سر تیتر خبرها
زنده بگور

زنده بگور

به ولی امر مسلمین جهانِ خودمان می گویم: این داستانک های ” کشف فساد” جذابیت خود را از دست داده اند. سابقاً اگر کشفی صورت می پذیرفت، رگه هایی از یک جور غیرتِ هردمبیل با جان جامعه در می آمیخت. اکنون اما، اصلاً نه انگار. از آن سوی، سر بریدن های داعش نیز حیرت برانگیز نیست دیگر. و یا حتی بُردنِ زن و بچه ی مردم به بازارهای اسلامی و فروختن شان به اسم برده. این ها ما را بهت زده نمی کنند آقا جان. یک فکر دیگری باید کرد.

باور کنید بفرض محال، آیت اللهی اگر از فهمِ بی کسیِ مردم به عذاب وجدان دچار شود، و دست به خودکشی بزند، و با یک پیت بنزین خودش را به آتش بکشد – با این که خودِ وی در رساله اش خودکشی را حرام دانسته – رخنه ای در حساسیت های خمیرگونِ مردم رخ نمی دهد. علتش را بگویم؟ علتش در زنده بگوریِ مردم ایران است. برای زنده بگوران، کشف دزدی های جور بجور، تأثیری در میزان اکسیژنی که جناب شما به قعر گورشان تزریق می فرماید، ندارد. شما وقتی خود را ” همینجوری” برای همیشه رهبر تام الاختیار مردم دانسته اید، و یا وقتی فرزند شما همینجوری و بی واهمه می دزدد، سپاه می دزدد، بسیج می دزدد، اطلاعات می دزدد، نیروی انتظامی می دزدد، اکثریت آیت الله ها می دزدند، وزرا می دزدند، مجلسیان می دزدند، دستگاه قضا می دزدد، مردم می دزدند، چرا باید کشف دزدیِ دوازده هزار میلیاردی اعجاب انگیز باشد؟

این دزدی ها از روزی پا گرفت و از روزی به سمت ارقام نجومی خیز برداشت که بیت رهبری، اعتماد مردم را دزدید و همزمان برای اعتراضِ بحق مردم، گور پرداخت. خوش باشید آقا جان. خودمانیم، مگر کسی و دستگاهی تا کنون از جناب شما پرسیده چرا در قمار مخوف هسته ای، ما که هیچ، نسل های برنیامده ی ما را نیز بدهکار رؤیاهای پوکِ خود فرموده اید؟

محمد نوری زاد
هجده آذر نود و سه – تهرانShare This Post

 

درباره محمد نوری زاد

56 نظر

  1. آقای نوریزاد اشتباه می‌کنید.
    آنچه ولی‌ امر مسلمین جهان (و ماورأ) به قبور زنده به گور شدگان تزریق می‌کند اکسیژن نیست منو اکسید کربن است. اصولا ایشان اگر اکسیژنی تزریق کند فقط برای اصولگرایان آنهم از نوع بی‌ عرضه‌شان است، مثل حداد عادل و استادنا المصباح.

     
  2. اگر می خواهید ریشه تمام این بدبختی هاراپیداکنید خود به دنبال حقیقت بروید .سعی نکنید ازدهان گزمه ،شیخ ،شه ،ملای ابله بگیرید .اول هویت انسانی خودرابازیابی کنیدمنتظرنجات خودباامدادهای غیبی نباشید. بعد هم سری به کتابهایی که انتشارش ممنوع هست بزنید.درآخرهرچه رامی شنوی ومی بینی باعقل بسنج .مذهبی که تقیه ودروغ مصلحتی ،توریه حلال است ،کشوری که علاوه برآمیختگی بااین اراجیف ،حق سوال ازمستخدمینش(قدیسانش) نداری .به قول (تالیران )کشیش فرانسوی زبان رابرای آن به انسان داده اندکه باآن افکارخودراپنهان کند(سوارشدن برعوام ونان خودخوردن)عزیزان شما خلاصی نمی یابین مگر اینکه به سلاح علم ودانش مجهز شوید

     
  3. باسلام ودرود وادای احترام به پیشگاه مقدس دوستان خردمند ؛این روزها صحبت از این است که چه جمعیت بزرگی از اربعین حسینی درکربلا دیدارداشته اند وآقای قالیباف توانسته شهرداری کربلا را برعهده گیرد وبه جمعیت کلان خدمات رسانی مطلوبی ارئه نمایند وحتما رعایت جدائی زن ومرد هم درالویت کاریشان بوده است .
    همه این تبلیغات برای من شیعه بسیارخوب ومایه مباهات است .اما برای کسانیکه شیعه نیستند وپولشانرا دراین راه ناخواسته آنها خرج میکنند پاسخگو کیست ؟
    آیا رهبری نمیدانند که این مظلمه بزرگ برگردن کسانیست که بهرطریق با این هزینه ها درارتباطند؟اسید را برصورت دختر ویا زن بیگناهی میپاشند که تا رموئی از سرش بیرون زده ،درحالیکه مال همین خانم را بدون اذن واجازه اودرکشوری بیگانه هزینه میکنند .باشد که خداوند این قوم را ازعقل وخرد بهرمند سازد.

     
    • یک نفر با سئوالات بی شمار

      برای من نه تنها باعث مباهات نیست بلکه باعث شرمساری است. چگونه مباهات کنم وقتی که به انسان بودن و شعورم توهین می شود؟

       
  4. روزهای پر کار مأموران وزارت اطلاعات در سنندج

    نگارش شده در تاريخ : چهارشنبه, آذر ۱۹, ۱۳۹۳ و ساعت : ۹:۲۱

    ارسال شده در قسمت : اخبار, اطلاعیه ها, بیانیه های مکتب

    دیدگاه‌ها خاموش

    احضار 5 نفر

    روزهای پر کار مأموران وزارت اطلاعات در سنندج

    احضار جمعی از اعضای مکتب قرآن به اداره ی اطلاعات سنندج

    در ادامه ی روند همیشگی احضارافراد مکتب قرآن به اطلاعات، در چند روز اخیرنیز ۵ نفراز اعضای مکتب قرآن در سنندج توسط اداره ی اطلاعات آن شهر مورد بازجویی قرار گرفتند.

    اسامی افراد بدین شرح است:

    ۱- کاکه صلاح الدین آدابی

    ۲- کاکه سعید تکیه خواه

    ۳- کاکه مسعود جعفری

    ۴- کاکه امجد مینویی

    ۵- کاکه محمد حبیبی

    گذشته ازسؤالات تکراری در مورد فعالیتهای مکتب قرآن 2 نکته اساسی در مطالب مورد بحث مأموران بیشتر نمایان بود:
    1. گاه با تمجید از خصوصیات اخلاقی کاکه احمد مفتی زاده، چنان القا می کردند که شورای مدیریت مکتب قرآن از مسیر تعیین شده کاکه احمد منحرف شده است! مثلا آقای مفتی زاده گفته است: مرا بت نکنید!!! و…- لازم به یادآوریست به دستور اطلاعات هر کسی که پایان نامه ارشد و دکتری و… خود را تقدیم به رهبرش ( کاکه احمد مفتی زاده) نماید از ادامه ی تحصیل محروم و مدرکش لغو می شود! که در اطلاعیه های قبلی شورای مدیریت مکتب قرآن به اسامی افراد ممنوع التحصیل اشاره شده بود- .
    1. با کنایه و تعریض اعلام می کردند که: بعضی از جریانهای فکری کردستان در صدد ضربه زدن به شما بوده و هستند!!!.

    در پاسخ به مطلب اوّل، این برادران اظهار داشتند که: بنا بر تخطیط حرکت مکتب قرآن توسط کاکه احمد، پس از فوت رهبر، اداره ی حرکت به عهده ی شورای مدیریت می باشد، و تبعیت از مصوبات آن برای اعضای مکتب قرآن لازم الاجرا است، چرا که قرآن کریم تفرقه را به منزله ی شرک معرفی می نماید و اتفاقا اکنون مکتب قرآن بیش از هر زمانی در خط السیر تبیین شده ی رهبرش حرکت می کند و إن شاءالله هر گونه وسوسه ایی در الفاظ مختلف، باعث بی وفایی و خیانت به رهبرمان نخواهد شد وهرگز از آن اصول تخطی نمی کنیم.

    در مورد مطلب دوم نیز، مطابق توصیه ی کاکه احمد: کارمان تزکیه خود و دعوت و هدایت دیگران است بدون فعالیتهای سیاسی، وبر این اصل است که مکتب قرآن هرگز له و علیه هیچ جریان و گروهی موضع نگرفته است، با عنایت به اتخاذ منهج مذکور، هیچ گروه و جریانی را دشمن خود نمی دانیم و … .

    شورای مدیریت مکتب قرآن اعلام می کند: با توجه به اعلام مواضع همیشگی خود- مبنی بر تزکیه خود و دعوت و هدایت دیگران بدون فعالیتهای سیاسی- هر گونه برخورد که از طرف دستگاههای امنیتی چه مستقیم و چه غیر مستقیم علیه افراد مکتب قرآن صورت گیرد، حاکمیت مسؤول آن است، و این برخورد با ملتی است که تنها جرمش، تفاوت نژادی و مذهبی با حاکمیت ایران است، وبه شهادت تاریخ، همیشه طی مسیر حق وحقیقت خالی از رنج و محرومیتهای طاقت فرسا نبوده ونخواهد بود، و مکتب قرآن نیز از این سنت الهی مستثنی نیست و با عقلانیتهای قدیم وجدید!!! به خوبی آشناست و … والحمدلله تا به حال نتیجه ای جز ازدیاد ایمان و اطمینان قلبی به کافی بودن بهترین حامی و مدافع (خداوند متعال) برایمان نداشته است.

    « فزادَهـُم إیماناً و قالـُوا حسبُنا اللهُ و نِعم الوَکـیلُ»

    شورای مدیریت مکتب قرآن

    18/9/93

     
  5. مگر نه اینکه این فساد‌ها در زمان همان فردی که حضرتش نظرات او را از همه به خود نزدیک تر دانست و به خاطر آن موجود کثیف و دروغگو با ملت خود در افتاد اتفاق نیفتاد، چرا حضرت ایشان قبلا چیزی نگفتند؟ به دولت حقه اصولگرایان محترم لطمه میخورد؟ یا اینکه اون محمودک در جیبش مدارکی داشت که آقا مجتبی‌شان را رسوا میکرد و از ترس اون بود که ساکت شده بودند؟
    اصلا چه فسادی بزرگتر از اینکه این آقا از ابتدای انقلاب تا بحال با هیچکس مدارا نکرده است. با امام مدارا داشت؟! با موسوی؟ با رفسنجانی؟ با خاتمی؟ با احمدی‌ نژاد؟ با روحانی؟ چرا یک نفر نمی‌گوید بابا مشکل خود تویی. برو کنار آقا. بذار نفس بکشیم عظما‌ترین ها.

    آقا ولمان کن عظی ول!!

     
  6. “ای مرگ بیا که زندگی ما را کشت!”

    گل گفتی محمدجان گویی، بدی و دزدی نه تنها قبح شان از بین رفته، بلکه بقول جبران خلیل جبران “کسی که شاخه گلی برباید مورد مواخذه، توبیخ و زندانی میگردد ولی کسیکه همه ی گلستان را میرباید قهرمان نامیده میشود!!!

    خرد را تا به کی پامالِ این نامردمی دیدن!؟///بیا ای کوری و برهان مرا از رنج بینایی

     
  7. اقا این اهنگ نجفی جدیدشو گوش کنید باحاله

     
  8. اوضا خرابتر از این حرفاست
    ملا هم دین را در این مملکت وهم ایران را به لجن کشید

     
  9. زیارت فبول و دم بجه جوادبه هم گرم!!..در ضمن رائران شده اند 2 میلیون نفر و خروج ارز 2 میلیون دلار….حق جو جان حال کن!!
    =============================================================
    فروش سیم‌کارت‌های تقلبی به زائران در عراق!
    این روزها که جمعیت بی‌شماری از عاشقان اباعبدالله به عراق رفته‌اند، ارائه خدمات تلفن همراه در این کشور به اندازه‌ای کاهش پیدا کرده که برقراری ارتباط تلفنی با داخل و خارج عراق دشوار شده است؛ حال بماند که در این اوضاع، عده‌ای سودجو سیم‌کارت‌های تقلبی به زائران می‌فروشند و مشکلات را دو چندان کرده‌اند.
    آفتاب: این روزها که جمعیت بی‌شماری از عاشقان اباعبدالله به عراق رفته‌اند، ارائه خدمات تلفن همراه در این کشور به اندازه‌ای کاهش پیدا کرده که برقراری ارتباط تلفنی با داخل و خارج عراق دشوار شده است؛ حال بماند که در این اوضاع، عده‌ای سودجو سیم‌کارت‌های تقلبی به زائران می‌فروشند و مشکلات را دو چندان کرده‌اند.

    به گزارش خبرنگار اعزامی ایسنا به عراق، زائران خارجی در اولین فرصت زمانیکه پای‌شان به عراق می‌رسد و می‌خواهند با اقوام و دوستان خود در موطن‌شان تماس بگیرند، سعی می‌کنند از خط تلفنی که همراه خود دارند استفاده کنند؛ خطی که به سرعت و با ارسال یک پیغام از یک اپراتور عراقی، رومینگ می‌شود که معمولا هزینه زیادی هم دارد.

    هرچند شبکه‌های تلفن همراه ایرانی تخفیف‌های ویژه‌ای را برای عتبات عالیات در نظر گرفته‌اند، اما با این حال برای هر دقیقه مکالمه از عراق با ایران با احتساب این تخفیف‌ها – البته اگر برقرار باشد – حداقل باید هزار تومان پرداخت.

    در غیر این‌صورت هزینه هر دقیقه مکالمه از عراق با ایران طبق رومینگ همراه اول، 6 هزار و 510 تومان و هزینه دریافت تماس از ایران 1750 تومان به اضافه نرخ تعرفه زیرساخت می‌شود. هزینه مکالمه با ایرانسل از عراق با ایران نیز به همراه 72 درصد تخفیفی که ارائه کرده، دو هزار و 220 تومان و هزینه دریافت تماس از ایران 1500 تومان می‌شود.

    البته خط برخی مشترکین هم حال متعلق به هر اپراتور ایرانی باشد، به هیچ وجه آنتن‌دهی مناسبی ندارد و پیغام No Service می‌دهد.

    برخی زائران هم به این دلیل و با برای کاهش هزینه‌های مکالمه‌های خود ترجیح می‌دهند از سیم کارت‌های اعتباری عراق استفاده کنند که توسط سه اپراتور زین، کورک و آسیاسل ارائه می‌شود. اما هزینه مکالمه با آنها هم گران است، ضمن اینگه برقراری تماس از ایران و یا حتا در داخل عراق با این سیم کارت‌ها هم به سختی انجام می‌شود. بیشتر زائران سعی می‌کنند برای تماس‌هایشان از وایبر و یا واتس‌آپ استفاده کنند، اما سرعت اینترنت‌های این اپراتورها در این روزها یا پایین است و یا مدام قطع و وصل می‌شود.

