من یک جورهایی این جنایت های جاریِ اسراییل را با توافقات اخیر ژنو مرتبط می دانم. حالا چه جوری اش بماند. این که همه جای دنیا به صدا در آمده و جمهوری اسلامی نشسته است و دارد این قضایا را به تأنّی از سر می گذراند، نه چیز مختصری است که بشود نادیده اش گرفت. سابقاً تقّی اگر از اسراییل بر می جست و به توقّی از فلسطینیان بر می خورد، فغان و شعار و ناسزا بود که از حنجره های حاکمان و امامان جمعه و سرداران سپاه بر می جست. با این همه من زیاد بد بین نیستم. خواستم به رهبر و یا شاید مثلاً به وزارت کشور پیشنهاد بدهم که اگر در ظرفشان می گنجد، یک مجوزی برای ما صادر بفرمایند تا جماعت سبز در اعتراض به فجایع غزه یک اعتراضی و یک راهپیمایی ای سامان بدهد. تجسمش نیز البته ناممکن است. تماشا کنید: اهالی بیت مکرم و سرداران فربه ی سپاه نشسته باشند و جماعت سبز در حمایت از مردمان بی گناه و بی دفاع غزه فریاد بر آورند.
محمد نوری زاد
سی ام تیرماه نود و سه – تهران
|
همه بدبختی های ایران و خاور میانه زیر نظر رهبری است و اما عامل اصلی کشتار در غزه نه اسرائیل است و نه فلسطینی ها بلکه رهبر و سپاه پاسداران ایران است. دنیا باید بداند اگر حکومت ایران پابرجا باشد جنگها و نسل کشی های عجیبی را در آینده خواهیم داشت . من یک مقام مسئول اما دلسوز بشریت هستم و هشدار میدهم که رهبری ایران تا نابودی همه انسانها برای استمرار حکومت خود به هر جنایت مستقیم و غیر مستقیمی دست خواهد زد. آخوندها نه با سیدحسن نصراله دوست هستند و نه با حماس و نه فلسطینیها و نه با هیچکس دیگر . اینها میخواهند همه را فدای خود کنند .. پس باید دنیا این حکومت عجیب را ساقط کند تا آرامش به دنیا برگردد و از طرفی ملت بدبخت ایران هم از این حکومت نامتعادل ارتجاعی نجات پیدا کند …… بار دیگر میگویم این سخنان سخن یک مسئول دلسوز بشریت در نظام ایران است
سلام . ما در کشورمان هر روز و به هر مناسبتی اعم از نماز جمعه ، سخنرانی ها ، تعزیه و عزاداری و … در روز قدس مخصوصا” 35 سال است که با مشت محکم به دهان اسرائیل و صهیونیست می کوبیم ولی نتیجه ای بر عکس آن را میگیریم و این اسرائیلیان و صهیونیست ها هستند که با عوامل نفوذی اشان تا قلب تهران رسوخ میکنند و با مشت محکم به دهان این ، برادران و سربازان امام زمان که باید حافظ این مرز و بوم باشند میکوبند و آنها را غافلگیر میکنند و یکی ، یکی دانشمندان با ارزش ” هسته ای ” ما را به شهادت رسانده و صحیح و سالم دوباره به اسرائیل و مقر خودشان ” کوه صهیون ” بر میگردند و به ریش ما ” مشت ” پرتاب کنندگان به سمت خویش که فهمیده اند شعاری توخالی بیش نیست ، می خندند .
با سلام خدمت نوریزاد گرامی . اگر به سایت تابناک مراجعه کنید متوجه میشوید که محسن رضایی در محفل دوستان اعلام کرد که اگرتهرانی مقدم نبود اسرائیل الان موشک باران نمیشد! این یعنی رسما تمام موشک هایی که به اسرائیل شلیک میشود ساخت ایران است ویا از طرف ایران خریداری وبه حزب الله لبنان تحویل شده ودر عمل آنجا شده محل آزمایش موشک ها . بدون برگذاری مانور در ایران . اگر یادتان باشد در زمان جنگ که آقایان اعلام میکردند راه قدس از کربلا میگذرد . صدام اعلام کرد اگر واقعا مرد عمل (جنگ با اسرائیل)هستید من یک دالان در خاک عراق باز میکنم واز هرجهت تعهد میدهم که نیروهای شما به سلامت به سوریه برسند برای جنگ با اسرائیل . ودرعمل ادعای آقایان را زیر سوال برد. یکی از کامنت گذاران اعلام کرده بود که شرمنده است که نمیتواند از غزه ای ها دفاع کند . به ایشان بگویید به نیرو های سپاه قدس بپیوندد وزبان عربی را هم خوب بیاموزد و به لبنان برود و به وظیفه اش عمل کند وگرنه شعار الکی ندهد. سی وشش سال شعار های تو خالی وبی محتوا دمار از روزگار ما در آورد که آقایان بر خر مراد سوار شوند واز گرده این مردم تسمه بکشند . جیب های گشادشان را پر کنند و دم از مستضعف بزنند. این ها دیدند با این نرمش قهرمانانه کذایی و حسن کلید ساز امکان دارد مردم کم به تظاهرات روز قدس بیایند به یک دسیسه بی شرمانه ( کشتن یک اسرائیلی که منجر به کشتن سه فلسطینی شد ) و حمله اسرائل و موشک باران فلسطینی ها و کشتار مردم غزه دست آویز آقایان برای با شکوه تر شدن روز قثدس خواهد شد . وچند روز خوراک تبلیغاتی رژیم بر قرار خواهد شد.تا اسرائل با آتش بس موافقط کند . وهمه جا آرام میشود . تا باز یک بهانه پیدا کنند .خدایا آن را که عقل داده ای چه نداده ای و آن را که عقل نداده ای چه داده ای. ؟
البته کشتن سه اسرائیلی که منجر به سوزاندن یک فلسطینی شد.
