سر تیتر خبرها
سمفونی نهم بتهوون

سمفونی نهم بتهوون

با تشکر از دوست خوبم مهدی از لندن.

این سمفونی یکی از آثاری است که در تاریخ سیاست از آن استفاده شده است و در میان هر دسته و هر ایدئولوژی ای طرفداران بسیاری دارد انگلس می‌گوید: “روزی که بشر سمفونی نهم را آیین رفتاری خود قرار دهد آن روز بتهوون جایگاه حقیقی خود را یافته‌است.” وبیسمارک اعتقاد داشت که : “اگر من سمفونی نهم را بیشتر گوش کرده بودم امروز بسیار شجاع‌تر بودم.” به گفته هیندنبورگ: “امروز اشک‌های زیادی در خانواده‌های آلمانی می‌ریزد، ولی بتهوون به ما می‌آموزد که اگر کسی خود را در اختیار موسیقی او بگذارد نمی‌تواند نگون‌بخت بشود. او تسکین‌دهنده رنج‌های ماست.” در زمان جنگ جهانی دوم آلمانی‌ها هر جا را اشغال می‌کردند، این سمفونی را می‌نواختند. این سمفونی برای تولدهیتلر نواخته شد. نخست‌وزیرزیمباوه آن را به عنوان سرود ملی کشورش انتخاب کرد، واتیکان از این سمفونی دفاع کرد و بالاخره”سرود شادی (Ode to Joy)”، موومان چهارم این سمفونی، به عنوان سرود رسمی اتحادیه انتخاب شد. بتهوون در این سمفونی باکلام از اشعار جاودانه و بشردوستانه شیلر استفاده کرده است که این اشعار به نوعی بازگویی مضمون شعر بلند سعدی ،”بنی آدم اعضای یک پیکرند”است. برگرفته از ویکی پدیاShare This Post

درباره محمد نوری زاد

20 نظر

  1. آقای خامنه ای شما بگویید کدام را در خیابانها یتان انتخاب میکنید “گشت ارشاد “را یا “سمفونی بتهوون “را قضاوت با شما. ملت ایران دومین ملت ناشاد جهان است زیرا گشت ارشاد انتخاب شما برای ملت است.

     
  2. هوادار مارکس و انگلس

    دکتر نوری جان سلام اولا میتونستی متبع یا ویکی پدیا را بگی و زحمت بخودت ندهی. ولی حتما میدونی که ویکی پدیا اعتبارش را از عناصر شاخص نمی گیرد از صحت و درستی ماخذ کسب می کند. دکتر عزیز بفرمائید آدرس گفته انگلس در مورد سمفونی نهم بتهوون کدام کتاب است.
    ضمنا نظرت در مورد شبح کمونیسم چیست؟ فکر می کنی شبج کمونیسم از اروپا به ایران برسد یا اول آمریکا را در بر بگیرد بغد به سمت میهن ما بیاید. خلاصه کی می رسد دکترجان

     
    • آقای هوادار مارکس وانگلس آقای دکتر نوریزاد این مطلب را از مهدی ازلندن گرفته اولش هم توضیح داده بهتر است که سئوالت

      را از مهدی از لندن بپرسی .بابا تو دیگه چرا تو که روشنفکری

       
    • دوست عزیز و دوستدار جنابان مارکس و انگلس قبل از صحبت کردن بهتره کمی مطالعه بفرمایید دیدگاه مارکس و انگلس در باب موسیقی بتهوون در این مقاله به وفور ذکر شده :

      http://mrzine.monthlyreview.org/2010/lindley180810.html

      همینطور انگلس علاقه زیادی به سمفونی پنجم بتهوون داشته و به خواهرش پیشنهاد میکنه که تم معروف این اثر رو تمرین کنه تا بخوبی ارنجمنتش برای پیانو رو بنوازه.

      تازه این مقاله تنها بر اساس نامه نگاری های این دو شخص هست و نه نوشتار های مقالاتی..

      در ضمن شبح کمونیست مدتهاست که مرده البته هنوز در سر افرادی که حتی قادر به تعریف دقیق سوسیالیست هم نیستند زده است !

