روز نخستِ نمایشگاه، با شکوه بود. مثل ابر، مثل باران، مثل اشک، و مثل عشق. من از همه ی آنانی که از زاهدان، از خرم آباد، از دزفول، از سیرجان، از طالش، از کرج، از آلمان، و از تهران به دیدنِ آثار من آمده بودند تشکر می کنم. نیز از آنانی که با دسته های گل، با گلدان، با جعبه های شیرینی، با هدیه های کوچک و بزرگ به دیدنِ من آمدند، سپاس می گویم.
از دکتر محمد ملکی و همسرشان، از مادر و پدرِ سعید زینالی، از مادرِ ستار بهشتی، از نرگس محمدی، از همسر عبدالفتاح سلطانی، از همسر ابوالفضل قدیانی، از رضا خندان و همسرش نسرین ستوده، از مادر شهید عاشورایی سال 88 : مصطفی کریم بیگی، از دکتر پورنجاتی و همسرش، از مهدی محمودیان و دخترش، از مجید دری و مادرش، از مادر شهید اشکان سهرابی، تشکر می کنم.
از دوستان خوبم، از آشنا و نا آشنا، از بهاییانِ تهران و کرج و سمنان، از شاگردان محمد علی طاهری، از استادان هنر، از دانشجویان، از دختران و پسرانی که با صفحه ام در فیسبوک مرتبط اند، از عزیزانی که در سایت شخصی ام فعال اند، از همه سپاس می گویم.
این نیز بگویم که: نمایشگاه تا آخر هفته ادامه خواهد داشت. از ساعت چهار بعد از ظهر تا هشت شب. روز نخست که بسیار با شکوه بود. روزهای دیگر نیز با شکوه خواهند بود. راستی یادم رفت بگویم، از آنانی که تابلو خریدند، تی شرت خریدند، بله از اینان نیز تشکر می کنم. و البته از ” برادران” که با ما مدارا کردند و کاری به کار ما نداشتند. عکس های روز نخست را چند ساعت دیگر منتشر می کنم.
محمد نوری زاد
یکم آذر نود و سه – تهران
مثل شیر می غرد این بانو! او زخمی است. زخم دل، نه زخمی است که التیام پذیرد به این زودی.
این عکس پرس شده ی ستار همیشه با اوست. انگار از ستارش همان مانده برای او.
برای هر نام آشنایی که وارد می شد، کف می زدیم. و برای آنانی که از شهرهای دیگر به تهران و به نمایشگاه آمده بودند.
این پیرمرد موی سپید جلویی، پدر سعید زینالی است. جوانی که پانزده سال پیش برادران سپاه برده اندش که برده اند.
یک عکس دستجمعی
از این عکس های دستجمعی چندین بار گرفتیم.
با عرض سلام به جناب سید مرتضی : سید جان امید که از کپی کاری های ما نرنجیده باشید!! با احترام.
جناب نوری زاد عزیز، ای سرو قامت
با سلام
به پاس ادای دین و احترام قطعه شعری از خودم را بدین مضمون تقدیم شما می کنم:
ای سرو قامت
چندی است در این سرای پاک
همچون هزاری بر شاخ گل نشسته
بی هراس از خارها
می سرایی
نوای عشق و آزادی را
با درود به نوریزاد عزیز و هم میهنان فرهیخته : دوباره یادی کنیم از این انسان های وارسته و به خون طپیده که حتی با اینکه اثبات شد بی گناه کشتندشان از مجلس یاد بودشان هم جلوگیری میکنند ! تقدیم به انسان های آزاده.
۱۶ سال از قتل داريوش و پروانه فروهر بهدست مأموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ميگذرد ــ قتل سردارانی که درفش مبارزه با استبداد دينی و دفاع از حقوق ملت ايران را در درون کشور در دست گرفته بودند. من در دو سال آخر زندگیشان به آنان بسيار نزديک بودم و با داريوش فروهر، در چارچوب مسئوليتهايی که به من سپرده بود، هفتهای دو بار ديدار ثابت داشتم.
