راستی چرا باید سپاهیان ترسناک تر از اطلاعاتی ها باشند؟ چرا معکوسش را در نظر نگیریم؟ من در سپاه، دوستانی دارم که پاک و درستکارند و هرگز به مطامعِ سرداران فربه ی سپاه آلوده نشده اند. که البته جمعیت شان چندان نیست. و اختیار چندانی نیز ندارند. به هر تقدیر، امیدِ این دارم که در قدمگاه تازه، به جماعتی از عقلای سپاه بر بخورم و آنان اموال مرا به من بازگردانند. وگرنه اگر هر اتفاقی برای من رخ داد، بدیهی است که کار کار برادران است. چه اطلاعاتی و چه سپاهی. در غیبت من، ای بسا نوشته ها و فیلم هایی خود بخود منتشر شوند. وصیت من؟ این که: مباد این شعله فرو کشد یک وقت!؟
دیروز به قم رفتم. برای شرکت در مراسم تشییع یک نوجوان نابغه که در حادثه ای جانگداز از کف رفته بود. امید که خدای خوب در آغوشش بگیرد و دلتنگی هایش را به آرامشی ابدی بدل کند. دو تصویر از تابلوهای تازه ام را نیز تقدیم شما می کنم. تصویر سوم، به شهر قم متعلق است. به جایی در یک مکان عمومی و رسمی که با معرکه های اسلامی نیم قدم فاصله دارد. این تصویر سوم، دورنمایی است از جامعه ی ما. زیرش چه باید می نوشتم؟ بدون شرح؟ یا نه، می نوشتم: دورنمایی که دیگران از ما تصویر می کنند.
محمد نوری زاد
سیزدهم مرداد نود و سه – تهران
سلام – آقای نوری زاد ” کش رفتن ” شیر آب که بی خطر است و جان کسانی که به هر حال آن را چه از توالت های بهشت زهرا ، و توالت های فرودگاه مهرآباد و دیگر اماکن عمومی بر می دارند به خطر نمی اندازد . اما افرادی هستند که به هر دلیل نیاز به این اموال عمومی دارند ، از جمله ” کابل های فشار قوی ” در بیابانها که جان شیرین خود را به خطر می اندازند و آن ” کابلها ” را از بیابانها جمع آوری میکنند .
من فکر میکنم دلیل اینکه چرا این شیر آب را با نبشی ضخیم و جوشکاری و قلاده به حصر کشیده اند این است که به نظر میاد ظاهر بیرونی این شیر آب فتنه گر به رنگ منفور «سبز» گرایش پیدا کرده است
اگر این حکومت در طول سی و چند سال گذشته به جای نماز جمعه و کمیته امدادو ستاد اقامه نماز و ساخت مساجد و هزینه های سرسام آور برای لبنان و فلسطین و… فقط به این جمله حضرت رسول: “النظافت من الایمان” عمل کرده بود من امروز میگفتم اسلامی تر از این حکومت در تاریخ نیامده. ولی بر عکس حتی این دستور ساده و بسیار کم هزینه پیامبر اسلام هم در ایران اجرا نشده. هنوز مردم دستشوئی میخوان برن دنبال مسجد می گردن که در واقع با بوی گند و نظافت صفرش یک جور خود زنی هست ولی خوب برای قضای حاجت چاره ای نیست. داخل مساجد بجای بوی عطر گلاب بوی جوراب و عرق تن مردم بیداد میکند. فرش های مساجد که دیگر گفتن ندارد.
درود
lمردم قدیم شهر ما علاقه زیادی به سنگ پرانی به سگ داشتند روزی یکی از حکمای شهرمان گفت هر وقت دیدید یک قلاده سگ از مبدا شهر وارد این شهر شد و سالم از مخرج شهر خارج شد بفهمید مردم ما ادم شده اند
من اما میگویم هر وقت یک راس توریست خارجی وارد دستشویی ترمینالها و اماکن عمومی و مذهبی و… شد و نظافت استاندارد جهانی را در ان مشاهده کرد بفهمید ما و مسئولین ما البته که باید مدیریت جهانی را بعهده بگیریم
دلواپسم خبري از خودت بده لطفا، لعنت بر بي عدالتي، مرگ بر خفقان أوران و زنده باد أزادي
حالا ببین توی ام اقرای تشیع چه دزد بازاری است که شیر آب پنج زاری را باصد تومان میل گرد ونبشی و سیم جوش چنان
بستند که برای دزد ها صرف نکند انرا ببرند . تعجبی هم ندارد انان که متولی دین هستند چنان کردند که حساب دست همه
آمد که پشت دیوار خبری نیست که اگر بود روحانیون چنین عمل نمیکردند
ريشه ها ١٥٠(دنباله قسمت پيش با همين شماره ذيد پست قبلى )
٣- ايران
در شاهنامه حكيم توس به جاى سوراخ كردن مفاهيم نظرى اى كه فى نفسه ،ذاتى ،و حقيقى تلقى مى شدند و معمولا قيل و قال در باره آنها از چارچوب مدرسه ها و حوزه ها إن سو تر نمى رفت ،به راه و پيامى مى انديشيد كه گستره مخاطبان آن همه مردم ر را دربرگيرد .فردوسى بر آن سر بود تا با بازنگرى تاريخ گذشته و رفتار ها و منش نياكان ايرانيان را هم متوجه عظمت و شكوه گذشته شان كند و هم واقف به كژروى هايي كه تقدير خوارمايه حالشان را رقم زده بود .اين خواست ابو منصور بود كه موبدان و مترجمان را از اقصا نقاط گرد آورد تا براى نامداران گذشته تاريخ ايران يك ديوان داورى بنيان نهد .
