سر تیتر خبرها
استقبال از افتتاحیه نمایشگاه

استقبال از افتتاحیه نمایشگاه

جمعه دوازدهم اردیبهشت – دوستان فراوانی از هر کجا خود را به محل برگزاری نمایشگاه رساندند. چه غروب جمعه ی باشکوهی بود دیروز. این نمایشگاه تا روز چهار شنبه از شش تا هشت بعد از ظهر ادامه دارد. چشم به راه تک تک شمایم نازنینان.

نشانی: خیابان کارگر – بالاتر از میدان انقلاب – بالاتر از خیابان نصرت – کوچه ی عبدی نژاد – شماره 18 – طبقه ی دوم

محمد نوری زاد
سیزدهم اردیبهشت نود و سه- تهران

می نویسم به نام عشق.

دوست قدیمی ام آمد. زود آمد. و تا پایان نیز ماند.

مجتبی میرطهماسب آمد.

گپ و گفت ها پا گرفت از هر در.

دوستان توجه کنید. سر کارخانم نسرین ستوده!

خوش آمدید بانوی خوب ما.

همه کف زدیم برای نسرین خانم.

دوستانی از قم آمده بودند.

تابلوهای مرا نیز هر از گاه تماشا می کردند.

یک چیزی برای من می نویسید؟ بله چرا که نه: عاشق باشید!

جناب جعفر پناهی آمد. دوستان توجه کنید!

صفا آوردی دوست هنرمند ما.

نسرین بانو: ببینید آقای پناهی، شما گرچه …..

با دوست شاعرم جناب زحمتکش

مادری که هیمنه های بسیاری را فرو ریخت با همین یک عکس فرزند کشته شده اش.

روز کارگر بود. دست می زنیم.

دوستان، این مادر روستایی من است. همو که دست مرا گرفت و بر سرابرها پای نهاد.

و این همسرم. امروز روز معلم است. خانم معلم روزت مبارک

نوری زاد: مادر ستار به ما بیاموزید چگونه زیستن را!

نرگس خانم محمدی با دو قلوهایش

جای جناب عرب سرخی و همسرش خالی بود اما آمدند.

جناب عرب سرخی آیا فرصت کرد به تابلوها نگاه کند؟ دوستان دوره اش کرده بودند.

دوستان توجه کنید: جناب عالی پیام معروف به هالو

و این نیز جناب دکتر محمد ملکی. همگی روز معلم را به این بزرگ مرد تبریک گفتیم.

این تابلوها از هنر تهی اند اما احتمالا از احساس سرشارند. شما بیایید و به همان احساسشان نمره بدهید استاد.

عکسی به یادگار : و دستی برشانه.

نسرین خانم بود و عکس های یادگاری. کسی به تابلوهای بی نوای من توجه نداشت.

تابلوها شاید تنها خاصیتشان این بود که زمینه ی پشت سر ما را پر کرده بودند.

آقا رضا خندان هم خندان آمد. همسر با ادب و فهیم نسرین خانم.

نسرین خندان

ببین آقای نوری زاد، من یک حقوق دانم. این حق شماست که نمایشگاه برگزار کنید بی حضور مزاحمین حکومتی.

آقای دکتر مهدی خزعلی وارد می شود.

خزعلی: این نمایشگاه باید زودتر از این ها برگزار می شد.
نسرین بانو: همین که برگزار شده باید قدرش را دانست.

عکسی به یادگار با جوانانی که ما جوانی شان را سوختیم. سرفراز باشید عزیزانم

جناب مهندس الویری در تابلوهای من آیا چیزکی از هنر مشاهده کرد؟

عکس یادگاری با یکی از تابلوها. این جوان، خود، یکی از ناب ترین تابلوی های هستی است. خودش آیا این را می داند؟

یکی دو خط برسم یاد بود می نویسم برای نوری زاد. امضاء : الویری

دستخطی از مهربانی های حمزه کرمی.

عکسی به یادگار با بهروز صحابه.

خزعلی و جوانانی که دوست دارند جامعه شان بهتر و بهتر شود.
Share This Post

درباره محمد نوری زاد

52 نظر

  1. سلام،

    دست کم دیداری تازه شد.

     
  2. او در ميان جمع و دلش جاى ديگر است

    گوهر عشقى را مى گويم .عكس هفدهم ،تك چهره حاضر و غائبي كه از درد و خشم فرو ريخته د ر درون همچون گورستان شادى اندوه را سنگوار كرده ،
    در چين هاى ميان آبرو ها كه تا پيشانى كشيده شده اند ،
    در هاله سياه چشمان گودافتاده ،
    در عمق مردمك هاى مبهوت
    خشم و دردى چاره ناپذير و ازياد نرفتنى
    خانه كرده است .
    به كجا چشم دوخته است ؟
    به جايي كه اينجا نيست ؟پشت سرش نقطه خونرنگ واژه عشق بر ديوار نشسته،
    او در دنيايى كه معشوق در آن نيست نيست ،
    چه دارم مى گويم ؟هيچ . نقلاى بيهوده كلمات براى بيان درد مهجورى هيهات .

    اين خود تابلو است زنده از عاشقى كه گويي در دور دست ها معشوقش را مى جويد ،
    عشق همين است.
    بى جانان خود نيز نبودن
    بى جانان به هيچكس جز او انديشيدن نتوانستن

     
  3. از دیدن چهره خانم ستوده واقعا” خوشحال شدم خدا حفظش کنه

     
  4. نوریزاد هنرمند از تشکیل این نمایشگاه که فرصتی مناسب برای هم اندشی دوستان شد خرسندیم. امروز در گرگان هنرمندی از جنسی دیگر راتشییع کردیم استاد لطفی حضور مردم در این مراسمگسترده بود بی هیچ تبلیغ رسانه ای این مراسم به دل نشست با سخنان استاد علیزاده و اواز استاد تعریف و کف زدن های حاضرین

     
    • فدایی ولایت

      درود بر دشمن ضد ولایت ما و ضد ولایت فقیه…

       
    • فدایی ولایت

      اگر این منافقا از دور و اطراف شما پراکنده میشدن شاید میشد امیدی به اصلاح شما داشت.اما…حیف…

       
  5. من اونجا نبودم و البته نمی تونستم باشم چون ایران نیستم اما خیلی خوشحالم که نمایشگاه برگزار کردید. از صمیم قلب براتون آرزوی موفقیت می کنم و بهتون حسودیم میشه.

     
  6. در این نمایشگاه از هر جایش عشق می بارید.با وجود نازنینان که در آنجا بودنند.

