سر تیتر خبرها
تراژدی شِلِر

تراژدی شِلِر

نوشته های امروزم  – شانزدهم دیماه سال نود ودو – را تقدیم می کنم به زندانی سیاسی:

مریم شفیع پور

پدرِمریم حدوداً پنج سالی جبهه بوده و در دفاع ازسرزمینش جانفشانی ها کرده. اکنون اما دخترش مریم برای چندمین بارقرار است تقاص بدفهمی ها و نکبت های آمیخته به جهالت ما و حاکمان ما را درزندان بپردازد. مریم، این دختر فرزانه ی ایران زمین، لابد برای این در زندان است که زندانبانان، تباهی های خود را آشکارتر سازند. راستی امروز روز تولد اوست. می گویم: مریم خانم، تولدت مبارک. چه خوب که به این دنیا آمدی. تو اگرنبودی، سند رسوایی نابخردان و ویژه خواران و زشت سیرتان یک امضاء کم داشت.

محمد نوری زاد

شانزدهم دیماه نود و دو – اهواز

 

تراژدی شِلِر (قسمت نخست)

می بینم مسافران اتوبوس چه آرام خفته اند. گرچه تک وتوکی نیزبیدارند. شاید آنها نیزچون خودِ من، گرفتارپرسه های ذهنیِ خویش اند. سفربا اتوبوس، هم محسناتی دارد وهم مشقاتی. بویژه این که دردرازنای این مسیر، همان پرسه های ذهنی، بیدارماندن را به شما تحمیل کنند. هشت شب که از اهوازحرکت کنید، پنج ونیم صبح می رسید به کرمانشاه. ومن، پنج ونیم صبح ازاتوبوس پیاده می شوم.. ترمینال کرمانشاه را سرمای پرسوزی بغل زده است.  سرما و تاریکی و دیرگاه صبح، مرا پا بپا می کند تا مگرچاره ای بیاندیشم. کوله ام را به پشت می اندازم ومسافتی را قدم می زنم. می روم و بازمی گردم. به یاد قدم زدن هایم مقابلِ درِشمالی وزارت اطلاعات درتهران. من باید تا ساعت هشت همینجا بمانم. بعدش راه می افتم طرف کوزَران. جایی که باید به ملاقات شِلِربروم. این را بگویم که: شِلِر، اسم دخترانه ای است درنواحی کُردنشین. معنایش؟ لاله، منتها ازآن لاله های صحرایی که خوشه های گلش سرفرود می آورند. وشلر، یعنی لاله ای با گلهای سرفرود آورده. شمارا بخدا اسم قشنگی نیست؟

اتوبوس اهوازبه کرمانشاه، ازاسلام آباد می گذرد. واسلام آباد فاصله ی چندانی با خانه ی شلرندارد. من می توانستم همان سرِراه دراسلام آباد پیاده شوم. اما به ساعت که نگاه کردم دیدم دو ونیم صبح است. درآن نیمه های شب من چه می کردم دراسلام آباد؟ این شد که گفتم بروم کرمانشاه. تا مگربه روشناییِ روزنزدیکترشوم. کمی که قدم می زنم به نمازخانه ی ترمینال می روم. صدای اذان بلند شده بود ونمازخانه می توانست جای خوبی برای اطراقِ موقت من باشد. اما آنجا برای ایستادن هم جا اندارد. سربازان ومسافران پُرش کرده اند.

برمی گردم سرِهمان قدم زدنِ خودم. من نه روزجلوی درِوزارت اطلاعات یک نفس قدم زده ام. چرا نتوانم دوسه ساعتِ اینجا را پشت سربگذارم؟ مسیرقدم زدنِ من محل اجتماع سربازان ومسافرانِ بی پناه است. چند به چند دورهم ایستاده اند. دراطراف یک بساطیِ شیرفروش. دونفرشان به آرامی درباره ی تحریمها صحبت می کنند. درمیان صحبت هایشان اسم بابک زنجانی را می شنوم. یکی شان می گوید: ممکن نیست آدمی مثل بابک زنجانی با این سن وسال تا اینجاها بالا بیاید مگراین که کل سیستم با او بوده باشد. به فهم او آفرین می گویم. نمی دانم چرا رو به تهران می ایستم و می گویم: آقا مجتبی، بیا وتحویل بگیر!

ساعت هشت صبح ازترمینال بیرون می زنم. هشت ونیم سوارمینی بوسِ فرسوده ای می شوم که انگارچشم به راه من است با یک صندلیِ خالی. به سمت کوزران می رود. اغلب کوزرانی ها ازطایفه ی “سنجابی” هستند. و: اهل حق. مشخصه ی مردانشان سبیل های پرپشت است. با چهره هایی آفتاب زده و گونه های بیرون زده. مینی بوس به راه می افتد. ازشهرکه بیرون می رویم زمین های شخم خورده ی دوسوی جاده خبرازبهارسرسبزاین نواحی می دهد. هوا باید زیرصفرباشد. لایه های نازک یخِ روی گودالهای آب این را می گویند. درکوزران پیاده می شوم. کمی برای خانواده ی شلر خرید می کنم. بایک اتومبیل پیکان خیلی خیلی پیربه روستای “قلعه گلینه ” می روم. من تنها کسی هستم که درآن نیم روزسرد به پدرشلرسلام می گویم. پدربرای من آغوش می گشاید. هردو می گرییم. های های.

من دوسه ماه پیش به اینجا آمده ام. هم پدرهم مادرشلرمرا می شناسند. پدرکه ازدیدن ناگهانیِ من غافلگیرشده است نمی تواند شوقِ پدرانه ی خود را پنهان کند. می گوید: به زحمت افتادی سرفرازم کردی. می گویم: سرفرازی ازآنِ شما وشِلِراست من که باشم؟ ازحضورمن درآن غربت احساس خوبی پیدا کرده است. احساسِ این که تنها نیست. شاید ازاین روی که جنسِ حضورِمن با خویشاوندانی که یک به یک می آیند و ذکری می خوانند و تسلیتی می گویند و می روند تفاوت دارد. داستان شلراما ازکجا شروع شد؟ می گویم. اما پیش ازآن شما را سوگند می دهم به جان وروح هرآن کسی که دوستش می دارید، درانعکاس داستان شِلِرهیچ مضایقه مکنید. تراژدی شلرظرفیتِ این را دارد که به یک شکوهِ ملی وانسانی درقاموسِ رفتارسیاسیِ مردمان بلازده ی ایران بدل شود.

محمد نوری زاد 

داستان ازکجا شروع شد؟

بعد ازسفر کردستان، به کرمانشاه رفتم. در کرمانشاه، همینطور که شهر به شهر جلو می رفتم ، رسیدم به شهرکوچکی به اسم گهواره. ازآنجا به منطقه ای رفتم به اسم ” کوزران”. ازکوزران می گذشتم که دربیرونِ آن، مردانی را دیدم دریک گورستان. به کندن گوری مشغول بودند. سلامشان گفتم و تسلیتی. به سنگ قبرها می نگریستم که چشمم به نوشته ای برسنگی خورد. دیدم آنکه در زیر سنگ خفته بود، دختر جوانی است به اسم: شلر. لیسانسیه ی علوم سیاسی. خرمالویی در دستم بود. آن را به شلر تقدیم کردم:

روستای قلعه گلینه

کنجاو شدم ببینم مرگ او به چه نحوی بوده. ازهمان مردان پرس وجو کردم. مرا به روستای ” قلعه گلینه ” راهنمایی ام کردند. باید ده کیلومتری راه رفته را بازمی گشتم. برگشتم و رفتم به قلعه گلینه. چه روستایی!  من هیچ دلیلی برای زندگی در آن ورطه نیافتم الا این که مردمی بناچار در آن ساکن شده باشند. یا تعلقاتی آنان را در آن ورطه ماندگار کرده باشد:

نگاه مبهوتِ پدر

یافتن خانه ی شلر در این روستا کار دشواری نبود. راستش را بخواهید پدر و مادرشلر ابتدا تحویلم نگرفتند. دانستم این تحویل نگرفتنشان حکایت از ترسی دارد که به داستان شلر مربوط است. این که مبادا قضایایی که برای شلر رخ داده برای سایر فرزندانشان نیز رخ بدهد. پدر اما دلِ نگرانِ مادر را آرام کرد. من میهمانشان بودم.  میهمان در میان سنجابی ها انگار یک ودیعه ی آسمانی است. که باید به بهترین نحو ممکن از او پذیرایی کرد. ناهار مهمانشان بودم. و از غصه هایشان خبردار شدم. باور کنید تا مدتها با داستان شلر درگیر بودم. احساس می کردم شلر دختر خود من است که گرفتار هیولاهایی شده در چاره را در تفنگ شکاری یافته. به تهران بازگشتم و مدتی بعد، ازتهران به اهواز آمدم. دراهواز بودم که درمیان عکس ها چشمم به عکس سنگ قبر شلر افتاد. تاریخ فوت شلر پانزدهم دیماه بود. آیا برای شلر مراسم سالگرد بپا می کنند؟ دلم پر کشید به آنسوی. به همان روستا و همان خانه و همان گورستان. این شد که دل به دریا زدم و رفتم کرمانشاه. تا از آنجا به کوزران و از کوزران به روستای قلعه گلینه بروم. دیدم بله، صندلی هایی چیده اند در فضای بیرون خانه. غریبانه و خاموش. بی آنکه صدایی در آن حوالی بگوش آید. سکوت بود و سکوت.  نگاه پدر بهت زده بود. نمی دانم بکجا می نگریست. در نگاهش اما شلر خانه کرده بود.

برمزار شِلِر

ساعت سه بعد ازظهرحرکت کردیم و رفتیم سرِمزار. برفی ریز شروع به باریدن کرده بود. زنان ومردان طایفه نیزآمدند. شیونِ زنان به شیوه ی خاص به درون من چنگ انداخت. یکی شعرخواند ومن نیزسخنی گفتم. این که: من ازراهی درازبه اینجا آمده ام تا به شلرسلام بگویم. شلر، دخترمن نیزهست. واین که: شلرپاک بود، پاکدامن بود. شلرگناهی مرتکب نشده بود. واین که: ما ازرهبرورییس جمهورو دیگران ونمایندگان مجلس ونماینده ی اینجا درمجلس انتظاری نداریم اما چرا یکی ازروحانیان دراینجا نیستند؟ روحانیانی که یکی ازمحل های ارتزاقشان همین مجالس ختم وسالگرد است. روحانیانی که برای خود وبرای لباس خود ادعاهایی ازرسالت قائلند. وکلی حرفهای دیگرکه با گریه های من می آمیخت ومرا ازسخن گفتن بازمی داشت. احساس می کردم برمزار دخترِخودم شیون می کنم و زارمی زنم.

 داستان چه بود؟

روزبیست وچهارم مهرسال نود، رهبردرجمع دانشگاهیان دانشگاه رازی حضوریافت. آن روز، پنجمین روزازسفررهبربه کرمانشاه محسوب می شد. وی درآن روزسخنان برخی ازدانشجویان واساتید را شنید و خود نیز مفصل سخن گفت. این سخن معروف رهبر، متعلق به آن زمان است: …… يك سؤال اين است كه مسئله‌ى پيرى و جوانى نظام چگونه قابل تحليل است؟ هر موجود زنده‌اى دوران جوانى‌اى دارد، دوران پيرى‌اى دارد. وضع نظام اسلامى در اين زمينه چيست وچگونه خواهد شد؟ آيا نظام اسلامى پير خواهد شد؟ فرسوده خواهد شد؟ ازكارافتاده خواهد شد؟ براى اينكه چنين وضعى پيش نيايد، آيا راهى وجود دارد؟ اگر يك وقتى چنين حالتى پيش آمد، آيا علاجى براى آن متصور است و وجود دارد؟ اينها سؤالات مهمى است. اين سؤالات بايد در مراكز فكر و تصميم‌گيرى و تصميم‌سازى – عمدتاً در حوزه و دانشگاه – بين اصحاب فكر مطرح شود؛ بايد روى اينها فكر شود، بحث شود؛ شما جوانها هم رويش فكر كنيد……

بله، این سخنِ رهبربه همان روز وبه همان سفرایشان به کرمانشاه مربوط است. اتفاقاً جمعی ازدانشجویان طوماری تهیه کرده بودند به امضای هفتاد هشتاد نفر. یکی ازآنان حتی بخش هایی ازآن را برای رهبرمی خواند. نوشته ای انتقادی ازوضعیت جامعه و دانشگاه. که می توانست به همین ” مشخصه های پیری وفرسودگیِ یک نظام ویک جامعه ” مربوط باشد. یکی ازامضاء کنندگان این طومار، شِلِربوده است. دختری که درترمِ پایانیِ رشته ی علوم سیاسی دانشگاه رازی درس می خوانده وبقدرخود ازعلم سیاست وعلم مملکت داری چیزهایی می دانسته. البته اما خام و آکادمیک. نه به جوری که در اینجا – درجمهوری اسلامی – جاری است. فردای آن روزشلرگم می شود. تماس های پدرومادربه نگرانی می انجامد. چند روزی می گذرد. نخیر، خبری ازشلرنیست. پدرهمه جا را زیرپا می گذارد. برای یک طایفه، گم شدن یک دختربا کلی حرف وحدیث همراه است.  شلریعنی کجاست؟ یک ماه می گذرد. دوماه سه ماه چهارماه. کمی به پنج ماه مانده است که اززندان اوین به پدرزنگ می زنند. که: بیا ودخترت را ببر.

پدرسراسیمه به تهران می رود. به زندان اوین. بعد ازکلی معطلی، درِزندان گشوده می شود. بانوانی زیربغل شلررا گرفته اند. روی پایش بند نیست. ای خدا، این که شلرنیست. شلربرورویی داشت. چالاک وورزشکاروکمی حتی تپل بود. این دخترکه چهل پنجاه کیلو بیشتروزنش ندارد. پدر، شلررا تحویل می گیرد. بشرطی که هروقت زنگ زدند وگفتند: بیاورش، بیاوردش. شلراما مرده ای بود. لاغروناتوان. با پاهایی لرزان. اورا لای پتویی می پیچند وبه کرمانشاه و ازآنجا به روستا می برند. تا چهارماه، شلراگرمی خواست جابجا شود، باید زیربغلش را می گرفته اند. کارش سکوت بوده وسکوت و بُهت وبُهت. هماره به یک جا خیره می شده وبا کسی سخنی نمی گفته. تا این که کم کم رمق می گیرد. سرپا می شود. اما جرأت خروج ازخانه را ندارد. چرا که درتک تک نگاه مردم باید به این پرسشِ بطئی پاسخ بدهد که: راستش را بگو درآن پنج ماه بی خبری با توچه کرده اند؟ شلرازهوش سرشاری بهره ها داشته وسنگینیِ پرسش درونی مردم را ازنگاهشان می خوانده و مدام می گفته: باورکنید به من دست نزدند. یک هشت ماهی سپری می شود.

سال گذشته کمی پیش ازاین روزها ” برادران” زنگ می زنند. که: شلررا بیاور. داستان تلفن را به شلرمی گویند. که آماده شو. سه روز مهلت داده اند. شلردو روز درخود فرومی شود. بازهمان سکوت وبُهت وزانوان لرزان. درانتهای روز دوم، که فردایش باید حرکت می کرده اند، شلررا می بینند که خوابیده. این چه وقت خواب است؟ پدربزرگ، ازسالهای دور، یک تفنگ شکاری داشته که درخانه ی آنها نگهداری می شده است. یک حوله ی خیس، پیچیده برسرِلوله ی تفنگ، انگشت برماشه، و: شلیک!

