نوریزاد در واکنش به شکایت سپاه: «جانم را کف دست گرفتهام»
۱۳۹۲/۱۰/۳۰
محمد نوریزاد در واکنش به شکايت سپاه پاسداران از خود میگويد از چيزی نمیترسد و جانش را کف دستش گرفته است.
اين فعال سياسی – اجتماعی منتقد حکومت ايران، در گفتوگو با راديو فردا تاکيد میکند که به دنبال جامعه و حکومتی عاری از ظلم و فساد است که در آن هر شخص و مقامی به اندازه مسئوليتی که بر عهده دارد، پاسخگو هم باشد.
آقای نوریزاد اخيرا در سايت شخصی خود خبر داده که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از او به اتهام «توهين به کتابالله، توهين به مقام معظم رهبری، تبليغ عليه نظام و تشويش اذهان عمومی»، شکايت کرده است.
او به راديو فردا میگويد که سپاه را «امالفساد» میداند و به دادگاه نخواهد رفت تا «خودشان هر کاری خواستند انجام دهند.»
محمد نوریزاد که تا پيش از انتخابات رياست جمهوری در سال ۸۸ از حاميان حکومت ايران بود و در روزنامه کيهان، عليه منتقدان و مخالفان رهبر جمهوری اسلامی مینوشت، پس از آن انتخابات به جرگه منتقدان علی خامنهای پيوست و نامههای متعددی را در حمايت از جنبش اعتراضی پس از انتخابات و در نقد و مخالفت با رهبر ايران نوشت و منتشر کرد.
او پس از چند نامه بازداشت و بر اساس گزارشها، در زندان به شدت ضرب و شتم شد. آقای نوریزاد در اعتراض به اين وضعيت اعتصاب غذا کرد تا پس از مدتی از زندان آزاد شد. او اکنون بيش از دو هفته است که هر روز به مقابل وزارت اطلاعات میرود تا وسايل شخصیاش را که هنگام دستگيری از منزلش ضبط کرده بودند، باز پس بگيرد.
آقای نوریزاد خطاب به حکومت ایران میگويد «اگر مشتاق جانم هستيد، بسمالله بفرماييد».
رادیو فردا: شما چند روز است که به مقابل وزارت اطلاعات میرويد. خواسته شما از این وزارتخانه چيست؟
من دنبال سه چيز هستم. يکی اموالم که چهار سال و نيم است بردهاند و هنوز پس ندادهاند. يکی رفع ممنوعالخروجی من و همسرم و ديگری ملاقات با وزير است. من روی اينها پافشاری میکنم.
چه اموالی در وزارت اطلاعات دارید؟
وسايلی که از خانه بردند. کامپيوتر، هاردهای اکسترنال. در آن کامپيوترها فيلمهايی که شخصا ساخته بودم و هزينه برده بود. لوازم و متعلقات، آلبومهای خانوادگی. اينها چيزهايی است که دنبالشان هستم و مصرانه هم پيگيری میکنم.
آيا قصد خروج از کشور را داريد که به جز رفع ممنوعالخروجی همسرتان، خواهان رفع ممنوعالخروجی خودتان نيز هستيد؟
خير، اينها ما را با دگنگ (چماق) هم بيرون بندازند، ما همين جا در خدمتشان هستيم. اما به هر حال من خودم مشتاقم بدانم که چرا بايد ممنوعالخروج باشم. کسی که حکمش را سپری کرده و پروندهاش مختومه شده است، چرا بايد ممنوعالخروج باشد. همسرم چرا بايد ممنوعالخروج باشد؟
در اين مدت که به مقابل وزارت اطلاعات میرويد، آيا فردی از مسئولان رسمی اين وزارتخانه با شما صحبت کرده که مشکلتان چيست و چه مسئلهای داريد؟
ايستادن آنجا ممنوع است و حتی جرم محسوب میشود اما من اين فرمولها را بر هم ريختم و آنجا ايستادم. بهشان هم گفتم هر کاری دوست داريد انجام بدهيد. امروز چهاردهمين روزی بود که آنجا ايستادم. روزهای اول آمدند و خيلی با خوشاخلاقی نوشتهای از من گرفتند و گفتند ما پيگيری میکنيم و میگذاريم روی ميز وزير. روز بعدش من را بردند کلانتری، کلانتری فرستاد دادگاه. دادگاه تبرئه کرد، فردايش مجددا رفتم، دوباره فرستادند دادگاه. رفتيم و آمديم تا اينکه نهايتا سه کارشناس و بازجو در سه موقعيت مختلف با من صحبت کردند اما بینتيجه. يعنی من احساس کردم اموالم به دست من نخواهد رسيد. بنابراين من آنجا میايستم و مصرانه تمام فرمولهای رايج آنها را بر هم میريزم. البته اين ايستادن بيشتر سمبليک است تا شخصی. من آنجا هستم نه فقط به خاطر اموالم بلکه به خاطر خيلی از مسائل.
