یک: دیروز – جمعه صبح – رفتم تا با سیمین بهبهانیِ گرانقدر وداع کنم. مردمان از هر سو می آمدند و بر جمعیت شان افزوده می شد. ابتدای سخن با داماد سیمین، جناب تهامی نژاد بود که با آن صدای زلال و پخته اش – که خود دوبلوری کهن سابقه است – چه نیک از فروشدنِ سیمین به زندگیِ جاوید گفت. که اگر جسم سیمین زوال پذیرفته، روحش به تعالی درآمده و چون حافظ و سعدی و مولانا در تکاپوی جاودانگی است. سخن بعدی با نویسنده ی سرشناس جناب جواد مجابی بود که از سیطره ی سیمین بر حوزه های ادبی سخن گفت. و این که: سیمین، در زمانی به سراغ غزل رفت که غزل پیرشده بود و وی برشاخه های فرسوده ی آن جوانه زد.
خواننده ی خاطره ها، صدیق تعریف نازنین از دلِ مجروح خود گفت و برای ما و برای سیمین ” دوره ی رهایی فرا می رسد” را خواند. نیز استاد قلم جناب محمود دولت آبادی با آن صدای رگه دار و گرم و خسته اش از سترگیِ نقش سیمین درمیان دو عدم سخن راند. و از جایگاه وی در ساحت شعر و غزل و ادب فارسی. استاد مسلم آواز ایران: شجریانِ شریف از مادرانگیِ نقش و سهم سیمین در شعر و ادب این روزهای ما گفت. همایون نیز با ترنم صدای آسمانی اش ” کولی” را خواند: رفت آن سوار، کولی/ با خود تو را نبرده. شهریار آواز ایران جناب شهرام ناظری نیز با ضرباهنگی پتک گونه، این شعر سیمین را خواند: دوباره می سازمت وطن…
در این مراسم عزیزان فراوانی را دیدم. سوزناک تر از همه، همسر جناب امیرانتظام بود که می گریست و به من شکایت می کرد از برگزار کنندگان مراسم. که چرا اجازه ندادند من پیام امیرانتظام را در سوگ سیمین بخوانم. امیر انتظامی که به سیمین عشق می ورزد و ازسالهای دور با وی محشور بوده و با اشعار او زندگی کرده است. به وی گفتم: بانوی خوب، بعضی از اسمها بر تن و بدن جماعتی رعشه می دوانند. اسم همسرشما نیز از همین هاست. که به محض جاری شدن در یک محفل و یک دستگاه دولتی یا جایی که به طریقی وابسته به مراقبت های دولتی است، بساط آرامش آنجا را به هم می ریزد. و گفتم: شما بخاطر خود سیمین از کسی گلایه مکن که ما این روزها مثل همسرشما – که آیت الله گیلانی را بخشود – به بخشایشی بزرگ نیازمندیم.
پیکر سیمین را غریبانه به سمتی بردند که باید. غریبانه از این روی که وی فراتر از بسیاری از بزرگان دینی و آیت الله های خاموش و بی تپش، بلند آوازه بود و تأثیرگذار. پردازشِ جوّی امنیتی برای تشییع و تدفینِ وی، پسندیده و شایسته ی جایگاه این بانوی پاک سخن نبود. صدا و سیما و بسیاری از رسانه های حکومتی از تماشای کوچ او رخ بر تافتند. اصلاً نه انگار که وی بسیار فراتر از افرادی چون آیت الله نوری همدانی به خانه ها و خاطره ها رسوخ کرده است. حالا شما بیا و تصور کن که فردا همین جناب آیت الله مهدوی کنی دست از حیات نباتی اش بشوید و رضایت بدهد که به سرای باقی قدم بگذارد. که اگر این رضایت رخ بدهد، کل مملکت را در جادویِ جلیل القدریِ وی به عزا می نشانند حکومتیان.
دو: می گویم: اگر بخواهیم برای سینمای ایران روزی مناسب بر گزینیم و در آن روزِ خاص، به تجلیل از سینمای ایران بپردازیم، آن روز، روز بیست و هشت مرداد است. همین چند روز گذشته، سالروز فاجعه ی سینما رکس آبادان بود. حادثه ای که بنا به قول مشهور، توسط اسلامیون انقلابی تدارک دیده شد تا هم صنعت نفت را در خوزستان و در کل کشور به تعطیل کشاند، و هم نفرت مردم از رژیم گذشته را به اوج رساند. من در محفلی شنیدم که در آن روزهای منتهی به انقلاب، وقتی خبر می پیچد که در آبادان چه فاجعه ای رخ داده، همین جناب نوری همدانی به جمع حاضر می گوید: آتش زدن آن سینما کار خودِ ما بوده.
سه: شاید جناب دکتر محسن کدیور، نخست کسی بود از اندیشمندانِ دینی که بر ضرورت پاکسازیِ مرام برده داری از حوزه ی فکریِ مراجع و بزرگانِ دینی اصرار ورزید. این که: زمان سپری شده و سخن گفتن از برده و برده داری در این روزگار، سخن گفتن از جهالت متعصبی است که ره توشه اش خراش انداختن به جمال خرد وانسانیت است. یعنی اگر در دوردست های تاریخ – بنا به هر دلیل – برده داری مرسوم بوده، اکنون در این عصر، چرا نباید این رویه ی نامبارک توسط آیت الله های ما طرد و تقبیح شود؟ خلاصه این که هیچ یک از آیت الله های ما حاضر نشدند به آیات برده داریِ قرآن جوری بنگرند که: فصلشان گذشته و دوره اشان سپری شده. آنها مصر بوده اند و هستند که: یک به یکِ آیات قرآن با هر محتوایی که دارند، ضروری و بی اعوجاج اند برای همه ی عصرها. هرچه هم می پرسیدید آقایان، در این عصر، من چرا باید احکام قرآن در خصوص برده داری و حقوق زن و ارث و دیات و احکام برتری و چیزهایی از این قبیل را ابدی و ضروری و لازم الاجرا بدانم، جز سکوت پاسخی نمی شنیدید. چرا؟ چون برای جنابان آیت الله ها، خدشه انداختن به محتوای یک آیه از قرآن، به سیلابی منجر می شود که نمی شود جلویش را گرفت. پس چه بهتر که جلوی سیل را از همین ابتدای مسیل گرفت. این که: همین که هست. می خواهید بخواهید می خواهید نخواهید.
خلاصه آیت الله های ما روزگار دشواری را سپری می کردند در این خصوص. که ناگهان جنابان داعشی ها به مددشان آمدند و بساط برده داری را مجدداً احیا کردند و چند شنبه بازارهای متعددی در موصل و در شهرهای تسخیرشده ی عراق به راه انداختند و مثل دوران کهن به خرید و فروش برده مشغول شدند و غبار از چهره ی برخی از آیات قرآن روفتند. این روزها داعشی ها مردها را که می کشند هیچ، زن ها ودخترها و پسربچه های ناب و ناز را که برای خود گلچین می کنند هیچ، باقی مانده ها را به سمت بازارهای برده گسیل می کنند تا پول برده های فروخته شده به خزانه ی اسلامی واریز شود برای تقویت و گسترش اسلام در نواحیِ عراق و شام. می گویم: باورکنید همه ی آیت الله های ما اگر بفرض محال دور هم جمع شوند و اسلام و کشتار داعشی ها را محکوم کنند، هرگز اما دست به آیات مربوط به برده در قرآن نمی برند. من سخن پنهان قرآن را می شنوم که ضجه می زند و فغان بر می آورد که: مرا از دست این جماعت برهانید.
محمد نوری زاد
یکم شهریور نود و سه – تهران
|
با سلام به همه, سخنان اکثر شما بر مبنای جدایی دین از سیاست است که هر از گاهی توهین به ساحت پیامبران نیز در آن دیده می شود به نظر بنده شما که این قدر ادعای روشن بینی دارید بفرمایید خودتان اسلام را مطالعه کنید ! اسلامتان را خودتان از متن آن در بیاورید ! دیگر از ملا ها نپرسید! مرد مومن وقتی کسی چیزی نمی داند از داننده سوال می کند نه از مهملباف ! بنده کاری به آخوندهایی که خلاف کردند ندارم ولی در میان آنها انسانهایی یافت می شود که واقعا در فکر مردم و رسیدن به رضای الهی است اگر شما ندیدید ما دیدید ه ایم ! خدایی اش چرا اینقدر به این ملا ها بدو بیراه می گویید؟ برید قم از نزدیک زندگی های آنان را ببینید ! با چند اخوند بدکار طرف شدید همه را با یک چوب می رانید! یه مقدار با انصاف باشید
سلام آقای نوری زاد عزیز
مثل اینکه سایت شما را به مکان جنگ و نزاع دینی تبدیل کرده اند.افسوس میخورم به حال خودمان.
چه بودیم و چه شدیم ؟؟
سال 57 طالقانی ها و شریعتی ها در سرزمین مان به وفور یافت میشد زمانی که مردم به خاطر ایمان به خدایشان و آرامش معنوی و درونی که داشتند همه جسور بودند و در مقابل ظالم ترس و ابایی نداشتند.
سالهایی که محبت و برادری و اخوت حرف اول را می زد و همه در انتظار مدینه فاضله ای بودیم که قرار بود برادرانه بسازیم.
اما افسوس که همان زمان زمام بدست ناکسان ناپاکی افتاد که هیچوقت لیاقت داشتن قدرت و مملکت داری را نداشتند.
همان زمان بود که فرشته صفتان را شهید کردند و عرصه را برای شیطان صفتان و دجالان روزگار باز گذاشتند تا اکنون شاهد باشیم که مردمی که خودشان با 98 درصد آرا حکومت دینی را برگزیده بودند بعد از سی و اندی سال از حکومت دینی متنفرند.
اکنون فهمیده ام که چرا آن زمان انقلاب پیروز شد ولی الان ……….
چون ایمان مردم و تعهدشان مانند آن دوران محکم و قوی نیست شریعتی ها و طالقانی ها و منتظری ها کم شده اند در عوض ابوسفیان ها و معاویه ها و گرگ صفتان جای ایشان را گرفته اند.
پناه برخدا دین خدا را که مایه وحدت و همدلی است چنان موهوم و خرافاتی و بی محتوا نشان دادند که همه ازش متنفرند و مردم ما فقط قالب ظاهری آن را می بینند.
فراموش کرده اند بزرگان عرصه عرقان و ادبیات ما همه مسلمان بوده اند و فرهنگی که الان داریم مدیون اسلام است.اسلامی که سرچشمه محبت و رافت است.اسلامی که پیامبر آن رحمت للعالمین است و خدایش ارحم راحمین است.
چرا اینقدر ساده دین را رد میکنید و به پیامبر و کتاب خدا توهین میکنید!
با خواند چند کتاب چرند و از روی ناآگاهی و عدم مطالعه کافی در زمینه های دینی و نداشتن تسلط بر فهم عرفانی فکر میکنید خودتان صاحب عقل و منطقی هستید که اصلا به دین نیازی ندارید.
اگر انسان فقط بعد مادی بود بله نیازی به دین نبود ولی ای انسان مگر ذهن می تواند اخلاق را درست کند!
اینجا میدان سخن کوتاه است و نمی توان بیشتر حقایق دینی را برملا کرد پس
بروید و بیشتر تحقیق کنید تا آنچه نادیدنی است آن بینید.
البته احتمال زیاد این سخنان ضد دینی کار جمع کوچکی است که سایتهای معروف را نشانه رفته اند و هرجا می روند ضد اسلام و دین و هرگونه ایدئولوژِی سخن میگویند.
که پیشنهاد بنده به آقای نوری زاد اینست که با توجه به آیپی ایشان میتوان حدس زد که اینگونه است.
در پایان از لابلای فرهنگ اصیل ایرانی که ریشه در قرآن دارد شعر زیر را به شما گوشزد میکنم تا بفهمید که ایرانی واقعی چه اندیشه ای دارد.
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی دام تزویر مکن چون دگران قرآن را
ای چنگ فروبرده به خون دل حافظ فکرت مگر از غیرت قرآن و خدا نیست
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
حافظ به حق قرآن کز شید و زرق باز آی باشد که گوی عیشی در این جهان توان زد
زاهد از رندی حافظ نکند فهم چه شد دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
حافظا در کنج فقر و خلوت شب های تار تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور
گفتمش زلف به خون که شکستی گفتا حافظ این قصه دراز است به قرآن که مپرس
صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
ندیدم خوش تر از شعر تو حافظ به قرآنی که اندر سینه داری
ز حافظان جهان کس چو بنده جمع نکرد لطایف حکمی با کتاب قرآنی
اگر قران کلام خداست چرا برده داری که از بت پرستی خیلی زشت تر است را تایید کرده مگه خدا ممکنه از کسی رودرواسی داشته باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فرق برخورد حکومت ما با دیگر کشور های کفر! این است که در انجا مخالفان را سرکوپ می کنند
و ما در اینجا (کهریزک) تهکوپ می کنیم.
کامنت یکی از کاربران ایرانی که در یکی از صفحات فیسبوکی درج شده بود . بسیار خواندنیسیت:
….
از شمال تا جنوب و از غرب تا شرق کره زمین همه بر داعش می توپند و او را تروریست و بی رحم و حکومت غیر بشری میخوانند . اما همه این کسانی که بر داعش ایراد میگیرند توجه ندارند که داعش گفته است قانون اساسی ما قرآن است !!!! داعش سنت پیامبر اسلام و آنچه او کرده و ما گاهی در کتب آنرا می خوانیم را به ما نشان میدهد .
سنگسار سنت کیست ؟…..
از کوه پرت کردن سنت کیست ؟
جزیه و خراج گرفتن سنت کیست ؟
قطع دست و کور کردن چشم سنت کیست؟
صیغه کردن سنت کیست ؟
جنگیدن و کشتن مردم بمنظور مسلمان کردنشان سنت کیست ؟
حضرت خلیفه الله البغدادی حفظ الله المسلمین , چه کاری کرده که خارج از منشور اصلی اسلام بوده ؟ کدام فعل این جانشین پیامبر اسلام بر خلاف سنت رسول الله و کتاب وحی الهی است ؟ آنچه او امروز جلوی دوربین میکند همان چیزی است که پیامبرش به آن امر کرده و خود بارها آنرا انجام داده است .
داعش , اسلام را اکران عمومی کرده است , همین ! داعش به همه مردم دنیا اسلام را نشان داده و میدهد . مگر بهشت زیر سایه شمشیر ها نیست ؟ پیامبر اسلام جز مسجد سازی , زن گرفتن و جنگ کار دیگری هم کرد ؟ چند بیمارستان ساخته ؟ چند مرکز تحقیقات ساخته ؟ چند مدرسه درست کرده ؟ کجاست ؟
اسلام یعنی جنگ , شمشیر , شلاق , جریمه , صیغه , مسلمان کردن به هر قیمتی , سنگسار و دهها خشونت ضد بشری دیگر ! شاهکار مسلمانان
از پادشاه عربستان تا رهبر ایران همین کارها را میکنند بی سر و صدا و در خفا , کسی هم صداش در نمی آید !! حالا داعش اسلام را اکران عمومی کرده از انگلیس و آمریکا و کانادا بگیر بیا تا بورکینوفاسو دارند آنرا تقبیح میکنند و به مخالفانش در مناطق کرد و عرب منطقه کمک نظامی و غیر نظامی میکنند . جان من عزیز من , اسلام یعنی همین !
داعش عبارت از ان حکومتی است که مو به مو احکام اسلام را ساری و جاری میکند , داعش حقیقت دین مبین اسلام را به جهانیان نشان میدهد , داعش اصل اسلام است و خلیفه آن به حق شایستگی جانشینی پیامبرش را دارد . زنده باد داعش و پاینده باد خلیفه الله البغدادی که چهره اصلی و واقعی اسلام و محمد ( ص ) را به ما نشان داد و دست این ماله کشان اسلامی از سرزمین حجاز تا قمبل عظیم تهران را رو کرد که 1400 سال است ماله کشی میکنند که پیامبر چنین و چنان بوده و اسلام نتیجه معجزه پیامبر است و رسول الله مهربان بود و چون خاکستر بر سرش می ریختند خم به ابرو نمی آورد و با مسیحیان و یهودیان و… رافت اسلامی داشت . ! شاهکار جانشینان پیامبر اسلام با مسیحیان و ایزدی های عراق است
اسلام در ایران با یک مشکل لاینحل روبرو شده است و آن مدرنیته است
ایران اگر چه هنوز در آغاز دوران روشنگری است لیکن از لحاظ سیاسی و تا حدودی فرهنگی وارد دوران مدرن شده است.
همین نظام حکومتی مشتمل بر قانون اساسی تفکیک قوا هیات دولت نهاد های نظارتی اگر چه آبکی است با این وجود بر پایه دستاورد های مدرنیته بنا شده است.
مردم ما داعش را تحمل نمی کنند وگرنه ملایان چندان بدشان نمی آمد همان اول انقلاب بازار برده فروشی راه اندازند. احکامش که هست.
فعلا اسلام لایت را به خورد ما داده اند ولی هدف بلند مدتشان همان اسلام ناب محمدی داعش است بی هیچ کم و کاستی…………..
اضافه کنم
ملایان عزیز اسلام ناب محمدی داعشی را همان اول انقلاب پیاده کردند لیکن مخفیانه. آن چه بر سر “ضد انقلاب” آوردند در زندان ها یک از هزارش بر ملا نشده است. تجاوز به دختران باکره پیش از اعدام که از افاضات آیت الله منتظری عزیز بود را که همه می دانیم. البته ایشان بعد ها منکر شدند و فرمودند شوخی کرده بودند…… چه شوخی با مزه ای واقعا انسان از خنده روده بر می شود.
هنوز خجالت می کشند نیات قلبی شان را به طور کامل بروز دهند. بستگی به ملت حزب الله دارد که تا چه حد بتوان شست و شوی مغزی اش کرد. در همین جمع خودمان ببینید کسانی هستند که از قطع دست و پا و سنگسار و دیگر افاضات اسلام ناب محمدی دفاع می کنند. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
همین برده داری دلیل محکمیست که این ادیان و کتابهایشان همگی برساخته زمینی و بشریست مگر نه اینکه برده داری بسیار بسیار زشت تر ضدانسانی تر از بت پرستیست ؟ پرستش بت کار جاهلانه است ولی ضرری و ظلمی برای کسی ندارد . چه کسی حاضرست برده دیگری شود؟ اگر این ادیان خدایی بودند چرا انرا تایید کردند؟؟؟
درود به آقای محمد(کاوه)نوری زاد
و به همکاران صادق و استوارتان وهموطنان غیور وخرد ورز
این آخوندها ( طلبه، شیخ، ملا، ثقت الا سلام، حجت الا سلام ، آیت الله و القاب دیگر) از طریق دین فروشی اسلام ناب محمدی راهزنان و برده فروشان نان مفت خورده اند و مسخ و شستو شوی مغزی کرده اند.و به راستی هر آنچه می گویند ایمان ندارند و مومن نیستند.
سنت و عملکرد محمد و یارانش همین است که امروز داعش (خلافت اسلامی ، البغدادی) در پیش گرفته در غیر اینصورت وتفسیر ها و توجیه ها ی جور واجور، مالشی کشی و دروغ و تقلب در وقایع تاریخی زمان محمد است. اسناد وکتاب های تاریخی جلیل طبری ، عمربن واقعدی ، ابن خلدون وو.. سیرت وسنت محمد همه را با شواهد یاد داشت کرده اند.
خوب سر ما را با این حرف ها سرگرم کرده اند تا از دروازه پیشرفت و تمدن و انسانیت و شناخت و آگاهی عفب بمانیم.
ببخشید به کسی بر نخورد ، ما تا ما تحتمان از تمام جوانب سیاسی ، اقتصادی ،فرهنکی ، اجتماعی ، حتی پزستش ایزد وابسته هستیم و وابسته کرده اند.
ای داد ، ای فریاد !
هموطن! پیام من به تو : بیدار شویم ! و از یوغ بندگی نوچه های این بیابان گردان و راهزنان خود را نجات بدهیم ! تاگی صبر و تحمل ظلم و جور و ستم!
با آرزوی تندرستی وموفقیت وتشکر از امکان ودرج دیدگاه دگری در وب سایتتان
ريشه ها ١٦١ (دنباله كامنت زير با همين عنوان )
حكومت هاى تمامت خواه و دينى -اعم از اينكه دين آنها الهى يا الحادى باشد-بيش از حكومت هاى اوتاريتر يا اقتدار گراى سكولار شكنجه گرى خود را انكار مى كنند .آرتور كويستلر از زبان روباشوف قهرمان رمان ظلمت در نيمروز ، آرتور لندن در خاطراتش و نويسندگان ديگرى كه زندان هاى سياسى استالين را تجربه كرده اند كمابيش در اين گواهى همداستانند كه محكومين اين زندان ها پس از روزها و ماه ها تنهايي در سلول هاى انفرادى و شكنجه سفيد و بازجويي هاى وقت و بى وقت چنان از نظر ذهنى دگر گون مى شدند كه هنگام حضور در دادگاه كيفر خود را حتى اگر اعدام بود همچون خدمتى سزاوار به رفيق استالين و خلق زحمت كش اعلام مى كردند .حكومتى كه خود را نماينده حقيقتى مى داند ،همواره اين تمايل را دارد كه مخالفان وانمود كنند كه در يك فرايند عقلانى متقاعد شده اند كه حق با حاكم است .هيتلر پشتوانه اى عقيدتى كه بتوان يك دستگاه حقيقت ناميدش نداشت .ايدئولوگ هاى او نمى توانستند محو يهودى از روى كره زمين را عقلانى جلوه دهند .نسل كشى و آدمسوزان هيتلر محو و حذف انسان هايي بود صرفا به جرم بودن شان .كافى بود كسى يهودى باشد ؛ يهودى به عنوان يك نژاد جسمانى و مادرزادى و نه يك دين يا جهان بينى .بنابراين محاكمات فرمايشى اصلا موضوعيت پيدا نمى كرد .يهوديان را چون گوسفند ،از زن و مرد و پير و جوان و كودك ،در واگن هاى بارى بى روزن مى چپاندند و سپس قطار هاى مرگ آنها را به سوى كمپ هاى إدمسوزى مى برد .رژيم هاى عقيدتى مدعى حقانيت عقيده اى هستند .تا به اينجا هيچ مشكلى در كار نيست .هر فرد يا گروهى مى تواند در باره جهان ،انسان ،آفرينش ،و مبدأ كائنات باور هايي داشته باشد و با آنها زندگى كند و تا جايي كه متجاوز به حقوق انسانى ديگران نباشد از باور ها رهنمود هايي براى نيك و بد اعمال خود بيرون بكشد .مى توان بنا به تاريخ تاكنونى بشر گفت :همه كه نمى توانند متفكر باشند و اعتقادات دينى را نيزنمى توان با ضرب و زور از كسى گرفت يا برعكس بر كسى زورإور كرد .به قول فيلسوفى :حقيقت دروغى است كه مردمان بدون آن نمى توانند زندگى كنند .انسان ها بيش و پيش از إنكه جوياى حقيقت باشند ،در گير اضطرارهاى زندگى اند .نيازمند تكيه گاهى مطمئن و تسلى بخش اند . از مرگ و مرض و گرسنگى و حادثات خطرناك مى هراسند .براى همزيستى نيازمند اصول اخلاقى و عرفيات مشتركى هستند .در هنگام شكست و نوميدى و تنهايي مونس و فريادرسى مى طلبند .چه اشكالى دارد كه باورهايي داشته باشند .مشكل از جايي آغاز مى شود كه اهل هر نحله يا مله يا فرقه اى خود را حق و ديگران را باطل يا حتى نجس و كافر و اشموغ و بد دين و گمراه و اهريمنى مى خواند .به بيانى ديگر به ديگرى نفرت مى ورزد .باز هم مى شود گفت كه اگر به رغم نفرت با مخالف از راه گفتار و استدلال رابطه برقرار كند اين اميد هست كه نفرت به رابطه اى معقول و مسالمت آميز دگر شود .اصلا جاى اثبات حقانيت يك دين و عقيده فضاى عمومى است .اين يك خطاى تعارض آميز تاريخى بوده است مه يك دين براى خود حق حكومت قائل شده است ،حتى اگر آن دين ماركسيسم بوده باشد كه به هر حال پشتوانه اى فلسفى دارد . تأثير گذارى بحق هر دستگاه حقيقتى در زندگى جمعى بايد از راه دفاع گفتارى در فضاى عمومى باشد .همين كه دينى ابزار قدرت حكومتى را ، از جمله انحصار رسانه اى و زندان و اعتراف گيرى و ماكتى از بهشت و جهنم دنيوى براى موافقان و مخالفانش را پشتوانه اثبات حقانيتش قرار مى دهد ستم فى نفسه را آغاز كرده است .و در عين حال سقوط و تباهى خود را .تجربه تاريخى حتى يك استثنا بر اين قاعده به ما نشان نمى دهد .از نظر عقلى نيز دليل من حرفى است كه در تجربه يك بازجويي در دهه شصت به بازجويانم گفتم .چند نفر مرا محاصره كرده بودند و به گمان اين كه من چپ هستم بازجويي را به مباحثه تبديل كرده بودند. گفتم :آقايان اينجا كه جاى مباحثه نيست .
حكومت استالينى كه به باور من بسيارى از روش هاى اعتراف گيرى و محاكماتش را شايد به مدد همراهان اوليه و قربانيان ثانويه چپ انديش خمينيست ها و شايد به اقتضاى ماهيت مشترك اين نوع حكومت ها به جمهورى اسلامى منتقل كرد سلول تاريك و مخوف را محل اثبات حقانيت قرار داد .در سال ٨٨ در دادگاهى كه ديگر بقال سر كوچه ما نيز نمايشى بودن آن را تشخيص مى داد مرحوم ماكس وبر را نيز محاكمه كردند .خب ؛جناب قاضى اينجا كه جاى رديه خوانى عليه ماكس وبر نيست .اگر به حقانيت خود باور دارى دلازم نيست راه دور بروى .برو اين فيوضات را در سايت ها معنبر جامعه شناسى عرضه كن . اين مضحكه كه از موضع قدرت و با ارعاب و شكنجه در اين دادگاه هاى از پيش رسوا حقانيت ايدئولوژى دينى حكومت را به رخ كشى دقيقا گوياى تباهى و سستى خود توست ؛البته نه در چماقدارى كه در ديندارى .
اما چماقدارى نيز خود گوياى خشونتى است ناشى از ترس .ترس خشونت مى زايد .آنكه مى ترساند ،مى ترسد .رابطه ترس آلوده ميان ارباب قدرت و آزاد انديشان دو سويه است .اين از آن مى ترسد و آن از اين .عقيده مجهز شده به ابزار زور و ارعاب از عقيده اى مى ترسد كه خودش سلاح و قدرت خودش است .آيا ترس ضد تفكر است .؟ اكنون مى توانم گفت :دقيقا خير ؛تفكر خودش تلاشى است براى رهايي از تر س.كوتاه كنم و توضيح را به سمت بعدى موكول كنم :تفكر در برابر ارعاب قدرت براى آنكه تفكر بماند نبايد با ادبيات قدرت سخن گويد يا همچون برخى از اصلاح طلبان با قواعد قدرت بازى كند
با درود به سالک عزیز نوریزاد گرامی و هم میهنان محترم: در کامنتی که به نام بیژن فرهودی در همین ستون آمده بسیاری از اسرار رژیم جهل وجنون وخون روشن میشود. گزارشگر صدای امریکا با پسر هاشمی رفسنجانی گفت وگویی انجام داده که حتما باید یکی دوبار توسط همه خوانده شود تا به عمق بی پناهی مردم پی ببریم و من بارها اعلام کرده ام که شخص خامنه ای توسط حلقه قدرتی که به دورش کشیده شده به واسطه ازدواج های سازمان دهی شده سخت حمایت میشود کاری که در رژیم سابق مغفول مانده بود این جمع قوم وخویش هرکدام در رژیم یک مسئولیتی دارند بدون آن که همگان بدانند که چه رابطه ای تنگاتنگ بین آن ها برقرار است از یکدیگر حمایت های پنهان وآشکاری میکنند ودر نهایت سر حلقه قدرت پولدار ترین شخص جهان با 96میلیارد دلار ثروت رهبر معظم قراردارد این ها همه میدانند که اگر کوچکترین غفلتی بکنند دودمان همگی برباد میرود . یکی از دوستان (بابکم) فرموده بودند که توسط دیگر عاشقان میهن راه کار جهت بر اندازی اعلام شود به نظر این حقیر در مملکتی که 1400 سال زیر بمبادمان عقیدتی بوده به این سادگی ها عقل جمعی به کار نمی افتد چون در رژیم گذشته قدم های بسیار بزرگی برداشته شد( من از فساد وتباهی دربار حمایت نمیکنم) ولی اگر منصفانه نگاهی به گذشته کنیم جهش های بسیار حیرت انگیزی از نطر اقتصادی در ایران صورت گرفت که غیر قابل انکار است تنها نکته مغفولی که در رژیم سابق توسط شخص شاه بود یکی قائم به خود بودن بود و دیگر فسادی که در دربار بصورت علنی انجام میشد که آقای خمینی با زرنگی از این فساد درباری استفاده کرد و با بوق وکرنا کردن آن در مردم عوام به پیروزی رسید از تمام عوامل چپ رادیکال وپراکنده کمال سوء استفاده را کرد وسر بزنگاه همه را با کمال بی رحمی نابود کرد ومردم عادی هیچ گاه فکر نمیکردند یک نفر روحانی سالمند که به خدا ذاعتقاد دارد به آن ها دروغ بگوید و نیرنگ بزند گرد او جمع شدند و مملکتی که در منطقه باعث رشک وحسرت خیلی ها بود را به نابودی (اقتصادی نه فیزیکی) کشیدند و ایشان بسیار وعده های سر خرمن داد ولی دریغ از عمل از همه خوب استفاده کرد وبعد مانند دستمال کاغذی به دور افکند که خود بهتر دانید . خوب شما از پیروان بر حق ایشان توقع دارید که کار خلاف ایشان صورت دهند . به قول معروف پدرم روضه رضوان به دوگندم بفروخت ناخلف باشم اگر من به دو ارزن ندهم . همه این افرادی که پروانه وار به گرد سر رهبر میچرخند کوچکترین نگرانی از بابت آینده این مرز وبوم ندارند وفقط حال را میبینند و گذران زندگی به بهترین نحو ! شما اگر به هر کجای این مملکت مراجعه کنید از آمار های فرو پاشی محیط زیست به وحشت می افتید در شهر ها انواع واقسام بلیه نظیر بیماری های گوناگون بطور آشکار وپنهان و از همه مهمتر بی تفاوتی جمعی آزار دهنده است بی کاری دمار از روزگار بیشتر خانواده ها در آورده قساد اداری غوغا میکند و دادگستری که آخرین پناه هر مملکتی است دربست در اختیار عوامل آشکار وپنهان رهبر است وبلتبع دو قوه دیگر هم اطاعت امر میکنند بعد ما توقع اجرای عدل وانصاف داریم خود ما هرکس که بطور علنی اعتراضی کند به او گوشزد میکنیم که حواست جمع باشد به خانواده ات رحم کن ققنوسی مانند نوریزاد پیدا میشود که در این اوضاع اسف بار یگانه است دریغ از همراهی چشمگیر تازه به او نهمت مزدور بودن هم میزنیم واقعا مارا چه شده کی میخواهیم بیدار شویم .!
