دیروز بعد از ظهر از زندان اوین بیرون آمدم. پیروز. گونه ی سمت راستم شکافته. و زیر چشمم نیز. عکس ها را دیشب در دستشویی کلانتری از خود گرفتم.
به هنگام ورود به کلانتری، و در شلوغی و ازدحامی که در گرفته بود، کسی از من نپرسید تلفن داری یا نداری. می نویسم برایتان. سپاس از همه ی شما عزیزان که نگرانم بودید. من از تار و پود همین نگرانی های شما به چشم و دل و دست و پای خود رمق می تنم.
در بیرون زندان اوین، با تن پوش پاره و خونینم عکسی به یادگار گرفتم.
آمدي جانم به قربانت بيا
تكراريه ولي «تبت يدا ابي لهب وتب»
سلام اقای نوریزاد ارادتمندم
سالهاست واقعیاتی درسینه ام نگه داشته ام حال که صحبت از برخی اقازاده ها کردید دیگر طاقت نیاوردم من سرباز وظیفه بودم و در قرارگاه ثارالله خدمت میکردم از زمان اختشاشات یا همون اعتراضات دائم ما به خیابانهای مختلف اعزام میشدیم و در مواقع ظهر و شب هم حاج اقا طائب میامدند و ما را ضمن منافق خواندن موسوی و کروبی و طرفدارانشان وظیفه ما در جلوگیری از اختشاشات را دستور رهبری و وظیفه شرعی میدانستند یک روز عصرما به که سی چهل نفری تو حیاط قرارگاه بازداشت بودند من بهمراه عده ای نیروی بسیجی مامور شدیم تو مینی بوس بهمراه اینها و چندتا لندکروز اسکورت به کهریزک برویم انها را تحویل بدیم ما رفتیم سر شب کهریزک بودیم از نگهبانی که وارد شدیم با عده ای مواجه شدیم که تو کهریزک داشتند علیه رهبری شعار میدادند و مامورا هم همه تو ساختمونها بودند کسی جرئت رفتن تو محوطه را نداشت ما متهمها رو تحویل دادیم اومدیم بریم گفتند اینجا نیرو کم است باید تا رسیدن کمکی بمانیم یک ساعتی ماندیم که دیدیم ده دوازده تا پژو و پاترول و لندکروزای سفید شیشه دودی امدند همه هیکلی و لباس شخصی و چند نفری هم روحانی بودند انچنان افتادند بجون معترضان که نگو نپرس یک سرگردی که رسمی بود و همراه ما امده بود گفت اقا مجتبی با پسر حدادعادل هم با اینا اومدند چند تایی که باورم نمیشه بسیجی پایگاه مسجد صاحب زمان خ ازادی باشند وسط معترضینی که شعار میدادند بودند هر کدوم در ثانیه دو سه نفرو میزدند اومده بودند روی مردمو که اکثرا کم سن سال بودند کم کنند گاهی هم سه چهار نفری میگرفتند میبردند تو اطاقهای کهریزک میگفتند به اقا فحش میدی وقتی شیشه رفت تو کو…ت میفهمی و تا اخر عمر به خودت فحش میدی من محسن روح الامینی رو دیدم البته عکسشو دیدم فهمیدم اونه که خودش اومده بود میزد به در که میخواست با رئیس بازداشگاه صحبت کنه ولی دو نفر از یقه اش گرفتند و کشوندنش به طرف بقیه بازداشتیها شب عجیبی بود از خود این بسیجیها یک چند تایی بر اثر ضربه محکمی که به سر و دماغ ملت زده بودند با دستهای زخمی اومده بودند دستاشونو باند پیچی کنند دوباره برند بزنن یکیشون به دیگری میگفت وقتی میبینن اینا اینجوری شعار میدن و میدونن حاجی با ماست چرا میگن بیایین اینجا که حاجی اینقدر بهم بریزه و به قصد کشت بزنه تا اون موقع که ما رفتیم نشنیدم کسی فوت کنه ولی بعدها که عکسای فاجعه کهریزک دیدم یادم اومد چهره اون جوون که به در میکوبید و من از پنجره درست بالای در میدیدمش روحشون شاد مخصوصا محسن روح الامینی و دیگر کشتگان کهریزک بعدا مارو چند بار حفاظت بردند و گفتند از اون شب چیز خواصی ندارید بگید همه گفتیم نه چیزی دیدیم نه شنیدیم حتی گفتند کارتاتونو شاید تا سال نگه داریم ولی بعدا دادند (کارت پایان خدمت.والسلام
جناب نوری زاد : سلام خیلی خوشحالم که اول از هر جیز سلامت هستید وبا آن هجومی که ذکر فرمودید بر شما رفته الحمدلله مشکل خاصی پیش نیامده و از اینکه آزاد شدید و باز هم این صراط مستقیم را که در پیش دارید انشا الله بدون وقفه به پیش خواهید برد خداوند تبارک و تعالی را سپاسگزارم : به امید روزی که در زیر پرچم راستین اسلام هر کسی بدون کوچکترین هراسی از حاکمان وقت به امر به معروف و نهی از منکر بپردازد . مولا علی (ع) می فرماید اگر در حکومت اسلام کسی در پیش حاکم عصر خود خواست سخنی بگوید که هنگام سخن گفتن از ترس دستانش بلرزد آن حکومت رعایت حدود اسلام را نکرده . انشا الله همانگونه که خداوند در سوره ( صف آیه 2و3 ) می فرماید ( یا ایها الذین امنوا لم تقولون ما لا تفعلون ( 2) کبر مقتا عندالله ان تقولو ما لا تعفعلون ( 3) ) ای کسانیکه ایمان اورده اید چرا سخنی به زبان می اورید که به ان عمل نمی کنید (2) بسیار سخت خداوند را به خشم و عضب می اورد که سخنی بگوئید و خلاف ان عمل کنید (3) ) انشا الله ما همواره گفتار مان با عملکرد مان یکی باشد و در ان راهی قدم بر داریم که در روز حشر نزد پروردگار و پیامبر اکرم (ص) شرمنده نباشیم . در پناه حق !
