دو روز پیش از آبادان رفتم به شادگان. به شهری رها شده. به شهری که در چهل سال پیش جا مانده. دیروز شهر شادگان دست هایم را گرفت و از من دلیل ناکامی هایش را واخواهی کرد. و من، جز شرم پاسخی نداشتم.
تا دیرگاهِ روز دوشنبه با شادگان و دردهایش درگیر بودم. شبانه به اهواز بازگشتم. خسته بودم. این روزها در شبانه روز بیش از سه ساعت امکان خواب ندارم. تا دم صبح می نویسم و منتشر می کنم. هم در فیس بوک و هم در سایت خود. جوانی اهوازی به من گفت: شاید بتوان کاری کرد که مطالب سایت همزمان در فیس بوک منتشرشود. من اما بلد نیستم. جدا جدا مطالب را در این دو فضای مجازی می چینم. بهمین خاطر کار به درازا می انجامد. تا دم دمای صبح. صبح دیروز به ماهشهر و سربندر(بندر امام) رفتم. تا شباهنگام با جوانان و دوستانی سر کردم که هر کدامشان گنجی بودند. شبانه به اهواز بازگشتم. ساعت ده شب برایم مهمان آمد. شرط ادب ایجاب می کرد که با آنان بنشینم. در این مدت قرار من این بوده که نهایتاً سرِ ساعت یازده شب بنشینم به نوشتن و منتشر کردن. دیشب اما این قرار بهم خورد. و من تا نیمه های شب با میهمانان نشستم. جوری که بعد از رفتن آنان چندان دوام نیاوردم. و خواب به چشمانم دوید. و کارِ نوشتن به تأخیر افتاد.
اکنون صبح روز چهارشنبه بیست و هفتم آذرماه است. کمی دیگر باید به سمت شوشتر بروم. سفر شوشتر نیز قرار است تا دیرگاهِ شب بطول انجامد. و من باز فرصتی برای نگارش نخواهم داشت. پس سفرنامه ی شادگان و ماهشهر و سربندر و مجتمع پتروشیمی می ماند برای بعد. فعلاً به همین مختصر بسنده می کنم.
تماشای صورتِ خراش خورده ی شادگان حالم را خراب کرده است. من بیست سال پیش به این شهر سفر کرده و برای ساخت فیلمی یک ماه در آن ساکن بوده ام. این شهر در این مدت پس رفته که پیشرفت نکرده است. شادگان را شهری دیدم رها شده به امان خدا. شهری که می توانست چشم و چراع ایران عزیز باشد. تالاب طبیعی شادگان را دیدم که خشک خشک شده است. تالابی که تا همین چند سال پیش در فهرست تالابهای طبیعی جهان رتبه ی سوم را داشت اکنون به بیابانی خشک و غمبار بدل شده است و تنها باریکه آبراهی برایش باقی مانده.
معماری شهر شادگان در همان چهل سال پیش متوقف مانده است. سطح معیشت در این شهر بطرز آزار دهنده ای در محدوده ی فقری متعمدانه فرو فشرده شده است. واویلا.
در فرصتی دیگر – به شرط بقا – به شرح هر آنچه که از شادگان دیده ام خواهم پرداخت. فعلاً به همین مختصر بسنده می کنم. یک ساعت دیگر باید بسمت شوشتر حرکت کنم.
به صفحه ی فیس بوک من اگرمراجعه فرمایید، درآنجا به سخنان تازه تری دست خواهید یافت:
محمد نوری زاد
اقای نوریزاد این مقاله دراز حوصله ادم را سر میبرد بهتر است نظر ها معقول و در حد چند جمله باشد من اصلا فکر میکنم این برا درانیکه یکی در نقش موافق ویا مخالف ظاهر میشودهدفی ندارند جز اینکه این سایت از مسیر اصلی اش دور کننند
اقای نوریزاد ظاهرا مقاله بالا در مورد کفر ودینداری باشد چه ربطی به سایت شمادارد.بهتر است سایت رااز کلیه نوشته بدون ربط پاکساری کنید
سلام گرم برمزدک سرد! اینکه مراتوصیه میکنی که به وادی خرد و فضای نقد وارد شوم ،خیلی ممنون و مبارک-اما ظاهرا به گمان تو کسی که با هر چه دین و دینداری مخالف نباشه و به مقدسات دینی توهین وسب نکنه اهل خرد و روشنگری نیست ولی بالا غیرتا تمام حرفات که در پستهای مختلف با دیگران هم داشتی چقدر بویی از نقد عقلایی داشته است ؟! ثانیا:مجددا خودزنی کردی وگفتی:مگر ما کافران و بی دینان ومرتدها وزنادقه و….. عزیز من متاسفانه شما هم مانند بسیاری از مردم تلقی درستی از کلمات کافر و مسلمان و کفر و ایمان و…. ندارید ، البته شاید و حتما شماها مقصر نیستید چون آخوندها و آیت الله ها که خودشان و بالتبع فتواهایشان را حق مطلق می پندارند پس به راحتی مخالفین را به کفر گویی متهم و مهر ارتداد زده و کافر ومرتد می دانند و جالب تر اینکه برایشان حکم اعدام هم صادر می کنند ! و عوام الناس بیچاره نیز یارای مقابله با این نوع تفکرات خود خواهانه و شیطانی نیست. * . حال بد نیست در اینجا برای تنویر افکار شما و خیلی کاربران بحثی به این مهمی که واقعا بزرگترین چالش و مرگبارترین قضیه در جوامع مسلمان و حتی غیر مسلمان است موشکافی و بررسی شود پس بهتر است که ارایه این مطلب اساسی از زبا ن بزرگ منادی بشریت در این برهه از زمان یعنی کاکه احمد مفتی زاده به حضورتان مبذول دارم . پیشنهادم این است که به سایت رسمی مکتب قرآن http://www.maktabquran.com مراجعه و بحث مفصلی درباره مقوله کفر و ایمان هست مطالعه بفرمایید اما حالا فقط خلاصه ای از آن را اشاره میکنم:((….. کفر به معنای مسلمان نبودن نیست . دراصطلاح منطق دوچیز مخالف هم،معمولا دو گونه اند:متناقضین،متضادین -……… اسلام و کفر -نه ایمان و کفر – باهم دو متضادند نه دو متناقض ؛می شود نه اسلام باشد و نه کفر ،بلکه چیز دیگری باشد؛زیرا کفر مقابل ایمان است. ایمان عبارت است از خصلت حق دوستی و موافق حق بودن …. وخصلت کفر عبارت است از حق ستیزی ….. شدید ترین کافران ممکن است گاهی حق را دوست داشته باشند … و گاهی ممکن است محبت داشته باشد… کفر اساسا به این معنی است که: انسان آگاهانه حق را بفهمد ودرک کند ،ولی از آن متنفر باشد ودربرابرش بایستد. ایمان دقیقا مقابل کفر است؛یعنی وقتی چیزی را حق دانست ،انرا دوست بدارد ،به ان علاقه پیدا کند وبه هراندازه که امکان داشته باشد و پرورشش اقتضاء کند دراین جهت تلاش نماید. اصولا کفربامحبت ناسازگار است ولی ایمان با محبت سازگار . در مقابل اسلام، هم کفر خواهد بود وهم نفاق وهم فتری (فتره) بودن ….. بیشتر انسانها فتری اند ؛یعنی مطلب وحی را درست نفهمیده اند و در این صورت تفاوتی ندارد بر سر بت پرستی آباء و اجدادشان پرورش یافته اند یا بر مبنای مسیحیت و یهودیت و یا هر آیینی دیگر،اینها فتری هستند…… پس ضد اسلام سه دسته اند. نه آنکه هر کسی مسلمان نباشد حتما و لزوما کافر است.این تصور یکی از باطل ترین و خودخواهانه ترین و فاسدترین تصورهاست که متاسفانه رایج است و درنتیجه مسلمانان وحتی بسیاری از علما هم آن را پذیرفته اند و معتقدند اگر شخصی مسلمان نبود یقینا کافر است .این برداشت ،عجیب باطل وضد اسلامی وباروح مسلمانی ناسازگار است
