سر تیتر خبرها
یک بغل نرگس، وباقیِ ماجرا

یک بغل نرگس، وباقیِ ماجرا


امروز کوله پشتی ام را نیز برده بودم. آن پرچم” صلح ودوستی” را نیز. یک دسته ی بزرگ گل نرگس داخل کوله ام بود و دسته ی بزرگی دردستم. اول ازهمه رفتم سمتِ سربازها. از سربازدمِ درشروع کردم. بعد رفتم سمت کیوسک که سرنگهبان داخل آن بود. به هرکدامشان یک دسته ی ده تایی نرگس دادم وعید را تبریکشان گفتم. همانجا یک اتومبیل سمند می خواست داخل شود. راننده داشت کارتش را به دستگاه کوچک وحساسِ کارتخوان می چسباند تا دستگاه، ضمن شناسایی خودش، ورق فلزی ای را که از زمین بالا آمده بود پایین بفرستد. با پشت انگشت به شیشه اش زدم. چند بار. نگاهی کرد وسربرگرداند. بازاما نمی دانم چرا به سمت من سربرگرداند. با لبخند گل تعارفش کردم. هیچ احساسی به صورتش ندوید. دست به دنده برد وگاز داد و رفت. اومی توانست یک تشکرخشک وخالی به سمت من پرتاب کند. با تکان سرحتی. که یعنی: گرچه نمی خواهم سربه تنت باشد، اما ممنون.

رفتم سمت پل عابر. جایی که محل قدم زدنِ همیشگیِ من است. به عبوراتومبیل هایی که بسمت درِوزارتخانه می رفتند، نگاه می کردم تا مگرراننده ها یک نگاهی به من بیندازند. همین که نگاه می کردند، به دامِ لبخند من می افتادند. و به دامِ گل هایی که تعارفشان می کردم. با تمام احساسی که می شد درپهنای یک صورت جا داد. بعضی ها که مرا می شناختند کمترین اعتنایی به من نمی کردند. به راه خود می رفتند وعبوس نیزمی شدند. برخی نیزمرا می دیدند با کوله ای پرازگل برپشت، ودسته ای بزرگ ازنرگس دردست، وپرچمی که سفید بود و شعارش صلح ودوستی. سری تکان می دادند و لبخندی می پراندند ومی رفتند.

به شیشه ی اتومبیلی که می خواست داخل شود وازسربازِ دمِ درپرسشی داشت ضربه زدم. شیشه را پایین داد. دیدم روحانی است. عمامه اش را برصندلیِ کناری نهاده بود. گلش دادم و تبریکش گفتم. پرسید: مناسبتش؟ گفتم: عیدتان مبارک. تشکرکرد وبه داخل رفت. اتومبیلی ازداخل بیرون زد. باشتاب. نمی خواست گرفتارلبخند وگلهای من شود. دونفربودند. دیدم شیشه ی راننده پایین است. دویدم طرفش ودسته گلی به داخل اتومبیل پرتاب کردم. راننده دسته گل را برداشت وخواست بیرون بیندازد اما نمی دانم چرا درنیمه راه پشیمان شد. دوتا دوربین بالای سرما بود واو نمی خواست کارمند خلافکاری محسوب شود. ترمزکرد. رفتم طرفش. دستش با گلهای نرگس بیرون بود. گفتم: عیدتان مبارک. تشکرکرد. که: نمی خواهم. گفتم: خواستم بگویم دوستتان داریم. بازتشکرکرد وگلها را پس داد.

جمعی ازدانش آموزان نوجوان ازپل عابربه زیرآمدند. یکی شان به اصرارازمن گل خواست. گفتمش اینها را می خواهم به کارکنان اینجا بدهم. گفت: برای مادرم می خواهم. دادمش. یک دسته ی ده تایی. خانمی چادری ازوزارت بیرون آمد. پیاده. به اونیزتقدیم کردم. با تبریک عید. درمقابل درِوزارت، خانه ای است که اغلب یک مردِ نشسته برویلیچردرچارچوب درش به رفت وآمد من نگاه می کند. رفتم وصورتش را بوسیدم ودسته گلی نیزتقدیم اوکردم. پرسید: این چیست که نوشته ای براین پرچم. گفتم: صلح ودوستی. پرسید: صلح ودوستی با چه کسی؟ گفتم: با اینها. وبه وزارت اطلاعات اشاره کردم. وافزودم: می خواهم به اینها بگویم ما با شما دوست هستیم، اگرچه شما نیستید.

آن دختری که دو روزقبلش آمده بود به دیدن من و من او را تارانده بودم، با اتومبیل آمد ودرکنارم ایستاد. بازبه اوگفتم برو اینجا دوتا دوربین هست وسربازی که به هراتومبیل وهرفردی که اینجا توقف کند تذکرمی دهد. دسته گلی نیزبه اوهدیه دادم وترغیبش کردم که برود.

دوجوان ازیک اتومبیل پژوپیاده شدند. یکی شان که تپل بود به من تذکرداد که اینجا نایستید. به اونیزگل تعارف کردم اما نگرفت وبازبه اصرارخود ادامه داد. گفتم: نمی روم. گفت: این یک “باید” است. گفتم: من به این باید شما تمکین نمی کنم. قبلاً ندیده بودمشان. رفتند داخل. وبه گلهای تقدیمی من اعتنایی نکردند.

خلاصه دسته گلها را به کارکنان وزارت وبه بانوانی که اهل همان اطراف بودند وبه دوستان وآشنایانی که رهگذربودند وبه من برمی خوردند، هدیه دادم. تا این که همان دوجوان با یک اتومبیل پژوی دیگربیرون آمدند. همان جوان تپل مرا به سمت خود فراخواند واخطارداد وگفت: اگرنروی می بریمت کلانتری. گفتم: درخدمتم. کلانتری که سهل است بگوبه هرکجا که میل جنابعالی است. بیرون آمد وکمربندش را بیرون کشید وکلتش را به کمربست. جوان بود ودوست داشت من کلتش را ببینم. با داخل تماس گرفت. کارت شناسایی من را گرفت ومشخصات مرا دریک سررسید یادداشت کرد. گفتم: برویم کلانتری؟ گفت خبرت می کنم باید فرم مخصوص بیاورند. که منظورش همان فرم شکایت بود. کمی بعد یکی ازکارکنان حفاظت فیزیکی که قبلاً سه چهارباری دیده بودمش، با یک پژو 206 بیرون آمد. بی آنکه پیاده شود دوبرگ فرم مخصوص را به راننده وهمکارجوان تپل داد وبا سرعت رفت. نمی خواست با من رخ به رخ شود.

من کوله بردوش قدم می زدم وجوان تپل مشخصات مرا به داخل فرم شکایت سرازیرمی کرد. تا این که جوان مرا صدا زد که بیا برویم. ورفتیم. کجا؟ کلانتری. داخل که شدیم یکی ازگروهبانهای کلانتری تلفنی با رییس کلانتری درحال صحبت بود. به رییس گفت: آقای نوری زاد را آورده اند. چه کنیم؟ رییس احتمالاً گفت: تحویلش نگیرید. همان گروهبان به جوان تپل گفت: رییس گفته تحویلش نگیریم. رفتیم بیرون. هرچه به جوان اصرار کردم که مرا به همان جا برگردان قبول نکرد که نکرد. بیرون کلانتری من بودم و گروهبان وجوان تپل. جوان تپل خیرخواهانه به من توصیه کرد که برنگردآنجا وگرنه ما مجبوریم تصمیم دیگری اتخاذ کنیم. به جوان تپل گفتم: من کشته مرده ی این تصمیم دیگرشما هستم.

پیاده برگشتم جای اولم. وشروع کردم به قدم زدن. درحال قدم زدن، دست برپشت دست می زدم که ای آدمِ مغشوش، چرا به دستشوییِ تمیزکلانتری سرنزدی وطلایی ترین فرصتِ ممکن را ازدست دادی؟ ازبی بی سی زنگ زدند که شنیده ایم سپاه پاسداران ازشما شکایت کرده می خواهیم مصاحبه کنیم. زنده. ساعت پنج. قبول کردم. من همیشه ازاین تریبون ها استقبال کرده ام. وقتی همه ی منبرها وتریبونها و رسانه ها را ازشما دریغ داشته اند شما را چاره ای جزانتشارافکارتان ازطریق همین رسانه های اجانب نیست. بارها گفته ام: آقای ضرغامی بیاید وهمین صحبت های مرا ضبط وپخش کند من امضاء می دهم باهیچ رسانه ی خارجی مصاحبه نکنم.

جوان تپل بازآمد. به من اشاره کرد که کوله ات را برداروبیا سوارشوبرویم. حتی گفت: این پرچم راهم لوله کن بذارداخل کوله ات. سوارشدم ورفتیم. درراه پرسیدم کجا می رویم؟ گفت: کارشناس می خواهد باشما صحبت کند. رفتیم درِغربی. یا بقول خودشان درِمراجعین. همان جایی که دوبارپیش ازاین رفته بودم و با دوکارشناس وبازجو صحبت کرده بودم بی هیچ نتیجه ای. رفتم داخل. اول ازهمه سراغ دستشویی آنجا را گرفتم. بعد مرا به اتاق انتظار راهنمایی کردند. جایی که درگوشه ای ازآن یک میز بود و یک استامپ رویش. دراینجا چه ترس ها که برسرمردم نباریده اند با همین استامپ واثرانگشت واعترافهای سرپایی والبته چندین ساعته. این اتاق جلوه ی بیرونیِ سلولهای بازجویی است. منتظرماندم تا دربازشد وجناب بازجو یا جناب کارشناس آمد. دوداً چهل ساله می نمود. نازک ولاغربود وچهره ای آرام داشت.

نشست مقابل من. پرسید: مشکل شما چیست آقای نوری زاد. گفتم: خودتان خبردارید. گفتم: این سومین نشست من با شما و دوستان شماست درهمین اتاق. اولی که جوان ترازشما بود محکم درآمد وگفت که من مسئول پرونده ی شما هستم به من فرصت بدهید خودم به شما زنگ می زنم بیایید و اموالتان را تحویل بگیرید. با دومی که خیلی خوش اخلاق می نمود همینجا مفصل صحبت کردم اما دو روز بعدش جلوی دروزارت مرا به داخل سمندش فراخواند و سرضرب مرا منافق ومزدور خطاب کرد. حالا هم شما. من اموالم را می خواهم. ورفع ممنوع الخروجی خودم وهمسرم را. وملاقات با وزیررا. گفت: ملاقات با وزیرکه نمی شود. گفتم: می شود. گفت: هفتاد وپنج میلیون نفراگربخواهند وزیررا ببینند آیا می شود به درخواستشان بها داد؟ گفتم: من سه سفربه سه استان حساس داشته ام. دراین سفرها به نکاتی برخورده ام که به درد آقای وزیرمی خورد. جناب بازجو یا کارشناس رفت سرشمارگان اموال. هرچه را که من می گفتم دریک سررسید می نوشت. خنده داربود. صورتجلسه ی تک به تک اموال برده شده ی من نزد خودشان است وهربارازمن می پرسند اموالت شامل چه چیزهایی است.

بعدازصحبت راجع به سه درخواست من، رفت سراین مطلب که: نکته ی محوریِ اعتراض شما چیست؟ به چیِ نظام انتقاد داری؟ گفتم: این که مسئولان ازبالا تا پایین درقبال مسئولیت هایشان پاسخگونیستند. ازرهبرگرفته تا فلان بخشداردور. صحبت ازاحمدی نژاد شد. گفتم: احمدی نژاد فرد قابل اعتنایی نبود. اوموم دست آقا مجتبی بود. بیت رهبری با برکشیدن اوخواسته های خود را براو بارمی کرد. وگفتم: رهبرآیا نباید مسئولیت برکشیدن فردی را بپذیرد که این فرد یک پایش را گذاشت این طرف مملکت وپای دیگرش را آنطرف مملکت وآنچنان فضاحتی برسراین کشوربارید که نمونه اش را درکل تاریخ ایران نمی شود پیدا کرد؟

رفت سرِاین واژه که اینها ” تخیل” است آقای نوری زاد. بحث با او که ذهنش برمقدراتی قفل شده بیهوده می نمود. گفتم: اجازه بدهید بهمین یک نکته ی محوری بسنده کنیم. شما زحمت بکشید ومرا به همان سه خواسته ام برسانید. تا اینجا چهره ی این بازجو آرام وهمراه بود. جوری که احساس کردم بنا برهمراهی دارد. او نماینده ی جماعتی ازاطلاعاتی ها بود که لابد می خواستند به هرنحوممکن ازشرّ نوری زاد خلاص شوند. رفت بیرون. احتمال دادم می خواهد با مقامات بالاترتماس بگیرد ونظرآنها را بخواهد. یک ربع بعد برگشت. چهره اش اما همان نبود. نرم وبی احساس گفت: بله، موفق باشید. گفتم: یعنی این که بروم؟ گفت: بله، اموالتان هروقت آماده شد زنگ می زنند بیایید تحویل بگیرید. گفتم: چهارسال ونیم است این اموال اینجاست اگرمی خواستید زنگ بزنید قبلاً این کاررا می کردید. گفت: همین. پرسیدم: ممنوع الخروجی چه؟ گفت: آن با قاضی است. گفتم: اما قاضی می گوید شماها خیال رفع آن را ندارید. گفت: نخیراینطورنیست. خندیدم وگفتم: دوست من، کدام قاضی است که ازشماها نترسد؟ شما هرچه را که بخواهید ازقلم قضات بیرون می کشید. گفت: این هم ازهمان خیالات است. پرسیدم: وقت ملاقات چه؟ گفت: منتفی است. گفتم: پس من به شیوه ی خودم با وزیرشما ملاقات می کنم. گفت: کاربه شکایت حقوقی می انجامد. گفتم: مرا چاره ای نیست. وزدم بیرون وپیاده برگشتم سرموضع نخست. درحال قدم زدن به خود گفتم: این صحبت بی خاصیت هرچه که نداشت دستشویی اما داشت.   