    حال در این وانفسای اختلال در شبکه‌های تلفن همراه در عراق، گرانی خط‌های اعتباری این کشور و هزینه مکالمه با اپراتورهای ایرانی، عده‌ای سودجو هم از فرصت استفاده می‌کنند و سیم کارت‌های کاذب در بازار می‌فروشند. اینطور مواقع بهترین راه، خرید از فروشندگان معتبر است، چون سیم کارت‌ها در هر دکه و دست هر فروشنده کنار خیابانی پیدا می‌شود و معلوم نیست چه وضعی داشته باشند.

    هزینه سیم کارت‌های اعتباری در عراق از 35 هزار تومان به بالا است، برخی این سیم کارت‌ها را در حالی می‌فروشند که یا تقلبی هستند و یا فاقد شارژ اولیه.

    زائران ایرانی زیادی درگیر این مساله می‌شوند و درحالیکه بیشتر آنها به زبان عربی مسلط نیستند، نمی‌دانند در این شرایط چه باید کنند. این اتفاق صرفا برای زائرانی که نخستین سفرشان را به عتبات عالیات انجام می‌دهند و یا حتا چندمین سفرشان را تجربه می‌کنند رخ نمی‌دهد؛ بلکه مدیران کاروان‌ها و یا حتا مسوولانی که به عراق تردد زیادی دارند نیز درگیر این مساله می‌شوند، آن هم از جانب فروشندگانی که همیشه از آنها سیم کارت خریده‌اند و در نهایت پولشان بدون برگشت، سوخت شده است.

     
    • یک نفر با سئوالات بی شمار

      این که از تلفن. لطفا اگر کراهت ندارید از اینکه این جمعیت چه می خورند و چه می آشامند و چگونه قضای …. می کنند و نظافت می کنند و ….. هم بفرمایید. ضمنا آیا عدم امکان استفاده ار تلفن در این سفر خطیر پاداش اخروی هم دارد و فروشندگان سیم کارت های قلابی به قعر جهنم سقوط خواهند کرد و جناب شهردار به سمت شهردار بهشت برگزیده خواهد شد؟

       
  10. Thank you Mr. Nurizad,
    This is a beautifully written piece. It is very concise and to the point.
    I am also pleased that you have finally decided to do away with diplomatic niceties when dealing with this meritless individual who has brought corruption, lawlessness, and misery to our country. It is amazing to me that he calls himself the leader of Muslim world! While the majority of world’s Muslims consider him a supreme infidel.
    Do the “leaders” learn anything from history?
    Steven

     
  11. جناب جق گو..اگر تعصب نباشد جق ترین حرف همین است که دوست ما گفته..شما بفرمائید این 1 میلیارد از جیب آقا مچتبی رفته یا احمد خانمی و جنتی؟ آحه اگه شما انقدر هم حساب نمیدانی که خیلی واویلا است. این روا است که در اوج تحریم و نداری و بدبختی پول نداشته این مملکت بلا رده به جیب عرافیها سرازیر شود؟ واقعا به شما چه میشود گفت؟

    میگوئی مردم به زیارت امام حسین میروند؟ یعنی واقعا به این حرفت معتقدی؟ مردمی که از صبح تا شب در بدترین نوع زندکی ممکن عوطه ورند چه نسیتی با امام حسین دارند؟ مردمی که اخبلاس و عارت اموال و فرهنگ وناموسشان شده جک روزانه اصلا شکل این خرفها هستند؟

    شما حتما نمی دانی که در زمان خود پیامبر ایشان دستور داد تا یک مسحد را با خاک یکسان کنند..برو عزیز مطالعه کن و این قدر خون بدل آن بزرگواران نکن..برو قدری زندگی امام حسین را بخوان تا ببینی اگر امام حسین خودش الان بود چه میکرد…با عرض معذرت مردمی با همین اقکار خاندان پیامبر را از دم تیغ گذراندند…وقتی نمیدانیم این یک میلیارد از جیب چه کسی رفته باید به حال ما گریه کرد نه به حال امام حسین که مردانه ترین زندگی را کرد..

     
  12. هو ۱۱۰
    سلام
    آقای نوریزاد
    اگر فرصتی دست داد سری هم به خانواده سید محمدحسین کاظمینی بروجردی بزنید و از آنها دلجوئی کنید

    یا علی

     
  13. سيدسجادحسيني

    سلام نوري زادگرامي

    وقتي كه امثال شما متملقان وچابلوسان دور چنين رهبري را گرفتيد وحضرت آقا ومولا مولا مي گفتيد ودهن هرمخالف وي را سرويس مي كرديد چرا چنين دزددي ها نباشد؟

     
  14. سيدسجادحسيني

    سلام نوري زادگرامي
    اولا بنده مصلح نيستم ثانيا اينهاراكه شمرده ايد اكثريت شان خرافه نيست وبرخي هارا شما بسته ايد وگرنه كسي نمي تواند خودرا بهشتي بداند وديگري راجهنمي. وگفته ايد:
    1- ” یکی از خرافه های پر هزینه همین ولایت فقیه است که خروجی تاریخی اش در روزگار ما آوار شد و بر سر ما نشست.”
    جواب – خوب شما خودتان به همين قانون اساسي رأي داده ايد كه يكي ازاصولش ولايت فقيه است ،بس خودكرده را تدبير نيست آشي است كه خودتان بخته ايد. ببخشيد من حرف –ب- سه نقطه ندارم.
    2- خرافه ی دیگر همین الم شنگه هایی است که به اسم محرم و صفر به نان دانی علمای منبری بدل شده و چه خزعبلاتی که به حرکت امام حسین نیاویخته و آن را از محتوا تهی کرده.
    جواب – محرم وصفر ايام عزاداري اباعبدالله الحسين –ع- است كه سفارش امام باقر وصادق –ع- است كه شيعيان اين ايام را به سوگواري مي بردازند ودراين سوگواري ازعدالتخواهي امام واسلام ناب غيريزيديان به مردم گفته مي شود شما باتأسي ازبني اميه مي توانيد دراين مجالس شركت نكيد وجشن بگيريد ؛بس سوگواري براي امام وبيان آرمان او خرافه نيست.
    3- خرافه ی دیگر همین داستان تقلید به این شکلی که امروزه دست به دست می شود است. این که یک نفر دربست چشم به دهان آقایان بدوزد و هیچ اختیاری از خود نداشته باشد. عجب دکانی است این یکی. ”
    جواب- درعمل به فروع دين انسان مسلمان يابايدخودش اهل استنباط ومجتهد باشد ويابگفته مجتهد درفروع عمل نمايد؛اين چه خرافه ايست؟شما مي توانيد خودتان اهل استنباط باشيد ودربست چشم به دهن آقايان ندوزيد.

    4- خرافه ی دیگر بساطی است که آخوندهای ما برای خود پرداخته اند. مگر نه این که پیامبر وقتی در میان جمع می نشست هیچ مزیتی بر دیگران نداشت و حتی مردم غریبه می پرسیدند کدامتان محمدید؟ پس چرا آخوندهای ما باید از این تربیت نبوی تأسی نجویند؟ به لباس روحانیان و صندلی ای که ولی امر مسلمین جهان بر آن می نشیند و بقیه روی زمین دقت بفرمایید. و این که چرا روحانیان لباسی بپوشند که هماره شناخته شوند؟ نمی شد با لباس مردم سخن از حق بگویند؟ این تفکیک یک ویژه گرایی است که این روزها به همان خرافه راه یافته است.”
    جواب – لباس موجب ويژگي نيست واين لباس عربي نشاني ازبيامبراست “العماء ورثة الانبياء” بس اين هم خرافه نيست وسخن حق ازبوشنده هرلباس حق است.

    5- خرافه ی دیگر خمس است. ”
    جواب – خمس مثل زكات ازمسلمات دين است بدليل آيات وروايات متواتر.
    6- خرافه ی دیگر بساطی است که به اسم حوزه های علمیه پرداخته اند و با دادن شهریه به هر طلبه وی را برای یک مفت خواری همه جانبه حریص می کنند.”
    جواب – حوزه هاي علميه براي تبليغ دين است كه مبادامردم مسلمان ازآموزه هاي ديني بي اطلاع باشند.وازمصاديق الذين يبلغون رسالات الله “است .
    7- خرافه ی دیگر خود را بهشتی پنداشتن و دیگران را جهنمی پنداشتن است. ”
    جواب – هيچكس نمي تواند خودرا بهشتي وديگري را جهنمي تصورنمايد. واين ساخت ذهن شما است.
    8- خرافه ی بعدی حتمی و ابدی پنداشتن قرآن است و لایغیر بودن آن.”
    جواب – دين رسول خاتم ،خاتم اديان وشريعت است وجهانشمول وابدي است ومثل سنت خداوند لايتغير است تا روزقيامت.
    9- خرافه ی دیگر برکشیدن احکام بجای ذات ایمان است. خرافه ی دیگر… بازهم بگویم؟
    جواب – اسلام يعني باورواعتقاد به اصول دين است وعمل به فروع دين ومتدين كسي است كه به همه فروع عمل نمايد.
    باحترام
    سيدسجادحسيني

     
  15. سلام
    نوریزاد عزیز آهنگه دوباره بازخواهم گشت داریوش رو گوش کن
    البته من هربار که گوش دادم دلتنگ و دلمرده بودم
    تو البته زنده تری…
    درحال شنیدنی و زیباست تو هم بشنو
    ارادتمندم..

     
  16. و الدجالين من ولد فاطمة فان من ولد فاطمة دجالين، و يخرج دجال من دجلة البصرة و ليس مني و هو مقدمة الدجالين کلهم. أقول: هذا حديث صريح بنهي مولانا علي «ع» ولده أن يخرج أحد منهم قبل المهدی

    و از دو دجال از فرزندان فاطمه بر حذر باشید ؛ زیرا بی گمان، زیرا که از اولاد فاطمه دو دجال بوجود می آید، و همچنین خروج میکند دجّالی از دجلۀ بصره، در حالی که از من نیست، و او مقدمه همۀ دجّالهاست

    سيد بن طاوس ميگويد: اين حديث صراحت صریح دارد در اينكه مولاى ما على عليه السّلام فرزندان و شیعیان خود را نهى كرده كه قبل از ظهور مهدى عليه السّلام خروج ننمایند

    الملاحم والفتن السید بن طاووس ، صفحه 110 ، باب السادس والثلاثون

     
  17. حضرت امام صادق سلام الله علیه می فرماید:

    کُلُّ رايَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِيامِ القائِمِ فَصاحِبُها طاغُوتٌ يُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ

    هر پرچمي که پيش از قيام قائم بر افراشته شود، صاحب آن طاغوتي است که در برابر خدا پرستش مي‏شود

    الکافي ، جلد 8 ، صفحه 295 ، حدیث 452

     
  18. امیرالمومنین حضرت امام علی سلام الله علیه می فرماید:

    يَا كُمَيْلُ لَا غَزْوَ إِلَّا مَعَ إِمَامٍ عَادِلٍ وَ لَا نَفَلَ إِلَّا مِنْ إِمَامٍ فَاضِل
    يَا كُمَيْلُ لَوْ لَمْ يَظْهَرْ نَبِيٌّ وَ كَانَ فِي الْأَرْضِ مُؤْمِنٌ تَقِيٌّ لَكَانَ فِي دُعَائِهِ إِلَى اللَّهِ مُخْطِئاً أَوْ مُصِيباً بَلْ وَ اللَّهِ مُخْطِئاً حَتَّى يَنْصِبَهُ اللَّهُ لِذَلِكَ وَ يُؤَهِّلَهُ لَهُ

    ای کمیل جنگ و قیام برعهده کسی نیست جز امام معصوم
    ای کمیل اگر در زمین پیامبری ظاهر نمی شد و فقط مومن متقی بود آیا در دعوتش به سوی خدا خطاکار بود یا درستکار ؟ به خدا سوگند خطاکار بود تا اینکه خدا نصبش کند و برای این امر اهلش سازد
    ای کمیل دین از آن خداست و خداوند از احدی قیام به آنرا قبول نمیکند الا از رسول یا نبی یا وصی

    بحارالأنوار ، جلد 74 ، صفحه 41

     
  19. حضرت امام محمد باقر سلام الله علیه می فرماید:

    وَ إِيَّاكَ وَ شُذَّاذاً مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص فَإِنَّ لِآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ رَايَةً وَ لِغَيْرِهِمْ رَايَاتٍ فَالْزَمِ الْأَرْضَ وَ لَا تَتَبَّعْ مِنْهُمْ رَجُلًا أَبَداً حَتَّى تَرَى رَجُلًا مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ مَع عَهْدُ نَبِيِّ اللَّهِ وَ رَايَتُهُ وَ سِلَاحُهُ فَإِنَّ عَهْدَ نَبِيِّ اللَّهِ صَارَ عِنْدَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ثُمَّ صَارَ عِنْدَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ يَفْعَلُ اللَّهُ ما يَشاءُ … فَالْزَمْ هَؤُلَاءِ أَبَداً وَ إِيَّاكَ وَ مَنْ ذَكَرْتُ لَكَ فَإِذَا خَرَجَ رَجُلٌ مِنْهُمْ مَعَهُ ثَلَاثُ مِائَةٍ وَ بِضْعَةَ عَشَرَ رَجُلًا وَ مَعَهُ

    جابر جعفی از امام محمد باقر روایت میکند که فرمود: و (در آخرالزمان و هر زمان) بپرهیز از تابع شدن به پاره ای سادات آل محمد که ادعای سلطنت و حکومت میکنند ، زیرا سلطنت آل محمد یکبار خواهد بود و برای دیگران بارهاست. پس به هر کس از آل محمد که مدعی حکومت است ، متابعت نکن ، تا آنکه ببینی از اولاد حسین مردی را که عهدنامه رسول الله ، پرچم و اسلحه آن حضرت نزد اوست و این عهد و پرچم و سلاح نزد علی بن الحسین بود و پس از او نزد من محمد بن علی و بعد … تا امام حسن عسکری علیهم السلام … پس ملازم اینان باش و بر حذر باش از کسانی که ذکر کردم برای تو

    منبع: تفسیر عیاشی ، جلد 1 ، صفحه 65 ، در ذیل تفسیر آیه 148 سوره بقره

     
  20. حضرت امیرالمومنین امام علی سلام الله علیه میفرماید:
    لا یقوم القائم حتی تفقا عین الدنیاف و تظهر الحمره فی السماء، و تلک دموع حمله العرش علی اهل الارض. فیظهر فیکم اقوام لا خلاق لهم یدعون لولدی و هم براء منه. تلک عصابه ردیئه، علی الاشرار مسلطه، و للجبابره مفتنه، و للملوک مبیره.

    قائم (عج) قیام نکند جز هنگامی که چشم دنیا درآورده شود و سرخی در آسمان پدید آید، که آنها اشکهای خونبار حاملان عرش است که برای مردم روی زمین از چشم آسمان می بارد. آنگاه که گروهی بر شما غلبه می کنند که هیچ ارزشی ندارند، آنها به نام پسرم (مهدی) بر شما حکومت می کنند در حالیکه خود از او بیزار هستند. گروهی بی مقدار هستند که بر اشرار مسلط هستند و جباران را فریب می دهند و پادشاهان را هلاک می سازند.

