سر تیتر خبرها
از رهبری تا خلیفگی

از رهبری تا خلیفگی

من می گویم: وقتی ما یکهویی به خودمان اجازه می دهیم خود را رهبر مسلمین جهان بدانیم و در همین محدوده ی اسلامی بزنیم و بکشیم و مصادره کنیم و غارت بفرماییم و به احدالناسی نیز پاسخگو نباشیم، چرا دیگرانی مثل داعش را از جایگاه خلیفگی اسلامی باز می داریم و آنان را “جاهل و وحشی” خطاب می کنیم؟ و حال آن که خدا وکیلی آنها هم به اسم اسلام می کشند و تجاوز می کنند و به اسم اسلام عربده های منطقه ای و فرامنطقه ای سر می دهند.

محمد نوری زاد
دهم تیرماه نود و سه – تهران


Share This Post

 

درباره محمد نوری زاد

76 نظر

  1. سلام بر همه خوانندگان سایت جناب نوری زاد
    روش های یک دهه اخیرحکومت مبتنی بر تز دکترین مهدویت بیشتر قابل تحلیل و فهم است
    زمزمه های میان بسیجی ها و نیروهای سپاه به شکل عجیبی بر این رویه استوار است که
    ما در عصر ظهور قرار داریم و تمام وضعیت موجود را با این چماق توجیه می کنند
    میخ این توجیه به هر دیواری فرو می رود تا جایی که احمدی نژاد لومپن را یار امام زمان
    معرفی و تلقی می کند . برای فهم اوضاع کنونی و این ادعاهای فرعونانه خامنه ای و
    پولهایی که مثل سیل به سوی لبنان و سوریه سرازیر است باید اوضاع را از نگاه این “دکترین مهدویت” دید
    قدرت این خرافه پروری ها و نفوذ آن در عرصه عامه مردم کار ساز تر از آن است که بتوان نادیده و کوچک شمردش
    احمدی نژاد در نزد جوادی آملی وقتی گاف می دهد که از اثر این رویه در نزد تمام ارکان این نظام خرافه زده
    مطمئن بود و ناگهان می بیند جوادی آملی منظور او را دریافته و به عوام فریب بودن او علم می یابد
    مشتش باز می شو د ولی در میان هیاهو های ان دوره مسئله محو می شو د ولی جوادی آملی از جبهه ایشان بیرون می زند
    برادر نوری زاد این بازی و خرافه را دقیق تر در کانون توجه قرار دهید . روز و شبی نیست که نیروهای نظامی و انتظامی و بسیجی را
    با این خرافات تخدیر نکنند و اینگونه است که بیچاره های عوام را در صف مبارزه با مردم و رای عموم مردم مستحکم می کنند و…

     
  2. “زمانه را چو نکو بنگری همه پند است”
    مبادا هیچگاه برای رسیدن به منافع خود دیگران را زیر پا له کنیم؛ چرا که اندکی بعد جزء تاریخ تکرار خواهد شد ولی اینبار به ضررمان.

     
  3. بزودی شد خواهیم بود که نیروهای جان برکف وطماع بههوای گرفتن غرت جنگی واسیرکردن برد های خوشگلوزیباروی عازم بغداد میشون تا از داغش پدردرآورند که درتاری که هیچیدرجغرافیای خورمانه نیز ثبت وظبط گرد .ازطف دیگر با همکاری بانیروهای امریکای خواستا بمباران هایی داع یوند .غافل ازاینکه امریکا به اشتبا نیوهای جان برکف ما را هدف قرار میدهد تا کمکمی به داع شیعه کش کرده باشد وآنچهنتوانسته اند ظاهرانجام دهند درباطن وبراحتی انجام دهند ؛که داین صورت چه از داعش وچه ازنیروهای ما کشته شوند بنفع امریا واسراییل خواهد بود .این موضوعیات که سالها درانتظارش لحه شمارکرده اد

     
  4. در قرن بیست و یکم وای که چه قدر این افراد اسلامگرا دچار جمود فکری هستند و این همه جنایات می کنند. گیرم که علی خامنه ای و بغدادی هر دو نماینده خدایند خب بروند و در یک شهری که بیشترین حامی را دارند کفه سرشان را بگذارند اوقات خود را سپری کنند. هر کسی هم تمایلی داشته باشد برود جذب آنها شود و هر طور دوست دارند بپوشند بخورند و عبادات کنند . چه کار دارند که سایر مردم میخواهند چطور زندگی کنند. آقای خامنه ای واقعا اگر قدرتی که الان به واسطه ترس مردم و غارتگران سپاهی بدست آورده است را نداشت آیا جرأت داشت که برای آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد حکم صادر کند؟ آقای خامنه ای باید بداند که روزی نوبت محاکمه خاندان خودش و سایر فاسدین اطرافش می رسد و به نظرم اعدام با چوبه ی دار ( آویزان از تیر برق ) بهترین و کمترین محاکمه شان خواهد بود. اگر نلسون ماندلا گفت می بخشیم اما فراموش نمی کنیم ما می گوییم اعدام می کنیم این ظالمان تاریخ را تا ظالمان روی کره ی زمین فراموش نکنند که عاقبت شان چه خواهد شد.

     
  5. درود جواب منو ندادین بیاین مسجدسلیمان نوریزاد عزیزتا ببینی چه بر سر زیباترین وصنعتی ترین شهر نفتی خاور میانه اوردند ومردم در فلاکت وبدبختی اند فقط قبرستانش تا حدی اباد شده

     
  6. از خاطرات ناصری..نماز جمعه یزد:
    گرچه در اول راه بودیم اما امام این گونه مارا دلداری می­داد.می­ فرمود:«شما باید مقاومت کنید.بجنگید و با این تعبیر که اگر خمینی هم کشته شود شما باید کار خودتان را انجام دهید». در این میان بعضی از طلاب از فرط عصبانیت سخنانی به گادری­ ها ناسزا می­ گفتند. امام دران جا نصحیتی فرمودند که برای من خیلی جالب بود امام در حالی که فرمان مقاومت می­ داد فرمودند :«به این مأمورین بد نگویید. ناسزا نگویید. من نمی­گویم این­ ها اهل هستند. درست است که کارشان بسیار بد است. اما شما زبانتان به حرف بد باز نشود. زبان مؤمن ارزش دارد ونباید به هر کلامی بازشود» این تعبیر برایم تازگی داش

     
  7. درود بر نوری زاد عزیز

     
  8. مهدی خزعلی زندانی سیاسی که به علت عوارض ناشی از اعتصاب غذای خشک در بیمارستان به سر می برد همچنان از قبول سرم خودداری می کند.

    به گزارش ندای سبز آزادی، پس از آنکه مهدی خزعلی به علت عارضه قلبی و دو سکته به بیمارستان منتقل شد، فعالان سیاسی و مدنی، مسئولان کشوری و دوستان و همرزمان این زندانی سیاسی با حضور و یا تلفن جویای سلامتی وی شدند و از او خواستند تا به اعتصاب غذای خود خاتمه دهد.

    وی در پاسخ به درخواست های مکرر برای پایان اعتصاب غذا گفته است که من تا آخر خط می روم! به وظیفه خودم عمل میکنم و در برابر وجدانم راحتم! هرکسی به وظیفه خودش عمل کند ، تا در دادگاه وجدانش محکوم نشود! مهدی خزعلی در حالیکه اجازه تزریق آمپول و سرم را به پزشکان نمی داد، گفت: «از تمام دوستانم خداحافظی می کنم.»

     
  9. درست است که ، آنها هم به اسم اسلام می کشند و تجاوز می کنند و به اسم اسلام عربده های منطقه ای میکشند ، اما الفضل لمن سبق .
    بذر این اوضاع را امام راحل عظیم الشان در خاورمیانه کاشت .

     
  10. طی روزهای گذشته محمد خاتمی، حسن خمینی، هاشمی رفسنجانی، اعظم طالقانی، عفت مرعشی، آیت الله بیات، همسر شهید همت و…. در تماس تلفنی با دکتر مهدی خزعلی که در اعتصاب غذای خشک است و بدنبال ایست قلبی به بیمارستان منتقل شده از او احوالپرسی کردند. همه آنها دراین تماس تلفنی برای آزادی خزعلی دعا کردند.

     
    • از پدر غزیز بخواهید بخاطر خدا ما را با بی عاطفگی تنها نگذارد و برود. قلب میلیون ها ایرانی با اوست

       
  11. درود بر شما
    حقیقتی تلج و عجیب
    از زمان پیدایش اسلام شمشیر ها بر علیه بت و بت پرستی و دگر اندیشی کشیده شده و چه خونها که نریختند که مثلا یکتا پرستی را به نماد انسانیت زینت بخشند ! اما امروز عملا اکثریت بت پرست هستند ! بت رهبر و گنبد و کعبه و صلیب و کلیسا و معبد ! شما پیدا کنید نماد انسانیت را در خاخام و آخوند و … و کشیشهای گردن کلفت و بچه باز !

     
  12. نوری زاد : می خواستم بگویم و ارزو کنم تو را موش بخوره . اما حیفم امد و می گویم تو را موش نخوره . از قوطی کدام عطاری این مطالب را بیرون می کشی ؟ الهی شادیت را ببینم . الهی پیروزیت را ببینم . الهی که مردم ایران بیدار شوند و دست از ساندیس سابق و یارانه فعلی بر دارند و زندگی را بر ملایان تلخ کنند .

     
  13. درود به محمد نوری زاد عزیز
    نیکولا سارکوزی کیست این فرد ایا پیغمبر است ایا تاجراست ایا روحانی است ایا الت دارند خوب همه دارند ایا مسلمان است ایا در کشور مسلمان زندگی میکند این فرد ریس جمهور فرانسه است مجلس فرانسه بجای التش دزدیش را رو کرده اند بجای اینکه به موی سر مردم گیر بدهند دزدی این فرد را رو کرده اند بجای اینکه ساپورت پوشیدن مردم را در مجلس نشان بدهند و لز حال بروند دزدی و فساد رییس جمهورشان را رو می کنند بجای اینکه فکر حاملگی مردم باشند دزدی را رو میکنند دزدی رییس جمهور را التش هر چقدر هست باشد ولی دزدی و فساد کرده است این مهم برای مجلس یک کشور است

     
    • درود بر شما
      ساركوزى در آن موقعى هم كه در قدرت بود از روشنفكران فحش مى خورد اما حتى در يك مورد نمى توانست با عناوينى چون اتهام توهين به شخص اول و دوم و هزارم مملكت ،يا با موعظه هايي چون تفاوت نقد و توهين يا سياه نمايي يا نقد سازنده و دلسوزانه و يك طومارديگر از اين گونه دهان بند ها اعتراض كند .نمونه اش حرامزاده ناميده شدن در كتاب پرمغز و پر فروش معناى ساركوزى اثر آلن بديو .مهدى جان :مدينه گفتى و كردى كبابم .بلاد كفر كجا و امت هميشه در صحنه كجا !در آلمان يك مقام بلند پايه گويا تخلفى كوچك در حد استفاده از ماشين دولتى براى اياب و ذهاب مدرسه بچه هايش مرتكب شده بود .از افشاگرى مطبوعات كه بگذريم ،از ساختار قانونمند و تخلف ناپذير سازمان دولت كه بگذريم ،اين مقام ديگر نمى توانست ميان مردم با سرافراشته زندگى كند ،چرا كه نگاه آلمانى ها به چنين كسى همچون نگاه مؤمنان به كفار نجس است و آلمانى ها همواره افتخار مى كنند كه در شديد ترين تورم هايي كه صد ماركى را به دستمال مف پاك كنى تبديل كرده بود ،هرگز مرتكب قاچاق و ارز فروشى نشدند بلكه پس از جنگ جهانى دوم همه ملت با رهبرى آدنائر آستين ها را بالا زدند و نه فقط ظرف ١٥سال يك ويرانه سوخته را به قدرت اقتصادى و صنعتى تبديل كردند بلكه يكى از بهترين دموكراسى ها را نيز نهادينه كردند .مى دانم كه شايد الان يك عده از عزيزان به كمك مالى متفقين اشاره كنند .اما فرض كنيد همين كمك مالى به حكومت بشار اسد مى شد .مابقى اش را خودتان حدس بزنيد .خلاصه يك روز در اطراف شهر آخن مردم بدن خونينى را پيدا كردند كه وسط يك چتر نجات مچاله شده بود . بدن متعلق به همان مقام متخلف بود . به سبك خودش هاراگيرى كرده بود .حتما مى دانيد كه هاراگيرى خودكشى سامورايي هاى ژاپنى در وقتى است كه شرافتشان لكه دار مى شود .براى آن مقام هم مسئله اين نبود كه مثلا يك حق حساب ناقابل داده و گرفته باشد .كميت حق حساب دادن يا گرفتن تأثيرى در غيرشرافتمندانه بودن آن نمى گذارد .حالا جالب اينكه ما مى خواهيم به آنها اخلاق و حقوق بشر اسلامى بياموزيم و لابد بخشى از اين حقوق هم به همين سندروم توهين بر مى گردد .آنها از اين سندروم شفا يافته اند .إنها مى دانند كه هركس خود را درمعرض افكار عمومى نهد طبيعى است كه در ميان ستايش ها و نكوهش ها چند تا فحش خواهر و مادر هم نصيبشان شود و درمان اين مشكل هم نيازمند اخلاقى شدن تمامى جامعه است نه اتهام و توقيف و سركوب توهين كننده ،آن هم در اصل به اين دليل انتقام جويانه كه به شخص من يا بت و معبد من توهين شده نه به اين دليل كه همه ميليون ها عضو يك جامعه هنوز مؤدب نشده اند .آنها به تجربه مى دانند كه شديد ترين سانسورها چه بسا از بستن دهان يك توهين كننده آغاز شده است .شاد و سرافراز باشيد

       
  14. جناب دانشجو
    با تشکر.شما اگر به عرض بنده توجه می کردید بسیار خوب میشد و متوجه میشدید که استنباط شما از مقوله دین دارای اشکال اساسی است. در بین فرمایشات شما اینکه دین چرا راهسازی نکرده یا دانشگاه نساخته از همه جالبتر است. شما بطور مکرر همه چیز را با هم جابجا میکنید. یعنی چه که دین راه بسازد؟ این کارها را انسانها می کنند و جوامع آنها. فکر نمی کنم زیاد بحث در این مورد الزامی داشته باشد.
    اینکه بنظر شما همان روایتی که از پیغمبر نقل کردید درست نیست هم قابل توجه است. اینکه نمیشود شما هر چه را که با فرضیه شما نمی سازد حذف کنید. امّا آن دو دسته توصیفی که از مفهوم دین کردید بحث خوبی است.با این تفاوت که نفرمودید دقیقا منظورتان چیست؟ دو دین داریم یا دو نگاه متفاوت به آن؟ حال از این دو توصیفی که کردید کدامش مفهوم دین واقعی است و به تعالیم و افکار شارع آن نزدیکتر؟ اینکه نمیشود گفت باران یا میبارد یا نمی بارد.
    در مورد علم و دین هم اگر آنرا بمعنای دعوت مسلمانها و انسانها به درک روابط موجود درعالم بگیریم شما هیچ ایرادی به اسلام نمی توانید بگیرید. اگر قرار باشد روی این بدیهیات هم شما مشکل داشته باشید نظر بنده بیشتر تائید میشود.
    موفق باشید

     
  15. كمال افتخار

    باسلام رونمايي از ولايت فقيه ورژن اهل تسنن رابه تمامي مستضعفان جهان تبريك گفته برنامه هاي مصوب را را تا چشم انداز 35 سال بعد به شرح ذيل اعلام مي نمايم :1-اعدام سران رژيم منحوس قبلي اعم از با گناه وبي گناه 2-اختراع شوراي نگهبان براي اينكه قدرت در بست در دست خودمان باشد 3-ممنوع اعلام كردن احزاب مخالف 4-اعدام جواناني كه جرم نابخشودني حمل مجله مجاهدين يا ماركسيست ها و….. را مرتكب شده اند 4-گشودن راه قدس از طريق كربلا 5-اعدام باقي مانده آن جوانان فاسد ومانده بر سر موضع بند 4 6-قلب آرام و ضمير اميد وار 7- بيان خاطره دروغ براي انتساب يك آلت دست در مجلس خبرگان 7- طغيان همان آلت دست 8-بايد زياد سد بسازيم 9-اراذل واوباش پايتخت را اعدام مي كنيم منتها نه از طريق محاكمه كه صداي دنيا در بيايد از مراجع فتوا مي گيريم وخودمان اقدام مي كنيم 10-چرا كاري كه در مورد اراذل واوباش كرديم در مورد رو شنفكران نكنيم ؟پس مي كنيم 11- فعال كردن فرنگي كاران 12-اقدام زير زميني براي دست يابي به قدرت اتمي به شرطي كه هيچ كسي متوجه نشود حتي آمريكا وروسيه واسراييل 13به خاك وخون كشيدن دانشگاه 14-نتقويت سپاه براي حراست ازخود15نزديك نمودن نظرمان به نظر آقاي رييس جمهور وخود علي خواني وگره زدن دم خود به امام حسين 16-كشتار مردم 17-ايجاد امپراطوري مالي از طريق آستان قدس وغيره 18-فريب همواره مردم از طريق رسانه انحصاري 19- به زمين گرم زدن كشور 20- سقوط با تشكر از كليه كساني كه در همه انتخابات حضور دشمن شكن دارند ((روابط عمومي جمهوري اسلامي داعش ))

     
  16. انگار یه خبر‌هایی‌ هست و حالا که گویا قرار است مقلدان بزرگوار آیاتی همچون مکارم شیرازی و مصباح یزدی و نوری همدانی راه جهاد را در پیش بگیرند تا به جنگ رقیبی روند که فقط آمده تا ” رهبری مسلمانان جهان -‌ی ” حاج آقا علی‌ خامنهٔ‌ای را به سرقت ببرند، بر ما همهٔ نیروهای پشت جبههٔ این جهاد مقدس که خود جمعیتی چند ده ملیونی هستیم واجب است مبلغ و مشوق رفتن این مقلدان باشیم و هر طور شده خود آیات عظام را هم قانع کنیم که پیشاپیش این عزیزان در اصلی‌‌ترین میدان‌های نبرد و در گیری حی و حاضر باشند که هر چه زودتر از رنج و مشقت این دنیای فانی رها شوند و به بزم حوریانی که چشم براه مؤمنان در غرفه‌های بهشت بیکار و بی‌ عار نشسته اند بپیوندند. پر شمار باد حرکت این کاروان جهادگران با پرچمداری آیات عظام در میادین خلافت اسلامی داعشی‌ها در وجب به وجب خاک عراق.‌ای برادران یقین داشته باشید برادران لاریجانی نیز با خانواده پیشاپیش شما در این جهاد جانفشانی خواهند کرد و یک نخ موی یک حوری را با چند صد هکتار زمین مرغوب هم معامله نخواهند کرد.به یاد داشته باشید که ما شبانه روز حامی‌ اصلی‌ شما در این جهاد بزرگ هستیم و یقین داریم ما هم بعد از شما پرچم این آب و خاک را با شایستگی بر جای جای این میهمن اهورایی بر پای نگه می‌‌داریم و به آیندگان خواهیم گفت‌ که دیگر چون شمایانی هرگز در این دیار پا به عرصهٔ وجود نخواهند گذاشت. لطفا لحظه ای درنگ نکنید که دل حوریان را شکستن هنر نمی‌ باشد.

