“برادران” وقتی آمادگی مرا برای گفتگو با آتنا در زندان قرچک دریافتند، پیغام داده اند: ایرادی ندارد، نوری زاد بیاید و آتنا را متقاعد کند که دست از اعتصاب بکشد، اما همو باید اعتراف کند که: آتنا با تحریک و خط دهیِ او بوده که دست به کارهای مجرمانه زده. جواب دادم: حاضرم. این که چیزی نیست، من حتی حاضرم کتباً و بر یک سند منگوله دار اعتراف کنم: شخص رهبر به وسوسه و توصیه ی من بوده که به شوق ساخت بمب اتمی به قمار هسته ای رو برده. و یا به مشاورت من بوده که میلیارد میلیارد پول بی زبان مردم را به جیب سوری ها و لبنانی ها و فلسطینی ها و خودی های خودش ریخته و می ریزد. و یا حتی حاضرم اعتراف کنم علاوه بر فریب آتنا، نمایندگان منگِ مجلس را جوری از راه بدر برده ام که دست به دست هم بدهند و آنچنان خاکی بر سر کشور بیفشانند که تا صد سال آینده نیز نسل های بر نیامده ی ما بدهکار بی کیاستی ها و بی لیاقتی های آخوندها باشند. من حتی اعتراف می کنم: این من بوده ام که سرداران سپاه را فوج فوج به غارت فرصت های این سرزمین ملا زده تهییج کرده ام. و یا آقا مجتبی خامنه ای را من خود به بر کشیدن بابک زنجانی و غارت سراسیمه ی نقدینگی کشور گسیل فرموده ام. خلاصه کنم، برادران برای من فرصتی برای گفتگو با آتنا فراهم آورند، بعدش هر چه بخواهند می نویسم و امضاء می کنم بی معطلی.

سلام،
من به ایشان تهمت نمی زنم. درخواست کردم که فعالیت های خودش را در زمان وابستگی به نظام ولایت فقیه منتشر کند. این تهمت نیست فقط یک درخواست است.
سلام،
شما ظاهرن خیلی کارها می توانی بکنی. آزادی، آزاد آزاد. اما کارنامه گذشته ات را منتشر کن. چه خدمت بی نظیری به نظام ولایت فقیه و آیات عظام کرده ای که اینقدر آزادی؟
هر کس اشتباهی کرد، تا آخر عمر باید اشتباه را تکرار کند. از کلامت قصار خلیل.
Be tu che,tu vase mardom chikar kardi,nourizad mard ast,mobarez,mojahed,pak va azadeh ast.agaye nourizad shad salem va pirouz bashid ,dostat darim
آقای خلیل گذشته این مرد بزرگ هرچه بوده اینقدر بزرگوار بود که جمله و کلام سبکت را در وبسایتش درج نماید لطفا به این مرد تهمت نزن . بجای ایشان به گذشته خودت بنگر . مگر شما هرگز دست تو دماغ خود نکرده اید . درخصوص گذشته همه مسئولیم و باید با صبر این دوره بگذرانیم.
خسته نباشی دکتر…
درتاریخ از کاوه ، آرش و بابک ……داستانهایی در خصوص از خود گذشتگی و ایثار سینه به سینه نقل شده است که انسان را وادار به احترام می نماید اگر آنها در این عصر و بطور واضح عصر انترنت بودند کار آنها در مقابل کار امثال نوریزاد پشیزی ارزش ندارد آقای نوریزاد درود بر شما امیدوارم آدمهایی که به شما اسائه ادب می کنند و قطعاً کمترین تاثیری در اراده قوی شما ندارد از خود خجالت بکشند
aliعزیز
در باره نکته ات خطاب به من، خوب است ساده اندیشی را کنار بگذاریم دوست من. ما همه از دم دچار ساده اندیشی هستیم. ساده اندیشی هم زندگی را آسان می کند هم فضا را ناشناخته. ما برای بی غم شدن و بی خیال شدن، روحانی حاکم را بد می کنیم و روحانی خارج از حکومت را خوب و چه و چه. عرض من این است که اگر کسی با سیستم روحانیت و نظام حوزه آشنا باشد یقینا در می یابد که آقای خامنه ای از همه دم و دستگاه روحانیت و از هاشمی رفسنجانی و حتی خاتمی و کروبی، داناتر، رونشنفکرتر، به روزتر و عاقلتر است. دقت کنید.مقدار و میزان تدریس فلسفه و علوم انسانی در قم و در دانشگاه ادیان و موسسه مصباح و دیگر جاها تنها با عقلانیت آقای خامنه ای فراهم شده و الا اگر آقای نوری زاد که وحید خراسانی را تحریک به مقابله با حکومت می کند از بیخ و بن اندیشه وحید خراسانی و مبانی او آگاه باشد خواهد دانست که در حکومت امثال وحید و امثال مصباح و امثال صافی گلپایگانی هیچ موسیقی و هیچ اثر علمی و هیچ دنیایی غیر از یک سری روایات اجازه نشر نمی یافت. اگر از مجموعه روحانیان عارف مسلک یا حدیث گرای حوزه باخبر باشید می فهمید که آقای خامنه ای تنها کسی از مراجع و بزرگان این دستگاه است که با ادبیات آشناست و هنر می شناسد و با فلسفه آشناست و به اندازه فقه می داند. شانس آوردیم که ایشان شصت سال به فقه و اصول مشغول نشده والا معلوم نبود که اکنون اصلا چیزی به نام اینترنت و نوشتن متن خوب، فارسی نویسی روان و علوم انسانی نو،در میان ما وجود می داشت. من فرض را بر این می گیرم که حکومت ما مبتنی بر همین خبرگان و همین قانون اساسی باشد و شکل بگیرد و ادامه یابد.در چنین فرضی، باور کنید هر کس دیگر غیر از آقای خامنه ای بر ما حکومت کند فاجعه آمیز خواهد بود حتی خاتمی. خاتمی جرات مخالفت و برخورد ندارد چگونه می توانست در برابر این دنیای از خواسته ها و مطالبات متعارض داخلی و خارجی مقاومت کند. خاتمی فقط به درد وزات ارشاد و ارتباط با اصحاب فرهنگ می خورد. حکومت کردن فقط نوشتن و خواندن و فیلم ساختن نیست. نگویید این همه فساد چه معنا دارد؟ که من می پذیرم و عرض می کنم بحث من چیز دیگری است. کل عرضم این است: در مقایسه با خاتمی و منتظری مرحوم و تمام روحانیت مبارز و غیر مبارز و عرفان گرا و ضد حکومت، بهترین، مناسبترین و به روزترین و عاقلترین، آقای خامنه ای است. آیا در میان غیر روحانیت، فرد مناسب دیگری نیست؟ پاسخ به این پرسش هم انتزاعی است و هم بی معنا چون ما فعلا در ظل قانون اساسی هستیم که حتی یک انقلابی مثل میرحسین موسوی، آرزویش اجرای بدون تنازل آن است. حال گرفتید نکته چیست؟ نکته دفاع از فرد خاص نیست. بلکه ساده اندیشی ما ایرانیا حتی نوری زاد عزیز است که با رفتن به نزد وحید خراسانی و با مطرح کردن خاتمی، مجددا ما را به یک قهقهرای ناپیدا سوق می دهد. بهترین وضع: آمدن احمدی نژاد و دیگر نیروهای حاکمیت است تا هر چه توی این کشور هست را یکجا هزینه کنند و تا مردم سیر سیر نشده اند، هیچ عاقل و دانشمندی هوس خدمت به ساختار معیوب کشور نکند. والا وضع همین می شود که بعد از هشت سال ما تازه باید ناز خاتمی یا احمدی نژاد را بکشیم تا دوباره نزول اجلال کرده و بر چشم ما پا نهند! حالم از هر مهندس و دکتر و هر فرصت طلب و خارج رفته ای بهم می خورد که خود را زورچپان می کند به این حکومت و نمی گذارد نیروهای متعهد و تربیت شدگان حوزه تمام کنه و بنه حکومت را به دست گیرند و یک دوره طویل المدت همه چیز به آنها سپرده شود تا معلوم شود که آیا بدون علم روز می شود یک جامعه بزرگ را اداره کرد یا نه؟ القصه اگر از اول جنتی ولی و سلطان می شد و سردار نقدی و احمدی نژاد روسای جمهور وضع خیلی خوب پیش می رفت و تمام می شد. اما حال که گویی تاریخ هم قانون و عقلانیت دارد و رهبری باهوش و زرنگ و توانمند را بر ما حاکم کرده شک نکنید، اگر دنبال بهتر از او در میان حوزیان هستید آب در هاون می کوبید و از تمام سخنان هاشمی رفسنجانی تنها این جمله اش که گفت هنوز از او بهتر نداریم درست است.پس عرض من این است که مصباح و موسوی اردبیلی و ایکس و ایگرگ را به رخ من نکشید و بدانید تا ما این قانون اساسی را داریم و تا انقلابیون ما آرزوی اجرای بی تنازل همین قانون اساسی را دارند نه می توان از کمک به غزه و لبنان جلوگیری کرد و نه می توان سانسور را حذف کرد و نه می توان حجاب را آزاد و نه حکومت را سکولار و ونه جدایی دین از سیاست. این ایده ها تماما مربوطند به بعد از این قانون اساسی! آنان که خیال پردازی را جای واقع بینی می گذارند در این نکته بیندیشند که قانون اساسی هر کشور را نمی توان به آسانی نادیده گرفت. به روحانیان عبوس و کین ورزی که تنفر از رهبری دارند عرض می کنم شما هنوز به حکومت نزدیک نشده اید برای همه شاخ و شانه می کشید و وقتی حاکم و یا ولی مطلق شدید معلوم است که هیچ دگراندیشی را زنده نخواهید گذاشت. شماها نمی توانید یک صفحه مطلب بدون مغالطه و بدون فحاشی به این و آن بنویسید و نیز بنگرید که امثال کروبی و خاتمی چه کینه و حقدها در باره منتظری بر قلم و بیان جاری کرده اند.اگر فکر می کنید خاتمی با عشقی که به آیت الله خمینی دارد، حتما اجازه نشر افکار دشمنان آن امام همام را می دهد بسی در اشتباه غوطه ورید! باز هم می گویم من دارم نسبت سنجی می کنم میان آدمهای یک دستگاه. از نظر من- هر کس مخالف است می توانم شواهد و قرائن ارائه دهم-در این دستگاه روحانیت آقای خامنه ای بهترین است هم در حکومت کردن هم در عقلانیت هم در سواد و درک و هوش اجتماعی و هم در ارتباطات عمومی و هم در اثرگذاری خارجی و هم در دلهره انداختن به تن دشمنان ایران.اما خارج از این دستگاه؟ فراهم کنید دنیایی که خارج از این دستگاه بر ما حکومت کند تا آنگاه بیابیم که کی بهترین است! از عقیده شخصی من نگویید و نپرسید که طبق مواد حقوق بشر تفتیش عقاید ممنوع است!
تو را خدا دست بردارید از عمل کودکانه نشان دادن عکس خاتمی و گفتن اینکه ما حکم اژه ای را نقض کردیم پس خوش بحال ما. چون در آن واحد مرتکب چند خطا می شویم:به جوانان مان آموزش می دهیم که قانون و دستگاه قضاوت را به هیچ گیرند، به کسی دعوت می کنیم که پیامد حکومتش احمدی نژاد است و دور باطلی را آغاز می کنیم که باعث سرگیجه خودمان می شود.باور کنید جوانان 20 ساله، خیلی بهتر می دانند به دنیای شخصی خودشان معنا دهند تا ما بزرگان چسبیده به خاتمی و میرحسین! همچنان تنم می لرزد از مردن آتنا فرقدانی. ای مرد بزرگ نوری زاد-که با عقاید سیاسی مذهبی ات فاصله ها دارم- این دختر را نجات بده.نگذار در قاموس ما ایرانیا، زنان مبارز در زندان بمیرند. این ننگی است برای همه ما ایرانیا. فقط ننگ لاریجانی عبوس نیست.
به علي1
جناب ،شما دراواخرفرمايشات خيلي گران بهايتان چنين نبشته ايد:
” به کسی دعوت می کنیم که پیامد حکومتش احمدی نژاد است و دور باطلی را آغاز می کنیم که باعث سرگیجه خودمان می شود.””پ.
آيااحمدي نژادرا غيراز رهبرمعظم شما ودارودسته اش آورد؟؟؟
بقول خودتان خيلي ساده انديش هستيد. وياخودرا به ساده گي زده ايد. درآخردوره اول احمدي نژاد خودجناب رهبرمعظم شما دركردستان براي احمدي نژاديك هفته درآنجا ستاد تبليغاتي احمدي نژادبرگزاركرده بودومي گفت: اين سياه نمائي هائي كه براي كارهادولت مي كنند باور نكنيد ،من مي دانم چه كارهاي خوبي انجام شده است.”
آياهمين يك نمونه براي بي كفايتي او كافي نيست؟؟؟
هرچنداديب وخطيب وشاعر وهنردوست وملا وروشنفكر ودشمن ستيز وبقول شريعتندار استكبارستيز باشد. وليكن استكبار ونخوت وغروربي جا وكينه توزي ازرقيب ووو… اين خصائل ناپسندوناميمونش را چكاركنيم؟بااين خصائل وويژگي هاي شخصي ملكه شده دروجودش چگونه مداراكنيم؟
شما كه افكار هيچيك ازروحانيت را قبول نداريد وعقب مانده ازعلم روزمي پنداريد. من تعجب مي كنم كه چگونه بدسليقگي ازخودنشان مي دهيد واورا يگانه رهبرلائق ايران معرفي مي كنيد .وقحطالرجالي را ترويج مي كنيد .وازاشخاص مهندس ودكترووو… هم كه حالتان بهم مي خورد .
لابد معتقدهستيد كه ازاروپا وازرجال دانشمندانشان دعوت كنيم بيايند وبراي مارهبري كنندو باعلم روز حكومت داري اجراكنند وكشورمارامدرن ومتمدن بسازند؟!!!!!
مصلح
علی گرامی
از پاسخ دردمندانه شما تشکر میکنم
روزگاری من آنچنان ذوق زده از مقام رهبری بودم که ایشان را هم به عنوان مرجع تقلید وهم رهبر سیاسی انتخاب کردم تا تناقضی در انتخاب راه برایم پیش نیایدو دلم به همه فضیلتهائی که از او شمردید خوش بود. مشکل ما این است که ایشان ما را در اسفل السافیلین قرار داده وتنها طناب نجاتی که برای ما فرستاده رهبری خودش است مشکل او این است که یک ایده الیست افراطی است که فقط خواب پنبه دانه می بیند واصلا بهائی که این ملت باید برای تحقق آرزوی او بپردازد برایش مهم نیست .وحید خراسانی هم تنها هنر 85 سال زندگیش این بود که روز شهادت حضرت زهرا را در زمان خاتمی به تعطیلی رسمی تبدیل کرد و بر کینه توزی اهل سنت افزود ما امروز جائی گیر کردیم که کفش کهنه در بیابان نعمت است شما میخواهد از طریق آقای طتری مرحوم واحمدی نژاد وعملکرد داعش روزنه ای برای نجات مردم بیابید صحبت سر این است که دنیا نایستاده تا ما به ان برسیم درست است که ما تا این قانون اساسی را داریم خارج از این قواعد بازی نمیتوانیم قانونی عمل کنیم اما اکثریت قریب به اتفاق اندیشمندان به این نتیجه رسیده اند تا همین قانون اساسی را تغییر دهیم راه حلی هم به نظر من جز مرحله ای عمل کردن وجود ندارد حال مردم فرض کنیم جانشان به لب رسید ان زمان کدام اندیشه با این سانسور واختناق برای مردم تبیین شده تا مسیری که انقلاب سال 57 طی کرد تکرار نشود آیا ان زمان باز دوباره برای کنترل اوضاع به دنبال یک رهبری فرهمند نخواهیم رفت ونکبت گذشته را دوباره تکرار نخواهیم کرد ؟ اخر این چه رهبری است که برای شخصیت اجتماعی خود در میان اندیشمندان زره ای ارزش قائل نیست ومی خواهد اندیشمندان جامعه را به خیال باطل خود مجیز گوی خود قرار دهد .جهان در زمان خاتمی پیام جدیدی از ایران شنید اما این رهبر بود که دنیا را در تعامل با ایران واصلاح روش ناامید کرد .این لجبازی وندانم کاری وگرفتار اندیشه استالینیستی که گرفتارش بود وبه ان عشق میورزید وتفکر پایان تاریخی که خود را جاده صاف کن ان میدید ومی خواست نقشی در ان داشته باسد همه را گرفتار کرد ودست اخر امید به تحفه ارادان احمدی نژاد بست واینکه دیگران بهتر از او عمل نخواهند کرد حرفی است اما شرایط بسیار تغییر کرده وافرادهم تغییر میکنند شاید هدف ما یکی باشد اماهزینه ای که باید این ملت متحمل شوند یکی است با این وضعیت منطقه جدائی طلبی های مذهبی وقومی ایا چیزی به نام ایران باقی می ماند که به نجات ان فکر کنیم ایا تغییر کنترل نشده می تواند راه حل باشد
با آرزوی شادی برای شما
اینکه القائات آخوندهای شیعه را مینویسی <> کاملا نشان از ناآگاهی شما نسبت به اهل سنت است. اولا اهل سنت هیچ کینه توزیی به شیعیان ندارند مگر در برابر دروغ و دغلها و اهانات آخوندها و افراد ناآگاه شیعه نسیت به مقدساتشان باشد. بهتر است بدانی که حضرت زهرا و امامان شیعه برای اهل سنت محترمند و به آنان اهانت نمیکنند بنابراین اهل سنت برای احترام به حضرت زهرا هیچ کینه توزیی نشان نخواهند داد و این تنها القائات آخوندهای دین فروش شیعه است که ظاهرا شما را هم تحت تاثیر قرار داده. لذا خودت هم کمی مطالعه داشته باشی، بد نیست!
جناب علی ۱، با درود. همین کسی که از نظر شما بهترینهای نظام است که در راس حرم قدرت نشسته و قدرت مطلقه دارد ، بفرما به حکم این اصل که “قدرت مطلق، فساد مطلق به بار میآورد” فاسدترین فرد نظام نیست؟ بفرما همهٔ شواهد و آثار مستند نمیگوید چهار ویژگی عریان و منحصر بفرد از او در معرض دید و قضاوت ایرانیان و حتی جهانیان واقع شده؟ که عبارتند از : ۱- عطش روز افزون قدرت پرستی. ۲- حرص بی پایان غارتگری. ۳- بخل و کینه توزی روز افزون، و ۴- بی اعتنایی کامل به هست و نیست و سرنوشت ایران و ایرانی. برای این ۴ مورد اثبات شده ،مدارک و سند میخواهی؟
فکر کن قله کوهی یکه و تنها در برف و بوران گرفتار شده ای چه می اندیشی؟
به دور و برت می نگری هر چه امکانات در دستت است هر چه داری حتی با دستان خالی باید به تکاپو افتی و آن چه عقل و شعور داری به کار بندی تا راه نجات را پیدا کنی. منتظر نشستن و دعا و ندبه اینجا کار ساز نیست. ناشناس.
حرف حساب پاسخ ندارد. با تمام وجود اعتقاد دارم که بشر ظرفیتهای بیکرانی برای تغییر دارد ولی ای نازنین گویا ما در یک گرداب فرو رفته ایم که ره به دریا نمی بریم.شاید یک شوک و ضربه کیهانی به شعور و روان جمعی ما لازم باشد تا از توان دگرگونی وتغییردهی خودمان و جهان اطرافمان بهره مند شویم.
بله دعای بدون عمل مانند تیراندازی بدون کمان است.من دعا می کنم که همه به یک آگاهی جمعی برای دگرگونی و عزمی برای تغیر دست پیدا کنیم.عرض من همین است.آفرین بر ایراد بجای شما.سپاسگزار لطفتان هستم که لایق دانستید و مرا راهنمایی کردید. وممنون از جناب درویش که قصیده را پسندیدند. سپاس
هو ۱۱۰
سلام آقای نوریزاد
ما لگدمال حکام شیعه نیستیم بلکه تحت سلطه حاکمان اموی هستیم. اگر این فقیهان از خدا بیخبر شیعه باشند ،شیعه آل ابوسفیان اند نه شیعیان آل علی!! نامه معاویه به والی اش در ایران را بخوانید تا ببینید چه شباهت و همانندی با آرا و عقاید آخوند ها، این امویان علوی نما دارد !!
