سر تیتر خبرها
روز نخست، روز اشک ها و لبخندها

روز نخست، روز اشک ها و لبخندها

پنجشنبه – روز نخست – را روز اشک ها و لبخندها نام می نهم. خیلی ها با لبخند آمدند. جمعی نیز آنچنان به شوق آمیخته بودند که مدام اشک می ریختند. جوانی که نفس زنان دو طبقه ی نمایشگاه را بالا آمده بود نگاهی به حاضران انداخت و گفت: من تا خودم را به اینجا برسانم مرده ام و زنده شده ام. و ادامه داد: هنوز هم دارم می ترسم. دلم گرفت. به او گفتم: گلی به گوشه ی جمال حاکمانی که تخت و بخت برقراری خود را بر ترس مردمان استوار کرده اند.

گرچه تهرانی ها تعدادشان افزون تر بود اما زن و شوهری از پارس آباد مغان و جوانی از سمنان و جوان دانشجویی از خرم آباد لرستان به جمع ما پیوستند. و همچنین زن و شوهری که در کانادا زندگی می کنند و برای یک ماه به ایران آمده اند، پدر و پسری بهایی از کرج، گوهر عشقی (مادر ستار بهشتی) از رباط کریم، پدر و مادر سعید زینالی، پدر و مادر و خواهر شهید مصطفی کریم بیگی، استاد بادکوبه ای، دکتر خزعلی، استاد محسنی کرمانشاهی، مفتی زاده، رضا ملک، دکتر انصاری، داوود نعمتی، مرد سیب آور و جوان کاپشن پوشِ نوشته های قدمگاهیِ من، محسن شجاع، و بسیاری دیگر نیز در جمع ما بودند و خواسته بودند که: نترسند. امروز جمعه و تمام هفته ی بعد را چشم به راه شمایانم. این نمایشگاه را بهانه ای تصور کنید برای با هم بودن. نگران چیزی نباشید. ای بدا به مملکتی که مردمانش از این که به نمایشگاهی با عنوان عشق و نیایش بروند در هراس باشند.

راستی موسیقی زنده هم داشتیم. جوانی برایمان مرغ سحر را خواند با کمانچه ی دوستی دیگر. یکی از دوستان و نویسندگان سایت نوری زاد هم با چراغ خاموش آمد و خودش را معرفی کرد. کوروس گرامی نیز سر رسید و تشکرهای فراوان مرا دریافت کرد. یک جوان برایمان شعر کوتاهی را که خود سروده بود خواند و گوهر عشقی(مادر ستار بهشتی) عکس ستارش را بالا گرفت و رو به جمع سخن گفت. سخنش به این اشاره داشت که: من هر کاری که می کنم و به هرکجایی که می روم به اراده وخواست خودم است و اجازه نمی دهم کسی مرا به بازی بگیرد. این منم که به آقایان دکتر ملکی و نوری زاد و خانم ستوده و دیگران زحمت می دهم و از آنها می خواهم مرا به اینجا و آنجا ببرند. من سواد ندارم. شعور که دارم. با همه ی بی سوادی ام اطمینان دارم ریشه ی این ظالمین کنده می شود به همین زودی ها. من مادر ستار بهشتی ام. از هیچکس نمی ترسم. نه از رهبر نه از هیچکس. و تا تقاص خون پسرم را نگیرم آرام نخواهم گرفت.

در میان سخن، از گوهر عشقی پرسیدم: تا کجا می خواهی به این راه ادامه بدهی؟ گفت: تا نفس دارم. پرسیدم: آیا می خواهی قاتل پسرت اعدام شود؟ گفت: نه ما آدمکش نیستیم. اما می خواهم تا پای چوبه ی دار بکشانمش و به اینها به رهبر ثابت کنم همینجوری نمی توانید جوان مردم را بزنید و بکشید و خونش را هدر بدهید و بروید پی کارتان و اصلاً نه انگار. بالای دار که بردمش، همانجا می بخشایمش. استاد بادکوبه ای نیز یکی از شعرهای دلنشینش را به ما هدیه داد. خلاصه جایتان خالی. هنوز اما یک هفته ای فرصت هست. چشم به راه شمایم. شوربختانه هرچه تلاش کردم هفتاد و پنج عکس از نمایشگاه روز نخست را نتوانستم در اینجا منتشر کنم. اگر مایل بودید همه ی آنها را در صفحه ی فیسبوک خود منتشر کرده ام. به آنجا سر بزنید. فکر می کنم برادران هر کجا به تنگنای تحریم و انتخابات و بحران های منتهی به افکار عمومی بر می خورند، در قدمِ نخست سرعت اینترنت را پایین می آورند. خب اینهم برای خود حتماً سیاستی است. مملکت داری که تنها با زدن و کشتن سامان نمی گیرد. همین فوت و فن ها را نیز نیاز دارد.

https://www.facebook.com/m.nourizad

نشانی نمایشگاه: خ کارگر شمالی بالاتر از نصرت کوچه عبدی نژاد پلاک 18 ساعت 4 تا 8 هر روز تا جمعه ی آینده

محمد نوری زاد
بیست و دوم خرداد نود و چهار – تهرانShare This Post

درباره محمد نوری زاد

28 نظر

  1. درود به شرف و وجدان تک تک مردمانی امثال شما که از حیثیت انسان در این سرزمین بلازده به دفاع برخاسته اید.

     
  2. طبیعت بی جان

    نازنین خانم یک راه بیشتر نداری. شرکت فعال و همه جانبه بخصوص شبهای جمعه در دعای کمیل.و هنگام قرائت خواننده. به مدت یک ساعت گریه کردن. در هفته بعد شرکت در دعای ندبه. در هنگام قرائت این چرندیات که خودش اسمش گریه است. تا می توانی گریه کنی. و کوره بزنی.و همزمان دست راستت را بالا برده و بطور مداوم بر کله ات بکوبی.بمدت دو ساعت تمام. در این کو بیدن ها بخشی از مو های سرت باید کنده شود. و الا هیج فرجی حاصل نخواهد شد. در هفته بعد یعنی شب جمعه در خیمه شب بازی دعای توسل شرکتت الزامی است. در این حرکات ارتیست گونه. البته از نوع بسیار سنتی و وحشی گونه اش باید همزمان با دعا دستها را به شکل غیر عادی بالا برده و استغاثه کنی. و چنان گریه ای سر دهی. که اگر گوش خدا کر نشود. گوش حسینیه کر شود. همزمان یا ربک یا ربک یا ربک فراموش نشود. بعد از این کارها انشا ءالله به ارامش خواهی رسید. به همان ارامشی که شادروان بودا رسید. و به پیشر فتهای شگرف نائل خواهی شد. و امریکای جها نخوار هم دست و پایش را جمع خواهد کرد.

     
  3. «ای بدا به مملکتی که مردمانش از این که به نمایشگاهی با عنوان عشق و نیایش بروند در هراس باشند»
    جمـلـه بـالـا تـبـلـیـغ خــوبـــــی نـیـسـت جـنـــــاب آقــای نـــوری زاد؛ ترسو خواندن مردم بسیار با شرفی که دلیریشان را بارها نشان داده اند. حالا می خواهید القا کنید که دیدن نمایشگاه شما خطرناک است و ای مردم جویای نام و ای کسانی که دلتان برای کارهای سیاسی لک زده است! پیش به سوی نمایشگاه «من»!
    نه، کم کم باور می کنم دارید خوب معرکه می گیرید؛ آنهم در سال 2015.
    آن روزها تند می نوشتید، از آن وری و اکنون نیز مردم را جا گذاشته به خط پایان! نزدیک می شوید. دوستدار قدیمی شما

     
  4. فرمانده پلیس ایران: ممانعت از حضور زنان در استادیوم و لغو کنسرت وظیفه ما است.
    بی بی سی

     
  5. سلام آقای نوری زاد 1 _میگویم می شود روزی مادران شهیدانی را که هم اکنون زنده اند و دعوت حق را لبیک نگفته اند و توان حرکت دارند را در شهر رباط کریم گرد هم آورد و یک ساعتی به شنیدن روضه تلخ و مصیبت بار این ” ننه گوهر” ، ” بیرق بانو” ، ” شیربانو” و ” ایران بانو” نشاند ؟ میگویم در یک قیاس ساده با وقایع کربلا ، در زمان یزید لعنت الله و با ورود اسیران و حضرت زینب (س) به شهر شام ( سوریه فعلی ) و باز گو کردن مصائب کربلا توسط حضرت زینب و فرو ریختن شوکت و هیمنه یزید ابن معاویه ، حتما” مادران شهیدان این مرز و بوم نیز از شنیدن نحوه کشته شدن مظلومانه ” ستار بهشتی ” فرزند و جوان این ” گوهر بانو ” و خون به دل کردن این مادر توسط حکمرانان این زمانه ، حتما” هر چه” تف و لعنت ” دارند ، بر روی ” یزیدیان ” این دوران خواهند انداخت و متوجه خواهند شد که همیشه یزیدیان کارهای یزیدی میکنند و زمان و مکان هم نمی شناسند . 2_ مرقد امام خمینی را همانطور که فرموده اید ، چنان ساخته اند که با مرقد ” شاه عبداعظیم حسنی ” در شهر ری ، امام رضا (س) و دیگر امامان شیعه فرقی نداشته باشد و حتی بالاتر از آن هم باشد و ” ضد انقلاب های ” اول انقلاب و آدمیان ساده لوح را که در آن زمان ، امام خمینی را از روی لجاجت و سادگی به امام سیزدهم تفسیر می کردند ، با این زرق و برق مرقد کاخ مانند ، به همین باور برسانند .

