سر تیتر خبرها
تقدیم به علـی مطهری و آینده ای که چشم به راه درخشش ماست.

تقدیم به علـی مطهری و آینده ای که چشم به راه درخشش ماست.

می گویم: علی آقا، مشکل ما حتی آقا مجتبی و اسلحه های سپاه و پول های دزدیده شده توسط سپاه نیست. آن ها را به زانو در خواهیم آورد و پول هایمان را از سرداران فربه ی سپاه پس خواهیم گرفت و بساطشان را خواهیم روفت. حتماً. مشکل ما نمایندگان رهبری در مجلس و دستگاه قضا نیز نیستند. که این فرو دستان به یک خیزِ نفرتِ مردم در متنِ “شرمی آب کننده” فرو خواهند مرد. بل مشکل ما در عربده هایی است که از قعر بدبوی جهالت خیز بر می دارند.

اگر قول می دهید که حالتان مشمئز نمی شود این فیلم را از صفحه فیس بوک من ببینید.

https://www.facebook.com/m.nourizad
محمد نوری زاد
بیست و دوم دیماه نود و سه – تهرانShare This Post

درباره محمد نوری زاد

71 نظر

  1. سلام.ممنون .خیلی خوب بود.از دست اندرکاران وبسایت به این خوبی سپاسگزارم

     
  2. پیشنهادی برای آقای مطهری دارم . آقای مطهری می تواند برای نطق پیش از دستور بعدی خود ، فیلم مصاحبه های ” سعید واحد ” و ” مرتضی سیاهپوش ” که قاتلین استاد مطهری بودند را از دستگاه قضایی بگیرد و بجای نطق پیش از دستور ، آن را در اصطبل به سمع و نظر اصطبل نشینان برساند . قاتلین که جوانانی جزب اللهی و پاک و متدین و ساده و قرآن خوان و بدون هیچگونه تعلقات دنیوی و بهترین بچه های محله هاشمی غرب تهران بودند ، فقط به خاطر آنکه سمعا” و طاعتا” حرف های ” آیت الله شیخ اکبر گودرزی ” معلم قرآن خود بوده و از خودشان هیچ اراده و فکری نداشتند و به قول خودشان ” کانالیزه فکری ” آشیخ اکبر گودرزی شدند . اینان فقط و فقط میخواستند که احکام الهی را از زبان شیخ اکبر بشنوند و هر آنچه شیخ اکبر گفت انها اجرا نمایند . دست آخر ، این جوانان بچه حزب اللهی که از بچه های حزب اللهی های فعلی خیلی با ادب تر و متدین تر و پاک تر بودند ، بواسطه همان کانالیزه شدن فکری و به قولی امروزی ها ” تک صدا ” شنیدن ، باورشان نمی شد که روزی دست اشان به خون آغشته شود و خون بریزند و قتل انجام دهند و آنهم چه کسی را به قتل برسانند ! امروز هم می بینیم که کسانی هستند که فقط ” آقا ، آقا ” میکنند و از خودشان هیچ اراده و فکری ندارند و اصطبل نشینی از شهر آبادان میگوید که ” آقا ” گفته بودند که مطهری صحبت نکند و ما هم رفتیم جلوی تریبون مجلس تا به حرف” آقا ” جامع عمل بپوشانیم و نگذاریم مطهری حرف بزند ( هرچند که قبول دارند که پای تریبون آمدن ، مخالف قانون اساسی و داخلی مجلس باشد ) و این همان تفکر غلط ” کانالیزه فکری و خط گرفتن از سوی یک ” آشیخ اکبر “ی در این زمان است . این خط گرفته های ” آ شیخ اکبری ” امروزی دیگر ترور و کشتن یک مرتضی مطهری را نشانه نرفته اند ، بلکه در اصطبل ترور یک کشور و یک ملت را نشانه رفته اند .

     
  3. واقعا باید برای خومون تاسف بخورم که چنین درندگانی قرار است برایمان رهبر! انتخاب کنند!!

     
  4. • جایگاه نظام ولایت فقیه در جهان امروز کجاست؟ بی تردید امروز سئوال این نیست که حکومت مستید ایران و در دنیای امروز چه نقشی دارند بلکه سئوال اساسی تر این است دنیا با این حکومت چه بر خوردی خواهد کرد؟ همسایگان با اینها چگونه تعامل می کنند؟ چرا این سئوالات مهم است به یک دلیل ساده و اینکه حاکمیت ایران قادر به اداره کشور نیست و لذا باید بطور مداوم بحران درست کند و این بحرانها بدون آزار همسایگان ممکن نیست. پس جمهوری اسلامی به خودی خود یک مشکل دائمی در منطقه است.
    • جمهوری اسلامی چه نقشی در منطقه دارد؟ به لحاظ نفت که هیچ. ایران کشوری است که بتدریج در حال تبدیل از صادر کننده نفت به وارد کننده نفت و مشتقات آن است. نظام فاسد آن متخصص به هدر دادن همه امکانات کشور است. از هیچ نیروی انسانی بدرد بخوری هم استفاده نمی کند.الگوی زنش یک بازیگر 2بار مطلقه است که حتی فرزندش نیز حاضر نیست با او زندگی کند ولی چون نرخ دستش است شده الگوی اینها. وقتی بانوان فرهیخته ایرانی را نقی بلد کنند و زندانی باید هم جا برای اینها باز شود. در سیاست خارجی کشور مستقلی نیست. بازیچه کمپانیهای نفتی است. زندگی اقتصادیش در جای دیگری تصمیم گیری میشود. الان زندگیش در دست اسرائیلی ها افتاده. علت اصلی حضور نیروهای خارجی در منطقه است. از سوی دیگر بجای آمریکا نیروهایش با داعش می جنگند. به سوریه پول نقد میدهد و پول نداشته اش و حتی عوارض شهروندان تهرانی به جیب حزب الله سرازیر است. کشورش را به تاراج روس و چین گذاشته. در یک کلام حاکمیت ایران علاقه ای به سرنوشت ایرانیان ندارد. ذاتش بحران ساز است.
    • وقایع فرانسه و برخورد انسانی حکومت فرانسه در جهت کنترل بخران و تبدیل آن به یک همگرائی ملی و همنطور در آلمان که دیروز در برلین تمام سران حکومت آلمان در گردهمائی مسلمانان جهت محکومیت تروریسم شرکت و اندیشه های پیامبر و اسلام را بری از این آدم کشی ها دانستند بروشنی تقابل جهان امروز را با ذات آشفته ولایت فقیه نشان میدهد. از سوی دیگر آیا ایرانیان با این خلق و خوی حاکمان ایران هماهنگند؟ همه تحلیلها پاسخ این سئوال را منفی میدانند.
    • به هیچ حسابی ولایت فقیه در هیچ کجا جائی ندارد. همه هم از فساد سران و سرداران آگاهند چون آنچه در خارج کشور می کنند برای آنها آشکار است.آیا هیچ عاقلی برای این حکومت شانسی برای بقا قائل است؟

     
  5. این نمایندگان مفلوک اجیر شده بی‌ نوا که به آقای مطهری حمله ور شدند که از خودشان اراده و اختیاری ندارند، اینها به هرکه مجتبی با اشاره یا بی‌ اشاره قدرت پرست کینه توز ندایی بدهد حمله می‌‌کنند. آیا نباید نوک حمله متوجه منبع و سرچشمهٔ اصلی‌ همه فسادها و نابسامانی باشد؟ از طرفی‌ این بیچاره بخت برگشته اصلی‌ به هر روشی که برای ریشه کردن همهٔ مخالفانش دست می‌‌زند نتیجه عکس می‌‌دهد، آخه این مجلس مجلس رهبر و مجتبی است و چه نادان مردمان عقب افتاده‌ای را یاران خود یافتند که راهی‌ این اصطبل کردند. حساب استنثنا‌ها جدا.

     
  6. سلام آقای نوریزاد
    من می خوام یه قدم عقب تر هم برم، در مورد فیلمی که گذاشتید، مشکل در مبناهایی هست که به اینا اجازه میده این حرف ها رو بزنن، منم کاری به کسانی که به دروغ به اسم دین دزدی و تجاوز می کنم ندارم، اتفاقا با کسانی کار دارم که با صداقت از دین دفاع می کنن. آقای نوریزاد شاید بهتر از من بدونید تمام این حرف ها مستندات فقهی داره، شما اگه از همین بپرسید به چه حقی این حرف رو میزنی ده ها حدیث و روایت از متون معتبر شیعه و سنی برای شما میاره که به این دلیل. حالا مگه میشه دیگه ازشون سوال پرسید؟ اونوقته که مرتد و کافر میشی و طبق همون روایات خونت حلال میشه. مثلا نگاه کنید به مطلبی که مجتهد شبستری در مورد مبناهای فقهی داعش نوشت یا این مطلب:http://letoarafu.blog.ir/1393/10/02/%D9%85%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AA%DB%8C%D9%88%D8%B1%DB%8C%DA%A9-%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4-%D8%AF%D8%B1-%D9%81%D9%82%D9%87-%D8%B4%DB%8C%D8%B9%D9%87
    البته دلایل مسلمانان خیال پرور و آرزواندیش هم من رو قانع نمی کنه، که بدون هیچ دلیل تاریخی و علمی یک فرض دارن که: بله آقا اسلام دین رافت و مهربانی است، نمیشه با زن بدون اجازه ش ازدواج کرد این با فطرت انسان ناسازگاره و … .
    البته در قرآن هم اجازه ازدواج با اسیران زن جنگی شوهردار داده شده و حقیقتا برای من باورش سخته که همه شون راضی بوده باشن با کسی که به حق یا ناحق شوهرش رو کشته همبستر بشن.
    آقای نوریزاد تا این متون فقهی پر از جواز قتل و تجاوز به دیگران فقط به خاطر اینکه مسلمان نیستن چاپ میشه و داننده این متون میشه عالم و دانشمند و معظم و روحانی …، و خود این ها هم میشه بهترین علم و افضل علوم، این فریادها و خشونت ها و تجاوزها هست. البته هستند محققان مسلمانی که همه ی این ها رو رد میکنن و البته فقیهان هم اونارو مردود کردن، منکر این نیستم.
    تو دوره ی خدمت احمقانه سربازی یه آخوندی، از اینایی که خودشون رو جوون پسند جلوه میدن، در حالی که یه خنده موذیانه داشت می گفت اگر روزی ما به اسرائیل حمله کنیم می تونیم از زن هاشون به عنوان یک امتیاز الهی بهره ببریم. واقعا میشه با این داشتن این تفکر با اینا بحث کرد؟ سریع میرن تو متون معتبر و احادیث صحیح و …

     
    • اموزه های فقهی اشاره شده در هر سه دین اسلام و مسیحیت و یهود وجود دارد و در زمانهای گذشته نیز بطور گسترده از سوی متولیان دین به اجرا گذاشته شده است و مختص اسلام نیست . با این تفاوت که پیروان دو دین عیسی و موسی آن دورانها را پشت سر گذاشته اند و ما در ابتدای راه این گذار قرار داریم . فقه تماما برساخته فقهاست و ربطی به دین ندارد و امام محمد غزالی فقه را علم دنیا میدانست و نه علم دین و گفته است که اگر بین مردم اختلافی بروز نکند ، هیچ نیازی به فقه نیست .
      احدایث و روایاتی که ابزار قدرت فقهاست عمدتا برساخته مدعیان علم دین در طول تاریخ است . ابوحنیفه در قرن دوم هجری تنها 18 حدیث منتسب به پیامبر را معتبر میدانست . علمای شیعه نیز اذعان دارند که بیش از 95% از روایات منتسب به امامان جعلی است ، قطع نظر از اینکه استنباط احکام شرعی یا به تعبیر علما حکم خدا از روایات ابداع علمای غالی و با خاتمیت پیامبر اسلام در تضاد است و از قرن چهارم هجری رواج یافته است . کتاب “مکتب در فرایند تکامل” که نوشته یکی از علمای شیعه است ، چگونگی رواج تشیع غالی را شرح داده است . این کتاب حدود 10 سال پیش منتشر شد و تاکنون نیز ردیه ای بر آن نوشته نشده است و با توطئه سکوت از ناحیه علمای حاکم روبرو شد .

       
      • سلام
        من هم نوشتم که محققانی هستند که این احکام را رد می کنند، ولی قدرتی ندارند. اتفاقا من همین کتاب را خوانده ام و هم کتاب های محققین منتقد دیگر را.
        البته با نظر شما مخالفم که ما در ابتدای راه گذار هستیم، منتقدان فقه سنتی، حداقل در ایران، هیچ گونه حق اظهار نظری ندارند تا صدایشان شنیده شود.
        مثلا در مورد همین مسائل داعش و مجله فرانسوی، خیلی از افرادی که محکوم کردند گفتند این وجهه اسلام را خراب می کند، نگفتند که آن ها حقشان نبوده کشته شوند، چون حکم توهین کننده به پیامبر مرگ است. البته مثل اینکه در ایران هم یک نشریه با صراحت این را گفته است.
        در مورد اصل دین و چیزهایی که به آن چسبانده اند تا حدودی با شما موافقم ولی یک سوال: چطور می شود از بین این همه روایات و احادیث و در طول یک تاریخ 1400 ساله اصل و بدل را تشخیص داد؟ چه محکی داریم هرچه که الان مخالف عقل ما هست بگوییم جز اصل دین نبوده؟ یک مثال میزنم داعش وقتی زنان ایزدی را به اسارت گرفت، تفسیری از یک آیه داشت. حالا از کجا تفسیر این ها غلط است؟ با این دید وقتی وارد می شویم انگار از قبل یک دین کامل ( منظورم کلی است و اصلا یک دین خاص در نظرم نیست) و مطابق معیارهای عقل امروزی در نظر می گیریم و بعد به تفسیر می پردازیم. سوال من به صورت مشخص اینه شما ابتدا حقانیت یک دین را ثابت شده می گیرید و بعد به تفسیر آیات و روایات می پردازید یا از بین این همه تفاسیر و احادیث گوناگون می توانید پی ببرید راست کدام است و دروغ کدام است؟

         
  7. هو ۱۱۰

    سلام به همه نیکان
    سلام به مهرداد و همه مهر داد های این کاروان
    کاش در روز حمله مهاجمان به علی مطهری در مجلس غصب شده توسط عمال خلفای حور میبودم و فریاد میزدم ، ای حجاج های قرن بیست و یکم، دولت تان روی بنی امیه و بنی عباس را سفید کرد!!
    مرگ بر ما که گفتیم مرگ بر شاه

    یا علی مدد

     
  8. سلام علیکم ______ شاعر شیرین سخن شیرین زبان طناز در باب مصداق مجلس خبرگانی ها که همین نماینده اش ” تاکندی قزوینی ” و سایر نمایندگانش که یک مشت ” پیر و پاتال ” و عنقریب منتظر ” ریق رحمت ” هستند ، چنین فرموده اند : حاکم آن شهر که مرغابی بود / اندر آن شهر چه غوغایی بود ! و اما از ” سعید اسلامی ” که خواندندش ، سعید امامی ، از بهترین افراد ولایت مدار و ذوب در ولایت و دین دار و متدین و فدایی رهبر که برای نظام ” قتل های زنجیره ای ” انجام میداد و در نهایت همین نظام ، بهترین شربت گوارای ” واجبی ” مورد مصرف در حمام را در حلقش نمودند تا این جرثومه کثیف بمیرد ولی نظام زنده بماند ، نقل قولی است که فرموده اند : این مجلس خبرگان نیست ، بلکه مجلس ” خفتگان ” است ، زیرا این افراد رهبری را نمی توانند نظارت کنند ، چون یا خوابند و یا چرت میزنند و یا در حال احتضار ( جان کندن و مردن ) هستند . تقریبا” همین نظر ” واجبی خور ” را به شکلی دیگر شخص ” آفت الله مصباح یزیدی ” در وصف مجلس خبرگانی ها فرموده اند و آنکه ” مجلس خبرگانی ها ” کاره ای نیستند که رهبر را انتخاب کتتد ! رهبری را خدا انتخاب میکند . در این نظر ، سخن بسیار چاپلوسانه و برای تملق بیشتر رهبری بوده و همچنین مشت محکمی بر دهان همین امثال ” تاکندی قزوینی ” و عدم الهدی و احمد خاتمی و … ” مجلس خفتگان ” نشیمن .

     
  9. کوروش معماری

    جناب آقای نوری زاد عزیز٬ مدتیست دورادور با اندیشه های شما آشنائی دارم. مشتاق هستم٬ در صورت تائید سرکار عالی٬ بتوانیم این مملکت عزیزمان در مرحله ابتدائی و بعد هم جهان را از این خواب غفلت در بیاوریم. در اینکه این یک رسالت خدائی میباشد شکی بخود راه ندهید. اگر قدم رنجه فرمائید به فیسبوک این حقیر برای اطلاعات بیشتر خوشحال ومدیون شما خواهم بود. نمونه ای در زیربرای آشنائی به کار اینجانب خدمتتان تقدیم خواهم داشت. مطمئنآ گیرائی زبان شیوای سرکار در این مهم کار خدائی تاثیری فراوان خوهد داشت٬ مزید برآنکه مریدان فراوانی هم دارید. بنده در خدت شما خواهم بود.
    با عرض تشکر فراوان٬ کوروش معماری
    دوستان توجه داشته باشند٬ من کوچکترین درخواستی از هیچکدام از شما عزیزان ندارم. کار من کار خدائی میباشد. من بسیار بدهکار هستم به ایشان. از تمام لذائذ دنیا٬ دراین زمان از بودن در خدمت شما ها و سعی در بازپرداخت بدهی خودم به خداوند لذتی بیشتر نخواهد بود. اگر ما قرار است یک مملکت و حکومت اسلامی داشته باشیم٬ پس باید نمونه باشیم و بر طبق توصیه و دستورات خداوند باشد. اسلحه ما قرآنی است که خود آقایان برای ما تجویز نموده اند. ما با کسی سر جنگ نداریم٬ دستورات خداوند همه واضح میباشد. احکامش روشن هست. باید حتی اگر برادران عقیدتی ای میشناسیم٬ که نا آگاهانه وسیله دست شده اند آگاه کنیم. ما شورش و نزاع نمیخواهیم. هرکسی در خانه اش باید جلدی از قرآن را داشته باشد. بآن رجوع و مطمئن شوید و ابتدا آگاهی دهید به همدیگر و گروه های چند نفره با کتاب قرآنتان بروید سراغ آقایان مسئول٬ خبر دهید که گروه بعدی برود. متواضعانه سوآل بفرمائید. آیه های کلیدی را فراموش نکنید. جواب دقیق و منطقی بخواهید. یک بچه ۸ ساله هم میتواند اغلب ایات را لااقل با ترجمه فارسی آن بفهمد٬ و اگرآقایان مشکل دارند٬ شاید بهتر باشه جایشان را به کس دیگری بدهند. منهم تقریبآ تمام وقت در خدمت دوستان عزیزم خواهم بود٬ چنانچه سوآلی مطرح بود. اگر سری به فیسبوک منهم بزنید٬ به اطلاعات ارزشمند بیشتری دست پیدا خواهید کرد. کم هزینه ترین و پر مطلوب ترین طریقه که کمی آرامش برای خودمان٬ هم میهنانمان و باور بفرمائید برای دنیا بتوانیم ایجاد کنیم همین است. و اخرتمان را هم تضمین کرده ایم. میدانم که میدانید اطلاع رسانی شرط اولیه موفقیت خواهد بود. با اینترنت و…بسیار ساده خواهد بود.