ز هر كشورى موبدى سالخورد
بياورد كين نامه را گرد كرد
بپرسيدشان از نژاد كيان
وزان نامداران فرخ گوان
كه گيتى به آغاز چون داشتند
كه ايدر به ما خوار بگذاشتند
بنابراين پرسش اساسى فردوسى پرسشى نيست كه پاسخ آن تنها يك يا چند تن را دلخوش كند كه حقيقت كائنات را در اختيار دارند و اگر قدرت گيرند. همه فكرشان آن شود كه آن حقيقت را
با زور سمبه و سرنيزه در مغزها فروكوبند و شادى و آبادى و آزادى و مصلحت هاى زمينى را فداى حقيقت خود كنند .پرسش فردوسى در باره علل بدفرجامى سرنوشت ميليون ها ايرانى با مذهب ها ،قوم ها ،طايفه ها و مرام هاى گونه گون است كه تنها يك چيز آنها زير يك چتر گرد مى آورد و آن نيز ايران است .ايران تنها يك مفهوم ذهنى نيست بل فضاى تعلق مشترك به زادگاه مادرى و آيين پدرى است .ايران يادخانه خاطرات تلخ و شيرينى است از يك سكونتگاه مشترك كه وضعيت اكنونى آن كارنامه گذشته آن است ؛گذشته اى كه به هيچ وجه سپرى و محو نشده و حال ما چيزى جز آثار آن نيست
٤- رجوع به گذشته
فردوسى همچون پيشاهنگان رنسانس دريافته بود كه آينده بهتر نمى تواند از صفر إغاز گردد ،گذشته اى كه بازانديشى نشود با همه مصايب إن تكرار خواهد شد .چرخه استبداد همواره بر همان مدار هميشگى از نو خواهد چرخيد اگر حلاجى و آسيب شناسى و نقد نشود .فردوسى اين را دردمندانه دريافته بود و جاودانگى شاهكارش بيش از آنكه از نظر تكنيكى باشد ناشى از انتقال درد وطنى است كه اى بسا مصيبت ها كه از كندى و خاموشى حافظه اش بر او نازل نشده است .اينكه امروز مى توانيم زبان سعدى و حافظ و نظامى را بفهميم از آن روست كه زبان فارسى با زاده شدن ما آغاز نشده و با مرگ ما نمى ميرد .
در ادبیات جهان یک نمونه به من نشان دهید یک اثر هنری هزار ساله را که یک دانش آموز بتواند به زبان امروزی اش بخواند
درود جناب کوروس بزرگوار
سعی زیبایتان در برکشیدن مضامین کمتر دیده شده ی شاهنامه را سپاس .
پایدار باشید هموطن خردورزم .
آدم عاقل باید فکر همه جا رو بکنه. ولی تو ایران ولائی آدم عاقل باید مطمئن باشه که اصلا فکر هیج جا رو نمی تونه بکنه. چرا؟ عرض می کنم.
• فرض کن یه جهود می خواد مسلمون بشه.بهش میگن ببین شمعون این دین آزادی داره و خیلی با حاله. اونم میاد مسلمون میشه و بعد مثلا می خوره به پست “احمد خاتمی” و “جنتی”! بعد یه مدتی میبینه بابا اون خاخام قبلی خودش پیش اینا فرشته است. حالا می خواد برگرده. می بینه تا سه سوت داره اعدام میشه!..قیافش دیدنیه!
• فرض کن شما رفتی یه بانک زدی و وام دادی.طرف پول رو پس نمیده. میری شکایت. ید فعه طرف با یه فتوا می اد که پرداخت زیان دیر کرد حرومه!..قیافت دیدنیه!
• فرض کن رفتی آرایشگاه زدی..مشتری میاد اصلاح.بعد میگه صورت رو هم اصلاح کن.بعد موقع پول دادن پول اصلاح صورت رو نمیده!..میگی چرا؟ فتوای “آیت الله وحید خراسانی” رو در میاره که ” تراشيدن ريش چانه يا قسمتى از آن بنابر احتياط واجب جايز نيست و اخذ اجرت بر آن بنابر احتياط واجب حرام است..” قیافت دیدنیه!
• میری رای میدی رئیس جمهور انتخاب کنی.”آقا” صلاح میبینه رایت یه جور دیگه خونده بشه..قیافت دیدنیه!
• فرض کن یکی پولت رو خورده.میری شکایت.میبینی قاضی القضات دو تا داداشش یکی پور سانت بگیره یکی دیگشون هم زمین خوار!..قیافت دیدنیه!
• فرض کن اهل اورومیه هستی.میری پیش نماینده ات “قاضی پور” که بابا این چه وضعیه..میبنی بهت میگه “آمریکا” هدفش اینه که حجاب خواهرو مادرت رو برداره و اسرائیل می تونه بیاد میدان انقلاب !..قیافت دیدنیه!
• رفتی شهرداری با یه خانوم کارمند داری صحبت میکنی.شهردار خلبان غیرتی میشه که “غیرتم کجاست”؟.بعد وفتی میبنی عجب کارهائی کرده!..قیافت دیدنیه!
• آقا میره اورانیوم غنی کنه.. میخواد استکبار رو بیاره خونه شاگردی..!حالا هر روز میره “سعی بین ژنو و وین” میکنه و به این روز افتاده..قیافش دیدنیه!
• ما هم انقلاب کردیم درست بشیم شدیم اینی که هستیم..وقتی بچّه مون سئوال که مگه شما عقل نداشتید،.. “آی قیافمون دیدنیه”!
• مالباخته میره وسائلش رو بگیره مجبوره وصیت کنه چون سارق بهش میاد که آدم هم بکشه و راست راست بگرده! ..آی قیافه سارق دیدنیه!
خدای انسان را نیافرید بلکه این انسان است که خدای را آفرید. و خودش را دراو یافت درست از همین منظر است که هرکس برای خود خدائی دارد. پس از آنکه انسان خدای را آفرید تمام خواست ها و تمنیات خویش را در او یافت. خدای عده ای رحمان و رحیم است و خدای آن دیگری قاسم و جبار. عده ای عبدالله شدند و در برابر خدای خویش سرفرود آوردند و برای فرار از تمام آن ضعف هائی که به طور طبیعی و یا تحت فشار جامعه دچارش بودند، به خدای خویش پناه آوردند. عده ای برای فرار از این جامعه قهار و نابرابر کنج عزلت بر گزیدند و به راز و نیاز با کسی پرداختند که کسی جز خویش را دراو نیافتند.