یا علی
جناب درويش دلريش
شماهم كه بمانندمزدك يك فحاش حرفه اي شده ايد تنفرو // مي پراكنيد ورضاخان رامي ستائيد البه كارخوب را ازهرناكس هم بايدستود.
اما درتعجبم كه چگونه پيرومولاعلي -ع- هستي كه اوفحاشي معاويه وياران اورابراي اصحاب خويش منع مي كردوليكن تو دگرانديشت را سزاوار فحاشي مي دانيد وزبانت رابه فحاشي آلوده مي كنيد؟
درحالي كه درمرام دراويش وصوفيان احترام به هرانساني لازم است اگرچه دگرانديش باشد.
پس معلوم شدكه شماهم با تعبير”هو110″وياعلي” دكان بازكرده اي ودرحقيقت پيروعلي -ع- نيستي. نه طريقت راشناخته اي ونه شريعت را.
مصلح
هو ۱۱۰
البرز،
ای ارجمند ، چه بجا و بموقع این سروده مردانه را فرارو آوردی . خواندم و اشک در چشمانم نشست. سپس آن اندوه را به شادی رزم دلیرانه سردار سپه شستم، آنگاه که بیاد آوردم آن میهنپرست ، آن میرزاتقی دوران، رضا خان، چگونه مشت بر دهان اسماعیل و ایل خائن شکاک کوبید و به کردان درس ایرانپرستی داد. آنکس که این سروده بخواند و بخود نیاید ایرانی نیست . درود به روان پاک نیمتاج خانم سلماسی.
یا علی
دوست شفیق جناب علی1- اغربخیر برادر .مطمئنی حالت خوب است؟
آقای نوریزاد یکی از سالمترین و منصف ترین و آگاهترین افرادی است که ما تا بحال دیده ایم.اما شما را نمی دانیم و نمی شناسیم .از نقد و بررسی آقای نوریزاد ناراحت نمی شویم و او را بت نمی کنیم اما باید هدف را بشناسیم و تیر را درست بسوی نشانه روانه کنیم.
فکر کنم نوشته ات را باید بازبینی کنی.آتنا هم امیدواریم آزاد گردد ولی این را بهانه حمله به غیور مردی دانا که در حد توان قصد اصلاح در این دیار ستم کشیده را دارد نکن.چون همه از اوضاع کشور و نقش روحانیت و لمپنیسم مکلایشان با خبریم بیش از این چیزی نمی نویسم.
سپاس
آری من هم انقلابی هستم و اعتراف میکنم که:
لعنت بر دهانی که ندانسته باز شد !( لعنت بردهانی که بی موقع باز شد.)
و لعنت بر چشمی که ندیده گشوده شد!(لعنت بر چشمی که بی موقع بسته شد.)
آری فرزندم ما متهمیم!( پدر ،مادر مامتهمیم.
سلام
فيلم سالگرد صانع ژاله تو فيس بوك ديدم
مگر آقاي حسين شريعمتداري نماينده ولي فقيه در كيهان در تلويزيون نگفته بود صانع نيروي نفوذي ما بوده ؟ چرا كسي از طرف ايشان يا حكومت و بسيجي ها هر سال نميرن برا سالگردش ؟
سلام مهربان نوریزاد
باز هم علیرغم مطلب بسیار سنگین ونگران کننده این پست با کامنتتی بی محتوا وبی ادبانه از فردی به نام // مواجه شدیم. در این بین نمیدانم چرا هر موقع این فرد سخنی میگوید به یاد مارمولک میافتم، البته سو ۶ تفاهم نشود منظورم رضا مارمولک است در فیلمی به همین نام نمیدانم برای شما هم این تداعی پیش میآید یا نه؟
سلام
جناب نوریزاد اگر موفق به دیدار ایشان شدید بگویید برای کی وچی خودتو به این روز انداختی ؟برای ما مردم جاهل یا برای این مملکت خراب شده؟بهش بگین هیچکدام از این دو ارزش یک تار موی تو را ندارند ،حالیش کنید که اگر نوریزاد جانش را کف دستش گرفته نه برای این مردم جاهل نادان و نه برای این خراب شده است بلکه برای جبران مافات است،بگویید دختر تو جوانی و حیف از این جوانی که الکی به هدر بدهی تا ما اگاه نشویم اوضاع بر همین منوال است،بهش بگین اگر با تو یک معامله میکردند که در مقابل فقط همان یک سیلی که جلوی پدرت به توزدند همه ویرانی ها درست شود وخون بدل پدرت کردند اگر این معامله را قبول میکردی کلاه سرت رفته بود ارزشش نداشت،بهش بگید هر کاری تا حالا کردی بس است برو به زندگی که خداوند به تو هدیه کرده برس،بهش بگین تمام ما مردم جاهل و کل این خراب شده فدای یک تار موی سرت،بهش بگین ما مردم جاهل بی دردیم نشئه هستیم و حالیمون نیست وگرنه فقط و فقط با شنیدن خبر یکی از جنایت هایی مثل کشتن ستار بهشتی یاکشتن هاله سحابی در تشیع جنازه پدرش و… بله فقط با شنیدن یکی از اینها همگی از درد سنکوپ میکردیم.ما گرفتار درد بی دردی هستیم که استادناظری توی اون اوازش میگوید که علاج این درد فقط اتش است.
این متن تقدیم به آتنا و همه آتناهای ایران می شود.
یکی از شاعره های گمنام آذربایجان- نیمتاج خانم سلماسی است. وی از اهالی لکستان سلماس بود.
هنگامی که در سال 1309 شمسی کردهای اسماعیل آقا به آن قصبه هجوم بردند و جنایتهای شرم آوری را مرتکب شدند،نیمتاج خانم تحت تاثیر احساسات –قصیده ای پر شور تحت عنوان “پیام زنان به مردان” سرود که در مدتی کوتاه شهرت زیادی کسب کرد و بنا به گفته ای ایرانگیر شد.
آقای مهدی مجتهدی در کتابی تحت عنوان “رجال آذربایجان در عصر مشروطیت” می نویسد:این قصیده حقیقتا شاهکار است.در این چکامه دوشیزه لکستانی به مردان ایران پیام فرستاده که آزادگی به قبضه شمشیر بسته است و باید مردان به آن تکیه کنند.وی در این قصیده بدبختی دختران ارومیه وسلماس و رشت را بیان کرده،از تاریخ شاهد آورده و حکمت های بزرگ را متذکر شده است.
می گویند هنگامی که ملک الشعرای بهار در تهران این قصیده را شنید،متعجب گردید و از هیجان از جا برخاست.
قصیده دوشیزه شاعر آذربایجانی از این قرار بود:
ایرانیان که فر کیان آرزو کنند. باید نخست کاوه خود جستجو کنند
مردی بزرگ باید و عزمی بزرگتر. تا حل مشکلات به نیروی او کنند
شد پاره پرده عجم از غیرت شما. اینک بیاورید که زنها رفو کنند
ایوان پی شکسته مرمت نمی شود. صد بار اگر بظاهر آن رنگ و رو کنند
زنان رشت زلف پریشان کشیده صف. تشریح عیبهای شما مو بمو کنند
دوشیزگان شهر ارومی گشاده رو. دریوزگی به برزن و بازار و کوی کنند
بس خواهران به خطه سلماس خون جگر. خون برادران همه سرخاب رو کنند
نوحی دگر بباید و توفان وی ز-نو. تا لکه های ننگ شما شستشو کنند
آزادگی به دسته شمشیر بسته است. مردان همیشه تکیه خود را بدو کنند
قانون خلقت است که باید شود ذلیل. هر ملتی به راحتی و عیش خو کند
رجال آذربایجان در عصر مشروطیت صفحه 123– مهدی مجتهدی
جناب نوری زاد عزیز
شما را بخدا کاری بکنید نگذارید این دختر نازنین بمیرد. اندکی از آنچه می خواهند بپذیرید و از اعتصاب منصرفش کنید.بخدا رهبری هم به درد و زجر او راضی نیست. بخدا رهبری یک سر و گردن از همه دستگاه روحانیت عاقلتر و به روزتر است. شما در حوزه نبوده اید تا تعارض خواسته ها و سفارشات و فشارها را به حاکمیت ببینید از جانب اصحاب عمائمی که به هیچ مصحلتی و هیچ یک از اقتضائات حکومت تن نمی دهند. این دختر را نجات دهید. اندکی هم قول بگیرید که به اوین منتقلش کنند. قول بگیرید که تندروی نکند این یک قول طبیعی و مبتنی بر عقلانیت است. شما که بزرگید کمتر شخصیت درجه اول مملکت را نشانه بروید. این صحیح نیست این راه را فروبسته تر می کند. کوبیدن شخص اول مملکت یعنی تندروی. اما نقد بنیادین ایده های حاکم بر کشور لازم و به اصلاح و روشنی کمک می کند. یک دختر را به اعتصاب کشانده اند حال شما بزرگی کنید منصرفش کنید و راه نقد اثرگذار بیاموزیدش. نه نقدی مانند اینکه«شاه باید برود» که اکنون در خطابودنش، مرثیه ها سروده می شود. نقد بنیادها لازم است همان که خطاب به روحانیت می گویید و در بسیاری از آنها احتمالا رهبری هم با شما موافق است اما نقد رادیکال و پیله کردن به شخص، پیله کردن به مجتبی خامنه ای و دیگران، عوامانه و بوی غرض ورزی شخصی می دهد. با اینکه احتمال قوی می دهم شما از این اغراض ندارید. من نمی دانم نسبت دادنهای شما چقدر درست است اما فرض بگیریم درست باشد و با دستور جناب ایشان و دیگران، مستقیما پول کشور برای سوریه و لبنان و غزه هزینه شده باشد این چه ربطی به شخص دارد این همان سیاستی است که هر روحانی و آیتی بر سر کار بیاید همچنان پیش می گیرد.از شما چه پنهان فکر می کنم که مجتبی خامنه ای انسان بزرگواری است. شنیده ام از این که دختران و زنان سیاسی را به هر بهانه، به زندان می کشانند خیلی ناراحت و خشمگین است. بگذار مطمئن باشیم این شنیده ها درست است. اما ممکن است ایده هایی که برای توسعه حکمرانی پیش می گیرند و توصیه می کنند و مثلا حمایتی که از امثال احمدی نژاد کردند یا می کنند، منجر به پیامدهای خطرناک شود. خوب است بدانیم-حتما شما می دانید-فساد ریشه ای، از دوره هاشمی و اصلاح طلبان در این کشور رخنه کرده است.از دوره ای که سازندگی و پول به کشور سرازیر شد و روحانیت ساده اندیش به هر ظاهر الصلاحی اعتماد کرد. روحانیت به طور کلی دزد نیست اما ساده اندیش است زود اعتماد می کند و به ظاهر افراد اکتفا می کند. یعنی ذهنیت آنها که موجب این همه فساد و رنج و محنت عمومی شده به درد جامعه پیچیده امروز این نمی خورد اما شما فراموش نکنید روحانیت پاک است و بخش مهمی از سپاه هم پاک است. این ذهنیت دهاتی و ساده روحانیت است که زود به همه اعتماد می کند و کلید خزانه و نفت را دست برخی سرمایه داران و تاجران و نوکیسگان می سپرد و وقتی می فهمد که دیر شده است. شما همین آقای روحانی را نگاه کنید آدم باهوش، جنتلمن و سیاستمدار، اما در شناخت آدمها خیلی ساده است و در شناخت پیچیدگی نظام بوروکراسی و فساد سازمان یافته ساده اندیش است مطلقا.چون منابع فکری آنها، برای یک دنیای ساده بوده و حاضر نیستند عمیقا تن به دستاوردهای علوم نو بدهند و با عمومات و اطلاقات آیات و روایات همه چیز را توضیح می دهند و بلبشو می آفرینند اما هزار بار بگویم روحانیت دزد و کلاهبردار نیست چون بیس فکری اش اجازه نمی دهد.روحانیت ما صد برابر پاکتر از روحانیت مسیحیت است و حتی آزاداندیشتر از آنهاست اما بهر حال قواعد دست و پاگیر کهن را نمی توان از دست و پای آنها باز کرد. یعنی نمی توان به آسانی به آنها فهماند که با نماز استقسا نمی توان باران آورد و نمی گذارند علم و تخصص-بدون دخالت هیچ کس- برنامه ریزی بلند مدت در این کشور پیاده کند.خوب اگر کسی مدعی است که با مباهله و نماز استقسا باران و طوفان می آفریند بسم اله. باری روحانیت ساده اندیش است و منابع فکری اش شبیه قوم مایاهست و وقتی کشور تبدیل به برهوت شد آنها بیدار می شوند که نوشدارو بعد از مرگ سهراب است. پس بهترین نقد، نقد ذهنیت است نه نقد شخص. اگر می خواهید گره فروبسته، بگشایید، ساده اندیشی را نقد بکنید اما نقد اشخاص فقط به لج بازی می انجامد. گول برخی روحانیان این سایت که بیماری عناد و تنفر از رهبری تمام سراسر وجودشان را گرفته، نخورید. مثل امثال کورس عزیز ذهنیتهای غلط و بنیادهای فکری را نقد کنید.تو را خدا این دختر را نجات دهید و به خدا رهبری هم به زجر و رنج او راضی نیست. من این را نوشتم تا طعن و ناسزا از هر سو به سمتم سرازیر شود اما شاید یکی از حکومتیان آن را بخواند و دلش به رحم آید و به این دختر رشید و نازنین و تندرو، کمک کند و نگذارد بمیرد و ننگی بر پیشانی دستگاه قضاوت لاریجانی بنشیند.اگر هاشمی شاهرودی رئس دستگاه بود حتما آزادش می کرد شک ندارم. چون او ذهنیت ضد زندان دارد. این ذهنیتها را توسعه و تبلیغ کنید و ذهنیت امنیتی را نقد کنید. آی آدمها یک نفر دارد می سپارد جان! آی آ دمها!آی آدمها!. و سیلعم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون(شعرا/224)
علی جان ،
به رهبری بگویید اول برود خود را ….. و اگر باز هم برایشان کم بود دستور بدهد که تا میشود….. کنند.
با درود.
جناب علی، این رهبریت سالیان بس درازی است که به چهار ویژگی زبانزد جهانیان است که عبارتند از: قدرت پرستی مطلقه که فساد مطلقه، نتیجهٔ بلافصل آن است و این فساد مطلقه ذاتی وی شده، دوم عطش سیری ناپذیر غارتگری و سوم کینه توزی و بخل و حسد افسار گسیخه و چهارم اینکه این موجود خونریزی است بس سنگدل و خونسرد و بی هیچ عاطفهٔ انسانی. ما را به چنین /// حواله میدهی تا نگاه و ملاطفهٔ انسانی از او انتظار داشته باشیم؟ برو این دام را جای دگر نه= که عنقا را بلند است آشیانه. اگر کسی را //، غارتگر تر، کینه توزتر و بی رحم تر و قدرت پرست تر از او در این جهان سراغ گرفتی حقا که مجتبی پسر اوست.
علی جان
مطالبی که در پایان متن آورده ای مطالب بالائی را نقض میکند این رهبر برای اصلاح روش خود به دنبال حجت شرعی میگردد وگرنه خود میداند چه کرده است شرع هم که عجز خود را در مدیریت مملکت نشان داده است ادعایش این است که فرهیخته است ورهبر مسلمین جهان حداقل خود را با رهبران متوسط دنیا مقایسه کند زمانی که نلسون ماندلا به ایران امد زمان خاتمی ماندلا به احترام خاتمی وگفتگوی تمدنها به خامنه ای گفت مای الیدر این در واقع احترام به خاتمی بود نه خامنه ای اما این شیادان همان کلام راهم مصادره کرده اند مانند شهید دزدی شما چون روزی طلبه بوده اید به قول معروف ترک عادت موجب مرض است گرفتارید ما هم گرفتار همین عادتهای حکومت هم شده ایم شما چطور شخصیت خامنه ای را از مبانی تفکری که گرفتار ان است جدا میکنید روزی هم من این باور را داشتم که او روحانی روشن بینی است او وقتی به نمایشگاه کتاب میرفت به غرفه هائی سر میزد که شاهکارهای ادبی جهان را عرضه میکردند ویا وقتی سخن از هنر میگفت با عملکرد دستگاه هنری او فاصله ها دارد او می گوید وخلاف ان عمل میکند مگر اقای خمینی برخلاف همه وعده های خود عمل نکرد خامنه ای خود را مرجع قواعد بازی میداند ومیخواهد تعیین کند چه چیز خوب است وچه چیز بد است خامنه ای شهامت ان را ندارد تا کسانی که زندگیش را به گند کشیده اند زیر سئوال ببرد از مکارم گرفته تا مصباح یزدی واحمدی نژاد این چه حرفی است که دوران سازندگی منشائ فسادبوده دوران سازندگی ابروی این رژیم را خرید توسعه لازمه پیشرفت است شما با رسوبات فرهنگ اخوندی که با خود دارید قضاوت میکنید من روزی پای منبر یکی از انها بودم میگفت حاضرم کور باشم اما به نامحرم نگاه نکنم شما ببینید برای سعادت مند شدن کوری را بر بینائی مرگ را بر حیات نکبت وفقر را بر رفاه برای مردم ترجیح میدهند توصیه میکنم نگاهی هم به اثار دکتر سریع القلم هم داشته باشید
ali جان هلو يعني سلام
كاري به حرف هاي علي1 ندارم كه بيراهه مي رود.واما مباهله كه اين بنده ازبرخي خواستارشده ام براي حقانيت دعوت قرآن است واينكه كلام خداونداست ،درمقابل منكرآن. نه درمواردديگر.
وامانكته اي كه به شما ali”تذكرمي دهم اينست كه اولا مصباح يزدي راخودخامنه اي به صحنه سياست آورده است ،وگرنه اودرزمان امام خميني مرده اي بيش نبود،كه خامنه اي اورا دراوايل رهبريش به صحنه آوردتا بااوجبهه نگيرد ودربي سواديش رسوانكند.
واحمدي نژادراهم اوآوردتا جناب هاشمي رفسنجاني وكل اصلاح طلبان را بالاخص جناب سيدمحمدخاتمي را لگدمال نمايد؛هركدام را بايك بهانه اي،اولي رابابهانه مفاسداقتصادي فرزندانش كه يك ريال هم باآن پرونده قطورش نتوانسته انداثبات نمايند. ودومي رابااتهامات وابسته به بيگانه بودنش ازقبيل بلغورهاي شريعتنداركيهاني كه هنوزهم دست بردارنيست وازشدت حسدوكينه توزانه خامنه اي وپسرش مجتبي عليه ماعليه ،بتازگي ممنوع التصوير وبيان هم شده است.
واما مكارم ونوري همداني براي اينكه دوتابه اصطلاح مرجع ديني پشتيبان ولي فقيه باشند هوايشان رادارد فقط به اين مقصود.وگرنه آقاي خامنه اي شهامت وسياست هرجنايتي رادارد نمونه اش قتل هاي زنجيره اي بود كه سيدمحمدخاتمي آن جنايت حولناك رافاش كرد. ونمونه ديگرغارت وشبيخون چندين باربه اموال وخانه آية الله منتظري وحبس وحصرپنج سال درخانه اش بودكه بقول خودش وبحق دايه اين انقلاب بود .وهنوزهم خانه پسرش احمدمنتظري بسته ومغفل است.
پس خامنه اي جسارت همه چيزراداردتاآنجائي كه بنفع هواي اوباشد ،ومكارم ومصباح عددي درمقابل اونيستند بلكه آتش بيار معركه اوهستند.
