سپاس نامه
یک: می خواهم از همه ی دوستانی تشکر کنم که مرا نمی شناختند و ندیده بودند اما در سفر به کردستان و کرمانشاه و خوزستان با من همراه شدند و بر من راه گشودند و مرا در کنار سفره هایشان نشاندند و با وسیله های زیر پای خود مرا تا هرکجا که لازم بود جابجا کردند و از همه والاتر: مرا باور کردند.
دو: از سربازان درِ شمالیِ وزارت اطلاعات تشکر کنم. که در این مدت صبورانه آمدن ها و رفتن های مرا تحمل کرده اند و خواهند کرد. ما چه با هم دوست شده ایم در این مدت. سرباز تنومند، سرباز شهرستانی، سرباز نوری زاد، سرباز عبوس، سرباز لاغر، سربازِ صورت سوخته ی روستایی. سربازانی که با داد و قال، اتومبیل ها و مردم را از اطراف من می پراکنند. سربازانی که نرم نرم، مرا باور کردند. و دانستند که می شود با قدم زدن، سخن گفت. با قدم زدن، با مسئولان و مردم در آمیخت. و با قدم زدن، بر بسیاری از خط قرمزهای بی دلیل پای نهاد.
سه: از مأمورانی که در این مدت، مرا با متانت و ادب – در چند نوبت – سوار ماشین شان کردند و به کلانتری یا به اتاق مراجعین و یا به اوین بردند. مأمورانی که: مأمورند. و انتظار زیادی از آنان نمی شود داشت. از “بلند بالا” تشکر می کنم. که برای پیدا کردن بخشی از اموال من خیلی زحمت کشید اما مأموریتش را ناقص نهاد و رفت و دیگر پیدایش نشد. بلند بالا کسی است که روحیه اش به توزیع کننده ی مواد غذایی بیشتر می خورد تا اطلاعاتی بودن. بلند بالا درونِ متغایری دارد.
یا از مأمورِ قُدّ سر به زیر تشکر می کنم. از او که با دو نفر از همکارانش مرا بر زمین کوفت و برسرم نشست و ابرویم را شکافت. از رییس حفاظت فیزیکی و برو بچه هایش تشکر می کنم. که سرآخر با من کنار آمد و مرا به حال خود رها کرد. بویژه آنجا که گفتمش: من به یک اعتراض مدنی دست برده ام. به یک جور نا فرمانی مدنی. که این، حق من است. و او، همه ی گفته های مرا به بالاتری ها منتقل می کرد و علاقه مند بود این قضیه ی دست و پا گیر به خیر و خوشی فیصله پیدا کند. که بالاتری ها به احتمالِ این که نکند رویِ نوری زاد زیاد شود و اینجور حق خواهی به یک رویّه بدل شود، از برآورده شدنِ خواسته های من سر باز زده اند تا کنون.
چهار: از وزیر اطلاعات تشکر می کنم. که در این مدت، خبرِ حضورِ مرا شنیده است و در بولتن های داخلی شان خوانده است و احتمالاً خودم را نیز یک چند باری دیده اما خودی نشان نداده و نمی دهد. او می دانست، و می داند که من با او ملاقات خواهم کرد. دیر یا زود. او می داند که من حامل پیام خیلی ها به او هستم. و می داند که این حق بدیهیِ من است که با وی ملاقات کنم. و ملاقات نیز خواهم کرد. او می داند که من گفته ام: آنجا را ( درِ شمالی وزارت اطلاعات را) به کانونی از داغ ترین خبرهای کشور بدل خواهم کرد. او می داند که این ملاقات هر چه زود تر اتفاق بیفتد، به نفع هر دو طرف است. وگرنه آن که ضرر می کند، نه محمد نوری زاد، بل وزارت اطلاعات خواهد بود. نوشته ی من مطلقاً به طعمی از تهدید آلوده نیست. من به یک حق آشکار اشاره می کنم. حقی که از فرط نادیده گرفته شدن، به خندقی از شیشه های شکسته می ماند که وزیر اطلاعات باید در آن بغلتد. وحال آنکه اینگونه نیست. فهمیدنِ حق مردم، اگر که به درستی صورت پذیرد، مثل قدم زدن بر چمن های بهاری دلنشین و نرم و راحت و روح افزاست.
پنج: از دوستانِ جوان و میان سال و پیر و کهنسالی تشکر می کنم که حتی در زیر بارشِ برف و باران و در روزهای سرد زمستان و با پای نهادن بر ترس درونی شان به دیدنِ من آمدند و با گرمای لبخند ها و اشک ها و گفته ها و کنایه ها و تهدیدها یشان، یخ زدگی ها و نم کشیدگی های مرا ترمیم کردند و بر اراده ی ترک خورده ی من بند زدند. اینان با لبخند ها و پند ها و گل ها و کتاب ها و هدیه های تمثیلی شان به من آموختند که می شود بر شعله های سرکشِ بی قانونی چیره شد. اینان به من آموختند که می شود با تنهایی کنار آمد.
اینان به من آموختند که می شود نا آشنا بود و به خانه های بسیاری پای نهاد و در کنار سفره ها یشان نشست و از خنده های بی ریا و اشک های پر شورشان تناول کرد. از بانوانی تشکر می کنم که از راههای دور و نزدیک به دیدنم آمدند تا به من بفهمانند نه تنها تنها نیستم بل در سراچه های دل شان مأوا دارم. بانوانی که گاه بارش اشک هایشان از اراده هایشان خارج بود. و مردانی که می آمدند تا به من بگویند: می شود با هم بود. اگر چه با فاصله های بسیار. مردانی که می خواستند هم به من هم به خود بفهمانند: دنیا جای زیستن است و باید زیست. اگر چه زیست خواران برنتابند.
شش: از دوستانی تشکر می کنم که خارج نشین اند. و دراین مدت مرا از برکت واژه ها و نغمه ها و کلمات جادویی شان بی نصیب نگذارده اند. کسانی که در آنسوی مرزهایند اما دلشان بی تاب وطن است. بی تاب باز آمدن به وطنی که جماعتی بی عاطفه و زشتکار و زشتخوار راه های ورودی اش را بسته اند.
هفت: از خوانندگان و نویسندگان سایت و صفحه ی فیس بوک خود تشکر می کنم. که نوشته های مرا چه تلخ و چه شیرین مطالعه کرده و می کنند و به این حرکتِ من، نمودی فرا فردی بخشوده اند. حتی خوانندگانی که تنها به خواندن اکتفا کرده اند اما در هرکجا، روح نوشته های مرا بر زبان آورده اند. یا نویسندگانی که چه به نقد و مخالفت و ناسزا، و چه به تأیید و تمجید و همدلی، با من همراه بوده اند. من اقرار می کنم که از تک تک نوشته ها (کامنت ها) ی کوتاه و بلند شمایان روح گرفته ام و حتی از سخنان تلخ شما نیز بهره برده ام و به ترمیم کاستی های خود مجاب شده ام.
هشت: از نویسندگان و کارشناسان و صاحبنظران سایت خود تشکر می کنم که در این مدت، بی آنکه مرا دیده باشند یا مرا حتی بشناسند، با ارسال نوشته های عالمانه ی خود، به ترویجِ متینِ جدل های کلامی، و به ساختاری از یک جور گفتمان پسندیده دست یازیده اند. این عزیزان، در حواشیِ نوشته های من، به نگارشِ مطالبی دست برده اند که از اصل مطالبِ من پربار تر و فهیمانه تر بوده و هست.
نه: از تک به تک اعضای خانواده ام تشکر می کنم. بویژه از همسرم. که در این سالهای تلخ، هم دشواری های راه را تحمل کرده اند و هم تنهایی ها را. بله، من به اینان وامدارم. بسیار. کسانی که با ورود چندین باره و نا بهنگام شش نفر و هشت نفر و ده نفر مأمور اطلاعاتی و سپاهی به خانه ترسیده اند و بعدها با صدای هر زنگ در و زنگ تلفن بر خود لرزیده اند اما هماره مرا یاوری کرده اند و از تنگناها و بی مهری ها و تلخ گویی ها و مزاحمت های فرساینده فرسوده نشده اند.
ده: از وزارت اطلاعات تشکر می کنم که بخشی از خواسته های مرا برآورد و امید دارم مابقیِ خواسته های مرا نیز اجابت کند. من مگر چه می خواهم؟ یک: اموال حرفه ای ام را بی کم و کاست. و اجاره بهایِ نگهداریِ بی دلیل آنها را در این چهار سال و اندی. و دو: ملاقات با وزیر. برآورده شدن این دو خواسته ی من به یک اشاره بند است. وزارت اطلاعات هرگز گمان نبَرد که اجابت خواسته های من، موجب سرافکندگیِ او و مثلاً پیروزیِ نوری زاد خواهد شد. هرگز. بل بها دادن به خواسته ی قانونی و بحق یک شهروند، نشان از فهم و خرد یک دستگاه اطلاعاتی و امنیتی دارد. و البته: نشان از هوشمندی اش نیز. و پیروزی اش نیز. که اگر پیروزی ای درکار باشد، بیش از نوری زاد، این وزارت اطلاعات است که از آن نصیب خواهد برد.
یازده: از خودم نیز تشکر می کنم. اما نه از آن خودی که در مجاورت غرور و تعصب خانه کرده است. نه، بلکه از پاهای خود، از دست و چشم و صورت خود، از سیرت و همه ی اجزاء فکری و جسمی ام تشکر می کنم که در این راه – بقول حکیم فردوسی: راهِ بُن ناپدید – همراه من بوده اند و هستند و خواهند بود.
دوازده: از شخص رهبر نیز تشکر می کنم که به توصیه ها و خیرخواهی های من و دیگر خیرخواهان خواهند اندیشید و راه را برای جولانِ حقِ انتخاب مردم خواهند گشود. این حق مردم است که: که را بخواهند و که را نخواهند. و: این جفا به حق مردم است اگر که آنان را از حق بدیهی و قانونی و انسانی شان باز بداریم.
سیزده: برای همگانِ سرزمینمان ایران، و برای همه ی مردمان جهان سالی نیکو آرزو می کنم. و برای سرزمین خودمان سالی پر بار. و سالی تهی از شعارهای پوک که شوربختانه از همین ابتدایی ترین ساعت های تحویل سال بدان مبتلاییم. برای ایران و ایرانیان سربلندی آرزو می کنم. سربلندی ای که مردمان ایران با حسرت به داشته های دیگران نگاه نکنند و از سرِ شرم سر به زیر نیندازند. این مردم با تاریخی که در پی دارند، و توش و توانی که با خود دارند، مستحق مدنیتی سرآمدند. به امید آن روزهای عنقریب و خوب.
چهارده: از پدر و مادر و خویشانم نیز تشکر می کنم که در این سالهای سخت و تلخ در کنار من و خانواده ام بوده اند. چرا نگویم: همراهی آنان مرا در قدم هایم استوار تر ساخته است؟
نوروز 93 را برای شما همراه با پیروزی ارزو می کنم. امید که از بلایای سماوی و ارضی رسیده از مانور دشمنان فرضی یا واقعی در امان باشی. خوش خرامان می روی ای مرد در بلاد ایران. نستوه و استوار باشی.در دیدار با مردم ایران نوشته ای به خانه می برندت و پذیرائی مشفقانه می کنند. حالا شما باید میزبانی کنی . در این رابطه اما مرا با توست سخنی. اگر دور نبودم به دیدارت می آمدم تا پیشنهادم را چهره به چهره خدمتت بگویم. آقای نوری زاده عزیز نوشته ای به باغ تان در شهریار رفته ای به موسم شکوفه های بهاری. من اطلاع دارم که تنی چند از کارگران جاده قدیم کرج که نزدیکای شهریار هستند از رفتن به پارکها در 13 بدر خسته شده اند. اگر بتوانی در باغتان جائی به این مستضعفان بدهی هم همراهیت با کارگران مستضعف را به آنها ثابت کرده ای و هم هنگام گره زدن سبزه می توانید برای دو هدف 1 تحقق منافع کارگران 2 امید به استرداد اموال بلوکه شما سبزه گره بزنید. بامید پیروزی راهمان
درود بر شما
تا زمانی که در هر شهری یک نماینده ارتجاع هست این گونه نابسامانی ها چیز غریبی نیست
یارو از آن دسته دیکتاتورهاست که باید با پس گردنی از صحنه خارج بشه چرا که اصلاح پذیر نیست و در صورت تداوم جهالت و فرومایگی را به جانشینی میگذارد !
