خبر آمد که: با انتقال آتنا فرقدانی به زندان اوین موافقت شده و آتنا نیز به اعتصابش پایان داده است. این پیروزی بر خود آتنا، و بر پدر و مادر و خواهرش، و بر همگانِ ما مبارک. شاید برای برخی از دوستان این پرسش پدید آید که رفتنِ آتنا از زندانی به زندانی دیگر مگر پیروزی است؟ می گویم: این دختر، برای خواسته ای اعتصاب غذا کرده بود و در مسیر رسیدن به همان خواسته اش، پا در میانیِ همه ی ما را برای شکستن اعتصابش نپذیرفت و سر آخر به آنچه که خود می خواست رسید و قاضی صلواتی بد دهن و بیسواد و آدمکش را به زانو در آورد. یک روز خانم نسرین ستوده برای حکم بی خردانه ی ممنوع الخروجی دخترش اعتصاب کرد و به پیروزی رسید، و امروز آتنا برای انتقالش به زندان اوین. مهم در این راه فرساینده، رسیدن به خواسته است، و نه چند و چون خود خواسته. حالا نوبت حسین رونقی ملکی است که به محض بازگرداندنش به زندان اوین، به اعتصاب غذا روی برده است. من به پیروزی وی نیز امید و ایمان و یقین دارم. و به پیروزی معلمان و کارگران و پرستاران و همه و همه. پیروزی ها چشم به راه اراده و استواری و خردمندیِ مایند.

بنام خدا
سلام به همه دوستان و ناظران
در بحث های تاریخی مربوط به ماجرای بنی قریظه دوست ما علی 1 اینطور ایراد کرده بود که :
“””منصور عزیز
اگر شما توانستی یکبار این علما را وادار کنی که گاهی هم اشتباه می کنند! این از محالات است. عالم ما هنوز در باره بنی قریظه دارد مطلب جمع می کند در حالی که چند پست پیش آورده بود«اصحاب پیامبر از ایشان خواستند تا کسی را بعنوان حکم (داور) تعیین کند ،آنحضرت تعیین داور را بعهده خود یهود بنی قریظه قرار دادند و آنان سعد بن معاذ را که مانند آنان از قبیله اوس بود به حکمیت قبول کردندو پیامبر هم پذیرفتند (السیره النبویه ،ابن هشام ،ج 3 ص 720،الکامل فی التاریخ ج 2 ص 185).» این سه جمله غلط محضند. نه بنی قریظه سعد را انتخاب کرد نه بنی قریظه از اوس بودند نه این زمان که بنی قریظه اعدام می شدند همپیمان اوس بودند. قبل از مسلمانی اوس، آری آنها با بنی قریظه هم پیمان بودندد و هر پیمان هم در سراسر دنیای عرب مراقب هم پیمان است نه اینکه حکم به کشتن آنها بدهد!. اینکه می گویم علما تاریخ نمی دانند و هی قیاس قیاس می کنند از همین باب است. شما از این بزرگ حوزه بپرسید چگونه می شود یکی همپیمان کس دیگر باشد و او حکم مرگش بدهد؟ همیپمانی اوس و بنی قریظه با آمدن اسلام و هجرت پیامبر که امت جدید درست کرد و همه را به همپیمانی با مومنان واداشت از بین رفت.تنها میان پیامبر و اوس و یهود و بقیه قبائل عهدنامه مراقبت از مدینه بسته شد نه همپیمانی و نه چیز دیگر!”””.
(پایان گفتار دوست غیر حوزوی علی1).
از نکات حاشیه ای گذر می کنیم ،موارد مورد ادعای ایشان چند گزاره خبری و تحلیلی است که مورد مناقشه است :
1-نه بنو قریظه سعد را انتخاب کرد.
2-نه بنی قریظه از اوس بودند.
3- نه این زمان که بنی قریظه اعدام می شدند همپیمان اوس بودند. قبل از مسلمانی اوس، آری آنها با بنی قریظه هم پیمان بودند.
4-د و (دو) هر(هم) پیمان هم در سراسر دنیای عرب مراقب هم پیمان است نه اینکه حکم به کشتن آنها بدهد!. اینکه می گویم علما تاریخ نمی دانند و هی قیاس قیاس می کنند از همین باب است. شما از این بزرگ حوزه بپرسید چگونه می شود یکی همپیمان کس دیگر باشد و او حکم مرگش بدهد؟ همیپمانی اوس و بنی قریظه با آمدن اسلام و هجرت پیامبر که امت جدید درست کرد و همه را به همپیمانی با مومنان واداشت از بین رفت.تنها میان پیامبر و اوس و یهود و بقیه قبائل عهدنامه مراقبت از مدینه بسته شد نه همپیمانی و نه چیز دیگر!.
البته من قبلا متن عبارات عربی و ترجمه های کتب معتبر تاریخی را نقل کرده بودم ،بنظر میرسد ایشان توجه دقیقی به عبارات نداشته است ،و تنها ذهنیت های خود را معیار گرفته و بر اساس آن تحلیل و استنتاج کرده و دیگران را به عدم آشنایی به تاریخ و تحلیل آن متهم می کند ،در حالیکه روش درست بحث آن است که در هر مورد مدعی استناد متنی دقیق به تاریخ کرده پس از آن بتحلیل بپردازد.من اینجا به این هم اشاره کنم که ممکن است برخی الفاظ گفتار من موهم بوده باشد اما چون مطلب متکی به گزارش متنی بوده است قابل توضیح هست که عرض خواهم کرد.
الف- در مورد گزاره اول که “بنی قریظه سعد را برای حکمیت انتخاب کردند یا نکردند”.
ابتدا به عبارت های عربی و فارسی متن تاریخ نگاه می کنیم :
1-ابن اثیر در اسد الغابه می نویسد :
“”و كان سبب ذلك أن بنى قريظة لما حصرهم رسول الله صلّى الله عليه و سلّم- و كانوا حلفاء الأوس- فاستشاروه في أن ينزلوا على حكم سعد بن معاذ، فأشار إليهم أنه الذبح
(اسد الغابه ج5 ص 266)
ابن اثیر این عبارات را در بیان بیوگرافی ابولبابه آورده است ،این جمله اشاره به زمانی است که بنو قریظه بجهت خیانت و عهد شکنی که کرده بودند تحت محاصره مسلمانان قرار گرفتند ،وقتی محاصره آنها شدت گرفت ،برای پیامبر پیغام فرستادند تا ابو لبابه را برای رایزنی نزد آنان بفرستد که چه کنند،پیامبر ابولبابه را نزد آنان فرستادند ،بنوقریظه با او شور کردند که بر حکم سعد فرود آیند ،سعد گفت در اینصورت همه کشته خواهید شد.این ابولبابه همان است که پس از این ماجرا از گفتن این کلمه در رنج شد و خود را در مسجد به ستونی بست و بتوبه مشغول شد که بعد آیاتی از سوره توبه در قبول توبه او نازل شد.او از اینکه حدس خود را به این صورت بیان کرده بود خود را خاطی می دانست.
بهرحال این فاکت نشان می دهد که اندیشه تعیین سعد به حکمیت چیزی بوده است که ابتدائا از سوی خود آنها مطرح شده است ،و شاید همین زمینه این شد که پس از فرود از قلعه ها و شفاعت اوس در حق آنان پیامبر فرمودسعد که مهتر شماست و هم پیمان با آنان است داور شود ،یهود نیز پذیرفتند.
من بخاطر ندارم تعبیر “انتخاب” ابتدایی را در مورد یهود بکار برده باشم ،اگر هم بوده مقصود همین رضا و ارتضاء بوده است ،در عین حال که می بینید همین عبارت ابن اثیر ظاهر در این است که آنها همان زمان که هنوز در قلعه بودند ،به اتکاء هم پیمانی با اوس و مهتریت سعد ،پیشنهاد ابتدایی شان حکمیت سعد بود.
جمله “و کانوا حلفاء الاوس” هم بصورت ماضی استمراری است دلالت بر این می کند که از قبل تا همان زمان واقعه آنان از متحدان اوس بودند ،که این مربوط به گزاره دوم اختلافی بین ما و این دوست است.
2- در کتاب امتاع الاسماع نیز نظیر این عبارت هست که :
“”فحاصرهم حتى نزلوا على حكم سعد بن معاذ، و كانوا حلفاءه فحكم فيهم أن يقتل مقاتلتهم و تسبي ذراريهم و نساؤهم””.
(امتاع الاسماع ج 13 ص 300)
ظهور عبارت در این است که آنان پس از حاد شدن حصر و محاصره ،بر حکم سعد فرود آمدند،جمله ماضویه “و کانوا حلفائه” نیز باز حاکی از هم قسم و هم پیمان بودن آنان با اوس بوده است تا آن زمان.
3-ابن کثیر در البدایه و النهایه نوشته است :
“”و سار اليهم رسول الله صلّى الله عليه و سلّم ليحاصرهم كما تقدم فلما ضيق عليهم و أخذهم من كل جانب أنابوا أن ينزلوا على حكم رسول الله صلّى الله عليه و سلّم فيحكم فيهم بما أراه الله فرد الحكم فيهم الى رئيس الأوس- و كانوا حلفاءهم في الجاهلية – و هو سعد بن معاذ فرضوا بذلك و يقال بل نزلوا ابتداء على حكم سعد لما يرجون من حنوه عليهم و إحسانه و ميله اليهم””.
(البدایه والنهایه ج 4 ص 127)
این عبارت گزارش می کند که آنها پس از محاصره درخواست کردند که بحکم رسول الله ملتزم شوند ،پیامبر حکم آنان را به رئیس اوس واگذاشت ،این در حالی بود که آنان هم پیمانان بنی قریظه بودند در جاهلیت (پیش از اسلام) و آنان نیز به آن رضایت دادند،ابن کثیر در ذیل عبارت می گوید: و گفته می شود که اصلا خود یهود ابتدائا سعد را پیشنهاد کردند و به حکم او ملتزم شدند (انتخاب ابتدایی) زیرا امیدوار بودند که سعد به آنان تمایل و قصد احسان داشته باشد.
می بینید که این گزارش نیز هم حاوی انتخاب بدوی سعد از سوی یهود است و هم حاوی رضایت آنان به واگذاری حکم آنان به هم پیمانشان یعنی اوس.
4-ابن سعد در الطبقات الکبری می نویسد :
“” اوسيان با رسول خدا (ص) سخن گفتند كه بنى قريظه را كه همپيمان ايشان بودند بديشان ببخشد و پيامبر (ص) حكم ايشان را به سعد بن معاذ (مهتر اوسيان) تفويض فرمود و سعد حكم بر قتل مردان بالغ و اسارت زنان و فرزندان و تقسيم اموال آنان داد””.
(الطبقات الکبری ابن سعد/ترجمه ج 2 ص 73)
این عبارت ضمن اینکه می فهماند حین الواقعه یهود هم پیمان اوس بودند ،می گوید اوسیان به شفاعت یهود نزد رسول خدا رفتند و پیامبر شفاعت آنان را به اینصورت پذیرفتند که سعد رئیس اوس که هم پیمان آنان بود حکمیت کند.
و مطابق فاکت های دیگر تاریخی یهود نیز رضایت دادند،و سعد آنطور حکم کرد ،سوال این است که آیا اگر سعد مثلا حکم به اخراج آنان می داد پیامبر نمی پذیرفتند؟ هرکس پاسخ منفی به این سوال دهد حکایت از نا آگاهی تاریخی خود از رسوم مستحکم قبیله ای آن اعصار و نافذیت مساله حکمیت کرده است.
5-واقدی در “المغازی” نوشته است :
“”-سعد بن معاذ در حالى به حضور پيامبر (ص) آمد كه مردم گرد آن حضرت نشسته بودند همينكه سعد فرا رسيد، پيامبر (ص) فرمودند: برخيزيد و بر سالار خود احترام بگذاريد. گروهى از مردان بنى عبد الاشهل گفتند: بپا خاستيم و در دو صف ايستاديم، و هر يك از مردان ما او را درود و تحيت گفتند، تا آنكه سعد به پيش پيامبر (ص) رسيد. برخى مىگويند خطاب پيامبر (ص) كه، برخيزيد و احترام بگذاريد، به انصار بود و پيامبر (ص) نظر به قريش نداشتند. ديگر افراد قبيله اوس كه در حضور رسول خدا (ص) بودند، به سعد گفتند، اى ابو عمرو، پيامبر (ص) حكم را به تو واگذار فرموده است، نسبت به ايشان خوبى كن و بياد آور كه آنها براى تو متحمل گرفتارى زيادى شدهاند. سعد بن معاذ گفت: آيا شما به فرمان من درباره بنى قريظه راضى هستيد؟ گفتند: آرى، در غياب تو رضايت خود را اعلام داشتهايم و خود، تو را انتخاب كردهايم و اميدواريم كه بر ما منت بگزارى، همچنان كه ديگرى غير از تو، درباره بنى قينقاع انجام داد تو ارزش ما را مىدانى و ما هيچگاه به اندازه امروز نيازمند به پاداش دادن نيستيم. سعد گفت شما را به زحمت نينداخته باشم، و رودربايستى نكرده باشيد؟ گفتند: منظورت چيست؟ سعد گفت: شما را سوگند به عهد و ميثاق الهى، آيا حكم مرا در مورد خودتان مىپذيريد؟ همگان گفتند: آرى. در اين هنگام سعد به منظور حفظ حرمت رسول خدا (ص)، به گوشه ديگرى رفت و گفت: كسانى كه اين طرف نشستهاند هم داخل در حكم من هستند؟ پيامبر (ص) و افرادى كه آنجا بودند گفتند: آرى. سعد گفت: من در مورد ايشان چنين حكم مىكنم كه مردان ايشان به تيغ كشته شوند، و زنها و بچهها اسير گردند و اموال آنها تقسيم شود. پيامبر (ص) فرمودند: همان حكمى را دادى كه خداوند متعال از فراز هفت آسمان حكم فرموده است””.
(المغازی/ترجمه ص 387)
این گزارش میگوید اوس سعد را انتخاب کرده بودند،و بنو قریظه نیز به آن رضایت داده بودند و همگان (اوس و بنو قریظه و پیامبر و دیگران) به حکمیت او رضا دادند و کسی هم از نحوه حکم سعد اطلاع نداشت ،زیرا در راه اوسیان خیلی به او سفارش کردند ،و خود یهود نیز امید به حکمیت او داشتند.
6-ابن هشام در السیره النبویه می نویسد :
“”هنگامى كه سعد بنزد رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيد آن حضرت رو بمسلمانها كرده فرمود: برخيزيد و بنزد بزرگ خود برويد- و معلوم نشد كه مقصود آن حضرت همه حاضرين از مسلمانان بودند يا انصار تنها- بالجمله آنها بنزد سعد آمده و پيش از آنكه وارد مجلس رسول خدا صلى الله عليه و آله شود باو گفتند: اى ابا عمرو همانا رسول خدا صلى الله عليه و آله تعيين سرنوشت بنى قريظة را بتو محول كرده تا تو درباره ايشان حكم كنى! سعد گفت: با خدا عهد ميكنيد كه هر چه من حكم كردم بپذيريد؟ گفتند: آرى.
آنگاه متوجه سمتى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در آنجا نشسته بود شده گفت: كسانى هم كه اين طرف هستند حكم مرا قبول دارند- و اينكه آن حضرت را بالخصوص مخاطب قرار نداد روى احترامى بود كه از آن حضرت كرد-؟ رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: آرى، سعد گفت: پس من حكم ميكنم كه مردانشان كشته شوند و اموالشان تقسيم شود، و زنان و كودكانشان باسارت مسلمانان درآيند! رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: اى سعد آنچه حكم خدا در بالاى هفت آسمان بود درباره اينها بهمان حكم كردى.
ابن هشام گويد: خود يهود بنى قريظة نيز بحكميت سعد بن معاذ راضى شدند و جهتش اين بود كه در ايام محاصره روزى على بن ابى طالب در برابر سپاه مسلمين ايستاد و فرياد زد: اى سپاه ايمان (حمله افكنيد) سپس خود با زبير بن عوام پيش رفته و فرمود: بخدا يا امروز مانند حمزة شربت شهادت را مينوشم و يا وارد قلعه اينها ميشوم! يهود (كه اين تصميم را از دلاور معروف اسلام ديدند) گفتند: ما بحكم سعد بن معاذ راضى هستيم””.
(زندگانی محمد،ترجمه سیره ابن هشام ج 2 ص 178)
عبارت ابن هشام در قسمت اول نظیر عبارت واقدی در المغازی است ،اما در ذیل عبارت ابن هشام اضافه می کند که در ایام محاصره خود یهود نام سعد بن معاذ مهتر اوس و هم پیمان خود را مطرح کرده بودند ،و پس از تسلیم هم وقتی پیامبر بشفاعت اوس امر آنان را به سعد واگذار فرمود ،آنان رضا دادند ،روی این تحلیل و گزارش ابن هشام نیز می توان تعبیر “انتخاب” سعد از سوی خود یهود را منطبق با واقع دانست ،چه اینکه رضای به پیشنهاد نیز مآلا همان گزینش است.
7- ابن سعد در جای دیگری از طبقات خود از عایشه اینطور نقل می کند :
“”عايشه گويد: پيامبر (ص) بيست و پنج شبانروز بنى قريظه را محاصره كرد و چون محاصره بر ايشان سخت و گرفتارى آنان بسيار شد به آنان گفته شد تسليم فرمان رسول خدا شوند. آنان با ابو لبابة بن عبد المنذر مشورت كردند. به ايشان گفت: تسليم فرمان رسول خدا شدن، اعدام و گردن زدن خواهد بود. گفتند: تسليم فرمان سعد بن معاذ خواهيم شد””.
(طبقات الکبری/ترجمه ج4 ص 353)
این گزارش نیز می گوید یهود پس از مشاوره با ابولبابه ،بجهت امیدی که به سعد داشتند خود ابتدائا حکمیت سعد را مطرح کردند.
می بینید که بر اساس این گزارش نیز تعبیر “انتخاب” تعبیر غیر منطبقی نبوده است.
عبارات تاریخی این مقدار که من تتبع نرم افزاری کردم بیش از اینهاست ،که من به اهم کتب تاریخی اشاره کردم ،بنابر این بحث از گزاره اختلافی مورد نظر را اینجا بپایان می برم ،بنابر این روشن شد که این گزاره دوست غیر حوزوی که “نه بنو قریظه سعد را انتخاب کرد””.
گزاره نادرستی است ،و از مجموع فاکت ها و گزارش های تاریخی استفاده می شود که مساله حکمیت سعد بن معاذ ،یا به انتخاب بدوی آنان بوده است که پیامبر پس از تسلیم آنان همان را تنفیذ کردند ،و یا پس از شفاعت اوس که هم پیمانان بنو قریظه بودند نزد پیامبر ،ایشان امر حکمیت را به رئیس اوس واگذاردند ،که هم مورد پسند و رضایت اوس واقع شد و هم مورد رضایت یهود.
برای پرهیز از اطاله کلام بحث در گزاره دوم مورد اختلاف یعنی ادعای دوست ما که”نه بنی قریظه از اوس بودند” را به کامنت بعدی واگذار می کنم.امیدوارم دوست ما فارغ از احساسات تعمق در عبارات نقل شده کند .
من در این بخش با نقل مستند تاریخ و تحلیل آن مدعای خود را بیان کردم ،متقابلا از ایشان می خواهم ،قطع نظر از ان قلت قلت در مورد این عبارات و تحلیل ها ،ایشان هم مستندا از متن تاریخ شاهد بر مدعای خود یعنی ” “نه بنو قریظه سعد را انتخاب کرد””ارائه کنند و به “رجم بالغیب”های گذشته اکتفاء نفرمایند.
متشکرم
با پوزش در توضیح عبارت اسد الغابه بجای عبارت “سعد گفت” ،”ابولبابه گفت” صحیح و مورد نظر بوده است
با سلام مجدد و تشکر از جناب نوریزاد جهت انعکاس مطالب
ب- گزاره دومی که دوست غیر حوزوی مطرح کرده بودند و مدعی آن شده بودند این بود که :
“”نه بنی قریظه از اوس بودند””.
(پایان نقل قول)
مفهوم تحلیلی این گزاره این است که گویا طرف مقابل یعنی بنده گفته ام “بنی قریظه از اوس بودند”،خوب ما دقت کنیم ،اگر فرضا کسی مدعی چنین گزاره ای شده باشد مفهوم آن چیست؟ یک احتمال این است که این گزاره در صدد اثبات این همانی بین “قبیله اوس” و “یهود بنی قریظه” بوده است،یعنی این ادعا مطرح شده است که اصلا یهود بنی قریظه از قبیله اوس بودند یا یکی از انشعابات آن قبیله بوده است.
سوال من از مدعی این است آیا من چنین چیزی گفته بودم؟ باید عرض کنم که بیاد دارم در توضیحات پیشین اشاره به این داشتم که اصلا یهود بنی قریظه و بنی النضیر و بنی قینقاع ،یهودیانی بودند که بر اساس گزارشات تاریخی از نواحی شامات به مدینه و اطراف آن کوچ کرده بودند و به امر تجارت و کشاورزی مشغول بودند ،این در حالی است که دو قبیله معروف ساکن مدینه یعنی “اوس” و “خزرج” از اعراب ساکن مدینه بودند ،چه کسی ممکن است با انکار بداهت تاریخی حاکی از مغایرت یهود و اوس ،حکم به این کند که “یهود از اوس بودند” به این معنا که طائفه ای از آن قبیله بزرگ و ریشه دار باشند.
می ماند این احتمال که مراد قائل فرضی “یهود بنی قریضه از اوس بودند” این باشد که یهود بنی قریظه از متحدان و هم پیمانان و هم قسم های قبیله اوس بودند در برابر قبیله خزرج و متحدان آن که دشمنی ریشه ای با اوس داشتند.
و این احتمال دوم مراد بنده بوده است در این عبارت که گفته ام :”” آنان سعد بن معاذ را که مانند آنان از قبیله اوس بود “”.زیرا روشن است که سعدبن معاذ نه تنها از اوس بود بلکه مهتر و بزرگ این طائفه بود،اما اینکه آنان (یهود بنی قریظه) از قبیله اوس بودند ،با توضیحاتی که عرض شد روشن شد که مراد این همانی بر حسب هویت قبیله ای “اوس بودن” نبوده است ،بلکه مقصود معنا و محتمل دوم تحلیل فوق الذکر بوده است که آنان از اوس بودند یعنی تعلق پیمانی با آنان داشتند،و این از قرائن کلامی پیشین و نقل قول های متنی تاریخی روشن بوده است و شنونده می باید عاقل باشد و به قرائن کلامی صاحب سخن توجه کند ،اگر بنای او بر اخذ انحصار و تخصیص آن به خودیت خود نباشد.
بنابر این بنظر می رسد توضیح این مورد نیاز به تجشم ندارد.
ج-اکنون می پردازیم به گزاره سوم مورد اختلاف ،اینکه دوست ما مدعی شده اند که :
“” نه این زمان که بنی قریظه اعدام می شدند همپیمان اوس بودند. قبل از مسلمانی اوس، آری آنها با بنی قریظه هم پیمان بودند””.
(پایان نقل قول)
حاصل مدعای این دوست ما این است که هنگام وقوع جنگ خندق و ماجرای محاصره قلعه های یهود ،و ماجرای حکمیت ،یهود بنی قریظه هم پیمان قبیله اوس نبودند.
من پیش از آنکه با استشهاد به متون تاریخی خلاف این مدعا را ثابت کنم ،می پردازم به دلیلی که این دوست در ذیل این ادعای خود ارائه کرده است و آنرا تحلیل می کنم ،ایشان گفته اند :
“”نه این زمان که بنی قریظه اعدام می شدند همپیمان اوس بودند. قبل از مسلمانی اوس، آری آنها با بنی قریظه هم پیمان بودندد و هر (هم) پیمان هم در سراسر دنیای عرب مراقب هم پیمان است نه اینکه حکم به کشتن آنها بدهد!. اینکه می گویم علما تاریخ نمی دانند و هی قیاس قیاس می کنند از همین باب است. شما از این بزرگ حوزه بپرسید چگونه می شود یکی همپیمان کس دیگر باشد و او حکم مرگش بدهد؟ همیپمانی اوس و بنی قریظه با آمدن اسلام و هجرت پیامبر که امت جدید درست کرد و همه را به همپیمانی با مومنان واداشت از بین رفت.تنها میان پیامبر و اوس و یهود و بقیه قبائل عهدنامه مراقبت از مدینه بسته شد نه همپیمانی و نه چیز دیگر””.
(پایان نقل قول)
فرمایش ایشان این است که آری قبل از مسلمان شدن اوس ،آنان حلفاء و هم پیمانان یهود بنی قریظه بوده اند ،اما پس از مسلمان شدن اوسیان ،بطور اتوماتیک عهد و پیمان زمان جاهلیت بین آنان و یهود منحل شده است،همین جا سوال من از ایشان این است که این ادعای شما مستند به کدام فاکت تاریخی است؟ شما بطور مستند نشان دهید که در تواریخ معتبر گفته باشند که با مسلمان شد اوس ،قرار داد و معاهده و هم پیمانی آنان ،نیز هم پیمانی خزرج با هم پیمانان خود منحل شده است ،آیا سندی از تاریخ بر این ادعا دارید؟
اکنون می پردازم به تحلیل اجزاء استدلال ایشان بر این مدعا ،می گوید
:””هر (هم) پیمان هم در سراسر دنیای عرب مراقب هم پیمان است نه اینکه حکم به کشتن آنها بدهد!””.
(پایان نقل قول)
آری هم پیمان حافظ منافع هم پیمان خویش است ،مادامی که هم پیمان ،مفاد پیمان خویش را نقض نکرده باشد!،مگر یهود غیر از پیمان داخلی که با اوس داشتند ،پیمان عمومی حفاظتی بین همگان (اوس و خزرج و خلاصه انصار و مهاجران و سایر طوائف مدینه ) را نقض نکرده بودند؟ آیا مگر یهود با همداستانی ،بلکه تحریک مشرکان جزیره العرب ،توطئه نابودی پیامبر و مسلمانان را تدارک ندیده بودند؟ اینها اگر بنابر رعایت تعهد داشتند و اطمینانی به آنان وجود داشت مفاد دو پیمان با اوس و مسلمانان و طوائف دیگر را نقض نمی کردند،و سعدبن معاذ در عین حال که با آنان هم پیمان از ناحیه پیمان با اوسیان بود ،با آنان هم پیمان از ناحیه پیمان عمومی حفاظتی مدینه هم مگر نبود؟ حال این هم پیمان به پیشنهاد ابتدایی خود یهود ،یا به رضایت ثانوی آنان داور این ماجرا شده است ،آیا پیامبر و دیگران به سعد گفتند چنین حکمی کن؟ شما شاهدی بر این مطلب دارید؟ برعکس اوسیان که رفتند او را حاضر کنند شدیدا از او خواستند که حکم دیگری غیر از آنچه واقع شد صادر کند.
شما میگویید :هم پیمان مراقب هم پیمان است! و چرا هم پیمان (سعد) حکم بقتل هم پیمان(یهود) دهد؟ سوال این است که بمفاد گزاره شما یهود هم هم پیمان سعد و اوس و دیگران بودند ،چرا آنان مراقب هم پیمانان خود (عموم طوائف مدینه اعم از مهاجر و انصار و دیگران) نبودند؟! چرا آنان رفتند مشرکان را تحریک به حمله به مسلمانان کردند؟چرا کمک های مختلف به مشرکان کردند؟ و چرا رئیس آنان متن پیمان حفاظتی عمومی از مدینه را پاره کردند؟! و چرا وقتی سعد و چند نفر دیگر پیش از اتمام جنگ خندق برای کسب اطلاع از کم و کیف نقض عهد آنان نزد آنان رفتند ،آنان به شتم پیامبر و مسلمانان مبادرت کردند تا جایی که سعد نیز آنان را شتم کرد؟
چطور است که قاعده لزوم مراعات منافع حلیف و هم پیمان نزد شما در مورد سعد بن معاذ جاری است اما در مورد یهود نسبت به سعد و اوس و همه مسلمانان جاری نیست؟!