تمام کشورها دنبال منافع خودشون هستند.حتی عملکرد حکومت اسلامی ایران در مقابل با جنبشهای اسلامی متناقض هست. آیا عملکرد ایرا ن در مقابل با کشتار مسلمانان چچن توسط روسها یا کشتار مسلمانان چین توسط دولت چین با کشتار مسلمانان فلسطین یکیه؟
اینقدر ساده نباشید…چرا باید ایران کاسه ی داغتر ازآش بشه در برابر فلسطینیان.جمهوری اسلامی شریک اصلی اسرائیل در بحران های خاورمیانه است. چرا باید اینقدر ساده باشیم و متوجه نشیم که این جمهوری اسلامی ایرانه که باعث اکثر این خشونت هاست.
اسرائیل یک غده سرطانیه که اگر کمی هم اطلاعات پزشکی داشته باشیم باید متوجه باشیم که غده سرطانی رو زمانی میشه تقریبا نابود کرد که زود متوجه بشیم وسریع عمل کنیم نه اینکه غده سرطانی رو بخواهیم بعد از 60 سال تازه به فکرنابودیش باشیم.امکان نداره.پس باید از شعار دادن و حرفهای مفت سران جمهوری اسلامی فهمید که اونها هیچی نمی فهمند و البته فقط دنبال منافع خودشون هستند و دلشون به حال فلسطینیا نسوخته.چرا اصلا به اسرائیل اعلان جنگ نمیدن و حمله نمیکنن.چرا؟؟منافع سران جمهوری اسلامی در بسط و گسترش ناامنی در تمام دنیا و خاور میانه است.مردم ایران مثل تمام مردم با وجدان دنیا با دیدن کشتار اسرائیل ناراحت میشن.ولی راه حل چیه؟چرا هر سال این قصه تکرار میشه؟راه حل اگر جنگه پس چرا ایران کار اسرائیل رو یکسره نمیکنه؟اگه نه چرا به این آتیش دامن میزنه؟اگه راه حل صلحه پس چرا تا الان برقرار نشده. حیات جمهوری اسلامی و اسرائیل وابسته به شرایط نه جنگ و نه صلح هست. این بحث بسیار طولانی و دارای ابعاد مختلفی هست….
چطوره که حکومت به حجاب دختران و زنان خودمان گیر می دهد و باعث آزار و اذیت خانواده ها می شود اما دختران و زنان بی حجاب سوریه و لبنان را خواهران مسلمان و استکبار ستیز می نامد و کلی کمک بلا عوض از جیب مردم نثارشان می کند؟!
چطوره که دهها هزار زن و کودک سوریه توسط بشار اسد دیکتاتور کشته می شوند حکومت ولی فقیه و گماشتگانش خفه خون می گیرند
ولی وقتی چند صد نفر مردم غزه و لبنان کشته می شوند حکومت خامنه ای و گماشته گانش جیغشان در می آید؟ یعنی زن و بچه های سوریه کشتن شان خوبه ولی زن و بچه ی غزه و لبنان بد؟!!!
اشک تمساح حکومت ولایت فقیه سالهاست خریداری ندارد بهتر است آقای رهبر /////.