     
  7. ريشه ها ٥٥ (دنباله كامنت پيش )
    فرهنگ
    خرافه و بتواره
    از نظر تاريخى بت پرستى سنگ بناى خرافه هاست و ديگر نيازى نيست كه بگوييم بت پرستى نوعى نسبت يكسويه انسان با چيزى است كه زنده و داراى روح پنداشته مى شود اما در واقع گنگ و بى زبان و بى تفاوت است و اين انسان است كه از سر عجز و ترس روح و زندگى خود را در آن مى دمد و نه برعكس . هر چيزى مى تواند به اين سان به بتواره تبديل گردد .حتى خداى متعال . اين چيزى نيست كه من دفع آلساعه از خود در آورده ام . تنگى مجال اجازه نمى دهد كه شواهد بسيار زيادى را از عارفان خودمان بياورم كه صريحا يا تلويحا مدعيان خدا پرستى زمانه خود را به بت پرستى و هوا پرستى و خود پرستى متهم كرده اند . آنها به صد زبان به زاهدان ريايي و شريعتمداران زمان خود گفته اند كه خداپرستى شما چيزى جز خويشتنخواهى نيست .عيسى مسيح بارها به فريسيآن و صدوقيان – مشايخ يهود -اعلام مى كند كه ملكوت خدا بر شما بسته است چون بويي از عشق الهى نبرده ايد . عشق را كسى مى تواند تجربه كند كه صداى ديگرى را بتواند شنيد ،. كه بتواند فرستنده خود را خاموش كند تا يكسره گيرنده شود . گيرنده صداى غير خواه صداى انسانى و خواه صداى الهى . اين حرافان درخود بسته كه از منابر موعظه يكسويه مى گويند اما نمى شنوند ،آن شكنجه گران خود خدابينى كه در برابر اسير بى فرياد رس فراموش مى كنند كه او نيز مثل خودشان گوشت و پوست و تن شكننده دارد ، آن قاضى اى كه در برابر متهم فرمان هاى بالاسرى ها گوشش را چنان اشغال كرده كه صداى متهم را اصلا نمى شنود ، آن چماق كشان و تيغ بدستانى كه جوان معترض را با كيسه مشت زنى يكى مى گيرند ، آن مجلس نشينأنى كه صداى زندان بان را پذيرا مى شوند اما حاضر به شنيدن صداى زندانيان نيستند ، بارى ،اينان كه صدايي جز صداى دلخواه درونى خود را نمى توانند شنيد چطور مى توانند صداى خدايشان را بشنوند ؟ عارفان بسيارى به ويژه در مراحل اوليه پيدايش عرفان تا حدود سده هشتم هجرى و دوازده ميلادى همين مضمون را عليه مشايخ قدرت پناه ساز كردند . از سوى ديگر فيلسوفانى كوشيدند تا رابطه استبدادى و يكسويه و خرافه آلود همگانى با خدا را به باور عقلانى به واجب الوجود تبديل كنند .باز از سوى ديگر عارفان بر فيلسوفان ايراد گرفته اند كه رابطه برهانى صرف تجربه زنده عشق و محو شدن در ديدار ديگرى را درك نمى كند .نبض تاريخ فرهنگ دينى با لحظه هايي تپيده است كه آتش بحثى در باره نوع رابطه با خدا شعله خيز گشته است .نوع رابطه بت پرستانه به ويژه در قلمرو قدرت حاكمان و رسوم عوام و. بده و بستان اينها در تمام تاريخ مورد انتقاد بوده است .البته من از دهه شصت به دليل تجربه شخصى دريافتم كه زندان ها جولانگاه سرمستى غرور آجامرى شده اند كه جز صداى هياهوى پركينه و خودكامه درون خود را نمى شنوند و بويي از استعداد شنيدن صداى غير ندارند اما صرفا به اين دليل نيست كه مى گويم خداى اين جماعت شهوات خودشان است . در تمامى تاريخ غمبار و نا إرام ما بحث بتواره شدن خدا در جريان بوده است .پول و كالا ماده اى بيجانند اما ماركس از بتواره شدن آنها سخن مى گويد . دولت هاى مدرن همواره خود را نماينده مردم خوانده اند اما فيلسوفانى اين نمايندگى را دروغ و دولت را بت و اسطوره مى خوانده اند . هر ارتباط واقعا يكسويه اى كه دو سويه پنداشته مى شود نسبتى بت پرستانه و زمينه ساز خرافه است .: لرزيدن و ترسيدن بنده وار در برابر معبدى كه رابطه ما با آن يكسويه و وهم آلوده و خرافه پرور است . و از سرنادانى و نياز از آن مى ترسيم .ادامه دارد

     
    • جناب آقای کورس سلام مارا پذیرا باشید

      هرچندزمان انفجار اطلاعات است ودانش وخردولیکن بت پرستی بنوع سابق دربعضی جاهاهنوز ادامه دارد ؛اما همانطور که مرقوم فرموده اید بت پرستی امروزه ازنوع هواپرستی وخویشتن پرستی است ،وهرنوع بت پرستی هم ریشه اش هواپرستی است که قرآن می فرماید :
      {افرایت من اتخذالهه هواه واضله الله علی علم…ت=اکنون بمن بگو آیا کسی که معبودخودراهوس خویش قرارداده وخدااوراباوجودعلمی که به حق دارد گمراه کرده وبرگوش ودلش مهرنهاده وبرچشمش پرده ای گذاشته است، پس ازخداچه کسی اورا هدایت می کند؟
      آیا متذکر می شوند؟
      وگفتند:زندگی ،جزهمین زندگی دنیای ما نیست …..وماراچیزی جزرورزگارهلاک نمی کند .23-24 ،جاثیه، ش45}

      هواپرستان اگرهم اعتقادی به خدای لاشریک داشته باشند ولی دراثر مزه قدرت واقتدارچندروزه دنیا ودراثر انانیت وهواپرستی شان ،گمراه گشته وخداوعدالت وقیام به حق وقسط را فراموش می کنند وبنام خدا چه خونها که نمی ریزند

      وچه ستمها که نمی کنند . دراین میان جامعه ایکه خواستارعدالت وقیام به قسط است باید همگی برای تغییر سرنوشت خویش قیام کنند وگرنه این ظلم وستم هواپرستان ادمه دارد تاستم فراگیرشودآنوقت همگی خواهان تغییرمی شوندو همگی کاخ ظلم رابربادمی دهند. {ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم } حال باید حرکت مردمی باشد تاتغییر صورت پذیرد وگرنه نوشته های شما وبنده ونوری زاد آب درهاون کوبیدن است .

      واما رهائی ازهواپرستی تک تک اشخاص موحد هم کارساده ای نیست واکثری ماها مغلوب هوای نفس خویشیم ؛ ودشمن ترین دشمن انسان همان هوای نفس اوست ،اگربراوغلبه کردیم به توحیدناب می توانیم دسترسی داشته باشیم وگرنه حرف زدن آسانست ؛بقول سعدی :چون عمل درتونیست نادانی .پس باید بکوشیم تاازبت پرستی وهواپرستی رهاشویم واز اهل عمل باشیم تاحرف . پای دارباشید
      مصلح

       
    • سپاس از زاویه دید خوبتان

      البته در این زاویه دید باید دوحیث را جداگانه مورد بررسی قرار داد ،اینکه خاستگاه و منشا پرستش در بشر چیست؟یعنی اساسا چرا در طول تاریخ ،روح بشر تمایل به پرستش چیزی داشته است ؟ آیا جهل او در مواجهه با عوارض و حوادث طبیعی او را به پزستش و کرنش و خضوع نسبت به شیء یا اشیائی وامیداشته است؟ یا ترس او از اشخاص یا اشیاء پیرامونش او را به کرنش نسبت به شیء یا اشیائی زمینی یا آسمانی ،فیزیکی یا متافیزیکی ،وامیداشته است؟ یا نیازهای مادی و معنوی عاجل و آجل او او را جذب حقائقی زمینی یا آسمانی میکرده است؟ یا فطرت کمال جو و کمال خواه او او را به شیء یا اشیاء متعالی و قادر و صاحب کمال و جمال و بهاء ،متمایل می کرده است؟
      این یک حیثیت بحث در مقوله پرستش است که باید همه احتمالات مورد واکاوی مستدل و متکی به شواهد وجدانی و تاریخی و تجربی باشد ،و صرف ابداء این احتمال که منشاء پرستش (بت یا غیر بت) جهل یا ترس در بشر بوده است بحث جامع الاطرافی نیست.