یکی ازفرازهای سخن رهبردرجمع دانشجویان رازی – درهمان سفربه کرمانشاه – این بوده است: …. آزادى انسانى به معناى آزادى اخلاقىِ بى‌بندوبارىِ فرهنگىِ غربى نيست. ما نبايد براى اينكه خودمان را در چشم غربى‌ها شيرين كنيم، دم از حرفى بزنيم كه آنها ميزنند؛ كه حرفِ غلط است، باطل است و امروز دارد بطلان خودش را نشان ميدهد. ما از احترام به انسان، احترام به زن حرف ميزنيم؛ اين نبايستى اشتباه بشود با آنچه كه در غرب در زير اين مفاهيم ترجمه ميشود و گفته ميشود و بيان ميشود. مفاهيم اسلامى مورد نظر است؛ عدالت با معناى اسلامى خود، آزادى با معناى اسلامى خود، كرامت انسان با معناى اسلامى خود؛ كه اينها همه در اسلام روشن است، مبيّن است. غربى‌ها هم براى خودشان يك حرفهائى دارند. در اين زمينه‌ها، در اين ارزشگذارى، راه آنها، راه كج و منحرفى است………

یک اشاره: 
مسئولیت انتشاراین مطلب تماماً بعهده ی خود من است. خانواده ی شلر تا کنون با هیچ رسانه ای دراین خصوص صحبت نکرده اند. حتی با خود من نیز. من این اطلاعات را بصورت پراکنده از اهل محل از خویشاوندان از دوستان “اهل حق” از هرکجا بدست آورده ام. قصد من ازانتشار این تراژدی این بوده و این است که: مباد این حادثه در خانه ی هریک ازما تکرار شود. که اگر شلر در تهران و درخانه ی هریک ازما می بود، اکنون در کانون خبرهای داغ بر سرزبانها بود. شاید انتشار این مطلب، مثل تآثیری که خون ستار بهشتی بجای نهاد، باعث شود که ما شاهد حوادثی اینچنین نباشیم.

محمد نوری زاد
شانزدهم دیماه نود و دو – اهواز

Share This Post

درباره محمد نوری زاد

105 نظر

  1. جناب نوریزاد
    بواقع شما معنای نام خانوادگی خودتان هستید. زیرا زاده نور خصلت روشنائی و روشنگری دارد !
    درود به شرف شما که بازگو کننده حقایق هستید. بی شک مردمان ایرانزمین خدمات شما در راه مردم را هرگز فراموش نخواهند کرد.
    آفتاب ایرانزمین بزودی طلوع خواهد کرد و سیاهی این قوم ستمگر را از چهره ایران خواهد زودود . پایدار باشید!

     
  2. شلر از هوش سرشاری بهره ها داشته وسنگینیِ پرسش درونی مردم را ازنگاهشان می خوانده و مدام می گفته: باورکنید به من دست نزدند!!!
    آقای نوریزاد یکی از اولین چیزهایی که راجع به خودکشی شلر در زندان مطرح شد تجاوز به وی بود که وزارت اطلاعات و نهادهای امنیتی شدیدا دست و پا میزدند که بگن نه به او تجاوز و دست درازی نشده!
    شما گاهی انگار چندین صفحه مطلب مینویسید که در یک جمله و یا یک عبارت دقیقا همون منظوری که مورد نظر نهادهای امنیتی هست رو به فکر مخاطب از راه مخالفت تزریق کنید!
    اتفاقا به شلر آزار و اذیت جنسی رسانده بودند! تعرض! دست درازی و تجاوز! و این کار دقیقا توسط سربازان گمنام امام زمان انجام شده بود!

     
  3. خدا نگدارتان باشد

     
  4. ممنونیم استاد
    خدایا این چنین مردانی در ایران داریم هنوز خودت نگهدارشان باش
    آرزومند آرزوهایت استاد درود بر آستان پاک و مطهرتان

     
  5. حرام لقمه ياشايدهم حرام … نام مقدس محمد را از روي تفكر فاسدت بردار تاشايد بتوان تورا روشنفكر مفسدناميد نمي دانم بر سرت چه اورده اند شايد يادگاري دروران بچه گيت باشد ومي خواهي جرم مفعوليتت را به پاي نيروهاي انقلاب بياندازي مثل برخي ازفاحشه هايي كه پول زنا دادنشان را بارها مي گرند را بدي براي بزرگ شدن انتخاب كرده اي .ارتباط با مردم ساده اي كه پيشنه تو را نمي دانند

     
    • دوست عزیز سلام
      نمیدانم که هستی و معنی نظرت را نمی فهمم ام به قول دکتر شریعتی زندگی شدن است نه بودن در بودن است که می پوسی
      آقای محمد نوری زاد ، شدن را خوب دارید حرکت میکنید ایکاش من و امثال من هم جرات قدم گذاشتن در این راه را داشتیم

       
      • هیچ انتظاری از نون خورهای رژیم اهریمنی آخوندها نیست. جناب ناشناس ! پرده ها خیلی وقت که کنار رفته , همه دنیا تحفه جمهوری اسلامی و عدل علی را خوب دیدند . دیری نمی پاید که پاداش خدمات تان را مردم ایران تحویل تان میدهند. آنوقت بهتر با کلمه مفسد آشنا می شوید.

         
    • آیا حضرت محمد و امامان اسلامی هم این چنین با فحاشی سخن میراندن

       
      • دوست گرامی در این شک نکنید که تاریخ ما را آخوندها در طی 1400 سال تحریف کرده و هر آنچه دروغ و داستانهای واهی( خرافات ) بخورد ما و ملت ما دادند. چهل سال حکومت آخوندها تجربه خوبی بود برای ملت شریف ایران و این چهل سال مشتی است از خروار ها در طی چهارده قرن. حتما آن حضرت و طالبانش با شیرینی و حلوا اسلام را به دنیا نشناساندند. اسلام در همه جا بزور شمشیر ( جنایت), اسارت و غارت به مردمان تحمیل شد بخصوص در ایران. کمی تاریخ واقعی ایران و اسلام را بخوانید , آنوقت که یافتید حقیقت را بی شک اعطای اسلام را به لقایش خواهید بخشید و از این قوم بیزاری میجوئید.

         
  6. خدایا مارا نیروی مینویی بخش وراهنمایی کن و بر مردان وزنان ما بیفزای مردان نیرومند پاک سرشت زنان مهربان پاک دامن سینه هامان را با روشنایی خود بیارایی به ما دانش ده وبازوان و زانوان ما را نیرومند ساز و به دلهامان آرامش وامید ده -به ما باورده تا ستمگر را نابود سازیم وستمدیده را گرامی داریم. خداوندا پس کو آن یاری که بر مستمندان وعده داده ای تا به کی فراعنه شیطان صفت بر اریکه قدرت سوار باشند و ستمدیدگان بینوا را لگد مال کنند کجاست پیروزی که وعده اش را به ما داده ای. شلرجان با آرزوی نابودی این رژیم جنایتکار دیو صفت وگرفتن انتقامت از پسران ودختران شیطان روزها را سپری میکنیم وهم پیمان میشویم تا روزی همه دست در دست هم این مردمان جهنمی را از دیار پارسیان مهر افرین بیرون کنیم و گام نخست را با بیرون کردن مهر وباورشان وعقاید شیطانیشان ازدل خود محکم واستوار بر میداریم تو گواه این باش…. زنده باد یاد شلر گواه روشنگری- چراغ راهنمایی

     
  7. در بیداد گاه گرگان وظلمتکه دیوان از عدالت مپرس اینجا پرسشی را پاسخ نمیدهند بلکه پرسش را پاک میکنند

     
  8. آقای نوریزاد شما از جنس کسانی هستید که وجودشان باعث می شود فردا در تاریخ کسی نگوید “یعنی کسی نبود ، آزاده ای نیود در آن میان دژخیمی و خفقان ، فریاد بزند؟” شما دلیل زنده با شرف بودن این ملتید

     
    • ملت ایران قهرمان زنده دوست ندارد
      افسوس که این مرد بزرگ واز جان گذشته را بطور شایسته حمایت نمی کنیم

       
  9. زندگی، مـُقـدس است
    خدا هم حق ندارد حکم قتل واعدام بدهد
    ایرانیان، بنیادگزار« دین ِمردمی » هستند

    زنده یاد استاد منوچهر جمالی http://www.jamali.info

     
  10. در سوگ شلر، شهید راه بیان

    تقدیم به روح پاکش

    تا به کی ساختن کوزه را بهر نوشیدن؟ تا به کی نوشیدن و نشنیدن؟

    شیرین تر از دردهای مردم نیست؛

    دردها را باید شنیدن، باید چشیدن؛

    دردها را باید به جان خریدن؛ باید نالیدن؛

    نابخردانه دردهایم را نعره میزنم؛ اگر ملت، ملتی است که برخی آگاه و بیدارش می خوانند، بگذار بشنوند و اگر به بهانه ابلحانه وحدت، لیاقت شنیدن گذارش رانت های حضرات از دهان یک پا پتی را ندارند بگذار این را هم نشنوند؛ “والله سمیعٌ علیم”!

    گر خدا زبانم را بفهمد کافیست اما گر او هم عرب است بگذار نشنود! من خود خدایی دارم که لکی می داند، کلهری می گوید و سورانی می سراید!

    اما خدای من را به بند کشیده اند؛ خط و زبانش ممنوع است، پایکوبی اش گناه است، بودنش جرم است، اشعار بندگانش، بدعت!

    آری خدای من مظلوم است!

    از سر مظلومیت، همانند بچه ای که اسباب بازی اش را از وی ستانند، دهان به ناسزا گشوده، با تمام وجود فحش می گوید به همتایان هندو و ترک و عربش؛

    گویی بر سر اسباب بازی هایشان درگیرند! کار به سازمان عفو بین الملل می کشد؛ در اینجا شعبه ندارد! دیده بان حقوق بشر، پلمپی دارد به تاریخ خزان 88؛

    خدای من بچگانه مظلوم است؛ یکی دیگر از اسباب بازی های آفتاب ندیده اش را ربوده، تا عرشش برده رهایش کرده اند؛

    اسباب بازی، غیرتمندانه به سان زیلان و بریتان خود را چنان بر زمین کوفته که در زیر خروارها خاک مدفون گشته.

    کوزه گری اما، یواشکی، در پستویی، زمزمه های دکتر را از بر میکند؛

    کوزه گری که هر لحظه را در استرس افتادن در کوزه می گذارند؛

    کوزه گری که می ترسد از روزی که شجاعتش را با خود به گور برد؛

    کوزه گری که “قارنا” را به رخ آنهایی می کشد که برای “قانا” عزا می گیرند!

    کوزه گر به دنبال اسباب بازی می گردد، تا جسورانه از خاک گلویش سوتکی سازد به دست کودکان گستاخ وطن، تا از دم گرم و چموششان در گلویش سخت بفشارند، و گورانی های نجیب و عاشقانه اش را بسرایند؛ غرّش معصومانه گلوی بی پروای قهرمان یاغی نسل وحشی من را، فریاد پاک فرزندان باکره میهن را، فریاد سوزناک مردمان خسته این سرزمین کهن را، فریاد کوبنده کورش زادگان تحریم شده را؛ فریاد خفه انسان های تحت ستم حیوانات و شیاطین را…

    بس جرم سنگین دارد کوزه گر؛

    کوزه گر قلبش به درد می آید، اما کوتاه نمی آید و آن را چاک می زند، می درد و می گشاید؛ در قلب خود نبش قبر می کند برای یافتن “گم گشته”اش؛ برای بازپس گیری خاک گلوی راستگوی عروسک های خداوندگارش؛

    او حق دارد؛ گرمای سوختن به تماشا نمی شود، آتش بگیر تا بدانی چه می کشد!

    “کوزه گر کوتاه نمی آید”؛

    “کوزه گر کوتاه نمی آید”…………………………………

    آقای نوری زاد منم مدت ها مث گذشته شما گمراه بودم و نابینا و ناشنوا تا اینکه شلر با این کارش به من سیلی زد و بیدارم کرد.
    آقای نوری زاد این شعر رو خیلی وقت پیش سرودم ولی شلر اونقدر تو جامعه گمنام بود که اونو فقط در تنهایی های خودم با سیگارها و هق هق های پی در پی ام می خوندم و میسوختم و میسوختم.
    اما امروز در پی شجاعت شما شلر یک اسطوره س و آرزوی من اینه که روزی تمام شلرهای سرزمینم رو در آغوش بگیرم و در حالی که قرار نیست هیچ کدوم از اونها رو جلوی پای هیچ “آقا” یی قربانی کنند، بر سر مزار شلر شهیدمان یک دل سیر گریه کنیم بر آنچه بر دودمانمان گذشت.
    تنها راه باقیمانده برای ما ////// این کلام آخر است.

     
  11. شما باید جایزه نوبل فیزیک بگیرید برای چنین انفجاری! مخصوصاً اون متوهم سقط شده ملعون که این جمله رو گفت!

     
  12. حاجی چه خبره زیر این عبا ها؟
    اینها کی اند که این همه راحت جنایت می کنند؟
    ما جوانی را در اردوگاه های کوزران و جنگ و جبهه هدر کردیم که اینها روی کوه اجساد
    فر مانروایی کنند؟ امروز روز شهادت برادر من و برادران من در شلمچه است .
    در جنگی دامنه دار و خانمانسوز که اگر برای مردم ما خسارت داشت ولی برای حضرات
    خوب نان کرده است !. واقعا تکلیف ما با این ظاهرفریبان چیست؟

     
  13. نگوییم( صلح نیوز)!! بگوییم (//// نیوز).باعرض پوزش از آقای نوری زاد وخوانندگان محترم این سایت.

     
  14. اقای نوری زاد اینها و هزاران مانند شلر در کردستان خوزستان سیستان بوده وهست تا ایها باشند

     
  15. آدرس صفحه ایشان در فیسبوک عوض شده. سرچ کنید و در صفحه جدید عضو شوید و به دوستانتان نیز معرفی کنید

    ——————-

    آدرس فیس بوک نوری زاد:
    https://www.facebook.com/pages/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%86%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%B2%D8%A7%D8%AF/568620139875017

     
  16. آه…
    آه…
    آه و صد آه و هزاران آه…
    وای بر من!
    وای بر من!
    ای شلر
    ای داغت در دل من
    هنوز می اندیشم
    هنوز می پرسم از خود

    با تو نازنین چه کرده اند
    که به آغوش مرگ پناه بردی؟

    چه ترسناکند و دیوصفتند و … اینها که مرگ پیش اینان فرشته ای است مهربان.
    وای بر من! وای بر ما! چگونه می توانیم سر بلند کنیم و بگوییم انسانیم!
    وای بر ما…

     
  17. ممنون که کامنت مرا منتشر کردید. اما جواب سوال مرا نداده اید. شاید شما معذوریتی دارید. اگر دوستان دیگر جواب دارند بدهند. مشتاقم بشونم. واقعا این معما شده است برای من. کامنت را دوباره در ذیل مینویسم:
    سلام. برای من همه هنرمندانی که در دفاع مقدس فیلم ساخته اند عزیزند از جمله شما. اما یک سوال در ذهن من و خیلیها هست. شاید قبلا جواب داده باشید اما من نشنیده ام. خداوکیلی اگر شما با این حکومت بدید و این حکومت هم اینقدر که شما میگویید بد است، چرا شما این چنین آزاد هر چه بخواهید میگویید؟ خدا شاهد است این سوال من به طعن نیست. واقعا برای من یک مسئله ذهنی است. نه من که خیلیها. خواهش میکنم جواب بدهید.