الویری: رهبری با تشکیل کمیته مرضیالطرفین، مسائل باقیمانده از سال ۸۸ را حل کند
پیشنهاد الویری خوب بود در صورتی که رهبر خود یکی از طرفین دعوا نبود.
از دشمنان برند شکایت به دوستان- چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم؟
به نام خدا. روح چيست
در جلسه قبل در باره غذاى روح صحبت كرديم در اين جلسه ميخواهم مقدارى در باره روح و شكل گيرى ان به شما اموزش بدهم
دوستان عزيزهر نفر انسان از دو قسمت تشكيل مىيشود كه در علم به اين دو قسمت ماده و متافيزيك گفته ميشود و در دين جسم و روح گفته ميشود. جسم از اجسام مادى تشكيل ميشود كه انسان از خاك است ولى روح از اجسام غير مادى تشكيل ميشود كه روح انسان از جنس نور است و علت اينكه روح ميتواند با سرعت زياد حركت كند به اين خاطر است كه از نور تشكيل شده و با سرعت نور هم حركت ميكند. روح انسان به اذن پروردگار در موقع بيدارى در جسم محبوس ميشود ولى در موقع خواب ازاد است و به همين جهت گفته اند كه كسى را يهو از خواب بيدار نكنيد زيرا اگر روحشخيلى دورتر از جسمش رفته باشد و فرصت پيدا نكند كه قبل از اينكه ان شخص بيدار شود به جسم برگردد ان شخص وقتى بيدار شد چون روحش نيست از ترس زهره ترك ميشود و ميميرد زيرا كنترل ترس در بدن با روح است و براى همين افراد ترسو را ميگويند روحيه انها ضعيف است و بر عكس افراد شجاع روحيه قوى دارند.
در گذشته ها بعضى افراد روح و جن را بايكديگر اشتباه ميگرفتند ولى ايندو با هم تفاوت دارندجنس روح از نور است و جنس جن از اتش است و چون اتش هم نور توليد ميكند بعضى ها ايندو را با هم اشتباه ميگيرند. فرق ديگر انها در اينست كه روح در بدن انسان است ولى جن در حمام هاى قديمى و ساختمانهاى مخروبه زندگى ميكند، فرق ديگر انها اين است كه روح كسى را اذيت نميكند ولى بعضى جن هاى كافر مردم ازار هستند. فرق ديگر اينكه جن را ميشود گرفت و حبس كرد ولى روح اين قابليت را ندارد.فرق اخر اينكه روح از پروردگار است ولى جن مخلوق پروردگار است.
گفتيم كه غذاى روحى كه صاحبش مرده باشد فاتحه است ولى غذاى روحى كه صاحبش نمرده فاتحه نيست و چيزهاى ديگر است مثل قران خواندن. اگر ميخواهيد از روحى قوى و سالم. برخوردار باشيد من به شما توصيه ميكنم روزانه يك ساعت قران بخوانيد و يك ساعت هم ادعيه ديگر را و در پايان يك ماه مشاهده ميكنيد كه از روحى سالم و روحيه قوى و شاداب برخورداريد كه رضايت خودتان و خشنودى خداوند را همراه خواهد اورد.
محمود جان
4 تا کلمه نوشتی، 5 تا غلط داری!
از خودت یه چیزایی پشت سر هم ردیف میکنی و بعدش هم برای خودت نتیجه گیری دلبخواه خودت رو می کنی؟!
1- علم کجا گفته : انسان از دو قسمت ماده و متافيزيك تشکیل شده؟
علم اصلن “متافیزیک” رو قبول نداره و یه همچین چیزی رو مطرح نمی کنه!
2- کی گفته : انسان از خاك است؟
محمود جان، خاک خودش یه ماده مرکبه و از عناصر زیادی تشکیل شده که ممکنه بعضی از اون عناصر در وجود “انسان” نباشه! و اصلن خاک از مجموعه چند ماده معدنیه. در حالیکه عمده اجزای بدن از مواد عالی تشکیل شدن! انسان از مجموعه ای از ملکولها و اتمهاست که عمده اونا هم، عناصری مثل کربن- هیدروژن- اکسیژن- کلسیم- آهن و چند عنصر دیگه هستن!
3- گفتی : روح از اجسام غير مادى تشكيل ميشود.
از کجا فهمیدی که روح یه “جسم مرکبه” و از اجسام غیر مادی تشکیل شده؟ ظاهرن که همفکرای تو میگن: روح یه موجود بسیطه و تجزیه پذیر نیست!
4- گفتی : روح انسان از جنس نور است.
اینو دیگه از کجا آوردی؟ کی اینو گفته؟ تو که همین چند لحظه پیش گفتی: روح از اجسام غیرمادی تشکیل شده! اما حالا میگی روح از جنس نوره؟
یعنی واقعن تو نمی دونی، “نور” یه چیز “غیرمادی” نیست؟!
محمود جان، نور یعنی مجموعۀ “فوتون”ها. فوتون ها هم همون بسته های “انرژی” هستن! و در علم، ماده و انرژی، یکی هستن و کاملن به یکدیگر ربط دارن و قابل تبدیل به هم هستن.
5- از کجا در آوردی که: روح ميتواند با سرعت زياد حركت كند.
چطور فهمیدی که روح حرکت میکنه؟ چطور سرعت حرکتش رو حساب کردی که فهمیدی این سرعت خیلی زیاده؟
بذار وارد بحثهای دیگه مثل “جن” و جنس اون که میگی از آتیشه، نشم که اوضاع خیلی خراب میشه! و تازه باید خودِ آتیش و جنسِ اونو هم توضیح بدیم و…
جالبه. تو زحمت کشیدی و اینا همه رو برای “آموزش دادن به ما ها نوشتی”؟؟!! چه جالب. چه جالب.
چه کلاسی و
محمود، محمود خدا خیرت بده، بگو ولی از علم حرف نظر نزن نه،پیر شده!!!، حالا درستش کردی؟ حالا بیا بشین سر جات. همینو میخواستی؟ نگفتی یکی مثل همین آقا رضا چند دقیقه به خودش زحمت میده میاد با چار تا حرف و استدلال علمی، کاخ توهماتی که باش حال میکردی را با خاک یکسان میکنه که کرد؟
سلام خسته نباشیدایا بامرگ جسم روان ادمی از بین میرود یانه ضمنا توصیه میکنم اگر علاقه مند به خواندن قران هستیدسعی کنید حداقل یکبار با تحقیق بخوانید واگر فرصت کردیدبا تورات واوستا مقایسه کنید
چی چی میگی شما هسلن میدونی روح عنصر و خواص فیزیکیش چیه؟ علم بیخود میکنه که متا فیزیک را قبول نداشته باشه. مگه هرتکیه که هرچی رو خواست قبول کنه و هر چی رو نخواست قبول نکنهوشما میخوای بگی از خدا هم بیشتر حلیت میشه؟خدا خودش میگه من جن رو از اتیش درست کردم انوقت تو یه الف بچه میگی جن از اتیش نیست ؟
بعدش هم که میگی خاک خودش از چند تا چیز دیگه درست شده . من گفتم ادم از خاک خالص و یکدست دزست شده نه از خاک ناخالص . مگه من خودم نمیدونم که تو خاک ناخالصی زیاد هست و خاک خالص و بدون اشغال کم پیدا میشه؟ تو اول بفهم من چی چی میگم بعدش اساعه علم و فزل بکن. من خودم استاد دانشگاه م و توی تعلیمات دینی و عربی درس میدم انوقت تو میخاتی به من دینی یاد بدی؟
اقای محترم چرا برای خودت بلغور میکنی مگر من نمیدانم داخل خاک چیزهای دیگر و عناصر و اشغال فراوان است؟ منظور من این است که خدا انسان را از خاک خالص و تمیز افریده نه از خاکی که مخلوط است و داخلش مواد معدنی ریخته شده است. بعدش هم خدا خودش فرموده که جنس جن از اتیش هستش. یعنی شما بهتر از خدا بلدی؟لازم نیست تو چیزی بمن یاد بدی من خودم تنوی دانشگاه استادم و کتاب تعلیمات دینی رو من به دانشجوهای ترم تدریس میدم. شما بهتر است بجای اساعه فضل چندین بار از ش رونویسی بکنی تا یاد بگیری . اگر تو شاگ
رد دانشجوی من بودی صفر بهت میداد م و وادارت میکردم از روی کتاب دینی اول دانشگاه ده بار بنویسی. ببین پسرم تو باید حالا حالا ها درس بخونی تا بتونی تو این بحث ها اساعه فضل بکنی. امیدوارم دیگه منبعد حالیت شده باشه.
محمود آقا
به نظر میاد شما در مورد روح و جسم انسان خیلی واردی بهمین جهت سؤالی واسم پیش آمده که با اجازتون مطرح میکنم.
شما فرمودید وجود انسان از ۲ قسمت روح وجسم تشکیل شده است و روح از نور ساخته شده است و میتواند با سرعت نور حرکت کند
سؤال من اینست که روح اگر بخواهد با سرعت نور حرکت کند باید از جسم خارج شود برای اینکه ما میدانیم جسم که از ماده ساخته شده است قادر به حرکت با سرعت نورنیست و اگر با آن سرعت حرکت کند بطور کامل تجزیه شده و دیگر جسم نیست. حالا روح که برای حرکت با سرعت نور باید از جسم جدا میشود جسم باقیمانده چطور زنده میماند؟
با تشکر از جوابتان
ارادت رسول
سلام جناب نوریزاد عزیز
سالهاست که این تهمتهای ناروا را به بهاییان ایران میزنند و حاضر نیستند جوابیه بهاییان را منتشر کنند
نگاهی به سخنان آقای سید کاظم موسوی در مصاحبه با خبرنگار تسنیم
جناب آقای سید کاظم موسوی محقق محترم، مصاحبه شما با خبرگزاری تسنیم را امروز، 13 ماه اوت 2014 برابر با 22 مرداد 1393 مطالعه کردم. چون امکان دارد عده ای ناآگاه به ادعاهای شما شک کنند و خدای نخواسته شما را به جعل، دروغ پردازی وتشویش اذهان عمومی متهم کنند، لازم دیدم برای رفع هر گونه سئوتفاهمی از خوانندگان سئوالاتی رااز حضورتان جویاشوم . جوابهای شما می تواند کمک به رفع سوءتفاهمات به نماید من سئوالات را از متن مصاحبه شما ودر گیومه گذاشته ام امیدوارم که مرا و مشتاقان دیدن این اسناد را در انتظار نگذارید. اجر شما عندالله.
چون مدت ها ا ست که مشغول مطالعه در تاریخ دوران قاجار هستم . ازاین نظر کم وبیش با تاریخ قاجار آشنائی دارم. اما چنین مدارکی که شما با قاطعیت به آنها اشاره فر موده اید تاکنون ندیده ونشنیده ام .شما به اسنادی در رابطه با بهائیت و صهیونیسم و غیره اشاره فرموده اید که تاکنون هیچ مورخی چه ایرانی وچه خارجی ذکری از آنها نکرده به دین دلیل ، مشتاقانه منتظر دیدن این اسناد هستم. امید وارم که مشتاقان را در انتظار نگذارید
طرح سئوالات
1- خبرنگار محترم تسنیم نوشته «سید کاظم موسوی سال ها است در خصوص صهیونیسم و جنایات آن ها پژوهش می کند.»
سئوال اول- آیا این آثار شما در جائی چاپ شده و آیا قابل دسترسی هست و اگر چنین است ،چرا تا کنون از دید مورخین پنهان مانده؟ آیا امکان دست رسی به این مدارک ارزشمند وجود دارد؟ من بعد به خبر نگار اکتفامیشود
2- بنا به گفته خبرنگار شما اسنادی در دست دارید که «بهائیان ضمن اظهار حمایت از رژیم اشغالگر قدس اعتراف می کند که افتخارشان این است تولید مهمات و سلاح اتمی اسرائیلی به دست جوانان بهائی در سرزمین های اشغالی انجام می گیرد.»
سئوال دوم- این سند معتبر کجا نگهداری می شود و چگونه به دست شما رسیده و چگونه می توان آن را مشاهده کرد؟
3- در سند دیگری شما ادعا می کنید «بهائیان علاقه قلبی و اشتیاق خود را برای جنایت علیه مسلمانان و شیعیان اعلام می کنند.»
سئوال سوم- این سند کجا است؛؟ بهائیان در کجا چنین ابراز عقیده ای کرده اند و یا نوشته اند؟
4- شما ادعا می کنید که «قدرت های سلطه برای اینکه بتوانند به مسلمین بویژه در مورد تشیع به جامعه ایران ضربه وارد کنند، همواره جریان ساز یهائی را داشته اند … یکی از این فرقه ها بهائیت است که اتفاقاً با حمایت های مادی و معنوی ماندگاری پیدا کرده است.»
سئوال چهارم- این حمایت ها از کدام کشور در چه زمانی و به چه شکلی بوده است؟ امروزه حداکثر ده درصد از بهائیان جهان ایرانی و تازه بخشی از این ده درصد شیعه بوده اند. آیا این ادعای شما شامل حال همه بهائیان می شود و یا فقط بهائیان ایران فقط از این امکانات بر خوردار بوده اند ؟ امروزه در بیش از 130 کشور جهان بهائیان ساکن هستند و از آن ها به نیک نامی یاد می شود آیا این ادعای شما شامل حال آنها هم میشود ؟ بهائیان ساکن هرکشوری که هستند به نیک نامی شهرت دارند .چون مطابق اعتقادات دینی خود باید خادم آن آب وخاک وساکنینش باشند.چنین اتهاماتی به آنها می تواند برای توهین کننده بسیار گران تمام شود .چون در کشورهای قانون مند نشر اکاذیب جرم شناخته میشود .
5- شما ادعا می کنید «هر زمان و یا مکان که قدرت های سلطه برای تحقق اهداف نیاز داشتند این تشکیلات به نیابت از آن ها وارد صحنه شده و مستکبرین را یاری رسانده است.»
سئوال پنجم- در چه زمانی و در کدام مکان و برای تحقق کدام هدفی و به کدام سلطه ای بهائیان کمک رسانده اند.
6- شما ادعا می کنید «اساس جریان انحرافی با بیت و بهائیت در دامن یهود شکل گرفته است پایه و اساس این دو سازمان یکی است.»
سئوال ششم- برای این ادعا چه دلیلی دارید؟ می دانیم که بابی ها اولیه همه شیعه و اکثراً پیرو مکتب شیخی بوده اند در ثانی، می دانیم که همه روحانیون ضد بهائی از ابتداءاظهار امر سید باب و تا ده ها سال بعد از آن تا پیدایش دو آئین بابی و بهائی در همه آثار خود چنین ادعائی نکرده اند. شما چه مدرکی در این زمینه دارید؟ وانگهی نگاهی به قرآن مجید و تورات به خوبی دیده می شود که اسلام در دامان یهودیت شکل گرفته شما نظری به قرآن مجید بیاندازید این مطلب برای شما روشن میشود.. اگر بر فرض محال نظر شما درست باشد پس اسلام و بهائیت هر دو در دامن یهودیت شکل گرفته اند. بدین تر تیب نباید اشکالی از نظر شما داشته باشد اگر شما در این زمینه اطلاعاتی از اسلام شناسان کسب کنید. مفید فایده خواهد بود
شما ادعا می کنید «بهائیت و صهیونیسم بطور کلی در رفتارهای سیاسی و عرصه های دیگر شبه به هم از خود بروز می دهند. به عنوان مثال، اگر وقایع این چند روز جنگی که از سوی صهیونیست ها به مردم غزه تحمیل شده و کشتار کودکان بی گناه که توسط آن ها صورت میگیرد را دنبال کنیم خواهیم دید که تشکیلات بهائیت این کودک کشی را تأیید می نماید و در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی دست به ایجاد شبه می زنند.» آیا برای اثبات این اتهامات می توانید مدرکی و یا دلیلی ارائه دهید؟ شما می دانید که در یک کشور قانونمند مثل جمهوری اسلامی این گونه اتهامات اگر ثابت نشوند جرم شناخته می شود. پس بهتر است برای رفع سوءتفاهم از خود هر چه سریع تر اقدام کنید و مدارکتان را ارائه دهید. در غیر این صورت امکان دارد شما را به عنوان تشویش اذهان عمومی دستگیر و خدای نکرده زندان کنند.
چون شما اتهاماتی را وارد کرده اید که غیر از شخص شما هیچ شخص دیگری و هیچ خبرگزاری چنین اتهاماتی را به بهائیان وارد نکرده است.کجا وبه چه وسیله ای بها ئیان کودک کشی را تئاید کرده اند ؟مطلب دیکر در کدام فضای مجازی وشبکه اجتماعی بهائیان به ایجاد شبه دست زده اند ؟
من معتقد هستم که تجاوز و زورگوئی باید محکوم شود از طرف هر کس ودر هر لباسی وپیرو هر دین وآئینی ودر هر مقامی که می خواهد باشد بزرگترین وظیفه انسان ها حرمت به کرامت انسان ها است بدون توجه به دین و آئین آن ها. از شما می پرسم چرا به جنایاتی که در سوریه، لبنان، عراق، یمن، افغانستان ،پاکستان ،آفریقا روزانه به دست عده ای تجاوز کار که دین خدارا اسباب دست اعمال شیطانی خود می کنند اعتراض نمی کنید؟ من همه این جنایات را محکوم می کنم و دل برای همه انسان ها می سوزانم. اما چرا و به چه دلیلی شما فقط به فلسطین بند کرده اید؟ آیا پشت این دلسوزی یک تفکر دیگری غیر از انسان دوستی هم نهفته نیست؟
7- شما ادعا می کنید که در سال 1264 «برای همیشه امید به ظهور حضر ت امام زمان (عج) را با ارائه بدل آن از بین ببرند تا بدین وسیله قدرت های سلطه راحت تر به اهداف شوم شان برسند برای این منظور بحران های زیادی را رقم زدند … » در ادامه ادعا می کنید که شوقی سومین سرکرده این فرقه در کتاب (قرن بدیع) به فجایعی که در حق مردم مسلمان ایران و منطقه داشته اند به صراحت اقرار کرده است.»
سئوال هفتم- خلاصه ادعای شما، دراین زمینه ، سه مطلب است : 1- بابیان دوران انتظار منجی یا امام غایب را پایان یافته می دانند 2- بحران ایجاد کردند تا سلطه گران استفاده کنند 3- شوقی خود به فجایعی که در حق مسلمانان شده اقرار کرده است.
مطلب اول من با ادعای اول شما مشروط موافق هستم اما می دانیم که در بین مسلمانان جهان تعداد پیروان مکتب تشیع نا چیز است چیزی حدود پنج تا ده درصد. تازه عده بسیار کمی از آنها شیعه 12 امامی هستند برای آشنائی با تفکرات ایشان کوتاه اشاره ای می کنم. این گروه از شیعیان معتقد هستند که امام حسن عسکری امام یازدهم شیعیان پسری داشته که پس از تولد غایب شده وروزی روزگاری که فقط خداوند از آن آگاه است ظهور خواهد کرد اواول سیلی از خون از مخالفانش جاری می کند وسپس جهان را به بهشت برین تبدیل خواهد کردشیعیان باید دندان برروی جگر بگذارند وصبر پیشه کنند تا او بیاید به سخنی دیگر حل همه مشکلات در گرو ظهور ایشان است این فرهنگ انتظار در بین شیعیان موجب این شد که که مردم هر زور گوئی را تحمل کنند ودر دفع آن نکوشند ومنتظر به مانند تا امام امام غایب بیاید و مشکلات را حل کند ملا احمد نراقی از روحانیون بزرگ شیعه عصر قاجار که اورا پایه گذار اصلی نظریه ولایت سیاسی فقیه معرفی کرده اند در این زمینه می گوید” ای گروه شیعه خودرا ذلیل مسازید وبه ورطه میندازید به سبب نافرمانی سلطان وفرمانفرمای خود ،پس اگر عادل است از خدای نعالی در خواست کنید اورا پاینده بدارد .واگر ظالم است از در گاه الهی مسئلت نما یید که اورا بصلاح آورد ،که صلاح احوال شما در صلاح سلطان شمااست ” علما وانقلاب مشروطیت ایران لطف الله آجدانی به استناد معراج السعاده ،چاپ اول قم انتشارات هجرت ص 500 و501 سه روحانی بزرگ دیگر شیعه میرزا قمی سید جعفر کشفی از متقدمین وشیخ فضل الله نوری از روحانیون دوران مشروطه معتقد بودند که ؟سلطنت بر طبق تقدیر الهی از سوی خدا به نیکو کاران بر سبیل استحقاق وبه نا بکاران برسبیل امتحان وا گذاشته شده است ،لذا سلطان تنها در برابر خداوند رحمان مسئول وپاسخ گو شمرده می شود وبنده را نشاید که سر از کمند اطاعت سلطان پیچد آجدانی یاد شده ص 23و24 سید باب ادعا کرد ان شخصی که در انتظار اوهستید من هستم وبه فرهنگ انتظار این گروه کوچک مسلمانان خاتمه داد او از پیروانش خواست که خود برای حل مشکلاتشان اقدام کنند .. این ادعای شما درست است . اما باید به پذیرید که در این جریان هیچ قدرت خارجی نفوذی نداشته برعکس، روس و انگلیس با رابطه بسیار خوبی که با برخی از روحانیون بلندپایه داشتند علاقمند بودند که مردم خود را در انتظار نگهدارند و مرید آقایان روحانیون به مانند تنها گروهی که از این ادعا ضرر دید همان روحانیون بودند. برای همین هم بود که بابیان را پالان کج می نامیدند. چون بر روی پالان چپ چهار پا نمی توان سوار شد . وچون بابیان دوران روحانیت را تمام شده می دانستند دیگر به انها سواری نمی دادند. علت مخالفت سرسخت روحانیت با بابیان وبها ئیان در این مطلب نهفته است ، چون موقعیت اجتماعی آنها به خطر افتاد.بقیه اتهامات انها به بهائیان در حد همان اتهام است. بدون اراءهیچ مدرک خدا پسندانه ای.اگر شما مدرک خداپسندانه ای دارید که دُوَل خارجی از بابیان و یا بهائیان استفاده کرده اند لطف کنید منتشر کنید.
مطلب سوم ادعای شما راجع به کتاب قرن بدیع. شما لطف کنید بفرمائید در کدام بخش و یا کدام صفحه شوقی چنین سخنی گفته؟
8- شما در جواب خبرنگار « آیا می توان شواهد تاریخی هم برای کشتار و جنایتی که ذکر فرمودید نشان داد؟ از سوی دیگر آیا ارتباط صهیونیسم با داعش هم دارای شواهدی هست یا نه؟»
شما در جواب سئوال «به درگیری های طبرسی مازندران، زنجان، داراب، شیراز و تهران اشاره کرده که آن ها (بابیان) به دنبال مدل داعشی بودند و ادامه می دهید که «جالب است که منطقه جغرافیائی هر دو در منطقه شامات قرار دارد. شاخصه آنها ضدیت با اسلام و اقدامات تروریستی است.»
سئوال هشتم- بابیان چه می گفته اند که شباهتی با عقاید داعشی داشته اند؟ آنچه می دانیم بابیان دوران اسلام را همانطور که شما خود گفته اید خاتمه یافته می دانسته اند و شریعتی جدید را قبول داشته اند، در حالی که پیروان تفکر داعشی مسلمانانی هستند که شیعیان را رافضی و خارج از دین اسلام می دانند آن ها خود را مسلمانان واقعی می دانند. آیا این ادعا دلیل بی اطلاعی و ناآگاهی شما از دو جریان فکری بابی و داعشی نیست؟
مطلب دیگر عدم آگاهی شما از حوزه جغرافیایی است. منطقه مازندران و آذربایجان که بابیان گرفتار نیروهای دولتی بودند چه رابطه ای با شامات داشته؟. مطلب دیگر که به ان اشاره کرده اید درگیری های نظامی بین بابیان و نیروهای دولتی است . این در گیری ها به خواست واصرار روحانیون که موقعیت خود را از تفکری که بابیان نمایندگی می کردند در خطر دیدند. به بابیان تحمیل شد تا به سروری وآقائی روحانیون خدشه ای وارد نشود .
ادعای دیگر شما «ضدیت با اسلام انجام اقدامات تروریستی، جاسوسی، و … از دیگر شاخصه آن ها است» این اتهامات دیگر این قدر نخ نما شده که شاید بهتر بود شما راجع به این ها اظهار نظر نمی کردید. بیش از 35 سال است که این اتهامات زده می شوند بدون اینکه تا امروز حتی یک سند در این باره نشان داده شده باشد. شما یک مقاله یک کتاب ویا یک سندی نشان بدهید که بهائیان بر مخالفت با اسلام نوشته اند ؟نویسندگان بهائی از اسلام در مجامع خارجی همیشه دفاع کرده اند اگر اسلام وخصوصئا شیعه یک طرفدار داشته باشد بهائیان هستند
9- شما ادعا می کنید «بهائیت بستری را برای تصرف سرزمین فلسطین توسط نظام سلطه مهیا نمود، امروز داعش برای تداوم این اشغالگری و به حمایت صهیونیست ها مردم منطقه را قتل عام می کند»
سئوال نهم- این ادعا مبنی بر چه مدرکی است؟ بهائیت به چه ترتیبی و با چه وسیله ای این بستر را فراهم کرد؟ در دورانی که دولت اسرائیل تشکیل شد و حدود صد سال قبل از تشکیل دولت اسرائیل عده ای بهائی که یا به فلسطین تبعید شده بودند ویا به آنجا رفته بودند مشغول زراعت بودند . عده ای زارع که نه نظامی هستند ونه شغل مهمی دارند چکونه می توانسته اند بستر یک حکومت یهودی را فراهم کنند ؟ در ثانی در دورانی که جنگ جهانی دوم آغاز شد وکمی بعد از آن بها ئیان به دستور شوقی افندی رهبر جامعه بها ئی همه بها ئیان که مشغول زراعت بودند باید فلسطین را ترک می کردند / جواب های شما به این سئوالات می تواند به بحث کمک کند. تنها به ادعا مسئله ای جدی گرفته نمی شود. شما ادعا می کنید «درجه (سرّ) به عبدالبهاء به خاطر خوش خدمتی به صهیونیست ها» بوده این ادعا دلیلی است بارز بر بی اطلاعی شما از رویدادهای تاریخی. من در این جا مختصر به آن اشاره می کنم: شما اگر کتاب قحطی بزرگ را مطالعه کنید می فهمید که در سال های جنگ اول جهانی نیمی از ملت ایران براثر گرسنگی مردند . در همین زمان روحانیون و مجتهدان بزرگ ایران مانند ملا علی کنی، تقی نجفی اصفهانی و غیره گندم احتکار کرده بودند و نمی فروختند به این بهانه که مال صغیر است. درست در این زمان عباس افندی همه گندم هایی را که ذخیره کرده بود رایگان به یهودیان، مسیحیان و مسلمانان داد و آن ها را از گرسنگی نجات داد علت اینکه این لقب را به او دادند همین بود، اما عباس افندی هیچگاه از این لقب استفاده نکرده. اگر درست به عکس روزی که این لقب به او داده شده توجه کنید میبینید که او در جلو وپشت به ژنرال انگلیسی نشسته. نگاهی به سخنرانی های نمایندگان یهودی، مسیحی و مسلمان در روز خاکسپاری اش را بخوانید تا مطلب بر شما معلوم شود.