دوست عزیز! مساله این نبوده است که آنان (یهود بنی قریظه) یک صدمه جزئی یا ضرر مالی و امور پیش پا افتاده ای از این قبیل نسبت به هم پیمان خویش مرتکب شده بودند ،خیر مساله این است که آنان بوهم افتاده بودند که می توانند با تجهیز و تحریک همه احزاب (طوائف) جزیره العرب ،کلک محمد و مسلمانان و دین اسلام را بکنند. شما مساله را اینطور تصور کن ،نه بزاویه و دید حقوق بشری امروزی که بله پیامبر یکروزه مثلا چهار صد مرد یهود بنی قریظه را از دم تیغ گذراند! مساله این بود؟ آیا پیامبر که بمدینه آمدند از اول یهود و نصاری را از دم تیغ گذراندند؟
دوستمان در ادامه باز به کرکری های احساسی همیشگی پرداخته است که :
“”اینکه می گویم علما تاریخ نمی دانند و هی قیاس قیاس می کنند از همین باب است””.
(پایان)
خوب من بنا نداشتم در یک بحث تحلیلی وارد حاشیه شوم ،اما به او می گویم ،خوش انصاف! اگر بنا بر تحلیل تاریخ باشد ،اول باید متن تاریخ را پیش رو باز کنیم ،پس از آن بتحلیل تاریخ بپردازیم ،و داد “لمن الملک الیوم” سر دهیم ،شما آیا در این بحث موردی از تاریخ نقل کردید که حال مدعی علماء شوید که تاریخ نمیدانند؟
بالاخره تاریخ که ساخته ذهن من و شما نیست ،تاریخ ظنون متراکم و مکتوب است ،من هرجا سخنی گفتم و تحلیلی کردم چند متن و ریفرنس هم ارائه کردم ،شما چه کردید؟ جز ارائه چند گزاره جزمی و تجهیل علماء به عدم آگاهی بتاریخ ؟ البته قیاس نیز ابتکار شما بود منتها ناراحتی این است که نکته مغالطه در قیاس شما روش شد حال می گویید :قیاس قیاس!
باری بگذریم.
در ادامه دوست ما گفته است :
“” همیپمانی اوس و بنی قریظه با آمدن اسلام و هجرت پیامبر که امت جدید درست کرد و همه را به همپیمانی با مومنان واداشت از بین رفت””.
(پایان نقل قول)
آری پیامبر امت جدیدی درست کردند ،و پیمان محافظتی از مدینه هم منعقد کردند ،به چه دلیل می گویید مناسبات قبیله ای بین اوس و طوایف دیگر مثل یهود منحل شد؟ این ازکجا؟ همینطور رجم بالغیب؟ شما در متن آن پیمان حفاظتی عمومی از مدینه چیزی می بینید که حاکی از این باشد که اوس پیمان های قبلی خود با یهود را کنسل کرده است؟ یا خزرج پیمان های قبلی را کنسل کرده است؟
آری بعد از ورود پیامبر به مدینه عنوان “انصار” در برابر مهاجران حادث شد ،اما آیا عنوان مستحدث “انصار” که حاکی از اجتماع اوس و خزرج بوده است معنایش این بوده است که قبیله اوس و قبیله خزرج مضمحل شدند؟ و مفهوم آن این است که قرار دادهای سابق این قبایل منحل شد؟ این از کجا؟ آنها (اوس و خزرج) نه تنها مضمحل نشدند بلکه رقابت شان تداوم داشت حتی در حضور پیامبر ،و حتی پس از مرگ ایشان،مگر ماجرای رقابت در سقیفه بنی ساعده از یاد تاریخی شما رفته است؟
بنابر این شما دلیلی تاریخی بر این ادعا ندارید که پس از پیدایش عنوان انصار و انعقاد پیمان محافظتی عمومی از مدینه ،هم پیمانی اوس با متحدانش ،و هم پیمانی خزرج با متحدانش ،کنسل یا منحل شده باشد.بلکه چنانکه عرض خواهم کرد شواهد بر خلاف آن است .بنابر این روشن شد که دلایل شما جز یک سلسله استحسانات خاص نبود ،زیرا اولا اقتضای هم پیمانی تعهد یکطرفه نیست ،و همانطور که سعد متعهد بر حفظ منافع و جان و مال هم پیمانان خود(یهود) بوده است ،به همین نسبت هم پیمانان (یهود) نیز ملزم برعایت همین تعهد بوده اند ،اما این یهود بودند که هم پیمان داخلی خاص بین خود و اوس را نقض کردند و هم اقتضای پیمان عمومی حفاظتی مدینه را نقض کردند و همه مدنی ها را بخطر مرگ و هلاکت انداختند.
و ثانیا هیچ دلیل تاریخی یا تحلیلی بر انحلال پیمان بین اوس و یهود بنی قریظه وجود ندارد ،و متن پیمان نامه حفاظتی از مدینه که مورد امضاء یهود و غیر یهود واقع شد و ما پیش از این آنرا از کتاب سیره ابن هشام نقل کردیم ،هیچ نظارت انحلالی یا تصویبی نسبت به آن معاهده داخلی نداشت.
بنابر این با تحلیل تاریخی فوق و عدم کفایت دلایل اعتباری شما واضح شد که اوس هنگام وقوع جنگ خندق و زمان محاصره و تسلیم و حکمیت، هم پیمان یهود بنی قریظه بودند ، و نسبت به یکدیگر تعهد داشتند،اما این یهود بودند که نقض عهد کردند ،و مجازات نقض عهد نیز در همان معاهده عمومی حفاظتی که نقل شد مرگ بود.
در کامنت بعدی شواهد تاریخی بر بقاء هم پیمانی اوس و یهود را نقل و بیان خواهم کردم.
سپاس
سیستم امنیتی کشور نیز خبر دو پیروزی امروزم را شنید. بچه های ما را نکشید. به نفعتان نیست. پشیمان می شوید از ناقص شدن و پژمردگی آتنا ها و رونقی ملکی های ما.
امروز خبر دو پیروزی را به یک مخاطب تهوع آور دادم. ارزش بیشتری نداشت. بعد از دو سه جمله خبر را شنید و دیگر نتوانست مخم را با شخصیت بی ارزش و ارزش نشناس خودش بخورد. گفتم یک پیروزی ام آن بود که در آن ساختمان نیمه کاره هه رفتم دستشویی و دلدردم بهتر شد. و پیروزی دیگرم آن بود که در آن فرهنگسرای سر میدان هم رفتم دستشویی.
قصد توهین نداشتم فقط من که شب گذشته اش ساعت 12 کار را تعطیل کرده بودم و بدنم هم درد می کرد و چند کار شخصی انجام نشده هم ذهنم را اشغال کرده بود می خواستم وضعیتم را شرح دهم و بفهمانم که نه حوصله و حال توضیح دادن دارم و نه گوش شنوایی در وراج مقابل می بینم.
با سلام خدمت جناب نوری زاد و تمامی دوستان ؛ خدمتتان عارضم که خبر بسیار مسرت بخشی بود . اما چه سود ما مردم بسیار فراموشکاری هستیم ، چند روز بیشتر نمی گذرد که آتنا فرقدانی را فراموش می کنیم !؟! همانطور که غنچه قوامی را فراموش کردیم ، و هزاران دیگر را که کشتند و در اسارت نگه داشتند ، اصولآ مثل اینکه تاریخ مصرف هر آزاده فقط یک بار هست ، و ما از این نام ها استفاده ابزاری در یک دوران می کنیم و بعد آنها را به بوته فراموشی می سپاریم .
قسمتي ازسخنراني عمادالدين باقي دردانشگاه شهيدبهشتي درموضوع “جعل تاريخ” ازسهام نيوز.مصلح
درهرانقلاب ویا حکومت ایدئولوژیک دیگرهم، تعارض بین احکام و واقعیات تا مدتى ادامه خواهد یافت تا سرانجام به غلبه یکى بردیگرى انجامد. به صورتى تدریجى و آهسته و عقبنشینیهاى آرام یا به صورتى ناگهانى و انقلابى، مگرآنکه برداشت از ایدئولوژى، همراه با رشد بشر و تحول واقعیات(که مقتضیات زمان را به وجود میآورد)، تکامل پذیرد و یا تصحیح شود و پاسخگوى مقتضیات زمان گردد و این امر، بدون وجود آزادى فکر و اندیشه و بیان، امکانپذیرنخواهد بود.
البته دربحث ایدئولوژی عمدتا به ابعاد اجتماعی آن پرداخته و کارکرد فردی آن درارتباط با انقلاب محل تحقیق قرارنگرفته است که درکتاب تولد یک انقلاب با اتکاء به تجارب شخصی به تحریرآن پرداخته ام ازجمله اینکه انقلابیون حرفهاى بدون ایدئولوژى قادربه مبارزه نیستند، ایدئولوژى فردیت را چگونه از فرد میستاند، رابطه آن با مفهوم نقش، نیروزا بودن ایدئولوژى و شکنندگی فرد و چگونگی فروریختن باورهای انسان ایدئولوژیک.
دلیل اینکه توده مردم همیشه انقلابى نیستند و درجامعهشناسى تودهها آنها را دربسیارى از اوقات نسبت به وضع موجود و تنگناها و ستمها بیتفاوت مینگریم همین است که تودههاى مردم نوعاً ایدئولوژیک نیستند و زندگى درقید و بند و چارچوب آن برایشان سخت است و درصورت تسامح و تساهل یک عقیده یا مسلک آن را راحتتر میپذیرند».
مختصراینکه مسئله نابگرایی یکی از سرچشمههای سانسور و جعل و حذف و تصفیه درهمه انقلابات است. یکی از سردستههای جریان مدافع حذف، همین چند روز پیش درقم برای چندمین بار از اسلام ناب سخن گفته بود. از دل نابگرایی خط حذف و تصفیه و سرکوب و خشونت بیرون میآید و این خط تمامی ندارد تا جاییکه تمام جریان را نابود کند. من نمیخواهم مدعی شوم همه کسانی که از اسلام ناب سخن گفتهاند ازهمین قماش هستند و چه بسا به پیامدهای این سخن واقف نبودهاند چنانکه حتی پارهای از روشنفکران مسلمان هم از اسلام ناب سخن گفته اند اما کاربست این اصطلاح از سوی ترمز بریده های راست افراطی معنای دیگری دارد.
درددل سيداحمدرضااحمدپور روحاني تبعيدي سياسي در مرخصي .
بمحض خاطرضدآخوندها دراينجا درج مي كنم كه بدانند ما ازجورحاكمان چه مي كشيم ،درونمان خودمان را سوخت وبرونمان ديگران رامي سوزاند. مصلح
» احمدرضا احمدپور
دیروز برای کاری رفته بودم تهران. مدت زیادی بود که به این راحتی و آسودگی درخیابانهای شهری مثل تهران قدم نزده بودم. خیابانها و کوچهها همچنان شلوغ. مترو با اینکه سه خطه شده بود اما همچنان شلوغ و پرازدحام بود! دستفروشان قطاری و خیابانی همچنان وجود داشتند و البته با رشد کمی عجیب… و نیز فراوانی سیگار بهدستان!
درقطارمترو دستفروشان زیادی بود، پیر و جوان و زن و مرد، اما درآن میان جوان خوشتیپی را دیدم که جار میزد و کفی کفش میفروخت دقت کردم کسی ازش خرید نکرد اما او همچنان فروش کفی کفش را فریاد میزد، پیرمردی حدود ۶۵ یا ۷۰ ساله نمیدانم به او چه گفت که جوان به هم ریخت و کفیهای در دستش را پایین آورد اما درهمان وقت فریادش را بلندتر کرد که چی میخواهید از ما؟ چرا دست از سر ما برنمیدارید؟(منظورش جوانان و هم نسلهای او در برابرنسل انقلاب کرده بود) بس است دیگر… بس است! پس چه کنم؟ دنبال چه کاری بروم!؟ گندی که شما زدید تا صد سال دیگه نمیشه کاریش کرد!
دوباره پیرمرد که صدایش درهمهمه صداها، برای من نامفهوم بود چیزی گفت اما بازجوان با صدای بلند گفت: نه خیر نمیشود گندی که زدید اینقدربزرگ و زیاده که هیچکاری نمیشه کرد! ما نسل سوختهایم! ما مردهایم! و درحالیکه اشک درچشمانش حلقه زده و بغض گلویش را گرفته بود روی برگرداند و به سمت عقب قطار برگشت و درمیان جمعیت محو شد… دلم خیلی گرفت. درچشمان من هم اشک حلقه زده بود و بغضی گلویم را میفشرد اما راه ترکیدن نداشت! یادم افتاد زمان پیروزی انقلاب سال۵۷ ، من تنها ۱۲ سال داشتم اما از آن پسرجوان خیلی خجالت کشیدم، آخر منهم درپیروزی انقلاب به اندازه سن و سال و جثه کوچکام نقش داشتم…
درهمهمه خیابان ها جای سوزن انداختن نبود البته نه، حتی جای نفس کشیدن هم نبود حداقل برای من! چرا؟ می گویم؛ درخیابانها که قدم میزدم و دست فروشیها و کاسبان را که نظاره میکردم مدام نفس کم می آوردم! بینی خود را میگرفتم اما بدتر میشدم(متاسفانه ماسک با خود نداشتم) وجمعیت همچنان فشرده تر میشد… خوب بود اسپری همراهم بود و درموارد ضروری استفاده میکردم درحدی که پس ازچند ساعت گشتوگذار تمام شد وآن را دورانداختم… البته سوء تفاهم پیش نیاید مشکل تنفس تنها به خاطرهوای آلوده بد تهران نبود که هوای تهران دیروزچندان هم بد نبود بلکه به خاطر وجود دود سیگار بهدستانی بود که از زمان زندانی من(ازسال ۸۸ تاکنون) به لطف دزدیهای فراوان حکومتیان و تاراجگران دُردانه ی اموال مردم! وجود شریف سیگار بهدستان بیشتر و بیشترشده است. چپ و راست که نگاه میکردم سیگار بهدست بودند، بالاشهری و پایین شهری هم نداشت هرکوچه و خیابانی چه دربالاشهر یا پایین شهر میرفتم همین وضعیت بود… سیگار و سیگار و سیگار… ماشاء الله هرچه دزدی بیشترسیگار و دود هم بیشتر… و باز به یاد آن جوان دستفروش درقطار افتادم که ازگندی که نسل بزرگترها زده بودند به تنگ آمده بود و فریاد میزد! و باز یادم افتاد که آنزمان من تنها ۱۲ ساله بودم اما بازهم شرمم آمد و خجالت کشیدم وبا بغضی درگلو به قم بازگشتم. هنوزفرصت پیدا نکردم درکوچه و خیابانهای قم قدم بزنم… امیدوارم ناامید کننده نباشد… برای کسی این داستان را بیان کردم و گفتم راستی، تنها چیز خوبی که در تهران ندیدم زنان سیگار بهدست بود و آرزو کردم که حداقل زنان مقاومت کنند و در برابر به یغما رفتن اموال و حقوقشان سیگاری نشوند و… که آن شخص لبخند تلخی زد و گفت: کجای کاری آقا! زنان مشغول کار دیگری هستند… کاش فقط سیگار بدست میشدند!
گرچه ناراحتم وغصه میخورم اما باز راحت و آسوده ام … چرا!؟ چون همه ی گندی که آن جوان خوشتیپ دستفروش گفته بود به راحتی و آزادانه دیدم وشنیدم و درعین حال بهرهمند شدم ازاینهمه آزادی! ماشاءالله
احمدرضا احمدپور
تبعیدی سیاسی درمرخصی
قم
هفتم اسفند ۱۳۹۳
BalatarinFacebook
جناب احمد پور عزیز به شهامتت که اعتراف به اشتباهاتت در ویران کردن کشور داری ( همجون خود من ) ارج می نهم اما امیدوارم که به این نتیجه برسی هماطور که لباس باطن را در آوردی . لباس ظاهر ( عبا و عمامه ونعلین ) را هم به سطل آشغال بینداز و لباس ایرانی بر تن کن . چرا که این لباس جز یاد آور جهل وخرافه ودجالی ودروغگویی چیزی دیگری را به ذهن بیننده تداعی نمی کند و در نتیجه این لباس به بیننده حالت تهوع می دهد .
ولا ذالک من الدشمس و االاستکبار و هذا من شمس والاستکبار و وجعلنا کان صهیونیست. و ال نماینده و البانک منل اللندن وهاذا کانادا و البهره 27% و القاضی من الرشوه فی غلیه دوشمن. و الپیروزی نزدیک والقصر من الکیش و الشمال. و الملت من ال بدبحت. و ال اعدام کل شی من الخیر. التد بیر داهایانه فی هازا الرهبر. اقتصاد من الخر و المقاو مت فی دشمن کل استکبار
اگر خدا دین نداشت
آیا تا کنون فکر کرده اید که اگر خدا دین نداشت چه می شد؟
من که می گویم دنیا خیلی جذاب تر از اینی که الآن هست می بود.
اگر خدا دین نداشت جبرئیل را برای همه انسانها می فرستاد. به همه آنها یک کتاب می داد و به همه آنها به زبان خودشان می گفت:
” نکند به هیچ انسانی دشنام دهی او نماینده من است. اگر او را انکار کنی مرا انکار کرده ای. نکند کسی را بخاطر رنگ و نژادش از خود برانی. اگر هر کسی را از خود برانی مرا از خود رانده ای. تو باید خودت را درست کنی چه کار به دیگران داری. اگر می خواهی مرا ببینی خوب ببین به تو چه که دیگری چه میکند و چه می پوشد و چه می گوید؟ بهشت می خواهی؟ دست توی جیب هیچ کسی نکن، دروغ نگو، غیبت نکن، به دیگران کمک کن، به کسی فخر نفروش چون تو از هیچ کسی برتر نیستی. هر چه می خواهی از من بخواه ، چه میخواهی ؟ اراده کن من به تو میدهم از دیوار دیگران بالا نرو. شاد باش و دیگران را شاد کن. نترس من با تو هستم. کسی در این عالم به تو آسیب نمی رساند چون همه نمایندگان من هستند و همه آنها را من هدایت می کنم. به تو مربوط نیست که کی به بهشت می رود و کی به جهنم. تو نمی دانی چه کسی به بهشت میرود و چه کسی به جهنم. فقط من میدانم و بس. پس سرت به زندگی خودت باشد و به کار خودت بپرداز. ”
واقعا آیا تا به حال اندیشیده اید اگر خدا برای هر کسی یک کتاب به زبان خود او میفرستاد اینهمه دعوا نداشتیم؟
اگر ما اسباب بازی های خدا هستیم پس بنشینیم و منتظر بمانیم تا او چه بازی دیگری با ما خواهد کرد.
اینجائی که ما هستیم مال خداست؟
ما هم اموال خدا هستیم؟
همه ما اموال خدا هستیم؟
آیا بعضی از این اموال از بعضی اموال دیگر اموال ترند؟
اگر نیستند پس این همه دعوا بر سر بهشت و دوزخ برای چیست؟ یکی انتخاب کرده به بهشت برود یکی دوزخ به کسی مربوط نیست.
آیا خدا مسیحی است؟
آیا خدا یهودی است؟
آیا مسلمان است؟
بی دین است؟
دوستان اینها جوک نیستند.
واقعیت این است که اگر خدائی هست انسان را مختار آفریده و هیچ کسی حق ندارد دیگری را به بهشت بفرستد یا حتی برای بهشت رفتن دیگری برای او برنامه بریزد چرا که خود برنامه ریز معلوم نیست بهشتی است یا جهنمی.
خدا را بر آن بنده بخشایش است- که خلق از وجودش در آسایش است
مریم غضدنلو در سرزمین کفر وقتی پیروز میشود جایزه نوبل ریاضی میگیرد و اتنا در سززمین اسلام پیروز میشود به زندان سیاسی میرود. در حالیکه اگر از مریم هم بپرسند همان حرف هایی را میزند که آتنا. در اهتزاز باد پرچم اسلام بر فراز کاخ سفید!
مازیار عزیز
در باره سید جواد طباطبایی باید گفت او هم اکنون یکی از متفکران برجسته ایرانی است که گام به گام و با کمک هوادارانش در دل قشر دانشجوی فلسفه خوانده و اهل علوم انسانی جا باز می کند. رواج و رونق او یکی به سبب کوبندگی بیانی او و عدم مماشاتش با مخالفانش است و اینکه او مرزهای خود را با کوبیدن بیش از حد مخالفان و ناموافقان هموار و مشخص می کند. خضوضیت دیگر او آگاهی از چند زبان و مطالعه فلسفه غربی و دستکم تسلطش بر مباحث هگلی و نیز آگاهی اش از سنت اسلامی و فلسفه صدرایی است و خصوصیت خوب دیگرش تلاش برای نظریه پردازی در باره مسائل ایرانی است.او تلاش می کند نوعی نظریه پدرازی ملی و بومی یعنی نظریه در باب ایران و مسائل ایران را باب کند و رواج دهد. او بیشتر از مدعیان داخلی در باره مقوله سیاست و فلسفه سیاست در ایران با تکیه بر پژوهش در باره ابن خلدون و رده بندی کتب سیاسی قدیم و جدید نظر و طرح آورده و ارائه کرده است. کار دامنه دار دیگر او تلاش برای درک مشروطه است و نقش آگاهی حقوقی در پیشبرد پروژه مشروطه و اینکه هنوز ناخوانده و تحقیق نشده بسیار در گوشه و کنار حادثه مشروطه هست که از دسترس تحقیق دور مانده و تازه باید همه این تحقیقها هم متکی بر یک نظریه و ایده کلان باشد و تحقیقات انفرادی بی بنیاد و بی نظریه ره بجایی نمی برد. یک طرح بلند او تلاش برای درک این بوده و هست که چرا ما نمی توانیم فکر کنیم؟ او اولها مدعی بود که ما در یک دوره، فکرهای درخشان داشته و مورخانمان نظریه پردازانی ماهر بوده اند و مهارتشان به ما می آموزاند که چرا دچار انحطاط شدیم و هستیم سپس در عهد مغولان ما دچار انحطاط در نظریه پردازی و ایده و فکر شدیم و سپس که با اورپاییان آشنا شدیم سعی کردیم با آموختن از آنها دریابیم علل برامدنها و رفتن های سترگ تاریخی و ظهور و افولهای حکومتها را.واقعیت این است که جواد طباطبایی اهل مطالعه است اما در چند ایده کلانش، دستکم در آغاز دچار خطا و دستکم بی احتیاطی محض شده است. یعنی سخن او که قرون چهارم و پنجم که به تمدن طلایی اسلامی معروف است از نظر طباطبایی دوره خردگرایی و عصر زرین تاریخ نگاری ایرانی است، اثبات شدنی نیست و بیان همان عمومیاتی است که همه خوانده و شنیده ایم مبنی بر رواج علوم و فلسفه و نوشتن و تفکر کردن در سطح وسیعی از جهانی که به اسلام اختصاص داشت. بنابرین به واقع مجزا کردن امثال ابوعلی مسکویه و آنها را الگو و نماد عصر زرین تاریخنگاری دانستن و سپس بعد از عهد مغول افول کردن این خردگرایی ها، کلیاتی است که تنها از روی گزارش غربیان در باره دوه طلایی تمدن اسلامی اقتباس شده و مغولان را هم نشانه افول و انحطاط دانستن چندان با اوقعیت تاریخی سازگار نیست و بلکه باید گفت به سبب اینکه مغول هنوز دلبسته ایدئولوژی ما نبود، آسانتر به مورخان و فرهیختگان میدان داد و آثار علمی این دوره، آنقدر وضع بدی ندارند که به عنوان یک شاخص برای شناخت انحطاط بکار آیند.خصوصیت بد دیگر جواد طباطبایی این است که در گفتار و نوشتار خود را یگانه می داند یا از فحوای کلامش اینگونه بر می آید؛ در حالیکه مهمترین نظریه او یعنی ایده امتناع اندیشه-که بقول دوستدار این ترکیب هیچ معنایی ندارد و امتناع تفکر در فرهنگ دینی درست است-را از آرامش دوستدار اخذ و اقتباس و بل انتحال کرده و هیچ جا نه تنها به این اقتباس اشاره نکرده بل گاه در مصاحبه هایش به گونه ای ناجوانمردانه و تمسخرآمیز به دوستدار اشاره می کند گویی سخن دوستدار،حرفی نابخردانه بوده است گفتم این در حالی است که خود او دنبال کننده ایده دوستدار است ولو اینکه آن را به حوزه و حیطه دیگری برده باشد. از این رو به نظر من به رغم تلاش سترگ و اثرگذاری کتمان نشدنی جواد طباطبایی در اوج دادن به مباحث نظری تحلیلی در سطح فرهیختگان، او اشکالات و عیوب آشکار خود را عامدانه نادیده می گیرد و به تعبیر دینی منافقانه با بزرگان هم روزگار ما برخورد می کند. او گاه با فقه و فقها هم سازگاری نشان می دهد و گاه تندترین نظرهای لیبرالی را طرح می کند فقط بنگرید کسی که بخواهد بنیادهای سیاست را از ماکیاولی-که لاپوشانی بنیاد اندیشه سیاسی او و مقدس کردنش ناموجه و ناممکن است-برگیرد و دست در دست فقها هم بگذارد نمی دانم چگونه می خواهد-طبق ادعاهای گاه کلی و مبهمش-ایران و ایرانی را به سمت اندیشیدن و مدرنیته و سکولاریسم پیش برد. این را هم بگویم یکی از ایده های خاص جواد طباطبایی این است که سکولاریسم برای دنیای مسیحیت مسئله است ولی در اسلام مسئله نیست یعنی اسلام در ذاتش سکولار است.زیرا در مسیحیت ملک از ملکوت انفکاک ذاتی دارد اما در اسلام همه امور دنیایی و دنیوی گری اوج و نمود وسیع دارد و زندگی در اسلام کاملا نهادینه شده است و چه و چه. اما به نظر من در این فقره طباطبایی-و به تبع او گاه اکبر گنجی-سخت در اشتباه هستند. البته اشتباه او در اهمیتی که به فقه می دهد نیست چون فقه فی الواقع دانش زندگی عملی و اداره عملی دنیا بوده و حتی ترفندهای فقهی برای رفع گره های زندگی طراحی شده بلکه اشتباه در اینجاست که از درک کلیت نگاه دینی چه در اسلام و چه در مسیحیت ناسازگاری ذاتی با سکولاریسم دارد. این نکته را فقط آرامش دوستدار به درستی دریافته و کسی دیگر را ندیدم که خوب بپروراند و طرح کند. نکته غافل گیر کننده اینجاست.فرق یک نگاه دینی با نگاه سکولا در چیست؟ بنیادی ترین فرق اینجاست که در نگاه دینی متنهای مقدس که خبر از آسمان می دهند در چشم و دل مردمان حضور و ظهور دارند و اهل نظر با نگاه به این متنها از آنها اخبار و استخبار می گیرند یعنی کسب نظر می کنند برای اداره امور دنیا و آخرتشان اما نگاه سکولار باور بنیادیش این است که ما آدمها برای اداره دنیا باید به دانشهای برآمده از «انسان» رجوع کنیم.یعنی دنیا را با استخبار گرفتن ازهیچ متن ماورایی نمی توان اداره کرد زیرا ما اساسا راهی برای درک صحت و سقم آن متن ادعایی نداریم. از اول که اندیشه در یونان و سپس در رنسانس و دوران مدرن شکل گرفت و پیش رفت همه بحثها حول انسانی است که خود می آفریند و خود طراحی می کند و خود اداره می کند بدون مدد از هیچ جایی. هم جسمش را به سلامت می رساند هم اجتماعش را اداره می کند و از جایی دیگر برای رفع درد جسم و روح و فرد و جامعه خبر نمی گیرد. این مهمترین فرق سکولاریسم با غیر سکولاریسم است که به خطا آن را دنیوی گری ترجمه می کنند و تصور می کنند سکولاریسم در مقابل آسمان یا ملکوت و آخرت است. سکولاریسم تماما از اینجا می آید که آدمی تنهاست و خودش باید تکلیف دنیا را تعیین کند و هر متنی دیگر تنها برای باور کردن و امور شخصی و خصوصی ارزش دارد اما برای علم و اداره و تدبیر دنیا و مناسبات میان افراد و جوامع فقط باید به ایده های برآمده از عقل و دانش و هنر و ادبیات رجوع کرد. این فرق را طباطبایی نادیده گرفته و به نظر من در درک معنای سکولاریسم بیش از حد متن گرا و متن محور است. یعنی تصور می کند با کنکاش در متن تاریخ مسیحیت و تقابل مسیحیت و مدرنیته می تواند پی به اصل موضوع ببرد در حالی که موضوع باید فارغ از مسحیت و در سطح دین بطورکلی و سکولاریسم طرح شود تا درک پذیر گردد. باری نکات دیگری هست که در کامنتهای دیگر عارض می شوم. فقط بگویم من همه آثار جواد طباطبایی بخصوص چند کتاب جدیدش را نخوانده ام چون کتابهایش گران است و من وسعم نمی رسد. به همین راحتی!