در اندرون من خسته دل ندانم چیست که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
عده ای هم که از همه زرنگ تر بودند و نامردم خدای خویش را به عرش بردند و خود را نماینده او خواندندو به نمایندگی از او به هر غارت و جنایتی دست زدند. خدای این گروه اخیر از همه خدایان تا کنونی واقعی تر و سود آور تر است. خدای اینان هر زمان که اراده کنند به صورتی در می آید. هم جبار است و هم رحیم. در صورت نیاز،شهوت سادیستیک کشتن و شکنجه کردن را به اجرا می گزارد و در جائی هم خود را رحمان نشان می دهد. ولی این خدای زور مداران از هر حربه ای برای دست یازیدن به توانائی بهتر استفاده می برد.
سپاس مر خدای را . امروز به خیر گذشت گویا .
پدر جان باما سخن بگویید . انتظار … ویران میکند .
خانم زهرا شماره 2 با درود!دوست ارجمند شما هم گویا در دام احترام به مقدسات گیر افتاده اید؟ایا مشتی خرافات و دروغ و روایات بی بنیاد و غیره مستند که زندگی ملیونها انسان را به نابودی کشیده و هر روز هم بیش از گذشته قربانی میگیرد قابل احترامند؟دوست گرامی من بارها با همین سید ابوالفضل بحث نموده ام و نظرم را راجع به این موضوع نوشته ام. نوشته حرف و یا داستان و کتاب و گفته و حرکت و هر چیز دیگری که عمومی شد و از حوزه شخصی به حوزه عمومی پاگذاشت خود بخود از تقدس می افتد وای بحال انچه که وارد سیاست هم شده و زندگی و سرنوشت ملیونها انسان را بنابودی کشیده باشد.ببینید در همین بحثی که جناب دانشجو کرده اند همین حج تا چه اندازه از سرمایه این مرزو بوم را به جیب مفسدان ال سعود ریخته با یک حساب سرانگشتی آماری که خود رزیم داده سالیانه 5 ملیارد دلار از ارز این مردم فقیر و بیننوا و اسیر مشتی اشغالگر مسلمان از سفره آنها دزدیده می شود و یا بزور گرفته می شود و خرج مشتی خرافات و بت پرستی عده ای جاهل می شود. این یعنی در این 36 سال چیزی نزدیک به 180 ملیارد از ثروت مردم ایران به جیب ال سعود می رود ///////.همانطوریکه ما چنین سرنوشت شومی را در بهمن 57 داشتیم ولی اختلاف ما با اعراب بدوی این بود که آنها قاطعانه نه گفتند و تا توانستند جنگیدند و شکست خوردند ولی ما ابلهانه به جماعتی جنایتکار و دزد و خیانت پیشه و ارازل و اوباش کلید خانه و سند ملک و زندگیمان را تقدیم کردیم و چون بهوش امدیم کار از دست رفته دیدیم وکوششهای پراکنده براحتی سرکوب و سنگرهای مبارزه منهدم شدند و عفریت مرگ بر همه جا گسترده شد و درا کولای حاکم بر جان و مال و زندگی ما به پرورش دراکولاها و هیولاهای خونریز و بیرحم و جنایت پیشه و خونخوار مشغول و بر ما آن رفت که بر مردم مکه زمان محمد!با این تفاوت که اسلام برای آنها نعمتی شد چون شعارش گرچه غارت و کشت و کشتار بود ولی در آنزمان با متحد کردن اعراب بدوی از آنها قدرتی مخرب ساخت با ایدیولوژیی بهشت محور و شعاری چه بکشیم و چه کشته شویم بهشت از آن ماست.ولی برای غیر عرب جزنابودی تمدن و زندگی و سیه روزی و برده گی … اسلام هیچ نفعی نداشته.بنابراین چنین مقدساتی را ما بر نمی تابیم چون زندگی ما را نابود کرده و کشورما را به ویرانه ای تبدیل نموده.مقدسات هرکس در حوزه خصوصی است نه در همه جا و آنهم حاکم و درنده و طلبکار.بله اگر درایران حکومتی سکولار و دمکرات با قوانینی عرفی(لاییک) بر مبنای حقوق بشر بود و دین جدا از حکومت بود اگر کسی به اعتقادات فردی کسی توهین میکرد جرم بود.چون اصلا بحث احترام گذاشتن بحثی اخلاقی است ولی توهین کردن به اعتقادات دیگران جرم است.اما این زمانی درست است که عقیده چنین فردی و یا گروهی خصوصی بوده و دخالتی در زندگی دیگران نداشته باشد.شما نمی توانید هر نیمه شب با صدای موزیک خواب مردم را اشفته کنید و بعد توقع داشته باشید که همسایگانتان به موزیک شما و خود شما احترام هم بگذارند.اینست که با کمال تاسف باید بگویم دوست گرامی ما نباید دراین دام احترام به مقدسات بیفتیم چون این ترفند جدید گروهی حیله گر برای نجات خرافات اسلامی است.برای من یکی جان و خرد انسانها از همه چیز مقدس تراست.مقدساتی که براحتی انسانها را قربانی می کنند نه تنها مقدس نیستند بلکه ضد بشر و زندگی و خرد هستند و باید از تقدس انداخته شوند.
سلام بر مزدک عزیز
ابتدا به سخن از ارتقای رتبه ی عنوان کاربری ام از یک به دو سپاسمند و متعجبم .
برادر عصبانی من . من به شهادت کامنت هایم با بیشتر نظرات شما در حوزه ی حکومت دینی موافقم و خودم را محق میدانم مانند شما طلبکار این حکام بی سرو ته و عمله و اکره های مدعی اشان باشم اما این نحوه ی توپیدن به هست و نیست فکری یک فرد با توهین کار درستی نیست کمااینکه نتیجه بخش هم نیست . هست؟
ضمن اینکه این دلیل شما که ” اگر درایران حکومتی سکولار و دمکرات با قوانینی عرفی(لاییک) بر مبنای حقوق بشر بود و دین جدا از حکومت بود اگر کسی به اعتقادات فردی کسی توهین میکرد جرم بود.” و از این دلیل که چون اکنون حکومت سکولار نیست و قوانینی مبنی بر جرمِ توهین به اعتقادات تعریف نشده است پس میشود به این دین ( بانیان و اصولش) که دست و پایش در هر حوزه ای دراز است توهین کرد ، از چند جهت درست نیست .