10- خبرنگار تسنیم از شما سئوال می کند: « عموماً گفته می شود که بابیت و بهائیت توسط انگلیس ها در ایران تشکیل شدند ولی شما می فرمائید که این ها دقیقاً ریشه صهیونیستی دارند. آیا این ها منافاتی با هم دارند؟»
شما می فرمائید” هیچگونه منافاتی ندارند. روس و انگلیس هر دو قدرت به نهاد قدرت دین در جوامع مسلمین به ویژه در میان شیعیان پی برده بودند لذا به دنبال تضعیف نهاد دین بودند و سیاست صهیونیست در تصمیم گیری های این قدرت ها دخیل بوده اند”.
سئوال دهم- چه مدرکی دارید که روس و انگلیس در تشکیل آئین های بابی و بهائی دخالت داشته اند؟ تا امروز هیچ مدرکی ارائه داده نشده که چنین ادعائی را ثابت کند اگر شما مدرکی دارید ارائه دهید. اما مدارک زیادی در هم کاری بخشی از روحانیون با دولت انگلیس ودر خیانت به کشور وملت ایران در دست است رابطه سید محمد باقر شفتی با انگلیسها در مسئله هرات وفتوای سیدمحمد مجاهد بر وجوب جنگ باروسیه به خواست انگلیس ویا قتل قائم مقام به خواست انگلیس وبه کمک امام جمعه تهران گوشه ای از آنها است
11- خبرنگار تسنیم از شما سئوال می کند «چرا باید دنبال ایجاد تزلزل در اعتقادات یا تفکرات دینی باشند؟ این تضعیف در عامل دین را بیشتر از چه راه هایی می خواهند ایجاد کنند”؟
شما ادعا می کنید که ” دین امروز عامل تقویت و هم گرائی است و مدعی هستید که امروز جهان به پیام امام راحل در راه مبارزه با صهیونیسم به پا خاسته”. این ادعای شما با اخباری که روزانه می بینیم و می شنویم اختلاف دارد. به جنگ در بین مسلمانان در مصر، سوریه، لبنان، عراق، یمن، افغانستان، پاکستان نگاهی بکنید خود از گفته خودتان پشیمان خواهید شد. امروزه بیش از هر زمانی مسلمانان به جان هم افتاده اند گروه داعش که خودرا نمایندگان اسلام واقعی می نامند به جنایاتی روزانه دست می زنند که تاریخ بشری حد اقل در دویست سال گذسته ندیده است ایران امروزه یکی از منزوی ترین کشورهای جهان شده. با پاسپورت ایرانی به کدام کشور می توانید سفر کنید ؟
12- شما ادعا می کنید آن ها برای اینکه بتوانند بر اسلام مغلوب شوند شاید منظورتان این است که غالب شوند. با دو اندیشه مخالف هستند یکی عاشورا و دیگری مهدویت.
سئوال 12- شما چگونه اعتقادات 5 درصد از مسلمانان جهان را به نام اسلام معرفی می کنید؟ 95 درصد مسلمانان جهان نه به عاشورا اعتقادی دارند و نه به مهدویت. آیا این ادعا گزافه گوئی نیست؟ شما چگونه از قول همه مسلمانان با این قاطغیت سخن می گویید؟ ساکنین
57 کشور اسلامی فقیرترین، بی سوادترین و بدبخت ترین مردم جهان هستند، اکثر این کشورها اگر مواد غذائی از دنیای غرب به آن ها نرسد از گرسنگی راهی دیار فنا می شوند. این گزافه گوئی ها در جهان امروز که مردم با اخبار جهان آشنا هستند دورانش سپری شده و خریداری ندارد. این سخنان مربوط به دورانی است که نه کتابی در دست بود ونه اینتر نتی وجود داشت ومردم عامی هم وقتی ملائی می گفت روایتی از معصوم هست ، یا+جزیره ای هست که در آن امام زمان ساکن است می پذیرفتند .
شما یک لحظه فکر کنید که جهان به چه چیزی از کشورهای اسلامی احتیاج دارد. برای نجات از این بدبختی که مسلمانان دچار آن شده اند باید فکری اساسی بکنید با دشمن تراشی نمی توان بر روی نارسائی ها پرده کشید . اسلحه دشمن تراشی ودیکران را مسئول بدبختی ها معرفی کردن کند شده است .
13- خبرنگار نستیم از شما سئوال می کند «همکاری و کمک بهائیت به جریان صهیونیسم دقیقاً چه وجوه و مشخصه هایی داشته است» “شما ادعا می کنید لاپوشانی افتضاح صهیونیست ها و ادامه می دهید «تشکیلات بهائیت اذعان دارد که در ساخت سلاح های اتمی و سلاح های متعارف که در کشتار مردم بی گناه فلسطین که توسط اسرائیل صورت می گیرد نقش در خور تحسین و به سزائی را دارند. و اشاره به سندی می کند که ساواک در 18 اردیبهشت ماه 1350 گزارش شده آماده است” «اتمی که به دست بهائیان درست می شود و اسلحه و مهمات به دست نوجوانان ما در اسرائیل ساخته می شود برای آن ا ست که تا مسلمانان به دست بهائیان از بین بروند. در ابتدا اشاره شما “به لا پوشانی افتضاح صهیونیست ها “است آیا یهودیان که بخش عظیمی از روزنامه ها ووسائل ارتبلط جمعی را در دست دارند به عده ای بهائی که نه شغل مهم دولتی دارند ونه روزنامه ویا رادیوئی در اختیار دارند احتیا ج دارند که بها ئیان به انها کمک کنند ؟در ثانی در کدام روزنامه ویا رادیو ویا تلوزیونی بها ئیان به طرفداری از اسرائیل سخنی گفته اند ؟؟
سئوال 13- مطلب بمب اتم و دانشمندان بها ئی . این مطلب بی اندازه مهم است از شما می پرسم اگر جوانان بهائی این اطلاعات وامکانات فیزیکی را داشتند چرا شما آنهارا ذر ایران نگاه نداشتید واز آنها استفاده نکردید ؟چرا آنهارا از دانشگاه ها اخراج کردید ؟ ایا شما با این اقدامتان بزرگترین خیانت را به ایران اسلامی نکرده اید؟آیا خداوند از سر تقصیرات شما بر اثر این خطا می گذرد ؟ خداوند کریم در قرآن مجید سوره النساء آیه 56 برای خطا کاران چه مجازاتی در نظر گرفته می فرماید” پوست تنشان بپزد پوستی دیگر شان دهیم تا عذاب خدارا به چشند ” ؟ شما اگر حداقل اطلاع از فیزیک داشتید این سخنان را بر زبان نمی آوردید. بعد از سخنرانی احمدی نژاد و ادعای او که یک بچه در زیرزمین خانه انرژی هسته ای درست کرده چشم مان به سخنان شما روشن جهت اطلاع شما بزرگترین دانشمندام هسته ای جهان را باید در بین یهودیان دید .دانشمندان یهودی کاشفین انرژی هسته ای هستند واحتیاجی به دیگران ندارند . اما خیلی جالب است اگر شما بتوانید حداقل نام یک دانشمند هسته ای بهائی که در اسرائیل مشغول است را فاش کنید ؟ . اگر شما می دانستید که بهائیان غیراز چند نفری که در بخش اداری جامعه بهائی کار می کنندهیچ بهائی اجازه اقامت وکار در اسرائیل را ندارد حداقل لازم است که بدانید بهاءالله نزاع وجدال را شئان درندگان میداند و به پیروانش چنین دستور می دهد “نزاع وجدال شئان درنده های ارض است .به یاری باری شمشیر های برنده حزب بابی به گفتار نیک .کردار پسندیده به غلاف راجع لا زال اخیار به گفتار حدائق وجود را تصرف نمودند .”بهاءالله حمل اسلحه را برای پیروانش منع کرده بدین تر تیب انگ جنگ وخون ریزی به بها ئیان با هیچ چسبی نمی چسبد .
14- شما ادعا می کنید در سندی آمده که بهائیان از پیروزی های اسرائیل ابراز خوشحالی کرده اند و ادعا می کنید که روزنامه های هندوستان در سال 2006 نوشته اند که بهائیت به نفع رژیم صهیونیستی جاسوسی می کرده.
سئوال 14- این اسناد که بهائیان هندوستان جاسوسی می کرده اند و نام و شماره روزنامه ها و گزارش دستگاه امنیت هندوستان را بنویسند. جا سوس و جاسوسی در جهان معنی دارد شما . از برادرانی که به شغل جاسوسی مشغول هستند جویا شوید. شمارا راهنمائی می کنند اتهام جاسوسی اسلحه کهنه ای ا ست که هراز گاهی روحانیون بر علیه دگر اندیشان یهودی استفاده می کردند . امروزه بها ئیان هم از این نعمت بر خوردار شده اند ..بها ئیانی که نه شغل دولتی دارند ونه در ارتش هستند نه در کار خانجات شغلی دارند چگونه می توانند اطلاعاتی کسب کنند که مورد توجه دستگاه های عظیم اطلاعاتی باشد؟/..
15- شما ادعا می کنید که جریان بابی گری ارتباط تنگاتنگی با جریانات یهودی داشته قبل از اینکه علی محمد باب مدعی شود «به یک باره یهودی های خراسان مسلمان می شوند که با ادعای این جوانک شیرازی به وی ایمان می آورند.»
سئوال- اگر شما اطلاعی از سرگذشت یهودیان خراسان داشتید این گونه سخن نمی گفتید. برای اینکه با جنایتی که مسلمانان مشهد در حق یهودیان کردند آشنا شوید. اشاره کوناهی به این واقعه می کنم
در 27 مارس 1839- 1256 زمان محمد شاه
فاجعه بزرگ حمله به یهودیان و کشتار 32 نفر از آنان تنها در یک روز وغارت اموال آنها آغاز می شود. سلیمان نعیم مترجم فیلم یهودیان مشهد درباره این رویداد می نویسد: « فقط یک کتاب دعا حفظ شد که در پشت جلد چرمی آن به خط عبربی و زبان فارسی پیغامی برای مردم دنیا نوشته شده است در روز 12 ماه نیسان سال 1839 مسلمانان به یهودیان حمله کرده 32 نفر را می کشند و بازماندگان را مجبور به تغییر مذهب کرده مسلمانشان می کنند.»
یهودیان به ظاهر مسلمان شده باید سالیان دراز در ظاهر مسلمان و مجری احکام اسلامی میبودند و در باطن و شب ها احکام تورات را اجرا می کردند. یهودیان خراسان به این شکل مسلمان می شوند نه آنطور که شما فرمودید به یک باره و بدون دلیل
15- شما ادعا می کنید در کتاب آبی سندی موجود است که در خانه یهودیان کرمانشاه عکس علی محمد شیرازی به دیوارها نصب است.
16- جهت اطلاع شما، از سید باب عکسی در دست نیست که در منزل کسی بر دیوار نصب باشد چون در آن زمان عکاسی و عکس در ایران نبوده. و اگر هم عکسی بوده چه اشکالی داشته در منازل شیعه عکس امام علی و شمشیر روی زانویش نیست؟ آیا بهتر نبود قبل از این که این سخنان را بر زبان آرید یک مطالعه سطحی در تاریخ می کردید تا دچار این همه اشتباهات تاریخی نشوید در خاتمه این گفتگو
. حق شما است که با بهائیان مخالف باشید اما از جاده حقیقت خارج نشوید و علت مخالفت خودتان را بیان کنید با تهمت و افترا به نتیجه دلخواه نمی رسید. شما می توانید با اموزه های بهائی مخالف باشید ونظر دیگری داشته باشید .بهاءالله کره زمین را یک وطن می خواهد . جنگ وخون ریزی وبرتری طلبی عده ای بر علیه عده دیکری را مجاز نمی داند،قومی را نجس ونا پاک نمی داند برتری هیچ نژاد ودین وآئینی را بر نژاد ودین دیگری نمی پسندد ،مردم را عاقل می داند وبا تقلید مخالف است . دوران را دوران حاکمیت عقل وخرد می داند .ملتهای جهان را به هم دردی دعوت می کند .می گوید تا مشکل اقتصادی حل نشود جهان روی خوشی نمی بیند بهاءالله می گوید اختلافات را باید با گفتگو وتفاهم حل کرد از لوله تفنگ آزادی ورفاه در نمی آید …او برتری هیچ قومی بر قوم دیگررا درست نمی داند تقیه ودروغ گوئی را کفر می داند از این رو بها ئیان برخلاف عرف جامعه ایران دروغ نمی گویند از زندگی خود می گذرند اما ایمان خودرا کتمان نمی کنند .این دستور خود در پیدایش آین بهائی به آنچه بر جامعه ایران حاکم بوده نه می گوید. در کشوری که دروغ ریا به خدعه وتقیه تعبیر می شده این دستور یک اقدام انقلابی فرهنگی بوده . وراهی نو پیشنهاد کرده .
شما می توانید با همه این اعتقادات مخالف باشید شما می توانید بگوئید تنها امت شیعه است که مورد لطف پزوردگار است وسایرین همه گمراه . اما وظیفه خود ندانید که سایرین را بازور به بهشت مورد نظر خودتان ببرید .هر عقیده ای که دارید محترم است تا انجائی که نخواهید بازور اعتقادات خودتان را به دیگران تحمیل کنید .شما حدود 35 سال این کاررا با جدیت انجام داده اید چه نتیجه ای گرفته اید؟ شما خود خوب می دانید که امروزه بیشتر از گذشته مردم به دین پشت کرده اند . من چون دین را برای جامعه لازم می دانم این روال را به سود جامعه نمی دانم .برای حفظ قداست دین باید کاری کرد .شما اگر با هزار دلیل ثابت کنید که فلان دین دین باطلی است برای شما مشروعیتی به بار نمی آورد . شما خود خوب می دانید که مردم ایران امروزه چگونه فکر می کنند. احتیاجی به اینکه من به شما بگویم نیست. این گونه کارها نتیجه عکس می دهد و بیشتر به ضرر شما است. امروزه مردم مسلمان جهان از هر زمانی بیشتر به دین پشت کرده اند. علت آن را پیدا کنید. ودر فکر علاجش باشید .در خاتمه خواستم بگویم بها ئیان در مجامع بین المللی ودر سمینار ها مدافعان جدی اسلام هستند /اما اسلامی که داعش وحزب الله وحماس واخوان المسلمین وبوکو حرام نما یندگی می کنند قابل دفاع نیست . خداوند در قرآن مجید می فر ماید در دین اجباری نیست .. آیا بهتر نیست که ما تخم کینه ودشمنی را بر کنیم وبه جای آن تخم مهر ودوستی به کاریم؟ .
فرانک فورت 20 8 2014
بهتر نیست به جای اینکه اینقدر اسلام اسلام کنیم سعی کنیم فرهنگ انقیاد به قانون را در بین خودمان و مردم تقویت کنیم و اعلام شود هیچ کسی حتی رهبر و هیچ آیت الله العظمائی بالا تر از قانون نیست و اگر فتوائی دارند باید از مجاری قانونی آنرا به قانون تبدیل کنند تا راه سوء استفاده و هرج و مرج گرفته شود و از این پس شاهد غده های سرطانی مانند داعش و انصار حزب الله و دخمه های صادر کننده دستور قتلهای زنجیره ای و چماق کشی ها نباشیم؟
درست است که قرآن گفته هر رطب و یابسی در قرآن هست ولی همین قرآن هم می گوید که برای هر امتی پیامبری به زبان همان امت فرستادیم. این یعنی قرآن برای اعراب آمده حالا اگر ایرانی ها هم میخواهند از ان استفاده کنند باید آنرا بپالایند و بعد نسبت به فرهنگ خودشان از آن استفاده کنند. اینکه ما بگوئیم قرآن را دقیقا همانطوری که هست اجرا کنیم مانند این است که بگوئیم همه قوانین آمریکا، چین یا مغولستان را کپی کنیم و در ایران اجرا نمائیم. خنده دار نیست؟
ريشه ها : ١٦١ (قسمت هاى ١٥٩ و ١٦٠ ذيل پست قبلى )
فرهنگ
فرهنگ دينى
آيا ترس ضد تفكر است ؟
شتابزده مى توان پاسخ داد:آرى . كسى كه مى ترسد به آن معناي خاصى كه ما از تفكر مراد كرديم و آن را با آزادى همبسته يافتيم فكر نمى كند .چرا كه انسان ترس زده آزاد نيست بل در بند آن چيزى است كه از آن مى ترسد .اما كمى كه درنگ كنيم خواهيم ديد كه اين مسئله كمى پيچيده تر است . نخست بايد گفت كه امر ترسناك تنها در بيرون نيست .براى مثال اشخاصى هستند كه جرأت و دليرى اعتراض به حاكم دينى را دارند ،اما نه ترس از حاكم بل ترسى درونى آنان را از اعتراض بازمى دارد .نمونه تاريخى اش نمد پيچ كردن خليفه عباسى به دست كسانى كه واقعا از خود خليفه ديگر نمى ترسيدند بلكه از اين شايعه هراس داشتند كه ريختن خون خليفه پيامد هاى هولناكى دارد .نمونه امروزى اش بسيارى از وابستگان به نظام جمهورى اسلامى است كه به رغم آگاهى از مظالم مى پندارند كه اين نظام تقدسى دارد ، پس در صورت خروج و قيام و اعتراض در آن دنيا بايد آتش جهنم را تحمل كنند و همراهى با آن ،هرچند ضد مردمى و مايه انزجار باشد ، اجرش را در بهشت مى برند .البته شمار اين افراد روز به روز كم تر مى شود اما باز هم تبليغات پرهزينه و گسترده نظامى كه همه رسانه هاى ديدارى و شنيدارى پرمخاطب و انبوهى سايت و روزنامه ايمن از خطر و صدها منبر و تريبون را در انحصار خود قبضه كرده است ، اين پندار را را القا مى كند كه مخالفت با نظام مخالفت با خداست چراكه اين نظام هرچه باشد حافظ دينداران و انبوه زوار و زيارتگاه ها و مراسم سنتى دعا خوانى و روضه خوانى و سينه زنى و مولودى و در يك كلام فرهنگ دينى است .و اگر برود همه اين ها نيز مى رود و كفر و فساد و بى دينى جايش را مى گيرد .فراموش نكنيم كه اين نظام براى مقابله با اعتراضات سال ٨٨ پس از همه بزن و بكش ها و ارعاب هاى بيرونى وارد پروژه لجن مال گردانى شد و همه توان هوچى گرى رسانه اى خود را تا چند روز در خدمت اين پروژه قرار داد ؛ابتدا به اين گمان كه خمينى هنوز براى عوام تقدسى دارد ،عده اى را در حال سوزاندن عكس خمينى نشان داد كه فقط دست ها و پاهاى آنها ديده مى شد و هنوز هم كسى چهره اين حضرات را نديده است . بعد كه معلوم شد ترس مجريان پروژه از ترس مردم بيش تر بود ،پاى توهين به امام حسين به ميان كشيده شد .و اگر خود را فريب ندهيم بايد اذعان كنيم كه اين دروغ بيشرمانه ترس درونى شمار زيادى از عوام را برانگيخت ؛ترس از اينكه جنبش سبز مقدسات را هتك خواهد كرد ،و البته با سازماندهى و استيفاى تمام امكانات جمعيت جمع كنى در شرايطى كاملا نابرابر جماعتى به گرد اين هسته اوليه ترس فراهم آورد و روز نكبت استبداد دينى را رقم زد ؛ استبدادى كه يك عامل نگه داشت آن ترس درونى بخشى از مردمى است كه بيم دارند با رفتن اين نظام مقدساتشان نيز هتك گردد .در فرهنگ دينى حتى نظام هاى سكولار اين ذخيره مقدس را براى كسب وجهه و اعتبار خود به آسانى از دست نمىدهند .ترس از خدا را به ترس از شاه گره مى زنند ،ترس درونزاد را با ترس برونزاد به هم مى پيوندند .غزالى كه در يك مرحله با شجاعت شك را آغاز راه تفكرش گرداند ،و ديديديم كه بخش هايي از المنقذ من الضلال چه شباهت شگفت انگيزى با تأملات دكارت داشت ناگهان ترسيد ،چراكه بخشى از وجود او چون عامه مقلد و طوطى صفت از هواى فرهنگ دينى تنفس مى كرد .ترس بنيادى ترى كه در فرهنگ دينى وجود دارد ترس درونى است ؛ اين ترس كه مبادا شراب و شاهد و حتى عشق دوسويه دو انسان گناهى در خور كيفر اينجهانى و آنجهانى گردد ، ترس از غضب الهى ،ترس از زبانه هاى آتشى كه تا ابد مى سوزاند ،ترس از هولناك ترين شكنجه هايي كه صد بار از مرگ بدترند ، ترس هايي هستند بدوا درونى كه چون از سنين كودكى در روان رسوب مى كنند ،رهايي از آنها يا غلبه بر آنها به آسانى ممكن نيست .شكنجه خاص حكومت هاى دينى نبوده است .اما در كل هولناك ترين شكنجه ها به دست شكنجه گرانى انجام گرفته اند كه خود را مأمور خدا پنداشته اند و سياهچال قربانى خود را تنها ماكتى تلطيف شده از جهنم آن دنيا پنداشته اند .به يارى اينترنت امروزه هركس مى تواند شكنجه را تبار شناسى كند .رمان نام گل سرخ اثر اومبرتو اكو كه بر اساس مستندات و علم نشانه شناسى نوشته شده خواننده را به درون ديرها و شكنجه گاه هاى قرون وسطى مى برد و نشان مى دهد كه ترس و منع چه جنايت ها و مفاسد جنسى و ارواح بيمارگونه و آزار طلبى را مى پروراند . چنين حكومت هاى مخوفى كه از ترس درونى و فرهنگى تغذيه مى كنند ، مردم را تنها از مرگ نمى ترسانند .در رمان ياد شده مى خوانيم كه وقتى زنديق يا مرتدى را مى بردند تا زنده در آتش بسوزانند كسانى بودند كه قاچاقى به قبلا به محكوم سمى مىدادند تا بخورد و قبل از سوزانده شدن مرده باشد . شكنجه در يك نظام غير دينى در كل شكنجه اطلاعاتى است .شكنجه گر اطلاعاتى را از زندانى مى خواهد . در حكومت دينى افزون بر كسب اطلاعات شكنجه گر امى خواهد از دهان قربانى اعتقادات خودش را بشنود .چه بسيار كسانى كه از بيم لحظه اعتراف اقدام به خودكشى كرده اند .ترس سرشته وجود موجودى است كه ميرا ،نيازمند خانه و غذا ،آسيب پذير در برابر بيمارى ها ،و مواجه با آينده نامعلوم است .اما اين ترس طبيعى كه شايد واژه دلنگرانى براى آن مناسب تر باشد تمدن و فرهنگ و پيشرفت را در پى داشته است .ترس آن چيز بدتر از مرگى -چيزى چون لجن مالى ،بى آبرويي ،و اعتراف گيرى با شكنجه -از نوعى به غايت ستمگرانه است .به باور من دلسوزان ومردم و ميهن بايد براى از بين بردن اين ترس حسابى جداگانه باز كنند و برنامه اى خاص شبيه طرح لگام آقاى نوريزاد بريزند ؛شكنجه ها را افشا كنند و نيرو و ابتكار خود را بر يك هدف متمركز كنند :اين هدف كه يكبار براى هميشه هرگونه شكنجه اى در ميهن عزيز ما از بين برود . جداى از مسئله فرهنگ دينى و ترس از عذاب اخروى ،در ايران شكنجه يا تهديد به شكنجه غالبا يكى از مهم ترين ابزار ارعاب جامعه در دست حاكمان بوده است .بزرگمهر حكيم را در زمان ساسانيان در تنور پر ميخ انداختند و روزبه (ابن مقفع ) را در عصر خلفا در تنور پر سيخ افكندند و اين تنور ها امروز هم به انفرادى هاى شكنجه آور تبديل شده است . حكومتى كه با ابزار چنين ارعاب هاى ضد بشرى و اهريمنى دهان ها را مى بندد ، خشونت و ستيزه و نفرتى را در دل ها انباشته مى كند كه جايي براى تفكر باقى نمى گذارد و بنابراين فوران اين آتشفشان خاموش خشونت كه روزى لاجرم رخ خواهد داد ،هرگز خردمندانه و متفكرانه نخواهد بود
سیمین بهبهانی همواره زبان ملّت ایران و حامی عدالت بود ٠ به همین خاطر ما او را شاعر ملّی میدانیم ٠
نادانانی که امروز در پشت ماسک روزنامه نگار و یا مقام های دولتی در ایران ، بلندگوی رژیم فاسد و عقب مانده جمهوری اسلامی هستند ، سیمین را نکوهش کرده اند که چرا برای زنان تن فروش شعر سروده است٠ این احمق ها چه میفهمند که درد اجتماع چیست ؟ این مردان نفهم و کور دل چه میفهمند که آسیب های اجتماعی ، غالبأ ریشه در فقر و یا تعصبات مذهبی دارد ٠ اگر شاعری این درد ها را حس کرد ، و با طبع روان خویش آنرا به شعر درآورد ، آیا باید توسط آخوندهای کوردل مورد لعن و طعن واقع شود؟
زن در تاریخ ادبیات ایران ، اگر هم ذوق شاعری داشت ، می بایست مانند مردان شعر میگفت ، تا مبادا مردان بفهمند که شاعر این اشعار یک زن است ٠ نمونه بارز آن ، شاعر توانای ما ، پروین اعتصامی است٠ پروین نتوانست عواطف زنانه خویش را در شعرش ابراز کند ، وبجای آن ، سخن خود را از زبان سیر و پیاز و قابلمه و سوزن ٠٠٠ بیان میکرد٠ چرا ؟ چون اگر احساسات زنانه خود را بیان میکرد ، به اسلام عزیز بر میخورد و باعث برانگیخته شدن غیرت مردانه و بروز خشم آنان میشد٠ همان بلایی که در قرن چهارم بر سر شاعر بزرگ دیگر ما آمد٠ رابعه ، شاعری توانا با طبعی لطیف و قلمی روان بود که عاشق شد و احساسات خود را در اشعارش جاودانه کرد :
عشق او باز اندر آوردم به بند
کوشش بسیار نآمد سودمند
توسنی کردم ندانستم همی
کز کشیدن سخت تر گردد کمند
زشت باید دید و پندارید خوب
زهر باید خورد و پندارید قند
برادرش امّا چون از عشق رابعه آگاه شد ، از روی تعصّب ، او را سر برید٠٠٠٠ اینست جزای عاشق شدن در دین اسلام٠ این گونه برخوردها همه از اسلام است ، باور نمیکنید ، نگاهی به شاهنامه بیاندازید تا به مرتبت زنان ایرانی در جامعه ، قبل از ورود اسلام پی ببرید ٠
فروغ یک انقلابی بود ٠ فروغ نابغه ای بود با طبعی روان و احساسی لطیف ٠ امّا مگر چه چیز غیر انسانی و غیر عادی گفته بود که شایسته آنهمه دشنام ها و ناسزا ها شد ؟ این جامعه عقب مانده ما بود که به او دشنام میداد ٠ این فرهنگ عقب افتاده ما بود که به او ناسزا میگفت٠ ما باید فرهنگ خود را پاکسازی کنیم٠ فرهنگ ما دارای گوهرهای تابناک و گرانبهاست ، ولی در همان کوله بار فرهنگی ، پلیدی هایی هم هست که ما باید آنها را دور بریزیم ٠
ما باید روزی به پاکسازی فرهنگمان بپردازیم٠
نغمه روسپی:
بده آن قوطی سرخاب مرا
تا زنم رنگ به بی رنگی ِ خویش
بده آن روغن ، تا تازه کنم
چهر پژمرده ز دلتنگی خویش
بده آن عطر که مشکین سازم
گیسوان را و بریزم بر دوش
بده آن جامه ی تنگم که کسان
تنگ گیرند مرا در آغوش
بده آن تور که عریانی را
در خَمَش جلوه دو چندان بخشم
هوس انگیزی و آشوبگری
به سر و سینه و پستان بخشم
بده آن جام که سرمست شوم
به سیه بختی خود خنده زنم :
روی این چهره ی ناشاد غمین
چهره یی شاد و فریبنده زنم
وای از آن همنفس دیشب من-
چه روانکاه و توانفرسا بود
لیک پرسید چو از من ، گفتم :
کس ندیدم که چنین زیبا بود !
وان دگر همسر چندین شب پیش
او همان بود که بیمارم کرد :
آنچه پرداخت ، اگر صد می شد
درد ، زان بیشتر آزارم کرد .
پُر کس بی کسم و زین یاران
غمگساری و هواخواهی نیست
لاف دلجویی بسیار زنند
لیک جز لحظه ی کوتاهی نیست
نه مرا همسر و هم بالینی
که کشد دست وفا بر سر من
نه مرا کودکی و دلبندی
که برد زنگ غم از خاطر من
آه ، این کیست که در می کوبد ؟
همسر امشب من می آید !
وای، ای غم، ز دلم دست بکش
کاین زمان شادی او می باید !
لب من – ای لب نیرنگ فروش –
بر غمم پرده یی از راز بکش !
تا مرا چند درم بیش دهند
خنده کن ، بوسه بزن ، ناز بکش !