    نوشته بعدی:
    با عرض تشکر فراوان٬ کوروش معماری :
    من با فرمان خداوند٬ مأموریتی دارم٬ که همان آگاهی و هشدار دادن است. من هیچگونه درخواست ویا انتظاری از کسی ندارم. کلام خدا درتمام کتابهای آسمانی تحریف شده و کاربرد اشتباهی پیدا کرده است. یعنی ما بجای رفتن بدنبال سود جویان و شایعه سازان کلمات خدا ( حدیث سازان و دنباله رو های آن )٬ افتاده ایم به جان اعتقادات و ایمان انسانهای خوب و مسئول. برای من تمام ادیان و مذاهب محترم و حتی بقولی کافران را هم دوست میدارم و از مصاحبت وشناخت٬ انها لذت برده و خود را مستفیذ مینمایم. همانطور که خواست خداوند در تمام کتابهایش هم بوده است. متأسفم از اینکه به شما احساس مذهبی ومتعصب بودن را داده ام. خوشحال میشوم نمونه ای آورده و مرا مجاب فرمائید. تنها عمل من نمونه و برداشت صحیح از آیه های خداوند است. حتی در مورد برداشتهای مخدوش دوستان مسیحی و یهودی هم همان احساس و تکلیف در من بوده و خواهد بود. با تقدیم احترام.
    از محبت کاربرانی که مرا مورد مرحمت وتفقد خویش قرارمیدهند ومن را در تصمیم خود مصر تر و مطمئن تر میسازند کمال تشکر را دارم. برخی بر له و بعضی برعلیه این روش از مقابله با جاهلان مذهب مطالبی بیان میدارند.
    هردو این گروه عزیزان٬ وهرکدامشان به نوعی متفاوت٬ ایمان من را در این مورد راسخترو احتیاج مبرم بربازبینی و احیانأ کمی درایت درروش إعمال و آشنائی نظرات خویش را٬ که البته از خودم باید شروع کنم واجب میدارد. ظاهرآ کلام من قاصراست که بتواند درون و ضمیرو نیت قلبی من را بیان کند و از این بابت شرمنده همه دوستان و کاربران محترم هستم. گاهی فکرمیکنم با پیش کشیدن چنین مطلب و رویکردی٬ احتیاجی به توضیحات اضافی ندارد و باقی را بعهده خواننده و یا شنونده میگذارم که نتیجه گیری مطلوب را انجام دهد٬ و من به مطلب بعدی بپردازم٬ ویا به قول معروف ٌ آنچه که عیان است٬ چه حاجت به بیان است ٌ. این نوع نگاه تعجیلانه دررسالت اطلاع رسانی محکوم خواهد بود٬ چه بسا که یا معیار انسانهای مختلف و افکار متفاوت٬ ویا در خوشبینانه ترین حالت آمادگی ذهنی در آن مطلب بخصوص و یا در آن لحظه دریافت مطلب میباشد که باید در منظورداشت٬ که چه بسا ما همه به نوعی درگیرآن هستیم.
    خواهش من از دریافت کنندگان این مطالب این است که بدون تعصب مذهبی ویا قومی با آن بر خورد کنند. داستان ( دستمال قیطریه ) را در نظر داشته باشند. یکعده معدود واندک (رهبران جاهل٬ مضاف بر اینکه در مقایسه با حدود ۲ میلیارد مسلمانان جهان)٬
    خاطی و بزهکار هستند. در چند صباح اخیر٬ تلاش من بر این بوده که توجه شمارا به بی خطر بودن کتاب خداوند آگاه کنم. خطری که همه دنیا را تهدید میکند٬ احادیث و شایعاتیست که دستمایه عده ای جاهل٬ گمراه ٬ سودجو وفاسد قدرت طلب شده است٬ و خطر واقعی در جای دیگریست.این مسائل همیشه بوده است و بسیار بدتر از اینها درزمانهای گذشته با مذاهب های دیگرهم بوده است. دراین زمان اطلاعات٬ فقط کافیست آنرا گوگل بفرمائید. دامن زدن به این آتش مذهبی٬ نتیجه ای جز یک جنگ تمام عیار و جهانی خانمان سوز نخواهد داشت. اغلب شماها جوانهای برومند٬ ندیده اید٬ و نمیتوانید تصور انرا در ذهن داشته باشید. ویا اگر فیلمهائی در مورد بعد از جنگ هسته ای مشاهده میفرمائید٬ که انسانها باهم چه میکنند٬ چیزی جز حقیقت نیست؛ و البته ما هم بعنوان ( ساینس فیکشن ) فیلمی سرگرم کننده بان مینگریم و بعد هم به وادی فراموشی میسپاریم.
    بیائیم نوک شمشیر٬ قلم و هر اسلحه موجهی که میتوانیم از آن استفاده بکنیم بر علیه این گروه فاسد و گمراه استفاده کنیم. توفیق در این بسیار بیشتر است. شما مسلمانان بی خطر را هم همراه خود خواهید کرد. الان میبینید از همه اطراف جهان٬ مسلمانان بیخطر همراه و همگام هستند بر علیه این عده٬ وما با حمله های بی منطق و بینتیجه٬ مسبب پیوستن ناخواسته آنها به این گروهکهای نا موجه و نادان را فراهم میآوریم. دشمنان ما در حال حاظر محدود و معدود هستند. بردن در چنین جنگی بسیار سهل تر هست. اغلب عاملان و حتی آمران ای اعمال وافکار آگاهی صحیحی از قرآن ندارند٬ و آلت دست اون عده سودجویان سوداگر شده اند. بیائیم این مشکل اصلی و خطرناک را برداریم٬ بعدآ اکر خطری از جانب( تسلیم به یک خدا) مشاهده شد٬ شخصآ با شما همراه و همگام خواهم بود.
    ۲:۲۵۶(البقره)هیچ اجباری در دین نباشد: اکنون راه درست از راه غلط مشخص شده است. هرکس شیطان را متهم کند و به خدا ایمان آورد٬ به بند محکمی چنگ انداخته است؛ آنکه هرگز پاره نشود. خدا شنوا است٬ دانا.

     
  10. آتنا فرقدانی

    منصور

    من از امروز تصمیم گرفتم به عنوان اعتراض به دستگیری و ضرب و شتم آتنا تا آزادی او با اسم آتنا فرقدانی در این سایت بنویسم.

    امیدوارم همه دوستانی که با این کار موافق هستند با اسم آتنا بیایند تا بدین صورت اعترضمان را از طریق برادران ارزشی که ناظر سایت هستند بگوش عوامل این وحشی گری برسانیم.

    اسم خود را در ابتدای نوشته می آورم.

    بامید روزی که بساط ارازل و اوباش از قوای مقننه ، اجرائی ، قضائی و نیروهای مسلح برچیده شود.

     
  11. فائزه خانم راجب به جوهره آدمها گفتی؛بعضی از آدمها مانند شما وحامیانتان احساسی تصمیم نمی گیرند،تلاش روحانی برای نجات اقتصاد فروپاشیده ی کشوروجلوبردن مذاکرات درمقابل کارشکنی ها درصورت موفقیت بسی تأثیرگذارتراز رفع حصراست

     
  12. عربده کشیدن (ها) و طلب مرگ مرتب دیگران که از دستاوردهای انقلاب اسلامی است درکدامین منطق و خصوصیات های اخلاقی روانی مزین بر علت است؟

    ‍۱- رذالت و اوباشی گری
    ۲- بزدل فرض کردن دیگران
    ۳- ناهنجاری روانی
    ۴- منفعت طلبی شخصی (گروهی)
    ۵- رشد غیر معمولی خانوادگی
    ۶- ناتوانانی در شنیدار دیگری
    ۷- کمبودهای درونی
    ۸- تلاش بر پنهان نگهداشتن حقایق
    ۹- سوءاستتفاده از موقعیت موجود
    ۱۰- جرم مشهود از دید قانون
    ۱۱- اعتیاد و طمع به موارد مادی زیاد و جنس مخالف
    ۱۲- ایجاد رعب و وحشت
    ۱۳- رسوایی به نوعی عشق پلید
    ۱۴- اّفت شدید درک عقلانی در مواجه با غیر خودی
    ۱۵- عدم دینداری و ایمان خداپسندانه راستین
    ۱۶- نداشتن اعتبار در گفتگوی سالم و حقوقی با دیگران
    ۱۷- معمولآ بدنبال باند بازی و سیاه نمایی دیگران
    ۱۸- محتاج به دریافت جیره از مرشد و بزرگانی که عامل نفرت هستند
    ۱۹- یک کلام و تک کلام بودن
    ۲۰- رواج مدعی الخصوس و حذف عموم
    ۲۱- پرورش زورگویی و برده داری و یا ساختن بستر گروگان گیری
    ۲۲- هیچ انسان ساده و اجتماعی ای نخواهد توانست اینچنین وجدانی داشته باشد
    ۲۳- عدم احرای قوانین بازدارنده از جانب مسیولین و محریان برای همه بطور یکسان
    ۲۴- بزرگترین نشانه افراطی گری بالاخص اگر از طرف مسیولین و قانونگذار باشد

     
  13. حال من یک وقتی در منبر گفتم ما الحمدالله پیروز شدیم به زنهای اینها هیچ طمع نکردیم گفتیم بابا خیرت الله خیر
    زنها ..مال خودتان والاحقش این بود ما همه شان را بگیریم حقش اینه. بسیجی باید همه شان را بگیرد پاسدار زنهای اینها را بگیرد.
    آخوند که هیچی! از اول همه شان را بگیرد حقش این است.حق ما بوده است.

    حقش این است که چوب نیم سوخته و خاک اره برای شما و هفکرانتان در نظر گرفته شود و دهنتان گل گرفته شود حق شما همین است ولاغیر. ملت به شما رحم کرده است بدعاقبتهای خسرالدنیا و الاخره. بی حیاهای بی آبروی ناشسته روی.
    آن خدایی که به تو مجوز چنین رفتارها و گفتارها و اعمالی را بدهد خدا نیست اعظم الشیاطین و استاد الابلیس است.

     
  14. حكايت صادق زيبا كلام، پيتر تجلر!، على مطهرى و پادشاه جم جاه! سوئد

    يكى مرا راهنمايى كند كه اين خبر طنز است يا جدى:
    http://news.gooya.com/politics/archives/2015/01/191524.php

    آيا خبر جدى است و استاد علوم سياسى ما راستى نمى داند نوبل صلح را نروژ مى دهد نه سوئد و براى پادشاه بى اختيار سوئد هم به خيال آنكه به رسم اينجا قدر قدرت و ولايت مطلقه است، عنوان بر طمطراق” جم جاه” را اختراع و خرج كرده و راستى راستى آقاى على مطهرى را براى دريافت جايزه صلح نويل به سفير سوئد در تهران پيتر تجلر! ( تيلر) پيشنهاد كرده است؟

    اگر اينطور است آفرين به اينهمه فراست، كياست و سياست در استاد علوم سياسى معتبر ترين دانشگاه ايران

     
  15. • علم الهدی که بدلیل عصبانیت از بزغاله ها و گوساله ها همه چی رو قاطی کرده بازهم نالیده که سران فتنه مجرمند..این آلزایمر آخوندی هم مشکلی شده!..ای بابا نوئل ، ای ملوس رهبر خدا شفات بده!

    • 2 مرجع بزرگوار در مورد ازدواج سفید جواب داده اند..جالب اینکه نه سئوال کننده از این ازدواج سفیدی ها است و نه مراجع بزرگوار تو این مملکت زندگی میکنند!..شما لطفا هر وقت یه ازدواج سفیدی سئوالی داشت جواب بدین!!..حیف وقت شریف شما نیست !!

    • وقتی حضرت زینب جلوی این زیاد سخنرانی بلند بالا کرد شمر نپرید بزن بزن کنه که این حرفها چیه!..ولی وقتی علی مطهری 3 دقیقه خواست صحبت کنه لشگر اصحاب شمر ولایت در مجلس برای حفظ ارزشها بحرکت آمد!..پشتیبان ولایت فقیه باشید تا بکشورتان آسیبی نرسد!.. بخصوص به // !

    • رمز موفقیت در این کشور تخقیقات و بردن جایزه نوبل و وکیل جهانی شدن و هنرمند و آدم بودن و اینها نیست.اینها مال بی دیناست..تقوی هم که برای خدا خوبه که کاری باهاش نداریم…امّا در نظام علم الهدائی و ولایتی ،یه دفعه چادری بشو، برو تو پروستات شو شرکت بکن، برای پروستات آقا اشک بریز، اونوقت میشی سمبل زن ولایتی!..//!..بچرخ تا بچرخیم!..

    • مصباح میگه ارزشها از دست رفتن!..//!

     
  16. سلام برادر
    در اخبار کلمه آمده است در روز 25 دیماه گردهمایی بزرگ اصلاح طلبان در تهران برگزار میشود.
    از جنابعالی درخواست دارم بفرمایید شما هم در این جلسه تشریف دارید؟
    امکان حضور افرادی همچون بنده هست؟
    حاج محمد…. خواهشی هم دارم و آن اینکه چنانچه براتون امکان پذیر است مرا در لیست مخاطبان خود قرار دهید و برای برهی مراسم همچون مزار ستار … تحصن بانو ستوده و استقبلل از زندانیان آزادشده و غیره … بنده هم در جریان قرار بگیرم تا به سهم خود حاضر شوم.
    در تصاویر … افرادی را در این مراسم میبینم که برای خودم متاسف میشوم کانال اطلاعرسانی خوبی وصل نیستم و فقط افسوس ..
    ممنون از شما
    دوستدارتان سالار
    ————————————

    محمد نوری زاد:

    سلام سالار گرامی
    اصلاح طلبان هرگز مرا به هیچ محفلشان دعوت نمی کنند. مگر مجلس ختمی باشد
    واقعیت این است که من معمولا در دیرهنگام در جریان یک قرار قرار می گیرم.
    اما فردا دوشنبه قرار است بروم منزل دوستی با این نشانی. ساعت پنج بعد از ظهر. اگر می آیی بیا:
    شریعتی، بالاتر از ………

    ————————————————–
    برادر نوریزاد …درود
    شرمنده شدم … نتونستم برسم تهران … اینکه فرمودید اصلاح طلبها رابطه نزدیکی را با شما برقرار نکرده اند برام عجیب بود. … پس جنابعالی با کدام جریان سیاسی حرکت میکنید؟ … تنهایی که نمیشه … اگه جریان مستقلی را رهبری و یا رهروی میکنید ممنون میشم مردم رو بیشتر با خودتون اشنا کنید… تا الان فکر میکردم جبهه اصلاحات بقرری بزرگه که هر منتقدی میتونه براحتی در این جبهه قرار بگیره و قدرت اجتماعی یکپارچه ای را برای روزهای مناسب تدارک ببینه.
    ارادتمند شما
    ————————————–
    محمد نوری زاد:

    سلام دوست من
    من بکلی از طرف اصلاح طلبان بایکوت شده ام و کوچکترین خبری از من و نوشته ای از من منتشر نمی کنند.
    من فردی حرکت می کنم. و کاری هم به نتیجه اش ندارم.
    سپاس

    ——————————————
    سلام برادر
    از خواندن مطالب ایمیل تون متاسف شدم.
    دلیل اینکار اصلاح طلبان را چه میدانید؟
    در اینکه انفرادی حرکت میکنید سعی میکنم درکتون کنم ولی فکر نمیکنم بهتون حق بدم.
    در قضیه انتخابات هم اگه یادتون باشه من هم از شما خط گرفتم … جالب بود برام … شما گفتید من رای نمیدهم ولی شما بروید و رای بدهید … گفتید خانواده شما هم رفتند و رای دادند…
    من رفتم و رای دادم چون معتقد بودم اگه به یک جریان وصل باشم رای من معنی پیدا میکند.
    کاملا مشخص بود که دارید انفرادی کار میکنید… الان هم که میگید کاری به نتیجه اش ندارید…
    نمیشه باور کرد شما انفرادی حرکت میکنید …
    استاد… خیلیها مشتاقند ببینند جریان سیاسی شما کدام است لذا شفاف باشید برای افرادی که برای شما ارزش قائلند. .. چون اونها حق دارند بتوانند به شما اعتماد کنند و این ممکن نیست جز شفافیت شما.
    دوستدارتان

     
  17. کسانی که به مطهری در مجلس حمله کردند : لیست را در همه گروهها منتشر کنید.
    صفر نعیمی -آستارا
    فتح الله حسینی -قصر شیرین
    نادر قاضی پور – ارومیه
    سید مهدی موسوی نژاد -دشتستان
    جواد کریمی قدوسی – مشهد
    محمد سعید انصاری – آبادان
    اصغری – اراک
    جبیری -بوشهر
    قاسم جعفری – بجنورد
    پژمان فر – مشهد
    حاجی دلیگانی – شاهین شهر
    حکیمی -رودبار
    موسوی -خدابنده
    این لیست از نامه مطهری و روزنامه مردم امروز مورخ 23 دی استخراج شده است.

     
  18. سلام علیکم _ _ آقای نوری زاد اینکه به آقای علی مطهری فرموده اید : مشکل ما در عربده هایی است که از قعر بدبوی جهالت خیز بر می دارند . _ کاملا” و 100% صحیح است . از زمانی که آقای مطهری به خانه ملت در بهارستان رفته اند ، به عنوان یک شهر وند هر وقت فرصتی پیش آمده ، بارها نامه ای برای ایشان نوشته ام و از ایشان خواهش کرده ام که از فرصت اشان استفاده کنند و کتابی به نام ” تعصبات بیجا ” را که از پدرشان ” استاد مطهری ” به یادگار مانده که بعد از فوت امام خمینی و از زمان رهبری فعلی ، یا تجدید چاپ نشده و یا از کتاب فروشی ها جمع شده و از دسترس مردم خارج شده است ، این کتاب را اگر مردمان سرزمین ما از هر قشری و یا حتی همان عربده کش ها و شعبان بی مخ های مدنظر شما میخواندند ، حتما” از قعر بدبوی جهل و نادانی نجات می یافتند . در این کتاب ” استاد مطهری ” رفتار های افراد جاهل و نادان را بدرستی تبیین نموده اند که همان رفتار مخالفان پسر ایشان ( علی مطهری ) در این دوره در اصطبل بهارستان است . آقای نوری زاد اگر به هر طریقی شما به علی آقا مطهری دسترسی دارید ، از ایشان بخواهید درباره کتاب ” تعصبات بیجا ” ی استاد تلاش حداکثر نمایند و این کتاب را از سانسور درآورند و مردم از برکات تفکر در این کتاب که بسیار سودمند است بهره مند شوند ( مثلا” در این کتاب آورده شده است که عده ای در زمانی در کشور ایران از روی جهل و نادانی ، حرام را حلال و حلال را حرام که نمونه بارزش حرام کردن ” گوجه فرنگی ” توسط مردم متدین و نخوردن آن و قبل از فتوای مجتهدین اصلح خودشان بوده ) .

