به رخ بکشند که اگر تختی و بختی یافته اند، از برکت زحمت های آن مرد بزرگ بوده است. وگرنه حتماَ کشور به چند پارگی در افتاده بود و معلوم نبود ایران را در کجای این چند پارگی باید جست.

دو جوانِ گلرویی که می رفتند، این ترانه ی استادشان را برای من جا گذاشتند:
گول این چشمِ منجمد رو نخور/ دستای من هنوز هم مُشتن
خوش خیالن اونا که فکر کردن / با قپانی ترانه مو کشتن

من تعداد دویست و سی و پنج عکس در صفحه ی فیسبوکی خود منتشر کرده ام از روز چهارم نمایشگاه. از آنها دیدن فرمایید: https://www.facebook.com/m.nourizad

محمد نوری زاد
بیست و پنجم خرداد نود و چهار – تهرانShare This Post

درباره محمد نوری زاد

63 نظر

  1. استاد گرامی از این بابت که مجدد نظز میگذارم عذر میخوهم اما بعد از مطالعه نظرات موافق و مخالف بر آن شدم تا درد دل خویش را با مدد شما باز نشر نمایم. در باب رضا شاه پهلوی میباید با لحاظ شرایط مکانی و زمانی که وی در آن شرایط میبایست تصمیم گیرد ایشان را قضاوت نمود. تا در قضاوتمان بدون سطحی نگری دلبستگی هایمان را دخالت ندهیم.1- رسم ایرانیان در دیروز تاریخی و امروز آن همواره چنین بوده که با شروع سلطنت خاندانی جدید؛شاهان سابق و اقوام و بستگانشان تار و مارشده و از آنها به بدی یاد میشده اما رضا شاه این رسم کهن را لااقل از یک لحاظ کنار نهاد و با بکار گیری بسیاری از شاهزادگان تحصیلکرده و مدیر و مدبر قاجار در دستگاه حکومتی از نیروهای لایق ایرانی بدور از هرگونه حب و بغض و وابستگی فامیلی استفاده بهینه نمود.2- از کمک نیروهای خارجی ( با توجه به دخالت دائمشان در امور داخلی ایران ) برای بر تخت نشستن رضا شاه نمیتوان چشم پوشی نمود. اما رضا شاه به محض اینکه حکومتش قوام و دوام مطلبوب را یافت برخلاف انتظار نیروهای خارجی عمل نمود ( نمونه آن اینکه برخلاف انتظار بریتانیای کبیر راه آهن سراسری را بجای شرق به غرب و شمال بصورت شمال جنوب بنا نهاد) و بجای بها دادن و استفاده از نیروهای انگلیسی از متخصصین نیروی متخاصم آنها (المان) برای ساخت زیر بناهای صنعتی و نظامی ایران استفاده نمود 3 -دوران کوتاه سلطنت 16 ساله حکومت وی برای ساختن زیربناهای اساسی ایران بدون تکیه بر بودجه نفتی که وجود خارجی آنچنانی نداشت موجب شگفتی و بهت هر ناظر بیغرضی ست 4 – اینکه رضا شاه باسواد بوده و یا بیسواد (اگر داشتن دانش و آگاهی را برمبنای تحصیلات آکادمیک و سواد قرار دهید من بسیاری از اساتید دانشگاه را با عنایت به اینکه خود دستی بر آتش دارم بیسواد و نااگاه یافته ام )نمیتوان خدمات وی درجهت ایجاد دانشگاه و نظام آموزش و پرورش جدید را نادیده انگاشت.5 – این مطلب که رضا شاه فردی ضد دین و لامذهب بوده خلاف آنرا براحتی با تعمق در اسناد تاریخی برجای مانده میتوان به اثبات رساند.اگر کشف حجاب و کوتاه کردن دست ملایان در قضاوت و منافع لایتناهی وقوفات و آموزش مکتبخانه ای مبنای ضدیت رضا شاه با دین بینگاریم میباست یا بسیار کوتاه ندیش باشیم ویا مغرض. کلیه اقدامات اینگونه رضا شاه نشان از خواست قلبی وی و تلاشش برای ترقی ایرانیان و ورودشان به جهانی نوین بوده است.رضا شاه انسانی بوده همچون سایر انسانها که هرگز کسی ادعا نکرده و نمیکند که اعمالش عاری از نقصان و خطا بوده لیکن اگر میزان و ترازوی عدالت و ایران دوستی را در سنجش وی و اعمال و خدماتش به ایران و ایرانیان لحاظ نماییم وی را فردی ایران دوست و ایرانی دوست خواهیم یافت که حتی قصوراتش را میباید با این پیمانه وطن دوستی سنجید . از اینکه کلامم به درازا کشید از حضورتان پوزش میطلبم
    با احترام
    امیر

     
    • reza shah ,the greatest leader of our country beyond our minds.he kept IRAN unity and many many reforms in all aspects of it.All iranians should be greatful of him forever.His honorable son Mohammad reza shah pahlavi did enormous activities for his beloved country,too.God blessed both of these great Kings.

       
  2. استاد گرامی و فهیم و بزرگوار محمد نوری زاد بلند نظر و آزاده . وظیفه خود میدانم همچون بارها که در نظرات به عرضتان رسانده ام در پیشگاه بزرگی و مردانگی شما سر تعظیم فرود آورم و یقین دارم اگر در میهنمان برباد رفته مان ده درصد مردمانش منش و شخصیتی همچون شما میداشتند مارا غمی دیگر نبود.امید دارم سایه بلند آزادگی و آزادمنشی شما بر سر ما ملت و خانواده گرامیتان مستدام باشد. ارادتمند و خادم شما امیر

     
  3. آقای نوری زا درود٬شما میفرمائید که:
    این مرد بی پناه و مظلوم و بی سر و زبان آمد و گفت: من بدنبال برگرداندن پول و خانه و سرمایه ای نیستم که سهرابی و قاضیانِ رشوه بگیر از من بالا کشانده اند و برده اند، بلکه من می خواهم به این برسم که چرا جلوی چشم آخوندها یک بابایی با دوز و کلک و همراهیِ خودِ آخوندها، مرا به زندان انداخت و ثروتم را درو کرد و جلوی چشم آخوندها به زنم تجاوز کرد و زندگی ام را از هم پاره کرد، و حالا جلوی چشم همه ی آخوندها راست راست راه می رود و مطلقاَ کسی و قانونی هم متعرضش نمی شود و برایش راه هم می گشاید برای تجاوزها و درو کردن های بعدی.
    اما رهبر معظم وعظیم الشان درسخنانی در مسئولان ستگاه قضائی از«تحرک عزم و مدیریت جهادی» صادق لاریجانی تقدیر کرد وایشان اهمیت اقتدار دستگاه قضائی را وصف کرد.
    حال حرف حساب شما چیست؟
    مهران

     
  4. خدا رحمتت کند رضا شاه بزرگ خوب که نیستی که ببینی یک یک دستاوردهای بزرگت به دست جاهلان حاکم در حال فروپاشیست و برج بلندی که ساختی تا نیمه و شاید تا به پی ویران گشته.
    همیشه گفته ام این خواهران شال به گردن که فدایی اغا هستند نمی دانند همین چند کلمه سواد را به برکت رضا شاه بزرگ دارند وگرنه الان باید ماشین بچه زایی بودند که در حال زایمان به دلیل نبود و نرفتن پیش دکتر مرد می مردن.اگه توافق به هر دلیلی صورت نگیر فاتحه ایران خوندست چنان وضعیت امنیتی بشه چنان پول و منابع به تاراج بره چنان به سرعت ایران به ویرانه تبدیل بشه که کسی فکرشم نمی کنه فقط خدا بخیر کنه ایران در حال نابودیست از هیچ کس هم کاری ساخته نیست فقط به جلسه اغا با نیروهای انقلاب نگاه کنید می فهمید که وقتی امید اغا به ایناست برای مدیریت ،چه بدبختی بزرگی در انتظار ملت هستش.

     
  5. درود بر همه دوستان
    نوشته ای که بامطلع (واقعا لقب «رضاشاه کبیر»برازنده این مرد بزرگ است )از اینجانب با اسم نسیم شمال بود,نمیدانم با چه استدلالی به نام ناشناس ثبت شد.جواب جناب بی نهایت وجناب سراج را درپست های بعدی خواهم داد.
    شاد باشید

     
  6. رضا خان میرپنج ملقب به رضا ماکسیم قاتل انقلابیون مشروطه خواه دلاور تبریز!
    رضا خان میرپنج با قداره بندی ویژه اش به مدد حکومت فخیمه بریتانیا جنبش انقلابی مشروطه را که به واقع انقلابی بی همتا در حد و اندازه های انقلاب فرانسه اما با ورژن آسیایی اش, آنهم در خاورمیانه با نکبت اسلام زده اش بود و با تمام افت و خیزهایش و به مدد انبانی از تجارب مبارزاتی بر آن بود که گام هایی دورانساز جهت استقرار دموکراسی در ایران و حتی منطقه بردارد, به محاق کشاند!
    رضا خان میرپنج هزاران متفکر و اندیشمند و شاعر و نویسنده و هنرمند مبارز و رادیکال و آزادیخواه و مترقی و چپ و کمونیست را که هر کدام از آنان بدون تردید نقش روشنگر و آگاهی بخش بی نظیر و تاریخی در بین توده اهالی مردم این سرزمین داشتند را با سبعیت تمام باعث گردید, تا سر از زندان ها و کشتارگاه های ملوکانه اش درآورند! عفریته ایی به نام خمینی که به یاری کنفرانس گوادالوپ در بهمن 1357 به جنبش انقلابی مردم حقنه گردید, دقیقا همان نقشی را ایفا نمود که رضا خان میرپنج با کودتایش در سال 1300 توسط بریتانیا بازی کرده بود! ماموریت بلاشرط هر دویشان سرکوب و به خون کشیدن انقلاب رهاییبخش در حال تداوم توده های به پا خواسته ایرانی در بزنگاه تاریخی حساس و دورانساز با تحمیقگری مفرط بوده است, یکی با تحمیق ناسیونالیسم و شوونیسم و دیگری با تحمیق افیون مذهب که به راستی نیز هر دوی آنان در اینکار با تبحر تمام انجام وظیفه نمودند!
    رضا خان میرپنج با نیرنگ و مدد حکومت فخیمه بریتانیا سناریوی خر رنگ کن “کشف حجاب اش؟!” که فقط مسبب قدرت گیری هر چه بیشتر عفریته اسلام سیاسی گردید را رغم زد تا همان اسلام سیاسی مزور و تبهکاری که سال ها قبل از آن دو تن از ملایان تراز اولش توسط مردم در میدانی در شهر تهران به دار آویخته شده بودند و لاجرم خود ارتجاع دیانت اسلام را نیز به گور سپردند, دوباره احیا گردد و همچون هیولایی خون آشام تنوره کشد!
    بدون تردید جنبش انقلابی مشروطه در نبود کودتای ملوکانه رضا خان مصمم بود تا به فوریت به مناسبات فئودالی پایان بخشد و مناسبات سرمایه داری را که انقلاب مشروطه آبستن آن بود را در روستاهای فقر زده ایران محقق نماید که به راستی میتوانست زمینه ساز مدرنیزاسیون شهر و روستا گردد, اما رضا خان میرپنج با تصاحب به زور زمین های ملاکان, یکی از متمرکزترین و خشن ترین مناسبات فئودالی را در ایران رقم زد و به همین سبب نیز جنبش دهقانی که در ادامه انقلاب مشروطه در ایران شکل گرفته بود را به رکود کامل کشاند! چرا که دهقانان جهت مبارزه با ملاکان منفرد و جدا از هم و تصاحب زمین های متفرق و تقسیم آن, نسبت به تصاحب زمین های تصرفی رضاخان میرپنج با مالکیت واحد و متمرکز و نیز با قزاق های تا دندان مسلح اش به مراتب در موقعیت بهتری قرار داشتند!
    دهقانان شورشی و مغرور برآمده از جنبش انقلابی مشروطه به مرده های متحرک و رعیت های زبان بسته به شدت استثمار شده در زیر مهمیز مباشران و میرغضب های رضا خانی در روستاها بدل گردیدند! جور و ستم استثمار فئودالی از رعیت ستمدیده ایرانی تحت یکی از متمرکز ترین و وحشیانه ترین مناسبات فئودالی رضا خانی سرانجام با قحطی اواسط دهه 1310 الی 1320 به کشتار میلیونی دهقانان و روستائیان منجر گردید!
    اگر کودتای تبهکارانه رضا خان میرپنج نبود, بدون تردید جنبش انقلابی مشروطه به مرحله مطالبات استقلال طلبی و رهاییبخش از بریتانیا و جنبش ملی شدن صنعت نفت می انجامید! بریتانیا بهتر از همه میدانست که جنبش مشروطه به مرحله ایی از رشد و آگاهی رسیده است که ناگزیر در ادامه به مطالبات ملی شدن صنعت نفت بیانجامد که البته زمزمه های آنرا از مدتها قبل در بین روشنگران آزادیخواه و دموکرات و به ویژه چپ ها و کمونیست ها شنیده بود, لذا با دستپاچگی هرچه تمامتر کودتای رضا خان میرپنج را رقم زد تا چنین مطالبه دورانسازی را به محاق ببرد! بدون هر شک و شبهه ایی با ملی شدن صنعت نفت و عواید آن امکان بازسازی و صنعتی شدن و مدرنیزاسیون ایران صدها برابر آن چیزی میگردید که سینه چاکان خاندان پهلوی از “سازندگی های؟!” رضا خان میرپنج داستانسرایی میکنند!
    و اگر کودتاهای جنایتکارانه رضا خان میرپنج و پسر نابکارترش محمدرضا پهلوی در 28 مرداد 1332 نبود, به طور حتم عفریته اسلام سیاسی نیز توسط کنفرانس گوادالوپ به مردم ایران تحمیل نمیگردید!

     
    • احمد قدیمی ​

      برادر! آنها که مزه واقعی “انقلاب رهاییبخش در حال تداوم توده های به پا خواسته” و دستپخت “هزاران متفکر و اندیشمند و شاعر و نویسنده و هنرمند مبارز و رادیکال و آزادیخواه و مترقی چپ و کمونیست” را در روسیه و اروپای شرقی سالها چشیده بودند عاقبت عطایش را به لقایش بخشیدند. حتی در چین و ویتنام از سالها پیش مردم نشان داده اند که دیکتاتورهایی شبیه رضا خان را به “اندیشمندان” کمونیست ترجیح میدهند چون زندگی بهتری را برایشان تامین کرده اند . متاسفانه جوجه کمونیستهای توده ای ایرانی هنوز معتقدند که ملت بدبخت ایران یک دوره حکومت را هم به آنان بدهکار است . اگر چه ملاها بکمک همین تاواریش ها بلاخره بارزویشان برای حکومت رسیدند ولی مطمنا برای نیمه سرخ بقول ان مرحوم “ارتجاع سرخ و سیاه” دیگر امیدی نیست و فقط با تخطعه و جعل تاریخ میتوانند درمانده گیشان را جبران کنند.

       
    • سلام و درود
      جناب سراج
      من از خواندن مطلب شما لذت بردم. دست مریزاد.
      اینها که به آن اشاره کردید تازه یک درصد جنایات و خیانت های رضا خان و پسر ناخلفش بود. یکی از علتهای اصلی دور ماندن ایرانیان از دموکراسی و آزادی همین پهلوی ها بودند.
      در کنفرانس گوادالوپ، سران کشورهای قدرتمند، چراغ سبز را به آخوندها نشان دادند تا حکومت را در ایران بدست گیرند. دلیل آنهم ترس از پیشرفت کمونیستها، جنگ سرد بین دول شرق و غرب و قوی بودن چپها در ایران بود که بیم آن میرفت ایران بدست کمونیستها بیفتد که این ضربۀ جبران ناپذیری برای غربی ها بود. آنها بین کمونیست و آخوندیست، مجبور به انتخاب آخوندیست شدند. البته یکی از شروط آنها برای پذیرش آخوندها این بود که باید دشمن مشترکشان را که چپی ها و کمونیستها بودند را قلع و قمع کنند، و البته آخوندها به قول خود عمل کردند.