       
  3. سلام به عزیزانی که این ویدیو را پخش کرده اند
    راستش موسیقی یا کنسرت خیابانی حرکت حرفه ای و قشنگی است و بر می گردد به ساختار اجتماعی روز دنیا . در این ساختار کریستالی و شبکه ای ، حرکت دادن و تحریک شاخک های حسیبخشی از مردم و انتقال این حس به بقیه بدنه اجتماع، روز به روز طرفداران و کاربران بیشتری پیدا می کند . ولی اینکه از دیدن و شنیدن موسیقی و کنسرت خیابانی کسی فکر کند ما چقدر با آنها اختلاف داریم و به حال “خارجی ” ها غبطه بخورد کمی تا قسمتی ساده اندیشی است . کمی اینگونه به هیجان امدن ناپخته و کوته فکرانه است . نقل قول جزم و متعصبانه از بیسمارک یا هر کس دیگری ،خود نشانه ای از این نا پختگی و شتابزدگی است . محتوای این موضع گیری شاید مهم نباشد ولی این رویه که ما مثل ببو ها بنشینیم و از روال عادی زندگی “خارجی ” ها برای خودمان آمال و آرزو درست کنیم واقعا نیاز به تجدید نظر دارد . همین امروز در غرب توجه به عرفان و اندیشه های شرقی موج می زند و در میان روشنفکران غربی این شرق گرایی نوعی آوانگارد بودن تلقی می شود و اگر ما با شنیدن یک کنسرت اینهمه به خود سرکوفت بزنیم را باید نوعی شوخی تلقی کرد . از برادر مان نوری زاد خواهش می کنم این اظهار نظر ها را به ستونی از ارسالی های بینندگان سایت منتقل کنند نه اینکه در بدنه اصلی صفحه اصلی سایت بیاورند.مردم با این سایت شما کار دارند . با احترام

     
    • م. ممكن است كسانى با ديدن اين كنسرت خيابانى و چهره هاى شاد و بشاش تماشاگران بياد بياورد كه همين چند روز پيش عده اى جوان را در مملكت ما بجرم شادى و خوشحالى بازداشت كردند

       
    • جعفر گرامی
      غربیها از خوبیها و زیباییهای شرقی برداشت می کنند و کسی هم منکر آن نیست. ولی در غرب دیگر از دست و پا قطع کردن و سنگسار و به دار آویختن در ملا عام و قلع و قمع روزنامه نگاران و زندانی کردن اندیشمندان و بستن دهانها و کشتن بی گناهان که خبری نیست. مبادا گمان کنید اینها هم برای اندیشمندان غربی آوانگارد محسوب می شود که بد خیال باطلی است.

       
    • دوست عزیز چه فرقی میکند یه کارهنری خوب یایه شعرخوب یارومان خوب کجا اومده ازشرق یاغرب دروحله اول لذتش ببربعدببین چه تاثیر ی داشته اینقدربی انصاف نباش.

       
  4. با سلام

    موسيقي شرقي

    در موسيقي شرقي ( هندي-ايراني-عربي) آلات موسقي وجود دارد كه در موسيقي غربي موجود نيست وبالعكس

    معرفي عود

    بَربَط یا عود یا رود سازی زهی است که در خاورمیانه و کشورهای عربی رایج است و از قدیمی‌ترین سازهای شرقی به شمار می‌رود. درباره تاریخ پیدایش و خاستگاه این ساز، نظرات متفاوتی وجود دارد. عده‌ای با استناد به تصاویر حجاری شده، ریشه آن را در هند و برخی دیگر بلخ را خاستگاه آن می‌دانند. البته گسترش این ساز در میانه عصر اشکانی و سراسر عصر ساسانی در ایران، باعث شده بسیاری آن را سازی ایرانی بدانند
    ……………..
    http://www.youtube.com/watch?v=C5d2cJcBRAQ

     
    • درود بر عبدالله بزرگوار
      چیستان (لغز) ؛
      چو نامش بپرسیدم , از ناز , زود
      به دامن چو برخاست بربط بسود
      ———–
      بسود = (مس) کرد
      بربط = عود
      مس + عود = مسعود

       
  5. درود بر تو

    مردی که میان زندگی کردن و زنده بودن، زنده بودن را برگزید.

