سلام دوستاندر سالروز مرگ جانخراش شلر، من بر سر مزارش صحبت کردم. جز خانواده و خویشانش کسی آنجا نبود. تنها غریبه ای که برای همدردی برشانه ی پدرش بوسه زد و دست مادرش را بوسید، من بودم. در این دو سه روز هرچه تلاش کرده ام تصویر با کیفیتی از آن سخنان تقدیم شما کنم، مقدورم نشد که نشد. شاید بعدها دوست کاردانی کمکم کرد و تصویر باکیفیتی تقدیمتان کردم. شوربختان دوربینی که از این سخنان فیلم گرفته تنها به مختصری کفایت کرده است.
محمد نوری زاد
هجدهم دیماه نود و دو – سوسنگرد
|
دشتِ لاله های واژگون
خدایا از تو، به خودت شکایت می کنم. در هنرمندی تو شک ندارم اما از ” بی اخلاقی های تو ” ، به خودت میگویم. در کنار زیباترین و بهترین آثار هنری، جلف ترین و بی خاصیت ترین و منفورترین آثار را هم پدید آورده ای. حالم از این نمایشگاهِ دنیای تو، به هم می خورد.
بعضی وقت ها، نگاه ما را بسوی تابلوئی خیره کننده می کِشانی؛ بطوری که هر کس، که ذره ای انصاف و شرف و دیده ای حق بین و نگاهی هنرمندانه داشته باشد تا پایان عمرش و چه می گویم تا ابد، و برای همیشه مات می شود و مبهوت می ماند؛ و به خالقی که این آثارِ ممتاز و یگانه را خلق نموده، درود می فرستد؛ و بعد …. در کنار این تابلوهای زیبا و خیره کننده؛ تابلوهای دیگری می بیند که از فرط نازل بودن، منفور بودن، زشت بودن و هجو بودن و گوی سبقت را در این مسابقه ی زشت از یکدیگر ربودن؛ هر منصفی را به خنده و بلکه به گریه می اندازد.
تو آثاری خلق کردی که در معصومیت و زیبائی و خوبی، بدیلی ندارد. آدمی حیران می ماند و بر دست های آفریننده ی این تابلوهای با شکوه، بوسه می زند و بعد اما …. در گوشه و کنارِ این نمایشگاهِ درهم و برهمی که دنیا نام گرفته؛ تابلوهائی ساخته شده، که به پشیزی هم نمی ارزند.
بلی، تابلو هائی هستند که از فرط زیبائیِ و یکتائی و پاکی، قیمت ندارند. نمی توان قیمتی روی آنها نهاد. آثار شگرفی که؛ هر کسی میل دارد که سالها و قرنها، روبروی آنها بنشیند و تماشا کند و به خود بگوید: بدرستی که خالق این اثر، چقدر وقت گذاشته و چه کوششی کرده است. چطور میتوان از کمی پوست و استخوان، چنین معجزاتی آفرید. چطور میتوان در زیبائی و شجاعت و معصومیت و صبر و پاکی و محبت و دوستی و نمونه بودن و الگو شدن؛ با اندکی پوست و استخوان، چنین آثاری خلق کرد. پس می توان به خدایِ قادرِ متعالِ آفریننده ی زیبائی ها و خوبی ها ایمان آورد و فهمید که در این نمایشگاه درهم وبرهم، آثار ناب و کم نظیری هم وجود دارد که در آن، هنر موج میزند و می درخشد.
اما از طرفی می بینیم، هزار هزار و کرور کرور تابلوهای بی معنی، جلف، بی ارزش و بی قدری، که انتساب آنها را بتو می دهند؛ را باصطلاح آفریده ای. از هر جائی، هر چه را که به دستت رسیده است، سر هم بندی کرده ای و چیزی درست شده است که افسوس و دریغا که آنها را منتسب به تو می دانند.