       
      • جناب بی نهایت
        شما هم همچون جناب سراج همون //////// نشخوار ریخته شده بلغور میکنی . کیست که به غیر از شماها افسوس ان دوران را که این پدر و پسر بزرگوار برای این مملکت کشیدند نخورد . شاید هم شما و امثال جناب سراج از بازماندگان جنبش خزینه هستید که حزبتان در مقابل حرکت مترقی رضا شاه ( نصب دوش حمام )شکست خورد !

         
        • سلام و درود
          جناب یمین لاتین
          من امروز مطلب شما رو دیدم. توصیه میکنم مراقب لحن خود باشید در غیر اینصورت با شما مثل خودتان برخورد میشه طبق قانون آینه! ادب و شعور از نشانه های آدمیت و انسانیته. اگر جسارت و توان بحث را دارید به روش درست عمل کنید و نقد درست. پاسخ افرادی مانند شما جز سکوت معنا دار! نیست. فقط یک پاسخ خلاصه به امثال شما:
          بله، ما هر آنچه الان میکشیم نتیجۀ خدمات! آن بزرگواران! می باشد. شما سلطنت طلبان جز دریوزگی کردن از درگاه شاهان و منفعل بودن دیگر هیچ خاصیتی ندارید.امثال رضا قلدر باید بیایند تا ماندگان در گِلی مثل شماها را نجات داده و راهنمایی کنند.لیاقت امثال شما همان رضا قلدرِ بی سواد و محمد رضای سوئیس درس خوانده! و مفعول! است.
          ببینید چه خدماتی بزرگی را رضا قلدر برای ایران انجام داده:
          تبدیل خزینه به دوش حمام!
          یعنی اگه رضا قلدر نبود ایرانیها هنوزم در خزینه حمام میکردند؟! واقعن که باید به شعور و نبوغ سلطنت طلبان آفرین گفت! بابا خودتونو آپدیت و به روز کنین. این افکار شما دارد فسیل میشود! اگر رضا شاه آنموقع برای مردم خر سوار!آنزمان خدماتی کرد که دستش درد نکند ولی 100 سال بعد و امثال شما که گذر زمان را حس نکردید و با جامعۀ جهانی قهر هستید دیگر نوبر است که هنوز هم بدنبال افرادی مثل او هستید. شعور، فهم و درک خود را به روز کنید.
          به افراد عامی و سطحی نگری چون شما که از مطالعه و خواندن کتاب فاصله دارند و این محاسن پهلوی ها! را در کوچه بازار،از پیرزنها و پیرمردهای جلوی در خانه نشین و یا پارک نشین فرا گرفته اند، توصیه میکنم که به روشی درست و مستند از خدمات شاهان خود دفاع کنند و نه با گفتن این حرفهای خاله زنکی و بی ادبانه و تهی از منطق و آگاهی فردِ گوینده!

           
          • بی نهایت قلدر
            شما تهدید میکنی که جواب من را مثل خودم میدهی . خوب مگه چیزی دیگری مونده که نثار من کنی ؟. مگر در دخمه های حجره چیز دیگری یاد شما میدهند ؟
            من در مقابل ///////// تو گفتم که رضا شاه و پسرش خدمات شایانی به این مملکت نموده اند حالا تو این نظر من را که در حال حاضر با گند زدن امثال همفکران تو به روزگار این سرزمین. تلاشهای آن بزرگمردان را صحبت خاله زنکی میدانی . نشانه ///////// کوته فکری ات را بروز داده ای . غصه شعور و درک ما را که به روح آن مردانی که مملکت را به اوج ترقی رساندند و پس از 35 سال توسط ///////////به قهقرا سقوط کرد نخور . که احتمال دق کردنت غیرممکن نخواهد بود . چرا که اگر تو////////// را آبدیت کرده باشی و به روز برسانی آمار رتبه دهی عزیزان این سایت به درک و شعورت حتما بالا خواهد رفت . ولی وقتی پوست کلفتی از حد مجاز که بگذرد یقینا بر شعور و درک طرف تائثیر منفی خواهد گذاشت . راجع به اینکه با جامعه جهانی آشتی کنیم اتفاقا حرف ما همین است که شاهان پهلوی بنیانگذاران ورود ایران به جامعه جهانی بودند نه که با طرز فکر تو و////////// که از صبح تاشب قال ال… را ///////// کرده و بالاترین مرجع تفکرتان بحارالنوار مجلسی میباشد اینک از جامعه جهانی سوریه شخم زده . فلسطین گرسنه و وچین و روسیه و ونزوالای بقول قبل از انقلاب شما کافر های ملحد نجس برایمان مانده است امروزهرکس که عقل وشعوری در مغز دارد افسوس آن روزگار پهلوی را ( با وجود کاستی هایی که داشت ) میخورد پس علیرغم بی خردی اقلیت بسیار ناچیز یکبار دیگر به احترام زحماتی که پهلوی های فقید برای این مملکت کشیدند و جامعه ایرانی را در دنیا سربلند نمودند که هم اینک در تمامی دانشگاه های دنیا اساتیدی که تدریس میکنند و انهمه نبوغ ایرانی را به رخ میکشند دانش آموختگانی هستند که با درایت پهلوی ها به آن قله های افتخار رسیدند اگر ///////// چشم خود را بازکنید ببینید محصولات خروجی تفکرتان چیست حداکثر تلاشتان به /////////کشورهای نگونبخت سوریه و عراق. یمن و لبنان وفلسطین و تن فروشی و اعتیاد و جوانان این مرز و بوم می باشد دانستن این نکته هم برایت مفید خواهد بود که پهلوی جوانانی را تربیت کرد که با نثار خونشان در جنگی که طرز تفکر شماها بر پا کرد نگذاشتند یک وجب از این سرزمین به تاراج رود . خوب با /////// زدنتان به جامعه جهانی خواهیم دید فرار جوانانی از مقابله بادشمن را که در حاکمیت طرز تفکر شما رشد کرده اند . با درود به روان آن شاه فقید برایت آرزوی شفا دارم

             
    • جناب سراج ساعت خواب
      اگر شهامت و شجاعت رضا شاه نبود الان شخص ( تو ) و ما باید در خزینه حمام میکردیم نه زیر دوش . باید در مکتب خانه های ملایان ( ابجد و هوٌز ) بلغور میکردیم نه در دانشگاه. فداکاری هایی که رضا شاه و پسر بزرگوارش محمد رضا برای این مملکت کشیدند تا از گنداب جهالت مارا بیرون آوردند برای امثال تو حیف بود . چراکه همون اراجیفی که/////// راجع به این بزرگ مردان گفتند شما بلغور میکنی

       
    • وقتی اوایل این مطلب را میخواندم با توجه به ادعای نویسنده در مورد قتل عام قهرمانان مشروطه توسط رصاخان میر پنج فکرکردم ایشان بر اساس اسناد ومدارکی که من در تحقیقات سی سال گذشته ام هرگز ندیده ام میخواهند بگویند که رضاخان میرپنج بجای عین الدوله در راس فرماندهی نیروهای دولتی به تبریز تاخته وجنگ با ستارخان را اوبه انجام داده است.در حیرت شدم که پس چرا تاکنون بما دروغ گفته اند؟؟؟چند سطر که جلوتر آمدم وضع عوض شد وفهمیدم که این شخص نیز طبق روال سنتی چپهاوتوده ای های مزدور شوروی ویا جبهه ملی چی های بیعرضه وبیکفایت که همیشه بخاطر عدم لیاقت وشکست ذر امور مملکتی دنبال مقصر میگردند دومرحله را طی کرده است .اول وارد نمودن تهمتهای بی پایه واساس وبدون ارائه کوچکترین سندی وفقط با اتکاء به شعار/در مرحله بعد بلافاصله با نتیجه گیری از این تهمتها به رویا پردازی برداخته ودر کل نوشته بی ارزشی را روی این سایت گذاشته است.

       
  7. سلام برنوریزاد ودوستان ارجمند
    واقعا حیفم امد که این چندجمله را نگویم
    واقعا لقب «رضا شاه کبیر »به غایت برازنده این مرد بزرگ است .باجناب بی نهایت به هیچ عنوان موافق نیستم.درست است که رضا شاه کبیر حسب اقتضاءات زمان باکمک انگلیسیها سرکار آمد.ولی این مرد بزرگ باکمک فرد زیرک وفرهیخته ای به نام محمد علی فروغی که نخست وزیرش شد چنان دگرگونی ورفورم درایران بوجود اورد که بعید میدانم در1000سال قبل کسی به گرد او هم برسد .اتفاقااگردوستان ارجمندی مثل بی نهایت کمی چشم دل بگشایند وازکینه ورزی ویکسو نگری دست بردارند متوجه خواهند شد که اکثر سیاستهای اجرایی رضا شاه کبیر جهت ضدانگلیسی داشته ,مثلا سیاست انگلیس درکشیدن خط آهن سراسری ازغرب به شرق کشور بود یعنی ازعراق به هندوستان ,منتهی این مرد به حرف آنها گوش نکردوراه اهن را ازجنوب به شمال کشور کشید.اواز مستشاران ومهندسان انگلیسی درکشیدن راه اهن استفاده نکرد چرا که به نطرحقیرمحتملا میدانست انگلیسیها درادامه اجرای پروژه یک جایی را لنگ میگذارند تا حکومت محتاج شان باشند .اوباتیزهوشی هرچه تمامتر ویقینا بامشاوره خردمندانه نخست وزیر دانشمندش پروژه را به آلمانیهای دقیق وسخت کوش وبا وجدان (حداقل ازنطر اجرای دقیق پروژه ها)سپرد وخطر کینه توزی انگلیسیها را به جان خریدواتفاقا انگلیسیها زهرشان را آنگونه علیه او ریختند که همه دیدیم .پروژه راه آهن تهران به شمال کشور از سال 1306 شروع ودرسال 1312 پایان یافت.واین درصورتی است که اولا منطقه کاملا کوهستانیست وثانیا بزرگترین تکنولوژی آن روز فرغون بوده است وبابیل وکلنگ کارها پیش میرفت.این را مقایسه کنید با آزاد راه به اصطلاح تهران شمال که پس ازگذشت حدود 30 سال 30 درصد پیشرفت فیزیکی نداشته است درصورتیکه حضرات آخرین مدل های تکنولوژی راه سازی را دراختیار دارتد.نظیر چنین پروژه هایی سیار است مثل مصلی تهران , جاده هراز ,بسیاری از راهها وزیرساختهای دیگر کشور .درفاصله میان شهر بابل وبند پی شرقی جاده ای به نام جاده حبیبی معروف است که الان بیش از 30 سال است که درحال تعریض است طول جاده فقط 28 کیلومتر است تصور نمیکنم 50 درصد کار انجام شده باشد.
    جناب بی نهایت منظورشما این است که رضا شاه نباید می آمد ومملکت دست قاجاریه می ماند؟خوب برفرض اگر فرمایش شما را حمل بر صحت بگیریم که برای کمک به متفقین راه آهن سراسری ساخته شد از فردای اتمام جنگ این پروژه های زیر ساخت توسط چه کسی استفاده میشود ؟توسط متفقین , انگلیسیها یا ملت نمک نشناس ایران؟فرمودید که هرفردی سرکار می آمد میبایستی پیشرفت را به مملکت می آورد ,خوب پس چرا ما حالا پیشرفت نمیکنیم وتاخرخره وابسته به کشورها وکالاهایشان هستیم.اقتصاد ما که نابود شده (اتوموبیلهای تولیدی ما را ببینید)کشاورزی ما که نفسش به شماره افتاده ,جنگلهای ما با سرعت سرسام آوری درحال نابودی است , تولید در کشور به چه روزی افتاده ,صنایع مادر ی مثل نساجی درکشور کلا محو شده(نساجی مازندران را ببینید).
    البته من منکر اشتباهات ان دوره نیستم که البته دربرابرخدماتی که ارایه شد به نظرم کاملا قابل اغماض است.همینقدر دادگستری را ازچنگ ملاجماعت بدرآورد وجنبه علمی به آن بخشید کم کاری هست.ندای جمهوریت برای نخستین بار اززبان وفکر ایشان بیرون آمد ولی خوب دیدید که همین افکار متحجر اجازه ندادند,الان شاید وضع ما بهتر میبود.
    پایداراشید

     
    • سلام و درود
      جناب ناشناس
      از اینکه با من موافق نیستید شاید دلیلش این باشد که عینک خوش بینی را از چشمانتان بر نداشتید و به یک سری مطالب سطحی تاریخی عامیانه برای شناخت پهلوی ها و یا تاریخ گفته شده توسط سلطنت طلبان بسنده کردید.
      من به پرسشهای شما پاسخ میدهم:
      پرسیده بودید:
      ” جناب بی نهایت منظورشما این است که رضا شاه نباید می آمد ومملکت دست قاجاریه می ماند؟خوب برفرض اگر فرمایش شما را حمل بر صحت بگیریم که برای کمک به متفقین راه آهن سراسری ساخته شد از فردای اتمام جنگ این پروژه های زیر ساخت توسط چه کسی استفاده میشود ؟توسط متفقین , انگلیسیها یا ملت نمک نشناس ایران؟”

      پاسخ من اینست که اگر به مطلب من دقت میکردید من گفتم که رفتن قاجاریان حتمی بود و آمدن رضا خان و یا افرادی مانند وی از قبل برنامه ریزی شده بود. در مورد ساخت جاده و راه آهن نیز در تمام کشورهای مستعمرۀ دنیا این گونه است که استعمارگران ابتدا از آن راهها تا آن زمان که نیاز دارند استفاده می کنند و سپس آنرا رها میکنند. اینکه ایرانیان را نمک نشناس بدانید، من با شما موافقم ولی نه در مورد این قضیه. استفاده از جاده و راه آهن که در کشور ماست و متعلق به ماست و بدست کارگران ما ساخته شده از نظر شما صحیح نیست و باید رها می شد!؟. این دیگر از آن حرفها بود.
      گفته بودید:
      “فرمودید که هرفردی سرکار می آمد میبایستی پیشرفت را به مملکت می آورد ,خوب پس چرا ما حالا پیشرفت نمیکنیم وتاخرخره وابسته به کشورها وکالاهایشان هستیم.اقتصاد ما که نابود شده (اتوموبیلهای تولیدی ما را ببینید)کشاورزی ما که نفسش به شماره افتاده ,جنگلهای ما با سرعت سرسام آوری درحال نابودی است , تولید در کشور به چه روزی افتاده ,صنایع مادر ی مثل نساجی درکشور کلا محو شده(نساجی مازندران را ببینید).”
      پاسخ من اینست که منظور ما شاهان پهلوی بود و نه آخوندها. در مورد آخوندها نیز جداگانه می توان سخن گفت. در مورد اتومبیل سازی گفتید، خاطرم هست که مطلبی در مورد کارخانۀ پیکان نوشتم، ولی خلاصه بگویم که با وجودی که در آن زمان کارخانه های معتبر اتومبیل سازی فعالیت می کردند. محمد رضا شاه که به پیشرفت کشور! و صنعتی شدن آن! اهمیت میداد اجازه داد در ایران یک کارخانۀ ورشکستۀ انگلیسی راه اندازی شود و تولید این محصول بینظیر که فقط ایرانیان لایق آن بودند! تا 30 سال پس از انقلاب هم ادامه داشت. در مورد مطالب دیگر شما هم باید جداگانه به آنها پرداخته شود. صحبت ما در مورد رضا شاه و پسر ناخلفش محمد رضا بود.
      در مورد چند خط آخر مطلب شما بگویم که ما ایرانیان همین هستیم و بسیاری از ما عقلمان به چشممان است و ظاهر را می بینیم. بزرگترین جنایت و خیانت رضا شاه و پسرش این بود که بستر سازی کردند برای حکومت آخوندها و این حکومت پلید اسلامی که الان داریم نتیجۀ حکومت مستبدانۀ آنهاست و این به دلیل آنست که آنها بفکر مردم نبودند بلکه به فکر استمرار حکومت منحوس خود بودند. البته جناب سراج به قسمتهایی از آن اشاره کردند و شما را دعوت میکنم مطلب ایشان را در همین صفحه بخوانید.
      پایدار باشید