یک : با اینکه ما در چنین حکومتی زندگی نمیکنیم اما اخلاق که برایمان تعریف دارد حتی اگر دیگرانی رعایت نمیکنند، ما که میدانیم خوب چیست و بد چه، باید رعایت کنیم . توضیح من هم در کامنت پیشین ناظر به همین رویکرد اخلاق مدارانه بود نه نگاه مجرمانه.
دو : بحثها و اظهار نظرهای توهین آمیز شما آنجا بیشتر مد نظر کامنت پیشین من بود که شما به شخص محمد توهین میکنید نه به باورداشت فلان متشرع اسلامی که اعمال محمد هزار و چهارصد واندی سال پیش را دستاویز قرارداده و هر کاری میکند . توضیح دهم که نقد محمد و عملکردش را رد نمیکنم اما توهین چیزی غیر از نقد است . درمورد همان بحثهای زنان پیامبر این موضوع مصادیق بسیاری در همین سایت دارد .
سه: دوست و هموطن و همرزم من که قطعا دغدغه ی با ارزشی گذر شما را نیز مانند من به این وادی ها کشانده است !میدانم که تفکیک عملکرد دینداران از کنه یک دین و بانیان آن دین ، بخصوص اگر دیندارانش حاکمان و صاحبان قدرت به اضافه ی قدرت ِ آن دین باشند، کار بسیار سختیست میدانم در این نبرد نابرابر که ما معترضان به این نوع حکومت یکیم و یک ِ آنها به تنهایی خیلی بیشمار ، گاهی چنان این مسائل در هم تنیده شده_ از ارتباط اقتصاد فلج با دین و سیاست کج با دین گرفته تا روابط انسانها _ راه نفس را میگیرد که انسان نه احترام برایش مهم میشود نه قانون و جرم اما فکر میکنم اگر بنا باشد از میان “همین مردم” به سرنوشتی دیگر دست بریم باید راهی متفاوت برگزینیم حتی اگر صدای موسیقی همسایه امان ما را بریده باشد.
با احترام
http://news.gooya.com/politics/archives/2014/08/183977.php
زوال مرجعيت و پايان نقش روحانيت در تاريخ شيعه، بیژن صفسری
اين گروه مبلغينی که نام روحانيت را يدک میکشند با تزلزل پايگاه اجتماعی و تفرقه بين گروهی خود به خط پايان رسيده و با کارنامهای مشعشعی که از خود باقی خواهند گذاشت نامشان بهعنوان عاملان شوربختی و ويرانی اين کهنهديار در تاريخ ثبت میگردد
ویژه خبرنامه گویا
اقدام داوطبانه آيت الله سيستانی يکی از مراجع شيعه ؛ در حذف عنوان « آيت الله » از نام خود ؛ اگر چه بدون هيچ توضيحی از سوی اين روحانی روشنفکرمنتقد جمهوری اسلامی منتشر شد؛ اما اين اقدام متهورانه آنقدر گويا و روشن است که می توان به ضرس قاطع آن را اعتراض به ابتذال و آلوده شدن مرجعيت شيعه به قدرت بی سوال در جمهوری اسلامی دانست که از جمله مستندات اين ادعا عملکرد سی و پنجساله ايت الله های پس از واقعه ۵۷ است که بدون داشتن صلاحيتی که در عرف حوزه های علميه پيش از اين وجود داشت؛ با هدف و انگيزه کسب قدرت سياسی به مقام آيت اللهی رسيده اند و مرجعيت شيعه را به رير سوال کشاندند و از همين رو است که امروزه در اذهان عمومی مردم تنها کشور شيعه جهان اين عناوين مبالغه آميز جز عنوانی بی محتوا و فاقد منزلت و اعتبار گذشته است.
اگر باور کنيم که واقعه سال ۵۷ بنا به ادعای حاکمان امروز، انقلاب روحانيون بود و نه دخالت بيگانگان، آنگاه اين پيش بينی معروف از زنده ياد کسروی را می توان بياد آورد که می گفت “سر زمين ايران يک دوره زمامداری به روحانيت شيعه بدهکار است چرا که در تمامی تحولات يکصد و پنجاه ساله اين کهنه ديار، روحانيت شيعه نقش بسزايی داشته اما هميشه در حسرت هم بستری با عروس عجوزه قدرت بسر برده است “.
اما عاقبت با ماجرای واقعه ۵۷ اين آرزوی ديرينه روحانيت تحقق می يابد ؛ اما با گذشت تنها دهه حاکميت بی سوال ايت تشنگان قدرت ؛ به انحطاط و سقوط رسيدند طرفه آنکه عملکرد سی و چند ساله حکومت روحانيون ؛ نه تنها منجر به ويرانی گستره تاريخی ايران زمين گرديد بلکه چنان تزلزلی در اعتماد و اعتقاد مردم دين باوراين سرزمين ايجاد نمودند که برخی از روحانيون متعهد و آگاه ؛ برای تبری از روحانيت وابسته به قدرت؛ يا تن به خلع لباس داد ه اند و يا چون اقدام متهورانه اقای « سيستانی» دست کم عنوان آيت الله را از کنار نام خود بر ميدارند و اين نيست جز دخالت دو نهاد دين و دولت که گذشتن از مرز معنويت و پيوستن به سياست پيشگی است .
حکايت روحانيت شيعه ؛ حکايت «ارسطو» معلم اول را می ماند ، که درباره او می گويند “انه نبی ضيعوه” يعنی پيامبری که عاقبت از فريب قدرت ضايع و تباه شد و اين گفته که بنا بر قول روحانيت شيعه از احاديث نبوی است ؛ هرگزپند عبرت انگيز برای علمای شيعه نبوده است .