احمدي نژادي كه طبق مدارك موجود مفاسد اختلاس ودزدي هاي هشت ساله اوويارانش ،بايستي محاكمه مي شد.امارهبراورا درتشخيص مصلحت عضوآن قرارداده است. ودرپنهاني بخانه اورفته ومرگ مادرش راتسليت گفته است. وازاتفاقات عجيب كه امروز3اسفندديدم درقم مسجدي هست در-خ -نيروگاه-توحيد-مسجدطفلان مسلم كه احمدي نژاد باراهنمائي برادران قاچاقچي ودلواپسان قم كه درآنجاپايگاه بسيج دارند براي مادراو مجلس ختم گرفته بودند وهمه دزدان درآنجااجتماع كرده بودند وخيابان پرازترافيك وشلوغي بي نظيربود.
وحال شماها مي خواهيداين ملت رابيدار وآگاه كنيد؟باچه وسيله اي؟ اينان كه فدائي رهبرند ودركف دستشان مي نويسندواعلام مي كندند وماست سفيدرابه امررهبرسياه مي بينند. چگونه مي شودآگاه وبيدارشان كرد؟
آيابافحاشي امثال مزدك وغيروهم ازاروپا وداخل ايران مي توان به چنين ملتي آگاهي داد؟؟
بنظرم حق چنين ملتي ،چنين حكومتي رامستحق است. هنوز هم اكثريت احمدي نژاد وگمارنده اش رانشناخته اند. ودادوفريادماوشما ونوري زادهم برآهن سردكوبيدن است.وگرنه اين كوره جورهنوزبايستي بسوزدتاآتش براستخوان تك تك افرادملت برسد،آن وقت ازآن كوره مي توان شمشيرساخت.وامانبايداين شمشيررا به دست سكولارهاي لائيك فحاش وخشن ومزدور بيگانه داد بلكه بايد به دست خردورزان ورزيده درسياست وكشورداري مردم سالار داد.
باسپاس واحترام
مصلح
مصلح عزیز همه ی انچه را که در مورد رهبر گفتیدوخیلی بیشتر از ات برای مردم مثل روز روشن است . از ناامیدی شما کمی دلگیرم که مردم را لایق چنین اوضاعی می دانید یادمان باشد سنت های الهی ای وجود دارند که هیچ قدرت بشری قادر نیست انها را تغییر دهد در قران کریم فراوان از انها مثال اورده مطمن باشید هنگام زوال حکومت ظلم فرا برسد لحظه ای درنگ نخواهد شد از قدیم گفته اند ظلم در اثر کلفتی پاره می شود به امید بیداری روز افزون ملت قهدمان ایران .
جناب علی۱
نوشتار شما بنده را ناخواسته به یاد کلمه منحوس «نفوذی» انداخت……«و ایشان که شخص اول مملکت هستند شما کمتر ایشان را نشانه روی کنید!!» بابا دمت گرم بابا دمت گرم..بابا…………..
من یک شیعه و مسلمان زاده ام. همه دوستان و هموطنان شیعی ام را به پاسخ به سوالی تشویق میکنم.
ما وقتی در جهان حرف از ارسطو و سقراط و افلاطون و استیو جابز و انشتین و زکریای رازی میزنیم, برای این هست که اینها کاری ملموس برای همه افراد بشریت انجام داده اند. همه افراد بشریت. نه شیعه و سنی و مسلمان و غیره. برای همه.
حال سوال این هست.
فردی مانند امام حسین, چه خدمتی به نسل بشریت کرده است؟
فقط ۱ خدمتی که امام حسین به نسل بشریت از مردم کره جنوبی گرفته تا آفریقا و آمریکا و شیلی و بقیه, انجام داده است را بگویید.
خواهشا حداقل به خودتان پاسخی قانع کننده بدهید.
جملاتی مثل اینکه امامان واسطه بین خدا و بشر هستند, یا آنها خیلی کارها کرده اند اما دشمنی با اسلام باعث شده نامشان شناخته شده نباشد, و این دست پاسخ ها را برای همان کتاب های دینی دبیرستان نگه دارید. ما دنبال پاسخی ملموس و قابل اثبات هستیم. همانطور که میتوانیم ثابت کنیم زکریای رازی به همه نسل بشریت کمک کرده. عیسی فرهنگ گذشت و بخشش و رحمت را به جهانیان به عنوان شعار خود معرفی کرد و آنرا عملی ساخت. خدمت استیو جابز را در دستان خود میبینید.
امیدوارم حداقل به خود پاسخی قانع کننده بدهید.
درس آزادگی داد . بین شهادت و بیعت با یزید شهادت را انتخاب کرد . اگر بسیاری از ما که صبح تا شب به بانی این نظام ناسزا میگوییم و از طرف دیگر از رخنه ها و نابه سامانی ها برای کسب بیشتر نفع مادی استفاده میبریم ، اندکی آزادگی در وجودمان بود به این روز سیاه نمی افتادیم .
متاسفانه امام حسین و پیامبر و امام علی و آزادگان دیگر تاریخ در کشور ما مظلوم اند.نگاه نکنید به این که میدان و مدرسه و دانشگاه و خیابان به اسمشان می کنند یا این که برای عزایشان شو و کارناوال تبلیغاتی راه می اندازند و در بیت (حسینیه امام خمینی) دزدان و آدم کشانی مثل پورمحمدی و رییسی و مرتضوی و آملی لاریجانی جلو دوربین تلویزیوین اشک تمساح میریزند تا ما مردم ساده را خر کنند. داستان پیامبر و اهل بیت ایشان مرا به یاد داستان صانع ژاله می اندازد و شریعتنداری که در روز روشن در قرن 21 و در عصر انفجار اطلاعات زل زد توی دوربین تلویزیون و دروغ به آن بزرگی و وقاحت را گفت.من از دین همین جمله برایم بس است که “اگر دین ندارید لا اقل آزاده باشید”.والسلام.
یعنی مردم کره جنوبی و شیلی و مکزیک و ژاپن و بقیه ۷ میلیارد نفر دیگر در جهان چیزی از آزادگی نمیدانند؟ و یا قبل از امام حسین کسی چیزی از آزادگی نمیدانست و همه از دم نامرد بودند؟ آیا این پاسخ شما, شما را قانع کرد؟ من را که یاد کتاب دینی دوم دبیرستان انداخت دوست من!
امر به معروف و نهی از منکر اونم نه به چند تا جوون که مثلا استین کوتاه می پوشند یا الکل می نوشند و … که الان باب شده، بلکه در برابر حکومتی که ریشه های ظلمش فراگیر شده، که از هر کسی بر نمیاد. اگه ما یک نفر به شهامت و آزادگی امام حسین داشتیم یک دانه رازی که سهله شاید الان هزارانی چون رازی و امثال ایشان داشتیم.
نوری زاد جانِ! ای زادهی نورِ راستی
تو ای فرزندِ نور!
شاعر ونویسنده ای بلوچم که پس از دوسال زندانی شدن دراوین، “1358 ـ “1360” اکنون در سوئد بسر میبرم.
در بزرگی و ستایشِ کاری که کردی و میکنی همین بس که، به فرزندانم با سرافرازی میگویم : من در زمانِ نوری زاد، آنکه “نوری زاد” زیسته ام . نوری زاد! نوری زاد!
قهرمانی که یک تنه، دشمنی بس بزرگ را، باهشت لشکرِ سپاهی و پاسدار، بسیجی وجهادی، با لباس وبی لباس ، درونی و برونی، آنهم با گریه و به گِل نشسته، در نابودیش شکست داد.
من تاکنون به پارسی، دو سروده بیشتر ندارم و دوست دارم سومینِ آن در بارهی نقش آفرینی تو باشد، آری تو!
بدین مراد،چند بارسرودم و باز پاره کردم . مگر سروده ای رستم را بیان خواهد کرد؟مگر به شست هزار بند باشد، که آنهم “پردوسی میباید بودن” و نه من. امّا تلاشم برآنست تا بیانت کنم. چرا که “بیانِ درستِ تو بدیگران” به مانایِ باتو بودن است.
ما پروزیم، چون تو پیروز شدی. تو او را در کشتنت، شکست دادی. آنهم چه شکستی. درمانده است . دیگر،آن فرمول به “چه هزینه ای” را هم از دست داده است.
با حقارت گر ببارد بر سرت باران دُر آسمان را گو برو بارندگی در کارنیست.
کودک معلول: خدا منو اینطوری آفریده
شاید مردم تصور کنند دوره تمسخر و آزار این کودکان که اساسا نباید تبعیضی بین آنها و نیازهایشان با کودکان غیرمعمول قائل بود، تمام شده است اما متاسفانه هنوز این فرهنگ شنیع از بین نرفته است. نگاههای جامعه و نبود امکانات برای این خانوادهها بسیار دشوار است.
کد خبر: ۴۷۷۰۶۹تاریخ انتشار: ۰۲ اسفند ۱۳۹۳ – ۰۷:۴۰ – 21 February 2015
جهان صنعت در گزارشی نوشت:
محلهای در جنوب تهران. مادربزرگ که در را باز میکند، چشمم به حدیثه میافتد. وارد خانه کوچکشان میشوم. دو اتاق با یک آشپزخانه محقر. خانوادهای با دو دختر بچه معلول. فاطمه 13 ساله کمبینا و حدیثه حدود هفتساله که چندین معلولیت دارد. از بدو تولد معلول به دنیا آمدهاند و دلیل معلولیتها ژنتیکی است.
ژنی معیوب که به گفته مادرشان تا پیش از تولد «پنهان» بوده و به موقع تشخیص داده نشد تا از تولد کودک دوم جلوگیری به عمل آید. هردو کودکان آلمینیسم هستند. در اصطلاح شب کور با موهای سفید.
گوشه اتاق نشسته و با چشمان کمسوی اطلسی رنگش به در خیره مانده. دختری با موهایی طلایی همچون موی عروسکها به لطافت ابریشم. دختر کوچکی که نه میتواند به درستی راه برود و تعادل بدنش را حفظ کند، نه میتواند حرف بزند، لرزش بدن دارد. کمشنواست و چشمانش درصد کمی از بینایی دارد. کودکی شش ساله با چندین معلولیت. در کنارش مینشینم و صدایش میکنم. آهسته آهسته صدا را دنبال میکند و به طرفم برمیگردد. متوجه برخی کلامها میشود اما نمیتواند به جمله تبدیلش کند. چند دقیقهای که میگذرد میتوان فهمید کودک استعداد دارد و با توانبخشی و کار میتواند به زندگی بهتری بازگردد. « نزدیک محل زندگی ما نه امکانات کاردرمانی و توانبخشی هست نه امکاناتی برای تفریح و بازی بچهها. نمیتونم هزینه توانبخشی و تحصیل حدیثه رو تامین کنم».
حدیثه یک بار به مدرسه کمبینایان مراجعه کرده و به دلیل نبود سرویس دیگر نتوانسته او را به مدرسه بفرستد. «توانایی ندارم هر روز از نازیآباد حدیثه رو پاسداران ببرم. میگن چون به محدوده محل زندگی شما نمیخوره، برای اونجا سرویس نداریم.»
از او میپرسم این بچه الان باید درس بخواند میخواهد چه کند؟ خودم مشکل کمر درد دارم. وقتی هیچ امکاناتی به من نمیدهند و وضعیت مالی خوبی ندارم، چگونه هر روز این همه راه بچه 26 کیلویی را در آغوش بکشم و ساعت شش صبح با مترو برای 45 دقیقا آموزش به مدرسه ببرم؟ مگر نباید مثل بچههای دیگر چند ساعت در مدرسه باشد؟ نه. به حدیثه فقط هفتهای دو روز کلاس دادند که 45 دقیقه آموزش و 45 دقیقه هم گفتار درمانی داشتند. به آموزشوپرورش استثنایی مراجعه کرده و خواسته نزدیک منطقه زندگیاش مدرسهای برای کودک معلولش معرفی کنند اما با بهانههای زیادی از جمله چند معلولیتی حدیثه و نبود مدرسه در نزدیکی محل زندگیشان و اینکه باید هفت سال را تمام کند تا بتواند درس بخواند، آنها را رد کردهاند. جاهای مختلفی مراجعه کردم. گفتند اسمش در لیست بماند برای سال بعد. هر کدام سنگی جلوی پایم انداختند تا منصرف شدم.
مادر دختران بغض میکند. مسلما اگر آنها پول کافی داشته باشند، این دختر زیبا و معصوم هم میتواند کمکم راه برود، حرف بزند و درک مفاهیمش بالاتر برود. اما نهتنها امکانات خاص سرگرمی و کمکی برای این کودک و بسیاری از کودکان معلول به اندازه نیاز و کافی وجود ندارد بلکه بدیهیترین امکانات تحصیلی و کار درمانی برای کمک به این کودکان به دلیل مشکلات خانوادگی برخی از آنها هم وجود ندارد. کمی بعد فاطمه از مدرسه میرسد. او درصد کمی از بینایی دارد. کلاس هفتم است. «خودم خیلی باهاش کار میکنم. گاهی اوقات از درسهای معلم جا میمونه. الان تو مدرسه خیلی راحتتره. البته به سختی مدرسه بچههای عادی درس میخونه. فاطمه از زمانی که وارد مقطع راهنمایی شده رفتار همکلاسیهاش باهاش بهتر شده. ابتدایی که بود بچهها خیلی اذیتش میکردن. چون معلولیتش کمتره، فقط تونستم فاطمه رو از نظر درسی به جایی برسونم». مکث میکند. نتونستم برای حدیثه کاری کنم، درگیر بیماریهاش هستم.
فاطمه هم موهایی به همان رنگ دارد با چشمانی دریایی که بینایی کمی دارد. «کلی تلاش کردم تا بتونه در مدرسه عادی پیش بچههای سالم درس بخونه». فاطمه سرش را پایین انداخته و لبخند میزند. مادرش میگوید حدیثه بسیار وابستهاش است. «رفتیم امام رضا براش لباس آوردم. همهاش به مامانش میگه اونو بپوشون». گفته صمیمانه و پرمهر مادربزرگ دخترک است که با نگاهی پر غم با لبخند گسی در هم پیچیده میگوید و چند دقیقه یک بار در چشمانم خیره میشود. «چه سرنوشتی بود این دختر داشت. نمیتونه این بچه رو ببره مدرسه. فاطمه خوبه. خانومه برای خودش اما حدیثه خیلی مشکل داره». مادربزرگ از وضعیت زندگیشان میگوید. «سالها تهران بودیم و در کنار بچهها اما دیگه نتونستیم بمونیم و برگشتیم گرگان».
نگاهی به اطراف میاندازی و به مشکلات یک زن جوان با دو کودک معلول. همسرش کارگری ساده در یک شرکت است. با درآمدش، هزینههای زندگی کفاف نمیدهد. از بانکهای مختلف نامه گرفتهاند بلکه بتوانند وامی دریافت کنند. فاطمه و حدیثه تحت پوشش بهزیستی هستند اما فقط ماهی 40 هزار تومان به آنها هزینه پرداخت میکنند که به هیچ کار آنها نمیآید. حدیثه هر چند وقت یک بار دچار تشنج میشود و هزینه درمانی بالایی دارد. مثلا از 500 هزار تومان هزینهای که میکنند، ممکن است بهزیستی پس از شش ماه 50 هزار تومان از آن را برگرداند.
فاطمه ناراحت میشود که دایم از او میپرسند چرا موهایت این رنگی است؟ چرا چشمانت این طوری است؟ به گفته مادرش زمانی که کوچکتر بود، خیلی گریه میکرد و از این رفتارها در مدرسه آسیب میدید و قرار بود به مدرسه کمبینایان برود اما صبوری کردم و با تلاش او را در مدرسه بچههای عادی نگه داشتم. بزرگتر که شدهاند فهم و درک بچهها بیشتر شده است». فاطمه در جواب پرسشهای همکلاسیهایش میگوید: خدا منو اینطوری آفریده؛ چی کار کنم؟ مادرش ادامه میدهد: «همه حرفهای بچهها و ناراحت شدنهاش رو به من میگه. خودم آرومش میکنم و بهش روحیه میدم. تو درس خوندن مشکل داره. تخته رو نمیبینه. مجبورم دایم تکالیف همکلاسیهاش رو بگیرم و بپرسم که فاطمه چه چیزهایی باید بخونه و بنویسه. اگر پیگیری خودم و کمک بعضیها نبود، نمیتونستم فاطمه رو تا کلاس هفتم برسونم».
مادر این کودکان معلول میگوید: «تنها امکان بازی و سرگرمی برای کودکان من کانون پرورش فکری راهآهن بود که از خانه ما هم فاصله داشت. کلاسهای کمکدرسی، سفالسازی و خوشنویسی داشت که فاطمه از اونها استفاده میکرد اما مسیر رفت و آمد برام خیلی سخته و نمیتونم دو تا کودک معلول رو به اونجا ببرم تا از معدود امکاناتش استفاده کنند». بهزیستی این خانواده را که دو کودک معلول با چند معلولیت دارد جهت تحصیل یا امکانات فرهنگی، هنری و تفریحی به مراکز خاصی معرفی نمیکند. «یک کاردرمانی از بهزیستی درخواست دادم، محلی که به من معرفی کرد به محل سکونت من نمیخورد و توانایی بردن اونها رو نداشتم؛ حتی یک سرویس برای این مساله هم به ما نمیدن؛ میگن دخترت باید ویلچر داشته باشه و چون ویلچری نیست، حق سرویس به دختران معلولم داده نمیشه.»
در حالی که به گزارش ایسنا رییس سازمان آموزش و پرورش استثنایی چندی قبل عنوان کرده قرار است «سرویس ایاب و ذهاب دانشآموزان معلول در 10 استان محروم در جنوب کشور رایگان شود»، باید پرسید آقای قدمی میداند در همین پایتخت بسیاری از خانوادههایی که کودکان معلول دارند، از سرویس برخوردار نیستند؟ چرا زمانی که عنوان میشود «بودجه آموزشوپرورش استثنایی از رشد مناسبی برخوردار است» به بدیهیترین حقوق تعداد زیادی از این کودکان توجه نمیشود؟ درحالی که همین مسوول اعتراف میکند که «مدارس عادی این بچهها را پذیرش نمیکنند»، قاعدتا باید به مشکلات عمیقتر آنان آگاه باشند.
مشمول سبد کالا نشدم!
«سبد کالای مرحله دوم به بچههای من تعلق نگرفت». این جملهای باورنکردنی و عجیب بود. «بهزیستی به من گفته شما شرایط لازم جهت دریافت سبدکالا را ندارید! من گفتم دو کودک معلول دارم با یک درآمد کارگری. شما کودکان معلول مرا دیدی؟ چطور مملکت را اداره میکنید که به من نیازمند که زجر میکشم سبد کالا تعلق نمیگیرد؟ پس به چه کسی تعلق میگیرد؟ چه شرایطی بدتر از این باید داشته باشم»؟ در حالی که چندی پیش نماینده اراک در مجلس عنوان کرده بود «پورشهسواران» هم سبد کالا دریافت کردند. چطور ممکن است این خانواده با دو فرزند معلول حائز شرایط لازم نباشند؟ با عجز و صدای گرفته جملاتش را در بغضش گره میزند و میگوید: بچههای من هیچ امکاناتی ندارند. یک تلویزیون کوچک دارم و میروند جلوی جلو مینشینند تا بتوانند تصاویر را ببینند.