     
  6. بخش پنجاه و یک
    دونگری یا دو پرستی؟ (نقش انسان دردودین)

    اسلام و زرتشت دو نقش متفاوت به انسان داده، و دو علت متفاوت برای آفرینش او بیان کرده اند.
    در تفکر اسلامی علت خلقت انسان به سه شکلِ گفته شده است:
    1- انسان خلق شده چون خالق بودن، صفت خداست.
    2- خداوند به انسان زندگی داده تا او را بیازماید( خدایی که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید).
    3- انسان به وجود آمده تا خدا را عبادت و پرستش کند( … آدمی را نیافریدیم مگر برای عبادت و پرستش کردن).
    این دیدگاه ها دستکم برای نگارنده، غیرمنطقی می نماید چون،
    1- نیازی نبود خدا با خلقِ انسانِ هوشمند و رنج و عذابی که بسیاری از این موجودات در دو جهان برده و خواهند برد، صفت خالق بودن خویش را به نمایش بگذارد. می توانست به این همه موجودات گوناگونی که خلق کرده است بسنده کند و انسان را از تماشای توانایی های خود معاف دارد چون این تماشا، هزینه ی بسیار بالایی برای بشر داشته و دارد؛ چه در این دنیا که باید دائم با نفس عماره بجنگند و چه پس از مرگ که باید هزاران برابرِ دنیای فانی در جهنم سوزانِ گمراهان، عذاب ببرد یا در بهشتِ بی امکاناتِ سربراهان حوصله اش سر برود.
    2- اگر باور کنیم که هدف از خلقت انسان، آزمایش است، باید همه ی باورهای قبلی را در رابطه با دانایی و علم خدا دور بریزیم چون ، چگونه ممکن است خداوند دانای کل باشد اما نداند سرانجامِ فلان کس و فلان موجود چیست؟ بنا به آنچه در قرآن آمده ، خداوند به همه چیز از ازل تا ابد آگاه است و طبعا نیازی ندارد تا کس یا گروه یا شیئی را بیازماید تا بفهمد چیست و چگونه است. برفرض که خداوند جاهل باشد و نفهمد و نداند، و این آزمایش سبب شود تا او از سرانجام تک تک افراد آگاه بشود، این آگاهی برای او، و مهم تر، برای انسان چه سودی دارد؟ گیرم به انسان ثابت کند که او موجودی شرور یا خیرخواه است، این خیر یا شر چه ربطی به انسان دارد؟ مگر کارخانه ای که شکلات، بیسکویت، ترشی یا شوری می سازد، محصولش را بازخواست می کند؟ خود او یکی را شیر کرده دیگری را موش. یکی را شیرین. دیگری را ترش.آن یکی را عقاب و آن دیگری را خرگوش.
    … اگرخدا می خواست همه را هدایت می کرد.انعام 35
    …بگو ای پیغمبرهرچه هست همه بفرمان خداست…آل عمران154
    …بنگر تا ما چگونه بعضی مردم را بربعضی فضیلت و برتری بخشیدیم…اسراء 21
    …این حکم درکتاب علم ازلی مسطوراست…اسراء 58
    با این آزمایش چه چیز را می خواهد ثابت کند؟ توانایی خودش را؟ به کی؟ به ضعیف تر از خودش؟ به انسان که ساخته و پرداخته ی خود اوست؟
    البته مدافعین دین خواهند گفت که نه خیر، انسان مختار است و باید پاسخگو باشد. گویا این ها از یاد برده اند در قرآن آیات جبری چنان فراوان، و اراده ی مطلق خدا چندان زیاد و روشن است که نیازی به پاسخگویی به اهل مجادله نیست.
    با آنچه در بالا گفته شد بد نیست این فرض هم مطرح شود که:
    این که انسان ساخته شده تا مورد آزمایش قرار گیرد نباید حرف خدا باشد چون این حرف، ازکسی با مشخصات خدا، بعید است. احتمالا کسی که اهل تفکر و اندیشه نبوده و با افکارِ فلاسفه و بزرگان آشنایی نداشته و دایره ی افکار و اندیشه هایش محدود به کسانی بوده که از فرهنگی بسیار ضعیف برخوردار بوده اند، این حرف را زده و بنا به دلایلی که ذکرش در این مبحث نمی گنجد، پای خدا را پیش کشیده و حرف را به گردن آفریننده انداخته است.
    3- انسان به وجود آمده تا خدا را عبادت و پرستش کند.
    این حرف منطقی به نظر نمی رسد چون، معمولا اگرچیزی خلق می شود به دلیل نیازیست که خالقش به آن دارد و هیچ عاقلی چیزی را که نیاز ندارد نمی آفریند.
    مسلمین می گویند خدا صمد و بی نیاز است، و بی نیاز، نیازی به این ندارد که کسی او را کرنش و ستایش کند مگر، فرضِ بی نیازی و دانایی را کنار بگذاریم و احتمال این را بدهیم که خدا به دلایلی که ما نمی دانیم، عقده ایست، و کمبودها و نیازهایی دارد که با کرنش و ستایش بندگان برطرف می شوند. چیزی شبیه به پادشاهان و فرمانروایان جبار که باید دائم مجیزشان را بگویند.
    برفرض که همه ی هستی شب و روز به کرنش و تسبیح و به به و چه چه گفتنِ خدا مشغول شدند، چه نیازی از آن بی نیاز برطرف می شود؟ برفرض که موجودی چون انسان که به صرف اندک نافرمانی از بهشت بیرون رانده شد، با زحمات بسیار نانی به کف آورد و سرپناهی ایجاد کرد، و به جای استراحت و عمر را به شادمانی گذراندن، وقت خود را صرف این کرد که بگوید: خدا بزرگ است. خدا رحیم است. خدا کریم است. یا به فرامین او گوش داد و شرط بندگی را به بهترین شکل به جا آورد، و هر وقت او گفت بخور! خورد و هروقت گفت نخور! نخورد و هروقت گفت بجنگ جنگید. این گوش به فرمان بودن چه سودی برای خدا دارد؟
    اگر خدا از این عبادت و بندگی سودی نمی برد، چرا کارهای بیهوده انجام داده و انسان را خلق کرده است؟
    با توجه به این که همه ی خوب و بد، و زشت و زیبایی های ما برخاسته از جوامع بشری و ارزش وضد ارزش های آن است و ما، در اجتماعات انسانی به کسی که کاری بیهوده می کند به چشم تحقیر می نگریم آیا به خدا که این همه کارهای بیهوده کرده است نیز باید به همان چشم نگاه کنیم؟ یا…
    یا ، به موضوع از دریچه ای دیگر بنگریم، و بگوییم: نه. این ها حرف خدا نیست.
    اگر خدایی باشد و او عقل کل باشد و عالِم به عالَم و راهنما و استاد بشر باشد، امکان ندارد کاری بیهوده بکند. بهتراست به جای این که خدا را متهم به انجامِ کارهای غیرمعقول بکنیم، بگوییم: آن که گفته خدا آدم را برای بندگی خلق کرده ، هدفش سوء استفاده از این نام بوده و خواسته افکارش را به اسم خدا به خورد مردم بدهد.
    شاید هدفِ گوینده ی چنین سخنی که «خدا انسان را برای عبادت خلق کرده» این بوده که انسان عبد و بنده ی او بشود. شاید او خواسته خلق ساده و زود باور را به اسم خدا به سمت دلخواهِ خود بکشاند و از این راه به خواسته هایش دست یابد و گرنه؛ چطور ممکن است خدا، سخنی تا این اندازه بی پایه و بی مایه بگوید؟
    این جاست که اهمیت جمله ی شهادتین آشکار می شود اگر مخاطب ژرف نگر و اهل اندیشیدن باشد؛ چون:
    « هزار نکته ی باریک تر زمو اینجاست»…
    در آیین زرتشتی، انسان بنده و برده ی خدا، یا به گمانِ نگارنده، بنده ی کسی که امیالش را رنگ خدا زده، و سخنانش را به اسمِ سخن خدا گفته، نیست.
    در دین زرتشت اهورا، انسان را خلق می کند تا یار و مددکارش باشد. به دیگر سخن، اهورا صمد و بی نیاز نیست و برای تفریح یا امتحان یا کـُرنش و ستایش، بشر را به وجود نیاورده است. اهورا به بشر نیاز دارد. به یک یار و یاور قدرتمند که بتواند پس از گذرانِ دروه ای، از حالت توحش و نادانی به حالت تمدن و دانایی تغییر شکل بدهد. اهورا نیازمند موجودی باهوش است که بتواند از یک سو دل آسمان لاتیناهی را بشکافد و از این سو کنه ذرات نادیدنی را ببیند؛ و آن ها را به دلخواه تغییر دهد.
    اهورا نیاز به مخلوقی دارد که بتواند در دریا موجودی بسازد، بسیار قوی تر از نهنگ ها، و در آسمان چیزی بیافریند تندروتر از عقاب ها، و در زمین، شیر و پیل و پلنگ را به زنجیر بکشد ،و تحت فرمان درآورد.
    فقط چنین موجود نیرومندیست که می تواند اهورا را در مبارزه با اهریمن یاری دهد و سرانجام، با دانش و شعوربالایش دروغ و بدی، و ستم و خرابکاری را براندازد تا اهریمن، یا به دیگر سخن، دروغ و خرافه و خرابی گم و نابود شوند.
    اهورا نیازمند انسان است چون، می داند که سرانجام، روزی فرا می رسد که این اعجوبه ی هستی، به دانش های گوناگون مجهز می شود و آن روز که دانایی را به حد کمال آموخت، دیگر اهریمن پتیاره، و سپاه بیکاره اش توان ایجادِ جهل و جنگ و جدال را نخواهند داشت.
    انسان در دین زرتشت آلت دست اهورا نیست و برای بندگی و بردگی خلق نشده است. انسان موجودیست مختار که در اثر کوشش و تلاش ، به هرآنچه بخواهد دست خواهد یافت. از دل زمین، تا ژرف دریا ، و بی نهایتِ آسمان.
    در دین زرتشت انسانِ خوب عبدالله نیست . شریک الله است . آدم کسی است که در کنار و همراه با خدا، به ساخت و ساز جهان می پردازد و همانندِ خدا، با جهل و دروغ و فریب می جنگد. در آیین زرتشت، انسان به عنوانِ همکار و همیار خدا، وظیفه دارد تا هرچه می تواند از جهل و خرافات بکاهد و بردانش و روشنایی بیفزاید.
    مطابقِ کیشِ به دینان، هرکس برعلیه دروغ ، فریب ، خرافات و خرابی اقدام نکند، اهریمن است.
    با احترام.
    دانشجو

     
  7. نوریزاد !!
    منتظر سیلی خوردن باش!
    امروز شنبه است

    تا چهارشنبه منتظر باش!

    یکی از همین روزها!

    دهان یاوه گویت بسته خواهد شد حروم لقمه!

