یک: همین دوشنبه ای که گذشت، با دکتر ملکی رفتیم جلوی کانون وکلا. باران می بارید. بانو نسرین ستوده، چون همیشه، به اعتراض ایستاده بود و تابلویی بالا گرفته بود. آسمان چه مشفقانه اشک شوق می بارید.
دو: قرار بود دیروز – سه شنبه – چه آسمان اشک شوق ببارد و چه نبارد با جمعی از دوستان برویم جلوی زندان قرچک و در آنجا به اعتراض بایستیم برای همراهی با بانو حکیمه شکری. که این بانو خود آسمانی است بارانی. وی، اعلام کرده بود از همین سه شنبه به اعتصاب غذا خواهد پرداخت. چرا؟ چون دوره ی محکومیتش به پایان رسیده اما وی را همچنان در زندان نگه داشته اند بی حکم قضایی! می گویم: نظام هردمبیل که می گویند یعنی همین. که به قوانین خود نیز پای بند نیست. خانم کریم بیگی زنگ زد که حکیمه را از زندان قرچک به زندان اوین منتقل کرده اند. حکیمه شکری از مادران پارک لاله است. بقول دیپلمات ها: ما اخبار حکیمه را زیر نظر داریم.
سه: یک مصاحبه ی کوتاه داشتم با یکی از رادیوهای فارسی زبان ( SBS ) در باره ی دوازده فروردین و روز جمهوری اسلامی. بقول بعضی از مجری ها: این شما و این مصاحبه ی من با این رادیو:
http://www.sbs.com.au/yourlanguage/persian-farsi/highlight/page/id/401932/t/Nourizad-I-am-a-crtitic-of-the-entire-Islamic-Republic-of-Iran
چهار: مصاحبه ای نیز داشتم با رادیو ندا با کلی حرفهای خط قرمزی در این نشانی:
http://radio-neda.blogspot.com/2015/03/blog-post_27.html
پنج: تابلویی دیدم از یک شهید که زیر عکسش نوشته بودند: اساس تخریب، تخریب نفس است. احتمالاً این شهید بزرگوار فرمانده ی واحد تخریب بوده در سالهای جنگ و یک چنین سخنی را با رزمندگان تحت امرش ایراد فرموده. و یا شاید هم منظورش: تهذیب نفس بوده و نه تخریب نفس. از اینها که بگذریم، الفاظی مثل تهذیب و نفس و مراقبه و تزکیه و اینجور تعارفات، مشغله ی جماعتی بوده که سالهای سال دم گوش ما این ها را خواندند و خود به محض این که بر سرِ فرصت های پروار شدن جلوس فرمودند، آنچنان به فربه گریِ نفس خود پرداختند که جز در معرکه ی نکبت های تاریخی نمونه اش یافت می نشود! من آخوندهایی را می شناسم فراوان، که با اشتهایی سیری ناپذیر، نه به تخریب و تزکیه ی نفس، که به تخریب مطمئن ترین فریضه های انسانی مشغولند همین حالا.
محمد نوری زاد
دوازده فروردین نود و سه – تهران
به یاد حکیمه شکری و آسمان مشفقانه اش
http://sakhtariran.com/
درود آقای نوری زاد
تقدیم به مردم ایران:
اهمیت سخن رانی روحانی به انگیزه انتشار بیانیه مشترک، تنها از این نظر که پیروزی واقع گرایی در جنگ قدرت داخلی را بشارت می دهد، قابل اهمیت است. باید در نظر داشت که همان طور که انتظار می رفت و بسیاری اخطار کرده بودند، این تفاهم برای ایران بسیار سخت تر از پیشنهادات دوران پیش بود و چون رژیم اسلامی تحمل انتشار مفاد توافق (هیچگاه وضعیت حقوقی آن روشن نشده و بدین جهت از واژه “برنامه” استفاده می گردد) را ندارد بسیار گنگ می باشد. شعار اصلی رژیم “استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی” اکنون بسیار روشن شده بود. آزادی از روز نخست لگدمال گردید و استقلال[i] که با خارجی ستیزی و لاف زنی در تمام دوران عمر نظام اسلامی یکسان بود، با این “برنامه” معنای آن کامل گردید.
روحانی از صلح و آشتی، پس از گذر سی و اندی سال از عمر نظام اسلامی، سخن پیش آورده است. او خواستار کاستن از تنش در منطقه که ایران را هر روزه به مرحله جنگ ناخواسته دیگری می کشاند، شده است که با سنت نظام اسلامی همخوانی ندارد. نظام اسلامی با در پیش گرفتن شعار “صدور انقلاب” و “دین ما عین سیاست ماست” که در واقع به معنای الویت قرار دادن منافع مذهب شیعه در برابر منافع ایران می باشد، خود افروزنده بسیاری از آتش های منطقه بوده است و تا کنون هیچگاه در راه برقراری صلح، ثبات و کاهش از تنش گام برنداشته است.[ii] با این پرسش روبرو می گردیم که آیا نظام اسلامی در کانون خود، به تحول اساسی در درک توان خود با واقعیت های منطقه رسیده و یا این سخنان بازتابی از یکی از کوشش های متعدد در راه واقع بینی بوده که تاکنون شکست خورده است؟ چه عواملی می توانند تاثیر تعیین کننده داشته باشند را بررسی می کنیم.
نخست نظری به تحولات کلان جهانی می اندازیم. حوزه پاسیفیک (آمریکای شمالی، کرانه های اقیانوس آرام و اقیانوس هند) سردمدار جهانگرایی اقتصادی، توسعه و سرمایه گذاری در جهان می باشند. سدها میلیون انسان از زیر خط فقر خارج شده و همزمان آزادی های فردی گسترش یافته است. درجه خویشتن داری حکومت های غیر دمکرات ناحیه نیز همراه با این تحولات افزایش یافته. البته هنوز ثبات سیاسی آینده چین و ترتیبات امنیتی منطقه راه درازی برای تثبیت در پیش دارد. اهمیت حوزه اتلانتیک و از آن میان روسیه رو به کاهش است. اهمیت استراتژیک ایران در دوران جنگ سرد به بالاترین سطح خود رسید. پس از پایان جنگ سرد و افزایش امنیت اروپا، گرانیگاه سیاسی و نظامی آمریکا به خاورمیانه منتقل گردید. رژیم اسلامی و تجمع نیروهای جنگنده برای حفظ امنیت شاهراه آبی خلیج فارس و عملیات نظامی در عراق و افغانستان، همراه با تجهیز نظامی سرزمین های منطقه، خاورمیانه به فشرده ترین تجمع جنگ افزار در جهان بدل شد. در مواقعی کشتی های جنگی بیش از 20 کشور جهان در خلیج فارس به گشت زنی مشغول بودند. درست در دورانی که نفت به بالا ترین قیمت جهانی در مدتی دراز رسید، سرزمین های کرانه خلیج فارس در حال جنگ داخلی، بحران های خود آفریده و رقابت های بدون هدف بودند. همگی بخت خود را برای سود هرچه بیش تر از دست دادند. دورانی که به نظر نمی رسد تا مدت های دیگر مانند آن را، جهان تجربه کند. نفت و گاز براثر پیش رفت های فنی به هزینه کم تر و در ابعاد گسترده تر در جهان تولید می گردد. بزرگ ترین وارد کننده نفت جهان یعنی آمریکا نه تنها به بزرگ ترین تولید کننده گاز در جهان بلکه به زودی به همین مقام در نفت نیز دست خواهد یافت. افزایش کارآیی که صرفه جویی در مصرف[iii] و دست آوردهای استفاده از نیروهای طبیعی مانند خورشید و باد را ساده و ارزان تر کرده، نیروهای پر توانی در راه کم کردن از وابستگی نفت خاورمیانه می باشند. در حالی که خاورمیانه در آتش می سوزد، برخلاف سابقه پیشین، قیمت نفت به شدت سقوط کرده است. در درآزمدت چنین به نظر می رسد که با بسته شدن چاه های پرهزینه در کشورهای تولید کننده، قیمت نفت در بیش و کم در 70 دلار که هزینه تولید در آمریکا می باشد، ثابت گردد. باید توجه گردد که در این قیمت بسیاری از کشورهای جهان و از آن میان ایران و روسیه را با عدم موازنه بودجه برای سال ها روبرو خواهد کرد.
اهمیت استراتژیک ایران با کاسته شدن از اهمیت نفت در اقتصاد جهانی و جابجایی گرانیگاه سیاسی و اقتصادی به خاور آسیا، مورد تزلزل قرار گرفته است. رشد محور پاسیفیک و بالاتر از آن کاسته شدن نیاز جهان به نفت خاورمیانه، بخش بزرگی از اهمیت استراتژیک خاورمیانه و به تبع آن ایران کاسته شده است. چالش های جدید و جنگ مذهبی منطقه، ایران را مانند دیگر کشور ها مجبور به در پیش گرفتن سیاست های نوین برای تطبیق با واقعیت ها می نماید. اسراییل و عربستان موقعیت ویژه خود را مدت هاست که مورد ارزیابی قرار داده اند. در مورد اسراییل باید توجه کرد که امنیت و ماندگاری آن کشور با تضمین غرب، مورد تردید نیست. در غرب در حال حاظر نیروی قابل ملاحظه ای در پهنه سیاسی که تز حمایت همه جانبه از امنیت ملی اسراییل را مورد بازخواست قرار دهد، وجود ندارد. همچنین به عنوان یکی از پایه های سیاست غرب در خاورمیانه، عربستان به عنوان بزرگ ترین صادر کننده نفت و موازنه ی در برابر نفوذ شیعه، اهمیت گرچه کم تر اما تعیین کننده خواهد داشت. اما با کاهش وزنه خاورمیانه در بده وبستان جهانی و محاسبات استراتژیک، به خودی خود اهمیت اسراییل و عربستان نیز دچار تحول خواهد شد. چنین به نظر می رسد که اسراییل با رسیدن به این برداشت، خواستار این است که بیش از این که دیر شود نفوذ و قدرت خود در تعیین سیاست آمریکا در خاورمیانه را به اثبات رساند.[iv] اتحاد بدون پرده پوشی عربستان با اسراییل، با وجودی که تا مقدار زیاد در برابر جاه طلبی کمربند شیعی می باشد، تا مقداری نیز برای حفظ نفوذ در سیاست آمریکا در دوران کاهش اهمیت خاورمیانه، طراحی شده است.[v]
از میان رفتن جهان دو قطبی (و شاید اکنون یک قطبی) و کاسته شدن از امکان جنگ هسته ای میان ابر قدرت ها، اکنون باید به نقش قدرت های منطقه ای و ترتیبات امنیتی در منطقه بپردازیم. قدرت های منطقه ای در کم رنگ شدن امکان درگیری جنگ هسته ای، احساس می کنند که از نفوذ بیش تری، دستکم در مبادلات منطقه خود برخوردار شده اند. در خاورمیانه این امر همزمان گشته است، از یکسو با امکان کاسته شدن از انگیزه غرب در مداخله در منطقه و از سوی دیگر، کاهش قیمت نفت که ترمزی دربرابر سرعت انباشت جنگ افزار می باشد. جنگ مذهبی در جریان، اگر شتاب آن آهسته نگردد، خواهی نخواهی قدرت های منطقه را رو در روی یکدیگر قرار خواهد داد. به موازات نیز غرب مصمم است که هرچه زودتر از شر درگیری نظامی مستقیم در منطقه خود را خلاص کرده و پای قدرت های منطقه ای را بمیان کشد. در هنگام حمله به عراق، آمریکا به ایران و ترکیه اخطار کرد که تنها تماشاگر باشند. امروز در عراق و سوریه، ایران به بازیگر اصلی بدل شده است. ترکیه که تاکنون خویشتن داری بنسبت زیادی در عراق و سوریه (که در هردو منافع حیاتی دارد) از خود نشان داده، نمی تواند تنها دستی از دور بر آتش داشته باشد. احتمال زیاد دارد که نخست نیروهای مصری و شایدهم پاکستانی با پول و به نیابت عربستان (در صورت نیاز) با تایید ترکیه، در سوریه ظاهر گردند. نیروهای ضد اسد بازی را به گروه های وابسته به داعش باخته اند و شکست همزمان داعش و اسد از توان عربستان و متحدین هم مرز کم جمعیت خارج است. با در نظر گرفتن تمامی این عوامل، کشورهای پرجمعیت منطقه (ترکیه، مصر و ایران) که قادر به تجهیز ارتش بزرگ با جنگ افزارهای متعارف هستند، از این دید، دست بالا را پیدا کرده اند. همزمان تمامی این کشورها و از آن میان پاکستان، بدون دگرگونی اساسی در ماهیت جنگ های داخلی و سیاست های خود، به سوی برخورد همه گیر پیش می روند.
ایران، بیش از هر یک از کشورهای منطقه دارای منافع و انگیزه برای تغییر چالش موجود با ماهیت مذهبی به رقابت عادی و متعارف رایج میان همسایگان، دارد. با این حال، ایران بیش از دیگر قدرت های منطقه، زیر تاثیر ایدئولوژی حاکم، درست در همین راه پافشاری کرد. تهاجم شیعه که از ایران آغاز گردید، انگیزه لازم در جامعه عرب حتا آنان که بنسبت سکولار بودند مانند عراق، سوریه و مصر را برای پیوستن به مبارزه فراهم آورد. ترکیه که شاید سکولارترین جامعه در منطقه باشد، نمی تواند خود را دور نگاهدارد. حتا ترکیه این فرصت را برای گسترش نفوذ دوباره خود در منطقه به عنوان پرچمدار و مبارزه بر علیه شیعه را که سده ها به دوش کشید، مناسب بداند. از سوی دیگر جامعه به شدت متعصب پاکستان، آنان را نیز زیر فشار ایدئولوژیک مذهب، فشار از مرزهای خاوری برایران را افزایش خواهند داد. پاکستان مانند ترکیه در این جنگ مذهبی، فرصت افزایش نفوذ و برخورداری هرچه بیش تراز کمک های مالی عربستان + متحدان را، جستجو می کند. نظام اسلامی موفق گردیده که انگیزه کافی در اختیار تمامی همسایگان برای اتحاد برعلیه ایران را فراهم نماید.
این دور فاجعه آمیز که ایران را در نقاطی که شاید کم ترین منافع را داشته باشد، مانند یمن درگیر کرده، باید شکسته شود. نقطه آغاز همان سخنان روحانی است که سیاست آشتی و مذاکره با دشمنانی که تا مقدار زیاد خود آفریده می باشند، و تغییر آن در جهت منافع ملی می باشد. ما در منطقه باید زندگی نماییم و راهی برای تغییر محیط جغرافیای و همسایگان خود نداریم. برای ثبات، آرامش و توسعه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نیاز داریم که دشمنان خود آفریده را اگر نمی توانیم به متحد بدل کنیم، دستکم در حد رقیب نگاه داریم. باید امید داشت که بخاطر ماندگاری ایران این سخنان این بار چیزی بیش از دروغ و یا بزرگ نمایی شخصی باشد.
[i] – استقلال بیش از حرکت در راه منافع ملی نیست. استقلال تنها در جوامع دمکرات که اراده ملی حکمفرماست و هدف ها را تعیین می کند، دارای معناست. در غیر آن صورت محدود به خارجی ستیزی می گردد.
[ii] – نیاز به تاکید نیست که در اینجا استفاده از مذهب در تعیین خط مشی سیاسی و آسیب هایی که رسانده مورد بحث می باشد. عقاید مذهبی که دین را در حوزه خصوصی و میان خالق و مخلوق می دانند مورد نظر نیست.
[iii] – گسترش اتومبیل های برقی و پیش رفت در تکنولوژی ساخت باطری، به شدت میانگین سوخت فسیلی در ترابری را کاهش داده است.
[iv] – مخالفت با توافق هسته ای که بدون تردید حداقل بایدهای امنیتی اسراییل در آن گنجانده شده و سخن رانی نتن یاهو در کنگره آمریکا و متعاقب آن سفر دو رئیس مجلس آمریکا به اسراییل را باید بیش تر در راستای این قدرت نمایی دانست تا مخالفت با برنامه هسته ای نظام اسلامی.
[v] – با وجودی که عربستان با اسراییل در درازای سال ها برخورد اساسی نداشته است، ترکتازی های نظام اسلامی واسطه آشکاری و بدون پرده پوشی روابط آن دو واحد سیاسی بوده است. البته کوته بینی رهبران تندروی اسراییل که مخالفت با نظام اسلامی را به مخالفت با ایران مقتدر و یکپارچه بدل کرده اند، در آینده به سود آن کشور نمی باشد.
بادرود
جناب مزدک درخواست ناچیز من ازشما لایق یک پاسخ خیر یا نمیتوانم یا دوست ندارم هم نبود؟
شادباشید
با سلام خدمت دوستان ، تفاهم تاریخی منتهی به توافق هسته ای رو به پیشگاه شهدا ، جانبازان ،مفقودین و علی الخصوص رهبر عظیم الشآن انقلاب جناب آیت الله خامنه ای تبریک و تهنیت عرض نموده و این پیروزی با ارزش رو به مردم همیشه در صحنه شاد باش می گویم … باری مردم عزیز به خوبی می دانند که کسانی که در رآس امور کشور خدمت می کنند قصد و نیت بسیار خیری دارند و می خواهند خدمت کنند ولی نمی دانند چگونه خدمت بکنند و شاید دشمن بسیار حیله گر و مکار است و آنها را گول می زند. اینها از سال ۵۷ که آمدند به مدت ۱۰ سال زیر بمب و موشک نفت و گاز و سایر محصولات غیر نفتی را صادر کردند و در عوض مهمات و خمپاره و موشک وارد کردند و شلیک کردند بر سر برادران مسلمان عراقی و نمی دانم چی شد که یک دفعه علی رقم میل باطنی صلح کردند . از سال ۶۷ تا بحال باز با شدت بیش از قبل صادرات کردند و در عوض سانتر فیوژ و اورانیم غنی نشده وارد کردند ،دیدند پول نفت و گاز تکافو نمی کند به کار خلاف رو آوردند و شروع کردند به ترانزیت مواد مخدر و تروریست ، ولی هیچ کدام از این راهها هم جواب نداد و بنابر این تصمیم گرفتند برگردند به همان سال ۶۷ ، و اسب زین شده تحویل دادند و افسار پوسیده تحویل گرفتند ، آقا سرتونو در نیارم حکایت اینها مثل اون میلیاردره ابلهی بود که خواست تجارت کند بنابر این تخم مرغ رو خرید ۱۰ ریال و پخت و رنگ کرد و فروخت ۵ ریال و با این وجود میلیونر شد . صداشو در نیارین بد جور بو میده . بر قرار باشید
مطلبی که بعنوان نکات اصلی بیانیه لوزان قبل از قرائت مشترک بیانیه در سایتهای ایرانی داخلی پخش شد بطور آشکاری با متن اصلی در تضاد بود و سئوال این است که چه دلیلی دارد که شورای امنیت ملّی که روز قبل رسانه ها را به جلسه ای دعوت کرده بود تا نحوه خبر رسانی را معین کند چنین کاری کرده باشد؟
پاسخ این سئوال بخودی خود یکی از دشواریهای روبروی مذاکره کنندگان و بخصوص آقای روحانی را نشان می دهد . عدم انعکاس متن دقیق اصلی با این امبد صورت گرفت که کسی از فاجعه ای که رهبری با همدستی سپاه و باند احمدی نژاد بر سر ایرانیان نازل کردند مطلع نگردد و جزدیات امر در هیجانات موجود و شادی مردم دفن شود. واقعیت این است که هر چند نفس دورشدن از هر بحرانی که ولایت فقیه هر چند گاه برای کشور درست میکند خوب است ولی نپرداختن به دلائل آنها در عمل موجب حفظ شجره // این نوع رهبری است چه انکه در هر زمانی یک نفر به غیر ار رهبر مسئولیت کارهای او را با فداکاری ابلهانه به عهده گرفته و در نهایت شخصا هم بدهکار شده است! اگر بهزاد نبوی که فداکارانه بیانیه الجزائر را برای پوشش خطاهای آقای خمینی امضا کرد، و یا آقای هاشمی که همه کاری برای رهبر قبلی و فعلی کرد و اگر آقای کروبی که با فداکاری موضوع حکم حکومتی را جا انداخت و یا آقای خاتمی که در یکماه آخر ریاست جمهوریش یدستور رهبری توافق هسته ای قبلی را پایمال کرد عاقبت خوشی داشتند ظریف و روحانی هم می توانند چنین انتظاری داشته باشند!
واقعیت متن بیانیه حاضر که علیرغم هر نوع برداشت ما در مقابل چشمان همه هست نشان از رهبری // و فاجعه آمیزی دارد که علیرغم نسل فعلی، نسلهای بی پناه آینده این مملکت را نیزمجبور به پرداخت هزینه های خفت بار مینماید. امروز کسانی چون کوثری و رسائی که سخنگویان رسمی رهبری و بیت هستند به دولت تاخته اند و دلیلشان هم همین مغایرتها است. این دو دوزه بازی های ابلهانه با هدف حفظ آقای خامنه ای و فربانی کردن کسانی که در این بحران هیج نقشی نداشته اند از اشتبا هات مهلک دولت فعلی است. آقای روحانی باید حواسش باشد وقتی در عصر ارتباطات میشود بطور همزمان مطالب خلافی را به ملتی غالب کرد و همه به غیر از رهبر که مسبب اصلی این مصیبتها است مسئولیت ها را بدوش می گیرند، آنگاه که خر مراد از پل گذشت همین رهبر براحتی می تواند هزینه ها به گردن کسانی بیندارد که امروز خادم و فردا حتما خائن خواهند بود! ..بقول مولانا “مرد آخر بین مبارک بنده ای ست! “
در 13 فروردین سه مامور نیروی انتظامی در خوزستان به دست افراد ناشناس کشتهشدند. اگر جمعیت عرب و سنی ما بیش از اینها بود، خوزستان به آتش و خون کشیدهمیشد. عربهای خوزستان همچون اعراب آنسوی مرز (نجف و بصره و … کلا جنوب عراق) شیعه هستند. چندی پیش چند نفر از اهالی خوزستان به جرم تغییر مذهب دستگیر شدند. حکومت به خوبی میداند که دین جذابیتی برای جوانانِ عرب ندارد مگر به عنوان بدیلی ایدئولوژیک در برابر قرائت حاکم. گویا جمهوری اسلامی به اندازهٔ کافی جنایت و خلاف منافع عمومی رفتار نکردهاست که برای مقابله با آن حتما باید سنی شد. این مشکل جهان اسلام است:
مسلمانان در خلاء ایدئولوژیک بسر میبرند. پس از سقوط شوروی، اسلام بدل به تنها ملجاء و تامین کنندهٔ همهٔ نیازهای هویتی-اجتماعی مسلمانان شده. ما خودمان که شاگرد اولیم! حتی پیش از سقوط شوروی دست بکار شدیم و متاسفانه بخشی از “گفتمان” آن یعنی امپریالیسم ستیزی (که با تعبیر خاص چپها و وارثان آخوندشان در ایران، امپریالیسم منحصر به غرب میشود و چین و روسیه را مستثنا میکند) را هم به ارث بردهایم*.
داعش در عراق و سوریه بیشتر از بعثیها و بیشتر از القاعده (جبهةالنصرة) نیرو جذب میکند، چون بنیادگراتر است. ارتش و مردم عراق در برابر آن شوکه میشوند ولی دست به اقدام فوری نمیزنند. اما وقتی سپاه قدس -متاسفانه- دست به تشکیل دستجات شبهه نظامی با محوریت تشیع میزند، به آن میپیوندند. چرا مسلمانان (اعم از شیعه یا سنی) به انسانیت روی نمیکنند؟ آیا مبارزه با فجایع داعش در عراق یا جنایات نظام اسلامی حاکم بر ایران به خودی خود آنقدر الهام بخش نیست؟
این چه فقر وجدانی و اخلاقی در میان ما مسلمانان است که بجای مبارزه با نقض “حقوق شهروندی و بشری” به ایدئولوژیهای برساخته از اسلام نیاز داریم؟ آنهم ایدئولوژیهایی که خود بیشتر و شدیدتر ناقض این اصولند.
آنچه امروز در برابر دیدگان جهان رخ میدهد ورشکستگی اخلاقی-تمدنی مسلمانان است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* برای چپهای قدیم باید خیلی نومید کننده باشد که جمهوری اسلامی نه تنها آنها را از سهمشان در انقلاب، کشور و حتی حیات (کشتارهای دههٔ 60) محروم کرد، بلکه بعضی قسمتهای ایدئولوژیشان (به زعم خودشان بهترین و تنها قسمت باقیمانده) را هم مصادرهٔ به مطلوب کرد: در زمانی که پوتین (عضو سابق کیجیبی) فاسدترین نوع سرمایهداری را بر کشورِ شوراها حاکم کرده، جمهوری اسلامی امپریالیسم [آمریکا] ستیزی را همچنان به عنوان میراث کرملین حفظ میکند. این امر فقط برای شیعیان بنیادگرا جذابیت نداشته: ویدئوهایی به زبان انگلیسی روی یوتیوب وجود دارد که ترجمهٔ نامش “ظهور” است. این نام نه به ظهور مهدی موعود، که به ظهور دجال اشاره دارد. این ویدئوها که عمدتا نوجوانان مسلمان مقیم غرب را مخاطب خویش قرارداده، ملغمهایست از همهٔ آنچه روشنفکران و گاه عوامفریبانِ چپِ جهانِ غرب در انتقاد از سرمایهداری میگویند با احادیث و آیات قرآن! ملغمهای که ممکن است من و شما را بخنداند اما حتی بعضی از تحصیلکردگان را به خود جذب میکند. تهیه کنندگان این ویدئو (که با مهارت سعی در پنهان کردن خویش دارند) سلفیها و بنیادگرایان اهل سنت هستند.
برخی از تحصیلکردگان مسلمان بدون توجه به منشاء هر یک از قطعات این کولاژ، حتی در ایران به ترجمه و انتشار آن دست میزنند. بنیادگرایی اسلامی چنان از نظر محتوا فقیر و برای جوانان غیر جذاب است که از ایدئولوژی ورشکستهٔ شوروی و نیز انتقادهای غربیان از خویش تغذیه میکند.
دکتر بیژن عبدالکریمی، نویسنده و پژوهشگر ارشد فلسفه، در مکتوبی مختصر با اشاره به خودسوزی عساکره و نیز “مرگ وحشیانهی فرخنده محمدی، دختر جوان افغان” به نقد بیتعارف وضع فرهنگی ـ اجتماعی جاری و مسلط در جامعه پرداخت. عبدالکریمی نوشت: “سردی، سکوت و خاموشی وجدانهای بسیاری از انسانها، ازجمله ما ایرانیان، و علیالخصوص بسیاری از مسئولین کشور، روحانیون، روشنفکران و دانشگاهیان و نیز بسیاری از آحاد مردم ما در قبال این حوادث معنادار، که نشان از فجایعی بسیار عظیم در عمق حیات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ما دارد، برای من حکایت از “مرگ انسان”، یعنی مرگ “وجدانهای بیدار و خودآگاه” در روزگار کنونی دارد. سردی، فسردگی، رخوت و غفلت وجدانهای ما حکایت از آن دارد که زمستان جانهای ما را فتح کرده است. به یاد داشته باشیم که آغاز و پایان فصلها نه در طبیعت که در جانها و وجدانهای ماست. به همین دلیل، باورم نیست که بهار آمده است.”
مقالهٔ کامل مرتضی کاظمیان را در اینجا بخوانید:
http://www.roozonline.com/persian/opinion/opinion-article/archive/2015/april/02/article/-1b349d9a8e.html
چرا ژاپن/ هند/ کره/ چین با روی آوردن به مدرنیسم نگران هویت خویش نیستند؟
و چرا مسلمانان (همه، غیر از استثنائاتی چون دولت مالزی و نه حتی مردمش) دغدغهٔ هویت دارند؟ حتی مسلمانان لائیک یا تحصیلکردهٔ غرب، و گمان میکنند با پذیرفتن اصول مدرنیسم (که بقول کورس گرامی خود بنیادی و خودفرمانی انسان است) هویت شان مخدوش میشود؟ چرا هویت ژاپنی، هندی و کرهای مخدوش نشد؟ برعکس، با درک و استخدام علوم غربی به تبلیغ و معرفی هویت و فرهنگ خویش نیز پرداختند.
همهٔ مسلمانان علیالاطلاق (عرب، پاکستانی، بنگلادشی، اندونزیایی، ایرانی، ترک) مخالفند :
با برابری زنان (بیشترین مقاومتی که مسلمانان حتی زنانشان از خود نشان میدهند در این مورد است)؛
با رای برابر همهٔ مردم در امور سیاسی (حتی محمدرضاشاه و رضا شاه هم با این قضیه مشکل داشتند)؛
با تساوی افراد در پیشگاه قانون (یعنی یک مرجع تقلید با یک عرق فروش ارمنی برابر است؟ مثلا از … شیخ فضلالله نوری)؛
با قبول سیادت علوم انسانی غرب (هنوز دن کیشوت وار به دنبال علوم انسانی اسلامی -یا بومی- هستیم، صادق زیباکلام -روشنفکر تحصیلکردهٔ انگلیس- در جایی اعتراف میکند: هدف ما از انقلاب فرهنگی این بود و نه اخراج اساتید یا بستن دانشگاهها -که در عمل اتفاق اغتاد- و بابتش از مردم و همهٔ آنها که متضرر شدند پوزش خواسته، حلالیت میطلبد/ دکتر احسان نراقی و دکتر سیدحسین نصر و داریوش شایگان از معروفترین ایرانیان در عرصههای بین المللی پرچمداران هویتمندی و اصالت سنت بودند – شایگان بالاخره فهمید)
چرا مسلمانان (ایرانی، عرب، پاکستانی) با این مظاهر اصلی مدرنیسم مخالفند؟ چطور نفهمیدهاند بدون اقبال به این مصادیق قادر به تولید تکنولوژی (که عاشقش هستند) نخواهند بود؟ چطور متوجه نشدهاند این رویکرد دانشگاهاشان را ابتر کرده؟
تمام بنیادگرایان مسلمان (اعم از ایرانی و عرب و پاکستانی) تحصیلکردههای تکنولوژی هستند (اعم از مهندسی یا پزشکی)، تکنسین هستند، گمان میکنند از مظاهر زندگی مدرن تنها تکنولوژی کافیست بدون آنکه اصول اولیهای که منجر به انقلاب صنعتی و علمی شد را اخذ کنند.
پاسخی که به ذهن من میرسد: برابرگرفتن هویت با دین و یکسان دانستن دین با شریعت است. آدم سادهٔ مسلمانِ تویِ کوچه و خیابان عرقش را میخورد، کابارهاش را میرود (همانطور که هنوز هم در پسله یا در سفرهایش، بسیاری کارها را میکند) نماز و زیارتش را هم انجام میدهد. هرکاری هم من و شما بکنیم (چه فرضا جناب مصلح حدِّشان بزند یا ارشادشان بکند، یا من و مزدک و مشیری گرامی برایشان از تخریبهای آفاقی و انفسی ادیان فکت بیاوریم) نه استکان عرقش را میتوان گرفت نه از زیارت کربلایش میتوان بازداشت.
تنها و تنها روشنگران دینی -چون در ذات روحانیت چنین شهامت و درایتی دیده نمیشود- (قصد بیاحترامی به هیچ شخصی را ندارم) میتوانند با جدا خواندن شریعت از ذات دین و جدا دانستن هویت از شریعت است که میشود دریچهای از مدرنیسم واقعی بروی مسلمانان گشود. برخلاف اغلب دوستان به عقیدهٔ من نواندیشان دینی نقش مهمی در توسعهٔ ایران/ کشورهای اسلامی میتوانند داشتهباشند. بیشترین مقاومت مسلمانان در برابر مدرنیسم از محتوای زن ستیز دین سرچشمه میگیرد. مهمترین قدم، جدا دانستن حجاب از ذات دین است.
حرف من خندهدار یا دور از ذهن به نظر میرسد، اما تغییراتی که در طول تاریخ در اعتقادات مردم و احکام ادیان اتفاق افتاده آنچنان عمیق و شدید است که این در مقابلش تغییر کوچکی است. فرصتی که پیش از انقلاب داشتیم از دست رفت، حالا با کلنگی که روحانیت برداشته و بجان اعتقادات مردم افتاده، اتفاقا راحتتر است.
درودبرهمه دوستان,امیدوارم تعطیلات را به خوبی وخوشی سپری کرده باشید.بصورت مستمر ازپیام های دوستان استفاده میکنم وازاین بابت ازجناب نوریزاد سپاسگزارم.خرسندم ازبازگشت دوباره جناب دانشجو وعباس انعامی ودیگرعزیزان ونیز ازعباس عزیزتقاضا میکنم پس ازتالیف وچاپ کتابشان به هرشکلی که خودشان صلاح میدانندما را برای تهیه وخرید آن یاری رسانند.
تقاضایی دارم ازمزدک گرامی وآن اینکه:احتمالا سال گذشته مطلب بسیارجذاب وتحلیل بسیارجالبی داشتند درنقد این نکته که «اسلام درذات خود ندارد عیبی,هرچه عیب است ازمسلمانی ماست».
بحث جالبی را باباجناقم شروع کردم وایشان دقیقا همین نظر رادارند حس کردم آن مطلب بدردم میخورد.جناب مزدک خواهش میکنم یا مطلب رامجددابگذار تامن وهمه استفاده کنیم یاآدرس پست موردنظرراقید بفرما تاخودم پیداکنم.پیشاپیش اززحمات شماسپاسگزارم
درضمن به شدت دلتنگ برادرعزیز حامی هم هستم امیددارم بزودی چشم مابه دیدن جناب حامی البنه بصورت مجازی روشن شود.
شاد باشید
مقالهٔ ابراهیم نبوی را بطور کامل در اینجا بخوانید:
http://www.roozonline.com/persian/tanssatire/tans-satire-article/article/-b0f145fe73.html
«… اصلا خودمانیم، فرض کنید یک ایرانی مگر می داند پسرخاله اش نظرش چیست؟ ماها یا نظر نداریم، یا هر دو ساعتی نظرمان عوض می شود و یا اینکه اصولا اگر نظری هم داشته باشیم خودمان را یک جور دیگر نشان می دهیم. همین می شود که در فاصله سه روز مانده به برگزاری انتخابات در آمریکا و اروپا نهایتا دو درصد تفاوت میان نظرسنجی و نتیجه انتخابات وجود دارد. در حالی که در ایران موسسات نظرسنجی سه روز قبل از انتخابات ارزیابی می کنند که خاتمی احتمالا زیر سی درصد رای می آورند و سه روز بعد خاتمی 70 درصد رای می آورد. نظر مردم که اینقدر تغییر نکرده. در واقع نظر مردم ایران روی کاغذ رای گیری، با هنگام پاسخ دادن به نظرسنجی، یا در تاکسی، یا در اداره، یا در میهمانی بکلی فرق می کند. طرف توی خانه طرفدار حمله نظامی آمریکا به ایران است، توی تاکسی می شود عضو جبهه ملی و از ملیت ایرانی دفاع می کند، در اداره می شود طرفدار رهبری و سینه چاک احمدی نژاد، غروب هم که به سراغ همکلاسی های قدیمی اش می رود می شود عضو اصلاح طلبان. حالا ما چطوری بفهمیم که این آدم نظرش چیست؟ و چطوری انتظار داریم غربی ها در فهمیدن منظور کسی که اصلا منظوری ندارد موفق بشوند؟ …»
با درود به نوریزاد عزیز و هم میهنان فرهیخته: خفت … خفت … بله خفت بار ترین توافق یک کشور با دنیای آزاد حال آقایانی که میگفتند آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند جواب بدهند ! حالا قطعنامه دان چه کسی پاره شد . یک مملکت با تمام زیر ساخت هایش را دودستی تقدیم ا کردند اگر این توافقهاجرایی شود خواهید دید که بیت رهبریرا هم به بهانه های مختلف بازدید خواهند کرد تا بیست و پنج سال اولیه تمام شود البته نوش جانشان ولی ما مردم حق مسلم مان کجا رفت ؟ حالا هی بروید موشک بسازید من فکر میکنم برای آن ها هم غربیها فکر هایی دارند فقط میماند بودجه های بی صاحب که به باد رفت . البته دلواپسان تمام گناه ها را به ریش هیئت مذاکره کننده خواهند بست و جرئت نمیکنند که بگویند آن بدبخت ها بدون اجازه آقا و بیت هیچ کاری نمیتوانستند بکنند !
مشروح سخنان جان کری پس از پایان مذاکرات لوزان
جهان > روابط بینالملل – همشهری آنلاین:
جان کری وزیر امور خارجه آمریکا گفت: از مردم سوئیس و دولت این کشور به علت میزبانی این دور از مذاکرات هستهای ایران قدردانی میکنم.
همچنین از دولت اتریش به علت میزبانی از هیات آمریکایی در این مدت و همچنین از دولت عمان به علت میزبانی نشستهای مهم و نقش مهم آن در شروع این مذاکرات و همچنین از دولت ترکیه، روسیه، قزاقستان، عراق و کشورش آمریکا به علت نقش آفرینی در این مذاکرات قدردانی می کنم. من بطور ویژه میخواهم از باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا قدردانی کنم وی در پیگیری مسیر دیپلماتیک جدی و قاطع بوده است و از روزی که به ریاست جمهوری رسیده است بصراحت اعلام کرده است که مجهز شدن ایران به سلاح هستهای امنیت ما و همپیمانان ما در منطقه از جمله اسرائیل را به خطر خواهد انداخت. وی به درستی تاکید کرده است که بهترین راه برای جلوگیری از این تهدید دیپلماسی است. سفر ما برای دستیابی به راهکار دیپلماتیک در این خصوص از سالهای قبل شروع شد. اما من شخصا از چهار سال در این روند حضور و مشارکت داشتهام. از زمانی که من نماینده سنا بودم. برخی از اعضای تیم ما مدت زمان بسیار بیشتری در این روند حضور و مشارکت داشته اند. اما همانگونه که ظریف وزیر امور خارجه ایران و فدریکا موگرینی نماینده ارشد اتحادیه اروپا اعلام کردند ما امروز به نقطه عطف مهمی در این روند دست یافتیم. ما بعنوان گروه پنج بعلاوه یک و ایران درباره پارامترهای اساسی با هم به توافق رسیدیم که زمانی که اجرایی شود جامعه جهانی را مطمئن خواهد کرد که برنامه هسته ای ایران مسالمت آمیز است و مسالمت آمیز هم باقی خواهد ماند. در چند هفته آینده در حالی که همه شرایط طرح اقدام مشترک همچنان الزامی هستند کارشناسان ما تلاش خواهندکرد بر اساس پارامترهایی که ما امروز به آنها دست یافته ایم توافقنامه نهایی را تا اواخر ماه ژوئن نهایی سازی کنند. ما از ابتدا گفته ایم و شما به دفعات این موضوع را شنیده اید که هر توافقنامه ای پذیرفته نخواهد شد بلکه تنها توافق خوب پذیرفته خواهد شد.
به گزارش مونیتورینگ اخبار خارجی خبرگزاری صدا و سیما، جان کری وزیر امور خارجه آمریکا در ادامه گفت من امروز میتوانم به شما اعلام کنم تفاهم سیاسی با جزئیات که ما درباره آن به توافق رسیده ایم مبنایی خوب برای توافقی است که ما بدنبال آن هستیم. این تفاهم نامه مبنایی برای توافقی است که بر اساس آن ایران میزان ذخائر اورانیوم غنی سازی شده خود را تا حدود پانزده سال آینده حدود نود و هشت درصد کاهش خواهد داد. این توافقی است که بر اساس آن ایران برای مدت ده سال تعداد سانتریفیوژهای خود را تا دو سوم کاهش خواهد داد.این توافقی است که مدت زمان دستیابی ایران را به نقطه فرار هسته ای افزایش خواهد داد که اکنون بطور علنی گفته می شود این مدت زمان برای ایران حدود دو الی سه ماه است. این زمانی است که ایران می تواند در آن با تسریع فعالیت غنی سازی شده خود مواد لازم را برای ساخت یک بمب اتمی تولید کند. بر اساس این توافق این مدت زمان به مدت یک سال طولانی خواهد شد. این مدت زمان حدود شش برابر بیشتر از زمانی است که ایران اکنون می تواند بمب اتمی تولید کند. من می خواهم یک موضوع دیگر را هم کاملا صریح بیان کنم زیرا تعبیرها و تفسیرهای بسیار نادرستی درباره آن در طول این مذاکرات ارائه شده است. هیچ پایانی برای اعتبار توافقنامه ای که تلاش می کنیم تدوین و نهایی سازی کنیم وجود ندارد. هیچ پایانی برای این توافقنامه وجود ندارد. پارامترهای این توافقنامه در مراحل مختلف اعمال و اجرا خواهند شد.برخی از این پارامترها برای مدت ده سال اعمال خواهند شد. برخی دیگر برای مدت پانزده سال اعمال خواهند شد.
برخی دیگر هم برای مدت بیست و پنج سال اعمال خواهند شد. اما پارامترهای خاص از جمله تدابیر شفاف سازی به شکل کاملا مشخص در زمان آینده هم اعمال خواهند شد. مدت اعتبار این تدابیر و پارامترها به هیچ وجه پایان نخواهد یافت و نکته مهم در این توافقنامه این است که جامعه جهانی این اطمینان را خواهد داشت که برنامه هسته ای ایران کاملا مسالمت آمیز است و در صورتی که بر اساس تدابیر و پارامترهای مشخص شده نباشد ما امکانات و تدابیری در اختیار داریم که با آن برخورد کنیم. در نهایت پارامترهایی که ما درباره آنها توافق کرده ایم همان تاثیراتی را ایجاد خواهند کرد که مورد نظر ما بوده است. این اطمینان ایجاد خواهد شد که همه مسیرها برای تولید مواد لازم جهت ساخت یک بمب هسته ای کاملا مسدود شده اند. از جمله غنی سازی اورانیوم در نطنز، فوردو و مسیر تولید پلوتونیوم در اراک و تولید مواد هسته ای در مراکز هسته ای مخفی. ما و شرکایمان بهمراه ایران توافق کرده ایم که تنها مرکز غنی سازی اورانیوم که ایران در اختیار خواهد داشت و فعالیت خواهد کرد مرکز نطنز خواهد بود. حتی همان مرکز هسته ای ایران هم با تغییرات گسترده ای مواجه خواهد شد. بخش عمده ای از سانتریفیوژهای این مرکز و زیرساخت های موجود در این مرکز برچیده خواهند شد و حداقل برای بیست و پنج سال آینده ذخائر اورانیوم ایران تنها در حدود سیصد کیلو گرم باقی خواهد ماند. اورانیومی که در مرکز نطنز غنی سازی می شود باید در مقیاس سه و شش الی هفت دهم درصد باشد که مورد نیاز برای مصارف صلح آمیز است و به هیچ وجه به سطحی که برای تولید بمب مورد نیاز است نخواهد رسید. ما موافقت کرده ایم که مرکز فوردو همه فعالیت های خود را در بخش غنی سازی اورانیوم متوقف کند و حتی هیچ ماده شکافت پذیر هسته ای هم در این مرکز وجود نخواهد داشت. در مقابل این مرکز هسته ای به یک مرکز فیزیک و فن آوری تبدیل خواهد شد. ما همچنین توافق کرده ایم که ایران راکتور خود را از نو طراحی کند و از طریق همکاری جهانی به راکتوری تبدیل خواهد شد که صرفا برای تحقیقات مسالمت آمیز هسته ای و داروهای هسته ای می تواند مورد استفاده قرار بگیرد.
جان کری وزیر خارجه آمریکا افزود ما توافق کردیم که ایران همه سوخت مصرفی راکتور اراک را تا زمان فعالیت آن به خارج این کشور منتقل کند. ایران موافقت کرده است از ساخت هر راکتور دیگر ظرف دستکم پانزده سال آتی خودداری کند. دستکم یعنی این مسئله تا پس از این مدت نیز صدق می کند. ما همچنین توافق کردیم ایران با بازرسی های منظم و فراگیر روبرو باشد که این بهترین راه ممکن برای پی بردن و شناسایی هر گونه تلاش برای تولید مخفیانه سلاح هسته ای است. بازرسان نه تنها دسترسی منظم به همه سایت های اظهار شده هسته ای ایران به طور نامحدود خواهند داشت بلکه قادر خواهند بود سایت هایی که ایران در آنها سانتریفوژ می سازند و اورانیومی که به برنامه هسته ای ایران تزریق می شود نیز زیر نظر داشته باشند. آنها دستکم طی بیست آتی قادر به پیگیری این مسئله خواهند بود. این یک گام مهمی است که به جلوگیری از انحراف ( انتقال ) این مواد به هر گونه مکان یا تاسیسات مخفی کمک خواهد کرد.