     
  17. محمد نوری زاد

    رضا شاه:
    می گوید،هـنگـامی کـــه مـن آمــــدم :

    میرزا کوچک خان در گیلان اعلام خودمختاری جمهوری سوسیالیستی گیلان کرده بود.
    در مازندران مرکزی امیرموید سوادکوهی قدرت داشت .مازندران شرقی و بخشهایی از شمال خراسان تیول دو طایفة ترکمن بود.
    شمال غربی خراسان در دست سردار معزز بجنوردی و ایل شادلو بود….
    آذربایجان شمالی و نواحی هم مرز با روسیه در دست اقبال السلطنه ماکوئی بود.
    غرب ارومیه و کردستان در دست اسماعیل‌آقا سمیتقو بود که پرچم برای خود ساخته و مردم را غارت میکرد.
    آذربایجان در دست ایل شاهسون و همدان در دست عشایر کرد بود.
    در جنوب بلوچ ها خود گردان بودند.دوست‌محمدخان سرکرده بلوچ‌ها سکه به نام خودش می‌زد
    ایرانیان برای رفتن به خوزستان خودمختار میبایست ویزا دریافت کنند. و امیر آنجا سالها بود به تهران مالیات نمی‌داد.
    ترکمن ها راه های خراسان را غارت میکردند.
    مناطق مرکزی ایران محل جولان یاغیان و لر های شورشی بود. قحطی و مالاریا و کچلی و تراخم بیداد میکرد، خزانه مملکت نـه تنها خالی که برای وام‌های پرداخت نشده قاجار به اروپایی‌ها باقی مانده بود.
    شمال کشور دست روس ها بود. جنوب کشور بطور کامل دست انگلیس ها بود. انگلیسی ها اسکناس ایران را چاپ میکردند و از دولت ایران حـقِ تـوحـش! میگرفتند.

    و هـنگـامـی کـــه مـن مـی‌رفـــتم : ای بی انصافها

    ایران دارای بانک ملی و سپه ، ارتش نوین(نیروی دریایی/هوایی/زمینی) ، رادیو ، دادگستری ، مدرسه، قانون مدنی ، راه آهن سراسری ، صنایع ، فرهنگستان ، ژاندارمری ، دانشسرای عالی ، دانشگاه ،خبرگزاری پارس ، ثبت اسناد و احوال ، بیمه ، موزه ، فدراسیون فوتبال و .. تقویم تازی لغو شد و گاهنمای ایرانی به ماه های اوستایی رسمی شد.
    تمام امتیازات کشورهای بیگانه در ایران لغو شده بود. زنان وارد اجتماع شده بودند .. مردان از پوشش متحدالشکل و مدرن بهره برده بودند و دارای شناسنامه شدند و سوادآموزی اجباری شد. عشایر اسکان داده شده ، خانسالاری برافتاده بود .
    و تمام اینها و بسیاری خدمات دیگر مانندِ احیای اماکن باستانی و ملی تنها در مدت 16 سال و بدون بودجه نفت بـه انجام رساندم. و برای پادشاه بعدی خزانه ای پر از ثروت باقی گذاشتم و موزه جواهراتی تاسیس کردم که امروز بزرگترین گنجینه جواهرات دنیاست که در گینتس ثبت شده و پشتی‌بانِ چاپ اسکناسِ امروزتان است.
    حال شما به من می‌گویید بی‌سواد، آری من بیسواد بودم اما دانشگاه برای شما ساختم شما که در همان دانشگاه باسوادشدید برای میهن تان چه کردید؟ وبا آن همه سواد انقلاب تان چه نتیجه ای داشت؟ من و فرزندم خیلی بد بودیم، وهنگامیکه آمدیم دوران طلایی ایران را از دست شما گرفتیم ودموکراسی و آزادیهای زمان قاجاریه را از دست شما درآوردیم.
    شما چه کردید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟.

     
  18. تا سه نشه بازی نشه
    ما امت مسلمان تا کنون دو عدد ولی امر مسلمین داشتیم یکی در تهران و دیگری در کابل و اکنون که صاحب یک عدد دیگر ولی امر مسلمین در بغداد شدیم باید بر خود بالید.چون اسلام این ولی امرها به خون نیاز دارند حال بنظر شما کدام یک برای خاطر اسلام خود حاضر به کشتن بیشتر از دیگری است؟
    3- ملا علی خامنه ای ولی امر مسلمین جهان و حومه مستقر ذر ایران
    2- ملا عمر افغانی ولی امر مسلمین جهان و حومه مستقر ذر افغانستان
    1-ملا ابوبکر یغدادی ولی امر مسلمین جهان و حومه (در ضمن تازه به دوران رسیده) مستقر ذر عراق

     
    • این هر سه تا تمام شدن نفت خاورمیانه کافی است. بخران ها یی که انها در اطراف چاه های نفت می سازند جریان نفت تا اخرین قطره نفت را به استعمار باز نگه میدارد. هر سه را استعمار در اینجا کاشت و رفت. امریکا بزودی خاورمیانه را ترک میکند در حالیکه نقشه خاورمیانه اتوماتیک می شود. این انتقام از کشور هایی است که میخواستند شیر نفت را بطرف انها ببندند. هر سه ملا را استعمار در منطقه کاشت و رفت. با تمام شدن نفت مردم بیچاره در فقر و جهالت وتعصب یکدیگر را پاره خواهند کرد و مرک خود را ارزو خواهند کرد.
      خدایا او را که عقل دادی چه ندادی و او را که ندادی جه ندادی!

       
  19. محمد نوری زاد

    مصاحبه با رئیس سابق سازمان “CIA” درخاورمیانه
    مردم را فریب ندهید
    داعش “گروهک” نیست
    اومانیته- ترجمه الف آذرفریتاش

    روزنامه اومانیته، ناشر دیدگاه های حزب کمونیست فرانسه، با “رابرت بائر” مسئول سابق سازمان سیا در منطقه شرق میانه و متخصص روابط بین المللی و سیاست خارجی ایالات متحده امریکا درباره رویدادهای جاری در عراق مصاحبه کرده است. ترجمه این مصاحبه را می خوانید اما پیش از خواندن این مصاحبه شاید تاکید بر نکات زیر ضرورت داشته باشد:

    واقع بینی توام با تسلط مصاحبه شونده به اوضاع عراق را مقایسه کنید با اوهام پروری بخشی از حاکمیت جمهوری اسلامی. همین اوهام پروری و رهنمود سازی برای دولت نوری المالکی برای مسلط ساختن دولت شیعه بر عراق در شکل گیری فاجعه کنونی نقش داشت. همچنان که توصیه به سرکوب تظاهرات آرام مردم در شهر حمص سوریه به بشار اسد که فاجعه سوریه را شکل بخشید و با برجای ماندن بزرگترین ویرانی ها وتلفات، بزرگترین خدمت به اسرائیل شد. در همین مصاحبه، رابرت بائر بر خلاف ارزیابی های ارزان و تبلیغاتی جمهوری اسلامی که داعش را “گروهک تروریستی” می نامد، او اشاره به وسعت پایگاه داعش در میان سنی های عراق و پشتوانه مالی آن در منطقه می کند. تضاد و رقابت میان جمهوریخواهان و دمکرات های امریکا نیز با دقت دراین مصاحبه مطرح می شود. بویژه تمایل جمهوریخواهان به گسترش جنگ در عراق و منطقه با رویکرد شیعه و سنی برای بازگشت به کاخ سفید. حیرت آور نیست که جناح راست شکست خورده در انتخابات 92 ایران نیز درست همین اندیشه و تمایل را با امید بازگشت به کاخ ریاست جمهوری در سر دارد؟

    گاه از دهان کسانی که آنها را در برابر خود می یابیم و نه در کنار خویش، واقعیاتی بیرون می آید که از دلسوزی ها و سینه به تنور چسباندن دوستان وهمراهانی که در کنار رهبران و کاربدستان هستند به مراتب ارزشمند تر است. از جمله واقعیاتی که از دهان رابرت بائر رئیس سازمان اطلاعات مرکزی امریکا “سیا” در خاورمیانه بیرون آمده است. ترجمه این مصاحبه را با دقت بخوانید:
    س: داعش را چگونه می توان توضیح داد؟
    رابرت بائر: قبل از هر چیز باید درک دقیقی از نسل کنونی عراق و اهل سنت عراق داشت و این مسئله را مورد بررسی قرار داد. با دقت در این مورد که سنی های قدیمی و اهل سنت از حزب بعث و رهبران قبایل از زمانی که دولت شیعه قدرت را در عراق بدست گرفت هیچ امتیازی بدست نیاوردند و سهمی در قدرت نداشتند. بنابراین رهبران جوان قبایل به حمایت و پشتیبانی داعش برخاستند. این یک نوع آوانگارد سنی وحشتناک را بوجود آورده است. قیامی که در استان انبار و موصل آغاز شد بطور گسترده ای توسط مردم سنی منطقه حمایت شد. نباید فراموش کرد که سنی ها کاملا در اثر جنگ عراق و حملات ایالات متحده در سال 2003 همه چیز خود را از دست دادند از جمله انحلال ارتش در عراق. آنها اکنون به شکلی دست به اقدامات تلافی جویانه زده اند.

    س: داعش جز حمایت های محلی آیا ازحمایت نیروهای خارجی به عنوان مثال عربستان سعودی و ترکیه برخوردار است؟
    رابرت بائر: آنچه مسلم است، اینست که اهداء کنندگان کمک های خصوصی در عربستان سعودی برای داعش پول ارسال می کنند. اما اکنون برای اثبات اینکه شاهزاده بندر “بندر بن سلطان بن عبد العزیز آل سعودی” از اعضای خانواده سلطنتی و یا سایر اعضای خانواده سلطنتی به آنها کمک میکنند یا نه موضوع دیگری است. ترکیه به نوبه خود به داعش برای نفوذ در سوریه کمک کرد ولی نمیدانم که آنها اکنون از این فراتر رفته اند و یانه .

    سئوال: چگونه یک گروه شبه نظامی میتواند شهر 2 میلیون جمعیتی موصل را تصرف کند ؟
    رابرت بائر: تا کنون هیچ کس قادر به کنترل واقعی موصل نبوده است. حتی زمانی که من در سالهای 1990 در دوره صدام حسین در عراق بودم، حتی صدام حسین هم تقریبا هیچ کنترلی بر این شهر نداشت. مراکز استراتژیک شهر موصل می تواند با نیروهای نظامی به سادگی از خود دفاع کند. موصل همواره یک شهر سرکش بوده است. بعلاوه ارتش کنونی عراق تنها بر روی کاغذ وجود دارد. میلیارد ها دلار ظاهرا برای آموزش ارتش سرمایه گذاری شد ولی این دلارها برای هزینه های دیگری به مصرف رسید. سنی ها فقط در انتظار زمان و شرایط مناسب و اشتباهات دولت بودند که عملیات تهاجمی خود را آغاز کنند. در نهایت با خروج نیروهای نظامی امریکا از عراق در سال 2011 این شرایط فراهم شد. من واقعا معتقدم که اوضاع عراق را فقط نباید بعنوان یک مشکل ساده تروریستی در نظر گرفت. این یک شورش اهل سنت است .

    سئوال: برخی از جناح های جمهوری خواهان، اوباما را متهم می کنند که مسئول این شکست مفتضحانه در عراق است.
    رابرت بائر: این اتهامات خیلی احمقانه است. این انتقادات از سوی نئومحافظه کاران مطرح می شود. همان اشخاصی که در حال حاضر در تلویزیون های امریکا به ما میگویند باید به عراق بازگشت. در واقع چالش از زمانی رخ داد که نئومحافظه کاران تصمیم به انحلال ارتش عراق در مارس سال 2003 گرفتند. ارتشی که یک نقش انسجام دهنده در مجموع نیروهای سیاسی عراق را بر عهده داشت. تخریب ارتش به معنی دگرگونی ساختار نظامی ــ دولتی و آغاز آشوبها، هرج ومرج و در نتیجه جنگ داخلی بود. بخشی از سیاستمداران نیز از اوباما انتقاد میکنند که چون اوباما درجنگ سوریه دخالت نکرد شورش و انفجار و جنگ به عراق کشیده شد. اما آیا در آغاز جنگ در سوریه ایالات متحده قادر به شناسائی گروه های سیاسی- مذهبی مخالف دولت سوریه که همه مدعی بودند “میانه رو “هستند را داشت؟
    ارتش آزادی بخش هرگز واقعا وجود نداشت و غیر ممکن بود پیش بینی کرد که سلاح های ارسال شده توسط ایالات متحده به دست چه کسانی می افتد. در واقع ریشه مشکلات به سالهای 2003 باز می گردد. هنگامی که ایالات متحده دکترین “تغیر رژیم” را با توسل به زور در شرق مدیترانه به تصویب رساند. این دکترین مشوق جنگ داخلی و فرقه ای شد.
    س: مخالفان سوریه همچنان ادعا میکنند که گروه داعش به نحوی یکی از ساخته های رژیم سوریه است؟
    رابرت بائر: این واقعا یک توهم کودکانه است. این گروه با قران و الهیات هدایت می شود و فقط یک گروه متعصب واقعی است .

    س: به نظر شما نئومحافظه کاران امریکا از تقسیم جغرافیائی عراق خشنود هستند؟ قبل از هر چیز واضح است که هدف آنها این است؟
    رابرت بائر: فکر نمیکنم آنها از رویدادهای کنونی عراق ناراضی باشند، چون به آنها اجازه می دهد شکست “سیاسی” خود را پنهان کنند و وانمود کنند که تا قبل از خروج نیروهای نظامی ایالات متحده در عراق همه چیز خوب و عادی بود. به وضوح روشن است که این موضوع در رابطه با انتخابات امریکا است. تقسیم جناح های سیاسی و تضاد در گروهها، بویژه در مورد مسائل شرق مدیترانه بسیار وحشتناک و نگران کننده است .

    س: میتوان تصور کرد که ایالت متحده امریکا و ایران در مورد رویدادهای عراق باهم همکاری کنند ؟
    رابرت بائر: اگر جنگ داخلی در عراق به بغداد برسد و ایرانیان نیروهای نظامی خود را برای پشتیبانی به بغداد اعزام کنند، لزوما به شکلی همکاری دو کشور ضروری است. اما این وضعیت ممکن است از کنترل خارج شود. به عنوان مثال تصور کنید که یکی از زیارتگاههای شیعیان توسط داعش نابود شود و اقدامات تلافی جویانه در حد کشتار در اردوگاههای سنی ها از طرف نیروهای شیعه آغاز شود. در این صورت تمام منطقه به آتش و خون و نابودی کشیده می شود .این امر می تواند به فرو پاشی نهائی آنچه از امپراطوری عتمانی باقی مانده بینجامد که البته چهره خوشایندی نخواهد بود .

    پیک نت 9 تیر

     
    • سید از خرم آباد

      بنظر می رسد با توجه به سوسابقه نیروهای خودسر! در بمب گذاری حرم امام رضا و قبر خمینی، برای توجیه کشتار مردم ایران، بعید نیست فداییان ولایت! دست به اقدامی مشابه در عراق بزنند تا دستشان در کشتار مردم عراق باز باشد!