اعلام کردهايد که سپاه هم از شما شکايت کرده. دليل اين شکايت چه بوده؟
البته من نخواهم رفت و هر کاری هم دوست دارند انجام بدهند. علتش بر میگردد به نوشتهها و صحبتهايم که در آنها سپاه را امالفساد در داخل کشور میدانم، در بسياری از مناسباتی که در جامعه توسط سپاه تسخير شده. شما وقتی به مغز يک مجموعه سوزن فرو میکنيد، طبيعی است که او يا فلج میشود يا ریاکشن نشان میدهد. آنها هم واکنششان به اين شکل بوده و شکايت کردهاند ولی من {به دادگاه} نخواهم رفت.
به جز سپاه به مجتبی خامنهای {فرزند علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی} هم در نوشتههايتان انتقاد کردهايد. ايراد و اشکال اصلی شما به اين افراد و مجموعهها چيست؟
اينها از چارچوبهای خودشان بيرون زدند، از چارچوب قانون هم فراتر رفتند و نمیتوانند اصلا در چارچوب قانون قرار بگيرند. چون حمايت بيت رهبری را هم دارند، طبيعی است که به هيچ قاعدهای هم متقاعد نمیشوند. عمده حرف من است که هيچ نظارتی بر اينها مترتب نيست و خودشان هر کدام به يک مافيا و کارتل بزرگ تبديل شدند و جامعه را به اين ريخت در آوردند که ما از زوايای مختلف آسيب ديديم. قدرتهای مخوف مافيايی ايجاد کردند و به قانون هم پاسخگو نيستند. يعنی قانون را مچاله قدرت خود کردهاند و حمايت هم میشوند. من به اينها اعتراض دارم.
آيا وضعيت در وزارت اطلاعات فعلی با وضعيت اين وزارتخانه در دولت آقای احمدینژاد برای شما تفاوتی کرده است؟
نبايد به صورت فردی ارزيابی کرد. موضوع بنده با يک شهروند فرق میکند. اينها بنا بر دلايلی با بنده نمیتوانند زياد بداخلاقی کنند اما همين امروز که جلوی اطلاعات قدم میزدم، يک جوانی ماشيناش را پارک کرد و آمد تا با من سلام و عليک کند اما فورا دستگيرش کردند، دستبند زدند و بردنش. همانجا يکی از اينها آمد به من گفت اينجا نايست، من سرش داد زدم که ۱۴ روز است اينجا هستم. اين مامور تازه کار بود، لااقل من قبلا نديده بودمش اما ماموران ديگر مرتب میآيند، سلام و عليک میکنند و پذيرفتهاند که من به خاطر اعتراضم آنجا هستم. اما هر کس ديگری بيايد، ردش میکنند و اگر هم مظنون باشند دستگيرش میکنند. نه، فرقی نکرده، هيچ تفاوتی نکرده، اينها بنمايه و محتوايشان يکی است، سرشتشان يکی است، فرقی ندارد، چه دولت احمدینژاد چه الان.
شما با افراد و نهادهای قدرتمندی درگير شدهايد. از اين وضعيت هراس نداريد؟
من ديگر زدم به سيم آخر و جانم را گرفتهام کف دستم. بهشان میگويم مشتاق جان هستيد؟ بسمالله بفرماييد. نمیشود زياد سر به سر چنين آدمی گذاشت. شما وقتی کسی را بترسانيد و او بترسد، شما فائق هستيد و میتوانيد بر او اعمال نظر کنيد ولی اگر نترسيد يا بايد او را بزنيد، يا زندانی کنيد يا بکشيد. من برای هر سه اينها آمادهام. با چنين آدمی يا بايد با خشونت رفتار کرد و طومارش را در هم پيچيد تا خيالشان راحت شود يا اينکه به خواستههايش تن داد و تامل کرد. ما وارد راهی بیبازگشت شديم که بايد آن را طی کنيم.
در اين مدت، از دولت آقای روحانی يا از فعالان سياسی شاخص، کسی با شما تماس گرفته و درباره مشکلتان صحبت کرده که مثلا بخواهد کمکی بکند؟
نخير، بيشتر خود همين اطلاعاتیها بودند. البته آنجا معبر است، کنار بزرگراه همت زير پل عابر پياده، مقابل در شمالی وزارت اطلاعات قدم میزنم. يک مسافت ۱۰ متری را هی میروم و برمیگردم. شخصيتها را میبينم، مثلا امروز قاضی مرتضوی را ديدم که سوار بر ماشين میرفت اما اينکه کسی بايستد و صحبت کند نه. انگار جذامی هستيم و نبايد با ما تماس گرفت.