     
  18. این پدیده ی شوم خاص همه جاست/بی جهت نگفتن این نوع زندگی نگین ماست/ این تاپلوی زشت بر پیکر ماست/یا خطا رفتیم یا زایده ی فکر ماست /جویاشواین تفاوت از این و ازآن/عایدی به توو آن نرسد ز گریان/فریادی ازتو برآید چنین برکند ظالم از این سر زمین/خطا رفته ای بسوی گریان/ زاشک تیمساح نیاید طوفان /برخیز همچون نداو یاران/ چیدن ندارد سیب سرخ زگریان/

     
  19. سلام دوست عزیز من،
    دوست آزاداندیش من،
    دوست دلاور من،
    دوست انسان من!
    شجاعت، انسانیت، صلح طلبی و آزاداندیشی شما را می ستایم.
    تراژدی شلر احوال درونی ام را به هم ریخت.
    زندگی شده است یک رنج بزرگ؛
    از جنایات دردناک زیادی اطلاع دارم و البته از بسیاری هم بی اطلاعم؛ ولی نمی دانم چرا این شلر داغونم کرده. از شب گذشته که خوانده ام، حالم اصلاً خوب نیست.
    شما بگو چه کنم؟ جوانی هستم که اندکی می دانم و این دانستن بلای جان شده است. چگونه می توان شادمانه زیست وقتی شلر و شلرها در این دنیا وجود دارند.
    ای کاش شجاعت شما را داشتم؛
    ناتوان هستم و حق بده که مسیر خطرناکی است برای یک جوان خام.
    شاید عقاید و افکارمان یکی نباشد ولی مطمئنم که دوستتان دارم. یک انسان خوب، نوعدوست، آزاداندیش و … هستید. یک انسان هستید. هنوز می توانید گریه کنید.
    هر وقت دچار هیجان می شوم گهگاه شعر هم می گویم. البته اگر بشود نامش را شعر گذاشت.
    دیشب نیز هیجان داشتم ولی حالم به مراتب بدتر.
    اشک ها جاری است، دل کباب است، دست ناتوان است، چشم ها از جور زمانه سیراب است و … و من یک جوانی که باید از جوانی لذت ببرم در رنج و عذابم از این زندگی دردناک؛

    شعر را تقدیم شما می کنم؛ تقدیم می کنم به همۀ شلرها …

    داغ شِلِر

    دختری نام، شلر؛ روی، شلر؛ جان، شلر
    کشته در راه وطن، کشور ایران، شلر
    دختری نازتر از یاسمن و نرگس و گل
    پرپر از جور زمان، وحشت زندان، شلر
    دختری پاک‌تر از شبنم روی گل یاس
    دختری ماه‌تر از مهر فروزان، شلر
    دختری داغ شقایق ز ازل از او بود
    داغ وی تا به ابد در دل جانان، شلر
    دختری زَ اهل حق و شیوۀ وی عیاری
    شود آیا که شود رهبر مردان، شلر؟
    (پنج‌شنبه 19 دی 1392)

     
  20. ///////// اعوان و انصارشون رو لعنت کنه که با اسم خدا چه فجایعی مرنکب شدند

     
  21. گیرم که در باورتان بخاک نشستم

    و شاخه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخم دار است

    با ریشه چه می کنید؟

    گیرم که برسر این بام بنشسته در کمین پرنده ای

    پرواز را علامت ممنوع می زنید

    با جوجه های نشسته درآشیان چه می کنید؟

    گیرم که می برید

    گیرم که می زنید

    گیرم که می کشید

    با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید؟

     
  22. نوریزاد عزیز ! به کوری چشم دشمنان تو و دشمنان آزادگی میگوییم: << ای نوریزاد و ای تمام آزادگان، شما را دوست داریم و عاشق شماییم، ما مردم ایران، ما ایرانیان، ما صاحبان اصلی این خاک و مرز و بوم، از هر متجاوز خائن مزدور بیزاریم.
    ما عاشق هر کسی هستیم که قلبش برای ایران و ایرانی می تپد و به خاطرش از هیچ تلاشی فروگذار نمیکند
    محمد نوریزاد، تو عزیز دل همه ی آزاداندیشان و ستمدیدگان و "انسانهای" این سرزمین هستی
    سلام و درود خدا بر روح پاک و بزرگت!!!

     
  23. سلام برشما و همه شجاعان
    فکر کنم حق گویی و حق خواهی شما و بسیاری رادمردان اگر من وما و همه عموم جامعه بقول علی حق بده حق بگو حق بستان باشیم و روزمرگی را کنار بگذاریم ظالم را به عقب نشینی پاسخگویی و عدم اعمال بی قانونی وامیداره تجربه زندان وشکنجه وباز محکم بودن را از شما دیگر زندانیان سیاسی که از داخل زندان هم بت را به چالش میکشند برای من باید بهترین درس باشه که سعادت طلبی تاوان دارد و باید به نوبه خودم بارش را بکشم وبه فرزندم بیاموزم که سیاه سیاه است وسپید سپید حتی اگرتهدید جانی شویم نباید از ترس این دو را جابجا ابراز کنیم و من با چشمانم عقب نشینی تحریف کنندگان حقیقت را می بینم .

    موفق باشی

     
  24. پاسخ به صلح نيوز:نقش خودتان را در نوريزاد ديده ايد .تف به تصوير خود انخداخته ايد درآينه هاى بى زنگار .موبايل هاى مردم را مى شكستيد ،تا چهره كثيف خود را نبينيد.در زندان ها به اسير بى پناه تجاوز مى كنيد تا مگر در حمام زنانه احساس مردانگى كنيد .مى ترسانيد تا ترس خود را تسكين دهيد.دختر بى فرياد رسى را خود كشى كرديد و حضيض ضعف و جانور خويي خود را آشكار كرديد .با پوزش از همه خوك هاى جهان در اين جمهورى جسمانى دزد پرور خوك هاى انسان نما را از ترس گمنام مى كنيد و و گمنامى خود را مقدس مى نماييد .همه وجودتان شده :تف به تصوير خودتان در آينه وجود آزادگان .ً

     
  25. آیا شلر، بوعزیزی ایران است؟

     
  26. سلام
    مدت ها بود که سیر گریه نکرده بودم و امروز …………
    ————————————————————————–
    آن را که غمی چون غم من نیست چه داند

    کز شوق توام دیده چه شب می‌گذراند

    وقتست اگر از پای درآیم که همه عمر

    باری نکشیدم که به هجران تو ماند

    سوز دل یعقوب ستمدیده ز من پرس

    کاندوه دل سوختگان سوخته داند

    دیوانه گرش پند دهی کار نبندد

    ور بند نهی سلسله در هم گسلاند

    ما بی تو به دل برنزدیم آب صبوری

    در آتش سوزنده صبوری که تواند

    هر گه که بسوزد جگرم دیده بگرید

    وین گریه نه آبیست که آتش بنشاند

     
  27. یاد این همکلاسی ما رو شما دوباره زنده کردی,,,, خداوند به شما سلامتی و طول عمر با عزت بده

     
    • شلر همکلاسی با محبت، آرام و دلسوز و خوش قلبی بود. خدایا اصلا باورم نمیشه مگر چه گناهی مرتکب شده بود؟ خیلی خیلی ناراحتم و دارم عذاب میکشم.روحش شاد.

       
  28. تا کی بايد شاهد مرگ جوانان این مرز و بوم باشیم ….

     
  29. میخواستم تاکید کنم که به توصیه قاسم عمل کنید . شکوائیه را بدهید به اژه ای دادستان کل کشور . ایشان هم طبق روال قانونی ! ارجاع میدهند به سردار احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران برای تحقیقات ایضا قانونی . پرونده در قسمت رسیدگی به جرایم سایبری (همان جا که ستار را کشتند) تشکیل میشود و ارجاع میشود به قاضی مقیسه و عدالت اجرا میشود . چرا معطل هستید ؟ شکایت کنید .

     
  30. انقلاب ما انفجار نور بود .
    فقط همین .

     
  31. سلام استاد بزرگوارم
    تمام خوبیهای روزگار و کائنات را برای شما میخواهم برای شما و دوستان و خانواده تان. تقریبا 5 سال است که شما را میشناسم و مردانگی و شجاعت را از شما می آموزم و اگر روزی مطلبی از شما نخوانم آرام نمیشوم. خواهش میکنم به شهر و روستای بهمن احمدی آمویی هم بیایید ( شهر لردگان در استان چهارمهال و بختیاری).
    پاینده باشید و سربلند

     
  32. درود به شرفت استاد عزیز

     
  33. حسن گرامى

    من خودم يكى از آن رعيت ها هستم كه عمر خودم و هفت پشتم در خانه آن خان تباه شده پس نمى توانم براى پا در ميانى فراخوانده شوم و فكر مى كنم خدمت در خانه خان بس است و نسل بعدى نبايد در آن خانه خدمت كند.
    در مورد جمله روى سنگ قبر هم من فقط آن را به عنوان تمثيلى از طرز فكر قضا و قدرىِ ملت خودمان استفاده كردم. آن سنگ قبر مال جوان نازنينى است كه در سانحه موتور كشته شده و چنين مرگى، به راحتى قابل پيشگيرى است. كما اينكه در كشور هايى كه در سوانح رانندگى چرخ فلك را مقصر نمى دانند، آمار مرگ و مير بسيار ناچيز است. اينكه مرگ كسى كه يك عمر دراز جلوى رويش بوده و در يك سانحه قابل پيشگيرى، فرصت زندگى را از دست داده را بتوانيم با ُمسٓكّنِ، يا بهتر بگويم مخدرِ فرهنگِ قضا و قدرى براى صاحب عزا قابل تحمل كنيم به به نظر من بسيار اشتباه است و تزريق چنين مخدرى، فقط جامعه را به جاى چاره انديشى براى پيشگيرى، آماده مى كند كه زخم هاى بعدى و حتى بسيار بزرگتر را راحت تر بپذيرد.
    در مورد كلبه عمو تام هم اعتراف مى كنم كه هرگز نمى توانستم عمو تام باشم بلكه اگر در توانم بود شايد ژرژ يا اليزا مى بودم وديگر خدمت نمى كردم.

     
  34. سلام استاد امروز خبر صلح نیوز (پس فترت نیوز) را خواندم خواهش دارم از
    این سایت دروغگو شکایت کنید یا در سایت خود جواب دندان شکنی به آنها
    بدهید چون خیلی از مردم به جای دیگری برای شفاف سازی دسترسی ندارند

     
  35. شِلِر سخن نگفت! (پ. ن.)

    دشت شِلِر (لاله)
    پس از این
    لاله‌های واژگون
    دختران سرخ
    بر دامنه‌های خاکستری آبایی
    از اورامانات تا زردکوه را
    «شِلِر»* بنامیم
    به لهجه‌ی سوخته‌ی «سنجابی»*

    شلر شکفت
    سرخ برآمد
    شلر سخن نگفت
    قامت کشید
    سر افکند
    انگشت بغض را
    بر ماشه‌ی گلوی نجابت
    فرو کشید
    شلر چکاند
    شلر شکست

    شلر ولی هر سال
    بر دشت لاله
    دشت شلر
    تازه می‌شود
    فریاد می‌زند

    شلر سخن نگفت
    ————————-
    – این شعر با الهام از شعر «وارطان سخن نگفت» اثر احمد شاملو سروده شده است.
    – «شِلِر» به معنای لاله واژگون است.
    – روایت محمد نوری‌زاد از تراژدی جانکاه شلر
    – «سنجابی»، نام طایفه شلر، در کوزَران کرمانشاه است.

     
  36. آیا شلر، بوعزیزی ایران است؟>>
    http://nurizad.info/?p=23545#comment-129106
    جنبش خودجوش فراگیر، در آزادگی و خود انگیختگی و استقلال، روشی بود که دنیا از ایرانیان انساندوست و وطن‌پرست آموخت.
    http://ali-sedarat.blogspot.com/2011/01/blog-post.html
    باید تلاش کنیم که اعتماد به نفس فردی و اعتماد به نفس ملی به تعداد بیشتری از هموطنان بازگردد.
    بافعال شدن هسته‌های مردمی حقوقمدار و با هرچه فراگیرتر شدن جنبش است که همۀ اسلحه‌ها در دست نیروهای سرکوب، بی‌اثر می‌گردند و مبارزه، خششونت‌زدا میگردد. در این صورت است میتوانیم به دادخواهی از حق حیات شلر و همۀ شلرها به کمک همدیگر به پا خیزیم.
    یادمان باشد که در نظام ولایت مطلقه، هرکدام از ما (و هرکدام ازجگرگوشه‌هایمان) میتوانیم در موقعیت شلر و بیشمار شلرها باشیم. خود را یک لحظه به جای فرزندان میهن که درست در همین لحظه در زندانهای رژیم ولایت مطلقه زیر شکنجه و تجاوز هستند فرض کنیم…. یک لحظه چشمانمان را بربندیم و فرض کنیم که در آن موقعیت که دستمان از تمام دنیا کوتاه است قرار داریم…. از خود بپرسیم که در آن وضعیت، از هموطنانی که در بیرون زندانها “آزاد” هستند، چه انتظاری می‌داشتیم؟ از ته دل از همۀ مردمان چه تقاضا و استمدادی را درخواست می‌کردیم؟…… در این حالت است که خلاقیت و ابتکار و خودانگیختگی هر انسانی برای کمک به انسانی دیگر، کمک به انسانهای دیگر، شکوفا میگردد.
    هر کدام از ما بسته به سن و سلیقه و تحصیلات و تخصص و محل کار و زندگی و…. میتوانیم در کمال امنیت، با یکی دو سه نفر در بیامیزیم و همفکری و همیاری کنیم و در “هسته”ها، برای احقاق حقوق انسانها، فعال شویم. در این زمینه، خلق هر ابتکاری و انجام هر کاری، بهتر از این است که با انفعال خود به بقای رژیم کمک کنیم. هرکاری در این زمینه، هرچقدر هم به نظر در طاهر کوچک به نظر بیاید، بهتر از تحقیر انفعال است.
    برازاندۀ انسان ایرانی، این نیست که بر ما می‌رود.
    http://youtu.be/PO8hZE8m2fY
    http://ali-sedarat.blogspot.com/2012/01/alisedarat-05-02-2012_22.html
    < <آیا شلر، بوعزیزی ایران است؟>>

    یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد
    دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

    کس نمی‌گوید که یاری داشت حق دوستی
    حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد

    لعلی از کان مروت برنیامد سال‌هاست
    تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد

    شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
    مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

    گوی توفیق و کرامت در میان افکنده‌اند
    کس به میدان در نمی‌آید سواران را چه شد

    < <آیا شلر، بوعزیزی ایران است؟>>

     
  37. جناب نوری زاد عزیز
    چقدر غم انگیز و اسفبار بود این داستان شلر. متاسفانه اکثر کسانی که به رهبری نامه نوشته اند یا انتقادی هر چند محترمانه از او کرده اند به داغ و درفش گرفتار آمده اند. خود شما هم از این رهگذر بی نصیب نمانده اید.باعث تاسف است که این دانشجویان با نیت خیر نامه ای به رهبری می نویسند و با گلوله ی تفنگ شکاری به زندگی خود پایان می دهند.

    نکته ای که در این نامه ها مغفول می ماند این است که توقع اصلاح از استبداد نمی توان داشت. هرچه به کانون استبداد نزدیکتر می شویم، فساد و تباهی نیز بیشتر می شود. /////// این فساد در ذات قدرت مطلقه قرار دارد و به هیچ روی استثنا بردار نیست. این فساد و تباهی از شخصیت فرد مستبد مستقل است. به عبارت دیگر آقای خامنه ای در مقامی دیگر ممکن بود فردی مصلح و خدمت گزار باشد ولی در مقام ولایت مطلقه، مطلقا فاسد است.

    شما به اطرافیان و معتمدان ولی فقیه نگاهی بیندازید، عموم آنها افرادی فاسد و جنایتکارند. اصولا حکومت استبدادی افراد پست و بی مایه را به دور خود جمع می کند. دلیلش هم این است که فرد مستبد جز مجیز گویی و چاپلوسی به چیزی دلخوش نیست و این افراد پست برای حفظ قدرت و ثروت به هر جنایتی دست می زنند. تمام نهادهایی که توسط ولی فقیه اداره می شود هم همین خصوصیت را دارند. از همین روی است که قوه قضاییه به جای عدالت، منویات دیکتاتور را دنبال می کند و نیروهای امنیتی به جای ایجاد امنیت، رعب و وحشت در دل مردم می افکنند.

    حال نگاهی به نهادهای انتخابی کنید، هر جا که ولی فقیه دخالت می کند، فساد و جنایت هم در آن تسری می یابد. نمونه واضح آن دوران احمدی نژاد بود.
    وزارت اطلاعات و دفاع که توسط رهبری کنترل می شوند هم معمولا از بدترین گزینه های روسای جمهور هستند.

    ام الفساد استبداد است که متاسفانه با پشتوانه دینی هم دین حکومتی را به گندابی متعفن بدل کرده است و هم دنیای مردمان را.

