شنبه بیست و هفت اردیبهشت – روز هشتاد و دوم
یک: از کلانتری محل تماس گرفتند و گفتند بیا که مخابرات نسخه ای از شماره های ورودی به تلفن های خانواده ی شما را فرستاده است. با ذوق و شوق رفتم و سی چهل برگِ آمده را گرفتم و قرار شد تلفن مزاحمین را با ماژیک مشخص کنم و ببرم بدهم پلیس فتا. بیست روز قبل، من از دادسرا و کلانتریِ محل خواسته بودم طیِ نامه ای ، پرینتِ تمامیِ تماس های وارده در یک ماه فروردین را از مخابرات بخواهند. که اوج مزاحمت ها در همین ماه فروردین بوده است.
ورق به ورقِ این سی چهل برگ را و شماره به شماره ی تلفن های وارده را کاویدم اما دریغ از رؤیتِ یک تلفن مزاحم. در سی و یک روز فروردین، خانواده ی من حدوداً دو هزار مزاحمت تلفنی داشته است که من اغلبِ تماس های مزاحم را شماره برداری کرده بودم. عجبا که در این سی چهل برگ، حتی یک شماره ی مزاحم ندیدم که در فهرست ارسالیِ مخابرات ثبت شده باشد. به خود گفتم: بنده ی خدا، مگر بارها نگفته ای که مخابرات در چپاولِ سپاه است؟ و مزاحمین، از خیلِ ” برادران”؟ مگر سپاه اجازه می دهد شماره ی مزد بگیرانش در فهرست مزاحمین جا بگیرد؟
یادتان هست من مدتی پیش تعدادی از شماره تلفن های مزاحمین را در یکی از نوشته های خود جا داده بودم؟ هیچ نشانی از هیچ کدامِ آنها در فهرستِ بلند بالایِ مخابراتِ سپاه نبود. من کاری به کلاه ها و عمامه های دستگاه خمیر گون قضا و مجلسِ اصطبل گون شورای اسلامی ندارم، می گویم: عمامه ی همه ی آیت الله ها بالاتر!
دو: من دوشنبه در قدمگاه نخواهم بود. چرا؟ دلم هوای شیراز کرده. قرارم این است که یک روزه بروم و شبانه باز گردم تا فردایش سه شنبه در قدمگاه باشم. این نیز بگویم که من دوشنبه ساعت ده صبح در خیابانی که حافظیه در آن است خواهم بود برای دیدار با عزیزانی که خواهان دیدارند. جاذبه ی جناب حافظ مرا بدانسو می کشاند و گرنه مرا در این غوغای انباشتگی یارای سفر نبود. گاه، شما باید از دل هیاهوها بیرون بزنید و به ترمیم شکستگی های درونیِ خویش همت کنید. همت، می بینید همه ی راهها به همت ختم می شود و با همت جلا می گیرد؟
سه: در قدمگاه، کوله ام را مرتب کردم و پرچم هایش را به دست باد سپردم و خود با تن پوشِ سپیدِ ستاری، شروع کردم به قدم زدن با پرچمی قرمز بر دوش. مردی آمد شصت و دو سه ساله که پیشتر نیز او را دوبار در همین جا دیده بودم. از پرسنل بسیار متخصص و صادقِ نیروی هوایی بود. که، اخراجش کرده بودند سخت ظالمانه در سالهای جنگ. جوری که وی با همین اخراجِ آشوبنده، زندگی اش دچار دگرگونی های بنیادین شده بود بد جور. و هرگز نیز نتوانسته بود زندگیِ آرام و ساده اش را از متلاشی شدن برهاند.
گفت: اکنون مدتهاست که با اتومبیل خواهرم مسافر کشی می کنم. و گفت: من این روزها البته درگیرِ نامه ی سی و یکِ شما هستم. درگیرِ این که اینان را اگر غیرتی بود، از مصائبِ باریده بر شما دق می کردند. گفتم: این جماعت، با این رفتار ناجوانمردانه تلاش کردند گویِ آتشینی به داخل زندگی من پرتاب کنند. من اما چه کردم؟ من با انتشار نامه ی سی و یک، همان گوی را برداشتم و دستی به سر و رویش کشیدم و انداختمش داخلِ خانه ی رهبر تا وی بداند آنسوتر از بیت مکرمش چه ها که از مظلمه دست به دست نمی شود در این سرزمینِ مُلا زده.
چهار: هنوز از قدمگاه کام نگرفته بودم که بر گشتم دیدم یک موتوری، خیلی خونسرد کوله پشتی ام را برداشته و گذاشته روی باکِ موتورش و دارد گاز می دهد و می رود. دو سربازِ دمِ در نیز مثل خود من ایستاده بودند و تماشا می کردند این عملیات متهورانه را. من و سرباز ها یک نگاهی به هم انداختیم و اجازه دادیم او به راه خود برود که البته رفته بود و ما را چاره ای جز تماشا نبود. موتور سوار مردی لاغر بود با ته ریشی کوتاه و سیاه.
او داشت کار بزرگی انجام می داد و احتمالاً خود را مستحق پاداش و تشویق می دید. او می رفت و باد به پرچم های کوله می خورد. و من، صدای ضجه ی پرچمها را می شنیدم که داد می زدند نگذار ما را ببرد. من اما اجازه دادم برود و کوله و پرچم ها را با خود ببرد. او احتمالاً به آن کوله محتاج بود. یا اگر به کوله محتاج نبود، حتماً به باز نشرِ این عملیات کربلای فلانِ خود محتاج تر بود تا با آب و تاب شمّه ای از رشادتش را به رخ بالاتری ها بکشد و بگوید که بله، رفتم و کوله اش را از دوقدمی اش برداشتم و زدم به راه.
پنج: مرا که یادتان هست؟ من شنبه ی گذشته آمدم اینجا و به شما گفتم: شما را که می بینم، یاد داستان ” پیر مرد و دریا “ی ارنست همینگوی می افتم. و البته آرزو کردم پایان داستان شما مثل پایان کار پیرمردِ آن قصه نباشد. این ها را جوان موبور به من گفت و با کنایه موهایش را نشانم داد و گفت: موهای من خرمایی است چرا نوشتید بور؟ این جوان پراز پرسش بود. با صراحت پرسید: شما آقای خمینی را قاتل می دانید یا نه؟ آقای خامنه ای را چطور؟ و گفت: شما معروفید و نظام کار چندانی نمی تواند با شما بکند. ناشناسان اما چه؟
گفت: فامیل داماد ما را که دانشجو بود در قزوین، زدند و کشتند و آب از آب تکان نخورد. گفت: من بارِ پیش، شما را به شخصتِ اصلیِ داستان ” پیر مرد و دریا ” تشبیه کردم اما می خواهم سخنم را اصلاح کنم به این که شما یک ” ساقی” هستید. حالا چرا ساقی؟ شما به هر که به دیدارتان می آید، یک پیاله شراب ناب می دهید که تا یک هفته مستش می کند. من خودم که اینجورم. از شنبه ی گذشته تا کنون مستم. اکنون آمده ام سهم و ظرفِ مستی ام را بگیرم بروم تا مجدداً شنبه ی بعد باز آیم.
موخرمایی گفت: کاریکاتور مانا نیستانی را زیاد جدی نگیرید که در آن شما را کشته شده تصور و تصویر کرده است. شما حالا حالاها هستید و باید باشید. که: تا شقایق هست، زندگی باید کرد. جوان موخرمایی کلاس سه تار می رفت. از استادش راضی نبود. از من سراغ استادی حساس و حاذق گرفت. استاد محسن نفر را به او پیشنهاد دادم.
شش: با دوست قدیمی ام راجع به رواج افسردگی در میان جوانان صحبت می کردیم. گفتم: در کنار جوانان، این روزها بزرگتر ها و حتی کهنسالان نیز به افسردگی های مزمن دچار می شوند. از جناب جعفر پناهی گفتم که هفته ی پیش به دیدنش رفته بودم. گفتم: پناهی را بیست سی سال از کار محروم کرده اند طیِ حکمی هردمبیل. این شوک ناجوانمردانه، پناهی را به دامان یک جور افسردگیِ فرساینده در انداخته است. جوری که بارها خیال خود کشی داشته است. گفتم: پناهی همین دو سه هفته ی پیش شدیداً افسردگی می گیرد. ناگهان ساکش را بر می دارد و می رود فرودگاه. در فرودگاه به یکی از مأموران فروش بلیط می گوید: اولین پروازتان به کجاست؟ طرف می پرسد: بکجا می خواهید بروید؟ پناهی می گوید: کجایش مهم نیست. مهم جای خالی در اولین پرواز دمِ دست است.
پناهی می رود تبریز. اما در آنجا بجای آرامش، می زند زیر گریه وقتی آثار باستانی و بی نظیرِ ارگ تبریز را در تاراج و تخریبِ آیت الله بی خردی چون ملکوتی می بیند که داده با دینامیت یکی از کهن ترین آمفی تئاترهای ما را برده هوا تا بجایش مصلا بسازد و در جوار مصلایِ پوکش واحد های هماره و مسخره ی تجاری را . پناهی، با همان چشمان گریان می رود شهرداری تبریز. جلوی اولین نفری را که قیافه اش به مسئولان می خورده می گیرد. طرف وقتی اشک ها و صداقت پناهی را می بیند، می بردش دفتر شهردار و به مسئول دفتر شهردار سفارش می کند که: جای یک ملاقات کوتاه را برای ” این آقا” وا کند. سه ساعتی آنجا می نشیند اما خبری از آن ملاقات کوتاه نمی شود. پناهی چه می کند؟ نرم می خزد بیرون و به آغوشِ همان اشک های افسردگی اش پناه می برد.
هفت: از رادیو فرانسه زنگ زدند. می خواستند نظرم را در باره ی گروگانگیریِ اسلامگرایانِ تند روی ” بوکوحرام” و چراییِ سکوت جمهوری اسلامی ایران در تقبیح این حرکت ناجوانمردانه و غیر انسانی بدانند. گفتم: جمهوری اسلامی ایران چرا گروگانگیران را محکوم کند در حالی که خود ملتی را به گروگان گرفته است و به هیچ بنی بشری و دستگاهی نیز پاسخگو نیست؟
گفتم: دلیل سکوت دستگاه دیپلماسیِ ایران در قبال این حرکت غیر انسانی، هیچ نیست الا به دو دلیل. یک این که هنوز از بیت رهبری اجازه ای برای موضع گیری صادر نشده. مثل سکوت بی شرمانه ی دستگاههای دولتیِ خودمان در قبال زلزله ی اردبیل که تا مدتها در مورد این فاجعه ی بزرگ طبیعی خبری از های و هوهای صدا و سیما و خبرگزاریهای رسمی و دولتی نبود. چرا؟ چون هیچکدام از موضع بیت رهبری خبر نداشتند. این که آیا آن حادثه را پوشش خبری بدهند یا ندهند. و دو این که: شما وقتی با سرمایه های پولی و تسلیحاتیِ خودت، جماعت هایی را برای نا آرامی های منطقه ای و فرا منطقه ای آموزش دادی و تر و خشکشان کردی، نمی شود که سرضرب محکومشان کنی بخاطر ربایشِ چند تا دختر!
هشت: دوست قدیمی ام راجع به بازیگری به اسم خانم الهام چرخنده صحبت کرد. این که این بازیگر در یک برنامه ی تلویزیونی آمد و هم قربان صدقه ی رهبر رفت و هم قربان صدقه ی پدرش. بعد از آن، مردمی که رهبر را دوست نداشتند و تعدادشان هم کم نبوده و نیست، آنچنان این سفره اندازیِ خانم چرخنده را تقبیح کرده اند که خدا نصیب دشمن همیشگیِ جمهوری اسلامیِ ایران – آمریکای خون آشام و جرّار- نکند. خانم چرخنده در پاسخ به منتقدانش گفته است: به گمان من، بخش فرهنگیِ ما نیز به یک 9 دیِ فرهنگی نیاز دارد.
نه: مردی آمد تقریباً هم سنِ خودم. مستقیم از سرِ کارش آمده بود به قدمگاه. گفت: در نمایشگاه به شما نگفتم اما اینجا به شما می گویم که نوری زاد از نگاه من یاد آورِ دو شخصیتِ تاریخی است. یکی حُرّ و دیگری ابوذر. گفتم: شما را بخدا اجازه بدهید نوری زاد خودش باشد. و گفتم: مرا با شخصیت های تاریخی مسنجید که ناگهان می بینید از بیت رهبری ندا در می پیچید که اگر نوری زاد ابوذر است و حُرّ، پس ما نیز امام علی هستیم و امام حسین بی تردید. مرد تاریخی گفت: نامه ی سی ویکم شما برای هفت جدّ اینها کفایت می کند. اگر که چیزی به اسم غیرت در سراسرِ وجودشان بباشد و بجنبد.
این مرد رفت و باز آمد و گفت: همیشه که نباید آخوندها و آیت الله ها فتوا بدهند. من خودم فتوا می دهم که آمدن به قدمگاه و دیدار با نوری زاد از نماز واجب، واجب تر است.
ده: یک اتومبیل در کناره ی بزرگراه توقف کرد. راننده بود و یک مسافرش. راننده پیاده شد و با گامهایی لرزان خود را به من رساند و دم گوشم گفت: این سرودی که برای خمینی ساخته اند – ای مجاهد ای مظهر شرف – این را نه برای خمینی که برای تو ساخته اند. این را که گفت، با همان پاهای لرزانش بازگشت و پشت فرمان نشست و گاز داد و رفت. این مرد، یک بار دیگر نیز به قدمگاه آمده بود. پاسدار بود. باز نشسته بود. جانباز بود.
یازده: مردی جوان آمد و با تغیّر به من گفت: این چه ریختی است برای خودت درست کرده ای خجالت بکش. گفتم: نگو تو را بخدا، ریخت از این قشنگ تر؟ گفت: خودت را مثل این ….خل ها کرده ای خجالت نمی کشی؟ گفتم: این ریختِ اینچنینیِ من شما را می آزارد آیا؟ گفت: در بیاور و بیندازش دور و آدم شو. عکس مادر ستار بهشتی و ستار را که بر سینه ام می درخشیدند نشانش دادم و گفتم: زده اند و کشته اند و خونش را انکار می کنند. گفت: خودتان زده اید و کشته اید. گفتم: ظاهراً در آگاهی زده اند و کشته اند. گفت: خودتان زده اید و کشته اید. جای بحث نبود. ذهنی را که بر آن هزار پرده ی جاهلانه آویخته باشند، به ضرب یک سخن سرِ پایی نمی شود به زیورِ عقل مُزینش فرمود.
دوازده: پیرمردی آمد سخت لاغر. که در این اواخر هر روز به دیدن من می آید و هر بار یکدانه سیب به من هدیه می دهد. پیرمرد، بازنشسته ی شرکت فولاد است. کم می ماند و سخنی نمی گوید و زود می رود. این بار اما گفت: وقتی پیشِ شما می آیم، روحیه ام خوب می شود. و گفت: از شما یک نشاط و شادابی و امیدی ساطع می شود که حال مرا خوب می کند. بمیرم، ببین با حال مردم چه کرده اند این اشقیا که تماشای ریختِ اینچنینیِ نوری زاد حال جماعتی را خوب می کند.
سیزده: در جایی، از قول جناب آیت الله حسینی بوشهری، عضو هیأت رییسه ی مجلس خبرگان خواندم که وی از گسترش ارتباطات در فضای مجازی ابراز نگرانی کرده و فرموده است: امروزه پهنای باند ما را غربی ها می دهند. ما باید به دنبال خروج از این وضعیت باشیم و این عرصه را خود در دست بگیریم. نباید گوگل، عاشورای ما را به نفع صهیونیست ها مصادره کند. در پاسخ به نگرانی این جناب می گویم: خیالتان راحت که عاشورا را شما آخوندها قرن هاست که مصادره فرموده اید در بست. و می گویم: آخوندهایی مثل شما – که از رواج اندیشه می هراسند و به تب و لرز می افتند – باید هم دست بدامان عاشورا شوید برای بقای خودتان و برای تحمیق هر چه بیشتر مردم. که اگر ذره ای از خردمندی های عاشورا و حرکت امام حسین، به جامعه ی ما راه می یافت، شما آخوندهای حکومتی، مجدانه در پیِ سوراخ های اختفا بودید از همان سالهای نخست انقلاب.
چهارده: پس یادتان باشد من فردا دوشنبه در قدمگاه نیستم اما اگر عمری بود سه شنبه خواهم بود. راستی این را نیز بگویم که یک ساعت پیش رفتم کلانتری محل و به افسر مربوطه که انسانی شریف و کاردان و زحمت کش است گفتم: ماجرای تلفن های مزاحمین اینگونه از آب در آمد. وگفتم: حتی یکی از تلفن های مزاحمین هم در فهرست ارسالی مخابرات ثبت نشده. سری به تأسف تکان داد و گفت: راهی است که شما بدان داخل شده اید. حریف شما قَدَر است و از دست ما کاری بر نمی آید. و گفت: پایان این پیگیرییِ شما از ابتدا نیز مشخص بود. به وی گفتم: جناب سروان، صد رحمت به دزدان کوله و پرچم . از این سخن من کمی به تردید افتاد. چیزی نپرسید و من نیز چیزی نگفتم.
محمد نوری زاد
بیست و هشت اردیبهشت نود و سه – تهران
به صفحه ی من در فیس بوک نیز سر بزنید: https://www.facebook.com/m.nourizad
ایمیل نوری زاد: mnourizaad@gmail.com
نشانی قدمگاه: بزرگراه همت – غر به شرق – بعد از خروجی پاسداران – زیر پل عابر پیاده.
ساعت حضور: چهار بعد ازظهر تا پنج، تا پنج و نیم، تا شش.
Down with corrupt Akhondi Fascist regime
وقتی می گویم ایران جنگل است بعضی ها باور نمی کنند.
به نظر می رسد با کمال تاسف شیراز را بی مکارم ها قبضه کرده اند.
و کمی دستپاچه عمل می کنند.
خونسردی تهران را ندارند.
لیکن بدانند عصبانیت سر منشا خطا و رسوایی است.
یک انسان آزاد را همین طوری بگیرند سوار هواپیما کنند و باز گردانند تهران!
که چی؟
مثل فیلم های جیمز باند!
لا اقل یک ظواهری را حفظ می کردند. دادگاه فرمایشی چیزی حکم قاضی …..
کمدی تراژدی است واقعا انسان خجالت می کشد از اوضاع تحقیر آمیز مملکت.
عجب جکایتی شده!..مصلح یک چیزی به آنیتا گفته، آنیتا ازش نشگر کرده و سلام رسونده! مصلح هم جواب سلام داده..حالا همپی بند کرده اند به حاج مرتضی! بابب بی خیال شید!
حاج محمد آقا یا علی..رهبر مقتدر ایران که قرار است 5+1 را جلوی چشم جّد و آبادشان بیاورد از زیارت جناب حافظ و دیدار چند درویش اقتدارش این طور به خطر می افتد..وای به مذاکرات هسته ای!!.
با سلام و برای اطلاع:
ندای سبز آزادی نوشت:
آزادی محمد نوری زاد در فرودگاه تهران و بازگشت مجدد وی به شیراز
ایجاد شده در: 05/20/2014 – 19:24
محمد نوری زاد٬ روزنامه نگار و منتقد سیاسی ایران شب گذشته بعد از گذشت ساعتها بازداشت با پرواز ساعت ۱۹ فرودگاه دستغیب شیراز توسط ماموران وزارت اطلاعات به تهران منتقل شد.
به گزارش مجذوبان نور٬ آقای نوری زاد دیروز قصد دیدار با مادر سه تن از وکلای دراویش زندانی آقایان فرشید یداللهی٬ امید بهروزی و کسری نوری را داشت که در راه رسیدن به منزل مادر این دراویش زندانی در بلوار پیرنیا شیراز به همراه پوریا نوری٬ برادر کسری نوری بازداشت شدند.
نوری زاد دربارهٔ اتفاقات دیروز به خبرنگار مجذوبان نور گفته است؛ وی قصد داشته بعد از صورت گرفتن این دیدار به تهران برگردد٬ اما ماموران اطلاعات با بازداشت وی قصد داشتند این کار را بلاجبار صورت بدهند که همان موقع آقای نوری زاد در واکنش به این عمل گفته بوده است در صورتی که «پایش به تهران برسد دوباره بر میگردد» و این اتفاق افتاد و آقای نوری زاد حوالی ساعت ۹ شب گذشته به دلیل عدم وجود پرواز به شیراز در آن ساعت با اتوبوس این مسیر را ۱۲ ساعته طی کرده و صبح امروز برای ملاقات با خانواده این دراویش زندانی به شیراز بازگشته است.