گاهی هم در موارد خاص به ديدارش ميرفتم. در اين ملاقاتها، نعمت ديدار پروانه فروهر نيز نصيبم میشد. آشنايی و همکاری نزديک با فروهرها از خوشبختیهای من بوده است. از آنان بسيار آموختم و به آنها بسيار دل بستم. آنان رهبرانِ سياسی ميهنپرست، آزاديخواه، عدالتخواه، و بسيار دليری بودند که، عليرغم تنهايی، استوار در برابر جمهوری اسلامی ايستاده بودند. در کنار آنان، ترس از دستگاههای سرکوبگر جمهوری اسلامی بهکلی رنگ ميباخت. اما آنان در کنار دليری و استواری روحیهای بسيار انسانی و لطيف داشتند. شخصاً چند بار اشکهای داريوش فروهر را ديدم و يکی از اين دفعات هنگامی بود که يک ايرانی به صورتی نمادين از رئيس جمهور وقت خواسته بود که از او سلب تابعيت شود.
در يکی از نخستين روزهای مهرماه ١٣٧٧، که به خانهی فروهرها رفته بوديم، خبردار شدیم که جوانی کرد از اهالی بوکان را به دلیل نوشتن نامهای به خاتمی، رئيس جمهور وقت، زندانی کردهاند. اين نامه چنان داريوش فروهر را متأثر کرده بود که از يکی از حاضران خواست تا آن را برای ما نيز بخواند. سياوش حاجیحسن در نامهاش نوشته بود: «سخت است برای فرزند دل کندن از دامان مهر پدر و مادر؛ و سختتر از آن دل کندن از سرزمینی است که در آن الفبای حیات آموختهای؛ و، اگر آن سرزمین کشوری عزیز چون ایران باشد، که گاهوارهی تمدن و مهد باستانیترین شکل حیات است، این جدایی جانکاهتر است؛ ولی دردمندانه حقیقت را باید باور کرد، باید باور کرد که در سرزمینمان با ما کردان اهل تسنن ایرانی چون شهروندان درجهی چهار و پنج رفتار میشود و نابرابری و تبعیض و عدم رعایت حقوق قومی و مذهبی را باید باور کرد، وجود زیرزمینهایی که در آن غیرانسانیترین و وحشتناکترین شکنجههای ضدبشری داده میشود را باید باور کرد، باید دردمندانه اذعان نمود که حق طبیعی و اجتماعی انسانها حتی در چارچوب قانوناساسی هم رعایت نمیشود، باید وجود گزینشهایی را که با شرافت و کرامت و عزت و آبرو و سرنوشت اشخاص بازی میکنند و با بدیهیترین حق طبیعی انسانها، یعنی کار و اشتغال، منافات دارد، باید به مجازات سیاسی و اقتصادی و فشار مالی بر آنانی که اندیشهی مخالف دارند اذعان کرد و باید اختصاصی و انحصاری شدن اقتصاد ملّی و تعلق آن به یک عدهی خاص را باور کرد، باید مناظر دلخراش اعدامهای خیابانی و در چاله کردن انسانها و با سنگ کشتن زنان را باور کرد و بایستی انبوه کارمندان غیربومی را در این مناطق، که نشانهی بارز و شاخص بیاعتمادی دولت نسبت به مردم آنجاست، را باور کرد و باید وجود کوتهفکران مخالف اندیشه و اندیشهوری را باور کرد که جز خویشتن کسی را نمیبینند و نظر خود را حجت میدانند و اتلاف عمر و حق طبیعی و انسانی جوانان مظلوم و بیپناه این مرزوبوم را باور کرد و احیای نظام طبقاتی را یادآوری کرد و…»
نامه اين گونه به پايان رسيده بود: «سالهاست که افتخارمان ایرانی و ایرانیبودن میباشد و در اثبات میهندوستی خویش تلاشها کردهایم؛ اما اینک احساس میکنم که دیگر تحمل صبر و شکیبایی ندارم؛ و به این باور رسیدهام که با دلی مالامال از اندوه و شرمنده از نیاکانی که این سرای آباد را ساختند و آنانی که در راهش جان باختند و آرزوی موفقیت برای جناب عالی… ضمن صرفنظر از شهروندی خویش، از دولت جمهوری اسلامی تقاضای سلب تابعیت مینمایم و، با رسیدگی و اقدام مقتضی، تعیین ضربالاجل برای خروج از کشور را خواستارم.»