بهرام مشیری
سرزمین جاوید ٢٠ آگست ٢٠١٤
فایل صوتی بمدت ١٨ دقیقه
http://www.bahrammoshiri.com/home/popup_player.php?file=www.BahramMoshiri.com%2Fhome%2FAudio%2Fmoshiri_082014_simin.mp3
بسم الله رحمن رحيم
در جلسه سابق من از عزيزان خواستم كه براى اين مرحومه مغفوره شاعره گرانقدر حمد و سوره بخوانند ولى فكر كردم برخى از پاره اى دوستان ممكن است بخاطر بد حجابى عكس اين تازه گذشته امتناع از خودارى قرائت فاتحه كنند به اين منظور گفتم بايد حتمن يك توضيحى بدهم:
١- اولن معلوم نيست اين عكس متعلق به كى و كدام دوره از اوان زندگى ان مرحومه است و ممكن هست كسى اول زياد مقيد به التزام حجاب نباشد و بعدن عوض شود و خداوند رحمان رحيم است و غفور و ستار و مهربان. پس اين از اين.
٢-دومن از كجا معلوم اين عكس خودش باشد و مال كس ديگرى نباشد كه جهت فقط بهتان و كسر از قدر منزلت باشد؟
٣-سومن اين شاعره عاليجاه سن و سالى دارد و كمى از مويش به زغم گمان من مفسده بر اًنگيز نيستً
٤-چهارمن با فرض اين تصور كه همه اينها هم اشتباه باشد اين شاعره انقدر شعرهاى سود اور گفته كه اين گناهش را انشالله خداوند مغفرت ميكند.
براى همين كه گفتم من دوباره از دوستان خواهش ميكنم كه فاتحه فراموش نشود زيرا براى اينكه فاتحه غذاى ارواح است و همانطورى كه ما با خوردن غذا سير ميشويم يك روح هم براى بقا نياز به فانحه دارد و اين فاتحه از گناهان مرده هم مى كاهد. دوستان گرامى ما همه مردن داريم و اين شتر مال همه است اگر انتظار داريم در فرداى قيامت سرگردان نشويم و روح ما گرسنه و كم طاقت نشود تا ميتوانيد فاتحه بخوانيد تا بقيه هم براى ما بخوانند . شيخ صدوق از قول امام ششم(ص) روايت ميكند كه ما براى هر مرده هر تعداد فاتحه بخوانيم پس از مرگ اگر كسى براى ما فاتحه نخواند و روحمان به سختى افتاد همان ارواحى كه ما برايشان فاتحه خوانده ايم به كمك ما مى ايند و به همان تعداد كه برايشان فاتحه خوانده ايم از فاتخه هاى خود به ما خواهند داد. پس فكر نكنيد اين فاتحه ها كه ما ميخوانيم نفعش به ما نميرسد زيرا ما با خواندن هر فاتحه درست مثل اينست كه يك فاتحه براى خود ذخيره كرده ايم.
لذا به همين جهت من از عزيزان التماس دعا دارم كه فاتحه براى اين بانوى دانشمند و شاعر را در اولويت خود قرار دهند. خداوند همه ما را عاقبت بخير كند . امين يا رب العالمين.
جناب محمود، ترا خدا یه مراجعه لازمه ها! اینای که میگی عادیه ها! وقتی درجه حرارت خیلی میره بالای ۳۷ درجه ها! پاشوره با آب یخ و نمک هم فوری چند درجه را میکشه پایین ها!
کسانی که رفتند با رای خود به حکومت استبداد دینی مشروعیت قلابی که بچه ها در سال 88 با خون خود ذائل کرده بودند را احیا کردند باید پاسگو باشند که چرا سرنوشت کشور را دوباره به قاتلان و فاسدان سپردند نتیجه کار خود را در زمین سوخته خواهند دید
سلام آقای نوری زاد
میشه را جب اینکه ایk بنده خدا رو که زدن و در روز روشن کشنتد اونم جلو بجش. بهم بگی این پهلونهای ما تو شورای شهر چه کردند؟
رضازاده،ساعی،دکتر دبیر،جدیدی،خادم) ایا بنطر شما وقتش نیست؟ این پول پرستان رو به مردم معرفی کنید؟
از کم اطلاعی و بی اطلاعی افراد حاضر در این سایت تعجب می کنم.
برده داری اساسا سنت اسلام نبوده و منتسب به دین اسلام نیست و در هیچ آیه و روایتی دستور و توصیه ای برای برده گرفتن حتی در جنگها نیامده و فقط احکام اسیر گرفتن آمده است. برده داری سنتی دیرینه در میان جوامع قبل از ظهور اسلام بود که دین اسلام مستقیما با آن به مقابله برنخواست و از راه های دستورات آزاد کردن برده ها به عنوان کفارات و زوجه مشروط و سهم ارث فرزند صاحب برده، در فاصله کوتاهی در جهان اسلام برده داری منسوخ شد به گونه ای که در قرن چهارم هجری به کلی اساس برده داری برچیده شد.
آقای نوری زاد بیسواد، در فقه امامیه تنها کتاب «عتق رقبه» یعنی آزاد کردن برده وجود دارد و اصلا بحثی تحت عنوان برده گرفتن وجود ندارد حتی در کتاب جهاد. البته فقها تا همین امروز هم برخی از این مباحث را به عنوان بررسی تاریخی مطرح می کنند کما اینکه در همه علوم از این گونه بررسی های تاریخی وجود دارد، ولی قرن هاست که مباحث مربوط به آزاد کردن بردگان از آموزش مستقیم فقه امامیه حذف شده و در حوزه های علمیه طلبه ها حتی اکثر این گونه مباحث در لمعه و شرایع را نمی خوانند.
در جنگ صدام عفلقی علیه ملت مسلمان ایران، صدامیان پس از اشغال بستان و برخی شهر های مرزی دیگر به نوامیس ملت دست درازی کردند ولی آیا هرگز شنیده شد که در اقدام متقابل رزمندگان ما به یک ناموس عراقی دست درازی شده باشد؟ اگر قرار بر پذیرش این گونه مسائل بود، چرا در جنگ تحمیلی ذره ای از این امور توسط امام خمینی و دیگر فقها مطرح نشد؟
اهالی لوده مسلک و مسخره کن این سایت! تا کی می خواهید خودتان را به جعالت هایتان دلخوش کنید؟ !!
ناشناس جون
در جنگ تحمیلی که سرداران سپاه اسلام با رهبریت خمینی و رفسنجانی و خامنه ای می جنگیدن، اصلن اونجوری که تو فکر میکنی، به خاک عراق وارد نشدن تا بخوان “برده” گیر بیارن! و یا بتونن زن ها و بچه ها رو اسیر کنن!!
خب معلومه که در چنین حالتی هم، نمی تونن، به دستور اسلام عمل کنن و اون “دست درازی” هایی که تو میگی رو انجام بدن. اما اون صدام عفلقی پَست که خودِش رو سردار قادسیه می خوند، به شهرهای ما وارد شد و طبق دستور پیغمبرش، اون کارها رو با زن و بچه های ما انجام داد. کارهایی که از نظرِ اونا و پیغمبرشون، کار خلافی نبود. در حالیکه ما اون کار ها رو جنایت و بسیار زشت و شرم آور میدونیم.
اگه سرداران سپاه اسلام ما هم میتونستن به شهرهای بصره و بغداد و… وارد بشن، اونوقت حتمن می دیدی که: راهنمایی های لازم، “توسط امام خمینی و دیگر فقها” مطرح می شد. و چه جنایتها که از اونا سر نمیزد.
اگه نمی دونی، بدون. همین امام و همین فقها که تو در موردشون حرف میزنی؛ فتوا دادن که به دخترهای باکره که تو زندون هستن، دست درازی کنن و بعدش اونا رو اعدام کنن!!
چرا؟ چون اون امام و اون فقها، معتقد بودن که اگه دختر باکره باشه و بمیره یا کشته بشه، میره به بهشت! پس برای اینکه، نکنه یه وقت اونا برن به بهشت؛ اول به اونا دست درازی کنین و بعد اعدامشون کنین!
میبینی ناشناس جون؟ فتوای این امام تون و این فقها برای زن و بچۀ یه کشور بیگانه نیست ها! برای دخترای همین کشوره! برای دخترای خودمونه! برای خواهرای خودمونه! (منتظری در افشای این مورد، حرف زده)
فکر کنم که لازم نباشه در مورد دست اندازی به “پسر ها” مون توی کهریزک و… صحبت کنم!! (در جریان که هستی؟ کروبی در افشای این مورد، حرف زده)
آقارضای عزیز واقعابرات متاسفم از افکار/// که داری واونو به دیگران منتسب می کنی واقعا //// ادمهای /// که فقط خودشان راآدم می دانند.آدم چندرنگی مثل نوری زاد که می خواست آوینی باشد اما خدانخواست الان به چنان کارهای احمقانه ای دست می زنه که ادمای ابلهی مثل خودش هم بهش دست می زنندودستش می اندازند.
اقای خمینی در ابتدای موشک باران عراق فرمود اسلام دست ما را بسته است که به شهرهای عراق موشک بزنیم اما همینکه تهران موشک باران شد از این نظر خود برگشت و در سالهای اخر جنگ فرمود اگر دشمن پشت مسلمین موضع بگیرد تا به حکومت اسلام حمله کند ما موطفیم ان مسلمین را هم بکشیم حال شما خود حدس بزنید که دامنه این سخن اخر تا به کجا میتواند کشیده شود
سلام آقای ناشناس ,
بهتر سر حرفی که میزنی فاکت مشخس بگی بطور مثال , لطف کنید علمی صحبت کنید , شما از حوزه علمیه مثال میاری که خودش مربوط به هزاره گذشته است . برادر عزیز, من در هنگام جنگ حلبچه خیلی چیزها شنیدم که مایل به گفتنش نیستم , شما ها فقط دستتون نمیرسه , مگه کم بلا سر دختر پسرهای مردم تو ٨٨ در اوردید . لطف کنید یک سری تو اینترنت بزنید و کمی در مورد کثافات کاریهای آقایون دست اندر کار با خبر بشید . شما احتمالا جوان هستید و از روی احساس پاک جوانی از سیستمی دفاع میکنید که سر تا پا فساد هست . دوستانی که تو این سایت هستند همه فقط یک درد دارند و اون , آزادی است , حالا یکی مثل من با سواد کمتری حرف میزنه یکی مثل دوستان دیگه با دستی پر . شما نمیتونید به افراد به این راحتی مارک بزنید . ممنون .
سلام _ آقای نوری زاد اکثر مراجع دینی و آیت الله ها و مفتیان اهل سنت متفق القول هستند که تمامی آیات قرآن لازم الاجراست ولی بیشتر وقتی عمل به آیات قرآن در اطراف و حیطه زندگی همین آقایان اهل تشیع میرسد ، عمل به قرآن را فراموش میکنند و به شعار تبدیل میشود . مثلا” دروغ ، تهمت ، افترا ، بهتان ، غیبت،کم فروشی ، عمل صالح، یتیم داری ، فقرا، صبر ، حجاب، قصاص ، برده داری و . . . همه را ” ول ” کرده اند و فقط و فقط و فقط به حجاب چسبیده اند و ” ول کن ” مامله هم نیستند . آقای نوری زاد همین آیت الله ها جرئت یک ” تشر ” و نهیب ” به دستگاه ” مفلوک ” قوه قضا را که بیشتر ” ظلم گستر ” هستند تا دادگستر را ندارند که بگویند 35 سال است که ” شرع ” و ” قانون “دست شما است ، پس چرا این همه در کشور ” سارق ” است و هر شب ” سارقان ” را تمامی شبکه های تلویزیونی نشان میدهد و دستگاه قضای ” ملاکت زده ” قصاص ” دست بریدن ” این “سارقان را انجام نمی دهد! ! ولی همین آفت الله ها کافی است که ببینند که کسی آمده و درباره ” برده داری ” و ” قصاص ” گفته و آنکه : در این زمان برده داری و قصاص نشدنی و بعضا” خلاف حقوق بشر است _ یکمرتبه بیا و ببین که ظرف ساعتی قشقرقی راه می اندازند که ایهالناس ” مرتد ، مرتد . بگیرید و ببندید این ” مرتد ” را . اگر ” مال باخته ای ” بلافاصله به همین آفت الله بگوید که آقا این دزد من و شما برای اینکه ” مرتد ” نباشید بگیرید و قصاصش کنید ، حتما” این آفت الله به مال باخته میگوید که به ما چه مربوط است و ما فقط مواظب این هستیم که کسی خلاف ما نگوید ! ( با عرض معذرت مانند آنکه زنی بدکار تا میتواند کار خودش را انجام میدهد و فقط طاقت شنیدن ” لقب ” را از همسایگان ندارد ) . آقای نوری زاد نمونه شعار فتوای ” مرتد”، ” مرتد ” ولی در واقع عمل نکردن به قصاص ، آفت الله و شخص حقوق بشری جناب آقای ” عماد الدین باقی ” هستند که ایشان را به بخاطر اینکه گفته اند که قصاص در این زمانه نشدنی است ایشان را قبلا” 6 سال زندان انداخته اند و هر از گاهی نیز به ظلم گستری تشریف میبرند .
چند سال پیش آقای قرائتی در یکی از صحبتهایش گفت: شما اگر یک دوریالی به یک آخوند بدهید دیگه نمی توانید پس بگیرید و پیاده نمی شوند اگر سوار شوند.))
ُخُب به نظرم حالا هم هزاران هزار میلیارد دلار به غنیمت گرفته اند از مملکتی که قبلا به قول خودشان طاغوت بوده بنابراین براساس تعالیمشان این مملکت با تمام ثروت و نفوسش جزء غنائم آخوندهاست و هرگونه دوست دارند رفتار می کنند و با این تفکرات به راحتی دروغ می گویند به راحتی می کُشند و به مردم به چشم غلام و کنیز نگاه می کنند. برای بازی با این غلامان و کنیزان (مردم ) روز را شب و شب را روز جلوه می دهند و خلاصه از هر لحاظ خود را مُحق می دانند. چاپلوسان و متملقان حکومت نیز ملیجک های حاکمند که در ازای خوش رقصی کیسه ای زَر و مقامی از صدقه سری سلطان نصیبشان می شود و دُمی تکان می دهند و گاه گاه به امر حاکم پاچه هم می گیرند. با این اوصاف تمام خزعبلات و یاوه گویی های حکومت که مرغ پخته هم خنده اش می گیرد برای بازی و سر به سر گذاشتن غلامان و کنیزان ( بخوانید مردم )می باشد.
در آخر عرض کنم نمی دانم چرا وقتی متملقان و سرسپردگان حکومت را می بینم یادِ فیلم گاو می افتم! راستی همون قدر که مش حسن عاشق گاوش بود گاوه هم عاشق مش حسن بود؟! واقعا یک گاو می تواند اطرافیانش را به سمت و سوی گاوی سوق دهد؟!!
با درود:
روزنامه شرق 1393/5/19 صفحه چهار کل صفحه را به مصاحبه آقای محمد علی نجفی اختصاص داده است. بنده تحصیل کرده رشته اقتصاد چیزی از حرفهای این بزرگوار نفهمیدم. در واقع در چند ماه گذشته هر مطلبی که در روزنامه شرق, آفتاب و همشهری و خبرنامه های روزانه از سایتهای کلمه, صدای آمریکا, و بی بی سی فارسی را خوانده ام. دقیقا تا حالا نفهمیده ام برنامه دولت دقیقا برای حل مشکل اقتصادی چیست؟ کنجکاو شدم ببینم این آقای نجفی مشاور اقتصادی رییس جمهور محترم در چه رشته ای تحصیلات و تجربه دارند چون قیافه اش آشنا بود و گویا بخاطر اصلاح طلب بودن و تقلب انتخاباتی 1388 مجلس او را برای وزارت تایید نکرده بود.
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D9%86%D8%AC%D9%81%DB%8C_(%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA%E2%80%8C%D9%85%D8%AF%D8%A7%D8%B1)
طبق نوشته ویکیپیدیا ایشان شخص باسوادی است ولی هیچ تجربه تحصیلاتی یا کاری در اقتصاد ندارد!؟ آقا چرا نمیخواهید بفهمید بقول یکی از اقتصاددانهایی که گاهی در بی بی سی فارسی صحبت میکند، اقتصاد یک علم است و چیزی بنام اقتصاد غربی و شرقی و اسلامی وجود ندارد.
مشکل اصلی ما نبودن قانون و اجرا نکردن قوانین ناقص مملکت است. این مملکت آن قدر مشکل دارد که من نمیدانم از کجا شروع کنم. چون در رابطه با حل تک تک مشکلات میتوان کتاب ها نوشت. پس بهتر است کار را به کاردان داد یعنی افراد تخصصی در رشته خودشان کارکنند و نظر دهند، نمونه دکتر ظریف که رشته تحصیلی و تجربه کاری ایشان همین است که در حال انجام هستند. و گرنه اگر ایشان هم در اقتصاد نظر میدادند کسی نمیفهمید چه میگویند.
صفحه 12 روزنامه آفتاب یزد همین 1393/5/19 را میخوانم، یکی میگوید جلوی واردات را باید گرفت. در گوشه دیگر همین صفحه شخص دیگری میگوید خیر واردات خودرو زیانی ندارد. در خیابانهای شهر پر از ماشین های کره ای هیوندای است؟ این یعنی واردات بیخود و یعنی نگرفتن مالیات از این ثروتمندان. در همین صفحه از ضایعات 30 درصدی محصولات کشاورزی نوشته شده است. پنجاه سال پیش مرحوم استاد اقتصاد این را گفتند هنوز هم ما این مشکل را داریم. آیا در کشور به این بزرگی شما میوه فروشی را میشناسید که یخچال داشته باشد؟ بلی در بچگی بنده بیاد دارم که در منزل یخچال و حمام نداشتیم یا قبل از انقلاب کولر گازی در منازل وجود نداشت. ولی همه پیشرفت کردیم مگر میوه فروش که درصد بزرگی از هزینه حقیر را بخود میگیرد؟!
روزنامه بسیار خوب یزد در صفحه 13 روز 1393/5/19 نیز گفتگوی جناب نجفی را ذکر کرده که خیلی خوب و قابل فهم است منتها ایشان را دکتر نجفی خطاب کرده است؟ خیر ایشان بر خلاف اکثر ایرانی ها مبتلا به بیماری عقده ای آقای دکتر مخاطب قرار گرفتن نیستند گویا در همان سایت ویکیپیدیا خواندم. پس یکی از مشکلات ما نداشتن روزنامه نویس خوب استکه بتواند مسایل را برای فهم عام توجیح کند.در آمریکا میگویند برای سواد آموزی روزنامه بخوان, در ایران برعکس نباید روزنامه خواند!
با درود به دوستان و کاربران گرامی!
1/ من فقط مانده ام از هموطنی بنام محمود و یا دیگرانی که اینهمه در باب حجاب نظرات مثبت میدهند چرا خود حجاب نمی پوشند.خب اگر بنا باشد که بالاخره کسی تحریک شود چه فرقی دارد که نام برده مرد باشد یا زن؟درثانی اینهمه فواید حجاب چرا بمردان نرسد وقتیکه اسلام اینهمه نگران سلامتی مردان است؟حجاب نه تنها هیچ نفعی برای زنان ندارد بلکه عامل بدبختی و عقب افتاده گی و ذلت و سرافکنده گی و نمود برده گی و بی حقوقی زنان و اقتدار کاذب مردان است.نهایت بی شرمی و پستی و بی غیرتی است که عده ای چون در میدان رقابت خود را در ضعف می بینند غیرت خود را که درحقیقت بی غیرتی و عقبمانده گی محض است به بند کشیدن دیگران و گرفتن حقوق طبیعی مثل لباس پوشیدن و روش زندگی دیگران پیوند بزنند. آیا چنین جانورانی هرگز غیرت شان برای اینهمه ظلمی که هم دینانشان به زنان و مردان این سرزمین رواداشته اند تکانی خورده ؟مسلما نه چون این درندگان رفتار و کردار و افکار ضد بشری خود را اصل و دیگران را مشتی ناقص العقل و نا بالغ می پندارند.ولی امروز برای اکثریت زنان ایران و اکثریت روشنفکران ایرانی چنین افکاری نشان روانپریشی و عقدهای جنسی و مازوخیزمی دارندگان آنهاست .زیرا کسانیکه ناموس و غیرت را اشتباهی در سرو سینه و میان زنان می بینند مسلما با کوچکترین نگاه ناموسشان همه را بر باد رفته می یابند و سخت در مسیر تخریبند همانطور که خداپرستان و تقدس گرایان همیشه در حالت دفاعی و اماده حمله بنام توهین به مقدساتشان هستند این مردان هم پیوسته مجبورند در بدبینی و شک و نفرت به خواهر و مادر و دختر و زن …خود بسر برند و کوچکترین رفتار ساده و معمولی از طرف این ضعیفه ها باعث جنایات و وحشیگریها از طرف مردان بنام دفاع از ناموس و … می شود.نگاهی به قتلهای ناموسی در جوامع مذهبی مؤید چنین ادعایی است.من معتقدم که 1400 سال و یا بیشتر زنان را با زور بزیر چادر و چاروق چپانده اند حالا نوبتی هم باشه نوبت مردانی مثل علی مطهری و شهردار تهران واصطبل نشینان اسلامی و علمای اسلام و اقا محمود و همپالکیهای آنهاست که لاقل بخاطر اینهمه منافعی که حجاب دارد حجاب بسر کنند!
با درودبه سالک عزیز نوریزاد گرامی وهم میهناتم : در فرمایشات عزیز دلم نوریزاد در مورد سینما رکس آبادان باید عرض کنم اگر به کتاب (پشت پرده های انقلاب) مراجعه کنید به تفصیل کلیه دست اندکاران این جنایت سیاه افشا شده اند کتاب فوق را میتوانید از سایت rezafazeli.net دانلود کنید درضمن کلیه کتاب های روشنگر در سایت فوق قابل دانلود است و سخنرانی های بسیار ارزشمند روانشاد رضا فاضلی . در بخشی از این کتاب به نام شیخ صادق بر میخوریم که فرمان آتش زدن استانداری ویا سینما رکس را میدهد به پس از این عمل بزدلانه و کور آن را به گردن رژیم سابق بیندازد تا در مردم جنبش ضد رژیم راه بیندازد تا در نهایت منجر به انقلاب شود جالب آنکه بعدا ایشان میگوید ما تصور نمیکردیم که به این زودی انقلاب شود ولی شد نام واقعی این شیخ صادق حضرت آیت .. ////// فعلی بود که پس از دستگیری عوامل اصلی در دادگاه شهادت میدهند که تحت امر این عمل را انجام داده اند وپس از انقلاب آن ها را دوباره دستگیر میکنند و دادگاه به ریاست حجت الاسلام موسوی تبریزی تشکیل میشود و عامل اصلی چون به منزل آیت .. طاهری امام جمعه اصفهان پناه برده بود توسط ایشان به دادگاه برده میشوند و بازهم عامل اصلی میگوید بله ما این عمل را انجام داده ایم ولی آمر داشتیم و حجت شرعی که جناب موسوی تبریزی حکم محجوریت( دیوانگی) صادر میکنند و برائت خودتان به کتاب مراجعه و از بسیاری اسرار رژیم آگاه خواهید شد .
سپاس از شما مهرداد عزيز ؛سپاس بسيار
تبعيض سرشته حكومت عقيدتى است ؛حتى تبعيض ميان مردگان .برخى مردگان شهيد ناميده مى شوند .من نهايت احترام قلبى دارم به همه كسانى كه در دفاع از ميهن عزيز جان باختند و در همه جا به جان باختگان و مجروح شدگان در راه وطن احترام مى گذارند ، اما شهيد به روايت خود اهل عنوان مقدسى است و تنها خدا مى داند كى شهيد است و كه نيست . تنها خدا مى داند كى قديس هست و كه نيست .كليساى قرون وسطى بشرهايي را سخنگوى خدا مى دانست و اين بشرها كارشان به جايي رسيد كه عنوان هاى شهيد و قديس و آمرزيده و تواب را خريد و فروش مى كردند .در آخرين بخشى كه حامى عزيز در باره حقايق جنگ ايران و عراق مى نويسند به ماجراى جالبى بر مى خوريم .به دستور خمينى نام شخصى از ليست شهدا خارج مى شود .با اين فرض كه ايشان سخنگوى خدا بودند مى توان نتيجه گرفت كه خدا هم مثل ما زير كامنت خود اصلاحيه نوشته و اشتباه خودش را تصحيح كرده است .درود بر نوريزاد و بر شما كه فاجعه سينما ركس را ياد آورى كرديد اما اين ياد آورى ها بايد بارها تكرار شوند .قريب چهارصد نفر در سينماى در بسته از مرد و زن و كودك و پر و جوان جزغاله شدند .ما مى دانيم كه شاه در حد امكان در مقابله با مردم از كشتار پرهيز مى كرد .هيچ آدم معقولى نمى تواند دليل معقولى براى اين نكته بياورد كه در شريطى كه براى جلب رضايت مردم مرتب نخست وزير عوض شاه بخواهد مردم را از خود به شدت منفور كند .در انفجار ساختمان حزب جمهورى اسلامى قريب ٧٥ نفر كشته شدند كه باز براى مقدس سازى عدد آنها را ميزان با شهداى كربلا ٧٢ اعلام كردند . از نظر من اين هردو محكوم است و خشونت خشونت مى زايد مگر خشونت ناگزير براى دفاع در برابر متجاوز .پرسش اين است كه چرا اين نظام به اصطلاح مقدس!!!ميان مردگان هم تبعيض قائل مى شود ؟براى هفت تير هر سال تلوزيون و راديو سالگردهاى پر و پيمان مى گذارد ،خيابان و ميدان و كوچه ها را نام گذارى مى كند ،تمبر يادگارى چاپ مى كند ،همايش هاى پر خرج برگزار مى كند ،كتاب و مقاله و شعر سفارش مى دهد ،در خيابان ها پوستر و بيلبورد مى زند اما در مورد هولوكاست نفرت انگيز سينما ركس بنا را بر به فراموشى سپردن فاجعه نهاده است ؟ راستى چرا ؟ در هردو مورد به حق حيات انسان هايي تجاوز شده است .حق حيات حقى است براى هر بشرى فارغ از مقام و شأن اجتماعى و رنگ پوست و نژاد و زادگاه و هر نوع هويت ديگرى . ارزش حق حيات مسلمانان كشته شده در چين و چچن و غزه يكسان است .اصلا مسلمان و مسيحى و يهودى و كرد و لر و بلوچ و عرب و آمريكايي و غيره در حق حيات برابر ند .جمهورى اسلامى چرا حق حيات كودك جزغاله شده در سينما ركس را آن قدر بى ارزش تر از حق حيات جانباختگان ٧ تير مى داند كه مايل است اولى به فراموشى سپرده شود و دومى ماندگار گردد .چرا ؟
موافقين حكومت دينى لطفاً پاسخ دهند.
اگر امروز اجراى احكام جزايى صدر اسلام مانند مجازات قطع عضو و غيره آنگونه كه در كشور ما دارد اجرا مى شود ايرادى ندارد، كشتن مردان غير مسلمان كه اسلام نياورند، تصاحب زنان آنان و فروش بعنوان برده و كنيز كه داعش مانند صدر اسلام اجرا مى كند، از نگاه شما چه ايرادى دارد؟
اصولاً شما موافقين اجراى احكام دينى به شكل صدر اسلام مانند قصاص، حجاب و غيره آيا اعمال داعش را مغاير اسلام مى دانيد و چرا؟
پاسخ صريح به اين پرسش، خيلى از مسائل را روشن مى كند.
در باره این خانم که مرده است باید بگویم ایشان زن با تقوا و شاعری بودند که شعرهای بسیار گرانبها و بسیار سودمند و مفیدی دارند که همه میتوانند از شعرهای ایشان استفاده بکنند و در پاره ای اوقات با خواندن شعرهای ایشان هم هینکه با شعرهایش اشنا بشوند و هم اینکه قرائت فاتحه هی را برای روح ان حاجیه خانم مکرمه و شاعر بلند اوازه که اشعارش بسیار بهتر از اشعار خانمهای دیگر است روحش را شاد کرده و اگر کسی یا کسانی در این جمع هستند که میتوانند شعر حفظ کنند من حتمن توصیه میکنم مقداری از اشعار با ارزش این خانم را حفظ کنند که بتوانند این اشعار سودمند را از حفظ برای سایرین بخوانند تا شاید دیگر سایرین هم با تعسی از انها بقیه شعرهایش را بخوانند و حفظ هم بکنند. توصیه من به عزیزان اول حفظ اشعار این مرحومه میباشد و اگر نتوانستند فقط انها را بخوانند و نیازی به حفظش نیست . البته من نمیدانم که ناتم کتابش چیست و تا حالا کتاب او را ندیده ام ولی دوستان اگر اطلاع واسق دارند برای بقیه بگویند . در اخر با قرائت فاتحه روح ان بانوی فرهنگسرا را گرامی میداریم.
آقا محمود
واسق نه تصحیح کنید واثق
تعسی نه تصحیح کنید تأسی
درود بر پدرم نوری زاد و جمله خردورزان
دیروز جمعه مصادف با شهادت امام ششم شیعیان و بنیانگذار مذهب شیعه در شهر ساری مرکز استان مازندران همایش اصلاح طلبان با عنوان احیای هویت و کرامت انسانی !!! برگزار شد . از من بنده که اصلاح طلب سابق و با حفظ سمت ، برانداز فعلی هستم نیز با اغماض و اکراه دعوت شد .