     
  19. سلام همراه
    ما در کشوری زندگی می کنیم که نه تنها قلم آزاد نیست بلکه حتی فکر کردن به برخی اتفاقات زمان جنگ همچون؛ آزار جنسی من در سنگر مقدس شلمچه، از نظر مدیر کل اداره اطلاعات قم (این شیخ بی سواد) و معاون فرهنگی اش (همان آخوند دروغگو از خدا بی خبر را می گویم) نیز جرم محسوب می شود.
    باذن الله اگر زنده باشم حقایق گیج کننده ای را در مورد معاونت فرهنگی اداره اطلاعات قم، این چهره مرموز که در دوره فعالیت خود شرم و ننگ به بار آورد خواهم گفت که چگونه از قدرت وقیحانه سوء استفاده می کنند. دوتا خانم که برای بازجویی ( مهر 92) به ستاد پیگیری اطلاعات در خ ایستگاه آمده بودند را می گویم. کد دادم که بفمید. شربت ضد خاطره جواب نمی دهد.
    نفرت و انزجار شدید من از نونی شلمچه بخاطر حوادث کثیفی است که در سن 14 سالگی برای من در سنگر اتفاق افتاد. 27 سال است چشم های پُر از اشک و حسرت است. آنجا برای من تکه ای از بهشت نیست بلکه دوازه جهنم بود. یقه گیران و حقه بازان خیابانی که در شلمچه بوده اند، نشان هایی با درجات رنگانگ می گیرند.امروز ندای هل من مبارز و هیهات من الذله سر می دهم.
    لقد ابتغوا الفتنه من قبل و قلبوا لک الامور حتى جاء الحَق و ظهر امر الله و هم کارهون: آنها پیش از این ( نیز ) در پی فتنه انگیزی بودند ، و کارها را بر تو دگرگون ساختند ( و به هم ریختند ) تا آن که حق فرا رسید ، و فرمان خدا آشکار گشت ( و پیروز شدید ) ، در حالی که آنها کراهت داشتند. (48 . توبه)

    تالیفات ابوالفضل صادقی:
    1- کتاب شور یادگیری (تیراژ: 259 هزار نسخه)
    2- کتاب دانشگاه نروید (100 هزار نسخه)
    3- کتاب شما هم روزی مدیر می شوید (3000 نسخه)
    4- علی (ع) به فرزند فاطمه (س) چه گفت؟ (300 هزار نسخه)
    5- روانشناسی تیپ های احساسی (300 هزار نسخه)
    6- روانشناسی تیپ های ذهنی (300 هزار نسخه)
    7- روانشناسی تیپ های حرکتی (300 هزار نسخه)
    8- بانک و روانشناسی ارتباط (6000 نسخه)
    9- روانشاسی 9 تیپ شخصیتی مدل انیگرام (15000 نسخه)
    10- زیر پُل قمار بازها (در دست تالیف)
    11- شش آچار برای چرخاندن فکر مردم (در دست تالیف)
    12- خرید مخفیانه (Mystery shopping): در نوبت انتشار
    13- کرکس ها در شلمچه؛ خاطرات 14 سالگی ابوالفضل صادقی از جنگ ایران و عراق (در نوبت دادگاه)
    http://www.sadeghi57.ir
    نشاني: ایران، قم، خيابان ايستگاه راه آهن ، كوچه شماره 13 (نبش كوچه ستاد خبري اداره كل اطلاعات استان قم)، پلاك 51 ، ساختمان كتاب 57
    قم صندوق پستي 818 – 37185
    تلفن : 36624917 – 36624915- 36624946- 25 0098
    همراه: 4800 551 912 0098
    ساعت تماس : 9 الي 14 – به جزء پنجشنبه ها و ايام تعطيل
    https://www.facebook.com/profile.php?id=100008218590989

     
  20. سلام آقای نوری زاد عزیز
    یک مطلبی هست که باید حتما بهتون بگم
    من وقتی پایین پست های شما کامنت میزارم یه عده میان و منو اد میکنن که خیلی مشکوکن ، جالبه اسم یکی از پروفایل ها اسم دختر شماست!!!
    زینب نوری زاد !!!!
    که کاملا مشخصه یک پروفایل جعلی هست نمیدونم هدف ار این حرکت چیه و این آدم ها کی هستن ؟!!!
    اما به کسانی که پایین پست هاتون کامنت میذارن این هشدار رو بدین که اگه افراد ناشناس در خواست دوستی براشون دادن اصلا نپذیرن و مراقب باشند….
    چون احتمالا برای کپی اطلاعات و در آوردن مشخصات در خواست دوستی میدن
    ممنون

    https://www.facebook.com/profile.php?id=100004669066609&fref=jewel

     
  21. جناب نوری زاد
    من مهدی محمدیان به کد ملی /// هستم. مدتهاست اداره اطلاعات آزارم می دهد. اما من هیچگاه مرعوب قدرت فاسد نبوده ام و نخواهم شد.

    این متن نوشته ای است که از طریق سایت رئیس جمهور (کدام جمهوری ؟) به همین شخصی که به او رئیس جمهور خطاب می کنند نوشتم.

    ای گروه بی بنیاد : شمایان کینه خو، انقام جو، پرخاشگر و حیله گرید. دروغ می گویید و در پیشگاه حضرت حق فساد می کنید. انتظار می کشم آن روزی که از ستم شما عصیانگران نجات یابم. نفرین بر شیطان و مریدان دنیا پرستش.

    لطفا در صورتی که تا 10 روز دیگر خبری از من نشد این مطلب را اطلاع رسانی کنید.
    سپاسگذارم

    ————————————————-
    محمد نوری زاد

    سلام پسرم. آرام باش. آرام باش. آرام باش.

    Mehrgan Mohammadpour
    Jan 13th, 2:14am
    ممنون از پاسختان
    —————————————–
    محمدیان:
    درود دوباره جناب نوری زاد
    امروز که نیامدند، شاید طی روزهای آینده پیدایشان شود شاید هم نه.
    اگر حوصله شنیدنش را داشته باشید بگویید تا برایتان توضیح دهم ماجرای بازجویی ها و دادگاه هایم از کجا شروع شد.
    طی این چند سال سعی کردند بترسانندم نترسیدم، پیشنهاد کار دادند نپذیرفتم، خودیهاشان را پیش انداختند، روی خوش نشان ندادم. برایم ارشهای انسانی جایگاهی بس بالاتر دارد و به این لحاظ به خود مغرورم.
    باز هم سپاس از پاسختان، با دیدن جوابتان خوشحال شدم.
    موفق باشید و شب خوش : محمدیان

    ——————————————

    محمد نوری زاد

    سلام پسرم. همچنان آرامش خود را حفظ کن . اینها هیاهو بسیار دارند. کاری می کنند که خود طرف پس بکشد. قدم های درست بردار و بهانه به دستشان مده. روی گلت را می بوسم.

    ————————————————
    محمدیان:

    جناب نوری زاد عزیز
    اینکه همزبانی آدم را آرام می کند صد به از آن نصایحی که نامحرمان سر می دهند. تو گویی راست است کلامی آرامش دل است که از دلی آرام پر زده باشد. همین است که کلامتان بی لحظه ای تامل در دل نشست. اما از من شما خوب خبردارید، بباورید که درد وطنی سربلند دقدقه هر لحظه ام است. آرزو می کشم سربلندی وطن عزیز و نیز عزت وطن دوستان را.
    سپاس از کلامتان : محمدیان

    —————————————————

    محمد نوری زاد

    به امید روزهای خوب برای ایران و ایرانیان در همین نزدیکی ها

     
  22. مرگ بر شماها و امثال شماها مثل اكبر گنجى،
    جمهورى اسلامى بايد برود ،نه يك كلمه بيشتر و نه يك كلمه كمتر ،
    دست شماها و امثال شماها روز به روز بيشتر رو ميشود ، ، مردم احمق نخواهند ماند، من هم احمق بودم و طرفدار شما،
    اما الان ديگه نيستم،شما در اپيزيسيون جايي نداريد

    —————
    سلام دوست گرامی
    به امید روزهای خوب برای ایران عزیز. چه با نوری زاد و چه بی وی. سپاس دوست گرامی

     
  23. سلام به راهنمایی شما نیاز دارم
    من 60 سال دارم خیلی دیر فهمیدم فی سبیللاه کار کردن به قول اقای قائمی از مشاوران اقای صانعی کار خر است ادمهایی مثل من با باور انقلاب که گفته شد یا جانشان را دادن یا وقتشان را حالا باید فراتر از کامنت های اینترنتی عمل کرد ادمهایی در سن من تاریخ را حمل میکنند ولی قرار نیست که بگور ببریم باید انرا دراینجا برای ایندگان بگذاریم
    چه راهی پیشنهاد میکنید
    من ایران نیستم که در کنار شما راه بروم ولی میتوانم از راه دور ودرکنار خیلی های دیگر کاری انجام دهم
    چه پیشنهادی دارید؟
    با احترام
    محبی

    ——————————————————–
    سلام بانوی خوب. روشنگری. به هر شکل و به هر شیوه. صبور باشیم و با خرد. و: روشنگری کنیم. با مهر. با دوست داشتن دیگران. سپاس

     
  24. اما من شما را دوست دارم

    مازیار وطن‌پرست برای کامنت 7:15 ب.ظ

    مازیار دوستت داریم
    مازیار دوستت داریم مازیار دوستت داریم
    مازیار دوستت داریم مازیار دوستت داریم مازیار دوستت داریم
    مازیار دوستت داریم مازیار دوستت داریم مازیار دوستت داریم مازیار دوستت داریم
    مازیار دوستت داریم مازیار دوستت داریم مازیار دوستت داریم مازیار دوستت داریم مازیار دوستت داریم
    مازیار دوستت داریم مازیار دوستت داریم مازیار دوستت داریم مازیار دوستت داریم مازیار دوستت داریم مازیار دوستت داریم

     
  25. ” معجزه باد آورده ”

    هیچ انقلابی در تاریخ، همچون انقلاب بهمن ۵۷ از حمایت مردمی برخوردار نبوده است.
    این حمایت بی‌ مانند، بهر دلیلی‌(امید به زندگی‌ بهتر، ساده لوحی، نا آگاهی، ضعف حافظه تاریخی‌ . . . )
    که صورت گرفته باشد، بهمراه سرمایه‌های عظیم مالی و منابع متنوع و بی‌ حد طبیعی، از جمله هدایای
    بودند که حکومت گران جدید یک شبه به ارث بردند. آخوندها و آیت‌الله‌هایی‌ که درطّی سده‌های طولانی
    در پس پرده، بر روی نیمکتهای ذخیره نشسته و برای وارد شدن به میدان روزشماری میکردند، بناگاه
    خود را در یک حادثه و بلبشوی تاریخی‌، در میانه میدان یافتند.

    اگر‌ پیامبر اسلام در طول مدت رسالتش، برای متقاعد کردن و اسلام آوردن مخالفان و بت پرستان
    درحسرت نشان دادن یک معجزه ماند، آیت الله خمینی، معجزه باد آورده‌ای را برای هوادارانش به ارمغان آورد.
    سرنگونی بیش از ۲۵۰۰ سلطنت پادشاهی و برقراری حکومت اسلامی!! و این اتفاق کوچکی نبود!

    ولی‌ براستی آنها با این فرصت تاریخی‌ بی‌ نظیری که نصیب‌شان گشت، چه کردند؟

    پسوند”اسلامی” را بر گرده “جمهوری” آویخته، دین را وارد سیاست کردند !!
    و بدینگونه هم دین آلوده گشت و هم سیاست!

    در یک پرسپکتیو چند هزار ساله تاریخ ایران، سی‌ واندی سال حکومت اسلامی، چیزی جز لکهٔ سیاهی
    بشمار نمی‌آید، ولی‌ با این وجود، حاکمان اسلامی موفق شدند در چنین مدت کوتاهی، لطمات جبران ناپذیری
    ٔبر روح و روان ملت وارد آورده و سرمایه‌های عظیم ملی‌ را غیر مسئولانه بر باد فنا دهند.
    آینده و حوادثی که درانتظار کشور زخم خورده مان است را نمی‌توان به آسانی پیش بینی‌ کرد، ولی‌ بلاشک
    دین باوران برای همیشه در حسرت سوختن چنین فرصت تاریخی‌ خواهند نشست و در صورت خروج دین از میدان
    سیاست و تبدیل گشتن آن به امری خصوصی، زمینه برای جوانه زدن و رشد آزادی و دمکراسی فراهم
    خواهد آمد.

     
  26. با درود

    آقای نوریزاد فقط یک سوال:

    من به عنوان یک جوان ایرانی درون وطن چه کاری در سهم خودم برای رهایی وطن از دست این زالوهای بیمار می توانم انجام دهم؟

    … کاری باید کرد … ایرانمان دیگر ایران نیست …

    —————–

    علیرضای گرامی
    صبور باش و بخواه که: بفهمی
    همین
    که فهم
    راه را به تو نشان خواهد داد.
    بزرگترین مشکل ما و کل بشریت در جهل است.
    نخواهیم که جاهل باشیم.
    کار سختی است.
    می دانم.

     
  27. نه! این دیگر خدای من نیست!

    » حسن یوسفی اشکوری

    بار دیگر جنایت و قساوت و شرارت فاجعه آفرید و امروز(چهارشنبه ۷ ژانویه ۲۰۱۵) شماری از شهروندان و هنرمندان فرانسوی با رگبار گلوله چند تروریست مدعی مسلمانی به خون غلطیدند! هر دم از این باغ بری می رسد/تلخ تر از تلخ تری می رسد!

    شگفتا! روزگاری بود که ندای «الله اکبر» هاتف قدسی آزادی و بانگ رهایی انسان از مثلث شوم «زر و زور و تزویر» بود، و از این رو زمانی که درهنگامه انقلاب ایران و حتی درهمین چند سال قبل در اوج جنبش سبز، مردمان مسلمان وطن ما درفضای بسته استبدادی حاکم و درشرایط فقدان آزادی رسانه‌ها، درتاریکی شب‌ها و از پشت بام خانه‌ها بانگ الله اکبر سر می دادند(و حتی غیرمذهبی‌های آزادی‌خواه نیز همراهی نشان می دادند)، بی دین و با دین، داخل و خارج، همه و همه، از آن بوی خوش زندگی و آزادی و رهایی و نفی قساوت و خشونت استشمام می کردند.

    اما اکنون چه؟!
    دیری است که درفضای عمومی جهان و از جمله در سرزمین‌های اسلامی، اسلام به عنوان یک دین زیر سئوال رفته و مسلمانی دارد به نوعی اتهام تغییر معنا می دهد. اکنون درهمه جا به نام اسلام و به نام دفاع از پیامبر و قرآن و ذیل شعار الله اکبر ترور و جنایت و قتل و کشتار و فاجعه صورت می گیرد.

    بی تعارف بگویم! دیگر اکنون نه تنها الله اکبر هیچ احساس ایمانی و انسانی در من بر نمی انگیزد، بلکه وقتی می شنوم که تروریست‌های جانی و ضد بشر مدعی مسلمانی با شعار الله اکبر جگر انسان مسلمان دیگر را از کالبد وی در سوریه در می آورند و با تمام وجود و احساس و حتی لذت الله اکبر می گویند، سرشار از نفرت و بیزاری می شوم. یا زمانی که می شنوم تروریست‌های فاسد و پلید با شعار الله اکبر به محل کار یک نشریه (ولو این که خطایی اخلاقی مرتکب شده باشد) هجوم می برند و گروهی را به گلوله می بندند و عده ای را بی حساب می کشند، دیگر الله اکبر نیز با جنایت و قساوت آذین بسته شده است! و صد البته این الله، دیگر الله من نیست و چنین اللهی به میزانی که «اکبر» است، گویا جانی تر و خشن تر است!

    شگفت روزگاری است! از قضا سرکنگبین صفرا فزود!

     
    • مگر جمهوری اسلامی این اولین حکومت الله برروی زمین ازروز نخست بنیانگزاری درسایه الله واکبر جنایات بی سابقه برای مردم به ارمغان نیاورد؟اینها هم یکی مثل جمهوری اسلامی.

       
  28. سلام به عزیز دل بزرگوارا من در چند جا شنیده بودم که سعید امامی زنده است حالا میخواهد جراحی پلاستیکرده باشد و یا به صورت دیگری زیست میکند خواستم اشخاصی که وقت لینک کردن نداشته باشند متوجه شوند . بازهم روی ماهتان را میبوسم و متشکرم از مراحم عالی البته این یک اظهار ارادت خصوصی بود نه برای کامنت گذاری . سپاس از وجود نازنینتان!

     
  29. سوابق نمایندگانی که با خشونت نطق علی مطهری را ناتمام گذاشتند

    منتشر شده در دوشنبه, ۲۲دی , ۱۳۹۳ | ۸:۱۶ ق.ظ.

    «علی مطهری» نماینده تهران صبح دیروز به هنگام قرائت نطق درصحن علنی مجلس شورای اسلامی مورد حمله برخی نمایندگان قرار گرفت. به محض این‌که این نماینده شجاع درنطق خود درخصوص حصر موسوی و کروبی سخنانی را مطرح کرد، با شعارهای نمایندگان تندرو از جمله مرگ بر ضد ولایت فقیه و مرگ بر فتنه گر و مرگ بر منافق و … مواجه شد. دراین بین، برخی همکارانش به سمت او حمله ور شدند با حمله و درگیری خواستند مطهری را از تریبون به پایین بکشند. به گزارش کلمه، خبرگزاری‌های وابسته به جریان دروغ البته این خبر را این‌گونه توصیف کردند که آن‌ها می‌خواستند مطهری را دعوت کنند! که از تریبون پایین بیاید اما او نپذیرفت و در نتیجه رفتارش باعث درگیری شد!!

    در شرایطی که حدود یک‌سال تا انتخاباتی باقی‌مانده که درآن قرار است این نمایندگان بار دیگر خود را به محک رای مردم بگذارند، معرفی چهره‌هایی کمتر شناخته شده از نمایندگان مهاجم به علی مطهری، می تواند به شناخت بیشتر مردم از آنها کمک کند. از این رو شاید بد نباشد اندکی در مورد سابقه سیاسی و مواضع تعدادی از این افراد بدانیم:

    ۱- فتح‌الله حسینی؛ سردار زمین خوار و دست های آلوده به خون

    حسینی نماینده قصر شیرین، سرپل ذهاب و گیلان‌غرب است که درحین نطق علی مطهری با او به صورت فیزیکی درگیر شد. در اسفند ۹۲، حسینی همراه با نمایندگانی که با روی کارآمدن دولت روحانی به یک‌باره احساس خطر کرده بودند، طرح استیضاح چندین وزیر را کلید زدند. به گفته حسینی، طرح استیضاح وزیرآموزش و پرورش توسط او تهیه و به مجلس ارائه شد. حسینی هم‌چنین جزو نمایندگانی است که در موضوع هسته ای فشار زیادی به دولت روحانی وارد کردند.

    Fathollah-hoseini-saham-news

    پس از انتخاب حسینی به نمایندگی، نامه بلندی از سوی هم‌شهریان‌اش خطاب به او منتشر شد که دراین نامه از او خواسته شده بود در مورد برخی مسائل توضیح دهد: «سردار آیا مردم می‌دانند که چرا رخت سفر بستید و از زادگاه‌تان کوچ کردید و به پایتخت رفتید؟! چگونه شد که به قول خودتان از خیر سیاه چادرنشینی گذشتید و به کاخ نشینی عادت کردید؟! آیا می‌دانند که در دعوای بر سر نوبت آب به زندگی «اسدی» پایان دادید و بهایش را برادر مرحوم‌تان پرداخت که خون‌اش به ناحق و به‌خاطرخطای شما ریخته شد؟! البته سردار شما عادت دارید که دیگران را گرو نان و ماست گذاشته و از آنان مایه بگذارید! از ۲۸۰ هکتار زمین‌های مرحوم «امیراحتشامی» در قصرشیرین چه خبر؟! ناز شست‌ات که چه زیرکانه آن‌ها را بالا کشیدی و با شاکی شدن مردم برادر و پدرتان را عامل آن دانستید. سردار دیدیم که چگونه برخلاف شعارهای تبلیغاتی دوره قبل‌تان هیچ حقی را ناحق ننمودی!!! ایها الناس آیا پرونده‌های زمین خواری سردار را پیگیری کرده اید؟! راستی سردار مردم چقدر از زمین خواری‌هایت باخبر و آگاهند؟! دیگر چه سردار بازهم از فتوحاتت بگوییم؟!»