       
      • ما مردم ایران خق نا شناسیم ما مریم ایران دنباله رو هستیم ما مردم ارای………ما مردم ایران………. بیچاره مرم ایران که هر کسی به نوعی به انان توهین میکنند

         
    • درود بر رضا شاه بزرگ و پسرش.خدا نگهداره شاهزاده و ملکه ایران زمین باشد.جاوید ایران

       
  8. سلام و درود
    جناب نوری زاد
    ابتدا بگویم که یکی از عادات بد ما ایرانیها این است که شاهان گذشته را و تاریخ گذشتۀ خود را به لجن می کشیم و همچنین در طول تاریخ، بسیاری از شاهان بعدی که می آمدند و از یک دودمان دیگر بودند، شاهان ماقبل خود را قبول نداشتند.این رفتار ناشی از حس نارضایتی مزمن و درمان ناپذیر ما ایرانی هاست که تا امروز نیز ادامه دارد. تمام شاهان کارهای نیک و پسندیده هم کرده اند و فقط جنایت و کشتار نبوده. من معتقدم که باید تاریخ را همانگونه که پیش آمده قبول کرد و به تمام شاهان گذشته احترام گذاشت. این احترام فقط از جنبۀ تاریخی می باشد. شاهان هر که بودند و هر چه کردند ما مردم هم در آن سهم داشتیم. من به نوبۀ خودم به تمام شاهان گذشته احترام می گذارم.
    در خصوص پهلوی ها که شما یادی از آنها کردید باید بگویم که آیا اگر کس دیگری بجای آنها بود این خدمات را انجام نمیداد ؟ در آن برهه از تاریخ، این مردم نبودند که رضا شاه را انتخاب کردند. رضا شاه یا کسی مثل او باید می آمد و قاجاریان دیگر نمیتوانستند منافع انگلیسیها را در منطقه حفظ کنند و نیمی از ایران را به روسها بخشیده بودند و صرف خوشگذرانی میکردند. آمدن رضا خان از قبل برنامه ریزی شده بود و البته چند نفر کاندید بودند که قرعه بنام رضا خان افتاد. انتخاب رضا خان بدست انگلیسی ها بود و نه ما مردم ایران. همینطور است انتخاب پسرش محمد رضا، آیا مردم او را انتخاب کردند و یا اینکه بازهم ارباب آنها انگلستان بود که آنها را بر تخت شاهی نشاند. این انگلیسی ها بودند که تصمیم میگرفتند چه کسی بیاید و چه کسی برود. بنا به همین دلیل است که پهلوی ها خود را مدیون انگلستان میدانستند و نه مدیون مردم ایران. این تغییر باید انجام میگرفت، چه با رضا خان و چه با هر خان دیگری که حافظ منافع انگلیسیها بود.
    رضا خان از این جهت که بی سواد بود و فقط با تکیه بر قوۀ قهریه هر کاری را از پیش میبرد کاندیدی بسیار شایسته تر از دیگر رقیبانش بود!
    جناب نوری زاد،
    من با تمام گفته های شما در این پست موافقم، بجز جانبداری شما از پهلوی ها و به شکل خاص آن، رضا شاه.
    در شگفت هستم از نظریات ، تصورات ، بینش و گفته های شما، رویکردی نابسامان پیدا کرده .با خواندن مطالب شما به نوعی در بین آنها گم میشویم و خود را در ناکجا آباد می یابیم. نوشته هایی ناراضی که تلاش میکند رضایت همگان را نیز جلب کند!
    جناب نوری زاد، کار سیاسی نیاز به ثبات فکری دارد و باید نگرش شما و هدف شما مشخص باشد. باید چارچوب فکری شما مشخص باشد.
    این نگرش و بینش همه جانبه نگر و همه دلخوش کن که شما داری، متأسفانه علاقمندان به شما را نیز دچار سردرگمی میکند. پرسش من از شما اینست که آیا این سبک و سیاق نوشته های شما، به واقع دریافت شماست یا برای دلخوشی دیگران و نرنجیدن آنها، به این روش سخن میگویید؟ میخواهید کسی از شما آزرده خاطر نشود؟! جناب نوری زاد ، شما هم بعضی مواقع زود جَوگیر میشوید و بدون لحظه ای درنگ، لب به ستایش و تکفیر افراد میگشایید.
    اگر خواستید پاسخی به من بدهید، مرحمت کرده یک نقدی کوتاه به رضا شاه و پسر ناخلفش بکنید، تا شاید من هم از این فکری که در مورد شما دارم و مرا آزار میدهد رها شوم. شما هر روز یه ساز میزنی ، یه روز به نفع ملی مذهبی ها ، یه روز به نفع مارکسیست ها، یه روز به نفع جبهه و جنگی ها ، یه روز به نفع لیبرالها …. و البته یه روز هم به نفع پهلوی ها و سلطنت طلبان! مشکوک میزنی نوری زاد! مشکوک میزنی!
    فعلن با جماعت آخوندها مشکل داری که معلوم نیست دوام داشته باشه!
    میدانم، طبق مرامی که دارید نمی خواهید کسی از شما دلخور بشه! ولی این راهش نیست.مردم باید بیدار بشن و راه درست رو انتخاب کنن و نه اینکه با گفتار اینگونۀ شما، آنها سردرگم شده و به ناکجا آباد هدایت بشن ، در گذشته سیر و سیاحت کنند و از حال و روز امروز خود و آیندۀ پیش رو غافل!

    رضا شاه و محمد رضا شاه خدمات بسیاری کردند، مثل شاهان تمام دنیا. آنها اگر کاری هم به نفع مردم کردند،انجام وظیفه کردند. چرا ما مردم ایران درست نمیشویم. هنوز هم که هنوزه ما خودمان را خادم شاهان و منت دار آنها میدانیم و نه اینکه به این درک برسیم که در بسیاری از نقاط دنیا، شاهان خادم مردم و وطن هستند . پهلوی ها خدمت کردند ولی به آنها دیکته میشد چه کنند و آنها از خودشان چیزی نداشتند و فقط دنباله روی فرامین اربابان بودند. مخصوصاً غلام حلقه به گوش انگلیسیها بودند و در اواخر سلطنت هم به آمریکا رو آوردند. آنها برای خودشان کسی نبودند و عزت نفسی نداشتند و هر چه داشتند نمایشی و برای جلب توجه مردم بود. منیّت آنها نیز نمایشی بود و از درون خالی بودند.
    جناب نوری زاد آیا پهلوی ها از دگر اندیشان با زندان ، شکنجه ، تبعید و کشتار استقبال نمی کردند؟
    یعنی اگر پهلوی ها در دوران سلطنت خود چپی ها ، تند روهای اسلامی و دیگران را می کشتند هیچ ایرادی نداشت ولی وقتی آخوندها نیز راه آنها را ادامه دادند، شما گریبان چاک میکنید!؟
    شاید هم بدلیل اینکه پهلوی ها حامی و پشتیبان بهایی ها بودند از نظر شما خوب و همه چی تمامند؟!
    جناب نوری زاد، آیا احترام اجباری مردم به رضا شاه از روی قدرشناسی بود و یا از روی ترس؟
    آیا پهلوی ها بسیاری از ثروتهای ملی را چپاول و غارت نکردند؟
    آیا رضا شاه برای رفاه مردم جاده کشید و راه آهن ایجاد کرد یا به خواستۀ انگلیسی ها و متفقین؟
    الان مردم متوجه شدند که شباهت زیادی بین حکومت پهلوی ها و آخوندها وجود داره و هر دو از یک قماش هستند. در سرکوب مخالفان و دگر اندیشان، در غارت ثروتهای ملی و در اینکه خود را مدیون مردم نمیدانند و به خارجیان، الله و یا آقا امام زمان مدیونند!
    مگر حکومت آخوندها، الان خدمت نمیکنند؟! اینهمه خدمات را مگر نمیبینید؟! پس آنها هم خوبند، درست مثل پهلوی ها!
    پهلوی ها اگر خدمت هم کردند در این شک نکنید که وطن پرست نبودند.درست مثل همین آخوندها!
    جناب نوری زاد، متأسفانه اینگونه برداشت های آبکی شما نشانۀ افرادی با شخصیت باری به هر جهت می باشد. برداشتها و نوشتار شما اگر بدین شکل ادامه یابد، خیلی زود تاریخ مصرفش تمام میشود.
    من قبلن هم مطالبی هر چند کوتاه در مورد پهلوی ها و رضا شاه گفته بودم که در اینجا قسمتی از آن را دوباره تکرار میکنم که در پاسخ به جناب رسول بود و در مورد رضا خان:
    “تمام خدمات خاندان پهلوی در ایران نه برای من و شما، بلکه به جهت این بود که از کشورهای دیگه عقب نمونن و برای حفظ وجهۀ خودشان بود که به دیگران بگن ایران هم پیشرفته ست. فقط میخواستند خودشون رو به رخ دیگران بکشن و البته بیشتر کارهاشون هم با توصیه و فشار انگلستان و آمریکا بود. بسیاری از کارهایی که کردند فقط برای رقابت بود. اگه به فکر من و شما بودن الان وضعیت ما این نبود .رضا شاه با آتاترک باهم یه راهی رو شروع کردن. آتا ترک درایت داشت و رضا شاه عقدۀ حقارت و نتیجه رو خودتون میبینید که چه شد. آتا ترک وطن پرست بود و رضا شاه وطن فروش.آتا ترک با انگلستان و فرانسه جنگید و شد آتا ترک و رضا شاه زیر چتر انگلستان رفت و با وطن پرستان جنگید و اونها رو کشت تا شد رضا شاه.آتا ترک با اجنبی جنگید و شد آتا ترک ولی رضا شاه با مردم خودش جنگید و شد رضا شاه.آتا ترک توی ترکیه ماند و در اوج عزت مُرد و تا امروز هر سال در روز مرگش برای وی و به یاد وی سکوت اختیار میکنند و زنگها به صدا در میاد. ولی رضا شاه شجاع ! با تجدید بیعت از اربابان خودش و به خاطر اینکه سلطنت خاندانش رو از دست نده با انگلیسیها روی هم ریخت و به نفع سلطنت پسرش و نه برای وطن به تبعید رفت و سر از جزایر ناکجا آباد و آفریقای جنوبی درآورد و در همانجا به درک واصل شد. اگه پهلوی ها خادم مردم بودند پس چرا اینگونه مُردند ، در غربت و حقارت… من فقط چند تا مثال ساده زدم. راستی اگه دلت براشون تنگ بشه باید کجا بری سر قبرشون و زاری کنی ؟!”
    جناب نوری زاد، من از شما بیشتر از اینها انتظار دارم. لطفن همانطور که گفتید مطالب خود را چند بار مرور کنید و سپس منتشر کنید. احتمالن به دلیل نمایشگاه بدین شکل شتابزده نوشتید و مطالب شما سطحی نگر شده و تفاوتی با نگاه عوام ندارد. متأسفم از اینکه شما هم لیاقت حاکمیت بر مردم ایران را ،افرادی چون رضا خان و پسرش میدانید.
    پایدار باشید

     
    • جناب بی نهایت
      همین آمار رتبه دهی ات را که ببینی باید غلاف کنی و تشریف ببری پیش هم مسلکانت ( سید مرتضی و شیخ مصلح ) قلم فرسایی کنی خدا وکیلی هر که جای تو بود همین کار را میکرد ولی تو خیلی …………..!!!!!

       
      • سلام و درود
        جناب یمین لاتین
        من قبلن هم به شما اخطار دادم که درست صحبت کنید.اگر جناب نوری زاد نمیخواد! و یا نمیتونه! به شما تذکر بده باید خدمت شما عرض کنم که من بسیار خوب میتونم پاسخ امثال شما را که به سبک کلاه مخملی ها! مینویسی رو بدم.در ستایش رضا شاه و محمد رضا همین بس که طرفداران آنها اینگونه سخن میگویند!. اگر به این سبک نوشتن ادامه بدی کاری میکنم که تو آینه نتونی به خودت نگاه کنی! و اونتو، اونجات غلاف کنی! افتاد!
        آخه نفهم! من بارها گفتم که رتبه دهی هیچکس برام مهم نیست. در ضمن حداقل 47 نفر از خوانندگان مطلب من رتبه دادن حالا هر چی بوده، آنها مطلب را خواندند و بیشترین آمار منفی هم بخاطر خطاب قرار دادن جناب نوری زاد است که میبینیم با درج مطلبی از شما و حرکت با چراغ خاموش! جناب نوری زاد، حاکی از رفتاری دوگانه از ایشان است.
        همین که من را با جناب سید مرتضی و مصلح در یک گروه فکری قرار میدهی حاکی از فهم و شعور ناقص توست! و اینکه اصلن مطالب مرا نمی خوانی.
        درست بنویس و انتقاد کن تا پاسخی درست دریافت کنی و بالعکس.
        البته از آمهای مثل تو که فقط میان یه بادی از دهان یا ماتحت خود ول میدن و میرن و اسمشو میزارن نقد و نوشتن مطلب، باید هم اینگونه انتظار داشت! آدمهای بزدل و ترسو که حرفی برای گفتن ندارن و بوی تعفن میدن!

        ———————–

        سلام بی نهایت گرامی
        همدیگر را نقد کنیم اما به هم دیگر توهین نکنیم.
        ” کاری می کنم” های شما نیز یکجور کلاه مخملی بر سر دارد.
        با ادب که باشیم، درهای ضخیم کج خلقی به رویمان باز می شود.
        با احترام

        .

         
        • بی نهایت
          بابا خیلی بیکاری که می شینی و آمار خروجی //////////مارا می شماری خوب اینهم لابد اشتغالزایی جدید همپالکی هایت میباشد وقتی ////////// نباشه انتظار بیشتری نباید داشت
          امار رتبه دهی بد یعنی اینکه چرندیات موقوف . امار رتبه دهی من و خودت را مقایسه کن شاید بفهمی . مرتب میگی که نظر دیگران برایم مهم نیست . اگر مهم نیست پس برای کدخدای ده تان می نویسی شعور یعنی اینکه ببینی اگر ////////// نمره منفی دارد غلاف کنی . همون درسی که در حوزه ها برای غلاف کردن یادت دادن

          ——————–

          یمین گرامی، توهین به یک نفر و به یک نوشته هرگز به معنی استحکام ما و سخن ما نیست. البته حتما به حقیر شدن خود ما نیز می انجامد.
          سپاس که مراعات می کنید.
          سپاس

          .