عید نوروز باستانی را به شما و خانواده محترم تبریک و شاد باش میگویم
لازم دیدم از مطالب واقع بینانه و خوب دوستمان یاران تشکر کنم ،تقریبا با اکثر محتواهای آن موافقم ،البته در باب ریشه های جنگ اعراب با ایرانیان مطالب دقیقی وجود دارد که به اقتضاء باید به ان پرداخت.
سپاس از دوستمان یاران عزیز
تعدادی از ایرانیان وقتی در مورد اسلام صحبت می کنند ناگهان یاد یک چیز دیگری هم می افتند و آن موضوع فرهنگ تازیان است. اینکه اعراب به ایران حمله کردند واقعیتی قطعی است ولی اینکه ایرانیان در حال حاضر فرهنگ تازیان یعنی اعراب 1400 سال پیش را دارند و آنرا منتج از اسلام و اعراب بدانند نه تنها بی انصافی بلکه بیشتر بی اطلاعی است اگر نخواهیم بگوییم غرض ورزی می باشد. حال این سئوال باقی می ماند که این فرهنگ تازی اصلا چی هست وتبلورش در کجاست؟
اولا اینکه اسلام آوردن ایرانیان را با حمله اعراب یکی بدانیم از آن حرفهای نسنجیده و بی پایه است. در گزارشات معتبر تاریخی کاملا معلوم است که اصلا اعراب هبچ علاقه ای به مسلمان کردن ایرانیان نداشتند و تا قرن 5 هجری تاریخ نویسان از رونق معابد و آتشکده های زرتشتیان گزارشات دقیق داده اند. از سوی دیگر اعراب عمدتا ایرانیان را از مسلمان شدن منع می کردند چون با این کار آنها از پرداخت جزیه معاف و بر بنیان مالی حکومت زیان زیادی وارد میشد. ایرانیان گرچه در ابتدا همه اعراب و اسلام را یکی می دانستند ولی با شنیدن خبرهائی از مخالفت درونی اعراب و بخصوص حادثه کربلا که طی آن خانواده پیغمبر توسط خلیفه مدّعی جانشینی او قتل عام شدند برایشان تعجب آور بود و متوجه انشقاق در بین مسلمانان شدند. ایرانیان بی اطلاع از اسلام با آگاهی از نظرات پیامبر مبنی بر برابری عرب و عجم و برده و آقا و مشابه آن متوجه شدند که آنچه بنی امیّه انجام می دهد خلاف آن چیزی است که او می گفت. بر خلاف حرفهای امروز نه تنها ایرانیان به آنان اقبال نکردند بلکه در هر زمان نیز بر آنها شوریدند. شرح مفصل آن در تاریخ قابل دسترسی است.
آنچه که امروز در نتیجه اعمال نا بخردانه حاکمیت ایران در جریان است جریانی است که ریشه های آن بر مبنای سو استفاده از دین و اشاعه خرافات از دوران قاجار در ایران شکل سازمان یافته ای یافت و متاسفانه روحانیون در آن نقش مهمی را ایفا کرده اند. وقایعی مانند بزرگداشت کربلا و نظائر آن هیچ ربطی به فرهنگ اعراب ندارد چه آنکه اصلا آنها خود چنین فرهنگی ندارند و دیگر اینکه برایشان آن اهمیت را ندارد.
اگر خوب دقّت کنیم این تنها چیزی نیست که ما پذیرفته ایم. رانندگی، فوتبال، قانون، آپارتمان نشینی و نظائر آن مگر از فرهنگ باستان ایران است؟ مگر اینها را فقه شیعه تنظیم کرده است؟ امروز اگر کسی به شما بگوید که مثلا دانشگاه به شکل حاضر از ابداعات دیگران است و یا اصل تفکیک قوا متعلق به یک فرانسوی است و ما هم فرهنگ فرانسه را داریم پاسخش را با قهقه ای بلند خواهید داد. هر چیزی را که یک ملّت برای رفتارهای خود بپذیرد عین فرهنگ آنان است حال از هر کجا که آمده باشد. اشتباه رضا شاه هم شاید در عین داشتن حسن نیِّت در مورد کشف حجاب هم همین بود.او فکر می کرد که با این کار با یک فرهنگ عقب مانده می جنگد و متوجه نبود که حجاب به هر حال امروز جزء فرهنگ ایرانیان است و کشف آن برای گروهی عین بی هویتی است. همین اشتباه سر منشا افتراق از مردم شد. این همان اشتباهی است که جمهوری اسلامی هم مرتکب شده و فکر کرده اجباری کردن حجاب راه سعادت است..یک اشتباه با دو نیت در نهایت مشابه!.
—————
سلام و سپاس یاران گرامی
به نکته های خوبی اشاره کرده اید.
سپاس
استادبزرگوارم جناب نوریزاد درود
این عیدباستانی راکه زمامداران کنونی سعی بسیاری در ازمیان بردن ان داشتند؛اما مغلوب آن شدند؛راصمیمانه به جنابعالی وخانواده محترم تبریک عرض میکنم.بامید ساختن ایرانی عاری ازریاوخرافه
sale no mobarak………ta piroozi adameh dahid……….payandeh iran’
تبریک بهار 93 به شما و خانواده محترمتان نوری زاد عزیز
و تشکر از جواب هوشمندانه به برادر! سهند
با سلام جناب آقای نوریزاد __ انشاءالله هر چه زودتر در سال جدید آن دو تقاضای دیگر شما هر چه زودتر اجابت گردد و دیگر تقاضا های شرعی و مشروع دیگر هموطنان نیز اجابت گردد . آقای نوریزاد در ” چهارده بند ” از نوشتار ” سپاس نامه ” که به حق تشکر جنابعالی از اشخاص ، گروهها و سازمان ها آمده ، شما یا عمدا” و یا سهوا” فراموش کرده اید که از افراد و یا گروهها و یا طیفی که در این کشور تلاش مضاعفی را جهت امنیت و سلامت شما در این مدت که در مکان ” درب شمالی جبهه وزارت ” بوده اید ، نام ببرید ! اجازه بدهید من به نیابت از شما از این افراد و یا گروهها در بند ” پانزدهم ” از نوشتار ” سپاس نامه ” نام ببرم . پانزدهم : من از ” برادران ” خود جوش ، دین شناس ، زمان شناس ، بصیرت شناس ، دشمن شناس و ” همه چیز شناس ” به قولی نوریزاد ” شعبان بی مخ ها ” به خصوص ” سردار حاج سعید قاسمی که در هر محفلی حضور شایسته دارد ( از تجمع در فرودگاه و بالا رفتن از سفارت انگلیس و … ) ، تشکر میکنم که آقای نوریزاد را در قدم زدن در مکانی که برای وزارت که به قولی خودشان ” وهن نظام ” بود ،تحمل نمودند . از این ” برادران ” تشکر میکنم که مانند 19شهریور سال 1391 که تحمل یادداشت ” سردار حسین علائی ” در روزنامه اطلاعات را نداشتند و به مکان ممنوعه (مجتمع مسکونی شهید کلاهدوز ) که کسی نمی تواند سرش را همین جوری بیاندازد پایین و به آنجا و منزل ” سردار حسین علائی ” برود ، یورش بردند و به نام ” ذوب در ولایت ” در خانه اش را بشکنند و از دیوار خانه سردار بالا روند و شعار های ” سردار بی بصیرت ” بنویسند و از نادانی های خود در آینده ” ولایت را ذوب ” کنند . همینکه حداقل تا این زمان به خانه شما یورش نبردند کمال تشکر را دارم .
برادر عزیز جناب نوری زاد و خانواده محترم
سال نو و نوروز پیروز را به شما تبریک عرض می کنم و برایتان روزهایی
پر از برکت ، سلامتی ، دلخوشی و شادمانی آرزو می کنم .
از اینکه با قدم زدنتان و به جان خریدن سیل افکار ناروا ، راه و رسم سرپیچی مدنی
به همراه پرهیز از خشونت و تهمت زدن و سیاه نمایی
را به حاکمان و توده مردم و فعالان سیاسی می آموزید از شما تشکر می کنم و برایتان توفیق الهی طلب می کنم
قسمتی از افاضات مزدک نسبت به مطالب من خطاب به دوستمان یاران
(کسی نیست به این افراد گوشزد کند که شماها کی هستید و با چه مجوزی برای مردم تعیین و تکلیف می کنید؟مگر اسلام را این مردم بعنوان قانونگذاری و یا قانون اساسی قبول دارند؟تازه شما از کدام اسلام حرف می زنید؟شما یا خود را به نا آگاهی می زنید و یا واقعا درک درستی از آزادی فردی و اجتماعی ندارید.شما وقتی به شریعت بعنوان قانون می نگری ازادی را نقض می کنید.در اسلام شرابخواری و همجنسگرایی و برابری زن و مرد و برابری مسلمان و غیر مسلمان نیست این یعنی نقض حقوق کسانیکه در جامعه هستند ولی موافق چنین نطراتی نیستند.یعنی گروهی در جامعه اسلام را نمی خواهند .نه تنها اسلام بلکه هیچ قانونی حق تجاوز به حقوقشان را ندارد حتی اگر ۹۹% جامعه به قانون حاکم رای داده باشند.فساد اجتماع و این اراجیفی که شما آخوندها در ذهن مردم ایجاد کرده اید هیچ تاثیری در آزادی این افراد ندارد.حقوق بشر هیچ کاری به فرهنگ شرق و غرب ندارد و با توصل به چنین اراجیفی نمی توان به حقوق دگر اندیشان تجاوز نمود! اسلام و یا هر ایدیولوژی دیگری وقتی به تنهایی بر جامعه ای حاکم شود نتیجه ای جز استبداد ندارد بحث اسلام حاکم و محکوم هم بحثی بی خود و بی پایه است.۱۴۰۰ سال اسلام و اسلامیان فرصت داشته اند.در ضمن قرآن چیزی بهتر از حکومت فعلی ارایه نمی دهد. و سکولار سعی شده که قوانین همه گیر بوده و خنثی (نیوترال)در برخورد با عقاید و مذاهب و مرامها.چنین قوانینی لایک هستند یعنی در انحصار یک دین یا مذهب و یا ایدیولوژی خاصی نیستند و در برابر چنین قوانینی همان همجنسگرا و یا شرابخور و یا فاحشه و یا زناکار و یا ضد مذهب و یا کافر و ملحد و نجس …با تو مسلمان مؤمن برابرند. مسلما شماها که از برکت قوانین شرعی به نوایی رسیده اید و مفت و مجانی (بعد از کشتن و ترور و سلاخی دگر اندیشان و از میدان بدرکردنشان)به آنچه را که اجداد شماها در خواب هم نمی دید بدست آورده اید و خود را برتر از آحاد ایرانیان که با اینهمه مصیبت درگیرند می دانید قبول چنین قوانینی پذیرفتنی نیست!زیرا نتیجه اش ورود به یک زندگی شرافتمندانه با شرایط مساوی با دیگران است .زندگی شرافتمندانه برای کسانیکه انگل وار زندگی کرده اند و همیشه سربار جامعه بوده اند و نه تنها نفعی به جامعه نرسانده اند بلکه تواناییها و داراییهای جامعه را بنام مشتی خرافات و بنفع بیگانگان بتاراج برده اند خواستن مثل داستان دباغ در بازار عطرفروشان مولویست!)
اولا سلام و عیدت مبارک
ثانیا در جواب باید بگویم چرا کسی نیست ،شما که هستی و مطالبت را نوشتی و از جانب یک ملت سخن گفتی.
حالا من برای یک ملت تکلیف کردم یا شما؟ از دو حال خارج نیست یا آن ابتدای انقلاب که مردم رفراندوم کردند و جمهوری در قالب احکام اسلام را انتخاب کردند متولد نشده بودی ،پس به بزرگترهایت یا تاریخ مراجعه کن و بپرس ،و یا اینکه متولد شده بودی و شاهد آن رفراندوم بودی ، این انکارت هم مثل انکار قانون بدیهی علیته؟!
اما اینکه ما از کدام اسلام حرف میزنیم،مگر ما چند تا اسلام داریم ؟! شما که یکجا اصلا منکر وجود تاریخی پیامبر اسلام میشی ،یکجای دیگه به رفتارها و گفتارهای کسی که وجود تاریخی نداشته ایراد میگیری ؟حالا اسلام شناس هم شدی؟!