تلفنی چطور؟ از دولت، از اصلاحطلبان؟
مطلقا؛ ما آزاردهنده هستيم، اگر با ما تماسی گرفته شود برای خودشان بد میشود. همه آنهايی که الان سر کار هستند نمیتوانند با ما تماس بگيرند چون کافی است يک نفر بشنود و برايشان دردسر درست شود.
شما چند هفتهای را در سفرهايی که خودتان نام آن را سفر «صلح و دوستی» گذاشته بوديد سپری کرديد. چه چيز در اين سفرها بيشتر توجهتان را جلب کرد که نوشتهايد میخواهيد درباره آنها با وزير اطلاعات صحبت کنيد؟
من به استانهای مختلف زیاد سفر کردهام اما در اين سفر لایه رویی اين مناطق را کنار زدم و سعی کردم به لايه زيرين آنها بروم. اينجا بود که با دنيايی از اتفاقات، سخنان و ماجراهای متفاوت روبرو شدم. چه در کردستان، چه در کرمانشاه و چه در خوزستان. انگار مثلا دولتها در اين سالهای پس از انقلاب کارهايی را انجام داده بودند و من به عنوان ناظر مردمی رفته بودم اين کارها را تحويل بگيرم. اين برايم هم بسيار شوقانگيز بود هم بسيار اسفبار، چون کاستیها را میديدم و رنج میبردم و شوقانگيز بود چون با چهره زيرين اين مناطق آشنا شدم.
و در اين سفر چه اتفاق يا حادثهای بيشتر از همه شما را تحت تاثير قرار داد؟
به جوانهايی برخوردم که به خاطر هيچ کشته شده بودند.
به چه علت کشته شده بودند؟
استانهايی که من سفر کرده بودم، به ظاهر حساس و امنيتی بودند. مردم میخواهند زندگی کنند اما تعمدانه آنجا را امنيتی کردهاند. لب مرز در غرب اين کشور در ارتفاعات، خيلی شرمنده شدم. جوانی داشت با قاطرش میرفت که قاچاق بياورد و اين جوان مهندس بود، مهندسیاش را از دانشگاهی در گرگان گرفته بود. خيلی خجالت کشيدم. حادثههای فراوانی ديدم. کشته شدن آوين، دختر ۱۸ سالهای که بیدليل کشته شد يا کشته شدن شيلر که يک تراژدی است. شما بايد لايه رويی اين مناطق را کنار بزنيد و به لايه زيرين برويد و وقتی شروع میکنيد به غواصی، اوه چيزهايی میبينيد که گاه ناگفتنیست. اما آنچه من ديدم اين بود که انگار ۳۵ سال بخت و اقبال مردم در اين استانها تباه، هويتشان تحقير و شخصيتشان کوفته شده. جوانان فهيم اما متاسفانه بیسواد يا معتاد.
چه اتفاقی بايد در کشور بيفتد که شما اعتراضات و ناراحتیهای خودتان را تمام کنيد؟
(با خنده) اتفاقا اين سوال شما را ديروز يکی از بازجوهای اطلاعات از من پرسيد که آقا مشکل شما چيست؟ اموالت به کنار، مشکلت چيست؟ گفتم حرف من اين است که هر مسئولی بايد به اندازه مسئوليتش پاسخگو باشد و اين در اين سرزمين به شوخی گرفته شده. به همين دليل است که ما به زمين گرم کوفته شدهايم و بخت و اقبال از اين سرزمين تارانده شده و به اين روز افتاديم. نه رهبر مسئوليتهايش را میپذيرد نه آن بخشدار دور.وقتی اين طنز به شمار میآيد که رهبر با يک شهروند دارای حقوق شهروندی مساوی است و در قبال قانون بايد پاسخگو باشد و وقتی تمام مسئولان توسط دستگاههای اطلاعاتی ترسانده میشوند، نمايندگان مجلس ترسانده میشوند. من دنبال روی کار آمدن انسانهای شايسته و فهيم هستم. اينها چيزهايی است که من دنبالشان هستم و فکر نمیکنم حالا حالاها به آنها دست پيدا کنيم که جنابعالی بگوييد بسمالله، بفرما در خانهات بنشين و ديگر کاری به اين کارها نداشته باش.