التماس دعا
آقا خیلی خوشحال شدیم که آزاد شدید . شیر مادرت حلالت و درود بر پدر و مادرتان که همچنین فرزند شجاعی دارند . سلامت و تندرست و شاداب باشی .
سلام و تبریک عید غدیر، زخمهای شما بر دل ما هم چنگ میزند ، همراه و هم دل شماییم ای بزرگ مرد راستین قدم و سدید گفتار . پاینده باشی . یاعلی
بخدا خستگی از تنم در رفت.
این خنده ی تو دیوارها را می شکند نوری زاد.
الحق که نامت مبارک است. توی این تاریکی می درخشی.واقعا دمت گرم.دمت گرم.
ريشه ها ٢٠٠(دنباله كامنت زير با همين عنوان )
زمين و آسمتن حافظ
١١- (ادامه ) :
بدانگه كه درياى ياقوت زرد
زند موج بر كشور لاجورد
……………
چو خورشيد تابنده بنمود تاج
بگسترد كافور بر تخت عاج
…………..
چو شد روى گيتى ز خورشيد زرد
به خم اندر آمد شب لاجورد
در ابيات بالا مجموعه اى از استعاره ها تركيبى و تأبيف شده اند تا يك رخداد را بيان كنند .اين مجموعه در يك بيت گنجانده و چكيده شد ه است ؛نه بيش و نه كم از حدى كه براى القاء تصاوير لازم است .برخلاف شاعران معاصر فردوسى و دوران او كه هر استعاره اى به ذهنشان مى آيد در شعر زور آور مى كنند به گونه اى كه گاه صور خيال آنها به جاى انتقال انگيزش عاطفى شاعر به لين احساس دامن مى زنند كه شاعر آهنگ نمايش فضل و قدرت سرايندگى خود دارد .من قصد ندارم كه بيش از حد لازم وارد امور فنى شعر گردم ورنه لازم است شواهدى نيز از صور خيال در اشعار دقيقى ،كسايي ،عيوقى ،فرخى ،منوچهرى ،عنصرى ،قطران تبريزى ،ناصر خسرو ،فخرالدين اسعد گرگانى ،مسعود سعد ،اسدى توسى ،امير معزى ، و اامعى گرگانى بياورم تا معلوم شود كه چه مايه اى از برترى هنرى در صور خيال فردوسى چشمگير است .وقتى كه در كتاب صور خيال شفيعى كدكنى صور خيال در اشعار يك يك اين شاعران را ارزيابى كرده است چرا به كتاب ارزنده اين استاد ارجاع ندهم .البته همه اين شاعران را درخشش هايي گه گاهى هست كه در نوع خود بى بديل اند ،اما در شاهنامه كمابيش همه صور خيال در سطحى بالا از پختگى و سختگى و آفرينندگى اند .با اين همه تا آنجا كه به مقصد اين نوشته مربوط است روح زمانه اى كه دوران سامانى و ديلمى و سلطان محمود و مسعود غزنوى است در اشعار همه اين شاعران جارى است .اميد به آزادى و استقلال ايران ،جنبش بازگشت به روزگار استقلال و شكوه ايران ،پويايي انديشه هاى ايرانشهرى و احياى فارسى و شكوفايي فارسى درى ،و رويكرد به آيين ها و جشن هاى ايرانى اى چون مهرگان و نوروز و حمايت سامانيان به ويژه وزراى ايرانى آنها -خاندان هاى بلعمى و جيهانى و عتبى – از شاعران پارسى گو و اهل علم و تحقيق و ظهور دانشمندان و حكمايي چون ابن سينا ،فارابى ،بيرونى عصرى بهارى و طلايي را رقم زده بود .حتى محمود غزنوى براى جلب حمايت خاندان هاى ايرانى در اوايل قدرت گيرى اش خود را به يزدگرد منسوب مى كرد و فضل ابن احمد اسفراينى را كه فردى ايران دوست بود به وزارت برگزيد اما به قول معروف چون خرش از پل گذشت اين وزير را كشت و خليفه جبار بغدا د ، القادر بالله ، را قبله حاجات خويش نمود.و براى خوشايند او به قول بيهقى در جهان همه جا انگشت در سوراخ ها مى كرد تا قرمطى بيرون كشد و بكشد .شصت سال از عمر فردوسى همزمان با حكومت هاى سامانى و ديلمى بود و عمده سروده هاى خود در باب داد و شادى و خرد ايرانى را در اوج بهاران و نوزايي فرهنگ بپاخاسته ايران سروده بود