کمی بعد یکی ازاطلاعاتی ها که می خواست به داخل برود با سمند خودش پیش پای من توقف کرد. به من اشاره کرد که سوارشو. پرسیدم: شما؟ گفت: خواهم گفت. مرا که ترسی درکارنبود. رفتم و نشستم. دوکوچه دورترنگه داشت. صدای اتومبیلش را زیاد کرد وشروع کرد به صحبت کردن. گفت: من کارمند اینجایم. ازکسانی که درمعرض تسویه وبازنشستگی است. یعنی مرا یکجور معلق نگاه داشته اند. گفت: من آمده ام به شما بگویم که خیلی ازماها به تعبیرشما هیولا نیستیم. من خودم که هیچگاه نبوده ام.

 گفت: خواستم به شما بگویم که نود درصد کارکنان اینجا – آنهایی که شما را می شناسند – طرفدارشمایند. شما حرفهایی را می زنید که ماها جرأت مطرح کردنش را نداریم. گفت: سپاه گند زده به مملکت. ما هرچه گزارش می دهیم ازمفاسد سپاه بایگانی می کنند. گفت: به روحانی کمترین اختیاری درتغییرمعاونان ومدیرکل ها نداده اند. اینجا دربست دراختیاررهبراست و احدی اگرازاین گردونه خروج کند، شانس بیاورد محترمانه بازنشسته اش می کنند وگرنه سرنوشتش با کرام الکاتبین است.

 گفت: این وزارت در زمان احمدی نژاد آنچنان پاکسازی شد که درتاریخ این وزارتخانه سابقه نداشته. پرسیدم: اینها را چرا به من می گویید؟. گفت: باید می گفتم. داشتم دق می کردم. خواستم بگویم شما بصورت ظاهرتنهایی اما جمعیتی همراه شماست. این جمعیت درهمه جا هستند. وگفت: من بخاطرنوع مسئولیتم با خیلی ازمسئولین درارتباطم. خیلی هاشان درخفا می گویند حرفهای ناگفته ی ما را نوری زاد می زند. ازاو تشکرکردم. ازاتومبیلش پیاده شدم وبرگشتم به جایی که آن نقطه را من روزی به کانون خبرهای داغ کشور تبدیل می کنم.

بی بی سی زنگ زد. رفتم به کوچه ای که ازبزرگراه فاصله داشت وسکوت نیزداشت. صحبت کردم. مجری بی بی سی ازداستان شکایت سپاه پرسید. گفتم: دریک کشوروقتی کودتایی صورت می پذیرد حتماً پای نظامیان درکاراست. درکشورما کودتایی صورت نمی گیرد. چرا که این کودتا صورت گرفته ونظامیان همه ی مواضع حساس کشوررا اشغال کرده اند. وازاینجورحرفها که سپاه چرا نباید ازمن دلخون باشد وقتی من درهرکجا وبه هربهانه مغزش را نشانه می گیرم.

شب رفتیم خانه ی برادرجانبازم. که نیمی ازبدنش فلج است وتکلم نیزندارد. او را درآغوش گرفتم وسیربه سینه فشردمش وبوسه های طولانی ازگونه اش برداشتم. اونمی دانست که من با فروشدن به آغوش او، چگونه انرژی های رفته ام را بازمی یابم وخود را برای فرداهایی که درپیش است تجهیز می کنم. 

محمد نوری زاد

بیست نهم دیماه نود و دو

Share This Post

درباره محمد نوری زاد

54 نظر

  1. جناب مزدک گرامی
    درود بر شما
    از کنار بخشهای توهین آمیز نوشته شما گذر کرده و امر قضاوت در آن موارد را به خوانندگان این عرصه عمومی و نیز بوجدان جنابعالی واگذار میکنم که ادعاها و مطالب شما تا چه حد مدلل و مبرهن است .
    از آنجایی که علاقه و رسالت من اقتضای واکاوی مطالب علمی موافق و مخالف است تنها به بخش های از اظهارات شما که صبغه علمی دارد می پردازم و سوالاتی را متوجه آنها میکنم ،گرچه ظاهرا سابقه سبک کامنت گذاری شما نشان میدهد که در برابر سوالات دیگران تنها واکنش های عصبی نشان میدهید و دوست دارید فقط با گفتارهای تند و عصبی دیگران و آراء نظراتشان را بصرف اینکه مورد توجه شما نیست مورد تهاجم های تند قرار دهید ،البته از ناحیه من مطمئن باشید که بنده تابع همان قرآن و تعلیمات آن (که بتعبیر شما خرافات و موهومات است) هستم آنجا که میفرماید : “قولوا للناس حسنا”(البقره/83) یعنی با همنوعان خویش خوب سخن بگویید و سخن خوب بگویید ،یعنی توصیه میکند بشریت را به اینکه محتوای سخنانشان خوب و عقلانی باشد ،و علاوه بر آن لحن و ادبیات گفتارشان نیز نیک و مودبانه و دور از تحقیر و توهین باشد ،چنانکه از زرتشت نیز شعار پندار نیک ، گفتار نیک ،و رفتار نیک متواترا نقل شده است و من امید دارم که این سخن عقلانی زرتشت هم از گزند خرافه و پوچ دانستن هایتان سالم بماند.

    در هر حال برخی مطالب علمی مورد اشاره شما را مورد سوال قرار داده و امیدوارم با روش صحیح و بدور از هیجانات کاذب به آنها بپردازید ،و اگر البته هدف شما سکوت من و یکه سالاری شما در گفتار است از همین جا با شما وداع کرده و تنها سخنان شما را ملاحظه خواهم کرد (هرچه خواهد دل تنگت بگو).لکن دوست من!توجه کن که اینجا عرصه ای عمومی است و من و تو و دیگران میهمان صاحب این سایت هستیم ،آنچه مورد عنایت و تشویق صاحب سایت است متانت در گفتار و طرح مباحث علمی و استدلال مودبانه است قطع نظر از اینکه من طلبه علوم دینی باشم یا شما دانشجوی کدام علم و کدام آکادمی باشید ،بلکه ملاک سخن نیک و نیکی در سخن باشد.
    1- در مقام تمثیل سعی کنید و سعی کنیم در مباحث علمی سیاسی اجتماعی و غیرو از بکارگیری تمثیلهای عامیانه تحقیر آمیز که مناسب با فضاهای دیگری است احتراز کنیم.

    2-شما ابتداء میفرمایید با من دشمنی ندارید یا قصد توهین ندارید در عین حال چند سطر بعد چنین فرمایش میکنید:”جناب شما یا فرق دانش را با خرافات نمی دانید و یا آنچنان در خرافات غرقید که خیال می کنید واقعا اینها که در حوزه می خوانید و یا تدریس می کنید همان علمند! “.

    بسیار خوب دوست من! شما که اهل دانش و دور از خرافات هسنید لطف کنید ابتدا تعریفی از مطلق علم و تقسیمات آن و نیز تعریفی از خرافه ارائه کنید تا ما از آن بهره مند شویم ،بعد از آن لطف فرموده بفرمایید به چه برهانی علوم حوزوی با شاخه های متعدد آن مثل ادبیات -منطق -فلسفه- فقه- اصول- کلام- تفسیر-حدیث- رجال – درایه و غیرو را خرافه می نامید؟
    و معیار خرافه از خرافه در نظر شما چیست؟

    3-در ادامه مرقوم فرمودید :”کار علم پژوهش و بررسی و تجربه است و برای یک عالم یا دانشمند با تفکر علمی اصولا هیچ چیزی مقدس نیست.برای ابطال یک تیوری علمی مثلا تیوری نسبیت و یا کوانتم . یا بیگ بنگ تنها یک دلیل مستدل کافی است.دوما تمام دادهای بشری امروز با روشهای علمی تجزیه و تحلیل میشوند چون علم با واقعیات و دادها و تجارب گذشته سرو کار دارد و بر مبنای آنچه بشر تا بحال بدست آورده در موارد مختلف زندگی اجتماعی و سیاسی و محیط زیستی …تیوری میدهد”.

    دوست عزیز! من بموارد فوق واقفم ولی شما عنایت نمیکنید که روشهای علوم برحسب تقسیمات مختلف علوم متفاوت است ،بله مبنای علوم تجربی متکی به حس بر داده های حواس و تئوریها و تجربه و آزمون و خطاست لکن برخی از علوم و فلسفه ها برحسب موضوعات آنها روش تحقیق در آنها مبتنی بر تجربه و حس نیست ، بله البته بر اساس پوزیتیویسم که بنظر میرسد خاستگاه فکری شماست هرآنچه که تحققی و تحصلی و متکی بر داده های حواس است معتبر است و ماعدای آنها الفاظ بی مسمی و گفتارهای پوچ و بقول شما خرافه است ،اگر چنین مطلبی مورد اراده شماست بفرمایید تا به این بحث ورود کنیم.

    4- اینکه گفتید : “حتی مهر و بسبیهی که شماها استفاده می کنید نه ساخته الله بلکه ساخته علم بشریست”.

    مگر ما مصنوعات و صنایع و علوم و تکنولوژیهای ساخته بشر را منکر شدیم که چنین سخنی میگویید؟! ،واقعا تصور شما این است که تئولوژیست ها معتقدند همه اشیاء و موجودات مخلوق و مصنوع بیواسطه خدای متعال هستند و انسانها مجسمه هایی بی اراده و اختیار هستند؟!
    بله موحدین عالم هستی را مخلوق و معلول و مصنوع خدای متعال میدانند و بر این سخن براهین متنوع محکم فلسفی و عقلانی دارند و در عین حال باز ببراهین قوی عقلی و نقلی انسان را موجود فاعل مختار با اراده میدانند که مسوولانه زیست میکند .اگرچنانچه چنین چیزهایی را موهوم و خرافه می نامید لطف کنید برهان و دلیل خویش را ذکر کنید (قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین) (البقره/111)،و اگرچنانچه از اقامه برهان عاجزید یا در صدد طفره اید و در عین حال دنبال حقیقتید بفرمایید تا من بتدریج برهانهای مطالب فوق را بیان کنم تا معلوم شود که مادیون در پی خرافه اند یا الهیون.

    5-گفتید :”کسی در حوزه علم فرا نمی گیرد چون علم در یک چهار چوب فکری محصور نمی شود علم اصولا پایبند مقدسات و ایدیولوژیی نیست و آنچه را درمی یابد بدون کم و کاست دراختیار همه می گذارد”.

    که حاکی از نا آشنائی روشن شما نسبت به ترمینولوژی علوم است ،جهت آشنایی شما فقط عرض کنم که علم (بمعنای مطلق دانستن ) که معادل انگلیسی آن =knowledge هست شامل تمام علوم تجربی و انسانی و غیرو هست نهایت اینکه علوم به اعتباراتی به شاخه های گوناگون تقسیم میشوند مثلا تقسیم برحسب روش تحقیق که نتیجه آن علوم حسی و غیر حسی است ،یا تقسیم به اعتبار موضوعات علوم که باعث پیدایش علومی مثل الهیات (تئولوژی) و طبیعیات با همه شاخه های آن و علوم انسانی و امثال آن است ،شما که همه حوزویان را افراد عقب مانده و تابع خرافه میدانید لا اقل مراجعه ای به کتب دم دستی جدید در زمینه ترمینولوژی علوم کنید تا بصرف برخی اغراض سیاسی یا انگیزه های دیگر همه چیز و همه کس را به یک چوب نرانید.

    6-گفتید :” شما برای توجیه خرافاتیکه در طول سالیان دراز و قرنها تکرار شده و هر کسی برآنها چیزی افزوده و با زور و فریب به مردم حقنه شده نیازمند تیوریزه کردن این خرافات هستید.بهمین جهت شما درتمام حالات اصل را قرآن و احادیث و …می گیرید و چنانچه علم با آنها مطابقت نداشته باشد ضعف را از علم می دانید و یا با این استدلا پوچ و بی معنا وخنک که هنوز علم نتوانسته زوایایی از قران را کشف کند به حقانیت قرآن می رسید و بازور شمشیر و اگر نشد با سفسطه و مغالطه انرا زور چپان می کنید”.

