خودش می گفت: بچه ها مریض بودند. هم اباذر هم زینب. رفتم داروخانه و دفترچه های بیمه را گذاشتم روی پیشخوان و نشستم به انتظار. نوبتم که شد یکی داد زد: اباذر زمان. رفتم جلو و گفتم بله؟ و دارو های پسرم اباذر را گرفتم. کمی بعد همو صدا زد: زینب زمان. رفتم جلو و گفتم بله؟ و داروهای دخترم زینب را گرفتم. طرف، یک نگاه عمیقی به من کرد و گفت: نکنه خودت هم حسینِ زمانی؟!
از دوست خوب و پاک و با سواد و مستقل و هنرمندمان جناب حسین زمان روز گذشته – چهار شنبه – در بیمارستان لبافی نژاد عیادت کردم. شکر خدا حالش بعد از عمل خوب است و احتمالاً فردا مرخص می شود. با افسوس می گفت: عده ای را دیدم بیرون همین بیمارستان لبافی نژاد که از شهرستان آمده بودند و همینجا در پیاده رو چادر زده بودند تا نوبتشان شود بعدِ یکی دو روز. و خودش ادامه داد: کجا بروند با پولی که ندارند؟
تازه ترین اثر آقای زمان، اسمش هست: فکر تو. به اینجاها نگاه کنید:
http://www.kaleme.com/1393/03/08/klm-186093/
http://music.sarcheshmeh.us/2014/05/hossein-zaman-fekre-to.html
محمد نوری زاد
پانزدهم خرداد نود و سه – تهران
|
ريشه ها ٩٣( قسمت ٩٢ ذيل پست قبلى )
فرهنگ
حكمت ايرانى
فرهنگ و قدرت. : پيش از ادامه بحث بايسته است ضمن سپاس از دوست فرهيخته آقاى بى كنش از بابت نگرش مساعدشان به گفتار در باب حكمت فردوسى و همچنين پيشنهاد جناب مرتضي در مورد روشن تر شدن حكمتى كه به فردوسى و در واقع به شاهنامه اسناد دادم ناگفته نگذارى كه بناى من آن بود كه موضوع فردوسى را در همان قسمت قبلى ببندم و به سراغ مطالب ديگر بروم .چرا كه خوش بختانه بنا به همدلى دورادورى جناب بي كنش با رمز گشايى داستان هاى شاهنامه كمداشت هاى نوشته هاى مختصر اين جانب را جبران كرده اند و خواهند كرد .و اگر اختلاف نظرى باشد در پاسخ ها مطرح مى شود و اين خود سبب گشايش و غناى مطالب مى شود .اما از إنجا كه ايشان ذيل پست أكبر خوش كوشك پا فشرده اند كه من چيزى در باب به آسمان پيوستن كيخسرو نيز بنويسم اگر توفيق يار بود در ادامه كمى بيشتر در باره فردوسى خواهم نوشت .اما قبل از آن به عنوان تمهيد اوليه طرح دو سه نكته لازم مى افتد
١- تاريخ گواهى مى دهد كه كمابيش هرجا قدرت در انديشه دخالت كرده است آزادانديشى دشوار و حتى ناممكن شده است .حال چه قدرت حكومت دينى ،چه قدرت استبداد هاى همدست با طبقه اى از روحانيان ، چه حكومت هاى غير دينى و ضد دينى و چه قدرت فرهنگ دينى جامعه .قبلا از همدستى جماعت و حكومت در سركوب انديشه هاى مغاير با فرهنگ غالب شواهدى از قرون وسطاى اسلامى و مسيحى ذكر كرديم .اما چرا راه دور برويم .هم اكنون جمهورى اسلامى بودجه هاى ميلياردى صرف تبليغ و حفظ فرهنگ دينى -و نه حتى نقد يا تحقيقات آزادانه در باره دين – مى كند .تمامى رسانه ها و تريبون ها را با بيست دست چنگ زده است تا در صحنه نمايش وانمود به ديندارى و ايمان و پيروى از مقدسينى كند براى عامه مظهر نيكى ها و عدالت و باورى ستمديگان هستند و در پس اين صحنه دكان دارى دين مشتى دزد چپاولگر و اهريمن خو در حال پر كردن كيسه هاى خود از أراضى ووقوفه و امامزاده ها و ثروت ملى نفت و ديگر منابع مفت به چنگ آمده و كارناكرده هستند .