این سیدوابوالفضل ودوستانشان نمی دونم چرادست بردارنیستند.شماهااجدادتان احتمالا عرب بوده ونسب به عربها میبرید.مشخصه که تعصب اب وخاک ایران رانخورید.منتها مشکل اینجاست که خودراهمه کاره ایران هم میدانید.اخربرادرمن به توچه توغزه چه خبره؟تازه کنکاش کنی اغلب شروع کننده خودفلسطینیهاهستند.این منطقه ای که دران درگیری ست.طبق نوشته قران که انرا متعلق به تمام اعصارمیدانیدسرزمین موعودبرای یهودیان است.الی ماشالا ایه دراین باره نازل شده درهمین مورداخیر.ابتداساکنان غزه3کودک اسراییلی راربودندسپس درگیریهاشروع شد.موردجالبترهمین فلسطینیها که سنگشان رابه سینه میزنید وکرورکرور ثروت این مملکت درشکل موشک وبمب به انان هدیه داده میشود.درجنگ ایران باعراق.برعلیه ایران میجنگیدند.چقدرمااسیرفلسطینی داشتیم که به دست نیروهای خودی افتاده بودند.اکثریت انان هم سنی مسلک هستندودرنظر شماشیعیان ازحقیقت اسلام دورافتاده اند.بالاخره نفهمیدیم به کدام سازشماهابرقصیم
آقای “عباس انعامی” گرامی
سلام بر شما
با این طرز نوشتن و این سطح از ادب ، و این استدلال بی مایه که در نوشته ات دیدم ، مرا انگیزه ای در پاسخ گویی به شما و هم صحبتی با جنابتان نیست . هرچه می خواهد دل تنگت بگو .
ارادتمند
سید ابوالفضل
بحث اصلی اینه که ایران تنها راه نفوذ و بقای خودش رو در جنگ و تنش افرینی با اسرائیل و غرب میدونه و به هیچ وجه اجازه ساز ش نمیده و با عملیات تروریستی از جمله ادم ربائی و قتل و انفجار از طریق عوامل مستقیم و غیر مستقیم در لبنان و فلسطین و سایر کشورها مذاکرات رو به چالش می کشونه و هر در گیری اسرائیل و فلسطین این مذاکرات و تفاهم را چند سال دچار توقف و کندی می نماید در چند سال اخیر جنگهای اسرائیل ئ لبنان و فلسطین از این الگو پیروی میکند
ريشه ها ١٤٧( دنباله كامنت زير )
در اين ريشه ها ما به دنبال چيستيم ؟ پاسخ در يك كلام اين است .كاوش در رايانه دوهزار ساله اى كه روح و وجدان ملى ايرانيان پردازش كرده است .پس تكرار مكرر مى كنم :زنجير ناميدن داده هاى اين رايانه ستايش و نكوهشى متوجه خود اين داده ها نمى كند .زنجير بودن هرچيزى به رابطه ما با آن بسته است .رابطه نا آگاهانه و بى فكرانه و بنده گانه با هرچيزى حتى با بهشت آن چيز را به زنجير هستى ما بدل مى كند چرا كه انديشه و شورش سرشت هستى ماست .حتى بندگى از معبود و نيز اگر آزادانه نباشد ،معبود را براى ما به بت دگرگون مى كند .
حافظ از جور تو حاشا كه بگرداند روى
من از آن روز كه در بند تو ام آزادم
تو در بند چه هستى اى حافظ ؟
فاش مى گويم و از گفته خود شادانم
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
آه ،كه اين طور .ما گمان كرديم كه تو به دنبال بهشتى و آخرت ؟
حافظ:حاشا كه چنين باشد
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
ناخلف باشم اگر من به جوى نفروشم
چه به دل مى نشيند اين سخنت اى شاعر بزرگ ما .خوشبخت آن رايانه اى كه داده اش تو باشى .من نيز در هزاره سوم گاه آدم را مى ستايم چون آزادى در زمين پربلا و زندگى مرگ ارزان را به بردگى جاودانه در فردوس ترجيح داد و طغيان كرد .اما طغيانش جز خوردن ميوه درخت زندگى و دانش نبود .راستى به چه عشق مى ورزى تو ؟
جهان فانى و باقى فداى شاهد و ساقى
كه سلطانى عالم را طفيل عشق مى بينم
مى بينم كه در پى إزادى هستى حافظ .دوباره براى گفتگو با تو باز خواهم گشت .تو بخشى از وجدان ملى ايرانى را نقش زده اى .
آرى در كاويدن گذشته خود گاه به چنين داده هايي نيز برمى خوريم .من كه اين آدم را گوهرى شگفت انگيزى و روحى بلند مى بينم كه در پى پرواز از قفس اسارت است ،اما شرط شناخت او آن است كه كه طوطى صفت گفتارش را ورد زبانم نكنم .پس اين ريشه ها براى رسيدن به چيز اصيل ترى دست و پا مى زند : نه فقط حلاجى داده هاى رايانه هزار داماد بل همجنين رسيدن به موضعى آزاد در برابر اين داده ها .در آن صورت ديگر چيزى را زنجير و بت نخواهم ناميد مگر اينكه خودش فى نفسه زنجير آزادى باشد كه اگر چنين باشد در گسليدنش درنگ نخواهم كرد و در اين راه مراعات هيچ كس و هيچ چيز نخواهم كرد .چنانكه در مورد ناسيوناليسم نژاد پرستانه و برترى جو و كهنه گرا با كسى تعارف نكردم .