    شما ابتدا ثابت کنید که محتوا ادیان خرافه است بعد چنین فرمایشاتی کنید ،البته من منکر تحریفات و بد فهمی ها و جعل ها توسط پیروان ادیان نیستم ،لکن شما که یکباره همه محتوای ادیان و علوم ناشی از آنها را خرافه یا توجی گر خرافه می نامید چه استدلالی بر این گزافه گوئی ها دارید؟ قرآن چه تضادی با علوم تجربی دارد که چنین سخن می گویید؟می خواهید آیات فراوان عنایت قرآن به علم ،و تشویق ارباب علوم مختلف، و تحریض به علم، و تعقل، و پدیده های حسی در جهان خلقت هست را برای شما واگویه کنم؟چنین گوش شنوایی در شما هست؟

    7-گفتید :”شاید بخواهید رازی و یا بزرگان ایران زمین را بنام اسلام مصادره کنید ولی اینها هیچ ربطی به اسلام ندارد.چون ایرانیان مردمی متمدن و دارای امپراطوری بزرگی بودند قبل از اینکه به آفت اسلام دچار شوند.و این بزرگان محصول همان فرهنگ خردورز ایرانیست نه اسلام”.

    اولا شاخه های علوم چه حسی و تجربی و چه عقلی در چهارچوبه های جغرافیائی نمی گنجند ،علم علم است و رشد و شکوفائی علوم باعث ارتقاء بشر و جهان بشریت است و در این جهت من با سخن جناب دکتر سروش موافقم که علم شرقی و غربی و پسوند پذیر نیست ،اگر علوم اسلامی هم میگوییم مراد علوم و فنونی هستند که در بستر کتاب و سنت بوجود آمده اند ،در عین حال بسیار متاسفم که با همه ادعاهایتان مطالعه در تاریخ علوم نیز ندارید ،ما البته عالمان مسلمان و غیر مسلمان داریم ولی علوم مسلمین و علوم غیر مسلمین بنظر بنده تقسیم نادرستی است ،برای روشن شدن ذهن شما خوب است به کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران مرحوم علامه شهید مطهری مراجعه فرمایید تا متنبه سیر پیشرفت های علمی مسلمین بعد از ظهور اسلام گردید چه در ایران بعد از اسلام و چه در مناطق دیگر ،البته بحث در علل انحطاط مسلمین موضوع مباحث دیگری است و تصادفا مرحوم مطهری کتابی به همین نام دارند که امیدوارم بی تعصب آنرا مطالعه کنید.

    8-گفتید : “شما هیچ وقت از خود نپرسیده اید که اگر تمام علوم در قرآن است پس چرا در دیار مسلمین یک سر سوزن درست نشده”!

    دوست من! چه کسی گفته همه علوم در قرآن است؟!شما با ذهنیات خودت نزاع داری؟!
    بنظر ما قرآن کتاب انسان سازی است و موضوع اصلی بحث آن ساختن انسان است ،اگر سخن از توحید میگوید ،اگر سخن از معارف قیامت میگوید ،اگر از تاریخ انبیاء میگوید ،و اگر از اخلاق و غیر آن میگوید همه برای انسان سازی و تحول انسان از یک موجود مادی صرف به کمالات انسانی و قرب معنوی بخداست، قرآن کتاب کلاسیک فیزیک و شیمی و ریاضیات و فیزیک کوانتوم و غیرو نیست ،البته قرآن به پدیده های خلقت از آسمان و زمین و خورشید و ماه و ستارگان و ابر و باد و غیرو توجه میدهد و تدبر در این پدیده ها و نظم شگفت انگیز آنها را معبر بسوی عرفان والای خدایی که نور سماوات و ارض است، و از تو بتو نزدیکتر است، و پهنه سماوات و ارض در قبضه قدرت اوست قرار میدهد.
    دوست من نیک بیندیش اینها خرافه نیست!

    با آرزوی توفیق شما و همه انسانهای جویای حق
    بجهت خستگی باقی مطالب را بنوبت دیگر وامیگذارم

    والسلام علی من اتبع الهدی
    موفق باشید

     
  2. آنیتای گرامی ما از دست این نوریزاد و یتغ سانسورش همانقدر عاجزیم که او از دست دزدان اموالش با این تفاوت که ایشان صاحب سایت هستند و صاحب خانه نه همچون درندگان حکومتی بر لاشه مردار!
    جناب مرتضی گرامی!
    همانصور که خود دانی ما دراین سایت میهمانیم و چون به حوزه عمومی وارد شده ایم دیگر تعارف با همدیگر نداریم.شما حق دارید بهرطریقی که خود مایل هستید نسبت به نوشته های من جواب دهید و من تنها حق جواب دادن به شما را دارم و نه بیشتروبقولی کسی که خربزه می خورد پای لرزش هم یا می نشیند و یا وادار به نشستن می شود.و اما مرتضی گرامی من نه قصد توهین به شما دارم و نه با شخص شما دشمنی دارم.من از اولین کامنت شما متوجه شدم که شما از چه قشری درجامعه هستید.بنابراین این حرف شما که من از شما با روشهای امنیتی پرسش نمودم شاید به خود شما بیشتر بخورد چون من بدون اینکه از شما بپرسم شما را بعنوان نماینده قشری از جامعه مورد خطاب قرار دادم.ولی شما از من درباره اعتقاداتم پرسیدی!باری شما نوشته اید که به تحصیل علم مشغولید و از من خورده گرفته اید که مثل به کچل می گویند زلفعلی را در باره علمی بودن دروس حوزه وی بکار گرفته ام.شما می دانید که در مثل مناقشه نیست.زنده یاد بازرگان که چه دوست و دشمن در صداقت و ایمان اسلامیش شکی نداشتند در یکی از سخنانش به یکی از خانمها در مجلس که به انتقاد از او و دولتش پرداخت چنان آن انتقاد را نابجا دانست که عنان زبان از کف داد و گفت ..اونکه بما نه ر…بود کلاغ ک…دریده بود! جناب شما یا فرق دانش را با خرافات نمی دانید و یا آنچنان در خرافات غرقید که خیال می کنید واقعا اینها که در حوزه می خوانید و یا تدریس می کنید همان علمند! جناب مرتضی کار علم پژوهش و بررسی و تجربه است و برای یک عالم یا دانشمند با تفکر علمی اصولا هیچ چیزی مقدس نیست.برای ابطال یک تیوری علمی مثلا تیوری نسبیت و یا کوانتم . یا بیگ بنگ تنها یک دلیل مستدل کافی است.دوما تمام دادهای بشری امروز با روشهای علمی تجزیه و تحلیل میشوند چون علم با واقعیات و دادها و تجارب گذشته سرو کار دارد و بر مبنای آنچه بشر تا بحال بدست آورده در موارد مختلف زندگی اجتماعی و سیاسی و محیط زیستی …تیوری میدهد.حتی مهر و بسبیهی که شماها استفاده می کنید نه ساخته الله بلکه ساخته علم بشریست.حال با این تعاریف بفرمایید اینهمه علم_حوزوی که ملیونها آخوند مسلمان از شیعه و سنی و با ملیاردها دلار و ملیاردها ساعات کاری که برای فرا گیری ان مصرف شده آیا به اندازه همان یک دانه تسبیحی که برای فرار از بیکاری می چرخانید (چون فلسفه بوجود آمدن تسبیح همین بیکاری و ور رفتن مسلمین و طلاب و علما با…بوده) به بشریت خدمت کرده است؟ مرتضی گرامی کسی در حوزه علم فرا نمی گیرد چون علم در یک چهار چوب فکری محصور نمی شود علم اصولا پایبند مقدسات و ایدیولوژیی نیست و آنچه را درمی یابد بدون کم و کاست دراختیار همه می گذارد.در حوزهای شما سوءاستفاده از علم را می اموزید و می اموزانید.چون شما برای توجیه خرافاتیکه در طول سالیان دراز و قرنها تکرار شده و هر کسی برآنها چیزی افزوده و با زور و فریب به مردم حقنه شده نیازمند تیوریزه کردن این خرافات هستید.بهمین جهت شما درتمام حالات اصل را قرآن و احادیث و …می گیرید و چنانچه علم با آنها مطابقت نداشته باشد ضعف را از علم می دانید و یا با این استدلا پوچ و بی معنا وخنک که هنوز علم نتوانسته زوایایی از قران را کشف کند به حقانیت قرآن می رسید و بازور شمشیر و اگر نشد با سفسطه و مغالطه انرا زور چپان می کنید. چنانچه از صدر اسلام تا کنون همین کار را کرده اید.ولی شما هیچ وقت از خود نپرسیده اید که اگر تمام علوم در قرآن است پس چرا در دیار مسلمین یک سر سوزن درست نشده.شاید بخواهید رازی و یا بزرگان ایران زمین را بنام اسلام مصادره کنید ولی اینها هیچ ربطی به اسلام ندارد.چون ایرانیان مردمی متمدن و دارای امپراطوری بزرگی بودند قبل از اینکه به آفت اسلام دچار شوند.و این بزرگان محصول همان فرهنگ خردورز ایرانیست نه اسلام.چون زمانیکه اسلام قدرت خود را درایران استحکام بخشید دیگر بویی از علم و پژوهش علمی در این دیار هم نماند.و درثانی اگر علمی در قرآن می بود چرا یک عرب سعودی که هم مهد محمد و قرآن است و هم عربی زبان مادریشان می باشد وهم از اقوام و نژاد محمد هستند یک سطل اشغال را بنام خود ثبت نکرده؟اروپا در حدود /300/200 سالیست که از شر مسیحیت خود را رهانیده و بنیان دین را از بنیان قدرت و دولت جدا کرده به بزرگترین دستاوردهای علمی در دنیا رسیده در تمام زمینه ها.ولی دیار اسلام زده هر روزشان بدتر و عقب تر از روزهای قبلی است.اسلام همچون آفتی بجان جامعه ایرانی افتاده و در تمام زمینه ها خودرا صاحب نظر میداند. ولی بدبختانه نصیب ما از این چهارچوب فکری شما جز فقر و بدبختی و عقب افتاده گی و از بین رفتن امکانات مادی و انسانی و به قهقراکشیدن اخلاق در جامعه و به ذلت و بندگی کشیدن آزاد زنان و آزادمردان و تبعیض و به شکست کشاندن 200 سال مبارزات آزادیخواهان ایرانیان با اینهمه جانفشانیها و از خود گذشتهگیها و تحقیر ایرانیان و …هیچ عایدی برای ایرانیان در برنداشته. در یک کلام طیف شما آخوندها در جامعه تنها طیفی هستید که نبودنتان در جامعه نتنها ضرری متوجه کشور نمی کند بلکه بزرگترین منفعت را برای این سرزمین دارد.
    شما نوشته اید که مدافع اسلام محمدی و تشیع علوی هستید.جناب شیعه1- 12 عربی شما اولا کمتر از 10% مسلمین هستید.و متاسفانه من در کامنتی که به تیغ سانسور جناب نوریزاد علیه اسلام(مگر باید فقط به علی …سلام رساند)سقط شد دلایلم را بر باطل بودن ادعای شما شیعیان نوشته بودم ولی چون من کل اسلام و ادیان را خرافات و راهی برای تحمیق تودها می دانم از این بحث هم صرفنظر می کنم.

     
  3. آقا مزدک گرامی درود برشما
    در نوشته اخیرتان به مطالب متنوعی اشاره کرده اید که بقدر توان و فرصت یک یک آنها را پاسخ خواهم داد

    1-اظهار لطف فرموده این بنده ناچیز خدا را به کاربرد مغالطه متهم کرده اید
    ابتدا توضیحا عرض میکنم که صنعت مغالطه یکی از بخشهای منطق ارسطویی قدیم است که در کتب منطق بتفصیل مورد بحث قرار میگیرد و انواع و اقسامی دارد ،عنایت دارید که کاربرد مغالطه بحکم عقل عملی چیزی از سنخ فریب و نیرنگ و عوامفریبی است که با اخلاق به هر مبنایی ناسازگار و دور از خرد ورزی و حکمت است،و اساسا آموختن آن در علم منطق برای این است که فرد حکیم و منطقی اولا خود در دام این کار قبیح نیفتد و دیگران را بغلط نیندازد و ثانیا مراقب باشد که دیگران در حق او مغالطه نکنند، من از تذکر شما سپاسگزارم ،و در عین حال خدای متعالی را گواه میگیرم هرگز در مباحث علمی چنین نیت و قصدی نداشته ام ،مع ذالک شما که از این طریق با من مواجه هستید لطف فرموده موارد مغالطات را در مباحثی که تاکنون عرضه کرده ام مشخص فرمایید.
    2-اینکه بطور حرفه ای با موضوعات برخورد میکنم گمان نمی کنم نکته ملامت آمیزی باشد ،کار من پژوهش و مطالعه است که به آن افتخار می کنم و بدانید من به هیچ فرد و گروهی وابسته نیستم ،فرد مستقلی هستم که روی علاقه نوشته های جناب نوریزاد را در این فضای محترم مطالعه میکردم و تصادفا بجهت اصطکاک و مخالفتی که در مورد آقای پورشجری با آقای نوریزاد داشتم وادار به نوشتن شدم که البته همین جا فروتنانه و از بن دندان از تعبیرات تند ابتدای ام نسبت به جناب نوری زاد پوزش می طلبم،فقط خواستم عرض کنم به آنچه که باور دارم پایدارم و آنچه را که ببرهان یافته ام می نویسم و خوشنودی هیچ فرد یا گروهی مطمح نظرم نیست.