نامه که به واپسين جملات رسيد، اشکهای داريوش فروهر جاری شد. او هرگز نميتوانست تحمل کند که يک ايرانی چنان خود را محروم از حقوق شهروندی ببیندکه ديگر دلبستگیای به ملت ايران نداشته باشد و حتی خواهان جدايی از ملت و کشورش شود.
سياوش حاجیحسن را تنها چند ساعت پس از انتشار نامهاش ــ آن هم فقط در برخی نقاط بوکان ــ دستگير و به زندان انداختند. در آن زمان، وسايل ارتباطی مانند امروز نبود که بتوان از خود بوکان اين گونه خبرها را سريعاً منتشر کرد. داريوش فروهر، که تا هنگام شنیدن خبر دستگيری سياوش حاجیحسن هرگز نامی از او نشنيده بود و او را نميشناخت، خبر دستگيریاش را سريعاً به رسانههای فارسیزبان خارج از کشور داد و از طرف دبيرخانهی حزب ملت ایران نیز اطلاعيهای صادر شد که شامل بخشهای مهمی از نامهی حاجیحسن بود.
اين اطلاعيه با اين جملات شروع شده است: «پیشراندهشدگان پسازپیروزیانقلاب، که با درهمشکستن جدول ارزشهای آن، بار دیگر بساط یکهتازی فراگیر را در کشور گستردند، همواره در برخورد با پارهای از هممیهنان اهل تسنن بیشترین ستم را روا داشتهاند و با کینهتوزیهای زشت و کردارهای تبعیضآمیز میان ایرانیان بذر نفاق میافشانند.
«یکی از فرزندان دلیر بوکان در کردستان بهنام سیاوش حاجیحسن با نوشتن نامهی سرگشادهای به رئیسجمهور اسلامی، که این همه دم از نهادینه کردن آزادی و قانونگرایی میزند، با لحن پرسوزوگدازی سیهروزگاری مردم آن دیار را به شرح آورده و سرانجام خواستار ‘سلب تابعیت’ خود و بیرون رفتن از کشور شده است.»
گذشته از اینها، داريوش فروهر برای سياوش حاجیحسن وکيلی مجرب گرفت و تمام توانش را برای آزادی او به کار بست. او نامهی سياوش حاجیحسن به خاتمی را به همه جا فرستاد و از تبعيضهايی که در حق حاجیحسنها اعمال میشود در رسانهها سخن گفت. پروانه و داريوش فروهر به ملت ايران عشق ميورزيدند و يکی از دردناکترين مسائل برای آنها تبعيض در ميان شهروندان ايران بود؛ به خصوص تبعیض حقوقی، که دلبستگی به ملت ايران را تضعيف و يکپارچگی آن را تهديد میکند.
پروانه و داريوش فروهر بلافاصله پس از آزادی سياوش حاجیحسن او را به خانهی خود دعوت کردند و چندين هفته از او در خانهی دواتاقخوابهشان پذيرايی کردند. در مدتی که سياوش حاجیحسن مهمان خانهی فروهرها بود، با او مهربانیها کردند و کوشیدند او را متوجه این نکته کنند که مشکلاتی که در نامهاش نوشته و به علت آنها خواستار سلب تابعيت ايرانیاش شده بود به حکومت مربوط است و نه به موجوديت ملت ايران. آنان به حاجیحسن میگفتند که ما نيز در کنار تو برای حل همهی اين مشکلات خواهيم بود، نيازی به «سلب تابعيت» و خروج از کشور نيست، میايستيم و مبارزه ميکنيم و همهی اين تبعيضات را از ميان ميبريم. کمتر از یک ماه بعد، مأموران جمهوری اسلامی پروانه و داريوش فروهر را به وحشيانهترين شکل کاردآجین کردند.