           
  9. روزی که رضا خان پهلوی که نخست وزیر و فرماندهی کل قوای نظامی ایران بود، هنگامی که با سربازان زیر فرماندهی خود،از تهران میرفت به جنگ دست‌نشانده بریتانیا “شیخ خزعل” در خوزستان و میخواست مردم خوزستان را از زیر یوغ این خاین نجات داده و آن دیار را دوباره به ایران بازگشت دهد. به سربازان میهنپرستی که آماده جانفشانی در رکاب او بودند چنین گفت:

     
  10. ناگفته نماناد که همه انچه در معایب و تنها حسن رضاشاه صغیر گفته شد نیز دلیلی بر وجود خدا میباشد که کسانی که سخنان من را یاداشت و حفظ میکنند میتوانند این بخش را به عنوان هفتمین دلیل اثبات خداوند یادداشت کنند البته دلایل اثبات خداوند مانند اسم مبارکش به تعداد هزار و یک دلیل است که من به تدریج تا دلیل اخر برای مشتاقان و طرفدارانم خواهم نوشت

     
  11. برای ایسنکه پا روی حق نگذارم باید به تنها کار مثبت و قابل قبول رضا شاه صغیر هم اشاره بکنم: و ان چیزی نیست جز کشف حجاب
    خداییش هرچی فکر کردم نتوانستم ایرادی برای این کارش پیدا کنم زیرا
    با این کار نصف جمعیت ایران یعنی زنها را حیات بخشید و اگر اینکار را نکرده بود تا امروز هم زن که میگرفتیم برای اولین بار در حجله متوانستیم او را ببینیم و چه بسا دختران کور و کر را به زنی میگرفتیم و پس از از ازدواج و در حجله مفهمیدیم چه کلاهی سرمان رفته.
    انصافا این یک کار رضا شاه کشور را هزاران سال به جلو برد و کاری بود کارستان که بی شک میتوان ان را بزرگترین خدمت به مردم ایران در طول کل تاریخ به حساب اورد – و تنها همین کار اوست که سبب میشود در مقابل عظمتش سر تعظیم فرو اورد خصوصا اگر احساسات و روحیات او را در روزی که میخواهد برای اولین بار همسر و دخترانش را بدون حجاب بیرون اورد و با خواندن روحیه و احساس او که از زبان خودش نقل شده به گوشه ای از فداکاری عظیم و بی نظیر او در راه کشف حجاب واقف خواهیم شد.

     
  12. با درود .زمانیکه احسان نراقی فوت کردرئیس شورای شهر تهران (چمران)ازدفن او درقطعه نام آوران بهشت زهرا جلو گیری کرد.واما دفن فردوسی به فلم ادیب الممالک ص 15:چون فردوسی را وفات در رسید شیخ ابوالقاسم گرکانی که بزرگ عصر بود.به نمار جنازه او حاضر نگشت. وگفت:فردوسی مردی عالم وزاهد بود. ترک سیرت خود کردوعمر در سخن بد دینان وآتش پرستان صرف کرد.وبرچنین کس نماز کردن واجب نیست ونباید کرد.) وباز میدانید که جنازه فردوسی را به قبر ستان مسلمانان راه ندادندوناچار اورا درباغ خودش دفن کردن . هرچند ازآن قبرستان گردی بر جای نیست. وتنها قبری که در طوسباقیماند همان قبر فردوسیاست.

     
  13. رضا شاه کبیر نبود صغیر بود زیرا:
    کشور را از حالت ملوک والطوایفی که بسیار مفید بود خارج کرد و تحت کنترل یک حاکمیت مرکزی دراورد
    2-زنان را از حالت ضعیفه بودن خارج کرد و انها را پررو کرد جوری که وارد اچتماع شدند و خود را همردیف ما مردان تصور کردند
    3- با کشیردن جاده شمال و ایجاد راه اهن عملا مردم را از حالت بدوی خارج کرد و انها را سوسول کرد
    4-با ایجاد تشکیلات نوین عدلیه و وضع قوانین مانند فرانسه و بلزیک عملا به حکومت روحانیان بر امر قضا خاتمه داد و سبب بدر شدن مبالغ هنگفتی از دست روحانیان شد که تا قبل از ان از این راه نصیب روحانیان میشد
    4- با تاسیس و ایجاد سیستم نوین اموزش و پرورش عملا به حاکمیت روحانیان بر این بخش هم خاتمه داد و سبب شد جوانان و کودکان بجای اموزش قران به تحصیل علوم مضری همچون ریاضی و علوم طبیعی و سایر علوم جدید بپردازند
    5-با ایجاد ارتش نوین و منظم کشور را دارای یک نیروی دفاعی نمود که این باعث شد مردم با خیال راحت و در امنیت کامل به فسق و فجور بپردازند
    با تاسیس کارخنجات و رونق صنایع رفاه نسبی را برای مردم به ارمغان اورد که این موضوع سبب غفلت انها از خدا گردیید
    6- بدتر از همه گرفتن و اسلب امتیازات ویزه روحانیان و برابر ساختن انها با سایر مردم جامعه بود که این گناهی بس عظیم بود
    7-معرفی کشور ایران به عنوان یک کشور مستقل به جهان بود و نیز کوتاه کردن دست خارجی ها از بسیای از امتیازات ویزه انها بود که سبب ناراحتی انها و خشم خدا شد
    7- کاستن و یا ریشه کردن پاره ای از بیماریها با ایجاد سیستم نوین بهداشتیث در کشور بود که سبب کم شدن طالبین شفا از قبور امامان گردید و این گناهی نابخشیدنیست
    خارج کردنمردم از حالت گوسفندی و ایجاد شخصیت در بین مردم و رواج وطنپرستیو …. تعداد کمی از گناهان دیگر او میباشد.
    روحش در جهنم قرین مارسر باد غاشیه و ازدهای هزار باد. امین

     
  14. واکنش کوبنده نسرین ستوده به

    فیس بوک نسرین ستوده: موجب قانون، وکیل در موضع دفاع‌، از احترام و تامینات شاغلین شغل قضا برخوردار است، اما در عمل، آنها در زمان انجام وظایف حرفه‌ای‌شان بیش از هر زمان دیگری در معرض خطرند.

    اگر آنها برای ملاقات با موکلشان به زندان می‌روند، بازداشت می‌شوند و روانه‌ی زندان می‌گردند و اگر برای دفاع به دادگاه انقلاب مراجعه می‌کنند به آنها گفته می‌شود این پرونده‌ها را قبول نکنید، به زودی برای خودتان هم احضاریه می‌آید.

    بازداشت محمد مقیمی یکی دیگر از مصادیق نقض امنیت شغل وکالت در ایران است که به بهانه‌ای مضحک با سنگین‌ترین تامین قضایی یعنی بازداشت روبرو شده است. تامینی که معمولا برای اتهامات سنگینی در حد قتل عمد از آن استفاده می‌شود!

    یادمان نرفته است که یکی از اتهامات عبداالفتاح سلطانی که به اخلاق مالی شهرت دارد، تحصیل مال نامشروع بوده است!

    یکی از اتهامات محمد سیف‌زاده، خروج غیرقانونی از کشور بوده است!

    از دفتر وکیلی دیگر که همگان می‌دانستند حتی سیگار هم نمی‌کشد، چند کیلو تریاک و چند قبضه اسلحه پیدا کرده بودند!

    و یکی از اتهامات من نیز عدم رعایت حجاب اسلامی بوده است!

    اما در پشت پرده‌ی این اتهامات موضوع دیگری در جریان بوده است: تلاش برای گرفتن تعهد به اینکه وکالت نکنیم و یا دست کم وکالت متهمان سیاسی را قبول نکنیم!

    محمد مقیمی در حین انجام وظایف حرفه‌ای‌اش به اتهامی چنین نابخردانه بازداشت شده است. اتهامی که به موجب قوانین موجود هم جرم نیست. با تامینی بی‌تناسب با اتهام ادعایی. آیا بازداشت او با انجام وظایف حرفه‌ای‌اش بی ارتباط بوده است؟
    اگر دست دادن جرمش زندان است باید احمدی نژاد را اعدام کرد چون زن غریبه ای را در بغل گرفت

     
  15. آنچه که مسلم است دیگر نه رضا شاه خواهیم داشت و نه محمد رضا شاه که همه کارها را برایمان بکنند شدیم یک ملت 80 میلیونی تنها باید به تنهایی گلیممان را از اب بکشیم. خیلی زحمت داره هز کسی باید یک ابتکار بکند فرهنگمان را کم کم بسازیم. ملت های دیگر هم همین کار را کرده اند . امریکایی ها عاشق کشورشونند ما هم هستیم اگه یک کشتی امریکایی یک گلوله توپ بندازاه تو بوشهر یک میلیون نفر میرند کشتی امریکایی را غرق کنند. حاضرند خودشونو با کشتی غرق کنند. ما باید سزبازای فرهنگی داشته باشیم. یعنی 1000 نفر یا 100000 نفر مثل نوریزاد. خیلی چیز باید یاد بگیریم. اول باید بدونیم اون خلبان خوش تیپه ایرفرانس که خمینی رو از هواپیما آوزد پایین برای حل مسایل خودشون اورد نه برای حل مسایل ما. این مدت هم اونا همه مسایل خودشونو در منطقه خل کردند نفت ارزان بردند. وضغشئن بهتر شد وضع ما بد تر. اونا عاقلتر شدند ما جاهلتر. اول باید بفهمیم ااونا چگونه عقلی دارند که ما نداریم. ولی این کارو باید خیلی رود انجام بدهیم. نفت داره تمام میشه. انرزی هسته ای مفت نمیارزد. اگر نفهمیم بزودی سیاه روز تاریخ حواهیم شد.

     
  16. نظر دهندگان محترم
    اگر کشورهای دنیا را مثل یک بادبادک ببینیم که کله بادبادک کشورهای پیشرفته و کشورهای دیگررا دنباله بادبادک – که بصورت حلقه بهم متصل هستند – و باد را تکنولوژی و فرهنگ قوی در نظر بگیریم تفسیر زیر شاید بتواند پاره ائی از علل وضعیت مردمان کشورها را بیان کند:
    کله بادبادک(کشورهای پیشرفته) همیشه در سطح بالاتری از دنباله زنجیر وار بهم پیوسته بادبادک (سایر کشورها)قرار دارد. کله بادبادک (کشورهای پیشرفته) برای تعادل نیاز به دنباله (سایر کشورها) بادبادک دارد. حلقه های دنباله بادبادک بصورت اریب در هوا بهم متصل هستند و هر یک حلقه (کشوری) از حلقه دیگر (کشوری دیگر)در سطح پائین تری قرار گرفته. برای مثال حلقه اول به کله بادبادک نزدیکتر است و حلقه آخر دورترین فاصله را با کله بادبادک دارد.
    هنگامیکه باد (تکنولوژی) باعث صعود (پیشرفت) بادبادک میگردد کله بادبادک (کشورهای پیشرفته) شروع به صعود (پیشرفت)میکند و برای تعاد ل بالجبار دنباله ها (سایر کشورها)را با خود صعود(پیشرفت) میدهد. اما حتما متوجه هستید که دنباله بادبادک (سایر کشورها)همیشه در سطح پائین تری نسبت به کله بادبادک (کشور های پیشرفته)قرار دارد و دیگر اینکه هر حلقه دنباله بادبادک نسبت به حلقه دیگر پائین تراست
    اگر مثال بالا را مد نظر قرار دهیم مشاهده میکنیم که مثلا در زمان روی کار آوردن آقای رضا میرپنج (پهلوی) ایران یکی از حلقه های نزدیک به کله بادبادک(کشور های پیشرفته) قرار داده شد و میبایستی نسبت به صعود(پیشرفت) کله بادبادک (کشور های پیشرفته) اما در سطح پائینتری صعود (پیشرفت) میکرد. خوب در آن زمان ایران دوران قاجار دیگر نمیتوانست آن تعادل مورد نیاز کشور های پیشرفته را در صعودش (پیشرفتش) تامئین کند، لذا تغییرات به جهت دادن تعادل بهتر به بادبادک میبایستی انجام میگرفت ، حال با اقای رضا میر پنج(پهلوی) یا شخص یا اشخاص دیگر.
    نگاه کنید امروزه کشور های پیشرفته به حدی در تکنولوژی قوی شده اند که هنگام صعود (پیشرفت) کله بادبادک در هوا – بنا بر ضرورت ثابت نگاه داشتن تعادل – جای حلقه های دنباله بادبادک (سایر کشورها) را عوض میکنند ، بدین معنا که مثلا حلقه اول دنباله بادبادک که نزدیک به کله بادبادک میباشد را با حلقه ائی دیگر عوض میکنند. جالب در این جابجائی حلقه های دنبال بادبادک (سایر کشورها) این است که خود مردم سایر کشورها به نسبت فرهنگی که دارند به میزان کم یا میزان زیاد به به این جابجائی کمک میکنند.برای مثال اکثر ما ملت ایران اگر در زمان اقای رضا میر پنج (پهلوی ) یا فرزند او اقای محمد رضا پهلوی اگر مثلا در حلقه چهارم دنباله بادبادک قرار داده شده بودیم ، کمک کردیم که جایمان را با یکی از حلقه های نزدیک به حلقه های آخر دنباله بادبادک عوض کنند.
    با مثال بالا من نمیخواهم بگویم که هیچ زمان یک حلقه بادبادک نمیتواند جزئی از کله یادبادک شود، بلکه مثال بالا حقیقت امروز دنیا میباشد.
    به نظر اینجانب ایران عزیز اگر روزی بخواهد جزئی از کله بادبادک(کشورهای پیشرفته) بگردد چاره ائی جز این ندارد که در ابتدا خرد و عقل را جایگزین جهل و خرافات دینی مذهبی 1400 سال پیش تازیان بادیه نشین کند. تا فر هنگ اکثر ما ایرانیها آلوده به ویروس و میکرب خطرناک دین و مذهب باشد جزء پایئن ترین حلقه های دنباله بادبادک خواهیم ماند ، چرا چون با دست خود به کشور های پیشرفته – که برای تعادل خود به ما نیازمند هستند – کمک شایانی میکنیم که بدون زحمت جایگاه ما را در دنباله بادبادک – که فعلا در حلقه های پائینی قرار داریم – تعیین کنند.

    به امید رشد عقل و خرد در حد اعلا در فرهنگ ما ایرانیها و جایگزینی آن با جهل و خرافات دینی و مذهبی
    مهدی

     
  17. درود به آقای محمد(کاوه) نوری راد
    وبه یاران شجاع شما

    می خواستم اشاره ای کرده باشم.
    امید است که برداشت توهین آمیز تلقی نشود . واقعن درست می گویند که حافظه ایرانیان ظعیف است.
    از نظر مقایسه، در این شگی نیست که رفتار های غیر انسانی خلافت آخوندی در مدت این سی سال واندی به تمام معنا ودر واقع بقول معروف روی خاندان پادشاهی پهلوی را سفید کردنند ولیکن محسول اعمال و رفتار این ” فرزند برومند” همین بوجود آمدن خلافت آخوند های منحط و واپسگرا و جنایتکار است.

    همواره انسان اندیشمند و با خرد و آزادمنش فقط در راه آزادی ، طرد استبداد ، ترویج قوانین انسان دوستی و شگوفائی اندیشه در همه زمینه ها قدم بر می دارد.

    با آرزوی تندرستی وتشکر از امکان و درج یادداشت در وب سایتتان

     
  18. علی اکبر ابراهیمی

    من معرفی می کنم، من توصیه می کنم
    “هر تغییری را که توسط محمد نوری زاد انجام شود.”
    به همه طرفها. به خامنه ای. به اپوزیسیون و به همه.
    نبوغ و ذهن روشنی که خدا به من داده بود و با این عقل ناقصی که برای من باقیمانده است، از دور که نگاه می کنم می بینم این آدم (محمد نوری زاد) همان گزینه مورد نظر من است. همان منجی است. همان شخصی است که ما در راه حلهایمان اگر به وی برسیم و میدان ایجاد تغییر را به وی بسپاریم، یک نتیجه به درد بخور هنوز هم محتمل و ممکن است.