    آری، زندگی را بگذار برای آنان که محتاجند به زندگی.

    آنانی که روزی خواهند مرد، و از زندگیشان اثری نخواهد بود جز مرقدی مرمرین، یا مرمری بیش و کم.

    اما تو تا ابد زنده خواهی ماند، چون خواسته ایی که زنده باشی.

    به آزادگیت سوگند

    من هم روزی که در دوراهی انتخاب باشم،

    به سمت زنده بودن پر میکشم

    اگر بالم را شکسته باشند، خواهم دوید.

    اگر دربند باشم، خواهم خزید.

    و زندگی را که بگیرند، رسیده ام به تو، و به زنده ماندگان.

    دیری نخواهد پایید.

    به آزادگیت سوگند، که به آزادگیم چیزی نمانده است.

    تا آن روز، رشک میبرم به زنده بودنت و غبطه می خورم به زنده ماندگان.

    سلام بر تو

    سی ساله ای درد آشنا از شیراز

     
  6. mamnon noriaz

     
  7. جناب نوری زاد عزیز

    ابتدا توضیح کوتاهی در باره این موسیقی:
    موسیقی کلاسیک در خیابان
    توضیح : قطعه ای که اجرا میشه قسمتی از سمفونی شماره 9 در گام سل ماژور از ساخته های بتهوون آهنگساز مشهور اتریشی است….هر چند موسیقی در خیابان اجرا میشود ولی یک ارکستر کاملاً حرفه ای آن را اجرا می کنند.
    این برنامه به مناسبت 130امین سالگرد بانک Sabadell در شهر Sabadell اسپانیا در تاریخ 19 می 2012 اجرا شده است و 100 نفر مجموع افراد ارکستر را تشکیل میدهند.

    من این قطعه رو یک بیش از یک سال پیش دیدم و بی اختیار اشکهام سرازیر شد. برای یکی از دوستانم که نویسنده توانایی هست نیز ارسال کردم و جالب اینکه او هم پای این موسیقی گریه کرده بود بی آنکه بداند چرا. یه حس غریب منو در بر گرفت که آمیخته به حسرت از نداشته هامون بود. از فرهنگی که می تونستیم داشته باشیم ولی نداریم. از حسرت نداشتن موسیقی، شادی و آزادی. الآن هم که دوباره و شاید چند باره دیدم چشمهام از اشک پر شد. به قول شاملوی بزرگ:
    “تمامی الفاظ جهان را در اختیار داشتیم و
    آن نگفتیم
    که به کار آید،
    چراکه تنها یک سخن،
    یک سخن در میانه نبود:
    آزادی”

     
    • Ludwig van Beethoven
      Composer
      Ludwig van Beethoven was a German composer and pianist. A crucial figure in the transition between the Classical and Romantic eras in Western art music, he remains one of the most famous and influential of all composers. Wikipedia
      Born: 1770, Bonn, Germany
      Died: March 26, 1827, Vienna, Austria
      Compositions: Symphony No.9, Piano Sonata No.14, More
      Parents: Maria Magdalena Keverich, Johann van Beethoven

      با سلام

      مطلب مهمی نیست،فقط خواستم تصحیح کنم که بتهوون آهنگسازی آلمانی بود،در آلمان متولد شده بود ،اما بیشتر عمرش را در اتریش گذراند.