عده اى از مردم ساده انديش نيز به جاى آنكه اجازه ندهند اين دزدان و قاتلان از رابطه مردم با مقدساتشان براى پر كردن معركه هاى رسانه اى فيلم نگيرند براى آنكه تصوير خود را از تلوزيون ببينند از سر و كول هم بالا مى روند .بعضى ها نيز به رغم آگاهى از جور و فساد آشكار و گسترده مى ترسند كه اگر اين حكومت برود دين هم از بين مى رود غافل از اينكه در تاريخ استبداد دينى خود اولين دشمن و قاتل دين بوده است . حتى شايد سكوت برخى از مقامات روحانى در برابر مظالم از ترس جامعه اى باشد كه در آن آزادى بيان انديشه براى مسلمان و بهايي و كمونيست يكسان بشود يا پشتوانه توده اى كه به موعظه ها و فتواها و حملات آنها عليه غيرخودى ها إقبال مى كنند از دست بدهند و راضى به ظلم ساختارى مى شوند تا در عوض همين مجالس مولودى و عزا و منبر و مسجد و اعتبار كاذب خود را داشته باشند .بدينسان يك همدستى نهانى ميان جماعت و حكومت شكل مى گيرد كه قدرت آن هرگونه كوششى را براى آزادى تفكر در نطفه خاموش مى كند چنانكه الان بيش از سي سال است كه بسيارى از انديشه ها كه در هر نظام دموكراتيكى حق بيان و تشكيل حزب و انجمن و رسانه و روزنامه دارند در ملك مصيبت زده ما هيچ حقى براى مشاركت در قدرت و فعاليت در جامعه ندارند .با الگوى احمدى نژادى مى توان گفت :ما در ايران اصلا سكولار ندارررريم .اصلا سوسياليست ندارررريم .اصلا ملحد ندارررريم .اصلا بهايي نداررررريم . دوستان عزيز ؛ ميان ما و جامعه مؤمنان اوليه ديوار هزار لايه اى است به قطر صدها سال جنگ و جدال گفتارى و كشتارى هفتاد و دو ملت .حتى به عنوان مسلمان اگر كسى دوست داشته باشد كه جامه ترس و ترديد و تقليد رسوب كرده تا ژرفاى ناخودآگاه را از تن بكند و بدور افكند تا از نو در كمال آزادى به دين و خدا فكر كند مرحله اى از بى اعتقادى و شك را بايد به جان بخرد .در اين مرحله او در برابر وحدت جماعت و قدرت گريزى از پنهان كردن مافى الضمير خود ندارد .درست است كه هر گونه دخالت قدرت در انديشه ورزى آفت انديشه است اما در فرهنگ دينى به گواه شواهد بسيار تاريخى اين آفت مى تواند قاتل انديشه و انديشمندان آزاده گردد .در ضمن آزادى بيان انديشه حقى است انسانى ؛نه فقط طبق اعلاميه حقوق بشر بل به اقتضاى سرشت هستى آدمى .و اين حق تابع رأى اكثريت نيست ،همچون تمام حقوق انسانى
٢- اگر بنا شود كلمه عامى كه شامل هر شيوه اى از علم و شناخت حقيقت بشود برگزينيم به نظر من واژه حكمت يا صوفيا مناسب ترين است . اديان بزرگ سامى به خدايي واحد باور دارند كه خلفا و پاپ ها يا امپراطوران و شاهانى كه خود را به آن شبيه كرده است به جبارترين و تمامت خواه ترين حاكمان تبديل شده اند .يك دليل كيخسرو در وانهادن سلطنت در اوج قدرت بيم از فساد و تباهى اى بود كه قدرت قبلا بر سر جمشيد و كأوس و سلم و تور نازل كرده بود .چنين واگذارى قدرتى در اوج بهروزى و پيروزى پيش از فرارسيدن مرگ موعود و طبيعى در واقعيت و حتى افسانه ها بى نظير است .ادامه دارد
يك اصلاح