با درود به نوریزاد عزیز و هم میهنان فرهیخته: من متن خبر و کامنت هایی که برای این خبر( دیگر بان )را کاربران گذاشته اند کپی میکنم تا در این روزها که جناب نوریزاد سر گرم نمایشگاه هستند لبخندی بر لبانتان سبز شود . با احترام
«مردم تحمل ندارند رهبر جام زهر بنوشد»
۳۰ آبان ۱۳۹۳
احمد علمالهدی٬ امام جمعه مشهد گفته «مردم تحمل ندارند مقام معظم رهبری دوباره جام زهر را بنوشند. هر نوع نتیجهای که مذاکرات داشته باشد اگر خلاف میل مقام معظم رهبری باشد مردم در مقابل آن خواهند ایستاد.»
.
برچسب ها: دیگر خوان
ارسال نظر جدید.
در تاریخ ۱ آذر ۱۳۹۳ :
حق مسلم ماست
قال حجت الافساد والمفسدین تازیپرست
“سالها هارت و پورت + به کشتن دادن فرزندان این مرز و بوم + نابود کردن سرمایه مادی و معنوی این سرزمین در راه اهداف مالیخولیان روانپریش ایرانستیز و سپس با بی شرمی جام زهر خوردن حق مسلم ماست. لاکن همیشه بوده”
در تاریخ ۱ آذر ۱۳۹۳ :
A
با سلام به ملت شریف ایران
واقعا که نمیدونم به اینها چه میشه گفت .رو که نیست .از خدا و بندهٔ خدا هم که خجالت نمیکشند؟ ،اگر اون چیزی که رهبری قبلی خورد زهر بوده؟ ، خوب این که شماها و رهبرتون خیلی وقته نوش کردید، … بوده؟، خوب از صد تا زهر بدتر بود که تو حلقتون کردند که !!! هنوز هم تا فیخالدون ملت از نظر اقتصادی میسوزه (به استثنا آقازاده ها) بعد از این همه سال کذایی حالا هم تو بوق میکنید که کدوم زهر ؟؟؟ اگر یه چند وقت هم بگذره لابد میگید که ما بهشون زهر هم خوراندیم !!! بابا دیگه چی قرار بود بشه مگه بالاتر از با آمریکا رو در رو نشستن و ….از طرفی دیگه نامه پرونیهای محرمانه با موذیام الله و غیره … بابا دیگه کسی به حرفهای شما تره خورد نمیکنه. هر چی دوست داشتید بگید.
در تاریخ ۳۰ آبان ۱۳۹۳ :
مردم اگه براشون امکان داشت
مردم اگه براشون امکان داشت جام زهر را با دست خودشون به آقا می دادند مردم بیش از این طاقت خریت حاکمان وطن فروش را ندارند که برای بمب اتم کشور را به نابودی بکشانند
سلام به نوریزاد عزیز اگه فقط توی این چند سال یک فایده از این سایت و منابع هسته ای دیده بودم میگفتم خوبه ولی حیف که باعث مششکلاتی خفن خفنا شده که میدونید دیگه! اقاجان مادرت ارواح خاک پدرت بخور جام زهرو که اگه نخوری اونوقت بعد اوباما دیگه نامه دادنا تموم میشه و اونوقت یک جنگ با امریکا و سرنوشتتون مثل دیکتاتورهای لیبی و مصر و صدام و ان شاءالله اسد ادمکش که مردم خودشو میکشه شما ها هم دست داریدا
تبریک به شما و ادب شما و هنر شما و عشق شما و همه حاضرین و غایبین دوستدار شما. شادباش به استقامت خانواده شما.
زیباترین تابلو نمایشگاه نوریزاد چهره های آزاد شده از ترس انسان ها ست.آن شیرزن جهره انسان آزاد شده پرورده در دامن خود را در اغوش دارد. یک روز زندگی انسان آزاد به صد سال زندگی در بند تزس وجهالت برتری دارد. انسان های ایران زمین متحد شوید.