      حیثیت دیگری که باید جداگانه بررسی شود این است که متعلق پرستش (قطع نظر از ریشه های پرستش در بشر که به آن اشاره شد) چیست؟ اینجاست که اشتباهات و خطاهای در تطبیق فراوان بوده است ،عارفان با دیدی که باصطلاح خود آنان طوری است وراء طور عقل ،با نفی شهودی کثرات ،محجوبین غرق در کثرات را مشغولان به غیر موجود واحد یا وجود واحد میدانند و (دیده ای خواهم سبب سوراخ کن ) ورد زبان آنان است ،و این سر بت پرست دانستن محجوبین و منغمرین در کثرات است از سوی عارفان واصل.
      همین جا در واقع نقش کلیدی انبیاء بارز میشود (…و ما امروا الا لیعبدوا الها واحدا لا اله الا هو سبحانه عما یشرکون.التوبه/31یعنی بشر امر نشدند از سوی خدای متعال الا آنکه فقط او را پرستش کنند که منزه است از هر آنچه که شریک او قرارمی دهند)این در واقع آن جوهره دعوت انبیاء است ،آنان از سوی خدای متعال می آیند که عمده اشتباهات رایج بین بشر را رفع کنند ،عمده اشتباهات توجه به غیر خدای واحد احد است ،که بت نام دارد ،خواه این بت از جنس سنگ و چوب و جمادات باشد ،خواه موجود زنده ذی روح اعم از انسان و انسانیت و حیوان و حیوانیت باشد،خواه بت انسان دیگری باشد یا خود انسان بت خویش باشد همانطور که در نوشته شما به آن اشاره شد ،همان که حافظ فرمود تو خود حجاب خودی ،
      بنابر این این دو حیث بحث باید متمایز باشد که پرستش چرا؟ و دیگر آنکه پرستش چه چیزی و چرا؟
      در قرآن کریم هم علاوه بر اشاره به حیث اول بحث که پرستش چرا (که فرمود :”فطرت الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ،ذلک الدین القیم و لکن اکثر الناس لایعلمون. الروم/30) ،که این فطرت الله یعنی مفطوریت و مخلوقیت انسان بر گرایش به کمال و جمال مطلق،تفسیر شده است به فطرت توحید،و خواست و کشش و خضوع در برابر آن کمال و جمال مطلقی که هست و بشر به آن گرایش دارد ،منتها بشر آن معشوقی را که بر او مفطور(مخلوق) است اشتباه می گیرد ،خیال میکند قدرت و حکمروایی بر دیگران معشوق واقعی اوست ،یا بت ،یا زن ،یا ثروت ،یا ….
      علاوه بر این حیث قرآن در اشاره به حیث دوم بحث نیز اشاراتی دارد ،مثل اینکه فرمود (افرایت من اتخذ الهه هواه..الجاثیه23) آیا ندیدی آنکس را که هوس و میل خویش را معبود خود قرار داد؟
      و انبیاء الهی در حقیقت مامورند که این فطرت کمال مطلق خواهی بشر را هدایت کنند به آنکه مبدا هستی و هستی مطلق و خالق انسان و کائنات است ،و او را از اشتباه توجه به غیر و ماسوی الله بیرون آورند (لیثیروا لهم دفائن العقول).
      غرضم از این مزاحمت این بود که ضمن تایید اجمالی حیث دوم بحث شما که اشاره داشت به اشتباه بشر در اتخاذ الهه (معبودهای گوناگون) ،بصورت غیر پرستی یا خودپرستی ،اشاره کنم در باب بحث منشا پرستش در بشر ، به اینکه بغیر از احتمال ترس و جهل احتمال گرایش فطری نیز مطرح است که در بحثهای دین شناسی و واکاوی منشا توجه بشر به دین و پرستش مطرح است که آنرا باید از این حیث متعلق پرستش تفکیک و جداگانه بررسی کرد.

      با پوزش از تصدیع

       
      • بسم الله
        سلام ودرود به برادرمان وپسرعموی فاضل ودانشمند مان جناب آقاسید مرتضی دام مجده
        ازبذل توجهتان به مسودات بنده حقیر متشکرم.

        البته علل حدوث بت پرستی رابزرگان اهل تفسیر گونا گون نقل کرده اند ،بله یک وجهش همانست که
        جنابعالی متذکر شدید که انسان بالفطره کمالجو هست ودراین کمالجوئی برخی ها به اشتباه رفته اند

        واما برخی براینند که منشابت پرستی اولیه بشر ازتعلق خاطر به قدیسان وانبیائی که ازمیانشان رفته بودند وعکس ومجسمه آنان را درخانه ها ومعابد نصب می کردند تایادشان را گرامی بدارند وآنان را به درگاه خدا شفیع قرارمیدادند وازخدا حاجت می خواستند؛واین مساله بمرورزمان چنان شد که خدارا

        بعنوان رب الارباب قبول داشتند ولیکن همین عکسها ومجسمه های قدیسین رابعنوان رب النوع معبودخویش قرار دادند ومرجع حاجات ؛ حال بمرور زمان ترس وجهل هم دخیل بوده است و این روش تا زمان حضرت نوح -ع- که پنج بت معروف را می پرستیدند معمول بود وادمه داشت ومنکرقیامت هم بودند

        البته حاکمان مزورزمان هم ازاین گرایش سوئ استفاده هائی داشتند که ابراهیم بتشکن -ع- حاکم جائر زمان خویش را باجدال احسن مات ومتحیروبت پرستان را سرافکنده نمود.

        واما عمده دلیل بت پرستان به تعبیر قرآن شفیع قرار دادن آنها درپیشگاه خداوند بود {مانعبدهم الالیقربونا الی الله زلفی… 3/زمر}.
        ودلیل دیگر بت پرستی شان عزت خواهی ازاین بتها بود ،{واتخذوا من دون الله آلهه لیکونوالهم عزا . 81/مریم }.غافل ازاینکه همه عزت ها وصلابت ونفوذناپذیری ازآن خداوند است {ان العزه لله جمیعا … 139/نساء}

        استدلال عقلای بت پرستان چنین بود که اگر این بت پرستی کار باطلی است ،بایستی خداوند قادر متعال و فعال مایشاء جلو مارا میگرفت ومارا منع تکوینی می کرد ،وحال که چنین نکرده است پس روش ما حق است وباطل نیست :{وقال الذین اشرکوا لوشاءالله ماعبدنا من دونه من شیء. 35/نحل}.

        اما غافل ازاینکه خداوند انسان را درامور تشریع وپرستش آزادگذاشته است {لااکراه فی الدین }وازمبشران راه سعادت که پیامبران است وعقل انسانها که پیامب درون است بی نصیب نگذاشته است تاحجتی برخدا داشته باشند بلکه بااین دوراهنما راه احتجاج را بر کافران بسته است تا {لیهلک
        من هلک عن بینه ویحیی من عن بینه 42/انفال}.
        ولیکن مشرکان دراستدلال خودامور تکوینی را باامورتشریع خلط می کردند وچنین نتیجه باطلی می گرفتند.

        اما روز قیامت که روز ظهور حق است همه معبودان باطل که عبارت ازچوب وسنگ وآهن وفلزات وجن وشیاطین وملک وحضرت عیسی وعزیز-ع- همگی از عابدان خویش تبری می جویند ،جالب اینست که خود عابدان هم بادروغگوئی که عادتشانست ازاینها تبری جویندومی گویند مااینهارا نمی پرستیدیم .آیات متعددی است که دیگر ذکرنکردم .

        اما همچنانکه حضرتعالی هم متذکر شده اید ،ریشه همه بت پرستی ها هواپرستی انسان ها است
        {افرایت من اتخذ الهه هواه }وپیروی ازشهوات وامیال وخواهشهای نفسانی است {زین للناس حب الشهوات من النساء والبنین والقناطیر المقنطره من الذهب والفضه … 14/آلعمران}
        انسان حق نشناس طغیانگرمی خواهد ازامیال نفسانی اش پیروی کند چنانکه حق فرموده است :{ویرید الذین یتبعون الشهوات ان تمیلوا میلا عظیما . 27/نساء}.

        حال بت های بشر امروزه بیشتر قدرت ،زور، پول وثروت ،علم زدگی ،انانیت ،تکبر ،مدرنیته ،وسکولا ریته،آزادی ازهرقید وتقوی ،ولنگاری ،شهوت رانی بی قید وبند وطغیانگری وعصیانگری است. {کلاان الانسان لیطغی ان راه استغنی . 6/علق} طبیعت انسان غافل از فطرت خداشناسی خودرامستغنی وآزاد ببیند دست به طغیانگری می زند وبه خدا هم اعتراض می کند ویاانکارمی کند.

        بیش ازاین تصدیع نکنم ازلطفتان متشکرم
        ارادتمند تان مصلح

         
        • سلام و درود بر برادر ایمانی آقا مصلح گرانمایه

          البته نوشته این بنده ناظر به نوشته دوست ارجمند آقا کورس بود ،در عین حال من این حسن اتفاق (اگرچه بر حسب براهین قویم فلسفی اتفاق در عالم هستی مستحیل است: یقول الاتفاق جاهل السبب) را بفال نیک میگیرم ،و آن را منشاء خیر برای بروز و ظهور مطالب قرآنی خوب و شریف شما میدانم .
          ممنون از افاضات،امید است در ایام و مواسم شریفه رجبیه و شعبانیه ما را از دعاء خیر بی نصیب نگذارید.

          ایام مستدام

           
  8. خیلی دوست داشتم بیام
    ولی نمیشد
    پوزش .