پدر و مادر زن هم جهت حمایت وضعیت چندان روبه راهی ندارند. میگوید نمیتواند از تهران خارج شود. «هر سه ماه یک بار باید تحت نظر پزشکش در تهران باشد. چند وقت یک بار تشنج میکند و به پزشک نیاز دارد و امکانات پزشکی در شهرستان خیلی محدود است». کار همسرش در تهران است. میگوید در 13سالگی ازدواج کرده و نتوانسته دیپلم بگیرد. به او میگویم ای کاش دخترانت را به سرنوشت خودت دچار نکنی و بتوانی آنان را به تحصیل بفرستی. وی میگوید با این وضعیت و شرایطی که میبینی، به زور و با سختی تلاش میکنم فاطمه تو مدرسه عادی درس بخونه تا فکری به حال حدیثه کنم. تنها اتفاق مثبتی که برایشان وجود دارد این است که بیمه هستند اما باز هم عمده هزینههای درمان حدیثه را خودشان پرداخت میکنند، حتی با وجود بیمه. وزیر کار و رفاه اجتماعی هفته گذشته عنوان کرده بود به خانوادههایی که چند معلول دارند، مسکن تعلق میگیرد. چند معلول آقای وزیر؟ خانواده این زن هم شاملشان میشود؟ او دو فرزند معلول دارد که یکی از آنها چندین معلولیت دارد، یعنی چند برابر مشکلات بیشتر. باید از او پرسید با مسکنی که مشخص نیست چه شرایطی باید داشته باشند تا حائز آن شوند، چند درصد از مشکلاتشان حل میشود؟ کسی میداند این کودکان نیازهای واقعیشان چیست؟
دنیای آنها را چه کسی زیباتر و قابل تحملتر خواهد کرد؟ کودکانی که نباید به لحاظ امکانات و تفریح و بازی و تحصیل و شادی با دیگر کودکان سالم تفاوتی داشته باشند اما چند درصد از امکانات کودکان غیرمعلول همزمان در اختیار کودکان معلول است؟ حتی بدیهیترینشان. سهم آنها در زندگی به وضوح تبعیضآمیز است. در این میان باید از سازمان آموزشوپرورش استثنایی که عملکردشان به شدت مورد انتقاد تعدادی از معلمان و مربیان کودکان نابینا و ناشنوا قرار دارد، پرسید تاکنون بجز آمار گاه و بیگاه تعداد معلولان کشور و افزایش دستمزد معلمان کودکان معلول که گاهی تحقق پیدا میکند و گاهی هم نه، چه اقدام قابل توجه و شایستهای برای این کودکان انجام دادهاند؟ بجز چند کتابخانه فراگیر با امکاناتی سطحی که متعلق به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در تهران است چه اقدام دیگری برای این میزان کودکان معلول در سراسر کشور انجام شده است؟ چه تمهیداتی برای 200 تا 300 کودک عقب مانده ذهنی که به گفته معاون بهداشت وزارت بهداشت در هر سال متولد میشوند، اندیشیده شده است؟ بدون در نظر گرفتن تعداد کودکان معلول جسمی حرکتی و نابینا و ناشنوا که بسیار بیشتر هستند. برای جلوگیری از افزایش این تعداد معلول در کشور که با برآورده نکردن نیازهای آنان حتی نمیتوانیم فرد مفیدی را به جامعه تحویل دهیم، قرار است چه اقداماتی صورت گیرد؟
مشکلات این خانواده به عنوان یکی از هزاران خانوادهای که با معلولیت فرزندان خود دست به گریبانند، آنقدر زیاد است که باید پرسید چه کسی او و دخترانش را میبیند؟ چه کسانی باید آنها را دریابند؟ اینکه خانوادهای دو کودک با چندین معلولیت دارد، چقدر باید در فقر و ناتوانی و کمبود به سر ببرد تا به دادش برسند؟ بچههای معلول به چه کار جامعه میآیند وقتی توانبخشی و درمان نشوند؟ پرسشهایی که باید پرسید آیا پاسخی خواهند داشت؟
مامان چرا من چشمام این طوریه؟
13 ساله، کلاس هفتم است، با یک چشم کمبینا و یک چشم که فقط 10 درصد بینایی دارد و یک گوش کمشنوا. در مدرسه نابینایان درس میخوانده و امسال در مدرسه بچههای غیرمعلول است. همان سالی که به دنیا آمد کیستی در مردمک چشمش ایجاد شد که منجر به تخلیه چشم کودک شد. با وجود تخلیله یک چشم هنوز پزشکان نمیدانند علت کمبینایی چشمان فاطمه چه بوده است. اما هرچه هست مادرزادی بوده. سومین فرزند خانواده است و پیش از او دو فرزند دیگر سالم هستند و معلولیتی ندارند. پزشکش میگوید از هر حدود دو میلیون کودک یک کودک احتمال دچار شدن به این مشکل را دارد. به پزشکان مختلفی هم مراجعه کردم و در نهایت هیچ علتی در مورد این اتفاق ندیدم.
فاطمه دختری اجتماعی با روابط عمومی بالاست و با هم کلاسیهای خود به دلیل معلولیتهایش دچار مشکل نشده است. «همیشه به او میگفتم تو همانند بچههای عادی هستی و نباید عقبنشینی کنی و فرقی با آنها برای درس خواندن نداری، باید تلاش کنی».
مادرش ادامه میدهد: با هم کلاسیها و معلمانش ارتباط خوبی دارد. از نظر درسی هم قوی است و معلمان از او راضی هستند و خودم هم با او کار میکنم. خوشبختانه این مورد با اطرافیانش در جامعه مشکل چندانی ندارد و در مدرسه آزار نمیبیند. حتی در اردوهای مدرسهای نیز دوستانش هوایش را دارند و کمکش میکنند. این مادر مشکلات خود را در رفتوآمد کودکش در جامعه این گونه عنوان میکند که در سالهای ابتدایی نگاههای پرسشگر و زننده مردم در جامعه حتی در پارک بازی بسیار آزار دهنده بوده. حتی در وسایل نقلیه عمومی با انگشت دخترم را نشان میدادند و به معنای واقعی شکنجه روحی روانی میشدم اما پس از مدتی ایجاد کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و شعبههای مختلف آن باعث شد تا نهتنها کودکان عادی را از کودکان چند معلولیتی جدا نکنند بلکه فضا را طوری ایجاد کردند که بچه من از درس و تفریح عقب نیفتد و به کودکان آموختند که شما با یکدیگر هیچ تفاوتی ندارید.
همه اعضای خانوادهام کمکم با فاطمه کار کردند و به او یاد دادند که چه طور با اجتماع ارتباط برقرار کند. تایید میکند که امکانات بسیار محدودی به لحاظ سرگرمی و سرویسدهی و امکانات تفریحی و شهری عمومی در اختیار این بچههاست و تاکید میکند که بسیار از خانوادهها به دلیل ایاب و ذهاب دچار مشکلات فراوانی شدند و رویکرد مسوولان هم این بود که اول سرویسدهی بچههای عادی به درستی انجام شود سپس نوبت به بچههای استثنایی برسد. به گفته مادر فاطمه به حرفهای والدین در مدارس استثنای توجه خاصی نمیشود و فقط وعده میدادند و به درخواستها رسیدگی عملی نمیکردند و در واقع هیچ بهایی به بچههای معلول ما نمیدادند. به لحاظ امکانات و بازیهای شهری برای این بچهها امکانات مخصوصی وجود ندارد یا فرهنگ جامعه طوری نیست که این بچههای معلول را اذیت نکنند. وقتی فاطمه کوچکتر بود و او را به پارک میبردم، بچههای دیگر او را مورد آزار و توهین قرار میدادند و دایم به من میگفت: مامان چون من چشمام و گوشهام این طوریه با من اینجوری رفتار میکنند؟ گاهی اوقات با والدین بچههای غیرمعلول درگیر میشدم و باید دایم توضیح میدادم که تاب پارک متعلق به همه کودکان است و به بچههایی که فاطمه را مسخره میکردند، میگفتم که این بچه من است و وسایل اینجا برای همه است و تو حق نداری دختر مرا اذیت کنی. سختیهای زیادی را متحمل شدم تا به اینجا رسیدم.
شاید مردم تصور کنند دوره تمسخر و آزار این کودکان که اساسا نباید تبعیضی بین آنها و نیازهایشان با کودکان غیرمعمول قائل بود، تمام شده است اما متاسفانه هنوز این فرهنگ شنیع از بین نرفته است. نگاههای جامعه و نبود امکانات برای این خانوادهها بسیار دشوار است. آنها نیازهای متعددی دارند که نهادهای مربوطه و آموزشوپرورش استثنایی بیش از اقدامی که در حال حاضر انجام میدهند، در قبال این کودکان معلول وظیفه و مسوولیت برعهده دارند.
مهرداد گرامی درود بر شما باد و تندرست و پرتوان باشی !کاری بسیار سودمند انجام می دهید بخصوص در مورد افراد معلول در جامع عقب رانده شده ایران.البته چنین دیدی درتمام جوامع عقب افتاده نسبت به معلولین دارند.ولی در جوامع متمدن و دمکراتیک چنین افرادی از امکانات بسیاری برخوردارند و دارای اتحادیه های قویی که پشتیبان آنهاست.و چون سیستم حکومتی دمکراتیک و حاکمان قابل جایگزینی هستند بنابراین اتحادیه معلولین بسیار تعیین کنند است.وای بحال سیاستمداری که باعث تبعیضی دراین مورد شود.مسلما فرهنگ جامعه نیز در سطحی است که برخوردهای زنند مثل دست انداختن و یا سؤالات بی جا و تبعیض در مورد معلولین را بشدت نکوهش می کند. یک همداستانی میان قوانین حاکم و فرهنگ عمومی بنفع این گروه آسیب پذیر مثل سایر گروهای آسیب پذیر در جامعه موجود است که باعث جلوگیری از هر تبعیض در جامعه بر علیه این اسیب پذیران جامعه وجود دارد.ولی درجامعه ما زمانیکه انسانهای سالم را یا سر به نیست می کنند و یا سلاخی و یا در زیر شکنجه علیل و بی دست و پا میگردانند چه انتظاریست که چنین درنده گانی به معلولین جامعه توجه نمایند؟
عجب پاسخهای کوبنده ای دادی لذت بردم . با پتک هم به دهانشان میزدی کمتر از این پاسخها درد میداشت
دفتی ادم فکر میکند که انچه که اتنا گفته است ایا همان امر به مغروف و نهی از منکر نیست. وقتی که از نمایندگانی انتقاد میکند که کمترین اتهامشان خیانت به ملت است نمایندگانی که 170 نفرشان از معاون رییس جمهور رشوه گرفته اند. تا به زای اعتماد مردم خیانت کنند.
ایا مرتضی و مصلح و علی علت را میدانند. بررسی داستان های 1400 سال پیش بخ چه درد ما میخورد ایا نمیخواخند درر مور مسایل امروز ما توضیح دهند.
ناشناس خان
بله علت بي كفايتي وناداني رهبر كينه توز وخودخواه، ومتملق وچاپلوس پرورشگر است كه فقط اورا بستايند ونه ازمسؤليتش سؤال كنند.
ازبي كفايتي رهبر لايسئل عما يفل است.وانتقادناپذيري وي.ومسؤليت ناپذيري وي. بازهم بنويسم؟
هو ۱۱۰
به: مهرداد بزرگوار
ای جوانمرد، هزار آفرین و هزاران درود. من که شرمنده زحمات شما هستم. امیدوارم ملت قدر شما رابداند!! وقتی در نظر میآورم که دیگران دربستر آرمیده ، به خواب خوش فرو رفه اند و شما کوشا و پژوهشگر ، خواب را برخود حرام کرده ،برای دادخواهی ستمدیگان تلاش میکنید، خونم به جوش میآید. اجازه دهید، به ساحل نشینان شآد و خندان، فریاد کنان ناسزا بگویم.
مهرداد ارجمند، من مدتهاست که پیگیر خبر های اصلاح واحد پولی رایج هستم ولی در هیچ منبعی اثری دیده نمیشود. آیا این عوامفریبان نمیخواهند کاری کنند؟؟! چرا این ملت متوجه این نکته مهم نیست و کسی سخنی نمیگوید؟؟!! دستکم سه ۳ صفر واحد پولی رایج زائد است.!! آیا نمایندگان منتخب ملت ( به اصطلاح) در خواب خرگوشی اند یا بنگ و حشیش خورده اند؟ اگر خبری در این زمینه یافتید درج کنید که اجر و پاداش هزار حج با پای پیاده دارد!
مولا علی یارت
مرا میبینی و هر دم زیادت میکـنی دردم
تو را میبینـم و میلـم زیادت میشود هر دم
بـه سامانم نمیپرسی نمیدانم چه سر داری
بـه درمانـم نـمیکوشی نمیدانی مگر دردم
نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی
گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهـت گردم
ندارم دستت از دامن بجز در خاک و آن دم هـم
کـه بر خاکـم روان گردی به گرد دامنـت گردم
فرورفـت از غم عشقت دمم دم میدهی تا کی
دمار از مـن برآوردی نـمیگویی برآوردم
شـبی دل را به تاریکی ز زلفت باز میجستـم
رخـت میدیدم و جامی هـلالی باز میخوردم
کـشیدم در برت ناگاه و شد در تاب گیسویت
نـهادم بر لـبـت لـب را و جان و دل فدا کردم
تو خوش میباش با حافظ برو گو خصم جان میده
چو گرمی از تو میبینم چه باک از خصم دم سردم
……………………………………………………………………………
سالها دفـتر ما در گرو صـهـبا بود
رونـق میکده از درس و دعای ما بود
نیکی پیر مغان بین که چو ما بدمـسـتان
هر چـه کردیم به چشم کرمـش زیبا بود
دفـتر دانـش ما جملـه بشویید بـه می
کـه فـلـک دیدم و در قـصد دل دانا بود
از بتان آن طلب ار حسن شـناسی ای دل
کاین کـسی گفت که در علم نـظر بینا بود
دل چو پرگار بـه هر سو دورانی میکرد
و اندر آن دایره سرگـشـتـه پابرجا بود
مـطرب از درد محبت عملی میپرداخـت
کـه حـکیمان جـهان را مژه خون پالا بود
میشکفتم ز طرب زان که چو گل بر لب جوی
بر سرم سایه آن سرو سـهی بالا بود
پیر گـلرنـگ مـن اندر حـق ازرق پوشان
رخصـت خـبـث نداد ار نه حکایتها بود
قـلـب اندوده حافـظ بر او خرج نـشد
کاین معامـل به همه عیب نـهان بینا بود
………………………………………………………..
آن پیک نامور که رسید از دیار دوسـت
آورد حرز جان ز خط مشکـبار دوسـت
خوش میدهد نشان جلال و جـمال یار
خوش میکند حکایت عز و وقار دوست
دل دادمش به مژده و خجلت هـمیبرم
زین نقد قلب خویش که کردم نثار دوست
شـکر خدا کـه از مدد بخـت کارساز
بر حسب آرزوست همه کار و بار دوست
سیر سپـهر و دور قمر را چه اخـتیار
در گردشـند بر حسب اختیار دوسـت
گر باد فتنه هر دو جهان را به هـم زند
ما و چراغ چشم و ره انتـظار دوسـت
کحل الجواهری به من آر ای نسیم صبح
زان خاک نیکبخت که شد رهگذار دوست
ماییم و آستانـه عـشـق و سر نیاز
تا خواب خوش که را برد اندر کنار دوست
دشمن به قصد حافظ اگر دم زند چه باک
منت خدای را که نیم شرمسار دوست
با درود به نوریزاد عزیز و هم میهنان فرهیخته : اول خوب به گفتار آقای باهنر توجه نمایید تا بعد:
باهنر: من به خیلی پول دادهام و میدهم از کسی پول نمیگیرم!
باهنر در گفت و گو با شرق پیرامون موضوع پول هایی که اقای رحیمی به نمایندگان داده است عنوان داشت: شما برمیگردید میگویید نمایندگان پنجمیلیونتومان از کسی پول گرفتهاند. خیلی راحت به شما میگویم اولا این ١٧٠نماینده که اسامیشان هم هست، میتوان قاطعانه گفت بالای ٨٠،٩٠درصدشان نمیدانستند پول مال «جابر ابدالی» است.
شما اطلاعات خودتان را افزایش دهید، چون کمی اگر مسایل حقوقی را تورق کنید و آیین دادرسی را ببینید، میگویند برای اینکه جرم اتفاق بیفتد باید هم عنصر مادی، هم قانونی و معنوی وجود داشته باشد. عنصر معنوی اینجا وجود ندارد.
من به همه پولهایی که گرفتم و دادم، دقت کردم که پاک باشند. آقای رحیمی میگویند آقایی به نام ابدالی آمدند و میخواستند به ایشان پول بدهند، ایشان گفته برو پول را به باهنر بده، این از قول آقای رحیمی است. اگر خدای ناکرده من پول ناپاک بگیرم و به صدنفر هم در داخل مملکت پول بدهم، هیچکس تردید ندارد. چون باهنر به پاکدستی معروف است.بنابراین اگر من به کسی پول بدهم که در انتخابات هزینه کند احتمالا لازم نیست تحقیق کند چون باهنر پول را جای درست صرف میکند. هر انتخاباتی که بوده چون من کسی هستم که حزب دارم، تشکیلات دارم و مهمتر از همه تلاش کردهام که منشاء پول، ناپاک نباشد. من در بین آن ١٧٠نفر قطعا نیستم. چون بنده از کسی پول نمیگرفتم بلکه به خیلیها پول داده و میدهم. این مساله را اینطور بزرگ و وسیع نکنید.
خوب این آقای با هنر // می شه بهتر به ایرانی جماعت تفهیم کنند که این پولهایی که به قول خودشان به خیلی ها هم دادن منشاء اون از کجاست . ارث پدری که نداشتن ! این تشکیلاتی را هم که میگین خرجش از کجا تامین میشه ؟ شما که خیلی راست گو هستید میگین که 80 درصد نماینده ها نمیدانستند منشاء پول از کجاست ! خوب بعد که فهمیدن چی ؟ ذات بشر که خراب شد دیگه خرابه !
به اعتصاب غذا باید فورا پایان داده شود.
” خبر فوری ”
سخنگوی دولت چند لحظه پیش اعلان کرد که برای اختلاس بعدی، پول به اندازه کافی در
صندوق دولت موجود نمیباشد. از هموطنان عزیز تقاضا میشود، با پرداخت هر چه زودتر
قبضهای آب و برق و گاز و تلفن و دیگر بده یها، دولت اسلامی را در این امر خطیر یاری رسانید.
انشاالله خداوند تبارک و تعالی، آب و برق شما را در آن دنیا مجانی نماید !
با سلام به آقای محمد نوریزاد و همه محترمان و مهربانان این سایت.
نویسنده و فیلسوفی بنام جین هوستون((Jean Houston در کتابی بنام زمان پرش (Jump Time) می نویسد:
نژاد انسان طی سالهای دراز- اندک اندک تکامل نمی یابد بلکه برای دوره های طولانی راکد می ماند.سپس در مدتی به اندازه یک چشم به هم زدن از دید کیهانی- یکباره به پیش می جهد و در عمل گامهای تکاملی عظیمی را یک شبه بر می دارد.سپس دوباره زندگی برای صد هزار سال یا بیشتر ایستا می شود تا اینکه بر هم انباشته شدن آرام انرژی ها- مانند فوران یک آتشفشان-بار دیگر زمان پرش را ایجاد می کند.
فرضیه جین هوستون این است که ما هم اکنون در زمان پرش قرار گرفته ایم و برآورد می کند که تکامل درآستانه یکی از جهش های کوانتومی است.
در این دوره که بعلت پیشرفت چشمگیر اطلاعات کره زمین به یک دهکده تبدیل گردیده همه ملتها رو به یک پیشرفت گروهی رفته اند.سهم کشورهای اسلامی عرضه اسلام به جهان و شناسانده شدن هر چه بیشتر این آیین برای همه بشریت است.
من که خود یک مسلمان و بسیار اهل مطالعه بودم این تغییرات کوانتومی (یعنی تغییرات زیراتمی وبسیار عمیق و ژرف) را در خودم دیدم و از یک مسلمان متعصب و متصلب به یک خداباور آزادی خواه تبدیل شدم و “سکولاردمکراسی” گرا.
ملتها می توانند از همدیگر بیاموزند تا پیشرفت کنند. مردم هند که آیین قدرتمند هندوئیسم را دارند می توانند به نظم و انضباط و رعایت بهداشت وکم کردن جمعیت بپردازند.
کشورهای خاورمیانه هم می توانند حکومتهای مردمگرای عاری از تعصبات قومی و دینی را برپا دارند و کشورهای آفریقایی هم می توانند پس از سیرکردن شکم ها به رشد دانش بپردازند و اینها برای همه جهان هم هست .
رعایت نظم و انضباط و بهداشت – مانند کشورهای اسکاندیناوی.
رعایت حقوق همه اقشارجامعه مانند- آمریکا.
رعایت حقوق حیوانات و حفظ محیط زیست- مانند انگلستان و اتریش.
اگر قرار باشد که جهانی شدن موجب گردد گله های مهاجران از جوامع عقب مانده و عقبگرا به سوی جهان متمدن سرازیر شوند و گتو و کلنی در جنب وحاشیه شهرهایشان ایجاد کنند و هر بار با یک عملیات خشن و خونبار- تن مردم این جوامع را بلرزانند که نشد جهانی شدن.