      بیوگرافی او مطابق گزارش ویکی پدیا از این قرار است:

      “”

      لودویگ فان بتهوون یا لودویگ فان بیتهوفِن (به آلمانی: Ludwig van Beethoven) (غسل تعمید در ۱۷ دسامبر ۱۷۷۰[۱][ت۱] – درگذشتهٔ ۲۶ مارس ۱۸۲۷) یکی از موسیقی‌دانان برجستهٔ آلمانی بود که بیشتر زندگی خود را در وین سپری کرد. وی یکی از تأثیرگذارترین شخصیت‌های موسیقی در دوران کلاسیک و آغاز دورهٔ رمانتیک بود. بتهوون، به‌عنوان موسیقی‌دان تاریخ، همیشه مورد ستایش قرار گرفته و آوازهٔ او موسیقی‌دانان، آهنگ‌سازان، و شنوندگانش را در تمام دوران تحت تأثیر عمیق قرار داده‌است. در میان آثار شناخته‌شدهٔ وی می‌توان از سمفونی نهم، سمفونی پنجم، سمفونی سوم، سونات پیانو پاتتیک، سونات مهتاب، و هامرکلاویِر، اپرای فیدِلیو و میسا سولمنیس نام برد.

      بتهوون در شهر بنِ آلمان متولّد شد. پدرش، یوهان وان بتهوون، اهل هلند (فلاندر آن زمان) بود و مادرش ماگدالِنا کِوِریچ وان بتهوون تبار اسلاو داشت. این خانواده صاحب هفت فرزند شد که چهارتن از آنان در کودکی در گذشتند. آنان که باقی‌ماندند عبارت بودند از سه برادر به نام‌های لودویگ، کاسپارکارل (۱۷۷۴-۱۸۱۵) و نیکولائوس یوهان (۱۷۷۶-۱۸۴۸). اولین معلّم موسیقی بتهوون پدرش بود. پدرش یکی از موسیقی‌دانان دربار بن بود. او مردی الکلی بود که سعی می‌کرد بتهوون را به‌زورِ کتک، به‌عنوان کودکی اعجوبه همانند موتزارت به نمایش بگذارد. هرچند استعداد بتهوون به‌زودی بر همگان آشکار شد. بعد از آن، بتهوون تحت آموزش کریستین گوت‌لوب نیفه قرار گرفت. همچنین بتهوون تحت حمایت مالیِ شاهزاده اِلِکتور (همان درباری که پدرش در آن کار می‌کرد) قرار گرفت. بتهوون در ۱۷سالگی مادر خود را از دست داد و با درآمد اندکی که از دربار می‌گرفت، مسئولیّت دو برادر کوچک‌ترش را بر عهده داشت.

      بتهوون در سال ۱۷۹۲ به وین نقل مکان کرد و تحت آموزش ژوزف هایدن قرار گرفت؛ ولی هایدنِ پیر در آن زمان در اوج شهرت بود و به قدری گرفتار، که زمان بسیار کمی را می‌توانست صرف بتهوون بکند. به همین دلیل بتهوون را به دوستش یوهان آلبرشتس‌برگر معرّفی کرد. از سال ۱۷۹۴ بتهوون به صورت جدّی و با علاقه شدید نوازندگی پیانو و آهنگسازی را شروع کرد و به سرعت به عنوان نوازنده چیره‌دست پیانو و نیز کم‌کم به عنوان آهنگسازی توانا، سرشناس شد.

      بتهوون بالاخره شیوهٔ زندگی خود را انتخاب کرد و تا پایان عمر به همین شیوه ادامه داد: به جای کار برای کلیسا یا دربار (کاری که اکثر موسیقیدانان پیش از او می‌کردند) به کار آزاد پرداخت و خرج زندگی خود را از برگزاری اجراهای عمومی و فروش آثارش و نیز دستمزدی که عدّه‌ای از اشراف که به توانایی او پی برده‌بودند و به او می‌دادند، تأمین می‌کرد.””

       
  8. خدای من اینجا ما در قرون وسطی نفس میکشیم و نامش را زندگی می گذاریم و مدعیان وحشتناک انسانیتیم و از حداقل ها محروم… آنجا مردم با کمال امنیت و آرامش بی هیچ ادعایی زندگی می کننند و نفس میکشند … خدای من ما گیر چه موجوداتی افتاده ایم؟ از ماها که گذشت اما ای خدای مهربانیها، تو را به خودت سوگند می دهیم، حداقل رحمی به فرزندانمان کن و آنان را از این منجلابی که نامش را دین گذاشته اند و هر جنایتی را با آن توجیه می کنند رهایی بخش. خداوندا ما در برابر فرزندانمان هیچ پاسخی برای این غلطی که به نام انقلاب مرتکب شدیم نداریم حداقل خودت رحمی بنمای تا بیش از این شرمنده نسل های پس از خود نباشیم.