….. همانگونه که گفتیم کفر عبارت بود از آنکه کسی حق رافهمیده باشد و آگاهانه در برابر آن ایستادگی کند؛این نیز درجاتی دارد.هیچ اطمینان ندارم که هیچکدام از ما مسلمانان این خصلت های کفر را نداشته باشیم که گاهی در برابر حق بایستیم به عنوان مثال :درحال مشاجره با شخصی هستم ،خودخواهی به اوج رسیده و تنور مجادله گرم شده است در این موقعیت ،طرف مقابل ،سخن حقی می گوید ،در آن هنگام بسیار دشوار خواهد بود که آنقدر خصلت ایمان در من قوی باشد که فورا و بلافاصله تسلیم شوم و بگویم که حق با شماست.ویا فلان مرد با فرزندش ….. ویا مثالی دیگر ؛مردی در برابرهمسرش …. واساسا کسی که ازهر حیث کاملا در ایمان خالص شده باشد ،فقط انبیاء و صدیقین و انسانهای بسیار بزرگ هستند که هیچ کدام از خصوصیات کفر را ندارند -…. ونیز در کسانی که ما آنان را مسلمان یا حتی اهل ایمان نمی دانیم -ایمان الهی ،ایمان دینی یعنی خدا پرستی- اگر چه ملحد هستند ،خصوصیات ایمان را در آنها می بینیم …. بسیار زیاد در انسانهای ملحد میتوانیم محبت هایی که هیچ جنبه خودخواهی ندارد بیابیم…… بنابر این آشکار میشود که انسانی که کاملا مومن و خلاصه ی ایمان باشد خیلی کم و متقابلا نیز کسی که کاملا کافر باشد خیلی نایاب است .زیرا کافر نیز به کسی گفته میشود که در کفر خلاصه گردد و به آن درجه برسد که قلبش قفل شده و آمادگی پذیرش حق را نداشته باشد،مگر به خاطر خود خواهی هایی که گفتم و آن نیز ارزش ندرد وبه اصطلاح اهل ادبیات که می گویند:وقتی لفظی گفته می شود ،مراد معنای کامل آن است …. مطلقا به کسانی که به طور کامل و به تمامی حق بر آنان آشکار و عرضه نشده است ،اطلاق کفر درست نیست و خیانت به دین و انحراف از مسیر قرآن است هنگامی میتوان کسی را کافر نامید که کل حق به تمامی و با وضوح کامل-نه مثلا فلان جریان ،زیرا همانطور که گفتم این حرکتها وجریان های دینی هیچکدام از ضعف و نسیان مبرا نیستیم -وباتمام ماهیت حقیقی اش وباتمام پاکی و درستیش عرضه شده باشد و آن شخص نیز نسبت به آن علم پیدا کرده باشد و آن را نپذیرد و ودر برابرش بایستد…. واکنون در هیچ جای دنیا حق به تمامی عرضه نمی شود…… نه ما ونه هیچ کدام از حرکتها ی اسلامی توانایی آن را نداریم که اولا دین را خوب بفهمیم-هزاران اشتباه داریم و فهم ما از دین درست و کامل نیست -ثانیا به فرض، اگر خوب هم دین را بفهمیم نمی توانیم به طور کامل دین را. بر مردم عرضه کنیم. علاوه بر اینها شرط دیگری هم هست و آن اینکه عرضه کننده دین خود باید نمونه کاملی از گفته هایش باشد در حالی که ما اینگونه نیستیم …. یعنی با مشاهده ی عملکرد داعی حجت بر او کامل شده باشد و کاملا و به تمامی حق برایش آشکار شده باشد و هیچ تردیدی در آن نباشد….. بنا براین برای تحقق این شرط باید عرضه کننده ی دین ،خود نمونه کامل و اسوه ی حسنه باشد اگر به این مرحله برسد و بعد با حق مقابله کند، چنین شخصی کافر است ….. نه تنها نا مسلمان بلکه کافر به معنی حقیقی آن می گویم ؛یعنی حق را کاملا فهمیده و در مقابل ان ایستاده باشد چنین کافری نه تنها خیلی نایاب است و اکنون اصلا وجود ندارد و مطمینم که به دلیل عدم عرضه ی کامل دین ،قرنهاست کافری پیدا نشده است چونکه اسلامی درست عرضه نشده است ……………والخ-))) امیدوارم که با وجود حذف قسمت های زیادی از کتاب توانسته باشم مفهوم کفر و ایمان از زبان کاکه احمد را رسانده باشم *حال مزدک عزیز من چطور میتوانم توو امثال مخالفان را کافر ویا … بنامم (استغفروالله). حال از دیگر عزیزان نیز دعوت میکنم نظرات و نقدهای خود را به اشتراک بگذارید . بدرود!
با تشکر از جناب نوری زاد که با این سن و سال اینهمه وقت میگذارند تا چیزهایی را که دیده اند برای دیگران هم بگویند و دیگران از آن استفاده کنند . با آرزوی سلامتی و تندرستی شما دلاور و آرزوی بهبود وضع مردم این مرز و بوم .
ﺳﻼﻡ
ﺩﺭ اﻳﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺟﺎﻱ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﻋﺎﻣﻞ اﻧﺤﺼﺎﺭﻃﻠﺒﻲ و اﻧﮕﻴﺰﻩﻫﺎﻱ ﻛﻪ ﻃﺮﻓﺪاﺭاﻥ اﻳﻦ ﻃﺮﺯ ﻓﻜﺮ ﺭا ﺗﺸﻮﻳﻖ ﺑﻪ ﺳﺮﻛﻮﺏ ﻣﺨﺎﻟﻔﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭا ﻣﻴﻜﻨﺪ ﺧﺎﻟﻴﺴﺖ
ﺷﺨﺼﻲ ﻛﻪ اﻧﺤﺼﺎﺭﮔﺮاﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭا اﻧﺤﺼﺎﺭﮔﺮا ﻧﻤﻴﺪاﻧﺪ اﺯ ﻧﻆﺮ اﻭ ﺣﻖ ﻳﻜﻴﺴﺖ ﻫﻤﺎﻧﻂﻮﺭ ﻛﻪ ﺧﺪا ﻳﻜﻴﺴﺖ ‘اﻭ ﺩﺭ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺧﻮﺩ ﺭا ﻻﻳﻖ اﻳﻦ ﻣﻴﺪاﻧﺴﺘﻪ ﻛﻪ ﺧﺪا ﺑﺮ اﻭ ﻣﻨﺖ ﻧﻬﺎﺩﻩ و اﻭ ﺭا ﻳﻜﻲ اﺯ ﻳﺎﻓﺘﮕﺎﻥ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻗﺮاﺭ ﺩاﺩﻩ, اﻳﻦ ﻧﻜﺘﻪ ﻧﻜﺘﻪي ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺑﺎ اﻫﻤﻴﻴﺘﻴﺴﺖ اﻳﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﻧﻘﻂﻪاﻳﺴﺖ ﻛﻪ ﺷﻴﻂﺎﻥ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺩﺳﺖ ﮔﺬاﺭﺩﻩ و اﻭ ﺭا ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﮔﻤﺎﺭﺩﻩ ‘ اﻧﺤﺼﺎﺭﮔﺮاﻱ ﻣﺎ اﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﻫﻮﻳﺖ و اﻧﺮﮊﻳﻴﺶ ﺭا اﺯ ﻫﻤﻴﻦ ﺟﺎ ﻛﺴﺐ ﻣﻴﻜﻨﺪ .
اﻧﺤﺼﺎﺭﮔﺮاﻱ ﻣﺎ اﻳﻨﻂﻮﺭ ﻣﻲاﻧﺪﻳﺸﻴﺪ ﻛﻪ اﮔﺮ ﻗﺮاﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺣﻖ ﺩاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺳﻨﮓ ﺭﻭﻱ ﺳﻨﮓ ﺑﻨﺎ ﻧﻤﻴﺸﻮﺩ و ﺑﺎ اﻳﻦ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺧﻮاﻫﻴﻢ ﺑﻮﺩ ‘ ﺣﺘﻲ ﺑﻪ ﻫﻤﺠﻨﺲﺑﺎﺯاﻥ ﻫﻢ اﺟﺎﺯﻩ ﻇﻬﻮﺭ و ﺧﻮﺩﻧﻤﺎﻳﻲ ﺑﺪﻫﻴﻢ و ﺧﺪا ﻣﻲﺩاﻧﺪ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﺳﺮ اﺯ ﻛﺠﺎ ﺩﺭ ﺧﻮاﻫﻴﻢ ﺁﻭﺭﺩ
ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺁﻧﻬﺎ اﺯ ﺗﺎﺭﻳﺦ ‘ ﻛﻪ ﻳﻜﻲ اﺯ ﻣﻬﻤﺘﺮﻳﻦ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺩﻭﺭاﻥ ﻣﺪﺭﻥ اﺳﺖ ﺑﻲﺑﻬﺮﻩاﻧﺪ .