       
  20. ريشه ها ١٣٠:دنباله كامنت پيش
    ٣.- كريستن سن در كاوه آهنگر و درفش كيانى (ت.منيژه احدزادگان آهنى ،انتشارات طهورى ،تهران ،١٣٨٧ ،ص ٣٧) مى گويد در إثار عربى اى كه از طريق آنها بخش عمده اى از خداى نامه به جا مانده ،نويسندگان از دو جهت در اسطوره هاى اوليه دست برده اند ؛يكى از جهت پرهيز در خدشه داركردن احساسات ملى مسلمانان و دو ديگر از جهت زمينى كردن ،انسانى كردن و عقلانى كردن و منطقى كردن روايت هايي كه خيلى غير واقعى مى نمايند .مثلا ضحاك يا اژى دهاك در اصل مارى سه سر بوده كه آن را به شاه انسان گونه اى با مارهايي كه از دوشش روييده و حتى در روايت طبرى و دينورى به شاهى كه دو غده مار مانند بر دوشش روييده دگر گون كرده اند .
    تا جايي كه من از متن شاهنامه دريافته و چند بار هم گفته ام فردوسى نيز همچون گردآورندگان خداي نامه خود در عصر اساطيرى نمى زيسته و از افق زمانه اى به اساطير مى نگريسته كه در جريان هاى مشائي و عرفانى ايرانى با همتى سترگ مى كوشيدند تا رويكرد بدوى اعراب به قرآن رابر آن شاكله اى كه در قسمت پيش از سوره روم دريافت كرديم صورتى عقلانى و انسانى بخشند و حتى ادعا كنند كه برهان قرآنى ظاهر و باطنى دارد كه عرب جاهلى به عنوان مخاطب كلام وحى نمى توانسته در كش از محسوسات و قشر مطلب فراتر رود .ايرانيان از جمله طبرى و زمخشرى و خواجه عبدالله با تفسيرهاى طولانى در واژه شناسى و رمز گشايي قرإن چنان داد سخن دادند كه عرب بايد نزد آنها دستور زبان و تفسير و درك عقلانى و عرفانى قرآن مى آموخت .بسى بعيد است كه در اين مرحله حديث هايي نيز جعل نشده باشند كه البته من براى تشخيص اصالت اين حديث ها از جمله حديث سرنوشت ساز كنت كنزا صلاحيتى ندارم .شاهنامه اما به جريان بازگشت به ايران باستان تعلق دارد نه به جريان عرفان يا شعوبيه يا حكمت مشاء ،منتها همان سان كه كريستن سن بزرگ غير مستقيم مى رساند كه فردوسى نيز متأثر از افق زمانه خود با اسطوره ها رفتارى غير اسطوره اى و در حد امكان عقلانى دارد .
    تو اين را دروغ و فسانه مدان
    به يك سان روش در زمانه مدان
    ازو هرچه اندرخورد با خرد
    و گر بر ره رمز و معنى برد
    اين يعنى :اين اسطوره هايي كه ناخودآگاه جمعى ما ايرانيان را نمادينه مى كنند ،بايد به سطح خودآگاهى بر كشيده شوند .براى كسى كه مى خواهد ريشه هاى خوارى و بد اخترى يك قوم را در سرگذشت پيشينيان پى جويي كند ،جز اين نمى تواند بود .او ممكن است به روايات وفادار باشد ،اما خود نيز پا در ميانى و گاه داورى هاى انتقادى مى كند :
    بدو گفت شاه اى خردمند پور
    برادر همى رزم جويد تو سور ؟
    فردوسى در اينجا يك حالت بيمارگونه در ناخودآگاه ايرانى را به سطح آگاهى مى إورد .يك تك خبر در اخبار البته واقعى است اما جزئي است ،ريشه كلى آن در جاى ديگر است.آن ريشه كلى كه در ژرفاى ناخودآگاهى نسل اندر نسلى ما رسوب كرده است سرچشمه كثرتى انبوه از جزئياتى است كه ما را در خود گمگشته مى كنند .رفتار درويش مسلكانه ايرج در يك لحظه حساس تصميم گيرى نه يكبار كه صدها بار در طول تاريخ ما مصيبت به بار آورده است . لعنت به زندگى و گيتى با اين اتهام كه گذران است و چسبيدن به برخى امور واهى به اين خيال كه باقى و جاودانه اند مسبوق به يك ارزش گذارى پيشينى است كه باقى را بر فانى ترجيح مى دهد هرچند آن باقى مرگ تدريجى باشد و اين فانى يك لحظه با شكوه آزادگى .افزون بر اين ايرج دچار گسست شده است .از د و سو : از يك سو گسست افقى از ديگر انسان هايي كه با او همزمانند و از سوى ديگر گسست عمودى با نسل هاى گذشته و آينده .او خيام وار امتداد وجود خود در ديگران را نمى بيند .تاريخ بشريت كه هر انسانى در پيوند با آن در همين جهان مى تواند خود را جاودانه ببيند به چشم ايرج در عمر او خلاصه مى شود .اين يك بلاى فرهنگى است كه خود به تنهايي مى تواند بگويد كه چرا ما چنين خوار گشته ايم .خود تنها بينى با همه مهر و رقت عارفانه اش مى تواند در مقام قدرت سياسى چنان نسبت به پيوند هاى انسانى كور گردد كه موجب فجيع توين جنايت ها شود .پيش تر با استناد به تاريخ فلسفه راسل نقل كردم كه چگونه پيروان بلافصل دوست داشتنى ترين عارف عاشق سن فرانسيس بيرحم ترين شكنجه گران دستگاه تفتيش عقايد از كار درآمدند . ديدن همه تاريخ بشر در محدوده عمر خود با اين عنوان كه سرانجام خشت است بالين ما هرگز مجال نمى دهد تا شهروند و جامعه شكل بگيرد .جامعه به انبوهى فرد اتميزه متلاشى مى شود كه در آن هركس صرفا كلاه خود را نگه مى دارد و هيچ كس سرنوشت ملت را به سرنوشت خويش وابسته نمى داند .روابط رياكارانه مى شود .هركس در پي دوشيدن ديگرى است .دروغ و بى اخلاقى عادى مى شود .هرجبارى كه زورش برسد مى تواند بر چنين جماعتى كه امكانات همه همبستگى هاى اجتماعى را از دست داده است حكومت كند .ايرج نه تنها با كيخسرو قرابتى ندارد بلكه ضد اوست

     
  21. محمد نوری زاد

    ف

     
  22. با سلام به نوری زاد صبور
    ایا میشود از رهبر یا خلیفه سوال کرد چرا بالغ بر 60 درصد تولید ناخالص کشور باید در اختیار بنیادها و نهادهای متعلق به رهبری باشد یا بانکهای خصوصی ریز و درشت و سهام انها ایا میشود از مقام عالی سلطنت استبدادی نعلین و عمامه پرسید چرا بانک های متعلق به شما و وابستگان شما مثل سینا و پاسارگاد و…… مورد تحریم امریکا قرار نگرفتند ؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا دولت باید خصوصی سازی کند و شما هیچ ابائی از شرکت داری ندارید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا باید همه شرکتهای خصوصی و دولت بدنبال اقتصاد مقاومتی با نظر شما بروند و با تعطیلی و مصادره روبرو شوند ولی شرکتهای شما از این مصون هستند البته اقتصاد مقاومتی حضرتعالی انچه اقتصاد دانان میدانند تنها و تنها ایجاد شرایطی برای چپاول کشور توسط شما و بنگاههای اقتصادی ریز و درشت شما باشند صد البته هر کس بدنبال سوال و جواب از شما است یا به تیر غیب دچار میشود یا گرفتار /// قضائی شما که حکش پیش پیش توسط شما یا دفترتان صادر شده یا مشابه مجلس بردگان رهبری که بدلیل عدم وجود عناصری شجاع و معتقد به حقوق انسانی و حق الناس از مشتی ///بله قربان گوی شما تشکیل شده یا تشکیل داده اید البته وضعیت دوست قدیمیتان که امروز از خداوند متعال هر ثانیه تقاضای تمام کردن کارش و ندیدن اوج جنایاتش و عدالت الهی بعنوان حفظ حق الناس در گوشه بیمارستان در حالی نزار قرار دارد شما را که اگر ضمیری صاف و روشن داشتید وا میداشت پیش از اجرای عدالت الهی مشابه مهدوی کنی ///در تقاص حقوق انسانهائی که بوسیله شما پایمال گردیده یا توسط مدیریت منفعلانه و پر تکبر و غرور و نخوت و فرعون وار شما بفکر احقاق حق الناس باشید تا مرگتان مشابه رفیقتان موجب شادی و اعتقاد بیشتر مردم به عدالت الهی که لا یمکن الفرار است نشوید

     
  23. تا سه نشه بازی نشه
    ما امت مسلمان تا کنون دو عدد ولی امر مسلمین داشتیم یکی در تهران و دیگری در کابل و اکنون که صاحب یک عدد دیگر ولی امر مسلمین در بغداد شدیم باید بر خود بالید.چون اسلام این ولی امرها به خون نیاز دارند حال بنظر شما کدام یک برای خاطر اسلام خود حاضر به کشتن بیشتر از دیگری است؟
    1- ملا علی خامنه ای ولی امر مسلمین جهان و حومه مستقر ذر ایران
    2- ملا عمر افغانی ولی امر مسلمین جهان و حومه مستقر ذر افغانستان
    2-ملا ابوبکر یغدادی ولی امر مسلمین جهان و حومه (در ضمن تازه به دوران رسیده) مستقر ذر عراق

     
  24. 4 تا خط نوشته که اینهمه معنی توش بود.!!نوری زاد واقعا ترکوند!! یک کلام ختم کلام!!

     
  25. آقای خامنه ای شما و پیاله لیسانت بشینید و تماشا کنین که در گرداب رادیکال مسلمان های اصیل سنٌی چگونه ذوب میشوید و خلافت ها و قبله های دروغین شماها چگونه فروپاش میشوند. مبارکتان باشد . هر چه که تابحال کاشتین درو کنید. نفرت و کینه های عاشورایی و خود بزرگ بینی های جاهلانه و قدرت طلبی های خودخواهانه شما شد این نتیجش. شما عاری از صفت همبستگی مردم ها و ادیان و مذاهب و دانش انسانها و شادی اجتماعی ملل دنیا هستید و به مانند یک مافیای کج بین و ترسو در لباس دین به اقتدار خود در سرزمینی بنام ایران می بالید و در سوراخی بنام بیت رهبری مخفیانه با ندای شیاطین هم سرا هستید. پند پذیر نیستید و نخواهید بود. انقلابی نامیدن خود هم به معنی گروگانگیری انسانها از خانواده هایشان و اجتماع یکی از بزرگترین تفکر شخصیتی شماست. از میر موسوی و کروبی گرفته تا میلیونها ایرانی که گروگان خواسته های اجباری شما هستند

     
  26. این حکومت به ظاهر اسلامی ما خود دشمن درجه یک اسلام است اینها با رفتارها و کردارهایشان چنان ضربه ای به
    اسلام زدند که هیچ کافر وبی دینی نزد اینها اگر روزی صد بار هم بگویند غرب و آمریکا دشمنان مسلمانان جهان
    هستند ولی خودشان را فراموش کرده اند که چه ضربه های مهلکی بر پیکر اسلام زدند و به اصطلاح با پنبه سر
    اسلام را بریدند
    و اگر کشورهای غربی و آمریکاحکومت ایران را کانون شرارت خواندند یه چیزهایی دیدند و حس کردند اگر به
    سرتاسر دنیا بنگریم از نیجریه گرفته تا سوریه و لبنان و افغانستان و عراق نشانه هایی از این شرارتها مشاهده
    میکنیم این رفتارها بازتاب رفتارهای حاکمان سرزمین به اصطلاح اسلامی ماست
    اینان در اداره کشور خودمان مانده اند آنوقت ادعای صدور انقلاب را دارند همین میشود که رهبر داعش خودش رو
    خلیفه مسلمین جهان مینامد

     
  27. بدون شک رهبر فرزانه یا خواب تشریف دارند یا اینکه اخبار راابتدا آنطور که ایشان خوششان بیاید تغییر و سپس به سمع ملوکانه شان میرسانند و گرنه چطور میشود اینهمه وقایع را دید و انوقت فرمود: آنها به دروغ حوادث عراق را جنگ شیعه و سنی می نامند اما این جنگ، جنگ تروریسم با مخالفان تروریسم، جنگ دلبستگان به اهداف امریکا و غرب با طرفداران استقلال ملتها و جنگ انسانیت با بربریت و وحشیگری است.
    حاصل ٣٥ سال حکومت اسلامی و ٢٥ سال سلطنت ایشان چه چیزی جز تحقیر,فقر,آدمکشی,دزدی,حیف و میل حق الناس, ترویج خرافات, رواج دروغ گویی (عرق شرم بر صو رتم) برای ایرانیان بخصو ص و برای جهان اسلام داشته؟

     
    • مصباح يزدي ( غير منفور )

      بابا ايشان از بيماري رواني رنج مي برند، ايشان نياز به مداوا و بستري شدن دارند

       
  28. جناب كورس
    به منظور يافتن پاسخ سوال جنابعالى مبنى بر اينكه فردوسى با استعمال عبارت “مرد بيدين” در اشاره به مزدك ، از ميان سه بار مثبت ، منفى و خنثى كه مى توان بر عبارت ياد شده حمل كرد ، كدام را طلب مى كرده ، ابيات قبل و بعد بيت مورد نظر را مطالعه مى كردم كه به اين دو بيت برخوردم كه به جهت ارتباط ان با موضوع بحث شما در خصوص نگاه كيخسرو به مرگ ، شايد مورد استفاده قرار گيرد؛
    به هشتاد شد ساليان قباد
    نبد روز پيرى هم از مرگ شاد
    به گيتى در از مرگ خشنود كيست
    كه فرجام كارش نداند كه چيست
    (در نسخ ديگر مصرع اخر به اين شكل نيز امده؛ كه فرجام كارش كه داند كه چيست)
    اما در خصوص اصل سوال ، واقعيت انست كه من هنوز به نتيجه اى قطعى نرسيده ام ، ليكن به نظر مى رسد واژه “دين” در عبارت مرد بيدين كه ناظر به مزدك است ، اينجا در معناى مطلق دين ، بكار نرفته و مراد از دين در اين بيت ، دين زرتشتى مى باشد زيرا فردوسى چند بيت قبل از ان ، در خصوص سپردن مزدك و پيروانش توسط قباد به كسرى ، چنين مى گويد:
    بكسرى سپردش همانگاه شاه
    ابا هر كه او داشت ان دين و راه
    بنابر اين در نگاه فردوسى مزدك بى دين نيست بلكه دين خود را دارد و بر همين اساس در بيت مورد نظر ، “دين” اشاره به دين زرتشتى دارد كه شايد از ديد شاه و موبدان نوعى بى دينى نيز محسوب مى شده چون پيرو هر دينى معمولا دين خود را دين حقيقى و اصلى مى داند و ساير اديان را جعلى و منحرف ، محسوب مى كند . -(در نگاه پيروان يك دين ، پيروان اديان ديگر به نوعى بى دين هستند زيرا دين واقعى همانست كه انها دارند)-بنابر اين به نظر مى رسد استفاده از عبارت بى دين ، روايت خنثى داستان است ، بى انكه بار مثبت يا منفى ان ، موضوع نظر فردوسى باشد ، چرا كه در نگاه شاه و موبدان مزدك بى دين بوده و نه در نگاه فردوسى . (در نگاه فردوسى مزدك مطابق بيت فوق الذكر ، ديندار بوده است)
    به هر روى نميدانم كه ايا با اين نوشته كه در طى سفر و در حركت تنظيم شده ، توانسته ام مطلبى را برسانم يا خير ؟

     
  29. در سطر دوم و سوم ضديت لاييسم و سكولاريسم با دين و مذهب كلمات ( دين و مذهب ) نيامده بود بدينوسيله تصيح مي كنم، موفق باشيد.

     
  30. علی اکبر ابراهیمی

    کنار نکشیدن نوری مالکی اصلا قابل توجیه نیست. یک دولت فراگیر اکثرا سنی و غیر شیعه می تواند در مقابل خطر داعش از عراق دفاع کند.

     
  31. درودي ديگر بر خردمندان و فرزانگان! در تاييد دوست دو اتشه مان و رد انچه كه در باره ضديت لاييسم و سكولاريسم مي كويند و مي نويسند، به يك مورد اشاره مي.كنم كه شايد جوابي قانع كننده براي هر دو طرف مناضعه بأشد، أيا سيستمي سكولارتر إز نحوه حكومتي المان سراغ داريد؟ مكر نه اين است كه الان دمكرات مسيحيان دولت را در دست دارند؟ در ابن قسمت المان كه من هستم تقريبا سوسيال مسيحيان از بعد از جنك دوم در بايرن حكومت مي كنند، همين نحوه اداره در فرانسه و اسپانيا كه الان ماريان راخوي رييس دولت است صدق مي كند؟ اما اينها هيجوقت نمي ايند قوانين انجيل و مسيح را زير بناي كارهاي اجرايي و پارلماني و قضائي قرار دهند، بر عكس در كشورهاي إسلامي حالا اگر با زور شمشير به قدرت نرسند و مثل ايران با يك انقلاب به مردم بخت برگشته ايران غالب شوند و يا نوع ديگرش كه به ان فقط براي رسيدن به قدرت احترام مي گذارند مثل تركيه و جديدا در مصر بلافاصله مي خواهند قوانين شرع را بر سر مردم نازل كنند و شروع به تصفيه و جايگزين كردن عوامل خود در هر ارگان و نهادي كه توسط ان به حكومت رسيده اند مي كنند، إز حوادث و جنجالهاي رشوه و قلع و قمع در مصر و تركيه و ليبي و تونس به اندازه كافي خود باخبريد.