    3-جنابعالی متاسفانه به سبک حدس آفرینی های امنیتی به طرح سوالات ابهام انگیز یا ایهام آور در باره سن و سال من یا مکان زندگی من و امثال اینها پرداخته اید ،که همه اینها اموری حاشیه ای و خروج از موضوع است .
    اگر خیلی طالبید راحت برایتان بیان کنم که بله من یک طلبه ایرانی مسلمان ساکن کشور عزیزمان ایران هستم که عمر نزدیک به پنجاه ساله خویش را صرف تامل در علوم و معارف اسلامی و عقلی نموده ام ،اینها که امور مهمی نیست ،منتها منهم بعنوان کاربری همانند شما خود را بنام کوچکم معرفی کردم ،دوست من توصیه ام بشما این است که بجای صرف عمر در حواشی به تبادل نظر در مطالب بپردازیم که عمر کوتاه است و گذرا.البته نان و لباس و تسبیح و مهر نمازم همه حاصل کار و کوشش علمی در مراکز پژوهشی بوده است و همه در حد متعارف مردم است ،ظاهرا جنابعالی به اقرار خودتان معتقد به خدای حکیم و حی و حاضر و ناظر بر احوال بندگان نیستید تا در این امر او را برای شما گواه این امور پیش گفته گیرم. اگرچه واقعا شرمنده ام که مرا بورطه ورود به چنین امور کم اهمیت وادار کردید.(فلا تزکوا انفسکم هو اعلم بمن اتقی) (نجم/32)

    4-اگر تاکنون به مباحث انتقادی که شما از آنها تعبیر به قتل و شکنجه و جنایت و امثال این تعابیر کردید نپرداخته ایم برای اینکه اینها تاکنون موضوع مباحث ما نبوده است ،مباحثی که ما تاکنون با دوستان داشته ایم مباحثی عقیدتی اجتماعی دینی و غیرو بوده است ،در عین حال من مکرر گفته ام که اگرچه به اصل انقلاب ملت ایران و برپایی جمهوری اسلامی معتقدم لکن این دلیلی نیست که اگر اموری بر خلاف وجدان دینی و اسلامی و انسانی ام در این مدت اتفاق افتاده به آنها معترض و منتقد نباشم یا متعصبانه هر امری را بپذیرم یا توجیه کنم.من چنانکه مکرر گفته ام بسیاری از اشتباهات را ناشی از تلقیات اشتباه مسلمانان میدانم ،وبسیار متاسفم که امثال جنابعالی با خلط مبحث اشتباهات ناشی شده از برخی مسلمانان را براحتی پای اصل اسلام نهاده و به آن حمله میکنید.پس بی دلیل هجمه نکنید که شما به چه منتقدید؟!لازم نیست هرکس ایراد و انتقادی داشت همانند شما همه چیز را سیاه و سفید ببیند، امر دائر بین طرفین نقیض نیست که می پرسید آیا شما که هستید که اسلام دیگران را زیر سوال می برید؟!من البته اسلام دیگران را زیر سوال نبردم و نمی برم ،و همانند شما براحتی سخن از کفر این آن نمی کنم ،عرض من این است که ممکن است من مسلمان بهر دلیل مثلا روی هوای نفس ،یا حب به مال و جاه و غیرو درست به قوانین مسلمه اسلام عمل نکرده باشم،فهم این سخن برای شما بسیار دشوار است؟ اگر کسی جایی یکی از ملزومات دمکراسی یا حقوق بشر را نقض و خلاف آن عمل کرد باید بگویند فلانی کافر به حقوق بشر و دمکراسی است یا باید بگویند فلانی ناقض دمکراسی و حقوق بشر است؟!به این ظرافتها عنایت کنید ،آن صنعت مغالطه که بنده را به آن متهم کردید دقیقا در عدم تفکیک این ظرائف است.
    5-با عنایت به مطلب فوق پاسخ برخی دیگر از حملاتتان واضح میشود ،خیر من به اسلام جدیدی دست نیازیده ام و قرآن جدیدی در یمن و غیر یمن برای من اعتباری پیدا نکرده است ،قرآن من همان قرآنی است که 1400 سال قبل به قلب مبارک رسول گرامی اسلام نازل شده است و بی کم و کاست در بین مسلمانان محفوظ است ،اینها توهمات شماست ،من مدافع همین قرآنم و مدافع اسلام محمدی و علوی هستم و بر سر سطر سطر آنها با مدارا و بروش عقلانی و بدون جو سازی و حاشیه سازی با منکرانی مثل جنابعالی محاجه میکنم.اسلام ما بخلاف تلقی شما اسلام تکفیر و تفسیق و چوب و چماق نیست .
    در ادامه به برخی مسائل تاریخی و فرقه ای و غیرو اشاره کردید که بجهت خستگی بررسی آنها را بنوبت بعد واگذار میکنم،لکن در پایان بحکم دوستی در این فضا بشما عرض میکنم دوست من این سبک بررسی مسائل روش علمی برای حقیقت یابی نیست ،روش نقد فقط و فقط طرح موضوع و احتجاج و استدلال است نه آنکه انبوهی از مطالب قابل بررسی را جمع آوری و با لحن ها و الفاظ تهاجمی بر سر طرف مقابل آوار کنند.
    ما همه انسانیم ،ما همه همنوعیم،نه دشمن هم ،دوست من در مباحثات علمی بکارگیری الفاظ ناروا مثل کچل و زلفعلی و نظائر آن خلاف اخلاق انسانی و دور از شان امثال شماست . از امثال شما که بسیار دم از حقوق بشر و کرامت انسان و لزوم مراعات آن میزنید بیشتر انتظار میرود که موضوعات را تفکیک و بنحو عقلانی حل و فصل فرمایید
    با آرزوی توفیق شما
    مرتضی

     
  4. ممنون آقای نوری زاد با خوندن حرف های شما احساس میکنم در ایران مردانگی نمرده.براتون بهترین هارو آرزو میکنم.

     
  5. جناب آقای نوری زاد،
    من قبلاً در مورد شما بسیار متفاوت فکر میکردم و نسبت های خوبی قائل نشدم….
    خواهشمندم، بنده را در هرصورت حلال بفرمائید .
    در همین کامنت دوست دارم حلالیت رو بخونم .
    ممنونم.

    ——————

    سلام دوست گرامی
    این شما هستید که باید مرا و مارا حلال کنید.

     
  6. جناب مزدک
    من نمیدانم به کدام جهان بینی وایدئولوژی معتقدی وظاهرا افکارت هم به یک جهان بینی وایدوئولوژی خاصی نمی خورد
    که طبعا معتقدان دارای چهار چوب فکری خاص خود هستند ودر جای خود ارزشمند و محترم .
    اما خواهشی که بنده به عنوان یکی از خوانندگان نظرات شما قلم فرسایان دارم این است که از جاده ادب خارج نشوید که
    متاسفانه شما اینگونه عمل نمی کنید دوست عزیز همانطور که شما به عقاید خود معتقدید ومطمئن .کسانی به آن عقایدی که با جملات رکیک به آنها حمله میکنید خیلی معتقدتر ومطمئن ترند پس اگر ادب را رعایت کنی پیش از دیگران به عقیده خود احترام گذاشته ای .
    از جناب نوری زاد به خاطر جواب مختصر ومفیدشان در زیر کامنت شما لذت بردم .

     
  7. سلام استاد.
    بگذارید با زبان خودم از شما تشکر کنم.
    نوری زاد دمت گرم.

     
  8. به امیر عباس از کانادا – در اینجا هم در دورانی در اطاق کلیه مقامات قضایی به روی همه باز بود و حتی نیاز به ثبت نام هم نداشت و در حیطه اختیارات قانونی خود هم مشک گشا بودند . از دکتر علی ابادی دادستان کل کشور که امروز اژه ای بر صندلیش نشسته تا دادستان دور افتاده ترین نقطه کشور . مسائل سیاسی که مانند امروز امنیتی خوانده میشد طبق قانون در حیطه صلاحیت دادگاههای نظامی قرار داشت ، چون قضات عموما حقوق خوانده بودند و مطیع قدرت نبودند .

     
  9. سعدی علیه الرحمه دربوستان: دلم خانه مهر یاراست وبس/ازآن ره ندارد درو کین کس/ چه خوش گفت بهلول فر خنده خوی/ چو بگذشت بر عارفی جنگجوی/ گراین مدعی دوست بشناختی/ به پیکار دشمن نپرداختی/ گر از هستی حق خبر داشتی./همه خلق رانیست پنداشتی

     
  10. آقاى نوريزاد اين دوستان اطلاعاتى امروز بالاخره در مقابل خروار ها شرّ، يك مثقال خير انجام دادند كه اگر به آخرت اعتقاد داشتند همان يك مثقال را در آن دنيا به چشم مى ديدند كه حتماً به دردشان مى خورد بالاخره از هيچى بهتر بود و آن همانا استفاده شما از دستشويى شان بود، البته به شرطى كه آنجا شما را با دوربين نپائيده باشند!

     
  11. مزدك گرامى

    من خودم ابتدا به آقاى مرتضى گفتم به شما توصيه خواهرانه اى دارم و شايد به همين دليل بود كه ايشان هم مرا در ادامه خواهر خطاب كردند.
    البته علت آنكه من به ايشان توصيه خواهرانه كردم نه دوستانه، اين بود كه ايشان در كامنت هاى اولشان خيلى شدّاد و غلّاظ، غيرت دينى آقاى نوريزاد را زيرسؤال بردندو درجوابِ هيچكس هم با عصبانيت گفتند من اصلا با شما نبودم و با برادر دينى خودم بودم! خلاصه برخوردشان خيلى اسلامى، تلخ و عصا قورت داده بود و از ادبياتشان هم مشخص است كه تحصيلات حوزوى دارند و شايد هم معمم باشند، من ترسو هم از ترسم ملاحظه كردم و خواهرانه با ايشان سخن گفتم!!البته كم كم لحن ايشان با همه دوستان مهربان شد.
    در ضمن من مشكلى با لقب خواهر ندارم. يعنى دارم! ولى اينجا ندارم. چرا؟ چون همين كه بتوانم با يك عالِم حوزوى اينجا راحت صحبت كنم، كلاهم، ببخشيد روسريم را به هوا مى اندازم! يعنى ببخشيد نمى اندازم! مى بينيد ما زنها حتى در بكار بردن ضرب المثل ها هم ناخواسته شئونات را به خطر مى اندازيم و وجودمان غير از دردسر هيچ چيز نيست!!

    به هر حال حالا كه ايشان احساس مسؤليت و قبول زحمت كرده اند كه در اينجا شبهاتِ ( لقب اسلامى سؤال، كه از همان اول، باطل بودن سؤال از آن مستفاد مى شود!) يك عده وراج ( اوليش خودم!) را برطرف كنند، پديده بسيار بسيار مباركى است و همه دوستان بايد قدر حضور ايشان و وقتى كه ايشان براى پاسخ دهى مى گذارند را بدانند. اصلا همين كه بتوانيد اينجا با يك عالم حوزوى صحبت كنيد بدون اينكه نگران باشيد كه در بهترين حالت درگزينش مردود و يا اخراج شويدو در بدترين حالت حكم ارتدادتان صادر شود، از كرامات سايت آقاى نوريزاد است.
    ( آقاى نوريزاد. من نثر شما را وقتى خودتان كلمه پرسشى مى أوريد مى پرسيد و بعد خودتان پاسخ مى دهيد خيلى دوست دارم. چرا؟ خوب دوست دارم ديگر! براى همين با اجازه از شما كمى تقليد كردم!)

     
  12. آقای نوری زاد باورنمیگنی من ی بارسروکارم به اینها افتاد هفت جدموآوردن پیش چشمم.الان که شما میگی با شما چنین ارام و انسانی برخورد دارد اول شناخته شده ایدو ازطرفی امکان تریبون دارید.بخدااگرامثال ما برویم سه سوته منهدممون میکنن. پیروز باشی نازنین برادر.ضمنامن نویسنده حدودچهل عنوان کتابم ک همه تولیدی است نه سرقتی از نو بعدانقلاب.وقت کردید جستجودرگوگل امکانپذیره بنام محمدرضا خوشدل

     
  13. آلان سه چهار ساله که من هر روز صفحه شما رو می خونم یا اون زمان که زندان بودین نامه هاتون رو می خوندم. این روزهای اخیر همش نگرانم که دوباره زندانی بشید.

