سر تیتر خبرها
امروز ساعت پنج عصر، قدمگاه جدید

امروز ساعت پنج عصر، قدمگاه جدید

گرچه اوضاع و احوال داخلی کشورمان و نیز اوضاع غزه و شهرهای شمالی عراق بسیار نامساعد و بحرانی است، من اما از امروز دوشنبه در قدمگاه جدید، فصل تازه ای از اعتراض های خود را پی خواهم گرفت. این روزها درست سه سال است که برادران سپاه تعدادی از وسایل حرفه ای مرا بار کرده اند و برده اند و پس نمی دهند. شاید یکی بگوید: در این بلبشو که غزه و شهرهای عراق در خون می تپند، تو هم وقت گیر آورده ای؟ و یا دیگری بگوید: می زنند ناکارت می کنند بنده ی خدا. و یا: اساساً چرا برای بازگرداندن اموال دوزاری ات این روزهای حساس و تلخ را انتخاب کرده ای و مرتب هم علیه سرداران سپاه جو سازی می کنی و روی اعصاب برادران راه می روی؟ نیز دیگری شاید بگوید: فکر کن این اموال را هرگز نداشته ای. و همو شاید بگوید: بیا و دست بکش از این کارهای سخیف و سست.

می گویم: مرا فعلاً با داعش و بشار اسد و نتانیاهو و خالد مشعل و سردار سلیمانی کاری نیست. اولویت امروز من پس گرفتن اموال به غارت رفته ام است. بعد از آنکه آنها را از برادران پس گرفتم، به اولویت های دیگر تأکید خواهم ورزید. نشانی؟ خیابان طالقانی – درِ اصلیِ سفارت سابق مریکا

اشاره: این عکس، روزی را نشان می دهد که مادر ستار بهشتی آمد جلوی وزارت اطلاعات و عکسی از ستار را بالا گرفت و با من قدم زد. مردی که در کنار من است، همان دوست قدیمی من است که هر روز به آنجا می آمد و انرژی های مصرف شده ی مرا با حضور و نترسیدنش ترمیم می کرد. این متن را با چشمانی که تاب بیداری ندارند نوشتم. کم و کسرش را بر من ببخشایید.

محمد نوری زاد – سیزدهم مرداد سال نود و سه – تهران
Share This Post

درباره محمد نوری زاد

46 نظر

  1. ريشه ها ١٥٠(دنباله كامنت زير با همين عنوان )
    خرد نزد فردوسى همان كاربست خرد يا همان خرد عملى است . اگرچه برخى از اساتيد بخش هايي از آغاز كتاب شاهنامه را الحاقى خواند اند ،ما فرض مى گيريم كه همه اين قسمت از خود فردوسى است .كتاب با نام خداوند جان و خرد آغاز مى شود .رندگى و خرد در صدر اهميت و مقدم بر هر چيز ديگرى گرفته مى شود .كمى بعد تر مى خوانيم كه :
    سخن هرچه زين گوهران بگذرد
    نيابد بدو راهزجان و خرد
    اين بدان معناست كه :
    خرد گر سخن برگزيند همى
    همان را گزيند كه بيندهمى
    روى واژه گزيدن دست مى نهيم . مى بينيم كه كار خرد گزيدن و انتخاب است و دامنه و گستره انتخابش نيز در همين گيتى است .آنچه وراى إن است از همان آغاز ناشناختنى اعلام مى گردد .به اين ناشناختنى تنها بايد خستو شد .اين آن اصلى است كه از همان آغاز بر نزاع هاى گفتارى و كشتارى در باب مسائل متافيزيكى يك ضربدر بزرگ مى كشد و بى آنكه يزدان را انكار كند راه همزيستى انسان ها و كاربست خرد را از اختلافات الهياتى پاك مى كند .اين نكته وقتى روشن تر مى شود كه به گفتار فردوسى در باب آفرينش عالم انديشه كنيم .يزدان از نا چيز – و نه از عدم يا نيستى -نخست گوهران چهار گانه آب و باد و آتش و خاك را مى آفريند و سپس از در هم إميختگى اين گوهران مادى درخت و كوه و دشت و زمين و رستنى ها و جانوران پديد مى آيد .مجموعه اى كه ايدئاليست هاى آلمانى آن را طبيعت مى نامند و ناخودآگاهى و ضرورت و نا آزادى و فقدان اختيار و در خودفروبستگى را از ويژگى هاى آن مى شمرند .به بيانى ديگر. در طبيعت جنبش و توانش و پويش هست ،اما انتخاب آزادانه و آگاهانه نيست . جانور نمى تواند بر آنچه از پيش به او داده شده چيزى اضافه كند ،نمى تواند با اراده درونى خودش وضعيت جان و زندگى اش را دگر گون كند .
    خور و خواب و آرام جويد همى
    وز آن زندگى كام جويد همى
    نه گويا زبان و نه جويا خرد
    ز خار و ز خاشاك تن پرورد
    نداند بد و نيك فرجام كار
    نخواهد از او بندگى كردگار
    سپس موجودى پديد مى آيد كه از دوگيتى برآورده شده است .من نمى دانم كه چرا در اينجا دو عالم مينو و گيتى هر دو گيتى خوانده شده اند .:تو را از دو گيتى بر آورده اند .اما روشن است كه در اينجا دنيا و آخرت مقصود نيست بل مقصود جسم خاكى و جانورى انسان و منش و مينوتن و جنبه انديشه ورزى او مقصود است .انسان پذيرنده هوش و راى و خرد است و در يك كلام خرد به مفهوم عام كلمه . خرد همان كاربست خرد است و كاربست خرد وقتى رخ مى دهد كه انتخابى در كار باشد ؛انتخاب ميان نيك و بد ،انتخاب ميان بندگى و آزادى ،ميان طغيان و طاعت ،ميان داد و بيداد ،ميان امانت و خيانت ،ميان راستى و دروغ .اين توانشى است كه فردوسى خرد مى نامدش و كاربست إن جز در عرصه زندگى اين جهانى نمى تواند بود.خرد هيچ كار و راهى به عالم ماوراء ندارد .خرد و نابخردى در رفتار و گفتارى خود را نشان مى دهد كه هركس نسبت به ديگرى يا ديگران انجام مى دهد .فردوسى جوياى جامعه و كشوردارى مطلوبى است كه از خرد سرمشق گيرد و فرد و جامعه خردمند در وهله نخست فرد و جامعه دادگر است

     
  2. یه چیز دیگه که یادوم رفت بیگم اینه که اگر میشد این بحسا راجبه خدا و پیغمببر و دین و ایموون را تمووم کننند حالا شاهنامه خوب قصسس و از قدیما میگد و جالبه ولی اگر میشد حرفی دین و ایمونو ول کنید که هیشکیم ناراحت نشد و همه دوور هم مفید و بدردبخوور باشیم ببخشید

     
  3. من از اساتد سایت که همه کاربرا اونها را قبوول دارند و حرفشاون را مپذیرند ماننند کوورس و بیکش و دانشجنو و زهره و مرتصا میخام که بیاند و یه راه بدردبخوور برا این حرفا وحدیسا پیدا کونند و به باقیه کاربرا بگند هر ماهی هول یه محوور معلوم حرف بزننند تا هم دعواوا کم بشد و هم این بسات جم بشد و باقیه تکلیف خوودشونو بدوونند که راجبه چچیزی باد بنویسند تا این سایت سروسامون بگیدد و بتوند برا همه مفید باشد.

     
  4. ایران داد عمارلویی

    قبل از سال 57 قرار بر این شد کسانی که قرار بود به مکه بروند/تعداد 2500 ایرانی بودند,نه 2500 نفر عربی,قابل توجه عصادید؛؛زبان و ادبیات فارسی/پارسی/و البته بهتر ان باشد که همه کشور را در بر بگیرد و زبان و ادبیات ایرانی به گمانم ارجح باشد و به خصوص رییس فلسفه دان,عربی دان,عربی خوان,کما این که نون ایرانی میخورد؛ البته با برنامه از قبل تعیین شده به جای رفتن به مکه و ملقب و تغلب شدن به حاجی اقا و حاجیه خانم و پز انرا در کردن؛؛به جایش مدرسه بسازند و اسم این حج نرفتگان را بر روی مدرسه و…بگزارند که این گونه شد و اما چشمتان و ذهنتان خواب های توهم زا و هاله بین نباشد که بعد از سال 57 همه ان 2500 مدرسه و همه تابلو ها را خراب و از بین بردند,قیاس هم بد چیزیست و همه به قیاس مینشینند و نرد عشق و نرد,نرد میبازند,از حافظه غیر هاله بین استفاده شد ولی اصلش درست و بدلی نبود,این نوشته در تتمیم نوشته جناب دانشجو حاصل امد.

     
  5. ريشه ها ١٥٠(دنباله كامنت زير با همين عنوان )
    ٥٠- حكمت فردوسى
    ١- در متن شاهنامه دين و يزدان و راه و آيين چنانكه پيش تر توضيح شد همچون اسم هاى رمزى به كار مى روند براى اخلاق نيك و بد انسانى و گيتيانه . در جهان شاهنامه عقيده اى كه ترسيم كننده چارچوبى كلان در باره باورهاى ذهنى در باره خدايي خاص باشد. و انسان ها را به كافر و مؤمن تقسيم كند اصل نيست .در روم و ايران و دشت سواران نيزه نيزه گذار يا عربستان و حتى توران واژه يزدان بدون هيچ تفاوتى به كار مى رود . پس از گروش كشتاسب به دين زرتشتى است كه برخى از شاهان و پهلوانان گاه نقش جهادگر دينى بازى مى كنند و.پيامد هاى كارشان غالبا شوم و عبث و ويرانگر است .از آن جمله است نبرد اسفنديار با رستم و كين خواهى نابخردانه بهمن در از ميان برداشتن خانواده رستم به بهاى جوى خون ؛آن هم پس از آنكه رستم به دست شغاد كشته شده است .همچنين در بخش تاريخى پيامد نفوذ موبدان زرتشتى در بارگاه ساسانيان از محاكمه فرمايشى و قتل رذيلانه هزاران مزدكى با خبر مى شويم . همين انوشيروان در دوران پختگى خود در پاسخ موبد چاپلوسى كه از روادارى شاه در حق مسيحيان و اهل ديگر مذاهب شكوه مى كند مى گويد :
    جهاندار بى ذين جهان را نديد
    و گر هركسى دين ديگر گزيد
    يكى بت پرست و يكى پاكدين
    يكى گفت نفرين به از آفرين
    ز گفتار ويران نگردد جهان
    بگوى آنچه رايت بود در نهان
    در دورانى كه نزاع هاى عقيدتى گفتارى و كشتارى رو به وخامت مى رود و در بغداد اعدام و شكنجه هاى هولناك و كتاب سوزان عليه زنديقان و مرتدان رو به افزايش است ،فردوسى اين رهنمود هاى انسانى و روادارانه را بر دهان انوشيروان مى گذارد .شاهنامه بنا به ادعاى راوى اش به منابع خود وفادار مانده است ،ليك بسى بعيد مى نمايد كه اين امانتدارى در همه جزئيات از جمله گفتارهاى راوى و همين گفتگوهاى ميان انوشيروان با موبدان و نيز با بزرگمهر حكيم طابق نعل به نعل بوده باشد .شاهكارى با اين همه خلاقيت بسى بعيد است كه صرفا شكل منظوم منبعى منثور بوده باشد .اگر رابطه با خدا به يارى مشائيون برهانى و در گفتار عارفان عاشقانه مى شود ،در حكمت فردوسى اين رابطه اخلاقى و انسانى مى گردد .آنچه فضيلتمندى انسانى را تعيين مى كند در اينجا رفتار و عمل اخلاقى او نسبت به همنوعان است و نه اعتقادات نظرى و دينى او .فردوسى بدون اتكا به يك دستگاه حقيقت به گونه اى نابهنگام به زندگى قومى و روابط قدرت توجه مى كند .و خواركشتگى ايرانيان را در حكومت هاى نابخردانه مى يابد
    ٢- خرد و داد دو پايه اصلى حكمرانى خوب در جهان شاهنامه است .بدون خرد نژاد و گوهر و هر امر موروثى به هيچ نمى ارزد .بدون هنر و فرهنگ يا دانش إموختن گوهر و نژاد به كار نمى آيد .خرد كه همان قوه تميز نيك و بد است آن رهنمايي است كه بى أن گوهر و نژاد و حتى هنر بى مايه مى گردند
    چو هر سه بيابى خرد بايدت
    شناسنده نيك و بد بايدت
    خرد همان كاركرد وجدان فردى و اجتماعى را دارد .فردوسى در زمانه رخوت و خواب آلودگى و نوميدى قومى سركوب شده به ايرانيان مى آموزد كه رهايي آنها در بيدارى وجدان ميهنى و اجتماعى است و نه فقط عرض اندام فلسفه و كلام و برهان آورى هاى نظرى در باب حدوث و قدم عالم يا كيفيت عذاب اخروى يا عقول مجرد .تو بسنده است به هستى يزدان خستو شوى و سپس در ايجاد داد و آبادانى و مهر و شادى و آرامش مردم بكوشى

     
    • جناب کورس همواره سربلند باشید.
      انچه در خصوص تراژدی پسر کشی بیان فرمودید بسیار بدیع ، زیبا و دلنشین بود ، لذا جا دارد به جهت زحماتی که در این راستا متحمل شده و می شوید صمیمانه از شما استاد ارجمند سپاسگذاری کنم. پاینده و پرتوان باشید.