دکترمصدق.گوهرعشقی. حسنک وزیر. قایم مقام فراهنی. خسرو گلسرخی. امیرکبیر. دکتر مصدق. محمد نوری زاد. صمد بهرنگی. ستار بهشتی. دکتر مصدق. داریوش فروهر. حسنک. یعقوب لیث. امیر کبیر. گوهر عشقی. میرزا زاده عشقی. حاجی سیاح. صادق هدایت. دکتر محمد ملکی. گوهر عشقی. میرزا رشدیه. فردوسی. امیزکبیر. نوریزاد. محمد. عشقی. ستار. خسنک وزیز. حلاج. قایم مقام. صادق هدایت. کورش. صمد بهرنگی. انسان. دکتر مصدق. داریوش فروهر. ستار. پروانه اسکندری. میرزا زاده عشقی. حسنک وزیر. خلاج. دکتر مصدق. انسان. ابو مسلم خراسانی. صادق هدایت. امیرکبیر. صمد. …….
خدا قوت جناب استاد نوريزاد شجاع، كاش يك صدم شجاعت شما را اين أيتالاه هاي ما داشتند، إنها براي حفظ ثروتي كه از بيت المال نصيبشان ميشود و نگهباني كارخانه هاي شكر و لاستيك چشم بر جنايات روزانه رژيم تا بدندان مسلح بسته و در مواردي هم أنها را تاييد مي كنند، پيشنهادي دارم و أن اينكه تي شرت درست كنيد و روي أن بنويسيد؛ من يك فتنه هستم.
Home / Slider / ايران / مطالب ویژه / گزارش و تحلیل / شناسایی عوامل اسید پاشی اصفهان
شناسایی عوامل اسید پاشی اصفهان
didgahe rooz ۱۱:۳۷ Slider , ايران , مطالب ویژه , گزارش و تحلیل
به گزارش تارنمای دیدگاه روز به نقل از یک منبع موثق ، عوامل این حملات وحشیانه و بیرحمانه به تنی چند از هموطنانمان در اصفهان شناسایی شده اند
ولی با توجه به صلاحدید مسولین جمهوری اسلامی هنوز هیچ اقدامی نسبت به بازداشت عوامل این اقدام شنیع و غیر انسانی صورت نگرفته، این مقام امنیتی اضافه کرد ، این اشخاص محمد طاهری ۲۸ ساله ساکن اصفهان و رضا برزگر ۴۰ ساله کارمند سپاه پاسداران اصفهان می باشد . که توسط شاهدان عینی و تصاویر استخراج شده از چند دوربین مداربسته شناسایی و تثبیت گردیده اند ، این اشخاص از عوامل انصار حزب الله استان اصفهان و بسیج مسجد ابوالفضل خیابان فروغی اصفهان بوده اند و قبلا نیز مزاحمت هایی برای اهالی اصفهان به وجود آورده اند که متاسفانه هیچ گاه تحویل مراجع قضایی نگردیده اند ، طبق گفته آشنایان و دوستان محمد طاهری این فرد بارها در مجالس و هییت های مذهبی عنوان نموده کرده است که اگر مقامات جمهوری اسلامی فکری به حال حجاب زنان نکند ، شخصا وارد عمل خواهد شد و طعم آتش جهنم را به آنها خواهد چشاند،طبق گفته یکی از عوامل انتظامی اصفهان دستور منع پیگرد این افراد از طریق قوه قضاییه ابلاغ و در متن ابلاغیه آمده است که با توجه به صلاحدید شخص ریاست قوه قضاییه تا اطلاع ثانوی هرگونه تحقیقات در این مورد باید زیر نظر اداره اطلاعات استان اصفهان و نماینده دادستان کل کشور باشد،این مقام افزود در حال حاضر هیچ اطلاعی از مکان اختفا این افراد در دست نیست .
محمد طاهری ۲۸ ساله
رضا برزگر ۴۰ ساله
در گذشته انصار حزب الله و دفتر امام جمعه اصفهان هرگونه ارتباطی با عوامل اسید پاشی را تکذیب و آنها را عناصر دست نشانده کشورهای غربی عنوان نموده بودند.
هییت تحریره خبرگزاری دیدگاه روز با توجه به رسالت خود اقدام به انتشار عکس بدون پوشش این عناصر حیوان صفت می نماید ، تا بازهم گوشه ای از جنایت های عوامل جمهوری اسلامی را آشکار کند.