     
  9. ريشه ها ٥٤( قسمت ٥٣ ذيل پست :كاش مى پرسيدم چرا ستكتمل )
    فرهنگ

    خرافات و نسبت بت پرستانه
    بايسته مى دانم كه با تأكيد بگويم : توصيف پديده هاى فرهنگ عامه از جمله خرافات و ارتباط سلبى. يا ايجابى آن با حيات دينى موضوعى الهياتى نيست .تا آنجا كه من مى دانم در عصر نو وجود خداوند بنيادى ترين مضمون چالش تئولوگ ها و بى خدايان در غرب است كه به هيچ وجه نمى توان گفت كه فيصله يافته است .در فرانسه لائيك ،در آلمان سكولار ،در آمريكاى ليبرال دموكراتيك اين چالش دست كم اين ثمره ارزشمند را داشته است كه دين بدون بهره مندى از پشتوانه اى از جنس زور متفكرانه تر شده است و به بيان ديگر با فكر و كلمات در فضايي عمومى و آزاد از خود دفاع مى كند. گمان كنم هر جوينده اى به چنين مباحثاتى خوشامد مى گويد .و. حساب آن را از تعصب و خرافات جدا مى كند . وجود خداى واحد بنياد همه اديان سامى است . گفتن اينكه خدا هست يا نيست بسيار آسان است اما دفاع از هر يك از اين دو نظر در محضر فضاى گفتار جهانى يعنى :ورود به گفتگويي بى انتها و پايان نيافته ميان غول هاى فلسفه و إلهيات و علم در سطح جهان . در فضاى علمى به محض آنكه كسى واژه هايي چون خدا و حقيقت و عدالت و إزادى را به كار مى برد ،به او خواهند گفت كه اين ها لفظ اند و بايد مفهوم آن ها به نحو معقولى تعيين و ترسيم و تحديد شود . بحث ما ورود به چنين مسائلى نيست گرچه گاه به اقتضاى مطلب به نظرى الحادى يا الهياتى نيز اشاره مى شود .
    قبلا گفته شد كه در روم و يونان باستان دين و آيين درست را religio ( تعهد و قيد و قاعده ) مى گفتند و دين نادرست را چيزى كه در لاتينى با واژه superstition ( خرافه ) ملفوظ مى شود .super-stare در اصطلاح به خوى و عادت بيمارگونه كسى دلالت مى كرد كه در برابر معابد بيش از حد مى ايستد. و از ترس همچون برده اى هراسان از تازيانه أرباب مدام مى لرزد .فرهنگ رومى اين ترس و لرز ماتمبار را نكوهش مى كرد .پرسشى كه پيش مى آيد اين است كه چنين افرادى چه حسى داشته اند كه دربرابر معابد و بت ها به تن لرزه مى افتاده اند .اين حس از درون خودشان بوده يا ندايي از بت ها مى شنيده اند ؟ اگر به متون باستانى رجوع كنيم مى بينيم كه حتى سقراط خردمند از نداى هاتف معبد دلف سخن مى گويد ؛ندايي كه پيامش اين بوده :خود را بشناس .بعدا يكى از ادعاهاى پيامبران بت شكن اين بوده كه اين بت ها نه قدرتى دارند و نه زبانى تا از خودشان دفاع كنند .اين سخنى درست است اما بنا به همين سخن مى توان بت پرستى و أنيمسم و شمن پرستى و توتم پرستى را سخن گفتن يكسويه بشر ترس زده با خدايي دانست كه مخلوق بشر است نه خالق بشر . درست مثل سخن گفتن كودكى با يك آدم برفى كه خود ساخته است . اين كودك ارتباطى كاملا يكسويه دارد و هرچه مى كند از خودش سرچشمه مى گيرد .مخاطبش ديوار سفيد گنگ و بى جانى است كه كودك نقش خود را بر آن مى زند . خداى او خود اوست و نياز ها و ترس ها و عجز هايش . اكنون فرض كنيد همان خداى متعال احد و واحد نيز براى نادر افرادى به قول حافظ كشش از آن سو داشته است :/ به رحمت سر زلف تو واثقم ورنه-كشش چو نبود از آنسو چه سود كوشيدن /. سودش اين است كه انسان با همان خدا نيز نسبتى بت پرستانه پيدا مى كند كه به آن نياز دارد .سجاده به سوى نفس خود پهن مى كند ، خود پرستى و خود شيفتگى خود را خدا پرستى مى پندارند .روابط علت و معلولى موهومى خلق مى كند .زلزله مى آيد ،آن را به گناهان وصل مى كند ،بر سر كسى كه از او كينه دارد بلائى مى آيد ،مى گويد :خدا نفرين مرا برإورده ساخت . بر سر خودش بلائى مى آيد براى تسكين خود مى گويد :مصلحت خدا بوده . ظرف باورش مى شكند مى گويد :رفع قضا و بلا بوده .تصادفا پول قلمبه اى به دستش مى رسد .مىگويد :خدا هوامو داره .چنين كسانى به قدرت هم كه مى رسند خود را فرستاده آسمان يا همچون فرعون خود.را مستنير به نور خورشيد مى پندارد .همان خدايي كه مبشران اوليه اش بت ها را شكسته اند بت مى گردد .عارفان غربى و شرقى از مستورى و كسوف خداوند سخن گفته اند .در اين حالت خود پرست ترين افراد با سوار شدن بر أمواج خرافه ها خود را خدا پرست ترين افراد جلوه مى دانند .كسى كه تمامى رفتار سياسى او بر اساس كينه هاى حقير شخصى است خود را نماينده خدا مى خواند .كسى كه چشم در چشم هفتاد ميليون ايرانى وقيحانه دروغ مى گويد داستان هاله نور جعل مى كند ،شكنجه گران و قاتلان خود را مأمور و معذور خدا مى دانند در فقدان هرگونه رابطه عقلانى و حتى عرفانى با خدا از قضا از جانب خداى واحد دوردست به هركارى مى توان دست زد ،به هر چيزى صفات مقدس بخشيد .هر روزى را كه به نفع دوام زور خونبار قدرت است يوم الله ناميد ،در غياب خدا وكلاى او متامع و هوس هاى انسان ستيز و ضد مردمى خود را خدايي مى نامند .دوستان ارجمند بايد جرأت فكر كردن به ريشه ها داشته باشم . اينكه فاكت . هاى كاملا واقعى اما جزيي را گزارش كنيم و سپس دروغ ظالمانه بودن آنها را اثبات كنيم خوب است اما نه براى گوش حاكمانى كه خود با عمد و علم به اسم فرهنگ سازى و بصيرت افزايي جهل و خرافه مى گسترند ،حتى تلاش براى نسبت عقلانى و خود شكنانه براى درك مبدأ عالم را تحمل نمى كنند ،مردم را نه فقط به نياز اكونوميك فرومى كاهند بلكه به خيال خود قصد دارند آنها را به انفعال برگشت ناپذير و از انسانيت به حيوان گونگًى -يعنى بدترين فاجعه براى يك ملت -نازل كنند صرفا براى حفظ كثيف ترين نوع سرمايه دارى اليگارشيك و فاميلى . اين شوخى نيست .نه مردم ،نه بدنه سپاه و آرتش و صدا و سيما نمى توانند از اين رذالت اقليت حاكم راضى باشند . سپاس از تحمل شما .ادامه دارد

     
  10. جناب نورزاد، این اصلاح طلبان حکومتی که در نمایشگاه شما شرکت کردند فقط محض خالی نبودن عریضه بوده. اگر عدهایی نوکر جیره و مواجب بگیر حکومت هستند اینا نوکر بی جیره و مواجب نظام هستند. طرف هم دستشون رو خونده که با گوشه چشمی به سر میدوند.

     
  11. مهدی غریبی

    سلام جناب نوریزاد دیدن عکسهای افتتاح نمایشگاه شما مایه مباحات و خوشوقتی دوستانتان گردید. امیدوارم در تمام اهداف متعالی خود همیشه سربلند و پیروز باشید. گرچه افسوس نرسیدن به نمایشگاه شما علیرغم تلاش فراوان به دلیل بعد مسافت خرمشهر تا تهران وگرفتاری های کاری ،همیشه با من خواهد بود ولی مشاهده رونق وگرمی نمایشگاه عشق التیامی بر این حسرت عدم حضور خواهد بود.