     
  9. نام آیت‌الله طاهری که می‌آید با تمام مشغله‌هایی که می‌دانیم دارد، با روی گشاده از طرح چنین گفت‌وگویی استقبال می‌کند و در دو جلسه نسبتا طولانی در منزل خود پذیرای ما و جمعی از فعالان و مبارزان سیاسی سال‌های نه چندان دور اصفهان می‌شود. محمد عطریان‌فر معاون سابق وزارت کشور و عضو سابق نخستین شورای شهر تهران، محمد معزالدین (معزی) نماینده سابق مردم اصفهان در مجلس شورای اسلامی در دوره‌های اول و سوم، مرتضی مبلغ معاون سابق وزارت کشور و البته با حضور فرزند مرحوم طاهری، حجت‌الاسلام محمد طاهری. «عبدالله نوری» از شناخته شده‌ترین چهره‌های اصلاح‌طلب کشور و از تاثیرگذارترین مبارزان انقلاب اسلامی است. سال‌ها ارتباط تنگاتنگ با آیت‌الله‌العظمی طاهری در مقاطع مختلف ما را بر آن داشت تا با ایشان برای بررسی ابعاد مختلف زندگی آیت‌الله به گفت‌وگو بنشینیم. این مقدمه ای است که روزنامه اعتماد برای مصاحبه با عبدالله نوری نوشته و در ادامه آورده:‌ سعی شد با توجه به ظرفیت حجمی این یادنامه، بخش‌هایی از مطالب ایشان را در اختیار علاقه‌مندان قرار دهیم.

    —————
    سلام و سپاس دوست گرامی. من لینک ادامه ی مطلب را اینجا می گذارم برای سایر دوستان
    http://sahamnews.org/1393/03/260489/

     
  10. آقای خامنه ای با دفن آیت الله طاهری در جوار مزار آیت الله منتظری مخالفت کرده و نهایتا اجازه داده آن مرحوم در یکی از حجرهای صحن حضرت معصومه بسیار دور از مزار آیت الله منتظری دفن شود.

    بنا به گزارش سایت جرس٬ آیت الله سید جلال الدین طاهری اصفهانی وصیت کرده است که در کنار مزار مراد خود مرحوم آیت الله العظمی منتظری دفن شود. این منبع گفته مرحوم آیت الله طاهری قبلا این وصیت خود را با برخی علما و مراجع از جمله آیت الله سید موسی شبیری زنجانی درمیان گذاشته بود و از انها خواسته بود که برای عملی شدن این خواسته کمک نمایند.

    پس از وخامت حال مرحوم آیت الله طاهری، آیت الله شبیری زنجانی با ارسال نامه ای به آقای خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی٬ وصیت آیت الله طاهری را به اطلاع ایشان رسانده و تقاضا کرده است مقدمات عمل به وصیت این پدر شهید را فراهم کند. اما آقای خامنه ای پس از مخالفت با دفن آیت الله طاهری در جوار مزار آیت الله منتظری٬ اجازه داده است آن مرحوم را در یکی از حجرهای صحن حضرت معصومه در محلی بسیار دور از مزار آیت الله منتظری دفن کنند.
    بر اساس این گزارش بیت آیت الله طاهری نیز پس از اطلاع از مخالفت مقام رهبری تصمیم گرفته اند ایشان در کنار مزار پسر شهیدش علی طاهری دفن شود.
    لازم به ذکر است که در مصاحبه امروز خبرگزاری فارس با محمد طاهری پسر ارشد امام جمعه‌ی فقید اصفهان آمده است: «پدرم وصیت کرده است که در کنار مرقد حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شود البته با توجه به اینکه برادرم سید علی نیز مفقودالاثر است احتمال اینکه در گلستان شهدای اصفهان نیز آرام بگیرد وجود دارد.» در خروجی خبرگزاری فارس محل دقیق وصیت ایشان که جنب مزار آیت الله منتظری است سانسور شده است.