مصلح گرامى.
در پاسخ به كاربر ناشناس چنين فرموده ايد :
“من در روز دووعده به مساجدمختلف مي روم جمعيت مساجد و نمازخوانها چندين برابر اول انقلاب است”
راستش اين برهان شما مرا به ياد بقالى نارمك و گوجه فرنگى هايش انداخت كه محمود به مردم شاكى از گرانى آدرس مى داد.
ديگر گفته ايد:
” شما هنوزنتوانسته ايديك نام مستعاربراي خودانتخاب كنيدچگونه مي توانيدتحول مطلوب خويش رادرجامعه فراهم كنيد؟ چون ناشناس دراين سايت زياداست واكثري بقول آنيتاخانم ازترسشان نام مستعاردارندودرترسوبودن همه مشترك هستيد ،وشماي ناشناس ها ازاين ترسوها هم ترسوتريدوآدمهاي ترسو به هدفشان نخواهندرسيد”
جناب مير آقا طلبه جانباز از قم، زلفلى، سيد ميرآقا يا مصلح گرامى
حتما شما چون مى توانيد اسامى متعدد مستعار انتخاب كنيد در جامعه تحول ايجاد كرده و مى كنيد.
خوب بله، من، آنيتا اعتراف مى كنم كه ترسو هستم. آخر سگهاى هار ترسناكند و بدتر اينكه صاحبشان بجز زور، به زر و تزوير هم مجهز است.
همه ما ترسو ها كه اينجا مى نويسيم مى دانيم تزوير است كه نگهدار زر و زور است و صاحب سگها اگر نتواند هزينه سير كردن سگهايش را جور كند، خود خوراك سگها مى شود.
پس در بر ملا كردن تزوير كه مى توانيم تلاش كنيم حالا گيرم با نام مستعار يا ناشناس.
تست تزوير :
آيا به ريش “ترسو” ها مى خنديد و خود نمى ترسيد اما “تقيه” مى كنيد؟
“شكنجه” نه، اما “تعزير” را روا مى دانيد؟
“بوالهوسى” را مستوجب شلاق و زندان و حد زدن، اما “ازدواج موقت” را داراى اجر اخروى مى دانيد؟
آيا حكومت اسرائيل را كه فلسطينيان را “ترور” مى كند تروريست مى دانيد، اما نظام اسلامى را كه ناراضيان ايرانى را “ارهاب” مى كند تروريست نمى دانيد؟
اساس سيزده بدر را “خرافه”مى دانيد و اساس جمكران را “روياى صادقه”؟
آيا به كسى كه قانون علت و معلولى را منكر مى شود مى خنديد اما خود اژدها شدن عصا را تابع قانون علت و معلولى مى ناميد كه هنوز انسان به علتش پى نبرده است؟؟!
آيا در نوشته تان مى نويسيد ” تساوي همه دربرابرقانون” اما ارزش جان زن را نيم مرد مى دانيد؟
اگر پاسخ هر يك از پرسشهاى بالا، بله باشد، شما به بيمارى مزمن تزوير مبتلا هستيد. بله حتى شما دوست عزيز.
حالا مى فهميد چرا دلسوزى تان براى آتنا و ساير ستمديدگان و خونهاى به ناحق ريخته شده، اصلا به دل نمى نشيند؟ چون شما با تزويرگرى، عملاً صاحبان سگهاى هار را تقويت مى كنيد. همان سگهايى كه به جان امثال آتنا افتاده اند.
،البته شما و آن کامنت گذار که معمولا با لحن و لفظ دگماتیک هم وارد بحث ها می شوید وقتی دیدید طرف گفتار شما پزشک است ساکت شدید .(مرتضی)
با درود به آنیتای گرامی سید مرتضی طبق معمول جوش آورده و دست به سیخ کباب(ذوالفقار)شده .من جوابی به ایشان دادم ولی گویا جناب نوریزاد نخواسته اند آنرا در سایت بگذارند در صورتیکه کامنت سید را در دو پست گذاشته اند..فقط چون از شما هم بعنوان آن کامنت گذار(باور کنید خوب نگفته اون ضیغه یا نصفه یا …)نام برده بهتره کامنت را بخوانید.
سلام مزدك گرامى
خوب آقا سيد مرتضى فكر مى كند ما از مرحله علم پرت هستيم و نام هيپوتالاموس و هيپو كامپوس و آميگدال تا بحال به گوشمان نخورده و با شنيدن اين اسامى و ديدن يك مقاله، ناگاه مرعوب مى شويم و خاموشى مى گزينيم.
اينكه من ساكت شدم دليلش اين بود كه حرفم را زده بودن و نياز به توضيح اضافه نديدم و عادت ندارم مثل ايشان آنقدر حرف بزنم و تكرار مكررات كنم كه هم خودم از نفس بيافتم و هم مخاطبم با وجب كردن بقيه نوشته ام، از خيرِخواندنش بگذرد.
البته كه افراط در مصرف هر چيز زيان بخش است. اما اگر حتى مصرف اندك يا معتدل الكل اينهمه كه خانم مرضى مى گويند براى مغز و بدن بد است، چرا تمام كتابها و دستاوردهاى علمى در تمام رشته هاى علوم از پايه و پزشكى و فنى مهندسى و تكنولوژى كه همين آقاى مرتضى و خانم مرضى هر روز از بركات آن بهره مند مى شوند، از دانشمندان غربى است؟
بسيار نادرند دانشمندانى در غرب كه مطلقاً الكل مصرف نمى كنند.
حالا مرتضى باز مى گويد بايد در مفهومِ الكل و مضراتش بحث هاى كيلويى كردو اينكه چرا كشورهاى مصرف كننده الكل، بزرگترين صادر كنندگان علمند، مصداق است و نبايد خلط مفاهيم و مصاديق كرد.
بايد به ايشان گفت اگر وقت و انرژى تان را از سر راه آورده ايد بفرماييد ساكت نشويد و تا ابد بحث هاى مفهومى كنيد. من چنين وقت و انرژى اضافه اى ندارم.
این حرف حاج آقا مصلح (دامت برکاته) که مساجد از اول انقلاب شلوغ تر است که مهملی بیش نیست. این را از ننه جون مهدی (خدا انشاء الله سلامتی به شیخ در حصر بدهد) هم که بپرسی می داند که فعلا در دوران “یخرجون من دین الله افواجا” هستیم. من خودم چند پیرمرد را می شناسم که انقلابی و از جوانی نمازخوان بوده اند و سفر حج رفته اند و چند سالی است (از بعد 88 و جنایات کهریزک و …) دیگر نماز هم نمی خوانند. آنها که باید مصداق “ورنه هر گبری به پیری می شود پرهیزگار” باشند از دست این آخوندها برعکس شده اند.حکایت ملانصرالدین است و مرکز کره زمین. بعد هم این آخوند جماعت چندین تا اسم دارند. من نمی دانم کسی که پدر و مادش مشخص اند چرا باید چند تا فامیل داشته باشد؟
امام:خمینی-موسوی-مصطفوی-هندی-پسندیده
اکبر شاه:رفسنجانی-بهرمانی-هاشمی
لاریجانی-آملی-اردشیر
….
چرا سران این رژیم هرکدام این همه اسامی متعدد دارند؟ شاید اسناد MI6 انگلستان در آینده معلوم کند. ما هم کم کم داریم مثل مش قاسم می شویم از دست این ها……….
ایشان طبق عادت دیرینه آخوندها از دروغ گویی ابایی ندارند من خودم با داشتن 55 سال سن که نمازخواندنم در 9سالگی آغاز ودر زمان حکومت ( شاد روان ) محمد رضا شاه نماز جماعتم ترک نمی شد و خانه خدا راهم زیارت کرده ام پس از آنکه مثل اکثر هم سن و سالانم همچون گوسفند به دنبال این دجالان براه افتادیم و کشور را به تباهی کشاندیم الان 28 سال است که به مسجد نمیروم
حالا هم وقتی نگاه به فرزندانم که میکنم از خجالت سرم را بلند نمی کنم . خدا شاهد است در محلی که زندگی میکردم همسایه من که کلید دار مسجد است. به من میگفت هر شب ما سه نفر پشت سر عمویم ( پیشنماز ) نماز میخوانیم یعنی در مسجد یک محل با داشتن حدافل دو هزار خانواده . نماز گذاران 3نفر میباشند حالا اگر ( مصلح ) دروغ نمیگوید ! که می گوید یا نمی بیند یا خود را به کوری زده است ////
خوشحالم از اینکه اتنا به خواسته بسیار گوچکش رسید
با درود به جناب آقای نوری زاد عزیز و گرامی و شما کامنت گذاران محترم، به توصیه یکی از دوستان چند روزی تازه وارد این سایتم و فقط خواندهام و خواندهام و این سایت را بسیار پر بار و آموزنده یافتهام و همین جا از آن دوست نازنین قدردانی میکنم. هنوز خیلی زود است که نظر بدهم و خودم نظر خودم را باور داشته باشم و آنچه در پی میآید زبان بیان یک حس است و نه یک نظر قاطع . حس میکنم اگر بافت رشد و آگاهی جامعهٔ امروز و فردای ما نمونهای از ترکیب تنوع نقطه نظرات متدمدنانه و محترمانهٔ خوانندگان و کامنت گذاران این سایت باشد، فردایی خوبی پیش روی ماست. چیزی که خیلی غرور انگیز است داریم به جایی میرسیم که “انسانیت محوری” فصل مشترک کامنت گذارانی است که داری عقاید و آرای مختلف و گاه متضادی هستند. در اینصورت دیگر لازم نیست همدیگر را بنا به “مصلحتی ” تحمل کنیم، داریم همدیگر را ” میپذیریم” آنگونه که هستیم با همهٔ تضادهایی هم با هم داریم و طبیعی هم هست. من هم از عطر جوانهها و هم شکوفههای ” گلزار گستردهٔ انسانیت محوری” دلم باز شد و امیدم دو چندان. بنا دارم بخوانم و بخوانم و از شماها و به ویژه از این قلم سحر انگیز، شیوا و پر مغز جناب نوریزاد گرامی یاد بگیرم و اگر چیزی نوشتم تلاشی باشد در راستای حق شناسی و به سهم خود نگاهبانی از عطر دل انگیز این گلزار گستردهٔ انسانیت محوری که تجدید قوا کرده و میرود تا خیرگی و بالندگی خویش را با یاد ونام فرهنگ این کهن دیار پیوندی جاودانه بزند. آتنا عزیز، تا کی باید آموزگارانی چون تو را دیر بشناسیم؟ این پیروزی گوارای شکوه پایداریهایی تو باد، که سیمرغ وار به اوج رسید.
سلام به همه دوستان ما داریم پیر می شویم وزمان می گذرد با سواد و دانشجو و روشنفکر زیاد شده است بعضی از شما خیلی با سوادید ولی این قطار به کجا دارد می رود اینده چه می شود ما پیر تر وپیرتر می شویم و ارزوهایی که نرسیدیم درس خواندیم و در نهایت به صفر رسیدیم شما در برابر مسائلی قرار گرفتید که در اعماق وجود ما ایرانیان ریشه پیدا کرده در واقع ممزوج با تمام سلولهای بدن ما شده است شما مگر می توانید این را بیرون بکشید هیهات فکر نمی کنم
با سلام به آقای نوری زاد
در تیتر خبر آتنا پیروز شد از علامت تعجب استفاده کردید میشه دلیلش را بفرمایید.
با تشکر
منصور عزیز
یادت باشد دوست حوزوی ما هم از زیر بار اغلاط جملاتش در باره بنی قریظه در رفت و هم در باره مفهوم انسان و اینکه طبق تصریح خودش در این آیات انسان به ما هو انسان منظور است و نسبت این با آفریدن عجول و کفور و کفار!
اما در باره نکات خوبت: ببین موضوع از این قرار است که ما به عنوان یک جامعه مسلمان بدون اینکه بگوییم بر پیامبر انتقاد وارد و بدون اینکه از مضامین اصلی دین عدول کنیم و سنتیان را به حربه تکفیر وادار کنیم، چگونه متن را بفهمیم و به مدرنیته و سکولاریسم برسیم؟مگر این مقصد من و شما نیست؟شما می گویید بر پیامبر انتقاد وارد است اما همین گفته ات اگر با شناسنامه و نام مشخص گفته شود سرت را بر باد می دهد! پس اگر نخواهیم به رد مقدسات بپردازیم و بخواهیم جامعه مسلمان فرهیخته را مجاب کنیم که با مفاهیم مدرن سازگار باشد چگونه متن را بخوانیم؟پاسخ من در یک جمله: متن را بدون کم و کاست در همان حد که هست نگه داریم بدون افزایش. نتیجه:متن مقدس در باره آزادی، دموکراسی و در باره انسانی که می آفریند، انسانی که رمان می نویسد انسانی که موضوع حقوق بشر است بحث نکرده و سخن نگفته و انسان مورد نظر او فرد دینی است که اعمالش را باید انجام دهد والا عذاب می بیند پس انسان مسلمان هم می تواند به مفاد مشخص آیات عمل کند و هم از مواهب دنیای مدرن بهره ببرد. اینکه موسیقی و رقص و سینما را بسازد و اینکه سفر تفریحی(نه فقط سفر دینی)برود اینکه کتب علمی بنویسد، اینکه دانشگاه بسازد اینکه حکومتی بسازد که مبتنی بر حقوق بشر باشد اینکه حکومت مدافع هیچ دین و مذهب خاص نباشد اینکه دین را عزیز بدارد و متعرض ان نشود، اینکه داوری در باره رفتار مردمان را به خودشان واگذار کند. شما تصور می کنید اینکه هر روز علمای نماز جمعه و حوزه سخن از بستن در جهنم می کنند از کجا آب می خورد؟ از اینکه اینها توجیهگر حکومتند یا آدمهای بدی اند؟نه. ممکن است هیچ کدام خطای شخص هم نداشته باشند اما نگرششان به دامنه و دایره متون دینی خطاست. نکته اینجاست آنها قدرت دارند و متناسب با قدرتشان می خواهند اعمال نفوذ کنند و اگر فرهیختگان ما به تدریج زبان دین را بفهمند و آن را در همان حدود خودش پاس بدارند و متعرض آن نشوند نه به تیر و حربه تکفیر و ارتداد گرفتار می شوند و نه بی دلیل چتر دین را تا کلیت ذهن یک آدم مسلمان گسترش داده اند. پس دین سرجای خودش محترم و برای فرد هر جور خواست عمل کند و بگذار هزاران فرقه ظهور کنند اما مبنای حکومت حمایت از هیچ کدام نباشد. باز می گویم این چگونه ممکن می شود؟ به نظر من تنها از آنجا که ما در بازسنجی منابع دینی به این برسیم که این منابع مرز و معنای مشخص دارند و حق نداریم آنها را تا هر کجا خواستیم تعمیم دهیم. اینکه ملاصدرا حرکت جوهری را از آیات استنباط می کند یک غلط محض است و بسیاری هم گفته اند اتفاقا ملاصدرا و عرفا و فیلسوفان دیگر به همین مشکل که من عرض می کنم یعنی تعمیم دادن بلادلیل مبتلایند بگذار صریحتر بگویم:هیچ کدام از اصناف علمی ما از عارفان و فیلسوفان و جدیدا روشنفکران، از هیمنه فقه و فقها دور نمانده و حتی ناآگاهانه مبانی آنها را پذیرفته و ادامه داده اند. چند بار نوشتم فقه چون در عصر انسداد-اصطلاح اصولی- به سر می برد یعنی به قول خودشان دستشان از علم و علمی خالی است مجبورند به عمومات و اطلاقات آیات و روایات تمسک کنند و بیش از حد آنها را باد کنند یا ظنون بسیاری جزو دین قلمداد کنند..باری در باره ملاصدرا بدون شک حرکت جوهری را از آیات نمی توان به دست آورد چون حرکت جوهری ایده ای در باره طبیعت و هستی است و آیات در باره طبیعت نظریه پردازی نکرده اند.به اذعان خود علما هدف آیات هدایت است پس اگر گاهی از مکانی یا پدیده ای طبیعی نام می برد نمی خواهد درس جغرافیا و فلسفه بدهد این علقه فیلسوف مسلمان است که دوست دارد همه چیز را در زیر چتر آیات بگنجاند. زیرا قبلا فلسفه و عرفان منفور بوده و او مجبور به مشروعیت سازی کاذب برای علمش. اما اکنون که علوم از الهیات مستقل شده اند راه برای ما باز است اگر بدانیم از کدام در وارد شویم!عزت مستدام
با سلام به منصور عزیز و دیگران
نگفتم منصور! رفتارهای این دوست غیر حوزوی ما را بیاد لج بازی های زمان کودکی می اندازد! با اینکه بنظر میرسد هم سن و سال ماست و بقول خود او سن و سالی از او گذشته است ،بحث را بروش هایی که دیدیم به الفاظ مهوع و دور از شان یک غیر حوزوی فعلی و حوزوی سابق (این مهم نیست چون میزان حال فعلی اشخاص است!) می کشاند و حجابی بین خود و طرف مقابل درست می کند و انسان را از گفتگو منزجر کرده ،آنگاه کودکانه از پشت حجاب می گوید: دیدی منصور! دیدی من برنده شدم و او جوابم را نداد! این مشکل ما با این آقاست ،و متاسفانه با آن درجه حرارت از احساسات به لفاظی های زشت پرداخته بحث را مبتذل می کند آنگاه انتظار یک دیالوگ را دارد که شرط اول آن ادب در گفتار و شخصیت دادن به طرف گفتگوست .من روی این جهات از گفتگو با او اعراض کردم ،بسیار خوب حال که باز از پشت دیوار آمده کلوخ اندازی می کند ،من پاسخ او را بالای همین صفحه می دهم ،امیدوارم بازگردد به ادب انسانی و اجتناب از احساسات کودکانه و فقط مستند سخن بگوید ،اینکه می گویم مستند و بر آن تاکید می کنم ،چون برای همه ناظران عرصه عمومی که بحث را پی گرفته اند روشن است که در برابر آنهمه زحمت جمع آوری فاکت های مستند تاریخی از کتب تاریخ ،دریغ که این آقا یک مورد بجایی استناد کرده باشد ،یا استناد ارائه شده را ابطال کرده باشد ،شما بیاد داری که در اینهمه گفتگو و ارائه فاکت ،یک سطر بقول خودش “نقولات” از جایی بیاورد و با تکیه بر آن تاریخ را تحلیل کند؟ دیدیم که هرچه گفت “رجما للغیب” بود ،تو گویی که تاریخ را ذهن او می سازد ،آنگاه نقولات دیگر مویدات ذهنیات اوست ،جالب است که بحث مستند به فاکت های روشن و ریفرنس های دقیق را اینطور تعبیر کرد که “این حوزوی هنوز در حال جمع آوری اطلاعات در مورد ماجرای بنی قریظه است”! خوب خوش انصاف! من در برابر ادعاهای بی سند شما لا اقل جربزه جستجو و بررسی در متون تاریخی را دارم ،و ارائه اطلاعات من در برابر گزافه گویی های بی سند و استناد است.
بعد که در بحث اسناد و استناد دچار مشکل می شود افتراء می بندد که فلانی گفت: سعد =بنی قریظه،اوس=بنی قریظه! آیا این اخلاق گفتگوست؟ و اینگونه باید انحصار را از دیگران گرفت؟ یعنی هدف وسیله را مباح می کند؟
حال این مقدمه باشد ،با اینکه اگر کسی اهل دقت می بود آن فاکت های مستند مطلب تاریخی را برای او روشن می کرد،باز در عین حال پاسخ آن سه غلط کذایی توهمی را خواهم داد ،و آن اشکال “محیر العقول”! تفسیری الهیاتی را نیز که ناشی از قلت تدبر در قرآن و تفسیر و الهیات است ،پاسخ خواهم گفت.
منصور جان سلام ما را به دوستمان برسان و بگو : دوست عزیز یادش بخیر کلوخ اندازی های من وراء جدار دوران کودکی! آخی یادش بخیر !
علی 1 گرامی
1. اساس قرآن و تفکر منبعث از قرآن بر این استوار است که خدا آدم را آفرید و به او اسماء را یاد داد و به او گفت در این بهشت بمانید و از این میوه نخورید. تا اینکه آنها خوردند و به زمین هبوط کردند و حالا در زمین باید راه بازگشت را با زحمت بپیمایند تا به جایگاه اول باز گردند.
این به چه معناست؟
به این معناست که دنیا هیچ اصالتی ندارد و تنها باید در آن با جدیت کوشید که از طریق اعمال خوب و اجتناب از اعمال نهی شده از طرف خدا در آن دنیا پاداش رفتن به بهشت یا قرب خدا را گرفت.
در این میان اگر به صفات مومنین در قرآن دقت کنی یکی “عن اللغو معرضون” هست. لغو هر کار بیهوده ایست که وقت مومن را که باید صرف ذکر خدا و نماز و عبادت برای تقرب و اجر اخروی شود را هدر می دهد. سینما، موسیقی، نقاشی، شعر، شطرنج، تفریح همه از کارهای لغو محسوب می شوند. پس اصالتا این گونه اعمال و نظایر آنها از نظر قرآن لغو و باطل می باشند.
بنابراین من نم توانم بفهمم که منظور شما از اینکه مسلمانان می توانند با حفظ آنچه که ذکر شد با نمادهای مدرنیته کنار بیایند؟
2. اینکه فقها بپذیرند که حکومت با ادیان کاری نداشته باشد در قرآن پیام های واضحی وجود دارد. اینکه بسیار روشن و صریح به پیامبر میگوید تو فقط مامور ابلاغی و تغییر مردم وظیفه تو نیست و از طرفی ، میگوید که خدا هیچ نفسی را بیش از توانش مکلف نمی کند، میرساند که پیامبر و به طریق اولی هیچ کسی بعد از او هم مامور به تشکیل حکومت نیست.
چرا؟
به این دلیل که نمی توان هم حکومت دینی داشت و هم به گسترش امور لغو مثل سینما و موسیقی و … پرداخت. و چون چنین است لاجرم تکالیف حکومتی از دایره توان و وسع مردم خارج خواهد بود و این ان چیزی است که در قرآن پیامبر را از آن پرهیز داده اند.
خواهی پرسید ولی در قرآن در ارتباط با جنگ ها و قضاوت ها و… مطالب زیادی هست . پاسخ من این است که بخشی از قرآن شامل عربی جات مربوط به همان دوره تاریخی بوده و از آن جهت که پیامبر نمی توانسته نسبت به مردمی که خانه و زندگی و کسب و کارشان را رها کردند و به مدینه رفتند یا مردمی که در مدینه خود و زندگی و آسایش و امنیت خود را به خطر انداحتند بی تفاوت باشد. بنا براین باید آنها را مدیریت میکرد. این مدیریت نیاز به تصمیم گیری و استراتژی و تاکتیک داشته . برخی از این تصمیمات از طریق وحی آمده و برخی هم با مشورت بوده یا تصمیم شخصی. در هر حال همه قضاوت ها و جنگ ها و … در واقع نا خواسته بوده اند یا برداشت های پیامبر از قرآن. او هم مثل همه ما برداشت هایش را عملی کرده.
یک سؤال همیشه در ذهن من هست و آن این است که اگر پیامبر در یک کشور سکولار با آزادی مذهبی به پیامبری می رسید، باز هم به دنبال حکومت بود؟ با توجه به اینکه او مامور به ابلاغ بوده است.
در قران هیچ اثری از امر به حکومت نیست.
3. تعجب میکنم که شما میگوئید قرآن راجع بع طبیعت مطلبی ندارد. آنهم خدائی که خود را خالق همه چیز میداند چگونه راجع به خودش یا چگونگی خلقت و یا طبیعت چیزی نگفته. البته شک نکنید که مرادم از طبیعت این نیست که لابد خدا به قانون اول نیوتن یا سیالات تیکسو تروپ هم اشاره کرده باشد. اما اینکه شما برداشتهای عرفا یا فلاسفه را اینگونه قضاوت میکنید در تعجبم. جائی که “اشو” عارف هندی راجع به “لا اله الا الله” می گوید که این بهترین وصف از این عالم است من نمی دانم چگونه براداشتهای عارفانه که حتی میتواند از کتاب کپیتال مارکس هم صورت بگیرد محکوم به اغلاط است؟
ایکاش نکات مطروحه خود را با مصادیق روشن تری بیان کنید. اگر فکر میکنید که مطول می شود اشکالی ندارد که شما ره بندی نمائید یا تنها به ذکر یکی دو نمونه بپردازید.
البته در ارتباط با حرکت جوهری من هم نکاتی دارم که البته خیلی هم موافق با نظرات شما نیست ولی در جایش به آن هم خواهیم پرداخت.
پیروز باشید
باسلام خدمت آقای نوری زاد
می خواستم بدونم چرا جنابعالی بعد از تیتر آتنا پیروز شد از علامت تعجب (! )استفاده کردید چون با شهامتی که این دختر داره جای تعجبی در پیروز شدنش نیست.
توجه توجه .
هل من ناصر ینصرونی
آی جماعت بین من وحاج آقا مصلح دعوا شده . اون میگه اسلام و مسلمونا درایران دارند زیاد می شوند من میگم دارن کم میشوند.برای این که معلوم بشه حرف کی درسته هرکی دوست داره یک حکومت اسلامی ناب و خوب و عالی بیاد رو کار مثبت بزنه و هرکی از حکومت اسلامی چه خوب و چه بدش بیزاره منفی بزنه . اجرتون با هرکی دوست دارید.