       
  6. مسعود نقره‌کار

    ادعا کرده‌اند که اگر به طب‌الصادق عمل شود تمام مشکلات بهداشتی و درمانی جامعه حل خواهد شد. پرسش اين است: آيا مدعيان حاضرند از خودشان شروع کنند و فی‌المثل طبق تجويز طب‌الصادق برای خوش‌بو کردن دهان پياز ميل کنند، برای درمان برخی بيماری‌ها ادرار شتر بنوشند، برای درمان بواسير بيضه‌ها را چرب کنند و برای درمان زکام پنبه‌ای آغشته به روغن بنفشه در نشيمنگاه بگذارند؟
    /////////////

    —————
    لینک ادامه ی مطلب برای پیگیری علاقمندان
    http://news.gooya.com/politics/archives/2014/08/183991.php

     
  7. سپاهیای عزیز و شجاع قربونتون برم الهی فدای ساق و سمب خوشکلتون
    دست از مردم بی گناه و بی سلاح بردارین بخدا زشته
    شما ها اینقده تعلیمات نظامی و کوفت و زهر مار دیدین برا همین؟ یه دختر معصوم و بی گناه و بی دفاع رو بگیرین بندازین تو زندان نا کجا آباد؟
    شرم ندارین؟
    شرف ندارین؟
    حیا ندارین؟
    آخه این دختر چه جرمی کرده که چنین می کنین؟
    رهبر دستور دادن؟
    هر چی رهبر بگه می کنین؟
    خوب چرا نمیرین دسته جمعی تو غزه؟
    مگه داعش این همه مساجد شیعیان رو خراب نکرد؟
    برین داداشی ها برین همتون با هم برین
    ما اینجا ارازل و اوباش نمی خواهیم که دست رو دخترای بی گناه بلند می کنند برین……….
    برین مهمونی داعش و صهیونیست های جنایتکار و النصره سوریه منتظرتون هستن بخدا برین همتون خسته شدیم از دستتون
    رهبرتون رو هم با خودتون ببرین بخدا
    جونمون به لب رسید
    یه سپاهی با غیرت نیست بگه آخه این چه وضعیه؟
    یکیتون غیرت نداره پاشه بگه مرگ حق است……

    http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2014/08/140803_nm_saba_azarpeyk_parliment.shtml?print=1

    مادر صبا آذرپیک: نمایندگان مجلس به داد دخترم برسند
    به روز شده: 17:05 گرينويچ – 03 اوت 2014 – 12 مرداد 1393

    مادر صبا آذرپیک، روزنامه نگار ایرانی که ۶۸ روز است در محلی نامشخص در بازداشت به سر می برد، امروز با ابراز نگرانی از عدم پاسخگویی مسولان قضایی در مورد وضعیت دخترش گفت: “از کلیه نمایندگان مجلس خواهش می کنم به داد من و دخترم صبا آذرپیک برسید، همانطور که پیگیر مسئله زندانیان بند ۳۵۰ اوین بودید، پیگیر بازداشت بی دلیل صبا آذرپیک هم باشید.”

    مادر این روزنامه نگار در گفت و گو با بی‌بی‌سی فارسی با تاکید بر اینکه دخترش در مورد اتفاقات بند ۳۵۰ تنها به نمایندگان مجلس اطلاع رسانی کرده بود، گفت: “صبا قضیه ۳۵۰ را به وجود نیاورد، صبا ملاقات خانواده زندانیان را با زندانیان برنامه ریزی نکرد، بلکه فقط کمک کرد تا صدای این افراد را نمایندگان بشنوند.”

    به گفته مادر صبا آذرپیک، امروز بازپرس شعبه دوم دادسرا به او گفته است که انتشار گزارش های مربوط به وقایع بند ۳۵۰ زندان اوین، آبروی قوه قضائیه را برده است.

    در اواخر فروردین ماه امسال انتشار خبر حمله گروهی از مأموران زندان به بند ۳۵۰ زندان اوین و مصدوم شدن تعدادی از زندانیان این بند در جریان درگیری با مأموران خبرساز شده بود.

    مادر خانم آذرپیک گفت که امروز یکشنبه ۱۲ مردادماه در هنگام حضورش در دادسرا به او گفته شده که ممنوع الورود است. او در این مورد گفت: “با آرامش وارد شدم و خواستار پاسخ شدم اما وقتی کسی جوابی نداد با صدای بلند مسئولان را صدا کردم و از آنها دلیل این مسئله را جویا شدم، به من گفته شد تمام مسئولان جلسه هستند.”

    مادر صبا آذرپیک با اشاره به اینکه در طول ۶۸ روز بازداشت دخترش هر روز در سکوت به دادسرا مراجعه می کرد، گفت که به نظر می رسد به دلیل مصاحبه هایی که با رسانه ها کرده است او را به دادسرا راه نمی دهند.

    مسئولان امنیتی به مادر خانم آذرپیک گفته‌‎اند که “قرار نیست صبا آزاد شود و پس از انفرادی مستقیم به بند عمومی منتقل می‌شود.”

    مادر خانم آذرپیک در مورد گزارش های منتشر شده مبنی بر اینکه دخترش به دلیل تحقیق در مورد رسانه های نزدیک به نهادهای نظامی و امنیتی بازداشت شده است، گفت: “صبا به هیچ وجه کار تحقیق رسانه‌ای انجام نداده و تنها در حیطه روزنامه نگاری مصاحبه و گزارش تهیه کرده که آن هم زیر نظر مسئولان روزنامه و سردبیران بوده است. ”

    او در عین حال گفت که از محمود علیزاده طباطبایی، وکیل خانم آذرپیک خواسته شده تا برگه وکالت جدیدی تهیه کند و به برگه قبلی ایراداتی وارد شده است.

    صبا آذرپیک از روز هفتم خرداد ماه در بازداشت به سر می‌برد. محل بازداشت او مشخص نیست و اعضای خانواده اش تنها می ‌داند که او در یکی از بازداشتگاه‌های سپاه در انفرادی به سر می‌برد.

    در تنها دیداری که مادر این روزنامه‌نگار در ۳۰ خرداد در حاشیه دادگاه با او داشته وضعیت دخترش را “نامناسب با تب شدید و آسیب به دو مهره کمر” توصیف می کند.

    خانم آذرپیک پیش از بازداشت در روزنامه اعتماد و هفته نامه تجارت مشغول به کار بود.
    لینک های بی بی سی – پیوند های بی بی سی

    موبایل
    شرایط استفاده
    درباره ما
    Advertise With Us
    حفظ اطلاعات شخصی
    راهنمای دسترسی به سایت
    تماس با بی‌بی‌سی

    BBC

    BBC © 2014

     
  8. نوری زاد صبور و ازاده
    این سردار سلیمانی را خوب امدی این معجزه هزاره حکومت سلطنتی که روزنامه های غربی سر کارش گذاشتند و بعنوان ژنرال منطقه و ……… القاب صدتا یک غاز برای جری تر کردنش و هدایت در مسیری که میخواهند بهش لقب میدهند یک سوال را جواب نمیدهد ؟؟؟؟؟؟ وسوال این است که اقای معجزه هزاره شما سالها بی محبا پول هزینه کردی بدون جسابرسی و پاسخ انهم یک تنه و تمام امکانات مقام عالی سلطنت یا همان خلیفه خودمانی نمیتونستی حضور و برنامه ریزی منطقه از اردن و ترکیه تا سران کردستان که در ایران تا توانستند چریدند و پول گرفتند و سلاح و یکشبه رفتند طرف خلیفه خودشان و داعش را یک شبه بر منطقه مسلط کردند و این را شما اگر حداقل شعور و اگاهی علوم نظامی و اولیه را داشتی پیش بینی کنی ؟؟؟؟؟؟ الان حتی نمیتوانی برنامه ریزی وحشتناک و حساب شده انها را برای اینده هم حدس بزنی اری ژنرال وقتی به یابو لقب اسب میدهند بیشتر از این نمیشود این کشور نمونه کامل نظامی مجسمه بلاهت سیاست و یار صمیمیت احمدی نژاد هستی گویا بیچاره خلیفه تون که روی هرکس نظر داشت تقش درامده

     
  9. دوستان عزیز آن “آدم” این “َآدم” نیست.”آدم” داریم تا “آدم”.

     
  10. عباس انعامی

    اقا سیدابوالفضل این مشخصاتی که از دینت نوشتی کدام دین است؟برادر من شما ساعتها میتوانید ازاین حقوق اجتماعی انسانها که ربطی به دین خاصی هم نداردبنویسید.اما اینکه نام ان را اسلام گذاشته اید از اون حرفهاست.
    دوستمون مزدک توضیح دادن .من فقط اینو اضافه میکنم عزیز من ان چیزی که عملا اتفاق افتاده با اون چیزی که درذهن شماست زمین تا اسمان بل بیشتر فرق دارد.
    نوشتی پیامبر رحمت.انتخاب ازاد-خلقت برابر-ازادیهای انسانی ….
    کدام پیامبر رحمت مدنطرتان است؟تاریخ نخوانده اید؟دردین مبین اسلام اگر برای مثال دوریک سفره ای یک یهودی-یک مسیحی-یک زرتشت-یک بودایی-ویک مسلمان وهمه ایرانی بنشینند.اون4نفرنجس هستند.واین هموطن مسلمان طیب وطاهر.
    عجب حرف چرتی زدی.ازادی انتخاب دراسلام.برواقاجان برو دوباره تاریخ را از اول بخوان.

     
    • آقای عباس انعامی گرامی
      سلام بر شما
      چی بگم والله . به قول حافظ که می فرمایند :
      سر تسلیم من و خشت در میکده ها ——- مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت

      ارادتمند
      سید ابوالفضل

       
    • آقای عباس انعامی گرامی
      سلام بر شما
      چی بگم والله. به قول حافظ که :
      “سرتسلیم من و خشت در میکده ها —— مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت ” .

      ارادتمند
      سید ابوالفضل

       
  11. داعش با شلیک گلوله و بریدن سر غیر سنیان را می کشد.
    – حکومت خامنه ای با شلیک تک تیرانداز بر سر و سینه جوانان ( مثل سال 88)با تصادفات ساختگی با شکنجه و سم با طناب دار با مثله مثله کردن و کاردآجین کردن مردم شیعه و غیر شیعه را کشته! و می کشد. همچنین با فشارهای روحی و روانگردان ها بسیاری را روانی و نابود کرده است.
    داعش می گوید احکام پیامبر (ص) را پیاده می کند.
    – حکومت خامنه ای احکام پیامبر(ٌص)، و امامان و هزاران حدیث را می خواهد پیاده کند هر وقت هم مصلحت دانست برای حفظ حکومت خودش زیارتگاه هایشان را منفجر می کند ( مثل حرم امام رضا(ع) ) و سرانجام هم حفظ نظام خودش را اوجب الواجبات می داند یعنی خدا و پیامبر و امام و احادیث کشک.
    – داعش مزار های مقدس غیر سنیان را ویران می کند .
    – حکومت خامنه ای با //// تمام مقدسات غیر حکومتی را شبانه و روزانه سالها پیش ویران کرده است. حتی آثار ایرانیان باستان را موریانه وار ویران می کند.
    – در حکومت داعش تاکنون خبری از تجاوز و دروغ به مردم نبوده است.
    – در حکومت خامنه ای تجاوز و دروغ جزئی از برنامه های حکومت است.
    با این اوصاف حکومت داعش هنوز نزد خامنه ای و دار و دسته اش مثل طلبه هایی هستند که حالا حالاها باید شاگردی کنند نزد حضرات عظام تا توفیق خدمت به بندگان خدا نصیبشان شود !!!

     
    • عباس انعامی

      جالب است ازتخریب قبور توسط داعش نگرانند.درحالی که تخریب قبر یک مسلمان شیعه مثل رضا شاه توسط اخوندخلخالی یادشان رفته.یا تخریب بناهای تاریخی .