شما داد جوييد و فرمان كنيد
روان را به پيمان گروگان كنيد
دل و پشت بيدادگر بشكنيد
همه بيخ و شاخش ز بن بر كنيد
به داد و دهش دل توانگر كنيد
تا اوايل سده پنجم همه شاعران جز معدودى بيانگر روح زمانه اى پربار و پر اميد بودند و شعر فردوسى نماينده اوج اين روح تاريخى بود .روح روزگار حافظ دقيقا برعكس بود .بى ثباتى ،خشونت ،شكست ،تنهايي و غربت انسان هاى بى خانمان گشته و هجوم پى در پى اميران مغول به شيراز و فقر و ترس و وحشت براى مردم عادى .پس ما نمى توانيم غمبارى و درون گرايي و ذهنى شدن صور خيال در شعر اين دوران تيره را ناوابسته به احوال تاريخى و صرفا برآمده از كره ايزوله و لامكانى حقيقت تلقى كنيم .
تصوير هاى يا ايماژهاى فردوسى ويژگى ديگرى نيز دارند.حماسى اند و روح پيكار با زشتى و بيداد را برمى انگيزند // . سپيده از خم كمان مى دمد ،خورشيد از نشيب سنان مى زند ،تيغ از ميان برمى كشد ،……و دم شب از خنجرش بنفش مى گردد و از چرخ بلند كمند رخشان مى افكند
پديد آمد آن خنجر تابناك
به كردار ياقوت شد روى خاك
…………
چو از كوه بفروخت گيتى فروز
دو زلف شب تيره بگرفت روز
…………………
از آن چادر قير بيرون كشيد
به دندان لب ماه در خون كشيد
…………….
فردوسى تنها بنا به تناسب حال صور خيال مى سازد .او همچنين در حالاتى چون آرام بخشى شب ،سوگ ،و زيبايي زن تصاويرى بر وفق حال مى سازد
فرنگيس بگرفت گيسو بدست
گل ارغوان را بفندق بخست
پر از خون شد آن بسد مشكبوى
پر زز آب چشم و پر از گردروى
همى اشك باريد بر كوه سيم
دولاله، ز خوشاب شد ، به دو نيم
…………….
به نظر مى رسد بعدها كاربرد اصطلاحات جنگى در وصف احوال درون يا از شاعران عرب يا از مفاهيم اسلامى ميراث برده باشد اما به هر حال تأثير حكيم توس را هم نمى توان ناديده گرفت .به اين مجموعه صور خيال كه ياد آور جهاد اكبر يا جهاد با نفس است توجه كنيد .
در ره نفس كز آن سينه ما بتكده شد
تير آهى بگشاييم غزايي بكنيم
نبوغ حافظ آه را به تير تشبيه مى كند كه بت هاى درون بتكده دل گرفته را نشانه مى رود .در روزگار عسرت و اضطرار و بيچارگى جنگ برون به درون خزيده است
ويرايش همراه با پوزش
١-تأبيف…………………………………………….تأليفى
٢-به لين احساس ………………………………..به اين احساس
٣-اامعى گرگانى ……………………………….لامعى گرگانى
٤- پر زز آب جشم ……………………………… پر از آب چشم
با پوزشى دگربار
مصرع آخر از ابيات زير جا افتاده
شما داد جوييد و فرمان كنيد
روان را به پيمان گروگان كنيد
دل و پشت بيدادگر بشكنيد
همه بيخ و شاخش ز بن بركنيد
به داد و دهش دل توانگر كنيد
از آزادگى بر سر افسر كنيد
در ضمن نقل قول بين // ……….// از چاپ چهار دهم صور خيال در شعر فارسى (ص٤٤٢) از شفيعى كدكنى است
آقای کورس خان عزیز این مقالات و بحث ها را در سایت های ادبی مطرح کنید مخاطبین این سایت «صور خیال» نمیخواهند اینها درد نان و نیاز به هوای لطیف آزادی دارند و اگر می خواهید بااستعاره و یا الهام از «مجازگویی»و «استعاره پردازی» شاعرانی که اسامیشان را قطار میکنید،فضل فروشی کنید، اینجا مکان مناسبی نیست اینجا مردم خیلی ساده و با زبان عامیانه، خواسته های مشروع و قانونی خود را مطرح و مطالبه میکنند این شاعرانی هم که نام بردید اغلب شان مداح و ثناگوی حکام و سلاطین جور بوده اند و بس .استدعای عاجزانه حقیر اینست که مباحث و خواسته های صاحب سایت را به حاشیه نکشانید.