اما آنچه كه نامش را تعلق به ميهن نهاده ام چيز ديگرى است كه تا حدى مى توانم آن را ميهن دوستى نيز بنامم و ميهن ما ايران است .چرا تا حدى ؟ چون هر ايرانى اى از دم زاده شدن متعلق به ايران شده است اما هستند ايرانيانى كه دست كم به زبان يا در لحظاتى از إنچه از دم زاده شدن به إنها تعلق گرفته است اظهار بيزارى مى كنند .اما آيا شما چند نفر را مى شناسيد كه از بن جان از مادر خود بيزار باشند .حتى در زندان مجرمان حرفه اى محبوب ترين ترانه ها و آواز ها در باره مادر است و نيز خالكوبى روى بدن ها .آنى هم كه از ميهن خود اظهار بيزارى مى كند از زنجيرهاى آن بيزار است و اين ريشه ها ساز گسستن از زنجيرهايي دارد كه به ما متعلق گشته اند . در كجا ؟در همين سرزمينى كه رستم دستانش در برابر شاه ناشايسته چنين گويد :
تهمتن برآشفت بر شهريار
كه چندين مدار آتش اندر كنار
همه كارت از يكدگر بدتر است
تو را شهريارى نه اندر خور است
همه بنده در پيش رخش منند
جگر خسته تيغ و تخش منند
تو اندر جهان خود ز من زنده اى
به كينه چرا دل پراگنده اى
چو خشم آورم شاه كاووس كيست
چرا دست يازد به من توس كيست
مرا زور و فيروزى از داور است
نه از پادشاه و نه از لشكر است.
زمين بنده و رخش گاه من است
نگين تيغ و مغفر كلاه من است
كه آزاد زادم نه من بنده ام
يكى بنده آفريننده ام
زندگينامه هر ايرانى از ميان زنجير ها يي گذر كرده است كه در همين سرزمين از يك خود بزرگ هزار ان ساله ا در روح ما رنگينامه اى وارد شده اند .از روى زنجيرهاى زندگى گذشته خود پس پس كه مى رويم به همان لحظه ناب آزادى اى مى رسيم كه رستم آن را فرياد مى كند : كه آزاد زادم نه من بنده ام .اين لحظه آزادى ما را به مادر و زادگاه ما متعلق مى كند . اين مادر است كه صداى آغازين زندگى ماست .اين مادر است كه بستگى اش با ما از سرچشمه هيچ زنجيرى نيست .نه به خاطر خدا و حقيقتى است ،نه به خاطر بيخدايي و عقيدتى .حتما غزل مادر ايرج ميرزا را شنيده ايد .پسرى به خواست معشوقه مادرش را مى كشد و قلبش را بيرون مى آورد تا دوان دوان و به اميد وصال آن را به معشوقه برساند .پايش به سنگ مى خورد و به زمين مى افتد و سپس صداى مادر است كه مى گويد :
آه ،دست پسرم يافت خراش
آه پاى پسرم خورد به سنگ
نه اين غزل گزافه است و نه پيوند مادر با ميهن استعاره است .مادر به ويژه در سرزمين ما چهره اى است كه بيشتر بندها و زنجيرها را عليه او بافته و تافته اند .مى زيبد كه در بخشى جداگانه به نقش مادر در تعلق به زادگاه بپردازيم . ،چرا كه به باور من تعلق به ميهن از اين ديدگاه تعلق آغازين ماست و هرآينه مقدم بر تعلق به نژاد ،زبان ،قوميت ،و مذهب
ريشه ها ١٤٧( قسمت ١٤٦ ذيل پست پير مرد و دريا
فرهنگ
حكمت فردوسى
٤٧-تعلق به ميهن
تا دريافتيم كه خود نيز هستيم ،خود را تخته بند خودى بس بزرگتر يافتيم كه غلغله زنجيرهايش در روان ما نمى گذاشت تا به چيز ديگرى جز به زنجيرهاى انباشته در درون و برونمان انديشه كنيم . تا به سنى رسيديم كه سهم آزادى مان امكان پرسيدن و پريدن و گسستن بندهاى موروثى را به رخمان كشيد ، ديديم كه چنان تعلق ما به زنجيرها در آن كامپيوتر كذايي پردازش شده است كه حتى آزادى را قواعد بازى إن پردازشگر برايمان تعريف مى كند .بر مونيتور كامپيوتر مدام به ما گوشزد مى شود كه تو آزادى هرگونه كه خواستى فكر كنى اما مطابق قواعد از پيش پردازش شده . تو آزادى به هرحركتى دست بزنى ،اما تنها در درون قفس از پيش ساخته شده . خود بزرگى كه نا آگاهانه در آن پرورانده شده اى ،چون بخش پنهان كوه يخى است كه آزادى و آگاهى تو در حكم نوك إن است . آزادى تو در گرو آن است كه آن بخش عظيم زير آب را به سطح آب بياورى ،كه تمامى خود نا آگاهت را به خود آگاهت منتقل كنى .