نوشته های امروز خود را تقدیم می کنم به :
زندانیان عقیدتی اهل سنت که این روزها بیش از دو ماه است که در اعتصاب غذا بسر می برند.
——————————-
داستان ماهشهر، سپاه و پیمانهای بدون مناقصه
نزدیکی های ظهرمی رسم به ماهشهر. پیش ازاین ماهشهررا ندیده ام. چرخی درشهرمی زنم ودارایی های ظاهری اش را تماشا می کنم. ماهشهرشهری است نسبتاً با آب ورنگ. با مناطقی مرفه ومناطقی متوسط ومناطقی محروم نشین. عمده ی شهرت ماهشهربه مجتمع عظیم پتروشیمی آن است که درشهرکی درهمان نزدیکی ها واقع است. با هجده واحد مستقل اما درکنارهم که هرکدام قراربوده محصول مؤثری تولید کنند وارزش افزوده ای ایجاد کنند. جوری که این مجتمع به تولید وفروش مواد خام مجبورنباشد وهمان مواد خام را به محصولاتی ارزآوربدل کند. درباره ی مجتمع پتروشیمی بعداً خواهم نوشت.
درماهشهر، ردّ معماری وشهرسازی انگلیسی ها را – همان که درآبادان دیده ام – می شود مشاهده کرد: خانه های مسکونی منظم وویلایی. با سقف های شیب دار. ودیوارهایی برکشیده ازشمشاد که بعدازانقلاب این دیوارهای شمشادی را با توری های فلزی نفوذ ناپذیرکرده اند وبه زیباییِ آنها خراش انداخته اند.
درورودیِ ماهشهردوچیزبیش ازهمه جلب توجه می کند. یکی کوه نمک است که با تبخیر آب دریا نمک بجای مانده را جمع آوری ودراین مکان انبارمی کنند. ودیگری ردیف تانکرهای مواد نفتی است که همگی عراقی اند و ازاربیل به مقصد ماهشهربارگیری می شوند. من پیش ازاین، این تانکرها را درقصرشیرین دیده ام که ازمرزبه این سوی می آیند وکلی حادثه وخسارت بجای می گذارند ومردم را می آزارند ومختصررونق معیشتی نیزدرشهرها وروستاهای میانی بجای نمی گذارند. شنیده ام که این تانکرها الکل یا بنزن می آورند و نفت کوره وگازوییل می برند. احتمال می دهم روانه کردن اینهمه تانکرسنگین با اینهمه خسارت وآسیب به این سوی، به معاهدات میان سپاه قدس با سران کردستان عراق مربوط باشد. که لابد به ازای این گشاده دستی، چیزی می دهند وچیزهایی می گیرند.
اغلب مردان وزنان ماهشهری بیکارند. آنان که استخدام شده ومشغول بکارند، عمدتاً ازاصفهان وشهرهای شمالی بدینجا آمده اند. یعنی پیمانکاران، پرسنل خود را با خود می آورند ومردمان ماهشهررا ازاین گنج بزرگ نصیبی نیست.
ماهشهرکه می گویم، شما سه شهرِ سربندر وماهشهروجراحی(شهرچمران) را توأمان تصورکنید. مردمان ماهشهریا فقیرند – که عمدتاً عرب اند – یا از طبقه ی متوسط. پولهای کلان پروژه ها ازماهشهرخارج می شوند. بهمین خاطرآبادانی مؤثری که نشان ازرفت وآمد آنهمه پول وته نشین شدن قسمتی ازآنها درماهشهرباشد، مشاهده نمی شود. طبقه ی ثروتمند یا کلان ثروتمندان درماهشهرقلیل اند.
دراینجا معرکه گردان همه ی پروژه ها: سپاه است. مثل همه جا. ودراینجا غلیظ ومسلط وبی مخالف وبی مزاحم. دراینجا ورد زبان همه ی مردم ” قرارگاه خاتم الانبیاء ” است. قرارگاه خاتم با ” قُرب” های چند بچندش. مثل قرب کربلا وقرب نجف. که این قرب ها سردرپروژه های بدون مناقصه می برند وحالا نخورکی بخور! درماهشهر، سرداران سپاه، درشمارکلان ثروتمندان این شهرغارت شده اند. که ازهرپیمان بدون مناقصه، شش قسمتش را خودشان برمی دارند ویک هفتمش را برای انجام کاربه پیمانکاران رفیق ودوست می سپرند.
این سفر در نیمه ی دوم آذرماه صورت پذیرفته است.