     
  14. payandeh bashid nurizade aziz bavar kon kheili az mardome kordestan bahatan.payedarit setudanist

     
  15. صدها درود و سلام بر دوست عزیز هموطن مزدک بزرگوار
    تشکر میکنم از الطافی که در کامنت جدیدتان متوجه این بنده ناچیز خدا نمودید ، حقیقتا من خود را لایق چنین محبتهایی نمی دیدم
    فقط عرض میکنم اگر چنانچه با اظهارات دوستانه خود اسباب رنجش و عصبانیت جنابعالی را فراهم کردم از خدای خویش و از شما طلب عفو دارم
    فقط نکته ای را که در پایان فرمایشات شما بود و برای من بسیار اهمیت داشت و ناگوار بود آن نیت خوانی بود که در مورد خواهر گرامی و ارجمند ما خانم آنیتا بیان فرمودید ،چنان که ملاحظه میفرمایید برای بنده هیچ صعوبتی ندارد که از ایشان بعنوان یک خانم محترم و اهل مطالعه و حقیقت جو یاد کنم و در عین حال ایشان را در ردیف نوامیس خودم خواهر یا دختر بنامم.عنایت کنید که در کامنت هایی که من قبلا مکرر پاسخگوی این خواهر گرامی بودم از تعبیراتی که بنظر شما بهتر است هم استفاده کرده بودم ،بقول اهل ادب شما سخت نگیرید اینها تفنن در تعبیر است و مهم این است که انسانهای کریم همانطور که برای خود کرامتی قائلند برای همنوعان خویش نیز( از هر کیش و آئینی )احترام و کرامت قائلند.
    عنایت کنید که ما و شما میهمان میزبان بزرگواری هستیم که خود تشنه ادب و کرامت است ، این میزبان به شما کارت زرد دادند! مواظب باشید

    کامیاب باشید

     
  16. جناب نوریزاذ گرامی این عید شما روز عزای ایرانیان است!مبارکتان باشد!و خوشبختانه ایرانیان هیچگاه چنین اعیادی را جشن نمی گیرند و بهم تبریک نمی گویند. زیرا در اسلام چیزی بنام شادی نیست و لی در فرهنگ ایران تا بخواهی شادی و جشن و پایکوبی است.چهار جشن بزرگ در چهار فصل سال و هر روزیکه نام ماه با روز یکی شود جشن است و چشنهای دیگر!

     
  17. آقاي مزدک!
    هيچ دلم نمي خواهد روز همچون شما فکر کنم و چنين پرخاشگر و بي‌تحمل باشم
    زياد توهين مي کنيد آقا!
    منطقي باشيد و با آرامش بنويسيد
    اين لحن و قلم کسي را با شما هم‌نوا نمي‌کند

     
  18. محمد نوری زاد

    غاذ

     
  19. با اینکه من از شما کوچکترم اما تغییرات فکری مشابهی که هر دوی ما داشته ایم باعث شده که به شما احساس نزدیکی زیادی کنم. دوست دارم بگم که دیگه نرید جلوی اون در و دردسر برای خودتون درست نکنید اما احساسم میگه حالا که توی این فضای بسته و ترس حاکم یک آدم نترس هم پیدا شده تو میخوای اونم مثل تو خفه بشه؟
    نوری زاد عزیز. جان شما خیلی بیش از جان افراد بزدلی مثل ما ارزش داره. شما به تعبیری مثل بیت المال هستید برای همه و فقط به خودتون تعلق ندارید. لطفا بیشتر مواظب خودتون باشید.

     
  20. روح بزرگت امروز صفحه ای از کتاب بزرگ انسانیت را برای ما انسان نما ها ورق میزند . نوریزاد زاده نور ، تارخ خواهد نوشت که چگونه نور کلمات و بیانات شگفت انگیزت سایه ظلم و تاریکی را از ایران زمین زدود. امید است که همواره پایدار و کامروا باشید. رهرو راستین مکتب صلح و دوستی ، مروان

     
  21. سلام آقای نوریزاد, 4 ماه پیش گروهی از ایرانیان کانادا یک شکایاتی از سیستم مهاجرت کانادا داشتن که اتفاقا وزیر دیدار مردمی داشتن و فقط روی وب سایت وزیر ثبت نام کردیم و بدون هیچ بازرسی و فقط با گفتن اسم من و پدر و مادرم رو بردم و وزیر از ساعت 11 تا 2. 5 سر پا به همه مشکلات گوش کرد و ساعی میکرد که مشکلات رو حال کند و این برا پدر و مادر من که تازه از ایران اومده بودن خیلی جای تعجب داشت و این گفتم تا بگم در جاییی دیگه دنیا این مسایل که شما با آن مشکل دارید اینجا مورد پیش پا افتاده هست, ( عکس ها در فسبوک من موجود هست) خداوند یار و نگاهدار ایران عزیز باشه

     
  22. دورد و هزاران سلام بر شیر مرد ایران زمین پیروز میدان عقل وادب و خرد.

     
  23. میراقا طلبه جانباز ازقم

    باسلام ودرود بر نوری زاد صلحجو واصلاح طلب وخوش بیان وخوش قلم حقگو وحق پرست وحقجو . خجسته میلاد پیامبر رحمت -ص – ووصی صادقش را بشما وهمه مسلمین صمیمانه تبریک وتهنیت عرض می کنم . واما شما مگر نمیدانید که اینان این قدرت را باچه سرمایه ای بدست آورده اند؟؟؟ حال میخواهید پاسخگوی مسئولیتشان باشند ؟ چه توقع نابجاوبزرگی رادارید؟؟؟ اینان میر حسین را خودشان بصحنه آوردند تاخاتمی نیاید ورئیس نباشد چه بلائی بسرش آوردندکه دیدید همه انقلابیون اصیل را بایکوت کردند وبه رجاله ها میدان دادندتا اینکه میدان صاف وخالص از آن خودشان باشد اما باتجربه دیدند که نمی شودونشدورسوائی وافتضاح بیش ازآن شد که تصورنمیکردند. همانطور که آن اطلاعاتی درحال باز نشستگی گفته است همانست چون فطرت انسانی باظلم موافق نیست اگر مسخ نشده باشد. شما حرف دل اکثریت مردم آگاه رافریاد می کنی ودراین مرام حقگوئی وحقجوئی وحق پرستی پیروز هستی وطلیعه دموکراسی تازه شروع شده است حوصله داشته باش ودرنقادیت استوار بمان وازکشور خارج مشو میدان مبارزه اینجاست وامثال مطهری ها نیز شروع کرده اند وخوب پیش می روند . نکته دیگر اینکه دولت روحانی را تضعیف نکن اوهنوز براوضاع مسلط نشده است واهل بلوف واغراق ودغلبازی نیست اوهم همدرد من وشماست اماموانع سختی درپیش است که خود میدانی {وان مع العسر یسرا}وعده خداوند حق وصادق است وراست قامتان بایداستوار بمانند بدون ترس واندوه {ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروامابانفسهم } ملت ایران آماده تغییرند تغییر سرنوشتشان و24/92 طلیعه این تغییراست {فاصبر کماصبر اولواالعزم } ازدلداریهای خداوند به پیامبر رحمت است وماوشما هم امت سرافراز اوهستیم و{ فاستقم کماامرت } برای ما وشما هم سرود دلنوازیست وماموریت بزرگی را رهنمونست .امیدوارم موفق باشید وباشیم وصابر درحقجوئی. والسلام علیکم ورحمت الله وبرکاته. واما نکته دیگر بقول حافظ : تکیه برتقوی ودانش درطریقت کافریست راهرو گرصد هنرداردتوکل بایدش . ازاین رو توجه دقیق شمارا به آیاتی ازکلام خدا دعوت میکنم که کار مخلصانه باتوکل برخدا حتما منتج پیروزیست وآن این آیات کریمه است : { وتوکل علی الله وکفی بالله وکیلا…احزاب 3}و { فتوکل علی الله انک علی الحق المبین…نمل/79} وآیه دیگررا نیز گوشزد میکنم :{وعلی الله فتوکلوا ان کنتم مئومنین …مائده/23} بیش ازاین تصدیع ننمایم .والله ولی التوفیق کوجک همه رادمردان میراقا.

     
  24. جناب مرتضی درود!شخصا فکر می کنم که شما در مغالطه کردن دست بالایی دارید .شما انچنان ایدیولوژیک و حرفه ای با موضوعات برخورد میکنید که گویی سالها بجز چنین تعلیماتی درنیافته اید.شما درایران ؟زندگی می کنید و حدوا سنی بین 30/45 دارید.یعنی در اینمدت نان و لباس و تسبیح و مهرنماز و تمام آنچه که برای یک زندگی لازمست را از این آب و خاک گرفته اید ولی اینهمه جنایت و ترور و تجاوز به حقوق دیگران و دگراندیشان و زندان و سلاخی …را توسط همکیشان خود ندیده اید.و تنها بقول خودتان”گویی که من که به جهان بینی توحیدی اسلام معتقدم مدافع تام و تمام و متعصب هرآن چیزی هستم که در این سی و اندی سال عمر جمهوری اسلامی اتفاق افتاده است ، بی شک چنین نیست و من نیز روی مبانی معرفتی خودم منتقد بسیاری از اموری که اتفاق افتاده هستم ، البته در این عرصه که بطور اتفاقی و….بقیه کامنت خود را بیابید و بخوانید.”آقا مرتضی شما منتقد کدام امور هسید و بوده اید؟آیا انتطار دارید دوباره مردم دنبال تفسیر شما از اسلام و قرآن و شرع مقدستان بیفتند ؟آیا الله تازه ای کشف کرده اید و محمد جدیدی فرستاده شده با قرانی دیگر؟نکند قرانی را که تازه گیها در یمن کشف شده خوانده اید؟جناب آن قرآن 2|3 اش راجع به معاملات بین اعراب است و تنها کمتر از 1|3 اش به قرآن کنونی نزدیک است و همین باعث تقویت تیوری بسیار قوی و مدلل کنونی شده که تمام قرآن و وجود پیغمبری بنام محمد را زیر سؤال می برد.بنابراین کارشما اسلام گریان به این ساده گی نیست که بخواهید با منطق و دلیل آب رفته را بجوی باز آرید. شما گلایه کرده اید که اعمال کسانی بنام اسلام نباید بنام اسلام نوشته شود ولی من از شما سؤال می کنم آیا حکومت محمد و خلفای راشدین چطور؟درثانی شما خود کی هستید که اسلام دیگران را زیر سؤال می برید؟آیا خمینی و خامنه ای و علمای هوادار آنها را کافر می دانید؟تسنن را چطور؟القاعده را چطور؟بعد بحث دمکراسی را پیش کشیده اید با یکی از دوستان و اینکه حکومت اکثریت مردم!جناب مرتضی ما مردمانی زمینی هستم و حکومتی زمینی و این دنیایی میخواهیم.بله در دنیای مدرن قانون اساسی برمبنای حقوق بشر است و این به این معنی است که تمام افراد یک جامعه با هر دیدگاهی و هر نژادی و جنسیتی وگرایشات جنسی… هر گونه اختلافی درمقابل قانون یکسانند.و آزادانه می توانند به هر عقیده ای و دینی و یا بی دینی معتقد باشند و هر گونه که می خواهند زندگی کنند و کسی را حق ورود به زندگی شخصی شان نیست مگر در صورت جرمی که آنهم با اجازه قانون و نه بر مبنای شرع اسلام و نهی از منکر و …دین امری شخصی بوده و بنیان حکومت از بنیان دین جداست.بنابراین دمکراسی که حکومت مردم بر مردم است کاری به حکومت الله شما و یا خدایان ادیان دیگر ندارد.ادیان بخصوص ادیان ابراهیمی یا تک خدایی و بخصوص اسلام با تقسیم مردم به خودی و دیگری و تبعیض آشکار بین مردم و تبعیض بین مرد و زن و با تهمت و تجاوز به حقوق دگراندیشان امتحان خود را بارها داده اند و بشریت را بخصوص جوامع اسلام زده را از نظر اخلاقی و پیشرفت به قهقرا برده.محمد خود با برخورد با دگراندیشان و بعد از او تمام حکومتهایی که بنام اسلام برجوامعی حاکم شدند نشان دادند که دل بستن به اسلام و قوانین اسلامی به خودکشی مجبور کردنست.بنابراین جناب مرتضی این فلسفه و ومنطق شما و استدلال شما بدرد همان حوزهای علمیه؟(به کچل می گن زلفعلی!) می خورد نه جامعه کنونی ایران .اصولا دمکراسی بدون حقوق بشر وقوانین عرفی(لاییک) نمی تواند باشد.شما وقتی احساس مسؤلیت کردید و مواضع خود را نسبت به ارازل و اوباش حاکم اسلامی بیان داشتید و انیتا خانم(سمبل زن) را درست مثل مردانی که گرامی می دانیدبجای خواهر(چقدر تحقیر کنند و تبعیض آلود است انسانی را چنین خطاب کنید) آنیتای گرامی و یا خانم انیتا نامیدید آنوقت دمکراسی و رعایت حقوق دیگران را فرا گرفته اید.گویا با این مغلطه هایی که می کنید سالها با چنین طرز تفکری در فاصله اید.