آقای نوری زاد همچنین درباره دلیل خاموشی گوشیهای همراه خود چنین توضیح میدهد که تا فرودگاه تهران گوشیهایشان دست ماموران اطلاعات بوده است و از آن بس هم وقتی قصد دوباره سفر به شیراز داشتم به دلایلی «عامدا» گوشی همراه خود را در طول مسیر تهران تا شیراز خاموش نگه داشتهام و حتی دخترم و خانوادهام از آزادی بنده خبر نداشتند.
گفتنی است آقای نوری زاد پس از حضور دوباره خود در شیراز به دیدار مادر دراویش زندانی٬ خانم پروین نوری رفته اند٬ اخبار مربوط به دیدار امروز صبح آقای نوری زاد متعاقبا منتشر خواهد شد.
منبع:
http://www.irangreenvoice.com/article/2014/may/20/43490
نوری زاد عزیز
همزمان با خواندن ا خبار سایت شما، خبر بازداشت شما در شیراز را خواندم، امیدوارم که کارتون مانا نیستانی به واقعیت نپیوندد و ما مشتاقان مجددا شما را زیارت کنیم.
سلام برنوری زادگرامی دربند دژخیمان وناظران محترم
آن سفرکرده به شیراز که صدقافله دل همره اوست//// هرکجاهست خدایا بسلامت دارش.
مصلح دعاگو
انتشار گزارشهایی در خصوص بازداشت محمد نوریزاد در شیراز
۱۳۹۳/۰۲/۲۹
پایگاه خبری دراویش گنابادی، مجذوبان نور، از بازداشت محمد نوریزاد در پی دیدار با دروایش گنابادی و جمعی از فعالان مدنی در شهر شیراز خبر داده است.
این رسانه گزارش داده است که نیروهای امنیتی روز دوشنبه ۲۹ اردیبهشت، آقای نوریزاد را که «با اعلام قبلی» به حافظیه شیراز رفته بود، بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل کردهاند.
این گزارش به بازداشت چند ساعته جمعی از دراویش گنابادی و فعالان مدنی شهر شیراز نیز اشاره دارد که به منظور دیدار با محمد نوریزاد به حافظیه رفته بودند.
وبسایت مجذوبان نور مینویسد که آقای نوریزاد پس از حضور در مجموعه حافظیه و دیدار با شهروندان شیراز، قصد ملاقات با خانوادههای فرشید یداللهی و امید بهروزی، دراویش گنابادی زندانی، را داشت که بازداشت شد.
محمد نوریزاد، مستندساز و مخالف سیاستهای حکومت ایران، به تازگی در وبسایت شخصی خود نوشته بود که عازم شیراز است و دعوت کرده بود کسانی که تمایل دارند با او دیدار کنند٬ ساعت ۱۰ صبح دوشنبه در حافظیه باشند.
او نوشته بود که «کار خاصی» در شیراز ندارد و تنها «شوق دیدار حافظ» باعث سفر به شیراز شده است.
آقای نوریزاد منتقد سیاستهای علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، است و در نامههای متعدد سرگشادهای خطاب به او، نسبت به وضعیت آزادیها در کشور، فعالیتهای اقتصادی سپاه، احکام قضایی علیه مخالفان سیاسی و حصر خانگی میرحسین موسوی و مهدی کروبی، رهبران جنبش سبز، اعتراض کرده، امری که بارها منجر به بازداشت او شده است.
آقای منجی چرا مطلب بنده در مورد ارادت شما به بهاییت و علت واقعی سفر شما به شیراز را منتشر نکردید؟ نظر را نزنی در توییتر آنرا پخش خواهم کرد.
بی آبروها نوریزاد را آزاد کنید
دوستان باز ارتباط قطع شد اما خوشبختانه ايت بار اتومات با هم قطع و إرسال شد، بله دوستان شاه قوارض اين بود كه ديكر به جشم أبيها باج ندهد، و إز طرفي مريضي او به سرطان و إز ان طرف يك كودتاي ماركسيستي توسط داود در افغانستان ايران را تقريبا در محاصره كشورهاي طرفدار بلوك شرق قرار دهد و حركت و مطرح شدن مبارزات دانشجويي و كروهها و سازمانهاي ترقي خواه كه بعض هايشان هم دست به اسلحه بردند و شروع تظاهراتهاي خياباني در سال ٥٦ باعث شد كه CIA و MI6 و موساد به اين نتيجه برسند كه ديكر جاي ريسك كردن نيست و بايد يا سركوب شديد كنند يا حركت و اعتراض مردمي را به ان سويي كه خود مي خواهند منحرف كنند، إز اينجا به بعد ديدارههاي محرمانه ملي و مذهبيههاي داخل به رياست اقاي بازركان و خارج نشيناني مثل يزدي و قطب زاده و بني صدر با مقامات امريكايي در باره سرنوشت كشور و انتقال قدرت بعد إز دست به سر كردن شاه شروع شد، و اما رفتن شاه دليلي ديكري جز فشار مردم داشت و كرنه به ان زودي لنك نمي انداخت يكي إز شرطهاي شاهبور بختيار براي سر و سامان دادن كابينه در ان زمان رفتن بدون جون و جراي شاه إز كشور بود تا بتواند در نبود او به اوضاع اشفته مملكت و آرام كردن مردم خشمكين ببردازد و إز طرف ديكر خود امريكاييها كه إز سألها قبل قصد عزل او را داشتند فرصت را مغتنم شمردند و به اندازه كافي براي خروج إز كشور به او فشار اوردند، و اما دوستان در ان مذاكرات بين مقامات امريكايي و ملي مذهبيهاي نهضت ازادي جه رد و بدل شد انهم به كنجينه أسرار نظام ج إسلامي بيوست اما إز شواهد و اتفاقات سال ٥٨ ميتوان حدس زد لااقل سر فصل ان مذاكرات و خط قرمزها جه بود، اين جماعت كلاش ملي مذهبي قول ٪١٠٠ به امريكايها داده بودند كه با تمام وجود با حركتهاي كمونيستي إز هرنوعش مقابله كنند و نكذارند دكترين روزولت و ايزنهاور در مورد ايران به خطر بيفتد و إز منافع امريكا و كشورههاي غربي محافظت كنند، براي همين بود كه در زمان نخست وزيري بازركان حمله و سركوب نيروههاي دكرانديش تحت نام كمونيست بي خدا و لشكر كشي به كردستان و تركمن صحرا و خوزستان كليد خورد و جالب است كه اين فرد ( اقاي بازركان ) كه سابقه مبارزاتيش مانيفست كلاشان ملي مذهبي است در زمان بركزاري ان رفراندم ابلهانه آري يا نه و رفراندم اين قانون اساسي قرون وسطايي موضع كيري انجنانه نكرد و لوطي كريش ان بود كه كفته بود جمهوري دمكراتيك إسلامي ! او مي توانست همان موقع جلوي زياده خواهيهاي خميني و اصحابش را بكيرد و نهايتا استعفا دهد اما إنكار را نكرد، حال همين اقاي بازركان بلافاصله بعد إز ان حمله به سفارت امريكا بلافاصله استعفايش را تقديم مي كند و براي مبارزه با انجه كه خود در خلقش نقش كليدي داشت در كسوت وكيل مردم در مجلس به تقلا مي افتد كه ديكر خيلي دير شده بود،
نظر دهندگان محترم
مسئول بوجود آمدن حکومت استبدادی و دیکتاتور ی مردم میباشند.
قاضی رژیم ولایت مطلقه فقیه سعید مرتضوی از زبان یک آخوند
ناگفتههای حجتالاسلام زائری درباره سعید مرتضوی
سايت تابناک ـ هشتم اسفندماه ۹۱، وقتی نخستين نشست دادگاه کهريزک به ناگاه بدون اعلام دليلی غيرعلنی اعلام شد، حجتالاسلام زائری که همراه يکی از اوليای دم به دادگاه آمده بود، پيرو اين تصميم، فرجام خوبی برای دادگاه پيشبينی نکرد و گفت: افرادی هستند که اگر تأمين جانی داشته باشند، سخنان مهمی درباره مرتضوی و همدستانش به زبان خواهند آورد اما عزم جدی برای رسيدگی به اين موارد وجود ندارد.
به فاصله يک سال و چند ماه از آن روز، فرصتی دست داد تا با وی در اينباره به گفتوگو بنشينيم و برخی زوايای مغفول پيرامون متهم آن روز را مرور کنيم.
پنج سال پس از وقوع جنايت کهريزک و يک سال و چند ماه پس از آغاز جلسات دادگاه رسيدگی به پرونده تشکيلشده به اين منظور، آرای عجيب اعلامشده برای متهمان پرونده در ايستگاه تجديدنظر مانده و قطعيت نيافته تا از کسی که معتقد بود عزم جدی برای رسيدگی به اين پرونده وجود ندارد، بپرسيم چه شد آن روز آن پيشبينی را کرد و اکنون نظرش درباره آرای صادره و فرجام پرونده چيست؟
حجتالاسلام دکتر محمدرضا زائری با تأکيد بر اينکه هماکنون هم تنها مرتضوی سيبل است و ديگرانی که مانند او بايد محاکمه شوند، فتيله را پايين کشيده و مترصدند با افتادن آبها از آسياب، بار ديگر به ميدان بازگردند، میگويد: هنوز همه پروندههای مطرح درباره اين فرد در قياس با اصل مفاسد و مشکلاتی که پيرامون اين فرد وجود داشته، قابل قياس نيست و اصل کوه يخی آن پايين است. مرتضوی خيلیها را آلوده و جوری ديگران را درگير کرده که کسی نتواند به عمق ماجرا راه يابد.
وی میافزايد: بارها و بارها به سراغم آمدند تا اسنادی در اختيارم قرار دهند که چه بسا رسانههای خارجی حاضرند برای در اختيار گرفتنشان هزينه هم بکنند اما چون حوزه فعاليت من سياسی نيست، نخواستم، چون تنها مسئوليتم زياد میشود و نمیتوانم کاری انجام دهم. البته فکر میکنم وظيفه من هم نيست چون بالاخره مسئوليتی هست که مسئولانی برای آن تعيين شده که ايشان اگر احتمال وجود اين سرنخها را بدهند، شرعا، اخلاقا و عرفا وظيفه دارند پيگيری کنند. پروندههايی مطرح است که کاملا آشکارند و مسئوليت آقای مرتضوی و همدستانش در آنها محرز است. اينجاست که مسئولان بايد ورود کرده و بررسی کنند.
البته در فاصله آغاز نشستهای دادگاه کهريزک تا به امروز، مرتضوی با عملکرد خود در دولت و در مقام رئيس تأمين اجتماعی، پروندههای ديگری هم برای خود گشوده تا نشان دهد که اتهامات کهريزک و تشکيل پروندهای با ۳۵۰۰ برگ در آن باره، ذرهای برايش نگرانی نداشته است.
زائری در اينباره میگويد: افزون بر اينها، گفتهها و شنيدههای فراوانی از مسائل مالی گرفته تا مسائل امنيتی پيرامون اين فرد وجود دارد که بسياری از بزرگان هم درباره آنها سخن گفتهاند و بايد به آنها پرداخته شود ولی از همه مهمتر اين است که آسيبی که آقای مرتضوی و همدستانش به آبروی جمهوری اسلامی، به همبستگی ملی، به اقتدار انقلاب و نظام وارد کردهاند، حتی اگر اين موارد آشکار و پنهان هم نمیبود، برای محاکمه وی کافی بود.
زائری که از دوران اداره نشريه «خانه»، پيه محاکمه توسط مرتضوی، دادستان وقت تهران به تنش خورده، بر اين باور است که بنيان دادستان سابق تهران بر دروغ، فريب و ناراستی بوده است.
او در اينباره میگويد: اين شنيده نيست که خللی بر آن وارد باشد بلکه خود شاهد آن بودهام. ايشان در دادگاه به من میگفت يک کاغذ بنويس «من را گول زدند» تا مشکل پروندهات را حل کنم! اين عين عبارت ايشان بود. اين مدل پروندهسازی خودش خيانت است به جمهوری اسلامی که شما اسرائيل، آمريکا و استکبار جهانی را تا اين حد تنزل بدهيد که من به دروغ بنويسم عوامل ايشان با من مرتبط بودهاند و فريبم دادهاند و … . البته مثل روز برايم روشن بود که اگر به ذلت اين دروغ گفتن هم بيفتم، ايشان به عهد خود هرگز وفا نخواهند کرد.
وی میافزايد: تا دلتان بخواهد تخلفات قانونی و غيرقانونی از آن دوران وجود دارد. آن زمان پرونده ما گم شده بود و هر چه پيگيری میکرديم يافت نمیشد تا اينکه يکی از مسئولان که اسم نمیبرم، خبر داد که پرونده ما و چند پرونده مهم ديگر را آقای مرتضوی به منزل برده و در گاوصندوق شخصی نگهداری میکند. پرسيدم شما که میدانيد چرا کاری نمیکنيد و پاسخ داد «همه میدانند اين کار غيرقانونی است اما کاری از دستمان بر نمیآيد!» جالب است بدانيد که آن پرونده هنوز هم بسته نشده است چون مدل کاری مرتضوی آن بود که استخوان لای زخم نگه میداشت.
جالب اينکه همه اين برخوردها با زائری در حالی رخ داده که نخستين برخورد وی با دادستان وقت رخ میداده؛ يعنی در اولين برخورد از او خواسته شده کاغذی به دروغ بنويسد تا پروندهاش بسته شود و ايادی استکبار محکوم شوند!
اما تأثير اين قبيل رسيدگیها، تأثير فرجام نيافتن امثال پرونده کهريزک پس از پنج سال و موارد مشابه در جامعه چه خواهد بود؟ آيا نمیتوان بخشی از مشکلاتی را که اخلاق عمومی به آن مبتلا شده، برگرفته از اين مسائل دانست؟
زائری در پاسخ به اين پرسش میگويد: به نظر من، مسئوليت قوه قضائيه مسئوليت بزرگ و سنگينی است. به همان ميزان که اگر درست عمل کند، میتواند به تنهايی جامعه را اصلاح کرده، نجات دهد و مشکلات را در درازمدت حل کند. اگر خدای ناکرده در ادای مسئوليت خود سستی کند، میتواند همه چيز را نابود کند؛ درست مثل مسئوليتی که من روحانی دارم و هم میتوانم دين مردم را نجات دهم و به بهشت برسانمشان و هم میتوانم به جهنم رهنمونشان کنم!
وی میافزايد: همه مفاسد اجتماعی از اعتياد به مواد مخدر تا فساد و فحشا تا سقط جنين غير قانونی که روزانه ۷۰۰ مورد در کشورمان رخ میدهد، تا وضعيت حجاب در جامعه که آقايان فکر میکنند با تذکر اخلاقی يا برخورد انتظامی قابل حل است و … همهشان با عملکرد درست قوه قضائيه حلشدنی است. اين حرف، اعتقادی است که با آيه و حديث به آن رسيدهام. به اعتقاد من ريشه همه مفاسد در برخورد نامناسب قضايی با فساد، در سستی و مماشات است و به همان نسبت، عملکرد مناسب دستگاه قضا در برخورد با اين مشکلات و مفاسد، میتواند جامعه را اصلاح کند.
وی میافزايد: اگر اميرالمؤمنين (ع) آن قاطعيتها را در مبارزه با فساد داشت، دليلش آن بود که میدانست با جلوگيری از آن فسادها، جامعه سالم خواهد بود. اين تعبير خطبه فاطميه (س)، تعبير بسيار تکان دهندهای است که میگويد سنت الهی اين است که «ترک السرقه إيجابا للعفه»؛ يعنی جلوگيری از سرقت و دزدی، عفت و حيا و امنيت اخلاقی در جامعه را به دنبال خواهد آورد. وقتی دزدی باب و روان شود و رواج بيابد، ديدن فساد و فحشا در خيابان، پديده دختران خيابانی، پايين آمدن سن فحشا و مفاسد و مسائلی از اين دست، طبيعی است. بنابراين، بر اين باورم که خطر امثال مرتضوی برای جمهوری اسلامی خطری است که با هيچ چيز ديگر مقايسه نمیشود ولی متأسفانه برخی دوستان ما متوجه اين آسيبها نيستند.
به امید روزی که عقل و خرد و اندیشه در همه ما ایرانیان به حد اعلا برسد تا فرهنگ سکولاری (جدائی دین از دولت) – شروع تاسیس دموکراسی و ازادی- در فرهنگمان نهادینه شود و دولتی منتخب مردم و برای مردم و پاسخگو به مردم را برپا کنیم.
مهدی
خسته شدیم از بس که برای هر چیز بدیهی متوسل به روایت و قصه و افسانه و داستان می شوید.
باور کنید سواد شما آخوند ها در حد یک بچه مدرسه ای ابتدایی هم نیست.
روحانیون بهتر است لباس از تن به در کنند و از این دلق مرقع خود را برهانند و به خرد و اندیشه و علم پناه برند.
اهمیت احترام به قانون را نمی دانستیم و تنها این روایات بودند که به ما نشان دادند قانون مدار باید بود!
سقوط یک جامعه تا کجا! باور کردنی نیست چنین وضعی در قرن بیست و یکم!
به امید روزی که عقل و خرد و اندیشه در همه ما ایرانیان به حد اعلا برسد تا فرهنگ سکولاری (جدائی دین از دولت) – شروع تاسیس دموکراسی و ازادی- در فرهنگمان نهادینه شود و دولتی منتخب مردم و برای مردم و پاسخگو به مردم را برپا کنیم.
مهدی
راستی حال نوه تولیدیت چطوره
من همیشه با خود می گویم پست ترین وعقده ای ترین ووحشی ترین آدمها بخصوص عقده ای ها همیشه به هموطنان و مملکت مان خیانت کرده اند این آدمهای عقده ای برای عقده وکینه دلشان ایران وایانیان را بر باد فنا دادند از کشتار هموطنانشان ودوستانشان لذت برده اند که شاید نمونه اش همین سلمان فارسی انتقام جو بودکه به مردمش وایران خیانت کرد آن شاهزاد فراری وعقده ای برای کینه مانده بر دلش رازهای جنگی ارتش ایران را به عمر و اعراب گفت و باعث شکست ایران شد وهنوز داریم تاوان کینه ووحشی گری سلمان را می دهیم واقعا آن زمان که اعراب داشتند هموطنان و همشهر های سلمان را می کشتند وبه دختران تجاوز می کردند او چه حسی داشت چه فکری وچه حسی داشت من همیشه با خودم این را می پرسم چرا جنین فردی اینقدر کینه از هموطنان خود دارد چنین افرادی کینه توز را بارها در تاریخ دیده ایم واقعا روانشناسان بزرگ در مورد چنین فرد کینه توزی که در جلوی چشمانش کشورش را غارت می کنند چه می گویند از این نمونه در تاریخ ماهست که شاید نمونه اش همین نهضت آزادی وبازرگان ویزدی باشد واقعا بازرگان چه حسی داشت وقتی در سال 57 چوبه های دار را بر پا می کردند چرا ساکت بود وهمراهی می کردچرا اجازه می داند که به راحتی کشتار شود نه آنکه مانند سلمان کینه و انتقام بر دل داشت همین حس را باید از مجاهدین وچپی ها پرسید اینها که با آدم کشی شروع کردند مشخص بود که تمامی ندارد اینها نلسون ماندلا که نبودند گاندی که نبودند اینها برای انتقام وکینه آمده بودند سرنوشت کشورمان به دست انسانهای کینه ای وعقده ای وانتقام جو افتاده بود که ظاهر را بزک کرده بودند
خدایا آیا روزی را خواهیم دید که دوستان محمد علی شاه از نوکری روسها فارغ شوند و مملکت را حداقل به قیمتش بفروشند نه به مفت ،اشتباه نکنیم این روسها مثل زالو تا خون در وجود فرد هست آن را می مکند و اگر امیدی به در دست نبودن قربانی نبود او را خلاص می کنند. رها کردن کشور در مغز اینها جایی ندارد اگر قرار است ایران از دست رود باید زمین سوخته و مردم کشته شده را تحویل دهند و آزادی در مغز این روسهای بی شرف عرق خور جایی ندارد آنها فقط دوست دارند مثل خر از کشور بهره کشی کنند. به خدا مردن مان شرف دارد به گدایی از این روسهای مسلمان ستیز بی شرف
درود بر ازادكان و صلح جويان حال بيرو هر مكتبي هستند و درودي دكر بر اقاي نوريزاد و همكارانش و خصوصا هموطنان و كاربران ارجمند، امروز در سايتي خواندم كه اقاي نوري زاد احتمالا بعد إز ديدار كروهي إز درويشان كنابادي بعد إز خروج إز حافظيه شيراز دستكير شدند كه اميدوارم اين مطلب صحت نداشته بأشد، و اما ديروز بعد إز كلي زحمت نوشتن مطلبي يكباره ارتباط قطع شده و زحمت نوشتن من كه باور كنيد با يك ايفن ٣ اسان نبود به اساني به باد رفت، اما دوباره مي نويسم، مطلب در باره نقش اقاي خميني در تحولات ٤٢ به بعد و نقش خيانت ملي مذهبي ها إز ٥٦ به بعد بود، دوستان من نمي دانم جرا إز نامه هاي اقاي خميني به اعلاحضرت همايوني نه مطلبي مي نويسند نه در باره ان سخن مي كويند، علت مخالفت شخصي به نام اقاي خميني با شاه برمي كردد به مخالفت فيودالان مجلس نشين و روحانيت مرجع به إصلاحات نظام قبلي در باره إصلاحات ارضي و دادن حقوق و نقش بيشتر زنان در جامعه انروز بود خيلي إز همان مراجع مفت حتي جرات مخالفت با انرا نداشتند به يكنفر كه به ابن إصلاحات اعتراض كند نياز داشتند و در اين ميان كسي را بهتر إز اقاي خميني بيدا نكردند، إصلاحات شاه در واقع مي خواست در سال ٣٨ أجرا شود و علي أميني به قم ميرود كه با مراجع در ان باره مشورت كند و اقاي خميني به نمايندكي مراجع به اجراي اين اصلاحات و سياستهاي دولت علي اميني اعتراض مي كند كه در واقع دليل ان ٪٢٠ زمينهاي كشاورزي كه در اختيار اداره اوقاف بود كه روحانيون سربرستي ان را به عهده داشتند و إز طرف ديكر ٪٥٠ باقي زمينهاي كشاورزي در تملك فيودالهاي مجلس نشين بود و انها هم سهم امام و شرعيات خود را به جيب اخوندها مي ريختند إز مواضع مراجع قم نشين حمايت كامل مي كردند و اين اعتراض به كام شاه خوش نيامد و براي أولين بار نام ارتجاع سياه را بكار برد، بكذريم اين إصلاحات كه در ان سال ٦ اصل بود بعد إز مخالفتهاي زياد به ١٨ يا ٢١ اصل تبديل مي شود و نهايتا به رفراندم مردمي كذاشته مي شود. و تصويب مي شود در واقع اقاي خميني اصلا مخالفتي با نظام شاهنشاهي نداشت. به هر حال أيشان به خاطر همان اعتراضها به تبعيد ميرود و تا سال ٥٦ كمتر كسي نام او را شنيده بود، إز اينجا به بعد نقش نهضت ازادي و ملي مذهبي ها برجسته مي شود، اصل مطلب اين بودجه دمكراتهاي امريكاي دل خوشي إز شاه نداشتند و حتي بحث بركناريش در زمان جان أف كندي مطرح شده بود اما كشته شدن كندي اين موضوع را به عقب انداخت، اما مسايل ديكري هم در سرنكوني نظام قبلي نقش كليدي داشت مثل كران شدن قيمت جهاني نفت در نيمه ٧٠ ميلادي كه دول غربي هنوز إز ان مي نالند خودسر شدن شاه كه كفته بود زمان ان رسيده كه ديكر به جشم ابي ها باج ندهيم
دبی – العربیه.نت فارسی
محمد نوری زاد نویسنده، روزنامه نگار و کارگران ایرانی، دوشنبه ۱۹-۵-۲۰۱۴ توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران، به همراه چندتن از دراویش گنابادی، در شیراز، بازداشت شد.