دوستان من گمان میکنید سخنران اصلی این همایش اصلاح طلبی که بود ؟ محسن آرمین ؟ خیر . مصطفی تاج زاده ؟ اون که تو زندونه . بهزاد نبوی ؟ اون که تازه آزاد شده حالش خوش نی. برادران بهشتی ؟ نه بابا دلتون خوشه ها . خانم اعظم طالقانی ؟ نه خیر. مهدی خزعلی ؟ زهی خیال باطل . جناب یونسی ؟ بله خودش است . جناب یونسی وزیر سابق اطلاعات در دوران اصلاحات. و همین اصلاحات پای او را به این همایش گشود. زهی تناسب. زهی تعادل.
از استاندار و پاچه خواران استاندار و پاچه مالان وزیر اسبق اطلاعات و خوداصلاح طلب خوانده های اصول گرا نما ی به شدت محافظه کار گرفته تا عضو شورای شهر که در زمان شرکت در انتخابات شورای شهر از هر گونه انتساب به اصلاح طلبان خود را مبرا میدانست و مدیر خودگردان دانشگاه علمی کاربردی یکی از شهرستانهای استان که قصد دارد مرکز متبوعش را به صنعتی شریف دانشگاهای علمی و کاربردی تبدیل کند البته با استفاده از تقلب و حذف اساتید معترض تا رئیس شاخه ی جوانان ستاد قالیباف و حتی نامزدهای احتمالی مجلس یعنی پتانسیل های این پست ………… در این همایش حضور داشتند.
متعجبم من ان یک ساعت را چگونه دوام آوردم . تا لحظه ی حضور من شش نفر مداحی و تملق و چاپلوسی و خودستایی کردند و هنوز نوبت به یونسی اصلاح طلب نرسیده بود که عنان از کف دادم و از این همایش باشکوه بیرون زدم .
حاصل جمع آنچه در این جلسه گذشت این بود :
تاجری مجلس تفسیر گذاشت
ابتدا فاتحه بر قرآن خواند.
حواشی همایش :
از همان اول خانمها را که قشر خطرناک و فتان و مفسده انگیز جامعه اند را از مردان بی خبر و بیگناه و زود گول خورنده جدا کرده بودند جالب است که جمعیت خانمها کلا به عدد بیست نمیرسید . (چو بید بر سر ایمان خویش میلرزیدند )
تا اینکه نوبت به تشویق رسید . اینجا بود که جمعیت دو دسته شد عده ای صلوات عده ای دست . و این نزاع تا زمان حضور من در این همایش به قوت خویش باقی بود.
مجری و مدیر و نامزد احتمالی مجلس بسیار بلند (در حد سیلی )صلوات میفرستادند و جوانها دست میزدند .
به یاد سخنرانی آقای خمینی در بهشت زهرا افتادم که مردم ساده دل ما با دست ابراز احساسات میکردند و آقایان که تازه بر خر مراد سوار شده بودند مردم را تشویق به صلوات و تکبیر میکردند.
این همایش کلا طنز ، از کرکرِ خنده فقط سخنرانی یونسی را کم داشت .
یونسی و هویت و کرامت انسانی!!!!!!!!!!.
سازمان اطلاعات و احیای هویت و کرامت انسان ها!!!!
سازمان اطلاعات و کرامت انسان ها !!!!!!
سازمان اطلاعات و انسان ها !!!!!!!!
تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته …
زهرای شماره یک ، درود
چه خوب آن همایش نفاق را برای ما به تصویر کشیدید…متاسفانه راه رسیدن به مدارج بالا در ایران اسلامی ،اهانت است و نه کرامت. لا پوشانی است و نه بیان حقیقت. دروغ و تزویر است و نه صداقت ،…درد ما دست زدن، کف زدن ، تکبیر گفتن و یا صلوات فرستادن برای تایید سخنان یک شخص نیست.درد ما اصرار به ماندگاری در جهالت خویش و تایید جهل و نادانی خودمان است.درد ما اصرار به ماندگاری در جناح اصولگرا و یا اصلاح طلب است.انگاری که به غیر از این دو جماعت پیرو ریا و تزویر و دروغ دیگر در ایران نیست.آیا زمان آن نرسیده که اشتباهات گذشته را بپذیریم و از قید و بند این دو جماعت ابراز انزجار کرده و در مسیری نو و با اندیشه ای نو گام برداریم ؟ بیایید حداقل با خود صادق باشیم و خودمان را گول نزنیم.بزرگ مرد اصلاحات جناب خاتمی چه گلی به سر ما زد؟ اصلاح طلبانی که نام بردید گزینشی بودند در ضمن آیا شما منکر اصلاح طلب بودن علی یونسی هستید؟ وضعیت کنونی کشور حاصل عملکرد اشتباه اصولگرایان و اصلاح طلبان می باشد. آنها در اصول اساسی اسلامی با یکدیگر اختلاف ندارند که هیچ بلکه متحد هم هستند…
درود جناب مهاجر عزیز
کاملا با شمایان موافقم و این خیمه شب بازی های فرمایشی را دست و پا زدن حکومت نادرست اسلامی میدانم . اما من پایداری امثال تاج زاده و خزعلی را در افشای ظلم این حکومت میستایم بسان نوریزاد عزیز. شاید روزگاری گزینشی و بازیچه بودند اما امروز خار چشم گزینش کنندگانند و خود نیز هیچ واهمه ای ندارند و پایش مردانه ایستاده اند. تا پای جان . ( ر. ک به همه ی نامه های تاج زاده از زندان و همه ی افشاگری های خزعلی )
بگذارید سوال شما را با سوال پاسخ گویم : مگر شما مصر به اصلاح طلب بودن یونسی هستید؟
یه مثل هست که میگه : ببین عزا چه عزایی بوده که مرده شور هم گریه میکنه . حال شما ببین ما چه بدبخت و وارونه بخت شدیم که یونسی شده میهمان ویژه ی اصلاحات چی ها.
با درودي ديگر بر ازادمنشي و اقاي نوريزاد و تيم سايتشان و جمله كاربران گرامي و هموطنان ارجمند،. اقاي نوريزاد اين را ديگر حتي بچه دبستاني ها متوجه شده اند، اگر مي خواهي يك سري افراد يا قواعد حال كاري با درست بودن يا نبودنشان منطقي يا علمي بودن يا نبودنشان نداريم ثابت و غير تغيير براي همه دوران بماند كافيست يك ردائ تقدس بر ان بپوشاني و مردم را إز تحليل و تفسير يا حتي نزديك شدن به انها بترساني و برحذر داري. درست همين كاري كه فقهاي شيعه و سني در اين هزار و چند صد سال كرده اند، شما اقاي نوريزاد يا هر نو انديش ديگري اگر توانستيد يكي إز اين ملايان شيعه را راضي و ترغيب كني كه يك نگاه منطقي به اين همه خرافه كه در روايات و احاديث امده بيندازد و غبار روبي كند كه ان جايزه معروف هزار قابلمه اقاي قاطبه نصيب شما،. حال آيات قران و محتويات نهج البلاغه جاي خود دارد، همين اخوندهاي كه ادعاي دين پژوهي دارند چرا يك غواصي در عمق اين بهارالنوار ١١٠ جلدي ملا باقر مجلسي نمي كنند كه لااقل يك غبار روبي إز ان قسمتهاي خرافي ان كنند، { محمد باقر مجلسي ملا باشي شاه صفي و سلطان حسين صفوي كه إز نظر قدرت نفر دوم حكومت محسوب مي شده مي گويند براي هر روايت من دراوردي چند سكه طلا أنعام إز شاهان صفوي مي گرفته تعجب نيست اگر بهارالنوارش ١١٠ جلد است، إز بركت ملا باشي بودن دربار چنان ثروت و مكنتي به هم مي زند كه نوشته اند حتي لباس كلفت و نوكرهايش إز پارچه هاي گرانقيمت ان دوران بوده } يا مقاله اي يكي إز نويسندگان ( مسعود نقره كار ) در باره طب صادق و طب رضا نوشته كه البته إز روي اصل ان رو نويسي كرده خود بخوانيد و بخنديد كه چه مذخرفاتي را به اسم طب به خود اين مردم بخت برگشته داده اند، إز اشاميدن إدرار شتر تا خوشبو كردن دهان با رايحه پياز ) حال يكي اگر جرات دارد انتقادي بكند فورا اه ا نهادشان بر مي ايد كه اهاي مسلمانان ببينيد اينها دارند به إمامان و پيغمبر و كتاب خدا و مقدسات ما توهين مي كنند. ( إز همه كاربران تقاضا دارم اين قسمت إز طب رضا و طب صادق را در سايت گويا ملاحظه نمايند) ٢- دوستان كاربري إز مظفر بقائي و حسن ايت نوشتند،. مظفر بقائي شايد بدون ترديد يكي إز خبيث ترين سياستمدران دوران معاصر ايران بود كه هر بار ضرباتش به جنبشهاي رهائ بخش در ايران متاسفانه به ثمر نشست إز دوران مصدق و تشكيل حزب زحمتكشان تا زماني كه به درك واصل شد، ان فرم مردن هم زير دست امثال شريعتمداري تاوان خيانتهاي اين خبيث مَرد بود، حسن ايت شاگرد و پادوي حجره ي سياسي مظفر بقائي بود كه دست اخر هم جفتك خودش را با نفوذ در حزب جمهوري إسلامي و اصرار در تدوين اصل ولايت فقيه به جريانهاي روشنفكري و در كل مردم ايران زد، كه البته خيلي زودتر إز استادش به سزاي خيانتهايش رسيد. موفق باشيد
در ضمن حسن ايت يكي إز مهره هاي كليدي و محرك حمله به دانشكاهها و مدارس عالي و استادان و دانشجويان دگر انديش تحت نام انقلاب فرهنگي بود، توجه دوستان را به افشاگري دكتر ملكي در ان زمان در باره سخنرانيها و دستورهاي ديكته شده اين فرد پست فطرت كه نوارهايش موجود مي بأشد، جلب مي كنم
بااين اوصاف و احوالات ما فى الضمير و التباس ما فى الردا به اقاى قاطبه برا چرخيد و ديد كه جناب ملانصردين شماييد، سلام ملاى عزيز كيفى ياخچى دور؟ حيدر بابا ايلدرم لار شاخندا سلر سوزن باخندا قزلر اونا صف باغليوب شاخاندا.
درود جناب مصباح غیر منفور
اون خبیث از هنرهای چند گانه فقط رقص بلد بود اون هم بابا کرم که اونم از برکت جمهوری اسلامی !!! از حیز انتفاع ساقط شدو یعنی از کارایی افتاد . اما باز به برکت جمهوری اسلامی گربه رقصونی بلد شد و همچنین در ماده ی رقص کفتار بر بالای سر شکار چه به صورت تک نفره چه به صورت گروهی به همراه مجتبی و جنتی و مصباح ( منفورتون) و… هم صاحب عنوان و سبک گردید .
این است معنای واقعی هنرمند قدر میبیند و بر صدر مینشیند . “خامنه ای علی العرش استوی ” مانند “الرحمن علی العرش استوی” .
توجه کنید که به قول مالک بن انس «استواي خامنه ای بر عرش؛ معلوم، کيفيت استوي؛ مجهول، ايمان به آن؛ واجب، سوال از آن؛ بدعت است.»
• جناب روحانی آدمی است که خیلی به وعده وفا میکند..سر “فرجی دانا” هم برود باید برود اردبیل برای قولش!
• جناب روحانی آدمی است که خیلی برای رفع حصر تلاش می کند..وقتی موسوی به رحمت خدا رفت حصر را بر میدارد!
• جناب روحانی آدمی است که خیلی نقطه به نقطه همه چی رو حساب می کنه..مثل توّرم و رضایت “آقا” رو!
• جناب روحانی آدمی است که حقوقدانه نه سرهنگ..به همین دلیل رفته تو کار قفل و کلید و اردبیل !
• جناب روحانی آدمی است که رو حمایتش از وزیرش باید حساب کرد..یعنی میشه با طنابش رفت ته چاه ولی باید همونجا هم موند!
• جناب روحانی آدمی است که خیلی جدیّه!..وقتی ظریف رو هم کلّه پا کردند خودش میره مذاکره میکنه!
• جناب روحانی آدمی است که خیلی صادقه..از تحقق وعده های انتخاباتیش خنده آمد خلق را!
• جناب روحانی آدمی است که خیلی شاکره..دائم از رهبر بابت اینکه خیلی دوستش داره تشکر می کنه!
• جناب روحانی آدمی است که در استیضاح جنتی و ظریف هم نمیتونه بیاد.. چون باید بره فاز 1 و2کارخانه دسته بیل سازی رو افتتاح کنه!
• جناب روحانی آدمی است که نقطه ضعف نداره!..برای همین بدون ترس از کوچک زاده روز استیضاح رفت اردبیل!
• جناب روحانی آدمی است که خیلی مبتکره!..مثل اختراع عنوان “امام” برای آقای خمینی! هنوز از کپی رایتش داره نون می خوره! ورژن جدید نرم افزار “امام ساز” رو هم برای “آقا” بزودی رو می کنه!
• جناب روحانی آدمی است که قرار بود حقوق شهروندی رو راه بیاندازه..برای همین “پور محمدی” رو آورد که متخصص رعایت حقوق شهروندی بر”سر موضع” است!
• جناب روحانی آدمی است که رئیس جمهور معتدل ما است!..نه سرده نه گرم! ..فعلا به مزاج ولایت میسازه!
با سلام
همچنان که دکتر سروش می گویند ، باور این نکته برای باورمندان به خدا و خصوصا قشر مذهبی سخت است که کتابهای اسمانی همچون قران چیزی جز رویا ها و خیال پردازی های پیامبران نیست . قران نیز همراه با شکل گیری شخصیت رسول ش در مکه و مدینه شکل میگیرد . اندیشه ای زیبا از روحی شفاف منجر به ساخت (و یانزول وحی) آیات اولیه قران میگردد . زیبا و شگرف و شور انگیز و هر چه به تشکیل جامعه مورد نظرش نزدیک تر میشود ، و بقول دکتر شریعتی ” از نهضت به نظام میرسد ” انعکاس تسلب روحیات او را در سوره هایی که در سال های دستیابی به قدرت در مدینه نازل گردیده می بینیم . تفکیک وحی و پالایش قوانین در کتب آسمانی ، اگر غیرممکن نباشد کاری بسیار صعب و خطرناک است و انتقال مسئولیت دین از حوزه عمومی به حوزه خصوصی ، منجر به بسته شدن دکان رهبانان و مرگ دستگاه دین میشود . تمامی مقاومت متولیان دین از قبایل آفریقا و جادوگرانشان تا حوزه های دینی و حتی واتیکان ، تنها برای از دست ندادن این حربه موثر است . اما این خذف در مسیر رشد انسان و جهان محتوم است . امیدوارم که هرچه سریعتر اتفاق بیفتد!!!
با سلام
در جمله پایانی فرمودید که چه زجهی میزند قرآن از دست این جماعت.ولی این گونه نیست آقای نوریزاد گرامی.ما نمیتوانیم قسمتی از قرآن را که میپسندیم اجرا کنیم و از قسمتی که به هر دلیل علاقه ای به آن نداریم سرپیچی کنیم اگر قرار باشد یک مثلمان واقعی باشیم باید مو به مو از قرآن اطاعت کنیم و تمام وحشیگریهای اسلام را بپذیریم ولی نه اگر میخواهیم انسان باشیم باید که انسانیت آئین ما باشد نه دین و مذهب حالا از هر نو عاش.
دیدگاه شما صفز و یکی است. یا همه یا هیچ. اما مدتهاست که این تفکر از بین رفته چراکه مطلق انگاری یا به داعش ختم میشود یا به نازیسم و فاشیسم و امثالهم. از سخن حضرتعالی برمی آید که با پیش فرض منفی به دین نگاه میکنید. دین توحش ندارد. هرآنچه حکم سختگیرانه در قرآن است در زمان نزول احکامی اصلاح گر و عملا کاهنده ی خشونت بوده. اما مسلمانان ساده لوح نسخه ی 1400 سال پیش را عیننا امروز می خواهند پیاده کنن که نتیجه چنین می شود که می بینیم. برداشت از دین مهم است. برداشت فقیهانه صرف به خشونت می انجامد. سخن دراین باب زیاد است. اما برادرانه پیشنهاد می کنم سخنرانیهای دکتر کدیور با عنوان استیضاح یک مسلمان رو گوش کنید البته اگر حقیقتا به دنبال رفع سوءتفاهمات هستید. در سایت دکتر محسن کدیور و همچنین یوتیوب موجود است.
حرف و مسئله این است که چیزی را که شما دین می نامید ظرفیت و جایگاه مدیریت اجتماعی و سیاسی جامعه بشر امروزی را ندارد.(به دهها دلیل و نمونه که در دوران معاصر شاهدش بودیم)اصلاً در باره اصول دینی و فقهی و حتی بعضی از سنتها و روشهای پیشوایان مذهبی کمتر چیزی به اسم مدارا و تلرانس وجود دارد و بیشتر جزمی و مطلق است. خواهش می کنم نمونه ای از آنچه می گویید “هرآنچه حکم سختگیرانه در قرآن است در زمان نزول احکامی اصلاح گر و عملا کاهنده ی خشونت بوده” برای ما بیاورید؛ مثلاً سخت گیری و عدم مدارا در باره دگرباشان دینی در دین اسلام (نمونه اعمالی که امروز داعشیان با غیر مسلمانان می کنند) را بفرمایید قبل از اسلام چگونه بوده که بعد اسلام به آن تخفیف خورده چگونه شده است و بعد بر فرض اگر همین آقای کدیور روزی اساس و ارکان مدیریت یک جامعه اکثریت مسلمان را به عهده بگیرد به نظر شما منشاء تصمیمات و کارهای خود را بر اساس تخصص و نیات دینی و مذهبی خود بنا نمی کند؟ مگر آقای خمینی قبل از انقلاب وقتی در پاریس مصاحبه می کردند مواضعی چنان دمکراتیک نمی گرفتند که عقل از سر هر آزادیخواهی می پراند؟ ولی پس از پیروزی انواع و اقسام جنایتها را به نام و در راستای احکام دینی با بی پروایی انجام داد.
بنده هم با شما درباره حکومت دینی هم نظرم و اصولا اعتقادی به آن ندارم. اما درباره ی دگرباشان، می توانید پاسخ را در همان ویدیو های دکتر کدیور پیدا کنید. مفصل توضیح داده اند.
اما داعش و کفار. نمونه ی برخورد با زنادقه را می توان در برخورد امام صادق با زنادقه و غیرمسلمانان دید. روایات بسیار و البته موثقی وجود دارد که همین حکومتیان هم به آن استناد می کنند. در این روایات کفار زنادقه و غیرمسلمانان برای سوال و یا ایراد و یا دشمنی نزد امام می آمدند. اول اینکه در دوران حمومت های وقت زنادقه آزادانه رفت و آمد داشتند که می توانستند در مجلس امام حضور یابند. دوم اینکه امام همان طور که پاسخ مسلمان را می دادند با ایشان نیز همین گونه رفتار می کردند و پاسخ ایشان را می دادند. اگر روایت داعش از اسلام را می بینید این روایات را هم ببینید.
حکومت ها سیاست های متفاوتی داشتند و اصولا برخورد با غیرمسلمانان یا حتی دگرباشان سیاسی بوده و الا مرجعی قرآنی یا روایی موثق در اسلام وجود ندارد که ما را ملزم کند که با دگرباشان خشن برخورد کنیم. در زمان مأمون همه علما را از هرطیف دعوت میکرد تا با امام رضا مناظره کنند. در دوره ای دیگر به غیرمسلمانان سخت میگرفتند.
بهرحال برداشتهایی که از اسلام بوده مشخص کننده ی برخورد با غیرمسلمانان یا دگرباشان می باشد.
نهایاتا من شما را به دیدن ویدیو های دکتر کدیور و مراجعه به نظرات ایشان در این باره دعوت میکنم.
جناب رضا،با درود
یکی از مشکلات اساسی در به نتیجه رسیدن رنسانس جوامع اسلامی همین روشنفکران دینی هستند ،افرادی شبیه دکتر کدیور ،دکتر سروش در ایران.این روشنفکران دمدمی مزاج دینی هستند که هنوز بر مبنای دین میخواهند حرفهای تازه بزنند و آنرا به خورد مردم بدهند.در ایران ،عامل اصلی انحراف و سردرگمی قشر تحصیل کرده به شکل خاص و مردم به شکل عام ،همین آقایان روشنفکر دینی هستند. رنسانس و مسیر درست تحول در ایران همانند سلف خود در اروپا باید بر مبنای انسان مداری و خرد گرایی باشد و به دور از اعتقادات دینی و یا نظریات آپدیت شده و به روز شده در باب دین.دخالت دین همیشه ضمینه ساز اختلاف است همانگونه که در دین اسلام بعد از 1400 سال اینهمه اختلاف در نگرشها ، اعتقادات و تفسیرات وجود دارد.راه رسیدن به حداکثر اشتراکات و حداقل اختلافات بین انسانها در جامعه ی انسانی امروزی، خروج از باور دینی و ورود به باور انسانی و خرد گرایی است.دین هرگز نمیتواند در اداره ی جامعه امروزی دخیل باشد چرا که هر گروهی برای درستی عملکرد خود، دیگران را به یک آیه حواله میکند و هر آیه را تفسیر به رای کرده و شان نزولی برایش میتراشد. انسان مداری و خرد گرایی تنها راه نجات مردم ایران است و باید به روشنفکران انسان مدار و خرد گرا اقتدا کرد. هیچ کدام از کشورها و ملتهای پیشرفته در قوانین اجتماعی و انسانی خود بر مبنای دین باوری عمل نکرده اند. دیگر باید از این حرکت دایره وار و تکراری رها شویم و فریب روشنفکران دینی را نخوریم.دین به اندازه ی کافی وقت داشته تا انسان را پرورش دهد و به سعادت و خوشبختی سوق دهد ولی بعد از هزاران سال هنوز ناتوان است.
وحشیانه ترین و زننده ترین برخوردها با کرامت انسان با عمل به آموزه های دینی صورت میگیرد.
آقای کدیور حرف تازه ای نمیزنند حقایق مغفول از دین رو دوباره بیان می کنند. حرف نویی درکار نیست. مساله اینه که سیاست مداران و دیکتاتورهای دینی برای پیش برد حرف خودشون جنبه های خشن دین رو برجسته می کنند تا با مرام زورگویی خودشون هم سو باشه. وگرنه کی می تونه آیه ی:«لا اکراه فی الدین » رو ندیده بگیره. اما آقایون ندیده می گیرن به راحتی و سریع حکم به اعدام تازه مسیحی می دهند. دیکتاتور که نمیاد وجه لطیف دین رو نشون بده میگرده دنبال خنجر صدراسلام نه برخورد انسانی که به اندازه ی کافی تو تاریخ هست. برادر من مشکلات رو گردن دین نیندازید. آدم ها مشکل دارن. حکومت ها مشکل دارن. مگه تو اروپا دین نیست؟ هست ولی حکومت دینی نیست.
جناب بابکم ، درود
دوست عزیز ” ترس ” نه.
مانع اصلی ” یأس و نا امیدی ” است که بدترین و آخرین راه حل برای مقابله با ترس است.
ترس به تمام موجودات انگیزه میدهد برای بقا و زندگی.
پی آمد ترس چیست؟ حرکت
که شامل 3 واکنش اصلی است: (فرار – دفاع – حمله)
اگر تمامی این راههای مقابله با عامل ترس نتیجه نداد، وارد مرحله ی یأس میشویم.
پی آمد یأس چیست ؟سکون
که شامل 3 واکنش اصلی است: ( سرخوردگی – بردگی – خود زنی )
کاربر محترم، جناب مهاجر
با درود، من هنوز پیشنهاداتم را مطرح نکرده ام عزیز من، راه حل غلبه بر ترس ایجاد امید در مردم و نیز قدرتمند شدن مردم است که در کامنتهای بعدی مطرح خواهم کرد در ضمن این یک فراخوان است برای چند قدم جلوتر رفتن از وضعیت فعلی ، در همین کامنت مطرح کرده ام که پیشنهادات من اگر نادرست بود به سینه دیوار بکوبید منتهی با یک شرط، و آنهم این است که پیشنهاد بهتر را که عملی باشد مطرح کنیم الآن شما در کامنت خود که ترس را انکار کرده ای و یاس و ناامیدی را منشاء میدانی آیا پیشنهادی برای برطرف کردن همان ناامیدی مطرح کرده ای؟ من که نمی بینم بیائیم به این شرط که مخالفت در صورت طرح پیشنهاد بهتر باشد وفادار باشیم تا با کمک هم یک راه جدید و رو به جلو برای مردممان باز کنیم با تشکر از شما، و شما و دیگران را مجددا به خواندن ادامه کامنتهای بنده و طرح پیشنهاد بهتر دعوت مینمایم.
آب زنید راه را هین که نگار می رسد
مژده دهید باغ را بوی بهار می رسد
رونق باغ می رسد چشم و چراغ می رسد
غم به کناره می رود مه به کنار می رسد
باغ سلام می کند سرو قیام می کند
سبزه پیاده می رود غنچه سوار می رسد
فراخوان برای ایجاد حرکتی جدید در تداوم حرکت محمد نوریزاد در سطحی گسترده تر، به احترام سیمین بانوی ایران، مبدا حرکت جدید و ایجاد جوانه آن را روز به خاکسپاری این بانو قرار میدهیم تا پس از تبدیل شدن این جوانه به درختی تنومند یک ملت با یاد فرهیختگانش در سایه سار این درخت آرام و قرار گیرد.
همه کاربران محترم سایت نوریزاد را به خواندن سلسله کامنتهایی که میگذارم دعوت می کنم رحمت به آن شیری که خورده ای که با پیشنهادات مکمل خود مشکل هموطنانت را حل می کنی شما را به خواندن اولین کامنت که در انتهای همین پست درج شده است دعوت می نمایم.
نوری زاد اگر مرد بودی حرفهایی میزدی که باید بزنی.
شک ندارم چیزهایی میدانی که خیلی ها نمی دانند و گفتنش به هرچه زودتر سرنگون شدن حکومت کمک خواهد کرد.
به نظر من تو فقط یک ملیجک از دربار رانده شده ای.
هنوز دو رنگی.
نامه هایی نوشتی که هنوز در آنها ارادت خودت را به آغا حفظ کرده بودی. گیرم کمی هم به پایش پیچیده بودی.
ولی اینقدر مرد نبودی که تیشه به ریشه بزنی. چون هنوز از همان ریشه تغذیه می شوی.
——————————
سلام هادی گرامی
توان من همین است دوست عزیز
مابقی اش را شما بپیمایید.
سپاس
چرا انتظار داریم یکی فریاد بزند و بعد تهمت به او بزنیم که خوب فریاد نکشیدی و حتما” وابسته و جیره خواری. بیایید من و تو و نوریزاد با هم ما بشویم و با هم فریاد بکشیم.دست در دست هم دهیم به مهر تا کنیم میهن خویش را آباد. با نظاره کردن و فقط ایراد گرفتن چیزی عاید مردم نمی شود
پیشنهادهایی برای رفاه حال بیشتر زنان ایران
شهرداری تهران در یک اقدام نمادین، برای جلوگیری از خسته شدن زنان و صرف جهت رفاه حالشان، آنان را از مشاغل دفتری برکنار کرد. حالا دیگر زنان مجبور نیستند به انجام مشاغل سخت اداری و دفتری مبادرت ورزند.
البته اینگونه توزیع رفاه تنها شامل شغل هایی همچون مسئول دفتر، منشی و تایپیست شده است و برای شغل هایی مانند معاونت و مدیریت اتفاقی رخ نداده است و آنان همچنان در شرایط سخت و دشوار کاری مشغول به زحمت کشیدن و عرق ریختن هستند و هیچ مسئولی به فکر رفاه حالشان نیست. امیدواریم بالاخره مسئولان به فکر قشر ضعیف معاونان و مدیران نیز بیفتند و برای سختی کار آنها هم فکری عاجل کنند.
البته واضح و مبرهن است توزیع رفاه و عدالت نباید تنها در سطح شهرداری حدود شود و قسمت های دیگر جامعه نتوانند از این همه آسایش و امنیت استفاده کنند. به همین دلیل کارهای دیگری را که برای رفاه حال زنان در سطح جامعه می توان انجام داد تا هر چه بیشتر در رفاه و آسایش غوطه ور شوند را با هم مرور می کنیم.
رانندگی: از آنجایی که در هنگام رانندگی همیشه خطر تصادف وجود دارد پس بهتر است زنان رانندگی نکنند و وظیفه خطیر تصادف کردن و مردن را به مردان بسپارند؛ خودشان در آسایش و امنیت کامل به پیاده روی مشغول باشند!
مترو: بهتر است زنان سوار مترو نشوند تا در شلوغی جمعیت نفس شان بند نیاید یا کسی کفش شان را لگد کند. در عوض مردان آنقدر از بوی عرق بدن یکدیگر استشمام کنندتا رنگ پوستشان سبز شود!