       
  12. بخش 20 ( بت پرستي و فتيشيسم – 2 – )
    درجايي نوشته بودند كه مردم عيلام ، درگذشته هاي دور خدايي داشتند به اسم الهه ي « ننه ». آشوريان خداي ننه را از عيلاميان خواستند و عيلاميان از دادن آن خود داري كرده ؛ و اين سبب شد تا آشور بانيپال به عيلام حمله كند و براي هميشه عيلام را از صفحه جغرافياي جهان محو نمايد ؛ و بنويسد كه : « … خاك شهر شوشان ، ماداتكو و شهرهاي ديگر را با توبره به آشوركشيدم و در مدت يك ماه و يك روز كشور عيلام را با همه پهناي آن ، جارو كردم. من اين كشور را از چارپا و گوسپند و موسيقي تهي ساختم و به درنده و خزنده و آهوان اجازه ي تاخت و تاز دادم ».
    كشوري برباد مي رود وخاكش را به توبره مي كشند. مردانش كشته يا اسير مي شوند و زنان و كودكانش به فلاكت مي افتند ؛ تا تكه سنگي به اسم الهه ننه حفظ شود.
    شايد كس و كساني عيلاميان را نادان و نابخرد بخوانند كه براي تكه اي سنگ كشوري را برباد دادند و مرد و زنشان را به بلاي مرگ و بدبختي مبتلا كردند. آن ندانم كاري و نابخردي هنوز پايدار و پابرجاست. تنها نامش عوض شده است. حوادث تاريخ تغيير نمي كنند مگر آدميان تغييركنند.
    در دوران جديد ، براي گرفتن كربلا ، سدها هزار جوان به خاك افتادند. سدها هزار تن براي همه ي عمر ناقص شدند. سدها هزار تن يتيم گشتند. سدها هزار زن بيوه شدند. سدها هزار ميليون پول سوخت و برباد رفت. چرا ؟
    مگر كربلا چه داشت كه شيراز و اصفهان و مشهد و تبريز نداشت؟
    اين همه كشتار و خرابي براي اله ننه بود. اما با نامي ديگر.
    تاريخ تكرار مي شود چون ما با تاريخ آشنا نيستيم.
    اگربه جاي مطالعه ي زواياي دين ، سرگرم ظواهر دين نمي شديم ، آيا براي مشتي خاك و مقداري فلز اين همه كشته مي شدند؟
    شگفتا كه بعضي معتقدند ، نيازي به مباحث ديني نيست ، و خيال مي كنند تمركز در مسائل سياسي و اقتصادي ، مشكل امروزشان را حل مي كند. انگار كشته شدن سدها هزار انسان براي مسائل اقتصادي بود نه براي ندانستن هاي ديني ؟
    آيا حكومت امروز ميلي به مداخله در كار داعش و امثالهم ندارد؟ چرا. خوب هم دارد اما ، مردم ِ امروز، مردم ديروز نيستند. حاكمان ديگر نمي توانند به بهانه ي حفظ حرمين شريفين كه چيزي جز مشتي خاك و سنگ و فلز نيست همگان را بسيج كنند. اين عدم توفيق حكومت ، در ايجاد جنگي ديگر، از كجا سرچشمه مي گيرد؟ آيا فقط مشكلات اقتصادي است كه اين ناتواني حكومت را در بسيج توده هاي مردم بوجود آورده ؛ يا نگاه منفي ايجاد شده به دين و دينداران است كه سبب گرديده مردم از جنگ هاي بيهوده و خانمان سوز پرهيز كنند؟
    آيا دينداران هستند كه وقايع تاريخي ديروز و امروز را در جامعه پراكنده اند و سبب هوشياري مردم براي پرهيز از آلت دست شدن و گرفتار جنگي ديگر گشتن ، شده اند يا ، روشنگراني كه نور به زواياي تاريك ِ تاريخ دين انداخته اند؟
    شك نيست كه عوامل اقتصادي وسياسي دراين تغيير تاثير گذار بوده اند اما روشنگران ِ مخالف ِ تفكر ِ حاكم نيز نقش كمي نداشته اند.
    بت ها تغيير شكل داده اند ولي از بين نرفته اند .اين را بايد به همگان گفت. بُت همان بت قديم است اما در شكل و شمايلي جديد.
    اگر بخواهيم چشم برقيل و قال مروجين بت پرستي و كساني كه از ترويج و ماندگاري افكار كهنه نان مي خورند ببنديدم ، خواهيم ديد كه بت ، و بت پرستي ، اگر چه بسيار كم شده اما هنوز زهرش را در جان و روان مردم مي ريزد و چنگ برافكار و اذهان مردم زده است.
    بت پرستان ِ گذشته هاي دور، اشياء را مقدس و محترم مي شمردند. بت پرستان جديد هم همان تفكر ، و حتي خشن تر از آن را تعقيب مي كنند.
    در تعريف فتيش گفته شده كه ، فتيش يعني تقدس اشياء و فتيشيسم يعني شيئ باوري ، شيئي پرستي ، وابستگي شديد به سنگ ، فلز، كتاب و امثالهم. نگاه كنيم به اتفاقي كه درافغانستان يا امريكا در رابطه با سوختن قرآن افتاد تا معلوم شود آيا فتيشيسم ، امروز نيز هست ، يا از بين رفته است.
    كتابي سوخته شد. اين كتاب چه بود؟
    چند ورق كاغذ و چند قطره مركب.
    پسله ي اين كار چه بود؟
    كشته شدن تعدادي انسان و سوخته شدن چند ساختمان.
    كتاب اين ها فتيش اين هاست. چرا فتيش شده ؟ چون قاتلين انسان ها و سوزندگان ساختمان ها ، اهل شعار بوده اند ، نه اهل شعور. آن ها اگر تعقل لازم را داشتند از خود مي پرسيدند: برفرض كه اين كتاب آسماني است.
    يك – شاه مي بخشد و شاه قلي دست بردارنيست؟
    اگر كتاب آسماني است مگر خدا توان تنبيه ِ سوزانندگان كتاب را ندارد كه ما شده ايم وكيل و وصي خدا؟
    مگر ما در همين داستان هاي مذهبي تان نمي گوييم كه در حمله ابرهه به مكه ، عبدالمطلب شترهاي توقيف شده اش را از ابرهه خواست ، و گفت خداي كعبه نگهدار خانه خود است ؟ يعني حفاظت از اموال و داشته هاي خدا به خودش مربوط است نه به من.
    دو- براي من ِ معتقد به كتاب ، كاغذ و مركب مهم است يا دستورالعمل هاي آن كتاب. آيا با سوزاندن آن ، نسل قرآن بر مي افتد كه چنين عكس العمل خشني بخرج بدهم؟
    اگر به قاتلين و كساني كه باعث سوزاندن ساختمان ها شدند نگاه كنيم ، خواهيم ديد كه آن ها ، به ظاهر، مردمي بيسواد ، بي فرهنگ ، اهل شعار، و آلت دست اين و آنند.
    چرا براي ايجاد آن آشوب از اين گروه استفاده كرده اند؟
    چون اين ها طبقه محروم اند و فرصت دانش اندوزي نيافته اند ؛ و كسي كه دانش ندارد خيلي زود آلت دست قرار مي گيرد. هماني كه ملايان و روحانيان مي خواهند.
    چه ساده اند كساني كه باور مي كنند روحانيون و عاملين دين ، دوستدار دانش اند.
    ملايان در بوق و كرنا مي دمند كه « طلب علم برهر زن و مرد مسلماني واجب است».
    نماز و روزه و حج و غيره را نيز مي گويند واجب است. حال اين سوال پيش مي آيد كه كدام واجب را بايد نخست انجام داد و بعد ، در صورت توانايي به واجب دوم پرداخت؟
    همه ي ما وضع و حال ِ مدارس كشور را مي دانيم و همه ي ما نيز فراوان در باره علم دوستي ِ دين از روحانيان شنيده ايم .
    حال با توجه به اين كه بسياري از كودكان ما به دليل نداشتن استطاعت مالي وادار به ترك مدرسه شده اند ، يا ، با سختي و بدبختي به مدرسه مي روند ، و بسياري ازمدارس ما شرايط لازم را براي نگهداري و آموزش فرزندانمان ندارند ، كدام آيت الله وآخوند و طلبه ، فريضه حج را به تعويق انداخته ؛ تا با آن پول ِ بسيار كلان به ساخت و ساز مدارس و تامين كودكان فقير براي دانش اندوزي بپردازند؟
    مگر همين آيات عظام و حجج اسلام نيستند كه دائم دَم از دانش دوستي ِ دين مي زنند؟
    با يك حساب سرانگشتي مبلغ پولي كه در مدت سي و هفت سال حكومت ديني ، به كشور بيگانه داده ايم تا مراسم حج را بجا آوريم حساب كنيم ، و ببينيم با اين همه پول ، يعني سالي حدود يك ميليون نفري كه به مكه مي روند و هركدام به پول امروز حدود 10 ميليون توماني كه خرج مي كنند ، در مدت 37 سال چه پول گزافي را از كشور خارج كرده ايم. اگر پول سفر حج ، خرج دانش اندوزي ِ كودكان و جوانانمان مي شد ، چه سودها به دست مي آورديم و از چه زيان ها جلوگيري مي كرديم؟
    10000000 تومان ، ضرب در1000000 نفر ، ضرب در 37 سال .
    با اين پول چند مدرسه ، دبيرستان و دانشگاه مي توانستيم بسازيم؟
    به باور نگارنده دروغ مي گويند كه اسلام دانش دوست است . دم خروس را ببنيم يا قسم حضرت عباس را ؟
    كدام يك از علما و طلبه ها وقتي بچه هاي شين آباد در آتش سوختند فرياد برداشتند كه واجب تر از حج ، دانش و دانش آموز است؟ كدامشان گفتند درشرايطي كه فرزندان اين آب و خاك بخاري براي زمستان و پنكه براي تابستان ندارند و بعضي در طويله ها در حال درس خواندن هستند رفتن به مكه و پول اين مردم نيازمند را خرج سعودي هاي گردن كلفت كردن حرام است؟
    اين ها دروغ مي گويند كه دانش دوست اند. اين حرف ها ، فقط و فقط براي جمع كردن ، يا از دست ندادن مشتري است. اين ها همه حرف است و باد هوا. حديث و آيه هايي كه مي خوانند فقط براي اين است كه مردم فريبي كرده باشند و گرنه همه مي دانيم و مي دانند« دوصد گفته چون نيم كردار نيست».
    چرا حج تعطيل نمي شود در حالي كه فرزندان اين آب و خاك درآتش نداشتن ِ امكانات مي سوزند و همه ي عمر ناقص العضو و زشت رو مي شوند؟
    چون خون بت پرستي در رگ ها جاري است.
    چه چيزي سبب مي شود تا كساني كه دم از وهابي بودن اعراب سعودي مي زنند و آن ها را ضد اسلام مي دانند هرساله پول ِ مردم ِ نيازمند را به نام انجام يك واجب ، به جيب ِ به قول ِ خودشان ، دشمنان اسلام بريزند ، و دربرابر دادن اين پول ، هزار نوع ميكروب و بيماري بگيرند ، و به سوقات بياورند؟
    عادت. عادت به بت پرستي. عادت به چون و چرا نكردن . عادت به اين كه حتي يك بار، از خود نپرسند ؛ برفرض كه اين خانه را ابراهيم ساخته باشد ، برفرض كه اين خانه به فرمان خدا بوجود آمده باشد، آيا خداي ابراهيم و خداي مسلمين ، حاضر است به قيمت ِ مرگِ و ناقص شدن كودكان شين آباد ، برگرد خانه اش طواف كنند و به قيمت ناتواني از دانش اندوزي به زيارت خانه او بروند؟
    يا خدا مي خواهد كه هزاران كودك در فقر و ذلت بمانند اما از طواف كنندگان خانه ي خالي ِ منسوب به او، كم نشود كه چنين خدايي نه اين كه شايسته ستايش نيست بلكه بايد به شدت سرزنش شود. يا خدا چنين نمي خواهد اما كس يا كساني به نام خدا اين داستان را بوجود آورده اند ، كه در آن صورت ، ياغي شدن برچنين تفكري ، واجب و لازم است.
    مي بينيم مومن سازان ، و مومنين ِ مقلدشان ، دراين فكر ها نيستند. آن ها به تاسفي زباني براي سوختن دانش آموزان شين آبادي ، بسنده مي كنند و بار مي بندند تا به مكه بروند . مي روند تا همانگونه كه بت پرستان عرب در هزار و چند سد سال پيش برگرد بت كعبه مي گشتند بگردند و الدوار را به اسم طواف انجام دهند.
    اين جاست كه سروده سعدي به ذهن مي آيد:
    « تو كز محنت ديگران بي غمي / نشايد كه نامت نهند آدمي »‌ ؛
    و پرسشي مي آفريند كه:
    مگر درون آن خانه چه گوهريست كه درخشش آن چنان چشم ها را خيره كرده كه كودكان شين آباد را نمي بينند؟
    به راستي درون آن خانه چيست؟
    هيچ .

     
    • عباس انعامی

      دانش اموزان شین ابادی ودیگرکودکان محروم در بهشت جاویدان ومتنعم خواهندبود.وان درمقابل این بلایا اندک وناچیز است.دنیا را ولش کن برادرمن اخرت رابچسب.گیرم خوداخوندها برخلاف این رفتارکنند.

       
      • جناب دانشجو، از همه مهمتر خفت و خواری که اینها برای بت پرستی تحمل می کنند خیلی عجیب است یک نمونه آنرا کاربری در کامنتی در پست اختراع کودکانه چرخ مطرح کرده است که اینها این همه در داخل ایران خشک مقدسی از خودشان در مورد رویت ماه در میآورند وقتی دو ماه بعد برای حج به عربستان می روند مراسم حج شان را به همان تقویم عربستان که همیشه دو روز یا یک روز با آخوندهای ایران اختلاف دارد انجام میدهند و جیکشان هم در نمی آید برای تحمیق این مردم فلاکت زده اینها ستاد رویت ماه و هزینه نجومی آنرا تشکیل داده اند ولی در عربستان مثل بز اخفش مطیع سعودیهای وهابی هستند خفت و خواری برای رسیدن به بت پرستی را می بینید!

        نمونه دیگر همین چندی پیش بود که یک وابسته سفارت عربستان در ایران یک شب به پارتی شبانه می رود تا نزدیکیهای صبح مسائل اخلاقی و غیر اخلاقی و عرق خوری و رقصیدن را بعنوان نماینده خادم الحرمین الشریفین در ایران با نوامیس ایرانی انجام میدهد و ساعت 5 صبح وقتی مست و پاتیل بطرف سفارت عربستان میرود در شرق تهران روبروی یک پادگان ارتش یک پراید ایرانی با شرف را که آنموقع صبح به سرکار می رفته از پشت با ماشین مدل بالای خود چنان میزند که آن نگونبخت و ماشینش 40 متر بروی زمین کشیده میشود و بیگناه می میرد وقتی به طرف ماشین نماینده خادم الحرمین الشریفین!! میروند می بینند 4 بطری آکبند مشروب الکلی و یک بطری هم که شکسته شده است اضافه پارتی شب پیش در ماشینش موجود است این آخوندهای بت پرست چه کردند با این قاتل ایرانی بیگناه!؟ از همان پولی که حجاج به شکم عربستان می ریزند دیه این ایرانی را پرداخت کردند و او را بدون هیچ مجازاتی به کشورش برگرداندند!!

        این اتفاق درست در زمانی افتاد که عربستان سعودی 16 هموطن خوزستانی ما را که در حال ماهیگیری بودند بجرم دروغین مواد مخدر بدون هیچ دادگاه علنی و یا داشتن حق وکیل ، آنها را گردن زده بود حتی جنازه آنها را هم تحویل نداد وقتی همین صالحی وزیر خارجه احمدی نژاد با وزیر خارجه سعودی برای این ایرانیها تماس گرفته بود در شرایطی که آنها را گردن زده بودند وزیر خارجه سعودی با وقاحت تمام به صالحی دروغ گفته بود و قول رسیدگی و آزادی آنها را داده بود!!