سوفيا نه صوفيا
Sophia واژه اى در اصل يونانى است كه معادل انگليسى آن بق فرهنگ Webster مى شود :wisdom
سلام و درود بر استاد محمد نوری زاد عزیز
آرزوی سلامتی برای جناب حسین زمان عزیز دارم
دکترجون سلام و صد سلام
این شرح وضعیت برادران مسلمان در برابر بیمارستان ها خاص یسارستان لبافی نژاد نیست . این چادرزنی همراهان بیمار از شهرستان آمده در درب همه بیمارستان ها در تهران هست. دکترجان درد این است چاره چیست. من اعتقاد دارم شما با دوستان همفکر لگام و ماها یک ان. جی . او بزنید شماره حساب اعلام کنید تا ما با واریز مقداری کمک مالی به نیازمندان کاری کرده باشیم. البته شما باید بیشتر مایه مالی بگذاری. شما از جان مایه گذاشتی گور پدر مال دنیا . حقوق و درآمد یک ماهت را به این نیازمندان بدهید نا باورتان کنند مردم و بپذیرند که هم از مردمی و خود مردمی پس باید تشکل غیرانتفاعی را راه اندازی کنیم
با درود به آقای نوریزاد گرامی
لطف کرده به آقای حسین زمان بگویید که با صدای بلند به مردم اعلان کنند طبق آیات قرآن آقا امام زمان ظهور کرده و دیگر گول این جهلای معروف به علم را نخورند. با تشکر فراوان
سلام : درود به شما آقای نوری زاد
آرزوی سلامتی و پایداری به همه مردان آزاده
آن همه فریاد آزادی زدید
فرصتی افتاد و زندان بان شدید
آن که او امروز در بند شماست
در غم فردای فرزند شماست
راه می جستید و در خود گم شدید
مردمید،اما چه نامردم شدید
(سایه)
درود به آقای محمد(کاوه)نوری زاد
وهمکاران گرامیتان ، تندرست وموفق باشید.
لطیفه جالب وخنده داری بود همانند یک فیلم جلوی چشمانم ظاهر شد : داروخانه ، جمعیت بیمار ، نسخه های پزشکان ، درد ورنج والم مردم و ناگهان ، کنایه تلخ و طعنه خنده دار داروخانه چی : زینب ، اباذر وحسین زمان
ببخشید ، پس از اینهمه قیل وقال و بحث ها و نظرات داغ ، فکر کردم برای تغییر ذائقه لطیفه ای بنویسم
روزی آخوندی به یک میوه فروشی مراجعه می کند . میوه فروش مؤدبانه سئوال می کند .بفرمائید !
آخوند با صدای بلند واز مخرج( ته حلق) می پرسد: جناب مستطاب آقای میوه فروش دامت العزه !
دامت البرکات ، این اجسام مدور وکروی که به رنگ های تیره وسیاه و با با رنگ های ملون دیگری همانند رنگ سبز سید والشهدا ملبس و روی هم انباشته شده اند ، دانه ای چند می فروشی؟
از بس که سئوال غلیظ وکلمات پیجده است ، میوه فروش متوجه نمی شود وسئوال می کند . حاج آقا، چی می خواهید ؟
آخوند دوباره تکرار می کند :
جناب مستطاب آقای میوه فروش دامت العزه ! دامت البرکات ، این اجسام مدور وکروی که به رنگ های تیره وسیاه وبا با رنگ های ملون دیگری همانند رنگ سبز سید والشهدا ملبس وروی هم انباشته شده اند ، دانه ای چند می فروشی؟
خلاصه میوه فروش متوجه نمی شود وچند بار این سئوال وجواب تکرار می شود. تا این که از اشاره دست ونگاه حاج آقا ، میوه فروش متوجه می شود که ایشان چی می خواهد و می گوید : اکر هندوانه می خوای ، کیلوئی 2 تومان واکر. … . وحرف زیادی ومفت می خواهی بزنی برو پی کارت مسجد و سر منبر و مارا راحت بزار ومزاحم ما نشو. بخیر تو امید نیست …شّر مرسان.