اما آن خود نا آگاه وسعت ،قدرت و تاريخش بسي بيش از وسعت و قدرت و فاصله زاد و مرد توست .تو هر جا بروى قفست را با خود حمل مى كنى .،تو براى چيزى زار زار گريه مى كنى كه نمى دانى چيست ، تو به چيزهايي اميد دارى كه خود بزرگ تاريخى و جمعى پيش رويت نهاده است ،تو از چيزهايي مى ترسى كه مترسك شان را ديگران براى تو ساخته اند ، تو دوزخت را خود درنيافته اى بل از جايي بيرون از انديشه درونت به روحت وارد كرده اند .تو بزرگ شده اى ،اما همچنان همان كودكى هستى كه تو را از هاپو و لو لو مى ترسانند و با آب نباتى خشنودت مى كنند .احساساتت ،اميالت ،دنيا و إخرتت را پدرانت براى تو ساخته اند .خدايت را هر قدر نيز كه بزرگش بدانى چون بتى مى پرستى .بتوارگى هرچيزى به خود إن چيز مربوط نيست .به نوع رابطه تو با إن مربوط است .تو قفسى هستى كه به جستجوى پرنده اى مى روى
اكنون نوبت سخن به سهم آزادى من مى رسد .من مختارم كه با زنجيرهايم عشق و حال كنم و همرنگ جماعتى شوم كه باربردار روح پدرانشان هستند ؛رام و آرام و سر بزير و طوطى صفت و زبان گاز گرفته .همچنين من مى توانم با زنجيرهاى وجودم در آويزم هر چندان پيشاپيش شكست را پذيرا شده باشم .نام ديگرى اين درآويزى شورشگرانه پرخطر تفكر است ،در سده ١٧ دكارت گفت :من فكر مى كنم ،پس هستم .در سده ٢٠ كامو گفت : من مى شورم پس هستم .اما در واقع هردو يك چيز گفتند چرا كه تفكر خود گونه اى قيام است در برابر داده ها يي كه آن خود بزرگ تاريخى در آن محفظه بزرگى كه نوزاد پس از قطع بند نافش به آن پرتاب مى شود .ذهنيت هر انسانى در چنين محفظه اى شكل مى گيرد .اين محفظه آكنده از بت هاى بسيار كهن است .تعصب ورزى نسبت به برترى خداى خود ،نژاد خود ،ميهن خود ،زبان خود ،و تمامى ميراث پدرى خود تجديد همان دوران طفوليتى است كه بچه چيزهايي را بهترين مى داند صرفا از آن رو كه اين چيزها را مال خود يا مال پدرش مى داند .تفكر خروج از اين صغارت است
آقا ما 35 سال است که علیه اسرائیل شعار می دهیم. یعنی 35 سال است که فقط غر می زنیم و پول نفت این مملکت رو صرف این عرب های مفت خور می کنیم. خوب اگه هر مسلمون با ریختن یک آفتابه آب میتونه اسرائیل رو غرق کنه، بسم الله. چرا تعلل می کنیم؟ اگه شهامت جنگیدن با این غده سرطانی را نداریم، بهتره هم شعار دادن و فحش کشیدن و تموم کنیم هم پول بیت المالو تو جیب این عرب ها نریزیم.
سید تو که باز هم خاک بپا کردی! البته حق دارید شما مسلمونا /////.بگذار داستانی برات بگم تا متوجه منظورم شوی! میگن یک خارجی محرم میاید ایران میبینه تا همه عزادارند از یکی می پرسه اقا ببخشید چی شده ؟ طرف هم براش توضیح میده که حسین امام سوم شیعیان است و کشته شده.اون می پرسه کی ؟میگه معلوم نیست و حدودا 13 قرن پیش خارجیه یه مکثی میکنه بعد سرشو تکون میده میگه چقدر خبرها را دیر می گیرید! حالا جناب گیرننده شما مسلمین کنده تقصیر ما چیه.من یکی دیگه برات در اینمورد چیزی نمی نویسم چون در 3یا 4 کامنت به این موضوع اشاره کرده ام و منظورم را درآن مورد خاص واضح توضیح داده ام.
درست است که دیوانه ای به نام نتانیاهو با آن رفتارهای بی مغز و عکس العملی
در این جنایات دست دارد اما نمیتوان از حرکات تحریک آمیز حماس چشم پوشی کرد
سرکردگان حماس از جنایتکاری کم از نتانیاهو ندارند!
با وجودیکه سران حماس از عکس العملهای جنون آمیز اسرائیل مطلع هستند
اما همچنان در مواقعی که دستور از آخوندهای تهران برسد به اقدامات تحریک آمیز
دست میزنند. خودشان با حاشیه امنیتی بالا و دهها محافظ و پولهای نفت ایرانی
از جان بی خاصیتشان محافظت می کنند و هنوز زنده و سرحال هستند
اما مردم بیچاره غزه قربانی تصمیم گیری های آنها هستند!