        می بینی جناب دانشجو، این گردن زدن ایرانیها اول اتفاق افتاده بود و بعد آن جریان کشته شدن ایرانی بیگناه اتفاق افتاد شما رفتار سعودیها با ایران و وزیر خارجه اش را ببینید و رفتار آخوندها در مورد آن کارمند سفارت با سعودیها را هم ببینید!! چرا اینقدر تفاوت است!!؟ دلیلش آن است که آخوندها برای تحمیق مردم به این بت خانه نیاز شدید دارند که حتی حاضرند شرف و غیرت نداشته خود را نیز قربانی کنند ولی این بت خانه برای آنها برقرار باشد سوگمندانه همین اکنون بیش از 8 میلیون هموطن ما برای رفتن به این بت خانه و انجام آئین بت پرستی همانگونه که بت پرستهای 1400 سال پیش انجام میدادند در نوبتند!!

        شما درست گفتید، بت پرستهای قدیم یک سنگ را میبوسند و از سنگ شفای امراضشان را میخواهند بت پرستهای کنونی نیز همان سنگ را میبوسند( حجر الاسود یعنی سنگ سیاه!!) بت پرستهای قدیمی 7 مرتبه دور بت خانه می چرخیدند بت پرستها کنونی نیز 7 مرتبه می چرخند بت پرستهای قدیمی سنگ به شیطان می زدند بت پرستهای کنونی نیز سنگ به شیطان میزنند(رمی جمرات) بت پرستهای قدیم 7 مرتبه بین دو بت در پای کوه صفا و مروه هروله کنان!! میدویدند بت پرستهای جدید هم بین همان دو کوه هفت مرتبه هروله کنان میدوند و عجیب اینجاست بت پرستهای جدید نام خدایشان هم نام یکی از همان 360 بتی است که در زمان بت پرستان قدیم در کعبه بوده است بنام الله!! و این تمام کاری است که پیغمبر انجام داده است یعنی آنها را از پرستش 360 بت به یک بت بنام الله در اورده است که نام این عمل را گذاشته اند توحید!! یعنی وحدت در بت پرستی!! و عجیبتر اینکه از قدیم قبیله قریش مثل خاندان سعودی فعلی، همیشه کلیددار بت خانه قدیم بوده اند و از بت پرستها پذیرایی می کردند پدر پیغمبر هم که از قبیله قریش است قبل از اسلام نامش عبدالله!! بوده است یعنی عبد و بنده بتی بنام الله!!برادر او یعنی عموی پیغمبر هم نامش بوده است عبدالعزی!! یعنی عبد وبنده بتی بنام عزی!! شک نکن جناب داشجو اگر این نامها برعکس بود یعنی عموی پیغمبر نامش عبدالله بود و پدر پیغمبر نامش عبدالعزی بود اکنون نام خدای مسلمانها الله نبود بلکه نامش بود عزی!!!!

         
    • سلام به کاربران و جناب دانشجو

      من هرچه سعی می کنم از کنار گفتارهای جناب دانشجو بگذرم ،و با خود بگویم که خوب بهرحال در چهارچوبه آزادی بیان و سلایق، دوستی نظراتی را ابراز می کند،من بخوانم و گذر کنم ،می بینم نمی شود ،زیرا ایشان هم به مغالطات ظریفی دست میازند که در خوشبینانه ترین حالت ناشی از کم اطلاعی از اصول و فروع اسلام است،و هم در عین حال با سرزنش دین و متدینان ،ادعاهای عجیبی مثل گمان “نورافکنی بر نقاط تاریک تاریخ ” هم دارند، که لازمه چنین ادعای بزرگی هم اطلاع و آگاهی از تاریخ است ،و هم اطلاع از اصول و فروع اسلام ،و متاسفانه ایشان با مخلوط کردن برخی مفاهیم بی ربط به هم نتایج عجیب و غریبی گرفته و این عمل غیر اخلاقی را “فرهیختگی” و “روشنگری” و “دوستی علم و دانش” قلمداد می کنند.

      برخی عبارات ایشان را جدا کرده و وارسی می کنیم که آیا حق است یا باطل:

      1-گفته اند :
      “”در دوران جديد ، براي گرفتن كربلا ، سدها هزار جوان به خاك افتادند. سدها هزار تن براي همه ي عمر ناقص شدند. سدها هزار تن يتيم گشتند. سدها هزار زن بيوه شدند. سدها هزار ميليون پول سوخت و برباد رفت. چرا ؟
      مگر كربلا چه داشت كه شيراز و اصفهان و مشهد و تبريز نداشت؟””.
      (پایان نقل قول)

      که ظاهرا این اشاره ای است به جنگ دفاعی ایران با عراق زمان صدام حسین ،آیا این انصاف است که جناب دانشجو که ظاهرا در سنین متوسط از زندگی است که سنین پختگی در رفتار و گفتار است ،اینگونه امر را بر جوانانی که یا زمان جنگ نبودند یا کودکانی بیش نبودند ،مشتبه کنند که گویا جنگ ایران و عراق به این صورت بوده است که ایرانیان به عراق حمله کرده اند که کربلا را فتح کنند؟ آیا واقعا این چنین بوده است؟ آیا اگر صدام معدوم به به ظن سردار قادسیه بودن به ایران حمله کرد ،و ایرانیان به دفاع پرداختند و او را عقب راندند ،شما باید بگویید که صدها هزار جوان کشته شدند تا به کربلا برسند؟ شما این هدف استراتژیک را از کدامیک از گفتارهای رهبر آنروز کشور یا فرماندهان جنگ استنباط کردید که چنین می گویید؟ آیا این روشن کردن زوایای تاریک تاریخ است؟! شما که وقتی گفتید خودتان هم سرباز جنگ بوده اید یا برادرانتان شهید شده اند،چطور می گویید کشته شده های جنگ کشته شدند تا ایرانیان به کربلا برسند؟ خوب شما که اینقدر روی مسائل اخلاقی تکیه می کنید ،آیا دروغ گفتن از نظر شما قبحی ندارد ،یا هرگاه دروغی” شاه انشاء” افکار شما را تامین کند،دیگر قبحی ندارد؟
      این مساله ای واضح است که دفاع از یک کشور در برابر هجوم دیگران مساله ای عقلی است ،حتی اگر زمان شاه هم بود و صدام به ایران حمله می کرد ،قطع نظر از حکم شرعی ،حکم عقل نیز حاکم به لزوم دفاع است.عراق هم البته کشوری مستقل بوده و هست ،و هیچگاه رهبریت ایران سخنی یا تئوری حاکی از کشورگشائی نداشته است ،ما البته بخلاف درک شما به مشاهد مشرفه امامانمان بستگی اعتقادی و معنوی و ایدئولوژیک داریم ،اما معنای این سخن این نیست که بخواهیم خاک کشورهای دیگر را تصرف کنیم ،پس هدف کلی جنگ دفاعی ایران علیه صدام ،تصرف عراق یا کربلا یا نجف و غیرو نبوده است ،هدف دفاع در برابر متجاوز و بیرون کردن او بوده است که چنین هم شد ،حال اگر چند نفر در جایی شعاری در باره کربلا دادند که شما نباید تحلیل خود را بر آن استوار کنید.
      همین جا لازم می دانم دوستانه به یکی از ضعف های منطق گفتاری شما اشاره کنم(چون مرا سابقا آیینه عیب نمای خود دانسته بودید و اینرا وجه دوست داشتنم ):آن ضعف این است که شما برای بیان بعضی مقولات کلی یا بتعبیری کبراهای کلی ،معمولا استناد به عمل یا گفتار قلیلی که عمل و سخن آنان معیار مکتب و ایدئولوژی اسلام نیست ،می کنید،این ضعف بزرگی است که انسان را در ارزیابی ها بخطا می افکند ،مثل همین مورد اینجا که هدف کلی جنگ ایران و عراق را که دفاع در برابر تجاوز بوده است بواسطه شعار قلیلی که مثلا گفته اند “راه قدس از کربلا می گذرد” تعمیم داده و به همه نسبت داده ،آنگاه این تعبیرات خطابی را زینت گفتار خویش می کنید که:
      “”در دوران جديد ، براي گرفتن كربلا ، سدها هزار جوان به خاك افتادند. سدها هزار تن براي همه ي عمر ناقص شدند. سدها هزار تن يتيم گشتند. سدها هزار زن بيوه شدند. سدها هزار ميليون پول سوخت و برباد رفت. چرا ؟
      مگر كربلا چه داشت كه شيراز و اصفهان و مشهد و تبريز نداشت؟””.

      خوب خوش انصاف آیا واقعا ایران جنگ براه انداخت برای گرفتن کربلا؟!
      حال من در باب جنگ ایران و عراق از کلیت هرچه که در جنگ 8 ساله اتفاق افتاد دفاع نمی کنم ،و جنگ و دفاع مقدس نیز باید مثل هر مقوله دیگری نقد و ایراد شود ،اما آیا واقعا شما می گویید این “صدها” و “صدها” هزار شهید جنگ که ردبف می کنید برای این کشته شدند که ایران کربلا را بگیرد؟!
      آیا این طور دروغ گفتن “روشن کردن زوایای تاریک تاریخ” است؟!
      اندکی انصاف.

      2-در ادامه باز به مساله علیه السلام دیدگاه دین نسبت به دانش پرداخته اید و گفته اید:

      “”ملايان در بوق و كرنا مي دمند كه « طلب علم برهر زن و مرد مسلماني واجب است».
      نماز و روزه و حج و غيره را نيز مي گويند واجب است. حال اين سوال پيش مي آيد كه كدام واجب را بايد نخست انجام داد و بعد ، در صورت توانايي به واجب دوم پرداخت؟””!.
      (پایان نقل قول)

      خوب اینرا قبلا هم گفته ام ،ملایان از پیش خود نمیگویند که طلب علم بر هر زن و مرد مسلمان واجب است ،اینرا پیامبر بزرگوار اسلام بر حسب نقل های مکرر فرموده است که :

      “”طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه””.

      (مصباح الشریعه :12،المحاسن ج1 ص 225،بصائر الدرجات ج 1 ص 2،الکافی ج1 ص 30،باب فرض العلم و وجوبه،دعائم الاسلام ج1 ص 83 ،کنز الفوائد ج 2 ص 107،الامالی شی طوسی ،ص 488،وسائل الشیعه ،ج 27 ،ص 26 ،و از جوامع حدیثی اهل سنت : سنن ابن ماجه ج 1 ص 81 ،ح 224،الجامع الصغیر ،ج 1 ،ص 168 ،ح 1110،کنز العمال ،ج 10 ،ص 130 ،ح 28651 ،و …..)

      من تنها نمونه کوچکی از منابع این روایت را ذکر کردم ،والا ذکر همه منابع شیعی و سنی در مورد این حدیث طولانی است.

      پس اولا ادعای وجوب و فریضه بودن علم یک ادعای ساختگی یا صنفی از سوی بقول شما “ملایان” نیست ،هم روایات در تشویق و تحریض به مطلق علم متواتر و مستفیض است ،و هم لسان قرآن پر از دعوت به “تفکر” و “تعقل” و “تعلم” و این سنخ تعبیرات تشویق کننده بشر به علم و دانش است.

      ثانیا: آری در اسلام بحکم تعبد به شریعت “نماز و روزه و حج و زکات و غیرو” جزء واجبات اسلامی هستند که آحاد مسلمانان به عمل به آن مکلفند.

      ثالثا: شما با نگاهی از بیرون دین به احکام داخلی دین شروع به مقایسه و مغالطه نموده اید ،آری هم علم فریضه است و هم نماز و روزه فریضه اند ،و مکلفین اجمالا به هردو واجب باید عمل کنند ،اما این چه مقایسه مغالطه آمیزی است که شما می کنید و دو سنخ واجب شرعی را مقابل هم قرار می دهید؟
      آیا توجه نمی کنید که سنخ ایندو واجب متفاوت است؟ اگر طلب العلم فریضه بر همه است ،توجه ندارید که سنخ این وجوب ،وجوب “کفائی” است نه وجوب “عینی”؟ من از شما متعجبم که با آنکه روزگاری را در این دین بسر برده اید اینچنین مطالب را مثله و بی سرو ته می کنید،حال اگر هم نمی دانستید اکنون بدانید ، آن طلب العلم که فریضه و واجب است بر هر مسلم و مسلمه ،لسان خطاب و گفتارش نسبت به کلیت جامعه اسلامی است ،یعنی بنحو “وجوب کفائی” طلب علم و علوم مورد نیاز جامعه، بر آحاد افراد جامعه اسلامی واجب است،که تا حصول “من به الکفایه” این وجوب بر کل مجموعی جامعه باقی است ،هیچ اختصاصی هم به علوم دینی ندارد ،در یک جامعه اسلامی یا حتی غیر اسلامی ،بر همه آحاد جامعه واجب است علوم مورد نیاز جامعه در همه عرصه ها ،اعم از پزشکی و صنعت و تجارت و سیاست و اقتصاد و غیرو، را تامین کنند،و البته طبیعی است که جامعه شوون دیگری نیز دارد ،و همه هم نمیتوانند در همه رشته های علمی تحصیل کافی کنند ،پس طلب العلم فریضه است بر تک تک افراد جامعه تا تامین نیاز جامعه ،این بجای خود محفوظ .
      از آنطرف نماز و روزه و حج و غیرو هم واجب بر آحاد مسلمانان است “بوجوب عینی” یعنی هر فرد مسلمان واجب است بنحو فردی این واجبات را انجام دهد ،که تا خود انجام ندهد آن واجب از او ساقط نیست ،این سنخ “وجوب عینی” است ،در مقابل آن “وجوب کفائی”.
      در عین حال هر انسانی و مسلمانی موظف به آگاهی و مطالعه و ارتقاء معرفتی است.
      حال این چه تقابل مغالطه آمیزی است که شما بین دو نحوه واجب شرعی ایجاد می کنید؟ در اینجا بحث تقدم و تاخر رتبی یا زمانی مطرح نیست ،این وظائف هریک در محل خود محفوظ و برقرار است ،مسلمان هم نماز و روزه و حج اش را انجام می دهد و هم به تحصیل علوم مورد نیاز جامعه می پردازد ،مگر اسلام گفته است مسلمانها در تمام لحظات و آنات شبانه روز خود نماز بخوانند یا روزه بگیرند یا به حج بروند که شما چنین تعارضاتی را القاء می کنید؟!
      شما بعنوان یک مسلمان مکلفید برای انجام وطیفه عبودیت و کرنش در برابر “هستی هوشمند خالق فرستنده انبیاء” 17 رکعت نماز بخوانید ،تا به ذکر خدا تعالی پیدا کرده و آرام گیرید ،انصافا 17 رکعت نماز واجب به اشغال بیش یک ساعت از وقت مردم متعارف می رسد؟ و شبانه روز چند ساعت است؟!
      انسان مسلمان سالی یک ماه موظف به روزه است ،آیا روزه دار در عین روزه داری نمی تواند به تحقیقات علمی و مطالعات و تحصیل و تعلیم و آموزش بپردازد؟!
      حج در اسلام بر هر مسلمانی “یکبار در سراسر عمر” واجب است ،آنهم واجب مشروط به تمکن مالی ،مگر سراسر عمر یک مسلمان به حج می گذرد که شما چنین تقابل و تعارض وهمی را پیش آورده اید.