مندلی جان مصلح خودشم میدونه ولی نمیخواد باورکنه که تاچند سال پیش جوونامون دین گریز بودند ! اما به برکت جمهوری اسماعیلی ( اسلامی ) حالا دین ستیز شدند ! من خودم در نظام شاهنشاهی با داشتن 11 سال سن نمازجماعتم ترک نمیشد ! حالا 28 ساله که مسجد نمیرم ! آقایان بهتره موقع نماز در روزهای عادی ( نه روزهای محرم که مفتخوری رواج داره ) سری به مساجد محله های کوچک بزنند ببینند که تعداد نمازگزاران پشت سر حاج آقای محله از تعداد انگشتان دست و پا بیشتره ؟ ولی باید پذیرفت که هرچقدر درایران کمتر میشود تعداد مسلمونها در کشورهای جهان سوم و ( جهان چهارم ) به ضرب پولهای اهدایی ایران بیشتر میشود ( رای من =منفی )
با سلام به مندلی گرامی`
جدای از اینکه درست میگویی،حقیقت را با زبانی شیرین و شیوا و با طنزی دل نواز بیان میکنی که گیرایی دلنشینی دارد و از شما چه پنهان،آب خندهای به لبان خشیکده ما از نامردمیهای وحشی خویان حاکم میرسد.اندیشه ات پویا و قلمت پر توان باد.
داستانی واقعی: ملا شیخ حسین وارد دهی میشود و چندی منبر میرود. وقتی به هر دلیل همانجا سکنی میگیرد، به کمک اهالی قطعه زمینی میگیرد و چند راس گوسفند نیز به او میدهند. روی زمین چون بقیه کار میکند و چند راس گوسفند هم به مرور به گلهای تبدیل میشود و نان از دستررنج خود میخورد و همانجا هم از ابتدا ازدواج میکند، زمان میگذرد و شیخ به مناسبتهای سالیانه مجانی منبر میرود و پیوسته از عزت و احترام بیشتری بر خوردار میشود. این شیخ حسین سالیان درازی است که فوت کرده و اولاد وی الان در سنین بالا هستند و نقل است به توصیه و خواست پدر معمم نشده اند. هنوز که هنوز است سالمندان آن روستا از شیخ حسین میگویند و از مرام و معرفت و خوی مردمی او که هرگز کسی دروغی و خلافی از او ندید و بعضی گفتههای این شیخ حسین شده کلمات قصار ماندگار برای آن مردم. تاثیر ماندگار این شیخ حسین باعث شده که نسل اول انقلابی ها، اول که هرگز انقلابی نشده اند و ثانیا با استناد به بیان و کردار شیخ حسین یک پارچه از ابتدای انقلاب به روحانیت حاکم پشت کرده اند. این به کنار از قضای روزگار چند نفر نخبهٔ محلی نیز معاشر این شیخ بودهاند و بسیار از این شیخ ” نمیدانم” و فقط خدا میداند میشنیده اند و بارها حتی با حضور جمع میگفته کار دین قلبی است و نه عقلی و استدلالی و عقلیون شما مرا بیشتر سر زمین و کار قبول دارند تا روی منبر، هر چند میدانید بابت منبر یک ریال از کسی طلب نمیکنم. متاسفانه کار روحانیت ما به جایی رسیده که حتی در مقیاس یک روستا، مرحوم شیخ حسین یک استثنأ ارزیابی شده که لنگه نداشته است.یعنی فاصلهٔ کردار تا گفتار.
از اساتید و مورخان و نویسندگان لغتنامه فرهنگی فارسی تقاضا میکنم به معنای اصلی کلمه ها بعد از تحولات این ایران پاشیدگی دست بکار شده و مفاههیم درست را تحریر و دردسترس نسل های ایران زمین قرار دهند.
برای مثال کلماتی که به هیچ وجه معنای درستی ندارند و مورخان کهنه ایران زمین فریب خورده و مسبب اشتباهات تاریخی شده اند.
کلماتی از جمله :
فقیه- روحانی-شیخ-فیضیه- مسجد- ذکات-خمس–بیت- نوحه خوانی- آیت الله- حوزه دینی- عبا – عمامه- نع لینگ- روذه خوانی-
مشکل ایران و مردم ایران از اینجا آغاز شد که به آنها در معنی کلمات بالا اشتباهأ آموخته شده بود وبعد از انقلاب ۱۳۵۷ به بعد نقش و معنی درست این کلمات و شخصیت ها چیزی شد که می بینیم.
و مردم اصرار میکنند که شخصیت ها و کلمات بالا را به معانی لغتنامه ها برگردانند . ولی معانی کاملأ مترادف هستند
لطف کنید دست به اصلاح معانی بزنید چون شما مسیولید
بادرود فراوان بر شما
جا دارد از همه عزیزان خصوصا جنای آقای مقیمی وکیل محترم آـنا فرقدانی و نیز جنابعالی به خاطر تلاش واطلاع رسانی قدردانی وتشکر نماییم .و به خانواده محترم ایشان نیز تبریک بگوییم و از خداوند متعال خواهان سلامتی اتنا عزیز باشیم
سلام با تبریک فرا رسیدن عید نوروز وسال نو.
آیا اسلام ویا یکی ازمذاهب اسلام زندان انفرادی را
تاٌيید کرده ؟ فتوای رهبر مسلمانان جهان حضرت آیت الله
خامنه ای دامت برکاته چگونه است؟ آیاایشان ازوجود زندانیان
انفرادی درهمسایگی خود مطلع نیست؟
فردا دیوار ورافتاد جواب ایشان را باید شورای مصلحت نظام
بدهد؟ یا حوزه های باصطلاح علمی قم؟
مهران
کنید،البته شما و آن کامنت گذار که معمولا با لحن و لفظ دگماتیک هم وارد بحث ها می شوید وقتی دیدید طرف گفتار شما پزشک است ساکت شدید .(مرتضی)
بی شرمی را می بینید!چطور شده که جواب مرا بخود دیده اید و دو کامنت جواب مرا به جناب مرضی ندیده اید؟آخوند بس کن از اینهمه بی شرمی و یاوه سرایی!
…مزدک
6:09 ب.ظ / مارس 1, 2015
با درود به مرضی گرامی!شما دوست گرامی 1.مثلی را بکار برده اید که به موضوع مورد بحث نمی خورد چون هم من و هماسلام و برادران خونخوار اسلامی از داعشی شیعه درایران و سنی در جاهای دیگر قبراق و در یک زمان ایستاده ایم و کسی با وجود دیگر ی البته اگر ما بتوانیم جان سالم بدر بریم خود بخود نا پیداد نمی شود.
2. مقایسه دوم شما هم دست کمی از اولی ندارد.چون نسبت زلزله که وقایعی طبیعی و دور از قدرت ماست با چادر که در ید برادران خونریز و زور گوی اسلامی است با دلایل بنده مثلا در مورد عقیم بودن محمدکه ..
الف.محمد قبل از خدیجه گویا با زن دیگری بوده و آن زن بعدا با دیگری ازدواج کرده و صاحب فرزند شده.
ب.خدیجه زنی 40 ساله بوده و اولا حداکثر شانس بارداری دراین سن در همین زمان با تمام امکانات و رفاهی که زنان دارند بین 5تا 10 % است و مسلما درآن زمان کمتر بوده و سن یایسگی در زنان پایین بوده.
پ.در قرآن در سوره کوثر از قول دشمنان محمد او را ابتر نامیده یعنی عقیم و دم بریده و تفاسیر آخوندها هم چیزی جز اراجیف و وراجی های بی ارزش نیست.
خب این اسدلالهای من برای این ادعاست شما آیا بین چنین ادعایی با ادعای آخوند شباهتی می بینید؟
3.درمورد ریفرنسهایی که دوست ارجمند آورده اید اولی که قسمتی از کتاب درسی بیوشیمی است و جریان متابولیسم الکل را بطور کلی بررسی میکند و بعد به آسیبهای الکل می پردازد ولی چیزی که شما معرفی کرده اید راجع به وابستگی مزمن به مصرف زیاد الکل است .در ضمن در ریفرنس شماره 99 در زیر همان مقاله اول نظر مثبتی راجع به الکل دارد.ولی اگر کامنت من هم راجع به نظر بوعلی (که اگر شما بحث ریشه های استاد ارجمند کورش را دنبال کرده بودید بوعلی مسلمان معتقدی است نه مثل مزدک خداناباوری ملحد و کافر.افسوس که در ایران اسلام وآخوند زده ما افرادی مثل کورس ارجمند که باید الان در دانشکده ایی نشسته بوند و از سراسر جهان افتخارشان این بود که مثلا ریفرنسی از ایشان بیاورند و یا افتخار شاگردیش را داشته باشند مجبور است دراین سایت که بهمت جوانمردی عاشق و سوخته دلی مارگزیده وخیانت شده تجربه و تحقیقات عمری را دراختیار ما بگذارد بدون هیچ توقعی !)و هم کامنت بعدی را کمی با دقت خوانده باشید بحث اعتدال در مصرف مشروب است نه اعتیاد به آن.دوست ارجمند شما تاثیر الکل را در متابولیسم سلولی نوشته اید و تاثیر آن بر مغز …مگر مواد غذایی دیگر چکار می کنند؟مگر در متابولیسم سلولی دخالت نمی کنند؟مگر متابوسیسم یا سوخت و ساز چیزی غیر از روند تجزیه و تفکیک مواد مناسب از زاید برای بدن است؟آنچه شما می گویید در مورد تمام موادی که وارد بدن می شود صدق می کند.خوب است مقایسه ایی بین مصرف سیگار و پرخوری و چاقی و مصرف بی رویه دارو…با مصرف معتدل الکل می نمودید و نتیجه را بی طرفانه دراین سایت قرار میدادید.دوست ارجمند در پژوهشهای علمی باید مواظب بود که اخلاق و دین تاثیری در نتیجه آن نداشته باشد.شما اگر به کامنت آتینای گرامی هم نظری بیاندازید ایشان موضوع مهمی را در مورد رانندگی و الکل متذکر شده اند که هم علمی است و هم خردمندانه و مورد قبول.ولی با کمال تاسفانه شما برای بکرسی نشاندن حرفتان اول موضوع تخصص خود را بیان کرده اید و دوما مقالاتی را خارج از موضوع بحث معرفی کرده اید و این همان مغالتات آخوندی است که شما دیگران را به ان متهم کرده اید!
مزدک
12:27 ب.ظ / مارس 1, 2015
در مغز الکل حتی به مقدار کم ارتباط سلولهای عصبی را مختل نموده وباعث کند شدن همه ی فعالیت های مغز از جمله: احساسات، قوه قضاوت، توان صحبت، میزان عصبانیت، حافظه، توان حرکت، دمای بدن، و..میشود. اینکار با تاثیر گذاری الکل به قسمتهای مختلف مغز که شامل: cerebral cortex, frontal lobes, cerebellum, hippocampus, hypothalamus, medulla, میشود انجام میگیرد. همین تاثیرات باعت ارام و ریلکس شدن بعد از خوردن الکل میشود.(مرضی)
دوست ارجمند یکبار دیگر آنچه را نوشته اید بخوانید. این تناقض را بعنوان یک متخصص برای عامی مثل من لطفا توضیح دهید. یکی از خواص الکل به مقدار کم همین خواب آوری و ارامش است.مگر داروهای خواب آور چه نقشی در بدن دارند. اثرات مخرب جانبی همه چنین داروهایی و داروهای دیگر برای مقابله با امراض مختلف اگر از الکل بیشتر نباشد از آن کمتر نیست. در ضمن این فیلمی را که شماگذاشته اید گویا نوشته اول فیلم را یا نخواید و یا سرسری از آن گذشته اید.ترجمه آزاد آن تقریبا می شود… موضوعاتیکه دراین فیلم آمده قابل اطمینان نیستند و اگر کسی می خواهد با دیدن این فیلم عملی در باره سلامتی خود انجام دهد بهتر است که به منابعا و ا افراد آگاه مراجع نماید.بنا براین دوست گرامی ریفرنسهای شما اعتباری در بحثی که ما داریم ندارند!حالا شما هر چه می خواهید بما بد و بیراه بگویید ولی درموردیکه ادعا می کنید لطفا ریفرنسهای علمی و معتبر ارایه کنید متشکرم! در ضمن من پاسخی به کامنت اول شما و راجع به رفرنسهای قبلی تان داده ام ولی انرا هنوز در سایت ندیده ام که امیدوارم عجله نفرمایید و با خواندن هردوکامنت جوابی که مناسب میدانید بدهید تا ما از شما بیاموزیم!
….
.درثانی شما چگونه از این اشعار بوعلی و توضیحاتش در مود مصف شراب تنها مصرف دارویی را در می آورید؟سید بس کن از اینهمه مغالطه و چرندیات!
شراب را چه گنه گر که ابلهی نوشد
گهی به تیغ برد دست و گهی به سوی نجق
چو بو علی می ناب ار خوری حکیمانه
به حق حق که وجودت به حق شود ملحق
حلال گشت به فتوای عقل بر دانا
حرام گشت به فتوای شرع بر نادان
…. و خود آنیتا هستند زنده و سالم اند بکوری چشم آخوندها و می توانند چواب یاوه سرایی شما را بدهند.
جناب سید بیسواد بودن اشکال ندارد ادعای با سواد کردن و خود را عالم دانستن در عین بی سوادی مصیبتی است که گریبان شما آخوندها را گرفته و نتیجه اش هم فقر و بدبختی و قتل و جنایت و کشتار و خرابی و ویرانی برای ایرانیان و ایران شده. شما آخوند ها بی سواد و تهی از خردوری هستید واین حس حقارت و حسادت شما باعث ایهمه خرابی شده .بجای اینکه با قبول این اصل دنیال تحصیل بروید و علم جدید بیاموزید غرق در خرافه گشته اید و با پراکندن جهل به تحمیق مردم می پردازید برای پر رونق کردن دکان دجالی و خرافه پرستیتان.
مزدک جان کمی بیشتر مودب باش ،شما که از حقوق بشر و دمکراسی و جامعه آزاد و دموکرات دم می زنی باید تلاش کنی با هر کس گفتگو می کنی مودب باشی و فقط سخن را نقد کنی.
در مورد کامنت هایت،چرا من آنها را دیدم ،آن کامنت اولی که اراجیف همیشگی است ،و بحث آن خانم بحث از زلزله و ازدواج پیامبر و مسائل دیگر نبود ،فقط خواسته بود شما را تشبیه کند به آخوندی که زلزله را معلول فسق و فجور می داند (آندرستند؟)
پس کامنت اولت اصلا ارتباطی با بحث خمر نداشت ،در مورد کامنت دوم هم اگر عناد و بدبینی را کنار بگذاری من در کامنت جداگانه ای توضیح دادم که بحث از ضرر داشتن یا نداشتن شرب خمر از نظر پزشکی ،تخصص من نیست ،اینرا آنجا گفتم و از اول هم گفتم ،و توضیح دادم که ملاک حرمت شراب کم یا زیاد آن ،بحث ضرر نیست ،بلکه از نصوص دینی استفاده می شود که ملاک حرمت آن “فساد” و “بغضاء”و ام الفساد بودن است ،نه مساله ضرر ،حال دیدگاه پزشکی هم یکسان نیست تفاوت نظر وجود دارد ،اما ملاک حرمت مساله ضرر به بدن نیست.
این بحث من بود ،آیا من دخالت در امر غیر تخصصی کردم ،شما اگر پزشک هستی بحث خود را با ان خانم ادامه بده.
در مورد سواد نیز هرکس سواد و تخصص مربوط به خود را دارد ،حالا تو که “متابولیسم”را جایی “متابوسیسم” نوشتی و “سوخت و سوز” را “سوخت و ساز” نوشتی و “مغالطات” را “مغالتات” نوشتی ،باسوادی و ما بیسواد؟!
در مورد سیخ الرئیس نیز در آن کامنت توضیح دادم ،و گفتم که کتاب “القانون فی الطب” کتابی است در علم طب ،و موضوع آن نیز بحثهای طبی است ،نه بحث فتوا و نظر شرعی شیخ ،یعنی شیخ ممکن است بلحاظ طبی معتقد باشد که الکل مضر نیست ،در عین حال بنص قرآن معتقد به حرمت خمر باشد ،ضمن اینکه آراء پزشکی جدید هم ممکن است مورد مناقشه طبیبان دیگر قرار گیرد تا چه رسد به آراء طب قدیم.
آندرستند مزدک؟!
مصلح،
نوشته ای « امیدوارم ….حكومت عدل اسلامي ورحماني وبامكرمت انساني پياده واجراشود ». میتوانی امیدوار باشی و چهره زشت اسلام را مثل برخی دیگر بزک کنی. سر تا پای اسلام بی عدالتی و تبعیض است. اینرا، دست کم ما ایرانیان در این سالها با پوست و گوشتمان لمس کرده ایم و حنای شما دیگر رنگی ندارد. در آرزو و امیدت برای آینده ایران، هنوز از «قصاص و انتقام» میگویی یعنی دو مولفه اساسی و ضد انسانیِ اسلام. ولی این یک خوش خیالی بیش برای تو نیست چون ایرانیان خیلی وقت است که به این نتیجه رسیده اند که داشتن «ایرانی آباد و آزاد» با انتقام و خون ممکن نمیشود. مانند هم کیشانت، ایران را مایملک خود میدانی، برای خودت و هم پالکیهایت جایگاهی بالاتر از دیگر ایرانیان قائلی و میخواهی « بامخالفان اسلام حتي با امثال مزدك عبوس گرامي دركمال رأفت ورحمت » رفتار کنی. شماها و افکار مالیخولیایی عهد جاهلیتتان دیگر در این کشور جایی ندارید. زمانی توانستید پدران ابله ما را فریب داده و ایران را به 1400 سال پیش برگردانید ولی نسل جوان ایران دیگر فریب چرندیات اسلام پرستان سنتی و مدرن را نخواهد خورد. به نظر من بیماری شما از حالت درمان متعارف خارج شده است و تنها چاره کار همان «لاطائلاتِ اسلام ستیزان محترم» است. آنقدر پر رو و /// هستی که پس از اینهمه بدبختی و جنایت و دزدی همفکرانت، هنوز میپنداری در یک انتخابات آزاد اکثریت ایرانیان « به غير از حكومت جمهوري اسلامي رحماني رأي نخواهند داد ». ////، در حکومت آینده ایران، دین و ایدئولوژی جایی نخواهد داشت و ایرانیها با هر عقیده و نژادی در کنار هم زندگی خواهند کرد.
جناب ياشار سلام
ازفحاشي هاي مزدك گونه ات متشكرم.واما درجواب شما همين بس كه خوداعتراف كرده ايد:
“زمانی توانستید پدران ابله ما را فریب داده و ایران را به 1400 سال پیش برگردانید ولی….”””
مي گوئيدپدران ابله ما.واما من مي گويم پدران شما خيلي عاقل بودندوباعرضه وباغيرت وانقلاب كردند وامانتوانستند خوب نگهداري وازانقلابشان خوب نگهباني كنند،وماخودمان هم دراين مسأله خيلي كوتاهي كرده ايم. وبنظرم شما خيلي ابله هستيد كه پدرتان راابله تصوركرده ايد زيرا كه آنان اين عرضه راداشتندكه به رهبري علما ي دين رژيم 2500ساله ستمشاهي راسرنگون كنند وليكن شما هيچ عرضه خدشه وخراش انداختن براين رژيم جائررانداريد.زفحاشي كردن دراين سايت نشانه فهم وعرضه نيست بلكه فحش نشانه عجزوبي لياقتي است وبس.
مصلح
من با داشتن 5فرزند همسن و سال آقا یاشار اعتراف می کنم که من و همسن وسالهایم از ابله هم بدتریم ! ویران کردن یک کشور وتباه کردن فرهنگ و ادب که عرضه لیاقت نمی خواست که اسمشو انقلاب گذاشت اما یاشار جان من همانطور که به فرزندانم میگویم از شما هم معذرت میخواهیم ما در حق شما عزیزان جنایت کردیم روی ما پیش شما سیاه است اما یاشارجان به این /// آقایان توجه نکن ما گول دروغگویی آقایون را خوردیم از یک کارگر ساده تا اون استاد دانشگاه ( استاد نجات اللهی ) همگی بلانسبت شما عزیزان ( خر ) شدیم با دروغ وعده آب و برق ومسکن مجانی به ما دادند ازهمه مهمتر وعده ( کرامت انسانی اسلامی! ) قبض برق برای من (20 بیست ریال ) می آمد حالا دو میلیون ریال قبض صادر میکنند بعد باکمال وقاحت اسمشو میگذارندنگهداری از انقلاب ! یاشار جان به این اراجیف گویان میگویم شخص خود من حداقل مدت 8ماه همچون گوسفند گول این دروغگویان را خورده بودم و در خیابانها فریاد میزدم مرگ بر شاه ! خدا شاهداست هر چه بود صدای تیراندازی مشقی . من همیشه اگر صف اول نبودم صف دوم بودم فقط دو تا باطوم خوردم . ولی شما یا فرزندمن اگه توخیابون بیایید با تویوتا از رویتان رد میشوند . خلاصه عزیز من ما در زمان شاه همه چیز داشتیم .چون عقل نداشتیم احساس کردیم که دینمان در خطر است ( البته به کمک دروغگویی این ملایان دجال ) الحمدالله الان دین نداریم بهر حال همیشه با خودم زمزمه میکنم محمد رضا شاه خداوند رحمتت کند و از روحت پوزش میخواهیم که گفتم مرگ بر شاه مرگ بر خودم باد که احساسم بر عقلم چیره گشت و خودم و کشورم و نسلی که به وجود آوردم را به تباهی کشاندم ( یاشار خان پیروز باشی )
با درود به جناب سایه و یاشار، گفتار شما دو گرامی مرا به یاد ادای دینی که با دایی خودم دارم انداخت. من از طرف ایشان اختیار تام دارم تا هر چی میتوانم به نیابت از او بگویم. دایی من با وجود اینکه خیلی در جریان انقلاب (؟!) فعال بود ( یعنی جیغ و داد میفرموده اند )، خیلی ساده و آخوند باور و شریعتی چی و شاه ناشناس تشریف داشته اند، خیال میکرده دنیا یعنی همان چیزهایی که آخوندها به تصویر میکشیدند، غرب هم رفته بوده خیر سرش و اونجا هم به جای اینکه بره چهار جای حسابی و با چار تا آدمی که سرش به تنش بیرزه را ببینه یا آثارشون را بخونه یعنی کار بر عکسی که این سالهای پس از انقلاب میکنه، در بدر دنبال مسجد میگشته و با ژست کاراگاهان روسی، آمریکای چارتا کتاب حاصل افکار دقیانوسی امثال خمینی و شریعتی را رد و بدل و جابجا میکرده طفلک. حالا که طی این بیست سی سال اخیر مثل حداقل ۹۵ درصد یاران به اصطلاح انقلابیش بیدار شده که وقوع انقلاب یعنی آوار شدن فاجعهٔ خمینی بر سر ایران و ایرانی، تا ما را میبیند میگوید ارادت شدیداً موجود و معذرت میخوام. هم ارادتش قلبی است و هم عذر خواهیش از این که آن ۹۵ درصدیهای چون حضرت دایی،زندگی را بر ما حرام کردند. میگم چیتون کم بود که دست به چنان فاجعهٔ خانمان سوزی (مثلا انقلاب) زدید؟ دست میذاره رو سرش میگه اینجامون دربست در اجاره شریعتیها و خمینیها و حضرت آیت الله العظمی بی بی سی بود. دایی جان میدانم این سایت را میخوانی و میدانی که با حرمت زیادی ازت یاد کردم، که هم گفته باشم از نسل شما آموختیم که ساده لوحی و آخوند پرستی و بی خبری از درسهای تاریخ یعنی چه.دایی جان اردات من هم شیدا موجود ولی عین اون جملاتی که میگویی در بارهٔ شما و نسل شما، بگویم را میبینی که نگفتم، اگه دوست داری خودت پنجشبه بهم بگو، چون جالب نیست اینجا بنویسم.
سلام و درود بر همه عزیزان
جناب مصلح عزیز
در جواب شما عرض کنم که انقلاب 57 بر ضد شاه و سلطنت وی بود و با شعار استقلال ، آزادی و جمهوری اسلامی و بیشتر مردم هم با نام خدا و به یاد خدا در این مبارزات بودند به جز معدودی افراد چپی ( توده ای – فدایی خلق – مجاهد خلق ) که اغلب افرادی تحصیل کرده بودند و البته به دنبال استقلال و آزادی به همراه حکومت جمهوری مردمی و نه اسلامی بماند که بیشتر آنها از خانواده های مذهبی بودند.
حال پرسش اینجاست هم اینک با چه شعاری به جنگ این حاکمان برویم؟ رهبر که خود را نماینده خدا، پیامبر و امامان میداند و گاهی هم کار را به جایی میرساند و احکامی صادر میکند که خدا هم در عجب میماند از این نماینده تام الاختیار ! با این توضیح خود به خوبی واقفید که حرکت بر ضد این حاکمان و شعار بر ضدشان یعنی مبارزه با خود خدا و پیامبر و امامانش…می بینید که به نام دین و مذهب و بالاتر از آن به نام خدا چه ظلمها که نمیکنند.
جناب مصلح مرا راهنمایی کنید و لطف کرده راهی را نشان دهید تا من مشتاق حرکت انقلابی بتوانم بدون انگ جنگ با خدا به نتیجه برسم.
جناب بي نام وبي نهايت سلام
راهنمائي: همانكه مي گوئيدرهبركه خودرا نماينده خدا مي داند،به او بگوئيد ماهم نماينده خداهستيم وبگوئيد اي جناب بيش ازاين ///وفسادوافسادنكن وازآن اريكه بياپائين ،همين
وهرفريادي داريدبرسراوفروكنيد موفق خواهيدشد.
مصلح،
البته که پدرانِ ما ابله بودند. خیلی هایشان، خود به بلاهتشان اعتراف دارند. اگر نبودند، کشوری در مسیر پیشرفت را دو دستی تقدیم آخوند متحجر، فریبکار و جنایتکاری مانند خمینی نمیدادند که معاشقه با نوزاد شیرخواره را مجاز میدانست. اگر ابله نبودند، شاه وطن پرست و مدرن را با همه استبدادش رها نمیکردند که عبای فردی را بگیرند که از قرون وسطی می آمد. اگر ابله نبودند، فرق بختیار و خمینی را از 80 فرسخی هم تشخیص میدادند. یکی از واژه هایی که شما اسلام پرستان بسیار به آن علاقه و نیاز دارید «فحش» است. نمیدانم اگر نبود، چکار میکردید. با متهم کردن منتقدان به فحاشی، از زیر پاسخ دادن شانه خالی میکنید. به خودتان و دینتان چپ نگاه میکنند میگویید فحش دادند، انتقاد میکنند میگویید فحش دادند، کاریکاتور میکشند میگویید فحش دادند. برای دفع بلای اسلام و نجات این سرزمین، نیازی به فحش دادن به شما و دین اهریمنی تان نیست چون فایده ای ندارد. بجای آن، نسل آینده را از ویروس خطرناکی بنام اسلام و موجودی بنام آخوند آگاه میکنیم تا مانند پدرانمان فریب نخورند.
سلام به آتنای گرامی و خانواده محترم او
من نیز از اینکه آتنا به مطلوب نسبی خود رسید و دست از اعتصاب غذا کشید بسیار خرسندم ،امیدوارم فضای فکری جامعه و تفکر حاکمان ما به آنجا ختم شود که همچون حکومت علی بن ابیطالب ،هرگز زندانی سیاسی و زندانی عقیدتی نداشته باشیم و بدانیم که داشتن جامعه ای سالم و رشد یافته مرهون نقد و انتقاد دلسوزانه و آزاد است نه حبس و منع و ممنوع التصویری و ممنوع البیانی و ممنوع القلمی،نیز امیدوارم رشد و تعالی فکری منتقدان و ناقدان به آنجا ختم شود که نقد روش ها و تاکتیک ها و مفاهیم و مبارزات سیاسی را، مساوی وملازم با اهانت به باورها و هنجارهای اکثریت جامعه ایران ندانند.
سپاس از هرکس که در باب تحصیل مطلوب آتنای سبز اندیش قلم زد.