    پایدار باشید
    بردیا استقامت

     
  38. سلام برشرافت جناب.این روز عجب سخت می گذرد

     
  39. گسسته باد زنجیر استبداد…درود بر شهامت شما جناب نوریزاد…پایند باشید که جنایات این رژیم ددمنش را افشا می‌کنید…تراژدی شلر را خواندم…خدا به داد خانواده شلر برسد…شرم بر این نظام پلید و ضّد بشری…این حیوانات چیزی از مختصات انسانی‌ نمی‌دانند….به امید رهائی…جناب نوریزاد لطفا فیسبوک هم در یابید…چرا دیگر در فیسبوک فعال نیستید؟

     
  40. <>
    جنبش خودجوش فراگیر، در آزادگی و خود انگیختگی و استقلال، روشی بود که دنیا از ایرانیان انساندوست و وطن‌پرست آموخت.
    http://ali-sedarat.blogspot.com/2011/01/blog-post.html
    باید تلاش کنیم که اعتماد به نفس فردی و اعتماد به نفس ملی به تعداد بیشتری از هموطنان بازگردد.
    بافعال شدن هسته‌های مردمی حقوقمدار و با هرچه فراگیرتر شدن جنبش است که همۀ اسلحه‌ها در دست نیروهای سرکوب، بی‌اثر می‌گردند و مبارزه، خششونت‌زدا میگردد. در این صورت است میتوانیم به دادخواهی از حق حیات شلر و همۀ شلرها به کمک همدیگر به پا خیزیم.
    یادمان باشد که در نظام ولایت مطلقه، هرکدام از ما (و هرکدام ازجگرگوشه‌هایمان) میتوانیم در موقعیت شلر و بیشمار شلرها باشیم. خود را یک لحظه به جای فرزندان میهن که درست در همین لحظه در زندانهای رژیم ولایت مطلقه زیر شکنجه و تجاوز هستند فرض کنیم…. یک لحظه چشمانمان را بربندیم و فرض کنیم که در آن موقعیت که دستمان از تمام دنیا کوتاه است قرار داریم…. از خود بپرسیم که در آن وضعیت، از هموطنانی که در بیرون زندانها “آزاد” هستند، چه انتظاری می‌داشتیم؟ از ته دل از همۀ مردمان چه تقاضا و استمدادی را درخواست می‌کردیم؟…… در این حالت است که خلاقیت و ابتکار و خودانگیختگی هر انسانی برای کمک به انسانی دیگر، کمک به انسانهای دیگر، شکوفا میگردد.
    هر کدام از ما بسته به سن و سلیقه و تحصیلات و تخصص و محل کار و زندگی و…. میتوانیم در کمال امنیت، با یکی دو سه نفر در بیامیزیم و همفکری و همیاری کنیم و در “هسته”ها، برای احقاق حقوق انسانها، فعال شویم. در این زمینه، خلق هر ابتکاری و انجام هر کاری، بهتر از این است که با انفعال خود به بقای رژیم کمک کنیم. هرکاری در این زمینه، هرچقدر هم به نظر در طاهر کوچک به نظر بیاید، بهتر از تحقیر انفعال است.
    برازاندۀ انسان ایرانی، این نیست که بر ما می‌رود.
    http://youtu.be/PO8hZE8m2fY
    http://ali-sedarat.blogspot.com/2012/01/alisedarat-05-02-2012_22.html
    <>

    یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد
    دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

    کس نمی‌گوید که یاری داشت حق دوستی
    حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد

    لعلی از کان مروت برنیامد سال‌هاست
    تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد

    شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
    مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

    گوی توفیق و کرامت در میان افکنده‌اند
    کس به میدان در نمی‌آید سواران را چه شد

    <>

     
  41. درود به شرفت

     
  42. راه درستی رو داری میری آقای نوریزاد. ازت متشکرم

     
  43. سلام آقای نوری زاد این مطلب رو در سایت آقای غلامعلی رجایی خوندم که اعتراض خودشون رو مردانه نشون دادن… اصل خبر هم در سایت دروغ پرداز صلح نیوز هست.. خواستم شما هم چیزی بفرمایید ( هرجای این کامنت رو خواستین حذف کنید و یا خواستین کلا حذف کنید و خودتون مطلبی بگذارید)

    مطلب سایت آقا رجایی
    این دو خبرامروز سایت صلح نیوز را ببینید : (با پوزش از جناب نوری زاد و خانواده بسیار محترم ایشان)
    اختصاصی/ شکایت از محمد نوری زاد به جرم تعرض جنسی به دخترش+عکس

    به گزارش اختصاصی صلح نیوز- محمد نوری زاد اخیرا در پی یک جنون آنی به دختر ۳۲ ساله خود در منزلش تجاوز می کند که با حضور به موقع همسرش از ادامه تعرض پدر به فرزند جلوگیری به عمل می آید.
    این گزارش حاکی ازآن است این فرد که به نظر می رسد دچار جنون آنی شده است…..
    این سایت در ادامه خبر سازی های جعلی خود درخبردیگر به نقل از فرزند کروبی! مدعی طلاق همسرآقای کروبی از وی به دلیل ازدواج دوم وی شده است!!

    «محمد تقی کروبی» فرزند «مهدی کروبی»، در صفحه فیس‌بوک خود خبر از درخواست طلاق مادرش «فاطمه کروبی» داده است.
    این وب‌سایت علت درخواست طلاق فاطمه کروبی همسر مهدی کروبی را افشاگری صلح نیوز در مورد همسر دوم مهدی کروبی عنوان کرده است.
    به نوشته این وب‌سایت، فرزند مهدی کروبی در فیس بوک خود نوشته است: «مادر بعد از پنجاه سال زندگی با پدر تقاضای طلاق کرد! بدون شرح»
    صلح‌ نیوز نوشته است: «به نظر می‌رسد با افشای ماهیت پلید سران فتنه به زودی خانواده‌های آن‌ها نیز از این افراد اعلام برائت کرده و خط و زندگی خود را ازآنها جدا نمایند.»
    این وب‌سایت مدعی است، دو روز بیش با انتشار نامه (معصومه -س) همسر دوم مهدی کروبی پرده از ماهیت به نوشته صلح نیوز پلید یکی از سران فتنه برداشته است.
    من نمی دانم در این کشورچه می خواهد بشود واخلاق تا کجا می خواهد سقوط کند که دیگرپس از آن متوقف شود؟

    گاه که این خبرهای زشت و روشهای کثیف بدتراز ماکیاول را می بینم با خود می گویم کاش ما یا در زندان شاه شهید می شدیم و یا درجنگ….

    آیا درشهرکسی نیست؟

     
  44. داستان تکان دهنده ی شلر رو خوندم واقعا ناراحت کننده بود خدا شما رو حفظ کند درود به شرف و شهامتتان من هم پر از حرفم ای کاش میتونستم حرفام رو بهتون بزنم تا بی عدالتی ها رو انعکاس بدید بعضی به اصطلاح نمایندگان ولی فقیه خود را قدرت مطلقه می دانند وبا پشت گرمی…… به هر بی عدالتی ودروغ پردازی می پردازند نه انگار که خدایی وجود داردوهر نوع مشکلی را بدون هیچ ترسی از خدا وترس از روزی که پرده ها برافتد برای دیگران ایجاد میکنند نمیدونم چطور میتونم بهتون بگم که از ماه رمضان تا این ساعت چه بر من گذشته با مشکلاتی که همین نماینده ی به اصطلاح ولی فقیه برای من در محیط کار ایجاد کردوبا انگ اعتقادی وسیاسی چه مشکلاتی برای من ایجاد کرده ومن رو که از یک خانواده ی مومن البته نه از نوع افراطی هستم راتا مرز فردی که با قران مشکل دارم پیش برده طوری که ارام ارام خودم هم دارم به خودم شک میکنم و منو طرفدار عرفا وبه همین دلیل ضد قران وفمنیست ویک مشت تهمت دیگر… معرفی واز کار معلق کرد حرف زیاده اقا دوست دارم ببینم میتونم بهتون اعتماد کنم……………………….

     
  45. جلوس زدن بر قدرت و پول کور کرده چشمانشان و کر کرده گوشهایشان را.
    و اگر چیزی احساس کنند که باب میلشان نیست چنان میکنند که ‌نکرده هیچکس
    وسرانجام ریا کاران زمامدارآن خواهد شد برایشان که بر هزاران فامیل نشد.
    این گردونه را فرصتی لازم

     
  46. ننگ و نفرین بر کسانی که برای منافع دنیایی خود، اینگونه بر دیگران ظلم و ستم روا می دارند.
    وای بر ما اگر در اطلاع رسانی این ظلم و ستم سکوت نماییم
    درود بر شما، جناب آقای نوری زاد، که این چنین شجاعانه در افشای مظلومیت این مردم ستمدیده، تلاش می کنید.
    دیدی ای برادر! که برای تحقق چه آرمان خیالی ای، تلاش کرده و خون دل خوردیم و چه ساده لوحانه، سرنوشت فرزتدانمان را بدست کسانی دادیم که می گفتند: این جهان فانی ست و “زندگی جاوید” جای دیگر! و ما شما را به آن آرمان خواهیم رساند. شما دل به این سرای چند روزه مسپارید و … ”
    و این همه، در حالی بود و هنوز نیز هست که همه آنها، بیشتر از دیگران دل در گرو این دنیا و نعمات آن داشته و بیشتر فکر و ذهن آنها، تنها در یک “وجب” (از شکم تا زیر شکم) خلاصه می شود. کسانی که به گستره باورهای مردم دامن زده و به تشدید خرافات پرداخته و “دین” را وسیله استحمار مردم قرار دادند و بدین طریق، ضمن تهی کردن “مغز” مردم به خالی کردن سفره و جیب آنها نیز پرداختند.
    جناب آقای نوری زاد، تصور می کنم، خطای بسیار بزرگ و گناهی نابخشودنی، مرتکب شده ایم که باید جبران نماییم.

     
  47. درود استاد ارجمند . من خجالت میکشم که نام خودم را نمینویسم و شما اینه وار و جان بر کف به تمام قد ایستاده اید حق و مردم پشتیبانتان . ا
    ما ما قطره قطره هستیم و ما دریا میشویم

     
  48. واقعا درود بر این دختر قهرمان
    امیدوارم در دنیا اخرت به ازادی که لایقش هست برسه

     
  49. سلام
    پس از خواندن این مطلب جز اشک و نفرین چه میتوان کرد؟داستان شلر فقط نمونه ای از هزاران است. ما سالهاست ازاین مدعیان اسلام واخلاق دیگر هیچ توقعی نداریم.ولی از خدا درعجبم که به اندازه یک کدخداهم غیرت ندارد.هرچند ما خود را به نادانی میزنیم وجیزهائی را که درگذشته عذاب الهی میدانستیم امروزه چنان پوستمان کلفت شده که دیگر به هیچ می انگاریم.انگارباید خدائی دیگر جست که غیرازتسبیح وخم وراست شدن چیزهای دیگری برایش اهمیت داشته باشد.ببخشید ازیک مغز مشوش جز بیربط گوئی پراکنده بر نمی اید.

     
  50. علی اکبر ابراهیمی

    کف مطالبات اکبر از کشورهای 5+1

    عنوان همین متنی است که چند ثانیه پیش فرستاده شد.

     
  51. خبری خوندم از کلاهبرداری یه شرکت به نام اریکه – که قسطی ماشین می داده انگار – بعد خبر شلر را خواندم به خودم گفتم چه کثیف
    رهبران ما آدم می کشن و عوضی ها سر مردم را کلاه می گذارند – چی می شد رهبران عوضی ها را می کشتند تا سر مردم کلاه نرود – نکند عوضی ها همان رهبران باشند – بیشتر معنی می ده که عوضی ها با هم دست به یکی کرده باشند هر کس عوضی تر پول دار تر و هر کس بی شیله پیله تر می شود شلر – عزیزم مانند ندا و دیگرانی که حتی اسمشان را نمی دانیم در قلب مایی

     
  52. لعنت خدا بر حاکم جائر مستبد خودکامه ظالم در هر کجا و هر زمان… درود خدا و بندگان پاکش بر شهیدان راه حق و حقیقت از اهل حق گرفته تا مسیحی و بهائی و شیعه و سنی و غیر از اینها

     
  53. آقای نوری زاد گفتید هفتاد هشتاد نفر این طومار را امضا کرده اند آیا از دیگر افراد امضا کننده خبری دارید و آیا آنها هم به زندان رفته اند؟

    ——————

    سلام سلیم گرامی
    همگی تحت بازجویی قرار گرفتند و بازداشت شدند.

     
  54. سلام. برای من همه هنرمندانی که در دفاع مقدس فیلم ساخته اند عزیزند از جمله شما. اما یک سوال در ذهن من و خیلیها هست. شاید قبلا جواب داده باشید اما من نشنیده ام. خداوکیلی اگر شما با این حکومت بدید و این حکومت هم اینقدر که شما میگویید بد است، چرا شما این چنین آزاد هر چه بخواهید میگویید؟ خدا شاهد است این سوال من به طعن نیست. واقعا برای من یک مسئله ذهنی است. نه من که خیلیها. خواهش میکنم جواب بدهید.

     
  55. پاسخ به یه ایرانی

    میتوانید در رادو فردا یا در آرشیو اخبار mardomreport.net
    جستجو کنید به این عنوان (هفتیر کشی در تهران و((مداح مشهوری که به دادسرا نرفت)) )

     
  56. درود بر قلب بزرگتان و دل دليرتان …. چرا مردم ايران اينقدر بي تفاوت شده اند. شلر زنده تر از اين برادران پست است.

     
  57. تنها چیزی که میشه گفت اینه که این شلر نیست که که رحل سفر بسته. این ماییم که دیر زمانیست که مرده ایم. جناب استاد نوری زاد سپاس. سپاس بابت دعوت نمودنمان به خویشتن. اما اگر بیاییم. شلر روی سرخ ماست در تقابل با خودمان. او ماندنیست. آتش خنده چه ساده بر لبانت شکفت/ به ساعتی که در پستوی دلمان/ به هزاران تازیانه/ پای انسانیت شکست

     
  58. دلا در سر عشق از سر میندیش
    بده جان و ز جان دیگر میندیش
    چو سر در باختی بشناختی سر
    چو سر بشناختی از سر میندیش
    همه بتها چو ابراهیم بشکن
    هم از آذر هم از آزر میندیش
    چو آن حلاج برکش پنبه از گوش
    هم از دار و هم از منبر میندیش
    اگر عشقت بسوزد بر سر دار
    دهد بر باد خاکستر میندیش
    عطار

     
  59. سید ابوالفضل

    آقای حمید رضای عزیز
    سلام بر شما
    نوشته اید : ” مملکت مابه چند نفر مثل جناب نوری زاد احتیاج دارد که از این فلاکت نجات پیدا گند. حیف که او تنهاست. مرد پرصلابت عصر ما. ”
    متاسفانه من نمی توانم با نظر شما موافق باشم . باید بدانیم که :
    “این درد مشترک
    هرگز جدا جدا
    درمان نمی شود” .
    تا زمانی که منتظر قهرمانانی هستیم که بیایند و کاری بکنند ، کاری از پیش نخواهد رفت . تنها زمانی می توانیم انتظار بهبود اوضاع را داشته باشیم که همه دست به دست هم بدهیم و بخواهیم و برای این خواستن هزینه کنیم . آقای نوریزاد مانند من است . مانند شما . مانند دیگرانی که در خانه هایشان به تماشا نشسته اند . فقط او شرافتمندانه قد برافراشته و حرف من وشما و درد مشترک مارا فریاد می کند . چرا او تنهاست ؟ چرا افسوس می خوری از این که او تنهاست ؟ شما بیا و کمکش کن .
    من اگر برخیزم
    تو اگر برخیزی
    همه بر می خیزند
    من اگر بنشینم
    تو اگر بنشینی
    چه کسی برخیزد.
    ….
    دست در دست هم دهیم به مهر—– میهن خویش را کنیم آباد
    ارادتمند
    سید ابوالفضل