    عزیز الله اکبریان؛ از فرماندهی سپاه و بسیج تا دروغ پردازی درباره برداشتن حجاب از سر دختران

    اکبریان نماینده کرج در مجالس هشتم و نهم، از جمله کسانی بوده که درهنگام نطق علی مطهری را از روی سن به پایین هل داده است. اکبریان یک فرد نظامی است و تحصیلات او نیز درحوزه نظامی است. سوابق کاری او؛ مدیریت کل عملیات بازرسی نیروی مقاومت بسیج، فرماندهی سپاه شهریار و شهر قدس، فرماندهی سپاه سیدالشهدا اسلام‌شهر و منطقه ۱۸ تهران، فرماندهی سپاه ناحیه شرق تهران، فرماندهی سپاه ناحیه کرج، مدرس دانشگاه امام حسین است.

    Azizollah-Akbarian-saham-news

    عزیز اکبریان درآبان ۹۳ درجلسه رأی اعتماد به محمود نیلی‌احمدآبادی وزیرپیشنهادی علوم، تحقیقات و فناوری انتقادات تند و پراز دروغی مطرح کرد. او هم‌راستا با جمعی از نمایندگان تلاش کردند که دولت حسن روحانی را درانتخاب وزیرعلوم دچار بحران کنند.

    او در نطق خود در مخالفت با نیلی احمد آبادی سومین وزیرعلوم پیشنهادی دولت گفت: ما به فرجی‌دانا رأی دادیم ولی استیضاح وی را هم امضا کردیم زیرا با کسی تعارف نداریم، زمانی احساس کردیم فرجی‌دانا می‌تواند از شرایط جولان‌گاه احزاب بودن دانشگاه جلوگیری کند ولی نکرد. /همکار سپاهی من! چرا از فتنه تبری نمی‌جویی؟ این مسئله را علنی بگو، مگر تذکر مقام معظم رهبری به دولت بحث فتنه نبود؟ باید به این مسئله توجه کنیم، ما هم پیرو فرمایش مقام معظم رهبری هستیم./ آقای نیلی‌احمدآبادی! شما خود را پاسدار معرفی کردید. من هم پاسدار هستم و شما را می‌شناسم. ولی اگر حتی یک بسیجی درکنار شما خوابید باید قدر بسیجی را می‌دانستید./ ‌آقای نیلی‌احمدآبادی برداشتن حجاب از سر دختران برنامه شماست؟ شما می‌گویید از این مسائل خبر ندارم، شما که از این‌جا تا کرج را نمی‌توانید اداره کنید کشور را چگونه می‌توانید مدیریت کنید؟

    اما چیزی نگذشت که دروغ بودن ادعای حجاب برداشتن از سر دختران برای همه معلوم شد.

    جواد کریمی قدوسی؛ از دروغ سازی درباره قتل ستار بهشتی تا اتهام جاسوسی فقهی! به روحانی

    کریمی قدوسی نماینده مشهد و کلات در دوره هشتم و نهم است. او با کمک چند نفر دیگر فرزند شهید مطهری را از روی سن به پایین پرت کرده اند. او نیز یک فرد نظامی است که در سابقه اش، فرماندهی بسیج خراسان رضوی دیده می‌شود. او توسط گروه‌های اصول‌گرای مشهد متهم شده زمانی که فرماندهی بسیج را به عهده داشته است درفعالیت‌های انتخاباتی غیرمجاز مانند توزیع فهرست‌های انتخاباتی در پایگاه‌های بسیج نقش داشته است.

    کریمی قدوسی چند روز پیش از روز انتخابات سال ۹۲ خواستار رد صلاحیت حسن روحانی شده بود. با آغاز به کار دولت یازدهم، جواد کریمی قدوسی، همواره در صف اول مخالفان عملکرد این دولت محسوب شده است. برخی خبرگزاری‌ها، ازجمله دلایل این رفتار قدوسی را مخالفت وی با استانداران پیشنهادی وزارت کشور برای استان خراسان رضوی در زمان دولت جدید می‌دانند که موجب مخالف‌ خوانی قدوسی شده است. درنخستین سالگرد آغاز به کار دولت یازدهم، کریمی قدوسی در اظهارنظری روحانی را متهم به «دادن اطلاعات مهم فقهی به انگلستان» کرد. کریمی قدوسی یکی از چهره‌های شاخص همایش «دلواپسیم» بود که در نقد سیاست‎های هسته‎ای دولت برگزار شد.

    karimi-Ghoddosi-saham-news

    وی در۵ تیر در مهدیه مشهد دولت یازدهم را به براندازی متهم کرد و گفت «رمزگشایی از شعار اعتدال امر مهمی است چرا که اعتدال پوششی برای براندازی نظام است.» و«اسرار پشت صحنه جریان اعتدال چیزی است که هم اکنون ما به چشم می‌بینیم و اگر جریان اسفناک فتنه اتفاق افتاده است، هم اکنون شعار اعتدال با هدف براندازی نظام، عناصر فتنه‌گر را به مناصب حکومتی گمارده‌اند.»

    او در مورد قتل ستار بهشتی مدعی شد که قتل این وبلاگ‌نویس کار جریان فتنه است. وی پس از اظهارات علی مطهری درباره حصرخانگی مهدی کروبی و میرحسین موسوی هم خواستار بررسی مجدد اعتبارنامه علی مطهری شد. وی هم‌چنین به علی مطهری گفته که موضع گیری‌هایش نشان می دهد«با این‌که از خانواده شهید است، بصیرت و تحلیل ندارد.»

    ابراهیم آقامحمدی؛ نماینده سابقه دار در ایجاد درگیری و هوچی گری

    آقامحمدی نماینده خرم آباد نیز جزو کسانی بود که در مجلس با علی مطهری نماینده تهران برخورد فیزیکی کرد. او قبل از این نیز سابقه رفتارهای خشونت آمیز در مجلس داشته است.

    مهرماه امسال اختلاف آقا محمدی با پیرموذن بر سر نطق ۵ دقیقه ای در رسانه‌ها منتشر شد، درجریان این درگیری آقامحمدی قصد داشت پیرموذن را از روی سن به پایین پرتاب کند که با وساطت محمدرضا باهنر از این اتفاق جلوگیری شد.

    Ebrahim-Agha-Mohamadi-saham-news

    آقامحمدی در اردیبهشت ماه سال ۹۳ نیز هنگام سوال نمایندگان محافظه کار از محمد جواد ظریف داد و بیداد راه انداخت و بر سر نمایندگانی که از ظریف حمایت می کردند، فریاد کشید.

    محمدحسن ابوترابی‌فرد؛ رئیس قانون شکن

    نایب رئیس مجلس نیز که اداره جلسه علنی را برعهده داشت، در میانه صحبت‌های آقای مطهری زنگ تعطیلی جلسه علنی مجلس را به صدا درآورد و به این ترتیب اجاره سخن گفتن به او نداد.

    Hasan-Abootorabi–saham-news

    او با نقض قانون اساسی و آیین‌نامه داخلی مجلس، نقش اصلی را درحمایت از هوچی گران و برهم زنندگان مجلس در یک‌شنبه سیاه ۲۱ دی ماه داشت.

    دیگر نمایندگان مهاجم به علی مطهری

    از دیگر نمایندگانی که روزیک‌شنبه از ایراد نطق علی مطهری درمجلس جلوگیری کردند می تواند از علی نعمت چهاردولی نماینده ملایر، ناصر سودانی، سید محمود نبویان، نادر قاضی‌پور، صفرنعیمی رز، حسین‌علی حاجی دلیگانی، فرهاد رشیدی و مهدی موسوی‌نژاد نام برد. این افراد با جمع شدن پای تریبون مجلس و سر دادن شعار«مرگ بر فتنه‌گر» خواهان پایان نطق مطهری شدند و نگذاشتند این نماینده مردمی از حق قانونی خود برای اظهارنظر درهمه امور کشور بهره مند شود.

    BalatarinFacebookTwitterGoogle+EmailPrint|

     
  30. ابلاغ حکم مصادره منزل آیت الله شریعتمداری

    منتشر شده در جمعه, ۱۲آبان , ۱۳۹۱ | ۷:۰۶ ب.ظ.

    سحام نیوز: اخطاریه کمیته اجرای فرامین امام برای مصادره خانه آیت الله شریعتمداری ابلاغ شده است.
    کمیته اجرای فرامین امام با ارسال اخطاریه‌ای به منزل آیت الله شریعتمداری خواهان تخلیه خانه این روحانی جهت مصادره منزل شده است.
    به گزارش هرانا، حسن شریعتمداری فرزند آیت الله شریعتمداری دراین باره گفت: «بر اساس این اخطاریه خواهرم باید تا ۱۵ روز دیگر منزل خود را تخلیه و در اختیار کمیته اجرایی فرامین امام قرار دهد.»
    وی در ادامه افزود:«بنا به حکم دادگاه انقلاب قم که در تاریخ ۶ فروردین ماه سال جاری برگزار شد بنده به جرم مصاحبه با رادیو فرانسه و شرکت در جلسات مختلف مورد محاکمه غیابی قرار گرفتم، دادگاه انقلاب طی حکمی دستور مصادره اموال شخصی من را صادر کرد و حال با گذشت نزدیک به شش ماه و بدون ابلاغ حکم به من، کمیته اجرای فرامین امام اخطاریه‌ای به منزل پدری‌ام ارسال کرده است و قصد مصادره منزل را دارد.»
    لازم به ذکر است بر اساس این اخطاریه، دختر آیت الله شریعتمداری موظف است تا ۱۵ روز دیگر منزل را تخلیه و در اختیار کمیته اجرایی فرامین امام قرار دهد.
    حسن شریعتمداری درخصوص اعتراض به این حکم اعلام داشت به آیات عظام نامه نوشته و ماجرا را شرح داده‌ام و خواهرم در ایران نیز در اعتراض به این موضوع به رهبرجمهوری اسلامی نامه‌ای نوشته است ولی هیچ ترتیب اثری داده نشده است.»

     
  31. با پوزش از همگی و آقا سید مرتضی دومین خبر ناگوار آن که پدری معتاد و شیشه ای پسر هشت ساله نازنینش را گلو بریده و دستگیر شده این هم در سایت تابناک آمده تکلیف این جانی چیست؟ چون پدر این طفل معصوم هست قصاص نمیشود ؟؟ به خدا دل به تنگ آمد کو فریادرسی؟؟

     
    • با سلام به جناب مهرداد

      جناب مهرداد،اگر مقصود از استفهام ،انکار بر احکام مسلم اسلام باشد ،اینگونه سوال کردن جنابعالی چه ثمر دارد (بخدا دل بتنگ آمد….) ؟ شما می دانید که اساس احکام شریعت بر تعبد است ،بنابر این سوال مبتنی بر انکار امری بیهوده است.
      اما اگر استفهام استفهام حقیقی برای دانستن مساله است ،من پاسخ سوال شما را می دهم ،آری بر اساس روایات معتبر مورد فتوای فقهاء اگر پدری فرزند خود را عمدا بقتل برساند (که البته طبعا امر نادر الوقوعی است) روی مصالحی که (تا جایی که ما درک می کنیم) هست،پدر قصاص نمی شود ،اما محکوم به پرداختن دیه هست و از طرف حاکم شرع تعزیر نیز خواهد شد،من در اینجا عین عبارت توضیح المسائل شیخنا الاستاد مرحوم آیت الله منتظری قدس سره را باطلاع شما می رسانم ،البته این فتوا مورد تسالم عموم فقهاء هست :

      “”مساله 3041:اگر فرزندی پدر یا مادر خود را عمدا و بناحق بکشد از او قصاص می شود ،ولی اگر پدری فرزند خود را عمدا بکشد باید به دستوری که در احکام دیه گفته می شود دیه بدهد و حاکم شرع نیز دستور می دهد او را تعزیر کنند ،ولی قصاص نمی شود””.
      (رساله توضیح المسائل آیت الله منتظری ره).

      اما برای رفع استنکار شما این توضیح لازم است که :”در مورد قتل فرزند توسط پدر روایات معتبری وارد شده است و بر اساس مفاد آن روایات قصاص پدر از از قاعده حق قصاص استثناء شده است ،یعنی در اثر کسر و انکسار مصالح و مفاسد آن و احتمالا با ملاحظه اهمیت شان پدر و به لحاظ این که با توجه به علاقه پدر به فرزند تحقق چنین جرمی بسیار نادر هست ،قصاص پدر دارای مصلحت دانسته نشده است،ولی علاوه بر مجازات و عقاب اخروی وی، مجازات دنیوی دیگری مثل تعزیر و دیه برای او در نظر گرفته شده است .از آنجا که حکم اولی در قتل عمد ،جواز قصاص است و در ادله شرعی تنها پدر استثناء شده است ،تعمیم استثناء به مادر بدون دلیل است ،هرچند احتیاط در آن بسیار بجا و مناسب است”.

      (پاسخ به پرسشهای دینی،آیت الله العظمی منتظری ره ،ص 558)

      موفق باشید

       
      • ظاهرا حکم قصاص نشدن پدر در قتل فرزند از روایات معتبری برخوردار است ، والا با علاقه شدیدی که علمای حاکم به کشتن دارند تاکنون یک جوری از زیر بار آن در میرفتند و یک حکم ثانویه برای آن میتراشیدند .

         
  32. سلام

    جناب مطهری که خدا نگه دارشان باشد تکلیف 9 دی را مشخص کردند و یوم الشیطان بودنش را تذکر دادند خوب است کمی فکر کنند در باره شعار بیشعور (مرگ بر ضد ولایت فقیه) که واجب کننده جهنم است ؟!وسالهاست اغلب مردم ایران بدون کوچکترین دلیل وتفکر ی میگویند {ونه رهبر اول و نه این دومی منعش نکرده ونمیکند که ظاهرا (مانند ابوبکر بغدادی که از مرگ وسر بریدن لذت وافر میبرد) کیف ولذت هم میبرند }و فهمیده یا نفهمیده باعث توهین به هزاران عالم شیعه در طول تاریخ تا کنون و صدها میلیون شیعه مسلمان و حدود دومیلیارد مسلمان و به 7میلیا رد انسان رو ی زمین شد ه اند !
    که این ولایت فقیه وقیح را یا قبول ندارند یا خبر ندارند ودر هیچ دینی مخصوصا اسلام شیعه وجوب اعتقاد به آن اثبات نشده بلکه معتقدان به آن بشکل کنونیش و مطلقه اش در حدشرک بالله میباشد با ادله فراوان؟!( ازکتب اربعه شیعه وبحا ر و ..) هم خودشان توبه کنند وملت ایران را بیدار کنند که که از خدا بترسند وتوبه کنند وبر بانیان آگاه این جنایت عظیم لعنت کنند که نه تنها باعث بدبختی وفلاکت مردم ایران که بنوعی تمام منطقه را گرفتار کرده اند !!؟؟

     
    • دوست عزیز , این قصه سر دراز دارد.
      آقای خمینی اولین رهبر دینی بود که در دنیای امروز فتوای قتل یک نویسنده را بخاطر نگارش یک داستان تخیلی که آقا هرگز نخوانده بود صا در کرد و عقبه اش رادر فرانسه و آلمان و دانمارک و سوئد ملاحظه کرده و میکنید. جمهوری اسلامی یوم الشیطان های فراوانی داشته (بروایتی بیش از ۱۲,۷۰۰ روز تا کنون!!).

       
  33. ننگ و شرم بر نمایندگان خامنه ای باد که جز /// و /// برای بیت آقا به درد هیچی نمی خورند. این ملیجکان آقا بدانند روزی مثل سردمدارانشان به زباله دان تاریخ افکنده خواهند شد.

     
  34. با درود به نوریزاد عزیز و هم میهنان فرهیخته وبا عرض سلام به جناب سید مرتضی عزیز : در سایت تاب ناک خواندم که در شهرستان بناب دختر دوازده ساله یک تاجر آهن بنابی را یک گروه سه نفره به گروگان میگیرند تا 1.5 میلیون از پدر این دختر کلاشی کنند. چون متوجه میشوند که صدای اذان مسجد محل را که دختر خرد سال شنیده و امکان دارد رازشان فاش شود وی را به قتل میرسانند و دفن میکنند که بعدا دستگیر میشوند و داد گاه هرسه نفر را به جرم آدم ربایی و قتل نفس به زندان و قصاص نفس محکوم می کند . و جالب توجه اینکه بابت قصاص نفس آن دختر بی گناه پدر آن دختر باید تفاضل دیه به هرسه نفر و به عبارت بهتر به خانواده های این جانیان به مبلغ هرنفر یکصدو بیست و پنج میلیون تومان باید پرداخت کند تا بتواند این کلاشان را که دلبندش را با قساوت به قتل رسانده اند قصاص کند که البته این شخص که تاجر آهن است قدرت پرداخت که نه پاداش به خانواده های این سه نفر را دارد . سید عزیز شما که نوریزاد گرامی را به خلط در احکام خدا یعنی قصاص مورد باز خواست قرار میدادید این معما را حل نمایید که اگر کسی این اتفاق برایش بیفتد و پولی نداشته باشد چه کند ؟ از قصاص صرف نظر کند؟ شرایط روحی و روانی خانواده ظلم و زجر کشیده چه میشود ؟ با کمال امتنان از پاسخ مستدلی که بفرمایید.

     
    • با پوزش رقم 1.5 میلیون یورو از قلم افتاده بود

       
    • با سلام به جناب مهرداد

      آری حکم مساله پیش آمده همین است که اشاره کرده اید ،و این ناشی از تفاوت بین دیه زن و مرد است که مفاد دلایل معتبر شرعی است ،البته ولی آن دختر می تواند از حق قصاص صرفنظر کرده و دیه جنایت را از جانیان بگیرد.
      این توضیح لازم است که تفاوت دیه زن و مرد مورد تصریح روایات معتبر است ،همانطور که تفاوت ارث زن و مرد مورد تصریح قرآن کریم است ،ولی باید دانست که تفاوت زن و مرد در دیه یا ارث بمعنای تفاوت ارزش زن و مرد نیست تا مخالف حکم عقل یا اصول مسلم دینی باشد،یعنی بر خلاف آنچه تصور شده است ،دیه مبین ارزش اقتصادی یا معنوی افراد نیست ، و افراد با تفاوت درجات معنوی متفاوت از عادل و متقی گرفته تا فاسق و گناهکار ،و با توانائی های مختلف ،همه دیه یکسانی دارند،پس ارزش اقتصادی جان و اعضای انسان نیز در دیه مطرح نیست.
      البته با توجه به عوامل و آثار مختلف اجتماعی و معیشتی ،شارع دیه مرد را دو برابر زن قرار داده است زیرا نوعا مسولیت اقتصادی خانواده در اکثر جوامع بر دوش مردان قرار داده شده است و با کشته شدن یا ناتوان شدن مرد ،همسر و دیگر افراد تحت تکفل او با مشکلات اقتصادی و معیشتی مضاعفی روبرو خواهند شد ،در حالی که چنین مسولیت خطیری بر عهده زنان نیست.