     
  12. جمعی از انسانهای شریف و بزرگوار و وطن دوستانیکه در هر کشوری بجز دیار طاعون زده ما بودند همچون ستونهایی تکیه گاه مردم دیارشان برای مبارزه با بیعدالتی و گرافه خواهی و پیشرفت دمکراسی و آزادیخواهی بودند.ولی بدبختانه در سرزمین نکبت گرفته ما بزرگان و فرهیخته گان ما را همچون جزامیان از مردم دور کرده اند و در تنهایی و عزلت سعی در نابودی آنها دارند.اینست سوغات حکومت سفله پرور و جنایت پیشه اسلامی به ایرانیان!

     
  13. خوش به حالتان واقعا این جمع به یاد ماندنی
    جمعی از بهترین ها از هر صنفی
    کاش تهران بودم و کاش تهران بودم

     
  14. آقای نوری زاد، درود بر شما و همه این دوستان ارجمند که آنجا بودند. این است تصویر ایرانی‌ که ما در رویا میپرورانیم. هنرمندان و هنر دوستان و آزادیخواهان و مردم عادی و همه و همه با هر گونه نظر و دیدگاه و عقیده در کمال آزادی مراسم داشته باشند و نمایشگاه و انجمن‌های ادبی‌ و هنری بر پا کنند، میتینگ سیاسی و صنفی داشته باشند، بدون ترس و بدون لکنت زبان بیایند نظرشان را بگویند و … دولتمردان و حکومت چیان هم از این حرکت با نشاط جامعه بهره بگیرند و کم و کاستی ‌ها و اشتباهاتشان را به کمک نقد بهتر بشناسند و خلاصه مملکت بسوی پیشرفت برود. خدا حفظ کند همه شما عزیزان را که نور امید می‌‌افشانید بر دلهای همه ایرانیان مشتاق ایرانی‌ آزاد و آباد…

     
  15. انزلی‌چی

    با سلام خدمت آقای نوریزاد کبیر

    در چهرهٔ تمام بزرگانی که در این جمع حاضر بودند ادب موج میزند و فهم.ای کاش من هم امکان حضور داشتم ولی‌ افسوس.

    راستی‌ عکسهای جمع شما را با عکسهای همایش (دلواپسی) قیاس می‌کردم که به همّت جبهه پایداری و همفکران آنها برگزار شد ولی‌ تفاوت زمین تا آسمان.

    در یکی‌ چهره‌ها مهربان و سرشار از ادب و در دیگری…….

     
  16. این انقلاب ، نه بلکه این حکومت دست آوردهای بزرگی نیز داشت ، که شاید به هزینه هایی که دادیم می ارزید ، دست آورد اولش را از زبان پیرمردی روستایی از روستایی در حاشیه کویر میگویم که در سال 61 ، سی و دو سال قبل ، گفت که ، اقای خمینی خدمت بزرگی به مردم کرد ، در صندوقی را که مردم تصور میکردند چیزی در آن است باز کرد و دیدند که هیچ چیز در آن نیست ، منظورش اسلام فقاهتی بود . دست آورد دیگر بالیدن و سر بر آوردن زنان کشور ما ، که نمونه های آن ، مشتی از خروار ، در نمایشگاه آثار نوری زاد حضور یافتند و دیگرانی چون فخرالسادات محتشمی پور .

     
  17. علی همدانی و الناز ارجمند و مهران جمال پرور – یک بسیجی…. تو جه داشته باشید شخص رهبر و دم و دستکاههای ان سالهاست با دروغ و نیرنک و چپاول اموال این ملت برای خود سرابی بنام حکومت اسلامی درست کرده اند که هر چه ظلم و جنایت و فقر و فحشا و دروغ و ریا و تزویر و …….. هزاران هزار زشتی دیگر فکرش را بکنید دستاوردش است شما نمیخواهد دیگران را نصیحت کنید براه راست بیایید و سر محترمتونو از برف در بیارید بخدا به هر چه که قبول دارید با این دم تکان دادنها بجایی نمیرسید و روزی در پیشگاه این مردم تقاص جنایاتتان را پس میدهید اینقدر به جاده خاکی نزنید تا کی میخواهید در این جهالت باقی بمانید وجدان داشته باشید انصاف و عدل خوب است

     
  18. علی محمدی

    نوری زاد ارجمند، افتتاح نمایشگاه تابلوهای هنری شما را صمیمانه تبریک عرض می کنم!

    اطمینان دارم یاد وخاطره این نمایشگاه، سالهای متمادی در یادداشت تاریخی ملت ایران باقی خواهد ماند.
    با آرزوی سلامتی برای شما و خانواده محترم، لطفا جای ما را هم خالی کنید!!

     
  19. درود بر شما ای انسان آزاده
    درود بر همتت
    درود بر هنرت
    و درود بر تمامیِ این عزیزان که با آمدنشان؛ “آزادگی ات” را، “انسانیتت” را، و “حضورت دائمی ات در قدمگاه” را و همچنین “هنرت” را ؛ ارج نهادند.
    گرچه شما در مورد آثارِ خویش، شکسته نفسی می فرمایید. اما من به چشمِ خود می دیدم که چگونه دوستان، علیرغم اینکه بسیار دوست داشتند، از فرصت استفاده نموده و “ارادت”خویش را به “شما” و این میهمانان گرانقدر تان، ابراز کنند؛ ولیکن از تماشای تابلوهای “عاشقانه ات” غافل نبودند.
    من به سهم خویش، نخست، از همۀ این میهمانانِ گرانقدر، تشکر میکنم و سپاسشان میگویم.
    و سپس از خودتان، جناب نوری زاد عزیز، که در میان آنهمه مشغله، مرا نیز مورد لطفِ خویش قرار دادید؛ صمیمانه قدردانی میکنم.
    سر بلند و آزاده بمانید.
    دوستدارتان، هم نسل ِ فریب خوردۀ حکومتِ دینی.
    حامی.

     
  20. محمد جواد رضایی

    با سلام محمد جان!

    جان من شما با سپاه و بسیج و اینا کار نمی کنی؟!

    توی ایران با این وضعیت بگیر و ببر! بزن و بخور! شما برای خودت می چرخی و کسی به کارت نداره، فکر کردی ملت خرند و نمی فهمند.

    خیلی تابلوی ، یک آدم زنگ می زنه به خارج بدلیل اختلال در امنیت ملی میندازنش زندان و دو روز بعد اعدامش می کنند! اما تو چی؟!

    از خودشونی یا ازت حساب میبرند!؟

    فیلم ساختی پخش کردی بر علیه اتفاقات 88 بعد کسی کارت ندارن؟!! جان ممد خودت باور می کنی؟!!

    سال 88 رفتم تو خیابون رفته بودیم پارک، گرفتنمون، دو روز مرگ جلوی چشام می دیدم ! بعد شما این کارها رو می کنی چطوراست با تو کاری ندارند؟

     
  21. یک هموطن نوری زاد

    آقای نوریزاد عزیز

    از دیدن عکسهای نمایشگاهتان و استقبال خوب از آن خوشحال شدم. از صمیم قلب تبریک میگویم. دیدن انسانهای والایی مثل نسرین ستوده و جعفر پناهی در روز اول، مسرت بخش بود. به آنها مثل شما دسترسی نداریم، اگر دیدید لطفاً سلام برسانید و بگویید که با شجاعت و پایداریشان در برابر دیکتاتور، در دلهای ما جای دارند. با رونمایی از تابلوها، معلوم شد شکسته نفسی کرده اید چون کمی بیشتر از «خط خطی های درهم تنیده» هستند. بخاطر زحمتی که برای آنها و راه اندازی نمایشگاه کشیده اید به سهم خودم از شما تشکر کرده و برایتان موفقیت آرزو میکنم.