البته ما قطعا از اسلامی که مجوز دختر بازی و عرق خوری و غیرو را صادر کنه صحبتی نمیکنیم ،این آرزوها مال شماهاست ،ولی بدونید توی این مملکت این آرزوها برآورده نمیشه ،شما خیال میکنی این افاضاتی که میکنی چقدر توی این مملکتی که اکثریت قاطع آن به اسلام معتقدند و در برابر احکام آن خاضعند خریدار داره ؟
زیاد خودتو معطل نکن ،و زیاد هم بی ادبی نکن ،من در اینجا برای اینکه میزبان آن شرط خودشان را رعایت نکردند و کلمه منفور “انگل” را که تکیه کلام شماست و دائم و غیر منصفانه آنرا در باره گروهی از هم وطنانت بکار میبری هاشور نکردند ،ناچارم بلحن کلام خودت عرض کنم که آن آرزوهای دست نیافتنی دختر بازی و عرق و خوری و هموسکشوالیته توی این مملکت جا نداره بلکه فقط حاصل افکار علیلیه که مغز و زبان و قلم شون دائم در حال تولید انگل و انگلیزاسیون هست.
اراجیف هم اونه که شما می بافی ،که اگر 99 درصد یک ملت خواستار حکومت بر اساس مر احکام اسلام بودند نباید جلوی چیزهایی مثل عرق خوری و همو سکشوال و دختربازی را گرفت! ،اراجیف اینهاست ،پس اون دمکراسی و لزوم حاکمیت اکثریت چی میشه؟درک شما از دمکراسی اینه؟
بمن بگو ببینم توی همان غرب هم آزادی مطلقه یا محدود به قانون؟ خوب اینجا هم آزادی محدود به قوانین اسلامه ،اگر 99 درصد اینرا گفتند شما کی باشی که بگوئی کدام اسلام و بخواهی قیم یک ملت باشی؟
من این بار هم مراعاتت کردم و بزبان و ادبیات خودت حرف زدم، مواظب باش دیگه کلمه انگل را از مغز و زبان و قلمت تولید نکنی.
شما در وسط کلامت هم این جمله را گفتی که :
“”بهمین علت در جوامع مدرن…”.
میخوام یادآوری کنم که کسی که “قانون بدیهی علیت عمومی” در معرفت و جهان هستی را منکره و به” معلولهای بی علت” و” علت های بی معلول” ملتزم میشه چگونه اینجا در وسط کلام صغری کبری می چینه و صحبت از” بهمین علت” و تعلیل میکنه؟! دیدی بالاخره قانون علیت فطریه و خودت هم ناخودآگاه از آن بهره می بری؟!
از میزبان و خوانندگان عذر خواهی میکنم که با ادبیات متناسب با مخاطبم صحبت کردم ،اگر چنین چیزی بذهنتان رسید یک نظر هم به گفتار مخاطب من که سرشار از مطالب علمی با چاشنی انگلیزاسیون است بکنید،یا به جناب میزبان که مجوز چنین کلمه زیبائی را صادر میکنند بفرمائید چنین نکنند.
در عین حال بازهم میگویم مزدک عیدت مبارک و کمی هم مودب باش
با سلام
دو سه نکته در مطالبی که دوست محترم آقا کورس عزیز تحت عنوان (ریشه ها 5)برشته تحریر درآوردند بود که من از باب نفع تبادلات فکری روا ندیدم که به آن اشاره نکنم،با اینکه ایشان را فردی وزین و مطالبی را که مجموعا در باره آسیب های اجتماعی می نویسند عموما ژرف و بجا میدانم اگرچه با برخی جزئیات مورد استناد ایشان توافقی ندارم ،ولی در هر حال برای ایشان احترام قائلم.
1- اشاره ای داشتند به مقوله تاریخ و تاریخ شناسی و اینکه تاریخهای قدیمی تاریخهای ملوکند نه تاریخ امم ،و لهذا : “براى کاوش در چگونگى ابراز خواست آزادى در عصر پیشا مدرن آثار هنرى و در صدر همه شاهنامه فردوسى گره گشاترند””.
اگرچه سمت و سو و زمینه ای که ایشان بر آن زوم کرده اند مساله ابراز خواست آزادی در عصر پیشامدرن بوده است ،لیکن من این سخن را باطلاقه واجد نصاب حقیقت نمیدانم ،زیرا :
اولا آن حکم کلی در زمینه تاریخ و تاریخ نویسی واجد نصاب حقیقت نیست ،زیرا همه تواریخ نوشته شده و تاریخ نویسان گذشته بر یک وزان مشی نمی کرده اند ،و تواریخ خوب و واقع گرا و غیر دلبسته به ملوک هم وجود دارند ،اینطور نیست که کلیت تاریخ مکتوب تنها واگویه سیره امیران و ملوک باشد و در آنها سخنی از امم و حدوث و افول آنها و بیان خواسته های آنها در برابر حاکمان چه در مقوله آزادی و چه وراء آن در میان نباشد ،بنظرم باید کلیت تاریخ مکتوب بشری را با نگاهی کلان و دقیق مورد مطالعه قرار داد ،البته لازم است بتوضیح است که ما هم دیدمان به تاریخ و تاریخ نویسی و کتب تاریخی دید حجیت کامل و بلا منازع و پذیرش دربست مطالب و تعبد محض نیست و منکر وابستگی های ناشی از خوف یا طمع برخی تاریخ نویسان وابسته به دربارها نیستیم ،اما کلیت تاریخ را باید واقع بینانه و نقادانه و با لحاظ ظرف و ظروف و قرائن مطالعه کرد.
در مورد آثار هنری مثل شاهنامه و غیر آن و نقش آنها در واگویه خواست آزادی هم من مخالفتی با استناد به آنها در بررسی های پژوهشی و استنباط و استیناس مطالب از آنها ندارم ،اما این نگرش را که همه تواریخ مکتوب را از قبیل تاریخ ملوک دانسته و آنها را وانهاده و تنها به آثار هنری (که اسلوب و اهداف آنها در بسیاری از موارد از اسلوب واقع گرائی دور است) در استنباط هایمان در مقوله آزادی اکتفاء کنیم را نگرشی رئالیستی نمیدانم.
2- تعبیری داشتند به این صورت که :
“”چه مىتوان به سادگى دریافت که هفتاد میلیون ایرانى اسلام را به ارث برده اند.پذیرش آزادانه دین نیاکان حقى مدرن است . مقدمه پذیرش آزادانه رهایی از سنت نیاکان و سپس شک و نقد و سنجش و خوانش اعتبار آن از همان نقطه اى است که حضرات ارتدادش مى نامند “”.
چند نکته در این تعبیر هست :
اولا: اینکه اسلام کلیت یک ملت هفتاد میلیونی را که شامل افراد گوناگون از اهل تحقیق و روشنفکران دینی و نخبگان و فرهیختگان و مولفان و غیرهم که اسلام آنها اسلام تحقیقی و روشمند بوده است را به اسلام ارثی تعبیر کردن دور از انصاف و صواب است.
ثانیا: ماعدای این گروهها همه مردم مکلف به تحقیق در اصول اسلام هستند ،و باید اصول و جهان بینی را عن بینه و تحقیق بیابند و تقلید کورکورانه در اصول اعتقادی امری است خلاف برهان و مخالف کرامت عقلانی انسان،و در فروعات نیز باب پرسش مفتوح است و باید در آن زمینه ها به کارشناسان متعهد دین مراجعه و پرسش کرد .البته عنایت دارند که گرایش در اصول اعتقادات نیز دو گونه است ،یکوجه گرایش اجمالی توده است که اتکاء به برهان های ساده فهم دارد مثل استناد به سبب و مسبب و از اثر مدبرانه پی به موثر بردن و نظائر آن ،و یکوجه هم ورود تفصیلی به مطالب و معارف برهانی ،و ورود به همه براهین فلسفی کلامی مثل برهان صدیقین، و امکان و وجوب، و حدوث ،و حرکت و محرک اول و ثانی، و نظایر این اصطلاحات دقیق و فنی ،و ورود به همه شبهات ذیل این مطالب که در مطولات فلسفی کلامی مضبوط است ،که البته این وجه مناسب توده عوام غیر آشنای به اصطلاحات نیست.
در هر حال خواستم بگویم اجمالا پذیرش دین مبتنی بر نوعی تحقیق اجمالی در سطح عوام نیز هست و این سخن که اسلام یک مجموعه بزرگ را ارثی بدانیم سخنی ناروا و دور از انصاف است ،البته مسلمان زاده مسلمان زاده است و یهودی زاده یهودی زاده است و زرتشتی زاده هم زرتشتی زاده است ،لیکن انسان بما هو انسان عقلا و شرعا مکلف به تحقیق و جستار و پرسش و تدرج کمالی است ،با توجه به آن نکته ای که در تفاوت معرفت و تحقیق اجمالی و تفصیلی عرض شد.
نکته نامقبول دیگری که در این بخش بود این عبارت بود:
“”مقدمه پذیرش آزادانه رهایی از سنت نیاکان و سپس شک و نقد و سنجش و خوانش اعتبار آن از همان نقطه اى است که حضرات ارتدادش مى نامند “”.
اولا: اینکه بر پذیرش آزادانه معارف و عقائد تکیه کنیم مورد انکار نیست ،اما چرا محور را از ابتدا رهایی از سنت نیکان قرار میدهیم،معقول است که یک یهودی زاده یا مسلمان زاده یا هر زاده ای از ابتدا بنایش را بر انکار کلی و بتعبیر ایشان بر رهایی گذاشته و با ایجاد حساسیت به پژوهش و تحقیق از جزء جزء دین بپردازد ،یا باید محور را تحقیق و پژوهش تدریجی در مواردی از اصول و فروع که برای او شبهه ناک است قرار دهد؟ بنظرم روش دوم معقول تر و واقع گراتر است.
ثانیا : با این عبارت که:
“”سپس شک و نقد و سنجش و خوانش اعتبار آن از همان نقطه اى است که حضرات ارتدادش مى نامند””.
اشاره ای به مساله ارتداد معروف داشتند ،من با توجه به اینکه این مساله ارتداد مکرر در زبان دوستان دیگر هم هست لازم است توضیحی عرض کنم در این زمینه
،و آن توضیح این است که مساله ارتداد چنانکه تلقی رایج است در اسلام نیست ،آنچه که واقع ماجراست و از بعضی اشارات قرآنی و روایی مستفاد است این است که ارتداد و احکام مترتب بر آن ناظر به کسانی بوده است که علیرغم روشن و واضح بودن و بحق بودن برخی از اصول اساسی اسلام و برخی از احکام ضروری آن بطور علنی در جامعه، و بقصد لجاج و عناد، یا تحقیر عقاید دیگران، یا بقصد انحراف و اعوجاج دیگران شروع به انکار و لجاج کند ،نه آنکه اگر فردی در برخی اصول یا فروع اسلام دچار سوال و شبهه شده و بنحو روشمند بدنبال سوال و بررسی باشد فورا انگ مرتد بر او بزنیم و احکام مرتد را بر او بار کنیم.
در اینجا برای روشنتر شدن مدعا برخی فقرات از عبارات فقیه عالیقدر مرحوم استاد آیت الله منتظری را در این زمینه بعینه ذکر میکنم:
ایشان در پاسخ به سوالی اینطور نوشته اند:
“” …و اگر حکمی ضروری باشد و مسلمان با قطع و یقین بضروری بودن آن آن را انکار می نماید ،این انکار که برگشت به انکار نبوت کرده و نوعی لجاج و عناد است موجب ارتداد و خروج از دین میشود””.
پاسخ به پرسشهای دینی (آیت الله منتظری) ص 102
و در موضعی دیگر در پاسخ به پرسشی در باره تغییر دین چنین مرقوم فرموده اند:
“”…البته تبدیل دین بنحو اطلاق حکم اعدام ندارد ،بلکه اگر حقانیت دین برای کسی(مسلمان) ثابت شده باشدو از روی عناد و لجاجت با حق ،اسلام را انکار کند و دین دیگری قبول کند ،مرتد شمرده میشود ،و اگر در دادگاه صالح طبق موازین قضائی ارتداد و عناد او با حق ثابت شود ،حکم مرتد را دارد””.
پاسخ به پرسشهای دینی (آیت الله منتظری ) ص 103
و بالاخره در موضعی دیگر در تحلیل محتوای ارتداد و مرتد از نظر قرآن و اسلام نوشته اند:
“”…و مراد از ارتدادی که طبق بعضی از روایات ،مجازات آن مرگ مقرر گردیده ،این است که شخص (مسلمان) پس از اینکه حقانیت توحید، یا نبوت پیامبر اسلام ،و یا برخی از ضروریات دیگر دین برای او ثابت گردیده، از روی عمد و عناد با حق ،به مخالفت علنی و آشکار برخیزد و بخواهد نظم جامعه را برهم زند و اعتقادات دیگران را مورد طعن قرار دهد ، که چه بسا این امر ، کشف از توطئه ای پنهان از سوی مخالفان دین می نماید.اما کسی که در مسیر تحقیق عالمانه ، برای او نسبت به اصلی از اصول دین یا فرعی از فروع ضروری آن ،شک و تردید حاصل شده و یا به نتیجه ای دیگر رسیده است ، مرتد محسوب نشده و حکم ارتداد ندارد ،در این رابطه میتوانید به “رساله حقوق ” اینجانب ،صفحه 51 ببعد مراجعه نمایید””.