    منبع: غیبت نعمانی ـ بحارالانوار جلد 52 ـ بشارت الاسلام ـ الزام الناصب در بخش علائم ظهور

     
    • سلام اقا رضا. تابحال نوشته ای ازتون ندیده بودم.اگر تازه به این سایت اومدید خوش امد میگویم.
      اما این منابعی که شما ازش حدیث نوشتید اصالت وارزشی در بین محققین ومورخین ندارند.مشخصا بحارالانوار مجلسی سرتاسر غلو است که حتی بسیاری از روایات ان مورد قبول شیع هم نیست.درباره بحث قائم.در برهه زمانی در گذشت یک امام وجانشین امام بعدی این بحران بوجود امده وطرفداران انها هریک از انها را مهدی وقائم میدانستند.اولین مهدی هم خود امام علی بوده.وبعدمحمدحنفیه و…درمنابع تاریخی اصیل اسلام چون طبری- واقدی-ابن خلدون-ابن هشام …حتی تاریخ شیعیانی چون یعقوبی وابومخنف -اشعری قمی و..اینگونه روایات نیامده.
      شما بهتر است ازخودتان وعلمتان بنویسیدوگرنه کپی کردن انهم از منبعی چون بحار نشانه….عزت زیاد

       
  21. وقتی در این سایت آدم سوال میکند هیچ کس جواب نمیدهد.انقدر شهوت سخنوری زیاد است که هر کس میخواهد حرف خودش را بزند مقاممعظم رهبری جدیدی بشود. من میخواستم بپرسم وقتی میگویند امر معروف و نهی منکر واجب است بر چه کسی واجب است و در چه مواردی است مثلن یک نفر از یک ایت الله می تواند در مورد دزی خود او سیوال کند. در شهر ما یک ایت الله دزد وجود دارد. زمین های مردم را به کمک قوه قضایی غصب میکند و برج سازی میکند. این را همه مردم میدانند. حالا وفتی یک ایت ااه برج سازی میکند یا کارحانه میسازد چه چیز غیر از دزدی میتواند باشد. آیا از دست مزد روضه خانی آدم میتواند برج سازی کند. دیروز در یک مجلس ختم این ایت ااه دزد در کنار من نشسته بود. از او همین سوال را پرسیدم او گفت حاجی ذکر مصیبت میکند استفاده کید.

     
  22. حامی عزیز بسیار سپاس گذارم به هیچوجه مطلب طولانی نشد. مسیله ساده ای نیست. در این مورد باید هزار کتاب نوشته شود. هیچ کس بر هیچ چیز اشراف ندارد. اگر هیجانات بعد از انقلاب فرو نشسته است و ا ما می توانیم خارج از احساسات کودکانه با واقعیت به مسایل نگاه کنیم میف همیم که شاه کشور را به مردم برگرداند. فصد سپردن کشور به بختار این بود. بختار از فدیم مخالف شاه بود تز دکترای او هم اکنون در دانشگاه سوربون پاریس در دسترس است . در مورد جدایی دین از سیاست است.
    خمینی هم دو کتاب قبل از انقلاب در مورد ولایت مطلقه فقیه نوشته است. سیاسیون و روشنفکران ما نه از تز بختیار خبر داسته اند و نه از کتاب های خمینی. امریکا و ان کشور های شرکت کننده در کنفرانس گوادلپ هم از عقا ید و کتاب بختیار اطاع داسته اند. تا یک سال فبل از انقلاب کسی خمینی را نمشناخت. ببسی خمینی را خمینی کردنن و فرانسوی ها با بردن خمینی به پاریس او را مرکز توجه دنیا فرار دتدن. برای ان چها کشور نفت بیس از هرچیز اهمیت دارد. خمینی قول نفت را به انها داده است. ولی بختار ایا به انها چنین قولی داده است.
    زنرال هاوزر وقتی به ایران امد میتوانست ارتش را بهجای خمینی به بختیار بدهد. . همه قراین نشان میدهد که انها چنین قصدی نداشتند. و تمام زمینه ها از قبل برای خمینی آماده کرده بودند.
    اآنها با در دست داشتن همه اطلاخات دو کرینه داشتن.
    1- سپردن کشور به بختیار گه قصد برقراری حکومت ملی بی شاه را داشت و از فدیم مدافع سرسخت حف نفتی ملت بود. در این صورت کشور به دست ایرانیا ن بود و انها هیج علاقه ای به شرکت در بحران هاب منطقه نداشتند. کشور خود را میساختدند و خود را از صدور نفت بینیاز میکردن.
    2-خمینی که نفت برایش هیچ ارزشی نداشت. و جهالت های او میتوانست در منطقه دز همه بحران ها کارساز باشد. و بحران های بوجود آمده در اطراف چاه های نفت همه مشکلات انها را حل میکرد. نفت ارزان به طرف انها سرازیر شود. و در نتیجه بخران های ایجاد شده در اطراف چاه های نفت هم سرمیه ها و هم نحبگان از اطراف جاه های نفت بگریزند و به همان جاهایی بروند که نفت ارزان میرود.
    احالا که نقشه خاورمیانه در حال تکوین است. و دوزنمای آن از هم اکنون اشکار شده است. معلوم میشود که انها از جهالت های هر کشور و قوم به چه صورت استفاده میکنند. ج.ا به شیعیان عراق و سوری کمک میکند عربستان به داعش. ح.ا میرود به کردهای عراق اسلخه میدهد. سنی و کرد و شیعه انقدر میجنگند تا سرانجام از جنگ خسته شوند. و تفسیم سرزمین های خود را بخواهند بعد از سه تکه شدن عراق جه اتفاق خواهد افتاد. اسلحه های فرار گرفته شده در اختیار کرد های عراق بسوی خود ما برخواهد گشت و انها در اولین اقدام کردستان ایران رامطالبه خواهند کرد برای تشکیل کردستان مستقل بزرک
    امروز واقعیتهای دنیا بسیا ر پیچیده شده از حدود درک و اطلاعات یک نفر خارج است. کاش لغط اشراف از فرهنگ به کروه های بزرگ تحقیاتی که به روش های تفکر علمی مسلطند بی هیچ دخالت اخساسات بی هیچ وابستگی به قطب های تولید افکار احساسی جهت دار واقع یت های سیاسی منطفه را اشکار سازن و کتابهای ساده بنویسند و هرچه ممکن است ساده تر بی هیچ ادبیات فاخر. بی هیچ اکربات فکری و نمایش روشنفکری و با زبان علمی ساده در اختیار همه فرمانده هان پاسدار و نظامی و معلم و دانشجو و بسیجی فرار گیرد. تا انها بدانند بر سر کشور انها چه امده است. بدانند که آن دوشمن شناس اعظم خود بازیچه دست دشمن شده است. اینکه ما بگوییم به نا گهان همه عاطفه ها و وجدان های پاک از میان رفته است باورکرد نی نیست. بمباران اطلاعات درهم و متضاد همه را گیج کرده است. جهان امروز نه به گرده های رستم نیز دارد به مغز های رستم گ.نه نای زمند است.
    تنها راه نجات بر یادگیری مدام اصلاح ابزار های فکری جلوگیری از یاس و بهم ریتخته گی است.. اشکال ما در جاهایی است که نفهمیده ایم. اطمینان داشته باشید که آن عقل کل هنوز در اختیار خداست. ما هیج چاره ای نداریم که با پای چوبین و لرزان پیش رویم. تنها یک چیز است که ما را میتوند نجات دهد:
    همه چیز را همگان دانند وهمگان هنوز بدنیا نیامده اند.
    از داستان اینکه انها که نفت ما را میخواهند هم یک ملت را و هم امام انها را و اعتقادات غیرقابل تغییر انها را به بازی گرفته ان. هر چه بگدییم کم گفته ایم. بگوییم هر کس چه میتواند.
    بگو هرچه داری بیا ر از خرد.
    انچه تا بحال از احساسات و شکایات و بر سینه و فرق زدن بوده است گفته و کرده ایم بگردیم که نحوه تفکر ما فلسفه ما ابزارهای فکری ما چه ایرادی دارد که همیشه انها برنده اند و ما بازند.ه ایا کم بود مذهب است کمبود احساسات رقیق شاعررانه و یا چیزی در عادت های فکری ما.

     
    • چقدر نیازمند اینگونه تحلیلهای همه جانبه وجزء نگر هستیم وچقدر کمیابند چنین گفتمانهایی
      چقدر نیاز داریم بجوییم بلکه بیابیم نقاط ضعفی را که اینگونه مارا به بازنده های همیشگی وسرخورده تبدیل کرده که اینچنین راضی به هر قضایی شده ایم که برسرمان میرود
      ممنون

       
  23. کردستانی هستم

    روزهای پر کار مأموران وزارت اطلاعات در سنندج
    چهارشنبه, آذر ۱۹, ۱۳۹۳

    روزهای پر کار مأموران وزارت اطلاعات در سنندج
    احضار جمعی از اعضای مکتب قرآن به اداره ی اطلاعات سنندج
    در ادامه ی روند همیشگی احضارافراد مکتب قرآن به اطلاعات، در چند روز اخیرنیز ۵ نفراز اعضای مکتب قرآن در سنندج توسط اداره ی اطلاعات آن شهر مورد بازجویی قرار گرفتند.
    اسامی افراد بدین شرح است:
    ۱- کاکه صلاح الدین آدابی ۲- کاکه سعید تکیه خواه
    ۳- کاکه مسعود جعفری ۴- کاکه امجد مینویی
    ۵- کاکه محمد حبیبی
    گذشته ازسؤالات تکراری در مورد فعالیتهای مکتب قرآن 2 نکته¬ی اساسی در مطالب مورد بحث مأموران بیشتر نمایان بود:
    1. گاه با تمجید از خصوصیات اخلاقی کاکه احمد مفتی زاده، چنان القا می کردند که شورای مدیریت مکتب قرآن از مسیر تعیین شده کاکه احمد منحرف شده است! مثلا آقای مفتی زاده گفته است: مرا بت نکنید!!! و…- لازم به یادآوریست به دستور اطلاعات هر کسی که پایان نامه ارشد و دکتری و… خود را تقدیم به رهبرش ( کاکه احمد مفتی زاده) نماید از ادامه¬ی تحصیل محروم و مدرکش لغو می¬شود! که در اطلاعیه¬های قبلی شورای مدیریت مکتب قرآن به اسامی افراد ممنوع التحصیل اشاره شده بود-.
    2. با کنایه و تعریض اعلام می¬کردند که: بعضی از جریان¬های فکری کردستان در صدد ضربه زدن به شما بوده و هستند!!!.
    در پاسخ به مطلب اوّل، این برادران اظهار داشتند که: بنا بر تخطیط حرکت مکتب قرآن توسط کاکه احمد، پس از فوت رهبر، اداره¬ی حرکت به عهده ی شورای مدیریت می¬باشد، و تبعیت از مصوبات آن برای اعضای مکتب قرآن لازم الاجرا است، چرا که قرآن کریم تفرقه را به منزله¬ی شرک معرفی می¬نماید و اتفاقاً اکنون مکتب قرآن بیش از هر زمانی در خط السیر تبیین شده¬ی رهبرش حرکت می¬کند و إن-شاءالله هر گونه وسوسه¬ایی در الفاظ مختلف، باعث بی¬وفایی و خیانت به رهبرمان نخواهد شد و هرگز از آن اصول تخطی نمی¬کنیم.
    در مورد مطلب دوم نیز، مطابق توصیه¬ی کاکه احمد: کارمان تزکیه خود و دعوت و هدایت دیگران است بدون فعالیت¬های سیاسی، و بر این اصل است که مکتب قرآن هرگز له و علیه هیچ جریان و گروهی موضع نگرفته است، با عنایت به اتخاذ منهج مذکور، هیچ گروه و جریانی را دشمن خود نمی¬دانیم و … .
    شورای مدیریت مکتب قرآن اعلام می کند: با توجه به اعلام مواضع همیشگی خود- مبنی بر تزکیه خود و دعوت و هدایت دیگران بدون فعالیتهای سیاسی- هر گونه برخورد که از طرف دستگاههای امنیتی چه مستقیم و چه غیر مستقیم علیه افراد مکتب قرآن صورت گیرد، حاکمیت مسؤول آن است، و این برخورد با ملتی است که تنها جرمش، تفاوت نژادی و مذهبی با حاکمیت ایران است، وبه شهادت تاریخ، همیشه طی مسیر حق وحقیقت خالی از رنج و محرومیتهای طاقت فرسا نبوده ونخواهد بود، و مکتب قرآن نیز از این سنت الهی مستثنی نیست و با عقلانیتهای قدیم وجدید!!! به خوبی آشناست و … والحمدلله تا به حال نتیجه ای جز ازدیاد ایمان و اطمینان قلبی به کافی بودن بهترین حامی و مدافع (خداوند متعال) برایمان نداشته است.
    « فزادَهـُم إیماناً و قالـُوا حسبُنا اللهُ و نِعم الوَکـیلُ»
    شورای مدیریت مکتب قرآن
    18/9/93

     
  24. با درود _ سرگرمی و لبخند این هفته ما از بیانات گه ربار /// ، آفت الله عدم الهدی امام جمعه مشهد بود که کلی ما را سر حال آورد . وقتی کسی مثل ایشان در حوزه علمه اش و برای طلاب اش سخنرانی میکند و به آنها میگوید که آقای کروبی و موسوی ” لب دریا و سواحل و در ویلا ” خوش میگذرانند و مردم کشور اشتباه می پندارد که اینان در حصر و اسیری اند ، حال ببینید که ما نباید انبساط خاطر پیدا کنیم ؟ صد رحمت به ” ابو موسی اشعری ” در زمان امام اول شیعیان که آدم ساده لوح و نادانی بود و بر اثر سجده ، پیشانی اش ” پینه ای” بسته بود . بر عکس شخص ابو موسی اشعری ، این امام جمعه دغل باز ، اگر هم آثار ” پینه ای ” در پیشانی اش باشد ، نه از سجده اضافی است که بلکه بر اساس اصابت ” پاره آجر ” و یا ” سفال ” و ” بلوک ” ساختمانی است که خودش بر پیشانی اش کوفته است تا با آثار تقلبی ” پینه ” بر پیشانی مردم را فریب بدهد .

     
  25. با سلام به آقای نوری زاد
    در کارنامه هنری شما مجموعه های تلویزیونی و مستندی به چشم می خورد که از کیفیت چندان بالایی برخوردار نیستند، گذشته از کیفیت نه چندان مطلوب آثار هنری شما مجموعه های مشاهده می شود که حتی نتوانستند اجازه پخش بگیرند!

