بخش دوم (بیست و پنج عکس و بیست و پنج شرح)
آمده بودند تا بگویند: ما از این که با تو در یک قابِ عکس جا بگیریم باکی نداریم. من به این دوستی ها بسیار اعتقاد دارم. دوستی هایی که بُن مایه اش ” هیچ نخواستن و همه چیز دادن” است. اینها چه می خواهند از من؟ که نه امضایی دارم و نه نفوذی. و بعکس، هرچه دارم هراس است و هیاهوی و بیم از زندان و به مخاطره افتادنِ معیشت و تحصیل.
آقای نوری زاد، حال گوهر عشقی – مادر ستار بهشتی – خوب نیست. بیمارستان که رفت، شلوغ شد. مردم ریختند داخل بخش. اطلاعاتی ها زود مرخصش کردند. از ترس بلوایی که می رفت جهانی شود در همان بیمارستان. می بینی آقای نوری زاد، یک پیرزن پوست و استخوانی یک طرف، یک نظام پر مدعای اسلامی یک طرف.
دوست ارومیه ای ما با فارسیِ نمکینی که طعم ترکی داشت از دیروز ایران گفت و از فردایی که در پیش است: دیروز ما را که دزدیدند، اما نمی گذاریم فردایمان را بدزدند. از گلویشان بیرون می کشیم. زهرشان می کنیم هرچه را که بالا کشیده اند از ما.
آن سوتر از جمعی که در اطراف من بودند، جمعی نیز با مردِ احمدی نژادی بحث می کردند. او همچنان معتقد بود که باید مصالح نظام را فهم کرد و کاری نکرد که در مصلحت نظام نباشد.
آقای نوری زاد، من کوچکترین عضو کهریزکم. من بچشم خودم جنایت ها را دیدم در هفده سالگی ام. آمده ام تنها یک جمله ی کوتاه بشما بگویم و بروم. این که: دمت گرم!
یک پرسش، شما راز فلاکت ما را در چه می دانید آقای نوری زاد؟ دوستان، آخوندهای بی تخصص خیمه بسته اند بر سر کارهایی که تخصص می طلبد. راز سرگشتگی و حفارت و افول ما در همین یک نکته است. آدم های کار نابلدی که در گذشته های تاریخی جامانده اند، برای ما و آینده ی ما تکلیف روشن می کنند. راستی آقای نوری زاد، من یک هدیه برای شما آورده ام. چه؟ یک سی دی از استاد حسین علیزاده. سه تار نوازیِ وی است. سپاس
این جوان نارنجی پوش دو روز پیش با مادرش آمده بود اینجا. یک شاخه گل به او دادم تا از جانب من تقدیم مادرش کند. این جوان حامل یک پیام بود: ما را در کنار خود ببینید.
آقای نوری زاد، شما پایان کار این سه نفر را چگونه می بینید؟ والا من به پایان کار مرحوم مصدق که می نگرم، تصورم بر این است که این سه تن نیز به همان راه در افتاده اند. نظامی که جرأت دادگاهی کردن این سه را ندارد، لاجرم اینان را به سمت مرگ می شتاباند. ما در آینده ای نزدیک شاهد وقایع عجیبی خواهیم بود. چرا که زندانی کنندگانِ این سه تن نیز خود در معرض مرگ اند بی هیچ اعوجاج!
ما را چاره ای نیست جز رواج آگاهی. باور کنید حاکمیت بصورت هشت سیلندر دارد جهالت را ترویج می دهد چرا که بقایش در همین است و ما باید با موتور گازی هم که شده به سمت آگاهی خیز برداریم. ما را چاره ای جز این نیست. ما که اهل اسلحه و مقابله ی خشن نیستیم. که اگر اسلحه هم داشتیم دست به خشونت نمی بردیم. چه کسی را بزنیم و بکشیم تا به آزادی برسیم؟ کشورمان ایران را باید برهانیم اما با خردمندی و بی کمترین آسیب.
پسرم، ما اهل خشونت نیستیم. اگر سرداران پف کرده از مال حرام، اهل خشونت اند و ملاهای بی لیاقت و خشن، دست به کلتِ کمر، ما بجای نفهمیِ آنان باید بر درستیِ راه اصرار ورزیم. خشونت همان است که اینان مشتاق آنند. چرا که تخصصش را دارند. بله ممکن است کار به درازا بکشد و سالها بگذرد اما بخاطر ایران عزیز و ایرانیان چشم به راه، با صبوری خیمه هایشان را فرو می خوابانیم حتماً.
مادر شهید کریم بیگی از شهدای عاشورای 88 نیز آمد که بگوید: شما هرگز تنها نیستید. این بانو، بقدر صد مرد تقلا و تلاش می کند برای رواج آگاهی. سپاس بانوی خوب که شهرها و روستاها را در می نوردی برای التیام مادران و پدرانی که چون تو زخم خورده اند و زخم عزیزی بر دل دارند.
مادر شهید کریم بیگی: آقای نوری زاد، تنهایی را بگذار برای آنانی که سنگدل اند و بخیال خام شان بر سرِ فرصت ها خیمه بسته اند. اینها تنهایند. چرا که همه ی اطرافیانشان – نه به خاطر لیاقت هایشان – که بخاطر همان فرصت ها آنان را احاطه کرده اند. ما و شما چرا باید تنها باشیم؟
یک عکس یادگاری به اصرار رزمنده ی ارومیه ای. یک ترک زبان و یک مادر شهید در اطراف مردی که می گوید: ما می فهمیم پس هستیم.
پسر جوان نارنجی پوش، گلی را که من به مادرش هدیه داده بودم، آورد و تقدیم مادر شهید کریم بیگی کرد. گلی که بهر حال به دست یک مادر رسید.
به این بانو که پرسشی از پسرش آورده بود تا من بدان پاسخ بگویم، گلی هدیه کردم. اما وی این گل را برد و هدیه کرد به مادری دیگر.
بانویی که پرسشی از پسرش آورده بود، گلی را که من تقدیمش کرده بودم، به مادر شهید کریم بیگی تقدیم کرد. پرسش پسرش این بود: وقتی داعشی ها در عراق و سوریه اینگونه آدم می کشند حتماً مسلمانان صدر اسلام نیز اینگونه بوده اند. خب با این توصیف، چه ارزشی دارد اسلام آوردن سرزمین های درو شده؟ چه پاسخش باید می دادم؟ می گویم: هیچ! این نیز می گویم که: از هر دین و هر آیین، نیکی ها و درستی ها و بایستگی هایش را بپذیر و ناشایستگی ها و پلیدی ها و دروغ ها و نکبت هایش را دور بریز. ما برای رفتن به سوی آینده نباید به گذشته بنگریم. همین
آقای نوری زاد، من این روزها با سایت جناب عبدالعلی بازرگان حال می کنم. یک دوره تفسیر ایشان را دارم مزه مزه می کنم. خیلی خوشحالم که آقای بازرگان را و سایت ایشان را یافته ام. کلی پرسش دارم که این سایت به اغلب شان پاسخ می دهد. این مرد چه شریف و با ادب و منصف و پاک اندیش است.