پاسخ به پرسش های دینی(آیت الله منتظری) ص 534.
بنابر این موضوع ارتداد و مرتد از نظر اسلام این است نه آنچه که متاسفانه در زبان و قلم برخی هست که هرکس شبهه یا سوال و ایرادی به گوشه ای از دین داشت و آنرا بغرض صحیح فهمیدن و بنحو معقول و مودبانه مطرح کرد مرتد است و حکم مرتد دارد.
3-در فرازی دیگر جناب کورس نوشته اند :
“”تا صحبت از آزادى مدرن مى شود فهم دم دست حضرات بى بند و ذارى و فساد است .غافل از اینکه اگر غربى ها قوم لوت بودند چطور ممکن بود در ظرف چهار صد سال بیش از تمامى دستاورد هاى علمى و صنعتى تمامى تاریخ کارهاى خلاقا نه کنند ،چه در علم و صنعت ،چه در هنر و فلسفه علوم انسانى “”.
من در اینجا به دیگرانی که ایشان نام بردند کاری ندارم و خود نیز به بسیاری از مواضع آنان نقد دارم ،اما اگر سخن از مطلق نبودن مقوله آزادی و عدم معقولیت آن میرود و مثلا از باب ذکر افراد و مصادیق اکمل اشاره به بی بند باری های جنسی در غرب نطیر آزادی همو سکشوالیته و حتی وضع قانون بر آزادی آن در برخی مناطق غرب میشود ،مراد این نیست که کلیت غربیها قوم لوطند ،بلکه سخن از عدم معقولیت آزادی مطلق در جوامع بشری است ،بلاشک اسلام نیز در محدوده حقیقی آن (نه عملکردهای ناروای برخی) آزادی بیان و عقیده و تفکر را مورد تاکید قرار داده است ،اما محدودیت آزادی در منطق اسلام راجع است به همین آزادیهای ناروا و بی بند و باریها و فسادهای گوناگون در اقسام مظاهر آن ،و من در بیانی خطاب به یکی از دوستان عرض کردم که در خود غرب نیز آزادی مطلق وجود ندارد ،و نباید هم اینطور باشد ،در آنجا ها آزادی محدود به قوانین رایج و محدود به عدم تعدی به حریم دیگران است .
اما اختلاف ما با گرایش غربی اختلافی مبنائی است ،ما میگوییم چرا از ابتدا باید هموسکشوالیته و عناوینی نظیر آن که خلاف فطرت و گرایش سالم انسان است و به انحاء گوناگون آسیب زننده به جامعه بشری است، تحت عنوان زیبا و معنوی آزادی قرار گیرد یا حتی با وضع قانون بر آن اصرار بر آزادی آن شود؟ سخن از این مبناست نه انکه آزادی فکر و قلم و بیان و اظهار آن مورد انکار باشد.
با سپاس
نوری زاد عزیز, پدر آزاداندیش مهربان هر روزتان نوروز نوروزتان پیروز
از 11 خیلی خوشم اومد.
سید علی خامنه ای از اون تیپ قماربازها هست که وقتی کنار سفره قمارنشست وقتی به باخت میره میگه یاهمه چی یا هیچی
با ظاهری دینی این مغز کوچک و اراده لجباز اوست که هر نیتی از او را به سمت تباهی کشانده
تجربه میگه هیچ کجا از ادمهای پیر مسیولیت نخواهید فقط تجربه برداری کنید
درود به محمد نوری زاد عزیز
سربازها را فراموش نکنید هر کجا هستید به فکر سربازها باشید
اسماعیل خویی
آن 5 نفر
خواب های آرام
بیداری های شاد
و سرنوشت روشنی ندارند
آن 5 نفر
شاید حتی امید ندارند
آن 5 نفر
دیگر خواب های آرام
و بیداری های شادی
نخواهند داشت
و راستش این است
که ما
مرزهایمان را
به سربازهایمان
و سربازهایمان را
به فراموشی سپرده ایم
ما
امت شهید پرور
فرزندانمان را خیلی زود
از این قطار سبز پیاده کرده ایم
دیر نیست
در این فراموشی
به خواب رویم
دیر نیست
مرزهای به خاطر خدا
به امان خواب رهانیده
بیداری های شادمان
و افیون فراموشی مان را
به کابوسی بی پایان پیوند زنند
دور نیست
قطار سبزمان
فرار کند
و مسافران فراموشکارش
در دره ای از آتش و خون
سقوط را مزمزه کنند
https://www.facebook.com/photo.php?fbid=657239550992342&set=a.657239580992339.1073741829.657186140997683&type=1&relevant_count=1
سلام به دوستان
آقای نوری زاده نوع اعتراضی که انجام میدهی مانندسریال چهل سرباز خسته کننده است.
آقای نوری زاد با تبریک سال نو به شما و به خانواده گرامی شما
——————————
باز کن پنجره ها را ، ای دوست
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟
توی تاریکی شبهای بلند
سیلی سرما با تاک چه کرد؟
با سر و سینه ی گل های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟
حال بیا معجزه ی باران را باور کن
و سخاوت را در چشم چمن زار ببین
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی ها را
جشن می گیرد !
خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره ها را
و بهاران را
باور کن.
فریدون مشیری
دوست عزیز جناب بردبار
با سلام
در مورد سوالی که مطرح کردید باید اشاره به نکاتی کنم :
1) در این مورد نص متواتر قطع آوری وارد نشده است که سبب حصول جزم شود
و روایت های واحدی هم که در این زمینه از صحابه پیامبر نقل شده است مفید قطع و حصول اعتماد نیست ،و بالمآل باید گفت این مطلب مطلبی اختلافی و غیر قابل جزم است ،که قهرا میتوان فقط به نقل اختلاف اقوال بسنده کرد.
2) باید دانست که منشا چنین اختلافی اختلاف در نحوه قرائات از سوی قراء قرآن و نقل های مختلف صحابه بوده است،از باب مثال در مورد سوره بقره قاریان کوفه تعداد آیات آنرا 286 آیه و قاریان بصره 287 آیه و قاریان حجاز 285 آیه و قاریان شام 284 آیه دانسته اند در حالیکه در قرائت اینان از این سوره بقره بقره است و تغییری بر حسب تعداد کلمات و شاکله آنها نمی کند بلکه تفاوت در نوع قرائت و چسباندن انتهای آیه به آیه بعدی یا نچسباندن آن است.
تذکر این نکته از این باب بود که کسی از تفاوت نظرات در تعداد آیات توهم کم یا زیادی (تحریف لفظی به زیادت یا نقیصه) آیات و سور قرآنی نکند.
3) بر اساس شمارش قاریان کوفه که به امام علی علیه السلام هم منسوب است عدد مجموع آیات قرآن به 6236 آیه بالغ میشود.
و بر اساس شمارش قاریان بصره عدد مجموع آیات قرآن به 6204 آیه میرسد.
رجوع شود به تفسیر کشف الاسرار و عده الابرار ج 10 ص 682.
4-عبدالرحمان سیوطی که از عالمان بنام اهل سنت در علوم قرآنی و تفسیر و حدیث است در کتاب “الاتقان فی علوم القرآن” در این زمینه شش قول نقل کرده است :
1- 6000 آیه
2- 6204 آیه
3- 6214 آیه
4- 6219 آیه
5- 6225 آیه
6- 6236 آیه
مرحوم علامه طباطبائی بعد از نقل این اقوال از کتاب الاتقان می نویسند :دو قول از این اقوال مربوط میشود به قراء مدینه و چهار قول دیگر مربوط است به چهار شهری که مصحف عثمانی را در اختیار داشتند یعنی شهرهای مکه و کوفه و بصره و شام.
رجوع شود به : قرآن در اسلام ص 128 ط قدیم و ص 163 ط جدید
5- در برخی از کتب تفسیری شیعی مثل مجمع البیان طبرسی خواسته اند آن قرائت مربوط به کوفیان (6236) را که منسوب به علی علیه السلام هست را متمایز و صحیح بدانند خصوصا با استناد به روایتی از پیامبر که در آن روایت عدد سوره های قرآن را 114 دانسته اند (که البته این صحیح و مورد اتفاق است) و عدد آیات را همان عدد 6236 دانسته اند.
رجوع کنید به تفسیر مجمع البیان ج 10 ص 682 (ابتدای سوره الانسان)
البته مرحوم علامه طباطبائی ایرادی به این نظر دارند مبنی بر اینکه در این شمارش 6236 آیه بسم الله های ابتدای هر سوره لحاظ نشده اند حال آنکه بر اساس روایت های معتبر اهلبیت علیهم السلام و اتفاق شیعه بسم الله های ابتدای هر سوره یک آیه محسوب شده و جزء آن سوره می باشد،که در این شمارش فقط بسم الله اول قرآن در سوره حمد لحاظ شده است و لازم است بشم الله های اول سوره های دیگر هم اضافه شوند،بنابر این این نقل هم بواسطه تعارض با این دسته از روایت معتبر غیر قابل اتکاء است.
6-با توجه به نکات فوق الذکر همانطور که در طلیعه سخن بعرض رسید به هیچیک از این اقوال و اختلافاتی که همگی ناشی از نوع قرائت قاریان بوده است نمیتوان اتکاء اعتقادی و جازمانه داشت و البته این مساله هم از امور لازم الاعتقاد و ضروری دین نیست ،آنچه که مهم است این است که قرآن از بدو تا ختم بدون هیچ تفاوت لفظی (ولو در یک واو )بنحو تواتر محفوظ است، و اختلافات در قرائات که مربوط به اختلاف لحن ها و لهجه های شهرهای مختلف، و دو بار جمع آوری قرآن در عصر خلفاء بوده است موجب هیچ تغییر و اختلافی در شاکله و استخوان بندی کلمات نیست ،و قرآن کریم به همان صورت نقل شده از رسول الله بنقل متواتر و باجماع مسلمین بدون هیچ گونه تحریف به زیادت و نقیصه ثابت است.
7- برای تعقیب و تنقیب بیشتر این مبحث به منابع زیر مراجعه فرمایید:
1- قرآن در اسلام ص 163 طبع جدید و ص 128 طبع قدیم
2-تفسیر المیزان ج 13 ص 232
3-تفسیر مجمع البیان ج 10 ص 614
4-قاموس القرآن ج5 ص 291
5-الاتقان فی علوم القرآن
” فهمیدن حق مردم، اگر به درستی صورت پذیرد، مثل قدم زدن بر چمن های بهاری دلنشین و نرم و راحت و روح افزاست.”
ای وای،آقای نوری زاد! درست می شنوم؟! شما قدم زدن بر چمن ها را توصیه می کنید؟! قدم زدن بر روی موجودات زنده؟ این که شد همان کاری که “بعضی ها” انجام می دهند!