ﻭﺿﻌﻴﺖ ﺷﻴﺮﻳﻨﻲ ﺭا ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﺴﺮ ﻣﻴﺒﺮﻧﺪ ﭼﻨﺎﻥ اﻋﺘﻴﺎﺩ ﺁﻭﺭ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺭﻭﺯ ﺭا ﻣﻴﺘﻮاﻧﻨﺪ ﺷﺐ ﺑﭙﻨﺪاﺭﻧﺪ ‘ ﺩﺭ اﻳﻦ ﺣﺎﻝ ﺗﺸﻮﻳﻘﻲﻫﺎﻱ ﻛﻪ اﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺭا ﻣﺘﻨﺒﻊ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﻣﺜﻞ ﺑﻨﺰﻳﻨﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺁﺗﺶ ﺩﺭﻭﻧﺸﺎﻥ ﺭا ﺭﻭﺷﻦ ﻧﮕﻪ ﻣﻴﺪاﺭﺩ و اﺟﺎﺯﻩ ﺑﺎﺯﻧﮕﺮﻱ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻤﻴﺪﻫﺪ
ﻣﻌﻤﻮﻻ ﺧﺸﻦﺗﺮﻳﻦ ‘ ﺑﻲﻛﻠﻪﺗﺮﻳﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﻋﻘﺪﻩاﻱ ﺗﺮﻳﻦ اﻓﺮاﺩ ﻫﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪاﻱ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺳﺮﻛﻮﺏ ﻭاﻃﺎﻋﺖ ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﻧﻘﺶ ﺭا ﺩﺭ ﺗﻌﻠﻴﻢ و ﺗﺮﺑﻴﺖ ﺑﺎﺯﻱ ﻣﻴﻜﻨﺪ
اﻧﺤﺼﺎﺭﮔﺮاﻳﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻗﻤﺎﺭﺑﺎﺯاﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩاﺷﺘﻪاﻧﺪ ﺭا ﺭﻭﻱ ﻳﻚ ﻋﺪﺩ ﮔﺬاﺷﺘﻪاﻧﺪ و ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﺑﺎﺧﺖ ﻫﻤﻪﭼﻴﺰﺷﺎﻥ ﺭا ﺑﺮ ﺑﺎﺩ ﺭﻓﺘﻪ ﻣﻴﺒﻴﻨﻨﺪ
اﻳﻦ اﻓﺮاﺩ ﺑﻪ ﺭاﺣﺘﻲ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ و ﭘﺮ اﺯ اﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺳﺮﻛﻮﺏﺷﺪﻩاﻱ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ اﺯ ﺩﻭﺭاﻥ ﻛﻮﺩﻛﻲ و ﻧﻮﺟﻮاﻧﻲ ﺑﻪ اﺭﺙ ﺑﺮﺩﻩاﻧﺪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺁﻧﻬﺎ اﺯ ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩﻫﺎﻱ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺗﻨﺒﻴﺢ ﺑﺪﻧﻲ ﺟﺰﻭ اﺳﺎﺳﻲﺗﺮﻳﻦ ﺑﺨﺶ ﺗﻌﻠﻴﻢ و ﺗﺮﺑﻴﻴﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻮﺩﻩ اﺳﺖ
ﺧﻠﻊ ﺳﻼﺡ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﺷﺮاﻳﻂﻲ ﻛﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﺩﺭ اﺧﺘﻴﺎﺭﺷﺎﻥ اﺳﺖ ﻛﺎﺭﻱ ﺑﺲ ﺩﺷﻮاﺭ اﺳﺖ’ ﻭﺣﺸﺖ ﺁﻧﻬﺎ اﺯ اﻳﻨﻜﻪ ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺮ ﺑﺎﻃﻠﻨﺪ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﻳﺴﺖ ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺪ ﻣﺮﮒ ﺭا ﺑﻪ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﻥ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺗﺮﺟﻴﺢ ﻣﻴﺪﻫﻨﺪ .
ﺑﺮاﻱ اﺛﺒﺎﺕ ﻳﻘﻴﻦ ﺧﻮﺩ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻛﺎﺭﻱ ﻣﻴﺰﻧﻨﺪ و ﻣﻌﻤﻮﻻ ﺧﻮﺩ ﺭا ﺩﺭ ﺟﺎﺩﻩاﻱ ﺑﻲﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻗﺮاﺭ ﻣﻴﺪﻫﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ و ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﺛﺎﺑﺖ ﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﺷﻚ و ﺷﺒﻬﻪ ﺩﺭ ﻣﺮاﻡ ﺁﻧﻬﺎ ﺟﺎﻱ ﻧﺪاﺭﺩ
اﻳﻨﻜﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﻣﺘﺎﻉ ﻧﺎﺩﺭﻳﺴﺖ و ﺟﺰ ﻧﻮاﺩﺭ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﺳﺖ ﭘﻴﺪا ﻧﻜﺮﺩﻩاﻧﺪ ‘ ﻫﻴﭻ ﻣﻐﺎﻳﺮﺗﻲ ﺑﺎ ﻭﺿﻌﻴﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺪاﺭﺩ ‘ اﺯ ﻫﻤﻴﻨﺠﺎ ﺑﻪ ﺭاﺣﺘﻲ ﻣﻴﺘﻮاﻥ ﺑﻪ ﻫﻴﻮﻻﻱ ﻏﺮﻭﺭ ﺩﺭﻭﻧﺸﺎﻥ ﭘﻲ ﺑﺮﺩ ‘ﺑﺮاﻱ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻴﭻ ﺩﺷﻤﻨﻲ ﺩﺷﻤﻨﺘﺮ اﺯ ﻛﺴﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﺨﻮاﻫﺪ ﻣﺸﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺭا ﺑﺎﺯ ﻛﻨﺪ و ﺁﻳﻨﻪاﻱ ﺭﻭﺑﺮﻭﻳﺸﺎﻥ ﻗﺮاﺭ ﺩﻫﺪ.