بله پسرم. جناب عبدالعلی بازرگان مرد فهیم و با خرد و منصفی است. وی نقطه ی مقابل آخوندهایی است که از دین نان می خورند. در سخن جناب بازرگان شما هیچ عصبیتی و تعصبی نمی بینید. در اسلام مورد اعتنای ایشان، همه ی بشریت پذیرفتنی اند. اسلام ایشان جماعت قلیلی را بهشتی و کثیری را جهنمی نمی بیند. تو به خوب گنجی دست برده ای نازنین
تلفنی از سوئد: سلام آقای نوری زاد، من یک زن ایرانی هستم که طعم زندان های ایران را چشیده ام و کاملاً شما را و راه شما را درک می کنم. ما را با خود و در کنار خود ببینید و بدانید. شما هرگز تنها نیستید. آن شاخه ی گل و آن شیرینی ها را من سفارش دادم که برای شما بیاورند. شیوه ی مدنی شما برای اعتراض، همان است که مورد نیاز امروز کشورمان است. به راهتان ادامه بدهید که راه همین است.
پسرم، می پرسی چه انقلاب هدر شد؟ چرا سرمایه های ما در جنگ در بعد از جنگ تباه شد؟ چرا ما عقب مانده ایم؟ چرا این همه کینه در میان ماست و مردمان را رشدی رخ نداده بقدر لیاقت؟ می گویم: همه اش را در حاکمیت روحانیان ببینید. اینان بنا به کارنابلدی شان، و بخاطر حرص شان در بلعیدن فرصت ها، به راحتی فریب می خورند و به راحتی نقشی ایفا می کنند که: دیگران برایشان آراسته اند. به داستان هسته ای بنگر. ببین روسها چگونه عمامه ها را از سر آقایان برداشتند و بجایش کلاه گشادی نهاده اند تا قرن ها ما باید خسارتش را بپردازیم.
این چیزهایی که آقای زنگنه – وزیر نفت – گفت از بخور بخورها، و این چیزهایی که افراد اصطبل نشین در نکوهش وی گفتند، همه دال بر این است که پشت پرده ی بابک زنجانی جناب مجتبی خامنه است و اگر دستگاه قضا بخواهد انگشت بر این مفسده فرو کند دست خیلی ها رو می شود. زنگنه یک جور فرار به جلو می کنداز قرار داد کرسنت، اصطبل نشینان یک جور. مهم این است که جناب مجتبی خامنه ای در امنیت است و دستگاه قضا را در مشت دارد با همه ی قاضیان مستقلش!
ببین آقای نوری زاد، من هم در جنگ بوده ام هم در انقلاب و هم در قبل و بعدش. این روزها به این رسیده ام که سرم کلاه رفته تا کمر. ورشکسته ام آقای نوری زاد. شما هم مثل من اید. با این تفاوت که شما با این کار، خودتان را تسکین می دهید من اما خودم را می خورم مدام.
جناب سرگرد هم سر رسید با گروهبانی که مردم را متفرق می کرد. جناب سرگرد می گفت: مسئولیت اتفاقات اینجا با من است و من نمی خواهم گروههای فشار برای شما مشکلی پدید آورند.
جناب سرگرد و سرگروهبان دست بکار شدند و همه را متفرق کردند. من ماندم و آنانی که بر ماندن اصرار می ورزیدند. یک مرد اطلاعاتی یا سپاهی هم که لباس شخصی به تن داشت مرتب بر این تأکید می ورزید که: ببین راه را بند آورده ای!؟ من دو هفته ای در این قدمگاه نخواهم بود. خیال جناب سرگرد و آن مأمور اطلاعاتی یا سپاهی راحت برای این مدت. بعدش خواهم آمد با کلی انرژی. سپاس از همه ی شما خوبان. چه آنانی که آمدند یا نیامدند اما با من همدل بوده اند. حتی از بسیجیان و قلچماقان نیز تشکر می کنم. این مکان احتمالاً به کانون داغی از خبرهای داخلی بدل خواهد شد.
ره رو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود آقای نوری زاد
ره رو آن است که آهسته و پیوسته رود آقای نوری زاد
سلام آقاي نوريزاد. دمت گرم. خيلي مردي. يعني از كارهايي كه ميكني معلومه كه مرديت خيلي قويه! راستش ميخواستم ببينم در اين دو هفتهاي كه نيستي با كدوم يك از خانومات به سفر ميروي؟ اولي؟ دومي؟ سومي؟ خانوم دكتر؟ واقعاً كه با جمع كردن اين همه خانوم دور و بر خودت، ثابت كردي خيلي مردي. دمت گرم!
در این عصر پست مدرن کسانی جون ما دچار جهل مرکبیم محکوم به نابودی هستیم حکایت ما همان جیب خالی وپز عالی هست عده ای به تمدن چند هزار ساله چسبیده ایم و که من آنم که رستم بود پهلوان عده ای هم به خرافات دینی و اسلام ناب محمدی ولایت فقیهی ،امام زمان دوره ما عقل و شعور و آگاهی است که نداریم.
تو این وضع فقط نابودی چاره ماست،من شخصا تا کار به اسلحه نکشد نیستم ولی بمحض اینکه کار به اسلحه کشید با کلاش یا ژ-3کف خیا بونم برا کشتن جهل ،چاره این جهل فقط اسلحه است
مرد را دردی اگر باشد خوش است/درد بی دردی علاجش آتش است
ما فعلا نشعه هستیم و درد را حس نمی کنیم ولی بزودی چنان این نشعگی از سرمان بپرد که ….
سلام آقا محمد!
یک بار آمدید وبلاگم سر زدید و گفتی تند می نویسی اما نگفتی که تند نویسی از تند رفتن که بدتر نیست !
من اگر تند می نویسم بخاطر زخم دلم هست اما تند رفتن شما کمی تعجب برانگیز شده مگه نه؟
البته در جایی جواب شما را به این سوال خواندم که چرا نظام با شما کاری ندارد ! و شما راحت هر کاری می کنید اما مشکل خاصی برایتان پیش نمی آید در حالیکه من مانند شما تند نمی روم و تند نمی نویسم!
من متعجب گروههای خودسری هستم که چرا با شما کاری ندارند در حالیکه خودتان در گلستان شهدای اصفهان دیدیددر مراسم آیت الله طاهری که گروههای بسیج و انصار چگونه جوانان ما را لت وپار می کردند !
آیا این افراد از شما حرف شنوی دارند ویا شما از احمدی نژاد و لاریجانی و حسن خمینی بیشتر در حصن قرار دارید چون این گروهها از اینها نگذشتند اما از شما براحتی نمی گذرند ؟
کمی احساس غریبی دارم شما چطور؟
می بوسمتان ارادتمند شما
مهران
مرگ بر کلیت رژیم اسلامی
خسته نباشی دکتر…
با سلام و خسته نباشید خدمت عزیزتان.
آقای نوریزاد این اولین باری ست که من در سایت شما مینویسم ولی خیلی وقته که نوشته های شما رو دنبال میکنم, از راه خیلی خیلی دور !!!