بعید نیست که موشک پرانی و فاجعه بعد از آن سفارش آخوندها و پاسدارها باشد
از آنجائیکه برای رهبر مسلمین جهان ریختن خون مردم در ایران و هر گوشه دنیا
آنجا که برای حفظ نظام //// آخوندی باشد مباح است و از اوجب واجبات است
سفارش به حماس برای تحریک اسرائیل از چندین نظر برای آنها نه تنها مفید بلکه
در مقطع زمانی کنونی یک ضرورت بوده است :
1- بر هم زدن تلاش برای وحدت بین محمود عباس و حماس
2- منحرف کردن نگاه جهان و رسانه ها از دخالت پاسداران در عراق
3- منحرف کردن نگاه جهان و رسانه ها از اعتراضات سنی های عراق
4- منحرف کردن اتحادیه اعراب از آنچه که در سوریه و عراق میگذرد
5- تست کردن دفاع اسرائیل برای موارد اضطراری در آینده
6- مظلوم نمائی جهت کسب اعتبار برای افکار ضد صلح فلسطین و اسرائیل
کشتار مردم بیگناه و غیر نظامی در هر کشوری که باشد محکوم است
اما خون مردم غزه رنگین تر از خون مردم سوریه و عراق و ایران نیست
اگر محکومیتی هست درست نیست که برای مردم غزه غلیظ تر از سایرین باشد!
بنده هنوز هم می گویم نه غزه نه لبنان و نه هیج جای دیگه و فقط جانم فدای ایران
و معتقدم کسانی که خود را فدای غزه و لبنان می دانند فقط ادای انسانیت در میاورند. چرا ؟ می گویم: وقتی که انصار و اعوان گماشته ی /// به خواهر و برادرانمان در زندان های جمهوری اسلامی تجاوز و لواط می کنند و لال می شویم پس دم از غزه و لبنان زدن فقط عربده کشی اضافی است. وقتی که حکومت منتقدان خود را مثله مثله می کند / قبرها و عبادتگاه های هم میهنانمان را تخریب می کند/ داغها بر دل مادران و پدران و فرزندان شان می نشاند پس دم از غزه و لبنان زدن حرف مفت و زیادی است. وقتی که در سال 88 همین فلسطینی های مزدور ( حماس ) زنان و مردان ما را سرکوب می کردند ( عکس هایشان در اینترنت فراوان است) پس دم از غزه و لبنان زدن مشمئز کننده است. وقتی که پول بیت المال که برای این مردم است را می ریزند در غزه و لبنان و بخشی از مردم از فقر باید بروند دنبال فاحشگی و اعتیاد و خودکشی و تجاوز و زور گیری و …. پس حرف از غزه و لبنان زدن و جان را فدای آنها کردن خوردن اضافی است. زندگی میمون وار آن است که دیکتاتور بر بالا بنشیند و بخشی از مردم شرطی بشوند و بروند و شعار مرگ مرگ مرگ سر دهند. میمون وار کسانی زندگی می کنند که در برابر این همه فلاکت و بدبختی که حکومت بر سرشان خراب کرده است باز هم رهبر رهبر رهبر میکنند . تا دیکتاتورها هستند بهتر است به جای اینکه جان خود را فدای غزه و لبنان کنیم جان خود را مثل نداها و سهراب ها فدای ایران عزیز کنیم. به خدا قسم که مردم غزه و لبنان بسیار بهتر و سالم تر از ما زندگی می کنند و اگر حکومت هم دم از لبنان و غزه می زند نه به خاطر اسلام و انسانیت است بلکه برای منافع تخت و تاج خود است وگرنه وقتی که روسهای از خدا بی خبر به زنان مسلمان چچن در مقابل همسرانشان تجاوز می کنند چرا این آیت الله ها و سرداران دهان گشاد و فحاش لال می شوند. اگر می خواهیم جانی را برای جایی فدا کنیم بهترین جا همین ایران و برای ایرانیان است.فدا کردن جان برای مردم سایر کشورها پیشکش ////!
من هم جزو کسانی بودم که میمون وار شعار پوچ “نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران”سردادم. چه ساده بودم من! چه روشن است امروز تصویر طراحان این شعار. چند روز پیش شعارم رو عوض کردم: “جانم فدای غزه جانم فدای لبنان”. انشا الله که راه باز بشه و بتونیم بریم غزه و با دست خالی هم اگر شده جلوی این وحشی های اسرائیلی رو بگیریم تا فردای قیامت شرمنده محشور نشیم. یا علی …
برادر احسان سلام
اول اینکه فراموش نکنید که آن شعارها در چه زمانه ای مطرح شد.
دوم اینکه “حب الاوطن من الایمان”
سوم اینکه برادرم، فردای قیامت اگر سوالی یاشد، از چشم بستن شما به روی واقعیات میهن خودتان هم هست. سکوتتان در مقابل حقوقی که از مردم میهنتان ضایع می شود.