نشانی فیس بوک نوری زاد:
جمع کنید بساتتونرو.اقای نوریزاد بدونن که از شما شیردل ها از شما رک ها الان سینه قبرستون هستن.اگه شمارو سالها زندونی کنن هیشکی حرفی نمیزنه.همه چیز به روال قبلی خواهد بود.پس اگه حکوگت بخواد شمارو 3سوت محو میکنه.اما ما میدونیم اینا همش سناریو هستن ک6 اره ما منتقد داریم و کاریش نداریم..ا
سپاه اگر بخواد یه روزه محو و نابودت میکنه آقای نوریزاد .. اینکه ازت شکایت کرده خیلی مسخرست و یه بازیه بچه گانه است .. همه دیگه فهمیدن از خودشونی آقای نسبتا محترم
با درود به نوریزاد عزیز،
تو گویی این خداوندی که امثال آقای طلبه به رخ ماها میکشند مظهر خلق تبعیض بین نژادها و اقشار گوناگون است. مگر کسی میتواند به ضرس قاطع بگوید فلانی آدم یا عالم ربانی هست یا نیست؟ تازه باشه،ایشان برای رفتن به بهشت خیلی زحمت کشیده و همونجا مزدش را میگیرد. کی و کجا گفته چنین مدعیانی مردمی و ملتی را از هست و نیست ساقط کنند،چون از پروردگار فرمان دارند. این چگونه پروردگاری است که از یک طرف اسرار هستی همه نزد اوست و از طرف دیگر این قدر بی احتیاط و ناشی که چنین اسراری را در کفه ترازوی امثال مصباح و جنتی و مکارم و نوری همدانی نهاده تا بدوشند و بدوشند و بدوشند. طلبه جان، قصه قصهٔ قدرت و غارت است و بس،همچنان که از آغاز نیز جز این نبوده. دیگه امروزه روز، عنقاها را بلند است آشیانه.
سلام اقای نوریزاد بسیار خوشحال میشم وقتی میبینم انسانهای مثل شما باوجود خطرات بیشمار وجود دارند و از روی دلسوزی مطالبی را کوش زد میکنندو ای
ن به مذاق بعضی خوش نمیاد بسیار به بهبود وضعیت کشورم امیدوار میشم
سلام اقای نوریزاد بسیار خوشحال میشم وقتی میبینم انسانهای مثل شما باوجود خطرات بیشمار وجود دارند و از روی دلسوزی مطالبی را کوش زد میکنندو این به مذاق بعضی خوش نمیاد بسیار به بهبود وضعیت کشورم امیدوار میشم
جناب میر آقا طلبه ی گرامی
سلام بر شما
نوسته اید :
“جناب جعفر خان جواب شماوهمراهانتانرا درهمان مقاله دادم شما هنوز طفل دبستانید وبحدبلوغ فکری نرسیده ایدوخیال می کنید که دانشمند تمام علوم شده اید شما هنوزاندرخم یک کوچه ایدودلی پرازکینه ازاسلام واحکام آن دارید ومیخ آهنین هم برسنگ نمیرود.”
از شما انتظار نمی رود که در نوشته هایتان این طور بی ملاحظه و خشن و غیردوستانه بنویسید . به چند دلیل :
اول این که خود را مسلمان می دانید (و اشاالله هستید ) و از این منظر می نویسید و بنابراین نوشته ی شما خواه ناخواه به حساب اسلام گذاشته می شود . مگر قرآن کریم نمی گوید ” جادلهم بالتی هی احسن” ؟ آیا به نظر شما این است مجادله ی احسن ؟
دوم این که شما “روحانی” هستی . و مگر این لباس را نپوشیده ای تا به دیگران راه و چاه را نشان دهی ؟ گیریم که که دوستمان “جعفر” هنوز به قول شما طفل دبستانی است و به حد بلوغ نرسیده ( با پوزش از ایشان به خاطر این فرض ناصواب) . قبول . آیا برای شما که “پیر طریقتی” دشوار است که به طفلی دبستانی نا بالغ کمک کنی و به او راه را از چاه بازشناسانی ؟ متاسفانه این نوع نگارش شما این طور می نمایاند که شما عاجز از ارائه ی پاسخی منطقی ، به باتلاق عصبیت کور فروشده ای .دوست خوب ما ! مغز انسان “سنگ” نیست ، هرچند که منطق روشن از میخ آهنین نیز کاراتر است . شما با منطق واستدلال بنویسید ، حتما موثر خواهد بود .اگر هم موثر نیافتاد شما وظیفه ات را به عنوان “روحانی” ، انجام داده ای .
سوم این که لازمه ی ورود به بحث های این چنینی بردباری و خویشتن داری و حسن خلق است . و چه کسی به حسن خلق ، اولی تر از یک “روحانی” ؟ همو که ادعای پیروی از پیامبر رحمت (ص) را دارد . آیا پیامبر (ص)هم در راه اقناع معاندین و مخالفان ، به آن ها این طور از “برج عاج” نظر می انداخت ؟ نگه کردن عاقل اندر سفیه ؟ فکر نمی کنم . هرگز!
خودم و شما را به حسن خلق و مجادله ی احسن سفارش می کنم .