سلام آقای نویزاد
خیر مقدم
جزاک الله
مویدباشید انشالله
به تمام آنهائی که خون در رگهایشان می جوشد. .
برخوردی که به آقای نوری زاد شد در عرف نیرو های امنیتی و انتظامی برخوردی معمولی است. در کشور ما قانون این ها هستند. قوانینی که در مجلس تصویب می شود حتی همین قوانین نیم بند و بعضاً قرون وسطائی برای این است که بگویند این مملکت قانون دارد که ندارد. هر قانونی که ذره ای دست و پاگیرشان باشد بدون لحظه ای تأمل زیر پا گذاشته می شود. مملکت را درسته دارند می خورند. ما مردم بجز اینکه گاو شیر ده ای باشیم برای این اوباشان ارزش دیگری نداریم. خوب با خر و گاو هم انتظار دارید اینان چطور رفتار کنند. ما از نظر اینان هیچ حق و حقوق انسانی نداریم و اینان صاحبان مال و جان و ناموس ما هستند. ما از فلسطینی ها در کشورمان بی حقوق تر هستیم. اگر داعش چند صد نفر تابحال کشته است اینان هزار هزار کشته اند. ما باید برای حقوق انسانی مان برای شرافت پایمال شده مان مبارزه کنیم.
خیلی از دوستان در کامنت های خویش نوشته اند که آقای نوری زاد برای شما دعا کردم و یا اینکه ناراحت شدم و یا اینکه کاری از دستم بر نمی آید و… که تمام اینها نشان از پاسیفیسم و بی عملی دارد.
دوستان لازم نیست مثل آقای نوری زاد یک پرچم بدست بگیریم و به خیابان برویم. ولی می توانیم حداقل در خانواده و فامیل های خود هسته های خبر رسانی و بحث و تبادل نظر پیرامون مسائل سیاسی جاری ایجاد کنیم. می توانیم هفته ای یک بار جلسات سیاسی پیرامون مسائل کشورمان و جهان داشته باشیم. با هم تبادل نظر کنیم و برای برون رفتن از این نکبتی که ما را گرفته با هم بیاندیشیم. برای این کار امروز هم دیر است چه رسد به فردا. باشد که این هسته های خانوادگی به هم بپیوندند و از جرقه ای شعله ها بر خیزد. بجای میهمانی که آن هم در جای خود لازم است به خویشاوندانمان لزوم این جلسات را توضیح دهیم. آنها می خواهند ما از سیاست سر در نیاوریم، باید نقشه هایشان را برآب کنیم. آنها می خواهند ما با هم نباشیم و تا حد زیادی موفق بوده اند ولی هنوز خانواده ها را نتوانستند از ما بگیرند هر جا که روزنه ای مطمئن برای فعالیت سیاسی می یابید نفوذ کنید.
سلام،
جمهوری اسلامی حتا آزادگویی یک نفر – که بهر تقدیر آن را بدست آورده – را نمی تواند تحمل کند. شما یک نفرید که خونین کردند اگر صد نفر بودید به رگبار مسلسل می بستند. همان کاری که در سال 88 کردند. پیروز باشید.