(شوخی)
اما دوستان،سوای شوخی، بیایید از این فرصت استفاده کنیم و به یکدیگر قول دهیم هرگز بر روی چمن ها راه نرویم.یادمان باشد آنها “موجود زنده” هستند. به قول آقای نوری زاد: باشد؟
ريشه ها ٥ (دنباله كامنت پيش )
تاريخ هاى قديمى هرچند عنوان خود را سيره أمم و ملوك نهاده باشند بيشتر تاريخ ملوك هستند تا تاريخ أمم .؛ آن هم با انبوهى از تناقض ها ،گزافه ها ،و مصلحت انديشى ها .از نويسندگان اين تواريخ چيزى از روزگار مردم ستمديده دستگير مان نمى شود .انگار اين مورخان همصدا با مصباح يزدى به ما مى گويند : / مردم چه كاره اند /. براى كاوش در چگونگى ابراز خواست آزادى در عصر پيشا مدرن آثار هنرى و در صدر همه شاهنامه فردوسى گره گشاترند .اما مصباح و حائزى و مانند آنها نشان مى دهند كه مفهوم آزادى در عصر مدرن را درك نكرده و نچشيده اند .وقتى مفهوم آزادى از نظر حائرى شيرازى را مغلطه و مضحكه مى خوانم دقيقا معناى همين كلمات را در نظر دارم ورنه جسارت به اشخاص را شرط تحقيق نمى دانم .مى فرمايند كسى كه اسلام را آزادانه پذيرفته است بايد از ولى فقيه اطاعت كند .خدمت ايشان به ريزش هفتاد ميليونى تابعان ولى فقيه حكايت دوستى خاله حرسه است چه مىتوان به سادگى دريافت كه هفتاد ميليون ايرانى اسلام را به ارث برده اند.پذيرش آزادانه دين نياكان حقى مدرن است . مقدمه پذيرش آزادانه رهايي از سنت نياكان و سپس شك و نقد و سنجش و خوانش اعتبار آن از همان نقطه اى است كه حضرات ارتدادش مى نامند .آيا آزادانه پذيرفتن اسلام در مملكتى كه على اصغر غروى را به جرم نوشتن مقاله اى دينى – منتها با تفسيرى خلاف تفسير زور پناه حكومتى – به زندان مى افكنند مضحكه و مغلطه نيست .تا صحبت از آزادى مدرن مى شود فهم دم دست حضرات بى بند و ذارى و فساد است .غافل از اينكه اگر غربى ها قوم لوت بودند چطور ممكن بود در ظرف چهار صد سال بيش از تمامى دستاورد هاى علمى و صنعتى تمامى تاريخ كارهاى خلاقا نه كنند ،چه در علم و صنعت ،چه در هنر و فلسفه علوم انسانى . در ضمن تكميل كنم كه مدرنيته در نقد راديكال مدرنيته هم صد پله از ما و جلال آل احمدها و شريعتى ها ژرف انديش تر تشريف دارد چرا كه به رغم مشكلات سرمايه دارى بيان انديشه سيصد سالى است كه از دست ترس و زور فيزيكى آزاد شده است .در حقيقت حتى پيش از بساط شدن صندوق رأى و دموكراسى نيابتى اين فضاى عمومى بود كه از ترس انتقاد از فرهنگ موروثى آزاد گشته بود و روشنگر آن فرانسوى خودشان پيش از روحانيان ما دريافته بودند كه ميل آزادى در فضاى عمومى بايد به نفع همگان معقول ًو محدود گردد .دموكراسى يكى از بهترين راه هاى مهار قدرت آزاد شده فضاى عمومى بود. و اين تقدير عصر ماست كه اگر مذهبى بودم مى گفتم كه خواست خداوندى است كه به قولى صداى مردم صداى خدا باشد و هرم مناسبات قدرت معكوس گردد .خداوند قرن ها به يك فرد مطلق العنان اجازه داد تا نمايندگى اش كند .ظل الله ها امتحان خود را پس دادند .از شيطان فرمان بردند و به مشيت خدا قدرت از دستشان گرفته شد و به مردم منتقل شد .همزمان سرمايه دارى با انحصار تكنولوژى رسانه و سلاح هاى مرگبار مهار انفجار تمامى توان نهفته فضاى عمومى را در دست گرفت.زعماى ما از قضا با اين روى سگ مدرنيته هيچ مشكلى ندارند .مشكلشان با ابزار تكنيكى كنترل و كشتار و شنود نيست .مشكلشان با فرهنگ و انديشه و نقد راديكال و علوم انسانى و آزادى گفتگو ست .غرب از نظر اولى خوب است و از نظر دوم هجمه است . در فضاى عمومى غرب انديشمندان آزاده و شريف با تمام قوا مى كوشند تا مردم خود را آگاه كنند .اما با مدرنيته به نفع قرون وسطى سر جنگ ندارند .از اين كه كمى به حاشيه رفتم پوزش مى طلبم .در كامنت بعدى به مسئله فرهنگ و انقلاب برمى گردم .پايدار و پرتوان باشيد .
سال نو آمد وآن کهنه برفت
چون حسن آمد همی محمود رفت
چون بهار آمد ز بحر این دیار
آن زمستان که اذّیت کرد رفت
سید علی چونکه به مشهد خواست رفت
اسب سال نوهمی زین کرد و رفت
اندر این ایران ما هر که برفت
و یا هر کس بخواهد که نرفت
رهبرم دشمن بدارش چونکه رفت
غیر محمود کز دل و جانت نرفت!
—————————–
سلام دوست گرامی
البته ایرادی ندارد که آدمی ذوق خود را در هر زمینه ای بیازماید. مهم اما تمرکز بر یک توانمندی محوری است. پیشنهاد من به شما دوست خوب این است که: به همان وادی طنز نوشتاریِ خود متمرکز شوید که الحق در آن متبحرید. و این وادی شعر طنز را به دوستانی چون آقای هالو وا بگذارید. باشد؟
سپاس
Salam aid nouroz ra b shoma v melt bozorg Iran tabrik migoyam omidvarm melat Iran gadre frzandan mobarze khodr ra bishtar as salhay gable bdand makhsosan nourizad ke jonsh ra dr khatar andakhte v dares azadgi midahadframosh nkonim Mohammad jan moazebe khodt bash
با درود و تبریک سال نو خدمت نوری زاد عزیز و خانواده گرامی.
پاینده و پیروز باشید.
با احترام
ريشه ها ٤ ( قسمت ٣ ذيل پست هشت سين )
ابراز وجود قلمرو عمومى در برابر حاكميت هاى آزادى ستيز در تمامى تاريخ به شيوه هاى مختلف در هنر ، در أدبيات ،در انشغاب هاى دينى ، در قصه ها ،در تذكره نويسى ها ،در نصيحت الملوك ها ، در زبانزد هاى و گزاره هاى زبانى سينه به سينه ،در دگر گون سازى چهره و رفتار فرهنگخداى مشترك ميان جماعت و قدرت و وأعظان قدرت پناه -مثلا درد عرفان اوليه ،در شورش ها و قيام هاى مسلحانه و خلاصه در علم و هنر و سياست و فلسفه قدرت نمايي كرده است .تاريخ و مورخان را فراموش نكرده ام اما از تاريخ نگارى هاى قديم كه بيش تر به گزارش جانبدارانه زندگى شاهان پرداخته اند مشكل توان به روز و حال مردم زمانه نيز پي برد .به طور كلى قدرت قلمرو عمومى براى آزادى يا در حيطه فرهنگ بوده است يا در قيام هاى مسلحانه ، يا بابك وار و اسپارتاكوسى بوده يا حلاج وار و مسيح گونه . آيا مفهوم مدرن انقلاب (revolution) در مورد شورش هاى سياسى قديم صدق مى كند ؟همين جا بايد گفت كه پاسخ اغلب نظريه پردازان منفى است .بعدا مى كوشم تا مفهوم انقلاب و شرايط روى د ادن آن را با تو كنم .عجالتا در باره ابراز فرهنگى ميل آزادى در قديم بايد گفت كه اين ابراز در قديم به آزادى اجتماعى از بندگى فرهنگخداى جباران كمتر راه برده است .و اغلب به يك آزادى درونى و شايد خيالى منحصر بوده است .حافظ و عبيد زاكانى در سده هشتم هجرى عليه رابطه تعبد خشك و كور كورانه زاهدان و مفتيان رياكار قيامى فرهنگى مى كنند .حافظ با تبديل بندگى ترس زده و يكسويه به رابطه عاشقانه دوسويه هم به سيماى خداى حكومت و جماعت و هم به مفاهيمى چون گناه و توبه و بهشت و دوزخ زاهد و حاكم معنايي تازه مى بخشد ./ جهان فأنى و باقى فداى شاهد و ساقى كه سلطانى عالم را طفيل عشق مى بينم . يا من از آن روز كه در بند تو ام آزادم ./ اين آزادى خوب يا بد ،واقعى يا كاذب بيش از حد شخصى است كه جامعه اى را از ستم جباران آزاد سازد .اما انقلاب سياسى نيز ابتدا ميل آزادى در فضاى عمومى را به خالص ترين و پرتوان ترين و تمام و كمال ترين حالت آزاد مى سازد ؛ميل آزادى در انقلاب بدوا با حالتى كه صرفا عقلانى نيست منفجر مى شود .با همه تلخى هاى پس از انقلاب انقلابيًون به حالت سرمستى و سرور اين دوره رهايي احساسى نوستالژيك دارند و اشتياق تجديد آن . در تمام انقلاب هاى كلاسيك بجز انقلاب آمريكا بلافاصله پس از انقلاب ماجرا برعكس شده است ؛آزادى به ضد خود يعنى مهار و سركوب خونبار آزادى و جايگزينى مفهومى مضحك و ايدئولوژيك از آزادى تبديل شده است .بيانات اخير حائرى شيرازى ما را از توصيف اين آزادى فريبنده معاف مى كند . / اطاعت از ولى فقيه مانند اقتدا به امام جماعت است .همان گونه كه آزادانه به امام جماعت اقتدا مى كنيم …..زمانى كه آزادانه اسلام را پذيرفتيد بايد از ولى فقيه هم اطاعت كنيد /آزادانه پذيرفته چيزى مستلزم آن است كه قبلا از انقياد آن آزاد شده باشيم تا آن را از نو بجوييم جمهورى اسلامى هرگز مجال چنين آزادى اى به كس نداده است . اين مغلطه و شعبده اقرارى است به اينكه انقلاب شكست خورده است و به ماله كشى شكستش نياز مبرم دارد .ادامه دارد .پايدار و پرتوان باشيد .
نوری زاد دلیر نوروزتان پیروز، هر روزتان نوروز.
به مردی که مانند کاوه آهنگر به ستیز با ضحاک چلاق دست بر خواسته درود میفرستم و شادباش نوروز میگویم.
ایکاش مردم اخته شده این سرزمین در این سال نو یک جو غیرت نشان دهند و شر مار خوار آهرمن چهرهگان را از این سرزمین کم کنند.
فکر میکنم این بهترین و واقعیترین توصیفی از واژهی «دوست» است که تا کنون شنیدهام:
دوستان…… تو را دوست میدارند اما معشوق تو نیستند،
مراقب تو هستند؛ اما از اقوام تو نیستند.
آنها آمادهاند تا در درد تو شریک شوند؛ امااز بستگان خونی تو نیستند.
آنها ….. دوستان هستند!
یک دوست واقعی همانند پدر سخت سرزنش ات میکند،
همانند مادر غم تو را میخورد،
مثل یک خواهر سر به سرت میگذارد،
مثل یک برادر ادای تو را در میآورد،
و آخر اینکه بیشتر از یک معشوق دوستت میدارد.
سلام 3 اوریل به خاطر ازادی حمید بابایی جلوی سفارت ایران در بروکسل گردهمایی بزرگی از طرف دانشگاهیان بلژیکی برپاست و من میخواهم در انجا پستری از شما برده و زیرش بنوسم اموالتان را پس بدهند . عکسهایش را برایتان میفرستم. حکایت ما اریانیها الان حکایت یهودیانی است که دسته دسته به اشویتس برده میشدند و میدانستند که میمیرند ولی به تعبیر شما مثل خمیر شده بودند.و به تعبیر دیگران زندگی کرم مانند داشتند. فقط اگر در موقع برگشتن به ایران گرفتنم هوای خانواده ام را داشته باشید
Dear Mr. Nurizad Happy New Year, Sabz baashid
شعارهای پوک … آقا امروز اول فروردین در مشهد سخنرانی فرمودند و از تهاجم فرهنگی و عزم و اراده برای اصلاح فرهنگ گفتند … اما کانالهای مختلف تلویزیون چپ و راست فیلم آمریکایی پخش میکردند !!!
جوکه نه ؟؟؟ مارو فیلم نکردند؟؟؟ یا این که ملت رو خر فرض میکنند؟؟؟
با تمام ارادتی که به جناب نوری زاد دارم ولی تشکر ایشان از رهبر را غلط ، نادرست و در تضاد با سخنان ایشان میدانم. ای کاش این تشکر انجام نمی شد. ای کاش نوری زاد بسیاری را بر خود مشتبه نمی کرد.
——————
سلام نیمای گرامی
پیشنهاد می کنم کلمه به کلمه ی همان بند را مطالعه بفرمایید تا با من در فرایند آن سپاس و تشکر همراه و همرأی شوید. حتماً خواهید شد.
با احترام
.
اقای سهند شما یا ن.شته های اقای ن.ریزاد را درست نمیخوانی ویا متوجه معنی ان نمیشوی که درخواست عذر خواهی از اقای نوریزاد داری ایا مواردی را که اقای نوریزاد در مورد سابقه روایت فتح و کار در کیهان شرح داده و گفته اند که در ان مقطع اگاهی درستی از چندو چون حکومت نداشته اند را نخوانده ای؟
نوری زاد عزیز شجاعت : دلسوزی . تواضع.ادب ومتانت.سربلندی عزت .مهربانی.خوشرویی سخن حق گفتن در مقابل پیشوای ظالم .احترام به ارا ومذاهب دیگران………از صفاتی است که ما و دولتمردان باید از تو یاد بگیریم
جناب نوریزاد بهارتان شکوفه دار و نوروزتان پیروز
سوال داشتم.