اﻳﻨﻜﻪ ﭼﺮا ﻃﺮﻓﺪاﺭاﻥ و ﮔﻤﺎﺷﺘﮕﺎﻧﺸﺎﻥ اﺯ ﺑﻲﺳﻮاﺩﺗﺮﻳﻦ ﻗﺸﺮ ﻫﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪاﻱ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮔﻮاﻫﻴﺴﺖ ﭼﻮﻥ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﻛﻪ ﺁﻥ ﻫﻢ ﺑﺮاﻱ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻮﺭﻱ ﻧﺪاﺭﺩ ‘ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ اﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻪ ﺩﺳﺘﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﻮﻥ ﺁﻟﻮﺩﻩ اﺳﺖ و ﻣﺜﻞ ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﮔﺮﺩﻥ ﺯﺩﻩاﻧﺪ ﺑﻪ ﭼﻨﺎﻥ ﺭاﻩ ﺑﻲﺑﺎﺯﮔﺸﺘﻲ ﻗﺪﻡ ﻧﻬﺎﺩﻩاﻧﺪ ﻛﻪ ﻛﺸﺘﻦ ﺗﻤﺎﻡ اﻋﻀﺎﻱ ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩاﺷﺎﻥ ﺁﺳﺎﻥﺗﺮ اﺯ ﺗﻮﺑﻪ و ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ اﺳﺖ ‘ اﻳﻨﻜﻪ ﭼﺮا ﭼﻨﻴﻦ ﻛﺎﺭﻱ اﻳﻨﻘﺪﺭ ﺩﺷﻮاﺭ اﺳﺖ ﻳﻜﻲ اﻳﻦ ااﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺮﺩﻩﻫﺎ ﺭا ﻧﻤﻴﺘﻮان ﺯﻧﺪﻩ ﻛﺮﺩ ‘ ﻳﻌﻨﻲ اﻣﻜﺎﻥ ﺟﺒﺮاﻥ ﻧﻴﺴﺖ و اﺯ ﺁﻥ ﻃﺮﻑ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﭘﻲ ﺑﺮﺩﻥ ﺑﻪ اﺷﺘﺒﺎﻩ ﻧﻤﻴﺘﻮاﻥ ﺳﺎﻛﺖ ﺑﻮﺩ و ﺑﺎﻳﺪ ﻗﻴﺎﻡ ﻛﺮﺩ. ﺩﻭﻣﻴﻦ ﻋﻠﺘﻲ ﻛﻪ ‘ ﭼﻂﻮﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻤﻲﺗﻮاﻧﻨﺪ ﭼﻨﻴﻦ اﻣﺮ ﺭﻭﺷﻨﻲ ﺭا ﺑﺒﻴﻨﻨﺪ اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﻴﭽﻜﺲ ﻧﻤﻴﺘﻮاﻧﺪ اﺯ ﺧﻮﺩ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﻮﺩ و اﺯ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻨﮕﺮﺩ ‘ ﻓﻘﻄ ﻋﻜﺲاﻟﻌﻤﻞ ﻧﺰﺩﻳﻜﺎﻥ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻴﺘﻮاﻧﺪ ﻟﺤﻀﻪاﻱ ﺁﻧﻬﺎ ﺭا ﺑﻪ ﻓﻜﺮ ﻓﺮﻭ ﺑﺮﺩ ‘ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻣﺜﺎﻝ ﺑﻌﺪ اﺯ ﺩاﺳﺘﺎﻥ ﺁﻳﺖاﻟﻠﻪ ﻣﻨﺘﻆﺮﻱ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ اﺯ اﻋﻀﺎﻱ ﺳﭙﺎﻩ و اﺭﮔﺎﻧﻬﺎﻱ ﺩﻭﻟﺘﻲ اﺯ ﻧﻆﺎﻡ ﻛﻨﺪﻩ ﺷﺪﻧﺪ و ﺧﻮﺩ ﺭا ﺑﺎﺯﺧﺮﻳﺪ ﻛﺮﺩﻧﺪ و ﻳﺎ اﺩاﻣﻪ ﺩاﺩﻩاﻧﺪ و ﺩﺭ ﺗﻘﻴﻪ ﺑﻪ ﺳﺮ ﻣﻴﺒﺮﻧﺪ
اﻳﻦ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻣﻌﻨﺎﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﻗﺎﻳﺎﻥ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﺭا ﺁﻳﺖاﻟﻠﻪ ﻣﻲﻧﺎﻣﻨﺪ و ﺑﺎﻭﺭ ﺑﻪ ﺧﺪا و ﺭﻭﺯ ﺟﺰا ﺩاﺭﻧﺪ و ﻣﻴﺪاﻧﻨﺪ ﻛﻪ اﻳﻦ ﺭﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﻧﺎﺑﻮﺩﻱ اﺳﻼﻡ و اﻳﺮاﻥ ﺧﻮاﻫﺪ اﻧﺠﺎﻣﻴﺪ ﺑﺎﻳﺪ اﻳﻦ ﺭا ﻫﻢ ﺑﺪاﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻛﺸﺘﻪاﻱ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺪﻫﻨﺪ ﺗﺎﺛﻴﺮﺵ ﺑﺮاﺑﺮ ﺑﺎ ﻫﺰاﺭ ﻛﺸﺘﻪاﻳﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺧﻮاﻫﻨﺪ ﺩاﺩ.
برادر باران با این اراجیف هایی که در مورد رابطه علم و اسلام و دانشمندان اسلامی می نویسید هر مرغ پخته ای را بخنده میاورد. چند بسیجی را با این اراجیف می توانید قانع کنید ولی برای اهل علم چنین ادعاهایی دال بر حماقت مطلق است.راستی چرا در مهد اسلام یعنی عربستان که همه مقدسان و پاکان نتان از انجاست یک نفر محقق دانشمند پژوهشگر …نیامد؟برو این اراجیفو در همان پستوهای اطلاعاتی بخورد قربانیانتان بدهید . کمتر دراین فضای باز آبروی نداشته خود برید و زحمت دیگران بدارید.
جناب حمید ایران دوست جانباز و آزاده کارهای مهمتر از اینکه نوریزاد گرامی می کند بنظر شما چیست؟بادزدن تخ…رهبر؟چرا شما ها چشم باز نمی کنید؟چرا فکر نمی کنی که اگر جهل نبود الان تو وهزاران انسان در ایران بلا زده اجتیاجی نبود که از کار افتاده باشند؟تا کی با این عناوین مردم فریبی می کنید و بر جهل مردم می افزایید؟چرا یک جنگ خانمان سوز و احمقانه را با بکار بردن و مقدس جلو دادن خرابیها و صدمات مالی و ضایعات انسانیش جهاد معرفی می کنید؟آیا این برای سر کیسه کردن مردم نیست؟آیا اینکار نوریزاد که بیچاره گیها و بدبختیها یی را که در 35 سال حکومت مشتی ارازل و اوباش بوجود آورده نشان میدهد اجر خدمت نیست ادامه ویران کردن ایران را خدمت میدانید؟دست از این شهید بازی و شهادت خواهی و جهل بردارید نه شما آزاده هستید و نه دیگرانیکه مردند.همه ما و شما و تکثریت مردم ایران گرفتار جهل و نا آگاهی بوده و تحمیق اغکار خمینی و اسلامیان شدیم و مملکت را بر باد دادیم.
جناب مزدک ..فقط از باب رفاقت در این سایت عزیز عرض میکنم که آن فرمایش شما در مورد ابولعلم قدری اشکال دارد جون آیه ای را که آوردید”بریده باد دست ابوجهل” درست نیست بلکه این آیه شریفه در رابطه با ابولهب عموی پیغمبر است و درست آن:”بریده باد دستان ابو لهب” میباشد…در ضمن زیاد زحمت سواری بر خنگ خیال را به خود ندهید..چند اثر تحقیقی در مورد زندگی پیامبر مطالعه کنید اثرش بهتر است تا در وهم و خیال سیر کردن… با احترام
آقای یاران همه جوامع دانشمند داشته اند و ایران هم قبل از اسلام و هم بعد از اسلام از این نظر مستثنی نیست.
به نظرم سمیر راست میگوید چون در تاریخ علم تجربی نوین مسلمانان سهمی ندارند. به نظر اینکه بخواهید آیفون و ای پد و دستاوردهای غرب را حاصل جبر خوارزمی بدانید کمی زیاده روی است. ریاضات در زمان قدیم از هندسه اقلیدسی تا ریاضیات کنونی تغییرات فراوان داشته است و ریاضیات کاربردی امروزی بر پایه های متفاوتی بیان شده اند.
نکته دیگر را می توان در ایرانی بودن خوارزمی دانست. اگر بنا باشد او را دانشمند بدانیم، بهتر است او را دانشمند ایرانی بدانیم تا مسلمان. اینگونه که بخواهید دستاورد های یک عمر تلاش او را به اسلام بچسبانید بسیار کودکانه و به دور از خرد ورزی است. زیرا اگر قصد احترام به دیگران را داشته باشید باید در نظر بگیرید که عقاید او هر چه بوده شخصی است و اگر قصد افتخار کردن به کسی را دارید، بهتر است به ایرانی بودن او افتخار کنید . برای مثال سهم مسلمانان در جایزه نوبل 4 صدم درصد و سهم یهودیان 20 درصد است. اینگونه باشد ما مسلمانان باید احساس حقارت کنیم در برابر یهودیان.
مطلب دیگر انکه این روحیه علم دوستی ایرانیان قبل از اسلام بود که باعث بروز این دانشمندان در بعد از اسلام شد. اعراب که فقط یک کتاب داشتند و بقیه کتب را شرک می دانستند و کتاب خانه های کشور های مغلوب را به کلی ویران میگردند و می سوزاندند. به همین دلیل اگر همین روحیه علم دوستی تاریخی ایرانیان نبود، این چند دانشمند بعد از اسلام را هم نداشتیم و به همین دلیل دستارود های این دانشمندان نیز معلول ایرانی بودنشان است نه مسلمان بودنشان ( به عبارت دیگر علم دوستی ژنتیکی ایرانان در این دانشمندان مشهود است نه مسلمان شدن اکتسابی آنان).
برای مثال دیگر ملت هایی که روحیه علم دوستی و ترقی خواهی نداشتند ( مانند اندلس و عثمانی و ….) بعد از فتح به دست اعراب نیز هیچ دانشمند برجسته ای نداشتند و اوضاعشان در علم بدتر نیز شد.