اين نوشته هاى ناقابل را در كل پيشكش مى كنم به نوريزاد روشن بين و آزاده كه ترس را از رو برده است
ريشه ها ٢٠٠ (قسمت ١٩٩ ذيل پست قبلى )
همان عنوان هاى كلى :فرهنگ /فرهنگ دينى /عرفان
زمين و آسمان حافظ
١١- در تاريخ شعر ايرانى كه همان تاريخ خيال ايرانى است در روزگارى كه ايران پس از دو قرن سكوت و سركوب تازه داشت ققنوس وار از ميان خاكستر قد بر مى افراشت ،شاعران سبك خراسانى و تركستانى نيز بال هاى خيال شاعرانه را از درون غمزده ايرانى به گستره شاد و رنگارنگ طبيعت به پرواز درآوردند .خواننده اگر چند قسمت پيش را با دقت خوانده باشد ،يك مى داند كه خيال به مفهوم تعريف شده در حكمت و فن بلاغت نه به آن معنايي است كه معمولا در زبان رايج مراد مى شود .خيال قوه اى است ذهنى كه به محض سخن گفتن آن را به كار مى بريم ، هرچند سخن ما راجع به خرد كردن چك بانكى باشد .خرد كردن يك استعاره است . خود پول كه ظاهرا مادى ترين چيز روزمره به حساب مى آيد در زبان ندانسته كاربردى استعارى دارد .مگر وقتى كه كودكى در آغاز سال نو با گرفتن يك اسكناس تانخورده نو مسحور نقش و نگار روى كاغذ اسكناس يا مفتون بوى آن شود و به ارزش آن اصلا فكر نكند .اين كودك به خود شئي نزديك شده است و دارد از مدلول واژه اسكناس آشنايي زدايي مى كند .او رابطه اى شاعرانه با قطعه كاغذى پيدا كرده است كه بوى بهار و لحظات شاد و آفتابى زندگى مى دهد .او اگر برواند اين رابطه احساسى خود با اين شئي را بنامد شعر گفته است . اشياء بدون حضور انسان در إن بيرون هستند ،اما همچون هاويه يا خائوس يا به ديگر سخن توده اى بى شكل و بى معنا .اين توده در خود محبوس و فروبسته و از خود بيگانه است .هست اما گنگ و خاموش و كور است . هستى پيشا زبانى هرقدر نيز عظيم و بيكران باشد از خود آگاه نيست مگر شعورى خودآگاه آن را نام گذارى كند .در فرهنگ دينى اين شعور را به وجودى برين نسبت مى دهند كه از قضا بسيار شبيه انسان است .او مهر مى ورزد و خشم مى گيرد .او حكومت مى كند و سلطه سلطنتش همه جا گستر است .او قدرت مطلقه (omnipotence) و دانش مطلق (omniscience) است .منتقم است و رحيم و رحمان و بخشنده و كيفر كش و داور و نگهبان جهان .اين است كه در الهيات مسيحى و كلا در اديان سامى خدا را انسانوار (anthropomorphical) دانسته اند .اينكه قدسيان گويي كه شعر حافظ از بر مى كنند از آن است كه خداى حافظ خالق زبان و شعر انگاشته مى شود ،پس هر انسانى كه از فرودگاه گنه آلوده خاكى خود آهنگ پرواز به سوى خدا كند ،سرانجام آنچه مى گويد همان كلام آغازين الهى است .براى فهم حافظ ناگزيريم كه خود را به جاى شاعرى متعلق به فرهنگ دينى بگذاريم كه جهان را محضر خدار انسان ار مى بيند هرچند با فقيهان و متشرعان مخالف است و حتى ممكن است معاد يا برخى از اصول اين متشرعان را قبول نداشته باشد .در فرهنگ دينى غالبا شاهان به چنين خدايي تشبه جسته اند اما عرفان اين تقرب و حتى يگانگى با خدا را از انحصار شاه و متشرع بيرون مى آورد و حتى در برخى از متون مى خوانيم كه هركس به قدر خود سهمى از نبوت دارد .
فيض روح القدس ار باز مدد فرمايد
ديگران هم بكنند آنچه مسيحا مى كرد
اين نكته را بعدا بازخواهم انديشيد .عجالتا بحث بر سر آن است كه فارغ از باور ها و درونمايه هاى شعر حافظ شعر رخدادى است در زبان و بنياد زبان نيز چنانكه ياكوبسن مى گويد مجاز و استعاره است ،اما در حالى مردم در زندگى روزمره تنها استعاره هاى از پيش جا افتاده را ندانسته تكرار مى كنند ،شاعر با خلق صور خيال به شعور لحظه اى نزديك مى شود كه اشياء و موجودات گويي همچون عهد الست آگاهانه ناميده مى شوند
در سده چهارم هجرى شاعران ايرانى همچون شاعران عرب غالبا پديده هاى طبيعت واقعى و نزديك به خود را ميدان آفرينش صور خيال قرار مى دادند .به همه صور خيالى كه در اين دوران با پيوند پديده هاى طبيعى و اندام معشوق ساخته مى شود – مثلا چشم نرگس -بعدها معناى عرفانى بخشيده مى شود .مثلا شيخ محمود شبسترى در سده هفتم گلشن راز را در پاسخ به پرسش هاى يكى از مريدان مى نويسد و يكى از پرسش ها اين است :
