http://www.dw.de/نوریزاد-علاوه-برشلر-دختر-دیگری-هم-ناپدید-شده-است/a-17346737
نوریزاد: علاوه بر”شلر” دختر دیگری هم ناپدید شده است
محمد نوریزاد در وب سایت رسمی خود از راز بازداشت و خودکشی دختری به نام “شلر” پرده برداشته است. “شلر” دختر دانشجوی کردی بود که پس ازامضای طوماری خطاب به رهبر ایران به طرز مشکوکی ناپدید شد.
گفتوگو با محمد نوریزاد درباره خودکشی شلر فرهادی
در ۲۴مهرسال ۹۰ آیتالله خامنه ای به دانشگاه رازی کرمانشاه رفت. وی در آن روز صحبتهای برخی ازدانشجویان و اساتید این دانشگاه را شنید و خود در بخشی از سخنرانیاش گفت: «… مسئله پیرى و جوانى نظام چگونه قابل تحلیل است؟ هر موجود زندهاى دوران جوانى و پیرى دارد. وضع نظام اسلامى در این زمینه چیست و چگونه خواهد شد؟ آیا نظام اسلامى پیر خواهد شد؟ فرسوده خواهد شد؟ از کار افتاده خواهد شد؟ براى اینکه چنین وضعى پیش نیاید، آیا راهى وجود دارد؟ اینها سؤالات مهمى است که باید در مراکز فکر و تصمیمگیرى که عمدتا حوزه و دانشگاه است، مطرح شود. باید روى این موارد فکر شود. شما جوانها هم روی این مسائل فکر کنید.»
در همان جلسه بخشهایی از طوماری که به امضای هشتاد نفر از دانشجویان این دانشگاه رسیده بود نیز خوانده شد. طوماری که به وضعیت جامعه ایران و به خصوص دانشگاهها نگاهی انتقادی داشت.
پس از خوانده شدن بخشهایی از این طومار در حضور رهبر ایران بسیاری از امضاکنندگان احضار و بازداشت شدند. اما ماجرا از این هم فراتر رفت. حالا با گذشت حدود دو سال از آن جلسه در دانشگاه رازی کرمانشاه رسانههای نزدیک به اصلاحطلبان درباره بازداشت دختری به نام “شلر” مینویسند و علاوه بر آنها محمد نوریزاد درباره مفقود شدن دختر دانشجوی دیگری به نام شیده فرهودی و احضار و بازداشت بسیاری از امضاکنندگان آن طومار سخن میگوید.
نوریزاد در ابتدا در مورد بازداشت بسیاری از امضاکنندگان طومار انتقادی به دویچهوله میگوید: «اطلاعات من در این رابطه هنوز بسیار کم است. برای مثال من در مورد دختری به نام “شیده فرهودی” هم خبرهایی شنیدم که پس از امضای این طومار به کلی ناپدید شده است. بسیاری از امضاکنندگان طومار پس از آن جلسه مورد بازجویی قرار گرفتند. هر کدام چند ماه در بازداشت به سر میبردند. یکی از این دانشجویان هم دختری به نام “شلر” بود که به اوین منتقل شد. شاید فکر کردند از آنجا که رشته تحصیلی این دختر علوم سیاسی بود پس حتما یکی از افراد اصلی در رابطه با تهیه این طومار است و به همین خاطر او را به اوین منتتقل کردند.»
بازجویی، دستگیری و ناپدید شدن
محمد نوریزاد در مورد چگونگی باخبر شدن از ماجرای بازداشت و در نهایت خودکشی “شلر” میگوید: «من حدود دو ماه پیش از کنار مزاری عبور میکردم که ناخودآگاه نوشته روی سنگ قبری توجهام را جلب کرد. روی سنگ قبر نوشته شده بود، دوشیزه ناکام “شلر فرهادی” لیسانسه علوم سیاسی. از اطرافیان پرسوجو کردم که گفتند این دختر ماجرای عجیبی دارد که اگر مایل هستید بدانید باید با خانوادهاش حرف بزنید. خانواده این دختر اما مطلقا آمادگی صحبت نداشتند. این خانواده به شدت ترسیده بودند. به همین خاطر تصمیم گرفتم از منابع دیگری کسب اطلاع کنم.«
نوریزاد میافزاید:«من متوجه شدم این دختر هم یکی از امضاکنندگان همان طومار اعتراضی بود. پس از رفتن آقای خامنهای از کرمانشاه در سال ۹۰ اتفاقات عجیبی در این شهرستان رخ میدهد. بیشتر امضاکنندگان این طومار احضار و بازجویی و برخی از آنها به حبس محکوم میشوند. “شلر” اما در این بین مفقود میشود. در ابتدا دوستانش متوجه میشوند که “شلر” به دانشگاه نمیآید. گمان میکنند که مشکلی برای او پیش آمده است و نزد خانوادهاش است اما پس از چند روز با دیدن خانواده او در محوطه دانشگاه متوجه میشوند که آنها هم خبری از او ندارند.»
محمد نوریزاد در ادامه با بیان اینکه خانواده “شلر” حدود پنج ماه از دخترشان بیخبر بودند، میگوید: «پس از این مدت از زندان اوین با خانواده این دختر تماس میگیرند که “شلر” اینجا است. مسئولان زندان با شرط اینکه او باید پس از یک مرخصی کوتاه به زندان برگردانده شود، به خانوادهاش اجازه میدهند که او را به خانه ببرند. وقتی خانواده به زندان مراجعه میکنند، “شلر” را بسیار لاغر و تکیده میبینند. من عکسهای این دختر را دیده بودم. او یک دختر رزمی کار و بسیار سرحال و شاداب بود. شما تصور کنید که چه بر سر این دختر آورده بودند که تا چهار ماه نمیتوانست حتی به تنهایی راه برود.»
خودکشی به جای بازگشت به زندان
به گفته نوریزاد خانواده “شلر” حتی پس از باخبر شدن از وضعیت دخترشان حاضر نبودند با هیچ رسانهای صحبت کنند. هنوز هم در این مورد سکوت کردهاند. آنها هم به درستی نمی دانند که چه اتفاقی برای دخترشان در زمان بازداشت رخ داد که او با شنیدن اینکه باید دوباره به زندان بازگردد، مرگ را انتخاب کرد.
نوریزاد با اعلام اینکه تمام مسئولیت افشای راز این دختر دانشجوی کرد را خود شخصا قبول کرده است، ادامه میدهد: « تفنگی متعلق به پدربزرگ خانواده در خانه بود. “شلر” با شنیدن این خبر که باید مجددا به زندان بازگردد، حولهای را خیس میکند و بر سر لوله تفنگ می گذارد تا صدایی از آن بلند نشود و از این طریق با شلیک به قلبش به زندگی خود پایان میدهد.»