     
  32. ريشه ها ١٣.( قسمت ١٢٩ ذيل پست قبلي)
    دنباله تأملات در ماجراى كيخسرو
    ٢٩-مرگ انديشى كيخسرو
    قرآن چنان بخوان كه گويي تنها بر تو نازل شده است
    سهرودى( كلمة التصوف)
    ابوالفتح راز در تفسير سوره روم حكايتى نقل مى كند در توجيه اين نكته كه چرا ابوبكر با ابى خلف الجهمى سر صد شتر شرط بندى مى كند كه نبرد روم و پارس سرانجام به پيروزى رومى ها مى انجامد و مى افزايد كه در آن زمان هنوز گرو بستن حرام نشده بود .اين حكايت شباهتى به ماجراى فريدون و سه پسرش دارد ،اما نقش فريدون را مادرى ايفا مى كند كه سه پسر دارد و هر سه شاه ولايتى در فارس . كسرى يا همان انوشيروان از مادر مى خواهد تا از خلقيات پسرانش بگويد تا يكى از آنها را براى جنگ با روميان برگزيند .بنا به معرفى مادر پسر اول از گرگ ترسناك تر و از روباه حيله گر تر و پسر دوم در كارها از تيغ و سنان رونده تر و پسر سوم به غايت حليم و بردبار است .كسرى پسر سوم را به اميرى لشگر گسيل مى دارد .اين پسر كه شهريزاد نام دارد در حمله اول روميان را مغلوب و شهرها را ويران و درختان زيتون و باغ ها را نابود مى كند .گويا برادران او نيز همراهى اش مى كنند . .پس از غلبه بر روم برادرى كه فرخان نام دارد در مجلس شاد خوارى به شهريزاد مى گويد :خواب ديده ام كه به جاى كسرى تكيه بر اريكه شاهنشاهى ايران زده ام .سازمان امنيتى كسرى كه در هر سوراخ فتيله اى مأمورى گماشته بى درنگ خبر به كسرى مى دهد .كسرى يا انوشيروان دادگر بى درنگ با پيك باد پا به شهريزاد اين پيغام را مى رساند كه بيدرنگ سر برادرش ببرد و سر بريده را به سرعت برق كف دست هاى پادشاه فرهمند نهد .به چه جرمى ؟به جرم خواب ديدن .شهريزاد پاسخ مى دهد كه اى شاه شاهان ما در سرزمين دشمن هستيم و فرخان مردى شجاع و كارآمد است و وجودش ضرورى .تعجيل مفرماييد كه او همه وقت در دست اعليحضرت است و مقام معظم مى توانند كينه شخصى خود را بعدا فروبنشانند .براى سر بريدن هيچوقت دير نيست اما حفظ لشكر در برابر دشمن نيازى است عاجل .انوشيروان دوباره و سه باره و چهار باره به شهريزاد فرمان مى دهد كه الا بلا تو بايد سر بريده فرخان را بفرستى .سرنوشت جنگ مهم نيست و سردار هم زياد .اما برادر حليم زير بار نمى رود .انوشيروان كه عادلش خوانده اند نامه اى براى شهريزاد مى فرستد كه تو به محض رؤيت اين نامه بايد خود را معزول و فرخان را به جاى خود نشانى .شهريزاد مى گويد :سمعا و طاعتا و سپس مقام فرماندهى قوا را به فرخان مى دهد .پيكى مى رسد و نامه اى ديگر به فرخان مى دهد با اين پيام كه تو بايد بى درنگ شهريزاد را گردن بزنى و سربريده اش را به نزد ما بفرستى .فرخان هم شمشير مى كشد تا گردن شهريزاد را فداى كينه كسرى كند .شهريزاد فرياد مى زند :چند لحظه مهلت بده و نامه هاى قبلى را به فرخان نشان مى دهد ؛با اين گفته كه اى برادر چهار بار از من خواستند سر تو را ببرم و نبريدم ،اكنون تو با نامه اول قصد جان برادرت كردى .فرخان مى گويد حالا كه اين طور شد بايد قرارى با قيصر بگذاريم .قرار گذاشته مى شود و برادران ايرانى با واسطه مترجم اعلام مى كنند كه ما از اين پس در ركاب قيصر عليه كسرى مى جنگيم .سپس سر مترجم را هم از تن جدا مى كنند تا خبر درز نكند .احتمالا قيصر پيش خود گفته است :در مملكت اين ها بازار سر بريدن چه رواجى دارد !چقدر سر بريده به دست پيك هاى بيچاره بايد حمل شود !به هشت صد سال بعد مى آييم و به سراغ ظريف ترين و زيباترين سروده هاى حافظ سرك مى كشيم .
    اى صبا با ساكنان شهر يزد از ما بگو
    اى سر حق ناشناسان گوى چوگان شما
    تجسم كنيد خشونت صحنه را . با سر كافر و ناسپاس چوگان بازى كردن ،درست همان طور كه امروز دوستان اوج توحش را در فوتبال بازى داعشى ها يا طالبان با سر غيرخودى مى بينند .
    اكنون بر مى گرديم به حمله اول شهريزاد و پيروزى او بر روم و رسيدن خبرش به عربستان و دلتنگ شدن رسول خدا و يارانش و شرط بندى ابو بكر .معلوم مى شود كه در مكه مسلمانان صدر اسلام دارند اخبار جهان را رصد مى كنند و همگى آرزو مى كنند كه روم اهل كتاب بر فارسيان مجوس و بى كتاب غالب شوند .در همين زمان پيامبر اعلام نزول اين آيه مى كند كه سوره روم از آنها آغاز مى شود :
    الم .غلبت الروم .فى ادنى الارض و هم من بعد غلبهم سيغلبون (الف،لام ،ميم.روميان مغلوب شدند . .در نزديك ترين زمين و آنها پس از مغلوب شدنشان به زودى غالب مى گردند .هركس مى تواند به اين سوره رجوع و آن را با دقت و چون متنى عادى بخواند .بدون تحليل شاكله رويكرد قرآن به زندگى انسانى و جهان و رفتار با غير مؤمنان و روش اقناعى آن در دعوت به ايمان به الله و نيز وعيد هاى هولناك ووعده هاى دلربا و احاله اين هردو به جهان ديگر و تنظيم امور اينجهانى بر اساس وعده و وعيد هاى آنجهانى اش و نهادن همه اين ها در بوته انديشه آزاد بخش عمده اى از آنچه عناصر وجدان قومى و ناخودآگاه جمعى ما ناميده مى شوند ناگفته مى ماند .ترس از شكنجه در جهنم و يا برعكس معامله شيرين با خدا با قراين و روش هاى اقناعى اى همراه مى شوند از اين قبيل :شما را از خاك آفريد (٢٠) ،آسمان ها و زمين و اختلاف زبان ها و رنگ ها و و زن براى تسكين جفت از آيات خدا هستند .(٢١ و ٢٢) همچنين اند خفتن به شب و طلب روزى به روز (٢٣) و برق آسمانى كه هم خوف دارد و هم طمع ،هم بيم دارد و هم اميد ،هم اميد يا به تفسيرى هم صاعقه هم باران و اين باران زمين مرده را زنده مى كند البته با دست خدا ،پس خدا مى تواند ما را نيز پس از مرگ زنده كند (٢٤) زمين مرده ،باران ،زنده شدن زمين كه احتمالا مراد رويش گياهان و منابع رزق و روزى اس ت .اين ها چيزهايي هستند كه در اين جهان ملموس و ديدنى اند .فراخوانى به تعقل و تعلم در اين چيزها حتما بايد به اين نتيجه برسد كه آفريننده و كارگردان آنها الله است ،در غير اين صورت تو كر و كور و غافلى و مشمول رحمت الهى نمى شوى وبه جاى فردوس به شكنجه گاه و عذاب اليم جهنم در مى افتى و در آن روز حسرت و توبه هيچ به كارت نمى خورد .پافشارى بر ايمان و اعتقاد درونى و مجرم ناميده شدن بى ايمان ها تا حد زيادى مقدم بر هرچيز ديگرى ملاك تقسيم انسان ها مى شود هرچند پس از ايمان از عمل صالح نيز سخن مى رود .وعده و وعيد آنچه حوالت به آن جهان مى شود و كيفرهاى زمينى ضامن و حافظ امت مؤمنين مى گردد .از افق امروزى مسلما رعد و برق و باران و رشد جنين و ستارگان و افلاك و رؤيا و شرايط كسب روزى دست كم همچون فعل مايشاء يك قدرت مطلق الهى ديده نمى شوند بلكه علل طبيعى آنها كشف شده اند .زمين مرده وجود ندارد و زير خاك هر زمينى ميليون ها موجود ذره بينى در تكاپو هستند .كسانى جهان را خود پديد آورنده مى دانند ،كسانى آن را اصلا مخلوق نمى دانند .ممكن است خاك مرده استعاره تلقى شود .در اين صورت استعاره نمى تواند دليل و برهانى محكم براى اثبات زنده شدن انسان ها پس از مرگ باشد .باران زمين مرده را زنده مى كند پس انسان هم به دست همان قدرتى كه اين احياى مشهود را ايجاد مى كند پس از مرگ زنده مى شود .ممكن است كسى بگويد اين دو احيا ماهوا با هم تفاوت دارند يا ديدنى بودن يك احيا دليل بر احياى ناديده نمى شود يا ناتوانى بت ها در ايجاد باران و رعد دليل بر اينكه موجد اين ها الله همچون فعال مايشاء است نمى شود يا به آيه هاى ٣٦ و ٤١ اين ايراد را وارد كند كه رسيدن بدى و قحطى و بلاهاى طبيعى الزاما ناشى از فساد و بدى فرد بلاديده نمى شود و ممكن كسى همه اين ايراد ها را پاسخ گويد .من وارد بحث در اين جدل بى پايان نمى شوم اما مسئله اى كه در فرهنگ دينى بنا به شواهد رخ داده وجود دارد اين است كه انسانى به دليل اعتقادى ذهنى بهشتى ويا جهنمى گردد و لاجرم كپيه زمينى و سياسى آن نيز در دوزخ ها و بهشت هاى زمينى پديد آيد و پديد آمده است و هم اكنون نمونه هاى آن در آستانه به خاك و خون كشيدن خاور ميانه است براى چى ؟براى آنكه تو كافرى و من مؤمن .اين دوگانه در ناخودآگاه جمعى قوم ايرانى به صورتى روانى -و نه منطقى -بسيار ژرف ريشه است به گونه اى كه انگيزش و محرك درونى آن صد بار بيش از آنكه برهان مشائى يا انديشه آزاد باشد خوف است و طمع .همان دو چيزى كه در سوره روم در باران دميده شده است .همان ايمانى كه قديسى آن را ايمان تاجران و بزدلان مى خواند و جنبش عظيم عرفان ايرانى لشكرى در برابر آن آراسته بود در دوران اوليه اش .حاكمان جبار خوف و طمع اخروى نهفته در ژرفاى ناخودآگاه جمعى را بيش از هرچيز با خوف و طمع اينجهانى خود همساز كرده اند و مى كنند .
    سوره روم بنا به تفسير ابوالفتح رازى ( ج٩،ص٣٨،چاپ مرحوم شعرانى ) و تفسير طبرى ( ج٢١،ص١٦،چاپ مصر)و تفسير هاى ديگر نشان مى دهد كه شادى مسلمانان از غلبه روميان بر فارسيان دليل اصلى اش نه عمل آنها بود ،نه فرهنگشان و نه مناسبات انسانى شان .دليل عمده اعتقادى بود .و اين نيز درست نبود اگر اوستا را كتاب به شمار آوريم .
    در داستان نقل شده ابوالفتح رازى عناصرى چون گردن زنى براى سلطنت و از سر بيم و آزا ،فدا شدن مصالح يك كشور به پاى درگيرى هاى شخصى و احساسى ،سه پسر كه هر يك شاهى محلى و حاكم بر قلمروى هستند ،و وجود همين عناصر در داستان پسران فريدون اين گمان را بر مى انگيزد كه شايد حق با كريستن سن شاهنامه شناس بزر گ بود كه خداينامه يا منبع مكتوب شاهنامه را بيان اسطوره هاى باستانى اما در آميخته با گفتار و فضاى عصر ساسانى مى دانست .

     
  33. با سلام خدمت شما عزیزان:
    بنده یه پیشنهاد دار م مسابقه اس مسی که کل شبکه های ایران میگذارن یک مسابقه اس مسی بزاران که موافق اصل نظام هستد یا نه جواب بله یا خیر.به شرطی که یه ناظر هم بزارن. هر اماری بدست امد قبول میکنیم.

     
  34. بخش چهارم ( معنی و تعریف واژه ی دین)
    از دین تعاریف گوناگونی کرده اند و کم پیش آمده که گویندگان دربیان مفهوم دین هماهنگ و یک کلام باشند. دراین جا برای جلوگیری از طولانی شدن سخن، به چند تعریف اشاره ای کوتاه کرده و از بقیه در می گذریم.
    دین: ملت ، مذهب ، کیش ، آیین ، ورع ، حساب ، پاداش ، جزا ، مکافات… ( فرهنگ عمید)
    دین: کلمه ایست عربی که در زبان های عبری و آرامی بکار رفته است و به معنای قضاوت و جزاست.. . در عربی به معنای اطاعت و انقیاد آمده است و معنی آیین و شریعت را نیز می دهد… ( خلاصه ادیان)
    دین: از واژه دَئنَه دراوستا آمده وبه معناي « وجدان آگاه » يعني نيروي تشخيص خوب ازبد » بر پايه خرد وبا آزادي واختيار است… ( نگاهی به آیین زرتشت)
    دین: … پذیرفتن قدرتی برتر که نامریی ، و برسرنوشت بشر حاکم است و فرمانبری از آن لازم و واجب می باشد… ( فرهنگ آکسفورد).
    البته اهل فلسفه ، تاریخ ، جامعه شناسان ، روانشناسان وغیره ، تعاریف خاص خودشان را از واژه ی دین دارند که آن ها را به اهل تحقیق وا می گذاریم.
    چنان که در بالا دیدیم ، بنا بر یک تعریف ، دین انقیاد و اطاعت محض است و بنا به تعریف دیگر، دین یعنی وجدان و شعور و قدرت شناختِ خوب از بد.
    اگر تعریف اول را درنظر بگیریم ، دین اسارت است و بند است و اطاعت است ؛ و دیندار ، زندانی و اسیر و فرمانبردار می باشد. یعنی بنده ای صرف و دیگر هیچ. دراین معنا نبود دین هزار بار به از بود آن است چون هرکسی ، حتی با آگاهی اندک ، از بند وبست و انقیاد بیزار است و آرزومند آزادی و اختیار و رشدی است که درنتیجه ی کوشش و تلاش بدست می آید.
    دراین تعریف ، هرکه مقلد است و اهل چون و چرا نیست ، وبنده صفت فرمان می برد و جان و خانمانش را فدای فرمانِ زعما و رهبران می کند مومن است ، و هرچه بیشتر ، لال و کور باشد و کمتر از چون و چرایی فرمامین بپرسد مومن تر و با ایمان تر خوانده می شود. با این فرض، طالبان ، بوکرحرام ها ، جنگجویان حکومت شام و عراق ، انتحاری ها ، و خلاصه همه ی کسانی که دست به کشتن دیگران و غارت مال و نابودی جان و اسیرکردن زنان و کودکان می زنند دین دار و مومن و با ایمان هستند. چون فرمان این کشتار از طرف مقامات بالای دینی صادر شده است.از جمله کسانی که جوانی را از طبقه دوم دانشگاه ، یا روی پل به زیرمی اندازند و فریاد یا زهرا می کشند. یا با ماشین از روی کسی رد می شوند تا مخالف دینی را بکشند. یا در زندان ها با گرفتن وضو و بردن نام قدیسان شلاق برپیکر این و آن می زنند. یا در کهریزک هزار کار زشت و پلید می کنند. یا میلیارد میلیارد از زندگان می دزدند و خرج مردگان می کنند و و و . همه ی این ها متدین ها و دیندارانی هستند که دین را با مفهوم و معنی اطاعت و انقیاد و تسلیم و اسارت آن پذیرفته اند و تفکر و تعقل جایی در دین شان ندارد. مقلد ، فرمانبر، ناپرسا، و دیگر هیچ.
    چنانچه مفهوم دوم مورد نظر باشد؛ موضوع برعکس می شود. یعنی اگر دین را از واژه « دئنا» بگیریم و آن را به آن گونه تعریف و تفسیر کنیم که برخی مدعیان مفسرآنانند ، درآن صورت دین یا دئنا چیزی است که کاملا مخالف استبداد، خود رایی ، اطاعت محض و انقیاد است.
    درتعریف دئنایی دین ، شرط اول یک مومنِ ِ حقیقی توانایی تشخیص خوب از بد و زشت از زیباست. بنا به این تعریف کسی که نتواند خوب و بد ، و درست و نادرست را درک کند به مرحله فهم دین نرسیده است و این به دین معناست که مومن باید بکوشد هوش خود را تیز کند تا به درجه فهم و شعور( به معنای دینِ دئنایی ) برسد.
    شک نیست که آموختن و آموزش دیدن و حافظه را از مطالب پر کردن یک مسئله است و تیز و ریز به مسائل نگریستن و در باب آموخته ها و دیده ها و شنیده ها اندیشیدن مسئله ای دیگر.
    چه بسیار دانشجویان و طلابی هستند که مانند نوار ضبط و صوت ، فرمایشات استاد و کتب را از حفظ کرده اند و در موقع نیاز ، چنانکه دکمه ی آن ها را بزنند شروع می کنند به گفتن این که فلانی این را گفته و بهمانی آن را. البته با فضای آموزشی دیروز و امروز که برمدارس علمیه و دانشگاه های ما حاکم بوده و هست ، نمره گرفتن ، و سخنان معلم و کتب درسی را مو به مو واگو کردن ، و درمخالفت استاد و معلم سخن نگفتن ، و بخصوص رعایت اساتید ضبط گونه را کردن ، و مراحل تحصیلی را طی نمودن ، و مدرکی گرفتن و پای پاچالی رفتن ، یا دراداره ای بند شدن ، سبب و اسبابی است تا جوانان ما، جویندگان کار، نه پویندگان علم شوند.
    از آموزگار و استادی که خودش یک مـُقلد صرف است و کاری جز انباشتن اندیشه های دیگران در سرندارد نباید توقع داشت شاگرد و دانشجویی تربیت کند که به جای حفظ کردن اندیشه ی این و آن ، خود بیندیشد و اندیشمند شود. اندیشیدن سخنی است و آموختن سخنی دیگر.
    در دینِ دئنایی ، مهم اندیشیدن است نه حفظ اندیشه ها چرا که حافظین اندیشه ها به طور معمول با پیروان اندیشه های دیگر به نبرد برمی خیزند تا اثبات کنند که آن ها برترند. این گونه آموختن توان تشخیص خوب و بد را نمی دهد و برای همین هم پیروان ادیان و مکاتب که به خیال خود فرهیخته اند مشتی پر ریخته اند. چرا ؟ چون همه ی عمر در یک قفس ماندن ، پر و بال هر پرنده ای را می ریزد و پرواز را از یاد او می برد.
    چنین کسانی مطابق تعریف دین ِ دئنایی افرادی بی دین هستند . این ها حافظین خوبی هستند اما اندیشمند نیستند. فرق حافظ و اندیشمند از زمین است تا آسمان
    « از مقلد تا محقق فرق هاست / کین چو داوود است و آن دیگر صداست.