ارادتمند
سید ابوالفضل
جناب اقای نوریزاد اینکه طیف سنتی مراجع با موسیقی مخالف هستند دلیل بر زدن همه با یک چوب نیست در قدیم هم علمایی بوده اند که حرمت موسیقی را محتوایی می دانسته اند و خود به فنون موسیقی اشنا در حدیثی از پیامبر امده است اعلنوا الزفاف بالدف و……..
باتشکر ازجناب آقا مرتضای عزیز ومکرم ” مرقومه شریفتان دراستیضاح مسودات مغالطه گر ویا بیسواد ی بنام”بازهم یک ایرانی” ملاحظه شدکه بنده هم دوساعت بعداز حضرتعالی جوابش را مکتوب نمودم وماتوضیحات حضرتعالی واضحتربود بسیارمتشکرم .بله ادعای علمی این آقایان چنین است وبرخی دیگر فقط می توانند لغز بخوانند .
محمدنوری زادعزیزدل-صبرکن بمانندسلمان فارسی که خداوندصابران را دوست می دارد و
وروزی بساط ظالمان را در هم می پیچد…
درپاسخ یک ایرانی } یکی بکسی مثل شما گفته بود: قل عجب وردی بدست آورده ای حیف سوراخ دعارا گم کرده ای. برادر عزیز این چهار آیاتی که شما مکتوب کردید که درآنهاکلمه {ملا}مدنظرتان است بمعنای جماعت وگروه وسران قوم کافر هستند که چنین گفتند .ومی توانید بمفردات راغب مراجعه بفرمائید واما آنرا مرادف با ملا ی اصطلاحی گرفته اید اشتباه فاحشی است وخداوند درقرآن ملا رادرردیف وترادف عالم ودانشمند ذکر نکرده است ودرآن آیات اگر {ملا }را مرادف عالم گرفته اید اشتباه فرموده اید. پس خداوند خطابش درآن آیات بملایان نیست بلکه نقل قول سران کافرانی ست که بقوم خویش گفتند اگرازشعیب-ع-پیروی کنید ازورشکستگان وخسارت دیده گان هستید .لطفا به ترجمه آیات وتفسیر ش مراجعه کنید.واما خداوند علمای باخشیت وترس را ستوده است “انما یخشی الله من عباده العلماء } =ازبندگان خداوند فقط علما ودانشمندان هستند که ازاو می ترسند. بله همانطور که عرض کردم اگرکسی درعلومی تخصص نداشته باشد اظهار لحیه کند مثل شما رسوا می شود.
جناب جعفر خان جواب شماوهمراهانتانرا درهمان مقاله دادم شما هنوز طفل دبستانید وبحدبلوغ فکری نرسیده ایدوخیال می کنید که دانشمند تمام علوم شده اید شما هنوزاندرخم یک کوچه ایدودلی پرازکینه ازاسلام واحکام آن دارید ومیخ آهنین هم برسنگ نمیرود.ونوری زاد زبان مرا می فهمد واما برنمی تابد که اشتباهش راقبول کند اوهم خیال میکند درهمه چیز استاداست وبه هرجائی بایدسرک بکشد وهرچه دل تنگش می خواهد مثل شما بگوید.بنده حکم نکردم تاجزمی باشد یانه نوشتم که بعلما وفقها توهین روامداردرمورد موضوعی که بآنان مربوط نیست. آیااین چنگ ودندان نشان دادن است؟ شمای زبان دان مسطور کرده اید ؟نوشتم که پایت را ازگلیم خوش درازترنکن یعنی درموضوعی که شماوهرکس دیگر تخصص نداری مداخله نکن.وهرکس درموضوعی که تخصص ندارد مداخله کند باندانم کاریش رسوا میشود.
سلام برآقامرتضی عزیز ازالطاف کریمانه شما متشکرم اما آقای نوری زادگاهی بیراهه میرودوتندوتیز هم میرودوترمزش می برد آن مساله بعلمای دیگر چه ربطی داردتاآنهمه توهین نثارکند؟
جناب باز هم یک ایرانی
سلام بر شما
باید عرض کنم بحث لغوی که در باره دو کلمه( ملآ ) به همزه و (ملا) به تشدید لام ارائه کردید و مطالبی را به قرآن نسبت دادید از اساس نادرست بود
دوست عزیز اگر به کتب لغت و تفسیر مراجعه فرمایید ملاحظه خواهید کرد که آنچه در قرآن استعمال شده است کلمه (ملآ) به همزه آخر است که به اصطلاح علم صرف به آن مهموز اللام میگویند یعنی کلمه سه حرفی که حرف آخرش همزه دارد ، عنایت کنید که این کلمه بصورت الف و لام دار دقیقا پانزده بار در قرآن کریم استعمال شده و یک مورد هم بدون الف و لام (ملآ) استعمال شده که باعث تفاوت جوهری در معنا نیست
ملآ بصورت فعل ماضی در لغت عربی بمعنی پر کردن و پر شدن است و کلمه مورد نظر ما و شما بصورت اسم استعمال شده است و باصطلاح لغوی با توجه به ریشه لغوی آن بر گروهی از اشراف و بزرگان هر قوم اطلاق میشود که بجهات مختلف شرافت مثل مال و ثروت و قدرت چشم پر کن هستند یعنی شخصیت آنان در واقع چشم پرکن است و مورد توجه جامعه اند.