وزیر امور خارجه آمریکا در ادامه اظهاراتش در لوزان، گفت: این فقط ارزیابی من نیست؛ این فقط ارزیابی هیأت آمریکایی و کارشناسان ما نیست، بلکه این ارزیابیِ تمام همکاران پنج بعلاوه یکِ ما است که دقایقی پیش اینجا در مقابل پرچم های کشورهایشان ایستادند. این ارزیابیِ همکاران مذاکره کننده ما یعنی آلمان، انگلیس، چین، فرانسه و روسیه است. علاوه بر این، تمام کارشناسان ما که تمام جنبه های این موضوع را تحلیل و بررسی کرده اند نیز همان ارزیابی را دارند.
از همان ابتدای امر، ما به عنوان یک تیم، مذاکره کردیم و همه ما توافق داریم که این بهترین نتیجه ی قابل دستیابی است و هیچ گزینه عملی حتی یک گزینه دیگر وجود ندارد که حتی نزدیک به تأثیرگذاریِ این گزینه برای ممانعت از دستیابی ایران در برهه زمانی (خاصی) به سلاح هسته ای باشد؛ البته به این شرط که شاخص های (مندرج در این توافق) تکمیل و امضا شود.
تفاهم سیاسیِ ما که امروز به آن دست یافتیم، باب راه حل بلند مدت برای رفع نگرانی های بین المللی درباره برنامه هسته ای ایران را باز می کند. البته ما هیچ توهمی درباره این حقیقت نداریم که ما هنوز راه قابل توجهی برای ادامه این حرکت در پیش داریم، پیش از آن که به مقصدی که به دنبال آن هستیم برسیم.
ما هنوز جزییات فنیِ بسیاری داریم که هر دو طرف باید روی آن کار کنیم و حتی موضوعات دیگری وجود دارد که ما اذعان داریم که باید هنوز حل و فصل شود. به عنوان مثال، (یکی از این موضوعات) مدت زمان محدودیت های تسلیحاتی و موشک های بالیستیک سازمان ملل علیه ایران است. همچنین زمانبندی دقیق و ساز و کار (لازم) برای تبدیل راکتور اراک و تأسیسات فردو است. البته هر گاه که ما قادر به نهایی کردن توافق جامع شویم، آنگاه روند اجرای این توافق نیز در برابر ما باقی خواهد ماند (که چگونه آن را اجرا کنیم). اما صادقانه بگویم این چالش خوبی است که داشته باشیم.
در خلال این مذاکرات ما تلاش های مستمر داشتیم که با متحدان و همکارانِ خود، از جمله اسرائیل و کشورهای حاشیه خلیج فارس، رایزنی کردیم و با قوت هرچه تمامتر بار دیگر بر تعهد پایدار خود به امنیت آنان، تأکید کردیم. هیچکس نباید در اینباره اشتباه کند. و ما به پایبندی خود به آن تعهد در خلال سال ها و روزهایی که در پیش داریم، همچنان ادامه خواهیم داد.
بدیهی است که ما همچنان عمیقاً درباره حرکات بی ثبات کننده ایران در منطقه نگران هستیم و ما همچنان کاملاً متعهد هستیم که به فهرست کامل تمام موضوعات مورد اختلافی که در حال حاضر با ایران داریم، بپردازیم. اما به خاطر نگرانی هایی که درباره آن موضوعات و امنیت منطقه داریم و دقیقاً بخاطر همان نگرانی است که ما بر این باوریم که این توافق بسیار حساس است. وضع موجود در رابطه با برنامه هسته ای ایران، غیرقابل قبول است و یقیناً ما کماکان به رایزنی نزدیک با کنگره آمریکا در روزهای آتی ادامه خواهیم داد. آنان (اعضای کنگره) و ما (مقامات دولت آمریکا) درک می کنیم که اگر ایران با توجه به زمینه مشکلات امروز، سلاح هسته ای می داشت، حتی مشکل ساز تر می بود.
وی افزود: من تقریباً سی سال را در سنای آمریکا گذرانده ام و افتخار و مسئولیت ریاست کمیته روابط خارجی سنا را در زمانی که تحریم های قاطعانه را (علیه ایران) تصویب کردیم، داشتم. یعنی در همان زمانی که این نظام تحریم ها اِعمال شد و این همان نظام تحریم ها است که حقیقتاً این مذاکرات را بوجود آورد. ما عمیقاً از حمایت کنگره از مسیر دیپلماتیک تاکنون تشکر و از صبر و حوصله ی آنان (اعضای کنگره) تقدیر می کنیم.
کسانی بودند که تحریک میکردند پیش از این حرکتی انجام دهند، اما صداهای (افراد) مسئولیت پذیر مانع آنان شدند و به ما کمک کردند به این لحظه برسیم و ما ارزش آن را می دانیم. ما صمیمانه امیدواریم که اعضای (کنگره) به ما زمان و فضایی را که به آن نیاز داریم بدهند تا بتوانیم توافق سیاسی را که به آن دست یافته ایم، به طور کامل تشریح کنیم و روی مابقیِ جزییاتِ باقی مانده برای دستیابی به توافق نهایی نیز کار کنیم. جان کری گفت:من قبل از این که سوالات (خبرنگاران )از من شروع شود می خواهم از این فرصت استفاده کنم و ازبرخی افراد مهم تشکر کنم. تیمی که در این روند حضور داشته است، خدمات فوق العاده ای ارائه کرد. باور کنید آنها این روزها به کشور و جهان خدمت کرده اند. من می خواهم از اعضای کابینه ،ارنست مونیز وزیر نیرو تشکر کنم. دانش او فوق العاده است و تخصص فنی وی توانست برای حل موضوعات بسیار پیچیده کمک کند. وی دانشمند هسته ای است و تخصص ارزشمند وی به ما کمک کرده است.من همچنین می خواهم از همکارم در وزارت خارجه ، وندی شرمن معاون وزیر خارجه تشکر کنم.وی کاملا عالی و خستگی ناپذیر، قوی، مصمم و بی بدیل بود و ما از وی تشکر می کنیم. من همچنین میخواهم از تیم تحسین برانگیز کارشناسی که روزها نخوابیدند و به کار ادامه دادند و هرساعتی تلاش می کردند،تشکر کنم.
این تیم از آزمایشگاهها ،کاخ سفید ،وزارت خارجه به ما کمک کردند بدانیم چه کار می کنیم و بتوانیم به این توافق اولیه برسیم. من همچنین از نمایندگان کشورهای پنج به علاوه یک تشکر می کنم.همانطور که پیشتر گفتم این تلاش تیمی ومشارکتی بود.هریک از روسای سیاسی و هریک از کارشناسان به ما برای بررسی جزییات و اجماع بیشتر و سنجش افکار درباره این تلاش ها کمک کردند.من به خصوص از لوران فابیوس وزیر خارجه فرانسه ،هاموند وزیر امور خارجه انگلیس، لاوروف وزیر امور خارجه روسیه و اشتان مایر وزیر امور خارجه آلمان و وانگ وزیر خارجه چین تشکر می کنم.همه آنها در این تلاش ها تعهد فوق العاده ای را نشان دادند و همه آنها به این نتیجه کمک کردند واین شراکت واقعی بود که همه کشورها قدم جلو گذاشتند ونگرانی ها و پیشنهادات را مطرح کردند.من معتقدم حضور آنها در اینجا ، قاطعیت آنها در این فرصت و تلاش برای نهایی کردن توافق در سه ماه آینده اعتبار مهمی برای این تلاش است.من همچنین می خواهم از اتحادیه اروپا به خاطر تسهیل این گفتگوها تشکر می کنم که از زمان کاترین اشتون شروع شد که ساعت های بسیاری را در چند سال گذشته برای کمک به این گفتگوها صرف کرد.وی تا دسامبر گذشته در این زمینه تلاش کرد و تلاش های وی در تشکیل گفتگوهای رسمی حیاتی بود.فدریکا موگرینی جانشین وی نیز راه وی را ادامه داد و کار عالی انجام داد و کمک کرد روند به سمت جلو پیش رود.ما از هردو تشکر می کنیم.هلگا اشمیت معاون موگرینی نیز عالی بود.هلگا اشمیت رابط مهم بین اتحادیه اروپا و همه کشورهای پنج به علاوه یک بود.ما از تعهد و خلاقیت وی بسیار تشکر می کنیم.
وزیر امور خارجه آمریکا گفت: در نهایت این که باید از سخت کوشی هیئت ایرانی به رهبری وزیر خارجه ظریف و دکتر صالحی قدردانی کنیم. آنها از همان آغاز به صورت بسیار حرفه ای و جدی وارد این گفتگوها شدند. آنها زمان دشواری داشتند. زمان گاهی بسیار سخت و گاهی نیز احساسی و همواره چالش برانگیز بود. همه نشستهای ما آسان نبود. در حقیقت بسیاری از این نشستها کاملا سخت بود زیرا احساسات همه در آنجا بود اما من فکر میکنم همه ما سعی و احترام را نشان دادیم و همواره یک مسئله یعنی حل مسالمت آمیز این موضوع را در ذهن داشتیم. جان کری در ادامه گفت: تاکید می کنم هنوز کارهای زیادی در پیش داریم. ما درباره چالش برانگیز ترین و فراگیرترین مسایل گفتگو کردیم با این حال چند تصمیم فنی باقیمانده است که باید گرفته شود و همچنین تصمیم هایی سیاسی است که باید گرفته شود. با این حال ما چارچوب اساسی و طرح کلی وساختار سند را داریم و همزمان با ادامه کار، آمریکا و شرکای خود در گروه پنج به علاوه یک هوشیاری و وحدت هدف و رویکرد فراگیر را که ما را تا اینجا رسانده است حفظ خواهیم کرد. من از شما تشکر می کنم و آماده ام که به سئوالات شما پاسخ دهم.
خبرنگار بلومبرگ به عنوان اولین سئوال پرسید: آقای کری می توانید بگویید چه شکافهایی بود که نتوانستید درباره آن توافق کنید و آیا عناصری است که به طور علنی اعلام نشده باشد. ایران چه زمان باید به توافق پایبند باشد که تحریم ها برداشته شود و آیا توافق می تواند طی سه ماه آتی با شکست روبرو شود و در پایان آیا اتباع آمریکا که در ایران زندانی هستند به عنوان حسن نیت در پی دستیابی به توافق آزاد خواهند شد؟
کری پاسخ داد: بله ما اعتراف کرده ایم که شکاف هایی وجود داشته است، چند دقیقه پیش فهرست این شکاف ها را به شما ارائه کردم. مسایلی هست که باید حل و فصل کنیم. من قصد ندارم اکنون وارد همه این مسایل شوم با این حال در اظهاراتم به چند مسئله اشاره کردم. ما باید مسایل مربوط به فردو را از جهاتی بررسی کنیم که یکی از آنها فرایند انتقال و تغییر آن است. ما ملاحظات دیگری درباره خود تحریم ها داریم و سرعت و زمان لغو تحریم ها و دیگر مسایل با این حال قصد ندارم درباره همه آنها اکنون وارد جزییات شوم. طی روزهای آتی، زمان کافی برای ریز شدن بر روی این مسایل با کنگره و دیگران وجود دارد و ما منتظر این رایزنی ها هستیم. حدود شش ماه تا یک سال زمان می برد که ایران به گامها و اقداماتی که در زمینه هسته ای باید صورت دهد پایبندی خود را نشان دهد تا پس از آن وارد مراحل توافق شویم. این اقدامات باید نخست انجام شود. همزمان توافق موقت که معروف به طرح مشترک اقدام همچنان به طور کامل اجرا خواهد شد. در نهایت درباره اتباع آمریکا باید بگویم گفتگوهایی داشتیم و در هیچ مذاکره و نشستی نبود که درباره اتباع آمریکایی صحبت نکنیم. من قصد ندارم هیچ جزییاتی بگویم جز اینکه این گفتگوها ادامه دارد ما فرایندی مشخص برای حل و فصل این مسئله داریم و ما بار دیگر از ایران می خواهیم که همین حالا و همین امروز این اتباع آمریکا را آزاد کند و اجازه دهد آنها به خانه و خانواده خود بازگردند. ما در تلاش در این زمینه هستیم و با تمرکز به این تلاش ادامه خواهیم داد.
امیر پایور از بی بی سی فارسی سئوال بعدی را پرسید و گفت سئوالی که همه مردم ایران میپرسند این است که اگر در اول ژوئیه توافق فراگیر حاصل شود با چه سرعت و با چه ترتیبی و با چه ترکیبی تحریمهای اقتصادی و به طور مشخص تحریمهای بانکی که بسیاری از ایرانی ها را در داخل و خارج این کشور مورد آسیب قرار داده است لغو خواهد شد. اینطور متوجه شدم که شما گفتید این مسئله به پایبندی ایران بستگی دارد با این حال امکان دارد در این باره دقیق تر صحبت کنید. سئوال دوم اینکه به نظر می رسد که جواد ظریف وزیر خارجه ایران به علت این مذاکرات رکورد بیشترین ملاقات با شما را دارد، آیا این مذاکرات می تواند در آینده به بهبود مناسبات با ایران و آمریکا کمک کند.
جان کری: درباره سئوال دوم باید بگویم همه کاری که می کنم امیدواری است. درست مانند بیشتر شهروندان امیدوار باشم. میدانم که بسیاری از ایرانیان خارج از این کشور و نیز بسیاری از شهروندان این کشور امیدوارند که بتوانند دوباره به جهان بپیوندند با این حال قصد ندارم در این زمینه گمانه زنی کنم. من هیچ نظری در این زمینه ندارم و این مسئله به طور کامل به قطعنامه ها و بسیاری از اقدامات دیگر بستگی دارد که در آینده حاصل خواهد شد. با این حال مسئلهای که می دانم این است که اگر بتوانیم مسئله هسته ای ایران را از سر راه برداریم می تواند موجب فرصتی برای تغییر شود. من قصد ندارم هیچ پیش بینی صورت دهم. با این حال می دانم که جلوگیری از ساخت یک بمب هسته ای جهان را امن تر خواهد کرد و این مسئله ای است که باراک اوباما رییس جمهور آمریکا و همه ما بر آن متمرکز بوده ایم.
درباره تحریمها نیز باید بگویم همانطور که گفتم لغو تحریمها مرحله ای خواهد بود، مجموعه ای از ملزومات وجود دارد که به عنوان مثال یکی از آنها برچیده شدن شماری از سانتریفوژها و تاسیسات زیرساخت مربوط به سانتریفوژها است. ایران مسئولیت دارد که زمان فرار هستهای خود را به یک سال برساند و میتواند این مسئله را سریعتر نیز انجام دهد و من تصور میکنم که این اقدام را سریعتر انجام دهد. با این حال فکر میکنم این مسئله به میزان کاری بستگی دارد که ایرانیها باید انجام دهند و این مسئله می تواند ظرف چهار ماه تا یک سال انجام شود. من نمی توانم به طور دقیق اعلام کنم چه زمانی. با این حال زمانی که این اقدامات صورت گرفت و آژانس بین المللی انرژی اتمی نیز آن را تایید و اعلام کرد ایران مسئولیتهای هسته ای خود را اجرا کرده است ما می توانیم در این باره قضاوت کنیم که چه زمانی مراحل لغو تحریم ها آغاز شود. ما به طور صریح اعلام کرده ایم این مسئله با تعلیق تحریم های اقتصادی و مالی در آن برهه زمانی آغاز خواهد شد. بنابراین این مسئله بخشی از ماهیت هر گونه مذاکرات است که در ازای محدودیت هایی که ایران به اجرا می گذارد، در واقع از همان ابزاری که برای آوردن ایران به میز مذاکره استفاده کردیم و زمانی که به هدف خود دست پیدا کردیم لغو تحریم ها آغاز خواهد شد و این زمانبندی هنوز مورد مذاکره قرار نگرفته است اما تحریم های مالی و اقتصادی و بانکداری تحریم هایی هستند که رییس جمهور متعهد شده است پس از پایان مرحله نخست آنها لغو کند و ما در مرحله بعد وارد اجرای این مرحله خواهیم شد.
سئوال آخر را مایکل گوردون از نیویورک تایمز پرسید و گفت شما از برخی مسایل فنی و سیاسی صحبت کردید که باید حل و فصل شود این مسایل سیاسی چیست که باید تا پایان ژوئن حل و فصل شود و همچنین هیچ مسئله ای درباره نحوه انتقال اورانیوم غنی شده ایران به خارج یا اقدام درباره آن در داخل ایران گفته نشد و سئوال آخردرباره تحریم ها است. جواد ظریف وزیر خارجه ایران گفته است قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل تعلیق یا حذف خواهد شد. می توانید بگویید از آنجا که ایران باید ظرف چند سال مسایل مربوط به فعالیت های گذشته خود را برای آژانس شفاف سازی کند، آیا دولت آمریکا می تواند کنگره را ترغیب کند که تحریم هایی در ازای تحقق تعهداتی که ایران صورت داده لغو کند.
جان کری پاسخ داد، مسئله تحریم ها همچنان یکی از مسایلی است که زمانبندی آن باید مورد بررسی قرار گیرد. زمانبندی و فرایند دقیق این مسئله در مذاکرات ظرف سه ماه آتی بررسی خواهد شد. در حال حاضر تعهد این است که تحریم های اقتصادی و مالی در ازای اقدامات ایران لغو شود. فرای آن درباره تحریم های موشک های بالستیک باید بگویم این مسئله همچنان برای مذاکره باقی است. درباره مسائل مربوط به آژانس بین المللی انرژی اتمی و ذخایر اورانیوم غنی شده ایران باید بگویم این مواد یا باید رقیق سازی شود یا در بازارهای بین المللی فروخته شود. یکی از این دوگزینه باید اجرا شود.
ای خدا ما رو از دست این مهرداد نجات بده فقط کارش شده کپی کردن اخبار و انتشار در اینجا آخه بابا جان خودت بشین یه تحلیل بنویس ما هم استفاده کنیم همهٔ مردم به سایتهای خبر دسترسی دارن جان من کوتاه بیا
با درود به نوریزاد عزیزو هم میهنان فرهیخته : مطلبی که می آید ازسایت خاصی کپی کردم همراه با ویرایش فراوان امید که مقبول افتد………هرچند که بوقهای تبلیغاتی «رهبر فرزانه» و ارازل و اوباشان رژیم «جذامیان صفوی» تلاش خواهد کرد که این «تفاهم هسته ای» را یک بازی «بُرد – بُرد» قلمداد کنند؛ امّا هر آنکس که به این «تفاهم نامه» بنگرد؛ میداند که چه خبر است.
باز هم هرچند که تحریمها به تدریج لغو خواهند شد و اطرافیان «رهبر فرزانه» به کارشکنی های خود ادامه داده و آهنگ آنرا کُند خواهند کرد و بازهم هرچند که این «تفاهم نامه» هنوز شکننده است:
در این روز ۱۳ بدر گرامی؛ که نیاکانمان برای وداع مستمر سالانه با روان درگذشتگان در «کارناول ۱۳ بدر» به دشت و صحرا میرفتند و پای میکوبیدند؛ امسال ۱۳ بدر نیاکانیمان را با شکست مفتضانهٔ «رهبر فرزانه» و گشوده شدن تدریجی درهای زندگی با جامعهٔ بین المللی را جشن میگیریم.
مدال افتخار شکست مفتضحانهٔ رژیم غارتگران صفوی و اینکه رهبر فرزانه «کاسهٔ زهر» را امروز سرکشید؛ به گردن ایرانیان آویخته نخواهد شد؛ پیروزمندان این نبرد «غربیها» بودند؛ امّا اگر ایرانیان بخواهند …. میتوانند مدالهای پیروزیهای بعدی را بر گردن خود بیاویزند و با سربلندی بگویند که: این ما بودیم که «اندیشه های جذامی صفوی» را بگور سپردیم … باز هم … این مابودیم که بار دیگر میخواهیم به عنوان یک «آریایی» از زیر سنگها و صخره هایی که «تازیان» بر روی ما ریختند؛ سر بر آوریم.
کمترین چیزهایی که باخته ایم:
بیش از یک تریلیار دلار هزینه های پرداخته شده برای «بمب اتمی شیعی» بوده است که همه اش به « فنا » رفت. هزینه های پنهانی که به قیمت از کار افتادن اقتصاد ایران را نیز اگر حساب کنید؛ شاید سر به ۲ تریلیارد دلار بزند. (معادل باخت اقتصادی شکست ننگین جنگهای ۸ ساله).
با این ۲ تریلیارد دلار چه ها که نمیشد برای ایران کرد؟
.
تنها به عنوان یک «ایرانی» بیندیشید که یک حاکمیت رفاه ملّی با چه مقدار پول میتوانست؛ چندین پایگاه «آب شیرین کُن» در سواحل خلیج فارس و نزدیک به سرزمینهای سوختهٔ بلوچستان بسازد و جلو پیشروی کویر را گرفته و زندگی مردم بلوچستان را و در واقع «زندگی ایران» را رونق دهد؟
آیا این جان برکفان تغییر خواهند یافت و به اینگونه مسائل فکر خواهند کرد؟….. هرگز.
امّا آنها از هم اکنون دندانهایشان را برای دلارهای بلوکه شدهٔ نفتی تیز کرده اند که چگونه همه اش را به یغما ببرند.
نامه توکلی به روحانی درباره مذاکرات لوزان
نماینده مجلس شورای اسلامی در نامهای به رئیسجمهوری تصریح کرد: «عهدنامه ها، مقاوله نامه ها، قراردادها و مؤافقت نامههای بین المللی باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد.»
به گزارش خبرگزاری فارس، احمد توکلی نماینده مجلس شورای اسلامی در نامهای به حسن روحانی رئیسجمهوری اسلامی ایران، با بیان اینکه نتیجه مذاکرات هستهای، «اگر برای ایران الزامی آور باشد بعدا از قبول و اجرای آن گزیری نیست»، تصریح کرده است که «عهدنامه ها، مقاوله نامه ها، قراردادها و مؤافقت نامههای بین المللی باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد.»
متن کامل این نامه در ادامه آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
برادر ارجمند جناب آقای دکتر روحانی
رئیس جمهور محترم 12/01/1394
با سلام و احترام
زحمات طاقت فرسای تیم فرزندان انقلاب از دولت جنابعالی، پس از ماهها مذاکره سخت همراه با دقت و مقاومت برای تامین حقوق ملت ایران دارد به پایان نزدیک میشود. تا همین جا عزتمندی ایران اسلامی آشکار است که گروهی 5-6 نفره از ایران در مقابل 30-40 نفر که عموما از نظر سبقت در دیپلماسی از تیم ما پیش اند، حدود یک سال و نیم در حال مذاکره اند و بدون آنکه تسلیم شوند قدرت ادامه چانه زنی دیپلماتیک خویش را نشان داده اند. برای این نعمت باید سجده شکر به درگاه الهی سایید و قدردان پشتگرمی ها و هدایت های رهبری، حمایت و برنامه ریزی شما و زیرکی و تلاش وزیر امور خارجه و همکارانش بود و سپاسگزار ملت که پشتیبانی اش بسترساز آن همه بوده است.
در این موقعیت خطیر تذکر دو نکته را بسیار حیاتی میدانم گرچه علی القاعده مورد توجه دوستان هست.
1) بیانیه یا هر عنوان دیگری که به نتیجه مذاکرات داده شود، اگر برای ایران الزامی آور باشد بعدا از قبول و اجرای آن گزیری نیست. این معنا در حقوق بین المللی امری پذیرفته شده است. به عنوان نمونه میتوان آن را در پیمان وین ملاحظه کرد.[1] بنابراین مراقبت جدی در این باره حیاتی است، تا خدای ناخواسته از مکر دشمن آسیبی به ایران عزیز نرسد.
2) اصل هفتادوهفتم قانون اساسی مقرر میدارد:”عهدنامه ها، مقاوله نامه ها، قراردادها و مؤافقت نامههای بین المللی باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد”
شورای محترم نگهبان در تفسیر این اصل، ظاهرا همان نظر حقوق بین الملل را درست دانسته و عنوان را در ضرورت تصویب مجلس دخیل ندانسته و صرف نظر از عنوان، هر نوشته ای را که برای دولت الزام آور باشد محتاج تصویب مجلس شمرده است.[2] که طبق نظریه تفسیری شماره 9781 مورخ 3/9/1362 تصویب مجلس پس از اقدام دولت در پذیرش هر مکتوب الزام آوری تحت هر عنوان میتواند صورت بگیرد یا نگیرد. تذکر علنی و رسمی این امر مبتنی بر قانون اساسی ایران که قابل تخطی از طرف هیج یک از دولتمردان نیست، ضروری است.
برای توفیق جنابعالی و فرزندان انقلابی این ملت در مصاف سخت سیاسی جاری، در درگاه ایزد منان دعا میکنم.
احمد توکلی
ساعت 23:53 دقیقه شامگاه 12 فروردین 1394
نماینده مجلس شورای اسلامی
جناب نوری زاد قسمت293 کورس کجاست؟
——
سلام کورس گرامی،
آیا قسمتی از نوشتارهای شما از دید ما جا مانده؟
اگر بله زحمت می کشید دوباره ارسال کنید؟
با احترام
درودی از بن جان به نوریزاذ شیردل و آزاده ما و سپاس از علی عزیز به خاطر تذکر اشتباه و پوزش از گرفتن وقت ارزشمندتان . اشتباه از من است که پس از شماره 292 شماره 294 را زده ام .
درود بر شما
آب نبات چوبی
امان از مردم الکی خوش
بابت توافق به ناچار خوشحالیم اما فراموش نکنیم که در بهترین حالت اگر همه تحریمها هم برداشته شود تازه میرسیم نقطقه سرخط ! نتیجه اینکه : کسی که جوابگوی این همه خسارت نیست یک داستانه و ادامه حکومت ابلهان داستانی دیگر ! یعنی یک آب نبات چوبی دست مردم دادند و ذهنشان را به طرفی می یبرند که خوشحال باشند ! برای چه ؟ برای اینکه حیتیت کشوری برای بقای ملایان بر باد رفته ! بجای این عوام فریبیها باید روابط را با امریکا و سایر کشورها را عادی کنند و به ماجراجوی در منطقه خاتمه بدهند که بدنیال آن همه مشکلات با هزینه کمتری حل خواهد شد به هرحال من شاد باش میگویم خدمت قاتل اسد . حسن نصرالله و سایر دوستان تروریست که بزودی منتظر دلارهای بیشتری باشند .
جناب مشیری شما چرا بخیلی؟ مردم دارند رقص قهرمانانه میکنند ! شاباش این رقص ها به عرب ها میرسد و بس! سر افراز باشید .
انچه شما فرمودید درست ولی از دیدگاه دیگر کدام دولت می توانست اعراب را به جان هم بیاندازد کشور سوریه .عراق وفعلا یمن درحال نابودی است وامیدوارم که عربستان دراسرع وقت به بلای یمن مبتلا شود فکر میکنم این کوچکترین مورد انتقام از اعراب باشد که بیش از 1400 سال است کشور ایران رابه نابودی کشیدند
جام زهر دوم را مدتی ليس میزدند؛ در لوزان جرعهای بزرگ از آن نوشيدند؛ بقيهاش را همه سرخواهند کشيد. ادا و اطوار درمیآورند و حوصله سرمیبرند.
جام زهر نخست، پذيرش آتشبس در جنگ با عراق است؛ جام دوم، تن دادن به تسليم در برنامه هستهای است. در جنگ با عراق میخواستند کربلا را بگيرند و از آنجا به “قدس” بروند؛ در برنامه هستهای میخواستند برای بقای قدرتشان به تضمين هستهای دست يابند. در هر دو مورد شکست خوردند و ناچار شدند از مواضع اعلامشدهیشان عقب بنشينند.
اين دو شکست، در پرونده دو جنايت عظيم قرار میگيرند: جنايت تداوم جنگ، اصرار بر شعار “جنگ، جنگ تا پيروزی” و “جنگ تا رفع فتنه از عالم” که حاصل آن تحميل خسارتهای انسانی و مادی عظيمی به مردم ايران و عراق بود، و جنايت فقيرسازی کشور به اسم “غنیسازی”، که باعث شد کشور و مردم زير فشار تحريمهای بين المللی درازمدت قرار گيرند، باعث شد در منطقه مسابقه تسليحاتی و گرايش به اتم تقويت شود، و همچنين باعث شد که رانتخواری از تحريم و عمليات مافيايی برای قاچاق تکنولوژی هستهای، کمپلکس نظامی-اقتصادی-ايدئولوژيک حاکم را پروارتر کند.
جنايتی ديگر که شاخص جمهوری اسلامی است، سرکوبگریهايی است که رژيم تازه، بلافاصله پس از استقرار، در رويارويی با غيرخودیها پيش گرفت. با اين سرکوبگریها دهه نخست پس از انقلاب خونين شد. به شدت سر کوب شدند: هم آنانی که انقلاب را نمیخواستند، و هم آنانی که انقلابی ديگر میخواستند، رکن ديگر انقلاب ۵۷ را تشکيل میدادند و تصورشان از انقلاب هر چيزی بود جز استقرار ولايت فقيه. سرکوب هيچگاه قطع نشد. قتلها و بگير و ببندها زنجيرهای بیگسست را تشکيل دادند، زنجيرهای که آغاز استقرار رژيم تازه را پيوند میدهد به اين دوره که شيوخ فرتوت گشتهاند.
جمهوری اسلامی، حکومت پروندههاست، پروندههای قتل، جنگ و فساد. سه پرونده بزرگ، آنسان که اشاره شد، اينهايند: پرونده سرکوب، پرونده جنگ و پرونده هستهای. اينها از هم مجزا نيستند، پيوندی درونی دارند که مبتنی بر ماهيت حکومت فقهاست.
اراده به قدرت فقها نخست در سرکوب تجلی بارز خود را يافت. در جريان سرکوب، حکومت سامان پيدا کرد. وزارتخانه وجود داشت، اما فقها هنوز با دم و دستگاه وزارتی بيگانه بودند. نخستين چيزی که از خودشان ساختند “کميته” بود، و اين “کميته” و محکمه شرعی بود که شد سپاه و وزارت اطلاعات و دستگاههای امنيتی ديگر. حکومت، گِرد سرکوب خود را ساخت. اين سازندگی، ابعاد عظيمش را يافت در جنگ. بر روی جنازه “شهدا” دستگاه نظامی فقها تکامل يافت و عريض و طويل شد. با سرکوب و جنگ، اقتصاد سياسی جمهوری اسلامی تشخص يافت. برای جريان يافتن پول نفت و پول استثمار، کانالکشی شد. کانالهای اصلی و فرعی مشخص شدند. بر اين پايه انباشت اوليه سرمايه در جمهوری اسلامی روند خود را يافت و “بورژوازی” اسلامی سر برآورد؛ پديدار گشت در هيئت سردار، آخوند امنيتی، آخوند وزارتی، نوآيتاللهها، بازاریهای قديمی مرتبط با رژيم جديد، صاحبان و مديران جديد کارخانههای غنيمتی، دلالها، مجموعهای از نخالهها و هفتخطها و مشتی مهندس و کارگزار دورقابچين که میتوانند خدمتگزار هر رژيمی باشند. جنگ که پايان يافت، اين طبقه حاکم، فرصت تازهای برای غنی کردن خود يافت: “سازندگی” پس از جنگ و در ادامه آن غنیسازی اورانيوم. اتم شد اسم رمز مافيای ولايی. با آن هر دری را گشودند، اسکلههای غير رسمی درست کردند، کارخانههايی درست کردند که در هيچ جا وجودشان ثبت نشده است، و در بازار ايران و در پايتختهای متعددی در اين گوشه و آن گوشه جهان تجارتخانه برپا کردند. امنيتیها تاجر و تاجرها امنيتی شدند. اقتصاد سياسی آخوند−سردار-تکنوکرات، راديواکتيو شد.
آنچه سه پرونده سرکوب، جنگ و اورانيوم را به هم ارتباط میدهد، قدرت و پول است، يک اقتصاد سياسی است که فقط با بازار و کارخانه توضيحدادنی نيست و بايد در نوشتن “کاپيتال” آن، اوين و کهريزک و ديگر کارخانههايی از اين دست را هم منظور کرد. نقد اقتصاد سياسی جمهوری اسلامی، در درجه نخست برملاسازی خون و فساد است.
جنگ را نتوانستند ادامه دهند. در جايی نيروی غريزه بقا از طمع اقتصاد جنگ پيشی گرفت. جام زهر را نوشيدند و در آن حال دست به کشتار بزرگ زدند، کشتار تابستان ۶۷. فصل جديد “سازندگی” با اين کشتار آغاز شد. پس از آن بورژوازی اسلامی پا نهاد به مرحلهی “دربياور و لذت ببر”. لقمه چرب از سازندگی، به بخش نظامی رسيد. پويش نظامیگری و درسی که جمهوری اسلامی از ماجرای حضيض صدام حسين گرفت، کانال باز شده با جنگ را بدون پيچ و خم مهمی به کانال غنیسازی اورانيوم وصل کرد. فرقه حقه وارد فاز راديواکتيو خود شد و بخش مهمی از اقتصاد سياسی جنگ در قالب اقتصاد سياسی هستهای تداوم يافت. همه راضی و مغرور شدند، هم ايدئولوگها، هم سرداران و تاجران، و هم بسيجيان که اکنون میدانستند درباره چه چيز بايد شعار دهند.
شيعیگری و جريان اصلی ناسيوناليسم ايرانی يکی نيستند، اما هر يک عنصر سازندهای از ديگری است. در خلق جنبش سياسی شيعی، در شکل خمينيسم، ژنهای مختلفی دخالت داشتهاند که بیگمان يکی از مهمترين آنها ناسيوناليسم است. خمينيسم مدعی بود که آنچه را ملیگرايان قادر به انجامش نبودهاند، او محقق خواهد کرد: استقلال، سازندگی و دستيابی به عظمت ملی. اگر خمينيسم چنين ادعا و آرمانی نداشت، مهندسان دور آن جمع نمیشدند. مهندسان رکنی از جنبش خمينی هستند. خمينيسم، جنبش آخوندی ناب يا آخوندی-بازاری-لومپنی نيست، ترکيبی است از ايمان و تکنيک، و حقيقت “مدرن” آن را بهتر درک میکنيم اگر آن را به صورت جنبشی آخوندی-مهندسی در نظر گيريم.
مدرنيزاسيون شاهی مهندس توليد کرد و بينش مهندسی − اراده به خراب کردن و ساختن و پنداشتِ بهتر بودن و حساب همه چيز را داشتن − بر فرهنگ سياسی کشور غلبه کرد. سازمانهای چريکی هم پايی در اين بينش مهندسی داشتند. بينش مهندسی به راحتی به نظامیگری میرسد. ماشين، اسلحه است؛ و اسلحه، ماشين است. سردار−مهندسان برای آخوندها درس اتمشناسی گذاشتند و آخوندها امامزاده تازهای بنا کردند: اورانيوم. احساس غرور و سازندگی و عظمتطلبی مهندسی، يعنی آن رشتهای که اورانيوم را به ناسيوناليسم پيوند میدهد، باعث شد که وجيه المله کردن آن کار سادهای باشد. اورانيوم داشت به سريش ملی ما تبديل میشد. ميهنپرستان غير مذهبی هم اورانيومپرست شدند. اورانيومپرستی، هم با کمسوادی و کوتهبينی ملی جور درمیآيد هم با رجزخوانی و لافزنی ملی. محمود احمدینژاد نماد اين ادبار است، کسی که در همه حضور دارد، در اين يکی کمتر، در آن يکی بيشتر.
خطوط اساسی آنچه دانش هستهای خوانده میشود، بيش از شش دهه پيش ترسيم شده است. همه منابع در دسترس هر دانشجوی فيزيک قرار دارد. میتوان در آشپزخانه خود نشسست، تخمه بو داد و آن منابع را مطالعه کرد. تکنولوژی هستهای داستان ديگری دارد. بر خلاف ادعای مشهور احمدینژاد نمیتوان در آشپزخانه تکنولوژی هستهای بار گذاشت. تکنولوژی، تئوری نيست که آن را بخوانيد. دستگاه را بايد بسازيد و اگر نتوانيد بسازيد بايد از جايی بخريد، اما اگر به شما ندهند و شما مصمم باشيد آن را به دست بياوريد، بايد به فکر دوز و کلک باشيد. سازمانی بايد درست شود برای اين کار که کسی نمیداند چه میکند. و اين سازمان مدام عريض و طويلتر میشود.
کارکرد اتم در ايران نه حل مسئله انرژی، نه توليد داروهای ويژه، و نه خدمت به توليد دانش است. اورانيوم در خدمت توليد مافيا است، در خدمت نظامیگری است. سرانجام زمانی پرونده اتمی رو خواهد شد، آنگاه مردم ايران خواهند فهميد در آن دورانی که زير فشارهای تحريمی بودند، سازمانهای جاسوسی مختلف − سيا و موساد و بقيه − و مافيای حکومتی در ايران بر سر چه خوان نعمتی نشسته بودند.
اما اين پرونده کی رو خواهد شد؟ پس از آنکه به صورت علنی پرونده کشتارها و سرکوبها رو شود و بررسی آن آغاز گردد. آن موقع، هم نوبت گشودن پرونده جنگ خواهد رسيد، هم نوبت گشودن پرونده اتمی. آن هنگام ربط شکنجه و کشتار در زندانها، با “جنگ، جنگ تا پيروزی” و “انرژی هستهای حق مسلم ماست” بر همگان آشکار خواهد شد.
بسيار خوب شد که جام زهرِ تن دادن به آتشبس در جنگ با عراق را سرکشيدند. اين جام زهر دوم هم گوارای وجودشان باد! آن را سر میکشند، از سر بيچارگی و نگرانی از عاقبت کار خويش. شايد حتا رؤسای اصلی مافيای اتمی پی برده باشند که ادامه بازی با اورانيوم ممکن است برايشان خطرناک شود. تصميم گرفتند کوتاه بيايند. اين کوتاه آمدن، مهار مافيای اتمی نيست، چنانچه پذيرش آتشبس، مهار تازهژنرالهای کوبنده بر طبل جنگ نبود. سرداران، زمينههای ديگری برای سازندگی يافتند. اين بار هم خواهند يافت.
ضمن خوشحالی از ريختن جام زهر ديگری در حلقوم رژيم، بايستی اين تأسف را هم ابراز کنيم که اين مردم ايران نبودند که راديواکتيويتهی ولايی را مهار کردند. ايدهآل اين بود که يک جنبش اعتراضی وسيع رژيم را مهار میکرد، جنبشی عليه فقيرسازی بر اثر “غنیسازی”، جنبشی ضد مافيای ولايی، جنبشی ضد نظامیگری، جنبشی با آگاهی زيستمحيطی و آشنا با بحثها درباره تکنولوژی اتمی از جمله پس از فجايع چرنوبيل و فوکوشيما.
در مذاکرات هستهای، رژيم از سربيچارگی گام به گام واداد و اينک پس از دست شستن از غنیسازی کلان و سطح بالا، و در عوض گرفتنِ حقِ داشتن تعدادی سانتريفوژ کمبازده به عنوان اسباببازی برای سرگرمی مهندسانش، وامانده است که واماندگیاش را چگونه به عنوان پيروزی بفروشد. آنچه را که اينک کارگزاران رده سوم کشورهای ششگانه مذاکرهکننده میدانند، ولی فقيه و وزير خارجهاش از مردم ايران پنهان میکنند. بيهوده نبود که مذاکرات لوزان طول کشيد، چون توافق که حاصل شد، بحثی طولانی درگرفت بر سر نحوه اعلام آن؛ و اِصرار ايلچیهای ولايی همه آن بود که اَسرار برملا نشود تا مبادا مردم ايران در جريان تمام داستان قرار گيرند.
و حاليا مردم! کنجکاو شويد، شهامت داشته باشيد و بپرسيد! با “غنیسازی” − که به قيمت فقيرسازیتان، و به قيمت انزوای کشور و مسابقه تسليحاتی در منطقه تمام شد − کلاه گشادی بر سرتان رفت. اين کلاه، همسان کلاه گشاد خونين جنگ است. در خاطر داشته باشيد که تعداد کثيری از فرزندانتان را کشتند، قلمها را شکستند و روزنامهها را بستند، تا چنين کلاههايی بر سرتان بگذارند.
لینک مقاله دکتر نیکفر:
https://www.tribunezamaneh.com/archives/71955
بسیار عالی بود.من هم عین شما فکر می کنم و به همین نتایج رسیده ام.توافق اتمی قبل از آمدن روحانی شکل گرفته بود ولی مانده بودند چه طوری پس از این همه شعار دادن و ملت را خاک بر سر و فقیر کردن، به مردم اعلام کنند. البته حسن روحانی در نقش رییس جمهور صیغه ای و جواد ظریف در نقش عاقد خندان وارد صحنه شدند تا جام زهر را کمی شیرین تر کنند. در این میان اسراییلی ها و راست های امریکا و به خصوص نتانیاهو هم کمک کردند تا فیلم کمی واقعی تر و هیجانی تر جلوه کند. آخر یکی نیست به این ابله ها بگوید این چه ادباری بود که بر سر این کشور بدبخت ما آوردید. آخر شما ها که عرضه پراید ساختن ندارید می خواهید بمب اتم بسازید؟ فکر کردید ارباب های غربی و شرقی می گذارند و مثل ملت ما تو سری از شما می خورند؟ تحقیری بالاتر از این توافق ممکن نبود.اگر من به جای ملا ها بودم می گفتم تاسیسات هسته ای ما را همه اش را ببرید اوراق کنید و همه تحریم های اتمی را هم لغو کنید و درهای اقتصاد ما را به دنیا باز کنید ما هم غلط کردیم دیگر هم فکر این شکرخوری های اضافی را نخواهیم کرد………….
جناب ایرانی درود بر شما
تمرکز ۱۲ سال مذاکره با امریکا هر گز بر روی مشکلات هسته ای ایران نبوده و نیست. البته این مراد همیشه جزئی از موارد مورد بحث بوده است ولی از داشتن اولویت شماره یک تهی هست.
بهنگام این مذاکرات اولویت شماره یک همیشه تقاضای عدم دخالت نیروهای غربی در امور داخلی جمبوری اسلامی و قول دادن کشورهای جهانگشای غرب مبنی بر خط بطلان کشیدن بر هر نوع اقدام توسط آنان در راستای براندازی نظام جمهوری اسلامی بوده، هست و خواهد بود. همانطوری که قبلا حضورتان عرض کردم موارد مربوط به کنش های هسته ای ج.ا و یا بطلان تحریم های اقتصادی به مراتب از اولویت های سوم و دوم بر خوردار بوده و هستند. اولویت اول بقای نظام ج.ا هست و خواهد بود. اگر غیر از ای بود و یا هست پس چرا جزئیات جلسات مذاکره هرگز از طرف هیچکدام از شرکت کننده گان حاضر در نهارخوری به بیرون یعنی بخبرنگاران بیطرف بین المللی درز نکرده است؟
دلم به حال خودمان ایرانی ها میسوزد. مثال این است که یک شخص مالخولیایی هیزم و نفت فراهم کند وآتشی خانمانسوز بر بیافروزد و بعد از گر گرفتن شعله های آتش با عجله چند سطل آب به مکان آتش برده و تقریبا آن را قابل کنترل به عوام بنمایاند البته از یاد نبریم که آتش هنوز بطور کامل خاموش نشده است و امکان دوباره شعله ور شدن آن لحظه ای از خاطر دور نمیشود. و حالا روشن کننده آن آتش بیهوده از ما انتظار دارد که به مهارت وی برای کنترل شعله های آتش بر وی احسن گفته و برای کنترل کردن شعله ها و آنهم بدست اجانبی که بمدت ۳۶ سال مرگ بر انان فریاد زده ایم جشن ملی گرفته و برطبل پایکوبی و شادمانی بکوبیم. خدا یا چه چییزی بر ما رفت و یا تو به چه دلیل ملتی مثل ایرانیان را مورد خشم خویش قرار داده ای؟
متن کامل بیانیه اتمی:
Page 1/5
1
Parameters for a Joint Comprehensive Plan of Action regarding the Islamic Republic of Iran’s Nuclear Program
Below are the key parameters of a Joint Comprehensive Plan of Action (JCPOA) regarding the Islamic Republic of Iran’s nuclear program that were decided in Lausanne, Switzerland. These elements form the foundation upon which the final text of the JCPOA will be written between now and June 30, and reflect the significant progress that has been made in discussions between the P5+1, the European Union, and Iran. Important implementation details are still subject to negotiation, and nothing is agreed until everything is agreed. We will work to conclude the JCPOA based on these parameters over the coming months. Enrichment
• Iran has agreed to reduce by approximately two-thirds its installed centrifuges. Iran will go from having about 19,000 installed today to 6,104 installed under the deal, with only 5,060 of these enriching uranium for 10 years. All 6,104 centrifuges will be IR-1s, Iran’s first-generation centrifuge. • Iran has agreed to not enrich uranium over 3.67 percent for at least 15 years. • Iran has agreed to reduce its current stockpile of about 10,000 kg of low-enriched uranium (LEU) to 300 kg of 3.67 percent LEU for 15 years.