یه سی سالی پیش اومدم بیرون از ایران , نه به خاطر سیاسی بودن ! دانشگاه ها بسته شدن, انقلاب فرهنگی, بعد هم که باز شدن کار حضرت ف…… بود وارد شدن ! منم که می خواستم برم دانشگاه و خدمت به وطن! یه موقعیتی پیش اومد زدم بیرون, سالهای پر رنج و سختی بود, مسئله اقامت, کار و دانشگاه + اینکه اتفاق هایی که تو ایران می افتاد ! هر طریقی پیدا میکردیم برای اعتراض و افشاگری و….. . جوان بودیم و کله بوی قرمه سبزی میداد, سالها می گذشت و هر روز بدتر می شد اوضاع ! ( خدا رحمت کنه اون شاه مستبد رو ! اون موقع افراد سیاسی رو ک میگرفتن , هر کاری میکردن با خودش میکردن دیگه با فامیل و دوروبریاش کاری نداشتند )
خلاصه این که فعالیت در خارج هزینش تو ایران پرداخت میشد ! ماها پیر شدیم , زندگی و زن و بچه و طاقت کم !
ولی همونطور که شما دارین نشون میدین به جوانان دور و برتان , آینده ایران به آگاهی جوانان ایران بستگی داره و برای کسب این آگاهی , تکنولوژی راهای زیادی در اختیارشون گذاشته که زمان ما نبود !!! . باشد که ازش خوب استفاده کنند !
چند وقت پیش یه مصابحه تو صدای آمریکا دیدم با یه کاریکاتوریست که گویا سه چهار سالیست رفته کانادا از ایران , الحمدولله در اونجا راحت شده , قبلش بیست سالی تو ایران کار میکرده ! چیزی که منو حیرت زده کرد تو صحبتهای این استاد عزیز این بود که در جواب سوالی از طرف خبرنگار , زندگی در کانادا چه چیزی براتون همراه داشته ؟ ایشون گفتد که ؛ یاد گرفتم عقاید متنوع زیادی وجود داره که باید بهشون احترام گذاشت !!! شما باور کنید که ما هنوز نخبگان و مردمان زیادی تو یران داریم که دنیا رو فقط ایرن میدونن !و عقیده هم که دیگه فقط مال اونهاست ! مثال اون موریانه های زحمتکش که موقع باران تند فکر میکنند که طوفان دنیا رو از بین برد در حالی که برای دیگران باران می آید !
انشاالُه روزی که آگاهی اونقدر برسه که لازم نباشه ملت بیان بیرون از ایران تا بفهمند که به عقاید دیگران احترام گذاشتن لازمه تا دیگران هم به عقاید اونها احترام بگذارند . به امید پیروزی و استقامت شما .
دوست عزيز شما حتما در اجتماعات سياسى و اقتصادي و فرهنگى و… ايرانيان محترم خارج از كشور شركت نمي كنيد و گرنه چنان يك طرفه قضاوت نمي كرديد … همان طور كه خارج نشينان ممكن است دموكرات باشند ما بيچاره هاى داخل نشين نيز ممكن است دموكرات منش باشيم ! أصولا ايرانيان به دلائل عديده تاريخى خود رأى و خود پسند و عاشق أفكار خود هستند ! … به قول شما عده اى در جوامع غربى دموكرات منش ميشوند چون به نظر من چاره اى اى جز اين ندا ر ند – أما أنان كه در داخل دموكرات منش ميشوند انها واقعى خواهند بود زيرا صدمه استبداد و خوكامگى و خود خواهى هاى سياسى از يك طرف و دانش ناشى از مطالعه و سى و پنج سال شنيدن و لمس أفكار گوناگون از سوى ديكر عده بسيارى از أنان را به اين مهم يعنى دموكراسى و احترام به عقيده ديگر أن ملزم كرده است. بهر روى انسان بيسواد و عامى و يا كم سواد چه در شرق باشد و چه در غرب دنيا را از ديدگاه محقر خود خواهد ديد .
جناب مهاجر گرامی من بیشتر بحثهای شما با دوستان را خوانده ام و با نظر شما در بسیاری جهات مخالف نیستم ولی آنچه را شما بیان میکنید بیشتر در افکار و ذهنیات و بحثها …درست است نه در واقعیات زندگی و در اجتماع.ما با مردمی روبرو هستیم که زندگی و سیاست و آزادی و حقوق اولیه ما را منوط به پیروی از مشتی خرافات کرده اند.ودرحقیقت چنانچه بیشتر پژوهشها هم نشان داده این جماعت نه پاپگاه مردمی دارند و نه دلیلی برای قانع کردن دیگران بنابراین تنها راه را در کشت و کشتار و ترور می بینند.اینست که بنظر من و بسیاری ما چاره ای نداریم که در حین برملا کردن سیاستهای مخرب و ویرانگر و ایران برباد ده آنها پایه های فکری و عقیده تی آنها را هم مورد نقد قرار دهیم.مسلما چنین کسانی با زدن تهمتهایی چون توهین و بی دینی و دین ستیزی سعی در برانگیختن احساسات توده دین خو و مقابله با هر نقدی دارند.این گروها از دین و اعتقادات و جهل و خرافه پرستی مردم ارتزاق میکنند و به آسانی حاضر به از دست دادن این دکان پررونق نیستند.دراین وادی نمی توان از روشنفکران و روشنگران و متفکرین جامعه انتظار داشت که از نقد دین و خرافات بخاطر جهل تودها و احترام به اعتقادات مردم و سؤاستفاده جنایت پیشه گان دینی حاکم دست از انتقاد از دین و باورهای خرافی مردم بکشند.شما با هر زبانی که از باورهای تقدس شده تودها نقد کنید باعث سؤاستفاده دکانداران دینی می شود.این جریان نه به امروز مربوط است و نه به گذشته و نه در آینده بهتر خواهد شد.بنابراین موضوع دین ستیزی بنظرم درست نمی آید.ما باید به تمام زوایای تاریک خانه های دینی در حد توان خود و در هر زمانی و مکانی نورافکنیم و ضر ادیان را در طول تاریخ بازگو کنیم و هراسی از تحقیر و تکفیر و ضدیت توده مردم نداشته باشیم .ما دین ستیز نیستیم بلکه میخواهیم دین را زندگی مان به حوزه شخصی برانیم و بجای بهشت در آخرت دنیا را بهشت کنیم برای یک زندگی نقد و دم دست برای خود و فرزندان خود همین!
جناب مزدک، درود
با تشکر از شما دوست گرامی. روشنگری موقعی جواب میدهد که ما اخبار دینی را با منبع موثق به اطلاع عموم برسانیم و خود هیچ نظری ندهیم در ضمن گلچین مطلب نکنیم و فقط بدیهای دین را برنشماریم. مشکل امروز ایران دخالت دین در سیاست و تفسیر دین از طرف حاکمان به نفع خود است. در ضمن تا به اعتقادات دیگران احترام نگذاریم هیچ آینده ی درخشانی نمیتوانیم برای ایران ترسیم کنیم.اگر به جنگ دین بروید بازنده هستید چرا که دین از بیرون آسیب پذیر نیست.اجازه دهیم هر کس هر دینی دارد داشته باشد و به آزادیهای شخصی افراد کاری نداشته باشیم. همان طور که انتظار داریم دیگران نیز دین را وارد سیاست و اداره ی جامعه نکنند. در ضمن به گونه ای بیان نکنیم که دین اسلام بد است و دینهای دیگر شامل یهود ، مسیحی ، بهایی، زرتشی و غیره خوبند… هر دینی تا وقتی که شخصی است خوب است ولی اگر وارد متن جامعه شد خطرناک خواهد شد چرا که به برخوردهای اجتماعی می انجامد و سدی است جلوی پیشرفت.