به گزارش سایت مجذوبان نور، سفر محمد نوری زاد به شهر شیراز، با اعلام قبلی صورت گرفته بود. او صبح دوشنبه به همراه شماری از فعالان مدنی و تعدادی از دراویش گنابادی، در حافظه شیراز حضور یافت.
پس از آن آقای نوری زاد به همراه پوریا نوری، برادر کسری نوری از دراویش زندانی در زندان نظام شیراز پس از خروج از حافظیه در نزدیکی بلوار پیرنیا توسط ماموران بازداشت شد.
همچنین در این گزارش آمده است سه تن دیگر دراویش با نامهای فرشاد حاتمی، هاشم پرهیزکار و همسر وی نیز به طور جداگانه پس از خروج از حافظیه شیراز توسط مامورین موتور سوار دستگیر و توسط ماشین به پلیس امنیت اخلاقی منتقل و برای ساعاتی مورد بازجویی قرار میگیرند، در این بازجویی که همراه با کنترل تماسهای تلفنی اخیر آنها بود، در مورد علت و انگیزه حضور آنها در حافظیه شیراز سوالاتی مطرح شد. این افراد پس از چند ساعت آزاد میشوند.
البته پوریا نوری، در ساعتهای بعد از ظهر، آزاد شد ولی همچنان از محل انتقال و وضعیت محمد نوری زاد اطلاعی در دست نیست.
محمد نوریزاد که از همکاران پیشین روزنامه کیهان است، در سال ۲۰۰۹ و به ویژه به دنبال سرکوب خونین معترضان به انتخابات ریاست جمهوری، به جمع منتقدان پیوست.
او با انتشار چندین نامههای سرگشاده به ویژه خطاب به آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، او را مسئول این رویدادها دانست.
نوری زاد پس از آن بارها به دادگاه احضار شد و مدتی را هم در حبس گذراند.
منبع:
http://farsi.alarabiya.net/fa/iran/2014/05/19/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%86%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%B2%D8%A7%D8%AF-%D8%AF%D8%B1-%D8%B4%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D8%B4%D8%AF.html
با عرض خسته نباشید حضور اقای نوریزاد
سوالی بود راجع به معنای واژه ای ” اشقیا ” با این لغت بطور تقریبان زیاد در نوشتار های
تازه برخورد میشه و در جستجوی فرهنگ لغت هم متاسفانه معنای واژه درج نشده است
از کاربران محترم هم سپاسگزارم در صورت اگاهی توضیح دهند
با درود
هم میهن، شما که به اینترنت دسترسی دارید، آسان می توانید معنای واژه ها را در واژه نامه ی دهخدا یا جاهای دیگر جستجو کنید! ما باید بیاموزیم تا آنجا که شدنی است، در سخن گفتن و نوشتن، واژه های پارسی بکار ببریم!
http://www.loghatnaameh.org/
اشقیاء. [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شقی که بمعنی بدبخت است . (غیاث ) (آنندراج ). ج ِ شقی . (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 62). بدبختان:
جناب نورری زاد سلام. این چنین که شما آدرس و نشانی ملاقاتیان را می دهید آیا امکانش نیست که برادران با بازبینی فیلم های محوطه ی قدمگاه کار دستشان دهند؟ البته با علاقه ای که به یادداشت نویسی های روزانه دارم حیفم می آید از جزئیات کم کنید.
نوریزاد بازداشت شد
در پی سفر محمد نوری زاد به شیراز که با اعلام قبلی صورت گرفته بود، جمعی از فعالان مدنی، شهروندان و از جمله دراویش گنابادی نیز برای دیدار با این روزنامه نگار، صبح امروز در حافظیه شیراز حضور پیدا کرده که در نهایت به بازداشت محمد نوری زاد و چند تن از دراویش گنابادی منجر شد.
نوری زاد به همراه پوریا نوری، برادر کسری نوری از دراویش زندانی در زندان نظام شیراز پس از خروج از حافظیه در نزدیکی بلوار پیرنیا توسط ماموران بازداشت شده تا این لحظه خبری محل انتقال آنها در دسترس نیست.
ادامه خبر در کلمه
با سلام و درود فراوان بر همه ی دوست داران حق
چند روز پیش خبری را خواندم که بسیار بسیار مرا رنجاند و ناراحت کرد. دادگاهی در سودان زنی مسلمان، به نام “مریم یحی ابراهیم”، را پس از ازدواج با مردی مسیحی، به جرم ارتداد محکوم به اعدام با طناب دار کرده است. این زن که باردار است، همچنین به صد ضربه شلاق محکوم شده است.
لینک خبر:
http://www.bbc.co.uk/persian/world/2014/05/140515_43_sudan_woman_apostacy.shtml
این سایت تنها سایتی نیست که این خبر را انتشار کرده.
از انرو که شما، جناب اقای نوری زاد، به کمک محمد ملکی “ کمپین ضد اعدام” به راه انداخته اید، خود را موظف به ذکر این خبر دانسته، تا شاید شما که دست به خیر دارید و نامتان بر همگان اشناست، فکر چاره ای کرده و قدمی برای ازادی این زن بردارید.
هر چه ظلم در این دنیاست، همه از سر افراط و تفریط است. دین و مذهب را به رای خود تفسیر کرده و حکم حق مرگ و زندگی انسان ها را هم بازیچه گرفته اند. جرم چیست؟ ارتداد! کلمه ای که خود فقها هم بر سر تفسیر و مجازاتش اختلاف نظر دارند. کافر شدن پس از مسلمانی را ارتداد گویند. ایا مسیحی شدن، کافر شدن است؟
بنده حقیر اگاه هست که کمپین شما اعدام در ایران را ضد شده، اما اعدام، اعدام است، هر کجای دنیا که باشد، جان انسانی را نجات دادن، اجر دارد.
شاید هم این متن را بخوانید و رد شوید، اما با خود گفتم
تو حرفت را بزن …
چه کار داری که باران نمی بارد ،
اینجا سالهاست که دیگر به قصه های هم گوش نمی دهند …
دست خودشان نیست ، به شرط چاقو به دنیا آمده اند و تا پیراهنت را سیاه نبینند ، باور نمی کنند چیزی از دست داده باشی …
نظر دهندگان محترم
مسئول بوجود آمدن حکومت استبدادی و دیکتاتور ی مردم میباشند.
1- در نوشته های قبلی خود ذکر کردم که رژیم ولایت مطلقه فقیه در پس پرده سر گرم کردن مردم در خصوص داستان 5+1 (به نظر من توافقنامه نهائی امضاءشده، فقط رژیم در پی فرصت اعلام آن است) در حال تعین جایگزینی برای آقای علی خامنه ای (که دچار بیماری لاعلاجی شده است)و غالب کردن آن به ما ملت میباشد. شاهدی آمد: قربانعلی دری نجفآبادی،عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان، نهادی که وظیفه تعیین رهبر جمهوری اسلامی را برعهده دارد، روز یکشنبه ۲۸ اردیبهشت گفت که باید برای دوره بعد از علی خامنهای «به فکر باشیم.»
2 – امیدوارم ما ملت نگذاریم دوباره با نقل قول و آیه و حدیث و خواب نما شدن و دیدن قامت فردی در تلویزون و ذکر انکه ایشان برای رهبری مناسب است و از این دست موارد اوضاع وخیم و فلاکت باراین 35 سال اخیر تداوم یابد.
مهدی
به امید روزی که عقل و خرد و اندیشه در همه ما ایرانیان به حد اعلا برسد تا فرهنگ سکولاری (جدائی دین از دولت) – شروع تاسیس دموکراسی و ازادی- در فرهنگمان نهادینه شود و دولتی منتخب مردم و برای مردم و پاسخگو به مردم را برپا کنیم.
مهدی
نظر دهندگان محترم
مسئول بوجود آمدن حکومت استبدادی و دیکتاتور ی مردم میباشند.
1 – در نوشته های قبلی خود ذکر اینکه رژیم ولایت مطلقه فقیه در پس پرده سر گرم کردن مردم در خصوص داستان 5+1 (به نظر من توافقنامه نهائی امضاءشده، فقط رژیم در پی فرصت اعلام آن است) در حال تعین جایگزینی برای آقای علی خامنه ای و غالب کردن آن به ما ملت میباشد. شاهدی آمد: قربانعلی دری نجفآبادی، عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان، نهادی که وظیفه تعیین رهبر جمهوری اسلامی را برعهده دارد، روز یکشنبه ۲۸ اردیبهشت گفت که باید برای دوره بعد از علی خامنهای «به فکر باشیم.»
2 – امیدوارم ما ملت نگذاریم دوباره با نقل قول و آیه و حدیث و خواب نما شدن و دیدن قامت فردی در تلویزون و ذکر انکه ایشان برای رهبری مناسب است و از این دست موارد اوضاع این 35 سال اخیر تداوم یابد.
به امید روزی که عقل و خرد و اندیشه در همه ما ایرانیان به حد اعلا برسد تا فرهنگ سکولاری (جدائی دین از دولت) – که پله اول پیشرفت ایران بسوب دمرکاسی و ازادی میباشد – در فرهنگمان نهادینه شود و دولتی منتخب مردم و برای مردم و پاسخگو به مردم را برپا کنیم.
مهدی
جناب نوری زاد عزیز
شیراز رفتید حتما جای ما را هم خالی کنید. ای کاش من هم در شیراز بودم و دستان پر مهرتان را به گرمی می فشردم. سلام مرا به حضرت حافظ برسانید و به قول دوستان مذهبی نایب الزیاره باشید. اگر فرصتی دست داد سری هم به تخت جمشید و پاسارگاد بزنید و به کورش کبیر بگویید کورش بخواب که ما هم همگی خوابیم. مملکت را آب برد، همه دنیا با شتاب در حال پیشرفت است و آزادی رفاه را برای مردمان به ارمغان می آورد و ما هنوز گرفتار ابله ترین مستبدین هستیم. مستبدینی که دنیایشان به اندازه یک حوض (حوزه) وسعت دارد و مغزهای پیر و فرتوتشان جز ناله های ضعیف مشتی متملق بی هویت را درک نمی کند. کورش تو بخواب که ماه هم به خواب غفلت آرمیده ایم.
سردار جزایری هم می خواهد بگذارد توی کاسه ما. گفته است “فتنه گران در حال برنامه ریزی هستند.” من نمی فهمم این سردار جزایری نمی خواهد بفهمد که مثلا فتنه گری مثل سردار علایی که پنج سال قبل فرمانده کسانی مانند جزایری بوده، یا آقای نوری زاد عزیز که پنج سال قبل ذوب و یا طرفدار ولایت بوده، بالاخره نظرشان عوض می شود. برنامه ریزی کجا بود؟ چرا دروغ می گوئید؟ شما فرض کن ما هم مثل سپاه هستیم، پنج سال است که سپاه نصف بودجه کشور را مصرف کرده در حوزه هسته ای و موشکی مهم ترین نتیجه اش این بوده که بدون اینکه هیچ جنگی رخ بدهد، پنجاه فرمانده سپاه در مانوور کشته شده اند. یا مثلا همین دولت؛ عقل همه اصولگرایان، به اضافه ایمان همه روحانیون، برنامه ریزی ارتش، بصیرت رهبری، تقلب انتخاباتی، هشت سال جان کندن، صد کشته، پنج هزار زندانی، صد هزار فراری از کشور، هفتصد میلیارد دلار پول نفت که صد میلیاردش گم شده، همه جمع شد که ما در عرض هشت سال، بیست سال عقب برویم. الآن سی و پنج سال است که داریم زور می زنیم، جمعیت کشورمان شده دو برابر، قیمت هایمان هزار برابر شده. بعد هی می اندازید گردن فتنه گران که برنامه ریزی دارند، برنامه ریزی مان کجا بود؟ فتنه گران با بیست میلیون حامی پنج سال است دارند زور می زنند یک شبکه تلویزیونی درست کنند، نمی توانند. این سردار جزایری هم فقط حرف می زند داغ دل ما را تازه کند.
این خانم چرخنده از انبساط خاطر رهبر از دیدن دخترکان بدحجاب اشک شوق دیدن رهبر در چشم ( عجب جمله ای شد)، در سفر خراسان بل گرفته است ، تا رونقی به کسب و کار خود بدهد . از این به بعد هم پای ثابت صف اول دیدارهای عمومی بیت رهبری خواهد بود .
انتشار یک اظهار نظر مهم، که برخی خبرگزاری های داخلی آن را در چند خط کوتاه پوشش داده اند، نشانه هائی از مهم ترین چالش پشت صحنه حکومتی دارد. حجت الاسلام قربانعلی دری نجف آبادی عضو هیات رئیسه مجلس خبرگان و نخستین وزیر اطلاعات دولت خاتمی که بدنبال قتل های زنجیره ای برکنار شد، روز گذشته (یکشنبه) در حاشیه همایش فرهنگ، عزم ملی و مدیریت جهادی در شیراز که در آن حضور یافته بود، در جمع خبرنگاران گفت:
«خدا رهبری را حفظ کند و به ایشان طول عمر بدهد. اما به هر حال باید برای بعد از ایشان به فکر باشیم. مردم باید برای انتخاب نمایندگان مجلس خبرگان با هوشیاری هر چه تمامتر و تدبیر حکیمانه عمل کنند و به جایگاه این نهاد توجه کامل داشته باشند. مردم باید با تدبیر و اعتماد به نیروی جوان، انتخابی را انجام دهند که به جایگاه این مجلس که بزرگانی چون شهید دستغیب، شهید مدنی، آیت الله مشکینی در آن حضور داشتهاند خدشهای وارد نشود. نمایندگان آتی مجلس خبرگان رهبری باید در کنار شرط اجتهاد از سطح آگاهی بالا، از عقلانیت و محبوبیت برخوردار باشند. حضور بانوان در مجلس خبرگان منوط به اصلاح قانون است. به نظر من اگر خواهری شرایط کاندیداتوری در این انتخابات را داشته باشد ایرادی ندارد که در انتخابات مجلس خبرگان شرکت کند.»
حال نه چندان مساعد رهبر جمهوری اسلامی در جریان بازدید از صنایع نظامی سپاه و سخنرانی کوتاهش در باره “پهپاد”، از یکسو، و سخنان احمد جنتی دبیرشورای نگهبان در آغاز سال نو در مشهد که طی آن گفت: “یک سنگر (ریاست جمهوری) را از دست دادیم و نباید دو سنگر دیگر، یعنی مجلس شورا و مجلس خبرگان را از دست بدهیم” نه تنها بر اهمیت چندگانه انتخابات این دو مجلس که حدود 20 ماه دیگر برگزار می شود افزوده، بلکه شمشیری که مخالفان دولت و بازندگان انتخابات 92 از رو بسته اند نیز نشان میدهد تا چه حد و اندازه آن دو انتخابات دارای اهمیت است. اگر سخنان دری نجف آبادی را هشداری اشاره گونه تلقی کنیم، آنوقت باید بپذیریم که حتی انتخابات مجلس خبرگان آینده مهم تر از مجلس شورا خواهد بود!