• All excess centrifuges and enrichment infrastructure will be placed in IAEA monitored storage and will be used only as replacements for operating centrifuges and equipment. • Iran has agreed to not build any new facilities for the purpose of enriching uranium for 15 years. • Iran’s breakout timeline – the time that it would take for Iran to acquire enough fissile material for one weapon – is currently assessed to be 2 to 3 months. That timeline will be extended to at least one year, for a duration of at least ten years, under this framework.
Iran will convert its facility at Fordow so that it is no longer used to enrich uranium
• Iran has agreed to not enrich uranium at its Fordow facility for at least 15 years. • Iran has agreed to convert its Fordow facility so that it is used for peaceful purposes only – into a nuclear, physics, technology, research center. • Iran has agreed to not conduct research and development associated with uranium enrichment at Fordow for 15 years. • Iran will not have any fissile material at Fordow for 15 years.
Page 2/5
1
Parameters for a Joint Comprehensive Plan of Action regarding the Islamic Republic of Iran’s Nuclear Program
Below are the key parameters of a Joint Comprehensive Plan of Action (JCPOA) regarding the Islamic Republic of Iran’s nuclear program that were decided in Lausanne, Switzerland. These elements form the foundation upon which the final text of the JCPOA will be written between now and June 30, and reflect the significant progress that has been made in discussions between the P5+1, the European Union, and Iran. Important implementation details are still subject to negotiation, and nothing is agreed until everything is agreed. We will work to conclude the JCPOA based on these parameters over the coming months. Enrichment
• Iran has agreed to reduce by approximately two-thirds its installed centrifuges. Iran will go from having about 19,000 installed today to 6,104 installed under the deal, with only 5,060 of these enriching uranium for 10 years. All 6,104 centrifuges will be IR-1s, Iran’s first-generation centrifuge. • Iran has agreed to not enrich uranium over 3.67 percent for at least 15 years. • Iran has agreed to reduce its current stockpile of about 10,000 kg of low-enriched uranium (LEU) to 300 kg of 3.67 percent LEU for 15 years.
• All excess centrifuges and enrichment infrastructure will be placed in IAEA monitored storage and will be used only as replacements for operating centrifuges and equipment. • Iran has agreed to not build any new facilities for the purpose of enriching uranium for 15 years. • Iran’s breakout timeline – the time that it would take for Iran to acquire enough fissile material for one weapon – is currently assessed to be 2 to 3 months. That timeline will be extended to at least one year, for a duration of at least ten years, under this framework.
Iran will convert its facility at Fordow so that it is no longer used to enrich uranium
• Iran has agreed to not enrich uranium at its Fordow facility for at least 15 years. • Iran has agreed to convert its Fordow facility so that it is used for peaceful purposes only – into a nuclear, physics, technology, research center. • Iran has agreed to not conduct research and development associated with uranium enrichment at Fordow for 15 years. • Iran will not have any fissile material at Fordow for 15 years.
2
• Almost two-thirds of Fordow’s centrifuges and infrastructure will be removed. The remaining centrifuges will not enrich uranium. All centrifuges and related infrastructure will be placed under IAEA monitoring. Iran will only enrich uranium at the Natanz facility, with only 5,060 IR-1 first-generation centrifuges for ten years.
• Iran has agreed to only enrich uranium using its first generation (IR-1 models) centrifuges at Natanz for ten years, removing its more advanced centrifuges. • Iran will remove the 1,000 IR-2M centrifuges currently installed at Natanz and place them in IAEA monitored storage for ten years. • Iran will not use its IR-2, IR-4, IR-5, IR-6, or IR-8 models to produce enriched uranium for at least ten years. Iran will engage in limited research and development with its advanced centrifuges, according to a schedule and parameters which have been agreed to by the P5+1. • For ten years, enrichment and enrichment research and development will be limited to ensure a breakout timeline of at least 1 year. Beyond 10 years, Iran will abide by its enrichment and enrichment R&D plan submitted to the IAEA, and pursuant to the JCPOA, under the Additional Protocol resulting in certain limitations on enrichment capacity.
Inspections and Transparency
• The IAEA will have regular access to all of Iran’s nuclear facilities, including to Iran’s enrichment facility at Natanz and its former enrichment facility at Fordow, and including the use of the most up-to-date, modern monitoring technologies. • Inspectors will have access to the supply chain that supports Iran’s nuclear program. The new transparency and inspections mechanisms will closely monitor materials and/or components to prevent diversion to a secret program. • Inspectors will have access to uranium mines and continuous surveillance at uranium mills, where Iran produces yellowcake, for 25 years. • Inspectors will have continuous surveillance of Iran’s centrifuge rotors and bellows production and storage facilities for 20 years. Iran’s centrifuge manufacturing base will be frozen and under continuous surveillance. • All centrifuges and enrichment infrastructure removed from Fordow and Natanz will be placed under continuous monitoring by the IAEA. • A dedicated procurement channel for Iran’s nuclear program will be established to monitor and approve, on a case by case basis, the supply, sale, or transfer to Iran of
Page 3/5
1
Parameters for a Joint Comprehensive Plan of Action regarding the Islamic Republic of Iran’s Nuclear Program
Below are the key parameters of a Joint Comprehensive Plan of Action (JCPOA) regarding the Islamic Republic of Iran’s nuclear program that were decided in Lausanne, Switzerland. These elements form the foundation upon which the final text of the JCPOA will be written between now and June 30, and reflect the significant progress that has been made in discussions between the P5+1, the European Union, and Iran. Important implementation details are still subject to negotiation, and nothing is agreed until everything is agreed. We will work to conclude the JCPOA based on these parameters over the coming months. Enrichment
• Iran has agreed to reduce by approximately two-thirds its installed centrifuges. Iran will go from having about 19,000 installed today to 6,104 installed under the deal, with only 5,060 of these enriching uranium for 10 years. All 6,104 centrifuges will be IR-1s, Iran’s first-generation centrifuge. • Iran has agreed to not enrich uranium over 3.67 percent for at least 15 years. • Iran has agreed to reduce its current stockpile of about 10,000 kg of low-enriched uranium (LEU) to 300 kg of 3.67 percent LEU for 15 years.
• All excess centrifuges and enrichment infrastructure will be placed in IAEA monitored storage and will be used only as replacements for operating centrifuges and equipment. • Iran has agreed to not build any new facilities for the purpose of enriching uranium for 15 years. • Iran’s breakout timeline – the time that it would take for Iran to acquire enough fissile material for one weapon – is currently assessed to be 2 to 3 months. That timeline will be extended to at least one year, for a duration of at least ten years, under this framework.
Iran will convert its facility at Fordow so that it is no longer used to enrich uranium
• Iran has agreed to not enrich uranium at its Fordow facility for at least 15 years. • Iran has agreed to convert its Fordow facility so that it is used for peaceful purposes only – into a nuclear, physics, technology, research center. • Iran has agreed to not conduct research and development associated with uranium enrichment at Fordow for 15 years. • Iran will not have any fissile material at Fordow for 15 years.
2
• Almost two-thirds of Fordow’s centrifuges and infrastructure will be removed. The remaining centrifuges will not enrich uranium. All centrifuges and related infrastructure will be placed under IAEA monitoring. Iran will only enrich uranium at the Natanz facility, with only 5,060 IR-1 first-generation centrifuges for ten years.
• Iran has agreed to only enrich uranium using its first generation (IR-1 models) centrifuges at Natanz for ten years, removing its more advanced centrifuges. • Iran will remove the 1,000 IR-2M centrifuges currently installed at Natanz and place them in IAEA monitored storage for ten years. • Iran will not use its IR-2, IR-4, IR-5, IR-6, or IR-8 models to produce enriched uranium for at least ten years. Iran will engage in limited research and development with its advanced centrifuges, according to a schedule and parameters which have been agreed to by the P5+1. • For ten years, enrichment and enrichment research and development will be limited to ensure a breakout timeline of at least 1 year. Beyond 10 years, Iran will abide by its enrichment and enrichment R&D plan submitted to the IAEA, and pursuant to the JCPOA, under the Additional Protocol resulting in certain limitations on enrichment capacity.
Inspections and Transparency
• The IAEA will have regular access to all of Iran’s nuclear facilities, including to Iran’s enrichment facility at Natanz and its former enrichment facility at Fordow, and including the use of the most up-to-date, modern monitoring technologies. • Inspectors will have access to the supply chain that supports Iran’s nuclear program. The new transparency and inspections mechanisms will closely monitor materials and/or components to prevent diversion to a secret program. • Inspectors will have access to uranium mines and continuous surveillance at uranium mills, where Iran produces yellowcake, for 25 years. • Inspectors will have continuous surveillance of Iran’s centrifuge rotors and bellows production and storage facilities for 20 years. Iran’s centrifuge manufacturing base will be frozen and under continuous surveillance. • All centrifuges and enrichment infrastructure removed from Fordow and Natanz will be placed under continuous monitoring by the IAEA. • A dedicated procurement channel for Iran’s nuclear program will be established to monitor and approve, on a case by case basis, the supply, sale, or transfer to Iran of
3
certain nuclear-related and dual use materials and technology – an additional transparency measure. • Iran has agreed to implement the Additional Protocol of the IAEA, providing the IAEA much greater access and information regarding Iran’s nuclear program, including both declared and undeclared facilities. • Iran will be required to grant access to the IAEA to investigate suspicious sites or allegations of a covert enrichment facility, conversion facility, centrifuge production facility, or yellowcake production facility anywhere in the country. • Iran has agreed to implement Modified Code 3.1 requiring early notification of construction of new facilities. • Iran will implement an agreed set of measures to address the IAEA’s concerns regarding the Possible Military Dimensions (PMD) of its program.
Reactors and Reprocessing
• Iran has agreed to redesign and rebuild a heavy water research reactor in Arak, based on a design that is agreed to by the P5+1, which will not produce weapons grade plutonium, and which will support peaceful nuclear research and radioisotope production. • The original core of the reactor, which would have enabled the production of significant quantities of weapons-grade plutonium, will be destroyed or removed from the country.
• Iran will ship all of its spent fuel from the reactor out of the country for the reactor’s lifetime. • Iran has committed indefinitely to not conduct reprocessing or reprocessing research and development on spent nuclear fuel. • Iran will not accumulate heavy water in excess of the needs of the modified Arak reactor, and will sell any remaining heavy water on the international market for 15 years. • Iran will not build any additional heavy water reactors for 15 years. Sanctions
• Iran will receive sanctions relief, if it verifiably abides by its commitments. • U.S. and E.U. nuclear-related sanctions will be suspended after the IAEA has verified that Iran has taken all of its key nuclear-related steps. If at any time Iran fails to fulfill its commitments, these sanctions will snap back into place.
Page 4/5
1
Parameters for a Joint Comprehensive Plan of Action regarding the Islamic Republic of Iran’s Nuclear Program
Below are the key parameters of a Joint Comprehensive Plan of Action (JCPOA) regarding the Islamic Republic of Iran’s nuclear program that were decided in Lausanne, Switzerland. These elements form the foundation upon which the final text of the JCPOA will be written between now and June 30, and reflect the significant progress that has been made in discussions between the P5+1, the European Union, and Iran. Important implementation details are still subject to negotiation, and nothing is agreed until everything is agreed. We will work to conclude the JCPOA based on these parameters over the coming months. Enrichment
• Iran has agreed to reduce by approximately two-thirds its installed centrifuges. Iran will go from having about 19,000 installed today to 6,104 installed under the deal, with only 5,060 of these enriching uranium for 10 years. All 6,104 centrifuges will be IR-1s, Iran’s first-generation centrifuge. • Iran has agreed to not enrich uranium over 3.67 percent for at least 15 years. • Iran has agreed to reduce its current stockpile of about 10,000 kg of low-enriched uranium (LEU) to 300 kg of 3.67 percent LEU for 15 years.
• All excess centrifuges and enrichment infrastructure will be placed in IAEA monitored storage and will be used only as replacements for operating centrifuges and equipment. • Iran has agreed to not build any new facilities for the purpose of enriching uranium for 15 years. • Iran’s breakout timeline – the time that it would take for Iran to acquire enough fissile material for one weapon – is currently assessed to be 2 to 3 months. That timeline will be extended to at least one year, for a duration of at least ten years, under this framework.
Iran will convert its facility at Fordow so that it is no longer used to enrich uranium
• Iran has agreed to not enrich uranium at its Fordow facility for at least 15 years. • Iran has agreed to convert its Fordow facility so that it is used for peaceful purposes only – into a nuclear, physics, technology, research center. • Iran has agreed to not conduct research and development associated with uranium enrichment at Fordow for 15 years. • Iran will not have any fissile material at Fordow for 15 years.
2
• Almost two-thirds of Fordow’s centrifuges and infrastructure will be removed. The remaining centrifuges will not enrich uranium. All centrifuges and related infrastructure will be placed under IAEA monitoring. Iran will only enrich uranium at the Natanz facility, with only 5,060 IR-1 first-generation centrifuges for ten years.
• Iran has agreed to only enrich uranium using its first generation (IR-1 models) centrifuges at Natanz for ten years, removing its more advanced centrifuges. • Iran will remove the 1,000 IR-2M centrifuges currently installed at Natanz and place them in IAEA monitored storage for ten years. • Iran will not use its IR-2, IR-4, IR-5, IR-6, or IR-8 models to produce enriched uranium for at least ten years. Iran will engage in limited research and development with its advanced centrifuges, according to a schedule and parameters which have been agreed to by the P5+1. • For ten years, enrichment and enrichment research and development will be limited to ensure a breakout timeline of at least 1 year. Beyond 10 years, Iran will abide by its enrichment and enrichment R&D plan submitted to the IAEA, and pursuant to the JCPOA, under the Additional Protocol resulting in certain limitations on enrichment capacity.
Inspections and Transparency
• The IAEA will have regular access to all of Iran’s nuclear facilities, including to Iran’s enrichment facility at Natanz and its former enrichment facility at Fordow, and including the use of the most up-to-date, modern monitoring technologies. • Inspectors will have access to the supply chain that supports Iran’s nuclear program. The new transparency and inspections mechanisms will closely monitor materials and/or components to prevent diversion to a secret program. • Inspectors will have access to uranium mines and continuous surveillance at uranium mills, where Iran produces yellowcake, for 25 years. • Inspectors will have continuous surveillance of Iran’s centrifuge rotors and bellows production and storage facilities for 20 years. Iran’s centrifuge manufacturing base will be frozen and under continuous surveillance. • All centrifuges and enrichment infrastructure removed from Fordow and Natanz will be placed under continuous monitoring by the IAEA. • A dedicated procurement channel for Iran’s nuclear program will be established to monitor and approve, on a case by case basis, the supply, sale, or transfer to Iran of
3
certain nuclear-related and dual use materials and technology – an additional transparency measure. • Iran has agreed to implement the Additional Protocol of the IAEA, providing the IAEA much greater access and information regarding Iran’s nuclear program, including both declared and undeclared facilities. • Iran will be required to grant access to the IAEA to investigate suspicious sites or allegations of a covert enrichment facility, conversion facility, centrifuge production facility, or yellowcake production facility anywhere in the country. • Iran has agreed to implement Modified Code 3.1 requiring early notification of construction of new facilities. • Iran will implement an agreed set of measures to address the IAEA’s concerns regarding the Possible Military Dimensions (PMD) of its program.
Reactors and Reprocessing
• Iran has agreed to redesign and rebuild a heavy water research reactor in Arak, based on a design that is agreed to by the P5+1, which will not produce weapons grade plutonium, and which will support peaceful nuclear research and radioisotope production. • The original core of the reactor, which would have enabled the production of significant quantities of weapons-grade plutonium, will be destroyed or removed from the country.
• Iran will ship all of its spent fuel from the reactor out of the country for the reactor’s lifetime. • Iran has committed indefinitely to not conduct reprocessing or reprocessing research and development on spent nuclear fuel. • Iran will not accumulate heavy water in excess of the needs of the modified Arak reactor, and will sell any remaining heavy water on the international market for 15 years. • Iran will not build any additional heavy water reactors for 15 years. Sanctions
• Iran will receive sanctions relief, if it verifiably abides by its commitments. • U.S. and E.U. nuclear-related sanctions will be suspended after the IAEA has verified that Iran has taken all of its key nuclear-related steps. If at any time Iran fails to fulfill its commitments, these sanctions will snap back into place.
4
• The architecture of U.S. nuclear-related sanctions on Iran will be retained for much of the duration of the deal and allow for snap-back of sanctions in the event of significant non-performance. • All past UN Security Council resolutions on the Iran nuclear issue will be lifted simultaneous with the completion, by Iran, of nuclear-related actions addressing all key concerns (enrichment, Fordow, Arak, PMD, and transparency).
• However, core provisions in the UN Security Council resolutions – those that deal with transfers of sensitive technologies and activities – will be re-established by a new UN Security Council resolution that will endorse the JCPOA and urge its full implementation. It will also create the procurement channel mentioned above, which will serve as a key transparency measure. Important restrictions on conventional arms and ballistic missiles, as well as provisions that allow for related cargo inspections and asset freezes, will also be incorporated by this new resolution.
• A dispute resolution process will be specified, which enables any JCPOA participant, to seek to resolve disagreements about the performance of JCPOA commitments.
• If an issue of significant non-performance cannot be resolved through that process, then all previous UN sanctions could be re-imposed.
• U.S. sanctions on Iran for terrorism, human rights abuses, and ballistic missiles will remain in place under the deal.
Phasing
• For ten years, Iran will limit domestic enrichment capacity and research and development – ensuring a breakout timeline of at least one year. Beyond that, Iran will be bound by its longer-term enrichment and enrichment research and development plan it shared with the P5+1. • For fifteen years, Iran will limit additional elements of its program. For instance, Iran will not build new enrichment facilities or heavy water reactors and will limit its stockpile of enriched uranium and accept enhanced transparency procedures. • Important inspections and transparency measures will continue well beyond 15 years. Iran’s adherence to the Additional Protocol of the IAEA is permanent, including its significant access and transparency obligations. The robust inspections of Iran’s uranium supply chain will last for 25 years. • Even after the period of the most stringent limitations on Iran’s nuclear program, Iran will remain a party to the Nuclear Non-Proliferation Treaty (NPT), which prohibits Iran’s development or acquisition of nuclear weapons and requires IAEA safeguards on its nuclear program.
با عرض سلام خدمت جناب آقای نوریزاد و خوانندگان گرامی.
سوال:
زهر توافق اتمی چه گونه مصرف شد؟
۱- با استفاده از جام (کریستال و یا فلزی بودن مهم نیست)
۲- با استفاده از بطری پپسی؟
۳- با استفاده از بطری کانادا؟
۴- به صورت خشکه و استفاده از آب دهان؟
هاااا جام و بطر نبید وگمانم بشگه بید چون شیرجه زده بیدن توش هاااا
آن چه ظریف به فارسی گفت در جواب به خبر نگار صدا و سیما گفت و آنچه او
باما به انگلیسی در سی ان ان گفت زمین تا آسمان فرق داشت. بعد وقتی نوبت
کری رسید او تا دسته دهان ما را سرویس کرد.
من صد درصد با هرگونه تحقیقـ یا انرژی هستی مخالفم. ولی به عنوان یک ملی
گرا باید بگویم این مذاکره نبود تسلیم بود اگر قرار بود تسلیم شوند چرا
این همه مذاکره کردند. جالب اینجا است هیچ سازمان خبری انگلیسی زبان
جواب فارسی ظریف به خبر نگار صدا و سیما را ترجمه نکرد. فکر نمیکنید این
کمی عجیب بود اینهمه مذاکره بعد جواب فارسی یک طرف مذاکره به مخاطبین
داخلی آن ترجمه نشد. و بغیر از خبرگزاری روسی آر تی کسی از واقعیت که این
تسلیم به ضرر ایران است چیزی نگفت!!
اگر من لیبرال این قدر ناراحتم فکر نمی کنید دلواپسان باید ظریف را اخراج
کند؟ این چه آبروریزی بود؟
بله از این که تحریم ها در سالهای آینده بر چیده خواهد شد و در دراز مدت
جلوی ضرر بیشتر گرفته خواهد شد من خوشحالم. این مذاکره درست مثل انتخاب
آقای روحانی بود. وضع را از بدتر شدن متوقف کرد.
با درود امروز برای دیدوبازدید عید به منزل یکی از بستگان رفتم دو پسرش یکی امیرکبیر ودیگری شریف درس میخوانند پس از صحبتهای روزمره سیاسی صحبت از شما به میان امد وهردو انها با اطمینان کامل میگفتند که اقای نوریزاد مامور این نظام است و انها نسبتا در دانشگاه شان فعال سیاسی هستند . پس از خارج شدن از منزلشان مدتیاست به فکر فرو رفتهام و به این نتیجه رسیدم که اطلاعاتی ها موذیانه در جامعه شما را خراب میکنند تا نظرات شما مورد توجه قرار نگیرد با احترام امامی.
تشیع در طول تاریخ متهم به بی سیاستی بوده است.
سند؟ همین مذاکرات هسته ای و توافقی که معنایی ندارد به غیر از از دست رفتن استقلال و حق حاکمیت ملی.
فکر نکنید مخالف توافق هستم خیر. خدا را شکر به خیر گذشت چرا که جایگزینش بسیار بد تر بود.
سوال اینجاست چرا کار ما ایرانیان باید به اینجا برسد که با دست یابی به چنین توافقی هورا بکشیم؟
مگر ایران امضا کننده ان پی تی نیست؟ منع گسترش تسلیحات هسته ای.
چرا این معاهده کافی نیست تا دیگران اطمینان داشته باشند ایران نمی خواهد بمب اتمی بسازد؟
شاه با امضای این معاهده راه را برای ورود فن آوری هسته ای به کشور گشود چرا که امضا کنندگانش حق دریاف کمک های فنی در زمینه صنعت هسته ای دارند. اگر انقلاب نکرده بودیم…. آری اگر مرتکب انقلاب نشده بودیم ایران امروز سرآمد فن آوری هسته ای بود. مقایسه کنید ژاپن و آلمان که هر دو به دلیل شکست در جنگ جهانی دوم تحت محدودیت های شدیدی در خصوص توان نظامی قرار داشتند لیکن با سیاستمداری و زیرکی کاری کردند که امروزه سرآمد فن هسته ای هستند!!!
در واقع شاه داشت راه درست و سیاستمدارانه را می پیمود. همین الان اگر ژاپن یا آلمان اراده کنند ظرف مدت کوتاهی قادر به تولید انواع بمب های اتمی هستند. یعنی اگر احساس کنند امنیت ملی شان به خطر افتاده و چاره ای به غیر از تولید بمب اتمی ندارند توانایی تولید آن را دارند. این را تنها به صورت فرضی گفتم چرا که دنیای امروز ما نیازی به بمب اتم ندارد و قدرت واقعی در تولید و اقتصاد است و نه در بمب.
همین توان بالقوه ژاپن یا آلمان را ما ایرانی ها نیز می توانستیم داشته باشیم.
آخوند ها مچکریم که با سیاست مداری و سیاست های کلان رهبری ولایت فقیه کارمان را به اینجا رساندید که به قدرت های بیگانه اجازه داده اید اتاق خواب های ما را هم بازرسی کنند مبادا بمبی چیزی پنهان کرده باشیم.
ایضا جنگ بیهوده هشت ساله با عراق…..
ایضا تحریک سنی های رادیکال بر ضد ایران….
اقتصاد فلج وابسته به نفت….
خفقان و استبداد بی نظیر که موجب می شود حتی اقتصاد دانان ما از نقد مسایل صرفا اقتصادی بترسند که نتیجه اش فاجعه اقتصادی رانتی و هزار فامیلی حاضر است.
……
……
ملایان شیعه مچکریم!!!!!
ولایت فقیه مچکریم!!!!
گفتم در طول تاریخ
به طور حتم اطلاع دارید قرار داد های شرم آور و ننگین ترکمنچای و گلستان نتیجه سیاست های متهورانه چه قشری از ما ایرانیان بود؟
آفرین بر اطلاعات عمومی شما! درست حدث زدید! ملایان شیعه بسیار بسیار عزیز و بسیار بسیار …… (خودم نقطه چین کردم کار نوریزاد را آسان کنم) که شاه قاجار را تحریک کردند به روسیه حمله کند. روسیه ای که در صدد توسعه روابط تجاری اش با ایران بود!!! روس ها به اندازه کافی با عثمانی و کشور های اروپایی درگیر بودند و نیازی به دشمن تازه ای نداشتند.
امروز ما
توئيتر های توافق
جوانان در زندان
چوبه های دار بر پا
بنزهای شیشه نشکن در شهر لوزان
روز های ناتمام
مجلس زورگو در دست و پا زدن های تصویبات
کشاندن موضوع با خط و نشان
جنتی حاضر نیست که دهد جان
تا بماند بر زمین گیرد جان ها
همه درگیر یک فضا
شد میلیونها دلار آزاد
رنگ سبزش کرد دلهای ملایان شاد
چانه زدن ها بر سر چاپ عمامه روی سربرگهای دلار
روسها نعشه ز بوی نفت و گازهای ارزان
پشت در پشت دست در دست این دغل بازان
این چنین خواهد شد نهایی هر توافقی
که سفره ها پهن و خوردن و بردن ها شتابان
این شما این من
ببینید از فردا تا سال دیگر
چگونه املاک و ابزار و خوراک و بهداشت و راهها رشد قیمت خواهد داشت
آنها که دلخوشند از توافق ها خواهد شد کمتر
کودکان کار در ایران
۱۳ بدر ۱۳۹۴
تظاهرات در روز 12 بهمن در لندن جلو سفارت ایران
https://www.youtube.com/watch?v=O8-3Rqw7qK8
دوستان مقاله زیر را بخوانید
http://www.roozonline.com/persian/opinion/opinion-article/article/-ff90506658.html
خیلی از جناب ناشناس متشکرم. غیر از اینکه مقالهٔ بسیار خوبی بود، امیدوارم بقیه دوستان مانند شما صرفا لینک مقالات و اخبار جالب توجه را قرار داده و از شلوغ کردن و سنگین کردن بیهودهٔ صفحه پرهیز کنند. فراموش نکنیم سرعت بسیاری از مخاطبین این صفحه پایین است و با اضافه کردن بیهودهٔ بارِ صفحه کار را بر آنان دشوار میکنیم.
جهت اطلاع مهرداد
با سلام
جناب سماوات چندین بار دوستان مستقیم به ایشان تذکر داده اند که فضای این سایت را به خبرگزاری تبدیل نکند چرا که خبرگزاری بی نهایت داریم ولی متاسفانه انگار نه انگار ! من تصور میکنم شاید ایشان به نوشتار فارسی تسلت نداشته باشند از این رو نوشته آقای وطن پرست را به عربی و افغانی برای ایشان ترجمعه میکنم شاید اثر کرد !
مازیار وطنپرست
شكرا جزيلا لك، السيد المجهول. عدا ذلك كان مادة جيدة للغاية، وآمل أن بقية أصدقاء مثلك مجرد وضع روابط لمقالات مثيرة للاهتمام والأخبار عن صخب والثقيلة لتجنب الصفحة لا لزوم لها. لا ننسى أن معدل هذه الصفحة أدناه لديها العديد من الاتصالات وإضافة عبء غير ضروري على الصفحة انهم صعبة.
مازیار وطنپرست
بہت بہت جناب گمنام شکریہ. یہ ایک بہت اچھا مضمون تھا اس سے آپ کو صرف غیر ضروری صفحے بچنے کے لئے ہلچل اور بھاری سے دلچسپ مضامین اور خبروں کے لنکس ڈال دیا جیسے دوسرے، میں نے دوستوں کے باقی امید ہے. ذیل میں اس صفحے کی درجہ بندی کرنا مت بھولنا بہت سے رابطے ہیں اور وہ سخت ہو صفحے پر غیر ضروری بوجھ کا اضافہ ہے.
با سلام
جناب افندی با سلام
گرامی، در همین پست حداقل ۵ نفر، هر یک به بیانی به ایشان گفته اند، ولی جناب مهرداد راه خود را ادامه میدهد.
افندی جان تسلت نه تسلط !!! این ازسوات بنده ! باز هم میگویم سایت جناب نوریزاد در آینده مملو ازاطلاعات گوناگون خواهد شد که امکان لینک به سایت های ناشر ممکن نباشد مفهوم بود؟؟؟
مهری جان سواد نه سوات !!! ما که متوجه نشدیم شما کی از آقای نوریزاد اجازه گرفتید که سایت ایشان را به میل خود تبدیل به بایگانی کنید ! منطق شما فقط پررویی است هر صفحه ای را که جنابعالی پر از اخبار میکنید بسختی لود میشود و باعث کندی سایت است شاید اینترنت شما پرسرعت است و تشخیص نمی دهید چه بسا خیلی با خط دیل آپ به شبکه وصل میشوند صد رحمت به شاهنامه نویسان .
از آقای نوریزاد درخواست میکنم با تذکری به کپی کاران رحمی به اینترنت لاک پشتی ما بکنند . استاد عزیز فرا جنایی عمل کن قربانت گردم
جنابان محترم برای چندمین بار میگویم که سایت های مختلف بعد از چندی مقالات را ازبین میبرند و لینک دادن به آن ها در آینده نا ممکن امید که متوجه شوید . با احترام .
هر روز چهره انسان از خاطرم میرود به این سایت می ایم تا انسان را دو باره بخاطر بیاورم تنها یک آرزو دارم انسان از دنیا بروم.
خدایا!
می شود زمانی ما مردم ایران از حکومتی همچون حکومت افغانستان بهره مند شویم؟
معاون وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان به دلیل اظهاراتش در ارتباط به قتل فرخنده برکنار شد
http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/2015/04/150402_k05_farkhunda_hasanzadah_fired?ocid=socialflow_facebook
همرسانی
خانم حسن زاده شاعر است و در سالهای اخیر مسئولیت معاونت وزارت اطلاعات و فرهنگ را به عهده گرفته بود
رئیس جمهوری افغانستان، سیمین حسنزاده، معاون وزارت اطلاعات و فرهنگ این کشور را به دلیل نظری که در زیر یک پست مرتبط فیسبوکی درباره قتل فرخنده گذاشته بود، از کار برکنار کرد.
مصدق خلیلی، سرپرست وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان به بیبیسی گفت:” اظهارات خانم حسن زاده در رابطه به قتل فرخنده در جلسه دیروز شورای امنیت ملی افغانستان مطرح شده و رئیس جمهوری افغانستان تصمیم گرفتهاند که ایشان از وظیفه سبکدوش ( برکنار) شود.”
آقای خلیلی تایید کرد که از فردا خانم حسن زاده دیگر به دفتر نخواهد آمد.
صبح امروز خانم حسنزاده در گفتوگو با بیبیسی فارسی خبر برکناری خودر را رد کرد و آنرا یک شایعه خواند.
+واکنشهای شبکههای اجتماعی در دو روز نخست قتل فرخنده
+صفحه ویژه قتل فرخنده
پیش از این، حشمت استانکزی، سخنگوی پلیس کابل نیز به دلیل اظهاراتش در مورد قتل فرخنده در صفحه فیسبوکش از کار برکنار شد.
انتقادهای شدید مردم به آقای استانکزی و خانم حسنزاده محدود نیست.
زلمی زابلی، رئیس کمیسیون شکایات مجلس سنای افغانستان وایاز نیازی، ملا امام مسجد وزیراکبر خان هم با اظهارتشان در مورد قتل فرخنده مورد انتقاد شدید زیادی از مردم قرار دارند.
دو هفته پیش مردان خشمگین دختر ۲۷ سالهای را در مرکز شهر کابل پایتخت افغانستان به اتهام سوزاندن قرآن زجرکش کردند و سپس جسد او را آتش زدند.
وزارت امور داخله افغانستان میگوید که تا کنون ۲۷ تن را به اتهام دست داشتن در این رویداد بازداشت کرده است. ۱۹ مامور پلیس هم به اتهام غفلت در کار و بی توجهی از کار برکنار و به دادستانی کل معرفی شده اند.
موضعگیرهای سیمین حسنزاده
خانم حسنزاده در روز کشته شدن فرخنده زیر یک پست مرتبط فیسبوکی در مورد قتل فرخنده نوشته بود: “هیچ نیرویی در برابر ایمان راسخ مردم مان تاب مقاومت ندارد. با جان و دل از باورهای دینیمان پاسداری خواهیم نمود.” او سپس آیهای از قرآن را نوشته که میگوید ما (خدا) خود قرآن را نازل کردیم و از آن حفاظت میکنیم.
او بعد از اینکه پستش در برابر انبوهی از انتقادها قرار گرفت، معذرت خواست و در صفحه فیسبوک خود نوشت:” قلبن از آنچه اتفاق افتاد در صفحهای فیسبوکم عذرخواهی نمودم اما مورد پذیرش همگانی قرار نگرفت.”
خانم حسن زاده نوشته است که “با صراحت اما با کمال تاسف میگویم، بلی آن دو جمله را پای یکی از نوشتههای پست شده در مورد اینکه زنی به جرم آتش زدن قران کشته شده، نوشته بودم . اما بعدا متوجه شدم که چقدر احساسی عمل نموده بودم.”
در ادامه نوشته او آمدهاست:”همین که به عمق فاجعه پی بردم همراه با همهای هموطنان داغدار، سوگمندانه از ستم جاهلانهای که بر معصومیت بانوی بیگناه هموطنم روا داشته شده بود، خون گریستم و متالم شدم.”
او افزوده که “بعد از مواجه شدن با اماج خشم شما عزیزان و برای رهایی از هجوم فحشها و ناسزاهای وارد شده، ناگزیر خواستم به گونهای این عمل را توجیه کنم و آن را به سکرترم(منشی) نسبت دهم، حقیقت این است که بلی من خودم نگارنده این کامنت بودم اما احساسی عمل نموده بودم.”
خبر خوش خبر خوش!!!
مردم بلند شوید که خدا حرفم را شنید و با آن موافقت کرد منتهی به طور مشروط!!!
اگه گفتید شرطش چی بود؟؟؟
خدا گفت: هر وقت مردم ایران مثل مردم افغانستان در برابر ظلم سکوت نکردند و به خیابان ها ریختند و پوست از تن زور گو ها کندند به طور حتم حکومتی مثل حکومت افغانستان بلکه بهتر از آن نصیبشان خواهم کرد!!!
پاشید دیگه!!!! منتظر چی هستید؟
به هنگام پديدهی احمدی نژاد چپ و راست در کنار يا رو در رويش جبهه گرفتند. بيشتر در کنارش. دوست توده ای من، الف ر که در لوس آنجلس معمار مشهوری است و هنوز سبيل استالين وارش را تاب میهد، ناگهان در احمدی نژاد “آنی” را يافت که سالها در پیاش بود: ضد امپرياليسم و مدافع طبقه محروم. بيچاره دوست من، که بهای زيادی برای اين عشق پرداخت. دوستان نزديک را از دست دارد و برخی مشتريان يهودیاش را هم. چون بسياری از دوستانش در احمدی نژاد مردی میديدند عوام گرا يا پوپوليست و دروغگو که آشکارا هولوکاست را نفی میکرد و آرزو داشت که اسرائيل از روی نقشه جهان محود شود. با اين همه، الف ر هرچند در ملا عام همه را تشويق میکرد که به ايران بروند خود هرگز جرئت نکرد که به ايران برود. حتی به هنگام مرگ مادرش.
دوست ديگر من ر. ق. که در پاريس ژورناليست است به هنگام انتخاب رياست جمهوری، به صف دراز رای دهندگان پيوست و برای اولين بار در انتخابات جمهوری اسلامی شرکت کرد. به احمدی نژاد رای داد به اين اميد که آمريکا يا اسرائيل به ايران حمله نظامی کنند و شر جمهوری را بکنند. دوستان ديگری هم داشتم که هواخواه احمدی نژاد شدند. به گمانشان او میتوانست سلطه آخوندها را از شر مردم ايران کم کند. برخی حتی او را در هيات کوروش هخامنشی ديدند. يکی او را “معجزه هزاره سوم” ناميد و آقای رحيمی، رئيس وقت ديوان عالی محاسبات – که حالا به جرم اختلاس محکوم شده – در مقالهای نوشت: در سوريه يکی از مسلمانان به من گفت من معتقدم اگر بنا بود بعد از پيامبر پيامبری بيايد آن احمدی نژاد بود. (اين نثر از آقای رحيمی است). نيز او را سقراط زمانه ناميدند و دور سرش هاله از نور کشف کردند.
احمدی نژاد که تکيه به بيت رهبری داشت خود را در عرش می ديد. در دور دوم رياستش ناگهان متوجه ايران شد و به قول آقای هوشنگ اميراحمدی دوره جديدی را در تاريخ جمهوری اسلامی رقم زد که دوره “ايران – اسلام” بود. يعنی به زعم او، پس از دوره “اسلام – اسلام” اوايل انقلاب، دوره “اسلام – ايران” (در دوره رفسنجانی؟) شروع شد و آنگاه دوران “ايران – اسلام” آغاز شد. احمدی نژاد ناگهان “ملت بزرگ ايران” را کشف کرد. اما همو در بزنگاه جنبش سبز، بی محابا مردم را خس و خاشاک خواند و گفت رقمی نيستند! و ناگهان امر به خودش مشتبه شد که رستم بود پهلوان. او خود را نماينده تام الاختيار امام زمان دانست و صراحتا گفت که دستوراتش را از چاه جمکران اخذ میکند. اما آخر سر با پايان يافتن دوره رياستش تاريخ مصرفاش نيز تمام شد و پرت شد به آن بخش از تاريخ.
اين مقدمه را برای اين نوشتم که بگويم اين روزها شمار کسانی که ناگهان حس غيرت و عزت وطن پرستی شان ناگهان گل کرده، پديده نوظهوری نيستند. ايران را قدرت بزرگ منطقه ای میبينند و به قاسم سليمانی مرتب لقب میدهند. حتی برخی او را با ژنرال دوگل و رضاشاه و آتاتورک هم مقايسه میکنند. در تی شرتها سعی میکنند يک “تاچ” Touch جورج کلونی هم بهاش بزنند!
کم نيستند ايرانيانی که تشبثات اخير ايران را در لبنان و سوريه و عراق و يمن، نوعی بازگشت به دوران باشکوه و طلائی امپراتوری هخامنشی و صفويان میدانند. دوستی با هيجان تعريف میکرد که در خط مقدم جبهه جنگ تکريت، فرماندهان فارسی صحبت میکنند. میگويم: گيرم که فرماندهانی در واکی تاکی و تلفن همراه اش چند کلمه ای فارسی سر هم می کند، اين که دانستن زبان نيست. طرف اگر حافظ و فردوسی و شاملو بخواند میتوانيم بادی به آستين بياندازيم! خب، واضح است که بخشی از سپاه بدر و مقتدا صدر در ايران آموزش ديده اند و در زمان صدام هم معاود بوده يا به ايران پناه آورده بودند.حالا شايد با فرماندهان سپاه پاسداران چند کلمه ای به فارسی خوش و بش میکنند. اين که نفوذ فرهنگی ايران نيست!
البته ايران مبالغ هنگفتی خرج کرده که بافت مذهبی منطقه را به هم بزند و شايد هم تا حدی موفق هم شده است ولی نتيجهاش ظهور دستهها و گروه هائی شده که برای احقاق حقوق شهروندی برابر مبارزه نمیکنند بلکه میخواهند به هر طريقی حکومت کنند و گروههای رقيب را زير فشار بگذارند. برای همين است که سنیهای عراق از ترس شيعهها به داعش متوسل شده اند. يعنی اگر جباريت اسد در سوريه و شيعههای بدر مقتدا صدر در عراق نبود، داعش به اين صورت و به اين سرعت شکل نمیگرفت. حکومت ايران نظام سلطهگری خود را به همسايگان صادر کرده است. هژمونب علویها در سوريه، شيعهها در لبنان و عراق و حوثیها در يمن از نتايج فاجعه بار اين سياستهای سلطه جويانه است.
يک لحظه تصور کنيم که مثلا نلسون ماندلا با اين نوع تفکر به قدرت می رسيد. در آن صورت به سياهها دستور می داد که سفيدها و رنگين پوستان را تکه تکه کنند. چون زمانی در يوغ سفيدها اسير بودند. کاری که شيعيان در کردند و میکنند به همين منوال است.
آنان که گمان می کنند ايران دارد قدرت بزرگ منطقه میشود نمیخواهند بدانند که اين حکومت به شهروندان خود بسيار جفا میکند و هرگز نمیتواند به عنوان سرمشق و کشور نمونه در قلب ملتهای منطقه جای بگيرد. کشوری که بيشترين فرار مغزها را دارد و شهروندانش به آب و آتش میزنند که فرار کنند چگونه می تواند سرمشق قرار بگيرد. حال فشارها و تضييقهائی که نسبت به افليت های مذهبی و قومی و زنان می شود به کنار. مردم منطقه می دانند که در ايران آزادی نيست. “بهار عربی” و خيزش جوانان عرب در کشورهاای خودکامه برای آزادی بود. اين خيزش ها را جمهوری اسلامی “بيداری اسلامی” ناميد و مصادره اش کرد و آخر سر به “بيداری شيعی” تقليلش داد.
جمهوری اسلامی از همان آغاز تولدش شروع کرد به کاشتن نفرت. چپ و راست برای جبهههای مثلا “آزادی بخش” کنفرانس و سمينار تشکيل داد. مبارزان مذهبی را از فليپين و عربستان و عراق و يمن و فلسطين دعوت کرد و با پول نفت پروارش کرد. حال فصل درو در رسيده است. ولی حاصل اين درو جز خون نيست. خون برای مسلمانان و خون جگر برای ما.
نتيجه اين شده که حکومت ايران در صحنه جهانی مطرود و منزوی و مطرود بشود. هيچ کشوری به ايران اعتماد و احترام نمیگذارد. در تمام رایگيریهای سازمان ملل متحد و شورای امنيت، جز چند کشور کوچک و گمنام مانند بورکينا فاسو و جزاير سی شل و غيره کشوی به نفع ايران رای نمی دهد. اگر کوبا يا ونزوئلا هم رای بدهد برای گرفتتن پول و امتياز است. ما ايرانيان به هنگام سفر به کشورهای ديگر و مواجهه با شهروندان ديگر کشورها متوجه عمق بیاعتمادی و گاه نفرت مردم میشويم.
در عمر اين نظام تقريبا هيچ رهبر درجه يک دنيا به ايران سفر نکرده است. ايران از تمام تصميمگيریهای مهم منطقه کنار گذاشته شده است. در جريان تقسيم دريای خزر، ايران کمترين سهم را برده است. خليج فارس بيشتر از هميشه خليج عربی ناميده است. درياچه ها و رودخانهها خشک شده و ميزان آبهای زيرزمينی بسيار کم شده است. جنگلها و مراتع به سرعت از بين رفته است. شکاف بين فقير و غنی و ميزان اعتياد به مواد مخدر و ميزان اعدامها به مراتب بيشتر شده است. حکومت مانند يک حکومت اشغالگر با مردم رفتار میکند. هيچ حکومتی را نمی توان در جهان يافت که به شهروندانش دستور دهد چه بپوشند و چه بنوشند و چه بکنند چه نکنند. در نتيجه ريا و دروغ و چاپلوسی حاکم شده است. تمام اين رفتارها را اگر بنويسم مثنوی هفتاد من میشود…. از ظلمی هم که به اقليتهای قومی و مذهبی میشود فعلا نمینويسم…. فقط میخواهم نتيجه گيری بکنم که: نه! اين چنين کشوری نمیتواند قدرت منطقهای بشود.