به شهادت تاريخ از ديرباز در بين علمای شيعه برای دخالت روحانيون در امور سياسی اختلاف نظر وجود داشته است و بزرگترين مرجع تقليد ی که نسبت به دخالت روحانيت در امر سياست مخالفت می ورزيد و تا زمان حياتش مانع از فعاليت سياسی روحانيون می شد آيت الله بروجردی بود که پس از فوت آيت الله حائری موسس حوزه علميه قم، و در اوائل سلطنت پهلوی دوم توسط سه مرجع بزرگ آن زمان، معروف به مراجع ثلاثه، از عتبات به قم دعوت می شوند تا جانشين آيت الله حائری گردد.
در شناخت عظمت و دينداری اين مرجع تقليد مخالف دخالت روحانيون در کار سياست و دولت، همينقدر بس که طی دو قرن و نيم شيعيان در سه دوره تنها يک مرجع و رهبردينی مطلق داشتند. اول شيخ مرتضی انصاری، دوم ميرزا محمد حسن شيرازی (ميرزای شيرازی فتوا دهنده تحريم تنباکو) سوم آقای بروجردی بود ند که دو نفر اول در خارج ايران بسر می بردند اما آقای بروجردی اولين مرجع تقليد شيعيان بود که در قم متمرکز شد و مرجعيت تمام شيعيان جهان را داشت.
او چنان شهره آفاق بود که در عربستان به اولقب “المجتهد” داده بودند چرا که خدمات ذيقيمتی در بالا بردن موقعيت مذهب شيعه انجام داد و اولين مرجع تقليدی بود که مبلغينی به کشورهای خارج فرستاد.
مشهور است که آيت الله بروجردی از اولين مراجعی است که اهتمام بسياردر وحدت اسلامی و شناسايی اسلام در جهان خارج داشت و همکاری دين و علم و برقراری حساب و کتاب در دستگاه مرجعيت از ابداعات اين مرجع تقليد بود اما اين نوع از رهبری امت شيعه هرگزبعنوان الگوو مدل مطلوب از مرجعيت در بين روحانيت قدرت طلب مورد قبول واقع نشد و از همين رو اولين گروه بندی رسمی سياسی علما و مجتهدين بلافاصله پس از فوت اقای بروجردی بوجود آمد که در سه گروه تقسيم شدند:
۱ گروه علمای راديکال به رهبری روح الله خمينی و متشکل از اقايان محلاتی شيرازی، صادق روحانی، آيت الله طالقانی
۲ گروه علمای رفرميست به سرگروهی شاگرد نظر کردّ اقای خمينی يعنی مرتضی مطهری و با همکاری سيد محمد بهشتی، محمد ابراهيم آيتی، سيد مرتضی شبستری، و حتی دکتر علی شريعتی هم در اين گروه بودند
۳ گروه علمای محافظه کار که وارث افکار و نظريات اقای بروجردی بودند که بعد از فوت اقای بروجردی قدرت علمای قم و روحانيون و واعظ مشهور ( به استثنای فلسفی که به راديکال ها بيشتر نزديک بود) در دست اينان بود که شامل آقايان آيت الله شريعتمداری، ميلانی در مشهد، علامه طباطبايی در قم بود؛ اين گروه بيشتر طالب صلح و آرامش سياسی بودند.
روحانيت پس از انقلاب
اما با اين همه جامعه روحانيت از پيش و پس از واقعه ۵۷ با دو طيف اقليت و يک طيف اکثريت مواجه بوده و هست که عبارتند از:
طيف اقليت حامی حکومت
طيف اقليت تحول خواه
طيف اکثريت بی تفاوت و غير سياسی
اقليت تحولگرا انقلابی نيستند بلکه خود را اصلاح طلب ميدانند و از آنجا که اقليت متصل به قدرت به دليل حضور رسانه ای نمود چشمگير تری نسبت به دو گروه ديگر داشته و موقعيت آن دو گروه به خاطر در حاشيه بودن يا پنهان بودن از رسانه ها، از افکار عمومی پنهان مانده و اين تصور در جامعه پديد آمدکه روحانيت يعنی همين کسانی که همواره روی آنتن حضور دارند.
اما پس از ماجرای سال ۵۷ و رابطه مردم با روحانيت با توجه به سابقه تاريخی اين قشر از جامعه و انتظاراتی که بعنوان يک باور، ازاين گروه وجود داشت؛ آن تصور واهی تغيير يافت، خاصه که بعد ازبه قدرت رسيدن روحانيون بعنوان متوليان انقلاب ؛اين گروه رسما به سه دسته ؛ تحت عنوان روحانيت حاکم، روحانيت پويا و روحانيت خاموش تقسيم بندی شدند؛ طرفه آنکه در محاوره ها و حتی نوشته ها هم اين تقسيم بندی، مصطلح و رايج گرديد.
بی شک چنين تفکيکی پيش از انقلاب در فرهنگ مردم اين آب و خاک وجود نداشت و همه از طلبه گرفته تا مرجع تقليد، روحانيت خوانده می شدند، اما حاصل عملکرد روحانيت به قدرت رسيده شيعه در ايران ؛ باعث می گردد که اين گروه مبلغين (روحانيت) نسبت به انتخاب راه روش سياسی و تلقی که از حکومت دينی داشتند ؛ اقدام به ايجاد گروه بندی های سياسی از قبيل روحانيت مبارز، روحانيون خط امام و چندين گروه و دسته جات ديگر کنند که هريک از اعضای شاخص آنها، در نزد مردم، بنا بر عضويتی که در يکی از گروه ها ياده شده دارند شناخته می شوند.