     
  8. سلام آقای نوری زاد
    من 25 سالمه و هرگز جنگ رو تجربه نکردم. ولی حالا داریم باز هم وارد یه جنگ دیگه میشیم. این روزها خبر از نزدیک شدن داعش به مرزهای کشورمون هست. شبها راحت نمیتونم بخوابم و گاهی نصفه شبها از ترس بیدار میشم و استرس نمیگذاره راحت بخوابم.
    من از سیاست هیچی نمیفهمم. ولی این رو میدونم که متاسفانه اخلاق تو جامعه ما سقوط کرده. اقتصادمون وضع خوبی نداره.مردم ما شاد نیستن. بی کاری و گرانی امان همه رو بریده. هرکسی تو این مملکت سرش به تنش می ارزه ، رفتن رو به موندن ترجیح میده. من از همه اینها میترسم. اینده نامعلوم کشورم منو میترسونه. از هدر رفتن استعدادهای بی نظیری که اگه مجال داشته باشن میتونن گره ی از مشکلات این مملکت باز کنند ، وحشت دارم. وقتی حرکت رو به جلوی کشورهای دیگه رو میبینم وبعد به وضع خودمون نگاه میکنم ترس برم میداره. از نکبتی که کشورم رو گرفته ، از اینکه روز به روز داریم بیشتر تو تباهی فرو میریم ، از این جهلی که گریبان گیر مردم هست میترسم. از اینکه فقط به پوسته ظاهری دین چسبیدیم میترسم. از اینکه با چیزی به اسم ” اندیشه ” بیگانه ایم، می ترسم. من از از نژاد پرست بودن ، و از بیماری این مردم می ترسم . و از خودم که جزو همین مردم هستم، می ترسم
    از آینده ای که روشن نیست… از آرزوهایی که باید فراموشش کرد… از شادی که وجود نداره… از زندگی که زندگانی نیست، زنده ما نی هست … این سقوط پر شتاب جامعه ما توی دره، منو میترسونه
    چرا به اینجا رسیدیم؟
    کجای کار ایراد داره؟
    چرا بقیه کشورها مثل ما نیستن؟
    آمریکا و اروپا هم در مقطعی از تاریخ ، روزگار خوبی نداشتن. ولی چی شد که به اینجا رسیدن؟ ما چیزی از اونها کم نداریم. پس چرا وضع ما این طوری مونده؟
    کشور هند رو نگاه کنید. چرا الان اقتصادش رشد داره؟ . ما چی از اونا کمتر داریم؟
    آیا تقصیر ماست که دنیا از شیعه متنفره؟
    چرا تو کشورمون داریم بین شیعه و سنی ،خط کشی میکنیم؟
    اینکه میگن جنگ عربستان با یمن، جنگ سرد بر علیه ایرانه آیا درسته؟ این چه معنی میده؟ یعنی ما مقصر این جنگیم؟
    آخه چرا با همه دنیا دشمنی داریم؟ چرا همه رو به چشم دشمن نگاه میکنیم؟
    چرا نمیتونیم با کشورهای همسایه ی خودمون ، دوست باشیم؟
    چرا دستمون به خون مردم بی گناه سوریه آغشته شد؟ اگر ایران در این مورد دخالت نمیکرد و وارد سوریه نمیشد ، آیا در سوریه باز هم آدم کشته میشد؟
    سهم خود مردم ما در مورد اوضاع کشور چه قدره؟ ما مردم، خودمون چه قدر مقصریم؟ درسته که همه چیز رو بندازیم گردن حکومت؟ چرا در برابر همه چیز سکوت میکنیم ؟
    چرا وجدان کاری این قدر بی ارزش شده؟ چرا مردم ما این قدر بی رحم و بی تفاوت هستن؟
    این همه اختلاس اتفاق افتاد و کسی صداش در نیومد، کسی اعتراض نکرد.چرا؟؟؟ شاید اگه سکوت نمیکردیم، این طوری نمیشد…
    این سوالات، این چراها، مثل خوره تو جونمه و داره اذیتم میکنه. و جوابی هم براش پیدا نمیکنم. این چیزا آرامش منو ازم گرفته و همش فکر میکنم این کشور به کجا داره میره؟ چی بلایی به سرمون خواهد اومد؟…..
    خواهش میکنم لااقل شما به سوالات من جواب بدید. بهم بگین سرانجام ما چه خواهد شد؟
    اقای نوری زاد، من خیلی می ترسم. خیلی زیاد. برای نسل خودم، برای نسلهای بعد از من.دلم یه ذره ارامش می خواد ولی این روزا هیچی ارومم نمیکنه.

     
  9. به همراه چند تن از دوستان دانشجوي خود به ديدار نماينده سلماس مهندس اقايي رفتم هدف از اين ديدار درخواست تقاضايي از ايشان بود :تقاضا اين بود كه منطقه شپيران سلماس از ? ماه پيش در حكومت نظامي به سر ميبرد واهالي انجا از كوچكترين حقوق خود محروم شده اند و كسي هم پاسخگو نيست و علاوه بر ان در سكوت كامل رسانه اي هيچ كس حتي از اين امر اگاه دار هم نشده است، شما بياييد لطفي بكنيد و به عنوان نماينده سلماس اين را در مجلس متذكر شويد تا شايد اندكي ازاين رنج مردم كاسته شود ولي ايشان اولين پاسخي كه دادند اين بودكه شمارا چه گروهي فرستاده كه اين خواسته را درخواست نماييد ايا شمارا پژاك نفرستاده است !!!!!؟ما گفتيم نخير و نامه اهالي روستارا به ايشان نشان داديم و ايشان با مشاهده ان گفتند كه من با بودن پاسدارن و اذيت مردم اين منطقه توسط سپاه و پاسداران كاملا موافقم و حتي برادر خودم را مسئول اين كار كرده ام ما با تعجب دليل اين امر را از او خواستار شديم او در جواب گفت كردها در منطقه مهاجر هستند و با اين فشار ما انها را از سلماس و اذربايجان غربي بيرون ميكنيم !!!؟من و دوستانم مدتي هاج و واج به همديگر نگاه كرديم و از اين گونه سخن گفتن توسط نماينده مجلس داشتم شاخ در مياوردم بدون اينكه حرفي بزنيم او را ترك كرديم من و دوستانم در راه از اين افسوس مي خورديم كه چرا گوشي مبايلمان را تحويل نگهباني دم در داديم و به گونه اي حتي قاچاق اين گفته هاي او را ضبط نكرديم من تا ان موقع فكر ميكردم كه اين حرفا فقط توسط چند نفر ترك بي اطلاع از تاريخ روي سايت ها و وبلاگها نوشته ميشود ولي فهميدم كه نماينده سلماس نيزنه چيزي از تاريخ ونه چيزي از انسانيت و حتي از وظايف نمايندگي نيز چيزي سرش نمي شود يا خود را به نفهمي زده است .فهميدم براي مهندس ترك بودن از انسان بودن مهمتر است مگر مردم بيچاره اين روستا ها چه گناهي مرتكب شد ه اند كه بايد با انها اين گونه رفتار شود ؟ ايا گناه انها خير از اين است كه كوردند و روستاهايشان با تركيه هم مرز است ؟زيرا دليل حكومت نظامي و بد رفتاري با مردم اين روستاها تفاهم نامه اخير ميان ايران و تركيه در مورد حمله به شمال عراق است كه ايران دران تعهد كرده است كه مرز خود را با تركيه بسته و از فرار افراد پ.ك.ك به ايران جلوگيري نمايد ولي با استقرار نيروهاي پاسدار چون از نيروهاي پ.ك.ك خبري نشده اينها چون بيكار شدند و هيچ چيزي حتي مواد خوراكي هم با خود نياورده بودند لذا به اذار و اذيت مردم عادي پرداختند و انها را از زندگي عادي محروم كرد ه اند . مگر مردم ساده روستايي چه گناهي مرتكب شده اند كه بايد از حقوق انساني خود محروم شوند؟ و اگر انسان بودن نه ترك بودن براي جناب مهندس مهم بود ايا ايشان حاضر نمي شدند كه ان اين قضيه را در مجلس طرح نمايند ؟علاوه بر اين در قانون اساسي نماينده هر شهر به عنوان نماينده تمام ملت نه حتي نماينده شهرش نامبرده شده است ولذا معلوم و مبرهن است كه جناب مهندس از قانون اساسي هم چيزي نمي فهمد و يا كوردها را ايراني نميداند چون در قانون اساسي اصل ? امده است كه هيچ مقامي حق ندارد به نام حفظ استقلال و تماميت ارضي كشورآ زاديهاي مشروع را ،هرچند با وضع قوانين و مقررات ،سلب كند،لذا اين اظهارات نماينده نشان از عدم اگاهي ايشان از مواد قانون اساسي دارد !!! ولي با اين وجود نبايد تنها به ان نماينده خرده گرفت چون كه بعضي از ما كردها خود به او راي داديم و اورا به مجلس فرستاديم پس از ماست كه بر ماست

     
  10. طبیعت بی جان

    اقای نوری زاد به سر کار خانم عشقی بگو هیچوقت بخاطر ستار نا راحت نباشد. ستار بلا خره بعد از چند سال دیگر در این کشور فسیل شده به رحمت خدا می رفت. مثل همین حالا که خیلی وقت است ما ها به رحمت خدا رفته ایم. انروز در یک تشعیع جنازه به ملای اشنای سر قبری که در صف احترام میت ایستاده بودیم به طنز گفتم فلانی یک فاتحه ای هم برای من بخوان. حالا به مادر ستار بگو عزیزم هیچ نا راحت نباش. بزرگترین سعادت زمانی است که ادم در بستر نمیرد. در راه میهن و مردم بمیرد. وجدان اخلاقی ان قاتل و قاتلان امثال ستار را بمرور خواهد کشت.هر چه بیشتر زنده باشند بار هستی را بیشتر تحمل خواهند کرد. رمز و رموزهایی در جهان هست که ان احمقها نمی فهمند. شان انها همان دعای کمیل و ندبه و توسل است. چه ادمهای حقیری. خعععع.

     
  11. آسیب هایی که کم نمی شوند

    مهدی هاشمی ۱۰ سال محمدرضا رحیمی ۵سال بقایی در بازداشت احمدی مقدم تبانی و فرار از حبس شیخ بروجردی اعتصاب غذا موسوی و شسخ کروبی حبس خانگی شجریان ممنوع صدا علی مطهری تهدید به مرگ و شیخ حسن روحانی یک دهان گشاد برای شعار و شهروند فریبی.
    مهدی هاشمی در واکنش به حکم ۱۰ ساله زندان به خبرنگار اینچنین واکنش نشان میدهد.

    ارباب حاجتیم و زبان سوال نیست / در حضرت کریم تمنا چه حاجت است

    محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماست / چون رخت از آن توست به یغما چه حاجت است
    (حافظ)
    حال سوال بزرگ و بی جواب ماندن سوال اینجاست (آسیب شناسی)
    این همه آسیب به حکومت خامنه ایسم ها و آسیب به کشور و آسیب به مردم کشور و آسیب به سرمایه ها و ارزشهای دینی ازکجا تا به این مقاطع رسیده ؟ و این آسیب زنی ها با کدام (ین) تدبیر متوقف خواهد شد ؟
    و در صورت توقف فوری ء چه امیدی و کدام چشم انداز

    ۱- اموال کشور در گرو خامنه ای است و آزادی در غارت این اموال بنا به فرمان و فتوای اوست.
    ۲- تصاحب و تحت فرمان بودن قوای نظامی و حقوقی قضایی و جاجرایی در چنگال خامنه ای
    ۳- آزادی همه جانبه تندرو ها و اعمال و پرداخت روزانه به نظراتشان در مطبوعات و تصویری از جانب خامنه ای
    تنها سه مورد بالا کافیست تا عده اندکی منحرف فکری به تمامی ارزشها ء اموال ء عدالت شهروندی و سلامت جسمی و روحی مردم ء و یگانگی و پیشرفت کشور را با آسیب ها و خطرات جبران ناپذیری جهنم سازی کنند.