محمد نوری زاد
آذرماه نود و دو- ماهشهر
اﻳﻦ ﻛﻪ ﻧﻤﻴﺸﻪ ﻫﻢ ﻛﻮﺯﻩ ﻫﻢ ﺭﻭﺯﻩ
ﻫﻢ ﺷﻌﺎﺭ ﻣﺴﺘﻀﻌﻔﻴﻦ ﻫﻢ ﺯﺩﻭﺑﻨﺪ ﻣﺴﺘﻜﺒﺮﻳﻦ ‘ ﻫﻢ ﺩﺯﺩ و ﻫﻢ ﺩﺯﺩﮔﻴﺮ ‘
ﺑﺮاﺩﺭاﻥ ﺳﭙﺎﻫﻲ ﻣﺎ اﮔﺮ ﻫﻢ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ ﺑﺎ ﺻﺪاﻗﺖ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ ‘ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻣﻴﮕﻦ ﺷﻌﺒﺪﻩ ﺑﺎﺯﻱ ‘ اﻟﺒﺘﻪ ﺑﺮاﺩﺭاﻥ ﺳﭙﺎﻫﻲ ﻋﻘﻠﺸﺎﻥ ﺑﻪ اﻳﻦ ﺟﺎﻫﺎ ﻧﻤﻴﺮﺳﻴﺪ ﻛﻪ ﭼﻂﻮﺭ ﻣﻴﺸﻪ ﻫﻢ ﺩﺯﺩ ﺑﻮﺩﻭ ﻫﻢ ﺩﺯﺩﮔﻴﺮ
ﺁﻓﺮﻳﻦ ﺑﻪ ﻋﻠﻤﺎﻱ ﻧﺎﺑﻐﻪ ﺣﻮﺯﻩ ﻋﻠﻤﻴﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻮﻓﻖ ﺷﺪﻩاﻧﺪ اﺿﺪاﺩ ﺭا ﺑﺎ ﻫﻢ ﺟﻤﻊ ﻛﻨﻨﺪ ‘ ﺑﺮاﻱ ﺭﻫﺎﻱ اﺯ ﻋﺬاﺏ ﻭﺟﺪاﻥ اﻭﻝ ﺩاﻳﺮﻩ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻲ ﺭا ﺗﻨﮓ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﭼﺮا ﻛﻪ ﺩﻻﺭﻫﺎﻱ ﻧﻔﺘﻲ ﻛﻔﺎﻳﺖ اﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺁﺩﻡ ﺭا ﻧﻤﻴﻜﺮﺩ ﺑﺎ اﻳﻦ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺩﻟﻲ ﻫﻢ ﺑﺮاﻱ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺧﺎﺭﺝ اﺯ ﺩاﻳﺮﻩ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻲ ﺁﻗﺎﻳﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻧﻤﻲﺳﻮﺯﺩ. ﻣﻦ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺳﺨﻨﺮاﻧﻲﻫﺎﻱ اﺯ ﺭﻭﺣﺎﻧﻴﻮﻥ ﺷﻨﻴﺪﻩاﻡ ﻛﻪ ﻋﻠﻨﺎ ﺯﻧﻬﺎﻱ ﻛﺎﻓﺮاﻥ ﺭا ﻫﻢ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﺣﻼﻝ ﻣﻴﺪاﻧﻨﺪ و ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻛﺎﻓﺮ ﻫﻢ ﺟﺰﻭ ﻭﻇﺎﻳﻒ ﺳﻨﮕﻴﻦ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ اﺳﺖ ‘ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻣﺜﺎﻝ ﺯﻥ ﺁﻗﺎﻱ ﺧﺎﺗﻤﻲ و ﻳﺎ ﻣﻮﺳﻮﻱ ﺑﺮ ﺳﭙﺎﻫﻴﺎﻥ ﻣﺎ و ﻳﺎ ﻋﻠﻤﺎﻱ اﺳﻼﻡ ﻧﺎﺏ ﺣﻼﻟﻨﺪ و اﮔﺮ ﺗﻌﺮﺿﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﺮﺣﻢ و ﻳﺎ ﻣﺼﻠﺤﺖﻫﺎﻱ ﺳﻴﺎﺳﻴﺴﺖ ‘ﭼﺮا ﻛﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻌﻮﺭ ﻧﺪاﺭﻧﺪ , ﻭاﺑﺴﺘﮕﻲﻫﺎﻱ ﻗﻮﻣﻲ ﺧﻮﺩ ﺭا ﺩاﺭﻧﺪ ‘ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﭼﺮا ﺑﺎﻳﺪ ﺣﻼﻝ ﺧﺪا ﺭا ﺣﺮاﻡ ﺑﺪاﻧﻨﺪ . ﻣﻦ ﻃﺒﻖ ﺭﻭاﻳﺎﺕ ﺷﻴﻌﻪ ﻋﺮﺽ ﻣﻴﻜﻨﻢ, ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺑﺮ ﻭﻟﻲ اﻣﺮ ﻣﺴﻠﻤﻴﻦ ﺑﺸﻮﺭﺩ ﻛﺎﻓﺮ اﺳﺖ و ﺯﻥ ﻛﺎﻓﺮ ﺑﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺣﻼﻝ اﺳﺖ
اﻳﻦ ﻧﻤﻮﻧﻪاﻱ اﺯ ﻓﻘﻬﻪ ﭘﻮﻳﺎﻳﻲ ﻣﺎﺳﺖ ‘ ﺁﻗﺎﻱ ﻧﻮﺭﻳﺰاﺩ ﺑﺎ ﻛﻤﺎﻝ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﻲ ‘ ﻣﻨﻮ ﺑﺒﺨﺸﻴﻴﺪ ﻭاﻗﻌﺎ ﻛﻪ ﺧﺎﻙ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻫﻤﻤﻮﻥ اﺯ ﻣﻮاﻓﻖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺗﺎ ﻣﺨﺎﻟﻒ اﺯ ﺷﺎﻩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺗﺎ ﺁﺧﻮﻧﺪ ﻭاﻗﻌﺎ ﻛﻪ ﺧﻴﻠﻲ ﺑﻲﻟﻴﺎﻗﺖ ﺑﻮﺩﻳﻢ