      رابعا: اصلا شما وقتی به شریعت اسلام باور ندارید ،چرا به عبادیات آن می پردازید؟ مشکل شما مشکل زیربنایی است ،زیربنای توحید و نبوت در شما لنگ می زند ،پس شما آن زیر بنا را چاره کنید ،وگرنه کسی که بر حسب اصول معارف به توحید و بعثت و یک پیامبر ایمان می آورد دیگر ایراد کردن به تعبدیات دین او امری ناروا و غیر منطقی است ،راستی چرا شما به تعبدیات ادیان دیگر “مسیحیت” و “یهودیت” و “بودائیسم” و …. غیرو ایراد نمی کنید؟! خوب اینها آیین ها و عبادات تعبدی هر دین است ،حال شما نام آنرا هرچه می خواهید بگذارید،حج یک عبادت است ،و راز و رمز آن لازم نیست حتما معلوم شما باشد ،آنها که اهل فهم راز و رمز عبادات و تاثیرات آن بر جان و دل انسان هستند ،می فهمند چه خبر است ،و آنکه از بیرون نظر می کند ،اگر روی پیش زمینه هایی درک درستی از حقیقت عبادات ندارد ،لا اقل به عبادت و آیین های دیگران احترام بگذارد.

      3- باز با خلط مبحث گفته اید :
      “”حال با توجه به اين كه بسياري از كودكان ما به دليل نداشتن استطاعت مالي وادار به ترك مدرسه شده اند ، يا ، با سختي و بدبختي به مدرسه مي روند ، و بسياري ازمدارس ما شرايط لازم را براي نگهداري و آموزش فرزندانمان ندارند ، كدام آيت الله وآخوند و طلبه ، فريضه حج را به تعويق انداخته ؛ تا با آن پول ِ بسيار كلان به ساخت و ساز مدارس و تامين كودكان فقير براي دانش اندوزي بپردازند؟””.

      این سخن شما از جهتی درست است و از جهتی نادرست ،من توضیح دادم که “فریضه حج” در اسلام یک واجب مشروط به “استطاعت و تمکن مالی ” است ،که در سراسر عمر یکبار بیشتر واجب نیست ،نمیدانم اصلا چنین نکته ای را می دانستید یا خیر ،این حج و عبادت واجب است ،البته در روایات تکرار حج نیز مورد تاکید و استحباب است ،و شاید نکته اهمیت آن ،سوای جنبه های عبادی و قرب به خدای متعال ،مساله عبادت جمعی بودن آن و سیاسی بودن آن است ،که حج بتعبیر برخی “کنگره ای اسلامی و سیاسی” است که مسلمانان از اقصی نقاط عالم در جایی که مهد اسلام بوده است ،و قبله ای که قبله مشترک آنان است ،اجتماع می کنند،و ضمن انجام مناسک عبادی که سبب حصول قرب الهی و ثواب اخروی است ،از حال و روز یکدیگر با خبر می شوند ،و می توانند در مورد مشکلات عمومی مسلمانان گفتگو کنند ،پس فلسفه حج آن خیالاتی که شما در ادامه تخیل کرده اید که “پول ریختن به جیب عربستان و… ” نیست ،شما یک جنبه فرعی ماجرا را می چسبید و از بسیاری امور غفلت می کنید ،بقول معروف (حفظت شیئا و غابت عنک اشیاء).
      اما خدمت شما عرض کنم ،اگر کسی یکبار واجب حج خود را انجام داد،رفتن دوباره به حج در صورت تمکن و تمول ،تنها یک استحباب است ،اینجا سخن شما درست می نماید ،که فرضا اگر فرد متمولی می بیند که مردم فقیری نیازمند مدرسه و آموزش و غیرو هستند ،یا فرضا با این هزینه حج مستحبی میتوان مخارج ازدواج دو جوان را فراهم کرد ،این از قبیل تزاحم اهم و مهم است و بدون شک فضیلت کمک به فقراء و نیازمندان بیشتر است ،این یک بداهت عقلی است ،اینرا بخلاف بدبینی شما، بتعبیر شما “ملایان” به مردم می گویند ،متاسفانه بنای شما بر بدبینی و نگرش سیاسی است ،این ربطی هم به حکومت ندارد ،یک مساله عبادی است و یک مساله تزاحم اهم و مهم ،حکومت هم نمی تواند بگوید کسی که بر حسب تکلیف شرعی حج بر او واجب شده به حج نرود ،بله حکومت هم خود وظیفه تامین نیاز آن فقرائی که نیاز به مدرسه دارند را دارد ،و هم باید ترویج کند که در تزاحم بین حج مستحبی غیر ضروری با تامین نیاز نیازمندان ،تامین نیاز نیازمندان بحکم عقل و شرع مقدم است.
      اما در عین حال نمی توان مردم را مجبور کرد که به حج عبادی مستحبی نروند ،کسی متمول است و به اینکار مبادرت میکند ،آنچه که مهم است آموزش و توجیه مردم است.

      4-در ادامه همین زیربنا سازی های نادرست گفته اید :
      “”
      با يك حساب سرانگشتي مبلغ پولي كه در مدت سي و هفت سال حكومت ديني ، به كشور بيگانه داده ايم تا مراسم حج را بجا آوريم حساب كنيم ، و ببينيم با اين همه پول ، يعني سالي حدود يك ميليون نفري كه به مكه مي روند و هركدام به پول امروز حدود 10 ميليون توماني كه خرج مي كنند ، در مدت 37 سال چه پول گزافي را از كشور خارج كرده ايم. اگر پول سفر حج ، خرج دانش اندوزي ِ كودكان و جوانانمان مي شد ، چه سودها به دست مي آورديم و از چه زيان ها جلوگيري مي كرديم؟
      10000000 تومان ، ضرب در1000000 نفر ، ضرب در 37 سال .
      با اين پول چند مدرسه ، دبيرستان و دانشگاه مي توانستيم بسازيم؟
      به باور نگارنده دروغ مي گويند كه اسلام دانش دوست است . دم خروس را ببنيم يا قسم حضرت عباس را ؟””.
      (پایان نقل وقول)

      خوب من مبنای اشتباه شما را توضیح دادم ،حکایت شما حکایت نظر کردن از بیرون به شریعت است ،چون خودتان ایمان به دین و عبادات ندارید ،خیال می کنید همه انسانهای متدین و متعبد باید مثل شما فکر کنند،متدینان بر خلاف شما در برابر خدای متعال و احکام شریعت اسلام متعبدند ،گناهشان چیست که ایمان آورده اند ؟،و گناه آنان چیست که شما ایمان بباد داده اید؟! ،حج واجب مشروط به استطاعت مالی است ،هرکس مستطیع شد آنرا انجام می دهد ولو ده میلیون بپردازد ،و ممکن است اصلا کسی تا آخر عمر هم مستطیع نشود ،اینجا بحث عبودیت و انجام فریضه است ،خوب شما باور نداشته باشید ،بحث عربستان و وهابی و غیرو هم نیست ،فرض کنید اگر کعبه معظمه در چین و ماچین هم بود ،این عبادت واجب بود و هزینه هم داشت ،خوب شما مسلمان نباش ،و شما عبادت نکن ،آنکه مسلمان است شوقا الی الله تعالی آنرا انجام می دهد ،این هزینه ها هم باید دقت کرد ،بخشی از آنها خرج سفر و رفت و آمد است ،،بخشی هزینه اسکان و غذاست ،بخشی صرف برخی از اجزاء حج می شود مثال خریدن قربانی و غیرو ،بخشی از مالیات های کشوری ایران و عربستان است ،بله برای عربستان هم عائد دارد.
      شما می نشینید و در خیالات خود و انگیزه های مادی که دارید ،جمع کل هزینه سفر ده میلیونی تک تک زائران را حساب می کنید و از دم خروس سخن می گویید ،اما توجه نمی کنید که هر فرد مسلمان هزینه سفر یک واجب شرعی خویش را می پردازد ،البته بحث حج مستحبی را جدا کردم ،حال باید دید در بین این عوائد چقدر عائد دولتین ایران و عربستان می شود که اموری متعارف و هزینه های مالیاتی و خدماتی متعارف است.
      راستی جای سوال دارد که جناب دانشجو چرا از هزینه هایی که برخی عیاشان در سفرهای مکررخود به “آناتالیا” و “لس آنجلس” و “پاریس” و غیرو صرف می کنند ذکری بمیان نیاورده و انتقادی نمی کنند؟! آن هزینه ها نباید صرف فقراء و نیازمندان به مدرسه و بیمارستان شود ،که شما به واجبات عبادی مسلمان گیر داده اید؟!
      واقعا این بحث عبادات را باید بنحو ارتباط ماست و دروازه با مساله “دانش دوستی” در اسلام ربط داد؟

      تصادفا دم خروس گفتار شما همین است که عرض شد ،که شما هیچ انتقادی به سفرهای عیاشی آناتالیای و لوس آنجلسی ندارید ،اما به عبادیات اسلامی که میرسید ،برای رسیدن به شاه انشاء دین ستیزی ،هر چیزی را به هرچیزی ربط می دهید!

      5- گفته اید :
      “”كدام يك از علما و طلبه ها وقتي بچه هاي شين آباد در آتش سوختند فرياد برداشتند كه واجب تر از حج ، دانش و دانش آموز است؟ كدامشان گفتند درشرايطي كه فرزندان اين آب و خاك بخاري براي زمستان و پنكه براي تابستان ندارند و بعضي در طويله ها در حال درس خواندن هستند رفتن به مكه و پول اين مردم نيازمند را خرج سعودي هاي گردن كلفت كردن حرام است؟
      چرا حج تعطيل نمي شود در حالي كه فرزندان اين آب و خاك درآتش نداشتن ِ امكانات مي سوزند و همه ي عمر ناقص العضو و زشت رو مي شوند؟
      چون خون بت پرستي در رگ ها جاري است””.

      این سخنان چنان که عرض شد سخنانی شعاری و خطابی و از نهادی دین ستیزانه است ،اینطور نیست ،من تفاوت حج واجب و مستحب را بیان کردم ،و اینرا که شما بذهن تان رسیده همان عالمان و بقول شما ملایان تذکر داده و می دهند ،هیچ کس در تزاحم اهم و مهم حکم به ترجیح مهم بر اهم نمی دهد ،اینها خیالات شماست.
      اما اینکه حج چرا تعطیل نمی شود ،این هیچ ارتباطی با شما ندارد ،حج یک فریضه قرآنی و واجبی عینی و مشروط است با شرائط خود ،شما هم انسان مختارید ،می توانید دین و احکام آنرا نپذیرید و به عواقب اخروی آن تن دهید ،اما اینکه فتوای دین ستیزانه “تعطیلی حج” را صادر کنید ،این لقمه ای است فراتر از کام شما،حد و اندازه خویش را بشناسید ،و دخالت در عبادیات متدینان به یک دین نکنید.هرچیز را در محل خود آن باید دید ،عرض شد که حج واجب یکبار در سراسر عمر است ،و امکانات فرزندان این آب و خاک را هم باید در جای خود دید ،سوختن کودکان شین آباد را باید در جای خود دید که معلول چه عواملی بوده است ،و مقصران و قاصران آنرا باید مجازات کرد ،حکومت هم باید به وظائف حکومتی خویش عمل کند ،اما ربط دادن این ماجرا به فریضه حج از قبیل ربط دادن ماست به دروازه است که در این جهت شما استادید.
      نمونه استاد بودن شما در ربط دادن مسائل بیربط بهم این جمله است که :

      “”چه چيزي سبب مي شود تا كساني كه دم از وهابي بودن اعراب سعودي مي زنند و آن ها را ضد اسلام مي دانند هرساله پول ِ مردم ِ نيازمند را به نام انجام يك واجب ، به جيب ِ به قول ِ خودشان ، دشمنان اسلام بريزند ، و دربرابر دادن اين پول ، هزار نوع ميكروب و بيماري بگيرند ، و به سوقات (سوغات) بياورند؟چه چيزي سبب مي شود تا كساني كه دم از وهابي بودن اعراب سعودي مي زنند و آن ها را ضد اسلام مي دانند هرساله پول ِ مردم ِ نيازمند را به نام انجام يك واجب ، به جيب ِ به قول ِ خودشان ، دشمنان اسلام بريزند ، و دربرابر دادن اين پول ، هزار نوع ميكروب و بيماري بگيرند ، و به سوقات (سوغات) بياورند؟””.
      (پایان نقل قول)

      می بینید که شما برای تثبیت “شاه انشاء دین ستیزی” حتی به سوغات خریدن های آزادانه مردم نیز کار دارید! خوب سوغات خریدن امر شخصی است ،نمی شود که بمردم گفت سوغات یا کالا نخرید!
      اما آیا جناب دانشجوی ما،همانطور که به سوغات خریدن آزادانه مردم و ریختن پول به جیب وهابی ها (راستی آیا تجارت و بیع و شراء آزاد از نظر شما ممنوع است؟!) هستند ،به سوغاتی خریدن های خوشگذران های که از بازارهای آنتالیا و لوس و آنجلس و شانزه لیزه پاریس سوغاتی میاورند هم حساسند؟!