حال امروز اين گروه مبلغينی که نام روحانيت را يدک می کشند با تزلزل پايگاه اجتماعی و تفرقه بين گروهی خود ؛ به خط پايان رسيده وبا کارنامه ای مشعشعی که از خود باقی خواهند گذاست نامشان بعنوان عاملان شور بختی وو يرانی اين کهنه دياردر تاريخ ثبت می گردد و اين نه به معنای برچيده شدن بساط جمهوری اسلامی بلکه از فروپاشی مهمترين عامل حفظ و دوام شيعه از اغاز تا امروز ميگويم که طی دو قرن حاکميت بر مردمان دين باور؛از هماغوشی با عجوزه قدرت تيشه به ريشه خود زده و جز نامی ننگ از خود در تاريخ اين سرزمين اهورايی باقی نميگذارند.
چه موجود جان سختیست این جمهوری اسلامی!!!!!
میگویم آیا پس از به پایان رسیدن دور کاسبان دین از این جمهوریت و اسلامیت که هم الان هم چیزی جز اسباب سرگرمی و آلت تئوری های فضایی همان کاسبان دین نیست ، چیزی جز لاشه ای خواهد ماند که دیگرانش به ارث برند ؟
دیگر اینکه بیایید بیاندیشیم پس از برچیده شدن دور روحانیان دیگر به چه گروهی حکومت بدهکاریم بلکه حواسمان را جمع کنیم و حرفمان را یک کاسه تا شاید اشتباه گذشته را تکرار نکنیم .
پایدار خرد
برخی از سپاهیان که رقت انگیز و خوفناک هستند در واقع گمراهان و گرگ صفت هایی بوده اند که برای رسیدن به مادیان و مادیات از روز اول لباس سبز دفاع مقدس بر تن کردند تا به این طریق غارتگری کنند و در این راه از هیچ جنایتی فرو گذار نکردند. ننگشان باد این گرگ صفتان بی آبرو
با درود به جناب نوریزاد سه نقاشی شما با هم برای من تذاعی ازادی و عشق در زندان و شکنجه گاه شیر نفت است!
در میزگردی که درباره دین و آزادی برپا شده بود و دالائی لاما در آنجا حضور داشت من با کنجکاوی و البته کمی بدجنسی از او پرسیدم:
عالیجناب بهترین دین کدام است؟
خودم فکر میکردم که او حتما خواهد گفت بودائی یا ادیان شرقی که خیلی قدیمی تر از مسیحیت است.
اما دالائی لاما لبخندی زد و گفت:
بهترین دین آن است که از شما آدم بهتری بسازد.
من که از چنین پاسخ خردمندانه ای شگفت زده شده بودم پرسیدم:
آنچه انسان بهتری میسازد چیست؟
او پاسخ داد:
هر چیز که شما را دل رحم تر , فهمیده تر , با محبت تر , انسان دوست تر , با مسئولیت تر و با اخلاق تر بسازد. دینی که اینکار را برای شما بکند بهترین دین است.
به نظر من پیامی که در پشت سخنان او قرار داشت این بود:
دوست من اینکه تو به چه دینی اعتقاد داری و یا اصلا به هیچ دینی اعتقاد نداری اهمیتی ندارد, آنچه اهمیت دارد رفتار تو با خانواده و مردم و کل جهان است بیاد داشته باش عالم هستی بازتاب افکار و اعمال است …
لئوناردو باف – پژوهشگر دینی برزیلی
درود به آقای محمد(کاوه)نوری زاد
وبه همکاران با وفا واستوارتان
امیدوارم که این نامردان و جهالان و درغگویان خلافت اسلامی صدمه ای به شما وارد نیاورند . تا زمانی که ظلم وستم و ناعدالتی هست ، ستیز و مبارزه ومقاومت هم هست .قانون علم فیزیک این را می گوید. هر فشار ، عکس العملی دارد. اگر احیانأ به تأخیر می افتد و لیکن از بین نمی رود.
در مورد عکس ها و تفسیر اسارت مشترک ،بسیار مقایسه برازنده ایست. .مشت نمونه خروار است یعنی همه مردم ایران را این جنایتکاران بعناوین مختلف ، مادی ومعنوی اسیر کرده اند. سلب تمام آزادی ها شخصی و اجتماعی .حتی آب آشامیدنی و هو ا برای تنفس را با افکار پلید و جهالتشان از ما گرفته اند.
البته واقعیت این است که شیر آب را با آهن های کلفت جوش داده اند که دوباره شیر را کسی باز و دزدی نکند. اخلاق زشت دروغگوئی و ذزدی از بالا به پائین در تمام ستون جامعه سرایت و رواج پیدا کرده است.
کجا رفت؟ آن افکار جوانمردی که سعید نفیسی در یکی از کتابهایش اشاره می کند.
دلاور گرامی نوری زاد تمنا می کنم که جهت روشنکری و آکاهی مصاحبه های خود را با رادیو وتلویزیون های مختلف ادامه بدهید. دلایل زیاد دارد.
تندرست و موفق باشید وتشکر برای امکان ودرج نظر دگری در وب سایتتان
ماجراي شير آب چيست؟
در بسياري از دستشويي ها به ويژه در پارك هاي شهر خون و قيام و شهر علم و فقاهت ، شهري كه افتخار اهل بيت عصمت و طهارت است يعني شهر مقدس قم ، مسؤولين مربوطه مجبورند به روشي كه در تصوير مي بينيد اطراف يك شير آب را به نحوي محاصره و جوشكاري كنند كه معتادهاي قم كه تعدادشان بسيار بسيار بالاست ، نتوانند شير آب را به كمك آچار باز كنند و ببرند براي رفع يك نوبت خماري بفروشند .
ممكن است شما از توضيحات من ناراحت شده باشيد كه چرا بايد شهري كه دهها هزار مبلغ به اصطلاح ديني به اقصا نقاط ايران و جهان صادر مي كند به اين وضع اسف بار و خجل كننده مبتلا شده باشد .
در جواب نگراني شما بايد بگويم در عوض ، مسؤولين ما موفق شده اند از همين شهر مقدس قم انقلاب را و اسلام را و مكتب اهل بيت عليهم السلام را به تمام جهان صادر كنند . موفق شدند به شيعه آبرو بدهند .