نوریزاد در ادامه با اشاره به پرونده ستار بهشتی به دویچهوله میگوید: «با مرگ ستار بهشتی کلانتریها و اداره آگاهی نسبت به جریانات سیاسی حساس شدند. ما گمان میکنیم که خون ستار بهشتی را پایمال کردند اما بسیاری از موانع با مرگ این جوان برطرف شد. پس از مرگ ستار بهشتی رفتار با زندانیان در بسیاری از موارد تغییر کرد. زندانیانی بودند که وقتی از زندان خارج شده بودند از رفتار بدون خشونت مسئولان در بازداشت خبر میدادند. به خصوص کلانتریها و اداره آگاهی پس از مرگ ستار بهشتی در مورد ضرب و شتم متهمان تغییر رویه دادند. اینها از رسانهای شدن اخبار هراس دارند.«
حامی پیشین آیتالله خامنهای و منتقد سرسخت فعلی حکومت ایران در پایان میگوید بهاین دلیل اقدام به افشای جزئیات زندان و خودکشی شلر میکند که معتقد است سرنوشت این دختر دانشجو میتواند سرنوشت هر کدام از فرزندان خانوادههای ایرانی باشد.
شلر، لاله واژگون، نماد هویت و ملیت و غیرتمان را پیش پای //// شلر دختری شاد و جوان بود و از تمام آرزوهای دخترانه اش گذشت، در حالی که ما هنوز ادعای مردانگی! داریم!
(برای دیدن پراژکتور کلیک کنید): https://scontent-b-sjc.xx.fbcdn.net/hphotos-ash4/q71/1506037_258809467612402_1582128027_n.jpg
سلام آقای نوری زاد با شنیدن این وقایع واقعا دوست دارم سر به بیابان بگذارم اما….. کار عاقلانه این است که هرگز صحنه را ترک نکنیم ما به خون این شهیدان مدیون هستیم
مطمئن باشید آقای نوری زاد تا آخرین لحظه حیات پشتیبان شما و تمام افراد خواهان عدالت هستیم
من اینهمه املاک شش دانگی پدر را یک جا کردم وبه شما سپردم! ولی بدانید یک مرید خر بهتر از صد ملک شش دانگی است[ حاج محمدکریم خان کرمانی] استاد باستانی پاریزی
جناب عاشق ولایت! استاد پاریزی در یکی از کتاب هایش ازیک روحانی که املاک خود راقبل از فوت به بچه هایش بخشیده بود این جمله را از قول او می گوید: من این همه اموال را به شما دادم ولی یادتان باشد !…..یک مرید خر چند برابراین اموال برایتان می ارزد!
بالهاي خفاش بريده خواهد شد و لبهاي او دوخته خواهد شد و به قعر جهنم و زباله داني تاريخ انداخته خواهد شد.اي زبونان نوكرسفتي كه براي اهريمن سينه ميدريد.
لبهاي ترياكي جنايتكار رو ميگويي؟
اصلاح کامنت ناشناس بالدار:
بال اول : سهمیه دانشگاه، حقوق و مزایا، خانه سازمانى، براى لات بازى و عربده کشى و حمله به تجمعات مردمى
بال دوم: فوق العاده، اضافه کارى و ساندیس، براى شرکت در راهپیمایى هاى حکومتى ( ناقلا چرا ٩ دى جیم شدى فقط ٣٠٠ نفر اومده بودن؟ اضافه کاریت حلال نبوده ها!)
دوبال سعید امامی را همین سید علی عزیز قطع کرد ای عاشق ولایت عزیزتر. به زودی برای شما نیز لب تر خواهد کرد.
شهادتت مبارک!
“جمیعت ایران از سی سال پیش تا به حال دو برابر شده اما ، تعداد جانیان و دزدان و کلاشان چند برابر گردیده است ؟”
واى دانشجو عجب نكته اى را بيان كردى! واى بر ما!
اصلاح كامنت ناشناس بالدار:
بال اول : سهميه دانشگاه، حقوق و مزايا، خانه سازمانى براى لات بازى و عربده كشى و حمله به تجمعات مردمى
بال دوم: فوق العاده، اضافه كارى و سانديس براى شركت در راهپيمايى هاى حكومتى ( ناقلا چرا ٩ دى جيم شدى فقط ٣٠٠ نفر اومده بودن؟ اضافه كاريت حلال نبوده ها!
بسوزید که ما تا زمانی که دو بال داریم انقلابمان ادامه دارد
شهادت و ولایت
سید علی لب تر کند جان را فدایش میکنیم
نوری زاد عزیز با همه بدبینی ام که متاثر است از زندگی سی و چند ساله در فرهنگ ارعاب و وحشت ، تعلیق و تهدید و …. باید منش شما را ستود آفرینت باد ای انسان و ای ایرانی . بادا بزودی تا دستان را بگرمی برگیرم و خیره در چشمانت تا شائبه ام رخت بربندد و و و آنگاه برایت آزادی را گریه کنم .
به اعتقاد من علت اکاذیب رزدیلانه اخیر توسط سایت اطلاعاتی صلح نیوز علیه شما عمدتا از آنجا ناشی می شود که موضوع “شلر” به نحوی به آقای خامنه ای مرتبط می شود.
در واقع به اعتقاد این سربازان گمنام ولایت که عمدتا از ولی الهام و دستور می گیرند، هیچ چیزی نباید ساحت مقدس را خدشه دار کند.
درودبرفرزندان رشيدايران
اين ايام نيزخواهدكذشت مطمعنن هيج ظلمي باقي نخواهدماند
خون اين عزيزان ايران عزيزراازنوخواهدساخت
با عرض سلام و دعای خیر ، برادر بزگوار جناب آقای نوریزاد
یک سوال : چرا از بین آن هفتاد ، هشتاد نفر امضا کنندگان نامه ، فقط مرحومه شیلر فرهادی دچار این گرفتاری شد ؟؟
شما که از توضیحات اقای نوریزاد قانع نمیشوید بهتر از خود حکومت سوال کنید
مقاوم باش نوری زاد همونجور که همه ما رو به مقاومت می خونی دوستت داریم بهت افتخار می کنیم
اقای نوری زاد عزیز سلام من هر روز نوشته ای تو سایت را دنبال میکنم ولی چرا ادرس صفحه فیس بوک جدیدیتو نمی زاری من خیلی دنبالشم ممنون میشم اگه بزاری
——————
https://www.facebook.com/pages/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%86%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%B2%D8%A7%D8%AF/568620139875017
از غم و اشک پرم برادر. این بود آنچه برای مردم می خواستیم؟
حنجره ای پر خنجر در خاطر من است
دریا دریا اشک باید تا این بغض را آرام کند.