ما هم دلمان از جنایات غزه و سکوت نفرت بار آمریکا و انفعال سازمان ملل خون است. اما آیا این دلیل می شود که از فلاکت های مملکت خودمان، و نقش مسببان آن غافل باشیم؟
پیروز باشید
شما درست می فرمایید. اما فکر می کنم این شعار «نه غزه نه لبنان…» شعاری غیر انسانی است. درست است که مشکلات فراوانی داشتیم و داریم. اما دلیلی نمی شود که با چنین شعارهایی بی اعتنایی نشان دهیم.
تصدیق بفرمایید که در عین زجر کشیدن با دردمند دیگری هم دردی کردن هم اخلاقی است هم شرعی.
امروز پدری ترکش خورد!
یتیمی افطاری خون دل…
مادری روزه اش را موشک شکست..
و من زولبیا نخوردم تا سیری کاذبش مزاحم بیشترخوردنم نشود!
گاهی خواب روزه دار عبادت نیست،
خیانت است!!!
هیس!
مسلمين خوابیده اند!!
شارلاتانیسم انجا ثابت میشود که بیش از صد هزار مردم و کودک در سوریه توسط اسد به خاک وخون کشیده میشوند و رزیم اخوندی لال تشریف دارد! اینان نه دلشان برای فلسطینیها سوخته نه حتی ایرانیها هر کجا به منافع سیاسی خود نزدیک باشد فقط مسلمان دوست میشوند و زبان درمیاورند!
از من پرسیدند نظرت در باره این ا تفاقات چیست؟(داعش- بوکوحرام- اسراییل)
گفتم :هرچه فریاد داریم بر سر آمریکا نکشیم!
گفت: چرا؟
گفتم :اسراییل برای اینکه جامعه جهانی را با خود همراه کند مدام از تهدید کشورش توسط موشکهای فلسطینی دم میزند و البته با بوق و کرنا، اسراییل سالهاست در استانه روز به اصطلاح قدس و نمایش مرگ بر اسراییل کمال استفاده را در مظلوم نمایی می برد.
گفتم: داعش ساخته و پرداخته آمریکا و … میباشد که ایران نیز آگاهانه به داعش کمک میکند تا همانند اسراییل از خطر داعش برعلیه خود انها استفاده کند و مظلومنمایی نماید.
گفتم:ایران از اتقاقات غزه بسیار خشنود است .
گفت : دیگه چرا؟
گفتم : برای اینکه این جنایات دل هر انسانی را می آزارد و این یعنی خارج از اینکه هوادار نظام باشی به خیابان بروی و مرگ بر اسراییل بگویی تا حکام مستبد ایران به نام انقلاب اسلامی ایران و خروش ملت ایران بر طبل مقبولیت خود بکوبد.
گفت: با شعار نه غزه ، نه لبنان چه میکنی؟
گفتم:مگر شعار نه غزه ، نه لبنان اهانت به ملت ستمدیده انجا بود؟ نه ! این شعار هنگامی بود که خواهران و برادران ما در تهران غرق در خون و آماج چماق ، شلاق و … شدند و خطاب به کسانی بود که ما را فراموش کردند و به نام غزه و لبنان و البته به کامشان شدیدترین حملات را متوجه این مردم کردند و البته در همین کشورها بودند کسانی که به طرفیت نظام بر ما یورش بردند.
باقی بماند که خود دانا به احوال هستید.
آقای نوری زاد عزیز
آیا فکر می کنید مسلمانان«اهل سنت» غزه با مسلمانان« اهل سنت» چچن برای مسئولین ما تفاوتی دارند؟
شما که بهتر از هز کسی این را می دانید که حفظ نظام از اوجب واجبات است!!! پس مسلمان کیلویی چند آنهم از نوع سنی آن؟!!!
جنایت جنایت است و دیگر هیچ!ولی باید انگشت را درست بطرف انکه بانی جنایت می شود نشانه گرفت و شما جناب نوریزاد این کار را کرده اید.من بارها نوشته ام که جانی اصلی در اسراییل و یا فلسطین نیست بلکه در تهران است!کسانیکه با چنان بیرحمی بر مردمان خود مغولوار در این 36 سال تاخته اند برای حفظ نظام و ولایت خود حاضرند دنیا را هم بخاک و خون بکشند.من مطمینم که اگر این واقعه 57 نبود موضوع فلسطین در همان سالهای بعد از فروپاشی شوروی حل می شد و اینهمه خون ریخته نمی شد و اینهمه آواره گی و آوار هم نمی شد.حماس درست همان تاکتیکی را دارد که رهبران ایران دراین 36 سال داشته اند. زندگی مردمشان در عمل و زندگی خودشان در حرف برایشان ارزشی ندارد.نگاه کنید به جنگ 8 ساله ایران و عراق و شعارهای جنایت پیشه گان حاکم بر ایران.کدام انسانیکه یک ذره برای جان انسانها ارزشی قایل باشد چنین شعارهای ابلهانه و خانمانسوزی را میدهد.اینها پیام آوران مرگ و نیستی اند نه صلح و زندگی.مسلما جنایت پیشه گان در اسراییل هم از همین قماشند ولی لاقل آنها اولا منتخب مردم خود هستند و در ثانی برای جان مردم خود ارزش قایلند.ادامه حکومت این ارازل به بحران سازی وابسته است نه صلح و دوستی.والا هر ابلهی میداند که انرژی هسته ای برای ایران با اینهمه هزینه هیچ ارزشی ندارد و چیزی جز دردسر و بوجود آوردن ترس و وحشت از فاجعه های اتمی نیست. کشور ما یکی از کشورهایی است که می تواند با انرژی باد و خورشید نه تنها انرژی لازم برای خود بلکه برای صادرات هم تولید برق کند!