نشستن قدم زدن یا مذاکرات پنهانی با قدرت های جهانی که کماکان خط قرمز نطام جمهوری اسلامی می بوده است و دشمن کبیر و همه مقصرها نامیده می شده ء چه پیامی برای مردم اسیر دارد؟
آیا در طول عمر حکومت ۳۶ ساله اسلامی شده که رهبر یا رییس مصلحت نظام و شخص آیت الله های قوه قضاییه و یا مترسک هایی با مارک ائمه جمعه حاضر به پرسش و پاسخ با نمایندگان واقعی مردم ایران یا دانشجویان کشور شده اند ؟
هرگز.
حالا قضاوت این پدیده سخت نیست. زیرا سیاست پلید این حکومت ثابت کرده که حتی حاضر است برای احتیاجات خود پا روی اصول و خطوط قرمزش نهاده اما
تا توان داشته باشد مردم را محتاج خود نگه میدارد و هیچگاه حاضر به شنیدن علنی خواسته های مردم نخواهد شد . که بخوبی دانسته قشر بزرگ مردم دشمن اصلی اش هستند
نشانی های بهشتی که وعده اش داده میشد از همین بستری انعکاس می افشاند که سید علی با عوامل حاکمش دو دهه در برقراری آن منسجم پایدارند. و این حقیقت تلخی بود که به کام ایرانیان مزه شد. و در گلوی مردم به غورت خورانده شد.
با دادگاه بدون دادگاه با حکم بدون حکم در احوال خدایی کردنند.
فرعون های مذهبی ای که هیچ بنده ای را حقیقت مطلق نمی شناسند. و تنها خود را ولی فقیه و حقیقت مطلق نامیده و اعجازشان تباهی و ویرانی و خونریزی و فلاکت حیات و زندگانی است.
گوش هایشان کر ء چشمهایشان کور ء و از نفس ریه هایشان آتش خشم و نفرت و انتقام پراکنده میشود.
و تا آخرین قطره خون خود به این رویای ساختگی وفادارند.
نزدیک به 10 سال است که هزینه سنگینی برای هسته ای داده ا یم حال چنانکه مذاکرات به نتیجه برسد پس این هزینه ها چه میشودبا عنوان تحریم اجناس وکالای مصرفی مردم 10 برابر افزایش یافته ودزدان کشور یاغی ترشده اندپس این خسارت وارده به کشور ومردم چگونه تامین میشود ایا دادگاهی هست که خیانتکاران به کشور ومردم را محاکمه کنندویا برعکس هر کس انتقاد کند محاکمه میشود
دادگاه ما ملت ایران میباشیم. دادگاه من و شما هستیم. اگر ما منتظر (دادگاهی) باشیم خارج از خود ما، کلاهمان پس معرکه است.
متحد جدید عربستان !
منتشر شده در پنج شنبه, ۱۳فروردین , ۱۳۹۴ | ۵:۵۳ ق.ظ
دولت افغانستان از ایجاد ائتلاف نظامی توسط عربستان سعودی در مقابله با حوثیها یمن، اعلام حمایت کرده است. افغانستان تاکید کرده که با «تمام نیرو» در کنار عربستان سعودی ایستادگی میکند.
به گزارش «سحام» به نقل از منابع محلی در افغانستان، براساس اعلامیهای که توسط دفتر ریاست جمهوری منتشر شده، این تصمیم پس از مشورت با علما، روحانیون و رهبران سیاسی و جهادی در جلسه شورای امنیت ملی اتخاذ شده است.
در اعلامیه دفتر ریاست جمهوری افغانستان آمده است: «دولت و مردم مسلمان افغانستان روابط عمیق تاریخی و دینی با کشور عربستان سعودی داشته و دفاع از سرزمین مقدس حرمین شریفین را دین هر مسلمان میدانند. از همین رو، در دفاع از سرزمین مقدس حرمین شریفین با تمام نیرو در کنار دولت و مردم برادر و مسلمان کشور عربستان سعودی، در صورت بروز هر نوع تهدید قرار دارد.»
همچنین دراین اعلامیه آمده است: «دولت جمهوری اسلامی افغانستان به اصل مردم سالاری و مشروعیت نظام قانونی در یمن باور داشته و از حکومت قانونی آن حمایت مینماید.»
با اینحال، دولت افغانستان تاکید کرده این کشور با درک تجارب تلخ و ناگوار ازعواقب جنگ و ناامنی، طرفدار راه حل صلحآمیز بحران در یمن است و از تمامی کشورهای اسلامی و رهبرانشان میخواهد که به همکاری سازمان کنفرانس اسلامی و سازمان ملل متحد در این راستا تلاش کنند.
دولت یمن پس از حمله حوثیها سقوط کرده و رییس جمهور این کشور از یمن فرار کرد. پس از فرار رییس جمهور یمن، عربستان سعودی به حمایت از دولت آن کشور ائتلاف نظامی تشکیل داده و علیه حوثیها که به اعتقاد مقامهای سعودی از حمایت ایران و علی عبدالله صالح رییس جمهور پیشین آن کشور برخوردار هستند، وارد جنگ شد. این ائتلاف که بیشتر شامل کشورهای عربی میشود، از برخی از کشورهای منطقه نیز برای جنگ علیه حوثیها در خواست کمک کرده است.
اشرفغنی رییس جمهور کشور، دو شب قبل نیز با پادشاه عربستان سعودی گفتگوی تلفنی داشته و احتمالا اعلام موضعگیری افغانستان درقبال یمن، یکی از موضوعات مورد بحث آقای غنی با پادشاه عربستان سعودی بوده است.
منتشر شده در پنج شنبه, ۱۳فروردین , ۱۳۹۴ | ۷:۱۶ ق.ظ
با گذشت ده ماه از بازداشت موقت سعید شیرزاد، این زندانى سیاسى همچنان بدون صدور حکم در بلاتکلیفى به سر مى برد.
به گزارش«سحام» به نقل از هرانا، وکیل این زندانى با وجود درخواستهاى مکرر هنوز امکان ورود و مطالعه پرونده وى را پیدا نکرده است، مسئله اى که خلاف قانون دادرسى در ایران است.
این فعال مدنى در اعتراض به این مسئله تاکنون دو بار از شرکت در جلسه دادگاه خوددارى کرده است ولى وکیل تعیینى وى همچنان از مطالعه پرونده یا ملاقات با موکل محروم است.
سعید شیرزاد در خرداد ماه سال ٩٣ در محل کار خود در پالایشگاه تبریز بازداشت و ابتدا به زندان اوین و بعدا به زندان رجایى شهر کرج منتقل شد.
وى نخستین بار در٣١ مرداد ماه سال ٩١، زمانى که براى امداد و کمک رسانى به مردم زلزله زده آذربایجان شرقى به اهر رفته بود، بازداشت و پس از گذراندن ١٩ روز با قید کفالت از زندان آزاد شده بود.
این فعال حقوق کودکان در زمینه آموزش کودکان کار و خیابانى، هم اکنون بدون صدور حکم و برخلاف اصل تفکیک جرائم، در بند یک زندان رجایى شهر، با مجرمان جرائم غیرسیاسى و بعضا خطرناک نگهدارى مى شود.
صدور حکم زندان و شلاق برای ۵ کارگر معترض معدن چادرملو
منتشر شده در پنج شنبه, ۱۳فروردین , ۱۳۹۴ | ۴:۲۵ ق.ظ
حکم اولیه دادگاه ۳۰ کارگر معدن چادرملو که در پی اعتراضات سال گذشته در این معدن با شکایت کارفرما با اتهام «اخلال در نظم و جلوگیری از احقاق حق دیگران» به دادگاه رفته بودند صادر شد و بر اساس آن ۵ نفر از این کارگران به یک سال حبس تعزیری و شلاق محکوم شده اند. گفته می شود ۲۵ کارگر دیگر از اتهامات وارده تبرئه شده اند.
بهرام حسنینژاد دبیر اخراجی انجمن صنفی کارگران چادرملو که اعتصابات گسترده و طولانی سال گذشته دست کم هزار کارگر پیمانی در اعتراض به اخراج او بود، درباره جزئیات نتیجه دادگاهی که بیستم اسفندماه ۹۳ برگزار شده بود به ایلنا گفت: این حکم قابل تبدیل به ۵ سال حبس تعلیقی و جریمه نقدی است.
این کارگر افزود: دادگاه اولیه در شرایطی برای این پنج نفر از جنبه ی عمومی و به جرم اخلال در نظم و آسایش عمومی این حکم سنگین را صادر کرده که اعتراضات سال گذشته به صورت تحصن در محل کارگاه صورت گرفته بود و اساسا نمیتواند جنبه ی عمومی به خود بگیرد.
دبیر انجمن صنفی کارگران معدن چادرملو ضمن بیان این که حکم صادره قابل اعتراض است، اضافه کرد: یکی از دلایلی که این پنج نفر مجرم شناخته شده اند این است که کارفرما این کارگران را به عنوان رهبران اعتراض صنفی سال گذشته معرفی کرده و از ابتدا هم خواستار برخورد جدی با این کارگران برای درس گرفتن سایر کارگران معترض بود.
وی اضافه کرد: این درحالیاست که همه کارگرانی که در اعتراض صنفی سال گذشته شرکت کرده بودند خواستههای مشترک صنفی داشته و دارند و همانطور که بقیه ی کارگران معترض که با شکایت کارفرما محاکمه شدند و به حق تبرئه شدند، این ۵ نفر هم باید از تمام اتهامات تبرئه شوند زیرا اساسا طرح جرم علیه آنها مبنای درستی نداشته است.
اتهام این کارگران اخلال در نظم و آسایش عمومی و ممانعت از احقاق حق به وسیله ی جلوگیری از کار کارگران عنوان شده است. اگرچه تمام این کارگران در جلسات پیشین دادگاه از ۶ اتهام وارده تبرئه شدهاند اما چندی پیش دادگاهی برای رسیدگی به این اتهام باقی مانده برگزار شد.
به گفتهٔ حسنینژاد، اتهام «جلوگیری از احقاق حق» به این دلیل مطرح شده است که کارفرما در دادگاه ادعا کرد کارگران معترض مانع از این شدهاند که سایر کارگران سر کار حاضر شوند.
بهرام حسنی نژاد که خود چندی قبل از تمام اتهامات تبرئه شده بود در خصوص جزئیات حکم صادر شده برای کارگران معترض چادرملو گفت: خوشبختانه ۲۵ نفر از کارگرانی که با شکایت کارفرما متهم شده بودند تبرئه شدند اما ۵ نفر از کارگران به یک سال حبس تعزیری و شلاق محکوم شده اند که البته با توجه به اینکه این که کارگران فاقد سابقه محکومیت کیفری بودند و با توجه به سن و سال و کارگر بودنشان، حکم شلاق به پرداخت سه میلیون ریال جزای نقدی بدل از شلاق و حکم یک سال حبس تعزیری به ۵ سال حبس تعلیقی تغییر پیدا کرده است. حکمی که به گفته ی حسنی نژاد قابل قبول نیست و کارگران نسبت به حکم صادره اعتراض میکنند.
گفتنی است در حکم صادر شده که جزییات آن در اختیار ایلنا قرار گرفته آمده است «بدیهی است در صورتیکه مشارالیهم از تاریخ صدور قرار تا پایان مدت تعلیق مرتکب جرائم عمدی نشوند محکومیت تعلیقی بی اثر میشود و درغیراینصورت علاوه بر مجازات جرم اخیر، مجازات معلق هم در مورد آنها اجرا خواهد شد.»
معدن چادرملو بیش از ۲۱۷۰ کارگر دارد که در بخشهای سایت صنعتی، سنگ شکن، خط کوه، بخشهای آزمایشگاهی و کارگاهی و… که تحت نظر شرکت پیمانکاری آسفالت طوس فعالیت میکند مشغول به کارند.
کارنامه ۲ ساله روحانی؛ حصر پایدار و افزایش زندانیان سیاسی
منتشر شده در چهارشنبه, ۱۲فروردین , ۱۳۹۴ | ۱۱:۵۵ ب.ظ
نزدیک به شش سال از آغاز اعتراضها به نتایج بحثبرانگیز دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران در خرداد ۸۸ میگذرد. حسن روحانی که دومین سال دوران ریاست جمهویاش را پشت سر میگذارد، اردیبهشت ماه ۱۳۹۲ در دانشگاه صنعتی شریف گفته بود که «علاوه بر حصر، مسأله زندانیان ۸۸ را هم میشود حل کرد.» به گزارش«سحام» به نقل از رادیو زمانه، روحانی اما نه تنها گرهی از کار حصر باز نکرده است که فهرست معترضان بازداشت شده هم کوتاهتر نشده است. دراین دو سال، لیست اعدامها هم بلندتر شده و بازداشتها و حبس کردنهای طولانی مدت روزنامهنگاران منتقد، فعالان دانشجویی، فعالان حقوق زنان و کودکان، فعالان سندیکایی، مدنی، عقیدتی و … نیز ادامه داشته است.
زندانیان سیاسی، انفرادی و اعتصاب غذا
وبسایت کلمه، منسوب به نزدیکان میرحسین موسوی، بهمنماه سال گذشته در یکی از آخرین گزارشهای مربوط به زندانیان سیاسی خبر از زندانی بودن پنج زندانی سیاسی متولد سال ۱۳۷۱ داد. این افراد که مسعود سیدطالبی، علی نوری، سعید حسینزاده موحد، محسن رحمانی پیام و رهام برکچیزاده معرفی شدهاند، در زندان اوین به سر میبرند و از جوانترین زندانیان سیاسی هستند.
در ۲۸ فروردین ماه سال گذشته، مأموران وزارت اطلاعات، اطلاعات سپاه پاسداران و بیش از ۱۰۰ تن از سربازان گارد سازمان زندانها به بند ۳۵۰ اوین حمله کردند، بیش از ۳۰ زندانی سیاسی را مورد ضرب و شتم قرار دادند و گروهی از آنها را به سلولهای انفرادی منتقل کردند.
در روزهای بعد از این حادثه، پنج دانشجو که برای همراهی با خانوادههای زندانیان سیاسی در تجمع دوم اردیبهشتماه خانوادههای زندانیان آسیب دیده در حمله به بند ۳۵۰ اوین در مقابل نهاد ریاست جمهوری حاضر شده بودند، توسط عوامل سپاه بازداشت و در مجموع به ۲۰ سال زندان محکوم شدند. همچنین احمدرضا حائری، از فعالان سیاسی و نماینده خانواده این زندانیان نیز به سه سال و نیم حبس محکوم شد.
امید کوکبی، دانشجوی دکترای فیزیک دانشگاه آستین تگزاس دیگر زندانی سیاسی زندان اوین است. این دانشجوی نخبه که چهارمین سال از دوران حبس ۱۰ ساله خود را میگذراند، بهمن ماه سال ۱۳۸۹ برای دیدار با خانوادهاش به ایران بازگشت اما هنگام خروج دوباره از ایران، در فرودگاه بازداشت شد.
از دیگر زندانیان سیاسی زندان اوین میتوان به آرش صادقی، عضو ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی اشاره کرد. او که در پنج سال گذشته، چندین بار بازداشت و زندانی شده است، ۱۳ اسفندماه پس از گذشت شش ماه از بازداشتش، به بند هشت زندان اوین منتقل شد. این دانشجوی زندانی که شهریورماه بازداشت شده بود، پیش از این در بند دو الف به سر میبرد.
مریم شفیعپور، عضو ستاد انتخاباتی مهدی کروبی، زندانی سیاسی دیگری است که در سالهای گذشته خبرساز بوده است. گرچه محکومیت شفیعپور از هفت سال به چهار سال کاهش یافته اما وضعیت سلامت این زندانی سیاسی نگران کننده است. این فعال دانشجویی، ۲۵ شهریور ماه سال گذشته، به دلایل نامشخصی به بیمارستان منتقل شد.
در زندان رجاییشهر
زندان رجاییشهر کرج از دیگر مراکز نگهداری زندانیان سیاسی در ایران است که سال گذشته، وجود دستگاههای پارازیت امواج موبایل و خطشکن در این زندان خبرساز شد و وبسایت کلمه در گزارشی مدعی شد که این دستگاهها، امنیت و سلامت زندانیان سیاسی این زندان را به خطر انداخته است.
یکی از این زندانیان سیاسی، مسعود باستانی، روزنامهنگاری است که از بهمن ماه ۱۳۸۸ به زندان رجاییشهر تبعید شد و اکنون دوران حبس شش ساله خود را در آنجا میگذراند. او روز ۱۳ اسفند ماه، به علت حمله قلبی و ضعف شدید اعصاب سمت چپ بدنش، از زندان به بیمارستان منتقل شد اما بدون موافقت پزشک معالج، او را شبانه از بیمارستان به زندان بازگرداندند.
فعالان سندیکایی ازجمله رضا شهابی زکریا، یوسف آب خرابات، واحد سیده، افشین ندیمی و … هم از دیگر زندانیانی هستند که برخی از آنها با حکمهای دراز مدت در زندان رجایی شهر به سر میبرند.
شاهرخ زمانی، یکی دیگر از زندانیان زندان رجاییشهر است که پس از بازداشت در خرداد ماه ۱۳۹۰، به ۱۱ سال حبس محکوم شد. این فعال کارگری که ۲۹ فروردین پس از انتقال به زندان رجاییشهر اعتصاب غذای ۳۹ روزه خود را شکسته بود، به دلیل انتقالش به بند زندانیان خطرناک، بار دیگر دست به اعتصاب غذا زد.
فعالان صنفی زندانی و زندان ارومیه
محمد جراحی، فعال کارگری است که با حکم پنج سال زندان، در بند عمومی زندان تبریز در حبس است. او میگوید که در این بند امنیت جانی ندارد.
بهنام (اسد) ابراهیمزاده، عضو کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای کارگری و فعال حقوق کودک است که از خرداد ۱۳۸۹ حکم پنج سال زندان خود را میگذراند. شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب در آذر ماه سال گذشته او را به ۹ سال و چهار ماه حبس جدید محکوم کرد.
همچنین بسیاری از معلمان از جمله محمود باقری، رسول بداقی، مهدی فراحی شاندیز و عبدالرضا باقری بهدلیل فعالیت در کانون صنفی معلمان ایران در حال گذراندن دوران حبسهای طولانی مدت هستند.
یکی دیگر از زندانهای محل نگهداری زندانیهای سیاسی، زندان ارومیه است. کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران، آذر ماه سال گذشته گزارش داد که ۲۷ زندانی سیاسی بخش مرکزی زندان ارومیه که از ۲۹ آبان ماه در اعتراض به شرایط خود دست به اعتصاب غذا زده بودند، از سوی مسئولان قضایی جمهوری اسلامی تهدید شدهاند. به گفته سازمان عفو بینالملل ۱۰ نفر از این زندانیان از افراد محکوم به اعدام بودند.
فعالان مدنی اما از دیگر زندانیان سیاسی در زندانهای جمهوری اسلامی هستند که از جمله آنها میتوان به لطیف حسنی اشاره کرد. او در ماههای پایانی سال ۱۳۹۱همراه با محمود فضلی، شهرام رادمهر، آیت مهرعلی بیگلو و بهبود قلیزاده، چهار فعال دیگر آذربایجانی بازداشت و هر یک به ۹ سال حبس تعزیری محکوم شدند.
شمار زیادی از زندانیان سیاسی زندانهای جمهوری اسلامی را زندانیان سیاسی کرد تشکیل میدهند. یکی از این زندانیان سامان نسیم است که تیر ماه ۱۳۹۰و در ۱۷سالگی، به اتهام ارتباط با پژاک و فعالیت مسلحانه علیه سپاه پاسداران بازداشت و به اعدام محکوم شد.
با وجود آنکه گفته میشود او ۲۹ بهمن ماه سال گذشته، همراه با پنج زندانی دیگر به بند انفرادی زندان ارومیه منتقل شده است تا حکم اعدامش اجرا شود، اما قوه قضاییه و منابع خبری رسمی تاکنون خبری درباره اجرا شدن یا نشدن این حکم، منتشر نکردهاند. از سرنوشت زندانیانی که با او به انفرادی منتقل شدهاند هم خبری در دست نیست.
همچنین کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران، آذر ماه سال گذشته در گزارشی نوشت که ۲۹ زندانی کرد زندان مرکزی ارومیه از ۲۹ آبان ماه در اعتراض به وضعیت زندان و عدم رعایت اصل تفکیک جرائم در نگهداری زندانیان دست به اعتصاب غذایتر زدهاند.
ادامه بازداشت فعالان حقوق کودک و زنان
در طول دو سالی که از فعالیت دولت یازدهم میگذرد، بازداشت فعالان حقوق کودکان و زنان همچنان ادامه داشته است. این روند، در پی اعتراض آنها به اسیدپاشیهای سال گذشته در اصفهان، وارد دور تازهای شد.
از جمله بازداشت شدگان در پی وقوع این اسیدپاشیها، مهدیه گلرو، فعال دانشجویی است که در مهر ماه سال گذشته، هنگامی که در تجمع اعتراضی به اسیدپاشیها در مقابل مجلس حضور داشت، بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.
در سال گذشته، برخی از فعالان حقوق زنان و کودکان هم از زندان به بیمارستان منتقل شدند. ساجده عرب سرخی، روزنامهنگاری است که ۲۹ دی ماه از بند زنان زندان اوین به بیمارستان بوعلی منتقل شد اما مسئولان دادستانی اجازه ندادند که او بستری شود و این نویسنده کودک را به بند زنان زندان بازگرداندند. او تیر ماه سال گذشته، «به دنبال پروندهسازی سپاه»، در دادگاهی غیابی به یک سال زندان محکوم شد.
آتنا فرقدانی هم از فعالان حقوق کودک است که اوایل شهریور ماه سال گذشته بازداشت شد. فرقدانی که نقاش هم هست، پس از آنکه آذر ماه سال گذشته، با انتشار ویدئویی از ضرب و شتم و هتک حرمت خود در بند زنان بازداشتگاه دو الف خبر داد، در بیستم دی ماه دوباره بازداشت و این بار به زندان قرچک ورامین منتقل شد.
مهناز محمدی، دیگر فعال حقوق زنان است که مهر ماه ۱۳۹۱ به اتهام «اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور» و «تبلیغ علیه نظام» به پنج سال حبس تعزیری محکوم شد. این مستندساز ۱۷ خرداد ماه سال گذشته، برای تحمل حکم خود راهی زندان اوین شد.
سعید شیرزاد، دیگر فعال حقوق کودک هم که متهم به برگزار کردن گردهمایی و تبانی علیه امنیت و تبلیغ علیه نظام است، پس از بازداشت در ۱۲ خرداد ماه سال گذشته، دو ماه در سلول انفرادی به سر برد. او با وجود انتقال به بند عمومی زندان اوین، هنوز محاکمه نشده است.
بیتوجهی به شرایط جسمی و روحی زندانیان سیاسی
بر پایه اخبار و گزارشهای منتشر شده، زندانیان سیاسی با مشکلاتی نظیر محرومیت از ملاقات حضوری و هفتگی، بیتوجهی به درمان بیماریهای حاد جسمانی، کمبود نور آفتاب، نبود فضای سبز، نبود جریان هوای سالم و امکانات خشک کردن لباس و پیادهروی، کیفیت نامناسب غذا و توالتها و حمامهای نامناسب و … مواجه هستند.
در آخرین خبرهای منتشر شده در سال گذشته از زندانیان سیاسی، گزارش شد که سعید رضوی فقیه، فعال سیاسی و روزنامهنگار اصلاحطلب و مصطفی دانشجو، وکیل و فعال حقوق درویشان گنابادی، از دریافت امکانات مناسب پزشکی در شرایط اضطرار بیبهره ماندند.
در بهمن ماه همچنین گزارش شد که ترکش به جا مانده در گردن سراجالدین میردامادی، عضو اسبق شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، از زمان جنگ ایران و عراق، حرکت کرده و سلامتی او را به خطر انداخته است. او که پس از به ریاست جمهوری رسیدن حسن روحانی، از فرانسه به ایران بازگشت، بازداشت و به سه سال حبس و دو سال ممنوعالخروجی محکوم شد.
محسن رحمانی، زندانی سیاسی دیگری است که به اتهام بالا گرفتن عکس میرحسین موسوی در نشست انتخاباتی حسن روحانی در سال ۱۳۹۲، به هفت سال زندان محکوم شده است. وبسایت کلمه، ۱۷ اسفند نوشت که این زندانی ۲۱ ساله به بیمارستان روانپزشکی رازی (امینآباد) منتقل شده است.
۲۰ اسفند ماه هم خبری در مورد محمدحسن یوسفی پورسیفی، زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین منتشر شد که بر اساس آن، او به بیماری «سارکوئیدوز» و «بهجت» مبتلا شده است که میتواند اندک بینایی باقیمانده برای این زندانی را هم نابود کند. یوسفی پورسیفی ۸۰ درصد از بینایی چشم راست و ۹۰درصد از بینایی چشم چپ خود را از دست داده است.
عبدالفتاح سلطانی، از بنیانگذاران «کانون مدافعان حقوق بشر» نیز از شهریور ماه ۱۳۹۰ تاکنون دوران حبس ۱۳ ساله خود را در زندان اوین سپری میکند.
کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران، آذر ماه سال گذشته، به نقل از دختر این وکیل زندانی نوشت: «در حالی که پدرم دچار بیماری قلبی و نوسان فشار خون است، با درخواستها برای انتقال او به بیمارستان
مخالفت میشود.»
محمدرضا سیفزاده نیز دیگر زندانی سیاسی است که در سال ۱۳۹۱ به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» و «ارتباط با سایتهای خبری خارج از کشور» بازداشت شد. نزدیک به سه ماه پیش، وضعیت جسمی این زندانی سیاسی که از حدود دو سال قبل به زندان برازجان منتقل شده، نگران کننده اعلام شد.
همچنین یک فرد مطلع، آذر ماه سال گذشته به کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران خبر داد که نزدیک به ۷۵ نفر از زندانیان امنیتی- سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین، از چهار ماه پیش از آن تاریخ، به قرنطینه بند هفت منتقل شدهاند. زندانیان منتقلشده به این بند در زیرزمینی مرطوب، مملو از حشرات گزنده و بدون تهویه مناسب نگهداری میشوند که بیماریهای قلبی، تنفسی و پوستی زندانیان را تشدید کرده است.
خبرهای مربوط به زندانیان سیاسی در آغاز سال جدید هم چندان امیدوار کننده نیست. شماری از زندانیان از حق داشتن مرخصی نوروزی محروم ماندهاند و فشارهای احتمالی اعمال شده بر آنان در تعطیلات نوروزی در سکوت خبری به گوش کمتر کسی میرسد.
|
من هم اخبار رویدادها را از سایر منابع دنبال میکنم و وقتی با اشتیاق به این سایت میآیم دوست دارم بعد از نوشتارهای واقعا خواندنی و آموزندهٔ جناب نوری زاد عزیز، نظر سایر اندیشمندانی که در این سایت مینویسند را بخوانم، دوباره میرود تا نوشتارهای متنوع و خواندنی دوستان را در لابلای اخبار کپی- پیست شده، بجویم و این یعنی دور ریز وقت. کوتاه سخن، من معترضم دوست عزیز. همین،
خدمت دوست گرامی جناب پیام و دیگر دوستان معترض به کپی کردن اخبار حتما ( دست چین ) شده ! یک بار دیگر عارضم که نظر شخص من اطلاع رسانی به دوستانی که شاید این خبر خاص را ندیده باشند هست و مهم تر ازهمه یایگانی و نظر دهی احتمالی بازدید کننده گان درمورد خبر واین که این اخبار بعد از چندی ازسایت ها حتماحذف میشوند و در آینده در این سایت شریف و حافظه ها بماند و بتوان به آن استناد کرد ! . مفهوم بود ؟؟ با احترام .
با دورود به نوری زاد عزیز
کاوه گرامی انجا که میگوئید
راحتترین تئوری که میتوان با آن پدیدههای مختلف گیتی را توجیه کرد، چسبانیدن آنها به امور غیبی است. کل ادیانی که خویش را به نیروی فرازمینی پیوند می دهند، مدعی هستند که دلیل تمام پدیده ها نزد آنهاست.
شهادت کلمه رمز انحرافی است
شهادت چقدر ارزش زندگی را پائین اورده که انسانها به خاطر توهمات براحتی از زندگی چشم میپوشند واز اینکه فرزندانشان تکه پاره میشوند و به بهشت می رسند اسوده خاطرند این با فداکاری فرق دارد در فداکاری ارزش کار معلوم است حس انسانی والائی که انان را قانع میکند تا از خود بگذرد قابل فهم است .کار برای خدا و رضای خدا انجام دادن یک معما بوده وشبیه یک توهم اما کاری را از روی حس انسانی وعلاقه برای هم نوع انجام دادن کاملا قابل درک است .
خمینی با سوار شدن بر توسن شهادت مرگ را اسان کرد ومحاسبه نفع وضرر را از معادله فکری خارج کرد خمینی پشت هر نشانه دنیائی پاداشهای اخروی را پنهان کرد تا موج احساسها در ان اقیانوس ارام گیرد .او با قداستی که از خود ساخت وفن خطابه که حتی سخنان او ارزش ادبی نداشتند زندگی را هر چه بیشتر رمز الود کرد.به این دلیل است که امروز ما این تلسم را باید بشکنیم تا مردم به پدیده ها با نگاه نفع وضرر نگاه کنند اینجا کار تدریجی ومرحله ای است انقلاب نمی پذیرد .
مقایسه کنید
در اندیشه یونانی
زیبائی خدائی است
در اندیشه اسلامی
خدا زیباست
در اندیشه یونانی با هست ما کار دارد
در اندیشه اسلامی با توهم ما کار دارد
ﺧﺪﻣﺖ ﺩﻭﺳﺖ عزیز مرتضی و مصلح گرامی سلام
اول اینکه از در مزاح چند خط کلمات قلمبه سلمبه را به هم بافتم و متنی فلسفی تهیه کردم ‘ خداوکیلی بد نشده بود ‘ هر چه بود مرتضی ما را برآشفته بود ‘البته بنده آن را در جواب مصلح عزیز نوشته بودم که در جوابه کاربری که استدلال فلسفی او را نفهمیده بود و تقاضای ساده نویسی کرده بود ‘ گفته بود حیف که شما مطالعه نداری و نمیتوانی به عمق این برهان پی ببری و اضافه کرده بود که دانشجوی عزیز ما هم این برهان را پذیرفته است ‘ در صورتی که به هیچ وجه چنین نبود
دانشجوی ما گفته بود که به خود اجازه نمیدهد این براهین را بی منطق بداند ‘ کما اینکه دیدم جوابی هم در رد آن براهین آورده است
اول اینکه کاربران این سایت همه فلسفه تحصیل نکردهاند و اگر منظور شما تبادل افکار است باید بتوانی به زبان سادهتر توضیح دهی که خود تو از این برهان چه فهمیدهای ‘ ولی اگر منظورت باسواد جلوه دادن خودت است ‘ اسم این کار ارشاد نیست .’ بلکه به اصطلاح خودم جماع فلسفیست
ﺩﺭ ﻧﻮﺷﺘﻪﻫﺎﻱ ﺷﻤﺎ میتوان اشتهای سیری ناپذیر هر دوی شما برای حق انحصاری را به وضوح مشاهده کرد اشتهایی که همه ما کم یا زیاد داریم و به نحوی ما را گرفتار کرده . هر کدام از ما به طور حتم شنیدهام که عشق انسان را کور میکند و احتمالاً اذعان داریم که قدرت هم با انسان چنین میکند .اینکه قدرت چگونه با ما چنین میکند در اصل داستان پیچیدهای نیست و ما باید بیش از آنکه به موضوعاتی چون حقیقت چیست و خدا کیست و چیست بپردازیم ‘ باید به انگیزهها و منافع این گونه بحثها بیندیشیم ‘ چرا که تاریخ گواه این ادعاست ‘ که انسانها همیشه ره افسانه زدهاند’ ما باید به افکار و عقایدمان شدیدا مشکوک باشیم ‘بیخود نیست که دوستان گرامیمان جناب دانشجو و کورس این همه از کلماتی چون اگر و مگر و شاید استفاده میکنند آنها به خوبی میدانند که ما انسانها تا کجا اجازه داریم پایمان را از گلیم معرفتمان دراز کنیم ‘ بنده شکی ندارم که آنها بارها از خود پرسیدهاند ‘ نکند این قلم زدنهای ما برای خودنمایست ‘ این یکی از خصایص جویندگان است که در کلام مرتضی و مصلح کاملاً غایب است ‘ آخه برادر من اگر قرار بود خدا وجود خودش رو از طریق فلسفی اثبات کنه مطمئن باش حداقل یک دلیل فلسفی براش در قرآن میآورد. ‘اگر هم مدعی هستی که خدا در قرآن هزار دلیل فلسفی به زبان ساده و همه فهم آورده ‘ سوال اینجا که پس چرا شما متوسل به این سبک از برهان میشوی و با همان زبان ساده توضیح نمیدهی
اینجا در اصل’ بحث’ بحث منافع است البته نه به ظاهر منفعت مادی بلکه منفعتی هزار بار دلرباتر از منافع مادی
اینکه حق با من است و بقیه گمراهند چنان حکم شیرینیست که برایش میتوان از جان گذشت .و کم نیستند کسانی که در این راه قربانی میشوند ‘ متاسفانه تاریخ پر است از این تکرار’ داعش.’و طالبان و تکفیریها نمونههایی از این دستند ‘ در ضمن ایراد گرفته بودید که چرا بنده پای عرفان را به میان آوردهام ‘ و اینکه چرا استدلال آوردهام و همزمان پای استدلالیان را چوبین دانسته ام .
بنده الآن هم میگویم پای استدلالیان چوبین است ولی به هر حال پای چوبین هم پاست نه اینکه بی پا بود ‘این شما هستید که اسرار دارید بگویید پای استدلالیان آهنین بود ‘ مو لای درزش هم نمیرود
‘ شما کافیست نگاهی به شعارها ‘ یاوه ها و دروغهای مصلحتی فقها و مریدانشان بیندازید تا به عمق این فاجعه تکراری پی ببرید
غرور و نخوت و خود پرستی موج میزند از این جملات ‘ از اینکه اینان هموطنان ما هستند احساس خفت میکنم
حسین نجابت٬ نماینده مجلس گفته نامه علی خامنهای به جوانان اروپا و آمریکای شمالی نه تنها «سوالات زیادی» را در ذهن جوانان غربی ایجاد کرده٬ بلکه غرب را «شوکه» کرده است.
حسین نجابت همچنین گفته رهبر جمهوری اسلامی با این اقدام «ظرفیت مدیریت جهانی» خود را به نمایش گذاشت و غرب را «شوکه» کرد.
عبدالله جوادی آملی٬ از مراجع تقلید گفته فرشتگان به یاد ما هستند و چون از غیب برای ما «دعاگویانی» وجود دارد٬ نباید از تحریمها هراسی داشت
ﻏﺮﺏ ﻧﻤﻴﺨﻮاﻫﺪ ﺑﭙﺬﻳﺮﺩ ﻛﻪ اﻳﺮاﻥ ﻳﻚ اﺑﺮﻗﺪﺭﺕ اﺳﺖ
ﺭﻳﻴﺲ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﺑﺤﺮاﻥ ﺧﺒﺮ ﺩاﺩ
اﻣﻀﺎﻱ ﺗﻔﺎﻫﻤﻨﺎﻣﻪ ﺑﺎ ﺣﻮﺯﻩ ﻋﻠﻤﻴﻪ ﺑﺮاﻱ ﻛﺎﻫﺶ ﺑﻼﻳﺎﻱ ﻃﺒﻴﻌﻲ
اﺯ ﺣﻮﺯﻩ ﻋﻠﻤﻴﻪ ﺑﺮاﻱ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﮔﻴﺮﻱ ﻧﻘﺶ ﻣﻌﻨﻮﻳﻴﺖ ﺩﺭ ﻛﺎﻫﺶ ﺑﻼﻳﺎﻱ ﻃﺒﻴﻌﻲ اﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺧﻮاﻫﻴﻢ ﻛﺮﺩ
و ﺩﺭ ﻣﺮﺣﻠﻪ اﻭﻝ ﻗﺮاﺭﺩاﺩﻫﺎﻳﻲ ﺑﺎ ﺣﻮﺯﻩ ﻋﻠﻤﻴﻪ ﻗﻢ ‘ ﻣﺸﻬﺪ ‘ ﺷﻴﺮاﺯ ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪ
ﻭﺣﺪﺕ ﺷﻴﻌﻪ و ﺛﻨﻲ ﻣﻮﺿﻮﻋﻲ ﺗﺨﻴﻠﻲ اﺳﺖ (ﻣﺠﺘﺒﻲ ﺩاﻧﺸﻂﻠﺐ ﻣﻌﺎﻭﻥ اﺣﻤﺪﻳﻨﮋاﺩ)
ﺩﻳﺪاﺭ ﺑﺎ ﺭﻫﺒﺮﻱ ﺑﺎﻻﺗﺮﻳﻦ اﻓﺘﺨﺎﺭ ﺳﺮاﻥ ﺟﻬﺎﻥ اﺳﺖ (ﻋﺒﺪﻟﻨﺒﻲ ﻧﻤﺎﺯﻱ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪﻩ ﻭﻟﻲ ﻓﻘﻴﺢ)
ﺳﺮاﻥ ﻛﺸﻮﺭﻫﺎﻱ اﺭﻭﭘﺎﻳﻲ ﮔﻔﺘﻪاﻧﺪ ﻭﻗﺘﻲ ﺣﻀﺮﺕ ﺁﻗﺎ ﺭا ﺩﻳﺪﻩاﻧﺪ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﻣﺴﻴﺢ اﻓﺘﺎﺩﻩاﻧﺪ (ﻧﻤﺎﻳﻨﺪﻩ ﻭﻟﻲ ﻓﻘﻴﻪ ﺩﺭ ﻛﺎﺷﺎﻥ)
آخرین شاهکار حوزه علمیه قم داستان پیدا شدن قرآنیست که به جای چهارده جزء ‘ پانزده جزء دارد و بخش آخر آن اختصاص به ولایت و شخص آقای خامنهای دارد ‘این گفته را بنده از آقای عبدلکریم سروش در آخرین سخنرانیش نقل کردم اتفاقا ایشان تاکید هم کردند که این آقا شخص موجهی در حوزه هستند و قبلا هم در دادگستری و یا دادگاه انقلاب سمت اجرایی داشتهاند
به یاد دارم زمانی را که در کلیساهای شهرمان مثل سگ به دنبال پاچه میگشتم که بگیرم بدرم پاره کنم ‘ با کشیشان چنان مجادله میکردم و از جمع اضداد میگفتم که انگار آنجا کودکستان است و من معلم آنها ‘ انگار آنان قوم گمراه و من فرستاده خدا ‘ فریاد میزدم ای گمراهان مسیح فرزند خدا نیست ‘ این بندگان خدا هر چه سعی میکردند مرا هالی کنند که داستان چنان نیست که تو گمان میبری فایدهای نداشت
خدا را شاکرم که امروز شرمنده ام ‘ امروز که به گذشته نگاه میکنم اسم آن را میتوانم فقط جماع فلسفی بنامم
جماع فلسفی یعنی کم آگاهانی را بیابیم و به خیال خود ضربه فنی کنیم و بر یقینمان بیفزاییم
واقعاً ما تا کی میخواهیم دلمان را به این جفنگیات خوش کنیم
اگر شما با دو برهان عقلی وجود خدا را به اثبات رساندید ‘ فقهای حاکم انکار خدا را با هزار دلیل عملی به اثبات رساندهاند
شما با هیچ ترفندی نمیتوانید منکر رابطه فهم فقها از اسلام و کارنامه سیاه این چند صد ساله و شخم زدن ایران در این سی و شش ساله معاصر شوید
خدا همه ما را شفا دهد
با درود به عزیزدل جناب عرفانیان بازدوباره که اشتباه تایپ کردید ….. فقیح نه فقیه….هالی نه حالی .. خواستم به جناب سید مرتضی پیشدستی کنم ! همواره سلامت و سرافراز باشید
سلام و درود
جناب مهرداد فراموش کردم یاد آوری کنم که اگر جناب عرفانیان در یک صفحه مطلب 2 اشتباه تایپی داشته و شما به او گوشزد کردید،خودتان در درج نظر به مطلب بچۀ جوادیه در یک جمله یک غلط داشتید!
بیشر …..بیشتر
پس برای غلط گیری مطلب دیگران از کسی پیشی نگیرید و از خود مایه بگذارید.البته با وجود کپی پیست کردن مطالب از طرف شما احتمال خطا نیز کم است چون مطلب و نوشته مال شما نیست.
این که نوشته اید ﺭﻳﻴﺲ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﺑﺤﺮاﻥ ﺧﺒﺮ ﺩاﺩ
اﻣﻀﺎﻱ ﺗﻔﺎﻫﻤﻨﺎﻣﻪ ﺑﺎ ﺣﻮﺯﻩ ﻋﻠﻤﻴﻪ ﺑﺮاﻱ ﻛﺎﻫﺶ ﺑﻼﻳﺎﻱ ﻃﺒﻴﻌﻲ
اﺯ ﺣﻮﺯﻩ ﻋﻠﻤﻴﻪ ﺑﺮاﻱ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﮔﻴﺮﻱ ﻧﻘﺶ ﻣﻌﻨﻮﻳﻴﺖ ﺩﺭ ﻛﺎﻫﺶ ﺑﻼﻳﺎﻱ ﻃﺒﻴﻌﻲ اﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺧﻮاﻫﻴﻢ ﻛﺮﺩ
و ﺩﺭ ﻣﺮﺣﻠﻪ اﻭﻝ ﻗﺮاﺭﺩاﺩﻫﺎﻳﻲ ﺑﺎ ﺣﻮﺯﻩ ﻋﻠﻤﻴﻪ ﻗﻢ ‘ ﻣﺸﻬﺪ ‘ ﺷﻴﺮاﺯ ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪ
طنزه یا واقعیت و اگرواقعیته میشه بفرمایید منبعش کجاست ؟
این خبر در یکی از روزنامه های ایران منتشر شد
فرهیختگان آنلاین
بنده خودم روزنامه اون رو هم دیدم با عکسی از جناب وزیر
با درود به جناب عرفانیان.درحقیقت پرسش اصلی همین است که اگر محمد و عیسی و موسی …میخواستند مثل این آخوندها برای اثبات خدایشان صغرا و کبرا تحویل مردم دهند آیا می توانستند 5 نفر را جمع کنند؟مسلما نه.آنها با بکن و نکن و زبان ساده با مردم برخورد کردند آنجا هم که دیدند مردم تحویلشان نمی گیرند دست به شمشیر شدند و کشت و کشتار و غارت کردند و مردم را شیرفهم نمودند.لاقل تفسیر سنتی از اسلام همین را می گوید.آنها درزمان خود نه احتیاجی به دستگاه طویل روحانیت و حوزه داشتند و نه اصولا چیزی غیر از آنچه تودها بساده گی می فهمیدند می گفتند.خود محمد آنچه را در مکه گفته بود در مدینه نقص کرد و با تشکیل حکومتی متکی به شمشیر آنچه را خواست به مردم حقنه کرد.الله محمد اتفاقا ساده و بی پیرایه و عریان عین شمشیرهای پشتیبانش بود درست مثل الله همین درندگان کنونی از داعشین شیعی تا سنی.درسراسر قرآن هم خبری از بحثهای پیچیده و غیره قابل فهم نیست.محمد دوراه پیشنهاد میکرد یا الله را بخوان حکومت محمد را گردن نهید و یا کشته شوید و زن و مال و آنچه را که دارید بغارت دهید. برای اثبات خدایش هم هیچ بحث فلسفی با کسی نکرده و جالب تر از این خلفای راشدین هم چنین کاری را نکرده اند بلکه دنباله رو محمد و سیاست او بوده اند!آنچه بعدها به اسلام اضافه شده بنام فلسفه و منطق و کلام …در حقیقت هیچ ربطی به اسلام ندارد بلکه گفتارها و تفکرات و تفسیرها و حدس و گمانهای اذهان دیگران است.و همینها باعث آنچنان پیچیده شدن موضوعاتی ساده و قابل فهم برای عرب بدویی شده که انسانهای قرن 21 ام را گیج می کند.این درمورد تمام ادیان و مکاتب فلسفی …هم صادق است.تمام این پیچیده شدنها هم یک هدف دارد و آنهم وابسته کردن مردم به قشری بنام روحانی که از دکان دین تغذیه می شوند.تنها راه رهایی از این بندگی و کودنی و تنبلی ذهنی هم فراگیری دانش و خردورزی و فعال کردن ذهن پژوهشگر در افراد است.هیچ انسان خردمندی بنده و برده کسی چه جسمی و چه فکری نمی شود.بلکه همه چیز را زیر سؤال برده و سعی در فهم غیر وابسته بدیگران و متکی به خرد خود از ان دارد.مهمترین ارزش هر عقیده و مرامی در اثریست که بر زندگی مردم می گذارد.بود و نبود خدا نیز استثنا نیست.اعمال و اعتقادات مسلمین و معتقدین و مؤمنین به اسلام درحال کنونی زندگی مردم ایران و بسیاری از کشورها را بنابودی می کشاند.این یعنی اثر مخرب ایدیولوژی اسلامی و خدای اسلامیان.حالا فلان آخوند و یا فلان مسلمان هر چه می خواهد صغرا و کبرا تو گوش مردم بخواند. مثلا چه تغییری در ویرانگریها و جنایاتی که بنام الله و اسلام و توسط مؤمنین به اسلام و الله صورت گرفته دارد.همین توجیهات نه تنها باعث نفرت بیشتر مردم از اسلام و الله و آنچه بنام اسلام می شود بلکه مردم با مطالعه اسلام و مقایسه رفتار این درندگان با اسلام اولیه به این حقیقت که اسلام اولیه هم همین بوده پی می برند.اصلا مردم دیگر حوصله بحث و گفتگو با آخوند و ملا را ندارند تا چه رسد به اینکه اراجیفی را که اینها مطرح می کنند قابل صرف کردن وقت خود بدانند.رفتار و کردار و روش زندگی اینها خود بهترین معرف اینهاست.از یکطرف دنیا جیفه است و زود گذر و فانی از طرف دیگر همچون خوک های پرواری بر مال و دنیا چمپاتمه زده اند و از هیچ قتل و کشت و کشتار و جنایت و خباثتی فروگذار نیستند. هیچ یک از رفتار و گفتارهایشان با هم همخوانی ندارند.اینها به معلم ورزشی می مانند که نمی تواند از زور چاقی و سیگار کشیدن و طریقه بد زندگی راه برود بعد می خواهد دوندگان ماراتن را پرورش دهد. اسلام با مقوله هایی چون خدمت به بشریت و صلح و انساندوستی و مهرورزی و خرد گرایی همانقد بیگانه است که آخوند با زندگی شرافتمندانه !