آمریکا می توانست بجای تریلیونها دلار خرج نظامی در افغانستان و عراق- کمک به بالا رفتن سواد متمدنانه این مردمان می کرد.تا این گونه منطقه به هم نریزد.
اگر قرار باشد حرافی و پرحرفی کاری صورت دهد که داده بود و ما اکنون در این دایره “استبداد صغیر استبداد کبیر استبداد اکبر” قرار نداشتیم.
شاید اگر یک رویداد کیهانی و بارش پرتوهایی نیرودهنده عقل بر بشریت (که ما هم انشاء الله جزو آنها باشیم) -ذهن شلوغ و میمون وش ما را ساکت کند تا ببینیم برای این همه ویرانی طبیعی و معنوی چه باید اندیشید و باید انجام داد.
من این سالها را مانند سالهای پایان دهه پنجاه می بینم و امیدوارم که حکومت پر توان عقل که نشئت گرفته از انسانهای عاقل است بر ایران حاکم شود.
یکی از خدایان (زئوس؟) به هرکول ماموریت می دهد که یک آغل گاو -که گاوهایش وحشی و آلوده مدفوعاتشان شده اند را تمیز کند.هرکول می بیند که این آغل بزرگ و پر از آلودگی و موش را نمی تواند به گونه ای معمولی شست و شو کند.با نیروی فراانسانی آب رودخانه نزدیک را به سوی آغل روانه می کند که در نتیجه همه گاوها شسته و تمیز و همه آلودگیها و موشها با آب می روند.
ذهن ما مردم ایران هم پر از آلودگی است و شلوغ از موشهایی که در قرنها و هزاره ها در کنج ذهن ایرانیها قایم شده اند.حتی اگر هرکول اندیشه و هرکول عمل هم باشی پس بر نمی آیی.نیازمند یک جریان شوینده اذهان و روانها هستیم.و اگر تکامل از پارامسی و جلبک به زنبور عسل و پروانه و انسان رسید-امیدوارم ما را از این پارامسی و جلبک اندیشه- به موجوداتی به اندیشه های بیکران و حقیقتا انسانی برساند.
با این سطح تکاملی که در آن واقعیم مانند کودکانی هستیم که دارند با فیوز یک بمب بازی می کنند.در حالی که به بمب نیازی ندارند. ولی به تربیت و پرورش شایسته نیازمندند.
ای شعور بیکران که به ما مغزی به این عظمت داده ای که در تمام هستی ویونیورس همتا ندارد- لطفا یک زحمت دیگر هم بکش و راه درست استفاده کردن از این جعبه ابزار محیرالعقول و بیکران را به همه ما فرزندان کره زمین و کائنات بیاموز.همه ما از این گونه زیستن و اندیشیدن و عمل کردن خسته و فرسوده ایم . زمین هم دارد پر پر می زند، به او هم رحم کن.
سپاس
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
این حجاب را اگر بتوانی از میان برداری می رسی به ان الحق گویی و این که ناجی تو خودت هستی منتظر کسی نباش.
فکر کن قله کوهی یکه و تنها در برف و بوران گرفتار شده ای چه می اندیشی؟
به دور و برت می نگری هر چه امکانات در دستت است هر چه داری حتی با دستان خالی باید به تکاپو افتی و آن چه عقل و شعور داری به کار بندی تا راه نجات را پیدا کنی. منتظر نشستن و دعا و ندبه اینجا کار ساز نیست.
دلم رمیده (ربوده) لولیوشیست شورانگیز
دروغ وعده و قتال وضع و رنگ آمیز
فدای پیرهن چاک ماه رویان باد
هزار جامه تقوا و خرقه پرهیز
خیال خال تو با خود به خاک خواهم برد
که تا ز خال تو خاکم شود عبیرآمیز
فرشته / عشق نداند که چیست ای ساقی
بخواه جام و گلابی (شرابی) به خاک آدم ریز
پیاله بر کفنم بند تا سحرگه حشر
به می ! ز دل ببرم هول روز رستاخیز
فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی
که جز ولای توام نیست هیچ دست آویز
بیا که هاتف میخانه دوش با من گفت
که در مقام رضا باش و از قضا مگریز
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
قا مرتضی،
درود بر شما
در پست “آیت الله خمینی و فرزندانش” زیر مطلب من در ارتباط با متون سمبلیک پاسخی داده اید که با کاپی پیست بخشهای مورد اختلاف پاسخ های خود در اینجا میدهم.
گفته اید:
“2-در مورد اشتمال قرآن بر قوانین کلی فردی و اجتماعی ،همچنان اختلاف نظر داریم ،این تعبیر آلودن قرآن به سیاست و قدرت ،هم تعبیر نامقبولی بود ،بحث بر سر این نیست که مائیم که چیزی را بقرآن تحمیل می کنیم یا کم و زیاد می کنیم ،وقتی خود قرآن سخن از قیام بالقسط،و امر جامع که اشاره به امور جمعی است می کند یا معارفی اجتماعی و سیاسی را بنیاد می گذارد،جای این نیست که تعبیر به “آلودن” کنید ،مگر اینکه معتقد باشید فرستنده کتاب خود کتاب خود را آلوده است. بهرحال آن معارف نظیر “کل یوم هم فی شان” یا “بل هم فی لبس من خلق جدید” معارف متعالی محفوظند،و توجه به سیاست و قیام ناس بالقسط برای متحول کردن انسانها و تعالی آنها به همین معارف متعالی است،و این آلودن نیست،آنچه که مهم است این است که قدرت لازم است لکن قدرت باید مهار شود،نه آنکه از بیخ و بن جنبه های اجتماعی دعوت انبیاء را از محتوای دعوت آنها حذف کنیم.”
پاسخ من:
دوست من ، جائی دیگر از شما خواستم که به من نشان دهید کجای قرآن دستور تشکیل حکومت داده، شما آیه قسط را آوردید و گفتید که بنا براین آیه مردم می بایست برای برقراری قسط حکومت تشکیل دهند. اولا در این آیه کلمه ناس بکار رفته پس پیام آن شامل همه انسانها اعم از مسلمان و غیر مسلمان است. وقتی که چنین است نمی توانید بگوئید که به این دلیل مسلمانان باید حکومت تشکیل دهند و از ابزار های سیاست و قدرت استفاده کنند. شما میتوانید بر اساس برداشت خودتان از قرآن یک حزب تشکیل دهید وبگوئید این برداشت من است، برای حزبتان منابع مالی و حامیان مردمی ترتیب دهید و برای به قدرت رسیدن ، کارزار ایجاد کنید ولی اجازه ندارید بگوئید این تنها و درست ترین برداشت از قزآن است و کل دین را تبدیل به حزب سیاسی خود و ابزار قدرت کنید. شما هیچ دلیل محکمه پسندی برای این مدعای خود که مورد نظر خدا برقراری حکومت بوده است ندارید.
بنابراین شما حد اکثر میتوانید یک حزب اسلامی داشته باشید و بنابر “کل حزب بما یدیهم فرحون” کار خود را انجام دهید و در یک روند دموکراتیک آراء مردم را بخود جلب نمائید. و در یک دوره ای که قانون اساسی تعیین میکند در چارچوب قانون اساسی برداشتهای خود را پیاده کنید.
گفته اید:
“3-اینکه گفتید باید برای همه انسانها سخن گفت ،همینطور است ،اساسا دعوت و ابلاغ قرآن بهمین منظور است و خطابهای عام قرآن به انسانها بصورت “یا ایها الناس” کم نیست ،دعوت قرآن عام است و محتوای آن نیز محدود به زمانها نیست و ما نیز شاگرد و تابع قرآنیم،چیزی که هست این است که دعوت قرآن و ایلاغ پیام برای همین است که همه مسلمان شوند،البته که سخن ما اختصاصی به مسلمانان ندارد،اما این به این معنا نیست که محتوای قرآن را تغییر دهیم.مشکل هم قانون است و هم پایبندی به قانون ،هردو هست ،چیزی که هست این است که شما گمان می کنید قوانین شریعت که در قرآن و سنت هست با وضع قوانین بشری (بر اساس اقتضائات و پیچیدگیهای جدید زندگی بشر) منافات دارد ،اینطور نیست ،این بحث را البته باید در داخل مفاهیم قرآن پی گیریم ،من از اساس با رویکرد شما که بطور کلی میگویید معارف قرآن را قبول دارم اما احکام و قوانین کلی آنرا حذف می کنم ،مخالفم ،این اقتضای ایمان به قرآن نیست،و شما باید هم معارف قرآن را درست تعریف کنید و هم احکام و قوانین را از دائره معارف حق ندارید که حذف کنید ،حتی پیامبر خدا و عترت او نیز چنین حقی ندارند.”
پاسخ من:
من نگفتم محتوای قرآن را تغییر دهید. ولی ما باید تعریف درستی از قانون داشته باشیم.
قانون برای تعیین حد و حدود و برقراری نظم و انضباط اجتماعی برقرار میشود. هیچ کاربرد آسمانی ندارد که نیاز باشد از آسمان به زمین بیاید. انسانها بر حسب شرایط و مصالح عمومی برای خود قوانینی وضع میکنند. گاهی این قوانین ظالماننه هستند و در نتیجه خود انسانها با تکیه به دانش که میتواند یکی از این دانشها ریشه در دین هم داشته باشد حقوق خود را پیگیری و قوانین را تصحیح می نمایند.
بنابراین ممکن است برخی از آنچه روزی توسط پیامبر در 1400 سال پیش اجرا کرده بکار بیاید یا نیاید. این دیگر نتیجه ای است که بستگی دارد که عقل جمعی و نخبگان به آن رسیده باشند که چه به مصلحت است.
از طرفی دیگر اخیرا بحث هائی را دیدم که شما با دوستان دارید بر سر یونس و شکم ماهی و یا خاتم بودن پیامبر.
در ارتباط با یونس چه اصراری دارید که یونس حتما داخل شکم ماهی رفته؟ اصلا آیا این داستان برای این است که مردم بدانند که انسانها میتوانند در شکم ماهی هم زندگی کنند؟ یا خدا خواسته قدرتش را به نمایش بگذارد؟
روند این داستان چیست؟ این دفاعیات که تنها بر مبنای صورت قرآن است و تصمیم دارید همانگونه که هست آنرا برای دیگران تعریف کنید شما را به یک ورطه ای وارد میکند که در نهایت به عصبیت و جدل های بیهوده می انجامد.
یونس از مردمش عصبی شد . این عصبیت نتیجه اش این شد که رابطه او با عوالم درونی قطع شد و به یک تاریکی فرو رفت. بعد او با ذکری که نشانه تنبه اش بود از آن حالت بیرون رفت . در این داستان عبرت های بسیاری است برای همه انسانها و آن اینکه مردم را ابله فرض نکنیم. یونس مردمش را احمق دید و چوبش را از ناحیه عصبیتش خورد.
شما صورت داستان را گرفته اید و می خواهید با اصرار ثابت کنید که خدا تواناست.
یا در ارتباط با خاتمیت پیامبر چه اصراری دارید که پیامبر ، آخرین بوده خوب اگر کسی هنوز ادعای پیامبری دارد بگوئید بیاید و ادعایش را ثابت کند. حالا خاتم با فتحه است یا کسره چه اهمیتی دارد. واقعیت امر این است که دین بیشتر از اینکه تا حالا گفته چیزی نمانده که بگوید. حالا کسی میگوید پیامبر است؟ بسم الله بگوئید دینش را عرضه کند. مردم خود تصمیم خواهند گرفت.
یا اینکه شما به هزار و یک دلیل می خواهید ثابت کنید که عدالت آنی است که در قرآن هست نه آنی که در مثلا سوئیس اجرا میشود. چه تفاوت دارد مهم این است که صاحب حق راضی باشد و فساد در جامعه نباشد همین.
گفته اید:
“آری اجرای عدالت و رسیدن انسانها به حقوق خود مورد نظر خداست ،اما شما دست خدا را از اجراء عدالت کوتاه نکنید!
گویا می خواهید بگویید خدا انسان را رها کرده است که خود تنها به اتکاء به عقل خود عدالت را تثبیت کند،پس ارسال رسل و ناموس شریعت برای چیست؟ اینکه عدالت چیست البته بحث گسترده ای است،بشر هم در بسیاری از جنبه های رفاه و پیشرفت خود با تکیه بر عقل اقدام می کند ،اما اینکه مستقل از ترسیم محورهای عدالت که در شرایع الهی وجود دارد باشد،مطلب نامقبولی است.
این بحث البته گسترده است و در ادامه بحث ها قهرا بسمت آن کشیده خواهیم شد.”
پاسخ من:
خدا خودش بخواهد عدالت را اجرا کند که ما قدرتی نداریم که دست اورا ببندیم. درد ما اینجاست که یک زمانی پیامبری آمد و کارهائی کرد و مطالبی گفت. عده ای خود را جانشین او می دانند و می خواهند با مقایسه موقعیت های امروز نسخه آنروز را بپیچند و به نام واجب الهی به خورد ما بدهند. اینجاست که مشکل پیش میاید. امروز نمی توان با تعبدیات مردم را مجاب کرد. انسانها دیگر انسانهای ضعیف 40000 سال پیش نیستند که رعد و برق وزلزله را به خشم خدا یا خدایان نسبت دهند.
امروز در ژاپن زلزله 8 ریشتری می آید و حد اکثر چند تا شیشه می شکند.
انسانها کیهان را رصد میکنند و هر جرمی کا در حال نزدیک شدن به زمین باشد آنرا شناسائی مینمایند.
برف و باران و توفان و میزان و مدت آنها را با تقریب نیم ساعت اعلام مینمایند.
شما نمی توانید بگوئید این انسان نادان است و یا اینکه فقط علوم تجربی میداند. این انسان همه آنچه که ما اکنون در ارتباط با 1400 پیش بر سر خود میکوبیم را مطالعه کرده است . بسیار زود تر از من و شما و آقای بروجردی و خمینی. مطمئن باشید کرسی های اسلام شناسی و شرق شناسی که در حدود یک قرن است در اروپا و آمریکا در دانشگاهها ایجاد شده به همین منظور بوده که همین ادعا ها را بررسی کنند تا از غافله عقب نمانند. ولی متاسفانه ما با برداشتهای صوری هنوز در 1400 سال پیش غوطه میخوریم و آنها از ما رد شدند و دیگر سالیان سال است که ما حرف تازه ای برای آنها نداریم.
بنابراین کسی دست خدا را نبسته ، آنچه که از ادعا های اجتماعی احکام قرآن بوده بیش از این بضاعت ندارند و شما انرژی خود را نباید صرف گورستانی بکنید که از آن هیچ گلی نخواهد روئید.
ولی این دنیای تکنولوژیک به معنویت نیاز دارد. انسانها نیاز به عشق و وفاداری دارند. انسانها نیاز دارند تا نگاه خود نسبت به زیبائیها را تغییر دهند. انسانها باید بیاموزند که عشق و ایثار و سخاوت چیست. انسانها نیاز دارند کسانی که خدا را میفهمند به آنها محیطی امن و آرام عرضه کنند تا به جائی فکر کنند که از آنجا آمده اند و به آنجا باز خواهند گشت. دنیای تکنولوژی دنیائی است خشن و بی احساس.
مرتضای عزیز بزودی انسانها با هوش مصنوعی دشمنانی را بر روی زمین خلق خواهند کرد که دنیا را به تسخیر خود در خواهد آورد. در آن صورت از دست خدا هم کاری ساخته نخواهد بود. بشر امروز نیاز به اخلاق متعالی دارد.
اگر میتوانید برای آن بجنگید و به انسانها یاد بدهید که با ساخت موجودات هوشمند دنیا را به نابودی نکشانند.
ما بزودی با فجایعی روبرو خواهیم شد که روزی هزار بار آرزو خواهیم کرد که کاش مشکل ما همان بمب اتمی باقی میماند.
ارادتمند
منصور
باسلام به آقامنصور گرامي وآقاسيدمرتضي مكرم دام ظله
ازبحثتان مستفيدمي شوم . وامادربرخي ازكلام آقامنصور خيلي خنده ام گرف وآن اين كلامش بود:
“مرتضای عزیز بزودی انسانها با هوش مصنوعی دشمنانی را بر روی زمین خلق خواهند کرد که دنیا را به تسخیر خود در خواهد آورد. در آن صورت از دست خدا هم کاری ساخته نخواهد بود. بشر امروز نیاز به اخلاق متعالی دارد.””
در آن صورت از دست خدا هم کاری ساخته نخواهد بود.”” !!!
منصورعزيز اينگونه خدارا شناخته اند؟ !!!
مگرتاحالا كسي توانسته است پشه اي را كه ريزترين آفريده خداونداست ،بسازد ويابيافريند؟تاچه رسدبه موجودهوشمند ومخرب اجتماع ودنيا؟
مگرخيال كرده ايد بامشابه سازي ولوازانسان كه ازسلول يك انسان پرورش بدهند،باز آنهم نمونه ژن آن انساني است كه پرورش داده اند وبمانندهمان انسان فكرمي كند وازانسان هوشمندترنمي شود.
مگرهمين انسانها درتخريب يكديگر وجوامع ديگر براي جذب منافع بيشتر ونشان دادن تكبر خويش،بابمها وسياست هاي مخرب،كم تخريب كرده اندويامي كنند؟
انسان اگرانسانيتش راازدست بدهد،يعني درنده خوئي داشته باشد،ازهزدرنده اي درنده تر مي شود؛بخصوص اگرامكانات مخرب قاره اي وگسترده تري هم داشته باشد آنهم باتفكر تخريبي انساني طالب بي نهايتي، نه باتفكرحيواني وسبعي چون تخريب حيواني هميشه محدوداست ،حال فرقي نمي كندمتظاهر به دين باشد وياسكولار ولائيك باشد.
وديگراينكه گفته ايد:
“ما بزودی با فجایعی روبرو خواهیم شد که روزی هزار بار آرزو خواهیم کرد که کاش مشکل ما همان بمب اتمی باقی میماند.””
مي خواهم عرض كنم كه اين ابرقدرتهاي درنده خو باامكانات مخربشان براي خلق هرفجايعي درروي زمين قادرهستند . واگربرسرعقل آيند واززياده خواهي دست بردارند؛ديگر جوامع باديكتاتورهاي محلي شان چنان زودمعامله اي خواهند كردوازسرير قدرت ديكتاتوري به زير خواهندكشيد بنحو
خيلي آسان ونرمال .واما دخالت نابجاي كدخداهاي بزرگ ومتكبر نمي گذارند وكاربه كارهمه جوامع دارند واسم خودشان را دول متمدن ومدرن وانسان دوست وحامي حقوق بشر ودموكراسي گذاشته اند وازعلوم پيشرفته مخرب روز عليه انسانها ي ديگر سوءاستفاده مي كنند.
وديگراينكه آقامنصور گرامي يك مقدارنورمال شده ايد وباتفكر وباتوجه همه جانبه بحث مي كنيد مايه خوشحالي است.
باسپاس واحترام ازهردوي بزرگواران
مصلح
آقا مصلح
درود بر شما
قطعا اگر با برنامه نویسی کامپیوتر آشنائی داشته باشید،میدانید که مفهومی به نام الگوریتم پایه نوشتن یک برنامه به هر زبانی است. همه برنامه هائی را که شما با آنها در کامپیوتر شخصی تان کار میکنید بر اساس یک الگوریتم ساخت میشوند. در الگوریتم همه احتمالاتی ممکن است در یک برنامه پیش بیاید پیش بینی میشود. قطعا با روبات ها آشنائی دارید. روباتها را برای منظور های خاصی در صنایع و تکنولوژی می سازند تا جایگزین انسان شود. درصد خطای روبات نسبت به انسان صفر است. با سنسور های بیشماری که در یک روبات تعبیه میشود و نیز با الگوریتمی که بسیار پیچیده است می توان روبات هائی ساخت که فقط از هوش خود استفاده میکنند.
فبلا یک چنین موجوداتی را در فیلم هائی نظیر ترمیناتور دیده اید. هوش مصنوعی در واقع به سمت ساخت چنین روبات هائی پیش میرود و اکنون اندیشمندان بزرگ دنیا به این فکر میکنند که در ساخت چنین رباتهائی اولا اخلاق رعایت شود و در ثانی در الگوریتم آنها اخلاق هم گنجانده شود.
