من کارم در اهواز تمام شده. گرچه هنوز گزارش سفرم به ایذه و مسجد سلیمان و لالی و دزفول و اندیمشک و شوش و حمیدیه و سوسنگرد و بستان و هویزه و بهبهان را هنوز منتشر نکرده ام که به مرور به نشر آنها اقدام خواهم کرد. باید از فردا تهران باشم تا خود را برای سفر به ایلام مهیا کنم. قرارم این بود که ازهمین شنبه برای قدم زدن جلوی درِ شمالی وزارت اطلاعات به آنجا بروم. پریروز آقایی زنگ زد و گفت: من از وزارت تماس می گیرم. شما ساعت دو بعد ازظهر روز سه شنبه به درِ مراجعینِ وزارت مراجعه کنید. برای چه؟ برای رسیدگی به خواسته هایتان. گفتم: خواسته ی من اموالم و ملاقات با وزیر است. گفت: سه شنبه در همین خصوص صحبت خواهد شد.

از دو حال خارج نیست. یا می خواهند برای من خط و نشان بکشند یا بنا دارند اموالم را – یک چند تایی از آنها را – به من باز بگردانند. پیش از این به ” برادران” گفته ام که من تمام و کمالِ اموالم را می خواهم. با محتوای کامپیوترها. که اگر ناقص باشد تحویل نخواهم گرفت. و این که: تحویل اموال تنها یکی از خواسته های من است. سه شنبه اگر به خواسته های من توجهی نشود یا اگر بخواهند برایم خط و نشان بکشند، مجدداً داستان قدم زدن جلوی درِ شمالی را ادامه خواهم داد. تازه یک کیسه خواب خوب نیز تهیه کرده ام که می تواند مرا به حضور شبانه ترغیب کند.

محمد نوری زاد
نوزدهم دیماه نود و دو – اهواز