چه خواهد مرد معنى زان عبارت
كه دارد سوى چشم و لب اشارت
چه جويد از سر زلف و خط و خال
كسى اندر مقامات است و احوال
شراب و شمع و شاهد را چه معنى است
خراباتى شدن آخر چه دعوى است
بت و زنار و ترسايي در اين كوى
همه كفر است ورنه چيست بر گوى
در زمان فردوسى و پيش از او شراب و شاهد و زلف و كمان ابرو و خال لب همان مدلول زمينى خود را داشتند چنانكه در اشعار شاعران عرب به ويژه شاعران عصر پيش از اسلام و نيز عصر امويان چنين بود .ديوان هاى حافظ معمولا با شعرى منسوب به يزيد آغاز مى شود كه حافظ كمى در آن تغيير داده است
الا يا ايها الساقى ادر كأسا و ناولها
هرچه باشد شاعر اين مصراع مرادش از ساقى و پياله شراب همان ساقى و پياله شراب بوده است .فردوسى صور خيال شاهنامه را در چنين عصرى مى آفريند .اين صور خيال اما به گونه اى نبوغ آميز در سطحى عالى و بى بديل مى درخشند .به قول كدكنى //در سراسر شاهنامه وصف هاى تشبيهى يا استعارى – كه سخن را دراز دامن كند – به دشوارى مى توان يافت يعنى از آن دست وصف هايي كه در آثار مشابه شاهنامه به وفور ديده مى شود ،در شاهنامه به دشوارى مشاهده مى شود .زيرا هر يك از تصاوير طبيعت يا لحظه هاى حيات چنان در تركيب عمومى شعر حل مى شود كه خواننده وجود انفرادى آن را درنمى يابد .در طول حوادث اين حماسه بارها خورشيد طلوع و غروب مى كند .و با اينكه او مجال هرگونه درازسخنى و اطناب در اين زمينه را دارد از حد نيازمندى مقام هيچ گاه تجاوز نمى كند .و اغلب با ترسيم يك خط تركيب عمومى شعر را از هنجار پسنديده اى كه دارد بيرون نمى آورد .هيچ شب و صبحى چه در آغاز يك حادثه و چه در خلال آن از دو بيت تجاوز نمى كند و بيش ترين تصوير صبح يا سپيده يا شب در سراسر اين كتاب از اين گونه است //(صص٤٤٠، ٤٤١) ذكر شواهد را به بخش بعد موكول مى كنم .با سپاس از بردبارى شما
ويرايش همراه با پوزش :سمت راست نادرست /سمت چپ درست
١- يك مى داند ………………………………………………………………نيك مى داند
٢- برواند……………………………………………………………………..فرايند
٣-محضر خدار انسان ار مى بيند ……………………………………… محضر خداى انسانوار مى بيند
٤-در حالى مردم …………………………………………………………..در حالى كه مردم
با پوزشى دگر بار
خوشحال هستم چون یاران شادندکار انان فحاشی است احتمالا درخانواده ای بزرگ شدند که فحش مادر وخواهر برایشان نقل ونبات است یادم امد درتظاهرات قبل از انقلاب فردی راکه درموقع دستگیری توسط مردم مجروح شده بود به کلانتری اورده بودند علت زخمی شدنش را سوال کردم گفت جزو فدایی خلق هستم واز حق گارگران دفاع میکنیم وقتی خواستم اعلامیه پخش کنم مامورین خواستند دستگیرم کنند فرار کردم داخل بازار میوه فروشان مامورین هم دنبالم بودند که توسط کارگران دستگیر شدم وکتکم زدند سپس تحویل پاسبانها دادند کار شماکمک به اینده بهترفحاشان نیز هست ولی چون نفهمندایرادی برانها نیست
سرتیم فحاش اوباشان حمله کننده به نوریزاد نمونه موجوداتی است که در هزاره سوم تن به ولایت خامنه ای داده اند . آش چنان شور شده که امثال الله کرم و ده نمکی هم عطای ولی را به لقایش بخشیده اند .
پیرمردی نازنین می بینم که با تمام وجود به خردمندی و راستی و برابری و دست کشیدن بر سر ناحق تلف شدگان دعوت می کند پس حیف نیست که این نازنین مرد را ولو گاه حرفهایش تلخ و ناخوش است خونین کنیم؟وای بر ما به کجا می رویم؟کو نشانه های بزرگی ما که ادعایش را داریم؟.حسن کلیدساز ما کجاست تا ببیند چگونه هم مسلکانش در همنوا شدن با دنیای نو، تنها بر تکنولژی و آوردن یگانه ویژه مدرن هوشیارند نه در یادگرفتن حقیقت برابری، عدالت، آزادی، نقد عمومی-همگانی، مطبوعات آزاد.خوب حال که حوصله حاکمان از دست آزادی به سر آمده، بریزیند مطبوعات زنجیره ای را بروبند و فقیه قضاییه در مقام داروغه نهیب بزند و دستور اکید بدهد شاید دمی بیاسایند اما…!