لطفا به این ویدئو که روبات ساخت گوگل را نسان میدهد توجه کنید. این یک ربات خیلی ساده است. ببینید هوش مصنوعی او چگونه کار میکند که در هیچ شرایطی تعادل خود را از دست نمی دهد.
http://www.bbc.co.uk/persian/science/2015/02/150211_mgh_gch_robodog
البته ما طبق معمول در خوابی عمیق هستیم و با انکار هر چیزی جز عقایدمان در عوالمی غیر واقعی بسر میبریم. ولی اینها همه واقعیت دارند و بهتر است هرچه زودتر به خود بیائیم و واقعیات جهان امروز و یافته های بشری را دریابیم.
موفق باشید
منصور
سلام به دوست گرامی جناب منصور
باز هم عذر تاخیر
1- گفته اید :
“”دوست من ، جائی دیگر از شما خواستم که به من نشان دهید کجای قرآن دستور تشکیل حکومت داده، شما آیه قسط را آوردید و گفتید که بنا براین آیه مردم می بایست برای برقراری قسط حکومت تشکیل دهند. اولا در این آیه کلمه ناس بکار رفته پس پیام آن شامل همه انسانها اعم از مسلمان و غیر مسلمان است. وقتی که چنین است نمی توانید بگوئید که به این دلیل مسلمانان باید حکومت تشکیل دهند و از ابزار های سیاست و قدرت استفاده کنند. شما میتوانید بر اساس برداشت خودتان از قرآن یک حزب تشکیل دهید وبگوئید این برداشت من است، برای حزبتان منابع مالی و حامیان مردمی ترتیب دهید و برای به قدرت رسیدن ، کارزار ایجاد کنید ولی اجازه ندارید بگوئید این تنها و درست ترین برداشت از قزآن است و کل دین را تبدیل به حزب سیاسی خود و ابزار قدرت کنید. شما هیچ دلیل محکمه پسندی برای این مدعای خود که مورد نظر خدا برقراری حکومت بوده است ندارید.
بنابراین شما حد اکثر میتوانید یک حزب اسلامی داشته باشید و بنابر “کل حزب بما یدیهم فرحون” کار خود را انجام دهید و در یک روند دموکراتیک آراء مردم را بخود جلب نمائید. و در یک دوره ای که قانون اساسی تعیین میکند در چارچوب قانون اساسی برداشتهای خود را پیاده کنید””.
(پایان)
در این بخش مرتکب یکی دو خلط مبحث شدید ،در مورد ادله لزوم تشکیل حکومت بر اساس قوانین اسلام و پیشرفت های علمی ،در کامنت دیگری شما را ارجاع به ترجمه کتاب دراسات فی ولایه الفقیه شیخنا الاستاد دادم ،و گفتم که بحث های دلالتی در باب استدلال به قرآن و روایات مفصل است ،در مورد آیه مورد بحث نیز شما خلط کردید بین دعوت و پیام عام رسالت ،با لزوم تشکیل حکومت در جهت اقامه قسط و عدل در جامعه مسلمانان ،این درست است که تعبیرات قرآنی در قالب “ناس” خطاب عام است ،اما این مربوط است به مرحله ابلاغ پیام و دعوت به پذیرش شریعت ،در عین حال فرض قرآن این است که ناس با پذیرش دعوت و پیام قرآن باید اقدام و قیام بالقسط نمایند ،طبعا این نه از شمول و عموم دعوت قرآن چیزی می کاهد ،و نه از ایجاب وظیفه قیام بالقسط در جامعه اسلامی ،و نه بمعنای دخالت در جوامعی است که دعوت قرآن را نپذیرفته اند ،در واقع معادله روشن است ،مادامی که انسانهای مخاطب شریعت دعوت قرآن و اسلام را نپذیرفته اند ،خطاب دعوت متوجه آنان است تا اسلام بیاورند ،و در عین حال مسلمانان پذیرای دعوت اسلام و قیام بالقسط موظف به قیام بالقسط هستند.
این از ناحیه شریعت ،اما در ادامه شما خلط مبحث کرده اید در مورد شکل حکومت و مساله تحزب و دعوت های حزبی برای شکل حکومت در جامعه اسلامی ،این دیگر متفرع بر اصل لزوم حکومت است ،ما وقتی بحکم عقل تشکیل حکومت را برای اجتناب از آنارشی لازم دانستیم ،نیز بحکم ادله نقلی بر اصل حکومت تاکید گذاشتیم ،آنگاه در قالب ها و شکل های حکومت می توانیم به نظر مردم و مساله تحزب متوسل شویم و شما در اینجا اصل تشریع حکومت را با قالب و شکلهای اعمال حکومت در جامعه خلط کردید. لطفا دقت کنید.
2-در ادامه گفته اید :
“” من نگفتم محتوای قرآن را تغییر دهید. ولی ما باید تعریف درستی از قانون داشته باشیم.
قانون برای تعیین حد و حدود و برقراری نظم و انضباط اجتماعی برقرار میشود. هیچ کاربرد آسمانی ندارد که نیاز باشد از آسمان به زمین بیاید. انسانها بر حسب شرایط و مصالح عمومی برای خود قوانینی وضع میکنند. گاهی این قوانین ظالماننه هستند و در نتیجه خود انسانها با تکیه به دانش که میتواند یکی از این دانشها ریشه در دین هم داشته باشد حقوق خود را پیگیری و قوانین را تصحیح می نمایند.
بنابراین ممکن است برخی از آنچه روزی توسط پیامبر در 1400 سال پیش اجرا کرده بکار بیاید یا نیاید. این دیگر نتیجه ای است که بستگی دارد که عقل جمعی و نخبگان به آن رسیده باشند که چه به مصلحت است””.
(پایان)
خوب این قسمت مربوط به قانون گذاری در زندگی بشر از موارد اختلافی مهم و طولانی ما و شماست ،این بحث را نمی توان با یک سطر دو سطر تمام کرد ،در اینجا بحث های پایه ای مهمی در مورد مبدا و معاد شناسی و انسان شناسی و نقش خدای جهان (بتعبیر شما آسمان) در زندگی فردی و اجتماعی ،نیز مسولیت های انسان در برابر خالق انسان و جهان ،و نکات دیگری مطرح است که تا این بحث های پایه ای طرح و حل نشود ،نمی توان فقط با دیدگاههای اومانیستی و الفاظ پر آب و رنگ و مجملی مثل “انسانیت” و غیره ،این مسائل را حل کرد.
فقط می توانم اجمالا اینجا بگویم که قوانین کلی شریعت در باب عبادات و معاملات و اخلاقیات ،منافاتی با قوانین جزئی بشری (قوانین عادی) مبتنی بر دستاوردها و پیشرفت های بشری در جهت رفاهیت در زندگی اجتماعی و فردی ندارد ،مثلا قبلا بحث شد که فرضا در باب اقتصاد در شریعت خطوط کلی ترسیم شده است ،مثل حرمت ربا ،یا وجوب زکات و خراج ،و سایر موارد ،این در عین حال تنافی با بکار گیری علم اقتصاد با رعایت این خطوط ندارد ،در موارد دیگر نیز چنین است.
3- گفته اید :
“”از طرفی دیگر اخیرا بحث هائی را دیدم که شما با دوستان دارید بر سر یونس و شکم ماهی و یا خاتم بودن پیامبر.
در ارتباط با یونس چه اصراری دارید که یونس حتما داخل شکم ماهی رفته؟ اصلا آیا این داستان برای این است که مردم بدانند که انسانها میتوانند در شکم ماهی هم زندگی کنند؟ یا خدا خواسته قدرتش را به نمایش بگذارد؟
روند این داستان چیست؟ این دفاعیات که تنها بر مبنای صورت قرآن است و تصمیم دارید همانگونه که هست آنرا برای دیگران تعریف کنید شما را به یک ورطه ای وارد میکند که در نهایت به عصبیت و جدل های بیهوده می انجامد.
یونس از مردمش عصبی شد . این عصبیت نتیجه اش این شد که رابطه او با عوالم درونی قطع شد و به یک تاریکی فرو رفت. بعد او با ذکری که نشانه تنبه اش بود از آن حالت بیرون رفت . در این داستان عبرت های بسیاری است برای همه انسانها و آن اینکه مردم را ابله فرض نکنیم. یونس مردمش را احمق دید و چوبش را از ناحیه عصبیتش خورد.
شما صورت داستان را گرفته اید و می خواهید با اصرار ثابت کنید که خدا تواناست””.
(پایان این قسمت از فرمایشات شما)
دوست من منصور ،این از همان مواردی است که قبلا بشما تذکر دادم :”تاویلات سمبولیک” ،پیش از آن هم گفتم که در باب قرآن شما میگویید معارف قرآن را قبول دارم نه احکام آنرا ،راجع به احکام که بحث ها ادامه دارد ،اما در مورد معارف قرآن یکی همین مساله حکایت زندگانی پیامبران سابق است ،و اینکه اقتضاء ایمان بقرآن ایمان به حکایت های قرآنی و اجتناب از تاویلات بی دلیل و مدرک است.
من اصراری در مورد ماجرای یونس ندارم ،من حکایت قرآن را بازگو کردم ،قرآن میگوید یونس قوم خود را ترک کرد و سوار کشتی شد ،بعد بدریا افکنده شد ،و ماهی بزرگی او را بلعید ،آری قرآن می گوید یونس بشکم ماهی برده شد ،شاید این تنبیهی و تنبهی بوده است ،شما میگویید یونس به تاریکی فرو رفت،این خلاف نص قرآن است ،کدام تاریکی ؟ از کجای آیه قرآن چنین دریافتی دارید؟
“” اصلا آیا این داستان برای این است که مردم بدانند که انسانها میتوانند در شکم ماهی هم زندگی کنند؟””.
خیر کسی مدعی این گزاره نیست ،ممکن است اصل ماجرا برای تنبیه یونس باشد ،اما اینکه همه بدانند خدای متعال خدای تواناست ،چه ایرادی دارد؟
آری ایمان بقدرت الهی یک اصل و ارزش قرآنی است ،صورت قرآن هم برای عقلاء و انسانها حجت است ،شما به چه دلیل به خود حق می دهید آیات قرآن را که محمل صحیح دارند تاویل کنید؟ شما باید در بحث های پایه ای سعی کنید مشکلات تفکر خود و دیدگاههای پوزیتیویستی نسبت به اعجاز و خوارق عادات که ممیزه پیامبران الهی بوده است را حل کنید نه آنکه بدون دلیل قانع کننده صورت مسائل و معارف قرآن را عوض کنید.
آری ذکر یونسیه می تواند در اعماق تاریکی های دیگر باشد و می تواند در اعماق تاریکی شکم یک وال یا نهنگ باشد ،مگر شما در توانائی خالق جهان شک دارید؟
4- در ادامه گفته اید :
“”یا در ارتباط با خاتمیت پیامبر چه اصراری دارید که پیامبر ، آخرین بوده خوب اگر کسی هنوز ادعای پیامبری دارد بگوئید بیاید و ادعایش را ثابت کند. حالا خاتم با فتحه است یا کسره چه اهمیتی دارد. واقعیت امر این است که دین بیشتر از اینکه تا حالا گفته چیزی نمانده که بگوید. حالا کسی میگوید پیامبر است؟ بسم الله بگوئید دینش را عرضه کند. مردم خود تصمیم خواهند گرفت””.
(پایان)
دوست من ،صورت گفتار شما اندکی به مجادلات لفظی تمایل پیدا کرد ،من که باشم که اصرار بر خاتمیت رسول الله داشته باشم ،سخن بر سر دلالت قرآنی بر این معناست،و اینکه آیا از آیه مورد نظر و آیات دیگر چه استفاده ای می شود ،ما باید از قرآن استفاده کنیم ،و در این جهت بر اصول عقلائی لفظی و عقلی تکیه کنیم ،و ظواهر الفاظ را که در نزد عقلاء جهان حجت است حجت بدانیم ،بهرحال قرآن پیام ارسالی خالق جهان است ،آیا ما نمی توانیم در مقدار دلالت های قرۀنی بیندیشیم و احتجاج و استفاده کنیم؟ این را که خود شما هم بارها گفته اید.
اینکه کسی بیاید ادعای نبوت کند ،موضوع بحث ما نبود ،اینکه در طول تاریخ بعد از پیامبر متنبیان (مدعیان نبوت) وجود داشته اند امر واضحی است ،ممکن است کسی یا کسانی باز هم ادعای نبوت کنند ،این امری تکوینی و خارجی است ،البته ادعای نبوت باید مقرون به معجزه باشد ،این قاعده کلامی در بحث های پیامبر شناسی است ،اما توجه کنید که بحث ما در حد دلالت های قرآن بود ،ما می خواهیم ببینیم قرآن چه می گوید ،آیا دلالت قرآنی حاکی از ختم و پایان نبوت هاست و اسلام آخرین دین الهی است ،و قرآن آخرین کتاب آسمانی است ،یا عکس آن ،شما اگر بحثی را بیفائده هم بخواهید بدانید ناچار باید بر مدعای خود اقامه دلیل کنید ،و در دو طرف پرسش فوق بایستی احتجاج کنید ،نه آنکه یکی از معارف مهم قرآن را فرو گذارید.
5- گفته اید :
“”یا اینکه شما به هزار و یک دلیل می خواهید ثابت کنید که عدالت آنی است که در قرآن هست نه آنی که در مثلا سوئیس اجرا میشود. چه تفاوت دارد مهم این است که صاحب حق راضی باشد و فساد در جامعه نباشد همین.
خدا خودش بخواهد عدالت را اجرا کند که ما قدرتی نداریم که دست اورا ببندیم. درد ما اینجاست که یک زمانی پیامبری آمد و کارهائی کرد و مطالبی گفت. عده ای خود را جانشین او می دانند و می خواهند با مقایسه موقعیت های امروز نسخه آنروز را بپیچند و به نام واجب الهی به خورد ما بدهند. اینجاست که مشکل پیش میاید. امروز نمی توان با تعبدیات مردم را مجاب کرد. انسانها دیگر انسانهای ضعیف 40000 سال پیش نیستند که رعد و برق وزلزله را به خشم خدا یا خدایان نسبت دهند.
امروز در ژاپن زلزله 8 ریشتری می آید و حد اکثر چند تا شیشه می شکند.
انسانها کیهان را رصد میکنند و هر جرمی کا در حال نزدیک شدن به زمین باشد آنرا شناسائی مینمایند.
برف و باران و توفان و میزان و مدت آنها را با تقریب نیم ساعت اعلام مینمایند.
شما نمی توانید بگوئید این انسان نادان است و یا اینکه فقط علوم تجربی میداند. این انسان همه آنچه که ما اکنون در ارتباط با 1400 پیش بر سر خود میکوبیم را مطالعه کرده است . بسیار زود تر از من و شما و آقای بروجردی و خمینی. مطمئن باشید کرسی های اسلام شناسی و شرق شناسی که در حدود یک قرن است در اروپا و آمریکا در دانشگاهها ایجاد شده به همین منظور بوده که همین ادعا ها را بررسی کنند تا از غافله عقب نمانند. ولی متاسفانه ما با برداشتهای صوری هنوز در 1400 سال پیش غوطه میخوریم و آنها از ما رد شدند و دیگر سالیان سال است که ما حرف تازه ای برای آنها نداریم.
بنابراین کسی دست خدا را نبسته ، آنچه که از ادعا های اجتماعی احکام قرآن بوده بیش از این بضاعت ندارند و شما انرژی خود را نباید صرف گورستانی بکنید که از آن هیچ گلی نخواهد روئید.
ولی این دنیای تکنولوژیک به معنویت نیاز دارد. انسانها نیاز به عشق و وفاداری دارند. انسانها نیاز دارند تا نگاه خود نسبت به زیبائیها را تغییر دهند. انسانها باید بیاموزند که عشق و ایثار و سخاوت چیست. انسانها نیاز دارند کسانی که خدا را میفهمند به آنها محیطی امن و آرام عرضه کنند تا به جائی فکر کنند که از آنجا آمده اند و به آنجا باز خواهند گشت. دنیای تکنولوژی دنیائی است خشن و بی احساس.
مرتضای عزیز بزودی انسانها با هوش مصنوعی دشمنانی را بر روی زمین خلق خواهند کرد که دنیا را به تسخیر خود در خواهد آورد. در آن صورت از دست خدا هم کاری ساخته نخواهد بود. بشر امروز نیاز به اخلاق متعالی دارد.
اگر میتوانید برای آن بجنگید و به انسانها یاد بدهید که با ساخت موجودات هوشمند دنیا را به نابودی نکشانند.
ما بزودی با فجایعی روبرو خواهیم شد که روزی هزار بار آرزو خواهیم کرد که کاش مشکل ما همان بمب اتمی باقی میماند””.
(پایان)
منصور جان ،این قسمت های فرمایشات شما جنبه شعاری و خلط مبحث پیدا کرد ،شما چرا احکام کلی فردی و اجتماعی شریعت در جهت تامین سعادت دنیائی و اخروی انسانها را با شوون مربوط به رفاه بشریت خلط می کنید؟
ما معتقدیم عمل به مجموعه شریعت تنافی با استعانت از دست آوردهای علوم در جهت بهینه سازی زندگی مادی و معنوی بشر ندارد ،و این سبب تحقق عدالت است ،البته مفهوم عدالت دارای زمینه ها و عرض عریضی است ،باید ابتدا عدالت را تعریف کرد ،بعد در چگونگی استقرار آن کوشید ،خدا هم انسانها را دعوت به عدالت و قیام بالقسط فرموده است ،اما واسطه ارتباط ما با خدا همان پیامبر و شریعت نازل شده است ،خدا اراده قسط و عدل دارد اما تشریعا،نه اینکه خود خدا باراده تکوینی بخواهد ایجاد عدالت کند ،اینکه با اختیار و آزادی انسان منافات دارد.
بحث ما از جانشینان خدا نیست ،بحث از دستورات و فرامین خداست که از طریق وحی بما رسیده است ،و بر حسب اراده تشریعی خدا که خالق جهان و انسان است ،انسانها موظفند عمل به شریعت کنند ،اینجا مشکل شما این است که تعبد به شریعت را با جنبه های پیشرفت های علمی بشر مخلوط می کنید ،مگر خود شریعت اینهمه دعوت به تعقل و تفکر و تعلم و آموزش و علم نکرده است؟ پیشرفت های انسان در مورد زلزله شناسی یا پیشگیری از آن یا مسائل دیگر مربوط به طبیعت ،چه ارتباطی با تعبد به احکام شرع دارد؟
منصور عزیز ،آن معنویت و امنیت و تعهدی که شما نیاز بشر تشخیص داده اید ،همان چیزی است که هدف بعثت انبیاء ،انبیاء آمدند برای شوراندن عقلانیت بشر (لیثیروا لهم دفائن العقول) و اینکه انسانها را طوری با تزکیه متحول کنند که خود قیام بالقسط کنند (هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم…) یعنی همانطور که قیام بالقسط غایت بعثت انبیاست ،تزکیه و انسان سازی و معنویت انسان نیز غایت بعثت انبیاست ،و این به عبودیت الهی و تعمیق در توحید و خداشناسی و جهان شناسی است ،اینهمه قرآن دعوت به تفکر در جهان طبیعت و آسمانها و زمین ،و نفوذ در اعماق آسمانها نموده: (يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلاَّ بِسُلْطانٍ .الرحمان/33)،اینها چه تنافی با مثالهایی که شما زدید دارد؟
در مورد هوش مصنوعی نیز ،آری دعوت قرآن برای متعهد ساختن انسان به احترام به آزادی و امنیت دیگران است ،اما شما چرا می خواهید با این مطالب نوعی دوگانگی بین متن شریعت با این امور ایجاد کنید؟ آیا این گونه نگرش با ایمان به شریعت سازگار است؟
ممنون از توجه شما
مطالب زیر از سایت دیگربان نقل میشود . نظر چند هم وطن هم خواندنی است ————————————– علیاکبر ناطق نوری٬ رئیس بازرسی دفتر علی خامنهای:
خزانه خالی است و دولت بحران بودجه دارد
۱ اسفند ۱۳۹۳
علیاکبر ناطق نوری٬ رئیس بازرسی دفتر علی خامنهای میگوید وضعیت «بودجه» دولت حسن روحانی در شرایط «بحرانی» قرار دارد و «خرانه دولت» خالی است.