خدایا به ما، به این مردم رحم کن.
ای کاش جسارت شلیک گلوله ای در مغزم را داشتم.
خدايا كجايى؟. خدايا عدلت كجاست؟. خدايا خشمت كجاست
خدايا اينهمه بيدادگرى را چگونه تحمل ميكنى؟
خدايا تا كى؟ تا كى تا كى
دانشجوي كارشناسي رشته بهداشت دانشگاه علوم پزشكي قم به نام معصومه دارچيني آراني ساكن شهرستان آران و بيدگل ، محله ي دهنو از خانواده اي كارگري در سن 22 سالگي در ارديبهشت سال 1386 از محل خوابگاه يا دانشگاه مفقود شد و خانواده اش براي يافتن او همه جا را زير و رو كردند . او زمينه كارهاي سياسي نيز داشت .
بعضي اخبار تاييد نشده از گوشه و كنار كه به اين خانواده گزارش مي شود اين احتمال را تقويت مي كند كه او در مدت اين شش و نيم سال در اختيار وزارت اطلاعات يا ديگر نهادهاي امنيتي باشد .
از دوستان عزيز مي خواهم ما در يافتن معصومه كمك كنيد .
ای آقاجااان!!!به حرف این دوستان که شیرت میکنند زیاد وقعی نگزاری ها!اینها هی تو رابه کام شیر هول میدهندومیگویند عکسشان رابده….اسمشان رابگو…رسمشان رابگو….همه به یک پخ درمیروتد….امام حسین که نواده پیامبر وفرزند. علی بود،همینها تنهاگداشتند.خلاصه که دستت به زانوی خودت باشه وتوکلت به خدا.بدان که دراین راه تنهایی.تنهای تنها……..
گاه ، بغض برخواسته ازدرد چنان گران، بزرگ و سنگين است كه توان گريستن را نيز از تو مي گيرد ، چه رسد به گفتن و نوشتن.
اي كاش يك شلر بود و تمام . اي كاش يك … بود. اي كاش يك … بود.
اما ، اما ، اما . « …صحبت از پژمردن يك برگ نيست . … آه ، جنگل را بيابان مي كنند … دست خون آلود را در پيش چشم خلق پنهان مي كنند … هيچ حيواني به حيواني نمي دارد روا ، آنچه اين نامردمان با جان انسان مي كنند …»
يك روز جواني از ترس وزارت اطلاعات ، اين نگهبان مردم ايران زمين !!! خود را از پل هوايي پرتاب مي كند . ديگر روز ، جواني ديگر … و روز ديگر ، شلر.
چه شده است كه چوپانان از گرگ ها بيرحم ترشده اند ؟
چه اتفاقي افتاده كه نگهبانان ، غارتگر گرديده اند ؟
چه پيش آمده كه طبيبان دست به آدمكشي مي زنند ؟
به راستي چه بر سراين مردم و اين آب و خاك آمده ؟
كجاست آن مردي كه فريادش از خشونت شاه و كارگزارانش گوش فلك را كر مي كرد؟ كجاست آن منجي روحاني كه وعده مي داد كرامت انسان را احيا خواهد كرد ؟ كجاست اويي كه امريكاييان را شيطان بزرگ مي خواند و سپاهيان را لشكر رحمان ؟
به ما دروغ گفتند .
هرگز نخوانده و نشنيده ام كه در جايي از جهان ، كسي ، تنها براي حرفي كه زده ، يا نوشته اي كه داشته ، يا امضايي كه برطوماري كرده ، از ترس رويارويي با يك مامور امپرياليسم دست به خودكشي بزند. هرگز نديده و نشنيده و نخوانده ايم كه اين چنين ظالمانه بدترين انسان ، اگر فقط كمي ، اندكي ، ذره اي ، از انسانيت اش مانده باشد ، با اسيري چنين كند كه اين ها كرده اند.
سه روز است كه به سوگ شلر نشسته ام . نه به سوگ شلر كه به سوگ انسانيت .
اين شلر نبود كه كشته شد . انسانيت را كشتند .
سال ها براي روحانيت خدمت كردم . سال ها براي انقلاب جانفشاني كردم . سال ها درميادين جنگ ، جان بركف نهادم تا از اين مرز و بوم ، يا به زباني بهتر ، از اين فرهنگ دفاع كنم تا غاصبين ، كشورم را اشغال نكنند و ارزش هايم را ضد ارزش ننمايند. اسلام را با تمام وجودم دوست داشتم . برايش جان مي دادم . ازهمه چيزم براي اسلام گذشته بودم . و امروز ، خجالت زده ام كه چنين كردم . شرمنده ام از مبارزاتي كه براي احياي اسلام ، براي بركشيدن روحانيون ، براي به قدرت رسيدن دين كردم . چرا ؟
چون نمي توانم پاسخ ِ پرسش جواناني را بدهم كه اين همه ستم را مي بينند و مي پرسند : اين بود آرمان هاي آسماني تو ؟
چه بگويم ؟
ديگر فريبشان نخواهم داد . بس است هرچه آنها را قرباني انديشه هاي غيرمعقولانه ام كردم و به دروغ ، و براي اين كه خود و افكارغير محققانه ام را زير سوال نبرم هزار عذر و بهانه تراشيدم .
بس است هرچه ديگران را وعده هاي پوچ دادم .
سي و پنج سال گذشت . سي و پنج سال . يعني چند ماه ؟ چند هفته ؟ چند روز ؟
تا كي بايد صبر كرد ؟ چند نسل بايد قرباني شوند ؟ چند كشور بايد به فنا روند، تا معلوم شود كه اين ايدئولوژي از پايه و بن مايه غيرقابل اصلاح است ؟
تا كي بايد جوانان را در گور كرد تا جنتي ها زنده بمانند ؟
« من خسته زبيداد و ستم گرديم / از غايت ظلم پشت خم گرديم …»
اسلام درحال گسترش است . طالبان و همفكرانشان هرروز دركشوري ظهور مي كنند . ديروز ، تنها در افغانستان يافت مي شدند و امروز در تونس ، مصر ، سوريه ، و عراق جاي پا يافته و قوام مي گيرند . و اين هم آخرين پيام آنهاست «… ابو محمدالعناني سخنگوي … گروه مرتبط با القاعده در پيامي صوتي خطاب به اپوزيسيون سوريه گفت : … نيروهاي ما در عراق و شام ، شيراني گرسنه اند ، شرابشان خون و تسلاي آنها تكه هاي اجساد است ، درآنچه مي نوشند ، سيراب كننده تر از خون مرتد ها نمي يابند …( راديو فردا . پنجشنبه . نوزده دي 1392 )»
نگوييد اين ها القاعده اند . چون با تمام خوفي كه ايجاد مي نمودند و مي كنند ، بازهم زن و مرد افغان از ترس احضار آنها ، خود كشي نكرده و نمي نمايند.