نه نه، هرگز. هرگز کسی که می تواند شاهکارهائی این چنین زیبا بیافریند، دستش به خلق آثار بی قدری که ارزش نیم نگاهی هم ندارند، نمی رود. ” بقول آن مرد بزرگ ” ، این ” حما مسنون ” ها و این ” اشباح الرجال و لا رجال ” های بی قدر و بی ارزش، و انتساب آنها به حضرت خداوندی، کفر مطلق است. کم کم باین نتیجه می رسم که شاید ثنویت، حقیقت داشته باشد. آری، شاید دو کس و دو خالق وجود داشته باشند. یکی تو و یکی اهریمن. من از آن کسی که این دنیای بی در و دروازه و سراسر هرج و مرج را با آثار زشت خود پُر کرده است، سخنی نمی گویم و حرفی ندارم بزنم. تو خودت بهتر میدانی چه می گویم.
تابلوهائی مثل اکثر سرداران فربه و زشت رو، با زبانی که از آن فقط نفرت به بیرون می تراود و هکذا؛ دیگرانی چون اکثرِ امامان جمعه یِ تنگ نظر و گشاد چشم و فحاش؛ و افراد ذلیلی که، به چند نفری که دور خود جمع کرده، دل خوش می دارند و تمام علم ناسوتی آنها به بدترین جای ممکن ختم می شوند؛ از جانورانی که بر صندلی های پوسیده خود می نشینند و برای عده ای مسخ شده زبان باز میکنند و خود را منصوب تو می دانند؛ از این ها گرفته تا آدمهای بی خاصیتی مثلِ من که به این نمایشگاه بی پیکری که دنیا نام دارد، آمده اند و آنقدر تعدادشان زیاد است که زمین را مثل مور و ملخ سیاه کرده اند و جا را برای مخلوقات بی نظیر و ارزشمندی همچون آن دخترِ قدیسه عالم ” شِلِر ” و دیگرانی چون هاله
و مادرانی مثل مادر ستار بهشتی و مردانی مثل هدی صابر، که آنقدر بزرگ بود و ترد و نازک بود که بر گرفتنِ خلخالی را از پای کسی بر نتافت و اگر هم رفت ” بقول امام علی ” ملامتی بر او نیست؛ و همچنین جوانان و پیران و زنان و مردانی که بدون هیچ گناهی رفتند و ما را تنها تر از همیشه باقی گذاشتند.
اکنون من، تمام غم هائی که غم نبودند و تمام ظلم هائی که ظلم نبودند، را نسبت به خود فراموش کرده ام و حالا منتظرم.
منتظرم که سُفیان ها به سراغم بیایند و عجب دارم که چرا چنین نمی شود. مگر من چه گناهی کرده ام. مگر من چه چیز از شاهکارهای تو کمتر دارم. چرا زیبائی هائی که بدیگران داده ای، به من و ما ندادی. حتی در این امر هم، ” اخلاق ” را رعایت نکردی. تو، یک از میلیونها دقتِ نظر و لطف و خوبی و شجاعت و عزتِ نفسی که به قدیسان عالم عطا کردی، از من و ما دریغ کردی. چرا آدمی خواران به سراغ ما نمی آیند. چرا مرا و ما را لقمه ی چرب و لذیذی برای آنها نکرده ای که بیخ گلویشان گیر کنیم. اقلا امتحانش که ضرری نداشت.
تمام خوبی ها را به مادر ستار بهشتی دادی، به هدی صابر دادی، به آن قدیسه ی دشتِ لاله های واژگون دادی ( شِلِر )؛ پس ما چه؟ من و امثال من، این شکایتِ از تو را به کجا ببریم.
ما شاهدانی هستیم که تفاوت ها را می بینیم و منتظرِ آن دادگاهی هستیم که به ما وعده داده بودی. ما داورانِ این نمایشگاه درهم و برهم هستیم و منتظریم که سوت ات را بصدا در آوری و ما را به شهادت بخوانی.
شهادت میدهیم. شهادت میدهیم که هیچ دستِ هنرمندی که بتواند شکوه وجلال و زیبائی و بزرگی و یکتائی تو را که از تک ستاره های درخشان تو، به چشم های ضعیفِ ما می رسد؛ غیر از دست های بخشنده و توانگرِ تو وجود ندارد. ” هر شب ستاره ای به زمین می کشند و باز این آسمان غرق ستاره هاست “.