« همچون حکومت علی بن ابیطالب ،هرگز زندانی سیاسی و زندانی عقیدتی نداشته باشیم »
مبارز سیاسی و اجتماعی ی زنده و درزندان بهتر است از کسی که سرش پخ پخ شده است.
جناب مزدک
شما خوب میدانید که در حکومت پنج ساله مولی علی علیه السلام ،آن سه جنگ بزرگ به ایشان تحمیل شد،میدان جنگ و دفاع نیز جای سوسول بازی نیست ،بحث من اما از نحوه حکومت داری علی است ،که در آن پنج سال هیچ مخالف سیاسی و منتقد خود را زندانی نکرد ،اندکی در تاریخ حکومت او تامل کن ،خوارج براحتی در جامعه و تجت حکومت علی از او بشدت انتقاد می کردند ،حتی به مسجد می آمدند و سعی می کردند نماز یا سخنرانی او را بهم بزنند ،و در مواردی به ایشان اهانت کردند ،اما علی اصحاب خود را از برخورد با آنان باز می داشت ،و حتی سهمیه خوارج از بیت المال را از آنان دریغ نداشت ،آری آنگاه که شمشیر کشیدند و با حکومت منتخب مردم جنگیدند با آنان در میدان جنگ جنگید ،و کدام حکومت دینی یا غیر دینی سراغ دارید که با کسی که شمشیر یا سلاح بر حکومت منتخب مردم کشیده برخورد نکند؟
اینها چیزهایی است که در تاریخ هست متاسفانه شما اهل تحقیق و مطالعه مستقل نیستید .
بنابر این مزدک جان معلوم شد که این موضعگیری شما مثل سایر موارد ناشی از جهل به تاریخ اسلام و غرض ورزی و دشمنی متعصبانه است.
آقای سید مرتضی سلام علیکم
آقا من یک سوال دارم نمی دانم چطور مطرح کنم که سو تعبیر نشود در مورد داستان سید و سادات است که چرا به اسم بعضی ایرانی ها چسبیده البته من خودم هم سیدم و وقتی محصل بودم بچه ها به من میگفتند تخم عرب ! که به عنوان یک ایرانی خیلی ناراحت میشدم در اینترنت که سرچ کردم به مقاله ای از دکتر اوستا برخوردم که شاید قابل انتشار در اینجا نباشد خودتان سرچ گنید فقط به گوشه ای از آن اشاره کنم که ایشان معتقد است که سید و سادات نتیجه تجاوز اعراب به ایرانی ها است و سید و سادات را مترادف با حرامزاده میداند و دلایل و مستنداتی که آورده بود آنچنان تاثیری در من گذاشت که با تیغ به تعبیر ایشان آین لکه ننگ را از شناسنامه ام پاک کردم ببخشید از صراحت کلام آیا به اجداد ما تجاوز شده ؟
جناب ناشناس
سلام بر شما حالا چرا ناشناس؟ شما حتما از اهالی این سایت هستید ،اگر بهمان نام معهود خود از من سوال می کردید از من به شما آسیبی میرسید؟
اما در پاسخ عرض کنم مساله سیادت نیز مثل غیر سیادت بدنبال سلسله متصل حاصل از نکاح مشروع است به ذریه فاطمه علیها سلام که فرزندان پیامبرند ،به همان وزانی که غیر سادات به اجداد نزدیک و دور خود منتسب هستند ،اگر کسی بناست بصرف توهم یا ادعاهای نادرست پیوند حلال خود به فرزندان پیامبر را مورد تردید یا انکار قرار دهد ،همین تردید و انکار نسبت به اتصال او به اجداد غیر هاشمی او نیز سریان پیدا می کند؟ آیا باید بصرف یک توهم یا تحلیل تاریخی سید و غیر سید در انتساب مشروع حاصل از نکاح شرعی خود به اجداد دور خود شک کنند؟
در مورد تجاوز و مساله تاریخی حمله اعراب به ایران بحث و تحلیل و استناد ها طولانی است و باید جداگانه آنرا بررسی همه جانبه کرد ،اما بشما عرض می کنم که شما دچار مغالطه لفظی ناشی از کلمه “تجاوز” نشوید ،فرض کنید جنگ اعراب با ایران با تحلیل دقیق از قبیل تجاوز باشد ،اما تجاوز جنگی یک قوم به قوم دیگر نباید سبب این شود که شما خود را ت خ م عرب بدانیدبرای اینکه ملیت افراد از امور عرفی تابع شرائط خود است و نمی توان مثلا کسی را فرضا در جد بسیار دور خود به فردی عرب مرتبط می شود ت خ م عرب نامید ،مثل اینکه فرضا شما اگر از طریق انتساب مشروع نکاح در جد دورتان به یک فرانسوی ختم شوید در حالیکه الان عرفا پدر و مادر شما ایرانی اند و شما در ایران متولد شده اید کسی حق ندارد بشما بگوید ت خ م فرانسوی یا سبب تردید شما در انتساب مشروعتان به اجداد شما شود.
توصیه می کنم خیلی تحت تاثیر اراجیفی که به آن اشاره کردید واقع نشوید.
موفق باشید
سلام علیکم
هر چند از فرمایشات حضرتعالی چیزی دستگیرم نشد اما بی نهایت سپاسگزارم که پاسخ فرمودید در ضمن من مطالب این سایت را پیگری میکنم اما کامنت گذار نیستم واقغا ناشناسم .
،و حتی سهمیه خوارج از بیت المال را از آنان دریغ نداشت ا …(مرتضی)
لابد منظور شما همان سهمی است که به برادرش عقیل دریغ نداشت یعنی سیخ سرخ!
گمان کنم جناب مزدک در فهم معنای تعبیر “دریغ نداشت” دچار اشکال شده است ،مزدک جان! دریغ نداشت به این معناست که با وجود انتقادات شدید و گاه اهانت های خوارج ،علی علیه السلام باز سهم آنان از بیت المال را قطع نکرد.
شاید هم در فهم ماجرای عقیل دچار اشکال شدی،تصادفا ماجرای عقیل یکی از حسنات و مظاهر عدل علی علیه السلام است ،عقیل برادر نابینای علی بود ،او هم سهم متعارف خود از بیت المال را دریافت می کرد ،در آن ماجرا که در نهج البلاغه هست ،عقیل برای پارتی بازی و زیاده خواهی آمده بود ،با توجه به اینکه نابینا بود ،امام پاره آهن گداخته ای را به بدن او نزدیک کرد تا رنج حرارت آن را احساس کند ،که عقیل از احساس نزدیک شدن حرارت آن آهن گداخته فریاد کشید،امام علی در این لحظه فرمود : “ُ يَا عَقِيلُ أَ تَئِنُّ مِنْ حَدِيدَةٍ أَحْمَاهَا إِنْسَانُهَا لِلَعِبِهِ وَ تَجُرُّنِي إِلَى نَارٍ سَجَرَهَا جَبَّارُهَا لِغَضَبِه”.
ای عقیل تو از پاره آهن کوچکی که یک انسان آنرا گداخته است ناله می کنی ،و در عین حال (با در خواست زیاده خواهی و پایمال کردن حقوق دیگران) مرا بسوی آتشی (جهنم) که خدا گداخته است می کشانی؟!
بنابر این مزدک جان ،اولا عقیل بدنبال زیاده خواهی بود که امام زیادتر از سهم متعارف را از او دریغ کرد ،ثانیا سیخ داغ نبود ،و کلمه “حدیده ” در عربی بمعنای قطعه آهن کوچک است.
ثالثا آنطور که بغلط گفته می شود پاره اهن را ببدن او نچسباند ،بلکه تعبیر این است که آنرا به ببدن او نزدیک کرد :”ثُمَّ أَدْنَيْتُهَا مِنْ جِسْمِهِ لِيَعْتَبِرَ بِهَا فَضَجَّ ضَجِيجَ ذِي دَنَفٍ مِنْ أَلَمِهَا”.
پس آن حدیده را به جسم عقیل نزدیک کردم تا متنبه شود و او از احساس حرارت حدیده بفغان آمد.
مزدک جان! آندرستند؟!
جناب نوری زاد با عرض سلام و خسته نباشید.
به نظر من شما در مسیر درست حرکت نمی کنید این به دو دلیل میتواند باشد ، یا اینکه آنچه در نظر دارید را به زبان نمی آورید و یا به طریق اصلاح امور متناسب با استعدادهای واقعی آشنایی ندارید ، من در حضور سایر نظر دهندگان محترم تذکر خود را جهت ملاحضه حضرت عالی عنوان می نمایم تا شما و سایرن در صورت خطای نظر این کوچکتر را تصحیح کرده. در قانون اساسی یک موضوعی تحت عنوان متمم کنجانیده شده است که در صورت نارسایی قوانین موضوعه مجرایی جهت اصلاح امور باشد. در سال 1367 فرمان متمم از جانب رهبر وقت صادر گردید و جلسات تشکیل شد و مواردی در جلسات به تصویب رسید لیکن این مصوبات هیچ بختی برای اجرائ نداشت مگر بعد از همه پرسی عمومی و رای موافق اکثریت رای دهندگان ، قبل از همه پرسی رهبر وقت از دنیا رفت و لازم بود برای ادامه کار شورای متمم، رهبر یا شورای رهبری با شرایط موجود در قانون انتخاب شود بعد فرمان متمم را تجدید کند تا شورای مذکور صلاحیت لازم برای ادامه کار را داشته باشند . اما رهبری که انتخاب شد فاقد شرایط موجود بود و با شرایطی که بعدها به توسط همه پرسی قرار بود گذاشته شود، توسط خبرگان انتخاب شد . پس رهبر منتخب فاقد شرایط رهبری در زمان خود بوده و وجاهت قانونی ندارد و متمم قانون اساسی تا کنون منتظر فرمان رهبری صاحب صلاحیت می باشد . با توجه به اینکه در قانون اساسی یکی از وظایف خبرگان رهبری برسی صلاحیت اولیه پست رهبری است پس قانون گزاران قانون اساسی ،گذر زمان را مانع از برسی شرایط ابتدایی احراز و نسب مصداق این جایگاه ندانسته و راه را باز گذاشته اند تا هر زمان خبرگان متوجه اشتباه ماقبل خود شد به جایگزینی فردی صاحب صلاحیت به پردازد.انقلابی در کشور انجام شد و سلطنت جای خود را به جمهوری داد و این تحول عظیم دهها سال زمان نیاز دارد تا در جایگاه واقعی خود تثبیت شود . در سونامی تحول ابتدای انقلاب که همه گروهها سهمی از قدرت می خواستند . کدام گروه می توانست اوضاع را به آرامش برساند؟ اگر روحانیت نبود شما استعداد واقعی و قابل اتکال کدام گروه یا حزب را مستعد تر از روحانیت می دیدید که بتواند اتحاد و انسجام ملی را حفظ کند؟ به درستی و یا به خطا اکثریت مطلق مردم ایران به حرکت در امده بود ،کدام سیستم را سراغ می داشتید که می توانست کم هزینه تر از روحانیت اوضاع را کنترل کند؟ ما می توانیم از سر خیال هر دسته یا گروه را مستعد بدانیم اما کدام گروه می توانست شاملتر از روحانیت که در همه جای کشور اعم از شهر و روستا پایگاه مردمی داشت ، و با توجه به وسایل ارتباط جمعی آن روز که منبر متنفذ ترین آنها بود ، امنیت نسبی را برقرار کند؟ بله روحانیت ظرفیت دمکراسی ندارد ولی امنیت امروز ما بعد آن سونامی انقلاب ناشی نفوذ روحانیت است . و تغییر اوضاع بسیار لازم و ضروریست . اما از کدام راه ؟ با چقدر هزینه ؟ داعش به ما نشان داد حکومت ظالم بهتر از بی حکومتیست . جناب نوری زاد به نظر من این انقلاب درست یا اشتباه ، انجام شد و البته نیاز به زمان و اصلاحات زیادی دارد تا به یک سیستم دمکراتیک برسیم و کم هزینه ترین مسیر ،مجرای متممی است که بدونه سرنوشت در سال 1368 باز شده ، در صورتی که همه نیروهای خود را بر این نکته بسیج کنیم و به زمان اجازه ایفای نقش بدهیم با آرامش همه چیز دست یافتنی است . در پایان این نکته را عنوان می نمایم که آنچه امروز ما شاهدیم نتیجه عمل اکثریت مردم در زمان انقلاب است نه خواسته یک شخص یا یک عده که امروز انگشت اتهام را به سمت آنها اشاره کنیم. از توجه شما و سایرین تشکر می نمایم
——
سلام محمد رضای گرامی. سپاس از شما . من بقدر فهم خود از نوشته ی خوب شما بهره بردم. سپاس از ادب شما و ریز بینی شما. مهم این است که همان روحانیت صاحب نفوذ بعد از آنکه همه را با اعدام و کشتن و مصادره و زندانی کردن و فراری دادن سرجایشان نشاند و خود بر اریکه ی قدرت جلوس فرمود، خود همان فردی شد که گوسفندی را از دهان گرگی وا رهانید و شبانگه کارد بر حلقش کشید. بازهم سپاس
با سلام،
جناب محمد رضا،
نظر شما بر اساس یک پیش فرض بی پایه بیان شده است. آن پیش فرض بی پایه هم این است که نوشتید:
“در سونامی تحول ابتدای انقلاب که همه گروهها سهمی از قدرت می خواستند . کدام گروه می توانست اوضاع را به آرامش برساند؟ اگر روحانیت نبود شما استعداد واقعی و قابل اتکال کدام گروه یا حزب را مستعد تر از روحانیت می دیدید که بتواند اتحاد و انسجام ملی را حفظ کند؟”
من از نسل انقلاب ۵۷ هستم. در زمان انقلاب ۲۷ ساله بودم و در انقلاب هم شرکت داشتم. به هیچ عنوان این طور نیست که شما تصور و بیان میکنید. اصلا و ابداً این طور نبود که روحانیت توان ایجاد نظم و حفظ اتحاد ملی را داشته باشد. در واقع درست عکس فرمایش شما صحت دارد. آخوندها نه توانائی و نه دانش و نه لیاقت و نه اراده حفظ هم دلی و نظم و وحدت ملی را داشتند. به همین دلیل هم بود که به فاصلهٔ بسیار کوتاهی بعد از انقلاب و در ظرف همان دو سه سال اول با ایجاد تفرقه و تقسیم مردم به مسلمان و کافر و منافق و دشمن و بد حجاب و این قبیل مهملات قرون وسطایی بساط سرکوب و شکنجه و اعدام را در ابعاد وسیع به راه انداختند و مردمی را که به امید هم دلی و آزادی و باز پس گرفتن حقوق قانونی و انسانی خود، که بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به یغما رفته بود، دست به شورش و انقلاب زده بودند، سر خورده و نا امید مجبور به سکوت و پذیرش استبداد آخوندی کردند. هرگز و هرگز این طور نبود که شما نوشتید. بسیار بودند شخصیتها و گروههای ملی و خوش نام و خوش سابقه که بسیار بهتر و موثر تر و پر توان تر از آخوندها قادر به ادارهٔ کشور و حفظ وحدت و هم دلی و تمامیت ارزی کشور بودند. اگر آخوندها بساط سرکوب و کشتار و انحصار طلبی را از همان روزهای اول به راه نینداخته بودند، امروز در این وضع فلاکت بار نبودیم.
بر خلاف آنچه شما نوشتهاید، این آخوندها بودند که نه فقط سهم بلکه حق انحصاری بر قدرت میخواستند. همان حق انحصاری که خمینی به اسم ولایت مطلقه فقیه در به اصطلاح قانون اساسی آخوندی، به ضرب و زور آخوندهای بی سواد و تشنهٔ قدرت مجلس من در آوردی خبرگان، گنجانید. مجلس خبرگانی که سر هم بندی آن خود نتیجهٔ خلف وعده خمینی در مورد تشکیل مجلس موسسان بود چرا که او میدانست که در صورت تشکیل مجلس موسسان واقعی با حضور نمایندگن واقعی مردم از سراسر ایران مهملاتی چون ولایت فقیه محلی از اعراب نخواهند داشت. همین ترفند خلف وعده (که در فقه آخوندی خدعه نام دارد) و سر هم بندی مجلس آخوندی خبرگان به جای مجلس ملی موسسان در همان اولین ماههای بعد از انقلاب از اصلیترین شگردهای خمینی برای مقابله با رای واقعی مردم و جلوگیری از راه یافتن نمایندگان مردم به مجلس تدوین قانون اساسی بود. سنت نحسی که تا امروز ادامه دارد.
اگر نمیدانید بدانید که آخوندها از همان روزها و هفتههای اول سرکوب و تفرقه اندازی و شکنجه را شروع کردند تا با موج عظیم و تاریخی میلیونها مردمی که برای آزادی و پیشرفت به خیابان آماده بودند مقابله کنند. آخوندها نه برای حفظ اتحاد و شرف ملی ایران، که هیچ گاه به آنها کوچکترین علاقه و اعتقادی نداشتهاند، بلکه برای مقابله با انرژی رها شده و شور و اشتیاق میلیونها ایرانی برای آزادی و پیشرفت، از دخمههای قرون وسطایی خود به در آمدند و نیروی خود را بسیج و صرف سرکوب و نابودی ارزشها و خواستههای بر حق نسل انقلاب ۵۷ کردند. شکنجهٔ دختران پاک ایران، شیر دخترانی مثل آتنا فرقدانی بزرگ و مقاوم، ادامه همان طینت خبیث و نیات شیطانی است که از اولین روزهای پس از انقلاب در حرف و عمل آخوندها عیان شد.
توهم پراکنی نکنید. حکومت آخوندی از روز اول دشمن استقلال و اتحاد ملی و آزادی مردم ایران بوده است. وضع امروز ما نتیجهٔ ۳۶ سال جهل و جنایت آخوندی است. بروید و تاریخ انقلاب را درست و آن طور که بوده یاد بگیرید. دیگر آخوندها چه قدر باید بکشند و شکنجه کنند و دختران ما را به بردگی به شیخ نشینها روانه کنند و میلیونها جوانان ما را به اعتیاد بکشانند و دزدیهای هزاران میلیاردی را به امری روز مرّه تبدیل کنند و سه نسل ایرانی را تباه کنند و دروغ و پول پرستی و بی معیاری و بی هویتی را ترویج کنند تا ما بفهمیم و دست از توجیهات بی اساس برداریم و حقیقت را درک کنیم و خود فریبی و مردم فریبی پیشه نکنیم؟
فرهاد
سلام محمدرضاي گرامي
بنده همه مطالب شمارا تأييدميكنم وعلي رغم نظرمبارك جناب نوري زاددامت بركاته ولامضراته ،صحه مي گذارم.
اين آقاي نوري زادهم قبل از88خيلي ازمرحله پرت بودوهم حالا خيلي پرت تشريف دارندهرچنداين روش بسوداصلاحگران واقعي جامعه هست.
واما اينكه گفته اند:مهم اين است…..الخ. آيااعداميان سركرده هاي رژيم سفاك كه مرتكب جرم وقتل وغارت شده بودند.آياناروابود؟
وآيامصادره اموالي كه به زور وستم برديگران به دستشان آمده بودوخودشان هم فراركرده بودن،ناروابود؟
وآيازنداني كردن مجرمان وقاتلان ودزدان ناروابود؟
وآيافراري دادن امثال بني صدر ورجوي مزدور وخائن وهوادارانش كه درجبهه هم ازپشت خنجرمي زدند وامثال شهيدچمرانها راكشتند وچقدرمردم كوچه وبازار را وائمه جمعه وديگرعزيزان امثال شهيدبهشتي وشهيدمطهري ورئيس دولت رارجائي وباهنر راشهيدكردند، آياناروابود؟
وآيابنابودبراريكه قدرت شماوامثال شمارابنشانند؟
وآياشما خودتان باشهيدآويني ازاين گرگان تازه به گوسفندرسيده وشكاركرده همدستي نداشتيد؟وآياشماخودازآناني نبوديدكه كاردبرحلقاين گوسفندان نمي كشيديد؟
باقلم وبيان جاده صاف كن اين گرگان نبوديد؟
حالا شما خيلي ديربيدارشده ايدوبيراهه مي رويد.عقلتان راسلاخي كرده ايد وادعاي عقل پروري وخردورزي داريد.وادعاي مسلماني داريد واحكام اسلام را خرافات مي پنداريد.وباتشويق چندتن ازانقلاب زخم خورده هاشمارابيشترمتوهم كرده است.واين رابدانيد كه اگرتحولي اتفاق افتد بازاريكه نشينان مسلمانان هستندنه شماسكولارهاي بادين يابي دين.باكمال احترام به نوري زاد وهمراهانش.
مصلح
فقط یکی از اون ( باصطلاح شما ) سرکردگان ( هویدا ) 16 سال نخست وزیر این مملکت بود ودر مدت 16 سال نخست وزیری اش کبریت در تهران یک ریال بود و در کوره دهات بندرعباس هم همون قیمت بود نه که آقایان 40000هزارتومان صدقه ( یارانه ) میدهند چهارصد هزارتومان ازجیب ما دزدی مکنند تازه این معاون اول دولت امام زمان بوده که البته فعلا بعداز ده روز بانظر دکتر خانمش از زندان به مرخصی آمده در رژیم شاه هرچه که بودند میلیاردی دزدی نمیکردند آقایان ! در دیزی بازه حیای گربه کجاست ؟ شمارا به همون خدایی که قبول دارید حیا کنید و دفاع نکنید زیرا که همون امام اولتان فرموده . من از مظلومی که به ظالم احترام میگذارد نفرت دارم / و ظلم زیر چکش ظالم اما روی سندان مظلوم بوجود می آید نفرتی که از دین در قلب نسل جوانهای این مملکت توسط دجالان بوجود آمده هیچگاه پاک شدنی نیست ضمنا زخم خورده ها چند تن نیستند ( زخم نخورده های متملق چند تن هستند . دروغ ممنوع
با سلام به جناب مصلح : آقا سید میر عزیز خدا وکیلی کی میخواهی کینه جناب نوریزاد را از دل بیرون کنی اگر به کامنت های گذشته خود یک بار دیگر نظری بیفکنید متوجه میشوید که بار ها و بار ها جناب نوریزاد را به قبل از سال 88 پیوند زدید و به خیال خود اورا برای دیگران مثلا افشا نموده اید ! افرادی که از قبل ایشان را میشناسند که از پیشینه ایشان خبر دارند و افرادی که تازه به این سایت آمده اند هم که به پرسش ها و پاسخ ها مراجعه و بیوگرافی ایشان را میخوانند و با ایشان آشنا میشوند ! فقط میماند شخص شخیص حضرت عالی که در بیشتر موارد مثلا به ایشان مثلا تیکه می اندازید ! که حد اقل برای من جای یک سوال بزگ خالی است که تا کی ؟ باز هم میگویم بک سایت فقط یک سایت مشابه به سایت ایشان به ما معرفی کن تا دست از ایشان بکشیم ! اصلا ایشان یک عبا و عمامه تهیه کند و به حوزه ها برود راحت میشوید ؟ راستی از شما وجناب سید مرتضی عزیز درخواست کردم که راجع به زندان قرچک ورامین به افراد حوزوی اطلاع رسانی کنید تا اوضاع زندنیان دیگر این زندان مخوف بهتر شود .چه شد ؟ با ادب و احترام .
جناب مهردادسلام
بنده به جناب نوري زاد دامت بركاته ارادتمندم واما تعارض هاي اعتقادي هم باهم داريم جاي انكارنيست .بنده هيچوقت ازروي تزويرحرف نمي زنم خدارا براين سخنم گواه مي گيرم.
اما جناب محمدرضا يك تحليل واقع بينانه ازوضعيت كشورمان ازدوره انقلاب تا حالا داشتند.جناب نوري زاد عوض اينكه بگويد دركدام مرحله اشتباه كرديم ،آخوندهارا گرگ كرد بدون استثنا ومردم راگوسفندقرباني وسلاخي شده اين گرگ ها.درحالي كه خودش مي داند اين آخوندهاي آزادانديش ودرست فكرودرست كرداراولين قرباني هواپرستي حاكمان گرگ صفت شده اند.
واين تيكه انداختن ها هم مزاح است وهم يك تلنگري است كه شماخودتان هم دراين جريان سهمي داشته ايدواينهمه ازديگرآخوندها واية الله ها گله داشتن ونكوهش كردن بي موردكه چون خودش مي داندكه كاري ازدستشان برنمي آيد،درست وصحيح نيست. واين نحوه مبارزه سياسي يك جوردين ستيزي است.
شما وديگرعزيزان بخوبي مي دانيدكه مابعدازآقاي بني صدر ومرحوم رجائي سه رئيس جمهورروحاني پشت سرهم داشتيم كه نه اختلاسي ونه دزدي وغارت بيت المال نداشتيم البته قصوروتقصيرجزئي ازندانم كاري ها بوده است كه قابل اغماض است؛واما دراين دوره 8ساله محموداحمدي نژاد بادرآمدنفت بانرخ بيش ازصددلار وباخزينه اي كه ازدولت جناب خاتمي مانده بود،چه بلائي برسراين كشورآوردوآمد وچه خسارتي كه بيش ازخسارت زمان جنگ 8ساله هم بود ؛تلنگر:يك دفعه ازشما لباس شخصي ها رئيس جمهورشد ببينيد چه گندبزرگي زد.آيااين نارضايتي ها قبل ازاين دوره هم اينقدربود كه حالاهست؟
البته نمي خواهم بمن جواب دهيدكه عامل وعلتش چه مقامي وبراي چه انگيزه پليدي بود.چون خودم توضيح داده ام.
حال مقصودم ازبيان قبل تلنگرومزاح، اين بود كه چرا چنين آدمي وهوادارانش بااين همه مدارك وسنددزدي واختلاسشان بدون محاكمه ودربين اعضاي تشخيص مصلحت به ريش همه پوزخندبزندوكسي جرأت نكند بگويدكه اين همه غارت ودزدي واختلاس درروزروشن چراكرده ايد اي محموداحمدي نژاد؟
اي رهبرمعظم! چرا به چنين دزدتبهكارومخرب 8ساله ايران پناه داده ايد؟
اي دادستان نامحترم چرا به دزدمحكوم به دزدي معاون اين دزد چرامرخصي داده ايد؟
البته جناب نوري زادعزيز بهترمي دانند كه ريشه فساددركجا لانه كرده است وزيرسرچه كسي است ودرطي چنندين نامه به رهبري اورا به چالش كشيده است ازجمله اينكه چرا مسؤل يك كشور به اعمال وكردارش پاسخگونباشد؟ونابساماني هائي كه همه اش ازسوي او وبرادران قاچاقچي واقتصادخراچي اوست. همه را به چالش كشيده اند خدايش خيردنيا وعقبي رادهد.
باز من مي گويم هرچه فريادداريد برسررهبر آواركنيدوتنها مسبب خرابي وطن ازناحيه هواخواهي هاي اوست.
وسؤالهاي ديگركه همه اش ناشي ازيك اشتباه وانحراف بوده است وآن گزينش وانتخاب عجولانه جناب خامنه اي درسمت ولايت مطلقه فقيه.
البته بنده قبول دارم كه اين نظريه وتز ويادكترين ولايت فقيه خوب امتحانش را ندادوازقانون اساسي بايدحذف شود.واما مرام سكولار باتوجه به 80درصدي مردم مسلمان ايران قابل ارئه نيست ونمي باشد.
واما نسبت به زندان قرچك ورامين عرض مي كنم كه جناب آيةالله نوري همداني به ورامين وقرچك تشريف برده اند لطفا خودتان شرفياب شويد ومسائل را بااودرجريان بگذاريد انشاءالله كه مثمرثمرباشد.
وديگرعزيزاني كه برمن خرده گرفته اندجوابشان را ازاين كامنت دريافت كنند.بدروداي نازنينان.