خود كشي جوانان از ترس احضار كننده مقوله ايست بس گويا از خشونت بي حد و حصر آنها .
اگر چه توحش و دَد منشي در سخنان العناني موج مي زند، اما بازهم چنان نيست كه مرگ را بر رويا رويي با او ترجيح دهند .
مخوف تر و بي رحم تر از القاعده كساني هستند كه سبب سقوط آن جوان از روي پل در اصفهان و خودكشي اين جوان با تفنگ و … شده اند .
چه بايد كرد ، با اين همه نامردمي ؟ با اين همه خشونت ؟ با اين همه دزدي ؟ با اين همه خرابي ؟
بايد خانه و زندگي را گذاشت و از اين ديار گريخت و به بيگانگان پناه بُرد ؟
برفرض كه من و تو رفتيم . ديگران چه ؟ ديگراني كه نمي توانند از اين زندان بزرگ بگريزند.
مگر بارها نخوانده ايم ؟ « تو كز محنت ديگران بي غمي / نشايد كه نامت نهند آدمي »
برفرض كه ما توانستيم و رفتيم ، با عزيزانمان چه كنيم ؟ با خواهران ،برادران ، فاميل ، دوستان ، هم ولايتي ها ، هم ميهنان ؟ و از همه مهمتر . با شيلرهاي زنده چه كنيم ؟ مگر مي توانيم همه را با خود ببريم ؟
و اگر بمانيم ؟
ديروز نوبت فرزندان برادرم بود . امروز نوبت فرزندان من است و فردا ، نوبت فرزندان تو .
ما را از اسلام بيزار كرده اند . از اسلام صلح طلبي چون مكارم و جنگ طلبي چون ابو محمد العناني . از اسلام رئوفي چون طلاب ماست در دهان ، و خشونت طلباني چون سپاهيان .
اما ، از انسانيت بيزار نيستيم . براي جان همه ي انسان ها ارزش قائليم . حتي براي قاتل شلر.
ما با قتل سرجنگ داريم . نه با قاتل . از دزدي متنفريم نه ازدزد . از فساد بيزاريم نه از فاسد.
قاتل و دزد و فاسد ، معلولين بيچاره ي يك نظام فكري غلط و وحشي اند .
امكان ندارد آن شكنجه گر ، از نظر روحي فردي عادي باشد و همنوع و حتي غيرهمنوع اش را شكنجه كند.
نبايد به دنبال اين بود كه جاني را بكشيم . چون ، نفس جنايت بداست . چه جاني او باشد ، چه تو ، و چه من .
اعدام بد است . آدم كشي بد است . بد اخلاقي بد است . به هرنامي كه باشد و هركه گفته باشد . حتي اگر بگويند خدا گفته است.
مهم اين نيست كه قاضي القاضات فرموده : مخالفت با كشتن ، مخالفت با فرمان خداست . كشتن زشت است و شكنجه كريه و دزدي ناروا. هركه گفته باشد و به هرنامي كه انجام شود .
بجاي تعقيب قاتل بايد به دنبال علل قتل رفت .
گيرم هزار قاچاقچي و قاتل و جنايت كار را اعدام كنيم . تا زماني كه زمينه ي قاچاق و قتل و جنايت فراهم است ، قاچاقچي و قاتل و جاني ، توليد مي شود .
بايد با فرهنگي كه توليدش رذالت است درافتاد .
نبايد گذاشت داستان شلر از ياد برود . شلر نه اولين بود و نه آخرين است . تا در براين پاشنه مي چرخد ، شلر و شلر ها كشته خواهند شد.
دوهزار و چهارسد سال پيش ، سقراط گفت : جنايت نتيجه ي ناداني است .
هرچه جامعه دانا تر شود جاني كمتر مي شود . هرچه خرافات و دروغ و تزوير بيشتر رشد كند جامعه خشن تر و خود خواه تر مي گردد .
كساني كه براي شلر دل مي سوزانند بايد دامن همت بكمر بندند و به جاي نوحه خواني و گريه و زاري ، به روشنگري بپردازند.
به جاي نفرين برتاريكي بايد شمعي افروخت اگر چه با پيه بدن خود باشد .
نور را از كشور ما تارانده اند .
به بهانه ي ارتباط با بيگانگان ، فضاي داد و ستد فكري و روشنگري را برما بسته اند . به بهانه ي صورقبيحه و ديدن برنامه هاي مبتذل ، اينترنت را فيلتر مي كنند ، كتاب ها را سانسور مي نمايند ، ماهواره را حرام نموده اند ، و اگر بتوانند تلفن ها را قطع ، و پنجره ها را به جاي شيشه با آهن خواهند پوشاند و حكم به كوري و كري ما خواهند داد تا نبينيم و نشنويم كه مبادا بفهميم.
چون ، دشمن ديو و جن و غول ، نوراست و روشنايي .
و براي روشن شدن و روشنگري ، نخست بايد به تمام تفكراتي كه پايه و مايه علمي ندارند و درمغز ما هستند حمله كنيم. بي محابا .
سپس حقايق را بگوييم اگر چه سبب شورش و غوغا شود . اگر چه نزديكانمان را برآشوبد . اگر چه تمام تفكرات و باورهايمان را درهم ريزد .
انگار كه يك ، يا دو، يا سد، جلاد را كشتيم . آيا كار با همين چند تا تمام مي شود ؟ آيا همه ي جلادان و دزدان و كلاشان ، همين چند نفرند؟
مگر نه اين كه به شهادت چشمانمان ، اين كارخانه هر روز سد ها جاني توليد مي كند؟ جميعت ايران از سي سال پيش تا به حال دو برابر شده اما ، تعداد جانيان و دزدان و كلاشان چند برابر گرديده است ؟
اين كارخانه با سوخت فسيلي اش كه چيزي نيست جز استفاده از تفكرات مردگان عهد عتيق ، پي در پي درحال توليد ِ جلاد و شكنجه گر و دزد و نانجيب است. تا اين كارخانه كار كند ،شكنجه گران درحال ازديادند. بايد كارخانه را از كار انداخت. چگونه ؟ با تغيير سوخت .