    ——————–

    سلام مزدک گرامی
    ببینم شما آیا استخوان قلم تان می شکند اگر ازکلمات تند و کنایه های ناجور استفاده نکنید؟ شما آیا نفس تان بشماره می افتد اگر این همه نفرت را از نوشته هایتان بروبید. نازنین، این مفاهیم را می شود با آرامش و نرمش مطرح کرد. در منطق قوی آنقدر جذابیت هست که نیازی به زخم زبان نباشد. فکر می کنم اگر مطلبی بنویسید که در آن دل و روده ی طرف را بیرون نریزید به دندان درد مبتلا می شوید.
    دوست من
    به دوست داشتن بیندیشیم
    با همان استخوان قلم
    با احترام

    .

     
  25. انسانها در ایران اگر از خانواده متمکن نباشند و اگر از تحصیلات عالی همراه با سرمایه برخوردار نباشند حق انتخاب دو راه را دارند یکی بیکاری و بی پولی و همراه شدن با مخالفین و دومین راه همراه شدن با ظالمین و برخوردار شدن از امتیازات حقوق بالا , خانه خوب و ماشین و …. است. این برادر بازجو راه دوم را برگزیده و حرجی بر او نیست ولی در فردای آزاد ایران بر مردم رنج کشیده ما هم حرجی نیست اگر امثال این برداران بازجو و زندانبانان را محاکمه و بر دار مجازات بکشند. دیر یا زود آن زمان هم خواهد رسید و من به روشنی میبینم که با چه ذلتی بدست مردم خشمگین بر زمین کشیده میشوند همانطور که قذافی و سایر قداره بندان تاریخ آنرا تجربه کردند. من به این برادر بازجو و همراهانشان صمیمانه گوشزد میکنم اگر به فکر خود نیستند بفکر فرزندان و بستگان باشند که شرمنده تاریخ نشوند. و اگر از تجربه نظامیان فراری شاه استفاده کرده و با خرید خانه و انتقال پول به کشورهای دیگر, فکر میکنند میتوانند آینده خود را تضمین کنند سخت در اشتباه هستند, چون دیگر زمان پناهنده شدن و در امان ماندن از مجازات بسر رسیده و مطمئن باشند همان کشورها بعد از گرفتن پولهایشان آنها را تحویل میدهند. گویا آقایان در بعضی کشورها مانند ارمنستان و تاجیکستان و ترکیه و کانادا و بعضی کشورهای آفریقایی مناطقی را خریده و با احداث آپارتمان و منازل ویلایی سعی در اطمینان دادن به ایادی خود دارند که اگر مشکلی پیش آمد خانوده آنها در امان باشند و با پولهایی که به یغما بردند ایران را به خاک و خون بکشند ولی غافل از اینکه ایران مانند عراق و سوریه نیست. حالا خود دانید.

     
  26. نظر دهندگان محترم

    1 – نظام جمهوری اسلامی ایران = رژیم ولایت مطلقه فقیه = آقای علی خامنه ای ( اشاره اقای علی خامنه ای به خود هنگام ذکر جمله “که مصلحت بدانه نظام جمهوری اسلامی” در سخن راندن روز پنج شنبه 26/11/1392) وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران را تبدیل به ارگانهائی جهت ایجاد رعب و و حشت در میان مردم نموده است اما او هم میداند که این ترس و حشت زمانی محدود دارد.اقای علی خامنه ای بهتر است که به جای حکومت با ایجاد ترس و حشت – که سالهای اخرش را میگذراند – به فکر عاقبت خود و خانواده اش در این دنیا و در زندگی پس از مرگ خود باشد.
    2 – هر چند نظام جمهوری اسلامی (رژیم ولایت مطلقه فقیه = آقای علی خامنه ای) وطن ما ایران را به ویرانه تبدیل کرده است اما یک نکته مثبت داشته است و آن نشان دادن چهره اصلی آخوند.

    به امید روزی که عقل و خرد و اندیشه در همه ما ایرانیان به حد اعلا برسد تا فرهنگ سکولاری (جدائی دین از دولت) – که پله اول پیشرفت ایران بسوب دمرکاسی و ازادی میباشد – در فرهنگمان نهادینه شود و دولتی منتخب مردم و برای مردم و پاسخگو به مردم را برپا کنیم.
    مهدی

     
  27. حرف های آن اطلاعاتی آخر که شما را سوار سمندش کرد و در مورد نارضایتی خیلی ها سخن گفت خیلی به دلم نشست. من هم می خواهم باورش کنم اما اگر فقط اندکی از همه مسولینی که ایشان مدعی است شما حرفهای دل آنها را هم می زنی غم نان و مقام را به کناری می نهادند و سخنی در آشکار و نه در خفا می گفتند امکان خیلی تغییرات به وجود می آمد.

     
  28. نوری زائ عزیز
    میخواستم این میلاد فرخنده رو بهت تبریک بگم و از همه مهمتر استقامتت را و سلامت و عزت نفست رو که این هیولاها هنوز جرات چسباندن فسادی که وجود کثیفشان در تمام انچه انسان بذهن بشر میرسد و نمیرسد غرقند ولی امروز وقتی دیدم این مردک عربده کش ششلول بند که حق تعرض به هر ادمی میدهد خود را به معصومین نسبت داد و پیام اهل بیت را به مردم رساند دیگر داستم عمق فاجعه ای که در کشور اتفاق افتاده از این میلاد رحمت اللعالمین گذشته در یک حکومت دینی (سلفی ) ها میگویند اگر پیامبر از زنده شود و بگوید اشتباه میکنید گردنش را خواهند زد و دوباره دفنش میکنند و شیعه نماهای ایران نماد اما زمان را در مقابل پیامبر رحمت برای در قدرت ماندن و دست اندازی به انچه پیامبر رحمت برای ان امده و همان حق الناس است بنا کردهاند و با این شواهدی که این مدهان هتاک به دین و انسانیت نشان دادند اگر همان امام زمان امروز ظهور کند و بگوید اشتباه میکنید با حربه ضد ولایت بودن گردنش را خواهند زد اری خواستم تبریک بگویم میلاد کسی را که رحمه للعالمین است و منزل دشمن حربی خودش را به خاطر رحمه للعالمین بودنش مکان امن اعلام میکند ولی ایا انچه امروز در کشور ما در جربان است همان است یا ادامه راه دشمن حربی همان رحمه للعالمین قضات که تعطیل و صد البته روی دیوان بله از این بابت سفید گشته حق الناس که تعطیل چون یک پیرمرد 85 ساله خشک مغز که شاید حتی توان کنترل جسمی خود را نداشته باشد موضع نصمیم نهایئ اختیار مردم گشته و صد بدتر سازمانهایئ که باید امنیت مردم را تامین کنند به دشمنان امنیت تبدیل شدهاند از اندیشه که نباید گفت چون بر اساس گفته رحمه للعالمین و کلام الهی دانش و علم همه چیز انسان و برتری انسان است انهم به لطف الهی جرم است دانش و دانستن جز در زندان بودن جایگاهی ندارد و مشتی عربده کش بیسواد که در دین و انسانیت انها شک است خود را معصوم و حلفه وصل صاحبان علم میدانند الغرض به شما تبریک نمیگویم چون روح رحمه اللعالمین در این کشور وجود خارجی ندارد یعنی حداقل از سال 67 تاکنون این روح به فراموشی سپرده شده

     
  29. آقای محمد مطهری اخیرا مطالبی در مورد جنبش سبز وسخنان برادرشان گفته اند. خواهش میکنم با قلم شیوایتان حاشیه ای برآن مرقوم دارید به نظرم جواب متقنی می طلبد که ایشان بدانند نمی توان باعافیت طلبی ،تصور کردوظیفه انسانی واسلامی خود راانجام داده اند!…

     
  30. با سلام…
    لطفا این کامنت را منتشر نکنید روی سخنم با شما دلیرمرد است
    خواهشی دارم. چه پیشتر و چه در این مطلب اشاراتی به ملاقات ها و همدلی ها و درد دل های برخی ماموران اطلاعاتی و امنیتی با خود کرده اید ، خواهشم این است که دربازگو کردن چنین موارد همدلانه ای از سوی ماموران ناراضی و همدل ، امنیت گوینده را هم در نظر بگیرید و بدون اشاره به مشخصات و محل و چگونگی ملاقات با چنین افرادی تنها به بازگویی مطلبش اکتفا کنید. مثلا در مورد بالا اشاره به خودروی سمند آن شخص و در آستانه ی بازنشستگی بودنش و ملاقات در کوچه ای نردیک کرده اید . دژخیمان اطلاعات می توانند با نگاهی به فیلم دوربین های مداربسته ی اطراف وزارت فرد مذکور را در لحظه ملاقات و سوارشدن شما به خودرواش شناسایی کنند ، شاید بهتر است تنها اشاره کنید که ماموری ناراضی از طریقی به شما چنان مضمونی گفته که هم خدشه ای به اصل مطلب وارد نمی کند و هم مایه هراس دیگر ماموران ناراضی جهت ارتباط و همدلی با شما نمی شود.
    نامتان بر سیاهه شرافتمندان تاریخ ایران جاودان باد شهید زنده ی میهن.

    ————————
    سلام ایرانمهر گرامی
    من متعمدانه این نوشته ی شما را منتشر کردم که احتمالا اگر برای عزیزانی دیگر این پرسش پدید آمده بدان پاسخ گفته باشم.
    در پاسخ به این نگرانیِ درست سربسته می گویم:
    برای نوری زاد بی نوا، مختصری زیرکی نیز قائل شوید.
    با احترام وسپاس

    .

     
  31. درود فرزند عزیز ملت ایران
    راستی را که کوشش ها و رنج های شما عزیز همچون قطرات آبی است که نرم نرمک در دل سیاه سنگ خارا منفذی می گشاید و در کنار هزاران منفذی که دیگر رزم آوران در زنجیر و تبعیدی و محصور گشوده اند و می گشایند دیر نیست که شیرازه ی این دستگاه اهریمنی را یکسره از هم بگسلد. درود بر شرفت بزرگوار.

    هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
    هم رونق زمان شما نیز بگذرد
    وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب
    بر دولت آشیان شما نیز بگذرد
    باد خزان نکبت ایام ناگهان
    بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد
    آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام
    بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد
    ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز
    این تیزی سنان شما نیز بگذرد
    چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد
    بیداد ظالمان شما نیز بگذرد
    در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت
    این عوعو سگان شما نیز بگذرد
    آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست
    گرد سم خران شما نیز بگذرد
    بادی که در زمانه بسی شمعها بکشت
    هم بر چراغدان شما نیز بگذرد
    زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت
    ناچار کاروان شما نیز بگذرد
    این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید
    نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد
    بیش از دو روز بود از آن دگر کسان
    بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد
    بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم
    تا سختی کمان شما نیز بگذرد

     
  32. جناب نوري زاد!
    با وجوديكه بسياري از مواضع غير ديني شما را قبول ندارم، اما از اينكه براي حق حتي كوچكي اينچنين استوار هستيد، احساس خوشحالي مي كنم و اميدوارم كه هم شما به خواسته تان برسيد و هم اجابت شما موجب تحولي در سير قضايي و انتظامي و بازجويي هاي خاص شود. اما چند نكته:
    1- فكر مي كنيد يك بازجو يا كارمند وزارت اطلاعات كه شما را مي شناسد و مواضع شما را هم قبول دارد و حرف دل اوست، در جلوي وزارت كه دوربينها همه را مي پايند و خود نيز اين را مي داند و اطلاع دارد كه شما حرفهايش را به احتمال زياد خواهد نوشت، بيايد و حرفهايي بزند از اينكه سپاه فلان كرده و…؟!! آيا باورتان مي شود؟!
    2- اقاي نوري زاد! آيا تا به حال شده كه از اينان حاجت نخواهيد و از خدا و رسول و ائمه عليهم الصلوة و السلام حاجت بخواهيد؟! آيا نذر مي كنيد كه اگر ممنوع الخروجي شما رفع شد، اولين سفرتان به كربلا باشد؟!
    3- تصويري كه شما از وزارت و… ترسيم كرده ايد، يك تصوير كامل و جامع و فراگير نيست و اتفاقاً همان تصويري است كه دشمنان دوست دارند در بوق كنند و متاسفم كه شما براي حق خود چنين اشتباهي را مرتكب مي شويد!
    4- اگر يك بازجو بخواهد خواسته شما را اجابت كند و وسايل شما را پس بدهد، به نظرتان وقت زيادي لازم دارد؟! جستجوي برگه هاي بازجويي و … مگر بيش از يك يا چند روز طول مي كشد؟! بنابراين احتمال نمي دهيد كه اموال شما در جاي ديگري ضبط باشد و يا كلاً نمي خواهند آنها را پس بدهند؟! ايا با اين صورت درخواست شما از شخص وزير چيست؟!