مصلح
نوری زاد جان سلام. این مطلبو دیدم چه بقلم خودتون نزدیکه گفتم شاید دوستان خوششون بیاد:
توبه از خوابِ آتنا، و آقایی در پوستینِ یک مَرد!
==========================
*(هشدار: لطفا اذهانی که با خواندنِ روایتِ خوابِ من، مُشَوَش میشوند و ایمانشان بر باد میرود، این نوشته را نخوانند!)
.
دیشب خوابِ آتنا فرقدانی را دیدم، که زیر سایهیِ سیاهِ آقائی قَدَر قُدرت، خِفت شدهبود و جان میداد! با خود گفتم با چنین سایهای هر آتنایی خواهد مرد! و برایِ زندگیِ هر جنبندهای، پیشاپیش لازم است این سایه از هیبتِ خودش آزاد شود! در غیر این صورت بعد از آتنا، قانونا نوبتِ دیگری است. پس به او گفتم:
.
” آقایِ آقایان!
1) میگویند شما خیلی آقائید! و حرامخوار نیستید! و اگر حرامی از اموال ایرانیان محذوف در مالتان هست، لابد قانونی اساسی مجوز داده و دستتان را بسته است و این حرامخواری قانونی است! اما اگر پیـــچِ رگلاژِ حرام و حلال در دستانِ بندهیِ ممکن الخطاست، در شطرنجِ حلالِ حق و باطل، آیا مصادرهیِ حقِ دگراندیشان در ملکِ مشاعی به نام وطن (گیریم به حکمِ قانونی مورورثی و اشتباه)، تصرف در حقی مسلم و غیرقابل انکار، و مصداقِ حرامخورایِ قانونی نیست؟ پس اگر به حکم قانون میتوانید قانون اساسی را از شائبهیِ مال ایرانیان بدون ایدئولوژی بیالائید، لطفا این قانونِ حرامخواری را تغییر دهید؛ وگرنه این ملک را به صاحبانِ اصلیاَش بسپارید تا خود قانون را تغییر دهند و به روز کنند! تا آتنا بتواند به احقاقِ حقِ خویش آزادانه و قانونا اعتراض کند! تا تن دادن به حرامخواری از حقوقِ مسلمِ صاحبانِ اصلیِ میهن، مرامِ مردان و زنانِ نگاهباختهیِ این دیار نشود! تا حق یک ایرانیِ محذوف از نظام تصمیم سازی و تصمیم گیری در این ملک مشاع، در سفرهیِ مسلمینِ درگاهتان نباشد!
.
2) میگویند شما خیلی آقائید! که ستم را میبینید و دَم نمیزنید! که شاهدِ بیزنسِ دخترانِ میهنی هستید به نام ایران در شیخ نشینهای عرب، که سی و هفت سال پیش با پرورشی تحت سلطهیِ پادشاهی قَدَر قدرت، اما با خدائی خصوصی در قلب، انقلابی مردمی کردند، تا از ستمِ لالمرگی و بردگیِ فردسالارانه آزاد شوند، و در سایهیِ امنیتِ سیاسی و اجتماعی، نگاهی مستقل داشته باشند -فارغ از خودی و غیرخودی- تحتِ لوایِ یک پرچم، به نامِ نامیِ چشمخانهیِ وطن! تا برای هویتِ خودشان ببالند و انسانی باشند فارغ از “تکنگاهی” و جنسِ برتر؛ که با نگاهِ هیچ سلطانِ قلچماقی از خانه تا محله و محیط درس و کار و جامعه، از هیچ اسید و چماق و تهدید و پروندهسازی و هتکحرمتی نترسند، تا برای گدائی امنیت، ناگزیر به سوراخ موشِ بیعتِ زوری در امنیتِ میلیِ شما نشوند!
.
اینک، در چشمانِ آتنا خــــــــوب نگاه کنید! در چشمخانهیِ میهنمان ایران، دخترانِ پاکنهادی هستند، که زیر بمبارانِ اینهمه نگاهِ ویرانگر و مَــردسالار، هنوز نگاهشان خورشیدِ استقلال و آزادی است! و چون سلاطینِ زورگیر، مــیلِ داغی در چشم غیرخودیهایی که چون سلطان نمیاندیشند، نیست! دخترانی که تن و نگاه به نگاهِ قدرت و سلطه نمیفروشند! واز “سلطانِ یکچشم” ژتونِ اعتبارِ دروغین نمیخرند! که دروغ مـــــادرِ فســــادهــــاست.
.
3) می گویند شما خیلی آقائید! که تباهی و بیثباتیِ ناشی از یک نگاهِ دگمِ منجر به فقر و اعتیاد به عقیمی و بیارادگی را میبینید و دَم نمیزنید! که بهجایِ غلامرضا و اشرفِ پهلوی، که زیرِ سایهیِ خداوندِ خداونگاری به نام شـــاه، قاچاقِ تریــاک میکردند، امروز شاهدِ سرریز شدنِ درآمدِ بیزنسِ افیون در سیاستید، تا ارادهیِ جوانان بمیرد، اما مانعِ سلطهیِ نگاهی مطلق نشود!
جوانانی که باید به برکت و یُمن اعدادِ پنج و هشت و دوازده و چهارده، پنج و هشت و دوازده و چهارده فرزند خیابانخواب تحویلِ اجتماع بدهند، چرا که شما سربازانِ گرسنه و دریـــوزِه میخواهید که مچاله در احتیاج، تن به هر نگاهِ تحمیلی بدهند! سربازانی که از بهدنیا آوردنِ یک فرزند از همسرانِ عقیمشان توانا نیستند، با چهل هزارتومان یارانه که همچون پوندِ بیتالمالِ انگلیس قدرت ندارد، فاکتورِ زایشگاهی در انگلیس را که عقیمانِ سیاست را باردار میکند، بپردازند! چرا که در دورِ باطلِ استصواب منصوبینتان، حقِ مشارکت در مدیریت منابع ملی و نظام تصمیمسازی و تصمیمگیریِ تنها میهنِ خود را ندارند، و باید در جستجویِ میهنی دیگر آوراهیِ هفت اقلیمِ بی هویتی شوند! چرا که پیش از بهدنیا آمدن، قانونا محکومند و مجرم! که چرا آغشته به نگاهِ رسمیِ نسلِ گذشته که در دستانِ شما حبس است، نیستند؟!
.
4) میگویند شما خیلی آقائید! که در لباسِ مردانگی، بردهپروری و دریوزگی و خودفروشی و وادادِگی را در افقِ باجِ رفاه و امنیتِ میلیِ یک نگاهِ یکسویه، میبینید و دَم نمیزنید!
میدانم! تا قانونا، چشمانِ “حقِ حیاتی برابر در وطن”، بر نگاهِ برآمده از چشمِ یک زورمدار اولویت ندارد، هر نگاهِ بیچشمی، عینِ بیعت با اولیاء سلطه و حرامخواری است! پس بر اساسِ قانونی مبتنی بر نگاهی واداده، چشمانِ نسلهایِ بعدی بینگاهی معرفتبارند! و این یعنی تصرف در حق نسلها…این یعنی حرامخواری… و بر مبنایِ چنین قانونی، دیگر از تبلورِ اختیاری آزاد از مزدوری، و از ارادهیِ مستقل و متشخصِ زنان و مردانِ وطن توقعی نیست! و اینگــــونه است که از این دیـــارِ مجبور، “امیـــــد” به احقاقِ خودی واقعی رخت بر میبندد! و هیچ تدبیر و شعاری امیدی بالنده را متبلور نمیکند! مگر به فریبِ روبهان!
.
پس، تا وقتی یک زنِ آزاده، نگاهش را به نگاهِ چشمی هرزه نمیفروشد! مردانگی کنید و او را چون چشمانِ بینگاه، خودفروشِ سلطهیِ سلطانیِ سلاطین و شیوخِ عربزادهیِ خودی نکنید!
بگذارید آزادگی نمیرد! و امنیت در هیئتِ بیعتِ زوری رواج نیابد! که اگر آزادگی بمیرد، کربلا تکرار خواهد شد! و کل ارض کربلا…
لطفا تا خیلی زود دیر نشده است، خود را از شرِ سلطهیِ “تکنگاهی” آزاد کنید! تا نگاهِ مستحقِ چشمخانهیِ آتنا هم آزاد و مستقل بماند!
.
5- میگویند خیلی آقائید! و میدانید که قوانین و احکام زمانی-مکانی عصر بَدَویَت برای مهار کردن وحوشِ بَربَر و استقرارِ امنیت به روشهایِ خشن و قابلِ درکِ زمان خود بوده است؛ میدانید که ضوابطِ جنگل به کارِ جوامعِ مدنی نمیآید! میدانید که جامعه هم مثل یک نوزاد رشد میکند و دیگر نمیتوان با جوانِ بالغ مثل یک کودکِ صغیر رفتار کرد! معلوم نیست پس چرا به قوانین مدنی تن نمیدهید؟! و چرا با سیمولیشن و بازآفرینیِ قوانینِ دورانِ بَربَریت، یک جامعهیِ مدنی را که متکی به قواعد و قوانینِ مردمسالارانهیِ زندگیِ مسالمت آمیز در عصر مدرن است را عملا تبدیل به جامعهای بَدَوی میکنید؟! آیا رشد فحشاء و فساد و اعتیاد و تباهی و فقدانِ امنیتِ فردی و فرار مغزها به دلیل بازتولید همان جامعهیِ بَدَوی نیست؟ میدانید که هیچ قانون و قاعدهیِ دورانِ جاهلیت و بَربَریت، پیامی صریح برایِ آیندگان نداشته است! خود بهتر میدانید که هیچ دلیلی موثقی برایِ فرازمانی-مکانی بودنِ احکامِ اجتماعیِ زمان و مکان خاص ندارید! میدانید که خدایِ زنده وکیل وصی ندارد! و این خدایانِ مرده و بتهایند که پردهدار میخواهند! می دانید که پیامبران تنها برای انذار و بشارت به فطرت حنیف ماموریت داشتند! و به تاکید خدایشان قادر به مؤمن کردن کسی نبودند! پس شما بی اذن چه میکنید؟! چرا قوانینِ مفیدِ دوران بربریت را امروز احیاء میکنید؟! و چرا مردم را با خدایِ زنده که جایش در قلب باید باشد و از رگ گردن نزدیکتر به مخلوقات، تنها نمیگذارید! بگذارید خدا در وجدان مردم قدرتِ زندهاش را اثبات کند! لطفا به نیابت از سویِ خدایی که به شما اذنی نداده، تکیه بر جایِ شیطان نزنید! و بدانید که با احیاء قوانینِ امنیتسازِ و درستِ دورانِ بربریت، جامعهیِ مدنی، بَدَوی خواهد شد، و جز شمشیرِ ابوبکر بغدادی و اسید و بردگیِ نگاهی کــور معرفتی باقی نخواهد ماند ! که شیرِ پستانِ مادرها تنها به دردِ نوزادان میخورد، نه مردان و زنانِ بالغ که صغیر نیستند! لطفا با رهائی خود از بتپرستیِ خدایانِ مردهیِ آبائنا و دیروز، آتنا را آزاد کنید و اگر به قدرت او ایمان دارید پرورش و ربوبیت زنده و هدایت قلبی خود و او را به خدای زنده بسپارید، که هیچیک از شما وکیلِ “اویِ زنده” نیست!
.
بی آتنا! یک ملت میانِ اسیدِ تجاوز و فحشاء و فساد و تباهی و دروغ و ریا و اختلاس و “دین و نگاهِ زوری”، در زندانِ وطن ویران خواهد شد! چرا که “اختیارِ معرفتِ نگاه” بیمعنا خواهد شد! و دیاری بیمعرفت، دیر یا زود بر بــــاد خواهد رفت!
.
آقای آقایان!
اگر در سلطهیِ قانونِ اشتباهِ موروثی زندانید، لطفا خود را از شرّ آن رها کنید! و در همین چهارشنبه سوری، به قانونِ اساسیِ سلطه آتش بکشید، تا ارادهیِ ملیِ چشمها، نگاهِ مامِ میهن را معنا کند! نه نگاهِ سلطهیِ یک چشم، چشمانِ یک میهن را. فراموش نکنید که معمار انقلابتان گفت:
آقای خمینی (در بهشت زهرا- سال 57): “به چه حقی ملت پنجاه سال (پیش) از این، سرنوشتِ ملتِ بعد را معین میكند؟! سرنوشتِ هر ملتی به دستِ خودش است!”
پس چگونه نسل گذشته بر اساس قانون اساسی، حق تصمیم سازی و تصمیم گیری را از مردمی که به دین و نگاهِ دولتی باور ندارند را ساقط کرده است و نسلهایِ آتی را تا ابد بردهیِ تشخیصِ یک نفر کرده است؟
.
6- می گویند خیلی آقائید! و آقایان فراموش نمیکنند! پس فراموش نکنید! نگاهِ بیچشم، یک تَوَهُم و دروغ است! تا میهن نباشد چشمی نیست و تا چشمی نباشد نگاهی نیست! چشم بر نگاه اولاست. نگاهِ بی چشم عین خودفروشی و فحشاست!
لطفا چشمانِ آتنا را از نگاهِ خود، و نگاه خود را از چشمانِ مردهیِ قوانینِ دیروزیان آزاد کنید، و چشمی شوید کنار سایرِ چشمهایِ زندهیِ امروز، که قانون را حد میزنند!
و بدانید! مرگِ چشمانِ آتنا مرگِ مامِ میهن است، و بی چشمخانهیِ وطن، “نگـــــاه” توهمی بیش نیست در هپروتِ خیالِ تاراج وطن در چاه ویلِ هوسِ خویش!
پس لطفا، چشمانِ زندهیِ وطن را به تکنگاهی مرده، کــــور نکنید و هر چه زودتر خود و آتنا را آزاد کنید!”
…
از خواب پریدم!
و به یاد آوردم که برایِ یک لقمه نان و استقلال برای انتخابی آزادانه، میانِ “خیار و گوجه” به نامِ نامیِ “میوه”، باید هر چه زودتر، از خوابِ چپِ خویش توبه کنم! چون اصولا هیچ آقائی در کار نبوده و نیست! و تمام این نوشته خوابی بیش نبوده است.
…………………………………………………………………………………………..
خیام ابراهیمی
5 اسفند 93
در فقه شیعه برای هر عملی راه حلی هست و از جمله حرام خواری . قبل از انقلاب در مورد “دست گردان” شنیده بودم و آن را لطیفه ای می پنداشتم که برای شجره طیبه روحانیت ساخته اند . بعد از انقلاب که آخوند و آخوندیسم از انزوا خارج شد ، به اجازاتی برخوردم که امام راحل و سایر مراجع به وکلای خود داده بودند و از جمله اجازات ، اجازه “دست گردان” . دست گردان یعنی اینکه شما در طول عمر با برکت خود با کلاهبرداری و نزول خواری و هر اقدام پلید دیگری مال قابل توجهی کسب میکنی و زمانی که بوی الرحمن به مشامت رسید ، میروی نزد مرجع تقلید خود یا یکی از وکلای او و کل مال حرام جمع آوری شده را به “آقا” صلح میکنی ، معظم له هم پس از برداشتن مقدار متنابهی از آن ، دو باره آن مال را به توصلح میکند . این مال از شیر مادر هم حلال تر است . بی جهت نیست که میگویند ، پیچش دست خودمان است .
ناظر عزیز گل گفتی :
حکایتی است راجع به حرام به حلال تبدیل شدن و دیگری پیچش در دست خودمان است.
گربه ای مرغی را از خانه ملایی به دندان گرفته و در حال رفتن بود که عیال ملا به ملا گفت که گربه مرغ را گرفته در همین حال ملا فریاد زد قرآن را بیار گربه تا صدای ملا را شنید مرغ را رها کرد و پا به فرار گذاشت گربه ای از آن گربه پرسید چرا مرغ را رها کردی و او گفت اگر من مرغ را میبردم آن ملا آیه ای از قرآن میآورد که گوشت گربه از این به بعد حلال است.
////////////
جناب ناظر
با سلام
مطلبی که گفتید صحیح نیست ،ببینید،در باب خمس در جای خود گفته شده است که خمس به عین مال تعلق می گیرد،و تا زمانی که خمس عین مال داده نشود صاحب مال شرعا حق تصرف در آن را ندارد زیرا بخشی از آن مال متعلق به مستحقان خمس است ،در مواردی که خمس به عین مال تعلق گرفته ،فرض کنید صاحب مال نیازمند تصرف فوری در عین است مثلا باید آن را معامله کند ،در اینجا به مرجع تقلید یا نماینده او که متصدی اخذ خمس و توزیع آن هستند مراجعه می کند و آن عین را دست گردان می کند ،و آن را باز پس می گیرد ،اما نه آنکه از دادن خمس بطور کلی معاف شود بلکه خمس عین مال با دستگردان مجتهد ،منتقل به ذمه فرد بدهکار خمس می شود ،یعنی بهرحال باید آنرا در اسرع وقت ادا کند و این یک معافیت موقت است ،پس فائده این کار که بتعبیری قرض گرفتن از مجتهد ،و بتعبیری اذن گرفتن در نقل بدهکاری عینی به ذمه است ،این است که بتواند نیاز خود را با جواز تصرف در عین برطرف کند ،نه آنکه از دادن خمس کلا معاف شود ،پس این نوعی ارفاق برای جواز تصرف در مالی است که متعلق خمس واقع شده است ،مشروط به اینکه در اسرع وقت آن میزان خمس که در ذمه او قرار گرفته ادا کند .
این معنای تعبیر “دست گردان” مال خمسی است ،نه معافیت از خمس.
موفق باشید
چه خبر خوبی. ممنون
و این احکام اسلامی و این فقها یک دکان بازار مردودی هستند. همه اش بند بند به نفع خودشان تافنه و بافته شده. و چون مبنا و مجریان این احکام همگی خلاف کارند بنابرین ااز هر اعتباری ساقط. و در اصل تناقص ها و تبعیض هایی که در اجرای این احکام و محازات های اسلامی صورت میگیرد معنا و مفهوم زورگیری آدم ربایی و استبداد میدهد
همیشه خوش خبر باشی جناب نوریزاد عزیز. چقدر همت و دلیری و بالندگی به بلندای قامت سرفراز آتنای ایران زمین میبرازد. و شیر در زنجیر هم شیر است. و دیر نیست که صلواتیها خود نیز از بوی جسد متعفن بودنی که بر دوش میکشند در باتلاقی که همزاد سرشت ذاتی آنهاست، چنان دفن شوند که هم خودشان و هم ملتی از شرشان راحت شود و دمی آسوده دارند.
با درود بیکران خدمت شما استوره مقاومت و پایداری
انشاالله که همیشه خوش خبر باشید . مقاومت و پایداری این دخت ایرانی را که آزادگی را نزد آزادگانی همچون شما و دیگر مبارزین جان بر کف آموخته اند را به همه آزادگان ایرانی چه در وطن و چه در جای جای این کره خاکی تبریک گفته و آرزوی آن دارم که هر چه زودتر آتنای عزیز سلامتی از دست رفته را بازیابد و روزی باشد که چیزی بنام ژندانی سیاسی نداشته و سرزمین ایران یکبار دیگر در پهنه گیتی مقام و منزلت شایسته خویش را بدور از داعشی های حکومتی مستحکم و برقرار نماید . برقرار و پاینده باشید
هو ۱۱۰
هدیه به آتنا و به همه آزادزنان و آزادمردان میهنپرست
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند
گوییا باور نمیدارند روز داوری
کاین همه قلب و دغل در کار داور میکنند
یا رب این نودولتان را بر خر خودشان نشان
کاین همه ناز از غلام ترک و استر میکنند
ای گدای خانقه برجه که در دیر مغان
میدهند آبی که دلها را توانگر میکنند
حسن بیپایان او چندان که عاشق میکشد
زمره دیگر به عشق از غیب سر بر میکنند
بر در میخانه عشق ای ملک تسبیح گوی
کاندر آن جا طینت آدم مخمر میکنند
صبحدم از عرش میآمد خروشی عقل گفت
قدسیان گویی که شعر حافظ از بر میکنند
یا علی
دختر ایران، درود بر تو خدا را سپاس که اندک فهمی بود تا این خاک ، به گفته آشکار خمینی (به غنیمت گرفته شده) تو را از دست ندهد و باشی و خاری در چشمان دشمنان این مرزوبوم باشی به امید ازادی زود هنگامت و سلامتی و شادابی دوباره ات.
این پیروزی را به آتنا و همه دوستان در این سایت و همه ایرانیان خواهان آزادی و آبادی کشور تیریک میگویم.
آتنا نشان داد که اگرچه در حکومت عدل علی ، خواسته های کوچک انسانی هزینه های سنگینی دارند ولی در نهایت دست یافتنی هستند.
من از این پس با نام خودم در این سایت خواهم آمد.
منصور
من اميدوارم بعداز/// حاكم جائرايران فعلي ،حكومت عدل اسلامي ورحماني وبامكرمت انساني پياده واجراشود وقصاص وانتقام خونهاي بناحق ريخته شده وانسانهاي حبس وحصروزجركشيده امثال آتنا فرقداني ها وميرحسين ها،انجام وفرجام يابد وايراني آبادوآزاداسلامي داشته باشيم وبامخالفان اسلام حتي باامثال مزدك عبوس گرامي دركمال رأفت ورحمت داشته باشيم .به اميدآن روز.
خرده نگيريد كه مرحوم امام خميني هم ازچنين وعده هائي مي داد. بنده معتقدم ايشان هم به وعده هايش عمل مي كرداماشرايط بحراني كشوراجازه نداد.كه اكثرشماهاي ناظران شاهدآن بحرانها بوديد.
هرچند ميدانم براين آرزوي من اسلام ستيزان محترم خرده مي گيرند ولاطائلاتي برايم مي نويسند.
اما جناب علي 1به نكته اي دراين آخرين كامنتشان به آقامنصورداشتندكه اين نكته را بنده بارها دراين سايت كرارا يادآورشده ام .
وآن اينكه اكثريت جامعه ايران مسلمان هستند وبه غير ازحكومت جمهوري اسلامي رحماني رأي نخواهندداد. وفكرحكومت سكولار وياجدائي دين ازسياست ،درايران فكروتلاش بيهوده ايست.اين نكته رابدون تعارف ورودربايستي ازكسي مي گويم.
پس بايدهمه تلاش كنيم دراصلاح امور واجراي قانون واصلاح آن وتساوي همه دربرابرقانون وحقوق آزادي بيان وعقيده وانتقاد ازهررده حكومت .وحاكم بايد دربرابر ملت وقانون پاسخگوباشد وهمه بايدمراقب نارسائي وخلاف قانون باشيم.بازبه اميدآن روز. بدرودهمه
مصلح
مصلح جان سلام. عزیزدل برادر درسته که اکثرمردم ایران مسلمانند اما درست نیست که اکثرمردم ایران مسلمان می ماننن. بی زحمت نگاهی به دور و برت بنداز و سرتو از زیر برف های قم دربیار تا ببینی که اول انقلاب چقدر نمازخون داشتیم و حالا چقدر داریم و 5 سال پیش چند درصد دین گریز و دین ستیز بودند و حالا چند درصدند. قربون اون صداقت و صراحتت دنیا اونی نیست که تو می بینی .به قول اون بنده خدا یدخلون فی دین الله افواجا تبدیل شده به یخرجونه فی دین الله افواجا. اینقدر خوش خیال نباش و فکر نکن که از مزدک و امثال مزدک کاری ساخته نیست. نیگا کن به گذشت زمان و تغییرمردم تا بدونی دنیا دست کیست و چه اتفاقاتی داره می افته. اینشالله که به حق آقا سید ابولفضل خوب و خوش و تندرست و خوش اخلاق باشی. قربون داداش
عليك السلام ناشناس جان
شما به راه خود رويد وماهم به راه خوش رويم تاببينيم درآينده چه تقديري رقم خواهدخورد. اين اصل جواب شما.
واما اينكه بزعم شماخروجي ازدين حالا زياد ونمازخوان كم شده است. اين يك دروغ فاحش است لابدشما سرت رابه زير برفهاي دماوند كرده اي وازجامعه خبرنداريد من درروزدووعده به مساجدمختلف مي روم جمعيت مساجدونمازخوانها چندين برابر اول انقلاب است. وتوسعه مساجدكهنه وتنگ درمحله ها وساخت وسازدربيابانها واتوبانها گواه عرض بنده است.
مردمان ديندارمثل شما نيستندكه باوزش يك تندبادي ازدين خوددست بكشند وبي دين شوند بلكه هرخلافي كه ببينند مي گويند فلاني خلاف كاراست نه قانون وبرنامه اسلام . وبيشترناظران اين سايت مسلمان معتقدهستند وانتقادشان ازتخلف از قانون برحاكمان كشوراست وبرخي مسلمان زاده ها هم انتقادشان هم مسلك بافحاشي هاي مزدك ملحد خيلي گرامي است وتعدادشان به انگشتان دست هم نمي رسد.
پس بنظرم شما درتوهم وخيال واهي بسرمي بريد كه بزعمتان آينده دردست شمااست.
شما هنوزنتوانسته ايديك نام مستعاربراي خودانتخاب كنيدچگونه مي توانيدتحول مطلوب خويش رادرجامعه فراهم كنيد؟
چون ناشناس دراين سايت زياداست واكثري بقول آنيتاخانم ازترسشان نام مستعاردارندودرترسوبودن همه مشترك هستيد ،وشماي ناشناس ها ازاين ترسوها هم ترسوتريدوآدمهاي ترسو به هدفشان نخواهندرسيد.بدرود اي نازنين.
مصلح ياسيدميرآقا
مصلح جان بازم سلام. اینشاله که به حق سید ابولفضلی که مدتهاست خبری ازش نیست همیشه خوش باشی.
مصلح جان حرفتو گوش کردم و از این به بعد با اسم مندلی ( محمدعلی) تو این سایت می نویسم .دررابطه با فرمایشاتت اولند که من مسلمونم .دومند به جدم دروغ نگفتم من با این دوتا چشای باباقوریم دارم می بینم که نماز خوون و معتقد داره آب می ره .گول این مسجدسازی هارو نخور که همش با پول دولت و ازکیسه مردم بدبخته . به جونه خودت نباشه به جون بغل دستیت مسجدبروای محل ما هی دارند ریزش می کنند و بخصوص جووناش دارن آب میرن و یه مشت پیروپاتال مثل من موندن. به جان خودم دارم راست میگم . حرفمو باور نداری هروقت اومدی تهرون برو تو ترمینال یا مترو ریخت و قیافه ی خلق اله رو ببین و برخوردشونو با خودت که روحانی هستی تماشاکن و یادی از زمان شاه شهید کن تا معلوم بشه حال و روزما چی بوده و چی شده . حالا واسه این که معلوم بشه کی به کیه تو همین سایت یک هل من ناصر ینصرونی می زاریم تا معلوم بشه کی به کیه.
سلام محمدلي جان
بنظرم آقاسيدابوالفضل هركجاهست سلامت باشدكارخوبي كرد وبنده هم بايدبه اوملحق شوم وشماهارا بدرودبگويم.
ودرنظرسنجي هم بظاهرشما برنده هستيد پس اين شما واين سايت نوري زادو ساختن آينده ايران خوب وما آخوندهارا نيازي نيست به خليج فارس بريزيدكه ماخودمان عمرمان را كرده ايم وبه ديدار حق مي رويم “انا لله وانا اليه راجعون گويمش.بدرود.