وباز هم از حافظ حکیم وشیرین سخن ، باده نوشی بی ریا و پایان دوران سختی ومشگلات
نوبت زهد فروشان گرسرانجام بگذ شت ….وقت شادی وطرب کردن رندان برخاست
متشکر برای امکان ودرج لطیفه در وب سایت تان
سلام – آقای نوریزاد از زمانی که رهبری زمام امور را بدست گرفته اند تاکنون هر بنی بشری به ایشان نامه نوشته ، پاسخ دریافت نکرده ، از اولین آن که مرحوم آیت الله حلخالی چندی بعد از رهبر شدن ایشان نوشت و 31 نامه شما به ایشان و آخرین آن نامه که مربوط به مرحوم ” مه آفرید خسروی ” که اسرار را با خود به گور برد . بنظر میرسید که در این 25 سال رهبری یک ” جبرائیلی ” نزد خود دارد که فقط به ایشان میگوید : لا اقراء . نخوان !. و نخواندن نامه های مشورتی گروه ها و تظلم خواهی افراد ، یک موضع استراتژبک در این 25 سال است . پیشنهادی دارم و آن این است که گوهر عشقی مادر ستار بهشتی به رهبری دیگر نامه ننویسد و یک روز که رهبری با گروهی از مردم ملاقات میکند ، ایشان برود در حسینیه امام خمینی و با فریاد از ایشان بخواهد که به خونخواهی این مادر پاسخگو باشد ، همانطوری که اوائل سال 1360 پیرمردی از شهر کرمان در داخل حسینیه جماران در تهران به سمت امام خمینی (ره) فریاد برآورد که : ای امام ، در کرمان قرزند مرا ” کشته اند ” و دستگاه قضایی از شخص قاتل به خاطر حمایت اشخاصی خاص و صاحب منصب در حکومت ، پرونده محاکمه قتل را ” سر هم ” کرده و پاسخگو نیستند . امام همان زمان سریعا” به آیت الله العظمی اردبیلی دستور دادند که ضمن پیگیری سریع به خواسته این پیرمرد کرمانی ، پشت پرده اشخاص توصیه کننده به دادگستری را نیز به اطلاع امام برسانند . چندی بعد توسط آیت الله اردبیلی و گزارش به امام ، توصیه کننده به دادگستری کرمان جهت ” جمع و جور ” کننده پرونده قتل و ” کش ندادن ” قضیه ، مشحص شد که آقای حجت الاسلام ” محمد جواد حجتی کرمانی ” از انقلابیون منطقه کرمان ( زمانی امام جمعه ، زمانی مجلس خبرگان و زمانی مجلس شورا ) بوده اند که ” یک کمی به دادگستری ” سفارشی جزئی نموده بودند که امام خمینی ، آقای حجتی را به خاطر ” همان توصیه جزئی ” از تمامی مناصب حکومتی خلع و ایشان را خانه نشین کردند .