سلام خدمت تمام عزیزان و آقای نوریزاد گرامی…..من همیشه یک سوالی در ذهن داشتم که هنوز که هنوز هست هرگاه در ذهنم مرور میکنم آن سوال منو کیلومترها از مذهب دورتر پرتاب میکند و از آقایان مرتضی و ابوالفضل تمنّا میکنم در حد توانشون به این سوال من پاسخ دهند…اینکه چرا شما را انتخاب کردم به این دلیل هست که شماها یک طبقهٔ را نمایندگی میکنید که آن گروه(روحانی یا آخوند در اصطلاح ) ارتباط مستقیمی با دین و مذهب مردم دارند و سخنان و عملکرد آنها زیر ذرهبین هست…باید بگویم این سوال من بر یه فرضی قرار گرفته که اون هم این است که ” معلومات دینی و مذهبی شما از من بیشتر است و قدرت درکتان از دین و وسعت دیدتون نسبت به مذهب از دید من وسیعتر است و بلطبع مسئولیتتون هم بیشتر ” که بنظر منطقی میاد….حالا سوال اینجاست که آقایان ” هدف از انقلاب چی بود؟ مگر نه اینکه مبارزه علیه ظلم و ستم نقطه ثقل انقلاب ذکر میشود ؟” مگر نه اینکه امام سوم ” شما” ( در اینجا تاکید در ترویج اهداف قیام امام حسین از طرف ” شما” است) در برابر ظلم و ستم قد علم کرد و کشته شدن را ترجیح داد بر زندگی زیر بار ظلم ستم حتا به اسم دین؟ مگر نه اینکه طبق آیات و احادیثی که خود شماها ترویج میکنید سخن حق در برابر حاکم ظالم از برترین عبادت محسوب میشود و کشته شدن در این راه سعادت ابدی بدنبال دارد؟؟؟ مگر نه اینکه امر به معروف و نهی از منکر از شاخههای اصلی دینی که ترویج میکنید میباشد ؟؟ مگر نه اینکه طبق دین و آئین شما هرگاه حاکم به ظلم و ستم روی آورد سکوت در برابر اون حاکم به منزله شراکت در ظلم و ستمش میباشد؟؟؟؟ حال با توجه به این همه تاکید و توجه به ” مبارزه علیه ظلم” در هر لباسش در دین شما از این متعجبم که چرا ” شما ” و امثال شما به دستورات دینتون هم پایبند نیستید و نه تنها به مبارزه بر نمیخیزید که به حمایت آنها در شتابید ….حتا دینتون هم برای اینکه از این مسئولیت شانه خالی نکنید ” ترس ” از هر چیز و هر کس به جز خدایتون به منزله شرک نگاه میکند….شاید هم اینگونه دستورات فقط”برای”بیان هست نه ” عمل”….من از شماها سوال میکنم دیگر چه ظلم و ستمی این حکومت باید انجام بدهد که شماها حد اقل با آن عملا به مخالفت برخیزید….شاید همه دین و مذهبتون کشک باشد و یک دکانیست برای هر چه بیشتر چاپیدن مردم بدبخت…..جالبتر اینکه هر کس بیشتر به این دین اعتقاد دارد بیشتر به دستورات سخت و طاقت فرسای آن پشت میکند و به دیگران حواله میدهد این دستورات را…فرض کنید این سوالات را کسی میکند که مسلمان نیست و قصدش گرویدن به دین اسلام باشد شما با عملکردتون چه جوابی دارید به آن بندهٔ خدا بدهید؟ به نظر من ” دینتون” تمام معذورات را بسوی شما بسته است حتا با هزار تبصره و حدیث و مصلحت نمیتونید رو سکوت تون سرپوش بذارید… هرچند بندهٔ بعد از اتفاقات سال ۸۸ جواب آن را برای خودم یافتم ولی حد اقل به جواب شما هم نیاز هست تا مقایسه شود… موفق و موئیّد باشید
در ایران اسلامی هر کسی یک کار دیگر میکند. شهردار بجای اینکه زباله ها را تفکیک کند و یا برود موشها را از زندگی آدمها جدا کند دنبال تفکیک جنسیتی است!
در ایران اسلامی بوی گند زباله ها بر مشام علمای اهل ولایت چون شمیم بهشتی است ولی تعفن وجود زنان با مردان در یک سالن شکنجه آور!
در ایران اسلامی تکریم بانوان نه این است که از فحشا و اعتیاد و انواع آزارها رهائی یابند! نه هیچکدام از اینها نیست! فکر بد نکنید!
در ایران اسلامی تکریم بانوان به این است که به گاو تشبیه شوند که هر شب باید یک لیوان شیر به صاحب خود بدهند! مثبت فکر کنید!
در ایران اسلامی مذاکره با آمریکا اصلا مفید نیست ولی انتخاب نخست وزیر عراق گره ها را باز می کند!
در ایران اسلامی ترس از خدا نیست ولی از “گوهر عشقی” تا دلت بخواد میترسن!
در ایران اسلامی روحانیون سئوال می کنند چرا دانشگاههای ما مثل نظامیه بغداد سعدیها را تربیت نمی کنند؟ باید عرض کرد سعدی در نظامیه “ادرار” یعنی مقرری داشت ولی شما امروز به این دانشگاه ها “ادرار”، به همان معنی که قبلا فکر کردید، فرموده اید. لذا از دانشگاه شما “سردار مهندس حاج سعید قاسمی” بیرون می آید! چون نوع ادرار جنتی ولایتمدار شیعی و خواجه نظام الملک شافعی مذهب خیلی فرق دارند!!
درود بر تمامی عزیزان
قابل توجه تمامی دوستان دین گریز و دین ستیز
در مطلب قبلی در جواب جناب انعامی گفتم ولی با کمی تغییر ، مناسب دیدم جداگانه مطرح شود.