اين كارخانه كهنه تراز آن است كه بتواند با سوخت هاي جديد به توليد بپردازد. سيستم آن ، چنان است كه به آدمي پير بخواهند غذاي جوانان را بدهند. سيستم گوارشي اين تفكر ، متناسب با غذاي هاي مقوي نيست . خوراك تازه و مقوي ، اين كـَهنه ي كـُهنه پرست را مي كـُشد.
افكار جديد ، تفكرات نو ، انديشه هاي جهاني ، و علمي ، و مستدل ، سمي است براي تفكر ِ توحش گونه ي موجود.
چرا رهبر از علوم نظري چنان در وحشت است كه فرمان ِ انحلال دانشكده هايي چون جامعه شناسي و روانشناسي و امثالهم را مي دهد؟ چون مي داند گسترش اين علوم ، سبب نابودي تفكر حاكم مي شود. فلسفه به شرط اين كه تقلبي و ازنوع اسلامي اش نباشد اركان نظام را خواهد لرزاند.
عظمت اين نظام تا زماني است كه مريدانش بي سواد و گول باشند، يا اگر تحصيلات دانشگاهي دارند به كاغذ پاره اي به اسم مدرك بسنده كرده و اهل بحث و فحص نباشند ؛ و اگر چه برخلاف علوم تجربي است ، معتقد به كسي باشند كه هزار و چند سد سال ِ پيش در چاه رفته و بي غذا و تن پوش و ديگر ملزومات زندگي ، زنده مانده است.
علماي اين نظام تا زماني زنده و فعال هستند كه مردم اهل تفكر و تعقل و پرسشگري نباشند.
پرسشگري يعني زهري براي نظام . پرسش هاي ارزشمند چه از شخص رهبر و چه از اركان اعتقادي ممنوع است ؛ چون همه ي آنها را فرو خواهد ريخت.
سوال تا جايي جايزاست كه به طهارت و شست و شوي تن و بدن و آنهم بنا به رسم شرع ؛ نه علم پزشكي و امثالهم باشد .
پاشنه ي آشيل نظام ، روشنگري است . بيان حقايق ، بويژه ، حقايق علمي و استدلالي است . براي جلوگيري از رنج و مرگ شلر ها بايد پاشنه ي آشيل نظام را هدف قرار داد . بايد هرچه مي توان مستدل و مستند حرف زد. بايد روشنگري كرد . اگر اين كار انجام شود ، بي ترديد ، شاهد روزي خواهيم بود كه همه عمله ي امروز نظام ، خدمتگزاران ملت شوند .
سپاهي ، بسيجي ، اطلاعاتي و ديگر گماشتگان نظام ، تا زماني در خدمت حكام امروزند كه درهاي دانش و دانايي، برويشان بسته باشند. نگاه كنيد به دستورالعمل هايي كه فرماندهان سپاه و غيره صادر مي كنند و ترسي كه از وجود دستگاه هاي خبر رساني مثل اينترنت و ماهواره در بين سپاه و نيروي انتظامي و غيره انداخته اند.
چرا گماشتگان، به نسبت نزديكي شان با حكومت، از رسانه هاي خارجي دور مي شوند ؟ اگر از ترس روشن شدن آنها نيست ، از چيست ؟ آيا نظام واقعا از اين مي ترسد كه فلان سپاهي رقص فلان رقاصه را ببيند ؟ هرگز . او از اين مي ترسد كه چاكرين درگاه ازحقايق مطلع شوند و ديگر تن به بندگي ندهند.
پس ، بهترين راه براي كساني كه مي خواهند دراين كشور بمانند و خود را بي تفاوت نمي دانند ، اين است كه علم و دانش را گسترش دهند. علم و دانش حقيقي را . بويژه علوم نظري را . نه از نوع آكادميك و دانشگاهي اش كه تحت كنترل كامل آخوند هاست . ازنوع آزاد و قابل استدلالش.
باشد كه عفريت جهل و ناداني ، اهريمن خرافات و مرده پرستي ، به ياري زندگان پويا ، از اين مرز و بوم رخت بربندد و ديگر شاهد ِ شهادتِ مظلومانه ي دختران ، و پسران ِ جوانمان نباشيم .
با احترام به روان همه ي شلرها
دانشجو
دوست عزیز.حتما من رو هم در جریان بگذارید تابا آشکار شدن حقیقت و اینکه در این راه تنها نیستم از افسردگی و غم ناشی از شنیدن این خبر اندوهبار شاید کاسته شود.هرچند میخواهم به مصداق کلام علی (ع) از شدت غیرت دق کنم. واقعا نمیدونم چطور این فاجعه رو فریاد بزنم تا همگان به خونخواهی برخیزیم
ببخشین سایت صلح نیوز مطالب رو منتشر نمی کنه
میشه این مطلب رو اگه صلاح بدونین اینجا چاپش کنین شاید ببینن
سردبیر صلح نیوز
خواستم از افشاگری هاتون تشکر کنم که حرف نداره
اگه میشه کمی هم راجع به کثافتکاری های برخی از کله گنده های مملکت افشاگری کنید ممنون میشیم
همش سراغ ضعفا نرین
مثلا چرا جوون هایی که طومار برا خامنه ای نوشتن ببخشید منظورم حضرت آیت الله العظمی خامنه ای رهبر معظم انقلاب هستن
آره داشتم می گفتم
چرا اون جوون ها رو بازداشت کردین ولی بعدش ولشون کردین تا خودکشی کنن؟
همونجا تو زندون ترتیبشون رو میدادین بهتر نبود تا اینجوری گندش در آد؟
اگر فرض را هم بر این بگیریم که اقای نوریزاد مامور هست و نقش سوپاپ اطمینان را ایفا می کند انچه که مهم است نتیجه کار ایشان است که سبب براشفتن خواب ظالمان می شود مانند داستان کودک و پادشاه و خیاطی که برای او لباس مخصوص دوخته بود .
خدا لعنتشان کند که هیچ مرز و حد و حدودی را برای لکه دار کردن غیر خودی!!! ها نمی شناسند. حماقت و نادانی اینها هم گویا حد و مرزی ندارد چرا که اگر سر سوزنی عقل و تدبیر داشتند بخوبی می دانستند که این قبیل لجن پراکنی ها کمترین اثرش هرچه بیشتر بی اعتبار شدن حکومت و رسانه های مفتخورش است و به محبوبیت بیشتر نوری زاد منجر می شود.