    خلق را تقلیدشان برباد داد / این دو صد لعنت براین تقلید باد »
    اگر دین با تعریف دئنا مد نظر باشد باید گفت هرکه درهرجا در پی فهم خوب از بد است و دراین باره پرس و جو می کند و به تحقیقات و پژوهش هایش می اندیشید و سپس از بین همه ی دیده ها و شنیدها بهترین را برمی گزید دین دار است و مومن ؛ و کسانی که جز این عمل می کنند ، بی دین هستند و بی ایمان.
    با این تعریف همه ی دانشمندان، با هرمرام و مسلکی، و همه ی دانش پژوهان درهرقوم و ملتی ، دین دارند و دربین پژوهشگرانی که می اندیشند بی دین یافت نمی شود. اگر حمل برگزافه گویی و تعریف نشود ، شمایی که این متن را می خوانید و مقداری از وقت خود را صرف جستجو دربین نوشته ها می کنید که خوراک مغز را فراهم کنید تا بهتر بیندیشد ، بی توجه به این که نامت چیست و به ظاهر مخالف یا موافق دین و مذهبی ، مومنی متقی و دینداری با ایمان هستید.

    با احترام.
    دانشجو

     
  35. دوست خوبم جناب ساسانم .
    با درود
    نوشته ی زیبایتان را خواندم و از آن لذت فراوان بردم و چیزها آموختم.
    چون درآن جا خطاب به دوستمان فرموده بودید که « ببخشید که بنده عوام جسارت می کنم وارد گفت و گوی خواص می شوم». لازم دیدم به سهم خود ،عرض کنم : شاید دوستمان خود را خواص بداند اما این ناچیز چون عموم مردم هستم و بی تردید ، اگر ازشما کم نباشم که هستم ، بیش و پیش نیستم .
    اراتمند و دوستدار شما.
    دانشجو

     
  36. دوست خوبم ، حامی گرامی
    با درود.
    نخست. از شما بسیار سپاسگزارم که با این دقت نظریات را جمع آوری و نتیجه گیری کرده اید و تا این حد نسبت به این ناچیز لطف و محبت دارید.
    دوم. اطاعت امر می شود. تا آن جا که بتوانم .

     
  37. بردیای عزیز ، درود برشما.
    درپاسخ به پرسش های حضرتعالی.
    خیال می کنم که دین اسلام یک سود کلان ، و یک زیان بزرگ ، برای مردم عربستان داشته است.
    سود آن این بود که اتحادی بین قبایل بوجود آورد تا در سایه این اتحاد ازشرایط سخت ِ اقتصادی و نزاع های قبیله ای برهند و با قدرتی که این اتحاد به آن ها بخشید ، بتوانند کشورگشایی کرده ، با فرهنگ های ملل دیگر که تقریبا همه ی آن ها از فرهنگ عرب قوی تر بودند آشنا شوند. پس پیامبر اسلام از این جنبه برای اعراب شخصی بس سود آور بود.
    زیانی که اعراب ( فعلا کاری به اقوام و ملل دیگر نداریم ) نصیب شان شد از دست دادن آزادی ، پولاریسم ، و سکولاریسم بود. پیش از ظهور اسلام چندین بت یک در یک خانه بودند و هرکس به هر روشی که می خواست به مراسم دینی خود می پرداخت. ادیان یا مذاهب ، متعدد بودند ( پلورالیسم دینی) و کسی مزاحم کسی نبود و اجباری در انتخاب دین و روش زندگی وجود نداشت. سران قبیله اگر چه معتقد به دین بودند اما برای انجام کارهای جمعی ، مسائل دینی خود را دخیل نمی کردند. اعراب آن روزگار که بیشترینشان بیابان نشین بودند، و دوری از قراردادهای اجتماعی وعدم اطاعت از فرامین حکومتی و رسوم شهری ، روحیه ی آزادی و آزادگی به آن ها داده بود. این آزادهای صحرا گرد، پس از ظهور و به قدرت رسیدن اسلام ، ومجبور به اطاعت و فرمانبری شدند. آن ها قدرت را به دست گرفتند و آزادی را از دست دادند.
    در پاسخ به پرسش اعتقاد به خدا و خدای واحد. به گمان این ناچیز سخت ترین تعریف ، تعریف خداست و زیباترین سخن را فردوسی گفته است : « زنام و نشان و گمان برتر است …»
    به نظر نگارنده ، اگر اشتباه نکند ، ایجاد ذهنیت خدای واحد ، یک حرکت سیاسی بود. تقویت این اعتقاد سبب می شد تا به بهانه ی رفع شرک ، قدرت در یک نفر متمرکز شود و او بتواند به خواسته هایش دست یافته مزاحمین را به نام مشرک از سر راه بردارد. اگر عمری بود درآینده ، دربخش نگاه های متفاوت به خدا ، یا چیزی چون این ، نظر خود را دراین باره خواهم نوشت.
    شاد و سربلند باشید.
    دانشجو

     
    • دانشجوى گرامى و پرتلاش
      نوشته هاى شما را با اشتياق مى خوانم و اميدوارم كارتان را ادامه بدهيد چون چراغ اين سايت را روشن تر مى كنيد و باعث مى شويد تا نگرش هاى بيش ترى در مراوده پربار اين سايت شريف مشاركت كنند ؛اين گفته من البته ساير دوستان را هم شامل مى شود ;اعم از مذهبى و غير مذهبى .
      اما تشكرى خاص از شما بابت معرفى زكرياى رازى و همچنين آقاى مرتضى كه در بحث راجع به زكريا شركت كردند .اين باعث شد كه من ديگر از معرفى رازى و معاف گردم . در ضمن در باره زندگى عرب پيش از اسلام يك سند كتبى مهم بجا مانده و آن چكامه هاى معروف به معلقات سبعه است و به انگليسى هم ترجمه شده اند .چكامه هايي بسيار زيبا و پرشور و با شكوه كه يكى از آنها نيز در ستايش صلح است .گفتم شايد به درد تان بخورد .البته يكى از دوستان اين سايت به نام آقاى عبدالله در ادبيات عرب بسيار وارد به نظر مى رسيدند كه مدتى است دلتنگ حضورشان هستيم .شايد اين كامنت را ببينند و كمك كنند .پايدار و پر توان باشيد

       
    • درود بر جناب دانشجو

      منتظر نوشته شما در ارتباط با خدا خواهم ماند. این بحث ریشه ای تر از بحث ادیان است و واکاوی آن به تحلیل حکومتهای دینی نیز خواهد انجامید. حکومتهایی که ریشه خود را خدایی می خوانند و آن را تا ولی فقیه و پادشاه ادامه می دهند. این است که کوچکترین نافرمانی از دستورات خود را به نافرمانی از خداوند منتسب می کنند و جزای آن را به شدیدترین وضع ممکن می دهند. و آنچه در این میان قربانی می شود آزادی اندیشه است.

       
      • بدياى عزيز
        با شما كاملا موافقم ..با سپاس از نوشته هاى خوب شما .خدا در نگاه نخست يك لفظ است ..در وهله دوم بر سر معناى اين لفظ اختلاف و جداسانى ها بسيار است .به پيشنهاد شما خوشامد مى گويم . شما بايد بهتر از من بدانيد كه در غرب و به ويژه در آمريكا مدت هاست كه مباحث الهياتى و فلسفى بر همين مسئله متمركز شده اند .پس انتشار كتاب طرح بزرگ از استيون هاوكينگ و ليوناردو ملادينو اين مباحثات داغ تر شده و بارها در كانال هاى تلويزيونى آمريكا يك ملحد و يك مؤمن كاملا آزادانه و بى هراس با هم مناظره كرده اند .يكى از اين مناظره ها كه به صورت كتاب هم درآمده مناظره چوپرا و ملادينو است .حالا از موضوع خدا كه بگذريم نفس گشودن اين گفتگو ميان بى خدايان و خدا باوران تابوى آزادى ستيز را مى شكند و اين به سود هر دو طرف بحث است وگرنه قرار نيست چنين گفتگوى بنيادينى در اين يا آن مناظره با حكمى فصل الخطاب فيصله يابد .پاينده باشىد

         
        • کورس ﻋﺰﯾﺰ
          ﺑﻠﻪ ﺩﺭ ﻏﺮﺏ ﺣﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺑﯿﺎﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﻣﺬﻫﺒﯿﻮﻥ ﻫﻢ ﻫﺴﺖ. ﻣﻦ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﺑﺎ ﺑﯽ ﺧﺪﺍﯾﺎﻥ ﺗﺒﺎﺩﻝ ﻧﻈﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺭﮒ ﮔﺮﺩﻥ ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻣﺸﺎﻥ ﻫﻢ ﻣﺘﻮﺭﻡ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ. ﻫﻨﻮﺯ ﺭﺍﻩ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺩﺭ ﭘﯿﺶ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﮐﻮﺭﺱ ﺟﺎﻥ ﻭﻟﯽ ﺍﺳﺘﺎﺭﺗﺶ ﺯﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
          ﺑﺎﯾﺪ ﺧﺪﻣﺖ ﺷﻤﺎ ﻋﺮﺽ ﮐﻨﻢ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎﺕ ﻓﻠﺴﻔﯽ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﭼﯿﺰ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺍﻧﺪﮎ ﺍﺳﺖ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺩﺭ ﺣﺪ ﺻﻔﺮ. ﺧﺮﺩﻩ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎﺗﯽ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ ﻭ ﻫﻨﺮ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺳﻮﺍﻻﺕ ﻓﻠﺴﻔﯿﻢ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﺎﺣﯿﻪ ﺑﺮ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﺯ ﻣﺒﺎﺣﺜﺎﺕ ﻋﻤﯿﻖ ﻓﻠﺴﻔﯽ ﺷﻤﺎ ﻟﺬﺕ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﯽ ﺑﺮﻡ ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺁﻗﺎﯼ ﻧﻮﺭﯼ ﺯﺍﺩ ﺭﺣﻤﯽ ﺑﻪ ﺳﻮﺍﺩ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺑﮑﻨﯿﺪ.
          ﺗﻼﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻣﺒﺤﺚ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﺍﻻﺕ ﺫﻫﻨﯿﻢ ﮐﻤﯽ ﺑﺸﮑﺎﻓﻢ. ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭﻡ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻓﺮﻫﯿﺨﺘﻪ ﺍﯼ ﭼﻮﻥ ﺷﻤﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﯿﺪ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺭﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻭﺍﮐﺎﻭﯼ ﮐﻨﯿﺪ.

           
  38. دوست خوبم سید ابوالفضل عزیز.
    درود وسلام برشما.
    در پاسخ به این که فرموده اید: « به نظر شما برکشیدن و توجیه بت پرستی یعنی روشن کردن گوشه های تاریک تاریخ؟! بیاید آن طور که ادعا می کنیم ، خردمندانه و هوشمندانه بیندیشیم ، نه این که آسمان و ریسمان را به هم ببافیم تا “شاه انشا”یمان تایید شود . آیا این طور بهتر نیست؟»
    عرض می کنم: ترجیح می دهم یک بت پرستِ دگر دوست باشم تا یک موحد دگرآزار.
    دوست گرامی. یا ما عقل و درایت دیگران را به رسمیت می شناسم که درآن صورت به من چه مربوط است آن دیگری چه می پرستد و خدایش چگونه است؟
    یا این که خیال می کنم من به حقیقت دست یافته ام و باید دیگران را به هر قیمتی به آن سو بکشانم ؛ که دراین صورت فرقی بین من با کسانی که با شمشیر و شلاق می خواهند مردم را به بهشت ببرند نیست.
    آنچه برای این ناچیز مهم است نخست رفتار انسانی من با دیگران است ؛ و سپس ، رفتار انسانی آن ها با من.
    توقع دارم که نه آزارم به کسی برسد و نه کسی به من آزاری برساند. به دیگر سخن ؛ چون ازاستبداد و زورگویی بیزارم ، مستبد و زور گو نباشم ؛ و چون میل ندارم کسی جلو حرف زدن ِ مرا بگیرد ، من نیز جلو سخن گفتن کسی را نگیرم .
    درپایان ، با توجه به لزوم پاسخگویی به عزیزانی که نگارنده را مورد لطف قرار داده اند و قولی که به دوستان در رابطه با ادامه نوشته ها داده بودم ، اجازه می خواهم از پاسخگویی به فرمایشات اخیرتان درهمین پست ، خود داری کنم . امیدوارم این عدم پاسخگویی را حمل بر بی احترامی نفرمایید.
    پایدار و سرافراز باشید.
    دانشجو

     
  39. یاران گرامی درود برشما.
    به طور بسیار خلاصه عرض می کنم: همان طور که درگذشته یاد آوری کرده ام ، روایاتی که در باب تشویق به علم آموزی در اسلام شده از نگاه اینجانب معتبر نیستند ؛ چون به قول آن بزرگوار « دو صد گفته چون نیم کردار نیست».
    همه ی ما کم و بیش از تاریخ اسلام با خبریم و می دانیم که در سد سال آغازین ِ اسلام حتی یک مدرسه و دانشگاه ساخته نشده است و مسلمین ، حتی یک کتاب علمی ننوشته اند ؛ و اسلام ، جز تخریب دانشگاه های ملل مغلوب و نابود کردن کتابخانه ها و آثار فرهنگی آنان کاری نکرده است.
    تمدن اسلامی پیش از آن که با تمدن ملل دیگر بیامیزد و از آن ها بیاموزد ، برای علم ارزشی قائل نبود و آن گاه که به میان ملل مترقی آمد ، به قول معروف برای خالی نبودن عریضه ، شروع کرد به جعل حدیث و روایت که پیامبرچنین گفت و ائمه چنان گفتند.
    اگر به راستی دانش و هنر برای اسلام مهم بود باید در قرآن اشاره ای روشن به آن می شد و در پس آن اشاره ، و آن حکم ، اگر یکی از اصول دین نمی گشت دستکم یکی از فروع دین می شد. درآن صورت مسلمین همان طور که جهاد و نماز و ذکات و حج و امثالهم را واجب می دانستند ، به حکم واجب بودن کسب علم ، به دانش اندوزی می پرداختند. آن گاه بود که می شد گفت سخن ِ پیامبر اسلام که فرموده «طلب علم برهر مرد و زن مسلمانی واجب است» سخن خدا ، یا محمد است و ساخته و پرداخته جاعلین حدیث نیست.
    شما می دانید و من نیز می دانم که نه پیامبر اسلام و نه خلفای چهارگانه هیچ کوششی برای ایجاد مدرسه و دانشگاه و بیمارستان و راه سازی و امثالهم نکردند ؛ پس ، « آنچه که عیان است چه حاجت به بیان است؟ »
    اگر اجازه بدهید در آینده ، در ادامه ی نوشتاری که بخش بندی شده است ، درجایگاهی خاص، به این مسائل بیشتر بپردازیم.
    شادکام و پایدار باشید.
    با احترام.

     
    • نمیدونم شما کدوم تاریخ رو خوندی؟!!!
      اما تو هر کتاب تاریخی هست که زمان مأمون بیت الحکمة تأسیس میشه. تو همون جا اکثر کتابهای یونانی و سریانی و فارسی به عربی ترجمه میشه. حتی مترجمین غیر مسلمان رو هم استخدام می کرده. لطفا جوسازی نکنید. کتاب علمی هم تا دلت بخواد هست. منتها شما فکر می کنی علم 1000 سال پیش باید مثل علم الان باشه.
      وقتی تو قرآن سفارش به سیر آفاق و انفس میشه ینی همین دیگه. نمیرن در و دیوار و ببینن که. سفر که میکردن از این ور اونور چیز جدید هم یاد میگرفتن. برادر من 1000 سال یکی از راههای انتقال علم اینجوری بود. اینترنت که نبود. چاپخونه که نبود.
      خوارزمی، ابن سینا، بیرونی، رازی اینا از کجا اومدن؟؟
      واقعا عجیبه!!!!! اینقدر عناد؟؟؟؟!!!!
      کدوم دانشگاه خراب شده؟ یه روایت دروغ هست که داستان آتش زدن کتابخونه ی اسکندریه به دستور عمره. که فقط غربی ها نقل کردن و هیچ سندی نداره. سند کذب بودن این ادعا اینکه بیشتذ کتابهای یونانی و سریانی از توی همون کتابخونه اومده. اگه آتش زده بودن که از کجا ترجمه میکردن؟؟؟
      تا زمان مأمون جهان اسلام درگیر جنگ و ناآرامی بوده برا همین دانشگاه تأسیس نشده بود.
      ربطی به اسلام نداره. عرب هیچی نداشت ولی به خاطر سفارش اسلام به دنبال یاد گرفتن از سایر تمدن ها کردن. که اگه اندکی با تاریخ تمدن آشنا باشی میبینی که همیشه تمدن ها از هم چیز یاد گرفتن.