Share on Facebook Share on Twitter Share on Google Plus
اگر دیوار های ترس سکسته شود چه با شکوه است چهره انسان های ایستاده پر غرور!
انچه میتواند ما را نجات دهد. ابزار های فکری جدید است. هر روز باید ابزار های فکری خود را بازبینی کنیم. وا بزار های فکری خود را بهبود دهیم. اینکه ایت الله صانعی قبلن چه گونه فکر میکرده است مهم نیست. اینکه امروز چه گونه فکر میکند مهم است. انسان هم اول میمون بوده است. برای بهبود جامعه چه باید کرد. ایا باید همه کهنه اندیشان را کشت و کنار گذاست و یا نو اند یشی را به انها آموخت. هقچ کس با روحانیت کسی کار ندارد. و هر کس که راستی جلو اوزد قدم بر چشم مادارد. اما دز دنیایی که واقعیت های ان هر لحظه در حال تغییر است. ما نمیتوانیم برای همیشه در دنیای ذهنیا ت زمان غار نشینی بسر بریم. تحول فکری نیاز است.انها که بر ما غالب امده اند در اثر تجسس قرن ها اعماق علم بوده است. در اثر دورنگری وژرفنگری بوده است.
اگر نوریزاد هر روز بر سرهر کوی و برزن ظاهر میشود و سقراط وار سوالاتی از رفتار حاکمان مطرخ میکند و بر جوانان تضاد های فکری ما را منمایاند. هیچ اتفاقی نخواهد افتاد هیچ انقلابی رخ نخواهد داد. اگر او به سرنوشت سقراط دچار نشود. معلوم است که ما از دوره سقراط گذشته ایم. یعنی در 2100 سال پیش هستیم. پس از آن هر کدام ما باید در روز هزار سوال از خود کنیم و تبادل نظر با هزار نفر کنیم. ان برادری که به صاحب گالری تابلو های نوریزاد زنگ میزند. که او از افراد فتنه بوده است و نباید نمایشگاه او دایرشود. هزار سوال از خود باید بکند. ان سپاهی که به فتح جهان نظر دوخته است چرا باید از چهار تابلو که چیزی غیر از عشق بر ان نوشته نشده است بترسد. البته ان سپاه هم اکنون به فتح همه منابع مالی بانک ها تجارت خارجی مراکز تجاری مغازه های مد ایتالیایی و امریکایی کشور خود نایل آمده است.
و البته قبل از هرکس نوریزاد باید در هر روز هزار سوال از خود بکند. افکار او سرشار از تناقض و توهم است. از روی احساس خود فضاوت میکند. اما او اراده تغییر دارد به دیگران اجازه اصلاح افکارش میدهد. اینکه افتضاح اتمی یک دام برای شاه و ج.ا بوده است هیچ اهل تفکری تردید ندارد. ولی وقتی نوریزاد میگوید. که دانشمندان اتمی را ج.ا به قتل رسانده است چون انها از ساخت بمب امتناع کرده اند. باید در مورد ادعای خود تحقیق کند و یا حداقل در مورد منطقی بودن ان از اهل فن بپرسد. اول اینکه انها دانشمند نبوده اند هر کس که دکترا و فوق لیسانس باشد دانشمند نیست. دوم اینکه ساخت هیچ تکنولوژی امروز به چند نفر وابسته نیست. . کاری دسته جمعی است. هم اکنون دو نفر دانشمند واقعی روس در همبرگری سر کوچه ما در امریکا کار می کنند و حاضرند با ماهی دوهزار دلار به هرجایی بروند. در هرکدام از مقالات نوریزاد ده ها مورد از این نوع قضاوت های تند احساسی وجود دارد. البته هم نوریزاد و هم همه ما 2100 سال فرصت داریم تا همه تضاد های فکری و توهمات ذهنی را از افکار خود پاک کنیم.
افشای یک وکیل سیاسی قلابی: محمود علیزاده طباطبایی
http://nafas1388.blogspot.com/2014/11/blog-post_19.html
افشای پشت پرده سازمان اطلاعات سپاه پاسداران – بخش اول
http://nafas1388.blogspot.com/2014/11/blog-post.html