• سردار سلیمانی یک مسلمان ولایتی است. او کسی است که عاشق اسلام است.
• سردار سلیمانی آنقدر عاشق اسلام است که حاظر است به خاطر آن مسلمانان را بکشد
• سردار سلیمانی خیلی به نجات سوریه علاقه دارد آنقدر که بخاطر خوشبختی سوریها آنها را آواره و بیچاره کرد!
• سردار سلیمانی برای حفظ عراق آنجا را هم به خاک و خون کشید
• سردار سلیمانی یمن را هم آباد کرد و زمینه قتل مسلمان بدست مسلمان را به افتخارات مقام ولایت افزود.
• سردار سلیمانی خیلی به موتور گازی سواری علاقه دارد..به رقص با تفنگ عشق می ورزد!..
• سردار سلیمانی ایزان را دوست دارد..بهمین خاطر به “خاتمی” نامه نوشت که مواظب حرف زدنش باشد!
• سردار سلیمانی همه کاره ایران است..به امریکائیها اس ام اس میده..به حماس پول ما رو میده..به کردها برق مجانی میده!..خیلی خوبه!
• ایران رهبر دارد..رهبر سلیمانی دارد..سلیمانی هم اسلام را دارد..در پناه اسلام سلیمانی مسلمان حق حیات ندارد!.ایرانی دیگر پولی ندارد!..ایرانی دیگر جونی هم ندارد!
با درود به بچه جوادیه :فکر میکنم که جناب بینهایت نوشتار شما را باید بیشر بخوانند! شاد و سر افرازباشید .
سلام و درود
جناب مهرداد خوشحالم که شما به غیر از کپی پیست کردن مطالب که بسیار طولانی است حداقل می توانید کمی فکر کنید و به اندازۀ چند کلمۀ کوتاه هم که شده از خودتان بگویید.
مواردی که بچۀ جوادیه می گویند حداقل روی آن وقت صرف کرده و درست یا غلط از خود مایه میگذارند و در غالب طنز بیان میکنند.این شمائید که باید مطالب او را بیشتر بخوانید. موفق باشید
بخشی از مقاله جناب جلالی در سیت گوبا نبوز.تقدیم به آنانیکه قاسم سلیمانی ها را قهرمان میدانند!
….فقط نام شيعه را کمتر به طور رسمی میبرند. به اين خاطر که اصلا فرقهی سنی را قبول ندارند. آنها را بزرگترين دشمن خود میدانند. غاصبان خلافت میدانند. اين چند روز ايام فاطميه بود. برويد به روضههای حکومتی و نظامی گوش کنيد! به مقايسههای آنان ميان وضع فعلی جهان اسلام و کاری که ابوبکر و عمر و خاندان اموی با ائمه کردند توجه کنيد! روز انتقام الهی از سکوت و خانهنشينی بيستوپنج سالهی علی فرا رسيدهاست!
به مناجاتها و روضههای قاسم سليمانی گوش کنيد. ببينيد آنان برای چه هدفی میجنگند؟ هرگز حتا ادعا نکردهاند برای ما مردم ايران میجنگند، که ما عمل آنان را منافع ملی خود بدانيم. نامشان هم نام مردم ايران نيست. نامشان مثلا «کتائب حزبالله» است نه ايران. اين گروهها ارتش مردم ايران نيستند. سازمانهای حقوق بشر گفتند که همين بچه شيعههای تفنگدار تحت فرماندهی قاسم سليمانی مردم سنی را سر بريدند. آيا اين منافع ملی ماست؟ من و شما چنين آدمهايی هستيم؟
قاسم سليمانی اين جنگ را جنگ مقدس میداند. برويد روايت آنان را از اين جنگ در زبان عرب بخوانيد. آن چه الان وجود دارد، اسرائيل و آمريکا و عربستان و داعش و … همه، نتايج نفاق بعد از فوت پيامبر است. سرمنشاء همه، آن ظلمی ست که روز اول به مادر ائمه رفت. لعينترين مردان تاريخ، از ديد شيعيان، يهودی يا مسيحی نيست. عمر و ابوبکر و معاويه و يزيد هستند. اکنون پيروان همان ها که حکومت را از شيعيان غصب کردند در مقابل سپاه اسلام ولايت قرار گرفتهاند. آمريکا و اسرائيل هم در کنارشان. تصوير کامل است!
در اين روايت قاسم سليمانی میخواهد خلافت غصب شدهی هزار و چهارصد ساله را پس بگيرد. او میگويد که آرزويش اين است که در يکی از اين جنگها کشته شود. آيا سربازی که میخواهد کشته شود منافع شما را حفظ خواهد کرد؟ منافع خودش را نمیشناسد. او میخواهد کشته شود، شما میخواهيد زندگی کنيد. منافع ملی شما زندگی شماست نه مرگ شما.
مرگ را تقديس نکنيم. مرگ حقيقتی ناگوار است. ذهن مدرن اخلاقگرا، مرگ را تقديس نمیکند. مغزهای رشدنايافته را ستايش نکنيم، و حقارت را بزرگی نخوانيم. اگر قاسم سليمانی واقعا منافع ايران را درک میکرد، آرزوی مرگ نمیکرد. آرزوی سلامت میکرد تا بيشتر خدمت کند.
کسی که برای خود آرزوی مرگ بکند احتمالا ذهنش اين توان را ندارد که شادی و رفاه و امنيت را برای کسی ديگر درک کند. ارزشها برای او چيزهای ديگری هستند. چيزهايی نمادين و خيالپردازانه، و همگی بعد از مردن محقق میشوند. نتيجهی عملکرد چنين ذهنی معلوم است: گسترش جنگ و اختلافات فرقهای و نفرت و تباهی در منطقه.
اما منافع ملی ما هدفش مشخص است: زندگی شاد و پر رفاه و امن ما، در يک محلهی شيک و متمدن در جهان.
کسی منافع ملی ما را در سياست خارجی نمايندگی میکند که خواهان همزيستی و صلح ميان بقيهی آدمهای غير ايرانی باشد. کسی که آرزوی خوبی برای همسايگان افغان و عراقی تا اسرائيلی خود داشته باشد. برای آنان هم زندگی و شادی بخواهد. و بخواهد با آنان تجارت و رفتوآمد کند، نه اين که خواهان مرگ و آواره شدن خانوادههای آنان باشد!
من نمیدانم بعضی که در مورد تهديدهای نظامی عليه ايران، ضد جنگ هستند، چطور جنگافروزی ايران در منطقه را روا میدارند؟
مهدی جلالی
سلام و درود
این مهدی جلالی کیست؟ که جناب مزدک به سخنان وی استناد میکند.
مهدی جلالی در رشتهی علوم سیاسی از دانشگاه برکلی در کالیفرنیا، و در رشتهی امنیت بینالملل و مطالعات خاورمیانه از دانشگاه کلمبیا در نیویورک فارغالتحصیل شده است. او مدتی نیز در مرکز مطالعات ادیان و دموکراسی در دانشکده روابط بینالملل به تحقیق و تدریس مشغول بوده است. مهدی جلالی تهرانی فرزند و نوهی دو آیتالله است. پدر بزرگ او سیدعلینقی همدوره سیدروحالله خمینی، و پدر او سیدمحمد همدوره شادروان مصطفا خمینی بودهاند. اما هیچ کدام با انقلاب اسلامی همکاری نکردند، و مخالف حضور روحانیت در مناسب حکومتی بودهاند. مهدی در رشتهی علوم سیاسی از دانشگاه برکلی در کالیفرنیا، و در رشتهی روابط بینالملل از دانشگاه کلمبیا در نیویورک فارغالتحصیل شده، و مدتی نیز در آنجا به تحقیق و تدریس مشغول بودهاست. او در هنر خوشنویسی، نقاشی، و سینما نیز دستی دارد.
– مهدی جلالی طبق متن موجود در وبلاگ شخصی در سایت خودنویس، یک آغا! زاده است که در آمریکا تحصیل کرده و فارغ التحصیل شده و از روی شکم پری و بجای زدن آروغ این مطالب را از دهان مبارک خارج کردند.
اصلن کسی مثل او که خوش نشینی بیش نیست چه میداند منافع ملی چیست؟آدمهای ترسو و بزدلی که در ینگه دنیا نشستند و برای مردم ایران نسخه می پیچند و افرادی هم که معلوم نیست خط فکری آنها چیست و هر روز جبهه عوض میکنند، به گفتار این افراد استناد میکنند.حتمن جناب مهدی جلالی یک ایرانی وطن پرست! است با آن شناسنامۀ روشن آیت الهی خود و کسانی که سالها در جبهه جنگیدند خائن هستند.من از قاسم سلیمانی به عنوان یک از هزاران قهرمان ایران در جنگ با عراق یاد کردم و موضوع سخنان من و تاریخ آن به جنگ ایران و عراق ربط دارد. و در پایان عرایضم گفتم که امروز نه بسیجی همان بسیجی زمان جنگ است و نه سپاهی همان سپاهی زمان جنگ و نه ما مردم همان مردم هستیم. قاسم سلیمانی امروز هم مثل بسیاری از ما انسان است و امکان خطا دارد ولی خطاهای امروز وی هیچگاه نباید باعث فراموشی نقش وی و امثال وی در جنگ ایران و عراق باشد.ما مردم ایران چرا اینگونه هستیم ؟ واقعا چه بالایی سر ما آمده؟
بعضی از دوستان متاسفانه درست مطالب را نمی خوانند و از روی غرض ورزی و کینه به همه چیز و همه کس بدبین هستند. البته کار شاقی نمی کنند یک جا نشستند و نظر منفی میدهند و با عینک بدبینی به همه می نگرند.از نگاه آنان همه چیز و همه کس از ابتدای انقلاب ایران تا امروز اشتباه و غلط بوده و این آنان هستند که توانستند تشخیص دهند.
بله باید هم کسی مثل جلالی منافع ملی را زندگی بداند ، نه مرگ و در ادامه بگوید :
“اما منافع ملی ما هدفش مشخص است: زندگی شاد و پر رفاه و امن ما، در يک محلهی شيک و متمدن در جهان.”
این جناب جلالی مثل اینکه نمیداند برای داشتن یک زندگی پر رفاه و امن ابتدا نباید از مرگ ترسید تا بتوان جلوی ظالمان و دشمنان ایستاد و از حق خود دفاع کرد.چرا که کسانی که از مرگ بترسند اول، افرادی مثل همین جناب جلالی ، به بغل عمو سام پناه میبرند و میگویند بی خیال ایران من باید زندگی شاد و پر رفاهی داشته باشم آنهم در یک محلۀ شیک در نیویورک و نه در تهران و از آنجا ادعای وطن پرستی میکنند و شعار زندگی و منافع ملی سر میدهند. دوم ، هموطنان نان به نرخ روز خور و فارغ از غم دیگران و مشغول بسط و گسترش ثروت شخصی خود. سوم ، افرادی مثل من و شما که جسارت اعتراض نداریم و از مرگ میترسیم و باید این حاکمان ظالم و ستمکار را تحمل کنیم. بازنده کسانی هستند که در قسمت سوم جای دارند یعنی اکثریت مردم ایران.
برای رسیدن به زندگی شاد و رفاه ابتدا باید از مرگ نهراسیم و خود را فدای دیگران کنیم.خود را فدای وطن کنیم.
باید از امثال سلیمانی حداقل یک چیز را آموخت تا مثل او شجاع بود.باید نترسیدن از مرگ را آموخت.با افرادی مثل سلیمانی فقط اینگونه میشود مقابله کرد و نه با دادن خطابه توسط یک آغا! زاده وطن فروش از نیویورک آمریکا و یا نوشتن مطالبی جک گونه و کوچه بازاری از طرف فردی بنام بچۀ جوادیه ، ملیجک و دیگران که فقط بدنبال تعداد رتبه ها به مطالب خود هستند.
این هم فلسفۀ زندگی و مرگ از دیدگاه من بی نهایت؛
” اگر از مرگ نترسیم لحظات زندگی ما لذت بخش خواهد بود ، چرا که دیگر نگران رسیدن مرگ نیستیم “
سلام دوست گرامی بینهایت عزیز
در زمان آلمان هیتلری شعاری بر سر زبانها بود با این عنوان ‘ اگر طالب صلحی خود را برای جنگ آماده کن ‘ دوست گرامی ترس از مرگ فقط جنبه منفی ندارد ‘ ترس از مرگ همزمان عامل بزرگیست برای تدابیر و پیشگیریها ‘ شجاعت بدون تدبیر حماقت است و فقط جاهلان را اقناع میکند ‘ مگر همین داعشی ها و یا طالبانی ها در شجاعت گوی سبقت را از بسیاری نربایدند ‘ به شما حق میدهم که شجاعت را یکی از مهمترین ابزار دادخواهی بدانید ولی نباید فراموش کنید که اگر تناسبی بین خواسته ها و امکانات برقرار نباشد همین کلمه شجاعت تبدیل میشود به حماقت
بنده سردار سلیمانی را از بیوگرافیهای متعددی که در موردش وجود دارد میشناسم و فیلمهای زیادی از او دیده ام مخصوصا از نوحه خوانیهایش و گریه های جانسوزش ‘
دوست عزیز ‘ بنده خودم در جبهه حضور داشتهام و به جان فرزندانم قسم میخورم که او و امثال او را به خوبی درک میکنم
من نمیدانم شما چند سالته ‘ آیا جنگ ایران و عراق را به خاطر میآوری یا نه ‘ تو یوتوب فیلمهایی زیادی در مورد این سردار عزیز وجود داره ‘ مخصوصا آنهایی که او در حال خواندن نوحه و زار زار گریستن نشان میدهند ‘ صدها دوست و هزاران سرباز جلوی چشمانش تکه تکه شدهاند ‘ صحنه های دیده است که یکی از آنها میتواند انسانی را تا آخر عمر از تعادل روانی خارج کند این بنده خدا سنی نداشت وقتی از روستایشان به کرمان آمد و سر ساختمان مشغول به کار شد ‘ نه تحصیلاتی داشت نه دنیا را دیده بود ‘ او شخصیت پیچیدهای ندارد با آنچه بر او گذاشته نه استقلال فکری دارد و نه هویتی مستقل ‘ آنچه او دارد روحی خراشیده و مجروح است ‘و آنچه به آن نیاز دارد آرامش ‘ او و بسیاری مثل او اصلاً در وضعیتی نیستند که بتوانند عملکرد خود در گذشته را نقد کنند تا راه آینده را هموار سازند ‘کوچکترین انتقاد به عملکرد حاکمان در زمان جنگ را خیانتی به شهدا میدانند ‘ جایگاهی که او و بسیاری از سردمداران کشورمان اشغال کردهاند بیش از آنکه دلیل داشته باشد علت دارد ‘ به یاد دارم فرخزاد در یکی از برنامههایش میگفت ‘ وقتی از قصاب و یا بقال محله تان خرید میکنید مواظب رفتارتان باشید ‘ چرا که ‘ امکان اینکه روزی رهبر و یا رییسجمهور تان شود کم نیست ‘در کشور ما به ندرت کسی در جایگاهیست که لیاقتش را دارد ‘ انگار کنترل از دست همه خارج است و هر کس بر حسب اینکه کجاست فرزند کیست و کی به دنیا آمده پستی را اشغال کرده
ما در کشوری زندگی میکنیم که حتی موافقان هم مخالفند ‘هیچکس نمیتواند حرف دلش را بزند از شورای نگهبان گرفته تا خبرگان و رهبری و ریاستجمهوری همه در حال تضویر و ریایند
دوست گرامی شما به نترس بودن و شجاعت نمره بالایی داده ای ‘ که البته نمره بالایی هم دارد ‘ ولی وای به روزی که این هوس ما را به دامان خرافات و عقایدی بیندازد که نه راه پس بماند و نه راه پیش ‘ تصور کنید از فردا در مدارس ایران ملاک نمره دادن به دانش آموزان نترس بودن و شجاعت داشتن باشد ‘ شما فکر میکنید چه کسانی شاگرد اول میشوند ‘بله محسن رفیقدوستها سبزی فروش سبزه میدان
آلمانها یه ضرب المثلی دارند که میگوید هر کس آدم با نظم و ترتیبیست ‘در اصل تنبل است ‘البته این ضربالمثل کمی با شوخی آمیخته ولی حقیقتی هم در آن نهفته است ‘منظور این است که آدم تنبل از آنجا که حوصله گشتن دنبال وسایلش را ندارد ‘ به نظم و ترتیب روی میآورد ‘ کسی که برای جانش ارزش قائل است و میخواهد آن را به سادگی از دست ندهد فکرش را به کار میاندازد و راهکار مناسب را پیدا میکند ‘ مگر جنگ شش روزه با اسراییل را فراموش کردهاید’ صد ملیون عرب نتوانستند کوچکترین خدشهای به ارتش اسراییل وارد کنند ‘ کشوری که چند ملیون جمعیت بیشتر نداشت ‘ چیزی که اعراب زیاد داشتند سردار سلیمانیهایی بودند که در همان روزهای اول کلک و پرهایشان ریخت و هاج و واج مانده بودند که چه اتفاقی افتاده است
این نترس بودن که بزرگترین پاداش تمام گروههای افراطی مذهبیست ‘همزمان بزرگترین عامل بدبختی و انحطاط ماست
وقتی شجاعت بدون عقل در جامعهای فضیلت به حساب بیاید اسماعیل تیغ زن و دارو دسته اش هم میشوند همه کاره مملکت وای به روزی که این جماعت خدا را هم به خدمت خود بگیرد ‘ این دقیقا همان اتفاقیست که در کشور ما رخ داده
عدهای کارنابلد بیسواد پرمدعا سی و شش سال است با شجاعت از روی جهالت بحران میسازند و خسارتها میدهند و سپس بعد از رفع آن برای خود کف میزنند
اینجا محل تبادل افکار است
شما و همه عزیزان را به خدا میسپارم و امیدوارم همه ما را شفا دهد
سلام و درود
جناب عرفانیان
از این ضرب المثل به آن ضرب المثل رفتن کار راه انداز نیست و شما بهتر میدانید منظور من چیست.اگر نمیدانید و یا خود را به ندانستن میزنید خدمت شما و دیگران عرض کنم که: صحنۀ زندگی مدرسه نیست و من و شما با این کلمات بی عرضه گی خود را توجیه میکنیم.من و شمای ترسو که جز بافتن مشتی جفنگیات کاری از ما ساخته نیست.باید بفهمید و بفهمیم که تمام صحبت من بر سر اینست که شما و من در مقابل نسل آینده مسئول هستیم و بافتن کلماتی اینچنینی به سبک شما دردی از ما دوا نمیکند.صحبت سر این است که با این حکومت و این حاکمان چگونه باید رفتار کرد ؟ شما 100 سال دیگر هم اینگونه قلم فرسایی کنید راه به جایی نخواهد برد.
باید در مقابل سلاح آنها که مذهب و عشق به خدای خود ” الله ” و آئین های مذهبی و اسلام است یک سلاح برنده تر و قویتر داشته باشیم که همان وطن پرستی است تنها با تقویت آرمانهای وطن پرستانه میشود با افراد مذهبی تند رو روبرو شد.حالا شما بازم در جواب من ضرب المثل بگو.
من امثال قاسم سلیمانی ها رو خیلی بهتر از شما و دیگران میشناسم چرا که مدتی با آنها بوده ام.آنموقع که خیلی ها نمی توانستند بند تنبان خودشان را محکم ببندند و یا بند کفششان را بلد نبودند ببندند من پوتین پام بود.
در ضمن لازم نیست برای پیشبرد گفته های خود از واژه های تحقیر آمیز نسبت به افراد استفاده کنید.
شما یک انسان معقول و اندیشمند، بدون شجاعت ابراز وجود در مقابل این مذهبی های تند رو چه کار میتوانید بکنید؟ تا ترس را دور نریزید و به جنگ رودرو با آنها نروید میشود همین 36 سالی که با امید دادن واهی به خود سرکردید که در حقیقت دلیل آن وجود ترس بوده. تا ترس و عافیت طلبی در وجود امثال من و شما باشد وضعیت میهن عزیزمان ایران همین است که میبینید. اهرم این مذهبی ها همان اتکای آنها به قویترین خدا از دیدگاه خودشان است و اینکه نمیترسند و باور دارند به درستی کردار خویش. من نمی توانم مطالب قبلی خود را دوباره بازگو کنم.لطفا اگر مایلید یه جستجو کنید تا ببینید نظرات من در مورد مذهب و اسلام چیست؟
حالا شما بفرمایید باز هم نسخه های روشن فکرانه بدهید مثل همان جناب جلالی که لای زر ورق بزرگ شده.
” تنها راه مقابله در برابر افرادی که عشق به خدا و اسلام دارند، عشق به وطن است”
” تنها راه به دست اوردن رفاه و آسایش برای نسل بعد از خودمان، نبردی شجاعانه است ” من اینجا هی میگم دست از اختلافات برداریم و با یک هدف و آن هم عشق به وطن با برنامه ریزی و با عقل ( که همه خود را عاقل می دانیم ) به جنگ این حاکمان ظالم برویم انگار گوش کسی بدهکار نیست و هرکسی ساز خودش را میزند حتی جناب نوری زاد.
جناب عرفانیان ضرب المثل ایرانی میخواهی
خود کرده را تدبیر نیست — از ماست که برماست
جناب بی نهایت،
من کاری با آقای جلالی، شما و یا مزدک ارجمند ندارم فقط تا جایی که میدانم جنگ ایران وعراق که باعث وبانی آن هنوز مرموز و مورد علامت سؤال بسیار درشت هست (البته نه برای من و میلیون ها ایرانی دیگر، ماها باعث و بانا آن جنگ ویرانگر را دقیقا میشناسیم) ۲۶ سال پیش تمام شده است چه دلیلی دارد که هنوز بر طبل این جنگ بنوازیم و اتفاقات آن را زنده نگه داریم؟
یک از دوستان آمریکایی من البته به توصیه مکرر حقیر سفری ۲۰ روزه به ایران داشت و بعد از بازگشت ضمن ستایش مردم ایران که چقدر میهمان پرست وخوش بر خورد با بیانگنگان هستند و چقدر بایشان خوش گذشته بود از من پرسید که آقا جان جنگ شما با عراق ۲۶ سال پیش به پایان رسیده است ولی من روزی که وارد ایران شدم و با دیدن پلاکارد ها و بنرهای عظیم الابعداد مواجه شدم این باور بمن دست داد که انگار ایران هنوز مشغول جنگ با عراق هست شماها چه اصراری بر تداوم این جنگ دارید؟ مگر جنگ را۲۶ سال پیش که خود تقریبا ۳ نسل زندگی محسوب میشود تمام نکردید؟ چه اصراری هست که همش در زمان یک جنگ فرضی زندگی کنید؟
در ضمن جنگ ایران و عراق را قاسم ها، علی جعفری ها، رحیم صفوی ها و یا مقدم ها و نجارها نبردند، جنگ بصورت یک نبرد سیستماتیک که تمامی ارتش های دنیا آموزش آن را در کلاس های دروس ستاد میبینند و با تجربه میشوند توسط بازمانده ای از ارتش مظلوم، دروغ گفته شده و خاموش بنفع ایران باتمام رسیده و یا حد اقل بدون واگذاری هیچ نوع امتیاز به دشمن به پایان رسیده بود
در سال چهارم و یا پنجنم جنگ خمینی دستور اعدام علی جعفری و رحیم صفوی را بخاطر نا شی گری و تصمیم های بچگانه این اشخاص که باعث کشته شدن ۱۶۰۰ نفر از پاسداران و نیروی بسیج شدند صادر کرد ولی با میانجیگری افعی معروف که ای امام اگر ما امروز این دستور را اجرا کنیم و این اشخاص را تیر باران کنیم روحیه همه رزمندگان صدمه دیده و باعث پیامد های ناگوار میشود چرا ما انجام این دستور رابه بعد از جنگ موکول نکنیم؟
البته بعدازجنگ خمینی بخاطر بیماری مهلک در وضعیتی نبود که به امور جزیی مانند اعدام علی جعفری و یا رحیم صفوی و یا نجارفکر کند و این نابکاران از دام مرگ گریختند
بنظر چنین میاید که شما چیزی از زمان جنگ نمیدانید و عاقلانه نیست که در این مورد بیش از تواناییتان صجبتی بکنید. بنده بمدت ۵ سال و به اقتضای شغلم که پرواز با هلیکوپتر شنوک بود (ممکن است شما ندانید که هلیکوپتر شنوک یعنی چه، فقط باید حضورتان عرض کنم که هلیکوپتریست بزرگتر از اتوبوس تعاونی یک و یک سری ملخ در جلو و به همان اندازه در قسمت عقب دارد) در تمامی جبهه ها مثل ترانسپورت شمس العماره هر روز و در هر ساعت از روزحضور داشتم و چیز هایی که بچشم خود دیدم قابل انتقال بر روی صحفه کاغذ نیستند در نتجه از شما دوست عزیز انتظار دارم که از ین فاجعه خانمانسوز بر داشت نتیجه به مطلوب نفرمایید شاهد بودن چنین عمل منفوری مانند سؤ استفاده از این جنگ خانمان برانداز از طرف نظام که طاقت ما را به حد اکثر میرساند کافیست. شما بس کنید و از زنجیری دیگر برای ابراز وا نفسای خود آویزان شوید.
رسول
سلام و درود
جناب رسول
شما مثل اینکه نگرفتی من چی گفتم و در جواب کی گفتم؟ همینطوری در نزده میای تو و کلی هم ادعا داری.
صحبت من در جواب عده ای نمک نشناس ناجوانمرد بود که خونهای ریخته شدۀ رزمندگان در راه وطن رو نه تنها نادیده میگرفتن بلکه به آنها توهین هم میکردن.شما اصلن نمیدونی اصل ماجرا چه بود و آمدی از تاریخ و جنگ و افتخارات خودت گفتی.شما درست میگی و من اشتباه میکنم. بله شما خلبان شینوک بودی و در جبهه ها مشغول خدمت رسانی بودی و من یه لا غبا هیچکاری برای وطن نکردم. ( از دید شما ) ولی حداقل شهامت این را دارم که بگم هر کس با هر لباس و با هر گرایش و مذهبی در راه کشور خودش جانفشانی کنه در بالاترین درجه از درجات اجتماعی قرار داره و هیچکس حق نداره به آنها توهین کنه.من دارم اینجا از امثال شما دفاع میکنم حالا شما اومدی به من درس شینوک شناسی میدی و دنبال باعث و بانی جنگی. این هلی کوپتر کارش هلی برد بوده و بیشتر مواقع در پشت جبهه فعالیت میکرده تا از تیررس دشمن محفوظ بمونه چون هم بزرگ بوده و هم قدرت مانور کمی داشته…اگه خواستی میتونم چند تا دیگه هم بگم…بگم که خیلی از شماها هم با ترس از هدف قرار گرفتن و یا بهانه های دیگه مثل خرابی های فنی و بدی هوا و … یا نمیومدین یا خیلی دیر میومدین البته تقصیری هم نداشتین چون تعداد کمی از این هلی کوپترها داشتیم! و خیلی ها بخاطر همین بدقولی های شما جونشون رو از دست دادن.
میخوای برم هی اون زمان را انگولک کنم… اصلن حرف من یه چیز دیگه بود و برداشت شما یه چیز دیگه. عزیز من ، شما مثل اینکه از مرحله خیلی پرتید.
اگر پای عمل به گفتار برسه، اونوقت میشه آدمها رو شناخت.
زنجیری که من از آن آویزان میشوم وطن پرستی و احترام به خون کشته شدگان در راه وطن است.شما از چه زنجیری آویزان میشی؟ نکنه به ریسمان الهی چنگ میزنی؟
واقعاً جای تأسفه که افرادی مثل شما و عرفانیان از صحبت های من برداشتی اینگونه سطحی دارند. این شماها هستین که هرجا میشینین چون حرفی ندارین فقط از خاطرات جنگ میگین و رشادتهای خودتون. حالا وقتی کسی مثل من میاد و در جواب یاوه گویی های شخصی مثل مش قاسم از همۀ اونها دفاع میکنه میاین وسط و همینطوری چیزایی بلغور میکنین که آدم میمونه چی بگه.
سلام آقای نوری زاد ، اینکه از قول یک شهید زیر عکسش نوشته باشند : اساس تخریب، تخریب نفس است ، کاملا” این شهید بزرگوار درست فرموده اند ، زیرا اگر این شهید به این جمله ” تخریب و کشتن نفس انسانی ” که همان اراده و راه شیطانی است ، اعتقاد نداشتند ، در راه حق و حقیقت شهید نشده بودند زیرا که این نفس شیطانی که آن را ” نفس اماره ” هم می نامند ، در جان و کالبد انسان رخنه می کند و آن چه نباید بکند ، میکند . ظلم و جور و چپاول و خون و خونریزی شقاوت و قساوت و نامردی و … همانی است که از آخوند و غیر آخوند بیرون می جهد و انسان و انسانیت را در همان زوایای ” نفس اماره ” له و لورده میکند . همانی که که شما هم از این آفت الله های این زمانه در پاین متن خود نام برده اید که : من آخوندهایی را می شناسم فراوان، که با اشتهایی سیری ناپذیر، نه به تخریب و تزکیه ی نفس، که به تخریب مطمئن ترین فریضه های انسانی مشغولند . اما کشتن نفس و تخریب آن را من در شهیدی دیگری به نام حمید بحیرائی از بچه های میدان خراسان تهران به عینه یافتم و آن اینکه آن شهید کناره ها و به قول معروف ، اطراف ” نان لواش ” کپک زده ارسالی به جبهه را دور نمی نریخت و هدر دادن همان چند تکه خمیر اطراف نان را گناه و کفران نعمت می دانست . او نمی دانست که در آینده ای نه چندان دور ، اندرز کنندگان و اندرز دهندگان و خطیبان منبری و نماز و روضه و دیگر تشنه گان دروغین ” تخریب نفس ” یکباره لباس عوض میکنند و بر سر قدرت پوشالی می نشینند و اطراف نان که دور میریزند که بماند ، بر انفال و سرمایه های این مردم بدبخت و فقیر کشور چنگ می اندازند و چپاول میکنند و آدم میکشند و جنایت میکنند . من وقتی دختر کوچک گل فروش و یا مواد فروش و یا تن فروش در معابر را می بینم و این ” آخوندک ” های گشنه و تشنه 5 تومانی زمان شاه را که مصدر نشین شده اند و همه چیز را در قبضه خود درآورده اند ، حالم بد میشود و با خود میگویم که اول انقلاب ما به چه کسانی دل بسته بودیم ! اینان از آن شاهنشاهیان و درباریان ، شاه تر و درباری تر و از آنان نیز حریص تر و سیری ناپذیر تر شده اند .
درود بر شیرزن ایران سرکار خانم ستوده
آقاى نوريزاد. در بند پنج نوشته تان چه واقعيت دردناكى را بيان كرديد.
واى بر شهيدان صادق كه چه بد فريب خوردند.
اگر منظور از تخريب نفس همان تهذيب نفس از راه مبارزه با نفس اماره باشد كه بسيارى، تحت تأثير مواعظ باصطلاح ” روحانيون”، آن را باور كردند، آفت فرهنگى است كه در طى قرون و اعصار با ترفند ارباب دين براى سوارى گرفتن و مطيع نگهداشتن عوام به فرهنگ عامه تزريق شده است.
همانگونه كه كورس گرامى گفتند ” تزوير و ريا اسم اعظم و سرشتنماى مردمى است كه از گفتن ضمير من احساس انانيت مى كنند و بنده يا عبد ذليل فقير سراپا تقصير را به من گويى ترجيح مى دهند”
اين تزوير و ريا از كسانى به غايت نفسانى كه خود را به دروغ “روحانى” مى نامند، به مرور به عامه مردم تلقين شده است. آنان “من ” گفتن را نشانه انانيت مى نمايند و احساس گناه بى جهت و تخريب يا تهذيب نفس را به عامه مردم تعليم مى دهند تا ” من ” پرسشگر، ” من” مطالبه گر، ” من ” خودسالار را افسار زنند و انسان را از وجودى پرسشگر و خودسالار به بنده اى زبون تنزل دهند. بنده اى زبون كه سوارى مى دهد.
و اما ژست خاكسارانه، ضد منيت و ضد نفس امارهء خودِ اين جماعت، جز نيرنگ و ريا نيست تا خودبزرگ بينىِ بيمارگونه و برترى كه به سبب ايمان براى خود قائلند، را در پشت آن پنهان كنند.
مى بينيم همين باصطلاح “روحانيون” كه ” منيت” را تقبيح مى كنند و ” نفس” را اژدهايى مى نامند كه بايداز راه سركوب و تخريب نفس اماره، رام و تهذيب شود، چگونه اما “منيت” وحشىِ خود را رها كرده اند تا بى مزاحم بتازد و بدرد و بخورد وببرد و له كند.
بيچاره جوانان صادقى كه جان و زندگى خود را با سخنان پوچ اين ” روحانيونِ” جسمانى تاخت زدند و باور كردند كه دوست داشتن زندگى، وسوسهء نفس اماره است و جان خود را وسيله كردند تا اين دروغگويان، بتوانند بر خر مراد سوار شوند با اشتهاى سيرى ناپذيرخود از دنيا و نعماتش كام بگيرند.
درود بردکتر نوریزاد و هم میهنان فرهیخته
نکته ای در مورد مذاکرات هسته ای البته برداشت حقیر
اول از همه بنده به مذاکره با کشورهای۱ +۵معترض هستم چون به نظر چنین میاید که خبری از آن۵تای دیگر نیست و علنا میبینیم که طرف دیگر مذاکره همواره وزیر امور خارجه دولت ایلات متحده یا نماینده های دیگر این سازمان بوده اند
دوم اینکه اکنون تقریبا ۱۲سال هست که این مذاکرات جسته و گریخته تداوم داشته است ولی هیچ کس هیچ وقت از جزئیات این مذاکرات گزارشی ننموده است. البته کلی گویی ها موجود بوده اند ولی جزئیات هر گز
گمانه زنی در مورد ۳ هدف نهایی مذاکرات با در نظر گرفتن اولویت این ۳ مورد:
الویت۳- تصمیم گیری در مورد تأسیسات٫ سانتریفیوژها، نحوه و مقدار تولید اورانیوم غنی شده که چه مقدار از آن میتواند در ایران باقی بماند و چه مقدار به کشور بیطرف سوم منتقل شود. تعداد سانتریفیوژها نیز بایستی در نظر گرفته شود واز این نوع جفنگیات
اولویت ۲- تصمیم گیری در مورد تحریم ها، بر داشته شدن آنها در اسرع وقت و آزاد کردن پول های فریز شده ایران
اولویت شماره یک- این موضوع مهمترین و شاید تنها دلیل این مذاکرات باشد و نقش حیاتی اتفاقات سال ۱۳۸۸را که ج.ا را وادار به «نرمش قهرمانانه» نمود نباید فراموش نمود. این قسمت از مذاکره که دلیل اصلی سری بودن آن است مبنی بر این است که امریکا و سایر قدرتهای غربی بطور کتبی قول بدهند که در آینده بمدت زمانی (که بحث برروی طول آن تنها دلیل طولانی شدن این مذاکرات هست از نظر ج.ا هر چه طولانیتر بهتر) معلوم هیچ نوع عملی اعم از دیپلماتیک و یا نظامی در رابطه با بر اندازی رژیم جمهوری اسلامی انجام ندهند و در طول این مدت هیچ نوع تماسی با اپوزیسیون نداشته و از هر گونه کمک و دستیاری به آنان خودداری نمایند
خبری بد به آشتی طلبان و آنانی که به اصطلاح صابون لغو تحریم ها را بدل مالیده اند. تمای تحریم ها یی که به تصویب کنگره و سنای امریک رسیده اند تک تک قانون محسوب شده و لغو آنان مستلزم اینست که کنگره و سنا این موضوع را در دستورالعمل خود قار داده و هر کدام از آنان که تعدادشان بسیار زیاد است یک به یک مورد بحث قرار گرفته و در صورت توافق اکثریت این قانن لغو شود. متإسفانه باید حضورتان عرض کنم که اگر کنگره و سنا هیچ کاری نکنند و فقط به لغو تحریم ها مشغول شوند حدود پنج سال مداوم برای این کار لازم خواهد بود. تازه بنده از نحوه لغو تحریم های اتحادیه اروپا کاملا بی اطلاع هستم
البته باید اضافه کرد که تحریم هایی که توسط شخص رئیس جمهور امریکا بدون دخالت مجلسین و بصورت حکم حکومتی به مرحله اجرا در آمده اند میتوانند با قلم کشیدن این شخص باطل شوند ولی تعداد و اهمیت این گونه تحریم ها بسیار پائین هست
پایدار باشید
رسول
امام جمعه شهر خنج فارس خطاب به مطهری :
اگر به احترام پدرت نبود، باید منتظر بدتر از اینها می بودی!
شمایی که خودت را مدعی قانون گذاری می دانی، بد نیست نگاهی به سخنرانی ها، موضع گیری ها و مکاتبات خود انداخته و خود را در جایگاه مردمی جامعه بگذاری و عواطف و احساسات مردمی را نسبت به خود ببینی.
به گزارش پارسینه امام جمعه خنج(شهری در استان فارس) در گفتگو با یک سایت محلی گفت: متاسفانه گاهی اوقات خواص در تشخیص مسیر از عوام هم عقب تر هستند. حادثه ای که چندی قبل در شیراز اتفاق افتاد، حادثه خوب و مثبتی نبود که برخی با تندروی بخواهند جایگاه حقوقی نماینده ای را نادیده گرفته و به آن هتک حرمت کنند و قطعاً باید مسئولین با چنین رفتارهایی برخورد نمایند، اما از طرفی کسی که خود را در جایگاه نمایندگی مردم در مجلس می داند نیز باید این را بداند که با الفاظ زننده، تهدیدآمیز و از طرفی هم تحقیرآمیز که دور از ﺷﺄن نماینده هست، نمی تواند به نماینده بلافصل مقام معظم رهبری در استان، چنین جسورانه سم پاشی کند.
حجت الاسلام رضا صفایی خطاب به علی مطهری گفت: شمایی که خودت را مدعی قانون گذاری می دانی، بد نیست نگاهی به سخنرانی ها، موضع گیری ها و مکاتبات خود انداخته و خود را در جایگاه مردمی جامعه بگذاری و عواطف و احساسات مردمی را نسبت به خود ببینی.
وی ادامه داد: آقای مطهری بداند اگر به احترام عالم جلیل القدر، شهید حکمت، حضرت آیت الله مطهری نبود، باید منتظر بدتر این اینها می بود. کسی این تندروی ها را ﺗﺄیید نمی کند که بخواهی کسانی یا دستگاه هایی را که در خدمت مردم و نظام هستند، مورد عتاب و خطاب و تهدید قرار بدهی و به اصطلاح مظلوم نمایی کنی.
جامعه
آیت الله قرهی/
مسجدی که نظام اسلامی را قبول نداشته باشد باید تخریب شود
حتی اگر بر این مساجد نام، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، ائمه اطهار (علیه السلام) و اسم امام راحل (ره) گذاشته شود
به گزارش پارسینه، آیت الله قرهی در پاسخ به سوال اینکه برخی بر این نظر اعتقاد دارند که مساجد نباید دولتی باشند پاسخ داد :
دولتی با حکومتی تفاوتی دارد. مساجد نباید دولتی شوند اما حکومتی باید باشند یعنی مسجد باید در راستای حکومت نظام اسلامی فعالیت داشته باشد. اگر قائل به نظام اسلامی هستیم و اعتقاد راسخ ما این است که نظام، نظام مهدوی است پس مساجد ما جدا از نظام نیستند مساجد نباید دولتی باشند تا هر دولتی که بر روی کار می آید بخواهد سوءاستفاده کند اما مساجد باید اسلامی باشند.
مسجدی که نظام اسلامی را قبول نداشته باشد، مسجد ضرار می شود و باید بسته و تخریب شود. حتی اگر بر این مساجد نام، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، ائمه اطهار (علیه السلام) و اسم امام راحل (ره) گذاشته شود
پس دیگر تکلیف روشن شد از مسجد النبی تا فلان مسجد در اروپا هم باید خراب شوند ! این است رهبری جهان اسلام !!!
پیام نقدی برای اوباما: کاخ سفید را بر سرت خراب میکنیم
ما تا آخر ایستاده ایم و تا نابودی کاخ سفید و پایان یافتن حضور صهیونیست ها در منطقه، مقاومت خواهیم کرد
به گزارش پارسینه، سرتیپ بسیجی محمدرضا نقدی رئیس سازمان بسیج مستضعفین صبح امروز در زیارتگاه شهدای والفجر هشت گفت: رئیس جمهور آمریکا می گوید مردم ایران را بر سر سفره هفت سین دعا می کنند. اما او باید بداند با این جنایت ها و زورگویی های آمریکا در جهان، ملت ایران بر سر سفره های هفت سین برای نابودی کاخ سفید و حکومت خبیث آمریکا دعا می کنند.
سردار نقدی روحیه حقیقت جو و عدالتخواهی را از خصوصیات بارز ملت ایران برشمرد و افزود: رئیس جمهور آمریکا هر چقدر هم پیام بدهد و ظاهرسازی کند ملت ایران فریب این تظاهر را نخواهد خورد.
وی تغییر واقعی رویه آمریکا در تعامل با مردم دنیا را خواستار شد و گفت: دولت آمریکا باید دست از زورگویی و ظلم و جنایت علیه مردم دنیا بردارد.
رییس سازمان بسیج مستضعفین بیان کرد: ما تا آخر ایستاده ایم و تا نابودی کاخ سفید و پایان یافتن حضور صهیونیست ها در منطقه، مقاومت خواهیم کرد.
نقدی در پایان سخنان خود، خطاب به رئیس جمهور آمریکا اظهار داشت: ملت ایران در پاسخ تهدید رئیس جمهور آمریکا در پیام نوروزی می گوید: اگر بخواهی به زورگویی ها و شیطنت هایت علیه ملت ایران ادامه بدهی، کاخ سفید را بر سرت خراب خواهیم کرد.