شما از اون افرادی که شما را در زندان کتک میزدند و فحاشی میکردند آیا خبری دارید ؟
همینطور دوست داشتم نظر آقای علی مطهری وکیل مردم در مجلس نمایشی را در این زمینه بدونم که با فحاشی و کتک و خطاب لقب های مترادف ملحد و طرفدار استکبار در زندانهای جمهوری اسلامی چه هست؟
وآیا ایشان و نزدیکان چه نظارتی بر عملکرد بازجویان و زندانبانان داشته اند
——————–
سلام سامی گرامی
معمول بر این است که زندانی را رو به دیوار می نشانند با چشمانی بسته. بازجویان از پشت سر او را بازجویی می کنند یا می زنند و فحش می دهند. بهمین خاطر کمتر زندانی ای از بازجو یا بازجویان خود خبردار می شود.
با احترام
.
با سلام وتبریک این عید سعید
مبارک بادت این سال و همه سال . امیدوارم که این سال نو بر شما و خانواده محترمتان مبارک باشد و از صمیم قلب امید دارم که همچنان پابرجا و مصمم به سوی آینده هائی روشن وسرشار از عشق و محبت و انسانیت گام بردارید و همینگونه اسوه ای حسنه برای ملت ایران باشید.
به امید روزهائی سرشار از آزادی و رفاه برای این سرزمین پاک فرهاد
درود به محمد نوری زاد عزیز
شما قهرمان نیستید یک دوست هستید که به دوستانش میخواهد کمک کند ما هم از شما تشکر میکنیم که اینقدر زجر زندان ،کتک،فحش،را کشیدید که به همه ما بفهمانید در ظلم و زور زندگی نکنید ما هم مثل شما حق و عدالت را میخواهیم فرقی نمیکند کجا باشیم هر کجا که هستیم امیدوارم دلها فکرها و قلبها به هم نزدیکتر شود امیدوارم اقای نوری زاد سال جدید سال نقد تحمل نقد فهمیدن نقد باشد
جلوی من حرکت نکن،من پیروی نمیکنم
پشت سر من حرکت نکن،من رهبری نمیکنم
تنها در کنارم قدم بزن و،دوستم باش/البر کامو
سرباز ها را فراموش نکنید این عکس خانواده یکی از سربازان ربوده شده
http://www.asriran.com/fa/news/327079/%D9%BE%D8%AF%D8%B1-%D9%88-%D9%85%D8%A7%D8%AF%D8%B1-%DB%8C%DA%A9%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-5-%D9%85%D8%B1%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B1%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%87-%D8%B4%D8%AF%D9%87-%D8%B9%DA%A9%D8%B3
اﻗﺎﻱ ﻧﻮﺭﻳﺰاﺩ ﻋﺰﻳﺰ ﺑﺎ ﺳﻼﻡ.
ﺩﺭﻭﺩ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﺨﺎﻃﺮ اﻳﻦ ﻣﺘﻦ ﺯﻳﺒﺎ ﻭاﻧﺴﺎﻧﻲ و ﭘﺮ ﺩﺭﺱ,
ﻣﻦ ﺗﻨﻬﺎ ﺟﺎﻱ ﻛﻪ ﭼﻨﺪ ﺧﻂﻲ ﻣﻴﻨﻮﻳﺴﻢ ﺗﻮ ﺻﻔﺤﻪ ﺷﻤﺎﺳﺖ, ﻭ اﺯ اﻳﻨﻜﻪ ﺗﻮﻧﺴﺘﻢ اﺯ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﭘﻨﺞ ﻫﺰاﺭ ﻛﻴﻠﻮﻣﺘﺮي اﻳﻦ اﺭﺗﺒﺎﻁ ﺭﻭ
ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﻗﺮاﺭ ﻛﻨﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻢ.ﻣﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﻳﺎﺩ ﺑﮕﻴﺮﻳﻢ ﮔﺬﺷﺘﻪ اﺯ ﻧﻮﻉ ﻧﮕﺎﻫﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻛﻨﻴﻢ, و اﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﺎ
ﺣﺘﻤﺎ اﺗﻔﺎﻕ ﻣﻲ اﻓﺘﺪ اﻧﺴﺎﻧﻬﺎﻱ ﻣﺜﻞ ﺷﻤﺎ ﻛﻤﻚ ﺑﺰﺭﮔﻲ ﺑﺮاﻱ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻫﺪﻑ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
ﺩﻭﺳﺘﺪاﺭ ﺷﻤﺎ ﻋﻆﻴﻢ
خطاب به “سهند”:
١) آقاي نوريزاد بارها به خاطر گذشته اظهار پشيماني كرده و عذرخواهي كرده است. كافي است يك ساعت وقت بگذاري و در همين سايت جستجو كني.
٢) جناب نوري زاد جان خود و خانواده اش را كف دستش گرفته و اعتراض مي كند و تاكنون هزينه هاي سنگيني پرداخت كرده است. چرا نمي بيني؟منطقي است اين نوع اعتراض و خطر فقط بخاطر اموال و منافع شخصي؟؟!!! چرا متوجه نمي شوي؟
٣) نوري زاد به كنار. تو كه مثلا خودت را مختلف حكومت نشان ميدهي بگو چه كرده اي؟ كدام اعتراض؟ چه اقدامي؟ چه قدمي براي حق خودت يا مردم برداشته اي؟
٤) تو اگر جزو حكومتي ها نباشي جزو افرادي هستي كه در گوشه عافيت مي نشيني و از همه طلبكاري و مي خواهي ديگران بميرند تا تو به نوايي برسي. ناراحت نشو امثال تو زيادند.
٥) لطفا جهت حفظ منابع طبيعي نامت را از سهند به ” اوين” تغيير بده.
خطاب به نوري زاد عزيز:
من معتقدم مشكل اصلي رهبر و مصباح و نمايندگان و ….. نيستند. مشكل اصلي مردمان عافيت طلب ما و طرز تفكر حاكم بر اكثريت جامعه است. ما مردمي هستيم كه بجاي اتحاد و حل مشكل دنبال راههاي دررو مي كرديم ، به هر شكلي.. يا قاطي همان مشكل مي شويم به بهانه ترس و ناتواني، يا گوشه گير مي شويم، يا فرار مي كنيم بخارج و از هزاران كيلومتر دورتر براي وطن غصه مي خوريم.
جناب نوري زاد از شما ممنونم. كارها و نوشته هايتان را دنبال مي كنم و تنهايتان نمي گذارم.
نوروزتان فرخنده باد
با عرض سلام
جناب نورى زاد
نظر شما راجع به سخنرانى رهبر در حرم امام رضا چيست؟
اين چه رهبرى است كه حرمت حرم امام رضا عليه السلام را نگه نمى دارد وبا بكار بدن كلمات ناپسند مثل (به درک ) براى چندمين بار شخصيت واقعى خود را نشان داد
توجه داشته باشيد كه سن ايشان از 70 سال گذشته و بعداز حدود 25 سال رهبرى در اواخر عمر خود مى باشد ولى خيال اصلاح شدن ندارد اميدوارم رهبر آينده حد اقل با ادب باشد
سلام علیکم سال نو مبارک با ارزوی موفقیت وسرفرازی وصبر ،انشالله به هدفتان به امید خدا خواهید رسید من الله توفیق
با سلام بهاری به تک تک ایرانیان عزیز
من از نوریزاد عزیز تشکر میکنم که با حرکت مدنی خود در این مدت حق قانونی شرعی عقلی “من اعتراض دارم و بیان این اعتراض حق من است و حکومت در مقام خدمتگزار ملت باید به این اعتراض پاسخگو باشد ” را برای ملت و حکومت بازخوانی کرد. به جناب خامنه ای که نگران فرهنگ ملت ایرانند باید بگویم که از یک ملت تو سری خورده و خرد و خفه شده فقط فرهنگ ذلت بیرون خواهد آمد که در آن 50% از زنان خیابانیش زنان شوهر دارند جوانانش بیکار و معتاد و…..ملت را عزیز و گرامی دارید و حقوقشان را محترم بشمارید ّآنوقت فرهنگ عزتمردان خواهید داشت. اجازه دهید از همین محمد نوریزاد شروع کنیم درخواست هایش را اجابت کنید تا به ملت بیاموزید اعتراض حق شماست و به مامورانتان بیاموزید که شما خادمان ملتید نه ولایت. همیشه به یاد داشته باشید که رای ملت به شما حق حکومت داده است.
با درود به آقای نوریزاد
سال نو را به شما وخانواده محترم و همه دوستان تبریک و تهنیت عرض میکنم.
دوست عزیز آقا مرتضی:پرسشی دارم از مبعوث شدن پیامبر
خداوند چند آیه نازل فرمودند تا حضرت محمد به عنوان پیامبر مبعوث شدند؟
با تشکر از وقتی که صرف میکنید و به پرسش من جواب میدهید
سلام ودرود بر نوریزاد عزیز ومحبوب وتمام مردم جهان
با تبریک سال نو به شما و به خانواده گرامی شما وپدر ومادر محترم شما و به امید ورضایت وصلح ودوستی ایران و جهان.
وظیفه خود می دانم از این همه لطف وبزرگواری شما ونیز اراده و شجاعت و صداقت ووطن پرستی شما تشکر کنم
هر چند برای بسیاری کاری اسان و شاید وظیفه باشد ولی خیر ،کاری بزرگ و پر خطر و نیز سختی برای خانواده و ……و پدر ومادری که در شهریار چشم براه انسانی است که هم خود و هم ما وخانواده وبستگان وایران وجهان در آین انتظار سهیم اند .حداقل بعنوان یک انسان و حقوق اولیه اش به او نگاه میکنند و حق مسلمش می دانند .انسانی که به خوبی به دردو رنج و مشقت و کمبود ها و نارسایی ها وبی عدالتی های اجتماعش وشاید جهانش آگاه است .فقط کسی می تواند در مورد وی و کارهایش قضاوت نماید که در این راه قدم گذاشته و یا از ان عبور نموده باشد . نوریزاد انسانی که یه
توانایی های میهن ومردمش به خوبی آگاهی دارد .نوریزاد با هنر واستعداد و شناخت و آگاهی و ……به لایه هایی دست
یافت که بندرت می توان در این مورد ادعا کرد .نوریزادی که فقط ادعا نکرد و عمل کرد و معتقد بوده و هست و به همین
خاطر دردو رنج و سختی را از ما ستاند و به خانواده و پدر ومادری سپرد که دلواپس ونگران این انسان شریف و مردمی
بودند . اما بدون تردید درتاریخ ثبت خواهد شد ونوریزاد قهرما ن و در کنار سایر وطن پرستان کشورش وشاید جهان خواهد ایستاد ،ایران وجهان به او خواهد بالید ،از انسانیت او برای فرزاندانشان مثال خواهند اورد و این ایثار را به رخ دیگران خواهند کشید .درس بزرگی که او آغاز کرده بود سرمشق خود قرار خواهند داد. انسانهای زیادی را به تفکر واداشت بادیدار از شخصیت ها و خانواده زندانیان وغیره ،درس بزرگی به آنان داد و به آنان اموخت که باید به فکر دیگران نیز بود .اما متاسفانه بعلت دوری از ایشان وسایر مشکلات ،امکان دست رسی به وی جهت تشکر وقدر دانی حضوری وزیارت ایشان تقریبا میسر نبود .هرچند بسیاری در جریان سفر سال گذشته ایشان ودرخواست مطالبات بحق ایشان و نیز مسائل ومشکلات بودند .جا دارد و وظیفه خود می دانم ضمن تسلیم در برابر این اراده بزرگ از این همه لطف ومحبت تشکر قدردانی و سپاسگزاری نمایم .
بار خدایا همچنان که در این سال بر ما منت نهادی و حافظ نوریزاد وافکار والا وانسانی وی بودی تا به باز گویی وبیان درد ورنجهای ما بپردازد ،در این سال نو نیز خواسته ، ما و پدر ومادر و خانوده وی نیز پا برجاست .الهی آمین رب العالمین
استاد نوریزاد عزیز،ضمن تبریک این تنها دارایی ملت ایران (عیدسعیدوباستانی نوروز)که آخوندیسم نتوانست ازملت ایران بگیردبرغم تملق وچاپلوسی شاعرنماهای که حسادت نوروز را به “عیدقربان” پیش بینی و وراجی می کردند،پروپاقرص استواراست،امیدوارم شما وهمه ملت ایران یه خواست هایشان برسند.