البته من با شما هم عقیده ام که باید به نوابغ خود افتخار کنیم ولی اینکه بخواهیم با زیاده روی و بزرگنمایی سبب ماندن در جهل شویم کاری صحیح نیست. واقعیت را دیدن بهتر است.
جناب نوریزاد اگر برادشت آزاد من از تاریخ و سنت و قرآن را توهین میدانید خب بفرمایید ما چگونه می توانیم عقاید شما را که دمار از روزگارمان در آورده به نقد بکشیم؟ آنچه را من نوشته ام همه از احادیث و وقایع تاریخی مورد قبول هم شیعیان و هم اهل سنت است.میشه لطفا کلمات توهین امیز را درج کنید ؟من شرح وقایعی را داده ام که در هر تاریخی به آسانی میتوان یافت. مشتی بسیجی و مسلمان معتقد در این سایت جمع شده اند و هر اراجیفی را بخورد ملت میدهند و بعد شما تحلیلی مستدل و برپایه استلال از وقایعی که باعث ایهمه بدبختی گشته را توهین میدانید.حالا من جواب ابوالفضل علیه السلام را که چندین روز بهش قول دادم چه بدم؟خوب که اگر بگم ابوالفضل جان چون جناب نوریزاد سنگها را بسته و سگها را رها نموده مرا راهی برای ابراز عقیده و براورده کردن قولم نیست. امیدوارم که مرا به دروغگویی مثل امامتان متهم نکنید.در اینده سعی خواهم کرد همین کامنت را باز نویسی کنم به امیدیکه از ارشاد جناب نوریزاد رد شود!در ضمن جناب نوریزاد عزیز من در هیچ کامنتی ننوشته ام که حرف حرف من است تا این حد غقل در سر دارم!
جناب نوريزاد عزيز مطالبتون از اخرين پستى که تو فيس بوک گذاشتين در رابطه با شکايت وزارت اطلاعات از محمد نوريزاده ديگر منتشر نميشود منهم اتفاقى متوجه شدم شما دوباره به سفرتتان ادامه داديد و مطالبتان را اينجا خواندم لطفا پيگيرى نماييد
———————
سلام علی اکبرگرامی
آن صفحه بنا به دلایلی که من نمی دانم امکان مدیریت ندارد و من مجبور شده ام به صفحه ی دیگری کوچ کنم:
https://www.facebook.com/pages/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%86%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%B2%D8%A7%D8%AF/568620139875017
دراین صفحه پذیرای شما هستم
.
جناب سمیر عزیز..با سلام و تشکر..بنظر میرسد جنابعالی خیلی به این قضیه آی فون و آی پد علاقمند شده اید. خوب حالا بنده باید مدعای ادعای خود را به شما ثابت کنم که درخواست درستی است. بنده در پاسخ عرض کردم که این امر نیازی به پاسخگوئی شخصی ندارد بلکه با آگاهی از رابطه ریاضی با علوم مهندسی و سپس با تخقیقی ساده در باره ریاضیدانان مسلمان می توانید این موضوع را بررسی فرمائید. ظاهرا این درخواست به نظر من معقول و معمول شما را سخت بر آشفت که نخیر دلیل بیار . بعد هم حکم کرده ای که بزرگتر از تو هم نمی تواند. البته نفهمیدم مقیاس بزرگی و کوچکی نسبت به حقیر را چگونه محاسبه کرده اید . به هر حال انشالله منطقی دارید. حال که اصرار دارید دوست دارم توجه شما را به نام “محمد خوارزمی” که در زمره مشاهیر ریاضی تاریخ بشریت است بعنوان نمونه جلب کنم. در بزرگی این انسان فرهیخته همین بس که واژه “الگوریتم” گرفته از نام لاتین ایشان است و دانش “جبر” در ریاضیات که در همه جای عالم “ال جبرا” خوانده میشود از بخشی ازعنوان لاتین کتاب وی بنام ” الکتاب المختصر فی حساب الجبر و المقابله”” اخذ شده. نظرات او در سیستم اعداد از قرن 12 در دانشگاههای اروپا تدریس شده و سایر تحقیقات او در پیشبرد ریاضی مورد احترام تمام جوامع علمی است. یعنی کسانی که به خاطر مسلمان بودنش او را از هر افتخاری خلع نمی کنند.
جناب سمیر ..اگر کسی قدری آشنائی با این مقولات داشته باشد و بداند که ای فون و آی پد و لپ تاب یکشبه خلق نشده اند بلکه نتیجه استفاده هوشمندانه از تحقیقات تاریخی است اینگونه بی مهابا تاریخ مسلمانان را تاریخ وحشیان عالم نمی داند و بجای تلاش برای سرکشی در تاریخ برای کشف یک کار بدی که یک مسلمان کرده حال در هر پست و مقامی بوده این طور تاریخ و مردم خود را تحقیر نمی کند. انسان فرهیخته و با شعور میرود گذشته ای درخشان یک فرهنگ را می اورد و به مردم ان میگوید ای دوستان این سابقه درخشان شماست. شما محکوم به وضع بد نیستید و آنها را تشویق به خوب تر کردن شرایطشان میکرد. ببینید دیگران چه میکنند.کار خوب را باید یاد گرفت. من این میزان برای نمونه گفتم شما بیشتر نیز میتوانید تحقیق کنید.
در مورد موضوع یهود بنی قریظه که اینطور شیفته ان شده اید عرض کردم تاریخ را اینطور نمی خوانند که انسان هر چه را خوشش بیاید بگیرد و آنرا پخش کند. شما اگر زحمت بررسی بخود میدادید نظرات مخالف این روایت تاریخی را هم ملاحظه می فرمودید.ولی ظاهرا اینجوری خوشتر است. حالا خیلی ممنون که شما 200 نفر تخفیف دادید چون بعضی ها آنرا 900 نفر هم ذکر کرده اند.
سلام اقای نوری زاد
من یک جانباز و ازاده دوران جنگ هستم از نوشته و کارهای که شما می کنید چیزی دستگیرم نشد شما با آن صدای نازنین و برنامه های که برای تلویزیون جهاد می ساختید می شناسم ولی نمی دانم ما را چی شده است برادر بزرگوار من
حالا که شما همچنان معروف هستید و خیلی ها شمارا می شناسند و فعلا هم حکومت کاری به کاری شما ندارد از در مهربانی وارد شوید و به جای اینکه خودت را اینقدر اذبت کنی به مسئولین فعلی که کمک بده همراهشان باش ما مشکلات فراوانی داریم که به مردان بلند همت مثل شما نیاز است انرزی خودت را برای کارهای مهم تر و بهتر صرف کن قربان شما موفق و موید باشید خدا به همراهت
سید ابوالفضل علیه سلام !انچه را که من در اینجا یا هرجای دیگری درباره اسلام می نویسم با شرط قبول روایت سنتی از اسلام است که شامل قرآن سنت محمد و تاریخ مسلمین است. اولا در موردی که فرموده اید که ارازل و اوباش حکومت عدل علی را بر ما ترجیح میدهید اگر غیر از این بود جای تعجب می بود. پشت به ولی نعمت خود و مرمر حیات کردن اگر غیره ممکن باشد بسیار سخت است.باری بگذار بر خنگ خیال سوار شده و به مکه سال 600 میلادی برگردیم.علی فرزند ابو طالب عموزاده محمد در خانواده ای فقیر و عیالوار بدنیا آمده و محمد نیز خود یتمی که طعم فقر و بدبختی را کشیده .هردو از طایفه ای متوسط مکه بوده و پایگاهی استوار درمیان مردم و قبایل عرب در مکه ندارند.محمد بعد از بخدمت گرفته شدنش توسط بیوه ای ثروتمند با پایگاهی بسیار بالاتر از محمد که بعدا با وجود عدم رضایت پدر زن مردی از طبقه ای پایین تر ازدواج میکند(دراینجا خوب است برادران اسلامی دید جامعه عربهای وحشی بقول اسلامیان با دید اسلامیان متمدن بزنان را مقایسه کنند و دست از اراجیفی مثل اعراب دخترانشان را زنده بگور میکردند دست بردارند. در آینده در این مورد خواهم نوشت) با خواهش ابوطالب که توان نگه داری از علی و بچه هایش را ندارد از علی دستگیری میکند.