ببیید عراقی دانا !! چه میگوید ؟؟
جوابیه آقای خامنه ای به نامه محمد نوری زاد : محمد آقا از طریق یکی از صحابه و ملتزمان درخواست شما به گوشم رسید. اول کمی عصبانی و ناراحت شدم که چرا شما رعایت حال این پدر پیر خود را نمی کنید ؟ شما که هم از گذشته و هم حال من خبر دارید شما چرا ؟ شما که می دانید به محض اینکه من پا پس بکشم همین طلحه و زبیر های دور و ورم دودمان مرا بر باد می دهند ، همین ها روز و شب منتظر یک لغزش کوچک من هستند تا با سر واژگونم کنند . همین هایی آوای جانم فدای رهبر سر میدهند اگر لحظه ای ورق برگردد ، بدنم را تکه تکه می کنند ، محمد آقا من در میان ۸۰ میلیون ایرانی احساس تنهایی و انزوا می کنم ، توی این شرایط به هیچ کس اعتماد نمی کنم و حاضر نیستم چک سفید امضا بدهم ، شما همین تیم مذاکره کننده هسته ای رو ببین آنقدر خبر چین ها خبر آوردند که اینا دارند خیانت می کنند ،من هی آدم از خودم به اینها اضافه کردم و سپردم که یک لحظه اینها رو با امریکا یی ها تنها نگذارند که دشمن خیلی حیله گر و مکار است و ممکن است اینها رو از راه بدر بکند . در مورد جانشین ببین چه الم شنگه ای راه انداخته اند ، هی چو می اندازند که می خواهم مجتبی رو به عنوان جانشین خودم معرفی کنم ، مجتبی توانایی اداره یک مدرسه ابتدایی رو ندارد ، آنوقت مدعی هستند که می خواهد یک مملکت ۸۰ میلیونی را اداره کند، مرغ پر کنده هم به این ادعا می خندد . پایان سخن اینکه مطابق خواسته شما ساعتها به آشیانه گنجشک های تکراری خیره شدم ، خوشم نیامد زیادی تکراری بودند قیافه ها ، دستور دادم که زیر آشیانه هایشان آتش روشن کنند که مجبور به فرار و مهاجرت به بلاد کفر شوند و اگر مقاومت کردند آنها را زندانی و شکنجه و در نهایت اعدام کنند ، در عوض ما می توانیم کنجشک های سر به زیر و غیر تکراری از کشور های فلسطین و سوریه و عراق و یمن بیاوریم و خیالمان راحت باشد که نه روبروی ما می ایستند و در صورت اقتضا بر روی مردم هم خنجر میکشند. موید باشید .
سیاست
اکبر هاشمی رفسنجانی/
رابطه من با آقا مثل سابق نیست/در آخرین دیدار گفتم که در مساله هسته ای سخت گیری نکنیم
آخرين ملاقاتم با رهبري، يکي دو هفته پيش بود. من اين بار به خاطر مسائل هسته اي به آنجا رفتم که آقا در جلسه قبلش
به گزارش پارسینه، اکبر هاشمی رفسنجانی در بخشی از گفتگویش با سالنامه آرمان در خصوص روابطش با رهبرمعظم انقلاب گفت: رابطه من با آقا مثل سابق نميتواند باشد. من آن زمان، تلفن يا ملاقات داشتم.. ولي روابط عاطفي مان برقرار است. ماهي يکي دوبار دور هم مي نشينيم و حرف هاي طلبگي و امروزي ميزنيم.
وی افزود: آخرين ملاقاتم با رهبري، يکي دو هفته پيش بود. من اين بار به خاطر مسائل هسته اي به آنجا رفتم که آقا در جلسه قبلش قدري سختگيري کرده بودند، من خدمتشان رفتم که بگويم سختگيري نکنيم و الان شرايطي نيست که اين گونه باشد و ميخواستم بيشتر توضيح دهم. صحبت هايم را کردم، ولي ايشان آخرش گفت که ديروز آقاي روحاني اينجا بود و از اينجا راضي رفت، شما نگران نباشيد.
دستگیری باند طالبان در تهران
متن خبری که در سامانه فضای مجازی سپاه محمد رسوا الله تهران بزرگ آمده
به گزارش پارسینه متن خبری که در سامانه فضای مجازی سپاه محمد رسول الله تهران بزرگ آمده به شرح زیر است:
(( روزجمعه 22 اسفند ماه گذشته با همت و تلاش مصرانه نیروهای معاونت عملیات و معاونت اطلاعات پایگاه سلمان کن و به کارگیری و بهره مندی از تکنیک اموزش دیده شده اطلاعاتی و عملیاتی باندی که به قصد آموزش افکار خطرناک طالبان و تکنیک های نظامی ونهایتا توسعه و گسترش این باند را در کن داشتند دستگیر شدند .
لازم به توضیح است که این عملیات از روز شناسایی در ماههای قبل شروع شد که در 22 اسفند منجر به دستگیری سرکرده باند شد و تا دستگیری اعضا دیگرتا 5 فروردین ادامه داشت و به دلایل امنیتی و احراز نتیجه مطلوب منتشر نشده بود . طبق اطلاعات و گزارشات رسیده این باند پس از طی نمودن مراحل قانونی هم اکنون در اختیار نیروهای امنیتی مسئول قرار دارند .))
تمامش خالی بندیه ، میخوان به آقا بگن که وجود ما برا حفظ اسلام لازمه و بدون ما پروستات اسلام عود میکنه .
برادر بزرگوار نوریزاد مصاحبه ات را خواندم و از همینجا به شهامتت درود می فرستم
پيشكش به دانشجو همراه با خوشامد گويى
ريشه ها ٢٩٤( قسمت ٢٩٣ ذيل پست قبلى )
فرهنگ< فرهنگ دينى <عرفان<… ط
زمين و آسمان حافظ
٢٨-فرضيه عارف بودن حافظ (دنباله قسمت الف)
هيچ ارج گذارى اى به يك فرهنگ يا به هر چيز ديگرى به از نقدِ آن نيست ، درست به همان سان كه ارج نهادن به ديگرى در رهاسازى اوست از بند پندارها و خطاها نه در ستايش هاى گزاف و دروغين و آرى گويى به هر سخن نابخردانه اى كه از دهان و خامه اى بيرون مى زند. حتى نقد ناگزيرتر مى گردد آنجا كه اين دهان و خامه از آنِ زورمندِ بلندپايه اى است كه تنها چاپلوسى و ستايش خشنودش مى كند ، و بر در ها و ديوار هاى قلمرو قدرتش عكس هاى قد و نيمقد خود را در حالات مختلف و در ميان هاله هاى نورانى به نمايش مى گذارد و محكومين حكومتش بايد نامش را با بحر طويلى از القاب قلمبه ببرند و بياناتش را هنوز نشنيده گهربار و ملوكانه و مانند اين ها بخوانند. خودشيفتگى و خودكامگى كسى كه دوست دارد در هر جاى جهان نقش خود را بيند به نزديكِ مولوى نشانه از خدا بيخبرى و فرعونيت است . او ممكن است همچون وزير مكارى كه پيش تر به داستانش اشاره شد خود را به چشم مريدانش مردِ خدا جابزند ليك خداى مولوى كه كمابيش همان خداى ابن عربى است خدايى است انسانوار ، كه تمام خواست ها و حال هاى بشرى از جمله خشم ، مهر ، كين ، قهر ، محبت و غيره را دارد منتها به گونه اى نامحدود. هم دور است و هم نزديك ؛ دور همچون يهوه و نزديك همچون دمِ عيسى . وجودش چندان ناشناختنى و دسترس ناپذير است كه با فرضِ وجودِ چنين خدايى چه بسا خود مولوى نيز صداى خود را صداىِ او پندارد و از قول او به شخصى كه جبر را دستاويز كاهلى كرده است فحش زشت حواله دهد.( بنگريد به بيت ١١٤٢٨ دفتر ششم ، نسخه نيكلسون ). پيش تر اشارت رفت كه جدا از حافظ و فردوسى و شايد كسانى كه من نمى شناسم فجوريات و زبان مستهجن در آثار بسيارى از شاعران ما يافت مى شود و در مثنوى زشت گويى كم نيست . نه چنين است كه من از ٢٦٠٠٠ بيت مثنوى معنوى پيله كرده باشم به يك بيتِ شكار شده . اين بيت اما با '' گفت يزدان…'' آغاز مى شود. شايد حكمتى در آن است كه من نمى دانم . اگر به جاىِ يزدان واژه سلطان را بگذاريم – سلطان نه به عنوان اسمى از اسماء الهى بل سلطان به معناى شاه زمينى – اين بيت هيچ نكته تعجب انگيزى ندارد . براى سلطانى كه در جهان جز خود خدايى نمى بيند ، بسيار عادى است كه بگويد :'' اين مردك فلان فلان شده را ببريد فلانش كنيد .'' در حقيقت نانوشته و ناانديشيده مولوى همين امكان جابجايى خداي انسانوارش با انسان خداوار است ؛ مولوى كه برخلاف حافظ شكى در عارف بودنش نيست ، به آن وزير مكار و بنابراين به هر زورمند بلند پايه اى كه مى خواهد در جهان جز نقش خويش نبيند ، ابياتى بكر و بسيار هوشمندانه دارد :
آخر آدم زده اى اى ناخلف
چند پندارى تو پستى را شرف
چند گويى من بگيرم عالمى
اين جهان را پر كنم از خود همى
چه استعاره زيبا ، كوتاه و رسايى! '' جهان را از خود پركردن '' همچون جنين در زهدان . اما مسئله اين است كه وزير مكار يا هر زورمند بلند پايه اى كه از تملق مشتى مريد خودباخته و از نقش هايش بر در و ديوار شهر '' كيف''(Jouissance) مى كند ، همچون خودِ مولوى صداى خود را صداى يزدان از دهان سلطان پندارد و با اين توهم هر چيزى را براى خود مجاز داند حتى ترور و شكنجه و فحاشى را . البته ممكن است آدم خوبى هم باشد و بنابراين خدايش هم مثل خودش از اين كارهاى بد نكند ؛ البته شايد . از ديدگه اين روزگار اگر صرفاً حقوق شهروند و خودسالارى جامعه را ملاك گيريم ، ما شاه خوب نداريم ، شاه بد و بد تر و بدترين داريم . يك و فقط يك مورد شكنجه بر تارك هر حكومتى هر قدر نيز كه شكوه و جلالش سر به آسمان سوده باشد، ننگ و انگ بربريت مى نشاند ، چرا كه در گيتى موجودى بالاتر از انسان نيست . نه سنگ ها ، نه بنا ها و نه نقش هاى در و ديوار ناله آن انسانى را تطهير نمى كند كه در غايت بى فريادرسى در سيه چالى بريده از عالم و آدم با بدنش هرچه خواستند كردند. براى همين بود كه در قسمت ٢٩١ تأملات خود را در باب نارسايى و قدرت پناهى تاريخ هاى قديم به بيان آوردم . اين تاريخ ها و نيز سيره نامه ها هرگز در آن سيارك خيالى كه بارها مثال زده ام نوشته نشده اند؛ سياركى بيرون از زمان و مكان و زبان و شرايط تاريخى و مناسبات قدرت كه جان هايى آزاد گشته از هر پيشفرضى در فضاى معصوم آن همدلانه براى كشف حق و باطل گردآمده باشند. در تاريخ حتى تا به امروز هرگز چنين سياركِ عايق و معلقى وجود نداشته است ؛تا چه رسد به فرض وجودش در فرهنگ دگرسالارى كه حق با غالب و زورمند بوده است ( الحق لمن غلب ) و پيروزى باهراس افكنى ( النصر بالرعب ) . شما وقتى ريشه را يافتيد ، چرا بايد خود را درگير شاخه ها كنيد. وقايع نگارى هايى كه اصل آنها صرفاً بر نقليات و ديده هاى اشخاصى در آن بستر دوزخى استوار بوده اند در وهله نخست اعتبارشان محل ترديد است و تنها تاريخ علمى مى تواند با اتكا به علوم و فنون ديگرى چون باستان شناسى ، خط شناسى ، سكه شناسى ، مهرشناسى و غيره چيزى قطعى از آنها بيرون بكشد .با اين همه از همين تاريخ ها نيز مى توان دريافت كه استبداد مطلقه شرقى چقدر انسان ستيز و خونخوار بوده است . بازار وكيل ، مسجد وكيل ، حمام وكيل ،ارگ كريمخان ، لقب وكيل الرعايا و ديگر محاسنى را كه به كريمخان زند نسبت مى دهند ، عذرخواه قتل عام و تيرباران ارامنه گرجى روستاى آخره كه در برابر خراج خواهى آزمندانه وى مقاومت مسلحانه كردند نمى شود . همچنين است كله منار و اسير گيرى زنان و كودكان مردم لرستان و خوزستان كه شيردلانه در برابر باج خواهى كريم خان ايستادگى كردند. يافته هاى مورخان جديد خبر مى دهند كه در اين فاجعه ضد بشرى زنان بسيارى خود را از كوه پرت مى كردند تا اسير سربازان جناب وكيل الرعايا نشوند . كينه جنون آميز اين وكيل رعايا به ارامنه گرجى در چنان قساوت وحشيانه اى فعليت مى يافت كه مورخان زمان وى آن را با سانسور گزارش مى كردند و مورخان جديد با حلاجى اسناد به آن پى برده اند . ( پناهى سمنانى ، احمد . لطفعلى خان زند . تهران ، نشر نمونه ، ١٣٧٣ ،ص٣٩) وكيل الرعايا كه از قضا مورخان او را شاه خوبى معرفى كرده اند ، در جايى كه مردمش در برابر باج و خراج دهىِ بى حساب ايستادگى مى كردند ، كله منار برمى افراشت .چرا ؟ چون زورش مى رسيد . چه بسا اگر زورش نمى رسيد عارفى مى شد تا قدرت معنوى را جايگزين قدرت مادى كند . بارى ، مولوى خداى خود را به رخ وزير مكار مى كشاند. نزد مولانا اين خدا قدرتى است از ماورا كه تمامى اختيارات بشرى را مسبب است، سبب ساز و سبب سوز است . مى تواند هر قانونى را برآشوبد . علت و معلول را عوض كند ، آتش را گلستان كند ، از عدم صدها عالم هست كند ، با يك عصاى موسى صدهزار نيزه فرعون را بشكند ، زن بدكارى را مسخ كند . اختيار آدمى در اين جبر آهنين در حد صفر است . خب، مولوى يا هركسى چگونه مى تواند ذهنى خودسالار را مجاب كند كه چنين موجودى كه الهيات دان هاى مسيحى خداى '' انسان وار يا انسان گونه ''(anthropomorphic ) مى نامندش اصلاً وجودش ممكن است ؟ نفياً كه به ماجرا بنگريم درمى يابيم كه در زمان مولوى نيز خداى انسان گونه انسان خداگونه را ممكن ساخته است .اين است كه خودِ مولوى نيز چيزى را از زبان يزدان مى گويد كه به گفتار سلطان مى خورد و در داستان وزير مكار هركس را كه نمى تواند خدايش را بشناسد غافل مى نامد :
همچو شه نادان و غافل بُد وزير
پنجه مى زد با قديمِ ناگزير
با چنان قادر خدايى كز عدم
صد چو عالم هست گرداند به دم
اين جهان خود حبس جان هاى شماست
هين رويد آن سو كه صحراى شماست
ما كه در دوزخى كه امثال آن وزير خداگونه بر همين زمين ساخته است دست و پا مى زنيم چگونه بايد به آن سو برويم پيش از آنكه با سهم اختيارمان كارى در برابر پرپر شدن جوانان ميهن به دست خداگونه ها كنيم ؟ با ناديده گرفتن شان ؟ يا با خودكشى ؟ اين پرسش نه اينجا نه در هيچ جاى مثنوى اصلاً مطرح نمى شود . حافظ دست كم برخلاف مولوى آرزوى شادى و جاودانگى در همين جهان مى كند . مولوى ادامه مى دهد :
اين جهان محدود و آن خود بيحد است
نقش و صورت پيش آن معنى سد است
صد هزاران طبِ جالينوس بود
پيشِ عيسى و دمش افسوس بود
چون زنى از كار بد شد روى زرد
مسخ كرد او را خدا و زهره كرد
وزر او و صد وزير و صد هزار
نيست گرداند خدا از يك شرار
پرورد در آتش ابراهيم را
ايمنىِ روح سازد بيم را
از سبب سوزيش من سوداييم
در خيالاتش چو سوفسطاييم
مولوى همچون بسيارى از مردم عوام به سادگى مى تواند كله منارها را ناديده گيرد.به لفظ عوامانه در برابر هر شر ناخواسته اى مى توان خود را به اين صورت اقناع كرد : لابد خدا خواسته كه چنين شود . ونوس يا ستاره زُهره زنى بوده بدكاره كه خدا او را به جرم سماوى مسخ كرده است . اين در اسطوره هاى يونانى نيامده، در مثنوى معنوى خودمان آمده است .مولوى در اين فرهنگ اسطوره اى ميان يزدان و سلطان در نوسان است .وى از موضعى خداگونه وزير مكار را به اتهام خداگونگى اش به تازيانه ملامت مى گيرد اما خود نيز ندانسته از قول يزدان چون سلطان سخن مى گويد. آيا چنين خدايى هست ؟اين پرسش الهياتى كه همچنان مفتوح مانده است ، اساساً موضوع فرهنگ پژوهى نيست. در فرهنگ آنچه هست آثار باور به يك خدا در تمامى شؤون زندگى از جمله در مناسبات قدرت است. جز در برهه ها و ميان پرده هاى كوتاهى ، اين بيوندِ سلطان و يزدان سرشتنماى اصلى استبداد شرقى است. خدا باشد يا نباشد همان سان كه هگل با دانش گسترده و نيروى فكرى بى بديل اش روشن ساخته است ، خداى هر قومى روح آن قوم را برساخته است . خدايان چينى و ژاپنى و هندى انسانوار نيستند. بيش از هرچيز ،اين قلمرو سياست است كه هر انديشه اى را در محك تجربه و آزمون قرار مى دهد و به قول حافظ هركه را كه غش و ناخالصى دارد سيه روى مى سازد. حكومتى كه شاه و خدا را همبسته مى كند چكيدهِ تاريخ ديرينه ، ديرپا ، خونبار و انسان ستيزِ فرهنگ دگر سالار ويژه اى است . خروج از اين ضغارت و اسطوره باورى تا آنجا كه من دريافته و توضيح داده ام ، هيچ راهى جز حركت به سوى خودسالارى فردى و اجتماعى ندارد
با سپاس بسيار از بردبارى شما
پژوهشگر ارجمند کورسِ محترم.
بسیار سپاسگذارم از لطف و بزرگواری شما.
همچنین از جناب نوریزادِ عزیز و آزاده.
و دیگر گرامیانی که مرا مورد لطف خود قرارداده اند.
شرایط فراهم نبود وگرنه خیلی زودتر ازاین خدمت می رسیدم.
شاد و تندرست باشید.
با احترام.
دانشجو
عفو بینالملل: ایران پس از چین بیشترین اعدام را دارد
اعدام در ایران
سال گذشته میلادی
۲۸۹ نفر
اعدامشده بر اساس اخبار منابع رسمی
۴۵۴ نفر
اعدامشده بر اساس اخبار منابع دیگر
۱۴ نفر هنگام جرم زیر هجده سال داشتند
۱۱ نفر اعدامشده زن
۱۲۲ نفر اعدامشده برای جرایم مواد مخدر
گزارش تازه سازمان عفو بینالملل درباره اعدام نشان میدهد که ایران پس از چین همچنان بیشترین تعداد اعدام را در میان کشورهای جهان دارد.
در سال ۲۰۱۴ چین به تنهایی بیش از مجموع دیگر کشورهای جهان حکم اعدام را به اجرا در آورده است. از آنجا که شمار اعدامشدگان در چین جزو اسرار دولتی است، عفو بینالملل در گزارش خود آماری درباره چین ارائه نکرده است.
پس از چین ایران، با ۲۸۹ اعدام در سال ۲۰۱۴ بیشترین اعدام را در میان کشورهای جهان به اجرا گذاشته است. پس از چین و ایران، عربستان سعودی، عراق و آمریکا کشورهایی هستند که به ترتیب با ۹۰، ۶۱ و ۳۵ فقره اعدام بیشترین اعدامها را داشتهاند.
در افغانستان نیز ۶ مورد حکم اعدام اجرا شده است.
با توجه به ۶۰۷ اعدامی که در سال گذشته میلادی در سراسر جهان (منهای چین) ثبت شده، اعدامهای ایران نزدیک به یک سوم از کل اعدامهایی است که در همه جهان (منهای چین) انجام شده است. این تعداد نسبت به سال ۲۰۱۳ کاهشی ۲۲ درصدی داشته است.
در این گزارش آمده است که به جز ۲۸۹ اعدامی که در رسانههای رسمی اعلامشده برخی منابع معتبر دیگر از ۴۵۴ اعدام دیگر نیز خبر دادهاند که به این ترتیب تعداد کل اعدامها در ایران به ۷۴۳ مورد میرسد.
از میان اعدامشدگانی که دربارهشان رسما اطلاعرسانی شده، ۱۱ نفر زن بودهاند. ۱۲۲ نفر هم با محکومیتهای مرتبط با مواد مخدر اعدام شدند.
عفو بینالملل میگوید ۱۴ نفر از اعدامشدگان در ایران در هنگام ارتکاب جرم کمتر از ۱۸ سال داشتند.
عفو بین الملل میگوید که در سال ۲۰۱۴ دست کم ۲۴۶۶ نفر در جهان به اعدام محکوم شدهاند، که به این ترتیب تعداد صدور احکام اعدام نسبت به سال ۲۰۱۳ افزایشی ۲۸ درصدی داشته است.
سازمان عفو بین الملل این افزایش در صدور احکام اعدام را عمدتا به استفاده گستردهتر دادگاههای مصر و نیجریه از احکام اعدام مرتبط میداند.
تهدیدهای امنیتی و بیم از حملات تروریستی از نظر عفو بین الملل از دلایل استفاده بیشتر حکومتها از احکام اعدام است.
این بود آن مدینه فاضله ای که آقای خمینی وعده میداد ؟؟ اگر در دنیا اول نیستیم دوم که هستیم آن هم با کشوری مثل چین با بیش ازیک میلیارد و دویست سیصد میلیون جمعیت تنه میزنیم و رقابت میکنیم در های رحمت به روی همه ما بازشده و حکومتی کاملا اسلامی را در حال تجربه کردن هستیم که افراد زیر18 سال را اعدام نمیکندفقط به زندان می اندازد که بزرگ تر شدو هرشب خواب اعدام شدن دید وخوب زجر کش بشود بعد اعدام میکند . وباز هم ناشکریم .بازم بگم ؟
جناب مهرداد درود بر شما
اگر تعداد اعدام شده های سالیانه هر دو کشور ایران و چین را نسبت به شمارش جمعیت آنان بسنجیم خواهیم دید که دراین مورد جمهوری اسلامی با اختلاف بالایی مقام اول را هر سال از آن خود میکند
با در نظر گرفتن تعداد اعدام های سالیانه این دو کشور، چین از هر ۱۸۰۰۰۰۰ نفر جمعیت خود یک نفر در حالیکه ج.ا از هر۱۶۵۲۰۰نفر یک نفر را به بازوی بلند جرثقیل میسپارد. با این حساب تعداد اعدام شده ها توسط ج.ا تقریبا ۱۱ برابر چین خواهد بود
با سلام بر اهل خرد
نوریزاد گرامی یک سوال در برابر این مصاحبه ها و نامه آخرتان ذهن مرا بسیار مشغول کرده.سوال من اینست که مثلا آیا حاضرید یک تبر بردارید و به /// مشهدرفته وتمام ضریح و صحن آنرا با خاک یکسان کنید؟یا مثلا حاضرید در فلاکتکده هایی به نام عاشورا و تاسوعا به دست خود علائم این سنت استثمارگون را به آتش بکشید؟و… باور کنید می دانم که دلتان به یکباره فرو ریخت.خوب برادر من این آخوندهایی که اینهمه دشنامشان می دهید در درون یکایک مردم مذهب زده ما یک غده سرطانی اینچنینی دارند که به وقت نیاز ازآن بهره لازم را می برند.پس راه سوم اینست که هر یک از ما ابتدا این غده سرطانی را از درون خود برداریم.اگر در جایی تعفن نباشد میکروبها جمع نمی گردند.حالا چه خاتمی چه ////.
با سلام خدمت جناب نوریزاد
اینجانب هیچگاه در نوشتار خود در این سایت و سایر جاها از الفاظ رکیک استفاده نکرده(بر خلاف دوستان شیعی که به فحش نامه هایی نظیر زیارت عاشورا نه تنها شرمنده نیستند که افتخار هم می کنند) و نخواهم کرد.اما در این نوشته ملاحظه کردم در دوجا هاشور فرموده اید که البته با توجه به اینکه مسولیت این سایت با شماست منطقا حق را به شما می دهم.اما جهت اطلاع دوستان از هر عقیده در این سایت اعلام می کنم در هاشور اول نام مکانی بوده که مصنوعات بشری در آن پرستیده می شده و با توجه به اینکه در فرهنگ ما تبر نشانه مبارزه با اینگونه جهالت است در ادامه از تبر نام برده شده و در هاشور دوم نام شخص اول مملکت بوده که این دومی را واقعا نمی دانم چرا سانسور شده است.
“آخرین اخبار مذاکرات هستهای”
پس از بی نتیجه ماندنِ آخرین مهلت مذاکرات و اتلاف وقت توسط
هیات ایرانی، صدای اعتراض وزرای کشورهای ۱+۵ بلند شد.
جان کری به وزرای خارجه پنج کشورِ دیگر:
بابا، این ایرانیها هم ما رو گذاشتن سرِ کار! ما کار و زندگی داریم، انگار
اصلا وقت و زمان واسشون مهم نیست. ایندفعه دست خالی برگردم خونه،
زنم سرویسم میکنه !
وزیر امور خارجه انگلیس:(یا بقول مش قاسم، اینگلیسیها)
داش کری، شما دیر اومدی، زود هم میخوای بری؟ ما سالهاست با این جونورها
سر و کار داریم، کجای کاری؟ وقت و زمان چی چیه؟ ////////////! حالا ۱۲- ۱۰ سال که عددی نیست.
اینا ۷۵ میلیون هموطنشون رو نزدیک چهل ساله گذاشتن سرِ کار، من و تو که اجنبی هستیم!
جان کری:
جونِ مادرت جدی میگی؟ یا تو هم داری ما رو میذاری سر کار؟
اینگلیسیها:
نه بابا، تو نمیری راس میگم! از همین “سرگی ریابکف” حروم زاده بپرس.
اینا تا فیها خالدونِ این حکومت رو میدونن، حالا اینجا هم که نشستن، همش سیا بازیه!
جان کری:
خوب پس میگی چی کار کنیم؟ اینجوری که خیلی ضایع ست. بعد این همه وقت تلف کردن
دست خالی برگردیم بگیم چند منه؟
اینگیلیسیها:
خوب گوش کن، چی بت میگم! کلا، ایرانیها خدای خالی بندی اند، ولی این آخوندا دیگه
تهِ شو در آوردند. نتیجهِ عملی مذاکرات به “اونجاشون” هم نیست، فقط یجوری ظاهر
قضیه رو بزک کنید که ایرانیها برنده نهایی بودند، و شرّ قضیه رو بکنیند.
جان کری:
خوب پس بزن بریم، قال قضیه رو بکنیم. گوشیمو ببین، زنم شیش تا پیغوم گذاشته.
اینگلیسیها:
راستشو بخای صدایِ زن من هم در اومده، میگه، تنت خرده به تنِ ایرانیها، حتما
اونجا تو ژنو یه صیغه واست جور کردند. 🙂
با درود به نوریزاد عزیزو هم میهنان فرهیخته به خبری که در زیر میآید توجه مبارکتان را جلب میکنم. ………………………………..دستورالعمل در همه ایرلاینهای هوایی لازم الاجراست، تغییراتی ایجاد شده است.
روزنامه خراسان خبر داده است هنگامی که مهماندار هواپیمای مسافربری پرواز عادی تهران – مشهد در خوشآمدگویی ابتدایی به مسافران به سبک معمول برای شادی روح امام و شهدا دعا و سلامتی رهبر انقلاب را آرزو کرد، رهبر جمهوری اسلامی که مسافر این پرواز بود، با شنیدن این خوشآمدگویی از بخش آرزوی سلامتی برای رهبرانقلاب ناراحت شده و دستور حذف سریع این بخش از متن خوشآمدگویی میهمانداران توسط مسئولان مربوطه را صادر کرد.
اگر اصل خبر صحیح باشد نشاندهنده شناخت ایشان ازاخلاق ما ایرانیان است که هنگامی که ازکسی خوشمان نیاید معمولا به آبا و اجدادش لع …. نثار میکنیم و ایشان هم خواسته از این کار جلو گیریکند والا اگر ابشان خیلی به انسانیت مقید بود در سال نو امر و حکم حکومتی مبنی بر آزادی کل زندانیان سیاسی را که جرایم مالی و خسارتی ندارند صادر میکرد .که خیر وبرکت برای خود وخواندنش داشت . بله ؟؟
ازجمله جفاهایی که ازابتدای انقلاب اسلامی صورت گرفته برگزاری نماز جمعه های بدون محتوی است.ملاحظه کنیم این آقای جنتی تاکنون چند خطبه خوانده ونتیجه آن برای کشور چه آثار زیان باری به همراه داشته است.یا آقای صدیقی یا آقای خاتمی.حتما مقام رهبری درجریان صحبت ها ی اینها بوده اندواگر مانند همین مورد خوش آمدگویی خوششان نمی آمد.قاعدتا دستور میدادندکه؟…..بیاد داریم جنتی فرمان حصر میرحسین وشیخ شجاع ودوهمسرآنها رادرخطبه داد واحمد خاتمی دستور قتل !….
یعنی ایشون اینهمه سال با هواپیما سفر کرده این خوش امد گوئی را امسال شنیده ؟ و امریه حذف صادر کرده یا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بی خیال سال نوتون مبارک
بخش بيست و شش
ادیان بی خدا و بی پیامبر
( خدا ناباوران)
ممکن است برخی گمان برند که تفکرِ بی خدایی ، وخالق جهان را ماده ی صرف پنداشتن ، مربوط به دوران جدید است و بنیانگذارانش کسانی چون مارکس و امثالهم می باشند. اگر نگاهی کوتاه به تاریخ بیندازیم خواهیم دید که هم در بخش فلسفی و هم در قسمت دینی ، بی خدایی و انکار آفریننده ای دانا ، سابقه ای چند هزار ساله در تاریخ بشر دارد.
به عنوان مثال ، چیزی حدود دوهزار و پانسد سال پیش کسانی چون دموکریتوس در یونان ، و حدود سد و پنجاه سال پیش از آن ، لائو تزه و کنفوسیوس در چین ، یا صراحتا از نبودن خدا می گفتند و یا درباره خدا وآسمان چنان حرف می زدند که گویایِ عدمِ وجودِ خدا و خالق بود.
دربخش دین نیز، برخلاف این که برخی می پندارند دین و خدا و پیامبر، مثلثی جدا نشدنی می باشند ، ادیانی در جهان بوده و هستند که نه نامی از خدا در آن یافت می شود و نه اسمی از پیامبر برده می شود.
ازجمله مذاهب ومكاتب بي خدا ، مكتب جين می باشد که نزدیکِ 2500 سال پیش بوجود آمده است.
نوشته اند بنیانگذارش فرزند یکی از فرمانروایان محلی بود که درسی سالگی موی کند و جامه و دارایی بخشید ؛ وبا ترک خانه و کاشانه در پی یافتن حقیتت رفت ؛ وپس از 12 سال ، درحالِ تمرکز فکری عمیق ، به نیروانا دست یافت.
اين آيين كه تقریبا هم عصر دینِ بوداست ، بنيانگزارش را به جاي پيامبر يا نبي ، پهلوانِ بزرگ يا مهاويرا مي نامد. جين ها نيزكاري به آسمان وخدا و ماورا ندارند. چنانچه بخواهيم وارد جزييات و از جمله فرقه هاي آسمان جامگان ، و سپيد جامگانِ اين آيين نشويم و به اصل موضوع يعني نگاه اين دين يا در واقع عدم توجه اش به آسمان و تاثيرات اين نوع نگرش بر پیروانش ، بشويم بايد گفت كه: دين جين اگر صلح طلب ترين و کم آزار ترین دين ، بين اديان بشري نباشد ، بي ترديد يكي از صلح آميز ترين دين هاست.
مهاويرا ، يا پهلوان بزرگ ، رسيدن به رستگاري را در دو چيز مي دانست.
1- رياضت و كنترل شديد نفس
2- بي آزاري و پرهیز ازهرگونه خشونت.
جين ها تا آنجا ازخشونت دوري مي كنند كه حتي راضي نيستند ميوه اي را كه هنوز نرسيده از شاخه بكنند تا مبادا آن میوه را جانی باشد و آن جان گرفته شود. آنها از كشتن و آزار هرجانداري حتي ، گیاهانِ درحال رشد پرهيز مي كنند. به عنوان مثال ، حق ندارند چغندر و هويج و ديگر گياهاني را كه در حال رشد و زندگی هستند را براي خوردن استفاده كنند.
جين ها تنها جاني را كه اجازه دارند بگيرند ، جان خودشان است. برای یک جین تركِ خوردن و نوشيدن تا جايي كه منجر به مرگ شود جزء فضائل بشمار مي رود.
اگر چه دراين دين و مطابق گفته هاي بنيانگذارش ، چيزي براي كرنش و پرستش نيست. چه در زمين ، و چه درآسمان ؛ و به زباني ديگر، خدايي وجود ندارد ؛ اما مهاويرا نيز سرانجام به درد كنفوسيوس و بودا و مانند آن ها مبتلا شد ؛ و برخلاف اين كه مي گفت « هيچ چيزي براي پرستيدن وجود ندارد» به پرستش او پرداختند.
اگر مهاويرا را پس از مرگ موجودي آسماني كردند يا خداياني برايش به زمين آوردند براي فريب ساده لوحاني بود كه ميل به شنيدن قصه وسخنان خيال انگيز داشتند. كاري كه سبب مي شد تامكتب و مرامشان را در نظرعوامِ خيال پرداز، بزرگ و با ابهت جلوه كند. همان چيزي كه در تمام اديان و مكاتب غيرعلمي ، رايج و مرسوم است.
در دين جين ، يقيني در كار نيست. دورانت در بخش هند در تاريخ تمدنش مي نويسد:«هيچ چيز حقيقي نيست، مگر از يك ديدگاه، كه احتمالا اگر از ديدگاه هاي ديگري ديده شود غلط خواهد بود. در توضيح عقيده خود، عموماً حكايت آن شش مرد كور را نقل ميكردند كه به قسمت هاي متفاوت فيل دست ميكشيدند تا آن را بشناسند. آن كه دستش به گوش فيل رسيده بود فكر ميكرد كه اين حيوان بادبزن بزرگي است. آن كه پا را گرفته بود ميگفت اين جانور ستون گرد عظيمي است. پس، كليه داوري ها محدود و مشروط است. حقيقت مطلق را فقط رهانندگان ادواري يا جينهها در مييابند. از وداها كاري ساخته نيست؛ آنها وحي خدايي نيستند، چونكه خدايي در كار نيست. جين ها ميگفتند فرض «آفريدگار» يا «علت اول» فرض لازمي نيست؛ هر بچهاي ميتواند آن فرض را رد كند، به اين معني كه نشان دهد فهميدن «آفريدگار» نيافريده – شده – يا «علت» بيعلت، همان قدر دشوار است كه فهميدن يك جهان بيعلت يا نيافريده. اين عقيده كه بگوييم جهان قديم است و تغييرات و تحولات نامحدودش ناشي از نيروهاي ذاتي طبيعت است، نه ناشي از دخالت يك خدا، خيلي منطقيتر به نظر ميرسد».
چنان كه مي بينيم ، قصه ی رَد خدا وماترياليسم سخن نو و تازه اي نيست و ريشه در دور دست های تاريخ دارد.
آنچه مهم و حائز اهميت است نوع ديدگاه ها و اثراتِ افكار برافراد واجتماعات است. به یاد داشته باشیم که نگاه خدا ناباوري در اديان ِ شرقي نتيجه اي مشابه با همين نگاه را ، در دنياي غرب ندارد.
در شرق اگر چه خدا ناباوران بوده و هستند و تا حد ايجاد يك كيش بزرگ نيز پيش رفته اند و ديني مثل بودايي را كه به قولي ، بزرگترين دين تاريخ بشر است بوجود آورده اند اما ، لطافت هاي روحی خود را از دست نداده و اين گونه بي خدايي يا به سخني بهتر، بي خدايي برخاسته از تمدن و فرهنگ شرقي ، سبب خشونت روح افراد نشده است. چنان كه به شهادت تاريخ ، دين بودا يكي از مهربانترين ادياني است كه بشريت خلق كرده است و به نسبت ادیان دیگری که مدعی صلح و دوستی هستند ، خشونت بسیار کمی را مرتکب شده است.
جين نيز اگر چه با آسمان و فرشتگان كاري نداشته است اما محصولي چون مهماتا گاندي تقدیم بشریت نموده است. مردي كه با استفاده از روش اهيمسا يا پرهيز از خشونت ، امپراتوري انگليس را به زانو درآورد و آموزگار كساني چون «ماندلا» شد.
نويسنده اگر چه به خيال خود خداباورمي باشد اما براي رعايت شرط انصاف ، مجبور است همچنان كه براي دفاع از انديشه خود دلايل و براهيني مي آورد ، در دفاع از انديشه مخالفينِ خود نيز بكوشد. به همين جهت به گمان نويسنده ، باور خدا ناباوران را نبايد دستكم گرفت چون ، اگر كس و كساني مي گويند كه خدا مخلوق بشراست ، سخن شان چندان بي دليل نيست. اگر بخواهيم لباس يك خدا نا باور را بپوشيم و چون او بينديشيم شايد بگوييم :
چنانچه چيزي وجود داشته باشد ، فهم آن براي همگان ، كم و بيش يكسان است ، و آنگاه كه خيالي و گماني ذهني ، بدونِ پشتوانه عيني و تجربي ، به ميدان مي آيد تشتت و چند گانه گويي را بوجود مي آورد. به عنوان مثال ، نادان و دانا ، و پير و برنا ، در تعريف كوه دماند ، هم عقيده و هم راي اند. همه مي گويند دماوند كوهي است بلند ، ل، با قله اي پر برف ، در شمال ايران.
اگر كسي بگويد هماهنگیِ سخن ، در تعريف دماوند به دليل ديده شدن آن است و تعدد نگاه و تعاريفِ متفاوتِ خدا به اين دليل است كه اولي قابل ديد ، و دومي ديده نشدني است خواهيم گفت كه اكسيژن موجود در هوا نيز اگر چه حس كردني است اما قابل ديدن نيست و بيش ازاين كه برحواس متكي باشد بردانش و استدلال تكيه دارد ؛ با اين وجود ، به غيراز كساني كه بي سواد و کم دانش اند بقيه در تایید موجودیت آن هماهنگ و یک سخن می باشند.
هيچ دانش آموخته اي نيست كه منكر وجود اكسيژن شود و يا تعريفش مخالف و متضاد با تعريف ديگران باشد.
ما نمي توانيم منكرين خدا ، از دمكريتوس تا ماركس را افرادي بي دانش و فاقد شعور بدانيم و يا كساني كه خدا را به گونه اي خلاف تعريف ما ، تعريف مي كنند نادان و نابخرد بخوانيم.
نبايد سخن كس و كساني كه مدعي اند خدا به شكل خدا پرست است ، و خداي هركس ويژگي هاي شخصيتي و آرزوهاي همان شخص را نشان مي دهد ، را سبك شمرد. گويندگان اين سخنان افراد بي سواد و دور از اجتماع نيستند و بعضي از آنان از دسته ي نخبگان بشريت اند.
اگر خداي عيسي شباهتي به خداي موسي ندارد و خداي محمد مثل خداي زرتشت نيست بايد ديد چرا وچگونه موجودي واحد ، تعاريفي متفاوت و گاه متضاد پيدا كرده است؟
بهتر است به سخن آن هایی كه مي گويند: خداي هركسي شبيه خود اوست ، بهای بیشتری داد. كساني كه معتقدند خداي افراد مهربان ، مهربان است و خداي انسان هاي خشن ، خشن و تندخو.
انسان ها اگر چه به ظاهر شبيه هم اند ، اما در باطن ، افكار و انديشه هايشان مانند هم نيست وهركسي ، با ديگري ، در منش و شخصيت متفاوت است ؛ اگر چه این تفاوت بسیار کم و غیرقابل دیدن باشد. با توجه به این گوناگونی ، باید خدای هرکس هرچند در ظاهر شبيه ديگران است ، در باطن با خداي بقيه متفاوت باشد.
همانطور که شاهدیم در جوامع ديني ، و غير ديني ، شباهت تام و تمامي در انديشه دو نفر يافت نمي شود. حتي آيت الله ها و کسانی که ذوب در یک دین و تفکر شده اند نيز شبيه تمام عيارِ هم كيش و همكار و همقطارانشان نيستند. به همين دليل ، بسيار پيش مي آيد كه دريك امر واحد ، فتاوي متفاوت صادرمي كنند. اگر بعضی دینداران معتقدند كه دين ارائه شده از سوي حكام ، يا مومنان ديگر، دين حقيقي نيست به اين دليل است كه نگاه آن ها ، در باب دين يا ديگر مسائل ، با نگاه بقيه متفاوت است. اين تفاوت خبراز ذهن هاي متفاوت مي دهد و اذهان متفاوت ، برداشت هاي متفاوت از يك موجود غير قابل حس و مشاهده دارند.
وقتي حافظ مي گويد:
« جنگ هفتاد ودو ملت همه را عذر بنه / چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند»
منظور اين نيست كه حقيقت در دستان حافظ است و ديگران فاقد آنند ، چرا كه خود حافظ نيز جزيي از همين هفتاد و دوملتي است كه حقيقت را نديده است.
حق ، حقيقت ، خدا ، يا خالق هركس ، ريشه در افكار و باورهاي او دارد. خدا يا خالق آن ماترياليست ، ماده ي اوليه ايست كه بنا به تعاريفي كه برايش شده ، در شرايطي خاص سبب ايجاد هستي گرديده و خدا و خالق آن خدا پرست موجوديست كه برايش تعريف كرده اند و او باور نموده است.
اگر انسان ها در تعريف دماوند و اكسيژن ، به نگاهي واحد رسيده و در تعريف خدا با اين كه زودتر از دماوند و اكسيژن به تعريف او نشسته اند ، و بيشتر از آن دو ، براي بشر شرح داده اند به نگاهي واحد نرسيده اند، به دليل اين است كه دو گزينه اول درخارج از انسان ؛ و گزينه ي دوم در درون انسان قراردارد.
با آنچه در بالا گفته شد ، بد نيست خدا باوران به اين گونه گفته ها توجه بيشتري بكنند تا شايد از جنگ خدايان ، كه انسان ها عامل آنند كاسته شود.
نگارنده براین خیال است که: ما نه توان این را داریم که اندیشمندانِ خدا ناباور را نادان و سفیه بخوانیم و نه مجازیم متفكرين خداباور را دگم و گيج و گول بدانیم. هردو گروه با آثاري كه برجاي گذاشته اند ، نشان داده اند كه از انديشه اي فراخ و دانشي فراوان بهره مندند.
پس بهتراست ، به جاي ناله و نفرين ، و تهمت و افترا به مخالفین فکری ، با پندار و گفتار آن ها بیشترآشنا شويم و رفتارشان را بهتر در نظر بگيريم تا باور كنيم ، كه گلستان انديشه ي بشري ، محدود به باغچه ي خانه ي ما نمي شود.
عسلِ آن زنبوری که جز یک گل ، همه ی گل های گلستان را نجس و مطرود و مردود می داند ، شفا بخش نیست ، بیماری زاست.
با احترام.
دانشجو
سلام ودرودمجدد بردانشجوي عزيزوگرامي
باعرض پوزش ازحضرتعالي وباسلام برجناب نوري زادوديگرآقايان محترم وجوياي حقيقت؛
ازآنجائي كه جنا بعالي مرقوم فرموده بوديد:برهان ستيزنيستيد وازبراهين عقلي استقبال مي كنيد ،برهاني ديگر خدمت شريف جنابعالي به ضميمه برهان قبلي كه ارسال شده بود؛وجنابعالي آن را تحليل وبرخي خدشه هائي برآن داشتيد وليكن نتيجه برهان راكه نيروئي ماوراي اين جهان ماده بنام خدا باشد،باجان ودل پذيرفته بوديد؛واما سخنان منكران را آن روي سكه فرض كرده بوديد كه بنده يك توضيحي دم دستي نوشته وارسال كردم.