آری، ما شهادت میدهیم و هرگز به ” آغاز فصل سرد ” ایمان نمی آوریم.
دور نیست که تندیس این الهه های زیبائی و راستی و عشق را در میادینِ شهرهایمان بر پا کنیم. چنین باد و چونان که اهریمن می خواهد، مباد.
————–
سلام امیرحسین گرامی
چه متن خوبی
سپاس ازشما
.
درود بر تو
جناب دانشجوی عزیز
درود بر قلم شریفتان. سپاس که هنوز می نویسید و ما را از قلم پربارتان بهره مند می کنید.
پایدار باشید
بردیا استقامت
جناب نوری زاد
شما آگاهانه نام این داستان را تراژدی شلر گذاشتید و به راستی بی شباهت به تراژدیهای بزرگ ادبی نیست. به یاد هملت اثر جاودان شکسپیر افتادم هنگامی که بر سر مزار اوفلیا رفته بود. اتفاقا اوفلیا هم خودکشی کرده بود و کشیشان مسیحی از اجرای مراسم خاک سپاری او ابا داشتند. چه مرگ تراژیکی دارد این شلر. تفنگ شکاری پدربزرگ را برداری و ملحفه ای به دور آن بپیچی و بعد صدای شلیک خفیفی که تو را رها می کند از اینهمه درد و رنج. آزاد می شوی، آزاد آزاد. همچون پرنده ای به پرواز در می آیی و خونت آهسته جریان می یابد و به خون ندا و سهراب و تمام بی گناهان این دیار می پیوندد. خون بی گناهان سر انجام رودی خواهد شد که با طغیانش طومار استبداد را در هم خواهد پیچید.
نمی دانم کدام ابلهی گفته است که خودکشی گناه کبیره است. گناه کبیره آن است که دختری بی گناه را چنان شکنجه کنند که از ترس به تفنگ شکاری پناه برد. آقای خامنه ای، رهبر خود بزرگ بین. این شیطان که گمان می کنی آمریکا است در حقیقت در تار پود نظام پلید کشور خودت رخنه کرده است. شما به پایان راه نزدیکی. لا اقل یک درصد احتمال بده که جدت (حضرت محمد) راست گفته باشد و بهشت و جهنمی در کار باشد. آخر چگونه می خواهی جواب خدا را بدهی با این همه جنایت؟
به امید رهایی
بردیا استقامت
درود بر تو که ازاده ای
سلام استاد.
چه غم انگیز و چه تراژدی خون باری. ایت الله های ما امثال شلر هستند که به نام ازادی جان بخشیده اند.رفتند تا ننگ زیر بار رفتن را به دوش نکشند ننگ ساکت ماندن را به دوش نکشند.
تسلیت میگویم از صمیم قلب به خانواده ی شلر.
رحمت بر ان شیری که از ذره ذره ی وجود مادرتان نوشیدید پیداست ما گم شده ایم در 1400 سال پیش.
آه خدا، چه میتوانم کنم بغیر از همدردی.
به راهتان ادامه دهید و ذره ای شک نکنید.
حلاج بر سر دار این نکته خوش سراید
ار شافعی نپرسند حلال این مسائل.
برایتان و برای دختر گرامیتان از خدا التماس صبر دارم.
با احترام.
گفته شده وقتی دکتر علی شریعتی سخنرانی درمورد حضرت امام حسین ع را[که به صورت کتاب چاپ شده] به پایان می برد مادر احمد،رضا،مهدی رضایی فریاد بر می دارد ..آقا فرزندان مملکت را اینگونه رژیم اعدام می کند وشما همه اش حرف می زنی!..دکتر می گوید در سخنرانی بعد جبران می کنم….سخنرانی بعدی کتاب /بعد از شهادت /او است.که کتاب بااین جمله تمام می شود:{آنها که رفتند کاری حسینی کردندو آنها که ماندند بایدکاری زینبی کنند! وگرنه یزیدی اند} ..سخن با احساس تو دراین فیلم ادامه سخن ملت آزادی خواهی است که سالها است برای عدالت فریاد می کند!…..