من معمولا به لحاظ سوادکمی که دارم مقالات شما را چندبارمی خوانم بعضی ازعبارت شما آتش به جانم می زنندهمانند بند(13):
“برای همگانِ سرزمینمان ایران، و برای همه ی مردمان جهان سالی نیکو آرزو می کنم. و برای سرزمین خودمان سالی پر بار. و سالی تهی از شعارهای پوک که شوربختانه از همین ابتدایی ترین ساعت های تحویل سال بدان مبتلاییم. برای ایران و ایرانیان سربلندی آرزو می کنم. سربلندی ای که مردمان ایران با حسرت به داشته های دیگران نگاه نکنند و از سرِ شرم سر به زیر نیندازند. این مردم با تاریخی که در پی دارند، و توش و توانی که با خود دارند، مستحق مدنیتی سرآمدند. به امید آن روزهای عنقریب و خوب”
این دعای است که ما بایدهر روزه بخوانیم وسعی کنیم به طرف تحقق آن گام برداریم
بامید رسیدن به این هدف.
نوروزتان پیروز
امیدوارم همانطور که نوروز بر سیاهی و پلیدی پیروز شد شما و دیگر هموطنان و دلسوختگان برای وطن نیز پیروز و تندرست باشید
بادرود وعرضادب به پیشگاه حضرت نوریزاد ودیگر حضرات بزرگوار وبخصوص به پیشگاه مادرانی که فرزندان برومند خودرا درهمین اسفندماه ودیگرماههای سال ازدست دادند واین حکومت بعوض عیدی جسد فرزندشان را به آنها اهداکرد وآنهارا درغم جانکاه فروبرد؛بنده این عید سعید باستانی را که یادگاری از بزرگان ونیاکان وطنمان است به همه مال بختگان وجان باختگان وستمدیدگان ورنج کشیدگان تبریک وتهنیت میگویم وبرای همینها سالی پربار وپرحق وعدالت مسئلت میدارم واما بهمین نسبت سالی سخت وپرنکبت وبدبختی برای کسانی آرزودارم که از عقل وخردبیگانه وازپندونصیحت برحذرند.آروزو میکنم یا به عقل آیند وبه ملت بزرگوارایران ظلم وتعدی رواندارند ویا ریشه آنها از بیخ وبن کنده شود تا مردم نفسی براحتی فروبرند .
افسوس که ماها یکمرتبه درتاریخ حمله عربها را به ایرن خواندیم وحکومت عباسیان را سالیان دراز شاهد بودیم وباز بعقب برگشتیم وحمله مجدد آنهارا بدست خویش مهیا ساختیم وخواندیم که سردارعربی به امید حکومت ری آنقدر آدم میکشت که سنگهای سنگین آسیاب بچرخد وگندم آرد کندوبه سربازانشان نان بدهند ودوباره میبینیم که همانها آنقدر به کشتن وقتل عام میپردازند تا بخیال خودشان مدتی بیشتر به دزدی وچپاول مردم ادامه دهند وحکومت ظلم وجوررا برپا نگه دارند .اینها غافلند ازاینکه سال 57 اگردرچنین روزی میگفتی شاه خواهد رفت ؛حداقل 90درصد ازمردم باورنمیکردند که شاه با آن ساواک وآن ارتش تسلیم شود ودراندک مدتی بساط حکومتش برچیده به تاریخ بپیوندد.
خداوندا:تورا بحق این چرخ گردونت وبحق آه مادران فرزند ازدست داده وزنانشوهرازدست داده وفرزندانیتیم شده بساط ظالمین مستبد وخودخواه را ازروی زمین پاک گردان .
بادرودی بی پایان به نوری زادعزیز کلامم را بادلنوشته های شما آغاز میکنم وبعد ادامه میدهم. از شخص رهبر نیز تشکر می کنم که به توصیه ها و خیرخواهی های من و دیگر خیرخواهان خواهند اندیشید و راه را برای جولانِ حقِ انتخاب مردم خواهند گشود. این حق مردم است که: که را بخواهند و که را نخواهند. و: این جفا به حق مردم است اگر که آنان را از حق بدیهی و قانونی و انسانی شان باز بداریم. برای همگانِ سرزمینمان ایران، و برای همه ی مردمان جهان سالی نیکو آرزو می کنم. و برای سرزمین خودمان سالی پر بار. و سالی تهی از شعارهای پوک که شوربختانه از همین ابتدایی ترین ساعت های تحویل سال بدان مبتلاییم. برای ایران و ایرانیان سربلندی آرزو می کنم. سربلندی ای که مردمان ایران با حسرت به داشته های دیگران نگاه نکنند و از سرِ شرم سر به زیر نیندازند. این مردم با تاریخی که در پی دارند، و توش و توانی که با خود دارند، مستحق مدنیتی سرآمدند. به امید آن روزهای عنقریب و خوب.
وقتی نفرت جای شادی ومحبت را میگیرد همه چیز را میسوزاند سال 57 زمان جوشش نفرتهای احمقانه ومردن شادیها بود چطور بعضی وقتهاانسان خرمن هستی خود را به آتش میکشد آن سال شادیهای رفتند وشادیهای کاذب ودروغین جای آن را گرفتند در میان بهت جهانی حماقتی را رقم زدیم که انسانیت از آن شرم دارد فاجعه آنقدر عمیق بود که هنوز عمق آن برای مردم ایران آشکار نشده وگرنه برای پاک کردن این لکه ننگ درنگ نمیکردند راه آن آگاهی انسان دوستی دعوت به صلح دوستی همرنگی وکنار گذاشتن دو روئی ودروغگوئی است. چطور شد شبح نکبت از میان تاریکی برآمد آسمان عشق ما را پوشاند ما را به درون تاریکیهای تاریخ فرو برد وآنچه از آن درآمد هر روز نکبت بار تر از روز گذشته آن بود ما در این وادی همچون دیوانگان فرو شدیم وهر چه فروتر رفتیم دورتر از حقیقت وجودی خود شدیم روزی بیدار شدیم که انبوهی از نکبتها به جا گذاشته بودیم که نسل ما شاید فرصت زدودن آنها را نداشته باشد اما انسان با امید زنده است من امروز تحول عظیمی که در کشورمان بوجود آمده واراده کرده این نکبت وتباهی که به جان جهان بشریت افتاده را بزداید به فال نیک میگیرم شما نوریزاد عزیز از پیشقراولان آن سرزنده وشادب همچون جوانان نورسیده راه را میپیمائید ما همچنان که در نکبتی که به کشورمان رسید ودیگر جهانیان نیز از آن آسیب دیدند و کشورهای همجوارمان که نیز آسیبی کمتر از ما ندیدند نوید دهیم که سرنوشتی مشترک داریم واین یک تلاش همه جانبه انسانی طلب میکند که برای زدودنش با همدلی ومحبت بدور از تعصبهای دینی قومی تاریخی وتنها براساس نیاز مشترک انسانی که همان دوستی وهمزیستی مسالمت آمیز در کنار هم وبستری زیبا وبالنده برای نسلهای اینده است تا شرمساری آنچه بدست ما رقم زده شد تا حدودی جبران شودمن از اینکه زندگی رابرای نسل جوان کنونی مان سخت کردم وبه زندگی شایسته و دوست داشتنی که حق آنان بود آسیب رسانده ام پوزش میخواهم از آنها میخواهم با عقلانیت وعشق به همه انسانها راه رابپیمایند خدای زشت سیرت سامی را به حال خود بگذارند پرونده این خدا سامی زشتتر از ان است که بتوان به آن نگاه کرد چون اگر آنچه اتفال می افتد خواست واراده اوست چه زشت خدائی زیرا با آمدنش در زندگی من کوله باری از نکبتها را به همراه آورد خود را آراست تا زشتیهای خود را پنهان کند. چه سخت اما باید آفرین گفت به آنانی که جلای وطن کردند ودر آن غربت عشق به میهن سرزمن و تاریخ خودرا با خود به همراه بردند وتا انجا که میتوانستند در نگهداری این میراث تلاش کردندامروزه تلاش وسرزندگی آنها را از شبکه های ماهواره شاهدیم واز آنها تشکر میکنم که شادی را به خانه های ما آورده اند. اما شب پرستان سیاه دل مردم مارا در این روزهای شادی دعوت به گریه روضه ونکبت فرا میخوانند سامیان خون آشام آمدند تا عشق را درو کنند گلها را بچینند وبجای آن گیاه گز ودرمنه بکارند وزندگی را بکام ما تلخ کنند اما بهارآمدنیست با همه زیبائیهایش …..
نوری زاد صبور و مقاوم
امیدوارم سال جدید سالی باشد که مردم ما همانند شما بدنبال گرفتن حقشان باشند ونه مانند انسانهای ذلیل و تن پرور و ترسو بدنبال این باشند تا کسی حقشان را بگیرد انکس که از شما و دیگران طلب گرفتن حقش را میکند از کجا معلوم که اصلا صاحب حق باشد انسان اگر برای خود حقی متصرو باشد از سختی و محرومیت و زور و فشار نمیترسد و برای گرفتنش تلاش میکند انسانها تا اینچنین ذلیلانه بدنبال شعرهای پوک هستند انگونه که شما و همه در ابتدای سال و در سخنرانی در مشهد دیدیم نشان از انسانهائی است که حق خود را دو دستی تقدیم کردهاند بجز حق شعور خود را و انسانیت خود را برده وار تقدیم مجسمه قدرت طلبی و کینه توزی و عصبیت بی فکر و اندیشه کردهاند از این جماعت توقع تلاش برای احقاق حق جز توهم چیزی نیست مردمی که حق سوال و پاسخگو بودن (انها که خود را همه چیز و مردم را جز سنگی برای استرجا حود و شعارهائی از روی استیصال و پوشاند خسارات سنگین ناشی از توهماتشان و یا بازیچه شدنشان انهم بدست ابله ترین افراد گماشته خود به اقتصاد کشور ) را از خود سلب کردهاند انهائی که بالغ بر 70 درصد اقتصاد کشور در دست خودشان است و اقتصاد را مردمی میخواهند انهائی را به ریاست دوباره میطلبند که حتی سوادی برای شکستهای گدشته شان نداشته اند امیدوارم شما با گذاشتن تحلیلی از مسیر انحرافی بنام اقتصاد مقاومتی که در واقع سرپوشی برای سوء مدیرت کلان کشور و پوشاند فساد وحشتناک حاکم شده بر کشور توسط خود ایشان و فرار از پاسخگوئی ایشان از تملک بالغ بر 70 درصد اقتصاد کشور توسط خودشان انهم بدون دلیل بتوانید مردم را بیشتر نسبت به حقوق از دست رفته شان و عدم پاسخگوئی ایشان اگاه نمود
یک خبرنگارخارجی که به ایران رفته بودازیک مسجد دیدن میکند.
و مردمی رامی بیند که قابلمه به دست برای غذا صف کشیده اند.
از یک نفر می پرسد:
-مگراینجا مسجد نیست؟ مگرمردم نباید اینجا نماز بخوانند؟
طرف جواب میدهد:
-نه اگرنمازجماعت می خواهی برو دانشگاه تهران!
-ولی تکلیف تحصیلات چی میشود؟ تحصیل کرده ها کجا میروند؟
-اگه منظورت روشنفکرها واستادها است پس برویک سری به زندان
اوین بزن!
-زندن اوین! پس خلافکارهاراچه کار میکنند؟
-زکی!پس کی مملکت رابگردونه………؟
با تبریک سال نو
قسمتی از کامنت آخوند مرتضی در جواب یاران!
۴-در قسمت های آخر گفتارتان اشاره به تنافی کلی یا جزئی برخی مفاهیم مدرن با کلیت دین کردید ،البته این مورد انکار من نیست و بحث در آن هم طولانی است ،از باب مثال در مقوله آزادی قطعا چنین است ،البته در اسلام هم آزادی اظهار عقیده و آزادی بیان برسمیت شناخته شده است (از عملکردهای فعلی سخن نمی گویم!) ،لکن آزادی در اسلام مطلق نیست ،همچنانکه آزادی در غرب نیز مطلق نیست و محدود به قوانین است ،در اسلام و محدوده ای که فرهنگ اسلام فرهنگ غالب افراد آن محدوده است و قانون اساسی آن تبلور احکام فردی اجتماعی اسلام است نیز آزادی محدود به قوانین مسلم اسلام است .
شما توقع نداشته باشید که مفهوم مدرن آزادی به همان صورت بسته بندی شده غربی (مثل آزادی هموسکشوالیته و حتی قانون وضع کردن در جهت تثبیت آن ،یا آزادی های فردی مخل به مجموعه اجتماع مثل شرابخواری و فحشاء و مصادیق بسیار دیگر) در بست مورد قبول واقع شود ،و همینطور بحث های مربوط به حقوق بشر که بعد از آن بحث خواهیم کرد.