رابطه عاطفی و بیشتر احساسی که هم خویشاوندیست و هم احساس نوعی سپاسگداری بین علی و محمد پدید می آید.و این رابطه روزبروز محکم تر شده .بنابراین تعجبی نیست که زمانیکه محمد ادعای رسالت می کند علی بدون تردید و شکی می پذیرد و خدیجه هم .ولی ازاین ببعد رابطه علی که نوجوانی بیش نیست با محمد 40 ساله به رابطه مرید و مرادی مبدل می شود. ابوبکر مردی متمول قابل احترام و از اشراف مکه مردی مدبر و سیاستمدار با پایگاه اجتماعی بالا و عمر مردی سیاست مدار جنگجویی نامور و مرد تدبیر از اشراف مکه و با پایگاه اجتمایی بالا. عثمان بازرگانی موفق متمول و مردمدار و صاحب اقوام بسیار و اموال زیاد.باری دوران سخت مکه و اذیت و آزار و تمسخر محمد و پیروانش که اغلب از تودهایی بی بضاعت و برده و بدون پایگاه اجتمایی بودند شروع میشود.ولی محمد خود انسانی تیز بین و سیاس و مدیری که پشتوانه ای بجز خدیجه ندارد.در وصف توانمندی و پایگاه ابوبکر و عمر و ارزش و احترام آنها در بین مردم مکه همین بس که زمانیکه این دوتن به یاران محمد پیوستند سران مکه که بزرگانی همچون ابوسفیان و ابولعلم(عالمی که محمد از روی نفرت جاهلش نامید و سوریه ای تبت یدا …دستان ابوجهل بریده باد در قران امده)و دیگران شکست خود را حتمی دیدند بهمین جهت تصمیم به کشتن محمد و رفع فتنه گرفتند.بخصوص وقتیکه بزرگانی همچون زبیر و طلحه نیز به محمد پیوستند.و ماجرای ماندن علی در رختخواب محمد و بر دوش گرفتن محمد در گونی یا چادر توسط ابوبکر و یار غار بودن محمد و کمک و مساعدت عمر و طلحه و زبیر و علی به بقیه یاران محمد برای فرار به مدینه(در عجبم که چرا از این ماجرای تعیین کننده برای رواج و نجات و پیروزی اسلام حتی نامی و یا آیه ای هم نیامده!لابد اینهم از معجزات محمد بوده ؟!).باری دوران غارت و گردنه زدن و ترور و تجاوز ///////////////////
//////////////
///////////
…………………………………………
سلام مزدک گرامی
نوشته ی مطول و توهین آمیزشما را حذف کردم. دوست گرامی، قرار نیست این سایت محل توهین ها و نفرت پراکنی ها باشد. وقرار نیست جناب شما به اصولی پرخاش و توهین کنید که برای مسلمانان محترم است. و قرار نیست نوشته های یکجانبه ی شما صد درصد درست و بی اعوجاج باشد و نوشته ی دیگران بدون سند. اگر با توهین به معتقدات مسلمانان آرام می گیرید، لطفا بگردید و محل دیگری را برای انتشار مطالب خود پیدا کنید. گرچه من تا کنون با نوشته های آلوده به توهین و عصبیت شما مدارا کرده ام. و حتما دوست ندارم به جای دیگری کوچ کنید. در این سایت ما به نقد ها و ابهام ها بها می دهیم و ازآنهااستقبال می کنیم اما هرگز بخود اجازه نمی دهیم به کسی و کسانی – با هر اعتقادی که دارند – اسائه ی ادب صورت گیرد. درعین حال که دوست دارم شما همچنان برای ما بنویسید و دوست ندارم ما را ترک کنید، اما ناگزیرم به تأکید این مهم که من نوشته های تیز و تند و توهین آمیز را حذف می کنم. ایکاش به این مهم توجه می فرمودید که : اینجا ایران است. و من نیز در ایرانم. و این یعنی این که : ایکاش حد خود را و ظرفیت یک سایت داخلی را می شناختید.
با احترام
.
ظلم به خود صحیح نیست و خدا پسندانه هم نیست. شما که هزینه می کنید و به سفر می روید، خوب به عشق و حال، تفریح و خوشگذرانی و عیش و نوشتان هم اهمیت لازم و کافی را بدهید. چه کسی شما را مجبور کرده که در شبانه روز فقط سه ساعت بخوابید؟ تکلیف شما ظلم به خود نیست. عذاب دادن وجدان دوست و دشمن هم نیست.
با تشکر.
دوست عزيزم نوريزاد ، تهران ما به أمان خود رها شده است ، أصلا كشور به أمان خود رها شده است . اگر اندكي حركت و ساخت در تهران ميبيني به خاطر حضور خانه هاي برادران قاچاقچي در تهران است . حالا شهري فرسنگها فاصله تا منزل برادران قاچاقچي كه جاي خود دارد .در ١٣ سال پيشً إيدز در أيران. ٩ برابر شده ، كه عمده آن در ٨ سال گذشته بوده و بيشترين درآمد نفت كشور هم در همين ٨ سال بوده . اين يعني كشور رها شده است به أمان خدا . به قول دوستي ميگفت به طنز : به فرزندان خود پرواز بياموزيد چون مملكت روي هواست ! حالا نميدونم آقاي روحاني و تيمش پرواز بلد هست يا نه ؟ اگه پرواز بلد بود يه سر مراسم ماندلا ميرفت .
جناب سمیر گرامی با درود و شپاسگذاری از کامنت شما به دو براد بسیجی باران و ان دیگری که جز اراجیف چیزی که قابل نقد باشد ندارند و سبک مغزانه خیال میکنند که دنیای مجازی هم سلولهای تنگ و اطلاعات است که همچون لاشه خور به دریدن/////////////////////دوست گرامی مه نشاند نور و سگ عو عو کند.
پیروز باشید و کامیاب!
—————————
بخشی از نوشته ی آلوده به توهین وعصبیت شما حذف شد.
.
آقای نوری زادعواطف گذراست به علت ودرمان بپردازید.
بقلم –ابو محمد المحمراوی
آقای نوری زاد از بتصویرکشیدن فقروفلاکت مردم عرب محمره متشکریم،تصاویر خرابی های محمره وعبادان حتی توسط سایتهای وابسته به رژیم ومسببین عمدی ویرانیهای محمره بارها منعکس شده است،انعکاس تصاویر جزئی از مصیبت وپرداختن به معلول است و نه پرداختن علت وچاره ،برای علاج معلول باید صادقانه به علت وحل پرداخت.
آقای نوری زاد ازصراحت من که انعکاس واقعتهاست نرنجید،ممکن است بعضی از کسانی که هم سن من وشما نیستندبرصراحتم با شما خرده بگیرند،اما هرمنصفی که در سالهای 1356 و1357 ازنزدیک دستی به فراخور خود درانقلابی که درحال پیشرفت بود ه داشته یا حداقل بیاد دارد، بخوبی سخن بنده را دریافت می کند.حال که شما باپرچم صلح ودوستی به سرزمین وزادگاه مردم عرب رفته اید،حتما مطلعید که چنین پرچمی آنهم به رنگ سفید وبا شعار صلح ودوستی نشانه پایان جنگ با تمام وجوهی که داردومطلعید که اساس هردوستی صداقت ودوام هرصلحی رفع هرگونه ظلم وتعدی است.
آقای نوری زادحال که سفرصلح ودوستی خود را از سرزمین کردستان ومحمره شروع کرده ای وهردوسرزمین وخاکشان از اولین روزهای پس از انقلاب با خون شهدای کورد وعرب عجین وهمچنان خون جوانان آن بدست آیة الله ها وآیة الله زاده ها برزمین می ریزد واگرمادرستار بهشتی طهرانی جسد کبودشده فرزندش را دید، وآنهمه وکیل وحامی داشت ورسانه های داخل وخارج ماموران درجه سه نیروی انتظامی دخیل در فوت ستار رسوا نمودند، جوانان عرب گروه گروه پس از شکنجه ها درخفاء اعدام ومادر سه بردار(حیدریها)نه تنها جسد درهم شکسته آنان را ندید، بلکه نه جنازه ای دید و نه از محل دفنشان مطلع شد.حتما ازحال شهدای اخیر فلاحیه هم خبر داری.