       
  35. ازمابهتران
    روز دوشنبه تلویزیون فاخر”من وتو1″(که یک سروگردن ازدیگرتلویزیون های خارج ازکشوربالاتراست)اقدام به پخش مراسم گلدن گلوب کرد.دراین مراسم چیزی که بیشترازهمه توجه مراجلب کرد،علاوه بربرنامه ریزی وصحنه آرایی زیبا”احترام،قدردانی وحق شناسی،فروتنی،احساس وعشق ودریک کلام؛انسانیت؛بود.انسانیتی که ازهیچ ایدئولوژی ومذهبی سرچشمه نمی گرفت بلکه رشد فرهنگی یک جامعه مبتنی بردموکراسی رانشان میداد.وبه این نتیجه رسیدم که پیشرفتهای تکنولوژیک وفنی هالیوود وقبضه بازارهای جهانی برزیربنایی استواراست که همانا تکامل شعورانسانی است.هنگامی که هنرپیشه،گارگردان یاهنرمند ی دردیگررشته ها جایزه نخست رامی برد درچهره رقبای او هیچ گونه آثاردلخوری مشاهده نمی شد ودربسیاری مواقع با حرکت دادن سر بردنِ این جایزه راتوسط رقیبشان تأئید می کردند.خلاصه بی رودربایستی آنشب؛ازمابهتران رادیدم،می گوئید این، خودباختگی فرهنگی است،پاسخش را دوستان همفکرم خواهند داد.راستی اگرگفتید جای چه کسی بعنوان میهمان دراین مراسمِ سرشارازحق شناسی وعشق واحترام خالی بود.”سلطانِ عشق”هموکه با کلمه عشق هم عشقبازی می کند

     
  36. گرچه من به دیدگاه های فرهنگی آقای مطهری انتقاد دارم، اما از همین فرصت برای تشکر از ایشان بخاطر شجاعتشان در بیان حقایق تشکر می کنم. چیزی که ایشان به عنوان یک “اصواگر” در مجلس بیان کردند، در این پنج سال از هیچکدام از اصلاح طلبان شنیده نشد، حتی رقیق ترش، با این توجیه که طرح موضوع رفع حصر، اوضاع را بدتر می کند. یک تشکر ویژه هم از آقای روحانی که با وعدۀ رفع حصر و اصلاح فضای امنیتی، بسیاری را با خود همراه کرد، اما در این یک و نیم سال، شاید حتی یک بار هم نام میرحسین را هم بر زبان نیاورده. به راستی که در گذر ایام، جوهره آدم ها نمایان می شود.

     
    • مخالفت شما با دیدگاههای فرهنگی مطهری ، احتمالا به طرح مسئله ساپورت پوشی در مجلس بر میگردد . من با کلیت نظرات مراجع عظام و حتی موجودیت آنان مشکل دارم ، اما اینکه ما آزادی زنان در انتخاب هر نوع پوششی ، به تعبیر کانون نویسندگان “بدون حصر و استثناء” را حق زن بدانیم هم مشکل دارم . متاسفانه مسئله هجوم فرهنگ غربی را مقام معظم رهبری وسیله ای کرد برای سرکوب هر نوع آزادی و بدین جهت کمتر کسی وارد این عرصه میشود . در نتیجه شعارهایی ورد زبان بسیاری از مردم شده است ، به بهانه آزادیخواهی که با عقل سلیم و فرهنگ ایرانی همخوانی ندارد ، از قبیل مالکیت زن بر تن خویش . مالکیت به شیی تعلق میگیرد و هیچ جزئی از بدن انسان شیی نیست . واقعیت این است که زن در نظر غالب غربیان و همچنین نظر علمای حاکم بر ایران کالاست ، با این تفاوت که آنان طرفدار استفاده عمومی از آن هستند و اینان استفاده انحصاری از آن . درد بسیار است .

       
      • جناب ناظر سلام به شما

        شما با کلیت نظرات مراجع مشکل دارید ،بسیار خوب ،اما اینکه با موجودیت آنان هم مشکل داشته باشید چرا؟!
        موجودیت مفهوما بمعنای حق حیات و زندگی است ،یعنی شما چون با نظرات افرادی مشکل داشته باشید،باید طالب نفی حق حیات آنان هم باشید؟! این مبنا را شما از مبانی حقوق بشر اخذ کرده اید؟ من به این جهت که شما کارشناسان اسلامی (فقهاء) را قبول نداشته باشید (بهر دلیل و منطقی) کاری ندارم ،اما اگر فرمایش فوق را بطور جدی گفته اید ،فارغ از مبانی دینی و انصاف ،روی چه منطقی با موجودیت انسان هایی مشکل دارید؟ آیا منطق حقوق بشر شامل فقهاء نمی شود؟

        با احترام

         
  37. با سلام ، آقایان و خانم های محترم خواهش میکنم ،استدعا دارم از شما وقتی با صحبتی و نظریه ای مخالف هستید . بنویسید و بی تفاوت از کنار آن عبور نکنید و تصور نفرمائید که با بی تفاوتی و محل نگذاشتن به کسی او را تنبیه میکنید.چرا که آن شخص بی نظری شما رو دلیل بر رضایت شما می پندارد.همین طور شده که یک نماینده مجلس با رآی ۳۰۰۰۰۰ نفری از جمعیت ۲۲ میلیون نفری تهران خود را نماینده ۸۰ میلیون ایرانی میداند و هر چرندیاتی رو به نمایندگی از مردم ایران عنوان میکند.

     
  38. با درود
    اکثر این اشرار مذهبی که متاسفانه در کشور عزیزمان حکومت می کنند دارای اختلالت روحی و روانی وجنسی شدید هستند.اگر در ایران یک حکومت مردمی و ازاد راس کار بود اینان را باید در تیمارستانها بستری میکرد.هر انسان ازاد و با وجدانی یک بار رساله ی اقای خمینی را بخواند به عمق این فاجعه بیشر پی خواهد برد.

     
  39. جامعه انجمن‌های اسلامی اصناف و بازار با صدور یک بیانیه محیرالعقول، وحشتزده از آخرین سخنان روحانی در باره “همه پرسی از مردم” برای تعیین تکلیف وضع اقتصادی کشور، با همه پرسی مخالفت کرد. در این بیانیه آمده است:

    مسائل اقتصادی، اجتماعی و … با تدبیر و ایجاد امید حل می شود، نه با موضوع همه پرسی. جامعه انجمن‌های اسلامی اصناف و بازار ضمن اظهار تاسف از مطالب مطرح شده در همایش اقتصادی توسط رئیس جمهور، از ایشان می‌خواهیم به مطالبات مردم و رهبری طبق قانون اساسی عمل کند.

     
  40. آقای روحانی اخیرا مطرح کردند که دلشان می‌خواهد رفراندوم برگزار شود، اما یک حقوقدان باید بداند که اداره حکومت دل‌بخواهی نیست و برای هر کاری قانون پیش‌بینی شده است.

    من با برگزاری رفراندوم موافقم؛ رفراندوم باید برگزار شود، اما آقای روحانی شما وعده دادید که 100 روزه گزارش می‌دهید و شش ماهه مشکلات مردم را برطرف می‌کنید و زندگی مردم را متحول می‌کنید؛ نشد. گفتید هم سانتریفیوژها باید بچرخد و هم چرخ کارخانه‌ها که هیچ کدام نچرخید و بیکاری بیشتر شد.

    شما گفتید با توافقنامه ژنو تحریم‌ها برداشته می‌شود، اما هیچ تحریمی برداشته نشد؛ بلکه بیشتر شد. گفتید مسکن مهر را ادامه می‌دهم اما تعطیلش کردید، گفتید یارانه‌ها را ادامه می‌دهم، اما حامل‌های انرژی گران شد و یارانه‌ها اضافه نشد. به مردم وعده دادید از بورس حمایت می‌کنید، مردم سرمایه‌هایشان را به بورس بردند، اما ارزش سرمایه‌هایشان نصف شد.

    شما گفتید عزت را به پاسپورت‌ها بر می‌گردانید. سفارت فرانسه به زن‌های ما می‌گوید کشف حجاب کنید تا به شما ویزا بدهیم. نماینده ایران در سازمان ملل هنوز ویزا نگرفته است. گفتید از رکود عبور شده اما رکود حاکم بر بازار جامعه است. نان را به یکباره 30 درصد گران کردید. در بعضی از مناطق 50 درصد و در بعضی از مناطق صددرصد گران شده که نظارت نمی‌کنید.

    نفت بالای 100 دلار بود اما به دلیل ضعف عملکرد ژنرال‌های شما و اعتماد به کدخدا برای فشار به مردم به 40 دلار رسیده است. وزرایی را به کار گرفتید که چندصد میلیارد دلار ثروت دارند.

    آقای روحانی در این مدت نه مشکلی حل شده و نه تدبیر و امید ایجاد کردید. رفراندوم برگزار کنید که آیا این تدابیر شما که باعث ناامیدی در جامعه شده ادامه پیدا کند یا نه؟ شما گفتید که آرمان‌های ما به سانتریفیوژها وصل نیست و به قلب و دل ما وصل است. قلب، مغز و دل به کجا وصل است؟ مشکل این است. آرمان‌های ما به سانتریفیوژها وصل نیست اما استقلال و غیرت کشور به سانتریفیوژها وصل است.

    دولت مصوبه‌ای دارد که گاز را 20 درصد گران کرده است اما خانواده‌هایی که 300 متر مکعب مصرف گاز دارند 47 درصد بیشتر پول می‌دهند و خانواده‌هایی که 1800 متر مکعب مصرف گاز دارند هفت درصد پول بیشتری می‌دهند. من شرکت گاز را در کمیسیون اصل 90 خواستم و برای آنها توضیح دادم که روش محاسبه غلط است اما حاضر نیستند اصلاح کنند.

     
    • مازیار وطن‌پرست

      خواهش می کنم اظهارات این نامرد لمپن را در اینجا بازنشر نکنید. لطفا پاکش کنید. همهٔ رسانه‌ها را در اختیار دارند و همه جا را با وقاحت و دروغ و فضاحت آلوده‌اند، نمی‌خواهند از این کنج خرابات ما که به نور دل پیر مغان روشن است، دست بکشند؟ حتما باید اینجا هم به وجودِ بی‌وجود این نامردمان ملوث شود؟ باور کنید از انزجار، هر حرف این نوشته را روی صفحه کلید بی‌زبان کوبیده‌ام.
      یکی نیست بپرسد مگر تحریم‌ها بد است؟ مگر محبوب قلوب ایشان تحریم‌ها را کاغذ پاره نخواند؟ مگر پیشوای معنوی گروهک ناپایداریشان نگفته ما برای رفاه مردم انقلاب نکردیم؟

      اگر قرار است ناکسانی مثل این حق مرا مطالبه کنند، خودم حقم را هبه می‌کنم. بماند که این‌ها اصلا درکی از مفهوم حق ندارند، نه عرفی و نه دینی حتی.

       
      • به نظر بنده در هرمجلسی ومحفلی بایدمجال سخن واظهارنظربه موافق ومخالف،محبوب ومنفور بدون هیچگونه جانبداری داده شود.وقتی ماعمل توهین آمیزاین نمایندگان دربرابر سخنان اقای مطهری را قبول نداریم چراخود به دیگران توهین وخواستار حذف یاعدم بازنشر اظهاراتشان می شویم؟ماباید با پاسخی قاطع ودندان شکن ومستنداین جرات وجسارت را ازمخالفین بگیریم که خود ازترس شرمندگی واعتراف به بی پایه واساس بودن ادعاجرات اظهار نظرنداشته باشند وپادرمیدان مناظره نگذارند.

         
    • اگر این حمید رسایی همان نماینده مجلس است , جالب اینکه از فوج موکلین ایشان که او را به مجلس فرستادند تا بحال فقط ۴ نفر به گفتار نغز ایشان در بالا رای مثبت (خوب) داده اند که آنها هم احتمالا در منزل خودشان سکونت دارند!

       
    • رسایی: من با برگزاری رفراندوم موافقم؛ رفراندوم باید برگزار شود، اما آقای روحانی شما وعده دادید که 100 روزه گزارش می‌دهید و شش ماهه مشکلات مردم را برطرف می‌کنید و…

      پاسخ: البته که جناب روحانی اغراق فرمودند که مشکلات شش ماهه حل می شود. اما مشکلات قابل حل بود اگر اجازه می دادید مسئله هسته ای حل می شد و تحریم ها از بین می رفتند. . اما افسوس که منافع امثال شما، جناب رسایی، در ادامه داشتن بحران هسته ای و تداوم تحریم ها بوده و هست.

      رسایی: شما گفتید با توافقنامه ژنو تحریم‌ها برداشته می‌شود، اما هیچ تحریمی برداشته نشد؛ بلکه بیشتر شد.

      پاسخ: با هیچ “توافقنامه”ای، تحریم ها برداشته نمی شود. احتمالا منظور شما “قرارداد” بوده، که اگر دلواپسان رخصت دهند، تا قبل از تابستان حاصل خواهد شد.

      رسایی: گفتید مسکن مهر را ادامه می‌دهم اما تعطیلش کردید، گفتید یارانه‌ها را ادامه می‌دهم، اما حامل‌های انرژی گران شد و یارانه‌ها اضافه نشد.

      پاسخ: مسکن مهر و یارانه ها از باقیات و صالحات بازمانده از دوران تاریک جناب احمدی نژاد است که آقای روحانی و تیم خبرۀ اقتصادی اش که هیچ، بزرگترین اقتصاددانان دنیا هم دور هم جمع شوند، نمی توانند خاکسترها و زباله های برجای مانده از این همه سوء تدبیر در اجرای قانون های خوب را جمع و جور کنند و بنایی نو بر این ویرانه ها بسازند.

      رسایی: به مردم وعده دادید از بورس حمایت می‌کنید، مردم سرمایه‌هایشان را به بورس بردند، اما ارزش سرمایه‌هایشان نصف شد.

      پاسخ: فراموش کردید بورس تهران در واکنش به عدم توافق هسته ای فروریخت؟ یادمان هست که شما و حلقه اطرافتان از مخالفان سرسخت توافق هسته ای بوده و هستید. علت متضرر شدن مردم در بورس را در خودتان جستجو کنید.

      رسایی: شما گفتید عزت را به پاسپورت‌ها بر می‌گردانید. سفارت فرانسه به زن‌های ما می‌گوید کشف حجاب کنید تا به شما ویزا بدهیم. نماینده ایران در سازمان ملل هنوز ویزا نگرفته است.

      پاسخ: حق با شماست عزت به پاسپورت های ما برنگشت. به این زودی ها هم برنخواهد گشت، تا زمانی که قلیلی از شما، برای دنیا شاخ و شانه بکشید. در مورد سفارت فرانسه، مگر اقدام مشابهی از سوی سفارتخانه های ایران صورت نمی پذیرد؟ مگر بانوان نباید در سفارتخانه های ایران در سایر کشورها با پوشش اسلامی ظاهر شوند؟

      رسایی: نفت بالای 100 دلار بود اما به دلیل ضعف عملکرد ژنرال‌های شما و اعتماد به کدخدا برای فشار به مردم به 40 دلار رسیده است. وزرایی را به کار گرفتید که چندصد میلیارد دلار ثروت دارند.

      پاسخ: از دولت آقای روحانی انتظار معجزه نداشته باشید. طبق قوانین اوپک، حتی اگر یک کشور مخالف کاهش سطح تولید باشد، توافق جمعی حاصل نمی شود. این روزها همه دولتمردان از کاهش قیمت نفت به عنوان “توطئه” عربستان یاد می کنند. خوب، تبریک بابت سیاست خارجه کشور، که نه تنها یک دوست قابل اتکا در منطقه ندارد، که دشمنی اینچنین کینه توز برای خود تراشیده است.

      آقای رسایی، شما خودتان خوب می دانید که منظور آقای روحانی از پیشنهاد رفراندوم چه بود. اگر شما دست خود را روی گوشتان بگذارید تا صدای او را و استقبال احتمالی مردم از این طرح را نشنوید، واقعیت تغییری نخواهد کرد. اگر پاسخ سوالاتان را گرفته اید، ما هم سوالات بی شماری از شما داریم، که اگر مایلید طرحشان کنیم.

       
    • جناب رسایی عزیز در حیرتم از این همه اعتماد به نفس پررویی بی حیایی وبسیاری صفات نکوهیده که از گفتنش شرم دارم امثال شما اعضای نامحترم حزب باد چنان دچار توهم مقدس بودن انقلابتان هستید که نمیفهمید ایران با عظمت را از مرکز ثقل ثبات منطقه واز محترم ترین وبا قدرت ترین کشور منطقه بودن به ام الفسادی تبدیل کرده اید که حتا اعرابی که ثروتهای کشور را به پای وحشی گریشان تقدیم میکنید در بزنگاههای حساس شما و ولیتان را به ک….شان هم حساب نمیکنند .اگر فراموشتان شده وشاید فهمتان به ان نرسیده خروج هیئت فلسطینی از سازمان ملل در هنگام عربده کشی شخصی که نظرش به نظر بعضی نزدیک بود را عرض میکنم .خیانتی که شمایان به اسم اسلام براین سرزمین وهم نسلان من روا داشتید بسیار فراتر از خیانتهای سلسله بی غیرت قاجار است .پیشنهاد میکنم برای یکبار به سخنان مولایتان گوش دهید البته نه همچون چهار پایان وببینید در هر جمله چند بار دشمن دشمن میکند وبدانید حتا به فرض محال اگر زیر یوغ امریکا رفته بودیم هزاران بار شرف داشت به اینکه الان نوکری روسیه را میکنیم .دستمال به ت…م چین میکشیم وبه اعراب باجهای انچنانی میدهیم

       
  41. به کوری‌ چشمِ شاه عکس آقا تو ماه نمایون شده، مهدی اصلانی

    ۳۶ سال پیش در تاریخ ۲۳ دی‌ماه سال ۵۷ در ستاره‌بارانِ شبی نحس و پُر‌برف و یخ‌زده به فرمانِ خمینی، که دیگر جامعه وی را امام خطاب می‌کرد، جزء دستهٔ اولِ سربازانِ وظیفه‌ای بودم که به هم‌راه تنی چند از دوستان‌ام از محلِ خدمت‌ام، پادگانِ زرهی‌ی همدان، درست از مکانی که با ژ۳ به نگهبانی‌اش گمارده شده بودم، فرار کردم.

    سرمای همدان استخوان‌ می‌ترکاند و پوست می‌درید. هوا آن قدر سرد بود که سپور و آجان و گدا را با هم می‌کُشت. ماه و ستاره آن‌چنان نزدیک که دست بر آسمان می‌بردی می‌توانستی ستاره صید کنی.
    آن‌شب پروژه‌ای سراسری در تمامی‌ی کشور کلید خورد و جامعهٔ امام‌زده را به خود مشغول داشت. جمعیتِ خسوف‌زده بر پُشتِ بامِ خانه‌ها و خیابان‌ها عربده‌ سر داده بود: مردم چه وقتِ خوابه عکس آقا تو ماهه
    به کوری‌ی چشم شاه عکسِ آقا تو ماه نمایون شده.