مصلح
از اسلام می ترسیم . شما بروید و سط شانزده ریزه بایستید و هر چه فحش داری به رییس جمهور بدهید هیچ کس نمیاید اسم شما را بپرسد. مگر اتنا چه گفته است میترسیم بگوییم که مجموعه نمایندگان مجلس و قضات و بیت رهبر همه دست بیکی کرده اند و شبکه درست کرده اند و مردم را میچاپند. اگر اسلام نبود بیت رهبر نبود اگر اسلام نبود نمایندگان اینطوری نبودند اگر اسلام نبود قاضیان انطوری نبودند. امروز در تاکسی یک خانمی میگفت حانه شان را که ارث چند نفر است داده اند به یک برادر نماینده مجلس اسلامی 10 سال است اجاره نمیدهدو به هر چه دادگاه اسلامی بوده است مراجغه کرده اند و فضات اسلامی رای اسلامی بر علیه خواست اسلامی انها داده اند و گفته اند شمای مسلمان هیچ غلطی نمیتوانید بکنید. حالا که من که اینرا می نویسم میخواهید نترسم. خود شما هم که دارید میگویید هیچ غلطی نمیتوانید بکنیدو یعنی ملت هیچ غلطی در مقابل انچه که شما اسلام مینامید نمیتواند بکند
ناشناس جان خداوکیلی از این جانوران درنده باید ترسید هرکدام ازاین جانیان را که می بینی حداقل یکی از تخم وترکه خودشان را اعدام کرده اند ( اینا خیلی وحشی و خطرناکند حسن )
خوب تو سرت رو ازیر لحاف بار بیرون وهمین آمار رتبه دهی را ببین همچی دستگیرت خواهد شد
،حكومت عدل اسلامي ورحماني وبامكرمت انساني پياده واجراشود (مصلح)
چناب مصلح مشکل ما با همین رحمان و رحیم و تفاسیر رحمانی است!خدای شما رحمان و رحیم دین شما هم رحمانی است ولی چناب مصلح در نظر ما این یعنی گدا /روری و حکومت گدایان! انسان حقوقی دارد که باید رعایت شود و این به رحیم بودن الله و حکومت رحمانی بستگی ندارد. وظیفه حکومت بوچود آوردن چویی است که حقوق انسانها برآورده شود نه اینکه انسانها را بگدایی برای حقوق شان وادارد و بعد دم از رحمان و حیم بزند.ایا تا بحا ل فکر کرده ایی چرا در کشورهای اسلامی اینهمه گدا وچود دارد؟ علت همین رحمان و رحیم بودن الله و رحمانی فکر کردن حکومتگران اسلامی است!ولی درحکومت سکولار و دمکراتیک کسی رحمان ورحیمی با مردم برخورد نمی کند بلکه بر مبنای قانونی که منبعث از حقوق بشراست وظیفه حکومت است که حقوق انسانها را رعایت کند. انسانها چه عبوس باشند و خدا ناباور و چه مؤمن و خداباور چه سفید و چه یاه چه مسلمان و چه یهودی و یا بهایی …هیچ تفاوتی باعث تغییر در اصل بودن حقوق انسانها قبول نیست!انسانها حقوقشان را گدایی نمی کنند بلکه وظیفه حکومت استکه باعث رعایت حقوق آنها را درچامعه باشد.اینست که الله رحمان و رحیم شما و حکومت رحمانی اسلامی شما بدرد چوامع بشری نمی خورد چون تمام رابطه ها برعکسند!
سلام مزدك گرامي
بازبشما بعدازسلام، صدآفرين مي گويم كه براي ما ودين ما ازآن فحشهاي آبدار نثارمان نكرديد.
وامامقصودازاسلام رحماني ،رعايت همه حقوق همه انسانها است وبالاتروبيشتراز اعلاميه حقوق بشري استكه ساخته پرداخته همين بشراست كه براي گريزگاهش صدتا راه گذاشته اندودارند وهيچ پشتوانه اجرائي درست ندارد وهيچ منبع وسندي ندارد،نمونه اش همين جنگها وكشتارهادراقصي نقاط جهان است وهرحكومتي كه زوربيشترداردحاكم علي الاطلاق است.
واما حكومت رحماني كلياتش چون ازسوي خداي رحمان ورحيم وآفريدگاربشراست كه البةشماقبول نداريد،من مقصرنيستم .
وامااين خداي رحمان ورحيم گداپرورنيست بلكه مكرمت بخش همه انسانهااست “ولقدكرمنا بني آدم …”گفته است .وكشتن يك انسان بي گناه وجرم را بمانندكشتن همه انسانها وبعكس احياي يك انسانرا احياي همه انسانها دركتاب قانوش نوشته است ،پس همه انسانها باهمه لوازم حقوقشان درجامعه برخورداربايدباشند.وهيچ كسي برديگري فضيلت وبرتري نيست.ووظيفه حكومتها بايدرعايت حقوق فراگير همه انسانها باشد. واين فرمايشتان متين است وماهم همين راازاسلام رحماني مي گوئيم .واين خواست اسلام رحماني است.واما ازمدعيان حقوق بشر فقط غيرازنفع خودشان وظلم به ديگري نه ديده ايم ونه شنيده ايم ودموكراسي راهميشه به نفع خويش مصادره نموده اند.بدرود
مصلح
جناب مصلح باز هم به کلی گویی افتاده اید.شما کدام حکومت اسلامی را سراغ دارید که حقوق بشر را بمعنای طرح در اعلامیه حقوق بشر سازمان ملل رعایت کرده باشد؟جناب مصلح اسلام چه خوب و چه بد متعلق به گروهی از بشر یا مردمان است بنابراین نمی تواند حقوق یک مؤمن به اسلام را با یک کافر یکی داند.زیرا کافر به اسلام حکمش معلوم است.خود محمد که بیان گذار اسلام است و بعد از او تمام حکومتها اسلامی این رویه تبعیض آمیز را داشته اند و از کشتار دگراندیشان پشته ها ساخته اند و هم اکنون جهان غرق در خونی است که مسلمین برخاک می ریزند.خود شما بحق دارید بر بیدادگری حکام اسلامی بخاطر جنایاتشان می تازید.جناب مصلح حقوق بشر نتیجه قرنها جنگ و جونریزی و جنایت و کشت و کشتار و غارت و ویرانی و مبارزات برابری طلبی بشر در طول تاریخ است.این سندی است برای صلح و آشتی و زندگی کردن افراد و ملل در کنار هم با مدارا و تسامح و پرهیز از جنگ و خونریزی و آنچه باعث نابودی تمدن و زندگی می شود نوشته شده.بنابراین ربطی به اعتقادات من یا شما ندارد.مثل اسلام و یا مسیحیت و یاکمونیسم …نیست که تنها گروهی ازمردم را شامل شود.حقوق بشر یعنی حقوق من و شما در یک حکومت و تمام اعتقاداتمان محفوظ است و کسی را نمی توان از چنین حقوقی محروم کرد.شما مسلمانید باشید چون اعتقادات شماست ولی وادار کردن دیگران به بارو به اعتقادات شما حق شما نیست.کر کردن گوش دیگران با صدای اذان و یا مجبور کردن دیگران به روز ه گرفتن و یا بستن در میخانه و رستورانها و بارها بخاطر ماه رمضان و در لباس پوشیدن دیگران دخالت کردن و وارد زندگی خصوصی دیگران شدن …حق شما نیست چون دراینجا شما از حق خود پا را فرا گذاشته اید و به حقوق دیگران تجاوز کرده اید.قانون اساسی چون شامل تمام افراد می شود نمی تواند اسلامی یا مثلا برمبنای ایدیولوژی های دیگر مثل مارکسیم…باشد چون همین یعنی تبعیض.بنابراین سیستم مناسب یک سیستم سکولار و دمکراتیک(یعنی خنثی نسبت به دین و ایدیولوژی و اعتقادات گروهی و…) با قانون اساسیی که منبعث از حقوق بشر است.غیر از این هر چه باشد سرانجامی بهتر از این رژیم نخواهد داشت.خب شما که می گویید اسلامتان همه را برابر میداند دیگر چه مشکلی با این نوع سیستم حکومتی داری؟آیا اگر محتوا سیستمی سکولار دمکرات و بر مبنای حقوق بشر باشد ولی اسمش را بگذارند اسلامی آنوقت مشکلی با آن ندارید؟ آیا فرم تا اینحد برایتان مهم است که حاضرید محتوا را قربانی آن کنید؟ اگر چنین باشد پس شعر حجاب ایرج میرزا را یکبار بخوان!
جناب مصلح به کتاب ولایت فقیه اقای خمینی مراجعه کنید که میگوید ولایت بر امت با ولایت بر صغار هیج فرقی ندارد
پس از نظر ایشان ملت صغیرند و ولی باید به جای ایشان تصمیم بگیرد
جناب ناشناس ويامحمدعلي عزيز سلام
اولا اين نظريه كارآمددرنيامد. ثانيا نخيرولايت برصغار باولايت فقيه آنهم انتخابي ازسوي مردم باآن متفاوت است.
واما نظربنده ازحكومت مسلمانان نه حكومت ولايت فقيه است بلكه باحذف اصول آن مندرج درقانون اساسي است واصلاح ديگرمواد آن ودررأس حكومت رئيس جمهورمنتخب مردم دردوره چهارساله است.
ودرموردمساجد من مشاهدات خودرا گفتم وحرف شمارا هم باوردارم.بدرود اي نازنين.
مصلح
خوب شما که اینقدر مطمئن هستید که ملت یکبار دیگر خر خواهند شد و به جمهوری اسلامی رای میدهند چرا از انتخابات آزاد می ترسید خوب یک انتخابات با نظارت ناظران بین المللی ( بجز ناظران سوریه . لبنان . و حوثی های یمن ) برگزار کنید تا سیه روی شود هر که در او غش باشد . مهمترین حسن این انتخابات اینه که یکی از ما دو طرف خفه خون میگیرد
سلام سايه جان من به پيشنها شما گردن مي نهم وتسليم هستم اما مردم را خرتلقي نمي كنم بسم الله بيائيد زمينه راجوركنيم براي رفراندوم عمومي ودوگونه حكومت به راي بگذاريم سكولار ويا جمهوري اسلامي بدون ولايت فقيه هركدام برد طرف ديگرنبايدخفه شوداوهم حرفش را بزندوآزادي بيان وانتقادسالم وسازنده داشته باشد. والسلام قورخان اولوپ.
مهرداد چرا اینجا را کردی خبرگزاری ؟ شما خودت قلم خوبی داشتی خودت بنویس ول کن این خبرهای تهوع آور را پشت کوه که زندگی نمی کنیم سایت خبری در دسترس همه هست
سلام بر مرد ایستاده
لطفا ازتحصن معلمان در دهم اسفند بنویسید.
وشاید در روزهای آینده
نظر رهبر انقلاب درباره سریالهای کرهای
رهبر انقلاب در بخشی از بیانات خود در دیدار عوامل فیلم شیار ۱۴۳ گفتهاند: شما مىبینید که این حضرات کُرهاىها ـ من از کار اینها خوشم مىآید ـ تاریخ ندارند؛ لذا میگویند «افسانهى جومونگ»، افسانه فلان. یعنى از اوّل حساب را تصفیه میکنند؛ [میگویند] افسانه است، واقعیّت نیست. یک چیزى درمىآورند، یک تاریخ براى گذشتهى خودشان درست میکنند، که وقتى یک جوان کُرهاى به این فداکارىها و به این شجاعتها و به این کارهاى عجیب غریبِ سینمایى نگاه میکند، خب احساس هیجان میکند، احساس هویّت میکند، احساس افتخار میکند. ما اینها را در واقعیّت زندگى خودمان داریم، اتّفاق افتاده، پیش آمده؛ چرا از اینها استفاده نمیکنیم؟ بهنظر من یک قصور بزرگى ـ نمیگوییم تقصیر؛ لااقل قصور بزرگى ـ اتّفاق افتاده است، باید جبران بشود.
دومین موضع فرهنگی قابل توجه حداد عادل در یک هفته
حداد عادل پس از اینکه با اظهار نظر در مورد روزنامه اعتماد، مانع از بلند شدن موج تلاشها برای بسته شدن این روزنامه شد، در حوزه ممیزی کتاب نیز موضع متفاوتی اتخاذ کرده است. وی گفته: بنده از کسانی هستم که معتقدم کتاب در جامعه ما که انقلاب کردهایم و میخواهیم از فرهنگ معنوی در برابر استکبار جهانی دفاع کنیم، حتما نیاز به ممیزی دارد. البته بعضی از گلایههای نویسندگان را از انواع ممیزی قبول دارم و حق را به جانب بعضی از نویسندگان میدهم؛ ولی این بدان معنا نیست که ممیزی لازم نیست.
سعید قاسمی: قم در فتنه نمره خوبی نگرفت
سعید قاسمی با انتقاد از عملکرد برخی مسئولان نظام در وقایع ۸۸ گفته شهر قم نیز در این وقایع نمره «خوبی» نگرفت و در آن روزها صدایی از این شهر درنیامد.
سه میلیارد برای اعزام صد نفر به نیویورک
فرشته روحافزا مسئول خواهران سازمان بسیج دانشجویی در نشستی خبری با رسانهها با اشاره به برگزاری نشست کمیسیون مقام زن در نیویورک در ۱۴ مارس (۲۳ اسفند)، از حضور یک گروه حدود ۱۰۰ نفره به نمایندگی از کشورمان در این نشست خبر داده و گفته: از این تعداد ۱۲ نفر به نمایندگی از دولت، دو نفر از نمایندگان مجلس و مابقی نمایندگان سازمانهای مردم نهاد (NGOها) هستند.
وی با انتقاد از این حجم حضور در چنین نشستی اظهار داشته: در رابطه با سفر این گروه این سؤال مطرح است که چطور امسال دولت آمریکا تا این میزان به این افراد ویزا داده است!؟ در حالی که تاکنون به دولتیها به زور ویزا میدادهاند؛ همچنین در این شرایط بودجهای دولت و در شرایطی که هزینه سفر هر کدام از این افراد ۳۰ میلیون تومان برآورد شده است، رفتن حدود ۱۰۰ نفر چه آوردهای برای نظام خواهد داشت؟
واحد مرکزی خبر، خبرگزاری شد
«واحد مرکزی خبر» با توجه به تغییرات ساختاری و مأموریتهای جدید، به عنوان «خبرگزاری صداوسیما» فعالیت خواهد کرد. معاون خبر صداوسیما، صبح امروز ـ یکشنبه ـ سید مهرداد سیدمهدی را به ریاست خبرگزاری صدا و سیما منصوب کرد. پیمان جبلی در حکمی سید مهرداد سیدمهدی را به عنوان رییس خبرگزاری صدا و سیما معرفی کرد.
مشاور رئیسجمهور: چرا اسم من را به اصلاحطلبها اضافه کردید؟
مشاور روحانی از آنچه برچسب اصلاحطلبی به خود خواند، استنکاف کرد و گفت: نه، من خود را اصلاحطلب به معنای سیاسی آن میدانم و نه اصلاحطلبان بنده را عضو یا هوادار خود محسوب میکنند.
حسامالدین آشنا مشاور رئیسجمهور پیرو گزارش «حضور ۵۰ درصدی اصلاحطلبان در برنامههای صداوسیما» طی توضیحاتی به خبرگزاری تسنیم، اصلاحطلب بودن خود را نادرست خواند. در این جوابیه آمده: به استحضار میرساند الصاق برچسب اصلاحطلبی برای توازن آماری به این بنده خدا نه درست است و نه مفید. نه من خود را اصلاحطلب به معنای سیاسی آن میدانم و نه اصلاحطلبان بنده را عضو یا هوادار خود محسوب میکنند.
دو خصلت مهم هاشمی از دید اکرمی
من هاشمی را شناسنامه انقلاب میدانم. ایشان از نظر سابقه و اندیشه عالی است اما این به معنا نیست که به او نمره ۲۰ میدهیم نه، یقیننا هاشمی رفسنجانی هم اشتباه زیاد دارد. مثلا ایشان بسیار عاطفی است. به خاطر همین عاطفی بودن است که نمیتواند به دخترش بگوید که کمتر وارد حاشیه شود. یا ایشان رانندهای داشت که باید بعد از ۴ سال عوض میشد و اگر آیتالله هاشمی این را میفهمید میگفت: نه، من با او انس گرفتم و نمیخواهد او را عوض کنید. آیتالله هاشمی خوشبینی مفرط نسبت به افراد دارد. ببینید چه حملههای به ایشان شد اما آیتالله هاشمی به دلیل ان روحیه عاطفی، برخوردی با این آقایان نکرد.
تدریس زبان کردی در دانشگاه آزاد سنندج
محمدقربان کیانی در جمع خبرنگاران استان در سنندج، افزود: در سفر دکتر میرزاده رییس دانشگاه آزاد اسلامی به سنندج در آذر امسال، چند مصوبه از جمله تدریس زبان کُردی در واحد سنندج به تصویب رسید و منعی برای تدریس این زبان در دانشگاه آزاد سنندج وجود ندارد. وی گفت: از اساتید و فرهیختگان حوزه زبان کُردی برای تدوین سرفصلهای این درس دعوت شده و با نهایی شدن سرفصلها و مشخص شدن اساتید، از سال ۹۴ زبان کردی در قالب دو واحد درس اختیاری تدریس میشود.
روایت گاردین از توئیت جدید رهبر انقلاب
گاردین در گزارشی تحلیل کوتاهی از توئیت رهبر انقلاب درباره خواندن دو کتاب شوخولوف و تولستوی ارائه داد. به دنبال توئیت جملهای از فرمایشهای رهبر انقلاب در صفحه توئیتر twitter. com/khamenei_ir سرویس کتاب گاردین نوشت: رهبر انقلاب ایران علاقه خود را به دو کتاب «دن آرام» شولوخوف و «گذر از رنجها» نوشته آلکسی تولستوی در صفحه شبکه اجتماعی توئیتر بیان کرد. در این توئیت آمده است: کتاب «دن آرام» شولوخوف را خواندهام که کتاب خوبی است، اما کتاب «گذر از رنجها» از آلکسی تولستوی در به تصویر کشیدن انقلاب، بهتر است.
گاردین با بررسی این صفحه خاطرنشان کرده است که آیتالله خامنهای شعر و رمان را به سینما و هنرهای تجسمی ترجیح میدهد و وی یک مخاطب عادی نیست، بلکه نگاه بسیار حرفهای به رمان دارد. به نوشته گاردین صفحه مذکور در توئیتر بیش از ۱۰۲ هزار دنبال کننده دارد که در نوع خود بینظیر است.
علی مطهری نخود نپز است
سیدرضا اکرمی درباره علی مطهری گفت: من رفتار او را نمیپسندم. مسأله حصر در شورای عالی امنیت ملی تصویب شده است، مقام رهبری آن را تایید کرده است و دیگر نباید در مورد آن اینهمه سخن گفت. مخصوصا که در جلسه خصوصی رهبرانقلاب خطاب به آقای مطهری گفتهاند که اگر رفع حصر بشود و بخواهد دادگاهی برگزار شود، نتیجه غیر از آنی است که شما فکر میکنید. مطهری بعد از شنیدن این سخن باید تسلیم شود و دیگر سخن رفع حصر نزند. او به واسطه روحیه آزاد منشی که دارد نمیتواند برخی مسائل را لمس کند. یکی از دوستان تعبیر کرده بود که مطهری «نخود نپز» است. مطهری باید خود را حفظ کند و در مورد سخنانش با اهل فن مشورت کند. او باید حد خود را بداند. بنده نطق مطهری را شنیدم. چهارتا حرف حسابی و ناحسابی را به هم بافته بود که در آن هم به روحانی اعتراض کرد، هم به قوه قضائیه، هم به سران فتنه و … .
حضور بینمازها در رسانه ملی
محمدصادق کوشکی، از مدیران رسانه خواست به جای استفاده از برنامهسازانی که حتی نماز هم نمیخوانند از افرادی استفاده کنند که زندگیشان را میفروشند تا فیلمی را در راستای مطالبات رهبری بسازند تا در جشنواره عمار نمایش داده شود.
تبلیغات وایبری برای هاشمی رفسنجانی
صبح امروز پیامکی تبلیغاتی از طریق نرم افزار وایبر برای برخی از مخاطبین ایرانی ارسال شد که در آن مطالبی در مورد انتخابات خبرگان و آیتالله هاشمی رفسنجانی آمده بود. صبح امروز پیامکی تبلیغاتی برای مخاطبین ارسال شد که در آن مطالبی همچون «ریاست هاشمی [در مجلس خبرگان] خار چشم افراطی هاست» به چشم میخورد. این پیامها هرچند که به صورت رسمی از سوی سایت شخصی ایشان ارسال نشده اما لینکهایی از این سایت را به مخاطبین پیشنهاد داده است. گفتنی است انتخابات هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری ۱۹ اسفند ماه برگزار خواهد شد و رسانهها از آیتالله هاشمی شاهرودی و آیتالله هاشمی رفسنجانی به عنوان کاندیداهای ریاست مجلس خبرگان یاد میکنند.
آمار رسمی معتادان کشور
معاون قضایی دادستان کل کشور گفت: طبق آمارهای رسمی گردش مالی یک عده از قاچاقچیان خرد و کلان در کشور سه میلیارد دلار یعنی بیش از ۱۰ هزار میلیارد تومان است که البته معتقدم بیش از این مبلغ است. دکتر حسین ذبحی معاون قضایی دادستان کل کشور اظهار داشت: آمارهای رسمی ستاد نشان میدهد که در کشور یک میلیون و ۳۵۰هزار معتاد و حدود یکصد هزار معتاد کارتنخواب داریم که ۱۵ هزار نفر از این معتادان کارتن خواب در تهران هستند. وی اضافه کرد: شما محاسبه نمایید این تعداد معتاد را بخواهیم درمان کنیم یا در یک، دو یا سه دوره بتوانیم حداقل بهبود دهیم. اگر یک میلیون از این تعداد را درمان کنیم نزدیک به هزار میلیارد تومان باید هزینه کرد. در حالی که همه بودجه ای که ستاد مبارزه با مواد مخدر به این کار اختصاص داده است حدود ۱۴۰ میلیارد تومان است که با این مبلغ میتوانیم تعداد بسیار کمتری را درمان کنیم.
تنگه هرمز مسدود شود، آنها به خاک سیاه مینشینند
سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس گفت: جمهوری اسلامی ایران قادر است تا با استفاده از ظرفیت دفاعی خود مانع از عملیاتی شدن تهدیدها علیه کشور و نظام شود. نقوی حسینی تصریح کرد: اگر ما یک ماه صادرات نفت و گاز را قظع کرده و تنگه هرمز را مسدود کنیم کشورهای غربی به خاک سیاه مینشینند و لذا ما باید توانمندی خود را برای به دست گرفتن حربه تحریم به نمایش بگذاریم و دنیا به ویژه غربیها بفهمند که حربه تحریم دست ما است.
مشاوری که برای رسانههای ضدانقلاب خوراک تهیه میکند
عضو کمیته حقوق بشر مجلس شورای اسلامی درباره اظهارات اخیر یونسی گفت: اینکه ما بدون استناد و ارائه شواهد و مدارک از تریبونهای عمومی ادعاهایی را مطرح کنیم، هم خلاف رویه حقوقی است و هم خلاف نزاکت و اخلاق حکومتداری و نشان میدهد که احتمالاً پشت این ادعاها اهداف دیگری وجود دارد. حسین نقوی حسینی درباره اظهارات حجتالاسلام یونسی دستیار رئیسجمهور در امور اقوام و اقلیتهای مذهبی در مصاحبه با یکی از خبرگزاریها راجع به نقض حقوق بشر در زندانها و محاکم ایران، اظهار کرد: اگر کسی در ارتباط با نقض حقوق بشر در دستگاههای قضایی و امنیتی ما شواهد، اسناد و مدارکی دارد به رئیس قوه قضاییه ارائه کند.
نقوی حسینی ضمن توجه به سوءاستفاده رسانههای معاند نظیر بیبیسی و موارد دیگر و تهیه خوراک خبری برای آنها از سوی یک مسئول ارشد دولتی، بیان کرد: آقای یونسی آشپز بسیار خوبی در تهیه خوراک برای رسانههای ضد نظام است و کاملاً در این امر مسلط است و این نیز نخستین بار نیست که یونسی خوراک تبلیغاتی برای رسانههای بیگانه درست میکند. وی ابراز کرد: پیش از این نیز اینگونه اقدامات صورت گرفته و اینکه من معتقدم احتمالاً پشت این اظهارنظرها اهدافی وجود دارد به همین دلیل است. شخصیتی نظیر آقای یونسی نمیتواند ادعا کند که غافل بوده است و نمیدانسته که از این اظهارنظرها چه کسانی بهره میبرند چراکه وی کاملاً آگاه است و میداند که اینگونه اظهارنظرها مورد سوءاستفاده دشمن واقع میشود.
جلسه سرنوشتساز برای مشارکتیها
گویا قرار است در جلسه فردای کمیسیون احزاب در خصوص درخواست تأسیس حزب جدید «اتحاد ملت ایران اسلامی» تصمیمگیری شود. از دیماه امسال که درخواست تشکیل این حزب جدید به وزارت کشور ارائه شده است اصولگرایان زیادی در خصوص آن موضعگیری کردهاند. از جمله اسماعیل کوثری این حزب را بدل «جبهه مشارکت ایران اسلامی» دانسته است و رسانههای اصولگرای فراوانی ان را حرکت چراغ خاموش مشارکتیها عنوان کردهاند. با این حال علیرغم ارائه درخواست تشکیل این حزب در دیماه تصمیمگیری برای آن هنوز به سرانجام نرسیده است. شنیدهها حکایت از این دارد که در جلسه فردای کمیسیون احزاب در خصوص سرنوشت این حزب تصمیمگیری خواهد شد.
پایان تجمع صنفی معلمان در کرمانشاه
گروهی از معلمان مدارس راهنمایی و دبیرستان کرمانشاه روز یکشنبه در اعتراض به وضع معیشتی و کمی حقوق خود در مقابل اداره کل آموزش و پرورش استان تجمع کردند. در این تجمع صنفی بدون اینکه شعاری سر داده شود معلمین کرمانشاهی کوشیدند تا خواستههای خود را به گوش مسوولان کشور بخصوص وزیر آموزش و پرورش برسانند. این تجمع دقایقی پیش بدون آنکه بیانیهای قرائت شود و صرفا در همراهی با معلمان سراسر کشور آرام پایان یافت. گفتنی است شمار شرکت کنندگان در این تجمع حدود ۳۰۰ نفر بود. حدود ۳۰ نفر از معلمان روانسر نیز امروز در مقابل آموزش و پرورش این شهر تجمع مشابهی برگزار کردند.
مطهری: احمدینژاد در یکشنبه سیاه با قانون شکنی ادعاهای بیسند مطرح کرد
علی مطهری در گفتوگو با خانه ملت در واکنش به سخنان آقاتهرانی، نماینده مجلس در برنامه تلویزیونی شناسنامه گفت: به نظر بنده این همکار محترم درباره ماجرای یکشنبه سیاه قضاوت نادرستی داشتند و نمیتوان هم احمدینژاد و هم لاریجانی را مقصر دانست زیرا آنچه به وقوع پیوست یک پروژه شخصی و بیارتباط با استیضاح در جلسه استیضاح بود. این نماینده مردم تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر و پردیس در مجلس شورای اسلامی گفت: در جلسه مشهور به یکشنبه سیاه احمدینژاد با قانون شکنی ادعایی را در جلسه استیضاح وزیرکار وقت مطرح کرد که هیچگونه سندیتی نداشت. آنچه لاریجانی و مجلس در پاسخ وی انجام دادند به نوعی دفاع از اتهامی بود که برای فرافکنی مطرح شده بود. من فکر میکنم قضاوت آقاتهرانی درباره جلسه یکشنبه سیاه اشتباه است زیرا بین مهاجم و مدافع فرق است.