ولی دوست عزیز شما اگر مراجعه به این 16 مورد استعمال در قرآن بفرمایید در می یابید که این اصطلاح قرآنی در اکثر موارد به گروههایی که از اعیان و اشراف جامعه بوده اند و در مقابل دعوت انبیاء موضع گیری و مقاومت می کرده اند و در حقیقت کافر نسبت به انبیاء بوده اند اطلاق شده است.
و این اصطلاح هیچ ارتباطی با تعبیر و کلمه( ملا با تشدید ) که بیشتر بین ما پارسی زبانان استعمال میشود ندارد .
البته در عرف ما پارسی زبانان ملا به تشدید به افراد دانشمند اطلاق میشود و اختصاصی هم به جمعیت روحانیون اصطلاحی ندارد اگرچه ممکن است به قرینه بیشتر بر آخوند ها اطلاق شود.
در هر صورت دوست من ما اگر ایراد و انتقاد به مطلبی یا طائفه ای داریم مانعی نیست مودبانه آنرا مطرح کنیم ولی اسناد مطالب خلاف واقع آنهم به قرآن و بکارگیری آن برای کوبیدن افرادی که به آنها انتقادی داریم کاری خردمندانه اخلاقی و جوانمردانه نیست.
ر.ک. به تفسیر عربی المیزان ج 8 ص 174.ذیل آیه 66 سوره اعراف
ر.ک.به ترجمه تفسیر المیزان ج 8 ص 223.ذیل آیه 66 سوره اعراف
ر.ک.به المفردات راغب اصفهانی ج 1 ص 776.
ر.ک.به مجمع البحرین ج 1 ص 396 ماده “ملآ “.
با آرزوی توفیق شما
و با عرض پوزش از میر آقا طلبه جانباز بخاطر پیشدستی در جواب
برادرطلبه مان حتی از تیتر ساز ها و ایت الله ها برداشت درستی ندارد
این تیتر است و می تواند تیتر مقاله ای باشد در استواری نظر ایه الله ها در رد موسیقی
ولی جزم اندیشی و کم مطالعه کردن به زبان های مختلف باعث می شود ایشان
تعصب مذهبی و صنفی اش بجنبد و چنگ و دندان نشان بدهد و حکم صادر کند !؟!
کاش می توانستید به زبان های دیگر بیشتر مطالعه می کردید و با زبان رایج امروز جهان آشنا بودید
با سلام خدمت شما شجاع دل متهور
ببخشید شما فکر می کنید مبارزه فردی با این شیوه و بدون برخورداری از حمایت و همراهی همفکران و تحول خواهان و آزادیخواهان در قالب یک تشکل منسجم و یا حزب می تونه منشا تاثیر باشه ؟ این فردیت افراطی که مجبوره بار تمام لجام گسیختگی ها و ظلم ها و کاستی ها را به دوش بکشه هم از نفس می افته و هم نمی تونه یک موج تاثیر گذار و حسابی ایجاد کنه
در پاسخ به “میراقا طلبه جانباز ازقم”:
با توجه به طلبه بودن شما باید بدانید که قرآن کتابی است که آنطور که شما به یک آیه از آن التفات نموده اید برای امثال من و شما قابل درک نیست. قرآن را باید به تمامی نگریست. بهتر از من میدانید که کلام خدا هیچگاه خود را نقض نمیکند. خوب میدانید کلمه “مَلَأُ” که بارها در قرآن آمده است به معنی کسی است که پر میداند و در واقع مترادف همان کسی است که در جامعه ما به آنها ملا میگویند و در اصطلاح قرآنی به معنی سران مذهبی و اعتقادی جامعه تعریف میشود. این در حالی است که کلمه علما که آن هم در قرآن بسیار آمده به معنی کسی است که در علومی تبحر و تخصص دارد و شامل دانشمندان علوم دنیوی نیز میشود. پس به بیان دقیق تر آن کسی که جناب نوری زاد عزیز وی را زیر تیغ برده است همانطور که شما بیان کردید “علمای ربانی” یا به عبارتی سران مذهبی و در یک کلمه ملایان هستند. حال ببینید که خدا به ملایان چه میگوید:
1- وَ قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَيْبًا إِنَّكُمْ إِذًا لَخَاسِرُونَ – فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ
2- وَ قَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَتَذَرُ مُوسَىٰ وَ قَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ يَذَرَكَ وَ آلِهَتَكَ ۚ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ وَ نَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ وَ إِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ … وَ لَقَدْ أَخَذْنَا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِينَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ
3-فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلَّا بَشَرًا مِثْلَنَا وَ مَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَ مَا نَرَىٰ لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ
4- فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا هَٰذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُرِيدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَنْزَلَ مَلَائِكَةً مَا سَمِعْنَا بِهَٰذَا فِي آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ
البته آیات قرآن در مورد ملایان در اقوام مختلف بیش از اینهاست که به همین چند مورد بسنده میکنم. به کاربرد کلمه “مَلَأُ” توجه کنید. از بطن این آیات و دیگر آیات قرآنی اینگونه استنباط میشود که بیشترین آسیبها به ادیان الهی از طرف ملایان آن قوم ها صورت پذیرفته است. قرآن کتابی است برای همه دوران ها و قوم ها، پس این دوره و این قوم نیز مستثنی نیست. پندهای قرآنی باید برای ما راهی به سوی سعادت باشد و نصیحتی که از گذشتگان درس عبرت بگیریم.