ﺑﺎ ﭼﻪ ﺷﻌﺎﺭﻫﺎﻳﻲ اﻧﻘﻼﺏ ﻛﺮﺩﻳﻢ و ﺳﺮ اﺯ ﻛﺠﺎ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻳﻢ ‘ اﻱ ﻛﺎﺵ ﻣﻲﺩﻭﻧﺴﺘﻴﻴﻢ اﻳﻨﻘﺪﺭ ﺑﻲﻟﻴﺎﻗﺘﻴﻢ
ﺩﻭ ﺗﺎ ﺁﺧﻮﻧﺪ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﻴﮕﻴﺮﻧﺪ و ﺩﻭ ﭼﻴﺰ ﻛﺎﻣﻼ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ اﺯ اﻭﻥ ﻣﻴﻔﻬﻤﻦ ‘ ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﻲ و ﺧﻤﻴﻨﻲ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺁﺧﻮﻧﺪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭﻟﻲ اﺳﻼﻡ ﺭا ﺑﻪ ﻛﻠﻲ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻣﻴﻜﺮﺩﻧﺪ ‘ اﺧﺘﻼﻑ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺣﺪﻳﺴﺖ ﻛﻪ اﻧﮕﺎﺭ اﺯ ﺩﻭ ﺩﻳﻦ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ. ﺳﻮاﻝ اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ اﻳﻦ ﺗﻔﺎﻭﺕ اﺯ ﻛﺠﺎﺳﺖ ‘ ﭼﻪ ﻋﻮاﻣﻠﻲ ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﻲ ﺭا ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﻲ و ﺧﻤﻴﻨﻲ ﺭا ﺧﻤﻴﻨﻲ ﻛﺮﺩ ‘ ﻋﻠﺖ ﺁﻥ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻫﺴﺖ, ﻧﻤﻴﺘﻮاﻧﺪ ﺩﺭﻭﻥ ﺩﻳﻨﻲ ﺑﺎﺷﺪ
اﮔﺮ ﻛﺎﺭﻱ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻛﺮﺩ ﺁﻧﺠﺎﺳﺖ
ممنون نوری زاد عزیز که همواره به فکر اهل سنت و دیگر اقلیت های دینی و مذهبی هستی . البته شیعیان دگراندیش هم این روزها حال و روزشان بهتر از ما نیست.
نظر دهندگان محترم
تهران و جیب طرفداران رژیم ولایت مطلقه فقیه اباد باد شهر ها و بقیه مردم ایران مهم نیستند.
به امید روزی که عقل و خرد و اندیشه در همه ما ایرانیان به حد اعلا برسد تا فرهنگ سکولاری (جدائی دین از دولت) – که پله اول پیشرفت ایران است – در فرهنگمان نهادینه شود و دولتی منتخب مردم و برای مردم و پاسخگو به مردم را برپا کنیم.
مهدی
فعلا همه باهم سپاهيان تب كرده اند زيرا مردم افسار مملكت شان را از اقايان گرفته اند ونمي خواهند سپاه يكه تاز باشد
وطعم اين حيف وميل اموال مردم بس شيرين بود وبه مزاق اقايان خوش طمع بوده است
– من حدود بیست و یک سال پیش رفتم ماهشهر . با این عکس های شما می بینم که تغییری نکرده است.( و همین طور اهواز). توسعه نامتوازن در هر جایی از نشانه های نبود دموکراسی است.
– اشاره کرده اید به دیوارهای شمشادی با تورهای فلزی نفوذ ناپذیر. یادم می آید در فیلمی ( در شمال ایران بازی شده)که نامش را نمی دانم فرخ لقا هوشمند در پاسخ به داریوش فرهنگ که می گوید اصلا شما چرا اینجا دیوار ندارید، می گوید چون دیوار نداریم دزد هم نداریم. بله چون انقلاب شد و دزدان با چراغ آمدند، دیوارها هم برپا شد.