    عیب بزرگ این سطور آن است که گمان نمی کنم خامنه ای و دیگر مصرف کنندگان قدرت متمرکز داوطلب کناره گیری از قدرت به نفع محمد نوری زاد شوند. اما محمد نوری زاد یک استعداد بود برای پناه دادن به همه ما. ما این استعداد را با زدن و کشتن و تبعید کردن و زندان فرستادن رقبایمان بی آبرو و بی اعتبار و بی مصرف و به دردنخور کردیم.

     
  19. با سلام :

    ما اگربخواهیم ازشرآنچه خود برسرخودمان آورده ایم وطبعا حق ناسپاسی کردیم باید برویم به مصروبرمزار آن بررگوار (محمدرضا شاه )جمع شویم واستدعای عفو وبخشش نمائیم ؛تا اواز گناهانمان بگذرد وازخدا بخواهد که شر این حکومت را از سر ما بردارد ،مطمئنم اومسجاب الدعوه بودوخداوند بخاطر اوما را از شرظالمین نابکار نجات میدهد .
    وبعد این دفعه بجای رفتن به بیت المقدسوآوردن ضحاک ؛ رهبری فرزند آن بزرگوار را گردن نهیم

     
  20. قوت ،بخوناب جگر میخوریم . روزی ما در دهن اژدهاست .غله نداریم وگه خرمن است ، هیمه نداریم و زمان شتاست . حاصل ما را دگران میبرند ،زحمت ما زحمت بی مدعاست.و …..قطعه ای بسیار زیبا«صاعقه ی ما ستم اغنیاست »از پروین اعتصامی .که هر سطرش سندی است تاریخی و بیانگر همه نابرابریهای اجتماعی در سالهای سیاه ستم شاهی .اودر این افشاگریها ، بدلیل اختناق خشن حاکم !با احتیاط، ولی صریح ،نوریزاد وار ،پرده از چهره ی نا شایستگان و چپاولگران رضا خانی بر میکشد .نفرت او نسبت به زورمداران ،وعشق ومحبت اش به مردم شریف وزحمتکش ،پرستیدنی است .جای جای این دفتر نشان دارداز شوریدگی و عصیان نویسنده از ظلم وجور دردها و ناکامی ها.می گویم :خوبه که با مروراین اوراق تاریخ که با زیبایی به نظم شده ،هدف ونشانه ها رافراموش نکنیم .فقط دو قطعه شعر «ای رنجبر وصاعقه ما ستم اغنیاست »بخوبی روشنگر بی کفایتی ونادرستی زمامداران قلدر ان زمان است .وحال اینکه این گنجینه مملو استاز حقایق ودید ژرف این شیرین سخن .که گویا عاقبت بفرمان رضا خان خاموش شد .وکم نداریم بزرگان دیگری هم که با قلم ووهمت خود با تحمل درد وعذاب ایندگان را از بلا ها وافت ها واوار ها ی ویرانگر خبر داده اند .پس ما اشتباهی انقلاب نکردیم . ثمره انقلاب را قاپیدند

     
  21. با درود بر نوریزاد گرامی و کاربران ارجمند این سایت شریف!بنظرم دیگر افسوس گذشته را خوردن و پشیمانی از آب رفته نمودن نه تنها دردی را دوا نمی کند بلکه گذشته را برایمان به ایده آلی درمی آورد که آینده مان را هم تحت تاثیر قرارخواهد داد.هموطنان ما از دوران پیش از سال نحس 57 به بدترین شکل ممکن عبور کردیم و بزرگترین ضربه را در حساس ترین دوران تاریخی به خود و کشورمان زدیم.حالا هم بجای اندیشیدن و راه حل اصولی یافتن به قبل از 57 رجوع می کنیم.شاید برای اینکه در اشتباه نیفتیم تا حدودی رجوع بتاریخ بد نباشد ولی در تاریخ ماندن و افسوس خوردن ما را دچار نوعی سردر گمی می کند.دوستان حکومت پهلوی هر خوبیی که داشته ولی همینکه قانون اساسی مشروطه را که در زمان خود یکی از مدرنترین قوانین جهان بود زیرپا گذاشتندبزرگترین ضربه را به ساختار قانون در ایران زدند.بله ساختن زیر بنای کشور درست ولی نباید فراموش کرد که کار شاه ساختن پل و دانشگاه و صنعت و غیره نبود.شاه باید طبق قوانین جاری کشور سلطنت میکرد.نباید فراموش کرد که ما در زمان رضاشاه افراد مدبر و مدیر و روشنفکران بسیاری داشتیم ولی اغلب آنها بعلت استبداد فردی کنار گذاشته شدند.ما باید تاریخ را بدرستی و با وسواس و با اندیشیدن بخوانیم و نه با آن احساسی برخورد کنیم.فراموش نکنید که هم اکنون بسیاری زمان خمینی را طلایی می نامند!دوستان درد ایران ما استبداد و رعایت نکردن قانون است و تحمیل اراده فردی و گروهی است.برای رفع چنین مشکلی ما نیازمند سیستمی سکولار و دمکراتیک با قوانین عرفی(لاییک)هستیم تا جلو خودرایی و استبداد را بگیریم.درچنین سیستمی تمام افراد آزادانه و متکی به خرد خود دراداره امور مؤثرند و کشور احتیاج به قهرمان و رهبر ولی و امام و شاه و …ندارد.بلکه هر فردی خود هم شاه است و هم رعییت!

     
  22. خدا وکیلی به حرفهای این برادر قاچاقچی خودشون توجه کنید:
    حاج ممد علی: پرداختن به معنویت به عنوان مؤلفه‌ی اصلی قدرت سپاه از اهمیت بالایی برخوردار است.

    معنویت به عنوان مؤلفه‌ی اصلی قدرت یعنی:
    ۱-ساخت و ساز اسکلهای غیر قانونی و اولین وارد کننده قاچاق به ایران
    ۲- چپول کردن اموال عمومی و خصوصی امثال بانکها، مخابرات، زمین، شرکتهای مهندسی/مقآطعه کاری و غیره
    ۳- بالا کشیدن بودجه مملکت

    با هزار من سیریش هم نمیشه معنویت رو به همچین کارهایی چسبوند، الا در مملکت ولایت فقیه.

     
  23. معرفی جمعی از دوستان:
    گوهر عشقی: شجاع
    مادر سعید زینالی: شجاع
    خواهر هدی صابر: شجاع
    دکتر حبیب الله پیمان: -گمراه و خرابکار
    دکتر محمد ملکی: گمراه
    آقای شاه حسینی: گمراه
    سوسن شریعتی و احسان شریعتی: اگه هنوز پا در راه حاجی شریعتی میگذارند گمراه.
    ابوالفضل قدیانی: گمراه

     
  24. تو و احمدي نژاد و محمدرضا پهلوي و ساير فاشيست هايي از اين دست يك خصوصيت مشترك داريد ، اين كه جون انسان ها را به راحتي جزء جزئيات قرار ميدين. از روزي كه براي مردم توي اون وبلاگ بي طرفدارت مينوشتي و بخاطر رفتاري كه با اباذر شد دست و پاتو شناختي دوستت داشتم و سلامتي خودت و خونوادتو هميشه از خدا ميخواستم و هربار كه برات پيام گذاشتم با ذكر نامت بهت سلام كردم و هرچند يكبار هم به خودت زحمت ندادي جواب سلام و پيام منو بدي اما بازهم مشفقانه ايرادهات را گوشزد ميكردم. از امروز ديگه حالم ازت بهم خورد. واقعا ته مونده ي معرفتت هم ته كشيده . حالا به اينجا رسيدي كه فرزند برومند رضاشاه ايرادهاش جزئيات بوده ! جزئياتي مثل جون انسانها ؟!!! ماشالله خيلي كل نگر و حكيم شدي ها ! بعد ميگيم خامنه اي قاتله و خميني قاتله ! نه لابد اونا هم به ديده كل نگري بنگريم خوبند مجموعا و ايراد جزئي دارن ! اي خاك

     
    • ادب اشته باش. احمدینژاد خودتی.

       
      • درود استاد گرامی
        می دانم که برای نوشتن این مطلب مخصوص اونجا که به رضا شاه اشاره کردید خیلی با خودتون کلنجار رفتید که بنویسید و یا ننویسید و آخر سر نوشتید تا راحت شوید. من یک استاد دانشگاهم مثل شما عمیق می شوم به ریز و درشت امور بسامان و نابسامان و درست به همین نتیجه ای می رسم که شما رسیده اید در باره ی رضا شاه. از این که بر غوغای درون خودتون فائق اومدید و این مطلب را که احدی از داخل این جریان داخلی و اسلامی جرأت گفتنش را نداره از شما تشکر می کنم. بهروز باشید

         
    • یا از این کمونیستای نادان و تاریخ مصرف گذشته ای، یا مجاهدی، یا از این اصلاح طلب هایی که قبلۀ عالمشون خاتمیه و تزشون توهین به پهلوی ها و …. است.

      منم اصلاحطلب و خاتمی چی یم. ولی به تمام آنچه نوریزاد گفته با 50 سال سن سالها پیش رسیده بودم.

       
      • فعلا که تو قبله عالمی تری ! قبله ی عالمت نوری زاد به سلامت باد ! چقدر جالبه پریدی این وسط میگی خودتی ! آخه من به کی گفتم احمدی نژاد ؟ تو که باسوادی هنوز تفاوت خصوصیت مشترک داشتن با یکی بودن را نمی فهمی ؟ بعد من بی سواد و نادانم و باید ادب داشته باشم . ای خاک

         
    • هی . کیهان
      برو پیش اربابت حسین شریعتمداری ودر آبدارخانه روزنامه کیهان خودسازی بفرمایید
      این سایت جای جولان دادن خرمگسها نمی باشد . این جا جای شیرمردی بنام محمد نوریزاد است

       
  25. تفکر موازی پرداز و تخریب ها

    -القاء دشمن فرضی
    – سازماندهی نیروی تخریب موازی با نامهای لباس شخصی و دلواپسان و غیره
    – تشکیل دولت تخریبی موازی مخالف وعده های انتخاباتی دولت برآمده
    – وجود دادگاه تخریبی موازی بنام دادگاه انقلاب مقابل همه دادگاههای موجود
    – تلفظ و پرورش زبان تخریبی بی ادبانه موازی و غیر دیپلماتیک مقابل زبان رسمی کشور
    – رواج تولید مواد غذایی سرطانزا موازی مقابل سلامت تغذیه متناسب و هدفمند شده برای رشد شهروندان
    – احیای شرکتهای مالی اختلاسی موازی مقابل سیستم بانکی شفاف و مناسب کشور
    – تخریب اسامی ملی مردم ایران موازی اسامی عربی در ساخت و تولید فیلمها و سریالی پر بیننده
    – رواج تشنج اجتماعی موازی بنام حجاب مقابل کمبودها ء کودکان کار ء حریق مراتع کشوری ء نابسامانی های آب مصرفی ء بهداشت خانواده و جامعه ء تکدی گری ء اعتیاد ء نوجوانان فراری و …
    – ارتباط و دعوت همکاری با تمامی نهادهای ترور بین المللی برای پرداخت و پرورش و گسترش قدرت موازی
    – ساختن کشور به شکل خشک و پوسته برداشته و آلودگی های تنفسی و .. موازی جهت احیای یادگاری از بیابانهای اسلامی
    و بسیار فراوان ریزه های موازی تخریبی دیگری در کشور که بنیاد فکری خامنه ای مبلغ و مسبب آن است

     
  26. درود بر آتنا فرقدانی شیر زن ایرانی که خاری شده در چشم ملایان حاکم. نه راه پس دارند و نه راه پیش. آتنا هزینه شجاعتش را با زندان رفتن پرداخت. اکنون نوبت ملایان است هزینه بپردازند. کم هزینه ای نخواهد بود. قول می دهم. برایتان خیلی گران تمام خواهد شد. مثل روز روشن است. دختر بی گناه زندان می کنی؟ خودت بگو لایق چه صفتی هستی!

    (فریاد ملانصرالدین بلند بود کسی پرسید چه شده؟ گفت سوزن به فلانم می زنم نمی دانی چقدر دردناک است!)

    رضا شاه پایه گذار ایران مدرن است. او تبلور خواست ملی و نتیجه قیام مشروطه است. می بینید ملایان با چه تلاشی دستگاه دادگستری مدرنی که رضا شاه کبیر پایه ریخت را زیر لگد گرفته اند. چیزی از آن باقی نمانده است. با این کار مستقیم ما را برده اند به قرون وسطی که چی؟ که من قاضی شرعم نه قانون! آهای مردم! خفت و خواری هم حدی دارد. مرگ یک بار شیون یک بار!

    البته رفتار رضا شاه با آخوند جماعت بسیار درست و در شان آن ها بود. پسرش محمد رضا شاه اشتباهی که کرد مار در آستین پرورید. برای آخوند ها مسجد و حسینیه ساخت. به آن ها عزت و مقام داد. پدرم می گفت دوره ای شده بود تاکسی آخوند سوار نمی کرد. محمد رضا شاه بود که به این ها عزت و آبرو داد. خاک بر سر ما که نمی دانستیم پانزده خرداد به دلیل مخالفت با حق رای زنان پا گرفت. جهالت هم حدی دارد. هر کس کاسه ای دست گرفت و گردن کج کرد که نمی شود نیازمند. ما گول ظاهر آخوندها را خوردیم. نمی دانم تا کی باید تاوانش را پس بدهیم. ملا های مرتجع با مارکسیست ها دست در دست هم دادند ما را به اینجا رساندند. رضا شاه کجایی بیا و حق پایمال شده ما را از این ها پس بگیر!

    مردم سوریه و لبنان و عراق و یمن دارند جور ما را می کشند! خجالت هم خوب چیزی است. آمده در ملا عام فریاد می زنه! اینجاست که اون رگ جاهلی آدم بالا می آد تا چند حرف آب دار نثارش کنه. آخه آدم عاقل! شما ها نبودین شیعه سنی راه انداختین؟ هفته وحدت… آدم خنده اش می گیرد. مثل این که چند تا بچه کودکستانی با هم قهرند اومدند آشتی کنند! اونوقت قسم و آیه می خوره که دارند با ما با روش ویژه مبارزه می کنند!!!! یعنی طرف حالیش نیست از کجا خورده و داره می خوره! تهاجم فرهنگی ….
    یکی بر سر شاخ بن می برید!
    اینقدر در خرافات و مزخرفات مذهبی غوطه ورند که چشم ندارند واقعیات دنیا رو نمی بینند! باور کنید به همین سادگی است! سم بکم عمی شامل حال خودشون شده ولی حالیشون نیست…..
    آقاجان این که می بینید دنیای مدرن است که جلوی شما را گرفته. آری افکار مدرن است که سد راه شما است. حالا بیا و به جنگ دنیای مدرن برو ببینم عاقبتت به کجا می کشد. من قاضی شرعم نه قانون! آفرین بر این بلاهت و نادانی! مملکتی که این قاضی اش باشد چه عاقبتی دارد… تبریک می گویم به ملت قهرمان و شهید پرور حزب الله که با حمایت از این ها در خیانتشان شریک و هم دست هستند.
    جنگ شیعه و سنی راه انداختند میگویند مردم بد بخت سوریه و لبنان و عراق و یمن دارند جور ما را می کشند! عاقل! کارت از اول خطا بود که قایله شیعه سنی راه انداختی! با حلوا حلوا که شیرین نمیشه! اومدند گفتند وحدت؟ گفتید صد البته! گفتند رییس جمهور میشه سنی باشه؟ گفتید نع! پیش نماز؟ نع! میخواهیم مسجد بسازیم! نع! ما هنوز نفهمیدیم بالاخره عایشه خوب بود یا بد؟ علی رفیق عمر و ابوبکر بود یا نه؟ این سند رو می کنه اون سند رو می کنه. شبیه ورق بازیه. این سرباز می آره اون بی بی رو می کنه. این شاه میاره اون آس میزنه! زهی عقل و شعور و فهم و استدلال عقلی. تخم مرغ رو از سر می شکنند یا از ته.
    زمانی عدم مداخله در امور داخلی کشور ها یک اصل پذیرفته شده جهانی بود. حالا که اومدند گند زدند به منطقه از بوش خودشون هم دارند خفه میشند عاقل افاضه فرموده که این ها دارند جور ما را می کشند.