      6- و بالاخره فرموده اید:
      “”عادت. عادت به بت پرستي. عادت به چون و چرا نكردن . عادت به اين كه حتي يك بار، از خود نپرسند ؛ برفرض كه اين خانه را ابراهيم ساخته باشد ، برفرض كه اين خانه به فرمان خدا بوجود آمده باشد، آيا خداي ابراهيم و خداي مسلمين ، حاضر است به قيمت ِ مرگِ و ناقص شدن كودكان شين آباد ، برگرد خانه اش طواف كنند و به قيمت ناتواني از دانش اندوزي به زيارت خانه او بروند؟””.
      (پایان نقل قول)

      که اینهم حکایت ماست و دروازه است ،خدای ابراهیم و خدای مسلمانان ،هر چیزی را بخلاف دانشجو ،بجای خویش می بیند ،و از خلط مبحث و ارتباط دادن ماست به دروازه خود داری می کند زیرا:
      (جهان چون چشم و خط و خال و ابروست###که هر چیزی بجای خویش نیکوست) ،هم عبادات بجای خود نیکوست و هم احسان به خلایق و کمک به هم نوع ،و مسائل را باید در ظرف و ظروف واقعی آن دید.

      با احترام

      ——————-

      سلام مرتضای گرامی
      من هم از شما و هم از دوست خوبمان دانشجو بخاطر این گفتمان خوب سپاس می گویم. ای کاش این ملاطفت علمی راه به خانه های ما می گشود. و به فهم های ما
      سپاس نازنین

      .

       
      • جناب مرتضی خان،

        در پست “راست بگوئیم اگرچه به زیانمان تمام شود” نقدی به نوشته من آورده بودید، جوابتان را دادم ولی چون آن پست قدیمی شده فکر کردم کپی پیست کنم اینجا تا جواب را ببینید.

        آقا مرتضی

        ممنون از جواب شما.
        1- چرا ما نباید به ذات خدا فکر کنیم؟ آیا تا حالا از روحانیون نشنیده اید که مردم را از تفکر در ذات خدا بر حذر میدارند؟ میدانید چرا؟ چون تفکر در مورد ذات خدا انسان را به شک ودر نهایت انکار خدا میرساند. پس وقتی چنین است ما هم خدا را نمی شناسیم. حتی کسی که گفت من عرف نفسه… فقط می توانیم بگوئیم یک چیزی هست ولی چیست نه ما میدانیم و نه منکران خدا . ولی ما با منکران خدا(منظورم امثال هاوکینز است نه کسانی که پای منقل و بساط عرق مینشینند و …) یک تفاوت اساسی داریم. ما خدا را اثبات شده فرض کردیم و او را در تاقچه گذاردیم و مشغول حسن و حسین و عیسی و موسی شدیم ولی آنها هنوز بدنبال آن گم شده میگردند.
        2- اینکه من گفته ام مسلمانها دروغ گو تر هستند یک جکم منطقی نیست ولی به تجربه دیده ام و با مردم بسیاری در داخل و خارج برخورد داشته ام و برایند این برخورد ها این را به من نشان داده . لازم به ذکر است که من خود را یک مسلمان شیعه اثنی عشری میدانم ولی چشمم را بر روی واقعیت ها نمی بندم. اینها را میتوان آسیب شناسی کرد که مفصل است.
        3- زمانی در سنین 19-20 سالگی با عارفی بزرگ آشنا شدم که به من نحوه درست خواندن قرآن را آموخت. او البته به من گفت که یک ترجمه خوب پیدا کن ولی اول عربی هر آیه را بخوان بعد به ترجمه مراجعه کن. من به این بسنده نکردم و عربی را هم در حد خوبی آموختم. دوست من قرآن را آنقدر بخوان تا از آن فاصله بگیری و از دور تر آنرا ببینی. قطعا آنچه را که من دیدم شما هم خواهی دید. قرآن چهره یک انسان کامل را ترسیم می کند. همه آنچه که بزبان سنبلیک بیان شده در درون انسان اتفاق می افتد حتی ماجرای خلقت انسان.
        برای درک اینها باید دفترت را پاره کنی و قلمت را بشکنی و وقتی ظلوم جهول شدی آنوقت قرآن را بخوان.
        4- اگر مسلمان بودن به شهادتین است ابراهیم در کجا شهادتین را گفت که طبق نص قرآن اولین مسلم است؟
        شما قطعا باید بدانید که مقام صالحین بالا ترین مقام نزد خداست. ابراهیم در دنیا به این مقام نرسید و به او وعده داده شد که در آخرت با صالحین محشور خواهد شد.
        حالا لطفا بروید و آیه 62 سوره بقره را بخوانید و ببینید که این تابلوی مسلمانی نیست که انسان را مسلمان میکند بلکه عمل اوست و ایمان به خدا و روز جزا که انسان را تا مقام ولی الله شدن بالا می برد. حالا اسم او مسلمان، یهودی یا نصارا یا از صابعین باشد.

        در مورد بیت مولانا باید بگویم شما این بیت را به معنی توهین مولانا گرفته اید در حالیکه مولانا اشاره میکند به کسانی که مثل خر که با پوست هندوانه سیر میشود به صورت کلمات قرآن می پردازند و با آن راضی هستند. کسانی که قرآن را آنگونه می خوانند که خر پوست هندوانه را می خورد در نهایت داعش و القاعده و طالبان می شوند.

        جناب مرتضی خوان، چشم ها را باید شست- جور دیگر باید دید.

         
  13. اگه //// داری برو جلوی در اطلاعات سپاه نه جلوی لانه جاسوسی آمریکا تا ببینی که با آدم کثیفی مثل تو که سالها از پول همین نطام چریدی ، چکار می کنند !!! فکر کردی مثل وزارت کاریت ندارند و نرمش می کنند……………. زالوی گربه صفت فاسد

    ——————–

    سلام دوست گرامی
    زحمت می کشید نشانی اطلاعات سپاه را به من بدهید. از هر که پرسیدم خبر نداشت. یکی حتی می گفت: ساختمان بلند وزارت کشاورزی در بلوار کشاورز. چشم به راه نشانی درست از شمایم.
    سپاس

     
    • یک آدم معمولی

      جناب آدم شما اصلا حالتان خوب نیست. این حجم خشونت در شما نشانه ناسلامتی کامل روانتان است. خواهش می‌کنم این نصیحت دوستانه مرا توهین فرض نکنید. ولی‌ بسیار خطرناک است که با شخصی‌ مثل شما و با این حجم از درندگی و دریدگی که در شماست در یک جامعه زندگی‌ کرد

       
    • زهرای شماره ی یک

      تن آدمی شریف است به جان آدمیت
      نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
      اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی
      چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
      خور و خواب و خشم و شهوت شغبست و جهل و ظلمت
      حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
      به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد
      که همین سخن بگوید به زبان آدمیت
      مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی
      که فرشته ره ندارد به مقام آدمیت
      اگر این درنده‌خویی ز طبیعتت بمیرد
      همه عمر زنده باشی به روان آدمیت
      رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
      بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
      طیران مرغ دیدی تو ز پای‌بند شهوت
      به در آی تا ببینی طیران آدمیت
      نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم
      هم از آدمی شنیدیم بیان آدمیت

      هم وطن هدفت هرچقدر والا هم که باشد مطمئن باش اینگونه سخن گفتن را توجیه نمیکند .
      پایدار خرد

       
    • در نهایت یک “آدم” در میان برادران پیدا شد که رسما اعلام کند که در جمهوری اسلامی شهروندان حتی حق قدم زدن در حاشیه خیابان را هم ندارند. کلاهتان را بالاتر بگذارید با این “حقوق بشر” اسلامیتان !

       
    • هموطن چرا اینها باید با آقای نوری زاد کاری داشته باشند؟ مگر پس گرفتن اموال برده شده حق هر آدمی نیست؟ آن هم اموالی که سه سال و چهار سال پیش برده اند؟

      ضمنا آنها که از پول این نظام “چریدند”، یاران احمدی نژاد بودند، و برخی خواص. می شناسیدشان؟ همان ها که پول نفت ما را ثروت شخصی قلمداد کردند و بردند و بخشیدند. “زالو صفت” هم به نظر من بیشتر برازنده بابک زنجانی و “پشت ویترینی” هاست که 6 تانکر نفتکش در اختیار داشتند و پول نفت فروخته شده را به کشور برنگرداندند.

      ما هم مثل شما عصبانی که نه، خشمگین هستیم. ریشه خشم ما اینست که سال ها عده ای ثروت های ملی را غارت کردند و اقتصادمان راشخم زدند، صدایی از کسی بلند نشد. حالا یک نفر مدتی ست صدای ما شده، و الان هم اموال شخصی اش را طلب می کند. در خانواده های ما هم رزمنده و شهید و جانباز جنگ بوده. پس اگر اینها را معیار و ملاک حق در نظر بگیرید هم ما سهمی کمتر از شما از این کشور نداریم.

      حالا شما بگویید ریشه این همه خشم شما در چیست؟

       
    • به: آدم، چرا تغییر نام؟ این که چرندیات تو می‌‌گوید حق داری در حسرت مسمای نامی‌ که انتخاب کرده‌ای بسوزی و دیگه اینکه با اون نام سابق نمی‌‌نویسی اما با همون انشأ و ادبیاتی که با اون معتاد و مانوسی خود را معرفی می‌‌کنی‌، جای امیدواری است مادامیکه به این سایت گذری کنی‌. زیرا دیر یا زود از عطر و طعم دنیای انسانی‌ بی‌ نصیب نخواهی ماند. روزی تولستوی ناخواسته در جایی‌ تنه اش به زنی‌ می‌‌خورد، زن شروع می‌‌کند به داد و بیاد می‌‌کند و هر چه بدتر از اون نبوده بار تولستوی می‌‌کند، خالی‌ که میشود، تولستوی کلاه از سر بر می‌‌دارد، سلام می‌‌کند و می‌‌گوید من تولستوی هستم. زن این بار با اظهار شرم زیاد، عذر خواهی می‌کند و می‌‌گوید چرا از اول نگفتی که تولستوی هستی‌؟ تولستوی می‌‌گوید: ( آدم خوب گوش کن اینجا) سر کار خانم شما اینقدر در معرفی خودتون پیشدستی کردی که چنین فرصتی به من ندادید. آدم گرفتی‌؟ این سایت را که بخونی انگار صد بار از آقا‌ی نوریزاد و خوانندگان و کاننت گذاران این سایت عذر خواهی کرده ای.