ناطق نوری افزوده دولت یازدهم بودجه سال آینده را براساس هر بشکه نفت ۷۴ دلار بسته بود که در حال حاضر قیمت نفت بشکهای ۴۰ دلار است.
وی اضافه کرده کسری بودجه و خالی بودن خزانه و تعهداتی که در دولت قبل به وجود آمده موجب بروز مشکلاتی شده است.
حسن روحانی نیز پیشتر از خالی بودن خزانه کشور سخن به میان آورده بود که محافظهکاران تندرو در آن زمان این سخنان روحانی را برحلاف مصالح ملی ارزیابی کرده بودند.
وضعیت اقتصادی ایران بر اثر تشدید تحریمهای بینالمللی وخیم گزارش میشود و گروهی از تحلیلگران میگویند تاثیر فشارهای اقتصادی باعث بازگشت تهران با میز مذاکرات هستهای شده است.
///
عبدالرضا رحمانی فضلی٬ وزیر کشور خبر داد:
بخشی از پول قاچاق موادمخدر در عرصه سیاست٬ انتخابات و انتقال قدرت خرج میشود
۲ اسفند ۱۳۹۳
عبدالرضا رحمانی فضلی٬ وزیر کشور از مصرف بخشی از پولهای «کثیف» ناشی از تجارت مواد مخدر در حوزه سیاست٬ انتخابات و انتقال قدرت سیاسی در جمهوری اسلامی خبر داد.
آقای رحمانی فضلی گفته گردش مالی سالانه تجارت مواد مخدر در ایران ۲۰ هزار میلیارد تومان است که بخشی از این پول در سیاست خرج میشود.
وزیر کشور به میزان این پول و جریانهایی که از آن برای کسب قدرت در جمهوری اسلامی استفاده میکنند هیچ اشارهای نکرده است.
این برای نخستینبار است که یک مقام ارشد در جمهوری اسلامی به صراحت از حضور قاچاقچیان مواد مخدر در پشت صحنه سیاست٬ انتخابات و قدرت در ایران سخن میگوید.
وی گفته برای پاک نگه داشتن قدرت از این آلودگی باید تلاش کرد پولهای «کثیف» قاچاق مواد مخدر وارد حوزه سیاست و قدرت نشود.
این مقام مسئول همچنین افزوده ورود پولهای «کثیف» لطمات بسیاری به اقتصاد ایران زده و خطرات آن شاید «پررنگتر» و «ویرانگرتر» از سایر حوزهها باشد.
.
بی جهت نیست که به این نظام میگویند “نظام مقدس”
«مرگ یک نفر در پی تیراندازی دادستان پردیس»
۲ اسفند ۱۳۹۳
ابراهیم رئیسی٬ دادستان کل کشور گزارشها درباره قتل یک مالک بنای «غیرمجاز» در شهرستان «پردیس» از سوی دادستانی این شهر را تکذیب نکرد٬ اما دادستان تهران گفته که این خبر را تکذیب میکند.
آقای رئیسی روز شنبه (دوم اسفند) در پاسخ به پرسش خبرنگاران درباره این حادثه گفته «اطلاعات من فقط در حد همین شنیدههای شما است و چیز تأیید شدهای ندارم.»
وی افزوده صبح امروز دادستان تهران گزارشی درباره این حادثه به دادستانی کل کشور ارائه کرده که هنوز از جزئیات آن اطلاعی ندارد.
براساس برخی گزارشها دادستان شهر پردیس صبح امروز مالک یک بنای «غیرمجاز» در این شهر که با دراز کشیدن مقابل بنا قصد داشت مانع از تخریب آن شود را با شلیک گلوله کشته است.
گزارش شده مقتول گفته بود باید «من را بکشید تا بتوانید» این بنا را خراب کنید که دادستان پردیس نیز با استفاده از سلاح خود این فرد را با شلیک چند گلوله کشته است.
.
هر دم از این باغ بری میرسد ! قرار بود دلخوش نباشیم که اتوبوس را مجانی میکنند ! فرمودند دلخوش نباشیم که آب و برق مجانی در اختیارمان میگذارند ! دلخوش نباشیم که مسکن مجانی به ما هدیه میکنند! بلکه طبق وعده داده شده همانروز کرامت انسانی ما برگردانده شود ! حالا این بدبخت بینوا باهزار فلاکت خانه ای در پردیس ساخته وجهت جلوگیری از تخریبش که حاصل یک عمر زحمت کشی بوده دادستان شهر! کرامت انسانیش را با شلیک گلوله تحویل خانواده اش می نماید ( قابل توجه بنیاد مسکن انقلاب اسلامی ) خدابیامرزدت شاه که خانه ای را برسر بیچاره ای ویران نکردی و کرامتش را با گلوله به خاک و خون نکشیدی پس هر آنچه که من نفهم گفتم مرگ بر شاه روزی صدبار مرگ بر خودم باد را زمزمه میکنم چرا که همه مایی که دادمیزدیم (تا شاه کفن نشود این وطن وطن نشود) درنابودشدن کرامت انسانی این مرد و خانواده اش مسئولیم ( همانطور که اون کسانی که پول به حساب 100 امام بابت مسکن دار شدن ملت ملازده واریز کرده اند)
جناب آقای خامنه ای
میدانید انقلاب مشروطه چگونه آغاز شد؟ با گران شدن قیمت قند!!!
با جرقه ای حکومت لرزانتان سرنگون می شود،حواستان باشد در عرصه سیاسی،در عرصه اقتصادی ،در عرصه اجتماعی…همگی گند زده اید.حتی دوستان نزدیکتان مانند هاشمی هم دیگر با شما نیستند.حواستان باشد قدمهایتان را درست بردارید و دست از این قدرت نماییهای ابلهانه و دستگیری و آزار جوانان این مملکت بردارید که اگر چنین نکنید هر کدام از این بازیهایی که براه می اندازید می تواند جرقه انقلابی بزرگ باشد.
از ما گفتن
چند سال پیش آقای اوباما رئیس جمهور امریکا گفت ترفندهای حکومت ایران نخ نما شده است . // خامنه ای که حنایش نزد اوبامای از خدای بیخبر هم رنگی ندارد. آقای نوری زاد من نیز آماده ی امضاء هستم.
وقتی میان همه چی رو با هم قاطی میکنن باید تحمل همچین جوابی رو هم داشته باشن
اینم از آخرین نمونه قاطی کاری که یه روباه به لباس دین رفته و کاراشو کرده:
مجید جعفری تبار که در زمینه استخاره گرفتن زبانزد خاص و عام بود به همراه همسرش ( مینا مناقب ) و چند نفر دیگر از سوی دادگاه ویژه روحانیت به اعدام محکوم شده اند.
و اما حکم صادره برای شیخ مجید جعفری تبار :
یک بار اعدام بخاطر ارتداد
یک بار رجم بخاطر زنای محصنه
یک بار اعدام بخاطر لواط
زندان + شلاق + خلع لباس دائم + دو سال حبس بخاطر فحاشی به امام و رهبری + محروم از مزایای طلبگی + مصادره اموال
با درود به نوریزاد عزیز : جناب نوریزاد روی ماهتان را میبوسم دست مریزاد امیدوارم که سالم وتندرست باشید و به ما جماعت هر روز امیدی تازه بدهید . و در جواب جناب مصلح باید عرض کنم سلام جناب مصلح با با گلی به گوشه جمال شما روحانیون این جناب نوریزاد که تمام بار گناه شما هارا داره با کوله بار خودش یک وری میکشه دیگه بهش تیکه نیندازید! یعنی میفرمایید این مملکت را مردم عادی خراب کردن ؟ و اصلا روحانیون هیچ نقشی نداشتن ؟ شما خودتان یک روز لباس عادی و متداول بپوشید و قلمبه سلمبه حرف نزنید و به صورت ناشناس از صد نفر به صورت رندوم اوضاع را سوال کنید ببینید چند درصد مردم اوضاع بحرانی مملکت را از چشم آخوند جماعت میدانند . موئید باشید .
مهرداد گرامي سلام
آقاي مهرداديعني شوخي ومزاح وطنز هم حالي تان نيست؟
ثانيا اوخودش باقلم خودش اعتراف كرده است مگرنخواندي نوشته اش راداداش؟
آيا احمدي نژادبادارودسته دزدش مردم عادي نبودند؟
آيااين برادران قاچاقچي مردم عادي اين مملكت نيستند؟
آيا اين متملقان وچاپلوسان دوربرحضرت آقا وملاقاتيان اوازاين شهر ها ودهاتها ،مردم عادي نيستند؟
آيااين وزرا ومعاونهايشان ومديركل ها واستانداران وفرمانداران وبخشداران هشت سال دولت پاك دست هاي چپاولگر كه شماخودتان هرروز چندگزارش ازدزدي هايشان دراينجادرج مي كنيد، مردم عادي نبودندو نيستند؟
آيااين انتشاراتي هاي كيهاني شريعتندار وغيرشريعتندار ومجله هامجيزگوي واين دلواپسان عقب مانده ،مردم عادي نيستند؟
آيا بايد همه كاسه وكوزه هاي فسادوافساد وتخريب وچپاول وچماق كشيها وزورگوئي هاي زورگويان براي نگه داشتن يك آقاي فاسدبرسريرقدرت،برسرهمه علماي رباني وغيررباني بايد خراب شود وبرسرايشان آوارشود؟
آيااين انصاف است؟
ديگرچه بگويم تادلت راحت باشد؟
مخلص همه منصفان
مصلح
دوست عزیز چرا در زمان شاه اورا عامل همه فسادها میدانستند در هر حکومت دیکتاتوری همه فسادها به حق یا ناحق به گردن راس حکومت میافتد ضمنا وقتی مردم از روحانیون بد میگویند منظورشان روحانیون حامی حکومت است و الا در بین روحانیون نیز در صدی با مردمند که امیدواریم شما که در بین انان هستید از تعداد انان ما را مطلع کنید
خوب است هر چه از این دست جنایت ها بشود طومار حکومت اهریمنی ملایان زودتر پیچیده میشوذ حکومت ظلم با کلفتی پاره می شود این یک اصل قرانی است وعده ی خدای بیناست مثالش در قران فراوان امده
لیدر خامنه ای نامه شما دریافت شد.
یک هفته قبل تصمیم قطعی گرفتم که نامه شما را به خواهرم نشان دهم. خواهرم ناتالی از من کوچکتر است 14 سال دارد و در دبیرستان دانش آموز است. گفتم که ممکن است او مسلمان شود و چون دختر زرنگی است چند نفر از هم کلاسی هایش را هم مسلمان کند.
ناتالی امروز نامه شما را نزد من آورده است و میگوید من نمیتوانم این نامه را به هم کلاسی هایم نشان دهم. چون انها نخواهند پذیرفت. این نامه 36 مشکل لجیک ( منطقی) دارد. تو به لیدر علی بگو که نامه اش را ببرد پیش معلمش از نظر لجیک تصحیح کند.
چون در اینجا هر 2- 3 نفر دانش آموزی یک لیدر دارد برای انجام طرح تخقیقاتی دانش اموزی. ناتالی فکر میکند که شما لیدر یک گروهک دانش آموزی هستید. فعلن به او نمیتوانم به او بگویم که شما رهبر یک کشور مسلمان هستید. چون از من نخواهد پذیرفت و فکر خواهد کرد او را مسخره میکنم.
او میگوید این نامه اصلن مرجع نداردو ما در مدرسه میاموزیم که هیچ چیز را بدون مدرک قبول نکنیم. یعنی ما اینجا از مهد کودک روش علمی میخوانیم. شما باید مطالب مطرح شده را به طرح های کوچک تقسیم کنید و هر کدام را به صورت علمی بنویسید.
یکم- شما پرسیده اید مگر چه معانی و ارزشهایی در اسلام، مزاحم برنامهی قدرتهای بزرگ است.
بهتر است خودتان به این سوال جواب بدهید من هر چه فکر کردم نتوانستم دلیل انرا پیداکنم. قدرت های بزرگ غیر از نفت از شما چیزی نمیخواهند. شما خودتان بگویید در کجا اسلام مانع فروش نفت شده است. مگر کشور شما اسلامی نیست شما 10 سال است دارید مذاکره میکنید التماس میکنید که از شما نفت بخرند.
دوم- چرا در موضوع مهمّی همچون شیوهی برخورد با فرهنگ و اندیشهی اسلامی، از شکلگیری آگاهی عمومی جلوگیری میشود؟
چه مکانیزمی در غرب وجود دارد که اگا هی های عمومی را شکل دهی کند؟. ایا سایت شما را که به زبان های مختلف نوشته میشود کسی سانسور میکند.آیا بر روی شبکه های ماهواره ای شما پارازیت فرستاده میشود. ایا جلو مجلات عربی شما را که به هر سوی اروپا میفرستید کسی گرفته است. لازم به ذکر است که در کشور ما وزارت ارشاد وجود ندارد. وهیچ مکانیزم متشکلی برای کنترل افکار عمومی وجود ندارد. شما بهتر است در طرح ارایه شده همه مکانیزم های پیچیده ای را که خود میگویید توضیح دهید.
سوم- پس خواستهی اوّل من این است که دربارهی انگیزههای این سیاهنمایی گسترده علیه اسلام پرسش و کاوش کنید.
منشا همه انچه که شما سیاه نمایی مینامید از کشور شما میاید بی هیچ تفسیری منتشر میشود. شما بگویید وقایع زیر را چطور میتوان سفید نمایی کرد.
کبود کردن پشت یک جوان نخبه با شلاق
بردن یک دختر معصوم بنام آتنا بزندان به جرم حرف زدن.
زندانی کردن بهترین و پاک ترین انسان های شما بجرم بیان عقیده
چهارم- اجازه ندهید ریاکارانه، تروریستهای تحت استخدام خود را به عنوان نمایندگان اسلام به شما معرفی کنند.
در کشور ما همه چیز زیر کنترل قوه قضاییه مجلات و مردم است.شیراک رییس جمهر قبل 20 سال قبل که شهر دار پاریس بوده است چند اعلامیه حزبش را داده است به ماموران شهرداری پخش کرده اند. حالا او را محاکمه کرده اند به دوسال زندان محکوم کرده اند. زندان بدلیل خدمات بی نظیر او در جنگ و دیگر موارد و آلزایمر فعلن به حالت تعلیق در آمده است. چگونه ممکن است دولت تروریست استحدام کند برای کشتن مردم کشور خودش برای اینکه نام اسلام را خدشه دار کند.
پنجم- این چالش از پیش طراحی شده بین اسلام و شما جوانان….
چالش در زبان شما Challenge معنی میدهدو نه مانع و سد لطفن تصحیح کنید بدانیم چه میگویید.
حال ناتالی میگوید به لیدر علی بگویید این اشتباهات را تصحیح کند من با کمال میل به هم کلاسی هایم نشان میدهد. در ضمن یک اشکالی که ما داریم نفت نداریم نمیدانیم اگر همه ما مسلمان شدیم از کجا بیاوریم بخوریم لطفن راهنمایی بفرمایید
بن سوار ،
.fev.2015
–
بسم الله الرّحمن الرّحیم
به عموم جوانان در اروپا و امریکای شمالی
حوادث اخیر در فرانسه و وقایع مشابه در برخی دیگر از کشورهای غربی مرا متقاعد کرد که دربارهی آنها مستقیماً با شما سخن بگویم. من شما جوانان را مخاطب خود قرار میدهم؛ نه به این علّت که پدران و مادران شما را ندیده میانگارم، بلکه به این سبب که آیندهی ملّت و سرزمینتان را در دستان شما میبینم و نیز حسّ حقیقتجویی را در قلبهای شما زندهتر و هوشیارتر مییابم. همچنین در این نوشته به سیاستمداران و دولتمردان شما خطاب نمیکنم، چون معتقدم که آنان آگاهانه راه سیاست را از مسیر صداقت و درستی جدا کردهاند.
سخن من با شما دربارهی اسلام است و بهطور خاص، دربارهی تصویر و چهرهای که از اسلام به شما ارائه میگردد. از دو دهه پیش به این سو ــ یعنی تقریباً پس از فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی ــ تلاشهای زیادی صورت گرفته است تا این دین بزرگ، در جایگاه دشمنی ترسناک نشانده شود. تحریک احساس رعب و نفرت و بهرهگیری از آن، متأسّفانه سابقهای طولانی در تاریخ سیاسی غرب دارد. من در اینجا نمیخواهم به «هراسهای» گوناگونی که تاکنون به ملّتهای غربی القاء شده است، بپردازم. شما خود با مروری کوتاه بر مطالعات انتقادی اخیر پیرامون تاریخ، میبینید که در تاریخنگاریهای جدید، رفتارهای غیر صادقانه و مزوّرانهی دولتهای غربی با دیگر ملّتها و فرهنگهای جهان نکوهش شده است. تاریخ اروپا و امریکا از بردهداری شرمسار است، از دورهی استعمار سرافکنده است، از ستم بر رنگینپوستان و غیر مسیحیان خجل است؛ محقّقین و مورّخین شما از خونریزیهایی که به نام مذهب بین کاتولیک و پروتستان و یا به اسم ملیّت و قومیّت در جنگهای اوّل و دوّم جهانی صورت گرفته، عمیقاً ابراز سرافکندگی میکنند.
این بهخودیخود جای تحسین دارد و هدف من نیز از بازگوکردن بخشی از این فهرست بلند، سرزنش تاریخ نیست، بلکه از شما میخواهم از روشنفکران خود بپرسید چرا وجدان عمومی در غرب باید همیشه با تأخیری چند ده ساله و گاهی چند صد ساله بیدار و آگاه شود؟ چرا بازنگری در وجدان جمعی، باید معطوف به گذشتههای دور باشد نه مسائل روز؟ چرا در موضوع مهمّی همچون شیوهی برخورد با فرهنگ و اندیشهی اسلامی، از شکلگیری آگاهی عمومی جلوگیری میشود؟
شما بخوبی میدانید که تحقیر و ایجاد نفرت و ترس موهوم از «دیگری»، زمینهی مشترک تمام آن سودجوییهای ستمگرانه بوده است. اکنون من میخواهم از خود بپرسید که چرا سیاست قدیمی هراسافکنی و نفرتپراکنی، اینبار با شدّتی بیسابقه، اسلام و مسلمانان را هدف گرفته است؟ چرا ساختار قدرت در جهان امروز مایل است تفکر اسلامی در حاشیه و انفعال قرار گیرد؟ مگر چه معانی و ارزشهایی در اسلام، مزاحم برنامهی قدرتهای بزرگ است و چه منافعی در سایهی تصویرسازی غلط از اسلام، تأمین میگردد؟ پس خواستهی اوّل من این است که دربارهی انگیزههای این سیاهنمایی گسترده علیه اسلام پرسش و کاوش کنید.