    با احترام،
    هموطن شما

    تهران

     
  22. پریسا از اصفهان

    سلام آقای نوری زاد- خسته نباشید – من پریسا هستم- یک سوال داشتم – اتفاقات 88 من را نیز متحول کرد نمی دونم به درست یا غلط – شرح حال من این بود که نمازم اول وقت بود روزه و نماز و دعا میخواندم و در راهپیمایی های حکومت شرکت می کردم و در بسیج خواهران دانشگاه – مسجد محل فعال بودم- اما بعد از سال 88 از همه چیز زده شدم از بسیج- حکومت و مدتی بعد نماز و روزه را که هم می خواندم رها کردم- حالا بعد از چند سال به این نتیجه رسیدم اگر حکومتی به نام اسلام کارهایی کرده است به پای اسلام ننویسم – ولی نمیتونم – از همه چیز زده شدم از اسلام و گاهی از خدا- خواستم راهنمایی ام کنیم بعد از سال 88 نتوانستم جمهوری اسلامی را از اسلام جدا کنم و هر دو را کنار گذاشتم- جایی دیگر نمیتوانستم مطرح کنم – می ترسیدم از حرف مردم – کمکم کنید – پریسا ز اصفهان

    —————-

    سلام پریسای گرامی
    هرکجا احساس کردی اعتقاد به مذهب یا خدا یا هر اعتقادی شما را از عقل و عقلانیت دور می کند بدانید که همانجا روزنه ی فریب و جهل و خرافه است. چراغی از عقل بدست بگیرید و راه بیفتید. همه ی پیامبران در پی این بوده اند. و این که: هر چه را که برای خود می پسندی برای دیگران نیز بپسند.
    با احترام

    .

     
    • قرآنی که از ازادی انتخاب دین می گوید و از آزادی بیان. محمدی که مظهر اخلاق و مهربانی بود و علی که نماد عدالت و ظلم ستیزی. محمدی که به عیادت ناسزاگویش می رفت. علی که حکومتش آنقدر آزاد بود که بخاطر ادعای یک شخص غیر مسلمان به دادگاه رفت و در ان ماجرای توهین به ان زن یهودی فرمود اگر علی از غصه بمیرد سزاست. آیا خدا و اسلام و محمد و علی با این حکومت یکی است. هرگز. باید به این توانایی رسید که تشخیص داد چه کسانی دین را وسیله کسب دنیا کرده اند و چه کسانی دین را وسیله برای خدمت به بشریت. اتفاقاً شاید جالب باشد خانم پریسا من در این سالها مخصوصاً پس از اتفاقات 88 به خدا بیشتر نزدیک شدم. دین را اسلام را بیشتر شناختم. چرا که هر چه از سوی این مسئولین دیدم بی دینی و بی اخلاقی و بی خدایی بود. جناب دکتر بجا فرمودند که اگر احساس کردید خدا و مذهب شما را از عقلانیت دور می کند، همانجا جهل و خرافه ورود می کند. اما خدا هرگز انسان را از عقلانیت دور نمی کند. و دین حتی چنین است اگر درست شناخته شود و از کسانیکه خود را دیندار می نامند اما دین را وسیله کسب ثروت و قدرت کرده اند دوری گزینید و به مقابله بر خیزید. فان مع العسره یسرا. به درستی که پس از هر سختی گشایشی است.

       
    • خرافات را رها کن

       
  23. علی همدانی

    سلام آقای نوری زاد! “آقا”! ، “مرد”! نمی دانم هنوزم لایق این صفات باشی یا نه

    شما سراسر ایران را گشتی و رفتی که شاید اگر نیمی از آن وقت را برای شناخت فتنه 88 هم می گذاشتی امروز حال و روز دیگری داشتی

    خوش می گذرد به بی بی سی زنگ میزنی ، تماس با صدای آمریکا خش خش نمی کند! تحویلت می گیرند؟! خوشی با تصویری از خودت روی صفحه رسانه های اونور آبی!؟

    صبر مردم لبریز شود، سیل به راه می افتد، در جریان مردم باش تا آب تو را نبرد! وطن ، مردم تو چه ترجمه می کنی دشمن ، رسانه های دولت انگلیس و آمریکا!

    آقا نوری زاد بلند شو صبح شده!

     
    • پسر خجالت بکش آدم شو

       
    • آيت الله حائرى شيرازى به محبوبيت گسترده مير حسين و جنبش سبز در دل هاى مردم اعتراف كرد ؛منتها اين طورى :
      / بايد از اين محبوبيت هاى پس از مرگ ولو چندين هزار ساله بايد به خدا پناه برد ./( البته خداى ايشان گويا دشمن مردم است )
      / حالا اگر نظام حرف خود را پس بگيرد تا آنها قهرمان. شوند پس از اين نظام نسبت به موارد مشابه جز آنكه سر تسليم فرود آورد چه مى تواند بكند /( نظام مورد نظر ايشان نظامى است كه هر كه در برابر آن بايستدد قهرمان مردم مى شود )
      اين خبر نه از بي بي سي است نه از صداى آمريكا . اين گاف آيت اللهى است كه مثلا خواسته در لفاف هوشمندانه و ظاهر فريبى از محصورين اعتراف بگيرد . اعتراف گير خودش اعتراف كرده است . به نظر شما چه چيزى اين قدر هوش از سر اعتراف گير پرانده كه خودش به اعتراف افتاده ؟به زمين هاى منطقه خوش آب و هواى قلات كه يك وقت مربوط نبوده ؟

       
      • كورس عزيز ايا منظور اين (نشانه خدا) از محبوبيت هاى پس از مرگ ولو چندين هزار ساله ، محبوبيت اشخاصى چون كورش بزرگ نيست؟

         
        • نخست درودى دگربار بر دوست ناديده و فرهيخته ام .دوم در خواستى براى ادامه نوشته هاى خوب شما در باره شاهنامه ،سوم در پاسخ به پرسش شما گمان مى كنم كه همين طور باشد .اما پرسشى ديگر كه به باور من درخور پي جويي است تكرار تاريخ يا تكرار عصر تفتيش اذهان و توبه گيرى قرون وسطايي است اما به اين سان كه تاريخ تكرار مى شود اما بار اول به صورت تراژدى و بار دوم به صورت كمدى . استبداد اما حتى تكرار كميكش نيز مضحكه اى است تراژيك . اين صرفا طرح مسأله اى است كه اگر صورت آن درست باشد در گام بعدى بايد ريشه هاى تاريخى اش را از ظلمت جهل به روشناى خودآگاهى آورد .تا ريشه درد را نيابيم ، راه درمان را هم نخواهيم يافت مگر درمان هاى موقت و سطحى و سرپايي و زودگذر .
          نكته ديگر در نامه مز ورانه ايشان نقش آخرت و دوزخى است كه انگار ارتباطش را با مزرعه دنيا به كلى قطع كرده است .پس از بروز آثار شكست و نامرادى اين حضرات در كپيه كارى دوزخ هاى اين جهانى در خيابان و زندان و كهريزك هاى نوعى از دهه شصت تا كنون اكنون تنها دوزخ مغشوش و سردردمندى گم كننده آن جهانى مى تواند همچون عاملى براى تطهير دروغ زنى ها ،بهتان پراكنى ها ،پروژه لجن مالى ، و جنايات مقدس و مصلحت آميزش آن كارگر افتد .اين را دست كم نگيرند چون شخصا بسيارى را ديده ام كه چون به آنها مى گويي برادر چرا اين مظالم را نمى بينى و از اعتراض مى ترسى پاسخ مى دهند كه من از آتش آن دنيا مى ترسم .اگر اين ارتباط نامعقول و توجيه ناپذير در ذهن نوجوان ها و جوانان مغز شسته بسيجى فرونشده بود ،اگر حتى افزون بر اين هموطنان كه به نفع كيسه ها و گاوصندوق هاى سران شان در جوانى و نوجوانى به جاى درس آزادگى و ادب و انديشه و انسان دوستى درس خشونت و كينه هاى كور عليه روشنفكران و معترضان مى آموزند عده اى از نسل قديم و حتى اقليتى از نسل جديد بازى خورده اين روز قيامت ويژه دشمنان مردم نمى شدند ،آن وقت مىشود گفت اين مسأله صرفا مسأله اى اعتقادى است و نه ابزار ايدئولوژى قدرت .در آن صورت من بشخصه هيچ اعتراضى به معتقدان به معاد كه صحنه اعمال اين جهانى -نه بى ارتباط با اين اعمال اين جهانى – اش مى دانند نمى شدم .ابن سينا در إلهيات نجات وقتى نتوانست با برهان معاد جسمانى را اثبات كند خود را مكلف به تبعيت از شرع خواند اما در رساله كميابى به نام اضحويه كلا معاد جسمانى را انكار كرد و عين القضات هم از او پيروى كرد و به قتل رسيد .خيام دوزخ را شررى ز رنج بيهوده ما و فردوس را دمى ز وقت آسوده ما خواند و كسى هم با او كارى نداشت .ملاصدرا كوشيد با استناداتى از جمله استناد خيال خلاق معاد جسمانى را نيز مبرهن كند .من به دوستان مذهبى نيز گفته ام كه اولا اين مباحث در إلهيات مدرن هم مطرح اند و ثانيا بحث من اساسا الهياتى نيست .چكيده كنم :مسأله هولناك كاربرد ايدئولوژيك احاله به دوزخ براى حفظ قدرتى ستمگر است و هولناك تر زمينه فرهنگى اى است كه اجازه چنين دوزخ سازى هاى اين جهانى و آن جهانى مى دهد .نامه حائرى در عمق چيزى از اين نوع است كه در عصر مدرن هنوز جلنگ جلنگ ناقوس هاى قرون وسطايي را به گوش مى رساند .پايدار و پرتوان باشيد و ما را از حضور خود بى بهره نگذاريد .