    از ما که گذشت. جوون ها از من به شما نصیحت. به فکر آینده خودتون باشید. مملکت رو نجات بدید. این ها خودشون هم امیدی به موندن ندارند. از ترس و وحشته که آتنا و نرگس رو به زندون انداختند. این ها از شما جوون ها وحشت دارند. جنتی تو قیام 88 حسابی زرد کرده بود. راه حلی هم بلد نیستند. راه حلی هم براشون وجود نداره. نیاز به رهبری دارید. نه مثل موسوی و کروبی که خراب کردند خودشون رو با این ولایت فقیه شون. یکی رو نماد وحدت کنید. خودتون بهتر می دونید الان چه کسی این نقش رو از همه بهتر می تونه بازی کنه. معطل نکنید. شرایط طوری شده که این ها اصلا به فکر آینده مملکت نیستند. هر روز که بمونند مملکت خراب تر می شه. خودشون هم تعجب می کنند چرا اتفاقی نمی افته. ما باید بر سر رهبری به توافق ملی برسیم. این توافق که دست داد کار خیلی سربع پیش میره.

     
  27. درود بر هم میهنان ارجمند

    بقول آقای بهرام مشیری ٌ قاذورات اسب رضا شاه به تمامی دم و دستگاه حکومت آخوندها می ارزید ٌ

     
  28. تدابیر روحانی برای
    رفع سوء ظن های رهبر!
    خبری جهت انتشار، برای پیک نت ارسال شده که از مسیر ارسال آن آگاهیم، اما با این همه، آن را مشروط به تکمیل این خبر منتشر می کنیم:
    از مدتی پیش و با توجه به سوء ظن های بنیادینی که ریشه ای قدیمی در شخصیت علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی دارد، بدستور روحانی، جلسات هیات دولت از طریق تلویزیون مدار بسته، مستقیما به بیت رهبری وصل شده است تا وی این جلسات را بصورت زنده ببیند و اگر نظری دارد بگوید. این امر پنهان از اعضای کابینه نیست و همه از آن مطلع اند اما دستور اکید برای خوداری از صحبت درباره آن داده شده است.
    این خبر همزمان شده است با خبر دیگری که از مسیر دیگری به پیک نت رسیده و بر اساس آن، در بین اطرافیان هاشمی رفسنجانی گفته می شود روحانی ارتباط های خود را با هاشمی رفسنجانی کم کرده و بیشتر به شخص علی خامنه ای نزدیک شده است.

     
    • طبق معمول خط حزب توده از این خبر هویداست!استحاله!

       
      • جناب مزدک درود برشما

        بنظر اینجانب ایرانیان باید اسم این حزب هفت خط را از حزب توده به حزب گربه تبدیل کنند. واقعا این جماعت مثل گربه هفت تا جون دارند. بعد ازاین همه خیانت، زدوبند، میهن فروشی و نوکری اتحاد شیاطین شوروی هنوزهم که هنوزه عزرائیل را درست مثل جنتی گول زده و بحیات شرم آور خود ادامه میدهند. با نگاهی گذرا به ۸۰سال گذشته می بینیم هیچ گروه و یا حزب فعال سیاسی در ایران وجود نداشته است که حزب گربه رسما از آن اعلان پشتیبانی و همفکری کرده باشد بجز دارودسته خمینی.
        این جماعت چرا کوچ نمیکنند و برند و روسیه، کوبا ویا آلبانی زندگی کنند و ما را بحال خودمان بگذارند چه چیزی در ایران هست که این گربه سانان بدنبال آن هستند؟ چرا دست از سر ما برنمیدارند؟
        های…حزب گربه..مرا بخیرتوامید نیست..شّرمرسان
        این آرزویی که ایران یکروز کمونیست شود را با خود بگور خواهید برد. البته بعد از اتمام عمر شماره هفتتان

        رسول

         
  29. وثیقه چند میلیارد تومانی سعید مرتضوی؛ دو آپارتمان متعلق به همسرش
    منتشر شده در دوشنبه, ۲۵خرداد , ۱۳۹۴ | ۶:۲۵ ب.ظ

    قرارهای مرتضوی دوباره افزایش یافت. بازپرس شعبه ١۵ بازپرسی دادسرای کارکنان دولت برای مرتضوی قرار مجرمیت صادر کرد و سه میلیارد تومان دیگر به قرار قبلی مرتضوی در پرونده تأمین‌ اجتماعی اضافه کرد. برای او پیش‌تر دو میلیارد تومان قرار کفالت صادر شده بود. بابت پرونده کهریزک هم طبق نوشته سایت تابناک در شهریور ٩٣ حدود سه میلیارد تومان قرار صادر شده بوده که در مجموع کل قرارهای صادر شده برای مرتضوی به هشت میلیارد تومان رسیده است. شنیده‌ها حاکی از این است که او برای قرار اخیرش سند دو آپارتمان متعلق به همسرش در سعادت‌آباد را به‌عنوان وثیقه سپرده است.
    «مجتبی نظری»، وکیل سازمان تأمین‌اجتماعی با اشاره به اینکه بازپرس آخرین دفاع «مرتضوی» را در شش صفحه گرفته و پرونده به زودی به دادگاه می‌رود، به «شرق» می‌گوید: «بازپرس برای آن بخش از پرونده تأمین‌اجتماعی که مربوط به حیف‌ومیل اموال سازمان، از جمله بحث فروش شرکت‌های سازمان و پرداخت چک به بابک زنجانی، پرداخت کارت هدیه به نمایندگان، پرداخت پول به بنیاد عدل یا سکه و پول به افراد مختلف بوده، حدود سه‌ میلیارد تومان قرار وثیقه صادر کرده است». بخشی از پرونده دو ماه پیش به دادگاه ارسال شد، اما بخش مهم‌تر پرونده که محتوای بیشتر گزارش تحقیق‌وتفحص مجلس و شکایت اصلی سازمان تأمین‌اجتماعی بر آن استوار بود، در بازپرسی باقی مانده بود که به گفته نظری بعد از اتمام تحقیقات بازپرس و صدور قرار تأمین، به زودی همراه کیفرخواست به دادگاه ارسال می‌شود.
    «نظری» درباره میزان قرار صادرشده، گفت: «اگرچه از نظر ما قرار صادرشده با توجه به میزان ضرروزیانی که به سازمان تأمین‌اجتماعی رسیده کم است و متناسب با میزان اتهام نیست، اما در مقایسه با اینکه پرونده به نتیجه رسیده و زودتر به دادگاه می‌رسد قابل قبول است». او افزود: «بااین‌حال می‌توانیم بعدا درخواست تشدید قرار کنیم». «سعید مرتضوی» هم‌اکنون بابت دو پرونده در شعبه ۷۹ دادگاه کیفری استان تهران محاکمه می‌شود، کهریزک و تأمین‌اجتماعی. در ماجرای تأمین‌اجتماعی هم سازمان تأمین‌اجتماعی جداگانه از او شکایت کرده است و هم گزارش تحقیق‌وتفحص مجلس مبنای این پرونده است.
    در ماجرای پرونده کهریزک هم با وجود اینکه حکم «مرتضوی» سال گذشته در دیوان عالی تأیید و مرتضوی به انفصال دائم از قضاوت و پنج سال انفصال از خدمات دولتی محکوم شد، اما بخشی از پرونده در مورد اتهامی- معاونت در تنظیم گزارش خلاف واقع- که مرتضوی بابت آن به پرداخت ٢٠٠ هزار تومان محکوم شده بود، به دادگاه بازگشت داده شد. تاکنون چهار جلسه از دادگاه مرتضوی برگزار شده است. در این مدت عمده شکایت وکیل سازمان تأمین‌اجتماعی این بود که چرا بخش اصلی پرونده هنوز در دادسراست و به دادگاه نیامده است. «مرتضوی» در این چهار جلسه بابت برعهده‌گرفتن سمتی که دیوان عدالت اداری پیش‌تر رأی به برکناری او داده بود، محاکمه می‌شود. سازمان تأمین‌اجتماعی از او با عنوان مجرمانه «تبانی در انجام معاملات به ضرر سازمان، سوءاستفاده از موقعیت شغلی، حیف‌ومیل اموال و تصرفات غیرقانونی اموال عمومی و تحصیل مال از طریق نامشروع» شکایت کرده است.