       
      • نوشته درسده آغازین.یعنی صد سال اول. بفرمایید که مامون و کتاب نویسی و ترجمه مال صد سال اول بود؟شماچجوری تاریخ خوندی؟

         
  40. جناب سید ابوالفضل علیه السلام (اینهم بخاطر اینکه از ما ناراحت نشی!) بحث من با شما شخصی نیست که بخواهم با شما یا دیگری دشمنی کنم.بحث ما بر سر اصولی است که شما دین باوران در طول تاریخ هز وقت قدرت را گرفته اید زیرپا گذاشته اید.
    شما با این نوشته نسبتا بلند خود نشان داده اید که اصلا نمی دانید سکولاریسم یعنی چه و قوانین عرفی (لاییک)را ضدیت با دین میدانید.ولی چنین نیست. قوانین در کشورهایی با سیستم سکولار رطی به دین و مذهب و ایدیولوژی خاصی ندارد زیر بنایش هم حقوق بشر و برابری و آزادی انسانهاست نه مقدسات ساختگی گروهی خاص.مسلما در چنین سیستمی اگر تعداد زیادی حتی به حربی با دیدگاه مسلمانی رای دهند ان حزب می تواند قدرت سیاسی (دولت) را در دست گیرد ولی نمی تواند قوانین شرع اسلام را بجای قوانین سیاسی کشور اجرا کند.چون قوانین اساسی قوانین زیربنایی است و باید بر مبنای حقوق بشر باشد و قوانین شرعی تبعیض آمیز. شما بعنوان مسلمان آزاد هستید که به ایین خود آزادانه عمل کنید ولی حق ندارید بزور چادر سر مردم کنید و یا برای بهشت رفتن خود زندگی دیگران را جهنم کنید همان طوریکه در ایران و کشورهای مسلمان به این کار مشغولید.قانون اساسی عرفی مردمان را به اکثریت و اقلیت تقسیم نمی کند.بلکه محافظ حقوق انسانهاست نه قدرتمندان دولتی و حکومتی. در چنین جوامعی قدرت وابسته به مردم است و دولت و حکومت جیره خوار مردم است و بشدت و با دیدی باز از طرف جامعه و مطبوعات آزاد کوچکترین حرکت و سیاست اش زیر ذره بین رصد می شود.اگر شما می بینید که در فرانسه حجاب ممنوع است بخاطریکی سؤاستفاده مسلمین از حجاب و تحمیل حجاب ب ه کودکان که برضد حقوق کودک است و دیگری اینکه زنان در جوامعه غربی در طول سه قرن برای آزادی و برابری جنسی و حقوق برابر با مردان در جوامع مردسالار مبارزه کرده اند بهمین جهت دوست ندارند ببیند که خواهرانشان درست بعد از ایهمه مبارزه ایچنین خوار و تو سری خور و تحقیر می شوند.و پوشیدن حجاب را نشانه نابرابری و تحقیر می دانند چیزی که عیان است و کافی است یک آزادی در کشور ما می دادند تا می دیدی که حرف من تا چه اندازه درست است.
    در مورد بت پرستی هم شما متعصبانه برخورد می کنید سید!الان ما می توانیم به عقب برگردیم و نتایج یکتاپرستی و بت پرستی را ببینیم.درثانی مگر الان شما مسلمین بخصوص شما شیعیان بت پرست نیستید اگر نیستید پس اینهمه از اموال مردم محروم ایران را چرا بپای بتهایی که از مردگان مشتی عرب می ریزید و اینهمه ضریح و دخیل بستن و اعمال مشمیز کننده و آزارانده و بقول ایجر میرزا زنند ه چیست؟چه فرقی می کند که شما یک سنگ را در مکه بگذارید و دورش طواف کنید یا صد سنگ را؟ لاقل در زمان بت پرستان خدایشان را به دیگران حقنه نمی کردند ولی شما از صبح تا عصر وشب و نصف شب دمار از روزگار مردم درآورده اید و اینهمه جنایت را برای حفظ آیینهای ابلهانه مرتکب شده اید. با کمی اصاف و اندکی دیدباز و دوری از تعصب اگر به اطافت بنگری و یا سفر کنی خواهی دید که آنچه را ما می گوییم به حقیقت نزدیک تراست تا آچه را شماها سالها نوشته و در بوقها دمیده اید و ما را به اینجا رسانده اید که می بینی!دین شما هر چه هست خوب و یا بد امریست خصوصی و این با عقاید سیاسی و فرق می کند.دین رابطه فرد با خدایش است نه چیز دیگری ولی وقتی به امرو نهی و ادعای ساختن جامعه می پردازد دیگر دین نیست و هیمن چیزی می شود که می بینم.

     
  41. مرتضای عزیز سلام برشما.
    در پستِ « محمد نوری زاد از زبان دیگران» در بخش نظرات ، مطلبی به نام « طبقه سوم حکما» مرقوم فرموده بودید که نوعی پاسخ به نوشته های اینجانب بود.آن را خواندم و لذت بردم و ازنوع نگارشتان خوشحال شدم.
    در پست بعدی، قلم به تندی رانده اید ؛ و نه برای ارائه ی مطلبی جدید ، بل به جهت انتقاد و فروکوفتن مخالف فکری خود ، سخنانتان را توام با اهانت نموده اید.
    پیشنهاد می کنم که بدون تندی سخن و زشتی کلام ؛ به سبک نوشته ی قبلیتان ، به جای انتقاد و خرده گیری از نظر دیگران ، به ارائه ی دیدگاهای خود بپردازید تا خوانندگان ، دو مطلب متفاوت و گاه متضاد را بخوانند و بنا به تشخیص خود ، سره از ناسره بازشناسند.
    درضمن اگر فرصت کردید «جامع عباسی» نوشته شیخ بهایی را مطالعه بفرمایید .
    برای این که خوانندگان گمان نکنند سخنی بی سند گفته ام ، چند بند از دستورات حضرت شیخ بهایی که یکی از دانشمندان بزرگ جهان اسلام است ، را به روایت کتاب « درد اهل ذمه » به نقل از جامع عباسی ( صفحه 63 به بعد ) به عرض می رسانم:
    « …. هرفرد اهل ذمه باید جزیه را قبول کند….اهل ذمه نباید مسلمانان را به عقد خود درآورند….اهل ذمه ملزم به پیروی از احکام مسلمانان هستند… مسلمانان را نباید از راه بدر کنند… به خدا و رسول خدا دشنام ندهند و کتاب قرآن را خفیف نکنند اگر این کار را کردند واجب القتل می شوند… آنچه در اسلام حرام است مانند نوشیدن شراب و خوردن گوشت خوک انجام ندهند…عبادتگاه و پرستشگاه در کشور اسلامی ایجاد نکنند… کتاب های دینی خود را با صدای بلند نخوانند و ناقوس کلیسا را به صدا درنیاورند… خانه خود را بلندتر از خانه های مسلمانان نسازند… چهارپایی را که سوار می شوند باید غیراز چهارپایی باشد که مسلمانان سوار می شوند… حق سوار شدن به اسب ندارند. هنگام سواری باید هردو پای خود را در یک طرف چهارپا آویزان کنند… حق بستن شمشیر و حمل سلاح ندارند … لباس زنان آنان باید طوری باشد که از لباس زنان مسلمان متفاوت باشد… درجاده ها راه نروند بلکه از جاده ها منحرف شوند ….
    ….کافران چه حربی باشند و چه اهل ذمه نجس هستند… درخانه ای که زرتشتی و سگ درآنجا باشد نماز مسلمان مکروه است … رفتن به مجالس عروسی ِ کافر مکروه است … گواهی اهل ذمه برای مسلمانان درست نیست … کشتن مسیحی ، یهودی و زرتشتی کفاره ندارد … مسلمانان را جهت کشتن کافر قصاص نمی کنند بلکه تعزیز می کنند….خون بهای مرد مسلمان ده هزار و زن مسلمان 5000 هزار درم است و خون بهای مردان یهود 800 و زنان یهود 400 درم می باشد… اگر کافری کافر دیگری را بکشد و مسلمان شود قصاص از او ساقط می گردد…و… ».
    جناب مرتضی! اگر نیاز است بفرمایید تا نگاه دیگر علمای اسلام را در باب انسانیت نه اسلامیت با ذکر ماخذ به عرض برسانم تا شاید بپذیرید که دانشی که سبب رشد بشر نشود و او را به سوی انسانیت نبرد دانش نیست ؛ و این سخن که دین با دانش میانه ی خوبی ندارد به دلیل ِ فرمایشات گهر بار و انسانی ِ!!!؟ دانشمندان بزرگ اسلامی و آنچه امروز شاهدش هستیم ( 17 ساعت تشنگی و گرسنگی درهوایی که گاه به بیش از 40 درجه می رسد ، به فرمان دین ) چنان که شما فکر می کنید ؛ ژاژ و نابجا نیست. اگر اشتباه نکنم ضرب المثلی عربی می گوید « برای عاقل اشاره ای کافیست».
    تن و جان تان درست و پایدار باشد.
    دوستدار شما .

     
    • بنام خدا (هستی هوشمند)

      علیکم السلام

      متشکرم

      1-مطلبی که در باب زندگینامه زکریای رازی درج شده بود انشای شخصی من نبود،بلکه عین عبارات مرحوم استاد شهید مرتضی مطهری طاب ثراه بود در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران ،که در آنجا طبقات مختلف از علماء و حکماء و عرفاء و شعراء و غیرهم را که پیش و پس از پذیرش اسلام از سوی ایرانیان در سپهر علم و ادب و فرهنگ ظهور کرده اند را بنحو مختصر معرفی کرده است.و غرض از انعکاس این بود که مطالبی که شما به مرحوم زکریای رازی طبیب و فیلسوف ایرانی اسلامی نسبت دادید مطلب تازه ای نبوده است ،و همانظور که ملاحظه شد معلوم شد که غیر متدینان به اسلام می کوشند انزوای فکری خویش را با انضمام برخی از بزرگان علم و فرهنگ به خود ترمیم و جبران کنند.من امیدوارم در اینطور موارد سوای توجه به نوع نگارش و التذاذ به آن ،با تامل در محتواها ،اشتباهات و نارسائی های فکری خویش را التیام جبران کنید.

      2- اظهار کردید که :
      “”در پست بعدی، قلم به تندی رانده اید ؛ و نه برای ارائه ی مطلبی جدید ، بل به جهت انتقاد و فروکوفتن مخالف فکری خود ، سخنانتان را توام با اهانت نموده اید.
      پیشنهاد می کنم که بدون تندی سخن و زشتی کلام ؛ به سبک نوشته ی قبلیتان ، به جای انتقاد و خرده گیری از نظر دیگران ، به ارائه ی دیدگاهای خود بپردازید تا خوانندگان ، دو مطلب متفاوت و گاه متضاد را بخوانند و بنا به تشخیص خود ، سره از ناسره بازشناسند.””.

      من هیچگاه در نوشته ها و اظهاراتم انکار تندی های گاه بگاه باقتضای حال و مطلب و مخاطب ،را نکرده ام اما شما بدانید که لزوما تندی در لحن گفتار و ایفاد مطالب متلازم با توهین نیست ،توهین از عناوین قصدی و عرفی است و متوقف بر وجود ایندو عنصر است ،قضاوت آن نیز بعرف است و نه افراد ،چه اینکه ممکن است کسی از سلام یا احوالپرسی نیز انتزاع توهین بخویش کند،بنای من در مباحثات و مجادلات توهین و بکارگیری الفاظ فحش و تحقیر آمیز نیست ،شما اگر موردی را توهین تشخیص دادید خوب بود مشخصا تذکر میدادید والا زشتی در کلام چیزی است که قابل تطبیق بر برخی تعبیرات شما نسبت به ادیان و انبیاء و غیرو هم هست،الفاظ من به تناسب نوع گفتارها انتخاب می شوند و من در این باب دقت دارم ،اگر مثلا گفتم “مغلطه کردید” یا “سفسطه کردید” یا “دین ستیزید” این الفاظ دقیق اند و شما خود اذعان دارید که دین ستیزید ،دین ستیز نیز عرفا فحش و توهین نیست ،عنوان مشیر به مفهوم است،یا اگر گفتم عکس مار می کشید و با سفسطه مطالبی را تلقین می کنید نیز باز چنین است ،زیرا در مباحث عقلانی و کلی تمسک به شعریات آنهم به آن شکل مفتضح ،نامی جز عکس مار کشیدن و فریب در عرصه عمومی ندارد.بنابر این توهینی در کار نبوده است ،چیزی که از ویژگیهای بیان و بنان شماست این است که نرمی در گفتار ابزار هجوم ناروا به هنجارها و اشخاصی می کنید که برای بسیاری از انسانها عزیز و الگویند ،اکنون کلی می گویم اما در آتیه در اثناء بحث بشما گوشزد خواهم کرد .
      من چنانکه خطاب به یکی از حامیان شما گفتم مشکل شخصی با شما ندارم ،زیرا نه شما را دیده ام و نه می شناسم ،آنچه در اینجا واسطه انتقال مفاهیم است الفاظ است ،توصیه می کنم در مقام نقد به اشخاص حقیقی و حقوقی مراقب الفاظ و لحن گفتار خویش باشید ،زیرا آن اشخاص حقیقی و حقوقی که از چشم شما افتاده اند در چشم کثیری از بنی نوع عظیمند،پس بحث من بحث شخصی و رنجش های شخصی نیست ،بحث من باورها و هنجارهای متعالی است که ممکن است در چشم شما حقیر باشند.پس استفهام کنید و نقد و ایراد اما با احترام و احتراز از تحقیر آنها.

      3- نوشتید :
      “”درضمن اگر فرصت کردید «جامع عباسی» نوشته شیخ بهایی را مطالعه بفرمایید .
      برای این که خوانندگان گمان نکنند سخنی بی سند گفته ام ، چند بند از دستورات حضرت شیخ بهایی که یکی از دانشمندان بزرگ جهان اسلام است ، را به روایت کتاب « درد اهل ذمه » به نقل از جامع عباسی ( صفحه 63 به بعد ) به عرض می رسانم.

      ممنون از تذکرتان اما بعد از سالیان متمادی تمرکز و مطالعه در فقه نیازمند این نیستم که کتاب “جامع عباسی” که رساله عملیه مرحوم شیخ بهایی بوده است را بمن معرفی کنید.
      اما متاسفانه باید عرض کنم در اینجا نیز تیر بخطا رفت ،زیرا عباراتی که به کتاب “جامع عباسی” نسبت دادید ،هیچیک در این کتاب نبود!
      در اینجا خطابم را متوجه خوانندگان این سطور می کنم که ،همانطور که در آن کامنت اعتراضی به جناب دانشجو عرض کردم ،نوع این اسنادها برگرفته از واسطه های فتنه گر و دروغگوست که ماشاء الله امروزه در عرصه مجازی دست بکارند،و ساده دلانی نظیر دوستمان بدون دسترسی یا زحمت مراجعه به منابع اصلی اسلامی ،فریب این گفتارها را خورده و متاسفانه خود نیز مبدل می شوند به واسطه هایی برای کشیدن عکس مار بجای نوشتن مار،خوانندگان ملاحظه کنندگان که جناب دانشجوی عزیز ما در پاسخ مطالبه سند گفتار های منسوب به شیخ بهائی تمسک کرده اند به کتابهای امروزی که در عرصه مجازی همانند قارچ در حال رویش و ستیزه جویی با دین هستند ،چنانکه در الفاظ عبارت دوستمان می بینید ایشان استناد کرده است به روایت کتاب “درد اهل ذمه” که بقول معروف الظاهر عنوان الباطن! اسم حاکی از محتواست که در مقام حکایت دردمندانه اهل ذمه است ،بگذریم ،این کتاب را بر اساس سرچ در گوگل دنبال کردم کتاب است متعلق به شخصی بنام یوسف شریفی ،من الان به آن کتاب کار ندارم که چه دست گلهایی به آب داده است ،آنرا جداگانه باید بررسی و نقد کرد ،اما به دست
      گلی که جناب دانشجوی عزیز به آب داده است ،چرا،کار دارم ،و به کتاب جامع عباسی که نزد من هست و در نرم افزارهای متعددی که در اختیار من است وجود دارد کار دارم ،صحبت بر سر اسناد جعلی و دروغ و افترا به یک عالم بزرگ شیعی است ،این جعلیاتی که شما از کتاب واسطه نقل کردید و صفحه آن کتاب را هم تعیین کردید ،ارتباطی با علامه بهائی عالم ذوالفنون شیعی ندارد ،شما خوب بود یا از اهلش استفهام می کردید ،یا زحمت مراجعه به اصل کتاب را بر خویش هموار می کردید تا در عرصه عمومی فریب گروهی جعال و مفتری و مغرض را نخورید و چنین دست گل به آب ندهید ،البته من این خطای شما را حمل به صحت کرده و شما را از غرض ورزی مبرا می دانم ،اما بدانید که راه و رسم امر خطیری که پای در راه آن نهاده اید(دین ستیزی مبتنی بر اسکولاریسم و ساینتیسم و اومانیسم) امر ساده ای نیست که با چنین ریسمانهای واهی و سست به نقد ادیان و شرایع و انبیاء بپردازید ،رخش باید تا تن رستم کشد ،توصیه من به شما این است که اگر می خواهید چنین کنید ،بجای رونوشت برداری و انتزاع از وسائط قلابی ،خود زحمت مراجعه به منابع اصیل را بکشید و در عرصه معرفت که عرصه سهل ممتنع است از تسامح در اسناد خودداری فرمایید.
      البته تذکر دهم که در اسلام احکام ذمه فی الجمله وجود دارد ،اما نه به این دروغی و غلظتی که فریبتان داده اند ،علاوه اینکه برخی از موارد مثل طهارت اهل کتاب مورد بحث و نزاع است و برخی دیگر از موارد.