           
  24. جمشید برومند

    سلام جناب آقای نوری زاد عزیز ، خوشوقتم از اینکه سلامی خدمتتان عرض میکنم ، ایرانی تالش هستم مذهب شناسنامه ایم سنی شافعی است اما من از هر قید وبندی که باعث شود انسانیتم محدود شود دوری میکنم، نیمچه سوادی دارم و میخوانم از خوب وبدش ، میشنوم از اینجا وانجا ، از قید وبندها و تقسیم مخلوق خدا به این وان و برمیگزینم آنچه را که خالق هیچوقت تقسیم نکرد مخلوقش را الا به انسانیتشان . یاد میگیرم و مشق میکنم که دو ست داشته باشم انسانهای پیرامونم را بدون توجه به رنگ ونژاد ومذهبشان و عشق بورزم به آنها که تلاش میکنند دنیائی زیبا داشته باشیم که در این دنیا کسی را به جرم اینکه چون دیگری نمی اندیشد بد نشمارند و خوشحالم در این بلبشوی بدیها و زشتیها هنوز هستند انسانهائی که فریاد میزنند عاشق باشیم .

     
  25. الناز ارجمند

    ممنونم از دوستم که منو نسبت به تو آگاه کرد.
    خودم هم شک کرده بودم ولی مطمئن شدم که مامور نظامی.
    از الان تمام تلاشمو میکنم تا به همه بفهمونم که فریب کلی بازی های تو رو نخورن.
    بیچاره امثال مادر ستار ها که طعمه شدن تا تو اون نظام کثیفت به منافعتون برسید.

     
  26. مهران جمال پرور - یک بسیجی

    اگر در تحلیل شخصیتتان اشتباه نکرده باشم باید بگویم بسیار تنها هستید.
    اگر شما موضعتان نسبت به بسیجی مخلص، ارادت است؛ پس قطعا در نگاه امثال طرفداران جنبش سبز منفورید.
    و اگر منفور باشید قطعا تنهایید و اگر نیستید نشان از نبود آن ارادت خالص است.

    و از آن جهت که گفتارهایی غیر نقد گونه و بسیار بیرحمانه نسبت به اصل انقلاب و رهبر دارید در نزد قاطبه ی مردم هم منفورید.

    آقای نوریزاد از آنجا که بسیار خوشبین هستم و شما را دوستدار این انقلاب میدانم.از شما دعوت به دیدن حقایق میکنم.

    در یکی از مستند های شما دیدم که از رهبری خواسته بودید تا به دیدار تمامی حادثه دیدگان سال 88 بروند. باید بگویم نظرتان چیست رهبری بروی دوششان هرشب کیسه نان بگذارند و هر شب تمام محرومان کشور را نان دهند!؟

    آقای نوریزاد واقع بین باشید و خود را از شک خارج کنید.
    با تشکر مهران 🙂

     
    • بزرگترین خدمتی که رهبر میتوانند به مردم بکنند این است که اوقات خود را با حداد عادل و قزوه به شعر گفتن و شعر خواندن بگذرانند و بقیه اش نیر به خواب قیلوله ، برای ایشان عمر دراز نتیجه میدهد و برای مردم هم اندکی آسودگی خیال . کیسه نان را هم بدهند دست احمدی نژاد .

       
  27. نظر دهندگان محترم
    جهل و خرافه چو بیرون رود – عقل و خرد در آید
    1 – از اینکه تابلوها جماعتی را دور هم جمع کرد خوشحالم.
    2 – از اینکه رژیم ولایت مطلقه فقیه در خفا در حال تدارک ولی مطلقه فقیه برای جانشینی آقای علی خامنه ائیه سخت بیمار ، میباشد و از اینکه مردم خود به خواب غفلت جهل و خرافات دینی و مذهبی زده سر گرم بازیهای سکه و ارز و سود بانکی و یارانه و سبد کالا و و و و ……، شده اند، متاثرم.
    به امید روزی که عقل و خرد و اندیشه در همه ما ایرانیان به حد اعلا برسد تا فرهنگ سکولاری (جدائی دین از دولت) – شروع تاسیس دموکراسی و ازادی- در فرهنگمان نهادینه شود و دولتی منتخب مردم و برای مردم و پاسخگو به مردم را برپا کنیم.
    مهدی

     
  28. ناصر هستم

    یکنفر به زنده ياد احمد کسروی گفته بود که:
    ـ آقا جان شما دیگر دارید همه چیز را منکر میشوید
    کسروی گفت: مثلاً چه چیزی را؟
    -: مثلاً معجزات پیامبر اسلام را
    گفت: مثلاً کدام معجزه را؟
    -: همان که با سوسمار حرف زد
    گفت: خوب با چه زبانی با سوسمار حرف زد؟
    -: با…زبان عربی
    گفت: مرد حسابی این که می شود معجزه سوسمار، پیامبر که خودش عرب بود !

     
  29. تا بود در عشق آن دلبر گرفتاری مرا

    کی بود ممکن که باشد خویشتن داری مرا

    سود کی دارد به طراری نمودن زاهدی

    چون ز من بربود آن دلبر به طراری مرا

    استاد گرامی

    امروز یکی از تاسف بار ترین روزهای زندگی من بود. قرار بود هفته قبل بیام به سمت خشکی و برنامم این بود که تهران بمانم تا در افتتاحیه نمایشگاه از لحظه اول در خدمت شما باشم. و حتی اگر اجازه می دادید زود تر جهت کمک به کارهای نمایشگاه. ولی وقتی متوجه شدم که باید بمانم دل خوش کرده بودم که حد اقل تا جمعه نمایشگاهتان برقرار است و خدمت می رسم. ولی امروز دو مسئله باعث شد که به حد افسردگی برسم. یکی این که چهارشنبه روز آخره و من تازه اون روز پیاده می شوم و عکس هایی عزیزانی که حظور داشتند باعث شد از دست دادن این روز برایم آرزوی بر باد رفته باشد.

    گفته بودید که یک سال زندان به صد سال می ارزید. بله. می ارزید با تمام سختیها و رنجشها و واقعیاتی تلخ. چون در آنجا با به لطف وزارت محترم اطلاعات و قاضی مربوطه با کسانی آشنا شدم که تاثیری شگرف در زندگی من گذاشتند. از دوستی بهایی گرفته تا آشنایی با شما.

    متاسفانه خبرهای بدی از جاهای مختلفی می رسد که تعدادی از شرکتهای معتبر دست به تعدیل نیرو خواهند زد. و ظاهرا قرار است تعداد زیادی بیکار شوند. آه از بدبختی مردم در این کشور شگفت انگیز. هزینه آزادی رو می پردازند و نتیجه نمی گیرند. اگه 1 ماه پیش به همین آدما صحبت می کردی از ترس از دست دادن کار سکوت می کردند. حالا کار رو از دست دادند و حرف دلشونم نزدند. یاد دوستی افتادم که فکر روشنی داشت ولی از ترس زندان و شکنجه حرفی نمی زد. چند سال بعد به جرم مواد هم تو شعبه ویژه شکنجه شد هم 10 سال زندان هم تو زندان بخاطر سو استفاده مواد مرد. چرا معتاد شد؟ چون سرخورده شده بود که نمی توانست حرف بزند. از ترس معتاد شد و شکنجه و زندانی. بعد هم مرد.