پطوری هست که همه رو میگیرن و میبرن زندان و بعضی ها رو هم میکشن اما فقط و فقط با شما کار ندارن. خیلی واسه من سوال هست. هیچ وقت هم با توضیحاتتون قانع نشدم. قابل هضم نیست.
آقای نوریزاد شما میتوانید عکس این آقایان را نشان دهید تا مردم آنها را بشناسند
با سلام م خسته نباشید.. در مورد این کار شنیع اصحاب ولایت خیلی فکر کردم که چه عکس العملی باید نشان داد. با اهل دلی دیشب صحبت همین موضوع بود و گلایه از نامردی.ایشان با تعجب پرسید مگر قرار بود برای نوریزاد دسته گل بفرستند که انقدر تعجب میکنی؟ اصلا فرض کن بخواهند دسته گل بفرستند. خب فکر میکنی در ذهن بیمار اینها دسته گل چیست؟. برای مثال این مداّح قهرمان هفت تیر کش در جلسات خصوصی خود بغیر از فحش خوار و مادر چیزی تحویل مریدانش میدهد؟ مگر امام جمعه های این دیار بغیر از فحّاشی خطبه دیگری هم میخوانند؟.یا خود این رهبر معظم و فرزانه اصلا به غیر از فحش و بد زبانی شهرت دیگری دارد؟ اینها کار خوبشان فحش است. پرسیدم :آخر چرا اینطور وقیحانه؟. نکته جالبی در تاریخ اسلام را گفت که بنظر پاسخ به این سئوال است. در زمان امام علی، مردی تاجر از حکومت ایشان به شام که تحت کنترل معاویه بود رفت. در آنجا فردی از اهل شام آمد و ادّعا کرد که شتر آن بازرگان کوفی مال اوست. صاحب شتر از این ادّعا بس تعجب کرد وبه ناچار کار بداوری معاویه کشید. تمام شهود بر مالکیت مرد کوفی بر شترش گواهی دادند. صاحب شتر بعد از مرد مدعی پرسید اصلا پدر جان این شتری که مدعی هستی داشتی و گم شده نر بود یا ماده؟.مرد شامی گفت :مادّه..مرد کوفی گفت بسیار خوب . این شتر بنده نر است. حالا فهمیدی اشتباه میکنی؟. مرد شامی علیرغم آن بازهم بر ادّعای خود پافشاری کرد و در نهایت تعجب مرد کوفی، معاویه رای بنفع مرد شامی داد. بعد از پایان جلسه و در هنگام خروج، معاویه از مرد کوفی خواست که بماند و بعد ضمن عذر خواهی گفت چند شتر هم به او اضافه خواهد داد تا جبران و رفع دلخوری شود. بعد گفت : می خواهم پیغامی هم به علی برسانی. به او بگو معاویه با کسانی به جنگ تو خواهد آمد که فرق شتر نر و مادّه را نمی دانند.
حالا حکایت این صلح نیوزیهای بیچاره است که آنها هم قربانیان جهلند. مقام ولایت با این وسیله پیغام میدهد که همگان بدانید و آگاه باشید با خبرنگارانی به سراغتان می آیم که در اوج بی ناموسی اند، با قاضی القضاتی به جنگتان می آیم که در اوج بی تقوائی و بی درایتی است و در مجموع با کسانی به سراغتان می آیم که هیچ جیز ندارند.
ما هم میگویم که بیا ای سر و جانم فدایت بیا ولی یادت باشد ای رهبر با بصیرت و آزاد از خدا، اینها به هر حال باید یکی را پاره کنند، اگر روزی مشکل نوریزاد حل شد اینها ممکن است بیایند سراغ خودت..چون خون خوره اند نه شیر خوش طعام..آنها خون دیده اند نه شیر.
درود بر شرفتون آقای نوریزاد
lمتاسفانه گوشِ افکارِ عمومی به شنیدن این خبرها عادت کرده و حساسیتشو از دست داده.
به قول شما تا این بلا سر خودمون نیاد درکش نمی کنیم.
علاوه بر این ها حامیت با قدرت رسانه ایی تونسته افکار عمومی رو منحرف کنه
خدا قوت برادر آتش به لانه زنبور میزنی از قتل مظلومی پرده بر میداری آنها نیز مانند هم مسلکان استالینی و گوبلزی خود مخالفانشان را به بیمار روانی بودن و ترور شخصیت مانند اتهام های کلیشه ای اخلاقی مانند تعرض به محارم میکردند در مورد شما عزیز هم همین کار را کرده اند خدا عاقبتشان را بخیر کند .
پیشنهاد به آقای نوری زاد و مردم
یک سایت مانند همین سایت آقای نوری زاد درست بشود و خانواده های دیگری که داستان مشابه دارند و یا گم شده دارند در آنجا بیایند و ذکر جزییات بنویسند از دولت و مجلس که امیدی نیست شاید خود مردم بتوانند دردی از هم دوا کنند خون شلر و ندا و ستار , سهراب و……………نتیجه خوهد داد
جناب آقای نوریزاد
مدتی است مصدع اوقات شما نشده ام. دلیلش بی توجهی نیست بلکه میخواستم کمتر وقت شما را بگیرم تا بیشتر از روشنگری های شما آگاه گردم. اما گاهی درد آنچنان به حنجره میرسد که جز فریاد چاره ای نیست. این دختران پاکدامن و پاک سیرت و این پسران آزاده سرزمین من که با آن چشمان نورانی مهر خود را در قلب هر انسان آزاده ای مینهند. آنها که چو بر دارند بر دارند و چو در بندند در بندند. آنان که چو بنشینند بنشانند بدست چه شیاطینی افتاده اند؟ شیاطینی که پرده پندار را هم دریده اند. نفرت و خشونت تا کی، بی حیائی و دریدگی تا چند؟
داریوش شاهنشاه هخامنشی برای سرزمین خود دعا میکند: اهورا مزدا این سرزمین را از دروغ و خشکسالی حفظ کند. او بدترین کنش انسانی و بدترین فاجعه طبیعت را بر این سرزمین شناخته و نام میبرد. این شیاطین هردو فاجعه را نه تنها بر سر خوزستان با آن کارون پر آبش و مردم راست منشش که بر سر همه مردم ایران آورده اند. آنها دزدی و آدمکشی و جنایت، تهمت و بی آبروئی و آوارگی، فقر و بیچارگی و دربدری را برای همه به ارمغان آورده اند. به بینهایت رسانده اند.