آقای نوری زادبه من حق بده که تو راباورنکنم،زیرا شما نزدمن خمینی سال 57 وقتی درنوفل لوشاتو ازاسلام وانسان ودمکراسی حرف می زد نیستی،شما همانندمهندس بازرگان مجتهد بی عمامه نخواهی شدهنگامی که سخن از حقوق انسان در اسلام می راندومی خواست کلمه دمکراتیک را هم خرج اسلام خمینی کند،آقای نوری زاد به جوانانی که بعد از ما گول سخنان محمد خاتمی وقبل از او رفسنجانی را خوردندحق دهید که شما را باور نکنند.همان آیه الله خامنه ای را می گویم که همانندخبرگان بارها همانند بنی صدر ورجائی وروحانی سوگند اجرای ماده 15 و19قانون اساسی(مصوب خودشان)خوردنداما 35 سال فراتر از یک کلاه رنگارنگ ندیدند.
چگونه باورکنم وقتی هم بندان وهمفکران شما درخارج وداخل(اپوزسیون وپوزسیون) نه تنها تن به حقوق اساسی ما نداده، بلکه در کتمان اخبارجنایتهای علیه ما شریک، مضافا خبرآلودتربودن احواز درجهان را به سخره گرفته همراه با استانداررژیم در احواز آمار بیماران ناشی از آلودگی واصل وقوع آلودگی را پنهان می کنند.
آقای نوری زاد مردم عرب از 88 سال پیش وبعد از آن همزمان باروزها وسالهائی که شما مشغول قدسیت تراشی برای مسببین فلاکتشان بودید، این چنین بودندددر،سالهای یکه تازی رفسنجانی سردار سازندگی ودرهشت سال گفتگوی تمدنهای محمد خاتمی وهشت سال بعدی که نه تنها نفتشان را سر سفره ندیدند بلکه آب شربشان را هم به غارت بردند،تنها نسیبشان ازرودخانه ها فاضل آب کارخانه هایی است که مهندس ومدیرانش ازدیار شما هستند،نه تنها مرگ نخلستانها بلکه مرگ فرزندانشان را در اثر بی آبی و آلودگی هوا نظاره گرند.هشتاد وهشت سال همین بوده وهست..اصل وعلت ازقشون کشی های رضاپهلوی شروع و از دروازه دروغین تمدن محمد رضا پهلوی تاگفتگوی تمدنهای خاتمی وتا به امروزو با عمری 88 ساله گذشت.
آقای نوری زاد،سخنان عاطفی و همدردی گذرا چاره ساز این مردم نبوده ونیست،منظورم به آن حکایت است که می گویند هرچه می خواهد دل تنگت بگو،اما هرآنچه دلشان خواسته کرده و خواهند کرد،اگر به دیدارسال گذشته محمد خاتمی باعده ای ازغیر بومیان محمره(خرمشهر)مراجعه نمائید وی پس از هشت سال از هشت سال تکیه برکرسی ریاست می گوید که به محمره (خرمشهر) نرسیدیم،زمانی را می گویدکه محمدفروزنده ها،وغرضی ها وهمین مقتدائی استاندارفعلی احواز(اهواز) بودند،همگی اهل واصالتا از دیار خاتمی وشما بوده وهستند ونه ازعبادان ومحمره.
آقای نوری زاد از عاطفه گذرا تا پرداختن به علت واسباب مصیبت فاصله ای بسیار است،خوب است که عواطف خود را چاشنی شناخت علتها نموده و راه کار واقعی را بدور از پیش زمینه های برتری طلبانه بیابیم وتا رفع کامل آن ننشنیم ،در غیر این صورت با تکرار وتغییر چهره متعاطفین،شاخه زیتون وپرچم صلح ودوستی شما طعمه اولین ریزگردها شده،افسردگی شما فراتر از گریه همسایه بر مرگ همسایه نخواهد بود.
آقای نوری زاد بد نیست که از بنده ویکی از میلیونها عرب بشنوی،میلیونها(با احتساب 88 سال)یعنی از 1925 تاکنون واز کسانی که تیزی چاقوی نژادپرستی استخوان وهویت ملی و فرهنگیش را عمدا و برنامه ریزی شده نشانه گرفته ودر حال نابودی کامل آن هستنداگر بشنوی وبخوانی ،اگر این چاقونبود شما امروز چنین فلاکت وخرابی هائی را مشاهده نمی کردی،این مردم عرب نشسته برذخایر نفت وگاز وچهار رودخانه آب شیرین به یغما رفته ای که ممکن است عواطف شما را تا اشک ریختن بر وضعشان پیش ببرد،فرقی باآن دست آب (کویت)ندارند،اما این فلاکت با تعمد وهدفمند و با تصمیم کلان توسط پست اندیشان نژادپرست و پشت درهای بسته وبقصد از زندگی انداختن ما مردم عرب گرفته و به نوبت اجراءکرده اند.
آقای نوری زاداین خرابه نشین هائی که درکوی آریا(بطورمثال)محمره(خرمشهر) می بینید،از زمان پهلوی هاواز لحظه پایه ریزی وگسترش بستر نژادپرستی هجومی آنها و تاکنون درسرزمین اجدادی ما بوده وتا زمانی که بستر وپیش زمینه های برتری طلبانه همراه با طمع غارت نفت وگاز از ذهن و وجود برتری طلبان زدوده نشود به ما حق دهید که هرگز پرچم صلح ودوستی شما را باور نکنیم.زیرا هم بوسه بنی صدر بردستان خمینی را دیدیم وهم مقاله های شما را در قدسی تراشی از خامنه ای.
آقای نوری زاد خرابه های باقی مانده کوی آریا در محمره همان کاخهای قبل از سقوط شاه است متعلق به وارد شدگان غیر بومی همانند حاتمی رئیس انرژی اتمی وقت بوشهر،پارسائی تاجرشیشه اتومبیل و….درهمین کاخهای کوی آریا زندگی می کردند، وهمین بیچارگان عرب وصاحبان ومالکان اصلی زمین درکپرهای پشت همین خانه های مجلل زندگی می کردند وحداکثرکاری که داشتند نگهبانی همین خانه های مجلل بودند،درحالی که ساکنین کاخها همگی غیر بومی وصاحب سلطه ومقام که از اصفهان وطهران وشیراز و با حمایت مالی اداری پهلویون وپان ایرانیسم به آنجا سرازیروبا تحمیل فقربه بومیان عرب، زمینهایشان را تحت عنوان بی سند بودن، تصرف یا بقیمت سد الفقر چند روزه می خریدند .یعنی فقری تحمیلی بقصد تسلیم شدن درقبال زور و سلطه حکومتی یعنی همان کاری که رژیم فعلی تحت عنوان طرح ملی نیشکرکرد.
درزمان شاه وپس از ریشه کنی نخلستانها و تغییر نام عربی مناطق به فارسی وساختن کاخهای کوی آریا، کوی کوروش،کوی رستاخیز والخ .ساکنین غیر بومی این کاخها در روز مشغول غارت حاصل از حق مأموریت وحق بدی آب وهوا ورانت خواریهای حاصل از پول نفت و به جیب زدن ذلارها وسرازیرکردن سرمایه های باد آورده به شهرهای خودشان،شبها را در باشگاههای نفت عبادان ونایت کلاب مشغول عیش ونوش بودند،،فرودگاه عبادان را بخواطرمسافرت به خارجشان بین المللی کردند تابدون معطلی به گشت وسیاحت خارج بروندوهمزمان مردم عرب از داشتن برق وامکانات اولیه محروم بودند.
همزمان آیة الله ها ومراجع تقلید ایرانی با سوء استفاده از ىين ومذهب وبا تخدیر وتجمید عقول مردم عرب و محروم از درس و مدرسه به زبان خویش از همان چند قرون(ریال) پول نگهبانی وچندتا خرما نگذشته با تهدید به جهنم قیامت خمس دست رنج مردم عرب را به جیب می زدند.چنانچه حالا هم شکل بدترش را رژیم فعلی مرتکب و بقصد توسعه نی شکر ویا تحت عنوان منطقه مرزی زمینهای مردم را به زور تفنگ وسرنیزه غصب کرده اند،عده ای هم تحت عنوان ضریح سازی کلاه برداری کرده،وضع بی کاری ومخدرات که نیازی به شرح ندارد.
آقای نوری زاد حال که معلول را دیدی بیا تا ریشه علت از بن برکنیم.