     
  11. مرتضي الويري

    1- اگر ما یک لیست از کسانی که صلاحیت رئیس جمهور شدن را ندارند تهیه کنیم، احمدی نژاد در راس این لیست بود. او سه مشخصه بارز داشت: دروغ گوئی، قانون گریزی و فریبکاری.

    ‌2- پروژه سیاست هسته‌ای و حفظ دستاوردهای هسته‌ای ایران در معرض نابودی کامل قرار گرفته بود، الان دولت روحانی تماما سعی بر حفظ آن در کشور دارد. به‌عبارت دیگر اگر روال گذشته هسته‌ای ادامه پیدا می‌کرد، ما در درازمدت هیچ چیزی نداشتیم. لااقل در این مقطع ما احساس می‌کنیم دانش هسته‌ای را داریم حفظ می‌کنیم.

    3 – من فکر نمی‌کنم حتی کسانی که از مرگ اصلاح طلبی می گویند به این حرف داشته باشند. شما نگاه کنید برخی روزنامه‌های تندروی جناح مقابل به صورت روزمره به جریان اصلاح‌طلب حمله می‌کنند. اگر واقعا جریان اصلاحات محو شده است و اصلاح‌طلبان از بین رفته‌اند، چه ضرورتی دارد که شب و روز علیه اصلاح‌طلبان حرف می‌زنند! پس معلوم می‌شود یک نگرانی جدی دارند و با توجه به اتفاقی که در خرداد 92 افتاد این حقیقت کاملا آشکار شد. علیرغم تبلیغات شبانه‌روزی رسانه‌های منتسب به جریان تندرو به محض اینکه مردم یک زمینه‌ای برای ابراز وجود پیدا کردند، در طی 4 روز توانستند یک کاندیدای 8 درصدی را به 51 درصد برسانند. همین نگرانی برای آقایان بوجود آورده است. این که افکار عمومی اصلاح‌طلبان را قبول دارد. انتخابات نشان داد که خواسته‌های اصلاح‌طلبی همان خواسته عامه مردم است.

    4- علت اصلی پیروزی روحانی خطری بود که اکثریت مردم قبل از انتخابات در مورد آینده نظام و وضعیت کشور احساس می‌کردند؛ نگرانی از تشدید تحریم‌ها و نابسامانی‌های داخلی، ذهنیت‌هایی بود که دغدغه اصلی جامعه ایرانی برای تغییر وضع موجود را رقم زده بود.‌

    5- سیاست‌های آقای روحانی فی‌الواقع ما را از یک بن‌بست کامل بیرون آورده و سیاست خارجی ما را از مهلکه عجیب و غریب گذشته نجات داده است.

    روحانی اولویت های خود را اینگونه ترسیم کرده: اولویت اول تمرکز بر حل مسائل بین‌المللی و حل مسائل هسته‌ای است و اولویت دوم حل معضلات و مشکلات اقتصادی. در مرحله سوم رتق و فتق مشکلات اجتماعی و سیاست داخلی. تصور ایشان این است که اگر بخواهد به مسائل سیاست داخلی زیاد تکیه کند، ممکن است حمایت‌های لازم در حوزه‌های اقتصادی و بین‌المللی را از دست بدهد. یعنی به هر حال ایشان می‌خواهد حمایت قوای دیگر را هم داشته باشد.

     
  12. سلام گرم. عالي بود مرسي خدا نگهدارتان.

     
  13. دوست عزیزم محمد…دو متن یکی تحت عنوان فاستخف قومه و دیگری شوخی هسته ای با سلامت مردم براتون فرستادم که تو نامه ها نیامد…میشه بفرمایید چرا جون متون تخصصی و با رفرانس بودند و به نظرم دومی مفید برای توجه به سلامت مردم

     

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

79 queries in 0853 seconds.