حالا بياييم تصور كنيم مرد معتادي كه از داخل اين دستشويي ناكام بيرون آمده چگونه و با چه روحيه اي براي زن و فرزندانش نان و گوشت و ميوه فراهم كند و ببرد منزل ؟ چگونه اجاره منزلش را تهيه كند ؟ با كدام پول بچه هايش را در مدرسه ثبت نام كند ؟ چگونه خرج دختر دانشجويش را تامين كند ؟ و نهايتا اينكه چگونه زن و دخترش را متقايد كند كه تن فروشي را به عنوان آخرين راه حل ممكن پذيرا باشند ؟
تنها يك راه مي ماند و آن اينكه از فكر مقام معظم رهبري در اين باره كمك بگيريم .
البته شما هم با من هم عقيده ايد كه اوقات شريف مقام معظم رهبري بسيار مهمتر است كه به موضوعات ناچيز فكر مبارك خود را مشغول سازند . پس در اين صورت جهان اسلام را چه كسي مديريت كند . مشكل لبنان و فلسطين و عراق و افغانستان و آسيا و اروپا و آمريكا را چه كسي بايد حل كند ؟
مگر موضوعاتي مانند چند ميليون معتاد در كشور ايران و شهري مانند شهر مقدس قم با آمار بسيار بالاي جرم و جنايت اين قدر ارزش دارد كه ما ،خاطر مبارك مقام معظم رهبري را مكدر كنيم ؟ شما بفرماييد .
عزیزتر از جان
نمیخواهم صرف احساسات و عواطف انسانی مطلبی عرض بکنم بلکه دقیقا از منظر عقلانیت محض مینویسم که پیروزی و موفقیت از آن شما و شکست و عقب نشینی از آن دشمنان مردم است.راست گفت شاعر بزرگ ما:
از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی
از ازل تا به ابد فرصت «مظلومان» است
روی سخن مولانا هم به امثال شما-جوانمردان- است:
باد تند است و چراغم ابتری
زو بگیرانم چراغ دیگری
گفت پیغمبر که چون کوبی دری
عاقبت زان در برون آید سری
چون ز چاهی میکَنی هر روز خاک
عاقبت اندر رسی در آب پاک
روی زیبایت را میبوسم
جناب نوری زاد
از وصیت نگویید که شما جاودان خواهید بود. شما خواهید بود و زوال استبداد را خواهید دید، شک نکنید. کوچکترین آسیبی به شما برسد، خبرش به همه دنیا خواهد رسید. خیالتان راحت که همین سپاهیها برایتان محافظ هم می گذارند تا آسیبی به شما نرسد. این را جدی می گویم. به نظر من هم سپاه نمی تواند از اطلاعات مخوف تر باشد. توجه کنید که بدنه سپاه از همین مردم است و اگر به خاطر داشته باشید، درصد آرای خاتمی در سپاه هفتاد درصد بود. اینها را به ریزش نیروهای ولایت مدار که اضافه کنید می بینید طرفداران شما در سپاه بیشتر از مخالفینتان است. نمی خواهم با گفتن این جملات شما را تشویق به رفتن کنم چون خودتان بهتر از من می دانید که دارید چه کار می کنید. ولی بدانید که سپاه هم قسمتی از همین مردم اند و حساب سرداران فربه از مال حرام را از بدنه سپاه جدا کنید. با توجه به حساسیت کاری که می کنید من تلاش می کنم از حاشیه رفتن در این مدت خودداری کنم و در مورد حرکت جدیدتان هر چند کوتاه مطلبی خدمتتان ارسال کنم. از دوستان عزیزم به خصوص کورس، ساسانم، دانشجو، آنیتا، هیچکس، سید ابوالفضل، مرتضی، بی کنش، زهرای شماره یک، حامد، حامی، آرشام و سایر عزیزانی که حافظه ام یاری نمی دهد هم تقاضا می کنم در کنار مباحث ریشه ای که مطرح می فرمایند، از این حرکت جناب نوری زاد نیز پشتیبانی کنند. دست همگی را با محبت می فشارم.
با مهر
بردیا
با بهترین درودها و آرزوها، تن و روح و روانت از هر گزندی دور باد ای شریف آزاده.
امنیت حق مسلم این شیر آب است در ام القرای جهان شیعه.
با درودی بی پایان به نوری زاد عزیز
با سلام آقای مرتضی
ما شما را هم از زندگی انداخته ایم
اما نوریزاد خوب کاری انتخاب کرده وحال ان را میبرد وبه دیگران حال میدهد.