    و طنز تلخِ تاریخ شاید در آن بود که این رخ‌داد و شوم‌آوایی در هگمتانه (همدان) اولین پایتختِ کهن‌‌ترین شاهنشاهی‌ی ایران (ماد‌ها) پژواک می‌شد. شق‌القمر بود و این‌بار سعد‌ابن ابی‌وقاص در هیبتِ خمینی با شمشیر زنگ‌زده‌اش در ماه نمایان شد و ایران را به ساده‌ترین وجه دو شقه کرد: ما و دوزخیان. و از سپاهِ رستم فرخزاد هیچ به کف اندر نمانده بود.

    بسیاری از ماه‌زدگان، اشک‌ریزان، امام را در ماه جست‌و‌جو می‌کردند، کسی از اهالی‌ی شهر که عینکِ رنگی‌ی مخصوصِ کودکان بر چشم زده بود با لفظِ همدانی‌ها به دیگران نوید می‌داد که: آوولا! (۱) با عینکِ رنگی بهتر می‌‌شه امام‌ رو تو ماه دید. خرازی‌ها و مغازه‌هایی از این دست، به سرعت هر ‌آن‌چه از آن نوع عینک داشتند به شب‌زده‌گانِ نابینا عرضه کردند. ما خوشحال و بهت‌زده بودیم ‌که زمین‌ و‌ زمان کمر به پیروزی‌ی انقلاب بسته. ضدیت با شاه و کور‌رنگی چنان در من و ما عمل می‌کرد که قابلیت آن داشتیم تا خمینی را در خورشید نیز مشاهده کنیم. کف‌آلوده‌دهان تنها یک صدا عربده می‌شد: به کوری‌ی چشم شاه عکس آقا تو ماه نمایون شده.

    گویی آن جمع تنها به یک منظور به خیابان آمده بود. شاه نباشد. همه‌گیمان برای نیستی شاه با تمامِ توان مبارزه کردیم. همه‌ی جویبارهای کوچکِ فکری به یک نقطه سر‌ریز می‌شد: شاه باید برود. خوب می‌دانستیم که شاه را نمی‌خواهیم، اما این‌که چه می‌خواهیم را نه تنها من و ما، که بسیاری از سرکرده‌گانِ قبیله و قوم نیز نمی‌دانستند. شغلِ همه‌مان شده بود انقلابی‌گری. روز و شب بر شاه مرگ می‌باراندیم. با ظهور خمینی و برآمدِ شیعیسم ایران دوسرباخت شد. فارغ از شکستِ سیاسی تمامی نحله‌های فکری از چپ و راست این برآمد را می‌توان و باید باخت مدرنیته و روشنفکری و یک‌کلام فرهنگ ایران دانست.

    خمینی به واسطهٔ قدرتِ تخریبی‌ی بولدوزورِ اسلامِ شیعه، باریک‌راهِ نوزایی‌ی ناسیونالیسم ایرانی که کلنگِ احداثِ آن را میرزا آقاخانِ کرمانی‌ها و فتحعلی آخوند‌زاده‌ها زمین زده بودند، تخریب کرد. او با زدنِ راهنمای چپ به راست پیچید و از طریقِ کژراههٔ خمینی با عبور از خیابان دکتر علی شریعتی و گذر از بزرگ‌راهِ جلال آل‌احمد، ایران را به تونلی تاریک و بی‌انت‌ها هدایت کرد. او با جوشاندهٔ مذهب و شمشیرِ خرافات، گردنِ خردورزی‌ی نحیفِ ایرانی را از بدن جدا و فرهنگ و سیاست ایران را تا سرحدِ رذالت و پلیدی‌ی خود تنزل داد؛ آن‌سان که رهایی از میراث‌اش به آرزوی ۳۶ سالهٔ انسان ایرانی بدل شده است.

    خمینی انسان‌زدایی را به واسطهٔ ایدئولوژی‌اش بر روان زخم‌خوردهٔ تک‌تک ایرانی‌ها آوار کرد؛ او برخلاف نظر داستایوفسکی که از زبان راسکولنیکوف در جنایت و مکافات بیان کرد ه بود که «انسان نمی‌تواند به کلی بدون ترحم زندگی کند» در تمامی‌ی هستی‌اش بی‌ترحم عمل ‌کرد. او که شاخص اصلی و سپهسالارِ ارتجاع در تاریخ ایران بود. میراث‌اش سایه‌ای است که نه تنها آسمانِ سرزمین پر‌آفتابمان کدر نگاه داشته، که شبحِ شومِ آن کران تا کران از سوریه و شام تا پاریس در گذر است. برای او همه‌چیز در حفظِ نظام خلاصه می‌شد آن‌گونه که: «نماز، روزه و حج را می‌توان تعطیل کرد.» و «دروغ‌گویی، شرب خمر، جاسوسی و ترک نماز» مجاز است.

    این نگاه‌ و زان بیش را در کتاب ولایت فقیه گفته بود. کتاب را از زیر دشک‌چه‌اش در نوفل‌لاشاتو و درخت سیب بیرون کشید و آن‌را درس‌نامهٔ انقلاب کرد. چرا که غیابِ دیگران چنان حضوری به وی بخشید که هیچ راهی به غیر از خود باقی نگذاشت. ایرانیان پس از تناول کردنِ میوهٔ ممنوعهٔ سیب ۳۶ سال است ساکن جهنم شده‌اند.

    ماه‌زده‌گان را چه تقصیر، آن‌جا که بخشی از روشن‌فکری جامعه دراز به دراز رو به قبله شدند، نَصرُ‌من‌الله گویان به دنبالِ امام افتادند و بر پُشتِ‌ بام‌ها، فریادِ الله‌اکبر سر دادند. نیت‌ام حرفِ‌آسان زدن نیست. قصدِ آن ندارم تا با دانسته‌های امروزم از دیگران مُچ‌گیری کنم. مُرادم از آوردنِ این همه آن است تا حقیقتی را در حدِ بضاعت باز‌گویم. گرایشِ مسلطِ جامعهٔ آن روز نفهمید که فرجامِ آن انقلاب، جهنمی به نامِ جمهوری‌ی اسلامی خواهد شد.

    دکتر کریم سنجابی یار دیرین دکتر مصدق به نوفل‌لاشاتو رفته و به احترامِ امام کلاه از سر بر می‌دارد.

    احسان طبری یکی از برجسته‌ترین نظریه‌پردازان مارکسیست در شمارهٔ سوم مجلهٔ دنیا به سال ۱۳۵۸ روحِ آموزش قرآن را منطبق با خردگرایی می‌خواند.

    یک هفته پس از پیروزی‌ی انقلاب اسلامی بخشی از روشن‌فکران و اعضای اصلی کانون نویسنده‌گان به دیدار «رهبر بزرگوار» می‌روند -دیداری غیرفرهنگی و به تمامی سیاسی- در این دیدار پیام کانون خطاب به خمینی خوانده می‌شود. بخشِ مهمی از روشن‌فکری ایران به خدمت آقا رسید تا به وی گفته باشد ما در مقابل شما نیستیم. و دیدار با قدرت در آن شرایط معنایی معادلِ به حضور رسیدن داشت.

    ‌ دکتر جواد مجابی درست در همین زمان در یادداشتی که در روزنامهٔ اطلاعات منتشر شد در دفاع از شعار واپس‌مانده و ارتجاعی‌ی حزب فقط حزب‌الله با عقب‌مانده‌ترین بخش جامعه هم‌آوایی کرده نوشت: «می‌دانم که قشر‌ها و طبقات گوناگونی این شعار را فریاد کرده‌اند باید دانست چه شد که این شعار بر زبان میلیون‌ها نفر جاری شد چرا که شعاری این‌همه توده‌ربا نمی‌شود مگر این‌که در اعماق نیازهای توده ریشه عمیق و گسترده داشته باشد […] مردم از درون صفوف انقلابی خود نیازی به تشکل حزب‌الله که‌‌ همان حزب خلق است دارند. حزبی که اکنون و آینده را بسازد. […] حزبی که تجربه نهضت و ایمان انقلابی را تداوم بخشد. حزب‌الله به بیان دیگر حزب خلقی است پناه برده به معنویت» (۲)

    اسماعیل نوری‌علا در مکتوبی می‌نویسد: «امام خمینی پدیده‌ای تازه و دلگرم‌کننده در تاریخ تشیع است. او رهبر سیاسی جنبش است، جنبشی که تعریفی جز برانداختن ظلم و تقلید کورکورانه و شکستن بت‌های دیکتاتوری سیاسی و مذهبی ندارد. […] امام خمینی را مردم «انتخاب» کرده‌اند، به جهت آن‌که در عین علم به احکام شرع به مقامِ ارشدیت نیز رسیده است. او در پی آن نیست تا قشر روحانیت را حاکم بر سرنوشت ما کند، بلکه در پی آن است تا ما را از دیکتاتوری همه اقشار حاکم و خواستار اطاعت کورکورانه برهاند.» (۳)

    رضا براهنی نویسنده و روشن‌فکرِ ایرانی در نامه‌ای به تاریخ هفتم دی ماه ۱۳۵۷ خطاب به دوست دیرینش دکتر ابراهیم یزدی، در اشتیاق دیدار با «حضرت آیت‌الله» به رفاقت‌اش با وی متوسل می‌شود. وی در نامه‌ای خطاب به یزدی با حمله به دکتر صدیقی می‌نویسد: «از امثال دکتر صدیقی که سرِ پیری به معرکه‌گیری برخاسته، هیچ کاری ساخته نخواهد بود. بعضی اشخاص آن قدر عقده دارند که درست لب گور خیانت می‌کنند»

    در نامهٔ رضا براهنی به خمینی که به شعری از حافظ آراسته شده (نماز شام غریبان چو گریه آغازم) پس از سلام و درود به «مبارز بزرگ انقلاب ایران» و گدایی دیدار «آقا» آورده شده: «من از دوستان شادروانان جلال آل‌احمد و دکتر شریعتی و نویسنده شجاع ایران دکتر علی‌اصغر حاج‌سیدجوادی هستم. اشتیاق دیدار آن حضرت، رهبر بزرگ اسلام و انقلاب ایران را با ایشان در میان گذاشته‌ام.»

    براهنی در این نامه یاد‌آور می‌شود که جنبه‌های مختلفی از انقلاب ایران را با عقل ناقص و قاصرش ضمیمهٔ یادداشت‌اش کرده و از آقا طلب راهنمایی می‌فرمایند: «در مقاله‌ای که ضمیمه تقدیم حضورتان کرده، کوشیده‌ام جنبه‌های مختلف انقلاب کنونی ایران را تا آنجا که عقل ناقص و قاصرم اجازه می‌داد، روشن کنم. از نگرانی‌هایم هم صحبت کرده‌ام. امیدوارم در این مقاله به دیده محبت نگاه کنید و از راهنمایی‌ها و ارشاد خود بی‌بهره‌ام نگذارید»

    نمونهٔ نامهٔ دکتر براهنی به خمینی که فاقدِ عنصرِ روشن‌فکری است نشان از آن دارد که در فرهنگ سیاست‌زدهٔ استبدادی غیبت اندیشه باعث می‌شود خالق «طلا در مس» و مفسر تئوری‌ی نقد ادبی از موجودی که وهن آدمی است طلب راهنمایی کند، دکتر صدیقی به خیانت متهم شود و در عوض «علمای عالی‌قدر اسلام» «صدای آزادی‌خواهی» ترجمه شوند. (۴)

    دکتر علی‌اصغر حاج‌سیدجوادی که شهره به نوشتن نامه‌های سرگشاده‌ به شاه بود نوشت: «امام می‌آید، با صدای نوح، با طیلسان و تیشهٔ ابراهیم، با عصای موسی، با هیئت صمیمی عیسی و با کتاب محمد. دشت‌های سرخ شقایق را می‌پیماید و خطبه‌های رهایی انسان را فریاد می‌کند وقتی امام بیاید، دیگر کسی دروغ نمی‌گوید، دیگر کسی به خانهٔ خود قفل هم نمی‌زند، دیگر کسی به باج‌گزاران باجی نمی‌دهد، مردم برادر هم می‌شوند و نان شادیشان را با یکدیگر به عدل و صداقت تقسیم می‌کنند، دیگر صفی وجود نخواهد داشت، صف‌های نان و گوشت، صف‌های نفت و بنزین، صف‌های مالیات صف‌های نام‌نویسی برای استعمار. و صبح بیداری و بهار آزادی لبخند می‌زند. باید امام بیاید تا حق بجای خود بنشیند، و باطل و خیانت و نفرت در روزگار نماند» (۵)

    روشن‌فکری‌ی ایران غافل از آن‌که وقتی ره‌بر را بر می‌گزیند به گونه‌ای شگرف اندیشه‌های وی را تکثیر و باطنی می‌کند و با شعار «الله اکبر. خمینی ره‌بر» هم‌صدایی می‌کند. بخش بزرگِ روشن‌فکری‌ی ایران در برآمد انقلاب ایران بر خواسته‌ها‌یش لباس نپوشاند بلکه عریان و قوزکرده با صدای غالب هم‌آوایی کرد.

    و به همین ساده‌گی عکس آقا تو ماه نمایون شد.

     
  42. همسران شهید همت و شهید باکری: آقای لاریجانی! سطح فرهنگی نمایندگان را بالا ببرید

    همسران شهیدان همت و باکری در نامه ای خطاب به رئیس مجلس، با حمایت از فرزند شهید مطهری و تاکید بر اینکه او با وجود همه حملات و توهین ها سعی می کند بعضی از ارزش ها را یادآوری کنند، از علی لاریجانی خواستند سطح فرهنگی و دیدگاه های مجلس را بالا ببرد، و تصریح کردند که عده ای در مجلس سخنان مطهری را نمی فهمند یا قرار است دیر بفهمند و یا به صرفه نیست بفهمند.
    به گزارش کلمه، ژیلا بدیهیان و فاطمه چهل امیرانی با ابراز تاسف از «رفتار شنیع و غیر اسلامی یک عده مسلمان نمای کاسب» خاطرنشان کردند: ظاهرا قال الباقر و قال الصادق ها فقط برای ما مردم عامی که هیچ نقشی در اداره کشور و سیاست گذاری ها نداریم، بوده.
    متن کامل نامه این دو همسر شهید بدین شرح است:
    به نام رب
    ریاست محترم مجلس شورای اسلامی ایران، جناب آقای علی لاریجانی
    سلام علیکم
    رفتار شنیع و غیر اسلامی یک عده مسلمان نمای کاسب باعث تاسف است. ظاهرا قال الباقر و قال الصادق ها فقط برای ما مردم عامی که هیچ نقشی در اداره کشور و سیاست گذاری ها نداریم، بوده.
    کجا رفت مجلس چند هزاری امام صادق (ع) که با کسانی که منکر وجود خدا بودند، بحث و گفتگو می کردند. واقعا قرار است چه قرائتی از اسلام را داشته باشیم؟ ما با افکار امام خمینی و بهشتی و مطهری و شریعتی وارد جریان انقلاب شدیم. و بعد از انقلاب نمود عینی مسلمانی را در همت ها و باقری ها و باکری ها و کاظمی ها و سلیمی ها دیدیم و باور کردیم اسلام واقعی چه انسان هایی را می تواند تربیت کند. و امیدوار به ایجاد یک جامعه آزاد و متعالی شدیم. برای رسیدن به آرمان های امام و شهدا، آنچه در توان داشتیم در طبق اخلاص تقدیم انقلاب کردیم. نمردیم ولی زندگی مان را از دست دادیم. البته خیلی وقت است که توقع خود را کم کردیم. بهتر از ما می دانید که تجلی اسلام در انسان در اخلاق و ادب او ظاهر می شود.
    به نظر جنابعالی بهتر نیست شهدا را به عنوان چماق از روی سر چند بدحجاب برداریم و به عنوان خط کش برای محک زدن مسئولین و نمایندگان جمهوری اسلامی به کار ببریم؟ شهدا برای حفظ کشور و امنیت و وحدت از آبرو و زن و فرزند و جان خود گذشتند. جناب آقای دکتر مطهری با قبول همه ی حملات و توهین ها که به حق فرزند راستین پدر شهیدشان می باشد، سعی می کند بعضی از ارزش ها را یادآوری کنند. درست است که عده ای در مجلس سخنان ایشان را نمی فهمند یا قرار است دیر بفهمند و یا به صرفه نیست بفهمند. اما ما از شما انتظار داریم سطح فرهنگی و دیدگاه های مجلس را بالا ببرید تا برازنده یک مجلس اسلامی باشد. برای نمایندگان توضیح بدهید انصافا نماینده ی چند درصد از مردم حوزه ی انتخابیه خود هستند، تا خیلی جوگیر نشوند. چون خیلی ها در این کشور زندگی می کنند و موافق برداشت از اسلام این جماعت نیستند. و در مقابل خدمات، مالیات می دهند که حقوق و مزایای آقایان و خانم ها از این منبع پرداخت می شود. اصلا از اول هم قرار نبود همه مثل هم فکر کنند. در ضمن اگر اعتراض خود را با نامه ابراز می کنیم، از ترس نیست. بلکه به حکم عقل می خواهیم ما باعث از بین رفتن اتحاد نباشیم.
    والسلام
    ژیلا بدیهیان، همسر شهید همت
    فاطمه چهل امیرانی، همسر شهید حمید باکری

     
  43. محمد نوری زاد عزیز با سلام
    امیدوارم در کمال سلامت باشید
    نامه ای سرگشاده رو سال پیش پس از یکی از نطق های آقای مطهری خدمتشون نوشتم که البته مخاطب آن می تواند ما و تمامی پدران نسل ما باشد و دربردارنده ریشه یابی مشکلات از دیدگاه من است. این روزها پس از سخنان اخیر آقای مطهری و نوع برخوردهایی که با ایشان شد تصور میکنم دوباره قابل طرح باشد. دوست داشتم شما هم آن را بخوانید.
    آزادگیتان را در زمانه ای که آزاده زیستن دشوار است ارج مینهم
    با تقدیم احترام
    فتاحی
    http://www.apathtoliberation.blogfa.com/post/3

    جناب آقای مطهری با سلام

    نمی‌دانم این نامه را آیا خواهید خواند و یا خیر، اما آدمی با امید زنده است و بر این اساس می‌نویسم.

    پیش از هر چیز به نوبه خود از شما سپاسگزارم که در مجلسی که در آن “وای مرغی هم نمی‌آید به گوش”[2]، دردمندی هستید که هنوز فغان و خروش از یادتان نرفته است و از این رو مایه امیدواری.

    در جلسه علنی مجلس گفته بودید: ” اگر نماینده‌ای اجازه همین حد حرف زدن را نداشته باشد فلسفه وجودی مجلس زیر سؤال می‌رود”

    و من می‌گویم اگر در جامعه‌ای تمامی افراد، اجازه همین حد حرف زدن را نداشته باشند؛ فلسفه وجودی همه چیز زیر سوال می‌رود.

    دانشگاهی که در آن استادش اجازه همین حد حرف زدن را نداشته باشد فلسفه وجودی‌اش زیر سوال می‌رود.

    مطبوعاتی که اجازه همین حد حرف زدن را نداشته باشند فلسفه وجودی‌شان زیر سوال می‌رود.

    و شما همین را بگیرید تا به اینجا برسیم که

    انسانی که اجازه همین حد حرف زدن را نداشته باشد انسانیتش هم زیر سوال می‌رود.