    از این میان می توان به سریال «چهل سرباز» اشاره کرد که با تحمیل هزینه گزاف سه میلیاردی ساخته شد .این سریال به گونه ای مبتذل و ضعیف ساخته شد ه بود که در زمان پخش با وجود هزینه های گزاف میلیاردی به سرعت به یکی از کم بیننده ترین سریال های سیما بدل شد.
    فیلم «انتظار» نیر با وجود 350 میلیون تومان بودجه از بیت المال نتوانست موفقیت چندانی کسب کند، این درحالی است که بسیاری از جوانان متعهد و خوش فکر برای ساخت یک مستند در گیر و دار مسائل مالی جزئی هستند.
    پروژه سینمایی «میرقباد» نیز از دیگر نمونه های سوء استفاده مالی شماست که البته هنوز معلوم نیست منابع آن از کجا تامین شده است!!؟
    نکته جالب توجه در این میان بودجه فیلم «پرچم های قلعه کاوه» است، شما با ارائه خلاصه داستان این فیلم سینمایی توانستید مصوبه میلیاردی دریافت کنید، این درحالی است که یک کارگردان برای تصویب بودجه یک فیلم باید ابتدای خلاصه دهها صفحه ای فیلم نامه را نزد مقام های مسئول برده و پس از رفت و آمدهای بسیار اگر تایید شد آن زمان کل فیلمنامه را برای تایید نهایی ارسال کند!
    حال با این تفاسیر آیا اسم این کارهای شما دزدی نبوده است ؟؟؟ پول هایی زیادی که برای ساختن فیلم گرفتید، پول های گزافی که برای پروژه های مختلف گرفتید،ولی در این راه خرج نشد، دزدی نیست ؟؟؟ شما که اینقدر حرف از بیت المال میزنید آیا این کارهای شما سوء استفاده از بیت المال نبوده است ؟؟؟

     
  26. نمایش این تخلفات بانکی با ارقام درشت که نام فساد اقتصادی یا اختلاس را بر آن میگذارند برای منحرف کردن اذهان از گم شدن 110 میلیارد دلار از درآمد ارزی در دوران احمدی نژاد است که مجید انصاری عضو مجمع تشخیص مصلحت هم از آن خبر داد و تنها در بیت شریف هم میتوان جستجو کرد و همچنین نمایش مضحک مبارزه با فساد . انچه که فساد 12 هزار میلیاردی نامیده میشود ، تنها جابه جایی ارقام در بانک ها طی چند سال است .

     
  27. جنگِ عقیدتی و آرمانی یا جنگِ دفاعی و میهن پرستانه؟
    قسمت چهل و دوم (قسمت چهل و یکم، در پستِ “فیلم کوتاه ”داغ” – کاری از محمد نوری زاد”)
    با درود به انسان آزاده و شجاع، جناب نوری زاد عزیز
    رکود نسبی در جبهه‌ها و بحران سیاسی در کشور (38)
    *************************************
    همانگونه که در دو قسمت گذشته بیان گردید، جلسه 30 خرداد 1360 با سخنان 10 نفر از مخالفین رئیس‌جمهور (در نطق پیش از دستور و دفاعیات در دستور جلسه) و 4 نفر از موافقین او در مخالفت با طرح برکناری؛ به پایان رسید.
    از مشروح مذاکرات این روز و جوّ موجود در جامعه و در اطرافِ مجلس، کاملاً پیدا بوده که تصمیمِ نمایندگان، چه خواهد بود. برای همگان روشن بود که مجلس همان کاری را خواهد کرد که دستورِ آن توسط آقای خمینی، قبلاً صادر شده بود! لذا گروه‌های مختلفِ سیاسی و جوانان به خیابان‌ها آمده و مخالفتِ خویش را با این تصمیم‌گیری، اعلام می‌دارند. اما با وجودِ نیروهای سپاه و حزب‌اللهی‌ها و چماقداران در خیابانها، آنها کاری از پیش نمی‌برند و عملاً بشدت سرکوب می‌شوند. اما جناح حاکم، همانندِ ماجرای کوی دانشگاه (سال 78) و جریاناتِ سال 88، با تبلیغات گسترده و مظلوم نمایی، انگشتِ اتهام را به طرف‌های مقابل گرفته و گناه را بر گردنِ گروهک‌ها می‌اندازند! و البته در اینجا، بهانۀ لازم را نیز در اختیار داشتند!. بهانه‌ای که سازمان مجاهدین در یک خطای استراتژیک، اقدام به انتشار اطلاعیۀ سیاسی-نظامی در دو روز قبل، نمود و به آغازِ مبارزۀ مسلحانه، تعبیر گردیده بود!
    آقای هاشمی در خاطرات خویش در این مورد اینچنین می گوید:
    “طرح عدم کفایت سیاسی بنی‏‌صدر در دستور بود… گروهکهای مجاهدین خلق و پیکار و رنجبران و اقلیت فدایی و … تدارکِ وسیعی برای ایجاد آشوب و جلوگیری از کارِ مجلس دیده بودند و به نحوی اعلانِ مبارزۀ مسلحانه کرده‏‌اند. ساعت 4 بعدازظهر به خیابانها ریختند و تخریب و قتل و غارت و آشوب را در تهران و بسیاری از شهرستانها آغاز کردند. کم کم نیروهای سپاه و کمیته‏‌ها و حزب اللهی‏‌ها به مقابله برخاستند.
    اوائل شب، آشوبگران شکست خوردند و متفرق شدند، بدون اینکه کار مهمی از پیش ببرند؛ به جز تخریب چند ماشین و مرگ و جرحِ چند نفر از طرفین.”
    روزنامه کیهان نیز در این مورد گزارش داد که:
    “عصر روز سی‌ام خرداد، در تهران و چند شهر بزرگ دیگر، هواداران و وابستگان سازمان، حرکتی را انجام دادند یا شروع کردند که سرانجامی جز تباهی برای آنها نداشت. سازمان بعداً مدّعی شد که 500 هزار نفر در تظاهرات 30 خرداد شرکت کردند.
    شروع تظاهرات، ساعت چهار بعدازظهر تعیین شده بود. مکان‌های تظاهرات در تهران، عبارت بودند از: خیابان انقلاب، میدان فردوسی، خیابان طالقانی، منیریّه، خیابان و میدان ولیّ‌عصر، بلوار کشاورز، میدان فلسطین، خیابان نظام‌آباد، پل سیدخندان. در ابتدای رویارویی، مردم عموماً از کمربند یا سنگ استفاده می‌کردند؛ ولی زمانی که هواداران سازمان با سلاح‌های مختلفِ سرد (و در چند جا سلاح گرم) حمله کردند، نیروهای سپاه و کمیته وارد عمل شدند. مردم، در خلال این درگیری‌ها متحمّل جرح و ضرب و قتل تعدادی از خود شدند. اولین خبر منتشره در مورد تعداد تلفات تهران، حاکی از آن بود که بیش از 16 تن از مردم کشته و ده‌ها نفر مجروح شده‌اند. هشت تن از مجروحین نیز فردای آن روز به علت شدت جراحات وارده، در بیمارستان فوت کردند.
    حضور گروه‌های مختلف مردم و پاسداران در خیابان‌های اصلی و مرکزی شهر، کم کم وضع را دگرگون کرد و دستگیریِ مهاجمان آغاز شد. از حدود ساعت 7 بعدازظهر، هوادارانِ باقی مانده که مبهوت از این شکست بودند، با انفعال و سردرگمی، متفرق شدند و فضای شهر تحتِ کنترلِ نیروهای انتظامی آرام گرفت. هم زمان در چند شهر مانند اصفهان، همدان، ارومیه، شیراز، اهواز، اراک، زاهدان، مسجدسلیمان، بندرعباس و مشهد نیز درگیری‌های پراکندۀ مشابهی در سطوح کوچک‌تری رخ داد که طی آنها نیز ده‌ها تن مجروح و چند تن کشته شدند.”
    1360/3/31:
    در چنین جوی، مجلس امروز به ادامۀ مذاکرات روز قبل خود می پردازد!. علاوه بر نمایندگان ملی-مذهبی که در جلسۀ دیروز غائب بودند، امروز نیز تعداد دیگری از نمایندگان (عزت‌الله سحابی، گلزاده غفوری، اعظم طالقانی و…) در جلسه حضور نمی یابند! می توانید حدس بزنید که در سخنانِ امروز نمایندگان، چه مسائلی طرح خواهد شد!
    در این بین، سخنانِ خلخالی و هادی غفاری که نمایندۀ مجلس بوده و از سردمدارانِ آشکارِ چماقداران هستند؛ شرایط کشور را بخوبی به تصویر می‌کشد! خلخالی در نطق پیش از دستور با لحنی عصبی و تند که موردِ تائید و احسنتِ دیگر نمایندگان قرار می‌گیرد، مساله را به آمریکا ربط داده و از مردم و نمایندگان می‌خواهد که امروز را تعطیل کرده و به خیابانها بریزند و تکلیفِ مخالفین را یکسره کنند! وی سپس با بذل و بخشش، به دادستان انقلاب و دادگاه‌های انقلاب امر می‌کند که امروز “حداقل 50 نفر” از این‌ها را اعدام کنند!! لطفاً توجه کنید:
    “مساله، مسالۀ بنی‌صدر نیست. امروز تکلیفِ آقای بنی‌صدر و لیبرالها در این مجلس معین میشود و ایشان قبل از آنکه حکم عزلش صادر بشود، از طرفِ ملت ایران مردود است. مساله توطئۀ ایالات متحده آمریکا و سگانِ زنجیریِ آنها در منطقه است که دیروز این توطئه، گوشۀ خودش را نشان داده است. در خیابانهای تهران مبارزۀ مسلحانه علیه مردم مسلمان ایران، علیه قرآن، علیه دستورات امام، علیه مجلس،
    شما برای چه اینجا نشسته‌اید؟ من به همۀ شماها اخطار میکنم، امروز وقت است که ما باید جواب این‌ها را بدهیم. مردم مسلمان ایران باید امروز را تعطیل کنند.‌ بریزند به خیابانها، تکلیف اینها را معین کنند، امروز باید دادستان انقلاب و دادگاه‌های انقلاب اسلامی ایران حداقل پنجاه نفر از این‌ها را باید اعدام کنند (تکبیر حضار) تا این که مردم بفهمند ما این جا برای نشستن و برای وکالت نیامده‌ایم…”
    وی در ادامه، ضمنِ تاکید مجدد بر اعدامِ انقلابیِ حداقل 50 نفر، سعی میکند فتواها و دستوراتِ صادر شدۀ خمینی را ندیده فرض نموده و می‌گوید: “ما دیگر منتظر امرِ امام نخواهیم شد و خودمان یک شبه آنها را تصفیه خواهیم کرد!” لطفاً توجه فرمایید:
    “ما دیگر منتظر امرِ امام نخواهیم شد که امام بفرمایند بریزید و آنها را تصفیه کنید. امام هم اگر سکوت بکند، حزب اللهی و مردم ایران، همه این‌ها را یک شبه تصفیه خواهد کرد… ما آماده‌ایم برای کشته شدن. در مقابل شاه و ساواک و دارو دسته سگانِ زنجیریِ آنها، ما آرام نگرفتیم. حالا در مقابل مجاهدین خلق آرام نخواهیم گرفت و ما به آنها نشان خواهیم داد که مرد جنگیم و جنگ خواهیم کرد و قبر آنها را در همین تهران در سایر خیابانها خواهیم کند و نگرانی هم نداریم… امشب ما درخواست میکنیم: حداقل پنجاه نفر از اینها باید محاکمه انقلابی بشوند تا برای دیگران عبرت بوده باشد. (احسنت، احسنت)”
    در بخش دیگری از این جلسه، آقای هادی غفاری از حضورِ قهرمانانۀ خویش در صحنۀ نبردِ شب قبل یاد میکند! وی که نمایندۀ مجلس است و نه عضوِ قوۀ قضائیه یا ضابطِ قضائی؛ با افتخار از دستگیری و به زندان بردنِ همسرِ رئیس‌جمهور و همسرِ آقای غضنفرپور (نماینده مجلس) در شب گذشته، تعریف کرده و با کمال بیشرمی، با ندای “الله اکبر” و “مرگ بر بنی صدر” نمایندگان مواجه می شود!! لطفاً به این سخنان شرم آور توجه کنید:
    “من متاسفم که نتوانستم خدمت امام بروم و شخصاً به امام عرض کنم! بنابراین، ‌این خبر را از پشت تریبون میگویم. دیروز من وقتی به صحنه‌ای رسیدم که اجساد چهار تن از برادران پاسدار شهیدمان وسط آسفالت خیابان بود. من صبح لباسم را عوض کردم و آمدم لباس قبلی که به تن داشتم خونی بود و دیشب تا صبح من مشغول جابجائی اجساد بودم. و هنوز من حتی ده دقیقه هم نخوابیده‌ام. دیشب تا صبح من اجساد برادران پاسدار را از این غسالخانه به آن غسالخانه برای پیدا کردن نامشان و نام فامیلشان و خانواده‌شان بودم. اما در بین دستگیرشدگان چشم شما روشن که فرماندهی عملیات به چهار قسمت تقسیم شده بود. فرماندهی عملیات خیابان مصدق که شخصا شاهد بر دستگیری ایشان بودم. در یک ماشین بنز که آن بنز الان هم جلو در است، خانم آقای بنی‌صدر، (نمایندگان: الله اکبر) خانم آقای غضنفرپور، برادر خانمِ آقای بنی‌صدر… (یکی از نمایندگان: آقای غفاری اینها دستگیر شدند؟) الان همۀ اینها در زندان اوین در چنگالِ ما هستند(نمایندگان: الله‌اکبر، الله‌اکبر، الله‌اکبر، خمینی رهبر، مرگ بر ضد ولایت فقیه، درود بر رزمندگان اسلام، سلام بر شهیدان) (مرگ بر بنی‌صدر).
    اما برای شما بگویم از برادران پاسدار که چگونه کشتند. من نمیتوانم بگویم! اما به شما میگویم! گرچه دلم نمیخواهد بگویم! دشنه‌ای که الان در کمیته خیابان فردوسی است،‌ بروید و ببینید، دشنه را بطول بیست سانتیمتر در قلب یک پسر فرو کردند و در حالیکه میگفتند بگو “درود بر بنی‌صدر”، برادرمان را گوش تا گوش سربریدند. ‌(فدائی: به محافظ من هم بیست ضربه کارد زدند) من در آنجا بودم که محافظ آقای فدائی را با بیست ضربه کارد نقش خیابان کردند (هاشمی: گلوله هم زدند؟) بلی.‌ گلوله هم زدند.”
    دوستان گرامی؛
    مردم فریبی را ملاحظه می‌فرمایید؟ وضعیت به گونه‌ای است که خودِ رئیس‌جمهور با آنهمه طرفدار، جراتِ حضور در صحنه را ندارد، اما هادی غفاری دو زن (همسر بنی‌صدر و همسر یک نمایندۀ مجلس) و یک مرد (بردار همسر او) را که راننده آنها بوده دستگیر کرده و ادعا می کند که آنها فرمانده عملیاتِ منطقه بوده‌اند و الان آنها در “چنگال” ما هستند!!
    اجازه دهید بخشهایی از مذاکرات مجلس را در این روزِ سرنوشت ساز، در قسمت بعدی پی بگیرم. اما آنچه که من بر آن تاکید دارم اینستکه اگر گروه‌های مخالف، آنطور که رژیم ادعا می‌نمود، مجهز به سلاح بودند؛ چگونه در چنین روزی که سرنوشت آنها تعیین می‌شود و فردایی دیگر برای آنها نمی‌ماند، از این سلاح‌ها استفاده نکردند؟
    شما همگی می دانید که بکار بردنِ سلاح از یک یا چند مخفیگاه و یا حتی در ملاء عام، می‌تواند تعداد بسیار زیادی از طرفِ مقابل را کشته و یا زخمی نماید. یعنی یک تفنگ ساده و یا یک مسلسلِ کلاش (از سلاح‌های دیگر مثل نارنجک و تیربار و … ، سخن نمی‌گویم) می‌تواند چندین نفر را به کشتن دهد! حال چگونه است که در این درگیریِ سرنوشت ساز، بنا به آمار رسمیِ سرانِ دولتی که عموماً زیادتر نیز اعلام می‌شود؛ تنها تعداد 16 نفر کشته شده‌اند؟! آیا این جریان، دروغگویی و عوام فریبیِ سرانِ رژیم را نشان نمی دهد؟
    ادامه دارد.
    با ادب و احترام، حامی.