     
    • حالا اگر مثل چند سال قبل همه این اختیارات و ثروتها دست هاشمی ها بودند همه چیز حل می شد؟ مگر همین آقای هاشمی نبود که هرگاه در راس هر ارگانی قرار می گرفت ابتدا تمامی قوانین و مقررات آن ارگان را به نفع خود تغییر می داد؟ او اول کسی بود که خود را بالاتر از قانون می خواست و اگر نمیشد قانون را عوض می کرد.
      ریشه همه این مسایل در آن خشتهای کجی است که از اول گذاشته شد و این دیوار تا ثریا هم که برود کج خواهد رفت. همین ماها اگر دیوار تازه ای از بنیان بنا کنیم باز هم امیدی به راست رفتنش نیست چون ما همگی کج شده ایم و از دانش ساختن و چگونه ساختن هم بی بهره مانده ایم.

       
  12. مازیار وطن‌پرست

    آیت‌الله مکارم شیرازی:
    «حوزه‌ها از دولت طلبکارند. ائمهٔ جمعه و قضّات را ما از جیب خودمان تربیت کرده‌ایم.»

    ————————-

    چی فرموده اند؟ از جیب خودشان؟
    ایشان مگر جیب هم داشته اند؟ اینها از قرنها پیش به اینطرف جیب مردم را جیب خود می دانسته اند.

     
  13. جناب نوریزاد با سلام.
    در ذیل نوشته حضرتعالی “نمایشگاه، همین پنجشنبه” مطلبی را نوشتم که حاوی اندیشه هایم در مورد ادیان و شباهتهایش با سایبرنتیک بود که متاسفانه ندیدم منتشرش کنید. این دومین پرسش من از شماست که آن مطلب چه شد؟متشکر از شما

    ———————-

    سلام دوست گرامی
    من همه ی نوشته ها را منتشر کرده ام و می کنم. احتمالا برای من ارسال نشده
    مجدداً بفرستید.
    سپاس

    .

     
  14. مهدی از لندن

    اول از همه سلام، دوست و استاد گرانقدر جناب نوری زاد
    2-عکس و گزارش روز اول نمایشگاه را الان خواندم و بیاد سال گذشته و دیدار در قدمگاه ونمایشگاه افتادم. دیدار شما و مردمان خوب و هموطنی که برای دیدار شما و آثار شما به آنجا آمده بودند.البته از هراس و ترس جوانی که به نمایشگاه آمده بود خیلی تعجب کردم چون اطمینان دارم که در کنار شما و دکتر ملکی و نسرین ستوده و بقیه بروبچه ها انسان ابدا احساس ترس نمیکند.احتمالا این جوان با این جمع تا بحال ارتباط نزدیک نداشته است.
    3-نمایشگاه ، مرا بیاد تابلوی شما که اینروزها روی دیوار خانه ی می درخشد ما انداخت و هنوز علاوه بر زحمت و مخارج آن برگه ای که نزدیک 160 هزار تومان هم پولِ پست آن شده را نیز می بینم و قطعا زمانی جبران نخواهم کرد. دیشب ایمیلی از ///////دریافت کردم که یک مورد اعدامی هست که کاملا بیگناه و برای دیه نزدیک به 50 میلیون کم دارند.بنده طی تماسی که با ////// خواهم داشت فعلا از طرف خودم و شما نفری 500 هزار تومن کمک خواهم کرد.خیال نکنید من به آسانی ارزش کارِ شما و این تابلو را فراموش میکنم! ضمن اینکه با ایمیل و فیس بوک و دیگر راهها در حال تماس با دوستانِ ایرانی در اروپا هستم تا بلکه آنها را هم تشویق و ترغیب کنم که کمک کنند.
    4-دوستی در لندن بمن چند روز پیش میگفت که یکی از مخالفانِ سابق شما در جمعی ایرانی قویا از شما در برابر مخالفان امروزی دفاع و از نظرات و اقدامات شما بعنوان سند و مدرک استفاده میکرد. از اینکه چنین روندی رو به گسترش است بسیار مسرور می شوم و بقول قدیمی ها خورشید همیشه زیرِ ابر نخواهد ماند.
    و در پایان برایتان آرزوی سلامتی و آرامش داشته و امیدوارم که نمایشگاه با استقبالِ بیشتری از سال قبل برگزار شده و بتوانم باز هم صدای گرمتان را بزودی بشنوم.
    با درود و بدرود-مهدی-لندن

     
  15. دوست عزیز اسید مرتضی ایا روایاتی که اقای اعلمی در مقاله زیر به ان اشاره میکنند از نظر فقه شیعه جزء روایات صحیح است
    http://sahamnews.org/2015/06/284056/

     
    • روح گرامی

      پاسخ اجمالی:
      باید عرض کنم که برخی از روایات مورد اشاره ،از نظر سلسله سندی و روات سند دچار ضعف هستند و طبعا قابل استدلال بر “حرمت” نیستند ،و برخی از روایات هم که از نظر سند موثق یا صحیح هستند ،از نظر دلالت بر مطلوب دچار مشکل هستند ،و نهایت دلالت آنها این است که دلالت بر کراهت در مورد سوال هستند ،و می دانید که کراهت یک فعل منافاتی با جواز آن ندارد ،و معنای کراهت این است که انجام ندادن فعل بهتر از انجام دادن آن است ،بخلاف حرمت فعل که بمعنای لزوم ترک از نظر شارع است .
      بنابر این اگر مقصود جناب اعلمی این بوده است که بر اساس روایات ارائه شده ،عمل بناسازی تشریفاتی در مقبره مرحوم آیت الله خمینی ممنوعیت شرعی بمعنای حرمت داشته است ،باید گفت که با این روایات چنین مطلوبی حاصل نیست ،و نهایت اینکه چنین بناسازی اخلاقا مرجوح و با سیره ساده زیستی آن مرحوم ناسازگار بوده است و عملی مکروه بوده است.
      البته توضیح دیگری در انتهای بحث عرض خواهم کرد و وجه مخالفتم را با اینگونه بناسازی عرض خواهم کرد.

      اما پاسخ تفصیلی :
      البته اشتباهاتی در ریفرنس دهی و ترجمه این روایات وجود دارد ،پس بهتر می بینم ابتدا متن پاورقی مذکور در لینکی که ارائه کردید را نقل کنم سپس یک یک روایات را بررسی کنیم ،عبارتی که در پاورقی نوشته جناب اعلمی هست اینطور است :

      “” روایاتی که ساخت هرگونه ضریح و برقه و بارگاه بر روی قبور را نهی کرده است:

      1- امام علی(ع): «رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم مرا به مدینه فرستاد و دستور داد: هیچ عکس و مجسمه‌ای نگذارم مگر این‌که نابودش کنم و هیچ قبر ساخته شده‌ای نگذارم مگر این‌که با خاک یکسان کنم»/کافی ۶/۵۲۸ ، وسائل الشیعه ۲/۸۶۹ و جامع احادیث الشیعه ۳/۴۴۵

      2- رسول اکرم(ص): «قبر من را قبله و مسجد قرار ندهید، که خداوند یهود و نصاری را آن‌گاه که قبور پیامبران خود را مساجد قرار دادند، لعنت کرد»/ من لا یحضره الفقیه ۱/۱۱۴ ، علل الشرایع ۳۵۸ ، الوافی ۵/۷۲ و وسائل الشیعه ۲/۸۸۷ و۳/۴۵۵

      3- رسوال‌الله(ص): «قبر مرا مسجد قرار ندهید و خانه‌های‌تان را به قبرستان تبدیل نکنید»/مستدرک الوسائل ۱/۲۲۵

      4- امام علی(ع): «رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم مرا برای نابودی قبرهای ساخته شده و شکستن مجسمه‌ها فرستاد»/کافی ۶/۵۲۸ ، وسائل الشیعه ۲/۸۷۰ و جامع احادیث الشیعه ۳/۴۴۵

      5- امام موسی کاظم(ع): «ساختن قبر و نشستن بر آن و گچ کردن و گل کردن آن جایز نیست»/ کافی ۳/۲۲۸ ، من لایحضره الفقیه ۱/۱۱۴ و وسائل الشیعه ۲/۸۸۷

      6– ابوعبدالله(ع): «رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم نهی کرده که بر قبرها نماز خوانده شود، یا بر آن بنشینید و یا بر آن بنایی بسازند»/ وسائل الشیعه ۲/۸۶۹

      7– «رسول‌الله(ص) از این‌که در قبرها گچ به کار برده شود یا بنایی بر آن بسازند و یا بر آن بنشینند، نهی کرده است.»/ مستدرک الوسائل ۱/۱۲۷

      8– امام صادق(ع): «هفت چیز حرام است: رشوه خوردن در قضاوت، پولی که زن زناکار در برابرعمل زشت دریافت می‌کند، پولی که جادوگر و کاهن دریافت می‌کنند، پول فروش سگ و پولی که برای ساختن بناهایی که بر قبرها ساخته می‌شود.»/ وسائل الشیعه ۲/۸۶۹ و جامع احادیث الشیعه ۳/۴۴۴””.

      (پایان نقل قول)
      ———————————————
      1- متن عربی روایت یکم اینطور است:
      “” عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع‏ بَعَثَنِي رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَى الْمَدِينَةِ فَقَالَ لَا تَدَعْ صُورَةً إِلَّا مَحَوْتَهَا وَ لَا قَبْراً إِلَّا سَوَّيْتَهُ وَ لَا كَلْباً إِلَّا قَتَلْتَهُ.””
      (الکافی ج6 ص 528،ح14 ،وسائل الشیعه ج3 ص 209،ح2)

      اولا :این روایت از نظر سند مورد اشکال است ،زیرا برخی از رجالیین و فقهاء ،سکونی را فرد موثقی نمی دانند ،البته برخی هم او را توثیق کرده اند.بنابر این مشکل ضعف سند در مورد این روایت اجمالا وجود دارد.