آقای نوری زاد حال که از نزدیک شاهد جزئی از فلاکتهای مردم عرب محمره،عبادان،احواز و….بودید،چقدر خوب است لحظاتی در تنهائی با خدا و وجدان خود خلوت کنید،ابتداء تاریخ این مناطق را آنطورکه هست مرورکنید نه آنطور که نوشته اند،خود را یکی از جوانان عرب بزرگ شده در این فقرواستضعاف عمدی فرض کنید واز خود بپرسید1-کی و چرا نام تاریخی شهرهایش را عوض کردند؟2-چرا 88 سال خودش و چندین نسل قبل از خودش را از تحصیل علم به زبان مادریش که زبانی کامل وزبان بهتر فهمیدن است عمدا محروم کردند؟چه هدف واهداف پشت این محرومیت است؟3- اگر این جوان عرب از روزاول مدرسه همانندیک کودک کویتی یا فارس به زبان مادریش تحصیل می کرد آیا این چنین می بود که شما دیدی؟
شما که از نزدیک دیدید وبا مردمی که حتی قادربه بیان فلاکت خود نبودندسخن گفتید، آیا علت را در محرومیت از تحصیل و دانستن به زبان مادری نیافتید؟آیا هیچ دولت وسلطه ای بغیر از حاملان اندیشه نژادپرستی، میلیونها انسان را به مدت 88 سال آنهم در سرزمینشان از تحصیل علم به زبان مادری که زبان بهتر فهمیدن است محروم می کنند؟ آقای نوری زادوقتی شما را در طهران دستگیر کردند،حداقل زبان شما با بازجو وقاضی مشترک ویکی است ولی یک عرب محمره وعبادان و…در سرزمین اباء واجدادیش از چنین نعمتی که دفاع با زبان مادری است عمدا محروم کرده اند.
آقای نوری زاد ایام کودکی و اولین روز کلاس اولی را بیادآور،اگر شما بجای کودک عرب و ترک وکورد پس از شش سال زندگی کودکانه وگویش با گفته های شیرین زبان مادری ناگهان خود را درمدرسه وکلاسی ببینی و با معلمی روبرو شوی که نه شما زبانش را ونه او زبانت را می داند، اما در کنارت کودک فارس غیر بومی را می بینی که با معلم گفتگو می کند وممکن است نزد مادر فارسش نه تنها گفتگو بلکه نوشتن را هم یادگرفته است،آنجا لحظه است که افسردگی وجود کودک عرب را فرامی گیردوخود رابرای کتک معلم وتحقیرآماده می کند،،آیا شکنجه ای سخت تر ازآن وجود داردکه درشش سالگی تو را از زبان وعطوفت گویش مادری محروم می کنند؟آقای نوری زادبا چنین مشقت و سختی روبرو نشده اید تا عمق چنین فاجعه ای که منجربه کراهیت وتنفر از درس ومدرسه ودر نهایت پس از تنبیهای بدنی ومکرر معلم کارت یا به ترک مدرسه ویا دو الی سه سال رفوزه واخراج والخ .هم زمان کودک فارس غیر بومی با نمرات بالا قبول وکودک عرب در اثر این جنایت آموزشی شاهد نمرات صفروزیردهی باشد که معلم با خودکار قرمزاستعدادش را کورواز زندگی می اندازد،عاقبت در جوانی جوان فارس دکتر ومهندس وجوانان عرب وکرد و…قهرا آبدارچی یا نگهبان.!
اگر جوان عرب یا کرد وبلوچ وترک با کمی سواد خواندن و نوشتن و یا با زحمت طاقت فرسا پا به دانشگاه گذاشته واز حقوق اساسی خویش یا ابتدائی ترین حقوق مردم خود سخنی بگویند،جایشان زندان وشکنجه واعدام،یا بدست احمدمدنی(چهارشنبه سیاه محمره)،و ماموران محمد خاتمی(2005)در خیابانها بگلوله بسته می شوندوهرگز ازآزادیهائی که شما آقای نوری زاد دارید نه تنها برخوردار نشده بلکه سربه نیست می شوند.
آقای نوری زاد اگر این خرابه نشینها همانند شما از تحصیل به زبان مادری برخوردار بودند،هرگز راضی به زحمت شما نمی شدند و به همدردی عاطفی شما نیاز نداشتند،بلکه از آمدن شما به عنوان یک جهانگرد استقبال می کردند،شما را به دیدن جاهای تاریخیشان همانند قصر فیلیه خزعل وجاهای دیگر می بردند،شما رابه نخلستانهای ومزارع سبز ورودهای پرآبشان برده از دیدن درختان سیب،انگور،موز،پرتغال لذت می بردید،اما نه حالا منظورم قبل ازتخریب وخشکاندن و سوزاندنهای عمدی..
آقای نوری زاد برای پی بردن به علتها از شما تقاضا دارم سرخطی از صدها هزارمیلیارددلار غارت شده نفت وگاز88 سال گذشته را که از زیر پای خرابه نشینهای عرب بغارت رفته درنظر گرفته،سپس به هزاران میلیارد دلار اختلاسهای سردمداران رژیم قبلی وفعلی ازفراریهای پهلوی تا بیمه ها وتامین اجتماعی وبانکهای فعلی نظری بیندازید،آنگه باداشتن تصاویری از خرابه های مردم عرب سرزمین نفت خیز ومحروم ازآب وهوای سالم ونداشتن امکانات طبی وبهداشتی وفاقد درمانگاه و بیمارستان مجهز وجاده های مرگ کنار چاه ولوله نفت وگاز،نظری به امکانات شهزهای طهران،اصفهان،مشهد وشیراز و…بیندازد،اتوبانها وبیمارستانهای مجهز،مترو وتوسعه شهری واتوبان هزاران میلیاردی طهران به شمال یادتان نرود.
شکی نیست که اگر لحظاتی در فکر خود فرو روید وهمانند یک فعال حقوق بشری بدون مرز به علت بپردازید واگر بخواهید برای رسیدن فرزندان این خرابه نشینها به حقوقشان کوششی صادقانه بنمائید، قبل از هرچیز باید به علت بپردازید وآن این است که برای از بین بردن بسترنژادپرستی همراه با طمع به استمرار غارت ذخایر نفت وگازوآب چاره بیابید.مطمئنا اگرهمین خرابه نشینها همانندآقای نوری زاد از نعمت تحصیل به زبان مادری برخوردار بودند هرگزتن به چنین فلاکتی نمی دادند.
،حاملان چنین اندیشه ای(نژادپرستی) با هدفی مغرضانه وبرنامه ریزی شده 88 سال راه بهتر فهمیدن را برمیلیونها ترک وکرد،عرب وبلوچ و..بسته میلیونها غیر فارس را از تحصیل به زبان مادری محروم کرده و از زندگی علمی،اقتصادی واجتماعی انداختند، جاده یادگیری را بنفع خود و با هزینه دیگران یکطرفه کرده اند،در 35 سال گذشته اگر بر معطل بودن یک ماده یا دو ماده از قانون اساسی اختلافی داشتند برمعطل ومعلق گذاشتن ماده 15 و19 هم جناحین رژیم و هم اپوزسیون متفق القول ومتفق المرام هستند.
اقای نوری زاد یقین داشته باشید اگر پرچم صلح و دوستی بر پایه تساوی حقوق نباشد، چیزی فراتر از یک آتش بس موقت نخواهد بود،تنها راه برافراشته ماند ن پرچم صلح و دوستی برقراری بی قید و شرط عدالت وبرابری حقوق و احترام متقابل به حق همدیگر است،در دیباچه حقوق بشر وکنوانسون های آن هیچ بهانه ای برای معطل کردن حقوق پذیرفتنی نیست، چه رسد به تضییع حقی از حقوق اساسی،حال اگر به علت پی برده اید،اکیدا راه نجات را دربرچیدن هرگونه برتری طلبی وگستراندن بستر حقوق بشری براساس تساوی وعدل است.زیرا حاصل جمع صلح و دوستی بدون اگرواما، باید برابری درهمه حقوق باشد.
سلام دوست عزیزم هر روز پیگیر سفر پر برکت شما هستم . برای لحظه لحظه هایت دست به دعا برمیداریم .
جناب نوری زاد
با توجه ته اختلاف ساعت اینجا با ایران من متوجه می شدم که گاهی پست هایتان را در ساعت 3 تا 4 بامداد می گذارید و برای من سوال بود که آیا هنوز بیدارید یا خوابیده اید و سحرخیز هستید. نمیدانم این چه انگیزه ای است که شما را اینچنین پرتوان کرده است. ولی هر چه هست امیدوارم این آتش مقدسی که برپا کرده اید هر روز زبانه بکشد.
پاینده باشید
بردیا استقامت