درود به محمد نوری زاد
تسلیت میگم بر پدر و مادر شلر
/////
اقای هاشمی رفسنجانی شما صدای ستارها و شلر را نشنیدید و باز بر فریب خود یعنی مصلحت ادامه میدهید این مصلحت که شما درست کردید مردم و دانشجو ما را به مرگ نزدیک کرده اید امیدوارم تاریخ ایران تو و همه فریبکاران را به مصلحت خودشان به کثیف ترین مجازات که همانا زندان است برساند //////
نوريزاد عزيز زنده وپاينده باشى كه بنوعى كاوه اهنگر عصر مايى
عزيزم گناه شلر گناه گوچكى نبود
اولا ازاديخواه بود كه ان نامه را امضا كرد
دوما حداقل كمى شهامت وجسارت داشت
سوما كرد بود كه بزرگترين گناه است
واز همه بدتر شيعه اثنى عشرى واز نوع ولايت پذيرش نبود
اين همه گناه كافى نيست كه او مجبور شود جوانيش را در تاريكى وسردى گور بگذراند؟
تا تجلى عدل على را در حكومت اسلامى گواهى دهد
نوريزاد عزيز كردها كاوه اهنگر را از خود ميدانند وعيد نوروز را بعنوان روز پيروزى كاوه بر ضحاك مار دوش جشن ميگيرند ومعمولا بياد او با مشعلهاى روشن همگى بر فراز كوهها ميروند
باشد كه تو كاوه زمان ما باشى تو كه درد ورنج وستمى را كه اين مردم ودر اين سى وپنجسال كشيدهاند منعكس ميكنى كه در دورها هم مردم باخبر شوند كه در اين سرزمين چه خبر است
نوريزاد عزيز پيروز وسربلند باشى
بتو تهمتهاى نا جوانمردانه ميزنند همه اين ملت وكردها بخصوص سى وپنجسال است رنج تهمتهاى گوناگون زخميشان ميكند وفرياد رسى هم ندارند
دهها سال است شايع كرده اند كه كردها سر ميبرند در عروسيهايشان سر پاسداران را جلو پاى عروس ميبريدند
نوريزاد عزيز حالا كه حداقل براى چند روزى در ميان اين ملت بوده ايى ايا چنين تهمت شرم اورى به خلق وخوى اين ملت ميايد
كردها عاشق ازادى وازادگي اند عاشق نور ورنگ وزندگى وشاديند بسيار پر احساسند بيشتر هنرمندان ايران كرد هستند وانوقت چنين تهمتهاى سخيفى كه فقط در شان زندانبانان كهريزك است
خدايا كجايى. واقعا كجايى
بنا به رسم معهود رهبر محترم کشور با مشاهده اهل قم بسیار ذوق زده شده و بیاناتی افاضه می کنند که بغیر از خنده برای خارجیها و افسوس و صد افسوس برای اهل ایران بدنبال ندارد. خوردن هزار قسم حضرت عباس که ولله و بالله من اهل بصیرتم و کوفتن بر طیل پاره 9 دی که با هراز من سریش هم نمی چسبد از دیگر مصادیق هدر دادن وقت و انرژی رهبر ما در امری بیهوده است.