     
  28. استاد ارجمند اقای نوری زاد عزیز
    سلام
    با توجه به اختلاسهای صورت گرفته در 20سال گذشته همگی این اختلاسها ودزدیها بنحوی به بیت رهبری وصل هستند وخوشبختانه این موضوع را هم مردم فهمیده اند .وبه گفته حسن روحانی جاییکه اسلحه .پول .رسانه .سایت وغیره در یک نفر جمع آید حتما فساد هم دنبالش دارد وشکی در ان نیست.به درود.

     
  29. با سلام
    جناب نوریزاد سوالی داشتم ایا در بیت رهبری و اطرافیان رهبر و تمامی کارشناسان ریز و درشتی که پس از اتمام خدمات دولتی و بدست آوردن تجربیات گرانبها به عنوان مشاور بیت رهبری منصوب میشوند ، در مورد آرزوی بدست آوردن سلاح اتمی توسط رهبر و این همه نکبت و عوارض ، آیا وضعیت امروز روسیه را تحلیل و دنباله روی ما را بررسی نمیکنند ؟؟؟؟
    مگر روسیه از هواپیما ، ناو ، موشکهای بالستیک اتمی ، زیردریایی مجهز به موشک با کلاهک اتمی و انواع ماهواره چیزی کم دارد ، مگر فضانورد به کره ماه نفرستاد و سازمان مخوف کی جی بی در تمام جهان نفوذ و عملیات نمیکند ، حال این روسیه در معادلات جهانی در چه مرتبه ای است ؟؟؟؟
    چند سال دیگر ما از نظر تسلیحاتی به امروز روسیه میرسیم ، آیا وضعیت امروز روسیه و وضعیت اقتصادی و جایگاه روسیه در دنیا مطلوب است ؟؟؟؟
    وضعیت امروز روسیه نتیجه توسعه نامتقارن است که با تمامی قدرت نظامی و در دست داشتن ذخایر عظیم گاز و نفت توسط اروپا و امریکا تحریم میشود و روبل سقوط میکند و مردم روسیه باید فشارهای اقتصادی را تحمل کنند.
    آیا کسی وضعیت نظامی و اقتصادی روسیه را برای رهبر تحلیل نمیکند و اینکه ما میخواهیم آخر به کجا برسیم و اینکه کی میخواهیم در عرصه های دیگر پیشرفت کنیم ؟؟؟؟

     
  30. مازیار وطن‌پرست

    سئوال از جناب کورس:
    من همهٔ نوشته‌های شما را به شکل PDF ضبط کرده‌ام تا سر فرصت به ترتیب بخوانم، کم و بیش به محتوایشان اجمالا نگاه کرده‌ام اما هنوز همه را به ترتیب و کامل (با دقتی که شایستهٔ آن باشد) نخوانده‌ام. این را گفتم تا اگر پاسخش در “ریشه‌ها” آمده عذر آورده باشم. چون در ملاحظهٔ اجمالی به نام داریوش آشوری و آرایش در خصوص حافظ برنخوردم خواستم بدانم در بررسی حافظ شناسان آیا به ایشان هم پرداخته‌اید؟

    ضمنا هنوز از بردیای عزیز خبری نشده‌است؟ اگر دوستان به هر دلیلی -که قابل درک است- از گفتن وضعیت ایشان معذورند دست کم بگویند که سلامت است.

     
    • درود مازیار عزیز
      حال من خوب است. سپاس از احوالپرسی شما. همانطور که گفتم پس از سالها دوری از وطن حال که به ایران آمده ام کارهای بسیاری برای انجام دادن دارم و فرصت نوشتن دست نمی دهد. سرعت اینترنت هم که خیلی پایین است و فیلتر شکن هم برای خودش حکایتی است. نوشته کوتاهی در پاسخ به شما دوست خوبم در چند پست قبل گذاشتم که ظاهرا ندیده اید.
      باز هم سپاس از شما که نگران این دوست نادیده هستید.

       
      • بردياي گرامي سلام

        خوشحالم كه به وطن مألوف خود آمده ايد دلتنگ دوري ازآثارقلمي تان بوديم .

         
        • سلام بر مصلح کشاورز
          دوست عزیز، هر چند خودم می دانم که نوشته هایم ارزش چندانی ندارد و بیشتر دلنوشته های یک انسان سرگردان است ولی به روی چشم. راستی آقا مصلح کاش مدتی فراغتی دست می داد و من هم می توانستم در کار کشاورزی کمکی کنم. خدا را چه دیدید شاید در همان ده خوش آب و هوای شما همدیگر را ببینیم.

           
          • سلام بردياي گرامي

            مشتاق ديدارتان هستم خيلي خوش آمده ايد وآمدنت را گرامي مي دارم شما مهمامن عزيزما هستيد درآخرفصل بهار روستاي ما با آب وهواي لطيف باصفا هست تشريف بياوريد.
            ارادتمنتان
            مصلح

             
        • ببخشید فراموش کردم نامم را درج کنم.
          شاد باشید

           
      • مازیار وطن‌پرست

        خیر بردیای عزیز متاسفانه پیامت را ندیده‌ام، از آمدنت به ایران نوشته‌بودی و وبلاگت هم غیر فعال شد، برای همین نگران شدم. از اینکه مشکلی نیست و پیش خانواده‌ای بسیار خوشحالم.
        متاسفانه آرشیو من از ریشه‌ها (این را برای دوست گرامی ناشناس که در ادامه یادداشتی گذاشته‌اند، می‌نویسم) تکمیل نیست ز 1 تا 32 را از وبلاگ شما دارم و از 184 تا امروز 241 را خودم جمع کرده‌ام. بقیه را باید اضافه کنم تا تکمیل شود و به هر جا که دوستان مناسب بدانند ارسال می‌کنم تا ارائه شود.

         
        • دوست گرامیم جناب مازیار وطن‌پرست عزیز
          درود بر شما
          ضمن ارج نهادن به زحماتی که برای جمع آوری مطالب ارزشمند استاد گرانقدر جناب کورس تحمل می نمایید؛ خدمتتان عرض می کنم:
          من نیز بخاطر ارزشمندی این مطالب و هم بر اساس قولی که به جناب کورس و جناب بی کنش عزیز داده بودم؛ کلیۀ قسمتهای نوشتار “ریشه ها” را جمع آوری کرده و تا حدودی آنها را ویرایش نیز نمودم.
          بخشی از این قسمتها که از شماره 1 تا 32 (که در مورد انقلاب بود) و بخشهای دیگری که از شماره 140 تا 149 (که در مورد شاهنامه و حکمت فردوسی بود) را قبلاً در چند فایل با نام های مشخص، در وبلاگ دوست عزیزمان جناب بردیا قرار داده بودم.
          برای قسمتهای دیگر این نوشتار نیز همین کار را انجام داده و در حال انجام دادن هستم. سعی دارم که بدلیل طولانی بودن مطالب تا حدودی “دسته بندی” هایی انجام دهم که به نظرم در این کار به کمک جناب کورس سخت نیازمندم.
          در هر صورت، من این نوشته ها را پس از این دسته بندی که در حال نهایی شدن هستند، برای جناب نوری زاد عزیز(این انسان فرهیخته و آزاد اندیش) ایمیل خواهم نمود تا در صورت صلاحدید ایشان در این سایت و در صفحه فیس بوک ایشان قرار گیرد و امکان دانلود برای همگی فراهم گردد.
          با ادب و احترام، حامی.

           
    • دوست گرام جناب مازیار اگر همه قسمتهای ریشه ها را از استاد ارجمند در اختیار دارید می توانید با اجازه جناب نوریزاد ارجمند در سایت بگذارید تا کسانیکه نتوانسته اند همه را بخوانند و یا کپی کنند استفاده کنند.این نوشته ها بسیار با ارزش و گرانقدرند بخصوص برای کسانیکه علاقه مند به پزوهش و ند و کاو در فرهنگ و ادبیات ایران هستند

       
    • درود به مازيار عزيز
      مازيار ارجمند : من بررسى كتاب ” عرفان و رندى در شعر حافظ” را به عمد موكول كرده ام به بعد از على حصورى ، گرچه از نظر تاريخى كتاب آشورى كه اول نامش هستى شناسى حافظ بود چند سال پيش از كتاب حصورى نوشته شده است . البته جسته و گريخته به رويكرد آشورى اشاره كرده ام . حالا چرا كرونولوژى را به هم زده ام ؟ به اين دليل ها :
      يك : من نه قصد داشته و نه در اين مجال ممكن مى دانم كه به تمام پژوهش هاى انجام شده بپردازم . مثلا به مسعود فرزاد و هوشنگ ابتهاج و شاملو و مطهرى و محمد معين و احسان طبرى كوتاه و گذرانه اشاره كرده ام . قصد من بررسى يك معضل فرهنگى است كه نه فقط در حافظ پژوهى كه در مولوى پژوهى ، قرآن پژوهى ، دين پژوهى ، و سعدى پژوهى هم صدق مى كند و فردوسى در سده چهارم آن را اين گوه بيان كرده : هنر خوار شد جادويي ارجمند . من دست روى نقاط عطف نهاده ام . نقاطى كه به نظر من جريان سازتر بوده و بر كليت اين كارنامه پرتو افكنده اند . چاره اى هم ندارم . باور كنيد كه من رأساً و شخصاً كتاب ها را مى خوانم . مكتب حافظ زنده ياد مرتضوى قريب هشتصد صفحه است و آن را در چند قسمت چكيده و بررسى مى كنم ، و باز هم برخى دوستان از طولانى بودن مطالب شكوه مى كنند .
      دو- حالا چرا آشورى را برخلاف ترتيب تاريخى به بعد از حصورى موكول كرده ام ؟ در همين شماره هاى پيش گفته ام كه حصورى عارف بودن حافظ را مسأله انگيز و پروبلماتيك كرده است .قبل از حصورى ، آشورى يك حرف قديمى است در لباسى شيك تر و مزين به هرمنوتيك و متن خوانى مدرن و بينا متنيت و تاريخيت متن .اين عالى است اما دعوايي راه نمى اندازد چون اگر دقت فرموده باشيد قبلا هم مرتضوى هم به تاريخمندى و هم به متون زمان حافظ وپيش از حافظ و هم به روزگار حافظ امعان نظر داشته و در نهايت هم بدون آنكه از ديسكور و گفتمان و هرمنوتيك سخن گويد به عرفان رندى رسيده است البته منهاى اسطوره ازلى آفرينش كه آشورى برجسته اش مى كند . حصورى آشورى را به چالش مى طلبد .به نظر من اكنون بايد آشورى را وارد معركه كرد چون در رويارويي و مواجهه قرار مى گيرد و اين رويارويي اوج ونقطه بحرانى و كريتيك حافظ پژوهى است . بنابر اين اگر توفيق يار باشد در قسمت هاى آتى آشورى را در متن اين رويارويي در حد وسع خود و مجال تنگ اين سايت شريف مطرح خواهم كرد
      در مورد بردياى عزيز من اطلاعى جز دوسه كامنتى كه در همين سايت نهاده اند ندارم و من هم سخت نگرانشان هستم . دوستان ديگرى هم چون خانم زهرا شماره يك ، حامد ، دانشجو ، مشيرى ، و سيد ابوالفضل و بيكنش هم همين طور . اى كاش خودشان هر از چند وقت اعلام حضورى مى كردند و مى دانستند كه اين فضاى مجازى با نفس گرم نوريزاد دارد به يك خانواده نزديك مى شود و غيبت طولانى برخى از دوستان در دل برخى از اعضاى اين خانواده فكرى نگرانى و دلتنگى ايجاد مى كند . من وضع برديا را درك مى كنم ، اما خطاب به بى كنش عزيز و ديگر دوستان :
      ما ز ياران چشم يارى داشتيم
      خود غلط بود آنچه مى پنداشتيم
      تا درخت دوستى كى بر دهد
      حاليا رفتيم و تخمى كاشتيم
      مازيار عزيز ، خوشحالم كه اين مطالب را كپى مى كنيد . جمع آورى ريشه ها هنوز براى من مقدور نشده است ، اما مطمئنم كه اين نوشته ها از بين نمى روند .اين هم خرافه من است .شاد و سرفراز باشيد

       
      • درودى از بن جان
        شادمانمان كردى بردياى نيك سرشت
        كامنتى كه زير كامنت دوست گرامى ، مازيار ، نهادم ، قبل از كامنت شما پيست كرده بودم و ديگر حوصله نكردم آن را تغيير دهم . من از بازگشت شما به ايران عزيز مطلع بودم ، اما دلنگران تان بودم ، اميدوارم به زودى شاهد كامنت هاى خوب شما باشيم .شاد و آزاد باشى

         
  31. ريشه ها ٢٤١(قسمت٢٤٠ ذيل پست قبلى)
    فرهنگ< فرهنگ دينى <عرفان<زمين و آسمان حافظ<مرورى بر كارنامه حافظ پژوهى < حافظ از نگاه على حصورى