بشکند آن دست که بر تو زخم زد
دوستت داریم نوریزاد عزیز
درد و بلا از تو دور باد
کاش میدانستی زمانی که خبر ضرب و شتم وحشیانه این داعشیان را بر شما شنیدیم و در بند شدنتان را بدست دیو تاریکی قلبمان شکست و روحمان آزرده شد . از خدای مهربان برایت آرزوی سلامتی داریم . به امید روزی که آزادی همه مردم ایران را ببینیم.
از شنبه شب تا بحال اشکال پست کردن در این سایت داشتم هر موقع روی انتخاب «درج نظر» کلیک میکنم سایت میگوید «خطا: لطفا دیده گاه خود را بنویسید » این نوشته را جهت آزمایش پست میکنم
با درود و عرض ادب حضور عزیزتان .
از پیام اباذر تا اولین پیامتان برای ما سال گذشت ! من فکر می کنم اگر خدای ناکرده, زبانم لال ! اتفاق بدتری برایتان افتاده بود ! آن طوفان بزرگ براه می افتاد ! من امیدوارم قبل از اینکه چنان اتفاقی بی افتد طوفان این ملت طومار آنان رو بپیچد !
در هر حال این یک سند دیگر برای آنان که هنوز می گویند ( چرا با شما کاری ندارند یا نمی کنند ! )
نمی کنند چون نمی توانند بکنند ! کسی که جانش رو کف دست کذاشته و بیرون میاد ! چه می توانند بکنند ؟!!!
پایدار و پیروز باشید .
سرت سبز و دلت خوش باد جاوید.
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
خسته نباشی دکتر…
خیلی خوشحال شدم.
ترس های ما توهمه ولی بدجور این توهم تمام زندگیمون رو گرفته و شده واقعیت
مامورین فحاش خاک بر سرتان. فحش هایی که لایق خودتان است را نثار دیگران نکنید.
نوري زاد عزيز ؛ از خوشحالي آزاد شدن شما در پوست خودم نمي گنجم .
اين خوشحالي را با گفتن آخ جون آخ جون در فضاي خانه پراكندم .
دلم میخواست حالی میداشتم وچند کلمه ای درشان عزیز بزرگوارم مینوشتم ،اما چهکنم که پای چپم بشدت درد میکند واز نوشتن عاجزم .
اما عزیز دل مردم ایرانی جناب نوریزاد ؛میدانی چه اندازه به اندازه نفرت مردم ایران وجهان از آقای علی خا.. حالا خود حدس بزنید بغیر از ما شیعیان چه تعداداز اهل سنت رنج دیده درون وبرون هستند که از ایشان نفرت دارند .
معهذا امیدمن وشما ودیگران اینست که ایشان از خراستبدادپیاده شده وبر اریکه عقل وخرد سوار گردد که دارد دیر میشود.
این زخمهای سروصورت التیام میپذیرند ولی زخمی بر دل شما مانده چه کسی میزداید؟
رفسنجانی
خامنه ای
روحانی
تمامی نمایندگان مجلس
تمامی جناح های سیاسی فعال در جمهوری اسلامی به خصوص آن ها که رنگ مردمی بودن به خود می زنند
ما را سر کار گذاشته اند.
با هم جنگ زرگری به راه انداخته اند و هدفشان حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی و ولایت فقیه و تقدیم پرچم آن به آقا امام زمان است.
امام زمان را علم کرده اند برای خر کردن من و تو. خودشان هیچ اعتقادی به امام زمان ندارند.
مردم بدانید و آگاه باشید که این ها هیچ هدفی به غیر از آنچه گفتم دنبال نمی کنند و تا آنجا پیش خواهند رفت که همه ما را به خاک سیاه بنشانند.
در این سی و شش سال جمهوری اسلامی چه دستاوردی برای ما داشته؟
یک میلیون تلفات جنگ
هدر رفتن تمامی ثروت های ملی که رقمش از حساب خارج است
دشمنی دنیای متمدن با ایران
خفت و خواری و سر افکندگی جهانی برای ایرانیان
این راه ادامه خواهد داشت تا جایی که از ایران و ایرانی نام و نشانی باقی نماند.
5 میلیون ایرانی آواره دنیا شده اند
بیشتر جوانان هم اگر فرصتی به دست آورند در صدد ترک ایران هستند.
اراذل و اوباش حاکم بر ایران دارایی های ملی را غنیمت جنگی می شمرند و ما را اسرای خود می دانند و هر چه دلشان خواست بر سر ما می آورند.
منتظر اپوزیسیون خارج و از این زهر مار ها نباشید!
این گروه های سیاسی خارجی همه خاین از آب در آمده اند!
مجاهدین خلق در راسشان
رضا پهلوی که با کمک اویسی و بختیار صدام را به جان ایران انداخت و تعجب می کند چرا آمریکا ایران را بمباران نکرده است!
گروه های کمونیستی که هنوز در توهم مارکس و انگلس و برداشت های ابلهانه از این دو هستند.