قابل توجه تکفیری ها ی خودی!
https://www.youtube.com/watch?v=MKYbMxE3zjs
ريشه ها٧٨( قسمت ٧٧ ذيل پست قبلى )
فرهنگ دينى
حكمت ايرانى
برهان مشاييان: از چه نوعى است؟ اين برهان اساسا از اشكال قياسى و ترم هاى ارسطويي از جمله عليت منطقى ،قوه و فعل ،مقولات دهگانه و درنتيجه جوهر و أعراض ، مباحث علم النفس از جمله قواى نفسانى ،علت هاى چهارگانه -فأعلى ،غايي،صورى ،و مادى – و به ويژه علت فأعلى ره مى برد ،اما آنها را در خدمت فرهنگ دينى قرار مى دهد .بجز زكرياى رازى و ابوريحان بيرونى تا آنجا كه من مى دانم هيچ خردگراى ديگرى نتيجه كارش خلاف مؤلفه هاى دينى از جمله اثبات وجود خالق ،توجيه رابطه صفات و ذات خدا ،اثبات معاد و تجرد نفس ،توجيه شر ،و مانند اين ها نبوده است .ممكن است گفته شود كه خب ،چه اشكالى دارد اين وقتى همه چيز با برهان اثبات مى شود .اين ايراد خالى از حقيقت نيست .در قسمت قبل اداى دينى شد به ايرانيانى كه كلام را به حكمت ملتزم به بحث عبور دادند . ابن سينا در حكم كسى است كه در يك دست ارگانون -اصول منطق و شيوه استدلال ارسطويي دارد و در دست ديگر اصول از پيش آماده دين .با آن يك براى اين يك برهان مى آورد ،اما موضع درونى خودش قبل و بعد و حين برهان آورى چندان تغييرى نمى كند .او پيشاپيش مسلمانى مبادى شرع بوده و از ذوق عرفانى هم بى بهره نبوده است .گويي درون او دخالتى در كار فكرى اش ندارد .مى تواند براى آن برنامه بريزد و مثلا هر روز از ساعت هشت تا ده به كار خود اختصاص دهد .اين غير شخصى بودن رابطه با موضوع شناخت فلسفه را به علم نزديك مى كند و از دخالت قدرتى چون أغراض شخصى يا تأثير احساس و حال درونى در امان مى دارد اما نكته مهم اين است كه ارسطو كتاب مقدس و شريعتى نداشته تا برهان خود را به آن وابسته كند .حالا از ترس تكفير نمى گوييم چون شيخ الرئيس در زمانه اى آرام تر از سده هاى آغازين پس از حمله اعراب مى زيسته .فلسفه نظرى ارسطو سه بخش داشته و ابن سينا هم متناظر با او رياضيات و طبيعيات و منطقيات را در فلسفه اش سامان مى دهد .در اينجا تأكيد ما بر بخشى است كه ابن سينا و همچنين توماس اكويناس آن را إلهيات مى نامند و مصنفان ارسطو آن را منافيزيك مى خوانند .ارسطو دو جهان ندارد .متافيزيك او درباره هستى است نه خداى انسان گونه اى كه عالم و منتقم و حاضر در عرش و همزمان نزديك تر از شاهرگ گردن به بنده است و مى شود در برابرش دعا كرد و با حالات انسانى از او حاجت خواست .خداى ارسطو كه نامش اوسيا است محرك اوليه همه حركات است كه خود ثابت است .اين رابطه همه حركت ها با يك مبدأ ثابت طرحى مكانيكى از كيهان است كه به درد حكومت دينى كليسا مى خورد .همه استبداد ها ميل به مرجع اعلاى ثابتو دارند كه حاكم بر همه حركت ها باشد اين طرح مكانيكى با نجوم بطلميوسى نيز همساز است .كليسا برخلاف عشق و زندگى اى كه خداى انجيل ها مظهر آن است از كيهان شناسى ارسطويي -بطلميوسى پشتوانه ايدئولوژيكى مى سازد و علت محاكمه گاليله هم در اساس آن بود كه باور به گردش زمين تمامى دم و دستگاه ايدئولوژيك كليسا را به هم مى ريخت .ابن سينا در كاربرد متافيزيك ارسطو دگرگونى هايي ايجاد مى كند تا چيستى وحى ،عدالت الهى ،و وجود خدايي متفاوت را مبرهن كند .خدا در نظام سينوى صرفا يك علت العلل مكانيكى نيست بلكه فاعل بالعنايه و فيض بخش است . نفس و قواى نفسانى و عقل نزد ابن سينا از عقل و نفس انسانى فراتر مى رود . او نفس و مدركاتش – به فتح ر – را مجرد از ماده مى داند .در شفا مى گويد چون نفس مجرد است مدركات نفس هم بايد مجرد شود تا نفس بتواند ادراكشان كند .چنين وجودى سلسله مراتب تجرد نفس و عقل را از انسان در يك حركت صعودى فرامى برد به عقول دهگانه تا برسد به عقل فعال كه خدايي است و عقل انسانى براى درك مجردات بايد از آن مستفاد گردد . بنابر اين مى بينيم كه اصلا قبل از آنكه ابن عربى ابن رشد را با احترام دفن كند و سپس با نگارش مهم ترين مجموعه عرفان نظرى غوغايي چند قرنه -كه امروز هم آثارش در روح ايرانى هست – به راه اندازد اين حكماى مشاء هستند كه غايت برهان آورى آنها نظريه سازى براى عرفان ايرانى است و من ادعا مى كنم و ادعايم را در معرض نقد مى گذارم كه برخلاف آنچه بعض اساتيد فلسفه مى گويند كأسه كوزه هاى چند صد سال غلبه عرفان در فرهنگ دينى ما و در نتيجه عجز ايرانيان در وفق دادن خود با عقلانيت مدرن را نمى توان فقط بر سر تكفير غزالى بر فلاسفة خالى كرد .حكماى خرد گراى ما خود يك پا عارف مشرب بوده اند .اوصاف الإشراف خواجه نصير هر چند حجمش كوچك است اما به هر حال مضمونش عرفان نظرى است . كسى كه از قضا با موضع درونى وارد فلسفه مى شود و چون كمى پيش مى رود خودش از خودش مى ترسد همان غزالى است .بله ،مشائيون برهان مى آورند اما به اين دليل كلى نمى توان گفت كه ماحصل برهان و خود برهان شان نيز ابدا و أزلا با دقت أحكام رياضى درست بوده است .در اين باب بيشتر توضيح خواهم داد .مى بخشيد كه مطلب كمى قلمبه شد .سپاس از بردبارى شما
درود بر شما
جهالت برخاسته از حکومت مذهبی عجیب است و غریب است و معمایی بس پیچیده است !
ببینید مملکت را با افتخار به چه بدبختی و فلاکتی رساندند و عاقلان را از همه عرصه ها راندن طوری که عزیزی مثل جفعر پناهی که دارای چهره جهانی است به هاراگیری هم فکر میکند ! مردم بی چهره و محتاج نان چه کنند !
حامد گرامی درود ! دوست ارجمند من هیچ مخالفتی با اعراب ندارم و اصولا موضوع بحث منهم نیستند.گروهی از ایرانیان بهر دلیلی با اعراب به کینه و دشمنی می پردازند بنظر من کاری بسیار اشتباه بوده و با منافع ملی ما ایرانیان تباین دارد.ایران کشوریست با اقوام و زبانها و رسوم و آیینهای بسیار و بیش از 3 ملیون از هموطنان ما عربند که مثل اکثریت ایرانیان مردمانی زحمت کش و ستم دیده اند و بجز عده ای مزدور بقیه در فقر و بدبختی و تبعیض بسر می برند.از طرف دیگر اغلب کشورهای همسایه ما عربند و هر حکومت مردمی درایران چنانچه به منافع ملی بیندیشد باید با همسایگانش چه ترک چه عرب و چه افعان … به مدارا و تسامح و به سیاستی بر مبنای احترام متقابل دست یازد.ما چه بخواهیم و چه نخواهیم با اعراب و ترک و افغانی …نکات مشترک و منافع مشترک بسیاری داریم بنابراین احمقانه ترین سیاست ستیزه گری و لگدپرانی به همسایگانمان خواهد بود یعنی درست سیاستی که اسلامیان حاکم در پیش گرفته اند و چوبش را هم ایرانیان در این 35 سال خورده اند.چنانچه من بارها نوشته ام دشمن ما در خانه و در بیت سید علی است نه آمریکا یا اسراییل و یا اعراب و یا دیگری!بله ما به اسلام بعنوان ایدیولوژی حاکم می نگریم نه دینی که می تواند/می توانست خصوصی بوده و نه وسیله ای برای ترویخ فقر و بدبختی و نکبت و ویرانی و گداپروری و ذلت آوری.اسلام شاید زمانی قسمتی از فرهنگ اعراب مسیحی بوده(چنانچه پژوهشهای زیادی اصولا محمد و خلفای راشدین و کل اسلام را زیر سؤال برده اند..)اما آنچه بوده در این قرن ما را بقهقرا برده و به ذلت و بدبختی و حقارت کشانده.میلیاردها دلار از ثروت ما را سالانه برای زیارت قبور موهوم و مردمانی ناشناخته و درپای خرافات مشتی تازی که حتی در بین خود تازیان جایی نداشته اند و اصلا هیچگونه سندی دال بر بودنشان وجود ندارد و یا بپای آل سعود(5 ملیارد دلار درسال!) که خود مردمان عرب را سرکوب می کنند می ریزند.درحالیکه ملیونها ایرانی در فقر و بدبختی بسر می برند که عده ای هم عربند و جناب نوریزاد هم در گزارشاتش از آنها یاد کرد!بنابراین موضوع مخالفت ما با اسلام و اسلامیان حاکم که خود بعلت شیعه 12 عربی بودن مورد تنفر اکثریت مسلمانان هستند ربطی به اعراب ندارد.دوست گرامی چرا ما باید در دامی بیفتیم که مشتی ارازل حکومتی برای تفرقه بین ما بر نهاده اند؟بله من از اسلام و آنچه دراسلام مقدس است متنفرم زیرا اسیبی که از این ایدیولوإی بما رسیده و می رسد غیره قابل اغماض است ولی این دلیل دشمنی با اعراب نمی شود! من بعنوان یک سکولار خواهان حکومتی هستم با قوانین عرفی(لاییک) که در آن هیچ دین و یا ایدیولوژیی زسمی نیست.دین موضوعی خصوصی است و دینداران می توانند مثل بقیه با شرایط مساوی در امور و سیاست کشور دخالت کنند ولی هرگز اجازه هژمونی قوانین شرعی را حتی در مورد افراد خانواده خود نخواهند داشت ولی می توانند احزاب سیاسی داشته باشند.کشور مربوط بهمه مردم است و هیچ گروهی و یا حزبی اگر حتی 90%رایهای مردم را داشته باشد نمی تواند ایدیولوژی خود را به دیگران حقنه کند.اصولا قانون در یک حکومت سکولار وظیفه اش حمایت از حقوق اقلیت است.بنابراین دوست گرامی کسی با این عقیده نمی تواند ضد عرب باشد!
….مسجد داری بیشتر مربوط به نمازجماعت مغرب و عشاء می شود و مبلغ متوسط دریافتی روحانیون برای یک وعده نمازمغرب و عشاء نیز هم اکنون پانصد هزارتومان است… نمازظهر و عصر در شرکت ها و ادارات دولتی ، یکی دیگر از منابع درآمدی روحانیون است. در حال حاضر مبلغی که به عناوینی همچون “حق القدم ” و یا هزینه ایاب و الذهاب به روحانیون برای اقامه نماز ظهر و عصر پرداخت می شود نیز حدود 500 هزار تومان است……”نماز و روزه قضا” هم از منابع درآمدی برخی طلاب و روحانیون است. هم اکنون عرف یک سال نماز و روزه قضای یک نفر که از دنیا رفته و ورثه آن اقدام به واگذاری آن می کنند به طور متوسط یک میلیون و پانصد هزار تومان است که نهصد هزار تومان آن مربوط به نماز و ششصد هزار تومان آن برای یک ماه روزه قضا است. نماز و روزه قضا معمولا در بیوت مراجع تقلید، حوزه ها و مساجد واگذار می شود. بسیاری از مردم با توجه به این که روحانیون نماز را به صورت بهتری می خوانند تمایل دارند تا نماز قضای گذشتگان خود را به این گروه واگذار کنند……از فعالیت های درآمدی بالا برخی روحانیون یکی از آن را انتخاب می کنند و برخی تمام آن ها را انجام می دهند و به عنوان مثال صبح ها در حوزه حاضر شده و مبلغی را به عنوان شهریه دریافت کرده و در همان حوزه مسئولیتی را بر عهده می گیرند و حقوقی به عنوان مسئولیت اداری حوزه دریافت می کنند…..بسیاری از مسئولین حوزوی ظهرها این اجازه را دارند که به میزان حدود یکی دو ساعت نیز برای اقامه نماز ظهر و عصر از حوزه بیرون بروند.
همچنین برای غروب و شب ها نیز مسجد داری یکی از مساجد را بر عهده داشته باشد و بعد از مسجد داری نیز سخنرانی در هیئات و یا مساجد دیگری را انجام دهند. مبلغی که به عنوان حق القدم و یا هزینه ایاب و الذهاب برای سخنرانی نیز به روحانیون پرداخت می شود نیز در تهران به طور متوسط 50 هزار تومان است……با این اوصاف،می توان نتیجه گرفت یک روحانی جوان و غیر مشهور ماهانه حدود یک میلیون تومان درآمد دارد….”
استاد بزرگ اخلاق وشجاعت شما رو به خدا قسمت می دهم ازاین سفرمنصرف شوید چون قاتلین بلفطره زیادی حکم حذف شما را ازمریدان خودگرفتند.استاد شما دیگر مال خودتان نیستید متعلق به (ملتی که چون آتش زیرخاکستر درحال فوران )هستید.درغیر اینصورت لطفا”نهایت احتیاط پیشه کنید.به امید آینده ای درخشان ودیدار درروز سه شنبه.
با سلام
——–
مزدك و دار ودسته اش اين روزها خيلى فعال شده اند و مرتب از افتخارات ايران قبل از اسلام سخن مى گویند
مجبورم گذشته را براى بار چندم يادآورى كنم
اين مطلب را نقل مى نمايم
دغل کاری در ترجمه ی منشور کورش
بزرگ نمایی ایران باستان و خود را فریب دادن، یکی از مشکلات فرهنگی ماست. از جمله ی بزرگ نمایی ها، دست بردن در ترجمه ی منشور کورش است.
در ابتدا سه ترجمه ی معتبر منشور کورش را معرفی می کنم و در ادامه قسمتی از ترجمه ی جعلی را نشان می دهم که در ترجمه های معتبر وجود ندارد و پس از آن، به ذکر ترجمه ی دو بند از این منشور بسنده می کنم.
ترجمه ی عبدالمجید ارفعی
دکتر عبدالمجید ارفعی تنها متخصص زبان های اکدی و ایلامی در ایران است و نخستین شخصی است که استوانه گلی منتسب به کوروش را از زبان بابلی به فارسی ترجمه نموده است.
در ترجمه دکتر ارفعی بسیاری از جعلیات و موارد نادرستی که برخی باستان گرایان تحت عنوان منشور کوروش منتشر می کنند، وجود ندارد و ثابت می کند مفاهیمی «نظیر آزادی ادیان»، «نسخ برده داری»، «آزادی بیان و انتقاد از حاکم» و ده ها مورد دیگر در منشور کوروش اشاره نشده و حتی نام اهورامزدا هم در آن وجود ندارد بلکه در آن کوروش از بت هایی به نام «مردوک» و «بعل» و «نبو» ستایش کرده و حتی اعتراف به پرستش آنها کرده است! همچنین کوروش اشاره کرده است که مردم در هنگام آوردن باج و خراج، پای او را می بوسیدند!
همانگونه که می دانیم اصل منشور کوروش در موزه بریتانیا نگهداری می شود. ترجمه بعدی آن از پرفسور ایروینگ فینکل استاد زبان های باستانی در موزه بریتانیا می باشد. پرفسور فینکل یکی از بزرگ ترین بابلی شناسان دنیا می باشد که منشور کوروش را در موزه بریتانیا از زبان بابلی به زبان انگلیسی ترجمه کرده است. دکتر شاهرخ رزمجو که مسئول بخش خاورمیانه موزه بریتانیا می باشد این ترجمه فینکل را به فارسی برگردان نموده است.
در ترجمه فینکل هم هیچ کدام از فضیلت های ادعایی باستان گرایان در مورد کوروش وجود ندارد و در آن کوروش در موارد متعدد به ستایش بت ها پرداخته است!
ترجمه موزه بریتانیا از منشور کوروش به زبان انگلیسی:
http://www.britishmuseum.org/explore/highlights/article_index/c/cyrus_cylinder_-_translation.aspx
ترجمه موزه بریتانیا از منشور کوروش به زبان فارسی:
http://www.britishmuseum.org/PDF/cyrus_cylinder_translation_persian_v2.pdf
ترجمه ی مرادی غیاث آبادی
آقای مرادی غیاث آبادی در سایت خود تک تک کلمات منشور کوروش را آورده و ترجمه آن را کنارش نوشته است. آن جملات دل نشین و فریبنده که به منشور نسبت می دهند، در هیچ کجای آن نیامده است ………………………….
ترجمه ی جعلی
اما ترجمه غیر معتبر و جعلی ای که در سطح اینترنت پر شده است در زمان پهلوی توسط اشرف پهلوی و دستگاه های فرهنگی رژیم سابق منتشر شد و در آن بر خلاف ترجمه اساتید معتبر، امضای هیچ مترجمی پای آن دیده نمی شود و حتی به افتادگی ها و موارد ناخوانای آن هیچ اشاره ای نشده است و کاملا ذوقی و به دور از سایر مستندات تاریخی است و کوروش پیرو دین زرتشتی و اهورامزدا معرفی گردیده است!
ترجمه جعلی با این جملات آغاز شده است:
«اینک که به یاری مزدا تاج سلطنت ایران و بابل و کشورهای جهات اربعه را به سرگذاشته ام اعلام می کنم که تا روزی که زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد دین و آئین و رسوم ملتهائی که من پادشاه آنها هستم محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت که حکام و زیردستان من دین و آئین و رسوم ملتهائی که من پادشاه آنها هستم یا ملتهای دیگر را مورد تحقیر قرار بدهند یا به آنها توهین نمایند.!!»
این جملات در هیچ یک از ترجمه های معتبر مذکور از منشور کوروش نیامده اند.
دو بند از منشور کورش
به عنوان نمونه بندهای 30 و 35 از بندهای منشور کوروش را می آوریم و سپس سه ترجمه را به دنبال آن ذکر می کنیم:
30- bi-lat-su-nu ka-bi-it-tì ú-bi-lu-nim-ma qé-er-ba ŠU.AN.NAki ú-na-áš-ši-qu še-pu-ú-a iš-tu [ŠU.AN.NAk]i a-di URU aš-šurki ù MÙŠ-ERENki
ترجمه ی دکتر ارفعی:
30. باج و ساو بسیارشان را از بهر من؛ (= کورش) به بابل اندر آوردند و بر دو پای من بوسه دادند.
ترجمه ی موزه بریتانیا:
30- باج سنگینشان را به شوانّه (=بابل) آوردند و بر پاهایم بوسه زدند. از بابل تا شهر آشور و شوش…
ترجمه ی غیاث آبادی:
30- برای من باج سنگین آوردند. در بابل در جلوی پای من به زمین افتادند و بر پاهای من بوسه زدند. از بابل، از «آشور» ‹اَش- شور›، «شوش» ‹شو- شَن›.
35- u4-mi-ša-am ma-har dEN ù dNÀ ša a-ra-ku U4meš-ia li-ta-mu-ú lit-taz-ka-ru a-ma-a-ta du-un-qí-ia ù a-na dAMAR.UTU EN-ia li-iq-bu-ú ša mKu-ra-áš {-áš} LUGAL pa-li-hi-ka u mKa-am-bu-zi-ia DUMU-šú
ترجمه ی دکتر ارفعی:
35. هر روز در برابر خداوند (= مردوک) و نبو زندگی دیریازی از بهر من بخواهند و هماره در پایمردی من سخن ها گویند، با واژه هایی نیک خواهانه باشد که به مردوک، خدای من، گویند که «به کورش، پادشاهی که (با بیم) تو را پرستنده است و کمبوجیه پسرش،
ترجمه ی موزه بریتانیا:
35. هر روز در برابر بعل و نبو روزگاری دراز (=عمری طولانی) برایم خواستار شوند و کارهای نیکم را یادآور شوند و به مردوک، سرورم، چنین بگویند «کوروش شاهی که از تو می ترسد و کمبوجیه پسرش».
ترجمه ی غیاث آبادی:
35- در برابر بِل و نَبو برایم خواستار عمر طولانی باشند. بشود که شفاعت مرا کنند و به خدای من مَردوک بگویند: «کورش، پادشاهی که از تو میترسد و پسرش کمبوجیه»
ماموستا نوری زاد روله جان این که نوشتی ” موخرمایی گفت: کاریکاتور مانا نیستانی را زیاد جدی نگیرید که در آن شما را کشته شده تصور و تصویر کرده است. شما حالا حالاها هستید و باید باشید. که: تا شقایق هست، زندگی باید کرد. جوان موخرمایی کلاس سه تار می رفت. از استادش راضی نبود. از من سراغ استادی حساس و حاذق گرفت. استاد محسن نفر را به او پیشنهاد دادم.”
اما در نگاه به صفحات وب سایت پربارت دیدم یکی از علاقمندانت بنام دوستدار نوری زاد نوشته که ” قربان مانا نیستانی کاریکاتوری کشیده که معمایش در رابطه با تلاش شما در حمل کوله پشتی مبارزان مسلح چریکی است. ولی معمایش شهادت شما نیست گمان نکنم وی ” بای ذنب قتلت ” را در رابطه با پسر خان گوهر عشقی ستار نوشته . شما باید بمانی و بر طبل مبارزه بکوبی و تمامی جریانات مخالف رژیم را حول پرچم خود جمع کنی و قدرت را تسخیر کنی “.
آیا بخودت گرفته ای که منظور مانا نیستانی حتما شما بوده ای .البته من شما را در آستانه ایثارگری می بینم. زیرا بجای استراحت و خواب قیلوله و خوردن صبحانه در رختخواب برای منافع ایرانی می رزمی.
با عرض پوزش اصلاح میکنم: نظرات مخالف
آقای نوریزاد شما نظارت مخالف را هم میزنید؟ من که ندیده ام! حالا یه موقع تو رودربایستی نیفتی این نظر منو بزنی!
آقای نوری زاد فکر نمی کنید مقداری غلو می کنید بابا جان 2000 مزاحم تلفنی در 31 روز دقیقا سیاه نمائی نیست و باعث رعب ما انقلابیون در مبارزه با رژیم نمی شود. من ظلم و جور دوستان سابقت به شما را باور دارم ولی راه دادخواهی شما را منطقی نمی بینم زیرا علاقمندان شما باور نمی کنند.
ضمنا شما چرا کلاه را از سر برداشته ای . با کلاه کپی تریپ انقلابیون چریکی را تداعی می کنی بخصوص پرچم سرخ نیز بر دست داری
سلام
عزیز بزرگوار
چندی پیش پیشنهاد دادم که ساعت 8 صبح در قدمگاه حاضر شوید و از برادران سان صبحگاهی ببینید.. به تبعات منفی آن در مورد ضیق وقت شما نیندیشیده بوده ام.
بابت پیشنهادی که در طولانی مدت برای عزیزی چون شما قابل اجرا نبود شرمنده ام.