خواستهی دوم من این است که در واکنش به سیل پیشداوریها و تبلیغات منفی، سعی کنید شناختی مستقیم و بیواسطه از این دین به دست آورید. منطق سلیم اقتضاء میکند که لااقل بدانید آنچه شما را از آن میگریزانند و میترسانند، چیست و چه ماهیّتی دارد. من اصرار نمیکنم که برداشت من یا هر تلقّی دیگری از اسلام را بپذیرید بلکه میگویم اجازه ندهید این واقعیّت پویا و اثرگذار در دنیای امروز، با اغراض و اهداف آلوده به شما شناسانده شود. اجازه ندهید ریاکارانه، تروریستهای تحت استخدام خود را به عنوان نمایندگان اسلام به شما معرفی کنند. اسلام را از طریق منابع اصیل و مآخذ دست اوّل آن بشناسید. با اسلام از طریق قرآن و زندگی پیامبر بزرگ آن (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) آشنا شوید. من در اینجا مایلم بپرسم آیا تاکنون خود مستقیماً به قرآن مسلمانان مراجعه کردهاید؟ آیا تعالیم پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) و آموزههای انسانی و اخلاقی او را مطالعه کردهاید؟ آیا تاکنون به جز رسانهها، پیام اسلام را از منبع دیگری دریافت کردهاید؟ آیا هرگز از خود پرسیدهاید که همین اسلام، چگونه و بر مبنای چه ارزشهایی طیّ قرون متمادی، بزرگترین تمدّن علمی و فکری جهان را پرورش داد و برترین دانشمندان و متفکّران را تربیت کرد؟
من از شما میخواهم اجازه ندهید با چهرهپردازیهای موهن و سخیف، بین شما و واقعیّت، سدّ عاطفی و احساسی ایجاد کنند و امکان داوری بیطرفانه را از شما سلب کنند. امروز که ابزارهای ارتباطاتی، مرزهای جغرافیایی را شکسته است، اجازه ندهید شما را در مرزهای ساختگی و ذهنی محصور کنند. اگر چه هیچکس بهصورت فردی نمیتواند شکافهای ایجاد شده را پر کند، امّا هر یک از شما میتواند به قصد روشنگریِ خود و محیط پیرامونش، پلی از اندیشه و انصاف بر روی آن شکافها بسازد. این چالش از پیش طراحی شده بین اسلام و شما جوانان، اگر چه ناگوار است امّا میتواند پرسشهای جدیدی را در ذهن کنجکاو و جستجوگر شما ایجاد کند. تلاش در جهت یافتن پاسخ این پرسشها، فرصت مغتنمی را برای کشف حقیقتهای نو پیش روی شما قرار میدهد. بنابراین، این فرصت را برای فهم صحیح و درک بدون پیشداوری از اسلام از دست ندهید تا شاید به یمن مسئولیّتپذیری شما در قبال حقیقت، آیندگان این برهه از تاریخ تعامل غرب با اسلام را با آزردگی کمتر و وجدانی آسودهتر به نگارش درآورند.
سیّدعلی خامنهای
1/بهمن/
با سلام
به قسمت اول پوئن عالی میدهم ولی نامه رهبر متوهم را بسیار بد چون همان اراجیفی است که در این سی سال به خورد ملت داده اند
هو ۱۱۰
جناب مسلح به ص
شگفتا که هنوز هم به ادبیات نمادین و نثر کنایه پی نبرده اید! حتی از درک سخن کنایه آمیز محمد نوریزاد عاجزید!
از مدرسه بر نخاست یک اهل دلی********** ویران شود این خرابه دار الجهل است
خدا بیامرزد پهلوان شعبان جعفری را
و
مرگ بر ما که گفتیم مرگ بر شاه
یا علی
دوستان عزیز مواظب باشیم بغض حکومت فعلی ما را به مدح کودتاگران 28 مرداد نکشاند رژیم پهلوی هم علیرغم همه خدماتی که انجام داد رژیمی دیکتاتوری بود و خصوصا دیکتاتوری محمد رضا شاه غیر قابل توجیه
بنام خداوند فرزانـــــــــــــــــــــگان
خداوند پاکــــــــــان و آزادگـــــــــان
خداوند شادی و فرخنــــــــــدگـــــی
خداوند نیــــــــکی و سرزنــــــــدگی
پس از نام یزدان که بایستـــــــه شد
روان کردن کِلک، شایستــــــــــه شد
سحرگه که سر پنجه ی آفتـــــــــاب
زُدود از دو چشمان من گــَـردِ خواب
مرا آمد اندیشه کای مرد جنـــــــگ
نباشد ازین بیش جــــــــــــای درنگ
همه کارِ گردون شده زیــــــر و رو
ببـُـردند از ایرانیــــــــــــــــــان آبرو
سه ده سال بگذشت ازین انـــــقلاب
ندیدی بجــــــــــــــــــز سایه از آفتاب
بسی رنج بردی درین سـال ســــی
ز نامردمــــــی، بد دلــــی، ناکـــسی
نه از پهلوانیست دیـــــگر سخــــــن
نه از پاکبازان دشمــــــــن شکــــــن
که زاغان به جای عقاب آمــدنــــــد
چو دزدان ره با نقـــــــاب آمدنـــــــد
ببردند و خوردند و افروختـنـــــــــد
ز دین آتـش و مردمــان سوختنـــــــد
به خامه درآور یکی داستــــــــــــان
ز دوران نزدیـــک، نی باستــــــــان
بجای تهمتــــــن بیـــا و بگـــــــــــو
زمحمــــود، اهریمـــــــن زشتخــــــو
پس اینک “دودوزه” بگوید تـــــــرا
ز مردی که مردی نباشـــــــــــد ورا
هزار و سه صد با سی و پنج شــــد
به زاییــــــــــــــدنش مام در رنج شد
ارادان بُد آنجا دِه گرمســـــــــــــــار
همه مردمانش کنون شرمســــــــــار
یکی نفله آمد به گردون پدیـــــــــــد
که گردون بدین نفلــــــگی کس ندید
نهادنـــــــد محــــــــــــــمود نام ورا
ز خونابه شستنـــــــــــد کـــــــام ورا
چو بگشود چشمش به دنیــــای دون
همه دلخوشیها زدل شـــــــــــد برون
تو گویی دو چشمش دو سوراخ ریـز
که دارد به گیتـی هوای ستیــــــــــز
دماغش به رخ همچو گرز گــــران
بزد ناله چون گربه ی نیمه جــــــان
چو چشم پدر بر دو چشمش فتـــــاد
چو میمونِ خندان، دو لب برگشــــاد
بگفتا یکی چیست این جانــــــــــور
که شرمنــــــــده کرده ز زشتی، پدر
دویُم گفت زشتست و بی مایـــه این
تراود ز چشمان او خشم و کیــــــــن
دگر گفت بوزینه زین بهتر اســــت
که در آفرینش ز گوهر، ســــر است
بگفتنـــــــــد وپی در پی از ننگ او
به زخم زبان کـــــرده آهنــــــگ او
سه سالی گذشت و ببالیـــــــد خوش
//و بخــــورد و بمالیـــــــد خوش
ولی طعنه ی مردمان کم نشــــــــــد
به زخم زبان هیــــــــــــچ مرهم نشد
چو ز اندازه بگـذشت زخـــــم زبان
شدند از ارادان به تهــــــــران روان
با ایمیل ارسال کنیداین را در وبلاگ بنویسید!در Twitter به اشتراک بگذاریددر Facebook به اشتراک بگذاریداشتراکگذاری در Pinterest
صفحهٔ اصلی
اشتراک در: پیامها (Atom)
با درود فراون به نوریزاد گرامی :جناب آقای نوریزاد من شخصا حاضرم از 2000 کیلومتری بیام وبا خواهش و… از ایشان تقاضا کنم از اعتصاب غذا دست بکشد چون سلامتی اش در خطر است واز دکتر مقیمی وکیل محترم واز دکتر جداری فروغی نیز خواهش کردم . از جنابعالی تقاضا دارم به ایشان بگویید با این کارت سلامتی خانواده های دیگری در خطر است به قران سوگند از روز اول همش به فکر اون وپدر ومادرش هستم واز حضرتعالی هم قبلا تقاضای شماره خانواده اش را نمودم جهت احوالپرسی واکنون عاجزانه از جنابعالی تمنا دارم هر کاری ازتان ساخته است کوتاهی نفرمایید جان انسانی در خطر است .به ایشان ضمن احوالپرسی وخواهش از طرف ما بگویید که شجاعت وشهامت ستودنی شما مایه امید است واین امید را از ما مگیر با تشکر از شما نوریزاد گرامی وهمه کسانی که به فکر آتنا هستند
” معمّا ”
بیابید تنبلترین و مفت خورترین موجود دنیا را !
شلوارش زیپ نداره !
کفشش بند نداره !
جیبش ته نداره !
حرفش حساب نداره !
پر روی یش حدی نداره!
گریهاش اشک نداره !
کار مشخصی هم نداره !
مدیونی اگه فکر کنی منظورم آخونده (-:
جناب نوري زاد سلام
پس به اعتراف خودتان همه مفاسد ومظالم كشورراشخص جنابعالي دستورفرموده ايد.
پس ريشه مفاسدخودتان هستيد.
پس چرا به يخه ملاها چسبيده ايد؟
دارد به در میگوید که دیوار بشنود نمیداند که نه در گوش دارد و نه دیوار
جناب مصلح با سلام، دروس حوزوی را هم همینجور یاد میگیری و از آنها نتیجه استخراج میکنی یا از هر متنی که میخوانی برداشتها و نتیجه گیریهایی از این دست داری؟ البته به استناد همین چند سطر اعتراف خودت این را پرسیدم.
آخه // باصطلاح ( مصلح ) چون که آخوند //. // . //. //. //. //. // وخلاصه یک معجون /// است آین شیاد ها یقه هم ندارند ! که ما و امثال نوریزاد بتوانیم بگیریم ! تمامی پهنای یقه پیراهنشان حداکثر دوسانت است درست به اندازه پهنای باند اینترنت این کشور ملازده ! کی میخواهی دست از این // برداری و … فهم شوی ؟
جناب مصلح
1.فرصت طلبی در این حد؟!کمی انسانیت هم خوبست.دختر مردم برای آزادی من و تو در حال مرگ است،محمد نوریزاد برای نجاتش تقلا می کند و حاضر است هر سند ناکرده ای را برای نجات این دختر امضا کند آنوقت مسخره می کنی؟!تو انسانی؟!
2.موضوع فساد این حکومت به حدی رسیده است که رحمانی فضلی وزیر کشور می گوید “پول های قاچاق مواد مخدر به انتخابات مجلس راه پیدا کرده”…توجه کن:وزیر کشور جمهوری اسلامی می گوید نه یک مخالف نه نوریزاد…
فساد سر تا پایتان را گرفته آنوقت زبانتان شش متر دراز هم هست؟!
با درود به نوریزاد عزیز : جناب نوریزاد روی ماهتان را میبوسم دست مریزاد امیدوارم که سالم وتندرست باشید و به ما جماعت هر روز امیدی تازه بدهید . و در جواب جناب مصلح باید عرض کنم سلام جناب مصلح با با گلی به گوشه جمال شما روحانیون این جناب نوریزاد که تمام بار گناه شما هارا داره با کوله بار خودش یک وری میکشه دیگه بهش تیکه نیندازید! یعنی میفرمایید این مملکت را مردم عادی خراب کردن ؟ و اصلا روحانیون هیچ نقشی نداشتن ؟ شما خودتان یک روز لباس عادی و متداول بپوشید و قلمبه سلمبه حرف نزنید و به صورت ناشناس از صد نفر به صورت رندوم اوضاع را سوال کنید ببینید چند درصد مردم اوضاع بحرانی مملکت را از چشم آخوند جماعت میدانند . موئید باشید .
اقا مصلح حرف شما جواب هم دارد…بد جوری قاطی کردی
جناب مصلح ای کاش موضوع بررسی مفاسد یک شخص بود . یک بار از ابتدا مطالب را مرور کن . موضوع نجات جان یک انسان بی گناه است یک دختر بی گناه که شباهت بسیاری به خواهر خود شمادارد نمی دانم کجایی
… به یاد آتنا، به یاد دختری که مصلحت نظام ایجاب کرده وسیعترین حریم خصوصی اش مانتوی تنش باشد … به یادت هستیم
اعتراف گیری زیر شکنجه!
این است عدل علی؟ حکومت امام زمان این است؟
آهای قاصی!
دوست داری با تو هم همین گونه رفتار شود؟
عزیزانت را گروگان بگیرند بعد برای آزادی آن ها از تو بخواهند به جرمی که مرتکب نشده ای اعتراف کنی!
در بلاد کفر چنین اعتراف گیری از درجه اعتبار ساقط است. قاضی کمترین احتمالی دهد متهم تحت فشار وادار به اقرار به چیزی شده آن اقرار را باطل اعلام می کند. ماموری هم که اقدام به چنین اعتراف گیری کند مجرم است و مجازات می شود. عقل سلیم چنین حکم می کند.
قاضی!
زمانی نه چندان دور غربی ها نیز همچون تو می اندیشیدند. فکر نکن قوانین مدرن و دستگاه قضایی امروزی کشور های متمدن از روی هوا و هوس تدوین شده. متفکرین غربی بالاخره توانستند عوام الناس را متقاعد کنند اگر همه پیرو قانون باشند و قانون نیز عادلانه باشد حقیقت جو باشد و تحت تاثیر زور مداران قرار نگیرد این به سود همه عدالت خواهان است! جامعه زمانی رشد و نمو می کند که پایه و اساس آن آزادی باشد. آزادی بیان. تنها کسانی با این اصل مخالفند که از آن متضرر می شوند و آن ها انگل های جامعه اند!
بگذریم از این که جمهوری اسلامی به حدی بی سواد است که حتی نتوانسته یک نظام استبدادی به طور مثال مشابه چین کمونیست راه اندازد! لا اقل بنگرید رمز پیشرفت های اقتصادی چینی ها در چیست؟ همان کشوری که شما با تمام ادعای گردن کفتی در مقابلش به دریوزگی افتاده اید! و دوباره دست از پا دراز تر پاچه خوار آمریکای جهانخوار شده اید!
قاضی!
اما ما نمی خواهیم مثل چینی ها باشیم! ما آزادی می خواهیم! آزادی بیان آزادی اعتراض! اگر اعتراض ما نا بجا است باز هم حاکمان وظیفه دارند بیایند و به اعتراض های ما پاسخ منطقی دهند. حاکم اگر چیزی برای پنهان کردن نداشته باشد ترسی از معترضان ندارد و پاسخ گویی به آنان برایش آسان است.
قاضی!
تو با صدور حکم زندان معترضان یک کار بیشتر نکرده ای و آن هم اثبات مدعای اعتراض کنندگان است. پاسخ اعتراض اگر حبس و زندان باشد این چه معنایی دارد به غیر از این که تو گناه کاری! آری تو گناه کار بودن خود را اثبات کرده ای!
اگر قیمت نفت به ناگهان به نصف تقلیل مییابد اتفاقی نیست. اگر بخواهند خون کسی را تا اخرین قطره بمکند چه میکنند. او را ذلیل میکنند تخقیر میکنند به خاک سیاه مینشانند تا او برود و التماس کند و قطره ای ازخون خود را بفروشد. نفت خون غیر فابل بازگشت ماست. همه چیزمان به نفت ارتباط دارد. یک روز بدون نفت نمی توانیم زندگی کنیم. نفت در کمتر از چند دهه تمام خواهد شد. هم چنان نفت برای کشور های پیشرفته جنبه حیاتی دارد. اگر کشور های اطراف چاه های نفت به آن اندازه از پیشزفت میرسیدند که بتوانند نفت را نفروشند. جنگی جهانی درمی گرفت جنگی بین کشور های نفت خیز و مصرف کننده جنگی برای زندگی و مرگ. اما کشور های پیشرفته بجای روی آوردن به چنین جنگ وحشتناکی به استراتزی ایجاد بحران در اطراف چاه های نفت روی آوردند. و چه ساده موفق شدند. جهالت این مردمان به اندازه است که با نشان دادن کتلی به جان یکدیگر میافتند و یک دیگر را میکشند. جنگ بی انتها بر سر کتل. اختلافات مذهبی و قومی به حدی در میان این مردمان زیاد است که تا اخرین قطره نفت به جان هم دیگربیافتند. ایجاد بحران ها در اثر جنگ ها چه میکند. باعث فراری شدن مغز ها و سرمایه ها از اطراف چاه های نفت میشود. مردمان فلک زده نمیتوانند کارهای خود را سامان دهند هر روز دچار فقر بیشتر میشوند. ومحتاج فروش نفت بیشتر. میروند به پای خریداران نفت میافتند التماس میکنند نفت بیشتری بخرند. عرضه زیاد میشود قیمت نفت سقوط میکند. بحران های کنترل شده در اطراف چاه هاینفت راه حل باز نگهداشتن شیر نفت و سقوط قیمت آن است. هیچ فرقی نمیکند.جمهوری اسلامی- طالبان -القاعده -ای سیس -شیعان عراق و سوریه همه به کار ایجاد بحران در اطراف چاه های نفت میخورند اگر بررسی شود در بر امدن همه انها کشور های مصرف کننده نفت دست داشته اند. انچه که خمینی و خامنه ای میگوید که کشور ها دشمن اسلام اند یک توهم اساسی است انها عاشق اسلام اند اختلافات بین شیعی و سنی حلال همه مشکلات انها است انچه که مسیله را پیچیده میکند. قدرت ها در ظاهر موافق شاه بودند در باطن مخالف او و در مورد جمهری اسلامی در ظاهر مخالفند و در باطن موافق. این مهمترین مسیله است که دلسوزان جامعه باید برای مردم توضیح دهند. که هم امام انها و هم مقام معظم انها بازیچه دست قدزتها قرار گرفته اند. آن مقام معظم تنها جهالت های ما را رهبری میکند درست در جهتی که انها میخواهند.
چند بار دیگر هم این تحلیل را نوشته اید.به نظر خیلی منطقی و درست به نظر می رسد.ای کاش بزرگان به چنین تحلیل هایی حتی اگر یک درصد احتمال درست بودنشان باشد فکر می کردند. مسلمانان دارند همدیگر را می کشند و کشورهای همدیگر را شخم می زنند. آن طرف اسرائیلی ها دارند به ریش ما می خندند. یکی نیست به این مردک بغدادی داعش یا آن بشار اسد آدمخوار بگه اگه خیلی مردید حداقل آن بخشهایی از سوریه را که اسراییل غیر قانونی و به زور اشغال کرده پس بگیرید…تازه فاش شده که ابوبکر بغدادی دکترای علوم قرآنی!!! داره و مفسر قرآن!!! هست.من نمی دونم چطوریه که حافظ شیرازی ما قرآن را از حفظ بود واین شاهکار محیرالعقول را سرود یا مولانا با همین کتاب به عالم روحانی رسید بعد این بی شرافت داعشی میگه من دارم طبق قرآن عمل می کنم…یه عده هم تو ایران دلشون خوشه که سردار سلیمانی تو عراق همه کاره است.چه ارزشی دارد؟ اگر ما به جای این کارها و ماجراجویی ها راه کره جنوبی و مالزی را رفته بودیم الان نه فقط در منطقه بلکه در دنیا آقایی می کردیم.نه این که دلمون به دو تا پهپاد و موشک که در برابر اف 22 های امریکا حکم ترقه بچه ها را دارند و یه ناوچه جماران که بغل ناوهای غربی مثل قایق موتوریه خوش باشه بعد سوار هواپیما میشی از تهران بری مشهد هفت بار ازراعیل را جلو چشت می بینی بس که ناوگان هواپیمایی ما داغونه…..
فرضیه ایجاد بحران های کنترل شده در اطراف چاه های نفت برای دستیابی به نفت ارزان قیمت در مقاله ای از ایگناسیو رامونه سردبیر لوموند سیاسی بنام جنگ های قرن بیست و یکم در زمان حمله امریکا به عراق در لوموند سیاسی منتشر شده است و در دسترس محققین است.
پیروزی عاطفه بر شقاوت پیروی کلمه بر شمشیر
ایا برادر مصلح یک جمله عربی یک ایه سوره ای چیزی بلد نیست تا این دختر معصوم را از دست برادران نجات دهد. او عاطفه مطلق جامعه ماست. او ایت حق است بر کره خاکی ما.
آقا من و هم نسلان خودم هم معترفیم که این ما بودیم که به خواست خود در این دوره زیبای تاریخی به دنیا آمدیم و به دست خود نسلمان را سوزاندیم تا نسل سوخته لقب بگیریم و بی دلیل انگی بر نظام مقدس اسلامی بزنیم که تمامی شرایط را برای نسوختن ما فراهم آورد و بازهم ما سوختیم.ما قدرناشناسان رانده شده از بهشت حزب الله تقصیرات فراوان خود را پذیرفته و خواهشمندیم امثال آتنه را با رافت اسلامی که فقط مختص همین نظام است و بس از یک زندان غیراستاندارد که فاقد سونا و جکوزیست( به تعبیر آقا)به یک زندان شش ستاره نظیر اوین(به تعبیر آ شیخ صادق لاریجانی)منتقل نمایند تا بازهم به جهانیان نشان بدهند که دارای چه مراتب بالایی از رافت و عطوفت هستند.