مابقی هم مزدور عربستان سعودی و حتی جمهوری آذربایجان هستند!
وطن پرستان ایران راه نجات از درون ایران است
هر شهر هر استان برای خود گروه ها و دستجات اعتراض گر مدنی تشکیل دهد عده ای را در راس گروه قرار دهید به هیچ گروه سیاسی اعتماد نکنید. حرکت باید گاندی وار باشد. فراسوی حزب و علایق سیاسی.
هر کاری می کنید باید با توجه به منافع ملی باشد.
دست روی دست بگذارید ایران ویران تر از آن جه هست خواهد شد.
این ملخ ها هیچ تولیدی ندارند و به غیر از تاراج کاری بلد نیستند
نگذارید ایران به بیابان برهوت تبدیل شود
کشوری خالی از فرهیختگان
نگذارید فرهیختگان را دستگیر و زندانی کنند یا مرعوب کنند تا جلای وطن نمایند
دریغ است ایران که ویران شود
شیران بیشه ایران
مهد دلیران
بپا خیزید!
درود بر شرفت مرد!
با دیدن چهره خونین شما به یاد شعری از مولانا افتادم که هنگامی که پیامبر بزرگوار اسلام را سنگ می زدندمی فرمود:
می شنیدم فحش وخر می راندم رب یسر زیر لب می خواندم
هرزمان می گفتم از درد درون اهد قومی انهم لا یفقهون
پاینده باشی
نوری زاد شاد باش و شاد زی!
این پیروزی بر تو و دیگر آزاد مردان و آزاد زنان ایران و جهان شیرین و گوارا باد!
نوری زاد
تو این دغل بازان را به خاک سیاه خواهی نشاند.
تو از هم اکنون برنده ای و این احمق ها بازنده.
پاینده باشید
با درودي ديگر، خوشحالم كه بيرون و أزاد هستيد، هميشه پيروز و پاينده و سلامت باشيد، تا كي غيرتي به تن و لاشه يا بهتر بگويم به غيرت و وجدان نداشته بزرگان سياسي داخل بيفتد، انها كه شاهكارشان طعنه زدن به هم ديگر كه حتي جرات ( يا بهتر بگويم صلاح و مصلحت ) اسم بردن ندارند. همان ها كه شما را به كشيدن بار كج متهم مي كنند، بهانه أش را هم دارند ( جور كردند ) اگر حرف يا نقدي بر عليه بيت خامنه اي يا سيستم قضائي أمنيتي يا نمايندگان خود فروخته پارلمان يا ان مجلس فسيلان ( خبرگان ) يا سيستم اجراي يا ان امام جمعه هايي كه هر كدام بر استاني بساط گسترده اند، نمي گويند يا نمي نويسند، خود را به اين دليل توجيه كرده اند كه نمي خواهند مثل دوران إصلاحات بهانه به دست تندروهاي داعشي شيعه بدهند.
زنده باشی و پایدار ای مرد بزرگ
درود بر مرد مبارز ، آقای نوری زاد،
جناب آقای نوری زاد، خامنهای و سپاه و سایر سازمانهای جنایت کار جمهوری اسلامی از شما میترسند که با شما چنین میکنند. خامنهای و سایر شرکا بدانند که روزی در پیشگاه ملت شریف ایران محاکمه شده و به کیفر جنایات و کارهای خلاف خود خواهند رسید.
قوی باشید که ما همه با شما هستیم تا این وحوش و نوکران بیگانه را از مملکت بیرون بیندازیم.
دوستان عزیزی که این مطلب را میخوانید: وظیفه همه ما است که تا حد امکان از این مرد مبارز دفاع کرده و او را در میدان مبارزه تنها نگذاریم. حضور شما سیلی محکمی خواهد بود بر صورت این جنایت کاران.
خدا را شكر كه بر گشتي دلاور، نگران بودم شير دل. تو را تنها در سلول انفرادي تصور مي كردم و مي گريستم و برايت دعا مي كردم. باز هم خدا را سپاس. لحظه اي تصور كردم دليل پيشرفتهاي داعش را و به اين فكر فرو رفتم اينكه اگر خدايي نا كرده به مرزهاي ميهن عزيزمان وارد شوند ،أيا به جنگشان خواهم رفت؟ در أن لحظه كه به عكس خونين شما نگاه مي كردم و نفرت سرا پاي وجودم را گرفته بود به خود گفتم مگر فرقي بين اون داعش و اين داعش هم هست.
در کوبانی سر میبرند در پاستور سر میشکنند …
همیشه تندرست و برقرار و پایدار باشی و بمانی مرد …
درود بر شما و روحیه قوی شما .//
اگر چند تا جان بر کف .دلاور و دلیر مثل نوری زاد داشتیم از این کابوس اشغال گران دینی رها میشدیم. پروردگار یارت باد.