آنان که چوبیایند بترسانند و چو بمانند برانند و چو برخیزند ببرند. آنها نه تنها بدی میاورند بلکه سعی بر آن دارند که همه خوبی هارا نیز ببرند. آنها اگر میتوانستند نام حافظ را و اصولا نام فرهنگ و نام هنر را ازبین میبردند چه رسد به گنجینه های هنری. آنها اگر میتوانستند میراث های بشری را از بین میبردند و بجای آنها مانند مغولان علف میکاشتند یا مجموعه های تجاری میساختد که خود بخود اجاره میدادند و به مردم کاه و یونجه و علم و کتل تعزیه و مقنعه و چادر و پیراهن سیاه میفروختند و ادعیه و حدیث. آنها اگر میتوانستند بخانه مردم میرفتند و مانند چینی ها جوانهای سالم را میگرفتند تکه پاره میکردند تا کلیه آنان و قلب آنان و کبد آنان و ریه آنان را به بدن فربه خود و بستگان خود پیوند بزنند. آنان اگر میتوانستند نام دبستان و دبیرستان و دانشگاه را حذف میکردند و بیغوله هائی میساختند که جامع یا مکتب یا مدرسه نام مینهادند و در آن درس دریوزگی و مداحی و مصیبت خوانی میدادند. بخشی از ان را هم اکنون هم میکنند.
آنان به مداحانشان و سرمایه دارانشان اسلحه میدند که با آن به مردم عامی تجاوز کنند و در پمپ بنزین مانند لاتهای سابق از مردم نسق بگیرند. لکن بر خلاف سابق نه یکی و دوتا بلکه صدها هزار. آنان دختران مردم را به عربهای آنسوی خلیج فارس میفروشند و یا بزور فقر به حرمسراهای خود روانه میکنند. آنها دفاتر و پورتالهای دلالی فحشای اسلامی بنام صیغه باز میکنند و با اشعه های پارازیت پرداز خود مردم را بیمار میکنند و میکشند. آنان هرآنچه را مذمت میکنند بخرج مردم برای خود و فرزندان خویش تهیه میکنند و بچه هایشان با فراری و مازارتی و پورشه در خیابان ها جولان میدهند و دختران مردم فقیر و بیچاره را توام با اجبار اغوا مینمایند. روضه خانان و روضه داران ساختمانهای عظیم میسازند که در یکی از آنها خود مانند شاهان زندگی میکنند و بقیه را به آدمهای خود اجاره میدهند. آپارتمانهای ششصد متری و هزارمتری و خانه های دوهزار و چند هزار متری را این پیشانی سوختگان از بهر چه میخواهند. استخر و سونا و بار را در ساختمانهای خود از بهر که میخواهند. تنها در موقع ساخت است که کسی میتواند سرکی بکشد و ببیند که کارگران روز مزد بی خانمان یا ساکن حلبی آباد ها با چه عسرتی در آنجا هستند و با چه مشقتی کار میکنند. دل انسان برای این جوانان لر و کرد و آذربایجانی، شیرازی و خراسانی میسوزد و بغض انسان میترکد.
آنها در اوج تحریمها هشتاد میلیارد قاچاقی نه به مملکت وارد که از مملکت خارج میکنند. آنها زندانها را سه ساله میسازند و بیمارستانها را اگر اصلا بسازند بیست ساله. دارو وارد نمی کنند ولی اسلحه و وسایل شنود مردم وارد میکنند. نان ندارند ولی تریاک و هروئین و الکل طبی به مردم میفروشند. آنان حتی در این میان به نمایندگان خود در مجلس فرمایشی شان و وزرایشان و آیت الله هایشان هم اعتماد ندارند و آنها را شنود که چه عرض کنم دائما در مانیتور های خود دارند. این دیگر شده است حلقه گرگها. کمی مانده است که یکدیگر را نیز بخورند.
این خلایق، این سران، این زورگویان چگونه میتوانند مبلغ اسلام باشند. اگر اسلام این است که کفر صدبار بهتراست. اسلام را که زاهدان ریائی خوردند و رفت. از ایران هنوز نیمی مانده که تا نخورند نمی روند.
جناب آقای نوریزاد،
من بسیار برای شما نگرانم. شما نیش قلم خود را در لانه زنبور نهاده اید، در آشیانه کفتارها. کفتارها آنگاه که سیر شدند دیگر بیضرر هستند. این سران لکن سیر شدنی نیستند و به خوب و بد رحم نمیکنند. گفتاری که در رسانه خود درباره شما کرده اند عمق تباهی و دون فطرتی این آدمخوران را نشان میدهد. گناه کبیره در اسلام زمانی غیبت بود. آنها گفته ای جز غیبت و دروغ و شایعه پراکنی و بیشرمی ندارند.آنها گناه کبیره را به صواب تبدیل کرده اند. آنها صدبار بدتراز کلیسای کاتولیکی شده اند که روزگاری مارتین لوتر آن را به چالش کشید و بسیار بدتر از شوروی که ساخاروف از آن انتقاد میکرد. آنها هرآنچه را که شوروی استالینیستی و آدمکشهای مائو میکردند به تکامل رسانده اند. تنها یک تفاوت هست. مردم امروز میدانند چه خبر است. این مرد فرتوت تا کی میخواهد به معصوم نمائی خود ادامه بدهد؟ تا کی میخواهد خود را بمردن بزند؟
هیتلر چند روز پیش از مرگش گفت اگر من نباشم آلمان هم نباشد.
اینها هم تلویحا میگویند اگر من نباشم ایران هم لازم نیست باشد.
ایرانی لکن میگوید: چو ایران نباشد تن من مباد
شلر و ابوالفضل میگویند ما نباشیم ولی ایران بماند.
این است تفاوت وارستگان با این پتیارگان
حضرت علی (ع) پس از آنکه شنیدند خلخال از پای زن یهودی درآوردند آنهم در حکومت اسلامی،فرمودند:ازین پس اگر مرد مسلمانی از شنیدن این خبر و از سر غیرت دق کند،ایرادی بر او نیست!
قریب به چند روز است پس از شنیدن این خبر دچار غم شدید شده ام و بی اختیار اشک میریزم. همانطور که امام در سال 42 فریاد براورد که به داد اسلام برسید،اسلام از دست رفت! باید الان همین فریاد را براورد! چطور میشود اطلاع رسانی کرد و مردم خواب آلود را بیدار؟؟تو را بخدا راهی نشان دهید. من ازین غم خواهم مرد!