سینما: اصلا چه دلیلی دارد زنان به سینما بروند و فیلم های ملودرام نگاه کنند و گریه شان بگیرد؟ بهتر است زنان حق ورود به سینما را نداشته باشند تا مجبور به گریه کردن نشوند و غم و غصه بازیگران فیلم ها را مردان به تنهایی بخورند تا جانشان دربیاید!
استادیوم: رفتن به استادیوم همواره با شنیدن الفاظ رکیک همراه است؛ پس بهتر است زنان به استادیوم نروند تا پرده گوششان با چنین الفاظ بی ادبانه ای پر نشود. در عوض مردان به این کار سخت و دشوار مبادرت ورزند تا پرده گوششان از این الفاظ رکیک پاره پوره شود.
خرید: چه دلیلی دارد زن ها مجبور به خرید کردن باشند و در هر مغازه ای به چانه زدن با فروشنده بپردازند تا فکشان درد بگیرد؟ بهتر است برای رفاه حالشان آنان را از خرید کردن منع کنیم تا فقط مردان چانه بزنند تا استخوان فکشان لق شود.
کلاس های موسیقی: البته برگزاری کلاس های موسیقی هم برای زنان و هم برای مردان مضر است و باعث می شود گوش شان از شنیدن صداهای ناهنجار سازهای مختلف آسیب ببیند؛ پس چه بهتر که به طور کلی کلاس های آموزش موسیقی منحل شود تا جامعه در رفاه و آسایش دست و پا بزند و آرامش در جامعه نهادینه شود.
نفس کشیدن: برای چه زنان هوایی را تنفس کنند که همراه خود سرب و مونواکسید کربن و هزار جور دود و درد و مرض دارد؟ بهتر است هوا را مردان تنفس کنند تا دچار بیماری های قلبی و تنفسی و سرطان شوند و نسلشان منقرض شود! والا با این مرداشون
بیژن فرهودی، مجری سابق صدای آمریکا در نسخه روز ۲۹ مرداد روزنامه کیهان
لندن، ماجرایی را بازگو میکند که میتواند پیش از برگزاری جلسه بعدی
دادگاه مهدی هاشمی، زاویههای متفاوت پرونده و حساسیتهای قاضی دادگاه
انقلاب را معلوم کند. فرهودی مینویسد: «دیدار من با مهدی هاشمی رفسنجانی
که به درخواست وی انجام شد قرار نبود حالت مصاحبه داشته باشد اما کوته
زمانی پس از شروع، تبدیل به نوعی گفت و شنود شد که طی آن درباره یک رشته
مسایل جاری کشور صحبت کردیم. بسیاری اوقات این مکالمه توأم با پرسشهای
چالشی من از مهدی هاشمی بود.در همان ابتدای گفتگو از مهدی سوال کردم آیا
دارد این گفتگو را ضبط میکند و او با قهقهه اظهار داشت: من؟ من از شما
باید بپرسم! او اضافه کرد که ما «شورت ترم» فکر نمیکنیم. ما سی ساله تو
حکومتیم و اگر یکی از این خلافها بکنیم هیچ کس با ما حرف نمیزند.»
فرهودی در ادامه مینویسد: «من اما از آنجا که نمیخواستم از مهدی هاشمی
رفسنجانی به اصطلاح رودست بخورم محض احتیاط این گفتگو را با گوشی تلفنم
ضبط کردم بدون آنکه آن را در جایی پخش کنم. تا اینکه اخیرا از یک منبع
موثق شنیدم که نسخهای از این گفتگو به دست وزارت اطلاعات افتاده و حتی
یک کپی آن در دست بازجوی مهدی هاشمی رفسنجانی قرار دارد! پس معلوم شد که
وی بر خلاف آنچه مدعی شده بود، این گفتگو را ضبط کرده است! اینک من برای
جلوگیری از سوء استفاده رژیم از این گفتگو و احیانا تحریف آن، تصمیم به
انتشار بخشهایی از آن، که در آنها صدای هر دویمان قابل فهم بوده است،
گرفتهام.»
بیژن فرهودی در دنباله مطلب، برخی از سوالهای خود و پاسخهای مهدی هاشمی
را منتشر کرده است:
فرهودی: از وضعیت خودت در رابطه با شکایتهای موسوی و بوذری بگو.
-موسوی که مزخرف میگه… بوذری مهم نیست… حکم غیابی گرفته از اون دادگاه…
اون تو خیاله اینو من بگم…
فرهودی: الان تو آکسفورد تحصیلت ادامه داره و کلاس میری؟
-کلاس نمیرم اصلا…
فرهودی: مکاتبهایه؟
مگه نشونت ندادم نامه رو… دو صفحه نامه دارم از آکسفورد که ازم معذرتخواهی کردن…
فرهودی: چرا منتشرش نکردی؟
بی بی سی گفت… بی بی سی یه گزارش داشت… بررسی کرد… با من مصاحبه کرد.
فرهودی: من ندیدمش… کی پخش شد؟
-همون یه سال پیش…
فرهودی: من یک سال پیش را کاری ندارم… من دارم راجع به مقالهای صحبت
میکنم در اون روزنامه… که بهت زنگ زدم…
-اون مزخرفه… روزنامه نوشته بود که آقای حاج شیخ الاسلام [دکتر رضا شیخ
الاسلامی اولین استاد مطالعات ایرانی در آکسفورد] گفته که من پول نمیدم…
روزنامه به من زنگ زد گفتم اگر شیخ الاسلامی بخواد چنین پولی بده من
خودم از اکسفورد میام بیرون! نه اون مزخرفه…
دو سال پیش آقای[کاوه] موسوی شکایت کرده بود… آکسفورد همه ما رو جمع کرد
با من ۱۲ ساعت مصاحبه کرد بعد یک نامه داد که به تو اتهام زدن ولی ما هیچ
دلیلی نداریم که این اتهامات درست باشه. برات نامهشو میفرستم [تا به
امروز چنین نامهای از مهدی هاشمی دریافت نکرده ام]… اذیت میخواست منو
بکنه… این جریان خیلی به نفع من شد تو آکسفورد… رییس قبلی و رییس فعلی
آکسفورد و یه آقای دیگری با من جلسه گذاشتن و گفتن این جریان نشون داد به
ما که تو انقدر استعداد داری که بهتره تمام دانشکده با تو کار بکنن و تو
بهتر از یک استاد میتونی همه را سورپرایز کنی!
فرهودی: تو مقیم آکسفوردی یا دوبی؟
-آکسفورد.
نقش هاشمی رفسنجانی در نظام
فرهودی در دنباله، بحث در باره رهبری و رابطه رهبر جمهوری اسلامی با
هاشمی رفسنجانی را پیگیری میکند.
فرهودی: با بابات تماس داری؟
-آره، هر شب حرف میزنیم.
فرهودی: آیا بابات بعد از ابقا در پست رییس مجمع تشخیص مصلحت هنوز
مغضوبه؟ خامنهای چرا ابقاش کرد؟ آیا خامنهای میترسید هاشمی کاری کنه؟
-نه… این دو دلیل داشت… آقای هاشمی این پستش مهم نیست و خوب پا میشد
میرفت قم و میشد رییس بزرگترین گروه اپوزیسیون کشور… این به نفع آقای
خامنهای نبود که هاشمی را ابقا کنه [نکنه]. البته بابام که این کار را
نمیکرد… این عاطفیه… پنجاه ساله دوستند با هم… تمام کارهایی که با هاشمی
کردن آقای خامنهای گفت که من نکردم… قوه قضاییه کرد و من دخالتی نکردم.
فرهودی: من همیشه معتقد بودم که پدرت از ارکان اصلی این نظامه و شیشه
حیات رژیم دستشه…
-پدر من قوه عاقله کشوره، تو نقاط بحرانی مواظب کشوره البته تا شش هفت
سال پیش، وجودش در مسائل بحرانی کشور تضمین کننده بود هرچند، الان وجودش
مثل آن دوران تضمین کننده نیست. از سال ۶۸ تا ۷۰ همهکاره آقای هاشمی
بود.
فرهودی: پدرت به «رسماجانی» شهرت یافته [که این اشارهای به ترورهای
مخالفان در دوران ریاست جمهوری اوست] درزمان پدرت بیشترین تعداد
ترورشخصیتهای سیاسی و مدنی اجتماعی اتفاق افتاد چیزی حدود ۲۷۰ ترور که
در فیلم مستند «جنایت مقدس» رضا علامهزاده به آن پرداخته شده.
-این واژه را شماها سکه زدهاید اصلا درست نیست. قبول ندارم. لیست
بیاورید نشان دهید.
فرهودی: یکی از این افراد شاپور بختیار بود که در زمان بابات ترور شد.
-در مورد بختیار، معتقدم پدر خبر داشتند. اولاً مرگ بختیار وصیت آیتالله
خمینی بود. دوم اینکه بختیار دلیل حمله به ایران بود. در دادگاهی به
ریاست آیتالله یزدی، اوبه عنوان یک مجرم جنگی شناخته شد. اسنادی ارائه
شده که نشان میدهد بختیار به نزد صدام رفته و او را برای حمله به ایران
تحریک کرده بوده.
فرهودی: آیا بابات از ترس جلب شدن توسط اینترپول خارج نمیره؟
-نه اینطور نیست. بابام رد نوتیس اینترپول نداره. بابام هرگز به خارج سفر
نکرده [توضیح مصاحبهکننده: هاشمی رفسنجانی در زمان ریاست جمهوریاش به
چندین کشور از جمله شوروی پیشین، عربستان و چند کشور خاور دور سفر کرده
بود اما بعداز ماجرای ترور بختیار و بمبگذاری آرژانتین و قرار گرفتن در
لیست سرخ اینترپول دیگر از ایران خارج نشد]. ده بار شیراک دعوتش کرد
نرفت. بابا اندونزی، مالزی رفت، کشورهای غربی نرفت. از او دعوت زیادی هم
میشد، میتران هم از او دعوت کرده بود… به چه علت نرفت؟ چون گفت اگر من
برم خارج میفهمند که من کارهای نیستم و نمیتونم قول بهشون بدم.
فرهودی: بابات ارتش خصوصی داره؟
-نه، نداره. محافظانش از بچههای سپاه هستن… از افراد خود آقای خامنهای…
فرهودی: تو فرزند رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام هستی آیا خودت را هم جزئی
از نظام میدانی؟
-خیر، خودم رو جزیی از حکومت نمیدانم. همان طور که میدانید حکم
دستگیری من به خاطر ماجرای انتخابات است. اینها معتقدند که من پشت پرده
تمامی وقایع انتخابات را سازماندهی کردم در حالی که مردم خودشان بیرون
آمدند و به خیابانها ریختند. سه میلیون نفری که بیرون اومدند به خاطر
علاقهشون به آقای موسوی بود. اگر آقای خامنهای ما را به زندان بفرستد
به ضررش خواهد بود.
فرهودی: حتما به عنوان یکی از اعضای وابسته به این نظام، به ولایت فقیه
معتقد هستی؟
-نه، التزامی به ولایت فقیه ندارم، پدرم هم مخالف است. به گفته پدرم این
موضوع دارای اشکال است. او در یک سخنرانی به این نکته اشاره کرده اما اگر
بگویم با نظام جمهوری اسلامی مخالفم دروغ گفتهام. من معتقدم اصلاحیه
برای قانون اساسی نوشته شود. قانون اساسی ما بر اساس قانون اساسی فرانسه
نوشته شده. رئیس جمهور معاون ولایت فقیه ماست، نخست وزیر معاون رئیس
جمهور است. اشکال این بخش از قانون اساسی این است که در آن اشاره شده که
ولایت فقیه نباید زمان داشته باشد. اگر ولی فقیه هشت یا ده سال بماند
خبرگان کار خود را به خوبی انجام نمیدهد. قانون اساسی ما به خاطر این
موضوع مشکل دارد.
بیژن فرهودی، سپس بحث را به ماجرای «استات اویل» نروژ و داراییهای
خانواده رفسنجانی میبرد:
-هنوز هم معتقدی که رشوه ۱۵ میلیون دلاری استات اویل به حساب شرکت شما واریز نشده؟
-بارها گفتم، من ۱۵ میلیونی نگرفتم این یک قرارداد بوده، تمام دنیا
بررسی کرده، رئیس جمهور آذربایجان را متهم کردند. این موضوع از سوی پلیس
نروژ و سوئیس و اف بی آی آمریکا بررسی شد. چطور چنین چیزی ممکن است؟ همه
چیز زندگی من مشخص است. من هیچ جا در خارج کشور حتی یک خانه هم ندارم، به
نام هیچ کس ندارم. این موضوع واقعا دروغ است. یک قرآن از این مبلغ به
حساب من واریز نشده. حتی آن طور که شایعه است در کانادا خانهسازی
نداریم.
-با گذشت سی و چند سال از انقلاب، هنوز از هاشمی رفسنجانی به عنوان یکی
از میلیاردرهای معروف در ایران یاد میشود. این جوک را شنیدهای که میگن
بابات گفته ما نشسته بودیم یهو دیدیم ایران افتاد وسط زمینهای ما… آیا
این ثروت جدّ اندر جدّ به خانواده شما رسیده؟
-پدر من قبل از انقلاب هزار تا زمین داشت ۹۸۰ قطعه از این زمینها را
بخشید به طلاب، ۲۰ قطعه بقیه را داد به بچههایش، یک زمین بیرون قم بود،
جای خوبی قرار داشت با سه نفر شریک شد، آقای تولیت و عمویم، آن زمان آن
وقت یک میلیون متر زمین را متری یک ریال خریدند. در همان زمان پیش از
انقلاب قیمت آن زمینها یک باره گران شد.
-میگویند تو و پدرت و بقیه خانواده پول هنگفتی به جیب زدهاید و آن را
به خارج فرستادید. حقیقت داره؟
-نه، دروغ محض است. درست مثل اینکه میگفتند شاه ۲۵ میلیارد دلاربرده.
شاه چیزی نبرده بود. قبول؟
-قبول داری اینو که شاه چنین ثروتی نبرده بود؟
-قبول دارم اینو… شاه همون تخمینی که میگن درسته ۵۰ میلیون برده بود. یه
مشت آدمهای دست دو بیشتر پول خارج کردن. جمهوری اسلامی هم همینطوره…
آدمهای دست دو خیلی بردن… مثل این آقای خاوری… صدتا مثل خاوری هستن.
الان این آقای رضا پهلوی کجا زندگی میکنه؟…(پوتومک)… خوب بیایین مقایسه
کنید… دو تا زندگی رو مقایسه کنید، حتی من حاضرم هر چی دارم با رضا پهلوی
عوض کنم و تو هم بشو وکیل بین ما!
-تو از اون پولدارتری!
-نه به خدا… به والله نه… من حاضرم هرچی دارم با او معاوضه کنم … تو بشو وکیل.
-ولی پیداکردن اموال تو مثل پیدا کردن یک سوزن در انبار کاهه…
-نه، اصلا اینطور نیست، ماهمه چیزمون ثبته. وکیل میگیریم ثروتها رو پیدا کنه.
-میگن عباس یزدی خزانهدارته؟
-نه بابا، مزخرف میگن.
-مهدی، تو خدای تکذیبی!
-بگم خزانه دار منه؟ خوب نیست دیگه!
-آره دیگه، تو احتیاجی نداری به خزانهدار… پولی نداری!
-نه، نه اینکه ندارم… من وضعم خوبه، زندگیم رو میچرخونم، ولی عددهایی که
اینها میگن نیست.
-همین که تو انگلیس کار نمیکنی…
-چطور کار نمیکنم؟ من حقوق میگیرم اینجا. ماهی هفت/هشت هزار پوند
میگیرم. دانشگاه آزاد کار میکنم. ما ۸ تا شعبه داریم خارج کشور. من
دایم به اینها سر میزنم. من خرجم ماهی ده/یازده هزار پونده… خرج خودم و
خانمم تهران، ما خونه زندگی داریم… خرج بچه دارم ماهی هزار پوند… خرج
دانشگاه آکسفورد دارم، سالی ۱۵ هزار پونده…
– آقا، تو زبان انگلیسیات در چه وضعیه؟
-من زبان انگلیسیم ایلتسام ۶ بود وقتی رفتم… الان ۷ هست. هفته پیش
امتحان دادم فکر کنم هفت و نیم.
-تزت رو خودت مینویسی به انگلیسی یا میدی برات ترجمه کنن؟
-خودم مینویسم. نمیشه تز را ترجمه کرد. من ۱۰ صفحهاش را دادم ترجمه،
دیدم نمیشه ازش دفاع کرد.
-میدونی که شاهزاده [رضا پهلوی] در حال تلاش برای تشکیل نهادی به نام
شورای ملّی است. آیا به این تلاش بهایی میدهی. فکر میکنی به جایی برسه؟
آیا در ایران [در حکومت] از شاهزاده میترسند؟
-آره می دونم… بچه خوبیه… نه، به جایی نمیرسه، ولی همین که تلاش دارد تا
نیروها را به یک سمت جلب کند کار خوبیه، ولی اینوریها همه با هم دعوا
دارند. نه نمیترسن…
-شنیدم از مادرش بیشتر میترسن.
-نه… اینا از هیچ کی نمیترسن… از کسی میترسن که بتونه ارگنایز کنه. تا
موقعی که تنها باشی و دو هزار تا فحش هم بدی کاریت ندارن.از من اما
میترسن… چون میتونم ارگنایز [سازماندهی] کنم. من میتونم به اعتبار
نامم از خیلی پولدارای دنیا به راحتی ۵۰ میلیون پول جمعآوری کنم . پلان
که داشته باشی کمک مالی میدن…
-پلان برای براندازی؟ در خارج یا داخل؟
-برای هر کاری… همین خارج هم.
-شما کانادا خانهسازی ندارید؟
-هیچی نداریم.
-جزیره نخل چی؟ اونجا سرمایهگذاری ندارید؟
-نه… هیچی نداریم… نخل مال دولت اماراته.
-شما خارج ایران هیچی ندارید؟
-نه، هیچی نداریم. من یه حساب تو دوبی دارم.
-حاج آقا چی؟
-حاج آقا به چه دردش میخوره؟ پس فردا میمیره…
-وضع سلامت بابات چطوره؟
-خوبه…
-خامنهای وضع سلامتش چطوره؟ میگفتن سرطان پروستات داره و زیاد زنده نخواهد موند.
-سرطانش خوب شد.
-دپرسیون هم میگن داره.
-آره، بعضی موقعها داره.
-میگن تریاک هم میکشه؟
-نمیدونم، سیگار و پیپ می کشه تریاک و موادشو من خبر ندارم، من ندیدم
.الان سیگار و پیپ میکشه، دیدم. کسی ندیده تریاک بکشه… میگن ولی کسی
ندیده… من نمیگم آره یا نه…. هر وقت میاومد خونه ما شبها تو اتاق من
میخوابید. خامنهای بعضی وقتا خونه نیاوران میخوابه چهار پنج تا خونه
داره، شبها بیشتر مواقع در پاستور میخوابه.
-این دعواها بین روسای قوا واقعیه یا جنگ زرگری است؟
-همین دعواها جمهوری اسلامی را نگهداشته. این دعواها منجر به ثبات این
حکومت شده چون مردم این دعواها را دموکراسی میبینند. جنگ زرگری نیست
واقعا دعواست. البته این دعواها در میان خودشونه… داخل حکومت خودمون
دموکراسیه… اینا در میان خودشون دموکراسی دارن ولی خارج از نخبگان سیستم
دیکتاتوری است. خامنهای این گونه دعواهارو تشویق هم میکنه. همه نخبگان
میدونن که تا کجا باید پیش بروند. یعنی اصولی را پذیرفتن. دوره قبل ۴۰
میلیون نفر اومدن رای دادن، قبل اون ۳۰ میلیون اومدن به آقای خاتمی رای
دادن. این انتخاباتها جمهوری اسلامی را سر پا نگه داشته. اما در
انتخابات قبلی آقای موسوی اصول را رد کرد. حتی بابام هم [علی اکبر هاشمی
رفسنجانی] اصول را رد کرد و دعوایی که شد مشروعیت [نظام] را زیر سوال
برد. اینا با ما خیلی بدن چون میگن شما از بازی خارج شدید. ما میگیم شما
از بازی خارج شدید چون انتخابات باید سالم باشه در میان خودمون.
-واقعا فکر میکنی در انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ تقلب شده؟
-من معتقدم اگر انتخابات به مرحله دوم میرفت موسوی برنده میشد. من
آمار دارم رأی موسوی بیشتر بود در مرحله اول، . موسوی در مرحله اول
دو درصد جلوتر از احمدی نژاد بود حدود ۴۸ به ۴۶…
-چه قراری بین خودتون گذاشته بودید؟ قرار بود کی انتخاب بشه؟
-گفتیم هر کی رأی بیشتر آورد.
-پس چرا نذاشتن؟
-خریت کردن… میدونی چرا این انتخابات بحرانساز شد؟ آقای خامنهای
[همراه با خنده] میخواست بابای منو بیرون کنه و موسوی هم بیرون کنه…
-فکر میکنی این حکومت تا کی دوام بیاره؟
-سی ساله اینور آبیها میگن امسال این حکومت میره. این حکومت سه تا
پایگاه داره: پول که دارن، یک رهبر قدرتمند که دارن و یه تعداد هم
ساپورتر. ممکن است فشار خارجی از یک حدی بیشتر بشه از مدلهای مختلف
اتفاقاتی رخ دهد ولی به این راحتیها نیست کار ایران [رژیم] تمام بشه.
خارجیها ممکنه بروند روی مدل لیبی یا کشورهای دیگه کار کنن و تحریمهای
سنگین رخ بده. آمریکاییها تمام سعیشونو میکنند که جواب بگیرند.
-فکر نمیکنی که اگر دستگاههای امنیتی در داخل شکاف بینشون پیش بیاد و
اعتصابات بشه در داخل؟
-از داخل سیستم گزینشی قویست در بخشهای امنیتی. هر کس استخدام شود تا
پنج نسلشون معلوم هست چه کسانی هستند در این سیستم بزرگ شدهاند. البته
اگر تحریمها سنگین بشه و خارجیها برن رو مدلهای مختلف مثل مدل لیبی
کار کنن ممکنه اتفاقی بیافته ولی نه با این بچهبازیها. برای تعویض
حکومت چند مدل داریم مثل مدل یوگسلاوی، مدل عراق و… مدل عراق مُرده… مدل
لیبی احتیاج به مجوز شورای امنیت داره، اگر روسها کوتاه بیان جواب میده،
حملات نظامی از بالا و استفاده از نیروهای داخلی نه خارجی، مثل کردها،
و مردم برن تو خیابون.
سیمین بهبهانی در وصف اعدامهای سیاسی در سال 1367…………
*ای مادران….
*آتش به زندان افتاد….
*ای داد از آن شب،ای داد!
*ابلیس می زد فریاد:
*”هان ای نرون روحت شاد!”
* صد نارون ،قیر اندود،
*از دود ،پیچان میشد،
*صد بید بن،خون آلود،
*از شعله ، رقصان، می زاد
* دیوانه آتش افروخت
*وآن خیل زندانی سوخت؛
*خاکستر از آنان کو
*تا سوی ما آرد باد؟
*سنگی نه و گوری نه،
*اوراق مسطوری نه،
*نام و نشان از آنان
* دیگر که دارد در یاد؟
*نه، نه ! که آنان پاکند ،روشنگر افلاکند:
*هر اختری از آنان
*هر شب خبر خواهد داد.
*سخت است ،سخت ، اما من
*دانم که فردا دشمن
*پا تا به سر خواهد سوخت
*در آتش این بیداد.
*ای مادران! دستادست ،
* شورنده ، صف باید بست
*تا دل بترکد از دیو،
*فریاد ،باهم فریاد!……
***********سیمین بهبهانی پاییز 1367************
* فرشته ها در عرش هلهله شادی سر دادند زیرا سیمین بانو مهمان است .
باسلام دوستان داعش باتمام نكبتها ورذالت ها يي كه ازسر و رويش مي بارد مي تواند اين حسن را داشته باشد كه به عنوان يك شاخص ومعيار منصفانه براي سنجش وضعيت خودمان در افكار عمومي از اول انقلاب تاكنون مورد استفاده قرار گيرد. والاغيرتا” امروزه كدام كشور حاضر است داعش را به رسميت بشناسد ؟ كدام وجدان بيدار است كه با تحريم همه جانبه اين جماعت براي تضعيف آنها مخالف است ؟ در صورت تهاجم جدي به داعش كدام ملت عاقل ازكمك در حد بضاعت ومعقول به مهاجمين خودداري مي كند ؟ چه كسي دز دنيا حاضر است موافقت كند كه تكنولوژي موشكهاي دوربرد وانرژي هسته اي در اختيار اينان قراتر گيرد ؟ كدام كشور حاضر است اتباع اينان را بدون تفتيش وتفحص وانگشت نگاري به كشور خود راه دهد ؟ و……………البته داعش نيز بزودي چين وروسيه ي مطلوب خود را خواهد يافت تا باهكاري همديگر وبه مدد تمام شيطانهاي كوچك وبزرگ بين المللي ثروت منطقه تحت سلطه را به تاراج برده وبراي مردمان بيچاره ونسل هاي سوخته از جهالت سرشكستگي وورشكستگي به ارمغان آورد ((فاعتبروا يا اولي الابصار ))
درود
جمهوری ولایت! فکر می کند که دارد “اکسیر” می سازد:
دانی که چَنگ و عود چه تقریر میکنند؟
: پنهان خورید باده! که تعزیر میکنند
ناموس عشق و رونق عُشاق میبَرَند
عیبِ جوان و سرزنشِ پیر میکنند
جز قلبِ تیره، هیچ نشد حاصل و هنوز
باطل در این خیال که: “اِکسیر” میکنند!!
گویند رمز عشق مَگویید و مَشنَوید
مشکل حکایتیست، که تقریر میکنند!
صد مُلکِ دل به نیم نظر، میتوان خرید
خوبان در این معامله، تقصیر میکنند
قومی به جِد و جَهد، نهادند وصلِ دوست
قومی دگر، حواله به تقدیر میکنند
فی الجمله اعتماد مکن بر ثُبات دَهر
کاین کارخانهایست که تغییر میکنند
مِی خور! که شیخ و حافظ و مُفتی و مُحتَسب
چون نیک بنگری، همه تزویر میکنند!
سلام.می خام به دوستان ازادیخواه ونو اندیشم مانی-کوروس-ساسان و…عرض کنم انتظاریک جامعه سکولار وازادازجامعه کنونی ما امری محال است.چرا؟جو غالب وفرهنگ حاکم درمیان توده مردم غیراز اون چیزی ست که تصورمیکنید.
تازگیها دایی م فوت کرد(دراردبیل)جمعیت قابل توجهی نیز امدندورفتندبرایندتمامی رفتارهایی که میدیدم به شدت سنتی وضدمنطق وعقلانیت بود.مراسم خاص خاک سپاری ازجمله اینکه سه بارمرده رابایست بلندپایین بکنندواستعانت ازمحمدرسول الله وعلی ولی الله-حسن وحسین محشورشدن با ائمه-تلقین میت (که دینت فلان بودوامامانت فلان)ونوحه خوانی وروضه خوانی-به سروصورت کوبیدن خانمها-و…همچنین سخنرانی مضحک وبی ربط اخونددرمسجد(سخن از علم ودانش بیکران امام صادق-وداعش-وسلامتی ولی امرمسلمین جهان-سلسله جلیله روحانیت و…)وسایررسم ورسومات مراسم و…براینداین رفتارها .همچنین رفتارهای گوناگون مردم درجامعه نشان می دهدعموم مردم درک درستی از جامعه سکولار وازادندارند.حتی واقف به حقوق بشرهم نیستندوبه حق وحقوق خودواقف نیستند.(فقط میدانندانرژی هسته ای حق مسلمشونه)ورسم ورسومات سنتی و مذهبی شدیدا دررفتاروکردارمردم تاثیرگذاراست.حتی درمیان افرادتحصیل کرده رفتارهای سنتی رابخصوص درشهرستانها میتوان به عینه مشاهده نمود.
با این تفاسیرفکرمیکنم همانطورکه اشاره کردم انتظاریک جامعه مدرن بامناسبات اجتماعی نوین وانسانی باوضعیت موجودتوقع نابجایی ست.