دوست عزیز جانباز، قرآن را کلامی یکپارچه باید دید و معانی آن را به درستی باید تفسیر نمود. حتما بنده هم در اینگونه اظهار نظرها اشتباهاتی دارم که حتما دوستان تصحیح میفرمایند.
با آرزوی پایندگی هر چه بیشتر برای راهی که جناب نوری زاد آن را انتخاب نموده اند
سلام به آقای نوریزاد مرد با خدا و با ایمان
شما هیچ کار خلافی انجام نداده اید و هر حرفی که زده اید به استناد گفته های ریس دولت بوده که گفته بود برادران قاچاقچی واگر کسی باید به دادگاه برود آن شخص احمدی نژاد است و اگر دشمنی شخصی است الله عالم
و از یکطرف انگلیس و آمریکا را شیاطین میگویند و از طرف دیگر این کشورها پر شده از آقازاده ها و حتی برای متولد شدن بچه به آنجا میروند که با این پول میتوانند ده ها خانواده را که از بی پولی به خود فروشی روی آورده اند را نجات دهند.
اقا از یکطرف دولت غاصب را سرزنش میکند که مردم فلسطین را آواره کرده و کشور را گرفته در صورتیکه بیش از پنج میلیون ایرانی از ظلم و جور همین اقا در کشورهای دیگر آواره و سرگردان هستند.
جناب آقا میر
با سلام و درود
فقط خواستم عرض کنم مانعی ندارد همه ما برداشتها و نظرات خود را از مسائل گوناگون با لحن دوستانه و مستدل و با احتراز از تندی و توهین به یکدیگر بیان کنیم حقیقتا نمیتوان انتظار داشت همه انسانها با همه تفاوتها و مزاجها و استعدادها یکسان بیندیشند آنچه مهم است پاسداشت مقام انسانی یکدیگر و تلاش برای رفع سوء تفاهمات و نزدیک کردن نظرات به یکدیگر است : “و من آیاته اختلاف السنتکم و الوانکم ان فی ذالک لآیات لقوم یتفکرون”.
عنایت کنید برخی مباحث مبنائی است و تا آن مبناها مورد مداقه قرار نگیرند سخن از مباحث روبنائی سر بی صاحب تراشیدن است
با عرض پوزش و با آرزوی توفیق شما
مرتضی
سلام آقای نوری زاد
شما بارها قبلا و حتی در این مصاحبه تاکید کردید همه باید در مقابل قانون پاسخگو باشند اما این رو هم در اینجا گفتین که به دادگاه نخواهم رفت. آیا این تناقض نیست؟
شاید شما بگویید شاکی را قبول ندارم و برای همین نمیرم اما شاکی شما را فرانخوانده بلکه دادگاه خوانده، همان دادگاهی که بارها بدان رفتید و فارغ از همه عیب هایش اصل وجودیش را قبول دارید. در ضمن شما الگو بسیاری از افراد از نوجوان و جوان تا پیر هستید آیا با این کار خود به آنها غیر مستقیم نمی گویید به قانون احترام نزارند؟
در پایان: لطفا به دادگاه بروید و لااقل حرفهای خود را بزنید و برگردید.
——————
سلام سلیم گرامی
نرفتن به دادگاه یا دادسرا خودش بخشی از قانون است. یعنی متهم ” می تواند” به هردلیل از رفتن به دادگاه پرهیز کند. وقانون برای این پرهیز او تمهیدی اندیشیده است. من به یک جور نافرمانی مدنی روی می برم. که این خود در دل قانون دیده شده است. مثل اعتصاب غذای زندانیان. که ” حق ” قانونی آنان است و درقانون بدان توجه شده است.