    زمين و آسمان حافظ

    ٢٧-مرورى بر كارنامه حافظ پژوهى :
    در ديوان حافظ اصطلاحات عرفانى كم نيست .مسلماً اين اصطلاحات به تنهايي براى عارف شمردن حافظ كافى نيستند اما به هر روى مى توانند قرينه اى باشند دست كم بر گرايش حافظ به عرفان . حصورى اين مشكل را چگونه حل مى كند ؟ پيش تر اشاره شد كه حصورى عارف بودن حافظ را يك problematic يا معضل و پرسمان مى گرداند، نهادن يك علامت سؤال بزرگ در برابر هرآنچه مسلمات بى چون و چرا به حساب آمده اند و جدى كردن آن گام نخست در نقد فرهنگ است.فرهنگ ناخودآگاهانه آكنده از باورهاى ايمانى است . اين باورها تا وقتى كه به چون و چرا كشيده نشده باشند ، همواره مى توانند ذخيره اى دم دست براى قدرت هاى عوام فريب فراهم آورند. تيمور كه در قساوت و كشتار همتا نداشت و از كله هاى مردم چند شهر مناره ها ساخت پس از تصرف بلخ خود را حافظ قرآن اعلام كرد و چون متوجه شد كه در ايران در هرگوشه اى صوفى و شيخى بساطى پهن كرده و و از ميان مردم مريدانى پيرامون خود گرد آورده است خود را صوفى ناميد و بسيارى از صوفيان را با خود همراه كرد تا براى او در جنگ ها جان فشانى كنند . صد سال پيش از او چنگيز پس از مفروش كردن بخارا با خون مردم بيگناه در مصلاى شهر بر منبر نشست و فرياد زد :'' اى مردم ، من عداب خدا هستم كه بر شما نازل شده ام به سبب گناهانى كه كرده ايد .'' اين عذاب خدا ساعتى پيش از آن در مسجد جامع شهر زير چشم علما و مشايخ بخارا عذاب جسمانى را با شكنجه اى روحى تكميل كرده بود ، صندوق هاى قرآن را كف مسجد خالى كرده تا از آنها به عنوان آخور اسبان استفاده كند و سپس در ميان هلهله شادى و شراب خوارى فاتحانه اش مصاحف قران را ميان خاك و پهن لگد كوبِ اسبان و سربازانش كرده بود . شيخِ تقدير گراى بخارا ترسان و لرزان نجوا كرده بود كه اين باد بى نيازى خداوند است كه مى وزد . عجب مداريد كه در سده ٢١ امامان جماعت ايران هنوز هم بلاهاى طبيعى و مصايب ناشى از بى كفايتى و ميهن فروشى كودتاچيان را به گناهان مردم ستمديده منسوب مى كنند . اين همان انديشه اشغالگران بيگانه اى چون مغولان و تاتارها بود كه وقتى هواى فرهنگ دينى ايران را بو كشيدند ، نخستين بويي كه به مشام تيزشان رسيد بوى اوهام متافيزيكى و تقديرگرايي بود ؛ مردمى مى ديدند كه زمين شان زير خفقان سنگينِ آسمان شان تنگ و تيره شده است . اين خونخواران كه با رحم و شفقت انسانى مطلقاً بيگانه بودند ، دقيقاً پس از سركوب خونبار مردم بى دفاع و تجاوز به نواميس مى دانستند كه براى حكومت كردن افزون بر سرنيزه به چيز ديگرى نيز نياز دارند ؛ به فريب توده اى . مى دانستند كه نخستين و كارگرترين منبعِ دم دستِ فريب توده اى فرهنگ است هرچند هيچ چيز از فرهنگ به مفهوم مدرن كلمه نمى دانستند . عجب مداريد كه پس از سركوب خونبار سال ٨٨ مغولان مدرن به سراغ سناريوى اهانت به عاشورا رفتند .عجب مداريد كه اشغالگران مدرن و غارتگران ثروت ملى با صرف هزينه هاى گزاف مى كوشند با ضريح گردانى و بسيج مداحان و مجالس قيمه پلو خود را عاشورايي جلوه دهند .عجب مداريد اگر معترضان و دگر انديشان را به يزيد و معاويه و كوفيان تشبيه مى كنند و خود را وارثين حسين و على و آمادگران ظهور مهدى جلوه مى دهند .اين قصه اى ديرينه است و '' فريب جهان قصه اى روشن است '' چنگيز و تيمور نيز كه جز به سرنيزه و ماليات به چيزى ايمان نداشتند دستمايه هاى فريب تو ه اى را از فرهنگ توده مى گرفتند .بارها گفته ام و بار دگر مى گويم كه اگر درفرهنگِ ناخودآگاهانه مايه هاىِ فريب پذيرى نباشد ، هيچ قدرتى نمى تواند از فرهنگ ابزار سلطه گرى ، ابزار جنگ هاى ابلهانه و بدفرجام فرقه اى و ابزار فريب بيرون بكشد و از رهگذز تفرقه بر سر ذهنيات حكومت كند .پس نقد فرهنگ بنياد همه نقدهاست .
    از همين روست كه علامت هاى سؤال حصورى يا هركسى كه مسموعاتِ مسلم گرفته شده را به معضل و پرسمان تبديل مى كند بايستهِ خوشامد گويي است گرچه اين به معناىِ درستى پاسخ ها نيست و اين ايراد بر حصورى وارد است كه پس از طرح پرسش انگار لازم مى بيند كه خود يك تنه به پاسخ نهايي و فصل الخطاب برسد .من پيش تر نيم وعده اى داده ام كه نادرستى نظر اين ايران شناس ارجمند را در مورد داستان ضحاك در كتاب '' سرنوشت يك شمن ، از ضحاك به اودن '' توضيح دهم و اميدوارم در بخش هاى بعدى به خاطر خوانندگان ارجمند اين سايت شريف به اين مهم بپردازم ، گرچه در كل چندان حرفى بيش از آنچه فريدون جنيدى در مقاله '' آقاى شاملو ؛ تو را با نبرد دليران چه كار ؟'' گفته است ندارم . در آن پژوهش حصورى پيشداورى چپ گرايانه خود را بر دريافت هاى بى بنيادى چكش كوبى كرده است ، اما حساب حافظ پژوهى وى را بايد جدا كرد . در فصل ١٤ '' حافظ از نگاهى ديگر '' كه واژگان مهرى در شعر حافظ نام دارد حصورى واژه هاى خط جام ، خط ساغر ، هفت خط ، كبك ، مرغك زيرك ، مرغ ، ابوالفوارس ، مستور ، پير ، پير مغان ، پير خربات ،پير دردى كش ،خرابات ،فال جام ، همت ، و در فصل ١٨ واژه هاى رند و رندى را رمزگشايي مى كند. و با گزارش دقيقى از تشريفات مهرابه هاى مغان در آيين مهر استناد و استدلال مى كند كه همه اين واژه ها واصطلاحات به آيين مهر تعلق دارد نه به عرفان اديان سامى . قبلا هم عارفان اين اصطلاحات را به كار نبرده اند . وى نتيجه مى گيرد '' بنابراين من چنين مى انديشم كه تا زمان حافظ شراب نوشى مهريان بازمانده بود و حافظ هم در آن شركت مى كرد و پير دردى كش او از خط جام فال مى گرفته است كه حافظ آن را در شعر خود باز گفته است .باز هم تكرار مى كنم كه چنين كسى بى گمان عارف نبوده است . عارفى نداشته ايم كه مسلمان باشد ، قرأن را با چارده روايت از بر بخواند ، و آن گاه نه تنها از پيرى دردى كش سخن گويد بلكه گزارش كند كه او از خط جام فال مى گرفته است ''( صص ١٤٩-١٤٨).
    گفتم صنم پرست مشو با صمد نشين
    گفتا به كوى عشق هم اين و هم آن كنند
    گفتم هواى ميكده غم مى برد ز دل
    گفتا خوش آن كسان كه دلى شادمان كنند
    گفتم شراب و خرقه نه آيين مذهب است
    گفت اين عمل به مذهب پير مغان كنند
    اين ابيات خطاب به جانان است . بيت نخست آشكارا مى رساند كه در كوى عشق ،صنم پرستى زمينى و خداپرستى با هم منافاتى ندارند . بيت دوم ستايشى است از '' يك جرعه كه آزار كسش در پى نيست ''اما دلى را شادمان مى كند . واژه دلى نكره است و كسان هم قيد خاصى ندارد تا بگوييم اين كسان عارفان اند و آن دل دلِ مريد . رويكرد شاعر به جامعه است و هركس كه در جامعه دلى را شاد مى كند . بيت سوم مى رساند كه مذهب پير مغان غير از دينى است كه در آن خرقه پوشى و شرابخوارى با هم ناهمساز باشند.حصورى در باره آيين مهر قبلاً نيز تحقيق زيادى كرده است و به نظر من نظر وى در باره معاشرت حافظ با مهر پرستان را در خودِ كتاب ايشان بايد خواند چون گفتار ايشان خود به قدرى فشرده و منسجم و بدون حشو و زوائد است كه چكيده كردن آن حق آن را ادا نمى تواند كرد .از جمله واژه هايي كه از سه جهت – معناى لغوى در لغتنامه ها ، معناى محلى و كاربردى آن در فارس و دلالت آن در ديوان – بررسى مى شود واژه رند است .حصورى برخلاف پژوهشگرانى چون زرين كوب ، آشورى و مرتضوى نتيجه مى گيرد كه اولاً رند در كاربرد محلى حتى در لهجه امروزى مناطق فارس به هيچ وجه به معناى اوباش و لات و چاقو كش نيست .و ثانياً در لغت به معناى بى دين ، حيله گر ، با هوش و لاابالى است و ثانياً در متن ديوان نيز ضد عرفان و تصوف است و آشورى و زرين كوب نتوانسته اند توضيح دهند كه چگونه و با چه روندى اين واژه از معناى پست خود به معناى صوفى و عارف و انسان كامل رسيده است .( صص ١٨٠-١٧٩) .
    حافظا مى خور و رندى كن و خوش باش ولى
    دام تزوير مكن چون دگران قرآن را
    ……
    محتسب در قفاىِ رندان است
    غافل از صوفيان شاهد باز
    …………
    صلاح و توبه و تقوى ز ما مجو حافظ
    ز رند و عاشق و مجنون كسى نيافت صلاح
    مجموعه صفاتى كه حافظ به رندان مى دهد عكس صفات مطلوب صوفيان و عارفان است . محتسب كه كارى به مستان شراب روحانى ندارد ، عارف و صوفى كه بدنام و لاابالى نيست و با خوشباشى ميانه اى ندارد .البته حصورى اين صفات رندى را متوقف در شرابخوارى و بى قيدى نمى داند ، بلكه رندى را با فروريختن جامه زرق و ناراستى و آزادگى و انسان شدن ملازم مى داند اما نه انسان كامل .( ص ١٨٧)
    در هنگامه يورش تيمور لنگ ، شاعر نامدار شيراز ، صوفيان را به باد تندترين انتقادات مى گرفت و همزمان شاه منصور مظفرى ،شاه دلير و رشيد ، را كه سرسخت ترين دشمن تيمور بود بيش از هر شاه ديگرى مى ستود . از همين رو حصورى در واپسين فصل كتابش با عنوان '' پايان كار حافظ '' استدلال مى كند كه حافظ به فرمان تيمور به قتل رسيده است و يكى از دلايل اين ماجرا شهيد ناميده شدن او در مقدمه گلندام است .حصورى در مورد واژه هاى عرفانى حافظ نيز بر آن است كه پيش از تأويل بايد به دلالت اوليه يا به اصطلاح به وضع اول آنها نظر كرد . هرچه باشد اين در گلشن راز شيخ محمود شبسترى كه درسنامه آموزه هاى عرفانى است مى خوانيم كه :
    نباشد اهل معنى را معول
    ز هر لفظى مگر بر وضع اول
    نخستين و مهم ترين واژه عرفانى خداست كه در عرفان با واژه هاى ديگرى چون حق ، معشوق ، محبوب ، و مانند اين ها شناخته مى شود .نخست بايد ديد خودِ خدا يا رب در ديوان حافظ چگونه به كار رفته است . اگر حافظ اين وضع اول را همچون صوفيان يا عارفان به كار برده باشد ، پس مى توان به سراغ سلسله واژه هاى ديگر چون شاهد ، دوست ، يار ، و حق رفت ،اما مى بينيم كه خداى حافظ هيچ شباهتى به خداى عارفان ندارد .مثلا حافظ مى گويد :
    در ميخانه ببستند خدايا مپسند
    كه در خانه تزوير و ريا بگشايند
    غزلى كه اين بيت در آن آمده بنا به استدلال هاى قبلى اشاره به سختگيرى هاى مبارزالدين در بستن ميخانه ها و ساختن مسجد به جاى برخى از آنها دارد .پس مى و ميخانه در اين غزل تأويل پذير نيست .چنانكه پس از رفتن مبارزالدين حافظ مى گويد كه دور شاه شجاع است مى دلير بنوش يا از شرابِ خانگىِ ترسِ محتسب خورده مى گويد يا آب حرام خود را از نان حلال شيخ برتر مى خواند يا به طعنه مى گويد :
    ببين كرامت ميخانه مرا حافظ
    كه چون خراب شود خانه خدا گردد
    حصورى مى پرسد اين خدايي كه بستن در ميخانه را نمى پسندد يا حافظ از او مى طلبد كه وى را به دلدارش برساند ، يا محتسب را به او قسم مى دهد كه كارى به دف و نى او نداشته باشد هر خدايي باشد خداى عارفان نيست
    خدا را محتسب ما را به فرياد دف و نى بخش
    كه ساز دين از اين افسانه بى قانون نخواهد شد
    '' محتسب بايد به خاطر خدا حافظ را به فرياد دوچيزى ببخشد كه جاى آنها در دين روشن است ، دست زدن به آنها حرام است ، و تنها به سوختن پاك مى شود .عارفانى مانند غزالى هم آنها را نهى كرده اند .مگر اين نيست كه حافظ محتسب را دست انداخته است ؟ چرا خدا را ميانجى كرده است ؟ گذشته از اين او دين را هم به ساز مانند كرده است …. و عرفان ممكن است در مرحله كمال چندان پايبندى به دين نشان ندهد اما هرگز آن را همنشين چيزهاى نا پاك نمى كند و از احترام آن نمى كاهد ، زيرا عرفان بدون دين پديد نمى آيد و با دين وجه اشتراك اساسى دارد ، به ويژه عرفان اسلامى .اينك چگونه است كه عارفى در ايرانِ صده هشتم هجرى و مسلمانى كه قرآن را از بر با چارده روايت مى خوانده است ، دين را به چنين چيزى همانند كرده است ؟ پاسخ تنها اين مى تواند بود كه مسلمانى از اين نيست كه حافظ دارد .دين او و پايگاه باورهاى او چنان است كه هيچ همبستگى با عرفان و پايه هاى آن در دين همگانى ايرانيانِ صده هشتم هجرى ندارد وگرنه او اين رفتار را با بنيادهاى آن نمى كرد.خداى حافظ ويژه خود اوست ''( صص١٢٥-١٢٤) .
    اكنون وقت آنست كه با حصورى وداع كنيم تا فرصتى براى فاصله گيرى و شايد نقد او پيدا كنيم . اما همان سان كه گفته شد حافظ پژوهى از محمد گلندام تا تذكره هاى سده هاى نه و ده و تا فروغى و علامه قزوينى و از قزوينى و قاسم غنى تا منوچهر مرتضوى و مسعود فرزاد ومحمد معين و زرين كوب و خانلرى و زرياب خويي و هومن و مسكوب و مطهرى و دشتى تا شاملو و احسان طبرى و خرمشاهى و سرانجام هوشنگ ابتهاج و على حصورى و محمد امين رياحى و داريوش آشورى و نام هاى ديگرى كه از حافظه ام مى گريزند ،يكى از پروژه هاى نانوشته فرهنگى ما بوده است كه در عينِ حركت دست به عصا و حرمت گذارانه و نقد گريزش در اين باور تقديس شده كه حافظ دست كم عارفى از سنخ مولوى و عطار و سنايي است ، شكاف شكى پديد آورده است كه خود مى تواند رهگشاى پژوهش هاى ديگر در باره ديگر پويندگان كلاسيك فرهنگ ايرانى باشد . اين شكاف شك در عرفانيت شعر حافظ از حصورى آغاز نشده است ، بل با حصورى برجسته و مسأله انگيز گشته است ورنه محمد قزوينى و منوچهر مرتضوى و محمد امين رياحى و حتى محمد معين هم نتوانسته اند دقيقاً تعيين كنند كه حافظ در كدام مشرب عرفانى پيش از خود مى گنجد . نهايت اين بوده كه گفته اند عرفان حافظ عرفانى است ويژهِ خود حافظ . اين خود مسئله اى است كه چرا شاعر بزرگ و هنرمندى كه به قول سايه صورت و معناى شعر او تفكيك ناپذير است و صور خيال و شاعرانگى كلامش شاهكارى از نبوغ راپيش چشم مى نهد گويي اگر عارف واصل نباشد يا معشوقش در همه جا خدا و شرابش بى استثنا شراب روحانى نباشد ، همه ارج و منزلتش فرو مى پاشد .آيا عموم مردم كه حافظ را در طول اعصار دوست داشته اند با اين شاعر سلوك عرفانى را پيموده اند يا صداى ناخودآگاهى جمعى و وجدان اجتماعى خود را به زيباترين شكل هنرى شنيده اند يا شايد گرايش عرفانى خود جزيي از آن ناخودآگاهى جمعى و وجدان اجتماعى بوده است ؟ آيا نمى شود كه حافظ دردِ اجتماعى و سوداى آزادى و پيامى انسانى داشته باشد و به اين دلايل مقامش بس بالاتر از آن عارفان و صوفيان نابى باشد كه آثار منظوم و منثورشان شكى در عارف بودنشان ايجاد نمى كند و با اين همه هرگز همچون فردوسى و سعدى و حافظ در دل هاى ايرانيان نفوذ نداشته اند ؟
    سخن به درازا كشيد . سپاسمند از بردبارى همراهان و پوزشخواه از گرفتن لحظاتى از وقت عزيز ناهمراهان ادامه را به قسمت بعد موكول مى كنم ،