یک عضو تیم هستهای: انشاءالله در عید خبرهای خوب میآید
یک عضو تیم مذاکره کننده ایران در گفتگو با «انتخاب» اظهار داشت: لغو تحریمها همانطور که حضرت آقا فرمودهاند، همواره در دستور تیم مذاکره کننده بوده و هست. وی افزود: در واقع یکی از شرایط اصلی توافق هستهای، لغو تحریمهاست، اگر در مورد تحریمها انطور که ما میخواهیم، اتفاق نیافتد قطعا توافق نمیکنیم. این عضو تیم هستهای ایران در پاسخ به سئوالی در مورد حضور احتمالی فریدون در دور آینده مذاکرات و همچنین پیوستن همیشگی او به تیم هستهای گفت: قطعا آقای فریدون به تیم هستهای نخواهند پیوست، ایشان مشغلههای مهم خودشان را دارند، اما ممکن است در مراحل نهایی هم ایشان حضور پیدا کنند که امری عادی است و قطعا حضور آقای فریدون موثر و برای تیم ما مطلوب است. وی در پاسخ به سئوالی مبنی بر اینکه آیا مردم میتوانند منتظر خبرهای خوش در عید نوروز باشند، گفت: من امیدوارم که در عید این اتفاق بیفتد و به نظرم انشا الله میتواند اوضاع به خبر خوب منتهی شود.
هجوم طلبکاران به مؤسسه میزان مشهد
جمعی از سهامداران و سپردهگذاران مؤسسه اعتباری میزان روز یکشنبه با حضور در مقابل شعبه مرکزی این مؤسسه در میدان جانباز مشهد خواستار پاسخگویی مسئولان مؤسسه میزان به مطالباتشان شدند. برخی از این افراد نیز مدعی شدند مؤسسه میزان چکهای صادره از سوی سپردهگذاران را، از مردم میگیرد و به جای آن حواله میدهد اما در مراجعه برای نقد نمودن این حوالهها نتیجهای نمیگیرند.
واکنش علی جنتی به لغو کنسرت قربانی
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: کنسرتهایی که برگزار میشود با دقت زیر نظر قرار دارد و مجوزهای آن به دقت صادر شده است. علی جنتی ظهر یکشنبه در حاشیه همایش اقتصاد هنر ایران در شیراز در جمع خبرنگاران اظهار کرد: ترانهها، آهنگ و شعر این کنسرتها به دقت بررسی شده و اجراها پس از بازبینی مجوز دریافت میکنند. وی با بیان اینکه مجوزها پس از صدور توسط وزارت ارشاد که دستگاهی رسمی و حاکمیتی رسمیت مییابد، افزود: متاسفانه با توجه به سلیقههای مختلفی که در برخی از شهرستانها وجود دارد گاهی حساسیتهای بیجایی از سوی مقامات قضایی و… دیده میشود که این برخوردها ناشی از این است که برخی فکر میکنند این کنسرتها با ارزشهای دینی متعارض باشد.
وی ابراز کرد: تلاش ما بر این است که اینها توجیه شوند که ما هم به این اندازه نسبت به ارزشهای دینی حساسیت داریم و در این زمینهها ملاحظات مذهبی میکنیم. جنتی تاکید کرد: وقتی مجوزی صادر میشود باید همه به قانون تن بدهند و این جور نباشد که یک دستگاه رسمی که مجوزی صادر میکند افراد دیگری به صورت قانونی و غیرقانونی بخواهند با این قضیه برخورد کنند. جنتی درباره مذهبی بودن یا سیاسی بودن این برخوردها پاسخ داد: احیانا برخی ائمه جمعه در این باره اظهار نظر میکنند که بیشتر از روی انگیزههای دینی و احساسات مذهبی است، اما افراد دیگری که این را از راه پایگاههای خبری، فضای مجازی و حتی برخی نشریات تحریک میکنند، انگیزههای سیاسی دارند.
آمادگی ایران برای همکاری با «google»
نصرالله جهانگرد، معاون وزیر ارتباطات در پاسخ به این سوال که اعلام شده بود رایزنیهایی با شرکتهای بزرگ اینترنتی آمریکایی و اروپایی از جمله گوگل برای ایجاد یک نسخه از سرور این شرکت در ایران به منظور تسهیل دسترسی مردم، کاهش هزینههای دسترسی و حرکت در چهارچوب قوانین ایران صورت گرفته است آیا این امر امکانپذیر خواهد شد اظهار داشت: این روند در تمام دنیا به طور طبیعی اتفاق میافتد و برای شرکتها اقتصادیتر است که به کاربران عمده خود نزدیکتر شوند. جهانگرد تأکید کرد: با تمام کسانی که در بازار جهانی هستند و میخواهند در ایران سرویس ارایه کنند تعارضی نداریم، بلکه آمادگی داریم با آنها مذاکره کنیم تا با پذیرش شرایط فرهنگی ایران داخل بازار ایران سرویس ارایه کنند.
آیتالله هاشمی چه چیزی را بیشتر از فرزندانش دوست دارد؟
احمد شمس رئیس دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب در جشنواره ملی شعر دانشجویی ایران من و طراحی پوستر دانشگاه آزاد اسلامی که امروز در دانشکده فنی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب برگزار شد با بیان خاطرهای از آیتالله هاشمی اظهار داشت: در زمان مدیریت قبلیام خدمت آیتالله هاشمی رسیدم و ایشان در مورد وضعیت دانشگاه ابراز نگرانی کردند که من به ایشان گفتم حق دارید چون دانشگاه همانند فرزند شماست و ایشان جواب دادند من دانشگاه آزاد را از فرزندانم هم بیشتر دوست دارم که در مقابل این جمله من اظهار داشتم فرزندان شما از این سخنان ناراحت میشوند اما ایشان در جواب گفتند من دانشگاه آزاد و ایران را از خودم هم بیشتر دوست دارم و در آن لحظه بود که مفهوم صبر و سکوت ایشان را فهمیدم.
ژاپنیها برای رباتهای از دسترفته مراسم ترحیم برگزار میکنند
ژاپنیها یکی از طرفداران و تولیدکنندگان بیمنازع رباتها هستند. آنقدر این رباتها در زندگی ژاپنیها رسوخ کردهاند که جزو خانوادهشان به شمار میآیند؛ تا آنجا که آنها برای رباتهای از دسترفتهشان مراسم ختم میگیرند. در واقع، رباتها بخشی از زندگی مردم این کشور شده است و شاید شنیدن این خبر که آنها مراسم ترحیم برای رباتهای خود برگزار میکنند، چندان دور از ذهن نیست. در این مراسم، عزاداران دور هم جمع میشوند و ربات از دست رفتهشان را در بخشی از محراب قرار میدهند و مراسم مربوط به تحریم را همانند ترحیم انسانها انجام میدهند.
بسته یکشنبه دهم اسفند
اهل فرهنگ هتک حرمت میشوند و ندایی از کسی برنمیآید!
در پی لغو گسترده کنسرتها، سرانجام خانه موسیقی با انتشار بیانیهای تند واکنش نشان داد. در بخشی از بیانیه طولانی آمده است: سخن و پرسش اساسی اینجاست که چرا علی رغم حمایت وزیر محترم وزارت ارشاد از موازین قانونی و مجوزهای صادره که علی القاعده منطبق بر وظایف قانونی بوده و بر اساس قانون اساسی دولت باید مدافع حقوق شهروندی و آزادی فعالیتهای مشروع باشند، سکوت دیگران در مواجهه با این بیقانونی برای چیست و مهمتر اینکه چرا هنرمندان باید هزینه این جدال بیرحمانه را بپردازند؟ چرا این قشر فرهنگی که عمر و جان خود را هزینه اعتلا و سرافرازی ایران عزیز نمودهاند، باید به جای تشویق و حمایت، چون وسیله و ابزاری برای منکوب کردن جناحها مورد استفاده قرار گرفته و شرافت حرفهای و هنری آنها زیر سؤال برود؟
چرا باید بعینه حیثیت نیمی از جامعه فرهنگی و هنری ایران یعنی زنان و بانوان محترم و هنرمند که همواره با رعایت کلیه شئون فرهنگی و قانونی و علی رغم کمترین امکانات و با موانع متعدد و ایثارگرانه فعالیت داشتهاند، مورد اهانت و تحقیر قرار گرفته و با برخوردهای زشت، ضد فرهنگی مواجه شوند؟
شگفت انگیز است که بعد از سی و اندی سال که از انقلاب فرهنگی و استقرار نظام جمهوری اسلامی میگذرد، هنوز اهالی فرهنگ و هنر این مرز و بوم که علی الاصول از نخبگان بیبدیل جامعه به شمار میروند در روز روشن و در مقابل چشم قانونگذاران، وکلا، مجریان و نیروهای امنیتی و انتظامی هتک حرمت میشوند و ندایی از کسی بر نمیآید! براستی چرا؟ چرا در این معرکه و نمایش تأسف آور که به کوچکترین حقوق صنفی و اجتماعی قشر عظیمی از هنرمندان وقعی نهاده نشده و با سرنوشت آنها به راحتی بازی میشود آب از آب تکان نمیخورد و اساسا چرا هیچکس پاسخگو نیست؟
رقم خسارت پژو به ایران خودرو چقدر بود؟
پس از تشدید تحریمها علیه ایران و تحریم صنعت خودرو، کارشناسان شرکت پژو بدون توجه به قرارداد این شرکت با ایران خودرو و بدون کوچکترین پایبندی به آن، یک شبه ایران را ترک کردند و به همه سرمایهگذاریهای انجام شده و برنامهریزی صورت گرفته برای تأمین نیاز بازار خودرو ایران پشت پا زدند.
به این ترتیب، در شرایطی که ایران سرمایهگذاری بالایی برای برند پژو انجام داده بود، اما بعد از ۲۳ سال همکاری، طی فراخوانی تنها در یک هفته ۳۰ کارشناس شرکت پژو از ایران خارج شدند. پس از این اقدام، شرکت پژو هیچ پاسخی به تماسهای ایران خودرو نداد و رابطه پژو و ایران خودرو برای مدتی قطع شد. چنین برخوردی با یک شرکت پس از ۲۳ سال همکاری مشترک، در تاریخ صنعت خودرو جهان بیسابقه بود.
برای شرکت پژو مهم نبود که در ایران چه میزان سرمایهگذاری برای این شرکت صورت گرفته و پس از خروج از ایران، چه برخوردی با مشتریان محصولات پژو خواهد شد. به گفته یک مقام آگاه، طبق برآوردهای اولیه ۵۰۰ میلیون یورو بابت عدم تحقق برنامه تولید سالهای ۹۰ و ۹۱ زیان به شرکت ایران خودرو وارد شد و این در حالی بود که باید خسارت ناشی از سرمایهگذاریهای معطل مانده را نیز محاسبه کنیم. به گفته وی، حداقل خسارت اولیه که بابت قطع رابطه ناگهانی پژو به ایران وارد شد، ۸۰۰ میلیون یورو یعنی تقریباً معادل ۳ هزار و ۲۰۰ میلیارد تومان بوده است.
جوابیه وزارت صنعت به خبری درباره اکسپو میلان
در پی انتشار خبری با تیتر «ماجرای داماد آقای وزیر و نمایشگاه اکسپو میلان» که در بسته خبری دیروز تابناک هم به آن اشاره شده بود، مرکز روابط عمومی و اطلاعرسانی وزارت صنعت، معدن و تجارت، به نقل از شرکت سهامی نمایشگاههای بینالمللی جوابیهای فرستاده که در بخش پایانی آن امده است:
نکته غیراخلاقی که در این گزارش آمده است، ارتباط سببی مسئول کمیته معماری اکسپو با وزیر محترم میباشد که حدود ۲۵ سال بعنوان آرشیتکت در کشور خدمت میکند و کارمند رسمی دولت میباشد و با حضور ایشان و معاونت فنی و مهندسی شرکت و دیگر دلسوزان شرکت سهامی نمایشگاههای بین المللی حداقل حدود سه میلیارد تومان در حوزه نظارت در ساخت پاویون ایران صرفه جویی شده است و ایشان بر اساس توانمندی که در حوزه معماری داشتهاند با حکم مدیرعامل نمایشگاه در این حوزه فعالیت میکند و طبیعتاً کلیه قراردادها پس از بررسیهای کارشناسی با طی مسیر قانونی در هیأت مدیره مطرح و به تصویب میرسد.
احمدینژادیها برای آقاتهرانی فیلم رو کردند!
هواداران محمود احمدینژاد با انتقاد از اظهارات مرتضی آقاتهرانی در برنامه شناسنامه، از وی گلایه کردهاند که چرا سخنانی را که در اردیبهشت ۹۰ در حسینیه حضرت جوادالائمه اصفهان بر زبان رانده، در تلویزیون تکرار نکرده است. در بخشی از این ویدئو، آقاتهرانی میگوید: «رئیس جمهور شما را من دو بار فوق العاده ناراحت دیدم که اشک در چشمانش جمع شد در حال حرف زدن. یک بار وقتی بود که تهمت زدند ایشان یهودی است! دلیل هم محکم! میدانید دلیلشان چه بود؟ اسم داداش داود است! به جان شما یک آقایی همین را به خود من گفت. گفتم به چه دلیل یهودی است! گفت داود یهودی است. برهان را تماشا کنید چقدر مستدل! تو نون جو میخوری؟ یک بار دیگر هم ایشان دیدم خیلی ناراحت شد. گفتم میگویند شما با ولایت فقیه مشکل دارید، [احمدینژاد] گفت: «خدا میداند همه جایم سوخت!».
در سایت تابناک چشمم به این خبر خور بایدگفت اگر دین ندارید لا اقل آزاد مرد باشید . تمام مردم ایران چشمشان به تلویزیون در بهشت زهرا خشکیده بود که آقای خمینی این وعده ها را داد حالا آقایان ارزشی مدعیند که دروغ است!
واقعا شرافت هم چیز خوبی است!!!
اولین بار چه کسی وعده آب و برق مجانی داد؟
بررسی سخنان امام خمینی بر اساس صحیفه ایشان نشان می دهد که امام خمینی در بهشت زهرا و 12 بهمن هیچگاه چنین حرفی را نزده است.اولین بار وعده آب و برق مجانی را سخنگوی دولت موقت امیر انتظام در 8 اسفند 57 بیان کرد که آنهم گفتند برای کم درآمدها نه همه مردم.اما امام خمینی کلا 3 بار به آب و برق مجانی اشاره می کنند.اولین بار ایشان در پیام 14 ماده ای نهم اسفند 57 که در آنجا می گویند من راجع به آب و برق مجانی و بعضی چیزهای دیگر فعلا برای طبقات کم بضاعت تا برپایی حکومت اسلامی سفارش می کنم که عمل خواهد شد.دومین بار امام خمینی در فردای آن روز در مدرسه فیضیه قم در 10 اسفند 57 در واکنش به درخواستها پس از وعده دولت موقت می گویند که دلخوش نباشید که آب و برق را مجانی می کنیم.سومین و آخرین بار امام خمینی در دیدار با خبرنگاران در کتابخانه مدرسه فیضیه قم در 11 اسفند 57 که زودتر باید مشکلات حل شود و آب و برق برای فقرا مجانی شود.
این نسل دیگریست! هرچه ما آنها را به بیاخلاقی و بیتفاوت بون و سطحی بودن متهم کردهایم، در عمل به بزرگانِ مبارزه هم راه میآموزند:
اینها میگویند: خواهر! برادر! آن مبارزهای که تو میکردی و میخواستی بِکُشی تا همهٔ دردهای ایران و جهان را درمان کنی، به همین جمهوری اسلامی ختم میشود!
ما زیاد نمیخواهیم، ما نمیگوییم اعتصاب غذا کردهایم تا -مثلا- مدیریت کشور را تغییر دهیم! نه! ما حق کوچک خویش را از همین قانون معیوب طلب میکنیم! و خشونت را تنها بر پیکر نحیف خویش روا میداریم! و چنین میآموزانیم که:
هیچ حقی کوچک نیست! و شکستن هیچ قانونی بدون هزینه نخواهدبود!
اگر هر حقی مهم و هر قانونی محترم باشد، آن وقت کاری را صورت دادهایم که تو -ای پدر و مادرِ مبارز سالهای دور- شعارش را دادهبودی: دردهای ایران و جهان را درمان میکنیم!
و نیز: رهبر آیندهٔ ایران در حرکت به سوی آزادی، یک زن خواهد بود.
درود بر شما نوری زاد عزیز راد مرد ایران زمین
همین را می خواستیم. من مقصودم از همه حرفهای پیشین این بود که آتنا سالم باشد و به خواسته بحقش برسد.او دختر و خواهر ماست با اینکه نمی شناسیمش و نمی دانیم زاده کیست اما نشان داد که شجاع است و مقاوم. ما ایرانیا تاکنون ظلم به دختر و زن را تحمل نکرده ایم. همین. پایدار باشید
جناب نوریزاد از اطلاع رسانیتان سپاسگذارم . و لی از همه درخواست میکنم زندان ورامین را فراموش نکنند زندانی که زندانیان فراوانی دارد و کودکانی بسیار بدون ارتکاب هیچ جرمی در آن بیغوله سرگردانند .اگر آتنای عزیز از این بیغوله جست و به زندان اوین منتقل شد شرایط بسیار وحشت ناک زنان دیگر را فراموش نکنیم در اینجا باز احساس میکنم که برادران حوزویمان یعنی جناب آقا سید مرتضی و جناب مصلح باید به اطلاع مراجعی که در دسترس دارند برسانند که با تمام توان از آن بیچاره گان هم دست گیری به عمل آورند . والا کودکانی که در زندان رشد میکنند در معرض انواع بیماری ها و آموختن جرایم و حد اقل عادت به محیط زندان و ریختن قبح زندان برایشان خواهد بود امید دارم این دو عزیز اطلاع رسانی بایسته ای به اهالی حوزه های قم داشته باشند . به نظر بنده اگر در این مورد فقط در این مورد خاص از قم اقدام عاجلی صورت نگیرد این حوزه ها به هیچ درد دیگری نمیخورند و اصلا قابل دفاع نیستند . و همانطوری که روحانیون مدعی ارشاد مردم و تبلیغ دین هستندوبه آن افتخار میکنند اگر عملا کاری صورت ندهند نشاندهنده بزک کننده گان دین هستند این عزیزان مدعی هستند که روحانیت فرهیخته تحت ظلم حکام هستند! قبول ! ولی اگر همین روحانیت اتحاد کنند و طومار ها بنویسند و در رسانه ها درخواست اعمال قانون برای این زندان مخوف کنند دولت و مخصوصا قوه قظاییه مجبور میشود به درخواست به حق حوزویان گردن نهد و اگر چنین شود بسیار امر مبارکی خواهد بود والا همانطور که گفتم این حوزه ها نبودشان بهتر است و دیگر مدعی تبلیغ دین حنیف نباشند سنگین ترند . با احترام .
درود بر شما
آفرین به همت این دختر نازنین
به امید روزی که کشورمان را از اشغال آزاد کنیم و آخوند ها را جارو کنیم تو خلیج فارس .
درجواب مشيري
شتردرخواب بيند پنبه دانه گهي لوپ لوپ خورد بمانندمشيري، گه دانه دانه بمانندبرخي ديگر.
جناب دامت برکاتو
شما چرا بهت بر میخوره ؟ شما هم جارویی هستی ؟
راحت باش آقا فحشی بد و بیراهی . فتوای قتلی . گردن شکستنی درکت میکنم آخوندی دیگه !
مصلح جان لپ(یک دهن پر) نه لوپ لوپ !
جناب مشیری گرامی، با سلام
هر چند صرفاً مزاح میفرمائید، اما در فردای آزادی ایران، با اینکه هیچ حریمی این اشغال گران نگه نداشتند، نمک خوردند و نمکدان شکستند، ما نه جارو میکنیم و نه در خلیج فارس میریزیم و نه همه را به یک چشم نگاه میکنیم که بسیاری از آنها هموطنان ما هستند و هر حقوقی که خیلی از آنها از ما ضایع و تباه کردند، از چشم همهٔ آنها نمیبینیم تا حقی و حقوقی از آنها ضایع کنیم.به امید آزادی ایران.
درود بر تو پیام
امان از روز بی روزن
از حرف تا عمل فاصله بسیار است می بینید که همین مزاح را هم بر نمی تابند
در شکل کلی داستان حق با شما است و در بهترین حالت باید آخوند ها را به مساجد باز گرداند اما تصور اینکه ملایان با آن همه جنایت جایگاهی در مساجد داشته باشند و دوباره به عوام فریبی و مهملات بپردازند مشکل است خصوصا اینکه ثروتهای اقسانه ای هم بدست آورده اند و خطر اینکه در همان حوزه مساجد گروهای مافیایی متدین تشکیل دهند و کشور را به سوی فلسطینی شدن ببرند زیاد است ! اشاره به آخوند خوب کردید که مثلا نقشی در فلاکت کشور نداشته اند ! همین که سکوت کردند و نظاره گر بودند این خودش میشود نقش ! یعنی به نوعی با سکوتشان مهر تاییدی به جنایت زدند در ضمن آخوند خوب به این دلیل خوب است که دستش از قدرت دور است و گرنه در قدرت همه یک پا خمینی اند ! یکی مثل رضا شاه باید باشه که همه را تبعید کند به کشورهای عربی و زیارتی که آرزویش را دارند .
استاد مشیری بیشتر درباره تاریخ جنگهای جهانی و بمب اتم در برنامه سرزمین جاوید توضیح بدهید.من بسیار از کلام شما استفاده کردم و عبرتهاست در این داستان.مردم ما باید بدانند که سر چه مسائل احمقانه ای میلیونها انسان کشته شدند.تاریخ عرب را خیلی گفتید.دیگر رهایشان کنید به حال خودشان…
خوشحالیم از اینکه این دختر فهیم و دوست داشتنی به خواسته اش رسید. اما مایه تاسف است وقتی به خاطر می آوریم که در همه این سال ها، از بسیاری از حقوق مسلم و اولیه مان محروم شده ایم، و وقتی بخشی، و تنها بخشی از آن حقوق پایمال شده را بعد از تحمل آسیب های فراوان به دست می آوریم، خوشحال می شویم.
دختر جوانی که جایش در دانشگاه و در کنار خانواده و دوستان است، ناعادلانه به زندان ناکجاآباد فرستاده می شود، سه هفته اعتصاب غذا می کند و تا پای مرگ می رود، سرآخر رضایت می دهند، نه به آزادی اش، که به انتقالش به اوین، شادی می کنیم و تبریک می گوییم.
میر خوبمان را چهار سال بدون حکمی حصر می کنند، در آغاز پنجمین سال، یعنی بعد از چهار سال تمام، یک نماینده پیدا می شود که می گوید حصر قانونی نیست، شادی می کنیم و آن نماینده را روی سرمان می گذاریم.
بخاطر تحریم ها، صادرات نفتمان از دو و نیم میلیون بشکه در روز به هشتصدهزار بشکه در روز می رسد. غربی ها در یک توافق نیم بند، اجازه می دهند صادراتمان به یک میلیون بشکه برسد، کلاه مان را از شادی به هوا می اندازیم.
مامور فاسد دولتی که هزاران میلیون تومان پول این مردم را بالا کشیده، پس از پنج سال کش و قوس رسیدگی به پرونده اش، به پنج سال حبس محکوم می شود، دلمان کلی خنک می شود از مجازات این مرد فاسد.
چهار قطعنامه پی در پی در شورای امنیت علیه مان صادر می شود، و صدها بیلیون دلار خسارت اقتصادی و آسیب اجتماعی و بدنامی سیاسی متحمل می شویم، آنوقت با یک توافق نیم بند و موقت که عمری شش ماهه دارد، قند در دلمان آب می شود از خوشحالی.
مادر ستار بهشتی، که جوان رعنایش به دست جاهلی مست پرپر شد. در پایان مراسم سالگرد فرزندش خدا را شکر می کند. چرا؟ چون مراسم پسرش بدون تنش و دخالت برادران برگزار شد. و خواهر ستار، در مرگ پدر، که از غصه پسر زمیگیر شده بود، همه را دعوت به شادی می کند، که پدر، «راحت» شد.
خدای من چه به سر ما و شادی هایمان آمده در این سال ها.
این سرزمین روزی آبرویی داشت.
از موثرترین طرفندهای این رژیم اسلامی، برای منفعل ساختن جامعه،
خصوصا نسل جوان کشور، سرخورده کردن و تحقیر نمودن آنها به شیوه های
گوناگون میباشد. این روند، خصوصا پس از خیزشِ تکان دهنده سال ۸۸
بصورتی سیستماتیک به اجرا در آمد، که متاسفانه بسیار موفق نیز بوده است.
دلمردگی، یاس، سرخوردگی و غم و اندوهای که بر تمامی کشور حاکم شده
نتیجه افعال این “کهریزک چی های” ولایت مدار میباشد.
و این دقیقا همان چیزیست که کودتاگران حکومتی میخواهند. زیرا بخوبی میدانند که
وقتی غم و اندوه و یاس بر روان ما حاکم گردد، دیگر توان و رمقی برای اعتراض و مقاومت
باقی نمیماند. به همین جهت اگر چه امروزه، جایی و زمینهای برای خنده و شادی
باقی نگذاردند، ولی میبایست برای تقویت روحیه خود و دیگران، لبخند را دوباره
بر روی لبانمان بنشانیم و گردِ یاس و سرخوردگی را از خود بتکانیم.
ما در آخرین کیلومترهایِ نهاییِ ماراتونِ مبارزه با قلدرهای حکومتی بسر میبریم.
اینها دیگر از درون گندیده اند، و این نکته را خود بهتر از همه میدانند.
برای پیمودن آخرین کیلو مترهای این ماراتونِ طاقت فرسا، نیاز به یکدیگر
و روحیه دادن به همدیگر داریم. ما باید لبخند را دوباره بر لبان خود و یکدیگر
بنشانیم و با این عمل به ترشرویان و کهنه اندیشان حکومتی ثابت کنیم، که علیرغم
تمام ترفندهای وحشیانه و غیر انسانی آنها، ما هنوز پا برجا ایستاده، و به آینده
روشنی که در انتظارمان است لبخند میزنیم.
خنده باید زد به ریش روزگار ور نه دیر یا زود پیرت میکند
سنگ اگر باشی خمیرت میکند
شیر اگر باشی پنیرت میکند
باغ اگر باشی کویرت میکند
شاه اگر باشی حقیرت میکند
خنده باید زد به ریش روزگار ور نه با یک فوت، دودت میکند
گر زنی خنده به ریش روزگار
ریش را چرخانده، شیرت میکند
دل به تو داده دلیرت میکند
خویشتن، فرش مسیرت میکند
عشق را نورِ ضمیرت میکند
خاک اگر باشی حریرت میکند
.
.
پس بخندید و بخندانید هم
خنده دنیا را اسیرت میکند (- :
چرا اينقدر بى مغزى در دستگاه قضا حاكم است نگاه باين معصوم كنيد مگر خودتان دختر نداريد شايد بايد در اين باره همه خود را سرزنش كنيم ،
دزد، قاتل،کلاهبردار، تنبل، فریبکار، دروغ گو، زمین خوار، بی عرضه،بی شعور، ظالم، راه زن و قاچاقچی باش و کلا اهل هرگونه کثافت کاری باش، ولی انتقاد نکن، اونوقت ایران برای زندگی کردن بهشته، تو دنیا جاهایی که شعور حاکمه با این مشخصات کسی به جایی نمیرسه. ولی تو ایران پاک و خوب باش ولی انتقاد کنی، زندگیت میشه جهنم.
متشکریم همیشه خوش خبر باشید آتنای عزیز ما برایت سلامتی و شادی آرزومندم شرمنده همه فداکاری توهستیم.
مرسى