دیگردوستان که به سنن ومراسمهای سنتی علاقمندندومقید به مراسم مذهبی .امیدوارم از نوشته های من ناراحت نباشند.واگراحساس توهین و…ازنوشته هام کرده باشندمعذرت میخاهم.ابدا قصدتوهین نداشتم صرفا کوچک نقدی بودبررفتارهای اجتماعی ستی-مذهبی که با شدت کم وزیاددرتمامی شهرهابین مردم دیده می شود
دوست گرامي جناب انعامي، اين واقعيت جامعه ما بر ما هم پوشيده نيست، دوست عزيز اين جوامع سكولار و لايك در كشورهاي غربي حداقل حاصل ٤٠٠ سال مبارزه روشنفكران اين جوامع است و خود ابن جوامع يك دوران رنساس و انقلاب فرهنگي و جند انقلاب ازاديخواهي و يك انقلاب صنعتي و چند جنگ خانمان سوز را پشت سر گذاشته اند، كه متاسفانه جامعه ما فقط جنگش را با پوست و استخوان لمس كرد، إز يك انقلاب واقعي ، فرهنگي و ازادي بخشي و صنعتي در كشور ما خبري نبوده، ولي با تمامي اين موارد مي شود اين دوران را گذراند و ٤٠٠ سال منتظر نباشيم، و انهم با يك دولت مردمي ميسر مي شود، إز زمان مشروطه تا به حال به كشور ما زير يوغ استبداد و حكومتهاي تماميت خواه بوده، كه براي يك جامعه سكولار پشيزي ارزش قايل نبودند، إز مراسمهاي خاكسپاري نوشتي خاطره اي به يادم افتاد كه براي حسن ختام خدمت شما و ساير كاربران نقل كنم، در قبرستان شهر ما سيدي به نام محمد طاهر بود كه تمامي عمرش را در سرما و گرما بر سر قبرها گذرانده بود و افتاب داغ پوست صورتش را مثل مرغ سوخاري چنان قهوه اي برشته كرده بود كه مدتها بود لقب ( سيد كفتار ) را با خود يدك مي كشيد، يك بار در مراسم خاكسپاري شخصي شركت داشتم و سيد كفتار هم طبق معمول مثل كركسي براي اجابت نماز ميت كنار قبر فرود امد، و شروع به نماز و شمردن أمان ميت كرد مثل ( علي ان امامي ، حسن ان أمامي) چند تا إز جوانان شيطان كه گويا نعشه بنگ بودند در اين مراسم حضور داشتند و مرتب به.سَرِ و سأخت و حرفهاي سيد كفتار مي خنديدند، دست اخر سيد ما طاقت إز دست داد و با ان صداي اسمانيش كه مثل اره استخوان نوازش مي داد به صدا درامد و خطاب به جوانهاي خندان كه كم.سَرِ و صدا كنيد بايد اين چيزهاي را كه من در گوش ميت مي خوانم به يادش بماند، چند دقيقه ديگر عين همين حرفها را اَنكيل و مُنكيل ازش طلب مي كنند، كه اين حرف سيد كفتار مثل بمب حتي صاحبان مُْرده را هم به خنده انداخت و هركس سعي مي كرد به نحوي خنده أش را مخفي كند، موفق باشيد
تحریرالوسیله آیت الله خمینی:
مساءله 1 – براى اهل كتاب و كسانيكه در حكم اهل كتابند جائز نيست در شهرها و قراء و قصبات مسلمين معبد بسازند، يهوديان بيعه و مسيحيان كليسا و صومعه و بت پرستان بتكده و آتش پرستان آتشكده و صاحبان مذهب ديگر عبادتگاه خاص خود را بنا كنند، و اگر كردند بر والى مسلمين واجب است آنها را خراب كند.
مساءله 2 – در آنچه گفته شد يعنى جائز نبودن احداث معبد و وجوب خراب كردن آن در صورتى كه ساختند فرقى نيست بين شهرها، خواه شهرى باشد كه مسلمين از اول آن را بنا كرده باشند مانند كوفه و بصره و بغداد و تهران و بسيارى از شهرهاى ايران كه بدست مسلمانان بنا شده است و يا شهرى باشد كه بوسيله سپاه اسلام فتح شده باشد مانند بسيارى از شهرهاى قديمى ايران و تركيه و عراق و كشورهاى ديگر، و نيز بين اين شهرهاى فتح شده فرقى نيست بين اينكه با جنگ كردن سپاه اسلام فتح شده باشد و يا بطريق صلح البته صلحى كه در آن شرط شده باشد كه اراضى ملك مسلمانان باشد، كه در همه اينها واجب است خراب كردن و از بين بردن بناهائيكه اهل كتاب بعنوان عبادتگاه براى خود ساخته اند، و همانطور كه احداث آن حرام است خراب نكردن و ابقاء آنچه كه آنان احداث كرده اند نيز حرام است ، و بر واليان مسلمين هر چند كه سلاطين جور باشند واجب است اهل كتاب را از احداث بناهاى كذائى منع كنند و اگر بنا كرده اند از بين ببرند، مخصوصا معابدى كه همه مى بينند چه مفاسد بزرگ سياسى و دينى و چه خطر عظيمى از داخل آنها به درون جامعه هاى اسلامى راه مى يابد و چگونه جوانان مسلمان را بسوى فساد مى كشانند.
مساءله 4 – هر بنائى كه اهل ذمه بخواهند درست كنند نبايد بلندتر از بناهاى اطراف كه ملك مسلمين است بوده باشد.
مساءله 8 – على الظاهر عدم جواز بلند كردن ذمى خانه خود را از خانه مسلمان يكى از احكام اسلام است نه از حقوق مسلمانان ، بنابراين رضايت مسلمان در اين حكم هيچ دخالتى ندارد، پس اگر مسلمانان اطراف ذمى هم رضايت دهند كه او خانه اش را بلند بسازد جائز نيست چنين كند.
مساءله 10 – ايستادن و توقف و عبور از يك درب مسجد بطرف درب ديگر و حتى داخل شدن در مسجد براى جلب طعام يا چيز ديگر براى كافر جائز نيست.
مساءله 11 – بنابر قول مشهور براى كفار جائز نيست سرزمين حجاز را وطن خود قرار دهند.
http://tahrirolvasilah.blogfa.com/post/330
بنده چند نکتهٔ باید و نباید را از همین کتاب تحریرالوسیلهٔ رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی که نشانی آن را پست کردید توجه ام را جلب کرد
با اینکه نکتات بسیار شگفت انگیز و تعجب اوری در این کتاب مطرح شده است این ۳ مورد بیش از همه حقیر را مجذوب کردند:
«مساءله 32 – در جواز نوشيدن بول حيوانات حلال گوشت چون گوسفند و گاو در غير صورت ضرورت بين فقهاء اختلاف است و اقوى حليت آن است ، همان طورى كه نوشيدن بول شتر جهت دواء بدون اشكال حلال است .»
«و نيز حرام است خوردن تمامى حشرات از قبيل مار و موش و سوسمار و يربوع (نوعى موش است داراى دستهاى كوتاه و پاها و دم بلند) و جوجه تيغى و جيرجيرك و كوليج و شپش و كك و غير اينها كه عدد آنها را نمى توان شمرد، و نيز حرام است خوردن گوشت حيواناتى كه در قديم الايام امت هائى به خاطر نافرمانى خدا، به شكل آن ها مسخ شدند چون فيل و ميمون و خرس و غير اينها.»
مار و موش و سوسمار و جوجه تیغی جزٔ حشرات هستند؟
«مساءله 22 – يكى ديگر از عواملى كه موجب حرام گوشت شدن حلال گوشت مى شود آن است كه انسان آن حيوان را وطى كند، چه از مجراى بولش و چه از مجراى فضله اش هرچند كه منى انسان در بدن حيوان ريخته نشود، وطى كننده چه صغير باشد و چه كبير چه عالم باشد و چه جاهل چه به اختيار خود اين عمل را مرتكب شده باشد و چه وادارش كرده باشند چه اينكه آن حيوان نر باشد و چه ماده»
الهی به امید تو. چه نر باشد چه ماده. از هر دو مجرا. چه وحشی باشد چه اهلی. تازه از کی تا حالا یک صغیر قادر به ترشح**** بوده؟
تازه میخواهیم به دوران طلائی این بابا برگردیم
سلام دوستان.من در مورد برده داری و نوشته های قرآن چیز زیادی نمیدانم.لطفا یه نفر اینجا اندکی توضیح بده.ممنون
به سایت زیر مراجعه کنید و برای مثال کلمه کنیز را جستجو کنید تا ترجمه آیات مربوط به برده زن برایتان آورده شود.
https://www.youtube.com/watch?v=VX9xdOwkHU0
در تعجب هستم که چه حکومتی و چه مردمی . لطفأ میشه به من یکی بیاد بگه چند درصد از ما ایرانیها سوء پیشینه نداریم ؟ سیستم و نظام قضایی که بستر کشور را چنان از آزادی های اجتماعی رو بست تا با قوانین عقب افتاده شروع به جمع آوری و پرونده سازی برای آدم های معمولی در جامعه شد. از جمله حجاب و بد حجاب و جوانان با نشاط که پرونده دار شدند. کمی دیرتر هر که تفکر این سیستم را نتابید هم مورد قتل و اعدام و ضرب و شتم همراه خانواده پرونده دار و در ستون قهریه قرار گرفت. و همزمان با ایجاد اقتصاد اختلاسی و هزار فامیلی چنان ساختار کسب و کار و استخدام را بی معنا کرد تا اینکه افسران راهنمایی در خیابانها به راحتی اخذ پول در خیابانها کنند آنچنان که حقه بازی و مال خوری و کلاهبرداری نهادینه گردد و نیمی زیاد در این چرخه پرونده دار و عده ای قربانی. و در کنار اینها چنان بازار مواد مخدر جان گرفت تا نیمی دیگر قربانی اعتیاد و پرونده دار و گروهی دیگر در صف اعدام و یا سوار بر موج مرفه نشینی با ماشینهای تخیلی. چنان پرونده و ستاره دارمان کردند که نفسی نمانده . این یعنی آخوند
انقلاب ایران و ” تئوری توطئه ”
اساسا” انقلاب 57 می توانست منشا خدمات بزرگی در همه زمینه های فکری ، سیاسی ، اجتماعی و حتی دینی و مذهبی قرار بگیرد اگر چنانچه با ترفند دشمنان آشکار و نهان ، این انقلاب عظیم قرن حاظر، به بیراهه نمی رفت .
اندیشه خمینی در ایجاد ” نوعی نوگرایی دینی ” و ” فقه اجتهادی پویا ” و پاسخگو نمودن دین به ضرورت ها و نیازهای زمانه ” از طرف برخی مراجع مرتجع و تاریک اندیش و پر نفوذ پس زده شد، البته تاریخ همچنان راه دشوار خود را بسوی کمال و ترقی باز می گشاید و محصول خود را عرضه خواهد داشت . محمد نوری زاد و صد ها امثال او خود محصول همین روند است .
در اوایل انقلاب برخی بزرگان سیاست نسبت به ” نفوذ دشمنان به منظور به بیراهه کشاندن انقلاب ” هشدار می دادند اما قدرت و دامنه نفوذ سیا در ایران و ارتجاع داخلی تاحدی توانست اهداف پلید آنان را تامین نماید و وضعیت ناهنجار فعلی را رقم زنند و صف متحدان داخلی کشور را بشدت تضعیف و نابود سازند.
کامنت ” صفا ” در مطلب پیشین برام خیلی جالب بود و تازگی داشت ، خواندن مجدد آنرا خالی از فایده نمی دانم :
حکومت ایران با سیمین خانم بد است.پس با کی خوب است؟ با “حسن آیت”! این مقاله را بخوانید تا بفهمید دنیا دست کی هست و ولایت فقیه درست کی!
خاطره مهندس سحابی از بازجویی شریعتمداری از او در مورد حسن آیت
ayat
نخستین مراسم بزرگداشت حسن آیت پس از ۳۳ سال در تهران برگزار میشود.
به گزارش دیگربان سازمان فضای مجازی «سراج»، مرکز مستند «پیام گستر» و دبیرخانه دائمی بزرگداشت «قربانیان ترور» مجریان این مراسم معرفی شدهاند.
حسن آیت نماینده نخستین دوره مجلس ۱۴ امرداد ۱۳۶۰ در مقابل منزلش در محله نارمک به ضرب گلوله کشته شد.
آیت عضو هیات رئیسه مجلس خبرگان قانون اساسی بود و نقش مهمی در تدوین اصول قانون اساسی و الحاق اصل ولایت فقیه به آن داشت.
از حسن آیت به عنوان یکی از سرسختترین مخالفان موسوی نیز یاد میشود؛ سال ۹۱ نیز مستندی با عنوان «اسرار آیت» از سوی مرکز مستند «پیام گستر» تهیه و پخش شد.
در این مستند به طور تلویحی تلاش شده میرحسین موسوی به عنوان یکی از بازیگران «ترور» حسن آیت معرفی شود.
مراسم بزرگداشت این نماینده پیشین مجلس قرار است سهشنبه ۱۴ امرداد ۱۳۹۳ در تالار «مهر» حوزه هنری برگزار شود.
محمد خامنهای، اسدالله بادامچیان و جواد منصوری از سخنرانان این مراسم اعلام شدهاند.
رونمایی از کتاب «اسرار آیت» و همچنین سایت «شهید آیت» از دیگر برنامههای این مراسم خواهد بود.
با توجه به برگزاری این مراسم سایت ملی-مذهبی بخشی از خاطرات مهندس سحابی را که مربوط به بازجویی حسین شریعتمداری از او درباره آیت است منتشر می کند:
در سلول را زدند و دوباره به من چشم بند زده، احضار کردند. از آنجایی که عصر جمعه بود نگران شدم که چه اتفاقی افتاده که در ساعتی غیر رسمی مرا احضار نموده اند! مرا به اتاق بازجویی هدایت کردند و روی یک صندلی امتحانی نشاندند. بازجو که بعدها فهمیدم شخص شریعتمداری بود، با لحنی که می خواست صمیمانه نشان دهد پرسید: ” خوب، این موضوع که گفته بودی، ولایت فقیه کار آمریکایی ها بوده، موضوعش چه بوده و از کجا فهمیده بودی؟” من که با چشم بسته باید به سوالات جواب می دادم تعجب کردم و منظورش را پرسیدم. گفت:”همین مسئله بقایی و آیت و …” من گفتم که هرگز نام آمریکا را در مسئله ولایت فقیه نیاورده ام ولی نقش آیت و بقایی را در ورود موضوع ولایت فقطه به قانون اساسی انکار نمی کنم و شخصا حتی شهادت می دهم. او گفت که شاهد تو که بوده است؟ من نیز داستان ملاقات آیت با آیت الله منتظری و اصرار او بر تاکید بر اصل ولایت فقیه در قانون اساسی و بقیه قضایا را بیان نمودم.
در حوالی تشکیل مجلس خبرگان شورای مرکزی حزب زحمتکشان و دکتر بقایی نامه ای به شورای انقلاب دادند که مشخصا در آن بر اهمیت نقش روحانیت در انقلاب و ضرورت حضور آنان در سیاست و وجوب امتیازی برای آنان در قانون اساسی تاکید می شد! البته در آن نامه نامی از ولایت فقیه نیامده بود. در تیرماه سال ۵٨ که مدتی پس از آن قانون اساسی تصویب شد. آیت الله منتظری مسئله نقش روحانیت و مسئله ولایت فقیه را مطرح کرد. بعدها معلوم شد که آیت دنبال این موضوع را گرفته، به ایشان اصرار کرده است.(نقل قول از خود آیت)
در آذرماه ١٣۵٨ زمانی که قانون اساسی به رفراندوم گذاشته شده، به تصویب رسیده بود، یکی از اعضای حزب زحمتکشان، مرحوم خضایی که از کارشناسان سازمان برنامه بود سه نوار از سخنرانی های دکتر بقایی را به من داد. وقتی آن نوارها را گوش دادم متوجه شدم مواضعی صد و هشتاد درجه متفاوت و حتی متضاد با آنچه در نامه خود به شورای انقلاب نوشته بود گرفته است . در آن سخنرانی بقایی روحانیت را مسئول بدبختی های ایران دانسته، عهدنامه ننگین ترکمنچای را نیز به خاطر تحریکات روحانیت برشمرده است و حتی حکومت شاه سلطان حسین صفوی و شکست از اشرف افغان را نمونه ای از حکومت فقها و استخاره و ولایت فقیه دانسته است! این مطالب در کتاب “افول یک مبارز” به چاپ رسیده است.
شریعتمداری پرسید که تحلیل شما از کار بقایی چه بود؟ من هم پاسخ دادم که ما تغییر موضع بقایی را حمل بر تغییر مواضع وی در سالهای ٣٠ و ٣١ نمودیم و اینکه مواضعی نفاق آلود گرفته، دودوزه بازی می کرده است. شریعتمداری گفت:” شما سیاسیون می خواهید از روی تحلیل های خود ماجراها را بفهمید در حالی که اطلاعات درستی ندارید!” من گفتم منظور چه اطلاعاتی است؟ شریعتمداری گفت: ” در فاصله مرداد ١٣۵٨ تا آذرماه همان سال ارتشبد اویسی دو بار از خارج با دکتر بقایی تماس گرفته، گفته است: “ما می خواهیم در ایران اقداماتی انجام دهیم و شما کاندیدای ما هستید!” سپس برای تایید حرف خود نامه ای را به من نشان دادولی دست خود را روی امضای آن گذاشت و گفت: “نامه را بخوان!” آن نامه اصل بود و فتوکپی نبود. در نامه نوشته شده بود:” جناب آقای دکتر بقایی، در میان رجال ایران من نسبت به شما احترام خاصی قائلم. چندروز پیش از سوی سازمان های سیاه و سفید مرا خواستند و نظر مرا درباره ایران خواستند و من گفتم از نظر من تنها کسی که می تواند سکان این کشتی طوفان زده را در دست بگیرد، شما هستید. آنها یک هفته بعد به من جواب دادند و گفتند”o.k” و یک اکی غلیظ هم گفتند. پس شما خود را آماده کنید.” متن این نامه عینا در کتاب زندگی نامه سیاسی دکتر بقایی چاپ شده است و من در آن کتاب دیدم که نویسنده نامه احمد احراری است.
شریعتمداری این نامه را در تایید اطلاعات خود مبنی بر تماس اویسی با بقایی به من نشان داده بود. او اطلاعات دیگری در این زمینه به من نداد. این سوال برای من تکرار می شد که چرا بقایی می خواست با آوردن ولایت فقیه و پررنگ کردن نقش روحانیت، نقش خود را به نفع آمریکایی ها و سلطنت ایفا نماید؟ چرا که بنا بر اعترافات خود از سال ٣١ و ٣٢ با سی .آی .ا همکاری داشته است. پس دلیل او برای دفاع غلیظ از روحانیت چه بود؟
…
شریعتمداری به دنبال بحث هایی که درباره دکتر بقایی مطرح کرد به روابط پیچیده او با آیت و افراد دیگری از درون نظام اشاره کرد و گفت:”رابطه آیت با بقایی خیلی عمیق و ارادتمندانه بود، مانند رابطه یک مرید با مرادش. حتی عینک، ژست و حتی نوع اصلاح سرش مانند بقایی بود ولی همه جا می گفت من با بقایی رابطه ای ندارم. بعدها که اعترافات بقایی رو شد و روابط وی با آیت مسلم گردید، حضرت امام دستور دادند، نام آیت از لیست شهدا خارج شود!” حال آنکه تفکرات این جریان هنوز در میان هیئت حاکمه ایران نفوذ دارد.تغییرات اساسی که در مجلس قانون اساسی انجام گرفت ادامه خط و بازی آنان بود. چنانچه در جریان تصویب اصل ولایت فقیه در مجلس خبرگان اول هم، صحبت ها و تصمیم های از پیش گرفته شده آقایان صدوقی و آیت دخالت مستقیم داشت. در واقع کسی که برای اولین بار مسئله ولایت فقیه را مطرح کرد، آیت الله صدوقی بود. در کتاب زندگیمامه دکتر بقایی نامه مفصلی از آیت خطاب به ایشان درج شده است. نامه مفصلی نیز از طرف آیت الله صدوقی به دکتر بقایی موجود است. در این نامه بسیار با احترام از بقایی یاد کرده، از وی تمجید نموده است. این در حالی است که ایشان در رابطه با افراد دیگر چنین احترام و عزتی قائل نبود… مرحوم حاج مهدی عراقی نیز از دوستی برخی با دکتر بقایی اظهار تعجب می کرد. یک بار ایشان به من گفت: “من تعجب می کنم که موتلفه و بچه مسلمان ها چرا اینقدر به بقایی خوشبین هستند!” این در حالی بود که وی همیشه شیشه مشروب کوچکی در جیب داشت و نسبت به الکل وابسته و معتاد بود، اگرچه این اعتیاد به دلیل درد و بیماری او بود.
شریعتمداری علت مرگ بقایی در زندان را نیز خودکشی قلمداد می کرد و می گفت: “بقایی سر ما کلاه گذاشت، خود را کشت و به گردن ما انداخت”. بقایی به دلیل بیماری هایی که داشت الکل مصرف می کرد و همین مصرف الکل بیماری قند را نیز در او تشدید کرده بود و انسولین مصرف می کرد. در زندان مشروب او قطع شد بنابر این قند خون او پایین آمد در حالی که مقدار انسولینی که مصرف کرده بود زیاد بود. پس از یکی از جلسات بازجویی قرار بود که نام افراد و باشگاه جهانی…. را برای ما فاش کند. پس از ساعتی نگهبان آمد و به ما گفت: از اتاق او صدای خِر خِر می آید. وقتی به اتاق او رفتیم، در وسط اتاق افتاده بود و عضلات او به شدت گرفته بود، خیلی زود او را به بیمارستان رساندیم ولی حالش وخیم بود و در میانه راه درگذشت.
شریعتمداری یک برگ از بازجویی های بقایی را به من نشان داد و من خط خود وی را خواندم. از او سوال شده بود، غیر از شما چه کسانی در ایران با سی.آی.اِ همکاری می کردند؟ او با خط خود نوشته بود:”مهندس مقدم مراغه ای، دکتر سید محمود کاشانی و …” این ها در پرونده مظفر بقایی موجود است. جالب است که سوابق دکتر محمود کاشانی به پیش از انقلاب باز می گردد…با این حال پس از انقلاب ایشان مدعی انقلاب شد. در سال ١٣۶۵ مهندس بازرگان برای نامزدی ریاست جمهوری ثبت نام کرد. شورای نگهبان صلاحیت مهندس بازرگان را رد کرد و صلاحیت آقای محمود کاشانی را تصویب کرد! در سال ٨٠ نیز بار دیگر صلاحیت ایشان را تایید کردند، با وجود این همه شعار مرگ بر آمریکا که حاکمیت ما سر می دهد. هم اکنون نیز ایشان در سفرهایش به تمام کشورهای دنیا می گوید: “اصلا در ٢٨ مرداد کودتایی در کار نبوده است. در واقع کودتا را مصدق در ٣٠ تیر سال ١٣٣١ انجام داده بود.”
دوست عزیز پس فکر میکنم کتاب ولیت فقیه را آقای خمینی در ۲ دهه قبل از انقلاب ننوشته بود و کار آقای بقایی و سیا بود !؟
درود بر انسان آزاده و شجاع، جناب نوری زاد
ببینید استاد عزیز، مطلب بسیار ساده است.
این حضرات معتقدند که:
خدایی بنام الله، با پیامبری ارتباط برقرار کرد و قوانین و دستورات را برای زندگیِ درست تر و بهترِ انسانها، از طریق وحی به ایشان داده است. (از نظر آنها فلاح و رستگاری در اجرای این موارد است)
در این دیدگاه، تمامیِ نصایح و فرامینِ این خدا در کتابی بنام قران ثبت و ضبط است. این کتاب از هیچ موردی از زندگی بشر، فروگذار نکرده و تمامی آنچه که لازم است در آن درج گردیده است.و …
در این دیدگاه (که تمامِ متن قران را بی کم وکاست، دستورات و وحی از جانبِ الله می داند)، جایی برای فکرکردن و اندیشیدن، برای بررسی و تجزیه و تحلیل، برای سبک و سنگین کردنِ این دستورات، برای یافتنِ دلیل و فلسفۀ آن نوشته ها و… ؛ وجود ندارد.
در این دیدگاه، اگر موضوعِ آیه ای در این کتاب و یا دستوری در قران؛ با عقل و دانش، مورد تایید قرار گرفت که بسیار عالی است و میتوان این تائیدیه را به همگان ارائه کرد و بعنوانِ یک امتیاز این اندیشه و این دین، قلمداد گردد. اما، اگر برای هر نکته و هر آیه و هر دستوری و خلاصه برای هر موردی که در این کتاب آمده است؛ نتوانستید دلیلی یا منطقی بیابید؛ اصلاً نگران نباشید، چون آنها همگی از جانبِ خدا آمده، لذا همگی صحیح و درستند و شما بصورتِ تعبدی، باید آنها را بپذیرید و بدان عمل نمایید. چون آن خدا، همه چیز را در مورد نجات بشر میداند و هیچ چیزی را بدون حکمت نگفته است، گرچه ما و شما از آن “حکمت” بی خبر باشیم.
می بینید جناب نوری زاد عزیز، این چند نکته که عرض نمودم عینِ واقعیتِ این اندیشه و این دین است. اگر شما تصور مینمایید که کسی یا کسانی (مثلِ کدیور یا سروش یا مجتهدشبستری یا…) می توانند در موردِ آیه یا آیاتی یا دستوری در قران، نظری دهند و مثلاً اعلام دارند که: “این حکمِ قران، در این دوران، جایگاهی ندارد و باید نادیده فرض گردد” ؛ شما سخت در اشتباهید. این تصور شما درست نیست، جناب نوری زاد. میدانید چرا؟ عرض میکنم:
طرح و بیانِ چنین موضوعی از سوی هر نواندیشِ دینی، به معنای دخالت دادنِ عقل و بینشِ انسان است در مقابلِ امری که خدا دستوری برای آن صادر نموده است. این، یعنی مقدم دانستنِ عقلِ آدمی بر وحی الهی.
خب اگر چنین شود، چه اتفاقی می افتد؟
در چنین صورتی، فلسفۀ آن دین که معتقد بود: بدلیلِ نقصِ در عقلِ انسان و بدلیلِ عدمِ شناختِ واقعیِ انسان از خودش، خداوند که آفرینندۀ اوست و به تمامِ زوایای روحی و جسمی او اشراف دارد، “ادیان” و “پیامبران” را برای هدایت و راهنمایی او فرستاده است؛ کاملاً واژگون می گردد. اگر فلسفۀ آن دین و اعتقاد، از بین برود، بدیهی است که از آن دین و اعتقاد چیزی باقی نمی ماند.
حال چگونه این نواندیشان به خود اجازه میدهند که اینچنین سخنانی را ابراز دارند، جای درنگ دارد.
آری شما درست فرمودید که: “… برای جنابان آیت الله ها، خدشه انداختن به محتوای یک آیه از قرآن، به سیلابی منجر می شود که نمی شود جلویش را گرفت.”
اما من می خواهم بگویم، این مشکلی شما فرمودید، مشکلِ تنها آن آیت الله ها نیست. بلکه به همان دلیلی که عرض کردم، این مشکل، به کلِّ این اندیشه و این دین لطمه وارد میکند نه فقط به آن آیت الله.
البته این را هم بگویم که این مشکل تنها به شیعه یا اسلام تعلق ندارد بلکه این مشکلِ هر دین و آیین و مرامی است که با یک جزم اندیشی، کتاب و قوانینی را الهی و مقدس می پندارند و آنرا برتر از عقل و اندیشۀ آدمیان قرار می دهند.
و این، همان تفاوت قوانینِ عرفی و نوشتۀ دستِ بشر است با قوانینِ شرعیِ منبعث از یک کتابِ مقدس!
این، همان تفاوتی است که در انقلابِ مشروطیت وجود داشت؛ عده ای بدنبال مشروطه بودند و عده دیگری سخن از مشروعه می راندند.
و این همان اختلافی است که ما به قوانینِ منبعث از “منشورِ حقوق بشر” اصرار داریم و معتقدیم که هر جا عقل به امری برتر دست یافت، می توان در آن منشور دست برد و منشور را کاملتر نمود. زیرا که هیچ چیز “تقدس” ندارد. حتی اگر آن منشور توسطِ بزرگانِ علم و دانشِ سالیان گذشته نوشته شده باشد، اکنون می توان با کمکِ عقل و خرد، در آن دست برد!
حامی گرامی
اصل و اساس دین باز هم پا بر جا می تواند باشد.
سخن نو اندیشان دینی آن است که جوهره دین را باید دریافت و حیف است انسان خود را از این جوهره محروم سازد.
این احتمال را بدهید که جوهره ای است که در اثر گذشت زمان گرد و غبار آن را فرا گرفته و دچار اغراض این و آن شده.
دین چه می گوید؟ خدا یکی است پیامبری است و این پیامبر به ما هشدار می دهد مرتکب کار خلاف نشویم زیرا آخرتی در کار است و ما محاکمه و مجازات خواهیم شد. هر کس که باشیم از گدا گرفته تا شاه و ولی فقیه. این چه اشکالی دارد؟ دین می گوید یک سری کار ها و تمرین هایی برای ارتقای روحی و حتی جسمی انجام دهید تا روح و جسمتان سالم بماند. این چه اشکالی دارد؟
مادامی که افراد از روی ایمان و آزادانه از دین پیروی کنند اشکالی در کار نیست. دین داران متوجه نیستند که دین تنها و تنها در اثر سرمشق قرار گرفتن مومنان و رفتار و کردار آنان است که رواج پیدا می کند. روشن فکر دینی می گوید بیاییم ببینیم احکام منتسب به اسلام آیا از انسان ها انسان بهتری می سازد یا خیر؟ کدام یک از این احکام انسان را ارتقا می دهد و کدام یک باعث سقوط وی می شود. هرمنوتیک یعنی احکام را با جوهره دین سنجیدن. هر یک خلاف این جوهره بود را باید به زباله دان انداخت و آن هایی را که آزمایش شده و موفق هستند باید پذیرفت. اگر خوش بین باشیم می توانیم بگوییم برخی ملایان و آیات عظام از ترس این که انسان ها دین را فراموش کنند می خواهند مردم را به زور به بهشت راهنمایی کنند و فکر می کنند برای تحقق زور تشکیل حکومت ضروری است. این در حالی است که دین امری قلبی و ایمانی است و هر گاه کسی را به زور وادار به دین داری کنید اصل ماجرا باطل می شود. همه می دانیم کسی اگر برای ورود به دانشگاه یا پست و مقام نماز شب بخواند عباداتش باطل است پس چه اصراری است دین زورکی باشد؟ کسی هم که جلوی دین را نگرفته. دین را کسی منع نکرده است. البته از نوع ولایت فقیهی و داعشی صد در صد ممنوع است ولی دایر کردن مساجد عبادت و دیگر مناسک دینی را که کسی مانع نمی شود. زور گویی ممنوع است. شرط ورود به دانشگاه را دین قرار دادن ممنوع است. به اسم دین اخاذی کردن ممنوع است. اگر دین داران مایل به اشاعه دین در سطح اجتماع هستند و آن را وظیفه دینی خود می دانند بسیار خوب به مردم نشان دهند یک دین دار چه انسان نمونه و پاکی است. دزدی نمی کند. حرف زور نمی زند. به حریم دیگران تجاوز نمی کند. خود را بر تر از دیگران نمی داند. حقوق ویژه برای خود قایل نمی شود. تا زمانی که دین داران الفبای ساده انسانیت را نیاموزند دکانشان چیزی به غیر از مکر و حیله و کلاه برداری نیست.