     
  32. سلام ، آقای نوری زاد ، شما وقتی میگویید که رهبری خود را ” همینجوری” برای همیشه رهبر تام الاختیار مردم دانسته و یا وقتی فرزند ایشان همینجوری و بی واهمه می دزدد، سپاه می دزدد، بسیج می دزدد، اطلاعات می دزدد، نیروی انتظامی می دزدد، اکثریت آیت الله ها می دزدند، وزرا می دزدند، مجلسیان می دزدند، دستگاه قضا می دزدد، مردم می دزدند، چرا باید کشف دزدیِ دوازده هزار میلیاردی اعجاب انگیز باشد!!! اینان همگی خود را دزد نمی دانند و به کسی هم پاسخگو نیستند . آقای نوری زاد آیا شما میدانید که ” مقصر ” کیست ؟ فقط میگویم که این دزدان نامبرده هیچکدام مقصر نیستند ! اینان همگی روزی در آینده ، جمله ای را که ” هویدا ” گفت ، بیان خواهند کرد . کدام جمله را ؟ امیر عباس هویدای ” پیپ به دهان ” نخست وزیر دوران پهلوی اول انقلاب ، جمله کوتاهی را قبل از اعدامش گفت و اینکه کل ” سیستم پهلوی مقصر ” بود و نه من و اشخاص و یا سازمانی منحصر بفرد .

     
  33. این عابران خوب و ستم بر
    نام ترا
    این عابران ژنده نمی دانند
    و این دریغ هست اما
    روزی که خلق بداند
    هر قطره قطره خون تو
    محراب می شود
    این خلق
    نام بزرگ ترا
    در هر سرود میهنی اش
    آواز می دهد
    نام تو ، پرچم ایران
    خزر
    به نام تو زنده است
    قطعه ای از شعر بی نام خسرو گلسرخی

     
  34. الان وقت آن است که بخودمان یک مدال خوشگل بدهیم..دسته گل فراموش نشود..لطفا برای جنال بی مثال ایرانی جماعت یک نوشابه بی قند سیاه هم باز کنید و یک کیلو هم اسفتد دود کنید..آخه بابا کم آدمی که نیستیم..فرزندان کوروش و داریوش!..امت بی نظیر اسلام.!…یه تریلی هم نمی تونه ما رو جا بجا کنه!..به فول جناب مصباح خاک تو سرتون با این رهبر و وای به حال اون با شما مردم!!..عاشفان ولایت امروز مرز مهران رو از جا کندند..بی چاره ها بی مواد و اختلاس روزشون شب نمیشه میرن 200 کیلومتر راهپیمائی بطرف کربلا..وای بر حال امام با این آدمهای روانی!!
    تو این روزهای با حال اربعین حدود 1 میلیارد دلار پول این مردم با هوش و اهل ولایت به عراق رفته..چیزی هم که بافی می مونه یه مشت دلار سوراخ شده این مملکت بدبخته و یه مشت آدم بیجاره که به امر ولایت باید بغل چینی و روسی و آمریکائی و آلمانی و ترکی حال بدن و جیگر طرف رو جلا بدن..عشقشون لباس خانم اشتونه و جیغ زدن برای مرحوم پاشائی…ملت خواب..ملت چرتی!!
    ایرانی ها دوجور مواد میزنن..یکی مخدر یکی فقهی و ولائی (همونکه مارکس میگفت!)..لذا همه جوره نئشه هستن!!..
    رهبر ما دنبال معجزه میگرده تا مشکل فساد حل بشه..حالا جه جور معجزه ای؟..شق القمری؟ رود نیلی؟ شتر از دیوار بیاد؟..چی عزیز..بگو حتما آقا امام زمان برات می فرسته!!..شما که سری از هم سوایید؟!
    شیخ صادق بازهم فاطی کرده..نمی دونم چرا هر چی شیخ صادقه میاد سراغ ما!!..صادق خلخالی اولین حاکم شرع وصادق لاریجانی هم آخریش!!..شیخ از فساد بدش می آد..البته فعلا گفتنش رو با هاش مشکل داره!..مثل یه سیگاری که می خواد ترک کنه اول خریدنش رو ترک کرده!!
    آقا خیلی با حال شده..راستی فاطمه گل در چه حاله؟..
    درود بر ما زنده بگورها..به نمه جا بده هوا بیاد!!..مردم از مردن!

     
    • به شما چه ربطی داره که مردم بقول شما 200 کیلومتر در اربعین راهپیمایی می کنند و یا اینکه 1 میلیارد دلار بقول شما برای سفر به عراق هزینه کردند؟ آیا شما پیاده رفته که خسته شدی و یا کسی شما را مجبور کرده به این سفر بروی؟ آیا از جیب شما 1 میلیارد دلار برداشته شده؟
      هر کسی برای زیارت اربعین می رود با میل و علاقه شخصی می رود و هر مقدار هم که هزینه کند از جیب خودش هزینه کرده است نه جیب من و شما. ظاهرا اگر این تعداد مسافر به سواجل ترکیه و بلغارستان بروند و یک میلیارد دلار هزینه کنند از نظر شما اشکال ندارد ولی اگر به زیارت امام حسین بروند اشکال دارد!

       
      • ربطش این است که انها از واقعیت فرار میکنند. حسین های زنده اینجا در حال شهید شدند و آرمانی که ان حسین برایش قربانی شد در اینجا در فضای اطراف ما موج میزند.

         
  35. با درود بر انسان آزاده و آزاداندیش جناب نوری‌زاد عزیز و دوستان گرامی
    دوست ناشناسی در ذیل قسمت چهل و یکم نوشتارم در مورد “جنگِ عقیدتی و آرمانی یا جنگِ دفاعی و میهن پرستانه؟”، در پست قبلی، کامنتی به این شرح گذاشته بودند:
    “از دوست عزیز سوال کنیم آیا مراجعی از بنی‌صدر و دیگران وجود دارد که نحوۀ کمک کردنِ آمریکا و انگلیس را به خمینی برای روی کار آمدن، توضیح دهد؟… چون نظام مرتب تبلیغ میکند که آمریکا با او دشمن است، در حالیکه بر عکس است. ج.ا درست همان چیزی است که آمریکا میخواهد. اگر پاسدارها بدانند که همۀ ما بازیچۀ دستِ قدرت‌های استعمارگر قرار گرفته‌ایم، چه خواهند کرد؟ اگر بفهمند که استحمارِ مذهبی را برای بردنِ نفتِ ما بر ما تحمیل کرده‌اند! چه ساده لوحیِ بزرگی بود که وقتی ژنرال هاوزر آمریکایی به ایران آمد و ارتش را از قره‌باغی گرفت و بدست یک مذهبی متعصب داد. روشنفکرانِ ما فکرکردند یک دفعه آمریکا طرفدارِ آزادی و دموکراسی شده است! ژنرال هاوزر امریکایی کتاب‌های خمینی را خوانده بود و میدانست چه سرنوشتی را برای ملت ایران رقم میزند.”
    در پاسخ به این نوشته، مطالب ذیل را به آگاهی می رسانم. و پیشاپیش از دوستانی که قبلاً به این مسائل اشراف داشته‌اند، پوزش می طلبم:
    همانگونه که بارها در این مورد صحبت گردیده و اخیراً نیز در مستند انقلاب اسلامی (تهیه شده در شبکه ماهواره‌ای من و تو1) به آن اشاره شده است؛ نقشِ نشست یا کنفرانس “گوادلوپ” در پیروزیِ انقلاب؛ همواره مورد سوالِ گروه‌های مختلف بوده است. و به جرات می‌توان گفت: حداقل آنستکه تمامیِ افراد و گروه‌های سیاسی، بر نقشِ این کنفرانس در سرعت بخشیدن به پیروزیِ انقلاب، متفق‌القول هستند!
    این کنفرانس در دی ماه سال 1357 در جزیره گوادلوپ (در دریای کارائیب) با شرکت چهار دولت بزرگ جهان یعنی آمریکا، انگلستان، آلمان و فرانسه؛ برگزارگردید. در این کنفرانس رؤسای این کشورها به ترتیب: جیمی کارتر (رئیس‌جمهور آمریکا)، جیمز کالاهان (نخست‌وزیر انگلیس)، هلموت اشمیت (صدراعظم آلمان) و ژیسکار دستن (رئیس‌جمهور فرانسه)؛ حضور داشتند.
    این کنفرانس در 14 دی ماه 57 (درست سه ماه پس از ورود خمینی به فرانسه و 12 روز قبل از خروجِ شاه از کشور)، به دعوتِ ژیسکاردستن رئیس‌جمهور فرانسه، برگزار گردید. در این تاریخ، شاه هنوز در ایران بسر می‌برده و همزمان نیز شاهپور بختیار بعنوان نخست وزیر تعیین شده بود.
    به استنادِ خاطراتِ افرادی چون کارتر، محمدرضاشاه، تیمسار قره‌باغی، برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر، گزارش ابراهیم یزدی و … ؛ میتوان اهم مسائلی که در این کنفرانس مطرح گردید را بدین شرح بیان داشت:
    * این کشورها با انجامِ مذاکراتی با اطرافیانِ خمینی از جمله قطب‌زاده، یزدی، بهشتی؛ از حفظِ منافع خود در ایران مطمئن گردیدند.
    * سرانِ هر چهار کشور با خروج شاه از ایران، توافق نمودند.
    * حمایتِ خویش را از انقلاب و شخصِ خمینی اعلام داشتند.
    * برای جلوگیری از کودتای نظامی توسط ارتش، پیش‌بینی‌های لازم را بعمل آوردند.
    در راستای همین موارد بود که:
    1- یک هفته قبل از کنفرانس فوق، وزارت امورخارجۀ فرانسه با اطرافیانِ خمینی تماس گرفت که در نهایت آقای قطب‌زاده با هماهنگیِ خمینی گزارشی را تهیه نموده و کاخ الیزه را مطمئن ساخت که آنها طرفدارِ کمونیسم و شوروی نیستند و در آینده، منافعِ کشورهای غربی در بحثِ انرژی و نفت را، حفظ خواهند کرد.
    2- همزمان با شروع این کنفرانس، خمینی از طریق قطب‌زاده پیگیری کرد تا مطمئن شود رئیس‌جمهور فرانسه بحثِ حمایت از انقلاب و حذفِ شاه را در کنفرانس، مطرح خواهد نمود.
    3- واشنگتن پیامی به خمینی فرستاد و از وی خواست که کاری کند تا اظهارِ مخالفت با کارتر کم شود و در عین حال به او قولِ خروجِ قطعیِ شاه را از کشور در آیندۀ نزدیک داده و به خطرِ بروز کودتا توسط ارتش، اشاره کرد.
    4- خمینی در پاسخ به این پیامِ کارتر، اعلام کرد: اگر کارتر حسن نیت پیدا کرده‌اند و می‌خواهند آرامش باشد و خون‌ها ریخته نشود، خوب است که شاه را ببرند و دولت بختیار را هم پشتیبانی نکنند… به آمریکا اخطار می‌کنم که اگر کودتا بشود، از چشم شما می‌دانیم.
    5- شش روز بعد از این کنفرانس، ژنرال هایزر به ایران می آید و در حالیکه هنوز شاه در کشور است؛ با فرماندهان عمدۀ ارتش از جمله قره‌باغی (رئیس ستاد بزرگ ارتشداران)، دیدار و گفتگو کرده و به آنها پیشنهاد می‌کند که: “خوب است با مهندس بازرگان و دکتر بهشتی، نمایندگان جبهه مخالفین و خمینی ملاقات بکنید”
    6- پس از این دیدار و همزمان با خروج شاه از کشور؛ وارن زیمرمن از جانب دولت آمریکا، با ابراهیم یزدی دیدار کرده و به او پیام می‌دهد که: “ژنرال هایزر مطمئن است که او نظامیانِ ایران را از کودتا منصرف کرده است. آن‌ها(نظامیان ایران) در این دوره، ساکت و آرام خواهند بود” و سپس یک پیشنهادِ ضروری را طرح کرده و می‌گوید: “دولت من معتقد است، ضرورتِ اساسی دارد که نمایندگانِ صلاحیت‌دارِ آیت‌الله خمینی با رهبران نظامی ملاقات کنند که به یک تفاهمِ اساسی برسند… این عمل بسیار اساسی بوده و ضرورتی فوری دارد…”
    7- ابراهیم یزدی پیام‌ واشنگتن را به خمینی منتقل کرده و خمینی به بهشتی دستور می‌دهد که با فرماندهان ارتش تماس بگیرید و آن‌ها را دلگرم کنید. به آنها اطمینان بدهید که حال ارتشی‌ها خیلی بهتر خواهد شد، اما قولی ندهید که عملی نشود.
    8- دوازده روز بعد از این کنفرانس و یک هفته پس از ملاقات هایزر با فرماندهان ارتش، توصیه‌ها و فشارها به شاه نتیجه داده و او در تاریخ 26 دی ماه 57 وادار به ترک کشور، می‌شود.
    بررسیِ نقشِ این کنفرانس و دیدگاهِ سران این کشورها:
    الف- به نظر من، در سال 1357، کشورهای غربی از خطرِ گسترشِ کمونیسم در منطقه، از جمله در ایران، دغدغۀ بسیاری داشته‌اند؛ زیرا در اردیبهشت ماه سال 57 حزب کمونیست افغانستان، در آن کشور کودتا نموده و آن کشور، به وابستگیِ کاملِ اتحاد جماهیر شوروی در آمده بود. لذا احتمالاً جریانات سال 56 و 57 ایران، برای آنها از اهمیتِ فراوانی برخوردار بوده است.
    ب- از طرفی با سفر آقای خمینی به فرانسه (در نوفل لوشاتوی پاریس) در مهرماه 1357؛ رایزنی‌های سیاسیِ فراوان از سوی قطب‌زاده و یزدی با دولت فرانسه، موجب گردید تا نگاهِ کشورهای غربی به ایران تغییر یافته و “حفظ منافعِ ملیِ خودشان” در اولویت قرار گیرد. و در همین راستا، و با توجه به قولها و تعهداتِ داده شده، فرانسه نقشِ خود را در تشکیلِ این کنفرانس، به خوبی ایفا کرد.
    پ- از طرف دیگر، شاید موضع‌گیری‌های شاه ایران در طی سالهای 55 و 56 نسبت به کشورهای غربی و دفاع از منافع ملی ایران که در مصاحبه‌های خود با رسانه‌های خارجی مطرح کرده بود؛ در این تغییرِ جهتِ کشورهای غربی موثر بوده باشد.
    ت- ولی به نظر من، از آنجائیکه “استبداد” در کشور نهادینه گردیده بود و درکِ درستی از “آزادی” بین مردم و گروه‌های سیاسی و حتی روشنفکرانِ این جامعه، وجود نداشت؛ آزادی‌های داده شده و فضای نسبتاً بازی که در سالهای دهه 50 ایجاد شد؛ موجبِ سوء استفادۀ جریانِ مذهبیِ سنتی قرار گرفت. جریانِ مذهبی‌ای که با پنهان نمودنِ نیّاتِ خویش و با بهره‌گیری از قرائت‌های جدیدِ رایج در بینِ جوانان که عمدتاً به تفکراتِ شریعتی بر می‌گشت؛ توانست نه تنها جوانان را به فرمانِ خویش در آورد که حتی توانست اکثریتِ قریب به اتفاقِ روشنفکران و برجستگانِ جامعه را نیز بفریبد و به اطاعتِ خویش در آورد.
    ث- لذا من نمی‌توانم بگویم که انقلاب و تمامیِ این جریانات، ساخته و پرداختۀ دولتهای خارجی بوده است! بلکه من معتقدم که جریانِ انقلاب که در چنین شرایطی بروز کرده و مسیری نامعلومی را پی می گرفت؛ موردِ توجهِ سران کشورهای غربی قرار گرفت و آنها نیز خود را در این مسیر قرار داده و منافعِ خویش را تعقیب نمودند.
    در هر صورت، همانگونه که از مطالب فوق بر می آید؛ نقشِ دولتهای یاد شده در پیشبرد و تسریع این انقلاب، غیر قابل انکار است.
    با پوزش از طولانی شدن مطلب و با عرض ادب و احترام. حامی.