     
  60. سید ابوالفضل

    آقای نوریزاد مهربان
    سلام بر شما
    دوستی برای وزارت اطلاعات کشور ، نام مستعار “خوفیه” را به کار می برد . و چه نام با مسمایی . این وزارت خانه که رسالت اصلی اش می بایست تامین امنیت برای کشور و مردمش باشد ، کارش به جایی رسیده که آحاد مردم از این که می شنوند باید به آن جا مراجعه کنند ، چنان دچار خوف و وحشت می شوند که ترجیح می دهند ، به جای مراجعه به این وزارت خانه ، به زندگی خود خاتمه دهند . و چه دردناک و وحشتناک است . بر آن دختر بی پناه ، در آن دخمه های “خوفیه” چه گذشت که با تصور این که باید دوباره به آن جا بازگردد ، ترجیح داد به زندگی اش خاتمه دهد .
    “خوفیه” ای داریم ، خوفناک . مردم از آن خوف دارند . نمایندگان مجلس از آن می ترسند . نویسندگان و هنرمندان از آن بیمناکند . وزرا و قضات از آن حساب می برند . جالب این که ارباب “خوفیه” نیز از هم دیگر “خوف” دارند .
    “خوفیه” رحم ندارد . تنها به “مصلحت بزرگ” می اندیشد . وآن چیست ؟ امنیت حاکمان که اسم رمز آن می شود “نظام” . جز این هرچه و هرکس دیگر می تواند به پای این مصلحت بزرگ قربانی شود . “شلر” که “عددی” نیست ، همسر سعید امامی هم که خود صاحب ملک و شریک صاحبخانه است ، می تواند قربانی شود . و خود سعید امامی هم .
    چه نام با مسمایی است این “خوفیه” . و چه برازنده است برای این دستگاه مخوف . همه باید بترسند . مردمی که درخیابان تظاهرات می کنند. آن ها که دستگیر می شوند و به اوین می روند ویا کهریزک . وحتی آن ها که در خانه هاشان نشسته اند و برنامه ی تلویزیون “ضرغامی ” را نگاه می کنند . همه چیز باید به گونه ای سامان یابد که وقتی در خانه ای یا خیابان و یا سر کار و یا در پارک (هنگام فعالیت ضد انقلابی “آب بازی” ) و یا … باید بترسند از این که به آن “مصلحت بزرگ” ، چپ نگاه کنند .
    “خوفیه” می کوشد تا به یک ملت بزرگ بفهماند که باید بترسند از این که دست از پا خطا کنند . این ملت باید درک کند که چشمان ناپاک “خوفیه” همه جا را می پاید . دفتر کار نماینده ی اصول گرای مجلس ، دفتر رئیس جمهور اسبق ، خانه های معترضان و دگراندیشان و حتی اتاق های خوابشان و حتی خیابان های شهر ، همه و همه زیر چتر نگاه “خوفیه” است . چرا؟ برای این که “مصلحت بزرگ” در امان باشد .
    با این همه می ترسند این ملت بزرگ آیا ؟
    چه نام با مسمایی است این خوفیه!
    ارادتمند
    سید ابوالفضل

     
  61. سلام و درود
    با آرزوی روزی نزدیک که هر کس به نتیجه عمل خودش برسه
    صحبتهای (آزادی)برادر کردم بسیار منطقی و حق بود
    اما من با این نظرش که اوضاع هیچوقت درست نمیشه مخالفم
    شرایط و شواهد همینو میگه. که هیچ امیدی نیست
    اما عزیز بوده تو تاریخ که ورقها برگشته
    این ورق هم برمیگرده
    برمیگرده

     
  62. جناب نوری زاد مدتی است بعنی از سفرکردستان به بعد استاتوسهای شمارا دریافت نمی کنم ایا بلاک شده ام یا دلیل دیگری دارد. Amir Radmanesh

     
  63. میگن شما یعنی امام حسین مظلوم ترین هستید من قبول ندارم به مظلومیت و معصومیت این دختر بی گناه نگاه کنید نه از دنیا بهره برد نه مثل شما بعد اروجش گریه کون و مداح و پابرهنه و … داره فقط چنتا صندلی خالی داره شلر عزیزم اشکای که الان میریزم تقدیم تو امثال واسه امام حسین گریه نکردم اما واسه تو گوله گوله اشکام داره جاری میشه روحت شاد نازنین

     
  64. سلام مرد خدا نوریزاد

    خدا لعنتشان کند این برادران هدفشان همین بوده انقدر عذیت و ازار می کنند که یا از این کشور فرار کنی و اواره شوی و خودشان بمانند و کشور دوزیده شده یا در زندان خوردت کنند چون نامرد ها توان ندارند مرد باشند و بیرون از زندان حرف بزنند لعت خدا بر شما و بر هدایت گرانتان.خدا بشنو بشنوف، هستی! …. این حکومت تو است حکومت دینت چه دین زیبایی از ماست که برماست من اگه باشم جواب میدم شما ملتو نمیدونم

     
  65. محمد؛ من عاشقتم

    من دوستت دارم

    من بهت افتخار میکنم

    من از اینجا بر تو درود میفرستم

    درود بر تو و همه آزادگان و آزاداندیشان و آزاد مردان

    محمد احساساتم نسبت به تو در قالب کلمات نمیگنجد

    محمد مواظب خودت باش در این دنیای بد…

    محمد عزیزم…

     
  66. درزمانیکه این گزارش دردناک را می خواندم آقای روحانی در جمع استانداران می گفتند: وقتی منشور حقوق شهروندی راروی سایت برای اظهار نظر عموم گذاشتیم به قدری استقبال شدکه سایت جوابگو نبود! وانبوه مطالب دیگر در مورد حقوق مردم که مستقیما ازشبکه6 پخش می شد!.. بیاد شعر سعدی علیه افتادم واین شعر زیبا:..سعدیا گرچه سخندان ومصالح گویی به عمل کار برآید به سخندانی نیست!

     
  67. مورخین درآینده در مورد ما اینچنین می نویسند. رسیدیم به سلسله جمهوری اسلامی! بگذریم خدا لعنتشان کند.

     
  68. یا سلام خدمت جناب نوریزاد و دوستان عزیز….رونمائی از استعدادهای درخشان اهل ولایت بخصوص اصول گرایان وطنی در هر مقطعی فقط و فقط بر بی آبروئی روز افزون اشقیا حاکم می افزاید که آخرین آن ،خانم زهره طبیب نژاد است که گویا نماینده مردم تهران هم هست و اصلا فکر نمی کنم یک تهرانی باشد که اسم ایشان را شنیده باشد ولی خوب به لطف اخلاق ولائی نظام از سرکار علیه هم در مسابقه فحاشی به آقای علی مطهری رو نمائی شد تا مبادا این عضو ولایت استعدادش هدر برود.
    ایشان به آقای مطهری اتهام زده که بعله او یا عضو ام آی 6 است و یا متاثر از آن. چر؟ جون نفهمیده که غائله 88 چی بوده و از این حرفهای بیت معزز. البته همه می دانند که ایشان اصلا اندازه این حرفها نیست و احتمالا فکر کرده ام آی 6 از ام ای 5 و 4 وبقیه بهتر است..ولی بالاخره معلوم شد از نظر نظام هر که اهل فتنه است عضو سیا و کا گ ب نیست که این خودش خبری خوب است. امبا ایشان چون در محضور این مانده که چطوری از تنگی قافیه فرار کند گفته مطهری از طریق سایر مقامات وابسته تحت تاثیر قرار گرفته..هدف ما اثبات بی سر و ته بودن در فشانی سر کار علیه اصول گرا نیست که بقول مولوی زوستائی دلیلش با خودش است.
    امّااز ازباب بزرگ انتظار قدری درایت می رفت. آخر قربان سر مبارک شوم اگر آنچه که این خانم با بصیرت میگوید ذرست باشذ که باید به حال و روز بارگاه شما گریه کرد که حاصل این همه حقارتش و این همه دین فروشیش جمع کردن افرادی به دور خود است که یا مامور مستقیم انگلیس هستند یا تاثیر پدیر از سایر ماموران آن در حکومت!!..واقعا آدم میماند که این نظام کجایش هوشمند است که این همه ادعا هم دازد؟..بنظر میرسد روز به روز به تعداد این ام ای 6 یها ااضافه هم میشود…فعلا قطار به منزل شهید مطهری رسیده…تا ایستگاه بعد..

     
  69. سلام آنیتای گرامی
    در ابتدا میخواهم خلاصه داستانی را تعریف کنم وپس از آن سئوالی دارم
    در منزل خانی یک رعیت زندگی میکرد که هفت پشتش خدمتگزار در این خانه بودند و از همه بدتر از جهالبش او را صاحب همه چیز
    خود میدانست . روزی بر حسب اتفاق گذر شما به آن منزل افتاد واز شانس شما بعلت کوتاهی وخطای رعیت قرار بود بساط
    تخت شلاق وتمشیت وتنبیه شدید وسخت را بر قرار کنند . در آن میان عده ای بودند که از شما خواستند پا در میانی کنید ولی
    شما با صدای بلند جواب دادید بنحویکه خان هم شنید که این احمق حقش است وجهالت او کافیست که فلک شود وشلاق بخورد

    داستان من در اینجا تمام میشود.من به این میکده ایکه ساقیش نوری زاد است معتاد شده ام ولی پرسه میزم شاید پیاله ای
    دیگر از عزیزی بدستم برسد ولی چکنم که گاهی بلحاظ عباراتی در خماری میمانم .من مطالب شما را پی میگیرم ولی نمیدانم
    چرا همیشه چوب شماتت شما بر پشت ستمدیده نواخته میشود واگر شما در داستان کلبه عمو تام بودید بقیه اش را نمیتوانم
    حدس بزنم .وقتی آقای نوری زاد از مصیبتهای بظلم رفته برکسی صحبت میکند شما به نوشته های سنگ قبرشان ما را رجوع
    میدهیدو باز هم تکرار میکنید که حقشان است تا کور شوند دانش وعلمشان را زیاد کنند .مصلحین اجتماعی روی حقوق جامعه
    وروابط ظالمانه در جامعه به تنویر افکار همت میگمارند.امیدوارم سئوالم را دریافته اید واگر صلاح بدانید روشنگری بفرمائید

     
  70. سلام محمد عزیز چند روزی بود که ننوشته بودی نگرانت شدم……خیلی وقتها مطالبت رو می خوانم و گریه می کنم ولی نمی توانم نخوانم…….شاید دل بکنم و مهاجرت کنم هر چند بخشی از وجودم را اینجا جا خواهم گذاشت ولی چه کنم که نگران اینده هستم این همه کژی براحتی اصلاح نمی شه…بچه هامون امید آینده بهتری نخواهند داشت