امیدوارم موفق باشید، کما اینکه بوده اید
امیدوارم کامیاب باشید، که گزاف نیست با توجه به جمیع شرایط یکی از کامیاب ترین ایرانیان شمایید
لعنت الله علی قوم الظالمین/ بالاخص معاویه صفتان روزگار که جامه علوی بر تن دارند
آقایان عزیز که اینجور بایت حرفهای مصلح سراسیمه به آب و آتش میزنید لطفا کمی آرامتر باشید. حرف ایشان چه ربطی به زن سالاری و مرد سالاری دارد؟ ادبیات جناب مصلح کاملا نشان میدهد که ایشان اهل بی ادبی و توهین به کسی نیست. لطفا بی خیال شوید. مشکل ما جای دیگری است.ممنون
سلام جناب نوریزاد.امیدوارم حالتان خوب باشد.میخواهم مطالبی عرض کنم برادر وار .و ار سر خیر خواهی . البته عذر میخواهم که قلم شیوا و کلام گویا شما را ندارم .نمیدانم اگر بگویم درکتان میکنم سخن به گزاف گفته ام یا نه.شما مدتی است تغییر لشگر داده اید گروهی حر مینامندتان و عده ایی خایین میخوانندتان. من انچه بر شما گذشت را نمیدانم جز انچه خود میگویید و انچه بر ملت گدشت را نیز میبینم . به شما حق میدهم که از حکومت شاکی باشید و حق طلبی حق مسلم شماست حتی بیش از انرژی هسته ایی.اما احساس میکنم نامه های اول شما بیشتر سرشار از مهر و عطوفت بود و به قصد اصلاح اما امروز پر از غیظ و خشم است .شما مسلمانی پیشه کنید و روش پیامبر مهر و محبت را تا انجا که میسر است سر لوحه خود کنید. زود قضاوت نکنید. همیشه یاد خدا را در کلام و مطالب خود در نظر بگیرید.و البته اگر باز هم چاره ایی جز قلم اتشین نبود انرا چون پتک بر روی دژخیم بکوبید
آقای خامنه ای در مقاطع مختلف سخنانی می گویند که از طرف جناحشان این فرمایشات بعنوان سیاستهای نظام بازگوئی مکرر میشود. نکته جالبی که در این نوع صحبتها وجود دارد این است که ایشان بعد ها گله و شکایت می کنند که ما هی گفتیم و لی تعدادی دلشان با این اصول نیست. ایشان مثلا می گویند سالها پیش گفتم ما نفت داریم و گاز و وضعمان باید خوب شود. این حرف یعنی اولا الان وضعمان بد است و دیگر اینکه عده ای قبول ندارند که ما نفت و گاز داریم. آقای هاشمی چند بار نقل کرده اند که “آقا” یکبار در مورد فرهنگ رهنمود دادند ولی عده ای ریختند و مزاحم نوامیس مردم شدند. بعد ایشان به من گفت که فلانی ما چی می گیم اینا چکار می کنند. از این مقولات فراوان است و بنظر می رسد در این راه مشکلی جدّی وجود دارد.
اولّین سئوالی که مطرح است این است که رهبر ایران این سخنانشان چه ماهیتی دارد؟ بیان موضوع است یا تعیین استراتژی توسعه کشور؟ برای اینکه منظور این نوشته معلوم شود از همین نفت شروع می کنیم. دانستن اینکه ایران منابع عظیم نفت و گاز دارد نیازی به چندان رابطه الهی و یا فهم ما فوق بشری ندارد. این مطلب از حدود 100 سال پیش برای همه معلوم و واضح بوده است. شاه سابق هم همین ها را می گفت و اصلا یکی از اهداف انقلاب خروج از وابستگی به نفت بود. مرحوم دکتر مصدق هم جان خود را بر سر این کار گذاشت که کنترل امور نفت دست ایران باشد. یعنی از استخراج تا فروش. آقای خمینی هم در پاریس و قبل از آن هم همین را می گفت. اصلا می توان این سئوال را کرد که چه کسی نگفته که آقای خامنه ای اینقدر بر گفتن آن مباهات میکند؟ مشکل در گفتن نیست بلکه در تدوین استراتژی توسعه است که کار به مشکل بر می خورد.
استراتژی یعنی تعیین اینکه ما چه کارهائی را بهتر می توانیم انجام دهیم تا به هدف نهائی تعیین شده برسیم. برای مثال آیا ایران یک کشور صنعتی می تواند باشد یا کشاورزی؟ اگر تامین غذا و امنیت غدائی برای توسعه کشور انتخاب شود در این صورت صنعت در جهت پشتیبانی از آن شکل می گیرد. دانشگاها سمت و سوی تحقیقاتشان در آن جهت قرار می گیرد. بودجه های عمرانی به آن سمت میرود. نوع اشتغال از شهرها و کلان شهرها به مناطق دیگری منتقل میشوند. در جهت این سیاست ارتش قوی شکل می گیرد که از این مردم دفاع کند. سیاست خارجی نوع دیگری میشود و شرکای اقتصادی و بازارهای هدف نوع دیگری میشوند. به جای اینکه 20 میلیارد از پول این مردم صرف خرید سانتریفیوژهای بی مصرف اکراینی ها و پاکستانیها شود صرف توسعه علمی قطب های کشاورزی میشود که امروز به ویرانه هائی تبدیل شده اند. در حالیکه آقای خامنه ای در صدد ساختن جملات جدیدی هستند که مثلا فرهنگ ما چه جوری باشد که هنوز هیچکس از این موضوع فرهنگ سر در نمی آورد که ایشان چه می گوید،، اکنون آب و خاک کشور در حال نابودی است. به تعبیر کارشناسان خاک ایران در حال تبدیل شدن به موزائیک است. یعمنی خاک آب را جذب نمی کند و ما در حال از دست دادن سفره های آبی هستیم و به همین دلیل بارش باران دیگر یک نعمت نیست بلکه یک بلای آسمانی است چون زمین قادر به جذب آب نیست. مثل کف حمام که آب را جذب نمی کند.
امروز هلند با وسعتی به اندازه یک و یا دو استان ما با تعیین استراتژی صحیح و علیرغم بهره نبردن از آفتاب و هوای مناسب در صنعت گل و کشاورزی تمام دنیا را کنترل می کند. فرودگاه آمستردام روزانه صدها پرواز جهت انتقال گلها دارد. دانشگاهای هلند پیشرفته ترین تحقیقات را در کشاورزی انجام می دهند. اینها در حالی است که آنها یک ملکه دارند که نقشی سمبلیک دارد و ما “ولی” که تمام کشور و آینده ایران را برای حفظ سانتریفیوژهائی که قرار است اورانیوم نداشته ما را غنی کنند و سیاستهای دو کیشوتی در تله اجانب انداخته است. آن آباد می کند و این تخریب. طرفه آنکه “این” مدعی است که “آن” گمراه است. فرق ایران و هلند همان فرق سخنرانی با عمل عالمانه است. فرق مار نوشتن و مار کشیدن است.
حرف مفت که خرجی ندارد
دریغ از یک جو عمل!
تازه ترین افاضات ریاست محترم جمهوری
لاف از سخن چو در توان زد
آن خشت بود که پر توان زد
۱۳۹۳/۰۲/۲۸
روحانی: ما نخبگان را به دلایل قومیتی، مذهبی و سیاسی کنار گذاشتهایم
حسن روحانی، رئیسجمهوری ایران، روز یکشنبه ۲۸ اردیبهشت از این که در جمهوری اسلامی ایران، «نخبگان به دلایل قومیتی، مذهبی و اعتقادات سیاسی کنار زده میشوند» انتقاد کرد.
به گزارش خبرگزاری مهر، حسن روحانی این مطلب را در مراسم تجلیل از استادان و نخبگان ایران که در نهاد ریاست جمهوری برگزار شد عنوان کرد.
حسن روحانی در این مراسم با ابراز تأسف از این که «شرایط جامعه ما به گونهای است که هنوز نمیتوانیم نخبگان را به خوبی جذب و از آنان استفاده کنیم» گفت: «ما به بهانههای مختلف همدیگر را کنار میگذاریم و با انگهای مختلف عدهای را منزوی میکنیم.»
وی تأکید کرد: «چطور همه را کنار میزنیم؟ یکی به دلیل قومیت، یکی به دلیل مذهب، یکی به دلیل اعتقادات سیاسی، یکی به دلیل روش و یکی دیگر به دلیل ویژگیهای اخلاقی.»
وی با بیان اینکه «برای نخبه وقت و سرمایه صرف شدهاست که به این درجه دست یابد» این پرسش را مطرح کرد که آیا «میشود به هر بهانه اندک و دلایل جزئی نخبهها را کنار بگذاریم؟ مگر دست ما است؟»
رئیس جمهوری ایران برای دست یافتن به پیشرفت، خواستار الگو گرفتن از کشورهایی چون آلمان، کره جنوبی، و ژاپن شد و افزود که «در کشورهای پیشرفته نخبهها را از هر قومیت و ملیتی جذب میکنند».
http://www.radiofarda.com/content/f12-rohani-against-discrimination-elites-in-iran/25389271.html
دوست من ساسان عزیز
انتقاد مانعی ندارد ،اما دوست عزیز توهین کردن به منتخب مردم خلاف انصاف و خلاف دمکراسی است که از آن سخن می گویید،من مطالب شما را از بالای این صفحه دیدم،هرچه بود با لحنی عصبانی بود،جالب این است که در یکی از آنها خودتان عصبانیت را نکوهش کردید اما همان عصبانیت را بکار گرفته اید!
البته من هم با شما در محکوم کردن آنچه در شیراز واقع شد همراهم،اما دوست من شما پس الفاظ زیبا زیباترید،ببینید اینجا برای اینکه ایرادی به سخن رئیس جمهور دارید با چه لحن و الفاظی سخن گفته اید،اگر آقای روحانی منتخب شما نبوده لااقل منتخب نصف بعلاوه یک این مردم بوده است.
توجه کنید
واقعا حکومت از این مسخره بازی ها که سپاه قدرتمند و خونخوارش !! پرینت ساختگی می دهد خجالت نمی کشد؟! عین بچه لات های چاله میدان رفتار می کنند. حکومت و سازمان اطلاعاتی آن ( سپاه ) مایه ننگ ایران و ایرانیان شده است . به باور من روزی که عمر ننگین این حکومت به سر آید مسئولین و حاکمین مزدور و ظالمش نباید محاکمه شوند چرا که محاکمه برای افراد سالم و عاقل است اما اینان افرادی هستند روانی و شیرین عقل و باید مستقیم فرستاده شوند به امین آباد برای مداوا انشاءالله.
بسم الله
سلام ودرود بی پایان برسرکار خانم آنیتا ودیگر بانوان ناظر
آنیتا خانم عین جملات مهرانگیز سلام شمارا به همسرم ودخترانم وعروسانم رساندم؛جوابی که آنان دادند درپائین درج می کنم:
سلام برآنیتا خانم ،مگرازمردان چه مقدار کامل العقل هستند تاناقص العقلی زنان را به رخ مامی کشند؟؟؟
ازطایفه زنان یکی آسیه زن فرعون است که خداوند اورا بعنوان نمونه وسنبل خردگرائی نقل می کندکه درآن مرکز ظلم وجور وبت پرستی وفرعون پرستی که فرعون راه انداخته بود وداد” انا ربکم الاعلی” می زد،مردمان آن دیار هم پذیرفته بودند بجز یک نفرمرد “موئمن آل فرعون” که ایمانش را مکتوم داشته بود،وبجز زنی بنام آسیه همسر فرعون که موسی را دردامنش پرورش داد وبه پسر خواندگی قبول کردوبفرعون گفت :…قرت عین لی ولک ولاتقتلوه… 9/قصص،28}این کودک را” موسی” که ازآب نیل گرفتیم اورانکش بلکه نگهداریم تاروشنائی چشمانمان باشد،واورابخوبی بزرگ کرد وجوان رشیدی شد… ودرآخرتاج وتخت فرعون راهمو سرنگون نمود.
همین آسیه زن فرعون ایمان بخدایش را مکتوم می داشت تااینکه فرعون درظلم وتعدی طغیان نمود؛ آسیه ازخدا خواست که خانه ای درجنت اللقاء پروردگارش بنا کندوازفرعون وظلمش اورا نجات دهد وازاین قوم ستمکار رهائی بخشد.
خداوند همین خانم را بعنوان الگو وسنبل انسانیت و ایمان بخدابرای موئمنان مثل می زند:{وضرب الله مثلا للذین آمنوا امرات فرعون اذقالت رب ابن لی عندک بیتافی الجنه ونجنی من فرعون وعمله ونجنی من القوم الظالمین.11/تحریم،66}.
وباز ازخانمها مریم دختر عمران رابعنوان الگو وسنبل طهارت وپاکدامنی درمیان زنان موئمن وانسانیت کامل یاد می کند:{ومریم ابنت عمران التی احصنت فرجهافنفخنا فیه من روحناوصدقت بکلمات ربهاوکتبه وکانت من القانتین.12/تحریم،66}
که این مریم ازاین نفخ روح الهی ،پسری بزائید که ازحین تولدگفت پیامبر خدا هستم،ووخدامراانسانی مبارک وبابرکت ساخته ،هرجاکه باشم،وتازنده ام مرا به نمازوزکات سفارش کرده است.ومرانسبت بمادرم خوشرفتارساخته وزورگووتیره بختم نکرده است.: {انی عبدالله آتانی الکتاب وجعلنی نبیا .وجعلنی مبارکا این ماکنت واوصانی بالصلوه والزکوه مادمت حیا.وبرابوالدتی ولم یجعلنی جبارا شقیا.30-32/مریم،19}.
جالب توجه اینست که مادر همین مریم بنقل قرآن،وقتی که به مریم حامله بودو احتمال می داد که فرزندش پسر است،باخدانذرکرد که این پسررا درراه تو وقف کنم تادرمعابدخدمت کند،وقتیکه وضع حمل کرددیدفرزندش دختراست ،باکمال تاسف گفت:پروردگارا من دختر زائیدم ،ازآنجا که خداوندآگاه بودکه اوچه فرزند مبارکی زائیده است، به اوگفت :هرمردی مثل این دختر ویااین زن نمی تواندباشد، یعنی این زن فوق العاده است “ولیس الذکر کالانثی”=مردبمانندزن نیست.
{… رب انی وضعتها انثی والله اعلم بماوضعت ولیس الذکر کالانثی وانی سمیتهامریم وانی اعیذهابک وذریتها من الشیطان الرجیم.فتقبلهاربها بقبول حسن وانبتهانباتاحسنا… 35-36/آل عمران،3}
ودرموردهمین مریم -س- خداوند به اوخطاب می کند :{واذقالت الملائکه یامریم ان الله اصطفاک وطهرک واصتفاک علی نساءالعالمین=ویادکن وقتی را که فرشتگان به مریم گفتند :ای مریم ،خداتورابرگزیده وپاکیزه ساخته وبرزنان جهانیان برتری داده است .ای مریم پروردگارت راخاضعانه فرمان بردارباش….. اینها ازخبرهای غیب است که آنرابه تو”محمد”وحی می کنیم؛.. 42-44/آل عمران}
همین جملات را جبرئیل بعدازرحلت پیامبر اسلام -ص- به دختر ش فاطمه زهرا-س-برای تسلی خاطرش ازفراق پدر وظلمی که بعدازپدرش به اووخانواده اش رواداشتند؛ خطاب نموده است ،بنقل ازامام صادق-ع-:
یافاطمه ان الله اصطفاک وطهرک واصطفاک علی نساءالعالمین ” وآیه تطهیر گواه صدق وموئید این مطلب است.
وازآن طرف هم خداوند زنان نوح نبی ولوط نبی-ع- را نمونه کفرکافران خیانت کار معرفی نموده است:{وضرب الله مثلا للذین کفروا امرات نوح وامرات لوط کانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین فخانتاهماولم یغنیا من الله شیئا وقیل ادخلاالنار مع الداخلین. 10/تحریم،66}.
بله آنیتاخانم هردوی زن ومرد درانسانیت باهم مشترک هستند واما تعداد کمی ازاین انسانها به قله کمال رسیده اند که آنان عقلشان را بکمال رسانده اند وتاییدالهی هم باآنان یار بوده است،وآن جمله امیر کلام هم منظورش آن زنی بود که برشتر سوارشد وبجنگ امیر-ع- آمد.
وامارتبه پیامبراسلام باامثال کوروش وجمشید قابل مقایسه نیست واگر آقای ساسانم یک حرف خوبی زده باشد همین است که گفت :قیاس بین پیامبر وکوروش ووو… قیاس مع الفارق است.
اوطفیل هستی است که خدایش فرمود :
“لولاک لما خلقت الافلاک”اگرانسان کاملی به نهایت درجه کمال رسیده باشد ،اواولین است؛اواول ماخلق اله است هرچند درمیانه آمده است؛وآیه نور درشان او وفرزدانش حسن وحسین ودختر ودامادش علی -ع- نازل شده است:
{الله نور السماوات والارض مثل نوره کمشکواه فیها مصباح المصباه فی زجاجه،الزجاجه کانها کوکب دری یوقد من شجره مبارکه زیتونه….. یهدی الله لنوره من یشاء ویضرب الله الامثال للناس… 35/نور،24}.
دراین آیه بطور تمثیل چراغدانی که جای چراغ است “مشکواه “پیامبراست وچراغ هایش که محفوف به بلور های روشن است پنج تن آل عبا هستند مثل ستاره ای درمیان آسمان انسانها وموجودات دیگر می درخشند که ریشه شان ازدرخت مبارک زیتون است که نماد صلح وصفا ومحبت وانسان دوستی است ؛چنانکه خودرسول -ص- فرمود:بعثت لاتمم مکارم الاخلاق”ویکی ازاهداف بعثت انبیا شکوفائیدن عقول انسانها می باشد. ناقص العقلی اختصاص به زنها ندارد،بیشتر مردها نیز جنین هستندوگرنه این همه نزاع وجنگ وجدال وسفاکی وخونریزی برپانمی شد.
بیش ازاین تصدیع نکنم والسلام علی من اتبع الهدی
مصلح
با همسر بگفتم كه مصلح سلامت بگفته.
گفتا كه تو هم سلامش گوى. مصلح كه باشد؟
گفتمى از علماء نازنين باشد ليك چون به خشم آيد درشتى كند و نسوان را نابخرد و ناقص العقل بنامد و چون كظم غيظ كند و نرمخو شود، قسم حضرت عباس خورد و بسى هندوانه زير بغل نسوان گذارد تا جبران مافات نمايد.
گفتا كظم غيظ كه نمايد، از قول نقص عقل نسوان برائت جويد؟
گفتمى نى، گويد نساء را چه غم كه عقل رجال هم ناقص بُدى!!!
گفتا ظلم بالسويه عدل باشد، ليك خداى عادل رانشايد بجاى عدالت در كمال، در نقص عقل بندگان عدالت كند.
گفتمى به هر روى، عدالت مبارك است وغنيمت. و گر مصلح رساله نويسد حكماً شهادت زن و مرد برابر كند و به زن نيز حق قضاوت همى دهد چرا كه زن و مرد در نقص عقل، برابر باشندى.
گفتا هيهات كه سخن علما تقيه دارد و توريه دارد و هزار و يك راهِ در رو دارد و چنين بگويندى و چون بر خر مراد نشينندى، چهار نعل در خلاف جهت معهود بتازندى!
گفتمى گل بگفتى و دُر بسفتى. سخن علماء شنيدن بايست، ولى يك گوش در ببايد و ديگرى دروازه. كه حتى ناقص العقلان را از يك سوراخ چندين بار گزيده شدن نشايد!
برادر گرامی اقا مصلح عزیز
درود و سلام بر شما و عائله شما
مجادله با ایشان را فرو گذارید که متقوم به جنجال و هیاهویند،خذ الغایات واترک المبادی.
ایشان چون شیدای بعض امور و بعض اشخاصند ،از شیدایی دیگران به برزخ امکان و وجوب یعنی نبی اکرم و ولی اعظم خدا بخشم آمده اند،و روضه شیدائی نکنید برای دیگران می خوانند.
هرچه شما بخواهید بگویید که سخن امیر بیان سلام الله علیه در آن ماجرا قضیه فی واقعه است.
یا هرچه بگویید مقصود از نقصان عقل در زن یا مرد دیوانگی و جنون اطباقی و ادواری نیست ،بلکه مراد سفاهت و تبعیت از شهوات و هواهاست که در زن و مرد از یک جنس است.
یا هرچه بگویید روح انسانی موجود مجرد است و مذکر و مونث ندارد،و تفاوت مرد و زن به بدن است و تحویل و تقسیم وظایف تکوینی بین آندو ،و تفاوت در غلبه جنبه های عاطفی و احساسی زن است که موضوع احکامی است بر اساس حکمت های خلقت انسان.
یا هرچه بگویید که رسیدن به هیچ کمال علمی و انسانی و عرفانی مشروط به ذکورت یا ممنوع به انوثت نیست.