واينك باتوضيحي براي هردوبرهان ارائه مي گرددتاچه درنظرشريف آيد وچه اندازه مقبول افتد.واينك آن دوبرهان عقلي:
جهان آفرينش آفريدگارى دارد
بيان اول:
“واقعيت هستى كه در ثبوت وى هيچ شك نداريم هرگز نفى نمىپذيرد و نابودى بر نمىدارد.
به عبارت ديگر:
واقعيت هستى بىهيچ قيد و شرط واقعيت هستى است و با هيچ قيد و شرطى لا واقعيت نمىشود، و چون جهان گذران و هر جزء از اجزاء جهان، نفى را مىپذيرد پس عين همان واقعيت نفى ناپذير نيست، بلكه با آن واقعيت واقعيت دار و بى آن ازهستى بهرهاى نداشته و منفى است، البته نه به اين معنى كه واقعيت با اشياء يكى شود و يا در آنها نفوذ يا حلول كند و يا پارههايى از واقعيت جدا شده و به اشياء بپيوندد، بلكه مانند نور كه اجسام تاريك با وى روشن و بى وى تاريك مىباشند؛ و در عين حال همين مثال نور در بيان مقصود خالى از قصور نيست.
و به عبارت ديگر: او خودش عين واقعيت است و جهان و اجزاء جهان با او واقعيت دار و بى او هيچ و پوچ مىباشد.
نتيجه
جهان و اجزاء جهان در استقلال وجودى خود و واقعيت دار بودن خود تكيه به يك واقعيتى دارند كه عين واقعيت و به خودى خود واقعيت است.”
بيان دوم:
ويابرهان دوم براي اثبات وجودخداوند وتوضيح اين دوبرهان:
مشاهده ابتدائى به ثبوت مىرساند و هم با كنجكاوى علمى به دست مىآيد كه اجزاء جهان با همديگر ارتباط وجودى دارند و اين ارتباط و به هم بستگى نه تنها در ميان يك دسته ويژهاى از اجزاء جهان مىباشد بلكه تا هر جا باريك بين شده و پيش رفته و به بررسى پردازيم رشته ارتباط نامبرده را تابيدهتر و محكمتر مىيابيم.
حتى آنان كه براى فرار از اثبات غايت و غرض در وجود به دامن قانون تبعيّت محيط چسبيده اند از اثبات ارتباط اجزاء جهان گريزى نديده اند.
البته اين ارتباط، ارتباط وهمى و پندارى نيست بلكه ارتباطى است واقعى و مستقل از ذهن ما و در اثر آن، جهان با اجزاء خود يك واحد خارجى است.
و اين واحد خارجى در وجود خود متغير و متحول مىباشد، يعنى پس از نيستى هستى مىپذيرد، زيرا از هر راهى به محاسبه حوادث جهان پردازيم سرانجام به حركت عمومى (حركت وضعى و مكانى و يا حركت جوهرى) خواهيم رسيد؛ وحركت- چنانكه هستى است پس از نيستى ،و وجودى است آغشته به عدم.
و به مقتضاى قانون علت و معلول، هر موجود حادثى (موجودى كه نبوده پس از آن شد) علت وجود مىخواهد.و اگر اجزاء جهان را يا بخشى از آنها را متغير فرض نكنيم باز از اثبات علت وجود براى آنها گريزى نيست زيرا كه هر موجود ممكن اگر چه متغير نبوده باشد نيازمند به علت وجود مىباشد.
نتيجه
براى جهان هستى علت وجودى بيرون از خودش هست.حركت هستى است پس از نيستى و وجودى است آغشته به عدم.
و به مقتضاى قانون علت و معلول، هر موجود حادثى (موجودى كه نبوده پس از آن شد) علت وجود مىخواهد.
و اگر اجزاء جهان را يا بخشى از آنها را متغير فرض نكنيم باز از اثبات علت وجود براى آنها گريزى نيست زيرا كه هر موجود ممكن اگر چه متغير نبوده باشد نيازمند به علت وجود مىباشد.
نتيجه
براى جهان هستى علت وجودى بيرون از خودش هست.
توضيح
اولا: بايد دانست كه نتيجه اين دو برهان يكى است، زيرا برهان اوّلى براى موجودات اين جهان- كه واقعيت مطلق نداشته و با شرايط مخصوص و تقدير معين واقعيتدار، و بى آن شرايط و تقدير، بى واقعيت و نابود هستند- يك واقعيت مطلق (بى قيد و شرط) اثبات مىنمايد و آن همان علت مطلقه است كه به موجب برهان دوم از براى معلولات جهان اثبات مىشود، زيرا «معلول» همان موجودى است كه وجودش در تقدير معين و شرايط مخصوص (كه علت وجود باشد) بود مىگردد.
پس در حقيقت «علت مطلقه» همان «واقعيت مطلقه» و «معلول» همان «واقعيت مقيّد» خواهد بود.
و ثانياً: بايد دانست كه بيان گذشته (دو برهان) اگر چه با اصطلاحات فنى فلسفى تقرير شده در عين حال به حسب معنى بسيار ساده و قابل فهم است.
انسان گاهى كه مرگ ديگران يا نابودى چيزى را مىبيند با ذهن ساده و با زبان بىآلايش خود مىگويد: «اگر هستى او در دست خودش بود از دست نمي داد».
هر چه در اين جهان بيابيم همين حال را دارد، هستي اش در دست خودش نيست و بديهى است هستى ديگران نيز در دست او نيست، پس ناچار دستى هست كه هستى خودش از خودش بوده و هستى ديگران در وى و از وى مىباشد.
تنبيه و تذكر
ماديين در زمينه بحث گذشته سخنان بي پايه بسيارى گفته اند .
و اگر سخنان ايشان تحليل شود روشن خواهد شد كه همه اشكالات آنها ناشى از سوء فهم است. اشكال كنندگان بالاخره در فهم يكى از مقدمات برهان لنگ مي باشند:
(1). مانند كسانى كه ارتباط اجزاء جهان را فراموش نموده گفته اند:
«جهان در حقيقت مجموعه اى است از متفرّقات كه هر يك از آنها علتى مادى داشته و دارد و اين سلسله هاى متفرقه پهلوى هم قرار گرفته و تا لانهايت پيش مي روند.»
اشكال كننده فراموش كرده كه جهان يك واحد است و چنانكه گذشت حادث و نيازمند به علت مي باشد.
(2). و مانند كسانى كه ارتباط اجزاء جهان را حفظ كرده اند ولى از اينكه اين ارتباط سرانجام مستلزم به وجود آمدن يك واحد واقعى خواهد بود غفلت ورزيده گفته اند:
«نيازى كه هر پديده اى به علت پيدا مي كند با پديده ديگر تأمين مي شود. نياز تخم مرغ با مرغ رفع مىشود و نياز مرغ با تخم مرغ و همچنين … ديگر نيازى به علتى بيرون از جهان نيست.»
اينان اين نكته را نرسيده اند- و يا نخواسته اند برسند- كه: جهان با رابطه وجودى خود يك واحد نيازمندى را تشكيل مىدهد و اين نياز با چيزى بيرون از جهان بايد رفع شود.
(3). و مانند كسانى كه به نظريه حركت عمومى (عرضى يا جوهرى) پى نبرده اند و نظريه فلسفى لزوم مرجّح را (ممكن در وجود خود مرجّح مىخواهد) نيز درست تعقل نكرده گفته اند:
«ماده جهان، قديم است و در وجود خود نيازمند به علت نمىباشد و صور و تركيبات ماده و خواص آنها نيز مستند به ماده مىباشد نه به علت ديگرى.»
اينان از نتايج نظريه حركت عمومى بي خبرند. هر ماده اى كه زاييده تراكم شماره زيادى انرژى مىباشد (بنا به حركت عمومى فيزيكى) هرگز نمىتواند قديم بوده باشد، و همچنين اگر ماده مساوى حركت بوده باشد هرگز نام «ثبات» و «دواررا نمىتواند به خود گيرد.
و گذشته از اين، ماده اى كه تنها امكان تركيبات و صور و خواص را دارد و بس، با مجرد جواز و امكان، فعليت آنها را نمىتواند واجد شود، مانند پنبه اى كه قابليت رخت شدن دارد، به مجرد اين قابليت رخت نمىشود و نمىشود پنبه را پوشيد، بلكه دستهاى ديگرى نيز مانند كارخانه ريسندگى و بافندگى و خياطى بايد به ميان بيايد.
(4). و مانند كسانى كه به واسطه تميز ندادن ميان فعل و قبول (كنش و پذيرش) به انكار علت فاعلى و قناعت به علت مادى گرفتار شده و در اينجا گفته اند:
«درست است كه جهان علت مىخواهد ولى علت وى همان ماده اى مىباشد كه با تجزيه و تركيب خود با شرايط گوناگون پديده هاى رنگارنگ مىآفريند.»
اينان ميان «تأثير» و «تأثر» فرق نگذاشته اند در حالى كه تأثير، معنى «از موجودىِ خود دادن» و تأثر، معنى «از موجودىِ ديگران گرفتن» دارد و به عبارت ديگر در مورد تأثير، لازم است مؤثر اثر را واجد باشد، و در مورد تأثر متأثر بايد فاقد اثر باشد؛ و البته «فقدان» نمىتواند «وجدان» شود و به همين جهت ماده كه حامل امكان و قابليت شئ است نمىتواند فعليت همان شئ را كه ندارد به خود بدهد.
درست است كه فعليتهايى كه در ماده به وجود مىآيند با تجزيه و تركيب و پيدايش شرايط مناسب به وجود مىآيند، ولى بايد ديد كه آيا تنها امكان تجزيه و تركيب در ماده مي تواند فعليت تجزيه و تركيب را به وجود آورد؟
و آيا امكانِ شرايط ،همان فعليتِ شرايط مي باشد؟
و آيا فعليت تجزيه و تركيب و پيدايش شرايط كه همه از سنخ حركت مىباشند، محرك- كه يك نوع علت فاعلى است- نمىخواهد؟ با اينكه حركت بدون محرك نمىشود؟
آرى اينان اول در ماده حركت دائمى اثبات كرده و مىگويند: «انبوه بيشمارى از اجزاء در فضا به همديگر برخورد نموده و جهانى تشكيل مىدهند» و پس از آنكه اين كار را با «اتفاق» ساختند مىگويند «اتفاقى نيست و علت- يعنى علت مادى- ثابت است» و هر جا علتى فاعلى روشن مىبينند نام «شرط» به وى داده و آهسته رد مىشوند در صورتى كه ما مىدانيم واقعيت اشياء با نامگذارى تغيير نمىپذيرد و بحث فلسفى هم تئورى خالى را كه هيچ اثبات نشود برنمي دارد.
ما خدا را چگونه تصور مي كنيم؟
ما پيوسته در زندگانى مادى خود به يك سلسله معلولات جسمانى كه آغشته به يك رشته قيود جسمانى و زمانى و مكانى مىباشند گرفتاريم. هيچگاه حواس و تخيل ما يك موجودى بدون قيد و شرط نمىتواند درك نمايد.
ماده و جسم كجا و اطلاق كجا؟!
و از اين روى ما هرگز نمىتوانيم با توجه عادى خود «موجود مطلق» را تصور نماييم.
ما خدا را چگونه تصور مىكنيم؟
ما پيوسته در زندگانى مادى خود به يك سلسله معلولات جسمانى كه آغشته به يك رشته قيود جسمانى و زمانى و مكانى مىباشند گرفتاريم. هيچگاه حواس و تخيل ما يك موجودى بىقيد و شرط نمىتواند درك نمايد.
ولى در عين حال نبايد تصور كرد كه ما «مقيّد» را بدون «مطلق» تصور مىكنيم، زيرا هر مقيد مجموع چندين مطلق است كه به واسطه مقارنت و برخورد، همديگر رامقيد ساخته و از اطلاق انداخته اند: «انسان كوتاه سفيد» مقيدى است كه از سه تا مطلق به وجود آمده است. پس ما مطلق را تصور مىكرده ايم ولى در ميان قيود.
و از همين جاست كه اگر مطلقى را بشنويم، به واسطه انس ذهنى خود براى وى از قيود مأنوسه خود تصورى مىسازيم، چنانكه يك دهاتى بىخبر از جهان بيرون، اگر بشنود كه در نيمكره غربى شهر بزرگى است به نام «نيويورك»، در ذهن وىشكل يك آبادى بزرگى مجسم مىشود حداكثر صد برابر آبادى خودش كمّا و كيفا.
ولى ما براى اصلاح تصور وى مىگوييم: «نيويورك آبادى است ليكن نه از اين آباديها» چنانكه به يك خواربار فروش ساده لوح مىگوييم: «اكنون تا نه رقم اعشارى توزين مىكنند ولى با ترازويى نه از اين ترازوها».
نتيجه
از اين بيان دستگير مىشود كه: ما اطلاق مفهومى را پيوسته با نفى، نگهدارى مىنماييم و نياز ما به اين نفى در مورد علت جهان هستى (خدا) از هر مورد ديگر بيشتر است، زيرا هر چه در مورد خدا اثبات كنيم (از ذات گرفته تا صفات) مطلق خواهد بود، زيرا تقيد و اشتراط- چنانكه روشن شد- معلوليت را در بر دارد، و اطلاق را با «نفى» بايد نگهدارى كرد مي گوييم: خدا موجود است ولى نه مانند اين موجودات، مىگوييم: خدا وجود دارد، علم دارد، قدرت دارد، حيات دارد ولى نه ازاين وجودها، نه از اين علمها، نه از اين قدرتها، نه از اين حياتها. روى هم رفته صفات خدا اطلاق دارند و با نفى نگهدارى مىشوند چنانكه ذات نيز چنين بود.
اكنون بايد ديد كه اين صفات را چگونه و از چه راه مىتوان اثبات كرد.
خدا يكى است
از براى اثبات اين نظريه تنها يك نگاه به دو برهان گذشته كه براى اثبات صانع ذكر نموديم كافى است، زيرا از راه برهان دوم نياز جهان هستى به خدا براى اين بود كه يك واحد معلول بود و يك واحد معلول يك علت بيشتر برنمي دارد ، رجوع و تأمل در مضمون برهان اوّلى، اين مطلوب را به نحو روشنترى مىرساند، زيرا واقعيت مطلق بدون قيد و شرطى كه برهان نامبرده اثبات كرده و نام «واجب الوجود» به وى مي دهد، با فرض اطلاق محض، ديگر هيچ گونه كثرت و تعددى را نمي پذيرد، براى اينكه چيزى كه هيچ قيد و شرطى به وى ضميمه نشده باشد، بديهى است كه تصور تعدد و كثرت در وى امكان پذير نيست؛ بلكه طبق اين برهان، اثبات وجود خدا (واقعيت مطلق) در اثبات وحدت كافى است.
و از همين جا مي توان گفت بشر از روزى كه به فكر خدا افتاده وحدتش را نيز طبعاً اثبات مي كرده است.پايان مقال.
ازحوصله وبردباري تان متشكر وسپاس مندم
ارادتمندتان
مصلحم
با سلام و درود.
مصلح عزیز.
هرچند این نوشته در پست قبلی آمده است ، و اگر چه این کارِ من سبب زحمت جناب نوریزادِ می شود ، با این وجود ، برای این که خدای ناکرده حمل بر بی ادبی نسبت به حضرتعالی نشود ، بار دیگر آن را دراین پُست ، قرار می دهم. درآنجا نوشته ام که:
نخست عرض کنم که سواد فلسفی ندارم و با فلسفه ی حوزه و دانشگاه بیگانه ام.
بعد ، چیزی بس مختصر به عنوان پاسخِ برهان یکم حضرتعالی ، قبلا نوشته ام اگر مورد توجه واقع شده باشد.
درباره ی برهان دوم : نگارنده معتقد به ارتباط اجزاء جهان است و در خیال خود، موجودی مستقل درهستی نمی بیند. اما ، معقتد به این نیست که به قول شما « … جهان با اجزاء خود یک واحد خارجی است» چون اگر همه اجزاء به هم متصل باشند ، و هستی یا جهان یکی باشد ، دیگر خارج و داخلی وجود ندارد تا جهان خارجی یا داخلی باشد.
بله ، براین عقیده ام که هرموجودی اعم از ثابت یا غیرثابت، نیاز به علتی برای موجودیتش دارد. اما ، متحرک بی تحرک و علت العلل و امثالهم برایم قابل فهم نیستند و اگر جسارت نشود ، می گویم : چون گویندگان این کلمه ها ، از فهم ِ هستی و هستی بخش ( به فرض وجود) عاجز بودند و نمی خواستند اقرار به نادانی خود کنند ، این سخنان را اختراع کردند تا از چنگِ چیزهایی مثل « اگر هرموجودی بوجود آورنده ای دارد – و خدا موجود است – پس به وجود آورنده می خواهد…»، فرار کنند.
چون نگارنده بیشتر از این که سخن اهل کلام را بپذیرد به پذیرش سخن دانشمندان راغب است معتقد می باشد: ازعدم یا نیستی ، هستی بوجود نمی آید ( حتا اگر خدا بخواهد).
اما این که در نتیجه گیری فرموده اید:« براى جهان هستى علت وجودى بيرون از خودش هست » برای نگارنده قابل فهم نیست. چون ، هستی بیرونی ندارد که در بیرون ازآن چیزی باشد. خارج از هستی نیستی است.
گمان من براین است که یا خدا هست و یا نیست. اگر باشد باید در درون هستی یا عین هستی باشد و اگر جز این شد ، می شود نیست.
اگر جهان یک واحد است . پس دویی درکار نیست . نه در بیرون و نه در درون. یک ، یعنی یک. ودیگر هیچ.
به گفته ی خویش استوارم که نباید نه مادی و نه الهی را بی منطق و مخالف دلیل و برهان خواند.
این که خدا موجود است نه از این موجود ها و حیات دارد نه از این حیات ها و امثالهم ، برای من مفهمومی ندارد چون من موجود را به همین شکل می شناسم و حیات را به همین گونه.
و اما این که خدا یکی است یا چند تا ، برای من چه فرقی دارد؟ مهم کارآیی این تفکر در زندگی روزانه ی من است. همانطور که شما ، پول و وقت خود را صرف چیزی نمی کنید که برایتان سودی ندارد ، من و امثال من نیز وقت یا بهتر بگویم ، طلای عمرمان را نباید صرف تفکری کنیم که سود آور نیست. باید نخست دید سود و زیانِ بی خدایی ، خدای واحد ، و خدایانِ متعدد ، چیست و سپس ، به گزینش ، تقویت و گسترش آن پرداخت.
شاد و تندرست باشید.
با احترام.
دانشجو
شاهزاده الاحقر در اثبات الله بیشتر به گربه هایی می ماند که دم خود را با شیء یا جانداری که حرکت می کند اشتباه می گیرند و دور خود برای گرفتن دم خود می چرخند!جناب شاهزاده الاحقر هستی و نیستی و گذرا و پایدار دیگر چه صیغه هایی هستند؟اگر الله شما همین است که در قرآن آمده و شما و سید علی توصیف می کنید چنین خدایی مبارک باد شما را حرام باد مارا!من به چنین خدایی تف هم نمی اندازم از ترس شماها که تف مرا به اعتقاد به چنین موجود صغیر و محتاجی تعبیر کنید!
جناب دانشجو درود بر شما
عاجزانه در تحیر این بودم که با نوشتار بسیار زیبایتان جوابی به این سؤال ساختار دگرگون کننده خود بیابم. اذعان میکنم که هنوز آواره در بیابانهای خشک و عاری از حیات و حقیقت سؤال غوطه ور هستم. سؤال کودکانه خود را بی محابا تکرار میکنم:
آیااین خدا بود که انسان را برابر با وجاهت ظاهری خود آفرید؟ و یا این انسان بود که خدا را مطابق با شکل ظاهری خود خلق کرد؟
در هر دو حال خدای مورد ذکر بطور باور نکردنی شبیه انسان ها ئیست که وی را روزانه پرستش میکنند. این تشابه نمیتواند اتفاقی باشد. یا اینان وی را خلق کرده اند و یا وی چنان فریفته ظاهر خود بوده است که همه انسان ها را را به شکل خود آفریده است.
ضمنا با نگرش به پیام ها و دستوراتی که حضرت حق برای انسانها صادر میکند و یا ذجه و التماسهایی که انسانها به سوی وی میفرستند میتوان به این نتیجه دست یافت که علاوه بر اینکه ظاهر ایشان در تطابق کامل با ظاهر انسانها هست ایشان از نظر جنسیت مذکر نیز میباشند
رسول عزیز.
با درود برشما وهمه ی کسانی که دراین سایت می خوانند و می نویسند.
تحیرشما منحصر به فرد نیست. چه بسیار کسانی هستند که نه یک و دو ، بل ده ها سال است در حیرت اند و شاید تا پایان عمر از سرگشتگی نجات نیابند.
دوست عزیز، این که آیا انسان خدا را خلق کرده یا خدا انسان را ؟ دست کم از نظر نگارنده ، پرسش ساده ای نیست تا بشود در چند خط پاسخ داد.
این گفته ی شما که: «خدای مورد ذکرشبیه به انسان هایی است که او را پرستش می کنند…»، شاید پاسخی به پرسش اول شما باشد.
اگر توجه کرده باشید خدایی که مورد پرستش انسان هاست شکل و خصوصیاتی واحد ندارد. شاید بعضی مومنین خیال کنند چون همه ی هم کیشان ، خدایشان را با القابی چون کریم و رحیم و جبار و مانند این ها می خوانند پس خدای آنها مثلِ خدای هم مسلکانش می باشد. این خیال یک اشتباه است.
به عنوان مثال:
چگونه می توان خدای شکنجه گر وشکنجه شده را یکی دانست اگر چه هردو مسلمان وشیعه باشند؟
یا خدای مخالف و موافقِ بشار اسد را ؟
یا خدای موافقان و مخالفان بردگی را؟
یا خدای آن که میلیاردها می دزد و آن که بی نهایت مواظبِ حلال و حرام است؟
یا خدایی که همین نزدیکی است. خدای نوریزاد و خاتمی را؟ آیا این ها به راستی یکی هستند؟
خوشبختانه به دلیل رشدِ وسایل ارتباط جمعی وعلل دیگر، از قدرت وعظمت خدایان مستبد وخشونت طلب کاسته شده است و حضور پر رنگِ افرادِ پرسشگر درجوامع بشری سبب گردیده تا اذهان روشنتر و هوش ها تیز تر گردند ؛ و با کم شدن فضای تاریک ذهن ، خدایان زورگو، فضول ، وطلبکار، کوچک و کوچکترشوند.
به احتمال بسیار، درآینده ، هم اذهان بیشتری بی خدا می شوند و هم خدای بزرگ و مهربانی که همه را دوست دارد ، با خدای خشن و طلبکاری که جز گروهی خاص ، ازهمه بیزار است عوض خواهد شد.
از یاد نبریم که با رشد دانش ، دین ضعیف می گردد و برخلافِ ادعای روحانیان که می گویند دین و دانش در مقابل هم نیستند ، دین و دانش ضد هم بوده و هستند ، وبه هرنسبت که یکی توانمند شود دیگری ناتوان می گردد.
گواه سخن: مقایسه ی درصد ِ حضور دین در بین بیسوادها و تحصیل کردگان.
شاد و تندرست باشید.
بااحترام.
دانشجو
دانشجوی بزرگوار
بقول عزیزمان کورس، با درودی از بن جان!
«از یاد نبریم که با رشد دانش ، دین ضعیف می گردد و برخلافِ ادعای روحانیان که می گویند دین و دانش در مقابل هم نیستند ، دین و دانش ضد هم بوده و هستند ، وبه هرنسبت که یکی توانمند شود دیگری ناتوان می گردد.»
نقل قول فوق از پست شماست که هرکلمه از آن براعماق دل مینشیند ولی تمام این مبحث با مروری براین گفتار میتوان مدعی شد که تا بحال زمینه ای مشاهده نشده است که دین قادر و یا باعث سر افکندهگی دانش شود و از مدار گفتگو خارج شده و گوشه عزلت گزیند. شما هوشمند ارجمند بهتر از همه حد اقل بیشتر از خیلی از دانایان در این مورد میدانید که دانش هر گز در رویارویی با دین به قول خودمان کم نیاورده است و همواره پیشرو این مبحث (نبرد) بوده است
دلیل آن انعطاف پذیری دانش است. علم هیچ مشکلی با قبول یافته ایی جدید و رد برهان مکشوف قدیم که با تئوری جدید مغایرت دارد ندارد علم ملایم و نرم است و زمختی منجمد دین را ندارد. بعبارتی علم به هیچ عنوان نه خجالت میکشد و نه اجباری میبیند که اعتراف کند که آری آن تئوری که ما اثبات شده میپنداشتیم طبق شواهد، مدارک و آزمایشات انجام شده جدید عکس آن مورد قبول واز این ببعد تئوری سابق فارق از اعتباربوده و از نظر دانش منسوخ بحساب میاید. در حالیکه دین دارای چنین انعطاف پذیری نیست و بر طبق مبلغین تمامی ادیان گفتارهای دینی و وحی هایی که بر رسولان ۳دین ابراهیمی نازل شده اند جملگی ابدی بوده و قابل و یا مجاز به بازگویی و اصلاح نیستند و دلیل آن اینست که نازل کننده این توهومات بری از هر نوع اشتباه بوده و گفتار ایشان تا ابد الدهر جز، تکالیف روزمره زندگی انسانها خواهد بود
مدتی پیش به یکی از مصاحبه های «دکتر» عبدالکریم سروش «روشنفکر دینی» خودمان (اصلا به نظر شما عقلانیست که کلماتی نظیر روشنفکر و دینی را در یک زمان و در یک جمله بکار ببریم؟) در جلسه ای فرمودند که که در زمان رنسانس دانش و دین ناخواسته شاخ به شاخ هم قفل کردند و بعد از نبردی سهمگین هر کدام نادم از عمل خویش به محل های خود برگشتند و حساب کار خود یافتند و شاید تصمیم گرفتند که هرگز درنبردی دیگر شاخ درشاخ هم قفل نکنند
بنده این فرمایش ایشان را کاملا گمراه کننده، پر از مکر که فقط برای گمراهی آن نگونبختانی که هنوز دل در گرو این روشنفکردینی دارند میدانم. در تمامی تاریخ بشریت لحظه ای وجود نداشته است که علم در مقابله با دین سرافکنده شده و صحنه مباحثه را با قبول شکست ترک کند
در تمامی مجادلات علم در مقابله با دین، دانش همواره پیروز این مجادلات بوده است و امروزه واکاوی این جهد دانش و در نتیجه پیروزی آن بخاطر دسترسی به اطلاعات از طریق اینترنت که خود یکی از شاهکارهای علم هست بسیارسهل تر از گذشته میباشد
در ایام قدیم بخاطر نمیدانم های گذشتگان دینی حتی دست به دلایل فیزیکی مانند سحر و جادو مثلا دیدن رخسار رهبران دینیشان بر سطح کره ماه و یا یافتن تار موئی از ریش ایشان در لابلای صفحات قران امری کاملا پذیرفته و روزمره بحساب میامد ولی امروزه باورمندان بر باور دیروز خود خندیده و خط بطلان بر انان میکشند
بطور کل و در طول تاریخ ۳۰۰۰سال گذشته انسانیت حتی لحظه ای را به یاد نمیآورد که شاهد دیدن دانش در مقاله با دین کمر خم کرده و تاج پیروزی نبرد را بر سر دین بگذارد. در این زمینه دین همواره بازنده بوده و هنوز هم چاره ای جز عقب نشینی و تسلیم بخش وسیعی از سرزمین های به ناحق اشغال شده به صاحبان اصلی و قانونی آنان که دانش باشد در خود نمیبیند
دین قرار بود انسان را به کمال برساند و در این جهد پرده هایی را از مقابل چشمان او بر دارد تا شاهد دنیایی باشد که حتی تصور ان برایش بی اشکال نبود مانند سفر بکره ماه ولی همه ما آگاهیم که در این مورد دین بطور سهمگینی شکست خورده است و حتی وجود و پایداری خودش در خطر ازمحلال گرفت در صورتی که دانش بدون توسل به جن و فرشته و یأجوج و مأجوج و یاسین و الم وشارمرتی بازی و رمل و اصطرلاب و استخاره و دعا نویسی و بدون هیچ نوع شک و تردید این راه را بسهولت به انسانها نمایان میکند. این علم است که به انسان این قدرت را نشان میدهد که اگر اراده کنی میتوانی در عرض دو هفته به کره ماه مسافرت کرده و بازگردی. چنین ادعایی در زمان صفویان و حتی قاجار موجب جدایی سر انسانها ازبدنشان میشد
البته باید قبول کنیم که علم پدیده ایی جدا از فیزیولوژی انسان نیست. دانش ثابت میکند کهدعلم نتیجه ترشحات و فعل و انفعالات مغزی انسان هست این را فقط ذانش میتوانست کشف کند و الا دین هنوز قلب را مرکز احساسات، عواطف و هیجانات بدن انسان میداند
دانشجوی ارجمند پرگویی حقیر را گذشت بفرمایید
زنده و ایدار باشید
رسول
جناب رسول گرامی.
درود برشما و دیگرعزیزان.
در پاسخ به این که فرموده اید: (اصلا به نظر شما عقلانیست که کلماتی نظیر روشنفکر و دینی را در یک زمان و در یک جمله بکار ببریم؟)
عرض می کنم: اگر قرارباشد با واژه روشنفکر یا چیزی چون این واژه ، تفاوت افراد را مشخص ننماییم ، چگونه می توانیم فرقِ بین دوکس را اعلام کنیم؟ کسی چون جناب دکتر سروش ، و آن کم مطالعه ایی که شرایط خواندن نداشته است؟
از نظر نگارنده در روشنفکر بودن جناب سروش شکی نیست اما ، آزاد اندیش بودن ایشان جای حرف و حدیث دارد و همین سببی است که آن عزیز در گروه روشنفکران دینی قرار گیرند.
درباره جنگِ دین و دانش و ندامت هردو، با شما هم عقیده هستم وخیال می کنم هرگاه ، تاریکی و روشنایی دست از جدال برداشتند خرافات و دانایی پای به میدان صلح خواهند گذاشت.
شاید جهل و خرافات تغییر چهره دهد و مثل دیروزبه اسمِ دعانویس و رمال به میدان نیامده ، با عوض کردن لباس ، به نام دعای روز شنبه ویک شنبه و… ندبه و عرفه و زیارت عاشورا و … واردگود شود اما ، محتوایی تغییرنکرده و نمی کند. بنا براین ، این جنگ ، به این زودی ها ، پایان نخواهد یافت.
شاد و تندرست باشید.
با احترام.
دانشجو
“مردانِ خدا”
بابام داشت نماز میخوند !
یهو وسط نماز داد زد:
الله و اکبر! الله و اکبر!
دویدم طرفش پرسیدم:
چیه بابا در میزننن؟
الله و اکبر !
گوشیت زنگ خورد؟
الله و اکبر!
شا م واست نگه داریم؟
الله و اکبر!
چراغ دستشویی رو خاموش کنیم؟
الله و اکبر!
بو سوختگی میاد؟
الله و اکبر!
گفتم، بابا خوب یه راهنمایی کن !
با عصبانیت داد زد :
الله و اکبر(دستش رو هم به علامتِ خاک بر سرت، تکون داد)
نمازش که تموم شد با عصبانیت گفت:
احمق، یه ساعته دارم بهت میگم کانال رو عوض کن، فاطما گٔل شروع شد! 🙁
یکی از امتیازهای بیش از یک دهه تنش هسته ای برای گروه های منتفع داخلی، مخفی کردن بی کفایتی ها و سوء مدیریت ها زیر پردۀ ضخیم تحریم ها بوده است. چرا تورم دو رقمی و چرا بیکاری فزاینده؟ بخاطر شرایط تحمیلی تحریم ها. چرا بابک زنجانی؟ بخاطر دور زدن تحریم ها. چرا قاچاق گسترده؟ بخاطر محدودیت ناشی تحریم ها. چرا هوای آلوده و چرا ماشین های دودزا؟ بخاطر تحمیل تحریم ها.
کم نخواندیم در همه این سال ها از دلواپسانی که «دشمن» را مسبب شرایط «شعب ابی طالبی» کنونی می دانستند و واژه پر طمطراق «اقتصاد مقاومتی» را راهکار رهایی از این فلاکت اقتصادی معرفی می کردند. در این میان کسی هرگز درنیافت که «اقتصاد مقاومتی» دقیقا چیست و برای تحققش چه کارهایی انجام شده، آن کارهای انجام شده چند درصد پیشرفت داشته، و چقدر تا رسیدن به هدف غایی باقی مانده.
گفتند و نوشتند که اقتصاد مقاومتی ترفندهای «دشمن» را نقش بر آب می کند. گفتند اقتصاد مقاومتی یعنی رهایی از وابستگی به درامد نفت اما نگفتند اگر فقط جلوی فرار مالیاتی سالانه 12 میلیارد دلاری را بگیریم، معادل 220 روز درامد نفت پول به خزانه پمپاژ می شود، در این بلبشوی اقتصادی با این همه پول چه مرهم ها که می شد بر زخم ها زد و چه کارخانه ها که سرپا می ماندند.
گفتند اقتصاد مقاومتی یعنی تکیه بر توانایی ها و تولیدات داخل اما نگفتند که اگر جلوی 25 میلیارد دلار واردات قاچاق به کشورتان را بگیرید، تولید کننده داخلی راه بالندگی خود را خواهد یافت.
از اقتصاد دانش بنیان در اقتصاد مقاومتی گفتند، اما نگفتند اگر جلوی مهاجرت سالانه صدها نخبه فارغ التحصیل دانشگاه های تراز اول کشورتان را بگیرید و به کارهای مهم بگماریدشان، کشور از مهلکه بیرون می آمد و کم کم سرش را در میان سر ها بالا خواهد گرفت. اما نه. اگر بمانند و اگر می ماندند، و تامین می بودند، حتما جای شما را تنگ می کردند.
از «توسعه کارآفرینی» در اقتصاد مقاومتی گفتند، اما حتی نتوانستند جلوی بسته شدن کارخانه موجود از قند و سیمان گرفته تا روغن نباتی و آب معدنی و کاغذ و ذوب آهن و بیکار شدن صدها سرپرست خانواده را بگیرند.
در آستانه توافق مبارک هسته ای، می پرسم طی این سال هایی که در تکاپوی اقتصاد مقاومتی بودید چه اقدامی برای شفاف سازی اقتصاد صورت دادید تا رسوایی پدیدۀ «پدیده» تکرار نشود، و ریشه ی آدم های بی ریشه ای چون زنجانی و آریا و جزایری خشک شود. چند جلسه با نهادهای «خاص» برگزار کردید تا وادارشان کنید به پرداخت مالیات و ارائه بیلان شفاف؟
دوستی مقاله ای اینجا گذاشته بود مبنی بر اینکه توافق هسته ای گشایشی در امور زندگی مردم ایجاد نخواهد کرد. اما من می گویم فعلا به همین قانع باشیم که دیگر کسی نارسایی ها خود را و ناکامی های اقتصاد را بر گردن تحریم های مفلوک نخواهد انداخت.
سلام و درود
فائزه گرامی
به نکات خوبی اشاره کردید ولی نکتۀ اصلی که باید توجه کنیم اینست که اقتصاد شفاف در ایران در هیچیک از امور وجود ندارد چرا که شفاف سازی اقتصاد یعنی مقابله با درآمدهای کلان آقایان حکومتی که چون به زیان آنهاست هرگز نمی پزیرند. هر جا که سیتم پیچیدۀ نظارت دولتی بر تمام امور باشد فقط و فقط دلیلش کسب درآمد برای حکومتیان از طریق رشوه و قاچاق می باشد.اگر اقتصاد شفاف سازی شود دیگر نه میتوانند رشوه بگیرند و نه میتوانند قاچاق کنند.
موارد زیر از آن دست هست که از ابتدای جنگ در ایران نهادینه شد و پولهای کلانی را به جیب آقایان سرازیر کرد:
– کوپنی کردن عرضۀ کالاها و پی آمد آن احتکار و قاچاق
– ندادن مجوز فعالیت و جلوگیری از ایجاد دفاتر نمایندگی شرکتهای معتبر در تمام زمینه ها و پی آمد آن قاچاق
– گرفتن مالیات فقط از کارمندان دولتی و پی آمد آن ندادن مالیات توسط بسیاری از افراد متمول منجمله خودشان
– راه انداختن بسیاری از انجمن های خیریه توسط افراد حکومتی و پی آمد آن پول شویی و فرار از مالیات
و البته موارد بسیاری دیگر.
همۀ ما میدانیم که سریعترین راه پولدار شدن افراد در هر کشوری ، قاچاق می باشد که البته ریسک زیادی هم دارد . حال در کشوری مثل ایران که حکومتیان با آن همه قدرت مالی و تدرکاتی دست به کار قاچاق بزنند حساب کنید چه درآمدی خواهند داشت در ضمن هیچ ریسکی هم ندارد و سود سرشاری نسیبشان می شود.
– قاچاق مواد مخدر ، قاچاق کالا ، قاچاق انسان ، قاچاق اسلحه ، قاچاق عتیقه ، قاچاق سوخت و … همه از نوع دولتی و حکومتی، بدون ریسک و سود دهی تضمینی.
این حکومت و البته آخوندها چون سیری ناپذیرند به هیچ عنوان زیر بار اقتصاد شفاف نمیروند و هر کاری میکنند تا شرایط کشور در حالت فعلی باقی بماند. تنها راه بقای حکومتیان نا امنی اقتصادی است و نه شفاف سازی اقتصاد و به بهانه های مختلف از ابتدای انقلاب تا امروز تلاش کردند که هیچگاه مردم ایران احساس امنیت نکنند چه از نوع اقتصادی و چه از انواع دیگر اجتماعی ، سیاسی ، قضایی و …
پیروزی و بقای آخوندها رابطۀ مستقیمی با ایجاد ناامنی در تمامی سطوح و لایه های کشور دارد.اگر هم تمام کشورها با ایران صلح کنند باور کنید تا موقعی که آخوند در رأس کار باشد بازهم اقتصاد ایران شفاف نمیشود و این آخوندها تنها یک تخصص دارند و آن هم ایجاد آشوب و نا امنی است.
در شعار اقتصاد مقاومتی فقط منظور، خودشان بودند و نه مردم و اینکه تا آخرین لحظه مقاومت میکنند و به روش خودشان ادامه خواهند داد .
لطفا ویرایش کنید
نمی پزیرند….نمی پذیرند
سیتم….سیستم
دکتر علی شریعتی،م.آ22،ص195و 198
<>
دکتر علی شریعتی،م آ 22 ص 195 و 198:
باید ببینیم حکومت مذهبی چیست؟حکومت مذهبی رژیمی است که در آن به جای رجال سیاسی،رجال مذهبی(روحانی)مقامات سیاسی و دولتی را اشغال می کنند و به عبارت دیگر حکومت مذهبی یعنی حکومت روحانیون بر ملت.
آثار چنین حکومتی یکی استبداد است.زیرا روحانی خود را جانشین خدا و مجری اوامر او در زمین می داند و در چنین صورتی مردم حق اظهار نظر و انتقاد و مخالفت با او را ندارند.یک زعیم روحانی خود را به خودی خود زعیم میداند به اعتبار اینکه روحانی است و عالم دین،نه به اعتبار رای و نظر و تصویب جمهور مردم.بنابراین یک حاکم غیرمسیول است و این مادر استبداد و دیکتاتوری فردی است و چون خود را سایه و نماینده خدا می داند برجان و مال و ناموس همه مسلط است.و در هیچ گونه ستم و تجاوزی تردید به خود راه نمی دهد بلکه رضای خدا را درآن می پندارد.گذشته از آن برای مخالف،برای پیروان مذاهب دیگر،حتی حق حیات نیز قایل نیست.آنها را مغضوب خدا ،گمراه نجس و دشمن راه دین و حق می شمارد و هرگونه ظلمی را نسبت به آنان عدل خدایی تلقی می کند.خلاصه حکومت مذهبی همان است که در قرون وسطی کشیشان داشتند و ویکتورهوگو آن را به دقت ترسیم کرده است. … اما در اسلام چنین بحثی مطرح نیست زیرا عمال حکومت مذهبی در جامعه اسلامی وجود ندارد و ساز مانی به نام روحانیت نیست و کسی روحانی حرفه ای نمی شود.
با عرض ادب واحترام
اپوزیسیون مجازی :
آقای هاشمی رفسنجانی سالیان سال درفلاکت وبدبختی این مملکت صاحب مرده نقش اساسی داشته ولی امروز ویا چند سالی است که با رهبر منصوبش اختلاف نظردارد!!!
آیا دربرنامه های اتمی کردن ایران آقای هاشمی نقشی نداشته است ؟
آیا درارسال پول مردم ایران به دیگرکشورها آقای هاشمی طرحی نداشته است ؟
آیا درمناسبات ایران وروسیه وبخشیدن قسمت مهمی از دارائیهای این مردم فلاکت زده به روسیه ،هاشمی بدون نظربوده ؟
آیا درآوردن دزد کلاشی همچون فلاحیان برمسند وزارت اطلاعات هاشمی صاحب اختیارنبوده ؟
وآیا درمال اندوزی از بیت المال ودست درازی به پول مردم ایران هاشمی از سرداران سپاه وآقا مجتبی کمتربوده است؟
وسرانجام من خلاصه میکنم درکدام جنایت است که هاشمی نقشی کمتراز دیگران داشته است ؟
اما امروز بنظراین حقیرفقیرنادان ونفهم آقای هاشمی جائی قرار گرفته که اگرمردم ملجا وماوائی غیراز حاکمین خواستند سراسیمه به آغوش اوبروندونه یک آدم ملی وملی گرا.
باید خوب بدانیم که رفتن دردام هاشمی حکایت همان دعوای کبک وبلدرچین است ؛که شکایت به گربه زاهد میبرند وگربه باافسون ونیرنگ هردورا میباعد.
متن پیاده شده ی مصاحبه ی محمد نوری زاد با رادیو ندا (بخش دوم)
—–
محمد نوری زاد: اگر این پیشنهاد من را کنار بگذاریم، پرسشی که می شود مطرح کرد اینست که خود شما چه پیشنهادی را مطرح می کنید؟ من همه ی گزینه ها را کنار هم قرار دادم و دیدم که برای آنکه این نظام اصلاح شود و برچیده شود، آخوندها کنار روند و شایستگان بر مصادر امور قرار بگیرند چه کارهای می شود انجام داد؟ اولین گزینه، گزینه ی مسلحانه است، یعنی خشونت. دومین گزینه، نفوذ آرام شایستگان در بدنه ی نظام، و بعد اصلاح نرم نرم امور است، همین چیزی که اصلاح طلبان به آن مقید هستند. باور کنید راه دیگری وجود ندارد. یک راه دیگر هم هست و اینکه خود را رو به قبله دراز کنیم . از هستی و از طبیعت و از روزگار و از دولت های غربی بخواهیم که اینجا را بمباران کنند و اینها را ببرند و ما را بر سر کار آورند. مثل عراق و افغانستان. اگر غربی ها یک تومان برای ساختن بمبی سرمایه گذاری کنند، چندین برابر آن را مطالبه خواهند کرد، بدون اجازه ما، که خوب شیوه ی مطلوبی نیست. در برابر شیوه ی اصلاح طلبان، آقای جنتی در شورای نگهبان ایستاده و مانع ورود می شود.
اگر نگرانی آقای خامنه ای را به عنوان یک رهبر آنالیز کنیم، می بینیم که ایشان می گوید که این نظام و آخوندها باید پابرجا باشند و نامحرمان وارد عرصه های مسئولیت نشوند و سفره ای که پیش روی آخوندها هست برچیده نشود. ما می گوییم چشم، این نگرانی شما را به عنوان کسی که هم اسلحه دارید، هم اختیار دارید، هم دلار دارید و هم طرف مذاکره ی مردم، می فهمیم و آخوندها را سر کار نگاه می داریم. در صورت پذیرش این پیشنهاد، ما با تغییراتی و با هوشمندی ای می توانیم نرم نرم فضا را به سمتی ببریم که شایستگان که تا الان جرات سر برآوردن نداشتند اداره ی کشوری که به گِل نشسته و به بن بست رسیده را در اختیار بگیرند. ما امروز وجهه ی ملی مان آسیب دیده، منافع ملی و دارایی های ملی ما همه دزدیده شده یا آسیب دیده یا مضمحل شده. برای اینکه ایران عزیز تجزیه نشود و در معرض آسیب های بیشتر قرار نگیرد و آخوندها هم همچنان بر سر کار باشند شما این پیشنهاد را بپذیرید.