     
  33. اقاي نوريزاد امروز از اتوبان همت رد مىشدم شما را با كوله و پرچمتان ديدم ،ببخشيد ميخواستم بوقي بزنم و سلامي كنم ولي ترسيدم ،از اينجا بدهي سلامم رو پس ميدم!

     
  34. دوست عزيز علي محمدي
    از نامه هاي سرنوشت ساز آقاي نوريزاد بيست و چند تا به رهبر نوشته وضبط أموال كه ميگويي سمبليك است نتيجه پاسخ نامه هاي رهبر به نوريزاد است .
    شما به طور سمبليك ميتواني يكي از نامه هاي نوريزاد را كپي كني و اسم خودت را زيرش بنويسي و بشي فرزند ///////دوم انقلاب و فقط و فقط به اطرافيانت بدهي . به رهبر نده والا قيد أموالت را حداقل بزن . موفق باشي

     
  35. سلام بر تو ای پیش مرگ این ملت رنج دیده و فلاکت زده.جناب نوری زاد عزیز چقدر دوست دارم سر به شانه هایت بگذارم و خون بگریم از اسلام و انسانیت و مملکت به تاراج رفته به نام اسلام و انسان و ملیت.هر روز باید مطالبت را بخوانم تا مرهمی بر روح فسرده مان باشد.ای مجاهد نستوه و ای حر سربلند همیشه تاریخ این مرز و بوم.چه زیبا با گلهای نرگس ات و با کوله پشتی کوچکت رعشه در دل اقتدار گرایان و ارباب زر و زور و تزویر انداخته ای.با هر قدمی که در برابر این دستگاه پوشالی بر زمین می نهی هیبت و هیمنه کذایی آنها را لگد مال می کنی.با دیدن جسارت و شهامت و استادگی ات به انسان بودن خودمان می بالیم.هر چند به ظاهر تنهایی در این مسیر،ولی دل ملتی باشماست و شما فریاد یک ملت مظلوم و تحقیر شده ایید.خدایت پشت و پناه

     
  36. سلام بر تو ای حر زمانه ما

     
  37. جناب نوریزاد کار ورفتار شما ستودنی است وقابل احترام ؛اما بهترنیست وقتتان صرف جایی شود که بازدهی بیشتری داشته باشد مثلا ترغیب مردم درهمراهی باشما ومن آماده ام که اگرحتی فقط یکصد نفر باشیم آنوقت چه میشو ؟!!!

     
  38. جناب اقاي نوري زاد درود بر شما و عيدتان مبارك خدا را گواه ميگيرم كه متملق وچاپلوس نيستم اما وقتي ميبينم يك تنه در مقابل همه چيز ايستادگي ميكنيد وواژه ترس و ارعاب از كتاب فرهنگ لغات را حذف كرده ايد مانده ام كه در مقابل اين همه ايثار وايستادگي چه واژه اي را براي نام شما بكار گيرم كه شايسته شما باشد .چون مخالف قهرمان سازي هستم از استفاده ايتگونه واژه ها اجتناب ميكنم پس فقط ميگويم (انسان واقعي ) كه انسانيت را به ما مياموزيد ايكاش دانش اموز خوبي بوده ودرسهاي انساني را ياد بگيريم .زنده باد صلح ودوستي . عشق به همنوع .انسان و انسانيت .اعتقادراسخ دارم تلاشهايتان ببار مينشيند ودر هر حالت اين نام براي هميشه در تاريخ ثبت ميشود .اگر افريقا ماندلا دارد ابران هم نوري زاد دارد از همينجا يك دسته گل نرگس ده تايي هم بشما تقديم ميكنم شايد روزي برسد پيشاني سترگ شمارا هم ببوسم ما فقط به اميد زنده هستيم …

     
  39. ….بعضی ها که مرا می شناختند کمترین اعتنــــــایی به من نمی کردند. به راه خود می رفتند وعبــــــوس نیزمی شدند……
    سلام بر استاد نوری زاد عزیز . عید بر شما و خانواده محترمتان مبارک باد .
    اون موقع که کوچیک بودم داستان پیغمبر و پیره زنِ یهودی رو برام تعریف میکردن و تا الان که بزرگ شده ام ، همیشه به این رفتارهای بزرگ منشانه در دین اسلام افتخار میکردم که پیامبر وقتی دید خبری از پیره زنِ یهودی نیست و امروز کسی آشغال و شکمبه روی سرش نریخت فهمید خبری شده و حال و احوال پیره زنه رو پرسید و فهمید مریض شده و ….بقیه ی داستان که همه میدونید !
    من مونده ام اگه هر روز میرفتی درِ وزارتخونه و سرتا پاشون رو به لجن میکشیدی ، اونا باید به تاسی از پیامبرِ رحمت ، با خوش روئی باهاتون رفتار میکردن چه برسه به اینکه به اونا بمناسبت میلاد همون پیامبر رحمت ،گل هم بدهی و دستت رو پس بزنن !( بماند که حاج آقای نماینده ی رسمی همین دین ، ظاهراً اصلاً یادش نبوده که امروز چه روزیه !!!) میدونم اینو که میگم شما ممکنه فکر کنید که من چقدر ساده لوحم ! ولی اینو برا اونائی مینویسم که ادعای مسلمانی دارن و فکر میکنن در عهد پیغمبر و امام علی زندگی میکنند و هرکدام خودشون رو عمار و ابوذر و مقداد میدانند !
    از برادر عزیزمون آقا مرتضی سوالی دارم .
    برادر عزیز ،(که خیلی هم براتون احترام قائلم و مطالبتون رو مشتاقانه میخوانم ) میخوام بدونم عهد نامه مالک اشتر از کتاب نهج البلاغه حذف شده ؟ یا مسئولین نظام فرصت دوباره خواندن و یادآوری مطالب اونو ندارن یا اینکه حالا دیگه کاربرد نداره و اصلاً اونو قبول ندارن ؟
    من در عجبم که اینهمه مارو نصیحت میکنند ( اوصیکم عبادالله به تقوی الله !!!) ولی در عمل ، قریب به اتفاقشون همون کاری رو کرده و میکنند که دکترِ کبیرِ تاریخ ایران ، شیرمردِ هزاره ی سوم “احمدی نژاد” کرده … همون گذاشتن دو پا بر مملکت و بقیه ی ماجرا که نوری زاد عزیز به بهترین وجهی اونو تشریح کرد !
    استاد بزرگوار ! سی و شش سال پیش شعری رو میخواندم که عنوان آن همیشه بیادم مونده ! شاید برای چنین روزی هم بیادم مونده :” اســــــــــلام و آبــــــــی تــــــــازه اش بـــــــایــــــــد !”
    ولی افسوس که چقدر زود دوباره باید آبیاری بشود ……

     
  40. سلام جناب آقای نوریزاد ، امیدوارم در راهی که در پیش گرفته اید موفق باشید و هر چه زودتر به خواسته هایتان برسید و سفرتان را مجدد آغاز نمایید و از ندیدنی های کشورمان برای ما بنویسید . من در اینجا می خواهم شما را در ادامه سفرهایتان به شهر خودم دعوت کنم تا همانگونه که من با دردها و مشکلات بخشی از مردم کشورم آشنا شدم ، دیگر خوانندگان مطالبتان را که می دانم تعداد کمی هم نیستند از برادران اطلاعاتی و سپاهی گرفته تا بخشی از مسئولین و مردم عادی در شهرهای کوچک و بزرگ وحتی ایرانیان خارج از کشور با دردها و رنجهای شهر من آشنا شوند .
    در سفرهای قبلی تان نکته ای که خیلی بارز بود و خود شما خیلی روی آن تاکید داشتید فقر گسترده مردمی بود که روی گنجینه ای از نفت زندگی می کنند . من می خواهم یکی دیگر از این مکانها را به شما معرفی کنم ، شهری بزرگ با جمعیتی انبوه ، با مردمانی که نه بر روی گنجینه ای از نفت که در کنار جواهری بزرگ زندگی می کنند اما گویی تلألو این جواهر تنها زینت بخش منزل خواص این شهر است و بقیه مردمان این شهر را نصیبی از آن نیست . از شهر مشهد سخن می گویم شهری با جمعیت چند میلیونی و اکثرا فقیر نمی دانم تاکنون چند بار به مشهد سفر کرده اید اما می خواهم که این بار از دریچه دیگری به این شهر نگاه کنید ، آن وقت است که می بینید که مشهد تنها حرم امام رضا با گنبد و بارگاه طلایی آن نیست ، مشهد فقط هتل های شیک و مراکز خرید بزرگ و بازارهای شلوغ و پررفت و آمد نیست ، مشهد فقط خیابان احمدآباد و راهنمایی و ملک آباد و بلوار سجاد نیست ، مشهد فقط طرقبه و شاندیز و رستورانهای گرانقیمت آن نیست ، مشهد فقط پارک های آبی و تفریحگاههای بزرگ و کوچک نیست ، مشهد فقط پدیده شاندیز نیست که اینها فقط یک روی سکه این کلان شهر است و اما روی دیگر این سکه خیلی خوشایند نیست ، نمی دانم تا به حال با قطار به مشهد تشریف آورده اید یا نه ، هنگامی که قطار ایستگاه سلام را پشت سر گذاشته و کم کم به مشهد نزدیک می شود اگر آنقدر مشتاق دیدن حرم امام رضا نباشید که از دیدن واقعیت های اطرافتان غافل شوید ، فقر و محرومیت اولین چیزی است که در لحظه ورود به شهر به شما خوشامد می گوید . اگر هم با هواپیما به مشهد سفر می کنید برای دیدن آثار و نشانه های فقر شدید مردمان این دیار لازم نیست زحمت زیادی بکشید و مسیر طولانی را طی کنید و به حاشیه شهرو روستاها و شهرستان های کوچک اطراف سر بزنید هرچند که درآنجاها اوضاع بسی فاجعه آمیزتر است ، کافی است کمی از اطراف حرم فاصله بگیرید به سمت پایین خیابان یا طبرسی از هتل ها و مسافرخانه ها و بازارها که بگذرید و وارد کوچه پس کوچه های زندگی مردم عادی شوید فقر و فلاکت مردم از در و دیوار خانه ها بر شما می بارد وهر چه که دورتر می شوید ابعاد آن بزرگتر و بزرگتر می شود نمی دانم تا به حال نام محله هایی به نام ساختمان ، خیابان ، مهرآباد ، التیمور ، طبرسی شمالی ، گلشهر، سیدی ، بازه شیخ ، تلگرد ، شترگلو ، ده متری کمربندی ، کنه ویست ، نیزه ، سمزقند ، محمد آباد ، امیر آباد ، بهرآباد ، پنجتن ، قرقی ، جاده سیمان ، دروی ، همت آباد ، نوده ، طرق و …. به گوشتان خورده یا نه ، پیشنهاد می کنم این دفعه که به مشهد تشریف می آورید سری به این محلات بزنید فقر ، اعتیاد ، مشکلات بهداشتی و انواع بزهکاریهای اجتماعی و فساد را در بسیاری از کوچه پس کوچه های این محلات به وضوح می بینید ، تا جاییکه حتی ممکن است حق بدهید به محرومیت شهرهای استان خوزستان چرا که آنها هشت سال جنگ را پشت سر گذاشته اند اما نمی دانم برای محرومیت شهر من چه بهانه ای میتوان تراشید . در بعضی از این کوچه ها که قدم بزنید محال است باور کنید اینجا اصلا جزیی از ایران است ، تصور اینکه در خرابه های بجا مانده ازظلم طالبان در افغانستان هستید چه بسا نزدیک تر به واقعیت می نماید با انبوهی از مهاجران افغان که فقر و محرومیت آنها مضاعف شده بر بیچارگی مردمان این شهر .
    جناب رهبر عزیز که خود بزرگ شده مشهد است حتما اسم این محلات را شنیده و چه بسا از نزدیک دیده هرچند که فکر نمی کنم دیگر در خاطر مبارکشان مانده باشد چرا که اکنون ایشان کاخ نشین شده اند و کاخ نشینان را با کوخ نشینان چه کار، کاخ ملک آباد مشهد که دوران کودکی و نوجوانی ما پای ثابت اردوهای مدرسه بود و هرسال ما را برای بازدید آنجا می بردند تا درس عبرت بگیریم از ناپایداری ظلم در دنیا ، دیرزمانی است که تغییر کاربری داده و تبدیل شده به زائرسرای شخصی جناب آقای خامنه ای تا هروقت ایشان به مشهد تشریف می آورند در آنجا اطراق نمایند و معلوم نیست که بچه های امروز مشهد از چه چیزی باید عبرت بگیرند یا اینکه دیگرلزومی به این کار نیست واکنون ایشان باید به کسب بصیرت پرداخته و ذوب شدن در ولایت را بیاموزند و وقت با ارزش خود را صرف این گونه امور بیهوده نکنند .
    چند سال پیش با دوستی که اولین بار به مشهد می آمد برای انجام کاری به یکی از این محلات رفته بودیم با تعجب گفت من شنیده بودم مشهد شهر ثروتمندی است و اصلا انتظار دیدن چنین وضعیتی را نداشتم و من در جواب گفتم در جمهوری اسلامی از هیچ چیز نباید تعجب کرد ، بله مشهد شهر ثروتمندی است اما ثروت آن را از مردمان آن دریغ کرده اند . درست است که تعجبی ندارد اما جای سوال که دارد ، سوالی بزرگ که می دانم ذهن بسیاری ازمردم مشهد را به گونه ای مشغول کرده ولی هیچ کس یا جرات پرسیدن آن را ندارد یا اگر هم بپرسند کسی را برای پاسخگویی نمی یابند . اینکه چرا در شهری که آستان قدس رضوی بزرگ ترین نهاد موقوفاتی جهان ، مالک 43% زمینهای آن با دارایی بالغ بر 15 میلیارد دلار و درآمد سالیانه چند صد میلیاردی ( به گفته معاون حقوقی آن در سال 88 درآمد آستان قدس تنها از محل موقوفات 148 میلیارد تومان بوده است . ) وجود دارد ، یک میلیون حاشیه نشین در فقر و محرومیت زندگی می کنند ؟ درآمدهای میلیاردی آستان قدس کجا و چگونه به مصرف می رسد و چرا مردم محروم مشهد در آن سهمی ندارند ؟ چرا در پایتخت معنوی ایران با ورود سالیانه میلیونها مسافر و زائر که انبوهی از ثروت و نعمت و برکت با خود می آورند دست بسیاری از مردم از این خوان گسترده کوتاه است و تمامی آن سرازیر جیب عده ای خاص می شود ؟ اگر تنها غبارپولها و طلاهایی که هرچند وقت یک بار با دست مبارک جناب آقای خامنه ای از ضریح امام رضا غبارروبی می گردد بر سر و روی این شهر می نشست فکر نمی کنم دیگر هیچ فرد مستمند و محتاجی در این شهر یافت می شد .
    جناب نوریزاد تشریف بیاورید و خود از نزدیک ببینید و به گوش همگان برسانید . مقدمتان را پیشاپیش گرامی میداریم
    با تشکر