      4- اینکه در پایان عبارت “”جناب مرتضی! اگر نیاز است بفرمایید تا نگاه دیگر علمای اسلام را در باب انسانیت نه اسلامیت با ذکر ماخذ به عرض برسانم تا شاید بپذیرید که دانشی که سبب رشد بشر نشود و او را به سوی انسانیت نبرد دانش نیست ؛ و این سخن که دین با دانش میانه ی خوبی ندارد به دلیل ِ فرمایشات گهر بار و انسانی ِ!!!؟ دانشمندان بزرگ اسلامی و آنچه امروز شاهدش هستیم ( 17 ساعت تشنگی و گرسنگی درهوایی که گاه به بیش از 40 درجه می رسد ، به فرمان دین ) چنان که شما فکر می کنید ؛ ژاژ و نابجا نیست. اگر اشتباه نکنم ضرب المثلی عربی می گوید « برای عاقل اشاره ای کافیست».””

      آری شما اکنون نیز در حال گفتنید و ما نیز اینجا هستیم تا ببینیم چه می گویید اما سعی کنید گفتنتان از قبیل دست گل امروز نباشد.
      اما مساله روزه مومنان به شما ارتباطی ندارد ،شما اگر خارج از دیانت و شریعت هستید روزه نگیرید ،اما مومنان صائم و قائمند و”” للصائم فرحتان فرحه عند الافطار و فرحه عند لقاء الله تعالی””.

      والسلام علی من اتبع الهدی

       
  42. از جناب نوری زاد که این اندیشکده ، یا کتاب خانه ؛ یا تریبون ِ واقعا آزاد را ایجاد کرده ؛ و با این کار، فضایی برای تبادل افکار بوجود آورده است ؛ سپاسگزارم . همچنین از تمام دوستانی که با خواندن نوشته هایم و با نوشتن در رَد یا قبول آن ها ، مرا رهین منت خدمت خود می کنند تشکر می نمایم ؛ و به تک تک آن ها درود می فرستم.

     
  43. آقا سید ابالفضل گرامی، حالا شما چرا از لابلای نوشته‌های این و آن‌ دنبال این میگردی که بویی از پیاز داغ دین در آن هست یا نیست؟ ‌ای گرامی‌ که انصافاً از صبر و تحمل و ادب مایه‌ها دارین چنان کشتزار دین را طی‌ این سی‌ و اندی سال، ده‌ها بار شخم زده اند و هیچ بذری از هیچ وفاق و سلامتی و پاکی و نوری در آن نکاشته اند که کار هزاران بلکه صدها هزار مبلغی چون جنابعالی به این زودی‌ها راه به جایی‌ نخواهد برد. عزت و احترام و قدردانی و دلنگرانی‌هایی‌ که می‌‌بینی‌ در جامعه برای امثال مهدی خزعلی و نوریزاد موج می‌‌زند، بخاطر بالا بردن علم دین در دست این عزیزان نیست، بخاطر آن گوهر ذاتی شرافت و عزت نفس و شهامت و آزادگی آنهاست که اتفاقا خیلی‌ هم مومن و معتقد هستند. یعنی‌ عکس آن صادق نیست. مگر نمی بینیم که آن‌ اهریمن سرا پا کینه و عقده، که حتی خود را مرجع تقلید و امیر مومنین هم خوانده طی‌ این سالیان دراز از هیچ دزدی و غارت و جنایت و کشتار و دروغ و شیّادی فرو گذار نکرده؟ شما چند صباحی دست نگاه دار و دنبال اسلام خوب نگرد که ما مار گزیدگان از هر نخی که ذره‌ای رنگ و بوی زین داشته باشد فراری و گریزانیم و به امثال منتظری‌ها و نوریزاد‌ها و خزعلی‌ها همان احترام و قدرشناسی را داریم که امثال جنابعالی.

     
    • سید ابوالفضل

      آرشام گرامی
      سلام بر شما
      من مبلغ دینی نیستم . و در مقابل دین رسمی و حکومتی هم موضع کاملن مشخصی دارم . با این حال معتقدم همان طور که دین حکومتی به دلیل عملکردش مورد انتقاد مخالفین است ، دین غیر رسمی که مورد عنایت مردم و اندیشه ورزان دینی است ، جایگاه خود را در ساحت جامعه حفظ کرده و حتی گسترش داده و نادیده گرفتن آن غیر ممکن است .در نظر نگرفتن جایگاه دین در سپهر سیاسی کشور نیز نه تنها یک سهل انگاری بزرگ و غیر واقع بینانه است ، بلکه در عرصه ی واقعیت های عینی ، منجر به ناکامی معتقدان آن خواهد شد .
      صرف نظر از از دیدگاه هایی که در این سایت و نظایر آن از سوی برخی القا می شود ، به باور من ، هیچ طرز تفکری بدون لحاظ کردن خواست دین باوران ، در جامعه ی ما به موفقیت چشمگیر و طولانی مدت نائل نخواهد شد . ناگزیر جدای از این که من به عنوان سید ابوالفضل چه می اندیشم ، بایستی از باورهای مردمی که به آن ها تعلق دارم آگاه باشم و در مقابل سو استفاده از آن و یا تهاجم بی مورد به آن از خودم حساسیت نشان دهم .
      متاسفانه برخی با شبیه سازی بین آن چه در این سایت می گذرد با جامعه ی واقعی که ما در آن زندگی می کنیم ، به نتایجی نادرستی می رسند . به دقت نگاه کنیم که مشخصه های جامعه ی ما چیست و آن گاه راه خود را تعیین کنیم . از این دیدگاه می شود فهمید تفاوت آن که بالحاظ نمودن فضای این سایت و تعمیم آن به جامعه ی واقعی ، شعار براندازی سر می دهد ، با کسی که با در نظر گرفتن واقعیت های جامعه در خواست “مردمسالاری دینی” را مطرح می کند ، از کجاست به کجا.
      ارادتمند
      سید ابوالفضل

       
      • با درود به ابولفظل گرامی،

        این مردم سالاری دینی هم دشت بی‌ کرانی است که هیچ جا هیچ تعریف مشخصی‌ از هیچ در و دروازه نداشته‌ای در آن، حتی قابل تصور نیست، ملتی و مملکتی عاطل و باطل می‌‌ماند تا در دور باطل جدیدی ببینیم امثال شریعتی‌ و شبستری و منتظری و محمد خاتمی و صانعی و زنجانی در باب فلان مطلب و موضوع چه خورده فرمایشاتی داشته و یا تولید می‌‌فرمایند. هر دین و باوری از هر شهروندی محترم است، مادامیکه هیچ قانونی بر مبنای هیچ دین و باوری شلاقی در دست حاکمان نباشد. جدائی دین از سیاست، واسلام. با احترام فراوان.

         
  44. درِ گُل‌خانه‌ها را بازخواهم کرد
    تمام آسمان را آبی پرواز خواهم کرد
    تو را در کوچه‌های کودکی آوازخواهم کرد
    از آنجائی که ماندم ناتمام، آغاز خواهم کرد
    تمام قفل‌ها را باز خواهم کرد
    دوباره باغمان را سبز خواهم ساخت
    درخت عشق خواهم کاشت
    سیاهی یا سپیدی نه
    تمام رنگ‌ها را دوست خواهم داشت
    کبوترهای عاشق را
    گلهای شقایق را
    یکایک از قفس آزاد خواهم کرد
    تو را ‌‌ای ناب، ‌ای نایاب
    تو را ‌ای تشنه‌ی سیراب (تو را ‌‌ای تشنه‌ی داراب)
    تو را ‌ای خانه‌ی برآب
    تو را آباد خواهم کرد
    تو را هر لحظه و هرجا
    تو را هر جای این دنیا
    تو را در باغ‌های سوخته
    بر ساحل داغ عطش فریاد خواهم کرد
    به آهنگ صدای موج از دریادلانت یاد خواهم کرد
    سبب سازان هجرت را
    تبر داران ظلمت را
    به دار نور خواهم بست
    زمین زادگاهم را که صد‌ها تکه و پاره‌ست
    دوباره بازخواهم یافت، که عمری رفته بود از دست
    دوباره بازخواهم گشت
    اجاق سرد مادر را
    به عطر نان تازه زنده خواهم کرد
    دوباره اسب مغرور پدر را
    زین و برگی تازه خواهم کرد
    به سوی چشمه‌های روشن خورشید
    به سوی دشت‌های سبز خواهم راند
    کتاب ناتمام خاطراتش را
    کتاب خاطرات ناتمامش را
    از گرد و غبار سال‌های پستوی وحشت
    دوباره پاک خواهم کرد
    ادامه داده از تو می‌نویسم
    آنچه را باید
    از آن دستی که آتش زد
    بلائی که به جان ما و من آمد
    ظهور و سُلطه ابلیس
    با نام خدا و چهره‌ی قدیس
    دوباره باز خواهم گشت
    تمام مطربان را سازهای کوک
    تمام شاعران را شعرهای ناب خواهم داد
    اگر حتا فقط یک روز باقی باشد از عمرم
    به خانه بازخواهم گشت
    به خاک سرزمین زادگاهم، سجده خواهم کرد
    بوسه خواهم زد
    دوباره باز خواهم گشت
    دوباره باز خواهم گشت
    به خانه بازخواهم گشت
    نه، من اینجا نخواهم ماند!
    در این تنهایی خاموش و
    بی رویا نخواهم ماند!
    بسوی چشمه های روشن خورشید
    بسوی خاک و گند مزار
    بسوی دشت های سبز خواهم راند

    شعر از : اردلان سر فراز خواننده : داریوش عزیز

    به امید ایرانی آباد و آزاد

     
  45. درود بر شما
    مسابقه رهبری مسلمین جهان
    حجت السلام خامنه ای جا ماند ! «داعش تهدید کرد کعبه مسلمانان را ویران می‌کند»

    http://radiokoocheh.com/article/249808

     
  46. درود به آقای محمد(کاوه)نوری زاد
    وبه همکاران صدیق وپایدارتان

    مراجعه و مطالعه به تلریخ صدر اسلام ودستورات آن بما می آموزد که یک فرد مسلمان موظف است برای اشاعه و ترویج دین (مبین) اسلام از همه ابزارها استفاده بکند. جنگ های پیامبر اسلام بطور مثال: بدر ، احد ، بنی قریظه ،خندق و10 ها جنگ دیگر و ادامه آنها توسط خلفای اسلامی واشغال سر زمین های مصر ، یمن ، ایران ووو..و حتی ورود ونزدیک شدن به مرز های اروپا توسط عثمانی ها ، قتل وخون ریزی و غارت ، لطفأ بفرمائید وجود نداشته وبقول آخوند ها: (مسلمان ها از خودشان دفاع می گردنند ! )

    حالا می خواهد کسی خوشش بیاید و یا بد ش بیاد و یا آن را خط خطی کنید ویا حذف کنید ویا توجیه وماله کشی کنید . وقایع تاریخی این را می گوید:
    تحت عنوان بنده گی و پرستش الله یکتا مکه و یا مدینه ، پایه وریشه اسلام در 1400 سال پیش با قهر وخشونت وشمشیر کشی وخون ریزی وچپاول وغارت وبرده کشی بنا گذاشته شده و متأسفانه و با دلی غمگین هنوز ادامه دارد.

    خشت اول چون نهد معمار کج … تا ثریا می شود(می رود) دیوار کج

    بی خود نیست که آخوند ها می خواهند ما را با زور سر نیزه به بهشت ببرند واینهمه تا بحال آدم بقتل رسانده اند وزندان وشکنجه کرده اند. ما کجای کاریم ؟

    با آرزوی تندرستی وموفقیت
    وتشکر برای امکان ودرج نظر دگری در وب سایتتان

     
  47. در پایان کار هر کسی کفه ی ترازویش نشان می دهد که او چگونه فکر می کند وچگونه کار می کند .بعد از ۳۵ سال معلوم می شود که شیوخ چه ابرویی از اسلام بردند و هویدا چه ابرویی به ایرانیان داد خودتان قضاوت کنید که کدامها مسلمانیشان ابروی اسلام است . شما از این تازه به دوران رسیده ها فقط قتل وغارت وفساد چیزی نمی بینید اسلام هم از دست این منادیان دروغ گو حتما گریان است . بقیه افراط گرایان که عقلی حاکم نمی بینند دیگر اختیار از دست داده وداعیه اسلام ناب دارند بیایید که یک اسلام معمولی داشته باشیم وناب هم نباشد وزیبا وتمیز باشد خون خوار وخون ریز نداشته باشد شاید مورد رحمت قرار گیریم

     
  48. كه گيتى به آغاز چون داشتند
    كه ما را چنين خوار بگذاشتند
    من هيچ وقت نتوانسته ام بى اشك چشم اين بيت را بخوانم گرچه دوران احساسات جوانى من سال هاست سپرى شده است .از افق امروز در قفاى اين بيت چه ظلمت ظلمى را از كران تا به كران تاريخ گذشته كه نمى توان ديد ! قتل عام هزاران مزدكى به طريقى به شدت آزار خواهانه ،موبدان زمين خوار و مخوف ،حمله عرب و حاكميت سلطه طلب و خاموشى و ترس جانفرسا ،قيام هاى بابك و ابومسلم و ابن مقنع و سپس سركوب سفاكانه و شكنجه هاى به غايت هولناك در دم مرگ ،جنگ هاى دايم و سهمناك ،صفاريان ،يعقوب ليس ،ديالمه و سامانيان و جنگ فرهنگى ملتى كه اكنون ميان هويت دينى و ملى در كشمكشى پر تنش است ،جناب محمود غزنوى و قرمطى كشان و شتار و غارت و كتاب سوزان براى منافع يك ايل و به بهانه اطاعت از خليفه دين گستر ،ويرانى ،قحطى ،مردم بى خانمان شده و متوارى ،مادران بى فرزند شده ،زنان بى شوهر گشته ،كودكان يتيم و رها شده در امواج هائل بدبختى ،خوارزمشاهيانى كه در كتب تاريخ جنايت ها و عشرت هاى خونين شان با نقش و نگارهاى فريبنده رنگ مالى شده ،بى تدبيرى سلطان محمد و بريدن سر سفراى مغول ،يورشى براى كندن و سوختن و كشتن و تجاوز و نابودى همه ساخته ها ،زنان اسير ،مردان شرحه شرحه ،بارداران نيزه آجين ،كشتزار هاى سوخته ،قحطى ،كثافت ،وبا و باد بى نيازى خداوند كه مى وزد ،قتل عطار ،فرار مولوى به غرب ،جنگ بر سر كفر و ايمان و اعتقادات ذهنى ،قلعه الموت و آدمكشان رعب افكن ،جولان زور و وحشت و نا ايمنى هنر و انديشه ،و باز حمله اى ديگر پس از نمد پيچ كشتن خليفه و سقوط بغداد ،تيمور لنگ ،جنگ پسران براى قدرت ،شهوت بيدادگرى و غياب مردم در تمام اين تاريخ پر بلا ،شمشير شيعى صفوىه ،عرفانيزه شدن سياست ؛و پرواز پيك مرگ بر سر سنى ها و ارامنه ،كوچ شاعران و هنرمندان به هند كه همواره امن تر بوده ، و باز يورشى ديگر ،شاه درويش مسلك عياشى كه نخستين فرمانش در اصفهان تمشيت امور رعيت بود از طريق شكار دختران زيبا براى تمشيت حرمسرا و آخرين فرمانش به محمود افغان بود كه سنگينى اين تاج و اگر دوست داشتى سنگينى سر ناقابل ما را از دوشمان بردار ،سپس نو بت به پاسكارى رعيت مفلس ميان زنديه و قاجاريه مى رسد ،مردى كه رجوليتش را از بركت اقدامى ملوكانه از دست مى دهد ،كارش مى شود ساختن تپه هاى چشم هاى با قاشق در آمده و برج هاى سر مردم بى پناه ،كرمان مى شود شهر كوران ،قحطى ،،خوردن موشهاى جوى آب ها ،تيفوس وبا ،جنگ هاى طايفه اى و ناگهان سر و كله روس و انگليس و عثمانى ،بوى جهانى متفاوت و به قول آيات عظام بلاد كفر .شكست مشروطيت ،شهريور ١٣٢٠ كه به قول عليمحمد افغانى در رمان شادكامان دره قره سو خدا يكى يكى بچه مى داد و دو تا دو تا مى گرفت ،خاك اره به جاى آرد ،برگريزان كودكان گرسنه و آغاز مدرنيزاسيون از بالا و وانهادن فرهنگ به رعايا ،زندان ها ،شكنجه گاه ها ،خفقان و سركوب آزادگان ،پيوستن به تاريخ تاريخ جديد در عين ادامه تحت الحفظ تاريخ شكنجه و ارعاب ،بازگشت عرفان ،بازگشت به خويشى كه تاريخش فرشى دو رويه از عشق و جنون كشتار و آزار بود .اليگارشى هزار فاميل رانت و نفت نكبت بار و اپيدمى عرفان سياسى و حتى ماركسيسم عرفانيزه ،و بازگشت روح شيخ فضل الله يا به قول آل احمد شيخ شهيد ،و سرانجام تركيدن بغض توده هاى سركوب شده و انقلاب ٥٧
    در تمامى اين تاريخ هرگز تاريخ انتقادى فرهنگ سخت پوست و استبداد زده و ترس آكنده نوشته نشد .اين فرهنگ براى همه حكومت ها بستر موج سوارى بود .فرهنگ براى روحانيت مشروطه خواه شد سنت حسنه و براى فرنگ دوستان شد چيزى كه با يك حركت جهشى مى توان آن را از تن جامعه كند و براى هميشه بدورش افكند .در غرب رنسانس با بازگشت به فرهنگ يونان و روم باستان آغاز شد و تا ميانه سده نوردهم انبوه عظيمى آثار ارزشمند نوشته شده بود كه موضوع مشترك آنها حلاجى و كاوش انتقادى شعر و ادبيات و سياست و دين گذشته تا حد انكار وجود تاريخى شخص عيسى بود .هيچكس نگفت براى طرح نو نيازى به تحليل انتقادى هومر و سوفوكل و افلاطون و ارسطو و حكمت توميستى و مدرسى قرون وسطى نيست .در تاريخ تحولات بشرى فقط يك و فقط يك حركت سياسى و فرهنگى بزرگ نشان بدهيد كه بدون هيچ پيشينه اى ،بدون هيچ گذشته اى از نقطه صفر آغاز شده باشد .
    واقعا اين نسلى كه گسست از گذشته افق آينده اش را تهى كرده چرا لازم است تاريخ فرهنگ گذشته اش بيرحمانه در بوته انديشه انتقادى نهد ؟ به اين دليل كه گذشته كاملا نگذشته است .گذشته ما در اكنون ما حضور دارد ؟ نه فقط در تربيت فردى يا در زبان كه بيش از هرجا در ناخودآگاه جمعى ما و كهن الگوهاى استبداد شرقى ما و ترس ها و تابوهاى فرهنگ دينى ما و در وجدان ملى و تاريخى ما .به قول فرانسوى ها اگر گذشته ات را به ياد نياورى لاجرم آن را تكرار خواهى كرد .بيمار روحى با روانكاوى يعنى با ساعت ها ياد آورى گذشته و به ويژه رؤياهايش به يارى روانكاو ناگهان ريشه بيمارى اش را مى شناست و درمان مى شود .پزشكان اعصاب از سر ناچارى و كمبود وقت در هر موردى قرص تجويز مى كنند .اگر فرهنگى دچار بيمارى ترس و مرگ گرايي و فلج وجدان شده باشد درمانش جز از راهى آگاهى از عناصر اسطوره اى و آفت هاى ناخودآگاه جمعى درمانى موقت و زود گذر خواهد بود .ما در ناخودآگاه جمعى شناوريم .فردوسى نخواسته است صرفا قصه اى كه كاركرد قرص مسكن دارد بنويسد .او مى پرسد در گذشته چه شده كه امروز ما چنين خوار و مصيبت بار است
    كه گيتى به آغاز چون داشتند
    كه ما را چنين خوار بگذاشتند