ایشان الا و لابد پای بر سخن خود می فشرد که سخن من درست وسخن شمایان نادرست ،نه اعتذار از بیچاره صادق زیبا کلام می پذیرد که می گوید مقصود من ابراز شیدایی به خاتم انبیاء بود و نه ازراء به کورش ،و نه اعتذار از مصلح صادق و صمیمی و بی شیله می پذیرد که :مقصود من کم خردی بانوان نبود .
شما از گزنده گویی های ایشان مغموم نباشید که این تمام هنر ایشان و خاصیت دگماتیسم است.
خذ العفوا و ….
با احترام
سلام جناب آقاسیدمرتضی عزیز وگرامی
درودوسلام مارا به خانواده گرامتان ابلاغ بفرمائید
برادرگرامی توصیه حضرتعالی را بدیده منت می پذیرم وسرکارآنیتاخانم را بحال خویش رها می کنم هرچه می خواهد دل تنگش مثل مزدک بگوید.
ولیکن ایشان خانم باحال وموئدبی است برخلاف مزدک،من برایشان آرزوی رسیدن بکمال انسانی رادارم وبازهم بخودش وخانواده اش که ازماملایان دل خوشی ندارند سلام ودرودمی فرستم وآرزوی خوشبختی دارم.والسلام
ارادتمندشما مصلح
پیروزی مردم و مصلم شدن واقعیت ها زمانی رخ داد که حاکمان اقتدار گرای فعلی دست به کشتار و تهدید و چپاول اموال کشور و مردم زدند و همچنین آنروزی بود که رهبر و منتخبان ایشان و اعتقاداتشان از اعتبار و حیثییت تهی شدند. این پیروزی تبریک به مردم و کشته های ایران. چندیست اطاق فکر نظام جویای راهی برای قطع ید و اوامر سید علی خامنه ای واحراض جانشین وی و کسب اعتبار گزاف بر باد رفته. و ناتوان
زنان ایران افتخار جهان
زنان ایران اعجاز می آفرینند
آری این است معجزه
باز هم بخشش محکوم به اعدامی دیگر یکشنبه ، 28 ارديبهشت 1393
مرکز دموکراسی برای ایران: زنی ۲۷ ساله که قرار بود صبح روز یکشنبه در نوشهر به دار مجازت آویخته شود، با رضایت اولیای دم، فرصتی دوباره برای زندگی یافت.
صبح روز یکشنبه محوطه زندان نوشهر با برپایی چوبه دار قرار بود تا حکم قصاص به اجرا در آید اما با رضایت اولیاء دم در لحظه پس از آویختن طناب دار به دور گردن قاتل، علیرغم همه ناامیدی یکبار دیگر زندگی دوباره به زن ۲۷ ساله بخشیده شد.
حکم قصاص مربوط به زنی ۲۷ ساله بنام فرشته. ب که هفت سال پیش مادر همسر خود را در لاهور کلاردشت به قتل رسانده بود و طبق احکام صادره قرار بر آن بود تا صبح امروز ۲۸ اردیبهشت حکم قصاص به اجرا در آید.
وی که همچنان پس از چند ساعت از اجرای حکم اعدام شوکه است و به سختی سخن می گوید گفت: واقعاٌ رفتم آن دنیا و بیهوش شدم و لحظهای که طناب دور گردنم انداخته شد از هوش رفتم و چیزی یادم نمی آید.
وی با قدردانی از خانواده اولیاء دم در رضایتش و همزمان که اشک می ریزد گفت: واقعاٌ یک معجزه الهی بود خدا را شکر از همه ممنونم.
حلیمه داوودی یکی از اعضای خانواده اولیاء دم نیز با بیان جزئیات بخشش در گفتگو با مهر گفت: تا قبل از اجرای حکم به هیچ وجه قصد رضایت را نداشتیم و حتی در پای چوبه دار، چهارپایه را نیز فشار دادم اما یک لحظه دلم رحم آمد و علیرغم آویز شدن قاتل مادرم در چوبه دار یکبار دیگر مبادرت به نگاه داشتن پاهای محکوم کردم و با همراهی برخی مامورین طناب از گردنش رها شد و رضایت خود را اعلام کردیم.
وی که به نیابت از شش خواهر و برادر دیگر خود قصد اجرای حکم قصاص را داشته است گفت: حتی در لحظه اجرای حکم یک درصد هم قصد رضایت و بخشش را نداشتم اما احساس کردم با گذشت می توانم روح مادرم را شاد کنم.
وی یادآور شد: اکنون احساس بسیار خوبی دارم و از اینکه به اتفاق خواهر و برادرم این خانم را بخشیدیم احساس سبکی داریم و امیدوارم روح مادرمان از ما خشنود باشد.
حمید وسکویی رئیس اداره زندان نوشهر نیز با قدردانی از اولیاء دم گفت: برای اولین بار که در محوطه زندان نوشهر در پای چوبه دار به این شکل رضایت اولیا دم انجام می گیرد که جا دارد از همه کسانی که در این خصوص تلاش کردند قدردانی کنم.
رئیس اداره زندان نوشهر با اشاره به نقش رسانهها در انعکاس اخبار رضایت و بخشش از اعدام گفت: بطور حتم با انعکاس این نوع اخبار فرصتهای بیشتری از گذشت و ایثار در جامعه فراهم می گردد و نقش ویژهای در فرهنگسازی گذشت دارد.
دادستان عمومی و انقلاب شهرستان نوشهر با اشاره به جزئیات این حکم صادره در گفتگو با مهر گفت: بر اساس نیابت از دادسرای ساری حکم قصاص برای خانم فرشته.ب بواسطه ارتکاب به قتل عمد پس از هفت سال قطعی شد و از ۴ صبح امروز محوطه زندان برای اجرای این حکم آماده شده بود که خوشبختانه با رضایت اولیا دم منجر به سازش گردید.
وی افزود: مطمئناٌ آنچه لذت در عفو و بخشش وجود دارد در انتقام وجود ندارد و حرکت اولیاء دم یک حرکت ارزشی و الهی است و ثواب این عمل در پیشگاه حق محفوظ خواهد ماند.
AF110cdi-5
اخبار بیشتر
http://www.cdi-iran.org
جامعه ای که فیلمساز شریفش، حقوقدان متعهدش، نویسنده ی خوش فکرش، روزنامه نگار تیزبینش، و مستندساز منتقد و منصفش ممنوع الکار شده اند، جامعه ای که دانشجوی جوان و پرسش گرش محبوس یا تحقیر یا تعلیق می شود، جامعه ای که در آن پنج برادر جوان تحصیلکرده از یک خانواده بیکارند و پنج برادر از خانواده دیگر بالاترین پست های مدیریتی را در اختیار دارند،
جامعه ای که مردمش به قصد لحظاتی خندیدن، برای تماشای فیلم بی هنری هندمند-نما صف می بندند، یا برای تماشای صحنه جان دادن مجرم تباه شده ای، سپیده نزده در میدان شهر جمع می شوند اما برای بازدید از نمایشگاه مصلح محبوبشان قدمی رنجه نمی کنند،
جامعه ای که کم کم بینی های چسب خورده و لب های ورم کرده و ابروهای تاتو شده را زیبا می بیند، و غالب مردمش به جای کتاب خوانی و روزنامه خوانی، درباره سریال های مهوع تلویزیونی ساعت ها بحث می کنند،
جامعه ای که از سانسور شدن یک مراسم زنده قرعه کشی به خشم می آید اما از بی گناه کشته شدن ستار بهشتی نه، جامعه ای که به تصاویر پوشش یک بانوی خواننده و جوان حساس است اما به سرنوشت بهاره هدایت نه، جامعه ای که هرگز نفهمید بر فرزندان نسرین ستوده چه گذشت، و جامعه ای که نمی داند جعفر پناهی ای که روزی فیلم هایش را دوست داشتند در چه حالیست،
جامعه ای که به خانه نشین شده استادان فرهیخته اش، به مسافر کشی کردن متخصص نیروی هوایی اخراجی اش، و به سپیدپوشی و پرچم به دستی و بسط نشینی هنرمند و مستندساز سال های نه چندان دورش بی تفاوت است، جامعه ای که خانه ی اهدایی هنرمند پیشکسوتش تخریب می شود، اما مردمش همچنان پای تلویزیونی می نشینند که آموزش مداحی پخش کرده و آنها را به فرزند آوری تشویق می کند آن هم به تعداد عدد مقدس 14 تا،
جامعه ای که واعظ دینی جاهل و غافلش از لزوم رعایت حقوق حیوانات می گوید اما بی شرمانه در مقابل ضرب و شتم منتقدان در زندان سکوت می کند، یا با افتخار از وزن طلای به کار برده شده در ساخت حرم امامانش می گوید بی آنکه شمار کودکان کار و تن فروشان تباه شده را بداند،
جامعه ای که مدافعان حکومت به ظاهر دینی اش، رکیک ترین الفاظ لقلقه ی کلامشان است، جامعه ای که جوانی را که از فرط فقر به زورگیری خیابانی رو آورده برای عبرت دیگران بی درنگ اعدام می کند، اما روان پریشان مردور را برای ایجاد مزاحمت های انزجار آور و تهدیدهای تلفنی تطمیع کرده و از پیگیری قضایی مصون می دارد،
در این جامعه، عمدی در کار است برای بیشتر نفهمیدن مردمان. این جامعه، بیماریست که عفونت همه ی وجودش را در بر گرفته و از تب می سوزد، اما به جای درمان، مدام به او مسکن تزریق می کنند. دیر یا زود این بیمار به کما، و این جامعه به سوی تباهی خواهد رفت اگر که مردمانش به خود نیایند، و مصلحانش قدر دانسته نشده یا تنها گذاشته شوند.
بسیار عالی
احسنت
سلام
به شاه چراغ هم تشریف می برید؟
ﺁﻗﺎﻱ ﻧﻮﺭﻳﺰاﺩ ﻋﺰﻳﺰ ﺑﺎ ﺳﻼﻡ
ﺧﺴﺘﻪ ﻧﺒﺎﺷﻴﺪ,اﻣﻴﺪﻭاﺭﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ﺧﻮﺵ ﺑﮕﺬﺭ
ﭼﻪ ﺯﻳﺒﺎ ﮔﻔﺖ ﭘﻴﺮﻣﺮﺩﻱ ﻛﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻳﻚ ﺳﻴﺐ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﺁﺩﻡ ﺑﺎ ﺩﻳﺪﻧﺘﺎﻥ ﻧﺸﺎﻁ ﻭﺷﺎﺩﻣﺎﻧﻲ ﻭاﻣﻴﺪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﻲ ﺁﻭﺭﺩ ﻣﻦ ﺣﺮﻑ اﻭ ﺭا ﺗﺎﻋﻴﺪ ﻣﻲ ﻛﻨﻢ و ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺩ ﻧﻴﺰ اﻳﻦ ﻣﻲ ﺩاﻧﻴﺪ ﻛﻪ اﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ, ﻭﺷﻤﺎ اﺯ اﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ اﻧﺮﮊﻱ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﻳﺪ.
ﺩﺭ ﺿﻤﻦ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺳﺨﺘﻲ ﻫﺎﻱ ﻛﻪ ﺩاﺭﻳﺪ ﻃﻨﺰ ﻗﻮﻱ ﻧﻴﺰ ﺩاﺭﻳﺪ ﻣﻦ اﻳﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﺩﺯﺩﻳﺪﻥ ﻛﻮﻟﻪ ﺗﺎﻥ ﺭا ﺁﻧﻂﻮﺭ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻴﺪ ﺗﺠﺴﻢ ﻛﺮﺩﻡ و
ﻛﻠﻲ ﺧﻨﺪﻳﺪﻡ.
ﺩﻭﺳﺘﺪاﺭ ﺷﻤﺎ ﻋﻆﻴﻢ ﻳﻚ اﺯ ﻫﺰاﺭاﻥ
با درود
الهام چرخنده، تنها نمونه ای بس کوچک است. ما بسیاری دست اندرکاران، بازیگران و بازیچه های سینما، تلویزیون و نیز پیشه وران در رشته های گوناگون داریم، که بسیار تهی، سرسری و چاپلوس اند!
برای نمونه، علی نصیریان بیچاره، که گفت؛ من بازی در فیلم شکارچی شنبه را ذخیره ی آخرتم می دانم! رهبر معظم هم از او سپاسگزاری کرد!
داود رشیدی بدبخت هم در فیلمی، دنبال خلبان امام ره در فرانسه می گشت! و نیز شنیده ام، درست نمی دانم، که محمدعلی کشاورز درمانده، دلداده ی رهبر فرزانه است! پروانه معصومی سرسپرده را هم که دیدیم! (آدم باید تا چه اندازه تهی و کوچک باشد) خدایا کاری کن که، بیشتر از این خرفت نشوند!
هم میهن، آنان گناهی ندارند، گناهکار ما هستیم، که از آن مترسکان بت می سازیم و آنان را هنرمند می نامیم و هنر را آلوده می کنیم! من سالها است که از بسیاری از دست اندرکاران و بازیگران و بازیچه های سینما زده شده ام! (از بسیاری و نه از همه)
پندار ما در درازای روزگار از آنان در نقشهایی است که بازی کرده اند، ولی آنان با این کارها دارند نقش اصلی خود را بازی می کنند ولی ما نمی توانیم باور کنیم، چون با دروغ و فریب خو کرده ایم!
فراموش نکنیم، کسی که در رشته ای سررشته دارد، هیچ انگیزه ای نمی شود، که دانا و خردمند هم هست!
در پاسخ به پیر مرد لاغر بند دوازدهم مطلب فوق با کسب اجازه از حکیم ابوالقاسم فردوسی میگویم :
محمد نوریزاد فرشته نبود
زمشک وزعنبر سرشته نبود
زداد ودهش یافت آن نیکویی
توداد ودهش کن نوریزاد تویی
درود به آقای محمد(کاوه)نوری زاد
می خواستم بنوبه خود از شما و تمام کسانی که به شما کمک می کنند و این وب سایت را جهت بحث آزاد براه انداخته اند ، صمیمانه تشکر نمایم. موفق باشید . . مملکت ایران برای رسیدن به تعالی وشگوفائی و آرامش احتیاج مبرمی به آزادی دارد. فکر می کنم یکی از دلایل اصلی پیشرفت ممالک صنعتی و فرهنگی وجود آزادی ست واحترام به انسان و رعایت قوانین وضع شده انسانی است. وبویژه جدائی دین از سیاست است. دین یک مسئله شخصی ست وبه هیچکس دیگری مربوط نیست.
روزانه نوشتار ها (خاطرات) شما و اظهار نظر های سایرین را با دقت ونقد وار می خوانم و بسیار آموختم. فقط از نگارننده گان یک خواهش دارم، لطفأ نظرات و بینش های خود را به فارسی بنویسید ( فارسی شکر است : جلال آل احمد ؟) و از بکار بردن جملات ونقل وقول های عربی ( همانند آخوند های منحط برای اظهار فضل و فریب و دغل) ویا لا تین خود داری فرمائید. خیلی ها مثل من، سواد عربی ندارند. اگر حرف هایتان منطقی وعقلانی باشد، نقل وقول تائیدی لازم نیست. انسان محکوم به منطق وحقیقت است.
“فارسی شکر است” از جمالزاده است که نخسين داستان(رمان)نويس ايران است، و انسانی بود وارسته و درويش مسلک، درست نقطه ی مقابل آل احمد.
نظر دهندگان محترم
جهل و خرافه چو بیرون رود – عقل و خرد در آید
1 – حتمادقت کردید این اقای علی خامنه ای که نقل قولی و خوابی اورا رهبر و مقدس و آیه الله کرد تو این26 سال خیلی علاقه به موشک و هسته بازی و جمیز باند بازی (کارای جاسوسی و توهم توطئه) و دشمن بازی و فرهنگ (از منظر ایشان تو پستو کردن زنها و تفریح مردها با سفر به بیابانها) از خود نشان داده است. این روزها با عنایت به بیماری حاد و کهولت سن و مذاکرات با 5+1(گالن سم) که به نظر اینجانب همانند توافقنامه قبلی در عمانی یا جائی دیگر گالن سم رو نوش جان کردند، جناب علی خامنه ای تقریبا بطور مستمرهمه جا سرک میکشد، از پهباد و موشک هوا کنی و ازدیاد موالید گرفته تا سپردن کار به مردم و به قول اون آخوند مجیز گوی زبون تا هوا فضا و نرمش و ورزش و شعر و کار گردانی و سینما و هنرو و و و و. ایشان میخواد دست پیش وبگیره پس نره. یعنی فکر میکنه با این کارا سهم خودشو در به ورشکستگی و فلاکت کشیده شدن ایران – از نظر من مقصر اصلی اکثر ما ملت ایران هستیم که اجازه دادهایم آخوند و آخوندیسم حاکم بر ایران شوند – حذف کنه. چرا چون میدونه اکثر ما ملت ایران فرهنگ انداختن گناه به گردن دیگران را به جد عمل میکنیم.
2 – فکر میکنم این داستان با 5+! هم مانند بقیه کارهای آخوندا به همیاری اکثر ما ملت ایران و با تبعات شکست صد در صدی، مانند گرونگانگیری، ادامه 6 سال بیهوده جنگ با عراق ، گماشتن فرد نا متعادلی مانند محمود احمدی نژاد در راس دولت آقای علی خامنه ای و و و و و و و قطعا از نظر آخوند ها یک پیروزی بزرگ دیگر بر تاریخ اسلام و مسلمین به خورد ملت داده خواهد شد. آخوند ها گوش شنوای اکثر ماملت ایران را دارند و لذا از قانون مستمع صاحب سخن را بر سر شوق آورد کمال بهره را ده ها سال است برده و میبرند و تا زمانیکه جهل و خرافات دینی و مذهبی در فرهنگ و واژهای دینی و مذهبی در ادبیات زبان پارسی باشد ، اخوند و آخوندیسم هست و تا آخوند وآخوندیسم باشد جهل و خرافات دینی و مذهبی هست.
3 – آنچه به نظر میرسد، اخوندها به یاری تفکر آخوندیسم جامعه، ایران را در سراشیبی سقوط خطرناکی قرار دادهاند، به تازگی برای نجات خود (حفظ نظام از اوجب واجبات است) توسط آخوند حسن فریدون (روحانی) و باند همراه وی شده تحت عنوان دولت به روشهای مزورانه آخوندی سعی در مشغول نگه داشتن و سر گرم کردن جامعه از یارانه تا ازاد کردن شبکه های اجتماعی در حال وقت خریدن و یافتن راهی برای نجات خود میباشند.
4 – واقعا باعث تاسف است که اکثر ما ملت غرق در جهل و خرافه دینی و مذهبی هستیم و زمانها را یکی پس از دیگری از دست میدهیم و روزی از این خواب غفلتی که خود را بدان زده ایم بیدار میکنیم که دیگر ایرانی نمانده است.
به امید روزی که عقل و خرد و اندیشه در همه ما ایرانیان به حد اعلا برسد تا فرهنگ سکولاری (جدائی دین از دولت) – شروع تاسیس دموکراسی و ازادی- در فرهنگمان نهادینه شود و دولتی منتخب مردم و برای مردم و پاسخگو به مردم را برپا کنیم.
مهدی
به گزارش خبرگزاری فارس، محمدتقی مصباح یزدی از حامیان خامنهای گفته است: «کمال افراد در گذشته، ملاکی برای درستی آنان در امروز نیست.»
بنا بر سخن مصباح یزدی، جمله مشهوری که از آیتالله خمینی درباره «کمالات خامنهای برای رهبر شدن» نقل شده بود، امروز معتبر نیست!
مصباح یزدی بنا دارد با این جملهاش، گذشته مخالفان و منتقدان جمهوری اسلامی از جمله میرحسب موسوی و مهدی کروبی را زیر سئوال ببرد، اما بدون آنکه خودش بخواهد با سخنانش، شخص خامنهای را زیر سئوال برده است: «همین آقای خامنهای را!» که میگویند آیتالله خمینی در بیست و پنج سال قبل، احتمالا یک «کمالاتی» در او دیده و او را برای رهبری بعد از خودش به یکی دو نفر نشان داده و معرفی کرده بود. هرچند در اصل و صحت این خاطره منقول، شک و تردید جدی وجود دارد.
حالا و مطابق سخن مصباح، «کمالات! گذشته خامنهای» هم دچار سائیدگی، خرابی و کهنگی شده و امروز کمالات او هم معتبر نیست. نمیشود که یک قاعده فقط برای عده خاصی از آدمها صدق کند و برای عدهای عمل نکند. هرچند این رهبر فرظانه(!) از آغاز هم «کمالی» جز خودکامگی، کینهتوزی و بیبصیرتی نداشت.
این «اعجاز حقیقت» است که گاهی حرف حق، ناخواسته از زبان اهالی خیمه باطل بیان میشود. چنانچه مصباح یزدی، ناخواسته حرفی بر زبان آورده که یک «گل به خودی» به خیمه رهبر محسوب میشود. حامیان رهبر روزانه دهها «حماسه!» خلق میکنند و نظام را از داشتن دشمن بینیاز کردهاند.