علت اصلی ماندگاری ادیان چیست؟
تاریخ نشان داده که دین از بیرون به هیچ عنوان آسیب پذیر نیست،هر چقدر تلاش کنیم قویتر می شود، یک دلیل عمده ی آن خود انسان است هر چقدر محدودش کنیم و بگوییم این میوه ممنوعه است آنرا نخور ، چون ذات کنجکاو و متمردی دارد آن میوه را میخورد. دین هم مانند بقیه موارد با بد گفتن از دین و محدود کردن آن در حقیقت از دین یک میوه ی ممنوعه میسازیم. تمامی ادیان از داخل ضربه میخورند… دوست گرامی بهترین کار برای اینکه مضرات دین روشن شود، آزاد سازی دین و رها کردن آن است تا خود بدست خودش نابود شود. در دسترس قرار دادن کتب دینی بصورت رایگان و بدون دخالت در نوشته هاست که این فرصت را به انسان میدهد تا خودش با مطالعه ی آنها و انتخاب آزاد تصمیم بگیرد. باید راه را برای انتخاب آزاد باز بگذاریم و به یکدیگر کمک کنیم. با بد گویی از دین به دین کمک می کنید چرا که در طول تاریخ اینگونه بوده.بسیاری از دین داران حتی 10 درصد از آنچه به عنوان قوانین و مقررات دینی آمده را نیز نمی دانند. بسیاری از روی نا آگاهی و عدم شناخت و بصورت ارثی به دنبال دین هستند. دین داری بسیاری از افراد از نا آگاهی و ترس است. باید تمامی کتب دینی ( همه ی ادیان ) در دسترس و به رایگان در اختیار مردم قرار بگیرد و برگردان فارسی آن در اختیار مردم باشد ،از مبلغین آن ادیان نیز دعوت شود تا دین خود را به مردم بشناسانند. به تمامی ادیان فرصت برابر داده شود. این تنها راه نجات انسانیت است. علت ماندگاری ادیان تا این لحظه، فقط و فقط عدم اطلاع رسانی شفاف و درست از دین به مردم و جلوگیری از شناخت کامل آن توسط مبلغین دینی است!. اگر به درستی به مردم اطلاع رسانی میشد هیچ دینداری باقی نمیماند،حداقل نه به شکل کنونی آن.مهمترین عامل بقای دین مرموز نگه داشتن آن و ممنوع کردن آن است.!
اگر به دموکراسی و آزادی اندیشه اعتقاد داریم، باید از دین شروع کنیم. تمامی ادیان را در تبلیغ آزاد بگذاریم و هیچ محدودیتی برای هیچ دینی قایل نشویم. نتیجه مهم نیست بلکه مهم اینست که از اساسی ترین دغدغه ی انسانها در طول تاریخ کاسته میشود. در ایران آینده باید اجازه ی فعالیت و تبلیغ به تمامی ادیان داده شود و هیچ محدودیتی قائل نشویم و به حق انتخاب انسانها احترام بگذاریم. در هیچ کجای دنیا دموکراسی، بدین شکل که گفتم حاکم نیست…
با سلام
احمد خاتمي امام جمعه موقت تهران در تأييد سخنان رهبر فرزانه؟؟؟؟ اظها داشته كه رابطه با آمريكا براي ايران سودي
ندارد اصولا همه امام جمعه ها در شهرهاي مختلف ايران امروز در تأييد سخنان رهبر به آمريكا واستكبار جهاني تاختند
جز اين هم انتظار نمي رفت .
اصولا روز 5 شنبه هر هفته به ائمة جمعه شهرهاي مختلف ديكته مي كنند كه در روز جمعه چه بگويند و آنها نيز در اين
امر از يكديگر سبقت مي گیرند
به ياد دارم يكي از مراجع تقليدي كه مرحوم شده اند حاكميت فعلي ايران را با حكومت معاويه بن ابي سفيان مقايسه
مي كرد
راستي بايد از رهبر فرزانه و نوكران او اين سوال را پرسيد كه رابطه با روسيه و چين چه سودي براي ايران دارد
منافعي كه از روسيه و چین نصيب ايران شده است
سقوط هواپيماهاي مختلف توپولف و آنتونف وايليوشين و ياك 40 و كشه شدن هموطنان مظلوم
چپاول اموال ايرانيان به بهانه تكميل نيرو كاه اتمي بوشهر كبعد از 30 سال هنوز تكميل نشده است
خوردن حق ايران در زمينه ذخاير نفتي درياي خزر
و ………………….
چین نيز با فروش اجناس بنجول به غارت اموال ايرانيان مشغول است
حاج محمد اقای نوری زاد ، بابا کی کار رنگ کردن این مردم بیسواد عامی و احساسی شما تمام می شود . بابا خجالت بکش مردک از پسر امریکائیت چه خبری داره اموزش می بینه برای ایند قدرتمندان حاکم در این کشور . تو نه توی فیلمسازی موفق بودی نه تو فیلم کردن مردم ..مردک سیاه کار بازیگر خوبی نخواهی شد . هدایت شده چهکسی هستی . کذشته ات زمان حال و اینده ات رو بر همه مردم حقیقت بین روشن خواهد کرد . . بوی گند کارهای هدایت شده ات بلاخره روزی برمردم اشکار خواهد شد .
از اینکه شما برادران اینقدر دغدغه احساسات ما مردم ایران را دارید و مراقب «سیاه» نشدنمان هستید، ممنون.
فقط یک نکته اینکه برخی عکس ها و خبرها هم بدجوری با احساسات ما مردم بازی می کند. فکری به حال آنها که با انتشار این عکس ها ما را «سیاه» می کنند هم بکنید. کدام عکس ها؟ همین جمعیت خیریه امام علی را می گویم. آدرس فیس بوکش؟
https://www.facebook.com/sosapoverty
این جمعیت که فکر می کنم پشتوانه آمریکایی-صهیونیستی دارد و احتمالا توسط چمدان های دلاری که به «فتنه گران» داده شده، در داخل هدایت می شود، بدجوری احساسات ما را جریحه دار می کند. مثلا می نویسددو کودک 7 و 12 ساله کرجی به شیشه اعتیاد دارند. یا از اعتیاد و فروش کودکان در مشهد می نویسد. یا اینکه نوزادی به 700 هزار تومان به فروش گذاشته شده، یا در مقاله ای با نام «از اعتیاد تا فروش کودکان و فحشا در مشهد»از پاتوق کودکان معتاد و پایپ فروش نوشته.
حالا که ما را درباره آقای نوریزاد به خیال خودتان «روشن» کردید، جلوی این سایت هایی که با انتشار اخبار دروغ (!) چهره نظام را خدشه دار می کنند و آب به آسیاب «دشمن» می ریزند، جلوگیری کنید.
ضمنا من این همه اصرار شما را به درج اطلاعات زندگی خصوصی آقای نوری زاد متوجه نمی شوم، جز عجزتان از آوردن استدلال های محکم در مقابل سخنان حق ایشان.