ببینید آقای مرتضی اصلاح طلبان از زمانی که نام اصلاح طلبی را برای خود انتخاب کردند به دنبال حذف کسی نبودند بلکه به دنبال روش گفتگو واصلاح وتجربه گرفتن از آنچه روی داده بودند اما اصولگرایان مدعی با زشترین الفاظ وتهمتها اصلاح طلبان را نواخته اند حال با کسی که حرف نامربوطی میزند وچون استدلال ضعیفی دارد از روایتهای دروغین که بوئی از عقل ومنطق در ان نیست استفاده میکند وبا پروئی هم این کار را میکند چه میشود کرد آیا تواضع خاتمی طی این همه سال لجن پراکنی این اصولگرایان مدعی را کم کرده من هم اعتقاد به مقابله به مثل ندارم که همه جا کلوخ انداز را با سنگ باید جواب داد اما طرف مقابل را باید متوجه رفتار زشتش کرد. انقلاب اسلامی ابتدا ارزشهای عامه پسند را تبلیغ میکرد قطعا کسی با این ارزشها مخالف نیست اما به محض قدرت گرفتن به دنبال تحمیل کردن منهیات خود بدون مراجعه به افکار عمومی ورضایت مردم دست زد و روز به روز دایره آزادی مردم را تنگتر کرد به قول خودشان ریزشهای آنها شروع شد اعتقاد به خدا بیشر امید به فضل خدا دارد وترس قطعا جذابیتی ندارد ولی امروزه نظام چهره ای غضبناک از خدا عرضه میکند که هر انسانی احمقانه است که شیفته نگاه غضب ناک به انسان باشد مگر انسانهای متوهم که به همه کس شک دارند واعتماد به دیگران برای آنها مشکل است امروز نگاه حاکمیت ما را میتوان با چنین شخصی مقایسه کرد.شما میگوئید به هنجارها احترام بگذاریم شما را به موضوع عاشورا ارجاع میدهم اگر الگوگیری از قیام امام حسین است ایا شما در تمام این مناسکی که ما برای عاشورا ساخته ام نشانه ای از رفتار امام حسین میبیند که بخواهیم از ان الگو بگیریم ایا این فریبکاری نبود که مراسم عاشورا را اقای خمینی توصیه کردند که به روش سنتی انجام شود.چرا که آن تعریفی که از امام حسین است مقابله با تفکری تحمیلی ولایت فقیه که خدا هم به اندازه او قدرت واختیار ندارد را زیر سوئال میبرد. ویا بعد از سقوط صدام مردم عراق طبق سنتهای خود زیارت اربعین را احیا کردند ونزدیک به بیست میلیون نفر از سراسر عراق به سوی کربلا رهسپار میشوند این مراسم را انجام میدهند وبرمیگردند شما مقاسیه کنید با هر حرکت اجتماعی که گرچه در مقیاسهای کوچک انجام میشوند اما تاثیری اجتماعی بیشتری دارند .این اعمال که شاید بشود ان را نوعی مناسک به حساب آورد کدام ارزشی را احیا کرده وتمام این رفتارهائی که ما از قمه زنی ودیگر رفتارها انجام داده ایم کدام یک از انها را امام حسین انجام داده چطور کسانی که دغدغه دین دارند وادعا دارند خود این مسائل را قبول ندارند هیچ واکنشی انجام نمیدهند اما اگر کسی اقتدار نا مشروع انها را زیر سئوال برد دودمان اورا از جا برمیکنند همچنان که خیلیها مجبور به ترک وطن شده اند.در اینجا ما تاریخ را نمیتوانیم انکار کنیم حتی همان تاریخنویسی هدف دار چه به نفع دین وچه در انتقاد به دین شما ببینید هر جا دین در قالب قدرت سیاسی بر جامعه حاکم بوده سراسر این دورانها با جنگ وکشتار همراه بوده . مگر همین گسترش اسلام غیر از با جنگ بوده؟ اگر هم در جائی مثل اسیای شرقی بدودن جنگ رفته است به خاطر ان بوده که از یک امپراطوری قوی که پشتوانه ان در خاورمیانه بوده است بهره مند میشده. شما به امروز خاورمیانه نگاه کنید مگر اسرائیل انگیزه ای غیر از اهداف دینی تعریف شده خود دارد.انقلاب اسلامی که میرفت به ادعای بنیانگذاران خود جهان را فتح کند در درون خود مرزهای ایران دچار پریشانی شده واین ندای وحدت که سر داد مخاطبان اولویت دار ان که مسلمانان بودند امروز همین انقلاب را با نامهای طالبان القاعده داعش النصره ودر دورتر از جغرافیای ما با نام بوکوحرام به محاصره دراورده اند.ما نگاه انتقادی به خود دین را باید بپذیرم چرا که اگر همیشه متولیان دین را متهم کنیم فقط نقش ها عوض میشود ومشکل سر جای خود میماند وبه سوی ناکجا آبادی که ما به دنبال ان هستم سرگردان میشویم تا کنون به ان نرسیده ایم اما وعده نزدیک ان را هر روز بیشتر در تاریخ شنیده ایم.شما نگاه کنید به همین مذاهب اسلامی همه آنها جغرافیای خود را با زور شمشیرتحمیل و تعیین کرده اند . حتی به گستره ادیان هم نگاه کنیم این قدرت سیاسی واقتدار نظامی بوده که سرزمینهای تحت سلطه را به دینی گروانده است .پس ایمان ازادانه مفهومی واقعی ندارد . به همین انقلاب اسلامی خود نگاه کنیم ایا قدرت سیاسی ونظامی نبوده که دیگران را وادار به تمکین کرده .کجا این دعوت دینی ارشادی ونوع دوستانه بوده وبه هدف رهائی از هر انچه ان را ظلم بنامیم بوده است.ما میخواهیم کسانی که از دین به عنوان اصلی خدشه ناپذیر دفاع میکنند جوابی قانع کننده بدهند .امروز تجربه ای که در ایران به وقوع پیوسته گروهی را به خود مشغول داشته تا از متولیان دین بخواهند امتیازی حق وتو را که به خود اختصاص میدهند را با چه استدلالی به اثبات میرسانند.چرا باید متولی دین به نمایندگی از دین برای دیگران خوب وبد راتعیین کند .اگر در گشته تاریخ خبری از حقوق انسانی نبود ودیگران مکلف به اطاعت بودند ولی امروزه حق انسانی از طرف گروهی از همین روشنفکران دینی به رسمیت شناخته شده وادامه روش کذشته متولیان دین که در غالب زعیم ورهبر و ولایت فقیه ومفتی وخاخام وکشیش به دیگران تحمیل می شد زیر سوئال رفته. حقوق بشر هرروز بخاطر تبعیض ناپذیر بودن مبانی ان مقبولیت بیشتر می یابد ودین در اینجا مجبور است با این پدیده جهان معاصر تعریف جدیدی از خود ارائه دهد.
جناب نوری زاد درود بر شما
با امید به اینکه بدون هیچ مشکلی موفق به دریافت اموال به غارت رفته ی خود شوید.وجود افرادی همانند شما برای این سرزمین لازم است چرا که در روشنگری ما نقش مهمی ایفا میکنید.سلامت باشید و پایدار .
ولی مرگ حق است و مرگی ارزشمند است که خود انرا انتخاب کنیم و چه بهتر که در راه گرفتن حق خود از ظالمین باشد.
در مورد تصویرها شاید یک نکته در آنها مشترک باشد و آن اسارت است.عشق، پرنده و البته شیرآب هر سه اسیرند و دربند.
شرح تصویر سوم : در آرزوی آزادی