در باره ی عکس های این روزهای تن پوشم: اولی پدر و مادر آرتین کوچولو هستند که بخاطر تدریس فیزیک و شیمی و اینجور درس ها اکنون هر دو همزمان در زندان اند و حالا حالا ها نیز باید باشند. گناهشان؟ بهایی اند. اسمشان؟ کامران رحیمیان و فاران حسامی.
عکس دوم را به جناب حضرت حجة الاسلام والمسلمین آ شیخ حیدر مصلحی اختصاص داده ام. وزیر اطلاعات دوره ی احمدی نژاد. آدم کشی که به امر ملوکانه ی جناب مجتبی خامنه ای راه های غارت را برای بابک زنجانی گشود و در این خصوص پرونده ای قطور دارد که از فرط سنگینی با فرغون جابجایش می کنند.
محمد نوری زاد
دهم آبان نود و سه – تهران
.به خاطر همه جفاهایی که در این سی وشش سال به این هموطنانم رفته. حقیقتا در برابر تمامی هموطنان بهایی شرمنده وشرمگینم.وعمیقا از انان تقاضای عفو و بخشش دارم هر چند که میدانم بخشش در قبال چنین جفاهایی بسیار سخت است
اگر بر این یقین هستیم که همه مخلوق او هستیم پس باهم مشکلی نداریم انانکه با اقلیت ها برخورد میکنند شک نکنید دراصل مبلغ اقلیت هستند ضمنا اقا سیامک بیا و این قصه ملا نصرالدین راتمام کن سکوت دوجنبه دارد یکی علامت رضا است دومی جواب ابلهان خاموشی است از طرفی خواننده را بیاد شعرهای عبید زاکانی میاندازد جسارت این حقیر را ببخشید حتما شما بچه مومن هستیدولی شور جوانی داریدکه بعلت جوان بودن عیبی برشما نیست
جناب سیامک عزیز و گرامی با سلامی از سر درد و با صداقت خدمت شما معروضم که یکی از کسانی که به نوشته شما شک کرد و برای این شک خود دلایلی دارد که لزومی در ان نمی بینم که وا بگشایمشان,چرایش بماند برای خودم و بی جوابی و خماری بماند برای عزیز و شریف جناب سیامک.به دلایلی چند از جمله بازی یه قل,دوقل و در پایان با جناب چرتکه,یهو ما را پراندند؛اول به کامپیوتر و هذا رایانه حاضر و پارسی گویان و پارسی سرایان در این وادی حیرت؛تک تنها گذاشتند و با کش لقمه ای حوالتمان دادند به این که کشش؛؛ندهیم.بنده شاید اولین نفری بودم که جوابی خدمتتان نوشتم و چون اگاهی در حد کلاس نوسوادان و اکابر رفتگان دارم برای این عزیز دردانه که همه را با هم و برای هم یکجا میخواهد و به جمع حجت و اگاهی میدهد.چون سررشته ای در پیش و پس کردن و بالا پایین نوشته ها و کانهو ادم ها ندارم نوشته جناب عالی که داوری به نقصان میکنید به گمانم درست و درمان نیست.یکی میمرد ز زور بی نوایی؛یکی/جناب سیامک نامی/میفرمود سرکار خانم:زردک می خواهی.هر چند سکوت عاملی است که به سکته میزند ولی ما سکته میزنیم تا مردمان را سکه نکنیم.نیم بیتی که؟چو دانی و پرسی سوالت خطاست؛در کذب و صدق و جواب و بی جواب شما حضرت سیامک گرامی؛؛برای گرسنگان فهم و ادراک و شاه و شهود و شاه, پارچه ای نیست که تنبانی با ان دوخته شود به حال بزن و از حال بپرس؟معاودت و همراهی با نکیر و منکر و منکرات اغازش به کوری رسید؛؛؛؛بیاییم با هم و برای هم از روشنی بگوییم و بپرسیم تا کشورمان و دلمان روشن شود.
سلام. سيامكم. من اين همه توضيح دادم كه آدمها در موقعيتهاي متفاوت، شرايط متفاوتي پيدا ميكنند، اگر اينها را به ديوار گفته بودم، فهميده بود، بعد دوباره به من ميتوپند كه تو چكار داري به مسائل زندگي شخصي آقاي نوريزاد! بابا، نوريزاد يك زماني نوريزاد بود، امروز ليدر است! البته وقتي هم كه اين را ميگويم، برميگردند تو روي من كه چه كسي گفته نوريزاد ليدر است؟ ايشان اصلا هم ليدر نيست!
آخر بندگان خدا، آدم گاگول هم كه باشد ميفهمد اين بنده خدا دارد خودش را به آب و آتش ميزند، اين همه بالا و پايين ميپرد، خانه اين و آن ميرود، عكس اين و آن را به خود ميچسباند، اينجا و آنجاي بهاييها را ميبوسد، رو به اين ور و آن ور زيارت نامه ميخواند و خلاصه دارد خودش را ميكشد كه بگويد من ليدرم، آن وقت شماها يك كاره پيش خود درميآييد ميگوييد نوريزاد ليدر نيست و ادعاي ليدري هم ندارد! نسنجيده گويي هم حدي دارد به خدا.