    این شرایط را بازرگان اندکی زودتر تجربه کرد و فریاد برآورد، در حالی که آیت‌الله هاشمی در مسند مجلس نظاره‌گر بود؛ و شوربختانه چند صباحی بعد نوبت به خود ایشان نیز رسید و آنگاه، به ما پیوست؛ یعنی ماهایی که اجازه همین حد حرف زدن را نداریم و فلسفه وجودیمان زیر سوال رفته است.

    اما مهمتر از این مرثیه، چرایی وقوع این فاجعه است و درس‌هایی که از آن باید گرفت …

    چه شد که زندانیان پیشین، زندانبانان کنونی شدند و قربانیان نبود آزادی بیان در برهه‌ای، خود آزادی همین حد حرف زدن را از دیگران ستاندند؟

    شاید پاسخ به این پرسش، مهمتر از یافتن مقصران و پاسداران این فضا باشد که آنان، خود نیز قربانی‌اند و مستحق ترحم؛ و شوربختانه در آینده‌ای نزدیک، اگر چاره‌ای نیاندیشیم، آنها نیز قربانیان نبود آزادی همین حد حرف زدن خواهند شد؛ و آنگاه در کنار ما، همانطور که خاتمی جزئی از ما شد و بازرگان را ستود و هاشمی نیز امروز جزئی از ما شده است و شاید در دل ذکاوت و دوراندیشی بازرگان را می‌ستاید و عذرخواه اوست.

    آنروز که آیت‌الله هاشمی بر هتک حرمت بازرگان و شکسته شدن مکارم‌الاخلاق پیامبری که هدف از بعثت خود را آن دانسته است، نظاره‌گر بود؛ مگر گمان می‌کرد روزی خود در این فضا حرمتش شکسته شود و آزادی بیانش ستانده؟

    دردمندانی چون شما، پدر بزرگوارتان و همه زنان و مردان ایران زمین، همان‌ روز که افرادی، برای نخستین بار پس از انقلاب و استقرار نظام نوین، به خود اجازه دادند که آزادی همین حد حرف زدن را از فردی دیگر بستانند؛ باید به ایراد کار می‌اندیشیدند و پی می‌بردند که در ساختاری که بتوان یک نفر را هتک حرمت کرد و حق بدیهی سخن گفتنش را ستاند و فلسفه وجودی‌اش را زیر سؤال برد؛ و از پیامدش نهراسید، می‌توان همه را هتک حرمت کرد و حق سخن گفتن را از آنان ستاند؛ و مگر سرنوشت ما گواه این امر نیست؟ که هر روز دایره آنها که حق حرف زدن دارند کوچک و کوچک‌تر می‌شود و مطمئنا اگر آقای کوچک‌زاده نیز به عقاید و اصول خود باور داشته باشند، روزی نیز نوبت به ایشان خواهد رسید. اصولا در این فضا هرکس اصولی داشته باشد و بدان معتقد، روزی در دایره ماهایی قرار می‌گیرد که حق همین حد حرف زدن را نداریم و فلسفه وجودی‌مان زیر سوال رفته است، خود بهتر می‌دانید که مرادم از اصول و اصول‌گرایی آنانی نیست که سقف معیشتشان را بر نامی از اصول‌گرایی‌ زده‌اند و در برابر نقض بدیهی‌ترین اصول‌، سکوت کرده‌اند و هر روز بلند‌تر از دیروز ندای اصول‌گرایی سر می‌دهند.

    در یک بند علت را از نظر خود می‌گویم که همواره یافتن علت فاجعه از گریستن و مرثیه خواندن بر فاجعه، رهایی‌بخش‌تر است؛ و رهنمون‌تر به سوی رهایی.

    آنروز که ساختار و نظام سیاسی نوین را بنا می‌نهادیم، می‌بایست به گونه‌ای طراحی می‌کردیم که هیچ کس اجازه و فرصت این را نیابد که حق همین حد حرف زدن را از فردی دیگر بستاند و نهراسد. ما آدمیان در ایران، تفاوتی با آدمیان در نروژ و سوئیس … نداریم. نه دیکتاتورتریم و نه آزادی ستیزتر، صد البته که به داشتن فرهنگی کهن‌تر مفتخر، تنها تفاوت‌مان این است که ساختار سیاسی در آن کشورها با توازن و تفکیک نهادی به گونه‌ای طراحی شده است که کسی مجال گرفتن این حد از صحبت کردن را از فردی دیگر ندارد. اما در اینجا، ما در خوشبینانه‌ترین حالت در لحظه بنیان‌گذاری، تمامی درها را بستیم و گرچه گروهی انذارمان می‌دادند؛ ولی ناآگاهانه، با نگاهی معصوم‌ اندیشانه به برخی آدمیان در دوره‌ای که قرن‌ها از درگذشت آخرین معصوم می‌گذشت، یک در را باز گذاشتیم و هیولا از همان یک در وارد شد؛ و انقلابی که امیدها برانگیخته بود را به اینجا رسانید که در آن، فرزند یکی از طراحانش، که به نظر، نه پسر ناخلف نوح گشته است و نه با بدان بنشسته است، اجازه همین حد حرف زدن را هم ندارد.

    با پیروزی این هیولا هیچ کس پیروز نیست، حتی خادمانش.

    ولی ما و نسل ما هنوز امیدواریم و سرخوش، با تصویری که پدرتان برای پدرانمان از دانشگاه در این نظام ساخت، و شاید همین تصویر بود که آنها را همراهشان کرد:

    دانشگاهی که در آن اساتید مارکسیست هم کرسی تدریس دارند!

    اما خجلیم که با او بگوییم که در دانشگاه کنونی، برخی اساتید مسلمان هم حق تدریس ندارند؛ و پیدایش این شرایط ناگزیر بود، چرا که در لحظه بنیان‌گذاری این ساختار، پدرانمان و پدرتان، دقت لازم را مبذول نداشتند و به انذارهای آگاهان وقعی ننهادند.

    غول چراغ جادوی بچگیمان شوربختانه دیری است رها شده، امید است که پیش از ویرانی‌های سترگ، همگی، از موافقان تا مخالفان نظام و از بلند پایه‌ترین مقامات تا مردم عادی، مجال و اراده مهارش را بیابیم؛ که این راهی است که همه باید با هم بپیماییم و هیچ فردی جز هیولای استبداد و خفقان نباید در آن احساس شکست نماید.

    [1]این نامه را پس از نطق آقای مطهری به ایشان نوشتم و خدمتشان ارسال کردم؛ البته در بعضی موارد کلماتی از آن در مقایسه با نامه ارسالی به ایشان تغییر کرده است و جملاتی نیز جهت تکمیل بدان افزوده شده است.

    [2] مصراعی از شعر “کاوه یا اسکندر؟” سروده مهدی اخوان ثالث

     
  44. درود بر شما
    صداقت داعشی
    این فیلم چیز غریبی نیود این بابا نظر شخصی نمیده که ! بل عریان و بی رنگ و ریا البته با صداقت داعشی و مستندات تاریخی داره مکتب اش را معرفی میکند حالا نفرمایید اصل اسلام چیز دیگری است اصلش همینه درسته ضد بشری است اما آن داستان دیگری است .

     
    • سیاه نمایی نکنید هر خطایی را که نباید به اسلام نسبت داد اسلام برترین و آزادترین دین است همین دین الهی بود که با رهبری امام ما را از جهنم رزیم کثیف پهلوی نجات داد و بحمدالله امروز در جایگاه بایسته ای قرار داریم تا کور شود هر آنکس که نتواند دید

       
      • آفرین ناشناس …
        به ما که نرسیده … لابد خوب فربه شده اید …

         
      • باز اینو از موزه احشام درنده کشیدی بیرون – که آنها به غریزه احشام اند و این به سرشت و خو- تا بلبل مرفیش کنی‌؟ چیزی بگو که خودت هم باور کنی‌ و اگر هم باور کردی به مراجعه نیاز فوری داری. اسناد جنایات این موجود که پیش چشم همه هست و در دسترس.

         
      • دوبار فکر کردن

        آقا

        مایل هستی برایت تاریخ بخونم,

        دوست داری از این مثنوی هفتاد من, از عایشه شروع کنم یا قبطی ماریه؟

         
    • دیوار جهالت بلند است
      خطا یعنی چه پدر جان همان امامت از بچه شیرخوار هم نمی گذشت !
      به بایسته شایسته هم اضافه میکردی تا طنزت تکمیل میشد ! باهوش

       
  45. سلام آقای نوری زاد

    من یکی از 10 میلیون ایرانی هستم که پدر مادر، خانواده و خاطرات کودکیمونو رها کردیم و اومدیم خارج به امید ازادی و احترام و کمی ارامش، غربت جای نفرت انگیزیه، جاییه که اهو به بچش شیر نمیده، هر چقدر هم که موفق باشی اینجا ارزوت برگشتن به خونته برای همیشه، اگه یه روز خواستید غم غربتو براتون شرح بدم بگید که از خاطراتم بگم تا بیشتر متوجه بشید این حکومت شیطانی چه با جوونای ما نکرد، نمیدونم جواب این پیغاممو خواهید داد یا نه، من بچه جنوب شهرم، پدر مادرم هنوز اونجا زندگی میکنم، برای بچه های جنوب شهر که تو درد بزرگ میشن شجاعت یه امر پیش پا افتادست، چون چیزی ندارن از دست بدن، شجاعت شما برای من باور نکردنیه، باورم نمیشه به این راحتی بخاطر وطنمون از جونتون گذشتید، امیدوارم سلامت باقی بمونید و روزی که ایران ازاد شد، انسانی به اگاهی و روشنی شما باید بمونه تا گوشه ای از ویرانی این مملکتو درست کنه، ایران به امثال شما به شدت احتیاج داره. از صمیم قلب براتون ارزوی سلامتی دارم و از صمیم قلب دوستتون دارم، من شخصا امیدی به ازادی ایران ندارم، بزرگترین ارزوی زندگیم ازاد شدن ایران از دست این حکومت شیطانی و برگشتن و زندگی کردن کنار پدرو مادر پیرم

    ———————————————————————————

    سلام مهدی گرامی. حتما ما یک روز در همین نزدیکی ها برای باز آمدن شما جشن می گیریم و برایتان طاق نصرت می بندیم. ایران باید به دست مبارک شمایان آباد شود. باهم. گل رویت را می بوسم نازنین.

     
  46. با سلام و ارادت خدمت جناب حامی
    مدتی است کمتر زیارتتان می کنیم . بی صبرانه منتظر ادامه نوشته های وزین جنابعالی در خصوص جنگِ عقیدتی و آرمانی یا جنگِ دفاعی و میهن پرستانه هستیم . این تأخیر نگرانمان می کند .

     
  47. پس این موجود با زبان خود این مجوز را صادر می کند که اگر روزی خانواده اش اسیر دشمن شدند با آن ها عین همین رفتار بشود!!!

    کاش من هرگز به دنیا نمی آمدم و از این هوا که احتمالا به ریه این قبیل موجودات نیز وارد شده است تنفس نمی کردم

     
  48. با درود به جناب نوریزاد گرامی و سایر کاربران محترم!
    شعر زنده یاد میرزازاده عشقی در مورد مجلس چهارم واقعا گویای حال مجالس اسلامی است و باید اینطور نوشته شود!
    در مجلس ملا خر نر با خر نر بود ….دیدی چه خبر بود؟

    بقول زنده یاد فرخی یزدی شاعر آزاده و سلاخی شده به تیغ استبداد!

    مارهای مجلسی دارای زهری مهلکند …….الحذر باری از این مجلس که دارد مارها
    دفع این کفتارها گفتارها نتواند نمود ………….از ره کردار باید دفع این کفتارها (زنده یاد فرخی یزدی)

    وقتی مشتی اراذل و اوباش و قاتل و دزد و شارلاتان بنام نماینده مردم به مجلس قالب شوند معلوم است که منافع مردم در چنین مجالس فرمایشی جایی ندارد.تازه خود همین مطهری مگر نماینده مردم است؟اینها همه نماینده رهبر و سپاه و گروههای در قدرتند و هیچ نماینده گی از طرف مردم ندارند.خوشبختانه حکومت اسلامی مثل تمام حکومتهای استبدادی بجایی می رسد که کارگزارانش قبل از اینکه مردم آنها را بزیر بکشند یکدیگر را تکه پاره خواهند کرد.این سرنوشت تمامی رزیمهای استبدادی است.

     
  49. ريشه ها ٢٦٢(قسمت ٢٦١ ذيل پست: جشن تولد دخترى كه در زندان است )
    فرهنگ < فرهنگ دينى < عرفان <………

    زمين و آسمان حافظ
    ٢٨- فرضيه عارف بودن حافظ
    ١-( دنباله) : ب:عارف و صوفى آن قدر با هم مجاورت دارند ، كه مشكل بتوان يكى از اين دو را زشت شمرد اما آن ديگرى را زيبا ، مگر اينكه عرفان را به معناىِ كاملاً خاصى تلقى كرد .حافظ در ديوانش – يعنى در معتبر ترين سندى كه از او داريم – خود را از صوفيان و عارفان جدا كرده است .به زهد خشك و بيدردى و گاه رياكارى صوفيان طعنه زده است .
    نقد صوفى نه همه صافى بيغش باشد
    اى بسا خرقه كه مستوجب آتش باشد
    ……….
    صوفى نهاد دام و سر حقه باز كرد
    بنيادِ مكر با فلك حقه باز كرد
    …………..
    صوفى گلى بچين و مرقع به خار بخش
    وين زهد خشك را به مى خوشگوار بخش
    طامات و شطح در ره آهنگ چنگ نه
    تسبيح و طيلسان به مى و ميگسار بخش
    زهد گران كه شاهد و ساقى نمى خرند
    در حلقه چمن به نسيم بهار بخش
    ……….
    صوفى شهر بين كه چون لقمه شبهه مى خورد
    پاردُمَش دراز باد آن حيوان خوش علف
    …………..
    صوفى بيا كه خرقه سالوس بركشيم
    وين نقش زرق را خط بطلان به سر كشيم
    در ديوان ، گاه نيز صوفى و صوفيان از ديدى ظاهراً مطلوب به صورت سوم شخص به كار رفته اند يا مورد خطاب قرار گرفته اند :/ صلاى سرخوشى اى صوفيان باده پرست …/ صوفى از پرتو مى راز نهانى دانست …/ صوفى ار باده به اندازه خورد نوشش باد…./ صوفيان رقص كنان ساغر شكرانه زدند …/ اين موارد نادر بر صوفى بودن خود حافظ دلالت نمى كنند و طعنه خفيف و نامحسوسى دربردارند كه در برخى از ابيات ديگر آشكار و صريح مى شوند .گويي شاعر كه در برابر صوفيان اعلام استقلال مى كند آنها را به خرقه سوزى و دلق شويي ( از زهد ريا) و تركِ جنگ و داورى و عيب جويي فرامى خواند و سپس مى گويد كه در اين صورت خودشان دست افشان ، خرقه سوزان و با دل صافى دلق خود را با مى مغانه خواهند شست .
    صوفى بيا كه آينه صافى است جام ما
    تا بنگرى صفاى مى لعل فام ما
    …….
    صوفيان جمله حريف اند و نظر باز ولى
    زين ميان حافظ دلسوخته بد نام افتاد
    ……………..
    صوفيان واستدند از گرو مى همه رخت
    دلق ما بود كه در خانه خمار بماند
    …………
    صوفى كه بى تو توبه ز مى كرده بود دوش
    بشكست عهد چون در ميخانه ديد باز
    ………
    صوفى سرخوش از اين دست كه كج كرد كلاه
    به دو جام دگر آشفته شود دستارش
    …….
    بوى يكرنگي از اين دلق نمى آيد خيز
    دلق آلوده صوفى به مى ناب بشوى
    در اين ابيات حافظ صوفى را به بى صفايي و آلودگى و پنهانكارى و دورويي نكوهش مى كند . صوفى چهره دين فروشانى دارد كه رصدخانه متحركِ عيوب ديگرانند ، در حالى كه عيب خود را نمى بيند . در سه بيت نخست ضمير ''ما'' در برابر صوفيان قرار مى گيرد و شاعر فردى از افرادِ متعلق به اين '' ما'' ست .انگاره زبانى اين ابيات بدينسان است : آنها چنان اند و ما چنين .اين انگاره در سه بيت بعدى نيز مضمر ( نهان) است .
    مى اى دارم چو جان صافى و صوفى مى كند عيبش
    خدايا هيچ عاقل را مبادا بخت بد روزى
    يكى دو جا كه حافظ خود را صوفى و حرف خود را صوفيانه مى خواند با لحن طعنه آميزى حساب خودش را از صوفيان جدا مى كند :
    صوفى صومعه عالم قدسم ليكن
    حاليا دير مغان است حوالتگاهم
    ناگفته نگذارم كه من اكنون به شيوه حافظ پژوهان قديمى دارم دلالت هاى لفظ صوفى را را طبق متن خود ديوان احصاء مى كنم و خودم هم نيك آگاهم كه هنوز دارم به قشر و سطح يك دريا مى نگرم . مخاطب من در اين مرحله كسى است كه بدون ارجاع به متن ديوان يا دست بالا با گزينش ابياتى چند مى گويد :'' مگر مى شود كه حافظ عارف و اهل تصوف نبوده باشد ؟ اين حرف ها مغرضانه اند .'' اما مگر اين حرف ها را من در آورده ام . من متن حافظ را واداشته ام تا خودش پاسخ دهد. حافظ حتى به آن دوستى كه كنجكاو است بداند حافظ چه نمره اى به جنيفر لوپز و الويس پريسلى و مادونا و شجريان و جنتى مى دهد خواهد گفت :
    مباش در پى آزار و هرچه خواهى كن
    كه در شريعت ما غير از اين گناهى نيست
    يا خواهد گفت :
    مى خور كه شيخ و حافظ و مفتى و محتسب
    چون نيك بنگرى همه تزوير مى كنند
    يا خواهد گفت :
    عيب رندان مكن اى زاهد پاكيزه سرشت
    كه گناه دگرى بر تو نخواهند نوشت
    من اگر نيكم اگر بد تو برو خود را باش
    هر كسى آن دِرَوَد عاقبت كار كه كِشت
    يا خواهد گفت :
    به پير ميكده گفتم كه چيست راه نجات
    بخواست جام مى و گفت راز پوشيدن
    يا خواهد گفت :