     
  30. لیلا حیدری

    سلام
    شما را زمان کودکی ام در برنامه های تلویزیونی می دیدم با چهره ای نورانی
    از شما صحنه ای را به یاد دارم که به آرامی وضو می گرفتید
    از یادم رفته بودید تا اینکه دوره ی حبستان نامه های شما به او ، به ایمیل ما نیز می آمد
    سعی کردم بی آنکه سرچ کنم ، به یاد بیاورمتان
    و به یاد آوردم
    و هربار با خواندن سطرهای نوشته هایتان بغض کردم
    می نوشتید و نمی خواندند
    و ما خواندیم

    ما نیز سروده ایم
    شما بخوانید
    نمی دانم چرا ، دوستتان دارم
    اما می دانم که شیران شرزه را دوست می دارم
    و لاله های وحشی را
    و همواره می دانم که ایران را دوست می دارم

    ————————————————–

    وقتی پر آواز غمگین قناری ها
    تو کوچه گم میشه
    وقتی که فصل خنده های من
    بی تو تموم میشه
    وقتی که رو دستای تو سردی دسبنده
    وقتی کسی در روی رویاهات می بنده
    وقتی تو رو از لحظه ی دیدار می دزدن
    می فرستنت اون سمت نور و فاصله بی من …
    وقتی برام بارون طنین تیربارونه
    حرفی نمی مونه…

    هم عشق و هم آغوش !
    آبی دریاپوش !

    پشت کدوم دیوار؟
    وقت کدامین ساعت دیدار؟
    آروم می گیرم؟
    مشتی که می کوبم به این دیوارها پایان نخواهد داشت
    بعد از تو این دیوانگی درمان نخواهد داشت
    از فکر اینکه مرگ جای بوسه بر اَبری پیشونیت
    جای نوازش کردن دستای زندونیت
    با هر گلوله اومده باشه
    رو سینه ی غمگین تو مشتی زده باشه …

    هم گریه ! هم آغوش !
    هم خونه ی خاموش !

    با من بگو یک روز از این خواب بد آشفته پا میشم
    یک روز از این کابوس رها میشم
    با من بگو هرشب زمستون نیست
    هر روز وقت گریه با اندوه بارون نیست
    با من بگو این سایه ها میرن
    بازم قناری ها تب آواز می گیرن
    روزی که قفل بندها وا شه
    روزی که تو این آسمون خورشید پیدا شه
    روزی که مثل لحظه ی برگشتنت باشه
    روزی که آزادی
    مثل لباسی تو تنت باشه

    هم آسمان ! هم زاد !
    هم درد بی فریاد !

    لیلا حیدری
    27 فروردین 93
    http://www.golmozhdeh.blogfa.com

    https://www.facebook.com/lilian.heidari

    و شعر دیگرم

    می شمارم عدد میله ی هر پنجره را
    پشت دارِ شب ِ هر قالی ، صدها گره را
    طرح آویختن گل ، تن هر داری را
    نصب یک تابلوی فرش به دیواری را
    می شمارم گره ی پیله ی ابریشم را
    هر زمستان که نبوده ست کسی پیشم را
    دیر روییدن هردانه به هر گلدان را
    اول صبح ، سراسیمه ی گنجشکان را
    در خیابان تو ، روییدن تبریزی را
    در خیابان خودم ، خش خش پاییزی را
    توی هر میدان ، رقصیدن یک پرچم را
    توی هر کوچه ، دلتنگی یک آدم را
    پشت هر دیواری ، یک شبِ تنهایی را
    پشت هر عیدی ، تنها شدن ماهی را
    توی هر تُنگی ، جاری شدن دریا را
    پشت هر پلکی ، پرپر زدن رویا را
    پشت هر پنجره ای سایه ی دلگیری را
    ته هر خردادی ، آمدن تیری را …

    می شمارم همه را تا که بماند یادم
    “زلف بر باد نده تا ندهی بر بادم ”

    روی هر بند که آویخته ام شالم را
    باد بدجور به هم ریخته احوالم را …

    ای شب تیره ! که یک روز سحر خواهی گشت
    ای شب رفته ! به موهای که بر خواهی گشت؟

    لیلا حیدری – دی 92

    ممنونم که گوش شنوای دلتنگی ام هستید
    سپاس که می خوانید

    سرتان بلند
    دلتان استوار
    سینه تان وسیع

     
  31. انسان های ایستاده لبخبد بر لب. مثل این است که هنوز انسان نمرده است. هنوز عاطفه در رگ های ما جاری است!.

     
  32. بچّه جوادبه

    شجونی:اگرنواب صفوی زنده بود،امروز قیام می کرد/سعیدزیباکلام:باید شورش کنیم
    سیاست > دیپلماسی – در مراسمی که با عنوان “دلواپسیم” با محوریت جبهه پایداری در نقد توافق هسته ای ژنو انجام شد، رگه هایی از افراطی گری نیز مشاهده شد.
    آنگونه که ایسنا گزارش داده است، در این مراسم حجت‌الاسلام شجونی با اشاره به قیام نواب صفوی و با انتقاد از توافق ژنو گفت: اگر الان نواب صفوی زنده بود، قیام می‌کرد.

    هم‌چنین سعید زیباکلام، استاد فلسفه دانشگاه در سخنانی با بیان این که از آذر تا دی‌ماه سال ۹۲ نگران برنامه هسته‌ای بودم و از دی‌ماه به بعد نگران رکن اصلی نظام یعنی حاکمیت بودم و از فروردین ۹۳ به بعد نگران انقلاب اسلامی هستم، افزود: به نظر من مساله از دلواپسی گذشته است و باید بشوریم و اعتراض کنیم و نه این که صرفا دلواپس باشیم چراکه انقلاب اسلامی در خطر است.

    نتیجه اخلاقی: از نظر اصول گرایان عزیز، رهبری با شوکت ما در حّد بک “شاه” سابق است که باید بر علیه اش شورش کرد و قیام کرد!!.. رهبر جان این دسته گلها تقدیم به شما!!..آدم رو دیوار آدم بی ریشه نباید یادگاری بنویسه!!

     
    • با درود به همه إز اقاي نوريزاد تا كاربران محترم ، دوست عزيز خطر افراد جنايتكاري مثل نواب صفوي هميشه خردورزان و ازادانديشان اين سرزمين را صدهها و شايد هزاران سال است تهديد كرده، و متاسفانه با فتواي اين به ظاهر مراجع تقليد دين شيعه در بسياري مواقع به اهداف خبيث خود نايل امدند، توجه شما را به اعترافات محمد عبده خدا كه الان إز سران فدائيون اسلام است و جديدا با فارس { أركان سباه } انجام شده جلب مي كنم، اين مراجع حكم و فتواي قتل احمد كسروي را مي دهند ابوالحسن اصفهاني، حسين قمي، ايت الله خويي، و اين مراجع كمك مالي كردند، ايت الله شاه ابادي ٨٠٠ تؤمان، ايت الله مدني ١٣ دينار ( احتمالا عراقي )، ايت الله خويي ٧ تؤمان، ايت الله حسين قمي ٤ يا ٥ تؤمان،  

       
  33. با سلام به پدرم نوری زاد و همه ی دوستان عزیز
    ای کاش من و همسر جان هم می توانستیم آنجا باشیم . جایمان خالی . سرخوش و شاد و ایام به کام باشید.

     
  34. ای که عمری ست به دنبال سرابت هستم
    نه رسیدم، نه شدم دور، چه باید بکنم؟!
    ::::
    عشق با نامه ی تنهایی اش از راه رسید
    گفت: مأمورم و معذور، چه باید بکنم؟!

    خیلی تابلوهای قشنگو با احساسی دارین.کاش منم می تونستم بیام نمایشگاه!):

     
  35. درود بر شما
    و

    درود بر تک تک بازدیدکنندگان
    عکسها نشان از زندگی و آرامش دارد گویی که در پس این جهار دیواری هم زندگی به همین قشنگی است .

     
  36. بیست!

     

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

85 queries in 1004 seconds.