…………………………………………………………………………………………………………………………………………………………
.کسی نیست به این افراد گوشزد کند که شماها کی هستید و با چه مجوزی برای مردم تعیین و تکلیف می کنید؟مگر اسلام را این مردم بعنوان قانونگذاری و یا قانون اساسی قبول دارند؟تازه شما از کدام اسلام حرف می زنید؟شما یا خود را به نا آگاهی می زنید و یا واقعا درک درستی از آزادی فردی و اجتماعی ندارید.شما وقتی به شریعت بعنوان قانون می نگری ازادی را نقض می کنید.در اسلام شرابخواری و همجنسگرایی و برابری زن و مرد و برابری مسلمان و غیر مسلمان نیست این یعنی نقض حقوق کسانیکه در جامعه هستند ولی موافق چنین نطراتی نیستند.یعنی گروهی در جامعه اسلام را نمی خواهند .نه تنها اسلام بلکه هیچ قانونی حق تجاوز به حقوقشان را ندارد حتی اگر 99% جامعه به قانون حاکم رای داده باشند.فساد اجتماع و این اراجیفی که شما آخوندها در ذهن مردم ایجاد کرده اید هیچ تاثیری در آزادی این افراد ندارد.حقوق بشر هیچ کاری به فرهنگ شرق و غرب ندارد و با توصل به چنین اراجیفی نمی توان به حقوق دگر اندیشان تجاوز نمود! اسلام و یا هر ایدیولوژی دیگری وقتی به تنهایی بر جامعه ای حاکم شود نتیجه ای جز استبداد ندارد بحث اسلام حاکم و محکوم هم بحثی بی خود و بی پایه است.1400 سال اسلام و اسلامیان فرصت داشته اند.در ضمن قرآن چیزی بهتر از حکومت فعلی ارایه نمی دهد.بهمین علت در جوامع مدرن و سکولار سعی شده که قوانین همه گیر بوده و خنثی (نیوترال)در برخورد با عقاید و مذاهب و مرامها.چنین قوانینی لایک هستند یعنی در انحصار یک دین یا مذهب و یا ایدیولوژی خاصی نیستند و در برابر چنین قوانینی همان همجنسگرا و یا شرابخور و یا فاحشه و یا زناکار و یا ضد مذهب و یا کافر و ملحد و نجس …با تو مسلمان مؤمن برابرند. مسلما شماها که از برکت قوانین شرعی به نوایی رسیده اید و مفت و مجانی (بعد از کشتن و ترور و سلاخی دگر اندیشان و از میدان بدرکردنشان)به آنچه را که اجداد شماها در خواب هم نمی دید بدست آورده اید و خود را برتر از آحاد ایرانیان که با اینهمه مصیبت درگیرند می دانید قبول چنین قوانینی پذیرفتنی نیست!زیرا نتیجه اش ورود به یک زندگی شرافتمندانه با شرایط مساوی با دیگران است .زندگی شرافتمندانه برای کسانیکه انگل وار زندگی کرده اند و همیشه سربار جامعه بوده اند و نه تنها نفعی به جامعه نرسانده اند بلکه تواناییها و داراییهای جامعه را بنام مشتی خرافات و بنفع بیگانگان بتاراج برده اند خواستن مثل داستان دباغ در بازار عطرفروشان مولویست!
سلام بر کسى که نحوه مبارزه با استبداد زمان را آغاز نموده
سال نو را به آقاى نوريزاد و خانواده محترمشان همچنین به همه ملت ايران تبريک عرض ميکنم اميدوارم اين سال ، سال آزادى ملت ايران از زير يوغ استبداد حاکم باشد و تمام تنگناها براى اين ملت مظلوم که يک عمر سياه نماييهاى اين حکومت را تحمل ميکند ، تمام شود
به اميد آنروز
این عید باستانی بر نوریزاد عزیز و خانواده محترمش /بر مادر ستار بهشتی/ بر تمام مادران پارک لاله /بر میرحسین موسوی و خانم رهنورد/بر شیخ اصلاحات وخانواده محترمش/بر خانواده شلر فرهادی/ و بر تمام مظلومانی که زیر یوغ حاکمان مستبد ماندند/ حتی بر رهبر ایران به امید روزی که به بصیرت برسد/ بر تمام ملت بزرگ ایران مبارکباد
من هم از شما سپاسگزارم
براتون اعتلای هرچه بیشتر روح ارزو دارم
درود بر شما
جناب سهند
نظر شما در مورد عملکرد آقای نوری بی انصافی است و به نظرم جوابی که ایشان به شما دادند همان چیزی بود که دوست داشتید بشنوید یعنی به باور شما احترام گذاشت و وارد بحث بیهوده نشد چرا که حقیقت فهمیدنی است نه آموختنی !
“درخواست اجاره بهای اموال ” که برای اولین بار در این نوشته مطرح شده است ، نمادی است از دغدغه نظام از باز پس دادن اندکی از حقوق غصب شده مردم . انها میدانند که با مردم چه کرده اند و اگر بگویند “الف” خواه و ناخواه تا “ی” باید پیش بروند و این سرنوشت محتوم آنان است .
منهم بعنوان شهروند مسلمان شیعه و کارمند دولت از شما تشکر میکنم که با این همه سختی ها روز به روز اینهمه نوشتید و خوب هم نوشتید . انشاء الله به خواسته هایتان برسید و شاداب و تندرست به نوشتن ها و روشنگری هایتان ادامه دهید . موفق و شاد باشی دلاور .
سلام آقای نوری زاد
من اهل فحش دادن نیستم
به کسی هم فحش نمیدم حتی کسانی رو که ازشون خوشم نمیاد. مثل خامنه ای و دار و دسته اش.
آقای نوری زاد الان شدی منتقد و خودت و مخالف نشون میدی …. باعرض معذرت من میگم داری نمایش بازی میکنی
یه بار شد به خاطر رفاقت های سابقت و کارهای که سابقن انجام دادی در راستای حفظ این رژیم از مردم عذر خواهی کنی؟؟؟؟
تا جایی که من میدونم نه …. دعوای شما با جمهوری اسلامی اون صداقت دعوای مردم عادی رو نداره. صداقت ستار رو نداره.
برای حق مردم نجنگیدی و نخواهی جنگید. دنبال لوازم شخصی خودتی نهایتن.
جناب نوری زاد من امیدوارم خیلی زود تر به خواسته هات برسی و لوازمت رو بگیری …. امید وارم خیلی خیلی زود حقت رو بگیری … خق هیچ انسانی دوست ندارم پایمال بشه …. ولی مبارزه شما برای مردم نیست لطفن نمایش رو تموم کن یا اگر با مردمی و درد مردم رو میفهمی به خاطر خوش رقصی های سابقت یه عذر خواهی به مردم بدهکاری
مخلص سهند
——————-
سلام سهند گرامی.
من اگر وسایلم را بگیرم داستان قدم زدنهای من جلوی وزارت اطلاعات تمام می شود و قدم زدن جلوی سپاه شروع می شود. حقم را که بگیرم می روم دنبال کارم. به مردم و قهرمان بازی چکار دارم. مردم خودشان حق خودشان را بگیرند. با احترام
ومن نیز بسهم خود از جناب نوریزاد برای مبارزشان علیه ظلم و بیداد سپاسگزارم و از اینکه گاهی با کامنتهایم موجب ناراحتی ایشان شده ام عذر میخواهم.برای شما و خانواده تان سالی پربار و شاد و خرم و همچنین برای مردم کشورم پیروزی بر تباهی و جهل و استبداد و رسیدن به ازادی و حکومتی سکولار با قوانینی بر مبنای حقوق بشر آرزومندم!
سال نو بر شما و خانواده محترم مبارک تو مردی از تبار پاکی هستی اگر ایران مانند تو بسیار داشت حتما سرنوشت دیگری میداشت
دکتر نوری زاد گرامی نوروز بر شما و خانواده عزیزتان پیروز و بهاران خجسته.
نمی دانم این پیام در خیل تبریک دوستداران به چشم عزیزتان می رسد یا خیر. اگر چنین شد ارادت من را پذیرا باشید. بنده و شما در بهداری اوین دیداری داشتیم و شما از علت کار کردن در آنجا جویا شدید و من کتابی را به شما هدیه کردم و شما مرا به دوستی مفتخر. در این سالها مشتاقانه پیگیر احوال شما بوده ام و قلبا به تحسین و دعا مشغول. شوربختانه در حسرت دیدار دوباره در وطن بودم زیرا متاسفانه چنین چیزی به یقین پایانی بود بر فرصت خدمت من بی پشتوانه زمینی در زندان و بیرون آن …هر چند عاقبت سر به جاده آوارگی گذاشته ام. اما بی هیچ اغراقی در سفرهایم و دیدار با انسانهای بزرگی مانند شما که دلهای زیادی را در جهان تکان داده اند یا در کنجی بی صدا به خدمت با انسانها مشغولند بسیار به یاد شما بودم و دل و نیت زلالتان که حافظ شماست. اکنون دوران بسیار پرمشقتی را طی می کنم که جای ذکر ندارد. هدفم از ترک وطن با توشه اندکم پیش از اینکه صبر دوستان را لبریز کنم این است که شاید فرصتی بعید پیدا کنم و بتوانم توشه ای بیندوزم و روزی در برگرداندن چشمه های شفقت و آرامش به دل مردمان رنجدیده ایران کمک کوچکی کنم. فعلا از با این هدف از پیگیری زمان بر گرفتن مجوز طبابت در اینجا دست شسته ام و با کار کارگری مطالعاتم در فلسفه و ادیان شرق دور را پیگیرم. و از نزدیک و از پایین رنج مردمان در جهان سرمایه داری را شاهد. هر چند اینجا ظریب انسانیت هزاران سال نوری با امروز وطن فاصله دارد و آنچه در ایران برای من فضیلت بود اینجا وظیفه! دعا کنید تا تنی بر پاست و عمری هست راه گم نکنم و بتوانم بار به منزل برسانم. بهتر از من کم دانش می دانید که گفتمان بزرگی میان انسانهای شریف دنیا در جریان است که خشونت و رنج و استثمار پایان یابد و انسانها فارغ از تفاوتهای جنسی نژادی، ملی و دینی به شادمانی و ارامش در خور برسند. متاسفانه مسلمانان و و از جمله ایرانیان جای کمی در این گفتمان دارند. و این دنیا جای شایسته ای نخواهد شد تا همه انسانها و ملل و اهل ادیان با زدودن جهل و تعصب خود به تلاش برادرانه برای رشد تلاش نکنند. بسیار در خیالات مالیخولیای غربت روزی را آرزو می کنم که در رکاب شما این پیام را از زبان فرزانگان عالم برای مردمانمان و اهل دین در میهن با هنر و نش و فن شما به تصویر بکشیم بدون آنکه شما و دلهای ما در بزرگراه در پی پس گرفتن فیلم و راش و نوار و هارد باشد!!! بسیار کارزار لگام را می ستایم و آماده ام هر قدمی برآید در پیشبرد آن بردارم. پوزش از گزافه گوییم می طلبم. با روی سیاه چه هدیه ای دارد این برادر کوچکتان در شروع این سال نو و هر بامداد که تقدیم دل زلالتان و همت مردانه تان کند. پیروز، سربلند، سلامت و شاد باشید.
خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد
که در دستت بجز ساغر نباشد
زمان خوشدلی دریاب و در یاب
که دایم در صدف گوهر نباشد
غنیمت دان و می خور در گلستان
که گل تا هفته خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد
که در دستت بجز ساغر نباشد
زمان خوشدلی دریاب و در یاب
که دایم در صدف گوهر نباشد
غنیمت دان و می خور در گلستان
که گل تا هفته دیگر نباشد
ایا پرلعل کرده جام زرین
ببخشا بر کسی کش زر نباشد
بیا ای شیخ و از خمخانه ما
شرابی خور که در کوثر نباشد
بشوی اوراق اگر همدرس مایی
که علم عشق در دفتر نباشد
ز من بنیوش و دل در شاهدی بند
که حسنش بسته زیور نباشد
شرابی بی خمارم بخش یا رب
که با وی هیچ درد سر نباشد
من از جان بنده سلطان اویسم
اگر چه یادش از چاکر نباشد
به تاج عالم آرایش که خورشید
چنین زیبنده افسر نباشد
کسی گیرد خطا بر نظم حافظ
که هیچش لطف در گوهر نباشد
“حافظ شیرازی”
جشن باستانی نوروز
یادگار ماندگار یاران دیروز این دیار و پاسداشت پاکی ها ، نیکی ها و پهلوانی ها بر شما دوست نیکوسرشت خجسته باد . با آرزوی سالی پربار و پرفروغ برای شما
دوست دار شما مروان ر