ایشان برای یکصد هزارمین بار از زمان زمام داریشان باز هم ندا سر دادند در رابطه با آمریکا چه و چه..آقا جان اصلا نو شاه و آمریکا اخ عالم..میشه دست از سر کچل ما برداری..آقا هی من بصیرت دارم که نشد نون و آب برای ما..هی میگی دشمن شناسم..بابا به کی به کی قسم هستی.. بر منکرش لعنت..اصلا شما به مردم گفتی مبادا این پرونده هسته ای به شورای امنیت برود..آنجا یک هیولائی است ینام آمریکا که بعدا میذاره تو کارمون..ملّت بی بصیرت حرف شمآ را قبول نکرد و رفت زر زیادی زد و باعث زحمت شما شده…آقا جان تو رو به جان جنتی بی خیال ما شو..ما خودمون میریم درستش می کنیم..وافعا شما حقتتو خوردن که شدی رهبر یک مشت ملّت شوت بی بصیرت..حالا هی بهشون بگو به داخل نگاه کنید..از خارجیها مترسید و آنها هم در عین بی بصیرنی بگویند خودت که بیشتر می ترسی..شما میگی بابا 9 دی آنها می گن ساندیس..میگی انقدر دنبال یک مشت گوساله بزغاله نرید میبینی که میروند..آقا جان دلم برات کبابه..تو کجا و این مردم در پیت کجا..شما که سردار امام زمانی چرا باید انقدر خون دل بخوری..
ای بمیرم برات که باعث سر بلندیت در دنیا شده شهر قم..آخه ای رهبر با افتدار این که خیلی افت داره عزیز..این شهر فوم رو شما فکر کردی ژنوه که انقدر بهش افتخار می کنی؟..ای نائب امام ما؛ شهر فم از نظر وزارت کشور خودمان هم فاسد ترین شهر ایرانه فربون اون بصیرت و درایتت بشم..حالا ما کور..شما که ماشالله چراغت با نفت اعلا پر میشه جرا پرتی داداش؟..این تعریف شما را از 19 دی هم سر نیاوردیم می خوای چی بگی..هر چی باشه قبول..اصلا شما راست میگی..این 2 سه ماهو بی خیال ما شو بذار ببینیم این شیخ حسن چیکار میکنه..یادش بخیر آقا جون..ببین امروز کارت افتاده دست این شیخ …بادته راجع بهش به روز چی گفتی؟..بمیرم برای بی کسیت آقا جون..آخ کبابم..آقا با اجازه ما یک //// نا قدری از بارمون کم بشه.. مردیم از کوری و بی ایمانی و بی بصیرتی.. ////..حاج محمود کریمی هم اومده..آی مردم مواضب یاشید..اینجا دیواراش هم موش دارند.. مداحش بصیرت و اسلحه داره ..///
نظر دهندگان محترم
مسئول بوجود آمدن حکومت استبدادی و دیکتاتور ی مردم میباشند.
به نظر میرسد که قتل فرزندان بی گناه مردم ایران توسط عوامل رژیمهای حاکم بر ایران مانند رژیم فاسد و مستبد و دست نشانده پهلوی و رژیم تمامیت خواه ولایت مطلقه فقیه مسئله ایست تمام نشدنی.
در رژیم ولایت مطلقه فقیه بر مردم این چه میگذرد که عوامل فراری و ساواکی و حزب رستاخیزی رژیم دست نشانده پهلوی در خارج از ایران مخصوصا در لس انجلس – که دستشان تا مرفق به خون ملت ایران آغشته است – در تلویزیونهای خود در غیاث با رفتار رژیم حاکم کنونی با مردم ایران، فرشته بودن خود را تبلیغ میکنند.
به امید روزی که عقل و خرد و اندیشه در همه ما ایرانیان به حد اعلا برسد تا فرهنگ سکولاری (جدائی دین از دولت) – که پله اول پیشرفت ایران است – در فرهنگمان نهادینه شود و دولتی منتخب مردم و برای مردم و پاسخگو به مردم را برپا کنیم.
مهدی
در پست قبلی اشاره به عدم استقلال قوه قضاییه کرده بودم و مورد لجن پراکنی سایت صلح نیوز.
اینجا لازم شد اشاره کنم این وب سایت هنجاری از دسترسی خارج شده و تشکر لازم از این برخورد قانونی کرده باشم. احترامآ بهتر خواهد بود عوامل این یاوه گویی های اجتماعی به جامعه معرفی شوند.
سپاس
شلر جان خواهرم آسوده بخواب حقت گرفتنی است