      ثانیا:مشکل عبارت مورد نظر این است که ترجمه درستی برابر آن ارائه نشده ،ترجمه ای که در پاورقی آمده این است :
      ” امام علی(ع): «رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم مرا به مدینه فرستاد و دستور داد: هیچ عکس و مجسمه‌ای نگذارم مگر این‌که نابودش کنم و هیچ قبر (ساخته شده‌ای )نگذارم مگر این‌که با خاک یکسان کنم»
      فقره اول روایت یعنی ( لَا تَدَعْ صُورَةً إِلَّا مَحَوْتَهَا ) اشاره است به محو و از بین بردن صورت های مجسمه که مورد عبادت بوده است یعنی همان بتها ،فقره سوم ( لَا كَلْباً إِلَّا قَتَلْتَهُ) یعنی کشتن سگها ،هم مقصود کشتن همه سگها نیست ،زیرا روشن است که سگ گله و سگ زراعت و سگ محافظ منزل ،از دید فقه اسلامی دارای مالیت است و مورد انتفاع ،پس وجهی برای کشتن اینگونه سگها وجود نداشته ،لذا گفته اند مقصود از این کلب “کلب هراش” بوده است یعنی سگی که مبتلا به بیماری هاریست ،این دو فقره از محل استشهاد خارجند.
      درفقره سوم (وَ لَا قَبْراً إِلَّا سَوَّيْتَهُ) آنچه که ظاهر لفظ است این است که هیچ قبری را باقی مگذار الا اینکه او را “تسویه” کنی ،تسویه در لغت بمعنای صاف و مسطح کردن است،گفته اند مقصود از آن این بوده است که قبرهایی که بصورت گوژپشت احداث شده بوده که از آن بعربی تعبیر به “تسنیم” می شود ،و محتملا در مواردی مورد پرستش واقع می شده است با خاک یکسان شود.
      بنابر این تعبیری که در ترجمه اضافه شده (هیچ قبر ساخته شده‌ای ) تعبیریست که به معنای روایت تحمیل شده ،زیرا در متن روایت تعبیر “بنا شده” وجود ندارد.

      ثالثا: بقرینه برخی روایات دیگر،بر فرض هم که سند این روایت درست باشد ،از نظر دلالت،نهایتا دلالت بر “کراهت” یعنی رجحان ترک بنا دارد.اما چنانکه در توضیح ترجمه عرض شد اصلا مورد روایت و متن آن ناظر به بحث بناسازی روی قبور نبوده است بلکه مورد ،مورد تسنیم و گوژپشت ساختن قبور بوده است که در عصر جاهلیت رایج بوده و بسا مربوط به مواردی بوده است که شائبه پرستش غیر خدا بوده است ،وگرنه روشن است که تخریب همه قبور در مدینه مورد نظر نبوده است.
      در هر حال این روایت از استدلال ساقط است بدلیل ضعف سند ،و مشکل تفسیر و تطبیق متن.

      —————————-
      2- متن روایت دوم پاورقی این است :

      “” وَ قَالَ النَّبِيُّ ص‏ لَا تَتَّخِذُوا قَبْرِي‏ قِبْلَةً وَ لَا مَسْجِداً فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَعَنَ الْيَهُودَ حِينَ اتَّخَذُوا قُبُورَ أَنْبِيَائِهِمْ مَسَاجِدَ “”.

      (من لا یحضره الفقیه ج 1 ص178،علل الشرائع ج2 ص 359،ح1 ،وسائل الشیعه ،ج3 ص 235 ،ح 2)

      مرحوم صدوق در کتاب من لایحضره الفقیه این روایت را بدون سند ذکر کرده است ،اگرچه در پایان این کتاب سلسله اسناد روات را ذکر می کند ،اما بهرحال در کتاب علل الشرائع همین روایت را بسند صحیح ذکر کرده است و صاحب وسائل نیز آنرا از صدوق نقل کرده است.
      این روایت از حیث سند روایت صحیحیست و روات مذکور در آن در علم رجال حدیث مورد توثیق قرار گرفته اند.
      بحث اما در “دلالت” این روایت است :
      فقره اول ( لَا تَتَّخِذُوا قَبْرِي‏ قِبْلَةً) می گوید قبر مرا قبله نماز خود قرار ندهید ،این توصیه به این مطلب است که قبله مسلمانان در نماز و امور تعبدی دیگر همان مکه و بنای کعبه است تا مبادا کسی قبر پیامبر را پس از مرگ ایشان قبله نماز یا امور دیگر خود قرار دهد،پس این فقره ربطی بمورد بحث ندارد.
      در فقره دوم فرمود (وَ لَا مَسْجِداً) یعنی قبر مرا “مسجد” قرار ندهید،مسجد در لغت عرب هم دلالت بر همین عرف و ارتکازی که ما الان داریم یعنی ساختمانی که در آن نماز می گزارند،می کند ،و هم دلالت بر “محل سجده یا سجده گاه نمازگزار”
      یعنی جایی که پیشانی را هنگام سجده بر آن می گذارند،گفته اند مقصود از این تعبیر این است که کسی بر قبر پیامبر سجده نکند زیرا سجده مخصوص ذات باری تعالی هست،اما احتمال مسجد سازی کنار قبر پیامبر ،هم با روایات دیگر دال بر جواز منافات دارد ، و هم با فقره اول که فرمود قبر من قبله نشود هماهنگ نیست ،بلکه می توان گفت فقره اول قرینه روشنیست بر اینکه مراد از مسجد قرار ندادن قبر پیامبر این است که بر خود قبر سجده نکنند که شرک بالله است ،تعبیر روایت هم این است که :قبر مرا مسجد قرار ندهید یعنی خود قبر مسجد نشود ،و نفرمود کنار آن مسجد بمعنای ساختمانی که در آن عبادت خدا می شود بنا نکنید.
      قرینه دیگر هم ادامه عبارت است که فرمود ( فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَعَنَ الْيَهُودَ حِينَ اتَّخَذُوا قُبُورَ أَنْبِيَائِهِمْ مَسَاجِدَ) زیرا که خدا یهود را لعن کرد زمانی که قبرهای پیامبران خود را محل سجده قرار دادند.
      بنابر این این روایت اگرچه برحسب سند صحیح است اما بر حسب دلالت دچار اجمال مفهومیست ،بلکه می توان گفت بقرینه متصل و منفصل معنای خاص (سجده نکردن بر قبر) مورد نظر است ،برخی هم نهایتا کراهت ساخت مسجد کنار قبور را استنباط کرده اند ،مثلا صاحب وسائل الشیعه عنوان بابی را که این روایت را در آن نقل کرده است این قرار داده است که :”بَابُ كَرَاهَةِ بِنَاءِ الْمَسَاجِدِ عِنْدَ الْقُبُور”یعنی باب کراهت مسجد سازی کنار قبور.
      ،از این جهت این روایت دلالتی بر مطلوب نویسنده ندارد (حرمت بناسازی دور قبر).

      ———————————–
      3-روایت سوم اینطور است :
      “” أَبُو عَلِيٍّ وَلَدُهُ فِي أَمَالِيهِ، عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْمُفِيدِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْمُفِيدِ الْجَرْجَرَائِيِّ عَنْ أَبِي الدُّنْيَا الْمُعَمَّرِ الْمَغْرِبِيِّ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ‏ لَا تَتَّخِذُوا قَبْرِي‏ مَسْجِداً وَ صَلُّوا عَلَيَّ حَيْثُمَا كُنْتُمْ فَإِنَّ صَلَاتَكُمْ وَ سَلَامَكُمْ يَبْلُغُنِی””
      (مستدرک الوسائل ،ج 3 ص 344 ح 3740)

      اولا :این روایت از نظر سند مورد اشکالست ، و چند راوی ضعیف یا مجهول در آن هست پس اعتبار سندی ندارد.
      ثانیا: بر فرض صحت سند ،باز دلالتی بر حرمت بناسازی روی قبور ندارد،زیرا مفهوم روایت این است که قبر مرا محل سجده قرار ندهید ،و بعبارت دیگر سجده بر قبر جایز نیست ،پس این روایت هم ربطی به مطلوب نویسنده ندارد.

      —————————————-

      4- روایت چهارمی که مورد استشهاد واقع شده فقره ای از همان روایت اول از کتاب کافیست که مورد بررسی قرار گرفت،و تکرار شده است.

      ——————————————
      5-روایت پنجم یعنی روایتی که از امام موسی کاظم علیه السلام نقل شده است و البته منابع داده شده در پاورقی نادرست است اینطور است :

      “” عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى ع عَنِ الْبِنَاءِ عَلَى الْقَبْرِ وَ الْجُلُوسِ عَلَيْهِ هَلْ يَصْلُحُ قَالَ لَا يَصْلُحُ الْبِنَاءُ عَلَيْهِ وَ لَا الْجُلُوسُ وَ لَا تَجْصِيصُهُ‏ وَ لَا تَطْيِينُهُ.””.

      روایت مورد نظر در منابع ارائه شده نیست بلکه منابع آن عبارتند از:
      (مسائل علی بن جعفر ،ص 212 ،ح 460،تهذیب الاحکام ،ج1 ص 461،ح148 ،وسائل الشیعه ج3 ص 210 ،ح 3426)

      اولا :این روایت از نظر سند مورد توثیق است و معتبر است.

      ثانیا:مضمون آن این است که راوی می گوید از امام سوال کردم در مورد بناسازی بر قبر ،و نشستن بر روی قبر ،آیا این دو عمل صالح است و عمل خوبیست؟
      امام علیه السلام در پاسخ فرموده است نه بنا سازی روی قبر ،و نه نشستن روی قبر ،و نه گچ کاری کردن قبر (داخل و بیرون) و نه گل مالی قبر ،هیچیک عمل صالح (شایسته ای) نیست.
      این روایت هم محفوف بقرائنی داخلیست بر اینکه مراد امام نهایتا یک حکم کراهت است ،و هم روایات دیگری معارض آن وجود دارد.
      از نظر قرینه داخلی ،تعبیر “لا یصلح” در بسیاری روایات اهلبیت بکار رفته است که قرینه قطعی وجود دارد که مراد از عدم صلاحیت “عدم شایسته و بایسته بودن” است که غیر از مفهوم “حرمت” اصطلاحیست ،و بتعبیر واضحتر گفته اند که تعبیر “لایصلح” دلالت بر حرمت ندارد و تنها دلالت بر “کراهت” فعل دارد.
      قرینه دیگر تعبیر نشستن روی قبر است که آنهم حکم “لا یصلح” گرفته است ،در حالیکه هیچ دلیل معتبر دیگری وجود ندارد که نشستن روی قبر حرمت داشته باشد.
      در مورد گچ کاری قبور یا گل مالی آنها ،نیز ممکن است مراد هم گچ کاری داخل قبر باشد و هم گچ کاری بیرون قبر ،و گل مالی قبور (تطیین) نیز در روایات دیگری تفسیر شده است به اینکه کراهت دارد که از جای دیگری قبر گل مالی شود ،یعنی فقط از تراب خود قبر گل مالی شود.
      بنابر این روی قرائن داخلی روایت معلوم می شود که محور حکمی این روایت “کراهت” است نه حرمت ،و تعبیر لایصلح نیز دلالتی جز بر کراهت ندارد.
      علاوه اینکه این روایت معارض است با روایت دیگری از امام کاظم که اینطور است:

      “”عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: لَمَّا رَجَعَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى ع مِنْ بَغْدَادَ وَ مَضَى إِلَى الْمَدِينَةِ مَاتَتْ لَهُ ابْنَةٌ بِفَيْدَ فَدَفَنَهَا وَ أَمَرَ بَعْضَ مَوَالِيهِ أَنْ يُجَصِّصَ‏ قَبْرَهَا وَ يَكْتُبَ عَلَى لَوْحٍ اسْمَهَا وَ يَجْعَلَهُ فِي الْقَبْرِ.
      (الکافی ج 3 ص 202 ح 3)

      مفهوم این روایت این است که امام کاظم وقتی از بغداد به مدینه می رفتند ،یکی از دختران ایشان در مکانی بنام بفید از دنیا رفت و آنحضرت او را در همان مکان دفن کرد و یکی از دوستان خود را مامور کرد که قبر آن دختر را تجصیص (گچ کاری) کند و نام او را بر لوحی نوشته در آنجا نصب کند که نشانه باشد.
      پس این روایت بصراحت می گوید گچ کاری قبر (داخل یا روی آن) مورد امر و فعل امام واقع شد ،پس این روایت که دال بر جواز است قرینه می شود بر اینکه لایصلح التجصیص در روایت مورد نظر و فقرات دیگر آن نهایتا دلالت بر کراهت دارند نه حرمت.
      —————————————
      6- روایت ششم اینطور است :
      “” مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ زِيَادِ بْنِ مَرْوَانَ الْقَنْدِيِّ عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ‏ يُصَلَّى‏ عَلَى‏ قَبْرٍ أَوْ يُقْعَدَ عَلَيْهِ‏ أَوْ يُبْنَى عَلَيْهِ.””
      (تهذیب الاحکام ،ج1 ص 461 ،ح 149،وسائل الشیعه ج3 ص 210 ،ح 3427)

      اولا:این روایت سندا دچار ضعف است ،هم یونس بن ظبیان فاسد العقیده و غیر موثق در روایت است ،و هم زیاد بن مروان قندی مورد اشکال برخی هست ،پس سند ضعف دارد و روایت قابل استدلال نیست.

      ثانیا:بر فرض صحت سند ،دلالتی جز بر کراهت ندارد.

      —————————————–
      7- روایت هفتم اینطور است :

      ” الْعَلَّامَةُ الْحِلِّيُّ فِي كِتَابِ النِّهَايَةِ، عَنِ النَّبِيِّ ص‏ أَنَّهُ نَهَى أَنْ يُجَصِّصَ‏ الْقَبْرُ أَوْ يُبْنَى عَلَيْهِ‏ وَ أَنْ يُقْعَدَ عَلَيْهِ‏ « (1)» أَوْ يُكْتَبَ عَلَيْهِ لِأَنَّهُ مِنْ زِينَةِ الدُّنْيَا فَلَا حَاجَةَ بِالْمَيِّتِ إِلَيْه‏.
      (مستدرک الوسائل ،ج 2 ص 347،ح 2157)

      این روایت فقط در کتاب “نهایه” علامه نقل شده است و در کتب روایی وجود ندارد ،این در حد یک روایت مرسله یا مرفوعه است که روایت ضعیف محسوب می شود
      مضمون آن هم این است که نهی فرمود پیامبر از اینکه قبر گچ مال شود یا بر روی آن بنا شود ،یا اینکه بر روی آن بنشینند.
      در مورد گچ کاری قبر و بنای آن توضیح داده شد و بر فرض صحت سند هم باز بقرائن مختلف حمل بر این می شود که مکروهست که غیر از حرمت و ممنوعیت فعل است.

      ————————————–
      8- در فقره هشتم پاورقی اینطور آمده است :

      “” امام صادق(ع): «هفت چیز حرام است: رشوه خوردن در قضاوت، پولی که زن زناکار در برابرعمل زشت دریافت می‌کند، پولی که جادوگر و کاهن دریافت می‌کنند، پول فروش سگ و پولی که برای ساختن بناهایی که بر قبرها ساخته می‌شود.»/ وسائل الشیعه ۲/۸۶۹ و جامع احادیث الشیعه ۳/۴۴۴

      باید عرض کنم روایتی به این صورت یعنی داشتن این ذیل که “و پولی که برای ساختن بناهایی که بر قبرها ساخته می‌شود” در ماخذ وجود ندارد البته فقرات دیگر در روایات مختلف هست اما این فقره وجود ندارد.
      بنابر این از مجموع بررسی این روایت ها روشن شد که اینگونه روایات دلالتی بر حرمت نفس بناسازی روی مقابر ندارند ،البته جناب اعلمی هم فقیه نیستند که در صدد اثبات حرمت بناسازی روی قبر مرحوم آیت الله خمینی بوده باشند و بنظر می رسد ایشان در صدد این معنا بوده است که اینگونه مخارج و تشریفات اموری خلاف اخلاق و خلاف سیره آن مرحوم در ساده زیستی بوده است.
      ———————————————
      این توضیح را هم عرض کنم که:
      اولا: صرفنظر از بحث حرمت ،بنظر من نیز اینگونه بناسازی تشریفاتی عملی غیر ضروری و ناشایست بوده است که با سیره و مرام آن مرحوم در ساده زیستی ناهمگون است ،و انتقادات منتقدان انتقاد بجایی بوده است ،و اینکه گفته شده است این تشریفات برای تسهیل حال مراجعان بوده است مطلب نادرستیست ،مگر نسهیل حال مراجعان به این است که زرق و برق درست کنند؟ البته مقبره موسس جمهوری اسلامی از باب اینکه در موارد محل تجمع مردم است لازم بوده است بنایی و تسهیلات ساده ای در آن وجود داشته باشد ،اما این بمعنای هزینه کردن های این چنینی نیست.

      ثانیا:در پرسشی که از برخی از دوستان مرتبط با نوادگان آیت الله خمینی داشتم ،اظهار می کردند که وجوهی که صرف ساخت این بنای فعلی شده است تنها از محل “موقوفات خاص “مقبره ایشان بوده است نه از محل دیگری ،صحت این قول بعهده راوی آن ،اما باز بنظر بنده نیازی به اینگونه بناسازی حتی از وجوه موقوفه خاص مقبره نبوده است .

      موفق باشید

       
      • سرش دست خودتونه. هرطور بخواهید می چرخونیدش. غیر از این نمی توانید توجیه و تفسیر کنید چون مقابر کذایی همه امامان زیر سیول می رود. ولی بخواهید یا نخواهید بگویید یا نگویید توجیه کنید یا نکنید همه اینها شرک است و در عمل هم دکان ودستک کاسبی شما که منبع درامدی برای توجیهات بی پایه و اساستان.

         
        • عباس انعامی

          تفسیر همینه دیگه اقاجان.
          دروغ بداست اما….تهمت بداست اما…ربا حرام است اما…همینطوربگیروبرو.دین یعنی همین.حالا برای همین هم دلیل ومدرک میخان.
          فقط به این جمله توجه کنید.که اغلب روایات را میگویندصحیح نیست وضعیف است وغیره.میگم اگر روایتی ضعیف بوده یاصحتش مشخص نبوده پس چرا درج شده؟البته اینی که میگن فلان روایت ضعیف است.اغلب بعدا بدان ضعیف اطلاق شده وگرنه شیخ صدوق ننوشته روایت من صحت ندارد.یا مجلسی ننوشته روایت من درست نیست.امروزه بخاطر اینکه روایات اغلب با اقتضائات روز نمی خواند اینگونه ادعا میکنندوگرنه درگذشته نه چندان دور همه این روایات نبوی یا منتسب به ائمه بودند.
          کدام روایت رامثال بزنم؟کسی که از قبال علم اموختن واموزش دادن ارتزاق کند حرام است.امام صادق فرموده.کسی که فلان ساعت امیزش کندفرزندش نمی دونم دیوانه میشود.کسی که سیاه بپوشدفلان میشود.کسی بخوابدچنین میشودکسی نخوابدچنان.وتفسیروتفسیروتفسیر.

           
      • جناب مرتضی درودبر شما

        بنظرحقیررقم ۱۵درصد نباید موجب تعجب شود برای اینکه بیش از۲۰درصد جمعیت شهر لندن از مهاجرین مسلمان شمال افریقا، خاورمیانه، پاکستان وهندوستان هستند. امروزه به جرأت میتوان ادّعا کرد که بریتانیایی های مقیم لندن اقلیت محسوب میشوند
        با احترام
        رسول

         
  16. نظر سنجی نشان میدهد که 85% از ایرانیان نمی خواهند در کشور امام زمان زندگی کنند!

    گزارش یک نظرسنجی: رای 85 درصدی به زندگی در کشوری غیر از ایران
    ……

    اما در پاسخ به این سوال، 33.7 درصد مخاطبان ایران وایر، آمریکا را انتخاب کرده اند. 26 درصد به اروپا رای داده اند، 15.6 درصد گفته اند کانادا را ترجیح می دهند و 7.1 درصد گفته اند دوست دارند بروند استرالیا زندگی کنند. وجه مشترک این چهار گزینه می تواند در سبک زندگی شان نهفته باشد که وجوه مشترک عمومی و اجتماعی گسترده ای دارند.

    اگر چهار سه عدد را جمع بزنید، به عدد 82.4 درصد مخاطبان ایران وایر ترجیح داده اند در صورت آزادی انتخاب ساکن کشورهایی شوند که از نظر رهبران جمهوری اسلامی، مروج اندیشه ها و سبک زندگی غربی هستند.

    ما یک گزینه هم در همسایگی داشتیم، ترکیه. تنها 2.3 درصد گفته اند دوست دارند در صورت داشتن حق انتخاب به این کشور بروند. درباره زندگی در ترکیه بحث های گسترده ای صورت گرفته است که در یک گزارش جداگانه به آن می پردازیم.

    در این میان، تنها 12.4 درصد مخاطبان رای داده اند که در صورت داشتن حق انتخاب در ایران زندگی می کنند. 2.5 درصد هم هیچکدام از گزینه ها را انتخاب نکرده اند.