خدا رحمتش کند
سلام
درود بر استاد گرامی
من برای یکی از بچه های فعال بسیج دانشگاه تهران متن شلر را فرستادم و او خیلی استقبال کرد که واقعیت این موضوع را پیگیری کنیم. از من خواست که مدرکی براش بفرستم و من فایل صوتی مصاحبه شما را با دویچه بله برایش فرستادم. اگه مدرک دیگری دارید که بتونه قانعشون کند لطفا برایم بفرستید. من در دانشگاه تهران پیگیر خون شلر خواهم شد.
راستی جناب نوری زاد
بذارین داستان آشنایی باشماروبگم
شایدخالی ازلطف نباشه!
اواسط ماه مبارک رمضان بود_به بازاررفتم برای خرید!تورم وگرانی شدیدی وجودداشت(ک هنوزهم ادامه دارد)مردمی رو میدیدم ک دهن روزه برای اندکی پول جان می کندند وکمرشان زیربارگرانی هاشکسته بودوهنوزهم شکسته!باخودمی گفتم هموطن های کم درآمدمن چطور بااین تورم واوضاع بدجلوی زن وبچه ی خودنان میگذارن وماه رمضان روچگونه میتوانن سربکنن!
شب ب منزل آمدم_تلویزیون روزدم وازقضاآیت الله مکارم بعدازاذان سخن ایراد می فرمودند_
درمورداحکام اسلامی(غسل وکفن ووتیمم وزمان نمازو….)
ازاین سخنان تکراری وبی فایده آیت الله وهنوزگرم بودن فکرهم وطنان قشرکارگروزحمت کش _درد بدی سروپایم رافراگرفت ازهمانجا وهمانطوربه او گفتم_تورابه آن خدایی ک ادعای آیت بودنش را داری دست بکش!!یاهیچ نگو یالااقل حرفی بزن ک بدرد دنیاوآخرت مردم بخورد!حرفی ازمبارزه بافسادبزن!حرفی ازتلاش ودوستی همه برای رفع بحران اقتصادبزن!حرفی ازادب واخلاق بزن!انتقادی ازمملکت داران ورفع مشکلات بکن!مگرالان همه چی حله ومشکل مردم درروش غسل کردنشان مانده?اینارووگفتم وتلویزون روخاموش کردم!
چندروزبعددر یکی ازاین سایت های خودشون ک نامش یادم نیست(شایدهمین صلح نیوز)آمده بودکه شخصی به اسم نوری زاد به آیت الله مکارم توهین فرموده وسخنان گرانبار ایوشون رو پوک خوانده!
جاناکه سخن ازدل ماگفته بودی!گفتم چ کسی بوده ک حرفش باحرف آن روز من وجهه تشابهی داشته!تصمیم گرفتم نام شماروسرچ کنم وببینم کی هستین?
اول ازهمه سایتون توگوگل اومد!اون رو دیدم واون پست:سخنان پوک آیت الله!که دیگه نیازبه توضیح نداره
درمورد سابقه شما هم تحقیق کردم!درابتدا ب سخنان شما شک داشتم!خوب حق بدین ازنظراونا وتحقیقاتم شماضدانقلاب تشریف داشتین!
ضدانقلاب هم به قول پچه هاتابویی هست براخودش!ولی ازآنجایی ک ومکرومکرالله والله خیرالماکرین!توهین اون سایت بشما(به خاطرپست سخنان پوک آیت الله)_نتیچه عکس داد_وازآنجا ک برای من هیچ چیزدرابتدا جزجبهه حق ویاناحق نیست وبا یک حرف وحدیث جبهه گیری نمیکنن وچیزی رونمیشناسم مگراین ک خودم بامطالعه وتحقیق وتفکر تشخیص بدم _نوشته سایت توهین کننده باعث شد ک من بعدهاشیفته شمابشم_2چیزباعث شدکه من بعدازاولین بازدیدازسایت شماهمیشه وبارهاوبارها دوباره به اینجابازگردم_اول ادب واخلاق شما دوم صحبت ازحق آزادی بیان_انتقاد_اعتراض و..که من هرچندباسن 23سال خودسالها درآرزوی اینهابودم!کارهرکس نیست ک چون شماآنچه داشته ونداشته رو رهاکند و درسنی برابر سن پدرمن بگوید ک من تاکنون درجهل بودم!!!!وبرای آگاهی خود وهموطنانش قدم بردارد!
درموردسایت بی خاصیت صلح:چه بساافرادی چون من ک نمیدانستندنوری زادکیست باهمان خبرکذب روزی بفهمندنوری زادچه می گوید!
سربلندباشید…
این نمایندگان مجلس
***************
در مجلس تظاهرات راه می اندازند و بر علیه موسوی و کروبی شعار می دهند . در خصوص احقاق حق مو کلانشان روزانه چند بار قیام و قعود می کنند . اکنون که نتیجه ی انتخابات بر خلاف خواست آنان بوده ، هر روز به یک یا چند وزیر دولت ، تذکر می دهند و از او سوال می کنند. از فرط علاقه به رفع مشکلات مردم و آسیب های اجتماعی وارده بر آنان ، با هزار زحمت از “مرتضوی” کارت هدیه دریافت می کنند تا بین مستمندان توزیع کنند . اما دریغ و درد ! هرگز نمی پرسند که چرا دختر بی گناه مردم را دزدید و به دخمه های مخوف ” خوفیه” بردید. هرگز نمی پرسند که در آن خوفگاه چه بر سرش آوردند که مرگ را بر زندگی ترجیج داد . هرگز نمی پرسند که شلر که بود و چه شد .
ما نمی خواهیم که این اتفاق هرگز برای دختر دیگری تکرار شود ، اما آیا آقای نماینده از خودش نمی پرسد که ممکن است فردا روزی برای دختر خودش هم چنین اتفاقی رخ دهد . آیا آقای نماینده می تواند خودش را به جای پدر بی پناه و بی کس شلر قرار دهد .
آقای نماینده ، تو انتخاب شدی که از حقوق مردم دفاع کنی . پس تو کجایی؟
خوش ترین هذیان ها
خزه ی نرم و لطیفی است که
از آرامش تو می روید. (1)
ارادتمند
سید ابوالفضل
————————————————————–
(1) استاد محمد رضا شفیعی کدکنی
سلام آقای نوری زاد
من شنیده بودم ک می توان خبردروغ به خورد مردم داد_ولی نه این قدر قبیحانه وازروی ناچاری وفلاکت!
وقبیحانه تراین که به رفع اتهام ازجانب شما دوباره جوابیه ای هم صادرکردند!!
به نظربنده اینان خود ارزشی برای اخلاقیات وناموس خودقائل نیستندکه این گونه درموردآبرو وناموس دیگران شایعه سازی میکنند!
پایداروپیروزباشید