     
    • دانا چرا كامنت كورس را بدون ذكر نام او آوردى؟ اين مصداق سرقت است.

       
      • فرمند عزيز :از نظر من مانعى ندارد چون كورس نيز خودش عاريتى است . ما همه از كامنت ها و نوشته هاى هم بهره مى بريم ،حالا ايشان باعث شده اند كه مخاطبان بيش ترى صدايي از صداها را بشنوند .صاحب صدا مهم نيست .البته تشكر مى كنم از محبت شما .اما
        گفت آن عزيز
        تنها صداست كه مى ماند
        درود بر فرمند و دانا

         
  49. همونطور که دلارهای آمریکایی در عراق باعث خلق داعش ها می شه در ایران هم یه یمن سرازیر شدن همین دلارهای امریکایی ،موجب تحول فکری یک شبه ی عده ایی پخمه میشه.

     
  50. سید ابوالفضل

    فرزانگی فرزانگان و تنهایی روشنفکر غیر دینی
    *******************************

    آقای دانشجو در نوشته ی اخیرشان کوشیده اند با ذکر نام برخی از بزرگان علمی و فرزانگان ، نشان دهند که آن ها با دین موافق نبوده اند و یا مخالف بوده اند و یا این که راه نجات انسان ها را در دور شدن از دین می دانسته اند . گیریم که چنین باشد . خوب نتیجه ی منطقی که باید از این تلاش های آقای دانشجو بگیریم چیست ؟ و اصولا این نوع استدلال با چه هدفی صورت می گیرد ؟
    بگذارید کمی بیشتر توضیح دهیم . آقای دانشجو با استناد به کتاب هایی که اکنون وجود ندارند و کسی آن ها را ندیده و نمی تواند صحت آن ها را تأیید کند ، نتیجه می گیرد که رازی “با تمام اديان و مذاهب مخالفت كرده است چنانكه مورد تكفير روحانيون قرار گرفت و آن ها به جمع آوري و سوزاندن آثار رازي فتوا دادند” . قطعا اثبات چنین ادعایی غیر ممکن است . نه آقای دانشجو و نه هیچ کس دیگری نمی تواند چنین مدعایی را ثابت کند . زیرا کتبی که ایشان به آن ها استناد می کند ، اصولا وجود ندارند . همانطور که نمی شود ادعای ایشان را اثبات و یا رد نمود ، اگر کسی فی المثل با استناد به آن کتب ادعا کند که رازی در این کتب به دنبال اثبات حقانیت ادیان بوده ، قابل اثبات و یا رد کردن نیست . با این حال من می گویم بگذارید فرض کنیم ادعای آقای دانشجو صحیح است . قبول . آن گاه از این ادعا چه حاصل می شود ؟ آیا اگر به فرض زکریای رازی با تمام ادیان و مذاهب مخالف باشد ، این دلیلی می شود بر عدم حقانیت ادیان ؟
    معلوم است که جواب منفی است . در طول تاریخ همواره کسانی با ادیان مخالف بوده اند و کسانی هم موافق . این فی نفسه نه تأییدی است بر حقانیت ادیان و نه بر رد آن ها . هرچند که این فرد یک شخصیت علمی بزرگ مانند زکریای رازی باشد . هم چنین میزان فداکاری آن ها نیز( در راه نشان دادن حقانیت اعتقاداتشان) به خودی خود دلیلی بر حقانیت مدعایشان نیست . هم در بین دینداران و هم مخالفان دین کسانی بوده اند که با شجاعت و با همه ی وجود از اعتقاداتشان دفاع کرده اند و از بذل مال و جان مضایقه نکرده اند .
    پس چرا جناب دانشجو تلاش می کند که بگوید مثلا رازی باتمام ادیان و مذاهب مخالف بوده است ؟ از چه روست که ایشان آیین “مهرپرستی ” را به حافظ نسبت می دهد؟ و یا تلاش می کند که بگوید فردوسی در راستای تعلقات و اندیشه های فکری ایشان ، می اندیشیده است ؟
    واقعیت این است که قدمت اعتقادات بشر به خدا و پایبندی او به اعتقادات مذهبی ، شاید به اندازه ی قدمت انسان باشد . شاید از همان هنگام نیز مخالفت با دین هم وجود داشته . ناگزیر این دو طرز تلقی در طول تاریخ در کنار هم و در تخالف و تضاد باهم ادامه ی مسیر داده اند . همواره هم هر دو یکدیگر را متهم و خود را مبرا نموده اند . تا امروز . که ملاحظه می کنیم مخالفان اندیشه ی دینی پر مدعا و طلبکارانه خود را میراث دار علم و روش علمی می دانند و دستاوردهای دینی را یکسره انکار و حتی وانمود می کنند که نه تنها دین ثمره ای برای بشر نداشته ، بلکه برای آنان چونان افیونی خطرناک بوده است .
    علیرغم این ادعاهای پرطمطراق البته این دو در طول تاریخ صحت و درستی خود را در آزمونی به نام زندگی عرضه کرده اند . و در نتیجه تجربه ی تاریخی جوامع برداشت خودرا از این دو دیدگاه اخذ کرده اند . نتیجه ی این تجربه ی تاریخی چه شده ؟ این که فی المثل در فرهنگ ما “بی دینی” مترادف است با ظلم . با جنایت . با خیانت . اگر مردم ما بخواهند نهایت توهین را به کسی با همه ی خشم خود ابراز کنند ، به او می گویند : بی دین . می گویند لامذهب . درنتیجه مخالفان دین در بین عموم مردم جایگاهی ندارند . و این نه از سر تحلیل های مردم عامی است (که مسلما عموما از توان این کار بی بهره هستند) ، بلکه ناشی از همان اخذ تجربه ی طولانی مدت جوامع مردمی در طول یک تاریخ است .
    شاید بگویید مردم عوام نمی فهمند . من البته موافقم که اکثر مردم عادی از توانایی تحلیل عالمانه ی نحله های فکری ، بی بهره اند . اما در صحت آن چه که تجربه ی طولانی مدت تاریخی مردم نامیدم ، تردید ندارم . مردم عموما سنن و فرهنگ و اندیشه هایی را در طول تاریخ خود مورد پذیرش قرار می دهند که به طور تجربی به صحت آن واقف شده باشند . و هرگاه نادرستی چیزی در طول تاریخ برایشان اثبات شود ، قطعا آن را به دور خواهند ریخت . این در حالی است که مخالفان دین در طول تاریخ همواره به ما خبر داده اند که “بزودی” مردم “حقیقت” را خواهند یافت و دین را که از نظر آن ها جز خرافه نیست به دور خواهند ریخت . اما می بینیم که قرن ها از پی هم می آیند و می روند ، اما این وعده ی مخالفان اندیشه های دینی محقق نمی شود .
    آخرین نمونه از این گونه پیش گویی ها را در تفکرات مارکسیستی ملاحظه کردیم . آن ها در اواسط قرن نوزدهم فروپاشی سریع همه ی ادیان را به بشریت نوید دادند . اما در عوض در زمانی حدود یک قرن این مارکسیسم و همه ی دولت های بلوک شرق بود که فروپاشید . درپی سال ها اجبار و تحمیل برای نادیده گرفتن دین در این جوامع ، ملاحظه می کنم که هنوز نهاد دین حتی در این جوامع پا بجاست در حالی که مارکسیسم رفته رفته به فراموشی سپرده می شود . (اگر نگوییم که به ایده ای منفور تبدیل می شود) .
    علاوه بر مردم عادی ، در بین نخبگان و عالمان و فرزانگان نیز ، اندیشه های غیر دینی جایگاهی نیافت . با وجود تمام تلاش هایی که کسانی مانند آقای دانشجو می کنند ، دست بالا به چند نفر از این افراد می توانند نسبت مخالفت با دین بدهند . گیریم که با استناد به دو کتابی که وجود ندارد ، استدلال کردیم که فردی چون زکریای رازی مخالف ادیان ومذاهب بوده است . گیریم که با استناد به این شعر خواجه ی شیراز که می گوید :
    گفتم ز”مهر ورزان” رسم وفا بیاموز —— گفتا زماهرویان این کار کمتر آید،
    به او نسبت مهر پرستی دادیم . خوب چه می گویید در برابر این همه دانشمندی که در اوج آسمان علم و فرزانگی کشورمان می درخشند و نیز متدین و خداباورند ؟
    اندیشه ورز مخالف دین ، با وجود سر وصدایی که به راه می اندازد ، وادعایی که دارد، تنهاست . او خود را وارث و پرچمدارعلم و فرزانگی می خواند اما از فرزانگان و عالمان کسی با او نیست .از این رو می کوشد تا نشان دهد دیگرانی هم در کنار او بوده اند و هستند . پس باید تلاش کند تا از گوشه های تاریک تاریخ کتابی را پیدا کند که حالا دیگر نیست و با استناد به آن نشان دهد که رازی مخالف تمام ادیان و مذاهب بوده است . و یا با استناد به شعری از خیام و یا حافظ و یا فردوسی و تفسیر به رأی آن ها نتیجه بگیرد که آن ها مخالف ادیان بوده اند .
    آن چه گفته شد واکاوی تلاش روشنفکران غیر دینی بود درجهت نشان دادن ماهیت این تلاش ، در مصادره ی نام بزرگانی از فرزانگان کشور ، به نفع خارج کردن خودشان از تنهایی مطلقی که با آن مواجه هستند . در عین حال خاطر نشان می کنم که نه آن تلاش (که اندیشه ورزان غیردینی به آن مبادرت ورزیده اند ) ، و نه ماهیت آن ( که تلاش گردید در این نوشته به آن پرداخته شود ) هیچ کدام دلیلی بر صحت و یا عدم صحت آن اندیشه ها نیست . و من با نوشتن این متن کوتاه نمی خواهم نادرستی اندیشه های غیر دینی را ثابت کنم . برای صحت سنجی هر اندیشه ای باید از راه درست آن اقدام نمود . اما در عین حال می خواستم بگویم که اولا اگر فرضا هم، حتی ،بسیاری از دانشمندان و فرهیختگان یک کشور مخالف اندیشه ای باشند ، این مخالفت آن ها ، به هیچوجه دلیلی بر صحت و یا عدم صحت آن اندیشه ها نیست . ثانیا در بین مردم و نخبگان کشور ما واقعیت کاملا برعکس آن چیزی است که مثلا در نوشته ی آقای دانشجو القا می شود . مردم و نخبگان کشور ما عموما با اندیشه های غیردینی ناسازگارند و رویکردی دین مدار و خداباور دارند .
    ارادتمند
    سید ابوالفضل

     
  51. البته رهبر مسلمین جهان علم لدنی دارد و از فلان زنان تا فعل مردان را بلد هست هسته اتم را مشکافت و طوری میکند که خیال کنند طوری نشده اما برادران خلیفه طوری میکنند که در صدر اسلام میکردند انها اخوند نیستند مجری الله هستند البته هر دو احساس تکلیف میکنند اما اخوند اهل رفتن و جنگیدن نیست در قصر امور مسلمین را میکند امام برداران سنی تا در روز چند نفر بدست مبارک خود مسلم نکنند یا نکشند تکلیف خود را نکرده

     
  52. سلام دکتر نوری زاد
    از این که بخوبی دست می گذاری روی نقطه درد این ملت ازت خیلی خوشم میاد یعنی حرف اضافه نمی زنی مستقیم می ری سراغ اصل مطلب واسه همینم می گم از من ارمنی گرفته تا اون سنی سنندجی خیلی سریع با نوشته هات ارتباط برقرار می کنیم چون ایرانی هستیم و تو خودتو از چارچوب های اسلامی بیرون کشوندی و بقول خودت چاچوب های انسانی اختیار کردی

     
  53. با سلام به پدرم نوری زاد
    حضرتِ “لا یسئل عما یفعلِ” ما در پاسخ به علی مطهری که درباره ی مسئله ی حصر و عدم محاکمه و غیر قانونی بودن آن از ساحت ایشان پرسشهایی را مطرح کرده بودند درافشاندند که ما لطف کرده ایم گناه اینان (سه تن محبوس) بسیار سنگین و بزرگ بوده و هر آینه که این سه تن محاکمه شوند فرجام بسیار تلخی در انتظار آنان است . زهی پاسخ .
    خدا میداند که در این اظهار نظر تا چه پایه بی انصافی و تکبر و تفرعن موج میزند حال بماند منطق تحلیل رفته و کینه توزی عیان ِاین حضرت .
    این تصویر رهبر ماست در چشم جهانیان که اعمال این لیدر خودساخته و پرداخته ی ما را از چشمان ما می بینند و ما را به چوب جهل او مینوازند . این است تصویر مرحمت یک رهبر مسلمان که دستش در دست خداست و نایب مصلح آخرین است.
    داعش و گروههای خشونت طلب افراطی منطقه و فرا منطقه پژواک بی تدبیری های خامنه ای و اطرافیانش اند. اینجا مصباح دهان میگشاید در سوریه و عراق و غزه بلوا برپا میشود . اینجا خامنه ای فصل الخطاب میشود و مسلمانان دیگر در نقاط دیگر تاوان پس میدهند. این است سیاست ما که عین دیانت ماست.

     
  54. محمد مهدوي فر

    حضرت آيت الله خامنه اي (دام ظله العالي) ولي امر مسلمين جهان است و 25 سال هم در اين زمينه تجربه دارد و كارش را هم تا به حال به خوبي انجام داده و در امور رياست بر جهان اسلام تاكنون اشتباه فاحش و بارزي از ايشان مشاهده نشده است ، ولي اين آقاي ابوبكر البغدادي را هم ما به واقع ، اطلاعات زيادي از او نداريم و بهتر است كه خودش كلاهش را قاضي كند و از اين شغل بسيار سخت و پر مسؤوليت انصراف بدهد ولي اگر براي خلافت مسلمين جهان اصرار زيادي داشته باشد و براي اينكه حقي از طرفين ضايع نشود پيشنهاد من اين است كه كار را به قرعه كشي واگذاريم.
    به هر حال هر كدام كه اين وظيفه ي خطير را به خاطر خداوند و براي بزرگي و عزت مسلمين به عهده بگيرند ، مهم اين است كه به هواي نفس خود مسلط باشند كه ان شاءالله همين طور خواهد بود .

     

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

89 queries in 2106 seconds.