همه ی این حرف هایی که می زنم بر این فرض است که یک قوه ی عاقله ای این نگرانی هایی که من یک به یک شماره می کنم فهم کند. من اصلا این را در نظر نگرفتم که آقای خامنه ای و مشاورین شان و سرداران سپاه نامه ی من را می خوانند و گزینه ای را که ما مطرح کرده ایم بر می گزینند. مطلقا. در واقع من به مردم است که می گویم عزیزان من، ما در عنقریب یک فاجعه قرار گرفته ایم. ما مانند یک درخت مکیده و یک رگ تهی از خون هستیم. چه توافق هسته ای امضا بشود و چه نشود، ثروت های ما رفته و آسیب فراوانی در سطح ملی و بین المللی دیده ایم. ما از هر جهت فروریخته ایم، در حالی که تننها یک پوسته ی پوک و درون تهی از مردم ایران و از ایران باقی مانده است. ما در جهان اعتبار علمی نداریم. وجهه ی انسانی ما خراشیده شده. در یک چنین شرایطی ما نمی توانیم با عصبیت زندگی کنیم. در شرایطی به شدت امنیتی که سرداران سپاه دست به کلت کمر هستند شما نمی توانید عصبیت خود را به رخ بکشید. بلکه باید با واقعیت روبرو شد. عصبیت زمانی کارساز است که شما اختیاراتی و تمهیداتی و فرصت هایی و گزینه هایی در اختیار داشته باشید. خشونت ما را به انقلابی دیگر و قهقرایی دیگر خواهد کشاند. من می گویم در همه ی گزینه هایی که ما مطرح می کنیم، یکپارچگی ایران عزیز و آسیب ندیدن مردم ایران باید اولین اولویت باشد. چیزی که برای آخوندها مطلقا ارزش ندارد. وقتی آخوندی مثل حسین طائب می گوید ما اگر ناگزیر باشیم بین خوزستان و سوریه یکی را انتخاب کنیم، انتخابمان سوریه است، نشان می دهد که او اصلا دلبستگی به ایران ندارد. اینها به اسلامشان فکر می کنند و اسلام هم یعنی خودشان.
سوال: اعتراض مدنی معلمان و کارگران با طرح مطالبات چقدر حائز اهمیت است و راهگشاست؟
محمد نوری زاد: بسیار عالی است. ما اتفاقا الان مشغول همین کار و نافرمانی مدنی هستیم. حرکت معلمان بسیار با شکوه بود. یک حرکت کاملا صنفی که نمی تواند سیاسی نباشد. اینجا از هر اجتماعی و تشکلی می هراسند، مانند برخورد امنیتی که با جوانان بخاطر آب پاشی کردند، یا جوانانی که بر پشت بام کلیپی ساخته بودند. یا مثلا فعالیت دوستان ما در لگام در مخالفت با اعدام که مورد مخالفت قرار گرفته اما اعضای این کارزار آماده ی هر برخوردی هستند. حرکت معلمان بسیار عالی بود. همین الان معلمی به نام رسول بداقی بخاطر همین حرکت صنفی در زندان به سر می برد. اصولا هر تشکلی که پشتش یک جمعیتی بتوانند “نه” و “ما هستیم” بگویند تحمل نمی شود.
خبرگزاری رسمی عربستان سعودی- تعدادی از کشورهای عربی به رهبری عربستان از روز پنج شنبه با حدود ۲۰۰ جنگنده بمباران يمن را آغاز کردند. عربستان به تنهايی يکصد جنگده و ۱۵۰ هزار نيروی نظامی برای اين عمليات آماده کرده است. عمليات “توفان قاطعيت” با فرمان پادشاه عربستان آغاز شد.
بهانه های تجاوز نظامی به يمن به قرار زيرند:
الف- نفوذ ايران در يمن. عبدربه منصور هادی، رئيسجمهور مستعفی يمن در نشست سران اتحاديه عرب در مصر در ۸ فروردين ۹۴ گفت که شيعيان حوثی “بازيچه دست ايران” هستند که با بیتجربگی سياسی يمن را به نابودی کشاندهاند. هادی تاکيد کرد که جمهوری اسلامی ايران “مسئول مستقيم ناآرامیها در يمن” است.
ب- کودتای حوتی ها عليه رئيس جمهوری قانونی يمن.
پ- درخواست رئيس جمهور قانونی يمن برای مداخله نظامی در آن کشور.
درباره اين جنگ جديد و پيامدهايش چند نکته قابل تأمل است:
يکم- قانون جنگل عليه قوانين بين المللی: مطابق منشور سازمان ملل، فقط با تصويب شورای امنيت سازمان ملل- آن هم در شرايطی که امنيت جهانی به خطر افتاده باشد- می توان به کشوری حمله نظامی کرد. آمريکا در آغاز قرن بيست و يکم اين قوانين را زير پا نهاد و به ديگران نيز آموخت که قوانين بين المللی فاقد اعتبارند و مطابق قانون جنگل، استفاده از زوز مهمترين ابزار تعيين نظم جديد جهانی و منطقه ای است. حمله نظامی به يمن، تجاوز نظامی جديدی است که شورای امنيت سازمان ملل را بيش از پيش بی اعتبار می سازد. خوب حکومت مافيايی پوتين هم به بهانه برکناری رئيس جمهور قانونی اوکراين، کريمه را بلعيد و چند استان ديگر اوکراين را می خواهد.
دوم- رژيم های استبدادی ويرانگر: اکثر کشورهای منطقه دارای رژيم های فاسد استبدادی هستند. منتها ديکتاتوری يک طيف است که همه در يک جای آن قرار نمی گيرند. کشورهايی چون عربستان سعودی، قطر، و…به دليل فقدان انتخابات، از همه بيشتر از دموکراسی دورند. پادشاهی خاندان فاسد آل سعود در عربستان که همه مناصب سياسی را ميان دودمان خود توزيع کرده اند، حتی در حکومت محمد رضا شاه پهلوی وجود نداشت.
عربستانی که از همه ديکتاتوری های منطقه از دموکراسی دورتر است، برای رژيم های ديکتاتوری دارای انتخابات منطقه که از منظر دموکراسی و حقوق بشر وضع بهتری از آن عربستان دارند، تعيين تکليف می کند. عربستان سعودی و متحدانش ليبی و سوريه را به چه روزی انداختند؟
در مصر با حمايت مالی ۱۲ ميليارد دلاری عربستان سعودی، امارات متحده و کويت؛ کودتای نظامی عليه رئيس جمهوری(مرسی) صورت گرفت که از طريق انتخابات دموکراتيک به قدرت رسيده بود و ژنرال کودتاگر- السيسی- جانشين رئيس جمهور منتخب شد. به گزارش نهادهای بين المللی حقوق بشری، بيش از هزار تن را در کودتا کشتند، چندين برابر را زخمی ساخته و هزاران تن را زندانی کرده اند. ميزان سرکوب ژنرال کودتاگر از دوران حسنی مبارک هم بيشتر بوده و نيروهای سکولار و ليبرال فعال در انقلاب مصر را هم زندانی کرد. نهادهای حقوق بشری آن سرکوب ها را شديدترين سرکوب های تاريخ مصر خوانده اند.
سرلشکر عبد ربه منصور الهادی- متولد ۱۹۴۵- از ۱۹۹۴ معاون رئيس جمهور يمن(علی عبدالله صالح) بود. وقتی بهار عرب به يمن رسيد و مردم عليه رژيم انقلاب کردند، عربستان سعودی جای رئيس جمهور را با معاونش عوض کرد. سپس در ۲۷ فوريه ۲۰۱۲ انتخاباتی رياست جمهوری برگزار کردند که فقط يک نامزد داشت: عبدريه منصور. در نتيجه او با ۹۹ درصد از آرای بيش از ۶۰ درصد يمنیها به عنوان رئيس جمهور “مرحله انتقالی” انتخاب شد. اما “مرحله انتقالی” بودن فراموش شد و هيچ تحولی صورت نگرفت.
سوم- شيعيان دوازده امامی و زيديه : شيعيان دوازده امامی، شيعيان غير دوازده امامی را حقيقتاً شيعه به شمار نمی آورند. آيت الله مکارم شيرازی برای انکار امام زمان(فرزند امام يازدهم) حکم ارتداد صادر می کند، در اين صورت منکران ۶ يا ۱۱امامی چه وضعی دارند؟ شيعيان دوازده امامی در طول تاريخ روابط دوستانه ای با شيعيان غير دوازده امامی نداشته اند. در زمان هايی علوی های تک امامی را تکفير کرده اند. مذهب زيدی ها هم به هيچ وجه مقبول اماميه نبوده و نيست.
زيدی های يمن در طول تاريخ گرفتار تبعيض های ساختاری و سرکوب های دائمی بوده اند. جنبش حوتی ها نمی توانست پيش رود، اگر حاکمان مستبد يمن گرفتار فساد گسترده نبودند و اکثريت مردم کشور را ناراضی نمی ساختند. نمی توان مسائل و مشکلات ساختاری يمن را به گردن جمهوری اسلامی انداخت.
چهارم- نفوذ و حضور ايران در يمن: هيچ قرينه و شاهدی مبنی بر نفوذ جمهوری اسلامی دوازده امامی بر زيدی های يمن وجود ندارد. مدعيان بايد شواهد و مدارک نفوذ جمهوری اسلامی در ميان حوتی ها را ارائه کنند. ايران در طول سه دهه گذشته هيچ پروازی به يمن نداشته و فقط اخيراً تعدادی پرواز به يمن داشته است.
تأکيد بر نفوذ ايران در ميان حوتی های يمن تبلغات سياسی برای ايران هراسی گسترده و پيگيری اهداف کشورهای سرکوبگر منطقه است. آنان با اين ترفند قصد دارند که ايران را گرفتار دامی که پهن کرده اند، کنند. به همين دليل العربيه در روز جمعه با انتشار تصويری از حضور سردار سليمانی در يمن سخن گفت. يعنی درست در روزی که سردار سليمانی در مراسم عزاداری بيت رهبری، در کنار آيت الله خامنه ای نشسته بود.
خامنه ای و پيروانش با اين که بيش از همه از واقعيت اطلاع دارند، می کوشند تا خود را در منطقه بسيار قدرتمند قلمداد کنند. به همين دليل عدم نفوذ واقعی و حضورشان در يمن را آن چنان که بايد تکذيب نمی کنند. خيال باطل می برند که “قدرت بزرگ و برتر منطقه ای” به شمار آوردن جمهوری اسلامی به سود ايران است. اما مشارکت در اين بلاهت به اتحاد کشورهای منطقه عليه ايران می انجامد. اگر جمهوری اسلامی دارای آن چنان قدرتی است که مسير تحولات کشورهای منطقه را تعيين می کند، بايد بتواند مسائل و مشکلات ايران را حل و رفع کند. نه آن که ايران را گرفتار خطرهای عظيم بين المللی و منطقه ای سازد.
پنجم- سر مار ايران را قطع کنيد: همه کشورهای عربی منطقه، اسرائيل، ترکيه، روسيه و چين از تخاصم ايران و آمريکا سودهای کلان برده و می برند. آنان نمی خواهند که روابط ايران و آمريکا بهبود يابد. ممانعت از توافق نهايی هسته ای ، برای آنان دو منفعت بزرگ دارد: الف- عدم بهبود روابط ايران و آمريکا. ب- افزايش تخاصم آمريکا با ايران از طريق افزايش تحريم ها و حمله نظامی احتمالی به ايران.
همه به ياد دارند که ويکی ليکس اسناد ديدار رهبران عربستان سعودی با دولت جرج بوش را منتشر کرد که رهبران سعودی از دولت بوش می خواستند که با حمله نظامی به ايران، “سر مار را قطع کنند”. عربستان با موجوديت کشور بزرگی چون ايران- فارغ از نظام سياسی اش- مسأله دارد. خبرگزاری رسمی دولت عربستان سعودی اخيراً مقاله هايی منتشر کرده که رسماً خواهان حمله نظامی دولت های عربی به ايران و تجزيه ايران از طريق جداسازی خوزستان از آن است. ادعايشان اين است که خوزستان عربستان بوده و رضا شاه به زور آن را جزو ايران کرده است. آخوندی که داعش را “نيروهای انقلابی مردمی” می خواند نيز خواهان حمله نظامی به ايران و نجات مناطق عرب نيشن شده است.
عربستان سعودی بارها مخالفت خود را با توافق هسته ای اعلام کرده است. عربستانی که ۸۰ تا ۱۰۸ ميليارد دلار در بخش انرژی هسته ای سرمايه گذاری کرده، فقط بيش از ۶۷ ميليارد دلار سلاح نظامی در سال ۲۰۱۳ خريداری کرده ، اينک تهديد می کند که در صورت نهايی شدن توافق هسته ای ميان ايران و غرب، برای حفاظت از خود دست به هر کاری خواهد زد. تحليل گران سياسی و نظامی گفته اند که معنای اين تهديد ساختن سلاح اتمی يا خريد سلاح اتمی[از پاکستان] است.
ششم- به دام انداختن ايران: حمله نظامی به يمن برای اين صورت گرفته است که ايران را به دام بيندازند. گمان می کنند که شايد رهبران جمهوری اسلامی از سر بلاهت واکنش نظامی نشان دهند و بدين ترتيب، مذاکرات هسته ای متوقف شده و کل اين فرايند معکوس شود. اما خوشبختانه رهبران جمهوری اسلامی حتی اگر بخواهند، نمی توانند در يمن مداخله نظامی کنند. ايران هيچ راهی به يمن ندارد و فرماندهی عمليات “توفان قاطعيت” اعلام کرده که کنترل کامل مرزهای زمينی و دريايی و هوايی يمن در اختيار دولت های متجاوز قرار دارد. ناممکن بودن دخالت جمهوری اسلامی در يمن،به سود ايران بوده و تبليغات دروغين را باطل می سازد.
جمهوری اسلامی اسلامی به جای توجه به يمن، بايد به سرعت تمام، توافق هسته ای با دولت های غربی را نهايی سازد و ايران را از خطرهای بزرگ برهاند. بهبود روابط با دولت آمريکا بايد در الويت قرار گيرد. روابط دوستانه ايران و آمريکا قطعاً به سود “منافع ملی ايران” و بهبود وضعيت حقوق بشر در ايران است. فرصت استثنايی رياست جمهوری اوباما معلوم نيست که دوباره تکرار شود.
هفتم- نابودی يک کشور ديگر: هيچ امری بدتر از جنگ نيست. جنگ ميليون ها انسان را کشته و زخمی و آواره می سازد. زيرساخت های کشور مورد تهاجم را نابود می سازد. به گزارش های فرماندهی عمليات متجاوزانه بنگريد که نابودی زيرساخت ها را گزارش می کنند. تاکنون ده ها غير نظامی کشته و صدها تن زخمی شده اند.
گروه تروريستی القاعده سال هاست که در يمن حضوری فعال داشته و آمريکا با هواپيماهای بدون سرنشين دائماً آنها را موشک باران کرده است. در شرايط تهاجم نظامی به يمن، اين نوع گروه های ترويستی رشد بيشتری کرده و کشور را به مرداب تروريسم تبديل خواهند کرد.
به تاريخ قرن بيست و يکم سه کشور بنگريد. پس از ۱۱ سپتامبر، فقط در افغانستان و عراق و پاکستان، دست کم يک ميليون و سيصد هزار انسان کشته شده اند.
هشتم- برنده اصلی و بازندگان: اصل تنظيم کننده اين است: اسرائيل بايد قدرت برتر نظامی منطقه باقی بماند و هيچ رقيبی نداشته باشد. اسرائيل دارای صدها سلاح اتمی، شيميايی و ميکروبی است. دولت اسرائيل بارها و بارها دولتمردان آمريکايی را به حمله نظامی به عراق، سوريه، ايران، و…تشويق کرده اند. ارتش های عراق، ليبی و سوريه را به سود اسرائيل نابود کردند. اينک در حال نابودی ارتش يمن هستند. به تحولات منطقه از اين زاويه هم بايد نگريست.
نهم- القاعده و داعش سازان: همه می دانند که گروه هايی چون طالبان، القاعده، داعش، جبهه نصرت، و… توسط کشورهای عربستان سعودی، قطر، امارات متحده، و…ساخته شده اند. جو بايدن- معاون رئيس جمهور آمريکا- چندی پيش رسما از عربستان سعودی، قطر، امارات متحده و ترکيه نام برد و گفت که اين متحدان ما بودند که گروه هايی چون داعش را ساختند.
دهم- جنگ شيعه و سنی: کشورهای حوزه خليج فارس برای فرار از موج بهار عرب، آن را به جنگ شيعه و سنی تبديل کردند. به تعبير ديگر، شکاف اصلی ديکتاتوری و دموکراسی خواهی، به شکاف شيعه و سنی تبديل شد. اين نزاع به سود ديکتاتورهای خودکامه منطقه و به زيان مردم کل منطقه و دموکراسی خواهان است.
تشيع و تسنن دو روايت از دعوت پيامبر اسلام هستند. اين دو روايت در طول ۱۴ قرن گذشته بسياری از قوای خود را به فعليت رسانده اند. هر دو روايت رسمی موجود با دموکراسی، آزادی، برابری، حقوق بشر، کثرت گرايی، رواداری، و…تعارض دارند. اين روايت ها از نظر اخلاقی و معرفتی قابل دفاع نيستند، اما مستبدان پشت آنها سنگر گرفته و ديکتاتوری خود تداوم می بخشند.
فقيهان جمهوری اسلامی رسماً از “شهادت حضرت زهرا” سخن می گويند. معنای اين مدعا اين است که خليفه دوم- عمر- حضرت زهرا را به شهاد ت رسانده است. اين مدعای کاذب فقط و فقط به درد دامن زدن به نزاع بيشتر شيعيان و سنيان می خورد. آيا مضحک نست که عمر فرزند پيامبر اسلام را به قتل برساند و فرد شجاعی چون علی بن ابی طالب فرزند خودش و زهرا را به عقد عمر در آورد؟
در بستر تبعيض، سرکوب، فساد، تحقير، و…تندترين نيروها بسيج می شوند و برای خود “هويت سازی” می کنند. نيروهای بسيج شده، برای هويت سازی، به نزديک ترين منابع در دست، رجوع می کنند. هويت سازی بر اساس تشيع و تسنن، يا کرد و فارس و ترک و بلوچ و عرب و…صورت می گيرد.
اما دموکراسی خواهان بايد بدانند که دامن زدن به اين نوع نزاع ها و هويت سازی ها به زيان فرايند دموکراتيزه کردن منطقه است. مسأله اصلی نزاع های قومی و مذهبی نبوده و نيست. مسأله اصلی تبعيض، نابرابری، سرکوب، فساد، و استبداد است. اگر راهی به سوی رهايی برای منطقه وجود داشته باشد، اين راه از طريق هويت سازی پيرامون ارزش هايی چون حقوق بشر، دموکراسی، برابری، کثرت گرايی، رواداری، و…است. دامن زدن به نزاع های قومی و مذهبی، يعنی افتادن به دام ديکتاتورهای منطقه.
دوست عزیز همه فرمایشات شما بجز آن بخش که میفرمائید عربستان به همه شکل ایران چه مذهبی از نوع شیعه گری وچه نوغ حکومت دیگری مخالف است درست نیست .ما میدیدیم که درزمان شاه سکولار ایران را بعنوان ژاندارم منطقه شناخته بودندوهیچ مشکلی هم با ایران نداشتند .اما امان ازدست حکومت نادانان .
در زمان شاه هم دوست ايران نبودند ولى زورش را مثل امروز نداشتند،
واقعا تحلیلی عالی وجامع بود.
جناب عباس انعامی
با سلام و تبریک نوروز، مقالهٔ فوق از اکبر گنجی است که در سایت رادیو زمانه منتشر شدهاست. از همهٔ دوستان خواهش میکنم لینک مطالب نقل شده را در کامنت قرار داده، یا دست کم به منبع و مشخصات آن اشاره کنند.
امیدوارم که ما وظیفه نشناس های پناهنده دو پاسه و مهاجر برده شده
در سیستم های که زندگی می کنیم و می شنویم /می بینیم/ می خوانیم
که این ها برای غارت کردن کشور ها چه می کنند
و ما
چه بگویم از دسته عزیزان گله ای نیست کر هم گله ای هست…..
کشور های لاتین امریکای افریقا و کشورهای واقع در خلیج فارس
سه راه را برایمان انتخاب کردن و همیشه تکرار می شود
۱ انقلاب و شورش
۲ جنگ داخلی
۳ جنگ خارجی
امید است که به خود ایم
برنده اصلی و بازندگان
http://www.youtube.com/watch?v=kLic1Y3re-A
http://www.youtube.com/watch?v=-AiIXPOEDpQ
http://www.youtube.com/watch?v=TgD4jt0QG-k
http://www.youtube.com/watch?v=rw33UpL_3Fo
http://www.youtube.com/watch?v=5nAvx1DAJTQ
http://www.youtube.com/watch?v=waOpBQAOWok
فرهاد از باتلاق
ایکاش اخبار انچه است می نوشتیددرنوشتار شما حقیقت مخفی شده وانچه خودتان دوست داریدمی نویسید
من با آنچه جناب گنجی می گوید مشکلی ندارم ولی از نوشته های ایشان می توان درک کرد که بنوعی خواسته و یا نا خواسته سعی در تبریه حکومت اراذل و اوباش اسلامی درایران دارد.دخالت های خرابکارانه و ضد ملی این جنایتکاران در امور دیگران و ایجاد آشوب و بلوا و ترویج ترور و پرورش تروریست و به اشوب کشیدن منطقه برای سرکوب آزادیخواهان و دگراندیشان داخلی کار هر روزه این رزیم ضد ایرانی و انسان ستیز بوده و هست و خواهد بود.این مهم نیست که عربستان و اعراب نسبت به ایرانیان چه دیدی دارند.چون آنها مسؤل و حافظ منافع ملی مانیستند.دشمن ما ایرانیان درحقیقت غیر از این رژیم اسلامی درحال حاضر کسی نیست.چون هیچ دشمن خارجی به اندازه این حرامیان به منافع ملی ما ضربه نزده.این رژیم سفله پرور نخبه کش و قاتلین بهترین و رشید ترین فرزندان ایران و نابود کننده میلیاردها دلار از ثروت ملی ماست و با کشتن و ترور و غارت اموال ایرانیان آنها را نه تنها به فقر و فلاکت رسانده بلکه باعث کینه ورزیها و دشمنی های خطرناک بین ایرانیان شده .چیزی که برای آینده ایران و ایرانیان بسیار خطرناک است.ما بعنوان ایرانی و ایران دوستان باید در هر نوشته و گفتاری نه تنها جنایات این حرامیان را برملا کنیم بلکه با تاکید از نفرت خود از این جنایت پیشه گان بدنیا بفهمانیم ه این حرامیان نه تنها نمایندگان ما مردم ایران نیستند بلکه دشمن واقعی ایران و ایرانیند.ما مردم ایران باید درحد توان خود و از هر کانالی که می توانیم فریاد بزنیم که ما مردمانی صلح طلب و دارای فرهنگی مدارا جو و انساندوست و بدو از کینه ورزی و دشمنی با دیگرانیم.بنابراین چنین تحلیلهایی هر چند هم درست باشند چون براین امر تاکید ندارند بنفع رزیم بتارج برده می شوند.
• نظام ما نظام مقتدری است..در این شک نکنید!..آنقدر اقتدار دارد که می تواند یک ابر قدرت باشد از نوع ولائی!
• ابر قدرت ولائی یعنی ابر قدرتی که بجای اینکه از دیگران باج بگیرد به دیگران باج میدهد!
• ابر قدرت ولائی یعنی جائی که عدالت دارد. اگر بهائی را 12 سال زندان میکند به مسلمان 50 سال میدهد، تازه دار و ندارش را هم میبرد و بعد شکنجه هم میکند..یعنی بر خلاف حرف نوریزاد به حقوق شهروندی همه احترام میگذارد!
• ابر قدرت ولائی نظامی است که در 10 سال مذاکره برایش مهم نیست چی می گه و چی میشنوه فقط میخواد بهش نگن “دیدی بچّه روت کم شد”!
• این نظام مذاکره کنندگانی قوی دارد!..کسانی که برای یک حرف مفتی که باید ازش دفاع کنند صدبار به زبان بی زبانی باید به “کری” بگن جون مادرت کوتاه بیا!..شرمنده مون نکن! ..تازه میخوان مصدق هم بشن!!
• این نظام کارهاش خیلی خنده دار است ولی نه برای ایرانیها که از صبح تا شب بهش میخندند!..برای اینکه ایرانی ها یا می خندند یا گریه میکنند!..شاید چون دیگر حال گریه کردن ندارند!!
بنده درپست قبلی گفتم فضا وفکر بازدیدکنندگان این سایت با فضای فکری جامعه متفاوت است.جوابش گرفتن 7رأی بسیاربد از طرف کامنت گذاران بود.به کامنت زیرتوجه کنید.
افلاطون
10:05 ق.ظ / مارس 19, 2015
جناب نوریزاد میخواهم یک شوخی زشت با شما بکنم و امیدوارم خیلی دلخور نشوی
اگر محسن رحمانی ها در حبس کوچک مشنگ شده اند و تعادل روانی خویش را از دست داده اند ظاهر امر این است که اینقدر فشار بر شما زیاد شده است که تعادل روانی خود را در محبس بزرگ از کف داده اید
برادر عزیزم- نوریزاد عزیز نازنین- اکثریت ملت ایران میگن ما خر نمی خواهیم– شما ( بعد از 37 سال ) میگی پالونش را عوض کنیم—————-این همه خرد و خرد و انسان بودن و انسانیت گفتن آخرش این شد؟
آیا این تنها و اخرین نسخه تجویزی شما برای این ملت آخوند زده و طاعون زده است؟
رتبه دهی (۴۲ رای)
…………………….
از42 رأی 26 رأی عالی(موافق)و16 رأی(مخالف)بود.راستی عقیده مردم ایران با اکثریت کامنت گذاران یکی است.
جناب رضا مثل اینکه هنوز متوجه نشدید .اگر جناب نوریزاد برای این دجالان ذوب در ولایت عظما شکم خود را پاره و هاراگیری ژاپنی کرد آقای خاتمی هم رهبر خواهد شد . آن وقت اعتراض کنید .تا بعد
درود بر شما جناب نوریزاد گرامی!در حقیقت حرف ما هم همین است که رژیمی بدون پایگاه مردمی و با زور و کشت و کشتار بر گرده مردم سوار شده و با تکیه به مشتی اراذل اوباش بغارت این ملک مشغول است بدون اینکه نظر صاحبان اصلی آنرا بپرسد.خب چنین رژیمی جز از روشهای مافیایی و جنایتکارانه نمی تواند برمردم حکومت کند.اینست که بسیاری از بدو حاکمیت این اراذل و اوباش بمبارزه با آنها برخاستند .بنظر هم نمی رسد که راهی جز سرنگونی این جنایتکاران هست.چون اگر چنین می بود ذره ایی خردگرایی کافی بود تا کشور از این وضعیت قلاکتبار نجات یابد.ولی همچنان که خود شما بارها گفته اید از این بی خردان خردورزی نشاید.اتفاقا این حرف شما را من 25 سال پیش زده ام …که این رژیم بیش 10 ملیون بیشتر پشت خود ندارد و خود آنها هم اینرا بخوبی می دانند.
بنده همان کسی هستم که در پست قبلی ازدوستان خواهش کردم به احترا م نوریزاد بجای اسم مستعار ,اسم کوچک خودرا بنویسند.(میدانم دشمنانش نیز برای اواحترام قائلند).دریکی ازپستهای قبل دوستی بنام رضا کامنتی گذاشته و به انتخاب خاتمی بعنوان جانشین رهبری ازطرف نوریزاد انتقاد کرده بود لذابرای تمایز بنده با ایشان اول اسم فامیل خود رانیزاضافه کردم(م).وبدین ترتیب خودرا دردهان شیر قراردادم,چگونه؟اگردوستان اطلاعاتی به سرشان زد وتصمیم به شناسائی رضا.م گرفتند وهزاران هزار رضا راکه فامیلشان با(م)شروع میشود موردبازجوئی قرار داده ومنِ بدبخت را شناسائی کنند خاکِ کجا را برسرم بریزم.ولی بعد باخودگفتم اگرمن جرئت نوشتن اولِ اسم فامیلم را نداشته باشم (بلانسبت دوستان)غلط میکنم اسم آتناوستارو…….را برزبان بیاورم.”توخودقصه مفصل بخوان ازاین مجمل”
سلام
به این جا هم سر بزنین دوستان
http://alibashi.persianblog.ir/pages/1/
متن پیاده شده ی مصاحبه ی محمد نوری زاد با رادیو ندا (بخش نخست)
—–
سوال: دلیل نوشتن نامه ی سی و دوم شما به رهبر چه بوده؟
محمد نوری زاد: من سی و دو نامه به ایشان نوشته ام و شاید صد مورد بوده که من واگویه های خودم را با ایشان در میان گذاشته ام و از آنجا که معتقدم در ایران سنگی بر سنگی استوار نیست بر این باورم که باید مسئولین تراز اول را مخاطب قرار داد. من همیشه به جای کوچکی مثل دوبی، کشور قطر و کشور کویت نگاه می کنم. در آنجا کلاسی برگزار نکردند برای اصلاح مردم، تا جامعه اصلاح شود. در آنجا امیران و آدم هایی بودند که فهمیدند که توان بدر بردن جامعه شان از هزار توی مشکلات را ندارند و لذا از مختصر خردمندی خود بهره برده و از مشاورین برتر استفاده کرده و جامعه شان را به سمت رشد سوق دادند و این افسوس بزرگی است که ما در جامعه مان از این خردمندی ها آثاری نمی بینیم.
من در سی و دو نامه و صد موردی که به رهبر نوشتم پیشاپیش می دانستم که نوشته هایم کارکردی ندارد اما این را هم می دانم که این نوشته ها تنها و تنها یکی از مخاطبانش شخص رهبر است و انگار دارم با مردمی صحبت می کنم که آنها را ارجاع می دهم به اینکه اگر در این جامعه مشکلی داریم، باید شخصیت تراز اول کشور را مخاطب قرار دهیم و اگر در این جامعه دزدی است، بی ادبی است فریب و خرافه است، همه را باید متوجه کانون اصلی بدانیم. من انتظاری نداشتم که از این نامه ها، مرجعی تکانی بخورد یا فعل و انفعالی صورت پذیرد. من پیشاپیش می دانستم که بر سنگ، و آب در هاون می کوبم. اما نوشته های خودم را انگار رو به مردم می خوانم در همه ی نوشته ها، و به تعبیری آشکارسازی هایم، دست به موضوعاتی می برم که گفتن آنها باید در جامعه بدیهی شود و عمدتا از خط قرمز های رایج عبور کرده ام و به این ترتیب امنیتی برای خود ایجاد کرده ام. یعنی فردا اکر مرا بکشند مردم خواهند گفت که کسی را کشتند که از رهبر انتقاد می کرد و به هر حال ایشان مسئول خواهند بود. گرچه سرنخ های همه ی اوضاع کشور به ایشان وصل است. در نامه ی سی و دوم هم، چون قبل از عید بود و ایشان اصرار دارند دو کار در روزهای آغازین سال انجام دهند، یکی پیام دادن پیام نوروزی و دیگری سخنرانی روز نخست در مشهد و ترسیم خط مشی کلان کشور، به ذهنم رسید که شاید این نامه توسط مشاورین یا خود ایشان خوانده شود و شاید تاثیر کمی داشته باشد. بخش دیگر نامه، آشکارسازی فضای پنهان جامعه است. یعنی وقتی به ایشان می نویسم که زمانیکه باور کنید که مردم شما را نمی خواهند، هرگز مثل شاه پهلوی کنار نخواهید رفت و اگر شده ایران را مثل سوریه شخم بزنید دست از دسته ی قدرت نخواهید کشید، روی سخنم نه تنها ایشان، بلکه همه ی مردم است. تصورم بر این بود که شاید تاثیر این نامه اگر قبل از عید منتشر شود، بیش از انتشارش در هفته های بعد از عید خواهد بود.
سوال: درباره ی پیشنهاد مطرح شده در این نامه توضیح دهید.
محمد نوری زاد: شما یک وقتی هست که از خارج به ایران نگاه می کنید. در این صورت، احتمالا نگاهتان فارغ از آسیب ها و رنج ها و خواسته ها و تمایلات مردمی که در این گردونه ای اسیرند خواهد بود. اینجا شما ناظری از دور هستید که به ایران می نگرید. نگاه منصف شما می تواند بسیار تعیین کننده باشد ولی عمده ی عزیزانی که از خارج به ایران نگاه می کنند، شاید به تعبیری با واقعیات همپا و همتراز و همسنگ نیستند. شاید بیشتر آرزوها و آمال خودشان جلوی چشمشان باشد. مثلا کسی که از دور به ایران می نگرد می گوید چقدر خوب بود که آخوندها نبودند. اما در داخل، آخوندها هستند. کسی که از دور به ایران می نگرد می گوید ای کاش محیط زیست در ایران صیانت می شد. اما اینجا محیط زیست نابود می شود. شاید شما که از دور به ایران عزیز می نگرید آرزو می کردید که ای کاش خردمندان و شایستگان بر سر کار بودند. اما واقعیت اینست که اینجا بی خردان و دزدان و فریبکاران و خرافه پردازان بر سر مسئولیت ها خیمه زده اند. نگاه دوستانی که از دور به ایران می نگرند و حتی آنها که در داخلند اما به شدت از نظام متنفرند هم با واقعیات منطبق نیست. زیرا که غلظت تنفرشان آنها را از داشتن نگاه واقع بینانه به جامعه باز می دارد. شدت و غلظت تنفر آنها که در داخل هستند و از دزدی ها و مصادره ها و زندانی کردن ها و آدم کشی های حکام زخمی اند آنها را از واقع بینی بازمی دارد و در ناکجایی فرودشان می آورد که آرزوهایشان در آن پرپر می زند.
من می دانستم که دادن این پیشنهاد مرا در کانون نفرت این متنفران قرار می دهد. محمد نوری زاد در این سال ها سخنانی گفته که در هیچ یک، وابستگی او به این نظام مطرح نبوده و چیزی را مطرح نکرده که باعث بقای این نظام شود. من همیشه گفته ام که طالب خشونت نیستم و روزگار آشوب و تنش و جدایی بخش های از کشور را برای ایران، که در اثر غفلت ما ممکن است پیش آید، نمی خواهم. پس ناگزیرم که با واقعیات کنار بیایم. شما ببینید در سال 57، بزرگترین اندیشمندان و روشنفکران ما چه کسانی بودند؟ شاید یکی از آنها گروه های چپ بودند، توده ای ها بودند، ایدئولوگ هایی بودند که به مغز مسائل اجتماعی نفوذ داشتند ولی همین چپ ها و توده ای ها وقتی در کنار مردم قرار می گرفتند مشت گره کرده و “درود بر خمینی” می گفتند، در حالی که در درون، به چیز دیگری متمایل بودند.
الان ما گرفتار فاجعه ای به اسم آخوند و بر مصدر نشستن آخوند هستیم. این فاجعه به ما می گوید که آخوند به خاطر اینکه زیاده خواه بوده و در قبال مسئولیت هایش پاسخگو نیست جز مفسده و آسیب ,عایدی دیگری ندارد. این واقعیت جامعه ی ماست. حال کسی که گرفتار این جامعه است می داند که گفتن اینکه آخوند نباید باشد، و به تعبیر متنفران، باید ریزریزشان کرد، با واقعیت تطابق ندارد.
عصر ما درایران به مانند مادری است که با مدعی نوزادش روبرو می شود و به نزد قاضی برده شده و با درخواست قاضی برای به دو نیم کردن فرزندش روبرو می شود، او از حق خود برای زنده ماندن آن نوزاد صرف نظر می کند. ما برای اینکه ایرانمان شقه شقه نشود، از آرزوهای خودمان چشم می پوشیم بخاطر ایران عزیز. مردمان متنفر برای التیام نفرت شان شاید به زیر و رو شدن جامعه رضایت دهند اما کسی که به ایران بها می دهد ناگزیر حاضر است این نفرت را در خود مضمحل کند و با واقعیات قدم بردارد و آرزوها و رویاهایش را به ورطه ی تعلیق اندازد، برای سالم ماندن ایران. سوریه در جوار ما به این روز افتاده در حالیکه دست سرداران ایرانی و رد پول های ایران در آن آشکار است. ما ناگزیریم که برای پرهیز از افتادن در این ورطه، امروز خود را نبینیم.
من در این نامه به آقای خامنه ای گفته ام که با رهبری شما سپاه همه ی عرصه ها را در اختیار دارد. با رهبری شما آخوندها و ملا ها کشور را به نابودی کشیده اند. امام جمعه ها با دخالت هایی که دارند استان ها را از ریخت انداخته اند. شما نگران نظام که هستید یعنی نگران خودتان و آخوندها هستید. باشد. ما این نگرانی شما را می بینیم و لحاظ می کنیم. اما شما هم یک قدم بیایید جلو. من در این نامه سفره ای گشوده ام برای آینده ی ایران که در آن، ایشان به عنوان رهبر و طرفداران ایشان، سپاهیان، سرداران، آخوندها و طرفداران رهبر ببینیند که ما دو راه در پیش رو داریم. یک راه آسیب به ایران و ایرانیان و تبدیل شدن به سوریه ای دیگراست، و راه دیگر، رفتن با ریسمان اینها به قهقرا و وارد شدن به روزهای تلخ. اما من راه سومی را گشوده ام و گفته ام که نگرانی های شما از بقای این نظام است که شما را به این همه تندی و تنش وادار می کند. راه من این نگرانی های شما را برطرف می کند و در عین حال جامعه را هم به سمت آرامش و رشد می برد. شما می خواهید آخوند بر سر کار باشد؟ قبول، ما آخوند سر کار می آوریم.
ببینید، پیشنهادهای من شاید توسط یک انسان متنفر، که هر گزینه ی حاوی آخوند را مطرود می داند فهمیده نشود. اما این آدم متنفر هیچ گاه راهی جز خشونت پیش پای مردم نمی گذارد و خشونت حتما جامعه ی ما را به سمت آشوب و تجزیه می برد. با مهار تنفرها، می تون این راه حل سوم را برای دوره ی گذار، مطلوب دانست تا به ورطه ی سوریه گرفتار نشد. شما الان عراق و سوریه را به عنوان یک کشور یکپارچه نمی بینید. همنیطور افغانستان را، و لبنان را، و یمن را. کشور ما در معرض آسیب هایی است که محاصره اش کرده اند. در چنین شرایطی ما از سر ناگزیری به سمت گزینه ی سومی که پیشنهاد کرده ام حرکت می کنیم در جهت براورده کردن آرزوهایی که به تعویق می اندازیمشان.
منظور من از هاراگیری در این نامه، قرار دادن خودم در معرض ناسزا و بدگویی و شماتت های متنفران و کسانی است که از این نظام عصبی اند. من بخاطر کشورم، این کار را کردم.
انرژی هسته ای حق مسلم ماست !!.
“یک مقام بلندپایه آمریکایی حاضر در کانون مذاکرات به شرط فاش نشدن نامش به نیویورک تایمز گفت: مشغولیت ذهنی ما مفاد قابل سنجش است: اینکه چه تعداد سانتریفوژ می تواند فعال باشد، چقدر پلوتونیوم باید در راکتور اراک تولید شود، ایران چقدر اورانیوم در اختیار دارد… در عوض ایرانی ها با نمادها مشغولیت ذهنی دارند، می خواهند کاری نکنند که در ظاهر عقب نشینی تلقی شود، حتی اگر به این معنی باشد که درگیر فعالیت های پرهزینه و کم بازده غنی سازی اتمی که از لحاظ اقتصادی یا استراتژیک کم فایده است شوند.” نقل از بی بی سی فارسی .
عقب نشینی یعنی چه ؟ نرمش قهرمانانه است و مشت محکم بر دهان دشمن و زدن پرچم اسلام بر بالای کاخ سفید به دست برادران قاچاقچی خودمان .
متن پیاده شده ی مصاحبه ی محمد نوری زاد با رادیو اس بی اس.
—–
سوال: نظامی که در فروردین 58 با حدود 98 درصد آرا رسمیت پیدا کرد در حال حاضر جایگاهش از لحاظ مقبولیت بین مردم در چه وضعیتی است؟
محمد نوری زاد: خوب بالاخره یک جماعتی در اطراف این نظام هستند. جماعتی که یا صادقانه و عاشقانه دوستش دارند و یا از قِبَل آن نفع می برند یا اینکه نگران حقوق و دستمزد خود هستند که باید از این نظام دریافت کنند. گروهی هم ناگزیر به دوست داشتن هستند. مثل خانواده ی شهدا که در گفتگو با آنها درمی یابید که احساس می کنند آسمان و هستی دریچه ای دارد و آن دریچه همان نظام است. حال فرزندشان شهید شده، و این نظام از همین دریچه وارد می شود و دستی به سر و روی آنها می کشد و امتیازی به آنان می دهد و احوالی از آنها می پرسد. از این مجموعه که خارج شویم طرفداران این نظام شاید حدود هفت، هشت، ده میلیون نفر باشند که از پاسداران و کارمندان و … تشکیل شده. سایر مردم یا بی تفاوت هستند و بدون داشتن نسبتی و الفتی با این نظام به زندگی خود ادامه می دهند و در بزنگاه ها به هیجان در می آیند، یا مخالفند. و مخالفین هم به شدت و غلظت متفاوتی تقسیم می شوند.
سوال: آیا انتقاد شما فقط به شیوه ی رهبری آقای خامنه ای هست یا اینکه منتقد کل نظام جمهوری اسلامی هستید؟
محمد نوری زاد: من منتقد کل نظام هستم زیرا نظام در این آزمون سی و شش ساله ذات خود را نشان داد که جز منافع آخوندها به چیز دیگری نمی اندیشد و آخوندها بساطی گسترده اند که پول مردم را برای گسترش اسلام و شیعه گستری به جاهای مختلف می فرستند. من کل این نظام را قبول ندارم اما در چارچوب آن قرار گرفته ام و وقتی رهبر را مخاطب نوشته ها و نقدهای خودم قرار می دهم پذیرفته ام که ایشان رهبر است و من به عنوان یک شهروند طبق قانونی که مصوبه ی جمهوری اسلامی است می توانم با ایشان رخ به رخ شوم و ایشان را نقد کنم و طبق قوانین اسلام خودشان می توانم امر به معروف و نهی از منکر کنم.
سوال: آیا جمهوری اسلامی به نظر شما حاضر است رفراندومی مشابه رفراندوم فروردین 58 برگزار کند؟
محمد نوری زاد: مطلقا اینها آمادگی چنین ریسک بزرگی را ندارند و خود می دانند که الان با ضرب و زور بر سر کار هستند و اگر یک روز ضرب و زور سپاه و نیروهای انتظامی نباشد دودمان اینها به باد رفته است.
سوال: از دید شما طی این سی و شش سال تاریکترین بخش نظام جمهوری اسلامی کجا بوده است؟
محمد نوری زاد: اینکه تمام آنچه که توسط نظام انجام می شود فارغ از اراده و خواست مردم صورت می گیرد یعنی در پس و پشت منافع ملی، اینها به زد و بند می پردازند. مثلا داستان هسته ای یک قمار بزرگی بود که نظام داخلش رفت بدون اینکه مردم سهمی و نقشی در آن داشته باشند، یا اینکه پول های مردم به جاهای مختلف فرستاده می شود بدون اینکه از آنها کسب اجازه کنند. در همین داخل، امور دریاها، معادن، فرصت ها، واردات، صادرات، توسط اینها انجام می شود بدون اینکه مردم سهمی داشته باشند. سپاه می زند و می کشد بدون اینکه به مردم پاسخگو باشد. تاریکترین بخش این نظام اینست که هر چه می خواهد انجام می دهد بدون اینکه مردم را در آن سهیم بداند.
خيلى نگران نباشيد اگر رفراندمى هم خامنه اى بگذارد چنان مثل سال ٨٨ اراء مردم را رديف ميكند كه بالاى صد در صد همه به منويات ايشان راى داده باشند،