سلام آقای نوریزاد خیلی دوست داشتم حالا که قدمگاهتان را عوض کردید و در دسترس تر آمده اید به دیدنتان می آمدم و داستان خود را میگفتم تا برای همه بنویسید . حالا از اینجا میگویم . من مهندس عمران هستم و 34 ساله .حدود 20 روز است از ایران خارج شده ام و قبل از خارج شدن به دلایلی شناسنامه ام را برای تعویض به ثبت دادم .این را بگویم که شناسنامه ام 25 سال پیش صادر شده و مشکل خط خوردگی داشت که خود مامور ثبت بازنویسی کرده بود. حدود 10 روز پیش از دادسرا احضاریه مبنی بر شکایت ثبت از بنده به منزل پدرم ارسال شده و همسرم وقتی در دادگاه حاضر شده قاضی تنها چیزی که گفته این بوده که باید وکیل بگیرید. قیمت وکیلها هم از 3 میلیون تومان به بالاست. ضمن اینکه نداشتن شناسنامه ممکن است پیوستن خانواده ام به من را دچار مشکل کند و وکیل هم گفته کمترین زمان برای حل پرونده 6 ماه است. این روزها از هرخبر دزدی و رانت و فساد بیشتر از پیش ناراحت میشوم که مجرمانش آزادانه میگردند و همچنان به ریش امثال من میخندند که با یک اشتباه سهوی از روی کم سوادی به چنین مشکل بزرگی برخورده ام . پایدار باشید
به امید روزی که همه باهم فریاد برآوریم ” زنده باد آزادی” وازه ای که آرزوی اکثریت قریب به اتفاق ملت است واژه ای که کسی در گفتنش بیم ندارد و استبداد هم نمیتواند بطور مستقیم آنرا جرم بشمارد در نتیجه همه با شهامت بیشتر و هزینه احتمالی کمتر برای هدف مقدس “حق” آنقدر بزرگ بشویم که سراسر ایران بفرمان خودمان درآید. استفاده از شعارهای حذفی و ساختار شکنانه پیش از اینکه جنبش و نیروی آن به مقام شکست ناپذیری برسد خواست درونی مافیای حاکم بر رژیم است تا هم نیروهای پیشرو را سرکوب کرده هم حرکتها را از نقطه آغاز مغلوب سازد. همیچنین شبکه مافیایی غالب بر حکومت میداند که بخش محافظه کار ملت که اکثریت و بدلیل کثرتش تعیین کننده ترین بخش است آنجا که شعارهای نابودی حاکمیت مطرح باشد شهامت ورود به پیکار نخواهند داشت. تصور کنید اکسیونی تحت عنوان “دمکراسی خواهی ” و اکسیون دیگری تعحت عنوان ” بزیر کشیدن ولی فقیه ” برگزار شود در کدامیک فعالان سیاسی با آسایش خاطر بیشتری مشارکت خواهند کرد؟ اگر بنا بر تولید نیروی فراگیر میلیونی باشد با کدامیک از دو رویکرد فوق میتوان با موفقیت بیشتر به نیروی فراگیر رسید و بسوی آرمان جنبش پیش رفت؟
سلام جناب نوری زاد عزیز و شجاع
پیامی خصوصی داشتم، شاید تو پستتون هم بذارم. داشتم یه کتاب از اخلاق و سلوک انسانهای موفق میخوندم، وقتی رسیدم به گاندی دیدم واقعا چقدر زیبا روشِ کارش در مقابل انگلیسیها به درد امروز ما میخوره. ما باید با عشق صحبت کنیم ، نه با خشونت. کار شما به عشق ممزوج هست که تا به حال مونده. امیدوارم مردم ایران اینو بفهمن.
پیام دادن سخن رانی لازم نداره، عملکرد واقعی مبتنی بر عشق لازم داره. شما اینو خوب اجرا میکنین.
سپاس.
آقای نوریزاد عزیز،
من یک ایرانیهستم که در حدود ۴۰ سال خارج از ایران و در کانادا زندگیمیکنم. من در عرض بیست ساله گذشته فقط یک بار برای مدت ۲ هفته به ایران برگشتم و آن هم برای کاری بود و پس از آن با عجله مجبور بودم که به کانادا برگردم. معهذا من هنوز خود را ایرانیمیدانم و اخبار ایران را با علاقه دنبال میکنم. من علیرغم اینکه در عرض سالهای اخیر موارد بسیاری بوده اند که بشدت مرا از ایرانیبودن خود خجالت زده و شرمنده کرده اند، ولیهمچنین مواردی هم بوده اند که باعث افتخار و غرور من شده اند. در میان اینها یکیهم افتخار آشنا شدن با یک شخصیتی هم چون شما، آگر چه از راه دور، میباشد. در سالهای اخیر من به مطالعه و آشنا شدن با افراد بر جستهٔ تاریخ علاقه مند شده ام. قصد من از نوشتن این ایمیل به شما فقط و فقط این هست که بگویم که برای من شکی نیست که نام شما را در آینده انشاالله نزدیک در کتابها خواهند نوشت.
با احترام،
کاووس
وقتی که بچه بودم پیش خودم فک میکردم خوبه شانس اوردم پدر مادر مسلمان در اومدن وگرنه من الان خدا دوستم نداشت . اما الان پیش خودم فک میکنم کاش پدر و مادرم کافر بودند و خودم خدا رو پیدا میکردند.
همین تعصب همین دین ظاهری که همه دچارش شده ایم باعث نرسیدن به خیلی از ارزوهام و عوض کردن زندگیم شده. طوری که الان ۶ ماهه تحمل خودم رو ندارم میخواستم یه بلایی سر خودم بیارم ..
آقای نوریزاد دوست داشتنی و عزیز من اهل کردستانم کورد هستم و خوشحالم از هویتی که دارم ولی حیف پدر و مادرم شیعه بودند شیعه ی من درآوردیِ جماعت آخوند نه شیعه ی علی گونه که حق از کلامش جدا ناپذیر بود مردمش را بر خودش ارجح میدانست.
کاش پدر و مادرم کافر بودند و خودم مسلمان میشدم ای کاش
مردم ما شیعه اند ولی کسی را یک بار در زندگیش شکست خورده و طلاق گرفته را یا به چشم طعمه لذیذ میبینند یا به شکل خوکی کثیف که هرزگی کار همیشگی او شده.
پدر و مادر من شیعه اند ولی اسلام را تا جایی نفعشان اقتضا میکند میخواهند خدا را تا وقتی که روزگارشان میگذرد یاد میکنند.
کاش پدر و مادر من کافر بودند و خود مسلمان میشدم.
کاش پدر و مادرم کافر بودند و خود اسلام را میخواستم.
آقای نوریزاد من شاید یک سوم عمرم را گذرانده باشم بفرض اینکه 75 سال عمر کنم ( تصورم اینست که خیلی زیاد عمر کنم به 40 برسم) ولی زیباترین دوره شاید همین ۲۵ تا ۳۵ سال اول عمر تقریبا ۵۰٪ اول زندگی است.
این ۲۵ سال را هم فدای بی کفایتی و متعصب بودن یک عده ولی اگر بگذارند در تمام عمرم اگر فقط ۲ سال از زندگی لذت ببرم همه این ظلم هایی که بمن کردند ( ظلمی که به همه جوانان و پیران این دوره میشود) میبخشم فقط ۲ سال زندگی میخواهم نه ۸۰ سال لذت و آسایش مانند جماعت آخوند
۲ سال فقط
کاش پدر و مادر من کافر بودند و خودم اسلام را میشناختم
درود خدا بر تو نوریزاد
خدای شنونده آه ستمدیدگان نگهدارت
درود جناب نوری زاد. درود به شما وخانواده محترمتان.