     
  30. دلال «سیداسمالی» که جنتلمن شد؛ وقتی مهریه خانم بازیگر از «نظریه انکار هولوکاست» تامین شد
    منتشر شده در دوشنبه, ۲۵خرداد , ۱۳۹۴ | ۴:۰۶ ق.ظ
    ظهر روز چهارشنبه ۱۳۹۳/۰۳/۲۱ در دفتر سیدمحمد خاتمی رییس‌جمهور اسبق کشورمان حاضر شدند تا خاتمی صیغه عقد این دو را جاری کند. آقای خاتمی از سال‌ها قبل، صیغه عقد بسیاری از افراد مشهور و معروف را با یکدیگر خوانده و آن‌ها را با یک‌دیگر محرم کرده است. در سال‌های ریاست‌جمهوری هم این سنت حسنه توسط وی ادامه داشت. به طور مثال در آن زمان صیغه عقد «ژیلا بنی‌یعقوب و بهمن احمدی امویی» دو روزنامه‌نگار کشورمان را در دفترش خواند. پس از ریاست‌جمهوری نیز، آقای خاتمی این‌کار را ادامه داد و در کودتای انتخاباتی سال ۱۳۸۸، پسرِ برادر «محمدرضا شریفی‌نیا» را به همسرش محرم کرد. محمدرضا شریفی‌نیا هم در این مراسم حضور داشت و با سیدمحمد خاتمی نیز عکس یادگاری گرفت. همه این‌ها در حالی بود که شریفی نیا بی اعتنا به کشتار هم‌وطنان خویش در کودتای ریاست‌جمهوری سال ۱۳۸۸، طریق دیگری را در پیش گرفت و آن نماز معروف را به جماعت پشت سر رهبری که فرمان خون مردم را داد، اقامه کرد. اما شاید عقد یاسین رامین – «آقازاده خاص» – با مهناز افشار، یکی از جنجال برانگیزترین عقدهای خوانده شده توسط سیدمحمد خاتمی باشد. در همان زمان یکی از روزنامه‌نگاران در صفحه فیس بوک خود نوشت: «به نظرم سال ۸۹ بود، توی نمایشگاه مطبوعات، وقت خداحافظی با من دست نداد، گفت کسی که پشت سر خاتمی نماز بخواند نجس است. حالا خاتمی او و پسرش را به مهناز خانم محرم کرده است!»
    به گزارش «سحام»، وب‌سایت اصول‌گرای راه دانا که از جمله رسانه‌های زنجیره‌ای وابسته به سپاه پاسداران است، از مهریه ۲۲-۲۵ میلیارد تومانی مهناز افشار خبر داده و جزییات بیشتری را از زندگی «آقازاده خاص» محمدعلی رامین، مبدع نظریه انکار هولوکاست در دولت احمدی‌نژاد، فاش کرده است.
    این وب‌سایت نوشته است: «سال گذشته بود که با کنایه‌های یکی از بازیگران در برنامه‌ی زنده‌ی تلویزیونی(مرضیه برومند) مبنی بر برابری ٬نصف بودجه تئاتر کشور با مهریه پشت قباله یک بازیگر سینمای ایران٬، رسانه‌های زرد سایتی و مکتوب به سمت پوشش اخبار لحظه به لحظه این ازدواج رفتند. این رسانه‌ها که رقمی نزدیک به ۲۲ الی ۲۵ میلیارد تومان برای مهریه این خانم ۳۸ ساله و دیپلمه منتشر کرده بودند، تنها به این خبر از همسر وی بسنده کردند که او فرزند یکی از یاران رئیس دولت‌های نهم و دهم است. البته شایعات زیادی نیز پیرامون سن این فرد در سایت‌های زرد منتشر شد که حکایت از تفاوت سنی بیش از ۱۰ ساله‌ی وی با خانم بازیگر داشت، اما این شایعات پس از مدتی توسط مهناز افشار تکذیب شد.
    مهناز افشار که در زمان دولت محمود احمدی‌نژاد نزدیکی زیادی با اسفندیار رحیم مشایی داشت، به همراه برخی هنرمندان نزدیک به حاکمیت مانند محمدرضا شریفی نیا و… از مشایی و احمدی‌نژاد سهمیه حج دریافت کرد تا به مکه مشرف شود، اما اسفندیار رحیم‌مشایی در لطفی بیکران از خزانه بیت‌المال، به مادر مهناز افشار نیز سهمیه ویژه حج دولت جمهوری اسلامی را اهداء کرد. وی پس از انتشار عکس‌های حج سهمیه‌ای خود به همراه سایر هنرمندان در فضای مجازی، مورد هجوم کاربران قرار گرفت و کاربران را افرادی «بی‌شخصیت و نادان» خطاب کرد.
    حالا خانم بازیگر، با راه انداختن صفحات متعدد در شبکه‌های اجتماعی از جمله اینستاگرام، کار زردنویسان را راحت کرده است. او که اقدام به انتشار تمام مراحل زندگی‌اش می‌کرد پس از مدتی خبر از بارداری خود داد و با انتشار تصاویری از اندام خویش در این دوران، به مشابه‌سازی کاریکاتوری از زوج مشهور آنجلینا جولی و بردپیت پرداخت که البته کاملا مضحک از آب درآمد. این بازیگر دست دوم سینمای ایران هم‌چنین به گفت‌وگو با رسانه‌های زرد پرداخت و از ابعاد دیگر زندگی خود نظیر علاقه‌مندی‌هایش که یکی از آنان ٬شکم‌نمایی٬ بود پرده برداشت! اما تمام این اقدامات و ایجاد انتظار برای به دنیا آمدن فرزند این زوج نه تنها در جامعه با واکنش‌های منفی روبه‌رو شد بلکه با تمسخر کاربران شبکه‌های اجتماعی نیز همراه بود.
    این زوج(یاسین رامین- مهناز افشار) که پیش‌تر اعلام کرده بودند آلمان را برای تولد نوزادشان انتخاب کرده‌‌اند، تا نمایش ثروت و تمدنی که به راه انداخته‌اند را به زینت دیگری نیز بیارایند، اما نه تنها با این اقدامات باعث افزایش محبوبیت و شهرت خود نشدند، بلکه این سوال را در ذهن مردم پدید آوردند که این همه نمایش ثروت و تبرج نشات گرفته از چیست و آیا این رفتارها تکرار حکایت تازه به دوران رسیده‌هاست؟ همسر کم سن و سال این خانم چگونه به این ثروت دست پیدا کرده است؟
    مردم ایران که با توجه به سختی‌های فراوان متحمل شده طی سالیان طولانی عادت به این‌گونه رفتارها نداشته و همیشه به درستی با ظن به این مسائل نگاه می‌کنند تنها این فکر به ذهن‌شان خطور می‌کند که احتمالا هزینه این فخرفروشی‌ها نیز به حساب جیب آنان است! برای پاسخ به این سوالات و ابهامات باید نگاهی بی‌اندازیم به شغل همسر کم سن و سال مهناز افشار.
    یاسین رامین «آقازاده خاص» محمدعلی رامین، به واسطه رابطه نزدیک خود و پدرش با یکی از مهره‌های اقتصادی جریان انحرافی و محمود احمدی‌نژاد، که مدتی بر مسند ریاست سازمان مرتبط با تامین داروی کشور(هلال احمر) نشسته بود و با استفاده از خلاءهای ناشی از کاغذ پاره خواندن تحریم‌ها- که باعث تحریم ورود و پخش داروهای حیاتی و خاص مردم بیمار و رنج‌دیده شده است – اقدام به دلالی دارو کرد و با توجه به احتیاج مبرم بیماران صعب‌العلاج، چند ده برابر قیمت واقعی هر دارو را از مردم نیازمند طلب کرد. این درحالی است که همان داروها با هزینه بیت‌المال(ارز مصوب دولتی) و با قیمت واقعی به دست این فرد می‌رسیده است.
    براساس اطلاع «سحام»، برادر همسر محمدعلی رامین، رئیس «شرکت دارویی رشد» در آلمان بوده است. این شرکت متعلق به جمعیت هلال احمر ایران است و به وسیله ارتباطات خاص با «ابوالحسن فقیه» رئیس وقت جمعیت هلال احمر ایران، اقدام به واردات انبوه شیر خشک‌های فاسد کرد، از رهاورد این واردات انبوه و بدون ضابطه، چشم کودکان بی‌گناه مردم از مصرف این شیرخشک‌ها نابینا شد و «آقازاده خاص» فقط در یک قلم، به سود هنگفت ۵۰ -۶۰ میلیارد تومانی دست پیدا کرد.
    یاسین رامین که پیش‌تر با دختر یکی از سرداران سپاه پاسداران(نام محفوظ) مستقر در لبنان ازدواج کرده بود، تنها پس از گذشت یک‌هفته از طلاق با دختر سردار به حضور سیدمحمد خاتمی رسید تا مراسم عقدش با مهناز افشاری که سال‌ها سودای آمریکا را در سر داشت و حتی مدتی نیز به امارات متحده عربی رفت تا راهی برای رفتن به آمریکا بیابد، برگزار کند.
    گرچه وزیر وقت بهداشت و درمان(مرضیه وحید دستجردی) در اعتراض به اقدامات کثیف تیم محمود احمدی‌نژاد استعفا داد و تاب دیدن بازی با جان مردم را نیاورد، ولی به نظر می‌رسد آن عده از آقایان ٬جنتلمن٬ امروزی که تا دیروز به واسطه ارتباط با گروه انحرافی و محمود احمدی‌نژاد به شغل دلالان داروی٬سداسمال٬ مشغول بودند باید متوجه باشند که ثروت هنگفت خود را از کدام ناحیه کسب کرده‌اند و برای چه کسانی فخرفروشی می‌کنند.
    شاید بهتر باشد این خانم بازیگر هم به جای گرفتن ژست انسان‌های متمدن، این سوال را از «همسر خاص» خود مطرح کند که با جان چند انسان نیازمند که تنها جرم‌شان بیماری و نداشتن پول دارو بوده، بازی کرده است؟
    یکی از مسئولین ایرانی در کشور آلمان که سال‌ها در این کشور فعالیت دارد، به خبرنگار «سحام» گفت: «محمدعلی رامین در سال‌های طولانی حضور خود در کشور آلمان با برخی از لابی‌های صهیونیستی این کشور ارتباط نزدیک داشته است. رامین در مدت حضور خود در آلمان، از عوامل اصلی اختلاف میان مسلمانان شیعه و سنی در کشور آلمان بوده است و چندین بار نیز توسط مراجع امنیتی احضار و بازداشت شده، اما با فشار محمود احمدی‌نژاد و تیم جریان انحرافی از زندان آزاد شده است. بر اساس اطلاع خبرنگار «سحام» محمدعلی رامین اکنون پرونده مفتوح جاسوسی در وزارت اطلاعات دارد که بنا به دلایلی ناشناخته رسیدگی قضایی به پرونده وی صورت نگرفته است..
    به گزارش «سحام»، محمدعلی رامین دبیرکل بنیاد جهانی هولوکاست در آبان‌ماه ۱۳۹۳ با انتقاد از رویکرد دولت یازدهم و محمدجواد ظریف در موضوع هولوکاست گفته است: «این‌که یک دیپلمات با سابقه (ظریف) چه ضرورتی احساس کرد که قبل از شروع مذاکرات با آمریکا و ۱+۵ اول باید هولوکاست را تایید می‌کرد که تایید هولوکاست در حقیقت بیعت با رژیم اسرائیل است، در واقع برای بنده به عنوان یک فردی که روابط بین‌الملل را می‌شناسم و مسائل جاری در ارتباطات غرب و رژیم صهیونیستی را می‌دانم خیلی حیرت‌انگیز بود.»
    سخنان این دلال تحریم و فرد مشکوک به همکاری پشت پرده با کشورهای غربی در حالی مطرح شد که وی با سوءاستفاده از طرح انکار هولوکاست و تلاش زیرکانه برای اجرایی شدن تحریم‌های همه جانبه علیه کشورمان، از طریق یک شرکت تجاری خانوادگی در کشور آلمان، اقدام به واردات دارو و نیازهای وارداتی کشور پس از اعمال تحریم آمریکا و غرب علیه ایران کرد و اقلام صادراتی شرکت فرزندش به ایران را به چند برابر قیمت واقعی فروخت و سود چشم‌گیری را از ناحیه تحریم ایران نصیب خود و خانواده‌اش کرد.
    «طرح انکار هولوکاست»، همان نظریه‌ای است که که ایران را در عرصه جهانی به انزوا کشاند و چهره عبوس و وحشیانه رژیم صهیونیستی را در عرصه جهانی، به چهره‌ای مظلوم و انسان‌دوست تبدیل کرد. همان نظریه‌ای که محمود احمدی‌نژاد در سفرهای سالیانه خانوادگی به نیویورک- مقر دائمی سازمان ملل متحد – آن‌را تکرار کرد و باعث ترک جایگاه نمایندگان کشورها، پرتاب تخم‌مرغ و گوجه‌فرنگی به رییس‌جمهور ایران و تحقیر نام ایران در عرصه جهانی شد. همان نظریه‌ای که رژیم صهیونیستی را قادر ساخت اتحاد جهانی را علیه ایران- به بهانه تهدید موجودیت اسراییل- ایجاد کند و مقدمه تحریم‌های شدید ایران در این روزها را فراهم آورد.
    پس از آن که محمدعلی رامین با ریش قرمز و حنایی‌اش به عنوان مبدع انکار هولوکاست توانست در دولت احمدی نژاد موثر واقع شود، در مقام معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد محمود احمدی‌نژاد قرار گرفت و این بار به قلمع و قمع مطبوعات و رسانه‌های دلسوز کشور پرداخت.
    رامین در محافل خصوصی بارها عنوان کرد: «هدف من از قبول مسئولیت معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد، فشار بر مطبوعات و رسانه‌ها برای استفاده از لغت «امام خامنه‌ای» در جراید بوده است و هر نشریه‌ای از این قانون نانوشته او تبعیت نمی‌کرد، با استناد به قانون مطبوعات، حکم «عدم التزام عملی به ولایت فقیه» اش صادر و آن نشریه به محاق توقیف و تعطیلی فرو می‌رفت.
    دوران حضور محمدعلی رامین در معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد، بدترین دوره از نظر رواج بی‌قانونی، عزل و نصب‌های سلیقه‌ای، عدم اجرای مفاد صریح قانون و اجرای سلیقه‌ای قانون مطبوعات بوده است.
    این در حالی بود که محمدعلی رامین بیست سال پس از وقوع انقلاب اسلامی مردم ایران، وارد کشور شد و تا پیش از این هیچ نام و رد و نشانی از وی در ساختار مدیریتی کشور وجود نداشت. در زمان جنگ تحمیلی نیز در کشور آلمان مشغول رتق و فتق امور بازرگانی، تجاری و تحصیلی‌اش بود. او پس از ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد، به ناگاه وارد ایران شد و معاونت مطبوعاتی دولت او را بر عهده گرفت و بر سابقون انقلاب، رنج‌کشیدگان جبهه و جنگ، دلسوزان کشور در رسانه‌ها، مطبوعات و فعالان عرصه رسانه – که بسیاری از آنان از خانواده‌ها و وابستگان معظم شهدا و جانبازان بودند – تاخت و قانون را مطابق میل، سلیقه و خواسته خود تفسیر و اجرا کرد.
    لازم است نهادهای اطلاعاتی و امنیتی کشور خصوصا سازمان اطلاعات سپاه پاسداران – که این روزها تمام هم و غم خود را بر پرونده‌سازی علیه فعالین سیاسی و مدنی و دلسوزان واقعی کشور متمرکز کرده‌است- به پرونده دلالان پشت پرده و مشکوک تحریم، که مشخص نیست چگونه به یکباره وارد کشور شدند و روند اجرایی کردن تحریم‌ها علیه مردم مظلوم ایران را بر اساس کدام ماموریت خارجی به اجرا درآوردند، به برخی ٬چفیه به دوشان٬ نظر لطفی بیندازند و صرفا تمام مساعی خویش را صرف تخریب و پرونده‌سازی علیه چهره‌های جریان اصلاحات و دلسوزان مورد اعتماد مردم نکند تا مردم نیز بدانند این نهاد و چندین نهاد اطلاعاتی مشابه و موازی، صرفا به دنبال اجرای پروژه‌های سیاسی خود نیستند و برای یک‌بار هم که شده از «سلاح، پول، قدرت، سهام، اسلحه و خبرگزاری» در جهت منافع مردم استفاده می‌کنند!
    پیش از این «رضا علیجانی» فعال ملی مذهبی در مطلبی با عنوان«اسراییل؛ بیخ گوش ایران» به نفوذ جاسوسان اسراییلی در هسته‌های بالای مدیریتی کشور اشاره کرده بود.
    آقای علیجانی در یادداشت خود یادآور شده بود که «٬مسئول میز اسرائیل٬ در سازمان اطلاعات سپاه به اتهام جاسوسی برای اسرائیل دستگیر و پس از ماه‌ها بازجویی اعدام شده است، همین اتفاق در سال گذشته برای ٬مسئول میز اسرائیل٬ در وزارت اطلاعات نیز اتفاق افتاده و او نیز همان فرجام هم ردیف خود در اطلاعات سپاه را داشته است.»
    این فعال سیاسی خاطرنشان کرده بود: «در دوران احمدی‌نژاد بارها توسط وی و یا هم‌فکرانش مواضعی اتخاذ می‌شد که بلافاصله مصرع دوم و نتیجه و میوه‌چینی‌اش را توسط اسرائیلی‌ها می‌شد مشاهده کرد. همگان می‌دانند که یکی از هم‌فکران نزدیک احمدی‌نژاد، یعنی محمدعلی رامین که بساط نفی هولوکاست را راه انداخت و بزرگ‌ترین خدمت به اسرائیل را در سیاست‌های ضدایرانی‌اش کرد، مدتی در بازداشت اطلاعات قرار داشت.»
    آقای علیجانی سپس با اشاره به دستگیری جاسوس حزب‌الله لبنان خبری را داده که «سحام» از طریق منابع آگاه و مستقل خبری آن را تایید کرده است. وی نوشته: «از مدت‌ها پیش خبری در محافل سیاسی داخلی و بین‌المللی مطرح شد که یک جاسوس و نفوذی اسرائیل در بین نزدیکان حسن نصرالله(هیثم محمد شوربه مسئول واحد عملیات خارجی حزب‌الله لبنان) بازداشت شده است. از همین طریق یک شبکه جاسوسی اسرائیل در ایران نیز لو رفت که نفوذ عمیقی در ایران و حتی در سطح بیت مقامات بالای کشور داشت. هر چند این مسئله یک شوک اطلاعاتی به ایران بود اما زنگ خطر از مدت‌ها پیش به صدا در آمده بود. از مدت‌ها قبل جاسوسان اسرائیل در مراکز حساس و غیرحساس در ایران کشف و بازداشت و بعضا اعدام شده بودند.»
    این فعال سیاسی هم‌چنین از دستگیری ٬یکی از نزدیکان محمدرضا نقدی٬ رئیس سازمان بسیج نیز به دلیل ارتباط با اسراییل خبر داده است. منابع مستقل خبری در ایران می‌گویند زمانی‌که محمدرضا نقدی خواهان ٬محاکمه صحرایی علی یونسی٬ مشاور رئیس جمهور ایران شده بود، یکی از نزدیکان وی به دلیل ارتباط با اسرائیل در یک دادگاه صحرایی اعدام شده است.
    شایسته است مقامات اطلاعاتی و امنیتی کشور به جای برخورد با مسائل پیش پا افتاده‌ای چون «ورود زنان به ورزشگاه‌ها»، «طریقه و نوع حجاب بانوان کشور»، «لغو کنسرت‌های قانونی و دارای مجوز از مراجع قانونی دولتی»، «لغو مراسم‌ها و سخنرانی‌های مجوزدار مانند سخنرانی قانونی علی مطهری در شیراز و حمله وحشیانه نیروهای وابسته به سپاه فجر شیراز به وی» و … تلاش خود را بر شناسایی عناصر مشکوک به جاسوسی و کاسبان واقعی تحریم‌ها متمرکز کنند، شاید از این رهگذر بتوانند اعتماد گران‌بهای ملتی بزرگ را که در کودتای انتخاباتی ۶ سال قبل از آنان سلب کردند، کمی بازسازی کنند.
    |

     
  31. اين حكومت باعث شد كه آزاد بشم. آزاد از قيد و بند شريعت، آزاد از ترسيدن، ترسيدن از جهنم و اون دنيا، باعث شد در مورد اسلام و أديان تحقيق كنم و از بند اسارت دين رها بشم و به آرامش دروني برسم.
    سعادت واقعي در اينست كه چيزي كه براي خودت نميپسندي براي ديگري هم نپسند. اگر اينرا همه ملكه ذهنشان بكنند و انجامش دهند دنيا ميشود بهشت.

     
  32. شخصی که در زمان رضاشاه سرباز بود اینطور تعریف میکرد که روزی رضاشاه آمده بود برای بازدید خیابان زند در شیراز . ابتدای هر خیابان فرعی که منتهی میشد به خیابان زند افسرها سربازانی را گمارده بودند که از آمدن الاغها به خیابان اصلی جلوگیری کنند جون آنزمان برای حمل و نقل و برای فروش خوار و بار از الاغ استفاده میکردند در همین حین که سربازی از آمدن الاغی جلوگیری میکرد ناگهان ////////// در حال رفتن به خیابان زند بود فرمانده داد کشید الاغو ولش کن /////////// را بگیر

     
  33. وقتی که آدم به خلاقیت های نوری زاد می نگرد میفهمد که ترس چگونه هنه خلاقیت های ما را نابود میکند. اینکه خلافیت های افراد حامعه بتواند تبادل یابد شکوفا شود.