       
  14. هركس ، درهرجا ، هم آموزش پذيراست و هم آموزش دهنده . تو نيز چنيني . هم شاگردي مي كني و هم استادي . مي بيني و مي خواني تا ياد بگيري ، و مي گويي و مي نويسي تا ياد بگيرند.
    خوش باش كه گويا دعايي كه نمي دانم كي ، كي ، و دركجا ، برايت كرده ؛ و عاقبت بخيري برايت خواسته ، اجابت گشته است ، و امروز ، دراين سن ، به جاي اين كه يا موش صفت به دنبال گرد آوري زر باشي و يا هرروز ، دردي ، آژير مرگ را برايت به صدا درآورد ، يك روز از دست حراميان و ناجوانمردان سربه كوه و بيابان مي گذاري ، و روز ديگر براي درهم شكستن خوف و ترسي كه به جان مردم ريخته اند به قدم زدن در جلو كانون هاي قدرت و استبداد مي پردازي.
    خوش باش كه سرانجام به دريوزگي نيفتاده اي تا دست تكدي به سوي دزادن و چپاولگران دراز كني كه حقت را گدايي نمايي ؛ و جرات خواستن حق و حقوقت را نداشته باشي تا مباد به بندت كشند و به زندانت برند. بندي كه بيش از همه ، زندان بانش زنداني آن است.
    مي داني و مي دانم كه هرچه از حد بگذرد ، بيماري زا مي گردد ؛ و قدرت و ثروت ِ سران و سرداران نيز از حد گذشته است.
    هرانساني ، با هردرجه فكري ، هرگاه بيش از اندازه درجايي ، باكسي ، با شيئي ، يا با تفكري بماند ، مسخ آنچه مي شود كه با اوست، يا دراوست. حال مي خواهد آن چيزمادي باشد يا غيرمادي. ازجنس افراد و اشياء ، يا از نوع انديشه و تفكرات.
    و قدرت نيز ، مانند ديگر وابستگي ها ، بيماري زاست و اسيران ِ قدرت كه خيال مي كنند ديگران را به اسارت گرفته اند خود در بند شده ، و به بيماري ِ خود خواهي و خودپسندي مبتلا گشته اند. ازنوع بدترين بيماري ها . ازنوع سخت ترين ضد بيداري ها.
    و آن كه در راس امور است ، دير زماني است كه در مسند قدرت نشسته و اين مدت زياد ، او را مسخ و از خود بي خود كرده است. به بندش كشيده ؛ و به توهم مبتلايش نموده است. كه اگر جز اين بود صداي اين حق كشي ها ، اين دردمندان ، اين ستم ديدگان ، اين گرسنگان ، و اين اسيران ، را مي شنيد و تنها گوش به گفته ي بي درداني كه او را محاصره كرده اند نمي داد. چپاولگراني كه كارشان دروغ است و فريب.
    و او كه زعيم است و رهبر و مقتدا ، دل به اين دروغ ها بسته و در حصر نشسته تا براريكه قدرتي تكيه بزند كه جز سيه روزي و تباهي چيزي براي مردم نداشت و ندارد.
    بيماري قدرت طلبي سبب مي شود تا بيمار، ريشه هاي درد خود را نداند ، و آنقدر دراين بيماري بماند تا ديوِ كژ انديش ِ قدرت ، آخرين شيره جانشان را بگيرد و در آن آخرين لحظه ، كه ديگر خيلي دير شده ، و كاري نمي توان كرد ، شايد ، بفهمند كه ، بازيچه ي دست كساني شده كه براي يافتن نام ، او را بدنام كرده اند.
    تنها نصيب اين فريب خوردگان ، تعريف و كرنشي است كه مشتي بازيگر، براي خام نگه داشتن آن ها مي كنند. تعريف و تكريمي سراسر دروغ .
    چه سخت است آلت دست شدن ِ كساني كه به ظاهر نام رهبر دارند و در واقع پيرو اميال و خواسته هاي سوء استفاده گران شده اند . و چه سخت تر، حصاري كه برگرد اين رهبران كشيده اند ،‌ و خسارتي كه بايد اين ها براي خوش باش ديگران بدهند.
    اين به ظاهر قدرتمندان ، و به ويژه آن كه مسئوليت همه ي خوبي و بدي ها را بردوش مي كشد و رهبرش مي نامند همانند پلي شده كه ديگران برآن ها مي گذرند و نردباني كه براي صعود ديگران استفاده مي شود ؛ درحالي كه خود آن پل و آن نردبان را هيچ نصيبي نيست الا ، سايش و فرسايش.
    قدرت مدار ، نه بيش از ديگران خورده و نه بيش از ديگران پوشيده ،‌ اما در زندان عدم امنيتي كه ساخته ، گرفتار گشته ، و هردَم منتظر مانده كه كسي قصد جانش را كند و اين بدبيني چنان شدت گرفته كه اعتمادش ، حتي از نزديك ترين ياران و خويشان نيز گسسته شده ؛ و همه ، درنظرش دشمن شده اند ، حتي نزديكترين كسانش.
    چه درد بي درماني است كسي را دوست نداشتن و خيال ِ دشمنان ِ بي پايان درسرپروراندن.
    خوش باش كه خداي هستي ، نه خداي ديوارهاي بلند و كاخ هاي پر محافظ ، نه خداي كيش هاي خود برتر بين ، نه خداي خدا پرستان ِ ستمگر، نه خداي زراندوزان ِ صدقه ده ، نه خداي دين داران بي دانش ؛ كه خداي مردم ِ جادوان ، خداي كوه ها و دشت هاي بي انتها و درياهاي بيكران ، كه درهيچ مكتب و مسلك و انديشه اي نمي گنجد ، با تو همراه است و دفتر آياتش كه پراست از تعدد ها ، گوناگوني ها ، رنگ ها ، تضاد ها ، هماهنگي ها ، ووو؛ را بر تو گشاده تا ببيني كه تو هيچي هستي همه چيز.
    تا ببيني كه اين كثرت وحدت است ؛ و زماني به خدا نرديك مي شوي كه به همه نزديك باشي. زماني خدايي مي شوي كه همچون او، نه ديندار بشناسي و نه بي دين. زماني به خدا نزديك مي شوي كه آتش درهمه ي اوراق زني و اين تفرقه هاي برخواسته ازجهل وناداني و نامردمي را از ذهن بشويي و فقط و فقط و فقط يكي را بپرستي ، چنان كه هستي دركار اين يكتا پرستي است.
    ديروز دشت ها را گشتي ، و بركوه ها گذشتي ، و ديدي كه در سراسر دشت و دمن و كوه و دريا ، نه زنداني بود و نه شكنجه گاهي.
    از اعدام اثري نبود و از سنگسار نيز. ديروز كه به طبيعت روي آورده بودي و به بهانه ي ديدن شهرها به تماشاي بيابان ها مشغول بودي ، ديدي كه وحوش ِ آزاد از اديان و مكاتب و مسالك چه آرام بودند ؛ و جز به نياز، براي تداوم بقا ، به خشونت دست نمي زدند.
    و امروز مي بيني كه اين ابلهان ِ زندان دار ِ شكنجه گر ِ اعدام كن ، چه احمقانه به حيواناتي كه از اين حماقت ها برخوردار نيستند به چشم خواري مي نگرند و خود را خليفة الله مي نامند . چه سفيه اند كساني كه چنين باوري دارند و چه سفيه تر، كساني كه اين همه خشونت و جنايت را مي بينند و باز، حرف اين مجنونان ِ جنايتكار را مي پذيرند و به راهي مي روند كه سرانجامش تداوم ِ حكومت شلاق و شمشيراست.
    خوش باش كه دراين پيرانه سر ، شور و شوق جوانان را به تو دادند و عدو شد سبب خير.
    به شكرانه ي اين آزادي ، براي در بند ماندگان دعا كن و خداي گونه تفاوتي ميان بنديان و بندگان مگذار . براي همه ي زندانيان دعا كن ، و ازجمله براي رهبر . براي كسي كه درزندان قدرت مانده ؛ و اسيراوهام برخواسته ازاين زندان شده ؛ و زيبايي هاي سه تارش را ازياد برده ؛ و به جاي كمانچه ، كمان برداشته ؛ و به جاي اين كه گوشش را صداي برخاسته ازكمانچه نوازش دهد ، صداي زضجه ي برخواسته از كمان كر كرده است.
    دراين قدم زدن ها ، آنگاه كه به سجاده انديشيدن مي نشيني ، و به نماز تفكر براي رهايي خلق مي ايستي ، براي او نيز دعا كن. شايد دراين دَم هاي آخر، خداي مهربانان لطفي كند ، و ازثواب ِ نماز نوري زاد ، نوري بر راه ِ رهبر بتاباند ؛ تا از اين راه بازگردد ، و در ِ زنداني كه براي خود و ديگران ساخته است را بازكند.
    « از دهان غير كي كردي ( كرده ) گناه / از زبان غير برخوان كاي اله»
    با احترام.
    دانشجو

     
    • زهرای شماره ی یک

      درود جناب دانشجو
      هر زمان که فرصت کردید در باب واژه ی “هستی هوشمند” توضیح دهید . آیا اطلاق این واژه ما به ازاء خداست؟ یا این واژه نافی خداست؟ خدای این واژه با خدای ادیان و فلسفی چه تفاوتی دارد؟
      سپاس و احترام

       
      • به زهراي گرامي.
        درود بر همه ي كساني كه سبب فخر و مباهات مردم اين آب و خاك شدند ؛ و با گفتار و كردارشان ، ثابت كردند ، زن و مرد يكسانند و هردو شايسته ي خرد ورزي و دانش اندوزي.
        اطاعت امر مي كنم ، و در اولين فرصت ، در بخش نگاه اديان به خدا ، آنچه را در ذهن دارم تقديم حضورتان خواهم كرد. پايدار ، و سرافراز باشيد.
        با احترام.
        دانشجو

         
    • حظ کردم …ناز نفس و قلم گیرایت “دانشجو..”ی عزیز…و دارنده جهان که “جهاندار “پشت و پناهت…جه نیک از دل شکسته (وقلم قلم شده و شکسته تر) ما گفتی :
      عجب سید دلم کردی بنازم چشم مستت را
      که کس آهوی وحشی را چنین آسان نمی گیرد..
      و هزاران شکر- نه خدای خداپسرتان و خداپرتان ظالم “”””نه خداي ديوارهاي بلند و كاخ هاي پر محافظ ، نه خداي كيش هاي خود برتر بين ، نه خداي خدا پرستان ِ ستمگر، نه خداي زراندوزان ِ صدقه ده ، نه خداي دين داران بي دانش ؛ كه خداي مردم ِ جادوان ، خداي كوه ها و دشت هاي بي انتها و درياهاي بيكران ، كه درهيچ مكتب و مسلك و انديشه اي نمي گنجد ، با تو همراه است و دفتر آياتش كه پراست از تعدد ها ، گوناگوني ها ، رنگ ها ، تضاد ها ، هماهنگي ها ، ووو؛ را بر تو گشاده تا ببيني كه تو هيچي هستي همه چيز.
      تا ببيني كه اين كثرت وحدت است ؛ و زماني به خدا نرديك مي شوي كه به همه نزديك باشي. زماني خدايي مي شوي كه همچون او، نه ديندار بشناسي و نه بي دين. زماني به خدا نزديك مي شوي كه آتش درهمه ي اوراق زني و اين تفرقه هاي برخواسته ازجهل وناداني و نامردمي را از ذهن بشويي و فقط و فقط و فقط يكي را بپرستي ، چنان كه هستي دركار اين يكتا پرستي است.””””””

      متشکرم هزاران بار

       
  15. جناب مجتبي 01
    با سلام .
    نخست پوزش مي خواهم از اين كه پاسخ شما را دير نوشتم و بعد ،
    درجواب به فرمايشات شما در بخش نظرات ِ « نشاني قدمگاه جديد » 1:56 ) ب.ظ / جولای 31, 2014).
    براي اين كه سخن به درازا نكشد و سبب خستگي حضرتعالي نشود جان كلام را عرض مي كنم:
    احترام هركس در دست خود اوست.
    كساني كه مي خواهند محترم باشند از دخالت در زندگي ديگران پرهيز مي كنند.
    دين نيز از اين قائده خارج نيست.
    اين اوج استبداد و بي حرمتي به فهم ديگران است كه كسي ، يا چيزي ، درهمه جا باشد و درهمه كارها دخالت نمايد و چنانچه ديگران مايل به انجام نظرات او نشوند از تهديد و زوراستفاده كند.
    با چنين كس ، يا چنين چيزي ، اگر چه مدعي ِ صلح و سلام باشد ، همان مي كنند كه او با ديگران مي كند.
    با احترام.
    دانشجو

     
    • جناب آقا مجتبای گرامی

      ملاحظه بفرمایید که جناب دانشجو چگونه با چند جمله ساده و روان ،پاسخ تحقیقات تاریخی و روایی مستند و مفصل شما را دادند! بهر حال اینها از نشانه های دوستی دانش ،و روشن کردن نقاط تاریک تاریخ است!

      نظر شما را به این قسمت از جوابیه ایشان هم جلب می کنم که فرموده اند:

      “”احترام هركس در دست خود اوست.
      كساني كه مي خواهند محترم باشند از دخالت در زندگي ديگران پرهيز مي كنند.
      دين نيز از اين قائده (قاعده) خارج نيست””.

      اینرا می فرمایند، اما در عین حال در گفتارهای خویش غیر از نسبت های ناروا به پیامبر اسلام، بخود اجازه می دهند که حتی در حوزه “عبادات و تعبدیات اسلامی” هم وارد شوند ،و از نماز و روزه و عبادات شخصی مسلمانان سخن بگویند و در آنها چون چرا کنند ،و حتی “فتوا به لزوم تعطیل یکی از بزرگترین عبادات اسلامی یعنی حج ابراهیمی دهند”!
      البته شما باید حتما فرض کنید که این گونه فرزانگی ها از جناب دانشجو ،دخالت در زندگی دیگران (ولو یک و نیم میلیارد نفر هم باشند) نیست! ، و احترام ایشان هم البته باید محفوظ باشد.

       
  16. سلام موفق باشيد

     
  17. با درود به جناب نوریزاد!جناب کارت بسیار درست و بجاست.این برادران و رزیم اسلامی اصولا با بحران زنده اند و نفس مردم را برای همین اراجیف گرفته اند.مشکل مردم ایران همین برادران و رژیم اسلامی است.نه داعش و نه غزه و اسراییل و نه جای دیگر.ما اگر بیلی داریم باید به باغچه خود بزنیم نه شعار های پوچ و بی معنی.بنابراین شعار ما …نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران هست و خواهد بود .ما دوستت داریم و پشتیبان شما چون مبارزه شما مبارزه مردم ایران است برای گرفتن حقوق خود.دشمنان تو دشمنان مردم ایران و منفورترین انسانها هستند که هیچ جایی در بین اکثریت مطلق ایرانیان ندارند.مشتی خونخوار وحشی و ادمکشان حرفه ای و دروغگویان بی شرمی که دستشان بخون هزاران انسان ایرانی آلوده است.