دوست گرامی ام جناب ساسانم عزیز
من با فرمایش های شما مشکلی ندارم، و به همین لحاظ پاسخی را ننوشتم. اما از آنجاکه با خود اندیشیدم، شاید شما این عدم پاسخ را حمل بر بی احترامی نمایید، لذا این چند کلام را در باب سخنان شما، می نویسم:
دوست گرامی، من نیز چون شما معتقدم: باید اندیشه ها و پندار نیک، کردار و رفتارهای شایسته را از هر منبعی، با آغوش باز پذیرفت و خود را از آن محروم ننمود. (تاکید می نمایم، از هر منبعی).
با این نگاه، چه فرقی میکند که این “خوبی ها” و این “نیکویی ها” از کجا آمده اند؟ از جوهره دین یا از هر جای دیگر.
اما دوست گرامی ام، آنچه که من بر آن تاکید داشتم این بوده و هست که:
از کجا بفهمیم که این پندار یا این گفتار یا این کردار؛ “خوب” است؟ “نیکو” است؟ “شایسته” است؟
یعنی ملاکِ تشخیص و ارزیابی و سنجش، چیست؟
قضاوتِ این امر بعهدۀ کیست؟
پاسخی که من به این پرسش داشتم این بود که: تشخیصِ این سنجش و ارزیابی، عقل و خردِ آدمی است. و به همین دلیل مهم نیست که گویندۀ کلام و پیشنهاد، کیست!! کلام، از هر کجا که آمده باشد، در بوتۀ سنجشِ خرد به ارزیابی گذاشته می شود و “خوب و بد” بودنِ آن، “شایسته و ناشایسته” بودنِ آن، آشکار می گردد. و از آن پس است که همگان می دانند که با آن پندار یا گفتار یا رفتار، چه باید بکنند.
اما دوست گرامی، وقتی که شما با یک متن مقدس یا یک کتاب مقدس مواجه هستید و می اندیشید که از جایی خارج از عقل و خرد بشر، از عالمی دیگر، از سوی موجود یا وجودِ دیگری فراتر از خرد آدمیان؛ ابلاغ گردیده است و هر آنچه که در آن نوشته است، صحیح و درست است.
آنگاه شما مجاز نیستید که “ارزیاب” و “سنجنده ای” بنام عقل را در این امر دخالت دهید!! چراکه با این کار، شما ممکن است بخشی از آن اوامر، دستورات، نصایح، احکام و… را غیر عقلانی بدانید و تصمیم به نادیده گرفتنِ آنها بنمایید. و این کار، البته که بد است!. چرا؟
چون: شما از کجا می دانید که آن موارد واقعاً اشتباه است؟ شما که مانندِ آن موجود یا وجودِ برتر، از همه چیزِ انسانها خبر ندارید. شاید آن موارد فلسفه ای دارند و همۀ ما از آن بی خبریم. پس شما حق ندارید، با سنجۀ عقل و خرد خویش، به رد و قبول آن موارد برخورد کنید!! و …
و این همان نقطۀ افتراق است. اینجا همان جایی است که من عرض کردم که:
“طرح و بیانِ چنین موضوعی از سوی هر نواندیشِ دینی، به معنای دخالت دادنِ عقل و بینشِ انسان است در مقابلِ امری که خدا دستوری برای آن صادر نموده است. این، یعنی مقدم دانستنِ عقلِ آدمی بر وحی الهی.”
و همانطور که عرض کردم، این سخنان، تنها در مورد دین اسلام یا شیعه نیست؛ این مشکلِ همۀ ادیان و آیین ها و مرام هایی است که با یک جزم اندیشی، کتاب و قوانینی را الهی و مقدس می پندارند و آنرا برتر از”عقل و اندیشۀ” آدمیان قرار می دهند.
با ادب و احترام، حامی.
سلام٬ صدا وسیما اینکه از مرحوم سیمین بهبهانی شاعر ملی ما حرفی نمیزند به این دلیل است:
مدتي است يك فرد كه ميهمان برنامههاي مذهبي صدا و سيما ميشود، مطالبي را مطرح ميسازد كه براي عموم نه تنها فايدهاي ندارد، بلكه موجب شك و ترديد افراد وسستي عقايد ميگردد. يك نمونه از مطالب پخش شده اين باصطلاح كارشناسي مسائل مذهبي اينست كه گفت: “زبان اهل بهشت عربي است و زبان اهل جهنم عجمي!”
مهران
درود یر شما
آقای نوری زاد پاراگراف آخر را خیلی خوب نوشتید اینکه اشاره کردید که داعشی ها غبار از چهره ی برخی از آیات قرآن روفتند یعنی در ارتباط با داستان کنیز گرفتند و برده فروشی ظاهرا طبق دستور اسلام عمل میکنند اما سخن پایانی شما را که فرمودید من سخن پنهان قرآن را می شنوم که ضجه می زند و فغان بر می آورد که: مرا از دست این جماعت برهانید ! این را من نمی فهمم مگر خلافش عمل کردند ؟
جناب نوریزاد عزیز برادر گرامی و دوست داشتنی م سلام….
زیبا نوشتی … اما برای مجاب کردن و به تفکر واداشتن ذهن های رسوب گرفته “نشانه های خدای” ما توصیه میکنم در نوشته های خود کمکم از هرمنوتیک و بخصوص هرمنوتیک متن مقدس و بویژه مقالات دانشمند عزیز مجتهد شبستری پیرامون وحی و پیامبر و ساحت انسانی ش و … و بسط تجربه نبوی سروش بنویسید تا خوانندگان شما هم بدانند میشود نص قران را هم تاویل و تفسیر و حتی تعطیل کرد.
2_ مجلس مجیز گوی و اصطبل نشینان ان وزیر دانشمند را از وزارت انداختند و ان نماینده سر در اخور کلی به ساحت شما توهین کرد و اسم اورد حتما در اینباره مطلب بنویسید.
3_ من از مدرسین دانشگاههای جنوب هستم در سفر شیراز قصد شرفیابی داشتم و ریاست دانشکده وقتی دلیل مرخصی را رک عرض کردم امضا نکردن….
سلام استاد
چ غریبانه بود کوچ پرستوها از این دیار عشق سیمین اولین نبود و اخرینم نخواهد بود.
سیمین جان ما چراغ ها را روشن نگه میداریم برای وارثان عشق و دوستی.
با احترام.
فقط!! هشیارم!! بیدارم!!؟…. از تنبلی بیزارم!! ادامه آن نیست!!؟
درودون علیکــــم!!
به احترام سیمین بهبهانی، روز به خاکسپاری او را، مبداء حرکت جدید قرار می دهیم
فــــراخـــــوان ، فـــــراخـــــوان ، فـــــراخـــــوان ، ایـــام غــم بــه ســر آیــــد
کاربران محترم سایت نوریزاد، من بنا دارم طی چند کامنت این مطلبی را که در عنوان آورده ام را واکاوی نمایم و در حد استطاعت و توانم پیشنهاداتی را نیز مطرح نمایم مهم نیست پیشنهادهای من درست است یا نادرست، بلکه مهم طرح مسئله است مسئله ای که بعنوان یک مشکل سد راه پیشروی مردم ایران به سوی نیک بختی و آینده روشن شده است و تا زمانی که این مشکل را نتوانیم حل کنیم وضعیت تک تک ما و کشور ما نه تنها از اینی که هست بهتر نخواهد شد بلکه روز به روز بدتر نیز خواهد شد آن مشکل که به جان مردم افتاده است چیست؟ نام آن مشکل که سد راه پیشروی ملت شده است در یک کلمه “ترس” است.
چه کسی این ترس را به جان مردم انداخته است؟ به چه ابزارهایی موفق شده است مردم را به ترساند؟ راه خنثی کردن این ترس و مهم تر انداختن همین ترس به جان دیکتاتود چیست؟ آیا ما میتوانیم بر این ترس غلبه کنیم؟ چگونه؟ پاسخ تمام این سوالات در پیشنهاداتی که خواهم داد گنجانده شده است فقط از شما هموطن و خواننده عزیز خواهش می کنم اگر با پیشنهادات من مخالفت کردی پیشنهاد بهتر را دریغ نکن، حتما پیشنهاد عملی بهتر را برای هموطنانت مطرح کن هدف غلبه کردن بر بزرگترین مانع بنام ترس است.
می بینی هموطن تمام دانشگاهها و دانشجویان که موتور محرک یک ملت هستند چگونه با ایجاد ترس خاموش کرده اند!!؟ می بینی چگونه تمام مردم را با ایجاد ترس به مردگان متحرک تبدیل کرده اند!!؟ می بینی در همین سایت نوریزاد بسیاری از هموطنانت جرات نمی کنند کامنت بگذارند و یا امتیاز به کامنتها بدهند و یا سر قدمگاه نوریزاد حاضر شوند!!؟ هموطن دیدی با بزرگترین فاجعه یعنی سقوط پول ملی، پس انداز قشر وسیعی از طبقات ضعیف جامعه به دستور دیکتاتور با گران کردن ارز چگونه یک شبه دود شد و به هوا رفت!!؟ اما دریغ از یک آخ!!؟ علت تمام این بدبختیها و فلاکت همان یک کلمه است یعنی: “ترس” که دیکتاتور نام آن را گذاشته است “النصر بالرعب” یعنی تداوم حکومت و دیکتاتوری با ترساندن مردم و خانه نشین کردن آنها!! و می بینیم که سوگمندانه موفق هم شده است!!
البته من با ناآگاه بودن درصدی از مردم مخالف نیستم و در پیشنهاداتی که خواهم داد رکن اصلی آن گسترش آگاهی است منتهی با حرکت به سمتی که همزمان بر ترس نیز غلبه کنیم و راه پیشروی و کنار زدن دیکتاتور برای مردم باز شود.
لازم به یادآوری است که در سایت نوریزاد دو طیف از کاربران حضور دارند یک طیف کسانی که معتقد به جدایی دین از حکومت هستند و طیف دیگر کسانی که معتقد به اصلاح حکومت دینی هستند همانطور که مشهود است اکثریت قاطع با طیف اول است در جامعه به تنگ آمده نیز چنین است و در آینده روشن خواهد شد روی سخن و مخاطب من در طرح این پیشنهادات و راه حلهایی که ارائه می دهم مختص طیف اول است اصلاح طلبان این سایت خودشان برای خودشان راه حل حتما دارند من معتقدم در آینده اگر این راه حلها را عملی کنیم بسیاری از اصلاح طلبها هم به ما خواهند پیوست چون بسیاری از خواسته های آنها را ما نمایندگی خواهیم کرد.
در اینجا لازم میدانم تعدادی از کاربران برجسته ای را که در این سایت قلم می زنند با ذکر نام مجازی آنها مخاطب قرار دهم و از آنها درخواست کنم عزیزان من، تا کی فقط باید بگوئیم هسیارم!! بیئارم!! این هشیاری و بیداری دست بسته تبدیل به آئینه دق شده!! انسانهای ناآگاه شبها راحت تر می خوابند تا آگاه شدگان!!تا کی بر اثر آگاهی فقط باید حرص بخوریم!!؟ و کاری هم برای تغییر وضع از دستمان برنیاید!!؟
آهای سروران ارجمندم، با شما هستم این هموطن شما به عشق وطن، خاک زیر پای شماست اگر با پیشنهاداتش مخالف هستید آنها را به سینه دیوار به کوبید نکند از دادن پیشنهاد بهتر دریغ کنید!!؟ نکند با گذاشتن فقط یک کامنت بروید پی کندیل!!؟ بیائید همه لخت شویم و بیائیم وسط گود، برای حل مشکل، تا راه برای یک ملت ترسیده باز شود.
آهای بزرگواران، عالیجنابان، سروران من، آقایان و خانم های محترم، جنابان: کورس، دانشجو، بی کنش، ساسانم، حامد، بردیا، مزدک، آنیتا، حامی، زهرا شماره یک، مهرداد، هیچکس، آرشام، مشیری، علی، مازیار، هدایت، مهدی، دردمند، عرفانیان، عباس انعامی، حسین، مهاجر، مانی، خواهر شهید، هوشنگ، رسول، کاوه، بچه جوادیه و دیگر کاربرانی که به دلیل ضعف حافظه از بیان نام شما ناتوانم با همه شما هستم بیائید پیشنهادات احیانا نپخته مرا با پیشنهادات پخته خود تکمیل کنید و با هم به مرحله عمل در آوریم و این گسترش آگاهی را از سطح محدود سایت نوریزاد به سطح جامعه 80 میلیونی ببریم مرکزیت هماهنگی ما هم سایت نوریزاد باشد.
پس شما بزرگواران، منتظر پیشنهادات کوچک ترین عضو این سایت باشید مبادا این همه سفارش را پشت گوش بیاندازید!! که اگر ما چهار سال پیش این پیشنهادات را عملی کرده بودیم الآن دیکتاتور بجای گردن کلفتی به پته پته افتاده بود ضرر را از هر کجا جلویش را بگیریم منفعت است.
من به خود حق می دهم آگر پیشنهداتم را جدی نگیرید و با آن سرسری برخورد کنید به همه شما بگویم: هر چی هیچی نمی گن ، پس چی که تشر می زنم.
با من همراه باشید در کامنتهای بعدی….ادامه دارد
ﺳﻼﻡ ﺧﺪﻣﺖ ﻋﺰﻳﺰ ﮔﺮاﻣﻲ ﺁﻗﺎﻱ ﻧﻮﺭﻳﺰاﺩ و ﺩﺭﺩﻣﻨﺪ ﻣﺤﻨﺮﻡ ﺑﺎﺑﻜﻢ
ﺧﺪاﻭﻛﻴﻠﻲ ﺷﺮاﻳﻄ ﺧﺮ اﻧﺪﺭ ﻋﻘﺮﺑﻴﺴﺖ ” ﻓﺮﻣﺎﻳﺶ ﺷﻤﺎ ﻛﺎﻣﻼ ﺩﺭﺳﺖ اﺳﺖ و ﺑﻪ ﮔﻤﺎﻧﻢ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻣﻮاﻓﻖ اﻳﻦ اﻣﺮﻧﺪ ‘ﻛﻪ ﺑﺮاﻱ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻋﻤﻠﻲ ﺑﺎﻳﺪ ﺭاﻫﻲ ﮔﺸﻮﺩﻩ ﺷﻮﺩ ‘ ﺑﻨﺪﻩ ﭼﻨﺪ ﻧﻜﺘﻪ ﺭا ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺪ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺑﻴﺎﻳﺪ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﻣﻴﺪﻫﻢ ” اﻭﻝ اﻳﻨﻜﻪ ‘ ﺁﻳﺎ ﻣﺎ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻪ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺪﻭﻥ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻫﺴﺘﻴﻢ ‘ﺩﻭﻡ ‘ﺁﻳﺎ ﻣﺎ اﺧﺘﻼﻓﺎﺕ ﺩﺭﻭﻥ ﺣﻜﻮﻣﺘﻲ ﺭا ﻭاﻗﻌﻲ ﻣﻴﺪاﻧﻴﻢ ‘ ﺳﻮﻡ ‘اﻧﺘﻆﺎﺭاﺕ ﻣﺎ اﺯ اﻳﻦ ﻣﺒﺎﺭﺯاﺕ ﭼﻴﺴﺖ
ﻧﻜﺘﻪ اﻭﻝ :اﮔﺮ ﻣﺎ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻪ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻫﺴﺘﻴﻢ ‘ ﻣﻴﺘﻮاﻥ ‘ ﺷﻌﺎﺭ ﻧﻮﻳﺴﻲ ﺭا ﺑﻪ ﻋﻨﻮاﻥ ﻣﺒﺎﺯﻩ ﺿﺪ ﺗﺒﻠﻴﻐﺎﺗﻲ ﭘﻴﺸﻨﻬﺎﺩ ﻛﺮﺩ ‘ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺩاﺭﻡ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ اﻧﻘﻼﺏ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﺭ و ﺩﻳﻮاﺭﻫﺎﻱ ﺷﻬﺮ ﺑﺎ ﺷﻌﺎﺭ ﺗﺰﻳﻴﻦ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ و ﺑﻪ ﺷﻤﺎ اﺟﺎﺯﻩ ﻧﻤﻴﺪاﺩ اﺯ ﺣﺎﻝ و ﻫﻮاﻱ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﻮﻳﺪ ‘ اﻟﺒﺘﻪ ﺷﻌﺎﺭﻫﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺮﮒ ﺑﺮ اﻳﻦ و ﺁﻥ ﺑﺎﺷﺪ ‘ ﺷﻌﺎﺭﻫﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪاﻱ ﺗﻨﻆﻴﻢ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﺳﺘﮕﻴﺮﻱ ﻓﺮﺩ ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺑﺘﻮاﻧﺪ اﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻋﻨﻮاﻥ ﺣﻖ ﻣﺴﻠﻢ ﺧﻮﺩ ﺩﻓﺎﻉ ﻛﻨﺪ ‘ ﭘﻮﺷﻴﺪﻥ ﺗﻲ ﺷﺮﺗﻲ ﺳﺒﺰ ﺭﻧﮓ ﻫﻢ ﻣﻴﺘﻮاﻧﺪ ﺗﻌﺪاﺩ ﻣﺨﺎﻟﻔﺎﻥ ﺭا ﺑﻪ ﻧﻤﺎﻳﺶ ﺑﮕﺬاﺭﺩ ‘ ﻳﺎ ﻣﺜﻼ ﺗﺮاﺷﻴﺪﻥ ﻣﻮﻫﺎﻱ ﺳﺮ ﺑﺮاﻱ ﻣﺨﺎﻟﻔﺎﻥ ﻛﻪ ﻣﻴﺨﻮاﻫﻨﺪ ﺷﺪﺕ ﻏﻢ و اﻧﺪﻭﻩ ﺧﻮﺩ از ﻭﺿﻌﻴﺖ ﺑﻶﺗﻜﻠﻴﻒ ﺭا ﺑﻪ ﻧﻤﺎﻳﺶ ﺑﮕﺬاﺭﻧﺪ ” ﺁﻭﻳﺨﺘﻦ ﭘﺮﭼﻢ ﺳﻔﻴﺪﻱ اﺯ ﺩﺭﺏ ﻣﻨﺎﺯﻝ ‘ﺑﺎ ﻧﻮﺷﺘﻪاﻱ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺳﺎﺩﻩ ‘ﻣﺜﻼ (ﻣﺎ ﺑﻪ ﻭﺿﻌﻴﺖ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻣﻌﺘﺮﺿﻴﻢ) “””””ﺳﻴﺴﺘﻢ ﻫﺮﻣﻲ ﻫﻢ ﻣﻴﺘﻮاﻧﺪ ﺟﻮاﺑﮕﻮ ﺑﺎﺷﺪ ‘ ﺑﻪ اﻳﻦ ﺷﻜﻞ ﻛﻪ ﭘﻨﺞ ﻧﻔﺮ ﺳﻌﻲ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ ﭘﻨﺞ ﻧﻔﺮ اﺯ ﻧﺰﺩﻳﻜﺘﺮﻳﻦ ﻛﺴﺎﻧﺸﺎﻥ ﺭا ﻣﺘﻘﺎﻋﺪ ﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﻴﺎﺯ ﺑﺮاﻱ ﺭاﻫﭙﻴﻤﺎﻳﻲ ﺳﻜﻮﺕ و ﻳﺎ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺁﻥ ﺗﻮاﻓﻖ ﺷﺪﻩ ﻓﻌﺎﻝ ﺷﻮﻧﺪ و ﻫﺮ ﻛﺪاﻡ اﺯ ﺁﻥ ﭘﻨﺞ ﻧﻔﺮ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺗﺮﺗﻴﺐ ﭘﻨﺞ ﻧﻔﺮ ﺩﻳﮕﺮ ﺭا ﻣﺘﻘﺎﻋﺪ ﻛﻨﻨﺪ “”””””””
ﻧﻜﺘﻪ ﺩﻭﻡ :اﮔﺮ ﻣﺎ اﺧﺘﻼﻓﺎﺕ ﺩﺭﻭﻥ ﺣﻜﻮﻣﺘﻲ ﺭا ﻭاﻗﻌﻲ ﻣﻴﺪاﻧﻴﻢ ﺑﺎﻳﺪ ﻳﻜﻲ ﺭا ﺑﻪ ﻧﻔﻊ ﻃﺮﻑ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﭘﺸﺘﻴﺒﺎﻧﻲ ﻛﻨﻴﻢ ‘ اﻳﻦ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﺭا ﺭﻫﺎ ﻛﻨﻴﻢ و ﮔﻮﺵ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ اﺻﻼﺡﻃﻠﺒﺎﻥ ﺑﺎﺷﻴﻢ
ﻣﻦ ﻣﻂﻤﻴﻨﻢ ﻛﻪ اﺻﻼﺡ ﻃﻠﺒﺎﻥ و ﺗﻤﺎﻡ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻪ اﺻﻼﺡ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺩﻳﻨﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ‘ ﻣﻮاﻓﻖ ﺟﺪاﻳﻲ ﻧﻬﺎﺩ ﺩﻳﻦ و ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺎﻥ ﺩﻣﻜﺮاﺕ ﺑﻴﺸﺘﺮ. اﻋﺘﻤﺎﺩ ﺩاﺭﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ اﻓﺮاﻃﻴﻴﻮﻥ ﻣﺬﻫﺒﻲ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﺎ ﻣﻴﺘﻮاﻧﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻳﺎﺭﻱ ﺭﺳﺎﻧﻨﺪ ” ﺑﻨﺪﻩ ﺑﺎ اﻳﻨﻜﻪ اﺯ ﺑﻴﺦ و ﺑﻦ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻭﻻﻳﺖ ﻓﻘﻴﻪ ﻫﺴﺘﻢ و ﺁﻥ ﺭا ﺗﻮﻫﻴﻨﻲ ﺑﻪ ﺷﻌﻮﺭ ﻣﺮﺩﻡ اﻳﺮاﻥ ﻣﻴﺪاﻧﻢ ” ﻭﻟﻲ ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ﻓﺮﻕ ﺑﻴﻦ ﺩﻳﻜﺘﺎﺗﻮﺭ و دﻳﻜﺘﺎﺗﻮﺭ ﺭا اﺯ ﺯﻣﻴﻦ ﺗﺎ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻣﻴﺪاﻧﻢ ‘ و ﻣﻌﺘﻘﺪﻡ ﻛﻪ ﺗﺤﺖ ﺷﺮاﻳﻄ ﺧﺎﺻﻲ ﻣﻴﺘﻮاﻥ ﺑﻪ ﺩﻳﻜﺘﺎﺗﻮﺭﻱ ﻋﺎﻗﻠﺘﺮ ﺭﺿﺎﻳﺖ ﺩاﺩ ‘ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ اﻳﻦ ﻃﺮﺯ ﺗﻔﻜﺮ ﺭا ﺑﻪ ﻧﻮﻋﻲ ﺗﻀﻌﻴﻒ ﻣﺨﺎﻟﻔﺎﻥ ﻣﻴﺪاﻧﻨﺪ ‘ ﻭﻟﻲ ﺑﺎ ﻛﻤﺎﻝ ﺗﻌﺼﻒ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﭙﺬﻳﺮﻳﻢ ﻛﻪ اﻳﻦ ﻣﺨﺎﻟﻔﺎﻥ ﻓﻌﻼ ﺣﺮﻛﺖ ﻣﻨﺴﺠﻤﻲ اﺯ ﺧﻮﺩ ﻧﺸﺎﻥ ﻧﺪاﺩﻩاﻧﺪ “ﻛﻪ ﺑﺘﻮاﻥ ﺁﻥ ﺭا ﭘﺎﻳﻪي ﻣﺤﻜﻤﻲ ﺑﺮاﻱ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺩاﻧﺴﺖ ‘ و ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﭼﻨﻴﻦ اﺳﺖ ‘ﻧﻤﻴﺘﻮاﻥ اﺯ اﻳﻦ ﺣﺪاﻗﻠﻬﺎ ﺻﺮﻓﻪ ﻧﻆﺮ ﻛﺮﺩ
ﻧﻜﺘﻪ ﺳﻮﻡ : ﻫﻤﻪ ﻣﺎ اﻣﻴﺪﻭاﺭﻳﻢ ﺁﺯاﺩﻱ و ﺳﺮاﻓﺮاﺯﻱ ﻛﺸﻮﺭﻣﺎﻥ ﺭا ﻗﺒﻞ اﺯ ﺭﻓﺘﻨﻤﺎﻥ ﺑﺒﻴﻨﻴﻢ ‘ ﺣﺎﻝ اﻳﻨﻜﻪ ﻣﺎ ‘ﺁﻳﺎ ﺑﺎ ﺩاﺷﺘﻦ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﺮﺩﻣﻲ ﭼﻨﻴﻦ اﻧﺘﻆﺎﺭﻱ ﺯﻳﺎﺩﻩﺧﻮاﻫﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﺭا ‘ﺑﺎﻳﺪ ﺭﻭﺷﻦ ﻛﻨﻴﻢ .
اﺯ ﺁﻥ ﻃﺮﻑ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ از ﻣﺨﺎﻟﻔﺎﻥ ‘ﭼﻪ اﺻﻼﺡ ﻃﻠﺐ و ﭼﻪ ﺑﺮاﻧﺪاﺯ ‘ﺗﺮﺱ اﻳﻦ ﺩاﺭﻧﺪ ﻛﻪ اﻳﺮاﻥ ﺑﻪ ﺑﻼﻱ ﺟﻨﮓ ﺩاﺧﻠﻲ ﻣﺒﺘﻼ ﺷﻮﺩ (ﻛﻪ ﺗﺮﺱ ﻛﺎﻣﻼ ﺑﺠﺎﻳﺴﺖ) و اﮔﺮ ﻛﺎﺭ ﺑﻪ ﺗﺠﺰﻳﻪ اﻳﺮاﻥ ﺑﻴﻨﺠﺎﻣﺪ ‘ اﻳﻦ ﺁﺏ ﺭﻓﺘﻪ ﺭا ﻧﻤﻴﺘﻮان ﺑﻪ ﺟﻮﻱ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩاﻧﺪ ” ﺑﻪ ﻧﻆﺮ ﻣﻦ ﺭﮊﻳﻢ اﻳﺮاﻥ ﺑﻪ اﻳﻦ ﺗﺮﺱ ﻣﺨﺎﻟﻔﺎﻥ ﻭاﻗﻒ اﺳﺖ و ﺳﻌﻲ ﺑﺮ اﻳﻦ ﺩاﺭﺩ ﻛﻪ اﺯ اﻳﻦ ﺗﺮﺱ ﺑﻪ ﻋﻨﻮاﻥ ﺣﺮﺑﻪاﻱ ﺑﺮ ﻋﻠﻴﻪ ﺁﻧﺎﻥ اﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻛﻨﺪ ‘ ﺑﻪ ﻧﻆﺮ ﺑﻨﺪﻩ اﻳﻦ ﺳﺨﺘﺮﻳﻦ ﻗﺴﻤﺖ اﻳﻦ ﻣﺎﺟﺮاﺳﺖ ” ﭼﺮا ﻛﻪ ﻣﺎ ﻭاﻗﻌﺎ اﺯ ﻧﻴﻴﺎﺕ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ و ﻏﺮﺏ ﺁﮔﺎﻩ ﻧﻴﺴﺘﻴﻢ “ﺷﺎﻳﺪ ﺗﺠﺰﻳﻪ اﻳﺮاﻥ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﻛﺎﺭ و ﻃﺒﻖ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻣﻠﻴﺸﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ‘ اﮔﺮ ﭼﻨﻴﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﺎﺭ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺩﺷﻮاﺭﺗﺮ اﺯ ﺁﻥ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺗﺼﻮﺭ ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ ‘ و ﺷﺎﻳﺪ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﺎﺷﻴﻢ اﻧﺘﻆﺎﺭﻣﺎﻥ ﺭا ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺷﺮاﻳﻄ ﺗﻌﻐﻴﺮ ﺩﻫﻴﻢ ‘