با احترام
.
این شعر اخوان زبان حال شما است نوری زاد عزیز:
“مـن اینـجا بـس دلـم تنگ است
و هر سازی كه می بینم بد آهنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم”
سلام برنوری زاد ظلم ستیز امیدوارم خودتان هم مسئولیت مکتوبات خویش باشی وگرنه شما هم مثل دیگر ظالمانی که پاسخگوی رفتارشان نیستند {اعدلوا هواقرب للتقوی } درهمه امورجاریست توهین به علما درمقاله آخرتان درموردنشان دادن آلات موسیقی ویاندادن آن با تیتر :سازها وآیت الله ها} هتک حرمت مهیبی برعلمای ربانی بودکه درذیلش سطور هشداری مرقوم شد. می دانید که خداوند فقط علما ی ربانی را بخشیت ازخداوند ستوده است وفرموده است:{انما یخشی الله من عباده العلماء ان الله عزیزغفور /فاطر/28} وبنده هم برایت این آیه را متذکر می شوم:{وان فی ذالک لعبره لمن یخشی…نازعات/26}. امید است آن مقوله را اصلاح بفرمائید وگرنه خداحافظ.
دنباله كامنت قبل :در بهترين وجه نظريه اى. هست كه حجت الاسلام فيرحى از آن دفاع مى كند .بنا به اين نظر نظام حتى اگر مشروع هم باشد اگر مقبول نبود مسؤو ليت حكومت از او ساقط است و به زور نمى تواند حكومت كند .اما تا وقتى مقبول است بايد با تمام توان با استفاده از رسانه ها مردم را به حقانيت خود إقناع كند .فاجعه از همين جا آغاز مى شود .يك مجموعه اعتقادى به جاى آنكه در فضاى عمومى ،در شرايط برابر با افكار مغاير در آويزد حتى در تضارب آرا ويژه خوار مى شود .بودجه هاى نجومى سازمان تبليغات اسلامى وتشكيلات مصباح يزدى و هيئت مداحان و سازمان هاى فرهنگى اخلاقى مذهبى ورزشى وآفتابه لگن هفت دست مهار اذهان توده هايي را به كف مى گيرند كه اعتقادات آنها ميراث است نه انديشه .آن لحظه اى كه يك انسان مى تواند خود را از ايمان نوكران و تاجران آزاد كند تا حتى بتواند در باره دين و آيين و سنت خود از نو و آزادانه انديشه كند تقريبا در سطح اجتماعى ناممكن مى گردد .نوريزاد عزيز شما تعجب مى كنيد كه چرا ملتزمان ركاب رهبر شعبان بى مخ ها هستند ؟علت آن است كه مقبوليت و مشروعيت تنها با نگه داشتن جامعه در همان فرهنگ شكمى و متعبدانه ممكن است نه با ايجاد فضاى باز ،بى خطر،برابر،و عادلانه براى همه دين ها و افكار از ملحد تا مؤمن.پس حتى اگر دموكراتيك ترين توجيه حاكميت دينى را در نظر گيريم باز هم رسم تفكر كشى يكى از آفات حتمى و اجتناب ناپذير آن خواهد بود بگذريم كه تجربه تاريخى نيز گواه حرف من است .پاينده باشى
سلام . من قبلا برای شما نوشتم که این استعمار جدید است .
این غرب است که در زندان ها به عزیزان ما تجاوز می کند و ستار بهشتی را می کشد و شما برای آنها گل می بری
نوريزاد من در برابر اين همه استوارى و شير دلى شما شرمسار انه واژه اى نمى يأبم كه حق مطلب را ادا كند .مايلم بگويم كه مشكلاتى كه فرموديد هرگز در اين ساختار دودوزه باز حل نخواهد شد و اين ربطى به افراد ندارد .از بحران مشروعيت و نشانه هاى آشكار آن بسيار گفته اند اما بحران ديگرى دارد پديد مى آيد كه من اسمش را بحران تعارض فرد و سازمان مى نامم.در سازمان هاى دولتى اگر با افراد صميمى شوى ناراضيان بسيارى مى بينى كه از همه مظالم واقفند اما مى ترسند و حقيقت را فداى مصلحت مى كنند.سى و چهار سال است كه در حوزه نظرا دارند از طرز پيوند دو شجره پيوند ناپذير به نام مقبوليت و مشروعيت نظريه مى بالند و عملا قدرت حاكم با نقاب مشروعيت بدون رضا و اجازه ملت ثروت ملى هر گونه كه خود خواست هدر مى دهد.