     
  71. ﻋﺮﻓﺎﻧﻴﻴﺎﻥ

    ﺳﻼﻡ ﺁﻗﺎﻱ ﻧﻮﺭﻳﺰاﺩ ﻋﺰﻳﺰ
    اﻭﻝ ﺧﺪﻣﺖ اﻳﻦ ﻋﺰﻳﺰاﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﺭﻋﺎﻳﺖ ﺣﺎﻝ و ﻫﻮاﻱ اﻳﻦ ﺳﺎﻳﺖ و ﻣﻮﺿﻮﻋﻲ ﻛﻪ ﺁﻗﺎﻱ ﻧﻮﺭﻳﺰاﺩ ﺩﺭ اﻳﻦ ﺻﻔﺤﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ اﺧﺘﺼﺎﺹ ﺩاﺩﻩ ﺑﺎﻳﺪ ﻋﺮﺽ ﻛﻨﻢ ‘ اﻳﻦ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺩﺭﺳﺘﻲ ﻧﻴﺴﺖ ‘ ﻫﻤﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﻲ ﻣﻴﺪاﻧﻴﺪ ﻛﻪ ﺩاﻣﻨﻪ ﻓﺴﺎﺩ ﺩﺭ ﻛﺸﻮﺭ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﻱ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ اﺳﺖ ﻛﻪ اﮔﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﺒﺮﮔﺰاﺭﻱﻫﺎﻱ اﻳﺮاﻥ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ اﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﻣﺴﺎﻳﻞ و ﺟﺰﻳﻴﺎﺕ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﭙﺮﺩاﺯﻧﺪ ﻛﻔﺎﻑ ﭘﻮﺷﺶ اﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺧﺒﺮ ﺭا ﻧﺨﻮاﻫﻨﺪ ﺩاﺷﺖ ‘ ﺧﻮاﻫﺸﻤﻨﺪﻳﻢ ﺣﺪاﻟﻤﻘﺪﻭﺭ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻳﻞ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﭙﺮﺩاﺯﻳﺪ ‘ و اﻳﻨﻘﺪﺭ ﻃﻠﺒﻜﺎﺭاﻧﻪ ﻣﻮﺿﻮﻋﺎﺕ ﺧﻮﺩ ﺭا ﺑﻪ ﻣﻴﺎﻥ ﻧﻴﺎﻭﺭﻳﺪ ‘ ﻳﺎﺩ اﻭﻥ ﺧﺎﻧﻢ اﻓﺘﺎﺩﻡ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻳﻜﻲ اﺭ ﺻﻔﺤﺎﺕ ﻃﺮﺯ ﺗﻬﻴﻪ ﺁﺵ ﺭﺷﺘﻪ ﺭﻭ ﺧﻮاﺳﺘﻪ ﺑﻮﺩ
    ﻣﻮﺿﻮﻉ اﺻﻠﻲ اﻳﻦ ﺩﻭﺷﻴﺰﻩ ﺧﺎﻧﻢ ﺑﺎ ﺁﻥ اﺳﻢ ﺯﻳﺒﺎ و ﭘﺮ ﻣﻌﻨﺎ ﺷﻟﺮ;
    ﺧﺪاﻱ ﺁﺳﻤﺎﻧﻬﺎ ﺧﺪاﻱ ﻛﻬﻜﺸﺎﻧﻬﺎ ﺑﺮﺱ ﺑﻪ ﺩاﺩ ﺩﻝ ‘ ﻣﺤﺮﻭﻣﻬﺎ و ﻣﻆﻠﻮﻣﻬﺎ
    ﺁﻗﺎﻱ ﻧﻮﺭﻳﺰاﺩ ﻣﻦ ﻣﻮﻧﺪﻡ ﺷﻤﺎ ﻳﻚ ﻧﻔﺮ ﺁﺩﻡ ﺭاﻩ اﻓﺘﺎﺩﻱ ﺑﺪﻭﻥ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺩﻭﺭ اﻳﺮاﻥ ﻣﻴﮕﺮﺩﻱ و ﻫﺮ ﺟﺎ ﻣﻴﺮﺳﻲ ﭘﺮ اﺳﺖ اﺯ ﻓﺠﺎﻳﻊ اﻗﺘﺼﺎﺩﻱ و اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ﺳﻴﺎﺳﻲ و اﺧﻼﻗﻲ. ﻭاﻟﻠﻪ ﺗﻌﺠﺒﻲ ﻧﺪاﺭﻩ ﻛﻪ ﭼﺮا ﺻﺪاﻳﻲ ﺑﺮ ﻧﻤﻲﺧﻴﺰﻩ. اﻧﮕﺎﺭ اﻳﺮاﻥ ﺭا ﺑﻤﺒﺎﺭاﻥ ﻛﺮﺩﻩاﻧﺪ ‘ ﺑﺮﻭﻧﺪ ﺁﻗﺎﻳﺎﻥ ﻋﺎﻟﻤﺎﻥ ﺩﻳﻨﻲ ﺭﻭﺣﺎﻧﻴﻮﻥ ﭘﺮ ﻣﺪﻋﺎ ﺑﺰﻧﻨﺪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻫﻢ ﻛﻪ ﺁﻳﺎ ﺷﺴﺘﻦ ﻣﺎﺗﻬﺖ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺭاﺳﺖ ﺟﺎﻳﺰ اﺳﺖ ﻳﺎ ﭼﭗ. ﺁﻗﺎﻱ ﻧﻮﺭﻱ ﺯاﺩ اﮔﺮ ﺑﻪ ﺯﻭﺩﻱ ﻋﺪﻩاﻱ اﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﭙﻴﻮﻧﺪﻧﺪ ﻳﺎ ﺣﺪاﻗﻞ ﺟﻮﻳﺎﻱ ﻭﻗﺎﻳﻌﻲ ﺭا ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ اﻃﻼﻉ ﻋﻤﻮﻡ ﺭﺳﺎﻧﺪﻳﺪ ﻧﺸﻮﻧﺪ ‘ ﺑﻪ ﺟﺮاﺕ ﻣﻴﺘﻮاﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺭا ﺑﻲﻏﻴﺮﺗﺘﺮﻳﻦ ﺑﻴﺨﺎﺻﻴﺖﺗﺮﻳﻦ ﺗﺮﺳﻮﺗﺮﻳﻦ ﺻﻨﻔﻲ ﺩاﻧﺴﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ اﻳﺮاﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﺩاﺭﺩ ‘ ﻫﻤﻪ ﺁﻗﺎﻳﺎﻥ ﻣﻼﻫﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻪ ﺷﺮﻑ ﺩاﺭﻧﺪ ﺑﺎ ﻳﻚ ﺳﻮاﻝ ﻣﻬﻴﺐ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﺁﻥ اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ‘
    ﺁﻳﺎ ﺳﻜﻮﺕ ﻣﺎ اﺯ ﺭﻭﻱ ﺗﺮﺱ و ﻓﻼﻛﺖ و ﻗﻂﻊ ﺭﻭﺯﻱ و ﻳﺎ ﺁﺳﻴﺐ ﺑﻪ ﻧﺰﺩﻳﻜﺎﻥ اﺳﺖ ﻳﺎ اﺯ ﺭﻭﻱ ﻣﺼﻠﺤﺖ ‘ ﻛﻪ ﻣﺒﺎﺩا ﺑﻪ ﻛﺸﻮﺭ ﻟﻂﻤﻪاﻱ ﺧﻮﺭﺩ و ﺩﺷﻤﻦ ﺷﺎﺩ ﺷﻮﺩ
    اﻭﻝ ﺑﺎﻳﺪ ﻧﻜﺘﻪاﻱ ﺭا ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺷﻤﻦ ﺷﺎﺩ ﻛﺮﺩﻥ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﻛﻪ اﻵﻥ ﺳﻲ و ﭘﻨﺞ ﺳﺎﻝ اﺳﺖ ﺷﺪﻩ ﺣﺮﺑﻪاﻱ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺁﻗﺎﻳﺎﻥ ‘ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺩﻫﺎﻥ ﻣﺨﺎﻟﻔﺎﻥ ﺑﻜﻮﺑﻨﺪ. اﻳﻨﻜﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺑﺮاﺩﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﻦ ﻛﻪ اﮔﺮ ﺩﺷﻤﻦ اﺯ ﺗﻮ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﺣﻤﺎﻳﺖ و ﻳﺎ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻛﺮﺩ ﭘﺲ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻳﻚ ﺟﺎﻱ ﻛﺎﺭ ﺗﻮ ﻟﻨﮓ اﺳﺖ و ﺗﻮ ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺖ ﺩﺷﻤﻨﻲ!
    ﺳﺨﻨﻲ ﺑﻪ اﻳﻦ ﺑﻲﻣﻐﺰﻱ ﺁﻥ ﻫﻢ ﺩﺭ اﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎﻱ ﭘﻴﭽﻴﺪﻩ ﭘﺮ ﺳﻴﺎﺳﺖ ﮔﻔﺘﻨﺶ ﻳﺎ اﺯ ﻣﺮﺽ اﺳﺖ و ﻳﺎ اﺯ ﻏﺮﺽ ‘ ﻫﺮ ﻛﻮﺩﻛﻲ ﻣﻴﺪاﻧﺪ ﻛﻪ اﮔﺮ ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﺳﻴﺎﺳﺘﻤﺪاﺭاﻥ ﻣﺎ اﻳﻦ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻳﻚ ﻧﻮﻉ ﺳﻴﺎﺳﺖ اﺳﺖ ﭘﺲ ﺩﺷﻤﻦ ﻫﻢ اﻳﻦ ﺭا ﻣﻴﺪاﻧﺪ و ﻣﻴﺘﻮاﻧﺪ ﻋﻜﺲ ﺁﻥ ﺭا ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﺑﻨﺪﺩ ‘ ﻳﻌﻨﻲ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ ﻣﻴﺪاﻧﺪ ﻛﻪ اﮔﺮ اﺯ ﻛﺴﻲ ﺩﺭ اﻳﺮاﻥ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻛﻨﺪ ‘ ﻳﻌﻨﻲ اﻭ ﺭا ﺧﺮاﺏ ﻛﺮﺩﻩ اﺳﺖ
    ﭘﺲ ﺩﮔﺮ ﺩﺳﺖ اﺯ اﻳﻦ ﺩﻻﻳﻞ ﻣﺼﺨﺮﻩ ﺑﺮﺩاﺭﻳﺪ ﻋﺪﻩاﻱ ﺩﻟﻘﻚ ﭘﺮﻣﺪﻋﺎﻱ ﺧﻮﺩﺑﺰﺭﮒﺑﻴﻦ ﺧﻴﺎﻝ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ ﺑﺎ ﻓﻬﻤﻴﺪﻥ اﻳﻦ ﻛﻪ ﻇﻠﻤﻲ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺖ ﭘﺮﭼﻢ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﻇﻠﻢ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎﺳﺖ و ﺁﻧﻬﺎ اﺟﺎﺯﻩ ﺩاﺭﻧﺪ ﻫﺮ ﺟﻨﺒﻨﺪﻩاﻱ ﺭا اﺯ ﺣﺮﻛﺖ ﺑﺎﺯ ﺩاﺭﻧﺪ
    ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻧﻲ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ ﻛﺴﻲ اﺟﺎﺯﻩ ﻧﺪاﺭﺩ اﺯ ﻣﺎ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﻔﻬﻤﺪ ‘ ﻛﺴﻲ اﺟﺎﺯﻩ ﻧﺪاﺭﺩ اﺩﻋﺎﻱ ﺩﻟﺴﻮﺯﺗﺮ اﺯ ﻣﺎ ﺑﻮﺩﻥ ﺭا ﺑﻜﻨﺪ ﻛﺴﻲ اﺟﺎﺯﻩ ﻧﺪاﺭﺩ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺧﺮﺩﻩاﻱ ﺑﮕﻴﺮﺩ و ﻫﺮ ﻧﺎﺭﺳﺎﻳﻲ ﺭا ﻛﻪ ﻣﻲﺑﻴﻨﺪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﺗﻠﻔﺎﺕ ﻣﺒﺎﺯﻩ ﺑﺎ اﺳﺘﻜﺒﺎﺭ ﻗﻠﻤﺪاﺩ ﻛﻨﺪ اﺯ ﺭﻭﻱ ﻣﺼﻠﺤﺖ ﻫﻢ ﻛﻪ ﺷﺪﻩ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺧﻮﺭﺩﻩاﻱ ﺑﮕﻴﺮﺩ ﺩﺭ اﺻﻞ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎ اﻳﻦ ﺭﻭﻳﻪ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ ‘ اﺯ ﻣﺎ ﺑﻬﺘﺮ ﻓﻬﻴﻢﺗﺮ ﺑﺎﻣﻌﺮﻓﺘﺘﺮ ﻛﺎﺭﺩﺭﺳﺖﺗﺮ ﺧﻮﺵﺳﻴﻤﺎﺗﺮ ﺷﺠﺎﻋﺘﺮ ﺑﺎﺑﺼﻴﺮﺕﺗﺮ ﻧﺪاﺭﻳﻢ ﻛﻪ ﻧﺪاﺭﻳﻢ ﻛﻪ ﻧﺪاﺭﻳﻢ ‘ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﺩﻟﻴﻞ ﺑﻂﻼﻥ اﻳﻦ اﺩﻋﺎ اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻨﺘﻘﺪﻳﻦ ﺭا ﺑﻪ ﺳﻴﺦ ﻛﺸﻴﺪﻩاﻧﺪ ﺩﺭ اﻳﻦ اﻣﺮ ﭼﻨﺎﻥ اﻓﺮاﻁ ﻛﺮﺩﻩاﻧﺪ ﻛﻪ اﺯ ﻣﻨﺘﻆﺮﻱ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺗﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻣﻂﻬﺮﻱ ﻫﻤﻪ ﺭا اﺯ ﺩﻡ ﺗﻴﻎ ﮔﺬﺭاﻧﺪﻩاﻧﺪ و ﺷﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﺯﻭﺩﻱ ﺭﻫﺒﺮ ﺭا ﻫﻢ ………. ﺁﻗﺎ اﻳﻨﻬﺎ ﺷﻌﺮﻱ ﮔﻔﺘﻪاﻧﺪ و ﺣﺎﻻ ﺗﻮﻱ ﻗﺎﻓﻴﻪاﺵ ﮔﻴﺮ ﻛﺮﺩﻩاﻧﺪ و ﺣﺎﻻ ﺣﺎﺿﺮﻧﺪ ﺯﻳﺮ ﻫﺮ ﭼﻴﺰﻱ ﺑﺮﻭﻧﺪ ( ﺣﺘﻲ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ) ﻭﻟﻲ اﻋﺘﺮاﻑ ﺑﻪ ﺧﻂﺎ ﻫﺮﮔﺰ
    اﻟﺒﺘﻪ ﺁﻧﻬﺎ اﻳﻨﻘﺪﺭ اﺣﻤﻖ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ اﻳﻦ ﺗﻌﺎﺭﻳﻒ ﺭا ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻧﺴﺒﺖ ﺩﻫﻨﺪ ‘ اﻳﻦ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﻛﻪ ﻣﺨﻠﻮﻃﻲ اﺯ ﺳﺎﺩﻩﺩﻻﻥ ﺟﺎﻫﻞ ﻣﺮﻳﺾ اﺣﻮاﻻﻥ ﻫﻴﭽﻜﺲ و ﺭﻭاﻧﻲﻳﺎﻥ ﻳﻘﻴﻦ ﻛﺮﺩﻩ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﻳﻜﻲ ﺭا ﭘﻴﺪا ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ و اﻭ ﺭا ﻫﻲ ﺑﺎﻻ و ﺑﺎﻻ و ﺑﺎﻻﺗﺮ ﻣﻴﺒﺮﻧﺪ و ﺧﻮﺩ ﺭا ﻣﺮﻳﺪ اﻭ ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ اﻳﻨﻬﺎ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﻫﻤﻮﻥ ﺑﭽﻪﻫﺎﻱ ﺗﺒﻞ ﺩﺭﺱ ﻧﺨﻮﻧﻪ ﺑﻲاﺳﺘﻌﺪاﺩﻧﺪ ﻛﻪ اﮔﺮ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻭﺿﻌﻴﺖ ﻋﺎﺩﻱ ﺩاﺷﺖ ﻫﻴﭻ ﺣﺮﻓﻲ ﺑﺮاﻱ ﮔﻔﺘﻦ ﻫﻴﭻ ﻫﻨﺮﻱ ﺑﺮاﻱ ﻋﺮﺿﻪ ﻛﺮﺩﻥ ﻧﺪاﺷﺘﻨﺪ ﺗﻨﻬﺎ ﻫﻨﺮﺷﺎﻥ اﻳﻦ اﺳﺖ ‘ ﺁﻥ ﻫﻢ ﺗﻌﺪاﺩﻱ ‘ ﻛﻪ ﺷﻬﻴﺪ ﺷﻮﻧﺪ ‘ و ﺑﺎ اﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺩﺭ اﺻﻞ ﻣﻲﺧﻮاﻫﻨﺪ ﻋﻘﺪﻩﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩﺑﺰﺭﮔﺒﻴﻨﻲ ﺧﻮﺩ ﺭا اﺭﺿﺎ ﻛﻨﻨﺪ اﻳﻦ ﺑﺮﮒ ﺁﺳﺸﺎﻥ اﺳﺖ ‘ ﻭاﻗﻌﺎ ﻛﻪ ﺑﻨﺎﺯﻡ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻫﻨﺮ ‘ ﻳﻪ ﺁﺩﻡ ﻗﺮﺗﻲ اﻭﻥ ﻭﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﻳﻪ اﺳﻠﺤﻪاﻱ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻛﻪ اﻳﻦ ﺑﺮاﺩﺭاﻥ ﺭا ﻫﺰاﺭﺗﺎ ﻫﺰاﺭﺗﺎ ﺑﻪ ﺩﻳﺎﺭ ﻓﻨﺎ ﻣﻴﻔﺮﺳﺘﻪ اﻟﺒﺘﻪ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﺧﻮﺑﻲ اﻳﻨﺎ ﻣﻴﺮﻥ ﺑﻬﺸﺖ اﻭ ﻫﻢ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﻭ ﺻﺎﺣﺐ ﻣﻴﺸﻪ ﻣﺜﻞ ﺳﺮﺥ. ﭘﻮﺳﺘﺎﻥ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ ﺣﺎﻻ اﮔﺮ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻲ ﻳﻪ ﻛﺎﺭﺧﻮﻧﻪ ﺑﺴﺎﺯ ﻳﺎ ﻳﻪ اﺧﺘﺮاﻋﻲ ﭼﻴﺰﻱ ﻣﻴﮕﻪ ﻧﻪ ﻣﺎ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﻫﻨﺮﻣﻮﻥ ﺷﻬﺎﺩﺕ و اﻃﺎﻋﺖ اﺯ ﺧﺪاﺳﺖ ﺑﺮاﻱ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ اﺳﻢﻫﺎﻱ ﭘﺮﻣﺼﻤﺎﻳﻲ ﺭا هﻫﻢ اﻧﺘﺨﺎﺏ ﻛﺮﺩﻥ ﻣﺜﻞ ﺳﺮﺑﺎﺯاﻥ ﮔﻤﻨﺎﻡ اﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﮔﺎﻩ ﮔﺪاﺭﻱ ﻫﻢ ﺁﻫﻨﮕﻬﺎﻱ ﺁﻫﻨﮕﺮاﻥ ﺭﻭ ﻣﻴﺰاﻥ ‘ ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ اﻭﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﻴﮕﻪ ﻛﺠﺎﻳﻨﺪ ﻣﺮﺩاﻥ ﺑﻲ اﺩﻋﺎ ‘ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﻭ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺩﺳﺘﺸﻮﻥ ﺑﻪ خﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﻣﻴﮕﻦ ﻣﺮﺩاﻥ ﺑﻲ اﺩﻋﺎ ‘ ﺁﻗﺎ ﻧﻪ ﺑﺮاﺩﺭ ‘ ﺗﻮ ﭘﺮ ﻫﺴﺘﻲ اﺯ اﺩﻋﺎ ﻫﻤﺎﻧﻂﻮﺭ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺎ ﻋﻤﻠﺖ ﺩاﺭﻱ ﻣﻴﮕﻲ اﺯ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻣﻌﺮﻓﺘﺮ ﻛﺎﺭﺩﺭﺳﺘﺘﺮ ﺑﺎ ﺑﺼﻴﺮﺗﺘﺮ ﻧﺪاﺭﻳﻢ ﻓﺮﺷﻲ ﺑﺮ ﻋﺮﺵ ﭘﻬﻦ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ و ﻟﻢ ﻣﻴﺪﻫﻨﺪ و ﺁﻥ ﺭا ﻧﻌﻤﺖ ﺧﺪا ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﻣﻲﺁﻭﺭﻧﺪ ‘ ﺁﺧﺮ اﻧﺼﺎﻑ ﻫﻢ ﺧﻮﺏ ﭼﻴﺰﻳﺴﺖ اﮔﺮ اﻳﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻧﺰﺩﻳﻜﺘﺮﻳﻦ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺪا و ﻣﺤﺒﻮﺑﺘﺮﻳﻦﻫﺎ ﻧﺰﺩ ﺧﺪاﻳﻨﺪ ‘ ﭘﺲ ﭼﺮا ﻛﺮﻳﺤﺘﺮﻳﻦ ﭼﻬﺮﻩﻫﺎ ﺭا ﺩاﺭﻧﺪ ﭘﺲ اﻳﻦ ﺭﻭاﻳﺖ ﻛﻪ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ ﺳﻴﺮﺕ ﺭا اﺯ ﺻﻮﺭﺕ ﺑﺨﻮاﻥ اﺯ ﻛﺠﺎﺳﺖ ‘ ﺁﺥ ﺑﺒﺨﺸﻴﺪ ﻳﺎﺩﻡ ﺭﻓﺖ اﻳﻨﻬﺎ ﻓﻘﻴﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﺑﺮاﻱ ﻫﺮ ﺭﻭاﻳﺖ ﺣﻜﺎﻳﺘﻲ ﻫﺮ ﺭاﺳﺨﻲ ﻣﻨﺴﻮﺧﻲ و ﺑﺮاﻱ ﻫﺮ ﺩﺭﻱ ﻛﻠﻴﺪﻱ ﺩاﺭﻧﺪ اﻱ ﻛﺎﺵ ﺣﺪاﻗﻞ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺯﺭﻧﮓ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﻣﻴﺘﻮاﻧﺴﺘﻨﺪ ﺳﺮ ﺑﻘﻴﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﺭا ﻫﻢ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ اﻭﻥ ﺁﺧﻮﻧﺪﻩ ﺷﻴﺮﻩ ﺑﻤﺎﻟﻨﺪ ‘ ﻭﻟﻲ ﻧﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻓﻘﻄ ﺯﻭﺭﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﻣﺤﺘﺎﺟﺎﻥ ﻣﻴﺮﺳﺪ ﻛﻪ ﺁﺭﺯﻭﻱ ﺷﻨﻴﺪﻥ اﻳﻦ ﺟﻤﻼﺕ ﺭا ﺩاﺭﻧﺪ ‘ ﺷﻤﺎ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ‘ ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﺑﺼﻴﺮﺗﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺧﺎﺻﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﻧﺎﻡﺁﻭﺭاﻥ ﺑﻲ ﻧﺎﻡ ﻫﻤﻴﻨﻬﺎ ﺭﻭ ﺑﮕﻲ ﻣﻴﺰﻧﻦ ﺯﻳﺮ ﮔﺮﻳﻪ ‘ و ﻫﻤﻪ اﻳﻦ اﻟﻔﺎﻅ ﺭﻭ ﻧﺴﻴﺐاﻟﻌﻴﻦ ﺧﻮﻳﺶ ﻗﺮاﺭ ﻣﻴﺪﻥ و ﻟﭙﺎﺷﻮﻥ ﮔﻞ ﻣﻴﻨﺪاﺯﻩ ‘ اﻳﻨﻬﺎﻱ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﻫﻨﺮ ﺁﺧﻮﻧﺪاﻱ ﻣﺎ ﺑﻮﺩ
    اﻟﺒﺘﻪ ﻧﻮﺑﺖ ﺑﻪ ﺣﻞ ﻣﺴﺎﻳﻞ اﻗﺘﺼﺎﺩﻱ ﺳﻴﺎﺳﻲ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ اﻗﻨﺎﻉ اﻓﻜﺎﺭ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﻛﻪ ﻣﻴﺮﺳﺪ ﻋﺎﺟﺰﻧﺪ ﻛﻪ ﻋﺎﺟﺰﻧﺪ ﻛﻪ ﻋﺎﺟﺰﻧﺪ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﻓﺮﻫﺎﺩﻱ ﺗﺴﻠﻴﺖ ﻣﻴﮕﻢ و ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﭼﻂﻮﺭ ﻣﻴﺘﻮﻧﻢ ﻛﺎﺭﻱ ﺑﻴﺸﺘﺮ اﺯ ﻫﻤﺪﺭﺩﻱ اﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻡ ‘ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﺪا و ﺣﺴﺎﺏ ﻛﺘﺎﺏ اﻭ اﻳﻤﺎﻥ ﺩاﺭﻡ و ﺑﻪ اﻭ ﺗﻮﻛﻞ ﻣﻴﻜﻨﻢ.