اصلا ببينم، شما چه كاره نوريزاديد كه سر خود اظهار نظر ميكنيد؟ وكيلش هستيد؟ وصياش هستيد؟ يا فضولباش! به شما چه مربوط كه ليدر است يا نيست؟ مگر خودش زبان ندارد؟ مگر خودش قلم ندارد؟ مگر خودش عقل و هوش ندارد؟ يعني اگر ميخواست بگويد من ليدر نيستم، نميتوانست؟ عاجز بود؟ كه شما شدهايد سخنگو و وكيل ايشان؟
جناب نوريزاد! واقعاً كه چشم و دلت روشن! اگر چهارتا دوست اين طوري داشته باشي، ديگر دشمن ميخواهي چيكار؟ تمام زحماتت را همينطور الكي الكي با حرفهاي گز نكرده خودشان ميدهند به باد. انگار چشم ندارند كه ببينند، و عقل ندارند كه فكر كنند. يعني اينها نميبينند و نميفهمند جنابعالي كه دهها و صدها عكس تبليغاتي گرفتهاي و در فضاي مجازي و واقعي گذاشتهاي، منظورت چيست؟ يعني اينها نميفهمند جنابعالي كه هفتهاي يك بار انقلاب ايدئولوژيك ميكني، قصد و غرضت چيست؟ واقعاً فهم و درك اين مسائل كار سختي است؟ قطعاً نه. راستش من اين طور به نظرم ميرسد اينها دشمناني هستند كه لباس دوست بر تن كردهاند و قصد فريب جنابعالي را دارند، يعني ميخواهند بگذارند شما تمام زحمات را بكشي و خودت را جر واجر كني و بعد تا يكي دو هفته ديگر كه قدرت به شما منتقل شد، آن وقت بگويند ما كه از اول گفتيم نوريزاد ليدر نيست و اصلا قصد ليدري هم ندارد، بعد شما را بگذارند كنار و خودشان بشوند ليدر. به اين ميگويند يك كودتاي مخملي. از اين بنده حقير بشنويد و مراقب اين دشمنان دوست نما باشيد. ببين من كي اين حرف را به شما زدم.
اما عزيزان، گذشته از اين مسائل، ممكن است بفرماييد ببينم شما چرا از اين سؤال من ترس ورتان داشته؟ حالا آقاي نوريزاد بترسد، حق دارد، شما چرا خوف كردهايد؟ اين كه ربطي به شما ندارد. من از ايشان پرسيدهام كه آيا به غير از يك ازدواج آشكار و دائم، ازدواجهاي مكرر پيدا و پنهان دائم و موقت ديگري هم داشته است يا خير؟ پاسخش هم يك كلمه است: اگر داشته بگويد بله و اگر هم نداشته بگويد خير. به همين سادگي. اين خيلي كار دشواري است؟
عزيزان، خواهش ميكنم از اين حرف من ناراحت نشويد، اما به نظر من شما سوراخ دعا را گم كردهايد. به جاي اين كه همراه من شويد و همگي از نوريزاد بخواهيد كه بابا جواب اين سؤال را بده و خيال خودت و ما را راحت كن، پاچه مرا ميگيريد كه اصلا اين چه سؤالي است كه ميكني؟ خوب، من چون درباره علت طرح اين سوال توضيح مفصل دادهام ديگر تكرار نميكنم، اما آقاي نوريزاد حداقل بگويد چرا پاسخ اين سؤال را نميدهد؟ من البته پاسخش را ميدانم ولي ميخواهم خودش بگويد كه شما از زبان خودش بشنويد.
يك نكته ديگر را هم طرح ميكنم و شما را فعلا به خدا ميسپارم.
جناب آقاي نوريزاد، ميشود بگوييد چرا صف را به هم زدهايد؟ تا آنجا كه من ديدهام و ميدانم، در سايت شما كامنتها به ترتيب زمان وصول، به نمايش گذارده ميشوند. اما در كامنتي كه ذيل مطلب «چه زنده بود خانه كوچك ستار بهشتي» ارسال داشتهام، يك بينوبتي آشكار به چشم ميخورد. علتش هم اين است كه شما ابتدا كامنتهاي مخالف و توهين كننده به اينجانب را بدون توجه به زمان وصول و تقدم و تأخر آنها گذاشتهايد تا اول عليه اين بنده ضعيف جوسازي كنيد و بعد كامنت مرا گذاشتهايد. واقعاً كه ناقلا هستيد اما بعيد ميدانم كه بينندگان اين سايت اينقدر با آيكيوي پايين باشند كه منظور شما را نفهمند و اتفاقاً اين نتيجه معكوس براي شما خواهد داشت.
بنده در همين جا از تمامي بينندگان سايت دعوت ميكنم كه به مطلب «چه زنده بود خانه كوچك ستار بهشتي» بروند و ترتيب قرار گرفتن كامنتها را با توجه به تاريخ و ساعت دريافت آنها نگاه كنند تا اين اقدام ناشايست را از طرف فردي كه به همه چيز و همه كس اعتراض دارد و ميخواهد ليدر يك جريان اعتراضي باشد، به چشم خود ببينند كه حتماً هم ديدهاند.
البته ناگفته نماند كه بنده قصد دارم در اعتراض به اين اقدام ناعادلانه آقاي نوريزاد كمپيني را راهاندازي كنم و اميد واثق دارم كه شما آزاديخواهان و عدالتجويان در آن شركت خواهيد كرد. زمان اين كمپين بزودي اعلام خواهد شد. پس تا بعد.