    یک بار دیگر عدد 12.4 درصد حق انتخاب برای ایران را با عدد 82.4 درصد مقایسه کنید، البته دقیق تر باید با عدد 84.9 درصد مقایسه اش کنیم، یعنی ترکیه را هم حساب کنیم. تقریبا میل به انتخاب یک کشور دیگر در میان مخاطبان فارسی زبان ایران وایر، 7 برابر است نسبت به میل انتخاب ایران به عنوان محل زندگی.
    …. دلایل!
    …..

    یک مخاطب نوشته است: ” ايران وطن ماست، فقط از بد روزگار به دست عده ای بیگانه اشغالگر افتاده.”

    برخی کاربران به دوران پهلوی اشاره کرده اند و گفته اند اگر ایران قبل از انقلاب 57 بود، انتخاب اول شان ایران بود.

    دلایل سیاسی هم طبق معمول وجود دارند: “اگه در ایران دموکراسی حاکم بود حاضر بودم با هر سختی اقتصادی بسازم ولی در کشورم بمونم و زندگی کنم.” دیگری هم از وضعیت بد آزادی بیان انتقاد کرده: “وطنی که نتونی عکست رو بذاری پروفایل فیس بوکت، وطنی که بترسی از حرف زدن، وطنی که برای یه لقمه نون برادر به برادر رحم نمیکنه، وطنی که از وطن بودنش تنها یه اسم باقی مونده, وطنی که هیچ کس حاضر نیست براش سر سوزنی فداکاری کنه و در راهش بجنگه!! چه جای دفاع و منم زدن داره!!!؟”

    انتقادهای کهنه هم جاری است: “اینجا وطن عرباست، فلسطین ، یمن، لبنان، سوریه، وطن جوانان عراقی که به مشهد میان و با ناموس ایرانی زنا می کنن، اونم بخاطر فقر و بدبختی.”

    برخی هم از دلیل رفتن شان گفته اند و لبه انتقاد را متوجه مردم کرده اند: “اگر مردم ایران کمی خود باوری داشتن و کمی فکر نمی کردن همه جا بهشته و ایران جهنم، من حاضر بودم همین فردا از لمان برگردم ایران و همون ایران زندگی کنم با تمام مشکلاتش اما تا این مردم زیاده طلب کم کار، پر ادعای کم مصرف، ادعا در حد غرب و عمل در حد سومالی توی ایرانن، من می دونم برگردم روزی ده ها بار از اخلاق کثیفشون که مثلا یارو راننده هزاران فحش میده به دیگری اما خودش همون کارها رو تکرار میکنه، میمرم و زنده میشم و عذاب میکشیدم. با اینکه الان ایران نیستم و ایران هم سالها حبس کشیدم اما از ترس حکومت نیست که المانم که از ترس مردم ایران فرار کردم.”
    ……
    http://news.gooya.com/politics/archives/2015/06/198251.php

     
    • آزار جنسی زنان در وسایل حمل ونقل عمومی؛ نظرات و مشاهدات شما
      11 ژوئن 2015 – 21 خرداد 1394
      9 اظهارنظر
      هم‌رسانی

      پس از انتشار گزارشی درباره آزار و اذیت جنسی پانزده درصد از ساکنین لندن در وسایل حمل و نقل عمومی، پلیس حمل و نقل بریتانیا با انتشار ویدئویی از شهروندان و زنان درخواست کرد که در صورت مواجه با آزار و اذیت جنسی در مترو و یا اتوبوس‌های شهری، این رفتارها را به پلیس گزارش کنند تا با آن مقابله شود.
      در تحقیقاتی که موسسه رویترز در پانزده پایتخت پرجمعیت جهان انجام داده، زنان در کشورهای آمریکای لاتین بیش از نقاط مختلف دنیا در معرض تعرض جسمی و کلامی در وسایل نقلیه عمومی قرار می‌گیرند. وسایل حمل و نقل عمومی در شهرهای لندن، پاریس، توکیو و سئول هم بر اساس این تحقیق شهرهای چندان امنی برای زنان نیستند.
      یک گزارش بی‌بی‌سی پشتو هم نشان می‌دهد برخی زنان در افغانستان برای اینکه از آزار و اذیت جسمی در امان باشند، مجبور به نشستن در صندلی جلو تاکسی‌ها و پرداخت کرایه دو نفر به جای یک نفر هستند…………

      http://www.bbc.com/persian/interactivity/2015/06/150611_yt_sexual_harasment_women_transport
      ——————————————–
      دوست خوبی داشتیم بنام بردیا از استرالیا ،یادم هست با چه آب و تابی مطلبی در عکس محتوای این گزارش ارائه می کرد که در کشورهای غربی لیبرال سکولار چه عفتی وجود دارد که بیا و ببین! ،بنظرم همین آب و تاب هاست که منشا اینگونه نظر سنجی های غیر علمی و محدود و سفارشی سایت هایی مثل” ایران وایر” شده و می شود که این دوستمون را بهیجان غیر قابل وصفی رسانده است!
      یادش بخیر بردیا دوست خوبی بود اما عجیب شیفته غرب بود!
      زیاد سخت نگیرید ،این گزارش از صدا و سیما یا کیهان و اضراب آن نیست ،این گزارش از سرویس معتبر بی بی سی فارسیست!

       
  17. ” دفترچه تلفن محمود”

    حمید بقایی (معاون احمدی نژاد) بازداشت شد !
    .
    .
    حالا فهمیدم،

    محمود بیچاره هی میگفت لیست مفسدین تو جیبمه،

    نگو دفترچه تلفنشو میگفته! 🙂

     
  18. 1.درود به خانم عشقی فرنگیس ایران! حرف ایشان کاملا درست است ما قاتل نیستیم و زندگی را بر مرگ ترجیح می دهیم و درپی گرفتن جان نیستیم.اما مجرمان باید به جرم خود اعتراف نموده و طبق قانون عرفی در دادگاهی معتبر و قابل اعتماد محاکمه شوند.
    2.تقدیم بدوستانیکه سراغ ریشه ها را می گیرند.اولین پست زیر رفت و برگسن برق آسا 18 مارس 2014 است.من با اجازه کورس گرامی انرا اینجا می آورم بقیه را می توانید از ان تاریخ به بعد پی گیری کنید.

    كورس
    9:58 ب.ظ / مارس 18, 2014
    با پوزش از يكى دو اشكال تايپى اين را هم اضافه كنم كه شايد برخى دوستان ايراد بگيرند كه آنچه در كامنت پيش آمد توضيح واضحات است .در پاسخ به اين ايراد احتمالى بايد بگويم : ١. پس چرا بعضى ها اين بى عدالتى را نمى بينند ؟چرا آقاى ازغدى و قرائتى و مانند آنها يكبار هم نفهميده اند كه در بازى نابرابر بازى مى كنند ؟ چرا پيش از ورود به بازى نگفته اند اول شرايط امن و برابر گفتگو براى همه و بعد من حق دارم از وقت و رسانه اى كه متعلق به همه ملت است سرقفلى بگيرم . ٢ : بله ،مسئله فقدان جامعه مدنى آزاد و أخته بودن قلمرو عمومى در كش دشوار نيست اما ،درك اولويت و ريشه اى بودنش كمى نياز به توجيه دارد .براى حل مسئله اول بايد صورت مسئله را شفاف كنيم .مى كوشم به سهم خود در كامنت هاى بعدى به راه حل بپردازم اما همچنين از همه دوستان نيز يارى مى طلبم .

    رتبه دهی

    پاسخ دادن
    كورس
    9:27 ب.ظ / مارس 18, 2014
    ريشه ها ١

    به دنبال كامنت هاى دو پست پيش بنا دارم اگر استادم نوريزاد اجازه دهند و توفيق يار باشد به ريشه ها و به امر كلى بپردازم : جسارت كردم و طرحى ناشيانه از فيلمى را در كامنت پيش به نوريزاد عزيز پيشنهاد كردم . صحنه ٣ يعنى بازى واليبال گرچه بخش غير مستند به حساب مى آيد اما خيالى است بر آمده از واقعيت كه آن واقعيت را معنا مى كند .اگر كسى وجدان و انصاف داشته باشد در تيمى كه داور يكسره براى آن سوت مى زند و همه امكانات به او اختصاص يافته بازى نمى كند .بلكه به رسم جوانمردى خواهد گفت : من در بازى ناجوانمردانه بازى نمى كنم .اول بازى را عادلانه كنيد ، من وارد ميدان مى شوم . اين بازى ناعادلانه مثالى است از قلمرو يا فضاى عمومى . من -من با همان معنايي كه جناب مزدك از قول استادى معنا كرده اند ،من به معناى موجود منو تننده يا آنديشنده -آرى ،من از هيچ ايده اى دفاع نمى كنم مگر مخالف من هم با من شرايط برابر داشته باشد حتى اگر آن عقيده دين پدرانم باشد و به حقانيت آن يقين داشته باشم . اى ،كسانى كه در راه پيمايي هايي چون ٩ دى در امنيت كامل شركت مى كنيد آيا متوجه هستيد كه وارد بازى نابرابرى شده ايد .شما حرفتان گيرم بحق باشد آيا پيش از آن رسم شرف و انصاف اقتضا نمى كند كه شرايط بيان عقايد و انديشه و اعتراض و حمايت براى هر كس و هر گروهى -خواه يك و خواه ميليون ها تن برابر باشد .آقاى رسايي مطابق كدام عدالتى به گواه تظاهرات يك مقام پارلمانى و يك مقام فرهنگى به چه حقى بايد براى هفته نامه نه دى ماهانه ١٥ ميليون تومان از بيت المال بگيرند در حالى كه روزنامه هاى ديگر محروم از حمايت دولتى كه هيچ در معرض تهديد نيز باشند .ما يك حريم خصوصى داريم كه قواعد خاص خودش را دارد .يك حاكميت داريم كه صاحب ابزار قدرت و خشونت قانونى شده است .ميان اين دو قلمرو يك فضاى عمومى داريم كه جايگاه مردم ،مطبوعات ،نشريات ،رسانه هاى مستقل ،نهاد هاى صنفى و مدنى و مذهبى ،احزاب ،انجمن ها و مانند اين هاست .اين قلمرو است كه محل تبادل انديشه هاست . در اين قلمرو است كه تمامى پتانسيل اذهان عمومى در علوم انسانى و تجربى و در طرح هاى صنعتى و آمو ز شى و فرهنگى و در ابتكارات مؤثر در پيشرفت در هر زمينه اى مى تواند آزاد شود اگر حكومت چون هشت پا اين پتانسيل را با ارعاب و تبعيض و زور و تبعيض و رانت و غيره ناعادلانه نكند .اين فهمش خيلى ساده است .آقاى بسيجى ،آقاى پاسدار چرا كسى بايد براى بيان حرف دلش ترس داشته باشد .نه در ايران كه در همه جاى جهان شرايط رويارويي انديشه ها در فضاى عمومى از تعرض زور و قدرت هاى رسانه و سرمايه كاملا مصون نيست اما در كشور ما حكومت بر همه اين قلمرو به طورى وحشتناك چنگ انداخته و براى خفه كردن قلمرو تبادل افكار و كلمات هم از دين موروثى هم از احساسات مذهبى مردم و هم از چوب و چماق و زندان بهره مى گيرد .ابزار قلمرو عمومى از جنس انديشه و كلمه است .ترس و زور و زندان شرى است در برابر حقيقتى كه تنها در گذار از كشمكش افكار در شرايط عادلانه و برابر معلوم مى شود .از همين رو در اين سايت حضور دوستان مذهبى كه مى كوشند در شرايط برابر بازى كنند نه فقط بيهوده نيست بل بسى مغتنم است .يك ريشه مشكلات ما در نا آزادى و ترس در فضاى عمومى سرچشمه دارد .