لایه محافظتی رهبر سه گانه است
که هر سطح درونی شدت کنترل بسیار زیاد می شود
نوری زاد صبور و مقاوم
خواهشمدم شماره حسابهای اقای زمان را اینجا بگذارید سایت پرداخت با صفحه ا مخدوش می شود ////خانه قضائی بدلیل وحشت شدید از اینترنت و حتی شنیدن یک اهنگ زیبا از یک خواننده مسلمان هم بشدت وحشت دارد خصوصا دبیر ///و ///مسئول فیلترینگ که از نان به نرخ روز خور ترینافراد این ////خانه غرق در لجنزار ////سگ میباشد جهت اطلاع دوستان اقای زمان در سپاه جنگ الکترونیک را پایه گذاری کردند ولی بدلیل مخالفت سرداران قاچاقچی و مفسد که بدنبال خرید های نجومی و بی خساب سیستم های وابسته به روسیه و ……….. از فعالیت ایشان جلوگیری کردند تا راحتتر بتوانند به دزدی هایشان ادامه دهند مانند بازی هستهای که جنس چند هزار دلاری را جند میلیون دلارخرید کرده اند و حالا دلواپس از دست رفتن این خریدها هستند نه حق مسلم مردم ایران
ﺑﺎ ﺳﻼﻡ ﻣﺤﻤﺪ ﺁﻗﺎﻱ ﻋﺰﻳﺰ
ﺩﺭﻭﺩ ﺑﺮ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺷﻤﺎ اﻧﺴﺎﻧﻬﺎﻱ ﺷﺮﻳﻒ
جناب آقای نوری زاد
با سلام و آرزوی توفیق
از دو روز قبل منتظر گزارش جنابعالی از سفر به اصفهان جهت مراسم سالگرد ارتحال آیت اله طاهری (ره) هستم. ضمنا قول داده بودید که تصویر سران جنبش سبز را جایگزین مادر ستار بهشتی کنید.
با سلام خدمت آقای ادب،عشق،معرفت وپایمردی وسلام برآقا مرتضای گرامی
من امروز نکته ایی لازم دانستم نکته ایی را خدمت ایشان متذکر شوم.ایشان چند بارخطاب به بعضی دوستان به کنایه گفتند هرکولهای پای کی برد و کامپیوتر خواستم خدمت ایشان عرض کنم همانگونه که خودشان هم میدانند اخیرا ونه از سالهای خیلی دور اتفاقا میدان نبرد از زور بازو وجنگاوری به عرصه منطق واستدلال آمده وآوردگاه هم خیابانو میدان نبرد نیست بلکه همینجا پای کیبرد است ونیز اینکه به غلط گفته میشود فضای مجازی در حقیقت در اوضاع واحوال کنونی جای حقیقت ومجاز عوض شده وفضای مجازی در واقع فضای حقیقی وبلعکس است.این وضعیت خوبی نیست.
سلام ناشناس گرامی
آن تعبیری که من گاهی کرده ام خطاب به همه پشت کامپیوتر نشینان محترم این سایت و غیر این سایت نبوده است ،و من با گفتار انتقادی مودبانه و مستدل مخالفتی ندارم ،خطابم به امثال مزدک بود که زیپ دهانشان را می کشند و هرکول وار به سرتاپای عقائد عمومی مردم فحاشی می کنند ،اینطور افراد هرکولهای رایانه ای اند ،زیرا می ترسند در فضای جامعه و در مواجهه با عموم مردم (و نه مواجهه با حکومتی ها) اینطور فحاشی کنند ،پس شجاعت آنان محصور در فضای مجازی است.
بهر حال مقصود من منتقدین به حکومت نیست که بدون توهین به مقدسات انتقاد های خود را ابراز می کنند ،مقصود فحاشان و هتاکان بوده است.
اما اصطلاح مجازی و حقیقی و اطلاق مجازی به فضای نت باصطلاح حصر اضافی و نسبی است ،وگرنه خود امواج نوری و شبکه های تلفنی و فیبر نوری و غیرو که بستر های این فضا هستند همه اموری حقیقی اند.
بقول داریوش ارجمند ،افتاد؟!(این شوخی بود ،من شما را دوست دارم)
موفق باشید
رئیس جمهور عزیزم جناب آقای روحانی آیا فرصتی چند دقیقه ای به من می دهید؟ ابتدا بگویم که من نه عالم دینی ام، نه واعظ شریعت، و نه آنقدر سالخورده و سرد و گرم چشیده که بخواهم از در پند و اندرز به انسان مجرب و پخته ای چون شما وارد شوم. اما دیدن تصویر شما بر بالین اقای مهدوی کنی، و پردازش و تلفیق آن با یکی دو اتفاق روزهای گذشته مرا به نوشتن این چند خط واداشت.