۱ . خانم ابتکار برافروخته است. دروغگویی صداوسیما طاقتش را طاق کرده. تیتراژ برنامه مناظره روز جمعه شبکه یک سیما را دیده که در آن ادعا شده موضوع آلودگی بنزین تولید داخل را اولین بار منابع آمریکایی در سال ۱۳۹۱ مطرح کردند. معصومه ابتکار اما لینک مصاحبه سال ۹۰ خود را در وبلاگش گذاشته که دروغ بودن ادعای صداوسیما را به وضوح نشان می دهد. اولین گزارش کلمه در این باره اما یک سال قبل از آن منتشر شد، در سیزدهم مهر ۱۳۸۹: خودکفایی به بهای سرطانزایی.
۲ . کیهان عصبانی است. نوشته بنزین دوره احمدی نژاد آلوده نبود و بنزین دوره روحانی آلوده است! تصمیم دولت برای واردات بنزین به جای استفاده از بنزین پتروشیمی ها، کیهانیان را عصبانی کرده است. آنها مدعی اند که واردات بنزین باعث خروج ارز از کشور می شود، حال آنکه خوب می دانند دولت برای این منظور از ارزهایی که امکان ورود آنها به کشور سلب شده استفاده می کند. مدعی آلوده بودن بنزین وارداتی می شوند! اما نمی گویند که چرا در چهار سال گذشته در برابر مرگ صدها نفر بر اثر آلودگی ناشی از توزیع بنزین های سرطان زا سکوت کردند. عصبانیتشان در کنار قرائن دیگر نشان می دهد یک جایی، منفعتی زیر سوال رفته و سود کلانی از دست رفته است که اینطور به بهانه بنزین از ولایت و ملیت و استقلال و خودکفایی خرج می کنند.
۳ . یک روز پس از انتشار سرمقاله بنزینی در کیهان، برنامه مناظره صداوسیما هم به موضوع واردات بنزین می پردازد. علاوه بر تیتراژی که دروغش صدای رئیس سازمان محیط زیست را درآورده، مسئولان دولت قبل و وابستگان آنها هم به برنامه آمده اند تا دروغ های قبلی را تکرار کنند. ادعا می شود که بنزین پتروشیمی ها مطابق استاندارد بوده؛ درست خلاف آنچه سازمان رسمی متولی محیط زیست می گوید. ادعا می شود بنزین وارداتی، یورو۲ است؛ در حالی که یورو۴ است. ادعا می شود بنزین پتروشیمی در تهران استفاده نشده، حال آنکه حتی مسئولان دولت قبل هم به این استفاده اعتراف کرده بودند. ادعا می شود که بنزین از چین وارد می شود، آن هم یک روز پس از تکذیب این ادعا توسط مدیر هماهنگی و نظارت بر تولید شرکت پالایش و پخش. سوال برنامه هم کاملا سوگیرانه است، و با این حال بیش از نیمی از پاسخگویان حاضر می شوند به “واردات بنزین و توزیع به نرخ بین المللی” رای دهند تا سیاست های دولت قبل را تایید نکرده باشند.
۴ . بر فرض که بنزین پتروشیمی ها بتواند استاندارد شود و قابل مصرف باشد. با تصمیم دولت برای اینکه موقتا از بنزین های آلوده فعلی استفاده نکند و به جای آن ارزهای توقیف شده را خرج وارد کردن بنزین سالم تر کند، چه ثلمه ای به اسلام وارد می شود؟! و جز حساب های بانکی آقایان صاحب پتروشیمی، که از کار خود و ارزآوری بابت آن هم غافل مانده اند و درگیر تولید و فروش انبوه بنزین شده اند، چه ضرری به کشور می رسد؟ اینکه مدام گفته می شود ظرفیت پتروشیمی ها، مگر حالا قرار است با افزایش موقت حجم واردات – تا راه نفس مردم باز شود – ظرفیتی از بین برود؟
۵ . مردم تهران و شهرهای بزرگ و صنعتی کشور، زمستان گذشته نسبت به چهار سال قبل، هوای پاکی را تنفس کردند. امسال هم از اول سال تا حالا هنوز روزی نیامده که هوای تهران ناسالم باشد؛ کاملا برخلاف سالهای قبل. اما ظاهرا برخی چشم دیدن نفس راحت مردم را ندارند. دلواپس مرگ و میر ناشی از آلودگی هوا نمی شوند، اما منافعشان که به خطر می افتد از هیچ تلاشی برای بازگرداندن آن دریغ نمی کنند؛ حتی به بهای منافع ملی و سلامت مردم. مثال آشکارش دو هفته پیش بود که به محض اعلام رسمی سرطان زا بودن بنزین پتروشیمی از سوی سازمان حفاظت از محیط زیست، خبرگزاری وابسته به سپاه اعتراض کرد. سازمان محیط زیست با اشاره به نتایج تکان دهنده آزمایش های انجام شده روی بنزین تولید داخل، اعلام کرده بود که در هیچ جای دنیا از حلال های تولید پتروشیمی ها به عنوان سوخت استفاده نمی کنند، چون سرطان زا است. اما خبرگزاری تسنیم یک اطلاعیه شش بندی بدون امضا منتشر کرد که در آن به استناد مواضع مدیران دولت احمدی نژاد، گزارش سازمان محیط زیست رد شده بود.
۶ . بخش قابل توجهی از صنایع پتروشیمی کشور در دست مجموعه هایی است که به نحوی وابسته به سپاه هستند. می توان درک کرد که وقتی سرداران سپاه و روحانیان حامی آنها می گویند تحریم ها یک موهبت الهی است، از چه سخن می گویند. بخش قابل توجهی از سود این تحریم ها راهی جیب آنها شده، و به ازای آن شهروندان بسیاری هم راهی قبرستان شده اند؛ چه آنهایی که از عهده تامین دارو بر نیامده اند چون ارز دارو خرج واردات پورشه شد، و چه آنها که هوایی را تنفس کرده اند که میزان بنزن آن بیش از دو برابر حد استاندارد بوده است. اگر کسی بگوید خون مردم را در شیشه کرده اند و به جیب مبارک ریخته اند، دروغ نگفته. تازه می گویند خصوصی هستیم و سودش به جیب خودشان می رود، اما انتظار دارند سوختشان را دولت با هزینه کمتر تامین کند. وقتی نمی شود هم با دلارهایشان بازار ارز را به هم می ریزند … و مگر کسی جرئت دارد وابستگان سپاه را به جرم اخلال در نظام اقتصادی محاکمه کند؟!
۷ . دروغ بزرگی است که می گویند بنزین پتروشیمی ها ارزان تر از بنزین وارداتی در می آید. حتی اگر بر فرض، بنزین تولید داخل آلاینده هم نبود، باز به صرفه تر بود که دولت نیاز کشور را از محل واردات تامین کند تا پتروشیمی ها. این را از سخنان چند روز قبل معاون وزیر نفت می توان فهمید، که حتی ادعای دیگر مدعیان مبنی بر مصرف نشدن ارز در بنزین پتروشیمی ها را هم رد کرده. او گفته است: “ما به واحدهای پتروشیمی، برای تولید بنزین (اکتان افزا) ۹۰ دلار بیشتر از رقمی که می توانیم از خارج بنزین بخریم پول می دهیم. بصورت دلاری هم می دهیم. از طرفی برخی با جنجال آفرینی می خواهند کار بزرگی که در تهران، کرج و اراک انجام شده است را به محاق ببرند. از اسفند پارسال در این سه شهر فقط بنزین با استاندارد یورو ۴ توزیع شده است. کیفیت بنزین تهران، اراک و کرج مطابق با کیفیت بنزین درآمریکا و اروپاست. حاضرم هر کس می خواهد برود تست بگیرد پولش را هم من می دهم.”
۸ . آقایان کیهانی! و برادران سپاهی! پایتان را از روی گلوی مردم بردارید. بگذارید نفس بکشند. هیاهو و هوچی گری شما و سوء استفاده تان از اعتقادات و ارزش ها، همه را خسته کرده. اگر می خواهید جیبتان را هم پر کنید سراغ جای دیگری بروید. شرط انصاف که هیچ، شرط انسانیت هم نیست که بیش از این بخواهید با تحریم ها کاسبی کنید. اگر هم می کنید، لااقل این جاها که کار به حیات مردم می کشد، از کاسبی دست بکشید. کاسب های قدیم، وقتی یک مرده را در خیابان تشییع می کردند، کرکره مغازه ها را تا نیمه پایین می کشیدند. شما برای جان مردم نه، لااقل برای کار خودتان اینقدر حرمت قائل نیستید که مرگ هموطنتان را می بینید و دست از سودجویی بر نمی دارید؟
نفرت معمولا طرفینی است . این قوم همانقدر از مردم متنفرند که مردم از آنها . آنوقت توقع دارید که از دلار بگذرند برای حفظ جان این مردم . حکومتهای توتالیتر مخالفین خود را سرکوب میکنند ، اما اینها مردم را ، در فاجعه کهریزک هر را که در خیابان گرفتند ، روانه کهریزک کردند و لحظه ای هم به خاطر خطیر قاضی جوان و شجاع مقام عظمای ولایت نگذشت که ، شاید در بین اینها رهگذر غیر معترضی هم باشد . منحط به تمام معنی اینها هستند و نهایت انحطاطی را که ممکن است موجودی دو پا به آن دچار شود را به نمایش گذاشتند .
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد
حال که به دیدار دوست می روید این بیت که بی ربط با نوری زاد هم نیست یاد و همراهتان باد
حافظ را از پرچم داران حکمت خسروانی شمرده اند…..
سلام استاد
گزارش تان را مثل همیشه خواندم.
ولی چرا نسبت به ان اقایی که سرود ای مجاهد ای مظهر شرف را نسبت به شما دادند پاسخ نگفتید؟ این سرود به هرحال از ان امام خمینی است و این برداشت غلط بیش از انکه به نفع شما باشد تخریب شماست.حساب امام خمینی از این حضرات جداست و شما نباید سکوت می کردید.
با سلام
ببينيم جناب عطار نيشابوري در مدح نبي مكرّم اسلام چه سروده است
وی یکی از پرکارترین شاعران ایرانی به شمار میرود و بنا به نظر عارفان در زمینه عرفانی از مرتبهای بالا برخوردار بودهاست؛ چنانکه مولوی درباره او میفرماید:هفت شهر عشق را عطار گشت …………… ما هنوز اندر خم یک کوچهایم
همچنین شیخ محمود شبستری نیز در این مورد بیت زیر را سروده است:[]
مرا از شاعرى خود عار نايد ……………كه تا صد قرن چون عطار نايد
………………………………………………………………………………………….
دستگير نسل آدم
آنچه فرض عين نسل آدم است * * * نعت صدر و بدر هر دو عالم است
آفتاب عالم دين پروران * * * خواجه فرمان ده پيغمبران
پيشواي انبيا و مرسلين * * * مقتداي اولين و آخرين
گوهر درياي تقوا ذات او * * * تا ابد داعي حق دعوات او
پايمرد هر دو عالم آمده * * * دستگير نسل آدم آمده
جلوه كرده آفتاب روي او * * * آسمان صد سجده برده سوي او
هشت جنت جرعه اي از جام او * * * هر دو عالم از دو ميم نام او
خواجه اولاد آدم اوست بس * * * شمع جمع هر دو عالم اوست بس
مايه بخش هر دو عالم نور اوست * * * بر جهان و جان مقدم نور اوست
چيست « والشمس » آفتاب روي او * * * چيست « والليل » آيت گيسوي او
نوشداروي همه دلها از اوست * * * حل و عقد كل مشكلها از اوست
در بر لطفش كه جان عالمي است * * * آب حيوان قطره و كوثر نمي است
در بر علمش به دست كبريا * * * هم ملايك خوشه چين هم انبيا
پادشاهي بود احمد از احد * * * ملك او « الفقر فخري » تا ابد
آفرينش را چو مقصود اوست بس * * * او بود جاويد حق را دوست بس
تا بود چون مصطفي پيغمبري * * * چون بود در سايه او ديگري
بشنو از قرآن مشو بيهوده گم * * * حجت « اليوم اكملت لكم »
هيچ امت اين شرف هرگز نيافت * * * هيچ پيغمبر دگر اين عز نيافت
اختلاف امت آمد رحمتش * * * خود چه گويم ز اتفاق امتش
جناب عبدالله
بهاییان هم معتقدند که عطار در مراتب عرفان مقامی والا داشته و شعر زیر را به وی نسبت میدهند:
به قرآن این چنین فرمود داور تو تا دینش بدانی ای برادر
که عالم را به شش روزآفریدم محمد را به عالم برگزیدم
بود عالم حقیقت عالم دین چنین دارم ز پیر راه تلقین
بود شش روز دور شش پیمبر مرا تعلیم قرآن گشت یاور
ولیکن روزدین سال هزاراست بدین ترتیب عالم را مداراست
چو گردد شش هزاران سال آخر شود قائم مقام خلق ظاهر
جانم آنیتا با درود! اتفاقا منهم افرادی مثل آخوند مصلح را به هزاران آخوند مثل مرتضی هم صادق تر می دانم و هم منصف تر!ایشان آنچه را اسلام می گوید و در قرآن و احادیث هست می گوید و از بیان آنهم نه باکی دارد و نه شرمی! روش ایشان اتفاقا روش همان علی تاریخی است ! ایشان کاری به سیاست و سیاستبازان حرفه ای و آخوندهای دغلکار و سفسطه گر و مغلطه کار نارد.درست است که ///// ولی انصافا انسانی صادق است و نسبت به آنچه می گوید و فراگرفته خایین نیست! همانطوریکه شما بهتر از من می دانید زن در اسلام درست است که نصف مرد از حقوق اجتماعی و قانونی برخوردار است ولی در عمل هیچ حقی ندارد و حق زندگی و زنده بودنش را مرد تعیین می کند بنابراین ناقص العقل بودن زن امری بدیهی و پذیرفته شده از نظر مرد مسلمان است و جالب اینکه بسیاری از زنان مسلمان از این دیدگاه طرفداری می کنند. به جراییت می توان گفت که اگر درتمام احکام اسلامی بین مسلمین اختلافی باشد در احکام حقوق زنان در اسلام بین مسلمین توافق بالایی است! باور بفرمایید وقتی احکام اسلامی و دیدگاهای رهبران اسلامی را از ابتدا تا همین اکنون مطالعه بیطرفانه کنید به این نتیجه خواهید رسید که زنده ماندن زن در جوامع اسلامی بخاطر دفع شهوت مرد و کلفتی در خانه و تولید مثل است والا هیچگونه دلیلی برای زنده نگه داشتن موجودی که از نظر اسلام(وسایر ادیان ابراهیمی) چنین حقیر و پست و خیانت پیشه و عامل شرم و بدبختی و شر است نمی یابید! حال بگذار روشنفکران دینی (یکی این وازه را معنی کند من که از آن چیزی سر در نمی آورم روشنفکر و دین ؟!) به توضیح و تفسیر دیدگاه اسلام و سایر ادیان ابراهیمی بپردازند و مقام زن را عرش اعلی برسانند. ولی خود میدانند که غیر از تعریف و تمجید تهی از واقعییت و حقیقت حرفی بریای گفتن ندارند! اینست که ما باید مدیون افرادی رک و راستگو و بی شیله پیله مثل همین مصلح باشیم تا تبه کارانی مکار و مغالطه گر!
با درود بر استاد گرامی
مزدک جان گرامی
با تایید گفته های شما این را اضافه کنم که مردم قبل از اسلام دارای فضیلت های بسیار بودند که شوربختانه با ظهور و ورود جبرئیل و پیامبر و داستان های بعدی رو به انحطاط گذارد. نمونه این موارد در قرآن و نهج البلاغه و منابع دیگر بسیار یافت میشوند. برای مثال ازدواج پدر با همسر فرزندخوانده را اعراب جایز نمی شمردند ولی با آمدن جبرئیل این ازدواج جایز میگردد. حمله اعراب به ایران و اقداماتی که در ایران انجام دادند هم از اعرابی که تحت تعلیم و تربیت جبرئیل و پیامبرش قرار گرفته بودند چندان عجیب به نظر نمیرسد. ما نباید شرافت اعراب قبل از اسلام را با کارهای اعراب گمراه شده بعد از اسلام نادیده بگیریم. اعراب کارهایی را در ایران انجام دادند که تعلیم دیده بودند و مقصر اصلی انحطاط ایران در آن زمان از داخل خود ایران بوده است. ضعف و ظلم دستگاه پادشاهی ساسانی و نیروهای مذهبی داخل ایران زمینه را برای آمدن اعراب بیابانی فراهم نمود. فساد و طلم مذهب در ایران به گونه ای بوده است که ایرانیان دین دوست به سمت دین اسلام روی آوردند که البته زور و استبداد نیز در این پذیرش نقش داشته اند. شرایطی مشابه با امروز ایران که با توجه به انزجار اکثریت مردم ایران از دستگاه ولایت فقیه روی به اصلاح طلبانی آورده اند که در جنایات رژیم در این ۳۵ سال شریک بوده اند. اصلاح طلبانی که از هنوز از خمینی به عنوان یک دموکراسی خواه نام میبرند. مردم ما تاوان دین دوستی خود را می دهند.
جناب حامد عزیز
متاسفانه اطلاعات شما از وضع فرهنگی و خلق و خوی عرب جاهلی پیش از اسلام،ناقص است،قدری در مورد تاریخ جاهلیت قبل و مقارن اسلام مطالعه کنید.
مصادیقی هم که ذکر می کنید ،همه مبنائی و مورد بحث است،که برخی از آنها را سابقا مورد بحث قرار دادیم.
مطالعه کنید آقا ،زبان تبلیغاتی غیر از زبان تحقیق و بررسی متکی بر کاوش و پژوهش است.
با احترام
با درود به شما مبارز نستوه. هر گاه شما را میبینم یاد داداشم میافتم خیلی شبیه اون هستی.زنده وپاینده باشی داداش و خاری در چشم بد خواهان مردم ایران
با درود
جهانی افسوس:
آقای نوری زاد، مگر می شود آدم به شیراز رود و با سعدی بزرگ دیداری نکند، چرا تنها حافظ بزرگ!
از شما آزرده شدم!!!
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم
به گفت و گوی تو خیزم به جست و جوی تو باشم
به مجمعی که درآیند شاهدان دو عالم
نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم
به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم
ز خواب عاقبت آگه به بوی موی تو باشم
حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم
جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم
می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان
مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم
هزار بادیه سهلست با وجود تو رفتن
و گر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم.
سعدی شیرازی
دليل چرخيدن هاى امثال چرخنده را بايد در بى پناهى امثال پناهى جستجو كرد.
دوستی چندی پیش چنین نوشت:
….
واقعا چه تحلیل زنانه ونابخردانه ای ؟دراین موارد است که سخن امیر کلام -ع-خودنمائی می کندکه فرمود: هن نواقص العقول، ویادیگرکلامش ، که بخاطراحترام برخی بانوان ناظر محترم نقل نمی کنم.
….
و با این کار اعتراف کرد سخنان منسوب به علی بی حرمتی به بانوان است! وگرنه آن را نقل می کردید….
ساسان گرامى
باور كنيد از نوشته ايشان بسيار شاد شدم.
ما به صراحت و شفافيت در روحانيون نياز فراوان داريم و آقاى مصلح از اين گوهر برخوردارند.
از ايشان به همين خاطر سپاسگزارم. پاسخ مقتضى به ايشان در همان جا داده ام.
اگر همه روحانيون مانند ايشان صريح و شفاف بودند و خودِ واقعيشان را آشكار مى كردند، برج و بارويشان سالها پيش فرو ريخته بود.
لطفا بیخود جنجال بپا نکنید،مقصود از نقصان عقل دیوانگی و جنون نیست،این قطعا مراد نیست،بلکه مراد غلبه تکوینی جنبه های عاطفی و احساسات خانم ها بر جنبه های دیگر است،این را همانجا در ادامه حضرت علی توضیح داده اند.
خانم آنیتا واقع این است که جنجال سازی شگرد شماست،با آنکه اینهمه مقولات قابل بررسی و نقد در جامعه ما وجود دارد و من خیلی موارد هم زاویه های دید شما را پسندیده ام،در حضوری دوباره ،با نقد شخصیت یک انسان صادق و دمکرات و آزادیخواه آغاز کردید،و بیهوده احساسات ناسیونالیستی افرادی را تحریک کردید،حتی برخی از همفکران شما همان ابتداء به شما بحق و خرد مندانه ایراد کردند،و شما بجای پایین آوردن شعله جنجال ،دوباره روضه شیدایی خواندید،در حالیکه خوب بود با عذر خواهی از جنجال و اقرار به اشتباه دوستان را بهم نمی انداختید.