     
    • مزدک عزیز،

      درود بر تو

      من همه ریشه ها را در کامپیوترم ذخیره و تا شماره 22 تصحیح و مرتب کرده ام. البته قصد دارم آنرا به کورس عزیز هدیه کنم تا هر طور صلاح دید عمل کند. البته کار بسیار زمان بری است ولی این کار را انجام می دهم و امید وارم به عنوان خدمتی کوچک در مقابل زحمات کورس ، از من پذیرا باشد.

       
      • منصور گرامی درود بر شما باد!کاری سترگ و ارزنده کرده اید.امیدوارم به جمع آوری نوشته های کورس گرامی ادامه دهید تا براحتی بتواند در دسترس نسل جوان قرار گیرد . چون درد ما ایرانیان بهمانگونه که کورس ارجمند نوشته نیاندیشیدن و نقادانه برخورد نکردن و احساس را بر خرد تحمیل کردن است که به تقدس گرایی و بقول دوستدار دین خویی گراییدن است.من شخصا تا بحال اینگونه نوشته های پربار و مؤثری با این جامعییت و زیربنای فکری و تحقیقی عظیمی و فشرده که ایشان نموده اند نیافته ام.من شکی ندارم که فردی مثل من و یا بسیار با سوادتر از من اگر بخواهد یکی از مقالات یا کامنتها را بنویسد باید ماها و شاید سالی بی وقفه پژوهش کند تازه نتیجه اش هم معلوم نخواهد بود!کاری بسیار سترگ و انسان و وطن دوستانه است.و کار شما در جمع آوری این نوشته ها بسیار با ارزش و قابل تقدیر است.درود بسیار بر شما بزرگوار و کورس گرامی باد!

         
  19. قرار است روز شنبه ۱۳ ژوئن مخالفان آمريکايی، اسرائيلی و عرب توافق هسته ای که برخی از آنها از طرفداران شناخته شده حمله نظامی به ايران هستند در حومه پاريس (شهرک ويل پن ville pinte) تظاهرات برگزار کنند.

    برخی از چهره های شناخته شده ای که قرار است در اين تظاهرات ضد صلح شرکت کنند، از طراحان حمله نظامی آمريکا به عراق و از مشهورترين چهره های آمريکايی طرفدار دولت نتانياهو هستند:

    – جان بولتون (john Bolton) نماينده آمريکا در سازمان ملل در دوران جورج بوش و از حاميان شناخته شده دولت نتانياهو.
    – جيمز ولسی (James woolsey) رئيس پيشين سازمان سيا، طرفدار دولت دست راستی اسرائيل.
    – لوئی فری (Louis freeh) رئيس پيشينFBI
    – بيل ريچارد سون (Bill richardson) نماينده پيشين آمريکا در سازمان ملل و فرماندار ايالت نيومکزيک طرفدار نابودی تاسيسات هسته ای ايران از راه نظامی.
    – رودی گيوليانی (Rudy giuliani) شهردار پيشين نيويورک و نامزد رياست جمهوری آمريکا از حزب جمهوريخواه از مخالفان سرسخت توافق هسته ای.
    – هوارد دين (Howard dean) فرماندار پيشين ورمونت
    – اد رنال (Ed rendell) فرماندار پيشين پنسيلوانيا و… همه چهره های فوق از طرفداران پروپا قرص دولت دست راستی نتانياهو و از حاميان حمله نظامی به ايران هستند. (اين اسامی از وب سايت بخش فارسی راديو بين المللی فرانسه گرفته شده)

    ناظران آگاه در فرانسه بر اين باورند که برگزار کننده واقعی اين تظاهرات دولت اسرائيل است که با همکاری عربستان و وزارت خارجه فرانسه به اين اقدام متوسل شده است. قرار است سازمانهای طرفدار دولت اسرائيل و تشکيلات جوانان يهود که در فرانسه بسيار فعالند در اين تظاهرات که به نام “اپوزيسيون ايران” برگزار می شود شرکت کنند.

    به مناسبت اين تظاهرات ضد ايرانی، هموطنان ايرانيم را به نکات زير توجه می دهم:

    ۱-هيچ ملت بزرگی سرنوشت خود را به ملت و قدرت بيگانه نمی سپارد. چرا که قائم به ذات و متکی به نفس ماندن، شرط وجودی هر ملت زنده ای است. و ايرانيان در سراسر تاريخ طولانی خود از اين نظر نمونه بوده اند. که اين خود دليل رهايی ايران از همه حوادث مرگباری است که در مسير هزاره ها و قرن ها بر ايرانيان گذشته است.

    ۲- در جهان امروز هيچ قدرت منطقه ای و جهانی برای منافع ملی ايران و حقوق بشر ايرانيان دل نمی سوزاند.هر نوع نگاه و هر نوع رابطه ی قدرت و دولتهای جهانی و منطقه ای در قبال ايران تابع منطق سود و مصلحت آنان است.

    ۳- آنجا که مصالح و منافع قدرت های بزرگ در گرو قربانی شدن استقلال و حتی موجوديت کشورهای ضعيف تر قرار گيرد، در بسا موارد حتی سازمان ملل متحد نيز قادر نيست از تجاوزات نظامی قدرت هايی که مصالح خود را در گرو تخريب و نابودی سرزمين های ديگر جستجو می کنند، ممانعت کند. سرنوشت دردناک و عبرت انگيز عراق، سوريه، ليبی، يمن، سودان، افغانستان و عواقب هولناک حملات نظامی و ويرانی اين سرزمين ها که به دربه دری دهها ميليون تن از مردمانشان انجاميده، قصه تلخ ترين درام جاری تاريخ بشر در قرنی است که قرار بود سرآغاز دوران صلح، دموکراسی و پيشرفت اين سرزمين های مصيبت زده باشد.

    ۴- سوداگران مرگ، محافلی که در ادامه تجاوزات نظامی و جنگ های منطقه ای درآمدهای کثيف خود را جستجو می کنند از رهگذر بدبختی سرزمين های پيش گفته به بازار غارتگرانه خود رونقی استثنايی بخشيده اند.همه درآمدها و ثروت های ملی سرزمين های جنگ زده و همسايگان مضطرب آنها بايد صرف خريد جنگ افزارهای کشتار ملت ها شود.

    ۵- اين استراتژی مرگبار که با واژگان زيبای “نظم جديد جهانی” در دوران جورج دبليو بوش تزئين می شد، از ديرباز ايران را يکی از اهداف خود قرار داده است.

    ۶- برآمد جنبش سبز، رای هوشيارانه مردم در انتخابات خرداد ۹۲ و انتخاب دوباره پرزيدنت اوباما در ايالات متحده شبح دخالت نظامی خارجی را موقتا از ايران دور کرد. و همزمان با آغاز مذاکرات هسته ای ايران و قدرت بزرگ جهانی (۱+۵) اميد به حل مساله هسته ای و رفع تحريم های ويرانگر اقتصادی را جانشين بيم جنگ و ويرانی کرد.

    ۶- از آغاز روند رسمی مذاکرات ايران و ۱+۵ باندها و محافل متنفذ طرفدار جنگ و ويرانی ايران از همه راههای ممکن، برای کارشکنی در روند اين مذاکرات و به شکست کشاندن آن اقدام کرده اند.

    ۷- نئوکانها و دست راستی های حزب جمهوريخواه آمريکا، دولت افراطی نتانياهو، محافل نزديک به دولت نتانياهو در کاخ اليزه و وزارت خارجه فرانسه، توليد کنندگان بزرگ سلاحهای پيشرفته جنگی در آمريکا و فرانسه که در چند سال گذشته دهها قرارداد ميلياردی با دولت های عربی خاورميانه امضاء کرده اند و محافل ارتجاعی عرب که دولت عربستان سعودی در راس آنان است جبهه واحد و هماهنگی را عليه توافق هسته ای ايران و غرب ايجاد کرده اند و تا آخرين لحظه از تلاشهای خود برای بمب گذاری در روند مذاکرات از پای نخواهند نشست.

    ۸- دو گروه از ايرانيان در اين مسير ضد ايرانی با محافل پيش گفته همراهند که يکی انگيزه خود را دفاع از جمهوری اسلامی قلمداد می کند و ديگری خود را قهرمان مبارزه با جمهوری اسلامی وانمود می کند. گروه اول سرکوبگران تندرو جمهوری اسلامی هستند که به نتيجه رسيدن مذاکرات را با منافع سياسی و درآمدهای نامشروع اقتصادی خود ناسازگار می دانند اين گروه تا کنون بهترين خدمتگذاران غيرمستقيم طرفداران جهانی مداخله و جنگ عليه ايران بوده اند و با گفتار و کردار خود بيشترين بهانه ها را به دست دشمنان صلح داده اند. گروه دوم، که در خارج از ايران حضور دارند به بهانه خصومت با جمهوری اسلامی و ضرورت نابودی آن در خدمت دشمنان ايران قرار گرفته اند. در جنگ هشت ساله ايران و عراق در خدمت صدام حسين درآمدند و حالا پس از نابودی صدام حسين در خدمت اسرائيل و عربستان و غيره قرار دارند. اين گروه مدتهاست که خصلت يک جريان سياسی ايرانی را از دست داده و برای محافل مخالف ايران کار می کند. حالا در روزهايی که مردم ايران در بيم و اميد توافق هسته ای زندگی می کنند اين گروه به فعاليت های اسرائيل و نئوکانهای آمريکايی رنگ ايرانی می زند. گروه رجوی در اين تظاهرات هيچ نقشی جز آلت دست شدن کسانی که آرزوی تبديل ايران به يک عراق و سوريه ديگر در سر می پرورانند، ندارد.

     

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

84 queries in 0990 seconds.