    فرصت شمار صحبت كز اين دو راهه منزل
    چون بگذريم ديگر نتوان به هم رسيدن
    يا خواهد گفت :
    حافظ نهاد نيك تو كامت برآورد
    جان ها فداى مردم نيكو نهاد باد
    و افزون بر اين: :.. كه رستگارى جاويد در كم آزارى است / و افزون بر اين :/ آسايش دو گيتى تفسير اين دو حرف است — با دوستان مروت ، با دشمنان مدارا /. و اگر حرف صوفيانه اى مى خواهى با اجازه شما اين است آن حرف :
    يك حرف صوفيانه بگويم اجازت است ؟
    اى نور ديده صلح به از جنگ و داورى
    داورى واژه اى است كه ابيات ديگر ديوان آن را معنا كرده اند : با عينك شريعت ، نيك و بد ديگران را چون صوفيان و زاهدان و محتسبان رصد كردن و ديگرى را شرمسار ساختن .به قول عيسى مسيح كه حافظ خيلى دوستش مى دارد :'' داورى نكنيد تا بر شما داورى نشود ، چراكه همان داورى كه مى كنيد در باب شما خواهد شد . و با همان پيمانه كه مى پيماييد ، از براى شما پيموده خواهد شد . از چه روى پر كاهى را در چشم برادرت مى بينى و كندهِ درخت را در چشم خودت نمى بينى .'' ( انجيل متى: ٤-١/ 1) از اينكه من به ياد اين كلام مسيحا افتادم بگذر و تنها به آنچه حافظ به واسطه من گفت گوش كن .حالا اين ديگر به تو مربوط است كه وضع اول معانى الفاظ را بپذيرى و در نتيجه يك صفر كله گنده به امام شهر و محتسب و خونريز بدهى و در باره ديگران داورى نكنى ، يا اين ابيات را به چرخ گوشت تأويل و تفسير بسپرى. اما بهوش باش كه يك وقت تأويلت ، چون تأويل راهبان خشكدل و بيدرد ،از محبت مسيحايي به داغ و درفش و آتش شكنجه كشيده نشود.
    بارى در نگاهِ نخست به هر متنى اگر سرمان از پيشداورى ها آكنده نباشد ، به سطحِ متن دست مى ساييم ،اما بسا پيش مى آيد كه خودِ متن ما را به ژرفا مى كشاند .در يك مصرع شاعر مى گويد :'' صوفى صومعه عالم قدسم ،، و سپس با يك حرف ربط ليكن مى افزايد '' حاليا دير مغان است حوالتگاهم '' در هر زبانى واژه يا واژه هايي كه معناى ليكن ، امّا ، و ولى مى دهند گرچه لفظاً تفاوت دارند ، اما در معنا مشتركند و همه بر دگر سانى و تفاوت يا جداسانى دلالت دارند .٠ پس اينجا اين لفظ '' ليكن '' در خودِ متن است كه اين بيت را مسأله انگيز مى كند :
    صوفى صومعه عالم قدسم ليكن
    حاليا دير مغان است حوالتگاهم
    پس يك ضابطه تفسير اين است كه متن از نظر زبانشناختى تفسير را ناگزير كند ، يا متن با توجه به ارتباطى كه در تاريخ نگارشش با زمينه برون متنى داشته است ، پرسش برانگيز شود . حتى انتزاعى ترين و خيالبافته ترين كارهاى هنرى كه ظاهراً با زبان لفظى سر و كار ندارند – از جمله آثار موسيقى – به متن بزرگ ترى وابسته بوه اند ؛ text كه به متن ترجمه اش مى كنيم در اصل لاتينى اش (texere ) به معناى بافت و بافته است . يك text در يك context ( زمينه و در اصل نسج ، همبافته ) پديد آمده است نه در خلأ بيرون از زمان و مكان و ازلى و ابدى . اين همبافته تاريخى و فرهنگى است و از بسيارى از تار و پودهايي بافته شده است كه نه عالم و نه عامى قاز آنها خارج نيست ، بل هركس از دمِ زاده شدن در آنها فروافتاده است ؛ با سهم ناچيزى از آزادى . او تا بيايد به سن درك اين آزادى برسد منش ها و كنش هايش چنان در دامِ حادثهِ اين همتافته خوگير شده است ، كه اگر عميق انديشه كند آزادى خواهى و آزادى جويي را سبك نمى شمرد بل آن را چون رويارويي و درآويزى سهمگينى مى يابد با يك غول به غايت نيرومند . اين غول را استعاره اى بگيريد از زبان ، فرهنگ ، مناسبات قدرت ، شيوه تدبير خانه يا اويكونوميا كه به اقتصاد ترجمه شده است ، همه عناصر متشكله فرهنگ از جمله دين ، زبان ، مقدسات ، محرمات ، اعتقادات موروثى ، ترس ها و منع ها و رسم ها و همه چيزهاي بد و خوبى كه ناخواسته و نامختارانه به ما تعلق گرفته اند . هستى ما در ميان آنها پديد آمده و باليده است . آيا مى دانيد كه واژه interested (علاقمند) در اصل inter-esseبه معناى '' در ميان – هستن'' و '' در ميان هستى '' بوده است . تعلق و علاقه و علقه هاى ما عمدتاً چيزهايي هستند كه خانه و زادگاه و پرورشگاه هستى ما بوده اند و نه چيزهايي كه از موضع آزادى و اختيار انتخابشان كرده باشيم .گمان نمى كنم كه اين واقع شده ها نياز به دليل داشته باشند . آنچه ناخواسته به ما تعلق گرفته است ، فى نفسه بد يا خوب نيست . ميهن ،و فرهنگ واقعى ترين اندر هستى هاى ما هستند . اين هردو نيز در ابتدا چيزى جز يك لفظ انتزاعى نيستند كه در ذهنيات و واقعيات ، در امور ذهنى و عينى ، واقعيت پيدا مى كنند . مثلاً ميهن همان خاك و زادبومى است كه در آن لحظه شكوهمند شنيدن نخستين واژه ها در لالايي مادر را تجربه كرده ايم . در بخش شاهنامه اشاره شد كه ميهن در مادر و پدر ما هستى يافته است نه در خاكِ مادى و خنثا . دلبستگى به اين خاك از آن روست كه خاك خاطرات ماست ، بوى لالايي مادر و حمايت پدر مى دهد . بوى رنج هايي كه برده ايم و لذت هايي كه چشيده ايم مى دهد . اين وطن مصر و عراق و شام نيست — اين وطن آنجاست كو را نام نيست . اين نام ناپذيرى كه عارفان در آسمانش جسته اند در همين زمين است. شما را نمى دانم ، اما من نمى توانم خاطرات پدرى و مادرى خود را كه هرجا بروم در درون من است با بى حرمتى به ياد آورم تا چه رسد به اينكه آنها را از خود برانم . اين فردوسى ، اين حافظ زبانى را ورزآورده اند كه در اين سده ٢١ تنها وسيله ارتباط ما تاريخ فرهنگ ماست . من تنها به زبان مادرى از بن جان خنديده ام و گريسته ام . ناخودآگاهى فردى و جمعى ما به اين زبانى سخن مى گويد كه گفتگوى نسل هاى بيش از يك هزاره را ممكن مى سازد
    اما خطر از جايي آغاز مى شود كه من در برابر اين ميراث ناخواسته و جبر جغرافيايي و فرهنگى آن تكه سهم آزادى خود را تعطيل كنم و به جاى به كارگرفتن انديشه انتقادى هرچه ريشه اى تر در برابر تقدير خود ، اين تقدير ، اين همبافته ناخواسته ، و اين ميراث رسوب كرده در ژرفاى نهادم را به جاى نقد تقديس كنم و آن را چون معبدى بنگرم كه خرد مرا از كار مى اندازد و شعور و آزادى مرا سلب مى كند و مرا در حد كودكى صغير نگه مى دارد كه بازيچه خود را تنها از آن رو كه مال اوست ، برترين و بهترين و حقيقى ترين چيزى مى پندارد و اگر زورش برسد مى كوشد تا با شرارت و خونريزى همه جهان را به تقديس آن وادارد . پژوهش هاى بسيار ارزشمند انديشمندان غربى پس از فاجعه هاى نازيسم و فاشيسم و استالينيسم اكثراً ريشه فناتيسم ( fanaticism ) يا تعصب يا fanum(معبد) پرستى را در خودشيفتگى يافته اند نه در چيزى نهفته در خود معبد ها . سخن دراز نكنم : هر متن ادبى و هر كار هنرى در زمينه و همبافته اى زاده شده است نه در سياره اى معلق در آسمان . تأويل و تفسير كه در فرهنگ ما كارش به انبوهى از اوهام و خرافه ها كشيده است وقتى لازم مى افتد كه چيزى در متن شبيه بيتى كه شاهد آورديم خودش مسئله انگيز گردد . در اين صورت نيز اين خودِ متن يا همبافته اى كه متن در متن آن و از بطن آن زاييده شده است بايد مسئله را فروبگشايد و نه اينكه ذهنيت من از بيرون تفسير دلخواه خود را بر متن زور آور كند . اين را خشونت تأويلى (hermeneutic violence )ناميده اند . و تفسير برون آمده از متن را تفسير درونماندگار (immanent ) گفته اند . تا كنون شمار زيادى از دگرسانى ها و تناقض ها را در ديوان حافظ يافته ايم و در قسمت ٢٧ (ذيل:زمين و آسمان حافظ ) در مرور بر كارنامه حافظ پژوهى دست كم دريافتيم كه مسلمان و مهر آيين و زرتشتى و خيام مسلك و شكاك و عارف هركدام مى توانند از ظن خود يار حافظ شوند و به كمك حافظ پژوهان شواهد شعرى گزينش شده را نيز پشتوانه تآويل خود كنند. با توجه به اين ناهمسانى ها حافظ يا مرد هزار چهره است ، يا به قول كسروى پريشانگوى دمدمى مزاج و هرهرى مسلكى است كه يك روز هرچه دارد همه از دولت قرآن دارد و روز دگر به مذهب پير مغان است كه در آن مى حلال است و باز ديگر روز مى گويد :/ به باغ تازه كن آيين دين زردشتى/. البته ممكن است – و برخى از حافظ پژوهان بر اين باورند – كه حافظ در طول زندگانى خود تغيير كيش داده باشد و تغيير كيش بسته به ديد شخص ،هم مى شود به آزادگى تعبير شود و هم مى شود هرهرى مسلكى تلقى گردد. پيش تر اشاره شد كه برخى از منتقدان حافظ بر اين باورند كه حافظ ابتدا اهل خانقاه و پايبند شرع بوده است اما با مشاهده فساد و رياى زاهدان و صوفيان از خانقاه بيرون مى آيد و شورشگرانه به صف رندان مى پيوندد .خود نيز گفته است :
    عيب حافظ گو مكن واعظ كه رفت از خانقاه
    پاىِ آزادى چه بندى گر به جايي رفت رفت
    تقريباً در ديوان هرجا از خانقاه سخن رفته است ، حركتى روحى – مكانى از خانقاه به ميخانه ، يا از خانقاه به خرابات در كار است :
    ساقى بيار آبى از چشمه خرابات
    تا خرقه ها بشوييم از عُجب خانقاهى
    ………..
    رطل گرانم ده اى مريد خرابات
    شادى شيخى كه خانقاه ندارد
    ………..
    ز خانقاه به ميخانه مى رود حافظ
    مگر ز مستىِ زهدِ ريا به هوش آمد
    قاسم غنى در كار سترگ خود كه در سال هاى آغازين دهه بيست نوشته و كمابش همه حافظ پژوهى هاى بعدى مديون آن است ، كم تر تذكره و اطلاعى در باره حافظ است كه آن را در كتاب تاريخ عصر معرفى نكرده باشد . وى همه تذكره نويس ها از محمد گلندام و حافظ ابرو و دولتشاه سمرقندى و ميرخواند و جامى را قابل ايراد و مسؤول سردرگمى و آشفتگى تأويل هاى عجيبه اشعار حافظ مى داند . گلندام اگر به جاى لفاظى هاى مصنوعى در باره زندگى حافظ و مناسبت غزل ها و تاريخ تقريبى آنها مى نوشت ، بسيارى از مشكلات تاريخ حافظ پژوهى را رفع كرده بود . قزوينى بيتى را مثال مى زند كه حادثه تاريخى اى را بازگو مى كند كه براى وزير شاه شجاع رخ داده است:
    ماه كنعانى من مسند مصر آنِ تو شد
    وقت إن است كه بدرود كنى زندان را
    اكنون به خشونت تأويلى محمد بن محمد در كتاب لطيفه غيبيه توجه كنيد :'' يعنى اى نفس مسند مصر كه عبارت از عالم تجريد است كه جبروت و ملكوت و لاهوت باشد….الخ '' ( غنى ، قاسم . تاريخ عصر حافظ . انتشارات زوار ، ج١، چ ١١، تهران ،١٣٨٩، صص٢٤-٢٣) قزوينى نمونه هايي چند از اين كژخوانى ها را مستند مى كند كه در نقل آنها صرفه جويي مى كنيم . اين تأويل من درآوردى گزارش شاعرانه يك رويداد تاريخى را در چنان رمز و رازهاى عجيبه و غريبه اى پيچ و تاب مى دهد كه ادامه آن وقت ما را ضايع مى كند .
    اما فرضيه سوم اين است كه ديوان حافظ از آغاز تا پايان پيام آورِ يك دستگاه حقيقت است كه حتى ما مجاز نيستيم پيش پيش نام عرفان را بر آن بگذاريم . تنها چون اوج بحران و به قول فرنگى ها نقطه كريتيكالِ كارنامه حافظ پژوهى به تقابل داريوش آشورى و على حصورى كشيده شد ، پس انگار اين دو مردِ دانشور پيشاپيش عنوان عارف را براى ما سفارش دادند . افزون بر اين ، عنوان زمخت و كژتابى چون '' فرضيه پايبندى حافظ به يك دستگاه واحد حقيقت '' چه بسا از همان آغاز خواننده را دفع مى كرد . اين عنوان اما در بررسى رويكرد نيچه به حافظ در بطن اين متن خود را پيش انداخت ، چرا كه نيچه در شعر ستايش آميزش در باره حافظ آنچه از انديشه حافظ مى فهمد آن گونه عرفانى نيست كه با مفاهيم دينى اين كلمه همساز باشد .در تآملاتى كه در قسمت هاى ٢٥٥ و ٢٥٦ و ٢٥٩ و ٢٦٠ در باره سروده نيچه در باره حافظ داشتيم اين گمانه عالب تر آمد كه نيچه حافظ را آزاده جانى شرقى با انديشه زمان دورانى آيين ايرانيان باستان مى بيند.
    اكنون دست كم روشن شده است كه تعميم ابياتى گزينش شده به كل ديوان راهى به ديهى نمى برد. براى تبيين فرضيه سوم تنها راه رفع تناقض ها و دگر سانى هاست . گشودن اين دگرسانى ها را به قسمت ٢ موكول مى كنيم .اكنون ، دست كم مى توانيم گفت كه حافظ حساب خود را از صوفيان جدا كرده است .
    افزون بر اين ، آن سان كه برخى القا مى كنند حافظ از عارفان نيز ستايش هاىِ غرا نكرده است .اين گونه اظهارات احتمالاً برانگيخته از ميلى پيشينى براى محبوس كردن هنرمندى بزرگ در صندوقچه يك دستگاه حقيقت به نام عرفان است و ريشه اى تر كه بنگريم : برانگيخته از كسب اعتبار براى عرفان از شاعرى كه در حد يك قديس آوازه و محبوبيت مردمى دارد .حال آنكه ديوان حافظ كه سهل است ، مقدس ترين متون نيز در برابر انسان آزاده نمى توانندنقدناپذير باشند. اين آزادگى بنياد آن چيزى است كه كرامت انسان مى نامندش اگر مراد از كرامت امتياز آدمى بر فرشته و بر حيوان باشد . عارف كه حدوداً ده بار در ديوان ذكر شده است كسى است كه در خاك كوىِ دوستِ حافظ مشامش معطر و دلش ربوده مى شود ، اما نبايد در طمع خام افتد . عارف وعارفان در ده بارى كه در ديوان به صيغه سوم شخص نام برده شده اند ، كسانى هستند كه اگر بناست بويي از عالم حافظ ببرند ، بايد به مى طهارت كنند و خرقه بسوزانند ./ در خرقه چو آتش زدى اى عارف سالك —-جهدى كن و سر حلقه رندان جهان باش / يكى از نتايج مرور حافظ پژوهى اين است كه اگر كسى حافظ را عارف دانست ، ناچار است ، حافظ را عارف از نوعى خاص معرفى كند كه رندى و قلندرى را نيز در برگيرد . شراب انگورى و شاهد زمينى و گناهانى كه به گفته خودِ حافظ گناهانى بى آزارانه و بى ريا هستند ، در اين عرفان منع نمى شوند .حتى اين گناهان كه درخور توبه و مايه بدنامى اند با اين عرفان همبسته اند . پيش تر در اين باره شاهد آورده ام . حافظ هيچ جا – جز در يك مورد كه در قسمت پيش ذكر شد خود را عارف معرفى نكرده است . او تنها خطاب به عارفان با احترامى ضمنى گفته است براى ورود به ميخانه اش بايد دست از حرص و طمع بردارند و خرقه به دور افكنند ، و به مى طهارت كنند تا مشام عقل را از نكهت جانبخش خاك كوى دوست مُشكين كنند ./ نكهت جانبخش دارد خاك كوىِ دلبران – عارفان آنجا مشام عقل مُشكين كرده اند./ حافظ درباره صوفى مى گويد :/ صوفى سرخوش از اين دست كه كج كرد كلاه–به دو جام دگر آشفته شود دستارش/. و درباره عارف هم همين مضمون را ساز مى كند :/ ساقى ار باده از اين دست به جام اندازد–عارفان را همه در شرب مدام اندازد ./ صوفى بنا به شواهد بالا تا خرقه نسوزاند و دلق نشويد به ميخانه حافظ و مذهب رندى راه ندارد . و عارف هم .
    در خرقه چو آتش زدى اى عارف سالك
    جهدى كن و سر حلقه رندان جهان باش
    صوفى و عارف هردو بايد آيين خط جام را بياموزند تا با آزمندى مى مغانه ننوشتند و اندازه نگه دارند. ( درباره آيين شراب در آيين مهر و مفهوم خط جام بنگريد به فصل ١٤'' واژگان مهرى در شعر حافظ'' از كتاب حافظ از نگاهى ديگر نوشته على حصورى )
    صوفى ار باده به اندازه خورد نوش باد
    ورنه انديشه اين كار فراموشش باد
    ………..
    عكس روى تو چو در آينه جام افتاد
    عارف از خنده مى در طلب خام افتاد
    در هر دو بيت حافظ عارف و صوفى را ناپخته تر از آن مى داند كه در برابر مى مغانه او آز نورزند و اندازه نگه دارند . به هر دو مى گويد كه دچار اوهام نشوند . با اين همه ، حافظ با لحن محترمانه ترى از عارفان سخن مى گويد ، اما حافظ جز در يك مورد خود را با عنوان عارف معرفى نكرده است ، آن يك مورد هم عارف به معناى لفظى كلمه است . عارف اعم از صوفى است . صوفيان زمان حافظ به روايت ابن بطوطه به اسم نذورات و موقوفات در خانقاه ها مال اندوزى مى كردند . دست آنها با محتسبان در يك كاسه بود. از فقر و قناعت و درويشى دور شده و خرقه و پشمينه و دلق را آلوده آز و نياز كرده بودند .نام غالب إنها صوفى بود نه عارف . خود را از نظر نژادى از نوادگان اصحاب صفه در زمان پيامبر جا مى زدند . عارف اما نامى عام تر است براى كسى با خانقاه يا بدون خانقاه قدم در راه معرفت حق مى نهادند . حافظ در ديوان خود هيچ جا خود را با ضمير اول شخص نه صوفى معرفى كرده است و نه عارف .ممكن است حافظ نخوانده اى بگويد :'' حافظ شايد اصلاً دلش نخواسته باشد خود را معرفى كند '' هركس كه ديوان زا ورقى رده باشد مى داند كه اين شاعر بارها با ضمير من خود را رند و نظرباز و لاابالى و سيه نامه و شرابخوار و معشوقه باز توصيف كرده است . اگر نه چنين بود ، در جماعت مسلمان تأويل اشعار او لازم نمى افتاد.
    سپاس بسيار از بردبارى شما .

     

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

82 queries in 1233 seconds.