تو متن نوشته هاتون این نکته رو دائم تذکر میدید که مشکل از مسئولین است! ولی این نوع توجه بسیار به نقش مسئولین شاید فرار از توجه به نقش خودمان برای بوجود امدن این بحران باشد! قابل انکار نیست که رفاه وامنیت و تحصیل هران چیزی که جز بدیهی ترین نیازهای ما هستند باید توسط مسئولین تامین بشوند . ولی سوال اینجاست که اگر مسئولین مشکل دارند پس چرا این مسئولین باید مسئولین ما باشند مگر این اقایان از خودشان ماهیت وشخصیت وجایگاه مستقل از { رای } ما دارند؟؟ اگر مجلس یه استبل است و دغه دغه های این اقایان مضحک ترین دغه دغه های دنیاست اگر این اقایان ناتوان ترین افرادن! اگر این افراد بیسواد ترین افرادن که مطمئنا نیز چنین است پس چرا این اقایان باید اقایان ما باشند؟ این افراد بد این افراد ترسو این افراد طمع کار سوال اینجاست چرا وچه کسی با { رای } فرش قرمز پهن کرد برایشان تا درب مجلس؟! رئیس جمهور ناتوان است؟ رئیس جمهور رو کی انتخاب میکنه؟؟ جناب نوری زاد اگر مردم { رای } ندهند ایا این اقایانی که دغه دغه هاشون اینکه که باید پروازهای فرودگاه رو در زمان اذان به تاخیر انداخت میتوانند که در مجلس نماینده ما باشند؟ ایا اگر ما{ رای} ندهیم رئیس جمهور ما میتونه بدون { رای } ما انتخاب بشه ؟؟ شاید بگید رئیس جمهور از قبل انتخاب شده است ولی میگویم اگر مردم رای ندهند و انها اعلام انتخاب رئیس جمهور کنند انوقت جبه هایمان از هم جدا و مستقل میشود ولی ما با { رای} دادنمان معلوم نیست کدوم طرفی هستیم !! تنها راه رسیدن به خواسته هامون { ببخشید نیازهامون اخه ما هنوز به نیاز هامون هم نرسیدیم خواسته که بودن و نبودش چنان تاثیری رو زندگی نمیداره } اینکه { رای} ندهیم.
جناب نوری زاد {رای} ندادن یعنی معلق نگه داشتن اقایان و معلق نگه داشتن اقایان یعنی تمایل پیدا کردن انها به شنیدن فریاد هایمان وشنیدن فریاد هایمان یعنی تحول وتحول یعنی شروع تدریجی فرایندی بزرگتر که خروجی وامتدادش یعنی رسیدن به تمام خواسته هامون و ازادی کامل از اسارت این اقایان. اقای نوری زاد ما زندانی این اقایان هستیم شاید کالید جسمی مان نه ولی روانی واحساسی ما اسیر وزندانی اقایان هستیم . جناب نوری مطمئن هستم که شما اگاهی بیشتری از من در مورد
این مسائل دارید و میدونم که اعتراض مدنی شما در قدمگاه هم مستقیما باعث شده مردم همدیگرو ملاقات کنند و در مورد مسائلی صحبت کنند که 36 سال جرات فکر کردن هم درمورد این مسائل رو نداشتند ولی ازتون میخام مداوم یاد اوری کنید این مهم رو که با { رای} وپشتیبانی ماست که این اقایان
سرکارند. بگید که از ماست که بر ماست .
علی باقری از دزفول
سلام . دین شلاقی ؟؟؟ نقدی بر جعفر شجونی فرد غالی و متعصب و بدعت گزار در دین . ( عضو جامعه مدرسین)
دین را با عقل و منطق و معرفت می توان گسترش داد نه با زور و توهین و خشم !
متاسفانه اخیراً آقای جعفر شجونی برای گسترش حجاب و عفاف راه شلاق زدن را پیشنهاد داده اند .
این بدعت گزار در دین و عامل فراری مردم ار دین باید توسط شما خوانندگان محکوم شود.
ایشان همچنین دو روز قبل در همدان ، اصلاح طلبان را مرتد و کافر معرفی کرد.
در هر صورت مواضع و نقدها و واکنش های شما دوستان موجب سرجا نشاندن این جور تندروی هاست ….
http://esharat1.blogfa.com/post/124
به وبلاگ من در بلاگفا که سیاسی و از درد مردم می نویسم سر بزنید
آقای نوری زاد از تلاش شما هم بسیار سپاسگذار هستم
امیدورام در این راه موفق باشید.
آدرس وبلاگم
whatnow14.blogfa.com
دوست عزیز
بلاگفا زیر نظر حکومت ایران است و بازدیدکنندگان وبلاگ شما ، ردیابی می شوند و ممکن است خطر دستگیری برایشان داشته باشد
پیشنهاد می کنم به blogspot.com اسباب کشی کنید که امنیت بالاتری دارد و یک سرویس وبلاگ خارجی است
به امید آزادی ایران
به امید روزی که تمامی جنایتکار های این رژیم ضد انسانی محاکمه گردند وبه سزای اعمالشان برسند.
از کاربران خواهش می کنم به وبلاگ من که سیاسی می نویسم سر بزنند
متشكريم شير مرد ايرانى،
خسته نباشی ای مرد
سلام به دوستان واقا مرتضی.
یک موردرا توضیح بدم بعدبرویم سراصل مطلب.
هرمرام وعقیده ای شخصی ست.وهرمسلک واعتقادی بتواندانسان رابه انسانیت سوق دهدشایسته وخوب است.ومارا به عقیده دیگران کاری نیست.اما برخی افرادکه طرفدارفرقه خاصی هستند.مرام خودراتبلیغ ودوست دارنددیگران نیز ان راقبول کرده به ان مرام بگروند.مااینهارانقدمیکنیم.وگرنه فضول نیستیم وبه کاردیگران کاری نداریم.
اما درباره نهج البلاغه.کدام فصاحت وبلاغت مدنطرتان است؟این کتاب حاوی یک سری مطالب اخلاقی ونامه های منتسب به امام شیعیان است که حدود400سال بعدازان دوران کتابت شده.همین کتاب رااگرمبناقراربدهیدوبه ان معتقدباشیدکه شیعیان هستندفقط یک نامه ان اغلب مبانی این فرقه را ردکرده وخط بطلان بران میکشد.نامه شماره6نهج البلاغه بدین مضمون است:خطاب به معاویه:همانا کسانی که بامن بیعت کردندکه باابوبکروعمروعثمان.باهمان شرایط.پس انکه دربیعت حضورداشت.نمی تواندخلیفه دیگری انتخاب کندوانکه حضورنداشت نمیتواندبیعت مردم رانپذیرد.انتخاب امام به عهده مهاجرین وانصاراست.خشنودی خدانیز دران است.اگرکسی کارانان رانکوهش کندیابدعتی پدیداورداورا به جایگاه بیعت قانونی برمیگردانندواگرسربازکردبااوپیکارمیکنندچون به راه مسلمانی درنیامده وخدااورادرگمراهی رهامیکند…
این نامه با نص اشکارکه نیازی به تفسیرهم ندارد.خلفای قبلی را قبول کرده خودراخلیفه میداند.وهرچیزدیگری غیرازاین را بدعت.تاریخ هم همین راثابت کرده که درطول زمان بدعت های زیادی برقامت اسلام درشکل فرقه های مختلف پدیدامد.اسلامی که خودمبانی اش تناقض های زیادی دارد.