زیبا کلام گناهی ندارد و توهینی به کورش شاه محترم ایرانی نکرده است،اما بعنوان یک مسلمان اظهار ارادت و شیدایی به ساحت پیامبر خدا کرده است ،و شما از شیدایی او به پیامبر خشمگینید،زیرا که خود شیدای کورشید.
اگر شیدایی بد است شیدایی شما نیز،و اگر شیدایی مذموم نیست،شما شیدای کورش باش،صادق زیبا کلام نیز همچون من و سایر مسلمانان شیدای وجود مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم هستیم.
علاوه اینکه ایشان از اینکه نحوه کلامش که ممکن است موجب رنجش کورش دوستان شده باشد عذر خواهی کرده است.
با پوزش باید عرض کنم سکولارها هنوز در منصب و قدرت نیستند چنیند و قدرت رافت و بخشش ندارند،وای بوقتی که به قدرت برسند.
مرتضاى گرامى
با سلام
مصلح گرامى مرا زرتشتى و ناقص العقل ناميدند. خوب زرتشتى بودن كه چيز بدى نيست و من هم كه زرتشتى نيستم. اما درمورد ناقص العقل بودن، من تا كنون فكر مى كردم ناقص العقل به معنى كم عقل و يك حرف زشت و توهين است. اما حالا با توضيحات شما متوجه شدم كه معنى خوبى دارد و به معناى غلبه جنبه هاى عاطفى و احساسى خانمها بر جنبه هاى ديگرشان است، يا به عبارت ديگر تاكيدى است بر پر احساس بودن خانم ها، از اين بابت از شما سپاسگزارم.
پس حالا لطفاً از همسر ناقص العقلتان درخواست كنيد يك فنجان گل گاو زبان برايتان دم كند پس از نوشيدن آن و آرامش كرفتن، يك بار ديگر نوشته من “در آفات شيدايى” را بخوانيد تا شايد اين بار متوجه شويد كه من چه گفته ام.
من در حوزه رسمى و اجتماعى، با شيدايى ( رابطه مريد و مراد) بسيار مخالفم و هرگز شيداى كورش يا هيچ كس ديگرى نيستم و معتقدم روابط مردم با رهبرانشان بايد بر اساس خرد، منطق و پرسشگرى باشد.
در شيدايى خرد، منطق و پرسشگرى در احساسى غليظ محو مى شوند.
اما در حوزه شخصى، شيدايى را پذيرفتنى و زيبا مى دانم ( چه نسبت به يك انسان عادى، چه نسبت به پيامبران يا اديان ). دلائل آن را هم به تفصيل بيان كرده ام.
قرار دادن ايران را در مقابل اسلام را هم غير لازم و اشتباه مى دانم. دلائل آن را هم به تفصيل بيان كرده ام.
شما مى توانيد با نوشته من موافق باشيد يا نباشيد. اما اينكه آن را روضه خوانى، و بحث بر انگيز بودن آن را جنجال سازى زنانه! بناميد، فرهنگ حوزوى شما را نشان مى دهد.
براى من مهم اين است كه صاحب اين خانه آنرا منصفانه و خيرخواهانه ناميد و من از اين بابت خوشحالم.
با سپاس
خانم آنیتا
سلام بر شما
توضیح من در باب تعبیر نواقص العقول توضیح مراد علی علیه السلام در آن گفتار ایشان بود،و نه توضیح اصطلاح عرفی رایج بین فارسی زبانان که موجب خشم حضرتتان شده است.در حقیقت شما همچون مباحث دیگر دچار خبط و خلط اصطلاحید.
من نه به شما و نه به همسر گرامی شما نسبت ناروای ناقص العقل ندادم.
همسر عزیز من که دختر عموی من و سیده ای از سادات است ،اصلا در جریان سیاست و اینگونه مجادلات نیست ،من پیام محبت آمیز شما به ایشان را منتقل نکردم ،اما از شما چه پنهان در خلوت بر مظلومیت ایشان گریستم،زیرا که او را از جان خود بیشتر دوست دارم.
البته اگر فردی از جنس مردان چنین جسارتی به او میکرد ،پاسخ دندان شکنی به او میدادم ،اما چون شما بانوی محترمه ای از جنس ایشانید ،از این لغزش می گذرم،و با تشکر از ابراز محبت شما ،به شما و همسر محترمتان درود می فرستم.
خداحافظ شما
مرتضاى گرامى
با سلام
من در حد ممكن از پاسخ دادن به شما پرهيز كردم تا زمانى كه سخنانتان نسبت به من به جايى رسيد كه پاسخ لازم آمد.
اگر چالش را بر نمى تابيد، ديگران را متهم به جنجال پراكنى نكنيد.
من هرگز معناى عرفى اين كلمه مد نظرم نبود و قصد بى احترامى به همسر گرامى شما را نداشتم.
خواستم بدانيد كه عليرغم توجيه شما كه مقصود معناى عرفى نيست، اين كلمه دارى بار منفى سنگين است و شخصيت را جريحه دار مى كند و نمى بايست در مورد زنان بكار رود والبته به كار بردن آن براى مردان، براى راضى كردن زنان نيز خطاى دوم است.
اگر شما معناى عرفى اين كلمه را برداشت كرده ايد از همسر گرامى شما قلباً پوزش مى خواهم.
خدانگهدار
جناب مرتضی گرامی
با پاراگراف نخست و أخر شما مخالفم و با بقیه متنتان موافق. اینکه خانم آنیتا آقای زیباکلام را مورد انتقاد قرار دادند و شما صحبت یک نفر را به سکولارها نسبت داده اید درست نیست. چه کسی گفته که سکولارها مدعی بخشش هستند و باید ببخشند؟. انتقاد حق هر کسی است و قانع نشدن ایشان را نباید یه این ربط داد که اگر به قدرت برسد نخواهد بخشید. ارتباط معقولی بین نتیجه گیری شما وجود ندارد. اگر آقای زبیاکلام میگفت که من عاشق محمد هستم مشکلی نداشت. اما من فکر میکنم عنوان کردن این جمله که من یک تار موی محمد را به صد تای کوروش نمیدهم باعث ناراحتی آنیتا شده است که اگر اینطور باشد به ایشان حق میدهم.
سلام دوستان وآنیتا خانم
دوستانی که درمورد فرمایش زیبا کلام وخرده گیری آنیتا خانم،قلم فرسائی کرده اند ؛همه شان موجب خنده ومسرت اینجانب بود بخصوص مناقشات آقامرتضی عزیز وبردیای گرامی ودیگردوستان.
وسلام گرم وصمیمانه بنده وخانواده ام را سرکارخانم آنیتا پذیرا باشند که درجواب سلام ایشانست ،واگرازحرف حق وپوست کنده بنده ناراحت شده اند بنده پوزش می طلبم واما اینرا هم بگویم درعوض خدای حکیم زنانرا ازعطوفت سرشاری آفریده است که این عطوفت
بی حدواندازه دروجود مردان نیست ،واین به آن جبران شده است،ولذامکمل یکدیگرهستند.
واگرنبود این مهرومحبت مادرانه وعطوفت توصیف ناپذیر زنان، خلقت ناقص می شد بدون تعارف.
وازجواب پرازمحبت وعطوفت شماآنیتا خانم بی نهایت متشکرم.
سلام گرم وصمیمانه بنده را پذیرا وبه همسر وبچه های مکرمتان برسانید.
مصلح
با سلام
حديث غرا نيق يك حديث جعلى است در نظر همه ي مسلمانان اهل سنت يا شيعه فرقي نمي كند
اين فرد به نام خادم الحرمين اصلا مسلمان نيست وبه دروغ خو را از اهل سنت معرفي مي كند
حتى غیرمسلمانان با انصاف نیز چنین مطالب سخيفي را قبول ندارند
………………………………………………………………………………………………………….
بطلان قصة الغرانيق
الأربعاء 4 ذو الحجة 1423 – 5-2-2003
رقم الفتوى: 28282
التصنيف: شبهات حول القرآن الكريم
السؤال
أريد معرفة ما معنى آيات شيطانية وهل توجد؟
الإجابــة
الحمد لله والصلاة والسلام على رسول الله وعلى آله وصحبه أما بعد:
فلعل السائل الكريم يسأل عن تلك القصة التي أوردها كثير من المفسرين عند تفسير قول الله تبارك وتعالى: وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ [الحج:52].
والقصة رواها الطبري وابن أبي حاتم والبزار وابن مردويه وملخصها – كما في الفتح- أن النبي صلى الله عليه وسلم، قرأ بمكة “والنجم” فلما بلغ أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى* وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى [النجم:20]، ألقى الشيطان على لسانه: تلك الغرانيق العلى وإن شفاعتهن لترجى، فقال المشركون: ما ذكر آلهتنا بخير قبل اليوم، فسجد النبي صلى الله عليه وسلم ومن معه من المسلمين، وسجد معهم المشركون، فكان هذا سبب نزول قول الله تعالى: وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلا نَبِيٍّ….
وهذه القصة ضعف الحفاظ سندها ومتنها وقالوا: إنها لا تصح شرعاً ولا عقلا بهذه الكيفية، بل قال ابن خزيمة: إنها من وضع الزنادقة.
وقال ابن العربي: إنها باطلة لا أصل لها
…………………………………………….
سند اين داستان بسيار ضعيف و از نظر شرع و عقل قابل قبول نيست
ابن خزيمة : اين حديث جعلي كار زناديق است
ابن العربي: اين حديث با طل است
http://fatwa.islamweb.net/fatwa/index.php?page=showfatwa&Option=FatwaId&Id=28282
سرکار خانم آنیتا
از شما معذرت خواهی می کنم
به خاطر بی حرمتی که یکی از مرد سالاران این جمع به شما روا داشت
این شعر پر شکایت و حکمت را نیز می فرستم تا برخی بخوانند و کمی بیاندیشند
برق چشمانت
کیستی تو
درب خانه ام را به رویت گشودم
دریچه قلبم را
با حضور تو
شادی هایم رنگ تازه ای گرفت
همه را به پای تو
اندوه وسرگشتگی درون تورا پذیرا
سینه ام
جایگاه راز های پنهان
بر آن مٌهر زدم
برروی غم هایم پرده کشیدم
مباد خاطر مهربانت آزرده
بر لب می خندم
در دل اشک جاری
کم کم مهر تو بر دلم نشست
گل های باغچه را برای تو کاشتم
خار وخس را برای خود
آب زلال چشمه به تو ارمغان
وخود در عطش کویر می سوزم
بالهای پرواز راهدیه به تو
خود در سیاهچال تحسر فرو
منتی بر تو نیست
برای دل خود همه را
تو شاد باش
ومن شادی تورا در برق چشمانت دوست دارم
بهجت مهدوی
http://www.shereno.com/38954/39941/311160.html
این شعر شکایت نامه ای است علیه مرد سالاری که کم و بیش در همه ما مردان هست
و زبان حال زن ایرانی است که از این فرهنگ رنج می برد
بیدار باشی است برای مردان
آنان که
از موهبت همسران فداکار بهره مند هستند
لکن
از دل همسرشان بی خبرند
از غم هایش
اشک هایش
خار در گلویش
تشنگی اش
تنهایی اش در سیاهچال تحمل مرد سالاری
بیدار باشی است به مردی که فقط دل به این خوش کرده که همسرش او را دوست می دارد و خیال می کند پس همه چیز درست است!
این همه بزرگواری از سوی بانوی سراینده شعر در برابر کوته بینی و خود پسندی ما مردان موجب شرمساری است
من نیز چون شما از آنیتا خانم گرامی پوزش می طلبم.
اما این را به گویم که سخنانِ آن مردِ روحانی، ارتباط مستقیمی به مردانِ ایران زمین ندارد. بلکه این سخنانِ صادقانۀ کسی است که در مکتبِ اسلام پرورش یافته و بصورتِ کاملاً عریان و بدون هرگونه سفسطه و فریبکاری، آنرا برای همه، به منصه ظهور میرساند.
او این مطالب را مستند به نهج البلاغه و احادیث و متنِ قران، بیان می دارد.
من در کامنتی دور، از ایشان قدردانی نمودم که دارای سلامتِ نفس است و حقایق را آنچنان که هست، ارائه می دهد. نوشتم که ایشان به مراتب از کسانی که با دروغ ، فریب ، سفسطه و در یک کلام با “تدلیس” می خواهند دیگران را بفریبند و کالای تقلبیِ خویش را بعنوانِ کالای ناب، عرضه نمایند؛ سالم تر و صادق ترند.
من در همان کامنت، این حقایق را برای ایشان بازگو نمودم و از ایشان خواستم که با سلامتِ نفسِ خویش پاسخ تعدادی از سوالات مرا بدهند.
اما با کمال تعجب، مورد تهمت شخص دیگر از هم لباسانِ ایشان شدم که: شما نیرنگ به خرج میدهید و می خواهید منافقانه برخورد نموده و ایشان را بفریبید! و …
آنگاه در ادامه نیز هرچه را که خود می پسندیدند و عامه پسندتر می دانستند، به نامِ دینِ خویش بیان داشتند.
شما خود قضاوت نمایید، برخوردِ ایشان و مصباح یزدی درست تر است یا برخوردِ این هم لباسی که ذکر کردم و کسانی امثالِ ایشان؟
سلام برحامی گرامی
پسرم حامی عزیز، بنده نه باتعارفات شما صادقتر می شوم ونه آن دوست وبرادرگرامیم وهم لباسی ام که شما ازایشان خوشتان نیامده است،تدلیس گر وفریب گر.
بنده شمارا مسلمان معتقد می دانم ازاین نسبتهائی که به این عزیزدادید،استغفارکنید”وان بعض الظن اثم”برخی ازگمانهاوسوءظنها گناه نابخشودنی است مگرباتوبه واستغفار برآن شخص.بنده قبلا هم عرض کرده ام ایشان طلبه ودانشمندی فاضل وپژوهشگری تواناهستند وبدون هیچ شیله وپیله واغراض سیاسی؛ آنچه که آموخته است وخوب هم آموخته است،همان را ارائه می دهد.
وازهمینجا هم ازایشان خواهش می کنم که برای شما پاسخ ننویسند وبجدال دیگر نیفتید.
وازشماهم خواهش می کنم دیگر ازاین قبیل مقولات ننویسید آخرمامسلمانیم واحترام یکدیگررا باید حفظ کنیم نه اینکه بجدال برخیزیم.
واقعا بنده ازکنایه قلمی تان که درظاهر بنده را صادقتر توصیف وایشانرا تدلیس گرتلقی کرده اید،بی اندازه ناراحت ومتاثر ومتاسف شدم.
دیگر اینکه مرا درراستای خط ومشی آقای مصباح قرارداده اید،اینگونه نیست ،هرچندایشان ملای دانشمندی است ولیکن خط ومشی بنده بااو خیلی متفاوت است.
بادرودی بی پایان به هردویتان
مصلح
سلام و درود آقا مصلح عزیز
از حسن ظن شما به این بنده کوچک خدا سپاسگزارم
من خود را لایق اوصافی که لطف کردید نمیدانم
البته کسانی که در مباحث علمی رودر رو دچار کمبود هستند
به غیبت گوئی و بهتان روی می آورند که “الغیبه جهد العاجز”،آن حکایت اسناد نفاق و نیرنگ نیز که ایشان بمن نسبت دادند،مربوط به گفتاری از این دست است که تاسف شما را بدنبال داشت،من در آنجا فقط گفتم که دو بهمزنی و نمامی بین دوستان و برادران دینی چیزی از جنس نفاق است،باید با هرکس جداگانه گفتگو و جدال باحسن و رودر رو داشت ،نه همچون عاجزان با کنایه و تهمت و از اشخاص یاد کرد.
مهم نیست آقا مصلح عزیز،فقر اخلاقی از چیزهایی است که باید به آن اندیشید
تا شقایق هست زندگی باید کرد…
شیراز خوش بگذره. به شهر ما هم بیاید
شقایق از کازرون
سلام!
من البته قصد توهین ندارم و با هیچ کدام از ناسزا گویی ها که علیه شما براه افتاده کاری ندارم اما:
سوالم اینجاست که شما با این همه وقت گذاشتن برای باز پس گرفتن اموالتان، از کجا امرار معاش می کنید؟
متوجه نمیشم
یعنی شما برای پس گرفتن “کوله و پرچم” صبح تا شب میرید جلوی ساختمون اطلاعات (یا چه میدونم سپاه)
کاش در دل شهر کوچک ما هم، اهل دلی آرمیده بود تا جنابتان در کنار شیراز رفتنها به نیز سر میزدید!
چرا قدم به شهرستان ما نمیگذارید؟
امضاء: یکی از بچههای زابل
آقای نوری زاد راستی فرق فلسطین شغالی توسط اسرائیل با اشغال کردستان توسط جمهوری اسلامی در چیشت ؟
اشغال کردستان توسط جمهوری اسلامی؟
شما یا مریضید یا نونکر اجنبی
چقدر گرفتید تا “محمد نوری زاد” رو به پروژه کثیفتون پیوند بزنید؟!
خواستم بنویسم جواب ابلهان خاموشی است
حیفم آمد در ظلم و تاریکی رهایت کنم
ما هزاران سال تاریخ تمدن مشترک داریم و با هم بزرگ شده ایم
اگر دنبال خود مختاری هستید یا هر چیز دیگر این به جای خود
لیکن اشغال کردستان توسط ایران از آن حرف ها است
در ضمن ایران را با سوییس مقایسه نکنید
هر گاه مردم ایران اعم از فارس و کرد و غیره به آن درجه از فرهنگ و دانش رسیدند هیچ ابایی نیست که نظام کانتونی در کشور دایر شود. در سوییس حکومت مرکزی در عمل هیچ کاره است. تصمیمات را کانتون ها ی کاملا مستقل می گیرند.
هر از چندی نمایندگان کانتون ها گرد هم می آیند تا در باره آنچه به منافع مشترک مرتبط است تصمیم گیری کنند.
نظام سیاسی سوییس به حدی پیش رفته است که دیگر کشور های اروپایی به آن غبطه می خورند لیکن می دانند فرهنگ چنین نظام سیاسی پیشرفته ای را ندارند
هر آن ایران تجزیه شود مافیا بر آن حکومت خواهد کرد
بعد از ده ها سال جنگ داخلی بلایی بر سر اقوام ایرانی خواهد آمد که آرزوی بازگشت حکومت ملایان خواهند کرد
ساده نباشید و فریب تبلیغات ضد ایرانی را نخورید
شما هیچ گاه نخواهید توانست مرزهای کردستان خیالی تان را مشخص کنید
نگاهی کنید به شهر های به اصطلاح کرد نشین
چند درصد کرد و چند درصد ترک و یا دیگر اقوام در هر یک از این شهر ها سکونت دارند؟ اگر شما ادعای کردستان کنید و باب خشونت را باز کنید مطمین باشید این اقوام نیز حاضر به زندگی تحت یک حکومت کرد تبار که پایه و اساسش ناسیونالیسم من در آوردی کردی است نخواهند بود و با شما خواهند جنگید.
بیاییم به جای تفرقه با هم متحد شویم و ایران را از دست مستبدان آزاد کنیم و دست به دست هم دهیم و برای آزادی و آبادانی آن بکوشیم
درود بر شما
برادران کرد من بدانید که ایران مال شماست. زبان کردی زمانی زبان دربار اشکانیان بود وهرجا کردی شنیده میشود گستره ایران باستان. شمال سوریه کنونی آناتولی شمال غفقاز مرز وبوم ایران بوده و هست. زبانها بسته به خواسته حاکمان میآیند و میروند نمونه آذرآبادگانیهای گرام که زمانی گویشی کردی گونه (پهلوی) داشتند. چیزی نباید فراموش کرد اینست که ما ایرانیان همه باهم برادریم و ایران خاک پدری ماست.
واقعا ما را چه شده؟ چرا صدایی از کسی در نمی آید؟ چرا روزنامه های ساکتند؟ دلواپسان کجا رفته اند که خبر ندارند ایران و روسیه در حال مذاکره اند برای تبادل روزانه 500 هزار بشکه ثروت نفت این کشور در قبال واردات بنجل های روسی. جالب است که خود آقایان ایرانی تایید کرده اند که روسیه خودش نفت دارد و بنابراین باید تخفیف “اندکی” برای صادرات نفت به این کشور در نظر گرفت. لابد از همان تخفیف هایی که در دوران تاریک آن رئیس جمهور نامحبوب، مقامات ایرانی تکذیب می کردند و هندی ها تایید!
وزیر نفت کشورمان که خود می داند چقدر چنین قراردادی شرم آور است گفته که خبر این مذاکرات را نه تایید می کند نه تکذیب! جالب است که ما همیشه باید اخبار خودمان را از زبان مسئولان کشورهای دیگر بشنویم. ای کاش آقای وزیری که هنوز غیرتی دارد تا به صراحت چنین قراردادی را تایید نکند، آنقدر شرافت و شهامت داشته باشد که یا این مذاکرات را شفاف برای مردم توضیح دهد، یا اگر اختیاری از خود ندارد، حقایق را به مردم بگوید و استعفا دهد.