یک اینکه در خبرها خواندم که سردار رویانیان علیرغم سپردن وثیقه ی 100 میلیارد تومانی و آزادی دو روزه، دوباره به بازداشت برده شده، ظاهرا بخاطر فساد مالی و سوء استفاده اش از قدرت. خاطرم هست که پنج سال پیش، همین مدعی ولایتمداری، معترضان به انتخابات را که قبلا ملقب به القابی چون “گوساله و بزغاله” و “خس و خاشاک” شده بودند، مزین به لقب جدید “آشغال” کرده بود.
دو اینکه انتشار فیلم سخنرانی سردار سپاه، منکران را به تردید، مردد ماندگان را به آگاهی، و آگاهان را به سوی یقین و اطمینان سوق داد که نه میر نازنین ما فتنه گر بود و نه احمدی نژاد، انتخاب قطعی مردم.
سه اینکه خواسته ی ستار بهشتی، کارگری گمنام و مستضعف که به مادر قول داده بود او را بر دوش خود به تماشای شرق و غرب عالم خواهد بود محقق شد، اما به گونه ای دیگر. ستار گمنام را امروز همه ی دنیا می شناسند به خاطر شجاعتش، مظلومیتش، و حقانیتش.
تصویر شما را که بر بالین آقای مهدوی کنی سالخورده دیدم، پیش خود گفتم کاش در راه بازگشت، سری هم به مادر ستار بهشتی می زدید و به رسم انسانی، اگر نه مسلمانی، از او دلجویی می کردید، که بر خلاف آقای کنی که کام خود از این دنیا به کفایت گرفته، ستار، جوان بود و احتمالا عاشق با کلی رویاها و آرزوهای ریز و درشت.
اما مرادم از شرح داستان رویانیان و فیلم منتشرشده اخیر سپاه هم این بود که قدری لایه های رویی این ماجرا ها را کنار زده و در حقایق ظریف نهفته در آنها فرو شویم که چه؟ که نظام هستی، نظامی کامل و بی عیب و نقص است که هیچ دروغی را، و هیچ ظلمی را، و هیچ سکوت دربرابر ظلمی را تحمل نمی کند، و روزی همه را چون گدازه های خروشان آتشفشان بیرون ریخته، و مرتکبان و مسببان را رسوا، و حقیقت را آشکار خواهد کرد، همانطور که هیچ استیفای حقی و هیچ تلاشی برای عدل گستری را بی نتیجه و ابتر نخواهد گذارد.
من به دغدغه و اولویت شما برای حل مصیبت پرونده هسته ای و تلاشتان برای پرهیز از چالش با سایر ارکان قدرت در جهت نیل به این هدف آگاهم اما بدانید که عملکرد نظام بی نقص خلقت و نیروهایی که بی وقفه در رفق و فتق امور آن دخیلند، بر مداری دیگر و بر معادلات پیچیده تری استوار است که در حساب دو دو تا چهارتای من و شما نمی گنجد. شاه کلید این معادلات، رعایت اخلاق، حفظ شأن، و دفاع از آزادی انسان ها، و صد البته استیفای حقوق درماندگان و ضعیفان است. مطمئن باشید که فرومایگان و دلواپسان را یارای سنگ اندازی و چوب گذاشتن بر چرخ های این نظام دقیق و حکیمانه آفرینش نیست. امتحان کنید آقای رئیس جمهور! سری به “گوهر عشقی” بزنید.
درود بر شما
و
درود بر آقای زمان هنرمند مردمی و آرزوی سلامتی برای ایشان
استاد محمد رضا شجریان میگوید هنرمند در هر زمینه ای باید حرف دل مردم را بزند من در هر زمان هر اجرایی که داشتم بنوعی تاثیر از جامعه گرفتم و نارضایتی های مردم را با آواز خواندم و در این زمان هم اگر نیاز باشد می خوانم و خواندم تفنگت را زمین بگذار . درود بر استاد
سلام آقای نوری زاد عزیز وگرامی
خسته نباشید!
درود بر آقای حسین زمان! برای ایشان آرزوی سلامتی و طول عمر میکنم!