2-نوشته ایدمن کلی گویی میکنم وسندنوشته هایم معلوم نیست.بله دراین سایت وباتوجه به محدودیتها نمی توان یک موضوعی را شکافته ومفصل توضیحش داد.بخصوص رویدادهای تاریخی را.درباره سندنوشته هایم نیز شما به نوشته ام دقت کن.اصلا فکرکن سندی ندارد.اغلب من ادعاهای شما رانقدمیکنم انهم برپایه اطلاعات اکادمیک ومطالعاتی که درزمینه ادیان داشته ام.حرفی داریدشمانیز نوشته ها وجواب ما رو نقدکنید.
این فرقه بسان سایرفرقه های مذهبی پراست از تناقضات وادعاهای سست وبی پایه .چون اغلب درهزاران سال قبل با ان زمینه فکری که نسبت به امروز عقب مانده وابتدایی بوده به نگارش دراومده یاسینه به سینه به نسل های بعدی منتقل شده.گسترش روزافزون علوم ورشداگاهی بشر سست بودن ان را ثابت کرده.ودرعمل هم رخدادهای تاریخی نقش مخرب ادیان را.این علم واگاهی بوده که چون دروغ دروغ ادیان را برملا کرده درطول تاریخ میبینیم که ادیان مخالف علوم بوده اند.ادیانی که بارواج جهل وخرافات کیسه روحانیون را پرمیکرده اند.اما امروزه روز اگر به یک صاحب علم واگاهی بگویی امامان شیعه از اب وگل والاتری هستندوبقیه شیعیان از باقی مانده ان اب وگل. به ریش صاحب ان دین خواهدخندید.دین وفرقه ای که مدعی ست امامان این فرقه عالم به تمام علوم گذشته واینده هستند.اما درعمل یک کتاب ونوشته ای براین ادعای خودندارندودرجواب مدعی ست:نهج البلاغه وصحیفه سجادیه حاوی تمامی علوم هستند.وامروزه که علوم درشاخه های مختلف بروزمیکندهمه اش درا کتابها مستوراست.که صاحبان علم بدان پی نبرده بودند.
راجع به کدام مبانی این فرقه بحث بکنیم.قدرت شفای مریضان.یاشفاعت امامان؟معجزات وکرامات امامان ؟جالب است شیعه امامت را بزرگتر وبرتر از نبوت میداند.وهرنبی را شایسته امامت نمی داند.درتایلندنیز طرفداران فلان فرقه هم معتقدند ان نیروی برتری که بدان معتقدندمیتواندشفا داده وهرکارخارقالعاده ای بکند.شمابدان باور دارید؟چرا؟
خلاصه برای ورود به وادی ایمان واعتقادبایست عقل راکنارگذاشت.دین چرابرنمی دارد.اینکه بپرسی مگریک انسان میتواندهزاران سال عمرکند؟این سوال از اساس منتفی ست.چون ایمان سوال بردارنیست.پس بگذارید درهمان خلوت انسانها بماند.وادعایی غیرعقلانی وغیرمنطقی نکنیدکه مضحکه عوام وخواص خواهیدشد.
جناب انعامی عزیز ، با درود.ممنون که دانش و اندوختههای خود را با بیان رسا و بطور منطقی و معقول در معرض دید و مطالعه میگذاری و تا کنون از شما آموختهام و با شما موافق که دین و باور یک چیز کاملا شخصی است و به قول من عامی باید باهاش حال کرد و آن را با مفاهیمی چون خرد و دانش و حتی فلسفه که مو را از ماست میکشند قاطی نکرد. از این مهمتر و شاید مهمترین وجه دین این باشد که دنیای اطرافیان از خانواده گرفته تا طیفهای اجتماعی روی نمودهای عینی یا آثار بیرونی فرد یا افراد دارای یک دین و باور از منظر کردار محض آنها نظر میدهند و قضاوت میکنند و نه به اینکه چه میگویند و چه شعارهایی میدهند. مگر عامیترین افراد جامعه که فریادشان بلند است که اینها، یعنی آخوندها زندگی ما را نابود کردند و کشور ما را ویران، درس فقه و خارج خوانده اند که به چنین قضاوتی رسیده اند؟ اگر روحانیت شیعه دلش برای دین و مذاهب میسوزد باید هر یکی از آنها یکراست برود سراغ هم لباسهای خود و همه همدیگر را قانع کنند که تا بیش از اینها گندش عالمگیر نشده، بیائیم بخاطر خدا و دینی که به آن معتقدیم راه نجاتی که جدائی دین از حکومت باشد را بجان بخریم قبل از این اتفاق در شرایطی بیفتد که جان بر سر آن ببازیم.
بگو شما ما را یزیدی می دانید، چه با پرچم سرخ و چه با پرچم سبز.
کسی که خارج ازمدار ولایت باشد وجانثار ولی امر مسلمین کل جهان هستی نباشددرهر شکل و هیئتی یزیدی است.
والا چه عرض کنم. به نظر میاد تعداد این جان نثاران یه خورده البته یک خورده که نه خیلی کم هستند و هر روز خدا شماره هاشون داره سقوط آزاد میکنه.
شما یک نگاه به نتایج آخرین انتخابات ریاست جمهوری بیاندازید. دو کاندیدای مورد نظر و تصویب ولی امر مفلسین جهان (جلیلی و ولایتی ) دو تاشون با هم زیر ۳ میلیون رأی آوردند ضمن اینکه ولی امر به خوبی به این نکته آگاه هستند که نیمی از این جمعیت بطور مستقیم و غیر مستقیم در استخدام آغا هستند و به خاطر تداوم اشتغال و گزاشتن نان بر سر سفره خانواده مجبور به رأی دادن به نور چشمی های ایشان بودند.
بطور خلاصه مابین ۴۵ میلیون رأی دهندگان حدوداً یک و نیم میلیون ولائی وجود داشته که با یک حساب سر انگشتی میشود ۳ در صد جمعیت. به باور من که خیلی عدد کوچکی به نظر میاد. تازه تعداد آخوند هارو از این اعداد کم نکردم.
از طرفی دیگر چه اشکالی دارد که انسان را به یزید (ص) تشبیه بکنند. شما ها که آن بزرگوار مرحوم را روسفید فرمودید
آیا یزید واقعاً آدم بدی بوده ؟ ، اگه بد بوده چرا بد بوده ؟ آیابه زور اعتراف میگرفته ؟ مگه زینب هر چه دلش میخواست رو در رو به یزید نگفت ؟ و دهها چرای دیگه براستی چرا از 124000 پیامبر و 12 امام یکیشون زن نیست ؟
کدوم ولایت مدل ایرانیش یا عراقیش جدیدا میگن طالبان هم یکی اضافه کرده پس الان ۳ تا ولایت دارین یکی خلیفه عراقی یکی مدل ایرانیش که بهش میگن مقام عظما یکی هم مال طالبان تو زیر کدمشونی