     
  18. ريشه ها ١٥٠ (قسمت ١٤٩ در باره رستم و سهراب در چند بخش ذيل پست هاى قبلى )
    فرهنگ
    فرهنگ دينى
    حكمت فردوسى
    فردوسى در دورانى مى زيست كه تلاشگران فرهنگى با گوشه چشمى به استقلال و ايستادگى در برابر حكومت دينى و عربى عباسى از راه هاى گونه گون دگرگونى هايي در مذهب حكومتى پديد مى آوردند .شعوبى گرى و شاخه هايي چون زيديه ،اسماعيليه ،قرامطه ،علويه ،معتزله و مذاهب ديگرى كه به گمان من الملل و النحل عبدالكريم شهرستانى مى تواند كامل تر ين فهرست و معرفى آنها را پيش چشم ما نهد در عين حفظ عنوان اسلاميت تفسير هاى متفاوتى از اسلام و خلافت و مبادى هستى شناسى آن عرضه مى كردند .ناگفته نماند كه سرچشمه تشعب و شيعى گرى ،بنا به اكثر تحقيقات سيره نامه اى و سند شناسانه ، اساسا ايرانى نبود بلكه از تضاد هاى درونى عرب پس از وفات پيامبر اسلام آغاز گشت .حكايت تشعب در همه اديان ابراهيمى حكايتى دامن گستر و پيچيده است كه ورود به آن هدف اين گفتار نيست .اگر بنا به اين ورود باشد تحقيقات غربى ها را نيز نمى توانيم ناديده كيريم ،چون برخى از اين تحقيقات بر اساس اسناد زير خاكى و از جمله سكه ها به نتايج اازه اى در باره پيدايش اسلام و مسيحيت مى رسند كه همه نتايج سنتى را به هم مى ريزند .تشعب هر خاستگاهى كه داشته باشد ، ايرانيان و موالى ايرانى نژاد و دبيران و وزيران ايرانى كه در ديوانسالارى عباسى نفوذ كرده بودند ،از إن به سود خود بهره بردند .همچنين خاستگاه عرفان هرچه بوده باشد ،ايرانيان از آن بهره بردند ،گاه عارفان در نقش اپوزيسيون ظاهر شدند ،گاه در مقام جداسازى رابطه با خدا از دين حكومتى و شريعتمداران همدست با حكام .اما زمانى نيز -زمانى كه كمابيش از عصر ايلخانان آغاز مى شود و در عصر صفويه به اوج مى رسد -شاهان عالم معنا با شاهان دنيا همدست شدند .در دوران فردوسى افزون بر عرفان و شعوبى گرى ، زنديق ها و مزدكيان و زرتشتيان و خرم دينان نيز نهانى فعاليت مى كردند .در واقع ،اگر صرفا به رويكرد ضد عربى و استقلال طلبانه اين جريان ها بنگريم ،پس از شكست و سركوب هاى خونين جنبش هاى مسلحانه مى توانيم گفت كه اين جدايي خواهى هاى ايرانى در حكم پس لرزه هايي پراكنده بودند .فيلسوفان مشاء و عارفان از نگاهى بيرونى هر يك به سهم خود مى كوشيدند رابطه با خدا را از حالت كوركورانه و يكسويه اى كه به نفع تمركز هولناك حاكميت سياسى بود ، به رابطه اى برهانى يا عاشقانه تبديل كنند و آن را از تعبد عرب شمشير بدست به چنان علو و فرازشى بركشند كه به گرد گمان هيچ عربى نمى رسيد . باز اگر صرفا از نگر استقلال طلبى به اين جريان ها بنگريم به دو مشكل برمى خوريم كه در دوران هاى بعدى به ويژه در دوران صفويه سرباز مى كنند .يك مشكل دعوا بر سر اصل بوده است .كه هنوز هم نزاع هاى گفتارى و كشتارى اين دعوا ادامه دارد .اين نزاع ها هرگز در مورد متون نامقدس از جمله متون حافظ و فردوسى و گوته و شكسپير تا اين حد وخيم نشده است كه قطره اى خون از بينى كسى جارى كند.در مورد اين متون به سادگى همچون رولان بارت مى توان گفت كه مؤلف مرده و مقصود خودش از واژه ها و گزاره هايش را با خودش به گور برده و حتى اگر خودش هم زنده باشد با انتشار متن آن را سر راه نهاده تا هر رهگذرى فهم خاص خود را از آن داشته باشد .اصل دسترس ناپذير است .ليكن اصل در مورد متون مقدس از آن رو مسئله مرگ و زندگى شده است كه نويسند خدا يا قديسين به شمار مى إيد .از همين رو شعوبيه و عارفان همواره در معرض تهديد سلفى ها و هواداران ابن تيميه و اصل گرايانى بوده اند كه إنها را به شرك و انحراف و ارتداد و بدعت و رفض متهم كرده و هنگام قدرت گيرى به اسم رضاى خدا به حذف خونين اهل بدعت دست زده اند .در زمان فردوسى رفتار سلطان محمود با قرامطه و شيعه و مزدكى ها به همين سان بود .مشكل ديگر از ديد استقلال طلبى شعوبيه و عارفان نبرد با متجاوز با سلاح خود متجاوزبود .به اصطلاح هر يك از ٧٢ يا ٧٣ ملت خود را اسلام اصيل و مابقى را انحرافى مى دانست .پس قدرت كيرى هر يك از مذهب ها مى توانست تأسيس يك حكومت دينى همچون حكومت اموى و عباسى را در پى داشته باشد چنانكه بعدها در عصر صفويه حاكمان شيعه با رعب و وحشت و كشتار تكثر مذهبى را در پاى يكدستى مذهبى ذبح كردند .
    افق نگاه دورنگر فردوسى گويي در اثر سير در گذشته آينده هاى دور را بهتر از هر كسى دريافته بود

     
  19. مصباح يزدي ( غير منفور )

    استاد عزيز، كاش مي رفتي جلوي بيت نا مكرم و منحوس قدم مي زدي، نه براي اموالتان بلكه براي به چالش كشاندن سياستهايي كه باعث شد عمر ما جوانان تلف شه. و نه براي ظلمي كه به شماو خانواده محترمتان روا شد بلكه براي ظلمي كه اين نظام بي نظم بر ايران و ايراني در ٢٥ سال پادشاهي خامنه اي وارد كرده، شنيديد نسخه اي كه خامنه اي براي حل اختلاف اسراييل و فلسطينيها چند روز پيش پيچيدند؟ فرمود ند تنها راه عملي انتخابات است و انتخابات بايد حق را به حقدار برساند!!!!!!!!! رهبر ايران راه حل أنجا را انتخابات مي داند ولي در ايران جنتي روز روشن وقيحانه و بي شرمانه فرياد مي زند كه نخواهيم گذاشت إصلاح طلبان از فيلتر شوراي نگهبان بگذرند، ولي رهبر /// با سكوتي مرگبار حرف جنتي را تاييد مي كند، خوب اگر انتخابات خوب است براي ديگران چرا أن را از مردم ايران دريغا مي كنيد؟!!! اگر اسراييل هم أمد و شوراي نگهباني درست كرد و ٣٠٠ نفر از جاسوسهاي عرب خود را تاييد صلاحيت كرد و همانها براي برسميت شناختن اسراييل راي دادند به بر پايي حكومت يهود بر مسلمان در اسراييل ، أيا شما أن راي را قبول خواهيد كرد؟ اگر نه پس چرا قبول مي كنيد كه شوراي نگهبان كساني را تاييد كند كه هدفشان تأمين منافع شما باشد و نه ملت؟ در عرف قرأتي اين نفاق است و شخصي كه انجام مي دهد منافق.

     
    • درود بر شما. شاید با این عقیده من موافق باشید که چند دستگاه قدیمی کامپیوتر ارزش مخاطره ای اینچنینی را ندارد که جناب نوری زاد برای پس گرفتنش جانشان را بر کف دست گرفته باشند. ایشان حتما هدفشان فریاد کردن حقوق تضییع شده جوانانی چون شماست.

       
  20. http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=79131 غزه ایران ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/ ننگ برحاکمان ایران

     
  21. Bar parvardegara tou ra ba mogharrabane dargahat ghasamat meedahei ein azizira keh ba shoughe KABEH ghalam va ghadam meizanad har kojaa hastt KHODAYA ba salaamat darash

     
  22. درود بر شما
    هر چیزی تازه اش خوب است دوست کهنه اش
    من عاشق مرام این دوست قدیمی ام از آنجایی که ایشان یک پای ثابت همراهان در قدمگاه بودند جا دارد نظر ایشان را هم جویا شوید به هر حال نگرانی از این است که شما یک تنه جان بر کفید و طرف مقابل مدل تکامل یافته ای از داعش ! وگرنه در عزم و اراده و راه درست شما تردیدی نیست .

     
  23. زهرای شماره ی یک

    سلام پدر جان
    برایتان پر از دعایم و دلم به راهتان روشن است .
    .
    .
    .
    در طالعِ من نیست که نزدیک تو باشم
    میگویمت از دور دعا گر برسانند…

    سلامت و پیروز پدرم نوری زاد و جمله قیام کنندگان به حق

     
  24. سپيده دم خوش نوريزاد دلاور و آزاده
    پرتوان و استوار و در امان مانى . آنان كه اموال هموطن خود را پس نمى دهند ، پرواى اموال از دست رفته مردم غزه تيز ندارند . آنان كه پا بر فرق حقوق مردم پيرامون خود مى نهند ، دلسوز حقوق مردمان دوردست هم نمى توانند بود .آنان كه حساب هاى بانكى نجومى و كارنكرده خود را بر پر پر شدن و سوختن و آوارگى. ميليون ها جوان ميهن خود ترجيح مى دهند ،نسبت به مادران بچه در بغل غزه نيز كه ميان دود و آتش جنگى بى سرانجام آسيمه سر در جستجوى جانپناهى مى دوند هيچ همدردى انسانى نمى توانند داشته باشند مگر بره بردارى سنگدلانه از تصاوير آنها براى برحق جلوه دادن شعار هاى عوامفريبانه خود .جگر خواران نزديكان غمخواران دور دست ها نمى توانند بود . آنان كه در برابر هر اعتراض مردم خود تنها رانى كه مى شناسند زور و و وحشت پراكنى است ، وانمود همدردى شان با كودكان وحشت زده غزه نيز هر علتى ممكن است داشته باشد جز همدردى انسانى .آنان كه در برابر هموطن دگر انديش خود جز زدن و بستن و سانسور و پلمب و زندان و كشتار و حصر و انگ زنى راهى ديگر نمى شناسند و سالهاست تنها از بركت بى رسانه كردن ديگران خود در هفتاد رسانه و بلند گو و تريبون و منبر يكسويه مونولوگ مى سرايند به نظر نمى رسد كه از پايمال شدن حق حيات و آزادى و امنيت مردم غزه نيز ككشان بگزد .آنان كه خودشان طفيلى كثيف ترين نو ع سرمايه دارى -سرمايه دارى دولتى نفتى رانتى مافيايي زورمدار -اند ،باور نكنيد كه داد و هوارشان عليه سرمايه دارى جهانى از سر ذره اى همدردى با زحمتكشان تحت ستم باشد . آنان كه براى جان و آزادى هموطنان خود ارزشى قائل نيستند و در سايه چپاولگرى ها و جاه طلبى هاى جنون آميزشان يك نسل كشى خفى و تدريجى در جريان است ،باور نكنيد كه اعتراضشان به جنايات جنگى اسراييل چيزى جز گدايي مشروعيت باشد . كارى كرده اند كه اگر من دو قطره اشك براى قربانيان بيگناه جنگ و آوارگى بر گونه ام سرازير شود ترجيح مى دهم دوان دوان خود را به خانه برسانم تا مبادا تصوير چهره اشكبارم از دستگاه نمايش هاى مزورانه اين حضرات سردر آورد .اگر به خدايي باور داشته باشم تر جيح مى دهم آن را هرگز نه در گفتار و نه در كردار آشكاره نكنم تا مبادا دست ناپاك اين بدسگالان به باورم دست يازد .
    پس نوريزاد عزيز گام زدن هاى شما به زمان مناسب نياز ندارد چرا كه بيش از سى سال است كه همواره زمان احقاق حقوق مدنى و انسانى با انواع و اقسام كولى گرى ها نامناسب خوانده مى شود ؛سوء استفاده دشمن ، بهره بردارى رسانه هاى بيگانه ،چراغ سبز به استكبار ،تشويش اذهان عمومى ،سياه نمايي ،و مانند اين عناوين نخ نما شده .درست شبيه وضعيت اضطرارى چهل ساله بشار و پدرش .
    تنها شرمندگى من از اين پرسش گلو گير است كه آيا اساسا حق دارم اين حرف ها را به شما بزنم وقتى كه ذره اى از شجاعت شما را ندارم ؟

     
  25. آقای نوری زاد پس گرفتن اموال چه ارتباطی باید با بلبشوی منطقه داشته باشد؟ اگر اموال کسی را بردند و پس از سالها پس ندادند، نمی شود که بگوید بهتر است در گیر و دار اوضاع ناجور منطقه، قدری صبر کنم، و اصلا مگر تا به حال صبر نکرد؟ و اصلا باید چقدر دیگر صبر کند؟

    حالا شما نگاه کنید در اوج بحران در منطقه، که نیروهای حکومت اسلامی (داعش سابق) به منابع نفت موصل و سد بزرگ این شهر هم تسلط پیدا کردند، و زمانی که کشتار در غزه برای اولین بار به هفته چهارم کشیده شده و هیچ نشانی از فروکش کردن آن دیده نمی شود، برخی در کشور کنسرتی را به خاطر عدم تفکیک جنسیتی لغو می کنند، رگ غیرتشان درباره کار زنان در بیرون منزل متورم شده، بساط تسویه حساب با هاشمی رفسنجانی را دوباره چیده اند، بهزاد نبوی را که تازه از حبس درامده دوباره به حبس می خوانند، به فکر ارشاد گردشگران خارجی هستند، امان وزیر علوم را به خاطر معاونان «فتنه گرش» بریده اند، بیلبوردهای تخریبی علیه میرحسین در مشهد برپا کرده اند، زندانیان سیاسی را به بندهای مالی فرستاده اند و …

    اینها آنچنان با طیب خاطر در پی حفظ منافع و پایه های قدرت خود هستند که انگار نه انگار خطرات جدی از سوی بنیادگرایان منطقه در کمین کشور است، و نه انگار که مسئولیتی در حفظ وحدت در این زمانه دارند. شما فقط اموال خود را طلب می کنید، که گفته اید اگر پس شان دهند، راه خود را خواهید گرفت و رفت. اگر آرامش کشور برای عده ای مهم بود، اموالتان را از همان راه های قانونی که طی کردید پس می دادند تا شما را ناگزیر به قدم گذاشتن در این وادی پرخطر نمی کردند. و سزا بود اگر در حکومت مدعی عدالت، همه امور تعطیل می شد تا حق تضییع شده صاحب حقی ادا می شد.

     
  26. انشالله موفق و سرافراز باشيد.

     
  27. بچّه جوادیه

    ایران ولائی محشری است. در این کشور ولائی، عرق را مخفیانه می خورند ولی علنی ترک می کنند ! مواد مخدر را علنی میفروشند، مخفیانه می کشند و “ماری جوانا” را علنی جلو درب یک مجتمع ساختمانی می کارند! اختلاس میلیارد میلیاردی را مخفیانه انجام میدهند و آشکارا می گویند “کش” ندهید! در خیابان بطور آشکارا جلوی ناموس مردم ترمز می کنند ولی مخفیانه صیغه می کنند! امّا استثنا هم هست. بعضی ها علنی نماز می خوانند، روزه میگیرند، قرآن سر می گیرند و علنی هم به هر روایتی بی دینند! در ایران ولائی سرود ملّی به تنها چیزی که ربط ندارد ایران است و یک نفر هم بسختی می توان پیدا کرد که آنرا بتواند بخواند ولی “دژآگه” باید زور بزند آنرا بخواند!. در این ملک فقط کش آمدن یک چیز بی حرف وحدیث است و آن کش آمدن “کشدار لقمه” است که تا کنون خطرش برای اسلام رویت نشده! نوش جان !

     

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

81 queries in 1006 seconds.