     
    • موضوع ونکته مهمی که بعداز انقلاب رخ داد ومنجربه دیکتانوری خمینی شد.حمایت کورکورانه مردم از خمینی بود.اینها قبل از انقلاب حتی خودشان فکر هم چین حمایت وحرف شنوی از مردم را نداشتند.خمینی چون وضعیت را اینگونه دید.یکه تازی کرد.وقدرت خودش رو تثبیت نمود.وهمه وعده هایی رو که داده بود فراموش کرد.ودراین قضیه دوبحران به ادامه این روند کمک کرد.یکی بحران گروگانگیری بود ودیگری جنگ ایران وعراق.که هرگونه تفکر وفکر درباره اهداف گم شده انقلاب را به باد فراموشی سپرد.
      حمایت غرب هم واضح واشکار بود.اون زمان خطر کمونیسم برای غرب خیلی خطرناک بود.ودنیا تقریبا به دو بلوک شرق وغرب تقسیم شده بود.ایران با موقعیت استراتژیک اهمیت فوق العاده ای برای هردو بلوک داشت.برای همین غرب با حمایت ازاینها دنبال تثبیت منافع خودوجلوگیری از رشدکمونیسم بودند.منتها خمینی به خیال اینکه با فقه شیعه میتواند مدینه فاظله تشکیل داده مردم را راهی بهشت کند.حمایت هردو بلوک را ازدست داد.البته مدتی بعد ناچار در دامن روسیه ای افتاد که از فروپاشی شوروی سر براورده وبا بحران اقتصادی که داشت دنبال ثروت باداورده بودکه این ثروت را از دوشیدن ایران بدست میاورد…

       
  36. کردستانی هستم

    ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﯾﮑﺘﺎ
    10 ﺩﺳﺎﻣﺒﺮ ﮐﻪ ﺑﻌﻨﻮﺍﻥ ﺭﻭﺯ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﻧﺎﻡ ﻧﻬﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ، ﻧﺎﻣﮕﺬﺍﺭﯼ ﭼﻨﯿﻦ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻠﺐ ﺗﻮﺟﻪ
    ﺟﻬﺎﻧﯽ
    ﺑﻪ ﺿﺮﻭﺭﺕ ﺑﻬﺒﻮﺩ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻭ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﻈﻠﻮﻣﺎﻥ ﻭ ﻗﺮﺑﺎﻧﯿﺎﻥ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺩﺭ ﺳﻄﺢ ﺟﻬﺎﻧﯽ
    ﺍﺳﺖ . ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﻋﻤﻞ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺑﺎﻧﺪﯼ ﻭ ﮔﺮﻭﻫﯽ ﻭ ﻧﺎﻫﻤﺎﻫﻨﮕﯽ ﻗﺮﺑﺎﻧﯿﺎﻥ ﺣﻘﻮﻕ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺮﻓﺘﻪ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺮﺳﯽ ﺑﻪ
    ﺗﺮﯾﺒﻮﻧﻬﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺳﺒﺐ ﺷﺪﻩ ‌ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﺎﻫﺪ ﺑﯽ ‌ ﻋﺪﺍﻟﺘﯽ ﻣﻀﺎﻋﻔﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ . ﺗﻮﺟﻪ ﻧﻬﺎﺩﻫﺎﯼ
    ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮﯼ ﻣﻌﻤﻮﻻً ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﻪ ﻓﻌﺎﻟﯿﻦ ﻣﺮﮐﺰ ﻧﺸﯿﻨﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﻬﺮﺕ ﻭ ﺩﺳﺘﺮﺳﯽ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺑﻪ ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎﯼ
    ﺧﺒﺮﯼ ﻭ ﻻﺑﯽ ﻫﺎﯼ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﻬﺮﻩ ﻣﻨﺪﻧﺪ ﻭ ﯾﺎ ﺍﻗﻠﯿﺘﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻧﯽ ﻧﻬﺎﺩﻫﺎﯼ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭﻧﺪ، ﺩﺭ
    ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺯ ﻓﻌﺎﻟﯿﻦ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻭ ﻣﺪﻧﯽ ﻭ ﺍﻗﻠﯿﺖﻫﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻮﺟﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽﮔﯿﺮﻧﺪ ﻭ ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ، ﻧﻘﺾ
    ﺣﻘﻮﻕ ﺍﻭﻟﯿﻪ ﺑﺮﺧﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﺍﻧﯿﺎﻥ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺣﻖ ﺣﯿﺎﺕ ﺗﻮﺟﻪ ﭼﻨﺪﺍﻧﯽ ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﻓﻌﺎﻟﯿﻦ ﺑﺮ ﻧﻤﯽﺍﻧﮕﯿﺰﺩ . ﺑﻪ
    ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﻣﺎ ۸۱ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﺍﻧﯿﺎﻥ ﻋﻘﯿﺪﺗﯽ ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺭﺟﺎﯾﯽ ﺷﻬﺮ ﺩﺭ ﺷﻌﺒﻪ ۲۸ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺍﻧﻘﻼﺏ
    ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﻏﯿﺮﻋﻠﻨﯽ ﻭ ﻧﻤﺎﯾﺸﯽ ﺑﺪﻭﻥ ﺑﻬﺮﻩﻣﻨﺪﯼ ﺍﺯ ﺣﻘﻮﻕ ﺍﺑﺘﺪﺍﯾﯽ ﺣﺘﯽ ﺣﻖ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻭﮐﯿﻞ ﻣﺪﺍﻓﻊ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ
    ﺷﺪﯾﻢ ﮐﻪ ۴۰ ﻧﻔﺮ ﺑﻪ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﻭ ﺑﻘﯿﻪ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻧﻬﺎﯼ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﻣﺪﺕ ﻣﺤﮑﻮﻡ ﺷﺪﯾﻢ . ﺣﮑﻢ ﺍﻋﺪﺍﻡ ۱۴ ﻧﻔﺮ ﻣﺎ
    ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﺗﺄﯾﯿﺪ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺧﻄﺮ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﺁﻧﻬﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ .
    ﻣﺎ ﺑﺎ ﺗﻘﺒﻞ ﺧﻄﺮﺍﺕ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﻭ ﭘﺬﯾﺮﺵ ﺁﺯﺍﺭ ﻭ ﺍﺫﯾﺘﻬﺎﯼ ﻣﮑﺮﺭ ﻭ ﺑﺎ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﺑﻬﺎﯼ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﯿﻢ ﺻﺪﺍﯼ
    ﻣﻈﻠﻮﻣﺎﻧﻪ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺑﺮﺳﺎﻧﯿﻢ ﺗﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﺻﺪﺍ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﺣﻤﺎﯾﺖ ﻧﻬﺎﺩﻫﺎﯼ
    ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮﯼ ﺩﺍﺧﻠﯽ ﻭ ﺑﯿﻦ ﺍﻟﻤﻠﻠﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﯿﺮﯾﻢ ﺍﻣﺎ ﻣﺘﺄﺳﻔﺎﻧﻪ ﭼﻨﯿﻦ ﻧﺸﺪﻩ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺩﺭ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﺁﻗﺎﯼ ﺍﺣﻤﺪ
    ﺷﻬﯿﺪ ﮔﺰﺍﺭﺷﮕﺮ ﻭﯾﮋﻩ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﻠﻞ ﻓﻘﻂ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﻭ ﮔﺬﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺷﺪﻩﺍﺳﺖ .
    ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﺗﻮﺟﻪ ﻧﻬﺎﺩﻫﺎﯼ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮﯼ ﺑﻪ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺗﺒﻌﯿﺾ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻧﯿﺰ ﺷﺎﯾﺎﻥ ﺗﻮﺟﻪ ﺍﺳﺖ . ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﮐﺸﻮﺭ
    ﺣﺪﻭﺩ ۲۰ ﺩﺭﺻﺪ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻟﺤﺎﻅ ﺟﻤﻌﯿﺘﯽ ﺑﺎ ﺳﺎﯾﺮ ﺍﻗﻠﯿﺘﻬﺎ ﮐﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﮐﻤﺘﺮ ﺍﺯ
    ﯾﮏ ﺩﺭﺻﺪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ؛ ﻗﺎﺑﻞ ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺑﺘﺪﺍﯼ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﻧﯿﺰ ﻇﻠﻤﻬﺎﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﯽ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ
    ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺍﻗﻠﯿﺖ ﮐﺸﻮﺭ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺷﺪﻩﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﻧﻘﺾ ﻣﺪﺍﻭﻡ ﻭ ﻣﺴﺘﻤﺮ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻮﺟﻪ
    ﮐﺎﻓﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﮕﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻧﻈﺮ ﺑﺎ ﺳﺎﯾﺮ ﺍﻗﻠﯿﺘﻬﺎ ﻗﺎﺑﻞ ﻗﯿﺎﺱ ﻧﯿﺴﺖ . ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺗﻮﺟﻪ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﻬﺎﯼ ﺣﻘﻮﻕ
    ﺑﺸﺮﯼ ﻭ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﻋﻔﻮ ﺑﯿﻦ ﺍﻟﻤﻠﻞ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﭘﺮﻭﻧﺪﻩ ﺧﻮﺩ ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﺍﻣﺎ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﻧﻬﺎﺩﻫﺎ ﺑﺪﻭﺭ
    ﺍﺯ ﺗﺒﻌﯿﻀﻬﺎﯼ ﺭﺍﯾﺞ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺍﺣﻘﺎﻕ ﺣﻘﻮﻕ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻈﻠﻮﻣﯿﻦ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﺎﺷﻨﺪ . ﻣﺘﺄﺳﻔﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﺍﺳﺘﺎﻧﻬﺎﯼ ﺳﻨﯽ ﻧﺸﯿﻦ
    ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺟﺎﻥ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﮐﻤﺘﺮﯾﻦ ﺍﺭﺯﺵ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻓﻌﺎﻟﯿﻦ ﻋﻘﯿﺪﺗﯽ ﻭ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﺑﺎﺯﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺷﮑﻨﺠﻪ
    ﻭ ﺑﺎ ﺍﺣﮑﺎﻡ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ؛ ﺣﺘﯽ ﮐﻮﻟﺒﺮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻓﻘﺮ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﺐ ﻟﻘﻤﻪﺍﯼ ﻧﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ
    ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺸﺎﻥ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺟﺎﺑﺠﺎﯾﯽ ﮐﺎﻻ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﻧﯿﺰ ﺑﺮﺍﺣﺘﯽ ﻫﺪﻑ ﮔﻠﻮﻟﻪ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﻣﺮﺯﺑﺎﻧﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ
    ﺯﺧﻤﯽ، ﻧﻘﺺ ﻋﻀﻮ ﻭ ﺣﺘﯽ ﮐﺸﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﮐﺴﯽ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻗﺒﺎﻝ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﺴﻮﻟﯿﺖ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﻣﺘﺄﺳﻔﺎﻧﻪ
    ﺗﻮﺟﻪ ﻻﺯﻡ ﺑﻪ ﻣﻈﻠﻮﻣﯿﺖ ﺩﯾﻨﯽ، ﺳﯿﺎﺳﯽ، ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﻭ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﻧﻬﺎﺩﻫﺎﯼ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮﯼ ﻫﻢ
    ﺩﯾﺪﻩ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ . ﻭ ﻣﻮﺍﺭﺩﯼ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﻋﺘﺼﺎﺏ ﻏﺬﺍﯼ ﺯﻧﺪﺍﻧﯿﺎﻥ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﺭﻭﻣﯿﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻬﺮﻩﻣﻨﺪﯼ ﺍﺯ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﺣﻘﻮﻕ
    ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﻧﯿﺰ ﺑﺎ ﮐﻢ ﺗﻮﺟﻬﯽ ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎ ﻭ ﻧﻬﺎﺩﻫﺎﯼ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮﯼ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ .
    ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺪ ﺭﺧﺖ ﺑﺮ ﺑﺴﺘﻦ ﻇﻠﻢ ﻭ ﺟﻮﺭ ﺍﺯ ﺟﻬﺎﻥ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻋﻼﻡ ﻫﻤﺮﺍﻫﯽ ﻭ ﻫﻤﺪﺭﺩﯼ ﺑﺎ ﻣﻈﻠﻮﻣﺎﻥ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﻭ ﺁﺯﺍﺩ،
    ﺧﻮﺍﺳﺘﺎﺭ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﺣﻘﻮﻕ ﻣﺸﺮﻭﻉ ﻫﺮ ﻓﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﻫﺴﺘﯿﻢ .
    ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺟﻤﻌﯽ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﺍﻧﯿﺎﻥ ﻋﻘﯿﺪﺗﯽ ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺭﺟﺎﯾﯽ ﺷﻬﺮ

     

فاطمه ارسال پاسخ به لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

85 queries in 1140 seconds.