    ——————-
    سلام جناب ایرانی گرامی
    سپاس ازشما بخاطر نگارش این متن و این مطلب خوب
    امید که مرا توفیق افتد و از نزدیک یافته های شما را بچشم ببینم و بنویسم
    با احترام

    .

     
  41. واقعا انسان از اینهمه غیرت و پیگیری و شجاعت غبطه میخورد . من که نمیتوانم مثل شما باشم ولی واقعا این کارها را از ته دل تحسین میکنم و خیلی ها را می شناسم که به شجاعت شما احسنت میگویند . خداوند انشاء الله شما را برای ملت نگه دارد . سلامت و تندرست و شاد باشی عزیز .

     
  42. عزیز من دیدن وزیر و یا گرفتن کامپیوتر تاریخ گذشته هدف نیست‌ای کیو ۸۰

     
  43. با درود به نوریزاد گرامی! گامنتی در پای نوشته ای از شما بنام من ناجوانمردی نوشته و این از من نیست.توصیه من به افرادی مفلوکی از این قبیل اینست که اگر برای دیگران احترامی قایل نیستید به خود احترام بگذارید.
    این کامنت از من نیست و من از محتوای آن شرم می کنم!

    مزدک
    ۱۱:۲۲ بعد از ظهر / دی ۲۷, ۱۳۹۲
    آقای نوری زاد، فکر می کنم ما کامنت نویس ها هر نظری درباره حکومت داشته باشم اما قرار نیست کار حرفها و نظراتت به حرف های شیر تو شیری و خر تو خری بکشه و ما هم قبلو کنیم. این حکومت هر نقطه ضعفی داشته باشه، همه قبول دارند که تا حالا پای هیچ سند استعماری را امضا نکرده بلکه همه ترس غرب این هست که بقیه هم در این منطقه و جاهای دیگه راه این حکومت را در مقابل غرب در پیش بگیرند و دکان قراردادها استعماری غرب با کشورهای زیر دست تخته بشه. این مواردی هم که نوشتی به فرض قبول همه اونها، هیچ ربطی به قراردادهای استعماری مورد نظر معلم شهید دکتر شریعتی نداره. اگر برای حرف هات دنبال گوش دراز می گردی، بریم و دیگه پشت سر سایتت رو هم نگاه نکنیم.

    2.جناب سید ابوالفضل من در کامنتی از جناب نوریزاد معذرت خواستم در همان نوشته ولی نظرم درمورد الله همان است.و اگر جناب نوریزاد اجازه می دادند با آیات قرآنی آنچه را گفته ام مدلل می نمودم.در ضمن همانطوریکه قبلا گفته ام اسلام و الله و قرآن … چون به حوزه عمومی وارد شده خود را همچون هر ایدیولوژی دیگر از تقدس انداخته و ما هیچگونه التزامی به احترام و تکریم به مقدسات شما نداریم.
    3.جناب جاوید باز هم آدرس عوضی داده ای من نه بهاییم و نه به خدای یکتای شما و بهایی و غیره معتقدم.بحث من با شما درباره ساواکی بودن بهاییهان بود که دروغی بیش نیست و این اراجیف را انجمن حجیته که خود ساواک بنیاد نهاد و تمام جانیانی که الان در حکومت الله دمار از ایران و ایرانی در می آورند دست دارند.

     
  44. من نگران اون کارمند وزارت اطلاعات هستم که با شما صحبت کرده و گفته تنها نیستید، چه بلایی سر او می آورند آیا ؟؟:((

    —————–

    سلام پویای گرامی
    نگران نباشید دوست من
    نگران نباشید
    نگران نباشید
    نوری زاد را مختصری هوشمندی هست.
    با احترام

     
  45. استاد خوبم من قبل از ظهر شنبه به درب شمالی آمدم اما توفیق نداشتم شما را ببینم. اتفاقا دسته گل کوچکی از گل نرگس هم در کیفم گذاشته بودم که تقدیم کنم ( مثل این که در مورد گل نرگس، دلهایمان یکی بود ) . یک کتاب هم که نوشته ی خودم است؛ را میخواستم حضورتان تقدیم کنم و ….. بالاخره شاید وقتی دیگر.

     
  46. درود بر شما. آفرین بر این استقامت و پایداریتان.
    چه خوب در جبران خطاهای گذشته(چه در پیدایش انقلاب و چه در همیاری با سران و روحانیون در قبضه کردن قدرت و چه حمایتهای همه جانبه از سپاه و چه …) مردانه ایستادگی می کنید و ناتوانی نظام را بر همگان آشکار می نمایید.
    ایکاش ما نیز به این حقیقت که نظام بسیار ناتوانتر از آنست که ادعا می کند، آگاهی یابیم و در کنار شما قرار گیریم.
    به امید آگاه شدن ما و انسانهای آزاده ای که در وزارت اطلاعات و سپاه هستند و همگام با شما شدن در آزاد سازی میهن و مردم.

     
  47. اقا خدا شما رو برای این ملت حفظ کند. دعا تون میکنیم.شما فرزند راستین این ملتی اقای نوریزاد

     
  48. گردنك را پيش كردم گفتمش / ساجدي را سر ببر با ذوالفقار/ تيغ تا او بيش زد سر پيش شد/ تا برست از گردنم سر صد هزار

     
  49. سلام و درود بر نوری زاد عزیز

    باید دانست اگر چه حقوق فردی و اجتماعی در یک جامعه ایده آل انسانی اسلامی دادنی است و مقتضای عدالت این است که حق صاحب حق بی کم و کاست اداء شود ،لکن این وظیفه عمومی افراد و حکومت منافاتی با لزوم استقامت آحاد بر استیفاء حقوق بایسته خویش نیست ،
    حق را اگر ندادند گرفتنی است ، در اسلام قاعده” الناس مسلطون علی اموالهم ” از بدیهیات قواعد حقوقی و فقهی است ، شما مسلط بر اموال خویش بوده و هستید و چنانچه مطابق قانون بررسی اموال شما لزوم اولیه داشته است لکن بازگرداندن اموال شما پس از تفتیش از حقوق انکار ناپذیر شماست.
    حق در مواردی گرفتنی است و استقامت بر استیفاء حق امری اجتناب ناپذیر و مستحسن است ،خداوند متعال در قرآن کریم به پیامبر خویش که امروز یوم الولاده اوست فرموده است : “فاستقم کما امرت” یعنی در امور خویش پایدار و مستقیم باش.(هود/112)
    علی علیه السلام نیز در جایی فرموده است :” سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ فِي غَيْرِ مَوْطِنٍ- لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لَا يُؤْخَذُ لِلضَّعِيفِ فِيهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِيِّ غَيْرَ مُتَعْتَع‏”” ”
    فرمود: مکرر از پیامبر شنیدم که میفرمود هیچ جامعه و امتی به فلاح و رستگاری نخواهد نرسید مگر آنکه این ویژگی نیز در آن باشد که ضعیف بتواند بی لکنت زبان حق خویش را از اقویاء طلب کند.(عهد نامه حکومتی امام علی علیه السلام به مالک اشتر-تحف العقول ص 142)

    پایدار باشید

    —————–

    سلام وسپاس آقا مرتضای گرامی
    از این که راه مرا تأیید می فرمایید خوشحالم
    به امید روزهای خوب برای همه
    بازهم سپاس

     
  50. امروز عید است ، بر شما و ملت مسلمان کشورمان خجسته باد!
    نوری زاد ارجمند همه می دانیم شما همواره منادی صلح ، آشتی و وحدت ملی بوده اید، این روزها از طرف جمهوری اسلامی ایام وحدت مسلمانان نام گرفته است ، در آستانه ایام دهه فجر روزهای گرامیداشت ابقلاب شکوهمند 57 قرار داریم ، انقلابی که با همه فراز و فرودهای تند و گاه عقب گردهای ارتجاعی بطرز باورنکردنی به حیات خود ادامه می دهد، شکوفه بذر و نهالی که در سال 57 پاشیده و کاشته شده هنوز بعنوان آمال و آرزوهای یک ملت زجرکشیده در دستور کار قرار دارد.
    شما فرزند خلف این انقلابید، از شما تقاضا دارم قدری از تند روی بکاهید، شرایط امروز جامعه ایران را که در آستانه یک زایمان بزرگ است در یابید، قلم سحرآمیز خودرا مثل گذشته برای نگاشتن نامه ای ” سرنوشت ساز ” برای رهبری آماده سازید، همه می دانیم درخواست شخصی شما در خصوص وسایل و کامپیوترهایتان سمبلیک است ، بیایید از حق خود بگذرید و به “حق الناس ” – بقول رهبری – بپردازید، برای ایشان تابلویی از ” حق الناس ” ترسیم نمایید از او بخواهید با صدور “فرمان تاریخی ” در 22 بهمن امسال سدها و موانع پیشرفت و تعالی این انقلاب را از پیش پای ملت بردارند، همان گونه که تاکنون با همه پیچ و خمهای طی شده در مسیر انقلاب چنین کرده اند، سرنوشت تاریخی این انقلاب در دستان اوست، کافی است برگشت به آرمانهای اصیل این انقلاب از سوی یاران حقیقی امام خمینی یک بار دیگر فضای جامعه مان را عطرآگین سازد ، همه اشتباهات گذشته با یاری خداوند و به پشتیبانی این ملت سرفراز اصلاح شدنی است.
    با یک “با علی ” – پیش بسوی اصلاحات واقعی با فرامین رهبری

     
  51. salam
    shoma tanha nistid . balke yek melate maroob niz hamdele shomast
    mardomi ke dar hamsayegye khod shahede marghaye biseda hastand

     
  52. درود و خدا قوت استاد مهربان
    حتم بدونید که حرف های اون آقای اطلاعاتی که گفته بود هم حرف شماست درسته ، خیلی از ماها شاید خیلی جاها شهامت شمت رو نداریم و فقط آرزوشو داریم و شما پیام همه مارو بلند میگین . تک تک ما قدردان شماییم و حامی شما . پاینده باشین

     
  53. من به عنوان كسي كه به آقاي روحاني راي داده بودم مي خواهم بگويم تا زماني از او حمايت مي كنم كه به گفته هايش پايبند باشد وگر نه كمترين كار من همان نافرماني مدني خواهد بود . در مورد وزارت اطلاعات اين را بگويم به زودي در تسخير دولت مي شود اما مساله اين است كه چه خواهد شد بعد از تسخير آيا سركوب ادامه دارد و يا جور ديگر سركوب ادامه دارد

     
  54. به نام خدا . سلام . راه های بهتری برای ملاقات با وزیر هست … مثلاً اینکه منتظر شوید یکی از مقامات رسمی کشور به دیار باقی !!!! بشتابد و با خدا اتصال پیدا کند و به عزرائیل لبیک گوید و شما در مراسم ختم آن مسئول !!! وزیر را شخصاً ببینید . این راه حل خیلی وقت ها جواب داده ….

     

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

77 queries in 1035 seconds.