آقای مزدک گرامی
سلام بر شما
چرا نمی توانم نگویم که در “تحلیل” شما جز شعارهای دهن پرکن بی مغز ، چیزی نمی بینم . بدون اندکی تعمق . راستی تاختن “مغولوار” که گفتی ، خوب است یا بد ؟ هنوز چند روزی بیشتر از تقدیس چنگیز مغول توسط شما نگذشته . راستی برای چه گفتی چنگیز مغول خیلی هم خوب بود ؟ یادم آمد . برای این که “روشنفکر”انه دستو داد ستوران ، قرآن ها را لگدمال کنند . پس با این تحلیل “روشنفکر”انه ی شما ، حمله ی “مغولوار” خیلی هم نباید چیز بدی باشد .
ارادتمند
سید ابوالفضل
اگر خوب توجه کرده باشید در اواسط ماه رمضان هر سال ناگهان یک عملیات چریکی از سوی حماس یا حزب الله لبنان صورت میگیرد و اسیری کشته ایی نیشگونی از اسراییل گرفته میشود و اسراییل هم که اسراییل است یکی بزن و یکی بخور و سر و کله کودکی کشته ایی نوزادی از غزه و بزن و بزن و وتصاویر مهییج کودک کشی تا جمه اخر رمضان که روز قدس است این کاشت و داشت و برداشت در راهپیمایی انتاج خودش را پس بده
1- اسراییل دنیای اسلام و حساسیت هایش را چک کند و مطابقش موضع بگیرد
2- نظام هم که مبتکر موضوع راهپیمایی است مشروعیت مردمی را بر شانه های احساس مردم محکم کند
باید بروند ویقه انها را که پول ایران را خوردند بگیرند بپرسند چرا از مردم بیچاره دفاع نمیکنند. سفیر فلسطین را در تهران میشناسم. بعد از رسیدن به ایران اولین کاری که کرد تجدید فراش بود. علاوه بر همسر خود یک همسر ایرانی زیبا گرفت و بعد به کار اپارتمان سازی پرداخت از پنجره میبینم هر هفته 2-3 بار 30 -40 نفر عرب های فربه را مهمان میکند. از دور که نگاه میکنی قیافه اینها به جنکجو نمیخورد
سبزا که تو رو ادم حساب نمیکنن خودت نچسبون بهشون تو یه مزدوری هرکی یک هزارم چرت وپرتای تو رو گفته بود تاحالا 7کفن پوسونده بود
بدون ترديد از زمره سانديس خورها هستي اقا يا خانم ناشناس
با سلام
شرم بر این سیاست خدو بر این مصلحت زرد .
به آسمان فرصت دادم
آفتاب را دوست بدارد،
از امارتِ علی الطلوع
تا سقوطِ سایه به نور.
به آفتاب فرصت دادم
زمین را دوست بدارد،
از میلادِ بیسوالِ ماه
تا حلولِ تنفسِ شییی.
به زمین فرصت دادم
تا آدمی را دوست بدارد،
از پرسشِ بیپایانِ هابیل
تا هجای گلوله در تلفظِ کودکان.
به آدمی فرصت دادم
تا آدمی را دوست بدارد،
از دریغ تا به دریغ
دریغا…
کو آسمانی که آفتابی مگر
کو آفتابی که زمینی مگر
کو زمینی که یکی آدمی…!؟
کلمات، کینهها، دردها، دشنامها،
حَلَب، موصل، غَزه، قندهار…
هی سگِ هار
از بوی تعفنِ تو
قابیل حتی از تاریکیِ گورها گریخته است!
سیدعلی صالحی
چون ما نفس جنایت را از هر کجا و از طرف هر کس و با هر بهانه و دستاویز و مستمسکی که باشد، جنایت میبینیم و محکوم میکنیم. چون چیزی در قاموس انسان و انسانیت بنام “جنایت مقدس” وجود ندارد. و اگر بنا باشد پاکترین و صادقانهترین صدایی، هر جنایتی را محکوم کند، صدای رسای سبز ها، نمایندهٔ شایستهٔ این پیام است. چرا که نه آقای نوریزاد عزیز!