     
  34. رضا شاه اگرچه کبیر بود و خدمات زیادی برای کشور و ملت ایران کرد و ایران را از خطر تجزیه نجات داد ولی دو خصلت منفی هم داشت ————- شاه فقید در اواخر عمرش دچار ترس شد و بی جهت کشور را ترک کرد (تبعید شد ) اگر مقاومت میکرد و کشته می شد الان لقبش شاه شهید بود

    دوم آنکه رضا شاه بسیار خرافاتی و مذهبی بود و همین عامل بدبختی و مدارا کردنش با اخوند های تبهکار زمان خودش شد- رضا شاه همیشه به تعزیه ها و حسینیه ها میرفت و سینه میزد و حتی شنیدم که قمه هم بر فرق مبارکش در تاسوعا و عاشورا زده است که نشان از خرافاتی بودن و بلاهت ایشان است

    همین مشکل را پسرش یعنی محمد رضا هم داشت هم در سال 1332 به هنگام شورش 28 مرداد و هم در بلوای آخوند ها در 1357 از کشور گریخت و اگر نیم نگاهی به کتاب پاسخ به تاریخ محمد رضای آریامهر بیندازید متوجه خواهید شد که این فرد خرافاتی مسلک به هنگام سقوط از قاطر در امامزاده داوود در عالم خواب و هپروت به چشم خود دیده بود که حضرت عباس یواشکی زیر بغل او را گرفته و از پرت شدنش به دره جلوگیری کرد- در ضمن محمد رضا در سال 1342 — اگر به هنگام اعدام اراذل و اوباشی مثل طیب حاج رضایی و همقطاران تبهکارش— اگر فقط و فقط – تنها 500 نفر از اخوند ها را نیز لای چرز دیوار گذاشته بود سلطنت خود و کشور ایران زمین را به مدت 100 سال واکسینه کرده بود

     
    • اگر مقاومت میکرد تنها خودش کشته نمی شد بلکه هزاران تن را هم به کشتن می داد و مملکت را هم به نابودی. کشته شدن بیخرادانه را همه انتحاریها بلدند. انها که نه زیستن را می دانند و نه مردن را. ضمنا رضاشاه نه اعتقادی به حورالعین داشت و نه شاید هم علاقه ای. در مورد دوم هم حرف بسیار است و مجال اندک.

       
  35. علی اکبر ابراهیمی

    پوریا ابراهیمی را فورا و بدون گرفتن هرگونه ضمانت و تعهدی آزاد کنید.

     
  36. من به شخصه وقتی به دوران قبل از ظهور آقا رضا خان میر پنج یا همون رضا شاه کبیر نگاه میکنم مردم آن روزگار هم از آشفتگی و بی عرضگی خاندان قاجاری در کشور داری و بی کفایتی شاه همه باعث شد که فردی وطن پرست به عرصه بیاید که تاریخ همیشه نامش را به نیکی یاد خواهد کرد فقط افسوسم این است که اگر جنگ جهانی دوم رخ نمی داد رضا خان چه برنامه ای برای این مرزوبوم داشت.یادش گرامی باد

     
  37. دو دهه پیش یعنی سال74 که مثل باد گذشت دوجلد کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی(خاطرات ارتشبد حسین فردوست انتشارات اطلاعات) را خواندم.
    پیش از آن مثل شما فکر می کردم که رضاشاه آدمی بیسواد بوده است ولی پس از مطالعه نوشته های ارتشبد فردوست متوجه شدم که رضاشاه دائما کتابهای تاریخ می خوانده و بیسواد بودنش هم تبلیغات حسن مدرس بوده است.
    در قسمتی از نوشته های اردشیر جی ریپورتر به پسرش شاپور جی هم خواندم که نوشته بود: به رضاشاه گفتم اگر ایران مستعمره انگلستان بود بهتراز این استبداد قاجار بود زیرا انگلستان دستگاه مدیریت مدرن و متمدن دارد و قانون را رعایت می کند ولی دستگاه استبداد ایرانی هیچ گونه قانون و ضابطه ای ندارد بجز ستم پیشگی و دستورات من در آوردی (شاه و شاهزادگان و آخوندها).
    اردشیر جی به رضاشاه می گوید که اگر به مشهد بروید ملاهایی به شما نزدیک می شوند و در گوشتان می گویند صیغه نمی خواهید؟ برای دوری از گناه به صیغه احتیاج دارید و رضاشاه هم دست روی دست دیگر می زده که ای بی همه چیزها.البته من اینها را از حافظه ام نوشتم ولی امانت را نگه داشته ام.
    پس از خواندن این کتاب دیگر به رضاشاه- رضاخان (که از اول این حکومت برای کوچک کردنش به او گفتند) نگفتم و برایش احترام بسیاری قائل شدم.
    برای رضاشاه چه افتخاری بالاتر که ثبت اسناد و دادگستری مدرن درست کرد و نخست وزیرش محمدعلی فروغی آن انسان فرزانه بود.دانشگاه و مدرسه و حمام های جدید و دوشدار(که آخونده می گفتند خزینه نباشد کر نیست و پاک نمی شوید) و شهرداری مدرن و همچنین دستگاههای فشاری آب که بسیاری از تهرانیهای جنوب شهری بخاطر دارند که لوله های کلفت و دکمه داری بود که فشارش می دادی آب جاری می گردید.
    در زمان پسرش همه همسن های من بخاطر می آورند که تغذیه رایگان که یکروز شیر و کیک و روز دیگر میوه تازه به همه دانش آموزان کشور داده می شد و زیاد هم می آمد و پس از انقلاب نخستین کاری که آن علی زمان و پدر یتیمان کرد قطع تغذیه رایگان بود که به استانهای محروم هم می رسید و بسیاری از یتیمان و فقرای دانش آموز هم از آن بهره مند بودند. وشناسنامه بهداشتی که همه داشتند و قرار بود که همه زنان بی سرپرست از بیمه و کمک های دولتی برای سرپرستی فرزندانشان بهره مند شوند من تراکت های آنرا در سال1356 در میدان فوزیه دیدم.
    وای چه بگویم که سربزنگاه تاریخ و جهش برای رسیدن به پیشرفت در سال 57 درون چه مغاک وحشت آوری افتادیم.باید بگویم که در پایان سلطنت رضاشاه عزیز حدود 2500 مسجد در ایران سرشماری شده بود و در پایان 1357 حدود 50000 بله پنجاه هزار مسجد در ایران وجود داشت و این شاهنشاه فقید ما بود که این جماعت را فربه کرد تا با حزب همیشه خائن توده مقابله کنند ولی این مارجعفری بود که در آستین می پرورد ونیشش به خود آن مرحوم و ملت تا ابد فرو رفت.
    راشد،مطهری،شریعت سنگلچی ،فلسفی که ملاها به آنها می نازیدند در دوره آندو پروش یافتند و بالیدند.سه سال پیش رفته بودم امامزاده داود.کاسبی سرگفتگویش باز شد می گفت پدرم برایم تعریف می کرد که شاه در هنگام جوانی سوار اسب می شد و از کوهها می گذشت و نزدیک امامزاده داود که می شد یک سلام نظامی می داد و می رفت.همه بخاطر داریم که هر سال شاه به زیارت امام رضا می رفت و با چه احترامی در کنار قبر می ایستاد مقایسه کنید با آخوندهای ما که می روند داخل ضریح و با چه چشمان طماعی پولها را دسته می کنند.کتابهای درسی دینی دوره شاه را که در اینترنت هم هستند را دانلود کنید تا ببینید چه مطالبی در آن هست که دروغ جماعت را خوب نشان می دهد که شاه بیدینی را در کشور رواج می داد.
    و سرانجام بنای مزار رضاشاه در شاه عبدالعظیم را که از مرقد امید مستضعفان و محرومان جهان هزاربار ساده تر و بی پیرایه تر بود را با پتک خلق جاهل وپرشور ومدیریت خلخالی به ویرانه تبدیل شد.ما را از گذشته مان بریده اند نام خیابانها همه آخوندی شده .به فوزیه امام حسین می گوییم و به ژاله شهدا.چه نامهای زیبایی: جردن بخاطر نام دکتر جردن بنیانگزار مدرسه البرز، آیزنهاور،تخت طاوس، تخت جمشید، 24اسفند، نهم آبان، شهیاد، کوروش شاهرضا.ای کاش نشاط و خرمی آن دوران که ناپدید شده دوباره برگردد و نام خیابانها تغییر کند.

     
  38. “آزادی اندیشه”: در دفاع از حیثیت علوم انسانی در ایران

    انجمنی در دفاع از حیثیت علوم انسانی و اجتماعی و برای تقویت پایه‌های این علوم در ایران، از طریق دامن زدن به بحث و گفت‌وگو، تأسیس شده است. اعضای آن همه از استادان و پژوهشگران حوزه علوم انسانی هستند. این انجمن که “آزادی اندیشه” نام دارد، اکنون پس از دو سال کار درونی اعلام موجودیت می‌کند.

    شماره نخست نشریه “آزادی اندیشه” را می‌توانید از اینجا دریافت کنید.

    گفت‌وگو با کاظم کردوانی

    سردبیر نشریه “آزادی اندیشه” کاظم کردوانی است، جامعه‌شناس و از روشنفکران سرشناس پهنه عمومی.

    با کاظم کردوانی به مناسبت اعلام موجودیت انجمن آزادی اندیشه و انتشار نخستین شماره نشریه آن گفت‌وگو کرده‌ایم:

    ■ زمانه: آقای کردوانی، لطفا انجمن آزادی اندیشه را تعریف کنید.

    کاظم کردوانی:

    ■ زمانه: آقای کردوانی، لطفا انجمن آزادی اندیشه را تعریف کنید.

    کاظم کردوانی:

    نخست از شما سپاسگزاریم برای طرح وسیع تشکیل «انجمن آزادی اندیشه» و خبر انتشارِ نشریه‌‌ی آن در رسانه‌‌ی خود.

    در پاسخ شما شاید بهتر باشد که پیش از بیان هر مطلبی از خودِ «راهبرد و اساسنامه»ی انجمن آزادی اندیشه کمک بگیرم. ما در این سندِ بنیادین‌‌مان، انجمن و اهداف آن را چنین اعلام کرده‌‌ایم:

    ۱-«انجمن» نهادی است مدنی و غیرانتفاعی.

    ۲-«انجمن» جمعی است متشکل از دانشگاهیان و پژوهشگران و روشنفکران.

    ۳-«انجمن» خود را به آزادیِ اندیشه و بیان و به سنجش و انتقادِ روشنگرانه ی تفکر و ترویج و دفاع از حیثیتِ علوم انسانی واجتماعی و پیشرفتِ اعتبار آن‌‌ها د رایران متعهد می‌‌داند.

    ۴-«انجمن»، نهادی است مستقل، غیر حزبی، غیرایدئولویک که برایِ اهدافِ زیر کوشاست:

    یاری رسانیدن به علوم انسانی و اجتماعی و بنیادهای آن‌‌ها و تقویتِ این علوم در ایران،

    رشدِ روشنگری و گسترشِ آزادیِ اندیشه و نقد و بیان و نشر و گفت‌‌وگویِ آزاد،

    برقراری و یاری رساندن به گفت‌‌وگویِ سامان‌‌یافته میانِ روشنفکرانِ ایران،

    برقراری و یاری رساندن به گفت‌‌و‌‌گویِ سامان‌‌یافته میانِ روشنفکران ایران و دیگر روشنفکرانِ جهان به‌‌خصوص روشنفکرانِ کشورهایِ همجوارِ ایران و منطقه‌‌ی خاورمیانه و آسیایِ مرکزی.

    دکتر کاظم کردوانی

    افزون بر این تعریف و هدف‌‌هایی که در اساسنامه‌‌ی ما بیان شده است، در حقیقت برای تشکیل انجمن آزادی اندیشه می‌‌توان چندین انگیزه و علت برشمرد.

    نخستین انگیزه، وضعیت دانشگاه و علوم انسانی و اجتماعی در کشور ماست. به دلیل‌‌های روشنی که همه‌‌ی ما از آن‌‌ها آگاهیم، در کشور ما به علت دخالتِ آشکار و سازمان‌‌یافته‌‌ و آمرانه‌‌ی ایدئولوژیکِ حکومت در امرِ علوم انسانی و اجتماعی و همه‌‌ی هستیِ دانشگاهیِ ما، نه این علوم در وضعیت به‌‌سامانی قرار دارند و نه دانشگاهِ ما قادر به انجام همه‌‌ی وظایفِ جوهریِ خود است. پس از انقلاب نخستین نهادِ تولیدِ معرفت که با یورش همگانی حکومتی رو‌‌به‌‌رو شد دانشگاه بود، به‌‌ویژه به‌‌عنوان کانونِ تولید و گسترش علوم انسانی و اجتماعی. ماجرای «انقلاب فرهنگی» و انگیزه‌‌های سیاسی و امنیتی و ایدئولوژیک آن امروز بر کسی پوشیده نیست. و شرح بلاهایی که در دولتِ فاجعه‌‌بنیاد احمدی نژاد بر سر دانشگاه و علوم انسانی و اجتماعی نازل شده است، بر سر هر کوی و برزن است و نیازی به تکرار آن‌‌ها در اینجا نیست.

    البته از روزِ نخست دانشگاهیان و نیروهای فکری و فرهنگی روشن‌‌بین ما به شکل‌‌های گوناگون واکنش نشان دادند و به‌‌مقابله با آن برخاستند و در حد توان خود توانسته‌‌اند ضررهای این سیاست‌‌های ضدعلمی را کاهش بدهند. اما روشن است که مقاومت فردی و پراکنده در برابر این پدیده کافی نیست. ازهمین‌‌رو ضرورت مقاومتی جمعی از مدت‌‌ها پیش احساس می‌‌شد و تشکیل انجمنی از دانشگاهیان و پژوهشگران و روشنفکران پاسخی است به این ضرورت. این انگیزه‌‌ی نخست تشکیل «انجمن آزادی اندیشه» بوده است.

    دومین علت تشکیل “انجمن” بر این پایه استوار شده است که تولید فکر و اندیشه نیازمند تبادل و تعامل فکری و فرهنگی است و این امر میسر نمی‌‌شود مگر با گفت‌‌و‌‌شنود، که می‌‌دانیم یگانه‌‌انگاری فکری نه به تولید اندیشه و ابداع و تفکر چندان کمکی می کند و نه به اصلاح و تکمیل و ترمیم افکار و آموزه ها و رهنمودها یاری می‌‌رساند. و گفت‌‌وشنود و تعامل نیازمند بستری عملی است که شکلی سازمان‌‌یافته با چارچوبی دموکراتیک و روشن از بهترینِ آن‌‌هاست.

    سومین علت هم وجود هزاران روشنفکر و دانشگاهی و پژوهشگر در حوزه‌‌ی علوم انسانی و اجتماعی در داخل و خارج کشوراست که در تاریخ ما نمونه‌‌ی آن را سراغ نداریم. کوشش برای نزدیک کردن این تعداد عظیم دانشگاهی و صاحب‌‌نظر یکی از دغدغه‌‌های نخستین ما بوده است. و برای چنین امری ظرفِ سازمانی ضرورت داشت که قادر باشد تا حد امکان این جماعت پراکنده از نظر فکری و جغرافیایی را دست‌‌کم در فضایِ مجازی به‌‌یکدیگر نزدیک کند. به تصور ما تشکیل «انجمن آزادی اندیشه» می‌‌تواند قدمی برای هم‌‌گرایی این بخش از دانشگاهیان و روشنفکران باشد.

    چهارمین علت، ایجاد بستری مناسب برای ارتباط فکری و تعامل میان دو جریان بزرگ و اثرگذار روشنفکری، روشنفکران غیردینی و نواندیشان دینی، در جامعه‌‌ی ایرانی است. همان‌‌طور که تا به امروز مشاهده می‌‌کنیم “انجمن آزادی اندیشه” می‌‌تواند نمونه‌‌ی خوبی ارائه دهد از همبستگی و گفت‌‌گو در عین داشتن دیدگاه‌‌های مختلف.

    آخرین علت در تشکیل “انجمن” را هم می‌‌توان در ضرورت گفت‌‌وگوهای سامان‌‌یافته میان روشنفکران و دانشگاهیان ایرانی با دیگر روشنفکران و دانشگاهیان جهان به‌‌خصوص کشورهای پیرامون ایران و منطقه‌‌ی خاورمیانه و آسیای مرکزی دانست که البته به کار زیاد و برنامه‌‌ریزی بلندمدتی نیاز دارد.
    ……………………………………….

    http://news.gooya.com/politics/archives/2015/06/198368.php

     
  39. داش محمد دیدی حق با من بود که گفتم مرگ بر ما که گفتیم مرگ بر شاه

     

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

85 queries in 1089 seconds.