     
  72. سپاس فراوان به انسان آزاده جناب نوریزاد. فاجعه شلر نشان از کشته شدن انسانیت در نظام جمهوری اسلامی دارد. این سیستم قابل اصلاح نیست. باید سیستمی نو بر اساس اصول حقوق بشردر ایران بر قرار شود.

     
  73. در پاسخ به دغدغه رهبرى در مورد سن وسال نظام بايد گفت اين نظام چون از ابتدا با ناهنجاري هاى متعدد مادرزادى به دنيا آمد و عقل درست و حسابى هم نداشت، خيلى زود دچار عفونت هاى وسيع و متعدد درارگانهاى اصلى بدنش شد و تا بحال چند بار هم دچار ايست قلبى تنفسى شده كه با عمليات احياء توسط اصلاح طلبان، برگشته. حالا هم با اينكه سرُمِ خرافه ها به او وصل است، دچار مرگ مغزى شده ولى شوراى پزشكى اش حاضر نيست او را از دستگاه رسپيراتورى به نام سرمايه هاى ملى ايران كه از زمان تولدش به او وصل است جدا كند.
    در پاسخ به اين سوال كه آيا علاجى هم براى آن متصور است بايد گفت كه علاج كه ندارد ولى مى توان آن را با همين درمان نگهدارنده يعنى سرم و رسپيراتور، در حيات نباتى اش نگهداشت. همانطور كه آقاى دكتر بنيانگذار، پزشكى كه ايشان را به دنيا آوردند، خيلى تاكيد كردند و حفظ اين بيمار را از اوجب واجبات دانستند، از زمان خود ايشان و بعد دانشجويان ايشان كه بعد ها خود پزشكان حاذقى شدند نظير آقايان دكتر طائب، دكتر شريعتمدارى و غيره سالهاست اين درمان نگهدارنده انجام مى شود و هر كس سؤالى كرد، در پاسخ، او را مانند شِلِر مورد احترام و كرامت ( با مفهوم اسلامى نه غربى) قرار مى دهند.
    حالا اين درمان تا چه زمانى جواب دهد بستگى دارد به خوش باورى مردم به احتمال اصلاح و بهبود اين بيمار.

     
  74. کار بزرگی می‌کنید. امیدوارم نیروی ادامه دادن داشته باشید…

     
  75. آقاى خامنه اى از آزادى و كرامت انسانى در اسلامت گفتى اما تعريفشان نكردى .شلر آنها را براى ما تعريف كرد .بيش ازين چه مى توان گفت آنجا كه كلام از اين همه بى شرمى در كام ميخكوب مى شود و اشك مجال سخن گفتن نمى دهد

     
  76. با پوزش
    در نوشته پیشین پیرامون مجازات های جایگزین اعدام مرتکب اشتباهی شدم که لازم دیدم اصلاح کنم
    صحبت از نحوه دادرسی در جوامع مدرن شد و به اشتباه گفتم اگر خانواده مقتول رضایت ندهد…..
    که به طور کل اشتباه است
    تعلق خون به بازماندگان خانواده نگرشی قرون وسطایی (اسلامی) به مسایل حقوقی است
    در جوامع مدرن جرایم به دو دسته عمومی و خصوصی تعریف می شوند
    دعاوی خصوصی بیشتر شامل توافقات و تعهدات بین دو شخص حقوقی است
    دعاوی عمومی شامل هر جرمی است که طبق قانون مورد توجه امنیت عمومی باشد به طور مثال دزدی حتی اگر جزیی باشد و ضرب و جرح و کلاه برداری و یا جرایم خلاف عفت عمومی و به خصوص قتل که در همه این موارد شاکی دادستان است و نه قربانی یا بازماندگان او
    یعنی حتی در صورت بخشش مجرم از سوی قربانی دادستان موظف است متهم را به دادگاه بکشد و قاضی یا هیات منصفه در باره او حکم صادر خواهند کرد.
    قربانی تنها به عنوان شاهد به دادگاه دعوت می شود و نه به عنوان شاکی
    در صورتی که قربانی ادعای خسارت بیش از آنچه دادگاه تشخیص می دهد داشته باشد می تواند به طور خصوصی شکایت کند
    در این نوع دادرسی کسی نمی تواند قربانی یا بازماندگانش را برای بخشش و عفو مجرم تحت فشار قرار دهد چرا که اجرای حکم در اختیار قربانی و یا بازماندگان وی نیست و مجازات طبق قانون اجرا خواهد شد

     
  77. نوری زاد
    فرمودید
    …یکجا باید ببخشاییم و تمام کنیم این خون بازی را….
    درست
    با این حال این به معنی بخشش نیست
    شما چیزی را می توانی ببخشی که مال خودت است
    کسی که چنین مظلومانه جان باخته جان من و شما نبوده که ببخشیم
    ما نمی توانیم به نیابت از کسی که جان باخته این جان باختن را ببخشیم
    بهتر است لغت مناسبتری استفاده کنیم
    گذشت
    یا شاید عبور آن طور که دوست ما در ویدیوی آشتی ملی عنوان کرد
    یا چشم پوشی و بعد هم توضیح دهیم چشم پوشی تنها به دلیل مصلحت بزرگتر که سعادت جامعه است
    اگر چه اعدام مجازات ضد بشری است لیکن چشم پوشی از اعدام به معنی عدم اجرای مجازات های جایگزین نیست
    یعنی در صورتی که بازماندگان قربانیان خودکامگان رضایت ندهند دادگاه صالح می تواند حکم به زندان های طویل المدت آنگونه که در دنیای مدرن رایج است بدهد
    به طور مثال 20 سال برای جرایم منجر به قتل
    برخی موارد در صورت شدت جرم و قصاوت قلب مجرم زندان ابد بدون امکان بخشش

     
  78. نمیدونم چی بگم بعد خوندن این تراژدی فقط گریه کردم.خدا ب این نسل رحم کنه(نسل سوخته واقعا سوختست…)
    امروز روز اولی بود ک با سایتتون آشنا شدم و از فردا جایگاه منه تا بیشتر با تبعیضو فلاکتی ک گریبان ما رو گرفته آشنا شم

     
  79. می توانم درک کنم که چه درد جانکاهی روح و روان پدر و مادر شلر را تا زمانی که زنده هستند در هم می کوبد.

    این پدر دردمند چه بسا بارها خود را سرزنش کرده که چرا نمی توانسته شلرش را، این لاله فرو خفته اش را فراری دهد تا ناچار نباشد او را برای تحویل دوباره به براداران اوین آماده کند.

    شاید اگر او مال و منالی داشت، دستکم موجبات فرار دخترش را از زندان بزرگ ایران که فرشته عدالت از آن رخت بربسته، فراهم می ساخت. مرگ بر فقر و ناداری و ناتوانی و آنان که همه این صفات را بر مردمان این کشور نفتخیز تحمیل کرده اند و خود بر برج عاج نشسته اند، نشئه از رانت ها و دزدی ها و دست اندازی بر درآمد ملی این کشور مصیبت زده.

    سخت است که نتوانی فرزندت را نجات دهی و ناچار باشی او را تحویل درندگان و دریوزگانی دهی که او را چنین خانه نشین و افسرده ساخته اند و حتی قادر به انعکاس داستانش در این مدت نبوده باشی.

    دستگیری او درست یک روز پس از سفر رهبر به کرمانشاه اتفاق افتاده و هر آنچه بر او در زندان گذشته و خونش بر گردن آقا است. این خون ها روزی او را از برج عاجش فرو خواهند فکند.

     
  80. محمد نوری زاد

    @سلام ساسان, اصلاحش کردم. سپاس ازشما

     
  81. Salam,bar shoma ,keele dost dashtam ba shoma sobhat bekonam time line shoma ro dydam agah dedam hanoz az jenayt karan emayat kardeed,vale to VOA gofteed ke az karahy gozashteh eshtbah bodeh ke man kodam shaksan cry kardam.en regym bayad havaz beshe va bad az an hamnabyad edam bashad.movagh bashid

    ——————

    سلام آقا مجید گل. بله نباید حرف از اعدام بزنیم. هر خون، خون می آورد. یکجا باید ببخشاییم و تمام کنیم این خون بازی را
    سپاس ازشما

     
  82. خدمت عزیزان با صفا..این آقای نوریزاد ما را تشویق کرد و ما هم بی جنبه فکر کردیم علی آباد هم شهره..گفتیم حالا که زنجانی سرباز امام زمونه چرا ما کم بیاریم..گفتم سری هم به بقیه بزنیم و ببینیم تو دنیا چه خبره
    1. آقا این جناب اردوغان هم خیلی بی جنبه تشریف دارند..آقا یک اختلاسی شده..آقا بیا ماچ رو بده و آه آه خدا حافظ..تموم شد..حالا جو گیر شده هر روز رئیس پلیس و استاندار و وزیر عوض می کنه.. تو دیگه کی هستی..آقا بیا اینجا ببین اموال تا مین اجتماعی را مفت خریدن، پولش رو هم گفتن از خارج میدیم..یهوئی اوباما سر انتقال پول تحریم کرد..حالا زنجانی جنس رو خریده و برده..پول کو؟ تو حسابی که استکبار روش دست گذاشته.خب مگه ما معامعله رو بهم زدیم؟ مرد و قولش..حالا نداد که نداد..10 سال دیگه میده..بالاخره که میده..ما که مثل شما ترکها نیستیم..مثل مرد پشت مدیرمون وایستادیم..جنس را هم دادیم پول هم نگرفتیم..بعله آقای اردوغان قارداش..فرق مدیر با مدیر اینه..کم ظلم کن..پاشو میخوری عزیز
    2. آقا عجب بساطیه این مملکت.آدم نمی دونه دردشو به کی بگه..یک عده آدم بیکار راه افتادن دنبال این جناب مصلحی که آقا والله بالله جلیلی رئیس جمهور نیست.شما اشتباه میکنی..فکر می کنن طرف با این همه سابقه باز هم گول چند تا بچهّ را می خوره..آقا شما گوش نده..اینا 8 سال بعد میفهمن چه شکری خوردن..شما تولید جوجه کن تا آخر پائیز بعد از شمردنشون یک جوجه کباب هم بزنیم..
    3. آقا یعنی چی بور کینا فاسو فسادش از ما کمتره؟ خب باشه..مگه هر چی کمتر باشه خوبه؟.مثلا دانمارک که اصلا به بی نمازی معروفن و الکی میگن از همه پاکتره یعنی چی؟.از کجا میدونی پاکه؟ خودت ترکش دادی؟..دنیا 2 قسمته..یکی ما نماز خونا یکی هم اون بی نماز خونا…آقا کسی که اصلا وضو نمی گیره و غسل نمی کنه از کجا میدومی پاکه؟..ما 144 هستیم تو فساد..بعله هستیم..تا چشتون درآد..سال دیگه میشیم 154 مین تا جونتون در آد ..ما وایستادیم عزیز..انشالله این آمریکا ایدز بگیره همه راحت شیم.
    4. آقا جدّی جدّی این بابک زنجانی هم فیلمیه ها..بقول آقای غرضی لامصب فکر کرده پفک فروخته نه نفت!..داداش نفت و بردی ، فروختی، پولش هم گرفتی حالا می گی دادم..آقا بد ترین چیز دروغه..خب راست راست بیا مرد و مردونه بگو پولو گرفتم هر موقع شد میدم..می ترسی بگن زبون نداری؟ ..مگر اون پدیده هزاره سوّم که همه رو میذاشت سرکار کسی کاری باهاش داشت..تو هم اگه ریگی تو کفشت نبود ابنجا رو با سوپری سر خونتون عوضی نمی گرفتی..ای بابا..همه فکر می کنن اینجا پفک فروشیه..آقا اینجا دولت داره..مجلس داره.قانون داره..قاضی داره..چی میخندی؟..انشالله به رو بری تو بند 259 تا چشم بصیرتت چار تا بشه.. عجب گیری کردیم
    5. آقا تا سه نشه بازی نشه..حرف این آقای جنتی درست درسته..اوباما 3 بار اسم موسوی رو برده..خوب معلومه ریگی تو کفششه..اگه نبود 10 دفعه میبرد..اصلا ما اسمشو می بردیم..اصلا این موسوی که ریگ تو کفششه حتما با ریگی هم رابطه ای داشته..معلومه..اون بلوچ بوده این ترک..اون شیش کلاس سواد داشت این مهندس بود..خیلی چیزای دیگه هم هست که فعلا نمیشه گفت..تا جمعه بعدی..انشالله که جمعه بعدی بیاید..در انتظاریم..منظور آقای جنتیه که جمعه ها بی ایشون صفا نداره..بفرما آبجوی صلواتی…

     
  83. مملکت مابه چند نفر مثل جناب نوری زاد احتیاج دارد که از این فلاکت نجات پیدا گند. حیف که او تنهاست. مرد پرصلابت عصر ما.

     
  84. سلام کاک محمد گیان
    ان شالله که خداوند براقی و سرحالی و نیروی مبارزه ات با دیدن این همه خیانت و کشتار بشتر کند و قوه قلب و صبرتان پر نور
    این چند روز که بعضی مطالب شما می خوندم با خود کلنجارها رفتم که باز برایتان بنویسم یا نه
    و اینک با خواندن تجاوز به سربازی که سرباز است و جیران شلر دختری بی پناه ، فقط بخاطر گفتن چند سوال
    اگر یادتان باشد قبلا مطلبی را برایتان نوشتم که در کوردستان چه چیزهایی برایمان عادی است ؟
    تجاوز و کشتن و ناپدید شدن
    و گفتم وقتی که جریان کهریزک را شنیدم هیچ تعجب نکردیم و تعجبمان از تعجب مرکزنشینان بود
    در این سفرهایتان بی شک مطالب زیاد و دردناکی به همراه دارید و بدونه شک تجربه های که سر از مطالبی می دهد
    کاکه محمد اگر چه حول و زحمت شما برای رساندن ایران متشکل از نژادها و زبانها و در پناه حکومتی عادل و عدالت خواه
    اما فک نکنم ان ایران به وجود اید
    گاهی به شما فک می کنم که انگار ابن سینایی باهاتون است که شما را به این گوشه و ان گوشه ایران می برد و دردها را ببینید
    گاهی هم فک می کنم همانند کسی شده اید که برایتان دردهای مردم عادی دارد می شود (نمی دانم)
    گاهی هم فک می کنم دارید یک سفرنامه ناصر خسرو درست می کنید
    و گاهی هم ف فک می کنم می خواهید بگوئید اقایان ، آقای محمد خاتمی ، آقایان اطلاح طلب و اقای مطهری و ….. بیدار شوید بیدار شوید
    بس در خواب تعصب و خرافات زیستن ، شما که خودتان را اصلاح طلب می نامید اما از اوردن کمترین انتقاد از ولایت مطلقه فقیه عفو کردید
    مگر نمی ببیند مملکت در چه فلاکتی است
    مگر نمی ببیند که مردم را به کجا رسانده اید؟
    نمی دانم
    ولی نوریزاد گرامی و دوست داشتنی
    باور کنید بیدار نمی شوند می دانید چرا؟
    بگذار بگویم و از من نرنج، شاید خودتان هم بدان رسیده اید
    //////
    بقول شما مردمی که خود بر سر نفت نشده اند و سهمشان از نفت فقر و کشتار
    و یا بهتر بگویم متاسفانه جایی که کورد بود فقیر و جایی که سنی بودن هو فقیر است و فشار مذهب جایی که کورد بود و سنی کشتار بود وفقر و فساد
    اینک عرب است فقیر و عرب است و سنی ، فقر و فساد و کشتار و ….
    اگر چه اینها به صورت کلی است وگرنه در واقع این حکومت بل نه برای کورد بوده و نه عرب و نه حتی برای فارس
    بلکه هر که شیعه اونا بود و با اونا ادم حساب شد ( خونخوار) و مقام داده شد
    ///// /
    /////
    /////
    وچه اشکالی دارد نهادینه این حکومتها بر عقاید کسی تفتیش نکند
    بگذار اهل حقی با من دوست باشد و شیع ای با من دوست
    و اگر من در عقاید با او اختلاف دارم و اختلاف زمانی با او در میان گذاشتم در اوج اخلاق باشد نه تعصب و نه اینکه من حقم و ناحق
    و بگذارم طرفم بر حقانیت من تصمیم بگیرد و مهم تر از همه اگر حقی باعث از بین بردن اسایشی شود حق نیست چون حق دل را بیدار می کند و خواب را از چشم می رهاند و اشک را بر چشم جاری و زبان را لال
    و جالب است اگر همین حق همراه محبت و اخلاق نباشد ناحق می شود که متاسفانه نه من این را با خود دارم و نه کسانی که دم از دلسوزی می زنند (بیشتر خودم را منظور است)

    نوریزاد سفرتان را ادامه بده و بیشتر بنویس و بیشتر بنویس
    اگر چه شاید کسانی را به مزاقشان خوش نیاید (ببخشید که این جملاتم امر ی است)
    آنچه من می ببینم این است ایران تجزیه می شود و تجزیه ای وحشناک و در هر شهر و روستا انتقامهای وحشناک
    عراق را بنگرید آنها هم در اتش ایران دراند می سوزند شیعه به جون سنی و سنی به جان شیعه
    ناگفته نماند من این گروهای تندر و سوریه که ظاهرا با سوریه می جنگند از ایران می دانم
    امیداوارم و خدا متعال خواستارم که برای رسیدن به حق های از دست رفته کسی به جان کسی نیافتد
    مرا ببخشید که شما رو اذیت کردم
    برایتان آروزی سرحالی و سلامتی می کنم
    اما اینکه خودتان را در کنار انسانهای مظلوم قرار می دهید خیلی خیلی ممنونم و خود را از آنها بیشتر نمی ببیند
    و دلتان با دل این مظلومان آرام می گیرد خدا شکر می گوییم
    و از اینکه چند گاهی کسانی بد و بیراه و فش و ناسزا به شما می گوییند من معذرت خواهی می کنم که چرا اونا داغدارن و نارحت
    ان شالله که خداوند متعال نور هدایتش در دل شما و هم دل من گمراه قرار دهد و ما را با آن سیراب کند
    به امید دیدار

     
  85. جناب نوری زاد تمام این کار های نیکویی که دارید در پهنه ی زمین می کنید در حافظه ی کاینات ضبط میشه , واقعا شما مصداق شعر نمرد آن که دلش زنده شد به عشق , ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما هستید , از شما خواهش می کنم به کارهاتون ادامه بدید که این سرزمین مرده حد اقل یه تکانی بخورد ,
    سپاس و نور خداوند همراه شما باد

     
  86. هر وقت گفتند بیارینش اوین باید برش گردانید ؟ که ما دوباره ////// ؟ در قانون اسلام و ایران اسلامی معلوم نیست اصلا کسی که اعتراضی به ظلم کرده دقیقا مجازاتش چیست و چند سال زندان به او میدهند و آیا چند بار باید //////. شاید باید تعداد //////// الزامی را در قانون اساسی بنویسند! ///////// که مثلا ///////////بود اگر کسی حاضر به تسلیم به اسلام نمیشد و برعلیه جنایتهای اواعتراضی میکرد سرش را میبرید و اگر زن بود //////////(مثل زنی یهودی که به اسارت او افتاد و چون حاضر نشد مسلمان شود ///////////////// مسملانان امروزه به این تجاوز ازدواح میگویند که البته بعضی مسلمانان عقیده دارند که این زن بالاخره ///////////
    این دین شما که اصلا معلوم نیست حرفش چیه و قانونش چیه. بدبخت شاه آمد آدمتان کند و قانون گذاشت که نباید به دختران 9 ساله تجاوز شود و اسمش را ازدواج بگذارند اما شما حیوانات وحشی برعلیه اش برخواستید تا بتوانید دوباره فرهنگ و دین کثیف و فاسدتان را در کشور پیاده کنید. این نجاست تمام وجود ///////// را گرفته برای همین است که دیگر انسانها را نجس می بینند.

     
  87. سلام و درود به شیلر
    او زنده است او آزاد است او هیچ از یک پیامبر کم ندارد من با خواندن این داستان اینبار بیشتر از همه از خودم بدم آمد چرا که من و شما ای ایرانیان و ای کسانی که می خوانید و می گذریدو در این مجرا و هزاران مجرا و درد دیگر گناه کاریم. ای نمایندگان به اصطلاح مردم در مجلس ای آقای توکلی ای آقای رضایی که سایت دارید از تمام کسانی که این جنایت را مرتکب شده اند گناه کار ترید اگر که حداقل این خبر را منتشر نکنید حتی اگر تکذیبیه آن را هم کنارش بیاورید و اگر چنین نکنید بدانید جایتان حتی در انتهای جهنم هم نیست آقای توکلی من می دانم شما دختر همسن و سال این فرشته گمنام دارید فقط لحظه ای جای خود را با این پدر عوض کنید آقای رضایی پسر شما را در دبی کشتند بعد زمانی صدایتان خفه شد مگر این دنیا چقدر ارزش دارد. شایعاتی هست همین دوستان و یاران قاتل شیلر کار پسر شما را هم ساختند خوب البته فرزند شما در هتل با بعضی اما و اگر و این عزیز در نهایت معصومیت. من متها بود چنین نگریسته بودم خانم محتشمی یک نامه هم برای شیلر بنویس. او هم مثل مریم مستحق هزاران نامه است که بگوییم ای شیلر عزیز خون تو بسیاری از زندگان که هیچ بلکه حتی بسیاری از مردگان را از مسیر بهشت به جهنم خواهد برد.

     
  88. آی آدمها که بر ساحل نشسته
    شاد و خندانید
    یکنفر دارد در اینجا می دهد جان

     
  89. سلام .بچه بودم در کنار پدر و مادر برای آبیاری زمین های کشاورزی میرفتم هر کس که رد میشد میگفت خدا قوت با آن سن کم احساس میکردم قوت و انرژی در بازوانم جریان پیدا کرده حال به شما میگویم خدا قوت
    هر چند که به وجودش نیازمندم برای توضیحی برای زندگی مردمانی که از نزدیک زیارتشان کرده اید .من بچه جنوب هستم بچه یکی از همان روستاهای که شما از کنارش گذشتید از کنار خود روستا که،از کنار جاده ای که به آن روستا را به جاده اصلی میرساند .شاد باشید و سلامت
    و در پناه حق(روزهاست که میخواستم بنویسم برای شما هر بار که با تصور یکی از آن خانواده ها اشکهایم سرازیر میشد اما نمیشود نوشت.برای شمائی که دیده اید تا تصور من کودک زود پیر شده فاصله هاست فقط میگویم حق نگهدارتان

     
  90. آقای نوریزاد عزیز .بیشتر نوشته های شمارادنبال میکنم.ولی باخواندن هر سطر از داستان شلر اشک ریختم .به نظر من همه ایرانیان در این غم بزرگ شریکند.باامید به اینکه
    همیشه زنده وثابت قدم باشید .ارادتمند شما .محمدرضا

     
  91. داستان شلر…
    چه حرفها در سینه دارید و چه گوشها جانانه مشتاق شنیدن آنهاست. عزیزی که شما را در زندان دیده بود از روح بزرگ و منش بزرگوارانه شما میگفت. سالم و پیروز باشید و استوار و ثابت قدم در راهتان. هر روز چشم به راه نوشته های شماییم تا بیشتر بدانیم تا شاید ما هم چاره ای بیابیم برای این وطن به یغما رفته و مردمان تاراج شده و مغبون.

     
  92. هر چی هست چون هر شب دارم صداشون رو می شنوم
    میدونم که بسیار وضع بدی دارند
    با دکتر هم مشورت کردیم
    گفتن که وقتی شورت شون پر از خون شده
    یعنی به شدت از نظر جسمی وضع بدی دارند
    می خواستم خواهش کنم در موردشون حرف بزنید
    مردم حرف هاش شما رو گوش میدن
    شما رو دوست دارن
    مخاطب زیاد دارید

    گریه هاشون رو گوش کنید
    ببینید چه عذابی می کشند
    یه فرد جهادی هیچ وقت اینطور از اعدام فرار نمی کنه و اشک نمی ریزه
    اعدام رو افتخار میدونه
    من جهادی ها رو می شناسم
    اینا جهادی نیستن
    https://hra-news.org/fa/letters/ما-هیچ‌گونه-اقدام-مسلحانه‌ای-نکرده‌ ایم
    https://hra-news.org/fa/prisoners/بیهوشی-سه-تن-از-زندانیان-اعتصابی-قزل-حصار
    این هم صداشون که دیشب ضبط شده
    http://www.youtube.com/watch?v=kXJ-sVdLN8k&feature=youtu.be

     
  93. درود بر جنابعالی
    ضمن ارزوی سلامتی در خصوص داستان شلر باید عرض کنم ایشان از دوستان و همکلاسیهای من بود. خدایش بیامرزاد.
    انبوهی از خاطرات را با خواندن این پست از جنابعالی، در ذهن خود مرور شده یافتم. خداوند به شما توان بیشتر و انرژی مضاعف بدهد تا باز هم درخششتان ادامه یابد.
    فدای مهرتان.

     
  94. سلام
    شما را بخدا در خصوص کلاهبرداری چندین میلیاردی شرکت اریکه خودرو مهر یه پست بذارین.صبح روز سه شنبه 11 دی برابر با 28 ماه صفر شرکت اریکه خودرو مهر (که شرکتی معتبر و دارای مدارک کامل قانونی بود)پس از دزدی چندین میلیاردی اقدام به جمع آوری دفتر خود واقع در خ شریعتی خ کارگر نمود و مسئولان آن در حال حاضر متواری میباشند.
    در تاریخ شنبه 14 دی تعدادی از مالباختگان اقدام به طرح شکایت در دادسرای منطقه 7 سید خندان نمودند که در پایان روز دوشنبه 16 دی تعداد آنها به قریب 200 تن رسید.نظر به احتمال بالای وجود مالباختگان بی خبر از ماجرا از شما عاجزانه خواهشمندیم این مطلب را به اشتراک بگدارید.با توجه به اینکه اکثر تبلیغات این شرکت از طریق اینترنت بوده است خبررسانی بسیار محتمل است.ضمنا برخورد با این مسئله بسیار ضعیف بوده است………بگونه ای که بازپرس شعبه 8 ساعت ده و نیم صبح پس از حضور در محل کار خود و لاس تلفنی نیم ساعته شروع به میل نمودن صبحانه کرده و در نهایت امر هم مشخص نشد که دستور بررسی به آگاهی را دادند یا اکنون مسئولان شرکت با خیالی آسوده قصد سفر به دیار خاوری را دارند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    ———————

    سلام آقا سعید گرامی. من اکنوند در اهوازم و دسترسی به صحت و سقم این قضیه ندارم و اساسا نیز به طرح یک چنین مباحثی تا کنون نپرداخته ام.
    پوزش

     
  95. تسلیت
    تسلیت به خانواده محترم این بانوی درگذشته
    تسلیت به تو نوری زاد چه تحملی داری
    تسلیت به تمامی آزاد مردان و آزاد زنان

    آه از بی شرمی بی شرمان
    سرافکندگان

    درود به تو ای نوری زاد
    که درد ها را از دل سیاهی ها آشکار می کنی
    پاینده باشی
    زنده و جاوید راه تو
    شب تار به سر خواهد رسید؟
    شب تار به سر خواهد رسید…

     
  96. قسمتی از نامه خانم محتشمی پور در مورد مریم شفیعی

    در مورد مریم شفیع پور خانم محتشمی همسر تاجزاده نامه ای نوشته اند که متن کامل آن در سایت کلمه درج شده است من فقط قسمتی از این نامه را در اینجا می آورم قضاوت با خود شما که ببینید این خامنه ای در زندانها چه می کند با این بی گناهان:

    ……حالا می خواهم برایت بنویسم و زبان از سخن گفتن می ماند و واژه ها یخ می زنند بر نوک قلم و عرق شرم بر جبین می نشیند از کردار قبیح بازجوی دیوسیرتت که نامش بهاری است و خودش شیطانی! چگونه دست کثیفش بر تن نازک تو دخترک ۲۵ ساله بلند شده است یا آن پای لندهورش بر پهلو و کمر نازک تو اصابت کرده از غضب همکاری نکردنت با او و هم پالکی هایش؟! شرم باد بر او بر تکفیری های خشونت طلبی که راه دعا را گم کرده اند و به ترکستان می روند…..

    و تو چگونه زبان در کام گرفتی و از دردهایت نگفتی مریم جان؟ دردت به جانم!

    …26 سالگی ات را در خانه بهار جشن گرفتیم و نام بازجو بهاری مانند خنجر در قلبم فرورفت وقتی از خشونت های عفریت گونه اش شنیدم. وای بر من وای بر ما اگر شاهد ستم بمانیم خاموش!….

     
  97. به نام خدایی که من میشناسم نه آنکه به من شناسانده اند.
    با عرض سلام وخسته نباشید خدمت آقای نوریزاد عزیز
    از خواندن این داستان واقعی زندگی شیلر بدجور ناراحت شدم .وافسوس وتاسف خوردم حداقل برای خودم که درهمچین نظام وحکومتی زتدگی میکنم .تقصیر حاکمیت نیست تقصیر خودمان است از جهل وخرافات ونادانی امثال من است که حاکمیت هرچه میخواهد سرمان می آورد.
    با تشکرواحترام فراوان

     
  98. سلام استاد.
    ببخشید جای این سوال اینجا نیست.
    اما منبعی را معرفی میکنید که جزییات شلیک مداح معروف را به حق بازگو کند؟ هرچه گشتم به صحت ابن موضوع شک کردم.
    با احترام.

    —————

    سلام دوست من
    باور می کنید من بی تقصیرم؟

     

ارسال پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نمیشود.

 سقف 5000 کاراکتر

Optionally add an image (JPEG only)

78 queries in 1254 seconds.